Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all 46175 articles
Browse latest View live

مقاله در مورد بررسي محدود‌يت در سيستم هاي انتقال قدرت و راهکار هاي رفع آن

$
0
0
 nx دارای 111 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : بررسی محدود‌یت در سیستم های انتقال قدرت و راهکار های رفع آن 1- عوامل محدود‌كننده در تاسیسات (سیستم) انتقال مقدار نیروی برق در خط انتقال حاصل ولتاژ و جریان است و عاملی است كه كنترل آن مشكل بوده و «عامل قدرت» نامیده می‌شود. در صورتی‌كه در خطوط، ظرفیت انتقال به اندازه كافی باشد نیروی برق اضافی می‌تواند با اطمینان كامل منتقل شود. در سیستم انتقال سه نوع عامل محدود‌كننده ظرفیت انتقال برق را محدود می‌كنند: عامل حرارت و جریان، عامل ولتاژ و عامل بهره‌برداری از سیستم. 2- چاره‌جویی محدودیت‌های ظرفیت تاسیسات انتقال محدود‌كننده‌های مذكور توانایی سیستم را برای انتقال برق محدود می‌كنند، بنابراین ظرفیت بهره‌برداری از شبكه انتقال موجود را كاهش می‌دهند. این بخش از این گزارش در مورد توسعه امكانات به منظور افزایش توانایی انتقال خطوط انتقال موجود بطوریكه ظرفیت بیشتری از برق بتواند با اطمینان از یك بخش سیستم به بخش دیگر یا از یك سیستم به سیستم دیگر منتقل شود. 3-محدود‌یت حرارتی و جریان محدودیت‌های حرارتی معمولی‌ترین عوامل محدود‌كننده‌ای هستند كه توانایی و ظرفیت انتقال برق را در خط انتقال، كابل و ترانسفورماتور محدود می‌كنند. خط انتقال در برابر جریان الكترون‌ها مقاومت می‌كند و باعث تولید گرما می‌شود. میزان گرمای ایجاد شده در تجهیزات خط انتقال به جریان یعنی میزان جریان الكترون‌ها و همچنین به شرایط ‌آب و هوایی محیط ارتباط دارد مانند درجه حرارت، سرعت باد، مسیر باد به دلیل تاثیرات آب و هوا و پراكندگی حرارت در هوا. حدود گرما برای خطوط انتقال معمولاً برحسب جریان‌های برق بیان می‌شود. بدلیل اینكه گرمای بیش از حد به دو مساله احتمالی منتهی می‌شود محدودیت‌های گرمایی تحمیل می‌شود. این دو مساله عبارتند از: 1)خط انتقال به دلیل گرمای زیاد، قدرت خود را از دست می‌دهد و این گرمای زیاد عمر خط را كاهش می‌دهد.2) خط انتقال منبسط شده و در مركز فاصله بین دكل‌های نگاهدارنده آن دچار خمیدگی می‌شود. در صورتی كه درجه حرارت بكرات بسیار زیاد باشد خط هوایی دایماً كشیده می شود و ممكن است فاصله آن از زمین كمتر از اندازه‌ای باشد كه به دلایل ایمنی لازم است. چون این گرم شدن بیش از حد بطور تدریجی انجام می‌شود و برای مدت زمان‌های محدود جریان‌های بیشتری انتقال می‌یابد. گرمای عادی برای خط انتقال در اثر میزان جریان برق ایجاد می‌شود كه این خط بتواند آنرا دایماً انتقال دهد. مقادیر اضطراری اندازه‌هایی هستند كه خط می‌تواند برای مدت معینی مثلاً چند ساعت از عهده آنها برآید.كابل‌های زیرزمینی و ترانسفورماتورهای برق نیز بوسیله عوامل گرمایی محدود می‌شوند. كابل‌های زیرزمینی در هنگام بهره‌برداری در درجه گرمای بیش از حد به دلیل خسارت وارد شدن به عایق از عمر سرویس‌دهی آنها كاسته می‌شود. ترانسفورماتورهای قدرت نیز طوری طراحی شده‌اند كه در حداكثر افزایش درجه گرما در هنگام بهره‌برداری از عایق‌ آنها محافظت به عمل آید. مقدمه سیستم انتقال قدرت دو وظیفه را در اتومبیل به عهده دارد: انتقال قدرت از موتور به چرخهای محرک و تغییر مقدار گشتاور. در تشریح سیستم انتقال قدرت به کرات از دو عبارت توان و گشتاور استفاده می‌شود که توضیح کوتاهی درباره هرکدام ضروری به نظر می‌رسد. عبارت «توان» نرخ یا سرعت انجام کار است. «تورک» یا گشتاور به زبان ساده یعنی گردش نیرو. با توجه به ارتباط بین دور موتور و توان ، وجود جعبه دنده‌های چند نسبته ضروری است، چرا که موتور اتومبیل بیشینه توانش را در سرعتهای معین تحویل می‌دهد که البته منظور از سرعت همان RPM یا دور در دقیقه است. برای بهره گیری از همان دور موتورها در سرعتهای مختلف حرکت که اینجا منظور از سرعت چیزی است که در آمپر سرعت دیده می‌شود، باید نسبت چرخ دنده بین موتور و چرخهای محرک تغییر یابد. اتومبیل درست مثل یک دوچرخه باید برای حرکت در محدوده‌ای از سرعتها ، چرخ دنده‌ها را تعویض کند. اما برخلاف دوچرخه سیستم انتقال توان اتومبیل امکان عقب رفتن را نیز برای شما فراهم می‌کند. نقش چرخ دنده در واقع دو مجموعه از چرخ دنده‌ها در سیستم انتقال توان وجود دارد: گیربکس یا جعبه دنده و دفرنسیال. وظیفه جعبه دنده تنظیم نسبت چرخ دنده است و دیفرانسیل نیز اجازه می‌دهد تا چرخها در سرعتهای گوناگون بچرخند. جعبه دنده‌های دستی معمولاً دارای چهار یا پنج سرعت هستند و اغلب از اور درایو یا بیش ران (وسیله ای در جعبه دنده که نسبت چرخ دنده را پایین می‌آورد و مصرف سوخت را کاهش می‌دهد) برخوردارند. در واقع اور درایو به وضعیتی گفته می‌شود که در آن محور یا شفت ورودی می‌تواند سریعتر از محور خروجی بچرخد، که در نتیجه میزان مصرف سوخت در بزرگراه کاهش می‌یابد. در برخی از جعبه دنده‌ها از کلاج الکتریکی و یک سوئیچ استفاده می‌شود که درگیری یا عدم درگیری اور درایو را کنترل می‌کند. جعبه دنده دستی بدون کلاج دستاورد جالبی که در تعداد اندکی از اتومبیلها دیده می‌شود، جعبه دنده دستی بدون کلاج است. در این نوع جعبه دنده یک دسته دنده و یک کلاج الکتریکی خودکار بکار می‌رود. علاوه بر این زمانی که راننده دنده‌ها را عوض می‌کند، سنسورهای سرعت و موقعیت ، مینی کامپیوترها و تنظیمهای گاز کاربراتور از افزایش بیش از حد دور موتور جلوگیری می‌کند. در واقع مثل بسیاری از نوآوریهای دنیای اتومبیل این هم یک ایده قدیمی است که امروز به برکت تحول کامپیوتر میسر شده است. جعبه دنده‌های خودکار برای ترکیب سرعت و گشتاور عموماً از سه چرخ دنده رو به جلو استفاده می‌کنند. در جعبه دنده‌های سه سرعته اولین چرخ دنده برای شروع حرکت بیشترین گشتاور را در کمترین سرعت تحویل می‌دهد. چرخ دنده دوم برای حالتهایی مثل افزایش سرعت و بالا رفتن از سربالاییها مقدار گشتاور و سرعت متوسطی را ارائه می‌کند. سرانجام سومین چرخ دنده بیشترین سرعت با کمترین گشتاور را برای حرکت در بزرگراه فراهم می‌کند. یک چرخ دنده معکوس نیز حرکت رو به عقب را میسر می‌سازد. جعبه دنده دستگاهی برای تغییر توان و سرعت است که در جایی بین موتور و چرخهای متحرک وسیله‌ای نصب می‌شود. به عبارت دیگر این دستگاه راهی برای تغییر نسبت بین دور موتور و دور چرخها فراهم می‌کند. به گونه‌ای که در موقعیتهای خاص حرکت بهترین حالت ممکن را داشته باشد. در برخی از انواع سیستم انتقال توان از وسیله‌ای موسوم به محور انتقال استفاده می‌شود. این وسیله به زبان ساده ترکیبی از جعبه دنده و دفرنسیال است که معمولاً می‌توان آن را در اتومبیلهای چرخ جلو متحرک یافت، اما در اتومبیلهای موتور وسط یا عقب نیز دیده می‌شود. البته در برخی از اتومبیلهای کم نظیر موتور در جلو قرار دارد و در عین حال برای بالانس بهتر وزن از یک محور انتقال در عقب استفاده می‌شود. تولید گشتاور گشتاور از توان بدست می‌آید. مقدار گشتاور قابل حصول از یک منبع توان ، با فاصله‌ای از مرکز دوران که گشتاور در آن نقطه بکار می‌رود متناسب است. بنابراین منطقی است که اگر محوری (در این بحث میل لنگ) داشته باشیم که با هر سرعت اعمال شده‌ای می‌چرخد، می‌توانیم چرخ دنده‌هایی با اندازه‌های گوناگون روی آن قرار دهیم و نتایج مختلفی بدست آوریم. چنانچه چرخ دنده بزرگی روی محور نصب کنیم، می‌توانیم در لبه آن سرعت بیشتر و توان کمتری نسبت به یک چرخ دنده کوچکتر بدست آوریم. حال اگر محور دوم را موازی با محور محرک مان قرار دهیم و مطابق چرخ دنده‌های روی شفت متحرک ، چرخ دنده‌هایی روی آن نصب کنیم، می‌توانیم تقریباً هر ترکیبی از توان و سرعت را که در محدوده توانایی موتور باشد بدست آوریم. این دقیقاً همان چیزی است که جعبه دنده اتومبیل به کمک چرخ دنده‌ها و دیگر اجزا انجام می‌دهد. انواع جعبه دنده در یک نگاه کلی دو نوع جعبه دنده وجود دارد: دستی و خودکار. در حالت اول مجبور هستید برای تعویض دنده‌ها معمولاً از یک دسته دنده واقع در کنسول و پدال کلاج استفاده کنید. چنانچه جعبه دنده خودکار باشد خود مکانیسم بدون دخالت شما دنده‌ها را عوض می‌کند. این عمل از طریق یک سیستم که توسط فشار روغن تغذیه می‌کند، انجام می‌شود. تعویض هر یک از دنده‌ها توسط یک سوپاپ تعویض کنترل می‌شود. در واقع تعویض دنده‌ها به سرعت ، جاده و شرایط بار بستگی دارد. قسمت اساسی دیگر تمامی سیستمهای انتقال قدرت یکی از انواع کلاج است. این وسیله به موتور اجازه می‌دهد تا هنگامی که چرخ دنده‌ها و چرخها ثابت هستند به حرکتش ادامه دهد. در اتومبیلهای مجهز به جعبه دنده خودکار به جای کلاج از مبدل گشتاور استفاده می‌شود. از پشت موتور گرفته تا محل تماس لاستیک با جاده همگی عضو یکی از پیچیده‌ترین سیستمهای اتومبیلتان به حساب می‌آیند . به اعتقاد برخی نگاه کردن به یک جعبه دنده مغزشان را آزرده خاطر می‌سازد. جعبه دنده دستی همانطور که گفته شد جعبه دنده دستی امکانی را فراهم می‌کند تا نسبت بین سرعت موتور و سرعت چرخها تغییر کند. تغییر این نسبت دنده‌ها باعث می‌شود تا مقدار صحیح توان موتور در بیشتر سرعتهای مختلف بدست آید. جعبه دنده دستی برای بکار گیری و جابجایی گشتاور موتور به محل ورودی جعبه دنده ، نیازمند استفاده از کلاج است. کلاج باعث می‌شود تا این عمل بطور تدریجی اتفاق بیفتد و به همین علت اتومبیل می‌تواند از یک توقف کامل شروع به حرکت کند. در جعبه دنده‌های دستی مدرن هیچ کدام از چرخ دنده‌های رو به جلو از درگیری خارج نمی‌شوند. در واقع آنها از طریق استفاده از هماهنگی کننده‌ها به محورهایشان متصل می‌شوند. حرکت عکس نیز به کمک چرخ دنده هرزگر معکوس که به هنگام حرکت رو به عقب اتومبیل درگیر می‌شود، بدست می‌آید. برخی از جعبه دنده‌های دستی دارای اور درایو هستند. اور درایو بخشی مکانیکی است که به پشت جعبه دنده پیچ می‌شود، عموماًَ اور درایو را به اسم دنده پنجم می‌شناسند. زمانی که از آن استفاده می کنید سرعت یا همان دور موتور حدود یک سوم کاهش می‌یابد در حالیکه آمپر سرعت اتومبیلتان همان سرعت حرکت را نشان می‌دهد. کمپانی کرایسلر در سال 1934 اولین جعبه دنده مجهز به اور درایو را معرفی کرد. بیشتر اتومبیلها سه الی پنج دنده جلو و یک دنده عقب دارند، چنانچه در جعبه دنده‌ای یک چرخ دنده با ده دندانه چرخ دندانه دیگری با بیست دندانه را بگرداند گفته می‌شود که حرکت دارای نسبت دو به یک است. در واقع نسبت حرکت دو چرخ دندانه برابر است با نسبت تعداد دندانه‌های چرخ دنده دوم به اول. اولین دنده توان موتور را از طریق یک جفت مجموعه چرخ دنده کاهنده که به هنگام آغاز حرکت توان را افزایش و سرعت را کاهش می‌دهد، به چرخهای محرک می‌رساند. در این حالت موتور بسیار سریعتر از محور خروجی می‌چرخد، معمولاً با نسبت چهار به یک. سرعتهای متوسط با تغییر نسبت دنده تا نزدیکیهای یک به یک و سرانجام سرعت نمایی معمولاً با اتصال مستقیم محورهای ورودی و خروجی با نسبت حرکت دقیقاً یک به یک بدست می‌آید. بکار گیری یک مجموعه متحرک از چرخ دنده‌ها با ابعاد متفاوت ، دستیابی به چندین مقدار از گشتاور خروجی را ممکن می‌سازد. چرخ دنده محرک دفرنسیال اتومبیل که توسط شفت متحرک به حرکت در می‌آید چرخ دنده حلقوی (چرخ دنده‌ای شبیه حلقه در دفرنسیال اتومبیل که پینیون یا همان چرخ دنده کوچک متصل به میل گاردان آن را می‌چرخاند و نیرو را از طریق دفرنسیال به اکسل می‌دهد) را می‌چرخاند. در واقع این دو چرخ دنده مثل یک جعبه دنده تک سرعته عمل می‌کنند و باعث کاهش بیشتر دور موتور و افزایش گشتاور با یک نسبت ثابت می‌شوند. چرخ دنده‌ها دقیقاً مشابه اهرمها کار می‌کنند. چرخ دنده کوچکتر در حالی همتای بزرگترش را می‌چرخاند که میزان گشتاور افزایش و سرعت کاهش یافته است. نگهداری جعبه دنده جعبه دنده برای حفظ حرکت نرم و روان تمام چرخ دنده‌ها و محورها نیاز به روانکاری دارد. این کار با پر کردن محفظه جعبه دنده بطور جزئی با روغن چرخ دنده غلیظ انجام می‌شود. زمانی که چرخ دنده‌ها می‌چرخند روغن را به اطراف روانه و تمام قسمتها را روانکاری می‌کنند. درزبندیهای روغن نیز در جلو و عقب از نشت جریان به بیرون از محفظه جلوگیری می‌کنند. زمانی که می‌خواهید روغن را عوض کنید یا اینکه هنگام تعویض دنده متوجه مشکلات یا تفاوتهایی زیاد شدید، باید سطوح سیال را چک کنید. در واقع این حالات می‌تواند نشانگر پایین بودن سطح سیال باشد. چه عاملی باعث تغییر دنده در جعبه دنده می شود؟ دو شاخه‌ها یا ماهکهای تعویض دنده که به آنها یوغهای لغزان هم می‌گویند. این یوغها شبیه جای پارویی در قایق هستند و در شیاری واقع در غلاف کلاج سوار می‌شوند. ماهکهای تعویض دنده به یک بادامک و محور متصل شده‌اند. این بادامک نیز توسط توپهای فولادی بارگذاری شده با فنر که از میان شکافهای موجود در بادامک بالا می‌روند به حرکت در می‌آید و در چرخ دنده انتخاب شده حفظ می‌شوند و ماهکهای تعویض را در همان چرخ دنده نگه می‌دارند. محورهای بادامک و سیستم محورها وارد محفظه و به اهرمهای تعویض بسته می‌شوند. سپس ماهکهای تعویض ، هماهنگ کننده را با چرخ دنده‌ها و محورهایی که روی آن ســـوار هستند درگیر می‌کند و به حرکت در می‌آورد. اهرمهای تعویض نیز به نوبه خود به یک کنترل کننده روی لوله فرمان یا دسته دنده واقع در کف متصل هستند که هر دوی آنها در اختیار راننده است. آیا باید سیال درون یک جعبه دنده دستی را عوض کرد؟ معمولاً احتیاجی نیست. اما در برخی اتومبیلهای قدیمی مثل فولکس واگن بتیل تعویض دوره‌ای روغن جعبه دنده توصیه شده است. اما در مورد اتومبیلهای غیر مدرن و وانتهای سبک ضروری است. علت این اجبار به علت تمیز ماندن روغن و در نتیجه شرایط کار تقریباً خنک برای آن است. سیال موجود در جعبه دنده‌های دستی یا میله‌های اتصال بر خلاف جعبه دنده‌های خودکار که بطور پیوسته در حال زیر و رو شدن است و توسط ذراتی که موجب فرسودن صفحه کلاج می‌شود، آلوده شده است، وضعیت تمیزتری دارد. در نتیجه عمر جعبه دنده را افزایش می‌دهد. تنها نشانه‌ای که می‌تواند شما را مجاب به تعویض روغن جعبه دنده کند، تعویض دشوار دنده‌ها در هوای سرد است. در بیشتر اتومبیلهای قدیمی چرخ عقب متحرک ، جعبه دنده‌ها از روغنهای سنگینی مثل 90W ، 75W و 80W پر شده‌اند که در دمای زیر صفر عمل تعویض دنده را تا حدی سخت و سفت می‌کنند. در این مورد استفاده از روغن سبکتر ممکن است منجر به نرمی تعویض دنده شود. در اغلب محورهای انتقال دستی در اتومبیلهای چرخ جلو متحرک امروزی برای حفظ روانکاری چرخ دنده‌ها از سیال جعبه دنده خودکار (DexronII (ATF استفاده می‌شود. ATF در دماهای پایین حالت سیالی خود را بیشتر حفظ می‌کند. از اینرو کارایی بهتری دارد اما ATF نباید جانشین روغن چرخ دنده‌ها شود. در واقع تنها باری که باید به یک جعبه دنده دستی روغن بیفزایید زمانی است که نشتی روغن رخ دهد. چنانچه نشانه‌هایی از گریس یا رطوبت در اطراف درزبندهای محور محرک یا محور پیرو مشاهده کردید، باید سطح روغن در جعبه دنده را بررسی کنید. چرا که ممکن است پایین آمده باشد. مراقب باشید ادامه فعالیت جعبه دنده با روغن کم می‌تواند باعث خرابی کامل آن شود. چنانچه کلاج اتومبیلی شروع به لرزیدن کرد آیا باید تعویض شود؟ چنانچه میزان کارکرد کلاج کم باشد، یعنی در حدود 60 هزار کیلومتر یا کمتر ، علت لغزش را می‌توان یکی از این دو دانست: آلودگی روغن یا به هم خوردن تنظیم اتصال کلاج. اما چنانچه میزان کارکرد در حدود 90 هزار کیلومتر یا بیشتر باشد، علت فرسودگی است و باید کلاج را تعویض کرد. برای جلوگیری از آلودگی روغن که یکی از عوامل لغزش کلاج است، پشت موتور و پوسته فلایویل (چرخ طیار) را برای نشتیهای روغن مورد بررسی قرار دهید. چنانچه در پوسته فلایویل یا کارتل روغن نشانه‌هایی از نشتی باشد، احتمالاً درزبند روغن دچار فرسودگی یا ترک شده است. نقاط دیگری که احتمال نشتی در آنها می‌رود عبارتند از منیفولد و واشرهای محافظ سوپاپ در پشت موتور و درزبند محور ورودی جعبه دنده. چنانچه با نشتی روغن مواجه شدید تا پیش از برطرف کردن آن ، کلاج را عوض نکنید. زمانی که محفظه‌های کلاج با روغن کثیف شده‌اند چاره‌ای جز تمیز کردن آن نیست، اما تنها راه برگرداندن عملکرد مناسب کلاج تعویض دیسک است. چنانچه در بازدید خود به هیچگونه نشتی برنخوردید تنظیم اتصال کلاج را بررسی کنید. بیشتر اتومبیلها با یک اتصال کابلی دارای مکانیسم تنظیم خودکار هستند که فرض می‌شود شرایط مطلوب را حفظ می‌کنند. به هر حال این کابل بیش از آنکه خیلی سفت باشد بسیار شل است. اما چنانچه شخصی قطعات نزدیک به این اتصال را دستکاری کند ممکن است موجب سفت شدن آن شود. همین اتفاق در مورد اتومبیلهایی با اتصال هیدرولیکی نیز محتمل است. بخاطر بسپارید که در واقع هیچ راهی وجود ندارد تا اینگونه اتصالات موجب لغزش کلاج شوند مگر آنکه تنظیم آن توسط شخصی به هم خورده باشد. سیستمهای انتقال قدرت امروزه سیستم انتقال قدرت دستی MT) )(موسوم به گیربكس دستی) كه به وسیله راننده از طریق سیستم تعویض دنده و عملكرد كلاچ كنترل می‌شود، در حال تغییر و تحول می‌باشد. در سالهای گذشته تعداد نسبت تبدیل‌ها از چهار به پنج رشد یافته و برای خودروهای ورزشی این تعداد حتی به 6 دنده (مستقیم یا جلو) نیز می‌رسد. این افزایش تعداد دنده‌ها در كاهش مصرف سوخت موثر می‌باشد. در حال حاضر صنایع سیستم انتقال قدرت متعارف در جهت افزایش كاربرد مواد سبك، افزایش تعداد نسبت تبدیل‌ها، كاهش تعداد قطعات متحرك و افزایش كنترل الكترونیكی در حال تغییر است. سیستم‌های انتقال قدرت در حالت كلی به چند نوع تقسیم‌بندی می‌شوند: – سیستم انتقال قدرت دستی (گیربكس دستی)– سیستم انتقال قدرت اتوماتیك (AT) – سیستم انتقال قدرت دستی با كلاچ اتوماتیك (MTAC)– سیستم انتقال قدرت دستی اتوماتیك شده (AMT) – سیستم انتقال قدرت با تغییرات نسبت تبدیل پوسته (CVT)– سیستم انتقال قدرت متغیر نامحدود (IVT) سالهای متمادی اروپایی‌ها فقط از دو نوع گیربكس استفاده می‌كردند- گیربكس اتوماتیك مرسوم و گیربكس متداول دستی. اما در این ایام امریكایی‌ها و ژاپنی‌ها بیشتر از گیربكس‌های اتوماتیك مرسوم به عنوان گیربكس استاندارد برروی خودروها استفاده می‌نمودند. علت این موضوع این بود كه اروپایی‌ها معتقد بودند كه سیستم انتقال قدرت اتوماتیك گران و پرهزینه است. گذشت زمان سبب تغییر این برداشت از گیربكس اتوماتیك شد. موضوعاتی مثل قابلیت رانندگی، اقتصادی بودن، همچنین افزایش سطح درآمد مردم در اروپا باعث شد كه مردم اروپا پیش از پیش به گیربكس اتوماتیك گرایش پیدا كنند. از دیگر دلایل این تغییر عقیده می‌توان مسئله نیاز به كاهش آلاینده‌های خروجی خودرو و نیز نیاز به بهینه‌سازی مصرف سوخت با توجه به افزایش قیمت سوخت و مسئله حفظ محیط‌زیست اشاره كرد. صنعت گیربكس و سیستم انتقال قدرت امروزه توسط سازندگان توانمند در اروپا، آمریكا و ژاپن تقریباً به همه دنیا راه پیدا كرده است. در امریكا و ژاپن همانگونه كه اشاره شد اكثر خودروها مجهز به گیربكس اتوماتیك هستند. در صورتی كه در اروپا فقط %15 خودروها مجهز به گیربكس اتوماتیك هستند و بقیه بازار اختصاص به گیربكس‌های دستی دارد. در اروپا جائیكه پایه طراحی و ساخت سیستم‌های انتقال قدرت دستی استوار است، تحقیقات وسیعی در زمینه اتوماتیك كردن گیربكس‌های دستی در حال انجام است. نمونه‌های موفق و خوبی را نیز برروی خودروها سوار كرده‌اند. این گیربكسها ابتدا برروی خودروهای مینی و سبك سوار شده است ولی در آینده نزدیك این نوع سیستم انتقال قدرت برروی خودروهای لوكس با حجم بالا نصب خواهد شد. در زمینه گیربكس CVT نیز اروپائیها كارهای ارزشمندی را كرده‌اند اما هزینه بالا و نیز كارایی كم نسلهای اول CVT در جهت انتقال گشتاور مانع از توسعه لازم این نوع سیستم انتقال قدرت شده است. گیربكسهای اتوماتیك در اروپا برای ماشینهای سنگین و لوكس با حجم خیلی بالا استفاده می‌شود و در این كلاس از خودرو از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. اندیشه كلی توسعه سیستم انتقال قدرت بهبود بخشیدن به كاهش مصرف سوخت، كاهش انتشار آلاینده‌ها و عملكرد بهتر و در عین حال افزایش قابلیت رانندگی و افزایش راندمان خودرو وهمچنین كاهش هزینه‌ها برای مشتری می‌باشد. یكی از ابزارهای موثر در دستیابی به این اهداف استفاده از الكترونیك برای كنترل بهتر سیستم انتقال قدرت می‌باشد. به همین خاطر امروزه مشاهده می‌شود كه گیربكس سازان قدمت دار جهان چه در زمینه گیربكس‌های اتوماتیك و چه دستی در طراحی محصولات جدید خودشان ارتباط تنگاتنگ با شركتهای بزرگ الكترونیك برقرار كرده‌اند تا از این طریق سختگیریهای دولتها را در جهت كاهش مصرف سوخت و كاهش میزان آلودگی و نیازهای مشتریان خودشان را پاسخگو باشند. انواع سیستمهای انتقال قدرت 1-1- سیستم انتقال قدرت دستی كاربرد این نوع گیربكس در خودروهای اروپایی متداول است. این نوع گیربكس بوسیله راننده از طریق سیستم تعویض دنده و كاركرد كلاچ كنترل می‌شود. در سالهای گذشته تعداد نسبت تبدیل‌ها از چهار به پنج رشد یافته و برای خودروهای ورزشی این تعداد حتی به 6 دنده (مستقیم یا جلو) نیز می‌رسد. این افزایش تعداد دنده‌ها در كاهش مصرف سوخت موثر می‌باشد. 1-2- سیستم انتقال قدرت اتوماتیك گیربكس متداول برای خودروهای سوار در آمریكا، گیربكس اتوماتیك می‌باشد. در این نوع گیربكس از یك مبدل گشتاور جهت تعویض نرم دنده‌ها استفاده می‌شود. نسل‌های قدیم این گیربكس دارای 3 دنده است. اما سالهای اخیر گیربكس‌های زیادی با 4 دنده و حتی5 دنده نیز به بازار عرضه شده است، همچنین شركت ZF آلمان اخیراً گیربكس 6 دنده اتوماتیك را نیز به بازار عرضه كرده است، این گیربكس برروی خودروهای سری BMW7 آلمان نصب شده است. ز ویژگی‌های این گیربكس 6 دنده می‌توان كاهش مصرف سوخت 5 تا 7 درصدی و نیز كاهش 13 درصدی وزن را نسبت به نسخه 5 دنده آن نام برد. لازم به ذكر است كه در امریكا تقریباً 88% خودروهای سواری مجهز به گیربكس اتوماتیك هستند. این رقم در ژاپن به 87% می‌رسد و در اروپا تنها 15% از خودروهای سواری مجهز به گیربكس اتوماتیك هستند. یك نوع سیستم تعویض دنده طراحی شده برای گیربكس‌های اتوماتیك موسوم به سیستم تعویض دنده آنتونو می‌باشد. در گیربكس‌های اتوماتیك مرسوم، تعویض دنده از یك دنده به دنده دیگر به صورت پله‌ای اتفاق می‌افتد و این باعث تغییر لحظه‌ای سرعت می‌گردد. در سیستم آنتونو، در حالت گذر از یك دنده به دنده دیگر، سیستم كلاچ وظیفه انتقال قدرت را بعهده می‌گیرد، لذا هیچ وقت انتقال نیرو از موتور به چرخ منقطع نمی‌شود. همین امر موجب می‌شود كه احساس رانندگی بهتری بوجود آید. سیستم تعویض دنده خودكار آنتونو (AAD) از یك ایده كاملاً واضح و ساده استفاده می‌كند. تغییر دنده‌ها بوسیله دو نیرویی كه بطور طبیعی در حین انتقال قدرت بوجود می‌آیند صورت می‌گیرد. دو نیرویی كه جایگزین المانهای مصرف كننده انرژی در گیربكسهای اتوماتیك موجود می‌شوند. یكی از این دو نیرو، نیروی محوری ایجاد شده در اثر درگیری چرخ‌دنده‌های مارپیچ است كه تمایل دارد چرخ دنده‌های درگیر را در امتداد شفت‌هایشان از یكدیگر دور كند. دیگری نیروی گریز از مركز ایجاد شده بوسیله اجسام دوار می‌باشد. اگر تعادل بین این دو نیرو یعنی نیروی گریز از مركز و نیروی محوری در یك نمونه كلاچ بررسی شود، عملكرد این سیستم بهتر درك می‌شود. در حین شتاب، گشتاور از طریق شفت ورودی اعمال می‌شود. نیروی محوری ایجاد شده از درگیری چرخ دنده‌های مارپیچ، چرخ‌دنده حلقه‌ای را به سمت باز شدن كلاچ رانده و آن را در وضعیت باز نگه می‌دارد و در نتیجه انتقال قدرت از طریق مجموعه چرخ دنده سیاره‌ای اتفاق افتاده و یك نسبت تبدیل كاهنده دور كه اولین نسبت تبدیل است شكل می‌گیرد. در این حالت چرخ دنده خورشیدی مجموعه سیاره‌ای با كمك یك سیسم جانبی قفل است. در وضعیت انتقالی (حالت گذر از دنده یك به دو) نیروی محوری با نیروی گریز از مركز برابر می‌شود و كلاچ شروع به لغزش می‌كند به محض اینكه این لغزش افزایش می‌یابد نیروی محوری كاهش خواهد یافت. بخشی از توان از طریق كلاچ انتقال می‌یابد كه باعث می‌شود نیروی محوری بطور تصاعدی حذف شده و كلاچ بطور كامل بسته شود. در این حین، نسبت تبدیل بصورت پیوسته تا لحظه یكی شدن دور شفت ورودی و خروجی كه نسبت تبدیل دوم است، كاهش می‌یابد. در حین حركت در دنده دو كه هیچ نسبت تبدیلی از طریق چرخ‌دنده‌ها صورت نمی‌گیرد، نیروی گریز از مركز از نیروی محوری كه در این حالت مقدار آن صفر است بزرگتر بوده و كلاچ را همواره بسته نگه می‌دارد. در این حال به منظور كاهش استهلاك چرخ‌دنده‌های مجموعه سیاره‌ای می‌توان قفل چرخ‌دنده خورشیدی مجموعه را برداشت. در فرایند دنده معكوس، در اثر افزایش بار روی شفت خروجی یا كاهش گشتاور روی شفت ورودی دور پایین می‌آید. با پایین آمدن دور، نیروی گریز از مركز كاهش یافته و دیگر برای بسته نگه داشتن كلاچ كافی نبوده و بنابراین لغزش كلاچ شروع خواهد شد. به محض شروغ لغزش مجموعه، چرخ‌دنده خورشیدی مجدداً فعال شده و در اثر نیروی محوری درگیری چرخ‌دنده‌های مارپیچ، كلاچ كاملاً باز می‌شود. بدین ترتیب نسبت تبدیل كاهنده (دنده یك) بطور یكنواخت ایجاد می‌گردد. صفحات كلاچ این سیستم از یك ویژگی خود حفاظتی برخوردار هستند كه مانع از آسیب دیدن آنها در دمای كاركرد بالا می‌شود. در هنگام لغزش، دمای روغن بین صفحات كلاچ افزایش یافته و در نتیجه ویسكوزیته آن پایین می‌آید. روغن با ویسكوزیته كم بطور طبیعی از بین صفحات فرار كرده احتمال قفل شدن كلاچ افزایش می‌یابد. فرایند شرح داده شده در بالا فقط دو نسبت تبدیل را فراهم می‌كند كه البته قادر به پوشش دادن تمام دامنه عملكرد خودروهای جدید نیست. برای ایجاد 4، 6 یا هشت نسبت تبدیل به ازای هر جفت نسبت تبدیل جدید لازم است یك مجموعه سیاره‌ای به طور سری اضافه شود. پلانچر پمپ روغن نیرو را از طریق یاتاقان كف گرد به كلاچ اصلی مجموعه و پوسته نگه دارنده كلاچ منتقل می‌كند بطوریكه اعضاء دوار كلاچ یكطرفه را به پوسته قفل می‌كند. بطوریكه اعضاء دوار كلاچ یكطرفه را به پوسته قفل می‌كند. بنابراین كلاچ می‌تواند تحت گشتاور باز شود و یك نسبت تبدیل ثابت بدون مشكل چه از نظر گشتاور و یا سرعت در مجموعه سیاره‌ای اعمال گردد. یك شیر ساده حركت پلانچر را كنترل می‌كند. فشار لازم برای حركت پلانچر توسط یك پمپ فشار پایین (p £3 bar) تامین می‌شود. بعلت سطح بزرگ این پلانچر با همین فشار كم یك نیروی بزرگ جهت باز كردن كلاچ ایجاد می‌گردد. – مزایا: AAD آنتونو بطور قابل ملاحظه‌ای ساختمان گیربكس اتوماتیك سنتی را ساده می‌نماید. این مزیت برای تولید كنندگان خودرو یا گیربكس، اندوخته‌های جالب توجهی را در قیمت، راندمان، اندازه و وزن ایجاد می‌كند. – كاربردها كاربردی AAD به وسیله‌ی راننده به همان روش بكار گرفته در گیربكس‌های اتوماتیك مرسوم است. در این سیستم نیز تعویض دنده از دنده‌ای دیگر همچون یك گیربكس اتوماتیك متداول به نرمی انجام می‌پذیر اما در طی حركت، انتقال قدرت به چرخها هرگز منقطع نمی‌شود. این ویژگی دینامیك وسیله نقلیه را بهبود می‌بخشد. بطوریكه كله كردن خودرو با استفاده از این سیستم تعویض دنده فوق‌العاده خفیف می‌گردد و احساس رانندگی بهتری به سرنشینان خودرو دست می‌دهد. ارزیابی‌های مستقل توسط شركت‌های خودرو و گیربكس و مراكز آزمایشگاهی اثبات می‌كند كه AAD پشرفت‌های عمده‌ای را برخلاف طرح‌های ارائه شده قدیمی حاصل كرده و به مزایای قابل توجهی در برابر سیستم‌های اتوماتیك متداول امروزی دست یافته است. – منافع كاربران• 15 تا 30 درصد بهبود راندمان مصرف سوخت • سرعت گیری (شتاب) سریع‌تر• حداكثر سرعت بالاتر• حساسیت بیشتر• دینامیك حركت بهتر خودرو• قطع نشدن انتقال قدرت به چرخ‌ها در حین حركت – منافع تولیدكنندگان• كاهش 30 تا 40 درصد هزینه تمام شده محصول• ابعاد كوچك (كوچكترین طرح 4 و 6 سرعته در دنیا)• تا 30 درصد كاهش وزن • حداقل شدن هزینه‌های دگرگونی كامل محصول همه اینها به عواملی جهت سودآوری بیشتر محصول مجهز به این سیستم می‌شود. گیربكسهای اتوماتیك مجهز به سیستم آنتونو برای عملكرد مناسب، راندمان فوق‌العاده، فشردگی و سادگی حداكثر ساخته شده‌اند. آنها سبب كارا شدن بهتر خودروها و مهمتر از همه تبلور احساس خوشایندی است كه به سرنشینان خودرو دست می‌دهد. از این نظر AAD نسبت به سایر اتوماتیك‌های جدید، كه در نرمی یا حساسیت‌های رانندگی یا هر دو مورد ناامید كننده هستند، قابل مقایسه نیست. بكار بردن قطعات مرسوم و تكنولوژی‌های تولید امروزی در AAD به این معنی است كه AAD می‌تواند بطور انبوه در مراكز تولید گیربكس‌های موجود با هزینه انسانی كم تولید گردد. نداشتن تكنولوژی‌های پیچیده و سیستم‌های غیرقابل اطمینان موجب می‌شود كه دوام و عمر كاری قطعات بهتر از گیربكس‌های طرح قدیم باشد. فرآیند توسعه‌ی AAD آنتونو، در طی یك دهه مرهون توجه برخی از مهندسان خلاق دنیا است. پیشرفت سریع AAD تا مرحله نمونه‌سازی و تشویق غیرقابل وصف تولیدكنندگان وسایل نقلیه، نشان‌دهنده اعتماد آنها به تكنیك AAD است. همه این موارد حاكی از موفقیت AAD در آینده نزدیك خواهد بود. مهمترین موضوعات جهت طراحی و توسعه محصول گیربكس عبارتند از: • مصرف سوخت • شتاب• كیفیت جابجای دنده‌ها • كاهش صدا• كیفیت و قابلیت اطمینان الف- مصرف سوخت – كنترل لغزش مبدل كلاچ (Slip Controlled Converter Clutch = SCC) برای دست‌یابی به اهداف كاهش مصرف سوخت و همچنین دست‌یابی به محدودیت‌های تعیین شده در قالب مقررات دولتی كه در الزامات جدید (EU3) آورده شده است، لازم است تا از قابلیتهای موتور همیشه در حد بهینه استفاده شود. برای مثال در دورهای پایین موتور لازم بود افت‌های هیدرولیكی مبدل را حدالاامكان كاهش داد. در گذشته به خاطر مشكلات ارتعاشی و امكان قفل كردن كلاچ در دورهای پایین انجین كاهش افت‌های هیدرولیكی ممكن نبود. مبدل‌های مدرن از روش كنترل لغزش قفل‌كننده جهت كاهش افت‌های هیدرولیكی ایجاد شده استفاه می‌كنند. با توسعه این روش امروزه امكان سویچ كردن به سیستم SCC در دورهای پایین انجین (حدود RPM- 1200) ممكن می‌باشد. برای افزایش رنج مد SCC لازم است تا ظرفیت حرارتی كلاچ نیز بهبود یابد. با توجه به گشتاور خروجی انجین، ZF از سیستم كلاچ قفل كننده یك یا دو طرفه در مبدلها استفاده می‌كند. برای بهبود خنك كاری سیستم كلاچ از صفحات شیاردار استفاده شده است. تا با عبور روغن از میان این شیارها راندمان خنك كاری سیستم كلاچ بهبود یابد. نتایج مشابهی نیز با استفاده از قفل‌كننده‌های یك طرفه‌ای (شبیه به لنت‌های ترمز كفشكی) كه س طوح اصطكاك آنها برروی بدنه مبدل فیكس می‌شوند نیز بدست می‌آید. گرمای حاصل از اصطكاك به داخل یك پیستون كه توسط روغن به خوبی خنك كاری می‌شود، انتقال پیدا می‌كند. تصویر شماره 6 مصرف سوخت سیستم SCC در سیكل‌های مختلف رانندگی را نشان می‌دهد. این نتایج حتی در حالیكه شارژ جریان پمپ جهت تضمین حجم روغن لازم در دورهای پایین انجین افزایش می‌یابد، نیز حاصل می‌شود. – كاهش فشار اصلی (Reduction of Main Pressure) یكی از محسنات این گیربكس كاهش میزان فشار اصلی جهت انتقال گشتاور در دورهای پایین انجین می‌باشد. در شرایط مساوی در گیربكسهای متداول اتوماتیك، فشار لازم حدود 5/6 بار می‌باشد. در حالی كه در این گیربكس این فشار به 5/4 بار كاهش پیدا كرده است. یكی از عوامل مؤثر در كاهش این فشار توسعه و پیشرفت در سیستم‌های كنترل جدید هیدرولیكی جهت كنترل بهینه شیرهای هیدرولیكی می‌باشد. – كاهش افتهای گشتاور مقاوم حركت در كنار بهبود عملكرد مجموعه سیستم در این گیربكس، افت‌های گشتاور مقاوم حركت نیز كاهش یافته. با كاهش این افت‌ها و عملكرد بهتر مجموعه گیربكس‌، مصرف سوخت گیربكس نیز كاهش محسوسی را نشان می‌دهد. از عوامل مؤثر جهت كاهش افت‌های گشتاور مقاوم حركت می‌توان موارد زیر را ذكر كرد: • حذف چرخ‌های آزاد • حذف ترمزهای نواری• استفاده از یاتاقانهای سوزنی قفسه‌ای برای چرخ‌دنده‌های سیاره‌ای • كاهش رینگهای پیستون • استفاده از صفحات موج‌دار در كلاچ• بهینه‌سازی سیستم تغذیه روغن جهت روانكاری انجام یك مقایسه بین میزان گشتاور مقاوم بصورت تابعی از سرعت چرخ‌دنده و دور انجین، بین گیربكس 5HP18 و 5HP19 بدون استفاده از پمپ روغن، نشان می‌دهد كه میزان گشتاور مقاوم در SHP19 نسبت به نسخه قبلی SHP18 در كلیه شرایط كاهش داشته است. – استراتژی جابجایی (Shift Strategy) امروزه با آمدن كنترلرهایی با قابلیت 32 بیتی به بازار، تغییر برنامه‌های جابجایی دنده‌ها (Shift Pro-Gramms) از مد اقتصادی به مد اسپرت نیز ممكن می‌باشد. نرم‌افزارهایی كه برروی این كنترلرها نصب می‌شوند در واقع قدرت یادگیری دارند. آنها با ذخیره رفتار رانندگی راننده و پروفیل‌ جاده در واقع پی به خواسته راننده می‌برند. آنگاه فرمان‌های لازم جهت جابجایی دنده‌ها را ارسال می‌كنند. ممزوج كردن این سیستم‌های كنترلی با گیربكس 5 دنده شركت ZF امكان انتخاب نسبت تبدیل مناسب با توجه به درخواست راننده را به خوبی ممكن می‌سازد. با استفاده از حلقه‌های بسته در برنامه‌ریزی این كنترلرها در واقع تعداد جابجایی دنده‌ها بیشتر از گذشته صورت می‌گیرد تا درخواست راننده در مورد رفتار مناسب خودرو جامه عمل بپوشد. این جابجای‌ها بدون آگاهی راننده صورت می‌گیرد و در واقع راننده از تعداد این جابجایی‌ها بی‌خبر می‌باشد. نقاطی كه جابجایی باید صورت گیرد توسط سازنده خودرو تعیین می‌شود. در تعیین این نقاط باید دقت كافی صورت بگیرد چرا كه تعیین مناسب این نقاط تاثیر مستقیم و مؤثری در كاهش مصرف سوخت و كاهش انتشار گاز CO2 در محیط اطراف دارد. ب- كاهش وزن كل با توسعه و بكارگیری سیستم (SCC) در گیربكس اتوماتیك، امكان بكارگیری مبدلهای گشتاور با سیستم‌های هیدرولیك جمع و جور و فشرده نیز بوجود می آید. البته قابل ذكر است كه این سیستم‌های هیدرولیك دارای نقاط ضعف نیز می‌باشند. (خصوصاً از جنبه اتلاف انرژی). لاكن این نقاط ضعف در شرایط مختلف خودرو (از نظر رانندگی) خود را آشكار نمی‌كنند. در هر حال استفاده از این سیستم‌های هیدرولیكی جمع و جور و فشرده، سبب كاهش محسوس وزن كل گیربكس شده است. از دیگر عوامل موثر در كاهش وزن این گیربكس می‌توان كاهش تعداد چرخ‌های آزاد را نام برد. از اقدامات موثر دیگر كه باعث كاهش وزن گیربكس SHP19 شده است می‌توان استفاده از روشهای جدید قالبهای سنبه ماتریس جهت طراحی و ساخت قالبهای پوسته گیربكس SHP19 نام برد. با استفاده از این تكنولوژی ضخامت پوسته گیربكس كاهش یافته، همچنین با كاهش حجم روغن لازم به مقدار 1 لیتر وزن گیربكس نیز سبكتر شده است. در جمع در مقایسه با گیربكس SHP18 وزن گیربكس SHP19 مقدار 5 كیلوگرم سبكتر شده است.ج- افزایش ظرفیت انتقال گشتاور در دورهای پایین علاوه‌بر كاهش وزن گیربكس SHP19، یكی دیگر از نقاط قوت این گیربكس افزایش ظرفیت انتقال گشتاور در دورهای پایین انجین این گیربكس می‌باشد. با افزایش ظرفیت انتقال گشتاور می‌توان این گیربكس را جایگزین گیربكس‌های بزرگتر با همان ظرفیت گشتاور كرد. با توجه به آمارهای منتشره در طیف بزرگ، امروزه ثابت شده است كه حركت با استفاده از دورهای بالای موتور در مسیرهای شهری و همچنین بزرگ راه‌های داخل شهرها میسر نمی‌باشد. یا به عبارت دیگر جهت بهبود عملكرد خودرو در داخل معابر عمومی شهری بهتر است كه ظرفیت انتقال گشتاور خودرو در دورهای پایین انجین افزایش یابد. برای مثال در هنگام ترافیك، خودرویی كه در دورهای پایین از گشتاور بیشتری برخوردار است راحت‌تر حركت می‌كند تا خودرویی كه همان گشتاور را در دورهای بالاتر در اختیار راننده می‌گذارد آمار نشان می‌دهد زمانهای لازم برای حركت خودرو با گشتاور مناسب در دورهای بالای انجین به شدت در معابر عمومی كاهش یافته است. همین مسئله سبب شد تا ZF با بازنگری مجدد، ظرفیت انتقال گشتاور گیربكسهای SHP19 و SHP24 را نسبت به نسخه‌های پیشین طراحی این گیربكس به ترتیب 17 درصد و 24% افزایش دهد. د- كاهش صدای ناخواسته گیربكس برای كاهش صدای ناخواسته گیربكس، مطالعات، آزمایشات و اندازه‌گیری‌های زیادی در دو شاخه مختلف انتشار صوت صورت گرفت. • شاخه اول: انتقال صوت از طریق قطعات و پوسته (Structure Borne Noise)• شاخه دوم: انتقال صوت از طریق هوای اطراف (Air Borne Noise) دستاوردهای مهم بدست آمده از این مطالعات نشان می‌دهد كه موارد زیر بیشترین اثر را در جهت كاهش صوت در گیربكس خواهند داشت. • میزان سختی یاتاقان‌های پینیون• میزان سختی محل چرخ دنده سیاره‌ای • كاهش انتقال صوت ناشی از ضربات چرخ‌دنده سیاره‌ای با استفاده از یاتاقان‌های پهن‌تر• افزایش سطح درگیری چرخ‌دنده‌ها با یك دیگر• كاهش تصحیح زاویه هلیكس چرخ‌دنده‌ها با كمك سازندگان خودرو در جهت بهینه‌سازی و كاهش كلی صدای ناخواسته در خودرو، خصوصاً مقوله‌ واسطه‌ها (Interfaces) بین سیستم انتقال قدرت و اطاق خودرو، قدمهای مؤثری در راستای كاهش صدای ناخواسته برداشته شد. و- تولید یكی از راه‌های كاهش مصرف انرژی گیربكس، جمع وظایف مختلف چند قطعه در یك قطعه است. نتیجه اینكه با این تدبیر می‌توان تعداد كل قطعات را كاهش داد. شكل 5- پیشرفت حاصل شده با طراحی‌های مختلف و پی در پی نشان می‌دهد. پارامتر مهم دیگر، زمان كل تولید گیربكس است. گیربكس‌های SHP19 نیاز به 10 درصد زمان كمتر تولید در مقایسه با گیربكس SHP18 سابق دارد. كاهش وزن صرفه‌جویی در منابع مواد و نیاز به انرژی را فراهم می‌نماید. استفاده از تكنولوژی‌های نو مثل منگنه كاری قطعات فولادی زمان‌های فرایند تولید را نیز كاهش می‌دهد. مخصوصاً برای حجم تولید انبوه. روش‌های روكش كاری سخت (Hard Coating) سطوح آلومینیومی نیاز به انرژی زیادی دارند و از مواد گران قیمتی كه مستعد اتلاف انرژی هستند، استفاده می‌كنند. این بخش از فرایند تولید با استفاده از مواد آلومینیومی مخصوص با همان دوام جایگزین شده‌اند. مونتاژ ساده و قابلیت دمونتاژ در تولید، دوره‌های زمان سرویس پس از فروش و تلفات مواد را كاهش می‌دهد. ه- بازیافتمهمترین فاكتور در گیربكس در جهت آلودگی محیط‌زیست قطعاً روغن داخل گیربكس می‌باشد. امروزه روغن‌هایی به بازار ارائه می‌شوند كه برای تمام عمر خودرو كفایت می‌كنند. استفاده از این روغن یك قدم مؤثر در راستای حفظ محیط‌زیست خواهد بود. همچنین با كاهش حجم روغن لازم به میزان یك لیتر قدم مؤثر دیگری در این جهت برداشته می شود. مواد دیگری كه در گیربكس‌ها بكار می‌رود، تقریباً همه آنها قابل بازیافت هستند و خطری برای محیط زیست ندارند (شكل 6). 1-3- سیستم انتقال قدرت دستی اتوماتیك شده (AMT) اغلب مردم در مورد افزایش ترافیك، مقررات فزاینده و هزینه‌های فوق‌العاده بنزین شكوه و شكایت می‌كنند. عوامل ذكر شده، لزوم افزایش اتوماتیك‌سازی زنجیره‌ محرك خودرو را خاطر نشان می‌سازند. راه‌ كارهای قابل قبول در این خصوص به چگونگی در نظر گرفتن موضوعاتی همانند صرفه‌جویی و رضایت بخشی سیستم‌های جدید در این فرایند بستگی دارند. اتوماتیك سازی گیربكس‌های دستی از یك طرف موجب رضایت و خرسندی مشتری شده و از طرف دیگر مصرف سوخت را كاهش می‌دهد. با استفاده از مدیریت الكترونیكی كلاچ (ECM) در گیربكسهای دستی، راننده، زمان و چگونگی تعویض دنده را تشخیص می‌دهد. در اینجا رفتار خیلی شبیه به یك گیربكس دستی متعارف است. شركت LUK یكی از شركت‌هایی است كه در مقوله كلاچ اتوماتیك برای كلیه كلاس‌های وسایل نقلیه با ظرفیتهای گشتاور متفاوت تسلط پیدا كرده است. ECM می‌تواند در هر كلاس از گشتاور، برای رانندگانی كه دوست دارند دنده‌ها را بدون استفاده از پدال كلاچ جابجا كنند، ارائه می شود. در سیستم AMT شركت LUK علاوه‌بر استفاده از فعال‌كننده الكتریكی برای كلاچ از دو فعال‌كننده الكتریكی دیگر به منظور تعویض دنده استفاده نموده است. این تحریك‌كننده‌ها مستقیماً برروی گیربكس مونتاژ شده‌اند. در این سیستم از اهرم‌های تعویض دنده نیز اثری نمی‌باشد. این تحریك‌كننده‌ها در حقیقت جایگزین اهرم‌های تعویض دنده نیز شده‌اند. در این نوع از گیربكس، دنده‌ها بطور اتوماتیك تعویض می‌شوند. در مقایسه با گیربكس اتوماتیك (AT) پله‌ای، ASG باید در زمان جابجایی نیروی كشش را قطع كند، این قطع نیروی كشش در خودروهایی با گشتاور كم (خودروهای سواری كلاس كوچك و متوسط) چندان اهمیت ندارد، اما در خودروهای با گشتاور بالا (مثل كامیون‌ها) با توجه به كاربرد آنها چندان مطلوب نمی‌باشد. بنابراین می‌توان پیش‌بینی كرد كه ASG اساساً در خودروهای كوچك و متوسط مورد پذیرش قرار گیرد. انتقال قدرت پیوسته (CVT) كه لئوناردو داوینچی 500 سال پیش اندیشه‌اش را در سر داشت، در حال حاضر جای انتقال قدرت اتوماتیك را در برخی خودروها گرفته است.از اولین CVT كه در 1886 ثبت شد تاكنون، تكنولوژی آن بهبود بسیاری پیدا كرده و امروزه چندین خودروساز بزرگ از جمله جنرال‌موتورز، آئودی، هوندا و نیسان، در حال طراحی و توسعه CVTهای خود هستند. اگر درباره ساختار و طرز كار انتقال قدرت اتوماتیك اطلاعاتی داشته باشید، می‌دانید كه وظیفه انتقال قدرت، تغییر دادن نسبت سرعت چرخ و موتور است. در واقع بدون یك جعبه دنده، خودرو فقط یك دنده خواهد داشت كه به آن اجازه دهد تا با سرعت مناسب حركت كند. لحظه‌ای تصور كنید در حال رانندگی با خودرویی هستید كه فقط دنده یك یا دنده سه دارد. در حالت اول، خودرو با شتاب خوبی از حالت سكون حركت می‌كند و می‌تواند از یك تپه با شیب تند بالا رود، اما بیشترین سرعت آن به چند كیلومتر در ساعت محدود می‌شود. در حالت دوم، خودرو با سرعت 100 كیلومتر در ساعت در یك بزرگراه حركت خواهد كرد، اما هنگام شروع حركت تقریباً شتابی نداشته و نمی‌تواند از تپه بالا برود. جعبه‌دنده، از تعدادی چرخ دنده استفاده می‌كند تا با تغییر شرایط رانندگی، از گشتاور موتور استفاده‌ای مؤثر و مناسب شود. دنده‌ها می‌توانند به‌طور دستی و یا اتوماتیك تغییر كنند.در جعبه‌دنده‌های اتوماتیك قدیمی، چرخ دنده‌ها وظیفه انتقال و تغییر گشتاور و حركت دایره‌ای را برعهده داشتند. تركیبی از چرخ‌دنده‌های سیاره‌ای، تمامی نسبت‌های دنده‌های مختلف مورد نیاز را به وجود می‌آورند. رایج‌ترین نوع گیربكس، دارای 4 دنده جلو و یك دنده، معكوس است . وقتی این نوع جعبه‌دنده اقدام به تعویض دنده می‌كند، ضربه ناشی از درگیری دنده‌ها با هم، احساس می‌شود. اصول CVT :برخلاف سیستم انتقال قدرت اتوماتیك، در سیستم انتقال قدرت با قابلیت تغییر پیوسته، جعبه‌دنده‌ای با تعداد مشخص چرخ دنده وجود ندارد. یعنی در CVT، چرخ‌دنده‌های دندانه‌داری كه با هم درگیر شوند وجود ندارد. متداولترین نوع CVT براساس سیستم «پولی» كار می‌كند كه بی‌نهایت تغییر بین بالاترین و پایین‌ترین دنده را بدون گسستگی، ممكن می‌سازد. اگر از این نكته كه هنوز هم درباره CVT از واژه دنده استفاده می‌شود، تعجب كرده‌اید، به خاطر بیاورید كه منظور از دنده، نسبت سرعت موتور به سرعت محور چرخ‌هاست. گرچه CVT این نسبت را بدون استفاده از چرخ‌دنده‌های سیاره‌ای انجام می‌دهد، اما باز هم از واژه دنده برای آن استفاده می‌شود. CVTهای مبتنی‌بر پولی :اگر به جعبه‌دنده اتوماتیك توجه كنید، دنیایی پیچیده از چرخ‌دنده‌ها، ترمزها، كلاچ‌ها و دستگاه‌های كنترل را در آن خواهید دید. این در حالی است كه CVT به سادگی قابل مطالعه است. بیشتر CVTها فقط سه جزء اساسی دارند:– یك تسمه محكم فلزی یا لاستیكی– یك پولی متغیر محرك (ورودی)– یك پولی خروجی گرچه CVTها شامل انواع مختلفی از ریزپردازنده‌ها و حسگرها هستند، اما سه جزئی كه در بالا نام برده شد، اجزای اصلی هستند كه به این سیستم اجازه كار می‌دهند. پولی‌های دارای شعاع متغیر، قلب CVT تلقی می‌شوند. هر پولی، از دو مخروط با زاویه رأس 20 درجه كه رو در روی یكدیگر قرار دارند، تشكیل شده است. تسمه‌ای در شیار بین دو مخروط قرار دارد. در صورت لاستیكی بودن تسمه‌ها، از تسمه‌های V شكل استفاده می‌شود. تسمه‌های V شكل، سطح مقطع V شكلی دارند كه باعث افزایش اصطكاك تسمه با پولی می‌شود. وقتی دو مخروط پولی از هم فاصله بگیرند، یعنی ضخامت پولی بیشتر شود، تسمه به شكاف پایین‌تر می‌رود و شعاع تسمه حلقه شده دور پولی كاهش می‌یابد. وقتی دو مخروط پولی به هم نزدیك می‌شوند، یعنی ضخامت پولی كاهش می‌یابد، تسمه به شكاف بالاتر رفته و شعاع تسمه حلقه شده دور پولی افزایش می‌یابد. CVT می‌تواند از فشارهای هیدرولیكی، نیروی گریز از مركز و یا كشش فنر به منظور تولید نیروی مورد نیاز برای تنظیم دو نیمه پولی استفاده كند. پولی‌های دارای قطر متغیر، همیشه به صورت زوجی به كار می‌روند. یكی از پولی‌ها كه پولی محرك شناخته می‌شود، به میل‌لنگ موتور متصل است. پولی محرك، پولی ورودی هم نامیده می‌شود زیرا جایی قرار دارد كه انرژی موتور وارد سیستم انتقال قدرت می‌شود. پولی دوم، پولی گردنده یا متحرك نامیده می‌شود زیرا پولی اول آن را می‌چرخاند. پولی گردنده به مثابه پولی خروجی، انرژی را به محور چرخ‌ها منتقل می‌كند. وقتی یك پولی، در راستای محوری ضخامت خود را افزایش می‌دهد، دومی از ضخامت خود می‌كاهد تا تسمه در حالت كشیده باقی بماند. زمانی كه دو پولی ضخامت خود را نسبت به یكدیگر تغییر می‌دهند، بی‌نهایت نسبت دنده از كم به زیاد و شامل همه نسبت‌های مابین به وجود می‌آید. مثلاً، وقتی شعاع تسمه در پولی محرك كم و در پولی خروجی زیاد باشد، سرعت دوران پولی خروجی كاهش می‌یابد و نسبت دنده پایین‌تری را ایجاد می‌كند. وقتی شعاع تسمه در پولی محرك زیاد و در پولی خروجی كم باشد، سرعت دوران پولی خروجی افزایش می‌یابد و نسبت دنده بالاتری را ایجاد می‌كند. بنابراین، یك CVT از لحاظ نظری شامل بی‌نهایت نسبت دنده می‌شود و می‌تواند در هر زمانی و با هر دور موتوری كار كند. طبیعت ساده و بدون گسستگی CVTها، آنها را به سیستم انتقال قدرت ایده‌آلی برای تمام ماشین‌ها و دستگاه‌ها- نه صرفاً خودروها- تبدیل كرده است. CVTها سال‌های متمادی در ابزار قدرتی و مته‌ها به‌كار رفته‌اند. از آنها در وسایل نقلیه مختلفی اعم از تراكتورها و ماشین‌های برف رو گرفته تا اسكوترهای موتوری استفاده می‌شود. در تمام این كاربردها، از تسمه‌هایی با لاستیك فشرده در نوع سیستم انتقال قدرت استفاده می‌شود كه ممكن است كشیده شده یا سر بخورد و در نتیجه، باعث هدر رفتن انرژی و كاهش كارایی شود. تولید و ساخت ماده‌های جدید، CVTها را مطمئن‌تر و كارامدتر از قبل كرده است. یكی از مهمترین پیشرفت‌ها، طراحی و توسعه تسمه‌های فلزی برای متصل كردن دو پولی بوده است. این تسمه‌ها انعطاف‌پذیر از چندین (عموماً 9 یا 12) نوار نازك فولادی كه تكه‌های فلزی پاپیونی شكل بسیار مقاوم را كنار هم نگه می‌دارد، ساخته شده‌اند. تسمه‌های فلزی به این دلیل كه سر نمی‌خورند و بسیار با دوامند اجازه انتقال گشتاور بیشتری را به CVT می‌دهند. در ضمن، این تسمه‌ها مناسب‌تر از تسمه‌های لاستیكی هستند.دیگر انواع CVTCVT مارپیچینوع دیگری از CVT است كه در آن، تسمه و پولی‌ها با دیسك‌ها و غلطك‌ها جایگزین شده است. گرچه این سیستم بسیار متفاوت به نظر می‌رسد، اما تمامی اجزای آن قابل مقایسه با تسمه و پولی بوده و نتیجه‌ای یكسان دارد. ترتیب طرز كار این سیستم عبارت است از:-دیسكی به موتور متصل شده كه معادل پولی محرك است.– دیسك دیگری به میل گاردان متصل شده كه معادل پولی مقاوم یا متحرك است.– غلطك‌ها و یا چرخ‌ها، بین دو دیسك قرار داشته و همانند تسمه، نیرو را از دیسكی به دیسك دیگر منتقل می‌كنند. چرها می‌توانند در دو جهت، حول محور افقی و به سمت بالا و پایین، حركت كنند. این حالت، به چرخ‌ها اجازه می‌دهد تا در وضعیت‌های مختلف، با دیسك تماس داشته باشند. وقتی چرخ‌ها با دیسك محرك در نزدیكی مركز در تماس باشند، با دیسك مقاوم در نزدیكی لبه آن در تماس هستند. این امر باعث كاهش سرعت وافزایش گشتاور می‌شود (دنده سنگین). وقتی چرخ‌ها با دیسك محرك در لبه آن تماس داشته باشند، باید با دیسك مقاوم نزدیك مركز در تماس باشند كه این امر باعث افزایش سرعت و كاهش گشتاور می‌شود (دنده سبك). به این ترتیب، حركت ساده چرخ‌ها نسبت دنده را به صورت لحظه‌ای و ملایم تغییر می‌دهد. CVTهای هیدرواستاتیكی:هر دو نوع CVT پولی- تسمه‌ای و مارپیچی، از گروه CVTهای اصطكاكی هستند كه با تغییر دادن شعاع نقطه بین تماس دو بخش چرخنده یا دوار، كار می‌كنند. نوع دیگر CVTها، هیدرواستاتیكی است كه در آن، از پمپ‌های جابه‌جایی متغیر استفاده شده تا جریان مایع ورودی به موتور هیدرواستاتیكی را تغییر دهد. در این نوع انتقال قدرت، حركت چرخشی موتور، یك پمپ هیدرواستاتیكی را در طرف محرك به كار می‌اندازد. پمپ، حركت چرخشی را به جریان سیال تبدیل می‌كند. سپس، یك موتور هیدرواستاتیكی كه در طرف مقاوم قرار دارد، جریان سیال را دوباره به حركت چرخشی تبدیل می‌كند. انتقال قدرت هیدرواستاتیكی معمولاً با یك دسته دنده سیاره‌ای و كلاچ‌ها تركیب می‌شود تا یك سیستم دوگانه به نام انتقال قدرت هیدرومكانیكی را تشكیل دهد. انتقال قدرت هیدرومكانیكی نیرو را به سه روش ذیل به چرخ‌ها منتقل می‌كند:1 در سرعت‌های پایین به صورت هیدرولیكی2 در سرعت‌های بالا به صورت مكانیكی3 بین این دو حد، به صورت هیدرولیكی- مكانیكی انتقال قدرت هیدرولیكی، برای كارهای سنگین مناسب است و به همین علت، معمولاً در تراكتورهای كشاورزی و وسایل نقلیه‌ای كه روی هر سطحی حركت می‌كنند، به كار می‌رود.مزایای استفاده از CVT– كاهش ذرات آلاینده– كاهش مصرف سوخت– كاركرد موتور در دما و دور موتور پایین‌تر– افت توان كمتر و برخورداری از شتاب بیشتر– مطابقت با انواع مكانیزم‌های رایج كلاچ– یكنواختی حركت و رانندگی آرام از توقف كامل تا سرعت‌های بالاسیستم انتقال قدرتجعبه دنده برای حفظ حركت نرم و روان تمام چرخ دنده ها و محورها نیاز به روانكاری دارد این كار با پر كردن محفظه جعبه دنده به طور جزئی با روغن چرخ دنده غلیظ انجام می شود.چنانچه با نشتی روغن مواجه شدید تا پیش از برطرف كردن آن كلاج را عوض نكنید زمانی كه محفظه های كلاج با روغن كثیف شده اند چاره ای جز تمیز كردن آن نیست اما تنها راه برگرداندن عملكرد مناسب كلاج تعویض دیسك است سیستم انتقال قدرت دو وظیفه را در اتومبیل به عهده دارد: انتقال قدرت از موتور به چرخ های محرك و تغییر مقدار گشتاور. در تشریح سیستم انتقال قدرت به كرات از دو عبارت توان و گشتاور استفاده می شود كه توضیح كوتاهی درباره هركدام ضروری به نظر می رسد. عبارت «توان» نرخ یا سرعت انجام كار است. «تورك» یا گشتاور به زبان ساده یعنی گردش نیرو. با توجه به ارتباط بین دور موتور و توان، وجود جعبه دنده های چند نسبته ضروری است چرا كه موتور اتومبیل بیشینه توانش را در سرعت های معین تحویل می دهد كه البته منظور از سرعت همان RPM یا دور در دقیقه است.برای بهره گیری از همان دور موتورها در سرعت های مختلف حركت كه اینجا منظور از سرعت چیزی است كه در آمپر سرعت دیده می شود، باید نسبت چرخ دنده بین موتور و چرخ های محرك تغییر یابد. اتومبیل درست مثل یك دوچرخه باید برای حركت در محدوده ای از سرعت ها، چرخ دنده ها را تعویض كند. اما برخلاف دوچرخه سیستم انتقال توان اتومبیل امكان عقب رفتن را نیز برای شما فراهم می كند. در واقع دو مجموعه از چرخ دنده ها در سیستم انتقال توان وجود دارد: گیربكس یا جعبه دنده و دفرنسیال. وظیفه جعبه دنده تنظیم نسبت چرخ دنده است و دیفرانسیل نیز اجازه می دهد تا چرخ ها در سرعت های گوناگون بچرخند. جعبه دنده های دستی معمولاً دارای چهار یا پنج سرعت هستند و اغلب از اوردرایو یا بیش ران (وسیله ای در جعبه دنده كه نسبت چرخ دنده را پایین می آورد و مصرف سوخت را كاهش می دهد) برخوردارند.در واقع اور درایو به وضعیتی گفته می شود كه در آن محور یا شفت ورودی می تواند سریعتر از محور خروجی بچرخد كه در نتیجه میزان مصرف سوخت در بزرگراه كاهش می یابد. در برخی از جعبه دنده ها از كلاج الكتریكی و یك سوئیچ استفاده می شود كه درگیری یا عدم درگیری اوردرایو را كنترل می كند. دستاورد جالبی كه در تعداد اندكی از اتومبیل ها دیده می شود، جعبه دنده دستی بدون كلاج است. در این نوع جعبه دنده یك دسته دنده و یك كلاج الكتریكی خودكار به كار می رود. علاوه بر این زمانی كه راننده دنده ها را عوض می كند، سنسورهای سرعت و موقعیت، مینی كامپیوترها و تنظیم های گاز كاربراتور از افزایش بیش از حد دور موتور جلوگیری می كند. در واقع مثل بسیاری از نوآوری های دنیای اتومبیل این هم یك ایده قدیمی است كه امروز به بركت تحول كامپیوتر میسر شده است. جعبه دنده های خودكار برای تركیب سرعت و گشتاور عموماً از سه چرخ دنده رو به جلو استفاده می كنند. در جعبه دنده های سه سرعته اولین چرخ دنده برای شروع حركت بیشترین گشتاور را در كمترین سرعت تحویل می دهد. چرخ دنده دوم برای حالت هایی مثل افزایش سرعت و بالا رفتن از سربالایی ها مقدار گشتاور و سرعت متوسطی را ارائه می كند. سرانجام سومین چرخ دنده بیشترین سرعت با كمترین گشتاور را برای حركت در بزرگراه فراهم می كند. یك چرخ دنده معكوس نیز حركت رو به عقب را میسر می سازد. جعبه دنده دستگاهی برای تغییر توان و سرعت است كه در جایی بین موتور و چرخ های متحرك وسیله ای نصب می شود. به عبارت دیگر این دستگاه راهی برای تغییر نسبت بین دور موتور و دور چرخ ها فراهم می كند. به گونه ای كه در موقعیت های خاص حركت بهترین حالت ممكن را داشته باشد. در برخی از انواع سیستم انتقال توان از وسیله ای موسوم به محور انتقال استفاده می شود. این وسیله به زبان ساده تركیبی از جعبه دنده و دفرنسیال است كه معمولاً می توان آن را در اتومبیل های چرخ جلو متحرك یافت، اما در اتومبیل های موتور وسط یا عقب نیز دیده می شود. البته در برخی از اتومبیل های كم نظیر موتور در جلو قرار دارد و در عین حال برای بالانس بهتر وزن از یك محور انتقال در عقب استفاده می شود. گشتاور از توان به دست می آید. مقدار گشتاور قابل حصول از یك منبع توان، با فاصله ای از مركز دوران كه گشتاور در آن نقطه به كار می رود متناسب است. بنابراین منطقی است كه اگر محوری (در این بحث میل لنگ) داشته باشیم كه با هر سرعت اعمال شده ای می چرخد، می توانیم چرخ دنده هایی با اندازه های گوناگون روی آن قرار دهیم و نتایج مختلفی به دست آوریم. چنانچه چرخ دنده بزرگی روی محور نصب كنیم می توانیم در لبه آن سرعت بیشتر و توان كمتری نسبت به یك چرخ دنده كوچكتر به دست آوریم. حال اگر محور دوم را موازی با محور محرك مان قرار دهیم و مطابق چرخ دنده های روی شفت متحرك، چرخ دنده هایی روی آن نصب كنیم، می توانیم تقریباً هر تركیبی از توان و سرعت را كه در محدوده توانایی موتور باشد به دست آوریم. این دقیقاً همان چیزی است كه جعبه دنده اتومبیل به كمك چرخ دنده ها و دیگر اجزا انجام می دهد. در یك نگاه كلی دو نوع جعبه دنده وجود دارد: دستی و خودكار. در حالت اول مجبور هستید برای تعویض دنده ها معمولاً از یك دسته دنده واقع در كنسول و پدال كلاج استفاده كنید. چنانچه جعبه دنده خودكار باشد خود مكانیسم بدون دخالت شما دنده ها را عوض می كند. این عمل از طریق یك سیستم كه توسط فشار روغن تغذیه می كند، انجام می شود. تعویض هر یك از دنده ها توسط یك سوپاپ تعویض كنترل می شود. در واقع تعویض دنده ها به سرعت، جاده و شرایط بار بستگی دارد. قسمت اساسی دیگر تمامی سیستم های انتقال قدرت یكی از انواع كلاج است. این وسیله به موتور اجازه می دهد تا هنگامی كه چرخ دنده ها و چرخ ها ثابت هستند به حركتش ادامه دهد. در اتومبیل های مجهز به جعبه دنده خودكار به جای كلاج از مبدل گشتاور استفاده می شود. از پشت موتور گرفته تا محل تماس لاستیك با جاده همگی عضو یكی از پیچیده ترین سیستم های اتومبیل تان به حساب می آیند. به اعتقاد برخی نگاه كردن به یك جعبه دنده مغزشان را آزرده خاطر می سازد. همانطور كه گفته شد جعبه دنده دستی امكانی را فراهم می كند تا نسبت بین سرعت موتور و سرعت چرخ ها تغییر كند. تغییر این نسبت دنده ها باعث می شود تا مقدار صحیح توان موتور در بیشتر سرعت های مختلف به دست آید. جعبه دنده دستی برای به كارگیری و جابه جایی گشتاور موتور به محل ورودی جعبه دنده، نیازمند استفاده از كلاج است. كلاج باعث می شود تا این عمل به طور تدریجی اتفاق بیفتد و به همین علت اتومبیل می تواند از یك توقف كامل شروع به حركت كند. در جعبه دنده های دستی مدرن هیچ كدام از چرخ دنده های رو به جلو از درگیری خارج نمی شوند. در واقع آنها از طریق استفاده از هماهنگی كننده ها به محورهایشان متصل می شوند. حركت عكس نیز به كمك چرخ دنده هرزگر معكوس كه به هنگام حركت رو به عقب اتومبیل درگیر می شود، به دست می آید. برخی از جعبه دنده های دستی دارای اوردرایو هستند. اوردرایو بخشی مكانیكی است كه به پشت جعبه دنده پیچ می شود عموماًَ اوردرایو را به اسم دنده پنجم می شناسند.زمانی كه از آن استفاده می كنید سرعت یا همان دور موتور حدود یك سوم كاهش می یابد در حالیكه آمپر سرعت اتومبیل تان همان سرعت حركت را نشان می دهد. كمپانی كرایسلر در سال 1934 اولین جعبه دنده مجهز به اوردرایو را معرفی كرد. بیشتر اتومبیل ها سه الی پنج دنده جلو و یك دنده عقب دارند، چنانچه در جعبه دنده ای یك چرخ دنده با ده دندانه چرخ دندانه دیگری با بیست دندانه را بگرداند گفته می شود كه حركت دارای نسبت دو به یك است. در واقع نسبت حركت دوچرخ دندانه برابر است با نسبت تعداد دندانه های چرخ دنده دوم به اول. اولین دنده توان موتور را از طریق یك جفت مجموعه چرخ دنده كاهنده كه به هنگام آغاز حركت توان را افزایش و سرعت را كاهش می دهد، به چرخ های محرك می رساند. در این حالت موتور بسیار سریعتر از محور خروجی می چرخد، معمولاً با نسبت چهار به یك. سرعت های متوسط با تغییر نسبت دنده تا نزدیكی های یك به یك و سرانجام سرعت نمایی معمولاً با اتصال مستقیم محورهای ورودی و خروجی با نسبت حركت دقیقاً یك به یك به دست می آید. به كارگیری یك مجموعه متحرك از چرخ دنده ها با ابعاد متفاوت، دستیابی به چندین مقدار از گشتاور خروجی را ممكن می سازد. چرخ دنده محرك دفرنسیال اتومبیل كه توسط شفت متحرك به حركت درمی آید چرخ دنده حلقوی (چرخ دنده ای شبیه حلقه در دفرنسیال اتومبیل كه پینیون یا همان چرخ دنده كوچك متصل به میل گاردان آن را می چرخاند و نیروزا از طریق دفرنسیال به اكسل می دهد) را می چرخاند. در واقع این دوچرخ دنده مثل یك جعبه دنده تك سرعته عمل می كنند و باعث كاهش بیشتر دور موتور و افزایش گشتاور با یك نسبت ثابت می شوند. چرخ دنده ها دقیقاً مشابه اهرم ها كار می كنند. چرخ دنده كوچكتر درحالی همتای بزرگترش را می چرخاند كه میزان گشتاور افزایش و سرعت كاهش یافته است. جعبه دنده برای حفظ حركت نرم و روان تمام چرخ دنده ها و محورها نیاز به روانكاری دارد. این كار با پر كردن محفظه جعبه دنده به طور جزئی با روغن چرخ دنده غلیظ انجام می شود. زمانی كه چرخ دنده ها می چرخند روغن را به اطراف روانه و تمام قسمت ها را روانكاری می كنند. درزبندی های روغن نیز در جلو و عقب از نشست جریان به بیرون از محفظه جلوگیری می كنند. زمانی كه می خواهید روغن را عوض كنید یا اینكه هنگام تعویض دنده متوجه مشكلات یا تفاوت هایی زیاد شدید، باید سطوح سیال را چك كنید. در واقع این حالات می تواند نشانگر پایین بودن سطح سیال باشد.در پاسخ به این سؤال كه چه عاملی باعث تغییر دنده در جعبه دنده می شود، باید گفت دو شاخه ها یا ماهك های تعویض دنده كه به آنها یوغ های لغزان هم می گویند. این یوغ ها شبیه جای پارویی در قایق هستند و در شیاری واقع در غلاف كلاج سوار می شوند. ماهك های تعویض دنده به یك بادامك و محور متصل شده اند. این بادامك نیز توسط توپ های فولادی بارگذاری شده با فنر كه از میان شكاف های موجود در بادامك بالا می روند به حركت درمی آید و در چرخ دنده انتخاب شده حفظ می شوند و ماهك های تعویض را در همان چرخ دنده نگه می دارند. محورهای بادامك و سیستم محورها وارد محفظه و به اهرم های تعویض بسته می شوند. سپس ماهك های تعویض، هماهنگ كننده را با چرخ دنده ها و محورهایی كه روی آن ســـوار هستند درگیر می كند و به حركت درمی آورد. اهرم های تعویض نیز به نوبه خود به یك كنترل كننده روی لوله فرمان یا دسته دنده واقع در كف متصل هستند كه هر دوی آنها در اختیار راننده است. آیا باید سیال درون یك جعبه دنده دستی را عوض كرد؟معمولاً احتیاجی نیست. اما در برخی اتومبیل های قدیمی مثل فولكس واگن بتیل تعویض دوره ای روغن جعبه دنده توصیه شده است. اما در مورد اتومبیل های غیرمدرن و وانت های سبك ضروری است. علت این اجبار به علت تمیز ماندن روغن و در نتیجه شرایط كار تقریباً خنك برای آن است. سیال موجود در جعبه دنده های دستی یا میله های اتصال برخلاف جعبه دنده های خودكار كه به طور پیوسته در حال زیر و رو شدن است و توسط ذراتی كه موجب فرسودن صفحه كلاج می شود، آلوده شده است، وضعیت تمیزتری دارد. در نتیجه عمر جعبه دنده را افزایش می دهد. تنها نشانه ای كه می تواند شما را مجاب به تعویض روغن جعبه دنده كند، تعویض دشوار دنده ها در هوای سرد است. در بیشتر اتومبیل های قدیمی چرخ عقب متحرك، جعبه دنده ها از روغن های سنگینی مثل 90W ، 75Wو 80W پر شده اند كه در دمای زیر صفر عمل تعویض دنده را تا حدی سخت و سفت می كنند. در این مورد استفاده از روغن سبكتر ممكن است منجر به نرمی تعویض دنده شود. در اغلب محورهای انتقال دستی در اتومبیل های چرخ جلو متحرك امروزی برای حفظ روانكاری چرخ دنده ها از سیال جعبه دنده خودكار DexronII (ATF) استفاده می شود. ATF در دماهای پایین حالت سیالی خود را بیشتر حفظ می كند. از این رو كارایی بهتری دارد اما ATF نباید جانشین روغن چرخ دنده ها شود. در واقع تنها باری كه باید به یك جعبه دنده دستی روغن بیفزایید زمانی است كه نشتی روغن رخ دهد. چنانچه نشانه هایی از گریس یا رطوبت در اطراف درزبندهای محور محرك یا محور پیرو مشاهده كردید، باید سطح روغن در جعبه دنده را بررسی كنید. چرا كه ممكن است پایین آمده باشد. مراقب باشید ادامه فعالیت جعبه دنده با روغن كم می تواند باعث خرابی كامل آن شود.چنانچه كلاج اتومبیلی شروع به لرزیدن كرد آیا باید تعویض شود؟ چنانچه میزان كاركرد كلاج كم باشد، یعنی در حدود 60 هزار كیلومتر یا كمتر، علت لغزش را می توان یكی از این دو دانست: آلودگی روغن یا به هم خوردن تنظیم اتصال كلاج. اما چنانچه میزان كاركرد در حدود 90 هزار كیلومتر یا بیشتر باشد، علت فرسودگی است و باید كلاج را تعویض كرد. برای جلوگیری از آلودگی روغن كه یكی از عوامل لغزش كلاج است، پشت موتور و پوسته فلایویل (چرخ طیار) را برای نشتی های روغن مورد بررسی قرار دهید. چنانچه در پوسته فلایویل یا كارتل روغن نشانه هایی از نشتی باشد احتمالاً درزبند روغن دچار فرسودگی یا ترك شده است. نقاط دیگری كه احتمال نشتی در آنها می رود عبارتند از منیفولد و واشرهای محافظ سوپاپ در پشت موتور و درزبند محور ورودی جعبه دنده. چنانچه با نشتی روغن مواجه شدید تا پیش از برطرف كردن آن، كلاج را عوض نكنید. زمانی كه محفظه های كلاج با روغن كثیف شده اند چاره ای جز تمیز كردن آن نیست، اما تنها راه برگرداندن عملكرد مناسب كلاج تعویض دیسك است.چنانچه در بازدید خود به هیچگونه نشتی برنخوردید تنظیم اتصال كلاج را بررسی كنید. بیشتر اتومبیل ها با یك اتصال كابلی دارای مكانیسم تنظیم خودكار هستند كه فرض می شود شرایط مطلوب را حفظ می كنند. به هر حال این كابل بیش از آنكه خیلی سفت باشد بسیار شل است. اما چنانچه شخصی قطعات نزدیك به این اتصال را دستكاری كند ممكن است موجب سفت شدن آن شود. همین اتفاق در مورد اتومبیل هایی با اتصال هیدرولیكی نیز محتمل است. به خاطر بسپارید كه در واقع هیچ راهی وجود ندارد تا اینگونه اتصالات موجب لغزش كلاج شوند مگر آنكه تنظیم آن توسط شخصی به هم خورده باشد سیستم انتقال (transmission) اتوموبیل : مجموعه ای از چرخ دنده ها، شفت ها و قسمت های دیگری كه مقدار انتخاب شده از انرژی موتور را به چرخ های وسیله نقلیه انتقال می دهد. سیستم انتقال وسیله نقلیه را برای شتاب گرفتن به سمت جلو و عقب و برای بالا نگه داشتن سرعت دائمی (در تمام مدتی كه موتور در سرعت موثر و در حدود امنیتش كار می كند)، توانا می سازد. سیستم انتقال مستقیما در پشت موتور جای می گیرد. این سیستم، نیروی موتور را به یك میله محرك رسانده كه محور چرخ عقب- یك محور فلزی كه این هم به یك یا چند چرخ متصل شده است- را می راند. بعضی از وسایل نقلیه مدرن دارای محور انتقال می باشند. در این نوع، مشروط بر توزیع وزن بهتر، سیستم انتقال روی محور بین دو چرخ عقب قرار گرفته است. محورهای انتقال عرفا در سیستم های محرك چرخ جلو استفاده می شوند. دنده ها و قسمت های دیگری كه نیروی موتور را به چرخ ها منتقل می كنند، در سیستم های انتقال مرسوم و محورهای انتقال یكسان عمل می كنند. ادامه خواندن مقاله در مورد بررسي محدود‌يت در سيستم هاي انتقال قدرت و راهکار هاي رفع آن

