nx دارای 21 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
آرزوی استقلال یا شکاف نسلها
مفهوم شکاف نسلها، بین والدین و فرزندان، از تجربه پدر و مادر نوجوانها بودن پدید آمد. این شکاف نشاندهنده تفاوت در تجربه زندگی و درک رخدادهای زندگی است.
آرزوی استقلالمفهوم شکاف نسلها، بین والدین و فرزندان، از تجربه پدر و مادر نوجوانها بودن پدید آمد. این شکاف نشاندهنده تفاوت در تجربه زندگی و درک رخدادهای زندگی است.
بسیاری از مسائل و مشکلات از آنجا ناشی میشود که نوجوانان نیاز به استقلال و گسستن از خانه را دارند، در صورتی که این موضوع برای والدینی که قادر به رهاسازی نیستند و میخواهند کنترل خود را روی نوجوانان ادامه دهند بسیار تهدیدکننده است. پس نکته اساسی در تفاوت بین نسلها دیدگاه متفاوت این دو نسل در برخورد با مسایل است.
هر کدام دریچهای خاص برای دیدن دارند و این باعث میشود که از یک پدیده دو برداشت متفاوت داشته باشند. شکاف بین نسلها ناشی از دو عامل عمده: اختلاف و تفاوت بین عصرها و رشد ناشی از تفاوت فناوری. این شکاف بازتاب تغییری است که جامعه بر یک نسل تحمیل میکند.
استقلال روانی انسان در یک فرایند از تولد تا جوانی شکل میگیرد. در این مسیر تکوینی شکاف نسلها را میتوان از دریچه بلوغ نگریست. این مقاله تمرکز خود را روی تحول روانی نگه خواهد داشت تا شاید بتواند زوایای بیشتری از موضوع را روشن کند.
اصولاً میتوان سه مرحله انتقالی در راه استقلال یک فرد برشمرد:
الف) تولد: در رحم، نوزاد صددرصد به مادر وابسته است. با تولد نوزاد و بریدن بند ناف، وی پا به جهانی تازه میگذارد. به نظر اتو رنک، در کتاب «ضربه تولد»، جدایی از رحم باعث شکلگیری اضطراب نخستین میشود. در این مرحله تغذیه درست احساس امنیت ایجاد میکند، به بیان دیگر شیر دادن توسط مادر به کودک لذت میدهد و احساس ایمنی را القا میکند.
ب) از شیر گرفتن: طول این دوره به عوامل فرهنگی نیز بستگی دارد. لذا میتوان بعداز دو سالگی را ذکر کرد. کودک مجبور است استقلال تغذیهای از مادر را تجربه کند. غذای راحت و آبکی مادر جایش را با غذای سفت که نیاز به جویدن دارد عوض میکند.
ج) نوجوانی: دوره رها شدن از وابستگیها و ورود به صحنه اجتماعی است. اصولاً مفهوم شکاف نسلها بین والدین و فرزندان در این دوره پدید میآید و این دوره در شکلگیری شخصیت آینده فرد نقش حیاتی ایفا میکند. نوجوان برای ورود به اجتماع نیازمند به سه صفت است: همپایگی با بزرگسالان، اندیشیدن به آینده و داشتن برنامه.
نوجوان میخواهد خود را همپایه بزرگسالان بداند و بر این اساس قضاوت کند. او برای آینده خود نگران است و مهمترین صفت داشتن برنامه است. چون در این دوره دچار تضاد میشود و برای حل این کشمکش احتیاج به نقشه برای اصلاحات اجتماعی دارد. گاهی نیازهای نوجوان با هنجارهای اجتماعی در تضاد و تقابل مستقیم قرار میگیرد.
«کارزون» در تحقیقی با نام «خشونت و عقاید پسامدرن» به نوعی استحاله در رویکرد جوانان نسبت به روابط بین فردی اشاره میکند. وی میگوید: «خشونت در رفتار اجتماعی یک جنبه ویژه استحاله است». پس نسل جدید خشنتر از نسل قبلی است. صنعتی شدن جوامع شکلگیری هویت را در نوجوانان طولانی کرده و عقاید آنان در برخورد با فناوری دگرگون شده است.
