Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله امامت و ولايت

$
0
0
 nx دارای 224 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : معنی امام كلمه امام یعنی پیشوا . كلمه پیشوا در فارسی درست ترجمه تحت اللفظی كلمه امام است . در عربی خود كلمه امام یا پیشوا مفهوم مقدسی ندارد . یعنی كسی كه پیشرو است . عده ای تابع و پیرو او هستند ، اعم از اینكه آن پیشوا عادل و راه یافته و درست رو باشد یا باطل و گمراه باشد . قرآن هم كلمه امام را در هر دو مورد اطلاق كرده است . در یك جا می فرماید :« و جعلنا هم ائمه یهدون بامرنا » ما آنها را پیشوایان هادی به امر خودمان قرار دادیم و در جای دیگر می گوید « ائمه یدعون الی النار » پیشوایانی كه مردم را به سوی آتش می خوانند ، یا مثلاً درباره فرعون كلمه ای نظیر امام را اطلاق می كنند : « یقدم قومه یوم القیامه » كه در روز قیامت هم پیشاپیش فقومش حركت می كند . پس كلمه امام یعنی پیشوا . ما به پیشوای باطل فعلاً كاری نداریم . مفهوم پیشوا را عرض می كنیم . پیشوایی در چند مورد است ، در بعضی از موارد ، اهل تسنن هم قائل به پیشوایی و امامت هستند و لی در كیفیت و شخصش با ما اختلاف دارند . اما در بعضی از مفاهیم امامت ، اصلاً آنها منكر چنین امامتی هستند . امامتی كه مورد قبول آنها هم هست ولی در كیفیت و شكل و فردش با ما اختلاف دارند . امامت به معنای زعامت اجتماع است كه به همین تعبیر از قدیم در كتب متمكلمین آمده است . خواجه نصیر الدین طوسی در تجرید ، امامت را این طور تعریف می كند (ریاسه عامه ) ، یعنی ریاست عمومی . شوون رسول اكرم (ص) پیغمبر اكرم (ص) به واسطه آن خصوصیتی كه در دین اسلام بود در زمان خودش به حكم قرآن و به حكم سیره خودشان دارای شون متعددی بودند ؛ یعنی در آن واحد چند كار داشتند و چند پست را اداره می كردند . اولین پستی كه پیغمبر اكرم (ص) از طرف خدا داشت و عملاً هم متصدی آن بود ، همین بود كه پیغامبر بود یعنی احكام و دستورات الهی را بیان می كرد . آیه قرآن می گوید :« ما اتیكم الرسول فخذوه و ما نهیكم عنه فانتهوا ». آنچه پیغمبر برایتان آورده بگیرید و آنچه نهی كرده ( رها كنید ) ، یعنی آنچه پیغمبر از احكام و دستورها می گوید از جانب خدا می گوید . پیغمبر از این نظر فقط بیان كننده آن چیزی است كه به او وحی شده . منصب دیگری كه پیغمبر اكرم (ص) متصدی آن بود ، منصب قضاست .او قاضی میان مسلمین بود ، چون قضا هم از نظر اسلام امری نیست كه هر دو نفری اختلاف پیدا كردند ، یك نفر می تواند قاضی باشد . قضاوت از نظر اسلام یك شان الهی دارد زیرا حكم به عدل است و قاضی آن كسی است كه در مخاصمات و اختلافات می خواهد به عدل حكم كند . این منصب هم به نص قرآن كه می گوید : « فلا و ربك لا یومنون حتی یحكموك. فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما » . به پیغمبر تفویض شده ورسول اكرم از جانب خدا حق داشت كه در میان اختلافات مردم قضاوت كند . این نیز یك منصب الهی است نه یك منصب عادی ، عملاً هم پیغمبر قاضی بود . منصب سومی كه پیغمبر اسلام رسماً داشت و هم به نص قرآن به او تفویض شده بود، هم عملاً عهده دار آن بود همین ریاست عامه است . او رئیس و رهبر اجتماع مسلمین بود و به تعبیر دیگر مدیر اجتماع مسلمین بود . گفته اند آیه : « اطیعوا الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منكم » ناظر به این جهت است كه او رئیس و رهبر اجتماع شماست ، هر فرمانی كه به شما می دهد بپذیرید .