nx دارای 39 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
تأثیر آموزش سبك حل مسئله بر میزان حرمت خود دانش آموزان سنین 12 تا 13 ساله دارای مشكلات رفتاری ارتباطی در دوره راهنمایی تحصیلی
منابع:دادستان، پ، (1377). تنیدگی یا استرس، بیماری جدید تمدن، چاپ اول، تهران. انتشارات رشد.سلیمی، سید حسن، (1376). بررسی حرمت خود در نوجوانان دارای مشكلات رفتاری، مجله روان شناسی، سال اول، شماره 2
شریفی درآمدی، پرویز، آقا رشتی، معصومه (1384)، تاثیر آموزش شیوه های مقابله ای در كاهش اضطراب والدین دارای كودكان اختلال رفتاری، فصلنامه خانواده پژوهی، دوره اول، شماره 2صدرالسادات، سید جلال، اسفندآباد، حسن (1380) عزت نفس در افراد با نیازهای ویژه، انتشارات دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی و سازمان بهزیستی كشور.
طاووسی، محترم (1380)، بررسی رابطه بین حرمت خود و تنیدگی های زندگی روزمره، مجله علوم روان شناختی، شماره 2عبدالله نژاد، م (1378)، بررسی رابطه بین باورهای غیرمنطقی و عزت نفس در بین دانشجویان رشته های هنر و معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مركز، پایان نامه كارشناسی ارشد روان شناسی عمومی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان.
محمدی، فریده. صاحبی، علی (1380) بررسی سبك حل مساله در افراد افسرده و افراد عادی، مجله علوم روان شناختی، شماره 1محمدی، نورالله، (1384)، بررسی مقدماتی اعتبار و قابلیت اعتماد مقیاس حرمت خود روزنبرگ، فصلنامه روان شناسان ایرانی، سال اول، شماره 4
Battle, J. (1987). Relationship between self- esteem and depression among children. Psychological Reports, 60-1187-1190.Choopersmith, S, (1987). Self- esteem inventories. California: consulting psychologists press.
Coopersmith, S, (1990). Manual of SEL. Consulting psychologist, press, INC.Cassidy , T. & Long.C. (1996), problem-solving style, stress and psychological illness: Development of a multifactorial measure , British Journal of clinical psychology. 35, 256-277.
D’zurilla, T. J., and Goldfried , M.R. (1971) problem solving and behavior modificatio- journal of Abnormal psychology, 18,107-126.Fisher, D, & Beer, J. (1990). Codependency and self-esteem among high students. Psychological reports. 66: 1001-1002.
Harter, S., Marold, D. B., & whitesell, N.R. (1991). A model of psychosocial risk factors leading to suicidal ideation in young adolescents. Development and psychopathology, 4. 167-188.
Kaplan , H, B., (1996). Psychosocial stress from the perspective of self-theory. In H.B. kaplan (Ed). Psychosocial stress. Academic press. 1999.Lochman , J., & Lampron, L., (1988). Situational social problem-solving skills and self-esteem of aggressive and nonaggressive boy. Journal of Abnotmal child psychology, 14. 605-617.Nezu, A.m. (1986). Efficacy of a social problem- solving therapy approach for unipolar depression. Journal of consulting and clinical psychology, 54(2). 196-202.Nezu, A. M. & Perri, M.G. (1989). Social problem- solving therapy for unipolar depression: An intial dismantling investigation journal of consuling and clinical psychology. 57(3), 408-413.
Ogden, L. (1998). Health psychology. Buckingham: open university press.Patterson, G, R, Reid, J.B., & Dishion, T. J. (1992). Antisocial Boys. Eugene, or : oregon, social learning centre and castillian publishing co.Rutter , M. (1967). A children’s behaviour questionnaire for completion by teachers: preliminary findings. Journal of child psychology and psychiatry. 8: 1-11.
