nx دارای 64 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
بررسی و مقایسه میزان اضطراب كلی دانش آموزان دختر و پسر محروم از پدر
فهرست مطالبعنوان صفحهچكیده تقدیر فصل اولبیان مسئله
مقدمه بیان مسئله اهمیت و ضرورت پژوهش اهداف پژوهش اهداف كلی اهداف جزئی سؤالات پژوهش متغیر ها فرضیه ها
فرضیه های اصلی فرضیه های فرعی تعاریف واژه ها تعاریف مفهومی تعریف عملیاتی
فصل دومپیشینه پژوهش نقش خانواده نقش پدر عوارض فقدان پدر زنان سرپرست خانواده ازدواج مجدد مادرو حضور ناپذیری مواضع لازم جهت كاهش اثرات منفی ازدواج مجدد اضطراب علائم هیجا نی علائم جسمانی علا ئم روانی
علائم اداركی علائم اجتماعی مروری بر سابقه پژوهش فصل سومطرح پژوهشروش پژوهش جامعه آ ماری
نمونه و روش نمونه گیری شیوه جمع آوری اطلاعات اعتبار وروایی پرسشنامه اضطراب كتل روش اجرای آزمون روش آماری فصل چهارم
بحث و نتیجه گیریبحث و نتیجه گیری محدودیت های پژوهش پیشنها دها فهرست منا بع پیوست ها
چكیده:موضوع پژوهش حاضر،و بررسی و مقایسه میزان اضطراب كلی دانش آموزان دختر و پسر محروم از پدر كه مادرشان ازدواج مجدد كرده اند و آنهایی كه مادرشان بعد از فوت پدر ازدواج مجدد نكرده اند وهمچنین دانش آموزان دخترو پسر دارای هر دو والد اصلی، می باشد كه این افراد در پایه سوم راهنماییو در محدوده سن16-14سال قرار گرفته اند و نمونه گیری بصورت تصادفی از كلیه مدارس راهنمایی دخترانه و پسرانه شهر تهران در سال تحصیلی84-83 انجام گرفته است 0
بررسی و مقایسه به وسیله اجرای آزمون اضطراب آر0بی0كتل صورت گر فته است وهمچنین پرسشنامه ای به منظورتفكیك دانش آموزان محروم از پدركه مادرشان ازدواج مجدد كرده اندودانش آموزان محروم از پدركه مادرشان ازدواج مجدد نكرده اند همچنین بررسی نظارت آنها دراین امر تهی هشده واز دانش آموزان خواسته شد كه پس از اتمام پاسخگویی به آزمون به سوالات این پرسشنامه جواب دهند.
سرانجام اینكه فرض كلی پژوهش مبنی بر معناداربودن تفاوت میزان اضطراب دانش آموزان محروم از پدركه مادرشان ازدواج مجدد كرده اند وآنهایی كه مادرشان ازدواج مجدد نكرده اند تایید نشد0 البته بین میانگین این دو گروه تفاوت وجودداشت بطوریكه میانگین اضطراب گروه اول كمتر ازمیانگین اضطراب گروه دوم بود0 ولی دوفرض دیگر پژوهش مبنی برتفاوت میزان اضطراب دوگروه ذكرشده دربالا بادانش آموزان دارای هردو والدتایید شد0 همچنین مطابق بانتایج پاسخهای دانش آموزان به پرسشنامه دوم اینطور گزارش می شودكهاكثرا” باامرازدواج مجدد مادرمخالف بوده وآنهایی كه مادرانشان ازدواج مجدد كرده اند دلیل این امررابیشتراصرار اطرافیان می دانند.
تقدیم به : پدرومادرم، عزیزانی كه وجودشان برایم همه مهرووجودم برایشان همه رنج ، آنان كه فروغ نگاهشان، گرمی وروشنی رویشان سرمایه های زندگی ام بوده وخواهد بود.خواهرانم، كه محبت هایش را هرگز فراموش نخواهم كرد
تقدیر:اینك كه به لطف ایزدمنان موفق شدم دوره به یادماندنی دانشگاه راپشت سربگذارم برخودلازم می دانم كه به رسم ادب وسنت نیكوی سپاس ازتمام اساتید بزرگواری كه توفیق شاگردی درمحضرشان راداشته ام سپاسگزاری نمایم بویژه ازاستاد محترم وعزیزم جناب آقای سعید بهشتی كه درانجام این پژوهش مراازراهنماییهاوحمایتهای بی دریغ خویش بهره مند ساخته اند كمال تشكر و قدردانی رادارم.
فصل اولبیان مسئله
مقدمه ازدواج مسئله مهمی است كه بسیار سفارش شده است زن ومرد افریده شده اند تا دركنار یكدیگر قرار گرفته وآرامش یابند . زن ومردی كه هر كدام تنها زندگی می كنند می توانند باازدواج به افق تازه ای از زندگی دست یافته و بامشاركت یكدیگر بسیاری از مشكلاتشان را كه شاید به تنهایی از عهده حل انها بر نمی امد ند را حل كنند وهمچنین از نظر سلامت روانی نیز تامین می شوند.هر چند ممكن است بعضی از ازدواج ها سرانجام خوشایندی نداشته باشد.
و كانون به علت های مختلف از هم بهپاشد ولی در مجموع می توان گفت كه در روزگار پر كشمكش امروز ، شاید تنها جای امنی كه می توان یافت محیط خانه و زندگی در كنار افراد خانواده است .در خانواده علاوه بر حضور زن ومرد كه بعد ها نقش مادر وپدر را بر عهده می گیرند ، فرزندانی نیز وجود دارند كه تر بیت وپرورش آنها بسیار حائز توجه واهمیت است وپدر ومادردر قبال این امر نقش اساسی برعهده دارند كه باید بامشاركت یكدیگر این نقش راایفا كنند . حال اگر هر یك از آنها در انجام وظیفه خود كوتاهی كنند یا اینكه در محیط خانواده حضورنداشته باشد عوارض ناگواری در پی خواهد داشت كه دامنگیر همه اعضای خانواده مخصوصاً فرزندان خواهد شد، چرا كه فرزنان والدین خود را تنها تكیه گاه خویش دانسته ودرغیاب آنها ممكن است دچارآسیب های جبران ناپذیری شوند.
عدم حضور والدین می تواند علل های مختلفی همچون طلاق مرگ آنها سفرهایطولانی و; داشته باشد كه واكنش فرزندان در قبال هر كدام متفاوت است . آنها ممكن است از والد تنها انتظار زیادی داشته ودائم نگران باشند كه آینده آنها چه خواهدشد . وظیفه والد تنها نیز بسیارمشكل می شود چرا كه باید در یك لحظه هم نقش پدر را بازی كندوهم مادرراوتمام مسئلولیت های زندگی را به تنهایی به دوش بكشد.ااو باید تصمیم بگیرد كه چگونه ازعهده وظایف خود برآید وكوچكترین تصمیم او در مورد اداره ی زندگی می تواند تاثیرات عمیقی بركل ساختار خانواده مخصوصافرزندا وسلامت روانی آنها داشته باشد. والدتنها ممكن است تصمیم به ازدواج مجدد بگیردتابتواند بامشاركت همسر جدید خود مشكلات رابهتر حل كند . فرزندان در قبال این امر واكنش های متفاوتی خواهند داشت كه البته بر اساس سن وجنس آنها متفاوت می باشد .
البته كیفیت تاثیر ازدواج مجدد هنوز بطور مطلق بیان نشده واحتیاج به بررسی وتحقیقات گسترده ای دارد . باتوجه به میزان وتعداد زیاد خانواده های تك سرپرست و واكنش های اطرافیان و جامعه در قبال این مسئله به نظر می رسد بایستی ابعاد مختلف آن مور د بررسی قرار گیرد تا شاید نتایج این پژوهشها بتواند پشتوانه تصمیم زنان ومردان همسر از دست داده جهت اخذ مناسب ترین تصمیم ها و تامین بهترین شرایط برای خود و فرزندانشان وهمچنین روشن شدن وظا یف ناپدری ونامادری در برابر فرزندان باشد .
