Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله در مورد روانشناسي درك متقابل

$
0
0
 nx دارای 51 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : چیزی را دوست دارند ،چه كار می خواهند بكنند در روانشناسی مبحثی وجود دارد به نام ادراك میان فردی كه به نحوه قضاوت افراد و برداشت آنان ازسایرین می پردازد .آگاهی از چگونگی مراحل این قضاوتها وبرداشتها مبحث بسیار شیرینی است كه بسیاری ازروانشناسان را مشغول ساخته است. كتاب حاضر به بررسی اعظم نتایج تحقیقاتی كه دراین زمینه صورت گرفته، می پردازد. ما همواره درحال قضاوت نسبت به اعمال و رفتارهای سایرین هستیم : اینكه چه و علت رفتار آنها چیست. شاید مردی را كه به سرعت ازبرابرمان عبور می كند شخص بی ادبی بدانیم،بادیدن یك زن جوان در جلسه شغلی او را بسیار بلند پرواز تصور كنیم ،ویا فكر كنیم كه فلان كودك در كلاس درس بسیار خلاق است. این برداشتها دربسیاری از موارد دارای تاثیرات مستقیم و عملی بر هر دو طرف ،قضاوت كننده وقضاوت شونده ، می باشد. كریستوفرایشروود جمله معروفی دارد بدین مضمون :من یك دوربین هستم . با كمی تفكر می توان دریافت كه ما نه فقط یك ضبط كننده ساده وقایع واطلاعات همچون دوریبن یا ضبط صوت ،بلكه تحلیل كننده آنها نیز هستیم .كار ماصرفاً ثبت داده هایی كه به چشم یا گوشمان می رسد نیست ،ما آنها را ادراك می كنیم وبه آنها معنا می دهیم .اما همواره این امكان وجوددارد كه درقضاوت خود دچار اشتباه شویم ،برای مثال ممكن است آن دخترعینكی دچار ناراحتی چشم باشد ویا پسرجوان آهنگهای موتزارت را به موسیقی راك ترجیح دهد.در اینجا سؤالی پیش می آید :آیا قادریم به طورصحیح جزئی ترین وظریف ترین حالات ورفتارهای اشخاص را تفسیركنیم ،یااینكه برداشتهای ما غالباً نادرست است؟ ادراك میان فردی به قضاوت مااز منش افرادمیپردازد ،یعنی تجزیه وتحلیل خصوصیات وطبیعت آنهاباید توجه داشت كه این برداشتها تنها یك عقیده ساده نیستند ،بلكه به واسطه آنهاست كه علت رفتار وكردار دیگران را تبیین می كنیم. وانگهی این قضاوتها، نوعی انتظار ازرفتار شخص مورد نظر را به همراه دارد :ما توقع داریم كه یك خانم مهربان همواره همین رفتار ملاطفت آمیز خودرا داشته باشد.همچنان كه در كتاب خواهیم دید، آیا انتظارات ما ازاشخاص برنگرش آنها مؤثر است. یك تصادف رادر نظر بگیرید ،چنانچه شخصی كه تصادف كرده پسرجوانی بااتومبیل اسپرت باشد، به احتمال زیاد بیننده علت تصادف او را سرعت بالای او در رانندگی می داند و وی رامقصر می پندارد،هرچندكه به درستی ازسرعت واقعی اواطلاع ندارد.در عامل نخست،اینجا استنباط بیننده برمبنای یك عقیده رایج شكل گرفته،مبنی براینكه جوانان هنگام رانندگی باسرعت زیاد حركت می كنند. لذا فرضیات ما در مورد اشخاص می تواند موجب بازسازی وقایع ذهن ماشود. ازاین رو آگاهی ازتصوراتی كه راجع به آنها داریم، نحوه گروهبندی آنها به طبقات مختلف همچون جوانان وسالخوردگان ، وتوقعات خاصی كه ازهر گروه داریم ،بسیار حائزاهمیت است.1 هنگامی كه فردی (قضاوت كننده ) اطلاعاتی رادر مورد فرد دیگر ( قضاوت شونده ) دریافت می كند، عواملی وجوددارد كه قضاوت اورا تحت تاثیر قرار می دهد:داده هایی است كه درمورد قضاوت شونده ارائه می شود،همچون خصوصیات ظاهری او كه شامل طرز لباس پوشیدن،مدل مو،قیافه وسایر اطلاعات غیر كلامی است. دریافت اطلاعات مزبور لزوما مشروط به حضور قضاوت شونده نیست و ممكن است درغیاب او غالب مجموعه ای ازعبارات توصیفی اززبان شخص ثالث ارائه گردد.2 عامل دوم،نحوه واكنش قضاوت كننده نسبت به داده های دریافتی است. شایداو نسبت به قضاوت شونده بی تفاوت باشد ویا بالعكس،ممكن است بخواهد اورا با دقت مورد بررسی قرار دهد. انتظارات وعقاید كلی وی درمورد اشخاص نیز برنحوه برداشت اوتاثیر گذار است. امكان دارد كه بعضی از عقاید به صورت كلیشه ای درذهن او جا افتاده باشد،مانند این عقیده كه متصدی كتایخانه فرد ساكتی است و همواره احساس مسؤلیت می كند. همچنین شاید عقاید مزبور به صورت نوعی باور خاص میان مردم وجودداشته باشد، مثلاً اینكه اشخاص بلند قد قابل اعتماد نیستند. دراین میان، نحوه ارزیابی قضاوت كننده ازافراد وقایع ،نقش عمده ای ایفا می كند. 3 عامل سوم ،نوع ارتباط میان طرفین است. فرض كنید كه شخصی دزدكی پشت سرتان می آید وبادست به پشت شما ضربه می زند.