Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله در مورد بررسي تاثير زنگ ورزش بر روي سلامت رواني دانش آموزان مقطع پنجم ابتدايي

$
0
0
 nx دارای 96 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : چكیده :هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر زنگ ورزش بر روی سلامت روانی دانش آموزان مقطع پنجم ابتدایی شهرستان ابهر كه فرضیه های عنوان شده عبارتند از مقایسه سلامت روانی در بین دانش آموزان ورزشكار و غیر ورزشكار و فرضیه دوم عبارتند از بررسی افزایش زنگ ورزش بر روی سلامت روانی دانش آموزان كه جامعه مورد مطالعه عبارتند از دانش آموزان مقطع پنجم ابتدایی شهر ابهر كه 80نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیده كه انتخاب نمونه ها بطور تصادفی بوده است و جهت آزمون فرضیه ها از روش آماریtمتغییر مستقل و;. استفاده گردیده كه نتایج بدست آمده نشان می دهد كه تاثیر افزایش زنگ ورزش در بالا رفتن سلامت روانی دانش آموزان می تواند تاثیر زیدی داشته باشد و همین طور بین دانش آموزان ورزشكار و غیر ورزشكار از لحاظ سلامت روانی تفاوت معنی داری وجود دارد . فصل اولكلیات تحقیق مقدمه :نوجوانی و كودكی دوره ای از زندگی انسان را تشكیل می دهد كه مخصوصا برای طرح سوال درباره ارزشهاو اصول اخلاقی و ایجاد سلامت روانی مساعد است . جیمز ویلسون معتقد است كه انسان با حس ایجاد سلامت روانی. حسی كه خیلی تجلی می كند می تواند زندگی رو به آرامش برای خود رقم بزند كودكان با توانایی حرف زدن متولد می شوند اما اگر كسی حرف زدن را به آنها یاد ندهد آنها حف نخواهند زد همین متولد در ایجاد سلامت روانی هم می تواند دخالت داشته باشد به طوری كه اگر در محیط خانه و یا حتی مدرسه در ایجاد سلامت روحی و روانی برای كودكان قدم برنداشته حتما كودك دچر حالات روانی مانند اضطراب ، گوشه گیری ;;;;;و موارد دیگر خواهد شد كه قضاوت اخلاقی بر دلایل و برهایی استوار است كه این برهانها را بر حسب دیدگاه ها هدفهایی كه آنها را بر می انگیزند به شش مرحله تقسیم كرده و آن گاه دوباره در سه سطح جای داده است كه به دلیل رویدادهای اجتماعی وپیامد های منحصر به فرد در دوران كودكی و دوره ها ی بهرانی برای فرزند و گاهی اوقات روابط نامناسب والدین با هم دیگر در جلوی چشم كودك ایجاد آن در افراد در تمامی سنین مورد اهمیت قرار می گیر كه باعث ترقی و رسین به اوج می شود و گاهی آدمی با ایجاد روحیه سالم و بی دغدغه می تواند به اوج خود شكوفایی برسد كه تمام این رسیدن ها به عواملی مانند خانه – خانواده – والدین و مدرسه و مربیان بستگی دارد كه به عنوان مثال و مسئله ای كه در تحقیق حاضر مورد توجه است رسیدن به اوقات آزاد كودكان به كارها و عملیات سالم و توجه به اطراف دور و بر خود و استفاده بهینه می تواند در ایجاد سلامت روانی دخالت داشته باشد و همین طور خانواده كه در رسیدن به شكوفایی كودك چه از لحاظ فكری – جسمی می تواند نقش موثر داشته باشد . در برخی از جوامع ، تغییر موقعیت به كمك مراسم ورود كه گذر از كودكی به بزرگسالی رااز نظر اجتماعی نشان می دهد باعث اختلالاتی در سلامت روانی می شود كه آن را می توان با محبت و كارهای روزانه – شركت داشتن در محافل دوستانه سلامت جبران كرد . میلانی – ص121 . سال 1382 بیان مساله :روان شناسی علم تحقیق در رفتار موجودات زنده و به ویژه در تفكر و احساس و رفتار بشراست به همین دلیل از چندی پیش روان شناسان علاقه شدیدی نسبت به مشكلات عملی كه برای افراد بشر پیش می آید و راه حل هایی كه می توان برای آنها پیشنهاد داد . پیدا كرده اند منظور از روان شناسی علاوه بر پیشرفت علمی و صنفی ، بهبود بخشیدن به زندگی انسان نیز همت این علاقه روز افزون روان شناسان به مسائل روزمره و علمی بشر ، موجب شده است كه دانش ما در افراد بویژه كسانی كه دچار مشكلات روانی هستند ، به طور قابل ملاحظه ای افزایش یابد و به این شكل كه در سلامت روحی و روانی فرد چیزهای متنوعی در زندگی می تواند تاثیر گذار باشد و حتی گذراندن اوقات فراغت همانطور كه دوست دارید می تواند باعث ایجاد سلامت روانی در فرد شود ایجاد راه ح های جدید در مدارس و به كار بردن ورزش در سلامت نوجوانان می تواند موثر باشد . مساله مورد نظر در تحقیق حاضر بررسی تاثیر ورزش در سلامت روانی است و اینكه آیا ورزش می تواند تاثیر مثبت داشته باشد یا نه ؟ سوال مسئله 1- آیا ورزش در سلامت روانی تاثیر دارد ؟ 2- آیا سلامت در افرادی كه ورزش می كنند بیشتر از افرادی كه ورزش نمی كنند است ؟ اهداف تحقیق :هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر زنگ ورز را افزایش آن در ایجاد سلامت روانی كودكان در مقاطع حساس زندگی است و اینكه آیا این كودكان با ورزش بیشتر و قرار گرفتن در یك محیط سالم و بون دغدغه به اوج سلامت روحی و روانی می رسند و هدف دیگر اینكه بین افرادی كه ورزش می كنند سلامت روانی بیشتر از افرادی است كه ورزش نمی كنند . اهمیت و ضرورت تحقیقبطور كلی ورزش بخش مهمی از فرهنگ و جامعه ماست و در برگیرنده ورزش كاران و مردم در تمامی مراحل زندگی می شود كه در فرهنگ ایران ، ورزش كاران همواره توأم با خصلت های جوانمردی و صداقت و یاری دادن به دیگران و دستگیری ازضعفا و;بوده است نمونه های فراوان از این موضوع در ادبیات كشورمان و بویژه در حماسه عظیم فردوسی موجود است . شركت در فعالیت های ورزشی اغلب تاثیر درمانی بر كودكان و نوجوانانی كه دچار اختلال عاطف و یا معلولیت رشدی هستند دارد ، ورزش به كودكان و نوجوانان و حتی بزرگسالان این فرصت را می دهد كه ارتباطات جسمی ، روانی و اجتماعی برقرار كنند و حتی بزرگسالان این فرصت را می دد كه ارتباطات جسمی ، روانی و اجتماعی برقرار كننده هستند ضمن اینكه احساس اعتماد به نفس و تسلط بر مسائل را در آنها تقویت می كنند . ( شاملو- 159ص-1382) فرضیه های تحقیق1- بین افزایش زنگ ورزش و سلامت روانی دانش آموزان رابطه معنی دار آماری وجود دارد .2- سلامت روانی در بین افراد ورزشكار در مقایسه با افراد غیر ورزشكار بیشتر است. متغییرهای تحقیقافزایش زنگ ورزش = متغییر وابسته سلامت روانی = متغییر مستقل تعاریف عملیاتی ونظری واژه ها و مفاهیم تعاریف نظری سلامت روانی عبارتند از سازش فرد با جهان اطرافش به حداكثر امكان بطوریكه باعث شادی و برداشت مفید و مؤثر بطور كامل شود وسلامتی روان عبارت است از اینكه فرد چه احساسی به خود ، دنیای اطراف ، محل زندگی ، اطرافیان مخصوصاً با توجه به مسئولیتی كه در مقابل دیگران دارد، چگونگی سازش وی با درآمد خود و شناخت موقعیت مكانی و زمانی خویشتن .تعریف عملیاتی سلامت روانی : عبارتند از نمره ای است كه آزمودنی از آزمون سلامت عمومی ;; بدست آورده اند ورزش عبارتند از فعالیت ها و حالتهایی كه فرد جهت تناسب اندام و یا سرحال بودن و یا از بین بردن بیماریهای جسمی و روحی از آن استفاده می كنند كه خواه به صورت حرفه ای است و خواه به صورت غیر حرفه ای انجام می گیرد . فصل دومپیشینه و ادبیات تحقیق مقدمه و كلیاتتعریفبهداشت روانی (1) ،روانپزشكی پیشگیر (2) ، بهداشت روانی اجتماعی (3) ، و یا روانپزشكی اجتماعی (4) به كلیه روش ها و تدابیری اطلاق می شود كه برای جلوگیری از ابتلاء و درمان بیماری های روانی و توان بخشی بیماران روانی موجود به كار می رود . دو واژه اخیر بعد از سومین انقلاب در روانپزشكی (5) از سال 1963كه باعث ایجاد مراكز جامع روانپزشكی در مناطق جغرافیائی و یا جمعیتی معین گردیده به كار می رود . مشكل تعریف مشكل تعریف بهداشت روانی از آنجا سرچشمه می گیرد كه هنوز تعریف صحیح قابل قبولی برای بهنجاری (6) نداریم . البته تعاریف و نقطه نظر های زیادی با توجه به شرایط و موقعیت های اجتماعی ، سنن و فرهنگ برای بهنجاری شده است . پزشكان و افرادی كه با دید پزشكی به مسئله نگاه می كنند هنجاری یا سالم بودن را نداشتن علایم بیماری تلقی می كنند و به عبارت دیگر سلامتی و بیماری را در دو قطب مخالف یكدیگر قرار می دهند و برای اینكه فردی سالم بیمار شود بایستی از قطب سالم به قطب مخالف برود . این امر در بعضی از بیماری ها منجمله بیماری های عفونی ممكن است صادق باشد ولی در بیماری های روانی صادق نیست . عدم وجود علایم بیمار روانی و یا از بین رفتن علایم بیماری در اثر درمان ، به این معنی نیست كه فرد از سلامت روانی كامل برخوردار و به اصطلاح سالم است . بیماران مبتلا به صرع ، جنون ادواری و انواع افسردگی ها و نظایر آن از این قبیلند . البته این موضوع منحصر به بیماری های روانی نیست و در اكثر بیماری های جسمانی نیز صدق می كند . بیماران مبتلا به فشارخون و یا بیماری قند. غیره . اگر به علت استفاده از دارو ، فشارخون عادی و یا قند خون در حد طبیعی دارند دلیلی بر سلامی آنها نیست چون قطع درمان باعث پیدایش و برگشت علایم بیماری خواهد شد . پزشكان و روانپزشكان بهداشتی (2) كه در سازمان های بهداشتی با طب پیشگیری و برنامه های اجرائی سروكار دارند و به اصطلاح دید بهداشتی دارند مانند اپیدمیولوژیست ها برای تعریف بهنجاری از نرمال میانگین (3) یا زنگوله معروف منحنی توزیع عمومی استفاده می كنند و افراد را با خصوصیات افراد میانگین مقایسه می كنند . ای روش جنبه بالینی و درمانی نداشته و جنبه آماری دارد. بعلاوه تعیین خصوصیات افراد میانگین كه از طریق آماری بدست می آید خود مسئله قابل بحثی است .