نوشته مقاله در مورد بررسي محدود‌يت در سيستم هاي انتقال قدرت و راهکار هاي رفع آن اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


تحقيق در مورد جنگ بر پايه فناوري اطلاعات it

$
0
0
 nx دارای 32 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : جنگ بر پایه فناوری اطلاعات it در فرهنگ قدیم، جنگ بهمعنای دویدن، جاخالی دادن و پرتاب کردن اشیاء به سمت یکدیگر بود. گرچه کمکم پرتاب دستی جای خود را به پرتاب با ماشینهای مختلف بخشید و یا اینکه اختراع باروت باعث شد توانایی پرتابی اشیاء به سمت نیروهای دشمن افزایش پیدا کند. بعد از آن نوبت به سلاحهای خودکار رسید که ارتش آمریکا در آخرین سالهای جنگ جهانی اول از آنها استفاده کرد. گرچه این پیشرفتها بسیار قابل توجه بودند و میتوانستند جنگ را به نفع طرفی که بیشترین امکانات اینچنینی دارد به پایان برسانند اما مشکل آنها این بود که تنها میتوانستند دشمنی را که دیده و شنیده میشود مورد هدف قرار دهد. از آنجایی که انسان همیشه سعی در پیشرفت داشته است! در این مورد نیز به پیشرفت خود ادامه داد تا مبادا از قافله عقب بماند! اختراع ادوات الکترونیکی و بخصوص رادار نقطه عطفی در این زمینه بود که باعث شد چهره جنگ دستخوش تغییرات اساسی شود. بهاینترتیب کشتیها و هواپیماها قادر شدند بر روی دشمنانی آتش کنند که از آنها چیزی بهجز یک سایه سبزرنگ نمیدیدند. بعد از آن سروکله روباتهای نظامیپیدا شد. موشکهای کروز نمونهای از این روباتهای نظامیبودند که میتوانستند بهطور خودکار ماموریتهایی را انجام دهند که قبلا باید توسط سربازان انجام میگرفت. رادارهای پیشرفتهتر هم که آمدند به خلبانان کمک کردند هواپیماهایی را هدف بگیرند که اصلا قادر به دیدنش نبودند.بهزودی سیستمهای روباتیک از این هم پیشرفتهتر و مستقلتر شدند بهطوریکه جنگافزارهایی ساخته شدند که بهطور خودکار توانایی اکتشاف، ارزیابی هدف، موقعیتیابی، ردیابی، درگیری و در نهایت کشت و کشتار را داشتند. این کار درواقع مدیون ساخت حسگرهای الکترونیکی و پردازشگرهای پیشرفتهای بود که توانایی تشخیص هدف ثابت و سیار و نیز شناسایی روشهایی برای هدایت صحیح و خودکار را به جنگجویان میدادند. با تمام این پیشرفتها در جنگ و فنآوریهای مربوط به آن امروزه انسانها به این فکر افتادهاند که سلاح را بهطور کامل از دستان همنوعانشان بیرون بکشند و این بار سنگین را به دوش کامپیوترها بیندازند. مهمترین اقدام در این زمینه ترقی سیستمهای اطلاعاتی کامپیوتری است که با تکثیر سیستمهای خودکار و نیمهخودکار سیار مثل روباتها ترکیب شده است. بهاینترتیب هم سرعت بالا میرود و هم محدودیتهایی که بهواسطه زمان واکنش در انسان وجود دارد از بین خواهد رفت. سلاحهای مدرن کامپیوتری توانایی درگیری با سرعت نور را دارند. بهطور خلاصه باید گفت سیستمهای نظامیامروزه خیلی سریع، خیلی کوچک و در تعداد خیلی زیاد هستند و باعث شدهاند محیطی بسیار پیچیده از جهت نظارت و کنترل برای انسانها بهوجود آید. کاربرد فناوری اطلاعات در جنگ فنآوری همیشه جزء مهمیاز جنگ بوده است. در عصری که تعریف فنآوری همان تعریفی است که از فنآوری اطلاعات میکنند جای تعجب نیست که IT هسته مرکزی شکلگیری و تکامل هر جنگی باشد. ارتشهای دنیا امروزه بر این باورند که “اطلاعات” اصلیترین دستگاه تقویتکننده هر جنگی است. اهمیت اطلاعات در جنگها حتی بیشتر از اهمیت سربازان و سلاحها و دیگر استانداردهای قدیمیاست. جنگ اطلاعاتی نشانهای از دوران مدرن ماست. دنیای مدرن ما شدیدا وابسته به انواع فنآوریها و بخصوص کامپیوتر است. جایی هم که وابستگی وجود داشته باشد، سطح آسیبپذیری بالاتر میرود. اقتصاد، سیاست، دولتها و ملتها همگی به کامپیوتر و اطلاعات وابستهاند. برخی صنایع مثل بانکداری، کارخانجات پیشرفته خودکار و یا صنایع شیمیایی و پتروشیمیبدون کامپیوتر و ارتباطات و یا زیرساختهای شبکه نمیتوانند بهدرستی کار کنند و یا حتی از کار خواهند افتاد. درچنین دنیایی فلج کردن، فریب دادن و ازهم گسیختن سازمانها و موسسات از طریق دستکاری و یا انهدام زیرساختهای اطلاعاتی آنها را “جنگ اطلاعاتی” میگویند. طرف این جنگ میتواند یک شخص باشد (مثل خالی کردن حساب بانکی و یا خواندن ایمیل وی) و یا اینکه دولتها و موسسات مهم هک شوند و اطلاعات آنها بهصورت پنهانی بهسرقت رود. همچنین تروریسم اطلاعاتی و نیز مقاصد نظامی(یعنی استفاده از تمامیموارد ذکر شده بههمراه تکنیکهای نظامیبرای رسیدن به اهداف نظامی) از دیگر انواع این جنگ هستند. در نوع نظامیجنگ اطلاعاتی هم از تکنیکهای نرمافزاری استفاده میشود و هم از انواع سختافزاری آن. یک مثال از این گروه را میتوان بمبهایی عنوان کرد که هدف آنها مراکز کامپیوتری و یا دیگر نقاط اطلاعاتی دشمن است. جنگهایی مثل جنگهای الکترونیک، که در آنها علم و عمل از کار انداختن رادارهای دشمن به وسیله انفجار یا پارازیت حرف اول را میزند، چیزی کمتر از یک “جنگ اطلاعاتی” نظامیتخصصی نیست. در جنگهای اطلاعاتی نیازی به ارتش پرتعداد نیست. درعوض سربازان این جنگ، افرادی هستند که تعداد آنها کمتر از گذشته است اما به اطلاعات آنلاین، که از ماهوارهها و حسگرهای میدان جنگ بهآنها میرسد، مجهز هستند.آنها میتوانند با سرعت نور به محلهایی غیرمنتظره حمله کنند و پیروز شوند. در این جنگ کسی برنده است که بتواند بیشترین اطلاعات را از طرف مقابل کسب کند و آنها را به استثمار بکشد. در چنین جنگی میزان کشتهها نیز در حداقل خود است. در واقع نه تحرک و نه حجم، هیچکدام تعیینکننده نتیجه جنگ اطلاعاتی نیستند؛ درعوض طرفی برنده است که بیشتر میداند.در این جنگ، عملکردهای نظامیبرطبق قوانین متکی بر اطلاعات هدایت میشوند و در آن سیستمهای اطلاعاتی و ارتباطی تخریب میشوند. فنآوریهای زیادی در این نوع جنگ استفاده میشوند. این فنآوریها بخصوص در زمینه فرماندهی و کنترل، جمعآوری اطلاعات، پردازش و پخش اطلاعات، مکانیابی دوست و دشمن، سلاحهای هوشمند و ;. کاربرد دارند. همچنین کورکردن ادوات الکترونیکی نیروی دشمن، پخش پارازیت، اغفال و هجوم سری به اطلاعات و مدارات ارتباطی دشمن از دیگر کاربردهای این فنآوریهاست. حمله به شبکه بهطوری که ظاهر صفحات وب بههم بریزد، تبلیغات سیاسی آنلاین برای افرادی که به اینترنت دسترسی دارند و مسموم کردن هوای جنگ، جمعآوری دیتا، ازکارانداختن تجهیزات نظامیکامپیوتری مثل رادارها و نیز حمله به زیرساختهای حیاتی دشمن مثل شبکههای ارتباطی و سوخترسانی و ; در طبقهبندی جنگ اطلاعاتی جای میگیرند. بهگزارش McAfee کشور چین طلایهدار جنگ سایبر است. این کشور متهم به حمله سایبر به هند و آلمان و ایالات متحده است. گرچه خود این کشور اتهام فوق را رد کرده است. رادار و نظامیگری رادار یک سیستم الکترومغناطیسی است که برای تشخیص و تعیین موقعیت هدف بهکار میرود. با رادار میتوان درون محیطهایی مثل تاریکی، باران، مه، برف، غبار و ; را که برای چشم غیر قابل نفوذ است دید. اما مهمترین مزیت رادار توانایی آن درتعیین فاصله یا حدود هدف است. کاربرد رادارها در اهداف زمینی، هوایی، دریایی، فضایی و هواشناسی است. اختراع رادار از یک پدیده فیزیکی و بسیار طبیعی به نام انعکاس الهام گرفته است. همه ما بارها و بارها بازگشت صدا را در مقابل صخرههای عظیم تجربه کردهایم. امواج رادیویی و الکترومغناطیس نیز قابلیت انعکاس و بازتاب دارند و رادار بر اساس همین خاصیت ساده بهوجود آمده است. سادهترین رادارها در حقیقت از یک فرستنده و یک گیرنده رادیویی تشکیل شدهاند. آزمایش اساسی ارسال امواج الکترومغناطیسی بهسوی هواپیماهای در حال پرواز ، بهوسیله یک دانشمند فرانسوی بهنام “پیر داوید” انجام شد. بعد از آن در آغاز جنگ دوم جهانی بود که تکنسینهای انگلیسی موفق شدند، نخستین مدلهای راداری امروزی را بسازند. همانطور که امواج دریا و امواج صوتی پس از رسیدن به مانعی منعکس میشوند، امواج الکترومغناطیسی هم وقتی به مانعی برخورد کنند، برمیگردند و ما را از وجود آن آگاه میکنند. به کمک امواج الکترومغناطیسی نه تنها از وجود اجسام در فاصله دور باخبر میشویم، بلکه بهطور دقیق تعیین میکنیم که آیا ساکن هستند یا از ما دور و یا به ما نزدیک میشوند. حتی سرعت جسم نیز بهخوبی قابل محاسبه است. درجنگ جهانی دوم زمانیکه رادار وارد صحنه نبرد شد، انگلستان پایگاههای وسیعی را مجهز به رادار کرد و بهاینترتیب در کارهواپیماهای آلمانی اختلال ایجاد کرد. به عقیده بسیاری از کارشناسان، این رادار بود که آلمان را علی رغم حملههای گسترده هوایی بر روی شهرهایی نظیر لندن ، ناکام گذاشت. همچنین بسیاری از زیر دریاییهایی که تعداد زیادی از کشتیهای حمل و نقل و ناوهای جنگی متفقین را به قعر دریا میفرستادند، با کمک رادارها شناسایی شدند و در عملیات گوناگون خود شکست خوردند. رادارها حتی در توپخانهها ، موشک اندازها و جنگهای زیر دریاییها نیز وارد عمل شدند و توجه قدرتهای بزرگ تسلیحاتی را ، حتی پس از شکست هیتلر و پایان جنگ جهانی به خودشان جلب کردند. سیستم رادار در ابتدا با روشن کردن فرستنده ، یک دسته موج رادیویی متراکم در آسمان و در جهات مختلف پخش میکند. این ارسال برای چند میکروثانیه صورت میگیرد، حال فرستنده خاموش شده و گیرنده سیستم رادار مترصد دریافت پژواک امواج که به همراه اطلاعات حاصل از پدیده داپلر نیز هستند میماند. امواج رادیویی با سرعتی معادل سرعت نور حرکت میکنند، تقریباً در هر میکروثانیه 300 متر را در فضا طی میکنند؛ حال اگر سیستم رادار مذکور دارای یک ساعت بسیار دقیق و قوی باشد، میتواند با دقت بسیار بالایی موقعیت هواپیما را مشخص کند، با استفاده از روشهای خاص پردازش سیگنال برای تحلیل پدیده داپلر بر روی موجهای برگشتی میتوان به دقت سرعت هواپیما را مشخص کرد. آنتن رادار ، یک دسته پالس امواج رادیویی کوچک (اما قدرتمند) را با یک فرکانس مشخص منتشر میکند. هنگامیکه امواج به یک جسم برخورد میکنند منعکس شده و در اثر پدیده داپلر فشرده تر یا گسسته تر میشوند. همان آنتن وظیفه دریافت امواج منعکس شده را نیز که البته بسیار کمتر از امواج ارسالی هستند بر عهده دارد. سلاحهای پرانرژی یکی از سلاحهایی که این روزها در جنگها کاربرد دارد، سلاحهای پرانرژی فرکانس رادیویی هستند. این سلاحها از امواج رادیویی پرقدرت برای از هم گسیختن ادوات الکترونیکی استفاده میکنند. این سلاحها یک نوع از سلاحهای انرژی هدایتشده محسوب میشوند و مشابه تشعشعات الکترومغناطیسی و عمل میکنند و ولتاژی مخرب را درون سیمکشیهای الکترونیکی القاء میکنند. این سلاحها معمولا جهتدارند و میتوانند روی یک هدف بخصوص با استفاده از یک رفلکتور سهمیوار متمرکز شوند. در جنگ بین كشورها در جهان كنونی، توانایی تأثیر گذاشتن بر روحیه و روان نیروهـــای نظامی ومردم كشور مقابل با استفاده از اطلاعات وتكنولوژی مدرن ، می تواند عامل اصلی پیروزی باشد. در جنگ وجود اطلاعات كامل دقیق و روشن از دشمن ،كمك مناسبی جهت ایجاد یك جنگ روانی در میان نیروهای نظامی وعوامل پشتیبانی دشمن اطلاعات، تكنولوژی وجنگ روانی در جنگ بین كشورها در جهان كنونی، توانایی تأثیر گذاشتن بر روحیه و روان نیروهـــای نظامی ومردم كشور مقابل با استفاده از اطلاعات وتكنولوژی مدرن ، می تواند عامل اصلی پیروزی باشد. در جنگ وجود اطلاعات كامل دقیق و روشن از دشمن ،كمك مناسبی جهت ایجاد یك جنگ روانی در میان نیروهای نظامی وعوامل پشتیبانی دشمن می‌باشد. ازآنجاكه جنگ یك پدیده‌ی اجتماعی است؛ طرف‌های درگیر در آن مختار دراستفاده از هر نوع وسیله‌ی دفاعی از جمله سیستم‌های اطلاعاتی وتكنولوژی می‌باشند وكاملاً روشن است كه استفاده از این امكانات جهت غلبه(فیزیكی و روانی)بر طرف مقابل می باشد.جهان رو به سویی نهاده كه شاید به جرأت بتوان گفت كه در عملیات های نظامی آینده وجود سلاح كارآیی چندانی داشته باشد وآنچه كه نتیجه جنگ را مشخص خواهد نمود، وجود اطلاعات و سیستم‌های دریافت ونشر آن مانند رایانه ها ، اینترنت ودر یك كلام تكنولوژی روز است.تكنولوژی می تواند اطلاعات كامل ودقیقی ارایه دهد و این اطلاعات در ایجاد یك جنگ روانی تمام عیار مورد استفاده قرار گیرد. جنگ چیست: جنگ را باید یك پدیده‌ی اجتماعی دانست كه قدمت آن به اندازه حیات انسان است، جنگ همزاد بشر می‌باشد .گویا بشر نمی تواند این بلا را از سر خود دوركند.بدون جنگ زندگی سخت،كسل كننده و یكنواخت خواهد بود.از دیدگاه جامعه شناسان كنش‌های‌متقابل‌اجتماعی* به دوصورت ظاهر می گردد: الف)كنش‌های متقابل پیوسته. ب)كنش‌های متقابل ناپیوسته. نوع اول این كنش‌ها به همكاری و یگانگی ونوع دوم به رقابت،ستیز،سبقت وكشمكش منجر می شود 1 در تعریف از جنگ نظر واحدی بین اندیشمندان وصاحب نظران وجود ندارد؛ولی آنچه كه از مجموع تعاریف استنباط می شود در قالب زیر بیان می‌گردد: جنگ یك پدیده‌ی اجتماعی همراه با خشونت وستیز بین گروه های سازمان یافته می‌باشد كه طرف‌های درگیردرآن ، از تكنولوژی روز وتوان وقدرت خود برای غلبه‌ی(فیزیكی و روانی) بر طرف‌های دیگر استفاده‌می‌نمایند. آنچه كه در تعریف فوق بیشتر از همه مورد نظر است عبارتند از: 1- استفاده از تكنولوژی روز (سیستم‌های اطلاعاتی)است كه معمولاًدر جنگ ها سعی براین است كه بالاترین وپیشرفته ترین دست‌آوردهای بشری، برای غلبه بر حریف مورد استفاده قرار گیرد و معمولاً هم بدین گونه بوده است.بسیاری از پیشرفت های بشر مرهون جنگ و سلطه طلبی انسان‌ها است. 2- غلبه روانی بر دشمن می باشد؛ در یك جنگ روانی تمام عیار می بایست اطلاعات درست، صحیح و كاملی وجود داشته باشد تا متخصصان جنگ های روانی با به‌كارگیری این اطلاعات، به موقع بتوانند در تضعیف روحیه‌ی دشمن مؤثر باشند.به عبارت دیگر یك عملیات روانی موفق وابسته به اطلاعات دقیق و درست است. جنگ روانی : اعتقاد بر این است كه مورخ و تحلیل گر نظامی بریتانیایی «فولر*»اولین كسی است كه این اصطلاح را در سال 1920م به كار برد. اقدام‌های نهفته در دل این اصطلاح سابقه باستانی دارد. فولر بیان می كند كه: «وسایل سنتی جنگ؛ ممكن است جای خود را به جنگ روانی ناب بدهد كه در آن از سلاح استفاده نمی شود بلكه زایل كردن خرد انسان‌ها به‌وسیله نفوذ در اراده آنها می باشد.» آنچه مسلم شده این است كه اصطلاح « جنگ روانی » در جنگ جهانی دوم و در آمریكا رواج پیدا نمود و از آن به بعد اندیشمندان سعی نمودند كه تعاریفی از جنگ روانی ارایه نمایندكه تعدادی از این تعاریف عبارتند از: جنگ روانی عبارت است از: (( مجموعه اقداماتی كه برای ضعیف نمودن روحیه‌ی دشمن و تأثیر در عواطف و عقاید او، در جهت پشتیبانی هدف‌هایی كه از طریق عملیات رزمی تعقیب می‌شود . 2)) در تعریف دیگری از جنگ روانی آن‌را وسیله ای غیركشنده می‌دانند جهت تأثیرگذاری بر روان مردم كشور وهدف آن سست نمودن اراده جنگیدن افراد دشمن. تأثیرگذاری عملیات روانی بر روی نگرش و رفتار مخاطبان بی طرف ، خودی و دشمن می‌باشد وجهت آن دست‌یابی به اهداف سیاسی و نظامی‌است. 3 صلاح نصر نویسنده‌ی مصری نیز، جنگ روانی را این چنین تعریف می نماید: «جنگ روانی همان جنگ عقیده و كلمه است؛ خواه به صورت مخفی،آشكار و یا تركیبی باشد،اساساً سلاحی است كه به انسان و عقل او توجه دارد و هر گاه امكان برقراری ارتباط عاطفی با مخاطب را داشته باشد می تواند به اعماق او نفوذ نماید . 4 » اما آنچه از تعاریف اكثریت اندیشمندان در حیطه‌ی جنگ روانی، می‌توان به عنوان نقاط مشترك بیان كرد عبارت است از: عملیات روانی (جنگ روانی ) مجموعه اقداماتی است در جهت كاهش،تضعیف و یا از بین بردن روحیه و توان جنگی نیروهای نظامی و مردم طرف مقابل (دشمن). عملیات روانی می تواند در قالب های سیاسی،فرهنگی،اقتصادی،اجتماعی و نظامی ظاهر گردد، اما نمود این عملیات در بعد نظامی سریعتر و بیشتر است.عملیات نظامی از این حیث كه یك تقابل ناپیوسته اجتماعی مستقیم *می‌باشد ظاهر شدن عملیات روانی در آن از سایر ابعاد سریعتر می باشد.در رویارویی دو گروه متقابل نتیجه نمی تواند از دو حالت بیرون‌باشد: اول: پیروزی . دوم: شكست یكی از دو طرف منازعه. آنچه مسلم است این كه عملیات روانی در غلبه بر حریف مؤثر است و استفاده كننده از این روش می تواند خود را در جایگاهی فراتر و بالاتر از طرف مقابل‌ببیند. ادامه خواندن تحقيق در مورد جنگ بر پايه فناوري اطلاعات it

نوشته تحقيق در مورد جنگ بر پايه فناوري اطلاعات it اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله در مورد صدمات زانو در ورزش و راههاي جلوگيري از آن

$
0
0
 nx دارای 20 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : صدمات زانو در ورزش و راههای جلوگیری از آن مسأله پیشگیری و توانبخشی در گروه های سنی كودكان و نوجوانان از اهمیت خاصی برخوردار است.جلوگیری از ایجاد صدمات ناشی از استفاده بیش از حد و تروماهای بزرگ و شدید، یكی از وظایف اصلی پزشكان و مربیان است. چون صدمات بافتی و عواقب آن ممكن است دربچه ها بسیار شدید باشد و در سنین بزرگسالی روی سلامت عمومی آنها اثر بگذارد. مسأله پیشگیری و آموزش در این سنین بسیار مهم و با ارزش است.استفاده از مربیان با تجربه،وسایل و تجهیزات پیشرفته ورزشی كه تناسب با سن ،وزن و رشد و تكامل كودكان و نوجوانان داشته باشد، از تروماهای ورزشی به میزان زیادی كاسته است.صدمات ناشی از استفاده زیاد از حد تعدادی از عوامل مربوط به محیط، نوجوانان را به صدمات ناشی از استفاده بیش ازحد از عضو مستعد می كند. . شناسایی این عوامل در درمان و پیشگیری از این ضربات بسیار مؤثر است و اغلب مجموعه ای از این عوامل در ایجاد این صدمات دخیل هستند.عوامل خطرناك برای ایجاد صدمات ناشی از استفاده بیش از حد خطاهای آموزشی، عدم تعادل ماهیچه، تاندون، اشكالات آناتومیكی، نوع كفش، سطح زمین بازی، بیماری های زمینه ای همراه، عوامل تغذیه ای، عوامل فرهنگی و خطاهای آموزشی سطح آموزش، به ویژه افزایش شدت آن، یكی از بزرگترین عوامل خطرناك در ایجاد صدمات ناشی از استفاده زیاد از حد در بچه ها است. یك سؤال مهم در مورد ورزش كودكان و نوجوانان این است كه برای رشد و نمو یك كودك طبیعی، چه مقدار ورزش لازم است و چه مقدار ورزش می تواند خطرناك باشد و موجب صدمه بافتی شود ؟ هنوز پاسخ دقیقی به این سؤال ها ارایه نشده اما برخی محققان مدت 25 دقیقه ورزش مداوم را برای 3 تا 4 بار در هر هفته به عنوان حداقل ورزش مورد نیاز برای سلامتی بچه ها در نظر گرفته اند. برخی دیگر از محققان حداقل یك ساعت فعالیت و ورزش در هر روز را برای بچه ها پیشنهاد كرده اند. یك بررسی كه روی خانم های جوان ژیمناست انجام شده، نشان داده انجام این ورزش بیش از 16 ساعت در هفته، سبب آسیب شدید مهرهای كمری می شود.تغییراتی كه در تعادل بین قدرت، انعطاف پذیری و پایداری بین گروه های ماهیچه ای كه مفاصل را احاطه می كنند و فیبرهای داخلی آن ایجاد می شود، علت عمده صدمات ناشی از ورزش در این گروه سنی است. (عدم تعادل بین سیستم اسكلتی – عضلانی با پیام فرستاد شده از سیستم عصبی . تغییراتی كه در محدوده حركتی مفاصل هنگام كشش و ورزش در نوجوانان ایجاد می شود، یكی از علل عمده آسیب به واحدهای ماهیچه ای – تاندونی است. جهش رشد در نوجوانان از میزان انعطاف پذیری آنها می كاهد. همچنین در این سنین نیرو وقدرت نوجوان در هر دو جنس پسر و دختر افزایش می یابد كه این افزایش قدرت ممكن است هماهنگ نباشد و در نتیجه، منجر به عدم تعادل مفاصل شود. تمرینات مكرر موجب وارد شدن استرس بیش از حد به مفاصل می شود و در نتیجه ممكن است منجر به صدمات عصبی – عروقی و در نهایت عدم تعادل ماهیچه ای و مفصلی شود. اشكالات آناتومیكی به نظم قرار نگرفتن ستون مهره های پایین كمری و اندام تحتانی منجر به ایجاد صدمات ناشی از استفاده بیش از ستون فقرات كمری می شود.خمیدگی به جلوی سر استخوان فمور همراه با چرخش استخوان تیبیا به خارج ( ژنووالگوم ) و پروناسیون اندام تحتانی ممكن است منجر به ایجاد صدمات ناشی از استفاده بیش از حد در حین دوندگی شود كه به ویژه در مفصل زانو ایجاد صدمات شدیدی می كند. كفش در هر ورزشی كه به ویژه با دویدن همراه است، باید نوع كفشی كه استفاده می شود، ویژگی های خاصی داشته باشد ؟ از جمله : دارای فشار مناسب روی پا باشد. جاذب رطوبت باشد. حمایت مكانیكی خوبی داشته باشد و در ورزش های خاص، توانایی جبران تغییراتی را كه در مفاصل و اندام ایجاد می شود، داشته باشد. زمین بازی میزان سختی سطحی كه در آن ورزش انجام می شود، به عنوان ریسك فاكتوری برای صدمه محسوب می شود. زمینی كه با چمن پوشیده شده، در كاهش صدمات ورزشی در بچه ها خیلی مؤثرتر است تا سطحی كه با مواد صنعتی سخت ساخته شده باشد. بیماری های زمینه ای همراه به منظور كاستن صدمات ناشی از ورزش باید تاریخچه دقیقی از بیماری های مزمن و ناتوان كننده دربچه ها به دست آورد. هر نوع آسیب شدید عضلانی و بیماری های عفونی قبلی می تواند در ایجاد صدمات ناشی از ورزش به عنوان عامل تشدیدكننده محسوب شود. فاكتورهای تغذیه ای و هورمونی كودكان و نوجوانان كه به طور مرتب ورزش می كنند، باید از تغذیه صحیح و كافی برخوردار باشند و از مصرف بیش از حد كالری نیز بپرهیزند. كالری مورد نیاز این گروه سنی باید محاسبه و دقیقاً جایگزین شود. مطالعات اخیر نشان داده كه میزان كلسیم و ویتامین در خانم های دونده ای كه به آمنوره مبتلا هستند، پایین است و تراكم مواد معدنی استخوان در خانم های ورزشكار مبتلا به آمنوره، در سطح پایینی قرار دارد. این افراد بیش از گروه كنترل به صدمات ناشی از استفاده بیش از حد و شكستگی ناشی از استرس مبتلا می شوند. مسایل فرهنگی در كشورهای پیشرفته به دلیل كاهش فعالیت در بچه ها و افزایش تماشای تلویزیون و بازی های ویدیویی و استفاده از ماشین به جای پیاده روی،مشكلاتی از قبیل چاقی بیش از حد و عدم فعالیت مناسب، این گروه سنی را شدیداً تهدید می كند. این كودكان از ضعف ماهیچه ای رنج می برند، اگر در یك دوره ورزشی شدید قرار بگیرند، دچار صدمات حاد بدنی می شوند. بنابراین در این قبیل كشورها آموزش ورزش در كودكان بیشتر به تنظیم وزن و مسایل پایه ای توجه دارد تا به آموزش ورزش هایی با مهارت های خاص و پیشرفته. استئو آرتریت (آرتروز) یک بیماری مفصلی دردناک است که باعث تخریب غضروف شده و ظرفیت ضربهگیری، محافظت و حفظ نرمی مفصل را تحت تأثیر قرار میدهد. غضروف در مفاصل بزرگی چون زانو، استخوان را میپوشاند و از آن محافظت میکند. بسیاری از بدنسازها با بالا رفتن سن دچار آرتروز مفاصل زانو میشوند. محققین کلینیک مایو در یک مطالعه 30 ماهه دریافتند که عضلات قوی و متعادل پا میتواند از درد و آرتروز زانو پیشگیری کند. آنها 265 مرد و زن که آرتروز زانو داشتند را مورد مطالعه قرار دادند و متوجه شدند که شیوع بیماری در کسانی که عضلات ران بزرگتر و قویتری دارند کمتر است. عضلات ضعیف باعث ناپایداری و کشش کم کشکک زانو میشود که این امر غضروف را تحت فشار قرار داده و باعث ایجاد آرتروز و درد در زانو میگردد. بسیاری از بدنسازان جوان حرکات اسکات و کشش زانو را بهصورت نادرست اجرا میکنند که این امر میتواند غضروف حساس در زانو را تخریب کرده و زمینه آرتروز را مهیا نماید. همچنین بسیاری از افراد هنگام انجام این تمرینات وزنه بیش از حد استفاده میکنند و با انجام حرکت نادرست در واقع خودشان را فریب میدهند و هرگز عضلات قدرتمندی که به آنها اجازه خواهد داد وزنههای بزرگتر را بدون صدمه زدن به زانو اسکات کنند، ایجاد نمیکنند. ایبوپروفن، این نام نیک است که میماند داروهای ضدالتهاب غیر استروئیدی (NSAID) مانند ایبوپروفن و ناپروکسن درد عضلانی و مفصلی را کاهش میدهند. آسپرین بیش از 100 سال است که استفاده میشود. معرفی ایبوپروفن در سال 1969 موجب گرایش عمومی به این داروها شد. در حالیکه آمریکائیها مثل نقل و نبات از این داروها استفاده میکنند، تحقیقات نشان میدهند که آنها ممکن است با روند ترمیم بافتی تداخل داشته باشند و در افراد مستعد باعث افزایش فشار خون، حملات قلبی، مشکلات باروری، زخم معده، بیماری کلیوی و کبدی شوند. البته تمام اخبار مربوط به آنها بد نیستند. محققین کلینیک مایو در طی مطالعهای بر روی 2500 نفر متوجه شدند که مردانی که NASID دریافت میکنند، ریسک کمتری برای بزرگی پروستات دارند. این ارتباط در مردان مسنتر بیشتر بود. مردها باید میان عوامل خطر این داروها در برابر قابلیت کاهش درد و پیشگیری از بزرگی پروستات متوسط آنها، تعادل برقرار نمایند. بررسی آسیبهای زانو و راههای درمان آندر هـر ورزشـی باید انتظار آسیب ها، جراحت ها و خطرات احتمالی آن را داشـتـه بـــاشید، به خصوص در ورزش های گـروهی. هـر ورزشـی کـه طـبـق آمــار در هر 1000 ساعت بیـش از 5 آسـیـب داشته باشد، جزء ورزش های پرخطر با درصـد آسیـب بـالا به شـمار مـی رود. راگــبی و لاکروس با30 صـدمه در 1000 ساعت بالاترین حد هستند، درحالیکه بسکتبال و اسکواش هم با آمار 14 صدمه در 1000 ساعت بازی های پرخطری بـحـساب می آیند. تعجب آور اسـت کهبــدانید، دو، و ایروبیک هم با 11 صدمه، زیاد از قافله ورزش های پرخطر عقب نیستند. آسیب های ورزشی انواع مختلف دارند، اما قسمت های ویژه ای از بدن هستند که بیش از سایر اعضاء در خطر صدمه خوردن هستند. در این مقاله متداول ترین صدمات و جراحت های ورزشی را به شما معرفی می کنیم و راه های جلوگیری و درمان آنها را نیز بیان می کنیم. نکته: RICE مخفف استراحت، یخ گذاشتن، فشار و بالا نگاه داشتن می باشد که یکی از درمان های متداول برای آسیبهای ورزشی است. 1 ورم تاندون آشیل :وقتی از تاندون پشت زنو—تاندون آشیل—زیاد استفاده شود، باعث درد و ورم در آن ناحیه خواهد شد. اگر درمان نشود، صدمه سخت تر شده تا حدی که دویدن را به کلی دشوار و غیرممکن می کند. این آسیب بیشتر در دونده ها و ورزشکارانی که با دویدن یا پریدن سروکار دارند اتفاق می افتد. پیشگیری و درمان: دادن تمرین های کششی و قدرتی به عضلات و ماهیچه های ساق پا می تواند از بروز این آسیب جلوگیری کند. RICE و درمان های ضد-تورمی و تقویت ماهیچه های ساق پا بهترین درمان های ممکن برای این عارضه هستند. تا برطرف نشدن کامل عارضه، ورزش را شروع نکنید چون باعث تشدید وضعیت خواهد شد. 2 ضربه ی مغزیاین صدمه با خوردن ضربه به سر ایجاد می شود. علائم آن شامل سرگیجه، اختلالات بینایی، سردرد، ضعف حافظه، از دست دادن تعادل، سختی تمرکز، و حالت تهوع میباشد. این صدمه ضرورتاً همراه با بیهوشی نمی باشد. در ورزش های برخوردی مثل فوتبال، بوکس و هاکی این عارضه بیشتر اتفاق می افتد. البته در ورزش هایی مثل اسکی و ژیمناستیک هم زیاد رخ می دهد. با اینکه اکثر افراد پس از چند هفته به حالت عادی برمی گردند، اما ضربه ی مغزی در خیلی افراد به آسیب های جدی می انجامد. پیشگیری و درمان: بهترین راه پیشگیری از ضربه مغزی، اجتناب از ورزش های برخوردی است. اما برای اکثر افراد این راه حل مناسبی به نظر نمی رسد. برای درمان این عارضه استراحت بهترین روش است. اگر سردرد داشتید، می توانید از قرص های مسکن استامینوفن استفاده کنید. بنابر شدت ضربه ی وارده، باید از چند ساعت گرفته تا چند ماه از انجام دوباره ی ورزش های برخوردی اجتناب کنید.3 کشیدگی ماهی چه های راناین عارضه زمانی اتفاق می افتد که هنگام دویدن در ورزش هایی مثل فوتبال و والیبال، یکدفعه تغییر جهت بدهید. علائم آن شامل درد عمیق، ورم و گاهی کبودی داخل ران می باشد. پیشگیری و درمان: بهترین راه پیشگیری از بروز این عارضه، انجام تمرینات کششی قبل از ورزش است. بهتر است که شدت ورزش را تدریجاً بالا ببرید تا احتمال بروز این وضعیت کمتر شود. RICE و درمان های ضد-تورمی بهترین روش های درمانی برای این آسیب می باشد. از انجام فعالیت های شدید، یک یا دو هفته پس از بروز عارضه جداً خودداری کنید. پس از بروز عارضه، در محل آسیب دیده یخ بگذارید تا التیام یابد، پس از آن می توانید ماهیچه ها را کشیده و تقویت کنید. 4 درد و ورم ساق پااین عارضه بیشتر برای افرادی اتفاق می افتد که عادت به تحرک و ورزش ندارند. بالا بردن ناگهانی فشار و شدت تمرینات، پوشیدن کفشهای کهنه و دویدن و پریدن روی زمینهای خیلی سخت نیز ممکن است باعث بروز این عارضه شود. پیشگیری و درمان: پوشیدن کفش مناسب، انجام حرکات کششی قبل از ورزش و بالا نبردن ناگهانی شدت ورزش، بهترین راه های جلوگیری از بروز این وضعیت هستند. یخ گذاشتن، انجام حرکات کششی و درمان های ضد-تورمی، بهترین راه های درمانی می باشند. 5 درد پایین کمراگرچه این عارضه بیشتر در افراد چاق و کم تحرک اتفاق می افتد، اما ممکن است برای دونده ها، دوچرخه سواران، گلف و تنیس بازان نیز پیش بیاید. مهمترین عامل ایجاد این عارضه، انجام غلط و نادرست حرکات کششی است. پیشگیری و درمان: اگرچه بیشتر انواع این عارضه قابل پیشگیری نیستند، اما انجام صحیح حرکات کششی قبل از ورزش و گرم کردن درست بدن، احتمال وقوع آن را کاهش می دهد. راه های درمانی پیشنهادی RICE، دارو های ضد-تورمی و کشش عضلات است. 6 کشیدگی عضلات و ماهیچه هاگرم نکردن صحیح بدن، خستگی، عدم انعطاف پذیری و ناتوانی و ضعف، همه از عوامل کشیده شدن ماهیچه در ورزشکاران می باشد. معمول ترین ماهیچه هایی که کشیده می شوند، عضلات پشت ران (در ورزشهایی همراه با دویدن است مثل دومیدانی، بسکتبال) و ماهیچه ساق پا (در تنیس بازان) می باشد. البته ماهیچه های دیگری نیز باتوجه به ورزش مورد نظر درصدد کشیدگی هستند. پیشگیری و درمان: بهترین راه جلوگیری از بروز چنین عارضه، انجام حرکات کششی صحیح قبل و پس از ورزش کردن و اجتناب از ورزش هنگام خستگی و ضعف است. RICE و دارو های ضد-تورمی مثل سایر آسیب ها، بهترین درمان برای این عارضه می باشد. خوب است که کمی هم به آرامی عضلات را کشش دهید. وقتی عارضه شروع به بهبودی کرد می توانید دوباره ورزش را شروع کنید، اما هر از چند گاهی در میان ورزش مکث کرده و ماهیچه هایتان را بکشید تا به طور کامل بهبود یابید. 7 آسیب های آرنج در ورزش تنیس و گلفتعجب آور است که این آسیب %7 کل آسیب های ورزشی را تشکیل می دهد. در این آسیب ورزشی، تاندون های آرنج به خاطر ضربات مکرر بَک هند در تنیس آسیب دیده و باعث ایجاد درد در قسمت داخلی آرنج می شود.، البته گاهاً ممکن است قسمت خارجی هم صدمه ببیند. پیشگیری و درمان: بهترین راه جلوگیری از بروز این آسیب، انجام تمرینات تقویتی ساعد و بازو است. همچنین اصلاح کردن طریقه ی ضربه زدن با راکت و استفاده از آرنج بند می تواند کمک کننده باشد. برای درمان این عارضه RICE و داروهای ضد-تورم مناسب است، اما در بعضی موقعیت ها فیزیوتراپی و ترک ورزش به مدت زیاد ضروری است. 8 رگ به رگ شدن و پیچ خوردگی مچ پااین آسیب در میان افرادی که فوتبالف هاکی، بسکتبال و والیبال بازی می کنند، بسیار متداول است. می توان گفت در ورزش هایی که با دویدن و پریدن سر و کار دارد غیر قابل اجتناب است. این حرکات ممکن است باعث پیچ حوردن مچ پا و گاهی پاره شدن یک تاندون یا لیگامنت شود. با عکسبرداری می توان تشخیص داد که عضو دچار شکستگی شده است یا خیر. پیشگیری و درمان: تقویت مچ پا با حرکات نرمشی، بستن مچ یا استفاده از مچ بند می تواد از بروز این اتفاق پیشگیری کند اما ضمانتی درکار نیست که اگر افتادید یا حرکاتی اشتباه انجام دادید صدمه نبینید. پیچ خوردگی مچ پا را می توانید با RICE و داروهای ضد-تورمی مداوا کنید. اما به هیچ وجه بیش از یک روز استراحت نکنید. باید سعی کنید مچ پایتان را به نرمی تکان داده و بچرخانید تا از ورم آن کم شود. 10 آسیب دیدگی زانو در دونده هاآسیب دیدگی زانو %55 آسیب دیدگی های ورزشی را تشکیل می دهد و تقریباً ¼ این مشکلات توسط پزشک جراح ارتوپد برطرف می شود. البته دونده ها تنها قربانیان این آسیب ورزشی نیستند. دوچرخه سواران، شناگران، افرادی که ایروبیک استپ کار میکنند، و آنها که فوتبال و بسکتبال و والیبال بازی می کنند نیز ممکن است به این عارضه دچار شوند. در این عارضه، استفاده بیش از حد از زانو باعث ناراحتی و آسیب رسیدن به تاندون زیر کاسه ی زانو می شود. پیشگیری و درمان:کفش یا کفی کفش هایتان را مرتباً عوض کرده و از نوع مناسب استفاده کنید. بین تمریناتتان مدت بیشتری استراحت کنید. اگر زانویتان آسیب دید حداقل دو روز از انجام دوباره ی ورزش خودداری کرده و از داروهای ضد-تورم استفاده کنید. قبل از شروع دوباره ی ورزش حتماً خود را خوب گرم کرده و در محل آسیب دیده از یخ استفاده کنید. و یک چیز دیگر شما اگر از نظر روحی خسته باشد و به تمرین شدید بپردازید احتمال زیادی وجود دارد که به عاقبت دوریان یتس دوچار شوید رباط زانو چیست؟رباط‌ها ریسمانهای محکمی از بافتها هستند که مفصلها را در کنار هم نگه داشته و آنها را به استخوان‌های مجاور متصل می‌سازند.چهار نوع رباط در زانو داریم: رباط جانبی میانی (MCL) رباط جانبی کناری (LCL) رباط ضربدری جلوئی (ACL) رباط ضربدری پشتی (PCL) هرکدام از این رباط‌ها یا ترکیبی از آنها می‌تواند کشیده شده و یا به طور جزئی یا کلی پاره شود.علل معمول پاره‌گی رباط زانو کشیدگی بیش از حد پا در هنگام ورزش یا آسیب‌دیدن هنگام تمرینات مبارزه‌ای است(همانند کاراته، تکواندو،بُکس). رباط جانبی میانی MCL در داخل مفصل زانو قرار دارد و به شما کمک می‌کند تا مفصل زانوی خود را محکم نگه دارید. این رباط با فشار دادن، چرخاندن و ضربه‌زدن آسیب می‌بیند. اکثر آسیب‌های کوچک MCL به خودی خود و طی چند هفته یا چند ماه جوش می‌خورد و البته از طریق استراحت کامل. اما آسیب‌های جدی اغلب نیازمند عمل جراحی هستند.درست مثل MCL ، رباط جانبی کناری LCL به شما کمک می‌کند تا مفصل زانوی خود را محکم نگه دارید اما این رباط در طرف بیرونی مفصل زانو قرار دارد. اکثر آسیب‌های کوچک LCL نیز به خودی خود طی چند هفته یا چند ماه جوش می‌خورد، البته اگر استراحت کامل رعایت شود. اما آسیب‌های جدی نیازمند عمل جراحی می‌باشد. معمولا با آسیب‌دیدگی LCL به رباط دیگری نیز در همان زمان آسیب می‌رسد. در اکثر حالات، آسیب‌های LCL خطر کمتری از سایر آسیب‌های بافتهای زانو نظیر رباط‌های ضربدری دارد. هر چند در موارد جدی رباط می‌تواند بطور جزئی یا کلی پاره شود.ضربه به زانو یکی از علل رایج آسیب‌دیدگی LCL است اما آسیبی که چرخش سبب آن باشد ممکن است منجر به صدمه و زیان شود. معیوب شدن LCL یکی از آسیب‌های رایج در ورزش است.صدمه به MCL باعث شکننده شدن لبه داخلی زانو شده و در بعضی موارد نیز ممکن است منجر به تورم شود. پاره‌گی جزئی یا کلی نیز باعث تورم و درد شدید خواهد شد.صدمه به LCL درد و شکننده شدن را در سطح خارجی زانو به همراه دارد و ممکن است باعث تورم نیز بشود.اگر بعد از صدمه دیدن زانویتان در تمرین، ورزش یا تصادف، تورم یا درد داشتید هر چه سریعتر به پزشک مراجعه کنید. پزشک با خم کردن قسمت پایینی پای شما به داخل، زانوی شما را برای آسیب دیدگی LCL چک می‌کند. اگر قسمت پایینی پای شما بطور غیرعادی به داخل خم نشد و اگر آسیب LCL هم وجود داشته باشد بسیار جزئی خواهد بود ولی اگر پزشک بتواند قسمت پایینی پای شما بیش از معمول به داخل خم کند ممکن است رباط زانوی شما بطور جزئی یا کلی پاره شده باشد.تست‌های دیگری برای صدمات LCL و MCL : رادیوگرافی با اشعه X تست MRI ( تصویر برداری با ارتعاشات مغناطیسی) رباط ضربدری جلوئی ACL، از انتهای پشتی استخوان ران تا بالای جلوی استخوان ساق پا کشیده شده است و رباط ضربدری پشتی PCL نیز از انتهای جلوی استخوان ران تا بالای پشت استخوان ساق پا کشیده شده است. آنها طوری از روی هم عبور کرده‌اند که یک X، شکل گرفته است.این رباط‌ها می‌توانند از راه‌های زیر آسیب ببینند: ایستادن ناگهانی، خصوصاً هنگام دویدن تعویض مسیر هنگام دویدن، چرخیدن و یا فرود آمدن از یک ارتفاع دویدن در سرازیری چرخاندن زانو کشیدن بیش از حد مفصل زانو به راست یا چپ ضربه زدن به زانو PCL مقادیری ازACL است. پس کمتر مستعد آسیب‌دیدگی و صدمه است. اما از سوی دیگر صدمات ACL، یکی از رایج‌‌ترین آسیب‌دیده‌گی‌های زانو در هنگام ورزش است.وقتی شما به ACL خود صدمه می‌زنید، معمول است که صدای آشکار یک ضربه ناگهانی را بشنوید و یا ممکن است احساس کنید که چیزی داخل زانوی شما شکسته شد و از دیگر علائم آن: تورم زانوئی سُست که راه رفتن شما را مشگل می‌سازد قفل شدن زانو در حین حرکت درد و شکنندگی در آسیب‌دیدگی PCL معمولاً صدائی را که هنگام آسیب دیدن ACL می‌شنوید به همراه ندارد، اما سایر علایم صدمات PCL شبیه علائم صدمات ACL است.پزشک با کشیدن قسمت پایینی پای شما به جلو، هنگامی که ران شما آرام و ساکن است زانوی شما را برای آسیب‌دیدگی ACL تست می‌کند. اگر زانوی شما سُست به نظر رسید، معمولاً دلیل و علامتی است بر آسیب‌دیدگی ACL برای تست کردن آسیب‌دیدگی PCL، ممکن است از شما خواسته شود تا به پشت دراز بکشید، بعد پاهای خود را طوری بلند کنید که ران‌های شما مستقیماً به طرف بالا اشاره کنند، همچنین زانوهای شما در یک زاویه قائمه خم شوند. اگر قسمت پایینی پای شما به سمت زمین خم شد احتمالا PCL زانوی شما پاره شده است. ممکن است پزشک، بطور آرام روی کاسه زانوی شما فشار وارد کند تا وجود مایع داخل مفصل زانویتان را احساس کند خصوصاً وقتی که زانوی شما شدیداً متورم شده باشد.و سایر راهها تشخیص شامل: رادیولوژی با اشعه اشعه X تست MRI ( تصویر برداری با ارتعاشات مغناطیسی) این درمان معمولاً شامل فیزیوتراپی و یک سری تمرینهای مخصوص می‌باشد. گاهی اوقات نیز یکی سری روشهای درمانی خیلی راحت‌تر تجویز می‌گردد. اگر MCL تنها رباطی است که دچار آسیب‌دیدگی شده، معمولاً نیازی به عمل جراحی نیست. اما اگر سایر رباط‌های شما نیز آسیب دیده‌اند ممکن است مداوای شما نیازمند عمل جراحی باشد. هر چه شما فعالتر و جوانتر باشید، شانس شما برای موفقیت‌آمیز بودن عمل جراحی بعد از آسیب‌دیدگی رباط بیشتر است. ممکن است شما قادر باشید که همان روز بعد از عمل زانو به خانه باز گردید اما شاید مجبور شوید به مدت یک هفته یا بیشتر از عصای زیر بغل استفاده کنید اما ورزشکاران معمولاً 9ماه بعد از عمل جراحی به فرم ورزشی خود باز می‌گردند.پیشگیریبیشتر آسیب‌ها و صدمات به رباط‌های زانو غیرقابل پیشگیری است چون برخوردهای سخت و محکم بخشی ثابت از هر ورزشی است، مثل فوتبال و راگبی. ورزشکاران به خاطر حرکات فعال و شدیدی مثل پریدن و چرخیدن که قسمت‌های مهم هر ورزشی هستند بیشتر در معرض خطر هستند.برای کاهش خطر آسیب‌دیدگی رباط زانو: به طور مداوم و با قاعده تمرین کنید تا ترکیب خود را ثابت نگه دارید قبل از شروع فعالیت، با نرمش بدنتان را گرم کنید زانو بند بسته و محافظ‌های مناسب بپوشید از تکنیک‌های مناسب برای فعالیت خود استفاده کنید کفش مناسب لایه دار به پا کنید روی سطوح مناسب تمرین کنید.مداوا به وسیله کمک‌های اولیه درست در همان لحظه آسیب‌دیدگی رباط است. از دستورات RICE پیروی کنید: با جلوگیری از حرکت مفصل آسیب دیده، آنرا ساکن و بی حرکت قرار دهید. کیسه‌های یخ یا کمپرسورهای سرد باید برای کاهش تورم زانو مورد استفاده قرار گیرند. مفصل را با باندپیچی کردن (با باند قابل ارتجاع) و محافظ، فشرده نگه دارید، باند را محکم ببندید نه سفت. مفصل را با نگه داشتن آن بالای قلبتان بالا ببرید خصوصاً در هنگام خواب. در اولین روز آسیب‌دیدگی روی محل آسیب دیده به مدت 15 دقیقه یخ بگذارید و به مدت 15 دقیقه یخ را بردارید. این عمل را چند بار و در طول روز انجام دهید. دراز بکشید و زانو را در موقعیت بالا نگه دارید از خم کردن مفصل یا فشار آوردن روی آن اجتناب کنید تا درد و ورم فرو نشیند. یک مسکن و یا ضدالتهاب مثل آسپرین یا ایبوپروفن می‌تواند به شما کمک کند. اکثر رباط‌های زانو کاملاً جوش می‌خورند و یا تحرک و پویایی خود را دوباره بعد از عمل جراحی به دست می‌آورند. هر چند ممکن است رباطی هم کاملاً جوش بخورد ولی منجر به یک ضعف طولانی در آن مفصل شود. متاسفانه وقتی رباط شما یکبار آسیب ببیند برای آسیب‌دیدگی بعدی مستعد خواهد بود حتی اگر شدت فعالیت این بار کمتر هم باشد. ادامه خواندن مقاله در مورد صدمات زانو در ورزش و راههاي جلوگيري از آن

نوشته مقاله در مورد صدمات زانو در ورزش و راههاي جلوگيري از آن اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله کاربرد نانوپليمر در قطعات موتوري خودرو

$
0
0
 nx دارای 45 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : کاربرد نانوپلیمر در قطعات موتوری خودرو مقدمه:صنعت خودرو از بزرگ‌ترین صنایع جهان و در کشور ما نیز از اهمیت خاصی برخوردار است، بنابراین توجه به فناوری‌های جدید نظیر نانوتکنولوژی، در این صنعت، ضروری است.نانوتکنولوژی به عنوان انقلاب صنعتی قرن آینده، تأثیر فراوانی بر صنایع گوناگون خواهد داشت. یکی از چشم‌اندازهای امیدوارکننده این فناوری پیشرفته، تحول در صنعت خودروسازی می‌باشد.نانوپلیمر در صنعت خودروسازی یکی از اصلی‌ترین موضوعات نانوتکنولوژی، ساخت مواد با خواص جدید است. این مواد ارزش افزوده بسیار بالا و کارایی بالاتری در تمام صنایع خواهند داشت و صنعت خودرو نیز از آن مستثنی نیست.ساخت بدنه‌های سبک‌تر و مقاوم‌تر برای خودرو، ساخت لاستیک‌هایی با مقاومت سایشی بهتر، ساخت قطعات موتور با عمر چندبرابر، کاهش مصرف سوخت خودرو، ساخت باتری‌هایی با انرژی بالا و دوام بیشتر، نانوساختارهایی مبتنی‌بر کربن به عنوان سوپر اسفنج هیدروژنی در خودروهای پیل‌سوختی، ساخت حسگرهای چند منظوره برای کنترل فرایندهای مختلف در خودرو، ساخت کاتالیزورهای اگزوز خودرو برای کاهش آلودگی هوا، لایه‌های محکم با خصوصیات ویژه‌ای نظیر الکتروکرومیک (رنگ‌پذیری الکتریکی) یا خودپاک‌کنندگی برای استفاده در شیشه‌ها و آینه‌های خودرو، سازگار کردن خودرو با محیط زیست و بسیاری از موارد دیگر از جمله کاربردهای نانوتکنولوژی در صنعت خودرو می‌باشد. همچنین جایگزینی کربن سیاه (Carbon Black) تایرها با ذرات رس و پلیمرهای نانومتری، فناوری جدیدی است که تایرهای سازگار با محیط‌زیست و مقاوم در برابر ساییدگی را به ارمغان می‌آورد.تأثیر مثبت نانوتکنولوژی در افزایش کارایی موتورهای احتراق داخلی، حائز اهمیت است. این موتورها حدود 15درصد از انرژی ذخیره شده در بنزین را به نیروی محرکه تبدیل کنند. از دیگر سو وزن متوسط خودروهای امروزی، حدود 1500 کیلوگرم است. با استفاده از نانوتکنولوژی می‌توان بازده را تا 5 برابر افزایش و وزن وسایل نقلیه را 10 برابر کاهش داد. وسایل نقلیه با استفاده از فناوری نانو 50درصد بهبود کارایی خواهند داشت. کل درآمد صنایع خودروسازی از یک تریلیون دلار فراتر می‌رود (مثلاً فروش شرکت جنرال‌موتورز که حدود 1/15درصد از بازار 2001 را در دست داشت، 3/177 میلیارد دلار بود). الگوهای خرید وسایل نقلیه جدید، تابع اقتصاد جهانی است. در شرایط رکود فعلی، عواملی اقتصادی نظیر مصرف اندک سوخت و سوخت‌های جایگزین اهمیت فزاینده‌ای دارد. تولیدکنندگان خودرو و صنعت حمل و نقل با افزایش میزان تولید در سطح جهانی و کاهش سود و قدرت تصمیم‌گیری خریداران، بیش از همیشه خواهان اصلاحاتی در محصول و فرایند تولید هستند. خصوصیات ویژه صنعت خودرو، آن را به بازاری مستعد برای ورود نانوتکنولوژی تبدیل کرده است. این بازار بسیار بزرگ است و با پیشرفت زمان، قابلیت مناسبی برای توسعه و ایجاد محصولات جدید دارد. صنعت خودرو از سویی در معرض فشارهای ناشی از قیمت سوخت و مسائل ایمنی می‌باشد و از سوی دیگر به شدت تحت تأثیر سلایق و تنوع درخواست‌های مشتریان برای مدل‌های جدید خودرو می‌باشد. تمایل ورود فناوری‌های نوین در صنعت خودرو، زیاد است. خودرو نظیر البسه برای بسیاری از افراد صرفاً کالای ضروری نیست بلکه وسیله‌ای برای ابراز شأن، منزلت و سبک زندگی به شمار می‌رود. صنعت خودرو به دلایلی که ذکر شد از صنایعی است که آماده ورود فناوری‌های نوین و نوگرایی در آنها مطرح است. برای مثال پوشش‌های پنجره الکتروکرومیک، می‌توانند به صورت دلخواه یا خودکار شیشه‌ها را تیره کنند. این یکی از کاربردهای بالقوه نانوتکنولوژی است که احتمالاً پیش از نفوذ به دیگر بازارها همچون صنعت ساختمان در ساخت خودروهای پیشرفته جایگاه خاصی دارد.کاربردهای نانوتکنولوژی در صنعت خودرو نانوتکنولوژی کاربردهای بسیاری در صنعت خودرو دارد که در اینجا به چند دسته از آن اشاره می‌شود:مواد ساختاری و پوشش‌هانانوکامپوزیت‌ها در صنعت‏خودرو، اهمیت زیادی دارند و صنعت حمل و نقل، اصلی‌ترین نانوکامپوزیت‌ها می‌باشد.الف- نانوکامپوزیت‌های پلیمری نیاز روزافزون به سوخت در عرصه حمل و نقل، تقاضا برای استفاده از مواد جدید سبک‌وزن مانند پلاستیک را که بتواند جایگزین فلز شود، افزایش داده است. جنس مرغوب این پلاستیک‌ها، گران‌قیمت است. نانوکامپوزیت‌ها، دسته جدیدی از مواد هستند که شامل پلیمرهای قدیمی تقویت شده با ذرات نانومتری می‌باشند. نانوکامپوزیت‌ها دسته‌ای از پلاستیک‌های انباشته از مواد معدنی هستند که شامل مقدار کمی (کمتر از 10درصد) از ذرات ریز نانومقیاس (اغلب خاک رس)[1] می‌باشند. این مواد به آسانی به صورت اکسترود یا قالب به شکل نهایی در می‌آیند، اما دارای همان استحکام و قدرت فلز هستند و از آن سبک‌ترند. شرکت تویوتا در اوایل سال 1990، از نانوکامپوزیت‌ها برای پوشش کمربند ایمنی خودرو استفاده کرد. شرکت میتسوبیشی نیز از نانوکامپوزیت‌ها برای قسمت‌های روکش موتور استفاده کرد. پس از آن شرکت‌های جنرال‌موتورز، فورد و ولوو نیز فعالیت خود را در این زمینه آغاز کردند. تقاضای نانوکامپوزیت‌ها برای دهه آینده، حدود 1 میلیارد پوند خواهد بود در حال حاضر بازار جهانی نانوکامپوزیت‌ها حدود 3 میلیون پوند در سال است و 2 میلیون پوند آن نایلون تقویت شده برای ذرات نانومقیاس خاک‌رس می‌باشد که برای خودرو و صنایع بسته‌بندی استفاده می‌شود و محصول شرکت‌های Ube و Unitika در ژاپن است. یک میلیون پوند دیگر آلیاژ PPO/nylon است که از نانو لوله‌های کربن پر شده و در امریکای شمالی برای بدنه خودرو ساخته شده است. بازار نانوکامپوزیت‌ها در سال 2009 به 2/1 میلیارد پوند خواهد رسید و از این مقدار، 1 میلیارد پوند متعلق به ترکیبات تقویت شده توسط نانوذرات خاک‌رس است. 160 میلیون پوند به محصولاتی اختصاص دارد که از نانولوله‌های کربنی پر شده است. نانوکامپوزیت‌هایی که کمتر از 5درصد وزن خود از پرکننده‌های معدنی یا نانولوله کربنی تشکیل می‌شوند ساختار منحصر به‌فردی دارند.یکی از ویژگی‌های نانوکامپوزیت‌ها، شفافیت آنهاست. اندازه نانوذراتی که در این کامپوزیت‌ها دیسپرس می‌شوند کوچکتر از طول موج نور مرئی است پلیمرهای تقویت شده، شفاف باقی می‌مانند. این ویژگی آنها را بسیار کارا می‌کند.ویژگی‌های نانوکامپوزیت‌ها عبارتند از: • استحکام و سختی زیاد تا اندازه‌ای که با فلزات برابری می‌کنند اما با وزن کمتر • قابلیت پیشگیری از نشت گاز و مایعات • درجه اعوجاج گرمایی (HDT)[2] بالا • رسانایی الکتریکی • خاصیت ضد احتراقی (آتشگیر بودن پلاستیک‌ها) • پایداری ابعادی • قابلیت بازیافت • مقاومت بالا در برابر مواد شیمیایی، حرارت و; نایلون 6، اولین پلیمری بود که شرکت تویوتا از آن برای توسعه نانوکامپوزیت‌ها استفاده کرد. امروزه از آن در ترکیبات مختلف نظیر: PP[3]، PET[4]، PVC[5]، آکریلیک و گروهی از الاستومرها مشابه ترموست‌های معمول، استفاده می‌شود. در سال 1999 بیش از 70 شرکت، آژانس‌های دولتی و انستیتوهای علمی شناسایی شدند که در زمینه نانوکامپوزیت‌ها، تحقیق و توسعه داشتند. در حال حاضر، تعدادی اندکی از این فعالیت‌ها تجاری شده‌اند و از آن جمله می‌توان به تعدادی از تهیه‌کنندگان پرکننده‌های نانویی نظیر ذرات رس نانولوله‌های کربنی و شرکت‌هایی اشاره کرد که مواد نانوکامپوزیتی عرضه کرده‌اند. (شرکت‌های Unitika, Ube, RTP, Bayer). در 10 سال آینده، ساخت نانوکامپوزیت‌های مبتنی‌بر خاک رس با استفاده از 20 پلیمر به صورت تجاری درمی‌آید. این نوع کامپوزیت‌ها به‌تازگی دو کاربرد تجاری پیدا کرده‌اند:1 در ترکیبات زیرین کاپوت خودرو (Under hood) 2. در بسته‌بندی‌های مواد غذایی نانوکامپوزیت‌ها از گروه وسیعی از پلیمرها، تشکیل شده‌اند(جدول 1). نانوذرات مصرفی در این ترکیبات، خاک‌رس است.این ذرات، توسط شرکت Southern Clay Products و Nanocor تهیه می‌شوند. نانومواد جدیدی نیز در این نانوکامپوزیت‌ها استفاده می‌شود و کارایی آنها را افزایش می‌دهد، از جمله این نانومواد می‌توان به نانوساختارهای اکسید سیلیسیوم (Silica)، نانولوله‌های کربنی و نانوفیبرهای سرامیکی اشاره کرد.استفاده از نانوکامپوزیت‌های PP و TPO در قسمت آبکاری بدنه خارجی خودرو در آینده نزدیک، آغاز خواهد شد. داده‌های Nanocor رشد 98درصدی از لحاظ استحکام و افزایش درجه اعوجاج گرمایی به میزان 52درجه فارنهایت را برای Nano PP نشان می‌دهد. در سال 2004، 30درصد از Nano PP در خودرو، استفاده خواهد شد. نانوکامپوزیت‌ها مانع از انتشار بنزین، متانول و سایر حلال‌های ارگانیکی می‌شوند. شرکت Ube امریکا در حال توسعه نانوکامپوزیت‌هایی برای پیشگیری از نشت این مواد، در سیستم‌های سوختی خودرو می‌باشد (حدود 5درصد از نانوذرات رس را در مخلوط نایلون 6 و 66/6 به کار برده است). نایلون 6 با 2درصد نانوذرات رس، پنج برابر بیشتر از نایلون 6 معمولی در برابر نشت (نفوذ) بنزین مقاومت می‌کند.تغییر انقلابی دیگر در استفاده از کامپوزیت‌ها در خودرو، ورود کامپوزیت‌های مبتنی‌بر نانولوله‌های کربنی خواهد بود که قدرتی بسیار بیشتر از نانوکامپوزیت‌های سیلیکاتی داشته باشند. پیش‌بینی می‌شود که دسته‌های کم قطر نانولوله‌های تک لایه کربنی، بیشترین نسبت استحکام به وزن را نشان دهند و استحکام آنها یکصد برابر استحکام فولاد باشد اما وزنی معادل یک ششم وزن فولاد، داشته باشد. با توسعه این مواد، فرصت‌های ارزشمندی برای کاهش وزن خودروها و میزان سوخت مصرفی فراهم می‌شود. خاصیت مهمی که برای نانولوله‌های کربنی ذکر شده است رسانایی الکتریکی آنهاست.با توجه به این ویژگی و کاربرد آنها در بدنه خودرو و سایر قسمت‌ها می‌توان از روش رنگ الکترواستاتیکی برای رنگ کردن خودرو استفاده کرد.ب- نانوکامپوزیت‌های فلزی استفاده از نانوبلورهای فلزی به صورت ترکیبات ساختاری حجیم (Bulk) در صنعت خودرو مزایای فراوانی دارد و استفاده از نانوبلورهای فلزی در بدنه خودروها با نانوکامپوزیت‌های جدید، رقابت مطلوبی دارد. نانوبلورهای فولاد، مزایای زیادی در ارتقای درجه استحکام ایجاد می‌کنند و شرکت تویوتا از آنها در خودروهای خود استفاده می‌کند. نانوبلورهای فولاد نسبت استحکام به وزن را به نحو قابل ملاحظه‌ای بهبود می‌دهند. این مسئله از افول صنعت فولاد و جایگزینی آن توسط کامپوزیت‌های پلیمری پیشگیری می‌کند. نانوبلورهای فلزی در قسمت‏های مختلف خودرو نظیر موتور باعث استحکام و سختی می‌شوند.سرامیک ها از لحاظ سختی، رقیب این مواد هستند، اما بسیار شکننده‌اند. نانوبلورهای سرامیکی بسیار با دوامند و قادرند ترکیباتی را که نیاز به سختی، مقاومت فرسایش و اعوجاج گرمایی بالا دارند، ارتقا دهند. افزودن نانوذرات اکسید آلومینیم به آلومینیم باعث می‌شود که مقاومت آن در برابر ساییدگی همانند بهترین یاتاقان‌های فولادی باشد.ج- رنگ و پوششاستفاده از نانوتکنولوژی در رنگ باعث افزایش کیفیت رنگ و کاهش مصرف آن می‌شود. نکته مهم در این زمینه، جاذبه رنگ برای جلب توجه محصول است. مثالی وجود دارد که می‌گوید “The color sails your products” «رنگ، باعث فروش تولیدات شما می‌شود».رنگ برای جلب توجه مشتری، عاملی مهم به‌شمار می‌رود. استفاده از رنگ‌های مقاوم در برابر نور خورشید و مقاوم در برابر ساییدگی به همراه خاصیت صیقلی بالا (جلای زیادی) در خودرو ضروری می‌باشد. نانوتکنولوژی به دو صورت به این بخش کمک می‌کند:1 در انتخاب مواد مناسب در رنگ 2 در روش‌های بهینه رنگ کردننانوذرات با اندازه‌های مختلف، نورهایی با فرکانس‌های متفاوت ساطع می‌کنند و برای تولید رنگ‌های گوناگون استفاده می‌شوند.یکی از کاربردهای جالب توجه استفاده از نانولوله‌های کربنی در رنگ است. فیبریل‌ها ساختارهای ویژه‌ای هستند که از نانولوله‌های کربنی ساخته می‌شوند (استوانه‌هایی متشکل از 8 لایه گرافیتی که از فاز بخار به عمل می‌آیند و خاصیت رسانایی بالایی دارند).فیبریل‌ها از لحاظ شکل ظاهر، مشابه رشته‌های ماکارونی در ابعاد میکروسکوپی هستند. قطر خارجی آنها 10 نانومتر، قطر داخلی 5 نانومتر و طول آنها از 1 تا 10 میکرون، متغیر است. کاربرد فیبریل‌ها در رنگ، باعث رسانایی آن می‌شود و می‌توان از آن برای رنگ خودرو به طریق قطره‌های باردار استفاده کرد (روش رنگ الکترواستاتیکی). در این روش، رنگ و قسمت‌هایی را باردار می‌کنند که قرار است رنگ شوند. جاذبه الکتریکی که بین آن دو ایجاد می‌شود باعث جذب رنگ در آن قسمت خواهد شد، بنابراین کارایی رنگ، به لحاظ کیفیت و کمیت (میزان رنگ مصرفی) ارتقا می‌یابد. رنگ به‌طور دقیق بر سطح مورد نظر می‌نشیند و از پراکنده شدن آن پیشگیری می‌شود. در نتیجه کارایی آن بالا می‌رود و سریع، تمیز و مقرون به‌صرفه خواهد شد. این روش باعث کاهش انتشارات سمی VOC[6] نیز می‌شود. نمودار شماره 1 بیانگر کارایی این روش است. کارایی رنگ الکترواستاتیکی، چهار برابر بیشتر از رنگ به روش اسپرت است. 80درصد از رنگ در روش الکترواستاتیکی بر روی قسمت مورد نظر می‌نشیند اما این مقدار در روش‌های معمول 20درصد است.فناوری پوشش‌دهی مبتنی‌بر نانوتکنولوژی، چه از طریق فرایندهای سل- ژل و چه روش‌های نانوذره‌ای کاربردهایی را ارائه می‌دهند که در صنعت خودرو، جذابیت تجاری خاصی دارند. در زمینه پنجره‌های فتوکرومیک و الکترومیک (یعنی پنجره‌هایی که به ترتیب تحت تأثیر نور و الکتریسیته تغییر رنگ می‌دهند) تحقیقاتی انجام شده است و با تعداد زیادی از روش‌های مبتنی‌بر نانوذرات و فرایند سل- ژل می‌توان آنها را تولید کرد.پوشش‌های سرامیکی نانوذرات موجب پایداری حرارتی و مقاومت به فرسایش در قطعات موتور می‌شود.پوشش‌های مبتنی بر نانوذرات، پتانسیلی به عنوان مواد خود پاک‌کننده از خود نشان داده‌اند. (شرکت BMW به همراه شرکت Creavis در این زمینه فعال هستند). حسگربه‌کارگیری فناوری حسگر در صنعت خودروسازی، برای نظارت و کنترل موتور، توسعه یافته است. مشهورترین حسگر خودرو، شتاب‌سنج مبتنی‌بر MEMS است که ماشه (Trigger) کیسه‌های هوا را هنگام تصادف می‌کشد.میکرو سیستم‌های سیلیکونی به عنوان جزئی کلیدی در سیستم خودروها مطرح هستند. کاربرد این ابزار عبارت است از حسگرهای کنترل فشار باد در تایر، شتاب‌سنج ها برای شناخت نقاط خطرآفرین و ژیروسکوپ‌ها (حسگرهای زاویه‌ای) برای تشخیص نقاطی که احتمال چپ شدن خودرو را به وجود می‌آورند و پیشگیری از ایجاد خط ترمز در لاستیک.وزارت حمل و نقل امریکا به مواد و حسگرهای نانوساختاری برای زیرساخت‌های فیزیکی حمل و نقل، علاقه‌مند است. مبدل‌های کاتالیستی و فیلترهانانوذرات و مواد نانوحفره‌ای قابلیت بالایی را در کاتالیست‌ها ارائه می‌کنند. استفاده از نانوذرات، در مبدل‌های کاتالیستی مزایایی دارند که در هر راکتور کاتالیستی دیگر سطح ویژه و سرعت واکنش را افزایش می‌دهند. شرکت‌هایی همچون NanoPhase برای توسه چنین مصارفی، نانوذراتی با قطر تقریبی nm10 تهیه می‌کنند. انتشار ذرات از وسایل نقلیه دیزلی، در زمینه فیلتراسیون موجب نگرانی خاصی شده است و در توسعه فناوری‌های نوین فیلتراسیون تأثیرگذار است.نیروعمده تأثیرات بالقوه نانوتکنولوژی در تأمین نیروی خودروها و دیگر اشکال حمل و نقل است و به صورت دو فناوری باتری و پیل سوختی، ظاهر می‌شود.علت عمده گرایش فناوری‌های جدید در تأمین نیروی محرکه خودروها تمایل به کاهش انتشار آلاینده ها در شهرهای بزرگ است که آلودگی خودروها مسائل فزاینده‌ای را ایجاد کرده است. تلاش برای ساخت خودروهای تجاری متکی بر نیرو الکتریکی باتری‌ها به دهه‌های پیش مربوط است. خودروهای تلفیقی الکتریسیته و احتراق داخلی نیز به‌تازگی به موفقیت‌های تجاری دست یافته‌اند.مشکل نیروی باتری از آنجا ناشی می‌شود که این فناوری در مقابل بهبود توان بر واحد وزن (دانسیته توان) یا سرعت شارژ و تخلیه، مقاومت می‌کند. نانوتکنولوژی، نویدبخش پیشرفت در این زمینه است. تحقیق در زمینه استفاده از نانوذرات در باتری‌ها به نمونه‌های نخستین (Prototype) باتری لیتیم با سرعت شارژ و تخلیه‌ای 100 برابر بیشتر از انواع تجاری موجود، انجامیده است (شرکت سوئیسی Xoliox که هم‌اکنون مالک Ntera است، چنین ادعایی برای ساخت باتری‌هایی با نانوذرات ساخته شده توسط Altair Nanotechnologies مطرح کرده است). تحقیقات اخیر استفاده از نانولوله‌های کربنی را در باتری‌ها پیشنهاد می‌کند که قادر است ظرفیت باتری را دو برابر کند. اگرچه پیشرفت فناوری باتری موجب افزایش بالقوه راه‌یابی خودروهای الکتریکی به بازار می‌شود، غلبه بر کارایی موتورهای احتراق داخلی برای آنها سخت خواهد بود و مطمئناً خودروهای شارژ شونده از منابع الکتریسیته مرکزی به نحو ناامیدکننده‌ای ناکارا خواهند بود. در سیستم‌های ترکیبی که موتور، الکتریسیته لازم را برای شارژ باتری فراهم می‌کند ترقی بسیار بیشتری وجود خواهد داشت. بسیاری از افراد، تنها راه کاهش تصاعدی انتشار آلاینده‌ها را در پیل‌های سوختی می‌جویند. سوخت بالقوه پیل‌های سوختی برای وسائل نقلیه موتوری، هیدروژن (به دلیل تولید آب ایده‌آل است) و هیدروکربن‌هایی چون متان است. در مورد مقدار هیدروژنی که نانولوله‌های کربنی قادر به جایدهی هستند، بحث‌های زیادی وجود دارد، اما پژوهش در این زمینه ادامه دارد. آزمون استفاده از نانولوله‌ها برای ذخیره هیدروژن به یک یا دو سال زمان، نیاز دارد تا نمونه‌های کیفی آن برای تحقیق در دسترس قرار گیرند. اگر توانایی نانولوله‌های کربنی برای ذخیره‌سازی هیدروژن و همچنین صرفه اقتصادی این نوع پیل‌ها اثبات شود، ساخت شبکه ملی توزیع هیدروژن مطرح خواهد شد و این امر، مسئله کوچکی نیست. وزارت انرژی امریکا، ظرفیت 5/6درصد وزنی را به عنوان هدفی برای عملی شدن استفاده از پیل سوختی مبتنی‌بر هیدروژن در وسایل نقلیه تعیین کرده است. برخی از محققان ادعای بیشتری نیز دارند.صفحات نمایشگر صفحات نمایشگر مسطح- با تکیه بر نانولوله‌های کربنی که به عنوان قطعات نشر میدانی کار می‌کنند (FEDs)- قطعاً به عنوان صفحات نمایشگر وضعیت خودرو کاربرد دارند. برای مثال شرکت Audi، صفحه نمایشگر مسطحی را ارزیابی کرده است که مبتنی‌بر FED و ساخت شرکت Pixtech می‌باشد.نتیجه‌گیری نانوتکنولوژی تأثیر زیادی بر بخش‌های مختلف خودرو خواهد داشت. از جمله رنگ، شیشه، بدنه، لاستیک، پیل سوختی و; .در ایران با وجود منابع غنی معدنی و مخازن عظیم نفتی باید انگیزه بیشتری برای دستیابی به فناوری وجود داشته باشد. تأثیر نانوتکنولوژی بر ارتقای کیفیت مواد به‌کار رفته در قسمت‌های مختلف خودرو و خصوصیات ویژه آن مواد، مهمترین مقوله‌ای است که باید به آن توجه کرد. تأثیر بسزایی که نانوتکنولوژی بر محیط زیست می‌گذارد نیز قابل توجه است. مواد اولیه مورد نیاز برای هر صنعت، نقش مهمی در کیفیت، قیمت و قابلیت‌های محصول آن صنعت دارد. اگر بتوان از موادی با کیفیت بهتر، قیمت کمتر و کارایی بیشتر در ساخت قطعات خودرو استفاده کرد، خودروهای آینده علاوه‌بر آلودگی کمتر، از قیمت مناسب و قابلیت‌های بیشتر برخوردار خواهند بود. استفاده از آلومینیم در قطعات خودرو به سرعت روبه گسترش است. استفاده از ورق‌های آلومینیمی در ساخت قطعات بدنه خودرو در سال‌های اخیر، مورد توجه قرار گرفته است و شرکت‌های خودروسازی، در سراسر دنیا از مزایای متعدد استفاده از آلومینیم، برخوردارند. مهمترین مزیت استفاده از آلومینیم، کاهش وزن خودرو است. یکی از نکات اساسی در استفاده از ورق‌های آلومینیمی، نحوه فرمینگ و تفاوت آن با فرمینگ ورق‌های فولادی می‌باشد. در این مقاله، نکاتی در مورد فرمینگ ورق‌های آلومینیمی ارائه می‌شود. تجهیزات فرمینگ ورق‌های فولادی برای فرمینگ ورق‌های آلیاژهای آلومینیم نیز استفاده می‌شود. میزان تناژ پرس مورد نیاز، در مورد ورق‌های آلومینیم، کمتر است، اما فرمینگ ورق‌های آلومینیم به دلیل فرم‌پذیری پایین‌تر، میزان Spring back بیشتر و حساسیت‌های سطحی هنگام تماس با سطح قالب به توجه بیشتری، نیاز دارد. برای موفقیت در فرمینگ ورق‌های آلومینیم توجه به نکات زیر، ضروری است. ادامه خواندن مقاله کاربرد نانوپليمر در قطعات موتوري خودرو

