Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all 46175 articles
Browse latest View live

مقاله تعدد زنان زندگي

$
0
0
 nx دارای 20 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : تعدد زنان زندگی زن انسانی است شریك زندگی مرد و هر دو چون كشتی و كشتی‌بان هستند كه با همكاری یكدیگر كشتی را به ساحل نجات برسانند. اسلام برای زن ارج و حق و قوانین معتدلی مقرر فرموده تا زندگی مشترك در سلیقه های مختلف و نیروهای متضاد درونی و خواسته ها و تمایلات نفسانی و اصطكاك منافع و مضار با اعتدال مطلوب پایان یابد آن خالقی كه بشر را آفرید و زن را به آرامش و آسایشخاطر مرد و كارخانه تولید مثل و انسان سازی خلق كرد خداوند است كه بر طبق استعداد و ظرفیت و خواسته های غریزی و طبیعی برای مرد و زن محدودیت های تشریعی و تمایلات قائل شد تا با آزادی مطلق موفقیت های خود را از دست ندهند. اسلام نظر به این دقایق لطیف داشته كه به زن و مرد توصیه و تاكید فرمود باید در محدوده عفاف در حركت باشند و نسبت به هم طبق تعلیمات عالیه قرآن عمل كنید. اگر مرد یك لحظه از حال زن غفلت نماید و یا زن یك لمحه در وظیفه و كار شوهر داری و بچه داری سهل انگاری كند حیات فردی و اجتماعی آنها به خطر می افتد.اسلام روابط نامشروع جنسی را حرام و در صورت ثبوت و شهود زنا معلق به هشتاد تازیانه و برجرم سنگباران است نموده تا عفت عمومی زن در جامعه محفوظ بماند و زن مسلمان مطلقا مورد تهمت قرار نگیرد. عده زنان پیامبر اسلام (ص):در تعداد زنان پیامبر اختلاف است. برخی 11 تن دانسته اند:1- ام حبیبه رمله 2- ام سلمه هنه 3- جویریه 4- حفصه 5- خدیجه 6- زینت بنت حجش 7- زینت هلالیه 8- سوده 9- صفیه 10- عایشه 11- میمونه با همه اینها زفاف شده و نه تن ایشان از خدیجه و زینب هلالیه در حین وفات آن حضرت زنده بودند.برخی تعداد ازدواج را 12 نفر نوشته‌اند و ریحانه بنت یزید را كه از قبیله بنی ‌‌نضیر است و از اسراء بوده و بدان حضرت اختصاص یافته و پس از آن ادا كردن تزویج فرمود.بعضی شماره ازدواج را 15 نفر دانسته و جمعی 18 نفر نوشته اند. طبری در اعلام الوری 21 زن گفته كه ام شریك، اسماء، سینا، عالیه، عمره، فاطمه، قتلیه، لیلی و ملیكه را افزوده و زنی كه بدون نام پدرش شكایت به پیغمبر نمود كه شوهرش به علت كسالت طلاق داده در حالی كه اصلاً مریض نشده است. پیغمبر او را هم گرفت. ولی آن چه مسلم است با 11 زن شرط زفاف به عمل آورده و بقیه موهبه النفس بوده یا مواصلت نشده است.علامه مجلسی 22زن برای پیغمبر نقل نموده است كه با 12 نفر زفاف نموده و با 10 نفر دیگر زفاف نشده است و در حین وفات فقط 9 نفر زنده بوده اند.سی زن:علامه برهان الدین حلبی در سیره الحبیبه می نویسد:پیغمبر سی زن خطبه كرد كه برخی خود را عرضه داشتند و تقاضای همسری نمودند. بعضی خود را به پیغمبر خدا هبه كردند و برخی را كه كنیز بودند آزاد ساخته و به مناسبت قومیت با قبایل بزرگ و خویشاوندی كه جلب محبت نماید تا اسلام آورند و بعضی را به امر خدای بزرگ‌سبب پیشرفت اسلام‌و‌خواهش خاندان آنها در حباله نكاح آورد. از این 30 زن با 13 زن همبسته شدند و بقیه افتخار خویشاوندی و نسبت او را حفظ می كردند و افتخار داشتند و در حقیقت تمام این زنها در ده سال مدینه بود و با آن گرفتاریهای شگفت انگیز كه در 84 جنگ داشتند بنابراین این جنبه شهوت و هوسرانی نبود بلكه از نظر مصالح اجتماعی و دینی و پیشرفت اسلام به امر خدا این زنان را خطبه و نكاح می‌كرده است.برخی زنان پیامبر را 15 برخی 18 بعضی 21 نفر را نوشته اند تا 22 نفر هم ذكر شده كه با 13 زن همبستر شد كه آنها عبارتند از:1- خدیجه، 2- ام سلیمه، 3- میمونه، 4- زینت بنت حجش، 5- ماریه قبطیه، 6- عایشه، 7- حفصه، 8- ام حبیبه، 9- سوده، 10- جویریه، 11- صفیه، 12- ام شریك، 13- زینت بنت خزیمیه بوده اند و بقیه خدمتگذار موهوبی بوده اند. رسول خدا پس از رحلت 9 زن در خانه داشت:1- عایشه، 2- حفصه، 3- ام سلمه، 4- سوده، 5- زینب، 6- میمونه، 7- ام حبیبه، 8- صفیه، 9- جویریه كه نكاحیه بوده اند.ام شریك و ماریه پس از پیغمبر زنده بودند.زنانی كه قبل از رحلت دور شدند:1- عالیه، 2- قتلیه، 3- فاطمه دختر ضحاك، 4- شیشاً،5- اسماء بنت شراجیل، 6- ملیكه لبثیه، 7- عمره بنت یزید، 8- لیلی بنت حطیم.امهات المؤمنین: لقبی كه پیغمبر به زبان عربی به زنان خود داد برای 11 نفر بود:1- خدیجه، 2- عایشه، 3- حفصه دختر عمر، 4- ام حبیبه، 5- ام سلمه، 6- سوده بنت زمعه، 7- زینت بنت حجش، 8- زینب الهلالیه، 9- میمونه، 10- جویریه، 11- صفیه.6نفر از قریش 4نفر از عرب و یك نفر از اسرائیلیه.در حین رحلت پیغمبر 9 نفر زن باقی مانده بودند و دو نفر، زینب و خدیجه از دنیا رفته بودند.1- حدیجه بنت خویلد را در مكه عقد بست در 25 سالگی خود در چهل سالگی خدیجه.2- عایشه بنت ابی بكر پس از خدیجه در مكه عقد بست و سال اول هجرت در مدینه زفاف نمود.3- سوده بنت زمعه را پس از خدیجه در مكه عقد بست و قبل از عایشه زفاف كرد و او از بنی بخار بود.4- ام سلمه بنت ابی امیه در مدینه در شوال سال 4 تزویج كرد، نامش رمله یا هند بنت ابی امیه بود و در 84 سالگی وفات نمود. 5- حفصه بنت عمر را در ماه مبارك رمضان سال 3 تزویج كرد.6- ام حبیبه بنت ابی سفیان سال 7 عقد بست. 7- میمونه بنت جرث بنام بره بود، درمدینه در سال 8 عمره قضا تزویج كرد.8- جویریه بنت حارث از بنی مصطفی در مدینه نامش بره بود و سال 6 عقد بست.9- زینب بنت حجش در مدینه سال 5 ماه مبارك رمضان در سال 3 به زیرد عقد بست. سال 20 وفات نموده و در بقیع دفن شد.10- صفیه بنت حسن بن اخطب را در مدینه د رجنگ خیبر سال 7 عقد بست.توضیحات درباره زنان پیامبر1- خدیجه بنت خویلد:خدیجه بنت خویلد بن العزی بن قصی بن كلاب قرشیه اسدیه مادرش فاطمه بنت زائد الاصم از اولاد عامر بن لوی بوده كنیه اش ام هند و از اشراف زنان قریش و متكن و باوقار و خردمند با ثروت و با عزم و جزم و عزم و احتیاط و در عصر جاهلیت به طاهره معروف بوده است. او به اتفاق آراء نخستین زنی است كه اسلام آورد و هفت سال با پیامبر نماز می خواند كه جزء او و علی و رسول خدا كسی نماز نمی گذارد. خدیجه اول زن ابوهاله بن دزاره یا هند بن نباش تمیمی بوده پس از او به عقیق بن عائز مخزومی شوهر نمود. شوهران او هر دو از ملوك عرب بودند و ثروت بسیاری برای او نهادند. خدیجه ام المؤمنین زنی دور اندیش و عاقبت بین و دقیق النظر و سریع الانتقال بود. او از عوامل مؤثر پیشرفت اسلام به شمار می رود. نخستین پروت خدیجه در راه تقویت دین بذل شد و دوم شمشیر و قدرت علی بود كه جانبازی حیرت آور نشان داد. در اخبار بسیار است كه پیغمبر فرمود یكی از 4 زن بزرگ جهان است. خدیجه بنت خویلد ملكه عرب:خدیجه دختر خویلد عزیزترین و محبوبترین زنان جهان است. او ایمان علم و تقوی را به هم آویخته و با این حال عشق و تواضع به همسری بزرگترین منجی عالم انسانیت مفتخر گردید.خدیجه در زیبایی و وقار و ادب و آداب و رسوم زندگی در حد كمال رشد و تربیت عقلانی بوده است. خدیجه كبری اشرف زنان:خدیجه از اشرف قریش بود. مادرش فاطمه بنت الاحلم از اولاد عامر بن لوی بود.زمان جاهلیت خدیجه را به سبب موقعیت ظاهر، می گفتند پیغمبر اسلام كه او را گرفته به نام خدیجه كبری نامید. بدون شك و تردید خدیجه كبری بزرگترین و شریف ترین زنان پیامبر (ص) می باشد و پسران او قاسم و طیب و طاهر و عبدالله. هر چهار تا از دنیا رفتند. خدیجه 24 سال و چند ماه در شرف همسری با پیامبر خدا بود و در سال دهم بعثت سه سال قبل از هجرت در مكه در سن 65 سالگی از دنیا رفت. بنابراین تولد خدیجه 58 سال قبل از هجرت بوده است.فرزندان خدیجه كبری:1- قاسم 7 روز زیست. در مكه متولد شد.2- ابراهیم 18 ماه زیست در مدینه بدنیا آمد.3- عبدالله 7 روز زیست در مكه وفات یافت.4- فاطمه 18 سال و 75 روز زیست. رد مكه متولد شد سال پنجم بعثت.5- رقیه در سال دوم از بین رفت.ترتیب تولد:زینب، قاسم، ام كلثوم، فاطمه، رقیه، عبدالله، ابراهیم.2- اسماء بنت نعمان الكندیه: اسماء دختران نعمان بن شراحیل كندی از رنانی است كه خود را به پیغمبر خدا (ص) هبه نمود. ولی قبل از زفاف مطلقه شد. به نقل اعلام الوری افتخار همسری را نداشته است و پس از تزویج پیغمبر او را به سوی قبیله اش برگردانید .3- ام شریك بنت دودان:این بانو به نام غزیه دختران دودان بن عمرو «عوف» بن عامر بن رواحه بن منقد قرشیه عامریه از محدثات و اصحاب حضرت رسول (ص) بود كه به عقیه برخی از زنان آن حضرت است و به قولی از زنانی است كه خود را هبه نمود و خواستار افتخار زوجیت را داشته باشد.طبرسی در اعلام الوری گوید: ام الشریك چهارمین زنی است كه خود را هبه نمود و قبلا زن ابوالعكر بن سمی ازدی بود و از پسری داشته به نام شریك در خیرات احسان گوید: ام شریك غذیه درخواست نمود در صف زوجات پیغمبر مفتخر گردد، «اما به مقصود خود نائل نشده» معلوم نیت مقصود جمله آخر این است كه با او زفاف انجام نشده یا رسول خدا قبول نفرموده است. به نظر نگارنده از زنان پیغمبر است كه افتخار قبول همسری داشته ولی زفافی رخ نداده است.4- ام شریك بنت جابر:ام شریك بنت جابر غفاری بنقل اعیان الشعیر از صحابه بود و بات حضرت رسالت (ص) بیت كرده و به نقل برخی از زوجات پیغمبر (ص) بوده است.در كنزل العزمان می نویسد: ام شریك بنت جابر موفق خبر سجاد از زنانی بود كه به عنوان هبه نفس بشرف ازدواج درآمده است و مفتخر به پیوستگی با آن حضرت شد.این از همان مواردی است كه گفته شد، زن بیش از همه چیز تحت تاثیر مقام و این زنان آزاده و عاقله بوده نیازی به معاش زندگی نداشته برای تحصیل سعادت خود را به پیغمبر خدا هبه نمودند.5- ام سلمه بنت ابی امیه حذیفه بن المغیره مخزومی به نام هند: از زنان عاقله پرهیزگار، امین و راستگو و مؤمن واقعی به خدا و امامان بود.این زن قدیشه مخزومیه از كبار و اجلای زنان صحابه است و از بزرگان زنان پیغمبر و نخست زن ابوسلمه بن عبدالاسد مخزومی عمه زاده آن حضرت كه مادرش بره دختر عبدالمطلب است، بود.چهار فرزند به نام سلمه، عمرو، دره، زینب از او دانسته است و از این جهت او را عمه سلمه گفته اند.چون ابوسلم در سال 2 هجری ماه شوال از دنیا رفت پیغمبر (ص) ام سلمه را در سال 4 هجری به تزویج خود درآورد.این زن مؤمنه مسلمان دو هجرت نمود یكی با شوهرش به حبشه و یكی به مدینه 328 تا 378 حدیث از او نقل نموده اند.پس از خدیجه كبری افضل زنان خدا ام سلمه است.ام سلمه بود كه عایشه را از رفتن جنگ جمل منع نمود و پند و امر به توبه داده. این بانوی بزرگ نخست زن ابو سلمه عبدالاسد مخزومی بود و فرزندی آورد به نام سلمه كه او را ام سلمه گویند.ام سلمه دارای فصاحت و بلاغت بیان و حصافت عقل و حذاوت رای بود.ام سلمه حافظ حقوق اهل بیت عقدت و مدافع آنها بود تا زمان معاویه سال 62 از دنیا رفت. در اعلام الوری طبرسی ام سلمه را هفتمین زن پیغمبر معرفی كرده است. ادامه خواندن مقاله تعدد زنان زندگي

نوشته مقاله تعدد زنان زندگي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


مقاله تعريف ايمان

$
0
0
 nx دارای 19 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : تعریف ایمان در تعریف ایمان نیز مانند تعریف دین، با كثرت و تعدد و اختلاف در تعریف مواجه هستیم. نقطه اختلاف در تعریف ایمان، آغاز كشمكش ها و مجادلات دیگر دین شناختی می باشد. از این روی در برخورد با ایمان، تعریف واحد و آشكار رو در رو نیستیم كه بتوان بر اساس آن به توافق و اجماع در تعریف رسید. زیرا در تعریف ایمان نیز، رویكردها و نگاههای متفاوتی وجود دارد كه هر یك ایمان را از منظر خاصی مورد توجه قرار داده است . البته این تعدد تعاریف، بیشتر در حوزه های كلام مسیحی روی داده است تا در حوزه كلام اسلامی . 3-1- تعریف ایمان در كلام مسیحی :در كلام مسیحی به سه رهیافت كلی می توان اشاره كرد : 1 رهیافت معرفت گرایانه 2 رهیافت شهود گرایانه 3 رهیافت جامع گرایانه .3-1-1- رهیاتفت معرفت گرایانه :رهیافت فوق یك تلقی فیلسوفانه از ایمان است كه گوهر اساسی ایمان را از جنس معرفت می داند كه از آن به رویكرد و رهیافت گزاره ای ایمان، نیز یاد می شود. مطابق این تلقی، ایمان یك اعتقاد یقینی است كه بواسطه برهان و ادله اثبات پذیر می باشد. این نوع رویكرد را در گرایش الهیات عقلانی و طبیعی می توان دید . 1- ایمان پذیرش عقلی مضمون وحی : تعریفی كه شورای واتیكان در سال 1870 از ایمان ارائه می كند در ذیل تلقی فوق قرار می توان داد . «جان هیك» تعریف ایمان را در كتاب خود اینگونه ذكر می كند : «یك كیفیت ماوراء طبیعی كه به واسطه آن، در حالی كه لطف خداوند شامل حال ما گردیده و به مدد ما شتافته باور كنیم كه چیزهایی را كه خداوند وحی كرده، واقعی هستند.همانطور كه یك متكلم یسوعی آمریكایی معاصر می نویسد : برای یك كاتولیك واژه ایمان، تصور نوعی پذیرش عقلی مضمون وحی را بعنوان حقیقت به ذهن متبادر می كند و این بخاطر قدرت گواهی دهنده خدای فرستنده وحی است. ایمان واكنش كاتولیكهاست به نوعی پیام معقول كه خداوند آن را ابلاغ نموده است . 2- ایمان، واكنش ارادی و متعهدانه: یكی دیگر از تعاریفی كه از منظر عقلانی و معرفتی به ایمان توجه شده، تعریفی است كه یكی از فیلسوفان متاخر ارائه كرده است»: ایمان متفاوت است از عقیده داشتن به یك قضیه محتمل، زیرا قضیه محتمل می تواند موضوعی كاملاً نظری باشد. ایمان «بله» گفتن است كه شخص را متعهد می كند. كار ایمان تبدیل احتمالات به مسلمات عقلی نیست؛ تنها افزایش مقدار كافی در كفه ترازوی دلایل و مدارك قادر به انجام این كار است. اما ایمان واكنش ارادی است كه ما را از رهیافت نظری و عقلی خارج كرده و نجات می دهد. در رهیافت معرفت گرایانه از ایمان دینی می توان از برجسته ترین متكلمان مسیحی همچون «تومان اكویناس» نام برد كه به دنبال وی «ویلیام جیمز»، «پاسكال» نیز با حفظ جوهر بنیادین نظریه اكویناس، آنرا در قالب های دیگر طرح كردند. در واقع در تلقی معرفتی و گزاره ای ایمان را می توان به دو گرایش اراده گرایانه و غیر اراده گرایانه تفكیك كرد. در نوع اراده گرایانه، حضور نوعی اراده و اختیار در ایمانی كه به معرفت گزاره ای تفسیر می شود می توان شاهد بود. در نوع غیر اراده ای، فقط عنصر معرفتی و گزاره ای را در ایمان اشاره می كند. با این بیان توماس اكویناس و ویلیام جیمزو پاسكال در نوع تلقیاتشان از ایمان معرفت گزاره ای همراه با اراده و اختیار می باشد. لذا مشخصات و ویژگی هایی كه معرف نظریه معرفت گرایانه و گزاره ای از نوع ارادی می باشد از این قرار است :1- شكل از باور گزاره ای (belief that)2 – وجود شواهد اندك به نفع گزاره های فوق 3- لزوم دخالت اراده آدمی در مسأله ایمان و استفاده از آن برای جبران نقص مدارك : در این جا لام است تلقی معرفت گرایانه ایمان از نوع ارادی اكویناس را اشاره كنیم و تفصیل آن را بایستی در جای دیگر سراغ گرفت . 3- ایمان تصدیق ارادی بر اساس شواهد كافی : در نگاه اكویناس، ایمان تصدیقی است كه یك فرد مومن با توجه به شواهد و ادله ناقص، بر اساس اراده خود به آن اقبال می كند . البته اكویناس، وجود شواهد ناكافی در تعریف ایمان را از آن روی ضروری می داند تا عنصر و جوهره ایمان یك امر ضد عقلانی و عقیده فاقد مدرك تلقی نشود. در نهایت این تلقی، در تعریف ایمان می خواهد بر این پای فشارد كه ایمان تصدیق و معرفت به گزاره های وحیانی است كه بر اساس یك نوع خردورزی و عقل اندیشی صورت می گیرد. در این راستا تحلیلی كه «پل تیلیخ» از رهیافت فلسفه دین اكویناس دارد، قابل توجه است. به اعتقاد وی رهیافت تومیستی به فلسفه دین یك طریق عقلانی و با واسطه در جهت وصول به خداست به همین خاطر به یك نوع استنتاج عقلانی، مبتنی گشته است و یك عقلانیت استدلالی جایگزین عقلانیت بی واسطه پیروان فرقه فرانسیسی می شود. بر این اساس اكویناس می نویسد: «هرچیز به دو شیوه معلوم یا شناخته می شود؛ به واسطه خودش و به واسطه ما، بنابراین من می گویم از آنچا كه خدا در خود هست پس گزاره» خدا هست» به واسطه خودش معلوم است. زیرا محصول و موضوع در این گزاره یك است. زیرا خداوند خود وجود خویش ;. لیكن از آنجا كه ما (در مقابل با قاطعیت وجود وی) از ماهیت خدا آگاه نیستیم، پس گزاره «ماهیت خدا این است»، به واسطه خود معلوم و شناخته نیست بلكه باید با توسل به آن چیزهائی كه به دیده ما معلوم تر است یعنی توسل به آیات و آثار او اثبات شود. به گفته تیلیخ همین نگاه عقلانی وی نسبت به ایمان به خدا، نتیجه اش گسست ایمان و عقل است. به همین جهت به عقیده توماس موضوع یا ابژه ای واحد نمی تواند كه هم متعلق ایمان و هم متعلق معرفت قرار گیرد. به این دلیل كه ایمان متضمن پیوندی بی واسطه با موضوع خود نیست. منظور وی پیوند محسوس و تجربی با موضوع می باش لذا مرتبه ایمان كمتر از معرفت است. توماس می گوید : «از آنجا كه تجربه ایمان فاقد جنبه بصری یا توانائی رویت ذات باری است پس ایمان هیچ گاه به مرتبه نظام معرفتی مشهود در علم نمی رسد». از همین روی آنچه توماس از ایمان، اراده كرده چیزی جز، باور به سطح نازل از شواهد و مدارك برای اثبات متعلق ایمان نیست. این درك از ایمان نیز به زوال «ایمان خواهد انجامید. از این روی در تلقی و تعریف معرفت گرایانه، «پاسكال» نیز ایمان را بر اساس محاسبه عقلی و ریسك كردن مورد توجه قرار می دهد. شرطبندی پاسكال در توجه به ایمان یك نوع اطمینان بخشی عقلانی به فرد مومن است. «ویلیام جیمز» نیز به عنوان یك مومن، موسس مكتب پراگماتیسم در مقاله معروف» خواهش ایمان» (1897) به این نكته اشاره می كند كه هر چند ما نمی توانیم دلیل قطعی به وجود و عدم وجود خدا اقامه كنیم ولی ایمان به وجود خود و عدم ایمان به آن، چنان از اهمیت خطیری برخوردار است كه هر انسان عاقلی حاضر است به اطر ایمان به خدا بر سر زندگانی خود شرط بندی كند لذا نمی توان با موضع شكاكانه حركت برداشت . ویلیام جیمز می نویسد : «موضوع و تو كننده ایمان شما چنین است: بهتر است از دست دادن حقیقت را ریسك كنیم، نه شانس خطا را. او نیز مانند مومنان هست و نیست خود را خطر می كند. او در عرصه ای مخالف با فرضیه دینی فعالیت می كند. همچنانكه مومنان در پشتیبانی حوزه مخالف دیگر و نقطه مقابل هستند. توصیه و تبلیغ شكاكیت به ما به عنوان یك وظیفه تا «شواهد كافی» برای دین پیدا شود، برابر است با گفتن اینكه در حضور فرضیه دینی، تسلیم ترسمان شدن كه آن را خطا می داند، بهتر و عاقلانه تر است از تسلیم امیدمان شدن كه می گوید چه بسا حق باشد; فریب در برابر فریب، چه دلیلی هست كه فریفتگی بر اثر امید، بسی بدتر است از فریفتگی بر اثر ترس؟ 3-1-2- رهیافت شهودی و عرفانی :طبق این تلقی از ایمان، ایمان فراتر از عقل و معرفت محسوب می شود، كه در آن نوعی اعتماد و اطمینان همراه با اراده نهفته است به این نوع رویكرد، ایمان غیر گزاره ای نیز اطلاق می شود. لذا بر اساس رهیافت فوق ایمان : «اولاً، نوعی (اعتماد) است و بنابراین در ساحت اراده تحقق می پذیرد نه در ساحت معرفت و ثانیاً متعلق آن یك شخص است نه گزاره، بنابراین مطابق این تلقی، ایمان فعل اراده است و وضعیت وجود خاصی است كه تمامیت وجود آدمی را در بر می گیرد و استحاله می بخشد و لذا در ساحتی گسترده تر از عقل و معرفت دست می دهد. از این رو می توان تلقی عارفانه از ایمان را رویكرد وجودی یا غیر گزاره ای به ایمان نیز نامید.با توجه به بیان فوق تعریفهای زیر را می توان در این تلقی گنجاند: الف : ایمان یعنی حالت دلبستگی واپسین:تیلیخ ایمان را اینگونه تعریف می كند : «ایمان حالت دلبستگی واپسین است، پویایی ایمان پویای دلبستگی واپسین انسان است ایمان به مثابه دلبستگی واپسین، عمل كل شخصیت است در محور حیات شخصی روی می دهد و تمام عناصر آن را در بر می گیرد، ایمان محوری ترین عمل ذهن بشر است ایمان حركت بخش صرف یا كار كرد خاص كل وجود انسان نیست. ایمان به همان میزانی كه از حاصل جمع تأثیرهای عناصر حیات شخصی فراتر است. از هر تأثیر خاص دیگر نیز فراتر می رود و خودش بر روی هر یكی از عناصر حیات شخصی تأتیر قطعی دارد.» در این عمل هیچ كدام از كاركردهای عقلانی انسان نیست، همانطور كه عمل روان ناخود آگاه انسان نیز نیست. بلكه عملی است كه عناصر عقلانی و غیر عقلانی وجود انسان در آن فراتر می روند.‌« خصیصه وجدی ایمان، ویژگی عقلانی ایمان را طرد نمی نماید گرچه با آن یكسان نیست، تمایلات غیر عقلانی را بدون یكسانی با آنها در بر می گیرد.» ادامه خواندن مقاله تعريف ايمان

نوشته مقاله تعريف ايمان اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله اخلاق نبوي و مديريت

$
0
0
 nx دارای 25 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : اخلاق نبوی و مدیریت معنی ” سیره ” ابتدا لغت ” سیره ” را معنی بكنم كه تا این لغت را معنی نكنیم نمی توانیم سیره پیغمبر را تفسیر بكنیم . ” سیره ” در زبان عربی از ماده ” سیر ” است . ” سیر ” یعنی حركت ، رفتن ، راه رفتن ” سیره ” یعنی نوع راه رفتن . سیره بر وزن فعله است و فعله در زبان عربی دلالت می كند بر نوع . مثلا جلسه یعنی سبك و نوع نشستن ، و این نكته دقیقی است . سیر یعنی رفتن ، رفتار ، ولی سیره یعنی نوع و سبك رفتار . آنچه مهم است شناختن سبك رفتار پیغمبر است . آنها كه سیره نوشته اند رفتار پیغمبر را نوشته اند . این كتابهایی كه ما به نام سیره داریم سیر است نه سیره . مثلا سیره حلبیه سیر است نه سیره ، اسمش سیره هست ولی واقعش سیر است . رفتار پیغمبر نوشته شده است نه سبك پیغمبر در رفتار ، نه اسلوب رفتار پیغمبر ، نه متد پیغمبر.سبك شناسی مسئله متد خیلی مهم است . مثلا در باب شعر ، رودكی را می گوئیم شاعر ، سنائی را هم می گوئیم شاعر ، مولوی را هم می گوئیم شاعر ، فردوسی را هم می گوئیم شاعر ، صائب را هم می گوئیم شاعر ، حافظ را هم می گوئیم شاعر . برای یك آدمی كه وارد سبك شعر نباشد همه شعر است . می گوید شعر ، شعر است دیگر ، شعر كه فرق نمی كند ولی یك آدم وارد می فهمد كه شعر سبكهای مختلف دارد ، شعر به سبك هندی داریم ، شعر به سبك خراسان داریم ، شعر مثلا به سبك عرفان داریم، و سبكهای دیگر در شعر شناسی آنچه مهم است سبك شناسی است كه ملك الشعرای بهار كتابی در سبك شناسی نوشته است . حتی در نثر هم سبك شناسی هست و اختصاص به شعر ندارد . سبك شناسی غیر از شعر شناسی و غیر از ; خواجه نصیرالدین یك عالم است . ولی یك آدم وارد می داند كه میان سبك و متد و روش این عالمها از زمین تا آسمان تفاوت است . یك عالم سبكش سبك استدلالی و قیاسی است یعنی در همه مسائل از منطق ارسطوئی پیروی می كند . اگر طب را در اختیار او قرار بدهی طب را می خواهد با منطق ارسطوئی به دست بیاورد ، اگر فقه را هم به او بدهی می خواهد با منطق ارسطوئی استدلال بكند ، اگر ادبیات و نحو و صرف را هم در اختیارش قرار بدهی منطق ارسطوئی را در آن به كار می برد ، سبكش اینگونه است . یكی دیگر سبكش سبك تجربی است ، مثل بسیاری از علمای جدید . می گویند فرق سبك ابوریحان بیرونی و سبك بوعلی سینا این است كه سبك بوعلی سینا منطقی ارسطوئی است ولی سبك ابوریحان بیرونی بیشتر حسی و تجربی بوده است، با اینكه اینها معاصر هم و هر دو هم نابغه هستند . یك نفر سبكش عقلی است دیگری سبكش نقلی است . بعضی اصلا سبك عقلی هیچ ندارند ، در همه مسائل اعتمادشان فقط به منقولات است ، غیر از منقولات دیگر به هیچ چیز اعتماد ندارند . مثلا مرحوم مجلسی اگر طب هم بخواهد بنویسد می خواهد طبی بنویسد براساس منقولات ، و چون تكیه اش روی منقولات است خیلی اهمیت هم نمی دهد به صحیح و [ سقیمش ] یا لااقل در كتابهایش همه را جمع می كند. اگر می خواهد در سعد و نحس ایام هم بنویسد باز به منقولات استناد می كند . یكی سبكش منقول است یكی سبكش معقول است ، یكی سبكش حسی است ، یكی سبكش استدلالی است ، یكی سبكش مثلا به قول امروزیها دیالكتیكی است یعنی اشیاء را در جریان و حركت می بیند یكی سبكش استاتیك است یعنی اصلا حركت را در نظام عالم دخالت نمی دهد . چندین سبك وجود دارد . حال می آییم در رفتارها . رفتارها نیز سبكهای مختلف دارد . سیره شناسی یعنی سبك شناسی . اولا یك كلیتی دارد : سلاطین عالم به طور كلی یك سبك و یك سیره و یك روش مخصوص به خود دارند با اختلافاتی كه میان آنها هست . فلاسفه یك سبك مخصوص به خود دارند ، ریاضتكشها یك سبك مخصوص به خود دارند . پیغمبران به طور كلی یك سبك مخصوص به خود دارند و هر یك را كه جدا در نظر بگیریم یك سبك مخصوص به خود دارد . مثلا : پیغمبر اكرم یك سبك مخصوص به خود دارد . در اینجا یك نكته دیگر را باید عرض بكنم این كه عرض كردم در هنر سبكها مختلف است ، در شعر سبكها مختلف است ، در تفكر سبكها مختلف است ، در عمل سبكها مختلف است این برای آدمهایی است كه سبك داشته باشند. اكثریت مردم اصلا سبك ندارند . خیلی افراد كه شعر می گویند اصلا سبك ندارند ، سبك سرش نمی شود . خیلی از این هنرمندها ( شاید این كوبیستها اینطور باشند ) اساسا سبك سرشان نمی شود . خیلی از مردم در تفكرشان اصلا سبك و منطق ندارند ، یك دفعه به نقل استناد می كند یك دفعه به عقل استناد می كند ، یك دفعه حسی می شود ، یك دفعه عقلی می شود . اینها مادون منطقند . من به مادون منطق ها كار ندارم . در رفتار هم اكثریت قریب به اتفاق مردم سبك ندارند . به ما اگر بگویند سبكت را [ در رفتار ] بگو ، سیره خودت را بیان كن ، روشت را بیان كن ، تو در حل مشكلات زندگی [ چه روشی داری ؟ پاسخی نداریم ] . هر كسی برای خودش در زندگی هدف دارد ، هدفش هر چه می خواهد باشد ، یكی هدفش عالی است ، یكی هدفش پست است ، یكی هدفش خداست ، یكی هدفش دنیاست . بالاخره انسانها هدف دارند . بعضی افراد برای هدف خودشان اصلا سبك ندارند، روش انتخاب نكرده اند ، روش سرشان نمی شود ، ولی قلیلی از مردم اینجورند و الا اكثریت مردم دون منطقند ، دون سبكند ، دون روشند ، به اصطلاح هرج و مرج بر اعمالشان حكمفرماست وهمج رعاع هستند. سیره پیغمبر یعنی سبك پیغمبر ، متودی كه پیغمبر در عمل و در روش برای مقاصد خودش به كار می برد . بحث ما در مقاصد پیغمبر نیست ،مقاصد پیغمبر عجالتا برای ما محرز است . بحث ما در سبك پیغمبر است ، در روشی كه پیغمبر به كار می برد برای هدف و مقصد خودش . مثلا: پیغمبر تبلیغ می كرد . روش تبلیغی پیغمبر چه روشی بود ؟ سبك تبلیغی پیغمبر چه سبكی بود ؟ پیغمبر در همان حال كه مبلغ بود و اسلام را تبلیغ می كرد ، یك رهبر سیاسی بود برای جامعه خودش از وقتی كه آمد به مدینه ، جامعه تشكیل داد ، حكومت تشكیل داد ، خودش رهبر جامعه بود . سبك و متود رهبری و پیغمبر در همان حال قاضی بود و میان مردم قضاوت می كرد . سبك قضاوتش چه سبكی بود ؟ پیغمبر مثل همه مردم دیگر زندگی خانوادگی داشت، زنان متعدد داشت ، فرزندان داشت . سبك پیغمبر در ” زن داری ” چگونه بود ؟ سبك پیغمبر در معاشرت با اصحاب و یاران و به اصطلاح مریدها چگونه بود ؟ پیغمبر دشمنان سرسختی داشت . سبك و روش پیغمبر در رفتار با دشمنان چه بود ؟ مدیریت پیغمبر در جامعه چه متودی بود ؟ و دهها سبك دیگر در قسمتهای مختلف دیگر كه اینها باید روشن بشود مفهوم مدیریت پسندیده است پیش از تشریح مطالب، نخست تعریفی از واژ مدیریت و معانی پیچید وابسته به آن ارائه گردد. در این مورد، شاید نخستین پرسشی که در بسیاری از نشست های آموزشی در حیط مدیریت مطرح می شود، مربوط به چگونگی طبقه بندی کردن این مفهوم است. عده ای مدیریت را به جهت نیازش برای به کار گیری فراوان روش های ریاضی، آماری و اقتصادی، با عنوان شاخه ای از دانش می شناسند و برخی نیز آن را به سبب کاربرد شاخه های انسانی از جمله روان شناسی، جامعه شناسی و رفتار شناسی که استفاده از آنها در مدیریت اجتناب ناپذیر است، آن را در یکی از زیر بخش های مربوط به هنر یا شاخه ای از دانش اجتماعی دسته بندی می نمایند. حال آنکه به واقع مدیریت حاصل تلفیقی از هر دوی این بخش ها و تجلیگاهی برای نمایانی یکسان برای هر دوی این زمینه ها (دانش و هنر) می باشد. به طور کلی، پیچیدگی نظام های اجتماعی و یا هر گونه تشکلی که قسمتی از آن به واسط تجمع نیروی انسانی شکل می گیرد، اداره کردن آنان را از همین سبب بسیار دشوار کرده است، خصوصاً اینکه لزوم تلفیق ماهوی فنون و روش های متنوع دانش با جنبه های گوناگون هنری نیز یکی از عوامل فراهم آورند پیچیدگی مزبور می باشد. اما به واقع مدیریت‌چیست‌و‌وظایف‌یک‌مدیر‌شامل‌چه‌چیزهائی‌می‌‌شود؟ به تعبیری ساده و خصوصاً در مورد نهادهای غیر دولتی، می توان مدیریت را کارکردن با نیروی انسانی (به صورت عام) و در کنار آنها برای دستیابی به اهداف و آرمان های آن سازمان و تمامی مشارکت کنندگان اش، تعریف نمود. منظور از نیروی انسانی، تمامی افراد وابسته به مؤسس مورد نظر می باشند که به نحوی در فعالیت های آن سازمان مؤثر، دخیل یا شریک هستند. در مورد سازمان های غیر دولتی تمامی مشارکت کنندگان یک نهاد اجتماعی از افراد درون سازمانی گرفته تا تمامی کاربران خدمات ارائه شده توسط آن، جزئی از نیروی انسانی مذکور می باشند. نکت قابل تعمق در مورد این تعریف، تأکید آن بر وجود انسانی مشارکت کنندگان به عنوان اصلی ترین بنیان یک سازمان غیر دولتی و اهمیت اهداف آنان در کنار و هم پای اهداف و آرمان های سازمانی مجموع مورد نظر است. در این مقاله به بررسی مدیریت پیامبر در جنگ و خانواده می پردازیم.«پژوهشى در مدیریت پیامبر اكرم(ص) در غزوه احزاب » زندگى رسول گرامى اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) سرشار از نكاتى است كه اگر با نگاهى نو به آن توجه شود، بسیارى از خط مشى‏ها و سیاست‏هاى اصولى در حوزه‏هاى مختلف علمى، معرفتى، اجتماعى، سیاسى، دفاعى و; شناسایى خواهد شد. بررسى دقیق و همه جانبه ابعاد مختلف زندگى این بزرگان، مخصوصا با شیوه‏هاى جدید و بابهره‏ گیرى از آخرین دستاوردهاى علمى، از ضرورت‏هاى جوامع اسلامى است. یكى از حساس ‏ترین و سرنوشت ‏سازترین حوادث صدر اسلام، غزوه احزاب است. مورخان، این غزوه را بیشتر از آن جهت ‏با اهمیت مى‏دانند كه آخرین صحنه تهاجم دشمن به نیروهاى اسلام و نقطه اوج اقدامات دفاعى مسلمین بود. اما آن‏چه كمتر در منابع تاریخى مورد توجه قرار گرفته، مدیریت این حادثه سرنوشت ‏ساز و مهم است. مدیریت پیامبر اكرم(ص) در جریان این غزوه ابعاد مختلفى دارد. در مقاله حاضر كوشش شده‏است، در حد امكان یكى از اقدامات مدیریتى پیامبراكرم(ص) در جریان یكى از تدابیر آن حضرت یعنى «حفرخندق‏» مورد بحث و بررسى قرار گیرد. البته مقاله حاضر به مدیریتى كه رسول الله(ص) در جریان حفر خندق اعمال فرمودند محدود نمى‏شود، بلكه موضوع اداره و بهره‏گیرى كامل از این اقدام دفاعى هم مورد بحث قرار مى‏گیرد. طرح مسئله مسلمین پس از اطلاع از آغاز تهاجم قریش، حداكثر هشت روز فرصت داشتند تا نسبت ‏به انجام هرگونه اقدام تدافعى تصمیم‏گیرى كنند. تصمیم پیامبر(ص) به حفرخندق یكى از بهترین نمونه‏هاى تصمیم ‏گیرى شجاعانه است. خندقى به طول حداقل پنج كیلومتر با عرض تقریبى هفت تا ده متر و عمق حداقل سه ‏متر، مستلزم حجم عظیمى از خاكبردارى است، در حالى كه تمام نیرویى كه در اختیار پیامبر(ص)بود به سه هزار نفر نمى‏رسید. حال این سؤال مطرح است كه چه مدیریتى اعمال شد كه توانست با وجود همه محدودیت‏ها این اقدام كم نظیر را انجام دهد و به نتیجه مطلوب برساند؟ تصویر اجمالى حادثه غزوه احزاب بنابر قول مشهور در شوال سال پنجم هجرى و در ناحیه شمال و غرب مدینه النبى واقع شد. قرآن مجید در چهار سوره و در قریب 22 آیه به مسائل مختلف این جنگ اشاره كرده ‏است. سپاه مشركین از سه لشكر به ترتیب زیر تشكیل شده ‏بود: – لشكر قریش و هم‏ پیمانانش به رهبرى ابوسفیان بن حرب، كه فرماندهانى چون خالدبن‏ولید، عكرمه بن ابوجهل، عمروعاص، صفوان‏بن امیه و عمروبن عبدود در آن شركت داشتند. مجموعه نیروهاى تحت فرماندهى ابوسفیان – با احتساب بنى‏سلیم – 4700 نفر بودند كه بیش از 300 اسب و 1500 شتر به همراه داشتند. این نیروها پس از نزدیك شدن به مدینه در محلى موسوم به «رومه‏» مستقر شدند. – لشكر غطفان و هم‏پیمانان آن‏ها از قبایل نجد، به فرماندهى «عیینه بن حصن فزارى‏» و مسعود بن رخیله و حارث بن عوف جمعا به استعداد 1800 نفر، كه در نزدیكى «احد» اردو زدند و تعداد 300 اسب همراه این لشكر بود. – بنى اسد به فرماندهى طلیحه ‏بن خویلد اسدى، هم‏چنین یهودیان بنى‏نضیر كه قریش را همراهى مى‏كردند و نقش آن‏ها بیشتر تقویت فكرى و روحى این حركت نظامى بود. یهودیان بنى‏قریظه هم با شكستن پیمان، متحد احزاب محسوب مى‏شدند. اكثر مورخان تعداد نفرات احزاب را مجموعا ده هزار نفر گفته‏اند. اما این عدد به نظر اندكى اغراق‏آمیز مى‏رسد. احتمالا مجموع سپاه قریش و متحدانش از حدود 8000 نفر متجاوز نبوده‏است. م نظیر بود، برخوردارى از سواره نظامى با حداقل 600 اسب بود كه برترى كامل آنان بر نیروهاى اسلام را تضمین مى‏كرد. به احتمال قریب به یقین، نگرانى عمده مسلمین از همین بخش سپاه احزاب بوده است. طبعا اولین اقدام مؤثر سپاه اسلام هم باید به نحوى طراحى مى‏شد كه بتواند سواره نظام دشمن را زمین گیر و بى‏اثر كند. موقعیت مسلمانان بنا به روایت ابن اسحاق، تعداد نفرات سپاه اسلام در جریان غزوه خندق 3000 نفر بوده‏است. به نظر مى‏رسد كه این قول اندكى خوش ‏بینانه وهمراه با اغراق باشد. احتمالا این رقم با احتساب نوجوانان و جوانان و هم‏ چنین همراهى كراهت ‏آمیز برخى از منافقین است. لازم به ذكر است كه تعداد اسب‏هاى مسلمین در غزوه خندق سى و چند اسب بوده ‏است. بنا به گفته واقدى چهارروزپس از حركت قریش از مكه، سواران خزاعه خبر حركت احزاب را به پیامبراكرم(ص) رساندند. فاصله میان مكه و مدینه براى سپاهى كه با ساز و برگ جنگى حركت مى‏كرد، ده تا دوازده روز راه بوده‏است. بنابراین پیامبر اكرم(ص) و مسلمین تنها شش تا هشت روز براى اتخاذ هرگونه تدبیر و تصمیمى فرصت داشته ‏اند. وضعیت عمومى مدینه و روحیه مسلمین در هر اقدام اجتماعى، سیاسى و نظامى، علاوه بر رهبرى، باید به دو ركن دیگر توجه شود: – وضعیت و شرایط عمومى جامعه: شرایط ساختارى هر جامعه و نحوه ارتباط و مناسبات افراد و كانون‏هاى مختلف اجتماعى متناسب با شرایط هر جامعه، در روند تحولات اجتماعى نقش تعیین كننده‏اى دارد. گسستگى یا همبستگى اجتماعى، كه در جامعه آن روز مدینه به كیفیت تعامل قدرت‏هاى قبیله‏اى حاضر در شهر بستگى داشت، از جمله عوامل مؤثر در همبستگى یا گسستگى نیروهاى درونى شهر به حساب مى‏آمد. تدابیرى كه از قبل اندیشیده شده بود، شرایط مطلوب این همبستگى را فراهم كرده‏ بود. انعقاد پیمان‏نامه عمومى مدینه، عقد اخوت، و بناى مسجد جهت ایجاد انسجام در فعالیت‏هاى مختلف جامعه از جمله اقداماتى بود كه پیامبراكرم(ص) جهت تحقق شرایط وحدت اجتماعى اندیشیده‏ بودند. – وضعیت نیروى انسانى: نیروى انسانى ركن اصلى در هر اقدام مدیریتى است. عواملى چون كمیت و آمار نیروهاى در اختیار، شرایط روحى نیروها، ارتباط درونى نیروها، نحوه و چگونگى تنظیم رابطه مدیران ستادى و نیروهاى در صف، عواملى هستند كه مى‏توانند در زمینه‏سازى موفقیت‏یا عدم موفقیت ‏یك اقدام اجتماعى یا نظامى تاثیر گذار باشد. در صورت تحقق شرایط مطلوب نسبت ‏به دو عامل فوق، نفش رهبرى و مدیریت‏به عنوان عامل هماهنگى و بهره‏بردارى از شرایط اجتماعى مناسب و نیروى انسانى آماده، موضوعیت ‏خواهد یافت. پس از انتشار خبر حركت احزاب در مدینه، جو عمومى شهر دستخوش تلاطم گردید. بهترین تصویر از شرایط عمومى مدینه، و دسته‏بندى گروه‏هاى حاضر در شهر را قرآن مجید طى 17 آیه در سوره احزاب ارائه كرده ‏است. دراین آیات با دقت ‏شگفت ‏انگیز و روانكاوانه‏اى از روحیات و مواضع گروه‏هاى مختلف، در جریان غزوه احزاب، پرده برداشته است. از نظر قرآن این گروه‏ها به سه دسته كلى تقسیم مى‏شوند: الف – مؤمنین: مطابق آیات قرآن، كسانى كه در این گروه جاى مى‏گیرند بسیار معدودند. اینان یاران خالص و فداكار پیامبر اكرم(ص) بوده‏اند كه در هر شرایطى هیچ‏گونه تردیدى در اعتمادشان به خدا و رسول ایجاد نمى‏شد. این آیه از سوره ‏احزاب در حق این گروه نازل شده ‏است: و لما رءالمؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله و مازادهم الا ایمانا و تسلیما; و چون مؤمنان دسته‏هاى دشمن را دیدند، گفتند: «این همان است كه خدا و فرستاده‏ اش به ما وعده دادند و خدا و فرستاده‏ اش راست گفتند»، و جز بر ایمان و فرمانبردارى آنان نیفزود. ب – منافقین: كسانى‏ كه با اجبار و اكراه اسلام را پذیرفته بودند و در دل كینه رسول خدا(ص) را مى ‏پروراندند، در موقعیت‏هاى مناسب از ضربه زدن و خدمت‏ به دشمنان اسلام دریغ نمى‏كردند. قرآن مجید این گروه را معرفى و باطن آنان را آشكار كرده‏است: و اذ یقول المنافقون و الذین فى قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله الا غرورا × و اذ قالت طائفه منهم یا اهل یثرب لا مقام لكم فارجعوا; و هنگامى كه منافقان و كسانى كه در دل‏هایشان بیمارى است مى‏گفتند: «خدا و فرستاده‏اش جز فریب به ما وعده‏اى ندادند».و چون گروهى از آنان گفتند: «اى مردم مدینه، دیگر شما را جاى درنگ نیست، برگردید». ج – معوقین و مرددین: اینان مسلمانانى بودند كه به خاطر ضعف شخصیت ‏یا ضعف ایمان، معمولا در شرایط حساس و در جریان حوادث، گرفتار تردید و ترس مى‏شدند و علاوه بر آن، این روحیه را به دیگران هم منتقل مى‏كردند. قرآن كریم در مواضع مختلف ضمن بررسى نهضت انبیا به این گروه اجتماعى اشاره كرده، و حتى گاهى در كنار منافقین و تحت عنوان «الذین فی قلوبهم مرض‏» از آن‏ها یاد كرده ‏است. در سوره احزاب هم خداوند ویژگى‏هاى روانى و شخصیتى این گروه را آشكار كرده‏است: قد یعلم الله المعوقین منكم و القائلین لاخوانهم هلم الینا و لا تاتون الباس الا قلیلا; خداوند كارشكنان [و مانع شوندگان] شما و آن كسانى را كه به برادرانشان مى‏گفتند: «نزد ما بیایید» و جز اندكى روى به جنگ نمى‏آورند [خوب] مى‏شناسد. معمولا این گروه در سختى و شرایط بحرانى، با منافقین احساس همراهى و همگامى بیشتر مى‏كنند. گاهى با عذر و بهانه‏هاى به ظاهر موجه، موضع ماموریت و مسئولیت‏خود را ترك كرده و چون باطنا منافق نیستند، یا به جهت آینده‏نگرى و توجیه خود و دیگران، سعى مى‏كنند خودشان را با رهبرى هماهنگ نشان دهند. قرآن مجید این حالات و روحیات را افشا مى‏فرماید: ; و یستاذن فریق منهم النبى یقولون ان بیوتنا عوره وما هى بعوره ان یریدون الا فرارا; و گروهى از آنان از پیامبر اجازه مى‏خواستند و مى ‏گفتند: «خانه‏هاى ما بى ‏حفاظ است‏» و[لى خانه‏هایشان] بى‏حفاظ نبود، [آنان] جز گریز [از جهاد] چیزى نمى‏خواستند. این گروه همواره در معرض بازگشت ‏به كفر قرار دارند، زیرا قدرت براى آنان اصالت دارد. به همین دلیل بسیار غیر قابل اعتمادند: و لو دخلت علیهم من اقطارها ثم سئلوا الفتنه لاتوها و ماتلبثوا بها الا یسیرا; و اگر از اطراف [مدینه] مورد هجوم واقع مى‏شدند و آنگاه آنان را به ارتداد مى‏خواندند، قطعا آن را مى‏پذیرفتند و جز اندكى در این [كار] درنگ نمى‏كردند. در عین حال این گروه اجتماعى گروهى پر مدعا، متوقع و طلبكارند. به تعبیر قرآن، هرچند در شرایط خطر چشمانشان از ترس، حالت چشمان مشرف به مرگ را دارد، اما وقتى شرایط عادى شود زبان دراز، گستاخ، مدعى و طلبكار مى‏شوند: اشحه علیكم فاذا جاء الخوف رایتهم ینظرون الیك تدور اعینهم كالذى یغشى علیه من الموت فاذا ذهب الخوف سلقوكم بالسنه حداد اشحه على الخیر;; بر شما بخیلانند، و چون خطر فرارسد آنان را مى‏بینى كه مانند كسى كه مرگ او را فرو گرفته، چشمانشان در حدقه مى‏چرخد [و] به سوى تو مى‏نگرنند; و چون ترس برطرف شود شما را با زبان‏هایى تند نیش مى‏زنند; بر مال حریصند. در مجموع مى ‏توان گفت كه با توجه به شرایطى كه اشاره شد و نیز وضعیت كمى و كیفى نیروهاى اسلام، رهبرى پیامبر اكرم(ص) در جنگ احزاب یكى از دشوارترین مدیریت‏ها در شرایط نامناسب بوده‏است. جهت‏شناسایى روش مدیریت پیامبر(ص) ضرورى است ابعاد برنامه‏ریزى، تعیین استراتژى، سازماندهى، مدیریت نیروى انسانى، كسب اطلاع و خبر رسانى و نظارت و كنترل، در مدیریت و رهبرى رسول خدا(ص) مورد دقت و بررسى قرار گیرد. برنامه ریزى و تعیین استراتژى با بررسى جزئیات غزوه خندق به راحتى مى‏توان به این واقعیت رسید كه پس از وصول خبر حركت احزاب، پیامبراكرم(ص) سیاستى دفاعى را اتخاذ كردند. جهت تحقق این هدف، بهترین تدبیر ماندن در شهر و بهره بردارى از كلیه امكانات و توانایى‏هاى درون شهرى بود. ماندن در شهر مى‏توانست‏سپاه اسلام را به لحاظ پشتیبانى و تداركات در یك جنگ دفاعى طولانى یارى دهد. با توجه به برترى كمى سپاه دشمن و برخوردارى آنان از بیش از 600 اسب كه به آن‏ها تحرك فوق‏العاده‏اى مى‏بخشید، مهم‏ترین اقدام، جلوگیرى از تهاجم اولیه دشمن و بى‏اثر كردن نقش سواره نظام بود. ادامه خواندن مقاله اخلاق نبوي و مديريت

نوشته مقاله اخلاق نبوي و مديريت اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله تفسير سوره نساء