روانپزشكان فردی را از نظر روانی عالم می دانند كه تعادلی بین رفتارها و كنترل او در مواجه به مشكلات اجتماعی وجود داشته باشد . از این دیدگاه انسان و رفتار های او در مجموع یك سیستم در نظر گرفته می شود كه براساس كیفیات تاثیر و تاثر متقابل عمل می كنند . با این دیدسیستمیك ملاحظه می شود كه چگونه عوامل متنوع زیستی انسان بر عوامل روانی اجتماعی او اثر گذاشته و بالعكس از آن اثر می پذیرد . به عبارت دیگر در بهداشت وتعادل رو انی ، انسان به تنهایی مطرح نیست بلكه آنچه مورد بحث قرار می گیرد پدیده هایی است كه در اطراف او وجود دارند و به جمع سیستم و نظام او تاثیر می گذارند و از آن متاثر می شوند .پس از دید روانپزشكان سلامتی عبارتند از تعادل ر فعالیتهای زیستی ، روانی و اجتماعی افراد كه انسان از این تعادل سیستمیك و ساختارهای سالم برای سركوب كردن و تحت كنترل در آوردن بیماری استفاده می كند. روانكاوان و طرفداران فرضیه های روانكاوی از شخصیت ایده آل صحبت می كنند و من را میانجی بین خواسته های “نهاد”و كنترل و مواخه “فوق من “می دانند بهنجاری را میانجیگری صحیح و منطقی بین دوقدرت”نهاد” و “ابرمن “می دانند .روانكاوان به مراحل مختلف رشد روانی و عملكرد صحیح و خالی از تعارض ایگو ، استفاده از مكانیسم های دفاعی سازنده از فربه ها و فشارهای شدید را دلیل بر سلامت و تعادل روان می دانند . كارهای اریكسون و هارتمن نینمو به منظور تایید این نظریه است . كارشناسان سازمان بهداشت جهانی سلامت فكر و روان را اینطور تعریف می كنند :”سلامت فكر عبارتست از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران ، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی ، عادلانه و مناسب “. لوینسون و همكارانش در 1962سلامتی روان را اینطور تعریف كرده اند :”سلامتی روان عبارتست از اینكه فرد چه احساسی نسبت به خود ، دنیای اطراف ، محل زندگی ، اطرافیان مخصوصا با توجه به مسئولیتی كه در مقابل دیگران دارد ، چگونگی سازش وی با در آمد خود و شناخت موقعیت مكانی و زمانی خویشتن “. كارل فنجر می گوید :”سلامت روانی عبارتست از سازش فرد با جهان اطرافش به حداكثر امكان به طوری كه باعث شای و برداشت مفید و وموثر به طور كامل شود”. طبق تعریف واتسون موس مكتب رفتار گرایی رفتار عای نمودار شخصیت انسان سالم است كه موجب سازگاری او با محیط و با نتیجه رفع نیازهای اصلی و ضروری او می شود . تعریف گینزبوگ در مورد بهداشت روانی عبارت است از :”تسلط و مهارت در ارتباط ص حیح با محیط بخصوص در فضای مهم زندگی عشق ، كار تفریح “. این شخص و همكارانش برای توضیح بیشتر می گویند : در استعداد یافتن و ادامه كار ، داشتن خانواده، ایجاد محیط خانوادگی خرسند ، فرار از مسائلی كه با قانون درگیری دارد ،لذت بردن از زندگی و استفاده صحیح از فرصت ها ملاك تعادل و سلامت روان اس “. با توجه به تعریف بهنجاری ، از دیدگاههای مختلف و پیچیدگی علوم رفتاری در پزشكی و عدم تعیین مرزو حد رفتار عادی ، ارتباط جسم و روان ،رابطه علوم رفتاری در پزشكی از یك طرف و روانشناسی ، فلسفه علوم انسانی و جامعه شناسی از طرف دیگر ، كمبود تحقیقات و مطالعات دربیماری های روانی و نحوه اجرای انواع پیشگیریها كه پایه و اساس بهداش را در پزشكی تشكیل می دهند . همگی نقطه منفی است كه ر تعریف ، هدف و برنامه های بهداشت روانی را دچار اشكال می كن . مشكلات تعریف بهداشت روانی به قدری آشكار است كه احتیاج به ارائه مدرك و دلیل ندارد و تعاریف فوق نشان دهنده وسعت مسئه و خط مشیی است برای آنان ه علاقه مند به بهداشت در بیماری های روانی هستند . همان طور كه گذشت اكثریت روانپزشكان توانایی سازش با محیط ، انعطاف پذیری ، قضاوت عادلانه و منطقی در مواجه با محرومیها و فشارهای روانی را ملاك سلامت و تعادل روان می دانند و هدف