Rosenberg , M. (1979). Conceving the self. New York. Basic books.Schweitizer, R. D. , seth – smith., & clallan, v. (1992). The relationship between self- esteem and psychological adjustment in young adolescents. Journal of adolescence. 15: 83-97.Silverstone. P.H., & Salsali, m. (2003). Low self-esteem and psychiatric patients: part 1- the relationship between low self- esteem and psychiatric diagnosis, Annals of General psychiatry, z, 1-16. Retrieved June I, 2005, from http://www, annals-general- psychiatry. Com/ content.Spivack, G, & chure, M. B. (1974). Social adjustement of young children. San francisco: Josey- Bass.
Tafaredi, R. W., & Sawanns, W. B. (2001). Two dimensional self- esteem: Theory and measurement. Personality and individual Differences. 31, 653-673.Toth, S., Manly, J., & Cicchetti, D. (1992). Child maltreatment and vulnerability to depression. Development and psychopathology , 4. 97-112.
Taylor, S, E.: Aspinwall , L, G. (1996). Mediating and moderating processes in psychosocial stress. In H. B. kaplan (Ed). Psychosocial stress. Academic press, 1999.Windle, M., & Windle, R. C. (1996) coping strategies , drinking motives, and streesful life events among middle adolescents: Associations with emotional and behavioral problems and with academic functioning , journal of Abnormal psychology, 105 (4), 51-560
چكیده:هدف این تحقیق بررسی تأثیر آموزش حل مسئله بر میزان حرمت خود دانش آموزان نوجوان دارای مشكلات رفتاری ارتباطی سنین 12 تا 13 ساله (مقطع راهنمایی تحصیلی) بوده است. ابزار مورد استفاده در این تحقیق آزمون حرمت خود كوپر اسمیت و پرسشنامه مشكلات رفتاری راتر بوده است.
از بین 68 دانش آموز 48 نفر كه نمرات آنها در پرسشنامه راتر 9 و بالاتر از 9 و در پرسشنامه حرمت خود پایین تر از حد میانگین بود به طور تصادفی انتخاب گردید و به گروههای آزمایش و كنترل تقسیم شد. گروه آزمایش به مدت 7 هفته (هر هفته یك جلسه 90 دقیقه ای) تحت تأثیر متغیر مستقل قرار گرفتند، در حالیكه گروه كنترل هیچگونه آموزشی دریافت نكردند.
بعد از آن، پس آزمون انجام گرفت و داده ها با استفاده از تحلیل كوواریانس مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. یافته های تحقیق نشان داد كه بین میانگین های حرمت خود كلی دو گروه آزمایش و كنترل در پس آزمون تفاوت معنی داری وجود دارد (P = 0).
بدین گونه كه میانگین نمرات حرمت خود كلی گروه آزمایش نسبت به گروه كنترل بیشتر بود همچنین مقایسه بین میانگین های حرمت خود كلی دو گروه پسر و دختر در پس آزمون تفاوت معنی داری را نشان نداد. تأثیر متقابل جنسیت و آموزش حرمت خود در این تحقیق معنیدار نبود.
واژه های كلیدی: سبك حل مسئله، دانش آموزان، حرمت خود، مشكلات رفتاری ارتباطی.بیان مسأله: در خلال نیم قرن گذشته حرمت خود به عنوان یكی از سازه های اصلی شخصیت همواره مورد توجه روان شناسان بوده است. روزنبرگ (1979) بر این عقیده بود كه حرمت خود به معنای یك سازه كلی، ارزشیابی فرد از خود را به منزله موجود انسانی شایسته و با ارزش نشان می دهد.
برخی از محققان (تفردی و ساوان، 2001) ابعاد اصلی تشكیل دهنده حرمت خود را در چهارچوب دو مولفه احترام و تمایل یا علاقهمندی قابل تمایز می دانند. این مولفان نشان دادهاند كه حرمت خود كلی در دو سطح صلاحیت خود و علاقه به خود قابل جداسازی است.
