Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله در مورد فقر وتوسعه شهري

$
0
0
 nx دارای 41 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : فقر وتوسعه شهری فقر و جدایی‌ نژادی‌ در مراكز شهری‌ خبرگزاری فارس:نرخ‌ فقر در مراكز شهرها بیش‌ از دو برابر حومه‌شهرهاست‌ و در پاره‌ای‌ مادرشهرها این‌ تفاوت ‌حتی‌ بیشتر است‌. برای‌ نمونه‌ در شیكاگو وفیلادلفیا نرخ‌ فقر مركز شهر حدود چهار برابر نرخ‌فقر در حومه‌های‌ شهر است‌. توزیع‌ نژادی‌ فقر درمراكز شهرها 1ر31 درصد برای‌ سیاه‌پوستان‌ و 12درصد برای‌ سفیدپوستان‌ است‌ اگرچه‌ مردم‌ فقیر را در هر یك‌ از بخشهای‌ جامعه‌ می‌توان‌ مشاهده‌ كرد اما تمركز و فراوانی‌ آن‌ در میان‌ زنان‌، كودكان‌و اقلیتهای‌ نژادی‌ و مراكز شهری‌ بزرگ‌ (در مقابل‌ حومه‌ها یا حوزه‌ آماری‌ كلانشهرها) بیشتر است‌. این‌ مقاله‌ كاوشی‌ است‌ درباره‌ تداوم‌ و ماندگاری‌ فقر در مراكز شهری‌ ایالات‌ متحد، جدایی‌ نژادی‌، مسكن‌ فقرا و بالاخره‌ بیكاری‌ و علل‌ آن‌. كلید واژه‌ها: فقر شهری‌ در آمریكا، تعریف‌ فقر شهری‌، بودجه‌ فقر، مراكز شهری‌، حوزه‌های‌ آماری‌ مادرشهر، سیاست‌مسكن‌، فقر و جدایی‌ نژادی‌ و ناموزنی‌ فضایی‌2 چكیده: واقعیتهایی‌ در باره‌ فقر دولت‌ ایالات‌ متحد امریكاخانواده‌ فقیر راخانواده‌ای‌ تعریف‌ می‌كند كه‌ “مجموع‌ درآمدهای‌آن‌ كمتر از مقداری‌ است‌ كه‌ برای‌ رفع‌ نیازهای‌حداقل‌ خانوار ضروری‌ است‌”. برای‌ محاسبه‌ “بودجه‌ فقر” نیز حداقل‌ هزینه‌ غذایی‌ خانوار را درسه‌ ضرب‌ باید كرد، بدین‌ ترتیب‌ خانوارهای‌ بادرآمد كمتر از این‌ مقدار (بودجه‌ فقر)3 فقیرمحسوب‌ می‌شوند. در سال‌ 1997 میلادی‌ بودجه‌فقر برای‌ خانوار چهار نفره‌ امریكایی‌ 16400 دلار سه‌ نفره‌ 12802 دلار و یك‌ نفره‌ 8183 دلار تعیین‌و محاسبه‌ شده‌ است‌. فقیر كیست‌ و كجا زندگی‌ می‌كند 1 نژاد اگر چه‌ تعداد فقرای‌ سفیدپوست‌ دو برابر فقرای‌سیاه‌پوست‌ و چهار ب رابر فقرای‌ اسپانیایی‌ زبان‌ تباراست‌ اما نرخ‌ فقر در میان‌ سیاهان‌ و اسپانیایی‌ زبان‌تبارها به‌ مراتب‌ بالاتر است‌. در میان‌ اسپانیایی‌زبان‌ تبارها نرخ‌ فقر پورتوریكوئی‌ تبارها با 36درصد و مكزیكی‌ تبارها 31 درصد از بقیه‌ بیشتراست‌، در حالی‌ كه‌ كوبایی‌ تبارها با نرخ‌ 18 درصددر پایینترین‌ مرتبه‌ قرار دارند. نرخ‌ فقر برای‌ آسیایی‌تبارها 14 درصد و تقریبا نزدیك‌ به‌ 3ر13 نرخ‌ كه‌مت وسط ملی‌ در امریكا است‌. 2 فقر سالمندان‌ یكی‌ از موفقیتهای‌ مبارزه‌ با فقر پایین‌ آمدن‌ نرخ‌ فقرسالمندان‌ است‌ كه‌ در فاصله‌ بین‌ سالهای‌ 1959 تا1997 از 35 درصد به‌ 5ر10 كاهش‌ یافت‌ وقسمت‌ اعظم‌ این‌ بهبودی‌ نتیجه‌ گسترش‌ تامین‌اجتماعی‌ طی‌ این‌ دوره‌ بوده‌ است‌. 3 كودكان‌ در سال‌ 1997 در ایالات‌ متحد 16 (6ر16 درصد)كودكان‌ در فقر زندگی‌ می‌كردند و این‌ در حالی‌است‌ كه‌ نرخ‌ فقر كودكان‌ اقلیتها به‌ مراتب‌ بالاتربوده‌ است‌. 4 محل‌ زندگی‌ نرخ‌ فقر در خارج‌ از حوزه‌های‌ مادرشهر تقریبا 13بیشتر از حوزه‌های‌ مادرشهری‌ در امریكاست‌. نرخ‌فقر در مراكز شهرها دو برابر بیشتر از نرخ‌ فقر درنقاط غیرمركزی‌ شهرهاست‌. 5 نوع‌ خانوار نرخ‌ فقر برای‌ خانوارهای‌ با سرپرست‌ زن‌ شش‌ برابراز خانوارهایی‌ كه‌ در آنها زن‌ و مرد مشتركاسرپرستی‌ خانوار را بر عهده‌ دارند بیشتر است‌.علل‌ بالا بودن‌ این‌ نرخ‌ فقر عبارت‌است‌ از: الف‌) زنان‌ سرپرست‌ خانوار باید دائما بین‌ اشتغال‌و مسئولیتهای‌ خانوادگی‌ در نوسان‌ باشند. ب‌) به‌ طور متوسط حقوق‌ و دستمزد زنان‌ از مردان‌كمتر است‌. ج‌) تعداد زیادی‌ از خانوارهای‌ با سرپرست‌ زن‌ ازحمایت‌ و كمك‌ پدر غایب‌ فرزندانشان‌ محروم‌هستند. د) آموزش‌ نرخ‌ فقر و سطح‌ آموزش‌ رابطه‌ای‌ معكوس‌ با هم‌دارند. نرخ‌ فقر در میان‌ افراد زیر دیپلم‌ دو برابردارندگان‌ دیپلم‌ متوسطه‌ و ده‌ برابر فارغ‌التحصیلان‌آموزش‌ عالی‌ است‌. نوع‌ اشتغال‌ فقیران‌ بیش از نیمی‌ از خانوارهای‌ فقیر آنهایی‌ هستند كه‌(سرپرست‌ خانوار.