$
0
0
 nx دارای 77 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : تفسیر سوره نساء بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِیآ أَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذى خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْس واحِدَه وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثیراً وَ نِسآءً وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذى تَسآءَلُونَ بِه وَ الْاَرْحامَ اِنَّ اللّهَ كانَ عَلَیْكُمْ رَقیباً (*)به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر. اى مردم از پروردگارتان پروا كنید آنكه شما را از یك جان آفرید و همسر او را از او آفرید و از این دو، مردان و زنان بسیارى را پراكنده ساخت و از خدا پرواكنید آنكه به نام او از یكدیگر درخواست مى كنید و نیز درباره خویشاوندان بترسید. همانا خداوند بر شما مراقب است (1) نكات ادبى1 ـ «بثّ» پراكنده ساخت ، منتشر كرد. «مبثوث» پراكنده.2 ـ «تسائلون» از یكدیگر درخواست چیزى مى كنید و این اشاره به درخواست و تقاضاى افراد از یكدیگر با سوگند دادن به خداست.3 ـ «الارحام» جمع رحم، خویشاوندان و از رحم زن مشتق شده، این كلمه عطف بر الله است و اتقوا بر سر آن نیز مى آید یعنى درباره خویشاوندان هم پروا كنید و بترسید.4 ـ «كان» در «كان الله» منسلخ از زمان است و براى تثبیت مطلب آمده است.5 ـ «رقیب» مراقب، نگهبان، مواظب و ناظر. تفسیر و توضیحآیه (1) بسم الله الرحمن الرحیم. یا ایها الناس اتقوا; : این سوره نیز مانند تمام سوره هاى قرآن بجز سوره توبه، با نام خدا آغاز مى شود خدایى كه رحمان و رحیم است (تفسیر بسم الله در آغاز سوره حمد گذشت) نخستین جمله این سوره خطاب به عموم مردم چه مؤمن و چه كافر است و به مردم تذكر مى دهد كه از پروردگارتان پروا داشته باشید و آنان را امر به تقوا مى كند. تقوا آن حالت خداترسى است كه اگر در وجود انسان پیدا شود، او را از ارتكاب گناهان باز مى دارد. این حالت ، رابطه انسان با خدا را محكم مى كند و انسان با داشتن روح تقوا، در تمام كارها خدا را در نظر مى گیرد و مطابق با رضایت او عمل مى كند و از انجام كارى كه خشم خدا را بر انگیزد پرهیز مى نماید.طبق این آیه، دلیل اینكه انسان باید از خدا پروا كند و رضایت و خوشنودى او را بجوید، این است كه خدا پرورش دهنده انسانهاست و هموست كه انسانها را از نسل یك نفر به وجود آورده كه منظور حضرت آدم است و همسر او حوا را هم از او آفرید و از این دو نفر مردان و زنان بسیارى پدید آورد.پیش از آنكه درباره چگونگى خلقت آدم و حوا و تكثیر نسل آنها سخنى بگوییم، این نكته را یادآور مى شویم كه كیفیت خلقت نوع بشر و تكثیر ذریه آدم و پدید آمدن انسانها از پدران و مادران بهترین وضعیت و حالت در ایجاد نوع بشر است خداوند با قرار دادن غریزه جنسى در نهاد آدمى و شدت علاقه اى كه به او نسبت به جنس مخالف داده، كارى كرده است كه به طور طبیعى و بدون احتیاج به امر تشریعى نسل بشر در روى زمین باقى مانده است هر چند كه امر تشریعى به ازدواج نیز به صورت استحبابى وجود دارد ولى غریزه جنسى آنچنان نیرومند است كه خود به خود و حتى در میان اقوام وحشى نیز تولید مثل وتكثیر نسل وجود دارد. بنابراین، خداوند با پدیدآوردن انسانها با این كیفیت مخصوص بالاترین حق را برگردن انسانها دارد و آن حق حیات است و به همین جهت لازم است كه انسان از خدا پروا كند و تقوا داشته باشد و خوشنودى او را در كارهاى خود در نظر بگیرد.با توجه به متن قرآن و ظواهر آیات، شكى وجود ندارد كه از دیدگاه قرآن نسل كنونى بشر به یك فرد به نام آدم مى رسد كه خدا او را از خاك آفرید و از روح خود بر او دمید و او نخستین انسان روى زمین است كه بدون پدر و مادر آفریده شده. تكامل نوع انسان از انواع دیگر حیوانات مانند میمون، مورد قبول متن قرآن و ظواهر آیات نیست و البته مى دانیم كه این نظریه از سوى بعضى از دانشمندان علوم طبیعى نیز رد شده و فسیلها و اسنادى یافته اند كه مخالف با این فرضیه است.مطلب دیگر اینكه طبق همین آیه، نسل بشر به یك تن مى رسد كه همان آدم است و همسر آدم نیز از او به دنیا آمده. اكنون باید دید كه منظور از این جمله چیست؟ و همسر آدم چگونه از خود آدم پدید آمده است؟ طبق بعضى از روایات، همسر آدم از دنده چپ آدم مخلوق شده و طبق بعضى از روایات دیگر، او پس از خلقت آدم از باقیمانده سرشت آدم آفریده شده است. البته در بعضى از آیات قرآنى هم آمده كه خدا از خود شما همسرانى براى شما آفرید (خلق لكم من انفسكم ازواجا) ولى این آیات مربوط به نسلهاى بعدى است و ناظر به جریان آدم و حوا نیست.اگر در سند روایاتى كه به آنها اشاره شد تردید كنیم، باید بگوییم كه ما از چگونگى خلقت حوا از آدم اطلاعى نداریم و فقط طبق آیه مورد بحث مى دانیم كه حوا نیز از آدم آفریده شده است. و نسل بشر به یك نفر مى رسد كه نام او آدم است. موضوع دیگرى كه در اینجا قابل بررسى وتأمل است این است كه از این آیه فهمیده مى شود كه نسل بشر از آدم و همسر او ازدیاد پیدا كرده و مردان و زنان بسیارى در روى زمین پراكنده شده اند. در اینجا این سؤال پیش مى آید كه فرزندان بلافصل آدم چگونه و با چه كسانى ازدواج كردند؟ و نسلهاى بعدى چگونه به وجود آمدند؟ از این آیه فهمیده مى شود كه دختران و پسران آدم و حوا با یكدیگر ازدواج كرده اند و ازدواج خواهر و برادر یك حكم تشریعى و قراردادى است و این حكم در آن زمان نیامده بود و بعدها كه نسل آدم تكثیر شد و نیازى به ازدواج خواهر و برادر نبود، این حكم از سوى خدا آمد و این هیچ گونه استبعادى ندارد. زیرا طبق نص صریح قرآن بعضى از ازدواجهاى حرام، قبلا حرام نبوده و در شریعت اسلام حرام شده است مانند جمع كردن میان دو خواهر كه در شریعتهاى قبلى جایز بود و یك مرد مى توانست همزمان با دو خواهر ازدواج كند ولى در شرع اسلام این امر ممنوع شد و ازدواج با خواهر همسر حرام اعلام شد.این نشان مى دهد كه حرام بودن ازدواج با بعضى از زنها یك مسأله قراردادى است و ممكن است بعضى از زنها در زمانى حلال باشند و در زمانى طبق مصلحت جدیدى كه پیش مى آید حرام باشند. بنابراین نباید در ازدواج فرزندان آدم با یكدیگر استبعاد كرد. چون ظاهر این آیه همین موضوع را مى رساند. البته در بعضى از روایات آمده كه فرزندان بلافصل آدم با حورى یا جنّى ازدواج كردند و در بعضى از روایات آمده كه حوا همیشه دوقلو مى زایید كه یكى از آنها پسر و دیگرى دختر بود. پسر هر شكم با دختر شكم دیگر ازدواج مى كرد و شاید هم فرزندان آدم با بازماندگان انسانهاى پیشین ازدواج كردند چون طبق یك نظریه، آدم نخستین انسان در روى زمین نبود بلكه پیش از او هم انواع مشابهى از انسانها در روى زمین زندگى مى كردند كه به تدریج نسل آنها قطع شد و خدا آدم را از خاك آفرید. در قسمت بعدى آیه مورد بحث، بار دیگر مردم را به سوى تقوا مى خواند و مى فرماید: از خدا پروا كنید خدایى كه همیشه با نام او از یكدیگر درخواست مى كنید و به یكدیگر مى گویید تو را به خدا فلان چیز را به من بده یا فلان كار را انجام بده. منظور این است كه از همان خدایى كه نام او همیشه ورد زبان شماست و به او سوگند مى خورید وسوگند مى دهید بترسید و پروا كنید و با انجام واجبات و ترك محرمات رضایت او را فراهم سازید. پس از بیان این مطلب، اضافه مى كند كه علاوه بر خدا از ارحام و خویشاوندان هم پروا كنید و حقوق آنان را در نظر بگیرید. این جمله اهمیت صله رحم و توجه به خویشان و نزدیكان را مى رساند. خویشاوندان حقوقى برگردن انسان دارند كه باید آن را ادا كند و یكى از نشانه هاى ایمان صله رحم و محكم كردن پیوندهاى خویشاوندى است. این موضوع در آیات دیگرى هم آمده است:و اولو الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله (احزاب / 6)صاحبان پیوند خویشاوندى برخى از آنان براى برخى دیگر اولى هستند.در روایات اسلامى نیز درباره صله رحم و اثر آن در زندگى انسان مطالبى آمده كه در بخش روایات بعضى از آنها ذكر خواهد شد. پس از امر به تقوا و صله رحم اظهار مى دارد كه خداوند مراقب اعمال شماست و به آنچه انجام مى دهید نظارت دارد. اعتقاد به اینكه خدا همیشه ناظر اعمال انسان است، از نظر تربیتى بسیار مهم و سازنده است و سبب مى شود كه انسان در كارهایى كه مى كند، رها و یله نباشد بلكه معیارهاى خدایى را در نظر بگیرند. چند روایت1 ـ قال امیرالمؤمنین (ع) لنوف البكالى: یا نوف صل رحمك یزیدالله فى عمرك.(1)امیر المؤمنین (ع) به نوف فرمود: اى نوف صله رحم كن تا خدا بر عمر تو بیفزاید.2 ـ قال امیرالمؤمنین (ع): صلوا ارحامكم و لوبالسلام. یقول الله تبارك و تعالى: «واتقوالله الذى تسائلون به و الارحام».(2) امیرالمؤمنین (ع) فرمود: با خویشاوندان خود وصل كنید اگر چه با سلام باشد خداوند مى فرماید: «و اتقوالله الذى;»3 ـ قال الحسین (ع): من سرّه ان ینسأ فى اجله و یزاد فى رزقه فلیصل رحمه.(3)امام حسین(ع) فرمود: هر كس دوست دارد كه اجل او به تأخیر بیفتد و روزى او افزایش یابد، پس صله رحم كند.4 ـ عن الباقر(ع)، قال قال رسول الله: اخبرنى جبرئیل ان ریح الجنه توجد من مسیره الف عام ما یجدها عاقّ ولاقاطع رحم.(4) امام باقر(ع) فرمود: پیامبر فرمود: جبرئیل به من خبر داد كه عطر بهشت از فاصله هزار سال راه شنیده مى شود ولى عاقوالدین و كسى كه با خویشاوندان خود بریده است، آن را نمى شنود. وَ آتُوا الْیَتامى أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبیثَ بِالطَّیِّبِ وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ اِلى أَمْوالِكُمْ اِنَّهُ كانَ حُوباً كَبیراً (*)وَ اِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تُقْسِطُوا فِى الْیَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّسآءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَاِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تَعْدِلُوا فَواحِدَهً أَوْ ما مَلَكَتْ أَیْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى أَلاّ تَعُولُوا (*)وَ آتُوا النِّسآءَ صَدَقاتِهِنَّ نِحْلَهً فَاِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ ــــــــــــــــــــــــــــ1 – بحارالانوار ج 74 ص 892 – خصال ص 1573 – بحارالانوار ج 74 ص 914 – بحارالانوار ج 74 ص 95شَىْء مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنیئاً مَریئاً (*) و اموال یتیمان را به خودشان بدهید و پلید را با پاكیزه عوض نكنید و اموال آنها را با اموال خود مخورید زیرا كه آن گناه بزرگى است (2) و اگر بیم آن را داشتید كه درباره دختران بتیم عدالت را رعایت نكنید، پس از زنانى كه براى شما پسندیده است دوتا دوتا و سه تا سه تا و چهار تا چهارتا به همسرى بگیرید و یا زنى را كه مالك آن هستید بگیرید. این كار نزدیكتر به آن است كه ستم نكنید (3) و مهریه زنان را با رغبت بدهید. پس اگر با طیب نفس چیزى از آن را به شما بخشیدند، آن را گوارا و نوشین بخورید (4) نكات ادبى1 ـ «لاتتبدلوا» عوض نكنید، یكى را جانشین دیگرى نكنید. تبدل و استبدال به یك معناست.2 ـ «الى اموالكم» الى در اینجا به معناى «مع» است. یعنى همراه بااموال خودتان.3 ـ «حوب» گناه، معصیت، كار بد.4 ـ «ماطاب» ما در اینجا مصدر است و ما بعد خود را در حكم مصدر مى كند. و البته مى توان آن را موصول هم گرفت و استعمال ما در ذوى العقول اشكالى ندارد همانگونه كه استعمال «من» در غیر ذوى العقول دیده شده است.5 ـ «مثنى» و «ثلاث» و «رباع» تكرار در عدد یعنى دوتا دوتا و سه تا سه تا و چهارتا چهارتا. وزن «مفعل» و «فُعال» در اعداد براى تكرار آن عدد است و این از باب عدول است یعنى مثنى از اثنان اثنان عدول كرده همانگونه كه ثُلاث از ثلاثه ثلاثه و رُباع از اربعه اربعه عدول كرده است و به خاطر همین عدول و وصفیت این كلمات غیر منصرف هستند. ضمناً وزن «فُعال» در اعداد فقط تا عدد چهار استعمال شد و از اعداد بالاتر این وزن نیامده است. 6 ـ «ملك یمین» تملك شخص بر عبدو امه. سابقاً كه بردگى وجود داشت انسان مى توانست مالك عبد یا امه خود باشد. وامه یا همان كنیز اصطلاحى مانند زوجه صاحبش بود و همبستر شدن با او جایز بود.7 ـ «تعدلوا» از عیله به معناى جور و ستم و میل از حق.8 ـ «صدقات» جمع صدقه و منظور همان صداق یا مهریه زنان است.9 ـ «نحله» از روى میل و رغبت، نحله به معناى عطایى است كه بدون منت و بدون عوض داده شود. البته معانى دیگرى هم دارد كه با این مورد مناسب نیست مانند: نحله به معناى شریعت و دین.10 ـ «هنیئا» گوارا و «مریئا» شیرین و با لذت. این دو كلمه حال از «كلوا» است.تفسیر و توضیحآیه (2) و آتوا الیتام ى اموالهم; : پس از امر به تقوا كه در آیه پیش آمد اكنون چندین حكم از احكام فقهى بیان مى شود. نخستین حكم مربوط به یتیمان است و دستور مى دهد كه اموال یتیمان را به آنها بدهید. كسانى كه عهده دار نگهدارى اموال یتیمان هستند باید به درستى و امانت آن را حفظ كنند و چون یتیم بالغ شد به او تحویل دهند. ممكن است بعضى از افراد در اثر وسوسه شیطان و به سبب مال دوستى و دنیاپرستى، در اموال یتیمان خیانت كنند. یا از آن بخورند و یا جنس خوب را كه مال یتیم است با جنس بد كه مال خودشان است عوض كنند. این است خداوند آنها را موعظه مى كند و مى فرماید: جنس بد را با جنس خوب عوض نكنید و اموال یتیمان را همراه با اموال خودتان نخورید كه این گناه بزرگى است. طبق این آیه باید در حساب و كتاب اموال یتیمان دقت كرد تا با اموال خود شخص مخلوط نشود. این دستور الهى سبب شد كه بعضى از متدینین درباره یتیمان سختگیرى كنند و براى اینكه مبادا مال آنها قاطى مال خودشان شود غذا و زندگى آنها را جدا كردند و از دست زدن به غذاى آنها پرهیز نمودند و این كار از نظر عاطفى به ضرر یتیمان بود و یتیمان احساس تنهایى و بى كسى مى كردند. این بود كه آیه دیگرى نازل شد و مردم را به خوردن متعارف از مال یتیمان و انس با آنان دعوت كرد:و یسألونك عن الیتامى قل اصلاح لهم خیر و ان تخالطوهم فاخوانكم (بقره / 220)از تو درباره یتیمان مى پرسند بگو اصلاح حال آنها بهتر است و اگر با آنها معاشرت كنید پس برادران شما هستند.آیه (3) و ان خفتم الاتقسطوا ; : گاهى بعضى از اشخاص دختران یتیم را مى دیدند و به جهت ترحم به حال آنها و یا به جهت مال و جمال آنها، با آنها ازدواج مى كردند و اموال این یتیمان در اختیار آنان قرار مى گرفت و نمى توانستند آنچنان كه باید حقوق آنها را رعایت كنند و گاهى درباره آنها ظلم مى شد و آنها حامى و دفاع كننده نداشتند. آیه شریفه به این گروه از مسلمانان هشدار مى دهد كه اگر شما نمى توانید درباره این دختران یتیم حق و عدالت را رعایت نمایید، با آنها ازدواج نكنید بلكه با زنهاى دیگر ازدواج كنید و در یك زمان دو یا سه یا چهار زن داشته باشید. بدینگونه قرآن به مردان اجازه تعدد همسر را مى دهد و این یك ضرورت طبیعى و اجتماعى است و سبب مى شود هم شهوترانیهاى نامشروع مهار شود و هم زنهاى بیوه در جامعه بدون همسر و حامى نباشند و به فحشا كشیده نشوند ولى این حكم یك شرط مهم دارد و آن اینكه كسانى مى توانند بیش از یك همسر داشته باشند كه بتوانند میان همسران خود عدالت را برقرار كنند و از لحاظ خوراك و پوشاك و مسكن تفاوتى میان آنها نگذارند و اگر نتوانستند چنین عدالت و مساواتى را میان آنها برقرار سازند، حق ندارند بیش از یك زن بگیرند و فقط مى توانند با یك زن ازدواج كنند و یا با برده هاى كنیز كه مالك آنها هستند همبستر شوند.البته اكنون بردگى از میان رفته و موضوع این حكم منتفى است ولى سابقاً كه بردگى رسمیت و مشروعیت داشت زنهاى برده نسبت به مالكان خود همانند زنها و همسران آنها بودند و مالكانشان مى توانستند با آنها همبستر شوند و البته آن خود نیز مانند زوجیت شرایط ویژه اى داشت و به نفع زنهاى برده بود چون اگر اینها از مالكان خود حامله مى شدند و فرزندى مى آوردند، آزاد مى شدند.در پایان آیه خاطرنشان مى سازد كه این برنامه یعنى اینكه به جاى دختران یتیم با همسران دیگرى ازدواج كنید و اگر نتوانستید در میان همسران خود عدالت را برقرار سازید فقط با یك همسر ازدواج كنید، این برنامه سبب مى شود كه شما به ظلم و ستم و ضایع كردن حقوق دیگران كشیده نشوید و از حق تجاوز نكنید. آیه (4) و آتوا النساء صدقاتهن نحله; : وقتى ازدواجى صورت گرفت باید مبلغى به عنوان مهریه به زن داده شود و این حكم به نفع زنهاست چون هر دو طرف از آمیزش جنسى لذت مى برند ولى مرد باید در مقابل این كار مبلغى را به عنوان مهریه به زن بدهد و این براى حمایت از حقوق زن در جامعه است چون نوعاً زنها درآمدى مانند مردها ندارند و مهریه مى تواند پشتوانه اقتصادى زنها باشد.در آیه شریفه دستور مى دهد كه مهریه زنها را با رغبت و از روى خوشحالى و رضایت خاطر بپردازید. چون مهریه در گردن مرد یك دین است و باید این دین را ادا كند و بدهى خود را بدهد ولى براى اینكه میان زن و مرد محبت و علاقه باشد باید این بدهى را با خوشحالى و گشاده رویى و میل و رغبت داد و نباید دادن مهریه باعث ناراحتى و بى مهرى گردد. زیرا كه پیوند زناشویى از نظر اسلام یك پیوند مقدسى است كه نباید به خاطر مال دنیا لطمه اى به آن بخورد. مردها موظف هستند كه با رغبت مهریه زنها را بپردازند ولى اگر زنها نیز براى اثبات علاقه به همسران خود با رضایت خاطر تعدادى از مهریه خود را به همسران خود بخشیدند، همسران این هدیه را قبول كنند و با خوشوقتى آن را نوش جان كنند كه گوارایشان باد! بحثى درباره تعدد زوجاتدر میان بسیارى از اقوام و ملل جهان از دیرباز تا كنون، این سنت وجود داشته است كه مرد مى تواند بیش از یك همسر داشته باشد و عملا بعضى از مردان همزمان چند همسر داشتند. بخصوص در میان اعراب عصر جاهلى این یك سنت دیرپا بود و بسیارى از مردها چندین همسر داشتند كه گاه تعداد آنها به ده تا و بیشتر مى رسید و البته این سنت مخصوص عربها نبود و بسیارى از ملل دیگر نیز به آن عمل مى كردند از جمله در میان ایرانیان قدیم هم این سنت وجود داشته است. به گفته كریستن سن: اصل تعدد زوجات اساس تشكیل خانواده در ایران به شمار مى رفت.(1) و نیز در میان یهود نیز قانون تعدد زوجات رسمیت دارد و مورد عمل است. جالب اینكه در میان اقوام و مللى كه تعدد زوجات را به صورت رسمى و قانونى قبول ندارند، عملا بسیارى از مردها با زنهاى متعددى رابطه جنسى دارند و فحشا و روسپى گرى جاى قانون تعدد زوجات را گرفته است. نمونه آن جوامع اروپایى و امریكایى است كه وضع اسفبار فحشا و روابط نامشروع جنسى در میان آنها براى همه روشن است. عجیب اینكه آنها ازدواج قانونى با چند زن را، غیر انسانى و ظلم در حق زنان قلمداد مى كنند ولى فحشا و زنا و روابط نامشروع را كه امرى شایع میان آنهاست نشانه اى از آزادى مى دانند و كار به جایى رسیده كه در انگلستان همجنس بازى هم صورت قانونى یافته است! و آن را تجاوزى به حق زنان نمى دانند. اسلام در محیطى ظهور كرد كه تعدد زوجات آنهم به هر تعدادى كه مى خواستند، قانونى بود و در جامعه به آن عمل مى شد. اسلام به خاطر ضرورتها و با رعایت قوانین طبیعى حاكم بر مرد و زن با تعدد زوجات مخالفت نكرد و آن را به رسمیت شناخت ولى آن را از دو جهت محدود كرد یكى از لحاظ تعداد و دیگر از لحاظ رعایت عدالت میان همسران كه بعداً توضیح داده خواهد شد.ــــــــــــــــــــــــــــ1 – كریستن سن، ایران در زمان ساسانیان ص 346با توجه به مطالب بالا، روشن است كه اسلام مبتكر تعدد زوجات نیست بلكه آن را محدود هم كرده است و این در حالى است كه به گفته ویل دورانت: علماى دینى در قرون وسطى چنین تصور مى كردند كه تعدد زوجات از ابتكارات پیغمبر اسلام است.(1) غربیها بخصوص در قرون وسطى همواره خواسته اند چهره مخدوشى از اسلام ارائه بدهند و دشمنى خود را با اسلام گاهى به صورت جنگ (نمونه اش جنگهاى صلیبى) و گاهى به صورت تهمتهاى ناروا و گاهى به صورت ایرادهاى واهى بر احكام اسلام، نشان داده اند یكى از مواردى كه غربیها به اسلام ایراد گرفته اند همین قانون تعدد زوجات است در حالى كه این قانون همانگونه كه گفتیم مخصوص اسلام نیست و بسیارى از اقوام و ملل به آن عمل مى كنند و در خود اروپا نیز عملا تعدد زوجات وجود دارد منتهى به صورت غیرقانونى و نامشروع و از طریق زنا و فحشا و اساساً یكى از عوامل شیوع فحشا در غرب همین تحریم تعدد زوجات است این مطلبى است كه بعضى از دانشمندان اروپایى به آن اعتراف كرده اند. جان دیون پورت انگلیسى مى گوید: در میان ملل مسیحى چیزى قوى تر از تحریم تعدد زوجات باعث شیوع فحشا نشده است.(2) با توجه به نیازهاى طبیعى و اجتماعى، مشروعیت تعدد زوجات در جامعه یك ضرورت است. و دلیل روشن آن گرایش بسیارى از اجتماعات به سوى این مسأله است. هر چند كه به طور طبیعى نوزادهاى دختر و پسر تقریباً به یك تعداد به دنیا مى آیند ولى باید به چند موضوع توجه داشت:اولا سن ازدواج در دختران به طور طبیعى حدود پنج سال زودتر از پسران است و ــــــــــــــــــــــــــــ1 – ویل دورانت، تاریخ تمدن ج 1 ص 612 – عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه فارسى به قلم سید غلامرضا سعیدى ص 34زنها زودتر از مردها بالغ مى شوند و آمادگى ازدواج پیدا مى كنند و این سبب مى شود كه تعداد زنان آماده به ازدواج از تعداد مردان آماده به ازدواج زیاد باشد.ثانیاً مردها همواره در معرض تلف شدن هستند و عواملى مانند جنگ و كارهاى سنگین و خطرناك باعث پیدایش تلفاتى در میان مردان مى شود ولى زنها از این عوامل تلف كننده دور هستند. لذا همیشه پس از وقوع جنگهاى بزرگ مشكل انبوهى زن چه زنان بیوه و چه زنان آماده ازرواج و كمبود مرد به وضوح در جامعه دیده مى شود. برتراند راسل درباره انگلستان اظهار مى دارد: در انگلستان كنونى بیش از دومیلیون زن زاید بر مردان وجود دارد كه بنا بر عرف باید همواره عقیم بمانند و این براى آنها محرومیت بزرگى است.(1)ثالثاً، طبق تحقیق دانشمندان و به طورى كه مشاهده مى كنیم، زنها نسبت به مردها به طور طبیعى عمرى طولانى دارند و مقاومت آنها در برابر بعضى از امراض از مردها بیشتر است. و این سبب مى شود كه تعداد زنها نسبت به مردها بیشتر باشد. رابعاً، قابلیت تولید مثل در مردها بیشتر از زنهاست. وقتى زن حدود پنجاه سالگى به سن یائسگى رسید دیگر قابلیت باردارى ندارد ونمى تواند زایمان كند ولى مرد حتى تا سن هفتادو پنج سالگى و هشتاد سالگى قابلیت تولید مثل دارد.خامساً، زنها در ماه چندین روز دوران قاعدگى دارند و در این روزها آمادگى آمیزش جنسى ندارند ولى مردها همیشه از این آمادگى برخوردارند.سادساً، برخلاف آنچه معروف شده است، شهوت و میل جنسى مرد بیش از زن است و تنوع طلبى یكى از خصیصه هاى طبیعى مرد است و به گفته بعضى از دانشمندان اجتماعى، مرد ذاتاً طبیعت چند همسرى دارد و فقط نیرومندترین قیود اخلاقى، میزان مناسبى از فقر و كار سخت و نظارت دایمى زوجه، مى تواند ــــــــــــــــــــــــــــ1 – زناشویى و اخلاق ص 115 به نقل مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام ص 374تك همسرى را به او تحمیل كند.(1)سابعاً، در بعضى از جوامع و قبایل گاهى ضرورت ایجاب مى كند كه تولید نسل سرعت بیشترى بگیرد و كثرت اولاد و افزایش نیروى انسانى و كار مطلوب مى شود. با توجه به مطالب بالا پرواضح است كه مشروعیت تعداد زوجات، امرى ضرورى واجتناب ناپذیر است و جامعه باید آن را بپذیرد. گاهى گفته مى شود كه این قانون نوعى توهین به زنان و تجاوز به حقوق آنان است. پاسخ این است چنین كارهایى یك ارزش نسبى دارند و اگر در جامعه اى این كار مشروعیت داشته باشد و به آن عمل شود و زنان با آن خو بگیرند، دیگر آن را توهین برخود قلمداد نمى كنند و لذا در جامعه جاهلى و حتى در اوایل اسلام و حتى در بعضى از كشورهاى عربى امروز داشتن چند همسر براى مرد یك امر عادى و معمولى بوده و هست و زنان هرگز این موضوع را توهین به خود تلقى نمى كنند ولى در جوامع اروپایى كه این رسم وجود ندارد آن را توهین بزرگى براى خود مى دانند و این گونه موارد، نوعى اخلاق نسبى است و بستگى به قراردادهاى اجتماعى و آداب و سنن جامعه دارد. ضمناً روشن شد كه چند همسر داشتن مرد یك امر طبیعى است ولى چند شوهر داشتن زن یك امر غیر طبیعى است و لذا تا كنون در هیچ جامعه اى چه قدیم و چه جدید و حتى در میان قبایل وحشى چنین كارى سابقه نداشته و در جوامع كمونیستى و اشتراكى نیز مطرود بوده و هیچ كس كمونیسم جنسى را قبول نكرده است.تعدد زوجات در اسلامبه طورى كه گفتیم همزمان با ظهور اسلام در میان اعراب جاهلى تعدد زوجات آنهم به صورت نامحدود وجود داشته است. اسلام ضمن قبول اصل موضوع كه یك ضرورت طبیعى و اجتماعى بود، آن را از دو جهت محدود كرد:نخست اینكه تعداد زنان نباید بیش از چهارتا باشد.ــــــــــــــــــــــــــــ1 – ویل دورانت، لذات فلسفه ص 91دوم اینكه باید در میان همسران از هر نظر عدالت و مساوات برقرار باشد و اگر مرد نتواند چنین عدالتى را برقرار كند حق ندارد بیش از یك زن داشته باشد.این دو جهت در آیه اى كه مى خوانیم آمده است: فانكحوا ماطاب لكم من النساء مثنى و ثلاث و رباع فان خفتم الاّ تعدلوا فواحده(نساء/3)پس، از زنانى كه براى شما پسندیده است دوتا دوتا و سه تا سه تا و چهارتا چهارتا به همسرى بگیرید و اگر بیم آن را داشته باشید كه عدالت را رعایت نكنید، پس یك همسر بگیرید.به طورى كه ملاحظه مى كنید تعداد همسران به چهارتا محدود شده و از آن مهمتر اینكه رعایت عدالت میان همسران الزامى شده كه كمتر مردى مى تواند امكانات آن را داشته باشد كه میان همسران متعدد، از لحاظ خوراك و پوشاك و مسكن و رعایت شئون همسردارى عدالت برقرار كند. البته توجه كنیم كه رعایت عدالت میان همسران كه در این آیه خواسته شده به امور ظاهرى مانند غذا و مسكن و اینكه هر چهار شب یك شب را به نوبت با یكى از آنها به سر برد، مربوط مى شود و منظور از آن مساوات در محبت قلبى نمى باشد چون چنین كارى در دست انسان نیست و خارج از اراده انسان است و لذا در آیه دیگرى چنین مى فرماید:و لن تستطیعوا ان تعدلوا بین النساء و لو حرصتم فلا تمیلوا كل المیل (نساء/ 129)و هرگز نمى توانید میان زنها عدالت كنید هر چند خواستار آن باشید پس یكسره از یكى روى برمگردانید.این آیه شریفه مربوط به میل باطنى و دلبستگى مردان به زنان است كه مسلماً علاقه او به همه یكسان نخواهد بود ولى در عین حال از مردان خواسته شده كه میل قلبى خود را كنترل كنند و چنین نباشد كه تمام توجه آنها به یكى از همسران باشد البته از نظر ظاهرى و رعایت شئون همسردارى او حق ندارد میان زنان تفاوت و تبعیضى قایل شود كه اگر چنین كند باید فقط یك همسر داشته باشد و حق گرفتن بیش از یك همسر را ندارد.در اینجا براى تتمیم فایده دو روایت كه در این زمینه وارد شد ذكر مى كنیم. البته روایات بسیار است ما فقط نمونه هایى از آن را مى آوریم. 1 ـ قال الصادق (ع): لایحلّ لماء الرجل ان یجرى فى اكثر من اربعه ارحام.(1)امام صادق(ع) فرمود: براى آب مرد حلال نیست كه در بیش از چهار رحم جارى شود.2 ـ امام رضا(ع) فرمود: علت اینكه مرد با چهار زن تزویج مى كند ولى زن حق ندارد با بیش از یك نفر ازدواج نماید این است كه اگر مرد چهار زن هم داشته باشد اگر فرزندى بیاورند از اوست ولى اگر زن دو شوهر یا بیشتر داشته باشد، معلوم نمى شود كه این فرزند از كیست چون همه در آن مشترك هستند و بدینگونه نسبها و مواریث تباه مى شود و فرزند شناخته نمى شود.(2) وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهآءَ أَمْوالَكُمُ الَّتى جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ قِیاماً وَ ارْزُقُوهُمْ فیها وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً (*)وَ ابْتَلُوا الْیَتامى حَتّى اِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَاِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا اِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْكُلُوهآ اِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ یَكْبَرُوا وَ مَنْ كانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقیراً فَلْیَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَاِذا دَفَعْتُمْ اِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَ كَفى بِاللّهِ حَسیباً (*)و اموال خود را كه خداوند مایه برپایى زندگى شما قرار داده به سفیهان ندهید و از آن مال آنان را بخورانید و بپوشانید و به آنان سخنى پسندیده بگویید (5) و یتیمان را آزمایش كنید تا وقتى كه به مرحله ازدواج برسند پس چون از آنها رشدى ملاحظه كردید، اموالشان را به خودشان بدهید و آن را از روى اسراف ــــــــــــــــــــــــــــ1 – وسائل الشیعه ج 14 ص 3992 – همان ص 398وجلوتر از بزرگ شدنشان نخورید و هر كس توانگر باشد خویشتن دارى كند و هر كس فقیر باشد به اندازه اى كه پسندیده است بخورد و چون اموالشان را به آنها دادید، بر آنان شاهد بگیرید و خدا از لحاظ حسابرسى كافى است (6) نكات ادبى1 ـ «سفهاء» كم خردان، آنها كه صلاح و فساد خود را نمى دانند. مانند كودكان و عقب ماندگان فكرى. به اینگونه افراد محجور گفته مى شود.2 ـ «ابتلاء» آزمایش و امتحان. 3 ـ «آنستم» یعنى مشاهده كردید، بر شما ثابت شد.4 ـ «اسراف» تجاوز از حدّ در طرف افراط.5 ـ «بدار» مبادرت، پیشدستى، جلو افتادن. منظور در اینجا این است كه پیشدستى مى كنید مبادا بزرگ شوند و مالشان را از شما بگیرند.6 ـ «اسراف» و «بدار» هر دو مصدرند و به جاى حال هستند.7 ـ «حسیبا» حال یا تمیز است.تفسیر و توضیحآیه (5) و لاتؤتوا السفهاء اموالكم; : ممكن است كم خردان و سفیهانى تحت تكفل انسان باشند مانند كودكان و یا بزرگانى كه رشد عقلى ندارند و صلاح و فسادكار را درك نمى كنند در چنین صورتى انسان نباید اموال خود را در اختیار آنان قرار بدهد كه هر كارى خواستند بكنند چون اموال هر انسانى براى برپایى زندگى اوست و قوام و پایدارى زندگى روزمرّه وابسته به آن است و اگر اختیار این اموال به دست سفیهان داده شود تباه خواهد شد و از بین خواهد رفت.قرآن در این آیه توصیه مى كند كه اموال خود را در اختیار چنین افرادى قرار ندهید ولى از اموال خود خوراك و پوشاك آنها را بدهید و زندگى آنان را تأمین كنید و علاوهبرتأمین مادى زندگى آنها، با آنان خوش رفتارى هم بكنید و سخن نیكویى به آنان بگویید.بدینگونه ضمن برحذر داشتن از اینكه سفیهان را در معاملات و كارهاى تجارى خود شركت بدهید و از این طریق ضرر و زیان كنید، دستور مى دهد كه غذا و پوشاك و سایر لوازم زندگى آنها را در اختیارشان قرار بدهید و با آنان رفتارى خوب داشته باشید. البته در آیه فقط غذا و پوشاك آمده ولى منظور تمام ملزومات زندگى است. نكته دیگر اینكه فرمود: وارزقو هم فیها یعنى رزق آنها را در آن قرار دهید و نه فرمود: از آن. این شاید یك امر ارشادى باشد كه روزى آنها را از اصل مال قرار ندهید كه به مرور زمان تمام مى شود بلكه در آن مال قرار دهید به این معنا كه اصل مال سرمایه باشد و با آن تجارت كنید و از سود آن روزى و نفقه آنها را بدهید. آیه (6) و ابتلوا الیتامى حتى اذا بلغوا; : این آیه چند حكم را درباره یتیمان بیان مى كند. گاهى كسانى كودكان یتیمى از خویشاوندان خود یا از بیگانگان را نگهدارى مى كردند و آنان اموالى داشتند كه این اموال نیز در تصرف این افراد بود. وقتى كودكان یتیم بزرگ مى شدند، لازم بود كه اموال آنها به آنها برگردانیده شود در این آیه دستور مى دهد كه چون یتیمان بالغ شدند و به مرحله اى رسیدند كه قابلیت ازدواج دارند، شما باید آنها را از لحاظ رشد عقلى امتحان كنید و تنها به رشد جسمى و بلوغ سنّى آنان اكتفا نكنید. وقتى آنها را امتحان كردید و دیدید كه به رشد عقلى هم رسیده اند و مى توانند صلاح خود را درك نمایند، در چنین صورتى اموال آنها را به آنها برگردانید.بنابراین دادن اموال یتیمان به خود آنان دو شرط دارد: یكى اینكه از لحاظ جسمى و سنى به حد بلوغ برسند و دیگر اینكه از لحاظ عقلى و فكرى داراى رشد لازم باشند.از نظر اسلام در وجوب عبادات مانند نماز و روزه تنها بلوغ جسمى كافى است و با رسیدن به بلوغ جسمى، كودك مكلف مى شود ولى در مسایلى مانند ازدواج و دادن اموال كودكان یتیم به خودشان علاوه بر بلوغ جسمى، رشد فكرى و عقلى هم لازم است.از نظر فقهى رسیدن به حد بلوغ با یكى از چند چیز محقق مى شود: رسیدن به سنّ شانزده سالگى در پسران و ده سالگى در دختران، احتلام و قابلیت ازدواج، روییدن مو در صورت پسران. اینها نشانه رشد جسمى و رسیدن به حدّ تكلیف است ولى رشد عقلى با امتحانهاى مكرر و گوناگون ثابت مى شود.ضمناً در آیه شریفه، افراد را از تجاوز به اموال كودكان یتیم برحذر مى دارد و مى فرماید: شما اموال آنها را به خودشان بدهید و آن را از روى اسراف وافراط و با عجله كه مبادا كودكان بزرگ مى شوند و اموالشان را ا زشما مى گیرند، نخورید، چون بعضیها براى نگهدارى اموال یتیمان اجرتى مى گرفتند و چون مى دیدند كه آنها در شرف بلوغ هستند، سعى مى كردند آن اموال را بیشتر نگهدارى كنند و بیشتر اجرت بگیرند قرآن آنها را از این كار نهى مى كند و دستور مى دهد كه اموال آنها را به موقع به خودشان پس بدهید. البته خوردن از مال یتیم براى نگهدارى آن و به حد متعارف اشكالى ندارد. در عین حال قرآن توصیه مى كند كه كسانى كه توانگر هستند و نیازى به اموال یتیمان ندارند بهتر است كه اصلا از آن مال چیزى نخورند ولى كسانى كه فقیرند مى توانند به اندازه اى كه متعارف باشد در برابر خدماتى كه انجام مى دهند، از مال یتیم بخورند.حكم دیگرى كه در این آیه آمده این است كه چون خواستید اموال یتیمان را پس از بزرگ شدنشان به آنها بازپس دهید، براى این كار شاهد بگیرید كه مبادا در آینده، گرفتن اموالشان را انكار كنند و مدعى شما باشند. البته شما شاهد بگیرید ولى بدانید كه شاهد و حسابگر اصلى خداست و اگر خیانتى در اموال یتیمان كرده باشید خداوند آن را مى داند و شما را مؤاخذه مى كند، و خدا از لحاظ حسابگرى بسنده است. لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْاَقْرَبُونَ وَ لِلنِّسآءِ نَصیبٌ مِمّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْاَقْرَبُونَ مِمّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصیباً مَفْرُوضاً (*)وَ اِذا حَضَرَ الْقِسْمَهَ أُولُو الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساكینُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً (*)وَ لْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّهً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدیداً (* )اِنَّ الَّذینَ یَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً اِنَّما یَأْكُلُونَ فى بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً (*)براى مردان از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان باقى مى گذارند بهره اى است و براى زنان نیز از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان باقى مى گذارند بهره اى است. كم باشد یا زیاد، بهره اى تعیین شده (7) و چون در موقع تقسیم مال، خویشاوندان و یتیمان و بینوایان حاضر باشند، از آن مال به آنان هم بدهید و به آنان سخنى شایسته بگویید (8) و كسانى كه اگر بعد از خود فرزندان ضعیفى بگذارند از آنان بیمناك هستند، باید (درباره یتیمان مردم) بترسند و از خدا پروا كنند و سخنى درست و استوار بگویند (9) كسانى كه اموال یتیمان را از راه ستم مى خورند همانا در شكمهایشان آتش مى خورند و بزودى به آتش جهنم در مى آیند (10) نكات ادبى1 ـ «اقربون» خویشاوندان و نزدیكان.2 ـ «مفروض» تعیین شده ، مشخص شده.3 ـ «ذریه» فرزندانى كه از انسان باقى مى مانند.4 ـ «سدید» استوار، درست، مطابق با واقع.5 ـ «سیصلون» از صلى مشتق شده به معناى ملازمت. یعنى آنها بزودى ملازم آتش خواهند بود.6 ـ «سعیر» آتش فروزان و شعلهور و منظور آتش جهنم است.تفسیر و توضیحآیات (7-8) للرجال نصیب مما ترك الوالدان; : در میان اعراب جاهلى رسم بر این بود كه وقتى كسى از دنیا مى رفت، تنها مردان را وارث او مى شمردند و به زنان سهمى از مال نمى دادند. این آیه این سنت ظالمانه را نفى مى كند و حكم اسلام را در ارث مردان و زنان بدینگونه بیان مى كند كه هم مردان از پدر و مادر و خویشان خود ارث مى برند و هم زنان از آنها ارث مى برند چه تركه میت اندك باشد و چه بسیار; در هر حال هم مرد و هم زن سهم ارث خود را مى برند و سهم وارثان هم در آیات دیگر تعیین شده است. پس از بیان این حكم كلى درباره ارث براى زن و مرد، حكم دیگرى را بیان مى كند و به وارثان میت دستور مى دهد كه اگر كسانى از خویشاوندان شما كه سهمى در ارث ندارند در موقع تقسیم تركه حضور داشته باشند و یا بعضى از یتیمان و بینوایان در آن مجلس حاضر باشند، سهمى هم به آنها بدهید و آنها را هم از آن مال بهره مند سازید هر چند كه به آنها ارث نمى رسد ولى نا امیدشان نكنید و ضمن اینكه آنها را هم از آن مال برخوردار مى كنید، با آنان خوشرفتارى نمایید و سخنى پسندیده بگویید. البته این یك توصیه اخلاقى است و وارثان مال میت، خوب است كه به حاضران در مجلس تقسیم تركه، چیزى از آن مال را بدهند و این غیر از حكم ارث و سهم وارثان است كه دادن آن الزامى است.آیات (9-10) و لیخش الذین لوتركوا; : این دو آیه كسانى را كه متصدى كار یتیمان هستند و اموال یتیمان در اختیار آنهاست، از خیانت بر آنها برحذر مى دارد و به آنها گوشزد مى كند كه خوردن مال یتیم و ظلم به او سرانجام بدى دارد و هم در دنیا و هم در آخرت مجازات سختى خواهد داشت. مجازات خوردن مال یتیم در دنیا این است كه اگر این شخص خود فرزندانى دارد كه نگران حال آنهاست، باید از عاقبت آنها بترسد و بداند كه همانگونه كه فرزندان یتیم دیگران در اختیار او هستند فرزندان او هم ممكن است در اختیار كسان دیگرى قرار بگیرد و همانگونه كه او نگران حال فرزندان خویشتن است و دلش مى خواهد كه اگر او از دنیا رفت با یتیمان او خوشرفتارى كنند، او نیز در حق یتیمانى كه در اختیار اوست خیانت نكند و آنچه براى خود مى پسندد براى دیگران هم بپسندد.از آیه چنین استفاده مى شود كه خیانت به یتیمان در این دنیا اثر وضعى دارد و ممكن است فرزندان چنین اشخاصى دچار گرفتاریهایى بشوند مانند فرزندان افراد مسلول و الكلى كه خواه ناخواه در آنها زمینه بیمارى بیشتر است و این فرزندان تاوان كارهاى پدر و مادر خود را مى دهند همانگونه كه در فرزندان نامشروع و زنازاده ها هم زمینه هاى انحراف وجود دارد. البته این موارد در حد الزام و به صورت حتمى نیست كه ظلمى در حق فرزندان آنها باشد فقط در حد زمینه است و فرزندان مى توانند با انجام كارهاى نیك از بروز ناراحتى جلوگیرى كنند.و اما مجازات خوردن مال یتیم و خیانت به او در آخرت نیز سنگین است واین آیه به صورت شدیداللحنى به آنان اخطار مى كند كه آنها كه اموال یتیمان را از روى ستم مى خورند، همانا در شكمهایشان آتش مى خورند. یعنى این اموال در آخرت تبدیل به آتش خواهد شد و در شكمهاى آنها فرو خواهد رفت و آنان در روز قیامت در میان آتش فروزان و شعلهور خواهند افتاد.این بالاترین نوع تهدید است كه خداوند درباره خیانتكاران به اموال یتیمان بیان مى كند و آشكارا وعده جهنم و آتش سوزان مى دهد. عین همین تهدید را خداوند درباره آن گروه از اهل كتاب كه آیات خدا را كتمان مى كنند و تورات و انجیل را بازیچه هوسهاى خود قرار مى دهند، دارد:ان الذین یكتمون ما انزل الله من الكتاب و یشترون به ثمنا قلیلا اولئك ما یأكلون فى بطونهم الا النار (بقره / 174)كسانى كه آنچه خداوند از كتاب نازل كرده، پنهان مى دارند و آن را به بهاى اندكى مى فروشند، همانا در شكمهایشان جز آتش نمى خورند.چند روایت1 ـ عن ابى عبدالله(ع) قال: من اكل مال الیتیم سلّط الله علیه من یظلمه او على عقبه او على عقب عقبه فانّ الله یقول فى كتابه: و لیخش الذین لو تركوا;(1)امام صادق(ع) فرمود: هر كس مال یتیم را بخورد خداوند كسى را بر او مسلط مى كند كه به او یا به فرزند او و یا نسل بعدى ظلم كند. خداوند در قرآن فرموده: ولیخش الذین;2 ـ پیامبر خدا(ص) فرمود چون مرا به آسمان بردند، قومى را دیدم كه به درون آنها آتش نفوذ مى كند و از پایین آنها بیرون مى آید. پس گفتم: اى جبرئیل اینها چه كسانى هستند؟ گفت: اینها كسانى هستند كه اموال یتیمان را خورده اند.(2) 3 ـ امام صادق(ع) فرمود: در كتاب على آمده است: خورنده مال یتیم تاوان كار خود را در دنیا در فرزندانش پس مى دهد و در آخرت نیز وبال آن را خواهد داشت اما در دنیا، چون خداوند مى فرماید: و لیخش الذین لوتركوا; و اما در آخرت مى فرماید: ان الذین یاكلون اموال الیتامى..(3)یُوصیكُمُ اللّهُ فى أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ فَاِنْ كُنَّ نِسآءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ وَ اِنْ كانَتْ واحِدَهً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِاَبَوَیْهِ لِكُلِّ واحِد مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمّا تَرَكَ اِنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ فَاِنْ لَمْ یَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِاُمِّهِ الثُّلُثُ فَاِنْ كانَ لَهُ اِخْوَهٌ فَلِاُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّه یُوصى بِهآ أَوْ دَیْن آبآؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَریضَهً مِنَ اللّهِ اِنَّ اللّهَ كانَ عَلیماً حَكیماً(*)خداوند شما را درباره فرزندانتان سفارش مى دهد كه براى پسر مانند بهره دو دختر باشد. پس اگر آنها زن باشند و بیش از دو نفر باشند، دو سوم تركه براى آنهاست و اگر یك نفر باشد نصف تركه براى اوست و براى پدر و مادر میت هر ــــــــــــــــــــــــــــ1 – كنزالدقائق ج 2 ص 372 2 – تفسیر قمى ج 1 ص 1323 – كنزالدقائق ج 2 ص 375كدام یك ششم تركه مى رسد این در صورتى است كه میت فرزند داشته باشد. پس اگر فرزند نداشته باشد و پدر و مادرش از او ارث ببرند، پس براى مادرش یك سوم مى رسد و اگر برادارانى داشته باشد، در این صورت براى مادرش یك ششم مى رسد. البته این پس از وصیتى است كه میت كرده و یا بدهى كه داشته است. شما نمى دانید كه پدرانتان و یا فرزندانتان كدام یك از لحاظ سود رسانى به شما نزدیكتر است. این فریضه اى است از جانب خدا كه خدا داناى فرزانه است(11) ادامه خواندن مقاله تفسير سوره نساء

نوشته مقاله تفسير سوره نساء اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله تلخيص و اجمالي از کتاب زن در آئينه‌ي جلال و جمال آيت الله جوادي آملي

