Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

تحقيق در مورد اخلاق اسلامي

$
0
0
 nx دارای 39 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : اخلاق اسلامیاسلام دینی است كه تنها به یك سلسله پندها و اندرزهای فردی اكتفا نكرده است، بلكه دینی جامع و همه جانبه است كه آنچه را كه فرد و جامعه بدان نیازمند است، آنرا به عنوان یك واجب، فرض نموده‌است. براین اساس متناسب با اهمیت خاصی كه یك علم برسرنوشت فرد و جامعه دارد مورد تأكید و ترغیب اسلام واقع گشته است و دانشمندان مسلمان خویش را ملزم به تدوین و تبویب آن علم در مقام تئوری و نظری كرده‌اند. علم اخلاق از جمله علومی است كه همواره مورد توجه فرهیختگان مسلمان بوده‌است، كه به مقتضای زمان و نوع گرایش بدان پرداخته‌اند. نوشته حاضر، تحقیقی اجمالی بر علم اخلاق اسلامی است. ضرورت علم اخلاق: آدمی همواره با انبوهی از گزینه‌های رفتاری روبه روست كه تنها می‌تواند تعداد محدودی از آنها را برگزیند: چشم خود را به بعضی از دیدنی‌ها بدوزد، گوش به بعضی از شنیدنی‌ها فرا دهد و دست و یا سایر اندام‌های خود را برای انجام بعضی از كارها به كارگیرد. و با رشد یافتن قوای بدنی و فكری و عاطفی و درهم تنیدن روابط گوناگون اجتماعی و افزایش اندوخته‌های علمی و مهارتهای عملی، دایره گزینه‌ها به صورتی گسترش می‌یابد كه در هر لحظه هزاران كار امكان انجام می‌یابد و گزینش دشوار و دشوارتر می‌گردد. از جمله عوامل مهم و اساسی برای ترجیح و تعیین گزینه‌ها، عامل عقلانی آگاهانه است كه عهده‌دار آن علم اخلاق می‌باشد. و بی شك نظام اخلاق اسلامی كه در تعالیم و حیاتی پیامبر اكرم (ص) تبلور یافته و در منابع اصیل اسلامی تجلی كرده، تنها عامل هویت بخش و سعادت آفرین انسان است كه با مراجعه به قرآن و سنت می‌توان از آنها به خوبی بهره‌مند شد. بدین ترتیب یكی از ضروری‌ترین علم‌ها برای انسان، علم اخلاق است، كه در تمام اوراق كتاب زندگی اثر دارد. علوم اسلامی : قابل توجه است كه علوم اسلامی را چند گونه می‌توان تعریف كرد و بنا به هر تعریف، موضوع متفاوت خواهدبود براین اساس مقصود ما از علوم اسلامی در این نوشتار علومی است كه موضوع و مسائل آن علوم، اصول وفروع اسلام است و یا چیزهایی است كه مسائلش توسط قرآن و سنت اثبات می‌گردد و در حوزه‌های فرهنگی اسلامی رشد یافته‌است و جزء تعلیمات اسلامی نیز قرار گرفته‌است. دانشمندان مسلمان همانند شهید مطهری، مجموع تعلیمات اسلامی را به سه بخش تقسیم نموده‌اند: بخش عقاید: یعنی مسایل و معارفی همانند توحید، نبوت و معاد كه باید آنها را شناخت و به آنها معتقد بود و ایمان آورد. علمی كه متصدی این بخش است علم كلام می‌باشد. بخش اخلاق: یعنی مسایل و دستورهایی كه در باره « چگونه بودن» انسان از نظر صفات روحی و خصلت‌های معنوی همانند: عدالت، شجاعت، عفت، حكمت می باشد. علم عهده‌دار این بخش علم اخلاق است. بخش احكام: مسایل مربوط به كار و عمل، كه چه كارهایی و چگونه باید انجام داد. و این قسمت در حیطه علم فقه قرار دارد.علم اخلاق: خلق در لغت به معنی صفت پایدار و راسخ یعنی ملكه است و اخلاق به مجموعه این گونه صفات اطلاق می شود. بنابراین هر گاه صفتی برای شخصی به صورت پایدار در آمد و در او رسوخ نموده‌باشد، به صورتی كه كارهای متناسب با آنرا بدون تأمل زیاد و سهولت انجام دهد گویند آن صفت برای او ملكه و خلق است و این ممكن است در اثر تكرار عمل پیدا شود و یا ذاتی بوده و زمینه‌های فطری و ارثی داشته است. اما علم اخلاق : علمی است كه از ملكات انسانی كه مربوط به قوای نباتی و حیوانی و انسانی اوست صحبت می‌كند، و او را به فضایل و رذایل اخلاقی آشنا می‌سازد تا بتواند صفات فاضله را كسب كرده و از رزایل پرهیز نماید. و یا اینكه علم اخلاق، علمی است كه از انواع صفات خوب و بد، صفاتی كه ارتباط با افعال اختیاری انسان دارد، و از كیفیت اكتساب این صفات و یا دور كردن صفات رذیله بحث می‌كند.پیشینه علم اخلاق: علم اخلاق سابقه دیرینه‌ای دارد كه تا زمان ارسطو و بلكه پیش‌تر از آن، به عقب بر می‌گردد. حكما و علمای مسلمان، با قبول نظام اصلی این علم ، آثار متعددی درباره آن نگاشتند و اولین نفر از فلاسفه مسلمان كه به تنظیم و تدوین یك نظام اخلاقی استوار، همت گماشته ابو علی احمدبن‌محمدبن‌مسكویه است كه اثر خود را در اخلاق « تهذیب‌الاخلاق و تطهیرالأعراق» نام گذارده‌است. پس از او می‌توان از غزالی نام بردكه آثار متعددی در اخلاق ، تألیف نمود. كه برجسته‌ترین آنها، به نام احیاءعلوم‌الدین می‌باشد.اثر مهم دیگر پس از كتاب غزالی، از آن خواجه نصیرالدین طوسی با عنوان « اخلاق ناصری» می‌باشد و بعداز آن «جامع‌السادات، ملا مهدی‌نراقی و « معراج السعاده» ملا احمد نراقی از جمله آثار متأخر در این باب می‌باشند. و در دوران معاصر نیز حكیمان و فیلسوفان مسلمان كتاب‌های متعددی در این زمنه به نگارش در آورده و به مسأله اخلاق، توجه خاصی داشته و مربیان اخلاقی همانند دوران ‌های قبل، جویندگان تهذیب نفس را راهنمایی می‌كنند. علم اخلاق از نظر اسلام، یكی از مهم‌ترین و شریف ترین علوم است چرا كه از هدف‌های اصلی بعثت انبیاء و مخصوصاً پیامبر اكرم صلی الله علیه‌وآله‌وسلم تهذیب اخلاق و تزكیه نفوس بوده‌است«یزكیهم و یعلمهم الكتاب و الحكمه،پیامبری كه آنها را تزكیه می‌كند و به آنها كتاب و حكمت می‌آموزد«.