م‌) كار نیمه‌ وقت‌ دارد و تنها 15آنها كار تمام‌ وقت‌ دارند. در صورتی‌ كه‌ مزد هرساعت‌ كار كمتر از 20ر8 دلار باشد، یك‌ خانوارچهار نفری‌ نیز حتی‌ با كار تمام‌ وقت‌ هم‌ ممكن‌است‌ به‌ خانواده‌ فقیر تبدیل‌ شود. بدین‌ ترتیب‌شغل‌ تمام‌ وقت‌ به‌ تنهایی‌ برای‌ برون‌ رفت‌ از فقركافی‌ نیست‌ مگر اینكه‌ درآمد سرپرست‌ خانوار ازحداقل‌ دستمزد كمی‌ بالاتر و بیش‌ از یك‌ نفر درخانوار شاغل‌ باشد. در واقع‌ تعداد زیادی‌ ازخانوارهایی‌ كه‌ از دایره‌ فقر بیرون‌ هستند و فرد اول‌خانواده‌ ساعتی‌ كمتر از 20ر8 دلار می‌گیرد ازاشتغال‌ نفر دوم‌ بهره‌مند هستند. فقر در مراكز شهرها نرخ‌ فقر در مراكز شهرها بیش‌ از دو برابر حومه‌شهرهاست‌ و در پاره‌ای‌ مادرشهرها این‌ تفاوت‌حتی‌ بیشتر است‌. برای‌ نمونه‌ در شیكاگو وفیلادلفیا نرخ‌ فقر مركز شهر حدود چهار برابر نرخ‌فقر در حومه‌های شهر است‌. توزیع‌ نژادی‌ فقر درمراكز شهرها 1ر31 درصد برای‌ سیاه‌پوستان‌ و 12درصد برای‌ سفیدپوستان‌ است‌، در حالی‌ كه‌ تنها5ر19 درصد فقیران‌ سیاه‌پوست‌ و 6ر6 درصدسفیدپوستان‌ حومه‌نشین‌ هستند. انزوای‌ محل‌ اقامت‌ یا جدایی‌ نژادی‌ یكی‌ از ویژگیهای‌ شهرهای‌ ایالات‌ متحد جدایی‌ وانزوای‌ نژادی‌ محلات‌ است‌. نماد این‌ واقعیت‌ این‌است‌ كه‌ بیش‌ از 23 (قریب‌ 70%) سیاهانی‌ كه‌ درمادرشهرها زندگی‌ می‌كنند در مناطق‌ مركزی‌شهرها اقامت‌ دارند و تنها 13 سفیدها در این‌ مناطق‌اقامت‌ دارند. به‌ عبارت‌ دیگر تنها 13 سیاهان‌ درمناطق‌ حومه‌ای‌ شهرهای‌ بزرگ‌ اقامت‌ دارند، یعنی‌دو برابر كمتر از سفیدپوستان‌. خواهیم‌ دید كه‌تمركز سیاهان‌ در مراكز شهرها یكی‌ از دلایل‌محرومیت‌ آنها از دسترسی‌ به‌ مشاغل‌ حومه‌ها ونرخ‌ بالای‌ فقر در مراكز شهرهاست‌. واقعیتهایی‌ در باره‌ انزوای‌ محلات‌ نژادی‌ یكی‌ از راههای‌ كمی‌ كردن‌ میزان‌ جدایی‌ و انزوای‌نژادی‌ شاخص‌ یا نمایه‌ ناهمگنی‌ است‌. این‌شاخص‌ نشانگر سهم‌ عددی‌ یك‌ گروه‌ نژادی‌ است‌كه‌ باید برای‌ رسیدن‌ به‌ یك‌ پیكربندی‌ كاملا همگن‌از نظر فضایی‌ جا به‌ جا شوند یا دوباره‌ اسكان‌یابند; شاخصی‌ كه‌ در هر سرشماری‌ تركیب‌ نژادی‌حوزه‌های‌ كلانشهری‌ را به‌ طور كلی‌ ترسیم‌ كند. درسال‌ 1990 به‌ طور متوسط شاخص‌ ناهمگنی‌برای‌ حوزه‌های‌ كلانشهری‌ امریكا رقم‌ 69 درصدبوده‌ است‌ كه‌ بدان‌ معناست‌ كه‌ برای‌ دستیابی‌ به‌همگنی‌ كامل‌ 69 درصد سیاه‌پوستان‌ (یاسفیدپوستان‌) باید دوباره‌ اسكان‌ یابند. همان‌ طور كه نمودار (1) شاخصهای‌ناهمگنی‌ حوزه‌های‌ مادرشهری‌ نشان‌ می‌دهد این‌شاخصها برای‌ حوزه‌های‌ مختلف‌ تفاوت‌ زیادی‌ رانشان‌ می‌دهند. این‌ تفاوت‌ هر چه‌ حوزه‌ مادرشهری‌بزرگتر باشد بیشتر است‌. این‌ نمودار همچنین‌ناهمگنترین‌ شهرها را در مقیاس‌ ملی‌ نشان‌می‌دهد، مضافا اینكه‌ این‌ شهرها در ایالتهای‌شمالی‌ مركزی‌ قرار دارند و طی‌ چندین‌ دهه‌ گذشته‌میزان‌ انزوای‌ نژادی‌ در آنها تغییر زیادی‌ نكرده‌است‌. علل‌ انزوا و جدایی‌ نژادی‌ محلات‌ علل‌ جدایی‌ نژادی‌ محلات‌ چیست‌؟ عوامل‌گوناگونی‌ در این‌ امر دخیل‌ هستند وتفكیك‌ اثرهای‌آن‌ به‌ صورت‌ روشن‌ كار مشكلی‌ است‌. 1 رفتارهای‌ نژادی‌ و تنش‌. سیاه‌پوستان‌ وسفیدپوستان‌ در رابطه‌ با تركیب‌ همسایگان‌ علایق‌ 100 90 80 70 60 50 40 30 20 10 0 شاخصهای‌ ناهماهنگی‌ حوزه‌های‌ مادرشهری‌ در آمریكا69 حوزه‌های‌ مادرشهری‌ آماری‌ بزرگ‌ (بالای‌ یك‌0 هزار تا یك‌ میلیون‌)64 حوزه‌های‌ مادرشهری‌ كوچك‌ (كمتر از 500 هزار نفر)57 دیترویت‌88 شیكاگو86 كلیولند85 میوواكی‌83 نیویورك‌82 سن‌لوئیس‌77 فیلادلفیا77 ایندیاناپولیس‌74 نمودار 1 شاخصهای‌ ناهمگنی‌ نژادی‌ (The inddex of dissimilarity) در حوزه‌های‌ آماری‌ مادرشهرهای‌امریكا، منبع‌ اداره‌ سرشماری‌ امریكا 1998 متفاوتی‌ را از خود بروز می‌دهند (كاین‌، 1985 وكلارك‌، 1991). در حالی‌ كه‌ اكثر سیاهان‌ الگوی‌همسایگی‌ همگن‌ را ترجیح‌ می‌دهند سفیدها غالبا خواهان‌ جدایی‌ نژادی‌ هستند. علاوه‌ بر این‌سفیدها و سیاه‌ها از الگوی‌ همسایگی‌ همگن‌ تلقی‌متفاوتی دارند: از دیدگاه‌ یك‌ خانوار سیاه‌پوست‌،الگوی‌ همسایگی‌ همگن‌ الگویی‌ است‌ كه‌ در آن‌سفیدها و سیاه‌ها به‌ صورت‌ برابر تقسیم‌ شده‌باشند. در حالی‌ كه‌ الگوی‌ مورد درخواست‌ تعدادمعدودی‌ از سفیدها الگویی‌ است‌ كه‌ 80 درصدساكنان‌ سفید و تنها 20 درصد بقیه‌ سیاه‌ باشند.