اصلی ا ز درمان بیماران روانی نیز قادر كردن آنها به زندگی خانوادگی ، اجتماعی و به اصطلاح سازش با محیط است . تعاریف فوق برای روانپزشك بهداشتی كه درو زارت بهداشت ، درمان و آموزشی پزشكی مجری طرح و برنامه ریزی بهداشت روانی كشور است و با مسائلی مانند سایت روز ، امكانات بودجه ، مسائل جمعی ، كمبود پرسنل و نیروی انسانی متخصص و فعال ، مسائل اداری ، مالی ، قضاوی ، آمارو اقدام ، جمعیت ، تعداد مبتلایان جهت پیاده كردن و گسترش برنامه های بهداشت روانی و خلاصه مسائل همه گیرشناسی سرو كار دارد مفید و مفهوم نیست و با نوع كار او نیز توافقی ندارد . از تعاریف فوق چنین استنباط می شود كه بهداشت روانی ، علمی است برای بهزیستی و رفاه اجتماعی كه تمام زوایای زندگی از محیط خانه گرفته تا مدرسه ، دانشگاه ، محیط كار و نظایر آن در بهداشت روانی آنچه بیشتر مورد نظر است «احترام به شخصیت وحقیقت انسانی است » وتا هنگامی كه شخصیت فرد برقرار نشود سلامت فكر وتعادل روان و بهبود روابط انسانی معنی و مفهومی نخواهد داشت . روی این اصل بهداشت روانی را دانش یا هنری می دانند كه به فكر افراد كمك می كند كه با ایجاد روشهای صحیح روانی و عاطفی بتوانند با محیط خود سازگاری حاصل نموده وبرای حل مشكلات از راههای مطلوب اقدام نمایند . مجددا به این واقعیت تا كید می شود كه در بهداشت روانی تنها نداشتن علایم بیماری كافی نیست . بهداشت مناسب باید افراد را قادر سازد تا تواناییهای جسمی و روانی خود را به حداكثر رسانیده از استرسهای ناشی از عوامل بین افراد جلو گیری كرده ، زندگی اجتماعی ، اقتصادی بارور و هماهنگ با محیط داشته باشند . تاریخچه تاریخچه بهداشت روانی با توجه به وجود بیماری های روانی از زمانی كه بشر وجود داشته و مخصوصا زندگی اجتماعی را شروع كرده همواره بوده است . پیدا كردن شروع و آغاز هر نهضتی بخصوص نهضتهای اصلاحی و علمی به علت داشتن منابع گوناگون و چند جانبه مسئله مشكلی است در حقیقت روانپزشكی را می توان قدیمیترین حرفه و تازه ترین علم به شمار آورد. قدیمیترین ، چون بیماریهای روانی از قدیم وجود داشته بقراط 377تا460سال قبل از میلاد عقیده داشته كه بیماران روانی مانند بیماران جسمی باید درمان كرد . علل سرشتی و فرضیه ها فراجها از همان زمان بقراط و جالینوس وجود داشته و اهمیت تاریخی دارد . تازه ترین علم برای اینكه تقریبا از 1930بعد از تشكیل اولین كنگره بین المللی بهداشت روانی بود كه روانپزشكی به صورت جزئی از علم پزشكی شد و سازمانهای روانپزشكی و مراكز پیشگیری در كشورهای مترقی یكی بعد از دیگری فعالیت خود را شروع كرده اند . از فعالیت این سازمانها در جریان جنگ جهانی دوم عملاً كاسته شد و بدین ترتیب می توان روانپزشكی را به صورت تازه ترین علم بعد از جنگ جهانی دوم به حساب آورد . از اسناد و مدارك موجود چنین استنباط می شود كه تا اوگاخز قرن هیجدهم و همزمان با انقلاب كبیر فرانسه از تاریخچه بهداشت روانی اطلاعات كافی در دست نیست . به علت جهل و بیسوادی از بروز بیماریهای روانی ، اختلالات رفتاری و بیماریهای روانی را به دخالت ارواح خبیثه و شیاطین ، قدرتهای ماورای انسانی و نفوذ عوامل طبیعی مانند خورشید ، ماه ، رعدو برق در بدن می دانستند و عقیده داشتند كه باید این بیماریها با نیرو های ماوراء الطبیعه ، وساطت افراد مقدس از نزد خدا بهبودی یابند و این شفاعت موقعی اتفاق می افتد كه بیمار در خواب باشد . اولین بار بقراط فیلسوف مشهور یونانی بود كه خرافات را درباره بیماریهای روانی كنار گذاشت ، و اختلالات روانی را به طرف پزشكی كشانید ، درباره مالیخولیا و جنونزایمانی تعریف و توصیف كرد و مغز را مركز اصلی روان دانست . جالینوس علت بیماریهای روانی را اختلال عمل مغز و عدم اخلاط بدن می دانست . در اوایل قرن سیزدهم ارتباط جسم و روان و یكپارچگی واكنش آنها مورد بحث قرار گرفت و بعلاوه فرضیه ابو علی سینا مسئله این ارتباط را به اسپانیا و كشورهای دیگر كشاند و این زمینه ای برای فرضیه جدید برای بیماریهای روان تنی شد . این قرن را باید قرن كروجادو ، دخالت شیاطین و ارواح در ایجاد بیماریهای روانی دانست . اولین روانپزشك به نام جان وی كه در سال 1515در دهكده ای در مرز آلمان و هلند به دنیا آمده بود پس از اتمام دوره پزشكی دربارپس علاقه مند به مطالعه درباره رفتار انسانی و بیماریهای روانی شد و در سال 1563كتابی در سوئیس