بیان مسئله درنظام فرهنگی هر جامعه ،نها د خانواده نقش اساسی بر عهده دارد ،امروزه بر خلاف آنچه درگذشت مرسوم بوده ، الگوی تازه ای از مشاركت زن و مرد درانجام امور خانه و تربیت فرزندان پدید آمده است كه از آن جمله ،نقش پدر در رسیدگی به فرزندان و دقت در تربیت آنان است . تجربه تازه استفاده از ظر فیت فرزندان توسط پدران نشان داده است كه كاركرد آموزشی خانواده دو چندان شده و تعامل والدین -كودكان معنای عمیق تری یافته است (فضائلی هاشمی،1381)
بیشتر ما فكر می كنیم تاثیر گذ اری پدران بر فرزندان خود ،به شكلی مستقیم از طریق ارتباط رو در رو ی روزانه صورت می گیرد و با این تصور عده ای فكر می كنند كه تاثیر پدران بر فرزندان كمتر از مادران است زیرا وقت كمتری را با بچه ها می گذرانند .اما چنین تصوری لزوما درست نیست ،پدرانی كه به نحو مطلو بی در دسترند ،می توانند الگوی پشتكارو انگیزه موقیعت بیشترفرزند خود باشند ،فرصت مكرربرای مشاهده و پیروی از یك پدرشایسته به رشد توانائی آموزشی و حل مسئله فرزندان كمك می كند( فضائلی هاشمی، 1381)
حذف نقش پدرخانواده فقدان او می تو ا ند عوارض جبران ناپذیری برساخت خانواده، مخصوصا فرزندان داشته باشد. در غیاب پدر كه یكی از دلایلش می تواند فوت او باشد مادر باید به تنهایی تمام مسئولیت زندگی و فرزندان را به عهده بگیرد وكی نیست كه با مشكلات وموانعی روبرو خواهد شد كه شاید مبارزه بااین مشكلات ازعهده او بر نیاید. بعضی مادران بدنبال ازدست دادن همسر خود،ممكن است تصمیمبه ازدواج مجدد بگیرند و در نتیجه امروزه با متداول شدن این امر بررسی تاثیرات آن بسیار ارزشمند خواهدبود. ازدواج مجدد مادر و ورود ناپدری در خانواده هر چند مزیتها ی مشخص چندی از جمله كاهش فشار اقتصادی بر مادر ، كمك به تربیت فرزندان ، رها شدن مادر خانواده از انزوا وتنهایی و;..را دارد، مشكلات زیادی را نیز به همراه داشته باشد .البته این مشكلات در ابتدای امر كاملا عادی است و شاید در طولانی مدت حل شود .با ازدواج مجدد مادر ،دوفرهنگ خانوادگی متفاوت در یك خانه جمع میشوند و فرصت نیست تا زوجها تفاوتهای خود راچاره كنند ،در صورتیكه در اولین ازدواج معمولافرصت دارند پیش از آنكه بچه ها بزرگ شوند اختلافاتشان را حل كنند . فرزندان نیز در صورت ازدواج مجدد اغلب نسبت به تحمیل ارزشها ،احكام و كارهای روزمره خانواده جدید حساس هستند و واكنش نشان می دهند ، همچنین آنها ناپدری را جانشین پدر اصلی خود می دانند و ممكن است علاقهای به او نداشته باشند ( فضائلی هاشمی ، 1381 (با توجه به وجود این مسائل متوجه می شویم كه خطرات بسیاری ممكن است فرزندان و سلامت روانی آنها را تهدید كند كه پرداختن به آنها حائز اهمیت است .
در این پژوهش ، پژوهشگر به دنبال آن است كه پس از انتخاب تصادفی دانش آموز دختر و پسر سوم راهنمایی كلیه مدارس شهرستان تهران در سال 84-83 كه در سه گروه محروم از پدر كه مادرانشان ازدواج مجدد كردهاند و آْنهایی كه مادرانشان ازدواج مجدد نكردهاند و همچنین گروهی از دانش آموزان دارای هر دو والد اصلی و اجرای آزمون اضطراب كتل ،میزان اضطراب آنها را به علت اینكه اضطراب یكی از مهمترین عوامل تهدید كننده سلامت روانی افراد است ، مقایسه و رابطه آنها را ارزیابی كند .
اهمیت و ضرورت پژوهش پدر ومادربه عنواناعضای اصلی خانواده وظیفه سنگین تربیت فرزندان را برعهده دارند وحذف نقش هر كدام درزندگی عواقب ناگواری را در بر خواهد داشت كه بررسی پیامدهای آن درتمام زوایای زندگی فرزندان و درهمه برهه های زمانی رشد آنها مخصوصادوران حساس نوجوانی لازم و ضروری است .همانطوركه میدانیم امروزه تعداد مادرانی كه همسر خود را ازدست داده اند و مجبورند به تنهایی مسئولیت فرزندان رابر عهده بگیرند رو به افزایش است
كه بدنبال آن تامین معیشت خانواده، خلاءعاطفی و استرسها ی روانی ،توقعات زیاد فرزندان و مراقبت از آنها و دشواریهای ناشی از اینكه تنها بزرگسال خانواده محسوب می شوند، مشكلاتی است كه این زنان در برابرآنها قرار می گیر ند كه شاید به تنها یی نتوانند از عهده آن برآیند و همچنین فرزندان نیز ممكن است در اثر فقدان پدر دچار كمبود ها و مشكلاتی شوند كه شاید در این میان حضور فرد دیگر در كنار مادر و فرزندان همچون یكی از اعضای فامیل و یا ازدواج مجدد مادر و حضور ناپدری بتوانداندكی از مشكلات آنها راحل كند، به شرط آنكه در این كار مصلحتمادر و فرزندان در نظرگرفته شود ، اگر چه ما در جامعه ای زندگی می كنیم كه اكثرا معتقدند مادر به تنهایی نمی تواند زندگی را اداره كند و از طرف دیگر همگان دید منفی نسبت به ازدواج مجدد و حضور ناپدری دارند و فرزندان نیز ممكن است با تحقق این امر مخالف باشند.البته ذكر این مطلب ضروری است كه بررسی نقش پدر و اثرات منفی عدم حضور پدر در خانواده و مشكلات سرپرستی كودكان توسط مادر در این پژوهش هرگز به معناكم رنگكردن نقش مادر و حضور مؤثر اودرخانواده ویاانكار اثرات ناخوشایند فقدان او نیست.اضطراب نیز امروزه یكی از عوامل تهیه كننده سلامت روانی افراد محسوب می شود كه در سنین نو جوانی بسیار شایع است و باعث اختلال در زمینه های مختلف عملكردی خواهد شد و با توجه به اینكه تعاملات درون و ساخت آن می تواند بر كمیت و كیفیت اضطراب اثر گذار باشد و احساسات تند و خصمانه نسبت به یكی از اعضای خانواده مخصوصا والدین ممكن است موجب از دست رفتن تعادل فرد و ایجاد اضطراب درونی گردد ، بررسی تاثیر حضور و یا عدم حضور پدر وهمچنین ازدواج مجدد مادر بعد ازفقدان پدر در میزان اضطراب فرزندان چه از لحاظ عملی و چه از لحاظ نظری حائزاهمیت بوده و ضروری به نظر می رسید.
اهداف پژوهشاهداف كلی:1-تعیین تفاوت میزان اضطراب میان فرزندان محروم از پدركه مادرشان ازدواج مجدد كرده اند و فرزندان محروم از پدر كه مادرشان ازدواج مجدد نكرده اند .2-تعیین تفاوت میزان اضطراب میان فرزندان محروم از پدر كه مادرشان ازدواج مجدد كرده اند و فرزندان دارای هردووالداصلی.
3-تعیین تفاوت میزان اضطراب میان فرزندان محروم از پدر كه مادرشان ازدواج مجدد نكرده اند و فرزندان دارای هر دو والد اصلی.
اهداف جزئی1-تعیین تفاوت میانگین اضطراب كلی در بین دانش آموزان دختر و پسر هرگروه2-بررسی خصوصیات یك پدر ایده آل از دید فرزندان3بررسی نظرات فرزندان محروم از پدر در مورد ازدواج مجدد مادرشان
سؤالات پژوهش1-آیا از نظر میزان اضطراب كلی بین دختران و پسران محروم از پدر و همچنین بین دختران و پسران محروم از پدر كه مادرشان ازدواج مجدد كرده اند تفاوتی وجود دارد؟2-آیا از نظر میزان اضطراب بین دانش آموزان دختر و پسر دارای هر دووالد و محروم از با ازدواج مجدد مادر و بدون ازدواج مجدد مادر تفاوت وجود دارد ؟3-وظا یف یك پدر خوب از دید فرزندان چیست ؟4-فرزندان نسبت به ازدواج مجدد مادربعد از فوت پدر چه نظری دارند ؟5-علت ازدواج دوباره مادران بعد از فوت پدر ، از دید فرزندان چیست ؟
متغیر هامتغیر پیش بینی: ازدواج و یا عدم ازدواج مجدد مادر بعد از مرگ پدر متغیر ملاك: میزان اضطراب فرزندان محروم از پدر كه مادرا نشان ازدواج مجدد كرده اند و آنها یی كه ما درانشان ازدواج مجدد نكرده اند.