اگر اودوستتان باشد ،برداشت شما نسبت به وی به زمانی كه یك غریبه این كاررا انجام دهد،متفاوت است. انواع مختلف ارتباط نظیر پزشك وبیمار ،كارفرما وكارمند یازن وشوهر ،هریك فرضیات، انتظارات وتفسیرهای خود را می طلبدكه همگی برچگونگی ارزیابی اطلاعات از سوی قضاوت كننده تاثیر می گذارد .رفتار خودمانی بین دو دوست یادختر وپسری كه باهم نامزد هستند،اگر بین پزشك وبیمارش صورت گیرد بسیار عجیب و غیر عادی می نماید وچنان چه همان رفتار بین دوكارمند انجام شود،چه بسا صورت مزاحمت به خود گیرد. 4 عامل دیگركه اهمیت بسیار بالایی دارد،بافت اجتماع ومحیط است. برای مثال ، استنباط مااز شخصی كه درحال حمام كردن است وباصدای بلند آواز بخواند با كسی كه همان عمل را دركتابخانه یامراسم عزاداری انجام دهد،كاملاً فرق می كند. اگریك پزشك درمطب خود درمورد جزئیات پرونده پزشكی یكی ازبیمارانش صحبت كند،هیچ كس تعجب نمی كند،اما كسی انتظارندارد كه اوهمین كار رادر خیابان شلوغ وپر رفت آمد انجام دهد.5 درآخر،مسئله جایگاه فرهنگی مطرح می شود. برای مثال ،اعراب هنگام گفتگو احساس نزدیكی بیشتری نسبت به هم دارند تاآمریكایی ها. بنابراین چنانچه یك عرب بایك آمریكایی به صحبت بنشیند ،ممكن است تصور كند كه طرف مقابلش فردی است سرد وآمریكایی نیز به همان ترتیب اورا بیش از حد خودمانی تلقی می كند.بنابراین چگونگی نگرش مانسبت به مردم باتوجه به اطلاعاتی كه از آنان در اختیار داریم، به عوامل ذكرشده بستگی دارد. دركتاب حاضر ،هرفصل جنبه خاصی ازادراك میان فردی رامورد توجه قرار می دهد وتحقیقات روانشناسی مربوط به آن را تشریح و بررسی می كند. همچنان كه پیش می رویم،تدریجاً ازاطلاعات مربوط به قضاوت شونده ،به عوامل مرتبط باقضاوت كننده ،نحوهء پیدایش استنباطها ،انتظارات و تاثیر آنها برقضاوت وی وسرانجام ارزیابی كلی مراحلی كه قضاوت كننده طی یك برداشت می گذراند، می رسیم.هرفصل باذكر مثالی ازشركت كوچك فرضی ام.تی.دیزاین.كه درپی استخدام یك طراح جدید است آغاز می شود وبه تدریج مراحل مختلف گزینش تاانتخاب شایسته ترین متقاضی مورد بررسی قرار می گیرد. لازم به تذكر است كه این مثال نه به عنوان الگویی برای نحوهء انتخاب بلكه همچون نمونه ای ازكاربرد عملی ادراك میان فردی درنظر گرفته شده است. برداشت از اطلاعات غیر كلامی پول فرض كنید دریك شهر غریب دوستتان رامی بینید.تصمیم داریدبا اوكمی به گردش بروید ومناظر وجاهای دیدنی شهر راببینید .اما دوستتان خیلی گرفتار است وازشما خواهش می كند كتابی راكه اوامانت گرفته به كتابخانه بازگردانید .شما تقاضای اورا می پذیرید بدبختانه درمیان راه گم می شوید، لذا تصمیم می گیرید كه مسیر صحیح را سؤال كنید. به خانمی كه یك كیف دستی همراه دارد نزدیك می شوید،به نظر شاغل می آید وخیلی هم عجله دارد ،بنابراین به دنبال شخص دیگری می گردید. زن ومردی كه ساك خرید به دست دارند،درحالی كه صحبت می كنند ومی خندند نزدیك می شوند.به نظرتان آدمهای مهربانی هستند.پس راه راازآنها می پرسید .رفتار كاملاّ دوستانه ای دارند ،اما آنهاهم راه رابلد نیستند. درایستگاه اتوبوس ازمردی كه خیلی خسته به نظر می رسد مسیر كتابخانه رامی پرسید، ولی اوفقط با بی اعتنایی شانه هایش رابالا می اندازد. دراین حین خانم پیری كه پشت به او ایستاده جلو می آید ومسیر رابه شما می گوید. درمیان راه ،مردی ژولیده ونامرتب شما را نگه داشته می گوید كه كیف پولش را گم كرده است. سپس ازشما درخواست می كند برای سوار شدن به اتوبوس به اوكمی بدهید . هرچند كه حرفش را باور نمی كنید ،معهذا مقداری به اوپول می دهید.سرانجام به كتابخانه می رسید .كتابدار خانمی است موهایش سفت ازپشت بسته وخیلی جدی وخشك به نظر می آید. اوبه شما می گوید كه موعد بازگرداندن كتاب گذشته وباید مقداری پول به عنوان جریمه بپردازید .شماپول راپرداخت می كنیدو پس از بازگشت ،برای دوستتان تعریف می كنیدكه چه جریاناتی برای شما رخ داده است.