nx دارای 78 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
بررسی مقایسه ای هوش هیجان كودكان عادیو كودكان كار و خیابان
خلاصه پژوهشپژوهش فوق بررسی مقایسه ای هوش هیجانی كودكان كار و خیابان و كودكان عادی شهر تهران كه سن آنها بین 10 تا 15 سال است و به صورت در دسترس مورد سنجش قرار گرفته اند. محقق در این پژوهش با توجه به الگوی مایرو سالوری (1990) مصاحبهای را به صورت ساخت وار و باز پاسخ طراحی كرده كه شامل پنج حیطه بود (خودانگیزی، خودآگاهی اداره هیجانها هم حسی و تنظیم روابط). برای تجزیه و تحلیل از روش مانوتینی یو كه روش های ناپاراستریك است استفاده شده و چون روش متقنی برای جمع نمرات كسب شده یافته نشد نمرات دو گروه در پنج حیطه با هم مقایسه شد. و در آخر تفاوت معناداری بین هوش هیجانی كودكان عادی و كودكان كار و خیابان دیده نشد.
فصل اولپرسش پژوهشآیا هوش هیجانی كودكان كار و خیابان تفاوت معناداری با كودكان عادی 10 تا 15 سال دارد؟فرضیه پژوهشهوش هیجانی كودكان كار و خیابان تفاوت معناداری با هوش هیجانی كودكان عادی دارد.اهداف پژوهش:
1-توصیف هوش هیجانی (EQ) كودكان كار و خیابان و عادی.2-مقایسه تفاوت وش هیجانی (EQ) كودكان كار و خیابان بر اساس میزان معناداری3-تعیین بالاترین و پایین ترین میزان EQ در این گروهمتغیر پژوهشمتغیر وابسته هوش هیجانیمتغیر مستقل: وضعیت كودك اعم از عادی یا كودك كار و خیابان بودن
تعریف نظری متغیرهای پژوهشی:هوش هیجانی: هوش هیجانی متشكل از مؤلفه های درون فردی است كه دارای پنج حیطه باشد خودآگاهی اداره هیجانها خودانگیزی هم حسی و تنظیم روابط (مایر و سالووی 1996)
كودك خیابانیكودكانی كه عمده وقت خود را بدون مدیریت بزرگسالان در خیابان ها می گذرانند (یونیسف) كودك عادی:كودكانی كه از محبت پدر و مادر برخوردارند و تحت سرپرستی آنها در خانه و خانواده زندگی می كنند و می توانند از بیشتر امكانات رفاهی اجتماعی فرهنگی برخوردارند.هوش هیجانی
نمره ای كه كودك در پاسخ به پنج سؤال باز پاسخ در رابطه با پنج محور خودآگاهی اداره هیجانها خودانگیزی هم حسی و تنظیم روابط كسب می كند.كودك خیابانیدر پژوهش حاضر كودكان كار به كودكانی اطلاق می شود كه سطح سنی آنها بین 10 تا 15 سال بوده و برای افراد معاش به شغل هایی نظیر دست فروشی، گل فروشی، فال فروشی، واكس زدن و… اشتغال دارند و اغلب به سرپرست یا بی سرپرست هستند و به طور در دسترس در شهر تهران مورد انتخاب و آزمون قرار گرفت اند.كودك عادی:كودكی كه از خانواده و محبت آنها برخوردار است و تحت سرپرستی آنها زندگی میكند و به طور در دسترس در شهر تهران مورد انتخاب و آزمون قرار گرفته اند.هدف پژوهش:یكی از بزرگ ترین چالشهای بشری توسعه روابط معنی دار و رضایت در زندگی است. مادامی كه فرد به نیازهای هیجانی خود و دیگران توجهی نكند. ارتباط موثری با افراد نخواهد داشت. اگر فردی درك هیجانی خوبی داشته باشد. می تواند از تغییرات روحیه و درك احساسها بهره میبرد و از چنین دركی برای اداره كردن و كنار آمدن با هیجانها استفاده كند. (پتن به نقل از اعتصامی 82)با توجه به اهمیت و تأثر وش هیجانی در زندگی و پیشرفت افراد. در این تحقیق بر آن شدیم تا هوش هیجانی را در كودكان كار و خیابان و كودكان عادی مورد بررسی و مقایسه قرار دهیم.
اهمیت موضوع پژوهشبحث بر سر اهمیت هوش هیجانی پیوند میان عاطف، شخصیت را شامل می شود از دیدگاه ارسطو مشكل انسان در این نیست كه از هیجان برخوردار است، بلكه آنچه اهمیت دارد مناسب بودن هیجان و نحوه ابراز آن است (كلمن 1998)
با توجه به مقوله هوش هیجانی در زندگی روزمره روابط میان فردی و اجتماعی و نقش آن در پیشرفت موفقیت آمیز انسانها و جدید بودن این مقوله و از طرفی تأثیر وضعیت زندگی كودكان در روابط اجتماعی آنها پژوهش حاضر در پی رسیدن به این هدف است كه آیا بین هوش عاطفی كودكان عادی و كودكان كار تفاوت معنی داری وجود دارد یا خیز. زیرا كودكان كار و خیابان به دلیل وضعیت خاص زندگی و شرایطی كه در آن به سر می برند در معرض هیجانهای متفاوتی قرار می گیرند كه گاه ممكن است ویژگیهای درون فردی (خودآگاهی، اداره هیجانها خود انگیزی هم حسی و تنظیم روابط) را پرورش دهد و گاه باعث سركوب آنها گردد.