نوشته مقاله کاربرد نانوپليمر در قطعات موتوري خودرو اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله در مورد نشانه در گرافيک

$
0
0
 nx دارای 34 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : نشانه در گرافیک معرفی پیکتوگرامپیکتوگرام یكی از انواع نشانه ها پیكتوگرامها هستند كه البته نمی دونم معادل فارسیش چی میشه حالا من توضیح میدم خودتون متوجه میشید كه پیكتوگرام چیه.پیكتوگرامها معمولا برای بیان تصویری ساده و روان مورد استفاده قرار می گیرند. این مفاهیم می تونه هشدار دهنده، راهنمایی كننده و… باشه. به عبارت دیگه با استفاده از این نمادهای تصویری میتونیم به یك ارتباط تصویری دست پیدا كنیم. معمولا این نوع از نشانه ها برای آسون شدن ارتباط در یك محیط بكار میره. مثل علائم و نشانه های موجود در فرودگاه، ترمینالها، راه آهن، فروشگاه، بیمارستان، مترو، پارك، باغ وحش، مهدكودك، و یا تصاویر بعضی از تابلوهای راهنمایی و رانندگی مثل: محل عبور بچه ها، ورود كامیون ممنوع، محل ریزش كوه، جاده لغزنده است و…در طراحی این نشانه ها تصاویر ساده میشن و چند بخش از عناصر اضافی حذف میشه ولی نباید به گویایی اون صدمه وارد بشه. یعنی بیننده به محض دیدن نشانه باید به راحتی به مفهوم اون دست پیدا كنه.از خصوصیات دیگه پیكتوگرامها اینه كه به دلیل اینكه در یك محیط تعدادی از اینها مورد استفاده قرار میگیرند باید طراحی به صورتی انجام بگیره كه هم مفاهیم مورد نیاز بیان بشه هم اینكه در كل یك پیوستگی و همگونی شكلی با هم داشته باشند. پیكتوگرام برخلاف آرم نیاز به سادگی و گویایی خاص خودش رو داره و از پیچیدگی كمتری نسبت به آرم برخورداره. پیكتوگرام نباید گنگ و پیچیده باشه چون كارایی خودش را از دست میده. نشانه در گرافیک زهرا فرخی راد مقدمه: امروزه طراحی نشانه از جمله وظایف هنرمند و طراح گرافیک است. هر سازمان یا مؤسسه ای به هنگام شکل گیری درصدد طراحی یک نشانه برای خود می باشد تا بدین وسیله بتواند هویت و شخصیت اجتماعی خود را به دیگران معرفی نماید. درواقع نشانه یکی از اصلی ترین مباحث هنر گرافیک است که در زمینه های دیگر ارتباط تصویری نیز کارآیی دارد. این اهمیت از آن جا ناشی می شود که در بین محصولات بی شمار گرافیکی تنها نشانه ها هستند که به مدتی بسیار طولانی و به اشکال و ابعاد گوناگون و گاه متفاوت در تمامی شاخه های مختلف آن (بسته بندی پوستر کاتالوگ جراید و;) مورد استفاده قرار می گیرند. بنابر این شناخت و آگاهی در این زمینه می تواند یکی از جلوه های هنر گرافیک را هر چه بهتر در جامعه مطرح سازد. این پیشرفت جز از طریق تجربه و تبحر و آگاهی طراحان حاصل نمی گردد. کلیاتی پیرامون نشانه به طور کلی عموم مردم کلمه ی «آرم» را به جای «نشانه» می شناسند. آرم کلمه ای فرانسوی است و ورودش به فرهنگ ما مربوط به چند دهه ی اخیر می باشد. دو عامل می تواند سبب مطرح شدن این کلمه در زبان فارسی شده باشد. نخست اولین طراحانی که «آرم» را به شیوه ی فرنگ ی به عنوان وسیله ی جدید تبلیغاتی و گرافیکی برای دولت و مؤسسات مطرح کردند. نخستین طراحان فردریک تالبرگ سوئدی و موشخ سروری از ارمنیان مهاجر بودند که طبیعتاً همراه کار خود لغات فرنگی آن را هم رواج دادند. دوم دانشکده ی هنرهای زیبا که بر اساس یک شیوه ی فرانسوی برنامه ریزی تعلیماتی شده بود و جز دروس آن برنامه هایی به عنوان طراحی آرام مطرح می شد. علاوه بر این در دهه ی اخیر آن عده از طراحان فارغ التحصیلان از مدارس خارج که به ایران برگشتند لغات: Emblem3 Tradmark2 Signal1 و Sign4 را نیز بین طراحان مصطلح کردند. اما قبل از همه ی این اسامی کلمه ی «علامت» معرف «نشانه» در بین عموم بود و بهتر است کلمه ی «نشانه» را به دلیل فارسی بودن و به دلیل رسایی مفهوم جایگزین همه ی این لغات کنیم. نشانه: نشانه تصویرِ نام است؛ نامی تصویری است که ساده مختصر مؤثر و موجز موضوع را تجسم می کند. به همین دلیل نشانه یک فرم و یا یک تصویر گذرا نیست بلکه در طی سالیان متمادی در خدمت یک سازمان و یا هدف خاص قرار گرفته و معرّفِ شخصیت اجتماعی و فرهنگیِ صاحب خود است. به طور کلی نشانه باید فرهنگ خلاصه و کاملی از کل مفهوم موضوع باشد که ساده و روشن این فرهنگ را به بیننده انتقال دهد. آن چه می توان در مورد نشانه و خصوصیات آن متذکر شد این است که نشانه بایستی دارای ویژگی های خاصی باشد تا بتواند به عنوان یک نشانه ی موفق طی سالیان سال دوام و بقا یابد. برخی از این مشخصه ها عبارت اند از: سادگی زیبایی انسجام وحدت شکل قابلیت کارآیی در اشکال مختلف عدم تشابه با علائم دیگر ارتباط مستقیم نشانه با موضوع رنگی بودن به سادگی در خاطر سپرده شدن گویا بودن و دارای اجرای دقیق و صحیح بودن بدین ترتیب ملاحظه می شود که نشانه در عین سادگی دارای ویژگی ها و خصوصیات بسیار زیادی است که بایستی به طور ظریف و دقیق همگی این مفاهیم در قالب یک تصویر به وجود آید. تاریخچه ی نشانه حقایق و وقایع بی شماری که در ماورای درک بشر قرار دارند او را واداشته اند تا برای ابراز اندیشه ها و مفاهیمی که بیان فهم و توصیف کلامی آن ها مشکل است نظام هایی از علایم گوناگون ابداع کند. کارل گوستاویونگ 5 می گوید واژه یا تصویر زمانی یک نماد است که متضمن چیزی در ماورای معنای آشکار و مستقیم خود باشد. نماد دارای جنبه ای وسیع و ناخودآگاه است که هرگز نمی توان به طور دقیق آن را تعریف و یا توصیف کرد. هنگامی که ذهن به پویش نماد می پردازد با اندیشه هایی برخورد پیدا می کند که در ماورای قابلیت های منطقی عقلانی آن قرار دارند . اندکی تأمل و در خود فرورفتن ما را به این نتیجه می رساند که بشر قادر به دریافت و درک کامل هیچ چیز نیست. او می تواند ببیند بشنود لمس کند و بکشد اما قابلیت های دیداری و شنیداری و تمام آگاهی هایی که از طریق قوای لامسه و چشایی می توانند برای او حاصل شوند وابسته به تعداد و کیفیت قوای احساسی اوست. در حدود 00040 سال قبل بشر اولیه که از طریق شکار روزگار می گذراند به منظور انتقال افکار و امیال خویش به حکِ علایمی گرافیکی بر صخره ها پرداخت و بدین وسیله کوشید امیال و افکار خویش را از طریق تصویر بنمایاند. از این رو اندیشه که تا آن زمان صرفاً از طریق صوت (زبان) یا حرکات (حالت دست ها) بیان می شد این قابلیت را پیدا کرد که بتواند ثبت گردد و پایدار بماند. انواع نشانه تقسیم بندی دقیق انواع نشانه ها شاید کمی مشکل باشد زیرا اشکال و انواع مختلف آن مانند رنگ های قوس قزح و طیف نور مرزهای مخلوطی دارند و تعاریف هر یک در دیگری می آمیزد اما به هر حال می توان مدعی دسته بندی را بین آن ها مشخص کرد. شکل محلی انواع نشانه ها به دو دسته خلاصه می شود: 1¬ نشانه های تصویری 2¬ نشانه های نوشتاری علایم تصویری از دیرباز مورد استفاده انسان بوده اند و قدمتی هم پای تمدن بشری دارند. آن چه را که امروز ما به عنوان علایم تصویری می شناسیم شامل نقوشی هستند که عمدتاً بر روی مهرها ظروف سفالی سکه ها پرچم ها و کتیبه ها به کار می رفته اند و ماهیتی کاملاً تزیینی داشته اند. این نقوش در عمده ی موارد در واقع ساده و استیلیزه شده ی معادل های خود در طبیعت هستند و آن چه درخور توجه است ماهیت کاملاً گرافیکیِ این نقوش می باشد. نشانه های تصویری تصویر خلاصه شده ای را از شکل های طبیعت انسان و یا حیوان نشان می دهد و به دلیل گوناگونی کیفیت پیام و مفهوم سمبولیکی آن ها دارای معانی متفاوتی می باشد. برای مثال: تصاویری که مفهوم سمبولیک آن ها با موضوع رابطه ای غیرمستقیم دارد مانند تصویر خورشید شیر عقاب تصاویر افسانه ای و اساطیری به عنوان نشانه ای از ماهیت موضوع. نشانه های نوشتاری نشانه هایی هستند که به جای تصویر صرفاً در طراحی آن ها از حروف و یا کلمه و جمله استفاده شده است و این نشانه ها خود به دو بخش تقسیم می شوند: بخش اول: نشانه هایی که با حرف اول نام موضوع طراحی می شوند. این نشانه ها را monogramme می گویند که خود از جهت طرح ترکیب تعداد حروف در گذشته دارای تقسیمات کوچک تری بوده است. امروزه کمتر با شیوه های گذشته مونوگرام را طراحی می کنند بلکه مونوگرام های جدید و مدرن بسیار ساده و با ترکیب بندهایی است که هدف از آن ایجاد یک نقش است تا وضوح و خوانایی حروف. بخش دوم: نشانه هایی است که از نام کاملِ موضوع طراحی شده اند. این نشانه ها logotype نامیده می شوند. کلمه ی لوگو از واژه ای یونانی (logos) (به معنی زبان مشتق شده است و لوگو را به عنوان یک نماد علامت تصویر نشانه و عکس نشانه در نظر می گیریم که معرف و نمایانگر یک سازمان حرفه محصول یا حتی یک همایش یا رویداد خاص است. در طراحی لوگو ترکیب خوشنویسی نقش مهمی دارد. این نشانه ها گاه صرفاً از یک ترکیب بندی هنرمندانه خوشنویسی به وجود می آیند و گاه شیوه ی نوشتن حروف شکل و تصویری را مجسم می کنند. در خوشنویسی از این گونه ها فراوان وجود دارد. نمونه های شیوه ی طغری مثنی مهرهای امضای خط بنایی و ترکیبات تصویری خوشنویسی نمونه های درخشان و هنرمندانه ای در این زمینه هستند که اکثراً توسط خوشنویسان ایران ترک و عرب مقیم کشور عثمانی نوشته شده اند. علامت تصویری (Pictogramme) ساده ترین شکلی را که از لحاظ تصویری کاملاً به موضوع شباهت داشته باشد و سریعاً پیام را به بیننده القا کند پیکتوگرام یا علامت تصویری می گویند. مانند: تصویر گوشی تلفن که نشان دهنده ی محل تلفن است. به عبارت دیگر به تصویرهایی که در تابلوهای راهنمایی جایِ نوشته را گرفته اند در اصطلاح علمی پیکتوگرام می گویند. این واژه از دو کلمه ی pictus به معنی تصویر شده ترسیم شده یا نقاشی شده و کلمه ی یونانیِ grapheiu به معنی نوشتن ساخته شده است و در مجموع به معنای خط تصویر سمبل تصویری یا نوشته تصویری است؛ همان خطی که ما آن را با کلمه ی هیروگلیف می شناسیم. یک پیکتوگرام می تواند معرف یک شئ یک مکان یا یک منظور باشد. از این رو می توان پیکتوگرام را «خط تصویری یا مدرن یا هیروگلیف قرن بیستم» به شمار آورد. این نوع از نشانه ها عمدتاً از عناصر پیرامون ما سرچشمه می گیرند. مثلاً تصاویری از اشیای مختلف گیاهان حیوانات و انسان. پیکتوگرام ها معمولاً برای بیان تصویری ساده و روان مورد استفاده قرار می گیرند. این مفاهیم می تواند هشداردهنده راهنمایی کننده و یا اشکال دیگری باشد. به عبارت دیگر با استفاده از این نمادهای تصویری می توانیم به ایجاد یک ارتباط تصویری دست یابیم. این نمادهای تصویری عموماً به منظور تسهیل در امر ارتباط در یک محیط به کار می رود. مثل علایم و نشانه های موجود در فرودگاه ترمینال راه آهن فروشگاه بیمارستان پارک باغ وحش و یا تصاویر برخی از تابلوهای راهنمایی و رانندگی چون: محل عبور بچه ها ریزش کوه جاده لغزنده و; در این نوع طراحی ممکن است با حذف چندبخش از عناصر اضافیِ تصاویر استفاده شده یک فرم طبیعی ایجاد گردد و یا در مرحله ی دیگر ممکن است علاوه بر حذف این بخش ها در مجموعه ی تصویر نیز تغییر شکل صورت گیرد. حیطه ی کاربردی پیکتوگرام بسیار گسترده است لذا به راحتی شامل تمام نشانه های علمی حرفه ای و حتی الفبایی نیز می شود. نشانه های ریاضی فیزیک شیمی پزشکی معماری جغرافیایی و سایر زمینه ها جز این دسته نشانه ها هستند؛ چون کاربرد آن ها صرفاً بیان تصویری مختصر و مفید یک موضوع است که به شکل یک اشاره ی تصویری تجسم یافته است. به عبارت دیگر پیکتوگرام مترجم رایگان و بی زبان ماست. نتیجه گیری هنر گرافیک هنری گسترده است که دقیقاً نمی توان حدود آن را مشخص کرد به آسانی هنرهای دیگر را به کمک می گیرد و به آن ها شکلی گرافیکی می دهد هنرهایی مانند: نقاشی عکاسی سینما مجسمه سازی معماری و طراحی صنعتی. از این رو هنرمند گرافیست هنرمندی جامع است؛ هنرمندیست که با نبض زندگی زندگی می کند. در واقع وسیله ای برای آگاه کردن مصرف کننده از کیفیت مصرف است. درصد کمی از موضوعات مصرفی شامل کالاهای تجارتی می شوند و قسمت اعظم آن کیفیتی آموزشی دارد. مانند شتاب زن انواع فعالیت های فکری انسان به وسیله ی تصویر. و این اولین گام در ایجاد ارتباط است؛ چرا که هدف کلی هنر گرافیک نیز ایجاد ارتباط سالم و متعالی و قابل درک می باشد و این امر مهم جز از طریق شناخت و آگاهی طراح در زمینه چگونگی تصویر کردن و انتقال مفاهیم به مخاطب میسر نمی شود. از این رو می توان نشانه را یکی از اصیلی ترین مباحث هنر گرافیک دانست؛ چرا که بازتاب فکری بسیار وسیعی دارد و مردم با نشانه ها با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. و از آن جا که در زمینه هایی چون: پوستر بسته بندی کاتالوگ کارت ویزت و سربرگ عنوان فیلم مطبوعات و; کارآیی دارد گذرا نیست و سالیان متمادی مورد استفاده قرار می گیرد. با توجه به کاربردهای مختلف نشانه طراح باید تمامی کاربردهای احتمالی آن را از قبل پیش بینی کند و با به کار بستن یک روند صحیح و منطقی در کار طراحی مراحل طراحی را کنترل و اجرا نماید ¬ به عبارت دقیق تر آمیزه ای از تخیل و تفکر که بر پایه ی شناخت استوار است. یکی از عوامل موثر در نشانه مسئله ی فرهنگ است چراکه فرهنگ هر جامعه بیشترین بازتاب را در آن دارد و نشانه ها نیز به عنوان جوهره ها و خلاصه های هنری و فرهنگی جوامع می توانند بیانگر هویت فرهنگی جوامع باشند. استفاده ی صحیح از سمبول های مناسب در نشانه می تواند باعث غنا بخشیدن به مفهوم نشانه و نزدیک شدن آن به باورهای اعتقادی و فرهنگی و ملی و در نتیجه انتقال بهتر پیام و ایجاد ارتباط موفق با مخاطبین شود. یادداشت ها: 1 علامت راهنما اخطار مخابره 2 نشان تجاری نشان کالا 3 علامت رمز 4 نشانه علامت اثر 5 روانکاو و روان شناس سویسی (1875¬1961) موسس مکتب روان شناسی تحلیلی که شاخه ای از روان کاوی فرویدی است. منابع و مآخذ: 1 مرتضی ممیز نشانه ها نشر چهاررنگ تهران 1362 2 کووایاما یاسابورو نشانه علائم فرهنگی و تجاری اروپا ترجمه محمدحسن اثباتی نشر اسلیمی 1380 3 آلفرد هوهنه گر نمادها و نشانه ها ترجمه علی صلح جو سازمان چاپ و انتشارات 1367 4 مهدی قبادی بررسی نشانه های فرهنگی و اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی مصطفی اسدالهی دانشگاه هنر 1375 5 مهناز پرمان علائم ارتباط بصری در مکان های عمومی دانشکده هنر دانشگاه تربیت مدرس 1374 واژه‌ها و نشانه‌ها• 1385/09/23 – 06:27 • گفتگوی ویژه گفتگوی اختصاصی “رسم” : گفتگوی این هفته به بررسی جایگاه نشانه‌ها اختصاص دارد. استاد عبدالرضا چارئی درباره این موضوع و نیز واژه‌های تخصصی این حوزه به تفصیل سخن گفته است. چارئی متولد 1335 و دانش‌آموخته دانشکده هنرهای زیبا و دانشگاه تربیت مدرس است. از 1355 تاکنون نمایشگاههای متعددی از آثار خوشنویسی و گرافیک این هنرمند برگزار شده و اینک عضو هیات علمی دانشکده هنر دانشگاه شاهد است. این گفتار بخشی از گفتگویی است که پیش‌تر در سومین کتاب سال گرافیک دانشجویی (نشانه) به چاپ رسیده است: چه تعریف جامع و مانعی می‌توان از نشانه ارائه داد؟هویت فردی و گروهی اشخاص و سازمان‌ها به لحاظ نوع فعالیت که رمزگونه نمایش داده می‌شود ، نشانه نام دارد. در واقع نشانه واژه‌ایست فارسی برای اصطلاح فرنگی”sign ” که ترجمه تحت‌اللفظی علامت ، اثر ، اشاره ، آیت و بالاخره امضاء اطلاق می‌شود. از این دست اصطلاحات فرنگی که وارد زبان فارسی شده‌اند ، بسیارند. اما به لحاظ تخصصی عملکرد آن تاکنون توضیح داده نشده است. اصطلاحاتی مانندmaster head , the emblem , symbol , signet , signal , trade mark , masth head و بسیاری اصطلاحات. یکی از دسته‌بندی‌های اولیه ، نشانه را به نوشتاری و غیرنوشتاری تقسیم می‌کند. در این باره چه نظری دارید؟حقیقت این است که در هیچ کتاب تخصصی گرافیک ، تقسیم‌بندی جامع و کاملی از ساماندهی نشانه ارائه نشده است و آنچه را که امروز بطور مختصر ارائه می‌دهم ، ابتدای راه نشانه است. چرا که با ظهور تکنولوژی و پدیده‌های نو در گرافیک ، نشانه‌ها تغییر ماهیت می‌دهند و اساسا عملکردی ویژه خواهند داشت. اصطلاحاتی مانند touch graphic , moving type , mascot و بسیاری اصطلاحات تازه دیگر که سوغات فرنگ است ، باید در فرهنگ فارسی رویکردی مناسب داشته باشد و این میسر نمی‌گردد ، مگر به همت متخصصان امور گرافیک. سال 1366 در پایان دوره دانشجویی کارشناسی گرافیک ، تحقیقاتم را شروع کردم که در سال 1367 پایان‌نامه تحصیلی دوره کارشناسی‌ام را تحت عنوان ” بررسی نشانه‌های معاصر ایران ” ارائه کردم. در آن پژوهش ، نخستین تقسیم‌بندی نشانه را به مخاطبان آن زمان معرفی کردم. اما امروز ، نشانه‌ها با توجه به صنعت و تکنولوژی متحول شده‌اند و پدیده‌های نوینی مطرح شده است. سال 1367 در پایان‌نامه‌ام به این اصطلاحات اشاره کرده‌ام : Sign : نشان ، علامت ، اثر ، اشاره ، آیت ، اشاره‌کردن و امضاء Signal : علامت ، راهنما ، اخطار ، مخابره ، برجسته Signet : مهر ، خاتم ، الگوهای قابل تکثیر Symbol : نشان ، رمز ، نمادSymbolize : نشان چیزی بودن ، با علائم نشان‌دادن The emblem : علامت ، رمز ، هویت مملکتیPattern : نمونه، الگو ، طرح ، نقشه ، نمونه‌ساختنMaster head : سرتیتر ، نشان مهم ، سرعنوانTrade mark : نشان تجاری ، بازرگانی ، صنعتی ، مشخصات کالا Lable : برچسب ، نشان‌کردن ، نامیدن ، طبقه‌بندی کردن Coats of arms : نشان برای مملکت ، مکان ، خانواده و شرکت‌ها Signal : با ثبت خطی : مانند کُد مورس (تلگراف) Signal : با ثبت سطحی : مانند علائم راهنمایی و رانندگی Signal : با ثبت سه‌بعدی : مانند مجسمه ، حروف برجسته ویژه نابینایان (Braille)Signal : با منابع پانچ (سوراخ‌دار) در کامپیوترHeraldics : نشانه‌های مملکتی به ویژه امور نظامی Iso type : سیستم جهانی تعلیماتی یا آموزشی(نوعی استاندارد جهانی) Din : نوعی استاندارد جهانی ارائه شده توسط آلمان اما امروز به لحاظ تخصصی ، تقسیم‌بندی نشانه مفصل‌تر گردیده است. به ویژه که تکنولوژی هم به همراه سوغات اصطلاحات فرنگی ، سهم به سزایی در پدیده‌های نو گرافیک در بخش نشانه‌ها را به خود اختصاص می‌دهد. اصطلاحات وارداتی فرنگی نظیر : Calligraphy : خطاطی Type setting : خوشنویسیType face : تعیین نوع فونت(قلم) Fontography : طراحی فونت(قلم) برای چاپ و تکثیرTypography : حساس نمودن حروف(سنتی و تکنولوژیک) اما اصطلاحاتی که امروز نظیر monogram (حرفی) یا logo type مطرح می‌شود ، در واقع تمام موارد گفته شده را در برمی‌گیرد. ولی مشخصه اجرایی آن دامنه عملکرد آنست. اگر از حروف اول نام یا فامیل به صورت همزمان استفاده کنید ، در هر زبان و یا در هر نوع الفبایی به آنmonogram می‌گویند. در حالی که در اصطلاح عموم ‌، مونوگرام به اشتباه نوعی نشانه نوشتاری معرفی می‌شود که یک نحوه اجرایی و یا خلاصه‌نویسی از یک نشانه نوشتاری است. برعکس آن logo typeیک اصطلاح اجرایی برای عملکرد “کلمه” بصورت طراحی کامل است. بطور مثال بنویسید: “ایران” ، این یک کلمه است که با هر خطی می‌تواند نوشته شود. نحوه برخورد اجرایی آن logo type است. در حقیقت این دو اصطلاح نحوه اجرایی ، مفرد دیدن یک واژه یا ترکیبی نگاه کردن آن واژه است. که در واقع هویتی رمزگونه برای سازمان و یا اشخاص می‌تواند باشد. اصطلاحات دیگری نظیر inscription ، monotype و ارزش‌هایی که به یک خط و یا عدد و حروف داده می‌شود ، دامنه عملکرد طراحی نشانه نوشتاری را مطرح می‌نماید. در بین عوام به هر نوع نوشته چه برای عنوان مجله یا روزنامه که معرف یک سازمان یا معرف اشخاص حقیقی باشدlogo گفته می‌شود. در حالی‌که دامنه فعالیت‌ها برای سازمان ، افراد و رسانه‌ها متفاوت است.اصطلاحاتی نظیرcustom logo ،symbol logo ، silhouette logos ، letter head ، lettering ، letter heads ، typcoon graphics را چگونه باید تفسیر نمود و دامنه عملکرد آن چگونه باید معرفی شود؟ اینها بخشی از مطالبی است که در کتاب “تایپوگرافی و منظر معنا ” توضیح داده‌ام. تقسیم‌بندی نشانه‌های نوشتاری به چه صورتی است؟در بخش نمادها که شما آنرا نشانه‌های تصویری می‌نامید ، اساسا آنچه که به لحاظ تصویری آشکارکننده هویت می‌شود ، واژه‌ایست که در اصطلاح فرنگی به آن symbol و به فارسی نماد گفته می‌شود. نماد صرفا iconic یعنی نگاشتاری است و عاری از نوشته ، که نگاشتار آن به طور کلی یا تصویری صرف هستند یا نمایشی هندسی دارند ، که از آنها به pictogram (تصویری صرف) و geometric (هندسی)یاد می‌شود. اما ماجرا به همین ختم نمی‌شود. نگاشتارهای پیکتوگرافیک یا پیکتوگرام به اشکال دیگری خود را معرفی می‌نمایند. پیکتوگرام با شمایل انسانی ، حیوانی ، ابزاری ، گیاهی و کتابتی که به شکل کلی مطرح میگردند: الف. هندسی با قالب‌های (مثلث ، مربع ، دایره) یا طرح گنجایشیب. ارگانیک (سازمانی)ج. سیّال ( نمادهای آزاد و رها مثل ابر، آب، . . .)در ارتباط با نمادهای geometric یا هندسی صرف ، ورود نمادهای حیوانی ، انسانی ، گیاهی و کتابتی جایی ندارند و نمادها در طرح‌های ظرفیتی مثلث ، مربع و دایره و فروع آن خلاصه می‌شوند. در فاصله بین پیکتوگرام ها و ژئومتریک‌ها ، طرح نوین سه‌بعدی دیگری نمایان شده است که زائیده تکنولوژی است و آن اصطلاح فرنگی وارداتی دیگری است به نام ” mascot ” (نشانه‌های سه‌بعدی ارزشی). در واقع نوعی نشانه سه‌بعدی که وظیفه‌اش شخصیت‌پردازی است و در آن موضوعات انسان و حیوان به صورت سمبلیک مطرح می‌شود. در تلفیق نمادها و نشانه‌ها، اصطلاح دیگری بنام logo mixete وجود دارد که می‌تواند نمادها و نشانه‌ها را در تکامل یکدیگر نشان دهد و عبارت mascot یا mascot logo و یا cartoon logo با ویژگی‌های قراردادی ، بادکنکی ، آبی ، انسانی ، حیوانی و موضوعی ، واژه‌هایی نیستند که به راحتی بتوان از آنها استفاده نمو د، بلکه حیطه عملکرد و رویکردهای هر کدام تعیین‌کننده نوع خدمات ، فعالیت و در یک کلام هویت عملکردی آن است. ملاک گونه‌شناسی نشانه‌ها ، کاربردها آنهاست یا صرفا مباحث تئوریک و واژه‌شناسی مطرح می‌شود؟مباحث تئوریک راجع به نشانه ، اساسا دامنه عملکرد نشانه را بیان می‌کند. کاربرد آن نشانه را در حیطه فعالیت آشکار می‌سازد. اینطور نیست که در طراحی گرافیک ، اصطلاحی به کار برده شود و به اشتباه به همه موارد طراحی نشانه اطلاق شود. مرز طراحی حروف و طراحی نشانه‌های نوشتاری کجاست؟بین طراحی حروف و نشانه نوشتاری مرزی وجود ندارد. طراحی حروف ، فونداسیون نشانه نوشتاری است و چارچوب و اسکلت اصلی آن است، بدون آن نشانه نوشتاری ، وجود خارجی نخواهد داشت. به هر حال در طراحی نشانه نوشتاری انعطاف‌هایی برای نوشتن ترکیب و مفردات حروف وجود دارد که در طراحی حروف ، قواعد خشک ، هندسی و ریاضی‌گونه است. درباره تایپوگرافی و واژه‌های هم‌عرض آن، که این روزها در این باره زیاد بحث می‌شود ، نظرتان چیست؟در ارتباط با تایپوگرافی مایلم از پیشگامان تایپوگرافی در فرنگ یادی شود و نظرات آنها که به حق تعهد به امر تایپوگرافی دارند ، آشنا شویم. میلتون گلیزر ” Milton glaser ” تایپوگرافی را عنصر بااهمیت در آثار گرافیکی معرفی می‌کند و مرز گرافیک و نقاشی را تایپوگرافی می‌داند. پل راند ” poul rand ” تایپوگرافی را یک موضوع ملی نمی‌داند ، بلکه آن را حساسیت بخشیدن به فرم و محتوا معرفی می‌کند. سوزان کیسی ” susan casey ” موضوع را در تایپو گرافی اصل می‌داند ، نه تزئین. او علاقه‌مند به طراحی حروفی است که در آن معنا انتقال یابد. اریک اسپیکرمن ” erik spiekerman ” تایپوگرافی را زبان مشهود ، نجوا ، فریاد ، آواز ، گفتگو ، ناله و خنده می‌داند و معتقد است به تعداد همه بیان‌ها و آواها ، به طراحی فونت نیاز داریم. هربرت فردریک لوبالین ، تایپوگرافی را یک مفهوم مکانیکی از چیدن کلمات روی صفحه نمی‌داند و از آن به عنوان ابزاری خلاق ، گویا در دستان طراح با تخیلی قوی و قدرتمند معرفی می‌نماید و الفبای طراحی شده در تایپوگرافی را ساختاری شگفت‌انگیز و مظهر یک فرهنگ می‌داند. اساسا تایپوگرافی یا “خط‌نگاری” را از منظرهای متفاوت می‌توان مورد بررسی قرار داد و با نگاهی تخصصی ، حیطه عملکردی آن را نشان داد. قطعا تایپوگرافی در هر سرزمینی با باورهای آن دیار همخوانی دارد. بطور مثال تایپوگرافی ژاپن ، ویژگی‌های فرهنگ ژاپن را خواهد داشت. اما اشتراک در معنا ، نیاز به یک زبان مشترک دارد. توجیه و به عبارتی ترجمه آن ناگزیر بومی خواهد بود. این مبحث آخر ، همان مطالبی است که در کتاب “تایپوگرافی و منظر معنا” به آن پرداخته‌ام.طرح ترسیمی ( پیکتوگرام )طرح های ترسیمی اساس و خصوصیات اصلی یک طرح را نشان می دهند و روشی برای کنترل همه بخشهای یک زمینه و مجموع است. در چهارمین سال آموزش معماری در تروندهایم، سابین و گیر طرح های پیشنهادی در مورد طراحی شهری را برای بخش درونی شهر تروندهایم فراهم کردند. آنها در شماری از طرح های ترسیمی آرمانهای اصلی را نشان دادند.می دانم که تمرکز بر روی اهمیت اسکیس و طرح ترسیمی به عنوان نوعی روش آموزشی و یادگیری ممکن است در ایده سادگی سنجیده به عنوان مفهومی اساسی ریشه داشته باشد.شاید نوعی ناب اندیشی اسکاندیناویایی در ترکیب با کلاسیسیزم و کارکردگرایی،« کم آن هم زیاد است » به عنوان یک مزیت مورد ملاحظه قرار گیرد. طرح های ترسیمیطرح های ترسیمی ( پیکتوگرام ) بازی های زمستانی المپیک 1994 دارای خصوصیات زیر بودند:سرزنده و فعالتاریخی متنند نقش برجسته های سنگیاصیل و طبیعی مانند « نروژی ها »اسکیس ها در فرایند خلاق، نوعی « جست و جوی پرپیچ و خم » برای یافتن ایده ها ارائه می کنند. استعداد و مهارت ترسیم خطوطی برای بیان ایده ها در همه هنرهای بصری و صنایع دستی، بسیار مهم است.اسکیس و طرح ترسیمی به عنوان روشی برای آموزش و یادگیریهدف از اسکیس زدن توسعه همه توانایی های یک دانشجو است.این روش ممکن است به موارد زیر کمک کند:توسعه آگاهی دیدن و انتخاب « جوهر »ارتباط برقرار کردن با خود و ایده های خودتوسعه، پرورش و درک ایده ها مراوده مفاهیم با مردم طی فرایندی درستمورد توجه قرار دادن و خوشایند کردن طراحیاستفاده از کامپیوتر در فرایند طراحی به سرعت در حال توسعه است. کامپیوتر سریعتر و دقیقتر از انسان است و اطلاعات متنوع و متمایز را آنگونه که مطلوب است با هم ترکیب می کند. کامپیوتر به عنوان ابزاری برای اسکیس زدن، توسعه یافته است، اما ماشین، سخت افزار و ماشین های ساخته شده توسط انسان موانعی در فرایند خلاق طراحی در مقایسه با اسکیس زدن روی کاغذ هستند. تفاوت بین اسکیس زدن و دیدن ایده ها در کامپیوتر، در درگیر شدن مستقیم با موضوع است، ذهن ناخودآگاه اطلاعات ضمنی را در اثنای روند اسکیس زدن تولید می کند و آن ها را دور می ریزد. دلیل اصلی برای اسکیس زدن با دست، اهمیت یادگیری و دانستن چگونگی « دریافت، حفظ، و خلق » تاثیرات محیطی به طور مستقیم، به موقع و در لحظه و مکان خاص خود است. حدود 4000 سال پیش كه بشر اولیه از طریق روزگار خود را می گذراند به منظور انتقال افكار و امیال خود به حك علائم گرافیكی بر روی صخره پرداخت تا رابطه برقرار كند و آن خط تصویری یا هیروگلیف بود. بعد از اختراع خط میخی توسط ایرانیان كه از ساده كردن خط هیروگلیف بوجود آمده بود نشانه هنوز معرف كشورها و مناطق و اقوام بود كه بر روی پرچمها نقش می بست. بعد از آن حكمرانان و حكومتها جهت مهر كردن احكام خود و یا اسناد ملی از نشانه استفاده می كردند. در دنیای امروز كه ملل های مختلف با زبانهای مختلف زندگی می كنند نشانه موارد استفاده زیادی دارد. از نشانه جهت معرفی افراد خاص شركتها، دفاتر، ادارات، وزارتخانه ها، دفاتر دولتی و حكومتی، جشنواره ها، مسابقات ورزشی، هتلها، فروشگاه ها، رستوران ها، سمینارهای ورزشی، هتلها، فروشگاه ها، رستورانها، سمینارهای گوناگون، انتشاراتی ها، دفاتر فرهنگی هنری، علائم اخطاری، نشانه های راهنمایی و غیره استفاده می كنند. نشانه طرح گرافیك گویایی است ماندگار كه مانند زبانی بین المللی جهت معرفی آسان و سریع تصویری صورت می گیرد.نشانه ها مالكیت حقوقی دارند. شخص استفاده كننده مالك حقوقی آن بشمار می آید و جاعل و یا جعل كننده آن مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد.نشانه ها به طور كلی به دو گروه تقسیم می شوند.1- نشانه های تصویری2- نشانه های حروفی نكات مهمی كه درباره نشانه باید دانستهر اثر هنری را از دو راه می توان مورد بحث و تحلیل قرار دارد. كه طراحی نشانه از این امر مستثنا نیست.الف – فرمب- محتوا بررسی نشانه از نظر فرم قبل از تهیه هر نشانه باید توجه داشت كه مورد استفاده و روش تكثیر آن چگونه می باشد نشانه محل نصب های مختلفی را دارد.بر روی انواع كارتها – سربرگ – مهر – بر روی كالاها – بر روی پارچه به صورت پرچم – روی تابلوهای اخطاری – برچسب ها – هدایای تبلیغاتی – به صورت حجم در میادین – بر روی صفحات وب – سینما – ویدئو و فیلم – بصورت انیمیشن – تابلوهای تبلیغاتی – پوسترها – كاتالوگها و غیره.چون ممكن است یك نشانه در كلیه موارد و در اندازه های مختلف مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین نكات مهمی را باید هنگام تهیه آن در نظرگرفت تا جوابگوی نیازهای ما باشد. اندازه خطوط و مقدار سطوح تیره و یا روشن در نشانه باید به اندازه ای باشد كه طرح مذكور هنگام كوچك یا بزرگ شدن فرم اصلی خود را از دست ندهد. برای مثال شما یك خط نارك در نشانه ای به ابعاد 10×10 cm دارید. وقتی نشانه خود را كوچك می كنید تا بر روی كارت ویزیت چاپ كنید. آن خط نازك چه اندازه ای خواهد شد؟ آیا هنوز دیده می شود؟ نكته دیگری كه هنگام تهیه نشانه باید در نظر گرفت. فرم رنگبندی آن می باشد. نشانه شما با چه فرم و تكنیكی اجرا می شود؟آیا از آن در مهر استفاده می كنید؟آیا با مصالح ساختمانی می خواهید حجم آن را بسازید؟و یا آن را با چه نوع چاپی تكثیر می نمائید؟ برای آنكه شما هنگام استفاده های گوناگون از نشانه خود به مشكل برخورد نكیند حتما نظر خود را با طراح در میان بگذارید. و سعی كنید نشانه خود را به صورت تك رنگ اجراء نمائید و در صورت لزوم فرم رنگی آن را از طراح بخواهید.البته ممكن است شما اصلا قصد استفاده تك رنگ از نشانه خود را نداشته باشید مانند استفاده در تصاویر وب یا تلویزیونی كه این صورت، موضوع را با طراح خود در میان بگذارید. بررسی نشانه از نظر محتوا مهم ترین نكته ای كه از نظر محتوای نشانه باید در نظر گرفت همسو بودن طرح با نوع موضوع آن می باشد. بیننده باید با دیدن نشانه به روحیه مالك آن پی ببرد. برای مثال نشانه محیط فرهنگی هنری دارای روحیه های خاصی می باشد. و شما نمی توانید یك نشانه محیط فرهنگی را بر روی بسته بندی محصولات غذایی استفاده نمائید. بنابراین طراح هنگام طراحی نشانه شما باید با روحیه كار شما آشنا باشد. و تحقیقاتی را در رابطه با نوع فعالیت شما بكند. دوم آنكه حتما باید بدانیم مخاطبین نشانه شما چه كسانی می باشند. آیا قشر خاصی از جامعه را در بر می گیرد یا عموم مردم را؟ این قشر خاص چه كسانی هستند؟ زنان – مردان – كودكان – نوع سطح تحصیلات – نوع برخورد – نوع مذهب – صنوف خاص – موقعیت محیطی – موقعیت تاریخی – دایره شهری یا كشوری – داخلی یا صادراتی – چه نوع صادراتی و به كجا – ضریب سنی مخاطبین و ; تمام این پارامترها نكاتی می باشند كه هنگام تهیه نشانه باید به آن دقت نمود.سومین نكته از نظر محتوای بیانی نشانه، گویا بودن آن می باشد. در این دنیای پررفت و آمد و شلوغ شهری كه چشمان شما تصاویر زیادی را در طول روز اسكن می كند. دقت در تهیه نشانه ای ساده، كه با زبانی گویا، مخاطبین خود را مورد خطابه قرار دهد. و در ذهن حك شود و ماندگاری زیادی داشته باشد. نكته مهمی استالبته بحث آكادمیك در مورد نحوه طراحی نشانه و تجزیه و تحلیل هندسی آن از نظر فرم و محتوا نیاز به شناخت مبانی اصلی گرافیك دارد. نقطه، خط و سطح، سه مبحث اصلی هر اثر می باشد.نوع نقاط – انواع خطوط و سه سطح مثلث و مربع و دایره هر كدام دارای ویژگی های مبانی خاص می باشند كه سعی می كنم در آینده ای نزدیك، صفحه ای را به آن اختصاص دهم. اسکیس و طرح ترسیمیآنها بر روی « جوهر» متمرکز می شوند.یک وضعیت کلان با آشفتگی بسیار فراوانهر چیزی که حضور ندارد، لزوما ناپدید نیز شده است. ( تی. نورترندرز،1991) وقتی دانشجویان با هم کار می کنند، و نیز در گفتگو بین دانشجو و استاد، اسکیس موجب مشارکت و توسعه موضوع می شود. چیزهایی که به چشم نمی آیند، فرایند خلاق را ایجاد کرده و آن را به چالش می گذارد.شماری از اسکیس ها به امکانات، انتخاب های اصلی و تفسیرهایی از موضوع و مکان در سوال اشاره می کنند. طرح ترسیمی ( پیکتوگرام ) طرح های ترسیمی اساس و خصوصیات اصلی یک طرح را نشان می دهند و روشی برای کنترل همه بخشهای یک زمینه و مجموع است.در چهارمین سال آموزش معماری در تروندهایم، سابین و گیر طرح های پیشنهادی در مورد طراحی شهری را برای بخش درونی شهر تروندهایم فراهم کردند. آنها در شماری از طرح های ترسیمی آرمانهای اصلی را نشان دادند. می دانم که تمرکز بر روی اهمیت اسکیس و طرح ترسیمی به عنوان نوعی روش آموزشی و یادگیری ممکن است در ایده سادگی سنجیده به عنوان مفهومی اساسی ریشه داشته باشد.شاید نوعی ناب اندیشی اسکاندیناویایی در ترکیب با کلاسیسیزم و کارکردگرایی،« کم آن هم زیاد است » به عنوان یک مزیت مورد ملاحظه قرار گیرد. ادامه خواندن مقاله در مورد نشانه در گرافيک

نوشته مقاله در مورد نشانه در گرافيک اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله ‌بررسي و تاثير ابزارها بر شخصيتهاي قاجاري در نقاشي

$
0
0
 nx دارای 14 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : ‌بررسی و تاثیر ابزارها بر شخصیتهای قاجاری در نقاشی هدف: نحوه فرم‌گیری شخصیتها تاثیراتی كه از هنر غرب داشته آیا شخصیتهای دوره قاجار در نقاشی‌ها با ابزار تعریف می‌شده است.بسم الله الرحمن الرحیم«با آنكه هنر ایران در طی تاریخ تحت تاثیر شیوه‌های گوناگون سایر كشورها قرار گرفت همیشه این سه خصوصیت در آن باقی ماند: 1ـ ذوق به رنگهای تند؛ 2ـ تمایل به ریزه‌كاری 3ـ تصرف در نقوش در طبیعت شیوه نگارگری در این دوران در آغاز مشابهت زیادی به رنگ و روغنی‌های دوران زند داشت و بسیاری از نقاشان دربار زندیه دربار فتحعلی شاه نیز نقاشی می‌كرده‌اند بیشترین اختلاف نقاشیهای قاجار و زند در رنگهای این تصاویر است رنگهای غالب نقاشیهای «رنگ روغن»‌ دوران زندیه سبز و رنگهای هماهنگ با آن بود كه در تصاویر رنگ و روغن قاجاری به سرخهای مختلف بدل شد. چهره انسان در این تصاویر نسبتاً‌ سخت است كه با كمی سایه در زیر گردن و روی گونه‌ها كه در حالت واقعی‌تر به آن بخشیده است. دیده ذهنی نگارگران گذشته تا حدودی در این تصاویر حفظ شده است به گونه‌ای كه تمام چهره‌ها شبیه هم و در حالات گوناگون به صورت بی‌اعتنا تصویر شده‌اند چشمان درشت خمار، ابروهای كمانی، چهره سه رخ بیضی، ‌موهای بند چین چین و مواج باقته جغه و مروارید، دستان ظریف حنا بسته، كمر باریك و سرین بزرگ وجه مشترك زنان این تصاویر است كه بیشتر در حال رقص و نوازندگی و ساقیگری هستند.»1 «یك ظرف نقره‌ای بسیار نفیس و زیبا ، به شكل یك الهه متعلق به دوران ساسانیان در موزه كرملین وجود دارد كه صورت این الهه قسمت مدور ظرف را شكل می‌دهد و زیبایی آن بیانگر سلیقه‌ی سامانیان در پسندیدن زنان زیباست. جالب توجه آنكه، نزدیك بودن توصیفات زیبایی شناسانه از زن در اشعار دوره‌ی اسلامی به صورت الهه است چشم بادامی، لبهای سرخ، و ابروهای كمانی. همچنین فرم صورت همچون قرص ماه است صورت دختران ترك چنین شكلی داشته و شاهزادگان ساسانی با انگیزه‌های سیاسی با دختران ترك ازدواج می‌كردند و در زمان قاجاریه اكثر زنان علاقه‌مند به ابروهای پهن، بلند، پیوسته و مشكی بوند. مردان نیز معمولاً‌ ابرو و ریش خود را با حنا و وسمه رنگ می‌كردند تا درخشش بیشتری بیابد. عكسهای فتحعلی شاه با ریش بلند و براق نمونه مناسبی بر این ادعا است استفاده از وسمه تا ابتدای قرن 14 هجری (19 میلادی) متداول بود كه با ورود مدهای غربی به دربار قاجار كم كم به فراموشی سپرده شد.»2 «مردان نیز با چشمان درشت، ابروهای كمانی پیوسته، موهای تنك و كوتاه و بیشتر با ریش بلند و لباس و كلاه قاجاری، شبیه به هم تصویر شده‌اند و برای مثال در این نقاشیها فتحعلی شاه با ریش بلند خال گوشه لب و تاجی كه بر روی سرش قرار دارد شناخته می‌شود نقاشیهای بزرگ روغنی قاجاری در دوره فتحعلی شاه بسیار مورد توجه بود و با دقت و حوصله زیاد پرداخته می‌شد و اكثر تصاویر با سطوح بزرگ، دامن لباسی، پشتی و فرش با حاشیه‌های گوناگون، گلهای ریز و مروارید تماماً‌ تزئین می‌شدند. 1ـ تاریخ نگارگری در ایران ـ سید عبدالمعید شریف‌زاده2ـ مقاله هفت قلم آرایش ـ‌ لوازم آرایشی ایرانیان ـ ترجمه مژگان محمدیان نمینیتزئینات تابلوهای نقاشی دوره محمد شاه نسبت به دور فتحعلی بسیار كاهش یافت و برای زینت سطوح بزرگ لباس و فرش و پشتی اغلب از چند حاشیه باریك بهره برده می‌شد. رنگها در دوره فتحعلی شاه شفاف بود و با دقت در خطوط مشخص از هم جدا می‌شد. رنگهای دوره محمد شاه كدرتر و استفاده از آنها آزادتر و در نتیجه در هم آمیخته و به تدریج محو می‌شد. تعداد شخصیتها در تصاویر دوره محمد شاه در مجموع بیشتر از نقاشیهای پیش از آن است در نقاشیهای دوره اول قاجار افزون بر تاثیرات نقاشی غربی در نزدیكی شدن به واقعیت گاه مناظر و دورنما و گاهی نیز با لباسهای غربی را در این تصاویر می‌بینیم كه به ویژه دوره محمد شاه بیشتر است. »3 «عكس‌های مونتا بوته عضو هیئات ایتالیایی در ایران، سند تاریخی مسحوركننده‌ای است. وی عكس‌هایی از مناظر شهرها ابنیه تاریخی و كاخها بدست داده است كه گرچه در این عكسها زنان دیده نمی‌شوند طبقات مختلف اجتماع؛ پادشاه شاهزادگان صاحب منصبان حكمرانان ایالات درباریان خواجگان حرمسرا و حتی مردم عادی آنها»4 «عدم وجود سایه روشن و حجم‌نمایی و فقدان تناسب نوآوری و هم چنین تقلید و عدم اصالت از ویژگیهای دوره قاجار است. در واقع یكی از عوامل افول در نگارگری این دوره تمایل به تقلید است؛ تقلیدی صرف و مكرر در پرداخت نقشها به تبعیت از یكدیگر در بیش از چهار دهه به نحوی كه این تقلید و موضوعات مورد استفاده رنگی تازه به خود گرفته تكنیك كار نقاشان بر محور 3-(1-همان)4ـ ایران عضو قاجار از نگاه لوئیجی فونتابونه ـ ‌دكتر محمد ستاری ـ استاد یار پردیس هنرهای زیبا، دانشگاه تهران. مشخص نگارگری دربار فتحعلی شاه می‌گردد. در این دوره رنگهای بی‌جان، تزئین یكنواخت و نگارگران بدون ارائه تفكر، گرفتار نقش و رنگهای تكراری بودند. 4ـ هنر نقاشی دوره قاجار و منیع‌الملك 5 ـ برخی محققان ایران، دوران قاجار را سرزمین نقاشی‌ها نامیده‌اند چرا كه در این دوران، نقاشی‌های دیواری و تابلوها در تمام نقاط كشور در منازل اعیانی تا قصرهای قاجاری پراكنده بودند چنان وسعتی كه در هیچ زمان دیگری سابقه نداشته است از این رو می‌توان گفت نقاشیهایی با این وسعت و كثرت چه از نظر تعداد و چه از حیث ابعاد، در دیگر ادوار هنر ایران دیده نمی‌شوند در این دوره نقاشیها جزیی از بدنه ساختارهای درباری، دولتی و منازل اشرافی بوده‌اند كه در گوشه و كنار كشور ساخته می‌شدند و موضوع آنها : «تاریخی ، ادبی، اساطیری، شكار، جنگ، پرتره و موضوعات مذهبی بوده كه اغلب به اندازه طبیعی ترسیم می‌شدند گاه این اشتیاق ثبت تصاویر در كنار نقش برجسته‌های ساسانی جلوه‌گر شده است» و نكته برجسته اینكه، برای اولین بار نقاشی ایرانی در قید سنتیهای شرق دور، با چشم بادامی و صورتهای مدور آزاد شده و چهره‌ها كاملا‌ً ایرانی‌اند در تشریح این گذار سنن مكاتب قبلی به سبكی جدید كه آن را می‌توان سبك دربار قاجار دانست، برخی محققان چنین تفسیر نموده‌اند كه در دوران صفویه، هنرمندان درك می‌كردند كه سبك متداول رضا عباسی و پیروان او مجالی به ابداع و تجرد نمی‌داد، همچون قرون گذشته، توجه هنرمندان برای الهام گرفتن به منابع خارجی معطوف شده با این تفاوت كه در سده هفدهم (یازدهم هـ . ق ) منبع الهام اروپا بود نه چین بدین نمود در دوران قاجار و به خصوص در عهد فتحعلی شاه، نقاشی دیواری متعددی پدید آمدند كه متاسفانه اكنون تعداد اندكی از این نقاشیها دیواری در مكان اصلی بر جا مانده‌اند از بسیاری نقاشیها تنها تنها عكسهایی پراكنده باقی مانده و برخی همچون نقاشیهای كاخ نگارستان جابه جا شده و قطعات آنهادر خزانه كاخ موزه گلستان نگهداری می‌شدند نقاشیهای كاخ سلیمانیه از جمله آثار معدود بر جا مانده در مكان اصلی خود است از جهاتی منحصر به فرد به شمار می‌آید. این نقاشیهای دیواری نمونه بارز و یگانه‌ای از نقاشی قاجاری‌اند. تركیب‌بندی متقارن و ایست با عناصر افقی و عمودی و منحنی، سایه‌پردازی مختصر در چهره و جامعه، تلفیق نقشمایه‌های تزئینی و تصویری، رنگ تزئینی محدود با تسلط رنگهای گرم به خصوص قرمز. از جمله ویژگی این آثار هستند در نقاشی قاجار ، شبیه‌سازی فدای میثاقهای زیبای استعاری و جلال و رفتار ظاهری می‌شود مردان با ریش بلند و سیاه، كمر باریك نگاه خیره، دستی بر سرشان كمر و دست دیگر بر قبضه خنجر و عموماً افراد به واسطه‌اشیاء معرفی می‌شود.» 5 «از مقایسه دو تكچهره‌ به تصویر درآمده توسط شباشی هر دوره بهتر درك می‌شود تكچهره فتحعلی شاه به قلم میرزا بابا به تاریخ 1213 هـ . ق 1798 م به اندكی پس از تاجگذاری به تصویر در آمده و دیگری نقاشی كمال الملك از چهره ناصرالدین شاه كه تنها چند سال قبل از مرگش در تاریخ 1307 هـ . ق 1889 كشیده شده تعلق این دو اثر به دوره مختلف از همان برخورد نخست آشكار می‌شود این دو تصویر اساساً‌ با دو تعبیر مختلف «تصویرپردازی شاهانه» ‌و شیوه هنرمندانه از هم متمایز هستند كه فتحعلی شاه در شوكتی شاهانه و كاملاً‌ شرقی و ناصرالدین شاه در هیأت رسمی و نظامی اواخر قرن نوزدهم اثر میرزا بابا به لحاظ تكنیك، اندازه و ابزار و سبك ادامه‌ سنتی است. كه در ربع دوم قرن هجدهم در زمان فرمانروایی خاندان زند در ایران شكوفا گشت در حالی كه نقاشی كمال‌الملك به سبكی از نقاشی تعلق دارد كه در ربع سوم قرن نوزدهم از اروپا وارد ایران5 ـ هنر نامه ـ فصلنامه تخصص دانشگاه هنر پاییز 1384 سال هفتم شماره 28شد. آثار چهره‌نگاری دوران قاجار در عین این كه ویژگی‌های تجسمی مختص به خود را دارند دارای بار مفهومی بسیار با اهمیتی نیز هستند اگر چه در میان حكومتهای پس از اسلام در ایران، شاهان قاجار تنها حكمرانانی نبودند كه از هنرهای تجسمی برای مقاصد تبلیغاتی سود جستند اما تاكید آ‌نان بر تك چهره‌نگاری، این خاندان را از سایرین متمایز می‌سازد. مسلم این كه دل مشغولی منحصر به فرد قاجار در توجه به پیكرنگاری به عنوان مظهری از سلطنت، رویكرد گسترده‌تری به این هنر را در ابتدای این قرن به همراه داشت. در واقع یكی از جنبه‌ها جالب توجه عصر قاجار، مسیر تبدیل و تحول هنر و تعاملات سنت و نوآوری است. این تعامل از همان آغاز در نقاشی تكچهره فتحعلی شاه توسط میرزا بابا نمایان گشت. به این صورت كه سبك اثر به سنت نقاشی زندیه تعلق دارد اما به لحاظ محتوا و حال و هوای كلی نوعی نوآوری را نشان می‌دهد باید گفت فتحعلی شاه با نشان دادن شخصیتی نمایشی از خود و سازماندهی درباری تشریفاتی و تشكیلاتی منسجم، خود باعث دمیده شدن این روح تازه به اثر شده است. سیمای ظاهری فتحعلی شاه آنگونه كه برد كرزن توصیف كرده:‌ با كمری باریك و ریشی با شكوه «می‌تواند واكنشی روانی باشد نسبت به گذشته ، بدین معنا كه ریش بلند و انبوه فتحعلی شاه و شیوه زندگی وی، با حرمسرایی متشكل از هزاران نفر در تقابل با صورت ظاهری عمویش آغا محمدخان (بنیانگذار سلطنت قاجار كه خواجه بود) ‌دارد و بر تضاد جسمانی این دو تاكید می‌كند فتحعلی شاه در مجلدی كه به پرنس رخبت اهدا كرد با كنار هم قرار دادن تصاویر خود و آقا محمدخان از این تضاد بهره جست از سوی دیگر فتحعلی شاه قصد داشت تا شوكت شاهانه و دربار پرتجمل خود را در تقابل با تصویر ساده و بی‌تكلف كریم خان زند به رخ بكشد. مهمتر از همه این كه تلاش شاه در به وجود آوردن تصویری به شكوه حماسه‌های شاهانه یا نقش برجسته‌های با یادگار مانده از دوران ساسانی در واقع كوششی بود برای همانندسازی حكومت خود با گذشته شاهنشاهی ایرانی بدیهی است كه چنین شخصیتی، محیط و ملزومات شایسته خود را طلب می‌كرد. از این رو به غیر از پروژه وسیع بنا قصرهای متعدد شاه دستور ساخت بازسازی چندین تخت سلطنتی را نیز صادر نمود. مامور فرستاده ‌ناپلئون، پیرآده ژوبر در توصیف ضیافتی كه در سال 1221 هـ ق 1806 م در آن شركت كرده بود چنین نوشت: بی‌شمار غلام بچگان پوشیده در جامه‌های ساتن كه بر كمربندشان خنجری الماس نشان قرار داشت، حضور داشتند هر كدام یكی از نشانهای قدرت بی‌حد و مرز شاه از جمله شمشیر، خنجر، عصای تشریفاتی، زوبین، بازوبند، و ابریق را حمل كردند. سرجان ملكم از دیگر حاضران ضیافت چنین ننوشته است: «در هیچ درباری به اندازه دربار ایران، چنین توجه دقیقی را به تشریفات مبذول نمی‌دارد نگاه‌ها، كلمات و حركات با سخت‌ترین آداب و رسوم نظم یافته بودند وقتی شاه در انظار حاضران حاضر می‌گشت وزیران، درباریان و پسرانش دست به سینه و خبردار در جایگاه مخصوص به خود ایستاده و به ولی نعمت خود چشم می‌دوختند كه كوچكترین نگهش به منزله یك فرمان بود . در مناسبتهای خاص هیچ چیز یارای برابری با شكوه دربار ایران را ندارد كه جلال و جبروت را به تمام معنا توسط تشكیلاتی منظم و منسجم جلوه‌گر كرده است. هیچ حكومتی نیست كه چنین توجه بی‌نظیری به اجرای مراسم تشریفاتی داشته باشد. كه به نظر می‌رسد همگی برای حفظ و نمایش قدرت و شوكت سلطنت ضروری است و افسران عالی رتبه‌ای كه این وظیفه مهم را در بر عهده دارند. از اختیار كامل برخوردارند تا زیردستان در لحظه، اوامرشان را به اجرا آورند. فتحعلی شاه برای نشان دادن عظمت ایران نوین از توان تصویرپردازی كلامی و تجسمی بهره گرفت حمایت او در آن زمان به شعر و شاعری جانی دوباره بخشید در حالی كه قبل از دوران او یكی از معاصران همان دوره گفته است روز كار به گونه‌ای بود كه هیچ كس دل آن نداشت كه شعری بخواند چه رسد به آن كه شعری بسراید. فتحعلی شاه خود نیز طبعی شاعرانه داشت و این استعداد را با فرستادن نسخه‌های متعدد از دیوان اشعارش به دول اروپایی به رخ می‌كشید. ادامه خواندن مقاله ‌بررسي و تاثير ابزارها بر شخصيتهاي قاجاري در نقاشي

نوشته مقاله ‌بررسي و تاثير ابزارها بر شخصيتهاي قاجاري در نقاشي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله ‌مهرورزي

$
0
0
 nx دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مهرورزی مقدمه:در جهان امروز مهرورزی نه تنها به تقویت فرهنگی در جامعه و پشتیبانی از آن منجر می‌شود بلكه موجب شناسایی هر چه بیش‌تر و مشابهت‌های مردمی می‌گردد و می‌تواند سبب شود كه انسان‌ها به درك درستی از همكاری برای رسیدن به سعادت همگان دست‌یابند.برای آنكه بتوان انتظارات جامعه را بهتر برآورده كرد، باید افق‌های مهر و محبت چنان گسترده شود كه تمامی فرهنگ های جهانی را تحت پوشش قرار دهد و مبنایی باشد كه رشد و تعالی هر جامعه‌ای بر آن نباشد. خلل‌پذیر است هر بنا كه می‌بینی مگر بنای محبت كه خالی از خلل استگویا به هین سبب است كه سازمان‌های جهانی تعلیم و تربیت از جمله یونسكو به صراحت یادآور می‌شود كه یادگیری در قرن بیست و یكم بر چهار ستون استقرار می‌یابد كه یكی از اركان یادگیری چگونه باهم زیستن است: كه خود یكی از ضروری‌ترین مهارت‌های یادگیری در جهان متكثر كنونی است و شامل مدارا، همزیستی، هم‌اندیشی و مهرورزی نسبت به یكدیگر است، تنها از طریق مهر و محبت دو جانبه همراه با تفاهم متقابل است كه می‌توان به صلح واقعی در هر جامعه‌ای دست یافت. هیچ ارتباط نافذ موثری بدون فرهنگ مهرورزی امكان‌پذیر نیست. اگر اولیاء و متولّیان فرهنگی و تربیتی جامعه، فرهنگ مهرورزی را در بین خود و نسل جدید‌ ترویج كنند و خود از این راهبردها به شكل منطقی و جاذب بهره‌بگیرند، افراد جامعه نیز خوی مدارا و تفاهم را در خود پرورش می‌دهند و در روابط بین فردی ومناسبات اجتماعی خود از طریق مهرورزی به مصالحه دست می‌یابند.اگر مهرورزی نباشد، هیچ اندیشه‌ای بارور نمی‌شود و هیچ جامعه‌ای به تعالی نمی‌رسد. محبت نیاز روحی انسانعاطفه درانسان استعدادی است كه او را از زندان «خود» خارج می‌كند و به سمت برقراری پیوند قلبی با دیگران براساس مهر و محبت سوق می‌دهد و از این طریق، بخشی از احتیاجات روحی انسان را كه جز در سایه محبت و عواطف و ارتباط قلبی با دیگران تأمین نمی‌شود، برآورده می‌سازد. محبت به عنوان یك نیاز اصیل روحی، در زندگی انسان و تأمین سلامت روحی و روانی او نقش بسزایی دارد و به آن حلاوت خاصی می‌بخشد. كسانی كه به جهت غرق شدن در خود، از برقراری پیوند روحی با دیگران محروم و از ارزش واهمیت آن بی خبرند، از چنان حلاوت معنوی و لذّت عاطفی در زندگی خود بی‌نصیب‌اند. محبتی كه براساس صفای قلبی بین دل‌های پاك و بی‌آلایش ایجاد می‌شود سبب می‌گردد، دل‌ها از نورانیّت و صفای همدیگر بهره‌مند شوند و محكم‌ترین و مطمئن‌ترین پیوند، میان صاحبان كمال به وجود آید. محبت قانونی است كه سلامت و سعادت و شادمانی و هماهنگی و همه‌ گونه كامیابی را برای آدمی به ارمغان می‌آورد؛ به شرط آنكه بدانیم چگونه و به چه اندازه از ین اكسیر حیاتی استفاده شود تا از افراط و تفریط كه هر یك عوارض نامطلوبی در تربیت دارند، پیش‌گیری شود. اگر كسی احساس كند كه در دل و قلب دیگری جا دارد، به راحتی نمی‌تواند از او دل بكند و آنچه بیش از همه انسانها را به یكدیگر پیوند می‌زند همین جایگاه‌ها است. پیوندی قوی‌تر از محبت نیم تواند انسان‌ها را به یكدیگر نزدیك سازد. پیوند ناشی از محبت، پیوندی است كه به سادگی گسسته نمی‌شود. هر چه پیوند عاطفی بین مربی و متربّی محك‌تر باشد، صداقت و یكرنگی و صفای بیش‌تری بین آنها رواج خواهد یافت و نادرستی وناراستی وتقلب كمتری در بین آنها شاهده خواهدشد. معلم واقعی كسی است كه محبت فراگران را به صورت عمیق در دل داشته باشد و آنان را همچون فرزندان خود دوست بدارد. بسیاری از رفتارهای ناهنجار فراگیران را كه معلول شرایط نامساعد خانواده و یا اطرافیان اوست با محبت و صبر و حوصله می‌توان درمان كرد. محبت معلم بدون آنكه شكل ترحم به خود بگیرد باید قلب او را تسخیر كرده و با نیروی معجزه‌آسای مهر و محبت بیماری روحی و روانی او را درمان كند. ارزش محبّت درتعالیم اسلامیبا توجه به آثار ونتایج مثبت و سازنده محبت‌ بین قلوب پاك و با ایمان، در تعالیم اسلامی توّجه خاصی به آن مبذول شده و به ایجاد الفت بین مؤمنین و پیدایش پیوند قلبی براساس مهرومحبت تاكید فراوان شده است. ذیلاً به مواردی از آن اشاره می‌شود. پیامبر اكرم(ص) فرموده است:اَلا و اِنَّ وُدَّالمُومِن، مِنْ اَعْظَمِ سَبَبِ الاْیمانِآگاه باشید كه مودّت و دوستی مؤمن، از بزرگ‌ترین عوامل ایمان است.از این جمله می‌توان دریافت كه محبّت و عاطفه از اركان ایمان است.وباز از آن حضرت است كه :خَیْرُ المُؤمنینَ مَن كانَ مَألَفَهً لِلمُومنینَ، وَلاخَیْرَ فیمَن لایُوءلَفُ وَلایَاءلِفُ بهترین مؤمنین كسی است كه با مؤمنین الفت بپذیرد، ئ خیری نیست دركسی كه نه با او الفت می‌گیرند، نه با كسی الفت می‌گیرد. و امام جعفر صادق فرموده است كه :مِنْ حُبَّ الرَّجُل دینَهَ، حُبُّهُ اَخاهُلازمه دوست داشتن دین، دوست داشتن برادر دینی است.و بار دیگر از سخنان گهربار حضرت روسل اكرم(ص) كه می‌فرمایند:« از دو نفری كه در راه خدا همدیگر را دوست می‌دارند، آنكه دیگری را بیش‌تر دوست می‌دارد، برتر است.» و بالاخره در حدیث تكان‌دهنده‌ای از رسول‌خدا(ص) می‌توان اهمیت محبت و دوستی بین مؤمنین را دریافت، آن جا كه می‌فرمایند:«سوگند به آنكه جانم بدست اوست، وارد بهشت نمی‌شوید مگر اینكه ایمان بیاورید، وایمان نمی‌آورید مگر این كه همدیگر را دوست بدارید.»با توجه به مراتب فوق، تردیدی باقی نمی‌ماند كه رابطه‌ی بین مؤمنی باید رابطه‌ای براساس ایمان و محبت قلبی باشد. به طور كلی رحم، مهربانی و ترحم امری است كه همیشه در ایلام مطرح است.وداستان ذیل مؤید این حقیق است.«مردی از اشراف جاهلیت خدوت رسول اكرم(ص) آمد ودید كه ایشان یكی از فرزندانشان را روی زانو خودشان نشانده‌اند و او را می‌بوسند و می‌بویند و به او محبت می‌كنند. رو كرد به پیغمبر(ص) و گفت: من ده تا بچّه دارم و هنوز درعمرم هیچ كدامشان را یك بارهم نبوسیده‌ام.» در یكی از روایاتی كه در این زمینه آمده است، نوشته‌اند‌«فَالْتَمَعَ وَجْهُ رَسولِ الله» پیغمبر اكرم(ص) از این حرف چنان ناراحت و عصبانی شد كه صورت مباركشان قرمز شد و لعمان (تغیّر) پیدا كرد فرمود: « مَنْ لایَرحَمْ لایُرحَم» آن كه نسبت به دیگری رحم نداشته باشد، خدا هم به او رحم نخواهد كرد. بنابه نقل فرمود: اگر خدا را از دل تو كنده است، من چه كنم؟! دو نوع محبّت گاهی مادر وپدری به فرزند خودشان محبّت دارند، خیر و سعادت او را خواهند. این خواستن خیر و سعادت فرزند، دو گونه ممكن است تجلّی داشته باشد. عدّه‌ای مقیاس محبت كردنشان این است كه بچّه هر خیر را می‌خواهد، همان را به او بدهد، هر چه می‌خواهد انجام دهد، همان را انجام دهد و;.. یعنی محبتش به این شكل ظهور می‌كند كه هر چه فرزندش دوست دارد در اخیارش قرار دهد و هر چه را دوست ندارد به او تحمیل نكند تا هرگز سبب ناراحتی او فراهم نگردد. این ك جور محبّت كردن است و یك جور محبت كردن، محبت مقرون به منطق است یعنی محبّت موافق با مصلحت كه شامل زمان حال فرزندان و زمان استقبال هر دو می‌شود. آن محبتی كه واقعاً احسان ومحبّت است، ممكن است خوشایند این بچ،ه باشد و ممكن است مطابق خوشایند او نباشد. با توجه به مطالب ذكر شده، یك معلم آگاه و با درایت در امر تعلیم و تربیت تیر محبتی را نسبت به دانش‌آموزانش ابراز می‌نماید كه موافق با مصلحت و همراه با منطق باشد. در غیر این صورت در فرآیند یاددهی ویادگیری موفق نخواهد بود. لزوم رعایت محبت نخستین لبخندی كه برلبان كودك نقش می‌بندد وچهره‌اش را شكوفا می‌كند، به زیباترین بیان احساس مهرطلبی و محبت‌پذیری او را متبلور می‌سازد. همه انسان ها اعم از كوچك و بزرگ محبت‌پذیر و مهرطلبند. به سخن دیگر قانون حاكم بر نفسانیات انسان به ویژه خردسالان و كوچك‌ترها به گونه‌ای است كه همواره تشویق‌پذیر و تنبیه‌گریز، محبت‌پذیر و خشم ستیز و سرانجام مهرطلب وقهرگریزند. بچّه‌ها دوست دارند پیوسته رفتارشان مورد توجّه وتأیید و تشویق دیگران به خصوص و الگوهای محبوبشان قرار گیرد. بچه‌ها دبستانی پیش از دیگران به رفتار محبت‌آمیز وتوجه مستمر معلمان خود نیاز دارند. چشمان پاك و معصوم كودكان دوره ابتدایی در انتظار تلاقی با نگاه پرمهر معلم هستند. نگاه پرمهر و خریدار معلم آهنگ كلام بیان شیرین و جذاب معلم اولین وپایدارترین درس محبت و طبیعی‌ترین پاسخ به فطری‌ترین نیاز كودكان است و بهترین درس‌ها آن است كه پاسخگوی نیازهای اساسی روانی‌‌شناختی واجتماعی كودكان و نوجوانان است. برای ایجاد ارتباطی عمیق وریشه‌دار باید توجّه كودك را به خود جلب كرد.نبی‌اكرم(ص) می‌فرمود: «كودكان را دوست بدارید ونسبت به آن‌ها مهربان باشید.» روش آن حضرت در خانواده این گونه بود كه هر روز صبح، دست محبت برسر فرزندان خود می‌كشید. رسول خدا(ص) در سیره ی تربیتی خویش خاطرنشان كرده است، همان وطر كه كودك به آب، غذا و هوا احتیاج دارد، به محبت و نوازش هم محتاج است. وی كودكان را می‌بوسید، در آغوش می‌گرفت و نوازش می‌كرد. معلم هم باید رئوف و مهربان باشد. صفت مهربانی برای مسلمانان یك فضلیت است. چرا كه در قرآن شریف صفت مؤمن را همین رأفت و مهربانی بیان نموده است.محمد رسول ا.. والذین مَعَهُ اَشِدَّاءُ عَلَی الكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَیْنَهُم محمّد فرستاده خداست یاران و همرانش بركافران بسایر قوی دل وسخت وبا یكدیگر بسیار مشفق و مهر باشد. پیروان پیامبر(ص) دارای دو صفت می باشند: اوّل سرسختی در مقابل دشمن دوّم دوستی و رأفت در میان دوستان.شاید در این فضایل انسانی، فضیلتی به این بزرگی خصوصاً برای معلّم نداشته باشیم. آن چنان كه از قرآن استفاده می‌شود، در صفات خداوند، صفتی بالاتر و بهتر ونورانی‌تر از رأفت نداریم. لذا در قرآن شریف اوّل صفتی كه برای پروردگار آورده شده است و یكصد و چهارده مرتبه نیز تكرار گردیده است، همین صفت است. پروردگار عالم روی این كلمه خیلی اصرار دارد مخصوصاً برای معلمان. خداوند روی كره‌ی زمین، اوّلین معلم است، بعد سایر مخلوقات، از الطاف خفیِه و جلبیّه خدا ایم كه، اوّل پیامبر آمد و بعد مخلوق مكلّف در این كره پیدا شد. حضرت آدم معلّم بود و بعد پیامبر. در قرآن می‌خوانیم كه پروردگار یك معلم را، با دست خود تربیت می‌كند یعنی موسی(ع) . وقتی بزرگ‌تر شد او را می‌فرستد زیر دست معلّم دیگر (حضرت شیب) وده سال نیز شاگردی او را می‌كند. سپس از جانب خدا خطاب می‌شود: اذهبا اِلَی فِرعَوْنَ إِنَّهُ طغی فَقُولاً لَهُ قَوّلاَ لَّیَناً لَّعَلَّهُ یَتَذَكَّرُ اَوْ یَخشیمی‌فرماید كه: بروید به رسالت به سوی فرعون كه او سخت در راه كفر وطغیان است و با او با كمال آرامی و نرمی سخن گوئید باشد كه متذكّر شود یا از خدا بترسد. بروی به سوی فرعوم كه او ادعی خدایی می كند و آن را هدایت كم. خداوند دوست دارد او هدایت شود. اكنون كه قصد ** به كلاس رفتن و هدایت او را داری مهربان باش، خشن‌نباش و بامهربانی و نرمی با فرعون صحبت كن. برای این كه خدا دوست دارد فرعون آدم شود.جاذبه‌هایی كه در عالم وجود دارد، نظیر قوّه‌ی جاذبه‌ای كه در كهكشان‌ها است و با جاذبه ای كه در بین حیوانات است و تمامی عنایاتی كه به عالم شده است، همه از رحمت خداوند است. در روایات می‌خوانیم كه پروردگار می‌فرماید: «من آنقدر مهربانم كه رحمت خود را به صد قسمت تقسیم كرده‌ام و یك قسم را به عالم وجود داده‌ام. محبتی كه در عالم هست نظیر آن كه مادر برای فرزند خویش، خود را به زحمت می‌اندازد و یا این جاذبه‌ها و عشق‌ها كه در میان انسان‌ها دیده می‌شود و در میان كل موجودات، تنها یك قسمت رحمت الهی است و مابقی رحمتش صد برابر رحمت همه مخلوقات است. و این همان اوّلین سوره‌ای است كه بر پیامبر اكرم (ص) نازل شده است و در آن می‌فرماید كه خداوند معلم است. وقتی كه در قرآن كریم راجع بر پیامبران مطالعه می‌كنیم، می‌بینیم خطاب به پیامبراكرم (ص) كه بالاترین پیامبر است، می‌فرماید: «ما تو را فرستادیم تا رحمت و رأفت برای همه باشی.» نقش محبت در آموزش دینی و اخلاقی از اصول بسیار مهم در آموزش دینی و اخلاقی، برخورد محبت‌آمیز با دانش‌آموزان است. تبدیل برخوردهای رسمی به برخوردهای صمیمی تأثیرهای بسیار مثبتی در فراگیران و جذب آنها به دین خواهد داشت و در برخوردهای محبت‌آمیز آنها با دیگران مؤثر خواهد بود. استفاده از برخوردهای تند در كلاس به خصوص در درس دینی كه با دل‌ها سروكار دارد، جز در موارد استثنایی، عاقلانه و صمیمانه نیست و نشانه‌ی ضعف معلم است. اهمیت این امر در امر تعلیم و تبلیغ، می‌توان در این آیه یافت: فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُمْ وَ لَو كُنتَ قطاً غَلیِظَ القَلْبِ لَانفَضُوا مِنْ حَولِكَ «رحمت خدا تو را با خلق مهربان و خوش‌خوی گردانید. اگر تندخوی و سخت‌دل بودی، مردم از گردِ تو پراكنده می‌شدند.» و نیز رسول خدا (ص) هم در این زمینه می‌فرمایند: «مطالب را به مردم بیاموزید، ولی خشونت نداشته باشید و بدانید كه آموزگاری ارزشمندتر از خشونت‌ورزی است.» و هم‌چنین می‌فرموده‌اند: «با كسی كه از شما درس می‌آموز به نرمی رفتار كنید.» در یكی از آراء تربیتی «ابن‌خلدون» نیز به محبت اشاره شده است آن‌جا كه می‌گوید: «محبت كردن به كودكان نه سخت‌گیری، زیرا سخت‌گیری علاقه‌ی كودك به یادگیری را كاهش می‌دهد و ممكن است او را دروغ‌گو و متملّق بار آورد. به خصوص، زمانی كه در توانش نیست عاجز بماند و بخواهد از عقوبت و كیفر رهایی یابد.» مهرورزی به دانش‌آموزان و اجتناب از آزار رساندن به ایشان، یكی از مهم‌ترین وظایف آموزگار است. نقش محبت در یادگیری دانش‌آموزان «یادگیری همان قدر كه یك امر هوشی و ذهنی است، یك امر عاطفی می‌باشد. »عواطف دانش‌آموز در تمامی فعالیت‌های او در محیط مدرسه مؤثر است. هر زمان كه برنامه مدرسه اعم از نوع برنامه و مواد آموزشی، روابط محصل و معلم و نیز روابط انسانی محیط مدرسه برای او مناسب باشد، او نیز از فعالیت‌های خویش لذّت خواهد برد و با خوش‌بینی برای ادامه آنها خواهد كوشید. بخش اعظم كار معلمی، مهر و محبت است. معلم باید محبت داشته باشد. محبت بدان معناست كه قلبش، دانش‌آموز خود را همچون فرزند، بی‌‌توقع و انتظار دوست می‌دارد و دلسوزی، مهر و عطوفت در وجود او موج می‌زند. محبت آموزگار به شاگرد خویش می‌تواند به صورت پذیرش، نوازش، نرمی در گفتار، برقراری فضای امن، حمایت، تعریف و تحسین، تشویق، عفو و اغماض، عذرپذیری و ; آشكار شود. این محبت باید به گونه‌ای باشد كه متعلم این رابطه حسنه محبت‌آمیز را احساس نماید ولی به معلم خویش وابستگی پیدا نكند. محبت درست معلم به متعلم باعث می‌شود: الف ـ ترس و اضطراب، بی‌حوصلگی، پرخاشگری، سهل‌انگاری در انجام وظیفه و اموری از این قبیل در متعلم ایجاد نشود و یا اگر داشته به صورت قابل ملاحظه‌ای كاهش یابد و یا حتی از بین برود. ب ـ متعلم جدی‌تر درس می‌خواند و حركت و جنب و جوش آن افزایش می‌یابد و از سوال كردن و دنبال نمودن بحث برای یادگیری استنكاف نمی‌كند. ج ـ متعلم به معلم خویش اعتماد می‌كند و مشكلاتش را با او در میان می‌گذارد و راهنمایی‌های او را مورد توجّه قرار می‌دهد و این امر به حل مشكلاتش می‌انجامد. د ـمتعلم به لزوم برقراری رابطه عاطفی با دیگران پی می‌برد و راه صحیح چگونه محبت كردن را نیز، عملاً یاد می‌گیرد و بدین وسیله «جامعه‌پذیری» در او تقویت می‌شود و حتی معلم را به عنوان اسوه‌ی خویش می‌پذیرد و از رفتارهای او سرمشق می‌گیرد و چگونه صحیح زیستن را می‌آموزد و شایستگی‌های اخلاقی، معنوی، اجتماعی و ; او را بكار می‌بندد. راپینز می‌گوید: «رمز زندگی، بخشش است. سخاوت، زندگی انسان را معنادار می‌كند. كلید موفقیت در هر نوع رابطه متقابل این است كه در ایجاد ارتباط پیشقدم شوید و از خودمایه بگذارید و سپس به محبت بخشیدن ادامه دهید. » اگر می‌خواهید دانش‌آموزان شما را بپذیرند، رابطه‌ی حسنه‌ای با آن‌ها برقرار سازید و محبّت خود را نثارشان كنید. وقتی به دانش‌آموز همچون یك فرزند علاقه‌مند باشیم، از خطاهای او دلگیر نمی‌شویم و از خدمت به او نیز در حد توانایی فروگذار نمی‌كنیم. زمانی كه به او می‌رسیم، از یاد می‌بریم كه در خارج از كلاس چه گرفتاریها، مشكلات و ناراحتیهایی ما را رنج می‌دهد و تنها آن فرزند مطرح می‌شود. هنگام ورود به كلاس هرچه در بیرون ذهن و دل را مشغول داشته است كنار زده شده، ترك می‌گردد. این محبت مشكل‌ترین كارهای معلمی را سهل می‌كند و خستگی‌های این كار را لذّت‌بخش و شیرین می‌نماید. «بچّه‌ها از كسانی كه آن‌ها را دوست ندارند چیزی نمی‌آموزند.» عنوان كتابی است كه در سال 1977 دیوید آپسی و فلورا ربیوك نوشتند. ****مسلم است كه چگونگی كیفیت رابطه معلم ـ شاگرد تا حد زیادی روی یادگیری او تأثیر می‌گذارد. به عنوان شاگرد وقتی معلمان خود را دوست می‌داشتیم یا به آن‌ها عشق می‌ورزیم، در خواندن درس‌هایشان سعی و تلاش بیش‌تری می‌گردیم. ما نه تنها بیش‌تر یاد می‌گرفتیم بلكه در كلاسی كه معلمش را دوست داشتیم، بهتر فعالیت می‌كردیم، بچّه‌ها برای معلمانی كه آن‌ها را دوست دارند، كم‌تر دردسر و مزاحمت ایجاد می‌كنند و كم‌تر برخورد نادرست با آن‌ها دارند. معلمان باید علاقه و محبت خود را، هم به صورت كلامی و هم از طریق ابزارهای غیركلامی چون: توجّه تمام و كمال به دانش‌آموزان، حفظ و تداوم ارتباط چشمی با آنان، لبخند زدن و ایما و اشاره نشان دهند. ما اغلب فراموش می‌كنیم كه اكثر دانش‌آموزان برای معلمانی كه به آن‌ها محبت می‌كنند و معلمانی كه آنها را مورد احترام قرار می‌دهند، هر كاری را انجام می‌دهند. در بیش‌تر موارد، دانش‌آموزان حاضرند، هر كاری بكنند تا تأیید چنین معلمانی را به دست آورند. به قول شاعر گرانقدر نظیری نیشابوری: درس معلّم اربود زمزه محبتی جمله به مكتب آورد طفل گریز پاراآشكار است كه معلمان باید در ابراز علاقه و محبت خویش نسبت به دانش‌آموزان صادق باشند وگرنه، احترام آنان نزد دانش‌آموزانی كه ریاكاری و دورنگی می‌بینند، رو به افول می‌گذارد. ادامه خواندن مقاله ‌مهرورزي