و در روایت از پیامبر خدا (ص) نقل شده كه فرموده‌اند: «بعثت‌لاتمم مكارم‌الاخلاق، من از طرف خداوند برانگیخته شدم كه مكارم اخلاق را تكمیل كنم» از همین روی ما براین باوریم كه نظام اخلاقی اسلام دارای خصوصیات و ویژگی‌هایی است كه موجب برتری آن بر سایر نظامها و مكاتب اخلاقی است. ویژگیهای نظام اخلاقی اسلام: 1ـ فراگیری و شمول: بدین معنی كه انواع مختلف افعال انسان، مانند افعال خاص هر فرد ، در ارتباط با خانواده و یا با كردهها و جوامع مختلف انسانی و افعال فرد در ارتباط با خدای متعال ارزش گذاری می‌شوند، یعنی انسان در انواع فعالیت‌ها و ارتباط‌های خود قادر به كسب ارزشهای اخلاقی است. 2ـ هماهنگی و انسجام درونی: در نظام اخلاقی اسلام با در نظر گرفتن مراتب وجودی انسان و كمالات و لذایذ و خرامت‌های هر مرتبه، مصداق كمال و لذت مطلوب نهایی انسان تعیین شده و همه اعمالی كه در این جهت واحد هستند هماهنگ گردیده براساس آن ارزیابی شده‌اند. 3ـ قابلیت تبیین عقلانی : در این نظام، قوانین اخلاقی صرفاً مبتنی بر احساسات، عواطف و احكام صادره از سوی فرد و اجتماع نبوده، انشایی محض نیستندبلكه با اتكاء به جهان بینی اسلامی منبا و پشتوانه واقعی دارند و لذا قابل تبیین و استدلال می‌باشند. 4ـ توجه به تمام نیازها وابعاد انسان: نظام اخلاقی اسلام با محور قراردادن خدا، بین همه ابعاد و نیازهای اصیل انسانی جمع نموده، دست‌یابی به همه آنها را با هم ممكن ساخته است. 5ـ توجه به حسن فاعلی و فعلی: در نظام اخلاق ، علاوه بر خود عمل و نتایج آن، به نیت كه نقش جهت دهنده به عمل را دارد، توجه شده‌است به گونه‌ای كه نیت، روح و منشأ اساسی ارزش اخلاقی عمل به حساب می‌آید. 6ـ مراتب داشتن ارزش‌ها: در این نظام، ارزشها دارای مراتب و درجات مختلفی‌اندكه نسبت به میزان خلوص نیت و آثار آن متفاوت است و بدین جهت دسترسی به بعضی از مراحل آن برای عموم انسان‌ها به آسانی میسر است.عرفان اسلامیدر میان علوم اسلامی، دانشی به نام عرفان وجود دارد كه به دلیل دوری از دسترس عامه مردم و بلكه بسیاری از اهل علم همیشه در هاله‌ای از ابهام، پیچیده است. و شاید مهمترین عامل در این عدم وضوح، به جز غامض بودن مفاهیم و اصطلاحات عرفانی، وجود فرقه‌های فراوانی به نام صوفی باشد كه به تعبیری وجهه فرهنگی و اجتماعی عرفان[1] می‌باشند. بزرگان صوفیه و اندیشه تصوف، در میان دو گونه برداشت متضاد زیسته و بالیده‌اند، چنان كه از یك سو برای ایشان كراماتی در حد افسانه‌ها و اساطیر نقل شده و از سوی دیگر، تیغ‌های ملامت و تیرهای طعنه و تكفیر، ‌هیچ گاه اینان را رها نكرده‌ است. همت ما در این نوشتار كوتاه شناخت بیشتر عرفان نظری است كه جنبه علمی و مكتوب بیشتری دارد و البته در ادامه اشاره‌ای نیز به عرفان عملی خواهد رفت، قبل از ورود به بحث تذكر این نكته لازم است كه هر چند در نوشته‌ها و مكتوبات اهل عرفان، عرفان و تصوف مترادف با هم آمده‌اند ولی باید حساب كسانی را كه آگاهانه در مسیر تصوف به سود جویی پرداخته و یا ناآگاهانه عقاید باطل، و خلاف شریعت الهی را رواج داده‌اند از حساب اهل عرفان حقیقی جدا كرد. چنان كه خود ملاصدرا نیز كتابی جداگانه در ردّ این گونه مدعیان تصوف و عارف نمایان نوشته است. تاریخچه تصوف جزو ابداعات مسلمین نیست و در میان اقوام پیشین، مثل نصارا و وثنیه و برهمایی‌ها و بودایی‌ها نیز وجود داشته و دارد. و این ریشه‌داری در تاریخ نیز ناشی از تأثیری است كه دین فطری بر انسان دارد و آدمی را به سوی زهد و از آن جا به معرفت نفس رهنمون می‌شود، در میان مسلمین نیز عرفان و تصوف، در عهد خلفا، به لباس زهد حضور دارد. لذا می‌توان گفت كه تصوف اسلامی ریشه در خود اسلام دارد. مشهور است كه به دلیل پوشیدن لباسهای پشمینه، عده‌ای را صوفی می‌خواندند، چنان كه در قرن دوم هجری عده‌ای از زهاد و عباد زمان، لباس پشمینه می‌پوشیدند و به این لباس معروف بودند. به همین جهت است كه تا نیمه قرن دوم كلمه صوفی رواجی ندارد. و اولین كسی كه به این اسم نامیده شده است ابو هاشم كوفی (م 160) است. در زمان مأمون عباسی نیز كسانی مشهور به صوفی بوده‌اند. تا این زمان، تصوف، زهد به همراه خوف و خشیت است، ولی با ظهور رابعه عدویه، عشق و محبت نیز به این مجموعه افزوده می‌شود. در این دوران، در خراسان، به دلیل خاموشی كانون ابومسلم و شكست جاه طلبی‌های ارضاء نشده خراسانیان و نیز مجاورت با حوزه فعالیت سیاحان و زائران بودایی، صوفیه خراسان شكل می‌گیرد. صوفیه در مناطق مختلف بلاد اسلامی با زیاده، روی در ریاضت و رجوع به باطن و ترك ظاهر شریعت و نیز سخن از محبت گفتن، متشرعه را علیه خود برانگیختند و به