نوجوانی یک دوره از شیر گرفتن روانی است که شخص پشت سر میگذارد و به سمت استقلال و ثبات و استحکام روانی پیش میرود. این دوره نیازمند آموزش و پرورش یعنی نفیسترین هدیه جامعه است. آموزش و پرورش امکانات و ابزار مناسبی برای حرکت به سوی استقلال است.
بلوئر مینویسد: «; نسل قبلی رشد اقتصادی سریع و فرصتهای وسیعی را در برابر خود میدید; نسل جدید خود را در برابر کسادی و تنزل آن و فرصتها و موقعیتهای شغلی محدود میبیند با جامعهای آشفته، جوانان به دنبال شغل به هر دری میزنند تا آینده شغلی خود را تامین کنند. در نظام جدید نوجوانانی تربیت میشوند که مدتها درس میخوانند تا وارد بازار کار شوند، ازدواج کنند و;» نسل قبلی زودتر بحران نوجوانی را پشتسر میگذاشت، زودتر سرکار میرفت، ازدواج میکرد و خانواده تشکیل میداد.
اگر نسل قبل بخواهد با همان دید قبلی به مسائل بنگرد مثلاً بیکاری جوانان را بیانگر بیعرضه بودن آنها بداند تا شرایط خاص اجتماعی، آنگاه این تضاد و عدم درک متقابل، انعکاسی از شکاف بین نسلهاست.
با شکاف نسلها چگونه برخورد کنیم؟برخورد با این پدیده در سه حیطه میسر است:
1 – خانواده 2- مدرسه 3- اجتماع
1 – خانواده: از نظر پیشگیری خانواده حائز اهمیت بسیار است. زیرا بیشتر یادگیریهای اولیه کودک و رشد او در خانواده صورت میگیرد. شناخت علایق، نیازها و نگرانیها در صورتی انجام میگیرد که والدین با کودک خود رابطهای صحیح بر اساس همدلی و درک متقابل داشته باشند.
اگر رابطه انسانی با کودک برقرار شود کودک با والدین احساس راحتی و نزدیکی میکند و آنگاه ناگفتهها، نیازها و دلواپسیهایش را بازگو میکند و سپس والدین با استدلال و منطق همراه با خونسردی و متانت او را آگاه میسازند. والدینی که از تحولات جامعه بازماندهاند و در برابر تغییرات سپر در دست دارند و تفاوتهای خود با فرزندشان را نمیپذیرند، نمیتوانند والدینی موفق باشند.
2 – مدرسه: محیط تحصیلی واکنشهای خاصی را در کودک پدید میآورد. لذا وجود دو شخصیت تحصیلی و خانوادگی را میتوان برای کودک درنظر گرفت و زندگی کودک در بین آنها در نوسان است. در این زمان دانشآموز انعطاف و نرمش را در حیات فکری خود داخل کرده و کنار آمدن با موقعیت و سازگاری را فرامیگیرد. به طور کلی وظایف مدرسه را میتوان این چنین فهرست کرد:
1 – تقسیم کار و کار مناسب خود را یافتن2 – عهدهدار شدن وظایف مختلف3 – همکاری و مسئولیتپذیری4 – شرکت در فعالیتهای گروهی- اجتماعی5 – مهارت یافتن در کارهای فنی
یک نظام آموزشی سالم و شکوفا میتواند سازگاری و انطباق کودک با مدرسه را به ارمغان آورد. یک معلم خوب از تجارب شخصی خود بیرون میآید و به درون جهان دانشآموز پا میگذارد. پس لازمه نظام آموزشی پویا آموزش مهارتهای گوش دادن (نه شنیدن) و همدلی به معلمان است.