فرضیه هافرضیه های اصلی :1-در مقا یسه میزان اضطراب ،میان میزان اضطراب دانش آموزان دختر و پسر سوم راهنمایی كه محروم از پدر كه مادرانشان ازدواج مجدد نكرده اند ودانش آموزان دختر و پسر سوم راهنمایی كه مادرانشان بعد فوت پدر ازدواج مجدد كرده اند تفاوت وجود دارد.2-درمقایسه میزان اضطراب ، میان میزان اضطراب دانش آ موزان دختر وپسر سوم راهنمایی كه دارای هردو والدهستند و دانش آموزان دختروپسرسوم راهنمایی محروم از پدركه مادرشان ازدواج مجدد نكرده اند تفاوت وجوددارد.3-در مقایسه میزان اضطراب، میان میزان اضطراب دانش آموزان دختروپسرسوم راهنمایی كه دارای هر دووالدهستندو دانش آموزاند دختروپسرسوم راهنمایی كه مادرانشان بعد فوت پدر ازدواج مجدد كرده اند تفاوت وجود دارد.
فرضیه های فرعی :1- میانگین اضطراب كلی در دختران هر سه گروه مورد پژوهش بیشتر از پسران است 2- رابطه اكثر دانش آموزان محروم از پدر كه مادرانشان ازدواج مجدد كرده اند با ناپدری خویش نسبتا خوب است. تعاریف واژه هاتعاریف مفهومی :1- اضطراب : یك احساس منتشر، بسیار ناخوشایند واغلب دلواپسی است كه با یك یا چند تا از احساسهای جسمی همراه می گردد مثل احساس خالی شدن سر دل، تنگی قفسه سینه، طپش قلب،تعریق، سردرد، یا میل اجباری ناگهانی برای دفع ادرار، بی قراری و میل برای حركت نیز از علائم شایع است (پور افكاری ، 1371 ) 2- محروم از پدر : غیبت پدر در خانواده به علل های مختلف همچون مرگ او، طلاق، مسافرتهای طولانی و; می تواند فرزندان را از داشتن او محروم كند كه در این پژوهش دلیل محرومیت از پدر مرگ وی می باشد 3- ازدواج مجدد : بدنبال از دست دادن همسر، زن یا مرد همسراز دست داده ممكن است تصمیم به ازدواج با فرد دیگری بگیرد .تعریف عملیاتی :اضطراب : منظور از اضطراب در این پژوهش عاملی است كه به وسیله آزمون اضطراب كتل سنجیده و اندازه گیری می شود و نمره آن از 0 تا 80 می تواند باشد.
فصل دوم
پیشینه پژوهش
نقش خانوادهانسان كیفیت و خمیره انسانی خویش را از خا نواده و اجتماع توسط برنامه های تربیتی كه از همان اوان كودكی برای او طرح ریزی می شود ،می گیرد(نجاتی ،1371).تربیت فرزندان این سازندگی تاریخ امروز وفردا برای هر كس می تواند به صورت یك وظیفه مطرح شود.تربیت صحیح فرزند می تواند سعادت به همراه داشته باشد و تربیت غلط پشیمانی وظلا لت و اندوه به ارمغان خواهد آورد ( نجاتی ،1371)خانواده به مفهوم اخص آن می تواند خاستگاه اعضای خویش باشد و پناهگاه آن قرار گیرد نهادی باشد با احكام و سلسه مراتبی كه ممكن است در نظر بعضی ها ظالمانه بنظرآید ولی به هر حال به همگان احساس امنیت می بخشد.• خانواده در طی هزاران سال پایدارترین ومثمرثمرترین وسیله حفظویژگی های اصلی و فرهنگی مردم بوده است وعامل مهمی در انتقا ل تجربیات وویژگی های فرهنگی به نسل های بعدی می باشد ( نجا تی ،1371).• خانواده یكی از عوامل مؤثر واساسی در رفتار فرد می باشد ، كودك از بدو تولدخصو صیاتی را ازوالدین خود به ارث می برد و زمینه های رشدش فراهم می آید . موقعیت مختلف خانواده ووضعیت معیشت ، افكار وباورها ،آداب و رسوم، آرمان ها وآرزوها ونحوه تربیت خانواده در چگونگی بروز رفتاركودكان تاثیر زیربنایی دارد .
خانواده شكل كار و چگونگی ارتباط اعضای خانواده به نحوی است كه محیط خانواده رابرای تامین احتیاجات اساسی كودكان در زمینه های مختلف محیا می سازد. كودكانی كه درخانواده های راحت و تامین پرورش می یا بند. رفتارشان با كودكانیكه در محیط نامنا سب پرورش می یابند كا ملا متفاوت است (نجاتی ،1371).
• آمدن شرایط نامناسب ونابسامان در خانواده به خاطرجهل و سهل انگاری والدین در امور تربیتی زمینه را برای بسیاری لغزشها انحراف های نسل امروزو زنان ومردانجامعه فردا. فراهم می آورد. ( نجاتی ،1371).• كودك از نحوه برخورد و رفتار پدرومادرچیزهایی زیادی را فرا می گیرد،تجربیات بسیاری را در خانواده كسب می كند و با دنیای پیرامون واجتماع خود آشنا می شود. همچنین خانواده محیط مناسبی برای پرورش وتربیت كودك و آموزشی دوستی ،بردباری، تعامل ،مسئولیت و اعمال اخلاقی به وی باشدواین در صورتی است كه آرامش در خانه حكمفرما باشد در غیراین صورت بدترین ونامناسب ترینمحیط برای كودك است وكودك در آنجا به جای یادگیری های مثبت، كینه ونفرت، نابكاری ونفاق را فرا می گیرد و بنین ترتیب خانواده می تواند در كودك سازندگی یا ویرانگری ، رفتار مناسب یا نامناسب ایجاد كند ( نجاتی ،1371).• همانطور كه گفته شد خانواده مهمترین پناهگاه برای فرزندان ،مخصوصا نو جوانان وجوانان می باشد،خانواده های آ شفته وپریشان مو جب می شوند كه فرزندان از كانون خانواده گریزان بوده ووالدین نقطه اتكای مناسبی برای آنان نباشند، اعتماد نسبت به والدین در اینگونه خانواده ها بسیار نازل است.والدین بایستی در خانواده محیطی را فراهم آورند كه فرزندان احساسات خود رابروز دهندوبه سمت سازندگی پیش روند،آنان رادوست بدارند وبه فرزندان خود این امكان را بدهند كه راهی مستقلانه را برای خودشان انتخاب كنند و هرگزسعی نكنند كه الگو های خودرابه فرزندان تحمیل نمایند بلكه بایستی آنان رابه تناسب استعداد هایشان آزاد بگذارند تا رشد كنند .(نجاتی،1371).• در مجموع بزرگ كردن فرزندان واداره خانوادگی یكی از دشوارترین مسئولیت هایی است كه پدرومادربرعهده دارند كه بدون همكاری هردوطرف این كار دشوارترخواهد شد. فقدان پدریامادروعدم حضور آنهادرخانواده عوارض ناگواری را دربر خواهدداشت كه بررسی این عواقب وچاره جوئی برای آنهابسیار حائز اهمیت است.نقش پدرپدر و مادر به عنوان اعضای اصلی كانون خانواده،برای تربیت فرزندان وظایف مهمی بر عهده دارند كه در این میان نقش تربیتی پدر بسیار مهم است .هرچند تاكنون تعریف یا نمونه مشخصی از نقش پدر در خانواده ارائه نشده است، امابا وجود این كاستی،معیارهای ویژه ای وجود دارند كه می توان ساختار تربیتی رابرروی پایه های ان استوار كرد.
در تحقیقات متعددی كه توسط پژوهشگاران صورت گرفته نشان گر این مطلب مهم است كانون خانواده واحد سلامتی یابیماری محصوب می شود زمانی كه در خانوادهتربیتی صحیح همراه با حامی ومشوق وارائه دهنده الگوهای مثبت ودارای هدف وجود داشت باشد واز پیوند های مستحكم عاطفی برخوردار باشد، احتمال بروز اختلال كاهش یافته واگر خانواده ای تنش زاومشوش باشددر ان بروزبیماری و اختلال احتمال بیشتری دارد .