تدریج با ظهور صحبت از وحدت و اتحاد وجود، این مخالفت‌ها بیشتر شد، و لذا مجبور به تأویل سخنان خود و نیز آیات و روایات شدند. در بغداد، به جهت رونق فلسفه و كلام، تصوف مبادی خود را تنقیح كرده و با فلسفه نو افلاطونیان آشنا شد و عقاید جدیدی در میان ایشان رایج گردید. اولین صوفی كه اثری از او باقی مانده است،‌ حارث بن اسد محاسبی (165 ـ 243) است با دو كتاب به نام‌های الرعایه لحقوق الله، و الوصایا. در سال 309 حسین بن منصور حلاج به دلیل عقاید و گفتارش محكوم به مرگ شد. پس از او عده‌ای از صوفیه از روی احتیاط دم دركشیدند. در یك دسته بندی می‌توان گفت تصوف در تحول تاریخی خود پنج دوره را پشت سرنهاده است. الف: مرحله زمینه‌ها، در قرن اول هجری، نوعی زهد افراطی و اعراض از دنیا در میان برخی از افراد ظهور كرد. علت این امر، یكی زندگانی اختصاصی پیامبر و برخی از صحابه اوست، همانند اصحاب صفه، و دیگری دنیاطلبی و لذت جویی فراوان امویان و عباسیان و بالاخره برداشت خاص این افراد از آموزه‌هایی هم چون مبارزه با نفس، اخلاص و توجه به آخرت و; است كه در قرآن و سنّت آمده است. ب: مرحله جوانه‌ها. در این سوره برخی از اصول و فروع تصوف مطرح شده است، این دوران از نیمه اول قرن دوم آغاز می‌شود. رابعه عدویه (م 135) شقیق بن ابراهیم بلخی (م 194) و عطیه بن عبدالرحمان دارانی (م 215) و ذو النون مصری (م 245) از عرفای این روزگار هستند. ج. مرحله رشد و رواج: از اواخر قرن سوم آغاز می‌شود، و هر چند تصوف در این دوران مكتب كاملی نیست، ولی بیشتر محتوای عرفان ، تقریبا به صورت كامل، رایج است. بایزید بسطامی (م بین 202 تا 264)، با قول به حلول و اتحاد وجود معروف است، و جنید بغدادی (م 297 یا 298) كه او را شیخ الطائفه و شیخ المشایخ می‌خوانند در این دوره حضور دارد. وی در بیان آراء و مبادی تصوف اهتمام بسیاری به كار برد. سهل بن عبدالله تستری (م 283) و صاج (م 309) و شبلی (م 334) از مشاهیر این دوره‌اند. د. مرحله نظم و كمال: در این دوره عرفان از هر دو جهت عملی و نظری، تكمیل شده و به صورت یك نظام فكری كامل در آمد. در خراسان، ابوسعید ابوالخیر (م 440) و امام ابوالقاسم قشیری (م 445) و خواجه عبدالله انصاری (م 481) هستند كه انصاری عرفان عملی را تدوینی نو كرد. در فارس ابوعبدالله محمد بن خفیف شیرازی (م 371) و پس از او شیخ ابواسحاق كازرونی (م 426) حضور دارند. ابو حامد محمد غزالی (م 505) صدای رسایی بود كه در این دوران به دفاع از صوفیه برآمد. و دو كتاب معروف او، المنقذ من الضلال و احیاء علوم الدین، تأثیر فراوانی در ترویج تصوف داشتند. عرفان او با وجود رنگ نو افلاطونی، هم چنان اسلامی و زاهدانه است، برادر او احمد غزالی (م 520) در كار تصوف عملی است و شاگردش عین القضاه همدانی (492 ـ 525) است. (صاحب كتابهای تمهیدات و زبده الحقایق) نوشته‌های او سرانجامی هم چون منصور حلاج بر بالای دار و در درون آتش برای او رقم زد. در دو قرن چهارم و پنجم، فارابی و اخوان الصفا سعی در نزدیكی عقل و شریعت داشتند و ابن سینا نیز حكمت شرقی خود را در كتاب الاشارات و التنبیهات مبنای تلفیق فلسفه و عرفان قرار داد. اهل تصوف نیز از این همه بهره بردند. در قرن 6 ابن فارض مصری (546 ـ 632) و پس از او محیی الدین ابن عربی (م 638) می‌درخشند كه عرفان نظری، در این نظام خود را مدیون اوست. او در آثارش همانند الفتوحات المكیه و فصوص الحكم و; عرفان را به نوعی فلسفه تبدیل می‌كند و وحدت وجود را به خوبی تقریر و تبیین می‌نماید و تصوف را تتبه، خالق و تخلق به اخلاق الله معرفی می‌كند. ه‍. مرحله شرح و تعلیم: در این مرحله آثار گذشتگان به طور مبسوط شرح و تفسیر شده است. از آغاز قرن هفتم این موج فراگیر می‌شود، صدر الدین قونوی (م 677)، جلال الدین موسوی (604 ـ 672)، فخر الدین عراقی (688) ، سعید الدین فرغانی (م حدود 700) با اثر بزرگ خود به نام مشارق الدراری، عبدالرزاق كاشانی (م 736) و داود بن محمود بن محمد رومی قیصری (م 751) شارح بزرگ فصوص الحكمه ابن عربی در ترویج عرفان نظری نقش اساسی دارند. سید حیدر آملی (م 787) عارف نامدار شیعی نیز از بزرگان این عصر می‌باشد، بسیاری از آثار بزرگ تصوف و عرفان نظری و عملی در این دوره نگاشته شده است. تمهید القواعد از صائن الدین علی ابن محمد التركه اصفهانی (م 835)، نفحات الانس از عبدالرحمان جامی (812 ـ 898) گلشن راز شیخ محمود شبستری (م حدود 720)، الانسان الكامل از عزیز الدین نسفی و; . از قرن دهم هجری، به بعد عرفان به شكل دیگری در می‌آید. بزرگان صوفیه، برجستگی گذشتگان را ندارندو نیز عرفایی یافت می‌شوند كه داخل در سلسله‌های رسمی تصوف نیستند، صدر المتالهین شیرازی (م 1050)، فیض كاشانی (1091)، قاضی سعید قمی (1103) و نیز افرادی از میان فقهای شیعه كه اهل سیر و سلوك عملی بوده و به مقامات عرفانی رسیده‌اند ولی به طور رسمی وارد عرفان و تصوف نشده‌اند. همانند سید مهدی بحر العلوم (م 1212) میرزا جواد آقا ملكی تبریزی (1333 ش) و علامه سید محمد حسین طباطبایی (م 1360 ش). تعریف عرفان نظری عرفان نظری، در واقع جهان بینی عرفانی است یعنی نظری كه عارف درباره جهان و هستی دارد[8] و علمی است شبیه فلسفه كه درباره خدا و جهان و انسان بحث می‌كند ولی تفسیر او با فلسفه متفاوت است. زیرا در نظر عارف جز خدا هیچ چیز اصالت ندارد.