نوشت كه امروز ، اهمیت زیادی درباره تاریخچه روانپزشكی دارد . به علت علاقه مندی در نوشتن رساله هایی در مورد تشخیص بیماریهای روانی ، پسیكوزهای سمی ، صرع ، وحشت شبانه ، پسیكوزهای ییران ، هیستری، پارائونیا ، توهمات ، افسردگی و سایر پدیده های روانی مردم قرن 16 نام گرفت . اگر چه نوشته های او با مخافت وطرد او از طرف گروه زیادی از اطباء و نویسندگان آن زمان روبه رو شد ولی تا قرن اخیر ارزش و اهمیت نوشته های او معلوم نبود ولی بار شد روان شناسی پویا مجددا نوشته های تاریخی “وی یر” ارزش خود را در روانپزشكی پیدا كرد اولین روانپزشكدر كشور انگلستان ویلیام بتی در سال 1753بود . اطلاعات جسته گریخته وجود دارد كه تا قرن چهاردهم مكانهایی برای مواظبت و نگهداری بیماران روانی در مونت كاسینو ایتالیا و بیمارستانی در لیون فرانسه و در پاریس و همچنین بنا شدن بیمارستان بتلم در لندن در سال 1247 و در 1385 بیمارستان سنت بارتولومو در لندن در نزدیك كلیسای سنت بارتولومو وجود داشته است . در اسپانیا اولین بیمارستان روانی در سال 1409در شهر والنسیا بوسیله یك كشیش اسپانیایی ایجاد شد و علت آن رفتار استهزا آمیز و آزار دهنده افراد در ملاء عام و خیابانهای آن زمان بوده است . در اثر اقدام و پیشنهاد این كشیش از سال 1412تا1489 پنج بیمارستان دیگر در نقاط مختلف اسپانیا ساخته شد و در سال 1567به علت نفوذ اسپانیاییها اولین بیمارستان روانی در شهر مكزیكو بنا نهاده شد . روی این اصل نقش اسپانیاییها در بنا نهادن بیمارستانهای روانی و مواظبت از بیماران روانی هم در قدیم و هم امروزه از اهمیت قابل توجهی برخوردار بوده هست . از اینكه نحوه درمان در بیمارستان های آن زمان چه بوده و به سر بیماران چه می آمده ، آیا بهبد می یافته اند یا نه ؟ اطلاعات درستی نداریم ولی آنچه مسلم است این است كه اگر این بیماران در منازل یا خانواده ها می ماندند ، به طناب و زنجیر بسته می شدند به طوری كه بعضی آنها زنجیر ها را پاره ، از فرار ، در غار ، جنگلها زندگی می كردند ، از پوست و برگ درختان تغذیه می كردند ، بصورت دیو ، اجنه مزاحم رهگذران می شدند و هر كس آنها را می كشت مسئولیتی نداشت بیماران روانی خفیف به صورت فقرا ، ولگردان در كوچه و بازار وسیله خنده و تمسخر بچه ها و آلت دست بزرگتران می شدند . در بیمارستان بتلم لندن تا قرن 19 خوراك ، پوشاك و جای كافی برای بیماران وجود نداشت و بیماران را در روزهای یك شنبه در معرض دید و تماشای مردم در مقابل دریافت مختصر پول قرار می دادند و از این راه سالیانه 400پوند انگلیسی عاید بیمارستان می شد تا كمبود بودجه را جبران نمایند . در قرن17 ارتباط جسم و روان و محل این ارتباط در سلسله اعصاب مورد بحث قرار گرفت و دكارت و مالپكی ویلیی و سایرین مراكزی برای این ارتباط تعیین كردند . در هین قرن 1602اولین كتاب پزشكی درباره بیماریهای روانی به نام پراكیس مدیا توسط پزشك موئیسی نوشته شد كه در آن طبقه بندی بیماریهای روانی مورد توجه قرار گرفته و برای بیماریهای روانی علل ارگانیك قائل شدند. دو نفر از روانپزشكان معروف آن زمان یكی زاكیا كه پدر پزشكی قانونی لقب گرفته و سالها نیز پزشك پاپ بوده است كتابی در باره روانپزشكی قضایی نوشته و در گزارشات او مطالب زیادی وجود دارد از جمله اینكه فقط پزشك است كه می تواند درباره ناراحتی و شرایط روانی افراد اظهار نظر نماید ، با بیمار روانی به مصاحبه بنشیند و درباره رفتار و اعمال بیمار قضاوت نماید. دیگری به نام توماس سیدنهام كه خاطرنشان كرد واكنشهای هیستریك فقط مخصوص خانمها نبوده بلكه نزد آقایان و كودكان نیز دیده می شود و به صورت همه نوع علائم مانند : تهوع ، استفراغ ، سرفه ، تشنج ، دردهای معدی و روده ای و دردهای مختلف بدن ممكن است تظاهر نماید . نكته قابل ارزش این كه در آن تاریخ كه همه درگیر علایم روانی شدید و جنون مالیخولیایی بودند سیدنهام به ناراحتی های نوروتیك اشاره كرد ولی بعد از او مسئله به فراموشی سپرده شد تا این كه مجدداً در قرن بیستم مسئله توسط فروید به سرزبانها افتاد . در قرن هیجدهم مسئله به همان طریق قرن هفده ادامه یافت و مؤسسات خیریه در كشورهای كاتولیك بنا به پیشنهاد كشیش ها تأسیس شد . در این مؤسسات نظریات مردم درباره نحوه نگهداری و نظریه پزشكان در مورد درمان بیماران متفاوت بود . در بیمارستان تبلم اختلاف بین پزشكان طوری بود كه عده ای بیماران روانی را غیر قابل علاج دانسته و بعضی نیز روشهای مختلف درمانی به آنها توصیه و عقیده داشتند كه این بیماران بایستی درمان پزشكی شوند . در همین قرن ژرژ سوم پادشاه انگلستان كه دچار حملات بیماری مانیك شده بود توجه پزشكان و اطرافیان را به خود معطوف داشت و توجه نه تنها به درمان ژرژ سوم بلكه به مسائل پزشكی و روانپزشكی و پرستاری بیماران روانی بیشتر شد . در اواخر قرن 18و اویل قرن 19 نام سه نفر باید در سر لوحه پیشتازان و رهبران درمان اختلافی و انسانی كه عبارتند ازفیلیپ پنیل از فرانسه ، ویلیام تیوك از انگستان و ون سنزوكیاروگی از ایتالیا قرار گیرد .