باتوجه به اهمیت فوق العاده ایكه جوامع امروزی برای تربیت،سلامت روحی آن قائل می باشند،شناخت عوامل موثردرنقش تربیتی پدركه یكی ازاركان مهم واساسی خانواده محسوب می شود،می تواندراهگشاوجهت دهنده باشند (نجاتی، 1371).فرزندان نیازشدیدی به كمك ومساعدت پدر خویش در امور مختلف دارند و اگراین یاری ازسوی پدرصورت نگیردوبه صورتی منطقی ودوستانه مشكلات آنها حل نشود وراهنمایی های لازم صورت نگیرد به جهت احساس نیازی كه آنهابرای برطرف كردن مسائل خود دارند از محیط خانوادگی بریده وازجای دیگر تغذیه می كنند؛كودكان از پدران خود توقعاتی دارند انتظاردارند پدر یار ویاور ونیرو دهندهآنهاباشند واین یاری درتمام ابعادبه صورتی همه جانبه انجام گیرد .پدر بایستی درمورد آنان مراقبت های لازم راانجام دهد . پدرنبایستی با ایجاد وضعیتی اضطراب وخاص، موجب برو مشكلات عدیده فراوانی برای خانواده مخصوصاٌٌ فرزندان خود شود؛هرگام وحركت پدردرعرصهً حیات خانواده، برای فرزنان در مسیر زندگی الگو وراهنما باشد اوباید به وضعیت یك یك اعضای خانواده رسیدگی كند وبه آنها مهربورزد وهمه تلاش وكوشش خویش را به خاطر خدمت به خانواده اش به كار بندد(نجاتی،1371).مشاركت پدران در خانواده تحت تاثیر عوامل مختلفی است از جمله اینكه : روابط زنا شویی تاثیرعمیق بر میزان مشاركت پدران درمراقبت از فرزنداندارد . كیفیت رابطه مادری ، تعیین كنندهً اصلی مشاركت پدران و كیفیت رابطهً پدربا فرزندانش است.علاوه برعوامل خانوادگی،وجودبسیاری ازمسائل غیرخانوادگی همچون روابط با بستگان و دوستان ، عوامل نها یی یا رسمی وهمچنین نگرش های فرهنگی ، نوع شغل پدرو;.. بر مشاركت پدر در خانه تاثیر می گذارد. همچنین پیشینهً روانی وخانوادگی خود مردان،نگرششان نسبت به نقش پدری ،انگیزه آنان برای مشاركت كردن ودانش ومهارتشان در مراقبت از فرزندان نقش ایفا می كند( نجاتی،1371). البته مشاركت پدران در مراقبت به تنهایی اهمیت ندارد، بیدرسون ورابسون دریافتند كه افزون بر مراقبت پدر ، میزان تعاملهای بازیگوشانه اوونوزاد نیز برای شكل گیری وابستگی بین نوزاد و پدرمهم است (نجاتی،1371) . هرچه پدردرتعاملهایش با نوزاد خود مثبت تر ،بازیگوش تروبامحبت تر باشدو نیز هرچه وقت بیشتری در كنار كودك باشد، وابستگی بین نوزاد وپدر محكمتر است .الگو های شناختی پدران نیز همان طور كه در نگرشهایشان درباره نوزادان ونقشهای پدری آنها مشخص است، تعیین كننده های مهمی هستنند .
به نظر می رسد خیلی زود ،حتی پیش از اینكه نوزاد وابستگی ویژه ای با پدرومادرش پیدا كند ،رابطهً پدروكودك تعا ملها ی اجتما عی سایر بزرگسالان بویژه اگر كودك پسر باشد ، تحت تاثیر قرار می دهد .پیدرسن وهمكارانش واكنشهای نوزادان پنج ماهه رادرقبال یك بزرگسال بیگانه ، اما مهربان مورد آزمایش قراردادند :پسران پنج ماهه ای كه تماس بیشتری باپدرانشان داشتند با بزرگسال بیگانه دوستانه تر بودند. آنهابیش از پسر بچه هایی كه پدرانشان كمتر با آنان رابطه عطوفت آمیز برقرار كرده بودند با آزمایشگرارتباط صوتی-لفظی برقرار می كردندو از بازیهای پر جست و خیز لذت بیشتری می بردند. باوجود این ، دختر بچه ها چنین تاثیری رانشان نمی دادند .البته این یافته ها بدین معنانیست كه پدران ، نوزادان دختر خود رانادیده می گیرند ،
یا اینكه هیچ تاثیری روی رشد مهار تهای اجتماعی آنها ندارند.شاید پدران، دختران خود رابه طور غیر مستقیم از طریق تشویق تعامل مادر -دختر تحت تاثیرقرار می د هند،یا شاید تاثیر پدران زمانی مشهود می شود كه دخترانشان بزرگ شوند (نجاتی ،1371) .به موازات بزرگ شدن فرزندان ،پدران یاری رساندن به آنهارا برای سازگاری با بیگانگان و موقعیتهای بیگانه ادامه میدهند . به نظر می ر سد كودكانی كه با پدران خود تماس بیشتری دارند در برخورد با موقعیتهای بیگانه اضطراب كمتری دارند . البته شواهد گرد آوری شده توسط مری ماین1 ودانا وستون2 نشان می دهد كه روابط نوزاد با پدر ومادر، هر دوبرای فهم واكنشهای اجتماعی كودكان مبنای بهتری به شمار می آید تا رابطه مادر- نوزاد یاپدر- نوزادبه تنهایی (نجاتی ،1371).
سوئس3 و همكارانش معتقدند كه كیفیت رابطه نوزاد -پدر در دوازده و هیجده ما هگی، با رفتار بعدی بچه هابا همسن وسالهای پیش دبستانی شان مرتبط است. در این تحقیق كه در آلمان انجام گرفت بچه هایی با وابستگی مطمئن تر نوزاد-پدر، در طول بازی واكنشهای عاطفی و در تعا ملهایشان با كودكان دیگر تنش كمتری نشان می دادند ودر هنگام دعوا با همكلاسیها پیش ازیاری گرفتن از معلم خود ،به حل مشكلاتشان اقدام می كر دند. البته ،مادران نیز به همان اندازه مهم بودند، ارتباط وابستگی نوزاد -مادر حتی از وابستگی نوزاد – پدر،برای سازگاری اجتماعی بچه ها تعیین كنندهً نیرومند تری است ( نجاتی ،1371) .
در بازی با والدین بچه ها می آموزند عواطف دیگران را رعایت كنند و مها رتهای عاطفی خود رااصلاح و تنظیم كنند.پدران به طرز اشكار برای نوزادان خود انواع تجربه را كه رشد شناختی شا ن را افزایش میدهد مهیامیسازد ،تاثیر انان از سنین پایین شروع می شود0طبق نظر پیدرسن، رابینستاین ویارواین تاثیر خیلی زود از پنج شش ماهگی شروع می شود. یك راه اثبات اینكه تلاش های پدر برای رشد شناختی نوزاد مفید است، مقایسه نوزادانی است كه پدرانشان با آنها زندگی می كنندو نوزادانی كه پدرانشان غایب هستند . پیدرسن و همكارانش با استفاده از مقیاسها ی رشد نوزاد بیلی چنین مقا یسه ای را به عمل آوردند ودریا فتند كه پسر بچه هایی كه پدرانشان غایب بودند،نمرات كمتری كسب كردند .( در سن پنج یا شش ماهگی مقیاس های بیلی رفتار های بیلی رفتارهای حسی حركتی نوزاد همچون دست دراز كردن به طرف یك شیً، چنگ زدن و دنبال كردن یك شیً راكه به نظر می رسد پیش درآمد رشد هوشی بعدی آنها باشد، اندازه گیری می كنند.) برای دختر بچه ها ، حضوریا غیبت پدر هیچ تفاوتی در اندازه گیری های رشد شناختی نشد( نجاتی ،1371).دیگر نشانهً نخستین رشد شناختی ، میزان علاقه ای است كه بچه ها به اشیاِء و حوادث اطرافشان نشان می دهند. محققان دریافته اند كه این شكل نخستین كنجكاوی نیز با رشد هوشی آینده مرتبط است . پیدرسن وهمكارانش اسباب بازی جدید وناشناخته ای را به نوزادان دادند و مدت زمانی راكه آنها صرف وارسی و بازی باآن كردند ثبت نمودند. پسر بچه هایی كه بدون پدرزندگی می كردند كمتر از آنهایی كه با پدرانشان به سر می بردند وقت خود را صرف بررسی این شیءعجیب كردند. به نظر می رسد حضور محض پدر در خانه در طول نخستین ماه های زند گی ،بر رشد نوزادان پسر تاثیر دارد . اما صرفا حضور یا غیبت پدر نیست كه باعث تفاوت دررشد هوشی پسران می شود، بلكه میزان برانگیختگی پدران كه در خانه هستند برای نوزادان پسر بسیار مهم است . پسر بچه هایی كه تماس های مكرری با پدر شا ن دارند در اندازه گیری های رشد شنا ختی نمرات بالاتری می گیرند. در موردنوزادان دختر به نظر می رسد كه حضور یا عدم حضور پدرو همچنین میزان درگیری اودرخانه بررشد شناختی آنان- دست كم در دوران طفولیت – تاثیری ندارد. پدران بر رشدهوشی دختران خود تاثیرمی گذارند، اما ظاهرا ٌ نه تا مراحل بعدی رشد آنان ( نجاتی ،1371).