نوشته مقاله ‌مهرورزي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله ‌مسجد جمکران

$
0
0
 nx دارای 10 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مسجد جمکران مسجد مقدس جمكران در نزدیكى شهر مقدس قم واقع شده و همواره پذیراى زائرینى از نقاط مختلف ایران و جهان مى باشد. این مكان مقدس، تحت توجهات خاصه حضرت بقیه الله الاعظم (اوراحنا فداه) قرار دارد و آن حضرت از شیعیانشان خواسته اند كه به این مكان مقدس روى آورند، چرا كه این مكان، داراى زمین شریفى است و حق تعالی آن را از زمین های دیگر برگزیده است. شیخ حسن بن مثله جمكرانى، یكى از صلحا و سومین سفیر حسین بن روح نوبختى؛ یکی از نواب اربعه مىگوید: من شب سه شنبه، 17 ماه مبارك رمضان سال 373 هجرى قمرى در خانه خود خوابیده بودم كه ناگاه جماعتى از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار كردند و گفتند: برخیز و مولاى خود حضرت مهدى علیه السلام را اجابت كن كه تو را طلب نموده است. آنها مرا به محلى كه اكنون مسجد جمكران است آوردند، چون نیك نگاه كردم، تختى دیدم كه فرشى نیكو بر آن تخت گسترده شده و جوانى سى ساله بر آن تخت، تكیه بر بالش كرده و پیرمردى هم نزد او نشسته است، آن پیر، حضرت خضر علیه السلام بود كه مرا امر به نشستن نمود، حضرت مهدى علیه السلام مرا به نام خودم خواند و فرمود: برو به حسن مسلم (كه در این زمین كشاورزى مىكند) بگو: این زمین شریفى است و حق تعالى آن را از زمین هاى دیگر برگزیده است، و دیگر نباید در آن كشاورزى كند. عرض كردم: یا سیدى و مولاى! لازم است كه من دلیل و نشانه اى داشته باشم و گرنه مردم حرف مرا قبول نمىكنند، آقا فرمود: تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما نشانه هایى براى آن قرار مىدهیم، و همچنین نزد سید ابوالحسن (یكى از علماى قم ) برو و به او بگو: حسن مسلم را احضار كند و سود چند ساله را كه از زمین به دست آورده است، وصول كند و با آن پول در این زمین مسجدى بنا نماید.به مردم بگو: به این مكان رغبت كنند و آنرا عزیز دارند و چهار ركعت نماز در آن گذارند. دو ركعت اول: به نیت نماز تحت مسجد است، در هر ركعت آن یك حمد و هفت بار (قل هوالله احد) خوانده مىشود و در حالت ركوع و سجود هم هفت مرتبه ذكر را تكرار كنند. دو ركعت دوم: به نیت نماز امام زمان علیه السلام خوانده مىشود، بدین صورت كه سوره حمد را شروع كرده و آیه (ایاك نعبد و ایاك نستعین) صد مرتبه تكرار مىشود و بعد از آن، بقیه سوره حمد خوانده مىشود، و سپس سوره (قل هو الله احد) را فقط یك بار خوانده و به ركوع رفته و ذكر (سبحان ربى العظیم و بحمده) هفت مرتبه، پشت سر هم تكرار مىشود. و سپس به سجود رفته و ذكر (سبحان ربى الاعلى و بحمده) نیز هفت مرتبه، پشت سر هم تكرار مىشود. ركعت دوم را نیز به همین ترتیب خوانده، چون نماز به پایان برسد و سلام داده شود، یك بار گفته مىشود (لا اله الا الله) و به دنبال آن تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام خوانده شود وبعد از آن به سجده رفته و صد بار بگویند: (اللهم صل على محمد و آل محمد). آنگاه امام علیه السلام فرمودند: هر كه این دو ركعت نماز را در این مكان (مسجد مقدس جمكران) بخواند مانند آن است كه دو ركعت نماز در كعبه خوانده باشد. چون به راه افتادم، چند قدمى هنوز نرفته بودم كه دوباره مرا باز خواندند و فرمودند: بزى در گله جعفر كاشانى است، آنرا خریدارى كن و بدین مكان آور و آنرا بكش و بین بیماران انقاق كن، هر بیمار و مریضى كه از گوشت آن بخورد، حق تعالى او را شفا دهد. حسن بن مثله جمكرانى مىگوید: من به خانه بازگشتم و تمام شب را در اند یشه بودم، تا اینكه نماز صبح را خوانده و به سراغ على المنذر رفتم و ماجراى شب گذشته را براى او نقل كردم و با او به همان مكان شب گذشته رفتیم، و در آنجا زنجیرهایى را دیدیم كه طبق فرموده امام علیه السلام حدود بناى مسجد را نشان مىداد. سپس به قم نزد سید ابوالحسن رضا رفتیم و چون به در خانه او رسیدیم، خادم او گفت: آیا تو از جمكران هستى؟ به او گفتم: بلى! خادم گفت: سید از سحر در انتظار تو است. آنگاه به درون خانه رفتیم و سید مرا گرامى داشت و گفت: اى حسن بن مثله من در خواب بودم كه شخصى به من گفت: حسن به مثله، از جمكران نزد تو مىآید، هر چه او گوید، تصدیق كن و به قول او اعتماد نما، كه سخن او سخن ماست و قول او را رد نكن. از هنگام بیدار شدن تا این ساعت منتظر تو بودم، آنگاه من ماجراى شب گذشته را براى وى تعریف كردم، سید بلافاصله فرمود تا اسب ها را زین نهادند و بیرون آوردند و سوار شدیم، چون به نزدیك روستاى جمكران رسیدیم، گله جعفر كاشانی را دیدیم، آن بز از پس همه گوسفندان مىآمد، چون به میان گله رفتم، همینكه بز مرا دید به طرف من دوید، جعفر سوگند یاد كرد كه این بز در گله من نبوده و تاكنون آنرا ندیده بودم، به هر حال آن بز را به محل مسجد آورده و آن را ذبح كرده و هر بیمارى كه گوشت آن تناول كرد، با عنایت خداوند تبارك و تعالى و حضرت بقیه الله ارواحنا فداه شفا یافت. ابوالحسن رضا، حسن مسلم را احضار كرده و منافع زمین را از او گرفت و مسجد جمكران را ینا كرد و آن را با چوب پوشانید. سپس زنجیرها و میخ ها را با خود به قم برد و در خانه خود گذاشت، هر بیمار و دردمندى كه خود را به آن زنجیرها مىمالید، خداى تعالى او را شفاى عاجل مىفرمود، پس از فوت سید ابوالحسن، آن زنجیرها ناپدید شد و دیگر كسى آنها را ندید. و تاکنون مسجد مقدس جمکران، مأوای منتظران و محل راز و نیاز میلیون‌ها عاشقی است که شکوائیه دوری از معشوقشان را به حضرت باری تعالی ارائه می‌دهند. در صحت اصل این مسجد شکی نیست ;. و کرامات عدیده، مؤید این مسجد است.یکی از اماکن منسوب به حضرت ولی عصر (ع)، مسجدی واقع در شش کیلومتری شهر مقدس قم است که به مسجد جمکران مشهور شده است. در سالیان اخیر، با تبلیغ و ترویج محافل و جریانات خاص و بعضاً صاحب قدرت، زائران این مسجد رو به فزونی گذاشته و به مراتب از زائران مرقد مطهر حضرت معصومه (س) بیشتر شده است. چه بسا افرادی هستند که به زیارت این مسجد رفته و سپس به علت ضیق وقت، از زیارت مرقد مطهر حضرت معصومه (که یکی از معدود امامزاده‌های موثق کشور است) صرف نظر می‌کنند. این مساله و نیز عنایت ویژه افراد و جریاناتی درون حاکمیت به این مسجد، ضرورت تحقیق پیرامون این مکان را بیش از پیش کرده است. نوشته حاضر بر آن است تا با قواعد علوم مختلف حدیثی مانند علم تخریج، علم رجال و ;، اعتبار و سندیت این مسجد و نیز نسبت آن با حضرت ولی عصر را بررسی نماید و گامی هر چند کوچک در مسیر زدودن گرد و غبار تحریف از چهره دین و پیشوایان دینی بردارد. بعون الله و فضله. قبل از ورود در مطلب، توضیح این نکته ضروری می‌نماید که وجود اماکنی که مردم در آنجا بیشتر با یاد و نام پیشوایان دینی همراه شده و گام‌های معنوی بلندتری بردارند، با مخالفت هیچ انسان دینداری روبرو نیست، اما نکته مهم اینجاست که آیا ما مجازیم برای بالابردن سطح معنویات در جامعه و ترویج نام و یاد پیشوایان دینی، به دروغ چیزی را به آن بزرگان نسبت دهیم؟ به عبارت دیگر آیا ما مجازیم تا برای رسیدن به هدف مقدس، از هر وسیله و ابزاری هر چند نامشروع بهره بگیریم؟ قطعا جواب منفی است و منطق همان پیشوایان معصوم نیز چنین چیزی را برنمی‌تابد. بعد از ذکر این نکته کوتاه ولی مهم، وارد موضوع اصلی این نوشته می‌شویم. ظاهرا اولین مصادری که در دسترس ماست و ماجرای مسجد جمکران را بیان نموده‌اند، کتب محدث نوری (متوفای 1320 هـ . ق) می‌باشند(1). وی در چهار کتاب “جنت المأوی”، “النجم الثاقب”، “الکلمه الطیبه” و “مستدرک الوسائل” خود، به تفصیل یا به اجمال، ماجرای این مسجد را نقل کرده(2) و مانند همیشه که دأبش اثبات احادیث و مطالب سست و ضعیف، با استناد به دلایل سست‌تر از اصل مطلب است، در اینجا نیز سعی بلیغ و کوشش وافری کرده تا مطلب را داخل در مطالب موثوق الصدور نماید. حال آنکه برای افرادی که حتی اندک اطلاعاتی از مبانی علوم حدیث‌شناسی داشته باشند، ضعف و سستی مطلب اظهر من الشمس است. ما بیش از این پیرامون محدث نوری و مسلک حدیثی و نیز تألیفات او سخنی نمی‌گوییم و در این زمینه فقط به گفتار امام راحل در حاشیه شان بر کتاب کفایت الاصول، اکتفا نموده و سپس مقصود اصلی مقاله را پی می‌گیریم. حضرت امام (ره) در مبحث اصولی “حجیت ظواهر کتاب” و هنگام بحث “عدم تحریف قرآن” می‌فرمایند: “; صاحب فصل الخطاب، الذی کان کتبه لایفید علما و لاعملا، و انما هو ایراد روایات ضعاف اعرض عنها الاصحاب، و تنزه عنها اولوالالباب من قدماء اصحابنا کالمحمدین الثلاثه المتقدمین – رحمهم الله- ، هذا حال کتب روایته غالبا کالمستدرک، ولا تسأل عن سائر کتبه المشحونه بالقصص و الحکایات الغریبه التی غالبها بالهزل اشبه منه بالجد، و هو- رحمه الله- شخص صالح متتبع، الا ان اشتیاقه لجمع الضعاف و الغرائب و العجائب و مالایقبلها العقل السلیم و الرأی المستقیم، اکثر من الکلام النافع ; “(3) “; غالب کتاب‌های روایی محدث نوری مانند مستدرک‌الوسایل، نه فایده علمی دارد و نه فایده عملی، و مملو از احادیث ضعیفی است که علمای شیعه از آنها رویگردانند و صاحب‌نظران از بزرگان شعیه مانند کلینی و صدوق و طوسی، به آنها وقعی نمی‌نهند. و از کتاب‌های غیر روایی او نپرس که پر است از داستان‌ها و حکایات عجیب که اکثر آنها به شوخی شبیه‌تر است. البته او- که خدا رحمتش کند- فرد صالح و محققی بود لکن علاقه‌اش به جمع آوری منقولات ضعیف و عجیب و غریب و چیزهایی که عقل سلیم و نظر صائب آنها را نمی‌پذیرد، بیشتر بود تا گردآوری مطالب نافع ; “. محدث نوری و تمام کسانی‌ که به ادعای او ماجرای مسجد جمکران را ذکر کرده اند، آن را از کتابی به نام “تاریخ قم” نوشته “حسن بن محمد بن حسن قمی”، از معاصران شیخ صدوق و او نیز به گفته آنان، از کتاب “مونس الحزین فی معرفه الحق و الیقین”، نوشته شیخ صدوق، و طبق قول آنان، صدوق – علیه الرحمه_ نیز از فردی به نام “حسن بن مثله جمکرانی” نقل می‌نماید. پیرامون استناد فوق الذکر، نکات زیر قابل توجه است: 1) هیچ کدام از فهرست نویسان متقدم شیعه، مانند نجاشی و طوسی – رحمت الله علیهما- که کوچک‌ترین تصنیف و مصنف شیعی از چشم تیز بینشان پنهان نمانده است، نامی از “حسن بن محمد بن حسن قمی” و نیز کتابی موسوم به “تاریخ قم” نبرده اند. علاوه بر مجامع رجالی اولیه، هیچ کدام از مجامع رجالی ثانویه و جوامع رجالی متأخر شیعه نیز، نامی از چنین فرد و چنین کتابی نمی‌برند. اصولا “حسن بن محمد بن حسن قمی” فرد مجهولی است که نام او در هیچ کتاب رجالی یافت نمی‌شود و ظاهرا کتاب “تاریخ قم” هم که به او منسوب نموده‌اند، اصلا وجود خارجی نداشته است. 2) همانطور که گفته شد، فهرست نویسانی مانند نجاشی و طوسی که در تراجم و رجال، سرآمد دوران خود بوده اند، کوچکترین تألیف و حتی رساله‌ای را با ذکر نام مولف آن در کتب خود ذکر نموده‌اند. اما هیچ یک از آنان و نیز دیگر رجالیان متقدم ما، در فهرست مصنفات شیخ صدوق، کتابی به نام “مونس الحزین فی معرفت الحق و الیقین” را ذکر نکرده اند(4)، و ظاهراً این کتاب، از بافته‌های ذهن همان افرادی است که کتاب تاریخ قم و مؤلف آن را ساخته و پرداخته کرده‌اند. این مطلب وقتی بیشتر روشن می‌شود که توجه کنیم، شیخ صدوق یکی از مشهورترین و مهم‌ترین روات و مولفین شیعه است، و لذا کتاب‌های او نیز در غایت شهرت قرار دارند و عدم ذکر این نام در بین مؤلفات او، ظن به جعل این عنوان را تقویت می‌نماید. ادامه خواندن مقاله ‌مسجد جمکران

نوشته مقاله ‌مسجد جمکران اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


مقاله ‌نحوه ي دفاع در مقابل بمب هسته اي

$
0
0
 nx دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : نحوه ی دفاع در مقابل بمب هسته ای فهرست مطالبمقدمه 3نشانه حمله هسته ای 5پدافند هسته ای 7تابش الکترومغناطیسی 9رژیم صهیونیستی و کابوس ایران هسته ای 10 بمب اتمی و انرژی اتمی 19چگونگی انفجار بمب هسته ای 19منابع 26 مقدمهمقابله با سلاح های اتمیبر اثر یک انفجار اتمی انرژی به ترتیب زیر تقسیم می شود:1) 50 درصد انرژی آن تبدیل به موج انفجار کهبیار شدید تر از موج انفجار دیگر مواد منفجره است، میشود و بیشترین تاثیر را بر روی ساختمانها و تأسیسات میگذارد.2) 35 درصد آن به تشعشعات حرارتی تبدیل شده که اثرات مرگبار خود را روی تمامی موجودات زنده می گذارد. 3) 15 درصدانرژی باقیمانده ی این بمبها به تشعشعات هسته ای تبدیل می گردد. در صورت اصابت این اشعه به بدن، سلولهای بدن متأثر شده و موجب ایجاد بیماری در بدن میشود. در ضمن حفاظت بدن در برابر این تشعشعات بسیاردشواراست. در بمبهای جدید هسته ای برای اینکه از اتلاف انرژی که بمب صرف کندن گودال میکند جلوگیری شود، سیستمی بکار برده شده که بمب پیش از رسیدن به زمین منفجر شود. نشانه حمله هسته ای: اولین نشانه حمله هسته ای نور سفید و خیره کننده ای است که به مراتب درخشان تر از نور خورشید است. حفاظت در برابر حمله هسته ای: 1) در صورتی که به هنگام انفجار در محیط باز غافلگیر شده، هیچگونه پناهگاهی در فاصله بسیار نزدیک شما نبود، فوراٌ خود را از طرف شکم به زمین انداخته، چشمان خود را ببندید و از دست و پاها، صورت و گردن خود حفاظت کنید.2) به منظور تشخیص جهت انفجار زمان را تلف نکنید. چون اگر تأخیر کنید آسیب پذیری شما در برابر موج انفجار و تشعشع حرارتی بیشتر خواهد شد. در صورتی که در نزدیکی شما شیار، دیوار یا هر جان پناه دیگری وجود داشت از پوشش ان استفاده کنید.3) چنانچه پناهگاه یا هر مانع دیگری در بیش از چند قدمی شما وجود داشت برای رفتن به داخل آن سعی نکنید. 4) هنگامی که در محیط و یا پناهگاه هستید چشمان خود را ببندید، قسمتهای باز بدن را بپوشانید و تا حد امکان در زمین فرو روید تا اینکه موج انفجار و حرارت عبور نماید.5) چنانچه داخل ساختمان هستید خود را پشت به در، روی کف اتاق پرت کنید ویا اینکه در زیر وسایلی مانند میز، نیمکت و یا پیشخوان پناه بگیرید.6) تقریباً پس از 90 ثانیه بیشترین خطرات ناشی از تشعشع حرارتی و احتمالاً ریزش اجسام سنگین تمام می شود و تا شروع ریزش اتمی میتوانید به مأموریت خود ادامه دهید. پدافند هسته ایتابش رادیواکتیو:پس از یک انفجارهسته ای، نسبت کمی از کل انرژی های آزاد شده بصورت پرتو های یونساز تظاهر می کنند( البته این موضوعدر مورد بمبهای نوترونی که تقریباً 80% از انرژی خود را به صورت تابش رادیو اکتیو آزاد میکنند، استثناء است.) در اثر انفجار،مقدیر زیادی از پرتوهای گاماوx ، ذرات آلفا، بتا، نوتروت و پزیترون به اطراف انتشار می یابد. ذرات آلفا سنگین بوده، برد محدودی دارند بنابر این، یک ورق کاغذ یا پوست انسان برای توقف آنها کافی است و هیچ خطری در پی ندارد؛ ولی بیع با استنشاق آنها سبب ورود ذرات مولد آلفا به بدن و ایجاد یک خطر بالقوه برای ایجاد سرطانخواهد شد.پرتوهای بتا،قابلیت نفوز بیشتری دارد و به پوشش محافظ جهت کاهش اثرات آن نیاز است. ریزش محلی در 24 ساعت اول و توسط با انتشار می یابد. ریزش حد واسطه در طول چند هفته در مدار جغرافیایی محل انفجار و ریزش فراگیر در تمام کره زمین پخش می شود. این نوع ریزش مدتهای طولانی باقی مانده و اثرات مخرب آن، بصورت آلودگی داخلی اتفاق می افتد. تابش الکترومغناطسی:پس از انفجار، یک موج قوی الکترومغناطیسی ایجاد می گردد که مدت کوتاهی وجود خواهد داشت. این موج، از نوع امواج رادیویی است و توسط تمامی آنتن ها، برق گیرها، خطوط تلفن، هواپیماها، تجهیزات الکترونیکی و مخابراتی و; جذب می شود. تمامی وسایل ارتباط جمعی، مخابرات، سیستمهای حمل و نقل، شبکه های رایانه و سیستمهای نظامی و اطلاع رسانی از کار می افتد. حتی مخاطرات پزشکی نیز وجود دارد؛ به این صورت که کلیه دستگاههای پزشکی که درآنها از وسایل الکترونیک استفاده شده است، مثل دستگاههای ونتیلاتور و مونیتورینگ، اتاقهای جراحی و مراقبتهای ویژه و نیز دستگاههای ضربان ساز از کار خواهد افتاد. رژیم صهیونیستی و كابوس ایران هسته ای رژیم صهیونیستی به دلایل سیاسی و امنیتی وایدئولوژیكی، بیشترین نگرانی را نسبت به برنامه هسته ای ایران ابراز كرده است. اكنون در داخل رژیم صهیونیستی بحث بر سر آن نیست كه آیا ایران یك خطر هسته ای محسوب می شود یا نه، بلكه بحث بر سر آن است كه چگونه باید با خطر هسته ای این كشور مقابله كرد. به عبارت دیگر رژیم صهیونیستی جمهوری اسلامی ایران را به عنوان یك رژیم هسته ای غیرقابل بازگشت پذیرفته است. مقامات تل آویو از مكتب «بگین» تبعیت می كنند كه معتقد بود هیچ كشوری در منطقه نباید به سلاح هسته ای دست یابد و اسراییل را تهدید كند، اما اكنون با ظهور ایران هسته ای، آموزه های این مكتب رنگ باخته است. بسیاری از اسراییلی ها خطر هسته ای ایران را یك تهدید وجودی برای رژیم صهیونیستی قلمداد می كنند، اما گروهی معتقدند می توان با ایران هسته ای به عنوان یك واقعیت كنار آمد و در هر حال امكان منع ایران از سیر در روند هسته ای وجود ندارد.از سویی برخی مقامات اسراییلی همچون رییس موساد «افرایم هالوی» برآنند كه خطر هسته ای ایران یك خطر وجودی نیست و حتی فراتر از این، برخی تحلیلگران اسراییلی قائل به آنند كه رژیم اسراییل برای ترسیم دشمن فرضی و در چهارچوب تئوری «توهم توطئه» به بزرگنمایی خطر ایران می پردازد. با این حال موضع رسمی رژیم صهیونیستی آن است كه باید به هر نحو با ایران هسته ای به مقابله برخاست و كابوس مرگ را از سر یهودیان زدود. اسراییل از زبان رسانه های آمریكایی ادعا كرد حمله هوایی به سوریه به خاطر بمباران مراكز هسته ای بوده است و سفر شتابان ایهود اولمرت نخست وزیر این رژیم به روسیه نیز بر خطر هسته ای ایران تمركز داشت. از سویی سخنان جرج بوش رییس جمهور آمریكا در باره وقوع جنگ جهانی سوم به خاطر مساله هسته ای ایران بار دیگر خطر ایران را در داخل اسراییل برجسته ساخته است و رسانه های صهیونیستی مرتبا در این باره سخن می گویند. برای نمونه روزنامه معاریو در مورخه 20 اكتبر جاری سه صفحه نخست خود را به تهدیدات ایران(و سوریه و حزب الله) اختصاص داد و بر آمادگی اسراییلی ها برای ورود در جنگ احتمالی آینده تاكید زیادی نمود، در حالی این روز طبق تقویم عبری مصادف با ترور اسحاق رابین نخست وزیر اسبق اسراییل بود. به نظر می رسد رژیم اشغالگر فقط به راهكار نظامی جهت بازداری ایران از روند هسته ای می اندیشد، هر چند اقدام نظامی خالی از پیامدهای سوء برای این رژیم نخواهد بود. برخی ناظران به طرح این سوال پرداخته‌اند كه آیا اسراییل در صدد حمله یك جانبه و پیشدستانه به مراكز هسته ای ایران ـ همانند حمله به مركز هسته ای عراق در سال 1981 ـ می باشد؟ به نظر می آید رژیم صهیونیستی تمایلی به اقدام یك جانبه ندارد، لذا اسراییلی ها در مقابله با ایران، بر روی هم پیمان استراتژیك خود یعنی ایالات متحده آمریكا حساب زیادی باز كرده اند. ژنرال «عاموس جلعاد» كه از استراتژیست های برجسته اسراییل در موضوع هسته ای ایران محسوب می شود، معتقد است اسراییل نباید در راس حمله نظامی به ایران قرار گیرد. «یواف لیمور» تحلیلگر نظامی تلویزیون رسمی اسراییل هم گفته است: اسراییلی ها ترجیح می دهند اگر قرار است علیه ایران حمله نظامی صورت گیرد این كار به دست آمریكا انجام شود. وی در تشریح توانمندی های نظامی اسراییل می افزاید: اسراییل برای زدن تنها یك هدف در ایران حداقل باید یك چهارم جنگنده های اف 16 خود را به كار گیرد و در عین حال ناچار است یك هشتم از این جنگنده ها را برای پشتیبانی و حمل سوخت وارد عمل كند. این در حالی است كه نیروی هوایی اسراییل باید برای مقابله با پدافند ایران و موشك های شهاب كه به سوی اسراییل شلیك خواهد شد به طور گسترده ای وارد صحنه شود. البته این موارد صرف نظر از خسارت های مادی و معنوی برخاسته از شروع نبرد می باشد. لیمور در پایان می پرسد: آیا این همه هزینه ارزش زدن تنها یك هدف هسته ای در ایران را دارد؟ اما در جایی كه امید اسراییل معطوف به زرادخانه نظامی ایالات متحده آمریكاست، شرایط واشنگتن هم چندان خوشایند نیست. سران تل آویو به این جمع بندی رسیده اند كه دولت كنونی آمریكا در وضعیتی نیست كه بتواند علیه ایران اقدام نظامی انجام دهد. این بدان معناست كه ایران زمان كافی برای پیشبرد فعالیت های هسته ای خود خواهد یافت و حتی تحریم های اقتصادی هم مانع آن نخواهد شد. آمریكا برترین قدرت نظامی در جهان است، اما در داخل آمریكا نسبت به گزینه نظامی اتفاق نظر وجود ندارد. آن گونه كه روزنامه «هاآرتص» چندی پیش در سرمقاله خود آورده بوش به این خاطر از جنگ جهانی سوم سخن گفته است كه رییس جمهور ایران اسراییل را تهدید به نابودی كرده است. لذا در داخل اسراییل از سخنان بوش استقبال شده و آن را نشان حسن نیت بوش در برابر اسراییل دانسته اند. هر چند گروهی در این سخنان تردید كرده ومی گویند بوش هنگام حمله به عراق هم حسن نیت داشت، اما نتیجه جنگ عراق حسن نیت بوش را زیر سوال برده است! هاآرتص می افزاید: مقامات اسراییلی بارها تصریح كرده اند خطر ایران تنها متوجه اسراییل نیست بلكه ایران مشكل كل جهان است، اما متاسفانه جهانیان در برابر این خطر سكوت كرده اند و اسراییل باید با صدای بلند مظلومیت خود را به جهانیان اعلام كند! «بنزیمان» از تحلیلگران مشهور اسراییلی هم معتقد است بوش با طرح جنگ جهانی سوم، عملا اسراییل را در عمق معركه قرار داده است، دولت فعلی ایران بسیار خطرناك است و باید مانع آن شد، اما نه به قیمت قربانی كردن اسراییل! به اعتقاد وی تصریحات بوش تنها جناح افراطی در داخل ایران را تشجیع می كند و موجب می شود ایران زودتر پروژه هسته ای خود را تكمیل كند. آیا این تحلیل ها بدین معناست كه اسراییل امیدی به حامی اصلی خود (آمریكا) ندارد؟ قطعا ایران دشمن مشترك آمریكا و اسراییل است، اما واقعیت آن است كه آمریكا در برابر ایران دچار ناكامی شده است وبی تردید رژیم صهیونیستی هم باید از این ناكامی سهمی بستاند وپرونده شكست های سنگین گذشته خود را كامل نماید! با توجه به این واقعیت است كه روزنامه صهیونیستی «یدیعوت احرونوت» در مقاله ای انتقادی نسبت به عواقب جنگ هشدار داده و می نویسد: بوش ثابت كرده است آماده برافروختن جنگ های احمقانه است و نخست وزیر اسراییل هم نشان داده است كه بدون اندیشه و درنگ و تنها با اشاره آمریكا وارد جنگ می شود! یدیعوت می افزاید: ممكن است جنگ جهانی سوم آن گونه كه بوش پیش بینی كرده است رخ دهد، اما نه به خاطر رویكرد «ضد سامی» حكام ایران، بلكه به خاطر جنون حاكمی كه در كاخ سفید بر اریكه قدرت تكیه زده است! این موارد حاكی از تضارب آرا در داخل اسراییل در باره ایران هسته ای می باشد. آن چه مسلم است رژیم صهیونیستی ایران هسته ای را پذیرفته ونسبت به آن احساس خطر می كند. اكنون اختلاف بر سر آن است كه چگونه با ایران برخورد كنیم. میانه روهای اسراییلی قائل به تعاملند وتندروها به جنگ اعتقاد دارند، البته جنگی كه آمریكا وبلكه همه جهانیان پیشتاز آن باشند، چرا كه اسراییل امنیت ملی خود را بر اساس ادعای واهی«ملت برگزیده» با امنیت جهانی گره زده است! بمب اتمی و انرژی اتمی بمب اتمی چگونه ساخته می‌شود؟ این سوالی است که امروز برای بیشتر ایرانی ها پرسشی شده است. در ابتدا به این پرسش پاسخی داده و سپس نگاهی به طرز کار رآکتور هسته‌ای می اندازیم. تمامی اشیاء و موجودات پیرامون ما از ذرات ریزی بنام اتم ویا ترکیبی از اتمها یعنی مولکول ها تشکیل شده است. اتمها ساختمانی شبیه به منظومه شمسی دارند که در آنها خورشید هسته اتم و الکترونها سیارات آن می باشند. هسته اتم شامل چندین ذره است که از آن میان دو تایش در این بحث مهم هستند. این دو تا پروتن ها و نوترون ها می باشند. پروتن ها دارای بار الکتریکی مثبت و نوترون ها دارای بار الکتریکی خنثی هستند. بار الکتریکی الکترونها منفی است. از میان تمامی اتمها تنها هیدروژن است که نوترون ندارد. هسته هیدروژن تنها یک پروتن دارد. ادامه خواندن مقاله ‌نحوه ي دفاع در مقابل بمب هسته اي

نوشته مقاله ‌نحوه ي دفاع در مقابل بمب هسته اي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله ‌تاثير اديان بر هنر چين

$
0
0
 nx دارای 12 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : تاثیر ادیان بر هنر چین چکیدهرابطه ی دین و هنر دین، از جهت ماهیت درونی و باطنی، حقیقتی آرمانی و متعالی است كه ذاتا مطلوب بشر است و هر انسانی، بالطبع در آرزوی دستیابی به آن است. این حقیقت كه – به «كمال مطلق» تعبیر شده است-، بر تمام زندگی انسانی كه در جستجوی كمال است، تأثیر می گذارد و او را در یك نظام عقیدتی و رفتاری كه مجموعه ای از هست ها و نیست ها و بایدها و نبایدها و بهترین ابزار و راه برای دست یافتن به آن كمال مطلق است، قرار می دهد.(2) امروزه، هم تأثیرات ادیان الهی و هم غیر الهی در هنر، مورد بحث قرار می گیرد؛ چرا كه از دیدگاه پژوهشگران معاصر، دین، مجموعه ای از اصول ثابت، احساسات و حركات جمعی است كه فرد را عمیقا تحت تأثیر قرار می دهند و در كارهای روزمره ی او، مخصوصا خلق اثر هنری، جلوه گر می شوند.(3) شافتس بری (Shafts Bury) در تعریف هنر و زیبایی شناسی آن می گوید: «زیبایی، فقط به وسیله ی روح، شناخته می شود و خداوند، زیبای اصلی است».(4) فیخته (Fikhteh)، به نوعی، حرف او را تأیید نموده، می گوید: «هنر، ظهور و بروز روح زیباست و مقصدش تعلیم و تربیت. مقصود از هنر، تربیت متوازن سراسر وجود انسان است».(5) اما هگل (Hegel)، هنر را «تحقق همانندی تصور زیبایی با حقیقت زیبایی» می داند كه «در كنار دین و فلسفه، راهی برای درك و بیان عمیق ترین مسائل انسانی و عالی ترین حقایق روح است.»(6) در این میان، لئو تولستوی، در تعریفی زیبا از هنر می گوید: «برای این كه هنر را دقیقا تعریف كنیم، پیش از همه، لازم است كه به آن، همچون یك وسیله ی كسب لذت ننگریم؛ بلكه هنر را یكی از ملزومات حیات بشری بشناسیم».(7) پیداست كه همه ی این تعاریف، تعریف «هنر متعهد به آسمان» یا «هنر متعالی» است. با مد نظر قرار دادن تعاریف بالا، می توان هنر را «شكلی نو و دل پذیر و نمودی پرجاذبه از حقیقتی اصیل و ماهیتی آرمانی» دانست كه ریشه در فطرت پاك انسان دارد و او را از «آنچه هست» به سوی «آنچه باید باشد»، راهنمایی می كند. به عبارتی، می توان چنین نتیجه گرفت كه هنر متعالی، مانند دین، سعی دارد تا با توجه دادن انسان به فطرت پاك و الهی خود، همان اهداف دین (یعنی تقویت و تصحیح رابطه ی انسان با: خدا، خود، همنوعان و جهان هستی) را محقق سازد. هنر دینی و هنر غیردینی آیا تقسیم پذیری هنر، به دینی و غیردینی (غیر متعهد به دین) درست است؟ یا این كه اصلا این نوع تقسیم بندی، وجود خارجی ندارد؟ نظرات در این باره مختلف اند. عده ای معتقدند كه دین، هنر را محدود كرده و به نوعی آن را در خود، حل نموده است. در عین حال، گروهی دیگر، نظر بر این دارند كه هنر را هنگامی می توان هنر نامید كه در راه دین، قدم بردارد و تلاش كند تا انسان به هدف دین – كه همان رشد و تعالی انسان است-، نزدیك شود. از این دیدگاه، هنر، یك ابزار است و هر هنری كه از جنسی جز این باشد، جادو و تزویر و شعبده است.(8) تیتوس بوركهات (Titus Burkhart)، فریتیوف شووان (Frithjof Schuon) و ارسطو، شخصیت های برجسته ای هستند كه از تقسیم بندی هنر به دینی و غیردینی، دفاع می كنند. آنها اعتقاد دارند كه هنر، خوب است، به شرطی كه احساسات خوب را ترویج كند. هنر نباید راستی و راستگویی را از دست بدهد و گناه و فساد را ترویج كند.(9) تولستوی كه شاید بتوان او را از بارزترین شخصیت های مدافع هنر دینی – اخلاقی دانست، در این زمینه می گوید: «تنوع احساساتی كه ناشی از شعور دینی اند، بی پایان است و همه ی این احساسات، تازه اند؛ زیرا شعور دینی، جز نشانی از رابطه ی جدید انسان با جهان در جریان نظام خلقت، چیز دیگری نیست».(10) و در جایی دیگر، ضمن انتقاد از هنر غیردینی می گوید: «احساس لذت جنسی – كه فرودست ترین احساسات است و نه تنها در دسترس انسان قرار دارد، بلكه همه ی حیوانات نیز بدان دسترسی دارند-، موضوع اساسی تمام آثار هنری عصر جدید را تشكیل می دهد».(11) علامه محمدتقی جعفری نیز ضمن تأكید و تأیید بر هنر دینی و انتقاد از هنر غیر دینی، هنری را متعهد می داند كه «آنچه هست» را به سود «آن چه باید بشود» تعدیل كند.(12) افرادی كه معتقد به دسته بندی هنر به دینی و غیردینی هستند، یك سری ویژگی ها را بر می شمارند و بیان می كنند كه همراه بودن هر یك از این خصوصیات، با هنر، باعث دینی شدن آن هنر می گردد. این ویژگی های برشمرده شده، عبارت اند از: كاركرد هنر؛ مكان اثر هنری؛ موضوع و یا شمایل نگاری اثر هنری؛ معنویت و عقاید هنرمند در خلق اثر هنری؛ حمایت یك اجتماع دینی از یك اثر هنری.(13) در عین حال، نمی توان منكر این شد كه در طول تاریخ، برخی از ادیان، بعضی هنرها را از صحنه ی جامعه حذف كرده اند و در قبال آن، به توسعه ی هنرهای دیگر پرداخته اند؛ به گونه ای كه هر زمان در یك مركز دینی، عناصر معتقد به كلام، بر عناصر معتقد به ماده، چیره شده، تصویرشكنی، شمایل شكنی و در نتیجه، عدم رشد هنرهایی مانند نقاشی و مجسمه سازی را سبب شده است. در مقابل، خوش نویسی و تذهیب – كه جزو هنرهای تزیینی به حساب می آیند -، درخشش بیشتری یافته اند.(14) دكتر غلامرضا اعوانی، معتقد است كه فهم های ظاهری و سطحی از دین در بعضی از جوامع، موجب شده است تا برخی ادیان، هنر را كنار بگذارند.(15) این بیرون راندن هنر و هنرمندانگی از بستر زندگی افراد، موجب ركود و رخوت در آفرینندگی و زایندگی در اندیشه ی انسان ها می شود(16) كه نمونه ی بارز آن، در عصر حاضر را می توان در مكاتب فكری افراط گرایانه ای مانند القاعده و طالبان و; مشاهده نمود. در یك تقسیم بندی كلی، روابطی را كه بین دین و هنر می توانند به وجود بیایند؛ به این صورت می توان ترسیم كرد: ارتباط اقتدارگرایانه كه دین بر هنر چیرگی پیدا می كند و در آن، هنر، با توجه به جایگاه ثانوی ای كه یافته است، در خدمت خواسته های دین قرار می گیرد. در این جا هنر را می توان «تبلیغات دیداری» تعریف كرد؛ اما هنگامی كه دین و هنر، قدرت یكسان دارند و سعی دارند كه بر یكدیگر چیره شوند، رابطه ی تقابل، بین آنها به وجود می آید و رابطه ی جدایی خواهانه، بین دین و هنر، هنگامی رخ می دهد كه هر دو، مستقل از هم و بی توجه به هم عمل كنند. در مقابل این نوع رابطه، گاه، دین و هنر، آن گونه در هم ادغام می گردند كه تشخیص این مطلب كه هنر از كجا آغاز می شود و سنت دینی، كجا پایان می یابد، دشوار می شود.(17) بررسی نمونه های تأثیر دین بر هنر تاریخ به ما نشان داده است كه ماندگارترین آثار و جلوه های هنرنمایی انسان و غنی ترین نشانه ها و نمادهای زیباشناختی، در دوره هایی حاصل آمده است كه حس دینی و تجربه ی امر قدسی (رابطه با ماورای طبیعت)، فضای غالب بر جامعه بوده است.(18) برای نمونه، اهمیت منظره در نقاشی های مردم چین، از بازگشت به طبیعت – كه یكی از اصول پنج گانه ی آیین تائو است -، نشئت گرفته است. از جلمه هنرهایی كه دین در آن بسیار مؤثر بوده، هنر معماری است. به طور مثال، ضرورت یا عدم ضرورت نیاز به مكان ویژه برای انجام دادن عبادات یك آیین، موجب پیشرفت یا عدم پیشرفت این هنر گردیده است. به عنوان نمونه، آیین ودایی هند، داشتن محل سرپوشیده را برای پرستش، لازم نمی دانسته است؛ اما آیین بودایی، معتقد به حفظ اشیاء و بقایای انسان های مقدس است و ساختمان سازی، در این عقیده، تشویق می گردد. همین مسئله، توجیه كننده ی ساخت اهرام مصر، همراه با ویژگی های خاص معماری این مكان ها نیز هست، در حالی كه آثار به جای مانده، نشان دهنده ی آن است كه مردم آن سرزمین، به معماری خانه های خود، توجهی نداشته اند؛ چرا كه بر اساس عقاید ایشان، سكونتگاه واقعی انسان، گور است. لذا توجیهی برای آراستن خانه هایی كه زندگی در آن موقت است، نمی دیدند حتی كوچكی یا بزرگی معابد نیز بر اساس باورهای دینی بوده است. خدایان یونان كه مظهر قدرت های طبیعی بوده اند، معابد محدود و كوچك دارند، این در حالی است كه معابد مسیحیان و مساجد مسلمانان، به دلیل آن كه خدایشان بزرگ و بی نهایت است، فراخ است و با برج و مناره اش می خواهد از میل تمام ساختمان های اطراف خود، به طرف آسمان بالا رود.(19) گاهی روابط بین كشورها، باعث شده است كه دین های كشورهای مرتبط با هم، در هنر یكدیگر نیز تأثیر بگذارند. از جمله، می توان معماری مناره و گنبد را كه اسلام به هند آورد یا تأثیرات آیین بودا بر جزایر ژاپن را مثال زد. یكی دیگر از مهم ترین اثرات دین در آثار هنری، نگرش های دینی به تصویرها و پیكره نگاری است كه به طور كلی، به شمایلی، غیرشمایلی و یا شمایل شكنانه تقسیم می شوند. نگرش شمایلی، طرفدار كاربرد تصویر است و آن را مبتنی بر واقعیتی قابل مشاهده و شناخته شده، تفسیر می كند. این نگرش، در شكل افراطی اش به بت پرستی نزدیك می شود. نگرش غیرشمایلی نیز از تصویر استفاده می كند؛ اما آن را نمادی از واقعیت مقدس، تفسیر می كند. این نگرش، در شكل افراطی خود، از بازنمایی پیكر انسانی پرهیز كرده، در عوض، از نمادگرایی منحصر به فرد خود حمایت می كند؛ اما نگرش شمایل شكنانه، نقش تصویر، چه به صورت پیكره و چه نمادین را نفی می كند و در شكل افراطی اش می كوشد تا تصویر را از بین ببرد. تغییر این نوع نگرش ها در طول تاریخ، موجب تغییر استفاده از تصاویر گردیده است. به عنوان مثال: پیكره نگاری در صدر اسلام به واسطه ی احتمال شیوع دوباره ی بت پرستی، تحریم شد؛ اما در زمان كنونی، به دلیل رفع این شبهه، حرمت آن تقریبا رو به از بین رفتن است.(20) آنچه از این بحث می توان نتیجه گرفت، این است كه به یقین، باورهای دینی (اعم از ادیان الهی و غیرالهی)، در هنر هنرمندان، مؤثر است و خواهد بود. آثار به جای مانده از دوران ماقبل عصر مدرن نیز مؤیدی بر این مطلب است. نوشته‌ی گلایل پژند تاریخ هنر چین یك دست‌تر و مداوم‌تر از هنر مصر است هنر چینی از حدود قرن سیزدهم پیش از میلاد آغاز می‌شود و با عبور از بعضی دوره‌های تاریك و نامطمئن تا امروز ادامه می‌یابد. هیچ سرزمینی در تمام جهان از لحاظ فعالیت هنری به غنای چین نیست. البته هنر چینی هم محدودیتهای خاص خود را دارد. به عنوان مثال هنر چینی هرگز در صدد خلق آثار عظیم بر نیامده و از جمله معماری چینی هرگز قابل مقایسه با معماری گوتیك یا یونانی نبوده است. در همه هنرهای دیگر از جمله نقاشی و پیكرسازی هنر چینی بارها از حیث زیبائی صوری تا حدود زیادی به كمال نزدیك شده است – برای مردم عادی غرب، مشرق زمین همواره سرزمینی اسرارآمیز بوده است و با وجودی كه وسائل ارتباطی قرون جدید مانند دوربین عكاسی و سینما و نیز امكانات نقل خبر،‌ ظواهر تمدن شرقی را برای مردم مغرب زمین آشنا ساخته اما روح درونی این تمدن همچنان رازآلود و دور از دسترس می‌نماید. وقتی كه ما درباره اموری روحانی مانند تائوئیسم یا بودیسم اندیشه و بحث می‌كنیم در نهایت به این واقعیت می‌رسیم كه این فلسفه‌ها و تفكرها از قدرت فهم كامل غرب بیرون است. در حالی كه وقتی غربیها با آثار مادی و از جمله آثار هنری این تمدنها برخورد می‌كنند(مجسمه، سفال، نقاشی و…) تصور می‌كنند آنها را به آسانی هنر خود درك می‌كنند زیرا كه تصورشان این است كه زبان هنر (جهانی) است شك نیست كه غرب در درك هنر شرقی با این نگرش، دچار اشتباه می‌شود. زیرا برای فهم هنر شرقی باید با نگاه شرقی به دنیا نگاه كرد. نزدیك شدن به هنر شرقی برای غربی‌ها از دو مسیر مقدور است: یكی شناخت صناعت شرقی و دیگری درك جنبه‌های مابعدالطبیعی هنر شرقی، آموختن صناعت هنر شرقی البته كار دشواری است این آموزش مستلزم به دست آوردن دانش درباره نظریه‌ رنگ‌ها و امتزاج مواد رنگی و بطور كلی مستلزم آموختن نكات علمی فراوانی است البته در مورد نقاشی چینی وضع چنین نیست زیرا صناعت نقاشی چینی بسیار ساده است: فقط طرز كار كردن با یك قلم مو و یك رنگ را باید آموخت. اما این قلم با چنان ظرافتی و این رنگ با چنان دقتی به كار می‌رود كه در نقاشی چینی فقط پس از سالیان سال شاگردی و تمرین می‌توان به آستانه استادی رسید. چینی‌ها معمولاً با قلم مو می‌نویسند و قلم‌مو به دست آنان همان قدر آشناست كه قلم یا مداد به دست ما. در حقیقت نقاشی چینی ادامه خط چینی است در چین عقیده بر این است كه به تمامی كیفیت زیبائی می‌تواند در یك خط زیبا متمركز شود و اگر كسی بتواند خط را خوب بنویسد از عده نقاشی خوب هم بر می‌آید. درواقع چینی‌ها ارزش هنرمند را اغلب از روی ظرافت خط او و قدرت بیان بی‌پایان خط تشخیص می‌دهند. البته این نگرش چینی‌ها به هنر تا آنجا كه مربوط به نقاشی می‌شود دركش آسان است. اما اینان در پیكرسازی، سفالگری، مفرغگری و … نیز با كیفیت صناعتی نظیر كیفیت خط برخورد می‌كنند. در سفالگری، این كیفیت در خطی كه حدود خارجی ظرف را تشكیل می‌دهد و در تناسب این خط با ضخامت و حجم ظرف منعكس می‌شود. وقتی كه گل روی میزی دوار از میان انگشتان سفالگر می‌گذرد حساسیت او را به همان قدرت و ظرافتی بیان می‌كند كه قلم‌مو در دست نقاش. راه دیگر در درك هنر شرقی راه ما بعدالطبیعی است. آنچه به عنوان صناعت تا كنون توصیف شد در حقیقت با یك محتوای بسیار غیرشخصی و انتزاعی تركیب می‌شود. گفته‌اند كه هنرمند چینی می‌خواهد هماهنگی كائنات را در اثر خود بیان كند و این با منظور هنر غربی كه عبارت از بازنمائی خصوصیات ظواهر طبیعت است، هیچ وجه مشتركی ندارد. به این معنی كه همواره در پی جزئیات كه نقاش چینی در بازنمائی یك منظره از طبیعت می‌كشد، كلیات فراوانی نهفته است. البته روح هنر شرقی در تاریخ طولانی هنر چینی تحولاتی هم پیدا كرده مثلاً در اوایل سلسله (تانگ) آن وحی كه غالب بر همه چیز بود، روح وحشت بود اما نزد هنرمندان با فرهنگ‌تر دوره (سونگ) آن روح كلی روحی ظریف و تغزلی بود بنابراین هنر چینی در سراسر تاریخ خود طبیعت را ملهم از یك نیروی پنهانی تصور می‌كند و هدف هنرمندان این است كه با این نیرو تماس گرفته كیفتی آن را به بیننده منتقل كنند. در هنر غربی چنین هدفی به انواع و اقسام رومانتیسم و عرفانیات مشكوك منجر می‌شود. اما هنر چینی همیشه به گونه‌ای اعجاب‌آور از این انحرافات بركنار می‌ماند، اگر یك هنرمند چینی از شرافت فكری سنت خود منحرف شود دستخط او راز انحراف او را فاش خواهد ساخت. هنر چینی در طول تاریخ خود دگرگونی‌های فراوانی را از سر گذرانده؛ اقوام وحشی از شمال و غرب به چین حمله كردند و مدتها عنصر سبك هندسی هنر آنان در هنر چینی داخل شد. اما بیشترین تأثیرات ناشی از نفوذ ادیان بودائی و كنفوسیوسی بوده است. این ادیان، هر چند شور و حركت عظیمی در فعالیت‌های هنری پدید آوردند، اما در عین حال زیان‌های فراوانی هم وارد آوردند مثلاً آئین كنفوسیوس پرستش اجداد را تبلیغ می‌كرد و پرستش اجداد در زمینه هنر به این صورت تعبیر می‌شد كه هنرمندان به سنت‌های گذشته بچسبند و به تقلید صرف از آثار گذشتگان بپردازند در عین حال شاید به واسطه وجود همین مذاهب بود كه هنر چینی توانست جنبه حیاتی خود را حفظ كند و در دوره سونگ به اوج خود برسد. دوره سونگ از لحاظ سبك كم و بیش نظیر آغاز دوره گوتیك در هنر اروپائی است نتیجهدین و اسطوره و تأثیر آن بر هنرهنر و آثار هنری بازمانده از دوران باستانی زندگی بشر، نشان دهنده ی پیوند امر قدسی (دین) با تخیل یا تجربه ی هنری بشر است؛ به همین دلیل، دین، در مقام منبع الهام های معنوی برای خلاقیت و فرهنگ بشری، انسانیت (بندگی) و الوهیت (خداوندگاری) را از طریق آیین و اسطوره به هم می پیوندد . هنر و آثار هنری بازمانده از دوران باستانی زندگی بشر، نشان دهنده ی پیوند امر قدسی (دین) با تخیل یا تجربه ی هنری بشر است؛ به همین دلیل، دین، در مقام منبع الهام های معنوی برای خلاقیت و فرهنگ بشری، انسانیت (بندگی) و الوهیت (خداوندگاری) را از طریق آیین و اسطوره به هم می پیوندد و هنر، با دیداری كردن تجربه ها، قصه ها و آرزوها، ابعاد ناشناخته ی شخصیت انسان را به تصویرهایی قابل مشاهده ترجمه می كند و نقش قطعی را در تحول همه ی دین های جهانی ایفا می نماید؛ چرا كه در اجرای آیین ها و روایت اسطوره ها، دین و هنر، چه در نظر و چه در عمل، با یكدیگر قرین می گردند. به عبارت دیگر، هنر، در جستجوی زیبایی، همان هدف دین را- كه رستگاری و اعتلای انسان هاست – در قالب الگوهای والای آرمانی یا مقدس، به انسان ها ارائه می نماید. هنگامی كه اهداف موجه و موثق دینی، از طریق تصویر، بیان می گردند، هنر، به یك رسانه ی دینی تبدیل می شود و این صورت ارتباطی منحصر به فرد، باورها و رسوم و ارزش ها را تقویت می كند.(1) ادامه خواندن مقاله ‌تاثير اديان بر هنر چين

نوشته مقاله ‌تاثير اديان بر هنر چين اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله ‌نقش پليس در کاهش جرايم

