nx دارای 19 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
مقدمه:پزوهش حاضر که مجموعه ای خلاصه از چند مقاله برتر در مجلات و نمایه های موجود در مجموعه کتابخانه مرگزی آستان قدس رضوی و تالار اطلاع رسانی و نمایه موجود در بنیاد پژوهشهای اسلامی مشهد و همچنین چند پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی می باشد، گامی است که نگارنده با هدف آگاهی رساندن به قشر جوان و دانشجویان عزیز، در خصوص اخلاق و سیره نبوی و با نگرش موضوعی به تأثیر آنها در حوزه فرهنگ، برداشته است.
آنچه که سبب گردآوری این مجموعه شد، معرفی و آشنا کردن سنت و آداب و رسوم اصیل اسلامی به دانشجویان عزیز بود از آن لحاظ که شاید هنوز کمتر ادبیاتی در مورد بررسی وضعیت کنونی جهان اسلام با وضعیت جامعه اسلامی در آغاز بعثت، وجود دارد. امید است با توجه به شرایط کنونی حاکم بر جهان و در حالی که استکبار جهانی به سردمداری آمریکای جهانخوار، در پی تضعیف مبانی دینی جوامع اسلامی از راه فرهنگ و سنتهای موجود در میان این سرزمینها می باشد، پژوهش حاضر که قسمت اصلی بخش اول آن را مصاحبه تشکیل میدهد گامی به سوی افقهای روشنتر در راه روشنگری دینی باشد. یونس ثابتی
بخش اول:
پیامبر(ص)،آغازگر تغییردر فرهنگ جهانیپیامبر عظیم الشأن خدا(ص)، با توجه به فضای جامعه و نیازهای موجود، پروژه تغییر فرهنگی عظیمی را آغاز نمودند و در مدت رسالت خود به آن همت گماشتند.ضرورت و چگونگی ایجاد این تغییر، دلایل و لزوم كاربرد شیوه پیامبر (ص) در عصر حاضر را با علامه سید جعفر مرتضی العاملی مورخ نامی جهان اسلام به بحث گذاشته ایم.
پرداختن به مسأله فرهنگ با هر رویكردی، یكی از مهمترین دغدغه های ایدئولوگ های جوامع مختلف بوده و هست. اهمیت این بحث، در نوع هدایت انبیای الهی كه همگی به نوعی مبنای فرهنگی داشته اند، نهفته است. اما التقاط گری و امتزاج سنت های باطل اقوام گوناگون با فرهنگ الهی انبیا، زمینه انحراف فرهنگی را در میان پیروان ادیان مختلف ایجاد كرد، تا جایی كه آن سنت ها كم كم بر ارزشهای فرهنگی ادیان الهی غلبه كرد و باعث كمرنگ شدن نقش آنان گردید.خداوند بنا به سنت الهی و جهت اتمام حجت بر بندگان خود، آخرین پیامبر را بر انگیخت و تولدی دیگر را در زندگی بشر رقم زد، تولدی كه مبنای تحولات فرهنگی فراوانی در جامعه بشری شد.
عصر پیامبر (ص)، عصر پیدایش خرده فرهنگ های باطل كه خود را به ادیان ابراهیمی منتسب می كردند، بوده است، براساس همین نیاز، خلأ وجود یك فرهنگ هدایتگر الهی احساس می شد وحضورپیامبرخاتم(ص)، پایان این احساس ناخوشایند بود.
لازم به یادآوری است، علامه سید جعفر مرتضی، مورخ شیعه لبنانی اكنون در جبل عامل زندگی می كند و سالها از عمر خویش را در حوزه علمیه قم به تحصیل و تدریس و تحقیق پرداخت، یكی از معروفترین تألیفات ایشان، اثر ارزشمند الصحیح من سیره النبی است كه در سال 1372 به عنوان كتاب سال جمهوری اسلامی برگزیده شد.