$
0
0
 nx دارای 36 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : قال امیر المومنین علی (ع) :عقول النساء فی جمالهن و جمال الرجال فی عقولهم (امالی صدوق مجلس چهلم) هر موجودی مظهر نامی از نامهای الهی است، زیرا خلقت که از اوصاف فعلی خداست نه از اوصاف ذاتی وی، ‌عبارت است از تجلی خالق در چهره مخلوقهای گوناگون چنانکه حضرت امیرالمومنین (ع) فرموده است : الحمدلله المتجلی لخلقه بخلقه. عنوان تجلی از لطیف ترین تعبیر های عرفانی است که قرآن و عترت از آن یاد کرده اند و سالکان دور اندیش و درون بین را به خود جذب نموده است، چون سالک محب بیش از باحث متفکر از نشانه مقصود آگاه بوده و از آن لذت می‌برد و هرگز با شنیدن بانک جرس کاروان کوی حق بسنده نمی کند بلکه می‌کوشد تا از علم به عین آرد و از گوش به آغوش. جلال و جمال که از اسماء الهی اند مظاهر گوناگون دارد ولی چون جلال حق در جمال وی نهفته و جمال وی در جلال او مستور است، چیزی که مظهر جلال الهی است به نوبه ی خود واجد جمال حق بوده و چیزی که مظهر جمال خداست به نوبه خویش دارای جلال الهی خواهد بود. نمونه بارز استتار جمال در کسوت جلال را می‌توان از آیات قصاص و دفاع استنباط نمود. یعنی حکم قصاص، اعدام، اماته، خونریزی، قهر، انتقام، ‌غضب سلطه، استیلا، چیرگی و مانند آن از مظهر جلال و جنود ویژه آن به شمار می‌روند، احیا، صیانت دم، مهر، تشفی، خشنودی و نظائر آن را که از مظاهر جمال و سپاهیان خاص آن شمرده می‌شوند به همراه دارد چنانکه خداوند صاحب جمال و جلال چنین می‌فرماید : و لکم فی القصاص حیوه با اولی‌الالبالب.زن از نظر قرآن قرآن هدایت گر انسان – مسئله اینکه، زن در قرآن از چه جایگاه عظیمی برخوردار است مبتنی بر اینست که : انسان در قرآن چه پایگاهی دارد. چون قرآن کریم هرگز برای هدایت مرد نیامده است بلکه برای هدایت انسان آمده است لذا وقتی هدایت رسالت و هدف رسالت را تشریح می‌کند و غرض از نزول وحی را بازگو می‌نماید می‌فرماید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس» کلمه ناس که به عنوان هدایت انسان در قرآن مطرح است صنف مخصوص یا گروه خاصی را نظر ندارد بلکه شامل زن و مرد بطور یکسان می‌شود. قرآن کریم گاه تعبیر به ناس و گاه تعبیر به انسان می‌کند و می‌فرماید ما برای انسان قرآن فرستادیم. «الرحمن علم القرآن خلق الانسان علمه البیان» در آیه اول سخن از تعلیم قرآن است بعد سخن از خلقت انسان و بعد سخن از تعلیم بیان. با اینکه نظم طبیعی آن است که اول انسان خلق بشود، بعد بیان یاد بگیرد و بعد قرآن را بفهمد. رحمن معلم است و رحمتش هم فراگیر است رحمتی وسعت کل شیء.یعنی یک استاد کل دارد تدریس می‌کند اگر گفتند مهندسی درس می‌گوید یعنی درس هندسه می‌دهد و اگر گفتند الرحمن تدریس می‌کند یعنی رحمت بی منتها درس خواهد شد که این مدرس رحمت به انسانها چه درسی می‌دهد و چگونه نبی اکرم(ص) رحمه للعالمین است او خود درس معلم است که آن معلم رحمان است. اگر کسی از رحمت حق مدد نگرفت انسان نیست و اگر کسی انسان نبود بهیمه است و وقتی بهیمه شد حرفش مبهم است وقتی حرفش مبهم شد گفتار او بیان نیست. پس وقتی سخن از هدایت است منظور تمام انسانها است و اگر تعبیراتی نظیر «فمن تبعنی فانه منی و مانند آن آمده است منظور هر کس که پیرو وحی باشد مدد می‌گیرد و مراد از ناس صنف مخصوصی نیست. خلاصه آنکه زن بودن یا مرد بودن مربوط به پیکر است نه جان و روح، ‌ثانیاً تعلیم و تربیت و تهذیب و تزکیه از آن نفس است. ثالثاً نفس غیر از بدن است و بدن غیر از نفس. و اصلاً در کلاس قرآن روح می‌نشیند نه بدن و روح هم نه زن است و نه مرد. اینکه ذات اقدس می‌فرماید :«و نفس و ماسوّیها فالهمها فجورها و تقوایها» مگر روح مذکر یا مونث است و یا اینکه فرمود «فاذا سویته و نفخت فیه من روحی» روح از آن جهت که موجود مجرد است مگر اندامی دارد که یا این چنین باشد و یا آن چنان ؟ یا اینکه فرمود : «یا ایها الناس انک کارح الی ربک کدحاً فملاقیه» ای انسان، توسالک الی الله هستی، مگر بدن سفر می‌کند تا ما بگوییم سالکان دو صنف هستند ؟ بعضی زن و بعضی مرد هستند ؟ روح است که سفر می‌کند و روح نه مونث است و نه مذکر. قرآن کریم وقتی مسئله زن و مرد را مطرح می‌کند می‌فرماید : این دو را از چهره ذکورت وانوثت نشناسید بلکه از چهره انسانیت بشناسید و حقیقت انسان را روح تشکیل می‌دهد نه بدن او، انسانیت انسان را جان او تأمین می‌کند نه جسم او و نه مجموع جسم و جان. زوج و زوجه در قرآن کلمه زوج و زوجه در تعبیرات عرفی مقابل هم هستند ولی قرآن کریم همانطوریکه مرد را زوج می‌داند، زن را هم زوج می‌شمارد، کلمه زوجه یا زوجات در قرآن بیان نمی‌شود بلکه کلمه ازواج استعمال می‌شود زن زوج است همانطوریکه مرد زوج است. اگر تعبیر می‌کند که خدا آدم را آفرید و زوج او را از همان نفس خلق کرد : و خلق منها زوجها. .. برای آنست که زوج یعنی چیزی که به وسیله آن یک، دو می‌شود خلق کرد. لذا وقتی از زن و مرد سخن می‌گوید می‌فرماید : فجعل منه الزوجین الذکر و الانثی یا از زنان بهشت به عنوان ازواج مطهره یاد می‌کند که برای بهشتیان ازواج نه زوجات می‌باشد همانطوریکه مرد زوج زن است، زن هم زوج مرد است. انسان و مقام خلافت : بالا ترین مقامی که برای انسان فرض می‌شود مقام خلافت یعن خلیفه الله بودن است اگر در خلافت به مقام والا رسید در کنار آن مسئله ولایت، رسالت، نبوت و مانند آن نیز هست و اگر به مراحل وسطی یا نازله راه یافت همان ایمان است و مانند آن و ممکن است رسالت یا نبوت را به همراه نداشته باشد. سؤال می‌شود آیا خلافت الهی مال مرد است و ذکورت شرط است و انوثت مانع؟ یا اینکه خلافت مال مرد نیست ولی مردها توانستند موفق بشوند که خلافت را تحصیل کنند و زنان موفق نشدند ؟ و یا اینکه نه مشروط به ذکورت است و نه ممنوع انوثت و آنهایی که موفق شدند خلیقه الله بشوند انسانیت آنها باعث بود نه مرد بودن، مرد خلیفه نشد بلکه آنکه، خلیفه‌ی خدا شد بدنی دارد که بدن مرد است. انی جاعل فی الارض خلیفه سپس فرشتگان عرض کردند «اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک» ذات اقدس اله از راه تعلیم اسماء به آدم، برای آنها روشن کرد که او معلم شماست و خلیفه ی من است. اهتمام قرآن به شخصیت زن نوع کمالاتی را که قرآن کریم برای زن ذکر می‌کند، برای آن است که هر جا قرآن یک خطری را احساس کند بیش از پیش روی آن تکیه می‌کند مثلاً هنگام ظهور قرآن که توحید در خطر بود و شرک رواج داشت برای تثبیت توحید و سرکوب شرک، آیاتی فراوان نازل شد و به این جهت چون در ایام نزول قرآن حرمت زن محفوظ نبود، لذا بیش از حد توقع و انتظار بر مسئله حرمت زن تکیه نمود و در تمام شئون برای او سهمی قائل شد و تصریح به تساوی و مانند آن کرد. الگوهای علمی، اگر سخن از تعلیم اسماء باشد آن را به انسانیت نسبت می‌دهند. وقتی جریان آدم (ع) را طرح می‌کند و می‌فرماید فتلقی آدم من ربه کلمات. در تبیین و تفسیر کلمات آمده است که منظور انوار عترت طاهره است که آن انوار عترت طاهره مقامات علمی است که حضرت آدم (ع) – آنرا تلقی کرد و زمینه نجات او فراهم شد.همانطور که حضرت امیر سلام الله علیه در آنجا می‌تابد، حضرت زهرا (س) هم در آنجا می‌تابد و این که فاطمه زهرا صلوات الله علیها معروف و مشهور شد نه برای آنست که زن تنها در حضرت فاطمه خلاصه شد بلکه به این دلیل است که او دیگران را تحت الشعاع خود قرار داد. بعنوان مثال معصومین دیگر مانند حضرت امیر معروف نیستند و اگر در عرف بخواهند مثل ذکر کنند به حضرت علی مثل می‌زنند همانطوری که در بین معصومین امیر المؤمنین صلوات الله علیه معروف گشت و الگو شد، در بین زنان هم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اشتهار یافت وگرنه زنان فراوانی بودند که هم از عصمت برخوردار بودند و هم از کمال متعارف و فوق متعارف. و لیکن علت اینکه حضرت زهرا (س) در بین زنان معروف شد همان علتی است که بدان سبب، حضرت علی در بین ائمه علیهم السلام معروف گشت. لذا گفته می‌شود علی و زهرا، با توجه به اینکه معصومین دیگر هم هستند. قرآن کریم در مقام بیان قوه جاذبه و معرفی ملکه عفاف هم تمثیل از مرد می‌آورد و هم از زن. یوسف و مریم دو مظهر عفت و اما مرد، یوسف صدیق – سلام الله علیه است و آن زن حضرت مریم سلام الله علیها است که قرآن درباره ی او می‌فرماید : ان الله اصطفیک و طهرک و اصطفیک علی نساء العالمین هر دو این بزرگواران، مزایای ارزشی فراوانی داشتند که قرآن نقل می‌کند اما آنچه در این مبحث مورد توجه است، ملکه عفاف بودن آنهاست. هم یوسف مبتلا شد در اثر عفاف نجات پیدا کرد و هم مریم امتحان شد و در پرتو عفاف نجات یافت. اما آنچه مهم است، این است که راه نجات هر یک از دو معصومین چه بود ؟ و در حین خطر عکس العمل هر یک چگونه بود و چه گفتند ؟ هنگامیکه وجود مبارک یوسف سلام الله علیه آزمون می‌شود، قرآن تا این جا تعبیر دارد که می‌فرماید: «همت به وهم بها لولا ان رءا برهان ربه» یعنی سخن در مقام فعل نیست در مرحله مقدمات هم نیست بلکه نسئه اهتمام است و این مرحله سوم است. مراد از اهتمام در این جا همان است که آن زن مصری همت گماشت و همتش در حد تعقیب یوسف (ع) به فعلیت رسید ولی یوسف صدیق نه تنها در مقدمات کار نبود، بلکه قصد و همت و خیال هم در میان نبود چون برهان رب را دید قصد نکرد. و اما در جریان مریم علیها السلام – می‌بینیم از لحاظ ملکه عفاف بودن هم سطح یوسف صدیق است که خدا از او به عنوان عبد مخلص یاد کرد که «من عبادنا المخلصین»، و یا از او بالاتر است. بیان مطلب این است که وقتی از عفاف مریم علیها السلام سخن به میان می‌آید، سخن از «همت به و هم بها لولارءا برهان ربه » نیست. سخن این نیست که اگر مریم، دلیل الهی را مشاهده نمی کرد، مایل بود، بلکه سخن از آن است که : «قالت انی اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیا».نه تنها خودش میل ندارد، آن فرشته را هم که به صورت بشر متمثل شده نهی از فکر می‌کند و می‌گوید : اگر تو با تقوایی دست به این کار نزن. لذا ذات اقدس فرمود : «فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشراً سویا» در این آیه مزبور نفرمود: اگر او دلیل الهی را نمی دید، میل پیدا می‌کرد و قصد می‌نمود بلکه می‌فرماید: «قالت انی اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیا» و این کلمه «ان کنت تقیا» بعنوان امر به معروف و نهی از منکر است یعنی تو بپرهیز. مثل این که ذات اقدس اله به ما می‌فرماید. این کار را انجام ندهید. «ان کنتم مومنین» ما این تعبیر را در قرآن زیاد داریم، یعنی برابر ایمان عمل کنید. اثر استعاذه مادر مریم استعاذه مادر مریم، به صورت استعاذه مریم سلام الله علیها – ظهور کرد، وقتی مریم به دنیا آمد مادرش گفت: «وانی اعیذ ها بک و ذریتها من الشیطان» خدایا من این دختر را و ذریه او را به تو پناه دادم. خدا هم فرمود: «فتقبلها ربها بقبول حسن» بعد فرمود: «وانبتها نباتاً‌ حسناً» افراد بسیاری هستند که تنها، تلاش و کوشش آنها مقبول خداست نه خود آنها و لذا خدا درباره افراد نمی فرماید که ما آنها را قبول کردیم و پناه دادیم بلکه می‌فرماید : «انما یتقبل الله من المتقین». قبول عمل غیر از قبول گوهر ذات عامل است. اعمال بسیاری از مردم مقبول است. اما آیا گوهر ذاتشان هم مقبول است یا نه ؟ خداوند درباره مریم فرمود : فتقبلها و نفرمود تقبل عملها. بنابراین مادر مریم او را به پناه خدا سپرد، خدا هم پناهندگی داد. آن پناه خواستن از خداوند در کنار محراب بود که مستجاب می‌شود و فرزندش می‌گوید: «انی اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیا»نقش زنان در تثبیت ادیان الهی قرآن کریم از سه زن بعنوان نمونه یاد می‌کند، کسانی که موسی را از کشته شدن حفظ نموده و تربیت کردند کل جریان پرورش موسی کلیم بعهده این سه زن بوده است: مادر موسی، خواهر موسی و زن فرعون. این 3 زن با وضع سیاسی آن روز مبارزه کردند، تا این مرد پرورش یافت قرآن می‌فرماید: «و اوحینا الی ام موسی» از یک سو وقتی مادر موسی فرزند را به دستور الهی به دریا انداخت به خواهر موسی گفت : این جعبه را تعقیب کن «و قالت لاخته قصیه» از سوی دیگر به همسر فرعون گفت: «لا تقتلوه عسی ان ینفعنا او نتخذه ولداً» از طرفی این سه زن، زمینه ی رشد و تربیت موسی را فراهم کردند تا بساط فرعون برچیده شد. بنابراین روشن شد که در بخش غضب و شهوت، عفاف زنان ممتاز ترین کار را برای حفظ ادیان ابراهیمی عهده دار بودند و در بخش علم نیز، زنان در حد مردان جزء کلمات الهی بودند که آدم را نجات دادند. «فتلقی آدم من ربه کلمات». بنابراین نتیجه این می‌شود که بخشی وجود ندارد که در آن بخش صرفاً مردان پیشتاز باشند و زنان سهمی نداشته باشند، ولکن اولاً باید خود زن موقعیت خود را درک کند و ثانیاً دیگران به این موقعیت حرمت بنهند و ثالثاً امکانات را فراهم بکنند آنگاه ارزیابی شود که از میدان آزمون، چه اندازه، زن می‌تواند موفق بشود و چه اندازه مرد می‌تواند پیشرفت کند. زنان الگو در قرآن قرآن کریم چهار نمونه از زنان – دو نمونه بدان و دو نمونه خوبان را در سوره تحریم ذکر می‌کند. اما در تمام این موارد چهارگانه هیچ سخن از زن و مرد نیست. نمی گوید آن زنهای بد، نمونه زنان بدند، می‌گوید نمونه مردم بدند و در آن دو مورد دیگر که از زنان با فضیلت نام برده می‌شود، در آن زمینه هم نمی گوید زن با فضیلت، نمونه زنان با فضیلت اند، بلکه می‌فرماید نمونه مردم با فضیلت اند. زن لوط و زن نوح قرآن کریم نمونه مردم بد را با نقل داستان دو زن بد تبیین می‌کند و می‌فرماید : ضرب الله مثلاً للذین کفروا امرئه نوح و امرئه لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتا هما فلم یغنیا عنهما من الله شیئاً و قیل ادخلا النار مع الداخلین در این جا خداوند نمی‌فرماید «ضرب الله مثلاً للاتی کفرن» و نمی فرماید «ضرب الله مثلا لعناء الکافرات» نمی گوید خدا نمونه زن بد را ذکر کرد بلکه می‌گوید نمونه مردم کافر را ذکر کرد و در اینجا منظور از خیانت، خیانت مکتبی و ایدئولوژی و فرهنگی است و لذا ذات اقدس اله به ما فرمود: «لا تخونوا لله و الرسول و تخونوا اماناتکم» به پیامبر (ص) خیانت کردن یعنی با دین رفتار بد کردن، به خدا خیانت کردن یعنی به ایمان او بدرفتاری کردن. این خیانت به خدا و پیامبر است و در اینجا نفرمود : زن لوط و زن نوح به این دو پیامبر که یکی از انبیاء اولولعزم است و دیگری حافظ شریعت ابراهیم علیهم السلام، خیانت کردند، یعنی مکتبشان را نپذیرفتند و اینها نمونه مردم تبهکار و بزهکارند. عظمت زن در فرهنگ وحی عظمت زن در فرهنگ وحی گذشته نیز بوده و اختصاصی به قرآن ندارد بلکه در انجیل، تورات و صحف خلیل الله نیز مطرح شده است. لذا وقتی در قرآن کریم از زنان یاد می‌کند می‌بینیم مادر مریم و یا خود مریم را جزء آل عمران می‌شمارد و در زمره اصفیا قرار می‌دهد و به عبارتی دیگر در بین مردم جهان اینها هم مانند انبیاء و اولیاء خاص جزء اصفیا الهیند. خدا در قرآن می‌فرماید: ان الله اصطفی آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل ‌عمران علی العالمین، ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم که منظور از این عمران آل عمرانی است که پدر مریم است نه عمرانی که پدر موسی است چون عمرانی که پدر موسی است اصلاً نامش در قرآن کریم نیامده. بعد قرآن می‌فرماید : «اذ قالت امرات عمران رب انی نذرت لک ما فی بطنی محرراً» خداوند این دو بانو را بعنوان صفوه مردم عالم معرفی نموده است در نهج البلاغه نیز می‌خوانیم که امیرالمومنین صلوات الله علیه درباره فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌فرماید: «قل یا رسول الله عن صفیتک صبری». امیرالمومنین به رسول خدا علیه السلام خطاب کرد : یا رسول الله این صفیه تو یعنی این بانویی که صفوه تو مصطفا و برگزیده توست رحلت کرده و صبر فقدانش بر من دشوار است. حضرت از او به عنوان صفیه یاد می‌کند یعنی صفوه الله. مریم هم صفوه الله است. مادر مریم هم ظاهراً صفوه الله است برای اینکه آل یعنی اهل و مادر مریم اهل عمران بود. یعنی عمران که پدر مریم است سر سلسله این خانواده به شمار می‌رود و وابستگان این خانواده را آل عمران می‌گویند. پس هر دو بانو مصطفا و صفوه حقند. زنان و رسیدن به مقام خلیفه اللهی سوال می‌شود، که اگر خلیفه الله انسان است و این مقام انسانیت منزه از ذکورت و انوثت است پس چرا در بین مردان افراد فراوانی به این مقام راه یافته اند ولی در بین زنان فقط چهار نفر به این مقام رسیده اند ؟ پاسخ به این سوال این است که اولاً بسیاری از زنان هستند که فضائلشان در تاریخ ثبت نشده است و ثانیاً این چهار نفر بیانگر انحصار نیست. ثالثاً اگر جامعه رشد بیشتری داشته باشد، سعی می‌کند امکانات ترقی و سعادت را در اختیار هر دو صنف قرار بدهد و اگر جامعه ای عقب افتاده است نباید این تهجر فکری جامعه را به پای مذهب نوشت چرا که مذهب راه را برای هر دو صنف بازکرده است و در هیچ جا کمالی مشروط به ذکورت یا ممنوع به انوثت نکرده است و مشروط بودن به ذکورت و انوثت مربوط به کارهای اجرائی است. و سؤالهایی که مربوط به بخشهای اجرائی است در بخش های فقهی مطرح می‌شود. اما در بحث های خلافت و سایر کمالات انسانی در هیچ کدام زن و مرد هیچ کدام نقشی ندارند. راه نداشتن عنوان زن و مرد ذکورت و انوثت در معاد قرآن همانطوریکه در ابتدا پیدایش انسان، سخن را در محور خلافت شروع کرده است و خلافت، زن و مرد ندارد، در پایان پیدایش، و در انجام عالم هم وقتی مسئله معاد، مسئله مواقف قیامت، ‌مسئله برزخ و حشر، مسئله سوال و جواب، و کتاب و توزین اعمال، و عبور در صراط، و کوثر و مانند آن را مطرح می‌کند و هیچگاه بین زن و مرد فرقی نمی گذارد، و در همه موارد زن و مرد با هم هستند. حتی این مسئله که در بعضی روایات ما آمده است که به بهشتیان می‌گویند. یا معشر الخلائق غضوا ابصار کم حتی تجوز فاطمه (س) بنت محمد (ص) چشمهایتان را بپوشانید، نه برای آن است که شما نامحرم هستید، و به هنگام عبور فاطمه (س) شما نامحرمان اجازه دیدن آن را ندارید، آنجا سخن از تکلیف یا سخن از حرمت وحلیت و یا جواز و عدم جواز نیست. بلکه این یک امر تکوینی است، یعنی وقتی این بانو با آن جلال و شکوه می‌گذرد، اهل محشر توان دیدن آن را ندارند، نور چشمشان در هم شکسته می‌شود و قدرت مشاهده آن را ندارند.آن گاه در روایت آمده که چادری بر سر آن حضرت است که آن چادر به وسعت همه اهل محشر می‌رسد و آنها می‌توانند از تار و پود این چادر بهره بگیرند یعنی پوشش رحمت و مقام شامخ ولایت است که فراگیر است اینها مظهر «رحمتی وسعت کل شی» هستند و گسترش آن رحمت به دست همه می‌رسد ظرافت گرایش قلبی زن قرآن کریم سعی کرد هم از راه موعظه که ارتباط تنگاتنگ و مستقیم با قلب و دل دارد با انسان سخن بگوید و هم سعی کرد از راه حکمت که ارتباط غیر مستقیم با دل است با انسان سخن بگوید و اگر کانال عقل و فکر به دالان ورودی دل و ذکر نرسد سودی ندارد و زنها در بخش دل و قلب و گرایش و جذبه موفق تر از مردانند. تنها سخن از حجم مغز مرد نیست، بلکه سخن از ظرافت گرایش قلب زن هم هست اینکه زن زودتر گریه می‌کند به خاطر آن است که دستگاه پذیرش او عاطفی تر است و مهمترین راه ذکر است که انعطاف پذیری مقدمه اوست. قرآن کریم از این جهت چند طائفه آیات دارد. بخشی از آیات مربوط به عقل و اندیشه و فکر که با افلاتعقلون یا افلا تتفکرون همراه است و بخشی از اینها مربوط به عمل است: «اتامرون الناس بالبروتنسون انفسکم افلا تعقلون» این عقل عملی است به واعظان غیر ملتفت می‌گوید چرا دیگران را نصیحت می‌کنید و خودتان را فراموش می‌کنید مگر عاقل نیستند. این عقل عملی است. بنابراین کسی نمی تواند بگوید که راه پذیرش در زن کمتر از مرد است ما اگر علم گرا باشیم ممکن است کسی بگوید ما باید بالاتر از این بیاندیشیم و بدانیم که حوزه و دانشگاه هر دو وسیله است تا انسان از تفکر به تذکر برسد. وقتی خدا می‌گوید کتاب من کتاب ذکر است و آنرا برای تذکر و تذکره فرستاده ام و آیا کسی هست که متذکر شود این به منزله هل من ناصر خداست. آیا کسی هست به یاد من باشد ؟ آنگاه می‌فهمیم که زن در اینجا اگر زودتر از مرد نگوید لبیک حداقل با او هم صدا است. ما می‌بینیم آل عمران که عظمتی در قرآن برای آنها است از دو زن پیداشده آنهم در حال محراب خداوند مسیح را که در حوزه و دانشگاه به مریم نداد در محراب با او سخن گفت. این محراب همان حالت جنگ است نماز جای جنگ بین عقل و جهل است. گاهی انسان از سر علم می‌خواهد نجات پیدا کند این جنگ در نماز به ظهور می‌رسد و در نماز انسان موفق می‌شود که از دانش نجات پیدا کند. از شر فهمیدن نجات پیدا کند این فهمیدن گاهی علت است برای بشر که می‌گوید «انا اعلم منه» من از او بالاترم. اما وقتی انسان از شر فهمیدن نجات پیدا کرد بعد این فهم را مقدمه قرار می‌دهد و اظهار می‌دارد که خدایا فهمیدم که تو مرا از خاک آفریدی تا مرا متواضع کنی نه اینکه خاک بر سرم بریزی. اصلاً فهم برای این است که انسان پیاده شود نه برای آنکه در انسان داعیه ایجاد شود. اگر ذکر زمام فکر را گرفت این همان علمی است که : «نور یقذفه الله فی قلب من یشاء» و اگر معاذالله ذکر نتوانست زمام فکر را بگیرد این همان تفاخر در علم و تکاثر در معلومات است که باعث می‌شود تا کسی بگوید من از او بهتر می‌فهمم، تألیف من بهتر است و; این همان مار و عقربی است که به جان رخنه کرده است. بنابراین هرگز نمی توان گفت چون حجم زن مثلاً کمتر است اینها در ترقی و سعادت یابی با مردها فرق دارند، این چنین نیست بلکه آنکه بهتر می‌نالد، زودتر به مقصد می‌رسد، پس نتیجه این که گذشته از او حدی از انسانها که ذکر و فکر شان یکی است. خواه زهرا خواه علی صلوات الله علیهما – اوساط از مردم دو دسته اند. بعضی راه نظرشان قوی تر است، و بعضی راه عملشان قوی تر است. ادامه خواندن مقاله تلخيص و اجمالي از کتاب زن در آئينه‌ي جلال و جمال آيت الله جوادي آملي

نوشته مقاله تلخيص و اجمالي از کتاب زن در آئينه‌ي جلال و جمال آيت الله جوادي آملي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله انسان اقتصادي از ديدگاه اسلام

$
0
0
 nx دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : انسان اقتصادی از دیدگاه اسلام اهمیت پردازش الگوی انسان اقتصادی در نظریه‌پردازی‌های اقتصادی، هر اقتصاددان مسلمان را وا می‌دارد تا پیش از داخل شدن در هر گستره اقتصادی، درباره این موضوع بیندیشد. برخی از مبانی فلسفی اسلام می‌تواند ما را در پردازش انسان اقتصادی یاری دهد. در گستره خداشناسی، آموزه‌های «توحید افعالی» رابطه‌ای خاص بین خداوند و انسان برقرار می‌سازد که در آن، از انسان سلب اختیار نشده و از طرف دیگر نیز آن‌گونه نیست که در این جهان به خود واگذار و رها شده باشد. «توحید عبادی» نیز ویژگی‌های رابطه مزبور را دقیق‌تر نشان داده، تأکید می‌کند که دخالت پروردگار در امور انسان از دو جنبه تکوینی درباره انسان، با آفرینش امور فطری تحقق یافته که «مطلق‌گرایی» و «لذت‌پذیری» دو نمونه از آن است. توحید عبادی تشریعی نیز از مبانی خداشناسی شناخت وحیانی بوده، جایگاه آن را در بین دیگر منابع شناخت معین می‌کند. پس از مبانی خداشناسی به جهت سنخیت با موضوع انسان اقتصادی، باید به مبانی انسان‌شناسی پرداخت تا از آموزه‌‌های اسلامی، عناصری استخراج شود که در ترسیم این الگو به طور کامل مؤثر باشد. مبانی انسان‌شناسی اسلام، «فطرت» را مهمترین ویژگی مشترک همه انسان‌ها در نظر گرفته است. از امور فطری که در شناسایی ویژگی‌های انسان‌ اقتصادی تأثیر دارد، «لذت‌پذیری و الم‌گریزی» و نیز «مطلق‌گراییِ» نفس است. با پذیرفتن «مطلق‌گرایی» به صورت یکی از امور فطری می‌توان پیش‌بینی کرد که بیشینه‌سازی به گونه‌ای که بتواند امور غیر مادی را نیز پوشش دهد یکی دیگر از ویژگی‌های الگوی فرضی انسان اقتصادی از دیدگاه اسلام است؛ «لذت‌پذیری و الم‌گریزی انسان» نیز باید با توجه به یکی دیگر از مبانی انسان‌شناسی اسلام یعنی «تجرد و بقای روح» مطرح شود . با ترکیب آموزه‌های مزبور می‌توان انتظار داشت که در گستره هستی‌شناسی هر نظریه‌پردازی که «مطلق‌گرایی» و «لذت‌پذیری و الم‌گریزی» را از ویژگی‌های مشترک هر انسانی بداند، در پردازش الگوی انسان اقتصادی باید «حداکثرسازی بهره‌مند‌ی‌ها یا لذات» را از ویژگی‌های مطرح شده در آن الگو لحاظ کند؛ البته این ویژگی دارای حالت‌های گوناگون است که با توجه به مبانی ارزشی اسلامی، ‌یکی از آنان برگزیده و انسان اقتصادی مطلوب معرفی می‌شود. مبانی جهان‌شناسی اسلام، جنبه دیگری از الگوی انسان اقتصادی را روشن می‌کند. شامل بودن هستی از دو بخش اساسی طبیعت و ماورای طبیعت و تأثیرپذیری این دو از یکدیگر از عناصر این گستره هستند که باید به آنها توجه شود. نظام سرمایه‌داری با پذیرش عدم تأثیرپذیری این دو از یکدیگر،‌ الگوی خاصی را برای انسان اقتصادی مطرح کرد. با توجه به اهمیت این تأثیرپذیری در ترسیم جایگاه انسان در هستی‌شناسی می‌توان انتظار داشت از آنجا که مبانی جهان‌شناسی اسلام چنین تأثیرپذیری را می‌پذیرد، می‌تواند معرف الگوی دیگری برای انسان باشد. با مطالعه دیدگاه اسلام درباره روابط حاکم بین طبیعت و ماورای طبیعت می‌توان تأثیرگذاری چنین جهان‌شناسی را بر الگوی انسان اقتصادی پی گرفت. از مهمترین روابطی که قرآن کریم در این‌باره به معرفی آنها پرداخته، «امدادهای غیبی»، «ابتلاء» و «هماهنگی تلاش و پاداش» است. روابط مزبور افزون بر این می‌تواند در تبیین و تحلیل قاعده رفتاری الگوی انسان اقتصادی مطلوب که با توجه به مبانی ارزشی اسلام معرفی خواهد شد، مورد استفاده قرار گیرد. بهترین روش برای شناسایی ویژگی‌های انسان اقتصادی مطلوب در فرهنگ دینی، ردیابی ویژگی‌های «انسان کامل» است. انسان کامل که قرآن کریم با عنوان «عباد الرحمن» از آنها یاد کرده در گستره‌های گوناگون رفتاری ویژگی‌های خاص دارد. در گستره رفتارهای اقتصادی، مهمترین ویژگی که به آن اشاره شده، «اعتدال» است. شناختن این ویژگی به تلاش دیگری نیاز دارد که به نظر می‌رسد شناخت وحیانی به خوبی از عهده آن بر می‌آید. در «اخلاق اسلامی» و «فقه اسلامی» می‌توان مبانی را یافت که با استفاده از آن ثابت می‌شود، تعریف اعتدال به برداشت ویژه از عنصر «بهترین ترکیب» در تعریف ارائه شده برای الگوی انسان اقتصادی باز می‌گردد. در این برداشت باید ترکیب بین بهره‌مندی‌های گوناگون به گونه‌ای باشد که هیچ‌یک از آنها مورد غفلت و فراموشی قرار نگیرد و جای خود را به دیگری ندهد انسان یكی از پیچیده ترین و اسرارآمیزترین موجودات عالم هستی و اعجاب انگیزترین مخلوق خدای متعال است. از آنجا كه هرچه علم و قدرت سازنده مصنوعی بیشتر باشد، موجود ساخته شده از عظمت بیشتری برخوردار خواهد بود، انسان هم مصنوع مستقیم حضرت حق است و به اندازه علم و قدرت خداوند_ جل جلاله_ اسرار و عظمت و شگفتی در نهادش نهفته است و ذات این موجود جز برای خدای سبحان، برای احدی به طور كامل شناخته و معرفی نخواهد شد مگراینكه خداوند متعال به كسی علمی خاص عنایت فرماید و با توجه به اینكه قضای الهی براین بوده كه این موجود، آینه تما م نمای جمال الهی باشد؛ عظمت و شگفتی های او اعجاب بیشتری خواهد داشت و ارزش معنوی فوق العاده چشم گیری برای او خواهد بود. 00049064 1372 07614 سیدمهدی، مهرداد علوم انسانی. amp;222176 الهیات و معارف اسلامی كرامت انسان از دیدگاه اسلام, / مهرداد سیدمهدی؛ به راهنمایی: غلامرضا اعوانی. 121 صفحه، كتابنامه TH پایان نامه (كارشناسی ارشد) — دانشگاه امام صادق (ع)، 1372 یكی از مباحثی كه در انسان شناسی مورد بررسی قرار می‌گیرد، جایگاه و منزلت انسان نسبت به سایر آفریدگان است یا به عبارت دیگر، بحث كرامت انسان یكی از مباحث انسان‌شناسی است . در مورد جایگاه و منزلت انسان دیدگاههای گوناگونی وجود دارد. گروهی انسان را به عنوان برترین آفریدگان معرفی كرده‌اند. در این گزارش انسان محور حقائق و ارزشهاست و همهء فعالیتهای علمی و عملی انسان بر محور خود آدمی، می‌گردد. از سوی دیگر در این نظر، تشكیك‌هائی شده است از جمله اینكه این نظر ناشی از خودخواهی انسان است كه می‌خواهد بر همهء موجودات جهان، چیرگی یابد و همه را زیر یوغ خویش بكشد. در دنیای امروز برخی مكتب‌ها بر اصالت انسان بسیار تاكید دارند بگونه‌ای كه بسیاری از كشورهای باصطلاح متمدن برآنند كه باید در قوانین كیفری ارزش و كرامت انسان حفظ شود. در این رساله ما سعی بر این داریم تا ارزش و كرامت انسان را از دیدگاه اسلام بررسی كنیم. آیا ارزش و كرامت انسان در برتری ظاهری او بر موجودات عالم است ؟ آیا ارزش و كرامت انسان در بعد جسمانی و مادی او خلاصه می‌شود؟ آیا ارزش و كرامت انسان ارتباطی با بعد روحانی و معنوی انسان دارد؟ پاسخ به این سوالات مباحث اصلی این تحقیق را تشكیل می‌دهد. برخی آیات برای انسان بطور كلی منزلت قائل شده‌اند و در آیاتی دیگر لحن قرآن نكوهش‌آمیز است . هم‌چنین در احادیث چنین مواردی دیده می‌شود. پس باید در آیات و احادیث دقت بیشتری كرد كه آن تكریم‌ها و نكوهشها به چه اعتباری است و سرانجام نظر قطعی اسلام دربارهء انسان و منزلت وی نسبت به موجودات‌دیگر چیست ؟ در این رساله در دو بخش اول بحث‌های ارائه شده بیشتر جنبه مقدمه‌ای دارند. برای اینكه بحث دربارهء كرامت انسان شود، نخست باید یك آشنائی كلی با انسان چه از نظر لفظی و چه از نظر حقیقت وی، بدست آید. در بخش اول به این مطلب پرداخته شده است . در بخش دوم به طور اجمالی به بررسی نظریات سه مكتب غیرالهی دربارهء ارزش و كرامت انسان پرداخته شده است . اگرچه بحث دربارهء ارزش و كرامت انسان در اسلام است اما بررسی اجمالی نظریات این سه مكتب عمده مطرح در غرب در زمینه انسان می‌تواند موید و گواهی موجود بر نادرستی ارزش ارائه شده در این مكتب‌ها و درستی ارزش ارائه شده در اسلام باشد. از بخش سوم، در واقع ما وارد بحث اصلی خود می‌شویم. در این بخش با بررسی آیه 70 سورهء اسراء بحثی دربارهء كرامت و علل و عوامل و موانع آن بیان می‌شود. در بخش چهارم دو مظهر از مظاهر كرامت انسان كه در قرآن بیان شده ذكر گردیده و دربارهء آنها بحث شده است . و در نهایت در بخش پنجم ارزش و كرامت انسان از دیدگاه معصومین صلوات الله علیهم‌اجمعین كه خود با كرامت‌ترین انسانها در روی زمین بودند، بررسی شده است . قرآن / كرامت / انسان / اسلام Quran / Wonders / Human / Islam اعوانی، غلامرضا, استاد راهنما دانشگاه امام صادق (ع), دانشكده الهیات و معارف اسلامی و ارشاد دانشگاه امام صادق (ع), دانشكده الهیات و معارف اسلامی و ارشاد اصل در انسان از دیدگاه اسلام اصل اول انسان موجودى است مركب از جسم و روح، كه پس از مرگ، جسم او متلاشى مى‏شود ولى روح او به حیات خود ادامه مى‏دهد، و مرگ انسان به معناى فناى او نیست. از این جهت تا برپایى قیامت، در عالم برزخ زندگى خواهد داشت. قرآن در بیان مراتب آفرینش انسان، آخرین مرحله آن را كه با نفخه روح در كالبد وى صورت مى‏پذیرد،با این جمله یاد مى‏كند:‹‹ثم انشاناه خلقا آخر›› (مؤمنون/14): آنگاه او را موجودى دیگر قرار دادیم. نیز در آیات متعدد به حیات برزخى انسان اشاره مى‏كند و از آن جمله مى‏فرماید: ‹‹و من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون›› (مؤمنون/100): و پیش روى (و یا پشت آنان) برزخ (1) است تا روزى كه برانگیخته مى‏شوند. آیاتى كه بر حیات برزخى گواهى مى‏دهند بیش از آنند كه در اینجا نقل گردند.اصل دوم هر انسانى با فطرت پاك و توحیدى آفریده مى‏شود، به گونه‏اى كه اگر به همین حالت پیش برود و عوامل خارجى او را منحرف نكنند، راه حق را خواهد پیمود. هیچ فردى از مادر خویش خطاكار، گنهكار، و یا بد سگال زاده نشده است، و پلیدیها و زشتیها جنبه عرضى داشته و معلول عوامل بیرونى و اختیارى است.وروحیات ناپسند موروثى نیز به گونه‏اى نیست كه در سایه اراده و خواست انسان تغییر ناپذیر باشد. بنابراین اندیشه گناه ذاتى فرزندان آدم، كه در مسیحیت كنونى مطرح است، بى‏پایه است. قرآن كریم در این باره مى‏فرماید:‹ (روم/30): بدون هیچگونه انحراف به چپ و راست، به آیین الهى روى آور كه خداوند انسانها را < بر اساس آن آفریده است. پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله و سلم نیز مى‏فرماید:«ما من مولود الا یولد على الفطره‏» (2) : هیچ مولودى نیست مگر اینكه بر فطرت پاك (توحید و یگانه پرستى) به دنیا مى‏آید. اصل سوم انسان موجودى است مختار و انتخابگر، یعنى در پرتو قوه عقل پس از بررسى جوانب مختلف فعل، انجام یا ترك آن را برمى‏گزیند. قرآن كریم مى‏فرماید: ‹‹انا هدیناه السبیل اما شاكرا و اما كفورا›› (انسان/3): ما راه را به او نشان داده‏ایم، او یا سپاسگزار است و یا كفران كننده. نیز مى‏فرماید: ‹‹وقل الحق من ربكم فمن شاء فلیؤمن و من شاءفلیكفر›› (كهف/29): بگو حق از جانب پروردگارتان نازل گردیده است. پس هركس مى‏خواهد ایمان آورد و هركس مى‏خواهد كفر ورزد. اصل چهارمانسان به حكم اینكه از فطرتى سلیم برخوردار است، و داراى قوه عقل است كه مى‏تواند خوب را از بد تمیز دهد و نیز از اختیار و انتخابگرى برخوردار است – روى این جهات – موجودى است تربیت پذیر، كه راه رشد و تعالى و بازگشت‏به سوى خدا به روى او در همه زمانها گشوده است، مگر در لحظه‏اى (لحظه مشاهده مرگ) كه دیگر توبه او پذیرفته نیست. از این جهت، دعوت پیامبران شامل همه افراد بشر بوده است، حتى افرادى مانند فرعون، چنانكه مى‏فرماید: ‹‹فقل هل لك الى ان تزكى× و اهدیك الى ربك فتخشى›› (نازعات/18-19):اى موسى به فرعون بگو آیا مى‏خواهى تزكیه شوى و ترا به سوى پروردگارت هدایت كنم، تا خشیت‏یابى. بر این اساس انسان نباید هیچگاه از رحمت و مغفرت الهى مایوس گردد. چنانكه مى‏فرماید: ‹‹لا تقنطوا من رحمه الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا›› (زمر/53): از رحمت‏خدا مایوس نشوید، كه او همه گناهان را مى‏آمرزد. اصل پنجمانسان به حكم اینكه از نور خرد و موهبت اختیار برخوردار است، موجودى مسئول است: مسئول در برابر خدا، در برابر پیامبران و رهبران الهى، در برابر گوهر انسانى خویش و انسانهاى دیگر و در برابر جهان. قرآن به مسئولیت‏بشر در آیات بسیارى تصریح دارد. مى‏فرماید: ‹‹اوفوا بالعهد ان العهد كان مسؤولا›› (اسراء/34): به پیمان وفادار باشید كه از پیمان سؤال مى‏شود. نیز مى‏فرماید: ‹‹ان السمع والبصر و الفؤاد كل اولئك كان عنه مسؤولا›› (اسراء36): از گوش و چشم و دل سؤال مى‏شود. باز مى‏فرماید:‹‹ایحسب الانسان ان یترك سدى›› (قیامت/36): آیا انسان گمان مى‏كند كه به حال خود رها شده است. و پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه و آله و سلم فرموده است:«الا كلكم راع و كلكم مسؤول عن رعیته‏». (3) اصل ششم هیچ انسانى بر دیگرى مزیت و برترى ندارد مگر از طریق كمالات معنوى كه از آن برخوردار است. بارزترین ملاك مزیت و برترى نیز تقوا و پرهیزگارى در همه شئون زندگى است. چنانكه مى‏فرماید: ‹‹یا ایها الناس انا خلقناكم من ذكر وانثى وجعلناكم شعوبا و قبائل‏لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقاكم›› (حجرات/13):اى انسانها ما شما را از یك مرد و زن آفریدیم، و شما را دسته‏ها و قبیله‏هاى گوناگون قرار دادیم تا یكدیگر را بشناسید، همانا گرامیترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شما است. بنابر این خصوصیات نژادى وجغرافیایى ونظایر آن از دیدگاه اسلام مایه برترى طلبى و تفاخر و تبختر نیست. اصل هفتمارزشهاى اخلاقى، كه در حقیقت اصول انسانیت‏بوده و ریشه فطرى دارند، اصولى ثابت و جاودانه اند، و گذشت زمان و تحولات اجتماعى سبب تغییر و دگرگونى آنها نمى‏شود. مثلا زیبایى وفا به عهد و پیمان، یا نیكى را با نیكى پاسخ گفتن، امرى جاودانه است و تا بشر بوده و خواهد بود، این قانون اخلاقى دگرگون نخواهد شد. همچنین است‏حكم به زشتى خیانت و خلف وعده. بنابراین، از دیدگاه عقل، در زندگى اجتماعى بشر یك رشته اصول وجود دارد كه با طبیعت و سرشت انسان درهم آمیخته و ثابت و پایدار مى‏باشد. آرى در كنار این اصول اخلاقى یك رشته آداب و رسوم نیز یافت مى‏شود كه از شرایط زمانى و مكانى تاثیر پذیرفته و دستخوش تغییر و دگرگونى قرار مى‏گیرد، كه ربطى به مبادى و اصول ثابت اخلاقى ندارد. قرآن كریم به برخى از اصول عقلى و ثابت اخلاقى اشاره دارد، چنانكه مى‏فرماید: ‹‹هل‏جزاء الاحسان الاالاحسان›› (الرحمن/60): آیا پاداش احسان، چیزى جز احسان است؟ ‹‹ما على المحسنین‏من سبیل›› (توبه/91): برنیكوكاران نكوهشى نیست. ‹‹فان الله لا یضیع اجر المحسنین›› (یوسف/90): خدا پاداش نیكوكاران را تباه نمى‏سازد. ‹‹ان الله یامر بالعدل والاحسان و ایتاء ذی القربى و ینهى عن الفحشاء والمنكر و البغی›› (نحل/90): خدا به دادگرى و نیكوكارى و كمك به خویشاوندان فرمان مى‏دهد و از پلیدى و زشتى و ستم نهى مى‏كند. اصل هشتماعمال انسان، گذشته از اینكه در سراى دیگر پاداش یا كیفر دارد، در این جهان نیز خالى از پیامدهاى خوب و بد نیست.در حقیقت پاره‏اى از حوادث جهان عكس‏العمل فعل او مى‏باشد، و این حقیقتى است كه وحى از آن پرده برداشته و علم بشر نیز تا حدى بدان پى برده است. قرآن كریم در این باره آیات بسیارى دارد كه دو نمونه را یادآور مى‏شویم: ‹‹و لو ان اهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم بركات من السماءو الارض ولكن كذبوا فاخذناهم بما كانوا یكسبون›› (اعراف/96): هرگاه اهل آبادیها ایمان آورند و پرهیزگار باشند، درهاى بركات آسمان و زمین را به روى آنان مى‏گشاییم، ولى آنان (آیات الهى را) تكذیب كردند، پس ما نیز آنها را به كیفر اعمالشان رساندیم. حضرت نوح به امت‏خود یادآور مى‏شود كه میان پاكى از گناه و گشوده شدن درهاى رحمت الهى و فزونى نعمت‏خداوند رابطه‏اى برقرار است. چنانكه مى‏فرماید:‹‹وقلت استغفروا ربكم انه غفارا× یرسل السماء علیكم مدرارا× ویمددكم باموال وبنین ویجعل لكم انهارا›› (نوح‏10-12):(به قوم خود) گفتم از خدا طلب آمرزش كنید، او آمرزنده گناهاست، در این صورت از آسمان بر شما باران فراوان فرود مى‏فرستد. و با مال و فرزند شما را كمك مى‏كند. و براى شما باغها وچشمه‏سارهایى پدید مى‏آورد. اصل نهمپیشرفت و عقبگرد امتها ناشى از عللى است كه صرفنظر از برخى عوامل بیرونى، عمدتا ریشه در عقاید و اخلاق و رفتار خود آنان دارد.این اصل با قضا و قدر الهى نیز منافات ندارد، زیرا این قاعده خود از مظاهر تقدیر كلى الهى است. یعنى مشیت كلى الهى بر این تعلق گرفته است كه امتها از طریق عقاید و رفتار خود سرنوشت‏خود را رقم زنند. مثلا جامعه‏اى كه روابط اجتماعى خود را بر اصل عدالت و دادگرى استوار سازد، زندگى نیك و آرامى خواهد داشت، و امتى كه روابط اجتماعى خود را بر خلاف آن قرار دهد، سرنوشتى ناگوار در كمین او خواهد بود. این اصل همان است كه در اصطلاح قرآن «سنتهاى الهى‏» نامیده شده است. چنانكه قرآن مجید مى‏فرماید: ‹‹فلما جاءهم نذیر ما زادهم الا نفورا× استكبارا فی الارض ومكر السى‏ء ولا یحیق المكرالسیئ الا باهله فهل ینظرون الا سنه الاولین فلن تجد لسنه الله تبدیلا و لن تجد لسنه الله تحویلا››. (فاطر/42-43): آنگاه كه بیم دهنده‏اى نزدشان آمد، جز دورى از بیم‏دهنده آنها را سودى نبخشید، به علت استكبار در زمین و نیرنگهاى زشت،(باید دانست كه) نیرنگهاى بد جز نیرنگبازان را در بر نمى‏گیرد. آیا آنان جز سنتى كه بر گذشتگان حاكم بود، منتظر چیز دیگرى هستند؟! در سنت‏خدا هیچ تحول و دگرگونى نمى‏یابى. ‹‹;و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنین;و تلك الایام نداولها بین الناس;›› (آل عمران/139-140): شماها برترید اگر مؤمن باشید; و این روزها (پیروزى و شكست) را بین مردم دست‏به دست مى‏گردانیم. ادامه خواندن مقاله انسان اقتصادي از ديدگاه اسلام

نوشته مقاله انسان اقتصادي از ديدگاه اسلام اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله انسان و کرامت او

$
0
0
 nx دارای 21 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : انسان و کرامت او آفریده ها ، همه کریم هستند ( 1 ) . کرامت هر پدیده به برخاستن از هستی و اتصال به هستی هوشمند است . (2 ) بنا بر این اتصال، هر پدیده ای آزاد است و تا وقتی از ، خدا، از آزادی خویش، غافل نمی شود، کریم است . صفت کریم که انسان جسته است، به ورود در ابتلی (3 ) و به تسلیم حکم زور نشدن است (4 ) ، به همه پدیده های هستی را کریم دانستن و کرامت هر آفریده را رعایت کردن است ( 5 ) . انسان کریم می ماند و اکرم می شود به تقوی (6 ) . و تقوی تحقق پیدا می کند به « آزاد و آزادتر شدن از راه رشد » ( 7) ، به پیشی گرفتن در علم ، در دادگری، در خدمتگزاری ، در دوستی و; و به عمل به همه حقوق انسان (8 ) و افزودن بر کرامت خویش به تکریم همه پدیده ها و بر انگیختن آفریده ها بر افزودن بر کرامت ، تحقق پیدا می کند. از آن رو فرمود « در دین اکراه نیست » که هم دین روش زور و خشونت زدائی است و هم بکار بردن هر اکراهی ، کرامت را با خواری جانشین کردن است. به سخن دیگر، کریم صفت خداوند است و همچون صفات دیگرش، در انسان ، هست حقوق و استعدادها ذاتی انسانند. اما چنان نیست که اگر آدمی از آنها غافل شد، اگر راه رشد را باز گذاشت و در بیراهه ویرانگری افتاد، استعدادهای او تباه نشوند و زندگی که نه عمل به حقوق شد، ویرانی بر ویرانی نیفزاید و زندگی انسان و محیط زیست او را تباه نگرداند. کرم خداوند در حق انسان و همه آفریده ها ، آزاد و کریم آفریدن آنها است : او، داستان آفرینش انسان را در قرآن ، این سان آغاز می کند : به فرشتگان می گوید قصد دارد بر روی زمین خلیفه ای قرار دهد . فرشتگان می پرسند آیا می خواهی کسی را قرار بدهی که در آن فساد کند و خونها را بریزد ؟ خداوند به آنها پاسخ می دهد آنچه را من می دانم شما نمی دانید (9) بدین سان انسان با حق خلیفه اللهی آفریده شد و بر زمین قرار گرفت : خلیفه الله : تاریخ از دیدگاه قرآن ، یک رشته جانشین شدنها است : هر نوبت قومی از خود بیگانه می شود و به بیراهه تخریب خود و طبیعت می افتد . قومی دیگر به حق خلافت خویش عارف می شود و ، به بعثت، انسان را از بیراهه مرگ و ویرانی . به راه زندگی و رشد در آزادی باز می آورد . بدین قرار ، جریان تاریخ هستی ، جریان رشد است. کرامت انسان به ایفای نقش رهبری در این جریان است. اما، بسا انسانها از فطرت خویش غافل و، در روابط قوا ، از خود بیگانه و آلت قدرت ویرانگر می شوند. با وجود این ، بنا بر فطرتی که انسان را است ، جریان تاریخ گذار از انحطاط به رشد است . چنانکه اگر قومی به بیراهه انحطاط افتاد ، قوم دیگری به انقلاب روی می آورد و راه رشد را بر انسانیت می گشاید . ( 10 ) حتی وقتی تمامت یک قوم به بیراهه ستم می روند ، اندک شماری از آنها که راه هدایت جسته اند و به راه زیستن در آزادی و کرامت افزائی از رهگذر رشد بازآمده اند ، برحق و مقام خلیفه اللهی بر روی زمین ، عارف ( 11 ) و بانی انقلاب می شوند و حیات انسانها در آزادی و رشد ادامه می یابد: جدا کننده راه زندگی از بیراهه مرگ در ویرانگری چیست ؟ تکرار کنیم که انسان آزاد کریم است. پس کرامت او در گرو تکریم خود و همه پدیده های هستی است . غفلت از کرامت هر پدیده ای غفلت از کرامت خویش است. اما این غفلت فرآورده تسلیم شدن به حکم زور است . وقتی غفلت همگانی می شود، فساد جهان شمول می گردد (12 ) . به سخن دیگر ، قهر و فقر زندگی اکثریت بزرگ انسانها و محیط زیست آفریده ها را تباه می کند. انسانها نه تنها هستی را شئی می گردانند که خود نیز جریان شئی شدن را شتابان به پیش می روند. بارز ترین نشانه آن جانشین کردن کرامت فطری با کرامت صوری است. ضابطه تکریم قدرت مداری است . لذا، هر استکباری با استضعافی و هر بزرگ نمائی با تحقیری همراه می شوند. چون بدون تخریب قدرت نیست ، پس بدون تحقیر ، تکبیر نیست . نه تنها در این معنی که هرکس بزرگی جستن خویش را در گرو خوار کردن دیگری می بیند که، وخامت بارتر ، او در نمی یابد که گم کردن کرامت از بیمقدار شدن در جریان اینهمانی جستن با قدرت و آلت آن گشتن است . او تجسم خواری گشته و می پندارد بزرگی جسته است. رها شدن از خواری همگانی و از قهر و فقر بر خود افزا، موکول به باز شناختن فطرت خویش یا پیروی از قاعده « تغییر کن تا تغییر دهی » است. (13 ) بدین انقلاب ، انسان کرامتی را باز می یابد که ویژه او است : امانت خداوندی به همه آفریده ها پیشنهاد شد و تنها انسان بود که آن را پذیرفت ( 14 ) . این امانت مسئولیت امامت رشد در آزادی است ( 15 ) . نه تنها تصدی رشد خویش که رهبری رشد آفریده ها و عمران طبیعت . بدین قرار، رشد انسان و آفریده ها در آزادی – نه چون رشد قدرت که خشونت بر خشونت و ویرانی بر ویرانی و فقر بر فقر و نابرابری برنابرابری می افزاید – واقعیت پیدا می کند : جریان رشد تمامی پدیده های هستی ، یک جریان است. اگر بخشی غنی شد و بخشی دیگر فقیر گشت ، اگر انسانها گمان بردند ثروت بر ثروت می افزایند اما طبیعت ویران شد، جریان ، جریان رشد نیست، جریان بندگی قدرت را به پیش رفتن است . پس، جدا کننده مشی زندگی در آزادی ، از مشی مرگ در ویرانگری، لااکراه است : در حقیقت، برای آنکه همه پدیده ها کرامت خویش را از دست ندهند و در جریان رشد، بر آن بیفزایند، بر انسان است که نقش خویش را ، بعنوان خلیفه خدا ، ایفا کند. غفلت از این حق و نقش، انسان را رهبر مشی مرگ در ویرانگری همه پدیده ها می کند. در جهان، خواری بر خواری افزوده می شود . لحظه مرگ، لحظه تهی شدن از کرامت می گردد انسانها بر فطرت آفریده می شوند و با صفت و حق خلیفه اللهی آفریده می شوند . اما آنکس که توحید را بمثابه اصل راهنما گم می کند و بر این یا آن ثنویت در بیراههِ قدرتمداری می شود ، از فطرت بیرون می رود ، خلیفه اللهی را از دست می دهد و آلت کفر یا باورهایی می شود که ترجمان اصالت زور هستند. او کرامت از دست می دهد و خواری می یابد ( 16 ) ” او شما را خلیفه بر روی زمین قرار داد . هر کس کفر می ورزد ، به کفر خویش تباه می شود ;کفر کافران تنها زیانهای آنها را افزون می کند ” بدین قرار، هشدار خداوند صریح است کفر ورزیدن ، خلیفه اللهی را از یاد بردن ، از آزادی خویش غافل شدن ، صفت کریم را از دست دادن و خوار شدن و زیان دیدن و زیان رساندن است ( 17 ) تاریخ با پیروزی زورپرستان پایان نمی پذیرد : جریان تاریخ ادامه می یابد . در پی هر انحطاطی ، قیامی به حق و برای حق روی می دهد . سر انجام توحید اصل راهنمای همه انسانها می شود . حق می آید و باطل می رود . و اهل توحید ، خلیفه های خدا بر روی زمین می شوند : ( 18 ) ” و خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده اند و عمل صالح می کنند ، وعده کرده است آنها را خلیفه های روی زمین بگرداند . ” این قاعده عمومی تنها ترجمان تجربهِ تاریخ نیست : هر چند قاعده نسبت به گذشته صدق می کند . توضیح اینکه اقوامی از میان رفته اند . اما انسانها ، به یمن بعثت ها ، به حیات خویش ادامه داده اند . حیات ادامه یافته است اما از کجا بدانیم که قاعده نسبت به آینده نیز صدق می کند . به سخن دیگر از کجا آدمیان طبیعت و انسانها بر جا بمانند ، تا مؤمنان نیکوکار خلیفه های خدا بگردند ؟ سرنوشت انسان و مسئولیت امانتی که پذیرفته است ؟ : انسان از گلی سرشته شد که مجموعه حیات پذیر کاملی بود . روح خدا در او دمیده شد ( 19 ) و فطرتی پیدا کرد که خدائی است ( 20 ) در متناسب ترین اندازه ها ساخت گرفت و زیباترین صورت را یافت ( 21 ) و خدا آفرینش او را به خود تبریک گفت ( 22 ) او را بر فطرت آفرید ، چرا که فطرت توحید است ( 23 ) و حیات بدون توحید در وجود نمی آید . در بهترین اندازه ها آفرید و آفرینش او را بخود تبریک گفت . زیرا تمامی هستی را در وجود کوچک او خلاصه کرد ( 24 ) و خلیفه خود بر روی زمین گرداند و هدایت شدن را در عهده خود او نهاد . او و همه پدیده ها را کریم آفرید و او را به تکریم خویش و همه پدیده ها خواند. انسان خود داوطلب این مسئولیت شد. پدیده های دیگر تن به این مسئولیت ندادند اما اگر قرار باشد در جریان زمان ، زمین از خلیفه های خدا – کسانی که به حق خلیفه اللهی عارف هستند – خالی نشود ، باید آفریده ها یی مسئولیت این امانت را بپذیرند . خدا امانت را به همه آفریده ها پیشنهاد کرد و انسان بود که آن را پذیرفت : ” همانا امانت را به آسمانها و زمین و کوه ها پیشنهاد کرد . همه بیم کردند و از بر دوش گرفتن آن خود داری کردند . انسان بر دوش گرفت و همانا با نادانی و ستم ” این ” امانت ” نوعی رهبری ( امامت ) ، به یمن عقل آزاد، است. رهبری بیانگر خلیفه اللهی و تضمین کننده تداوم آن است . از آنجا که انسان عهده دار این رهبری و با تمام اعضای خویش مسئول آن می شود ( 25 ) پس باید صفات خدائی و بعد معنوی داشته باشد . توانائی های خویش را بپرورد و موجودی نسبی و فعال باشد که در پهنه ای گسترده تا بی نهایت ، در صیرورت است . در این پهنه گسترده ، نقش امامت را برای همه پدیده ها بر عهده گرفتن، نیاز به داشتن استعدادها و حقوق دارد. استعدادهای او، صفات ثبوتیه خداوندند : خدا به انسان اسماء آموخت ( 26 ) بدو آنچه نمی دانست و بیان و کتابت آموخت ( 27 ) استعداد دانش جویی داد . به او هوش و عقل داد و صاحب بصیرت بر خویشتن گرداند و قوه تمیز عمل نیک از عمل زشت داد. نشانه های خود را بر او بنمود تا عقل را بکار اندازد ( 18 ) . او را قوه ابداع و خلاقیت و صنعت و استعدادهای دیگر بخشید . اما از انسان ها، یکی کار پذیر ، دیگری فعال شدند . یکی استعدادها را در رشد بکار برد و دیگری، به ساختن دروغ و زور، استعدادهای خویش را تباه گرداند ( 29 ) . به انسان فطرت عدالت جو داد او را به عدالت و قسط خواند . ( 30 ) بدو، استعداد رهبری داد و او را امام و آزاد و هدف دار آفرید . ( 31 ) راه رشد را از راه سرکشی جدا کرد ( 32 ) و هدایت خویش را به مؤمن و کافر داد . به انسان هشدار داد اگر از راه رشد بیرون برود ، به بیراههِ زیادت طلبی ( 33 ) می افتد و آن را تا مرگ و ویرانی پیش میرود . با اینهمه این انسان کامل نیست . او می تواند از فطرت خویش بدر رود . انسانی است که ضعیف و بی قرار آفریده شده است ( 34 ) . اگر بر فطرت بماند از ضعف به قوت می رسد و بر کرامت خویش می افزاید . اما اگر، در پندار و گفتار و کردار توحید را با ثنویت جانشین کند، عقل او از آزادی که دارد غافل می شود و با راهنما کردن ثنویت ، قدرتمدار می شود و نیروهای حیاتی را به زور مرگ آور بدل می کند و ستمکار می شود و بیراههِ ضعف را تا مرگ و ویرانی می رود . قرآن در تشریح چگونگی از خود بیگانه شدن انسان ، واقعیتی را خاطر نشان می کند که انسانها همچنان از آن غفلت می کنند : حقوق انسان ذاتی او و سلب نکردنی هستند : هر انسانی خلیفهِ خدا ، امام و آزاد بدنیا می آید . پیش از آنکه به دینی یا مرامی در آید ، صاحب حقوق و مسئول دفاع از حقوق خویش و حقوق هر فرد دیگری با هر دین و مرام و هر نژاد و رنگ و ملت و قوم و قبیله و مسئول کرامت خویش و تمامی پدیده ها است . به سخن دیگر حقوقی که او دارد ، اعطائی نیستند . تابع در آمدن او به این یا آن دین نیستند . بهر دینی در آید ، این حقوق را از دست نمی دهد . چرا که در دین اکراه نیست ( 35 ) و گرویدن به دین ، حقی از حقوق او است . همانطور که در حقوق بشر در قرآن می خوانید ، شرط برخورداری از این حقوق این نیست که مسلمان بشود و نیز نمی گوید اگر اسلام نپذیرفت یا بدان در آمد و سپس آن را ترک گفت ، حقوق خود را از دست می دهد . اما آن واقعیت که قرآن می آموزد و این آموزش را انسان ها از یاد میبرند ، اینست : تا وقتی انسانها بخواهند آزاد بمانند، هیچ قدرتی پدید نمی آید تا بتواند آزادی و حقوق آنها را سلب کند . زمانی هم که بیشتر انسانها از خود بیگانه می شوند و آزادی و حقوق و بنا بر این کرامت خویش را از یاد می برند و قدرت را پدید می آورند، این قدرت نمی تواند کسانی را از آزادی و حقوق خویش محروم کند که آنها را از یاد نمی برند . کرامت هر انسان را هیچ موجود دیگری، هیچ قدرتی نمی تواند از او بستاند. تنها خود او است که می تواند کرامت خویش را از یاد ببرد و خواری گزیند. انسان خلیفهِ خدا و امام خلق شده است . وقتی از توحید بدر می رود ، خلیفه زور و امامِ شرک می شود و حقوق خویش و انسانهای دیگر را از یاد می برد خوار می شود و خوار می کند. بدین قرار هیچ انسانی نمی تواند خود را از مسئولیت رعایت نشدن حقوق خویش مبری کند . و نیز ، به این عذر که تنها است و بر جهان قدرتهای ستمگر حاکمند ، نمی تواند وظیفهِ خویش را در دفاع از حقوق خود و حقوق فرد فرد انسانها و همه پدیده های هستی بر زمین بگذارد .( 36 ) وقتی انسانی به دفاع از حقوق بر می خیزد ، خلیفهِ خدا در روی زمین می شود و چون فطرت انسان را باز می گوید ، بگونه ابراهیم ( 37 ) ، سخنگوی تمامی انسانیت می شود . و چون خلیفهِ خدا است ، تنها نیست ، خدا با اوست و سر انجام پیروز می شود . خدا با او است وقتی او از بیان آزادی غافل نشود و بدین غفلت، بیان آزادی را در بیان قدرت از خود بیگانه نکند و راهبر عقل خود نگرداند و پندار و گفتار و کردار خویش ترجمان قدرت نسازد . اما چرا آزادی و حقوق ذاتی انسان هستند ؟ زیرا آزادی و حق را جز بر اصل توحید نمی توان در تصور آورد و تعریف کرد . بر اصل ثنویت ، حق و آزادی به لباس باطل در می آیند . برای مثال بر اصل ثنویت می گویند : آزادی هر کس آنجا تمام می شود که، از آنجا، آزادی دیگری شروع می شود . اما آیا دانش هر کس هم آنجا تمام می شود که دانش دیگری ، از آنجا، شروع می شود ؟ آیا ابداع و خلاقیت هر کس هم جائی تمام می شود که ابداع و خلاقیت دیگری ، از آنجا، شروع می شود ؟ آیا خدمتگزاری ، عدالتخواهی ، دوستی و عشق و ; هر کس هم آنجا تمام می شود که خدمتگزاری ، عدالتخواهی ، دوستی و عشق و ; دیگری، از آنجا، شروع می شود ؟ پس تعریف آزادی باید در برگیرنده زور و بکار بردن آن نیز باشد ، تا بتوان گفت : آزادی هر کس آنجا تمام می شود که آزادی دیگری ، از آنجا، شروع می شود . اما زور نبود آزادی است و با جبر ملازمه دارد . اگر آزادی عبارت شود از بکار بردن زور ، پس هر فرد در زندانی که «آزادی» فردهای دیگر است ، زندانی می شود . رابطه ها ، رابطه قوا می گردند و بدیهی است ، که قوی ترها وارد قلمرو “آزادی ” ضعیف ترها می شوند . بر اصل روابط قوا ، آزادی و حقوق انسانی و حیات انسان و طبیعت هستند که قربانی می شوند . آزادی و حقوق بر اصل توحید تعریف دقیق خویش را پیدا می کنند : آن آزادی که به تعریف نمی آید اما چون نسیم می توان حسش کرد، آزادی است که عقل ، در لحظه خلق، در لحظه اینهمانی جستن به هستی ، می یابد. از این رو، اندیشه و عمل خالی از زور ، صفت آزاد می جویند ( 38 ) . از این رو، آزادی حدگذار نیست ، حد و مرز بردار است : آزای هرکس مرز آزادی دیگری نیست ، فراخنای آزادی دیگر است. بدین قرار ، وقتی هستی بر فطرت آفریده شده است و فطرت توحید است ، آزادی و حقوق ترجمان توحید و بنا بر این ذاتی انسان و غیر قابل سلب هستند . آفرینش انسان گزارشگر کرم بی پایان کردگار است چرا که هم بی کران هستی را فضای عقل او کرده است و هم این آزادیها را درونی او گردانده است . درونی او گردانده است چرا که از بیرون، قابل سلب و کاست و افزود نیستند :1 – آزادی انتخاب اصل راهنما که هر انسان از آن برخوردار است . به این دلیل که از بیرون نمی توان کسی را ناگزیر کرد اصل راهنمای ترجمان قدرت ( ثنویت ) و یا اصل راهنمای بیانگر آزادی (موزانه عدمی = رهائی عقل از هر محدود کننده ای ) را برگزیند. 2 – آزادی بر قرار کردن رابطه آزاد : اگر انسانی بخواهد با انسانهای دیگر، با پدیده های هستی رابطه قوا بر قرار نکند، از بیرن نمی توان او را مجبور کرد رابطه قوا بر قرار کند. ابراهیم در آتش ، آزادی عقل خویش را از دست نداد. روشی در پیش گرفت که آتش بر او سرد شد. بدین قرار، ولو تمامی دیگر انسانها زور را روش کنند، انسان مسئول آزادی خویش است و تا وقتی خود به مدار بسته زورمداری در نیاید، می تواند الف – آزادی عقل خویش را حفظ کند و ب – می تواند با زورمدارها رابطه آزاد برقرار کند : آزاد ماندن و عارف گرداندن دیگران بر آزادی خویش : پیامبری آزادی، ابلاغ بیان آزادی است. 3 – آزادی انتخاب اطلاع ها و اندیشه و بیان ها ( بیان آزادی یا بیان قدرت ) . این آزادی نیز درونی است . از بیرون نمی توان عقل کسی را مجور کرد ، اطلاعی ، اندیشه ای ، بیانی ، باوری را بپذیرد.4 – آزادی تحصیل دانش . استعداد آموختن از استعدادهای انسان و دانستن حقی از حقوق انسان است . از این رو، از بیرون نمی توان کسی را از دانستن بازداشت.5 – آزادی ابداع و ابتکار و خلق : نه تنها از بیرون نمی توان عقل را از این آزادی محروم کرد که آن آزادی که، بسان هستی، بی کران است و عقل آدمی، بگاه خلق ، حس می کند، آزادی اصیل ، این آزادی است. 6 – آزادی گزینش هدف نیز درونی است . از بیرون نمی توان عقل را از گزینش هدف بازداشت. این آزادی بکار آن می آید که عقل ، میزان آزادی خویش را، بدان، محک بزند. چرا که هر حقی خود روش خویش است . چنانکه روش آزادی ، آزادی است، روش علم ، علم است ، روش عشق ، عشق ورزی است و; و چون ، روش قدرت نیز زور است، پس هربار که هدف برگزیده نیازمند بکار بردن شکلی از اشکال قدرت شد، عقل در می یابد که آزادی خویش را از دست داده است. چرا که قدرت را محور فعالیت خویش کرده است. 7 – آزادی رهبری : از استعدادهای انسان ، یکی استعداد رهبری است. این استعداد، با اصل راهنما و اندیشه راهنما، فعالیتهای استعدادهای آدمی را همآهنگ می کند. تا وقتی آدمی خود نخواهد، از بیرون نمی توان استعداد رهبری او را از آزادی عملش محروم کرد. خداوند اگر می خواست همه را هدایت می کرد اما به کرم خود، (39 ) چنین خواست که « هرکس خود خویشتن را رهبری می کند » و خطاب به (پیامبر )، فرمود : «آیا می پنداری می توانی هرکس را خواهی هدایت کنی؟ » 8 – آزادیهای استعدادهای دیگر، چون استعداد انس و عشق و استعداد هنر و استعداد اقتصاد ( تنظیم فعالیت همآهنگ استعدادها در جریان رشد ) ، آزادیهای درونی هستند. این آزادیها را آدمی خود نیز نمی تواند سلب کند. این تصور نادرست که گویا قدرت می تواند آزادی را بگیرد یا بدهد، وزنی بیشتر از خیال ندارد. آزادی ذاتی حیات است و دادنی و ستاندنی نیست. تنها کاری که انسان معتاد به زور می کند ، غافل شدن از آزادی است. این تصور همسنگ خیال حاصل بکار بردن منطق صوری است . توضیح این که فضای باز پندار و گفتار و کردار آدمی ( = آزادی منفی ) را آزادی گویند و از آنجا که قدرت می تواند این فضا را به مدار بسته ای تبدیل کند، پس برای قدرت ، توانائی سلب و ایجاد آزادی را قائل شده اند. حال آنکه ، خداوند، به کرم خویش، فضای پندار و گفتار و کردار عقل انسان را بی کران لااکراه و بیان آزادی را ، روش رشد در آزادی گرداند. از این رو، مسئولیت او ، هم از لحاظ غافل نشدن از آزادیهای درونی خویش و هم از نظر بی کران لااکراه و از خود بیگانه نشدنش در فضای بسته اکراه، کامل است. بر او است که زور در کار نیاورد و در رویاروئی با زور است که می باید وارد مدار بسته زورمداری نشود و بگاه رویاروئی با زور، کرامت خویش را به یاد آورد و زدودن زور را روش کند . بدین سان، فضاهای بسته اکراه ، از جمله، مرزهای نژادی و قومی و ملی و ; را زور در میان آورده است . این مرزها حاصل از یاد بردن این واقعیت هستندکه انسانها از یک گوهرند. غفلت از این واقعیت سبب از خود بیگانه شدن انسان ، بر اثر اعتیاد به قدرت طلبی، است . اگر انسان به فطرت خویش باز خوانده نشود ، در تولید و مصرف قهر، به راه افراط می رود و حیات خود و طبیعت را به خطر می افکند . در جریان باز یافتن فطرت است که او می پذیرد ، با دیگری ، از هر نژاد و قوم و فرهنگ از یک گوهر است : انسانها از یک گوهرند : آدم وقتی از بهشت رانده شد ، توبه کرد و توبه او پذیرفته شد . پس نه مرد و نه زن با گناه بدنیا نمی آیند . بر فطرت خدائی بدنیا می آیند . زن را که ” دون انسان و عامل فریب مرد ” بشمار می آمد ، قرآن با مرد برابر کرد ( 40 ) . زن و مرد را از یک نفس دانست ( 41 ) و به آنها گفت : از یکدیگرند و یکی دیگری است . هر یک از مرد و زن فضل ها دارند . زن که در باورهای دینی و فلسفی ، عامل فساد و مرگ بود ، این فضل ها را دارد : 1 – زن کوثر و مزرعه حیات است ( 42 ) مزرعه ایست که وقتی در فطرت خویش است ، هرگز خشکی نمی پذیرد . در این مزرعه ، بذر به عشق کاشته می شود و میوه نیز به عشق زاده و پرورده می شود . 2 – او را آموزگار عشق گرداند . این او است که زناشوئی را کانون عشق می کند تا مرد را از رفتن به بیراهه خصومت ها و از پا بدر آمدن به تنش ها ، به مزرعه عشق باز آورد . ( 43 ) 3 – زن را هنرمند آفرید : بیرون نهادن پا از دایره ای که طرز فکرها و باورهای هر عصر دایره ممکن ها می شمارند و پیشی جستن در فراخنای ناممکن ها ، هنری است که بیشتر زنان خلق می کنند . بنا بر قرآن، در جریان مداوم زمان ، هر بار عصری آغاز می شود ، هنر به بیرون از دایره ممکن ها پا نهادن و بدان عصری را با عصری جدید جای گزین کردن ، هنر زن و از او است : هاجر، زن برده ای که مزارش ، در مکه ، قبله گاه مسلمانان است ، به ابراهیم (ع) ، در پیری ، فرزند می دهد ( 44 ) . به عشق مادری، در شن زار سوزان ، از زمین آب می جهاند . چشمه زمزم پدید می آید که در شوره زار همچنان نشانه دوام حیات است . مادر موسی (ع) او را به آب می دهد و همسر فرعون او را از آب می گیرد و ، هم در خانه فرعون ، جباری که فرمان داده بود نوزادان پسر بنی اسرائیل را بکشند ، می پرورد ( 45 ) . مریم ، بدون شوهر ، عیسی (ع) را به دنیا می آورد ( 46 ) و محمد (ص) در آغوش خدیجه (ع) ، از اضطراب و فشار مسئولیت سنگین پیامبری ، آرام می گیرد . هم او می گوید : ” خدیجه نیمی از نبوت بود ” ( 47 ) . و ; 4 – زن را فضل مادری است : قرآن به فرزندان خاطر نشان می کند که به مادر ، احترامی فزونتر کنند ( 48 ) و پیامبر بهشت را زیر پای مادران دانست . 5 – زن میزان کرامت و فراخوان مرد به کرامت است : خواری زن گزارشگر واپسگرائی و انحطاط جامعه است. هرچند پیامبر (ص) تکریم زن را نشان سلامت اخلاقی و کرامت مرد شمرد ( 49 ) ، اما حافظ کرامت زن، خود او است و او با افزودن بر کرامت خویش است که مرد را به تکریم زن و به تکریم همه آفریده ها باز می خواند ( 50 ) : و مرد را نیز فضلها است. بر میزان عدالت، فضلهای زن با فضلهای مرد زوجی را می سازند که این دو را به کرامت جوئی و کرامت بخشی توانا تر می کنند :1 – فضل پدری که وقتی با فضل مادری جمع می شود، رهبری و فضای آزاد رشد را گسترده تر می کنند . 2 – فضل قوام بودن و اعتماد بخشیدن . توان اعتماد بخشیدن وقتی با فضل زن که برانیگختن اعتماد به نفس در مرد است – هر بار که او این اعتماد را از دست می دهد – ترکیب می شوند، پایه استوار عشق پایدار می گردند.3 – فضل خطر پذیری و ابتکار و ورود در ابتلا : فضل هنرمندی زن که جرأت بیرون رفتن از دایره ممکن ها و گشودن فضاهای باز به روی اندیشه و عمل با فضل خطر پذیری و ابتکار و ورود در ابتلی ، ترکیبی را می سازند که رشد زوج زن و مرد را میسر می کنند. ابتلی را راه رشد انسان گرداندن، کرم خداوند در حق انسان است. آن سان که اریک فروم می پندارد، انسان از آزادی نیست که می ترسد ، از ابتلی است که می ترسد . او می ترسد آنگاه که دو فضل زن و مرد، ترکیبی درخور برای پذیرفتن خطر ورود در ابتلی را بوجود نمی آورند. بدین خاطر است که انسانها چون از زوجیت فضلها غافل می شوند، از ورود در ابتلی می ترسند. در نتیجه، از کرامت و آزادی خویش غافل می شوند و از رشد می مانند . 4 – زن میزان کرامت است و مرد از رهگذر تکریم زن بر کرامت خویش عارف می ماند. بدین سان ، زن، به وجود خویش، فراخوان مرد است به غافل نشدن از کرامت خود . و تقوی حق کرامت یکدیگر و آفریده ها را به جا آوردن است . پس هر کوشش در تکریم زن، افزودن بر کرامت مرد است. ترکیب این دو فضل به زوج زن و مرد امکان می دهد از راه تکریم آفریده ها، بر کرامتهای خود و آفریده ها بیفزایند.5 – زن آموزگار عشق است و مرد را فضل دفاع از استقلال و آزادی زن ، در برابر تجاوز است. هرچند ، مدافع اول زن از استقلال و آزادی خویشتن، خود او است، اما ترکیب این دو فضل است که خانواده را کانون عشق و اعتماد متقابل می کند و رابطه ها میان انسانها را از زور تهی می گرداند. از این رو فرمود ( 51) : « فضل میان خود را فراموش نکنید. همانا خداوند بدانچه می کنید همواره بینا است » بدین سان، هر مرزی میان زن و مرد، نه تنها ترکیب فضلهای آنها را ناممکن می کند، که خود گویای غفلت زن و مرد از این فضلها است : زناشوئیها که فرآورده ترکیب فضلها نیستند، رابطه قوا میان زنها و مردها هستند. رابطه قوا زناشوئی را نه کانون عشق که کارگاه تولید قدرت ویرانگر می کند. و نخستین آفریده ای که، به قدرت باوری، قیاس صوری را روش کرد و به اختلاف جنس استناد کرد ، شیطان شد ( 52 ) . خدای به انسانها گفت : از شیطان پیروی نکنند و، به قدرت باوری، مرزهای جنسی و نژادی و قومی و ملی و; را پدید نیاورند . به آنها خاطر نشان کرد : به رنگ های مختلف آفریده شده اند و هیچ رنگی را بر رنگ دیگر ، امتیازی نیست ( 53) و قرار گرفتن آنها در قبیله ها و ملت ها ، برای اینست که از یکدیگر باز شناخته شوند : ( 54 ) ” ای مردمان همانا شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را ملت ها و قبیله ها قرار دادیم تا از یکدیگر شناخته شوید . همانا بزرگوارتر شما نزد خدا ، پرهیزکارتر شما است . خدا همواره دانا و آگاه است . ” بدین قرار ، در آزاد زیستن و در نژاد و رنگ و معیشت مادی و در حقوق و وظایف و در شرکت در مسئولیت رهبری اصل بر برابری است . قرآن عدالت را که تا آن زمان ، در نحله های فلسفی و دین ها ، بر نابرابری تعریف می شد ، خط جدا کننده « بودها » یا آفریده های آزاد از « نبودها » یا فرآورده های زور گرداند : زور نمی سازد ، ویران می کند . بنا بر این ایجاد حق نمی کند . پس هر نابرابری سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی که زور ایجاد می کند ، خلاف عدالت و مایه ویرانی طبیعت و تباهی انسانها و دیگر جانداران می شود . حال آنکه ناهمسانی های زوجیت پذیر (فضلهای زنان و مردان ) نه بر نابرابری که بر برابری و از یک گوهر بودن شهادت می دهند ( 55 ) . و آن نابرابریهای اکتسابی بر میزان عدالتند که از راه مسابقه در امامت، در علم ، در دادگری ، در خدمتگزاری ، در پرورش اندیشه و تن و در هر آنچه معنوی است ( 56 )، حاصل شوند و پیشی گیرندگان ، موقعیت خود را مجوز سلطه طلبی و ایجاد نابرابریها نکنند و کرامت خویش را در گرو تکیریم بجا ماندگان از راه کوشش در بر کشیدن آنها کنند. بدان مسابقه و این کرامت است که پیشی گیرندگان ، هشدار و انذار می شوند( 57 ) ، الگو می شوند و امام رشد پس افتادگان می گردند . چنان که یک رشته گذار ها از نابرابری ها به برابریها ، انسانها را در افق باز معنویت به پیش می برند : ( 58 ) کرامت انسان تحقق پیدا می کند به : اینک آنچه را پیرامون تکریم کرامت افزا نوشتیم و آنچه را که پیش از این ننوشتیم ، به نگارش آوریم ، با تفصیل و ترتیب : 1 – خدا ، در طبیعت ، از هر چیز به اندازه آفریده است ( 59 ) پس ندرت ، را انسانها بوجود می آورند . چرا و چگونه ندرت را بوجود می آورند ؟ با از یاد بردن کرامت خویش و کرامت آفریده ها ، در نتیجه، برگرداندن نیازهای غیر مادی به نیازهای مادی و اصالت دادن به زور و زور را اساس رابطه ها ، با خود ، با دیگران و با طبیعت کردن : * هیچ نیاز طبیعی را نمی توان با فرآورده ای بر آورد که مصرف آن غیر طبیعی است . بدن انسان نیازهایی دارد . اما فرآورده هایی که برای برآوردن آن نیازها مصرف می کنیم ، نباید با بدن رابطه قوا برقرار کنند . بدین قرار، تولید و مصرف فرآورده هایی که اثر تخریبی بر بدن دارند ، غفلت از کرامت خویش و طبیعت است ( 60 ) * اما امر واقع مهمتری که قرآن بدان توجه کرده و توجه اهل خرد را نسبت به آن جلب می کند ، اینست : وقتی ثنویت اصل راهنمای اندیشه و عمل می شود ، مدار باز مادی معنوی به مدار بسته مادی مادی بدل می شود . در این مدار بسته ، نیازهای معنوی را نیز باید با فرآورده های مادی برآورده ساخت . معنوی ها مادی ها می شوند و برآوردن این نیازها به تولید و مصرف انبوه ممکن می شود . در نتیجه ، زمان به زمان نیازها بیشتر و منابع طبیعت کمتر می شوند . برای مثال ، عشق میان زن و مرد ، معنوی است . چرا که دوست داشتن حقی معنوی است . اما اگر در “ حب شهوات ” از خود بیگانه و در این « حب» خلاصه شد ، زمان که در عشق بی نهایت است ، در شهوت گرائی ، کوتاه می شود . پس زمان مصرف فرآورده ها کوتاه می شود . در عشق نیازها را فرآورده های معنوی برآورده می کنند . در « حب شهوت » ، نیازها را فرآورده های مادی رفع می کنند . و چون زمان ارضاع شهوت کوتاه است ، پس زود به زود نیاز به فرآورده های مادی تجدید می شود . بدین سان در مدار بسته مادی مادی ، تولید و مصرف با اسراف و تبذیر همراه می شود ( 61 ) . اما از آنجا که تمامی انسانها نمی توانند در مسابقه مصرف انبوه شرکت کنند ، فقر در جامعه های انسانی و در طبیعت گسترش می یابد . اکثریت بزرگی را فقر و اقلیت کوچکی را مصرف انبوه می فرساید . آن روز که ، در شبه جزیره عربستان ، جامعه فقیری می زیست ، دیدن امروز که تولید و مصرف انبوه کار را به اینجا رسانده است که بیش از دو سوم تولید کشورهای صنعتی ویرانگر هستند وکه تولید و مصرف انبوه فرآورده ها انسان و طبیعت را به نیستی تهدید می کند ، کاری بیش از معجزه است . از این رو ، قرآن دوگانگی میان انسان و طبیعت و انسانها و دیگر زیندگان را الغا می کند و هشدار می دهد : خداوند طبیعت را مسخر انسان کرد ( 62 ) و انسانها را به تکریم همه آفریده ها و عمارت طبیعت گماشت ( 63 ) و برای حیوانها نیز حقوق و کرامت قائل شد ( 64 ) . ادامه خواندن مقاله انسان و کرامت او