از مثال فوق می توان دریافت كه ما همواره درحال ارزیابی رفتار مردم وقضاوت درمورد خصوصیات آنها هستیم،این كه چگونه افرادی هستند ،چه می كنند وآیا در گفتارشان صادق هستند یانه . این نگرش ها به نوبه خود بررفتار ما نیز تاثیر می گذارد. انواع داده های غیركلامیهنگام برخورد بافراد، همواره مجموعه ای ازاطلاعات غیرزبانی از آنها بدست می آوریم .نخست خصوصیات فیزیكی شخص همچون رنگ پوست، قد یافرم صورت است كه خیلی سریع حتی طی نگاهی گذرا نیز جلب نظر می كند.در حالت عادی، عوامل فوق درطول زمان بسیار كم تغییر می كنند. دوم،ویژگیهای حركتی بدن هستندكه مورد توجه قرار می گیرند،مانند نوع حركات وصحبتها كه باكمی كوشش می توان آنها را تغییر داد.خصوصیات دیگری هم وجود دارند كه به راحتی می توان شكل آنها را عوض كرد،مانند مدل مو ونوع لباس یاجواهرات. حتی می توان از عوامل فوق، جهت ارائه تصویری خاص از یك فرد بهره جست ،همچون مدیر یك شركت با لباسهای كاملاّ مرتب، ویا یك پانك باظاهری آنچنانی وعجیب وغریب. درآخر،ویژگیهای حركتی صورت همچون لبخند یا اخم مورد توجه قرار می گیرد. تركیب كلیه منابع مذكور، منبع متنوع وتقریباّ كاملی را برای قضاوت در اختیار بیننده قرار می دهد.خصوصیات ظاهریدرطول تاریخ ،همواره این عقیده بین مردم رواج داشته كه تركیب فیزیكی افراد، منعكس كننده منش درونی آنهاست.قیافه یا خصوصیات چهره و تركیب یا ساختمان بدنی،هر دو عامل مهمی هستند كه بازتاب شخصیت فرد محسوب می شوند. برای مثال،اشخاص چاق همواره شوخ، وافرادی كه پیشانی بلند دارند غالباّ باهوش تصور می شوند. اززمان یونان باستان تا عصر كنونی ، بسیاری ازنویسندگان درآثار خود وجود ارتباط میان ویژگیهای ظاهری افراد وخوی منش آنها را به نوعی بیان كرده اند.قیافهمثلاّ وجود یك لبخند همیشگی بردهان می تواند بازتابی از شخصیت مهربان و بانشاط شخص باشد. به زغم آلپورت، درقیافه شناسی دو عامل اصلی مد نظر قرار می گیرند :1 بررسی تركیب استخوانی صورت كه به ساختمان ژنتیكی بستگی دارد.برای مثال،چهره شناسان می گویند بینی عقابی نشانگر اصالت وعلو طبع است.درصورت قایل شدن چنین ارتباطی، نتیجه می گیریم كه مبدا ژنتیكی شخصیت افراد یك عامل مادرزادی است.2 تجزیه تركیب ساختمان ماهیچه ای.دراین موردتصور كه تجربیات هرفرد برسیمای او تاثیر می گذارد، برای مثال مرد بداخلاقی كه ظاهری عبوس دارد، ماهیچه های صورتش حالت محكم ودرهم پیچیده دارند ودهانش همواره به حالت ناخشنودی به سمت پایین متمایل شده است.در عصر ویكتوریا تلاشهای بسیاری جهت شناسایی جنایتكاران ازروی ویژگی های چهره آنها انجام می شد. دراینجا چند سؤال پیش می آید :چراتصور می رود كه میان خصوصیات چهره وجنایت ارتباط وجوددارد ؟ آیا این بدان معناست كه تبهكاری خصیصه ای مادرزادی است ؟ بدون آنكه بخواهیم درمورد صحت یاسقم نظرات فوق نظر دهیم،تنها به این نكته اشاره می كنیم كه طبق شواهد بسیار،افراد زیادی وجود دارند كه از بخت بد، بدون آنكه جنایتكاران یا اصولاّ خلافكار باشند، دارای خصوصیات چهره اینگونه اشخاص هستند.در قرن حاضر، روانشناسان سعی داشته اند برخی ازاین ویژگی های چهره را به صورت تجربی وعملی مورد بررسی قرار داده،مشخص نمایند.مسئله ای كه بیش ازهر چیز آنها رابه خود مشغول ساخته ،این است كه آیاخصوصیتی كه ازروی یك ویژگی ظاهری برداشت می شود،توسط سای ر معیارهای شخصیتی نیز تایید می گردد؟اعتقادات رایج درزمینه چهره شناسی، علی رغم عدم برخورداری از اعتبار علمی كافی، از نقطه نظر روانشناسی ارزش مطالعه وبررسی دارند.سكوردمعتقد است كه فرد درهر برداشت،پنج مرحله راپشت سر می گذارد.اول بعد زمانی است.یك نگاه به حالت چهره طرف مقابل،نوعی برداشت پایدار ازخصوصیت شخصیتی وی درذهن می گذارد،برای مثال بامشاهده چهره خندان فرد، همواره او را مهربان ودوستداشتنی می دانیم. مرحله دوم پاراتاكسیس یا مقایسه است كه طی آن، خصایص شخصیتی رااز شخصی كه می شناسیم به كسی كه نمی شناسیم نسبت می دهیم.اگر مادر شما مهربان وخونگرم باشد،احتمالاّ با دیدن خانم دیگری كه شبیه به مادرتان است، اورا نیز مهربان ومهربان وخونگرم تلقی می كنید. سوم طبقه بندی است كه درواقع همان نگرش كلیشه ای نسبت به افراد می باشد،آنچنان كه ما براساس خصوصیات چهره یك فرد، او را گروهی خاص ( ازلحاظ جنس، سن،ونژاد ) متعلق می دانیم ومعتقدیم كه اودارای همان خصوصیتاتی است كه مابرای گروه مزبور قایلیم.