* اگر اجازه بدهید، گفتگو را با بررسی وضعیت فرهنگی جهان در عصر پیامبراعظم(ص) آغاز كنیم; **قبل از پاسخ گفتن به سؤال شما، به عنوان مقدمه تعریف فرهنگ را مد نظر قرار می دهیم، كه آیا فرهنگ تنها ارزشهای معنوی است یا فراتر از آن است و شامل همه سنت ها، عادات، رفتارها و ; می شود؟ فرهنگ مجموعه ای از ارزشها، عادات، رفتار و سنت های هر قوم است و به همین نسبت در عصر بعثت پیامبر (ص) نیز فرهنگ هایی كه بهتر است از آنها به عنوان خرده فرهنگ یاد كنیم، وجود داشتند.
این فرهنگ ها گر چه بعضاً باقی مانده فرهنگ ادیان الهی و ابراهیمی بودند اما با ضد ارزشهای موجود در جامعه و فرهنگ اقوام و ملل مختلف آغشته شده بود و به عبارت دیگر آن فرهنگ ها مد نظر انسان ها بود. در واقع مقاصد، تمایلات و ایده های برخاسته از ارزشهای آن جوامع زیر بنای فرهنگ های آن ملل را تشكیل می داد.
حال آنكه این تمایلات گاه مربوط به مسایل متافیزیكی و ماورایی است و گاه به مسایل نفسانی بر می گردد. بالاخره آن فرهنگ ها ناشی از تفكر و خواست های مادی بشر بود البته شاید بقایا و شمه ای از ارزشهای ادیان الهی و ابراهیمی در آن یافت می شد. اینگونه بود كه تشخیص حق از باطل در این فرهنگ ها برای مردم بسیار سخت و بعضاً ناممكن شده بود؛ مطمئناً این نوع فرهنگ ها به نفع بشر نخواهد بود بلكه به نفع مستكبرین و حكام جور می باشد، چرا كه آنان در لوای این فرهنگها منافع خودشان را تأمین می كنند.
لذا با وجود این فرهنگ ها، جنگها و ستم های فراوانی در حق توده مردم روا می شد، بنابراین وقتی فرهنگی ابزار حكام جور و مستكبرین واقع شود به ضرر مردم جامعه تمام می شود، اما فرهنگ های الهی دارای خصوصیاتی است به نفع مردم و همه طبقات جامعه. فرهنگ های الهی و بخصوص فرهنگ اسلامی قصد تحمیل اهداف نظام ارزشها و نظام دینی خود را ندارند، چرا كه اگر مفاهیم ارزشمند این نظام های فرهنگی به نحو شایسته به مردم منتقل شود، ارزشها از ضد ارزشها شناسایی می شود و نظام های برتر فرهنگی جای خود را به خرده فرهنگ های التقاطی خواهند داد.
*آیا وجود همین نقص ها در خرده فرهنگ های ساخته ذهن و تفكر بشر زمینه رویكرد و گرایش جامعه آن روز را به فرهنگ اسلام فراهم ساخت؟**فرهنگ اسلام در قالب یك نظام هماهنگ با فطرت وارد میدان شد، آن هم در زمانی كه آن فرهنگهای باطل بر زندگی مردم سایه افكنده بودند.این فرهنگ الهی برخاسته از وحی دو مؤلفه بسیار مهم وجود داشت؛ یكی همان هماهنگی با فطرت بود كه عرض كردم و دیگری همسویی با عقل. مسلم است كه این نوع فرهنگ ها اثرات بسیار مطلوبی بر رفتار و كردار و زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد.
فرهنگ اسلامی چون دارای این دو مؤلفه مهم – فطرت و عقل – بود توانست جامعه بشری را راهنمایی و هدایت كند. البته برخی مسایل وجود دارد كه درك آن برای عقل ممكن نیست و فطرت نیز به آن دسترسی ندارد، لذا به وحی نیاز پیدا می كند كه رفتار انسان در زندگی، مطابق واقعیت ها، حقایق و قوانین حاكم بر جهان باشد كه توسط پروردگار به ودیعه گذاشته شده است.
بنابراین برخی مسایل وجود دارد كه از سنخ فطرت یا عقل نیست بلكه فراتر از آن است، لذا به هدایت های ویژه نیازمند است. بنابراین پیامبران با هدف اینكه انسان جایگاه واقعی خودش را بشناسد و به آن دست یابد و هویت خود را باز یابد، براساس متن وحی پروردگار به فرهنگ سازی جوامع پرداختند.همانگونه كه عرض كردم هدایت بشر یا از طریق فطرت ممكن است یا احكام عقلی و یا وحی. این سه مرحله در رسیدن انسان به واقعیت های انسانی خودش به او بسیار كمك می كند. بنابراین فرهنگ به معنای جعل ارزشها براساس هواهای نفس، احساسات بشر و تمایلات انسانی نیست، بلكه فرهنگ اسلام براساس واقعیت ها و حقایق موجود شكل گرفت و ادامه یافت.