تنشهای‌ نژادی‌ در نواحی‌ مسكونی حومه‌هاموجب‌ شده‌ است‌ كه‌ جز تعدادی‌ از سیاهان‌،”پوست‌ كلفت‌”20 بقیه‌ آنجا را ترك‌ كنند (میلز ولوبوئل‌، 1997). 2 تفاوت‌ درآمد. به‌ طور متوسط درآمدخانوارهای‌ سیاه‌پوست‌ از سفیدپوستان‌ كمتر است‌و اینكه‌ خانه‌های‌ درون‌ شهر ارزانتر هستند (همان‌منبع‌). اگر چه‌ پاره‌ای‌ از خانوارهای‌ سیاه‌پوست‌خانه‌های‌ ارزان‌ قیمتتر مراكز شهری‌ را ترجیح‌می‌دهند اما این‌ پدیده‌ به‌ طور كامل‌ بیانگر درجه‌جدایی‌ نژادی‌ نیست‌. مطالعه‌ای‌ كه‌ گابریل‌ وروزنتال‌ در سال‌ 1989 انجام‌ داده‌اند حاكی‌ ازآن‌است‌ كه‌ خانوارهای‌ سیاه‌پوست‌ با درآمدی‌ برابرسفیدها و سایر ویژگیهای‌ مشترك‌ علاقه‌ كمتری‌ به‌حومه‌نشینی‌ از خود نشان‌ می‌دهند. كاین‌ (1985)این‌ سؤال‌ را طرح‌ كرده‌ است‌ كه‌ اگر تصمیم‌ درانتخاب‌ محل‌ اقامت‌ مبتنی‌ بر عوامل‌ غیرنژادی‌(مثل‌ درآمد، نوع‌ خانوار، سن‌ رییس‌ خانوار) بود،چه‌ تعداد خانوار سیاه‌پوست‌ حومه‌ها را برای‌ محل‌سكونت‌ انتخاب‌ می‌كردند؟ پاسخ‌ او این‌ بود كه‌6ر3 میلیون‌ خانوار یعنی‌ دو برابر تعداد موجود(در سال‌ 1985). 3 تبعیض‌ نژادی‌ در بازار مسكن‌. تحقیقی‌در باره‌ پیدا كردن‌ خانه‌ از طریق‌ بنگاه‌های‌ معاملات‌ملكی‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ دو نفر كه‌، به‌ استثنای‌ نژاد،در شرایط یكسان‌ باشند (مثل‌ درآمد، سطح‌تحصیلات‌، تعداد اعضای‌ خانواده‌) در بنگاه‌ به‌طور یكسان‌ مورد استقبال‌ قرار نمی‌گیرند. یین‌جر(1998) بر اساس‌ این‌ تحقیق‌ نشان‌ می‌دهد كه‌رفتار و برخورد با سیاهان‌ و اسپانیایی‌ زبان‌ تبارهادر مقایسه‌ با سفیدپوستان‌ كاملا متفاوت‌ است‌، به‌این‌ معنا كه‌ به‌ غیر سفیدپوستان‌ تعداد كمتری‌ منزل‌معرفی‌ می‌شود، آنها را به‌ مناطق‌ خاصی‌ راهنمایی‌می‌كنند و مشاوره‌ كمتری‌ به‌ آنها می‌دهند. برای‌مثال‌ از میان‌ ده‌ مشتری‌ سیاه‌ خواهان‌ اجاره‌ منزل‌تنها یا نفر شانس‌ كسب‌ اطلاعاتی‌ را دارد كه‌ به‌ یك‌سفیدپوست‌ عرضه‌ می‌شود، همچنین‌ سیاهان‌ تنهایك‌ چهارم‌ سفیدپوستان‌ از وجود خانه‌های‌ خالی‌ خبردار می‌شوند. 4 منطقه‌بندی‌21 حذفی‌ در جوامع‌ حومه‌نشین‌. مقامات‌ محلی‌ در حومه‌ها از سازوكارمنطقه‌بندی‌ برای‌ حذف‌ خانوارهای‌ كم‌ درآمداستفاده‌ می‌كنند. تعدادی‌ از این‌ سازوكارهای‌حذفی‌ عبارت‌اند از معیارهای‌: حداقل‌ مساحت‌زمین‌، ممن وعیت‌ واحدهای‌ مسكونی‌ چندخانواری‌، حداكثر تراكم‌، گاراژ برای‌ دو اتومبیل‌ وهزینه‌های‌ روزمره‌ عمومی‌ (شارژ). منطقه‌بندی‌حذفی‌ تا حدودی‌ ناشی‌ از ملاحظات‌ مالی‌ است‌،مثلا اگر یك‌ خانوار كم‌ درآمد هزینه‌ خدمات‌عمومی‌-محلی‌ خود را نپردازد شهرداری‌ یامقامات‌ محلی‌ می‌توانند او را بیرون‌ كنند. از آنجاكه‌ در مجموع‌ خانوارهای‌ سیاه‌پوست‌ درآمدكمتری‌ از سفیدپوستان‌ دارند منطقه‌بندی‌ حذفی‌تاثیر زیادتری‌ در اسكان‌ سیاه‌پوست ان‌ دارد. 5 سیاستهای‌ مسكن‌. از نظر تاریخی‌سیاستهای‌ خانه‌سازی‌ دولت‌ فدرال‌ در جهت‌تشویق‌ اسكان‌ فقرا در مراكز فقیرنشین‌ شهرها بوده‌است‌. اكثر برنامه‌های‌ خانه‌سازی‌ دولتی‌ در مناطق‌فقیرنشین‌ اجرا شده‌ وتا همین‌ اواخر مجوزهای‌حمایتی‌ ب رای‌ اجاره‌ خانه‌ در همان‌ مناطق‌ صادرشده‌ است‌. اخیرا مجوزهای‌ قابل‌ انتقال‌ به‌ جاهای‌دیگر بیشتر شده‌ وتعداد افرادی‌ كه‌ می‌توانند درحومه‌ها خانه‌ اجاره‌ كنند بیشتر شده‌ است‌. عواقب‌ انزوا و جداسازی‌ نژادی‌ سؤالی‌ كه‌ مطرح‌ می‌شود این‌است‌ كه‌ آیا شهرهایی‌كه‌ جدایی‌ نژادی‌ در آنها شدیدتر است‌ برای‌ محل‌زندگی‌ سیاه‌پوستان‌ بهتر است‌ یا غیر آن‌؟ مطالعات‌اخیر (كاتلر و گلاسر، 1997) نشان‌ می‌دهد كه‌جوانان‌ سیاه‌پوست‌ (20 ساله‌ها) در شهرهای‌ بانرخ جدایی‌ نژادی‌ بالاتر وضعشان‌ به‌ مراتب‌ بدترمی‌شود; یعنی‌ درآمد كمتری‌ دارند، كمتر تحصیل‌خود را به‌ پایان‌ می‌رسانند، كمتر به‌ بازی‌ گرفته‌می‌شوند (چه‌ در مدرسه‌ و چه‌ در محیط كار) واحتمال‌ اینكه‌ به‌ مادرـ سرپرست‌ خانوار تبدیل‌شوندبیشتر است‌. چرا جدایی‌ نژادی‌ اماكن‌ شهری‌ چنین‌عواقبی‌ را ایجاد می‌كند؟ یك‌ علت‌ این‌است‌ كه‌جوانان‌ در چنین‌ محیطی‌ با درجه‌ بالای‌ جدایی‌نژادی‌ و درآمد كم‌ ارتباط كمتری‌ با الگوهای‌ مثبت‌(مثل‌ اشخاص‌ موفق‌ و تحصیل‌ كرده‌) دارند و درنتیجه‌ به‌ موفقیت‌ خود علاقه‌ زیادی‌ نشان‌نمی‌دهند (منبع‌ پیشین‌). نبود ارتباط با الگوهای‌موفق‌ و مثبت‌ بسامدی‌ عدم‌ موفقیت‌ را بالا می‌برد. تحصیلات‌، جداسازی‌ نژادی‌ و فقر بررسی‌ زندگی‌ جوانان‌ سیاه‌پوست‌ شهری‌ توسط”دفتر ملی‌ تحقیقات‌ اقتصادی‌” نشان‌ می‌دهد كه‌ باافزایش‌ میزان‌ تحصیل‌ (مدت‌ زمان‌ صرف‌ شده‌ درمدرسه‌) و كیفیت‌ تحصیل‌ (با معیار مدرك‌ دریافت‌شده‌) حقوق‌ و مقدار ساعات‌ كار افراد افزایش‌ یافته‌است‌ (فریمان‌ و هولزر، 1986). بخشی‌ از تفاوت‌نرخ‌ فقر در نواحی‌ حومه‌ و مراكز شهرها را باید درتفاوت‌ میزان‌ تحصیلات‌ ساكنان‌ این‌ مناطق‌جستجو كرد. وضعیت تحصیلی‌ در مراكز شهر غم‌انگیزاست‌. میزان‌ ترك‌ تحصیل‌ دانش‌آموزان‌ دبیرستانی‌در این‌ مناطق‌ دو برابر دانش‌آموزان‌ حومه‌نشین‌است‌. در مورد كیفیت‌ آموزش‌ نیز آموزش‌ سیاهان‌مقطع‌ دبیرستان‌ در مراكز شهر به‌ندرت‌ در سطح‌همتاهای‌ ترك‌ تحصیل‌ كرده‌ خود در حومه‌ها قراردارد (شیلر، 1995). در مدارس‌ نواحی‌ شهری‌خیلی‌ فقیر (یعنی‌ نواحی‌ با حداقل‌ 40 درصدجمعیت‌ زیر خط فقر) معدل‌ آزمونهای‌ اس تانداردخیلی‌ پایین‌ است‌. در كلاس‌ چهارم‌ تنها 3 درصددانش‌آموزان‌ از پس‌ امتحان‌ ریاضی‌ برمی‌آیند وهمچنین‌ تنها 5 درصد در امتحان‌ خواندن‌ موفق‌ می‌شوند (انستیتوی‌ نژاد و فقر، 1998). دركلاسهای‌ بالاتر نتایج‌ به‌ این‌ شرح‌ است‌: درجه‌موفقیت‌ كلاس‌ هشتمی‌ها در آزمون‌ ریاضی‌ 6درصد و در خواندن‌ 9 درصداست‌: درجه‌ موفقیت‌كلاس‌ دوازدهمی‌ها نیز همین‌ مقدار است‌. چرا دستاوردهای‌ تحصیلی‌ در مدارس‌مركزی‌ شهر پایینتر است‌؟ یكی‌ از دلایل‌ وجود فقردر میان‌ خانواده‌هاست‌ (اورفیلد، 1998). مدارس‌ خیلی‌ فقیر مجبورند زمان‌ بیشتر ونیروی‌ بیشتری‌ صرف‌ خانواده‌، بیماری‌ وامنیت‌ بكنند; بچه‌هایی‌ كه‌ به‌ مدرسه‌می‌آیند زبان‌ انگلیسی‌ را درست‌ حرف‌نمی‌زنند، مشكلات‌ روانی‌ دارند، وسایل‌آموزشی‌ در منزل‌ در اختیار ندارند وبالاخره‌ از نظر پایه‌ ضعیف‌ هستند. پاره‌ای‌ تجربیات‌ طبیعی‌ تفاوت‌ بین‌مدارس‌ حومه‌ها وشهرها را آشكار ساخته‌اند:برنامه‌ای‌ در شیكاگو به‌ نام‌ گوترو22 امكان‌جابه‌جایی‌ ساكنان‌ خانه‌های‌ عمومی‌ شهری‌ را به‌خانه‌ای‌ ارزان‌ قیمت‌ در حومه‌ها فراهم‌ كرد. در میان‌دانش‌آموزان‌ دبیرستانی‌ این‌ خانواده‌های‌ نقل‌ مكان‌كرده‌ نرخ‌ ترك‌ تحصیل‌ به‌ یك‌ چهارم‌ میزان‌ قبل‌كاهش‌ یافت‌. همچنین‌ نرخ‌ ورود به دانشگاه‌ این‌گروه‌ دو برابر ساكنان‌ شهری‌ شد (اورفیلد، 1998).در نورفولك‌ ویرجینیا، دانش‌آموزان‌ مدارس‌مختلط (از نظر نژادی‌) نمرات‌ بهتری‌ در مقایسه‌ بادانش‌آموزان‌ مدارس‌ كاملا یكدست‌ از نظر نژادی‌كسب‌ كردند (ملدرام‌ و ایتون‌، 1994). ناموزونی‌ فضایی‌ جدایی‌ نژادی‌ چه‌ تاثیری‌ بر درآمد و امكانات‌اشتغال‌ سیاهان‌ شهری‌ دارد؟ همچنانكه‌ دیدیم‌تقریبا نیمی‌ از مشاغل‌ در كارخانه‌ها و ادارات‌نواحی‌ حومه‌ شهرها یافت‌ می‌شود. از طرف‌ دیگرچون‌ تنها یك‌ سوم‌ كارگران‌ سیاه‌ در این‌ مناطق‌زندگی‌ می‌كنند دسترسی‌ آنها به‌ فرصتهای‌ شغلی‌محدود است‌. بر اساس‌ “نظریه‌ ناموزونی‌ فضایی‌23″،استقرار سیاهان در قالب‌ جدایی‌ نژادی‌ در شهرها وبه‌ دور از مناطق‌ عرضه‌ شغل‌ در حومه‌ها از جمله‌دلایل‌ فقر آنهاست‌. نخستین‌ گواه‌ اعتبار این‌ نظریه‌را كاین‌ (1968) مطرح‌ می‌كند. طبق‌ برآورد اوجدایی‌ نژادی‌ در شیكاگو باعث‌ از دست‌ رفتن‌20000 فرصت‌ شغلی‌ شده‌ است‌. تحقیقات‌ جدیدتر حاكی‌ از آن‌است‌ كه‌رشد اشتغال‌ در جاهایی‌ صورت‌ می‌گیرد كه‌ ازدسترسی‌ كارگران‌ سیاه‌ خارج‌ بوده‌ است‌ (رافائل‌،1998). بر اساس‌ مطالعات‌ رافائل‌ تغییرات‌ نرخ‌اشتغال‌ در دهه‌ 1980 در سانفرانسیسكو – اوكلند -سن‌خوزه‌ به‌ قرار زیر است‌: برای‌ كل‌ این‌ منطقه‌مادرشهر میزان‌ اشتغال‌ 21 درصد افزایش‌ را نشان‌می‌دهد و این‌ در حالی‌ است‌ كه‌ در مناطق‌سفیدپوست‌ نشین‌ (یعنی‌ مناطق‌ با جمعیت‌ كمتراز 20 درصد سیاه‌پوست‌) نرخ‌ افزایش‌ اشتغال‌ 23درصد بوده‌ است‌. در مقابل‌ در نواحی‌ سیاه‌پوست‌نشین‌ (یا حداقل‌ 20 درصد سیاه‌) كل‌ افزایش‌ نرخ‌ اشتغال‌ فقط 2 درصد گزارش‌ شده‌ است‌. اشتغال‌صنعتی‌ نواحی‌ سفیدپوست‌ مذكور 1 درصد و نرخ‌نواحی‌ سیاه‌پوست‌ نشین‌ منفی‌ 21 درصد بوده‌است‌. بیش‌ از نیمی‌ از كارگران‌ كم‌ تخصص‌ سیاه‌ دربخشهای‌ حمل‌ و نقل‌، كارخانه‌ای‌، ارتباطات‌،ساختمان‌سازی‌، ادارات‌ دولتی‌ ومغازه‌داری‌مشغول‌ به‌كار بوده‌اند. رشد اشتغال‌ این‌ بخشها دركل‌ منطقه‌ مادرشهر مورد بحث‌ 4 درصد و برای‌نواحی‌ سفیدپوست‌ نشین‌ 9 درصد ثبت‌ شده‌ است‌كه‌ در مقام‌ مقایسه‌ نواحی‌ سیاه‌پوست‌ نشین‌ 14درصد رشد منفی‌ داشته‌اند. معنای‌ دیگر جدایی‌ نژادی‌ این‌است‌ كه‌مدت‌ زمان‌ سفر روزانه منزل‌-محل‌ كار برای‌سیاهان‌ نسبتا طولانیتر از سفیدپوستان‌ است‌.