نوشته مقاله انسان و کرامت او اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله آيا ديانت بهائي ديني ايراني است

$
0
0
 nx دارای 47 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : آیا دیانت بهائی دینی ایرانی است بهائیان بر این باور استوارند که دیانت بهائی از ایران برخاسته و دینی ایرانی است ولی جهان شمول است، تعالیمش مردم و گروه خاصی را در نظر ندارد، هدفش برتری یک نژاد و کشور نیست بلکه خواستار دنیائی است که همهء انسان‌ها، با هر دین و باوری، در آن با بهروزی و خوشبختی زیست نمایند. با این تفکّر باید به بی خبری برخی از هم‌وطنان اندوه خورد وقتی می‌گویند دین بهائی به خاطر سابقهء اسلامی بنیان‌گزارانش و داشتن آثاری به زبان عربی، دینی ایرانی نیست بلکه دنبالهء دین اسلام و در ردیف دیگر ادیان سامی است. این ادعا یکی دو ماه پیش در یک برنامه‌ء تلویزیونی که از امریکا پخش می‌شد و شامل مناظره‌ای بین نمایندگان سه دیانت اسلام، بهائی و زردشتی بود تکرار گردید. در این برنامه آقای هومر آبرامیان، شخصی که از جامعهء زردشتی دعوت داشت، گفته بود که دین بهائی را یک دین ایرانی نمی‌داند زیرا بنیان‌گزارانش از آیین اسلام بوده‌اند و بخشی از آثار ایشان به زبان عربی است. من این برنامه را ندیدم و نمی‌دانم پاسخ دکتر افنانی – که معمولا میهمان چنین برنامه‌هایی است – به این ادعا چه بوده. ولی با بردباری و ملایمتی که از او سراغ دارم بعید می‌دانم در پاسخ گفته باشد اگر بنیان‌گزاران دین بهائی، که یکی شیرازی و دیگری از مازندران بودند نتوانند دینی ایرانی بیاورند آیا باید منتظر باشیم یک چینی یا کلمبیایی به آوردن دینی از ایران برخیزد؟ بر اساس استدلال آقای آبرامیان، که از قوم کهن آشوریان ایران، و ظاهراً از مسیحیت به دیانت زردشتی گرائیده‌اند، می‌توان تصور نمود که ایشان هفتاد میلیون مردم ایران را نیز ایرانی نمی‌دانند زیرا مسلمانند، به آداب اسلام عربی پای‌بندند، بسیاری از ایشان هر روزه پنج بار نماز به زبان عربی می‌خوانند و قانون و روش زندگانیشان بر اساس قرآن عربی است که در عربستان سعودی توسط پیامبری عرب تبار آن هم چهارده قرن پیش نازل شده است. به دیگر اقلیت‌های قومی و دینی ایران که هر یک به باوری پای‌بند هستند و برخی لهجه و زبان مخصوص خود را دارند نمی‌پردازیم و تصمیم اینکه آنان ایرانی هستند یا نه، به آقای آبرامیان و هم‌فکرانشان وا‌می‌گذاریم. زبان پیامبر ایرانی چه باید باشد؟ ادعای آقای آبرامیان و جمعی دیگر که دربارهء دیانت بهائی به چنین داوری می‌پردازند پرسشی پیش می‌آورد و آن اینکه پیامبری که از ایران بر می‌خیزد باید به فارسی سخن گوید یا به زبان اوستایی که زبان آثار مقدس زردشتی دین کهن ایران است. فارسی امروز دارای انبوهی از لغات عربی است و اگر بخواهیم به آن زبان دربارهء دین و مفاهیم ماوراءالطبیعه چیزی بنویسیم ناچار نوشتهء ما با زبان روزنامه‌ای فرق خواهد داشت. و واژه‌های عربی آن به ضرورت افزونی خواهد گرفت. زیرا دین و فلسفه و علم هر یک زبان و لحن گفتار مخصوص خود را می‌طلبد. اگر هم بخواهیم فارسی را از واژه‌های عربی بپیراییم آنگاه باید مثل کسروی و دیگران به اختراع واژه‌های تازه بپردازیم و زبانی مصنوعی ارائه داریم که آن نیز برای همگان قابل فهم نیست. فارسی از زبان پهلوی رایج در د وران ساسانیان می‌آید، و پهلوی با زبان اوستایی که زبان آثار زردشتی است ارتباطی ندارد. اما در زبان پهلوی نیز با مقادیری لغات آرامی، از شاخهء زبان‌های سامی روبرو هستیم که با عربی از یک ریشه‌اند. یعنی آنجا نیز دوستان ناسیونالیست ضد عرب ما همین مشکل فارسی امروز را خواهند داشت.حال اگر به زبان اوستایی که از شاخهء شرقی زبان‌های ایرانی و ظاهرا زبان زردشت بودهباید از این نکته غافل نباشیم که زبان اوستایی امروزه حتی مفهوم زردشتیان نیست. زبان اوستائی همان هنگام که در دورترین اعصار تاریخی همراه با قوم آریایی از نواحی جنوب شرقی روسیه کنونی و حدود دریاچه آرال به جنوب آمد زبانی مرده بود و فقط موبدان و مغان زردشتی آن را درک می‌کردند. امروز جز نیایش‌های زردشتی که در آتشکده‌ها، و یا در مراسم مخصوص، توسط موبدان خوانده می‌شود تصور نمی‌رود دیگر زردشتیان با متون اوستایی انس و الفتی داشته باشند. از یک قرن پیش با کوشش دانشمندان زبان شناس غرب و دانشمندان پارسی هند، و با بهره‌‌گیری از زبان سانسکریت (خواهر زبان اوستایی)، متون اوستا و گات‌ها (سروده‌های منتسب به خود زردشت) به زبان‌های گوناگون برگردانده‌ شد. ولی هیچ یک از مترجمین این آثار نمی‌توانند ادعا مفهوم صحیحی از آن به دست داده‌اند. سوای افتادگی‌های فراوان در متون اصلی، معنای بسیاری از واژه‌ها شناخته نیست (به ویژه در گات‌ها، که لهجه‌ای کهن‌تر از اوستائی است)، و نمی‌توان دو ترجمه یافت که با هم تا حدّی یکسان باشند. ترجمه‌های فارسی این متون توسط ایرانیان بیش از آنکه حاصل دانش اوستایی ایشان باشد بر ترجمه‌های آنچنانی انگلیسی یا فرانسه، و اغلب همراه با تصورات آرمانی مترجم از آیین زردشت تکیه دارد. حتی اگر فرض را بر این نهیم که پیامبر ایرانی با یک معجزه بتواند به اوستایی سخن گوید مشکل بعدی ما مخاطبان او یعنی مردم ایران هستند که به هیچ وجه به معنای سخنان پیامبر پی نخواهند برد. آیا هدف پیامبر زنده کردن زبانی مرده است یا آوردن رهنمودهایی برای بشریّت؟ چه حاصل که بهترین درس‌های زندگی مانند رازی سر به مُهر، تا ابد در متون زبانی که قابل فهم نیست مدفون بماند و ما دلخوش باشیم که پیامبرمان به زبان اصیلی از شاخهء ایرانی زبان‌های هندواروپایی سخن گفته است. هدف ما از بیان این مطالب بحثی جدلی با هم‌میهنانی که با این دستاویزها (یا بهانه‌ها) با دیانت بهائی مخالفت می‌کنند نیست. بلکه با دادن این زمینهء تاریخی می‌خواهیم توجه ایشان را به این نکته جلب نماییم که در موضوع دین آنچه سزاوار توجه است زبان آثارش نیست بلکه مفهوم و معنای پیامی است که آن دین با خود دارد. اما آثاری که از قلم بنیان‌گزاران دیانت بهائی صادر شده هم فارسی است (حتی برخی نزدیک به فارسی سره)، هم عربی است، و هم فارسی همراه با جملات و استعارات عربی که به اعتقاد بهائیان هر یک از زیبائی کلام و معنی هر دو بهره‌مند است.از صدها اثر بهائی به زبان فارسی که بگذریم، باید بدانیم در زمانی که این دیانت ظهور نمود، یعنی قرن نوزدهم، آشنایی طبقهء کتاب‌خوان و با سواد ایران با زبان عربی بیش از آن بود که امروز هست. فارسی و عربی قرن‌ها چنان در هم جوش خورده بود که در خواندن یک متن کسی توجه نمی‌کرد کجا زبان عوض شد و از فارسی به عربی و یا بر عکس از عربی به فارسی گرایید. بسیاری از آثار ادبی مشهور ایران از جمله شاهکار سعدی گلستان، زیبائیش در بکار بردن استادانه همین سبک است: “خطیبی کریه‌الصوت خود را خوش آواز پنداشتی و فریاد بیهده برداشتی گفتی نغیب غراب البیّن در پردهء الحان اوست یا آیت انّ انکرالاصوات در شان او.” و یا در جای دیگر می‌فرماید: “عالِم ناپرهیزگار کوریست مشعله‌دار. یهدی به و هو لایهتدی.” و از حافظ یاد کنیم:“الا یا ایّهاالساقی ادر کأساً و ناولهاکه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها”1 نه تنها زبان ادبی چنین بود بلکه زبان دینی ایران فقط عربی بود و اگر مطلبی دینی به فارسی نگاشته می‌شد از سندیّت و ارزش می‌افتاد.2 بسیاری از مخاطبان دیانت بهائی در ایران و عراق این دو زبان را به طور یکسان می‌دانستند. علماء و روحانیونی که در ابتدای ظهور دیانت بهائی به آن ایمان آوردند و به نوبهء خود آن را در میان تودهء مردم ایران رواج دادند، به زبان عربی و مفاهیم و مضامین دینی آن آشنائی کامل داشتند و برخی خود به آن زبان کتاب تالیف می‌نمودند. بنا بر این عجبی نیست که برای انتقال رهنمودها و تعالیم این دیانت به آن گروه، زبان مانوس دینی ایشان یعنی عربی به کار رفته باشد. اما آنچه در این دیانت انقلابی و نو بشمار می‌آید آنست که بنیان‌گزارانش با نگارش آثاری دینی به زبان فارسی و بیان اندیشه‌های خود به این زبان، دین را از انحصار ملّایان و عربی دانان در آوردند و برای توده‌های مردم قابل فهم ساختند. نه تنها به فارسی آثاری آوردند بلکه به ترجمهء آثار عربی خود به فارسی پرداختند مانند کتاب بیان فارسی از قلم حضرت باب، و برخی آثار که حضرت بهاءالله شارع دیانت بهائی آن را به فارسی نیز ترجمه فرموده‌اند. در یک مطالعهء تطبیقی در آثار بهائی به عربی و فارسی می‌بینیم مهم آن نبوده که این آثار به چه زبانی گفته و نوشته شود، بلکه هدف آن بوده که پیام جدید هر چه زودتر و راحت‌تر به وسیلهء زبانی که با آن آشناتر هستند به آگاهی همهء مردم برسد. صدور بسیاری الواح از ساحت حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء به زبانی نزدیک به فارسی سره، و یا با واژه‌های اندک عربی، که گیرندگان آن زردشتیان و پارسیان بوده‌اند، نشان این مدعا است. زبان در آثار بهائی چنین نقشی دارد نه آن که بخواهد نشان گرایش به سمت یا جهتی و یا طرفداری از یک زبان یا زبان دیگر باشد. حضرت عبدالبهاء در این مورد می‌فرمایند:“فارسی و عربی و ترکی هر سه لسان عاشقان جمال جانان است. عشق را خود صد زبان دیگر است. مقصد معانی است نه الفاظ حقیقت است نه مجاز، صهبای حقایق و معانی در هر کأس گوارا، خواه جام زرّین باشد خواه کاسه گلین. ولی البته جام بلور و مرصّع لطیف‌تر است.” (مائده آسمانی جلد 9 ص 35).3این ساده لوحانه است که بپنداریم چون زبانِ نوشته‌ای جز زبان مادری ما است بنا بر این محتوای متن و پیامش نیز برای ما بیگانه و از ما جداست. ما آن را بد می‌شماریم زیرا آن زبان عربی است و ما از عربان و هر چه عربی است بیزاریم. آیا بهتر نیست بپذیریم الفاظ و کلمات نیست که به معنی و مفهوم آثار اهمیت می‌دهد بلکه پیام و مرام مندرج در آن باید مورد توجه قرار گیرد. در دیانت بهائی این پیام گاه در لباس زبان عربی و بیشتر در جامهء زبان فارسی بیان شده، هر دو از یک خامه و از یک سرچشمه‌ صادر گردیده و هر دو معرف یک فرهنگ دینی است. جامعهء بهائی از آغاز بر این حقیقت آگاه بود و بسیاری از بهائیان که عربی نمی‌دانستند به آموختن آن زبان نیز رو آوردند تا بتوانند بهتر از گنجینهء ادبیات دینی خود به زبان عربی بهره برند. در تاریخ ایمان آوردن زردشتیان به دیانت بهائی، می‌بینیم بسیاری از ایشان در یزد و دهات اطراف آن، در کلاس‌های عربی که توسط ملا عبدالغنی و دیگران تشکیل می‌شد شرکت می‌نمودند و با آنان قرآن و کتاب ایقان و یا آثار دیگر تحصیل می‌کردند. دین در خلاء به وجود نمی‌آید به این نکتهء تاریخی نیز توجه کنیم که در هیچ مرحله‌ای از تاریخ، هیچ دیانتی در خلاء به وجود نیامده بلکه همهء ادیان از محیط و زبان و دین و جهان‌بینی زادگاه خویش بهره‌ور بوده، و بر آن اساس احکام نو و مطابق زمان خود آورده‌اند. زبان عربی و فرهنگ ایران عربی به شهادت همهء آگاهان زبانی است غنی، و فصیح. به همین جهت فرهنگ و تمدن کهن ایران توانسته‌ است در قرن‌های طولانی در غیاب زبان فارسی، درخشش و حضور خود را در زبان عربی جلوه دهد. پس از آمدن اسلام به ایران، ایرانیان گاه به اختیار و گاه به اجبار اسلام آوردند و در همان قرن‌های اول اسلامی، به تدریج که قبول اسلام گسترش می‌یافت زبان عربی را که زبان فاتحین بود نیز پذیرفتند. این زبان در دفاتر دیوانی و اسناد دولتی نیز جای زبان پهلوی را گرفت. زبان پهلوی به صورت رمزی ناشناخته در آمد و به جای آن، زبان عربی زبان دینی و ادبی ایرانیان شد. بدیهی است رستاخیز بزرگ فرهنگی ایران را باید با زنده شدن زبان فارسی از خراسان دانست که تقریباً از زمان صفاریان آغاز شد و تا دورهء سامانیان و بعد ادامه داشت. در این دوران است که بزرگان علم و ادب به تعدادی بیشمار ظهور کردند و با به کار بردن فارسی در آثارشان، تاریخ ادبیات ایران را آراستند. نقطهء اوج این نهضت ظهور فردوسی و شاهکار او شاهنامه در زمان غزنویان بود، و این جریان تقریبا از 768م. تا 1030م. به طول انجامید. این رستاخیز به اندازه‌ای پر نیرو و خیره‌کننده بود که نفوذ خود را حتی تا سال‌های آغازین قرن بیستم بر بخش بزرگی از جهان اسلام، از قارهء هند تا کرانه‌های بسفر و سرزمین‌های عثمانی حفظ کرد. همیلتون گیب محقّق انگلیسی و مؤلّف کتاب “مقدمه‌ای بر تاریخ ادبیات عرب” در دیباچهء کتاب خود می‌نویسد: در تمام این قرون آنچه ادبیات در شبه قاره هند و ایران و ترکیه عثمانی به هر زبان که نوشته شده باشد (اردو، فارسی، ترکی) باید آن را ادبیات فارسی بشمار آورد. 7 به همین کیفیت اگر کسی بخواهد متون عربی دیانت بهائی را که از قلم بنیان‌گزاران این دیانت صادر گردیده بی‌طرفانه ارزیابی کند از اعتراف به این نکته گزیری نخواهد داشت که روح این آثار فرهنگ و جهان بینی ایرانی است نه عربی و اسلامی، و نمی‌توان آنها را جز بخشی از ادبیات فارسی چیز دیگری بشمار آورد. بدین ترتیب دیدیم که فارسی و عربی بیش از هزار سال است که در هم آمیخته و زبان واحدی تشکیل داده‌اند، به طوری که تا قرن نوزدهم زبان دینی ایران عربی و زبان ادبی آمیخته با اصطلاحات و الفاظ عربی بود. این آمیختگی امروزه نیز در حدّی است که اگر بخواهیم واژه‌های عربی را از زبان فارسی خارج سازیم ناچار با زبانی فقیر و ناتوان روبرو خواهیم بود. هم‌چنین دیدیم که هر دیانتی از دین و فرهنگ محیط خود متاثر بوده است و طبعا در مورد دین بهائی و دین اسلام نیز این امر صادق است. بنا بر این آثار عربی در ادبیات بهائی دلالت بر عرب مآبی و اسلام مآبی نمی‌کند بلکه آن آثار نیز از فرهنگ و ادب ایران و حتی اصطلاحات ادبی فارسی متاثر است. در بخش آخر این مقاله که در شمارهء آینده خواهد آمد به احساسات ضد عربی و ضد اسلامی که امروزه در میان برخی از ایرانیان رایج شده و چنین اعتراضاتی را دامن زده می‌پردازیم و سبب و دامنهء آن را پی‌یابی می‌نماییم. هم‌چنین به این بحث خواهیم پرداخت که در وضع فعلی و با تحولات و تغییرات شدیدی که زبان فارسی در دهه‌های اخیر پیدا کرده چه می‌توان کرد که آثار بهائی برای هم‌میهنان غیر بهائی قابل فهم‌تر و خواندنش سهل‌تر باشد. دنباله داردیادداشت ها 1- در اینجا خوانندگان عزیز را به مطالعهء مقالهء عالمانه آقای دکتر محمد افنان با عنوان “زبان آثار مبارکه بهائی” دعوت می‌کنیم: پیام بهائی، شمارهء 188، ژوئیه 1995، ص 15 -19 2 – تعزیه‌ها و مطالبی که به آن مذهب عامیانه می‌گویند به فارسی بود، در اینجا منظور ما کتابهای جدّی و اساسی دینی است که اغلب به عربی نگاشته می‌شد. 3 – به این نکتهء مهم مبلّغان مسیحی از قرن هفتم میلادی به بعد پی بردند و از آن زمان تاکنون کتاب انجیل به بیش از 2400 زبان ترجمه شده و در حال حاضر اتحادیه انجمن‌های انجیلی بیش از 6000 برنامهء ترجمهء انجیل در دست دارد. نگارنده خود بخشی از انجیل به لهجهء مازندرانی را در اختیار دارد. آثار فارسی و عربی بهائی نیز تاکنون به قریب 800 زبان ترجمه شده است. 5 – برای دیدن سیاههء برخی از این پژوهندگان و بزرگان فرهنگ ایران، و نیز دیگر مباحثی که حضور ایران را در فرهنگ جهان اسلام نشان می‌دهد نگاه کنید به اثر تحقیقی استاد احسان یار شاطر:Yarshater, E., The Persian Presence in the Is la mic Word , eds. Hovannisian, Richard and Sabagh, G., Cambridge University Press 1989. هم چنین نگاه کنید به مقالهء “رستاخیز ایران و ظهور زبان فارسی و ادبیات ملی”، اثر استاد یار شاطر در جلد چهارم مجموعهء “تاریخ بشریت History of Humanity ” که به اهتمام یونسکو در 7 مجلد منتشر گردیده است. این مقاله با عنوان بالا توسط دکتر فریدون وهمن ترجمه شده است. نگاه کنید به: پیام بهائی شمارهء 261 و 262، اوت – سپتامبر 2001، صص 46-56 6– Al-Muqaddima, trans la ted by F. Rosenthal, vol. III, p.311.7- Gibb, H. A. R. ( Hamilton Alexander Rosskeen), Sir, 1895-1971. Arabic literature Introduction / (rev.) ed. Oxford , C la rendon press, 1963. بهائی ستیزی عبدالله شهبازی و تحریفات تاریخی ویکورش پویا مدّتی قبل روزنامهء جام جم در 4 شماره به درج مقاله ای تحت عنوان “جستارهائی از تاریخ بهائی گری در ایران” نوشتهء عبدالله شهبازی پرداخت. این مقاله که بعداً در جاهای دیگر نیز به شکل مقالات کامپیوتری مندرج گردید با تظاهر به اینکه تحقیقی تاریخی و عینی است سرتاسر دروغ و افتراء علیه نه تنها بهائیان بلکه همهء دیگر اقلیتهای مذهبی ایران از جمله زرتشتیان و یهودیان است که همگی را بعنوان عمّال و جاسوسان انگلستان و عناصر وطن فروش و بیگانه پرست قلمداد مینماید. در واقع مقاله یا در حقیقت کتاب مزبور گفتاری بغض آمیز و کین آلود است که با استفاده از ظواهر زبان علمی و تاریخی میکوشد تا احساسات ناشکیبا و قساوت آمیز نویسنده را نسبت به گروههائی که در طول تاریخ دو قرن گذشتهء ایران مورد ظلم و ستم ناشکیبایان مذهبی قرار گرفته اند پنهان نماید. هنگامی که خرد و قلم در خدمت مسخ حقائق، توجیه ظلم به مظلوم، واژگون نمائی واقعیت و خشنود سازی زرسالاران و زورسالاران ناشکیبا در می آید باید به تراوشات چنان خرد و قلمی با دیدهء شک و تردید نگاه کرد.جای بسی تأسّف است که روزنامهء جام جم که در کمال خرسندی داوطلب پخش چنین تحریفاتی در 4 شمارهء خود می گردد از چاپ پاسخنامه ای که توسط بهائیان ساکن ایران نوشته شده بود احتراز کرد و آنگاه چندی قبل مجدداً مقالهء دیگری اما این باره کوتاه توسط نویسندهء دیگری بنام سید مجتبی عزیزی تحت عنوان “فرقهء انحرافی ابتکاری” چاپ کرد که سرتاسر خلاصه و تکراری از همان مقالهء عبدالله شهبازی است. در واقع روزنامهء جام جم که سیاستی معارض با آزادی قلم و سخن و انصاف و عدالت دارد بیشتر بعنوان “زورنامه” عمل میکند تا روزنامه و شایستهء واژهء شکوهمند جام جم نیست چرا که حد اقل در این مورد جام خشونت و پیشداوری و بی انصافی و مسخ و تحریف شده است.در این مقاله به بررسی نظریهء اصلی و هسته ای عبدالله شهبازی در مقاله اش می پردازیم و از بحث در مورد بسیاری دیگر از اغلاط وی درخصوص مسائل فرعی خودداری میکنیم اما همهء مباحث وی همانند بحـــــــــــــــث کانونی و هسته ای مقاله آکنده از افتراء و مسخ و دروغ است. نکتهء اصلی و هسته ای نوشتهء شهبازی اثبات این مدعاست که ظهور حضرت باب و پیشرفت خارق العادهء امر آن حضرت در سالهای اوّلیهء ظهور ایشان محصول توطئهء بیگانگان یعنی انگلیسی ها بود که توسط عمال خود یعنی یهودیان و پس از آن زرتشتیان متحقق گردید. برای اثبات این ادّعا شهبازی افسانهء غریبی به هم میبافد که از سه رشته تشکیل شده است و این سه بعنوان دلائلی قاطع در اثبات نظرش ارائه میگردد. رشتهء اوّل این طرح خیالی صحبت از تاجری یهودی و بغدادی بنام دیوید ساسون میکند که چند سال قبل از آغاز دعوت حضرت باب به بمبئی رفته و به تجارت در آسیا از جمله بوشهر می پردازد. این شخص که بعداً در تجارت بسیار موفّق شده و فرزندان و نوادگانش با دربار انگلستان ارتباط نزدیک می یابند بعنوان جاسوس و مأمور انگلستان تعریف میشود. خلاصهء رشتهء اوّل این طرح این است که در زمانی که ساسون تجارت خود را از بمبئی آغاز میکند حضرت باب نیز بمدت 5 سال در بوشهر اقامت داشتند که در آن زمان نوجوانی بیش نبودند. شهبازی استدلال قاطعی به دست میدهد: ساسون در بمبئی است و با بوشهر تجارت دارد. حضرت باب هم در آن زمان در بوشـــــــــهر در تجارتخانهء دائی شان کار میکردند. نتیجه آنکه حضرت باب مأمور و مخلوق انگلستان با وساطت دیوید ساسون میباشد! رشتهء سوم طرح افسانه ای مربوط به نخست وزیر ایران یعنی میرزا آقاسی است. بر طبق شهبازی میرزا آقاسی نیز به توطئهء یهودیان جدیدالاسلام نخست وزیر میشود و او در همان سالی به صدارت میرسد که حضرت باب دعوت خود را آغاز میکند یعنی در سال 1260 هجری قمری. میرزا آقاسی به همین جهت حامی حضرت باب میگردد و به نشر آئین ایشان اقدام میکند. البته نویسنده از مشارکت زرتشتیان هم در این توطئه سخن میگوید امّا تطویل در مورد آنرا به مقاله ای دیگر موکول میکند.در این مقاله این سه استدلال شهبازی را مورد بررسی دقیق قرار میدهیم. امّا قبل از آغاز چنین پژوهشی باید به چند نکتهء کلّی در مورد نوشتهء مزبور “جستارهائی از تاریخ بهائی گری در ایران” اشاره نمائیم تا برخی از ویژگیهای ساختاری آن مورد توجّه قرار گیرد. 1 – انگیزه و خصال بهائی ستیزی در نوشتهء شهبازی. نوشتهء شهبازی تحریف و مسخی آگاهانه از حقائق تاریخی است تا نویسنده قلم را در خدمت دلیل تراشی برای توجیه تعصبات مذهبی، نفرتهای فرهنگی و خشونت نسبت به نوآوری بکار برده و بدین ترتیب خشنودی و خرسندی زرسالاران و زورسالاران ارتجاعی و ناشکیبای مذهبی را بدست آورد. برخلاف بسیاری از نویسندگان ایران از قبیل آدمیت، کسروی و طبری که اگرچه مخالف آئین بهائی بودند امّا همگی هرگونه ارتباط حضرت باب را با سیاستهای خارجی انکار کرده و آئین حضرت باب را آئینی ایرانی و ملّی شمرده اند شهبازی در مقالهء خود میکوشد تا حضرت باب را نیز محصول و مخلوق سیاستهای انگلستان قلمداد نماید و بدین ترتیب آنرا عاملی استعماری به حساب آورد. بدین ترتیب شهبازی تداوم همان سنّتی است که قبلاً نیز آئین حضرت باب را مخلوق استعمار بیگانه معرفی کرده بود امّا در ابتدا سنت مزبور حضرت باب را مأمور استعمار روسیه قلمداد میکرد که در خدمت منافع روسیه و در تضاد و مبارزه با منافع انگلستان اقدام مینمود. نظریهء مزبور بسیار مشهور است و مدتی زبانزد همگان بود و هنوز نیز در بسیاری از مقالات و کتابهای بهائی ستیز تکرار و تأکید میگردد.کسانی که حضرت باب را مأمور دولت روسیه عنوان می کردند نوشته ای را بنام یادداشتهای کینیاز دالغورکی در ایران منتشر ساختند. کینیاز دالغورکی سفیر روسیه در ایران بود. بر طبق این یادداشتها که خاطرات کنیاز دالغورگی قلمداد شده است سفیر مزبور به تفصیل توضیح میدهد که چگونه برای ایجاد تفرقه میان مسلمانان و کاربرد سیاستهای روسیه در ایران به کربلا می رود و در آنجا حضرت باب را ملاقات کرده و او را فریفته و در خــــــدمت روسیه بکـــــار می گیرد تا دیانت جدیدی را در ایران بوجود آورد. چاپ این یادداشتها موجی از اعتراض و خصومت و نفرت را در جامعهء ایران نسبت به بهائیان بلند نمود و هنوز هم در بسیاری از نوشته های بهائی ستیز، مورد استدلال و استناد قرار میگیرد. امّا جعل این یادداشتها آنقدر بصورتی ابلهانه و جاهلانه صورت گرفت که بخاطر اغلاط مسخرهء تاریخی آن، لحن و طرز فکر نویسندهء آن که واضحاً یک ایرانی بیسواد متعصب ناشکیبای مذهبی بوده است، و فقدان نسخهء اصلی (روسی) یادداشتهای مزبور بسیاری از ایرانیان محقق و دانشمند را وادار نمود که در اثبات جعلی بودن یادداشتهای مزبور مقالاتی بنگارند. بعنوان مثال عباس اقبال آشتیانی استاد تاریخ دانشکدهء ادبیات دانشگاه طهران در مجلّهء یادگار سال پنجم شمارهء 8 و 9 (فروردین و اردیبهشت 1328 شمسی) در صفحهء 148 چنین نوشت: در باب داستان کینیاز دالغورکی، حقیقت مطلب این است که آن بکلّی ساختگی و کار بعضی از شیادان است. علاوه بر اینکه وجود چنین سندی را تا این اواخر احدی متعرض نشده بوده، آن حاوی اغلاط تاریخی مضحکی است که همانها صحت آن را بکلی مورد تردید قرار میدهد. همچنین آقای مجتبی مینوی استاد دانشکدهء الهیات و معارف اسلامی دانشگاه طهران در مجلّهء راهنمای کتاب، سال ششم شمارهء 1و 2 (فروردین و اردیبهشت 1342) صفحهء 22 نوشته است که “یقین کردم که این یادداشتهای منسوب به دالغورکی مجعول است” و آنگاه پس از برشماری اغلاط تاریخی و تناقضات درونی و امتناع منطقی صحت آن چنین مینویسد: از روی همین مطالب خلاف واقع و اغلاط تاریخی که در این یادداشتهای منسوب به دالغورکی موجود است می توان حکم کرد که تمام آنها مجعول است و این جعل هم باید در ایران شده باشد. و بالاخره سیداحمد کسروی که علیه دیانت بهائی کتاب نوشته و هیچگونه نظر موافقی در مورد آن ندارد نیز در مقالات متعددی مجعول بودن و مفتضح بودن یادداشتهای مزبور را مدلل داشته و حتّی در کتاب بهائی گری صفحهء 70 چاپ طهران سال 1322 چنین نوشته است: از سه چهارسال پیش نوشته ای بنام یادداشتهای کینیاز دالغورکی بمیان آمده که زنجیر خوشبختی گردانیده شده و کسانی نسخه هائی برداشته به این و آن میفرستند; بی گمان این چیز ساخته ایست و چنانکه بتازگی دانسته شد یک مرد بی مایهء بلند پروازی که در طهران است و سالها به شناخته گردانیدن خود میکوشد این را ساخته و از یک راه دزدانه میان مردم پراکنده. (دهها سال قبل این حقائق توسط جامعهء بهائی در کتابی در این مورد با تفصیل بیان شده است). البتّه از آنجا که شیادان بهائی- ستیز، مردم ایران را مشتی جاهل احمق گمان کرده که هرگز شهامت تحقیق مستقل در مورد آئین بهائی را نداشته و همچون موجودات فاقد خرد به هر ادعای ضد بهائی در نوشتهء آنها اعتماد می کنند به همین جهت بسیاری از ایشان هنوز هم صحبت از خاطرات کینیاز دالغورکی کرده و آنرا بعنوان دلیل قاطع در بیگانه پرستی حضرت باب و همهء بابیان و بهائیان بکار می برند. امّا از آنجا که جعل مزبور بحدی خنده آور بود که حتّی نویسندگان غیر بهائی نیز مجعولیت آن یادداشتها را مدلّل ساختند به همین جهت شهبازی که در واقع رجعت جاعل یادداشتهای کینیاز دالغورکی است به افتراء جدیدی دست زده امّا این بار سعی میکند تا این دروغ جدید را بشکلی علمی و ظاهراً تاریخی مطرح نماید تا به سادگــــی رســـــــوای عام نگردد. مسئلــــــــه این است که چـــــــرا باید بهائی ستیزان دست به چنان جعلی زنند و چرا باید هنوز هم در نوشته های خود از آن مجعولات بعنوان دلیلی برای توجیه ظلم و ستم بر بهائیان استفاده کنند. اگر دیانت بهائی و آئین حضرت باب فاقد حقیقت است چه لزومی به چنین جعلیاتی است. این است که دشمنان آئین بهائی که منافع سنت پرستانه و ارتجاعی و تحجری خود را در خطر می بینند با تمام قوا علیه شکوهمندترین نوآوری و ابداع و خلاّقیت فرهنگی و روحانی در ایران یعنی آئین حضرت باب و حضرت بهاءالله قیام می کنند تا به هر شکل که شده آنرا سرکوب نمایند و مردم ایران را از تحقیق مستقلانه در مورد آن بترسانند و بدین ترتیب فرهنگ جهالت و عقب افتادگی و سنّت پرستی را تداوم بخشند و ایران عزیز را از کاروان تمدن و تجدد دور نگاهداشته و بدین ترتیب خواسته یا ناخواسته به پیروزی استعمار کمک نمایند. پس باید ایشان بخاطر تعصب و غرض خویش بصورتی ناجوانمردانه دیانت بدیع را آماج فراوان تهمت و افتراء نموده و با تکرار مکرّر این دروغها و سلب حقّ آزادی سخن و عقیده از بهائیان و نفی امکان دفاع از خود، جامعه و فرهنگ ایرانی را چنان در مورد آئین بهائی بدگمان و هراسان نمایند که بسیاری از مردم ایران حتّی از ذکر لفظ بهائی هم امتناع نمایند چه رسد آنکه نیازی به تحقیق مستقّلانه در مورد آن را احساس نمایند. ادامه خواندن مقاله آيا ديانت بهائي ديني ايراني است

نوشته مقاله آيا ديانت بهائي ديني ايراني است اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