براساس همان اصلی كه خدمتتان عرض كردم، پیامبر اسلام (ص) نیز به هدایت بشر همت گماشتند و زمینه ظهور و بروز فرهنگی برخاسته از متن حقایق و خواسته های الهی بشر را ایجاد نمودند تا بشریت با یكدیگر در رسیدن به سعادت همراه شوند.لذا ما نمی توانیم اصل و اركان فرهنگ اسلامی را با فرهنگ هایی كه برخاسته از خواسته های نفسانی انسان است، با یكدیگر مقایسه كنیم.
*حضرت عالی از عدم وجود هماهنگی فرهنگ های موجود در عصر پیامبر(ص) سخن گفتید آیا فرهنگ اسلام توانست پاسخگوی نیازهای انسان در آن زمان و حتی پس از آن باشد و آیا گسترش اسلام در كمتر از یك سده پس از ظهور آن دلیل بر این مسأله است؟
**این بحث بسیار گسترده است. اسلام بر مبنای فطرت، عقل و خواسته ها و نیازهای بشر ظهور پیدا كرد، حكم صادرنمود و به همین دلیل نیز گسترش یافت چون در كلیه احكام زندگی اسلام ریشه های فطری و عقلی و الهی نهفته بود و به این نیازهای روحی، روانی و مادی و معنوی او پاسخ گفت.بشر چه در عصر بعثت و چه پس از آن تشنه حقایقی بود كه از زبان وحی بیان می شد و چون این دستورها و راهنمایی های هدایتگرانه براساس همان سه محور اصلی زندگی بشر بود توانست چه در عصر بعثت و چه پس از آن و حتی اكنون كه 14 قرن از بیان آن ها گذشته است، پاسخ دهد.هر انسانی دوست دارد در محیطی كه زندگی می كند، عینیت پیدا كند و یافتن عینیت مستلزم، هویت بخشی به انسان است و این مسأله نیز به شناخت انسان از ابعاد وجودی خودش بر می گردد.
شناخت ابعاد وجودی و یافتن هویت به اراده خود انسان بر می گردد. انتخاب مسیر صحیح در زندگی، شناخت ویژگیهای شخصیتی، گسترش فضایل و ممانعت از رشد رذایل اخلاقی از جمله این موارد است. لذا این موضوع بسیار حساس و دقیق است. وقتی انسان ها شاهد بودند كه اسلام مجال ایفای نقش به فطرت و عقل داد، به سمت آن گرایش پیدا كردند.اسلام و فرهنگ اسلامی به بشر مجال ساختن زندگی متعالی براساس نیازها و خواسته های واقعی اش را داد به همین دلیل رویكرد مردم چه در عصر بعثت و چه پس از آن قابل توجه است. البته كسانی كه منافع مادی خود را در خطر می دیدند، با این حركت انقلابی پیامبر (ص) كه تحول روحی عظیمی را در بسیاری از افراد به وجود آورد، مخالفت نمودند و سنگ اندازیهای زیادی هم داشتند، ممانعت های بسیاری را مرتكب شدند و حتی به فرهنگ سازی انفعالی در برابر
فرهنگ ناب اسلام پرداختند، چون انسانهایی كه به كنه وجودی خودشان پی برده بودند دیگر در مقابل آن تحقیرها كه منافی با شخصیت انسانی شان بود ایستادگی می كردند. بنابراین بیشترین كسانی كه به اسلام پناه آورده بودند و در سایه اسلام شخصیت یافته بودند، رنج كشیدگان و مظلومین سابق جامعه بودند، چرا كه ساخت زندگی براساس نیازها، آرزوها و با اختیار و انتخاب خود، آرزوی هر انسانی است. لذا ما می بینیم كه بیشترین كسانیكه علیه پیامبران واكنش داشتند و قیام كردند، بزرگان اقوام بودند و بیشترین پاسخ دهندگان به دعوت انبیا، بردگان و ضعیفان جامعه بوده اند. بنابراین، اگر دعوت انبیا مورد قبول این طیف از جامعه قرار می گرفت، امری منطقی و طبیعی بود.