$
0
0
 nx دارای 127 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : نقش پلیس در کاهش جرایم هر چه تعداد مأموران پلیس بیشتر باشد، جرایم كمتر خواهد شد. در حالیكه شهروندان و مقامات عمومی اغلب از این دیدگاه حمایت می كنند، دیگران ادعا می كنند كه پلیس در حضور نهادهای اجتماعی بسیار قدرتمندتر، مانند خانواده و بازار كار، مشاركتی محدود در زمینه پیشگیری از وقوع جرم دارد. به نظر می رسد حقیقت در حد میانه اینهاست. اینكه بیشتر شدن تعداد مأموران از وقوع جرم پیشگیری می كند یا خیر، وابسته به آن است كه آنها تا چه اندازه می توانند بر اهداف، وظایف، اماكن، زمانها و مردم خاص متمركز گردند. مهمتر از همه، این مسئله به آن بستگی دارد كه پلیس اماكنی باشند كه جرایم جدی در آنها بیشتر رخ می دهد و نیز در زمانهایی كه احتمال وقوع جرم بیش از هر زمان دیگر است. از این حالت با عنوان امور پلیسی مبتنی بر عوامل خطرزا یاد می شود. ارزش امور پلیسی كه بر عوامل خطرزا متمركز است، مهمترین نتیجه حاصله پس از سه دهه تحقیق است. صرفاً به كارگیری پلیس بیشتر، مانع از وقوع جرایم جدی نمی شود، امور پلیسی جامعه گرا، برون تمركز بر عوامل خطر جرم، هیچ تأثیری بر جرم ندارد. اما عواملی همچون گشت های هدایت شده پلیس، بازداشتهای پیشگیرانه و حل مشكلات در نقاط جرم خیز، باعث پیشگیری از وقوع جرم شده است. پلیس می تواند از دزدی، بی نظمی، خشونت مسلحانه، رانندگی در حین مستی و خشونت در خانواده جلوگیری كند، اما انجام این كار، تنها با استفاده از روشهای خاص و تحت شرایط معین میسر است. یكی از مهمترین یافته های اخیر آن است كه پلیس خود تا چه اندازه می تواند با استفاده از روشهای نامناسب، عامل خطری برای وقوع جرم ایجاد كند. شواهد علمی این فرضیه را تأیید می كند كه هر چه پلیس با احترام كمتری با مظنونان و شهروندان برخورد كند، افراد كمتری از قانون تبعیت می كنند. بنابراین، ممكن است تغییر «رویكرد» پلیس به اندازه تمركز بر «ماهیت» پلیس مهم باشد. مشروع جلوه دادن رویكرد و ماهیت اقدامات پلیسی در دید عموم، به خصوص نوجوانان پرخطر، یكی از موثرترین راهبردهای پلیس برای پیشگیری از وقوع جرم در طولانی مدت است. این مقاله با مرور هشت فرضیه اصلی در خصوص اینكه پلیس چگونه می تواند از وقوع جرم پیشگیری كند، آغاز می گردد. (جدول 1-1) سپس به بررسی و توصیف نقاط قوت متفاوت شواهد علمی در خصوص فرضیات مزبور، می پردازد. مطالعات موجود هم به دلیل نتایج و هم دقت علمی به صورت خلاصه مطرح شده اند، سپس در این مقاله می كوشیم با پاسخ به سئوالات در خصوص اینكه كلام روش موثر است در كدامیك این طور نیستند و كدامیك امیدبخش هستند، نتایج مزبور را به صورت ساده بیان كند. خلأها و شكافهای عمده در دانش ما نیز مورد بررسی قرار می گیرند. این مقاله با دادن توصیه هایی از یافته های مذكور، در خصوص تحقیق ارزیابی و هم اقدامات پلیسی كه برای ارزیابی مذكور باید انجام گیرند، پایان می یابد. جدول 1-1- هشت فرضیه اصلی در خصوص امور پلیسی و جرم 1- تعداد پلیس: هر چه شهر پلیس بیشتری استخدام كند، جرم كمتری خواهد داشت. 2- واكنش سریع به تماسهای اضطراری: هر چه زمان كمتری از هنگام تعیین مأموریت تا رسیدن به صحنه جرم حذف شود، نیز كمتر خواهد شد. 3- گشت های تصادفی: هر چه شهر گشت تصادفی بیشتر باشد، تصور حضور فراگیر پلیس مانع از وقوع جرم در اماكن عمومی خواهد شد. 4- گشتهای هدایت شده: هر قدر حضور گشت پلیس در اماكن و زمانهای وقوع جرایم بیشتر شود، جرایم كمتری در آن اماكن و زمانها رخ خواهد داد. 5- بازداشتهای واكنشی: هر قدر پلیس در واكنش به جرایم گزارش شده یا رویت شده از هر نوع، مجرمان بیشتری را بازداشت كند، جرم كمتری وجود خواهد داشت. 6- بازداشتهای پیشگیرانه: هر چه نرخ بازداشت پیشگیرانه پلیس یرای جرایم و مجرمان پرخطر بیشتر باشد، نرخ جرایم خشونت بار وحدی كمتر خواهد شد. 7- امور پلیسی جامعه گرا: هر تعداد ارتباط پلیس و شهروندان بیشتر و با كیفیت تر باشد، جرایم كمتر است. 8- امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله: هر قدر پلیس بتواند بیشتر دلایل اجتماعی اشكال خاصی از جرایم را تشخیص دهد، میزان وقوع جرایم كمتر خواهد شد. فعالیتهای مختلف پلیس در پیشگیری از وقوع جرم: تعداد پلیس: این ادعا كه به كارگیری پلیس بیشتر سبب وقوع جرایم كمتر می شود، در حوزه علمی واقعاً «نظریه» محسوب نمی گردد. ایده مزبور، نه به عنوان معادله ریاضی بلكه به عنوان یك دكترین كلی سیاست عمومی، در گرماگرم مباحث دموكراتیك مطرح گردید. دكترین مزبور تنها بر پایه پیش بینی استوار نبود، بلكه بر اساس نتایج ظاهری پروژه های متعدد با برخی نتایج تجربی شكل گرفت. پروژه های مزبور شامل مواردی همچون، نظات دادگاه بر مسأله «قاچاقچیان خیابان سو» (لی [1971] 1901 ؛ پرینگل، 1955 و «پلیس دریایی» رودخانه تایمز (استبید، 1977) می شد. از آنجایی كه در قرن نوزدهم با افزایش تعداد نیروهای پلیس، سطح خشونت كاهش یافت (گار و همكاران؛ 1977 ، ص 140 ، 6-93) بسیاری از ناظران به این نتیجه رسیدند كه پلیس بیشتر به معنای جرم كمتر است. واكنش سریع به تماسهای اضطراری: الگوی كلی، نظریه، مزبور به این صورت است كه هرچه زمان كمتری از هنگام تعیین مأموریت تا رسیدن به صحنه جرم احتمال آن كه پلیس بتواند مجرمان را پیش از گریختن دستگیر كند، بیشتر خواهد شد. سپس ادعای مزبور به واكنش سریع تصمیم یافته و سه اثر پیشگیری از وقوع جرم را ایجاد نمود. مورد اول كاهش آسیب ناشی از جرایمی است كه به واسطه ؟؟ پلیس ؟ پیشرفت آنها گرفته می شود. دیگر فایده كلی تر واكنش سریع، تأثیر بازدارنده ها بیشتر نسبت به خطر مجازات حاصل از بازداشتهای است. سومین تأثیر پیشگیرانه مفروض از ناتوان ساختن از طریق زندانی كردن مجرمانی است كه به گونه ای موثرتر و با مدرك از طریق بازداشتهای مرتبط با واكنش، تحت تعقیب قرار می گیرند. البته، تمامی ادعاهای مزبور فرض را بر این می گیرند كه به پلیس در طی وقوع جنایت یا بلافاصله بعد از ارتكاب آن، اطلاع داده شود. این فرض مانند خود مفروضات مورد بحث از لحاظ تجربی آزمون پذیر است و نادرستی آن به لحاظ منطقی ممكن است فرضیات ساخته شده بر اساس آن را بی اعتبار سازد. گشت های تصادفی: در گذشته، مأموران گشت را در زمانها و مكانهای خاص می گماردند تا با تحت نظرگیری دقیق اوضاع را بررسی كنند، (رئیس، 1992) تأكید فزاینده بر واكنش سریع به درخواستهای اضطراری، به تدریج به گشت های هدایت شده پایان داد و مأموران اجازه داد به صورت تصادفی و دورتر از محلهای گشتی تعیین شده خود به گشت زنی بپردازند. سیاست مذكور به واسطه این نظریه توجیه می گشت كه غیرقابل پیش بینی بودن الگوهای گشت ، می تواند نوعی تصور حضور فراگیر پلیس را ایجاد كند و باعث پیشگیری از وقوع جرم در اماكن عمومی شود. رئیس پلیس شیكاگو و جرم شناس بركلی به نام دین اورلاندو وابلیو ونلیسن (صفحه 232 و 1963) برای اینكه یكی از بزرگترین حامیان دیدگاه مذكور بود. گرچه وی گشت های تجزیه تحلیل حجم كاری پلیس تعیین چگونه مأموران پلیس باید در شیفتها و گشت های متفاوت مأمور گردند، استفاده كرد، اقدامات پلیسی جدید نشان دهنده تغییر اندكی در حضور گشتی ها در زمان و مكان مختلف است. با وجود این، بسیاری از روسای پلیس و شهروندان ادعا می كنند كه به كارگیری مأموران بیشتر برای گشت زنی به این شیوه ممكن است باعث كاهش جنایت شود. گشتی های هدایت شده: از زمان پیدایش تحلیل و تحلیل رایانه ای جرایم، دقت بسیار بیشتری در تعیین الگوهای جرم امكان پذیر گردیده است. پلیس از این دقت برای تمركز گشت ها در زمانها و مكانهایی كه بالاترین میزان خطر جرایم جدی را در بردارند، استفاده كرده است. فرضیه به این صورت است كه هر چه تمركز حضور گشتی ها در مكانها و زمانهای بحرانی بیشتر باشد، جرم كمتری در آن مكانها و زمانها رخ خواهد داد. زیربنای شناختی ادعای مزبور تحقیقی است كه ان آی جی (NIJ) بودجه آن را تأمین كرد و نشان داد كه جرم بیشتر به صورت محلی رخ می دهد، حتی درون محله هایی كه بالاترین میزان جرم را دارا هستند و از یك آدرس به آدرس دیگر بسیار متفاوت است (پیرس، اسپار و بریگز، 1988 ؛ شرمان، گارتین و بورگر، 1989) . بازداشتهای واكنشی: اقدامات بازداشتی همانند گشت پلیس، ممكن است بر عوامل خطر بروز جرم تمركز داشته یا نداشته باشد. بازداشتهای واكنشی (در واكنش به شكایات شهروندی خاص) مانند گشتی های تصادفی هستند، به این صورت كه شبكه ای گسترده ایجاد می كنند و به شهروندان هشدار می دهند كه آنها ممكن است در هر زمان و برای هر نوع نقض قانون بازداشت شوند. مشاهدات هزاران پلیس كه با مظنونان جنایتكار روبرو می شوند، نشان می دهد كه پلیس مظنونان را در بسیاری از موارد كه اساس قانونی برای بازداشت آنها وجود دارد، بازداشت نمی كند. (بلاك، 1980 ، ص 90 ، اسمیت و ویشر، 1981 ، ص 170) . جریانات مختلف، عدم بازداشت مجرمان توسط پلیس را خاطرنشان كرده اند و این گروهها اظهار می دارند كه بازداشتهای بیشتر، موجب ارتكاب جرایم كمتر می شود. فرضیه مزبور در كل مانند بازدارندگی در دو سطح تحلیل می شود: سطح «كلی» یا در سطح جامعه و سطح خاص یا فردی. فرضیه سطح فردی، طی دهه ها توسط دانشمندان علوم اجتماعی و حتی برخی نیروهای پلیس مورد پرسش قرار گرفته است كه دقیقاً پیشنهادی عكس این دارند: اینكه بازداشت، مخصوصاً برای جرایم خفیف (كه تقریباً از همه رایج تر هستند)، سبب ایجاد واكنش از سوی مجرمان می شود و نسبت به زمانی كه بازداشت نشده بودند، احتمالاً بیشتر ترغیب می شوند در آینده به ارتكاب جرم روی آورند. بازداشتهای پیشگیرانه: بازداشتهای پیشگیرانه (با ابتكار عمل پلیس)، مانند گشتی های هدایت شده، منابع پلیس را بر مجموعه محدودی از اهداف با خطر بالا، متمركز می كند. فرضیه به این صورت است بازداشت بیشتر برای مجموعه ای از جرایم یا مجرمان كمتر، نتیجه بهتری نسبت به بازداشت كمتر برای مجموعه ای از جرایم بیشتر، دارد. در سالهای اخیر، نظریه با بررسی های چهار هدف اصلی با خطر بالا مورد آزمایش قرار گرفته است: مجرمان سابقه دار، مظنونان بالقوه دزدی، مراكز خرید و فروش مواد مخدر و اماكن و زمانهای پرخطر برای رانندگی حالت مستی تمامی این موارد به جزء مورد اول را با بررسی نرخ جنایت می توان مورد آزمایش قرار داد. فرضیه در خصوص مجرمان سابقه دار را با بررسی میزان نرخی كه در آن چنین مجرمانی به واسطه زندانی شدن از انجام جرایم بیشتر باز می مانند، می توان مورد آزمایش قرار داد. دیگر نسخه فرضیه بازداشت پیشگیرانه «تحمل صفر» نامیده می شود كه بر پایه نظریه «پنجره شكسته» قرار دارد. (ویلین و كلینگ، 1982) در این نظریه عنوان شده است مناطقی كه به نظر بی نظم بوده و خارج از كنترل هستند، فضای مناسبی برای جرایم خشونت بار ایجاد می كنند – همان طور كه پنجره ای كه شیشه ای شكسته دارد، نسبت به پنجره كاملاًٌ سالم برای پرتاب سنگ جذاب تر می نماید. فرضیه پیشگیری از جرم به این صورت است كه هر چه پلیس بازداشتهای بیشتری انجام دهد (حتی برای یك بی نظمی ناچیز) جرم جدی كمتری وجود خواهد داشت (اسكوگان، 1990) . امور پلیسی جامعه گرا در مقابل امور پلیسی مبنی بر حل مسئله تمركز بر فرضیه ها در خصوص امور پلیسی جامعه گرا و امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله نسبت به دیگر فرضیه ها كمتر بوده است. به گونه ای كه حتی برخی ناظران توصیه نموده اند كه آنها مورد آزمون قرار نگیرند (مور، 1992 ، ص 1). همان طور كه در برنامه های جامعه محور و مدرسه محور در فصول 4 و 5 بررسی شد، امور پلیسی جامعه گرا و مبتنی بر حل مسئله خوراك از عوامل متعدد را به جای یك نوع غذایش رو می گذارند. تنها این انعطاف پذیری مذكور است كه به حامیان نظریه مذكور قدرت عمل می دهد. معضلات جنایی در ماهیت و علت آن چنان متغیرند كه اقدامات پلیسی موثر برای پیشگیری از آنها نیز بر طبق آن باید تغییر نموده و برای نیل به موفقیت نیازمند عوامل و عناصر بیشتری است. در حالی كه گفته می شود امور پلیسی جامعه گرا و مبتنی بر حل مسئلهع راهبردهایی هستند كه یكدیگر را می پوشانند (اسكوگان، 1990 ، مور، 1992)، در واقع آنها ریشه های تاریخی و نظری بسیار متفاوتی دارند. امور پلی جامعه گرا از بحران مشروعیت پس از شورشهای نژادها دهه 1960 نشأت می گیرد كه گزارشهای تراز اول بسیاری دلایل مستقیم آن را متوجه پلیس كمیسیون مشورت ملی در خصوص بی نظمیهای مدنی، 1968). گزارشهای ادعا كردند كه پلیس ارتباطش را با ساكنان گروه اقلیت از دست داده بود كه این كار به واسطه تغییر دادن گشتی های پیاده به خودروهای بی سیم دارد و نیز به دلیل اتخاذ رویكردی قانون پرستانه در خصوص اجرای قانون ایجاد شد. به راههای مختلف كه مهمترین آن «امور پلیسی گروهی» است (گزارش نیروی وظیفه، 1967 ،شرمان، میلتون و كلی، 1973)، نیروهای پلیس ملزم شدند ارتباط خود را با شهروندان، در زمینه های مثبت تری افزایش دهند به جای آنكه تنها به موارد اضطراری پاسخ گویند. بنابراین، به مدت تقریباً سه دهه فرضیه مراقبت پلیسی اجتماعی به این گونه بوده است كه كمیت و كیفیت ارتباط میان پلیس و شهروندان جرم و جنایت را كاهش می دهد (كلینگ، 1988). در مقابل امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله از بحران كارایی پلیس در پیشگیری از وقوع جرم نشأت گرفت كه برخی تحقیقاتی كه در این فصل مرور شدند در دهه 1970آن موضوع ساختند. گری هیز (1979) یكی از اولین حامیان این مسئله بود كه در مطالعات خویش به روسای پلیس خاطر نشان نمود كه گماردن پلیس بیشتر در خیابانها و در گشتهای تصادفی و همچنین واكنش های سریع، هیچ یك كمكی به مبارزه با جرم و جنایت نمی كند . راهبرد امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله كه توسط پروفسور گلدشتاین (1979) مطرح گردید، آموزه جدیدی ایجاد كرد كه در آن بدون توجه به هر ارتباطی با شهروندان، تمركز بر روی نوآوری بود. در حالی كه مفهوم اولیه و اصلی امور پلیسی جامعه گرا مشاركت جامعه به خاطر خودش بود، مفهوم اولیه و اصلی امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله نتایج بود: تأثیر فعالیت پلیس بر امنیت عمومی شامل پیشگیری از جرم و جنایت. با این وجود، امور پلیسی جامعه گرا نیز توسط تأثیرات فرضی آن بر جنایت و جرم توجه گردیده است. حداقل به این دلیل كه وجود صد هزار افسر پلیس با بودجه فدرال عقلانی بنماید. امور پلیسی جامعه گرا تأثیرات پیشگیری از جرم امور پلیسی جامعه گرا به چهار شیوه اصلی مفروض گردیده اند مراقبت از محله: فرضیه مزبور یكی از گسترده ترین برنامه ها یعنی «مراقبت از اماكن» را توجیه می نماید: نظارت فزاینده و داوطلبانه محله های مسكونی توسط سكنه كه می تواند جلوی جنایت را بگیرد به دلیل آنكه مجرمان می دانند كه همسایگان آنها را می یابند. اطلاعات جامعه محور: فرضیه مزبور بسیاری از اخلاقهای اجتماعی (مثلاً شرمان؛ 1973) و ارتباطات غیر رسمی پلیس از طریق دفاتر خیابانی، گشت پیاده (تروجانوویچ؛ 1986) و دیگر روشها را توجیه می نماید: افزایش جریان اطلاعات از شهروندان به پلیس در رابطه با جرایم و مجرمان، به نوبه خود احتمال بازداشت و تأثیرات بازدارنده و ناتوان كننده بازداشت را افزایش می دهد. جریان فزاینده اطلاعات شهروندی، همچنین ممكن است كارایی پلیس در پیشگیری از وقوع جرم را از طریق راهبردهای حل مسئله، افزایش دهد. اطلاعات عمومی درباره جرایم: فرضی مزبور عكس مورد پیشین است: جریان فزاینده اطلاعات پلیس در خصوص جرم، شهروندان توانایی را برای حفاظت از جرایم پدید آمده است. آخرین مدل ایده مزبور «911 معكوس» (درخواستهای اضطراری معكوس) است كه بر طبق آن پلیس هشدارهایی در خصوص فعالیت جنایی را به مجموعه ای از شماره های نمابر خانگی و تجاری كه درخواست سرویس نموده اند، ارسال می كند. مشروعیت پلیس: با در نظر گرفتن ریشه های تاریخی امور پلیسی جامعه گرا، شاید مستحكم ترین نسخه فرضیه پیشگیری از جرم، از لحاظ نظری به مشروعیت پلیس یا اعتماد عمومی به پلیس به عنوان نیرویی عادل و مساوات نگر می پردازد. (اك و روزبنام، 1994). تحقیق پایه و نظری اخیر در «عدالت دادرسی» (تایلر، 1990) نسخه ای روشن تر از لحاظ علمی از فرضیه مزبور نسبت به آنچه حامیانش در دهه 1960 می خواستند، ارائه می دهند. فرض تنها بر آن نیست كه باید به پلیس به عنوان نیرویی مشروع نگریست تا همكاری عمومی با اجرای قانون انجام گیرد. فرض آن است كه نهاد پلیس مشروع اطاعت گسترده تری از خود قانون را به همراه دارد. گورر (ص 296 و 155) حتی سطوح پایین جنایت خشونت بار در انگلستان را به الگوی مرد سالارانه اطاعت از قانون كه توسط پلیس قرن نوزدهم ارایه گردید نسبت می دهد، ولی نقش وار كه در «شخصیت انگلیس» ادغام گردیده است. حتی شواهدی نشان می دهد كه خود پلیس كمتر مایل است از قانون تبعیت كند پس از اینكه با وجود این فقدان ظاهری عدالت دادرسی نامید گردیده است. (شرمان، 974) امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله: مراقبت پلیس مبتنی بر حل مسئله فرضیات ویژه پیشنهادی را در خصوص پیشگیری از جنایت ارائه می كند كه همه زیر چتر ادعای مزبور قرار دارند: هر چه پلیس دقیق تر بتواند دلایل وجود الگوهای خاص جنایت را تشخیص داده و آنها را كاهش دهد، جنایت كمتری وجود خواهد داشت. در سالهای اخیر این ادعا به دو شكل مطرح گردیده است. كالاهای مولد جرم: هر چه پلیس بتواند بیشتر مواد مولد جرم را از محیطهای وقایع جنایی دور كند، جنایات كمتری وجود خواهند داشت. ادعای مزبور، از تأكید رو به رشد بر علت حوادث جنایی به عنوان چیزی نسبتاً جدا از علت جنایتكاری فردی نشأت می گیرد، (هیراشی، 1986) فرضیه مزبور مانند نظریات پیشگیری از وقوع جرم در اماكن فصل 7) به این صورت است كه بسیاری از جرایم نیازمند پیش شرطهای خاصی، مانند اسلحه یا پول نقد یا اموال منقول، هستند (كوهن و فلسن، 1979). تلاقی مجرمان و قربانیان: پیش شرط دیگر حوادث جنایی خشونت بار، این است كه قربانیان و مجرمان باید در زمان و مكانی با یكدیگر تلاقی نمایند. یكی از نظریات مهم حل مسئله در زمینه پیشگیری از وقوع جرم آن است كه عوامل اصلی تر حوادث جنایی را از تلاقی با یكدیگر باز داریم: هر چه پلیس بیشتر بتواند تلاقی مجرمان دارای انگیزه در زمان و مكان مناسب را از اهداف مناسب جرم كمتر نماید، جرم كمتری وجود خواهد داشت. آزمون فرضیه: تمامی فرضیات مزبور، چالشهایی اساس پیش روی آزمایش علمی قرار می دهد. اندازه گیری جرم، تحت هر شرایطی مشكل است، حتی در ارتباط با تجربیات یا تغییرات طبیعی در اقدامات پلیسی نیز دشوار می نماید. در شرایط طبیعی، كنترل بر اقدامات پلیس برای روسای پلیس دشوار است، چه برسد به كنترل آنها طبق پروتكلهای تجربی. اندازه گیری بسیاری از ابعاد فعالیت پلیس از اقدامات گرفته تا رفتارها، پرهزینه بوده و اغلب دقیق نیست. تنها مجموعه ای از تحقیقات توانسته اند شواهد علمی مستدلی در خصوص هر یك از فرضیات مزبور ارایه دهد. اما مجموعه شواهد تحقیقات متعددی كه در مرتبه ضعیف تری قرار دارند نیز برخی مسائل در خصوص اقدامات پلیس برای پیشگیری از وقوع جرم را روشن می سازد. تحقیقات پلیس به واسطه روشهای سنجش، اندكی متغیر است. در ادبیات ارزیابی پلیس، اغلب یا از طریق گزارشهای رسمی جرایم سنجیده می شود (با تمامی نقاط ضعف آن) یا به واسطه بررسی تعدّی عمومی (با تمامی هزینه هایش) به سنجش جرم می پردازند. اقدامات پلیس از طریق تصورات شهروندان از اقدامات مزبور، از طریق سوابق پلیس، یا (ندرتاً) از طریق مشاهدات مستقیم فعالیت گشت پلیس سنجیده می شود. روشن نیست هر یك از روشهای مزبور بجز موارد آخر، در گردآوری استنباطهای معتبر در خصوص اقدامات واقعی پلیس بر دیگر روشها برتری داشته باشد. بنابراین، عمده ترین تفاوت در طی ارزیابیهای پلیس در روشهای سنجش آنان نهفته نیست بلكه در طرحهای تحقیقاتی اصلی آنان موجود است: ساختار منطقی برای اخذ نتایج در خصوص علت و معلول. ارزیابیهای پیشگیری از جرم پلیس عموماً از پنج طرح تحقیقاتی اصلی پیروی می كنند كه می توان آنها را بر اساس توانایی كلی استنباطاتی كه در خصوص علت و معلول ارایه می كنند طبقه بندی كرد. طرحهای مزبور عبارتند از: 1- ارتباط در یك نقطه زمانی (برای مثال در سال 1995 شهرهایی كه بیشترین پلیس را داشتند بیشترین میزان جرم را دارا بودند). 2- تفاوتهای قبل و بعد جرم، بدون مقایسه با گروهی دیگر (برای مثال دو برابر كردن بازداشتهای موارد مستی در حین رانندگی، كاهش 50% تصادفات مرگبار را به همراه داشت. 3- تفاوتهای قبل و بعد با مقایسه (برای مثال كاهش 50% تصادفات مرگبار در مقایسه با رشد 10% تصادفات مرگبار در سه شهر با اندازه قابل مقایسه كه بازداشتها را افزایش ندادند. 4- مقایسات نمونه قبل و بعد گروههای مورد مطالعه و خارج از مطالعه (برای مثال سی محله كه برای دیده بانی محلی سازماندهی شدند در مقابل سی محله ای كه سازماندهی نگردیدند. 5- آزمایشهای كنترل شده تصادفی (300 مجرم كه توسط برنامه احتمال مساوی كامپیوتری انتخاب گردیدند تا دستگیر شوند نرخ تكرار جرم بیشتری نسبت به 300 مجرمی داشتند كه تنها برای اعلام هشدار به آنان انتخاب گردیدند. مهم نیست طرح تحقیق ارزیابی چقدر مستدل است، چرا كه سنجش فعالیت پلیس نقطه ضعف تحقیقات پلیس باقی می ماند. اغلب شواهدی كه در این فصل مرور گردید سبب می گردد كه اقدامات پلیس تا حد زیادی غیر قابل اندازه گیری باقی بماند. شكاف سنجش مزبور سبب می شود بتوان تفاسیر مختلف و متعددی از تحقیق به عمل آورد. مهمترین خطر شكاف مزبور، تداخل دو نوع متفاوت نتیجه گیری در هنگامی است كه برنامه ها هیچ تأثیری بر كاهش جرم ندارند: 1) فعالیت پلیس بر جرم تأثیر ندارد و 2) پلیس تمامی سطوح یا سطوح كافی فعالیت های مهم را به انجام نمی رساند. چنین فعالیتی، برای مثال مانند گشت پیاده، باید تأثیرات بیشتری بر كاهش جرم داشته باشد، چنانچه گشتهای پیاده واقعاً به انجام رسد. اینكه آیا گشت پیاده واقعاً در تحقیقات و مطالعاتی كه بر می شمریم به انجام رسیده است یا خیر، تا حد زیادی نامعلوم است. تنها راه حل برای معضل مزبور سرمایه گذاری فزاینده در زمینه تحقیقات پلیس و نیز منابع عظیم برای سنجش آن چیزی است كه پلیس واقعاً انجام می دهد و زمان و مكانی كه آن را به انجام می رساند. تنها پس از آن می توان تفاوت میان برنامه هایی كه كاربردی ندارند و برنامه هایی كه فقط اجرا نمی شوند، را بیان كرد. ارزیابیهای علمی: این بخش آزمونهای گزارش شده هر یك از فرضیات را بررسی كرده و تفسیر می كند. در این مبحث تلاش شده است هم نمره علمی تحقیقات مختلف و هم تعداد تحقیقاتی كه به یك نتیجه رسیده اند را در هم ادغام كند. بحث مفصل تر برای برخی یافته های اصلی ارایه گردیده تا شواهد و مدارك را به گونه ای روشن تر با فرضیات پیوند دهد. كار عمده در طول این بخش موفقیت یا ناكامی فزاینده تحقیقات در ارایه نظریات رقیب در تلاش برای ارایه آزمون پایانی هر یك از فرضیات است. تعداد مأموران پلیس: وقتی به تأثیر تعداد مأموران پلیس بر كاهش جرم می پردازیم، نیاز است به دو پرسش پاسخ دهیم. اولین مورد شامل تأثیر قطعی پلیس است؛ اینكه ایا در صورتی s پلیس نداشتیم با جنایات بیشتری روبرو بودیم یا خیر؟ پرسش دوم در خصوص تأثیر حاشیه ای افزایش پلیس، بیشتر معطوف به نیروی پلیس موجود است؟ اینكه آیا افزایش پلیس بیشتر تأثیر پیشگیری از وقوع جرم اضافی در بر دارد یا خیر؛ چیزی بیش از آنچه ما تا كنون با در اختیار داشتن یك نهاد در فصل ما می توانیم به واسطه مقایسه شهرها با وضعیت قبل از الحاق نیروهای پلیس یا كاهش آنان به پرسش اول پاسخ گوییم. از آنجائیكه هیچ مثالی از كلان شهرهای توسعه یافته بدون نهاد پلیس كه دفعتاً یك نهاد پلیس ایجاد كرده باشند، در دست نیست، پاسخ به این پرسش را باید با استفاده از دیگر مقایسات نیز جست و جو نمود. مثالهای متعددی از اعتصاب مأموران پلیس وجود دارد. تحلیل سطوح جرم پیش از اعتصابات، در طی آنها و بعد از آنها می تواند نشان دهنده تأثیر نهادهای پلیس بر جرم و جنایت باشد. بخش بالای نمودار 1-8 نشان می دهد هنگامیكه اعتصاب پلیس از لحاظ سنجش و طراحی ضعیف باشد، نشان دهنده تأثیر آزمایش طبیعی مزبور است: نرخ جرم به سرعت بالا می رود. قوی ترین طرح، تحقیق مالكین و تاكالا (1980) از جنایت در هلیسنكی قبل و در طی اعتصاب پلیس است. برآوردهای هلیسنكی شامل مشاهده نظام مند تعداد دعواها در اماكن عمومی و نیز موارد اضطراری مربوط به جراحات ناشی از حمله است. هر دو مقدار به رغم وجود سرمای سخت زمستان به گونه قابل ملاحظه ای در طی اعتصاب افزایش یافتند. تنها مدرك ظاهراً متضاد در خصوص نتیجه گیری مزبور تحقیق پوهل (1983) از جنایات در سوابق پلیس در یازده اعتصاب پلیس آمریكا است كه 89% دوره «اعتصاب» در تحلیل شامل روزهای غیر اعتصابی می شد. هم مقدار و هم تعریف دوره اعتصاب كه گونه ای ناامید كننده رابط علی مطلوبی را به هم زده و سبب شد كه تحقیق با نتایج حاصله از مدارك مستحكم تر نامرتبط از آب درآید. هیچ یك از یافته های اعتصاب، گروههای مقایسه ای در برندارند، بنابراین در تئوری ممكن است جرایمی به گونه ای چشمگیر در طی دوره اعتصاب افزایش یابند. حتی بدون آنكه اعتصابی در كار باشد. اندازه های قابل ملاحظه برخی افزایشها تا حد زیادی از تغییرات روزمره در جنایت در شهرهای بزرگ پیشی می گیرند. برای مثال، در طی اعتصاب پلیس مونترال در سال 1969 میزان سرقت از بانكها پنجاه برابر و دزدیهای تجاری چهارده برابر بیش از حد میانگین بود، (كلارك؛ 1969) بنابراین علیرغم طرح تحقیق ضعیف، اندازه بالای تأثیر نشان دهنده این است كه ؟ نیروی پلیس می تواند سبب شود جرم افزایش یابد. جدول مأموران هر چند این مسئله كه آیا افزایش افسران بیشتر به تعداد بالای نیروهای كنونی پلیس سبب كاهش جرم می شود تا حدی روشن نیست (نیمه دوم جدول 1-8)، مطالعات تأثیرات جنبی پلیس و جرم از مجموعه ای دشواریها متأثرند. اولاً، نه تنها پلیس بیشتر سبب كاهش جرم می شود، بلكه ممكن است انتظار رود كه جرایم بیشتر است كه منجر به استخدام پلیس بیشتر می گردد. مشكل دوم، نظم موقت است. هنگام مقایسه شهرها با سطوح بالا و پایین مراقبت پلیسی، ما نمی دانیم كه آیا افزایش پلیس در شهرهایی با تعداد پلیس بیشتر از سطوح كنونی جرایم آنها پیشی می گیرد یا مقدم بر آنهاست. در نهایت خطای اندازه گیری بسیاری در آمار مأموران پلیس و نیز در نرخ جرایم وجود دارد، (ژاك و مك گویر، 2000) جرم شناسان طی بیست و پنج سال كوشیده اند كه به این پرسش پاسخ دهند و نتیجه ثابتی تا كنون حاصل نیامده است. با مرور 36 تحقیق مرتبط كه اغلب آنها در طرح تحقیق خود دچار ضعف هستند، در می یابیم كه شواهد اندكی وجود دارد كه پلیس بیشتر جرایم را كاهش می دهد (مارول و مودی، 1996). بررسی اخیر 27 تحقیق در خصوص تأثیر تعداد مأموران پلیس بر جرایم خشونت بار (شامل 9 تحقیق كه توسط مارول و مودی بررسی نشده است، نتایج مشابهی را به دست می دهند (اك و مگویر، 2000) یافته های منتشر شده اخیر توسط مارول و مودی (1996)، لویت (1997) می كوشند كه به مشكل هم زمانی از طریق استفاده از الگوسازی مجموعه های زمانی مختلف بپردازند. آنها به بهترین شكل نتایج مختلط تأثیرات جنسی تعداد پلیس بر جرم را نشان می دهند. دو دلیل وجود دارد كه درك، یافته های اخیر را مشكل می كند. اولاً، تاریخچه تحقیق در خصوص مسأله مزبور نشان دهنده نوسان میان یافته های تأثیر كاهش جرم جانبی و عدم تأثیر بوده است چنانكه محققان از الگوسازی آماری پیچیده تری استفاده كند. ثابت شده است مدلهای مزبور نسبت به روشی كه تحلیل آماری در پیش گرفته است و متغیرهایی كه در تحلیل مورد استفاده قرار گرفته اند، بسیار حساس بوده است. از آنجائیكه تحقیقات مداوماً نتایج مشابهی را به دست می دهند، حتی هنگامیكه روشها و متغیرهای الگوسازی متفاوتی مورد استفاده قرار می گیرند، هیچ دلیلی وجود ندارد باور كنیم چنین نوسانهایی ادامه نخواهند یافت. دوم آنكه، بدونیك سازوكار منسجم و مفصل كه نشان دهد چگونه تعداد ؟؟ پلیس به معنای كاهش جرم است و كنترل شیوه ای كه چنین افسرانی مورد استفاده قرار می گیرند، هیچ راه راضی كننده ای برای تفسیر و تعبیر هماهنگی آماری میان تعداد پلیس و تعداد جرایم وجود ندارد. تحلیل مارول و مودی (1996 ، ص 632)نوعی توصیه وسوسه كننده ارائه می دهد كه چگونه تعدد می تواند به معنی پیشگیری از جرم باشد. تحقیق آنان در برگیرنده آزمون فرضیه است به این ترتیب كه مزایای پیشگیری به كارگیری مأموران پلیس بیشتر در شهرهایی با جرم و جنایت بالاتر بیشتر از كل كشور است. تحلیل برآورد می كند به ازای هر پلیس اضافی كه در یك شهر بزرگ به نیروی پلیس ملحق می شود، هر ساله از 24 مورد جنایت و جرم جلوگیری می شود. به ازای هر مأمور كه در هر جایی در یك ایالت به كار گمارده می شود، تنها از چهار مورد ارتكاب جرم جلوگیری می شود. به طور میانگین، ایالات نرخ جرم پایین تری نسبت به شهرهای بزرگ دارند، (بالای دویست و پنجاه هزار نفر جمعیت) در سال 1995 نرخ جرایم به ازای صد هزار در شهرهای بزرگ 8563 مورد در مقایسه با 5624 مورد در هر صدهزار در تمامی نهادهای پلیس بود . برآورد مارول و مودی نشان می دهد به ازای هر مأمور پلیس اضافی جرایم شش برابر در شهرها بیشتر از تمامی اماكن به صورت میانگین پیشگیری می شود. نتیجه مزبور با دیگر یافته های مطالعاتی یك است كه به كارگیری مأموران بیشتر در مناطق و اماكنی كه تناوب جرم بالاتری دارند بسیار موثرتر از مأموران پلیس اضافی در مناطق و اماكن با نرخ جرم پایین است. اگر شهرهای بزرگتر مأموران پلیس خود را در مناطق با جرایم بالا بگمارند، چرا كه مأموران مزبور مناطقی با میزان جرم بالاتر برای گشت زنی دارند، این مسئله یافته های مارول و مودی را تبیین خواهد نمود. همچنین این مسأله بدین معناست كه بحث كارایی جنبی را نمی توان از كارایی راهبردهای اعزام پلیس جدا نمود. به طور خلاصه، چنانچه تعداد نیروهای پلیس در فهرست حقوق بگیران مطرح باشد، تنها هنگامی مهم است كه پلیس بیشتر در مناطقی كه جرم بیشتر وجود دارد مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین دلیل كارایی مطلق پلیس نیست، ولی منسجم است: نهادهای پلیس نوعی اثر پیشگیری از جرم دارند. دلیل كارایی جنبی افزودن مأموران پلیس به نهادهای پلیس در فقدان شاخصهای مشخص آنچه باید انجام دهند و جایی كه باید انجام وظیفه كنند، خواه ناخواه ضعیف و ناهماهنگ است. واكنش سریع به درخواستهای اضطراری: نظریه ای مهم در خصوص مزایای پیشگیری از جرم به كارگیری مأموران پلیس بیشتر این است كه این مسئله زمان واكنش پلیس را كاهش می هد. تحقیق بر روی نظریه مزبور نمونه ای عالی از این مورد است كه چگونه می توان از نتایج تحقیق با سطوح بسیار متفاوت قدرت علم نتایج متفاوتی به دست آورد. مطالعات اولیه فرضیه زمان واكنش حمایت گسترده ای به دست آورد كه نشان می دهد كاستن از زمان واكنش می تواند منجر به دستگیری مجرمان بیشتری گردد. تصمیم فرضیه مزبور به راهبرد امور پلیسی شامل توسعه و تحول نظامهای درخواست اضطراری (911) به ارتباط سریع قربانی با مأمور مخابرات پلیس و به كارگیری پلیس بیشتر در سراسر كشور در اوایل دهه 1970 به منظور كاهش زمان واكنش میانگین و جلوگیری از وقوع جرم از طریق اطمینان بازداشت وسیع تر می گردید. تنها تحلیل واكنش زمانی ان آی جی (NIJ) در سال 1977 در كانزاس لیستی و همانند سازیهای ان آی جی در چهار شهر دیگر راهبرد مزبور را به چالش كشانده و راه را بر راه حلهای جایگزین متمركزتری شود (گلدشتاین، 1979).آزمون اولیه فرضیه بر پایه طرح تحقیق ضعیفی استوار بود كه شامل نمونه گیری غیر تصادفی از 265واكنش پلیس به درخواستهای شهروندان توسط اداره پلیس لوس آنجلس می گردید (ایزاكس، 1967) (جدول 2-8). تحقیق دیگری كه در سیاتل انجام گردید نتایج آن را تأیید نمود (كلاسون و شانگ، 1977): با كاهش زمان رسیدن پلیس به صحنه، احتمال دستگیری در هر واكنش پلیس افزایش می یابد. دو تحقیق دیگر (برون، 1974؛ هالیدی، 1974 و چایكن، 1978) در یافتن الگوی مزبور ناكام ماندند شاید به این دلیل كه مثلاً چایكن (1978 ، ص 130) مشاهده می كند كه به ازای زمانهای بیش از سه دقیقه، نمودارها ضرورتاً خطی هستند و بنابراین مقدار قابل ملاحظه ای داده به ازای واكنشهای كمتر از سه دقیقه مورد نیاز است تا تأثیری مشاهده گردد. تحلیل زمان واكنش كانزاس سیتی (1977) رویكردی بسیار نظام مندتر در خصوص این مسئله برگزید. گام اول آن تقسیم جرایم به «مشاركت» قربانی – مجرم (سرقت مقرون به آزار، حمله، تجاوز به عنف) و «كشف» پس از ارتكاب جرم (برای مثال، سرقت اموال، سرقت خودرو، است. سپس تحلیل زمان واكنش را بر جرایم مشاركتی متمركز می كند، مجرمان در زمان كشف جرم در صحنه حاضر نیستند. سپس تحلیل زمان واكنش جرم مشاركتی را به سه دوره زمانی تقسیم می كند: شروع جرم و تماس با پلیس (زمان گزارش)، دریافت درخواست كمك توسط پلیس برای اعزام نیرو (زمان اعزام) و (زمان رسیدن)، پلیس از مرحله زمان اعزام تا رسین به صحنه. تحقیق كانزاس سیستمی (1977 ، جلد 2، ص 39) با استفاده از روشهای مشاهده نظام مند و مصاحبه با قربانیان دریافت هنگامی كه زمان از نه دقیقه فراتر رود و هیچ رابطه ای میان احتمال بازداشت مرتبط با واكنش و زمان گزارش وجود ندارد. میانگین زمان گزارش برای جرایم مشاركتی 41 دقیقه است (كا سی پی دی [KCPD] ، 1977، جلد 2، ص 3 جدول 3-1 روسای پلیس در گردهمایی تحقیقات اجرایی پلیس به «ان آی جی» گفتند گمان نمی كنند شهروندان در جوامع خود برای تماس با پلیس تعلل ورزند. ان آی جی با اعزام شركت كنندگان در محفل مزبور برای همانند سازی مولفه گزارش – شهروندی تحلیل زمان واكنش در چهار شهر دیگر واكنش نشان داد. بالغ بر چهار هزار مصاحبه در مورد سه هزار و سیصد جرم «مشاركتی» پشتیبان مناسبی برای یافته های تحلیل زمان واكنش كانزاس سیستمی فراهم آورد. (اسپلمان و برون، 1981) احتمال بازداشت در مورد جرایم شدید، توسط قربانیان كشف می گردیدند. در خصوص 25 درصدی كه مستقیماً قربانیان را شامل می شدند، تقریباً نیمی 5 دقیقه یا بیشتر پس از انجام جنایت و جرم گزارش می گردیدند. یافته ها در تمامی شهرها هماهنگ بوده و شامل یك شهر با سیستم 911 و سه شهر فاقد سیستم مزبور بود. این نتیجه كه زمان واكنش كاهش یافته، جنایت را كاهش نخواهد داد، بر شواهد مستدل ولی غیر مستقیم استوار است. بنابراین توجیه نظری و تجربی برای چنین آزمون پرهزینه ای وجود ندارد. با در نظر گرفتن شاهد مستحكم تأخیرات شهروندی در گزارش جرایم مشاركتی و نسبت اندك جرایم شدید كه مشاركت قربانی- مجرم مستقیم را تصویر می كند، آزمونهای بیشتر نظریه مزبور به نظر اتلاف هزینه است. هزینه مزبور بهتر است در زمینه ارتباط دادن یافته ها به عموم هزینه گردد كه هنوز الویت بیشتری بر زمان رسیدن پلیس برای امنیت عمومی قائل است. (ثرمان، 1995) گشتهای تصادفی: نظریه مهم دیگر در خصوص مزایای پلیس بیشتر آن است كه آنها می توانند گشتهای تصادفی بیشتری را انجام دهند. جدول 3-8 شواهد لازم برای فرضیه تعدد پلیس كه در الگوهای گشت تصادفی یا هدایت نشده درون شهرها مورد آزمون قرار گرفته را به صورت خلاصه شرح می دهد. جدول نشان دهنده شواهد اندك عدم تأثیر تغییرات متوسط در تعدد یا روش گشتی هاست. مشهورترین آزمون فرضیه گشتی پیشگیرانه تصادفی، آزمایش گشتی پیشگیرانه كانزاس سستی (كلینگ، 1974) است كه برخی دشواریها در آزمودن ادعای مزبور را آشكار می كند. در آزمایش مزبور عنوان شد میزان حضور گشتی برای یك سال در سه گروه كه هر یك پنج گشتی تصادفاً تعیین شده داشتند را تغییر داده و با استفاده از سوابق رسمی آنها را مورد بررسی قرار داده است. نتایج آزمایش نشان دهنده عدم وجود تفاوتهای عمده آماری در جرایم به ازای سه گروه مزبور بود. بسیاریاز جرم شناسان با استفاده از آزمایش مزبور نتیجه گرفتند كه افزایش حضور گشتی در یك شهر بزرگ هیچ تأثیر پیشگیرانه ای ندارد، چرا كه در این شهرها تراكم جرایم، گشتی اضافی را مبدل به قطره ای كوچك در یك سطل بزرگ می كند، (فلسن ، 1994). با این همه، به دلیل ناكامی در اندازه گیری تفاوتهای واقعی تراكم گشتی و فقدان احتمالی آن، قدرت آماری نامناسب برای تشخیص درصد بالای تفاوتها در جرایم و ناكامی آن در تعیین میزان گشتی تصادفی این آزمایش مورد انتقاد قرار گرفته است. در هیچ یك از تحقیقات نمی توان ناكامیهای اجرایی را از ناكامیهای تأثیر جدا كرد. هیچ مشاهده نظام مندی برای اندازه گیری تعداد ساعات گشتی واقعاً انجام نگرفت. هیچ شاخصی غیر مستقیم زمان گشتی در خیابان مانند گزارش كار مأموران پلیس برای برآورد میزان حضور گشتی مورد تجزیه و تحلیل قرار نگرفت. سرمایه گذاری بیشتری در اندازه گیری مقدار گشتی پلیس قابل مشاهده انجام گیرد، بخش ما از تأثیرات آن مشروط خواهد بود. همچنین این نظریه باید ناكامیهای احتمالی اجرایی را با ناكامیهای احتمالی تأثیر تركیب كند تا برنامه های خوبی به مرحله اجرا درآید. به هر روی، شواهد اندكی وجود دارد كه تغییر در تعداد افسران گشتی در حوزه های گشت تأثیر قابل اندازه گیری و یكپارچه ای بر جرم و جنایت دارد. نتایج مزبور با مطالعات غیر تجربی از روش جنبی افزودن پلیس بیشتر به نیروهای پلیس موجود هم خوانی دارند. همانطور كه خواهیم دید، محلی كه افسران اعزام می شوند و كاری كه می كنند بسیار مهمتر از تعداد افرادی است كه برای هر حوزه گشتی تعیین می گردند. گشتی های هدایت شده: شواهد حاصل از فرضیه گشت های هدایت شده برای پیشگیری از وقوع جرایم، از لحاظ علمی قوی تر (در دو آزمون) و از لحاظ بار استدلالی بسیار منسجم تر از فرضیه گشت تصادفی است. تحقیقات برای اینكه در این دسته بندی جای گیرند باید خاطرنشان می كردند كه به نوعی بر محلها، زمانها و اماكن بر جرم و جنایت متمركز گردیده اند. برای مثال، در تحقیق شهر نیویورك (پرس، 1971، ص 94) (جدول 4-1) حوزه آزمون، منطقه ای با سرقت بالا بود و سه برابر بیش از گروههای پنج منطقه در آزمایش كانزاسیستی در هفته سرقت در آن رخ می داد. هر هشت آزمایش گزارش شده فرضیه گشت هدایت شده نشان دهنده كاهش جرم در واكنش به حضور بیشتر گشتی است. تأثیرات پیشگیری از جرم گشتی اضافی در ماشینهای پلیس در نقاط با میزان جرایم بالا به ویژه در دو طرح تحقیق بسیار متفاوت قابل مشاهده است كه آزمایش تست های پیشگیرانه كانزاس سیستی موقت و فضایی است، اداره پلیس مینه پلیس (ام پی دی) تمامی نیروی گشت خود در سال 9-1981 را واداشت الگوی گشتی های هدایت شده در كانونهای بحران در طی زمانهای بحرانی را مورد آزمون قرار دهند. ام پی دی با رضایت شورای شهر به گونه ای قابل ملاحظه گشتی ها در مناطق كم حجم را كاهش داد تا در هر روز دو تا سه ساعت گشت اضافه در خلال ساعات جرم خیز در پنجاه و پنج كانون بحران خیابانی فراهم شود. كانونهای مزبور به صورت تصادفی برای گشت های اضافه و از میان فهرستی مشتمل بر صد و ده منطقه جرم خیز انتخاب گردیدند و به وضوح از یكدیگر جدا بودند (بورگر، پتروسینو و كوهن، 1995). هم كانون های بحران تحت گشت و بدون گشت توسط محققان مستقل و در طول یك سال و در خلال هفت هزار ساعت مشاهده تصادفی مورد آزمون و مشاهده قرار گرفتند. ناظران هر دقیقه از 24183 مورد حضور پلیس در كانونهای بحران و 4014 عمل مجرمانه و بی نظمی مشاهده شده را ثبت كردند. (كوپر، 1995، ص 656). جدول 5-1 گشت های هدایت شدههر چه حضور گشتی در كانونهای بحران و زمانهای بحرانی عمل مجرمانه دقیق تر متمركز گردد، جرم كمتری در آن زمانها و مكانها رخ خواهد داد. تحلیل كوپر از اداره گشت كانونهای بحران مینه پلیس، رابطه ای بسیار قوی میان طول حضور پلیس گشت (با میانگین 14دقیقه) و مقدار زمانی كه كانونهای بحران پس از ترك صحنه توسط پلیس عاری از جرم بودند، یافت. هر چه پلیس قبل از ترك صحنه بیشتر می ماند، مدت زمان اولین جرم (تخلف) پس از آنكه آنها آنجا را ترك، بیشتر بود. رابطه مزبور به ازای هر دقیقه اضافی حضور پلیس از یك تا پانزده دقیقه برقرار بود و پس از آن رابطه معكوس می گردید. بنابراین، منحنی كویر در داده مینه پلیس خاكی از آن است كه طول بهینه بازدید گشتی پلیس از كانون بحران به منظور جلوگیری از جرم در حدود پانزده دقیقه است. تحلیل همبستگی كوپر از تمامی حضورهای مشاهده شده پلیس مناطق جرم خیز با گشتی اضافی و بدون گشتی اضافی با نتایج شرمان و ویسبورد از دو گروه هماهنگ است. تحلیل تجربی دریافت كه در گروه با گشتی اضافی، حضور گشتی تقریباً دو برابر و میزان جرم نصف گروه بدون گشتی اضافی بود. داده شهود نشان داد كه جرم یا بی نظمی در 4% تمامی دقایق مورد مشاهده گروه كنترل در مقایسه با 2% گروه آزمایش وجود داشت (شرمان و ویسبورد، 1995، ص 64). نقطه ناقص یافته های مزبور این است كه جرم به راحتی ممكن است به جاهای دیگر منتقل گردد. بنابراین كاهش جرم در یك شهر را می توان بر این مبنا كه ممكن است جنایتكاران مجرمان بر حوزه های قضایی دیگری متمركز شده باشند، به چالش كشید. نه شواهد تجربی و نه نظریه چنین بدبینی جهان شمولی را تأیید نمی كنند. (لاك، 1993) نظریه فعالیت روزمره (كوهن و فلسن، 1979 ؛ فلسن، 1994) اظهار می دارد كه جنایت در مكانها و زمانهای معینی اتفاق می افتد و بنابراین تنها تعداد محدودیتی بدیل یا جایگزین برای مجرمان وجود دارد. این بدان معناست كه مكان ارتكاب تغییر كند، به دیگر نقاط و كانونهای بحران منتقل خواهد شد. استدلال مزبور همچنان با تحلیل گروهی مقایسه ای – تجربی و با فرض تعداد رو به افزایش درخواستها در سال مورد آزمایش نسبت به سال پایه هماهنگ است. اما استدلال فوق به تبیین تحلیل تقاطعی كوپر از تأثیرات حضور بیشتر گشت پلر بر نرخ جرم و جنایت پس از گشت نمی پردازد. فریتیش، كاتی و تایلور (1999) عقیده تمركز بر میزان توجه پلیس را بیش از پیش تبیین كردند. آنان كارایی گشت زنی گسترده برای سركوب خشونت گروههای خلافكار را بررسی نمودند. آنها نتایج قبل و بعد برای پنج منطقه با خشونت گروهی بالا كه گشت به آنها اعزام شد، را با پنج منطقه كه هیچ گشت اضافی دریافت نكردند مورد مقایسه قرار دادند. مناطق هدف، جرم است درصد بیش از مناطق كنترل كاهش گشتهای گسترده برای اجرای موارد نقض منع آور شد و فرار از مدرسه مورد استفاده قرار گرفتند. دو منطقه هدف با پایین ترین كاهش (از لحاظ آماری مهم نیست)، گشتهای گسترده غیر هدایت شده به محل اعزام كردند. نویسندگان دریافتند كه تنها جابجایی قضایی اندكی صورت گرفته است. نتایج مزبور حاكی از آن است تمركز گشتهای هدایت شده بر مناطق جرم خیز موارد خلاق است، اما چنانچه افسران از تاكتیكهایی استفاده كنند كه به مشكلات خاص بپردازند، این كار حتی مفیدتر و مولدتر خواهد بود. (رجوع كنید به امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله)، خلاصه، هنگامی كه پشتیبانی تجربی بسیار اندكی برای كارایی افزودن پلیس بیشتر وجود دارد، حمایت علمی محكم تر و منسجم تری از تمركز پلیس بر مناطق و زمانهایی كه بیشترین احتمال وقوع جرم در آنان وجود دارد، به میان می آید. گشت زنی در مناطقی با میزان جرایم كم، احتمالاً ایمنی را بهبود نخواهد بخشید، اما گشت زنی بیشتر در اماكنی با میزان جرایم بالا ممكن است متمركز واقع گردد. بازداشتهای واكنشی: ادله و مدارك در حمایت از نظریه بازداشت واكنشی هم در سطح فردی و هم اجتماعی تحلیل بسیار ناامید كننده است. در زمینه بازدارندگی عمومی، آزمونها تماماً بالنسبته ضعیف و عموماً برای نوجوانان منفی و برای دو گروه متفاوت مهاجمان خانگی بیكار و شاغل متضاد و متناقض هستند. ادله و شواهد علمی برای مورد دوم در زمره محكم ترین شواهد موجود در ادبیات پلیس هستند، در حالیكه شواهد در خصوص جوانان بسیار سست تر و اندك تر است. در كل، نتایج مزبور نشانه واضحی از پیچیدگی تأثیرات پلیس بر جرایم است. (جدول 5-8) ادله و شواهد در خصوص تأثیرات بازدارنده عمومی بازداشتهای واكنشی، بر پایه تحلیلهای مرتبط با نظم موقت با بدون نظم مزبور استوارند. شواهد مزبور پیچیده هستند كه زیرا تأثیرات بازداشت تنها در میان شهرهایی با كمتر از ده هزار نفر جمعیت مشهود هستند. یافته های گرین برگ، كسلر و لوگان (1979) و گرین برگ و كسلر (1987) از عدم وجود تأثیرات بازدارنده در شهرهای بزرگ سئوالی جدی در خصوص ادعای ساده بازدارندگی كلی بر می انگیزد. در اینجا نیز بدون تمركز بازداشتها بر اشخاص یا اماكن جرم خیز، تأثیرات سطوح بازداشت بالاتر ممكن است در عدم توجه به بسیاری عوامل كه سبب بروز جرم می شوند، ناكام بماند. شواهد سطح فردی تأثیرات جرم شناختی بازداشتهای نوجوانان تماماً طولی است، اما تنها یكی از مطالعات آزمایش تصادفی است (كلین، 1986). دیگر مطالعات مشاهدات طبیعی تفاوت در ارتكاب جرم گزارش شده توسط خود شخص قبل و بعد از آن است كه مجرمان بزهكار دستگیر شدند. تحقیقات مزبور به گونه ای مناسب فرضیات رقیب را كنترل نمی كنند كه در آنها عوامل یكسان منجر می شوند جوانان دستگیر شده نیز سطح بالاتری از ارتكاب جرم را تكرار نمایند. اتهام رسمی جوانان در زندان پلیس را به نوعی احتمال مساوی در دیگر پرونده ها تعمیم دهد . با در نظر گرفتن اینكه ویژگیهای نوجوانان نسبتاً ثابت هستند به كلین دریافت هر چه روند رسیدگی به پرونده مظنون نوجوان قانونی تر باشد، نرخ اعتیاد به ارتكاب جرم رسمی بیشتر است: با تفسیر نتایج مزبور،لازم است به یاد داشت بسیاری از بازداشتهای نوجوانان در اثر جرایم نسبتاً خفیف صورت می گیرد و اینكه اغلب نوجوانان كه یك بار با پلیس سروكار داشته اند، هرگز مورد دیگری نداشته اند (ولفگانگ، فیلگو و سلین، 1972) . بنابراین، اینكه در یك سطح خاص برخی جوانان را برای چنین جرایمی بازداشت كرده و برخی دیگر را رها كنیم، ممكن است از لحاظ روند رسیدگی ناعادلانه یا اختیاری و خودسرانه باشد. مدارك در خصوص تأثیرات بازداشت برای خشونت خانوادگی در شهرهای مختلف متضاد است، اما در قالب ویژگیهای بازداشت شده هماهنگ است. در حالی كه آزمایش برخی شواهد در خصوص تأثیرات بازدارنده بازداشت را تأیید كرده اند (شرمان و برك، 1984؛ پت ، هامیلتون و آ‹ان 1991 ؛ برك 1992)، سه آزمایش دیگر به برخی شواهد دست یافته اند كه نشان می دهد دستگیری و بازداشت، فراوانی ارتكاب جرم كشف شده از لحاظ رسمی را افزایش می دهد. تمامی این چهار آزمایش از ؟؟ آزمایش مزبور كه داده ها با به كارگیری وضعیت مجرم به گونه ای مجزا در آنها تحلیل شده اند، نشان دهنده نتایج هماهنگ و منسجم هستند. دستگیری، ارتكاب جرم مكرر را در میان مظنونان بیكار افزایش می دهد. در حالی كه آن را در میان مظنونان شاغل كاهش می دهد. مارسینیاك (1994) نشان داده است. تفاوت مزبور در سطح سرشماری شده حتی قویتر از سطح فروی است. ادبیاتی وجود دارد كه در خصوص مسایل اندازه گیری داده های مزبور نگرانیهایی را بر می انگیزد. این مورد درباره دیگر مطالعات در ادبیات پلیس عموماً وجود ندارد. هنوز مثال دیگری در ادبیات پلیس در خصوص شش آزمایش مشابه تصادفی با فرضیات آزمون مشابه و طرحهای مشابه وجود ندارد. تحقیقات مزبور نمره روش علمی را به تصویر می كشد دو برابر حداقل تمامی جرم مطالعات و تحقیقات طبقه بندی شده در این فصل می باشد. هماهنگی دستگیری برای جرم ؟؟ بازداشتهای پیشگیرانه: مانند شواهد در خصوص گشت متمركز، دلایل مربوط به فرضیه دستگیری پیشگیرانه متمركز عموماً در طیف وسیعی از تحقیقات و طرحهای تحقیق دارای پشتیبان است. در حالی كه، اغلب تحقیقات نسبتاً در زمینه قدرت علمی متوسط هستند، برخی آزمایشهای كنترل شده تصادفی نیز وجود دارند. به استثنای دستگیریها مربوط به مشكلات مواد مخدر، به نظر می رسد نتایج قابل ملاحظه ای از تمركز منابع محدود دستگیری بر افراد، اماكن، جرایم و زمانهای پرخطر به دست می آید. (حدود شواهد در خصوص افراد پرخطر از دو ارزیابی مستدل از واحدهای پلیس كه بر مجرمان سابقه دار تمركز كردند)، به دست می آید.واحد واشنگتن دی سی مأموران تحقیق پیش از دستگیری را به كار گمارد تا مجرمان را در حین ارتكاب جرم دستگیر كنند و ادله مقداری را افزایش دهند. واحد پلیس فرنیكس مأموران تحقیق و بازپرسان پس از دستگیری را به كار گمارد، با این هدف كه ادله و مدارك و شواهد در آخرین پرونده مجرمان را بر پایه طول و ماهیت سابقه پیشین مجرم بهبود بخشند. هر دو پروژه به منظور افزایش نرخ پایه مجرمان هدف طراحی شده بود و هر دو موفق بودند. اینكه مجرمان چقدر فعال یا حدی بودند مسأله ای مهم در تحقیقات مزبور است كه می تواند تحلیلهای آینده پول سرمایه گذاری شده برای پیشگیری از جرم را تحت الشعاع قرار دهد. دو تحقیق ضعیف تر از نمونه های ملی شهرها برای آزمایش تأثیرات نرخ دستگیری پلیس برای جرایم خفیف سرقت مقرون به آزار استفاده می كنند. (ویلسن وبولاند، 1978 ، سمپسون و كوهن، 1988) هر دو از روشهای چند متغیری برای كنترل تأثیرات برخی از دیگر عوامل كه ممكن است بر نرخ سرقت شهر تأثیرگذار باشند، بهره می گیرند. هر دو در می یابند هر چه نرخ سرانه دستگیری برای قاچاق بیشتر باشد، نرخ سرقت مقرون به آزار كمتر است. یك عامل كنترل ناپذیر در تحلیلهای مزبور تعداد فرصتهای دزدی و سرقت در پیاده روهاست. ممكن است این نوع سرقت در شهرهایی كه استفاده از اتومبیل كمتر است، بالاتر باشد مانند نیویورك سیتی در آن نزدیك به سه درصد جمعیت ایالات متحده اخیراً دچار 12% سرقت گزارش شده گردیده اند از آنجائیكه این تنها نوع جرم است كه نیویورك برای آن بسیار نامتناسب است از آنجایی كه دیگر شهرهای ؟؟ مقررات ترافیكی و سرقت مقرون به آزار وجود داشته باشد، به این معنی كه هر چه تعداد خودروهای سرانه بیشتر باشد، فرصتهای سرقت مقرون به آزار كمتر است. این همان نوع محدودیت در استنباط علّی است كه آزمایشها می توانند بپردازند. شواهد بیشتر آزمایش در خصوص فرضیه مزبور توسط موسسه هووسون و مركز پلیس ایندیانا گزارش گردید افزایشهای قابل ملاحظه در اجرای ترافیك در منطقه با سرقت بالا، سبب كاهش شدید میزان سرقت گردید. (ویس و مك گارل، 1996) ادله در خصوص قلع و قمع مواد مخدر نشان دهنده هیچ كاهش در جرایم خشونت بار پس از آنكه حمله به آنها صورت گرفت و یا در طی آن، نشان نمی دهد. مستدلترین ادله و مدارك، آزمایش تصادفی در حملات به خانه های مواد مخدر است كه در آن جرم در كل ساختمان بلافاصله بعد از حمله كاهش پیدا كرد افت سریع اثر بازدارندگی تنها طی هفت روز كارایی راهبرد حمله محور را كاهش می دهد. تنها حجم بالای سلاحهای ضبط شده و ارتباط احتمالی آن با خشونت مسلحانه در طی دوره طولانی تر نشان دهنده كارایی هزینه بالایی بود. دیگر راهبردهای اجرایی مواد مخدر در بازارهای فضای باز حتی نتایج امیدوار كننده كمتری داشت، به استثنای آزمایش نیوجرسی كه در آن نتیجه اصلی بی نظمی بود نه خشونت. در مقام مقایسه، ادله در خصوص رانندگی در حین مستی، یكی از موفقیتهای بزرگ امور پلیس جهانی است. علیرغم نمرات روش علمی نسبتاً پایین، نمرات نتایج حاصل از ارزیابیهای شبه – آزمایشی دستیگری پیشگیرانه رانندگی در حین مستی نشان دهنده رابطه احتمالی كلی و مطلوبی مستقیم حجم كاری است كه صرف آن می كنند. از آنجایی كه بیشتر مرگ و میرها هر ساله بیش از قتل به واسطه رانندگی در حین مستی رخ می دهند، كارایی هزینه ای نجات افراد از طریق اجرای قوانین «رانندگی تحت تأثیر» ممكن است مهمتر از پیشگیری از قتل باشد. شواهد در خصوص پیشگیری رانندگی در حین مستی بسیار روشن تر از چیزی است كه در خصوص چگونگی پیشگیری پلیس از وقوع قتل می دانیم. به طور کلی، دستگیرهایی پیشگرانه ممکن است در پیشگیری جرم موثر باشد به خصوص هنگامی که به سوی مجرمان سابقه دار هدایت شوند و هنگامی که برای کاهش جراحات و تلفات ناشی از رانندگی در حین مستی مورد استفاده قرار گیرند. دلایل اندکی وجود دارد که آنها قادرند جرایم خشونت بار را کاهش دهند و دلایل مناقشه برانگیز (اما عموماً منفی) وجود دارد دال بر اینکه می توانند فروش مواد مخدر را کاهش دهد. امور پلیسی جامعه محورنتایج آزمونهای موجود فرضیات امور پلیسی جامعه محور در هم ادغام شده اند. (جدول 7- ادله علیه کار این پلیس در سازماندهی جوامع به دیده بانهای محله هماهنگ و نسبتاً قوی هستند. ادله در خصوص مزایای پیشگیری از وقوع جرم با اطلاعات بیشتر که از شهروندان به پلیس منتقل می گردد تنها نکته امید بخش است. دو آزمون پلیس که اطلاعات بیشتر از شهروندان منتقل می کنند هر دو کامل هستند اما به وضوح فرضیه را باطل می کنند. آزمونهای مشروعیت پلیس در این میان از همه نوید بخش تر هستند به خصوص از آنجاییکه به چشم انداز نظری قوی رهنمون می گردند که پشتیبانی تجربی روبه رشدی را حاصل می آورد. یکی از مهمترین یافته های موجود، برای سیاستگذاران و عموم مردم از همه کمتر شناخته شده است. قدیمی ترین و مشهورترین برنامه امور پلیسی جامعه محور، دو مراقبت از حمله از پیشگیری از جرم ناکار آمد است. نتیجه مزبور به واسطه ادله نسبتاً قوی اثبات می گردد؛ شامل آزمایش تصادفی در ؟ پلیس که کوشید برنامه های مراقبت از محله را با مشارکت یا بدون مشارکت پلیس در ماطقی که درخواست کمک نشده بود، سازماندهی نماید. مشکل عمده ای که در برآوردها و ارزیابها هویدا گردید این بود که مناطقی با بالاترین نرخ جرم بیش از هر جایی در مقابل سازماندهی مقاومت می ورزیدند. (هوپ 1995) بسیاری از مردم از میزبانی یا حضور در جلسات اجتماعی امتناع می ورزند، تا حدی به این دلیل که به همسایگان خود اعتماد ندارند. مناطق طبقه متوسط که اعتماد در آنها بالاتر است عموماً جرم کمتری برای شروع داشته و دستیابی به تاثیرات قابل اندازه گیری بر جرم را تقریباً غیر ممکن می گردانند حتی نمی توان برنامه را بر پایه کاهش ترس طبقه متوسط از جرم و فرار از شهر اصلاح نمود چرا که هیچ تاثیر این چنین یافت نگردیده است. در عوض، اسکوگان شواهدی می یابد دال بر اینکه ؟یک برنامه مشهور دیگر برای افزایش ارتباط میان پلیس و عموم ملاقاتهای اجتماعی است. ارزیابی دقیق ان آی جی از پروژه امور پلیس جامعه گرا مادیسون که ملاقاتهای در آن نقش مرکزی را بازی می کرد نشان داد که در میزان جرایم کاهش رخ نداده است. ( دویکف واسکوگان، 1993) رویکردی متفاوت نسبت به ملاقاتهای در شیکاگو بیشتر نوید بخش است، چرا که ملاقاتها به گونه ای دقیق تر بر الگوهای خاص جرم در مناطق تمرکز یافته بود و پلیس باید به مشکلات مزبور می پرداخت در حالیکه، ادله کاهش وقوع جرم برای امور پلیسی جامعه گرا، سبک شیکاگو پیچیده است، جالب است که شیکاگو جوامعی با جرم بالا را برای مشارکت در طرح ملاقاتهای مزبور را بسیج کرده است. بر خلاف طرح مراقبت از محله ملاقاتهای شیکاگو به جای محله های مسکونی در اماکن عمومی برگزار می شد در مناطق تحت پوشش پلیس با بالاترین نرخ جرم، برای تقریباً دو سال بهترین میزان حضور در ملاقاتهای مزبور دیده شده است. یک نوع امور پلیسی جامعه گرا موثر ولی با محبوبیت کمتر بازدیدهای خانه به خانه است که توسط پلیس و در طول روز از مناطق مسکونی انجام می گیرد. بازدیدهای مزیور ممکن است برای جمع آوری اطلاعات برای مثال در خصوص کسانیکه در خیابان اسلحه حمل می کنند باشد.( شرمان، شاو ورگان، 95 )ممکن است بازدیدها برای دادن اطلاعات باشد ، مثلاً اطلاعیه های کاهش دزدی یا توصیه در خصوص اینکه چگونه با خشونت خانوادگی برخورد کنیم (دیویس وتایلویو، 1991) ممکن است بازدیدها تنها برای مصرفی ماموران پلیس محلی به سکنه محلی انجام گیرد تا امور پلیسی بیشتر حالت شخصی به خود بگیرد.(ویکف، 1985) چهار آزمون از هفت آزمون موجود در خصوص بازدیدهای خانه به خانه نشان دهنده ادله نسبتاً قوی پیشگیری بالقوه از وقوع جرم می باشد. در آزمون هوستون که ان آی جی بودجه آن را تامین کرد، رواج کلی تصدی خانگی در منطقه هدف به نحو چشمگیری کاهش یافت. تاثیرات پیگشیری عمدتاً برای سرقت از ماشین و دیگر جرایم خفیف اموال بودند. هر چند در اینجا نیز تاثیر ماتیو قابل ملاحظه ای وجود داشت: مزایای برنامه تا حد زیادی در میان صاحبخانه های سفیدپوست طبقه متوسط متمرکز بود و تقریباً هیچ مزیتی برای آسیاییها، اقلیتهای آفریقایی آمریکایی و اسپانیولیها در برنداشت که در خانه های اجاره ای منطقه هدف زندگی می کردند. (اسکوگان، 1990) ممکن است این صورت باشد که بازدیدهای خانه به خانه در شرایط بسیار خاصی یا انواع معینی از افراد یا مناطق عمل می کند، اما به عنوان راهبرد پیشگیرانه عام غیر موثر و ناکارا است. نیاز است سرمایه گذاری عمده ای در تحقیقات انجام گیرد تا بتوان گفت شرایط خاص مزبور چه می توانند باشند. یک نوع برنامه بسیار محبوبتر یکی از برنامه های بسیار غیر موثرتر نیز هست. باجه های پلیس به اغلب توسط مردم طلب می شود در اکثر مواقع در حلال ساعات کاری مملو از مجموعه ای از ماموران پلیس قسم خورده، نیروهای مردمی که دستمزد دریافت می کنند و داوطلبان است. ادله حاصل از آزمونهای در هوستون، نیوارک و بیرمینگهام (آلاباما) و راوماً نشان دهنده عم تاثیر بر جرم است. در حالی که برخی از برآوردهای مثبت شهروندی وجود دارند، مشکل ازدحام دفاتر پس از بازگشایی می تواند هر نوع مزیت ضد جرم را معکوس کند. افزایش جریان طالاعات از پلیس به عموم به شکل خبر نامه های پلیس مورد آزمون قرار گرفته است. نیوارک و هوستون در آزمایش تصادفی دریافتند خبرنامه ها هیچ تاثیری بر نرخ تصدی، خانه هایی که آنها را دریافت می دارند، ندارند. یافته ها هم در مورد خبرنامه هایی که داده های خاص در برداشتند و هم آنهایی که فاقد داده ها در خصوص جنایات اخیر در جامعه بودند، صادق بود. بهترین رویکرد امور پلیسی جامعه گرا از لحاظ نظری نیز از همه منسجم تر است. بر پایه دو دهه مطالعات دامنه ای و آزمایشگاهی در خصوص روانشناسی اجتماعی و ؟ دادرس طیف وسیعتر از تحقیقات نشان می دهد که مشروعیت پلیس جلوی وقوع جرایم را می گیرد. تایلر (1990) دریافت که رابطه قوی میان مشروعیت پلیس و میل به اطاعت از قانون در میان جامعه نمونه گیری شده بزرگ شهروندان شیکاگو وجود دارد. ارزیابیهای شهروندان از اینکه چگونه پلیس در برخوردهای پیشین با آنها رفتار کرده است میزان سنجش مشروعیت بود. یافته مزبور با آزمایش خانه به خانه هوستون هماهنگ است که در آن ترس شهروندان از پلیس پس از رسوایی گسترده در خصوص ضرب و شتم مرگبار یک مهاجر مکزیکی توسط پلیس به واسطه بازدیدهای خانه به خانه کاهش یافت. ( ویکف، 1985) شیوه امور پلیسی جامعه گرا شیکاگو نیز درمی یابد که بیشتر ین میزان کاهش جرایم سنگین در مناطقی صورت گرفت که تحقیقات نشان داد پلیس در این مناطق نسبت به نگراینهای شهروندان بیش از همه حجا پاسخگو بوده است. قویترین آزمون نظریه مزبور تحلیل پاترنوستر از آزمایش خشونت خانوادگی میلواکی است که وی دریافت ارتکاب مجدد خشونت خانوادگی در میان دستگیر شدگانی که فکر می کردند رفتار پلیس با آنها محترمانه بوده است کمترین میزان را دارا بود. قابلیت مشروعیت پلیس برای پیشگیری از جرم چیزی است که ممکن است امور پلیسی جامعه گرا در ایجاد آن بسیار کارا و موثر باشد؛ اسکوگان ( ص 176 و 1994) شش ارزیابی مراقبت پلیس اجتماعی را مرور کرد و دریافت که هر یک نشان دهنده تصور مثبت یا رو به بهبود از پلیس در مناطق تحت پوشش است. آزمون دو گردهاییهای مسئولیت پذیری اجتماعی استرالیا همچنان در حال انجام است اما نتایج اولیه امیدبخشی را در بردارد. پلیس فدرال استرالیا در کانابرا پایتخت کشور از روند مزبور به عنوان جایگزینی برای تعقیب کیفری نوجوانان استفاده می کند. تنها پرونده هایی که در آنها مجرمان اقرار به اتهام می کنند و قربانیان می خواهند در کنفرانس و گردهمایی حاضر شوند، واجد شرایطند. گردهمایی مجرمان و قربانیان با خانواده ها و دوستانشان توسط یک مامور پلیس آموز شود هدایت می شود که بحث را بر آنچه اتفاقی افتاده است، آسیبی که وارد کرده است و چگونگی جبران آسیب مزبور متمرکز می کند. افسر می کوشد که همه به ویژه قربانیان را مطمئن گرداند اجازه دارند حرفشان را بزنند. برخی اوقات مجرمان عذرخواهی می کنند، ما همیشه توافق در خصوص بازپرداخت هزینه جرم به قربانی حاصل می آید؛ ناکامی در انجام این امر سبب می شود که پرونده تعقیب کیفری به جریان افتد. یافته های اولیه از مصاحبه های بعدی با قربانیان و مجرمان در یک آزمایش تصادفی نشان می دهد که اینکار بسیار احترام برای پلیس و درک از قانون و عدالت را بالا می برد، حال نتیجه هر چه می خواهد باشد ( استرانگ، 1996) ممکن است روش مزبور تاثیرات طولانی مدت از مشروعیت پلیس در منظر نوجوانان بزهکار و خانواده شان داشته باشد که در عوض جرم را کاهش می دهد، کما اینکه در میان مجرمان نوجوان با جرایم خشونت بار در کانبرا و در میان نواجوانان بزهکار متهم به سرقت اموال در ایندیانا پلیس این گونه بود( مک گارل، 2001) نکته جالب در خصوص مدل استرالیایی مراقبت پلیس اجتماعی؟ اجتماعی است که به مناطق جغرافیایی نامشخص کاری ندارد. به علاوه حضار جامعه ای تشکیل می دهند که به واسطه انجام یک عمل جنایی گردهم آمده اند و نگه داشتن مجرم به مدت بیش از یک ساعت در مقابل یک اجتماع روستاوار و توضیح خواستن از وی بهتر از چند دقیقه ایستادن در پیشگاه یک قاضی ناشناس می باشد. از میان تمامی رویکردهای امور پلیسی جامعه گرا که تاکنون امتحان گردیده اند، ممکن است این یکی متمرکزترین تجسم ؟ اجتماع برای پیشگیری از وقوع جرم در آینده را در برداشته باشد. امور پلیسی مبتی بر حل مسئله آزمونهای فرضیه مزبور عموماً مثبت تر از آزمونهای امور پلیسی جامعه گرا هستند. هر چند همانطور که مور (1992) اظهار می دارد، این مساله ممکن است به فرایند گزارش دادن گزینشی مربوط باشد که در آن ناکامیها و شکستها نیامده است. مهمترین مشکل آزمون سازی فرضیه بسیار پربار و پیچیده مزبور این است که این فرضیه ضرورتاً در خصوص خلاقیت، تصور و بینش است. امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله همان طور که کارشناس به تعریف آن می پردازد، خود علم است (شرمان و استرانگ، 1996): طبقه بندی پیش بینی و سبب سازی. از این دیدگاه امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله تمامی دیگر راهبردهای مشروحه در این فصل را در برمی گیرد یعنی مشکل پیشگیری از وقوع جرم باید حل گردد. بخش مزبور برخی ادله در خصوص تلاشهای پلیس برای پیشگیری از وقوع جرم بررسی می کند که در قالب هفت فرضیه پیشین نمی گنجد و روندی علمی برگزیده است که شامل ماموران پلیس در تحلیل الگوهای جرم، تصور و خلق یک عامل مداخله گر و آزمون آن در حوزه مزبور است. (جدول 8-8) ما ارزیابیهای امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله را به دو گروه تقسیم می کنیم. گروه اول مطالعات بر اماکن مشکل دار تمرکز می کند. گروه دوم بر جمع آوری سلاحها به عنوان عامل تسهیل کننده جرم از مجرمان تمرکز می نماید. این دو دسته بندی بازتاب همگرایی پلیس و تفکر جرم شناسانه در خصوص دلایل حوادث جنایی است. در راهبرد مراقبت پلیسی مشکل محور چیزی وجود ندارد که نیازمند استفاده از دو رویکرد مزبور باشد. بسیاری دیگر امکان پذیر هستند. چنانچه امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله بتواند توسعه فن آوری اصلی کار پلیس را با تحقیق علمی و پیشرفت همراه سازد، می توان انتظار داشت که رویکرد آن به پیشگیری از جرم با تکامل دانش مربوط به روابط علمی معلولی جرم ؟ و همراه است. قسمت اعظم کار پلیس مبتنی بر جغرافیا است، بنابراین تعجب برانگیز نیست که پروژه های مبتنی بر حل مسئله اغلب بر کانونهای بحران تمرکز می کنند. تنها با یک استثنا در بقیه موارد آنها شاهد کاهش قابل ملاحظه ای در جرایم هدف در اماکن بودند که در مقایسه با اماکن کنترل مراقبت دریافت نمودند. مورد استثنا آزمایش رکاپ (RECAP) می باشد. در اینجا نیز چهار افسر پلیس قادر نبودند که مجموعه وسیعی از تلاشها را به انجام برسانند تا قربانیان و مجرمان بالقوه را در 250 آدرس هدف از هم جدا سازند. وای ام سی ای (YMCA) از محدود ساختن دسترسی به لابی خود در خلال ساعات شب امتناع ورزید، کتابخانه عمومی از ایجاد ممنوعیت برای افراد مست خودداری کرد، مقامات پناهگاه عمومی قادر نبودند الکی های جوان را از همسایگانشان تفکیک کنند و صاحبخانه های در مقابل تلاشها برای بیرون کردن فروشندگان مواد مخدر مقاومت ورزیدند. (شرمان، 1990 برگر، 1994) ؟مطالعات موردی حل مشکل مکان محور عموماً نشان می دهد که وراخلات با صاحبخانه ها می تواند موثر باشد چنانچه پلیس تهدیدات درمان مدنی را به کار نبرد. ( فصل هفت) در اینجا نیز بدون برآورد دقیق تر ساعات و ماهیت عملکرد حل مشکل پلیس، تمایز ناکامیها برای اجرای حل مشکل از ناکامیهای تلاشهای حل مشکل برای پیشگیری از جرم دشوار خواهد بود. ادله در خصوص حمل سلاح نیز محکم و مستدل است. در آزمایش سلاح کانزاس سیتی توسط ان آی جی، پلیس اجرای ترافیک و تحقیقات حوزه ای را بر کانونهای بحران جرم مسلحانه و در خلال ساعات بحران متمرکز نمود. ( شرمان، شاو ورگان، 1995) با آموزش ویژه در زمینه کشف سلاحهای مخفی شده و در حال حمل، پلیس بر ضیط سلاحهای غیر مجاز تمرکز نمود. ضبط سلاح در منطقه هدف به 60 درصد رسید و جرایم مسلحانه تا 49 درصد کاهش یافت. منطقه ای مشابه در نقطه ای متفاوت از شهر نشان دهنده هیچ تغییری در سلاحهای ضبط شده یا جرایم مسلحانه نبود. در بوستون، پلیس از مجموعه ای از راهبردها برای تشویق نوجوانان به خصوص اعضای گروههای بزهکار به عدم حمل سلاح در اماکن عمومی استفاده نمود. ادله کیفی پروژه ای آی جی حاکی از آن است که حمل سلاح توسط گروههای پر خطر به گونه ای قابل ملاحظه کاهش یافته است، در عین حال ادله کیفی اولیه نشان دهنده از میان رفتن قتل مسلحانه در میان جوانان است (کندی، پیل و براگا 1996) ر زایندیانا پولیس تلاشهای فزاینده برای جمع آوری اسلحه از خیابانها، جرایم مسلحانه را نیز کاهش داد. ( مک گارل، 2001) ادله درخصوص تلاشهای حل مشکل متمرکز بر الکل و روسپگیری نیز امیدوار کننده بوده و در فصل هفت در مباحث مربوط به میخانه ها، بارها و معابر اولیه گردید. به طور خلاصه می توان اظهار داشت ادله و مدارک قابل توجهی بر پایه ارزیابیها قوی وجود دارند دال بر اینکه امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله راهی موثر برای کاهش جرم است. ادله و مدارک موجود بر حل مشکل متمرکز بر اماکن یا اسلحه استوار است و ما فاقد ارزیابیهای مشابه پروژه های حل مشکل با استفاده از دیگر رویکردها هستیم. اما اصل ماجرا از لحاظ مفهومی درست و صیح است نتایج:برای تمامی محدودیتهای علمی، ادله نشان دهنده هماهنگی قابل ملاحظه در مورد تعداد فرضیات و برخی نتایج موقت در مورد دیگر فرضیات است. البته کل علم موقتی و مشروط است و طرحها و نظریات تحقیقاتی بهتر الگوهای کشف نشده را هویدا می سازند. اینکه تحقیقات پیشگیری پلیس از جرم به جایی رسیده است که حاوی برخی نتایج قابل ارایه است دستاورد اندکی نیست ادله و مدارک موجود دو نتیجه عمده در خصوص مراقبت پلیسی برای پیشگیری از جرم را تایید می کنند. یکی این است که تاثیرات پلیس بر جرم پیچیده و اغلب تعجب آور است. دیگر اینکه هر چه راهبرد پلیس متمرکزتر باشد، احتمال پیشگیری از جرم بیشتر است. نتیجه اول از یافته ها در خصوص اینکه دستگیریها گهگاه می تواند جرایم را افزایش دهد، اجرای ترافیک می تواند دزدی و جرایم مسلحانه را کاهش دهد، اینکه اثر بازدارندگی بهینه گشتی پلیس ممکن است با 15 دقیقه حضور در ؟ بحران ایجاد گردد، و اینکه اثر پیشگیرانه عمدتاً بدون اصلاح و تجدید نظر در رفتارها و اقدامات پلیس در طول زمان رنگ می بازد، حاصل می آید. نتیجه دوم از ناکامی احتمالی برای دستیابی به پیشگیری از جرم تنها با اضافه کردن پلیس بیشتر یا کاستن از زمان واکنش در هیات اجرایی حاصل می آید. فهرست قابل ملاحظه راهبردها و تاکتیکهای پلیس برای پیشگیری از جرم ادبیات ارزیابی اندک اما روبه رشدی دارد. با استفاده از معیارهای حداقل دو یافته هماهنگ از نمرات روشهای علمی سطح 3 و فراوانی دیگر ادله در تایید همان نتیجه، تحقق نشان می دهد که اقدامات متعددی باید توسط ادله محکم کارایی تایید شده و اقدامات متعددی به واسطه ادله محکم عدم کارایی رد گردند. چند اقدامی موثر است؟ • افزایش گشتی های هدایت شده در کانونهای بحران جرایم در خیابانها • دستگیریهایی پیشگیرانه مجرمان سابقه دار • دستگیریهایی پیشگیرانه رانندگی در حین مستی • دستگیریهایی مظنونان شاغل برای حملات خانگی • امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله چه اقدامی بی ثاتیر است؟ • مراقبت ساختمانی محله ای • دستگیری برخی نوجوانان برای جرایم خفیف • دستگیری مظنونان بیکار بر حملات خانوادگی • دستگیری بازار مواد مخدر • مراقبت پلیسی اجتماعی بدون تمرکز روش بر عوامل خطر بروز جرم• افزودن پلیس بیشتر به شهرها بدون توجه به فعالیت یا ماموریت راهبردهای متعدد دیگری نیز در برآوردن آزمون ادله محکم کارایی قابل تصمیم ناکام می مانند اما به دلیل وجود یافته های دلگرم کننده تحقیق اولیه، سزاوار تحقیق و توسعه بیشتر هستند. آنچه نوید بخش است:• گشتی های اجرای ترافیک پلیس علیه حمل غیر قانونی سلاحهای دستی • امور پلیسی جامعه محور با مشارکت جامعه در الویت • امور پلیسی متمرکز بر توسعه مشروعیت پلیس • حکام دستگیری مظنون غایب در حینی که پلیس به خشونت خانوادگی واکنش نشان می دهد. هر چند بسیاری از موضوعات مهم در این یافته ها موجود نیست. فعالیتهای بازپروری ؟ نوجوانان مانند لینگهای ورزش پلیس همچنان بدون بررسی باقی مانده است. سیستمهای تشخیص هویت اتوماتیک، پایانه های کامپیوتری و مجموعه ای از فن آوریهای جدید که میلیاردها دلار هزینه دارند در خصوص تاثیرشان بر پیشگیری از وقوع جرم بدون بررسی باقی مانده اند. قطعاً انبوهی از کارها برای آزمون فرضیات بیشتر وجود دارند به دلیل فقدان ادله و مدارک علمی موجود در اینجا فهرست نشدند. تلاشهای مشابه ای توسط سامانه حمل و نقل ویکتوریا یا در استرالیا در ترنها، ترامواها و اتوبوسها مورد استفاده قرار گرفت. برنامه ویکتوریا شامل تعمیر سریع و نظافت ابزار آلات تخریب شده تحت نظر و نظارت پلیس بود. کارواسپرینگ (1993) نشان دادند که 45 درصد به موارد استفاده از ترنها اضافه و گزارشات جنایات فردی به 42 درصد کاهش یافت. برنامه جامع پاکسازی دیگری در مورد امور مسئله ساز در پایانه ها توسط فلسون و دانشجویانش (1996) مورد توصیف قرار گرفت. عنوان مقاله آنها که طرح ریزی مجدد برای جهنم بود وضعیتی نیازمند سرعت پایانه اتوبوس بخش پورت را در نیویورک پیشنهاد می کردند. در همان زمان شصت وسه پیشگیری از جرم در پایانه ایجاد شد. این موارد شاکل بستن فضاها، توسعه خرید، نظافت، افزایش امور اجرائی و دیگر معیارها در جهت تغییر وضعیتهایی که وقوع جرم را تسهیل می کردند یا باعث افزایش مشتریان و برخورد بیش از حد آنان با یکدیگر می شدند. اگرچه سرقتها و تهاجمات در ایستگاهها کاهش یافتند این امر در مناطق حوالی نیز رکود کرد. خارج از تلاشهای کنترل ردی جرائم یا انتشار مزایای کنترل جنایت به مناطق مجاور این امور باید به صورت شیوه های موازی در نظر گرفته شوند. بررسیهای سالانه حامیان این موضوع که با پاکسازی در سال 1991 شروع شد کاهشی در بی نظمی و بی نزاکتی ایجاد کرد. تخریب اتوبوسها یکی از دیگر از مشکلات سامانه حمل و نقل است. پویز (1988) چگونگی نصب تلویزیونهای مدار بسته را در بخشی از ناوگان اتوبوسرانی توصیف کرد که باعث کاهش تخریب در همه ناوگان شد. همچنین اطلاعات عمومی در اختیار گروهی که احتمالاً باعث خسارت رساندن می شدند مثل بچه های مدارس قرار گرفت. پویز برای سردر گم کردن متخلفان سعی کرد از این مزیت (تلویزیونهای مدار بسته) در همه اتوبوسهای ناوگان استفاده کند. متاسفانه این ارزیابی به روند مطالعات پس از نصب تلویزیونهای مدار بسته می پردازد. همه سه مورد فعالیتهای پاکسازی سامانه حمل و نقل با افزایش اعمال نفوذ پلیس (مانند دیگر تغییرات) همراه بوده است و این امری غیر ممکن است که اثرات اجرایی تاثیرات پاکسازی را با شواهد حاضر در این ارزیابی ها مجزا بدانیم. کنی (1986) تاثیرات پاسداری از جانب فرشتگان نجات در ایستگاه ها را در قیاس با تغییرات جرایم در ایستگاههای کنترل شده بدون این پاسداری مورد ارزیابی قرار داد. او دریافت که این پاسداریها هیچ برخورد مشخصی با جرایم در ایستگاههای گشت زنی نداشت. شاید این امر به علت پایین بودن میزان جرایم در ایستگاهها بوده است که بتوان به تاثیر آن پی برد. وب ولی کوک (1992) نیز هیچ سندی مبنی بر کاهش وقوع جرم در راههای زیر زمینی لندن به علت حضور فرشتگان نجات نیافتند. آنها دریافتند که نصب تلویزیونهای مدار بسته در ایستگاههای زیرزمینی لندن در مقایسه با ایستگاههای کنترل شده بدون نصب تلویزیون مدار بسته، درصد سرقت را از 11 تا 28 درصد کاهش دادند. 22 ماه در مورد اطلاعات قبل از نصب تلویزیونهای مدار بسته و 26 ماه پس از نصب آنها در ایستگاههای منتخب مورد مقایسه قرار گرفتند. در مجموع ما اطلاعات محدودی درباره چگونگی پیشگیری از بی نزاکتی و جرائم مربوط به حمل و نقل داریم. این امر در بخشی به علت مشکلات دستیابی به طرحیهای با سیستم گسترده و تغییرات جامع است. انتخاب یک سیستم کنترل شده و مجزا کردن تاثیرات پیشگیری چند جانبه امری دشوار است. پاکسازی سریع و تعمیرات متخلفان را از لذت دیدن شعارهای خود محروم کرده و امری موثر است اما در زمینه مدارک مستند و قوی وجود ندارد. دو مورد ارزیابی در مورد حمله به رانندگان اتوبوس شواهدی را فراهم می آورد که نشان می دهند این جرایم را می توان کاهش داد. رشد سرقت از رانندگان اتوبوسها در اواخر دهه 1960 تا اوایل 1970، مقامات نیویورک سیتی را مانند دیگر مقامات شهرهای آمریکا وادار به انتقال صندوقهای پول که هدف اصلی سارقین بودند، کرد. آنها مسافران را وادار به پرداخت مبلغ درست بلیط می کردند و از باز پس گرداندن باقی مانده پول توسط راننده جلوگیری می کردند. بلیط ها (کرایه ها) داخل جعبه های حفاظت شده ای قرار داده میشد. به دنبال این تغییرات چیکن، لاولس واستیونسون ( 1974) 90 درصد کاهش در سرقت از رانندگان اتوبوس را گزارش کردند. موسسه تحقیقاتی استنفورد نتایج مشابهی در نتیجه بررسیخای خود از تاثیرات پرداخت دقیق کرایه و اجرای این سیستم در هجده شهر دیگر را گزارش کرد. اگر نتوان مورد اصلی سرقت را جابجا کرد حداقل میتوان از آن محافظت کرد. یک کمپانی اتوبوس در شمال انگلستان دو روش حفاظتی در مورد رانندگان از تهاجم مسافران را مورد استفاده قرار داد (پونیر و وارن 1986) ابتدا آنها سیستم کرایه را تسهیل کردند اما این امر کمتر باعث حاد شدن مسئله شد. آنها همچنین نرده های محافظی دو راننده اتوبوس تعبیه کردند. پس از نصب این حفاظها تهاجم به رانندگان 90% کاهش یافت. تهاجم به کارکنان نیز کاهش یافت ولی نه به اندازه تهاجم به رانندگان (37 درصد). ادامه خواندن مقاله ‌نقش پليس در کاهش جرايم

نوشته مقاله ‌نقش پليس در کاهش جرايم اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله ‌موسيقي دوره اسلامي