سیر تحول آموزش و پرورش از معلم محوری به سمت شاگرد محوری به معنای شاگرد (فرزند)سالاری نیست. متفکران استبداد محور تصور میکنند که شاگرد محوری تهدیدی برای جایگاه معلم است. درحالی که نظام آموزش و پرورش شاگرد محور به سوی درک و فهم نیازهای دانشآموز حرکت میکند نه ارضای آنها. در ارضای نیاز و اشباع آن خطر وابستگی و عدم رشد وجود دارد این خطر کمتر از خطر ناکام گذاشتن نیازها به واسطه نگاه از بالا به دانشآموز نیست.نگاه از جایگاه اربابی مساوی ندیدن و درک نکردن دانشآموز است. توجه به شناخت کودکان در سنین و مراحل رشد و ارایه راهکارهای تعلیم و تربیت بر اساس نیازها و تواناییهای خاص از مواردی هستند که باید مورد توجه نظام آموزش و پرورش قرار گیرد.
3 – اجتماع: رسانههای جمعی، نهادها، موسسات دولتی و خصوصی و; باید به تشریح و توصیف خاص نسل جدید بپردازند ووالدین را با بعضی از نیازهای نوجوانان که از نظر دور مانده آشنا کنند. آموزش در رسانهها مهمترین قسمت است. توصیف شیوههای برخورد با نابهنجاری، طبیعی بودن بحران نوجوانی و امثال آن از آن جملهاند.
اینترنت پدیدهای که در عین هدایت جامعه به سمت دهکده جهانی و اتصال ملل مختلف به هم میتواند آسیبهای جدی را ایجاد کند. تصاویر مستهجن، دوستیهای آذرخشی در اتاقهای گفتوگو (chat) و; همه و همه خبر از سیطره گفتاری جدید دارند که قادر است در جهتگیریهای فرهنگی هر ملتی تاثیر بگذارد.
در معرض مدرنیته قرار داشتن یک جامعه نیز میتواند پاسخهای مقابلهای مختلفی را فرابخواند. از یک طرف میشود با مظاهر مدرنیته روبهرو نشد و از طرف دیگر تلاش کرد تا فرآیند مدرن شدن را با توجه به مقتضیات و ضرورتهای فرهنگی درک کرد. طرح انجماد مدرنیته طرحی آزمون شده است که آزمون دوبارهاش هزینه بالایی بر اجتماع تحمیل خواهد کرد.
((بررسی ابعاد پدیده شكاف نسلی در ایران))این گفتار، نوعی تحلیل دادههای موج اول پیمایش ارزشها و نگرشهاست. در واقع پایگاه علمی این گفتار تحقیقات مستند بوده و هدف از آن نگاهی است به چالش اجتماعی موجود در جامعه كه البته، در مناسبات سیاسی نیز چندان مغفول نمانده است.
شكاف نسلی در سالهای اخیر، كاركرد سیاسی فراوانی یافته است. جناحهای سیاسی با قضاوتهای مختلفی كه در باب كم و كیف شكاف نسلی در ایران عرضه میكنند، در واقع در باب موقعیت و وزن سیاسی خود سخن میگویند. البته سخن در باب این موضوع چندان ساده نیست. اما به واقع به نظر میآید كه به حق هم بحث شكاف نسلی دلالتهای سیاسی دارد و از نظم و نسق اجتماعی، سویه تحولات اجتماعی و جهتگیری و ساماندهی نظم اجتماعی، فرهنگی به تبع آن نظم سیاسی را نیز در پی دارد كه خواسته یا ناخواسته وزن سیاسی و دلالت سیاسی هم پیدا میكند.
به چهار الگوی تئوریك در باب تفاوت نسلی می توان اشاره كرد:تئوری اول ،كه همان مفهوم چرخ زندگی است و معتقد است تفاوت بین گروههای سنی گوناگون وجود دارد و این تفاوتها فقط به دلیل تفاوتهای سنی است.در تئوری دوم، شكاف نسلی را محصول تحولات حادث بر جوامع دانسته و اذعان میكند كه جوامع به نوعی در بستر یك تحول خطی، از الگوهای سنتی یا سبكهای زندگی سنتی به الگوهای مدرن هستند و این امری عام و جهان شمول است.