*بی شك در راستای رفع همین نیازهای بشر، پیامبر (ص) پروژه تغییر فرهنگی را در دستور كار خود قرار می دهند، ایشان از چه ابزاری برای ایجاد این تغییر بهره گرفتند؟** ارجاع بشر به فطرت خود، توجه و اهتمام به احكام و هدایت عقلی، تكوینی، تشریعی و فطری از ابزار هدایت بشر توسط پیامبر (ص) و ایجاد تغییر فرهنگی بوده است.
البته ذكر این نكته نیز ضروری به نظر می رسد كه پیامبر اكرم (ص) چون سایر انبیای الهی بشر را به سمت خودشناسی و سپس خودسازی تشویق می كردند و روح هر انسانی خواستار استقلال در انتخاب و اختیار در گزینش نوع زندگی است، اما این استقلال و اختیار به معنای كنارگیری از هدایت های پیامبر (ص) نبوده و نیست.
ابزار مهم دیگری كه پیامبران و بویژه پیامبر اسلام (ص) در ایجاد این تغییر از آن بهره جستند، استفاده از وزیران، مدیران و كارگزاران لایق است. در قرآن آمده است كه حضرت موسی (ع) می فرمایند: “واجعل لی وزیرا من اهلی” دقت در این آیه نكات ارزشمندی را برای ما روشن می سازد؛ چرا حضرت موسی فرمودند: ; من اهلی، هارون اخی;!
ببینید در ابتدا می فرمایند: من اهلی و این یعنی وزیر من در تمام خصوصیات و ویژگی هایی را كه لازمه اداره جامعه و هدایت مردم است داشته باشد مفهوم این واژه (اهلی) را می توان مساوات و برابری در خصوصیات دانست.
در حالیكه پادشاهان و سلاطین كه منافع مادی و هواهای نفسانی خود را بر مصالح جامعه مقدم می دارند، همواره از وزرایی استفاده می كنند كه در ویژگی و خصوصیت شباهتی به خودشان نداشته باشد تا بدین وسیله از نمودار شدن ضعف ها و نواقص خود جلوگیری كنند و این را امتیازی برای حفظ حكومت خود می دانند.
معنای دیگری كه برای اهلی می توان عنوان كرد، این است كه این وزیر بر همه امور من مطلع باشد و شناخت داته باشد، برخلاف سلاطین و حكام كه از این مهم جلوگیری می كنند.
آنچه عنوان شد – انتخاب وزیر مطلع بر امور – از ویژگی های مؤمنان است چون مؤمنان صلاح و منفعت جامعه و دیگران و خود را مد نظر دارند و این همان معنای ایمان واقعی است.
انتخاب این ویژگی برای وزیران یك پیامبر احتمال هر گونه سوء ظن، خطا در ولایتمداری و مصلحت خواهی برای پیروان آن پیامبر را كاهش و حتی به صفر می رساند و شبهات احتمالی را از بین می برد. لذا بهترین ابزار برای تحقق اهداف پیامبران در همین نكته نهفته است، یعنی انتخاب وصی، وزیر و جانشین اصلح، اطمینان و اعتماد به وزیر و داشتن ایمان به عملكرد كسی كه بر مبنای آنچه گفته شد انتخاب شده است هر چند نقش نظارت بر عملكرد وزرا نیز باید پررنگتر از آنچه بیان شد مدنظر قرار گیرد.
یكی دیگر از ابزارهای مورد استفاده در این راستا، محبت و رأفت پیامبر (ص) نسبت به سایرین است. این ویژگی هر انسانی است كه نسبت به محبت خالصانه و رأفت پدرانه یك سرپرست كرنش نشان می دهد. پیامبر (ص) با استفاده از خصلت و خلق نیكوی خویش، آنچه را در لوای دستورهای الهی مد نظر داشتند به دیگران منتقل نمودند و آن مسایل و مطالب در ذهن مخاطبین ثبت و تثبیت شد، مگر آنهایی كه دلهایی بیمار داشتند.