چهارم كیفیت كاركردی است كه براساس آن ازروی عملكردبخشهای مختلف صورت، خصوصیات فردی راتشخیص می دهم. لبهای باریكی كه به هم فشرده شده اند،حاكی از شخصیت كم حرف صاحب آن هستند. درآخر ،تعمیم مجازی است كه درآن ، برداشت غالباّ به صورت مطلق است وبراساس مجموعه ای ازحالات ظاهری شكل می گیرد.زنی كه دارای لبهای باریك بوده وموهایش را محكم ازپشت بسته باشد، فردی دقیق و سخت گیر وحتی عجیب جو قلمداد می شود.عوامل فوق،علت عمومیت قضاوتهای شخصی ازروی چهره را روشن می سازد.هر چند كه این برداشتها ازاعتبار علمی چندانی برخوردار نیستند، اما تحقیقات انجام شده، وجوداین باور همگانی را كه میان ویژگی های چهره وشخصیت،ارتباط وجوددارد، ارتباط اثباتمی كند،زیرا بیش از 90% افرادبه آنها معتقدند. ساختمان بدنی ماهمواره میان ساختمان بدنی افراد وشخصیت آنها ارتباط قایل می شویم ومی توانیم این ارتباط را دربسیاری ازآثار ادبی جهان مشاهده كنیم.برای مثال ،درصحنه ای از نمایشنامه ژولیوس سزار اثر شكسپیر (پرده اول ،صحنه دوم )،سزار می گوید :دراطراف مردانی باشند كه فربه اند ،اشخاصی كه سر وصورت آراسته دارند وشب می خوابند.این كسیوس چهره ای لاغر وریاضت كشیده دارد.وی بسیار می اندیشد.مردانی چنین خطرناكند.طی دهه 1950 در آگهی های مربوط به بدنسازی آقایان چنین جملاتی به چشم می خورد : مردان ضعیف و ریز نقش كه تفریح و سرگرمی چندانی در زندگی ندارند ، كمتر مورد توجه قرار می گیرند و در رقابت با سایر مردان ، اغلب بازنده هستند . لغتی كه در سالهای 1980 و 1990 در مورد برخی اشخاص به طور مكرر می شنویم ( بی عرضه ) است . غالباً شخصیت چنین فردی را این گونه توصیف می كنیم : درون گرا و بی علاقه نسبت به ورزش و فعالیتهای بدنی . به همان ترتیب افراد چاق را بامزه و خوش مشرب ، و ورزشكاران را كم هوش می دانیم . البته شواهدی نیز دال بر وجود ارتباط میان تركیب بدنی و شخصیت فرد وجود دارد . كرچمر روانپزشك آلمانی ، با مطالعه بر روی تركیب بدنی بیمارانش ، ناراحتی های آنان را بر اساس سیستم ابتكاری خود در مورد انواع مختلف ساختمان بدنی طبقه بندی نمود . وی دریافت مبتلایان به اسكیزوفرنی بیشتر آستنیك ( بلند و لاغر اندام ) هستند ، حال آنكه افرادمبتلا به شیدای افسردگی دارای ساختمان بدنی پیكنیك ( كوتاه و چاق ) می باشند . وی چنین استنباط كرد كه افراد عادی نیز دارای یك سری خصوصیات فردی در ارتباط با ساختمان بدنی خود هستند . سیستم طبقه بندی كرچمر بسیار پیچیده است ، اما به طور كلی می توان چنین برداشت كرد كه افراد نوع آستنیك درون گراتر و دارای نفوذ و اقتدار كمتر نسبت به افراد نوع پیكنیك هستند . البته اشكالاتی نیز در اینجا به چشم می خورد ، همچون تمایل افراد به چاقی همزمان با افزایش سن . با این وصف ، جالب است بدانیم كه ظاهراً همین نظریات با باورهای رایج میان مردم هماهنگی دارد .یك روانشناس دیگر موسوم به شلدون كه از تحقیقات كرچمر آگاه بود ، به نوبه خود نظریه ای در همین زمینه ارائه داد . وی در سال 1940 تصاویر تعداد بسیار زیادی از افراد را مورد بررسی دقیق قرار داد و چنین نتیجه گیری كرد كه كلاً افراد از لحاظ فرم بدن سه نوع هستند : اندومورف ، مزومورف (ستبرتن )، و اكتومورف (كشیده تن ) . برخی از افراد هم تركیبی از هر سه هستند . اندومورفها دارای فیزیك بدنی گرد و چاق هستند ، مزومورفها بدنی عضلانی و كشیده دارند و اكومورفها لاغر و دارای عضلات كم می باشند . شلدون در سال 1942 آزمایش دیگری در زمینه مزاج انجام داد و شخصیت حدوداً 200 مرد را طی مدت پنج سال مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و دریافت كه مجموعه ای از روایط مشخص میان ویژگی های فردی و فرم بدنی وجود دارد . اندومورفها افرادی هستند كه تمایل زیادی به خوردن غذا دارند . آنان كاملاً راحت طلب ، خوش مشرب ، مهربان و خونسرد می باشند و نیازمند آن هستند كه میان مردم و در جمع باشند و به طور كلی افرادی اجتماعی محسوب می شوند . مزومورفها اشخاصی هستند با انرژی زیاد كه به فعالیتهای بدنی علاقه مند هستند و غالباً بی باك و