تئوری سوم، رقابتهای نسلی است. این رقابتها میتواند در دورهای در یك وضعیت اجتماعی خاص، پیرامون پدیده سن شكل بگیرد.
الگوی چهارم: تجربه نسلی است. این الگو تابع تئوریهایی است كه بنیاد آن بر این است كه اساس نسلها به گروههای سنی با صورتهای كلاسیك جمعیتشناختی نوجوان و جوان و میانسال و سالمند مربوط نمیشود. بلكه به تجربههای نسلی مربوط میشود.1ـ پس از سال 1368 شكاف میان دولت ملت به مرور افزایش یافت و انتظار میرفت كه با زمینه چینی که برای انتخابات خرداد 1376 شده بود این شكاف چنان عمیق شود كه ترمیم آن از روشهای مسالمتآمیز ممتنع گردد.
2ـ تشدید شكاف مذكور حاصل دو فرآیند متضاد بود. از یك سو رفتار سیاسی حكومت در حذف رقبا و مخدوش كردن قواعد بازی سیاست و محدود نمودن بازیگران حوزه قدرت موجب تشدید شكاف شد و از سوی دیگر تغییراتی كه در حوزه اجتماعی (تغییرات سواد و سطح تحصیل، شهرنشینی، گسترش ارتباطات و;) و نیز تحول گفتمانی (تأكید بر شكاف مردمسالاری ـ آمریت به عنوان شكاف اصلی جامعه ایران نزد نخبگان فكری،
جایگزینی گفتمان اصلاحی بجای گفتمان انقلابی و;) و تغییر در عناصر حاكمیت (فوت رهبری فرهمند انقلاب، تغییر در قانون اساسی و پایان یافتن جنگ و;) و بالاخره دگرگونیهای منطقهای و جهانی (شكاف در نظام دوقطبی و پایان جنگ سرد، فروپاشی نظامهای اقتدارگرا و پذیرش عام گفتمان دمكراتیك در سطح جهانی و;) جملگی موجب آن شد كه تقاضای اجتماعی برای مشاركت و دمكراسی افزایش یابد.
در واقع حتی اگر حاكمیت به اندازه گذشته هم موجبات مشاركت و رقابت را فراهم میكرد، باز هم به دلیل این تحولات، شكاف دولت ملت تشدید میشد و ضرورت داشت كه گشایش بیشتری در امر سیاست و مجموعه بازیگران آن رخ دهد، ولی این فرآیند در سطح حكومت در جهت معكوس در حركت بود.3ـ تحولات مذكور در نهایت پس از سال 1372 آثار خود را هر چه بیشتر نشان داد، و موقعیت و نفوذ حاكمیت رو به تحلیل رفت و در كل مواجه با بحران مشروعیت و مشاركت و در نهایت بحران مدیریت و اداره كشور گردید.
4ـ از سوی دیگر زمینه برای تشكیل یك جنبش اجتماعی ـ سیاسی مبتنی بر روشهای اصلاحی و با هدف بازسازی بحرانهای مشاركت و مشروعیت از خلال كاهش شكاف دولت ـ ملت و ایجاد دمكراسی بوجود آمد. این جنبش عمدتاً حول محوریت چند روزنامه و نشریه و با همراهی جنبش دانشجویی و دانشگاهی شكل گرفت. همچنین در برخی از نهادهای مرتبط با حكومت نیز ریشه دواند.
5ـ نادیده گرفتن بحران مشروعیت بویژه برای نظام بر آمده از یك انقلاب مردمی مشكل بود، لذا حاكمیت در دوم خرداد كوشید كه با یك تیر دو نشان بزند، از یك سو راه را برای مشاركت محدود برخی نیروها و فقط در زمان انتخابات باز كند، با این اطمینان كه نامزد مورد حمایت خود رأی خواهد آورد و از سوی دیگر به بازسازی مشروعیت خویش بپردازد. در واقع میتوان گفت بروز پدیده دوم خرداد محصول دو عامل بود، یكی نیازها و تغییرات اجتماعی بوجود آمده و دیگری خطای محاسبه اقتدارگرایان.