فـصل دومپیشـینه
پیشینه هوش هیجانی را می توان در ایده و كسلر به هنگام تبیین جنبه های غیر شناختی هوش عمومی جست و جو كرد. وكسلر در صفحه 103 گزارش 1943 خود درباره هوش می نویسد كوشیده ام نشان دهم كه علاوه بر عوامل هوش عوامل غیر هوشی ویژه ای نیز وجود دارند كه می تواند رفتار هوشمندانه را مشخص كند. نمیتوانیم هوش عمومی را مورد سنجش قرار دهیم. مگر اینكه آزمونها و معیارهایی نیز برای سنجش عوامل غیر هوشی در بر داشته باشند. وكسلر در كارهای خود به تلاشهای دال حسی به سنجش حیات غیر شناختی هوش نیز اشاره كرده است. نتیجه كوشش های دال در مقیاس رشد اجتماعی وایلند منعكس است.پیر (1984) نیز بر این باور بود كه تفكر هیجانی بخشی از تفكر منطقی است و به این نوع تفكر یا به معنای كلی تر هوش، كمك می كند. روان شناس دیگری نظیر مایر (1993) و سالووی نیز پژوهش های خود را بر جنیه های هوشی هیجانی متمركز كردهاند (جلالی 1381) پیش از 1990 پاین (1968) برای نخستین بار واژه هوش هیجانی را به كار برد و چنین نوشت:یكی از دلایلی كه بسیاری از پژوهشگران در حال حاضر هوش هیجانی را مورد مطالعه قرار می دهد. این است كه افرادی هوش هیجانی بالایی دارند در برخی جنبه های از دیگر افراد جامعه مؤثرترند.
هوش هیجانی، احساس و تفكر را به كار می گیرد و موفقیت افراد را به زندگی بهترین نحو پیش بینی می كند (بس 1996 و هنگ 1996 به نقل از مایر سالوی و كارسو 2000)شایان ذكر است كه ایده هوش هیجانی پس از 50 سال بار دیگر توسط گاردنر (1983) استاد روان شناس دانشگاه هاروارد دنبال شد. وی هوش را مشتمل بر ابعاد گوناگونی چون زبانی، موسیقیایی، منطقی ریاضی جسمی میان فردی و درون فردی می داند. گاردنر وجوه شناختی مختلفی را با عناصر از هوش شناختی یا به گفته خودش شخصیتی تركیب كرده است. بعد غیر شناختی مورد نظر او مشتمل بر دو مؤلفه كلی است كه وی آنها را با عناوین استعدادهای درونی و مهارت های میان فردی معرفی میكند. به نظر گاردنر هوش هیجانی متشكل از دو مولفه هوش درون فردی و هوش میان فردی است.
طی یافته های كلمن (1998) سالووی و مایر (1990) اولین تعریف رسمی از هوش هیجانی مطرح می شود. در همان سال نیز مایر و سالوی همراه با دی پائولو اولین آزمون توانایی های هوش و هیجانی را به ثبت رساندند یك آزمون توانایی به جای اتكا به گردش دادن شخصی توانایی ها. توانایی های واقعی را می سنجد از آن پس از هر كسی در زمینه تحول مفهوم هیجانی به عنوان هوش حقیقی شناخته شده اند.بار آن هوش غیر شناختی را عامل مهمی در تعیین توانمندی افراد برای كسب موفقیت در زندگی تلقی می كند و آن را با سلامت عاطفه- یعنی وضعیت روانی یعنی و در مجموع سلامت هیجانی- در ارتباط مستقیم می بیند. بار آن برای اولین بار بهره هیجانی (EQ) را در برابر IQ كه اصطلاح شناخته شده و مقیاسی برای سنجش هوش شناختی است مطرح كرد و از سال 19810 به تدوین پرسشنامه بهره هوش هیجانی EQ و توصیف كمی هوش شناختی تنها شاخص عمده برای پیش بینی موفقیت فرد نیست.هوش هیجانی مجموعه ای از توانایی دست كه نشان می دهد دقت گزارش های هیجانی افراد چقدر متفاوت است و درك دقیق تر هیجان چگونه منجر به حل بهتر مسئله هیجانی در زندگی فرد می شود در واقع هوش هیجانی توانایی درك و ابراز هیجان ذهن و فهم و استدلال هیجان و نظم دادن به هیجان خود و دیگران است (مایر و سالووی 1997) هوش هیجانی آگاهی از احساس ها و استفاده از آن برای تماسی تصمیم های مناسب به زندگی و همچنین توانایی تحمل كردن ضربه های روحی و مهار آشفتگی های روحی است و به عبارت دیگر هوش هیجانی نوعی مهارت اجتماعی است یعنی با مردم كنار آمدن مهار احساس ها و رابطه با انسان ها و توانایی ترغیب یا راهنمایی دیگران (به نقل از علی حسین وفایی صفتی 1381-1380) هوشیاری هیجانی غیر مهارت در كنترل هیجانها به طوری كه تعادل بین هیجانها و منطق را به نحوی افزایش دهد كه فرد به شادكامی دراز مدت دست یابد (همین 1996)
عامل هوش عاطفی نوعی از با هوش بودن است. از دیدگاه روزبرگ (1992) هوش عاطفی از دو مؤلفه بینش فرد و استعداد فطری همدلی تشكیل شده است.مؤلفه اول: بینش فردی در همه موقعیت ها و به طور حتم در تمام مراحل حل مسئله، تصمیم گیری و یا انجام تكلیف یادگیری شایان اهمیت است.