علاوه بربررسی تاثیرپدران برروی نوزادان وكودكان، اخیرا ٌمحققان پژوهشهای فراوانی را درباره تاثیرپدران در نوجوانی فرزندانشان شروع كرده اند .آنها معتقدند كه پدرومادردر مرحله نوجوانی،درست همچون سایر مراحل رشد كودك نقش خاصی را ایفا می كنند.یكی از اهداف اصلی در مر حله نوجوانی، دستیابی به موازانه ای میان صمیمیت، نزدیكی ووابستگی ازیك سو و استقلال و فردیت از سوی دیگر است. در اینجاست
كه مادران وپدران به شیوه های متمائزبا فرزندان خودارتباط برقرار می كنند ، مادران برای وابستگی و نزدیكی كوشش می كنند، پدران بیشتر به جدایی وتفكیك توجه دارند . بنابر این آنها می توانند مكمل یكدیگر باشند . پدران ممكن است به نوجوانان كمك كنند تا احساس هویت و استقلال پیدا كنند .در یك تحقیق شموئیل، شولمان وموشه كلا ین تایید لازم برای این نقش متمایز رابدست آوردند. آنها درتحقیق خودبا حدود هشتادنوجوان16-12ساله پی بردند كه پدران بیش ازمادران به دلیل طرفداری بیشتر از استقلال مورد توجه نوجوانانشان هستند. همچنین استوارت هوسر وهمكارانش دریا فتند كه پدران خودرابیش ازمادران مشوق مها رتهای ابراز وجودواستقلال می بینند. این یافته ها مربوط به یك فرهنگ نیست، بطور كلی پدران نقش مهمی در طول نوجوانی بازی می كنند و ممكن است در پدیداری استقلال كودكان سهم داشته باشند( نجاتی،1371).
همچنین پدران تاثیر مهمی دررشد جنسی فرزندان دارند حتی بیش ازمادران، درنتیجه این امر، فرزندان خانوادهایی كه درآنها پدرهمیشه غایب است یاتا مدت های طولانی ازخانه دوراست،ممكن است درنقش آموزجنسی دچار اختلال شوندمثلا روبط دختران حتی دربلوغ وبزرگسالی بامردان بیشترتحت تاثیرروابط مادرانشان است تاروابط مادرانشان بنابراین پدر به شیوه های بیشماری مثلا از طریق شخصیتهایشان باقرارگرفتن درجای الگوهای نقشی ودرتعاملهای روزمره شان با فرزندان خود برفرایند نقش آموزی جنسی تاثیرمی گذارد. درمجموع نقش پدردرآینده هرچندباشداگر بپذیریم كه در گذشته چراغ راه مطمئنی برای آینده است، بیشك نقش اوتاثیر گذار خواهد بود.
عوارض فقدان پدر همانطوركه می دانیم محرومیت از محبت و عاطفه باعث می شود كه شخصیت كودك شكل لازم رابه خود نگیردودچار كمبود هایی شود وبسیاری از سركشیها، طغیانها ،بی بند و باریها ،فجایع ،انحرافات ،قضاوتها و خصومتها او را تهدید كند و در نهایت موجب عقب ماندگی وی در زمینه های گوناگون شود ، كودك باید عملا لمس كند كه مورد محبت و پذیرش قرار گرفته است ( نجاتی ،1375).برخی روانپزشكان بر این عقیده اند كه كمبود محبت در دوران كودكی سبب عقده روانی در او شده و در دوران بلوغ به صورتهای مختلف در كودكان متجلی می گردد ،ابتلا به بیماریهای روانی همچون اسكیزوفرنی و هیستری و یا افسردگی خود نموداری از آن است (قائمی ،1366 ).رمز پرورش موفق كودك در خانواده در ایجاد محیطی با ثبات است كه در آن محیط كودك می تواند عشق و امنیت را احساس كرده و با او به عنوان یك فرد با ارزش رفتار شود ( ملك پور، 1373).از نظر اجتماعی نیز كودكی كه در خانه محبت ندیده و یا دچار كمبودهای عاطفی است فردی ناپایدارو دچار احساس مسولیت اندك می باشد .او حاضر نیست تعهدی در جامعه بپذیرد و آن را ایفا كند ( قائمی ،1366 ).بدین ترتیب كودكانی كه از مراقبت منطقی و بموقع والدین به دور بوده اند درزمینه های مختلفت آسیب پذیرشده و ازطغیان و انحرافات متعددی درآورده اند كه دراین میان نقش پدر وحضور او عوارض فقدان اوعلاوه بر اهمیت حضور مادر حائز توجه است . یكی از علل عدم حضور پدر در خانه مسئله مرگ وی می باشدكه هرگز نمی توان ضایعه های ناشی ازآن را برای زندگی كودك نادیده گرفت. مرگ پدر همیشه اثراتی غم انگیز ودردناك برای خانواده خصوصا فرزندان دارد ، اگر چه مادر فردی فداكاری ووقف خد متگزاری وپرستاری كودك باشد.این مسئله به حدی عمیق است كه كودك به سادگی آن را فراموش نمی كند وتحول عمیقی در روح او پدید می آید كه ناشی از احساس عدم تامین ،عدم سرپرستی وحما یت است.
به این نكته مهم باید توجه داشت كه عكس العمل مادر، در قبال مرگ پدر خانواده غالباً تعیین كننده نوع عكس العمل كودكان دراین مورداست.، هرچند خانواده های سالم قادر به تحمل چنین ضربه ای هستند ، بهرحال عكس العملهای بیمارگونه می تواند رخ دهد، كودكان ممكن است وابستگی فزاینده ای نسبت به مادرنشان دهند، كلا مسئله مرگ یكی از والدین،زمینه ای از دو سوگرایی عاطفی یرای كودكان به وجود می آورد،زیرا یكی ازوالدین كه وفات یافته به صورت تخیلی به عنوان موجودی كامل و عاری از نقص تحاظ می شود، ولی آنكه باقی می ما ند،به عنوان موجودی ناقص در نظر گرفته می شود اما به هر حال او تنها كسی است كه كودك می تواند با پناه بردن به او تسلی یابد ( باقری و عطاران ، 1370) . البته در بررسی تاثیر فقدان متغیرها یی همچون نژاد، وضعیت اجتماعی – اقتصادی، سن كودك به هنگام ازدست دادن پدر، ترتیب تولد و تعداد خواهران وبرادران ، نظر مادرواینكه وی ودیگران تاچه اندازه جای پدر رابه نحوی كودك پر می كنند، باید كنترل شود(نجاتی،1371).فقدان پدر جنبه های مختلف روانی، رفتاری، یادگیری و;.تحت تاثیر قرار می دهند. طی تحقیقاتی كه لاشیتزا كرده است: كودكانی كه در سن هفت سالگی، پدر خو یش را از دست داده اند درآگاهی نسبت به محیط وسیع اجتماعی، محدودیت قابل توجهی نشان می دهند وممكن است بیشتربا سازمان درونی امور دل مشغول باشند تا با موقعیت ها درمقیاس وسیع. به عبارت دیگر سن كودك به هنگام محرومیت از پدر، متغیر قابل توجهی درسبك ادراكی ویادگیری اوست( نجاتی،1371). فرزندان در خانوادها یی كه پدرغایب است در ارتباط بامدرسه وهمسالان گرفتار مسائل و مخا طرات جدی تری هستند.
آدامز وهمكارانش در طی تحقیقاتی دریافتند كه در خانواده های محروم ازپدر، پسران اول كم سن،دشواری های پرخا شگرانه بیشتری در مقا یسه با پسران اول مسن تر، نشان می دهند.بررسی میكل نشان می دهد كه مرگ هر یك از والدین، قبل از 15سالگی باافسردگی درسال های بعد همبستگی دارد و یا دنهی1 اظهار كرده است كه سنین بحرانی در قبال فقدان والدین از10تا15سالگی است.، همچنین براون2 دو دوره بحرانی در قبال فقدان والدین از 10-15سالگی است ؛ یكی از 5ا تا 9 سالگی و دیگری 10تا 14سالگی همبستگی بالایی دیده شده است ( گی و تنگ3 )(باقری و عطاران ،1370)
رایزن4 به نقل از نجاتی در پژوهشی دریافت كه فقدان یكی از ووالدینیا هر دو آنها در دوره دبیرستان در زمینه های هوشی،همكاری ،به دست آوردن رتبه های فراتر از سن خود ،امتیازات ،آموزشگاهی،شكست درسی،مراجعه برای مشاوره،گزیده شدن برای شورای دانش آموزی و نواقص بدنی اثر منفی به جای می گذارد (نجاتی 1371 )مری بث شین5 در یك بررسی جامع از آثار غیبت پدران بر رشد شناختی فرزندان بر اساس كسب نمرات آزمون ،نمرات اا اساس كسب نمرات آزمون IQ نمرات ومعدل كلاس تفاوت های قابل بی پدر كشف كرد(فضائلی هاشمی،1381).مهمترین شواهدتاثیرغیبت پدران بررشد هوشی، ازپژوهش سارامك لاناهان1 وگری سندی فور2 بدست می آید. آنهابا استفاده ازچند نمونه ملی چنین ارزیابی كردند كه خطر ترك تحصیل دانش آموزان دبیرستانی خانواده های تك والدی دوبرابر خانواده های دووالدی است. نوبالغان خانواده های تك والدی به همین نحو نمراتشان درتستها پایین تر، معدل كلاسی شان كمتر، حضورشان در مدرسه ضعیفتروامیدشان به تحصیلات عالی از نوبالغان خانواده های دووالدی كمتر بود(فضائلی هاشمی،1381)0
شاین3 باملاحظه اشكالات روش شناختی ناشی ازكنترل ناكافی به این نتیجه رسید كه دشواری های مالی، اضطراب شدیدو;.موجب می شود كه كودكان محروم از پدردچاراشكالات تحصیلی شوند وازحیث همانند سازیهای جنسی با دشواری های بسیاری روبرو باشند. اواعتقاد داردكه توانایی مادربرای جبران فقدان پدر، كودكان را در سازگاری مؤثریاری می كند، اما این مسئله آسان به نظرنمی رسد(نجاتی،1371).