6ـ هنگامی كه دوم خرداد بوجود آمد، جنبش اجتماعی حامی آن چندان سازمانیافته نبود كه این دستاوردها را تعمیق بخشد، برای رفع این نقیصه نیروهای این جنبش فعالیت اجتماعی خود را گسترش دادند. ولی كماكان مركز ثقل آنها در نشریات و علیالخصوص روزنامهها بود و كمكم نهادهای دیگر مدنی از جمله انجمنها و احزاب شكل گرفت. انتظار میرفت كه با پیروزیهای بعدی طرفداران اصلاحات در انتخابات شورای شهر و سپس مجلس شورای اسلامی موجب حل بحران حاكمیت دوگانه شود، دوگانگی میان دولت ـ ملت كه پس از دوم خرداد به درون حاكمیت رخنه یافته و حاكمیت دوگانه شد، پس از انتخابات مجلس ششم تشدید گردید.
7ـ از آنجا كه حاكمیت دوگانه امری ناپایدار است لذا نیروهای مخالف مردمسالاری به جای پذیرش حاكمیت مردم عزم خود را برای حل این دوگانگی به نفع خویش جزم كردند و اقدامات متعددی را برای تحت فشار قرار دادن طرفداران اصلاحات به عمل آوردند، اقدام به ترور، بستن مطبوعات، دستگیری نویسندگان و محاكمات غیرقانونی، از حیز انتفاع ساقط كردن مجلس، تهاجم علیه جنبش دانشجویی، به هم زدن جلسات و سخنرانیها و; شامل مجموعه اقداماتی است كه به منظور از هم پاشیدگی جبهه دوم خرداد و قطع ارتباط میان نیروهای موثر جنبش و ایجاد فاصله میان آنان با مردم و در نتیجه حاكم كردن یأس و ناامیدی در این جبهه و مردم اعمال شده است.
8ـ مخالفان اصلاحات از دو هدف حذف فیزیكی یا استحاله، هدف دوم را برگزیدهاند، زیرا حذف فیزیكی از یك طرف مشكل است و از سوی دیگر موجب عریانی بیشتر فقدان مشروعیت حاكمیت بعدی خواهد شد، بنابراین آنان میكوشند كه با افزایش فشارها و در انفعال قرار دادن جبهه دوم خرداد اولاً: رابطه میان اعضای این جبهه را قطع و هماهنگی و انسجام و كارآیی آنان را كاهش دهند. ثانیاً: با قطع ارتباط میان این جبهه با حامیان اصلی آنان یعنی مردم، جبهه را تضعیف و حذف آن را عملی سازند. ثالثاً: در كوتاه مدت مترصد این هستند كه بخشهایی از جبهه را حذف و با بقیه به نحوی كنار آیند تا با بحران مشروعیت ناشی از حذف نسبی دوم خرداد مواجه نشوند.
جوانان نسل جدید به راستی با نسل قدیم خود تفاوت های آشكاری دارند شاید این به این دلیل است كه شیوه زندگی نسبت به قبل تغییر كرده است و فرهنگ نیز كه عامل تاثیر گذاری است نسبت به قبل تغییر كرده است.
الف) بنگستون (Bengston) در بحث شكاف نسلها، سه دیدگاه را از هم تمیز میدهد؛ اول كسانی كه معتقد به شكاف عمیق هستند، دوم كسانی كه شكاف نسلی را یك توهم و خیال میدانند كه توسط وسایل ارتباط جمعی تحمیل شده است و سوم افرادی كه به پیوستگی و تفاضل گزینشی بین نسلها معتقدند؛ به این معنا كه سعی دارند با تفكیك موضوعات مختلف از هم، در مورد هر بخش جداگانه داوری كرده و میزان گسست یا پیوستگی را بررسی نمایند.
ادامه خواندن مقاله آرزوي استقلال يا شکاف نسلها
نوشته مقاله آرزوي استقلال يا شکاف نسلها اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.