مؤلفه دوم: به هنگام انجام وظیفه و یا موقعیتی خاص در رابطه با دیگران ضرورتی یا به شكلی است كه در چنین موقعیتی رابطه ای متقابل میان ما و دیگران وجود دارد. با وجود این احساس همدلی حتی در صورت عدم حضور فیزیكی دیگران می تواند مؤلفهای ضروری و حساس باشد.مثلاً: وقتی برای كسی یا از جانب كسی مطلبی می نویسیم شناخت مخاطب یقیناً بر اساس احساس همدلی نسبی در برقراری ارتباط اثر بخشی عاملی ضروری است. (حسین ئفایی صنعتی 81)مایر و سالووی هوش هیجانی را متشكل از مؤلفه ای درون فردی می دانند كه در پنج حیطه به شرح زیر خلاصه می شود.1-خودآگاهی : به معنای آگاهی از خویشتن خویش، توان خودنگری و تشخیص دادن احساسات خود به همان گونه ای است كه وجود دارد.2-اداره هیجانها: به معنای اداره و كنترل هیجانها، كنترل احساسات به روش مطلوب و تشخیص منشأ این احساسات و یافتن راه های اداره و كنترل ترس ها و هیجانها و عصبانیت و … است 3-خودانگیزی: به معنای جهت دادن عواطف و هیجانها به سمت و سوی هدف، هویشتن دار هیجانی و به تأخیر انداختن خواسته ها و بازداری و تلاش هاست.4-هم حسی : به معنای جسمانیت نسبت به علایق و احساسات دیگران و تحمل دیدگاههای آنان و بها دادن به تفاوت های موجود بین مردم در رابطه با احساسات خود نسبت به اشیا و امورات .5-تنظیم روابط: به معنای اداره هیجان های دیگران و برخورداری از كفایت های اجتماعی و مهارت های اجتماعی است به نظر گاردنر، هوش هیجانی از دو مؤلفه تشكیل شده است. هوش درون فردی و هوش میان فردی هوش درون فردی، مبین آگاهی فرد از احساسات و هیجانات خویش افكار باورها. احساسات شخصی و احترام به خویشتن و تشخیص استعدادهای ذاتی، استقلال عمل در انجام كارهای مورد نظر و در مجموع میزان كنترل شخصی بر هیجانها و احساس ها و خود رهبری است. هوش میان فردی: به توانایی درك و فهم دیگران اشاره دارد و می خواهد بداند چه چیزهایی انسان را بر می انگیزد، چگونه فعالیت می كند و چگونه می توان با آنها همكاری داشت. (جلالی 81)
نظریه پردازانبا نگاهی به تعاریف متعدد هوش هیجانی دو خط نظری كلی را در این زمینه ی توان یافت. دیدگاه اولیه، هوش هیجانی را نوعی هوش تعریف می كند كه هیجان و عاطفه را در بر می گیرد. دیدگاه بعد دیدگاه مختلط است كه هوش هیجانی را با سایر توانایی ها و ویژكگی های شخصیت نظیر انگیزش تركیب می كند.
دیدگاه توانایی (پردازش اطلاعات)اصطلاح هوش هیجانی اولین بار در سال 1990 از سوی رابرو مایر و سالووی به عنوان شكلی از هوش اجتماعی تعریف شد. الگوی اولیه آنها از هوش هیجانی سه حیطه از توانایی ها را شامل می شود. 1-ارزیابی و ابراز هیجان:ارزیابی و ابراز هیجان خود به دو مؤلفه كلامی و غیر كلامی و ارزیابی و ابراز هیجان دیگران با مؤلفه های فرعی غیر كلامی و همدلی مشخص می شود (مایر و سالووی 1990)
2-تنظیم هیجان در خود و دیگرانتنظیم هیجان در خود به معنی تجربه فراخورده كنترل و ارزیابی عمل و خلق خویشتن دست تنظیم هیجان در دیگران یعنی تعامل مؤثر با سایر افراد برای مثال آرام كردن هیجانات درمانده كننده در دیگران.
3-بهره برداری از هیجان:با استفاده از اطلاعات هیجانی در تفكر، عمل و مسئله گشایش است. مایر و سالووی در 1997 مدل اصلاح شده ای از هوش هیجانی كه بر مؤلفه های شناختی رشد هوشمندانه و هیجانی تأكید داشت ارائه دادند. این مدل هوش هیجانی را به صورت عملیاتی در دو سیستم شناختی و هیجانی بررسی می كند. سیستم استعداد تشخیص با وارد كردن، اطلاعات، توانایی پردازش اطلاعات را در تمام مدت و دستكاری سریع نمادها و ارجاع آن با دانش تخصصی را دارد. هر دو سیستم تك الگویی و كاملاً سنجیده عمل می كنند. مدل مورد نظر از چهار شاخه تشكیل شده كه هر یك طبقهای از توانایی ها را به صورت اساسی سنجیده و سلسله مراتب مرتب شده ای را نشان میدهند. (مایر و سالووی 1997)
شاخه اول:ادراك و ارزیابی و بیان هیجان كه شامل ادراك هیجان می باشد تنظیم هیجان فهم هیجان كنترل هیجاندر چرخه سیستم شناختی هیجانی این شاخه شامل بازشناسی و وارد كردن اطلاعات است. هوش هیجانی بدون شاخه اول نمی تواند شروع شود. اگر هر زمان احساس ناخوشایندی به سمت شخص آید شخص توجهش را از آن منحرف می سازد چرا كه توجه به احساسات و آموخته است. درك هیجانی، توجه به رمزگشایی پیام های هیجانی كه در حالات چهرع تن صدا و آثار هنری نهفته است را بیان می كند. برای مثال شخص حالات خنده و چیزهایی زیاد دیگری را در مورد هیجانات و احساسات دیگران درك می كند اما فرد دیگری این هیجانات و حالات را درك نمی كند. این توانایی ها، پایه و مهارت های پردازش اطلاعات مربوط به احساس ها و حالات خلقی هستند. افرادی كه با سرعت و دقت هیجاناتشان را ارزیابی و بیان می كنند بهتر میتوانند به محیط و اطراف خود پاسخ دهند افرادی كه مهارت بیشتری در این كار دارند و بهتر می توانند به محیط اجتماعی شان واكنش نشان دهند و می توانند چهارچوب حمایت اجتماعی مناسبی را برای خویشتن بسازند (مایر و سالووی 1997)
شاخه دوم:تسهیل هیجانی تفكر كه توانایی اولوین دادن و به كار گرفتن تفكر شخصی بر پایه احساسات در ارتباط با اشیاء، وقایع و سایر افراد، توانایی ایجاد یا تقلید هیجانات واضح و فعال جهت تسهیل قضاوت، تشخیص و حافظه مربوط به احساسات، توانایی استفاده از حالات هیجانی برای تسهیل مسئله گشایش و خلاقیت را در بر می گیرد (برای مثال احساس زمینه خلاقیت را تسهیل می كند) ین شاخه با استفاده از هیجان برای تقویت پردازش های شناختی است. هیجان دو سیستم شناختی را تسهیل می كند. احساسات شناخته شده، زمانیكه شخص تصور می كند كه من ناراحت هستم و شناخت های متغیر، زمانیكه شخص در حالت ناراحتی فكر می كند كه من خوب نیستم. تسهیل هیجانی بر تفكر و چگونگی ورود داده های هیجانی به سیستم شناختی و متغیر شناخت جهت مساعدت تفكر، تمركز یافته است.فردی كه هیجانات و معانی آنها و چگونگی تركیب و بهبود آن ها را درك می كند، استعداد درك حقایق بنیادی ماهیت انسان در روابط میان فردی را دارد.حالات هیجانی و اثرات آن می تواند افراد را به سوی هدف متفاوت هدایت كند. برای مثال خلق مثبت با احتمال بیشتری بیاید مثبت را ایجاد می كند در حالی كه خلق منفی پیامد منفی را به دنبال دارد. (مایر، گاسكه و براون 1993)این دو سبك متفاوت پردازش اطلاعات به ترتیب برای دو نوع متفاوت تكلیف مسأله گشایش نتیجه بخش است و این تغییر و تفاوت های سیستم شناختی ما را برای توجه به جهات اطرافمان از چشم اندازهای مختلف وا می دارد.