بطوركلی طبق تحقیقاتی بالینی كه تاكنون انجام شده تاثیرفقدان پدردرپسرها بیش ازدخترهاست، پسرهایی كه درخانواده های بی پدربزرگ می شوند درمقایسه باپسرهای خانواده های دووالدی به اسباب بازیهاوفعالیت های پسرانه علاقه كمتری نشان می دهند، ولی این دودسته ازلحاظ میزان وابستگی باهم فرقی ندارند، پسرانی كه بدون پدربزرگ می شوند گاهی پرخاشگرترازپسرانی هستند كه پدردرزندگی شان حضوردارد.، لوی- شیف4به نقل از یاسایی(1378)دریافت كه غالب تفاوت های آشكاربین پسرانی كه باپدربزرگ می شوندوآنهایی كه بدون پدر هستندمربوط به پسرانی است كه پدردرسالهای اول زندگی شان نبوده است.، اودریك بررسی ازكودكان اسراییلی دو ساله كه پدرشان قبل ازتولدكشته شده بود با كودكان دووالدی دریافت كه پسران محروم ازپدردرمقایسه با پسران خانواده های دووالدی وابسته تر بودند، بیشتراضطراب جدایی داشتند،پرخاشگرتروكم جوش تربودند( یاسایی، 1378 )
میویس هترینگتون1 طبق تحقیقاتی دریافت كه پسرانی كه پیش از 5 سالگی از پدر شان جدا شده بودند بیشتر متكی به همسالان خود بودند وتوانایی ابرازوجودكمتری داشتند. آنها كمتر به انجام بازیهایی با برخورد جسمی خشن نظیر فوتبال، مشت زنی و;می پرداختند.، در عوض آنها خواندن، طراحی كردن یا كاركردن روی پازلها راكه فعالتیهای غیر جسمانی وغیررقابتی بود، انتخاب می كردند. درمقابل اگرپدرتازمانی كه پسرش شش ساله شوددردسترس اوبوده، جدایی اش چنین اثری رانداشته است، پسرانی كه پدرانشان زمانی كه آ نها شش ساله یابزرگتربودند، تركشان كرده اند،دراین زمینه هاهمچون پسرانی رفتار می كردند كه پدرشان درخانه حضور داشت، باانكه هردو گروه پسران الگوهای قابل قبول رفتاررا نشان می دادند، پسرانی كه پدرشان غایب بود،رفتارهایی رابه نمایش گذاشتند كه ازلحاظ كلیشه ای مردانه نبود. چنین پسرانی لاف زنیهاوخودستاییهای مردانه افراطی به نمایش میگذارند ودرسایراوقات رفتارهاِی«زنانه ای» چون وابستگی را نشان می دهند(فضایلی هاشمی،1381).
دخترانی كه ازپدردورند ازلحاظ خصوصیات شخصتی ورفتاری بادختران دووالدی تفاوت چندانی ندارند، ولی مهارتهای كمی آنان تحت تاثیر چنین شرایطی قرار می گیرد؛كودكانی كه ازپدرشان دورند درمقایسه باآنهایی كه باپدرشان زندگی می كنند درمدرسه ودرمهارتهای شناختی عملكرد چندان خوبی ندارند، ولی این الگوتاحدودی ناشی ازتفاوت دردرآمدیاطبقه اجتماعی نیزهست؛ جالبتر اینكه معلوم شده كه مهارتهای كمی درمقایسه با مهارتهای كلامی فرزندان بیشتر تحت تاثیرفقدان پدراست واین مسئله رانمی توان با طبقه اجتماعی توجیه كرد.
این گونه مسائل باوجودیك جانشین یاناپدری تاحدی جبران می شود وشاید حضوریك مردبزرگسال(پدریاكس دیگر) بتواند درتقویت مهارتهای كمی كودكان تاثیر بگذارد؛ البته این یافته های اخیرمربوط به جامعه آمریكااست كه درآن ریاضیات ومهارت عددی، مهارتی مردانه تلقی می شودومردها غالبابازیهایی می كنند كه درآن ازریاضیات كمك گرفته می شود وهمچنین فرزندان رادرتكالیف ریاضی یاری می كنندوزیاد بااعدادوارقام سرو كاردارند(یاسایی،1378) درنتیجه تعمیم این مسایل به جوامع دیگر مستلزم تحقیقات گسترده تری می باشد. مطالب ذكرشده گوشه ای بود ازعوارض وپیامدهای فقدان پدر، هرچند نمی توان مشكلاتی راكه فرزندان ومادر به عنوان تنها سرپرست خانواده در پی این فقدان با آن روبرو می شوند رادرچندسطربیان كرد.
زنان سرپرست خانواده درتعاریف جامعه شناسی زنان سرپرست خانوار، زنانی هستندكه بدون حضوریا حمایت یك مرد بزرگسال سرپرستی خانواده رابرعهده دارندومسئولیت اداره اقتصادی خانواده، تربیت فرزندان وتصمیم گیریهای عمده وحیاتی درمورد خانواده رابرعهده دارند(غفاری،1381).طبق آماررسمی دركشورایران حدودیك میلیون و37هزارایرانی، معادل8% كل كشورتوسط زنان سرپرستی می شوند،این در حالی است كه آمارهای غیررسمی اعلام می كنندكه این جمعیت خیلی بیشتربوده وسه میلیون را رقم می زنند. با استفاده ازهمین آمارمی توان نتیجه گرفت كه حدود3/4میلیون كودك در كشورتحت سرپرستی زنان هستند؛
اگرباورداشته باشیم كه زنان درسطح جامعه با مشكلات ویژه خوددست وپنجه نرم می كنند می توانیم به جرأت بگوییم كه مشكلات در خصوص زنان سرپرست خانوار نمود بیشتری دارد. زیرا شواهد نشان می دهدكه آنان علاوه براینكه به تنهایی وظیفه سنگین پرورش فرزندان رابرعهده دارند، قربانی یكسری آسیب های اجتماعی ازجمله فقرمالی ،خلاءعاطفی، عدم جایگاه فرهنگی، بی سوادی و; هستند كه كارآنها را سخت تركرده است(همشهری،1381).