مقاله بررسي ارتباط انواع مراتب طهارت و انواع رزق در پرتو قران کريم

$
0
0
 nx دارای 58 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : بررسی ارتباط انواع مراتب طهارت و انواع رزق در پرتو قران کریم مقدمه: در فصلهای گذشته با انواع مراتب طهارت و انواع رزق در منظر قرآن آشنا شدیم و دانسیتم، سعادت واقعی انسان در پرتو ایجاد طهارت ظاهر و باطن حصول می یابد و اساسی ترین راه مبارزه با آلودگیها، تطهیر روح و تهذیب اخلاق و ساختن مدینه فاضله است. مدینه فاضله ای که مردان آزاده آنرا می سازند: مردان آزاده نیز در پرتو اخلاق ساخته می شوند لذا اگر از مسئله تهذیب و روح و تزکیه نفس که بهترین هدف، در فرهنگ قرآن کریم است غفلت نکنیم، هرگز جانمان را مسموم نمی کنیم. حال در فصل حاضر برآنیم تا به بررسی ارتباط میان انواع مراتب طهارت و انواع رزق در پرتو قرآن کریم بپردازیم. 3-1- رابطه میان طهارت باطنی و رزق مادی: 3-1-1- افزایش طهارت باطنی و افزایش رزق مادی: مسائل تربیت و تزکیه روح (طهارت باطن) گاهی در حد بحثهای اخلاقی خلاصهمی شوند در حالیکه این مسائل اخلاقی اگر باز شوند حکمتهای بس گسترده ای دارند. (بقره (2): 57) (;;. کتاب و حکمت به آنها بیاموزد و پاکشان دارد;;;..) در کتاب «محاسن برقی» آمده که شخصی به پیامبر (ص) عرض کرد: «علمنی» (به من یاد بده) ولی نگفت به من چه چیز یاد بده. حضرت (ص) به او حکمت عملی آموخت و فرمود: باید از آنچه نزد مردم است بی نیازی جویی پس همین قناعت، غناست.انسان سرمایه دار ممکن است که خود را «مستغنی» بپندارد ولی انسان قناعت پیشه غنی است و انسان غنی بالاتر از مستغنی است. (علیک بالیاس عما فی ایدی الناس فانه الغنی الحاضر) غنا در لغت در مقابل فقر آمده و آن به معنی بی نیازی است، این واژه از اسماء حسنی می باشد و جمعاً بیست بار در قرآن مجید به کار رفته؛ هجده بار درباره خداوند و 2 بار درباره انسان. و آن چه درباره خداوند به کار رود مطلق بی نیازی است و چون وصف بشر آید بی نیازی و کفایت بالنسبه است. اما واژه استغنا یعنی اینکه انسان، نیازمند باشد و چیزی که نیازش را برطرف کند داشته باشد و اگر کسی محتاج باشد و چیزی که حاجت او را رفع کند داشته باشد و به همین قانع شود «استغنا» است. برخی انسانهای طمع کار هم وجود دارند که از ترس فقر درآینده، هم اکنون به استقبال فقر می روند؛ ممکن است وضع مالی آنها خوب هم باشد ولی چون زر اندوز و آزمندند می گویند شاید در آینده محتاج بشویم. امیرالمومنین علی (ع) نیز می فرماید: (الناس من خوف الذل متعجلوا الذل) یعنی بعضی از مردم برای اینکه مبادا ذلیل شوند، به استقبال ذلت می روند! یعنی حکومت جابرانه ستمگران را می پذیرند و تحت سلطه آنان قرار می گیرند و یا خودشان تحت فشار اقتصادی زندگی می کنند. بنابراین طهارت باطن، اولاً در بینش توحیدی جلوه می کند و آنگاه در مسائل عملی مانند امور مالی که قرآن درباره آن می فرماید: (توبه: 103) (از اموالشان (اموال مومنان) صدقات را دریافت دار که بدان صدقات، ما نفوس آنها را پاک و پاکیزه می سازی و رشد و برکت می دهی ;;..) زکات، نشانه صداقت انسان در ادعای امیال است، زکات عامل پاکی روح از بخل، دنیا پرستی و مال دوستی است و همچنین موجب رشد اخلاقی در فرد و جامعه است چرا که فقر عامل بسیاری از مفاسد است و تامین زندگی محرومین به وسیله زکات، جامعه را از بخشی از مفاسد پاک می سازد. آری! انسان زمانی می تواند از قسمتی از اموال خود چشم پوشی کرده و آن را برای رضای خدا و سامان دهی جامع صرف کند که درون او پاک و روح او مهذب شده باشد و کسانی که از رزق مادی که خداوند نصیبشان می کند به دیگران انفاق کنند نه تنها چیزی را از دست نمی دهند که خداوند به آنها وعده پاداش مضاعف داده است. چنانکه می فرماید: (فاطر (35): 30) (تا خدا به آنها پاداش کامل عطا کند و از فضل و کرم، باز بر ثوابشان بیفزاید که او (خطای مومنان را) بسیار بیامرزد و به شکر گزاران، احسان فراوان کند.) و این ثواب دوچندان هم در دنیا نصیب او می شود و هم در آخرت، چرا که خداوند از فضل خویش به آنان می بخشاید (شکور بر وزن فعول، صیغه مبالغه می باشد و قدردانی به حد و حصر خداوند را می رساند) و این قدردانی به آخرت محدود شده و خداوند از تلاش آنها قدردانی کرده و لغزشها را می پوشاند و چه بسا از جایی که گمان نبرند به آنها رزق مادی عنایت کند. (طلاق: 2-3) (هرکس از خدا پروا داشته باشد، خداوند برای او گشایش قرار می دهد و از جایی که گمان نبرد به او روزی عنایت کند.) براستی کسانی که در زندگی خود با ما صادق، مهربان و مودب هستند چه جایگاهی نزد ما دارند؟ و آنان که چندین بار تاکنون به ما نزدیک شده، از مهربانی و سخاوت و لطف ما استفاده کرده و پس از چندی نه تنها سپاسگزاری نکرده بلکه علیه ما اقدام کرده و عمل آنان، آثار زشتی ایجاد کرده است چه موقعیتی در دل و اندیشه ما دارند؟ آیا به این دسته از افراد باز هم احسان می کنیم و از امکانات خود در اختیار آنان قرار می دهیم؟ استفاده از نعمتهای الهی در مسیر حقیقی آن فزونی تمامی داده های خداوند و ریزش الطاف چشمگیر دیگری را به همراه دارد و عملکرد ذاتی گناه، معصیت و مصرف نعمتهای خداوند در مسیری نادرست و علیه دستورهای الهی، تنگی معیشت و کمی رزق و زندگی سخت و دشواری را به همراه خواهد داشت. از این رو پیشوایان معصوم (ع) فرموده اند: با گناه افراد، رحمت و روزی خداوند به روی آنان بستهمی شود و برکات رزق برطرف می شود، گوارایی و شادکامی و راحتی زندگی زدوده می شود و مسیر گذران عمر با دشواری و سختی روبرو خواهد شد. قرآن کریم نمونه ای از سرنوشت افراد بخیل را ذکر فرموده: (قلم (68): 17) (ما کافران را (به قحط و سختی) آزمودیم چنان که اهل آن بستان را آزمودیم که قسم خورند که صبحگاه میوه اش را بچینند (تا فقیران آگاه نشوند)). در این آیات، داستانی را دوباره عده ای از ثروتمندان پیشین که دارای باغ خرم و سرسبزی بودند و سرانجام براثر خیره سری نابود شدند ذکر می کند، داستانی که به نظر می رسد در آن عصر در میان مردم معروف بوده و به همین دلیل به آن استشهاد شده است. ماجرا چنین بود که این باغ در اختیار پیرمرد مومنی قرار داشت. او به قدر نیاز از آن بر می گرفت و بقیه را به مستحقان و نیازمندان می داد اما هنگامی که چشم از دنیا فرو بست فرزندانش گفتند: ما خود به محصول این باغ سزاوارتریم، چرا که عیال و فرزندان ما بسیارند و ما نمی توانیم مانند پدرمان تحمل کنیم! و به این ترتیب تصمیم گرفتند تمام مستمندان را که هر ساله از آن بهره می گرفتند محروم سازند و سرنوشت آنها همان شد که در آیات می خوانیم: آیه می گوید:«ما آنها را آزمودیم تا آن زمان که سوگند یاد کردند که میوه های باغ را صبحگاهان و دور از انظار مستمندان بچینند» و هیچ از آن استثنا نکردند و برای مستمندان چیزی نگذاشتند، این تصمیم آنه نشان می دهد که این کار ناشی از نیاز نبود، بلکه ناشی از بخل و ضعف ایمان آنها بود، زیرا انسان هر قدر هم نیازمند باشد می تواند کمی از محصول یک باغ پر درآمد را به نیازمندان اختصاص دهد سپس در ادامه آیات این سوره بلایی که بر سر آنها نازل می شود بیان گردیده و آن اینکه: به هنگام شب، در آن موقع که همه آنها در خواب بودند عذاب و بلایی فراگیر از ناحیه پروردگار بر تمام باغ آنها فرود آمد، آتشی سوزان و صاعقه ای مرگبار چنان بر آن باغ مسلط شد که آن باغ خرم و سرسبز همچون شب ما سیاه و ظلمانی گردید و جز مشتی خاکستر از آن باقی نماند. به هر حال صاحبان باغ به گمان اینکه درختهای پربارشان آماده برای چیدن میوه است در آغاز صبح یکدیگر را صدا زدند و چنان آهسته سخن می گفتند که صدای آنها به گوش کسی نرسد تا مبادا مسکینی خبردار شود و برای خوش چینی یا گرفتن مختصری میوه برای سیر کردن شکم خود به سراغ آنها برود. قرآن می گوید: هنگامی که آنها باغ خود را دیدند چنان اوضاع به هم ریخته بود که گفتند این باغ ما نیست، ما راه را گم کرده ایم و سپس افزودند«بلکه ما محرومان واقعی هستیم» (قلم (68): 27) می خواستیم مستمندان و نیازمندان را محروم کنیم اما خودمان از همه بیشتر محروم شدیم، (همه محروم از درآمد مادی و هم برکات معنوی که از طریق انفاق در راه خدا و کمک به نیازمندان به دست می آید.) آری! ریشه همه اعمال نیک، ایمان و معرفه الله و تسبیح و تنذیه خدا است. سرانجام آنها بعد از این بیداری و هشیاری و اعتراف به گناه و بازگشت به سوی خدا، رو به درگاه او آمدند و گفتند: امید است پروردگارمان گناهان ما را ببخشد و باغستان بهتر از این باغ بجای آن در اختیار ما بگذارد و اینگونه حل این مشکل را از قدرت بی پایان خداوند طلبیدند. از داستان فوق چنین استفاده می شود که میان گناه (عدم طهارت باطن)، و «قطع روزی» رابطه نزدیکی است. لذا در نورالثقلین حدیثی از امام باقر (ع) چنین آمده:(ان الرجل لیذنب فیدرا عنه الرزق، و تلا هذه الایه: «اذ اقسموا ;;. وهم ثائمون») گاه انسان گناهی می کند و روزی او قطع می شود، سپس امام (ع) آیات بالا را تلاوت می فرماید:( هنگامی که صاحبان باغ سوگند یاد کردند که صبحگاهان میوه ها را بچینند اجازه ندهند حتی یک نفر غیر از آنها استفاده کند اما بلایی از سوی پروردگارت در حالی که آنه در خواب بودند در آن باغ مسلط شده و آن را نابود کرد. در المیزان از قول ابن عباس چنین آمده که رابطه گناه و قطع روزی از آفتاب هم روشن تر است، چنان که خداوند آن را در سوره ن و القلم (آیه مورد بحث) بیان فرموده. 3-1-1-1- تاثیر دعا در افزایش روزی: دعا، اتصال انسان به منشأ معنویت و می باشد و تنها در سایه اخلاص روزی امیرمومنان علی (ع) رو به فرزند خود امام مجتبی (ع) کرد و فرمود: «پسرم، همان کسی که گنجهای آسمانها و زمین را در اختیار دارد به تو اجازه دعا و درخواست داده و اجابت آن را نیز تضمین کرده است و به تو امر کرده که از او بخواهی تا به تو عطا کند و از او درخواست رحمت کنی تا رحمتش را بر تو فرو فرستد;;.. هرگاه بخواهی، با او درد دل می کنی و ناراحتی و مشکلات را در برابر او قرار می دهی، از او در کارهایت استعانت می جویی و از خزاین رحمتش چیزهایی را می خواهی که جز او کسی قادر به اعطای آن نیست مانند عمر بیشتر تندرستی بدن و وسعت روزی. پس خداوند کلیدهای خزاینش را در دست تو قرار داده زیرا به تو اجازه درخواست را داده است. بنابراین هرگاه خواستی، می توانی به وسیله دعا درهای نعمت خدا را بگشایی و باران رحمت او را فرود آوری. بر پایه چنین بینشی دستور دعا به هنگام کمی رزق داده شده تا با کمک خواستن از خداوند وتوکل بر او، درهای نعمت وبرکت الهی به روی انسان گشوده شود.شیوه ای که معصومان (علیهم السلام) داشتند و همواره با دعاهای خود مشکلات دیگران را برطرف می کردند از جمله: مردی بادیه نشین حضور رسول الله (ص) رسید و گفت: ای رسول خدا! من عده ای پسر، دختر، خواهر، برادر، نوه پسری و دختری، برادرزاده و خواهرزاده دارم و زندگی ما سست و لرزان است اگر صلاح می دانید دعا کنید که خدا روزی ما را زیاد کند. سخن مرد تهیدست که تمام شد، رسول خدا (ص) گریست و مسلمانان متاثر شدند. آن گاه پیامبر با قرائت آیه: (هود: 6) دعا کرد و مسلمانان برای گشایش رزق آن مرد، آمین گفتند، پس از مدتی آن شخص در زمره مرفه ترین و ثروتمندترین مردمی درآمد که روزی حلال داشتند و در مسیر رضای خداوند زندگی می کردند. همانگونه که ما در پایان دعای ندبه، خداوند را به مقام والا و بی نظیر فرزند فاطمه (علیها سلام) قسم داده و ضمن دعاهایی پربها می خوانیم: واجعل ارزاقنا به مبسوطه (پروردگارا! روزیهای ما را به واسطه مقام حضرت ولی عصر (عج) وسیع گردان.) 3-1-1-2- تاثیر ازدواج در افزایش روزی: همانگونه که می دانیم ازدواج راهیست برای تطهیر باطن و درون انسان و اهمیت آن به گونه ایست که با ازدواج نیمی از ایمان کامل می شود، قرآن کریم نیز به مساله ازدواج اهمیت داده و این نگرانی را از ذهنها زدوده که از ترس فقر ازدواج نکنند: (نور (24): 32) (و زنان و مردان بی همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را، اگر فقیر باشند خداوند از فضل خود بی نیاز می کند.) در این آیه خداوند وعده داده است که زوجهای فقیر را از «فقر» نجات دهد. در واقع به آنان توصیه نموده است که شما به جای آنکه به فقر و نداری خود توجه کنید و از ازدواج، دست بشویید به «فضل و دارایی خداوند» بیندیشید و به سوی ازدواج حرکت کنید و بدانید که فقر وعده شیطانی است. در نورالثقلین پیرامون این آیه روایاتی وارد شده است از جمله: قال الصادق (ع): من ترک التزیوج مخافه الفقرا ساء الظن بالله عز و جل ان الله عز و جل یقول: ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله. و معنای این روایت چنین است: کسی که از ترس فقر ازدواج نکند به خداوند عز و جل گمان بد برده است. زیرا که خداوند می فرماید: اگر فقیر هستند خداوند از فضل خود آنها را بی نیاز می کند. آری! رزق اصلی خداست و رازقیت یکی از صفات خداوند متعال است، پس تنها رازق، خداست و احدی در رازقیت شریک او نیست از جمله در آیه 9 سوره (ص) این مطلب را بیان می دارد: (ام عندهم خزائن رحمه ربک العزیز الوهاب). (یا مگر خزینه های رحمت پروردگار عزیز و بخشنده نزد ایشان است؟) و این آیه بیان می دارد که تمام خزائن آسمانها و زمین کلیدهایش تنها به دست پر قدرت خداوند می باشد و انسان نباید ناامید از لطف و رحمت پروردگار مهربان خویش باشد. 3-1-2- کاهش رزق مادی و نقص در طهارت باطنی: 3-1-2-1- هوس مداری و حاکمیت فساد: در قرآن کریم، به منظور ارائه خطر، آیات فراوانی وجود دارد مانند: (مومنون (33): 71) (و اگر حق، تابع هوای نفس آنان شود همانا آسمانها و زمین و هر که در آنهاست فساد خواهد شد;;;.) آری! اگر حق و حقیقت، تابع هوس هوس مداران باشد (در بخش توحید، تابع عقاید ملحران باشد و رب را واحد نداند و به ارباب متفرقون رضا بدهد، در مسائل اخلاقی، تابع رذیلت مدارها در مسائل عبادی و احوال شخصی، تابع افراد هوس باز باشد تا نظام کیهانی به هم می خورد؛ اگر مسائل قانونی و حقوقی، تابع هوس اینها باشد، نه تنها زمین فاسد می شود، بلکه فساد به آسمانها هم سرایت می کند و اگر روزی بشر بر اثر پیشرفت علم، توانست در آسمانها هم کاری انجام دهد و در منظومه های شمسی نیرو پیاده کرده و زندگی کند، آنجا هم مثل زمین فاسد خواهد شد. قرآن در بخشی دیگر می فرماید:(روم (): 41) یعنی تبه کاران نه تنها خشکیها را به تباهی کشیده اند بلکه دریاها را هم آلودهکرده اند. چنانکه در جنگ خلیج فارس، دریا هم آلوده شد و انسان معاصر با داشتن قانون محیط سالم و زیست در اثر نداشتن اخلاق و طهارت باطن، نه در خشکی به سلامت زیست و نه در دریا از سلامت بهره برد. و مواد از فساد در زمین، مصایب و بلاهایی عمومی است که مردم را نابود می کند و ارزاق مادی آنها را ویران می سازد (مانند باغ، خانه، مزرعه، چهار پایان و;;) مانند، زلزله، نیامدن باران، قحطی، مرضهای مسری، جنگها و عیز. و این آیه شریفه اشاره به رابطه مستقیم بین اعمال مردم و حوادث عالم دارد. نتیجه: شرک، گناه و در کل طهارت باطن سبب فساد و تباهی در زمین است و اعمال انسان در طبیعت اثر می گذارد، اعمال ناروای انسان مانع از سود بخشی آب و خاک و عامل بروز پدیده های ناگوار است و همه کیفرها به قیامت واگذار نمی شود بلکه بعضی کیفرها در همین دنیا تحقق می یابد و گاهی اندک تنبیه جهت هشدار و اصلاح لازم است و در آخر چشاندن کیفر بعضی گناهان، برای توبه و بازگشت دوباره و توبه گناهکاران است. و حتی خداوند در رابطه با فساد تبه کاران در زمین می فرماید: (بقره (2):251) (و اگر خدا برخی مردم را در مقابل بعضی دیگر بر نمی انگیخت، فساد روی زمین را فرا می گرفت;;) آری! خداوند نسبت به جهانیان لطف و مرحمت دارد که جلو همه گیر شدن و همگانی شدن فساد را در روی زمین می گیرد. درست است که سنت پروردگار بر این قرار گرفته که در این دنیا اصل آزادی اراده و اختیار، حکومت کند و انسانها در انتخاب راه چند و شد آزاد هستند ولی هنگامی که طغیان ستمگران جهان را در معرض فساد و تباهی عمومی قرار دهد، خداوند جمعی از بندگن خود را برمی انگیزد و یاری می کند که جلوی طغیان آنها را بگیرند و حالت اهریمنی آنها را درهم بکوبند و این یکی از الطاف پروردگار بر بندگان است. شاید بتوان در این مورد (در عصر کنونی) جنگ عراق و ایران را نام برد که گرچه در ضمن جنگ ضررهای جانی و مالی فراوانی متحمل شدیم و چه بسا شهیدهایی که بر اثر طغیان تبهکاران، ویران شد و چه بسا نعمتهای مادی مانند مزرعه ها، باغها،بچه ها و;; از بین رفت ولی به لطف و عنایت خاص الهی بر متجاوزان چیره شده و جلو ضرر آنها را گرفتیم شاید بتوان از این آیه شریفه چنین نتیجه گرفت که: گرچه تلاش و جهاد از رزمندگان است اما شکست دشمن بدست خداست. و اگر در برابر متجاوز و ظالم، دفاع صورت نگیرد، فساد و تباهی زمین را فرا خواهد گرفت. و حکم جهاد و دفاع در برابر متجاوز، فضل الهی است. آری! مدینه فاضله را مردان آزاده می سازند و مردان آزاده در پرتو اخلاقیات، ساخته می شوند و هرگز حاضر نمی شوند در درون خود، چاهی بدبو حفر کنند با درونی لجنی زندگی کنند و دیگران هم حاضر نیستند «ادلاء» کنند، یعنی دلوی را در چاه بدبوی او انداخته و مشتی لجن از او استنباط و استخراج کنند، انبیاء این خطر را پیش بینی کرده، گفتند: به فکر زرق و برق ظاهر فریب نظامهای الحادی نباشید. زیرا اینها گلهای زیبایی هستند که در مزبله ها روییده اند: (بقره (2):188) (و مال یکدیگر را به ناحق مخورید و آن را به نزد قاضیان نیفکنید (به وسیله رشوه و زور) و اینچنین پاره ای از اموال مردم را بخورید با آنکه (شما بطلان دعوی خود را) می دانید.) آری! کارهایی چون خوردن مال دیگران، رشوه و ظلم تنها از افرادی بر می آید که دارای عدم طهارت باطن و نفس هستند و گرچه از راه باطل مالی بدست می آورند ولی مالشان حرام می باشد چنانکه روایت شده است که رسول اکرم (ص) خطاب به حضرت علی (ع) فرمود: «یا علی ثمن المیته و الکلب و الخمر و مهر الزانیه و الرشوه فی الحکم». (ای علی! درآمد حاصل از فروش مردار، سگ، شراب، زنا و رشوه یکسان و حرام است». ودرحقیقت این مالی که بدست می آورند برای آنان رزق به حساب نمی آید زیرا رزق آنست که از سوی خداوند به مقدار رفع نیاز روزانه فرد برایش مقدر می گردد و مالی که این افراد بدست می آورند. ولی در حقیقت رزق به حساب نمی آیند اگرچه آنان، آنرا رزق خودشان به حساب می آورند. نتیجه:مالکیت باید از راه صحیح باشد، مانند: تجارت، زراعت، صنعت، ارث، هدیه و غیره ولی تصرف از طریق باطل و رشوه ایجاد مالکیت نمی کند. 3-1-2-2- اعراض از ذکر خدا: (طه (20):124) (و کسی که از یاد من غافل شود زندگانی تنگی خواهد داشت;..) راغب در مفردات می گوید: کلمه «عیش» به معنای زندگی مخصوص حیوان است و در نتجه از کلمه «حیات» خصوصی تر است و حیات عمومی تر از آن است چون حایت، هم به زندگی حیوان اطلاق می شود و هم فرشته و هم به خداوند و کلمه «معیشت» از همان عیش مشتق می گردد و معنایش آن چیزهایی است که با آن تعیش می شود و کلمه «ضنک» در هر چیزی به کار رود تنگی آن را می رساند و کلمه ای است که در مذکر و مونث به یک جور استعمال می شود. این کلمه در اصل مصدر از باب شرف، شرف و به معنای تنگ کردن بوده، بعدها در صفت استعمال شده است. اگر آیه فرموده: کسی که از ذکر من اعراض کند، معیشتی فنک، یعنی تنگ دارد برای این است که کسی که خدا را فراموش کند و با او قطع رابطه نماید، دیگر چیزی غیر دنیا نمی ماند که وی به آن دل ببندد و آن را مطلوب یگانه خود قرار دهد، در نتیجه همه کوششهای خود را منحصر به آن کند و فقط به اصطلاح زندگی دنیایش بپردازد و روز به روز آن را توسعه بیشتری داده، به تمتع از آن سرگرم شود و این معیشت او را آرام نمی کند چه کم باشد و چه زیاد، برای اینکه هرچه از آن به دست آورد به آن حد قانع نگشته وبه آن راضی نمی شود و دائماً چشم به اضافه تر از آن می دوزد بدون اینکه این حرص و تشنگیش به جایی منتهی شود پس چنین کسی دائماً در فقر و تنگی بسر می برد و همیشه دلش علاقه مند به چیزی است که ندارد صرفنظر از غم و اندوه و قلق و اضطراب و ترسی که از نزول آفات و روی آوردن ناملایمات و فرارسیدن مرگ و بیماری دارد، و صرفنظر از اضطراری که از شر حسودان و کید دشمنان دارد پس او علی الدوام در میان آرزوهای برآورده نشده و ترس از فراق آنچه برآورده شده و به سر می برد. در حالی که اگر مقام پروردگار خود را می شناخت و به یاد او بود و او را فراموش نمی کرد، یقین می کرد که نزد پروردگار خود حیاتی دارد که آمیخته با مرگ نیست و متکی دارد که زوال پذیر نیست و عزتی دارد که مشوب با ذلت نیست و فرح و سرور و رفعت و کرامتی دارد که هیچ مقیاسی نتواند اندازه اش را تعیین کند و اگر او این را بشناسد دلش به آنچه خدا تقدیرش کرده قانع می شود و معیشتش هرچه باشد برایش فراخ گشته، دیگر روی تنگی و فنک را نمی بیند. نتیجه: بنابراین فطرت انسان بر خداپرستی است و دوری از یاد خدا مایه اضطراب، حیرت و حسرت است هرچند که تمکن مالی بالا باشد. پس معنویت در زندگی مادی نیز نقش مهمی دارد و زندگی آرام و شیرین فقط در پرتو یاد و ذکر خداست. 3-2- رابطه میان طهارت باطنی و رزق معنوی: یکی از شرایط پیشوایان الهی و هر آن کس که وظیفه تزکیه دیگران را بر عهده دارد تزکیه خود قبل از دیگران است و آن به دلیل کسب رزق معنوی از جانب حق تعالی می باشد و شاید یکی از مصادیق رزق معنوی، تقرب به خداوند و شایستگی دریافت نعمت باشد و رسیدن به درجه اعلی انسانیت باشد، لذا خداوند در آیه شریفه ای از قرآن به پیامبر (ص) که وظیفه تزکیه مردم را بر عهده دارد فرمان می دهد که از آلودگیها دوری نماید: (مدثر: 5-4) بعضی از مفسرین گفته اند که این عبارت کنایه است از اصلاح عمل و سخن این مفسر، بی وجه نیست برای اینکه عمل آدمی به منزله جامه ای است برای جان آدمی که حامل عقاید اوست، چون ظاهر، عنوان و معرف باطن است و در کلام سرب بسیار دیده می شود که از طهارت باطن به طهارت جامه کنایه می آورند و بعضی این طهارت را به معنای طهارت ظاهری گرفته اند ولی بالاخره می توان گفت از آنجا که پیامبران الگوی تمام عیار انسانیت در جامعه بشری می باشند طهارت و پاکی آنها در هر دو بعد جسمانی و معنوی می باشد چرا که آنها برگزیدگان برحق خداوندمی باشند. و اینکه فرموده «ولرجز فاهجر» یعنی از بتها دوری کن و این قول از ابن عباس، مجاهد، قتاده و زهری است و بعضی چون حسن گفته اند یعنی از گناه دوری کن. بنابراین هجرت از رجس، به طهارت معنوی مهم است نه هجرت جغرافیایی، گاهی جرم آلوده ای در پای بوته گلی قرار می گیرد و کم کم جذب و به طهارت تبدیلمی شود و به صورت گل معطری در می آید. همان جرم آلوده ای که شامه رهگذری را می آزرد آنگاه که به گل معطری تبدیل شود عابر منزجر را وادار به استشمام می کند و خداوند سبحان، آلودگیها را از او دو راه «محو» و «تبدیل» برطرف می کند درباره محو می فرماید: «ان الحسنات یذهبن السیئات» (هود/ 114) و درباره تبدیل می فرماید:« فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات» (فرقان/ 70) بنابراین، گاهی پاکها، آلوده و گاهی آلوده ها، پاک می شوند. اگر آلوده ها پاک شوند، به طبیعت اولی خود بر می گردند. نتیجه: آری! رزق معنوی جز بوسیله اعمال فرد وکوشش او جهت تطهیر نفس خویش از طریق عمل به دستورات الهی حاصل نمی شود و خداوند به فرد توفیق نیل به رزق معنوی را داده و از همه اعمال انسان آگاه می باشد. (نور (): 30) (به مرادان با ایمان بگو چشم بپوشند و شرمگاهشان را حفظ کنند، این برایشان شایسته تر است، خداوند به کردارشان آگاه است.) بنابراین طهارت ارواح و قلوب موجب فزونی رزق معنوی و قبول عطایای الهیه به طریقی شایسته است و همین طهارت باطنی است که موجب رزق معنوی و (یرزقه من حیث لایحتسب) می گردد. البته رابطه ای که میان طهارت باطن و رزق معنوی وجود دارد رابطه ای بس عمیق و فراتر از مرزهای زندگی دنیوی می باشد و نداشتن طهارت باطنی نه تنها باعث به دست نیاوردن رزق معنوی در دنیا می شود که در بدست نیاوردن آن در آخرت نیز موثر می باشد همچنانکه در آیات مختلف از قرآن کریم شواهدی از این جریان رامی بینیم: (زمر (39): 60) (روز قیامت آنان را که به خدا دروغ بسته اند، رو سیاه خواهی دید، مگر جای متکبران جهنم نیست؟) آری! رو سیاهی دروغگویان (آنان که برای خدا شریک قرار می دادند) در قیامت، نشانه ذلت و خواری و رسوایی آنهاست و چنان که می دانیم عرصه قیامت عرصه بروز اسرار نهان و تجسم اعمال و افکار انسان است و آنها که در این دنیا قلبهایی سیاه و تاریک داشتند و اعمالشان نیز همچون افکارشان تیره و تار بود در آنجا این حالت درونی آنها به برون منتقل می شود و چهره هایشان تاریک و سیاه خواهد بود. وبه تعبیر دیگر:در قیامت،ظاهر وباطن یکی می شود وصورتها به رنگ دلها درمی آید، قلبی که تاریک است از معنویت قرب الهی و رسیدن به آن رزق معنوی که کمال انسان در آنست محروم می ماند و صورتی سیاه خواهد داشت و بالعکس آنهایی که قلبهایشان نورانی است در جوار قرب الهی و رسیدن به آن رزق معنوی موعود، صورتهایشان نیز نورانی خواهد بود. نتیجه اینکه بین طهارت باطن و حصول رزق معنوی ارتباطی دو جانبه برقرار است و رزق معنوی چه دردنیا وچه در آخرت در نتیجه کسب طهارت باطن، حاصل می شود. 3-2-1- عواملی که طهارت باطن را از بین برده و مانعی جهت حصول رزق معنوی می شود عبارتنداز: – تکیه کردن بر ظالمان: (هود (11):113) ((و شما مومنان) هرگز نباید با ظالمان همدست ودوست شوید و به آنها دلگرم باشید وگرنه آتش (کیفر آنان) در شما هم خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هیچ دوستی نخواهید داشت و هرگز کسی یاری شما نخواهد کرد.) این آیه یکی از اساسی ترین برنامه های اجتماعی و سیاسی و نظامی و عقیدتی را بیان می کند، عموم مسلمانان رامخاطب ساخته و به عنوان یک وظیفه قطعی می گوید: که نباید به ظالمان تکیه کنید، اما در چه اموری نباید به ظالمان تکیه کرد؟ بدیهی است که در درجه اول نباید در ظلمها و ستمگریهایشان شرکت جست و از آنها کمک گرفت و در درجه بعد اتکاء بر آنها در آنچه مایه ضعف و ناتوانی جامعه اسلامی واز دست دادن استقلال می گردد زیراکه تکیه بر ظالم، مفاسد و نابسامانیهای فراوانی می آفریند که بطور اجمال بر هیچکس پوشیده نیست و منظور از ظالمان، تمامی کسانی هستند که دست به ظلم و فساد در میان بندگان خدا زده اند و آنها را بنده و برده خود ساخته اند و از نیروهای آنها به نفع خود بهره کشی کرده اند و همچنین در روایات می خوانیم که مودت و محبت به ظالم و اطاعت از او از مصادیق رکون به ظالم محسوب می شود. در روایتی می فرماید: به ستمگر امیدی نداشته باش، گرچه او فامیل و دوست تو باشد. «و ان کان حمیماً فریباً» در کافی نیز این روایت آمده که اگر به مقدار زمان دست به جیب کردن ستمگر برای بخشش، راضی به زنده بودن او باشی رکون و تکیه بر ظالم کرده ای که خدا از آن نهی نموده است. بنابراین حتی کمک گرفتن و یاری جستن و خیرخواهی نسبت به افراد ظالمی که فاقد طهارت روح و معنویت باطنی می باشند، خود باعث از بین رفتن طهارت معنوی فرد و دور شدن او از کسب رزق معنوی می گردد. – دنیا پرستی (اسراء (17): 18) (هرکس متاع عاجل و زودگذر دنیا را طالب است متاع دنیا رابه او می دهیم (لیکن باز) به هرکه خواهیم و هرچه مشیت ازلی ماباشد، سپس(در عالم آخرت به کیفر کردارش) دوزخ را نصیب او کنیم که با نکوهش و مردودی به جهنم درآید.)از آنجا که در آیات گذشته، سخن از مخالفت گردنکشان در برابر اوامر الهی و سپس هلاکت آنها بود، در آیات مورد بحث به علت این تمرد و عصیان که همان حب دنیا است اشاره کرده ومی گوید:کسانی که تنهاهدفشان همین زندگی زودگذر دنیای مادی باشد، ما آن مقدار را که بخواهیم به هرکس صلاح بدانیم در همین زندگی زودگذرمی دهیم سپس جهنم را برای او قرار خواهیم داد که در آن آتش می سوزد در حالی که مورد سرزنش و دور از رحمت خداست. ادامه خواندن مقاله بررسي ارتباط انواع مراتب طهارت و انواع رزق در پرتو قران کريم

نوشته مقاله بررسي ارتباط انواع مراتب طهارت و انواع رزق در پرتو قران کريم اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله بررسي ونقش شوراي اسلامي در بشرواهداف

$
0
0
 nx دارای 23 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : شورا یكی از اركان تقویت مدیریت است ولازمه تحقق اهداف است . وقرآن كریم به طور صریح مدیران را مكلف می كند كه در اموری كه نیاز مبرم به تحقیق دارد از افكار واندیشه های تابناك انسانها بهره مند شوند تا ضریب اطمینان جهت دستیابی به اهداف تسسهیل گردد .وشورا اسلامی موجب تحكیم وتعمیق ارزشها می شود . وزمینه ساز برای آموزش وارتقای سطح فرهنگی است . وتوسعه وتقویت فعالیت گروهها وسازمانها در گرو شورا ومشاركت است .وشورا موجب بسط مسئولیت پذیری وتقویت تصمیم سازی وتصمیم گیری جهت دست یابی به اهداف عالیه مدیریت به شمار می رود . ودر نهایت رسالت شورائیان با همیاری مدیران ایجاد محیط فرهنگی وانسانهای یا فرهنگ است . بهبود كیفیت ، بهره وری روحیه وانگیزش در مدیریت مشاركتی است . مقدمه مشورت ادراك وهوشیاری دهد عقلها را عقلها یاری دهد امر شاورهم برای آن بود كز تشاور سهووكثر كمتر شودعقل را باعقل دیگر یار كن امر شوری بینهم را كار كن عقل با عقل دگر عقلا شود نور افزون گشت ره پیدا شود انقلاب اسلامی در ایران با استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی وبر خورداری از دو پشتوانه عظیم اسلامیّت وجمهوریّت وبا تكیه بر آیات نورانی قرآن كریم وسیره ی پیامبر عظیم الشان اسلام ( ص ) وائمه معصومین علیه السلام واندیشه های جاویدان امام خمینی ( ره ) ومقام معظم رهبری ، شورا ومشاركت مردم را لازمه ی توفیق واستمرار هدف های والای خود می داند ودر راستای اصول چهار گانه تحویلات مدیریتی برنامه های دولت یعنی تمركز زدایی ، جلب مشاركت ، واگذاری اختیارات ، انعطاف پذیری در برنامه ها واجرا ، موجب پیشرفت امور ودست یابی به اهداف عالیه خواهد بود . انگیزه ی نیرومندی كه مردم را با سمت شورای جلب می نماید این است كه ذاتاً می خواهند بدانند ، از این رو بعد كنجكاوگر روحش او را به پرسش وا می دارد . توجه به مشورت در كارها آن چنان اثرات اجتماعی داشته است كه در دو انقلاب یكصد ساله اخیر كشور ما یعنی انقلاب مشروطیت وانقلاب اسلامی ایران مضومن این دو آیه به عنوان مظهری از خواست واراده ملت در برابر استبداد وخود كامگی وحكومت مطلقه تجلی یافته است . در تالار مجلس شورای ملی سابق آیه « هوری اسلامی ایران با استناد به این دو آیه ، شوراها اعم از مجلس شورای اسلامی تا شورای شهر وروستا ونظایر آنها را از اركان تصمیم گیری واداره امور كشور می شناسد . اصل هفتم : طبق دستور قرآن كریم « وامرهم شورای بینهم » وشاور هم فی الا مر شوراها ، مجلس شورای استان شهرستان ، شهر ، محل یا بخش روستا ونظایر اینها از اركان تصمیم سازی وتصمیم گیری جهت اداره امور كشور هستند .در تاریخ اسلام به ثبت رسیده است كه پیغمبر اكرم ( ص ) هرگز به روش مستبدان رفتار نمی كرد در اموری كه از طرف پروردگار دستور نازل نگردیده بود ، با اصحاب به مشورت می نشست ونظر ورای آنان را محترم می شمرد واز این طریق بدانها می داد . در غزوه بدر مسأله اقدام به جنگ وتعیین محل اردگاه ونحوه رفتار با اسرای جنگی را به شور گذاشت ودر جنگ احد نیز درباره استقرار اردو در شهر مدینه ویا خارج از آن به مشورت پرداخت ارزش دادن به اصحاب ویاران ، طرف شور قرار دادن آنها شخصیت دادن به آنها از علل عمده نفوذ عظیم وبی نظیر او در جمع صحابه بود . شوراها سر فصل جدیدی از نظام مردم سالاری دینی که تحقق چنین امری را تسریع می نماید لذا وجود چنین نهادی ضرورتی اجتناب نا پذیر و حقیقتی تمام عیار است اما در واقعیت این پدیده چه قلمرو ی را در بین سایر نهادی مدنی می تواند دست و پا کند تا انتظارات محتمل را برآورده و نقش حقیقتی خود را ایفا نماید بستگی به طرز تلقی و آگاهی نیروی انسانی این نهاد نو پا دارد بنابراین چنین نگرشی ما را بر آن داشت تا زیر بنای واقعی و انتظار که همان اجرای وظایف و قوانین مربوطه به عنوان نرم افزار قضیه به عهده اعضای شورای اسلامی روستا نهاده شده است را در این مقوله بطور خلاصه جمع آوری تا در اختیار این گروه جهت مطالعه واقع شود لذا با عنایت به این که موضوع شورا و دهیار به مثابه دو بال یک پرنده هستند در این راستا بطور خلاصه به وظایف دهیار نیز پرداخته شده است . ودر نهایت به سروده حافظ اشاره می كنیم كه اهمیت شورا ومشورت را به زیبایی به تصویر می كشد .سالك از نور هدایت ببرد راه به دوست كه بجایی نرسد گر به خلالت برود مشكل خویش بر پیر مغان بردم دوش كو به تأیید نظر حل معما می كرد . حافظ بیان مسأله مشاركت یك مفهوم قدیمی است كه ریشه در اداره امور عمومی وافكار مذهبی دارد وبه عنوان مثال مشاركت بر مبنای مشورت در اسلام تحت عنوان شورا مورد توجه جدی قرار گرفته است ، قرآن كریم به طور صریح مدیران را مكلف می كند در اموری كه نیاز به تحقیق وتفحص دارد بر مبنای مشورت به تصمیم گیری بپردازند امروزه مدیریت مشاركتی به عنوان یكی از عناصر تئوری نئو كلاسیك مطرح است. تئوری های سازمانی ومدیریتی در طول سال ها با تأكید بر تصمیم گیری مشاركتی شكل گرفته اند كه مهم ترین آنها شامل مدیریت كیفیت فراگیر است .مشاركت وشور در تصمیم گیری یك مفهوم قدیمی اما با اهداف سیاسی اجتماعی تازه است كه راهكارها وراهبردهایی را برای حل برخی از مسائل سازمانی ومدیریتی ارایه می دهد . با توجه به پذیرش فراینده آن در كشور های مختلف ، دیگر مشاركت یك انتخاب نیست بلكه یك ضرورت است . مشاركت در سازمانهای مدرن به عنوان هسته اصلی اجتماعی عمومی مردم سلاری ( پارادایم دموكراسی ) محسوب می شود . ابن خلدون می گوید : فرهنگ های سر زنده ، فرهنگ هایی هستند كه بیشتر تن به تعامل فرهنگی با فرهنگ های هم جوار می دهند ولازمه تربیت انسانهایی با فرهنگ سر زنده ، گفتمان ، شورا ورایزنی ومشاركت مدنی است .شورا اسلامی به منظور توسعه وتعمیق فرهنگ مشاركت در بین مردم است شورا محل ، تمرین عقلانیت وخلاقیت جمعی است . شورا زمینه ساز توسعه قدرت ، تصمیم سازی وبهبود نظام تصمیم گیری از طریق مشاركت مردم است . بعضی معتقدند شورا بستر مناسبی است جهت تعامل فكر واندیشه ونظرات مردم با مسئولان در فرایند امور است . وشورا محلی است جهت ارج نهادن به شخصیت وكرامت مردم است وتقویت خود باوری واعتماد وبه نفس در آنان وشورا محل جوان باوری وهمیاری در مدیریت می باشد . شورا در واقع روحیه مسئولیت پذیری را در مردم تقویت می كندموقعیت مناسبی است كه افكار واندیشه های بشریت جهت از بین بردن مشكلات مدیریتی راهنما باشند . اهمیت وضرورت :حضرت علی ( ع ) در نهج البلاغه در فرمان معروف خود به مالك اشتر در موردرایزنی وشورا ومشورت چنین توصیه می نماید :به هنگام رایزنی ، مرد بخیل را از خود دور بدار كه تو را از بخشش وكرامت باز دارد مردمان ترسو را به مشورت مخوان كه اراده ات را در كارها سست كنند . آزمندان را نیز به مشاوره مپذیر ، زیرا چهره زشت حرص وآز را در نظرت زیبا جلوه می دهد . از میان مردم راز دارانی بر گزین ، در انجمن های مشورت با آنان باش وهر كس حرف حق را كه سخت تلخ است بی پرواتر به تو باز گوید وبه كردار ورای تو بیشتر اعتراض كند او را به خود نزدیكتر گردان با پارسایان ومردان راستین همراه باش وآنان را از ستایش خود باز دار .امروزه با پیشرفت سریع در تكنولوژی ، اطلاعات ، آموزش و; موجبات بحران جدیدی برای مدیریت فراهم گشته كه برای مقابله با آن نیاز به تغییر ها وتحولات اساسی وبنیادین است وتنها با داشتن علم ودانش وتخصص نمی توان در این دهكده جهانی موفق شد . تحول جامعه كشاورزی به صنعتی ، صنعتی به اطلاعاتی ، دموكراسی نمایندگی به دموكراسی مشاركتی ، جامعه رقابتی به جامعه همیاری ، توجه به بهره وری صدها تغییر دیگر تأثیر عمده بر وظایف اجتماعی خواهد داشت .ضرورت این پروژه از چند نظر مورد توجه است كه عبارت است از :1 ـ اهمیت شورا ونقش آن در بشر واهداف اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی وفرهنگی 2 ـ نهادینه كردن فرهنگ شورا ومشاركت در بین مردم 3 ـ ضرورت تغییر نگرش مسئولان ومدیران به این مسئله كه مدیریت مشاركتی جایگزینی مناسب به جای سبك های سنتی وقدیمی .4 ـ ضرورت تقویت تبدیل محیط های كاملاً خشك ، رسمی ، بی روح ومیتی بر قوانین صرف به محیطی خوشایندوسرشار از رضایت متقابل بین افراد .5 ـ جلوگیری از تفرقه واختلاف ودر حل مسائل مدیریتی 6 ـ اهمیت بر قراری محیط مساعد وجومناسب برای جلب همكاری در شورا 7 ـ ایجاد وحدت ، همكاری ومشاركت میان عناصر وافزایش روحیه آنها 8 ـ توجه به نیازهای فردی وگروهی 9 ـ بر انگیختن مدیران در جهت تأثیر گذاری بر محیط وقانع نبودن به وضع موجود وخارج شدن از حالت منفعل به حالت فعال . اهداف تحقیق :1 ـ فراهم نمودن زمینه وامكانات لازم برای شكل گیری وتقویت مهارت شورت وشورا 2 ـ افزایش روحیه مشاركت در بین مردم 3 ـ افزایش قابلیت انعطاف افراد مورد مشورت نسبت به اعمال روشهای جدید واستفاده از وسایل وتجهیزات .4 ـ ایجاد وحدت ، همكاری ، مشاركت ، پیوند گروهی وتعامل میان عناصر سازمان 5 ـ توسعه قدرت تصمیم گیری وتصمیم سازی در بین اعضای شورا . سئوالات تحقیق 1 ـ آیا میزان موفقیت مدیرانی كه از فنون مشاوره ومشورت بیشتری بر خوردار هستند با میزان موفقیت مدیرانی كه از فنون مشاوره ومشورت استفاده نمی كنند وخود رایی ومستبدانه عمل می كنند متفاوت است ؟2 ـ آیا بالا بودن میزان مشاركت ومیزان موفقیت رابطه ای وجود دارد ؟3 ـ آیا آشنایی با شیوه های مشورت ومشاوره با میزان موفقیت رابطه ای وجود دارد ؟ تعاریف عملیاتی :تعریف جز به جزء حروف شورا ( ش ) شورا : یعنی شجاعت در گفتار وشادابی وشعف در روح وروان انسانها .( و) شورا یعنی وقار و آرامش ، یعنی اعضای شورا باید انسانهای با وقار همراه با آرامش باشند به تعبیری یعنی ما باید بدانیم حرفمان را در عین شجاعت با وقار وآرامش مطرح كنیم یقین بدانیم اگر حرف منطقی با وقار ادا شود تأثیر ش بر شنونده بیشتر است . ( ر ) در شورا : یعنی رفق ومدارامی باشد . اعضای شورا باید بدانند كه همه آدمها یكسان فكر نمی كنند ( اگر همه یكسان فكر می كردند اصولاً اندیشه ای بوجود نمی آمد ) همه انسانها مثل هم نیستند ما باید یاد بگیریم كه با دیگران چگونه زندگی كنیم ، نظرات دیگران را چگونه تحمل كنیم همانطور كه توقع داریم آنان نظرات ما را تحمل نمایند .( 1 ) شورا : نشانه احترام وادب است . احترام به قانون ، قانون لازمه جامعه مدنی است ورعایت ادب در مقابل دیگران حتی آنها كه نظر مخالف دارند . رعایت ادب بیشتر باعث جذب دیگران می شود . شورا مظهر جامعه چند صدایی ( دیالوگ )توماس هابس ، اندیشمند سیاسی وجامعه شناس برجسته قرن 17 انگلیس وبنیانگذار تئوری قرار داد اجتماعی معتقد است كه در نظام طبیعی ، افراد از 100 % آزادی بر خوردارند اما آزادی بدون امنیت یا آزادی همراه با ترس ونگرانی از تجاوز ( شبیه به آنچه كه امروزه در تهاجم وحشیانه آمریكا وانگلیس به مردم مظلوم عراق شاهدیم ) بنابر این برای رسیدن به امنیت یك قرار داد مفروضی میان اعضای جامعه امضاء می شود تا از نظام طبیعی به نظام سیاسی منتقل شود ، در نظام سیاسی 100 % آزادی باتدوین قواعد وقوانین تقسیم بر 2 می شود وحاصل جمع آن 50 % آزادی و50 % امنیت خواهد بود وضامن اجرای امنیت وآزادی ، قانون است بنابر این مثلث امنیت آزادی وحقوق ، نخستین ضریب سیاسی اجتماعی حیات جمعی بشر است وبه همین دلیل جان لاك بنیانگذار لیبر السیم سیاسی معتقد است كه آزادی بدون قانون مثل قانون بدون آزادی است وهم چنین امنیت بدون آزادی مثل آزادی بدون امنیت است . وشورا در این صددند كه مردم هر چه بیشتر با قانون وفرهنگ اجتماعی آشنا وعامل بگر دند از این رو برخی از صاحب نظران معتقدند كه جامعه « تك صدا » با جامعه چند صدایی تفاوت های فاحش دارد . جامعه تك صدا ، جامعه ای است كه رابطه مشاركت جویانه بر قرار نمی كند .گفتگو گو در آن یك طرف است ودر این جامعه تك گفتاری شكاف وجود دارد ، ولی جامعه چند صدایی جامعه ای است كه در آن حداقل دو صدایی است كه در آن دو طرف گفتگو می كنند وبحث وتبادل نظر به همدیگر نزدیك تر می شوند این اندیشمندان معتقدند یكی ازموانع بزرگ بعضی از جوامع فرهنگ فردیت وغبله آن بر فرهنگ جمع گرایی است همه ما در تنهایی ودر صحنه علم وفعالیت های اقتصادی و; خوب هستیم اما امروز ایجاب می كند كه فردیت به جمع گرایی تبدیل شود چون كار آمدی آن بیشتر است ( یكی از اهداف شورای اسلامی است ) تحقیقات نشان می دهد ، اعتماد جمعی بر اعتماد فردی مطمئن تر است وامید جمعی بر اعتماد فردی سود مند تر لذا باید اذعان نمود برای متصل كردن ایده وتوانایی نسل شورایی ، باید شورا را قاعده مند ، فایده مند ودیر پا ماندگار نمود وكاری كه جامعه شروع كرده بیش از پیش نهادینه شود . بررسی ویژگیها در دوره اول شوراهادر یك بررسی مقدماتی به توصیف برخی از آمارهای موجود در ویژگیهای اسلامی شهر وروستا شهرستان ابهر پرداخته میشود در سال 1377 در شهرستان ابهر در مجموع 97 شورا با 323 عضو تشكیل گردید كه از این تعداد 301 عضو مربوط به روستاهای بخش مركزی وسلطانیه با 18 /93 درصد وتعداد 22 عضو شورا مربوط به شهرهای ابهر ـ هیدج ـ صائین قلعه وسلطانیه با 82 /6 درصد میباشد كه این آمار در سطح كشور برای روستاها 9 /95 درصد وبرای شهرها 1/4 درصد میباشد در این جا برخی از متغیر ها را مورد بررسی قرار می دهیم . جنسیت :بر اساس آمار اعضای شوراهای اسلامی در شهرها از تعداد 22 نفر اعضای این شوراها 27/77 درصد را مردان و72 /22 درصد را زنان تشكیل داده است كه تعداد مردان معادل 17 نفر وتعداد زنان معادل 5 نفر میباشند . نسبت زنان منتخب در شوراهای اسلامی شهر ها به میزان مردان حاكی از آن است كه باور عمومی برای حضور زنان در عرصه اجتماعی فرهنگ عمومی رای دهندگان به یك عقیده غالب تبدیل نشده است واكثریت اعضای شورای اسلامی را مردان تشكیل می دهند .بررسی جنسیت اعضای شوراهای اسلامی شهر های شهرستان حاكی از آن است كه در صد منتخبان زن شهرستان از درصد كشوری بالاتر میباشد . ادامه خواندن مقاله بررسي ونقش شوراي اسلامي در بشرواهداف

نوشته مقاله بررسي ونقش شوراي اسلامي در بشرواهداف اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله بطن و تأويل قرآن