كیاروگی در سال 1974-1793 سه جلد كتاب درباره بیماریهای روانی نوشت و افتتاح بیمارستان روانی به نام بونی فازیو و گذراندن قانون برای بیماران روانی در سال 1774 از كارهای انجام شده او بود . مورگانی نیز در ایتالیا از افرادی بود كه در پیشترفت و ادامه درمان با روش اخلاقی سهم مهم داشت . تیوك به علت داشتن اعتقادات مذهبی و اینكه اگر بیمار روانی از محیط فشار آور دور باشد بهبود می یابد در یورگ انگلستان در سال 1796 بیمارستانی برای 30نفر افتتاح كرد و به درمان پزشكی با آزاد گذاشتن بیماران اقدام كرد و چون نتایج رضایتبخش داشت بعد از او نیز پسرش به نام ساموئل تیوك روش پدر را ادامه داد و روش او الگویی برای افتتاح بیمارستان و مراكز روانی در ایالت متحده امریكا گردید . پینل متولد جنوب فرانسه و پزشك معروف در سال 1794 به پاریس رفت و به ریاست بیمارستان بی ستر كه مربوط به بیماران روانی مدد بود و حدو 200 بیمار خطرناك و غیرقابل كنترل داشت منصوب شد . پینل از سالها قبل درباره درمان و نگهداری بیماران روانی به روانی طرق انسانی نظریه هایی داشت . پس از منصوب شدن به این سمت اولین اقدامش آزادد گذاشتن بیماران و كنار گذاشتن تنبیه و شكنجه بود كه با استقبال اكثریت مردم آن زمان روبه رو شد و در نتیجه این امر در بیمارستان سالی پتریر كه مخصوص بیماران زن بود و توسط اسكردل اداره می شد به اجرا درآمد . پنیل در كتابی به نام رساله پزشكی فلسفی درباره مانی با زبانی بسیار ساده و روشن و مطابق سبك پزشكی علائم بیماریهای روانی را شرح داده و به چهار گروه بیماریهای روانی اشاره كرد . كه عبارت بودند از :ملانكوی یا اختلال عملی فكری و ذهنی ، مانی یا هیجان عصبی بیش از حد بدون هذیان ویا توأم با هذیان ،دمانس یا جندن پیری واختلال پدیده های فكر و بالاخره عقب ماندگی ذهنی یا محدودیت فعالیت قوای ذهنی .پنیل اعتقار داشت كه این بیماری ها بایستی با دارو درمان شوند ودر رساله خود هیجان را عامل مستعد كننده ویا تسریع كننده در بیماری های روانی دانسته است . به نظر می رسد وجود این عقیده درپنیل به علت این بوده كه در مكتب روان شناسی عملی ارسطویی هیجان در سه لوحه علایم بیماریهای روانی قرار گرفته شده بود وبه عبارت دیگر ارسطو بیماریهای روانی را در اثر به هم خوردن تعادل وهیجان وسلامت روان را به علت تعادل كامل هیجان می دانست . در مكتب ارسطویی تمام جنبه های رفتاری از نظر علمی در نظر گرفته می شد كه تقریبا همان نظریه ی كه فعلا نیز در مد نظر است . در این مكتب فلسفه یگانگی روان و جسم بیشتر مورد تاكید بوده وبه همین دلیل برای درمان بیماران روانی از عطریات ، شروبات ، موزیك ، تفریح ، گردش و محبت آزاد استفاده می شد و مخصوصا برای مسِِِِِئلهدر دل آزاد و احیای واكنشها خیلی تاكید می شده زیرا هیجانات باید بیرون ریخته می شدند تا باعث تهاجم و هتك حرمت نشوند . باید گفت استقبال ازموزیك وتاثر در فرهنگ یونان بیشتر به علت جنبه های هیجانی روانی وبالنتیجه درمان بوده است وهمین مسئله باعث شده كه پنیل درمان اخلاقی رایك درمان انتخابی برای بیماران روانی دانسته است . در كشورهای آمریكایی تازمانی كه جزكشورهای مستمراتی بودند مسائل روانی همان جنبه های خرافاتی و موهوم پرستی است وسحروجادو ودر سرلوحه علل بیماریهای روانی به شمار می رفت . بیماران شدیدروانی در زندانها وبیماران سبك وخفیف درمنازل نگهداری میشدند وحتی قانون الیزابتی درباره نگهداری فقرا در انگلستان تاثیر زیادی در كشورهای مستمراتی آمریكا نداشت .