[9] و به تعبیری كه قیصری در مقدمه خود بر تائیّه ابن فارض آورده است: «عرفان عبارت است از علم به خدای سبحان از حیث اسماء و صفت و مظاهر آن و احوال مبدأ و معاد و حقایق عالم و كیفیت بازگشت آنها به حقیقت واحد یعنی ذات احدیت، و نیز معرفت طریق سلوك و مجاهده برای رهاسازی نفس از تنگناهای قید و بند جزئیت و پیوستنش به مبدأ خویش و اتصاف به نعت اطلاق و كلیّت».موضوع عرفان نویسنده تمهید القواعد لازم می‌داند كه موضوع این علم به لحاظ مفهومی عام‌تر از تمام موضوعات باشد و از جهت حیطه و گستره. اتم از دیگر موضوعات و علوم باشد و نیز آشكارترین معنا برای انسان و ابتدایی‌ترین تصور و تعقل باشد. و تمامی این صفات را در كلمه وجود مطلق گرد آمده می‌بیند. قیصری نیز موضوع علم را ذات احدیث و نصرت ازلی و صفات سرمدی او می‌داند. شاید بتوان گفت از آن جا كه در بینش عرفا، وجود و موجود حقیقی همان ذات احدی و صفات و نعوت اوست و به جز او، در دیار هستی، حقیقتی نیست، پس بحث از ذات حضرت حق بحث از تمام عالم هستی است و لذا هرچند تعبیر قیصری با تعبیر ابن تركه تفاوت دارد ولی مراد هر دو یكی است. مشخصات عرفان قیصری می‌گوید مسائل عرفان عبارتند از چگونگی صدور كثرت از حضرت حق و چگونگی بازگشت این كثرت‌ها به او و بیان مظاهر اسماء الهی و نعوت ربانی و كیفیت بازگشت اهل الله به سوی او و نحوه سلوك و مجاهدات و ریاضات اهل الله و بیان نتایج دنیوی و اخروی یكایك اعمال و افعال و اذكار به گونه‌ای كه در عالم حقیقت و واقع‌، ثابت است. در عرفان علم تنها كافی نیست. و عمل اساس كار است و علم محصول عمل محسوب می‌شود و لذا عرفان به عملی و نظری تقسیم می‌شود. عرفان جهان خارج را واقعی دانسته و برای آن وحدتی حقیقی قائل است كه هم دارای ظاهر است و هم باطن و باطن آن حقیقت محض است. عرفا در عین پذیرش استدلال و علم حصولی، اصالت را به ارتباط حضوری و شهودی بین انسان و حقیقت می‌دهند. هدف عارف رسیدن به حقیقت واحد عینی و اتحاد با آن و فناء در آن است. و بقای انسان را در همین وصول و اتحاد می‌بیند. و البته در این راه ریاضت و مجاهده است كه انسان را به هدف می‌رساند. عشق جزو مسائل اساسی عرفان است. عشق از تمام مخلوقات سریان می‌كند، در ذات حق نیز عشق است كه تجلی می‌كند و عالم خلق می‌شود. محور جهان بینی عرفانی وحدت وجود است و خلق جهان نیز با تجلی واحد صورت می‌گیرد. عالم به بهترین وجه ممكن خلق شده است (نظام احسن). انسان جزو مهمترین مباحث عرفان است. انسان مظهر تام و تمام خداست. عالم كبیر است و در مقابل جهان، انسان صغیر است. آدمی پیش از جهان موطنی دارد كه اصل اوست و به آن جا بازگشت خواهد كرد و لذا دراین جهان به شدت احساس غربت می‌كند. عرفا برای بیان اغراض خود از اصطلاحات خاصی استفاده می‌كنند كه بیشتر حالت رازگونه دارند و تلاش می‌كنند معارف آنها در میان عامه رواج نیابد، همانند وقت، حال، مقام، قبض و بسط، جمع و فرق، غیبت و حضور، ذوق، شرب، سكر، محو و محق و محو، خواطر، هویه و حقیقه الحقایق، احدیث و عماء، محبوبین و محبین، وجد و شهود و عیان و مكاشفه و تلوین و تمكین.تفاوت عرفان و فلسفه فیلسوف در استدلالات خود تنها به مبادی و اصول عقلی تكیه می‌كند. و ابزار كار او عقل و منطق و استدلال است ولی عارف مبادی و اصول كشفی و شهودی را مایه استدلال قرار می‌دهد و آن را به زبان عقل توضیح می‌دهد. ولذا ابزار كار او، دل، و مجاهده و تصفیه و تهذیب و حركت در باطن است. فیلسوف می‌خواهد جهان را به صورت كامل بفهمد ‌و همین را كمال انسان می‌داند و عارف تلاش می‌كند به كنه و حقیقت هستی كه خداست برسد، در نظر فیلسوف غیر خدا هم اصالت دارد و تفاوت ماسوا با خدا در وجوب و امكان است ولی در نظر عارف غیر خدا هیچ نیست و هر چه هست اسماء و صفات و تجلیات خداست نه اموری در برابر او. موضوع فلسفه موجود است ولی موضوع ‌عرفان موجود حقیقی است كه آن را منحصر در خدا می‌داند، و شاید نكته اصلی تفاوت هم این باشد كه فیلسوف از پیش نتیجه كار فلسفه ورزی خود را نمی‌داند ولی عارف درصدد است آن چه را یافته و شهود كرده است با مبادی عقلی توجیه و تفسیر كند.