*شما از مواضع منفی برخی از بزرگان اقوام در مقابل پیامبر(ص) سخن گفتید، آیا این شیوه برخورد، پیامبراكرم(ص) را در موضع انفعال قرار داد یا به ایشان در ادامه روند تغییر فرهنگی یاری رساند؟
**برای پاسخ به این سؤال شما، یك نكته مهم لازم به یادآوری است؛ اولاً ستیز افراد مغبون از بعثت حضرت رسول(ص)، ستیز فرهنگی نبود؛ به این دلیل كه آنها دارای فرهنگ به معنای واقعی نبودند، بلكه خرده فرهنگهای برخاسته از ایده های باطلشان تعیین كننده مسیر زندگی شان بود، لذا آنها توان مقابله فرهنگی نداشتند و به گواه و روایت تاریخ در آن موضع شكست خوردند، چه آنكه تبلیغات منفی آنان نه تنها به آنان كمك نكرد؛ بلكه در پیشبرد اهداف پیامبر(ص) و گرایش
مردم به اسلام هم تأثیر مثبت گذاشت، زیرا مردم حقایق و واقعیتهای منطبق با فطرت و عقل خویش را در دستورات اسلام می یافتند و لذا تبلیغات آنان علیه اسلام و شخص پیامبر(ص)، بر روند گسترش اسلام تأثیری نداشت بلكه پوچ و تهی بودن آن فرهنگها و به عبارتی خرده فرهنگها را نیز اثبات می كرد. چون صاحبان قدرت عصر پیامبر(ص)، دارای یك ایدئولوژی معین و مشخص نبودند و برخورد آنها بیشتر برخورد عاجزانه بود و نشان از ناتوانی آنان داشت، به همین دلیل دست به برخورد مسلحانه می زدند. در واقع، برخورد آنان غیرفرهنگی بود.
*اما برخلاف آنچه در عصر پیامبر(ص) در برخورد با ایشان اتفاق افتاد، حضرت محمد(ص) ابلاغ رسالت خویش را با گفتمان و گفتگو آغاز كردند;**پیامبر(ص) تبلیغ رسالت خود را با دعوت از راه گفتگو و براساس استدلال آغاز كردند.ببینید در آیات قرآن كه تعیین كننده مسیر حركت زندگی همه مسلمانان بوده و هست، از چه واژه هایی بیشتر استفاده می شود؟ “یتدبرون”، “یتفكرون”، “یعقلون” و;، واژه هایی هستند كه در اكثر آیات قرآن، مردم را به تفكر، تدبر و تعقل در آیات الهی و مخلوقات پروردگار دعوت و آنها را به نوعی با استدلال و با دلالت سخن گفتن آشنا و دعوت می كنند. شیوه پیامبر(ص) در ابلاغ رسالتشان نیز همین شیوه است، اما در مقابل دشمنان پیامبر(ص)، وقتی در مقابل این فرهنگ بزرگ توان ایستادگی ندارند، به مقابله منفی می پردازند و اتهام ساحر بودن و; را به شخص پیامبر(ص) وارد می كنند.
*قرآن به عنوان سند افتخار اسلام، در انجام این تغییرات چه نقشی داشته است؟ **قرآن مسیر تغییرات فرهنگی در جهان و لزوم آن را در آیاتش مشخص كرده است. قرآن بیشترین تأكید را بر تدبر، تعقل و تفكر دارد.قرآن به عنوان یك كتاب آسمانی، ارزشمند و مقدس اثر خودش را می گذارد، اما اصل موضوع مفسران و حاملان قرآن، برای بشریت هستند.