قهراً این كه می گوییم سه شان ، به اصطلاح تشریفات نیست بلكه اساساً آنچه از پیغمبر رسیده سه گونه است : یك سخن پیغمبر فقط وحی الهی است . در اینجا پیغمبر هیچ اختیاری از خود ندارد . دستوری از جانب خدا رسیده و پیغمبر فقط واسطه ابلاغ است . آنجا كه دستورات دینی را می گویند : نماز چنین بخوانید ، روزه بگیرید و000 آنجا كه میان مردم قضاوت می كند دیگر قضاوتش نمی تواند وحی باشد . دو نفر اختلاف پیدا می كنند . پیغمبر طبق موازین اسلامی بین آنها قضاوت می كند و می گوید حق با این است یا با آن . اینجا دیگر این طور نیست كه جبرئیل به پیغمبر وحی می كند كه در اینجا بگو حق با این اهمیت هست یا نیست . حالا اگر یك مورد استثنائی باشد مطلب دیگری است ولی به طور كلی قضاوتهای پیغمبر بر اساس ظاهر است ، همان طوری كه دیگران قضاوت می كنند ، منتها در سطح خیلی بهتر و بالاتر . خودش هم فرمود : من مامورم كه به ظاهر حكم كنم : یعنی مدعی و منكری پیدا می شوند و مثلا‌ً مدعی دو تا شاهد عادل دارد ،پیغمبر بر اساس همین مدرك حمك می كند این حكمی است كه پیغمبر كرده ( نه اینكه به او وحی شده باشد ). در شان سوم هم پیغمبر به موجب اینكه رهبر اجتماع است ، اگر فرماندهی بدهد غیر از فرمانی است كه طی آن وحی خدا را ابلاغ می كند.خدا به او اختیار چنین رهبری را داده و این حق را به او واگذار كرده است . او هم به حكم اینكه رهبر است كار می كند و لهذا احیاناً مشورت می نماید . ما می بینیم در جنگهای احد، بدر و خیلی جاهای دیگر پیغمبر اكرم (ص) با اصحابش مشورت كرد كه نماز مغرب را اینطور بخوانیم یا آن طور اما مسائلی پیش می آمد كه درباره آنها با او سخن می گفتند . می فرمود : این مسائل به من مربوط نیست ، من جانب الله چنین است و غیر از این هم نمی تواند باشد ولی در این گونه مسائل ( یعنی در غیر حكم خدا )‌احیاناً پیغمبر مشورت می كند و از دیگران نظر می خواهد پس اگر در موردی پیغمبر اكرم فرمان داد چنین بكند ، این به حكم اختیاری است كه خداوند به او داده است. اگر هم در یك مورد بالخصوص وحیی شده باشد یك امر استثنایی است و جنبه استثنایی دارد نه اینكه در تمام كارها و جزئیاتی كه پیغمبر به عنوان رئیس اجتماع در اداره اجتماع انجام می داد . به او وحی می شد كه در این جا چنین كن و در آنجا چنان و در این گونه مسائل هم پیغمبر فقط پیام رسان می باشند . پس پیغمبر اكرم مسلماً در آن واحد دارای این شوون متعدد بوده است . امامت به معنی رهبری اجتماع مساله امامت به معنی اولی ، همین ریاست عامه است . یعنی پیغمبر كه از دنیا می رود یكی از شوون او كه بلا تكلیف می ماند رهبری اجتماع است . اجتماع زعیم می خواهد و هیچ كس در این جهت در این جهت تردید ندارد . زعیم اجتماع بعد از پیغمبر كیست ؟ این مساله ای كه اصل آنرا هم شیعه قبول دارد و هم سنی؛ هم شیعه قبول داردكه اجتماع نیازمند به یك زعیم و رهبری عالی و فرمانده است و هم سنی . در همین جاست كه مساله خلافت به آن شكل مطرح است . شیعه می گوید : پیغمبر (ص) رهبر و زعیم و بعد از خودش را تعیین كرد و گفت : بعد از من زمام امور مسلمین باید به دست علی (ع)باشد و اهل تسنن با اختلاف منطقی كه دارند . این مطلب را لا اقل به شكلی كه شیعه قبول دارد ، قبول ندارند و می گویند : در این جهت پیغمبر شخص معینی را تعیین نكرد و وظیفه خود مسلمین بوده است كه رهبر را بعد از پیغمبر انتخاب كنند . پس انها هم اصل امامت و پیشوایی را ـ كه مسلمین باید پیشوا داشته باشند ـ قبول دارند منتها آنها می گویند پیشوا به آن شكل تعیین می شود و شیعه می گوید