عرفان عملی عرفان عملی، بخشی از عرفان است كه روابط و وظایف انسان را با خود، جهان و خدا بیان می‌كند. این بخش از عرفان سیر و سلوك نامیده می‌شود، در عرفان عملی، حالات و مقامات انسان را در سیر به سوی حق از اولین منزل به نام «یقظه» تا وصول به حق كه آخرین منزل است بیان می‌شود. در بخش دوم تعریف قیصری از عرفان كه نقل شد به همین نكته اشاره شده است. درباره تعداد مقامات در مسیر سلوك، اتفاق نظری وجود ندارد و اصولاً در آغاز تصوف، مقامات ثابت و محدود وجود نداشت و تعالیم هر طریقتی به شیخ آن باز می‌گشت و همین عامل باعث اختلاف طریقت‌های عرفانی شد. بعدها، سهروردی چهار مقام اصلی ایمان، توجه، زهد در دنیا و عبادت خدا و نیز چهار مقام فرعی، كم گویی و كم خوری و كم خوابی و اعتزال از مردم را مطرح كرد. برخی دیگر ده مقام و عده‌ای 17 مقام ذكر كردند. خواجه نصیر الدین طوسی، باب اصلی را مطرح می‌كند و هر یك را به 6 فصل تقسیم می‌كند كه هر یك نام مقامی است به جز باب آخر كه فناست و آن را قابل تكثیر نمی‌داند. در واقع وی 31 مقام را بیان كرده است. مهمترین اثر در عرفان عملی، منازل اسایرین خواجه عبدالله انصاری است كه 10 مرحله اصلی دارد و هر یك از آنها نیز به 10 مرحله تقسیم می‌شوند. ده باب اصلی عبارتند از: بدایت‌ها، ابواب، معاملات، اخلاق،‌اصول، وادی‌ها، احوال، ولایات، حقایق، نهایات، و آخرین مقام از آخرین مرحله را توحید می‌داند كه هدف عارف است.تفاوت عرفان عملی و اخلاق چنان كه گفته‌اند موضوع علم اخلاق، نفس انسان از حیث اتصاف به صفات مختلف و ملكات مذموم و ممدوح می‌باشد و مسائل آن نیز شامل همان صفات و ملكات و تبیین حقایق و روابط آن صفات و انشعاب برخی از برخی دیگر و علل حصول ملكات و یا چگونگی زوال آن صفات می‌باشد.در حالی كه موضوع عرفان عملی و مسائل آن حیطه دیگری دارد و به بحث از روابط انسان با خود، جهان و خدا می‌پردازد و فقط سیستم‌های اخلاقی مذهبی روابط انسان با خدا را در نظر قرار می‌دهند و سایر مكاتب اخلاقی چنین نیستند. ثانیاً اخلاق، ساكن است در حالی كه عرفان نوعی حركت و پویایی است و نقطه آغاز و پایان دارد. و صراطی وجود دارد كه باید پیموده شود و طی هر منزلی بدون طی منزل قبلی ناممكن است ولی در اخلاق نیازی به این كه ترتیبی در اتصاف به فضایل اخلاقی باشد نیست. و بالاخره عناصر روحی اخلاقی محدود به معانی و مفاهیمی هستند كه غالباً شناخته شده‌اند ولی عناصر روحی عرفانی بسیار گسترده‌تر و وسیع‌تر است كه در خلال مجاهدات حاصل می‌شود و مردم از این احوال بی‌خبرند. جایگاه عرفان در قرآن و سنت چنان كه گفته شد مراحل آغازین عرفان، برگرفته از آموزه‌های دینی هم چون زهد، توكل، ‌اخلاص و; می‌باشد و نیز چنان كه در تاریخچه آمد عرفای فراوانی سعی در نزدیكی عرفان با شریعت داشتند و هر چند درباره توفیق یا عدم توفیق ایشان بحث كرد ولی آن چه قطعی است این است كه بسیاری از مسائل و مباحث عرفانی دقیقاً از متن دین اسلام برداشت شده‌اند. آیات بلند قرآن كریم درباره توحید، برداشت‌های ابتدایی و ساده از توحید را به كناری می‌نهد و ما را به فهم عرفا از توحید نزدیك می‌كند. همانند: «أینما تولّوا فثم وجه الله» (بقره، 115) به هر طرف رو كنید چهره خدا آن جاست. «نحن اقرب الیه منكم» (واقعه، 85) از شما به او (میت) نزدیك‌تریم، «هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن» (حدید، 3) و آیات دیگر. در مورد سیر و سلوك و طی مراحل قرب حق تا آخرین منازل، كافی است به آیات درباره «لقاء الله» و «رضوان الله» و یا آیات مربوط به وحی و الهام و مكالمه ملائكه با غیر پیامبران و داستان معراج پیامبر رجوع كنیم. در قرآن سخن از علم لدنی و افاضی آمده است. و از تسبیح ذرات جهان سخن رفته است. و این همه به جز روایات و خطبه ادعیه است. دعای كبیر، دعای ابوحمزه، مناجات شعبانیه، دعاهای صحیفه سجادیه و بالاخره دعای عرفه امام حسین ـ علیه السّلام ـ . در حدیث قرب نوافل نیز آمده است كه بنده در اثر عبادت به مقامی می‌رسد كه خداوند گوش و چشم و لسان و دست آن بنده می‌شود. كه با آنها می‌بیند و می‌شنود و سخن می‌گوید. آیاتی كه از محبت خدا و بندگان سخن به میان می‌آورند نیز از ریشه‌های مباحث عرفانی است. و نیز می‌توان به احادیث فراوانی كه درباره معرفت نفس و ارتباط آن با شناخت خدا آمده است اشاره نمود.عرفان اسلامی در مقایسه با سایر مكاتب عرفانی از آن جا كه قرآن و سنت جزو منابع عرفان اسلامی هستند، ‌بدیهی است كه عرفان اسلامی برتری خاصّی نسبت به سایر مكاتب داشته باشد كه این نكته با نظری اجمالی، به برخی از مكاتب عرفانی روشنی بیشتری خواهد یافت. هر چند عرفای مسلمان از تمامی این مكاتب بهره‌ برده‌اند ولی آن چه باعث مزیت و رجحان ایشان است، آموزه‌های دین اسلام می‌باشد. صوفیان و عرفای مسلمان برخلاف راهبان مسیحی، ازدواج كرده و صاحب زن و فرزند بوده‌اند و به تعبیر دیگر در جامعه حضور داشته‌اند و نیز پیروان سایر مذاهب و ادیان را به آسانی تحمل می‌كردند، عشق در عرفان مسیحی منحصر به اقنوم دوم از اقانیم ثلاثه است كه حضرت مسیح می‌باشد ولی عشق در اسلام طریق و وسیله‌ای است كه عارف را به اتحاد و فنا و ذات حق می‌رساند. در قیاس با تعالیم هندیان، نیز می‌بینیم كه موضوع خدا و بقای نفس و زندگی اخروی در آن مكاتب مورد تأكید نیست. بودائی‌‌ها فقط تربیت اخلاقی و تصفیه باطن را در نظردارند و در واقع صرفاً خویشتن‌سازی است ولی عارف در پی رسیدن به خداست. هدف ریاضت‌های هندی رهایی از بدبختی‌های زندگی است چرا