$
0
0
 nx دارای 26 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : موسیقی دوره اسلامی طی سال های قرون وسطی ، تنها موسیقی غیر اروپایی که در تماس با موسیقی مسیحیت قرار گرفت، موسیقی اسلامی بود.تا صدها سال پس از وفات حضرت محمد (ص) در 632 میلادی ، پیروان عرب او تمامی سواحل مدیترانه ای – از تنگه ی بسفر تا جبل الطارق- (اسپانیا) را مورد هجوم قرار داده و موسیقی مستعربی ( عربی- اسلامی) را از خود بر جای گذاشتند. مسلمانان هیچ گاه از هنرهای رزمی غفلت نمی کردند؛ اما اعراب، ایرانیان و ترک ها به رشد و پرورش ادبیات و موسیقی نیز ادامه دادند. زمانی که مسیحیان در قرن یازده، اسپانیا را باز پس گرفتند، با مردمی روبرو شدند که اگر از لحاظ فرهنگی برتر از آنان نبودند، با آن ها کوس برابری می زدند. این جنگ قرن ها طول کشید و با فتح گرانادا توسط حاکم مسیحی ، پایان یافت. در این جا به رابطه ی این دو نوع موسیقی می پردازیم که ریشه های آن ها با موسیقی تمام خاورمیانه مشترک بود. تا زمانی که مسیحیان به تدریج لحن های مربوط به مراسم مذهبی خود را ترویج کردند، ایرانیان ، اعراب و کرد های دوران پیش از اسلام ، صاحب سازهایی از فرهنگ مدیترانه ای غربی بودند که اغلب ، اساس نام هایشان یکی بوده است؛ برای مثال : کناره ( کیتارا یا بربط) همان کیتور عربی و نی که سازی مردمی بوده و همچنان نزد مردم مسلمان به نام ارغول شناخته می شود. موسیقی غیر مذهبی اصولا نقشی در فرهنگ اسلامی نداشت. هرچند قرآن به هیچ وجه کلامی علیه موسیقی نمی گوید اما پیروان پاکدین، اصلاح طلب و متعصب پیامبر پس از مرگ ایشان، چنین اظهار کردند که حضرت محمد(ص) موسیقی و بخصوص موسیقی سازی را لذتی ممنوع می دانستند. پس به تحریف و تکفیر لوت (برگرفته از بربط ایرانی) ، چنگ (جنک) و فلوت (نای ایرانی یا قشابه ی عربی) پرداختند. آنان سازهای کوبه ای مانند تبیره ( طبل) و طبل دستی (دف) که در عربی به آن تف می گویند را در جشن ها و مناسبات اجتماعی مرسوم، مجاز می دانستند. البته دعوت به نماز ، تلاوت آهنگین قرآن – که شاید همتای مزمور خوانی یهودیان باشد- خواندن اشعاری در بزرگداشت تولد پیامبر (مولودی)، نمازها، حمدها و تواشیح مقولات دیگری بودند؛ آن ها برای مسلمین موسیقی محسوب نمی شدند و از لحاظ سبک تفاوت چشمگیری داشتند. تواشیح هجایی، وزن دار و بدون زینت است. مولودی سرشار از تحریر های سلیس و روان است؛ ولی در آن ها هیچ جمله ی موسیقایی یا ملودی اجباری ثابتی در ارتباط با یک متن بخصوص وجود ندارد. به همین شکل، موذن نیز به شیوه ی خود مسلمانان را به نماز می خواند و اغلب اوقات مقام یا دستگاه دلخواه و شناخته شده اش را انتخاب می کند. در دوران خلفای بنی امیه (661 تا750) -که مغرب و مراکش تحت لوای ایشان فتح شد- خلفا عاشق موسیقی بودند. ایشان نوازندگانی را که غالبا دخترانی از خراسان بودند، به خدمت می گرفتند. این دختران آوازخوان و نوازنده ی دو تار خراسانی بودند. دوتار سازی گردن بلند و دارای دو سیم بود و با انگشت یا زخمه نواخته می شد. این دختران هنرمند، مهارت و نبوغ خود را در زینت پردازی آوازی و سازی به نمایش می گذاشتند ولی به مرور زمان نوازندگان مرد جای آنان را گرفتند.خلفای عباسی – که در سال 768 میلادی بغداد را پایتخت خود قرار دادند- موسیقی را نیک می دانستند. در این امر هیچ کس به پای هارون الرشید نمی رسید. هم پای موسیقی درباری، فرم کنسرت نیز – که بعد ها نوبه خوانده شد و خاستگاهش آسیای میانه بود – نیز پدید آمد. چینی ها از مدتی پیش با فرم کنسرت آشنایی داشتند. این فرم از آغاز حکومت عباسیان شروع به رشد کرد و هنوز هم مهم ترین فرم موسیقی اسلامی به شمار می رود. (1) موسیقی ملل مشرق زمین با موسیقی كشور ما بی رابطه نیست ؛ فینیقی ها ، یهودی ها و اهالی فلسطین و سوریه آلات موسیقی دیگری – كه با اختلافات جزئی شبیه به سازهای مذكور در فوق است – داشته اند. با توجه به اشاراتی كه در كتاب تورات شده می توان فهمید كه موسیقی یهود اهمیت داشته و عده ی زیادی سرایندگان و نوازندگان به آن می پرداختند و حتی زبور داود با الحان مخصوصی خوانده می شده است. همچنین اهالی آسیای صغیر مانند ساكنان لیدیه ، فریگیه و درینها از موسیقی یونانی نیز اقتباساتی كرده بودند ؛ هنگامی که این كشورها نیز به تصرف شاهان هخامنشی درآمد، موسیقی شان بر روی موسیقی ما تاثیراتی گذاشت. (2) موسیقی دوره ی اسلامی پس از حمله ی اعراب و اضمحلال دولت ساسانی ، موسیقی ایران در كشور های عربی زبان هم متداول شد . عرب ها موسیقی را نیز مانند سایر علوم ، آداب و صنایع از ایران اقتباس كردند. عرب دوره ی پیش از اسلام از موسیقی بهره ای نداشت و تنها شاعر عرب كه قبل از اسلام به اشعار خود تغنی كرد اعشی بن قیس بود كه از شاعران معروف دوره ی پیش از اسلام است. این شاعر در مجلس ملوك حیره و ایران آمد و رفت داشت . گفتنی است که وی در دوران انوشیروان راهی مدائن شده و موسیقی ایرانی را فرا گرفته است . آشنایی اندکش با زبان فارسی در حدی بوده كه كلمات فارسی و اسامی آلات موسیقی از قبیل نای ، سنج و بربط را در اشعار خود در آورده است. آمده است اولین بار در زمان عبد الله بن زبیر كه معماران و بناهای ایرانی مشغول مرمت خانه ی كعبه بودند، در حین عمل آواز می خواندند . بین این كارگران بعضی از موسیقی اطلاع داشتند ، آوازهای ایرانی را فرا گرفته و اشعار عربی را با الحان ایرانی می خواندند. سعید بن مسجع مجذوب موسیقی ایرانی شد؛ وی به همین منظور مسافرتی به ایران كرده و پس از مراجعت نغمات فارسی را كه فرا گرفته بود در مكه رواج داد. از جمله موسیقیدانان ایرانی یكی نشیط فارسی (متوفی 80 هجری) است كه از موالی عبدالله بن جعفر بن ابی طالب بود. دیگر ابن محرز است كه دوره ی هشام بن عبدالملك را درك كرده و یونس كاتب كه در دیوان مدنیه كاتب بوده است. ابن ندیم در كتاب الفهرست می نویسد كه یونس كتاب هایی راجع به موسیقی نوشته و از آن جمله اسم كتاب النغم را به نام وی ذكر می كند كه فعلا اثری از آن باقی نیست. ابوالفرج اصفهانی نیز در اغانی از كتاب موسیقی یونس نام می برد و چنین به نظر می رسد كه این اول كتابی است كه بعد از اسلام راجع به موسیقی، نمونه وسرمشق كتاب اغانی ابوالفرج بوده است. چون اسلام موسیقی را ممنوع كرد ، این صنعت در صدر اسلام به خصوص در دوره ی خلفای راشدین – كه قوانین شرع را با كمال شدت اجرا می كردند – تقریبا متروك شد. ولی پس از آن كه خلفای اموی، مسند خلافت را به مقام سلطنت تبدیل كردند و از شدت احكام شرع كاسته شد ، موسیقی نیز وارد مجالس آن ها گردید و موسیقیدانان ایرانی قرب و منزلتی تمام یافتند. آن ها پس از آشنائی به زبان عربی، اشعار عرب را با الحان فارسی خواندند و بیشتر طرف توجه شدند. البته همه خلفای اموی نسبت به موسیقی یك عقیده نداشتند؛ چنان كه سلیمان بن عبدالملك با موسیقی مخالف بود . وی اهالی این فن را به دمشق برد و به این وسیله موسیقی ایران از حجاز قدم بیرون نهاد و در دیگر شهر های اسلامی منتشر شد. در دوره ی پیش از اسلام زندگانی اعراب بسیار ساده و بی تكلف بود ولی پس از ظهور اسلام ، فتح ایران و سایر كشورها ، تشكیل دولت بزرگ اسلامی و آشنایی اعراب با زندگانی پر تجمل پادشاهان قدیم ایران و روم – به خصوص در دوره ی عباسیان كه خلافت ایرانی در لباس عربی جلوه كرد – خلفای عباسی خلافت را تبدیل به سلطنت نمودند ؛ برای خود دربانان و خادمان مخصوص برگزیدند ، در حرم خلیفه كنیزان زیباروی از ملل مختلف گرد آمدند و خلفا اوقات فراغت را به عیش و نوش پرداختند. این چنین بود که ثروت هنگفتی از اطراف ممالك اسلامی به مركز خلافت آمد. این شیوه ی زندگی خلفا طبعا اوضاع اجتماعی ، ادبی و علمی را متحول و در پیشرفت صنعت موسیقی كمك موثری کرد. از طرف دیگر وزرای خلفای عباسی – كه اغلب از خاندان ایرانی بودند، مانند برامكه و بنی سهل – به احیای آداب و عادات ایرانی علاقه ی شدیدی داشتند . قدرت مادی و معنوی ، ثروت و تجمل زندگانی شان نیز برای پرورش اهل هنر مشوق دیگری بود. خلاصه دیری نگذشت كه بغداد – مقر خلفای عباسی – مركز علم و ادب ومحل اجتماع ثروتمندان و اهل عیش و نوش گردید. طبعا غزل سرایی ، غناء و آواز رونقی به سزا یافت . مطربان ، خوانندگان و نوازندگان در اطراف خلیفه و اعیان جمع شدند. به طوری كه از كتاب اغانی بر می آید اوضاع خانه های بغداد و كنار جسر و رود دجله هنگام شب به صورتی حیرت انگیز در آمد ، از هر طرف صدای ساز و آواز بلند شد ، تغزل ، رقص ، سرایندگی و نوازندگی انتشار غریبی یافت. (3) شكی نیست كه خلفای عباسی نخست به خوشگذرانی اشتیاق نداشتند ؛ چرا که تازه روی كار آمده ، دشمنان زیادی داشتند و به واسطه ی جنگ های پی در پی فرصت عیش و نوش نمی یافتند. چنانكه عبدالله سفاح اولین خلیفه ی عباسی و برادرش منصور (خلیفه ی دوم) با عیش و نوش مخالف بودند . گویند : “غوغایی شنید ؛ پرسید چه خبر است؟ گفتند یكی از بندگان در میان كنیزان مشغول طنبور زدن است. منصور بر سر آن جمع رفت و همه از ترس او پراكنده شدند. آنگاه منصور طنبور را از دست خادم گرفت و چنان بر سر او كوفت كه شكست و خادم را به واسطه ی ارتكاب به این عمل فروخت تا دیگر روی اورا نبیند. “مهدی خلیفه ی سوم عباسی هنرهای زیبا از جمله موسیقی را دوست می داشت ، ولی نغمه ی نوازندگان و خوانندگان را از پشت پرده گوش می داد. پسرش ابراهیم عاشق این هنر بود و فن خوانندگی و طرب را در خانه فرا گرفت. وی آوازی خوش داشت و از سرایندگان معروف این دوره بشمار می رفت . اهل صنعت هم چون خلیفه را بی ترغیب ندیدند در تغزل ، وصف می و معشوق و تحریض مردم به خوش گذرانی كوشش كردند. در این موقع اشعار بشاربن برد) شاعر غزل سرای ایرانی) رونق زیادی یافت ؛ او بدون پروا مردم را به عیش و نوش و باده گساری دعوت می كرد ، تا آن جا كه مردم از عفت نوامیس خود به هراس افتادند و مهدی امر كرد كه بشار حق غزل سرایی ندارد. اما او همچنان در خفا شعر سرود و شیوه ی خود را ترك نكرد. عاقبت طرفداری بشار از افكار و عقاید ایرانی ، علاقه ی او به طریقه ی شعوبیه ، افراط در فن تغزل ، سوء استفاده از ذوق لطیف شعری خود و بدگویی زیاد از عرب ها كه شیوه او و سایر طرفداران شعوبیه بود به ضرر او تمام شد ؛ وی در سال 168 هجری به دست مهدی خلیفه ی عباسی كشته شد. هارون الرشید خلیفه ی عباسی از یك طرف در زهد و تقوی و از طرفی در عیش و نوش و خوشگذرانی و باده نوشی افراط می نمود . پسرانش امین و مامون نسبت به موسیقیدانان ، نوازندگان و خوانندگان محبت زیادی می كردند . مامون غناء را بسیار دوست می داشت ؛ در دوره ی او اهل این هنر قرب و منزلتی به سزا یافتند. از حكایاتی كه راجع به خوانندگان و نوازندگان در كتاب اغانی ذكر شده می توان به این موضوع پی برد كه در دوره ی عباسی به خصوص در زمان هارون و مامون – كه درخشان ترین زمان خلافت عباسیان است – فن موسیقی بسیار ترقی كرده و جمعیت موسیقیدانان زیاد و اغلب ایرانی بوده اند. از جمله معاریف موسیقی شناسان این دوره دو نفر موسیقیدان مشهورند موسوم به ابراهیم موصلی و پسرش اسحق كه حكایات نوازندگی و خوانندگی آن ها به تفصیل در كتاب اغانی مسطور است . اینك به طور خلاصه از آن ها نام می بریم. ابراهیم موصلی : وی در یك خانواده ی نجیب و اصیل ایرانی و در كوفه متولد شد. در پی مسافرتش به ری و بغداد ، از استادان فن موسیقی ، نواختن عود و خواندن آواز را فرا گرفت. مهدی خلیفه ی عباسی علاقه ای شدید به او داشت. ابراهیم در نظر هارون نیز مورد احترام بود. آنچنان كه به عنوان موسیقیدان و ندیم خاص وی قرار گرفت . به سبب هدایایی كه از هارون و سایر بزرگان عایدش می شد ، به ثروتی هنگفت دست یافت.شاگردان متعددی داشت كه به آن ها موسیقی تدریس می کرد. چند دختران جوان را برای فن خوانندگی تعلیم داد. تا پیش از این زنانی كه فن آواز می دانستند ، كنیزان سیاه رو بودند ؛ او برای اولین بار چند دختر سفید روی و زیبا صورت را در فن آواز تربیت كرد . سیمای دلنشین باعث موفقیت این خوانندگان شد. ابراهیم از قدرت شنوایی دقیقی برخوردار بود ؛ بین 30نفر دختر عود نواز سیمهای ناكوك را فورا تشخیص می داد . ابراهیم 900 نغمه ی موسیقی ساخته بود. پسرش اسحق بین این الحان 300 نغمه را شاهكار پدر دانسته ، 300 نغمه را متوسط و 300 نغمه ی دیگر را مبتذل و عادی تشخیص داده است. ابراهیم مسافرتی به ری كرد و در آن جا موسیقی قدیم ایران را از جوانویه ی زرتشتی فرا گرفت. اسحق ابن ابراهیم ( 235-150 : ( وی نوازنده ، سازنده ، خواننده ، شاعر و ادیبی مشهور بوده است. موسیقی را از پدرش و سایر اساتید فن از قبیل منصور زلزل ایرانی فرا گرفت. او نیز مانند پدرش از هدایایی كه به او داده می شد ثروتی هنگفت به دست آورد. صاحب اغانی او را به دریا و سایر موسیقیدانان را به جوی و نهرها تشبیه كرده ، وی را صاحب سبكی خاص در موسیقی دانسته و می نویسد: ” اسحق ، اوزان موسیقی را تحت نظم و ترتیب مخصوصی در آورده و در كتابی كه حاوی تصانیف او است نغمات موسیقی اش را از حیث وزن طبقه بندی كرده است.” گویند اسحق به قدری از كیفیت فواصل و پرده های موسیقی مطلع بود كه قطعات دشوار موسیقی را بر روی عود ناكوك می نواخت ، این توانایی به دلیل دقت در شنوایی ، مهارت انگشتان و آشنایی او با عود بوده است. متاسفانه از كتاب هایی كه او نوشته چیزی در دست نیست ، ولی بی شك این كتاب ها مرجع كتاب اغانی ابو الفرج اصفهانی بوده است. پس از مرگ اسحق ، خلیفه ی عباسی با اظهار تاسف گفت : ” مجلس خلیفه بدون وجود اسحق دیگر زیور و رونقی نخواهد داشت. ” (4) اسحق شاگردی به نام زریاب داشت كه ندیم و خواننده ی مخصوص خلیفه بود. وی سراینده و شاعر ی معروف بود که موسیقی را در بغداد و نزد اسحق فرا گرفت . خواننده ی دربار هارون شد و سپس به اسپانیا سفر کرد. خلیفه عبدالرحمن ثروت گزافی در اختیارش قرار داد . چنان كه در موقع عبور از معابر صد بنده در خدمت خود داشت . نهضت علمی موسیقی موسیقی ایران در دوره ی قبل از اسلام ، موسیقی عملی بود و نوازندگان و سرایندگان در صدد جستجوی قواعد ارتباط اصوات و الحان نبودند. چنان كه باربد بزرگترین موسیقیدان دوره ی ساسانی را به نام نوازنده و سراینده معرفی كرده اند ؛ الحان ساخته شده توسط وی دلیل بر آن نیست كه از دیدگاه علمی در موسیقی زبده بوده است. زیرا امروز در كشور ما بسیاری از نوازندگان كه سازنده ی نغمات هستند از اصول و قوائد علمی موسیقی اطلاعی ندارند و فقط به مقتضای ذوق طبیعی ، الحانی را تركیب و تنظیم می كنند. جای تعجب است چرا که با وجود كتاب هایی که در فن موسیقی نوشته شد ، این كتب هیچ گاه تغییری در موسیقی ما به وجود نیاورد ، راه پیشرفت آن را باز نكرد و هرگز تحولی در سبك نوازندگی و سازندگی ایجاد ننمود. در حقیقت می توان گفت كه كتاب هایی كه راجع به این موضوع نوشته شد علم را با عمل توام نكرد و تنها اثری که باقی گذاشت این بود كه ما بتوانیم به طور خیلی ساده و مختصر درباره ی موسیقی دوران گذشته این سرزمین صحبت كنیم ؛ زیرا در هیچ یك از این رسالت نه قائده ای برای نوشتن الحان موسیقی بیان شده و نه از سبك سازندگی و تركیب نغمات و الحان گفتگویی به میان آمده است. از طرف دیگر نویسندگانی كه در زمینه ی موسیقی بحث كردند همگی مقلد یكدیگر بودند و آن هایی كه ابتكاری داشتند فقط از رویه ی نویسندگان پیشین انتقاد كرده و مطالب بسیار مختصری بر نوشته ی گذشتگان افزوده اند . نوشته های آن ها نیز ابدا تاثیری در سبك نوازندگان و سرایندگان نداشته است. ابو نصر فارابی ( 339- 259 ) : اولین كسی كه در دوره ی اسلامی كتابی در فن موسیقی نوشته و در آن از قوانین صوت و نسبت های ریاضی صداها گفتگو كرده است . فارابی در كتاب الموسیقی الكبیر می گوید، مطالبی را كه قدما و گذشتگان راجع به موسیقی نوشته اند بررسی كرده ، بنابراین قواعد و اصول اولیه ی موسیقی را از فیلسوفان یونان اتخاذ كرده است. فارابی به خوبی از عهده ی بیان قواعد اصلی موسیقی بر آمده به طوری كه دیگران – كه بعد از او در این فن كتاب نوشته اند – نوشته های او را به عنوان اصل مسلم قبول و تنها دنباله ی افكار او را تعقیب كرده اند. ابوعلی حسین بن سینا )428 -370 : ( ابن سینا دو رساله در موسیقی نوشت ؛ یكی به عربی كه جزء كتاب شفا ست و دیگری به فارسی كه جزء دانشنامه ی علائی ست و بنام علاءالدوله همدانی ( از سلاطین دیلمی ) نگاشته شده است. این اولین كتاب موسیقی به زبان فارسی است . معروف است كه چون علاءالدوله از كتاب های ابن سینا كه به زبان عربی بود چیزی درك نكرد، بوعلی كتاب مذكور را در انواع حكمت به زبان فارسی نگاشت تا مورد استفاده ی او واقع شود. ابن سینا نیز مطالب را مانند فارابی شرح داده است. منتها چون فارابی به موسیقی علمی و نواختن ساز آشنا بود سازهای زمان خود را كاملا شرح داد، ولی ابن سینا چیزی از خود اضافه نكرد و در تایید مطالبی كه فارابی نوشت اشاراتی نموده است. صفی الدین عبدالمومن ارموی ) وفات 656 : ( رسالات فارابی و ابن سینا تا دو- سه قرن تنها منبع اطلاعات راجع به موسیقی علمی بود. در این مدت طولانی ، نویسندگان ایرانی و عرب چیزی راجع به موسیقی ننوشتند، تا آن كه صفی الدین عبدالمومن ارموی – كه معاصر مستعصم آخرین خلیفه ی عباسی بود – دو كتاب در این فن نگاشت : یكی به نام رساله ی شرفیه و دیگر موسوم به كتاب الادوار. صفی الدین در رساله ی شرفیه اشاره می كند كه كتاب مزبور شامل اصولی است كه از فیلسوفان یونان و قدما اتخاذ شده و ضمنا برای آن كه ثابت كند رساله ی او تقلید نوشته های گذشتگان نیست ، می نویسد در این كتاب از مطالبی سخن به میان آمده كه نویسندگان سابق به آن اشاره نكرده اند. البته منظور او از قدما اشخاصی است كه قبل از وی راجع به موسیقی كتاب هایی نوشته اند ؛ از قبیل خلیل بن احمد ( واضع علم عروض ) كه كتابی در اوزان شعر نوشته و از بین رفته است و نویسندگان رسالات اخوان الصفا و فارابی و ابن سینا و امثال آن ها. قطب الدین شیرازی ) وفات 710 : ( وی كتابی در فلسفه و علوم به نام دره التاج لعزهالدباج نوشت . در فن چهارم از جمله ی چهارم كه در علم ریاضی است شرح مفصلی راجع به موسیقی نگاشته كه مشتمل بر یك مقدمه و پنج مقاله است. این كتاب به فارسی نوشته شده و دارای مباحث قابل استفاده ای راجع به صوت و ملحقات آن ، نسبت های ابعاد موسیقی ، رابطه ی اصوات از نظر ریاضی ، آوازها و پرده شناسی آلات موسیقی ذكر كرده و گفته های آن ها را توضیح و تشریح كرده است . او نسبت به صفی الدین اظهار تكریم و تمجید نموده است ؛ همچنین برای رابطه ی ابعاد و آوازها اشكالی ترسیم كرده و توضیحاتی داده است كه دقت كامل او را در این فن نشان می دهد . در حقیقت كتاب او یكی تالیفات گرانبهای نوشته شده در موسیقی است. عبدالقادر مراغه ای ) وفات 838 : ( كتاب موسیقی خود موسوم به مقاصد الالحان را به نام یكی از شاهان عثمانی موسوم به سلطان مراد دوم موشح كرد. او از سمرقند به آسیای صغیر رفت و در سال 826 كتاب را به او تقدیم نمود. عبدالقادر مجددا عازم سمرقند شد و تا پایان عمر در خدمت سلطان شاهرخ فرزند تیمور – كه مردی ادب دوست و هنر پرور بود – روزگار را سپری کرد. عبدالقادر دو كتاب دیگر در موسیقی نوشت یكی موسوم به جامع الالحان كه در سال 818 به سلطان شاهرخ تقدیم كرد. دیگر شرحی است كه به كتاب الادوار صفی الدین نوشت و به قرار معلوم این كتاب آخرین تالیف او است. از نوشته های او چنین بر می آید كه وی ابتدا كتابی به نام كنزالحان نوشته و در آخر آن نغمات موسیقی را كه خود ساخته بود با خط مخصوصی درج کرده است، ولی فعلا از این كتاب اثری در دست نیست و شاید از بین رفته باشد. (5) فارمر موسیقیدان معاصر بنام، درباره ی موسیقی عرب پیش از اسلام چنین می گوید : “; حدود گام موسیقی عرب پیش از اسلام از یک هنگام متجاوز نبود و تبدیل آن به گام های دو هنگامی در نیمه ی دوم سده ی نخست هجری و تقلید از عود پارسی بوده است.” (6) “; این موسیقی ابتدایی، چند شکل، یا بگفته ی ما “دستگاه” بسیار کوچک داشته و نخستین آن “حدی” بوده است که از روی گام های شتر خوانده می شده و ویژه ی راندن شتر بوده است. کم کم سه لحن اصلی : نصب ، ستاد و هزج را نیز به کار برده اند. (7) نخستین، ویژه ی مرثیه ها و سوگواری بوده و از دومی که وزنی ثقیل داشته، اوزان ثقیل اول ، ثقیل ثانی و خفیف برآمده و سومی بحری است ویژه ی رقص و کف; ” (8) کلمان هوارت می نویسد: ” ; پیش از ظهور اسلام، عرب های بادیه نشین شعر و موسیقی داشته اند ولی تشکیل و بسط آن بر ما مجهول است. شاید طرز حرکت شتر هنگام راه رفتن و گذاردن پاهایش با آن همه نظم بر روی زمین، موجد آهنگ “حدی” گشته است، آهنگی که ساربانان قافله برای راندن و سرگرمی شتران می خواندند;” (9) در آن هنگام ارکستر عربی فقط از آواز ، کف )دست زدن (و دف تشکیل می شد. ژول روانه در کتاب بزرگ انسکلوپدی موسیقی پس از بحث فراوان در این باره می نویسد : “; عرب های پیش از اسلام نوعی موسیقی خاص داشتند که آن را برای سرودن اشعار به کار می بردند، مانند آنچه که هم اکنون نزد برخی قبایل چادر نشین عرب یافت می شود. حدود آن از یک چهارم) ذوالاربع (یا یک پنجم) ذوالخمس( تجاوز نمی کند. جنس، ساختمان و فرمول آن با موسیقی پس از اسلام به کلی متفاوت است.” (10) این دگرگونی از کجا پدید آمد ؟ در میان گروه های فراوانی که به نام اسیر و برده، پس از جنگ ایران و عرب به عربستان می بردند، کسانی هم بودند که موسیقی می دانستند یا این که اگر موسیقیدان حرفه ای نبودند، در فرهنگستان های دیار خویش نوای خوش را به عنوان یکی از مواد درسی فراگرفته بودند و اینک نام تنی چند از آنان: ابن مسجع ایرانی که پیش از این درباره اش سخن آمد. وی از کارگرانی بود که برای نوسازی خانه ی کعبه به مکه رهسپار شد و آواز خوش او عبدالله زبیر را شیفته کرد و بدین سبب آزادش نمود. سپس برای تکمیل هنر خویش به ایران بازگشت و نواختن چندین رود را فراگرفت. وی دوباره به مکه رفت و گام های موسیقی ایرانی را با اشعار عربی همراه کرد. (11) اسحق موسلی یکی دیگر از موسیقیدانان بزرگ ایرانی که درباره اش سخن خواهد آمد، درباره ی وی گفته است : “او نخستین کسی بود که موسیقی عرب را به سبک ایرانیان خواند و معمول نمود.” صاحب کتاب بزرگ اغانی او را مبتکر آهنگ های بعد از اسلام می شناسد. (12) سائب خائر فرزند یک اسیر ایرانی که نخست برای حفظ وزن آواز، قطعه چوبی را بر روی زمین می نواخته است. وی بعدها نواختن عود را نیز فراگرفته است . باز بگفته ی صاحب اغانی ، او نخستین کسی بود که آواز را با موسیقی در عرب همراه و با تاثیری که از آهنگ های نشید ایرانی پذیرفت ، آواز را با عود همراه کرد . وی در شهر خود عود نیز ساخته است. نشید ایرانی یا نشیط فارسی (13) که ابن خلدون نیز از او یاد کرده ، سرودهای پارسی را در مدینه می خوانده، و شاگردانی چون جمیله ، عزت المیلاء ، معبد و ابن سریج را پرورد. ابو یحیی عبداله سریج شاگرد نشید بود که نواختن عود را به خوبی از او آموخت. نصر بن حارث کلاه که به گفته مسعودی، در زمان خسرو پرویز به ایران آمده بود. او نواختن عود را در حیره فرا گرفت و در عرب نخستین کسی است که نواختن بربط را آموخته است. ابو سلیمان، یونس بن سلیمان کردی شهریار معروف به یونس که نخستین کتاب موسیقی پس از اسلام را نوشته و در اغانی و الفهرست از کتاب های نغم ، الفیان و مجرد او یاد شده است. مسلم بن محرز که در زمان هشام عبدالملک می زیست و به صناج العرب مشهور شد وی از جمله کسانی است که در نواختن چنگ به مقام استادی رسید. ابراهیم فرزند ماهان پسر بهمن، پسر پشنگ که از دهقانان ارجان شیراز بوده اند. (14) وی در کوفه به دنیا آمد و به خلاف رای پدر به خوارزم و ری سفر کرد و در آن جا موسیقی آموخت و به نام اسحاق موسلی مشهور گردید . ابراهیم بزرگ ترین موسیقیدان دربار عباسیان به شمار می رفت و گفته می شد که گوش وی چنان در درک اصوات قوی بود که اگر در مجلسی سی نوازنده رود می نواختند و کوک یکی از آن ها نابرابر بود، وی آن را درمی یافت. ابراهیم زنان زیادی داشت که از آن جمله یکی شاهک مادر اسحاق بود و دیگری دوشارم (15) همسر محبوب وی که با دف نیز آهنگ های او را همراهی می کرده است. وی در دربار مهدی عباسی و هارون الرشید پایگاهی بلند داشت. ابا محمد اسحاق موسلی فرزند ابراهیم و شاهک ، در عهد چهار خلیفه، هارون، مامون، معتصم بالله و الوافق بالله نوازندگی می کرد. وی دارای تالیفات بسیار در زمینه ی شعر و موسیقی بوده است . به روایت ابن الندیم در الفهرست ، النغم و الایقاع (آهنگ ها و وزن ها)، اغانی کبیر، مجموعه اغانی و رساله های زیاد درباره ی موسیقیدانانی چون حماد، حنین حیری، طویس، ابن مسجه، حسان و; از جمله کتاب های او است. به گفته ابوالفرج اصفهانی در کتاب اغانی او در یکی از کتاب های خویش همه ی آهنگ های خود و پدرش را گرد آورده است که بایستی همان مجموعه اغانی بوده باشد. زریاب دیگر موسیقیدان بزرگ ایرانی ( از او سخن به میان آمده). او موسیقی ایران را به شمال آفریقا و اسپانیا برد و ترویج کرد. وی نخست غلام این خاندان بود و چنان که می گویند: ” آنان به استعداد او رشک بردند و بیرونش کردند.” غافل از آن که به گفته ی سعدی : ” هنرمند هرجا که رود، قدر بیند و صدر نشیند. ” او با رایحه ی دلپذیر مشکی که اندرون سینه داشت. موسیقی ایرانی را، با دم صبح به همه ی آفاق جهان پراکنده کرد ؛ اکنون گاهی، یادی خاطر انگیز از این رایحه ی دلپذیر همراه با موسیقی غربی، باز به ایران می آید.کم کم همه ی رودها و سرودهای ایرانی به عربستان وارد شد؛ از چنگ و نای، بربط، چغانه، تنبور، غژک، دمبک و; برخی از این نام ها معرب گردید. همچون چنگ که به “صنج” مشهور شد (صناج = چنگ زن) و زنگ که به “سنج” مبدل گردید و تنبور به صورت “طنبور” نوشته شد. چغانه به “صغانه” رایج گردید؛ غژک که “غجک” شد. اما برخی نام ها نه تنها معرب نشد که هنوز در تمام کشورهای عربی زبان با همان نام ایرانی خود خوانده می شوند؛ همچون تار ، سنتور ، کمانچه ، عود ، نی و; (16) مراتب جایگاه موسیقی در اسلامیكی از اولین مراتب جایگاه موسیقی در اسلام این است كه میتواند طالبان حق و سالكان را یاری رساند و سختیهای سلوك را بر ایشان آسان سازد. می دانیم كه اسلام ریاضت را نفی میكند و تكاملی كه از طریق “مرتاضباوری” حاصل میشودرا نمی پذیرد. پس موسیقی میتواند جای ریاضت را بگیرد؛ به این ترتیب كه سالك به جای اینكه برای رسیدن به تمركز و مراقبه نیازمند ریاضتكشیدن باشد، میتواند از موسیقی استفاده كند و همان نتیجه (نیل به تمركز و مراقبه) را به دست آورد. اساساً موسیقی به دو نحو در جهان اسلام ایفای نقش میكند: یكی به شكل خفی و غیرمستقیم است – كه بدان اشاره شد – و دیگری به شكلی جلی و مستقیم است كه این مورد دقیقاً ذات و ماهیت “موسیقی مذهبی” را تشكیل میدهد. در این شیوه ، بهرهگیری از موسیقی كاملاً ملموس و محسوس است؛ موسیقی كاملاً در خدمت مذهب قرار میگیرد. از این منظر میتوان موسیقی مذهبی را به چهار رشته تقسیم كرد:1ـ روضه2ـ نوحه3ـ اذان و مناجات4ـ تعزیه در فرهنگ موسیقایی و مكتوب ایران، دربارهی روضه خوانی چنین آمده است: ذكر مصائب وارده بر امام حسین (ع) موجب پیدایش آثاری از نظم و نثر فارسی شده است كه صرفنظر از مراثی عامیانه، برخی از آن ها مانند تركیببند محتشم كاشانی، از لحاظ ادبی خالی از اهمیت نیستند. همچنین موضوع روضه خوانی، یعنی ذكر وقایع حزنانگیز كربلا هم خالی از اهمیت نمیباشد، زیرا در این قسمت نیز موسیقی نقش به سزایی داشته است . (17) این توضیح از آنِ استاد بیبدیل موسیقی ایران، مرحوم روحالله خالقی است . ادوارد براون در این زمینه چنین مینویسد: “وجه تسمیهی روضه خوانی آن است كه قدیمیترین و معروفترین كتاب از این سنخ ، روضه الشهداء نام داشته و تألیف حسینی واعظی كاشفی (متولد اوایل قرن دهم هجری) است . سابقاً قرائت این كتاب را روضه خوانی میگفتهاند. بعدها این اصطلاح، بر خواندن كتب دیگر از قبیل طوفان البكاء یا اسرار الشهداء نیز اطلاق شده است . (18) روضه الشهدا كتاب مفصلی در چهار مجلد است كه توسط قدیمیترین روضه خوان ایران، یعنی ملاحسین كاشفی كه اهل سبزوار بود، تألیف شده است . ملاحسین كاشفی در زمان حكومت سلطان حسین بایقرا به مركز حكومت، یعنی هرات دعوت شد و به دلیل صدای خوش و احاطهای كه بر دانش موسیقی داشت، نزد سلطان وقت، مقام بالایی به دست آورد. روضه خوانی نه فقط نزد مردم عادی، كه نزد خواص نیز مقام ویژه و حرمتی بسیار داشت؛ چنان كه حتی شاهان هم این شیوه از عزاداری را ارج میگذاشتند و اهمیت فراوانی برای آن قائل بودند. بزرگترین پادشاه صفویه، یعنی شاهعباس شخصاً در مراسم عزاداری شركت میكرد و در این میان حتی مجالس عامه را هم بینصیب نمیگذاشت. او علاوه بر مراسم روضه خوانی محرم و صفر، سوگواریهای ماه مبارك رمضان، خصوصاً روز شهادت مولای متقیان حضرت علی (ع) را بسیار گرامی میداشت و اغلب با لباس مبدل به مجالس و تكایا میرفت و در روضه خوانیها شركت میجست. عموماً اهل منبر میكوشیدند در مراسم سوگواری، جنبههای مختلف را لحاظ كرده و حضار را از هر نظر بهرهمند گردانند. پس میتوان از این نظر اهلمنبر را به دو دسته تقسیم كرد. بهعبارتی، روضه خوان هایی كه مراسم سوگواری را اداره میكردند، دو طبقه بودند : دستهی اول كه “واعظین” خوانده میشدند، به این طریق عمل میكردند كه یكی از آیات كریمهی قرآن را انتخاب كرده و خطبهی خود را با آن شروع میكردند. آن ها پس از قرائت آیه، به ذكر مسائل و حكم دینی و عرفانی میپرداختند و سپس اشعار بسیار لطیف و مناسبی را برای حضار میخواندند. آنگاه در پایان، به ذكر مصیبت پرداخته و به همین ترتیب خطبهی خویش را به پایان میرساندند. این طبقه از روضه خوان ها، نیازی به داشتن استعداد موسیقایی نداشتند ، زیرا با كمكگرفتن از بحث و خطابه، منبر و مجلس را اداره میكردند و مباحث حكمی ، عرفانی و مذهبی را به مردم آموزش میدادند. اما طبقهی دوم روضه خوان هایی بودند كه مستقیماً وارد ذكر مصیبت میشدند و به كمك آواز و صدایخوش و بهخصوص بهرهمندی ذاتی از هنر موسیقی و احاطه بر علم آن، اشعار را با زیباترین و سوزناكترین نغمات كه تا عمق جان و روح و قلب مستمعان نفوذ میكرد، میخواندند.از این گذشته، این دسته اغلب مردمانی باسواد و اهلفضل بودند كه آشناییشان با حكمت و رموز دینی هیچ كمتر از دستهی اول نبود؛ بنابراین از عهدهی موعظه و خطابه نیز برمیآمدند و بر جذابیت منبر خویش میافزودند. این دسته از روضه خوان ها را “ذاكرین” مینامیدند و چون درعینحال هنرمند هم محسوب میشدند، چنان شور و انقلابی در مجالس در میافكندند كه مردمان مؤمن و عزادار، از این منبر به آن منبر، و از این تكیه به آن تكیه، دنبالشان روان میشدند تا دوباره و چندباره، از منبر شورانگیز و محضر دلآویز آنان بهرهمند شوند. این سنت هیچگاه قطع و فراموش نشد؛ زیرا امروز نیز میبینیم كه مؤمنین در پی ذاكرین موردعلاقهی خود، از این سوی شهر به آن سوی شهر میروند تا همچون قند مكرر، از هنرنمایی عارفانهی آن ها لذت ببرند و به فیوضات معنوی و ربانی نایل آیند. حاج تاج نیشابوری (معروف به تاجالواعظین) ، حاج میراز لطفالله اصفهانی (مشهور به دستهبنفشه)، سید باقر جندقی، حاج سید حسن شیرازی (سرسلسلهی سادات شیرازی)، شیخ علی زرگر و شیخ طاهر خراسانی (ملقب به ضیاءالدین) از معروفترین روضه خوانان كهن به شمار میرفتند. مرحوم استاد خالقی، حكایتی در مورد توانایی برخی از روضه خوانان یادشده نقل میكند كه بسیار شنیدنی است: “مخصوصاً اهل موسیقی، حاج تاج را هنرمند بزرگی میدانند و از تأثیر مجلس روضهی او، داستان ها نقل میكنند. از جمله شنیدهام وی روزی در تكیهی سادات اخوی، همه را مجذوب صوت غراء ، دلنشین و مؤثر خود كرده است ؛ شرح حكایت از این قرار است كه حاج میرزا لطفالله بالای منبر بوده و با صدای دلكش خود به قدری خوب مجلس را اداره نموده كه همه تصور كردهاند بعد از او دیگر كسی از عهدهی جلبتوجه حضار بر نخواهد آمد. به همین جهت صاحب مجلس دستور چای و قلیان میدهد. در اینحال، حاج تاج وارد مجلس روضه میشود و شیخ علی زرگر – كه او هم استاد ماهری بوده است – مطلب را به اطلاع میرساند و میگوید تصور نمیكنم بعد از هنرنمایی میرزا لطفالله ، بتوانی شوری در دلها برافكنی. حاج تاج فكری میكند و میگوید : “من فقط سه شعر با آواز میخوانم و امیدوارم كه از عهده برآیم”. پس از صرف چای، در موقعی كه مجلس روضه پر از همهمه بوده است، حاج تاج به منبر میرود و اولین شعر را چنان با صورت جذاب و دلانگیزش میخواند كه همهی اهلمجلس ساكت میشوند. پس از دو شعر دیگر كه آن ها را با كمال مهارت و به سبك خوانندگان نامی و با تحریرات و غلتهای مناسب میسراید، از منبر پایین میآید و به شیخ علی زرگر میگوید : “حرف حساب دو كلمه بیشتر نیست. ” و او هم استادی تاج را ستایش میكند . میگویند مردم به قدری مجذوب وی بودند كه همین كه از منبر پایین میآمد، اكثر حضار به پا میخاستند تا خود را به مجلس دیگریكه او بنا بود بخواند برسانند و از صوت دلنشین وی استفاده كنند. (19) نوحهخوانی نیز یكی دیگر از مظاهر موسیقی است كه در مجالس مذهبی نقش بسزایی ایفا میكند. در كتاب فرمهای موسیقی ایران دربارهی نوحه چنین آمده است: نوحه اصولا یكی از انواع موسیقی آوازی است. این آوازها بدون همراهی ساز، گاهی بهطور تنها و گاه بهطور جمعی یا با خوانندهی تنها، و همراهی آواز جمعی است و معمولاً جملاتی به صورت روفرن (واخوان) دستهجمعی تكرار میشود . (20) نوحه، علاوه بر نقشی كه در مراسم سوگواری دارد، عاملی برای حفظ موسیقی نیز به شمار میرود، چنان كه در كتاب شناسایی موسیقی ایران چنین آمده است: ” ارتباط نوحه با موسیقی، از روضه بیشتر است؛ زیرا اشعار نوحه كه برای سینهزنی سروده میشوند، دارای ریتم و وزن بهخصوصی است كه با آهنگ بعضی از گوشههای آوازهای ایرانی اجرا میگردند و غالباً حالت تصنیف به خود میگیرند. نوحه عامل بسیار بزرگی برای نگهداری و اشاعهی آوازهای موسیقی ملی ما بوده است” . (21) روضه خوانی و نوحهخوانی، دو فرم مستقل از یکدیگرند كه خصوصاً نزد شیعیان و طی دههی اول عاشورا، كاركرد بسیار فراگیری را بر عهده دارند. پس از استیلای عرب، ایران استقلال خود را از دست داد، اما ایرانیان به میل خود اسلام را پذیرفتند و ایمان آوردند. در سال 206 هجری قمری ، آل طاهر در خراسان قیام كردند و به این ترتیب اولین حكومت مستقل اسلامی در ایران پدید آمد. اما این حكومت تنها بر خراسان مستولی بود. امیران آل بویه اولین كسانی بودند كه حكومت مستقل اسلامی را در كل كشور ایران برقرار كردند. ادامه خواندن مقاله ‌موسيقي دوره اسلامي

نوشته مقاله ‌موسيقي دوره اسلامي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله ‌امپرسيونيسم در نقاشي

$
0
0
 nx دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : امپرسیونیسم در نقاشی فهرست مطالبعنوان صفحهمقدمه 2پیدایش سبک امپرسیونیسم 3هنرمندان این سبک 3فلسفه امپرسیونیستی 4پیدایش امپرسیونیست در اروپا 6تاثیرات نور در امپرسیونیست 9عناوین دیگر امپرسیونیست 10نتیجه 21منابع 22 مقدمههمگان می دانند نقاشی که شاخه ای از هنر های تجسمی است سبک ها و شیوه ها مختلفی از جمله امپرسیونیسم و ; است شناخت و بررسی این سبک ها کمک بسزایی در بالا بردن توانایی های عقلی و عملی خواهد داشت.هدف از بررسی سبک امپرسیونیسم تاریخچه آن که چه قرنی بوجود آمده و از کجا سرچشمه گرفت و به کجا ختم می شود. امپرسیونیسم مهمترین پدیده هنر اروپایی در سده ی نوزدهم و نخستین جنبش نقاشی سبک ها روبروست. امپرسیونیسم مکتبی است که به سبب برخی نظرات مشترک و به منظر و عرضه مستقل آثارشان در کنار هم قرار گرفت هسته اولیه جنبش رامنه، رنوآر، سیلی شکل دادند این هنرمندان با چند تن از هنرمندان دیگر گروهی را تشکیل دادند که به آنها انجمن بی نام هنرمندان نقاشی، پیکره ساز و چاپگر گویند و نمایشگاهی برگزار کردند در همین نمایشگاه عنوان یکی از نقاشی های منه (امپرسیون : طلوع آفتاب) بهانه ای شد که لویی لورا – روزنامه نگار نشریه ی ساری واری- آنان را به مشخره(امپرسیونیست) خواند این عنوان از سوی اعضای گروه پذیرفته شد . منظور از مطالعه و تحقیق این شیوه آشنایی با سبک ها و روش کار آنهاست که ما به خلاصه ای از شیوه ی کار امپرسیونیسم در اینجا اشاره کردیم و هنر بطور کلی، قدرتمند ترین شیوه ی بیانی است که انسان بوجود آورده است تا از طریق آن درباره ی جهان، انسان یا درون خود مفهومی را بیان کند. آثار هنری نتیجه و احساس بشر هستند و احساسات و ادراکات او را نسبت به جهان نمایان می کند. پیدایش سبک امپرسیونیسم مهمترین پدیده هنر اروپایی در سده نوزدهم و نخستین جنبش نقاشی مدرن به شمار می آید. امپرسیونیسم مکتبی با برنامه و اصول معین نبود بلکه تشکل آزادانه ی هنرمندانی بود که به سبب برخی از نظرات مشترک و به منظور عرضه ی مستقل آثارشان در کنار هم قرار گرفتند. اینان نظام آموزشی متداول و هنر آکادمیک را مردو د می شمردند و نیز با این اصل رمانتیسم که مهمترین مقصود هنر انتقال هیجان عاطفی هنرمند است ، مخالف بودند. اما برعکس این نظر رئالیست ها را می پذیرفتند که مقصود هنر باید ثبت پاره هایی از طبیعت و زندگی به مرد روحیه علمی و فارغ از احساسات شخصی باشد. بر این اساس می توان امپرسیونیسم را ادامه منطقی رئالیسم صده نوزدهم دانست. هنرمندان این سبکهسته ی اولیه ی این جنبش را منه، نوآر، سیسلی و بازی شکل دادند. آنان پس از تشکیل«انجمن بی نام هنرمندان نقاش، پیکره ساز و چاپگر» آارشان را در عکاسخانه نادر به معرض دید عموم گذاشتند. در همین نمایشگاه عنوان یکی از نقاشیهای منه{امپرسیون: طلوع آفتاب} بهانه ای شد تا لویی لروا- رونامه نگار نشریه شاری واری- آنان را به مسخره «امپرسیونیست» بخواند. تنوع آثار این نقاشان باعث شده است که امپرسیونیسم را نه چون یک سبک متمایز بلکه حساسیت مشترک هنرمندان مزبور نسبت به روح زمانه بدانند. در واقع، مشخصات سبک امپرسیونیسم را در منظره های اولیه رنوآر، و در آثار منه، پیسارو، سیسلی و مریزو می توان باز شناخت. فلسفه امپرسیونیستیزیباشناسی در عصر امپرسیونیسم به اوج بسط و کمال خود می رسد و معیارهای خاص آن، یعنی نگرش منفعل و فکورانه به زندگی، زودگذری و ناپایداری و احساس گدائی متبنی بر لذت جوئی است. مرم درباره اسرار هستی و عمق روح بشری یاوه می سرایند، یزهایی معقول را لوس و بی مزه می دانند و می خواهند در چیزهای ناشناخته کندو کاو کنند. نسبت به آرمانهای زاهدانه و چشم پوشی از جهان اظهار اعتقاد و اخلاص می کنند. امپرسیونیسم به عنوان آخرین سبک معتبر هنری در پایان قرن به بایگانی هنر خوانده می شود. در حالی که متفکران آن مردمی مایوس و دست از جان شسته اند. که با همه قطع رابطه کرده اند. گروهی دائم الخمرند و برخی خانه به دوش و دربدر، وان گوگ و چند تن دیگر مدتی را در تیمارستان می گذرانند و بیشتر عمرشان را در قهوه خانه و سالنهای موسیقی و فاحشه خانه ها و بیمارستانها می گذرانند این فلسفه، جهان متمدن را به منزله کارگاه بزرگ هنرمند و خود هنرمند را به چشم بهترین کارشناس می نگرد.«دالامبر» وقتی گفته بود:«روا به حال هنری که تنها در چشم هنرمندان زیبا باشد»! فلسفه زیبا شناخت امپرسیونیسم حاوی مقدمه جریان کامل تولید برای مصرف خانواده هنر است. امپرسیونیسم دو نوع هنرمند جدید را پرورش می دهد که در دو قطب مخاطب، از جامعه بیگانه شده اند: قلمزران جدید و کسانی که برای گریز از تمدن غرب به سرزمینهای دور و بیگانه پناه می برند. یک امپرسیونیست راستین در پی آن بود که دریافت بصری آنی از یک صحنه- به خصوص منظره طبیعی را ثبت کند. از این رو، او به نقاشی در دامان طبیعت- که نقاشان باربیزن آن را قبلا آزموده بودند- روی آورد. بدین سان، منظره نگاری به هنری بدل شد که در آن نقاش می کوشید تصویر منعکس شده بر روی شبکیه چشم را از نو بسازد، و معادل کیفیت زنده چشم انداز تابناک را به مدد رنگها بیافریند. او فامهای خالص را در هم می آمیخت ولی از رنگ های موضعی نیز یکسره چشم نمی پوشید.سایه ها را نه با رنگهای خاکستری و سیاه، بلکه به مرد مکمل رنگهای اشیا نشان می داد. با حذف خطهای مرزی، خصلت بارز شکل اشیا از میان رفت؛ و نقاشیهای امپرسیونیست به تصاویری از نور و جو، و بازیهای رنگ مستقیم و انعکاسی بدل شد. منه، پیسارو، و سیسلی به تکمیل تجربه های رنوآور پرداختند. مانه- محتملا با پافشاری مریزو و منه- نقاشی هوای باز را پذیرفت و رنگامیزی طیفی رنوآور را با نقاشی تابناک خود در آمیخت. در سالهای بعد، منه تجزیه و تحلیل دریافتهای بصری را با دقت تمام ادامه داد. پسیارو و تحت تاثیر سرا به نظریه نئوامپراسیونیسم جلب شد. ولی رنوآر با تاکید بر طراحی خطی، به اسلوبی لطیف در پیکرنگاری زنان برهنه دست یافت. عادت نقاشی کردن در زیر آفتاب تابان، استفاده از فامهای خالص برای انتقال روشنایی طبیعت، و کار بست تکضبربه های قلم بر روی بوم، از ویژگی های منظره نگاری امپرسیونیسم بودند(سرا وسایدنئو امپرسیونیست ها کوشیدند پایه ای علمی برای این دستاوردهای بیابند)منه تنها هنرمندی بود که همواره به این اصول وفادار ماند. پیدایش امپرسیونیست در اروپادر دهه 1890، امپرسیونیسم سراسر اروپا را فرا گرفت، و سپس به آمریکا راه یافت. ولی مقارن با تثبیت اصول امپرسیونیسم، واکنشهایی نیز علیه آن بروز کرد. اشتیاق به ثبت واقعگرایانه دریافتهای لحظه یی، حذف جنبه های تمثیلی و ادبی از نقاشی، نفی برخورد عاطفی با موضوع و دلبستگی به عینیت، تمرکز بر حالتهای گذرا و اتفاقی به بهای نادیده گرفتن شناختی بعدی در اروپا، تاریخ تلاش برای بازگردانیدن«معنا» به اثر هنری بود. حتی، نسلی که در دامان امپرسیونیسم پرورش یافت، کوششهایی را برای آزادسازی رنگ و خط از کارکرد بازنمایی صرف آغاز کرد؛ در پژوهشهای خود به راههای استفاده از ارزشهای عاطفی یا نمادین این عناصر دست یافت. با این حال کمتر نظریه هنری مدرن را می توان شناخت که بر اساس کشف رنگ امپرسیونیست ها استوار نبوده باشد. امپرسیونیسم نهضتی بود که در نقاشی قرن 19 میلادی به قصد آزادکردن این هنر از قید قوانین متقلب نقاشی کلاسیک در فرانسه بوجود آمد و اساس این مکتب تاثرات بصری گذرای هنرمند بود. البته باید دانست که این جنبش هنری قبل از آنکه یک نوع عکس العمل در برابر قوانین خشک و یکنواخت آکادمیک (مدرسه ای) باشد. یک موفقیت بزرگ علمی درباره نحوه رویت اشیا و پدیده هاست. در این جریان که گروهی از نقاشان جوان که همزمان به نوع بخصوصی از نگاه به عالم مطلع و متحد شده بودند، گرد هم آمدند. اینان که معمولا در هوای آزاد مشغول نقاشی و رنگ آمیزی تابلوهای خود بودند به این نکته واقف شدند که مثلا برای بدست آوردن یک رنگها یه سبز، می توانند از مجاورت رنگ آبی ورزد بهره ببرند. درنتیجه لکه های رنگی که توسط نقاش بر روی تابلو قرار می گرفت.فضا و جلوه ای رنگی ایجاد می کند که با واقعیت بیشتر برابری می کند. نقاشان امپرسیوسیت دریافتند که از روشنی یا تیرگی هر رنگی به یاری رنگی دیگر کاسته یا بر آن افزوده می شود. رنگ دوم را مکمل رنگ اول خواندند واز اینجا نظریه رنگهای مکمل پدید آمد. نقاشان امپرسیونیست دریافتند که از روشنی یا تیرگی هر رنگی به یاری رنگی دیگر کاسته یا بر آن افزوده می شود. رنگ دوم را مکمل رنگ اول خواندند واز اینجا نظریه رنگهای مکمل پدید آمد. نقاشان امپرسیونیست موضوعاتی را از طبیعت انتخاب می کردند که بتوانند شرایط رنگی را به نحوی فراهم سازد تا خاصیت رنگهای مکمل و تاثیر و تاثر رنگها را در یکدیگر نشان دهد. مناظر آفتابی، سبزه ها و درختان و مناظر شهری و روستایی را که در اطراف خود می دیدند. بهترین موضوع برای صحنه های نقاشی می یافتند که تنها رنگها در آن بازی گر بودند و در ضمن ظهور نهضت امپرسیونیسم پدیده ای جدا از پدیده های اجتماعی آن زمان نبود. برخی از عواملی که در بوجود آمدن شیوه امپرسیونیسم تاثیر داشتنند، عبارت اند از:1) پیشرفت علوم شیمی، فیزیک و تحقیقات دانشمندان درباره رنگها. 2) گسترش فعالیت های آموزشی از طریق هنرکده ها و کارگاه ها نری. 3) توجه بیشتر به واقع بینی به جای ذهنین گرایی. 4) پیشرفت صنایع و تحریک در جامعه 5) نفی شیوه های رسمی گذشته و تمایل هنرمندان به نوآوری. 6) اختراع عکاسی و از رونق افتادن کار نقاشان طبیعت گرا و رواج مطبوعا متنوع هنری. 7) تحول سیاسی و اجتماعی برای بررسی دقیق تر این شیوه لازم است از نقاشان قبلی شروع کنیم.در میان نقاشانی که در بوجود آوردن امپرسیونیسم سهیم داشتند می توان از دو نقاش فرا سوی فرنسوا میلی(1814-1875 م) وکامیل کورو(1796-1875 م) را نام برد. نقاشیهای این هنرمندان اغلب شامل مناظر زندگی روستایی بود که در زمانی کوتاه، حتی یکی دو ساعت با رنگ وروغن بر روی پرده های کوچک نقاشی می شد. اندازه تابلوهای آنان معمولا کوچک بود و غالبا کار نقاش به سرعت انجام می شد. کورو نقاشیهایش سخت پای بند «حقیقت لحظه» بود که بعدا نقاشان امپرسیونیست آن را برای خود به عنوان اصلی مهم مدنظر قرار دادند. در ضمن امپرسیونیسم شیوه ای بود که بد«رنگ و نور» تاکید داشت ومی خواست با عکاسی- که میدان فعالیت نقاشان را تنگ کرده بود به رقابت برخیزد. بدین سبب توجه نقاشان بیش از هر زمان دیگر به رنگ و نور معطوف شد به حدی که آن را به عنوان عنصر برتر در تابلو نقاشی بحساب آورند. در سال 1874، نقاشی به نام کلود مونه(1840-1926 م)نمایشگاهی از آثار نقاشی خود که به شیوه امپرسیونیسم نقاشی شده بود در پاریس به معرض نمایش گذاشت. نقاشان امپرسیونیست اغلب به احوالات آدمی توجهی نداشتند و کمتر جریانی معنی فلسفی یا شاعرانه هر یک از نقاشان امپرسیونیست جلوه های رنگ و نور را به نحوی مورد مطالعه و آزمایش قرار داده اند که از وی تحت یک زاویه مشخص از منظره کلیسا «روئن» فرانسه در ساعات مختلف روز نقاشی کرد. هدف این نقاش مطالعه کیفیت نور در ساعات مختلف روز بود. تاثیرات نور در امپرسیونیستشکلهای مذکور بخوبی نشان می دهند که چگونه نور صبحگاهی، نیمروز و غروب آفتاب، رنگ را تغییر می دهد. به همین دلیل گفته شده است که: «نور ورنگ» و شعبده های آن ها خاطره بعضی از نقاشان امپرسیونیست را چنان به خود مشغول کرد که از بسیاری مسائل دیگر نقاشی، چون روشنی اشکال و تناسب خطوط آن می شود وچشم از لذت دیدن حدود مشخص و اشکال متعادل محروم می ماند» و نی زمی خوانیم که روزی یکی از ببینندگان تابلوهای ما نه از او سوال می کند:«قهرمان این پدیده کیست؟ ما نه گفت: قهرمان هر پرده ای نور است. وی در جایی دیگر گفته است: در طبیعت خط وجود ندارد، چه خط از تضاد رنگها حاصل می شود و در حقیقت خط حد رنگ است. این گفته ها اشتغال اساسی نقاشان امپرسیونیست را نشان می دهد. نقاشان امپرسیونیست با مشاهده هر منظره ای، اثر آنی آن را که در اثر رویت منظره در چشم نقش می بندد به روی پرده می آوردند. در چنین شرایطی حدود اشیاء روشن و واضح نیست و رنگها نیز طبیعی بنظر نمی رسند. به عبارت دیگر، اساس شیوه امپرسیونیسم همان توجه به اثر آنی و تصادفی مناظر، یعنی پرداختن از «بو» به «نمود» است.خصوصیات شیوه امپرسیونیسم را بصورت زیر خلاصه می کنیم:1) ترک کردن آتلیه ونقاشی کردن در فضای آزاد. 2) توجه به تاثیرات تغییرات نور در رنگ، در ساعات مختلف روز. 3) تاثیر«جو» در رنگها و توجه به رنگهای طبیعت که در فواصل مختلف قرار دارند. 4) انعکاس رنگهای اشیای مختلف در یکدیگر و تاثیر رنگهای پیرامونی(انعکاس نورهای فرعی در یکدیگر) 5) در کنار هم قرار دادن رنگهای مکمل، به منظور ایجاد شادابی و درخشندگی بیشتر رنگها.6) ترکیب نکردن رنگها در یکدیگر تا حد امکان و بکار بردن رنگهای خالص و ناب. البته علاوه بر جنبه های فوق بایستی به این نکته نیز اشاره کنیم که عوامل دیگری موجبات تغییر و تحول در اسلوب نقاشی را بوجود آورده اند که تا به حال به اهمیت زیادی داده نشده است. شیوه امپرسیونیسم توسط نقاشان نام آوری که در فرانسه بیش از سایر نقاط گرد آمده بودند ادامه داده شد. هر نقاشی پای بند«احساس گرایی» خویش بود و به صورتی جداگانه و متفاوت با دیگران نقاشی می کرد. لیکن علی رغم تمام اختلافهایی که بین آثارشان وجود داشت، تماما از اصول امپرسیونیسم پیروی می کردند. این نقاشان می کوشیدند تا در مسیری تازه تر پای نهند؛ بنابراین عناوین دیگری را به خود اختصاص دادند. عناوین دیگر امپرسیونیستعنوان های دیگر عبارتند از: پست امپرسیونیسم(بعد از امپرسیونیسم) دیویزیونیسم یا (نئوامپرسیونیسم). با صورت گرفتن تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قرن نوزدهم در اروپا، توقعات هنری نیز دگرگون شد. پیشرفتهایی که در زمینه های مختلف علوم و بویژه هنرها بوجود آمده بود موجب پدیدار شدن گروهی از هنرمندان نقاش گردید، که شیوه جدیدی را پایه گذاری کردند. از این پس هنرمندان بیشتر متوجه احوال عادی مردم و زندگی طبقات پائین گردیدند. شیوه جدید همانا«امپرسیونیسم»، نامیده می شود که بزرگترین تحول تاریخ هنر نقاشی در نیمه دوم قرن نوزدهم می باشد. این تحول به منزله حرکتی جسورانه در تاریخ نقاشی ثبت شده است، بطوریکه حتی قابل مقایسه با جنبشهایی که بعدا در زمینه نقاشی جهان بوجود آمدند، نمی باشد. اولین نمایشگاه گروهی نقاشان امپرسیونیسم یعنی آثار:(مونه، رنوار، پیسارو، سیسلی، دگا، گیومن موریزو) به سال 1863 م، در پاریس برگزار شد. این نمایشگاه توسط منتقدین هنری به عنوان«نمایشگاه مردو دین» معرفی شد و مورد انتقاد قرار گرفت. منتقدین روش نقاشی آنها را توهینی به عالم هنر به شمار آوردند. آرنولد هاورز درباره بدتری هنر نقاشی بر سایر هنرها در زمان امپرسیونیستها چنین می نویسد: «شغل نقاشی چقدر شادی آفرین تر از حرفه نویسندگی است. نقاشی نه تنها به عنوان پیشرو ترین هنر زمان بر همه هنرهای دیگر غالب می شود، بلکه محصولاتش نیز از نظر کیفی برد دستاورهای ادب و موسیقی سبقت می گیرد، خصوصا در فرانسه، که بدرستی می شود در موردش ادعا کرد که شعرای بزرگ این دوره نقاشان امپرسیونیست بودند» نقاشان امپرسیونیست، به جای مصور کردن وقایع تاریخی، موضوعات اسطوره ای، صحنه هایی از زندگی اشراف، روی به طبیعت آورند و موضوعاتی از قبیل زندگی مردم و مناظر طبیعی را بدون بهره گیری از مفاهیم ادبی و فلسفی، بر روی پرده های نقاشی خود شکل دادند. نویسنده فوق در مورد امپرسیونیسم نکات دیگری را مطرح می کند که ما آنها را عینا نقل می کنیم: «امپرسیونیسم یک سبک شهری است، چرا که تغییرپدیری، ریتم عصبی، تاثرات ناگهانی، تند ولی همواره گذرا را توصیف می کند؛ و دقیقا با همین کیفیت، بد بسط عظیم مشاهده حسی، حدت تازه حساسیت، تحریک پذیری نو دلالت دارد;»تفوق لحظه بدبقا و استمرار، این احساس که هر پدیده، یک احساس و یک طرح تکرار ناپذیر است و موجی است که بد شط زمان می لغزد و رودخانه ای که«دوباره نمی توانی در آن گام نهی» ساده ترین فرمولی است که می توان امپرسیونیسم را به آن تحویل گرد; هر تصویر امپرسیونیستی ته نشست یک لحظه در حرکت دائم زمان و بازنمایی تعادل موقت و بی ثبات در بازی نیروهای مخالفت است. دید امپرسیونیستی طبیعت را به فراگشت رشد و زوال تبدیل می کند. هر چیز منسجم و با ثبات به هیاتهای تغییر یافته تجزیه می شود و خصلت ناتمام و جزیی به خود می گیرد. بازسازی کنش ذهنی به جای شالوده عینی دیدار- که تاریخ نقاشی دورنمای معاصر با آن آغاز می شود در اینجا به اوج خود می رسد. بازنمایی نور، هوا و فضا تجزیه سطح نگری اتفاقی به لکه ها و تکه های رنگ، تجزیه رنگ شاخص به والورها، یعنی به ارزشهای منظره و پرسپکتیو، بازی انعکاس نور و سایه روشنها، نقطه های مرتعش و لرزان و ضربه های شتاب زده، ناپایدار و تند ناگهانی قلم مو، تمام فوت و فن فی البداهه با طرح لریع و بی پرداخت آن، مشاهده شتابان و به ظاهر بی دقت اشیاء و بی نظمی درخشان اجرا، در تحلیل نهایی، تنها بیانگر ان احساس واقعیت تکان دهنده، پویا و پیوسته تغییر یابنده است که با سمت گیری مجدد نقاشی به وسیله کاربرد پرسپکتیو آغاز گردد» تا قبل از نقاشان امپرسیونیست، قاعده بر این بود که نقاشی را طی مراحل به اتمام می رساندند؛ بدین ترتیب که ابتدا طرحهای مقدماتی تهیه می شد، سپس خطوط و اشکال تابلو را با اصول و قواعد سنجیده و نسبتهای هندسی متعادل نظم می دادند و آنگاه رنگها را با احتیاط و ترکیبات دقیق بکار می بردند. با این روش که از دوره کلاسیک مرسوم بود، کار نقاشی با مطالعه طبیعت آغاز می شد و د ر آتلیه هنرمند به اتمام می رسید.اما برای نقاشان امپرسیونیست چنین روشی امکان پذیر نبود. زیرا آنها معتقد بودند که آغاز کردن نقاشی با طراحی از طبیعت، به صورت یادداشت برداری در محل و تکمیل آن در کارگاه، نمی تواند واقعیت مناظر وصحنه های مورد نظر را آن طور که هست نشان دهد بلکه می بایست نقاشان اثر خود را در همان لحظاتی که در مقابل طبیعت ایستاده اند به اتمام می رسانند. طبیعتا با چنین روشی نمی توان ساعتهای و روزها در مقابل طبیعتی ایستاد و به آمیختن رنگها مشغول شد. از طرفی دیگر، با تغییر زاویه تابش نور خورشید و در نتیجه آن، تعویض سریع رنگها و سایه روشنها رخ می دهد و نمود ظاهری طبیعت مرتبا دستخوش تغییر می شود. بنابراین لازم بود تا با طراحی سریع، بدون توجه به ریزه کاریها، تابلوی خود را شکل داده و رنگها را شتابانه بر روی بوم نقاشی جای دهند. یکی دیگر از عواملی که در پیدایش شیوه امپرسیونیسم موثر واقع شد، بالا رفتن دانش هنرمندان نسبت به پدیده نور و رنگ بود. علاوه بر تئوریهای گوته در باب رنگ، کتابهای دیگری در همین زمینه توسط شورول، هلم هولتز، کلازک مکسول انتشار یافت. در نتیجه ی شناخت علمی رنگ، نور و رنگهای طیف، و نیز آگاهی یافتن نقاشان بر اثرات رنگهای مکمل در یکدیگر، موجب شد تا ایشان مانند دانشمندان، طبیعت را آگاهانه مورد بررسی قرار دهند. آنها دیگر رنگ های قهوه ای، سیاه و خاکستری را با رنگهای رنگین(کدو ماتیک) مورد استفاده قرار نمی دادند، بلکه در عوض همه جا، حتی در قسمت سایه ها، رنگهای درخشان طیف رنگی را در کنار هم بکار می بردند؛ در نتیجه تابلوهای آنها به صورت سطوحی رنگین، شفاف و درخشان در می آمد. البته نباید تصور کرد که تنها امپرسیونیستهای بودند که به یکباره تمام قوامین و فرمولهای مربوط به رنگ را کشف کردند. قبل آنها دولاکروا(1799-1863م) نقاش فراسوی، قانون رنگهای مکمل و سایه ها را تا حدودی می دانست. همچنین کنستابل انگلیسی(1766-1837 م) اثرات رنگها را در طبیعت مورد بررسی قرار داده بود. ویلیام ترنر نیز از کیفیات حسی رنگها برای نشان دادن مناظر مه آلود دریا استفاده می کرد. نقاشان امپرسیونیست نجوبی دریافته بودند که ترکیب رنگهای درخشان رنگین(کروماتیک) با رنگهای خنثی مثل سفید و سیاه و خاکستری(آکروماتیک) قدرت درخشش رنگهای ناب را از بین می برد و از جلوه و نمود آنها می کاهد. از میان نقاشان امپرسیونیست، مونه با تابلوهای«نیلوفر آبی» و «عمارت پارلمان درمه» رنوار با تابلوهایی متعدد از مدلهای خود، و خصوصا تابلو مولن دولا گاله، ادگاردگا در تابلوهایی از بازیگران باله، و پل سزان(1839-1906 م) در اکثر آثار خودش، به رنگهای درخشان و سایه های رنگین اهمیت خاصی داده اند. شور وهیجان امپرسیونیسم زمانی به اوج خود رسید که نقاشان تازه نفسی پا به میدان گذاشتند و با ابداعات خود، دیدگاه های تازه تری در نقاشی بوجود آوردند. از معروفترین آنها دو نقاش فرانسوی به نام پل سزان و پل گوگن(1848-1903 م) و یک نقاش هلندی به نام ونسان وان گوگ(1858-1890م) را می توان نام برد. ای سه در ابتدا به نهضت امپرسیونیسم پیوستند و مدتی در آن شیوه قلم زدند و حتی آن را غنی تر ساختند. پل سزان پیرترین نقاش امپرسیونیسم است در شهر اکس آن پرو وانس، در جنوب فرانسه در میان مناظری سرسبز و پوشیده از رنگهای درخشان و هوایی آفتابی و مه آلود، به کار مشغول بود. گرچه سزان کاملا از شیوه امپرسیونیسم تا آخر عمر پیروی نکرد، لیکن به اصول آن سخت پای بند بود. در زمانی که او مشغول تحصیل درمدرسه هنرهایی زیبا بود آثار نقاشان کلاسیک و آثار استادان دوره رنسانس را به دقت مطالعه کرد و قبل از آنکه به شیوه نقاشان امپرسیونیسم بکار بپردازد، اصول وقواعد نقاشی هنرمندان کلاسیک را فرا گرفت. به همین جهت آثار او از نقاشان امپرسیونیسم بر اساس نسبتهای هندسی دقیق پایه ریزی شده است. او در جایی شده است. او در جایی گفته بود:«من می خواهم از امپرسیونیسم هنر متین استواری مانند آثار استادان قدیم بوجود آورم». سزان به نشان دادن حالات روانی و عاطفی و نکات اجتماعی یا فلسفی توجهی نداشت. برای او بیش از هر چیز«شکل و فرم» مطرح بود. ادامه خواندن مقاله ‌امپرسيونيسم در نقاشي

نوشته مقاله ‌امپرسيونيسم در نقاشي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله ‌اقسام علوم اسلامي و معرفي هر يك از آنها