صلاحیت خود نوعی تجربه شخصی ارزشمند است كه در آن فرد خود را عامل عمل احساس می كند. بنابراین، سطح صلاحیت خود می تواند دارای جهت گیری مثبت یا منفی باشد. علاقه به خود، به عنوان بعد دیگر حرمت خود نیز شرایط و عوامل تجربه مفیدی را برای فرد به عنوان یك موجود اجتماعی فراهم می آورد (نقل از نورالله محمدی، 1384).
بدون تردید یكی از دلایل اصلی توجه پژوهشگران به مفهوم حرمت خود، اثر بالقوه آن بر سلامت است. پژوهش هایی كه به مطالعه اثرات حرمت خود اختصاص یافته اند آشكار ساخته اند كه «حرمت خود آسیب دیده» تحمل شرایط دشواری كه افراد در زندگی روزمره خواه ناخواه با آن مواجه می شوند را غیرممكن می سازد و پیامدهای روانی و جسمانی زیان آوری را برای آنها به بار می آورد (تیلور و اسپینوال، 1996) این شواهد نشان می دهند كه گستره وسیع پیامدهای فردی مواردی چون اضطراب و افسردگی (نقل از كاپلان، 1996)، اختلال های جسمانی و روانی (اوگدن، 1998).
مشكلات رفتاری و ارتباطی (سلیمی، 1376) و پاسخ های نامطلوب و انحراف آمیز مانند استفاده از مواد مخدر، خرابكاری، تحریف واقعیت (به نقل از كاپلان، 1996) را در بر میگیرد. بیتردید چنین پیامدهایی میزان آسیب پذیری فرد را به طور فزاینده ای افزایش می دهد كه این نیز به نوبه خود برای نظام های بین فردی و اجتماعی عواقبی چون جدا افتادن فرد از ایفای نقش بهنجار را به دنبال دارد (كاپلان 1996، نقل از طاووسی، 1380).
كوپراسمیت (1987) حرمت خود را به عنوان یك متغیر آستانه ای در نظر می گیرد، به این معنا كه حرمت خود پایین تاثیر بازدارنده ای بر پشتكار، اعتماد، و عملكرد تحصیلی (صدر السادات و اسفند آباد، 1380) می گذارد و عملكرد فرد را در قلمرو روانشناختی، جسمانی، خانوادگی و اجتماعی دچار اختلال می كند و وی را وادار می سازد تا در جهت تغییر موقعیت خود یا سازش یافتگی با آن گام بردارد؛ سازش یافتگی كه می تواند موثر یا ناموثر باشد (دادستان، 1377).
حرمت خود یكی از تعیین كننده های اصلی در شكل دهی الگوهای رفتاری- عاطفی به ویژه در دانش آموزان نوجوان بشمار می آید. چه از دیدگاه تحولی حرمت خود همچون دیگر ویژگیهای كودكان در خلال كودكی و نوجوانان دچار تغییراتی می گردد. طبق نظریه تعالی خود2، نوجوان دارای ارزشگذاری منفی از خود، ارزشگذاری مشابهی را نزد همسالان داراست. به عبارت دیگر گروه همگنان موجب نگرش منفی به خود در فرد میشود و همین ارزشگذاری منفی موجب بی ارزشی خود شده كه در حیطه های مختلف حرمت خود تجلی می یابد.
هرچه بیشتر نوجوان احساس بی ارزشی را در خود تجربه نماید، به همان نسبت احتمال درگیر شدن او در رفتارهای انحرافی افزایش می یابد (كاپلان، 1996، نقل از سلیمی، 1376). همچنین نتایج تحقیقات دیگر نشان می دهند كه حرمت خود همبستگی منفی با مشكلات رفتاری دارد.
(شوایتزر و همكاران، 1992) در تحقیق خود نمونه های بالینی را مورد بررسی قرار دادند و ارتباط منفی بین حرمت خود و مشكلات رفتاری را در دانش آموزان نوجوان ارجاع شده به كلینیك ها به دست آوردند. میزان حرمت خود در این دانش آموزان پایین تر از میزان حرمت خود در دانش آموزان دیگر بود. پترسون و همكاران (1992) متوجه شدند كه پسران پرخاشگر حرمت خود تحصیلی پایین تری نسبت به پسران فاقد پرخاشگری دارند و بین حرمت خود تحصیلی و بزهكاری همبستگی منفی وجود دارد.