كه زندگی را شوم می‌دانند، ولی در تصوف اسلامی، زندگی را مقدمه اهداف والای خود می‌دانند و بهره‌وری از غرایز را پس از طی مراحلی، مخالفت تعالیم روحی نمی‌دانند و در تعالیم هندی فنا آخرین هدف است در حالی كه در عرفان اسلامی فناء پایه‌ای برای «بقاء بالله» است و در تصوف اسلامی به جز مواردی اندك سخن از فنای صفت است، در حالی كه در بودایی نفی ذات مراد است و بالاخره در آموزه‌هایی هندیان بر سر عشق و عواطف، پا نهاده‌اند و به انهدام كامل وجود روانی و ذهنی رسیده‌اند. در مقایسه با افلاطونیان نیز علیرغم شباهت‌های فراوان به امید اعتقاد آنها به خدایان متعدد و عقیده به تناسخ اختلاف در تفسیر وحدت وجود و مخالفت آنان با مذهب، برتری عرفان اسلامی مشهود است. برخی از تفاوت‌هایی كه در بالا ذكر شد در مقایسه میان عرفان اسلامی با باورهای گنوسی، آیین‌های چینی، و ادیان و مكاتب ایران باستان نیز به چشم می‌آیند.نتیجه با نظر به آن چه آمد، مشخص می‌شود كه اولاً عرفان ریشه در فطرت و دین فطری دارد، و در میان اقوام و ادیان ‌دیگر نیز وجود دارد. ولی عرفای مسلمان با بهره‌گیری از آموزه‌های اسلام و همراه كردن اندیشه‌های خود با فلسفه، عرفان نظری و عملی را اغنای خاصی بخشیدند. و از قرن هفتم و با ظهور ابن عربی عرفان نظری تبدیل به یك علم منسجم شده است، ‌كه در مقایسه با سایر مكاتب عرفانی از امتیازات ویژه‌ای برخوردار است. آخرین كلام این كه دانش عرفان از آن جا كه موضوعش به ذات و اسماء خداست و هدفش رسیدن به توحید می‌باشد، برترین علم شمرده شده است. و به گفته قیصری هر چند مقام و حكمت نیز از خداوند بحث می‌كنند ولی در آن دو علم از كیفیت وصول بنده به خدا بحث نمی‌شود. در حالی كه هدف از تحصیل همه علوم و انجام طاعات همین یك نكته است. علم تعلیم و تربیت اسلامیدین مقدس اسلام دارای نظامی فراگیر و شامل است. به نحوی كه هر متخصص متعهد و منصفی از هر فنی، به نحوی با نظرات دین اسلام سروكار دارد. چرا كه اسلام همانند دیگر ادیان الهی بر تمام شئون انسانی اعم از اقتصاد، اجتماع، سیاست، حكومت، ; و به خصوص حوزه تعلیم و تربیت اشراف دارد. سرّ این واقعیت به طور اجمال این است كه، اساساً دین را برنامه زندگی بشر دانسته‌اند. پس منطقاً این برنامه باید در تمام شئون زندگی او منطبق باشد. توجه مستقیم خطابات قرآنی و بقیه كتب آسمانی به انسان، نشان از توجه عمیق و دقیق همه ادیان الهی به ویژه اسلام به نفس انسانی و ابعاد مختلف وجودی او است. توجه اسلام به ابعاد فردی انسان، اعم از بعد عاطفی (وجدان، امیال، ‌غرایز، احساسات و;)، عقلانی (خرد، دانش، شناخت، افكار، عقاید و;) رفتاری و نیازهای زیستی، روحی روانی، عاطفی و; نشانگر این اهمیت است. تربیت در اسلام دارای راه و رسم منسجم و كاملی است. به همین منظور در قرآن و سنت برای انسان یك برنامه زندگی كاملاً منسجم و نظام‌دار طراحی شده است. انسان برای بهره بردن از آن برنامه كامل، سالم و همه جانبه باید تحت یك تربیت صحیح و البته فراگیر به نحوی كه تمام طول عمر او و همه جوانب و ابعاد انسانی‌اش را در بر گیرد، باشد. امّا بیان این نكته لازم است كه تعلیم و تربیت اسلامی با علم تعلیم و تربیت كاملاً منطبق نیست. بنابراین ابتدا باید روشن شود كه علم تعلیم و تربیت چیست و سپس نسبت آن با تعلیم و تربیت اسلامی بیان گردد. علم تعلیم و تربیت برای معرفی هر علم بهترین راه تعریف، بیان ابعاد و ویژگی‌های آن علم می‌باشد. امّا درباره علم تعلیم و تربیت این وضع قدری متفاوت است. زیرا غالب دانشمندانی كه در حیطه تعلیم و تربیت صاحب رأی می‌باشند، هم در تعریف و ماهیت علم تعلیم و تربیت و هم در ابعاد و ویژگی‌های آن اختلاف نظر دارند. بسیاری از آنها حتی در علمیّت تعلیم و تربیت یا آموزش و پرورش، مانند دیگر علوم، اتفاق نظر ندارند. بنابراین ابتدا مختصراً به تعریف تعلیم و تربیت می‌پردازیم، سپس سیری كوتاه در نظرات مختلف و متعددی در زمینه علم بودن و یا نبودن آن از ابتدا تاكنون خواهیم داشت. آن گاه به برخی ویژگی‌های آن اشاره نموده و در آخر ارتباط آن را با اسلام بیان خواهیم كرد. تعریف علم تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) تعریف علم تربیت (Pedagogie) همانند خود تربیت (Education) بسیار مشكل و دشوار است. زیرا هنوز درباره محتوا و روش آن اتفاق نظر مشخصی وجود ندارد و علم بودن آن مورد تردید می‌باشد. در دائره المعارف فلسفی لالند آمده است: پداگوژی (تعلیم و تربیت) از ریشه یونانی است و آن وظیفه برده‌ای بوده است كه اداره و هدایت اطفال را به عهده داشته است. بنابراین معنا از تربیت، اهلیّت این فرد به اصطلاح مربی را هم می‌توان تكنیك دانست، هم كاری هنری، و هم ناشی شده شده از فلسفه و نیز علم. بعضی از فلاسفه تعلیم و تربیت چون «امانوئل كانت» مشكل تعریف و تربیت را به مشكل بودن ماهیت تربیت ربط می‌دهند و معتقدند: برخلاف آنچه مردم تصور می‌كنند تعلیم و تربیت بزرگ‌ترین و دشوارترین مسائل مبتلا به انسان است. او در