نترس می باشند و تمایل زیادی به كسب قدرت و فرمانروایی بر دیگران دارند . اكتومورفها بیشتر درون گرا هستند ، عصبی و خشك می باشند وهمگام مواجهه با مشكلات میل دارند تنها باشند . قد بلندی قد در مردم از برخی جنبه ها نوعی امتیاز محسوب می شود . همه ما كلمه ( سر بلند ) را شنیده ایم . سربلند یعنی افرادی كه شخصیتی قوی و آزاده دارند و قد بلند هستند ، به همین خاطر می توانند افراد و پدیده ها را بهتر ببینند . مایكل دوكاكیس نامزد ریاست جمهوری آمریكا در سال 1989 طی یك مناظره تلویزونی با رقیب بلند قد خود جورج بوش بر روی سكو ایستاد تا هم قد او به نظر برسد . ولی این تدبیر موثر واقع نشد و جورج بوش بلند قد به كاخ سفید راه یافت . كلاً مردان خواهان زنی هستند كه كوتاه تر از آنان باشد و بالعكس زنان مردی را می خواهند كه بلندتر از آنان باشد . در فیلمها نیز اگر مرد و زن نقش اول هم قد باشند ، .عمولاً طئزی از مرد فیلمبرداری می شود كه بلندتر به نظر آید . مردان كوتاه قد از این كه معمولاً فاقد قابلیتهای لازم تصور می شوند، رنج برند. البته باید دانست که فاکتور قد به تنهایی در انتخاب شغل یا همسر دخالت کند و عوامل بسیار دیگری هم هستند که تاثیر گذار می باشند. میکی رونی و دادلی مور کسانی هستند که با وجود کوتاهی قد، در بسیاری از فیلمها به نقش هنر پیشه اول بازی می کردند و حتی شهرت آنان بسیار بیشتر از سایر هنر پیشگان معروف است. جالب است بدانید که عامل قد در زنان به اندازه مردان مورد توجه و دقت قرار نمی گیرد.علامت مشخصه- خصوصیت فیزیکی غیر عادیاگر بخواهیم منطقی فکر کنیم، باید هیچ خصوصیات جسمانی غیر عادی همچون اثر زخم، بد شکلی، نقص عضو و ناتوانی جسمانی بر نگرش ما نسبت به شخصیت افراد تأثیر نگذارد. با این حال چنین تفکری در مورد عمل وجود ندارد. آنچه می بینیم این است که ناتوانی فیزیکی از جهات دیگر نیز نقیصه هایی را به دنبال دارد. همچنان که گافمن در سال 1963 بیان داشت، عقیده عمومی بر این است که برخی از ویژگیهای فیزیکی غیر عادی نشانه ناهنجاری شخصیتی هستند. وی در کتاب خود موسوم به «علایم مشخصه» این برداشت را مورد تجزیه قرار می دهد.اغت علامت مشخصه در ابتدا به مفهوم نشان داغی بود که بر بدن جنایتکاران یا بردگان می زدند، امّا امروزه به صورت غیر مستقیم نشانگر نقص شخصیت قلمداد می شود.بال در سال 1979 طی آزمایشی، تصاویر زن و مردی را که در اثر زخم بر چهره داشتند در اختیار داوطلبان قرار داد و از آنان خواست تا در مورد تعدادی از ویژگیهای شخصیتی آنان نظر دهند. نتیجه آن شد که داوطلبان، مرد مورد نظر را فردی بی تفاوت ، منزوی، فاقد جزابیت ، صداقت و صمیمت قلمداد کردند و زن را نیز به همان صورت فاقد صداقت ، زیبایی و اخلاق خوب ارزیابی نمودند. عکس این مطلب نیز صادق است، یعنی کسانی که دارای صفات شخصیتی ناخوشایند هستند، همواره دارای خصوصیات جسمانی غیر عادی تصور می شوند.صدا طی دهه های 1930 و 1940 آزمایشهای روانشناسی بسیاری در زمینه ارتباط میان صدا و شخصیت به عمل آمد. نتایج نشان داد که هر چند چنین ارتباطی فاقد اعتبار علمی کافی است، معهذا اغلب مردم آن را باور دارند. قضاوت در مورد منش افراد از روی صدای آنها شاید مورد تأیید مردم باشد، امّا با سایر معیارهای سنجش شخصیت هماهنگ نیست. با این حال ظاهراً چه بخواهیم چه نخواهیم ، مردم از روی صدای ما در مورد ویژگی های فردی مان قضاوت می کنند. براستی چه عاملی در صدا وجود دارد که فرد را در نظر دیگران باهوش ، حساس یا دارای جاذبه جنسی بالا جلوه می دهد ؟ ادینگتون در سال 1968 طی یک آزمایش ، یک مقاله را در اختیار زن و مردی که تحت تعلیم صدا قرار گرفته بودند گذاشت و از آنان خواست که عبارت آن به صورتهای مختلف بخوانند. سپس صدای آنها را ضبت کرد و آن را در اختیار دو گروه داوطلب قرار داد . گروه اول موظف بود ویژگیهای صوتی عبارت قرائت شده را بررسی کند و گروه دوم باید از روی صداها ، خصوصیت شخصیتی صاحب صدا را تشخیص می داد . نتیجه نشان داد جملاتی که با ریتم سریع خوانده شده بودند، بدون توجه به جنسیت صاحب صدا ، او را سرزنده و برون گرا نشان می دادند. افزایش درجه بلندی صدا در مردان، آنها را فعال تر و دارای جذابیت کمتر، و زنان را فعال تر و برونگراتر نشان می داد. نتایج تغییرات کیفیت صدا و خصوصیات شخصیتی در جدول 11 نشان داده است.