$
0
0
 nx دارای 34 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : بطن و تأویل قرآن اشارهتأویل از مهم‌ترین موضوعاتی است كه در دانش‌های قرآنی از آن بحث می‌شود. آن‌چه پیش‌رو دارید، مشروح یكی از سلسله كرسی‌های نظریه‌‌پردازی با موضوع بطن قرآن است كه با حضور جمعی از فضلا و اندیشمندان برگزار شده است. نظریه‌پرداز محترم این نشست، كوشیده است تا گامی جدید دراین‌باره برداشته و طرحی نو دراندازد. میهمانان این نشست عبارتند از: دكتر محمدعلی رضایی اصفهانی- دبیر كرسی – آیت‌الله محمدهادی معرفت، حجت‌الاسلام والمسلمین علی‌اكبر رشاد، حجت‌الاسلام علی‌اكبر بابایی، استاد سید‌رضا مودب، استاد قدسی، دكتر آصفی، حجت‌الاسلام حسین علوی‌مهر و استاد علی نصیری. لازم به ذكر است كه در این نشست آیت‌الله معرفت نظریه خویش را مطرح كردند و دیگر میهمانان به نقد آن پرداختند. رضایی:** پیش از شروع جلسه دكتر رضایی، از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، گروه قرآن پژوهی، دفتر نهضت تولید‌علم و انجمن قرآن پژوهی كه در برپایی این كرسی نظریه‌پردازی زحمت كشیدند، تشكر كردند؛ همچنین ایشان از شبكه چهارم سیما، رادیو معارف، رادیو قرآن و روزنامه‌هایی كه نمایندگانشان در جلسه حاضر بودند، قدردانی به عمل آوردند. ایشان موضوع جلسه را كه در زمینه نظریه‌پردازی است، برای حاضران بازگو كرده و به سبب روشن بودن اهمیت نظریه‌پردازی وتولید علم فقط اشاره می‌‌كنند كه این كرسی در نوع خود اولین كرسی در زمینه مباحث دینی در حوزه علمیه قم به شمار می‌رود. این گردهمایی با حضور آیت الله معرفت به‌عنوان نظریه‌پرداز جلسه تشكیل گردید كه پیش از سخنرانی ایشان دكتر رضایی در چند جمله به معرفی شخصیت استاد پرداختند. حضرت آیت الله محمد هادی معرفت در سال 1309 شمسی در كربلا متولد شدند. وطن اصلی ایشان اصفهان است، اما تحصیلات خود را در نجف گذرانده‌اند. ایشان از محضر بزرگانی همچون، آیت الله العظمی‌حكیم و آیت الله خویی و حضرات آیات: زنجانی، حاج‌شیخ‌حسین‌حلی، سید‌علی‌فانی و امام خمینی (ره) استفاده برده‌اند. ایشان در زمینه فقه، فردی صاحب نظر، مدرس درس خارج حوزه علمیه و در مباحث قرآن پژوهی از پیشگامان قرآن‌پژوهی كشور به شمار می‌روند. كتاب «التمهید فی علوم القرآن» ایشان در هفت مجلد مشهور است؛ همچنین كتاب «التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب» در دو جلد و نیز كتاب «صیانه القرآن عن التحریف» كه از آثار ایشان است و اخیراً نیز با همكاری برخی از فضلای حوزه به‌تالیف كتاب گرانسنگی مشغول شده‌اند كه «التفسیر الاثری الجامع» نام دارد و جلد اول آن منتشر شده است. بحث ایشان كه درزمینه «بطن و تأویل قرآن» است، در حقیقت نظریه نوینی است كه در این جلد مطرح شده است؛ هر چند پیش از این نیز در كتاب «التفسیر و المفسرون» این بحث را به نوعی مطرح فرموده بودند. موضوع بطن قرآن كه گاه با عنوان تأویل از آن یاد می‌شود، یكی از موضوعات مهم علوم قرآن به شمار می‌‌آید. روایات متعددی هم از شیعه و سنی درموضوع بطن و تاویل قرآن وارد شده كه «ان للقرآن ظهرا و بطنا»، یعنی قرآن ظاهری دارد و باطنی وحتی در برخی از روایات وارد شده است كه هیچ آیه‌‌ای از قرآن نیست، مگر این‌كه ظاهری دارد و باطنی كه علامه مجلسی (ره) این روایات را در جلد 92 بحارالانوار گردآوری كرده است. در مورد بطن قرآن سه دیدگاه عمده در طول تاریخ اسلام مطرح شده است.ـ دیدگاه اول كه برخی از صوفیان و اسماعیلیه مطرح می‌‌‌‌كنند، این است كه قرآن را به بطن منحصر می‌كنند و از ظاهر آن می‌گذرند؛ البته در طول تاریخ این دیدگاه مورد انتقاد گسترده‌ای واقع شده است. ـ دیدگاه دوم كه به اهل ظاهر و گاه به ابن تیمیه نسبت داده می‌شود كه اكتفا به ظاهر شریعت است و تردید در روایات بطن. ـ دیدگاه سوم كه علامه طباطبایی در مقدمه المیزان مطرح كرده است، همان دیدگاه اهل بیت(ع) است و معتقد است قرآن، هم ظاهر دارد و هم باطن. این دیدگاه می‌گوید ما هم به ظاهر قرآن تمسك كنیم، چون ظهور حجت است و هم از باطن قرآن استفاده كنیم. در ذیل این دیدگاه، مطالب و دیدگاه‌هایی هم مطرح شده است؛ مانند دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی. آن‌چه در این‌ نشست محل بحث است، دیدگاه جدیدی است كه استاد معرفت در مورد بطن و تاویل قرآن مطرح می‌كنند و تفاوتهای آن را با دیدگاه‌های دیگر بیان می‌دارند و چنان‌چه ابهاماتی دارد، ایشان به‌توضیح می‌پردازند. معرفت*: بسم الله الرحمن الرحیم. مسأله تأویل قرآن از دیرباز یعنی از همان دوران اول مطرح بوده و احیانا مورد سوء استفاده قرار گرفته است و بسیاری از صاحبنظران درباره این موضوع تحقیقاتی كرده‌ و نظراتی داده‌اند و بنده چون به این مسأله علاقه داشتم، از همان آغاز درباره این موضوع حساسیت نشان دادم و در پی این بودم كه ببینم مقصود از بطن چیست و مبالغه نمی‌كنم كه اگر بگویم بیش از ده، پانزده سال فكر مرا مشغول كرده بود و همین‌طور به عنوان یك مشكل لاینحل باقی مانده بود. شما می‌دانید برای یك نفر كه دنبال مطلبی تحقیق می‌كند، این مساله برایش دغدغه و شاید عقده باشد و تا حل نشود، نمی‌تواند آرام باشد و از باب «من جد وجد» بالاخره خداوند كمك می‌كند. پیغمبر اكرم (ص) مسأله بطن را از روز اول مطرح كرده‌ و فرمودند به این‌كه «ان للقرآن ظهرا و بطنا». بنابراین بسیاری در بیان مطالبی درباره قرآن و تفسیر آن بویژه در زمینه بطن احتیاط می‌كردند. این عده خود را راحت می‌كردند و معتقد بودند كه بطن قرآن را كسی نمی‌داند و جزء اسرار است و مخصوص كسانی است كه تنها با وحی رابطه داشته باشند؛ در نتیجه به همان مواردی كه روایت، حال صحیح یا ناصحیح، پیرامون یك آیه به عنوان بطن می‌آورند، بسنده می‌كردند. اما مسأله شمول كه پیغمبر مطرح كردند، مسأله دیگری است. بنده اساساً روی این مسأله اندیشیده‌‌ام، اگر بنا بود بطن قرآن را عده مخصوصی بدانند، پیغمبر این را در ملأعام مطرح نمی‌كرد پس این كه نبی اسلام (ص) بطن قرآن را مكرر در ملأعام و برای همه مسلمان‌ها مطرح كردند، مخاطبش همه انسان‌ها وهمه كسانی هستند كه به قرآن علاقه‌مندند و قطعاً انگیزه‌ای در كار بوده است و می‌دانیم كه اگر كسی دستور یا تكلیفی به شخصی یا اشخاصی كرد، معنایش این است كه آن افراد قادر بر انجام آن هستند. پس اگر پیامبر به عموم مسلمانان و اندیشمندان اسلامی خطاب می‌كند كه قرآن ظهری دارد و بطنی. یعنی این‌كه دنبال آن بروید، زیرا می‌توانید به دست آورید، و معنایش این نیست كه نمی‌توانید به‌دست آورید! پیغمبر نمی‌خواهد بگوید قرآن یك ظاهری دارد همه كس فهم و یك باطنی دارد كه مخصوص دیگران است و شما نمی‌‌فهمید. این را نمی‌خواهد بفرماید! حضرت می‌خواهد این را بفرماید كه قرآن یك مدلول ظاهری بر حسب دلالت سطحی كلام، یعنی سطحی‌نگری دارد كه اگر شما روی قرآن بنگرید، قادرید از آن برداشت كنید، همچنین پیغمبر می‌خواهد تأكید كند كه قدری عمق‌نگر هم باشید. در واقع این همان تبیین آیه شریفه «افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها» است؛ یعنی قرآن صرفاً بسنده كردن به سطح ظاهری این مطلوب نیست. برای عده‌ای مطلوب است، اما مطلوب بالاتر درون‌نگری است. بطن یعنی درون نگری و تعمق. پس این كار برای اندیشمندان جهان اسلام امكانپذیر است. این نكته را نیز بنده فروگذار نكنم كه ما نمی‌خواهیم نقش اهل‌بیت (ع) را در این زمینه نادیده بگیریم، كلا بنده مكرر در جلسات خدمت دوستان عرض كرده‌ام كه نقش ائمه (ع) در تفسیر و تبیین قرآن نقشی كلیدی است؛ یعنی راه فهم قرآن و نحوه استنباط وكشف معانی ظاهر وباطن را ائمه (ع) به ما یاد می‌دهند، مانند یك استادی كه به شاگردان تعلیم می‌دهد كه مثلاً فقها چگونه از روایات و قرآن برداشت كنند. ائمه (ع) در ضمن این‌كه احیانا تفسیر می‌كرده‌اند، ولی عملاً می‌خواستند یاد دهند كه چگونه بایدكرد. پس ما اگر بخواهیم در تك‌‌تك جزئیات در پی این باشیم كه ببینیم روایتی از ائمه (ع) درباره ظهر یا بطن قرآن رسیده، این اشتباه است، اصلا چنین چیزی نبوده است؛ چون خود ائمه تأكید می‌كردند كه بكوشید این مطلب را خود از قرآن در‌یابید؛ البته روش این كار را نیز یاد داده‌اند و بیشترین تأكید ائمه (ع) برای حل رموز قرآن و فهم معانی دقیق آن این بود كه می‌فرمودند شما هنگامی كه می‌خواهید به حقانیت و مفاهیم عالیه قرآن و هر آیه‌ای دست یابید، در‌پی آن نكته‌ها (ظرافت‌هایی) باشید كه در آیه‌ اعمال شده است؛ یعنی یكی از روش‌های ائمه (ع) این بود كه خیلی سطحی نگر نباشید، ببینید در آیه نكته‌های ظریفی احیانا وجود دارد كه شما از آن نكته می‌توانید به معنای واقعی و اصیل پی برید. یك مفسر باید به نكات و ظرایف آیات توجه كند، نه این كه فقط به «المنجد» مراجعه كند تا ببیند این كلمه معنایش چیست! پس ائمه (ع) نقش اساسی داشته‌اند؛ اما برای این‌كه ما بتوانیم به مفاهیم عالیه قرآن دست یابیم، راه آن را به ما آموخته‌اند. عبیده سلمانی و بره حمدانی وعلقمه بن قیس سه تا از شاخصه‌های تابعین هستند؛ این‌ها از مولا امیرالمومنین پرسیدند كه ما احیانا با مشكلاتی در فهم قرآن روبه‌رو می‌شویم، چه كنیم؟ حضرت فرمود: «علیكم بالعتره» و امام باقر (ع) شاخصه دوره تابعین است و همه این‌ها به حضرت رجوع می‌كردند. حضرت باقر (ع) در عهد تابعین برای حل مشكلات تمام مردم. به عنوان شاخص مطرح بودند. گفتنی است كه خانه حضرت پناهی بود برای فهم دین در تمام ابعادش، حتی برای علما. دوره تابعین دوره‌ای بود كه همگان به خاندان نبوت علاقه‌مند بودند ابن ندیم در الفهرست می‌گوید: «جل التابعین بل الاكثریه الغالبه من التابعین هم شیعه آل البیت» این‌ها همه گرد شمع امام باقر و امام صادق (ع) می‌‌چرخیدند و از این‌ها استفاده می‌‌كردند. پس نقش ائمه (ع) در تمام ادوار نقش معلم بوده است؛ حتی عبد‌الكریم شهرستانی می‌گوید: در فكر بودم كه یك تفسیر قرآن بنویسم، ولی در پی استاد بودم و چون می‌دانستم كه استاد باید از خاندان پیامبر باشد، مدتها كاوش كردم «حتی اثرت علی سید جلیل من ذریه رسول الله….» بنابراین نوشتن تفسیر را شروع كردم؛ البته با این عقیده كه باید حل معضلات قرآن از این طریق شود. پس این یك مسأله‌ای بوده كه در صدر اسلام مطرح بوده از نقش والای ائمه خبر می‌دهد. پس ما نمی‌توانیم هیچ كدام از این مسائل را نادیده بگیریم. ولی آن چه بنده می‌خواهم عرض‌ كنم این است كه ما برای فهم یك آیه دقیقا باید ببینیم چه روایتی این‌جا هست؛ خوب بسیاری از آیات وجود دارد كه درباره آن‌ها هیچ روایتی نیست. پس ما خود موظفیم كه پیرامون قرآن و به دست آوردن مطالب اساسی كه در قرآن مطرح شده است، تحقیق كنیم؛ البته ائمه (ع) راه فهم را نیز به ما آموخته‌اند.فخمی‌بن یسار از امام باقر (ع) می‌پرسد: این كه پیغمبر اكرم فرموده است «ان للقرآن ظهرا و بطنا» مقصود چیست؟ یعنی این دغدغه برای آن‌ها هم بوده است كه مقصود از بطن چیست. حضرت فرمودند: «ظهره تنزیله و بطنه تأویله» بعد توضیح می‌دهند: مقصود این است كه شما یك وقت به قرآن سطحی می‌نگرید، سطحی‌نگری یعنی همین اسباب نزول و یك وقت عمقی می‌نگرید كه همان بطن است؛ اكنون بنده این نكته را در این‌‌جا عرض می‌كنم كه سر این‌كه قرآن ظاهرا و باطنا ذودلالتین است این است كه قرآن به عنوان یك كتاب مدون از آسمان نازل نشده است، بلكه در مدت بیست سال (بعضی‌ خیال می‌كنند كه قرآن در طول بیست و سه سال نازل شد كه اشتباه می‌كنند زیرا؛ نزول قرآن سه سال بعد از بعثت آغاز شد) «نزول نجوما و بالمناسبات» داشته است یعنی هرگاه پیشامد و رخدادی می‌شد و مشكلاتی در جامعه اسلامی آن روز رخ می‌داد، حال هر نوع مشكل از قبیل مشكلات سیاسی، علمی، از لحاظ معارف و … آن وقت پیغمبر و مسلمان‌ها در انتظار این بودند كه حل این مشكل با نزول وحی قرآنی باشد؛ درنتیجه آیاتی برای حل آن مشكل می‌آمد یا یك مناسبتی رخ می‌داد و آیه‌‌ای برای آن نازل می‌شد. خلاصه قرآن چون در زمان‌ها و مناسبات مختلف نازل شده است و هر كدام ناظر به یك جهت خاصی است، همین امر قرآن را با همان جنبه خاص مرتبط می‌كند. معنای این سخن این است كه قرآن می‌شود «تاریخ»؛ در صورتی كه قرآن برای همه بشریت تا ابد هدایت عامه است. این دغدغه‌ای بود كه پیغمبر را واداشت كه این هشدار را به ما بدهد كه درست است این آیه به مناسبت خاصی نازل شد و ناظر به همان مناسبت است، اما شما باید درون‌نگر باشید؛ زیرا این آیه در درون خود حامل رسالت عام و ابدی است. شما نگویید این آیه كه در این مورد خاص نازل شده، مشكل خاصی را حل كرده است! اگر این‌گونه باشد، به فرموده امام باقر (ع) مبنی بر: «اذا لمات القرآن بموتهم» تاكنون قرآن مرده بود! مثل نسخه‌هایی كه یك دكتر برای یك مریض می‌نویسد، امروز یك نسخه می‌نویسد، فردا یك نسخه دیگر،… بعدها نسخه‌ها به هیچ دردی نمی‌خورد. قرآن نسخه‌ای است برای علاج مسائل و مشكلاتی كه آن روز رخ داد. اما در عین حال كه نسخه‌ای برای علاج مسائل آن روز است، ولی در طی هر یك از این‌ها رسالتی نهفته است، پیام عام است. پیغمبر می‌خواهد بفرماید كه شما در عین این‌كه به شأن نزول‌ها مراجعه می‌كنید كه این آیه در چه موردی نازل شده و چه كسی را هدف گرفته است و فلان كس را مثلاً ابوجهل یا فلان… را هدف گرفته است، این حسب تنزیل است. ولی به این بسنده نكنید؛ زیرا آن وقت می‌شود كتاب تاریخ. بلكه باید درون نگر باشید! باید درك كرد كه در طی این آیه چه رسالت و چه پیامی است كه همین مطلب، جاوید بودن این كتاب مقدس را تضمین می‌كند. اگر قرآن سطحی بود، مربوط به همان گذشته می‌شد. در اینجا لازم است مثالی بیاورم، البته آن را همه جا گفته‌ام، ولی برای تقریب ذهن مجددا بیان می‌كنم. بسیاری ازآیات قرآن خطاب به شخص وجود دارد و مخاطب آن اشخاص خاصی هستند و مثال‌های بسیاری هم در این زمینه آمده است؛ برای نمونه «و ما ارسلنا من قبلك الا رجالا نوحی الیهم فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون» (نحل/44) مخاطب این آیه مشركین هستند و سبب نزول این آیه تشكیك مشركین در مسأله نبوت است كه آیا ممكن است بشر پیامبر شود؟ البته خداوند به این شبهه، هم جواب حلی داده است، هم نقضی. جواب حلی را با آیه دیگر یعنی و قالوا لو لا انزل علیه ملك و لو انزلنا ملكا لقضی الامر ثم لا ینظرون همچنین و لو جعلناه ملكا لجعلناه رجلا و للبسنا علیهم ما یلبسون داده است، یعنی اگر بنا بود كه ما ملكی بفرستیم، ملك چون قابل ملاقات و قابل مقابله و مواجهه و مكالمه با انسان‌ها نیست، پس باید به صورت بشر درآید و همین لباس بشر را بپوشد و وقتی این طور شد، شبهه خواهند كرد كه چه كسی گفته است كه تو ملك هستی؟ آن ملك كه آمده است، به‌صورت انسان با شما صحبت می‌كند، شما از كجا می‌گویید این ملك است؟ باید خود بگوید من ملك هستم، خوب می‌گویند از كجا می‌گویی ملك هستی؟ این جواب حلی . جواب نقضی این است: شما عرب‌ها كه همدست یهودی‌ها هستید و معتقدید: كه این گروه عالم هستند، پس از آن‌ها بپرسید كه پیامبرانشان چه كسانی بودند؟ اكنون این آیه قصد بیان همین مطلب را دارد، یعنی می‌گوید از این‌ها بپرسید «فاسئلوا اهل الذكر». پس یك شبهه در موردی خاص از مشركین صدر اسلام و مرجعی كه قرآن برای مراجعه معرفی می‌كند، اهل كتاب یعنی همان یهود و نصارا هستند. پس این امر در آن زمان مشكلی بود كه خواست آن را حل كند و چنین هم شد، پس امروزه این آیه برای ما می‌شود یك گزارش؛ گزارش از یك حادثه‌‌ای در آن زمان. ولی دستور پیغمبر اكرم و ائمه (ع) را كه می‌گویند درون نگر باشید، برای این است كه این آیه پیامی در درون دارد كه آن را مقید به تاریخ نمی‌كند و از قید آن بیرون می‌آورد و جاوید می‌كند. بنده كوشیده‌ام كه در مسأله رسیدن به بطن، یعنی پیام‌هایی كه در درون آیه‌ها وجود دارد و در بعضی روایات «الی سبعه بطون» آمده است، همه را تصحیح كنم، چون ممكن است یك آیه، یك پیام، دو پیام، ده پیام، بیست پیام داشته باشد. این منوط است به این‌كه شما چقدر در آن دقت كنید. معصوم هم می‌فرماید كه قرآن دریایی است كه هر چه در عمق آن پیش بروید، همچنان دست نیافتنی است «لا تحصی عجائبه و لاتبلی غرائبه». این اشاره به همین است؛ یعنی شما هر چه بیشتر تعمق كنید، باز به حقایق بیشتری می‌رسید، یعنی بطون، یعنی پیام‌های متعدد. این‌ها اشكالی ندارد. اكنون این آیه می‌گوید به ظاهرش ننگر! چرا؟ ما این‌جا آمده‌ایم راه دستیابی به بطن را قانونمند كنیم. بنده یك پرسش در این جا مطرح می‌كنم، آیا تفسیر قرآن كه مربوط به تنزیل آن است، قانون دارد یا نه؟ یعنی هر كس هر طور بخواهد می‌تواند تفسیر به رأی كند؟ تفسیر باید قانونمند باشد، تأویل یعنی به‌دست آوردن بطن، آیا قانون ندارد؟ ما مدت‌ها روی قانون آن فكر كردیم كه چیست؟ ما تلاش كردیم كه آن قانون را به صورت مدون در آوریم و تأویل و بطن را قانونمند كردیم. و تأویل حق را كه همان دستیابی به بطن واقعی قرآن باشد، از تأویلات باطنیه و تأویلاتی كه (لا عن دلیل) هست جدا كردیم كه اگر روی این منوال باشد، به دست آوردن بطن قابل قبول است، والا قابل قبول نیست . ما در این‌جا ملابسات آیه را مد نظر می‌گیریم. در این آیه (نحل/44) مشركین مخاطب هستند؛ این یكی از ملابسات آیه است. وقتی كه در این‌جا لازم است این است كه آیا مشركین بما انهم مشركون (از حیث آن‌كه مشركند) مخاطب این آیه هستند یا بما انهم جاهلون؟ (از حیث آن‌كه جاهلند) هر عقلی گواهی قطعی بر این دارد كه به مشرك بما انه مشرك (از حیث آن‌كه شرك است) مخاطب این آیه نیست، بلكه مخاطب این آیه مشرك بما أنه جاهل است؛ پس مخاطب، جاهل است. آن پیام و رسالت كه بعد از الغای خصوصیت از مفهوم آیه به دست آمد باید به گونه‌ای باشد كه نسبتش به ظهر آیه، نسبت كبرا به صغرا باشد. مثلاً «ایها المشركون ان شككتم فی امر الرساله فارجعوا الی الیهود» این ظاهر آیه است. «لانه» یعنی كبری؛ شما منطق خوانده‌اید، همیشه «لانه» كه می‌آورند، آن كبری است. «لانه علی كل جاهل أن یراجع العالم فی ما لا یعلم» پس رابطه بطن به ظهر روشن شد؛ در نتیجه هر چیزی را نمی‌شود گفت بطن! بطن باید وقتی كه از درون آیه استخراج شد، حكم یك كبرای كلی شود كه مورد ظهر آیه یكی از مصادیقش باشد. اگر این‌طور بود، بدان این كاری كه تو كردی، صحیح است و اگر این‌‌طور نبود، بدان كه در كار تو خلل وجود دارد. به هر حال شرایط بیشتری نیز وجود دارد كه به نظر بنده همین مقدار توضیح كافی است.رضایی: در این گردهمایی دكتر رضایی دبیر كرسی ضمن قدر‌دانی از آیت الله معرفت، از میهمان دیگر این جلسه یعنی حجت الاسلام رشاد دعوت كردند تا نظر خویش را درباره صحبت‌های استاد بیان كنند كه سخنان ایشان در ادامه خواهد آمد. ‌ رشاد*: استاد ارجمند حضرت آیت الله معرفت در قلمرو علوم قرآنی در روزگار حاضر، حقاً از مفاخر شیعه هستند و با ارائه آثار علمی ارزشمندی همچون التمهید فی علوم القرآن خدمات گرانی به ساحت قرآن تقدیم فرموده‌اند. من به مصاحبت چندین ساله با ایشان محظوظ و مباهی بوده‌ام و ممنون حضور‌شان در پژوهشگاه خصوصاً در جلسات گروه قرآن‌پژوهی و مساعدتهای علمی ایشان در هدایت تحقیقات گروه به‌ویژه دانش‌نامه‌ی قرآن‌شناسی كه با همكاری جمعی از محققان در دست تألیف داریم، هستم. استاد محمد‌هادی معرفت، الحق اسماً و مسماً مرد هدایت و معرفت است. هیچ‌كس جز در مقام مكابره نمی‌تواند انكار كند كه نام نامی استاد معرفت در عصر، تداعی‌گر تحقیق و تألیف در علوم قرآنی است. این جلسه یك واقعه درس‌آموزی است. مردم كشور ما ببینند كه وجوه علمی اگر نظریه و سخن نویی داشته باشند، چسان با سماجت و سعه‌ی‌صدر آن را در معرض نقد می‌گذارند هر چند نقاد طلبه‌ای در سطح بنده باشد. این جلسه حقاً برای ما طلبه‌ها درس‌آموز است كه نقد نظرات ناچیز خود را برنمی‌تابیم؛ برای دانشگاهیان هم این جلسه درس‌آموز است كه ببینند حوزه در حریت علمی، تواضع علمی، اخلاق علمی، منطق بحث، چون همیشه، پیشقدم و پیشرو است. این نشست نشانه آن است كه روح حریت و اخلاق علمی در حوزه‌ها زنده است. ایشان فرمودند: من پانزده سال دغدغه این مسأله را داشتم تا به این راه حل رسیدم؛ این نكته بسیار بسیار ارزشمند است، حتی اگر این راه حل نقد بشود و ایشان بفرماید كه من نظرم تغییر كرد، از ارزش علمی این كار كم نخواهد شد این كه فرد وقتی مسئولانه و عالمانه با مسأله‌ای مواجه می‌شود، پانزده سال دغدغه‌مندانه درباره آن كار می‌كند تا به راهكاری دست‌یابد؛ از این رواست كه این جلسه از جهات گوناگونی حقاً تاریخی درس‌آموز است.بنده آن‌چه را كه در این جلسه، پیرامون نظر استاد معرفت طرح می‌كنم بیشتر به قصد آن است كه ایشان توضیحات بیشتری بدهند،كه بر وضوح نظریه افزوده بشود و هم برخی ابعاد آن احیاناً مورد بازبینی قرار بگیرد. و پیشاپیش از جسارتی كه خواهم كرد عذر‌خواه محضر استاد هستم. نظریه استاد و تقریر مذكور در كتاب التفسیر‌الاثری‌الجامع، از جهات مختلف قابل تأمل است كه در مجال این جلسه به پاره‌ای از آن‌ها اشاره می‌كنم: نخست این‌كه ایشان تفسیر را در لغت و اصطلاح چنین توضیح داده‌اند:«التفسیر مأخوذ من «فسر» بمعنی اَبان و كشف و اصطلحوا علی ان التفسیر. هو از احه الابهام عن التعبیر المشكل، حیثما ابهم فی افاده المراد ….» سپس افزوده‌‌اند كه: «فالتفسیر محاوله لكشف المعنی و بذل الجهد لازاله الخفاء عن وجه المشكل من الآیات» (التفسیر الآثری الجامع/ ج 1، ص 29) درباره تأویل نیز یك تعریف دو وجهی ارائه فرموده‌اند، با این عبارت:«و التاویل مأخوذ من الأول، بمعنی الرجوع، لیكون التأویل ارجاعآً: اما الی الوجه المقبول كما فی باب المتشابهات، او الی فحوی الایه العام، بعد عدم صحه الاقتصار علی الظاهر الذی یبدو خاصا حسب التنزیل» (همان، ص 30) سپس تأكید فرموده‌اند: قسم اول تاویل، نوعی تفسیر است اما قسم دوم آن كه عبارت است از تبیین مفهوم عام پنهان در پس لفظ كه ظاهراً و حسب التنزیل خاص است؛ تأویل است. ایشان تأویل به معنای دوم را، عبارت از تنقیح مناط و تعمیم فحوایی كلام دانسته‌اند، و همه استدلالات ایشان برای تبیین دیدگاه خود درباره‌ بطن و تأویل مبتنی بر همین معنا‌ی دوم از تأویل است.پرسش یا اشكالی كه به ذهن خطور می‌كند این است كه آیا معنا‌ی دوم تاویل نیز خود نوعی تفسیر نیست؟ آیا حق‌تعالی این معنای عام را اراده فرموده بوده یا ما بر متن تحمیل می‌كنیم؟ قطعاً ما بر متن وحی چیزی را تحمیل نمی‌كنیم و بی‌تردید ما معنای مراد باری تعالی را كشف می‌كنیم، ما درصدد كشف آن واقع و عامی هستیم كه معنای تنزیلی یكی از مصادیق آن بوده است. بویژه این‌كه در ادامه، ایشان بر نظر شاطبی صحه گذاشته‌اند كه می‌گوید: «….البطن هو الفهم عن الله لمراده» (همان، ص‌‌31) علاوه بر نكات بالا، استاد تأویل را از جمله مدلول التزامی كلام دانسته و فرموده‌اند: تأویل تبیین معنایی است كه مورد نظر آیه است با دلالت غیر آشكار اما فهم آن نیازمند تعمیق نظر است، این در حالی است كه خصوصیت «تفسیر» را – به اتكاء به وزن باب تفعیل – نیز مزید عنایت و مبالغه در كوشش برای كشف معانی قرآن دانسته‌اند (همان، ص 29) با توجه به مجموعه‌ این نكات، به‌نظر می‌رسد این تفسیر از تأویل، ارجاع تاویل به تفسیر خواهد بود و طبیعتاً برگشت دادن باطن به ظاهر. زیرا مگر تفسیر جز از طریق تمسك به یكی از دلالات ثلاثه كه از جمله آن‌ها، دلالت التزامی است روی می‌دهد؟ و آیا ارجاع تأویل به دلالت التزامی،به معنی تحویل تأویل به تفسیر و در نتیجه به معنی نفی تأویل نخواهد بود؟دوم این‌كه استاد معرفت، ذوبطون بودن را منحصر به آیاتی دانسته‌اند كه حسب مناسبات و در موارد خاصه نازل شده كه با تأویل به تنقیح و تعمیم آن می‌پردازیم و معنای عامی را از آن استحصال می‌كنیم؛ اما عمده‌ روایاتی كه ظهر و بطن را برای قرآن مطرح می‌كنند با لسان نكره در سیاق نفی سخن می‌گویند. است مانند خبری كه در ص 30 كتاب نقل فرموده‌اند: «ما فی القرآن آیه الا ولها ظهر و بطن » همچنین كلام امیر‌المؤمنین كه فرموده است: «…. إنی سمعتٌ ‏ رسولَ الله (ص ) یقول: لیس من القرآن آیه الاّ و لها ظهر و بطن » (البرهان فی التفسیر القرآن، 190، ص 270) می‌دانیم نكره در سیاق نفی، افاده برعموم می‌كند؛ و كلام نبوی كه به لسان مبارك حضرت امیر (ع) جاری شده صراحت تام در شمول خصلت «ظهر و بطن» بر تمام آیات قرآنی دارد. این بدان معناست كه همه‌ قرآن دارای معانی باطنی تأویل پذیر است؟ نه برخی از آیات آن! وانگهی آیا تمام آیات قرآن برای موارد خاص و در مناسبات خاصه نازل شده است، تا به معنا و روشی كه استاد می‌فرمایند، تأویل بشوند؟! آیا تمام آیات قرآنی، تاویل را به معنا و منطقی كه ایشان می‌فرمایند بر می‌تابند؟ مثلاً می‌توان آیه‌ تطهیر یا آیه مباهله و امثال آن‌ها را تنقیح كرد و تعمیم نمود؟ آیا مگر همه‌ آیات، شأن نزول خاص دارند و واقعه مدارند تا نیازمند تنقیح و تعمیم باشند؟ سوم‌این‌كه متشابهات از جمله آیات ذوبطون و حاجتمند تاویل قلمداد شده كه تنها از رهگذر تأویل، مراد از آن‌ها مفهوم و معلوم می‌شود؛ آیا آیات متشابه به مواردی اطلاق می‌شود كه در مصادیق خاصه و مناسبات نازل شده‌اند كه با تأویل باید استخلاص معنا شده با تنقیح مناط تعمیم دهیم تا از حالت تشابه خارج و به صورت محكم در آید؟ تأویل اگر جز به یكی از دو معنا یا قسم مورد نظر استاد نیست، تأویل متشابه به كدام یك از دو معنی است؟ ظاهراً تاویل متشابهات بر هیچ یك از معانی پیشنهادی ایشان قابل تطبیق نیست؟ چهارم این‌كه بسیاری از روایات – كه استاد نیز شماری از آن‌ها را در كتاب نقل فرموده‌اند – بر تبیین ایشان در معنای ظهر و بطن، و تفسیر و تأویل دلالت ندارد بلكه برخی از آنها نظرگاه ایشان را نفی می‌كند. كلام امام باقر (ع) كه فرموده است: «ظهره تنزیله و بطنه تأویله…» بر معنای مختار از تاویل، هیچ دلالت ندارد.درست است كه برخی روایات ظهر را معنای تنزیلی و بطن را معنای تأویلی دانسته‌اند اما اشاره نكرده‌اند كه مراد از تأویل پیراستن كلام از آرایه‌های تاریخی و اقلیمی و استخلاص معنا و تنقیح مناط است. استاد در صفحات 49 از باب استشهاد، به بعد پاره‌ای ‌روایات را نقل كرده‌اند كه بر معنای مراد ایشان شهادت نمی‌دهد، شاید پاسخ امام صادق (ع) در قبال پرسش از معنی «میزان»، تفسیر و شرح باشد ونه تاویل، و اگر تاویل هم باشد، تاویل به معنای مورد نظر استاد نیست. آیا تفسیر «ولا تخسروا المیزان» به «اطیعوا الامام و لا تبخسوه من حقه» به معنی تعمیم آیه است؟ آیا امام (ع) نخست میزان را تعمیم داده و از معنای خاص عصری آن استخلاص فرموده سپس بر اطاعت امام معصوم اطلاق كرده است یا كلمه میزان را بدون تعمیم، عیناً به معنی امام دانسته است؟ و آیا «قسط» به معنی «عدل» معنای خاص است اما به معنی امیر‌المؤمنین معنای عام است؟ آیا این تكلف در تبیین تاویلی آیه لازم بلكه صحیح است كه معنای عامی فرض كنیم و لابد مصادیق متعدد برای آن منظور نماییم، آنگاه كلمه را بر معنای خاص دیگر حمل كنیم؟بلكه‌گاه لسان برخی روایات عام و شامل است اما در مقام تأویل به معنی خاص عمل شده مانند: «وقفوهم انهم مسؤولون» كه به «مسؤولون عن ولایه علی» تأویل شده است: (همان/ ص 50) در ذیل «فمن یأتیكم بماء معین» ای یاتیكم بعلم الامام، استاد فرموده‌اند: ماء معین، استعاره در علم نافع شده است، آیا استعاره، از مدلول التزامی است یا تنقیح و استخلاص و تعمیم معنا، تا بر دیدگاه ایشان در معنی بطن و تأویل دلالت كند!!همچنین «فلینظر الانسان طعامه» را كه امام صادق (ع) به «علمه الذی یأخذه، عمن یأخذه» معنی كرده است، چه سان می‌توان بر نظریه‌‌ استخلاص و تعمیم فحوایی تطبیق داد؟ نظریه و قاعده باید در تمام موارد قابل صدق و تطبیق باشد، آن‌جا كه راوی از معصوم در باب معنی آیه سؤال می‌كند یك پاسخ می‌شنود، بار دیگر پرسش می‌كند پاسخ دیگری می‌شنود و احیاناً بار سوم پاسخی سوم، و در جواب راوی كه حضرت می‌پرسد: من از معنای همین آیه چند بار پرسش كردم شما هر بار طوری پاسخ فرمودید؟ می‌فرماید اگر هفتاد بار از من سئوال كنی جواب جدیدی خواهی شنید! زیرا قرآن بطنی دارد و هر بطنی بطنی ….!، آیا پاسخ‌ها‌یی كه هر بار امام (ع) می‌فرمود: مصادیق یك عام و كلی هستند؟ تا گفته شود: امام تنقیح مناط فرموده و معنای عامی استحصال كرده و هر بار مصداقی از مصادیق آن را در پاسخ به پرسش ارائه فرمود؟! پنجم این‌كه چنان‌كه خود استاد نیز در بحث امروز بدان اشاره داشتند، در لسان روایات آمده كه قرآن دارای «سبعه ابطن» و «سبعین بطن» است، اگر تأویل، استخلاص معنا از ملابسات و ظروف تاریخی، جغرافیایی و استحصال كلی و عام باشد. آیا معنای این روایات آن است كه هفتاد بطن یعنی هفتاد عام از یك آیه می‌توان به دست آورد؟ به خصوص این‌كه اگر هفتاد را نماد كثرت بد‌انیم بسا كه معانی باطنی به هفتصد معنا بالغ گردد. خصوصا كه لسان روایات چنان است كه تمام آیات را دارای چنین قابلیتی می‌داند. ششم این‌كه استاد، بحق، تأكید كرده‌اند كه تأویل منحصر به معصومین نیست، همچنین پس از تبیین دید‌گاه خودشان، ضوابط و قواعدی را برای تشخیص بطن و فهم بطون آیات یعنی تأویل بیان كرده‌اند، عدد این قواعد – آن‌چه خود فرموده‌اند و از دیگران نقل كرده‌اند – به پنج قاعده‌‌ نمی‌رسد، اگر مراد از بطن و تأویل همان باشد كه فرموده‌اند و اگر با چند قاعده‌ ساده بتوان به فهم بطن و كاربرد تأویل دست زد، پس چرا قرآن و احادیث، این همه درباره جایگاه تأویل و شأن شایسته‌گان تأویل‌گری مبالغه كرده‌ است؟ كاری كه بدین سهولت و سادگی صورت می‌تواند بست، چرا اصرار بر حصر آن به خدا و راسخون – كه بنا به روایاتی مصداق آن ائمه اهل‌بیت هستند – شده است؟ معلوم می‌شود بطن آنچنان‌كه می‌پنداریم و تأویل آن‌سان كه می‌انگاریم نیست! ادامه خواندن مقاله بطن و تأويل قرآن

نوشته مقاله بطن و تأويل قرآن اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله اخلاق نبوي و سياست

$
0
0
 nx دارای 14 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه:در این مقاله به جلوهایی از اخلاق پیامبر در سیاست می پردازیم و چون سیاست بحث گسترده ای را می طلبد ما فقط سیاست آن حضرت را در جنگ، مورد بررسی قرار می دهیم و با اهداف رسول اكرم در جنگها،آگاهی ایشان با فنون وسیاست های جنگی آشنا می شویم.معنی ” سیره “ ابتدا لغت “سیره” را معنی بكنیم كه تا این لغت را معنی نكنیم نمی‌توانیم سیره پیغمبر را تفسیر بكنیم. “سیره” در زبان عربی از ماده “سیر” است . “سیر” یعنی‌حركت، رفتن، راه رفتن.” سیره ” یعنی نوع راه رفتن . سیره بر وزن فعله است و فعله در زبان عربی دلالت می كند بر نوع . مثلا جلسه یعنی سبك و نوع نشستن ، و این نكته دقیقی است . سیر یعنی رفتن ، رفتار ، ولی سیره یعنی نوع و سبك رفتار . آنچه مهم است شناختن سبك رفتار پیغمبر است . آنها كه سیره نوشته اند رفتار پیغمبر را نوشته اند . این كتابهایی كه ما به نام سیره داریم سیر است نه سیره . مثلا سیره حلبیه سیر است نه سیره ، اسمش سیره هست ولی واقعش سیر است . رفتار پیغمبر نوشته شده است نه سبك پیغمبر در رفتار ، نه اسلوب رفتار پیغمبر ، نه متد پیغمبر. سبك شناسیمسئله متد خیلی مهم است. مثلا در باب شعر، رودكی را می گوئیم شاعر، سنائی را هم می گوئیم شاعر، مولوی را هم می گوئیم شاعر، فردوسی را هم می گوئیم شاعر‌، صائب را هم می گوئیم شاعر، حافظ را هم می گوئیم شاعر. برای یك آدمی كه وارد سبك شعر نباشد همه شعر است . می گوید شعر، شعر است دیگر، شعر كه فرق نمی كند ولی یك آدم وارد می فهمد كه شعر سبكهای مختلف دارد، شعر به سبك هندی داریم‌، شعر به سبك خراسان داریم، شعر مثلا به سبك عرفان داریم، و سبكهای دیگر در شعر شناسی آنچه مهم است سبك شناسی است كه ملك الشعرای بهار كتابی در سبك شناسی نوشته است . حتی در نثر هم سبك شناسی هست و اختصاص به شعر ندارد. سبك شناسی غیر از شعر شناسی و غیر از شان هم شیعه هستند،نصیرالدین یك عالم است‌. ولی یك آدم وارد می‌داند كه میان سبك و متد و روش این عالمها از زمین تا آسمان تفاوت است . یك عالم سبكش سبك استدلالی و قیاسی است یعنی در همه مسائل از منطق ارسطوئی پیروی می كند اگر طب را در اختیار او قرار بدهی طب را می خواهد با منطق ارسطوئی به دست بیاورد ، اگر فقه را هم به او بدهی می خواهد با منطق ارسطوئی استدلال بكند، اگر ادبیات و نحو و صرف را هم در اختیارش قرار بدهی منطق ارسطوئی را در آن به كار می برد ، سبكش اینگونه است یكی دیگر سبكش سبك تجربی است ، مثل بسیاری از علمای جدید . می گویند فرق سبك ابوریحان بیرونی و سبك بوعلی سینا این است كه سبك بوعلی سینا منطقی ارسطوئی است ولی سبك ابوریحان بیرونی بیشتر حسی و تجربی بوده است ، با اینكه اینها معاصر هم و هر دو هم نابغه هستند . یك نفر سبكش عقلی است دیگری سبكش نقلی است‌. بعضی اصلا سبك عقلی هیچ ندارند ، در همه مسائل اعتمادشان فقط به منقولات است‌، غیر از منقولات دیگر به هیچ چیز اعتماد ندارند. مثلا مرحوم مجلسی اگر طب هم بخواهد بنویسد می خواهد طبی بنویسد براساس منقولات ، و چون تكیه اش روی منقولات است خیلی اهمیت هم نمی دهد به صحیح و [ سقیمش ] یا لااقل در كتابهایش همه را جمع می‌كند .اگر می‌خواهد در سعد و نحس ایام هم بنویسد باز به منقولات استناد می كند . یكی سبكش منقول است یكی سبكش معقول است ، یكی سبكش حسی است ، یكی سبكش استدلالی است، یكی سبكش مثلا به قول امروزیها دیالكتیكی است یعنی اشیاء را در جریان و حركت می بیند، یكی سبكش استاتیك است یعنی اصلا حركت را در نظام عالم دخالت نمی دهد . چندین سبك وجود دارد. حال می آییم در رفتارها . رفتارها نیز سبكهای مختلف دارد. سیره شناسی یعنی سبك شناسی. اولا یك كلیتی دارد: سلاطین عالم به طور كلی یك سبك و یك سیره و یك روش مخصوص به خود دارند با اختلافاتی كه میان آنها هست. فلاسفه یك سبك مخصوص به خود دارند ، ریاضتكشها یك سبك مخصوص به خود دارند‌. پیغمبران به طور كلی یك سبك مخصوص به خود دارند و هر یك را كه جدا در نظر بگیریم یك سبك مخصوص به خود دارد ؛مثلا: پیغمبر اكرم یك سبك مخصوص به خود دارد. در اینجا یك نكته دیگر را باید عرض بكنم : این كه عرض كردم در هنر سبكها مختلف است، در شعر سبكها مختلف است، در تفكر سبكها مختلف است، در عمل سبكها مختلف است این برای آدمهایی است كه سبك داشته باشند. اكثریت مردم اصلا سبك ندارند . خیلی افراد كه شعرمی گویند اصلا سبك ندارند، سبك سرش نمی شود . خیلی از این هنرمندها ( شاید این كوبیستها اینطور باشند ) اساسا سبك سرشان نمی شود . خیلی از مردم در تفكرشان اصلا سبك و منطق ندارند‌، یك دفعه به نقل استناد می كند، یك دفعه به عقل استناد می كند، یك دفعه حسی می شود‌، یك دفعه عقلی می شود‌. اینها مادون منطقند‌. من به مادون منطق ها كار ندارم‌. در رفتار هم اكثریت قریب به اتفاق مردم سبك ندارند. به ما اگر بگویند سبكت را [ در رفتار ] بگو، سیره خودت را بیان كن، روشت را بیان كن، تو در حل مشكلات زندگی [ چه روشی داری؟ پاسخی نداریم ]. هر كسی برای خودش در زندگی هدف دارد، هدفش هر چه می خواهد باشد ، یكی هدفش عالی است ، یكی هدفش پست است، یكی هدفش خداست، یكی هدفش دنیاست . بالاخره انسانها هدف دارند . بعضی افراد برای هدف خودشان اصلا سبك ندارند، روش انتخاب نكرده اند، روش سرشان نمی شود، ولی قلیلی از مردم اینجورند و الا اكثریت مردم دون منطقند، دون سبكند ، دون روشند، به اصطلاح هرج و مرج [بر حكمفرماست و] همج رعاع [ هستند ]. سیره پیغمبر یعنی سبك پیغمبر‌، متودی كه پیغمبر در عمل و در روش برای مقاصد خودش به كار می برد. بحث ما در مقاصد پیغمبر نیست . مقاصد پیغمبر عجالتا برای ما محرز است . بحث ما در سبك پیغمبر است، در روشی كه پیغمبر به كار می برد برای هدف و مقصد خودش . مثلا پیغمبر تبلیغ می كرد . روش تبلیغی پیغمبر چه روشی بود؟ سبك تبلیغی پیغمبر چه سبكی بود؟ پیغمبر در همان حال كه مبلغ بود و اسلام را تبلیغ می كرد، یك رهبر سیاسی بود برای جامعه خودش از وقتی كه آمد به مدینه، جامعه تشكیل داد، حكومت تشكیل داد، خودش رهبر جامعه بود. سبك و متود رهبری و مدیریت پیغمبر در جامعه چه متودی بود؟ پیغمبر در همان حال قاضی بود و میان مردم قضاوت می كرد. سبك قضاوتش چه سبكی بود؟ پیغمبر مثل همه مردم دیگر زندگی خانوادگی داشت، زنان متعدد داشت، فرزندان داشت. سبك پیغمبر در ” زن داری ” چگونه بود؟ سبك پیغمبر در معاشرت با اصحاب و یاران و به اصطلاح مریدها چگونه بود؟ پیغمبر دشمنان سرسختی داشت. سبك و روش پیغمبر در رفتار با دشمنان چه بود؟ و دهها سبك دیگر در قسمتهای مختلف دیگر كه اینها باید روشن بشود. سبكهای مختلف در رفتارمثلا رهبرهای اجتماعی و سیاسی، بعضی اساسا سبكشان یعنی آنچه كه بدان اعتماد دارند فقط زور است، یعنی جززوربه چیزدیگری ایمان و اعتماد ندارند منطقشان این است : یك گره شاخ ازدوذرع دم بهتر است. یعنی غیر زور هر چه هست بریز دور، سیاستی كه الان آمریكائیها در دنیا عمل می كنند كه معتقدند مشكلات را فقط و فقط با زور می شود حل كرد، غیر زور را رها كن. بعضی دیگر در سیاست و در اداره امور بیش از هر چیزی به نیرنگ و فریب اعتماد دارند: سیاست انگلیس مابانه ، سیاست معاویه ای. آن اولی سیاست یزیدی بود. یزید و معاویه هر دو از نظر هدف یكی هستند، هر دو شقی و اشقی الاشقیاء هستند ولی متود یزید با متود معاویه فرق می كند. متود یزید الدرم بولدرم یعنی زور بود ولی متود معاویه بیش از هر چیز دیگر نیرنگ، فریب، نفاق، حقه بازی و مكاری بود. یك نفر دیگر ممكن است متودش بیشتر اخلاق به معنی واقعی باشد. نه تظاهر به اخلاق كه باز می شود همان نیرنگ معاویه ای، صداقت، صفا و صمیمیت . تفاوت سیره علی ( ع ) و سیره معاویه در سیاست در همین بود. اكثر مردم زمان، سیاست معاویه را ترجیح می دادند، می گفتند، سیاست یعنی همین كاری كه معاویه می كند. می آمدند به علی ( ع ) می گفتند: تو چرا همان متودی را كه معاویه به كار می برد به كار نمی بری تا كارت پیش برود؟ تو به این فكر باش كه كارت پیش برود، حالا هر چه شد، یك جا آدم باید پول قرض كند، از این بگیرد به آن بدهد، یك جا هم یك وعده ای می دهد، دروغ هم درآمد درآمد ، می تواند وعده بدهد بعد هم عمل نكند. بگذار كارت پیش برود، آن مهمتر است. تا جایی كه برای بعضی توهم پیدا شد كه شاید علی این راهها را بلد نیست، معاویه زیرك و زرنگ است، علی این زرنگیها را ندارد، كه فرمود: و الله ما معاویه بادهی منی چرا اشتباه می كنید؟ ! به خدا قسم كه معاویه از من داهیه تر و زیركتر نیست . شما خیال می كنید من كه غذر به كار نمی برم راهش را بلد نیستم؟! و لكنه یغدر و یفجر او عذر و نیرنگ به كار می برد و فسق و فجور می كند. و لولا كراهیه الغدر لكنت من ادهی الناس. اگر نبود كه خدای متعال دوست نمی دارد غداری را، آنوقت می دیدید من به آن معنایی كه شما اسمش را گذاشته اید دهاء و معاویه را داهیه می خوانید [ داهیه هستم یا نه؟ ] آنوقت می دیدید كه داهیه كیست، من داهیه هستم یا معاویه؟ الا وان‌كل غدرش فجرش و‌كل فجرش كفرش‌و‌لكل‌غادر‌لواء یعرف به یوم القیامه‌ من چگونه در سیاست نیرنگ به كار ببرم در صورتی كه می دانم عذر و نیرنگ و فریب، فسق و فجور است، و این فسق و فجورها در حد كفر است و در قیامت هر داری با پرچمی محشور می گردد! ابدا من غدر به كار نمی برم. اینها را می گویند سبك: سبكی كه به زور اعتماد می كند، سبكی كه به نیرنگ اعتماد می كند، سبكی كه به تماوت اعتماد می كند، یعنی خود را به موش مردگی زدن، خود را به بی خبری زدن . یك سیاستمداری بود پیرم رد، در چند سال پیش مرد، معروف بود به این قضیه، حالا نمی دانم واقعا ساده بوده یا نه؟ ولی عده ای می گویند خودش را به سادگی می زد. نخست وزیر بود. یكی از ملاهای خیلی بزرگ را گرفته بودند، بعد رفته بودند سراغش كه آقا چرا او را گرفتند؟ گفته بود كار دست كیست؟ حالا نخست وزیر مملكت است، می گوید كار دست كیست؟ به كی من مراجعه كنم؟ خوب او هم سبكی انتخاب كرده بود كه خودش را بزند به حماقت و نفهمی و نادانی، و از همین راه هم به اصطلاح خرش را از پل بگذارند . هدف این است كه خرش از پل بگذرد ولو اینكه مردم بگویند او احمق است. این هم یك سبكی است : سبك تماوت ، یعنی خود را به مردگی زدن، خود را به حماقت زدن، خود را به بی خبری زدن، وعده ای با این سبك كار خودشان را پیش می برند. بعضی سبكشان در كارها دفع الوقت كردن است، واقعا به دفع الوقت اعتماد دارند. بعضی سبكشان بیشتر دوراندیشی است. بعضی در سبك خودشان قاطع و برنده هستند. بعضی در سبكشان قاطع و برنده نیستند. بعضی در سبك خودشان فردی هستند یعنی تنها تصمیم می گیرند. بعضی اساسا حاضر نیستند تنها تصمیم بگیرند، آنجا هم كه كاملا مطلب برایش روشن است باز تنها تصمیم نمی گیرد، و این مخصوصا در سیره پیغمبر اكرم عجیب است : در مقام نبوت، در مقامی كه اصحاب آنچنان به او ایمان دارند كه می گویند : اگر تو فرمان بدهی خود را به دریا بریزیم به دریا می ریزیم، در عین حال نمی خواهد سبكش انفرادی باشد و در مسائل تنها تصمیم بگیرد ، برای اینكه اقل ضررش این است كه به اصحاب خودش شخصیت نداده، یعنی گویی شما اساسا فكر ندارید، شما كه فهم و شعور ندارید، شما ابزارید، من باید فقط دستور بدهم و شما عمل كنید. آنوقت لازمه اش این است كه فردا هر كس دیگر هم رهبر بشود همین جور عمل بكند و بگوید: لازمه رهبر این است كه رهبر فكر و نظر بدهد و غیر رهبر هر كه هست فقط باید ابزارهای بلا اراده ای باشند و عمل بكنند ولی پیغمبر در مقام نبوت چنین كاری را نمی كند. شورا تشكیل می دهد، كه اصحاب چه بكنیم؟ “بدر” پیش می آید شورا تشكیل می دهد، “احد” پیش می آید شورا تشكیل می دهد: اینها آمده اند نزدیك مدینه، چه مصلحت می دانیم؟ از مدینه خارج بشویم و در بیرون مدینه با آنها بجنگیم یا در همین مدینه باشیم و وضع خودمان را در داخل مستحكم بكنیم، اینها مدتی ما را محاصره می كنند، اگر موفق نشدند شكست خورده بر می گردند . بسیاری از سالخوردگان و تجربه كارها تشخیصشان این بود كه مصلحت این است كه در مدینه بمانیم . جوانها كه بیشتر به اصطلاح حالت غروری دارند و به جوانیشان بر می خورد گفتند : ما در مدینه بمانیم و بیایند ما را محاصره كنند؟ ! ما تن به چنین كاری نمی دهیم، می رویم بیرون هر جور هست می جنگیم . تاریخ می نویسد خود پیغمبر اكرم مصلحت نمی دید كه از مدینه خارج بشوند، می گفت اگر در مدینه باشیم موفقیتمان بیشتر است، یعنی نظرش با آن سالخوردگان و تجربه كارها موافق بود، ولی دید اكثریت اصحابش كه همان جوانها بودند گفتند: نه یا رسول الله ما از مدینه می زنیم بیرون، می رویم. در دامنه احد همان جا با آنها می جنگیم. جلسه تمام شد . یك وقت دیدند پیغمبر اسلحه پوشیده بیرون آمد و فرمود : برویم بیرون . همانهایی كه این نظر را داده بودند آمدند گفتند: یا رسول الله چون شما از ما نظر خواستید ما اینجور نظر دادیم ، ولی در عین حال ما تابع شما هستیم، اگر شما مصلحت نمی دانید . ما بر خلاف نظر خودمان می مانیم در مدینه. فرمود : پیغمبر همینقدر كه اسلحه پوشید و بیرون آمد دیگر صحیح نیست اسلحه اش را كنار بگذارد . حالا كه بنا شد برویم بیرون، می رویم بیرون. غرض این جهت است كه اینها سبكها و روشهای مختلف است كه خوب است در قسمتهای مختلف بررسی بشود. سیاست شناسی ماهیت سیاست چیست؟ به این پدیده می توان از دو نظر نگریست و دو منظور حاصل كرد. واقعیت واحدی كه از دو نگاه، دو واقعیت به كلی متفاوت جلوه می كند. در یك نگاه آدمیانی كمابیش آگاه و كار آمد و كما بیش خیر خواه و ارزش گرا از میان مردم برگزیده می شوند تا درچارچوب مرزهای تعریف شده (همچون حقوق طبیعی بشر) و در قالب پاره ای قرار دادها (همچون آیین نمایندگی) كار مُلك را با تدبیر و تأمل پیش ببرند. در فرایند تصمیم سازی، روشنفكران و كار شناسان با مردم سخن می گویند، عقول آنان را در خطاب می گیرند و پس از آن كه استدلال های موافق و مخالف در اثبات صلاح و فساد امور، توانایی خود را عرضه كرد، مردم به خود وانهاده می شوند تا انتخاب كنند. در عین حال امور آن طور به سامان است كه اگر انتخابی هم به خطا صورت گیرد، عوارض آن بنیان سوز و غیر قابل جبران نیست.اما در نگاهی دیگر، بازیگران عرصه سیاست آدمیانی هستند از دیگران زیركتر، مكارتر و بختیار تر كه طبقه كمابیش مستقلی به نام طبقه سیاسی را تشكیل می دهند؛ طبقه ای كه افراد آن گرد توسن وحشی قدرت می چرخند و سعی می كنند با هر ابزاری كه ممكن است حریف را پیاده كنند و خود بر گرده این مركب غریب جست زنند، نعل وارونه بكوبند و گرد از سُم ستور و دمار از روزگار خلق برآورند. در این پرده، تمامی قصه سیاست گرد این درونمایه «قدرت» می چرخد: آرزوی قدرت، رقابت قدرت، كسب قدرت، تقویت قدرت، حفظ قدرت، تعادل قدرت، تنزیه قدرت، توجیه قدرت دیگر عقل مردم به عنوان خرد جمعی تكیه گاه رشد نیست، بلكه نگاهبانی است كه دستگاه تبلیغات وابسته به قدرت به دنبال فریب آن است، تضارب آزاد اندیشه ها، رقابت دلالان در جلب مشتری است، و نیكو كاری و خیر خواهی هم نواله ای شكرانه قدرت است. كدام یك از این دو نگاه و این دو تصویر واقع نماست و كدام یك پنداری؟ می توان گفت هر دو و میZتوان پرسید چگونه از منظر اخیر (منظر علِِّی یا علتی)، واقعیت به عریان ترین شكل بر ما آشكار می شود؛ واقعیتی درجه اول و پرداخت نشده. آنچه می بینیم محصول برخورد نیرو های طبیعی و علل و عواملی است كه بیرون از پسند و ناپسند، میل و گریز، فهم و جهل ما مستقلا در كارند. طبیعت آدمی است كه در كارگاه هستی برش می خورد و به صورت تركیبی از خواهش و توانش بر صحنه طبیعت پرتاب می شود؛ آدمیانی متفاوت و متشابه، و در این مقام بسیار بیش متشابه تا متفاوت. خواهش ها به رغم تفاوت، همه دهانهای گشوده و عطشان و توانشها به رغم تفاوت، همه در كار ریختن آبی بر این آتش. و چون تشنگی بی نهایت است اما آب با نهایت، رقابتی در می گیرد وحشی و خشن كه در هر عصر به تناسب اقتضا و امكان در پوششی در می خزد، اما طبیعت آن، از آن جدا ناشدنی است. سیاست در این نگاه همه اش جنگ قدرت است كه حُسن و قُبحش بودن و نبودن است ادامه خواندن مقاله اخلاق نبوي و سياست

نوشته مقاله اخلاق نبوي و سياست اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله بهترين مدير از ديدگاه برترين مدير

$
0
0
 nx دارای 13 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : بهترین مدیر از دیدگاه برترین مدیر مقدمهكاملاً روشن است كه سرنوشت هر سازمان را مدیران آن سازمان تعیین می‌كنند. درهر سازمان، هر چند امكانات فراوان و كاركنان لایق و كاردانی وجودد داشته باشد، ولی بدون رهبری و مدیریت علاوه بر اینكه از استعدادها و سرمایه‌ها استفاده صحیح نمی‌شود. چه بسا امكانات و استعدادها تبدیل به نیروی مخرب سازمان می‌گردد. یك مدیر كاردان می‌تواند سرمایه‌های اندك سازمان را افزایش دهد، استعدادهای خفته را بیدار سازد و همه افراد را در یك جهت مشخص هدایت نماید. در چنین سازمانی همه افراد راه و مقصد خود را به خوبی می‌شناسند و برای رسیدن به هدف، به دنبال رهبر و مدیر خود می‌شتابند. روش گزینش مدیران: گزینش مدیران، مسئولان و سرپرستان از مشكل‌ترین و حساس‌ترین كارهای هر كارفرماست، كوچكترین اشتباه در گزینش مدیران، بزرگترین اشتباه در حق سازمان است كه حداقل نتیجه آن، از هم پاشیدگی تدریجی سازمان خواهدبود. لذا در‌مرحله گزینش‌افراد برای احراز پست‌ها، مسئولیت‌ها باید دقت ویژه‌ای داشته، افراد را به روشی صحیح انتخاب كنید. اگر در این مرحله موفق شوید بیشترین وقت خود را به جای اینكه صرف جابجایی مدیران و رفع افسردگی و خیانت بركنارشدگان نمایید، صرف توسعه سازمان و بیرون راندن رقیبان از میدان خواهید نمود.اصول گزینش مدیر: الف) در امور كارگزاران ژرف بنگرید: برترین مدیر اولین قدم در گزینش را مطالعه و تحقیق كامل درباره منتخبین می‌داند. قبل از انتخاب افراد برای واگذاری مسئولیت‌ها، در مورد منتخبین خود تحقیق كامل نمایید، چرا كه وقتی پستی را واگذار می‌كنید، در واقع سرمایه‌ها و اختیارات آن شغل را نیز واگذار نمایید، پس خوب بیندیشید كه سرمایه‌ها و اختیارات را به چه كسی می‌سپارد. اگر در مرحله گزینش، زمان بیشتری را صرف تحقیق و مطالعه در مورد منتخبین خود بنمایید، در آینده هرگز وقت و زمانی را برای رفع گرفتاریهای ناشی از گزینش اشتباه صرف نخواهید كرد.بر مبنای ارزیابی درست به كارشان گمارید:مدیران را قبل از انتخاب از جهات مختلف ارزیابی كنید چون مقام مدیریت در واقع مقام رهبری نیروها و سرمایه‌های سازمان است.ملاكهای ارزیابی برای گزینش مدیران 1- امانتداری امانتداری و درستكاری شخص را همراه با داشتن تخصص اولویت قرار دهد زیرا درستكاری بدون تخصص منجربه شكست می‌شود و تخصص بدون امانتداری خیانت را در‌پی‌دارد كه هر كدام از این دو ضربه بر پیكر سازمان است . یك مدیر موفق باید تخصص تنظیم كارها و مهارت لازم را در هدایت نیروها برای رسیدن به هدف داشته باشد و علاوه بر آن در امانتداری و درستكاری نیز برتر از سایری باشد تا دیگران نیز هرگز به فكر خیانت و سوء استفاده شغلی نباشند.2- شجاعت شجاعت مدیر را در گفتن حقایق تلخ، در رویارویی با مشكلات و مواجه شدن با افرادی كه ممكن است او را تهدید هم بنماید باید آزمود یك مدیر باید شجاعت ریسك در بعضی امور را داشته باشد و از شكست نهراسد. مدیری كه از شكست می‌هراسد چگونه می‌تواند كاركنان خود را به نوآوری و خلاقیت تشویق نماید. مگر نه این است كه مخترعان بزرگ جهان پس از چندین شكست و ناكامی به پیروزی بزرگ دست یافته‌اند. 3- بردباری و پشتكارهمیشه كارها را كسانی با موفقیت به پایان می‌رسانند و در زندگی به پیروزی می‌رسند كه پشتكار دارند افراد مایوس و ناامید را از خود برانید. این افراد همیشه از سختی كار، نبود ابزار و بی‌لیاقتی دیگران سخن می‌گویند. این گروه چون بردبار نیستند و پشتكار ندارند عوامل شكست را در دیگران جستجو می‌كنند و با منفی‌گویی خود را به دیگران نیز ناامیدی منتقل می‌كنند باید این گروه هر چه سریعتر بركنار شوند و به جای آنها افرادی را برگزید كه در فرهنگ لغات آنها كار ناممكن وجود ندارد. 4- وارستگی از قید مادیات و جاه طلبی افرادی كه عاشق زندگی مرفه و مجلل هستند از هر فرصتی پلی می‌سازند برای رسیدن به اهداف مادی این گونه افراد با رشوه گرفتن، جعل اسناد و بدنام كردن موجب دردسر شما و سایرین می‌شوند برای رهایی از این مشكل افرادی را برگزیدند كه به وضع مادی خود قانع بوده و حس جاه طلبی‌شان را به روشی نیكو كنترل كرده باشند. 5- نجابت افرادی كه ارزشهای اخلاقی را نادیده می‌گیرند و هیچ ترسی از رسوا شدن و بدنام بودن در میان جمع ندارند به محض رسیدن به موقعیت بهتر بیشتر از گذشته با انجام اعمال غیر اخلاقی آبروی سازمان را زیر سوال می‌برند پس باید افرادی را برگزید كه ازنجابت بیشتری برخوردار باشند.ج- ازگزینش بر اساس انگیزه‌های شخصی بپرهیزید در گزینش مدیر رابطه بازی نكنید و با سفارش دوستان و خویشان هیچ گاه افراد را منصوب ننمایید. این عمل شما را در آینده مجبور می‌كند به خاطر حفظ دوستی از خطاهای آنان چشم پوشی كنید و ایرادهای آنان را نبینید كه این عمل موفقیت آمیز نخواهد بود. د- از گزینش بر اساس خودخواهی بپرهیزیدگزینش بر اساس رای و نظر شخصی یك فرد موفقیت آمیز نخواهد بود چرا كه افراد بسیاری سعی خواهند كرد برای جلب نظر، مافوقشان خود را فردی كاردان ولایق جلوه دهند این گروه معمولا در صحبت‌های خود با به كار بردن اصطلاحات تخصصی اندك معلومات خود را به رخ دیگران می‌كشد و می‌كوشد خود را دلسوز سازمان معرفی نمایند. معمولا آنان كه بیشتر از خود می‌گویند كمتر به گفته‌های خود عمل می‌كنند در انتخاب یك مدیر هرگز بر اساس نظر شخصی خود پستی را واگذار نكنید كه انتخاب اشتباه شما دردرجه اول مهارت وتخصص كاری خودتان را زیر سوال می‌برد زیرا شما با انتخاب عجولانه و اشتباه نشان داده‌اید كه توانایی تفویض اختیار به افراد كاردان را ندارید.ویژگیهای اخلاقی مدیر: 1- تجربهمدیر با تجربه مانند یك راهنما در بیابان عمل می‌كند كه همه راه‌ها و بیراهه‌ها را می‌شناسد مدیر با تجربه سازمان را از سرگشتگی در بیابان و غارت شدن به وسیله دزدان نجات می‌دهد و به سلامت به مقصد می رساند. افراد بی تجربه وقت زیادی را صرف خواهند كرد تا از راه سعی و خطا تجربه ای مفید كسب كنند. اتلاف وقت جهت كسب تجربه در این دنیای پررقابت، ما را از دیگران كه جلوتر هستند عقب نگه می دارد. 2- نجابت برترین مدیر، نجابت را شرط لازم برای یك مدیر دانسته اند افراد نجیب برای آبرو و حیثیت خود، و دیگر افراد وابسته به خود بسیار ارزش قائلند و حاضر نیستند آن را با چیز دیگری معامله كنند. نجابت می تواند مدیر را از دغلبازی، خیانت در اموال، سوء استفاده شغل پنهان كاری و تحریك دیگران باز دارد. 3- عدم وابستگی به مادیات طمع چشم هر انسانی را كور می كند و طمعكار را به بیراهه می كشاند بخصوص اگر قدرتی نیز داشته باشد بخصوص افرادی را كه بر مشاغل خرید و فروش كارهای تجاری و سایر امور مالی و اداری و خدماتی برگزیده می شوند باید آزمایش شوند و میزان وارستگی آنان را از قید مادیات بسنجند كه طمع در متصدیان این امور خیانت شغل آنان را در برخواهد داشت. 4- عاقبت اندیشییك مدیر آینده نگر همیشه آمادگی رویارویی با هر گونه مشكل ناگهانی را دارد چون از قبل خود را اماده و مجهز به نبرد با بدترین شرایط نموده است. مدیران عاقبت اندیش بلافاصله پس از قبول شغل جدید، هرگز به فكر تغییرات اساسی نیستند بلكه قبل از هر چیز به شناسایی محیط جدید می پردازند راهكارهای گوناگون را چندین مرتبه بررسی می كنند و پس از آن كه عواقب را سنجیدند، تغییرات اساسی را شروع می كنند. ادامه خواندن مقاله بهترين مدير از ديدگاه برترين مدير

نوشته مقاله بهترين مدير از ديدگاه برترين مدير اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله پرواز بسوي پروردگار يكتا –اعمال صالح- احكام-اخلاق-دعا