به آن شكل تعیین شده ، پیشوا خود را خود پیغمبر اكرم به وحی الهی تعیین كرد . اگر مساله امامت در همین حد بود ( یعنی سخن فقط در رهبر سیاسی مسلمین بعد از پیغمبر بود ) انصافاً ما همین كه شیعه هستیم ، امامت را جزء فروع دین قرار می دادیم نه اصول دین ؛ می گفتیم این یك مساله فرعی است مثل نماز . اما شیعه كه قائل به امامت است تنها به این حد اكتفا نمی كند كه علی (ع) یكی از اصحاب پیغمبر ، ابوبكر و عمر و عثمان و صدها نفر دیگر حتی سلمان وابوذر هم یكی از اصحاب پیغمبر بودند و علی (ع) از آنها برتر بوده ، افضل و اعلم و اتقی و الیق از آنها بوده و پیغمبر هم او را معین كرده بود . دو مساله دیگر می گوید كه اصلاً اهل تسنن به این دو مساله در مورد احدی قائل نیستند : یكی مساله امامت به معنی مرجعیت دینی است . امامت به معنی مرجعیت دینی گفتیم كه پیغمبر مبلغ وحی بود . مردم وقتی می خواستند از متن اسلام بپرسند از پیغمبر می پرسیدند آنچه را كه در قرآن نبود از پیغمبر سوال می كردند . مساله این است كه آیا هر چه اسلام می خواسته از احكام و دستورات و معارف بیان كند ، همان است كه در قرآن آمده و خود پیغمبر هم به عموم مردم گفته است؛ یا نه ، آنچه پیغمبر برای عموم مردم گفت قهراً زمان اجازه نمی داد كه تمام دستورات اسلام باشد. علی (ع) وصی پیغمبر بود و پیامبر تمام كم و كیف اسلام و لااقل كلیات اسلام را به علی (ع) گفت و او را به عنوان یك عالم فوق العاده تعلیم یافته از خود و ممتاز از همه اصحاب خویش و كسی كه حتی مثل خودش در گفته اش خطا و اشتباه نمی كند و نا گفته ای از جانب خدا نیست الا اینكه او می داند ، معرفی كرد و گفت : ایها الناس : بعد از من در مسائل دینی هر چه می خواهیدسوال كنید ، از وصی من و اوصیای من بپرسید ؟ در واقع دراینجا امامت ، نوعی كارشناسی اسلامی می شود اما یك كارشناسی خیلی بالاتر از حد یك مجتهد، كارشناسی من جانب الله .یعنی افرادی كه اسلام شناس هستند . البته نه اسلام شناسانی كه از روی عقل و فكر خودشان اسلام را شناخته باشند كه قهراً جایز الخطا باشند ـ بلكه افرادی كه از یك طریق رمزی و غیبی ـ كه بر ما مجهول است ـ علوم اسلام را به پیغمبر گفته اند . از پیغمبر (ص) رسیده به علی (ع) و از او به امامان و در تمام ادوار ائمه ، علم اسلام یك علم معصوم غیر مخطی كه هیچ خطا نمی كنند . از هر امامی به امام دیگر رسیده است . اهل تسنن برای هیچ كس چنین مقامی قائل نیستند، پس انها در این گونه امامت اصلاً قائل به وجود امام نیستند . نه اینكه قائل به امامت هستند و می گویند علی (ع) امام نیست و ابوبكر چنین است . برای ابوبكر و عمر و عثمان و بطور برای كلی برای هیچ یك از صحابه چنین شان و مقامی قائل نیستند ، لذا در كتابهای خودشان هزاران اشتباه از ابوبكر و عمر در مسائل دینی نقل می كنند ، ولی شیعه امامان خود را معصوم از خطا می دانند و محال است كه به خطایی برای امام اقرار كنند ( در كتابهای اهل تسنن مثلاً آمده است ابوبكر در فلان جا چنین گفت ، اشتباه كرد . بعد خودش گفت : « ان لی شیطاناً یعترینی » یك شیطانی است كه گاهی بر من مسلط می شود و من اشتباهاتی می كنم و یا عمر در فلان جا اشتباه و خطا كرد و بعد گفت این زنها هم از عمر فاضلتر و عالمترند). خود اهل تسنن می گویند عمر در هفتاد مورد ( یعنی در موارد زیاد و واقعا هم زیاد ) گفت : « لولا علی لهلك عمر » . امیر المومنین اشتباهاتش را تصحیح می كند ، او هم به خطایش اقرار می نمود . پس آنها قائل به چنین امامتی نیستند ، ماهیت بحث برمی گردد به این معنا كه مسلماً وحی فقط به پیغمبر اكرم (ص) می شد . ما نمی گوییم كه به ائمه (ع) وحی می شود ، اسلام را فقط پیغمبر (ص) به بشر رساند و خداوند هم آنچه از اسلام را كه باید گفته بشود ، به پیغمبر گفت . این طور نیست كه قسمتی از دستورات اسلام نگفته به پیغمبر مانده باشد ، ولی آیا از دستورات اسلام نگفته به عموم مردم باقی ماند یا نه ؟ اهل تسنن حرفشان این است كه دستورات اسلام هر چه بود همان بود كه پیغمبر به صحابه اش گفت . بعد در مسائلی كه در مورد آنها از صحابه هم چیزی روایت شده می مانند كه چه كنیم ؟ این جاست كه مسائل قیاس وارد می شود و می گویند ما اینها را با قانون قیاس و مقایسه گرفتن تكمیل می كنیم كه امیر المومنین در نهج البلاغه می فرماید : یعنی خدا دین ناقص فرستاد كه شما بیایید تكمیلش كنید ؟! و لی شیعه می گوید : نه خدا دستورات اسلام را ناقص به پیغمبر وحی كرد و نه پیغمبر آنها را ناقص برای مردم بیان كرد ، پیغمبر كاملش را بیان كرد اما آنچه پیغمبر كامل بیان كرد ، همه آنهایی نبود كه به عموم مردم گفت ، بلكه همه دستوراتی را كه از جانب خدا بود به شاگرد خاص خودش گفت و به او فرمود : تو برای مردم بیان كن . این جاست كه مساله عصمت هم به میان می آید . شیعه می گوید : همان طور كه امكان نداشت كه دچار خطا یا اشتباه شود ، زیرا همانگونه كه پیغمبر به نوعی از انواع موید به تایید الهی بود ، این شاگرد خاص هم موید با تایید الهی بود ، پس این ، مرتبه دیگری است برای امامت . امامت به معنی ولایت مساله ولایت در شیعه به معنای حجت زمان مطرح است كه هیچ زمانی خالی از حجت نیست : « و لو لا الحجه لساخت الارض باهلها » یعنی هیچ وقت نبوده و نخواهد بود كه زمین از یك انسان كامل خالی باشد و برای انكه انسان كامل مقامات و درجات زیادی قائلند و ما در اغلب زیارتها كه می خوانیم به چنین ولایت و امامتی اقرار و اعتراف می كینم ؛ یعنی معتقدیم كه امام دارای چنین روح كلی است . ما در زیارت می گوییم : « اشهد انك تشهد مقامی و تسمع كلامی و ترد سلامی» . ( البته ما برای مرده اش می گوییم ، اما از نظر ما مرده وزنده او فرقی ندارد ؛ چنین نیست كه زنده اش اینطور نبوده و فقط مرده اش این طور است .) من گواهی می دهم كه تو الان وجود مرا در اینجا حس و ادراك می كنی ، من اعتراف می كینم كه توسخنی را كه الان می گویم : « السلام علیك یا علی بن موسی الرضا » . می شنوی من اعتراف می كنم و شهادت می دهم كه سلامی را كه من به تن می كنم: « السلام علیك » تو به من جواب می دهی. اینها را هیچ كس برای هیچ مقامی قائل نیست ، اهل تسنن ( غیر از وهابیها ) فقط برای پیغمبر اكرم قائل هستند .برای غیر پیغمبر برای احدی در دنیا چنین علو روحی و احاطه روحی قائل نیستند ، ولی این مطلب جزئ اصول مذهب ما شیعیان است و همه آن را می گوییم .ما اگر بخواهیم وارد بحث امامت شویم باید در سه مرحله بحث كنیم : امامت در قرآن امامت در سنتو امات به حسب حكم عقل در مرحله اول باید ببینیم آیا آیات قرآن در باب امامت دلالت بر امامتی كه شیعه می گوید دارد یا نه ؟ و اگر دلالت دارد آیا فقط امات به معنیولایت معنوی را هم می گویند ؟ از این موضوع كه فارغ شویم باید وارد بحث امامت در سنت بشویم . ببینیم كه در سنت پیغمبر (ص) راجع به امامت چه آمده ؟ بعد مساله را از نظر عقلی تجزیه و تحلیل كنیم كه عقل در هر یك از سه مرحله امامت چه چیز را قبول می كند .آیا می گوید از نظر رهبری اجتماعی حق با اهل تسنن است یا جانشین پیغمبر (ص) باید بوسیله شورای مردم انتخاب شود یا اینكه پیغمبر جانشین خود را تعیین كرد ؟ هم این طور در ان دوتای دیگر عقل چه می گویند ؟   امامت در قرآن در قرآن چند آیه هست كه مورد استدلال شیعه در باب امامت است . یكی از آن آیات آیه انما ولیكم است . آیه ای در قرآن داریم به این صورت « انما ولیكم الله و رسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزكوه و لهم راكعون » . « انما » یعنی منحصراً . معنی اصلی ولی سرپرست است و ولایت یعنی تسلط و سرپرستی : سرپرست شما فقط و فقط خداست و پیغمبر خدا و مومنینی كه نماز را بپا می دارند و در حال ركوع زكات می دهند . ما در دستورات اسلام نداریم كه انسان در حال ركوع زكات بدهد كه بگوییم این یك قانون كلی است و شامل همه افراد می شود . این اشاره است به واقعه ای كه در خارج یك بار وقوع پیدا كرده است و شیعه و سنی به اتفاق آن را روایت كرده اند و ان این است كه علی (ع) در حال ركوع بود . سائلی پیدا شد و سوالی كرد ، حضرت اشاره كرد به انگشت خود ، او آمد انگشتر را از انگشت علی (ع) بیرون آورد و رفت . یعنی علی (ع) صبر نكرد نمازش تمام شود و بعد به او انفاق كند ؛آنقدر عنایت داشت به اینكه آن فقیر را زودتر جواب بگوید كه در همان حال ركوع با اشاره به او بفهماند كه این انگشتر را در آور ، برو بفروش و پولش را خرج خودت كن .در این مطلب هیچ اختلافی نیست و مورد اتفاق شیعه و سنی است كه علی (ع) چنین كاری كرده است و نیز مورد اتفاق شیعه و سنی است كه این آیه در شان علی (ع) نازل شده . با توجه به اینكه انفاق كردن در حال ركوع جزء دستورات اسلام نیست كه بگوییم ممكن است عده ای از مردم به این قانون عمل كرده باشند . پس كسانی كه چنین می كنند اشاره و كنایه است ، همانطور كه در خود قرآن گاهی می گوید : « یقولون » می گویند و حال آنكه یك سخن آن را گفته در اینجا كسانی كه چنین می كنند ، یعنی آن فردی كه چنین كرده . بنابراین به حكم این ایه علی (ع) به ولایت برای تعیین شده است . این آیه ای است كه مورد استدلال شیعه است . البته این آیه خیلی بیش از این بحث دارد. آیات دیگر، آیاتی است در باره جریان غدیر است . خود قضیه قدیر جزء سنت است ولی از آیاتی كه در این مورد در سوره مائده آیه 67 وارد شده ، یكی این آیه است :« یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك و ان لم تفعل فما لم تفعل فما بلغت رسالته » . ای پیامبر ! آنچه را كه بر تو نازل كردیم تبلیغ كن و اگر تبلیغ نكنی رسالت الهی را تبلیغ نكرده ای . مفاد این آیه آنچنان شدید است كه مفاد حدیث :« من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه » . اجمالاً خود آیه نشان می دهد كه موضوع آن چنان مهم است كه اگر پیغمبر تبلیغ نكند ، اصلاً رسالتش را ابلاغ نكرده . سوره مائده به اتفاق شیعه و سنی آخرین سوره ای است كه بر پیغمبر نازل شده و این آیات جزء آخرین آیاتی است كه بر پیغمبر نازل شده ، یعنی در وقتی نازل شده كه پیغمبر (ص) تمام دستورات دیگر را در مدت 13 سال مكه و 10 سال مدینه گفته بود و این جزء آخرین دستورات بوده است . شیعه سوال می كند این دستوری كه جزء آخرین دستورهاست و آنقدر مهم است كه اگر پیغمبر آنرا ابلاغ نكند همه گذشته ها كان لم یكن است ، چیست؟ یعنی شما نمی توانید موضوعی نشان بدهید كه مربوط باشد به سالهای آخر عمر پیغمبر و اهمیتش در آن درجه باشد كه اگر ابلاغ نشود هیچ چیز ابلاغ نشده است . ادامه خواندن مقاله امامت و ولايت

نوشته مقاله امامت و ولايت اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>