البته ارقام وآمار ذكرشده دربالا شامل تعداد زنانی است كه به علل مختلف ازجمله فوت همسر، ازكار افتادگی همسر، طلاق، مفتودالاثر بودن، زندانی، نكاح منقطع ، اعتیادوسرباربودن شوهر سرپرست خانوارهستندومجبوربه اداره زندگی خود وفرزندانشان می باشند ولی دراین تحقیق منظور اززنان سرپرست خانوار، زنانی هستند كه همسر خودرا به علت خود فوت ازدست داده اند وبیوه می باشند؛ فقر، كم سوادی ویابی سوادی از جمله مسائلی است كه این زنان با آن دست به گریبان هستند و برای همین نمی توانندشغل مناسب وپردرآمدی را ازآن خودكنند، روآوردن به مشاغل خدماتی سطح پایین ویا بیكاری دركنار اجبار برای تامین هزینه های زندگی همگی مدخلی می شود برای ورود زنان به سوی آسیبهای اجتماعی؛ اما به عقیده كارشناسان مشكل اصلی زنان سرپرست خانواده غیر از بعد اقتصادی و اشتغال عدم حمایتهای اجتماعی است0منظوراین نیست كه حمایتهای اجتماعی وجود ندارد، بلكه این گونه حمایتهاازقدرت پایینی برخورداراست، به گونه ای كه نمی توان نسبت به حل مشكلات امیدواربود، در اینجاست كه حمایتهای دولتی مفهوم پیدا می كند، این گونه حمایتها كه می تواند از سوی ارگانهای خاصی ارائه شود راهكارخوبی برای كمك رسانی به زنان سرپرست خانواده است. درایران زنان بی سرپرست ومجردتحت پوشش كمیته امدادومؤسسه های خیریه و بهزیستی هستند ومستمری دریافت می كنند؛ برخی ازخانواده ها نیزغیرازدریافت مستمری برای اعضای خود امكاناتی همچون جهیزیه، امكانات تحصیلی، تعمیرات وساخت مسكن، بیمه خدمات درمانی و;دریافت می كنند(همشهری،1381).حال باید پرسیدكه آیا تمامی تلاش ارگانهای دولتی و حمایتی باید معطوف به بعد اقتصادی ومادی زنان سرپرست خانواده باشد یااگر چنین است پس بعد عاطفی وروحی آنها چه خواهد شد؟ چرا كه بسیاری از این زنان ازنظر اقتصادی وجایگاه اجتماعی واقعا مشكلی ندارند ولی مشكلات عاطفی وروانی آنها راهرگز نمی توان نادیده گرفت. شاید به غیرازمقوله اقتصاد، مهم ترین مشكل زنان سرپرست خانوادهخلاء عاطفی آنها باشد.زنان سرپرست خانواده بدلیل افزایش نقشها در معرض فشاروبیماریهای روان تنی واختلالات عاطفی بسیار قراردارند(بی نام، ایسنا،1381). حدود10تا20درصد زنانی كه شوهرانشان در گذشته اند دچار افسردگی هستند واحیانا ازداروهای خواب آوروآرامبخش استفاده می كنند(همشهری،1381).
دكتر محمد كاظم عاطف وحید، روانپزشك، بیان می كند كه زنان سرپرست خانواده از نظر برخوردهاوتعاملات اجتماعی احساس تنهایی كرده وبسیار منزوی هستند، آنها بدلیل مواجهه با انواع تحقیروتهدید آمیز جامعه به تدریج درباور توانمندیها وتواناییهای خود دچار شك وتردیدشده واین امر آنها راافسردگیهای شدید وكاهش كارآیی روبرومی كند(بی نام، ایسنا،1381). مادران مجرد معمولادچاراحساس تنهایی، انزوا، طردشدگی وعدم درك ازسوی دیگران می شوند. شاید فقدان حمایت های اجتماعی در خصوص مشكلات روحی ـــ روانی یكی ازدلایل همین انزوا وتنهایی باشد. آنان بدون وجود شریكزندگی مجبورند تابا همه سختی ها وگرفتاری هابسازند و هیچ پاداش معنوی دریافت نكنند همین عامل دردراز مدت اعتماد به نفس وكارآیی آنان را كاهش می دهد(بی نام،همشهری،1381).
اگر زن بیوه ، فرزندانی درخانه داشته باشد باید هم نقش پدروهم نقش مادررا ایفا كند. خوداین فرزندان نیز دراینجا با مشكلات تك والدی روبرو هستند، علاوه بر اینها اغلب بیوه هادررابطه باماندن به عنوان یك عضودر فامیل شوهر دچار مشكلاتی می شوند، به خصوص اگردرزمان زندگی باهمسرشان باخانواده اورابطه خوبی نداشتند. معمولا سایر زنان فامیل نیز تما یل دارند زنان بیوه راطرد كنند وازآنها اجتناب نمایند زیراآنان راتهدیدی برای زندگی خود می دانند(غفاری،1381).دكتر زهره خسروی استادیاردانشگاه الزهرااینطوربیان می كند كه در بررسی میزان ابتلاء زنان به بیماریهای روانی
باید عوامل عمده چون سن آنها، سازگاری پیشین، سابقه سلا مت جسمانی، متغیرهای شخصیتی، عوامل اجتماعی_ اقتصادی، كیفیت رابطه با متوفی، سابقه مصرف مواد مخدر ومشروبات الكی، میزان حمایتهای فرهنگی واجتماعی،وجود افكار مربوط به خودكشی واحسان گناه را درنظر داشت(غفاری،1381).
علاوه برمشكلات ذكرشده برای زنان بیوه آنهابعداز مرگ شوهر خویش دررابطه با فرزندان وظیفه سختی پیدا می كنندمخصوصا با فرزندان نوجوان وبالغ خویش. چراكه طبیعت فرزندان دراین سنین مخالف وسركش است وتحت قیدوبندآوردن آنها كاری مشكل است0
كودكانی كه درخانواده های تك والدی تحت سرپرستی مادربزرگ می شوند ممكن است تحت تاثیریكی ازموارد زیر باشند: تغییرساختار خانواده وتفاوتهای ناشی از آن درمادران،تنزل كیفیت یاتغییرتعامل كودك بامرد، تعامل نسبتابیشتر بامادر، حضورمراقبان جانشین ناشی ازشاغل شدن مادر، یارفتارهای متفاوت مادربا فرزندان كه ازغیبت عاطفی شوهر ناشی شده است( فضایلی هاشمی،1381). برخی ازمادران پس از فوت همسرخود موضعی انفعالی گرفته وبه انزوا وگوشه گیری وپرداختن به غم ورنج خود مشغول می شوند،
زانوی غم بغل گرفته وباگریه واشك وآه وناله همدم می شوند، این امر نه تنها روحیه كودكان را خراب می كند بلكه سبب آن خواهد شد كه آنها مادرراضعیف ودرامر زندگی ناتوان فرض كنند؛ ممكن است این حالت زمینه را برای اطاعت وتسلیم چند لحظه ای كودك مساعد سازد ولی بعدها موجب سوء استفاده خواهد شد وكودك بااستفاده ازاین ضعف خودرا رها خواهد یافت وهمین امراورابه انحراف می كشاند؛ هنگامیكه مادردارای چنین انفعالی باشد بچه ها نسبت به درس وتكلیف بی توجه وحتی بی رغبت می شوند،افت تحصیلی از مسایلی است كه درزندگی این كودكان دیده می شود( قائمی،1366).فرزندان پسركه فقط در كنار مادرتربیت می شوند ودائما بااو هستند درمواردی ممكن است رفتاری زنانه یا دخترانه پیدا كنندودوست داشته باشند دربین این گروه رفتارسازگارانه ای ازخود بروزدهند. این امر اغلب به علت مراقبت افراطی مادران نسبت به فرزند و ایجاد زمینه برای وابستگی شدید آنهاست ( قائمی 1366 )به همین دلیل ضروری است هوشیاری هایی در این زمینه برای مادر باشد و او باید سعی كند موجبات انس و الفت بیشتر پسران را با مردان و خویشاوندان فراهم كند و به او القا نماید كه تو مردی و باید مسئول خانواده باشی ،همچنین سعی كند تا حدودی بین او و خودش فاصله ای قرار داده و اصرار نداشته باشد كه در همه ساعات كنار مادر باشد. مادران مجرد ممكن است رفتارهای سازگاری بیمار گونهای نسبت به فرزندان خود مخصوصاً فرزندان پسر خود داشته باشند ،
رفتارهایی مانند جا بجا كردن تعارزهای حل نشده خویش به فرزند، انتقال لذت جنسی ازهمسربه فرزندخویش،فراهم آوردن اغوای مادرانه ومحاظت افراطی ازفرزندان به سبب ترس فوق العاده از احتمال فقدان او؛ در چنین فضای خانوادگی ناسالم از حیث روانی ،فرزند در معرض دوسوگرایی عاطفی شدیدی نسبت به مادر قرار دارد زیرا از طرفی او رادوست داشته وبه او وابسته است و از طرف دیگر از او تنفر دارداین می تواند به ترس عمیقی بدل شود كه مادر قدرتمند در غیاب پدر او را نابود كند (باقری وعطاری1370)
بطور كلی زنان سرپرست خانواربا مشكلات عدیده ی روبرو هستند وروزانه استرس های زیادی را تجربه می كنند وچنانچه از منابع حمایتی گوناگون برخورد نشوند، مجبورند خود به تنهایی بار همه مشكلات را به دوش كشیده و همچنین اسیب پذیری انان نسبت به مشكلات روانی افزایش می یابد0 ازدواج مجدد مادرو حضور ناپذیریبا توجه به مشكلات و پیامدهای ناگوار فقدان پدر وشرایط سخت اداره زندگی وفرزندان ، ازدواج مجدد مادر پس از مرگ همسر امری ضروری واز جهات متعددی لازم است . البته مو فقیت در این امر مستلزم رعایت تمام جوانب است وگرنه عواقب ناگواری خوا هد داشت . بررسی ازدواج مجدد زنانید كه همسران خود را از دست داده اند هم از لحاظ وضعیت خودشان در موقعیت جدید خانواده مسئله قابل توجهی است (باقری و عطاران.1370). ازدواج برای بار دوم شجاعت می خواهد و ممكن است آشنایان واطرافیان فرد رااز این كار منع كنند واین كار را به ضرراو بدانند. در اینجا تنها خود زن است كه با شناخت كامل ، واقعیت گذشته را بپذیرد وبا توجه به موقعیت ، آینده را پایه گذاری كند بسیاری تصور می كنند كه این كار، باعث فراموشی علاقه به همسر قبلی شان كه روزی معبود آ نها بوده است، می شود، درصورتی كه ممكن است آ نها كاملا در اشتباه باشند (جلوه ، 1376).