اطلاع از این نگرشهای کلیشه ای نسبت به انواع صداها، بدون تردید می تواند در تنظیم برنامه های رادیویی مؤثر واقع شود. گفته می شود که برخی از سیاستمداران صدای خود را تغییر می دهند تا افراد مثبت تری به نظر بیایند. جالب اینجاست که غالباً قضاوتهایی که بر اساس صدای افراد در مورد آنها صورت می دهیم ، با ظاهر و رفتار آنان فرق می کند. فرض کنید شخصی را که تنها به صورت تلفنی با او تماس داشته اید ملاقات می کنید؛ آیا ظاهر و رفتار او همان طور است که از صدایش انتظار داشتید؟حالات حرکتی شخص:نگاه ، لحن صدا و حرکاتهمه ما انسانهایی هستیم که راه می رویم و صحبت می کنیم و همین جنبه های حرکتی می توانند به عنوان مبنای قضاوت به کار گرفته شوند. لحن خشن فروشنده مغازه ، او را در نظر ما خشک و بی ادب جلوه می دهد و بتلعکس لبخند او، وی را مهربان و دوست داشتنی می نمایاند. بنابراین می بینیم که همین اطلاعات غیر کلامی جزئی و ناپایدار منجر به ایجاد برداشتهای پایدارتری از شخصیت طرف مقابل می شود.ما می توانیم نوع احساسات دیگران را تا حد زیادی تشخیص دهیم و در این زمینه، ماهیچه های صورت بسیار به ما کمک می کنند. به نظر می رسد که بعضی از حالات صورت توسط همگان به عنوان بازتابی از احساسات درونی شناخته شده اند. احساساتی نظیر خوشحالی، تعجب ، ترس، عصبانیت، ناراحتی ، تنفر یا خجالت ، همگی بدرستی از روی حالات صورت خوانده می شوند. صدای شخص ، عامل دیگری است که منعکس کننده احساسات درونی است. هنگامی که ما دچار احساسات فعال همچون شادی یا عصبانیت می شویم بلندتر و سریعتر صحبت می کنیم، و بالعکس زمانی که گرفتار احساسات انفعالی چون افسردگی و دلتنگی هستیم، به نرمی و آهستگی حرف می زنیم و لحن آرامی به خود می گیریم. حالات فیزیکی نیز تا حدی گویای احساسات درونی هستند. شخصی که خسته است، خود را روی صندلی ولو می کند و هنگامی که موضوعی برایش جالب باشد ، تقریباً نیم خیز می شود. باید دانست که یک سری اختلافات فرهنگی در میزان نفوذ احساسات و چگونگی آن وجود دارد که خود به انواع برداشتها منجر می شود. برای مثال، انگلیسی ها و ژاپنی ها کلاً احساسات خود را کمتر بروز می دهند . تصور کلی از انگلیسی ها آن است مه افراد خویشتن داری هستند و به اصطلاح ، خم به ابرو نمی آورتد. این صفت غالباً به عنوان یک ویژگی کلیشه ای از سوی مردم سایر کشورها همچون آمریکا یا فرانسه که احساسات بارزتری  ایجاد تأثیرنباید از بخشهای قبلی کتاب این طوراستنباط شود که ما هیچ کنترلی بر نگرش دیگران نسبت به خود نداریم. همه ما سعی می کنیم تأثیر مثبتی بر دیگران بگذاریم ، به عبارت دیگر همواره تلاش می کنیم که برداشت دیگران را نسبت به خود کنترل کنیم. مکثر ما برخی اوقات جهت ایجاد یک تأثیر مثبت در بیننده ، با استفاده از اطلاعات غیر کلامی خود نوعی”نمایش” اجرا می کنیم. با استفاده از عینک آفتابی در هوای ابری برای “خونسرد” جلوه کردن، کوتاه کردن مو به سبکی خاص، تغییر صدا به منظور خوش آهنگ تر شدن آن ، تظاهر به علاقه مندی و توجه به حرفهای کسل کننده طرف مقابل و ; همگی راههایی برای ایجاد تأثیر آگاهانه هستند. در اکثر موارد همچون آماده شدن برای یک مصاحبه شغلی ، به طور آگاهانه به بررسی تأثیری که مایلیم بر مصاحبه گر بگذاریم، می پردازیم. البته برخی اوقات ایجاد تأثیر به صورت ناآگاهانه صورت می گیرد.یکی از روشهای بررسی تأثیری که بر دیگران می گذاریم ، آن است که همچون هنر پیشگان نقش بازی کنیم. یک فروشنده اتومبیل را در نظر بگیرید مه ابتدا با مشتری سختگیر و بهانه جو کاملاً مودبانه و با حوصله رفتار می کند، سپس با خستگی بسیار به دفتر کارش باز می گردد و با عصبانیت برای همکارش تعریف می کند که با چه مشتری غیر قابل تحملیکلنجار رفته است. این مرد در واقع همچون هنرپیشه ای است که پس از اتمام نمایش به پشت صحنه می رود و از فرط خستگی خود را روی زمین رها می کند. به همان ترتیب، ما می توانیم به مخاطبانمان نقشهای متفاوتی ارائه دهیم. شخصیتی که ما از خود به مادرمان عرضه می کنیم، با آنچه دوستانمان راجع به ما می اندیشند شاید کاملاً متفاوت باشد.