مثلاً تفاوت میان شك و خوش بینی، مزیت چنین تفاوت هایی كاملاً آشكار است بیان شك و خوش بینی فرد را برای دیدن نقاط چندگانه و در نتیجه تصور یك مسئله به صورت عمیق ترغیب می كند. افراد با هوش از لحاظ هیجانی قادر به مهار و هدایت كیفیت های انگیختگی هستتند. دانش آموزی با یادآوری پیامدهای منفی شكست و یا ایجاد حالت ترس خود را برای مطالعه تحریك می كند. و به این ترتیب منجر به تقویت اعتماد به نفس تداوم و پشتكار در انجام تكلیف می شود. (به نقل از خسرو جاوید 1381)
شاخه سوم:فهم و تحلیل اطلاعات هیجانیكاربرد دانش هیجانی كه شامل توانایی فهم و چگونگی اربتاط میان هیجان های مختلف است. توانایی ادراك علت ها و پیامد احساساتتوانایی متغییر تحساسات پیچیده نظیر هیجانات مختلف و حالات احساسی متناقض توانایی فهم و پیش بینی و بین هیجانات نظیر انتقال از عصبانیت به رضایت یا از عصبانیت به شرمساری.توانایی برچسب زدن هیجانات و بازشناسی روابط میان هیجانات و كلماتی كه در توصیف آن به كار می رود این شاخه با دانش پایه ای سیستم شناختی هیجانی ارتباط دارد. افراد با هوش هیجانی به خوبی توانای تشخیص اصطلاحاتی كه برای توصیف هیجانات در مجموعه ای از واژگان آشنا و گروهی از عبارات هیجانی كه در طبقه ای از واژگان نامشخص ترتیب یافته اند را دارند.(كلینز 1998)شاخه چهارم:تنظیم هوشمندانه هیجان:– ارتقاء هیجانی و رشد هوشمندانه كه توانایی به تعویق انداختن احساسات خواه خوشایند خواه ناخوشایند.– توانایی گریز از یك هیجان به صورت متكبرانه بسته به آموزندگی یا ادراك– توانایی كنترل فكورانه هیجانات در ارتباط با خویشتن و دیگران.– توانایی تنظیم هیجان در خود و دیگران از طریق تعدیل هیجانات منفی و افزایش هیجانات خوشایند خوشایند بدون سركوب یا اغزاق در اطلاعاتی كه این هیجانات منتقل می كنند.مهارت تنظیم هیجان، منجر به حفظ خلق و راهكارهای میدان می شود نظیر اجتناب از فعالیت های ناخوشایند یا پرداختن به فعالیت هایی كه پاداش به دنبال دارند.افرادی كه توانایی تنظیم هیجان را ندارند به احتمال بیشتری عاطف را تجربه می كند و در حالت روحی ضعیف باقی می مانند. (ایروبر 96)
دیدگاه مختلط هوش هیجانی (شخصیتی هیجانی اجتماعی)یكی از نظریه پردازان مدل فوق گلمن (1995) می باشد. كه مفهوم هوش هیجانی را در این حوزه قرار داد. گلمن در سال 95 در كتاب خود با عنوان هوش هیجانی در كار 5 مؤلفه را به 25 توانش هیجانی متناوب تقسیم می كند كه آگاهی سیاسی نظم كاركنان اعتماد به نفس هوشیاری و انگیزه پیشرفت استعانت اشتیاق و خوش بینی را تشكیل می دهد. و اگر این گونه نیست پس آنها چه چیزی هستند در پاسخ به این سؤال مایر (95) الگویی از طبقه بندی مؤلفه های شخصیت را عنوان سیستم های از بخش اصلی شخصیت ارائه داد. در این الگو شخصیت به چهار بخش اصلی تقسیم میشود و هر بخش شامل مؤلفه های فرعی است كه با آن می توان متوجه شد كه بخش های مختلف هوش هیجانی از نظر گلمن در كجای سیستم شناختی قرار میگیرند.این چهار بخش عبارتند از شبكه انرژی ، كارخانه شناخت ، بازی گر نقش ، مدیر هوشیار
1-شبكه انرژی شامل انگیزه ها و هیجانات فردی است كه در مسیر كلی انجام كارها را هموار می سازد. این سیستم مشاركت آشكار پایین ترین سطوح انگیزش و هیجانی سیستم شخصیت را نشان می دهد. بخش ای فرعی آن انگیزش نیاز به پیشرفت نیاز به قدرت سطوح انگیزش استقامت، شادی فهم افسردگی سبك هیجانی و هیجان خواهی و ثبات هیجانی است.2-انباره . اطلاعات شخیصی: احساسات و تفكرات درباره خود و جهان اطراف خود و عمل كردن بر اساس آن اطلاعات می باشد. شاخه های فرعی آن نیز شامل هوش كلامی و هوش هیجانی سبك های شناختی خوش بینی بدبینی توانایی پیشرفت و هوش فضایی می باشد. 3-طراحی فعالیت های اجتماعی مهم نظیر رهبری و دریافت اطلاعات از دیگران همدلی و تأثیر مثبت گذاردن در دیگران است این سیستم به سبك های برون گرایی و درون گرایی و توانایی ایفای نقش مرتبط می شود.4-مركز هوشیاری خودآگاهی شالوده هوشیاری و كنترل خود است. این بخش از شخصیت كه بر تفكر خلاق و عملكرد مطرح بالای شخصیت كه ضرورت داشته باشد نظارت دارد. شامل هشیاری نیروی اراده بالا و پایین آگاهی و ناآگاهی است. اكنون استقامت و اشتیاق خوش بینی و بدبینی و شعور سیاسی و كنترل خود را بررسی كنیم كه از سوی برخی از محققان جنبه هایی از هوش هیجانی را تشكیل می دهند.