این تصور كه ازدواج دوم هرگز نمی تواند موفقیت آمیزباشد ممكن است كاملا اشتباه باشد ، چه ازدواج های دومی كه دوام پیدا كرده اند وبسیار رضایت بخش تر از ازدواج اول بوده اند به شرط آنكه تمام جوانب رعایت شود (صبوری،1374).البته بعضی آمارها نشان می هد كه ازدواج دوم بیشتر باخطرطلاق روبروست شاید بخشی از آن به این دلیل باشد كه والد تنها برای دستیابی به آینده بهتر تعجیل می كند (اعظامی،1378).
به دنبال مرگ پدر ، تنهایی مادر وفرزند یافرزندان ایجاب می كند كه آنها خودرا وضعی كه در آن هستند نجات دهندوبه فكر آینده خویش باشند.بعضی از محققین (كلام)1اظهار كرده اند كه خانواده هایی كه درآنها فقط مادر با مادربزرگ حضور داشته باشند بهتر از خانواده هایی كه ازدواج مجدد درآنهاصورت گرفته با مشكلات سازگاری یافته اند(باقری وعطاران،1370).تحقیق هترینگتون نیز نشان می دهند كه نا پدران برعكس پدران اصلی،تمایلی به برقراری رابطه با فرزندانهمسر خویش ندارند و كمتراحتمال می رود كه سبك والدینی مطلو بی از جمله رفتارهای مهرورزانه داشته باشند.داگلاس2 نیز به نقل ازقائمی(1366) مشاهده كرده است كه كودكانی كه باناپدری زندگی می كنند به میزان زیادی بی اختیاری ادرار دیده می شود درصورتی كه در مورد كودكانی كه فقط بامادر زندگی می كنند چنین نیست (قائمی ،1366).آری با وجود تمام فوائد ازدواج مجدد مادرزندگی كودك با نا پدری دشواری ها ی بسیاری وجود دارد از جمله اینكه كودك حاضر به پذیرش فردی جدید كه جای پدررا تصاحب كرده،نمی باشد آمادگی قبول اورا ندارد.نگرش منفی كودك به ازدواج مادرسبب می شود كه به صحنه آمدن جانشین پدر راامری استرس آور تلقی كند واین فشار روحی خصوصا باافزایش سن كودك به صورت پرخا شگری وناسازگاری نسبت به مادربارز می گردد.بطوری كه هتریگتون درسال1989طی تحقیق خود علت عمده شكست درازدواج مجدد رانگرش منفی كودكان را نسبت به ازدواج مجدد مادر می داند (نوربالا،1373)».
ازدواج مجدد مادر ممكن است ضربه ای روانی برای كودك باشد كه تحمل پذیرش آن برای او بسیار دشوار است، اثر این ضربه روانی به حدی است كه در مواردی ممكن است كودك رااززندگی سیركند ویا درمواردی اورابه گریز از كانون خانوادگی و جستجوی پناهگاه جدید وادارد واین مسئله ای است كه حداقل درسنین نوجوانی وبلوغ بسیار دیده می شود با ازدواج مجدد مادر، ذهن كودك مدت ها سرگرم بررسی وتحلیل قضیه است ومی خواهد از عواقب وعوارض آن سردرآورد، بدنبال راهی برای نجات خود است واین مسئله مدت های درازی ذهن اورا مشغول می سازد؛ حال اگر دراین گیرودارمادرباهمسرجدید خود اختلاف هم داشته باشد، وضع آشفته كودك بیش ازپیش مشوش می شود وبارتحمل ناپدری، نابسامانی فكری ودرگیری درخانواده جدید وضع روانی كودك را كاملا تخریب می كند (قائمی،1366).
باوجود این مسائل، والدین وناپدری هایی كه نسبت به نیازهای كودك حساس باشند، می توانند روابط خانوادگی رابه خوبی پیش ببرند؛ باید بخاطربسپاریم كه فقط درحدود %25ازكودكان خانواده هایی كه دوباره ازدواج می كنند آثاربلند مدت مخربی را تجربه می كنند،با وجوداینكه%25درصد میزان كمی نیست اما اكثریت این كودكان شرایط كاملا خوبی دارند( فضائلی هاشمی،1381).درحقیقت این ازدواج دوم نیست كه موجب دشواری ودردسر می شود،بلكه چگونگی رفتار وبرخورد افراد بااین مسئله بسیارمهم است؛
هرچند فرزندانی كه مادرانشان ازدواج مجدد داشته اند درمقایسه با فرزندان در خانواده های اصلی،پیشرفت كمی داشته باشندودرصددترك مدرسه باشند، زودترازموعدازدواج كنندویا متحمل فروپاشی ازدواج خودشان باشند بیشتربدلیل احساساتشان نسبت به تغییرات خانواده است نه خود تغییرایجاد شده(اعظامی،1378).
نارضایتی كودك ازحضور ناپدری درابتدا امری كاملا طبیعی وعادی است. ورود ناپدری به خانواده درمراحل اولیه تنش آفرین است.«در كودكان خردسال حساسیت نسبت به ناپدری صرفا عاطفی وناشی از نوعی وفاداری وانس نسبت به پدراست. همچنین كودك دربرابرهمسرجدید مادرممكن است حسادتی تواًم با نفرت داشته باشدو حاضر نشود او را بپذیرد این حسادت بدان خاطر است كه كودك می ترسد محبت مادر را از دست بدهد از سوی دیگر او نسبت به پدرش وفادار است ، هم نمی تواند جای خالی اورا در خانه ببیند وهم دوست ندارد
فرد دیگری در خانه به جای او بشیند .البته افسانه های مربوط به شرارت ناپدری ممكن است به این حسادت دامن بزند وبه شدت آن بیفزاید یا امنیت روانی اورا آنچنان به خطر اندازد كه حاضر به قبول چنین فردی نشود .البته اگر فرد جدید نتواند در نقش موردانتظار كودك ادای وظیفه نماید بر دشمنی ها وحسادت ها افزوده خواهد شد(قائمی 1366) درفرزندان بزرگسال مسئله ازدواج مادربه گونه ای دیگرقابل طرح است؛آنها این امررامایه شرم وخجالت خودمی دانند؛ برای آنها شرم آوراست كه مادرشان با مردی جدید كه درنظرآنهاچون غولی خطرناك است پیوند ازدواج ببنددوجای خالی پدرتوسط آن شخص بیگانه پرشود (قائمی،1366)
بااین وجود ازدواج مجددمادربعدازمرگ همسر بعضی اوقات كاملاضروری است،هم ازجهت اینكه اوراازحالت تنهایی وانزوا بیرون می آورد وخانواده راسروسامان می دهدوهم بدان علت كه كودكان ازمراقبت، حمایت وسرپرستی و محبت فردی كه جانشین پدر می شود، بهره مند می گردند(قائمی،1366). البته این موضوع ،هرگز لیاقت واستعداد مادران رادرامرپرورش فرزندان واداره خانواده منكر نمی شود، چه بسیار زنهایی كه بتنهایی همه بارزندگی را بدوش كشیده اند و برای فرزندان خویش هم مادربوده اند وهم پدر. ولی كودكان، مخصوصادرسنین خردسالی(3تا6سالگی) به فردی نیاز دارند كه اوراپدربخوانند، حتی گاهی اوقات آنها رسما از مادران خویش می خواهند كه برایشان پدر دست وپا كنندوشك نیست كه به هرمیزان كه سن كودكان پایین ترباشد امكان پذیرش ناپدری بیشتراست(قائمی،1366).
علاوه بر این ازدواج زن بعدمرگ همسر هم برای آسایش روانی وتامین شرایط زندگی وایجاد محیط سالم وامنیت روانی او ضروری است وهم برای فرزندی كه دركناراوست ونیازمند عامل انضباط وعدل وقانون است.
ادامه خواندن مقاله بررسي و مقايسه ميزان اضطراب كلي دانش آموزان دختر و پسر محروم از پدر
نوشته مقاله بررسي و مقايسه ميزان اضطراب كلي دانش آموزان دختر و پسر محروم از پدر اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.