سیاستها، اخلاق و رفتار پیامبر(ص) بیشترین تأثیر را بر بشریت گذاشت. چه در عصر پیامبر(ص) و چه پس از آن، قرآن آن گونه كه شایسته وحق آن بوده و هست، شناخته نشد. به عقیده من، آنان كه به مخالفت جدی و گسترده با مفاهیم قرآنی پرداخته اند، بیشتر از كسانی كه از قرآن بد دفاع می كنند، به كنه و عمق مطالب و مفاهیم قرآن پی برده اند. اما اینكه آیا خود قرآن به ماهو هو توانسته به تبلیغ رسالت پیامبر(ص) كمك كرده باشد یا خیر، به یك نگاه دقیق تر و
عمیق تر نیاز دارد. در این جا، مسأله مفسران و حاملان قرآن مطرح می شود، آن چیزی كه فرهنگ نبوی را در جهان گسترش داد، قرآن ناطق بود. لذا تبلیغ دین و مفاهیم آن برعهده قرآن مكتوب نبوده، بلكه برعهده قرآن ناطق بود و قرآن ناطق، پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) بوده اند. بنابراین، حقایقی كه از ائمه معصومین(ع) درباره فهم قرآن منتشر شده، اثر بیشتری از خود قرآن داشته است.
همه مسلمانان به معجزه بودن قرآن در همه ادوار تاریخ معتقد بوده و هستند اما آنها به دستور عملی برای زندگی نیاز داشته و دارند. در این مسیر، سنت و سیره پیامبر(ص) و رفتار و كردار ائمه معصومین(ع) بهترین مفسر قرآن بوده است. این مسأله مسلمانان را متقاعد می كند تا سیاستها و برنامه های امامان(ع) را بررسی كنند و آن را در دستور كار خود قرار دهند.
بنابراین، قرآن ناطق به عنوان مفسر قرآن مكتوب در بیان دیدگاههای اسلام، در همه مسایل كه فرهنگ زیربنای همه آنهاست، نقش بسیار مهمی گرفت، اما تا مفسران آن نمی بودند، بهره برداری از مفاهیم قرآنی برای دیگران كاری بس دشوار و گهگاه غیرممكن بود.
*یكی از زمینه های ایجاد این تغییر، روابط صلح جویانه پیامبر(ص) با مردم سرزمین حجاز بود. ضرورت و اهداف این اقدامها را تبیین بفرمایید.**پیمانهای صلح پیامبر(ص) با یهود مدینه، حاكی از همان شیوه گفتمان با پیروان سایر ادیان است. یكی از مفاد این پیمانها، دخالت نكردن در امور یكدیگر است. این نكته، عامل جلوگیری از اغتشاش و جنجالهای نظامی، سیاسی و; در جامعه می شد و وقتی در فضای یك جامعه امنیت روانی برقرار گردید، زمینه رشد اعتقادی، فرهنگی و اقتصادی آن جامعه فراهم خواهد شد. علت عمده این پیمانها هم همین امر بود؛ یعنی ایجاد جامعه ای امن برای رشد فكری و دینی مردم.علاوه بر آنچه ذكر شد، انعقاد این پیمانها، قدرت مخالفان اسلام را كاهش می داد، چون در غیر این
صورت، مخالفان و معاندان در مقابل اسلام نوپا جبهه گیری می كردند. از طرف دیگر، حیطه نفوذ قریش را محدود می كرد. یكی از علل اهمیت این پیمانها این است كه سرانجام یهودیان یثرب نیز به عنوان شهروند جامعه اسلامی مطرح بودند و بین شهروندان باید این نوع مراودات و روابط دوستانه برقرار می شد. اگر این نوع رابطه ای برقرار نمی شد، لطمات بسیاری بر پیكره اسلام وارد می شد كه عهدشكنی برخی از یهود، نمونه ای از آن است كه در جریان آن درگیریها، لطمات مالی و انسانی بسیاری بر مسلمانان وارد شد.
مسأله دیگری كه در این جا باید به آن توجه شود این است كه شخص پیامبر(ص) و درصد بسیار بالایی از مسلمانان، مهاجر بودند و نسبت به محیط شهر مدینه، فرهنگ حاكم، نحوه جبهه گیری ساكنان آن در مقابل مسلمانان و فرهنگ اسلام اطلاعی نداشتند. علاوه بر این مسلمانان به لحاظ مالی نیز در مضیقه بودند كه همین مسأله به لحاظ روانی اثرهای نامطلوبی بر روح و روان مسلمانان گذاشته بود. در این صورت، پیامبر(ص) باید محیطی امن ایجاد می كردند تا از تنش و درگیری به دور و امنیت روانی بر جامعه حاكم باشد، زیرا مهمترین نیاز هر جامعه برای رشد و توسعه، همین مسأله است.امنیت روانی و اطمینان خاطر، زمینه برنامه ریزی برای آینده و ساختن فردایی بهتر برا ی جامعه را فراهم می آورد.