كم كم مردم خیر وفهمیده انجمنهای محلی تشكیل داده وبه تبعیت از كشورهای اروپایی روشهای انسانی درباره بیماران روانی به اجرا گذاشتند وروز به روز به علت فشار واحتیاج مردم تعداد این انجمنها زیاد شدند . بالاخره درسال 1751 اولین قانون نگهداری بیماران روانی و فقرا از طرف دولت وقت وضع شد . در سال 1756 اولین بیمارستان عمومی اوپلسیلوانیاتوسط بنیامین فرانكلین بنا نهاده است وبخش بیماران روانی در طبقه زیرزمین این بیمارستان قرارداده شد . روش درمان دراین بیمارستان بدوی وبه طور اولیه بود وبیشتر ازبیماران كار می كشیدند باتوجه به سلامت آنها داشته باشند .بیماران به وسیله نگهبان نگهداری ومواظبت می شدند واگر حالت تهاجمی وتحریكات شدید وجود داشت دستها وپاهای آنها را می بستند وآنها را به زمین میخكوب می كردند ویادر لباسهای مخصوص محكم می بستند مانند انگلستان روزهای یكشنبه بیماران را در معرض تماشاگران در مقابل دریافت پول قرار می دادند . اولین بیمارستان روانی جدا از بیمارستان عمومی در سال 1773 از طرف دولت مسئولین ایالتی در شهر ویلیا مزبرگ كه بعدا پایتخت ویرجینا نام گرفت افتتاح شد . بسیار به جاست كه نامی از بنیامین راش كه پدر روانپزشكی در آمریكا نامیده شده ببریم كه درمان بیماران روانی را در بیمارستان پنسیلوانیا به عهده گرفت و در سال 1812 یك سال قبل از مرگش كتابی به نام اطلاعات پزشكی و شرح بیماریهای روانی نوشت كه تا 70سال تنها كتاب بیماریهای روانی در امریكا به شمار می رفت . مسئله درمان اخلاقی كه بیشتر جنبه انسانی ، عاطفی و تعلیم و تربیت داشت در طرفدارن از جنبه های خیریه اثر خوبی گذاشت و مخصوصاً در قرن 19 بنا نهادن بیمارستانها مدنظر قرار گرفت . به طور خلاصه باید گفت در اوایل قرن 19 اصطلاح روانپزشكی در كشورهای اروپایی به جای دیوانگی بنانهاده شد. در این قرن علوم و تكنولوژی پیشرفت قابل توجهی كرد . شهرنشینی، صنعتی شدن ، احتیاج مردم ، كنار گذاشتن عقاید و خرافات و شركت در انقلاب اجتماعی باعث شد كه علم پزشكی جزء علوم اساسی شده و روان شناسی و مسائل روانی بخصوص به علت باز شدن دانشگاه ها مسئله روز شد . این موضوع در كشورهای آلمان ، ایتالیا به اوج خود رسید و علیرغم مرگ پیشقدمان و فلسفه دانان درمان اخلاقی كتابهایی در زمینه های جنبه های عضوی و فیزیوپاتولوژی بیماریهای روان ی در آلمان نوشته شد و در سال 1867 این كتابها به زبان انگلیسی ترجمه شده و در دسترس امریكاییان نیز قرار گرفت . بطوری كه معلوم می شود اروپاییها نسبت به امریكاییها در مورد روانپزشكی خیلی جلو بوده و در حقیقت احتیاجات مردم كشورهای امریكا بوده كه دولت های امریكایی را به فكر انداخت كه لنگان لنگان پشت سر اروپاییها درباره مسائل روانی پیش بروند . در سال 1895انیستیتوی روانپزشكی در بیمارستان نیویورك تحقیقات درباره مسائل روانپزشكی ررا شروع كرد و در سال 1902آدولف مایر روانپزشك جوان سوئیسی جزء پزشكان این انیستیتو شد و در سال 1912به سمت رئیس مركز روانپزشكی هنری فیلیپین وابسته به دانشكده جانز هاپكینز منصوب شد و بعداً مكتب سایكو بیولوژی را بنیان گذاری كرد . در این سال ها كه روانپزشكی ترقی و توسعه روزانه داشت شخصی بنام لكیفوردبیرس كه یك تاجر معروف بود به علت ابتلا به افسردگی در بیمارستان روانی بستری شد و در سال 1905كتابی از شرح حال و تجربیات خود بنام «روانی كه به حال خود برگشت » نوشت . بیرس در این كتاب ضمن شرح حال خود در زمانی كه در بیمارستان بوده از نحوه درمان بیماری خود و وضع بیمارستان روانی صحبت می كند در سال1908كمیته وابسته به بهداشت روانی كه پس از یك سال تبدیل به انجمن ملی بهداشت روانی شد باعث شد كه بهداشت روانی نهضتی جهانگیر شود و نظایر این انجمن ها در كشورهای دیگر و ایالتهای امریكا افتتاح شوند . درمان اخلاقی پنیل باعث پیدایش روانپزشكانی چون اسكیرول ، امیل كراپلین ،‌ اوژن بلولر ، پیرژانه و شاركو شد . اثرات پیشرفت روانپزشكی در فرانسه باعث شد روانپزشكان و پزشكانی در سوئیس پیدا شوند. كوچكی ، بیطرفی از نظر سیاسی ،محل جغرافیایی ،نفوذ زبان و عقاید محلی كمك زیادی به پیشرفت روانپزشكی در سوئیس لوك و اوژن بلولر لنت اسكیزوفرنی را از كلمه یونانی اسكیزو به معنی جدایی و انفكاك و فرن به معنای مغز را بنا نهاد وتقسیم بندی بیماریهای روانی را نوشت .هومن رور شاخ در سوئیس تحت نظر یونگ روانكاو معرف سوئیسی مشغول به كار شد وبالاخره نوبت به روانپزشكان یا روانكاوانی مانند فروید ، برونر، ادلرورانك كه همگی اتریش بودند ر سید كه در قرن اخیر شهرت عالمگیر پیدا كردند .