متوسط زمان‌ سفر برای‌ كارگران‌ فقیر سفید و سیاه‌در سال‌ 1990 عدد 26 دقیقه‌ در برابر 30 دقیقه‌ثبت‌ شده‌ است‌ (اورگان‌ و كوئیگلی‌، 1998).گابریل‌ و روزنتال‌ با در نظر گرفتن‌ عوامل‌ گوناگونی‌چون‌ میزان‌ درآمد، قیمت‌ مسكن‌ و امتیازات‌همسایگی‌ به‌ این‌ نتیجه‌ رسیده‌اند كه‌ زمان‌ سفرروزانه‌ كارگران‌ ماهر دارای‌ دیپلم‌ دبیرستان‌سیاه‌پوست‌ در مقایسه‌ با سیاه‌پوستان‌ 22 درصدطولانیتر است‌. مدت‌ زمان‌ سفر طولانی‌ یعنی‌ كم‌شدن‌ دریافتی‌ خالص‌ سیاه‌پوستان‌ از طریق‌ تقلیل‌زمان‌ كار و سایر فعالیتها. جدایی‌ نژادی‌ و در نتیجه‌ سفر طولانیتربرای‌ رسیدن‌ به‌ محل‌ كار موجب‌ پایین‌ آمدن‌ درجه‌اشتغال‌ كارگران‌ سیاه‌پوست‌ می‌شود.سه‌ژوكویست‌ و ایهلندفلد24 (1990) با استفاده‌ ازداده‌ها و اطلاعات‌ منطقه‌ مادرشهر فیلادلفیا نشان‌می‌دهند كه‌ هزینه‌ بالاتر س فرهای‌ روزانه تاثیر منفی‌در اشتغال‌ دارد. هم برای‌ سیاهان‌ و هم‌ برای‌سفیدپوستان‌، یكی‌ از دلایل‌ نرخ‌ اشتغال‌ پایینترجوانان‌ سیاه‌ نسبت‌ به‌ سفید در فیلادلفیا (26درصد سیاه‌ در برابر 49 درصد سفید) این‌است‌ كه‌زمان‌ سفر روزانه‌ این‌ دو گروه‌ 26 دقیقه‌ برای‌سیاهان‌ و 19 دقیقه‌ برای‌ سفیدپوستهاست‌. درواقع‌، این‌ تفاوت‌ زمان‌ سفر روزانه‌ منجر به‌ تفاوتی‌در حدود 5ر3 برابر در نرخ‌ اشتغال‌ می‌شود. اگر چه‌ ساكنان‌ سیاه‌ مراكز شهری‌ می‌توانندبا سفر روزانه‌ به كار در حومه‌ها بپردازند(همچنانكه‌ خیلی‌ها چنین‌ می‌كنند) اما این‌ گونه‌سفرهای‌ روزانه‌ “بر خلاف‌ جریان‌” هم‌ زمان‌برهستند و هم‌ گران‌. دو دلیل‌ عمده‌ در این‌ رابطه‌وجود دارد; نخست‌ اینكه‌ سیستم‌ حمل‌ ونقل‌اساسا برای‌ انتقال‌ مسافران‌ از حومه‌ به‌ مراكز شهرطراحی‌ و زمان‌بندی‌ شده‌ است‌ و مناسب‌ انتقال‌شاغلان‌ مركزنشین‌ به‌ حومه‌ نیست‌ و دیگر اینكه‌به‌طور نسبی‌ تعداد زیادی‌ از خانوارهای‌ فقیراتومبیل‌ شخصی‌ ندارند. طبق‌ مطالعات‌ اورگان‌ وكوئیگلی‌ (1998) 45 درصد كارگران‌ سیاه‌پوستی‌كه‌ در شهرها زندگی‌ می‌كنند دسترسی‌ به‌ اتومبیل‌شخصی‌ ندارند. داشتن‌ اتومبیل‌ زمان‌ قابل‌ توجهی‌را ذخیره‌ می‌كند. برای‌ كارگران‌ سیاه‌پوستی‌ كه‌ ازمركز شهر به‌ حومه‌ها از طریق‌ وسایل‌ نقلیه‌عمومی‌ می‌روند دسترسی‌ به‌ اتومبیل‌ یعنی‌ صرف‌وقتی‌ در حدود 19 دقیقه‌ در روز نداشتن‌ اتومبیل‌ به‌ صورتی‌ دیگر بر اشتغال‌تاثیر می‌گذارد. مطالعه‌ مورد نظر در مورد كارگران‌ماهر در دیترویت‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ داشتن‌ اتومبیل‌یعنی‌ استفاده‌ از حوزه‌ وسیعتری‌ برای‌ پیدا كردن‌كار. مطالعه‌ دیگری‌ در همین‌ رابطه‌ داشتن‌ اتومبیل‌را پیش‌شرط پیدا كردن‌ كار و آموزش‌ حرفه‌ای‌ارزیابی‌ می‌كند. این‌ مطالعه‌ در چهارچوب‌ “برنامه‌آموزش‌ پدران‌ بچه‌های‌ تحت‌ پوشش‌ تامین‌اجتماعی‌” قرار دارد و بر آن‌است‌ كه‌ به‌ جای‌سیاست‌ حمایتی‌ باید به‌ سوی‌ اشتغال‌ روی‌آورد;. اطلاعات‌ ما در باره‌ نظریه‌ ناموزونی‌فضایی‌ چقدر است‌؟ سه‌كوژوسیت‌ و ایهلندفلد(1991) فرضیه‌های‌ ناموزونی‌ را در 50 منطقه‌مادرشهر آزمایش‌ كرده‌اند كه‌ نتایج‌ آن‌ به‌ قرار زیراست‌. 1 در جمع‌بندی‌ كلی‌ نرخ‌ اشتغال‌ سیاه‌پوستان‌ وسفیدپوستان‌ تفاوتی‌ بین‌ 24 تا 27 درصد به‌ نفع‌سفیدپوستان‌ دارد. این‌ شكاف‌ برای‌ اسپانیایی‌ زبان‌تبارها و سفیدها بین‌ 29 تا 34 درصد در نوسان‌است‌. 