ثبات، استقامت و اشتیاق در شبكه انرژی قر ار دارد كه به هدایت فرد در مواجه با موانع كمك می كند خوش بینی شیوه ای از پیش بینی محیط اطراف است كه در سیستم دوم یعنی كارخانه شناخت قرار می گیرد. شعور سیاسی با بخش بازی كه نقش ارتباط دارد. كنترل خود در شاخصه مدیر هوشیار جای می گیرد. به نظر می رسند استقامت خوش بینی و شعور سیاسی و كنترل خود خیلی كم با هیجانات هوش در ارتباط باشند به عبارت دیگر آنها خیلی كم یك كل واحد را تشكیل می دهند. از این جهت تفاوت دیدگاه توانایی و دیدگاه محتلط هوش هیجانی بسیار اساسی است. دیدگاه مختلط جنبه های چندگانه شخصیت را مطالعه می كند كه ارتباط با مفهوم جدید هوش هیجانی دارد، برای مثال پرسش نامه روان شناختی كالیفرنیا (SPI) تركیبی از مواردی است كه به نظر می رسد شبیه برخی تست های هوش هیجانی مختلط امروزی است نظیر پذیرش خود همدلی و جامعه پذیری، تحمل انعطاف پذیری كنترل خود در پاسخ به چنین مواردی عنوان شده است كه هوش هیجانی مفهوم جدیدی نیست شاید مقیاس های از صفات مختلف هوش هیجانی مشابه با پچوهش های تخصصی اما با یك نام متفاوت باشد. ارتباط دقیق میان چنین دیدگاه های مختلفی بازنمایی شخصیت و برداشت فهم علت هم پوشی قابل توجه تعارض های قدیم و جدید را آسانتر ساخته است. مدل هوش هیجانی بار- آنیكی دیگر از نظریه پردازان مدل مختلط هوش هیجانی بار- آن (1997) است كه مئلی از توانشهای هیجانی را ارائه داده است. این مدل پنج حیطه از مهارت ها و توانایی ها را در بر می گیرد.1-مهارت های درون فردی كه خودآگاهی یجنی (بازشناسی و فهم احساسات خود) جرأت ابراز احساسات، عقاید تفكرات و دفاع از حقوق شخصیتی به شیوه ای سازنده خود تنظیمی (آگاهی فهم و پذیرش و اقدام به خویشتن) خود شكوفایی و تحقق بخشیدن به استعدادهای بلقوه خویشتن است و استقلال (خود فرمانی، خود كنترلی در تفكر و عمل شخصیتی و رهایی از وابستگی هیجانی ) را در بر می گیرد.
2-مهارت میان فردی كه شامل روابط میان فردی- آگاهی- فهم و ادراك احساسات دیگران و ایجاد و حفظ روابط رضایت بخشی و دو جانبه كه به صورت نزدیكی هیجانی و وابستگی شخص می شود. تعهد اجتماعی (عضو مؤثر سازنده گروه اجتماعی خود بودن، نشان دادن خود به عنوان یك شریك خوب و همدلی است.3سازگاری: شامل مسئله گشایی و تشخیص و تعریف مسائل همچنین ایجاد راهكارهای مؤثر (ارزیابی) مطابقت میان آنچه به طور ذهنی و آنچه به طور غیر تجزیه می شود انعطاف پذیری تنظیم هیجان در تفكر در رفتار به هنگام تغییر موقعیت و شرایط میباشد.4كنترل استرس كه توانای تحمل استرس (مقاومت در برابر وقایع نامطلوب و موقعیتهای استرس زا كنترل تكانه ها و ایستادگی در برابر تكانه ها را شامل می شود.5-خلق عمومی كه شامل شادی و احساس رضایت از زندگی خویشتن شاد كردن خود و دیگران خوش بینی نگاه به جنبه های روشن زندگی و حفظ نگرش مثبت حتی در مواجه با ناملایمات است.الگوی 5 بخش هوش هیجانی بار- آن1-درون فردیخودآگاهیجرأتحرمت نفساستقلال2-بین فردیعمدلیروابط میان فردیمسئولیت اجتماعی4-قابلیت سازگاری و انطباقحل مسئلهانعطاف پذیری5-مدیریت فشار روانیعمق فشار روانیكنترل تكانه5-خلق عمومی خوش حالیخوش بینییافته های اصلی از مطالعه های مربوط به افراد باهوش هیجانی پایین و بالاهین (1996) بر اساس الگوی مایر، سالووی و كارسوراجع به افراد با هوش هیجانی پایین موارد زیر را بیان كرده است.از مسئولیت احساس های خود را بر عهده نمی گیرند.2-از عبارتهای مانند «من احساس می كنم» استفاده نمی كنند.
3-افراد را ملامت می كنند و به دیگران دستور می دهند.4-افراد دیگر را بی اعتبار می كنند و در مورد آنها قضاوت می كنند.5-دیگران را موعظه می كنند.6-در مورد احساسهایشان دروغ می گویند. احساسهایشان را كوچك یا بزرگ نمایی میكنند.7-احساس های خود را به صورت غیر كلامی و كنش ابراز میكنند.8-همدلی و محبت ندارندو
9-احساسهای دیگران را در نظر نمی گیرند.10-هنگامی كه به آنها انتقادی شود به فرد مقابل حمله می كنند.11-در حالت دفاعی قرار دارند.12-متعصبانه به نظرهای خود اصرار دارند. (هین 1996)
یافته های اصلی در مورد افراد با هوش هیجانی بالا:1-احساس های خود را به طور مستقیم بیان می كند.2-از ابزار احساس های خود نمی ترسد3-روابط غیركلامی را درك می كنند.4-احساس های خود را به صورت عقلانی بیان می كند.5-كاری كه در نظر دارند انجام می دهند6-وابسته به دیگران نیستند7-انتظار موفقیت دارند8-به احساس های یكدیگر احترام می گذارند.9-از روی ترس با نگرانی اقدام به انجام دادن كاری نمی كنند. همین 1996
كودك خیابانی و پیشینه تاریخی آن:از مظاهر صنعتی شدن و پیشرفت تكنولوژی كودك خیابانی تكدی و ولگردی است كه شاید قدتی به اندازه تاریخ شهرنشینی داشته باشد. با وقوع انقلاب صنعتی در قرن 18 و سیر هجوم روستائیان به شهر برای كار در كارخانه ها و درامد بیشتر آغاز گردید.این امر موجب حاشیه نشینی برخی از افراد جامعه شد كه یا بیكار و یا به جهت عائله مندی و یا عدم مهارت كافی درآمد مناسبی نداشتند در این موقع كودكان ولگرد یا متكدی به صورت قارچ گونه ای در شهرها رشد كردند كه ردپای آنها د رادبیات رئالیست اروپا می توان یافت. الیورتویست یكی از قهرمانان داستانهای چارلز دی كنز انگیس و گاوروش یكی از شخصیت های رمان برای نوایان ویكتور هوگوی فرانسوی است زندگی هایی شبیه كودكان خیابانی امروز داشتند.جنگ كه از عوامل آوارگی و بینوایی انسانهاست تاثیر منفی بر كودكان به ویژه ولگردی وتكدی آنها گذارد.