نهضت روانكاوی كه توسط فروید به اوج قدرت رسید از اوایل قرن بیستم از ابتدا توسط ژوزف برونر اتریشی كه علایم سیتوزیك یدء زن جوان را معالجه می كرد شروع شد . در قرن بیستم تئوریهای مختلف روانكاوی ، روانپزشكی رینامیك، ژنتیك، بیولوژی ، ارتباط جسم و روان ، تئوریهای سرشتی ، مطالعه دوباره اثرات الكتروتك وعمل جراحی مغز در بعضی از بیماریهای روانی ، گشایش مراكز اورژانس روانپزشكی به علت بروز جنگ جهانی دوم و مطالعات اپیدمیولوژیك در كودكان كه از خانواده هایشان جدا و به سایر كشورها مخصوصاً سوئیس پناه آورده شده بودند باز شد . كم كم مكتب رفتارگرایی توسط واتسون ، مفهوم همنو;. و مطالعه واكنشهای اعصاب اتونوم به وسیله كانن در اثر برخورد با استرس و فشارها ، تئوری هیجان به وسیله جیمزپاپز ، فرضیه فشار و سندروم سازش عمومی توسط هانی یله و بالاخره فرضیه های دیگر یكی پس از دیگری پیدا و روانپزشكی به صورت روانپزشكی امروزی درآمد .در سال 1930 اولین كنگره بین المللی بهداشت روانی با شركت نمایندگان پنجاه كشور در واشنگتن تشكیل شد و مسائل روانی كشور ها از قبیل تأسیس بیمارستانها ،مراكز درمانی سرپایی ، مراكز كودكان عقب مانده ذهنی و نظایر آن مورد مطالعه قرار گرفت . در همین سال به موجب قانونی در انگلستان بخشهای سرپایی تأسیس شد و در این بخشها سرویسهای كار درمانی به وجود آمد و بالاخره درسال1940 كم كم بیمارستانهای روزانه در انگلستان افتتاح شد . بروز جنگ جهانی دوم تشكیل كنگره های بهداشت روانی را به تعویق انداخت ولی خوشبختانه بعد از اتمام جنگ كنگره های بهداشت روانی را به تعویق انداخت ولی خوشبختانه بعد از اتمام جنگ كنگره های بهداشت روانی یكی از بعد از دیگری تشكیل شد . اگر چه جنگ جهانی دوم مسائل زیادی پیش آورده ولی این حسن را داشت كه مسئله بهداشت روانی اهمیت بیشتری پیدا كند . زیرا بیش از یك میلیون و هفصدو پنجاه هزار نفر به دلیل بیماریهای روانی از خدمت سربازی اخراج شدند . در سومین كنگره بین المللی بهداشت روانی در سال 1948كه در لندن تشكیل شد اساس فدراسیون جهانی بهداشت روانی بنیان گذاری شد و در همان سال این فدراسیون به عضویت رسمی سازمان بهداشت جهانی درآمد و سازمان جهانی بهداشت در ژنو نقش رهبری رسمی فدراسیون جهانی بهداشت روانی را به عهده گرفت . از آن تاریخ به بعد هر سال یك جلسه بین المللی و هرچهار سال یك بار یك كنگره جهانی تشكیل شده و می شود . در نتیجه تلاش و كوششهای پیگیر روز 18 فروردین مطابق با هفتم آوریل روز جهانی بهداشت اعلام گردید . و در سراسر جهان مسائل بهداشتی كشورها مورد بررسی قرار گرفت و از مسئولین بهداشتی كشورهای مختلف خواسته شد تا برنامه های بهداشت روانی را جزء برنامه های بهداشت عمومی قرار دهند . در سال 1959 قانون روانی انگلستان از مجلسین آن كشور گذشت و وزارت بهداری و تامین اجتماعی عهده دار مسئولیت درمان و نگهداری بیماران روانی در آن كشور شد . در سال 1960 به دستور پرزیدنت كندی ریاست جمهور وقت آمریكا قوانینی جدید برای بهداشت روانی وضع شد و دولت عهده دار مسئولیتهای سنگینی برای این گونه بیماران شد . كندی بهداشت روانی را یك وظیفه همگانی و جهاد ملی اعلام كرد و گفت : «من پیشنهاد می كنم برنامه بهداشت روانی ملی با تاكید هرچه بیشتر و توجه مخصوص درباره مراقبت از بیماران روانی و عقب ماندگان ذهنی ایجاد شود و دولت در تمامی مراكز ایالتی ، مقامات محلی و حتی همه افراد مسئولیت كلی داشته باشد » و به همین علت در سال 1963قانون مراكز جامع روانپزشكی در امریكا به تصویب رسید و تحت این قانون مراكز جامع منطقه ای مسئول 75تا200هزار نفر از ساكنین همان منطقه برای بیمارن روانی شد . مراكز جاع اداری پنج نوع سرویس مختلف هستند كه عبارتند از : بخش بیماران بستری ، ب خش بیماران سرپای، بخش بیماران روزانه ، بخش های توانبخشی و بخش اورژانسهای روانپزشكی كه در تمام اوقات شبانه روز و تعطیلات باز و آماده دادن خدمات فوری است . بخشهای مشاوره و راهنمایی و آموزش درمانی نیز در بعضی از مراكز جامع تاسیس شده است . به تصاویر مراكز جامع روانپزشكی در این كتاب مراجعه شود . ادامه خواندن مقاله در مورد بررسي تاثير زنگ ورزش بر روي سلامت رواني دانش آموزان مقطع پنجم ابتدايي

نوشته مقاله در مورد بررسي تاثير زنگ ورزش بر روي سلامت رواني دانش آموزان مقطع پنجم ابتدايي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>