$
0
0
 nx دارای 52 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : اقسام علوم اسلامی و معرفی هر یك از آنها فهرستعلم منطق 1تعریف منطق 2فایده منطق 2خطای ذهن 3موضوع منطق 4تصویر و تصدیق 5علم و ادراک 6ضروری و نظری 6کلی و جزئی 7نصب اربعه 8 کلیات خمس 8 روابط فلسفه وعرفان 16نظریه «خلق جدید» عرفا 19فلسفه اسلامی پیش از ملاصدرا 22فلسفه نقادی 34 فلسفه و کلام در دوران اسلامی 35عقل در دین و فلسفه 37نسبت علم و فلسفه جدید با اسلام 41دین با علم و فلسفه جدید نمی تواند جمع شود 43منابع 48 علم منطق یکی از علومی که از جهان خارج دارد حوزه فرهنگ اسلامی شد و پذیر ش عمومی یافت و حتی به عنوان مقدمه ای بر علوم دینی جزء علوم دینی قرار گرفت علم منطق است.علم منطق از متون یونانی ترجمه شد، واضح و مدون این علم از سلطاطالیس یونانی است. این علم در میان مسلمین نفوذ و گسترش فوق العاده یافت اضافاتی بر آن شد و بر سر حدکمال رسید.بزرگترین منطق های ارسطویی که در میان مسلمین تدوین شد منطق الشفای بوعلی سینا است .منطق الشفا چندین برابر منطق خود ارسطو است . متن یونانی، ترجمه عربی و هم ترجمه دیگر منطق ارسطو به زبانهای دیگر اکنون در دست است . منطق ارسطو را ضین بن اسحاق ترجمه کرد و اکنون عین ترجمه موجود است . در قرون جدید به وسیله فرانسیس بیکن انگلیسی و دکارت فرانسوی منطق ارسطویی سخت مورد هجوم و ایراد قرار گرفته سالها و بلکه در سه قرن گذشته در حالیکه اروپا ایمان خود را به منطق ارسطویی به کلی از دست داده بود تدریجاً از شدت حمله و هجوم به آن کاسته شد . برای ما لازم است نه مانند عده ای چشم بسته منطق ارسطویی را ینپذیریم و همچنین مانند عده ای دیگر چشم بسته آن را محکوم نکنیم بلکه تحقیق کنیم و ببینیم ارزشی که منطق ارسطویی برای خود قایل است چه ارزشی است . ناچاراً باید آن را تعریف کنیم . تعریف منطق ((منطق قانون صحیح فکر کردن است )) یعنی قواعد و قوانین منطقی به نزدیک مقیاس و معیار و آلت سنجش است که هرگاه بخواهیم درباره برخی از موضوعات علمی یا فلسفی تفکر و استدلال کنیم باید استدلال خود را با این مقیاس ها و معیارها بسنجیم و ارزیابی کنیم که به طور غلط نتیجه گیری نکنیم .فایده منطق از تعریفی که برای منطق ذکر کردیم فایده منطق جلوگیری ذهن است از خطایی در تفکر با در اینجا لازم است فکر و تفکر را تعریف کنیم زیرا تا تعریف فکر ، به مفهومی که منطق در نظر دارد روشن نشود، ابراز بودن منطق برای فکر و به عبارت دیگر ((خطاسنج)) بودن علم منطق برای فکر ، روشن نمی شود.تفکر عبارت است از مربوط کردن چند معصوم به یکدیگر برای به دست آوردن معلوم جدید و تبدیل کردن یک مجهول به معلوم . در حقیقت تفکر عبارت است از سیر و حرکت ذهن از یک مطلوب مجهول به سوی یک سلسله مقدمات معلوم و سپس حرکت از آن مقدمات معلوم به سوی آن مطلوب برای تبدیل آن به معلوم .ذهن معلومات خویش مجهولی را تبدیل به معلوم می کند و باید به آن معلومات شکل و نظم و صورت خاص اساساً عمل فکر کردن چیزی جز نظم دادن به معلومات و پایه قراردادن آنها برای کشف یک امر جدید نیست پس وقتی که می گوییم منطق قانون صحیح فکر کردن است و ازطرف دیگر می گوییم فکر عبارت است از حرکت و سیر ذهن از مقدمات به نتایج معنی اش این می شود که منطق کارش این است که قوانین درست حرکت کردن زمین را نشان می دهد.پس کار منطق این است که حرکت ذهن را در عین تفکر تحت کنترل خود قرار دهد. خطای ذهن ذهن هنگامی که تفکر می کند ممکن است صحیح عمل کند و ممکن است دچار خطا گردد. منشا خطا یکی از دو امر ذیل ممکن است باشد1-آن مقدماتی که آنها را پایه قرار داده و معلوم فرض کرده خطا و اشتباه باشد یعنی مقدماتی که مصالح استدلال ما را تشکیل می دهد فاسد باشد.2-نظم وشکل و صورتی که به مقدمات داده شده غلط باشد یعنی هرچند که مصالح استدلال ما درست باشد ولی شکل استدلال ما غلط است . از مجموع آنچه گفته شد معلوم گشت که ارزش منطق ارسطویی این است که خطا سنج عمل فکر کردن است . یعنی خطاسنج صورت و شکل استدلالهای انسانی است . اما این که منطق چه قوانینی برای درست استدلال کردن عرضه می دارد مطلبی است که از تحقیق تفصیلی منطق روشن می شود. موضوع منطقموضوع علم عبارت است از آن چیزی که آن علم در اطراف آن بحث می کند و هر یک از مسایل آن علم را در نظر بگیریم خواهیم دید بیانی است از یکی از احوال و خواص و آثار آن .در اینجا دو نظریه مطرح است : 1-علت این امر این است که مسایل هر علمی بالاخره در اطراف یک حقیقت یعنی بحث می کند پس از این دو هر علمی نیازمند به موضوع است و تمایز علوم از یکدیگر نیز ناشی از تمایر موضوعات آن علوم است. 2-نظریه دوم این است که پیوند مسایل علوم با یکدیگر ناشی از آثار و فوایدی است که بر آنها مرتب می شود اکنون باید ببینیم موضوع علم منطق چیست و علم منطق در اطراف چه موضوعی بحث می کند؟موضوع علم منطق عبارت است از ((معرف و حجت)) یعنی مسایل منطق یا درباره معرف ما یعنی تالیفات بحث می کند یا درباره حجت یعنی درباره استدلالها علم منطق می خواهد به ما راه صحیح تعریف کردن و صحیح استدلال کردن را بیاموزد.تصویر و تصدیقمنطقیین اسلامی بحث خود را در منطق از تعریف علم و ادراک آغاز می کنند و سپس آن را به دو قسم تصور و تصدیق تقسیم می نمایند و منطق را عموماً به دو بخش تقسیم می کنند بخش تصورات و بخش تصدیقات. از نظر مننطقیین به دو قسم تقسیم می شود: 1-ضروری یا بدیهی 2-نظری یا اکتسابیقبل از هر چیزی لازم است ماعلم و ادراک و سپس تصور و تصدیق و ضروری و بدیهی را تعریف کنیم .علم و ادراک انسان در خود حالتی می یابد که نام آن حالت را علم یا ادراک یا دانایی یا آگاهی است در ذهن لهذا در تعریف علم و ادراک گفته شده العلم هو الصوره الحاصله من الشی عندالعقل یعنی ادراک عبارت است از صورتی که ازیک شی ء در ذهن پدید می آید. تقسیم علم به تصور و تصدیق اولین بار به وسیله حکم عالی قدر اسلامی ابونصر محمد بن طرخان فارابی ابداع و عنوان شد و مورد قبول حکما و منطقیین بعد قرار گرفت ، منطقیین اسلامی در دوره های تاخر این قسمت را پایه قرار داده ، ابواب منطق را به دو قسم منقسم کردند : قسم تصورات و قسم تصدیقات.ضروری و نظری هر یک از تصور و تصدیق بر دو قسم می باشند یا بدیهی هستند و یا نظری، بدیهی عبرات است از ادراکی که نیاز به نظر یعنی فکر نداشته باشد و اما نظری عبارت است از اداراکی که نیاز به نظر و فکر داشته باشد .به عبارت دیگر بدیهی آن است که خودبه خود معلوم است و نظری آن است که خود بخود معلوم نیست بلکه باید به وسیله یک شی ء یا اشیاء دیگر معلوم شود. مثلاً می گویند تصور حرارت و برودت احتیاجی به فکرندارد پس بدیهی می باشند اما تصور ملک و جن نیازمند به فکر است پس این تصورات نظری می باشند.کلی و جزئی یکی دیگر از بحث های مقدماتی منطق بحث کلی و جزئی است . این بحث اولاً با لذات مربوط به تصورات است و ثانیاً و بالفرض مربوط به تصدیقات است یعنی تصدیقات به طبع تصورات متصف به کلیت و جزئیت می گردد.تصوراتی که از اشیاء داریم به دو گونه اند : تصورات جزئی و تصورات کلی تصورات جزئی یک سلسله صوری است که جزء بر شخص واحد قابل انطباق نیست در مورد مصداق این تصورات کلماتی از قبیل « چند تا ، کدامیک معنی » معنی ندارد. این صور ذهن ما فقط بر فرد خاص صدق می کند نه بیشتر . مثلاً تصوری که ما از شهر تهران و تصوری که از کشور ایران داریم همه تصورات جزئی است. ذهن ما علاوه بر این تصورات یک سلسله تصورات دیگر هم داد ویک سلسله نامهای دیگر برای نشان دادن آن معانی و تصورات وجود دارد مانند تصوری که از انسان واز آتش و از شهر و کوه و امثال اینها داریم و برای فهماندن این معانی و تصورات نامهای مزبور را به کار می بریم که اسم عام خوانده می شوند، این سلسله معانی و مفاهیم و تصورات را کلی می نامیم زیرا قابل انطباق بر افراد فراوانی می باشند و حتی قابلیت انطباق بر افراد غیر متناهی دارند . معمولاً در کارهای عادی خودمان سر و کار ما با جزئیات است ولی هنگامی که وارد مسائل علمی می شویم سر و کارمان با کلیات می شود.نصب اربعه از جمله مسائلی که لازم است دانسته شود انواع رابطه و نسبتی است که با یکدیگر ممکن است داشته باشند. هر دو کلی را زمانی که با یکدیگر مقایسه کنیم یکی از چهار نسبت زیر را با یکدیگر خواهند داشت . 1-تباین : قلمرو هر کدام از قلمرو دیگری کلاً جداست مثلاً انسان و درخت .2-تساوی :قلمرو هر دو کلی یکی است . مثلاً انسان و تعجب کننده 3-عموم و خصوص مطلق: ماند انسان و حیوان4- عموم و خصوص من وجه: مانند انسان سفیددر میان کلمات فقط همین چهار نوع نسبت ممکن است برقرار باشد نسبت پنجم محال است برقرار باشد . مثل این که فرض کنیم یک کلی شامل هیچ یک از افراد دیگری نباشد ولی دیگری شامل تمام یا بعضی افراد عام بوده باشد. کلیات خمس هرکلی را که نسبت به افراد خود آگاهی درنظر بگیریم و رابطه اش را افراد خودش بسنجیم از یکی از پنج قسم زیر خارج نیست.1-نوع: 2-جنس 3-فصل 4-عرض عام 5-عرض خاصآن کلی که تمام ذات و ماهیت افراد است نوع است و آن کلی که جزء ذات افراد خود است و جزء اعم است جنس است و آنکلی که جزء ذات افراد است ولی جزء مساوی است فصل است و آن کلی که خارج از ذات افراد است ولی اعم از ذات افراد است عرض عام است و آن کلی که خارج از ذات افراد است ولی مساوی با ذات است عرض خاص است . نوع مانندانسان که معنی انسانیت بیان کننده تام ذات و ماهیت افراد خود است .جنس مانند حیوان که بیان کننده جزئی از ذات افراد خود است زیرا افراد حیوان از قبیل عمر و اسب و گوسفند و غیره حیوانند و چیز دیگر ، یعنی ماهیت و ذات آنها را حیوان تشکیل می دهد.فصل: مانند ناطق که جزء دیگر ماهیت انسان است و دو متصل یک بعدی که جزء دیگر ماهیت خط است. عرض عام: مانند راهرونده (ماشی) که خارج ا ز ماهیت افراد خود است یعنی راه رفتن جزء ذات یا تمام ذات روندگان نیست ولی در عین حال به صورت یک حالت و یا عارض در آثار وجود دارد.عرض خاص : مانند تعجب کننده که خارج از ماهیت افراد خود (همان افراد انسان) است و به صورت یک حالت و یک عرض در آنها وجود دارد و این امر عرض اختصاص دارد به افراد یک ذات و یک ماهیت یعنی نوع انسان حدود و تعریفات : مبحث کلی که ذکر شد مقدمه ای است برای حدود و تعریفات یعنی آنچه وظیفه منطق است این است که بیان کند طرز تعریف کردن یک معنی چگونه است و یا بیان کند که طرز صحیح اقامه برهان برای اثبات یک مطلب به چه صورت است؟ به طور کلی تعریف اشیاء پاسخگویی به «چیستی» آنها است . یعنی وقتی که این سوال برای ما مطرح می شود که فلان شی چیست ؟ در مقام تعریف آن بر می آئیم بدیهی است که هر سوالی در مورد یک مجهول است اینکه حقیقت و ماهیت یک شی ء بر ما مجهول می باشد به معنی این است که ما تصور صحیحی از آن نداریم پس اگر بپرسیم خط چیست ؟ حیات چیست؟… همه اینها به معنی این است که ما یک تصور کامل و جامعی از حقیقت این امور نداریم و می خواهیم تصور صحیحی از آن داشته باشیم. سوالاتی که بشر در مورد موجودات بیان می کند یکسان نیست و هر لفظی برای یک سوال مطرح می شود چند سوال ؟1-سوال از چیستی «چیست» ؟ ماهو؟2-سوال از هستی «آیاست» هل؟3-سوال از چرائی «علت چیست»؟ « یا فایده چیست» و یا بچه دلیل؟منطق عهده دار پاسخ به هیچ کدام از این سوالات که درباره اشیاء خارجی می شود و نیست آنکه عهده دار پاسخ به این سوالات است فلسفه وعلوم است ولی منطق طرز پاسخگویی به این سوالات را بیان می کند. منطق می خواهد راه درست تعریف کردن را بیاموزدمسلمین همچنانکه بحث در مبدا وجود و تحقیق در احوال اعیان موجودات را با توجه به آثار عقلای یونانی شروع کردند نام این علم و این مبحث را هم یعنی «فلسفه» را از یونانیان گرفتند ولیکن در عین حال آن را به نام حکمت مهم خواندند. با این تفاوت که حکمت معنی عام تری از فلسفه دارد و مفهوم علم را بنحو اعم نیز شامل می شود. استفاده از اصول عقاید ارسطو و افلاطون و افلاطونیان جدید و آمیختن این روشها با یکدیگر و با مبانی دین و پدید آوردن فلسفه ای خاص از آن میان بین حکمای اولی اسلامی همچنان معمول بود که بین حکمای عیسوی آسیای صغیر و حوزه های علمی خاور نزدیک .ارسطو تنها از آن لحاظ که دارای آثار متعددی بودو كتب او مورد تفسیر مفسرین قرار گرفت ، اهمیت ندارد بلکه وی راهنمای نهضت خاص فکری است که با آثار خود و آثاری که بدو نسبت داده شده بود مسائل مختلفی را مطرح کرد و درترجمه ها وتفسیرهای او این مسائل به نحو عجیبی توسعه و تکامل یافت. منتهی باید در نظر داشت که این توسعه و تكامل از راه انتقاد در مباحث آن استاد بوجود نیامد بلکه از دو طریق یعنی از راه تعلیم و توضیح و از طریق داخل کردن عقاید جدید در مباحث اصلی استاد حاصل شد و این دوعمل هم بدست مفسران و شارحان یونانی صورت گرفت و هم بوسیله مفسلین اسلامی .فلسفه در اسلام عبارت است از عده کثیری تفاسیر و توضیحات در مورد ماور الطبیعه و فروع آن که بیشترمبتنی است بر روش کار شارحان ارسطو در اسکندریه و بلاد خاور نزدیک و بهمین سبب بسیاری از بحث های آنان عیناً در میان فلاسفه حوزه اسلامی امتداد یافت مثلاً اثبات وحدت محض خالق در عین تصور صفات دنباله مباحثی است که نو افلاطونیانی از قبیل ایا مسلیحسن و ابرقلس پیش گرفته بودند و دنباله این مباحث به تمدن اسلامی نیز کشیده شد، مبین مانند عقیده دیونیسیونس در باب عدم خالق بجزئیات که مدتی در میان معتزله و فلاسفه های اسلامی ادامه یافته و مایه تکفیر آنان شده بود . در کتاب اثولوصیا سخن از خالق مافوق جواهر است که از او بطریق اشراق عقل فعال صادر می شود و صور کلی اشیاء در همین عقل فعال وجود دارد . توجیهی که مایه تتابع مبادی وجود گردیده عشق است و بوسیله آن است که خالق توانست از تنهایی محض برهد و در کسوت عقل فعال و سایر مبادی که بعد از واقعست ظهور کند. در کتاب العله منسوب به ارسطو ماخوذ از الثالومبیای ابر قلس ، هم این موضوع مورد بحث قرار گرفته است و «خیر» علت اصلی وجود و مقدم بر آنست و بعد ازو بترتیب «وجود» و «عقل» و«نفس» و «طبیعت» قرار دارند . تمام امور کلی و فانی بوجود لایزالی که تنها وجود قائم بذات است منسوب و منتهی می شود و این درست عین بیان فارابی و ابن سیناست که گویند وجود و تمام ممکنات معلول است بعلت وجود واجب با مطالعه در این دو کتاب که نمونه هایی از بحث های آنها را دیدیم می توان به قسمتی از مبانی فلسفه مسلمین پی برد با این تفاوت که نفوذ این عقیده در مشائین بمراتب بیشتر از متکلمین است. با اطلاع از این مقدمات نفوذ فلاسفه و متکلمین عیسوی در فلاسفه و متکلمین اسلامی هم بخوبی معلوم و علی الخصوص تاثیر عقاید کسانی مانند فلوطنسین و ابر قلس و یوحنا الدمشقی و یحیی (یوحنا) النحوی بعنوان عقاید خاص ارسطو آشکار می گردد که بعدها با روش افلاطون مقایسه گردیده و یا گاه بر آن برتری داده شده است . علاوه بر این مشاهیر فلاسفه عیسوی عده دیگری از فلاسفه از مذاهب مختلف مسیحی خاصه از یعقوبیان و منصوریان بر اثر نزدیکی فراوان با مسلمین و اینکه غالباً در دوره نهضت علمی مسلمین با آنان معاصر و متقدم بوده اند تاثیرات شگرف در تکوین فلسفه مسلمین کرده و بسی از معلمین مسیحی استناد فلاسفه و متکلمین اسلامی بوده اند و تحقیقات آنان در تشکیل عقاید شاگردان نشان تاثیر فراوان داشته و به هر حال این نکته مسلم است که افکار مسیحیان شرق در میان حکمای اسلامی و معتزله و بعضی دیگر از فرق ادامه یافته و در پاره ای موارد و با اصول دینی اسلام نزدیک شده است. با آمدن اسلام البته تغییری در دین حاصل شد ولی بحث های فلسفی و عقل و اصولی همچنان و بهمان نحو ادامه یافت . مثلاً قدم کلمه الها در اینجا مقدم کلمه الهف (قرآن ) تبدیل صورت داد و تحقیق از موضوع جبر و اختیار با همان شدت و بهمان صورت باقی ماند و همچنین است بحث در باب صفات و اسماء الهی که مدتی در اسلام باقی ما ند و علاوه بر این موضوعات کلامی مسائلی دیگر مخصوصاً اصول اخلاق ارسطو هم نزد عیسویان شهرت و مقبولیتی یافته بود برای ورود این مباحث نیز دراسلام مانعی وجود نداشت و عین این حالت برای طبیعیات ارسطو کتب بطلیموس و جالینوس وجود داشت و بهمین جهت مسلمین به سرعت شروع به نقل این کتب بعربی کردند و در غالب این ها ترجمه از منقولات سریانی زودتر از استفاده از اصل یونانی آنها صورت گرفت و بهمان نحو که دیدیم کتاب المدخل فرخورویس (اسیاغوجی) و قاطیغر ریاس و انالوطیقای اول و دم و ماور الطبیعه و اسماء و العالم و کتاب الحیوان و بعضی از تفاسیر مانند تفسیر الاسکندر الامزوریسی بر ماوراء الطبیعه و کتابهایی که قبلاً ذکر شد به زمان عربی درآمد. دسته دیگری نیز از آغاز کار با فلاسفه در این امر شرکت داشتند و ایشان ائمه و پیشوایان مذهب اعتزال بوده اند که غایت مقصودشان در آوردن اصول دین بیک صورت علمی و منطقی و بحث در ذات و صفات واجب الوجود و احوال ممکنات از مبداء و مواد بر وفق شریعت اسلام بوده است. و فعالیت علمی این فرقه از قرن دوم هجری آغاز شد و با آنکه موارد خدمات ذیقیمتی با سلام گردیدند بجرم استفاده از مبانی فلسفی یونانیان و ایرانیان و هندوان همواره مورد بغض و نفرت مسلمین بودن و آخر نیز با غلبه اهل حدیث و فقها و متشرعین و اصحاب علوم دینی راه زوال گرفتند. تمایل و آشنایی مسلمین با فلسفه یونانی چنانکه دیده ایم باترجمه آثار حکمای یونان و اسکندریه و تفاسیر و شروع آنی همچنین با تعلیمات گروهی مانند قدیری و یوحنا بن حیلان و ابوحیی المروزی و ابوزکریا المروزی و ابوزکریا یحیی بن عدی و نظایر این اشخاص که غالباً کتب منطق و فلسفه را تدریس و با ارزش املاح شرح و تفسیر می کرده اند آغاز شد . این عمل دیرگاه امتداد داشت و تا اواخر قرن چهارم بطول انجامید و در این میان آثار گوناگون فلسفی و شروع آنها به ترجمه سی نیک و برد بالتمام و یا بنحو اختصار بعربی در می آید .روابط فلسفه وعرفانمنظور ما از «فلسفه» الهیات است ، فلسفه اولی یا الهی که با عرفان تناسب دارد ، نه فلسفه به معنی وسیع کلمه حکمت الهی به دو فن تقسیم می شود : امور عامله یاالهیات بالمعنی عام و الهیات بالمعنی خاص . هدف فلسفه الهی درباره انسان : انسان در نظام فکری ، جهان کلی شود و از نطر اندیشه جهان عقل شود.هدف عرفان درباره انسان : رسیدن انسان با کل وجودش به حقیقت (خدا) ، فناء ، فی الله ، وصول و … راه حکم با راه عارف دو راه است : راه حکیم راه منطق و برهان است و راه عرفان راه تزکیه و تصفیه دیر و سلوک است .عرفان ازکی به صورت یک علم در آمده ، علمی که برای آن موضوعی و فایده ای ذکر کرده اند ؟ مثلاً عرفان یحیی الدین با عرفان شبلی فرق دارد . درعرفان شبلی مردی می بینیم اهل عمل. در عرفان یحیی الدین به کتبی و نوشته هایی بر می خوریم ه به وسیله یحیی الدین و شاگردنش به صورت علمی منتشر می شد. موضوع عرفان چیست؟ موضوع عرفان وجود یا هستی مطلق است و مقصود از آن خداست . در اینجا مشابهتی نزدیک با حکما و حکمت الهی می توان یافت زیرا موضوع حکمت الهی «موجود بمانند موجود» است ، تفاوت دراین است که حکیم ، موجود بماهو موجود را یک مفهوم کلی می داند دارای مصادیق متعدد ، ولی درنظر حکیم هم ذات حق را «موجود مطلق » می داند . موجود ما هو موجود تقسیم می شود به موجودی که وجود همین ذات اوست یعنی خدا و موجودی که وجود زائد بر ذات اوست، یعنی غیر خدا حکمت الهی علمی است که از «عوارض موجود بماهو موجود» بحث می کند و اثبات وجود خدا ، یکی از مسائل این علم است.مساله وجود واجب : مساله ای از مسائل حکمت الهی . آنچه را که عارف موضوع علم خود می داند (موجود مطلق ) از مسائل حکمت الهی است : و چون موضوع هر علم در آن علم اثبات نمی شود بلکه در علم کلی دیگری اثبات می گردد، پس عرفان نیازی به اثبات آن (خدا = موضوع عرفان ندارد ولی حکیم آن را اثبات می کند چون ازمسائل حکمت الهی محسوب میشود . از نظر فیلسوف وجود خدا مساله علم است ، از نظر عارف وجود خدا موضوع علم است (وجود= وجود حق ) همان گونه که از نظر فیلسوف موضوع علم خود – موجود عامه موجود –بدیهی است و نیازی به اثبات ندارد ، خدا هم از نظر عارف بدیهی و بی نیاز از اثبات است بلکه باید صفات او را اثبات کرد. در اینجا موضوع، موضوعی است بدیهی : نه اینکه دو موضوعی نیاز به اثبات نداشته باشد.مساله عرفان ، صفات ، اسما، و تجلیات ذات حق است.یک اختلاف دیگری که بین حکما و عرفاست آن است که عرفا تجلی را واحد می دانند و به تکرار تجلی اعتقاد ندارند مطابق آیه « وما امرونا الا و احده …» که خدا یک تجلی دارد و آن «وجود منبسط» است و گاه به آن در حق مخلوق به گویند و القاب دیگری هم برای آن قائلند. عرفا از تجلی تعیر به «علیت» نمیکنند . اما حکیم قائل به مراتبی برای وجود موجودات است و به علتی غیر ذات حق هم قائل است منتها در طول ذات حق عارف می گوید : تمام ماهیات (اعیان ثابته ) با یک جلوه ظاهر شده اند واز لوازم تجلی حق اند و ظهور امت همان یک تجلی اند .او «وجود منبسط» راه در ظل و « الرتبه الجمعیه » (یعنی مرتبه ای که ایمان ثابته هم در آنجا جمع مستند ) می خواند این مهم عکس می و نقش مخالفت که نمود یک سفراغ رخ ساقی است که در جام افتادکثراتی که حکیم (کثرات طولی و عرضی ، افقلاک و غامر و … ) تامل است از نظر عارف هم از لوازم وجود بنظر است لذا به وجود منبسط «حق مخلوق » یعنی حقی که همه اشیا، از آن مخلوق می شوند و پدید می آیند می گویند میر داماد به سخن حکما – که گفته اند اولین صادر عقل است – انتقاد کرده و می گوید صادر اول باید موجودی باشد که « کل اشیاء » باشد نمی تواند موجودی باشد در طول موجودات دیگر . در واقع میر داماد و در اینجا گرایشی به عرفان پیدا می کند . عرفا معتقدند اشیاء در هر «آن» نو می شود از نظر این ها عالم دائماً فانی می شود و موجود می گردد ولی ما خیال می کنیم که جهان یک چیز ثابت است در حالی که:هر زمان نو می شو دنیا و ما بی خبر از نو شدن اندر بقانظریه «خلق جدید» عرفانظریه «خلق جدید » عرفا آن است که قائل به انفصال اند.معنی انفصال آن است که لحظه به لحظه جهان نو می شود در حالیکه بین این «نو» و آن « کهنه » هیچ رابطه اتحادی نیست بلکه به معنی قبض و بسط متعدد است . عرفا بر این ادعای خود استدلال نمی کنند بلکه می گویند چنین کشف کرده ایم .حاجی سبزواری می گوید: «ماهیات به وجود منبسط موجود می شود و عالم عبارت است از ماهیات ».ماهیات با یک «تجلی» که همان وجود منبسط است ظاهر می شود.موضوع حرکت به یک اعتبار ماده است و به اعتبار دیگر موضوع حرکت و ما فیه الحرکه یک چیز است و اختلاف موضوع و مافیه الحرکه به اعتبار لا بشرط و بشرط لا است مثل بیاض و ابیض.در باب حرکت جوهری هم معین است ، چون حرکت قائم به ذات است درهر حرک عرضی ما قام به الحرکه» غیر از حرکت است. در حرکت عرضی موضوعش جوهر است ، و ما فیه الحرکه که خود عرض است : یعنی متحرک جسم فی البیاض اصطلاحاتی از قبیل «موجود معدوم» ،« و احد و کثیر» ، «حادث و قدیم » ، «حق و خلق» و امثال اینها که در زمان فلاسفه متداول است ، در اصطلاحات عرفا هم آمده است ، ولی مفهوم فیلسوف از این معانی با مفهوم عارف از اینها تفاوت دارد و ریشه این تفاوت «توصیه عرفانی» که برای ذلت حق شریکی – حتی در موجودیت تامل نیست و قول به اینکه در موحد بر حقیقتی غیر از حق است » نوعی شرک تلقی می شود. به عبارت دیگر ریشه این اختلاف نظر این است که فیلسوف «کثرت وجودی » است و عارف «وحدت وجودی» ا زنظر فیلسوف وجوداتی حقیقی و جدا از هم به نحوی که نه می توان گفت این موجود عین آن وجود است و نه می توان گفت آن موجود عین این موجود است ، وجود دارد ، یکی ازاین موجودات تباین الذات که از دیگر موجودات کامل تر است و لایتناهی است و ازلی و ابدی است و بی نیاز از هر وجود دیگر است و عین علم و دقت و حیات و اراده است ، واجب الوجود است وسایر موجودات با اختلاف درجات و مراتب که بعضی مجردند و بعضی مادی ، و بعضی جوهرند و بعضی عرض و بعضی نسبت به بعضی دیگر کاملترند همه «ممکن الوجودند». ممکن الوجود به صفاتی متصف می شود که آن صفات از مختصات ممکن الوجود و ذات حق باید از آن صفات تنزیه گردد از قبیل «مخلوقیت » و «کثرت» ، «حدوث » و «جوهریت» و «عرضیت» و «الحدودیت» و احیاناً «تجسم» و «حرکت» و «تغییر» و امثال اینها.به عقیده فلاسفه توصیف ذات حق به این گونه صفات – که به دلیل اینکه از نقص و محدودیت ممکن ناشی می شود از مختصات ممکن است – روایت و به اصطلاح «تشبیه» است یعنی تشبیه حق به حلق است که در روایات اسلامی از آن نهی شده است . ولی عارف چه می گوید؟ آیا عارف که قائل به وحدت وجود است و برای حق شریکی در موجودیت قائل نیست همه این تعبیرات و اصطلاحات یعنی «محدودیت و مخلوقیت و کثرت و حدوث وجودیت و عرضیت» را از تاسوس خویش می زده اید یا آنها را به کار می برد؟ و اگر به کار می برد کاربرد آنها چیست؟ حقیقت این است که عراف که قائل به وحدت وجود است اشیا، را به این صورت نفی می کند که وجود آنها را اولاً «وجود ظلی و ظهوری » نه «وجود حقیقی» می داند پس نفی وجود حقیقی می کنید بدون آنکه وجود ظلی را نفی کرده باشد . ثانیاً اشیاء یعنی وجودات ظلیه را همه یکجا ظهورات حق و تجلیات حق و شوون و اسماء و صفات حق می داند. فلسفه اسلامی پیش از ملاصدرافلسفه اسلامی را اگر به مفهوم وسیع قدیمی خود بگیریم شامل جمیع شعب حکمت نظری و عملی می شود ولی واضح است که آنچه من باید در این جلسه طرح کنم آن قسمت از فلسفه اسلامی است که با افکار و انظار ملا صدرا پیوند دارد و تحقیقات مشارالیه دنباله آنها محسوب می شود . بنابراین بحث امروز که یک نظری اجمالی براین قسمت است شامل فلسفه کلی و الهیات به معنی خاص و علم النفس و تا اندازه ای شامل منطق خواهد بود زیرا این قسمتهاست که قلمرو صدر المتالهین است و در این ابواب است که وی آراء و افکار و انظار خاصی دارد. بعلاوه تحقیقات مسلمین در قسمتهای طب و نجوم و ریاضیات و طبیعیات با توجه به تحقیقات و کشفیاتی که بعداً نصیب علما و دانشمندان شده جزء تاریخ علم است نه خود علم، یعنی علم مراحلی از اینها گذشته است ، و اما آنچه در زمینه های نامبرده مورد توجه و تحقیق مسلمین واقع شده تا رسیده به ملاصدرا و متاخر تر از ملاصدرا متن علم است. ولی در مقابل همه این مشکلات ، این جهت را باید یادآوری کرد که تحقیق در «سیر فلسفه در جهان اسلام»در چهار قسمتی که ذکر شد یک زمینه صدردصد بکر و دست نخورده است ، نه در غرب روی این زمینه کار درستی شده و نه در شرق ، و شایسته است دانشکده محترم الهیات یک کرسی برای این کار تاسیس کند. همه می دانیم اسکلت اصلی فلسفه اسلامی فلسفه یونانی و اسکندرانی است. باید ببینیم مسلمین از زمانی که تنها به ترجمه و تدریس گفته های پیشینیان قناعت نکردند و خود به عنوان محقق و شارح وارد میدان شدند یعنی از زمان «الکندی» به بعد چه کردند : آیا تحقیقاتشان از حدود بازگوکردن آنچه از دیگران آموختند تجاوز نکرد و حداکثر تلفیق و ترکیبی از نظرات مختلف به عمل آوردند یا بیش از اینها بود؟ تا آنجا که اینجانب مطالعه کرده است و فعلاً به یاد دارد – بدون آنکه مدع یکافی بودن مطالعاتش باشد، بلکه فقط مدعی است که آنچه می گوید مفتاحی است برای مطالعات کاملی در این زمینه که به وسیله خود او با دیگران بعداً صورت گیرد-مسائل فلسفه اسلامی را از این نظر باید به چهار قسم تقسیم کرد: 1-مسائلی که تقریباً بهمان صورت اولی باقی ماند و مسلمین هیچ گونه تصرف یا تکمیلی در آن به عمل نیاورده اند یا آنچه کرده اند به قدری نبوده که شکل و قیافه مساله را عوض کند .2-مسائلی که فلاسفه اسلامی آنها را تکمیل کرده اند ، اما تکمیلی کرده اند به این صورت بوده که پایه های آنها را محکم تر و آنها را مستدل کرده اند به اینکه شکل برهان را عوض کرده اند یا براهین دیگری اضافه کرده اند. تکثیر براهین اگر فی المثل در هندسه صورت بگیرد ارزش چندانی ندارد، تفنن فکری محسوب می شود، مثل کاری که گفته می شود خواجه در شرح تحریر اقلیدس کرده است، زیرا سادگی و بساطت ریاضیات به قدری است که می توان با یک برهان ساده اذهان را قانع کرد ، اما در فلسفه تکثیر برهان از راههای مختلف ارزش زیادی دارد.3-مسائلی که در فلسفه قدیم یونانی مبهم و تاریک بود و در فلسفه اسلامی روشن و مشخص شده و با آنکه از لحاظ نام وعنوان تغییر نکرده تفاوت بسیاری میان صورت قدیم یونانی و جدید اسلامی مشاهده می شود. 4-مسائلی که حتی عنوانش تازه و جدید است و موضوع بی سابقه ای است که فقط در جهان اسلامی طرح و عنوان شده است.از قسم اول یعنی مسائلی که به همان شکل و صورت اولیه باقی ماند، اکثر مسائل منطق و مبحث مقولات ده گانه ارسطویی و علل اربعه ارسطویی و تقسیمات علوم ارسطویی و تقسیمات قوای نفس را می توان نام برد . البته نه این است که دراینها هیچ گونه تصرف و تحقیقی به عمل نیامده است ، بلکه منظور این است که در فلسفه اسلامی تغییر شکل نداده است ، و الا می دانیم که بسیاری از علمای اسلامی منکر ده مقوله ارسطویی هستند. صاحب البصائر النصیریه بیش از چهار مقوله قائل نیست. اما قسم دوم یعنی مسائلی که فلاسفه اسلامی برهان آن را تغییر داده اند یا برهانهای دیگری اقامه کرده اند. این قسمت زیاد است . برای این قسمت می توان مساله امتناع تسلسل ، تجردنفس ، اثبات واجب، توحید واجب، امتناع صدور کثیر از واحد، اتحاد عاقل و معقول و جوهریت صور نوعیه را نام برد. آنچه در این قسم قابل توجه است ، تعیین ارزش برهانهایی است که بعداً اقامه شده است . مثیلاً تا آنجا که اینجانب به یاد دارد تنها برهانی که قبل از فلاسفه اسلامی برای «امتناع تسلسل» اقامه می شده برهان معروف وسط و طرف است. این برهان را بوعلی و فارابی در کتب خود تکرار کرده اند ، ولی خود فارابی برهان خاصی دارد که لقب «اسد و اخصر» یعنی محکمتر و کوتاهتر یافته است) اما قسم سوم یعنی مسائلی که در دوره اسلامی از ابهام خارج گردیده و مشخص شده است برای این قسمت ، رابطه حرکت با علت و رابطه خدا وعالم ، مسائله معروف ملث افلاطونی ، و مساله صرف الوجود بودن واجب را باید نام برد. اگر آنچه نویسندگان جدید می نویسند درست باشد، میان تصور افلاطون از «مثل» که آن خود جالب توجه است. اما قسم چهارم یعنی مسائلی که برای اولین بار در جهان اسلامی طرح وعنوان شده است . این مسائل هم زیاد است و هم دارای ارزش و اهمیت بیشتری است . از این مسائل است مسائل عمده وجود یعنی اصالت وجود ، وحدت وجود، وجود ذهنی احکام سلبیه وجود : همچنین مساله جعل، مناط احتیاج شیء به علت ، قاعده بسیط الحقیقه ، حرکت جوهریه، تجرد نفس حیوان و تجرد نفس انسان در مرتبه خیال، اعتبارات ماهیت ، احکام عدم خصوصاً امتناع اعاده معدوم، معقولات ثانیه ، قاعده امکان اشرف ، علم بسیط تفصیلی باری، امکان استعدادی، بعد بودن زمان، فاعلیت بالتسخیر، جسمانیه الحدوث بودن نفس، معاد جسمانی ، وحدت نفس و بدن، نحوه ترکیب ماده و صورت که آیا انضمامی است یا اتحادی، تحلیل حقیقت ارتباط معلول با علت، وحدت درکثرت نفس و قوای نفس. اما در منطق ، این مسائل را باید نام برد: انقسام علم به تصور و تصدیق ، که ظاهراً ابتکار آن از فارابی است ، اعتبارات قضایا و تقسیم قضیه به خارجیه و حقیقیه و ذهنیه که زمینه اش از بوعلی است و به دست متاخرین شکل گرفته است، تکثیر موجهات که در اثر غور و کنجکاوی در قضیه مطلقه ارسطو و ابهامی که در آن بوده و ایراداتی که متوجه آن بوده است پیدا شده ، مثلاً قضیه عرفیه عامه که یکی از شقوق قضیه مبهم ارسطویی است اولین بار به نقل خواجه نصیر الدین طوسی وسیله فخرالدین رازی عنوان شده است هرچندزمینه آن به وسیله ابن سینا به وجود آمده است. از این قبیل است تقسیم قیاس به اقترانی و استثنائی و تقسیم اقترانی به شرطی و حملی که به این ترتیب از بوعلی است . دیگر بیان اینکه نقیض قضیه مرکبه جزئیه حملیه ضروره المحمول است و ایراد برقدما که می پنداشتند نقیض این قضیه مثل سایر قضایای مرکبه ، منفصله مانعه الخلو مرکب از نقیض دو جزء اصل است . این نظر از متاخرین از ابن سینا است . همچنین بیان نوعی دیگر از «عکس نقیض» در میان متاخرین از شیخ و خواجه پیدا شده : شاید اول کسی که آن را عنوان کرده است «کاتبی » است. درمیان مسائل منطقی که اسم برده شد دو مساله از باقی با اهمیت تر است : یکی تقسیم علم به تصور و تصدیق که هنوز هم در کتب روانشناسی رایج است ، دیگر تقسیم قضیه به خارجه و حقیقه و ذهنیه که از آن هم مهمتر است و چون به دست متاخران ابن سینا شکل گرفته است در فلسفه غرب انعکاسی ندارد. احیاناً در کلمات دانشمندان غربی به مطالبی بر می خوریم که ریشه آنهاعدم توجه به تفاوت میان این سه قسم قضیه است. اینجا همین قدر می گویم اگر بخواهیم سرسری قضاوت کنیم مطلب از همان قرار است که نسبت داده اند، اما اگر بخواهیم دقیقاً ریشه و مشخصات یک نظریه فلسفی نظیر « وحدت وجود» را در میان عرفا و حکمای اسلامی به دست آوریم و طرز تفکر آنها را کاملاً آن طور که فکر می کرده اند به دست آوریم می بینیم این یک نوع طرز تفکر خاصی است که مخصوص مسلمین است مثلاً پاره ای از اظهار نظر کنندگان خیال می کنند هر نظر فلسفی که نوعی وحدت برای جهان قائل شد می توان آن را «وحدت وجود» به مفهوم اسلامی خواند وبعد اظهار نظر کرد که مساله وحدت وجود از چه زمانهایی و در چه مکانهایی سابقه دارد. مرحوم فروغی ضمن شرح نظریات فیلون یهودی ، پس از بیان نادرستی درتفاوت نظر سامیان و آریائیان می گوید:«به عبارت دیگر مذاهب حکمای یونان بلکه کلیه اقوام آریایی هر کدام نوعی از وحدت وجود است و اما یهود و کسانی که عقاید فلسفی خود را از تورات درآورده اند حکم کرده اند به اینکه خداوند جهان را از عدم مطلق به وجود آورده است و آفرینش را وجودی جدا از آفریننده دانسته اند و نسبت آنها را به یکدیگر نسبت صانع و مصنوع پنداشته اند. «آنسلم» می گوید:«اما در امر آفرینش ، عقیده ای اظهار کرده است میانه «وحدت وجود» و «ابداع»: می گوید خداوند موجودات را از عدم به وجود آورده است به این وجه که نخست موجودات فقط در علم خدا بوده اند و وجود نداشته اند تا وقتی که مشیت خدا بر این قرار گرفت که به آنها وجود خارجی بدهد.» مطابق این بیان همه عوام الناس از ابتداع ادیان ، بین «وحدت وجود » و «ابداع» فکر میکنند چون همه آنها معتقدند که موجودات در ازل درعلم خدا بوده اند و در لایزال موجود میشوند، و معلوم می شود قائلین به «ابدا» یعنی سامیان معتقدند که خداوند در ازل به موجودات علم نداشته است. مرحوم فروغی ضمن اشاره ای بسیار ناقص و نارسا که به بحث معروف «کلیات» درقرون وسطی میان اروپائیان می کند ، که آیا «کلی» حقیقت مستقل از افراد دارد و یا فقط افرادند که موجودند و کلی فقط در ذهن موجود است یا نه در ذهن موجود است و نه در خارج بلکه لفظ خالی است ، می گوید: «توجه می فرمایید که فحص در کلیات یکباره بحثی پوچ و بیهوده نبوده و به یک اعتبار نزاع معتقدان و منکران وحدت وجود است.»متکلمین در فلسفه اسلامی خیلی اثر کردند اما نه به این نحو که توانستند قسمتی از مدعاهای خود را به فلاسفه بقبولانند، بلکه به این نحو که فلاسفه را همیشه به مبارزه می طلبیدند و به گفته های آنها ناخن می زدند و تشکیک و انتقاد می کردند و احیاناً بن بست هایی برای فلاسفه ایجاد می کردند . این ناخن زدن ها و تشکیکها و انتقادها فلاسفه را وادار به عکس العمل و ابتکار جستجوی راه حل برای اشکالات متکلمین می کرد. عکس العمل نشان دادن فلسفه اسلامی نسبت به کلام ، مسائل جدیدی را به میان آورد که در فلسفه های قدیم یونانی و اسکندرانی سابقه نداشت. در «مسائل وجود» که اساس و مبنای فلسفه صدراست ، هم عرفا سهیم اند و هم متکلمین . سهم عرفا البته بیشتر است بلکه آنها را باید مبتکر این مسائل شمرد ولی متکلمین نیز از نظر تشکیک در «وحدت مفهومی وجود » که از ارسطو رسیده است و از نظر تشکیک در «وجود ذهنی» سهم مهمی دارند. ایرادات و تشکیکات آنها سهم مهمی در منتهی شدن فلسفه اسلامی به «اصالت وجود» دارد. بیکلسن با اینکه یک شرق شناس غربی است ، در موضوع «تاثیر قرآن در عرفان و تصوف » می گوید :«در قرآن این آیات را می بینیم : الله نورالسموات و الارض * هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن* هو ا لله الذی لا اله الا هو * کل شیء هالک الا وجهه * و نفخت فیه من روحی * و لقد خلقنا الانسان و نعلم ماتوسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید*فاینما تولوا فثم وجه الله * من لم یجعل الله له نوراً فما له من نور. محققاً ریشه و تخم تصوف در این آیات است.» منظور این است که تاثیری که معارف اسلامی در فلسفه اسلامی کرده است غیر از تاثیری است که فن کلام کرده است. تاثیری که معارف اسلام کرد همان است که تا حد زیادی صحیح است بگوییم صدرا باایجاد یک چهارراه ، راههای عقل و وحی و مکاشفه را به متصل کرد، و اما تاثیر کلام این است که با فلسفه جنگ و ستیز کرد و فلسفه را از حال جمود درآورد و وادار به عکس العمل هایی کرد: آن عکس العمل ها ثمرات بسیار پر ارزش فلسفه اسلامی است. مثلاً فلسفه اسلامی در باب زمان می رسد به آنجا که رسماً زمان را به عنوان یک بعد از ابعاد طبیعت درمقابل سه بعد دیگر اعلام می کند ، به عقیده اینجانب پیدایش این نظر تا حد زیادی نتیجه تشکیک معروف فخرالدین رازی در باب خرج شی ء از قوه به فعل است . این تشکیک سالها افکار فلاسفه را بخود مشغول کرد تا آنکه میرداماد اولین بار حرکت توسطیه را اعتباری و حرکت قطعیه را حقیقی اعلام کرد و اظهار داشت زمان یک امتداد واقعی است نه موهومی (مثال مورچه و ریسمان در اسفار ، ج3/ص101). صدرالمتاهلین که از طرفی این فکر را از میرداماد گرفته بود و از طرف دیگر به اثبات حرکت جوهریه توفیق یافته بود نتیجه گرفت که زمان خود بعدی از ابعاد طبیعت است. تشکیکات غزالی و همچنین جوابهایی که ابن رشد به وی داد هیچکدام درفلسفه اسلامی مورد توجه واقع نشد.درتمام بیست مساله ای که غزالی در تهافت الفلاسفه به جنگ فلاسفه آمده است نکته قابل توجهی وجود ندارد: شاید تنها بیان قابل توجه غزالی همان مقایسه تناهی زمان و مکان است ، دیگر مطلبی که برای یک فیلسوف ارزش داشته باشد فکر خود را به آن مشغول کند وجود ندارد. تحولات فلسفه منشاء د رجهان اسلام و پیدایش یا تجدید فلسفه اشراق به وسیله شیخ شهاب الدین سهروردی و همچنین پیدایش عرفان نظری در جهان اسلام و نزدیك شدن آنها به یكدیگر و اتصالشان با هم در فلسفه صدرا داستان بسیار طولانی است و اگر بنا شود حق مطلب ادا گردد آنقدر نیازمند به تحقیق است كه عمر یك نفر برای بررسی آنها كافی نیست . د رآغاز سخنم عرض كردم چیزی كه تحقیق در «سیر فلسفه اسلامی » را دشوار می كند و احیاناً شخص را به اشتباه می اندازد عدم عنایت مولفین اسلامی به تاریخچه مسائل و مبدا پیدایش آنها وسیر تاریخی مسائل است و دراین نتیجه مسامحه هایی شده كه افكار محصلین را خواه ناخواه منحرف می كند . در كتب متاخرین مانند حاجی سبزواری می خوانیم كه مشائین چنین گفته اند و اشراقیین چنان . با توجه به اینكه مشائین اتباع ارسطو و اشراقیین اتباع افلاطون اند این تصور پیدا می شود كه این اختلاف از قدیم میان ارسطو و افلاطون و اتباع آنها بوده است بعد كه شخص به كتابهای قدیم تر مراجعه می كند می بیند اساساً چنین مساله ای حتی در ده قرن قبل میان خود مسلمین نیز مطرح نشده بوده است تا چه رسد به زمان ارسطو و افلاطون .چنانكه می‌دانیم اساسی‌ترین و فلسفی‌ترین كتب ‌فخرالدین رازی مباحث المشرقیه است و علیهذا فخر رازی را نمی‌توان منكر وجود ذهنی خود خواند . تاریخچه وجود ذنی این طور را آغاز می شود و جریان پیدا می‌كند كه در ضمن كلمات فلاسفه در باب « مقولات» و یا در مباحث « عقل و معقول» جمله‌هایی یافت می‌شده است كه مشعر بر این بوده است كه علم عبارت است از وجود یافتن معقول در ظرف ذهن . آنچه می‌توان گفت به طور مسلم از ارسطو و پیشینیان است ، همان است كه در منطق می‌گفته‌اند :« وجود یا عینی است یا ذهنی یا كتبی یا لفظی» . بدیهی است كه این مقدار دلیل نمی‌شود كه كسی بگوید علم عبارت است از وجود ماهیت معلوم در ذهن . ولی در كلمان حكمای دوره اول اسلامی نظیر این تعبیر دیده می شود : « المعقول من الشی‌ء هو وجود مجرد من ذلك الشیء» . ابن سینا در « طبیعات » شفا می‌گوید :« النفس تعقل بأن تأخذ ذاتها صوره المعقولات مجرده عن‌الماده»در اشارات نمط سوم نیز بیانی نظیر این بیان دارد . این مطلب بهانه‌ای به دست متكلمین داد كه به ستیزه برخیزند و بگویند اگر علم عبارت است از حضور معلوم در ظرف ذهن، لازم می‌آید كه ذهن متصف گردد به صفات معلوم ، یعنی مثلا با تصور حرارت داغ شود و با تصور برودت سرد گردد. ایرادات متكلمین بر حكما در ابتدا از این نوع ایرادها بوده است . خود متكلمین نظریه اضافه را انتخاب كردند . متكلمین در ابتدا به كلی منكر وجود صورتی در ذهن شدند . حكما در جواب آنها و برای اثبات اینكه چنین نیست كه هیچ‌گونه صورتی در ذهن وجود نداشته باشد موضوع تصور معدومات و حكم بر معدومات و تصور كلیات و حكم بركلیات را پیش كشیدند ، و طرفداران حكما در جواب ایرادات متكلمین دست و پا می‌كردند تا آنكه در قرن ششم برای اولین بار این فكر مطرح شد كه مقصود حكما از اینكه « علم عبارت است از تمثیل صورت معلوم در ذهن» این نیست كه واقعاً ماهیت معلوم در ذهن وجود پیدا می‌كند ، بلكه مقصود این است كه شبحی از معلوم نظیر سای‌ای كه از شخص در آفتاب پیدا می‌شود و یا عكسی كه از وی در آب می‌افتد ، در ذهن وجود پیدا می‌كند . فلسفه نقادیفلسفه از ابتدای ظهور و از زمان سقراط و افلاطون به نقادی و من جمله به نقادی دین پرداخته و متصدی بیان حدود و حقیقت و ماهیت آن شده است . دراین نقادی و تعیین حدود احیاناً فلاسفه ای هم بوده اند که با دیانت دشمنی آشکار کرده اند. اصلاً شان فلسفه نقادی است . فلسفه تعیین حد هر چیزی را در شان خود می داند. اینکه گمان می کنند و می گویند که فلسفه نقادی ، «فلسفه کانت» است یا نقادی فلسفی به معنی نقد شناسایی ، با کانت شروع می شود نادرست نیست . اما این سخن نباید ما را به اشتباه اندازد که گمان کنیم قبل از کانت، فلسفه ، مشتی اقوال جزمی غیر تحقیقی بوده و با نقادی و چون و چرا ، بیگانگی داشته است . فلسفه همواره نحوی نقادی بوده است . فلسفه افلاطون با نقادی عالم عادات و مشهورات ومسلمات آغاز می شود. افلاطون عالم محسوس را موجود نمی داند، او تمام افکار و آداب متعلق به این عالم را از سنخ جهل می خواند. بعد از او هم هر فیلسوف اصیلی به نفادی و نفی وضع موجود و عادی زمان و علوم و آداب عصر خود آغاز کرده است . اما اینکه توجه نکرده اند که هر فلسفه ای اصولاً نقادی است و فلسفه نقادی را خصوص فلسفه کانت دانسته اند بدان جهت است که او فلسفه و علم را مورد نقادی قرار داده است . قبل از کانت فلاسفه به نقادی آنچه موجود بود اعم از آراء و افکار و نظامات و قواعد و قوانین میپرداخته و مخصوصاً در مسائل نظری چون و چرا می کردند. مقصود این نیست که فلسفی بالمره از نور هدایت محروم است بلکه نور هدایت از پشت سر او می تابد و او در سایه خود را می پوید و اکنون بیش از دو هزار سال است که این سایه بسط یافته و همه جا گسترده شده است. فلسفه و کلام در دوران اسلامیدر قرون وسطی و در دوره اسلامی امری اتفاق افتاده است که باید در آن دقت شوداولاً در این دوره علم کلام بوجود آمده است که در آن برای اثبات اصول اعتقادی استدلال می شود . اینکه متحددان گفته اند که در قرون وسطی عقل خادم اعتقادات دینی و ایمان شده است نظر به علم کلام داشته اند. ولی این نظر سطحی است که علم کلام صرف استفاده از منطق برای اثبات اصول عقاید است.البته علم کلام بدون اعتنا و رجوع به منطق بوجود نمی آمد اما منطق درعلم کلام چیز دیگری شد چنانکه اصول فقه هم از منطق مدد گرفت ، اما حکم آن حکم نطق نیست. ثانیاً در دوره اسلامی در جنب علم کلام فلسفه ای قوام یافت که گرچه ملتزم به وحی نبود اما در آن وجود مطلق عین خدای واحد بود. در این فلسفه رئیس مدینه از طریق وحی قوانین و احکام زندگی را از عالم غیب بواسطه عقل فعال (ملک وحی ) از خدای تعالی می آموخت و همچنین بقاء نفس و بهشت و دوزخ اثبات می شد . در فلسفه دوره اسلامی خدا دائر مدار موجودات است و همه چیز به قضاء اوست و خلاصه این فلسفه طوری است که هم متشرع می تواند آن را فراگیرد و هم صاحب این فلسفه ممکن است که پای بند شریعت و حتی مزوج آن باشد و چگونه می توان گفت که نصیر الدین طوسی و جلاالدین دوانی و صدرالدین دشتکی و میرداماد و ملاصدرا و ملا عبدالرزاق لاهیجی وملامحسن فیض و آخوند نوری و حاج ملاهادی سبزواری … دیندار و متشرع نبوده اند و مگر در عصر حاضر بعضی از استادان فلسفه را نمی شناسیم که در ورع و زهد نمونه اند؟ مع ذلک نمی توان گفت که در دوره قرون وسطی و در تاریخ دوره اسلامی دین و فلسفه جمع شده است . کسانی از فلاسفه سعی در این جمع نموده اند ولی این سعی بابی تازه در فلسفه گشوده است که بعدها بنام فلسفه دین خوانده شده است. چنانکه جمع عرفان وتصوف و فلسفه هم ، فلسفه عرفان است . آنچه ابن سینا در کتاب اشارات در باب عرفان و مقامات عارفان گفته است ، فلسفه عرفان است جمع فلسفه و دین اصلاً مورد و معنی ندارد و آنچه جمع دین و فلسفه خوانده می شود. ادامه خواندن مقاله ‌اقسام علوم اسلامي و معرفي هر يك از آنها

نوشته مقاله ‌اقسام علوم اسلامي و معرفي هر يك از آنها اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله غزلـّيات ِ مولوي

$
0
0
 nx دارای 79 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : به « فرّ سـایـه ات » ، چون « آفـتابـیـم »همائی تو ، همائی تو ، همائی « گیتی که مجموعه همه جانهاست » ، سایه هماست . ولی سایه انداختن هما ، هبوط گیتی ازهما و هبوط انسان، ازهما نیست ، بلکه سایه هما ، درفرو افتادن به زمین ، تبدیل به آفتاب وسرچشمه روشنی میشود ! این سخن که به نظرما، غیرمنطقی است ، چه معنائی داشته است ؟ ودرست این، تفاوت کلی فرهنگ ایران ، از فلسفه غربست ، که بجای « اندیشه هبوط » ، « اندیشه تعالی » می نشیند . این سراندیشه فوق العاده مهم را باید بررسی کرد. « بـهـمـن » ، درفرهنگ اصیل ایران ، تخم درون هرجانی وهرانسانی است. به عبارتی دیگر، بهمن ، « گنج نهفته » یا « کنزمخفی» یا « جان درمیان جان » درهرانسانی است . در هرجانی در گیتی ، « گنج نهفته» هست . درشاهنامه این سراندیشه ، به شکل « دژبهمن که درش ناپیداست ، و با هیچ زوروقهروقدرتی ، نمیتوان « دراین دژ» را یافت و آنرا گشود و آن دژرا تسخیرکرد » و به شکل ِ« پیدایش جهان به صورت ِ بند یا طلسم » عبارت بندی شده است . فردوسی ، پس ازگفتار اندرآفرینش عالم » و بیان پیدایش آسمان و کوه و آب ورستنیها و پویندگان واینکه همه، « دربندند»، میگوید که : انسان درپایان ، پیداشد، تا باخردش ، این طلسم ها و بندهارابگشاید : چو زین بگذری ، مردم آمد پدیدشد « این بند ها » را سراسر کلیدخرد انسانی با « کلید مهر»، این طلسم و بندها را میگشاید . ویژگی بنیادی خرد انسان درفرهنگ ایران ، « پیوند مهری خرد با طبیعت و گیتی » است .خرد ، درفرهنگ ایران ، نمیاندیشد که چگونه میتواند طبیعت را با مکرو قهر و زور، مغلوب خود سازد، بلکه میاندیشد که چگونه با مهر، میتواند « درهای بسته به طبیعت هرپدیده ای را بگشاید » . در هر چیزی وهر جانی درگیتی ، گنجی نهفته است که باید آنهاراجست وبدون قهرو زور و غلبه ، آنهارا گشود . همچنین این سراندیشه درگرشاسپ نامه توسی ، به شکل « دخمه سیامک » عبارت بندی میشود . گرشاسپ که همان « سام » باشد از ملاح میپرسد که « این حصن که دژ باشد، درنهفتش ، چه دارد ؟ ودراین دژ، چیست که هرچه درش را میجویند، در ِورود به آن را نمی یابند » ؟ درست این دژی که درش ناپیداست ، و « دخمه سیامک » میباشد ، همان « گنج مخفی » یا « بهمن » است و سیامک درشاهنامه ، وجودی جز« سیمرغ یا هما » نیست که نخستین پیدایش بهمن است (این مطلب درپایان این کتاب، بطورگسترده بررسی میشود ) . بهمن ، بُن ِ همه جانهاست ، و مجموعه همه بُن ها درگیتی است . بهمن ، گنج مخفیست ، که در پیدایشش ( در سایه افکندنش= پیدایش جفت وسه تا شدن ) ، تبدیل به « گنج نهفته درهرچیزی ودرهرجانی ودرهر انسانی » میگردد . خویشکاری خرد انسان، گشودن این طلسمها یا بندها ، با کلید مهرهست ، چون بهمن ، اصل ضد خشم و قهراست، که گنج نهفته درهرچیزیست، و تا کسی به اندیشه حیله ورزی و غلبه جوئی و پرخاشگریست ، « درب ِخود » را به او نشان نمیدهد . طلسم یا « دژ بهمن » را ، با زور وقهر وقدرت ، نمیتوان شکست ، و با کاربرد حیله و مکرو خدعه، نمیتوان گشود. فرهنگ ایران با این سر اندیشه ، نشان میداد که گوهر سراسر هستی ، برضد قهر و مکرو زور و پرخاشگریست . پایان همه غلبه جوئیها و قدرتخواهیها ، شکست است ، چون گوهر جهان ، راه را به شناخت خود، به چنین گونه غلبه جویان و قدرتخواهان می بندد . اینجاست که باید ازخود پرسید که: آیا با همه راهها وشیوه هائی که برای غلبه برطبیعت وانسان یافته شده است ، گوهر جهان و انسان ، تصرف و شناخته شده است ؟ آیا این « گوهر آزادی درانسان » نیست که همیشه غلبه ناکردنی و تصرف ناپذیر باقی میماند ؟ حقیقت چیزها و انسانها و جانها را با زوروقهرو غلبه جوئی ، نمیتوان شناخت وبدان بینش یافت . این ژرفای انسان هست که فقط عشق آنرا میگشادید . ا این « بینش حقیقی» است که « دین » خوانده میشود . « دین » ، گنج نهفته در هرانسانی بود ، که نه میشد بدان شهادت داد و اعتراف کرد ، و نه میشد بدان ایمان آورد ، و نه میشد آنرا ازکسی آموخت ، و نه با تقلید میشد دیندارشد . ایمان و تقلید ، گواه بر « بیدینی = یا بی حقیقتی » بود . با این تصویر، این سراندیشه که گوهر همه چیزها و انسانها و جانها ،« سرچشمه غنا » است ، بنیاد فرهنگ ایران شد ، که سپس درمکاتب فلسفی نوین ، همین اندیشه ، کشف گردید . از این سراندشه است که سکولاریته و « اصل بنیادی حقوق بشر» ، مستقیما بدون هیچ پیچیدگی و موازماست کشی و « کاربرد فن و فوت تاءویل » ، آشکارا ازآن میزهد و میتراود. حقوق بشر، براین اصل قرار دارد که « انسان ، خودش ، میزان ومعیارارزشها و قانونها و نظام وحکومت و اقصاد و .. » هست. ودرست این اندیشه که جان میان انسان، کلید گشاینده همه قفلها و درمانگر همه دردهاست ، اندیشه ایست که ازاین بهمن ، به مولوی به ارث رسیده است . تو هرچه هستس می باش و، یک سخن بشنواگرچه میوه حکمت بسی بچیدستیحدیث « جـان تـو » اینست و ، گفت من، چو صداستاگر تو شیخ شیوخی ، و گر مریدستی تو خویش درد گمان برده ای و ، درمانیتو خویش ، قفل گمان برده ای ، کلید ستیاگر زوصف تو دزدم ، تو « شحنه عقلی »واژه « شحنه»، معرب همان« شئنا= سئنا» یا سین وسیمرغ است. وگر تمام بگویم ، ابا یزیدستیدریغ ازتو که در آرزوی غیری تو« جمال خویش ندیدی » که « بی ندیدستی » درست همین « جان »، که مولوی دراین شعر ازآن سخن میگوید ، همان « جان ِ جان » است که بهمن یا « گنج مخفی» میباشد.« گنج » چیزیست که درآنجا که هست ، نمیگنجد . ویژگی « گنج » ، ناگنجائی همیشگیش هست . آنچه در جای خودش نمیگنجد ، و کشش بسوی رویش وگسترش و افزایش ازآنجا دارد ، گنج است . واژه «گنج » که معربش« کنز» است ، درآرامی « گین+ زا gin+zaa » هست . که به معنای « زهدان، یا اصل زاینده » است . « گنج عروس » که دراصل، به « خمسه مسترقه یا اندرگاه » گفته میشده است ، و همان « پنج روز پایان سال»است که شمرده نمیشده است ، « تخمیست که سراسر گیتی، هرسال ازنو ، ازآن میروید »، ونام دیگر این خمسه مسترقه ، « پیتک » است ، که درکردی « پیته ک » به معنای « جهازعروس » است.و « اصل آفریننده عروس ، که زهدانش باشد » ، « گنج» شمرده میشده است . و« زهدان » ، درهمان آغازفرهنگ ایران، تبدیل به تصویری انتزاعی برای « اصل آفرینندگی» شده است ، که « درخود ، تخمی دارد که روینده و افزاینده ست، که درزهدان، نا گنجاست » . بهمن ، درست « دوگیان = دوجانه » یا « اصل آبستنی » بود . هرانسانی ، گنج مخفی ، یا « اصل آبستنی » است . مولوی ، این سراندیشه را که « بُنمایه فرهنگ ایران » است ، در مفهوم « جـان ِ جـان » نگاهداشت . بهمن ، مینوی درون مینو ، « تخم بازآفرین ، درون تخم » ، « من ِ من » ، « اصل جان ، درون جان» یا « جان ِ جان » است . اصطلاح ِ « جان جان » درغزلیات ِ مولوی ، همان « بهمن یا اندیمان یا هخامن » فرهنگ سیمرغی ، یا « گنج مخفی » است . « تخم » ، بیانگر« اصل » است ، نه « شخص ». ولی تخم درفرهنگ ایران ،اینهمانی با شخص» هم داده شد. و این ، اینهمانی« اصل با شخص » است که نشان میدهد درواقع بیشتر، درخدا ، یک اصل دیده میشود تا شخص. درهرحال، مفهوم خدا درفرهنگ ایران ، میان « شخص» و « اصل » نوسان میکند . به « بهمن» نیز ، شکل « شخص » ، یا شکل « خدا » داده میشود . ولی درفرهنگ ایران ، خود واژه « خدا = خوا دای » ، به معنای « آن وجودیست که خودش ، خودش را میزاید ، خودش ، ازخودش ، پدیدارمیشود » . به عبارت دیگر، « خدا ، اصل آبستنی است ». بهمن ، تخم درون تخم ، یا « اصل جان ، درون هرجانی » است. جان انسان، آبستن به جان خدا ، یا آبستن به « بُن همه جانها» است .گفت که جان جان ، منم ، دیدن جان ، طمع مکن (مفهوم غیب ) ای بنموده روی تو ، صورت جان چرا چرا جان من ، جان تو ، جانت ، جان منهیچ دیدستی دو جان دریک بدن   بدادم به تو دل ، مرا توبه از دلسپارم به تو جان ، که جان را تو جانیازاین جان ظاهر، به جان آمدم منکزاین جان ظاهر، شود جان ، نهانی   ای تو درجان ، چو جان ما ، درتنسخت پنهان ، ولیک پنهان نیستدست بر هرکجا نهی ، جانست دست برجان نهادن ، آسان نیستجان که صافی شدست در قالبجز که آئینه دار جانان نیستجمع شد « آفتاب ومه » این د موقت افسانه پریشان نیست « آفتاب وماه » ، درفرهنگ ایران ، یکی از« جفت » های مشهورهستند . خدا، ماهیست که هرروز ازنو ، خودش را که آفتابست میزاید . ماه ، به خورشید آبستن است و درخورشید ، فرشگرد یا رستاخیزمی یابد . اندیشه نوزائی ، برپایه « اندیشه جفت بودن » بنا شده است . همچنین « اندیشه برابری درفرهنگ ایران» پیآیند ِ مفهوم خدااست . خدا که آفریننده است ، خود را میآفریند . پس ، آفریننده ، برابر با آفریده است . آنچه را خدا میآفریند ، برابر با خود اوست . وازاینهم فراترمیرود . خدا در آفریده اش ، اعتلاء می یابد . آفریده ، زیباترو بزرگترو نیکتر از آفریننده است . چنانچه خورشید که آفریده ماهست ، زیباترو بزرگترو نیک تر ازماهست . ولی همین خورشید است که ازسر، برابر با ماه میگردد . ماه وخورشید ، دوچهره سیمرغند. اینست که « جفت ماه و خورشید » دراین شعر، بیان « جفت بودن جان خدا و جان انسان » درهمان شکل « مادر وفرزند » هست . ولی این سخن را مولوی میترسد آشکارا بگوید مستی افزون شدست و میترسمکاین سخن را ، مجال جولان نیستدست نه بردهان من ، تامنآن نگویم ، چه گفت را ، آن نیستاین مفهوم « جان جان » در غزلی دیگر، شفافیت بیشتر می یابد خلقان ، بنهاده چشم درجانجان ، چشم به خویش (= جان جان ) در نهادهخود را هم خویش ، سجده کردهبی ساجد و مسجد و سجادههم برلب خویش ، بوسه دادهکای شادی جان و ، « جـان ِ شـاده » شاده ، نام سیمرغ در بلخ ، زادگاه مولوی بوده است ، و نیایشگاه شاد و نوشاد دربلخ ، نیایشگاه سیمرغ ( جان = گیان = آشیانه سیمرغ ) بوده است ، ونیایشگاه شاد ونوشاد ، هیچ ربطی به بودائیان ندارد وفقط برای تحریف نظر ، این شایعات ساخته شده است . « بهمن » ، که اصل آبستنی یا « دوگیان = دوجان » است و« جان آفریینده » را دردرون « جان ظاهر» دارد ، « گنج پنهانی » یا « کنزمخفی » در هرانسانی است . این اندیشه سپس دریک حدیث ، شکل اسلامی پیدا کرد، که الله میگوید که « من ، کنز مخفی بودم و دلم میخواست که شناخته شوم . ازاین رو مخلوقات را خلق کردم تا مرا بشناسند » . البته ، برغم آنکه این حدیث ، رونوشت برداری ازاندیشه اصیل بهمن است ، ولی محتوای اصلی درآن ، بکلی حذف ساخته شده است . نخست اینکه الله فقط ، گنج مخفی میماند ، و تبدیل به « گنج مخفی » درهرجانی و هرانسانی » نمیگردد ، و آفریدگانش ، برابر با او نیستند ، بلکه فقط باید اورا بشناسند، و به او تعظیم کنند ، ولی هرگزخود او، وهمگوهراو نشوند .« شناختن » چیزی، « همگوهرشدن با آن چیز» نیست . محتوای اصلی تصویر بهمن ،« اصل آبستنی » است که روشنی و بینش ، زایش ازتاریکیست . این سراندیشه « زهشی یا انبثاقی بودن هرجانی و هرانسانی و هرچیزی » است که بکلی برضد ادیان نوری است. محتوای اصلی اینست که « اصل آبستنی» یا « گنج پنهانی » ، درسراسر ِ هستی ، پراکنده و پخش میشود( بـغ که خدا باشد = همان پخش شدن است ) ، و سراسر جهان ، همسرشت و همگوهر بُن ( خدا ) هست . این اندیشه که خدا یا اصل ، « جان هرجانی وطبعا هرانسانی » است ، « هسته اصلی عرفان » نیز باقی میماند . « جان جان بودن » ، یا « دوجانه بودن هرجانی و هرانسانی » ، یا « انسان ، به کرداراصل آبستنی » ، رستاخیز فرهنگ سیمرغی ایران در عرفان است . « جانی که میان هرجانی » هست ، بهمنست ، و چون بهمن ، بُن کیهان و زمان وخرد و عشق هست ، درهیچ جانی ، نمیگنجد » . تو کئی دراین ضمیرم ، که « فزونتر از جهانی »تو که « نکته جهانی » ، زچه نکته ، می جهانی ؟ ( می زهی ) این « در پوست خود ، نگنجیدن » ، هم یک اصل کلی درگیتی است ، وهم یک اصل خصوصی درانسان هست . جان هرانسانی ، پوست و زهدان این « نکته فزونتر ازجهان و زمان و مکان » است . این اصلست که آشکارا میگوید که هرعقیده و دین و مسلک و فلسفه ای که در آگاهبود انسان جا دارد ، فقط پوسته و نقش و صورت و جامه انسان هست ، ولی انسان، ازهمه آنها « فراترمیروید » و این پوستها را مانند « مار» ازخود میاندازد . پوست اندازی ، ویژه جان انسانست . این پوست اندازی ، همان « رستاخیز و قیامت و فرشگرد » است ، و نیاز به آن نیست که انسان هزاره ها درانتظار آمدن آن روز بنشیند . تو آن ماهی که در گردون نگنجیتو آن آبی که درجیحون نگنجیتو آن درّی که از دریا فزونیتو آن کوهی که درهامون نگنجیچه خوانم من فسون « ای شاه پریان » شاه پریان ، سیمرغست که همان تخمیست که درون انسان نمیگنجد و این شاه پریان را ، محمد « ابلیس » میخواندکه تو درشیشه و افسون نگنجیتو لیلیی و لیک از رشک مولیبه کنج خاطز مجنون نگنجیتوخورشیدی ، قبایت نور سینه استتو اندر اصلس و اکسون نگنجی تو ئی شاگرد جان افزا طبیبی ( سیمرغ )دراستدلال افلاطون نگنجیتو معجونی که نبود در ذخیره ذخیره چیست ؟ در قانون ( کتاب ابن سینا ) نگنجیبگوید خصم : « تا خود، چون بود این ؟ » تو از « بیچونی » و ، در « چون » نگنجیچنین بودی دراشکمگاه دنیابگنجیدی ، ;.. ولی اکنون نگنجی انسان ، هنگامی به خود حقیقی اش میآید ، که درک این حالت ناگنجیدنی بودن در « خودِ اجتماعی وخودِ دینی و خودِعقیدتی وخود فلسفی وخود حزبی و خود طبقاتی و خود ملی و خود جنسی .. » را بکند ، و این حالت ، همان حالتیست که « مستی » نامیده میشود . این روند « ازخود خشکیده و سفت شده در آگاهبود اجتماعی و دینی و ملی و طبقاتی و; » بیرون آمدنست ، که بیان « جستجوی خود ِ حقیقی » است ، و درعرفان ، « بیخودی » نامیده میشود . گفتم که : مارا هنگامه بنما گفت : اینک اما تودرجوالیبدران جوال و سر را برون کن تا خود ببینی ، کاندر وصالیاندر ره جان ، پارا مرنجان زیرا همائی ، با پرّ و بالی نیاز برنجانیدن پا و گشتن گرد دنیا نیست، چون این هما درجان خودت آشیانه دارد . انسان ، هنگامی انسان میشود که، جان درون جان او، جوانه بزند، و پوست این خود ِ ظاهری را بترکاند، و « احساس ناگنجیدنی بودن درآگاهبود خود » کند . چنین احساس ناگنجیدنی بودن درخود ، گوهر « خندیدن » است . هنگامی ، این جان درون جان ، که گنج مخفی ، که بهمن میباشد ، صدف آگاهبود را درهم میشکند ، انسان ، از بُن وجودش میخنددد . ازاین رو است که نام دیگر بهمن ، « بزمونه » است، که به معنای « اصل بزم و اصل زائیدن » است . بهمن درهرانسانی با اندیشه اش میامیزد ، و سراسر وجود انسان ، تبدیل یه یک « لبخند » میشود . همچو گل ، ناف تو برخنده بریدست خدالیک امروز مها ، نوع دگر میخندیباغ با جمله درختان زخزان ، خشک شدندزچه باغی تو ؟ که همچون گل تر میخندیتو چو ماهی و عدو سوی تو گر تیر کشدچو مه ازچرخ ، برآن تیر و سپر میخندیتو یقینی و عیان ، ; بر ظن و تقلید بخندنظری جمله و بر « نقل و خبر » میخندی انسان ، خودش با روشنی زاده ازگوهر خودش، می بیند ، و طبعا برهرچه « نقل و خبر » است ، میخندد درحضور ابدی ، شاهد و مشهود ، تو ئیبر ره و رهرو و برکوچ و سفر میخندی این « خندیدن » که یکی از برترین « شیوه های گسستن از همه منقولات و اخبار، ازهمه سنـّت ها و پیشینه ها ، ازهمه آموخته ها » است ، بنیاد فرهنگ ایرانست . این خندیدن از ته دل ، هنگامیست که انسان ، به بُن بهمنی ، به جان جانش میرسد ، و بار همه سنت ها و پیشینه ها و آموخته ها و منقولات و اخباررا با یک تکان ، از دوش خود، فرومیاندازد ، چون ازآنها ، بی نیازمیشود . آنگاهست که انسان ، خودش ، میزان خودش میشود . بینش بهمنی ، بینش خندان است. بینشی است که گوهرش ، سرود است . این گوهر موسیقائی بهمن است که « ماده و هیولای ساختارگیتی » میشود ، سایه میشود ، سه تای یکتا میشود ، عشق میشود . برای شناخت گنج نهفته در درون هرانسانی ، باید آواز و آهنگ و بانگ اورا شنید . این موسیقی و طنین و « تن تن تن یا ریتم و کوبه گوهراوست » که بیش ازهمه گفته هایش ، حال دل او را آشکارمیسازد . دربُن وجود انسان ، موسیقی است، و در آغاز، موسیقی وعشق ، باهم یک جفت هستند . اندیشه ای که با این موسیقی گوهری پیدایش نیافته است ، و انسان را به رقص نمیآورد ، اندیشه افسرده و خشکی است . درد دل را اگر نمی بینی بشنو از « چنگ» ناله و زاریناله نای و چنگ، حال دلست حال دل را توبین، که دلداریدست بر « حرف بیدلی» چه نهی ؟« حرف » را درمیان چه میآری ؟« گفته » را ، دانه های دام مساز که ز « گفت » است این گرفتاریگه کلید است « گفت » و گه ، قفلستگاه ازو روشنیم ، گه ، تاریگفت ، باد ، است ، اگر دراو بوئیستهدیه تو بود که گل داری« گفت » ، جامست ، اگر برو ، نوریست از رخ تو بود که انواریاین « موسیقی شاد و خندان ورقصان که روح گفتار» است، و همآغوش « عشق و زیبائی » است ، گوهر « سرود خسروانی » است که همان « غزل » باشد . ایرانیان ، غزلهای حافظ و مولوی وعراقی و عطار را ، از« معانی جعلی » که ازهمه سو، به آنها به زور میچسبانند ، درنمی یابند ، بلکه از« تموج آهنگ عشق و شادی و رقص و زیبائی که گفته ها و حرفها را میشکافند، ودرگفته ها و حرفهای آنها نمی گنجند » ، درمی یابند . این « اولویت یابی موسیقی و عشق و رقص و زیبائی و زندگی دراین غزلهاست که « بُن ِ بهمنی » خودرا یکراست وبیواسطه مفسران ، درجان ِایرانی میجوید . این عشق و زیبائی و موسیقی است که زندگی را دوباره « گرم » میکند ، و حرکت مکانیکی را تبدیل به « رقص زندگی شاد » میکند . هرکه بفسرد ، برو ، سخت نماید حرکتاندکی گرم شو و جنبش را ، آسان بینخشک کردی تو ، دماغ از طلب بحث و دلیلبفشان خویش زفکرو ، لمع برهان بینهست « میزان ُمعینت » و بدان می سنجیهله میزان بگذارو ، زر بی میزان بینخشک شدن و افسرده شدن ، دراثر آنست که « تفکر همیشه با یک میزان معین که از آموخته ها و اخبارو دیگران ، گیرآورده ، همه چیزها را می سنجد » . چنین عقلی ، عقالیست که بر میخ طویله شریعت و « یک مکتب فلسفی یا علمی» ، بسته شده است . این « عقل عقالی » ، عقلیست که زندگی را میخشکاند و رقص شاد وآزاد را در زندگی ازبین میبرد. پیدایش غزل درایرانو بازگشتِ بُن فرهنگی ایران، ازتبعیدغزل = سرودِ خسرویخسرو = هو+سرو= نای به = سیمرغ« غزل ، پیشآهنگ تفکرآزاد فلسفی » گنج نهفته درانسان ( بهمن = جان جان ) درخود، نمیگنجد . انسان ، همیشه به جانی آبستن است ، که در راه زاده شدن است . این گنج نهفته است که اگر، راهِ خود افشانی و خود زائی و خود روئیش باز نباشد ، زندانی است . همانچه روزی ، زهدان بود ، ناگهان تبدیل به « زندان» میشود . هربینشی و آموزه ای و عقیده ای ، روزی زهدان « جنین بینش حقیقی » است ، وسپس ، با گذر زمان ، « زندان همان کودک بینش » میشود . بهمن ، جنبشی است از میان ِ فرد انسان ، به میان انسانها ( تشکیل دهنده اجتماع ) ، به میان چیزها ، به میان خود و انسانها ، به میان خود و چیزها ، برای آنکه ، خود را به چیزها وبه انسانها به پیوندد . با انسانها و طبیعت ، یوغ بشود . اینست که بهمن ، که اصل میان است ، با پیدایش ازمیان خود ، به میان خود و چیزی، به میان خود و اجتماع ، به میان خود و جانوران ، به میان خود و طبیعت ، پیوند را واقعیت میبخشد. او همیشه درهرچیزی ، در هرانسانی ، درسراسر طبیعت ، درجستجوی جفت خود است . این فوران بهمن ازاندرونی ترین بخش جان هرانسانی ( اندیمان ) ، چه ویژگیهائی دارد ؟ بهمن، در همان اندرون جان ، نخستین پیدایش خود را می یابد . او تبدیل به بهرام و سیمرغ ( ارتا فرورد ) ، یا مهرگیاه ، یا « بَـرَم = برهما » ، ; میشود ، و خود یوغی درمیان آن دو میشود، تا در « دوتا شدن »، بازآن دو « یکی بشوند » . بهمن ، درکثرت یابی و تعدد یابی ، در گوناگون شدن ، در رنگارنگ شدن ، درمختلف شدن ، نمیگذارد ، که کثرت و تعدد و گوناگونی و رنگارنگی ، ازهم پاره بشوند ، بلکه باید درعین گوناگونی ، باهم پیوسته باشند . این اندیشه ، درشیوه « بینش بهمنی ، بینش ِخردِ ایرانی » ، باز تابیده میشود . نماد بهمن ، تـارک سـر است( موی گزیمه = ویزارد وَرس ) . برای آنکه درشانه کردن ، موی سر را دوبخش میکنند ، و لی برای این کار، سر وکله را ازمیان ، نمیشکنند، وکله وسیما را دوشقه نمیکنند . اینست که درشیوه تفکر سیمرغی ، مفاهیم « روشنی، بریده از تاریکی » ، یا« موءمن ِبریده از کافر» و بطورکلی ، « اضداد ازهم گسسته »، یا بسخنی دیگر « سپنتامینو ، که ازانگره مینو بکلی جداساخته باشد » نیست. چنین گونه بینشی که ازهم می برّد ، با تصویر زرتشت از« ییما = همزاد= جفت » درسرودهایش ، بوجود میآید ، ولی درفرهنگ سیمرغی ، نبوده است . در فرهنگ سیمرغی ، یا فرهنگ اصیل ایران ،همه گوناگونیها و رنگارنگیها ، برغم تمایز ازهمدیگر ، باهم آمیخته اند . اینست که دراین فرهنگ ، مدارائی و گشادگی و بازبودن اندیشه در برابر عقاید و ادیان و مسالک و مکاتب ، اوج تعالی ِ خود را می یابد . اندیشه « وحدت همه عقاید و ادیان برغم تفاوت و اختلاف » درعرفان ، چیزی جزبازتاب این اندیشه نیست . به همین علت بود که به « رنگین کمان » ، « کمان بهمن » میگفتند ، چون رنگهای گوناگون، باهم آمیخته اند ، وباهم ، یک کمان را ساخته اند . همچنین « پر و دم طاوس »، نماد همین اندیشه مدارائی یا « یگانگی همه رنگارنگیها » بود . اندیشه های انسانها متفاوتند، ولی ، رنگهای یک رنگین کمانند. همه برگهای درخت سیمرغ و همه میوه های درخت سیمرغ ،باهم متفاوت اند ، با آنکه همه ، ازیک درخت روئیده اندو درهمه یک شیرابه ، روانست . معرفت و اندیشه ، درتمایز و تشخیص و داوری عقاید و ادیان ، نباید آنهارا ازهم پاره کند . اندیشه ای که درمنشور کوروش بازتابیده شده ، ازهمین شیوه « بینش بهمنی » میآید ، و این تصویر « بهمن »، با تصویر « بهمن » درالهیات زرتشتی ، بسیار فرق دارد . « بهمن » را هخامنشی ها « هخامن » مینامیدند ، چون خودرا « بهمنی = هخامنی » میدانستند . این جفت شوی و یوغ شوی، برغم گوناگون شوی ، گوهربهمن است، که دربهرام و سیمرغ ، « دو=2» را تبدیل به« یک=1» میکند ، و ازاین رو، اصل « سه تای یکتائی، که اصل عشق باشد » پدید میآید . این پیدایش بهمن، دردو اصل بنیادی ، در هرشب، در« میان شب» روی میدهد . درواقع درمیان هرشبی ، بُن آفرینندگی ازنو ، در دو اصل بهرام و ارتا فرورد، پیدایش می یابد، که باهم جفت و یوغ میشوند . این عشق ورزی دو اصل ، یا « یوغ شدن » را « ایویaiwi + سروتsruth + ریمrima » مینامند ، که به معنای « سرود نای ماه » است . دراصل ، به « نوای نای » ، « سرود» گفته میشد، چون به نواختن نی،« نی سرائی » میگفته اند ( ماک کینزی) . عشق و سرود، باهم جفتند . عشق و جشن، باهم جفت هستند ، چون خودِ واژه جشن ( یز+ نا )، به معنای « نواختن نی» است . « ریم » ، دراصل به معنای نای بوده است ، چنانچه به کرگدن ، ریما میگویند .کرگدن ، به علت داشتن شاخ روی بینی ، بدین نام ، خوانده میشود . ازاینگذشته نام روز نخست هرماه ، نزد اهل فارس ، خرّم ژدا بود و نزد خوارزمیها ، ریم ژدا و نزد زرتشتیها، اهورامزدا بود . ریم ژدا ، نام خدا و به معنای « شیرابه و مان ِ و اشه نای » است . زشت سازی واژه ِ« ریم و ریمن » به معنای چرک ، زشت سازی موبدان زرتشتی است . ارتا فرورد ، که « نای به » باشد ، با نواختن نی ، با « نی سرائی» ، جهان را میآفرید . پس « سرود عشق » ، اصلی بود که جهان جان ازآن پیدایش می یافت . به این « سرود عشق » که بُن پیدایش جهان جان بود ، « خسروانی سرود، یا سرود خسروی » هم میگفتند . ترجمه « خسرو » به « مشهور و معروف ، و امثال آن » بکلی غلط است . خسرو یا هوسرو ، به معنای « نای به » است که نام سیمرغ است . خسرو که huruv= xu+srav باشد به معنای « نای به » است ، چون سروsrva که شاخ باشد ، ابزار بادی موسیقی ، همانند نای است . بهترین گواه براین ، همان واژه « نی سرائی » و سرود است که ازهمین ریشه ( سروsru = شنیدن ) ساخته شده است . آنچه را سپس غزل نامیدند ، ایرانیان « سرود » یا « خسروانی سرود » مینامیده اند . سراسرگیتی ، که مجموعه جانها باشند ، همه ازسرود نی ، سرشته و آغشته و بافته میشدند . گوهرهمه جانها ، سرود خسروانی یا « غزل » بود . رد پای این اندیشه درادبیات ایران باقی مانده است . حافظ میگوید : مغنی نوائی به گلبانگ رود بگوی وبزن ، خسروانی سرودو به اشعارحماسی یا پهلوانی، « پهلوانی سرود » میگفته اند سخنهای رستم به نای و به رود بگفتند بر پهلوانی سرودسرود نی یا سرود خسروانی ، یاد آور همان عشق نخستین بود که جهان از بانگ طرب و شادی عشق ، پیدایش می یافت . دگر باره سرمستان ، زمستی در سجود آمدمگر « آن مطرب جانها » ، ز « پرده » ، در سرود آمدمطرب جانها = رام و سیمرغ ، ازپرده = از غیب عشق ، شناخت بُن و اصل خود ، سرود زا هست . برای ایرانیان « سرودن سرودهای خسروانی » ، پرستیدن و پرستاری کردن ِ« نای به = سیمرغ = سـلـمـی sai+rima» یا « فرّخ » یا « اصل عشق » بود ، که « مادر زاینده درون هرانسانی و هرجانی » بود . اینست که مولوی ، در غزل سرائی ، درست بازگشت «از شریعت اسلام» را به « بُن فرهنگی ایران » درمی یابد . واین « سرود عشق » که جوشش وزهش بُن ازجان جانست ، جانشین « دعا و تسبیح دینی » میگردد . « خواندن غزلهای حافظ یا سعدی یا مولوی ویا عطار» به آواز، و درهمنوائی با موسیقی ، درواقع « نیایش جشنی ، یا جش ِ وصال با خدا ، جشن آمیزش با جان جان » است ، که جانشین « ادعیه و مناجات و تسبیح دینی و شریعتی » میگردد. اینست که ایرانی درشنیدن این غزلها با سراپایش به « حال » که همان « آل = سیمرغ » باشد ، میآید. درسرود، انسان ، جفت سیمرغ یا « جان شاده » میشود . « سرود شادی عروسی انسان با خدا ، جفت شدن جان با جان جان » ، که همان « حال » باشد ، نیایش حقیقی ایرانی میگردد، و جای « تسبیح الاه و ادعیه دینی » را میگیرد . ربود عشق تو ، « تسبیح » و ، داد ، « بیت و سرود »بسی بکردم لاحول و توبه ، ;. دل ، نشنودغزل سرا شد م از دست عشق و دست زنانبسوخت عشق تو ، ناموس و شرم و ، هرچم ( هرچه ام ) بودعفیف و زاهد و ثابت قدم بُدم ، چون کوهکدام کوه ، که باد تواش چو کـَه نربود دل وجگر ، که میان انسان ( جان جان) است ، برغم لاحول و توبه ، سرکشی از تسبیح کردن میکند ، و « سرود = غزل » را برمیگزیند. « غزل » ، آتش عشق بنیادی را در وجود ، ازسر برمیافروزد ، تا بجای مصحف (= قرآن ) و تسبیح و مسجد ، چغانه و شعرو ترانه و موسیقی بگذارد . آبی برزن که آتش دل بر چرخ همی زند زبانهدر دست همیشه مصحفم بود وزعشق ، گرفته ام چغانهاندر دهنی که بود تسبیح شعراست و دوبیتی وترانهبس صومعه ها ، که سیل بربود چه سیل ، که بحربیکرانه«غزل» برای منش ایرانی،چنین« سرودی» بود. حافظ گوید : « ساقی » به صوت این غزلم ، کاسه میگرفتمیگفتم این سرود ، و می ناب میزدمچو لطف باده کند جلوه در رخ ساقیز عاشقان ، به سرود و ترانه یاد آریدسرود مجلست اکنون ، فلک به رقص آردکه شعر حافظ شیرین سخن ، ترانه تست سرود یا سرود خسروی، یا غزل، از دید ایرانیان ، ضمیر و روان ایرانی را یکراست به بُن عشق کیهانی ، پیوند میداد، که جانِ هرجانی است. بهمن یا هخامن یا اندیمان ، جان جان ایرانیان میماند . « اندیمان » ، درونی ترین و محرمترین و صمیمی ترین بخش هستی انسان » است که همان « بهمن » باشد . غزل ، یاد ازعشق جان او، با جانان بود، که در« خانه عشق » به وصال او میرسد ، وبا این سرود ، جهانی نو میآفرید . این خانه که پیوسته درو بانگ چغانه استازخوجه بپرسید که این خانه ، چه خانه استاین صورتِ بُت چیست ؟ اگرخانه کعبه استوین نورخدا چیست ؟ اگر دیر مغانه استگنجیست درین خانه که درکون نگنجداین خانه و این خواجه همه فعل وبهانه استبرخانه منه دست ، که این خانه طلسمستبا خواجه مگوئید ، که او مست شبانه است ..این خواجه چرخ است که چون زهره وماه استوین « خانه عشق » است که بیحد و کرانه است این « ایوی سروت ریم » که جایگاه و گاه پیوند بهرام و سیمرغ بود ، « آبادیان» نیز نامیده میشد( بندهش ، بخش چهارم 38 )، که در اشعار اسدی، بنام « خانه یاقوتی » آمده است .فرستاد پس کردگارازبهشت بدست سروش خجسته سرشتزیاقوت یکپاره لعل فام درفشان یکی خانه ، آباد ناممراورا « میان جهان» جای کرد پرستشگهی زو، دلارام کرد پسوند« یان=yaona» به معنای« وصل وخانه» است ( یوستی ). « یان» ، جایگاه وصال است . ضمیر، یا مرغ چهارپر درون ایرانیان ، در غزل یا سرود ، ازسر، ازقفسی که عقل شریعتی برایش ساخته است ، به آسمان آزادی ، پروازمیکند ، وخودرا از « تبعید شدگی به زندان درون » نجات میداد . ایرانی در غزل، یا « سرود خسروانی » ، غزل یا « سرود ارتا فرورد» ، یا « سرود ِ همای چهارپرضمیر » ، فطرت ( بُن) خود را ازنو، به کردار « اصل عشق و پیوند جهانی » درمی یابدگرمن ، غزل نخوانم ، بشکافد او دهانم گوید طرب بیفزا ، آخر حریف طاسیازبانگ طاس ، ماه ِ بگرفته ، میگشایدماهت منم ، گرفته ، بانگی زن ، ارتو طاسیعجب چیزیست عشق و من عجب ترتو گوئی ، عشق را ، خود ، نهادماز اصل ، چو حور زاد باشیم شاید که همیشه شاد باشیم «حور»، همان « اهوره = اوره » بود . در تحفه حکیم موءمن دیده میشود که « حورهندی » ، به معنای « مرّیخه » است که « بهرامه » میباشد، که همان « سیمرغ » است .ما « داد طرب » دهیم ، تا ما درعشق ، امیر داد باشیمچون عشق ، بنا نهاد مارا دانی که نکو نهاد باشیم در غزل یا سرود خسروانی است که باز اندیشه ایرانی ، به « زیبائی یا ُحسن » ، درسراسر گستره های زندگی ، اولویت میدهد . پشت به سیاست ، وتهدید به عذاب درسیاست میکند، وبجای سیاستمداری ، دراندیشه «جهان آرائی » و « کشورآرائی» و« شهرآرائی» است، چون « آرایش» ، « زیباساختن نظم و نظم برپایه زیبائی» است . واژه « زشت » ، به معنای « ترس و تهدید» است . خدائی که تهدید وارهاب و انذاربکند ، درفرهنگ ایران ، زشت است. سیاستی که برپایه « بیم دادن است » ، زشت است . بدینسان ، فرهنگ ایران ، تصویر « الله عزیزو قهارو جبار، که موءمنان را ازغضبش میترساند » کنارمیگذارد . بدیدم ُحسن را سرمست میگفت بلایم من ، بلایم من ، بلایمجوابش آمد از هرسو ، زصد جان ترایم من ، ترایم من ، ترایم« تو » آن نوری که با موسی همی گفتخدایم من ، خدایم من ، خدایم من مولوی « حسن = زیبائی » را دربوته میداند که به موسی میگوید ، من خداهستم .این خداست که در زمین وآسمان ، آئینه میشود و خود را درهمه چیز مینماید ، و در ذات خودش ، پدیدار میشود . به همین علت است ، که « دین» در هادخت نسک ، که سیمرغ میباشد، « همچند همه زیبایان جهان ، زیباست » ، چون خدا ، مجموعه همه زیبائیها درگیتی است . او « زیبائی » را درجهان ، خلق نمیکند ، بلکه او خودش ، فقط « مجموعه همه زیبائیهای جهان» است . این غزل است که باز طالع سعد ایرانی میشود و شادی را درهمین گیتی ، « نقد » میکند . نوشوی درعشق ، نقد است ، و نیاز به انتظار و آمدن مهدی ، یا قیامت ندارد . من نیم موقوف نفخ صور ، همچون مردگانهر زمانم ، عشق ، جانی میدهد زافسون خویشدر بهشت ، استبرق سبزست و خلخال و حریرعشق ، نقدم میدهد ، از اطلس و اکسون خویشدی منجم گفت دیدم طالعی داری تو « سعد »گفتمش آری ، ولیک از « ماه روز افرون خویش » غزل، یا سرود خسروانی ، ایرانی را، از سر « میزان خود ش » میسازد . ایرانی ازسر، درغزل میتواند بگوید که « انسان ، اندازه هرچیزیست » ، چون خودش، سرچشمه آفرینندگی هست .عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویشخون انگوری نخورده ، باده شان ازخون خویشهرکسی اندر جهان ، مجنون یک لیلی شدندعارفان ، لیلی خویش و دم بدم مجنون خویشساعتی میزان آن و ساعتی موزون اینبعد ازاین ، میزان خود شو ، تا شوی موزون خویشانسان اندازه هرچیزیست ، سخنی که پیتاگوراس دریونان گفت، و حقوق بشردر غرب ، برآن نهاده شد ، هزاره ها پیش درایران ، دراثر همان اندیشه « بهمن که جان جان در درون هرکسی » است ، بنیاد فرهنگ بوده است . پس اگر یک هخامنشی مانند کوروش ، این تصویر«هخامن= بهمن» را درمنشورش بازتاب دهد ، شگفت انگیزنیست ، چون وقتی « اصل آفریننده جهان ، درهرانسانی » میباشد، انسان ، اندازه چیزها شمرده میشود . درست مولوی ، به عقلی که درآن روزگار، ازطرف علمای دین ، عقل نامیده میشد ، این انتقاد را میکرد، که « چنین عقلی» ، این « گنج » را دردرون وجود انسان ، نمیشناسد . البته « گنج درون انسان که بهمن باشد » ، بیان « خود میزانی » است ، که برضد « عقل عصائی » است که « گوهرعقل درشریعت » است .زان ره ، خرد دقیقه بین را اندیشه ابلهانه دیدماو ، برسر « گنج بی نشانی » سرگشته ، که من نشانه دیدماو ، زیر پر « همای دولت» گوید که بخواب ، لانه دیدمدر غزل بود که ایرانی ، دوباره این گنج مخفی را، که بیان « اصل آبستنی انسان » بازیافت . درغزل ، انسان، خود را « اصل میان بطورکلی » شناخت ، به همین علت است که غزل ، گرد « محور ِ من » و « آزمونهای من » میچرخد . من آن شب سیاهم کز ماه خشم کردممن آن گدای عورم ، کز شاه خشم کردمازلطفم آن یگانه میخواند سوی خانهکردم یکی بهانه ، وز راه خشم کردمما ذره ایم سرکش ، ازچارو پنج و ازششخود پنج وشش که باشد ، زالله خشم کردم این منی که در شریعت ، کوبیده و تبعید وطرد شده است ، باز قطب همه بینشها و آزمونها و عشقها و جستجوها میگردد .دانی که بحر، موج چرا میزند به جوشازمن شنو ، که بحریم و بحر، اندرمتنگ آمدست و میطلبد موضع فراخبرمیجهد بسوی هوا آب لاجرم « من » درانسان ، خودش را به کردار همان « بحر طوفانی ومواج » در « سبوی تنگ شریعت » درمی یابد . « من » ازنو درغزل ، درچهره « سیمرغیش » زاده میشود . ادامه خواندن مقاله غزلـّيات ِ مولوي