در كنفرانس تعلیم و تربیت وبازگشت دادن اطفال به راه راست در اجتماع دكتر ژان شازدل قاضی ددگاه اطفال فراسنسه در سخنرانی خود تحت عنوان دسته ای ضداجتماعی اطفال و بازگشت دادن آنها به محیط و جامعه از اصطلاح كودك كوچه استفاده كند و براین باور است كه كودك كوچه را به جهت مشكلات خانوادگی ووضعیت نامطلوب اقتصادی انتخاب می كند (افتخاری –مواد ولگردی از نظر حقوق جزای تطبیقی)
كودكان خیابانی به دو دسته تقسیم می شوند1-كودكان خیابانی اینها كودكانی هستندكه در خیابان زندگی می كنند وروابط بسیار كمی با خانواده خود دارند و یا اصلا خانواده ندارند و یا روابط خود را با آنها قطع كرده اند2-كودكان در خیابان اینها كودكانی اند كه عمدتا در طول روز در خیابان هستند و شبها به منزل بر می گردند اینها اغلب كمك معاش خانواده ی می باشند.از نظر تربیتی این كودكان به گروه كودكان غایب تعلق دارند یعنی به كودكانی كه هر زمان كه به من حضور در مدرسه ابتدایی یا متوسطه را دارند خارج از هر نهاد اجتماعی یا بازپروری باقی می مانند.به آنها كودكان در وضعیت دشوار نیز گفته می شود. برخی از كودكان خیابانی جز كودكان دشوار قلمداد شوند. زیرا مشكلات تربیتی برای پدر و مادر اولیا مدرسه پلیس و دستگاههای قضایی به وجود آورند( صلاحی-جاوید 1354)
پیشینه كودك خیابانی و كاركودك یا صغیر اصطلاح حقوقی به كسی گفته می شود كه از نظر سنی به نحو جسمی و روحی بریا زندگی اجتماعی نرسیده باشد براساس تبصره 1 ماده 1210 قانون فلانی ایران كودك به كسی اطلاق می شود در مورد پسران به پانزده سال تمام به دختران به نه سال تمام قمری نرسیده باشد و به عبارت دیگر بالغ نشده باشد( عبادی- شیرین 1375)در ماده 1 كنوانسیون حقوقی كودك آمده است : منظور از كودك افراد زیر 18 سال هستند مگر آنكه قانون قابل اجرا در مورد كودك من بلوغ را كمتر تعیین كرده باشد.تعریف واژه كودك خیابانی یونیسف كودكان خیابان را چنین تعریف می كند.كودكانی كه عمده وقت خود را بدون مدیریت بزرگسالان در خیابان می گذرانند.كودك خیابانی به تمام كودكانی اطلاق می شود كه بیشتر وقت خود را در خیابان می گذرانند چه مشغول به كار باشند و چه نباشند و یا خانواده داشته باشند و یا نداشته باشد.در منابع علمی روانشناسی كودك خیابانی به افرادی اطلاق می شود كه شب را بدون اجازه والدین خود بیرون از خانه سپری كرده باشد( دكتر محمد گلزاری- روزنامه جمهوری –شماره 14002)در تاریخ مشاهده میشود كه گرایان حرفه ای از كودكان به عنوان وسیله ترحم دیگران برای تكدی استفاده می كردند. دوران قاجار را به جهت فقر وفلاكت و جهل عمومی دوران اوج تكدی و ولگردی دانست. فرد ریچارد در وصف گدایان دوران ناصرالدین شاه می نویسد انسان تعجب می كند كه جامعه ای بدان وضع زندگی و ثروت چگونه بر پیكرگرایان می چسبد بعضی از كودكان تكدی به كلی از پوشیدن لباس خودداری می كنند. (راوندی –مرتضی 1375)
عوامل بروز پدیده كودك خیابانیاز مهمترین عوامل اجتماعی بر توان به موارد زیر اشاره كرد به نقل از دكتر مسعود غفاری1-عدم توزیع عادلانه ثروت در جامعه و وجود اختلافات شدید طبقاتی2-عدم سیاست گذاری دولت در زمینه كنترل جمعیت3-كم رنگ شدن ارزشها و سنت های وبی تفاوتی شهروندان نسبت به اشتغال كودكان د رجامعه4-مهاجرت از شهرای كوچك یا مهاجرت روستاییان بزرگ به علت بلایای طبیعی فقدان امكانات شغلی و رفاهی واموزشی5-مهاجرت های بین الملی6-بالابودن هزینه های تحصیلی وجذابیت نداشتن سیستم آموزشی7-فقدان سیاست جنایی در مورد كودكان 8-عدم مشاركت دولت ها با مردم در كنترل ومحدود ساختن پدیده كودكان خیابانی9-فقدان سازمان یا نهادهایی كه متولی رسیدگی به مشكلات كودكان خیابانی باشند10-جنگ یا اختشاشات داخلی11-محیط خانوادگی
12-پدران این كودكان اغلب فاقد مهارت های حرفه ای و كارگران ساده با دستمزد كم می باشند13-بی سواد یا كم سوادی والدین14-بی تفاوتی ناآگاهی یا سخت گیری والدین در امر تربیت فرزندان خود15-جمعیت زیاد خانواده16-كهولت-بیماری یا معلولیت والدین17-اعتیاد والدین18-بزهكار بودن یكی از اعضای خانواده 19-فوت یا جدایی والدین20-درگیری و جربحث های مداوم والدین با یكدیگر-یكی از مهمترین عوامل افزایش كودكان خیابانی بی صلاحیتی خانواده است. خانواده های بدون صلاحیت می توانند یكی از علل پرورش كودكان خیابانی باشند كه در اینده بزهكار بلقوه شوندمشكلات ناشی از ایراد ساختاری جامعه كم توجهی و برخورد غیرتخصصی مسئولان و میزان رشد جامعهن با مساله پرورش صحیح كودكان وهم چنین فراوانی خانواده های كم صلاحیت وبی صلاحیت از عومل اصلی افزایش فردی در سالهای اخیر بوده است. (دكتر مسعود غفاری روزنامه اطلاعات شماره 22603)