بین ابداعات بشر دو مورد را از بقیه مشكل‌تر می‌داند، هنر مملكت‌داری یعنی حكومت، و هنر تعلیم و تربیت. وی معتقد است، مردم هنوز درباره معنای واقعی این دو اختلاف نظر دارند. برخی دیگر از فلاسفه تعلیم و تربیت در تعریف «تربیت» و «آموزش و پرورش» با مشكل مواجه شده تا جایی كه افراد صاحب‌نظری مانند پیترز معتقدند: ‌فلاسفه جدید، تلاش در راه ارائه تعریف از «تربیت» و «آموزش و پرورش» را رها كرده و یا به حداقل تعریف یعنی تعریف فرضی بسنده كرده‌اند. دور كیم، جامعه شناس معروف، تعلیم و تربیت را یك نظریه علمی می‌داند. كه با استفاده از داده‌های علوم دیگر نظیر روان شناسی و جامعه شناسی به ارزیابی نظام‌ها و روش‌های تربیتی می‌پردازد و به این طریق عمل مربیان را توضیح داده و هدایت می‌كند. به اعتقاد برخی دیگر از صاحب نظران، تربیت فعالیتی مداوم، جامع (توجه به همه آنچه برای به كمال رسیدن انسان لازم است، همه ابعاد وجودی و نیازهای فردی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی انسان) و برای همه (فرد فرد جامعه) و برای رشد و تعالی و تكامل انسان و غنای فرهنگی و تعالی جامعه. تربیت هم نیازی مستقل و هم وابسته، هم نهایی و هم واسطه‌ای، هم هدف است و هم وسیله، هم زیربنای اجتماع است و هم غایت است و هم مقصود. آیا تعلیم و تربیت یك علم است؟ همچنان كه گفته شد در میان اندیشمندانی كه در حوزه تعلیم و تربیت فعالند، در علمیّت تعلیم و تربیت یا آموزش و پرورش، به عنوان یك علم مانند دیگر علوم، البته با ویژگی‌های مربوط به خود، اختلاف نظر وجود دارد. هر علمی سعی دارد تا قلمرو خود را مشخص كند، موقعیت‌های و واقعیت‌های مربوطه را بیان كرده و قوانین حاكم بر آن را كشف كند.امّا تا قرن 18 میلادی به كارگیری روشهای علمی معروف و متداول، در تعلیم و تربیت مرسوم نبوده و حتی صاحب‌نظرانی همچون ژان ژاك روسو نیز از به كارگیری آن در تعلیم و تربیت احتیاط می‌كردند و منتظر تدوین رساله‌ها و متون علمی در این زمینه بودند. متفكری چون كانت به تربیت تجربی (غیر علمی) بیشتر دلبسته بود تا روش علمی آزمایشی. او معتقد بود تربیت هنری است كه فقط با جمع شدن تجارب چند نسل كامل خواهد شد. و بالاخره برخی نیز معتقدند كه تربیت فرآیندی تصادفی است كه روش علمی به هیچ وجه در آن راه نیافته است. با این همه، پیشرفت‌ همه علوم مربوط به آدمی، به تدریج بحث درباره پدیده‌های انسانی بسیار پیچیده را، بدون این كه سبب تخریب آن شود، امكان پذیر كرد، و با تجزیه و تحلیل‌های نسبتاً دقیق علمی موقعیت‌های تربیت، كم و بیش به تحقق علم تربیت و به پیدایش آنچه امروزه به علوم تربیتی معروف است انجامید. در قرن نوزدهم فعالیت‌هایی در زمینه علمی كردن تعلیم و تربیت صورت گرفت ولی چندان قانع كننده نبود. تا بالاخره در قرن بیستم برای اولین بار شخصی به نام لوسین سل لوریه «طرح كلی علم پداگوژیك» را زیر عنوان معنای «واقعیات و قوانین تربیت»، منتشر نمود. مؤلف مذكور از علمیت تعلیم و تربیت به شدت دفاع می‌كرد و معتقد بود كه: هدف تعلیم وتربیت جستجوی قوانین مربوط به پدیده‌هایی است كه در تربیت به ظهور می‌رسد، بر آن تأثیر می‌گذارد و از مقدمات معینی استنتاج شده است. او معتقد است: این علم موجب نظم و روشنی شده و به ما اجازه می‌دهد تا اندازه‌ای پیش بینی كنیم كه در شرایط یكسان، نتایج فلان روش یا شیوه تربیتی چه خواهد بود. در لغت نامه معروف بویسون آمده است: تعلیم و تربیت علم تربیت است، اعم از تربیت بدنی، ذهنی و اخلاقی. در این علم از داده‌های علومی نظیر فیزیولوژی، روان شناسی، تاریخ و; استفاده می شود. دور كیم نیز تعلیم و تربیت را یك نظریه علمی، جان دیویی، و نیز اشخاصی مثل پل لاپی آن را به دلایل مختلف علم می‌دانند و خطوط اصلی آن را پی‌ریزی شده می‌دانند و معتقدند كه: علوم تربیتی از مجموع نظم و مقررات و شیوه‌هایی كه واقعیت‌ها و موقعیت‌های مختلف تعلیم و تربیت را در بافت تاریخی، اجتماعی، اقتصادی، فنی و سیاسی آن پی‌جویی می‌كند، تشكیل می‌شود. امّا در عین حال، حتی تا اواخر قرن بیستم نیز بسیاری از متخصصان از آن با احتیاط سخن می‌گفتند. آنان تعلیم و تربیت را همانند برخی پیشینیان، هنر و حرفه می‌دانند نه علم. به نظر آنان تعلیم و تربیت تنها هنر و یا فنی كاربردی است كه می‌كوشد حتی الامكان روشهای علمی را در تحقیقات خود به كار برد. از مجموع آنچه گفته شد می‌توان نتیجه گرفت كه، در هر صورت تعلیم و تربیت یك علم است. البته این علم نیز مانند علوم دیگر دارای ویژگی‌های منحصر به خود می‌باشد. بهتر است در این بخش به همین مناسبت به برخی از ویژگی‌های این علم اشاره كنیم. ویژگی‌هایی كه برخی را به این غلط فاحش واداشته است كه در علم بودن تعلیم و تربیت تشكیك نمایند. 