لیری و کوالسکی در سال 1990 الگویی برای ایجاد آگاهانه تاثیر ارائه دادند مه شامل دو مرحله است:1- انگیزه تاثیر2- شکل گیریاولین مرحله عبارت است از میزان انگیزه شخصی برای کنترل آگاهانه تاثیری که بر جای می گذارد. این مرحله خود تحت تاثیر سه عامل اصلی عمل می کند: هدف، میزان ارزش هدف ، و تفاوت میان برداشت مطلوب و برداشت موجود. زنی که واقعاً تصمیم دارد منشی یک دندانپزشک شود، یعنی شغلی که مستلزم بر خورداری از ظاهری مرتب و آراسته است، تمام سعی اش در آن است مه ظاهرش خوب به نظر بیاید ، مخصوصاً اگر بداند که سایرین او را زنی نا مرتب و بد لباس می شناسند. در اینجا می بینیم که هر سه عامل دارای اهمیت خاص خود هستند: آن زن واقعاً خواستار بدست آوردن شغل مورد نظر است ، می داند که ظاهرش چندان آراسته نیست ؛ و از مسائلی که در ارتباط با نوع برداشت از او مطرح می شود، آگاهی دارد. حال زن دیگری را در نظر بگیرید که تنها به منظور اطمینان از سلامت دندانهایش به همان مطب دندانپزشکی می رود.در این صورت احتمال آنکه اوبه اندازه زن اول به نوع تاثیری که می گذارد اهمیت دهد ، حداقل می باشد. پس از مرحله فوق، شخصی که اکنون انگیزه لازم را به دست آورده، تلاش می کند که تاثیری مثبت به وجود آورد و این امر به عوامل بسیاری بستگی دارد. عامل نخست ، تصوری است که ما از خود داریم و خودانگاره نامیده می شود؛ این تصویر بر چگونگی نگرشی که می خواهیم از خود سایرین ارائه دهیم موثر است. عامل دیگر ، تصور مطلوب است، یعنی آن چیزی که ما میل داریم باشیم. متقاضی شغلی که درآن ثبات قدم و پایبندی به قوانین کاری دارای بیشترین میزان اهمیت هستند، امکان دارد پنج سال در پست فعلی خود باقی بماند تا تصور یک “شخص وفادارو پایبند” را به کارفرمای خود ارائه دهد و این واقعیت را که یک دانشجوی اخراجی بوده در نظر کارفرما بی اه میت جلوه دهد. البته این تصور مطلوب غلباً به نوع عقیده فرد از خود و زندگی خود محدود می شود.عامل سوم محدودیت تنها است. ما مجبوریم نقشهای زیادی را در زندگی روزمره اجرا کنیم: خواهر ، پدر ، پزشک ، سخنران و ;که هر یک از آنها انتظارات خاص خود را می طلبد و مردم سعی می کنند برداشت خود را مطابق با این انتظارات به عمل آورند. خانمی که می خواهد بانکدار شود ، برای مطابقت با این نقش، تلاش می کند. با ظاهر و رفتارش چنان بنماید که از یک بانکدار انتظار مانند هنرپیشه ای که برای ایفای نقش بانکدار ، لباس مناسب این شغل را می پوشد و رفتار متناسب با آن را بازی می کند، هر چند که هیچگاه این کاره نبوده است.چهارمین عامل عبارت است از ارزش هدف. ما اغلب سعی می کنیم تاثیری را که خود می گذاریم با آنچه برای مخاطبمان ارزش محسوب می شود، هماهنگ باشد: آقای جوانی که نامزدش علاقه ای به مطالعه کتاب ندارد، علی رقم علاقه خود سعی می کند هنگام صحبت با نامزدش در مورد مطالبی که بیشتر مورد توجه و علاقه اوست صحبت کند. آخرین عامل، تصور فعلی و نهان اجتماعی است. تصور کنونی افراد از ما مستقیماً مربوط می شود به اطلاعاتی که آنان از ما دارند و این امر خود تاثیری که ما می خواهیم بر آنان بگذاریم موثر است. دانش آموزی که به واسطه عدم کوشش و پشتکار در امتحان مردود شده، مسلماً نمی تواند تصور “یک دانش آموز کوشا” را به والدینش که هزینه ای را صرف تحصیل او کرده اند ارائه دهد . بنابراین برای جبران این مشکل و حفظ حمایت مالی آنها، سعی می کند از بعضی تدابیر استفاده نماید. برای مثال برای خوشایند آنها تا مدتی بجای بیرون رفتن از خانه ، در آنجا می ماند و درس می خواند و یا حتی تنها تظاهر به درس خواندن می کند. شاید همگی ما به یک اندازه تمایل به ایجاد تاثیر نداشته باشیم. اسنایدر در ایت زمینه عقیده دارد مه میزان سازگاری در افراد مختلف یکسان نیست. برخی از افراد براحتی رفتارشان را با محیط و سایرین تطبیق می دهند و تصوری را که از خود ارائه می دهند، جهت مطابقت با شرایط موجود آگاهانه کنترل می کنند. برای پثال ، این گونه افراد در مصاحبه های شغلی سعی می کنند تاثیری که می گذارند منطبق با تصاویری که مصاحبه کننده از یک قاضی مناسب و