نظریه ها و دیدگاههای مبنی بر عوامل تعیین كننده كار كودكاندیدگاه مندلوچ:مندلوچ معتقد است عوامل اقتصادی ، اجتماعی، فرهنگی در ایجاد زمینه ای كاركودكان نقش به سزایی دارد. علت افزایش این پدیده در كشورهای در حال توسعه فقر و ضعف در وضعیت اقتصادی است. همچنین سنت های تثبیت شده در كشورهای كمتر توسعه یافته یكی دیگر از این عوامل به شمار می رود.نبود آموزشی رسمی وزیر بنای اقتصادی قوی موجب شده تا والدین برای ممانت از بطالت وقوت گذرانی كودكانشان در حدود یافتن شغلی مناسب برای آنها باشند.( مندلوچ 1979)دیدگاه استرلینگ:برای عوامل تعیین كننده كار كودك رابه دو شاخه تقسیم می كند.1-زمینه های اقتصادی واجتماعی
2-عوامل رفتاری خرددر بحث از زمینه های اقتصادی و رفتاری ساختار فرایند تولید وبازاركار را در نظر می گیرد در جوامع اولیه همه اعضای خانواده در جهت بقا وانسجام اجتماعی انجام وظیفه می كنند كودكان نیز به فراخود ظرفیتشان كارمی كنند به عبارت دیگر كار قسمتی از فرایند جامعه پذیرای در این گونه جوامع به شمار می آید.در بخت از عوامل رفتاری خرد سخن از نقش خانواده یا خانوار در نحوه الگوی كاركودك است چرا كه بعد وساختار خانواده در اشغال كودكان وعدم آن نقش تعیین كننده ای دارد.
دیدگاه السوناز دیدگاه اسون كار كودكان نه تنها به جنبه هیا اقتصادی وابسته است بلكه به الگوهای اجتماعی و فرهنگی نیز بستگی دارد. در حالی كه خود ساختاری اجتماعی است. نقش هایی كه كودكان برحسب جنس بر عهده می گیرند به عبارت دیگر سازمان والگوی نظام خانواده مجموعه مرتب شده ای از حقوق بزرگسالان بر كودكان وساختار اجتماعی سلسله مرابت سنی را مشخص می كند.(السون 1983)
دیدگاه فانیت:از دیدگاه وی كاركودكان صرفا پاسخ به فرآیندهای اقتصادی نیست بلكه منعكس كننده كاركرد های معین شده فرهنگی كودكان نیز به شمار می رود. براین اساس ارزش های مرتبط با فعالیت كودكان ماهیت فرایندهای جامعه پذیری را بیان می كند و در این مجموعه عوامل اقتصادی- فرهنگی عمیقا با هم ارتباط دارند.كار كودك دارای سازگاری است .كه به وسیله آن نقش های جنسی آموخته می شود.درونی می گردد. كاركودكان از تغییرات اقتصادی نیز تاثیری پذیرد. آثار این روند شامل فقر افزایش توزیع نابرابر درآمد اشتغال بیش از حد بزرگسالان است كه مستقیما كودكان را متاثر می كند.
با توجه به تمام مطاب فوق كه در فصل 2 به انها اشاره شد از الگوی سایر پیروی می كنیم زیرا در الگوی بار ـآن مواردی كه مورد توجه قرار گیرند توسط ما باید پس تایید شده اند وتنها موردی خلق عمویم موضوع قابل توجه دردیدگاه بار آن است. پس با توجه به الگوی مایروسالووی كه در 1990 سطوح كرده اند محقق پرسشنامه خود را تنظیم می كند.
فصل سوم
طرح پژوهش:هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه ای هوش میانی كودكان عادی و كودكان كار و خیابان 10 تا 15 سال پسر در شهر تهران است.جامعه آماری:
جامعه آماری این پژوهش را كودكان عادی و كودكان كار وخیابان پسر تهران كه بین آنها بین 10تا15 سال است تشكیل می دهند.نمونه وروش نمونه گیری:در این گروه شامل 15 كودك عادی 10تا 15 سال و 11 كو دك كار و خیابان در همین رنج سنی كه جمعا نمونه گری شالم 26 كودك می باشد. نمونه گیری به صورت در دسترس انجام شده و این كودكان برحسب اتفاق در خیابان مورد سنجش قرار گرفته اند.ابزار پژوهشپژوهشگر از مصاحبه ساخت دار باز پاسخ محقق ساخته به عنوان ابزار مدد گرفته است.سوالات این مصاحبه 4 بار پایلوت شده وجهت اطمینان از روش كدگذاری وتحلیل محتوی یك دانشجو دیگر كه در زمینه هوش هیجانی تحیقاتی داشته مجددا به نمره گذاری پرداخته ونمرات داده شده توسط رو برای پاسخها 85 درصد معادل نمرات داده شده متوسط پژوهشگر بوده كه نشان می دهد سوالات از روی محتوی برخوردارند.
روش اجرااین مصاحبه به صورت حضوری انجام گرفته وسوالات در مدت كو تاهی از كودك پرسیده می شود واین گفتگو با استفاده ازضبط صوت و به صورتی كه فرد مصاحبه شده متوجه آن نباشد ضبط شده و در حین انجام مصاحبه به صورت افتخاری پاسخ ها در مقابل سوالات نوشته می شد و در فرصت مقتضی این پاسخ ها تكمیل می شدند.