نكته دیگری كه در پس این پیمانها نهفته است، این است كه ایجاد صلح در درون جامعه، زمینه اقامه دلیل و حجت بر نبوت و رسالت پیامبر(ص) را از درون فراهم می ساخت، زیرا اگر جامعه ای از درون زمینه پذیرش دلایل و حقایق را نداشته باشد، رهبران آن نمی توانند دلیلی بر ارایه فرهنگ آن جامعه و به عبارتی صدور فرهنگ به سایر ملل داشته باشند. به تبع همین مسأله، پیامبر(ص) هم نمی توانستند در قالب جنگ به تبلیغ دین و اقامه دلیل بر نبوت خود داشته باشند و اتصال عاقلانه ای با پیروان ادیان دیگر برقرار كنند. بنابراین، در برنامه های تبلیغی پیامبر(ص)، گفتگوی بین ادیان و گفتمان، بهترین روش برای انتقال مفاهیم ،دین و فرهنگ اسلامی بود.از طرف دیگر، جنگ همواره حالتی به وجود می آورد كه جامعه از بسیاری از نیازهایش دور می افتد.
جنگ، به اقتصاد جامعه لطمه می زند، به روابط خانوادگی صدمه وارد می كند، جامعه را از سازندگی و ت
وسعه باز می دارد و; .بنابراین، شنود حرف و سخن یكدیگر و یافتن راهی برای بهتر زیستن، یكی از روشهای پیامبر(ص) در اداره جامعه اسلامی آن زمان بود. علاوه بر این، زمانی كه پیامبر(ص) از درون جامعه ای كه خود مولود آن سرزمین است حمایت نشود و همواره مورد تعرض قرار گیرد، سلاطین و حكام سایر ممالك و دول بزرگ آن زمان چون قیصر روم و; به خود اجازه تعرض به حكومت نوپای اسلامی را می دادند. نمونه این مسأله جنگ “موته” است كه بین رومیان و ارتش اسلام رخ داد. جنگ موته با اقدام سپاه روم شكل گرفت و ارتش اسلام تنها به دفاع از حریم جغرافیایی خود پرداخت. لذا، زندگی صلح آمیز، نیاز جامعه مسلمانان در آن روز بود، چون تبعات جنگ نه تنها دامان مسلمانان، بلكه همه شهروندان جامعه مدینه را می گرفت. لذا وقتی جنگ موته پیش آمد، همه مردم حتی یهود و مشركان در آن شركت كردند. مثال دیگر، فتح مكه است. در فتح مكه، حتی مشركان اطراف مدینه و یهود هم شركت كردند. پس از گذشت مدتی از تأسیس حكومت در مدینه توسط پیامبر(ص)، غیرمسلمانان نیز به اهمیت این وحدت و پیمانها پی بردند كه این محیط امن، به نفع همه جامعه است. این صلح ها در فهم اسلام به
غیرمسلمانان بسیار كمك كرد، تا جایی كه بسیاری از آنان به اسلام گرویدند. خلاصه اینكه، ایجاد امنیت روانی در جامعه، وحدت در سیاستهای حاكم بین مردم و همبستگی درونی علیه نیروی بیرونی، از جمله دستاوردهای این پیمانها بود.
*این شیوه پیامبر(ص)، یعنی اقدامهای صلح جویانه ایشان، در جوامع امروزی چه اندازه كاربرد دارد؟ **در اسلام صلح اصل است و جنگها در حكومت پیامبر(ص)، جنگ دفاعی بود و ایشان خودشان اصالتاً جنگ به راه نینداختند و اگر هم جنگی را آغاز كردند، برای جلوگیری از به راه افتادن جنگی بزرگتر بوده است. لذا جنگهای پیامبر(ص) بیشتر جنبه دفاعی داشت.مبنای اسلام، بر صلح استوار است نه جنگ؛ لذا نباید بپرسیم چرا صلح بلكه باید پرسید، چرا جنگ؟
ادامه خواندن تحقيق در مورد پيامبر اعظم (ص)
نوشته تحقيق در مورد پيامبر اعظم (ص) اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.