از طرفی پژوهشگران در توجه خود به واكنش های افراد به سبك هایی كه آنان در رویارویی با «حرمت خود آسیب دیده» اتخاذ می كنند، معطوف ساخته اند و بدین نتیجه رسیده اند كه در مقابله با حرمت خود پایین، تغییرات بین فردی قابل ملاحظهای وجود دارد چه، تجربه احساس بی ارزشی خود تحت تاثیر متغیرهای متعددی قرار میگیرد، شیوه های ارزیابی مختلف، راهبردهای مقابله ای، عوامل مقاومت و آسیب پذیری از جمله متغیرهایی هستند كه تعیین می كنند چگونه حرمت خود پائین تجربه میشود و آثار آن چه هستند.
در این میان رابطه راهبردهای مقابله ای با حرمت خود پایین حایز اهمیت است. چه استفاده از سبك های مقابله ای كارآمد مقاومت فرد را در برابر حرمت خود پایین افزایش میدهد. برای مثال این باور كه امكان تعدیل رابطه بین حرمت خود پایین در ابعاد اجتماعی و تحصیلی با مشكلات رفتاری ارتباطی وجود دارد در نتایج تحقیقات ویندل و ویندل (1996) درباره نوجوانان نشان داده شده است.
كسیدی و لانگ (1996) سبك حل مسأله را به عنوان فرآیندی شناختی- رفتاری تعریف می كند كه افراد به واسطه آن راهبردهای موثر برای مقابله با موقعیت های مسألهزا در زندگی روزمره را شناسایی و پیشنهاد می كنند (نقل از محمدی و صاحبی، 1380).
درزویلا و گلدفرید (1971، نقل از هاگا و همكاران، 1995) حل مساله را به عنوان فرایندی رفتاری خواه از نوع آشكار یا شناختی تعریف كرده اند كه الف) انواعی از پاسخهای متناوب بالقوه سودمند را جهت مقابله با موقعیت های دشوار در دسترس قرار می دهد. ب) احتمال انتخاب موثرترین پاسخ را از بین شقوق مختلف افزایش می دهد. (محمدی و صاحبی،1380). احساس حقارت و وابستگی از مشخصات عمده فرد با حرمت خود پایین است كه او را به بیكفایتی و ناتوانی در تصمیمگیریهای سنجیده در مواجهه با موقعیتهای مسالهزا و فشارآور سوق داده و به ابراز واكنشهای تكانشی و هیجانی وادار می كند.
یافته ثابت این ادعا بر پایه نتایج تحقیقات (باتل، 1987؛ هارتر و همكاران، 1991؛ لوچمن و لامپرون، 1986؛ توث و همكاران، 1992؛ سیلورستون و سالسالی، 2003) آشكار میسازد كه دانش آموزان دارای مشكلات رفتاری ارتباطی اغلب حرمتخودكلی پایین از خود نشان میدهند. سیلورستون و سالسالی (2003) با مقایسه دو گروه از دانشآموزان واجد مشكلات رفتاری ارتباطی و فاقد مشكلات رفتاری دریافت كه گروه واجد مشكلات رفتاری ارتباطی نسبت به گروه فاقد مشكلات رفتاری ارتباطی به طور معناداری راه حلهای متنوع كمتری ایجاد میكنند.