$
0
0
 nx دارای 95 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : پرواز بسوی پروردگار یكتا – اعمال صالح- احكام-اخلاق-دعا از دعاهای امام سجاد علیه السلام در حمد و سپاس خدای تعالی، سپاس خدایی را كه اوّل است و پیش از او اوّلی نبوده و آخر است و پس از او آخری نباشد. خدایی كه دیده های بینندگان از دیدنش ناتوانند و اندیشه های وصف كنندگان از عهده وصفش بر نیایند رسول اكرم فرمودند مرا توانایی مدح و ثنای تو نیست، تو خود باید ثنا گوی ذات اقدس خویش باشی، و سپاس خدایی را كه با آفرینش آسمان ها و زمین و آنچه در آنهاست و فرستادن كتابها و پیغمبران و ائمه معصومین علهیم السلام خویشتن را وجود، علم، قدرت و حكمتش را بما شناساند.و شكر و سپاس از نعمت های خود را به ما الهام نمود. چنان سپاسی كه با آن زندگی كنیم، بین كسانی از خلقش كه او را سپاسگزارند، و با آن پیش افتیم بر هر كه به رضا و خشنودی پاداش او و عفو و گذشتش پیش افتاده سپاسی كه تاریكی های برزخ قبر را بر ما روشن سازد.و سپاس خدای را كه به محمّد پیغمبرش صلی الله علیه و آله بر ما منّت نهاد منتّی كه امّتهای گذشته و مردم پیش از ما از آن بی بهره بودند. و سپاس خدای را كه ائمه معصومین علیهم السلام را راهنمایان ما گردانید تا به وسیله آنان به شهر علم رسیده خدا را بشناسیم. احكام رساله امام خمینی رحمه الله علیهحدیث سخنان گهربار مولای متقیان حضرت علی علیه السلام دعا از صحیفه سجادیهضمناً از درگاه پروردگار یكتا برای استاد ارجمند جناب آقای اوزار كه احادیث را به ما تعلیم دادند خیز دنیا و آخرت را مسئلت می نمائیم.تقدیم به پیشگاه چهارده معصوم پاك و مؤمنین و مومنان بالاخص پدرم- مادرم و همسرم گردآورنده معصومه علی اصغر بسم الله الرحمن الرحیمما لطف پروردگار جهان و خالق یكتا در روز جمعه اول ماه رجب تولد مولانا امام محمد باقر علیه السلام زبان روزه با وضو و غسل روز جمعه رو به قبله شروع نمودم احادیثی را به نیت با قیات الصالحات انشاء الله تعالی الأحقر معصومه علی‌اصغر بنام خداییكه هم رحتمی عام دارد و هم رحمتی خاص به نیكان. ستایش مر خدا را كه مالك و مدّبر همه عوالم است تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می طلبیم. مسئلهمسلمان باید به اصول دین یقین داشته باشد و در احكام دین یا مجتهد باشد كه بتواند احكام را از روی دلیل بدست آورد. یا از مجتهد تقلید كند یعنی به دستور او عمل نماید. یا از را احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید كه یقین كند تكلیف خود را انجام داده.حدیث قال علی علیه السلام. من عرف نفسه فقد عرف ربه خواهی كه خدای خویش را بشناسی قبل از همه ذات خویشتن را بشناسپس هر كس به خلقت خود توجه كند و خود را بشناسد خداوند متعال را شناخته و ایمان آورده است.دعا پروردگارا ما را به راه راست هدایت بفرما راه كسانیكه به آنها نعمت دادی نه غضب شده ها و گمراهان آمین یا رب العالمین. مسئله- مسائلی را كه انسان غالباً به آنها احتیاج دارد واجب است یاد بگیرد.حدیث- قال علی علیه السلام: آخه العلم ترك العمل به و آنه العمل ترك الاخلاص فیه فرمود علی علیه السلام آفت دانش عمل نكردن به آنست و آفت عمل خالص نبودن آن میباشد:آن گفته كه شد بری ز كردار هوای است و آن كار كه خالی ز خلوص است هبا استصد حیث از آن علم كه عاری ز عمل افسوس از ‌آن علم كه توام به ریاستالعلم بلا عمل كا الشجر بلا ثمر علم بدون عمل مثل درخت بدون میوه و فایده میباشد پروردگارا ما را به طریق هدایت خویش از رستگاران قرار بده آمین یا رب العالمین . مسئله- اگر برای انسان مساله ای پیش آید كه حكم آنرا نمی داند می تواند صبر كند تا فتوای مجتهد اعلم را بدست آورد. یا اگر ممكن است به احتیاط عمل كند یا اگر احتیاط ممكن نباشد می تواند عمل را بجا آوردن پس اگر معلوم شد كه مخالف واقع یا گفتار مجتهد بوده دوباره باید انجام دهد:حدیث قال علی علیه السلامآفه العامه العالم الفاجر، آفه العدل السلطان الجائر دانشمند تباهكار آفت مردم و پادشاه ستمكار آفت دادگری است. آن دانایی كه اهل فسق است و فساد و ان پادشهی كه اهل جور است و عنادزین هر دو تباهكار ظالم فریاد كان آفت خلق باشد این آفت داددعا- پروردگارا ما را به پنج صفت هدایت بفرما 1 ایمان به غیب 2 اقامه نماز 3 انفاق از آنچه روزی ما كرده ای 4 ایمان به آنچه بر ابنیاء خود نازل فرموده ای 5 یقین به آخرتآمین یا رب العالمین مسئله – اگر مكلف مدتی اعمال خود را بدون تقلید انجام داد در صورتی آن اعمال صحیح است كه بفهمد به وظیفه واقعی خود رفتار كرده است یا عمل او با فتوای مجتهدی كه وظیفه اش تقلید از او بوده یا فعلاً باید از او تقلید كند مطابق باشد.حدیث قال علی علیه السلام: ابدء السائل بالنوال قبل السئوال. فانك ان احوجنه الی سوالك اخذت من حر وجهه اكثر مما اعطیته بیش از آنكه سائل از تو پرسش كند نیاز او را برآور زیرا اگر او را محتاج به سوال از خود گردانی بیشتر از آنچه به او داده ای آبرویش را برده ای خواهی كه دهی بسائلی نعمت و مال مگذار كه او دهان گشاید به سوالو رنه چو كند سوال چندانكه دهیش زان بیشتر آبروش گردد پا مال دعا-خداوند متعال در سوره نساء اولین آیه فرموده كه نعمت آفرینش بزرگترین موهبت الهی است. تا انسان با ادراك در برابر این عطای بزرگ وظیفه خویش بداند كه از دستورات صاحب نعمت اطاعت نماید پروردگارا ما را به انجام وظیفه خویش كه اطاعت از دستوراتت میباشد.با معرفت كامل موفق بدار آمین یا رب العالمین مسئله-آب یا مطلق است یا مضاف.آب مضاف آبیست كه از چیزی بگیرند مثل آب هندوانه و گلاب و یا با چیزی مخلوط شود مثل آبی كه به قدری با گل و مانند آن مخلوط شود كه دیگر به ‌آن آب نگوئید و غیر اینها آب مطلق است و آن بر پنج قسم است اول آب كر دوم آب قلیل سوم آب جاری چهارم ‌آب باران پنجم آب چاه.قال علی علیه السلام. فرمود حضرت علی علیه السلام ابذل لصدیفك كل الموده و لا تبذل له الطمانینهنسبت به دوستت دوستی را تمام كن. ولی تمام اطمینان را به او ببخش.ای صاحب راز، راز خود را زنهار مسپار به هیچكس چه اغیار چه یارجز راز كه ‌آن سیردنی نیست به كس بر دوست هر آنچه می سپاری بسپاردعا- پروردگارا می دانیم كه در هر حال نو پشتیبان ما هستی و اعتقاد ما اینست. پروردگارا ما را از منافقین قرار نده. آمین یا رب العالمین مسئله- آب مضاف چیز نجس را پاك نمی كند. وضو، و غسل هم با آن باطل است.حدیث- قال علی علیه السلام فرمود حضرت علی علیله السلامابلغ ناصح لك الدنیا لواننصحت.بهترین و رساننده ترین پند دهنده تو دنیا میباشد. به شرط آنكه پذیرا باشی دوران زمانه پند چون قند دهد وان پند به مردم خردمند دهدآنكس كه بود به جان و دل پند پذیر هر لحظه بدو زمانه صد پند دهدپروردگارا عبادت ما را عامل تقوا قرار بده كه به عبادت خود مغرور نشویم كه هر عبادتی تقوا ساز نیست. مسئله- نجاسات یازده چیز است بول-غائط-منی- مردار-خون- سگ و خوك- كافر-شراب- فقاع آبجو ولی آبیكه بدستور طبیب از جو می‌گیرند و به آن ماءالشعیر میگوئید پاك است یازدهم عرق شتر نجاستخوارحدیث- قال علی علیه السلام فرمود حضرت علی علیه السلامافه الكلام الاطاله آفت سخن پرگوئی استای آنكه كلامت چو گل از خوشبویی است و ندر سخنت نهایت نیكوئی است خواهی كه نباشد سخنت بی تاثیر كم گوی كه آفت سخن پر گوئی استدعاایمان قلبی باید توام با اعمال صالح باشد. پروردگارا اعمال ما را صالح و شایسته و كارساز و مقبول درگاهست قرار بده.آمین یا رب العالمین مسئله- مطهرات. ده چیز نجاست را پاك می كند. و آنها را مطهرات گویند اول آب، دوم زمین، سوم آفتاب، چهارم استحاله، پنجم انتقال، ششم اسلام، هفتم تبعیت، هشتم برطرف شدن عین نجاست، نهم استبراء حیوان نجاستخوار- دهم غائب شدن مسلمان،‌احكام اینها را بطور مفصل در رساله های عملیه مراجع تقلید خود بخوانید.حدیث- قال علی علیه السلام فرمود حضرت علی علیه السلامو اتقوالله الذی ان قلتم سمع و ان اضمرتم علم از مخالفت و نا فرمانی خداوندی بترسید كه هر چه بگوئید می شنود و هر چه پنهان دارید می داند.مومن ز خدا جدا شدن نتواند هم ترس كند از او هم او را خواندهر ذكر كه می كنی خدا می شنود هر فكر كه می كنی خدا می دانددعا- عهد دو گونه است عهد و پیمانی كه مردم با یكدیگر می بندند و باید به آن وفادار باشند. و هر گونه تعهدی كه انسان بین خود و خدا داشته باشد عهد الهی است پروردگارا ما را از عهد شكنان قرار نده. آمین یا رب العالمین مسئله- ظرفی كه از پوست سگ یا خوك یا مردار ساخته شده خوردن و آشامیدن از آن طرف حرام است وضو گرفتن و غسل كردن با آن چه ظرف باطل است احتیاط واجب آنست كه چرم سگ و خوك و مردار را اگر چه ظرف هم نباشد استعمال نكنند.حدیث- قال علی علیه السلام فرمود حضرت علی علیه السلاماجتناب السیات اولی من اكتساب الحسنات. دوری كردن از بدیها بهتر است از بدست آوردن نیكی ها است.ای گشته به تیشه خطا خانه خراب اندر عقب صواب چندان مشتابجان را اگر از خطا بپردازی به (بهتر) چون ترك خطاست بهتر از درك صوابدعا- رسول اكرم فرمودند صله رحم یعنی پیوند با خویشاوندان شهرها را آباد می سازد، و بر عمرها می افزاید، گر چه انجام دهندگان آن از نیكان هم نباشند و بهترین راه برای خدمت به آنان این است كه لااقل از تو آزار و مزاحمتی نبینند. پروردگارا ما را از كسانی قرار بده كه صله رحم بجا می آورند و خویشاوندان از ما آزار و مزاحمتی نبینند. مسئله- در وضو واجب است صورت و دستها را بشویند و جلوی سر و روی پاها را مسح كنند. و در ازای صورت را باید از بالای پیشانی جاییكه موی سر بیرون می آید تا آخر چانه شست و پهنای آن به مقداری كه بین انگشت وسط و شست قرار می گیرد باید شسته شود و اگر مختصری از این مقدار را نشویند وضو باطل است، و برای اینكه یقین كنند كاملاً شسته شده باید كمی اطراف آنرا هم بشویند.و بعد دست راست و بعد دست چپ از بالای آرنج تا سر انگشتان را بشویند برای آنكه یقین كند آرنج را كاملاً شسته باید مقداری بالاتر از آرنج را هم بشویند ولی حتماً تا سر انگشتان را بشویند.حدیث- قال علی علیه السلام- فرمود حضرت علی علیه السلاماحترسوامن سوره الاطراء و المدح فان لها ریحاً خبیثه فی القلب. از مدح بی جا و تملق بپرهیزید زیرا روح را آلوده و نا پاك می سازد.هشدار كه گوش بر تملق ندهی یا آنكه به مدح خویشتن دل ننهیمدح تو اگر تو را به خود غره كند تاریك شوی اگر چه روشن چو مهیغره= مغرور- غره= شب اول ماهدعا- از صحیفه سجادیهپروردگارا بر محمد و آل او درود فرست و ما گناهكاران را از ستم در عظمت خود بازدار چون ارتكاب گناه و عدول از حق، خود یك نوع جوری است نسبت به عظمت خالق.آمین یا رب العالمین مسئله- وضوی ارتماسی آنست كه انسان صورت و دستها را به قصد وضو در آب فرو برد یا آنها را در آب فرو برد و به قصد وضو بیرون آورد. اگر موقعی كه دستها را در آب فرد می برد نیّت وضو كند تا وقتی كه آنها را از آب بیرون می آورد و ریزش آب تمام میشود به قصد وضو باشد وضوی او صحیح است و نیز اگر موقع بیرون آوردن از آب قصد وضو كند و تا وقتی كه ریزش آب تمام میشود بقصد وضو باشد وضوی او صحیح است. حدیث قال علی علیه السلام فرمود علی علیه السلاماحذر اللسان فانه سهم یخطی.از شر زبان بترس زیرا او چون تیری است كه به خطا میرود آن قوم كه نیستند از بی خردان اندیشه نكرده كی گشایند زبان پیوسته ز لغزش زبان دوری كن كین تیر نمی نشیند آخر به نشاندعا- جابر از امام محمد باقر علیه السلام كه فرموده پنج روح برای مقربین اولیاء خدا است روح قدس كه با آن همه چیزها را میدانند. و روح ایمان كه با آن خدا را عبادت و بندگی می نمایند، و روح شهوتی كه با آن از طعام و نكاح لذت و بهره می برند، و روح بدن كه با آن به آهستگی و نرمی راه میروند، و چهار روح برای اصحاب یمین مومنین است چون روح قدس در ایشان نیست،‌و سه روح برای اصحاب شمال كفار و منافقین است چون د ارای روح ایمان نمیباشند. جمع روح بفتح را است كه به معنی آسایش میباشد. پروردگارا ما را از آسایش های زندگی بهره مند بفرما. آمین یا رب العالمین مسئله- شرایط وضو سیزده چیز است.اول آب وضو پاك باشد دوم مطلق باشد سوم آنكه آب وضو و فضائیكه در آن وضو می گیرد مباح باشد چهارم آنكه ظرف آب وضو مباح باشد پنجم آنكه ظرف آب وضو طلا و نقره نباشد ششم آنكه اعضای وضو موقع شستن و مسح كردن پاك باشد هفتم آنكه وقت برای وضو و نماز كافی باشد هشتم آنكه بقصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم وضو بگیرد و اگر برای خنك شدن یا بقصد دیگری وضو بگیرد باطل است. نهم آنكه وضو را به ترتیبی كه گفته شد. بجا آورد اول صورت و بعد دست راست و بعد دست چپ را بشوید و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح نماید و باید پای چپ را پیش از پای راست مسح نكند. و اگر به این ترتیب وضو نگیرد باطل است.شرط دهم آنكه كارهای وضو را پشت سر هم انجام دهد.شرط یازدهم آنكه شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد و اگر دیگری او را وضو دهد- یا در رساندن آب بصورت و دستها و مسح سر و پاها باو كمك نماید، وضو باطل است دوازدهم آنكه استعمال آب برای او مانعی نداشته باشد سیزدهم آنكه در اعضاء وضو مانعی از رسیدن آب نباشد. حدیث- قال علی علیه السلام فرمود حضرت علی علیه السلاماحدر كل عمل اذاسئل عنه عامله استحیی منه و انكره از هر كاری كه چون از كننده اش بپرسند شرم آورد و منكر بجا آوردنش شود دوری كن.آن راه كه هر رونده را زار كند و ان كار كه هر عزیز را خوار كند كاری است كه از كننده اش چون پرسند از وحشت رسوا شدن انكار كنددعا- سپاس خدای را كه ما را به حقیقت توبه و بازگشت از گناه راهنمایی نمود، توبه ای كه آنرا نیافته ایم جز بفضل و احسان او، سپس اگر از فضل و بخشش او جز همان نعمت توبه را بشمار نیاوریم نعمت او در حق ما نیكو و احسانش درباره ما بزرگ و فضلش بر ما عظیم میباشد. توبه گناهان را می برد و زشتیها را میشوید و خدا را خوشنود می گرداند. حضرت علی علیه السلام فرمودند هیچ شفیع و خواهشگری پیروزتر و رهاننده تر از توبه و بازگشت نیست. پروردگارا ما را از توبه كنندگان واقعی قرار بده. آمین یا رب العالمین. مسئله- چیزهایی كه وضو را باطل میكند هفت چیز است.اول بول دوم غائط سوم باد معده و روده كه از مخرج غائط خارج میشود چهارم خوابی كه بواسطه آن چشم نبیند و گوش نشنود ولی اگر چشم نبیند و گوش بشنود وضو باطل نمیشود. پنجم چیزهایی كه عقل را از بین می برد. مانند دیوانگی و مستی و بیهوشی. ششم استحاضه زنان. هفتم كاری كه برای آن باید غسل كرد مانند جنابت. حدیث فرمود علی علیه السلام احسن الصدق الوفا بالعهد.پسندیده ترین انواع راستگویی وفا كردن به عهد و پیمان است.ای آنكه ترا وفای عهد آئین است رسم تو همیشه در خور تحسین استهر عهد كه بسته ای بر آن عهد بمان ز آنروی كه بهترین صداقت این است دعا- در درود بر رسول خدا صلی الله علیه و آله. گفته اند صلوات بر آن حضرت برای فرستنده است كه بر اثر این عمل پاداش می یابد. زیرا خدای متعال درجه و مقامی به آن بزرگوار داده و نعمت هایی باو بخشیده كه درود و دعا بر آن چیزی نمی افزاید. از حضرت صادق علیه السلام رسیده كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود هر كه بر من درود فرستد خدا و فرشتگان بر او درود فرستند و باز هم حضرت صادق علیه السلام فرمودند كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود صداهاتان را به درود بر من بلند كنید كه نفاق و دورویی را از بین می برد. پروردگارا ما را از درود فرستندگان بر رسول اكرم با صدای بلند قرار بده تا انشاء الله خدا و فرشتگان هم بر ما درود بفرستند. آمین یا رب العالمین مسئله وضوی جبیرهچیزی كه با آن زخم و شكسته را می بندند و دوایی كه روی زخم و مانند آن می گذارند جبیره نامیده میشود. و باید به طور معمول وضو گرفت در صورتیكه آب برای زخم ضرر نداشته باشد و روی زخم باز باشد.حدیث قال علی علیه السلام فرمود حضرت علی علیه السلاماحسن العدل نصره المظلومنیكو ترین عدالتها، یاری كردن ستمدیده است.كاری بكن ای راهبر پاك نهاد تا كاخ ستم شود خراب از بنیادگر دادرسی به داد مظلوم برس كاین دادرسی است بهترین شیوه داددعا- ای انجام دهنده وعده، ای وفا كننده گفتار، ای بدل كننده بدیها به چندین برابرش از خوبیها، پروردگارا بدیهای ما را به خوبی ها به لطف و كرمت بدل بفرما،‌آمین یا رب العالمین مسئله- غسلهای واجب هفت است اول غسل جنابت دوم غسل حیض سوم غسل نفاس چهارم غسل استحاضه پنجم غسل مس میت ششم غسل میت هفتم غسلی كه به واسطه نذر و قسم و ; مانند اینها واجب میشود.حدیث قال علی علیه السلام. فرمود علی علیه ال سلاماحسن الكلام مالا تمجه الا ذان و لا یتعب فهمه الاذهان بهترین سخنها آنست كه گوش از شنیدن آن بیزار نباشد و فهم از درك آن خسته نگردد.دانی كه همی بود كدامین گفتار در زمره بهترین سخنها بشمارآن گفته كه گوش از آن نباشد بیزار یا ذهن ز فهم آن نبیند آزار دعابار خدایا چون بر فرشتگان و فرستادگانت درود فرستادی و درود ما را بایشان رسانیدی پس به سبب گفتار نیكو صلوات درباره ایشان كه راه آنرا تو گشودی توفیق و جور شدن اسباب را تو عطا فرمودی بر ما درود فرست رحمت خود را بما ارزانی دار كه تو بسیار بخشنده و بزرگواری. آمین یا رب العالمین. مسئله – غسل جنابت بد و چیز انسان جنب میشود.اول جماع دوم بیرون آمدن منی: چیزهایی كه بر جنب حرام است پنج چیز بر جنب حرام است اول رساندن جایی از بدن به خط قرآن یا باسم خدا و پیغمبران و امامان علیهم السلام بطوری كه در وضو گفته شد. دوم رفتن در مسجد الحرام و مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم اگر چه از یك در داخل و از در دیگر خارج شود سوم توقف در مساجد دیگر ولی اگر از یك در داخل و از دیگر خارج شود با برای برداشتن چیزی برود مانعی ندارد و احتیاط واجب آنست كه در حرم امامان همه توقف نكند. چهارم گذاشتن چیزی در مسجد پنجم خواندن سوره ای كه سجده واجب دارد حدیث قال علیه علیه السلام فرمود حضرت علی علیه السلاماحسن المقال ما صدقه الافعالنیكو ترین سخنها آنست كه كردار گوینده آنرا تصدیق كندحرفی كه ز جامه عمل بیزار است از كس مشنو كه سر بسر پندار است آن گفته كه در برابرش كردار است در دیده عقل بهترین گفتار است دعابار خدایا به بخشش خود ما را از بخشش بخشندگان بی نیاز گردان و با صله و پیوستن ما را از ترس كسانیكه با ما قطع كرده دوری می گزینند نگهدار تا با بخشش تو به دیگری رو نیاز نداریم و با احسان تو از دیگر نترسیم آمین یا رب العالمین. مسئلهغسل جنابت به خودی خود مستحب است و برای خواندن نماز واجب است و مانند آن واجب میشود ولی برای نماز میت و سجده شكر و سجده های واجب قرآن غسل جنابت لازم نیست.حدیثقال علی علیه السلام. فرمود حضرت علی علیه السلام احمد من البلاغه الصمت حین لا ینبغی الكلام ستوده ترین انواع بلاغت خاموشی در جایی است كه سخن گفتن سزاوار نباشد.آنجا كه صلاح كار در دم زدن است خاموش مباش تا سخن در دهن است و آنجا كه دم از سخن فرو باید بست بهر تو سكوت بهتر از هر سخن است دعاپروردگارا بر محمد و آل او درود فرست و ما را با یاد خود و كردار پسندیده بقرب رحمت خود نزدیك نما آمین یا رب العالمین مسئلهغسل را چه واجب باشد و چه مستحب بدو قسم میشود انجام داد ترتیبی و ارتماسی در غسل ترتیبی باید به نیت غسل اول سر و گردن بعد طرف راست و بعد طرف چپ بدن را بشویند و اگر عمداً یا از روی فراموشی یا بواسطه ندانستن مسئله به این ترتیب عمل نكند غسل او باطل است.در غسل ارتماسی اگر به نیت غسل ارتماسی به تدریج در آب فرو رود تا تمام بدن زیر آب رود غسل او صحیح است و احتیاط آن است كه یك دفعه زیر آب رود.حدیث قال علی علیه السلاماخف الناس من ظن انه اعفل الناسسبك ترین مردم كسی است كه خود را از همه خردمند تر پندارد هر كس كه به خویش غره شد كور و كر است زین روی ز عیب خویشتن بی خبر استآن كز همه خوانده خویش را عاقل تر خود از همه فی الحقیقه بی عقلتر استدعابار خدایا بر محمد و آل او درود فرست و ما را از خشم خود نگهدار و به لطف خود حفظ فرما و به راه راست بسوی خود راهنمایی كن و از رحمت خود دور مگردان، زیرا هر كه را تو از خشم خود نگهداری از هر پیشامدی سالم و بی گزند می ماند، و هر كه را بصراط مستقیم راهنمایی فرمایی بحقایق پی برده و دانا میشود. مسئلهدر غسل ارتماسی باید تمام بدن پاك باشد ولی در غسل ترتیبی پاك بودن تمام بدن لازم نیست و اگر تمام بدن نجس باشد و هر قسمتی را پیش از غسل دادن آن قسمت آب بكشد كافیست. حدیث قال علی علیه السلام. فرمود حضرت علی علیه السلام اخوك من و اساك فی الشدهبرادر حقیقی تو كسی است كه در سختی ها تو را یاری كندچون از تو برادر تو بیزار شود هر چند كه یار تواست اغیار شودآنست برادر تو كاندر سختی بهر تو برادرانه غمخوار شوددعا- بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و ما را از سختی پیشامدها و اندوههای روزگار، و بدی دامهای شیطان، و تلخی غلبه پادشاه حفظ فرما و ما را به آنچه خیر ما در آن است راهنمایی نما. آمین یا رب العالمین. مسئله- استحاضه سه قسم است قلیله و متوسطه و كثیره در استحاضه قلیله زن باید برای هر نماز یك وضو بگیرد.در استحاضه متوسطه باید زن برای نماز صبح غسل كند تا صبح دیگر برای نمازهای خود كارهای استحاضه قلیله را كه در مسئله پیش گفته شد انجام دهد در استحاضه كثیره علاوه بر كارهای استحاضه متوسطه یك غسل برای نماز ظهر و عصر و یكی برای نماز مغرب و عشاء بجا آورد و بین نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء فاصله نیندازد و اگر فاصله بینداز باید برای نماز عصر و عشاء غسل كند. حدیث قال علی علیه السلام فرمود حضرت علی علیه السلاماذا صنعت معروفاً فاستره و اذا صنع الیك معروف فانشره چون كار نیكی انجام دادی آنرا پوشیده دار و چون به تو نیكی شد آشكار ساز ای آنكه به عرصه مروت مردی وی آنكه به بخشش و سخاوت فردیپوشیده مدار اگر كه احسان دیدی پوشیده بدار اگر كه احسان كردی دعابار خدایا بر محمد و آل او درود فرست و سلامتی دلهای ما را در یاد عظمت و بزرگی خود، و آسایش تن های ما را در سپاسگزاری خود، و شیرینی زبان های ما را در بیان نعمت خود قرار ده، آمین یا رب العالمین مسئلهحیض- خون حیض در بیشتر اوقات، غلیظ و گرم و رنگ آن سرخ مایل به سیاهی یا سرخ است و با فشار و كمی سوزش بیرون می آید.زنهای سیده بعد از تمام شدن شصت سال یائسه می شوند یعنی خون حیض نمی بینند و زنهائیكه سیده نیستند بعد از تمام شدن پنجاه سال یائسه میشوند.حدیث قال علی علیه السلام.سامع الغیبه احد المغتابین. فرمود حضرت علی علیه السلامشنونده و گوش كننده غیبت خود یكی از غیبت كنندگان به شمار می آید. چون از بد من عدو كند با تو سخن گر گوش دهی تو هم عدوئی با منزیرا گنه گوش بغیبت دادن خود نیست كم از گناه غیبت كردن دعا- بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و ما را از دعوت كنندگان خود كه بسوی تو میخوانند، و از راهنماییان خود كه براه تو راهنمایی می نمایند،‌و از نزدیكان به رحمت خود كه بتو نزدیكند قرار ده ای بخشنده ترین بخشندگان. آمین یا رب العالمینمسئله- چند چیز بر حائض حرام است اول عبادت هایی كه مانند نماز باید با وضو یا غسل یا تیمم بجا آورده میشود ولی بجا آوردن عبادت هایی كه وضو و غسل و تیمم برای آنها لازم نیست مانند نماز میت مانعی ندارد.دوم تمام چیزهایی كه بر جنب حرام است سوم جماع كردن. ادامه خواندن مقاله پرواز بسوي پروردگار يكتا – اعمال صالح- احكام-اخلاق-دعا

نوشته مقاله پرواز بسوي پروردگار يكتا – اعمال صالح- احكام-اخلاق-دعا اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله پيامهاي قرآن

$
0
0
 nx دارای 15 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : صرفنظر از زمان وحی آیه ها،ملاحظه می شود که اولین سوره قرآن سوره الفاتحه می باشد. با کمی دقت ملاحظه می شود که تمام سوره های قرآن « جز سوره توبه» با بسم الله الرحمن الرحیم شروع می شنوند وهیچکام شماره ندارند جز آنکه در آغاز سوره الفاتحه آمده واولین آیه قرآن میباشد . به عبارت دیگر اولین آیه آن سوره فاتحه می باشد. این ویژگی انسان را به تفکر وامی دارد و راین سؤال مطرح می شود که دلیل این تمایز چیست؟ باتعمق در واژه های این سوره وترتیب توالی آنها مواردزیر ویژگیهای قابل استنتاج می باشد. 1 بسم الله الرحمن الرحیم آیه ایست که صفات رحیم و رحمان بودن پروردگار را مطرح می نماید. (1) آیا دلیل خاصی وجود دارد که از میان اسامی متعد خداوند که در قرآن آمده است رحیم و رحمان بودن پروردگار در صدر دیگر پیامهای قرآن قرار دارد و زینت بخش دروازه ورودی قرآن شده است؟ 2 از سوی دیگر می بینیم که در متن این سوره به این دو صفت بصورت یک آیه مستقل اشاره می شود(آیه سوم سوره الفاتحه). 3 آیه های 1،2، 3، و4 بیانگر صفات خداوند می باشند و3 آیه آخرتقاضاهای یک مؤمن را برمی شمارد. 4 صفت رحیم بر صفت رحمان تقدم دارد. رحیم نشانه عشق خداوند به انسانهای مؤمن و رحمانیت نشانه محبت خدا به کلیه انسانهاست. تمایز عشق بر محبت تقدم و الویتی است که انسان مؤمن بر دیگر انسانها دارد. ولی در عین حال غیر مؤمنین اررحمانیت پروردگار برخوردارند. بنا براین اولین استنتاج اینستکه :قرآن در اولین آیه برتبعیض خط بطلان می کشد. جدول زیرتوالی 4 آیه اول سوره الفاتحه رانشان میدهد.. اگر به صفاتی که در این جدول آمده انداز بعد عملکرد نگاه گنیم ودرمنابع آنها دقت نمائیم ملاحطه میگرد که رحیم و رحمن دو بار تکرارشده و توالی صفات رحیم و حمان حاکی از اینستکه قرآن قلب/دل انسان را در مرحله ای مقدم برعقل قرار داده است. عبارت الایمان بالنیه وعبارات مشابه آن که درقرآن، احادیث، نهج البلاغه ومنابع معتبر اسلامی به کرات آمده است مؤید اهمیت قلب/دل وتقدم آن بر مغز است از سوی دیگر می بینیم که رحیم و حمان قبل از روز قیامت تکرار شده است . این نکرار وترتیب آن مؤید تقدم قلب/دل بر مغز و نیز اهمیت ونقش قلب/دل در اعمال انسان است. و از آن جائی که عمل انسان مصو خرد و عاطفه انسان است لذا می بینیم که این آیه در حالی که الویت را به قلب و اعمال برخاسته از آن می دهد ولی به بعد عقلانی رفتار نیز توجه نموده و ترکیب هر دو را توصیه می نماید. می بینیم که سوره توبه با بسم الله الرحمن الرحیم شروع نمی شود. دلیلش این است که سوره توبه از تنبیه اعمال بد بحث می نماید و تنبیه کردن با رحیم و رحمانیت فاصله بسیار دارند. این موضوع دلیل دیگری بر توجه ویژه اسلام به قلب و رفتر برخاسته از قلب می باشد. آیه پنجم این سوره ( ایا ک نعبد وایا ک نستعین ) در واقع پیمان بین انسان و پروردگار است. انسان اعلام می دارد که فقط خداوند را پرستش می کند نه کس دیگری را. گر چه این پیمان از طریق دو واژه ( ایاک و نعبد) بیان می گردد ولی در زیر آن دریائی از معنی نهفته است. اولا اعتراف به یگانه پرستی است. ثانیا بر بت پرستی و شرک خط بطلان می کشد. چون اگر قرار باشد انسان خدائی را بپرستد که در4 آیه اول سوره فاتحه توصیف شده دیگر بت پرستی مفهومی نخواهد داشت. دومین قسمت این آیه (ایا ک نستعین ) در واقع مکمل قسمت اول است و نتایج دوگانه فوق را استوارتر می نماید. بدین معنی که نه تنها فقط پروردگاررا بندگی می نماید بلکه او را تنها منبع کمک واستعانت اعلام می دارد وفقط از او یاری و مدد می جوید نه ازدیگران. آیه ششم این سوره آنچه را که بشردر برابرعهدی که با پروردگارش درآیه پنجم بسته است تقاضا می نماید بیان می کند. پاداشی که تقاضا می شود اینستکه خداوند راه مستقیم را به بندگانش نشان دهد. بنابراین پیام بنیادی که در این آیه نهفته است اینسکه:پاداش بندگی خدا نمودن به راه ارست رهنمود شدن است. آیه هفتم سوره الفاتحه بر افراد ویا عواملی که ممکن است بشر را از راه خدائی منحرف نمایند راه را می بندد و ویژگیهای راه مستقیم را بیان می کند. این آیه سه ویژگی اساسی برای راه مستقیم معرفی مینماید. این ویژگیها عبارتد از:1- راه مستقیم نعمتهای خداوند را در بر دارد. یعنی کسی که در راه خدا حرکت کند نعمتهای خداوند توشه راهش میباشد.2- راه مستقیم ازاراه مغضوبین خداوند جداست.3- – راه مستقیم ازاراه گمراهان جداست. مطالبی را که در باره سوره الفاتحه بیان گردید میتوان بصورت زیر خلاصه نمود.1- این سوره رحیم و رحمان بودن خداوند را بعنوان الگوئی که لازمه ایمان است معرفی می نماید. دل /قلب انسان را بعنوان مبناء اعتقادات معرفی می نماید. 2- صفت رحیم حاکی از نهمت های وژه خداوند برای مؤمنین است.3- صفت رحمان نشانه فیض خداوند برای بشریت( حتی) غیر مسلمانان است که مؤید این است که اسلام تبعیض قائل شدن را رد می نماید. 4- این آیه چند اصل مهم اعتقادی اسلام را معرفی می نماید. این اصول عبارتند ازآفرینش جهان هستی توسط خداوند متعال ، این که خداوند مالک روز قیامت است، فقط خداوند شایسته پرستیدن است، خدا پرستان فقط به خدا پناه می برند و استعاعت طلب می نمایند، بندگان مؤمن راه مستقیم را آرزو می کنند، راه مستقیم نعمت خدا ست که به بندگانش هدیه می فرماید، راه مستقیم با راه مغضوبین خداوند و گمراهان فرق دارد. و بالاخره چکیده دستورالعمل رفتاری این آیه در این خلاصه میشود که: ایده ا ل پرهیزکاران در راه مستقیم حرکت کردن و بهره مندی از نعمات خدائی است. در حقیقت این آیه چهار چوب کلی و مسیری را که یک فرد باید طی نماید تا رستگار شود معرفی می نماید. به این دلیل ست که از آیات بسیار اساسی قرآن می باشد و هر مسلمان حد اقل ده بار( دو بار در هر نماز) انرا می خواند. شالوده ای که در این آیه طرح و معرفی شده است در دیگر سوره ها و آیه ها ملاحظه می کنیم. اگر قرآن را ورق بزنیم ملاحظه می کنیم که سوره البقره بلا فاصله بعد از سوره الفاتحه می باشد. در آیه دوم سوره بقره خداوند قرآن کریم را بعنوان منبع بی شک و تردید راهنمای متقین معرفی مکند و در آیه های بعدی از یکطرف شرائط لازم برای متقی بودن را بیان میدارد واز طرف دیگر ویژگیهای گمراهان وکافران را برمی شمارد. ( آیه های 3 و 4 بقره) کاربردهای سوره الفاتحه الف- کاربرداجتماعی سیاسی تقدم وتوالی سوره های الفاتحه و البقره و ارتباط و هخوانی محتوای انها با اصول علم مشاوره و راهنمائی مطابقت می نماید. در واقع سوره الفاتحه نقش مشاوره دارد زیرا به امور بنیادی و ریشه ای اختصاص دارد و بقیه سوره های قرآن منابعی هستند که ما را راهنمائی می نمایند ( راههای عملی برای رسیدن به هدف ). ازنظر کاربردی ین سوره اهمیت ویژه ای دارد. از یکطرف شالوده ایمان را پی ریزی می نماید و از طرف دیگر چهار چوبی برای عملکرد بر اساس ایمان را در اختیار ما قرارمیدهد.اگر قرار باشد که انسان فقط خداوند متعال را پرستش کند دیگر انسان پرستی هائی که دراکثر نقاط جهان ودر قالبهای متفاوت دیده می شود از بین خواهد رفت. دراکثر نقاط جهان ( بویژه در آمریکا) پیوستن به احزاب سیاسی انگیزه ایدئولوژیک ندارد و و در اکثر موارد دسترسی پیدا کردن به امکانات بیشتر( مالی، سیاسی، اجتماعی، قدرت گرا) مانگیزه اصلی می باشد. سوء استفاده رهبران ازملتهایشان از پدیدهای بارز جهان امروزمی باشد که در قالب احزاب سیاسی متبلور شده اند.اگر قرار باشد که فقط دست استعانت بسوی خدا دراز کنیم دراین صورت در برابر قدرتمندان اقتصادی و یا سیاسی خودمان را ذلیل نمی کنیم تا به نون و نوائی برسیم. اگر ملتی به چنین مقطعی برسد قدرتمندان آن جوامع قادر نخواهند بود برای رسیدن به هدفهای شخصی، اقتصادی ، سیاسی ، و یا هرسه ابنها از مردم سوء استفاده نمایند. چون راه ملت راه قرآنی (صراط لمستقیم) باشد قدرتمندان راهی جز این در اختیار نخواهند داشت. بنابر این سوره الفاته نه تنها راهنمای ملت هاست بلکه راهنمای دولتمردان نیز میباشد. ب- کاربد آموزشیاین سوره کاربردی بسیار با ارزش در آموزش کودکان و نو جوانان دارد. همچنانکه این سوره سرآغاز قرآن است باید سرلوحه آموزش کودکان در ممالک اسلامی قرار گیرد. اگر ممالک اسلامی بتوانند نظاهای آموزشی خود را در جهتی هدایت نمایند که اعتقاد به روز قیامت درملتشان قوی باشد جرم، جنایت، تجاوزگریها، و بیعدالتی از بین خواهد رفت. دانش آموخته گان چنین نظامهای آموزشی هیچگاه اکتشافات علمی خود را نه بر علیه بشریت بکار می برند ونه آنها را در اختیار کسانی می گذارند که چنین قصدی داشته باشند. اینان هرچه مراحل عای تر علمی را طی کنند و به اکتشافات جدیدتری دسترسی پیدا نمایند ایمانشان به خالق هستی بیشتر می گردد. اینان هیچگاه دچار کیش شخصیت و منیت نشده بلکه تواتائی علمی خود را نعمت اللهی تلقی کرده و خداوند را سپاسگزارتر می شوند. مطالبی که در مورد سوره ا لفتحه بیان دید در105 بیت اول لیلی ومجنون نظامی نیز دید مشود( نظامی صفحات 295- 298 تئوری اسلامی نوآوری و مقایسه آن با تئو ریهای علمی نو آوری پدیده ایست که چون تغییر به همراه دارد با مقاومت روبرو می شود. دانشمندان جامعه شناسی و رونشناسی از دیدگاهای مختلف با نو آوری برخورد کرده و تئوریهای متعدی عرضه نموده اند. صرفه نظر ازتفاوتهائی که دراین تئوریها دیده می شود ولی همه آنها معترفند که مقاومت در برابرپذیرش پدیده نو مشکل ترین مانعی است که در برابر نوآوری ها قرار دارد. بنابراین تلاش کردهاند تا با ارائه تئوریهای مختلف راه حلهائی برای از بین بردن مقاومت عرضه نمایند. تحقیقات رواشنا سی و جامعه شناسی ( 2003 ) حاکی از این است که سه دلیل عمده باعث مقاومت در برابر نوآوریها وجود دارد که عبارتند از:1- پدیده قبلی یا بصورت یک عادت رفتاری درآمده (مثل مشروب خوردن و یا استفاده از مواد مخدر) و یا ابزار و روشی است که تکراردر کار برد باعث سهولت استفاده شده و بصورت عادت در آمده ( مانند روشهائی که یک معلم سالها بکار برده ). درهردو حالت چون ترک عادت مشکل است لذا در برابر آن مقاومت می شود. 2- ترس از دست دادن منافع باعث مقاومت می شود.3- ترس از رویاروئی با مشکلاتی که از پدیده نو ناشی می شود ایجاد مقاومت می کند.اگر بخواهیم وجه مشترک کلیه تئوریهائی که در مورد نوآوری عرضه شده بدست بیاوریم متوجه می شویم همگی درضرورت آگاهی دادن و فرصت برای بررسی پدیده جدید و مقایسه آن با پدیده قدیمی متفق القول هستند. اینک تئوری نوآوری ادگاد شا ین ( 1975، شاین ) که پبشتاز روانشناسی صنعتی در آمریکا می باشد و حتی از کارل راجرز( راجرز 1972) که پدر نو آوری نام گرفته گوی سبقت را ربوده بصورت خیلی مختصر توضیح می دهم تا ادراک مطالب بالا وآنچه در صفحات بعد می آید آسان تر گردد. در توصیف تئوری شاین تلاش خوام نمود تا آنرا بصورتی بیان کنم که اولا برای همگان قابل درک باشد ثانیا درکیفیت علمی آن دخل و تصرف صورت نگیرد. ( برای اطلاع بیشتر از این تئوری به فهرست منابع مراجعه فرمائید) ادامه خواندن مقاله پيامهاي قرآن

نوشته مقاله پيامهاي قرآن اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


مقاله به دنبال موفقيت در توسعه مديريت استراتژيك

$
0
0
 nx دارای 4 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : به دنبال موفقیت در توسعه مدیریت استراتژیك پروفسور پیتر دراكر در كتاب جدید و ارزنده خود، پس از كتاب مشهور «جامعه پس از سرمایه داری» الگوهای جدید را در مدیریت مورد بررسی قرار داده است، به نحوی كه توانسته اند برداشت ها و تصورات اساسی ما را درباره كارهای مدیریتی و اصول مدیریت تغییر دهند. پروفسور دراكر، واقعیت های مطرح در استراتژی را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده، نشان می‌دهد كه در دوره‌ای از دگرگونی‌های سریع چگونه می‌توان «رهبری» و «پیشگامی» را یدك كشید. دراكر «انقلاب نوین اطلاعاتی» را تشریح می‌كند. و روی اطلاعات مورد نیاز مدیران اجرایی و نیز اطلاعاتی كه مدیران اجرایی باید به دیگران بدهند، بحث می‌كند. او بهره وری كارگران علمی را مورد تجزیه و تحلیل قرار می ‌دهد كه برای دستیابی به بهره وری بیشتر به تحولاتی دربرداشتهای اساسی افراد و سازمانها و نیز به تغییراتی ساختاری در خود كار نیاز است. دراكر در پایان آخرین چالش را كه «مدیریت برخورد» است عنوان می‌كند، كه فرد ضمن حفظ وضع موجود در فكر برنامه ریزی نیمه دوم و البته متفاوت عمر خود باشد. خلاصه اینكه نظریه های انقلابی وچشم اندازهای جدید، پیرامون مسایل عمده مدیریت «فردا» همان چیزهایی است كه پیتر دراكر، مهمترین متفكر زنده عصر حاضر در علوم اجتماعی و مدیریت در این كتاب عرضه كرده است. این كتاب با مقدمه ای از مترجم و نویسنده شروع می‌شود و پروفسور داكر بیان می‌دارد كه این كتاب منحصراً با «موضوعات داغ فردا» سر و كار دارد. مطالبی بسیار حیاتی كه بی تردید ، چالش‌های عمده فردای ما را تشكیل خواهد داد. « این كتاب، نه كتابی است درباره آینده و نه یك كتاب پیشگویی، چالش ها و مطالبی كه در این كتاب مورد بحث قرار گرفته ، هم اكنون مبتلا به تمامی كشورهای توسعه یافته فعلی و غالب كشورهای توسعه یافته در حال ظهور است.» مطالب كتاب از یك نظم منطقی برخوردار است و ترجمه كتاب سلیس و روان می‌باشد. نویسنده در تمامی مباحث، مثالهایی روشن و عینی برای تفهیم بهتر مطالب بیان می دارد كه این مثالها به درك بهتر خواننده كمك می‌كند. ادامه خواندن مقاله به دنبال موفقيت در توسعه مديريت استراتژيك

نوشته مقاله به دنبال موفقيت در توسعه مديريت استراتژيك اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله هدايت کننده هاي سيال

$
0
0
 nx دارای 44 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه از هدایت كننده های سیال بمنظور اتصال اجزاء مختلف سیستم هیدرولیك به یكدیگر استفاده می شود . عملكرد صحیح مدار به انتخاب مناسب ، و بازده این خطوط انتقال بستگی دارد . خطوط مذكور بایستی ضمن تحمل فشار كاری و ضربات هیدرولیكی تولید شده توسط سیستم از اندازه های مناسب جهت انتقال دبی حجمی مورد نیاز و قابلیت مونتاژ و دمونتاژ مناسب با حفظ خاصیت آب بندی بر خوردار باشند و افت فشار ایجاد شده ناشی از اصطحكاك داخلی آنها نیز به حداقل برسد .   انتخاب هدایت كننده ها هنگام انتخاب نوع هدایت كننده ، نكات زیر باید به دقت مورد بررسی قرار گیرند : 1- خطوط باید توانایی تحمل فشار كاری را بصورت پیوسته دارا بوده و بتوانند تا چهار برابر فشار كاری را بصورت لحظه ای تحمل نمایند . 2- خطوط انتقال ، به منظور نصب تجهیزات لازم در طول آنها باید از استحكام كافی بر خوردار باشند . 3- قطر خطوط انتقال بایستی به اندازه كافی بزرگ باشد تا از افت قشار غیر مجاز ( بیش از 10/0 فشار اولیه ) جلوگیری شود . 4- به منظور كاهش جریانهای آشفته و افتهای اصطحكاكی ، سطوح داخلی خطوط انتقال می بایست از صافی مناسب بر خوردار باشند . 5- مواد تشكیل دهنده خطوط انتقال باید با سیال گذرنده از آنها سازگار باشد . 6- جهت سهولت در باز و بستن و یا تعویض اجزاء از پایانه هاو اتصالات مناسب استفاده شود . 7- در كاربرد ویژه مانند صنایع هوایی و فضایی باید به فاكتور وزن نیز توجه گردد .   انواع هدایت كننده ها هدایت كننده های سیال در انواع زیر در جهت كاربردهای متفاوت در دسترس می باشند: 1- لوله های صلب فولادی 2- لوله های نیمه صلب 3- لوله های پلاستیكی 4- شیلنگهای انعطاف پذیر لوله های صلب فولادی این لوله ها كه با انواع رزوه های مخروطی و مستقیم در دسترس می باشند . ، به دلیل عملكرد مطلوب ، در دسترس بودن ، قیمت مناسب و دارا بودن مقاومت مكانیكی بالا ، به طور وسیع در صنعت هیدرولیك مورد استفاده قرار می گیرند . حجیم بودن ، وزن زیاد و نیاز به تعداد زیاد اتصالات از مهمترین معایب این نوع هدایت كننده ها به شمار می آید . لوله های صلب فولادی بر حسب قطر نامی و كد مشخصه ضخامت دیواره دسته بندی می شوند و در اندازه های نامی 8/1 تا .in 8 ( اندازه روزه ی لوله ) در چهر محدوده استاندارد برای ضخامت دیوار ه در دسترس می باشند ( جدول 8-1 ) . اتصالات به وسیله روزه های نر و ماده آب بندی می شوند . تعدادی از انواع اتصالات مورد استفاده جهت لوله های صلب در شكل 8-1 نشان داده شده اند . اتصالات روزه ای حد اكثر تا اندازه . in 4/1 1 استاندارد بوده و برای اندازههای بزرگتر در صورت نیاز از فلنجهای جوشی مطابق شكل 8-2 استفاده می گردد . جهت آب بندی از این فلنجها از واشر های پهن یا او- رینگ استفاده می شود . لوله های نیمه صلب لوله های نیمه صلب نیز مانند لوله های صلب به منظوراتصال بین نقاط ثابت در سیستم مورد استفاده قرار می گیرند . لوله های نیمه صلب بدون درز فولادی بیشترین كاربرد را در لوله كشی سیستم ها ی هیدرولیكی داشته و دارای مزایای مهمی نسبت به لوله های صلب می باشند . مونتاژاین لوله ها ساده تر بوده و نیازمند جوشكاری در اتصالات نمی باشند . به منظور كاهش تعداد اتصالات ، آنها را می توان به شكل دلخواه رخم نمود . در هنگام باز و بسته شدن ، مشكلات آب بندی كمتری دارند و در مصارف با دبی كم ، وزن آنها در مقایسه با انواع صلب كمتر و قیمت آنها ارزانتر است .   لوله های نیمه صلب نیز با توجه به ضخامت جداره و قطر خارجی سایز بندی می شوند . نرخ فشار قابل تحمل توسط لوله بر مبتای جنس و ضخامت دیواره مشخص می شوند . طراحی لوله های نیمه صلب بر مبنای قطر خارجی انجام شده و در اندازه های از . in16/1 و با افزایشهای 8/1 اینچی تا قطر خارجی .in 1در دسترس هستند . برای قطر های بالای . in 1 ، پله های افزایش قطر . in 4/1 می باشد . لوله های نیمه صلب توسط اتصال نشان داده شده در شكل 8-3 ( الف و ب ) به یكدیگر متصل می شوند . اغلب سر لوله به صورت 37 درجه لبه سازی شده و سپس در داخل اتصال قرار داده می شود . این لوله ها با دارا بودن قابلیت خم كاری ، در انواع بدون درز و با درز جوش الكتریكی و با جنسهای فولادی ، آلومینیومی و مسی در دسترس می باشند .   لوله های فولادی نیمه صلب در شعاع های استاندارد خم می شوند . شعاع خم تابعی از قطر خارجی بوده و حد اقل 5/2 تا 3 برابر آن می باشد . به منظور خم نمودن لوله ها با قطر های كوچك از دستگاههای خم كننده ی كارگاهی استفاده می شود . ولی خمكاری لوله ها با قطرهای بزرگ در كارخانجات و به توسط ماشین های مخصوص انجام می گیرد . لوله های فولادی بدون درز كه به طور كامل آنیل شده باشند برای خم كاری مناسب هستند .   از لوله های با جنس فولادی ضد زنگ و بدون درز كه به خوردگی مقاوم بوده و كاملاَ آنیل شده اند در فشارهای بالا ( bar 200یا بالاتر ) استفاده می شود . لوله های بدون درز تولید شده از آلیاژ های آلومینیوم ( بسته به نوع آلیاژ ) برای فشارهای كاری مختلف مورد استفاده قرار می گیرند.   لوله های مسی بدون درز و كاملاَ آنیل شده ، با دارا بودن خاصیت خم كاری مناسب برای انتقال سیالات غیر نفتی كاربرد دارند . برای آب بندی لوله ها از اتصالاتی مطابق شكل 8-4 استفاده می شود . در بعضی اتصالات عمل آب بندی ، در اثر تماس فلز با فلز انجام می گیرد و در بعضی دیگر از او – رینگ بعنوان واسطه آب بندی استفاده می شود . اتصالات مخروطی 45 درجه برای فشارهای بالا مورد استفاده قرار می گیرند ( شكل 8-5 ) . انواع دیگر اتصالات نیز در شكل 8-6 نشان داده شده اند . در مواقعیكه درجه حرارتهای بالا ، فشار زیاد و یا ارتعاش ، امكان آسیب رساندن به اتصالات را به وجود می آورند ، می توان از اتصالات جوشی نیز استفاده نمود . لوله های پلاستیكی این لوله ها مقبولیت زیادی در صنایع هیدرولیك به دست آورده اند . زیرا دارای قیمت مناسب و توانایی خم شدن در اطراف موانع بوده و براحتی دور یك قرقره جمع می شوند . به دلیل انعطاف پذیری زیاد ، آسیب آنها در مقابل ارتعاشات از لوله های فلزی كمتراست . استفاده از لوله ها با رنگهای متفاوت جهت تفكیك نمودن قسمتهای مختلف مدار ، مزیت دیگر این نوع لوله ها می باشد . اتصالات آنها مشابه انواع لوله های فولادی بوده و حتی بسیاری از اتصالات فولادی را می توان برای لوله های پلاستیكیب استفاده نمود (شكل 8-7 ) . در بعضی از طرحها با سوار كردن یك بوش فلزی روی لوله پلاستیكی ، مقاومت آن را در مقابل فشار بالا می برند . این لوله ها با اغلب روغنهای هیدرولیك سازگار بوده و معمولاَ در كاربرد های فشار پایین مورد استفاده قرار می گیرند . جنس لوله های پلاستیكی از پلی اتیلن ، پلی وینیل كلراید ، پلی پرو ویلن و نایلون می باشد كه ها جنس دارای خاصیت مخصوص به خود بوده و برای كاربرد های خاصی مناسب است . شیلنگهای انعطاف پذیر از این شیلنگها به طور وسیع برای اتصال اجزاء متحرك ماشین آلات و برای فشار های تا bar 650 استفاده می شود . سهولت نصب ، خاصیت جذب ضربات ، قابلیت باز و بسته شدن سریع اتصالات و همچنین عرضه در محدوده وسیعی از فشار ها ، استفاده از این لوله ها را در سیستم های هیدرولیك رایج نموده است . به عنوان مثال می توان به كاربرد این شیلنگها در ماشینهای ابزار ، كشاورزی و راهسازی اشاره نمود . این شیلنگها از تركیب حد اقل 3 لایه ( كه یكی از آنها سیم بافته شده است ) تا چندین لایه به منظور تحمل فشار های مختلف تولید می شوند ( شكل 8-8 ) . وضعیت لایه های مختلف در چهار نوع شیلنگ انعطاف پذیر در شكل 8-9 مشاهده می شود . ساختار شیلنگهای هیدرولیك شیلنگهای هیدرولیك پیشرفته نوعناَ دارای حد اقل سه قسمت می باشند : 1- لوله داخلی 2- لایه تقویتی 3- پوشش مقاوم خارجی لوله داخلی كه سیال از داخل آن عبور می كند بایستی به میزان كافی از قابلیت انعطاف بر خوردار بوده و با سیال مورد نظر نیز سازگار باشد . از تركیبات متداول مورد استفاده جهت لوله ی داخلی می توان لاستیكهای مصنوعی ، تر موپلاستیكها و تفلون ها را نام برد ( در هنگام تغییر سیال ، باید سازگاری جنس شیلنگ با سیال جدید مورد توجه قرار داد). ادامه خواندن مقاله هدايت کننده هاي سيال

نوشته مقاله هدايت کننده هاي سيال اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله بررسي تأثير آموزش پيش‏ دبستاني بر يادگيري مهارتهاي رواني ـ حركتي و سازگاري اجتماعي دانش‏آموزان دوره ابتدايي