2 ناموزونی‌ فضایی‌ در حوزه‌های‌ مادرشهری‌اهمیت‌ بیشتری‌ پیدا می‌كند. در شهرهای‌ كوچك‌تفاوت‌ نرخ‌ اشتغال‌ سیاه‌ و سفید تنها 3 درصد و درشهرهای‌ متوسط 14 درصد است‌، در حالی‌ كه‌ درشهرهای‌ بزرگ‌ این‌ رقم‌ به‌ یك‌ چهارم‌ هم‌ می‌رسد. این‌ مجموعه‌ مطالعات حاكی‌ از آن‌است‌ كه‌ناموزونی‌ فضایی‌ یكی‌ از چند عاملی‌ است‌ كه‌منجر به‌ افزایش‌ نرخ‌ فقر در شهرها (نسبت‌ به‌حومه‌ها) شده‌ است‌. توسعه شهرنشینی یك تهدید فقر شهری ویژگی خاصی دارد كه به طور فزاینده ای به دور از چ شم دولت ها رشد می كند در كشورهای در حال توسعه نقش زنان در جریان مهاجرت افزایش یافته این عمل مهاجرت های فصلی مردان را به اسكان دایم تبدیل نموده استاحمدنیارئیس كارشناس ارشد مدیریت شهری توسعه شهرنشینی ابزاری است كه نه تنها دولت ها بلكه جهان را تهدید می كند و سازمان های جهانی برای كنترل آن برنامه استراتژیكی را به منظور اجرا در آینده طراحی می نمایند.اداره آمار سازمان ملل در سال 1991 دریافت كه 64 درصد جمعیت آمریكای لاتین، 35 درصد آفریقا و 34 درصد آسیا حاشیه نشینانی هستند كه شهرها را در قرن آینده می بلعند. حدود 50 درصد جمعیت قاره آفریقا در سال 2010 به شهرهارو می آورند و این عمل یعنی تهدید فقیرترین قاره دنیا. دولت ها نیز یا باید خود برای آینده برنامه استراتژیك طراحی نمایند و یا آنهایی كه توان ندارند از سازمان های جهانی مدد جویند. تصور حضور مردان و زنانی كه هنوز شكل زندگی نخستین بشر را در قبایل دورافتاده آفریقایی حفظ كرده اند و انتظار ورود به جامعه مدرن شهری را دارند طبل هایی را به صدا درآورده كه هر لحظه با نزدیك شدن، بلند و بلندتر شنیده می شوند كه اگر پیش بینی لازم به عمل نیاید با سبك قبیله ای خودشان وارد جامعه شهری خواهند شد.اینگونه گزارش ها اهمیت توجه به شهر را در دهه اخیر افزایش داده و تحقیقاتی كه در مراكز اسكان سازمان ملل به عمل آمده به پنج مورد مهم اشاره دارد: 1. كشورهای در حال توسعه بیشتر مشكلاتشان با شهرها به ویژه مركز كشور ارتباط مستقیم دارد. 2. فقر شهری ویژگی خاصی دارد كه به طور فزاینده ای به دور از چشم دولت ها رشد می كند و به دلیل وابستگی به عوامل متعدد محتاج برنامه ریزی درازمدت است اما در این گونه كشورها مسائل روزمره دیده می شود و تاكتیك جای استراتژی را گرفته است.در صورت استراتژی مدون شهری مشكلات به صورت ریشه ای مرتفع و در غیر این صورت منجر به فحشا، اعتیاد و جرم خواهد شد و تركیب فساد به همراه فقر دولت ها را تهدید می كند.3. در كشورهای در حال توسعه نقش زنان در جریان مهاجرت افزایش یافته، این عمل مهاجرت های فصلی مردان را به اسكان دایم تبدیل نموده و حضور آنان در جوامع شهری شكل زندگی خانواده را تغییر داده است. اگرچه اثرپذیری شهرنشینان بر مهاجران بیشتر است اما در مرحله گذر از بدویت به شهری نیازمند آموزش و كنترل مهاجران توسط دولت ها هستیم در غیر این صورت به دلیل پیروی از سبك گذشته و به مبارزه طلبیدن سبك جدید دورنمای آینده اجتماع مشخص نبوده و در صورت فائق آمدن تنش ها بر قوانین حاكم، امنیت شهرها با بحران مواجه خواهد شد. 4. مناطق شهری نقش مهمی را در روند قدرت ایفا می نمایند و سرعت مهاجرت اگر بیش از ظرفیت باشد تركیب جمعیت شهری و حضور مهاجران در دوایر حكومتی، دولت را متاثر نموده و تصمیمات آنها در بودجه، عمران و برنامه های كلان از ریسك بالایی برخوردار است.توسعه هماهنگ به توسعه بخشی مبدل می گردد لذا این موضوع می تواند آرامش جوامع بین المللی را تهدید كند.در كشورهای آسیایی و آفریقایی گاه برنامه های استراتژیك دولت در سطح خارجی، توسعه صنعتی و كشاورزی به خوبی پیش رفته است اما عدم توجه به شهرها در زمان هایی كه دولت ها موفقیت خود را جشن می گیرند با بحران های شهری روبه رو می شوند. این عمل سبب شده تا برنامه ریزی شهری در اولویت توسعه قرار گیرد. 5. مهاجرت نباید ارتباط بین توسعه اقتصادی و شهرنشینی كه درواقع حلقه روستا – شهر است را قطع كند. تحقیقات نشان می دهد تغییر در درآمدها و الگوهای هزینه شبكه های اجتماعی شهری را تهدید می كند. موجب اسكان پر ازدحام جمعیت شده، بهداشت شهر را به خطر می اندازد، مسكن را از حالت استاندارد خارج می نماید و خدمات زیربنایی تعادل خود را از دست می دهد لذا شهرها روش تحریم اجتماعی را در پیش می گیرند یعنی ایجاد محدودیت در بهره برداری.این عمل در تركیه، كنیا، نامیبیا و نروژ بررسی شد، نتیجه گیری گ شهرنشینی خارج نمی گردند.