لایق دارد، باشد. بالعکس کسانی که فاقد این خصوصیات هستد ، کمتر تحت تاثیر شرایط قرار می گیرند و بیشتر مایلند بدون توجه به محیط و اطرافیان،” خودشان” باشند. آنها در مصاحبه کننده است ندارند. اکثر سیاستمداران همواره در حال بررسی و کنترل نوع تاثیری که مایلند بر مردم بگذارند هستند و رفتارشان را با توجه به نوع مخاطبین و موضوعات مورد علاقه آنها تنظیم می کنند. نشت افکار همچنانکه ذکر شد، عوامل غیر کلامی نقش بسیار مهمی در چگونگی تصویری که خود بر جای می گذاریم ایفا می کنند، چرا که غالباً واضح ترین نشانه های شخصیتی ما، در نظر بیننده هستند و تعیین کننده نوع قضاوتهای صریحی که در مورد ما می شود، می باشند. اما برخی اوقات تأثیری که بر دیگران می گذاریم، آنگونه نیست که می خواهیم. در اینجا اصطلاحاً می گویند: «بند را به آب داده ایم» یعنی احساسات واقعی و درونی مان را آشکار کرده ایم. این موضوع را «نشت افکار» می نامند. بسیاری از مردم بنا به مقتضییات شغلی ، موظفند احساسات خود را کنترل کنند و مخفی سازند. برای مثال، گویندگان اخبار باید بدون توجه به محتوی خبری که می خوانند، همیشه لحن جدی و بدون احساس خود را حفظ نمایند . به همان ترتیب، پزشکانی که می خواهند خبر مرگ بیمار را به نزدیکانش اطلاع دهند، باید بر احساسات خود کاملاً مسلط باشند و خود را خونسرد جلوه دهند. تحقیقات نشان می دهند که ما هنگام بروز احساسات، بر ماهیچه های صورت خود تسلط بیشتری داریم تا ماهیچه های دست و پا. ممکن است یک فرد عصبی هنگام مصاحبه چهره ای کاملاً آرام آرام و خونسرد داشته باشد، اما در همان زمان می توان مجموعه ای از حرکات عصبی را در بخشهای انتهایی دستها و پاهایش مشاهده کرد. دلیل این امر آن است که میزان آگاهی ما از این بخشهای بدن کمتر از صورتمان است و از طریق تمرینهای مخصوص، این بخشها را هم می توان تحت کنترل در آورد.زیبایی و جذابیتتوصیف زیبایی در تاریخ فرهنگ عرب و شرق به کرات مشاهده شده است. در افسانه های یونان باستان ، زیبایی اغلب به عشق و تراژدی انجامیده و این زیبایی های افسانه ای در آثار برخی از مشهورترین هنرمندان، جاودانه مانده اند:آفرودیتو پرسفونه، دو الهه مشهود، بر سر جوان بسیار زیبایی موسوم به آدونیس که باید هر نیمه سال را با یکی از آنها می گذرانید، با هم نزاع داشتند. شکسپیر این عشق را به عنوان موضوع یکی از نمایشنامه ها موسوم و آدونیس برگزیده بود.میکل آنژ نیز به عنوان موضوع یکی از آثارش ، زئوس و عشق او را به گانومده یعنی زیباترین جوان عصر خود، انتخاب کرده بود. روبنس داوری مشهود پاریس را به خوبی در یکی از نقاشی هایش به تصویر آورد است. پاریس در افسانه های یونان به خاطر آفرودیت ، یعنی زیباترین الهه، مورد غضب دو الهه دیگر یعنی هرا و آتنه قرار گرفت، اما هلن ، زیباترین زن جوان عاشق او شد و عشق او شد و عشق آنان بزرگترین تراژدی حماسی یعنی جنگ تروا را به وجود آورد. بنابراین زیبایی انسان قادر است در افسانه ها احساسات شدید خدایان را بر انگیزد و شعله های جنگ را روشن سازد.شاید زیبایی موجب بر انگیختن احساسات تند دیگران شود، اما خود نمایانگر نوعی کمال ذاتی، خلوص باطنی و وقار است. زیبایی ونوس اثر بوتیچلی بازتابی از الوهیت اوست و کمال مریم مقدس اثر جاودان رافائل ، چه از جنبه ظاهری و چه روحانی، مورد توجه قرار می گیرد.کیتس در یکی از اشعار مشهور خود موسوم به ode obn a Grecian Urn مفهوم زیبای ی و حقیقت را یکسان می داند. اگر زیبایی خوب است، پس حتماً زشتی بد است. در افسانه ها، زیبای خفته و سیندرلا از زشتی مردم رنج می برند؛زشتی چهره و زشتی رفتار.زیبای خفته از ساحره مکار در عذاب بود و سیندرلا از خواهران بد اخلاق و بد هیبتش. در آخر نیز هر دو داستان با آمدن شاهزادگانی که از لحاظ زیبایی همپای خود آنها بودند به پایان می رسید . حتی در داستان «دیو و دلبر » هم که زشتی ، صفتی منفی محسوب نمی شود، باز هم در پایان قصه، دیو بد هیبت با شکسته شدن طلسمش به شاهزاده ای خوش قیافه مبدل می شد. ادامه خواندن مقاله در مورد روانشناسي درك متقابل

نوشته مقاله در مورد روانشناسي درك متقابل اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>