1 موضوع تربیت، انسان است و انسان موجودی پیچیده است. نوع زندگی فردی و به تبع اجتماعی او نیز دائماً در حال تحول و دگرگونی می‌باشد، بسیاری از ابعاد وجودی او هنوز در هاله‌ای از ابهام باقی مانده است. به همین دلیل علم تعلیم و تربیت نیز از جهات مختلف دارای پیچیدگی فوق العاده‌ای است. 2 علم تعلیم و تربیت یا علوم تربیتی، از جمله علوم بین رشته‌ای (Interdisciplinary) است. این علم از مجموعه‌ای از علوم انسانی و غیر انسانی از قبیل: تاریخ، اقتصاد، آمار، ریاضیات، فیزیولوژی، روان شناسی، جامعه شناسی، انسان شناسی، مردم شناسی، و حتی فلسفه و هنر و; بهره می‌برد. 3 علم تعلیم و تربیت صرفاً یك علم نظری محض نیست بلكه علمی كاربردی است. یافته‌های این علم در عمل برای تربیت انسان به كار گرفته می‌شود و اساساً سودمندی علم تعلیم و تربیت به كاربردی بودن آن است. 4 در تعلیم و تربیت، همانند برخی علوم دیگر، علاوه بر یافته‌ها و نظریه‌های علمی، یك سیستم و نظام تربیتی نیز پی‌ریزی می‌گردد تا آن یافته‌ها و نظریه‌های علمی در عمل به كار گرفته شود. این سیستم دارای سلسله‌ای از اهداف، مبانی، اصول، شیوه‌ها، خط مشی‌ها، ; و روش‌های ویژه‌ای می‌باشد. آنچه درباره جوان بودن علم تعلیم و تربیت گفته شد، نه تنها درباره نظام تربیتی صادق است، بلكه باید گفت نظام‌های تربیتی موجود در عالم به مراتب از خود علم تعلیم و تربیت جوان‌تر است. علم تعلیم و تربیت اسلامی از آنچه درباره تعلیم و تربیت گفته شد به دست آمد كه تعلیم و تربیت جدید، همانند دیگر علوم انسانی، بیشتر در قرون اخیر، به خصوص در قرن بیستم، دچار تحول و دگرگونی و رشد بوده است. امّا در اسلام و منابع اسلامی به تربیت به معنای عام آن از همان ابتدای ظهور این دین مقدس الهی اهمیت فوق العاده‌ای داده شده است. انسان موضوع تربیت و یكی از اساسی‌ترین موضوعات مطالعاتی این علم محسوب می‌شود. چرا كه تربیت را «فراهم آوردن زمینه برای پرورش دادن و به فعلیت رساندن تمام استعدادهایی می‌داند كه خداوند بالقوه در نهاد او به ودیعت نهاده است.» این انسان تنها به وسیله كسی می‌تواند به درستی شناسانده شود و سپس تربیت گردد كه خود خالق اوست. لذا بهترین منبع مطالعه انسان و علم انسان شناسی، منابع متصل به وحی الهی، یعنی قرآن و روایات می‌باشد. در منابع اسلامی به این نكته مهم تذكر داده شد كه زمام تربیت انسان باید به دست كسی باشد كه از رمز و راز او و زوایای آشكار و پنهان و ابعاد مختلف وجودی‌اش، حتی از خود آدمی آگاه‌تر است. كسی كه گل وجودش را سرشته، خمیر مایه فطرتش را به دست خویش آفریده باشد در آن از روح خود دمیده، عقل، ‌عاطفه، وجدان و معنویت خواهی را در ذاتش نهاده و همیشه با او می‌باشد كه: و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید. در منابع اسلامی آنچه هدف ارسال رسل و بعثت انبیاء الهی ـ علیهم السّلام ـ شمرده شده است، تربیت انسان و انسان سازی و به فعلیت رساندن تمام گنجینه‌ها و استعدادهای نهفته در درون وی بوده است. هدف از آفرینش انسان و تربیت او جز این نمی‌تواند باشد. اتفاقاً در قرآن خداوند نیز به عنوان مربی انسان معرفی شده است. چنان كه اشاره شد در علم تعلیم و تربیت از جمله مهمترین امور، نظریه‌پردازی و نیز پی‌ریزی یك نظام تربیتی منسجم و كارآمد می‌باشد و مهمترین عناصر در یك نظام تربیتی عبارتند از: اهداف، مبانی، اصول، شیوه‌ها، خط مشی‌ها، و روش های تربیتی، ‌كه بخش زیادی از آن در منابع اسلامی آمده است، بقیه امور از قبیل، راهبردها، وسایل و ابزار، تكنیكها و فنون، یا عبارت اخرای همان چهار امر است یا فرعی از فروعات همانهاست كه باید از علوم دیگر كمك گرفته شوند. در تعلیم و تربیت اسلامی از جهت منابع علمی تنوع بسیاری مشاهده می‌شود. قرآن كریم و روایات، منابع بسیار غنی و عمیقی در جهت استخراج و استنباط بسیاری از مسائل مربوط به تعلیم و تربیت به حساب می‌آیند. فلاسفه و مربیان مسلمان تعلیم و تربیت با استفاده از منابع غنی و پایان ناپذیر وحی و میراث گرانقدر انبیاء الهی و ائمه اطهار علیهم السلام آثار گرانسنگی را از خود در تربیت به یادگار گذاشته‌اند. منابع موجود در این زمینه كه از قدیم توسط فلاسفه و مربیان مسلمان تعلیم و تربیت به نگارش درآمده، می‌تواند شاهد این مدعا باشد. در این زمینه به برخی از این منابع به عنوان نمونه اشاره می‌گردد: 1 منابع قدیم، نظیر: اخلاق ناصری (خواجه نصیرالدین طوسی)، كیمیای سعادت (امام محمد غزالی)، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق (ابوعلی مسكویه)، محجه البیضاء (فیض كاشانی)، معراج السعاده (ملا احمد نراقی)، جامع السعادات (ملا محمد مهدی نراقی) و; 2 منابع جدید نظیر: تعلیم و تربیت در اسلام (شهید مرتضی مطهری)، آیین تربیت و اسلام و تعلیم و تربیت (ابراهیم امینی)، شرح چهل حدیث (امام خمینی ره) و; لازم به ذكر است كه بسیاری از دانشمندان مسلمان در لابلای مباحث دیگر نظیر اخلاق، بخش‌هایی از فلسفه، مباحث تفسیری، سیره انبیاء و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و;، به مسائل تربیتی نیز پرداخته‌اند. ادامه خواندن تحقيق در مورد اخلاق اسلامي

نوشته تحقيق در مورد اخلاق اسلامي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>