آنچه می تواند بر مشكلات غلبه كند توجه به این امر است كه ما برای داشتن سلامت اجتماعی، حفظ محیط مناسب مجبور به توسعه هستیم و برای داشتن توسعه مطلوب نیاز به مدیریت داریم، مدیریتی كه با یك چشم مراقب توسعه كشور و با چشم دیگر مراقب شهرها باشد. كه البته هر دو چشم می بایست به یك اندازه دید داشته باشند. كشورهای اروپایی در رویارویی طرح های آینده همه جوانب را در نظر می گیرند. آنها با تحقیق در آفریقا اولویت های خود را بازنگری می كنند. تحقیقات آنها به جز در مورد فقر و سرپناه بقیه از قبیل تهیه آب، بهداشت عمومی، مدیریت شهر و اقتصاد غیررسمی توان آژانس توسعه را افزایش می دهد. به نظر می رسد نروژی ها به عنوان یك اصل در آینده جهان مشكلات شهری را در اولویت می بینند و سعی دارند با استفاده از تحقیقات و تجربه راهكارهای موثر در آینده سفیران بین الملل خود را جهت ساماندهی شهرها اعزام نمایند. در آینده حساسیت و ضعف ها در گروه های شهری آشكارتر است. گروه های فقیران، معلولین، بچه ها و زنان در موقعیت شهری آسیب پذیرترند و از طرفی شهرها فرصت هایی را برای استقلال اجتماعی و اقتصادی شهروندان فراهم می آورند. در صورت عدم وجود فرصت در محیط های شهری شرایط برای بهره برداری از توانایی های منفی ایجاد شده و بزهكاری را افزایش می دهد.در شهرها مفاهیم شكل گسترده تری به خود می گیرد و موجب افزایش آگاهی شهروندان می شود اما در پاره ای اوقات بهره برداری از آگاهی سال ها زمان می برد و افراد به دلیل گرفتار شدن در شبكه باطل، شانس بازگشت را از دست می دهند. توجه به شهرها در دنیای امروز از اهمیت ویژه ای برخوردار است.به عنوان مثال مركز مطالعات توسعه در لندن، مركز مطالعات جامع تورنتو كانادا، مركز URBANISM آمریكا حتی توسعه شهری در زامبیا، تركیه و بسیاری از كشورهای دیگر نیاز آینده را ارزیابی و برای رسیدن به نیازها، برنامه ریزی می نمایند. سرآمد برنامه ها با محوریت ترافیك، فرهنگ سازی و اسكان در آینده است. هجوم جمعیت به شهرها شبیه حمله گروهی بازیگران به سمت یك توپ است و نقش مدافعان شهر شبیه بازیگری است كه توپ را در چنگ دارد و همه بر روی آن افتاده اند. لذا راهكارهای گذشته در دهه جدید پاسخگو نیست.آنها برای بهره برداری بیشتر از شهرها نیاز به آموزش شهرونفر از طریق سیستم های هوشمند در حال بررسی است. از طرفی حداقل زمان سفر با توسعه خطوط مترو طراحی شده است. فرهنگسازی شهری با استفاده از جراید و رسانه های همگانی امكانپذیر است و اسكان جمعیت با احداث شهرهای جدید اقماری نه ساخت و ساز داخل شهری. اگر نگاهی اجمالی به برنامه فوق داشته باشیم و وضعیت خود را در آن ببینیم از نظر ترافیك، تهران به سمت افزایش وسایط نقلیه خصوصی پیش می رود.خوشبختانه مترو پس از سال ها بحث و انتظار راه اندازی شد و شروع خوبی را سپری نمود، اما استقبال زیاد مردم به دلیل افزایش قیمت كرایه های تاكسی در سطح شهر باجه های فروش بلیت را مبدل به صف های طولانی نموده كه البته با استقبال مردم از سرویس دهی كارتی قابل جبران است. این عمل علاوه بر ارزانتر بودن از اتلاف وقت مسافران جلوگیری می نماید. در صورت تكمیل خطوط مترو تا سال 2010 تهران از جمله شهرهایی خواهد بود كه در لیست شهرهای با استاندارد ترافیك جهانی قرار خواهد گرفت. از طرفی آموزش همگانی در راستای فرهنگ شهرنشینی، استفاده از ابزارهای لازم، رعایت مقررات و درك محیط زیست، فضای سبز، حفظ آثار احداث شده و. . . را به ارمغان می آورد .اخیراً توجه صدا و سیما و برخی جراید به آن بیشتر شده است اما اسكان همچنان در انتظار برنامه ای جامع و گسترده است. راهكارهای كابردی موفق تاكنون احداث شهرهای جدید اقماری و انتقال جمعیت با سیستم حمل و نقل مترو به مركز شهر بوده است یا ایجاد شبكه چند طبقه حمل و نقل ریلی در زیر و روی زمین با بافت متراكم ساخت و ساز كه در كشورهایی كه از اقتصاد قوی و فضای كمی برخوردارند شكل گرفته است. هنوز مشخص نیست كدام استراتژی اسكان مورد نظر شهرهای ماست، روند فعلی نشان از توسعه در دو جهت به صورت ضعیف دارد.