هم چنین او دریافت كه آزمودنیهای دارای مشكلات رفتاری ارتباطی نسبت به آزمودنیهای بدون مشكلات رفتاری ارتباطی تصمیمات سودمند كمتر و برانگیختگی بیشتری اتخاذ می كنند. با این همه، هر چند پژوهش های انجام شده در زمینهی رابطهی اختصاصی سه متغیر حل مساله، حرمت خود و مشكلات رفتاری ارتباطی بسیار محدود است اما اینكه راهبردهای حل مساله ممكن است
به بسیاری از درمان جویان در مقابله با مشكلات رفتاری ارتباطی كه در اثر پایین بودن حرمت خود به وقوع می پیوندند كمك كنند دور از انتظار نیست چرا كه به نظر می رسد می توانند در كاهش شدت نشانه های مشكلات رفتاری ارتباطی و یا از شروع نشانههای اختلالات رفتاری ارتباطی پیشگیری به عمل آورند
(سیلورستون و سالسالی، 2003). نتایج تحقیق (نزو و پری، 1989، سیلورستون و سالسالی 2003) نیز حاكی از این است كه سبك حل مسأله یك روی آورد درمانی رفتاری- شناختی و سودمند برای درمان حرمت خودِ آسیب دیده دانش آموزان نوجوان دارای مشكلات رفتاری قابل دفاع به نظر میرسد. به لحاظ اینكه سبك حل مساله كه از ساختارها و فرایندهای شناختی- رفتاری است به واسطه آن فرد راههای موثر سازگاری با موقعیتها و رویدادهایی كه منجر به واكنشهای رفتاری ارتباطی میشود را كشف می كند، بنابراین آموزش شیوههای حل مساله راهی جهت دستیابی به ساخت های شناختی افرادِ با حرمت خود پایین است.
مشخص كردن این ساخت های شناختی می تواند راهنمای درمانگران و پرورش كاران در آموزش مهارت های مقابله ای باشد. در تمامی روی آوردهای روان درمانگری تلاش اصلی بر آموختن مهارت های مقابله ای كارآمد به افراد آسیب دیده رفتاری ارتباطی میباشد.
بنابراین تلاش های آنان می تواند متمركز بر كمك به مراجعان به ویژه دانش آموزان نوجوان برای رشد و گسترش منابع جدید یا شناسایی منابعی باشد كه اكنون در دسترس آنهاست (سیلورستون و سالسالی، 2003) لذا دانستن سبك حل مسأله در نوجوانان دارای مشكلات رفتاری ارتباطی می تواند در این زمینه راهگشا باشد. همچنین بررسی این شیوه ها در دانش آموزان نوجوان مبتلا به اختلالات رفتاری ارتباطی گامی دیگر در جهت شناسایی بهتر و دقیق تر ماهیت این اختلالات خواهد بود.
در همین رابطه نزو (1986) یك مدل پنج مرحله ای شامل 1- جهت گیری 2- شناسایی مشكل و تعیین اهداف، 3- ایجاد راه حل های دیگر، 4- ملاحظه پیامدها و تصمیم گیری و 5- طرح ریزی و برری موفقیت را پیشنهاد می كند كه اگر به نحو سودمندی به كار گرفته شود فرد را نسبت به عوامل فشارآور بیرونی مقاوم و در برابر «ضعف حرمت خود» كمتر آسیب پذیر می سازد.
براین اساس حل مساله می تواند به عنوان یك مدل موثر از درمان مستقیم مورد توجه قرار گیرد. چه یافته های اسپیواك و شوره (1974) پیش از این نیز نشان داده اند كه حل مسأله بین فردی، عامل كلیدی در اصلاح حرمت خود والدینی و اتخاذ روش های سازگاری مناسب با والدین است. با به كارگیری روش حل مساله بین فردی می توان بین كودكا
ادامه خواندن مقاله تأثير آموزش سبك حل مسئله بر ميزان حرمت خود دانش آموزان سنين 12 تا 13 ساله داراي مشكلات رفتاري ارتباطي در دوره راهنمايي تحصيلي
نوشته مقاله تأثير آموزش سبك حل مسئله بر ميزان حرمت خود دانش آموزان سنين 12 تا 13 ساله داراي مشكلات رفتاري ارتباطي در دوره راهنمايي تحصيلي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.