روش نمره گذاریاین مصاحبه شامل پنج محور خودانگیزی اداره هیجانها هم حس تنظیم روابط خودآقایی است كه بر پاسخ به سوال هر محور به ترتیب نمرات 3و2و1 به سطوح بالا متوسط و پایین اختصاص می یافت در زمینه خودآگاهی هم میانگین دومحور خودانگیزی و هم حس با دخالت نظر محقق ملاك قرار گرفت. زیرا بعد از 4 بار پایلوت آزمودنی ها نتوانسته به سوال این محور پاسخ دهند و آزماینده هم نتوانست وسوال مناسب بیابد.از آنجایی كه محورها به صورت مجزا مورد توجه ونمره گذاری قرار گرفته اند و از آن جهت كه هیچ نظر متقضی در رابطه با تلفیق این محورها نداشتیم از جمع عادی نمرات اجتناب شده است.
روش تجزیه وتحلیل:با استفاده ازروش های ناپارامتریك آماری روش مانوتین مناسب دیده شد ونمرات هر محور در دو گروه مقایسه گردید.
فصل چهارم
شاخص آماریگروه تعداد Mean Rankمیانگین رتبه Sum of Ranksمجموع رتبه هاكودكان عادی 15 13/17 00/257
كودكان خیابانی 11 55/8 00/94كل 26
00/28 u-من وتینی00/94 ویل كاكسون164/3- Z002/ Asymp.sig(2-tailed)004/ Fxact sig [2*(1-tailed sig)]
از بین محاسبه شده صفر كوچكتر 55/9=M مربوط به كودكان كارو خیابان و M بزرگتر 13/17 M= مربوط به كودكان عادی است در سطح اطمینان 5% مقدار در M جدول برابر 002/0 است. در این آزمون برای معنادارشدن M محاسبه شده بایستی كوچكتر یا مساوی جدول باشد. بنابراین نتیجه می گیریم كه اختلاف معناداری بین دو گروه وجود ندارد و فرض صفر تایید نمی شود.
2) اداره هیجان
شاخص آماریگروه میانگین رتبه مجموع رتبه ها تعدادكودكان عادی 27/15 5/229 15كودكان خیابانی 09/11 0/122 11كل 26
00/56 u-من وتینی00/122 ویل كاكسون771/1- Z077/0 Asymp.sig(2-tailed)180/0 Fxact sig [2*(1-tailed sig)]
از بین صفرهای محاسبه شده صفر كوچكتر 09/11=M مربوط به كودكان كار و خیابان و M بزرگتر 27/15=M مربوط به كودكان عادی است. در سطح اطمینان 5%(5%= مقدار M جدول برابر 077/0 است. در این ازمون برای معنادار شدن M محاسبه شده بایستی كوچكتر یا مساوی جدول باشد. بنابراین نتیجه می گیریم كه اختلاف معناداری بین دو گروه وجود ندارد و فرض صفر تایید نمی شود.
شاخص آماریگروه میانگین رتبه مجموع رتبه ها تعدادكودكان عادی 33/11 0/170 15كودكان خیابانی 45/16 0/181 11كل 26
00/50 u-من وتینی00/170 ویل كاكسون912/1- Z056/ Asymp.sig(2-tailed)097/ Fxact sig [2*(1-tailed sig)]
از بین Mهای محاسبه شده M كوچكتر 45/16=M مربوط به كودكان كار و خیابان و M بزرگتر 33/11=M مربوط به كودكان عادی است. در سطح اطمینان 5% مقدار M جدول برابر 56% است. در این ازمون معنادارشدن M محاسبه شده بایستی كوچكتر یا مساوی جدول باشد. بنابراین نتیجه می گیریم كه اختلاف معناداری بین دو گروه وجود ندارد. فرض صفر تایید نمی شود.
4)تنظیم روابطشاخص آماریگروه میانگین رتبه مجموع رتبه ها تعدادكودكان عادی 23/13 50/198 15كودكان خیابانی 86/13 50/152 11كل 26
500/78 u-من وتینی500/198 ویل كاكسون230/ Z818/0 Asymp.sig(2-tailed)838/0 Fxact sig [2*(1-tailed sig)]
از بین M های محاسبه شده M كوچكتر 86/13=M مربوط به كو دكان كارو خیابان و M بزرگتر 23/12=M مربوط به كودكان عادی است در سطح اطمینان 5% مقدار M جدول برابر 818/0 است در این آزمون برای معنادارشدن M محاسبه شده بایستی كوچكتر یا مساوی جدول باید باشد. بنابراین نتیجه می گیریم كه اختلاف معناداری بین دو گروه وجود ندارد وفرض صفر تایید نمی شود.
5)خودآگاهیشاخص آماریگروه میانگین رتبه مجموع رتبه ها تعدادكودكان عادی 43/14 50/216 15كودكان خیابانی 23/12 50/134 11كل 26
500/68 u-من وتینی500/134 ویل كاكسون786/0- Z432/0 Asymp.sig(2-tailed)474/0 Fxact sig [2*(1-tailed sig)]
از بین صفرهای محاسبه شده M كوچكتر 23/12=M مربوط به كو دكان كار و خیابان و M بزرگتر 43/14=M مربوط به كو دكان عادی است در سطح اطمینان 5% مقدار جدول برابر 432/0 است. در این آزمون برای معنادارشدن M محاسبه شده بایستی كوچكتر یا مساوی جدول باشد.بنابراین نتیجه می گیریم كه اختلاف معناداری بین دو گروه وجود ندارد وفرض صفر تایید نمی شود.
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری:چنانچه در جریان كار مشخص شد پرورش هیجان زمینه ای مختص را دربر می گیرد و همان طول كه از قول ارسطو نقل كردیم مشكل انسان این نیست كه از هیجان برخوردار است بلكه مشكل او در نحوه ابزار آن است.چنانچه در نتایج آماری مشخص شد گر چه نمره كسب شده كودكان عادی بیشتر از كودككان خیابانی است اما تفاوت معناداری در هوش هیجانی این دو گروه وود ندارد.البته باید به نمونه گیری محدود نیز توجه داشت.
ادامه خواندن مقاله بررسي مقايسه اي هوش هيجان كودكان عادي
نوشته مقاله بررسي مقايسه اي هوش هيجان كودكان عادي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.