$
0
0
 nx دارای 174 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : بررسی تأثیر آموزش پیش‏دبستانی بر یادگیری مهارتهای روانی ـ حركتی و سازگاری اجتماعی دانش‏آموزان دوره ابتدایی منابع:– آدلر، آدلر (1361) روان شناسی فردی. ترجمه حسن زمانی، تهران: پیشگام – آرمند، محمد (1372) روشهای تدریس فعال و آراء صاحبنظران. رشد معلم. شماره 4– آناستازی، اس (1378) روان آزمایی. ترجمه: محمدنقی براهنی. تهران: دانشگاه تهران– اسپادك، برنارد (1372) آموزش در دوران كودكی. ترجمه: محمدحسین نظری. مشهد: آستان قدس رضوی– استافورد مالور: به یر، چری (1377) تعامل والدین و كودكان. ترجمه محمود دهگانپورو مهرداد خرازچی. تهران: رشد – اسحاقی نیا، حمید (1373) بررسی تاثیر آموزش و پرورش پیش دبستانی بر پیشرفت ذهنی، تحصیلی و سازگاری عاطفی، اجتماعی كودكان دبستانی، شهرستان تربیت حیدریه. پایان نامه كارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی تهران. – بازرسان سلطنتی انگلستان (1373) آموزش و پرورش پیش دبستان و دبستان. ترجمه: قاسم قاضی. تهران: جهاد دانشگاهی– براهنی، محمدنقی؛ اخوت، ولی اله (1352) مقیاس رشد اجتماعی وایلند در ارزشیابی شخصیت. تهران: موسسه دانشگاه تهران– بلوم، بنجامین و همكاران (1374) طبقه بندی هدفهای پرورشی: حوزه شناختی. ترجمه: علی كابر سیف و خدیجه علی آبادی. تهران: رشد – بهرامی، غلامرضا، معنوی، عزالدین (1370) فرهنگ لغات و اصطلاحات چهار زبانه روانپزشكی. تهران: دانشگاه تهران– بیرشك و همكاران (1382) بررسی رابطه بین آموزش پیش‏دبستانی با سازگاری اجتماعی دانش‏آموزان كلاس اول ابتدایی شهرستانهای تهران در سال تحصیلی 82-1381 سازمان آموزش و پرورش شهرستانهای تهران – پارسا، محمد (1367) روان شناسی رشد كودك و نوجوان. تهران: بعثت– پاكاریان،‌سارا (1376) تحلیل برنامه دوره آمادگی و تاثیر آن بر پیشرفت تحصیلی و رشد اجتماعی دانش آموزان دوره ابتدایی شهر اصفهان. پایان نامه كارشناسی ارشد. دانشگاه تربیت معلم تهران– پاكاریان، سارا (1376) تحلیل برنامه دوره آمادگی و تاثیر آن در پیشرفت تحصیلی و رشد اجتماعی دانش‏آموزان دوره ابتدایی شهر اصفهان. پایان نامه كارشناسی ارشد. دانشگاه تربیت معلم تهران– پورافكاری، نصرت اله (1376) فرهنگ جامع روان شناسی ـ روانپزشكی. جلد اول. تهران: فرهنگ معاصر– تشكری، عباس و همكاران (1364) اثر آموزش پیش دبسانی بر پیشرفت تحصیلی و هوش كودكان در دوره دبستان. نشریه علوم تربیتی. دانشكده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه تهران، دوره هشتم، شماره 3 و 4 – حجازی، الهه؛ سیف، سوسن (1378) تاثیر آموزش پیش‏دبستانی بر پیشرفت تحصیلی دانش‏آموزان دوره ابتدایی. مجموعه مقالات كنگره علمی كودكان پیش دبستانی. 23-24 آبان ماه. دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی – جلالی، جواد، منصور، محمود (1376) بررسی تاثیر ورزش بر مهارتهای روانی ـ حركتی و سازگاری اجتماعی پسران 8-9 ساله شهر تهران. پایان نامه كارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس– حقیقت، شهربانو (1372) اثر آموزش پیش‏دبستانی بر مشكلات رفتاری و پیشرفت تحصیلی گروهی از دانش‏آموزان دختر و پسر طبقات مختلف اقتصادی ـ اجتماعی دبستانهای شیراز، پایان‏نامه كارشناسی ارشد روان‏شناسی تربیتی، دانشگاه شیراز – حكیمی منش، یحیی؛ تشكری، عباس؛ مژدهی، حسینی و معین، حسینی (1361) اثر غنی سازی بر رشد عقلی و روانی ـ حركتی كودكان پرورشگاهی. بازتاب. سال سوم. شماره 2– خداپناهی، محمدكریم (1380) روان شناسی فیزیولوژیك، تهران، سمت– خداپناهی، محمدكریم (1382) نوروسیكولوژی و سایكوفیزیولوژی، تهران، سمت– دادستان، پریرخ (1380) روان شناسی مرضی تحولی از كودكی تا بزرگسالی (جلد اول) تهران: سمت – درایكرز، رودلف؛ كاسل، پرل (1378) انظباط بدون اشك. ترجمه مینو واثقی ومریم داداش زاده. تهران، رشد– راس، آلن (1376) اختلالهای روانی كودكان: رویكردی رفتاری به نظری ، پژوهش و درمان. ترجمه میرهوشنگ مهریار و فریده یوسقی. تهران: رشد– روسو، ژان ژاك (1348) امیل. ترجمه غلامحسین زیرك زاده. تهران: دانشگاه تهران – زامیاد، عباس؛ یاسمی، محمدتقی؛ واعظی، سیداحمد (1375) هنجاریابی مقدمات مقیاس رفتار انطباقی وایلند در جمعیت شهری و روستایی شهركرمان. اندیشه و رفتار. سال دوم. شماره 4– سارا، پاكاریان (1376) تحلیل محتوای برنامه آموزش پیش دبستانی و تاثیر آن بر پیشرفت تحصیلی رشد اجتماعی دانش آموزان مقطع دبستان. پایان نامه كارشناسی ارشد برنامه ریزی آموزشی. دانشگاه تربیت معلم – سعیدی زاده، محمد (1376) رابطه آموزش دوره آمادگی با رشد اجتماعی دانش آموزان پایه اول ودوم ابتدایی مدارس دولتی تهران. پایان نامه كارشناسی ارشد. دانشگاه تربیت مدرس تهران– سلیمانی، ناصر، نوروزی، داریوش (1373) ارتباط بین توانمندیهای حركتی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان كلاس پنجم ابتدایی منطقه چهار شهر تهران. پایان‏امه كارشناسی ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی – سیف، علی اكبر (1381) روان شناسی پرورشی. تهران: آگاه– فرشاد، مجید (1376) بررسی تاثیر آموزش پیش دبستانی بر پیشرفت تحصیلی و رشد اجتماعی دانش آموزان ابتدایی شهر تهران، اداره كل آموزش و پرورش شهر تهران – فلاول، جان (1377) رشد شناختی. ترجمه فرهاد ماهر، تهران: رشد– قاسم زاده، حبیب اله (1367) نقش گفتار در نظم بندی فعالیت ذهنی در فعالیت‏های عالی قشر مخ. اولین كنگره نوروپسیكولوژی ایران (با ویراستاری براهنی، عشایری، قاسم زاده و محیط) ارومیه: انزلی – كرمی، محمود، هیبت الهی، سید محمد (1377) بررسی تاثیر رابطه بین آموزش پیش‏ دبستانی بر سازگاری اجتماعی دانش آموزان پایه اول ابتدایی نواحی 1 و 2 شهرستان سنندج. چكیده گزارشهای پژوهشی آموزش و پرورش – كریمی، غلامحسین (1365) آموزش پیش از دبستان در كشورهای مختلف جهان. رشد معلم. شماره 5– كرین، سی، ویلیام (1371) پیشگامان روان شناسی رشد. تهران: اطلاعات– كوزولین، آلكس (1381) روان‏شناسی ویگوتسكی، سیر و تحول اندیشه‏ها. ترجمه حبیب‏اله قاسم‏زاده، تهران: ارجمند – كول، ونیتا (1380) برنامه آموزش و پرورش در دوره پیش از دبستان. ترجمه فرخنده مفیدی. تهران: سمت– گانیه، روبرت (1368) شرایط یادگیری. ترجمه جعفر نجفی زند. تهران: رشد– لطف آبادی، حسین (1375) سنجش و اندازه گیری در علوم تربیتی و روانشناسی. تهران: سمت– لوریا، ال (1368) كاركرد مغز، ترجمه رویا منجم، تهران: بنیاد – لوریا، ال (1373) تكوین ذهن. ترجمه حبیب اله قاسم زاده، تهران، جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران– لوریا، ال (1376) زبان و شناخت، ترجمه حبیب اله قاسم زاده. تهران: فرهنگیان– معظمی، داوود (1378) مقدمات نوروسایكولوژی. تهران، سمت – مفیدی، فرخنده (1372) آموزش و پرورش پیش دبستانی و دبستان. تهران: پیام نور– منصور، محمود (1371) احساس كهتری. تهران: دانشگاه تهران– منصور، محمود (2536) زمینه بررسی بزهكاری كودكان و نوجوانان. تهران: شركت سهامی چهر– منصور، محمود و دادستان، پریرخ (1374). دیدگاه پیاژه در گستره تحول روانی. تهران: بعثت – میرزاده، مینو (1365) بررسی تاثیر آموزش پیش دبستانی در سازگاری اجتماعی ـ عاطفی كودكان سال اول دبستان شهر تهران. پایان نامه كارشناسی ارشد روان شناسی، دانشگاه تهران– مینوچین، سالوادور (1374) خانواده درمانی، ترجمه: باقر ثنایی. تهران: امیركبیر – نقیب زاده، میرعبدالحسین (1376) نگاهی به فلسفه آموزش و پرورش. تهران: كتابخانه طهوری– نلسون، ریتا ویكس، ایزائیل و الن سی (1369) اختلالهای رفتاری كودكان. ترجمه محمدتقی منشی طوسی. مشهد: آستان قدس رضوی– نوروززاده، رضا (1373) بررسی تاثیر آموزش و پرورش پیش‏دبستانی بر كارآمدی تحصیلی دانش‏آموزان پایه اول تا سوم دبستانهای شهر بجنورد در سال تحصیلی 72-71 پایان‏نامه كارشناسی ارشد. دانشگاه علامه – وادزورث، ال (1378) تحول شناختی و عاطفی از دیدگاه پیاژه. ترجمه جواد صالحی و سیدامیر امین یزدی، مشهد، دانشگاه فردوسی مشهد– Alloy, L. B & at el (2002) Developmental origins of cognitive vulnerability to depression. Cognitive therapy and research. 24, 4, 397-424. – Alloy, L. B (2001) The development origins of cognitive vulnerability to depression: Negative inter personal context leads to personal vulnerability. Cognitive therapy and research. 24, 4, 394-352.– Beck, T. S (1995) Cognitive therapy: basic and beyond. New York: Guilford Press.– Beck, A. T., Rush, A. T., Ashaw, B. F & Emery, G. (1970). Cognitive therapy for depression. Newyork: Guilford Press. – Berger, K. S (2001) The developing person threought The life span. (5 ed). New York: worth publisher.– Bootzin, R. R, Acocella, J. R (1989) Abnormal psychology. New York: Mc Graw-Hil.– Braney. T. S (2969). Eye, Hand and mind. In D. Elkind. – Carber, J. & Flynn, C (2001) Peredictors of depressive cognitions in young and lescents. Cognitive therapy and research. 24, 4. 353-376.– Carin, W (2000) Theory of development: concepts and applicatins (4 ed) American: Prantice-Hall. – Carr, A (200) Child and adolescence problems. In F. W. Bond & W. Dryden. Handbook of brief cognitive behaviour therapy (ed. P.P. 207-230). New York: Tohn Wiley.– Cherulnik, P. D (2001) Methods for behavioral research: A systematic approach. London: sage publiciations. – Cole, D. A., J acquez, F. M & Maschman, T. L (2001) social origins of depressive cognitions: A longitudinal study of self-perceived copmetence in children. Cognitive therapy and research. 24, 4, 377-396. – Colman, A. M (2001) The dictionary of psychology. Oxford: Oxford university press.– Comer, R. J (2001) Abnormanl psychology (5 ed). New York worth publishers.– Comer, R. T (1999) Fundemental of a abnormal psychology (2 ed). New York: worth publisher. – Crain, W (2000) Theory of development: concepts and applications (a cd). American: Prantice-Hall.– Cummings, E. M., Daviss, P. T & Campbell, S. B (2000) Developmental psychopatiology and family process. New York: Guil ford press. – Davison, G. C. Neale, T. M (2001) Abnormal psychology (8 ed) New York: John wiley sons.– Davison, G. L. & Neal, J. M (1990) Abnormal psychology (5 ed). New York: John wiley & sons. – Doyera,M. L & Dopyera, J (1993). Becoming a teacher of young children. New York: Mc Graw-Hill, INC. – Drayden, W (1999) How to accept yourself. London: Sheldon.– Drayden, W (2003) Managing low self esteem. London: sage publishers.– Dworetzky, J. P (1996) Introduction to child development (6 ed). New York: west publishing company. – Fenell, M. J. V (1998) Low self esteem in N. Tavier, A, wells & G. Hadlock (ed). Treaning complex case: the cognitive Behavioral approach (217-240). New York: John wiley & sons. – Fenell, M. T. V (1998). Low self-esteem N. Taarier., A. Well, G. G. Haddoch (ed). Treating complex cases: The cognitive beavioural theorpy approach. (P.P. 211-240). New York: John wiley. – Fenell, M. T. V (1997). Low self esteem: acongitive perspective. Behavioural and cognitive psy Chotherapy, 25, 1-25.– Flavel, T. H., Miller, P. H., & Miller, S. T (1993) Conitive development (3 ed) New Jersey: Prantice Hall.– Follette, W. C & hayes, S. C (2000) Contemporary behaviour therany. In L. R Snyder & R. E Ingram (ed). Handbook of psychological change: Psychothorapy process & Practice for the 21 st century. New York: wiely. – Gibb, B, E & at. El (2002) History of child maltreatment, negative cognitive styles, and episodes of depression in adulthood. Cognitive therapy and research. 24, 4. 425-446.– Giles, D. C (2002) Advanced research methods in psychology. London: Routledge.– Hall, C. S & Lindzay, G (1970) Theories of personality (2 ed) New York: John wiley & sons. – Hargie, O. P )1997) The handbook of communication skill (2 ed) London: Routoledye.– Hersen, M (2002) Clinical Behavior therapy: Adults and children. New York: wiley.– Hergenhan, H. R & Olson, M. H (1993) An introduction to theories of learning (4 ed). New York: Prantice- Hall. – Howitt, D & cramer, D (2000). First step in research and statistics. London: Routleglege.– Ingram, R. E & Price, J. M (2001) vulnerability to psychopathology: Risk acorss the life. New York: Guilford press. – Ingram, R. E (2001) Developint perspective on cognitive developmental origins of depression. Cognitive therapy and research. 24, 4. 497-505.– Ingram, R. E (2003) Origins of cognitive vulnerability to depression. Cognitive therapy and research. 27, 1. 77-87. – Kaplen, & sadock, B. J (2003) Synopsis of psychiatry. New York: Williams & Wilkins.– Kendall, Ph. 9 (2000) Childhood disorders. British: Psychological Press.– Kendall, Ph. C & choudhury (2003) Children and adolescents in cognitive-behavioral therapy: some past efforts and current advances, and the challenges in our future. Cognitive therapy and research. 27, 1. 89-104. – Kerlinger, F. N (1986) Foundation of behavioral research. Chicago: Holt, Rinehart and Winston.– Knapp, M. L (1980) Essentials of nonverbal communication. New York: Hott, Rinehart and winston. – Lazarus, R. S (1979) Patterns of adjustment (3 ed) Auchland: MC Graw-Hill.– Lefrancois, G. R (1996) The lifespan (5 ed) Belmont: wadsworth publishing company.– Lumsden, G. & Lumsden, D (1996). Communicating with credibility and confidence. Belment: ITP. – Lurea, A. R., & Yadovich, F. A (1978). Speech an the development of mental process in the child united state: penguin cdcation.– Maddi, S. R (1989) Personality theories: A comparative analysis (5 ed). California: Brooks/cole publishing company. – Maddi, S. R (1996) Personality theorics: A comparative analysis (6 ed). California: Brooks/ cole publishing company.– Mosak, H. H (2000) Adlerian psychotherapy in R. T. Corsini & Wedding (ed). Current psychotherapies (6 ed). Itasca: F. E. Peacock publishers, Inc. – O’leary, K. D & Wilson, G. T (1975). Behavior theralpy: Application and outcome. New York: prantice- Hall.– Papalia, D. E & olds, S. W (1995). Human development. (6 ed). New York: Mc Grow-Hill. – Piaget, J. (1970) Genetic epistemology. New York: Columbia university press.– Pope, S. W., Mchale, S. M & craighed, E. W (1988). Self esteem cnhan cement with children and adole scents. London: Pergamon press. – Reineche, M., Dattitlio, F., & Freeman, A (1995). Cognitive therapy with children and adolescents. New York: Gmilford press.– Rosenhan, D., scligman, M. E (1989) Abnormal psychology. New York: Norton.– Rudolph, K. D. Kurlakowsky, K. D, & conley, C. S (2001) Developmental and social-contextual origins of depressive control-related beliefs and behavior. Cognitive therapy and research. 24, 4. 447-496.– Shaffer, D, R (2000) Social and personality development (4 ed) Th. Mpson: wad worth.– Spiyler, M. D & Guevermont, D. C (1999) Contemporuy Behaviour theray. Albany: Brooks/cole.– Springer, S. P & Deutsxh, G (1998). Left Brain & right brain: Perspective from cognitive nerroscience: (5 ed) New York; W. H. frccman & company.– Vygotsky. S (1962) Thought and language. Combridye, Mass: M. I. T. Press.– Walsh, K, & Darby, D (1999). Neuropsychology: A Clinical approach (4 ed). Toronto: Churchill livingstone.– Wolman, B. B (1996) The encyclopedia of psychiatry, psychology and psychoanalysis. New York: A henry holt refrence book. – Wolpe, J (1990). The practice of behavior therapy. London: pergamon press.– Young, K (1998) Personality and problems of afjustment. London: Routledge.– Turner, Jeffrey, S., Helns, Doxald, B. (1991). Lifespan development. New York college publisher. فصل اولمقدمه مقدمه:موفقیت كودكان در مدرسه تا حدودی به رویدادهایی بستگی دارد كه آنها قبل از ورود به مدرسه تجربه كرده‏اند. آمادگی كودكان برای ورد به مدرسه و موفقیت بعدی آنها در تحصیل، با جنبه‏های مختلف رشد آنها مرتبط است. عواملی از قبیل رشد جسمی، اجتماعی، شناختی، دانشی و چگونگی یادگیری در تعیین موفقیت آنها در مدرسه نقش دارند. در گذشته، عقیده بسیاری بر این بود كه ورود كودكان به دبستان، آغاز یادگیری و شكوفایی آنها در همه ابعاد رشد است. اما امروزه در پرتو تلاش صاحب‏نظران مختلف، مسیر تفكر و برنامه‏ریزی به سمت بارور كردن آموزش‏های پیش از دبستان، به عنوان پیش‏نیاز ورود كودكان به مدرسه، تغییر كرده است. بی‏شك پیشرفت در ابعاد گوناگون رشد در سنین بالاتر و حتی مرحله زمینه‏سازی برای اصلاح اعمال و حركات مختلف كودكان با توجه به پژوهشهای اخیر (برای مثال ویلیامز1، 1983؛ به نقل از مفیدی، 1375)، نوعی دگرگونی اندیشه را در زمینه رشد جسمی و حركتی كودكان در سالهای اولیه كودكی به وجود آورده است. در دو سه دهه اخیر نیز در بسیاری از موسسه‏های آموزشی و تربیتی (به ویژه در جامعه ما) تمایل و گرایش زیادی در چرخش تاكید از مهارتهای حركتی و جسمی به سمت زمینه‏های رشد شناختی و ذهنی كودكان حس شده است (مفیدی، 1375). هر چند مهارتهای حركتی و شناختی لازم و ملزوم یكدیگرند و در برخی از دیدگاههای رشد مثل تئوری پیاژه2 (1374)، مهارتهای حركتی زیربناء و لازمه مهارتهای شناختی هستند. با توجه به پیشرفت علم و تكنولوژی در قرن حاضر و تبلور این نكته كه شكوفایی یك كشور از بستر آموز/ش و پرورش برمی خیزد، نیاز به گسترش دوره پیش از دبستان، بیش از گذشته خود را نمایان می سازد. بنابراین لازم است كه برنامه كیفی و كمی مناسب و در خور نیازهای جسمی و روانی برای كودكان پیش‏دبستانی، با توجه به ویژگیهای این دوره از رشد، تهیه و تدارك دیده شود. اما پیش نیاز برنامه‏ریزی و سرمایه‏گذاری در این زمینه، انجام پژوهشهایی است از روش شناسی و مبنای نظری درستی برخوردار باشند تا با توجه به نتایج حاصله، بتوان تا حدودی نیازهای جامعه در این زمینه برطرف شود و گام‏هایی هر چند جزئی در زمینه بهبود وضعیت آموزشی و تربیتی برداشته شود.   بیان مسأله:درخصوص آموزش پیش دبستانی، دیدگاههای مختلف و گاه متعارضی ارائه شده است. از یك سو افرادی نظیر الكایند ، 1987؛ سیگل ، 1987؛ كانینگ و لیون ، 1991؛ به نقل از لفرانسیوس ، 1996) معتقدند كه نباید كودكان را بی محابا به سمت آموزش های پیش دبستانی بكشانیم و جو حاكم بر بسیاری از برنامه های پیش دبستانی ممكن است كودكان آنطور كه باید و شاید به سوی پیشرفت رهنمون نسازد. دلیلی كه برای تدارك برنامه پیش دبستانی وجود دارد این است كه در حین آموزش های پیش از دبستان، كودكان تجاربی را می آموزند كه ممكن است در خانه نتوانند از اثرات مثبت چنین تجاربی برخوردار باشند. اما كانینگ و لیون (1991؛ به نقل از لفرانسیوس، 1996) بر این باورند كه افسانه تجارب اولیه به این امر منجر شده كه ما نقش بزرگسالان را در محیط‏های پیش دبستانی كه باید فرصتی مناسب برای كودكان فراهم كنند را نادیده بگیریم. از سوی دیگر بسیاری از صاحبنظران (مثل دومان ، 1984؛ رسكولا ، 1991؛ پاندی ، 1991؛ به نقل از لفرانسیوس، 1996) معتقدند كه تجارب پیش دبستانی تاثیر مثبتی بر رشد كودكان خواهد گذاشت. تاكید بر آموزش و پرورش در دوره پیش‏دبستان به علت واقع گرایی، بینش، تلاش و كوشش افراد بسیاری است كه عمر خود را صرف این كار كرده اند. اگر با توجه به منابع معتبر، از افلاطون(427-347 قبل از میلاد مسیح) كه آغاز آموزش‏های اولیه را از هنگام تولد دانسته‏اند، بگذریم و (باربور، 1986)، باید بپذیریم كه افرادی مثل جان آموس كمینوس، ژان ژاك روسو، پستالوزی، فروبل، ماریامونته سوری، پیاژه و پژوهشگران كنونی جوامع مختلف و نیز جامعه علمی و فرهنگی ایران، در شناخت هویت واقعی این دوره از آموزش و نتایج اثر بخش آن بر سرنوشت كودكان كمك و یاری رسانده اند (مفیدی،1375). در پژوهش حاضر، مهارتهای روانی ـ حركتی1 و سازگاری اجتماعی به عنوان متغیرهای اصلی در نظر گرفته شده‏اند. یكی از عوامل تعامل انسان با محیط، رفتارهای روانی ـ حركتی است. این رفتارها دارای تظاهرات متعددی مثلاً در كارهای صنعتی، حرفه‏ای، تكنیكی، مهارتهای شغلی، اعمال تجاری، وظایف روزمره، رانندگی، موسیقی، هنر و همینطور تربیت بدنی و ورزش می‏باشند، در حالی كه به نظر می رسد حیطه روانی اینگونه رفتارها مورد غفلت واقع شده است. مفیدی (1375) بر ضرورت توجه به آمادگیهای جسمی و حركتی كودكان در دوره پیش از دبستان تاكید كرده است. او سعی كرده است ابتدا سالهای اولیه كودكی را به عنوان مرحله ایده‏آلی برای یادگیری مهارتهای حركتی بشناساند، سپس قابلیت‏ها و تواناییهای كودكان را از نظر آموزش و یادگیری مهارتهای حركتی مد نظر قرار دهد. به علاوه پژوهشهایی كه در زمینه مهارتهای روانی ـ حركتی و اثر برنامه‏های تمرینی بر افزایش و بهبود اینگونه مهارتها انجام شده است (بلیانی، 1377؛ یان و یان، 1991، رهبانفرد ، 1377 و خلجی و عماد، 1381) توانسته است تأثیر این برنامه‏های تمرینی را در بهبود مهارتهای روانی ـ حركتی نشان دهند. از سوی دیگر مهارتهای اجتماعی نیز با مهارتهای روانی ـ حركتی ارتباط تنگاتنگ و نزدیكی دارند و جنبه مهمی از رشد كودك محسوب می شوند. هدف آموزشهای اولیه كودكان، اجتماعی بار آوردن (جامعه پذیری) آنان است (میزل2 ،1996، وینووسكیز3 ، 1994). توانایی برای ایجاد و حفظ ارتباطات با دوستان و بزرگسالان (همچون معلمان)، پایه و ركن اجتماعی شدن را در مدرسه شكل می‏دهد. مهارتهای اجتماعی كودكان ممكن است با پیشرفت تحصیلی بعدی آنها در ارتباط باشد (اسواتز1 و والكر2 ، 1984) و تجارب آنها با همسالان خود، احتمالاً روی نگرشهای آنان در ارتباط با مدرسه و یادگیری نیز تاثیر می‏گذارد (كاگان3 و همكاران 1995). به مدد پژوهشهای مختلفی كه در زمینه تأثیر دوره پیش‏دبستانی برسازگاری اجتماعی دانش‏آموزان در دوره بعد انجام شده‏اند (نگاه كنید به كرمی و هیبت‏اللهی، 1377، تشكری و همكاران، 1364، اسحاق‏نیا، 1373)، این نكته خود را برجسته ساخته كه آموزشهای پیش دبستانی تأثیر بسزایی بر سازگاری اجتماعی ـ عاطفی دانش‏آموزان دبستانی دارد و لزوم برنامه‏ریزی مناسب در این زمینه برای پیش‏دبستانیها را گوشزد می‏كند. گالاهو و ازمان (1998) فعالیتهای حركتی را در پیشرفت تحول اجتماعی مؤثر می‏دانند و معتقدند كه شركت كودكان در فعالیتهای حركتی به تعامل موفق با دیگران، كنترل پرخاشگری، بروز هیجانات به روش جامعه‏پسندانه و فهم معنای درست و غلط كمك می‏نماید. مفیدی (1375) نیز فعالیتهای مربوط به كسب حركات ماهیچه‏ای درشت را در سایر جنبه‏های تحولی مثل تحول كلامی، زبان، مفاهیم مختلف و تحول اجتماعی مؤثر می‏داند. مثلاً فعالیت پرتاب توپ می‏تواند به مهارت در گرفتن بینجامد كه این مهارت زمینه‏ساز سبب رشد اجتماعی كودكان به هنگام شراكت در استفاده از توپ شود. در مورد تفاوتهای جنسیتی در مهارتهای روانی ـ حركتی مطابق پیشینه پژوهشی، پسرها در مهارتهایی كه به نیرو و قدرت نیاز دارند، اندكی از دخترها جلوتر هستند ودخترها در مهارتهای حركتی ظریف و برخی مهارتهای درشت كه به تركیب تعادل خوب و حركت پا نیاز دارند مثل لی‏لی كردن و طناب بازی قوی‏تر هستند (كوكلی. 1990، گرین دوفر، لوكو، روزن گرن، 1996). در سازگاری اجتماعی نیز با توجه به اینكه دخترها هویت زنانه و پسرها، هویت مردانه پیدا می‏كنند، دخترها در روابط دوستی‏شان انحصاری هستند، زیرا بیشتر از پسرها انتظار صمیمیت دارند و دوستانشان بیشتر شبیه خودشان هستند (هارتاپ، 1996). به علاوه دخترها بیشتر پرخاشگری رابطه‏ای بروز می‏دهند و پسرها پرخاشگری مستقیم (كریك، كاساس و موشه، 1997، كریك، كاساس و كو، 1999).بنابراین باتوجه به آمادگیهای جسمی، روانشناختی و اجتماعی كودك در دوره پیش‏دبستانی برای پیشرفت در جنبه‏های مختلف تحولی و گواهی پژوهشهای مختلف در تأثیر مثبت آموزشهای این دوره بر مهارتهای ادراكی ـ حركتی و سازگاری اجتماعی كودكان دوره ابتدایی، لزوم توجه بیشتر به آموزشهای پیش‏دبستانی از لحاظ كمی و كیفی و انجام پژوهشهای مناسب در جهت سنجیدن اثرات و نیز بهبود محتوا و انجام آموزشها، مفید و لازم به نظر می‏رسد. ممكن است این سوال در ذهن متبادر شود كه بین مقوله مهارتهای روانی ـ حركتی و سازگاری اجتماعی چه ارتباطی می‏تواند وجود داشته باشد. این ارتباط چگونه و از طریق كدام مكانیزم صورت می‏گیرد. نكته ای كه ذكر آن ضروری به نظر می رسد اینكه مهارتهای تحولی از یكدیگر جدا شدنی و تفكیك پذیر نیستندو همه این مهارتها در بستر تجارب كودك فرا می بالند. در تئوری گزل (1379) مهارتهای روانی ـ حركتی و سازگاری با یكدیگر رابطه ای نزدیك دارند، زیرا كودكی كه از مهارتهای حركتی ضعیف باشد ممكن است در سازگاری شدن با محیط پیرامون و همسالان مشكل پیدا كنند. علاوه بر این، پیاژه (1374) نیز معتقد است كه مهارتهای حركتی دوره حسی ـ حركتی، زمینه سازی طرح‏واره‏هایی می شود كه این طرح‏واره‏ها در رشد انسان، زیربنای انطباق او با محیط را شكل می دهد. علاوه بر این پژوهشهای انجام شده، تاكنون متغیرهای مهارتهای روانی ـ حركتی و سازگاری اجتماعی را یكجا مورد بررسی قرار نداده‏اند. بلكه هر كدام را در ارتباط با متغیرهای دیگری كه مناسب و ضروری تشخیص داده‏اند مورد ملاحظه قرار داده‏اند. بنابراین به نظر می‏رسد كه در پژوهشهای انجام شده خلایی وجود داشته باشد كه سعی پژوهش حاضر بررسی نوع ارتباط این متغیرها و تاثیر آموزش پیش دبستانی در مهارتهای روانی ـ حركتی و سازگاری دانش آموزان سال اول ابتدایی است.   ضرورت و اهداف تحقیق:همانطور كه گفته شد درخصوص تاثیر برنامه های آموزش پیش از دبستان، نظرات مختلفی ارائه شده است. با توجه به اینكه در كشور ایران و نظام آموزشی آن چند سالی است برنامه آموزش پیش دبستانی مطرح شده است ضرورت انجام پژوهشهایی كه به بررسی ابعاد گوناگون رشد و تحول كودك بپردازند بیش از پیش اهمیت خود را نمایان می سازد. با اینكه والدین و معلمان بر ضرورت آموزش مدون سالهای پیش از مدرسه تاكید می كنند اما اثربخشی این تجارب بایستی مورد كند و كاوش قرار گیرد تا در پرتو پژوهشهای معتبر، مثمرثمر بودن این برنامه‏ها مشخص شود. نتایج این پژوهش شاید بتواند راهگشای معلمان، والدین و مسئولین آموزش پیش از دبستان قرار بگیرد زیرا این سه گروه ارتباط جدی‏تر و مستقیم‏تری با كودكان دارند. ممكن است بتوان از نتایج این پژوهش در اصلاح و بازنگری یا تقویت برنامه‏های دوره پیش‏دبستانی استفاده كرد. از آنجایی كه در پژوهش حاضر دو گروه از كودكان مدنظر قرار گرفته‏اند، كودكانی كه تجربه پیش‏دبستانی ندارند و كودكانی كه چنین دوره‏هایی را تجربه كرده‏اند، شاید نتایج آن برای دست‏اندركاران دوره پیش‏دبستانی جالب توجه باشد چون اگر فرضیه های پژوهش تایید شود كه تجارب پیش‏دبستانی بر مهارتهای روانی ـ حركتی و سازگاری اجتماعی تاثیر مثبت گذاشته‏اند بنابراین والدین تشویق می شوند كه كودكان خود را به گذراندن چنین برنامه هایی تقویت كنند و مسئولین نیز در جهت تقویت این دوره سعی بیشتری می نمایند اما اگر فرضیه ای تایید نشود با این حال ممكن است والدین در فرستادن كودكان خود به این مدارس دقت و تأمل بیشتری كنند و مسئولین نیز ترغیب می شوند با دقت نظم بیشتری در اصلاح و تدوین این برنامه ها بكوشند. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش پیش دبستانی بر مهارتهای روانی ـ حركتی و سازگاری اجتماعی، طراحی شده است. اهداف پژوهش: اهداف اصلی پژوهش عبارتند از:• بررسی میزان تاثیر آموزش پیش‏دبستانی بر مهارتهای روانی ـ حركتی دانش‏آموزان سال اول، دوم و سوم شهر تهران.• بررسی میزان تاثیر آموزش پیش از دبستانی بر سازگاری اجتماعی دانش آموزان سال اول، دوم و سوم ابتدایی.• بررسی تفاوتهای جنسی دانش‏آموزان در ارتباط با متغیرهای مهارتهای روانی ـ حركتی و سازگاری اجتماعی   فرضیه های پژوهش1- بین دانش‏آموزانی كه تجربه آموزش‏های پیش از دبستان داشته‏اند با دانش‏آموزانی كه چنین تجربه‏ای نداشته‏اند، در مهارتهای روانی ـ حركتی تفاوت معنی داری وجود دارد.2- دانش‏آموزانی كه تجربه آموزش های پیش از دبستان دارند نسبت به دانش‏آموزانی كه این تجربه را ندارند، سازگاری اجتماعی بیشتری دارند. 5- بین مهارتهای روانی ـ حركتی دختران و پسران كه آموزش پیش دبستانی را گذرانده اند تفاوت معنی‏داری وجود دارد.6- بین سازگاری اجتماعی دختران و پسرانی كه آموزش پیش‏دبستانی را گذرانده‏اند تفاوت معنی‏داری وجود دارد.   تعاریف و اصطلاحات:تعریف مفهومی:آموزش پیش‏دبستانی به مجموعه آموزشهایی اطلاق می‏شود كه دانش‏آموز قبل از ورود به مدرسه به طور رسمی (یعنی مقطع ابتدایی) دریافت می‏كند. تعریف عملیاتی:در این پژوهش، منظور از آموزش پیش‏دبستانی، مهد كودك و كودكستان می‏باشد.تعریف مفهومی: مهارتهای روانی ـ حركتی شامل تركیبی از فعالیت جسمی و ذهنی هستند و به فعالیت‏های روانی ـ حركتی اشاره دارند. به عبارت دیگر فعالیت‏های ذهنی‏ای كه بر فعالیت‏های حركتی تاثیر دارند و یا برعكس فعالیت‏های حركتی كه بر فعالیت ذهنی تاثیر می‏گذارند در كنار یكدیگر فعالیت روانی ـ حركتی را شامل می‏شوند (ربر، 1368، ص 594) و نیز میزان چیرگی افراد در این فعالیت، سطح مهارت روانی ـ حركتی آنها را نشان می‏دهد. تعریف عملیاتی: در این تحقیق منظور از مهارت روانی ـ حركتی نمره‏ای است كه فرد در آزمون رشد حركتی ازرتسكی می‏گیرد.تعریف مفهومی: سازگاری اجتماعی، فرایندی است كه در آن فرد با فراگیری اصول و آداب پذیرفته شده در گروه یا اجتماع و همسو نمودن نیازها و خواسته‏های خود با گروهی كه در آن زندگی می‏كند، توانایی جذب شدن در آن گروه را پیدا می‏كند (والی‏پور، 1372). تعریف عملیاتی: در پژوهش حاضر منظور از سازگاری اجتماعی نمره‏ای است كه فرد در مقیاس رفتار سازشی كودك كه توسط احمدی (1369) تدوین شده است، می‏گیرد.تعریف مفهومی: دوره دبستان، دوره تحصیلی است كه در نظام آموزشی ایران، كودكان از سن 6 سالگی وارد دبستان می شوند. تعریف عملیاتی: از بین دانش آموزان مقطع ابتدایی، در این تحقیق از دانش آموزان مقطع اول، دوم و سوم به عنوان گروه نمونه استفاده می شود. ادامه خواندن مقاله بررسي تأثير آموزش پيش‏ دبستاني بر يادگيري مهارتهاي رواني ـ حركتي و سازگاري اجتماعي دانش‏آموزان دوره ابتدايي

نوشته مقاله بررسي تأثير آموزش پيش‏ دبستاني بر يادگيري مهارتهاي رواني ـ حركتي و سازگاري اجتماعي دانش‏آموزان دوره ابتدايي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله پژوهشي در مورد سيستمهاي طيف گسترده

$
0
0
 nx دارای 69 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : پژوهشی در مورد سیستمهای طیف گستردهفصل اولتاریخچه و مقدمهطراحان سیستمهای مخاراتی درگذشته و حال همواره به دنبال دستیابی به تكنیكهای مدولاسیون ودمدولاسیونی هستند كه نیازهای مخابراتی و ملاحظاتی مورد نظر آنهارا به بهترین صورت مرتفع سازند. اكثر این تكنیكها سعی در بهینه سازی استفاده از یك یا هر دو پارامتر مخابرات یعنی قدرت و پهنای باند داشته، هدف اصلی آنها كم كردن احتمال خطای بین در ارسال سیگنال از یك محل به محل دیگر، با فرض حضور نویز گوسی سفید جمع شونده می‎باشد. با این وجود گاهی نیاز به تكنیكهای مدولاسیونی كه نیازهایی غیر از موارد مذكور را برآورده كنند به چشم می خورد. به عنوان مثال علاوه بركانالهای AWGN كانالهای دیگری وجود دارند كه از این مدل تبعیت نمی كنند. مثلا یك سیستم مخابرات نظامی كه تحت تاثیر تداخل عمدی «اختلال» قرار می گیرد، یا كانال چند مسیره كه به خاطر انتشار سیگنال از چند مسیر ایجاد میشود نمونه هایی از این كانالها می باشند، لذا امروزه استفاده از تكنیكهای مدولاسیون با خواصی نظیر مقاومت در برابر اختلال، عملكرد در طیف انرژی پایین، دسترسی چندگانه بدون كنترل خارجی ایجاد كانالهای سری بدون امكان شنود خارجی و … به سرعت ر و به افزایش است. یك روش مدولاسیون و دمدولاسیون كه می‎تواند در اینگونه موارد مناسب باشد تكنیك طیف گسترده می‎باشد. 60 سال پیش در‌آگوست 1942 هدی لامار جرج آنیل با ثبت سند سیستم مخابرات مخفی در اداره ثبت اختراعات ایالات متحده دریچه ای به فضای دوردست «سیستم های طیف گسترده» گشودند. تكنیكهای طیف گسترده در ابتدا برای اهداف نظامی ایجاد و مورد استفاده قرار گرفتند. اما با پیشرفت های فراوانی كه در عرصه VLSI تكنیكهای پیشرفته پردازش سیگنال و ساخت میكروپروسسورهای سریع و ارزان قیمت صورت گرفت امكان توسعه تجهیزات طیف گسترده برای استفاده های شخصی فراهم شد. ازمشخصات بارز یك سیستم طیف گسترده می‎توان به گسترش طیف سیگنال ارسالی در پهنای باند مستقل و بسیار وسیعتر از باند پیام، حذف گسترش و حصول مجدد طیف توان درگیرنده و بكارگیری یك دنباله شبه تصادفی غیر از دنباله پیام در فرستنده و گیرنده اشاره نمود. دو شرط عمده زیر باعث تمایز سیستم های طیف گسترده باز مدولاسیون های نظیر FM باند وسیع كه در آنها نیز از پهنای باند سیگنال پیام استفاده می‎شود شده است . 1- د ریك سیتم طیف گسترده پهنا باند ارسالی بسیار بزرگتر پهنای باند سیگنال پیام می‎باشد.2- گسترش طیف توسط دنباله شبه تصافدی دیگری كه از سیگنال پیام مستقل و برای گیرنده كاملاً مشخص است، انجام می‎شود. شكل 1-1 دیاگرام كلی سیستم طیف گسترده را نشان می‎دهد. دراین دیاگرام منظور از كد گسترش دهنده یك دنباله باینری شبه تصادفی با نرخ بسیار بالاتر از نرخ سیگنال پیام و لذا طیف فركانسی وسیعی می‎باشد. شكل 2-1 نمونه ای از این دنباله را نشان می دهند. در فصول بعد این بخش ابتدا به معرفی بیشتر سیستم های طیف گسترده پرداخته انواع ، خصوصیت ها و كاربردهای این سیستم ها را بیان می كنیم. فصل دومسیستم های طیف گسترده استفاده از سیستم های طیف گسترده باعث بهبود كیفیت انتقال اطلاعات در سیستم های مخابراتی می‎شود. بطور كلی مقدار بهبود كیفیتی را كه دراثر استفاده از یك سیستم طیف گسترده بدست می‎آید بهره پردازش می گوییم. بعبارت دیگر آن را می‎توان تفاوت میان عملكرد سیستمی كه از طیف گسترده استفاده می‎كند و عملكرد سیستمی كه از این تكنیك استفاده نمی كنند، هنگامی كه بقیه شرایط برای دو سیستم یكسان باشد تعریف نمود، بنابراین بهره پردازش پارامتری است كه با آن می‎توان كیفیت سیستم طیف گسترده را نشان داد. سه رابطه رایج برای بهره پردازش درنظر گرفته شده است.1- نسبت SNR خروجی به SNR وردی بعد از فیلتر كردن نهایی(1-2) 2- نسبت پهنای باند سیگنال گسترده شده به نرخ ارسال اطلاعات.(2-2) 3- نسبت پهنای باند سیگنال گسترده شده به پهنای باند پیام (مدوله شده) (3-2) رابطه اول یك رابطه تئوری كلی است و روابط بعدی را می‎توان به ترتیب برای دو نوع سیستم طیف گسترده FH و DS از آن نتیجه گرفت. بهره پردازش امروزه درسیستم های طیف گسترده تجاری 10 تا 100 ( Db 20-10) و در سیستم های طیف گسترده نظامی 100 تا 1000000 (Db 60-30) می‎باشد.1-2- انواع سیستم های طیف گسترده انواع سیستم های طیف گسترده عبارتند از:1- سیستم طیف گسترده دنباله مستقیم یا شبه نویز (DS) / (PN)2- سیستم طیف گسترده پرش فركانسی (FH)3- سیستم طیف گسترده پرش زمانی (TH) 4- سیستم طیف گسترده جاروب فركانسی (CHIRP)5- سیستم طیف گسترده با تركیب روش های فوق (HYBRID)در ادامه به بررسی اجمالی انواع سیستم های طیف گسترده می‎پردازیم.1-1-2- سیستم طیف گسترده دنباله مستقیم یا شبه نویز (DS) / (PN)شكل 1-2 بلوك دیاگرام یك مدولاتور طیف گسترده DS را نشان می‎دهد. شكل 1-2: دیاگرام بلوكی فرستنده DS.دراین روش همانطور كه مشاهده می‎شود عمل گسترش طیف با ضرب مستقیم كد گسترش دهنده C(T) در موج مدوله شدن انجام می‎شود. چون كد گسترش دهنده یك دنباله باینری شبه تصادفی با نرخ بسیار بالاتر از نرخ اطلاعات می‎باشد از نظر فركانسی طیفی با پهنای باند وسیع و شبیه نویز دارد كه باعث گسترش طیف سیگنال مدوله شده در حوزه فركانس می‎شود. سیگنالهای ایجاد شده با این تكنیك در حوزه فركانسی بصورت نویز ظاهر شده طبیعت آنها چنین می نماید كه تصادفی هستند در صورتی كه الا تصادفی نبوده و توان سیگنال به زیر سطح نویز كاهش می یابد. در این تكنكی هیچ گونه اطلاعاتی از بین نمی ورد و اطلاعات درگیرنده مجددا قابل بازیابی است. در این گونه سیستمها می‎توان حتی گسترش طیف را قبل از مدولاسیون حامل انجام داد. در این حالت ابتدا كد گسترش دهنده در سیگنال پیام ضرب شده، سپس سیگنال گسترده حامل را مدوله می‎كند. با استفاده از روابط در نظر گرفته شده برای محاسبه بهره پردازش مشاهده می‎شود كه درسیستم طیف گسترده دنباله مستقیم (DS) هر چه نرخ دنباله كد گسترش دهنده بیشتر از نرخ سیگنال پیام باشد (دوره پالس دنباله گسترش دهنده كمتر از دوره پالس دنباله پیام باشد) بهره پردزاش بزرگتر، پهنای باند سیگنال گسترش یافته وسیعتر و كارایی سیستم بیشتر خواهد بود. بعبارت دیگر: (4-2) كه در آن K یك ضریب ثابت، نرخ (دوره پالس) دنباله شبه نویز، نرخ (دوره پالس) سیگنال پیام و S توان می‎باشد. دراینجا نگاهی اجمالی به چگونگی گسترش طیف در یك مدولاسیون DSSS بدون توجه به نوع مدولاسیون دیجیتال سیستم می كنیم. بطور كلی ثابت می‎شود كه طیف فركانسی یك دنباله شبه نویز با دور پالس و پریود N ، دنباله ای از ضربه ها با پوش تابع SINC2(0) می‎باشد. همانطور كه شكل 2-2 نشان می دهده برای طیف توان یك دنباله شبه نویز خواهیم داشت:(5-2) كه درآن: (6-2) با توجه به بالا بودن نرخ كد گسترش دهنده مقدار بسیار كوچك و لذا پهنای باند طیف توان مقدار بزرگی خواهد بود. از طرف دیگر درسیستم DSSS پس از ضرب سیگنال پیام در دنباله كد گسترش دهنده، نرخ سیگنال نهایی نیز تقریبا برابر نرخ PN خواهد بود و با این تفسیر طیف سیگنال شبه تصادفی یعنی شكل 2-2 خواهد شد. شكل 3-2 شمای طیف توان سیگنال پیام قبل و بعد از گسترش را نشان می‎دهد. شكل 3-2: پوش توان سیگنال DSSSدرگیرنده برای بدست آودرن اطلاعات از سیگنال دریافت شده، باید همان كد گسترش دهنده به طور همزمان تولید و آنرا در سیگنال دریافتی ضرب نماییم. این عمل را اصطلاحا حذف گسترش گویند. شكل 4-2 بلوك دیاگرام یك فرستنده- گیرنده طیف گسترده دنباله مستقیم را نشان می‎دهد. شكل 4-2: دیاگرام بلوكی فرستنده- گیرنده DSSSمسئله مهم درگیرنده تولید كد گسترش دهنده بصورت كاملاً هم زمان با فرستنده است، به همین دلیل درگیرنده، حجم اصلی مدارات شامل مدارات تولید و همزمانی كد می باشد. اهمیت این همزمانی را می‎توان بصورت زیر نشان داد. در این روابط از اثرات نویز، نوع مدولاسیون ، تداخل و… صرفنظر شده است. مشاهده می‎شود برای دریافت سیگنال مدوله شده درگیرنده باید شرط: دقیقا برقرار باشد و با توجه به اینكه C(T) تنها مقادیر 1+ و 1- را اختیار می كند، برای برقراری این شرط خواهیم داشت: واضح است اگر همزمانی كامل بین كدهای تولید شده درگیرنده و فرستنده وجود نداشته باشد، سیگنال گسترش یافته بار دیگر گسترش طیف می یابد. همزمانی در طی دو مرحله انجام می‎شود. مرحله اول رهگیری (همزمانی اولیه) و مرحله دوم ردگیری (همزمانی دقیق) ابتدا در مرحله رهگیری كد تولید شده درگیرنده با اختلاف حداقل یك یا دو چیپ نسبت به كد دریافت شده همزمان می‎شود. سپس در مرحله درگیری حلقه همزمانی، همزمانی دقیق را بین دنباله ها برقرار كرده، روی انی وضعیت قفل می‎شود. درشكل 4-2 سه قسمت مولد كد، همزمان ساز اولیه و حلقه همزمانی كه حجم اصلی ساختمان گیرنده را تشكیل می دهند نشان داده شده است. ادامه خواندن مقاله پژوهشي در مورد سيستمهاي طيف گسترده

نوشته مقاله پژوهشي در مورد سيستمهاي طيف گسترده اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله بيوسنتز كلسترول

$
0
0
 nx دارای 42 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : بیوسنتز كلسترول REFRENCES 1997Westfall D, Aboushadi N, Shackelford JE, Krisans SK. 1997. Metabolism of farnesol:phosphorylation of farnesol by rat liver microsomal and peroxisomal fractions.Biochem Biophys Res Commun 230: 562-8. Paton VG, Shackerford JE, Krisans SK. 1997. Cloning and subcellular localization of hamster and rat isopentenyl diphosphate dimethylallyl diphosphate isomerase. A PTSI motif targets the enzyme to peroxisomes. J Biol Chem 272: 18945-50. Engfelt WH, Shackelford JE, Aboushadi N, Jessani N, Masuda K. Paton VG, Keller GA, Krisans SK. 1997. Characterization of UT2 cells. The induction of peroxisomal 3-hydroxy-3- methylglutary – coenzyme a reductase. J Biol Chem 272: 24579-87. 1998‘Wanders RJ , Romeijn GJ. 1998. Differential deficiency of mevalonate kinase and phosphomevalonate kinase in patients with distinct defects in peroxisome biogenesis:evidence for a major role of peroxisomes in cholestrol biosynthesis. Biochem Biophys Res Commun 247 : 663-7. Aboushadi N, Krisans SK. 1998. Analysis of isoprenoid biosynthesis in peroxisomal deficient Pex2- CHO cell lines. J Lipid Res 39: 1781- 91. 1999Olivier LM, Chambliss KL, Gibson KM, Krisans SK. 1999. Characterization of phosphomevalonate kinase: chromosomal localization , regulation , and subcellular targeting. J Lipid Res 40 : 672- 9. Aboushadi N, Engfelt WH, Paton VG, Krisans SK. 1999. Role of peroxisomes in isoprenoid biosynthesis. J Histochem Cytochem 47: 1127- 32.Appelkvist EL, Venizelos N, Zhang Y, Parmryd I, Hagenfeldt L, Dallner G. 1999.Synthesis of mevalonate pathway lipids in fibroblasts from Zellweger and X- linked ALD patients. Pediatr Res 46: 345-50. 2000Aboushadi N, Shackleford JE, Jessani N, Gentile A, Krisans SK. 2000.Characterization of peroxisomal 3-hydroxy- 3- methylglutary coenzyme A reductase in peroxisomes: stero biosynthesis , phosphyorylation , degraation , and stain inhibition. Biochemistry 39: 237- 47. Tint , G. S. , Irons, M., Elias , E. R., Batta, A. K., Frieden , R., Chen, T.S. and Salen, G. (1994) Defective cholesterol biosynthesis associated with the Smith- Lemli- Opitz syndrome. New Engl. J. Med., 330, 107- 113. [Abstract/ Free Full Text]Kelley , R.I. (2000) Inborn errors of cholesterol biosynthesis. Adv. Pediatr., 47, 1-53. [Medline] Kelley, R. I. and Herman, G. E. (2001) Inborn errors of cholesterol biosynthesis. A. Rev. Genomics Hum. Genet., 2, 299- 341. [CrossRef][ISI]Opitz, J.M., Gilbert- Barness, E., Ackerman, J. and Lowichik , a. (2002) Cholesterol and development : the RSH (‘Smith – Lemli- Opitz’) syndrome and related conditions. Pediatr. Pathol. Mol. Med., 21, 153- 181. [Crossref][ISI][Medline] Waterham, H.R., Koster, J., Mooyer, P., Noort Gv, G., Kelley, R.I., Wilcox, W.R. Wanders, R.j., Hennekam , R.C. and Oosterwijk , J.C. (2003) Autosomal recessive HEM/Greenberg skeletal dysplasia is caused by 3beta-hydroxysterol delta 14-reductase deficiency due to mutations in the lamin B receptor gene. Am. J. Hum. Genet., 72, 1013-1017 [CrossRef][ISI][Medline] Nowaczyk, M. J., McCaughey, D., Whelan, D.T. and Porter, F. D. (2001) Incidence of Smith – Lemli- Opitz syndrome in Ontario , Canada. Am. J. Med. Genet., 102, 18-20. [CrossRef][ISI][Medline] Wassif, C. A., Zhu, P., Kratz, L., Krakowiak, P.A., Battaile, K.P., Weight, F.F.Grinberg, A., Steiner, R.D., Nwokoro, N.A., Kelley, R.I. et al. (2001) Biochemical , phenotypic and neurophysiological characterization of a genetic mouse model of RSH/Smith – Lemli- Opitz syndrome. Hum. Mol. Genet., 10, 555-564. [Abstract/Free Full Text] Parnes, S., Hunter, A.G., Jimenez, C., Carpenter, B.F. and MacDonald, I. (1990) Apparent Smith- Lemli- Opitz syndrome in a child with a previously undescribed form of mucolipidosis not involving the neurons. Am. J. Med. Genel., 35,397-405. [ISI][Medline] هرست مطالبعنوان صفحهمعادله كلی مسیر بیوسنتز كلسترول 1بیوسنتز كلسترول 2بیوسنتز كلسترول- مرحله اول 2بیوسنتز كلسترول- مرحله دوم 4بیوسنتز كلسترول- مرحله سوم 6 تنظیم بیوسنتز كلسترول 7SREBPS چیست؟ 10ناهنجاریهای مربوط به نقص در بیوسنتز كلسترول 11– سندروم SLOS 11– لاتواسترولوزیز 16منابع 23– – – – Overall Reaction for the path way 6 Acetyl – coA+ 6Acetoacetyl –coA +14NADPH+14H+ +5H2¬O+18ATP+O2 Lanosterol +14NADP++12COA-S-H+18ADP+6Pi+4PPP+6C02 ساختمان كلسترول: كلسترول در سه مرحله از استیل كوآنزیم A سنتز می شود.این استروئید سیالیت غشاء سلولی جانوران را تعدیل می كند. و پیش ساز هورمونهای استروئیدی مانند پروژسترون، تستوسترون. استرادیول وكورتیزول می باشد. تمامی 27 اتم كربن كلسترول در طی یك فرایند سنتزی سه مرحله ای از استیل COA مشتق می شوند.1- مرحله اول سنتز ایزوپنتیل پیروفسفات می باشد . این ماده یك واحد فعال شده ایزوپرن است كه واحد ساختاری كلید ی كلسترول به شمار می آید. 2- مرحله دوم متراكم شدن شش مولكول ایزوپنتیل پیرو فسفات اسكوالن می باشد.3- در مرحله سوم، اسكوالن در اثر واكنشی شگفت آور به صورت حلقه ای در می آید ودر ادامه محصول چهارحلقه ای به كلسترول تبدیل می شود.   سنتز موالونات، كه به صورت ایزوپنتینیل پیرو فسفات فعال می شود ، سنتز كلسترول را شروع می كند.اولین مرحله سنتز كلسترول تشكیل ایزوپنتیل پیرو فسفات از استیل COA می باشد این دسته واكنش ها كه در سیتوزول اتفاق می افتد با تشكیل 3- هیدروكسی 3- متیل گلوتاریل COA (HMG COA) از استیل COA و استواستیل COA كوآ آغاز می شود. این حد وسط جهت سنتز كلسترول به موالونات احیا می شود. سرنوشت 3- هیدروكسی- 3- متیل گلوتاریل CoA كوآ. در سیتوزول HMG-CoA به موالونات تبدیل می گردد. در میتوكندری به استیل CoA و استواستات تبدیل می شود. سنتز موالونات مرحله محدود كننده در تشكیل كلسترول است . آنزیمی كه این مرحله برگشت نا پذیر را كاتالیز می كند،3- هیدروكسی3- متیل گلوتاریل كوآردو كتاز(COA-HMG ردوكتاز) نام دارد. همانطور كه مورد بحث قرار خواهد گرفت این آنزیم یك جایگاه كنترلی مهم در بیوسنتز كلسترول است. 3-Hydroxy–3-methyl glutaryl COA+2NADPH+2H+ mevalonate+2NADP++COAHGA- CoA ردوكتاز یك پروتئین سرتاسری در شبكه آندوپلاسمی است. موالونات در سه واكنش متوالی كه نیاز به ATP دارد به 3- ایزو پنتینیل پیروفسفات تبدیل می شود. دكربوكسیله شدن موالونات، ایزو پنتینیل پیرو فسفات را تولید می كند. این مولكول یك واحد فعال شده ایزوپرنی است كه واحد ساختاری بسیاری از زیست مولكول‌های مهم در تما م فرمانروهای حیات می باشد. سنتز ایزوپنتینیل پیروفسفات، این حد واسط فعال شده در سه مرحله از موالونات تشكیل می شود كه آخرین آنها یك دكربوكسیله شدن را شامل می شود. اسكوالن(C30) از شش مولكول ایزوپنتیل پیرو فسفات (C5) سنتز می شود.اسكوالن بوسیله توالی از واكنش های زیر از ایزوپنتیل پیروفسفات سنتز می شود. C5 C10 C15 C30این مرحله از سنتز كلسترول با ایزومری شدن ایزوپنتنیل پیرو فسفات به دی متیل الیل پیرو فسفات آغاز می گردد. این واحد های ایزومری C5 با هم تركیب شده ویك تركیب C10 را بوجود می آورند: ایزو پنتنیل پیروفسفات به یك یون كربانیوم آلیلی تشكیل شده از دی متیل آلیل پیرو فسفات حمله می كند تا جرانیل پیروفسفات تولید گردد. همین نوع واكنش دوباره روی می دهد : جرانیل پیرو فسفات به یك یون كربانیوم آلیلی تبدیل می شود كه مورد حمله ایزوپنتنیل پیرو فسفات قرار می گیرد. تركیب C15 حاصله فارنزیل پیرو فسفات نام دارد. یك آنزیم، جرانیل پیروفسفات هر یك از این واكنشهای تراكمی را كاتالیز می كند. مرحله نهایی در بیوسنتز اسكوالن تركیب انتها به انتها همراه با احیای دو مولكول فارنزیل پیروفسفات است كه این واكنش بوسیله آنزیم سیتوپلاسمی اسكوالن سنتاز كاتالیز می‌شود. (C 30)+2PRi+NADP+ + H+ اسكوالن2(C15)+NADPH فارنزیل پیروفسفات مكانیسم تراكم در سنتز كلسترول. مكانیسم اتصال دی متیل آلیل پیروفسفات و ایزوپنتنیل پیروفسفات برای تشكیل جرائیل پیروفسفات. همین واكنش برای اضافه شدن یك ایزوپنتنیل پیروفسفات دیگر و تشكیل فارنزیل پیروفسفات مورد استفاده قرار می گیرد. ادامه خواندن مقاله بيوسنتز كلسترول

نوشته مقاله بيوسنتز كلسترول اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

Viewing all 46175 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>