توسعه پایدار و توسعه پایدار شهری : تاكنون از توسعه پایدار تعاریف گوناگونی به دست داده شده است اما در مجموع ، توسعه پایدار را می توان تلاش انسان برای آشتی میان پیشر فت و توسعه و حفاظت از محیط زیست و منابع موجود در جهان دانست . نظریه توسعه پایدار از یك سو ریشه در نظریات ‍”توسعه”‌و از سوی دیگر ریشه در “محیط گرایی”‌دارد. به سخن دیگر ، توسعه پایدار را می توان برآوردن نیازهای نسل حاضر بدون لطمه زدن به منابع مورد استفاده نسل های آینده در جهت برآوردن نیازهای طبیعی شان دانست. در این میان شهرسازی ما به تبعیت از الگوی كلاسیك توسعه و پیروی كوركورانه از مدلهای كلیشه ای توسعه شهری كه نسبت به شرایط و خصوصیات بو می بی اعتنا است ، نه تنها شرایط ناپایداری را در شهرها پدید آورده ، بلكه ناپایداری مناطق اطراف را به دنبال داشته است.شتر در استفاده از منابع ، كیفیت زیست محیطی ،عدالت اجتماعی و سرزندگی بوده و در عین حال تلاش كند از وابستگی به اتومبیل ، مصرف منابع تجدید ناپذیر ، تولید مواد زائد خطرناك و نابرابری بكاهد. توسعه پایدار شهری ، پدیده ای است كه دارای ابعاد پیچیده اقتصادی ، اجتماعی و زیست محیطی می باشد. پایایی توسعه در یك جامعه شهری یعنی تامین حد مطلوبی از رشد تولید اقتصادی و نرخ اشتغال ، رفاه اجتماعی و محیطی سالم وپاك. توسعه پایدار شهری ، پدیده ای با ابعاد گسترده و پیچیده است. تكیه بر یك عامل منفرد ،شكل دهی به توسعه پایدار ، اقدامی سنجیده و آگاهانه محسوب نمی گردد. بهترین عاملهایی كه باید در تكوین این پدیده در شهرسازی مورد توجه قرار گیرد؛عبارتند از : عوامل اقتصادی ، اجتماعی و زیست محیطی . بسیاری از دانشمندان ، تحلیلگران و حتی سیاستمدران معتقدند كه تغییر وضعیت كنونی شهرها به سوی پایداری مستلزم یك تحول در تفكر با یك تغییر بنیادی در نحوه فكر و عمل ما است . لیكن كمتر كسی پا را از این فراتر گذشته و خصوصیات و راههای عملی چنین تحولی را بیان كرده است. پایایی توسعه در یك جامعه شهری هنگامی تضمین می گردد كه شهرسازی قادر باشد ؛ سطح تولید اقتصادی و نرخ اشتغال را در حد مطلوب تامین نماید ، رفاه اجتماعی سطح بالای زندگی در شهر شكل می گیرد ، و زندگی سالم پاك و سبز وبه دور از دغدغه آلودگیها و با كیفیت مطلوب جریان داشته باشد. آنگاه است كه می توان مدعی شد؛ توسعه شهری پایا و پویایی اقتصادی – اجتماعی ، محیطی رخ نموده است. به نظر می رسد مفاهیم توسعه پایدار با اهداف و مقاصد شهرسازی نوین سازگار باشد و بنابراین بتوان به عنوان وسیله موثری برای تحقق اهداف پایداری از آن استفاده به عمل آورد. بطور كلی موضوع تفكر برانگیز و عالمانه در توسعه پایدار ناشی از نظریات زیر است:نگهداری ,همبستگی و انسجام اكولوژیكیكپارچگی و حفاظت محیطی در امر توسعهایجاد سازگاری و همبستگی متقابل (شمال و جنوب)تامین حداقل نیازهای اساسی برای همگان توجه به همه نسل ها ، درون نسل ها و بین گونه هاتاكید بر بكارگیری علم در حل مسائل توسعه پذیرش رشد اقتصادی در چارچوب محدودیتها پذیرش شیوه بلند مدت توسعهبه هم پیوستن ارزش های مربوط به محیط طبیعی و محیط فرهنگی (اخلاقیات توسعه) در مجموع ، اندیشه جدید توسعه پایدار مبتنی بر آن است كه بر پایه تفكر سیستماتیك و نظام یافته , همه چیز را در محیط زیست در پیوند با یكدیگر مد نظر قرار دهیم . از این رو لازم است هر پدیده توسعه در ابعاد اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و زیست محیطی متاثر از هم مورد برسی قرار گیرد. هدف اصلی توسعه پایدار ، تامین نیازهای اساسی , بهبود و ارتقا سطح زندگی برای همه ، حفظ و اداره بهتر اكوسیستم حال و آینده های امن تر و سعاتمند تر ذكر شده است. این هدف خود متضمن تناقضی است كه بسیاری آن را از خصوصیات اصلی واژه ت وسعه پایدار می دانند: تامین رشد لازم برای بهبود سطح زندگی عموم و آینده مرفه تر و در عین حال حفظ اكوسیستم ها. لیكن موضوع این است كه با تغییراتی كه بشر در محیط و بستر طبیعی خود پدید آورده است به چنان مرحله بحرانی از تاریخ رسیده است كه با ادامه حیات سالم در كره زمین را مستلزم تجدید نظر در فرضیات قرار می دهد كه مدلهای رایج برنامه ریزی و توسعه بر پایه آنها قرار گرفته اند. ادامه خواندن مقاله در مورد فقر وتوسعه شهري

نوشته مقاله در مورد فقر وتوسعه شهري اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>