نوشته مقاله غزلـّيات ِ مولوي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


مقاله در مورد ‌‌کالا

$
0
0
 nx دارای 19 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : کالا نگاهی بر کالادر اصطلاح علم اقتصاد، محصولات و موادّ مختلفی که توسط تولیدکننده، به بازار عرضه شود و در برابر دریافت پول، یکی از نیازهای انسان را تأمین و رفع کند، کالا نام دارد. کالاهایی که در بازار عرضه می‌شوند، و به فروش می‌رسند تا توسط مصرف کنندگان خریداری شوند و به مصرف برسند، کالاهای مصرفی نام دارند. کالاهایی که تولیدکنندگان دیگری برای تولید کالاهای مختلف دیگر، آن ها را خریداری کنند و مورد استفاده قرار دهند، کالای واسطه‌ای نامیده می‌شود. کالاهایی که نیازهای اوّلیّه مصرف کنندگان را تأمین می‌کند، کالاهای ضروری و کالاهایی که برای تأمین نیازهای کم اهمیت تر مصرف می‌شود، کالاهای تجملّی نامیده می‌شود. کالای اقتصادیکالای اقتصادی به تمام کالاهای مادی یا معنوی اطلاق می‌شود که ارزش پولی داشته و قابلیت خرید و فروش داشته باشند. به‌عبارتی هر کالا یا خدمتی که فرد، حاضر به پرداخت مبلغی برای کسب آن باشد کالای اقتصادی محسوب می‌شود. تقسیمات کالاکالای اقتصادی به کالاهای خوب و بد تقسیم می‌شوند. کالاهایی که فرد برای کسب آن حاضر به پرداخت مبلغی باشد کالای خوب و کالا یا خدمتی که فرد برای دور شدن از آن حاضر به پرداخت باشد کالای بد می‌باشد. مثلاً آشغال یا درد دندان.کالاهای اقتصادی از دیدگاه مصرف نیز قابل تقسیم می‌باشند:تقسیم بندی کالاهای اقتصادی قابلیت جلوگیری از مصرف بله خیررقابت مصرف‌کنندگان بله کالاهای خصوصی: غذا، لباس، خودرو و ;کالاهای مشترک: محیط زیست خیر کالاهای گروهی: باشگاه‌های ورزشی، کافه‌ها و ;کالاهای عمومی: امنیت عمومی پلیس، ارتش و تلویزیون‌های آنتنی مثالبرای نمونه اگر دعای خیر گدا برای فردی با ارزش باشد و برای وی مطلوبیت و خوشآیندی داشته باشد، آن دعای خیر یا رضایتمندی گدا برای شخص یک کالای اقتصادی می‌باشد. ولی راهنمایی یک پدر در زمینه‌های اقتصادی ویا سایر زمینه‌ها در صورتیکه برای فرد رضایتمندی نداشته باشد، کالای اقتصادی محسوب نمی‌شود.کالا چیست؟در اصطلاح علم اقتصاد، محصولات و موادّ مختلفی که توسط تولید کننده، به بازار عرضه شود و در برابر دریافت پول، یکی ازنیازهای انسان را تأمین و رفع کند، کالا نام دارد. کالاهایی که در بازار عرضه می‌شوند، و به فروش می‌رسند تا توسط مصرف کنندگان خریداری شوند و به مصرف برسند، کالاهای مصرفی نام دارند. کالاهایی که تولیدکنندگان دیگری برای تولید کالاهای مختلف دیگر، آن ها را خریداری کنند و مورد استفاده قرار دهند، کالای واسطه ای نامیده می‌شود. کالاهایی که نیازهای اوّلیّه مصرف کنندگان را تأمین می‌کند، کالاهای ضروری و کالاهایی که برای تأمین نیازهای کم اهمیت تر مصرف می‌شود، کالاهای تجملّی نامیده می‌شود. قراردادهای سلف Bai-Salaf در بورس کالا چیست؟قراردادی است که در آن دو طرف متعهد می کنند که در یک تاریخ مشخص (توافقی است) و با یک قیمت مشخص (توافقی است) یک کالا با کیفیت مشخص (توافقی است) را مبادله کنند در این قرارداد دو طرف متعهد هستند که طبق ضوابط قرارداد عمل کنند. خریدار نگران است که قیمت کالا در آینده بالا رود و فروشنده نگران است که قیمت کالا ثابت یا پایین می آید. این قرارداد در بازار غیررسمی (خارج از بورس) در کشورهای اسلامی صور ت می گیرند. در بورس کالای ایران این قرارداد اعتبار دارد و به صورت مستمر انجام می گیرد.در این قراردادها کل مبلغ مورد معامله ابتدا به تحویل دهنده کالا پرداخت می شود یعنی تحویل دهنده کالا در ابتدا پول را می گیرد و در سررسید کالا را تحویل می دهد. معاملات سلف به نوعی در شمار قراردادهای آتی قرار می گیرند. البته میان معاملات سلف و قراردادهای آتی تفاوت هایی وجود دارد. در غالب كشورها از آنجا كه معاملات سلف در خارج از بورس انجام می شود فاقد استانداردهای لحاظ شده در قراردادهای آتی هستند. لذا دو طرف مع امله می توانند قرارداد را به نحو دلخواه و براساس نیاز خود به صورت توافقی تنظیم کنند. در معاملات آتی، اتاق پایاپای (نهاد تسویه) وجود دارد كه مبلغی را به عنوان ودیعه از هر دو طرف در هنگام عقد قرارداد دریافت می كند در حالی كه در قرارداد سلف اتاق پایاپای موجود نیست و هر طرف مستقیماً نسبت به دیگری مسئول است.(مربوط به کشورهای اسلامی ) قراردادهای آتی در بورس كالا، تحت مقررات و نظارت كمیته معاملات است، اما بازارهای سلف تحت مقررات و ضوابط خاصی نیستند. در بورس کالای ایران معامله سلف رسمیت داشته و معامله از طریق اتاق پایاپای بورس صورت می گیرد. چه کسانی از بورس کالا بهره‌مند می‌شوند؟ همان طوری که قبلا گفته شد، بورس کالا یک بازار سازمان‌یافته و متشکلی است که در آن کالاها بصورت نقدی یا آتی مورد داد و ستد قرار می گیرد، بورس کالا بر صحت انجام معاملات نظارت نموده و اجرای قراردادها را تضمین می‌کند. بنابراین، همانند بازارهای دیگر، ورود تمامی افراد، گروه‌ها و نهادهای جامعه در آن بلامانع بوده و تمام افراد می‌توانند وارد بازار شوند و از آن منتفع گردند. از آنجا که ورود تمامی افراد و نهادها به بازار بورس کالا مبتنی بر انگیزه و هدفی می‌باشد، می‌توان تمامی شرکت‌کنندگان بازار را بر اساس اهداف و انگیزه ورود به بازار، دسته‌بندی نمود. گروهی به دنبال فرار از ریسک قیمت و رفع نگرانی‌های ناشی از نوسانات قیمتی وارد این بازار خواهند شد. تولیدکنندگان محصولات کشاورزی، فلزات و نظایر آن و مصرف‌کنندگان اصلی این محصولات عمدتاً در این گروه قرار می‌گیرند. گروهی دیگر در پی سود وارد این بازار می‌شوند. آنها با قبول ریسک موجود در بازار، به سود بیشتر که عمدتاً ناشی از تغییر قیمت‌هاست، دست می‌یابند. سوداگران، دلالان، سلف‌خران، واسطه‌ها، تجار و سایر افراد در این گروه قرار می‌گیرند به عنوان نمونه در ادامه، هر یک از گروه‌های فوق‌الذکر در بورس کالایی مانند بورس فلزات مورد بررسی قرار می‌گیرد: تولیدکنندگان و بازرگانان مواد اولیه: تولیدکنندگان همواره برای برنامه ریزی حجم و نوع محصولات خود، چالش هایی دارند. عمده‌ترین آنها عبارتست از عدم شفافیت بازار، نامعلوم بودن روند آتی قیمت محصولات و ناکارآمدی نظام تعیین قیمت و توزیع محصولات. بنابراین تولیدکنندگان می توانند با استفاده از ابزارهای داد و ستد در بورس فلزات، در برابر نوسانات قیمت ایمن شوند و با خرید و فروش قراردادهای سلف و آتی، ریسک قیمت را پوشش دهند. بازرگانان نیز می توانند با همین روش با اطمینان خاطر بیشتری از قیمتهای آتی برای صادرا ت و واردات محصولات موردنظرشان تصمیم‌گیری نمایند. صنایع فلزی و سایر مصرف‌کنندگان:صنایعی که مواد فلزی را به عنوان مواد اولیه خود دریافت می نمایند، نقش بسیار مهمی در بازار فلز ایفا می‌کنند. طبیعتا این صنایع نیز برای برنامه ریزی تولید خود، تمایل دارند از خطرات ناشی از نوسان قیمت ها ایمن شوند و با برآوردی مطمئن از قیمت تمام شده، به تولیدی اقتصادی بپردازند. برای این گروه، بورس فلزات مکان مطمئنی برای خرید مواد اولیه، دریافت اطلاعات موثق در مورد روند قیمت‌ها و در نتیجه تضمین سود شرکت می‌باشد. سوداگران: سوداگران گروهی دیگر از شرکت‌کنندگان در بازار هستند که با استفاده از نوسان قیمت کالاها و قراردادها، در بازار سود می‌برند. آنها با قبول ریسک موجود در بازار، کسب سود می‌نمایند. این افراد معمولاً به منابع اطلاعاتی دقیق دسترسی داشته و یا از قدرت تجزیه و تحلیل بیشتری برخوردارند. سوداگران زمانی خریدار و در زمان دیگر فروشنده می‌باشند. اگر پیش‌بینی شود که قیمت‌ها افزایش خواهد یافت، قرارداد خرید را امضا می‌کنند و بر عکس، اگر آنها پیش‌بینی کنند قیمت‌ها کاهش خواهد یافت، به عنوان فروشنده قرارداد حاضر می‌شوند. سوداگران نقش مکمل مبادله‌گران تضمینی را داشته و بدون آنها امکان رونق بورس کالا وجود ندارد. سوداگران به سختی می‌توانند از بازاری که در آن تنها مبادله فیزیکی کالا انجام می‌گیرد، بهره‌مند شوند. اما آنها علاقه‌مند به فعالیت در بازارهایی هستند که در آن مبادلات با کاغذ (رسید انبار) انجام می‌گیرد. زیرا مشکلات انبارداری و حمل و نقل را متحمل نمی‌شوند. سازمان‌های ناظر یا تسهیل‌کننده:این نهادها گرچه به طور مستقیم در مبادلات شرکت نمی‌کنند، اما وجود آنها در رونق یا امنیت بازار ضروری است. شرکت های بیمه، بانکها، انبارها، تجهیزات ترابری، اتاق پایاپای و; از جمله این تسهیل‌کنندگان هستند. از طرفی بورس کالا منافعی نیز برای کل بازار و نظام عرضه، تقاضا و قیمت‌گذاری در بر دارد. این منافع بطور مستقیم بر فعالان در بازار مورد نظر و بطور غیرمستقیم بر مجموعه نظام اقتصادی، روابط فیمابین تجار و مصرف‌کنندگان و کلیه دست‌اندرکاران مسایل بازرگانی و اقتصادی تأثیرگذار خواهد بود. برخی از منافع بلندمدت آن بدین قرار است: شفافیت بازار:بازارها دارای اطلاعاتی هستند که بر اساس آن تصمیم‌گیری اقتصادی انجام می‌گیرد. مهمترین اطلاعات در هر بازار، قیمت‌ها می‌باشند. در بازارهای سنتی به دلیل ناکارآمد بودن آنها، اطلاعات مزبور در اختیار تمام افراد قرار ندارد و بنابراین افراد خاصی که از اطلاعات ذی‌قیمت بهره‌مندند، می‌توانند سود غیرمتعارف نصیب خود کنند. نقطه مقابل این سود اضافی، زیانی است که اکثر فعالان در بازار، بدلیل تصمیم‌گیری نادرست متحمل می‌شوند. در یک بازار بورس کارا، اطلاعات بازار در دسترس تمام افراد قرار می‌گیرد و برخورداری از رانت اطلاعات بدلیل دسترسی نسبتاً یکسان به اطلاعات، تا حد قابل ملاحظه‌ای کاهش خواهد یافت. تصحیح ساختار بازار: در اقتصاد پیشرفته، بهترین نوع بازار داد و ستد، حالت رقابتی آن است. هرقدر ساختار یک بازار به شکل رقابتی نزدیکتر شود، تخصیص منابع برای کل فعالان بهتر خواهد بود. بورس نمادی از بازار رقابتی است که قیمت کالاها از برخورد مستقیم عرضه و تقاضا حاصل می‌شود. اولاً قیمت‌های تعیین شده در بورس تعادلی است. ثانیا بدلیل ثبات بیشتر، برای پیش‌بینی قابل اعتمادتر است. افزایش کیفیت کالاها و استاندارد شدن آنها: از آنجا که استانداردهای خاصی برای داد و ستد محصولات، در بورس کالا توسط کمیته‌های تخصصی تعیین می‌شود، لذا راه‌اندازی این بورس گامی مثبت و بسیار مهم در جهت بهبود کیفیت محصولات و ارتقاء توان رقابتی در بازارهای جهانی خواهد بود. برخورداری تولید‌کنندگان و تجار کالاها از مزایای قوانین و مقررات حاکم بر بورس‌های کالا، جزء ملزومات این بازار است. این مقررات و قوانین و نظارت بر اجرای آن موجب امنیت بازار و در نتیجه رونق می‌گردد. افزایش کارآیی بازاریابی: به دلیل ورود و خروج آسان افراد در بورس، امکان فرصت‌های سودجویانه برای گروهی خاص (حداقل در بلندمدت) باقی نمی‌ماند. قسمت قابل توجهی از حاشیه بازاریابی (تفاوت قیمت پرداختی مصرف‌کننده با قیمت دریافتی تولیدکننده) مربوط به سود ویژه واسطه‌گران و دلالان است. لذا تقلیل سود، موجب کاهش هزینه بازاریابی می‌گردد. بورس قادر است زمینه لازم برای کاهش لایه‌های مضاعف از تولید تا مصرف را فراهم کند. ابزارهای داد و ستد! دو ابزار مهم مالی که در بورس‌های کالا مبادله می‌شود، قراردادهای آتی و اختیار معامله هستند. وجود اختیار معامله خود منوط به وجود ابزارهای دیگری است که باید پیش از آن در بورس کالا داد و ستد شده باشد. بنابراین، نخستین ابزار مالی که باید برای هر بورس کالای نوظهور طراحی کرد، قراردادهای آتی و انواع آن است. مزیت مهم استفاده از ساز و کار بورس کالا، فراهم ساختن امکاناتی جهت انجام معاملات تأمینی برای تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان آن کالا است. این امر شاید از پاره‌ای انجام معاملا ت در بورس کالا، تنها منحصر به رد و بدل کردن کاغذ بین طرفین قرارداد نیست، بلکه خریداران می‌توانند کالای خریداری‌شده را در سررسیدهای مندرج در قرارداد تحویل گیرند (در مورد معاملات نقدی، روز بعد از انعقاد قرارداد). این امر از طریق یکی از انبارهای مورد قبول بورس صورت می‌پذیرد. برای این منظور، بورس باید چندین انبار کالا را به رسمیت بشناسد. در مورد بورس فلزات لندن، به عنوان یکی از قدیمی ترین و معتبرترین بورسهای کالا 39 مورد از این انبارها در انگلستان و 235 مورد در 11 کشور دیگر واقع شده‌اند. وظیفه این انبارها دریافت، بازرسی و ذخیره‌سازی فلز تحویل‌شده به آنها جهت اجرای تعهدات قراردادهای خرید و فروش است. در ازای فلزی که در این انبارها ذخیره می‌شود، یک برگه گواهی صادر می‌گردد. در عرف بورس فلزات لندن، انتقال این برگه گواهی از فروشنده به خریدار، به منزله تحویل فلز است. باید توجه داشت که تمام قراردادها صرفاً به منظور تحویل فیزیکی کالا منعقد نمی‌گردد. بلکه این قراردادها می‌توانند جهت خطرپوشی و یا سوداگری نیز منعقد شوند. انجام معاملات بورس فلز لندن از طریق نمایندگان شرکت‌های عضو این بورس که بر روی جایگاه حلقه مانندی در تالار بورس می‌نشینند و به یکدیگر پیشنهاد خرید و فروش فلز ارایه می‌دهند، صورت می‌گیرد. معامله وقتی انجام می‌شود که یک پیشنهاد مورد قبول واقع شود. در این صورت، بی‌درنگ قرارداد مربوط منعقد می‌شود. شرط مهم برای عملکرد یک بازار آتی، همانا استاندارد منطقی کالای عرضه‌شده در آن است. هر بورس کالایی باید همواره این موضوع را مورد توجه بایسته و شایسته قرار دهد. بورس کالا چیست؟بورس کالا ، بازار متشکل و منسجمی است که تعداد زیادی از عرضه‌کنندگان، کالای خود را عرضه و کالای مربوطه پس از بررسی‌های کارشناسی و قیمت‌گذاری توسط کارشناسان آن بازار، به خریداران عرضه می‌شود. در این بورس‌ها، معمولاً کالاهای خام و فرآوری‌نشده مانند فلزات، پنبه، گندم، برنج و; داد و ستد می‌شوند. یکی از مزایای بورس کالا، حضور نهادهای نظارتی و تنظیم‌گری است که تمامی تولیدکنندگان، مصرف‌کنندگان و تجار کالا با حضور این نهادها، از مزایای مترتب بر قوانین و مقررات حاکم بر بورس برخوردار می‌شوند. به طور کلی، شرکت‌کنندگان در بورس کالا به دو دسته تقسیم می‌شوند. دسته اول کسانی هستند که می‌خواهند از ریسک نوسان قیمتها در امان باشند و در بورس‌های کالا، به عنوان خطرپوش (Hedger) شناخته می‌شوند، مانند تولیدکنندگان کالا، مصرف‌کنندگان عمده و; دسته دوم، بر خلاف گروه اول کسانی هستند که از نوسانات قیمت استفاده کرده و سود خود را حداکثر می‌کنند. در بورس‌های کالا، این گروه با نام سوداگران معرفی می‌شوند. بارگذاری کالاایران‌‌کد یا نظام ملی طبقه‌بندی و خدمات شناسه کالا، نظامی است که با تدوین اطلاعات کالاها و خدمات امکان شناسایی موجودیت‌های زنجیره تأمین را فراهم می‌کند و جریان اطلاعات در زنجیره را تسهیل می‌نماید. این نظام در پی ایجاد زبان مشترك میان عرضه‌كنندگان كالا و خدمات، مشتریان و به طور کلی عوامل درگیر در حوزه کالا و خدمات در سطح ملی است ادامه خواندن مقاله در مورد ‌‌کالا

نوشته مقاله در مورد ‌‌کالا اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله گذري بر ساخت تار و سه تار

$
0
0
 nx دارای 45 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : علل افول هنرهای سنتی ایران و راه احیای آنهاکشور ایران به دلیل وسعت فراوان و آب و هوای گوناگون, دارای صنایع دستی متنوعی است که در جهان طرفداران بسیاری دارد. تنوع این هنرها باعث شده که استاد کاران آن گونه باید به هنر خویش اهمیت ندهند و آنها را به دیگران نیاموزند، چه بسا آثار هنری ای که در کاوشها و مطالعات تاریخی به دست می آید و امروز وجود خارجی ندارد و کسی هم از کم و کیف کامل آنها اطلاعی ندارد. بسیاری از این صنایع در اثر سوانح طبیعی از قبیل زلزله و سیل و خرابی های ناشی از تهاجم بیگانگان , به دلخاک فرو رفته است . در این میان بعضی از اشیاء هنری به دلیل مصالح به کار رفته در آنها و شرایط مناسب محفوظ مانده و در کاوش ها از دل خاک بیرون آورده شده و در ردیف آثار باستانی قرار گرفته است. بسیاری از اشیاء چوبی و غیره که نتوانسته اند ماهیت خود را در اعماق زمین حفظ و نگهداری کنند از بین رفته اند و ما از آنها اطلاعی در دست نداریم. متاسفانه مایه نگرانی در این است که بیشتر آثار هنری ما به علت ناآگاهی افراد جامعه از بین رفته و می رود. یک اثر هنری که با مشکلات فراوان و طی ماه ها و سال ها به وجود می آید در اثر سهل انگاری و بی توجهی از بین می رود و لطمه ای بزرگ به میراث فرهنگی کشور وارد می کند که جبرانش محال است. راهش این است که از هر طریق ممکن افراد جامعه را با این میراث و ارزش فرهنگی آنها آشنا کرده تا به نگهداری و حفاظت آن راغب شوند. بسیار دیده شده است که در بعضی از خانه ها و اماکن شهرها و دهات دور افتاده ا شیایی یافت می شود که از دوران کهن بوده و جبنه ملی دارد اما صاحبان آنها به دلیل بی اطلاعی این اشیاء گران بها را به قیمت ارزان به دوره گردان می فروشند. و عاقبت سر از موزه های خارج از کشور در می آورد و بدین ترتیب ثروت ملی ما غارت می شود. بهتر است که دارندگان این آثار را آگاه کرده که آنها را یا به مراکز میراث فرهنگی هدیه کنند تا به نام خودشان نگهداری شود یا این که آنها را به میراث فرهنگی بفروشند . از زمانی که صنایع دستی ظریف اعم از چوبی، فلزی، نخی ، پشمی، کرکی و ابریشمی به صورت ماشینی تولید شده کیفیت و ظرافت را از دست داد و به افول گرایید. استادان فنون یا دلسرد شدند یا این که خود نیز به تولیدات ماشینی روی آوردند و از کیفیت آن کاستند. فرش و صنایع فلزی و چوبی از قبیل در و پنجره و وسائل تزئینی آسیب دیدند، حتی وسایل کشاورزی ای که از چوب و آهن و با دست ساخته می شد و در دهانی که امکان استفاده از ماشین آلات میسر نبود، کاربرد داشت، رو به انحطاط گذاشت و کشاورزانی که با این وسایل کار می کردند، از کار بازماندند و از روستاهای خود کوچ کردند و به مصرف کننده تبدیل شدند. در روستاهای ایران غیر از کشاورزی کارهایی دیگر هم انجام می گرفت مثل بافتن پارچه و تبدیل کرک و پشم و پنبه به پارچه تا حد خودکفایی. در بعضی از این روستاها پارچه های بسیار عالی و گران بهایی می بافتند. به یاد می آورم دو نوع پارچه به نام های «برگ» و «احمدی» در دهات استان کرمان بافته می شد که بسیار عالی بود و صادر هم می شد. تا در پارچه برگ از نخ پنبه بود و پود آن از کرک یا پشم بود. پارچه احمدی , تمام پشم و به پهنای 20 سانتی متر و به طول 25 متر به طرز بسیار زیبا و محکمی بافته می شد که کت و شلوار آن به چند نسل به ارث می رسید و داشتن آن باعث افتخار بود. متأسفانه اکنون نامی هم از آنها باقی نمانده ولی امکان احیای آنها از بین نرفته چون هنوز استادان معمری وجود دارند که می توانند آن صنعت را دوباره راه اندازی کنند. باید مدارس مادر این راه فعال شوند و دانش آموزان را با تمامی هنرهای گذشته آشنا کنند. ناگفته نماند هنرهای اسلامی ای که از صدر اسلام تاکنون به وجود آمده از بهترین و پرمحتوا ترین هنرهای اصیل ایران اند در هنرهای اسلامی، از آنجا که هنرمند از روی اخلاص و نیت پاک و بدون چشم داشت دنیوی آنهارا آفرید اصالت ویژه ای پنهان است وبا هنرهای فرمایشی تفاوت بسیار دارد. اگراز دوران کودکی ضمن سایر دروس یک یا دو هنر جنبی را نیز آموزش داده شود، چه بسیار هنرمندان سر بر می آورند و علاوه بر خود، برای دیگران و جامعه ای که درآن زندگی می کنند مفید و موثر خواهند بود. خوشبختانه این نواقص که گفته آمد به وسیله ارگان های ذی ربط شناخته شده و تلاش برای احیای مجدد هنرها آغاز شده که جای بسی قدردانی است.دیگر این که برای علاقه مند کردن جوانان به احیای هنرهای سنتی و اصیل دیدار از موزه های ضروری است تا ضمن راهنمایی راهنمایان موزه ها بتوانند از آثار کهن الگو برداری کنند و هنرهای سنتی ایران را زنده نگهدارند. یحیی نابغه هنر تارسازی سنتی ایراندر ایام قدیم نسلی از ساز سازان سنتی در ایران به وجود آمدند، که در کارشان مهارت زیادی پیدا کردند و به مرحله استادی رسیدند. در همین زمان در خانواده های هنرمند در جلفای اصفهان کودکی پا به عرصه وجود می گذارد که نام یحیی را برایش انتخاب می کنند و بعدها شهرت زائد الوصفی کسب کرده به گونه ای که هر کس تاری داشته باشد، حتی دورترین روستاهیا آن را منسوب به یحیی می داند و افتخار می کند گویی ترا با نام یحیی عجین شده و از هم جداشدنی نیستند. پدر و عموی یحیی که به ترتیب خاچیک و هامبارسون نام داشتند از هنرمندان این رشته بودند و یحیی از زمان کودکی با تار و سایر وسایل موسیقی آشنا می شود و با آنها انس می گیرد، خصوصا با شکل تار که اثری نیکو در او به جای می گذارد . هنگامی که صدای زیبای تار را می شنود شیفتگی و علاقه ای وافر بدان پیدا می کند و تصمیم می گیرد که کار پدر و عمویش را ادامه دهد. بزرگتر که می شود به پدرش در ساختن تار و سه تار کمک می کند. در قدیم روال کار چنین بوده که پدر یا عمو کارش را به پسر یا برادرزاده اش می آموخته چون در آن زمان هنر و حرفه در خانواده موروثی بوده و یحیی هم بر همین منوال شاگرد پدرش بوده است به علت نبوغ ذاتی ای که داشته به زیبایی کار استادان دیگر هم توجه خاصی پیدا می کند و شیفته کار استاد فرج الله استاد یگانه و بی نظیر می شود پا را از دایره کار پدر و عمویش فراتر می گذارد و اندازه و الگوی استاد فرج الله را اختیار می کند و با کمی تصرف توانسته به ساز تار زیبایی خاص و قابل توجهی بدهد و صدادهی آن را به اعلا درجه برساند که تاکنون هیچ سازنده ای نتوانسته به آن مقام برسد. و این می رساند که او در این راه بسیار جست و جو کرده تا به آنچه مورد نظرش بوده، دست یافته است.اگر تار یحیی را در سطحی صاف قرار دهیم و تارهای دیگر استادان را کنار آن بگذاریم و دقیقاً مشاهده کنیم، خواهیم دید که تار یحیی از نظر زیبایی در بین تارهای ممتاز است و همانند یک اسب عربی است که در میان سایر اسبها از زیبایی چشمگیری برخوردار است. خوش خوانی و خوش دستی تار یحیی به چند عامل مهم بستگی دارد: طرز ساخت کاسه، نصب دسته به کاسه عمل آوردن رو دسته اندازه های دقیق نسبت کاسه به دسته تناسب کاسه بزرگ با کاسه کوچک (نقاره) نفیر داخل کاسه، تراش داخل کاسه، تناسب داخلی حجم کاسه بزرگ و کاسه کوچک و; مهمتر از اینها خرکی را که برای اولین بار روی تار قرار می داد و آن را امتحان می کرد اگر از نظر صدادهی مطلوب واقع می شد دیگر عوض نمی کرده و این خرک را همیشه روی تار نگاه می داشت، در صورت تغییر دادن صدادهی تار کم می شود و از خوش خوانی می افتد. توصیه نگارنده این است که روی خرک تار خود را امضا و علامت گذاری کنید زیرا عوض کردن آن به وسیله نااهلان احتمالی حتمی دار. تارهای یحیی به علت مرغوبیت، خریداران فراوانی داشته است به یاد می آورم درسال 1312 قیمت تار یحیی 40 تومان و تار سایر استادان 14 تا 15 تومان بود و تارهای معمولی 3 تا 5 تومان خریداری می شد. بدین لحاظ کار او را تقلید و به نام او می فروختند . بنابراین تصمیم می گیرد مهری بسازد و کارهایش را مهر کند . تا آن زمان کسی کار را مهر نمی زد. یحیی مهر بیضی شکل کوچکی می سازد و کلمه یحی را روی آن حک می کند و به درون کاسه بزرگ می زند . این مهر را در سال 1325 شمسی در یکی از تارهای او در کرمان دیدم که صاحبش در اصفهان از خود یحیی خریداری کرده و به کرمان آورده بود. از خدا بی خبران این مهر را تقلید می کنند و او دوباره درصدد بر می آید که مهر دیگری بسازد مهری می سازد دایره شکل و نام یحی را به تاریخ 1325 (هجری قمری) با فشار روی بیخ دسته تار می زند این مهر با همان تاریخ (یعنی 1325) در همه تارها فعلاً موجود است که البته آن را هم تقلید می کنند. یحیی با این امر مبارزه می کند و مهر بیضی شکل کوچکی می سازد و آنرا روی کاغذی می زند و تاریخ ساخت و محل ساخت را می نویسد و در زیر سیمگیر می چسباند و سیمگیر را در جای خود وصل می کند و مهر مخفی دیگری که همین مهر زیر سیمگیر باشد، روی کاغذی می زند و آن را زیر استخوان سرپنجه می چسباند . اگر تار یحیی دست نخورده باشد این مهر زیر استخوان سرپنجه وجود دارد. اگر تاری این سه مهر را داشته باشد خصوصاً مهر زیر استخوان سرپنجه محققاً ساخته یحیی است. گفتیم که سازندگان قدیم کارشان را مهر نمی زدند بعد از یحیی این کار رایج می شود شگرد کار یحیی برای ساخت تار این بود که برای بالا بردن کیفیت کارش از بهترین چوب ها و بهترین مصالح استفاده می کرد. ذکر این نکته قابل اهمیت است که یحیی بیشتر تارهایش را در اصفهان ساخته است، معمولاً این تارها رنگ روشن و خال های سفیدی در پهلوهای کاسه دارند و به دلیل این که از چوب توت جوان استفاده شده، صدای شان زنگ دارد و زیرخوان است وی مدتی به قزوین نزد خواهرش می رود و تارهایی که در آنجا ساخته به خاطر مرغوبیت چوب قزوین هم از نظر رنگ و هم از نظر صدادهی خوب درآمده است. یحیی چپ دست بوده و معمولاً افراد چپ دست در کارشان مهارت زیادی پیدا می کنند. زمانی که یحیی در قزوین کار می کرده، دو عدد تار یکی کاسه بزرگ و دیگری که اندازه های آن با تارهای معمولی فرق بسیار دارد، برای خواهرش می سازد و داخل تار بزرگ را با خط خود و با مداد کیپه بنفش به زبان ارمنی می نویسد و به خواهرش هدیه می کند. متأسفانه تاریخ در آن قید نشده است. این دو عدد تا در سال 1362 از خواهرزاده یحیی خریداری می شود و خریدار، آن را برای تعمیر نزد من آورد و همان سه مهری را که قبلاً ذکر شد دارا بود. از تار کوچک که بسیار خوش صدا بود. الگو برداری کردم و نمونه آن را ساختم که اکنون نزدیکی از دوستان است. شیوه کار یحیییحیی کاسه تار را خود فرم و شکل می داده و برای خالی کردن داخل کاسه از شاگردی که در کار سبک و خالی کردن داخل کاسه مهارت زیادی داشته استفاده می کرده است . به ظریف کاری داخل کاسه را خود انجام می داده که تاکنون کسی نتونسته داخل کاسه را به این ظرافت بتراشد. بقیه کارها از قبیل ساختن دسته و سرپنجه و وصل دسته به کاسه و نصب فوفل و استخوان رودسته و به عمل آوردن و تراش رو دسته و دسته مخصوص به خودش بوده است و صدادهی تار را به اعلا درجه رسانده است، همین امر باعث حسادت می شود و کسانی را وا می دارد که کار او را خراب کنند و از صدادهی بیندازند، تا کار خودشان جلوه کند . از استادان بنام شنیده ام که وقتی تار یحیی را برای تعمیر پوست و پرده نزد آن افراد مغرض می بردند، رو دسته را که مهمترین شگرد کار یحیی بود و در زیبایی و خوش طنینی تاراثر مخصوصی داشت و دیگر سازندگان به آن مرحله نرسیده بودند، دستکاری می کردند و با لیسه روی دسته را می تراشیدند و آن را خراب می کردند! چگونه یحیی تارهایش را رنگ می کرداگر تار دست نخورده ای از یحیی ببینید، زیبایی رنگ و جلوه خیره کننده و شخصیت چوب توت شما رامبهوت می کند، زیرا او زیر کارش را با رنگ های جوهری رنگ نمی کرده و از لاک و الکل استفاده می کرد تا قشری از لاک روی کار بنشیند. این خود رنگ کردن به مرور ایام در اثر تابش نور، در چوب توت اثر گذاشته و آن را خوش رنگ می کند.یکی از ویژگیهای کار یحیی رنگ است، و رنگ هایی که بعداً روی کارهای او زده اند کاملاً مشخص است زیرا لطافت رنگ اصلی را از بین برده و محو کرده است. در این نوشتار از تاریخ تولد و زمان درگذشت یحیی ذکری به میان نیامده، به این دلیل که سازندگان وسایل موسیقی همواره بی مهری دیده اند و کسی به آنها توجه نداشته است. حتی خود سازندگان هم نه از خود و نه از استادانشان تاریخی به جای نگذاشته اند که بتوان به وضوح زندگی آنها را به تحریر درآورد بیشتر تحقیقت ما بر اساس حدس و گمان است. و در شرح حال و تاریخ تولد و درگذشت مشاهیر اختلافات فاحشی وجود دارد حتی در مورد افراد معاصر.این را هم بگویم، در میان استادانی که داشتم استادی بود که درساخت کارهای چوبی استاد مسلم بود و دیگر هنرمندان به او احترام می گذاشتند، اما کارش را به کسی نمی آموخت و به طور غیرمستقیم چیزهای از وی آموختم چون هیچکس را به کارگاه خصوصی او راهی نبود و هنوز هم با این که حدود 95 سال از سنش می گذرد کار می کند و هر وقت به دیدارش می روم در خارج از کارگاه با هم ملاقات می کنیم، از نحوه کارم سوال می کند ولی خودش هیچ چیزی بروز نمی دهد و طفره می رود. این استاد در زمانی که در اصفهان کار می کرده است به طرز کار یحیی آشنا می شود و هنگامی که به کرمان برمیگردد تارسازی را شروع می کند و چون در کارهای نجاری مهارت تام داشت، موفق می شود کارهای خوبی عرضه کند و گاهی ناخودآگاه از دیدار با یحیی سخن به میان می آورد.استاد فرج الله استاد بی همتا سرمشق استادان سازهای سنتی ایراندر کتاب سرگذشت موسیقی ایران راجع به استاد فرج الله چنین آمده است: استاد فرج الله از صنعتگران ممتازی است که در ساختن تار و سه تار و کمانچه دست داشته است. استاد فرج الله را به حق می توان یکی از نوادر و نوابغ سازندگان وسایل موسیقی دانست و تاکسی کارهای او را از نزدیک ندیده باشد، نمی تواندبه قضاوت دقیق و صحیح برسد. اولین باری که تار استادفرج الله را در کرمان دیدم از مشاهده آن مبهوت شدم. وقتی که تار فوق الذکر را از نظر شکل و رنگ و صدا امتحان کردم با سایر تارهایی که تا آن زمان از نظرم گذشته بود از زمین تا آسمان فرق داشت. می گویند به استاد فرج الله سفارش داده می شود که تار زیبا و خوش صدایی برای ظل السلطان پسر ناصرالدین شاه بسازد، استاد هم شروع به کار می کند و تاری ممتاز با ریزه کاری های دقیق و استادانه در سال (1304) هجری قمری می سازد و تمام مهارت های خود را در آن به اکر می برد و روی استخوان سرپنجه یک نگین یاقوت گران قیمت نصب می کند. از این رو آن تار به نام «یاقوت» شهرت پیدا می کند و بعدها این تار به مجموعه استاد نور علی خان برومند راه یافته بود و گویا اکنون نزدیکی از شاگردان مرحوم استاد حاجی علی اکبر خان شهنازی است. من عکس آن را دیده ام، سرپنجه آن با سرپنجه تارهای استاد فرج الله تفاوت فاحشی ارد و امکان دارد عوض شده باشد و از ظاهر عکس پیداست که از تار مذکور حفاظت و نگهداری نشده و بافت چوب آن در اثر عوامل جوی تغییر ماهیت داده. چون می خواستم به رموز کار استاد پی ببرم، دو عدد تار با تقلید از کار استاد ساختم که بسیار خوش صدا از کار درآمد. تاکنون 12 عدد کار سالم استاد فرج الله را دیده ام و خود نیز یکی داشتم که بعداً به یکی ا ز دوستان دادم. در سال 1345 در تهران نزدیکی از بزرگان اهل هنر، تاری مشاهده کردم که تا آن زمان به زیبایی و خوش صدایی آن ندیده بودم، گفتند این کار استاد فرج الله صد سال است که در خانواده آنهاست و از آن خوب نگهداری شده بود، بیهوده نبوده، که یحیی طبق اندازه های استاد فرج الله تار می ساخته است. او با کمی تغییر تارهایی به وجود آورد، که شهرتی به سزا کسب کرده است می توان به جرئت گفت که تار استاد فرج الله الگوی همه تار سازان سنتی ایران است. تاکنون کسی نتوانسته اندازه ها را با این دقت بیابد، اندازه های دقیقی که استاد فرج الله در کارهایش به کار برده اعجاب دیگراست: اندازه دسته به کاسه طول دسته از شیطانک تا لبه نقاره طول دسته از شیطانک تا لبه کاسه تناسب کاسه بزرگ با کاسه کوچک (نقاره) که در هم خوانی پرده ها موثر است و در حال حاضر همه نوازندگان و تار سازان بر این اندازه ها صحه می گذارند. مشخصات کار استاد فرج الله سرپنجه تار قدری کوچکتر از تار یحیی است. ارتفاع تار 2 تا 3 سانتی متر کمتر از تار یحیی رنگ تارها قهوه ای مایل به سیاه، و تراش داخل کاسه ماهرانه است. نفیر داخل کاسه بیضی شکل کامل و دو سر آن با هم یکی است و زیاد فراخ نیست. نیز استاد فرج الله تارهای سه کاسه ای هم ساخته است. این تارها دارای دو نقاره مساوی با هم اند و دل روی کاسه بزرگ قدری کوچکتر از تارهای معمولی است ولی اندازه این سه کاسه به اندازه تارهای معمولی است. صدای این نوع تار قدری با تارهای معمولی فرق دارد و زیر خوان تر است. چند سال پیش یکی از دوستان آذری که حدود 90 سال سن داشت و به رحمت خدا رفت، چون می دانست که پی گیر زندگانی استاد فرج الله هستم گفت در زمان کودکی من، در تبریز استادی به نام استاد فرج مشغول تار سازی بوده و شاید او همان استاد فرج الله مشهور باشد. اما می دانیم که محل کار استاد فرج الله در تهران بوده است. ادامه خواندن مقاله گذري بر ساخت تار و سه تار

نوشته مقاله گذري بر ساخت تار و سه تار اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله در مورد ‌‌باورهاي مذهبي در شعر ( معاصر )

$
0
0
 nx دارای 16 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : باورهای مذهبی در شعر ( معاصر ) مثل جنگ خداوقتی شما را بریدندزمین عطشناک پایینزیر معنویت خونتان رویدو افق به مرتبه ی ظهور آمداسب سحر شیهه ای کشیدهفتاد و دو آفتاباز جنگل نیزه برآمد . یکی از ویژگی های بارز شعر امروز ، استفاده از پشتوانه ی فرهنگی و مذهبی در شعر است ، که نشان دهنده ی تفکر و اندیشه ی شاعر می باشد . اگر چه باورهای مذهبی در شعر ، سابقه ی طولانی دارد و از آغاز سرایش شعر فارسی، بویژه در شعر شاعران بزرگ و صاحب سبکی همچون کسایی مروزی ، مولانا جلال الدین محمد بلخی ، حافظ شیرازی و محتشم کاشانی و دیگران یافت می شود ، اما این مسئله در شعر شاعران بعد از انقلاب ارزش و اعتبار دیگری دارد ؛ و به کارگیری از عناصر فرهنگی ، اسلامی و ملی در شعر ، از نظر جامعه شناختی نیزط ارزش خاصی به شعر می دهد ، و بر این اساس می توان گفت (( شعر امروز نتنها بی ریشه نیست ، بلکه ریشه در اعماق فرهنگ و اجتماع ، و در مفهوم پیشرفته اش ، ریشه در خرده فرهنگ ترقی خواه نواندیش دارد ؛ و اگر شاعری از موضوع لاقیدی ، با اشعاری نامفهوم که از بار فرهنگی خلاق و پویا بی بهره است ، با زبانی غیر از زبان خود مردم با آنان سخن گوید ، باید تلخی این مکافات را بپذیرد که گفته و خواسته اش شنونده و اجابت کننده ای نداشته باشد .))اساساً شعر مذهبی از دوری سلاطین صفوی در ایران رشد چشمگیرتری یافته است . پادشاهان صفوی از آغاز تسلط خود بر ایران به شدت شروع به انتشار مذهب تشیع در ایران نمودند ، و یکی از بهترین راههای انتشار مذهب تشیع را تلفیق ” مذهب ” با ” شعر ” ، که در میان عموم مردم رواج داشته است ، دانسته اند ؛ و از این روست که مرثیه سرایی ، مدح ائمه و منقبت سرایی در این دوره به اوج خود می رسد . چنانکه نویسنده ی کتاب ” عالم آرای عباسی ” – اسکندر بیک ترکمان – درباره ی احوال شاعران دوره ی صفوی و پاس نهادن این پادشاهان به منقبت سرایی می نویسد (( در اوایل حال ، حضرت خاقانی جنت مکانی را توجه تمام به حال این طبقه بود ;و در اواخر حیات ، که در امر به معروف و نهی از منکر مبالغه ی عظیم می فرمودند ، چون این طبقه ی علیه را وسیع المشرب شمرده ، صلحا و زمره ی اتقیا نمی دانستند ، زیاده توجهی به حال ایشان نمی فرمودند ، و راه گذرانیدن قطعه و قصیده نمی دانند . مولانا محتشم کاشانی قصیده ای غرا در مدح آن حضرت ) شاه تهماسب ) و قصید های دیگر در مدح مخدره ی زمان (( شهزاده پریخان خانم )) ، به نظم آورده ، از کاشان فرستاده بود به وسیله ی شهزاده ی مذکور معروض گشت . شاه جنت مکان فرمودن که ” من راضی نیستم که شعرا زبان به مدح و ثنای من آلایند .قصاید در شان شاه ولایت و ائمه ی معصومین علیه السلام بگویند ، صله ، اول از ارواح مقدسه ی حضرات ، و بعد از آن از ما توقع نمایند .زیرا که به فکر دقیق ، معانی بلند و استعاره های دور از کار در رشته ی بلاغت در آورده به ملوک نسبت می دهند که به مضمون در اکذب اوست احسن او اکثر در موضع خود نیست . اما اگر به حضرات مقدسات نسبت نمایند ، شان معالی نشان ایشان بالاتر از آن است که محتمل الوقوع است . )) غرض که جناب مولانا صله ی شعر از جانب اشراف نیافت .)) بنابراین می بینیم که ” محتشم کاشانی ” پس از این مسئله از مدح سلاطین دست می شوید و به طرف شعر مذهبی دست می یازد و آن ترکیب بند مشهور ” دوازده بند ” را درباره ی واقعه ی جانسوز کربلا می سراید ؛ و شاعران زیادی نیز به پیروی از او به سرایش اشعار مذهبی روی می آورند و با گذشت قرن ها از عمر ادبیات رسمی تشیع ، هنوز هم جایگاهش رفیع می باشد . البته ناگفته نماند که بین ” هنر ” و ” مذهب ” همواره رابطه ی بسیار نزدیکی وجود داشته و این دو در کنار ” عرفان “یک تثلیث محکمی را بوجود آوردند ؛ چنان که دکتر شریعتی در این مورد می گوید (( خویشاوندی میان مذهب و عرفان و هنر را تاریخ نیز شاهد بوده است . هنرها ، مذهبی ترین و عرفانی ترین موجودات این عالم اند . در دامن دامن مذهب و عرفان زاده اند و از این دو پستان شیر خورده اند . هنر ، هنری معراجی است و یا شوق معراجی که در آن هنرمند هر چه از بار ” هست ” سبک بارتر است ، سدره المنتهایش از زمین دورتر است و روشنایی و گرما و قداست و زیبایی ماوراء را بشر احساس می کند ; و از این است که موسیقی علی رغم بدرفتاریهای مسلمانان ، هرگز دست از دامن تصوف اسلامی برنداشته و از همین روست که مسئله ی پیچیده ای که در ادب و فرهنگ فارسی مطرح است ، روشن می گردد که چرا عرفان ما تا چشم می گشاید خود را در دامن شعر می افکند و به تعبیر بهتر ، تا زبان باز می کند به شعر سخن می گوید و بر خود این دو خویشاوند همدرد و همزبان با هم زیباترین و شورانگیزترین واقعه ی تاریخ معنویت شرق پر معنی است . )) اما باورهای مذهبی در شعر بعد از انقلاب حال و هوای دیگری دارد . شاعران این دوره فقط به مدح ائمه ی اطهار و یا به مرثیه سرایی صرف بسنده نکردند ، بلکه در کنار این مسایل و با توجه به شریعت شعر تلاش کردند اشعار مذهبی از نظر فرم و ساختار محکم تر بوده تا تاثیر بیشتری در ذهن و زبان مردم داشته باشد و زود به بوته ی فراموشی سپرده نشود . برای نمونه وقتی به مثنوی های ” علی معلم ” ، این شاعر پر آوازه و صاحب سبک دوره ی معاصر ، نگاه می کنیم ، می بینیم پشتوانه ی فرهنگی ، اسلامی و ملی بیشترین عناصر تشکیل دهنده ی سروده هایش می باشد و اندیشه اش همواره اندیشه ی مذهبی است ؛ و با استفاده از تلمیحات ارزشمندی که این شاعر در ذهنش دارد یک شعر پویا و مانا می سراید .روزی که در جام شفق مل کرد خورشیدبر خشک چوب نیزه ها گل کرد خورشیدشید و شفق را چون صدف در آب دیدمخورشید را بر نیزه گویی خواب دیدمخورشید را بر نیزه ؟ آری این چنین استخورشید را بر نیزه دیدن سهمگین است این شعر که درباره ی ” عاشورای حسینی ” سروده شده ، شاعر توانسته است با استفاده از پشتوانه ی عظیم مذهبی ، که همواره مذهب و شعر دو خویشاوند جدا نشدنی هستند ، یک شعر بسیار تاثیر گذاری بسارید . در این شعر ، شاعر شهادت امام حسین (ع) و یاران وفادارش را بسیار زیبا به تصویر می کشد و اشاره ی هم به صحنه پر سوز و گداز به نیزه کشیدن سر مبارک سید الشهدا (ع) دارد ، که فکر می کنم اگر باورها و پشتوانه های اسلامی – مذهبی در این مثنوی وجود نداشت ، شعر به این اندازه تاثیر گذار و محکم نبود ؛ و همه ی این مسایل نشان از آگاهی و توان علمی شاعر دارد بی تردید این آگاهی به توان هنری شاعر کمک می کند . ویا در شعری دیگر :به مکه شب ، همه ی شب را ستاره باریده استشگفت واقعه ای تا که ، یا که نشنیده استخبر زوادی نجوا دو واحه این طرف استچه چار سدره از آن سو قبیله معترف است ;این شعر در مورد گرامیداشت تولد حضرت رسول (ص) سروده شده است . شاعر در این شعر معتقد است که در شب ولادت پیامبر اکرم (ص) آسمان مکه کاملاً روشن و ستاره باران شد بود و در همان شب ولادت ، همگی از این واقعه ی بزرگ به سرعت آگاه شدند ؛ و همچنین به کار بردن واژه هایی مانند وادی ، قبیله ، واحه ، نشان از موقعیت اقلیمی و جغرافیایی مکه دارد . از دیگر شاعرانی که پس از انقلاب به شعر مکتبی گرایش بیشتری داشته و در اکثر سروده هایش باورهای مذهبی وجود دارد ، “حسن حسینی ” است . این شاعر با چاپ مجموعه ی گنجشک و جبرئیل ثابت کرده که به راحتی می توان به غیر از قالب های کلاسیک که گذشتگان در آن قالب شعر سروده اند ، در قالب های نیمایی و سپید نیز شعر مذهبی سرود و می توان گفت که این شاعر با مجموعه ی مذکور ، شعر مذهبی را به کمال و اوج خود رسانده است :ای زن ! قرآن بخوان قرآن بخوان به نیابت کل آن سی جزء که با سرانگشت نیزهورق خورد قرآن بخوان و تجوید تازه را به تاریخ بیاموز ;این شعر که در مورد حضرت زینب (س) سروده شده است ، نشان می دهد که دید شاعر نسبت به مسایل مذهبی برخلاف شاعران پیشین ماست . عموماً شاعران در گذشته مصیبت ها ، اندوه ها و آوراگی های حضرت زینب (س) را به تصویر می کشیدند ، ولی سراینده ی این شعر ، بسیار ژرف نگر است و برای شهیدان مویه کند ؛ بلکه بر این باور است که حماسه ی عظیم کربلا با زینب (س) و صبرش و مردانگی اش به اوج می رسد و انتشار می یابد . او از این بانوی بزرگ می خواهد که قرآن بخواند تا شرف و مردانگی بماند و حتی بر این باور است که او توان آموختن راهی تازه به تاریخ را نیز دارد . بنابراین حماسه ی عاشورا با وجود این زن می ماند و منتشر می شود و با وجود مکتبی و معتقد ، نسبت به زن است ، و ادبیات شیعه با وجود این گونه شاعران ارزشمند می شود .و یا تبری می جوییم از سنگ های جاهلی که نرخ مروارید محمدی را شکست و از پولادی که در کوفه برج آفتاب را به دو شق کرد و در عاشورا بوسه گاه نبی را در نوردید ;در مجمر نمرود در زاویه ی استخوان زکریا و در صدف مروارید محمدی ظفریاد غلتانی شدیم و از سکوت تبری جستیمشاعر در این شعر از تملیحات اسلامی بسیاری سود جسته است که نشان از آگاهی شاعر به پشتوانه ی اسلامی و مذهبی دارد ؛ همچنین آگاهانه ازآن ها با زبان شعر وتوجه به ساختار شعر ، با نگاهی تازه استفاده کرده است :(( از سنگ های جاهلی که نرخ مروارید محمدی را شکست))اشاره ای ست به شکستن دندان پیامبر اکرم (ص) در جنگ احد که در آن جنگ کافران با سنگ ، دندان مبارک حضرت رسول را شکستند . از همین مضمون اکثر شاعران استفاده کرده اند ، و نظامی گنجوی شاعر شهیر قرن ششم در مخزن الاسرار در نعمت پیامبر اشاره ای به این موضوع نیز دارد :چون گهر او دل سنگی نخست سنگ ، چرا گوهر او را شکست ؟!کرد جدا سنگ ملامت گرش گوهری از رهگذر گوهرش سیم دیت بود مگر سنگ را کامد و خست آن دهن تنگ را ؟(کلیات نظامی / 10 )البته ناگفته نماند که نظامی بارها ازاین موضوع و مضمون در اشعارش سود جسته است ، که نشان از آگاهی حکیم نظامی نسبت به تلمیحات اسلامی دارد .و از پولادی که در کوفه برج آفتاب را به دو شق کرد اشاره ای است به شهادت حضرت علی (ع) که از این تعبیر نیز شاعران زیادی در سروده هایشان استفاده کردند ؛ ولی آنچه که قابل تامل و تعمق است این است که دید شاعر نسبت به چگونگی شهادت امیر المومنین (ع) به گونه ای دیگر است بدین صورت که شاعرپولاد را جایگزین شمشیر کرده است که به یکگزینش زیبایی در محور جانشینی شعر دست زده است و برج آفتاب نیز استعاره از حضرت علی (ع) می باشد و شکافتن فرق مولا را این چنین زیبا تعبیر کرده که برج آفتاب دوشق شده است ! و در عاشورا بوسه گاه نبی را در نوردید ;که اشاره ای ست به شهادت سید الشهداء اما محسین (ع) که پیشترها در این باره سخن گفته شد و از این مضمون شاعران دیگر به گونه ای دیگر استفاده کرده اند .در عبارت مجمر نمرود شاعر اشاره به این مفهوم دارد ” ابراهیم نمرود را از بت پرستی نهی می کرد ، از این رو نمرود خواست تا او را در آتش بسوزاند . برخی گفته اند چون آزر ، پدر ابراهیم ، وزیر نمرود بود ، ابراهیم را در زندان نگاه داشت تا آزر در گذشت ، آن گاه به دستور نمرود آتشی عظیم افروختند ؛ گرما و شدت آتش به حدی بود که هیچ کس نتوانست جلو رود و ابراهیم را در آتش اندازد . ابلیس به نمرودیان منجنیق ساختن را بیاموخت . به وسیله ی منجنیق ابراهیم را در آتش انداختند اما اتش به امر خداوند بر ابراهیم گلستان شد . چنانکه در سوره ی انبیاء آیه ی 69 می فرماید : قلنا یا نار کونیس سلاماً علی ابراهیم .در عبارت (( در زاویه ی استخوان زکزیا )) شاعر به داستان زکریا اشاره دارد . درباره ی زکریا این چنین نوشته اند :(( یکی از انبیای بنی اسرائیل و پدر یحیی تعمید دهنده بود که طبق روایا ت مسلمین چون مریم عذرا به عیسی حامله گشت و غیر از زکریا کسی با او ملاقت نمی نمود ، یهود که طینت ایشان بر بهتان و افترا مجبول بود و جناب نبوی را به زنا متهم داشته ، قاصد قتل او شدند و زکریا این معنی را فهم کرده و به طریق فرار از میان آن اشرار بیرون رفت و در اثنای راه از درختی آوازی شنید که یا نبی الله به جانب من بیا . زکریا نزدیک آن درخت رفت و درخت شق شده زکریا را در جوفخود جای داد و باز اجزایش به هم متصل گشت . شیطان گوشه ی جامه ی او را بگرفت تا از درخت بیرون ماند و جمعی که از عقب زکریا متوجه بودند شیطان را به صورت انسان دیده ، پرسیدند که پیری به این صفات در این راه به نظر تو درآمد ؟ ابلیس جواب داد که من شخصی ساحرتر از آن پیر ندیدم زیرا که به سحر این شجره را شکافت و در جوف آن پنهان شد و اینک گوشه ی جامه ی او بیرون ماند ه. و قوم به تعلیم آن لعین ،زکریا علیه السلام را با اره دو پاره کردند .)) بنابراین می بینیم که حسن حسینی در مجموعه ی گنجشک و جبرئیل به تمامی این تلمیحات و روایات اسلامی آگاهی کافی داشته و توانسته در اشعار عاشورایی اش از آن ها با زیبایی تمام و با توجه به ساختار شعر ، استفاده نماید ؛ و بی گمان کاربرد این گونه عناصر ، مفاهیم شعر را عمیق تر ، ژرف تر و ماندنی تر می سازد .سلمان هراتی نیز از معدود شاعران بعد از انقلاب است که از روایات و تلمیحات اسلامی ، بسیار سود جسته و در جای جای شعرش فریاد عدالت خواهی سایه افکنده است ؛ و به عنوان یک شاعر مسلمان و شیعه ، همواره از پشتوانه ی عظیم مذهبی استفاده کرده است .عشق و ارادت به ائمه ی اطهار به ویژه به مولاعلی (ع) و امام حسین (ع) در شعرهایش موج می زند و با یک نگاه گذرا می توان به اهداف متعالی شاعر دست یازید . و قطعاً این گونه اهداف و اندیشه باعث شده که از سلمان هراتی به عنوان یک شاعر تاثیر گذار و صاحب پیرو نام برد .و جای بسی شگفتی است که یک شاعر جوان در قالب شعر سپید ، که از سابقه ی طولانی برخوردار نیست و شاعران ، کمتر در این گونه قالب به اشعار مذهبی روی آوردند ، به راحتی از پس این کار مهم بر آید و اشعارش در ذهن و زبانهمگان جای بگیرد ، و قطعاً قدرت شاعر و تخیل او در این گونه اشعار محسوس تر و مملوس تر است .در شعر زخم آفتاب ، شاعر دقیقاً ماجرای توطئه ی قتل حضرت علی ( ع) تا زمان شهادت او را به صورت روایت به تصویر می کشد :در رطوبت چندش آور نفس درخت وسوسه پا گرفتدر سایه ی درخت وسوسه ی جمعی پیمان به قتل آفتاب بستتند .(از آسمان سبز / 18)این شعر اشاره ای است به اینکه سه تن از خوارج به انتقام خون برادران خویش در جنگ نهروان ! با هم به توافق رسیدند و بیعت کردند که یکی معاویه بن ابوسفیان را بکشد ؛دیگری عمروبن عاص را به قتل برساند و نفر سوم ( ابن ملجم ) کمر به قتل حضرت علی (ع) ببندد و وعده ی شان نوزدهم ماه مبارک رمضان هنگام برپایی نماز صبح ! و شاعر از این پس لحظه به لحظه تمامی حرکات ابن ملجم را ،تا روز واقعه به تصویر می کشد :; از بستر کبود وسوسه برخاست و دشنه ی ابلیس را حمایل خود کرد شتاب نفس جذب گام های حقیرش شد و او را تا خانه ی آفتاب بی لحظه ای تعقل راند (همان/19)آنچه که بسیار ارزشمند است توانایی شاعر در ترکیب سازی ست و ترکیباتی همچون بستر کبود وسوسه ، دشنه ابلیس، شتاب نفس ، جذب گام های حقیر شدن و بدون اندیشه و تعقل تا خانه ی آفتاب رفتن ، قدرت و انسجام شعر را زیادتر می سازد . آمد در پشت اوو رکوع به ریا برد آفتاب نماز حادثه می خواند ناگاه دست حرامی با بغض وسوسه چرخید با خنجرش فرق منور خورشید را شکافت (همان /19 و 20 ) ادامه خواندن مقاله در مورد ‌‌باورهاي مذهبي در شعر ( معاصر )

نوشته مقاله در مورد ‌‌باورهاي مذهبي در شعر ( معاصر ) اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله پروژه مياني نظري معماري

$
0
0
 nx دارای 21 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : پروژه میانی نظری معماری موضوع : 1- مهمانسرای حافظیه 2- كتابخانه ملی فرانسه 3- برج REW در اسن آلملن 4- بانك تجاری در فرانكفورت آلمان مهمانسرای حافظیه نقد معماری نی زمانند هر گونه نقد دیگری دون پشتیبانی تاریخ و نظریه ناممكن است . ما از معماری خود ، مخصوصا معماری معاصر ، تاریخ مدونی نداریم و در نتیجه مسیر تحول تاریخی آن و مشخصه های دوره های مختلف ناشناخته و بی نام و نشان و فاقد نظریه اند و اگر معدودی خاص برای خود نظری دارند ، عدم انتشار آنها لااقل در مدارس معماری و در میان اهل حرفه ، باعث شده است كه تقریبا ملاك و معیار و شاهد و مثال و مفاهیم مشتركی كه كار نقد را بتوان با اتكا به آنها شروع كرد ساخته و تدوین نشده باشد . پس باید با دست خالی كار را شروع می كردیم امیدواریم به همت صاحب نظران این راه طولانی رودتر طی می شود . زمین انتخاب شده برای ساختمان ، بخش انتهایی باغ سعدآباد و محوطه بی درخت متروكه ای است كه قبلا زمین بازی نیروی انتظامی بوده است . در جلو این زمین تعدادی خانه مسكونی و چند ساختمان آموزشی و یك ساختمان اداری قرار داشت كه برای احداث باغ ایرانی در نظر گرفته شد . شیب زمین از شمال به جنوب است . با دو بریدگی اصلی ـ اولی در شمالی ترین بخش زمین به ارتفاع حدود ده متر و دومی در میانه به ارتفاع حدود پنج متر . این دو پله با دو افت شیب ، در بخش یكپارچه زمین یعنی محوطه ب یدرخت انتهایی باغ سعدآباد واقع شده است . بعد از این محوطه شیب زمین همچنان به جنوب ادامه پیدا می كند ولی قطعات كوچك خانه‎ها كه بنا و حیاط هر كدام بنا به موقعیت و وضعیت مالكان آنها تنظیم شده سطوح امكانات و محدودیت های خاصی دارد كه با زمین صاف و بكر قابل مقایسه نیست . بنا باید بر این زمین می نشست ، با بریدگی های آن جفت و جور می شد و از پستی و بلندی آن سود می برد . تعامل زمین و حجم ساختمان می بایست چنان باشد كه كاركردهای داخلی را به بهترین وجه تسهیل كند و ساختمان به زیبایی با زمین ارتباط یابد و در ضمن بسیاری از اصول و آموزه های هندسی نیز در تركیب با افت و خیز زمین محفوظ و پایدار باقی بماند . شكل بنا را بیش از همه شكل خاص زمین تعیین كرده است ، همیشه اگر حرفی را كه زمین دارد و با ما می زند درست بشنویم ، كار طراحی در مسیر صحیح هدایت می شود . و در نتیجه دلپذیر و منطقی از كار در می آید ـ ترانه زمین نغمه اصلی موسیقی ساختمان می شود . فكر كالبدی تالار اجتماعات در درجه اول تحت تأثیر 10 متر افت ارتفاع از خیابان شمالی زمین بدست آمد و سپس با تركیب با عوامل دیگر به شكل نهایی خود درآمد . نمای جنوبی سالن كنفرانس ساختمان حافظیه ، در زیر زمین ، احداث حیاط مركزی و نیز شكل احجام جنوبی زمین مستقیما از موقعیت زمین الهام گرفته شد . عامل درجه دومی كه نمی بایست از نظر دور بماند ، انطباق محور اصلی ساختمان با محور باغ و اضلاع آن با خیابانها و عناصر مجاور بود . زمین شكل هندسی منظمی نداشت ؛ محور شمالی كه خیابانی بود پر درخت و نه چندان پهن كاملا بر تركیب حجمی و پیش فضاهای بخش شمالی مسلط بود در حالی كه محور یا میان كرت باغ ایرانی واقع در جنوب زمین كه عنصر اصلی و ستون شكل دهنده باغ است . در زاویه مناسب با خیابان بالا قرار نداشت . بخش میانی نیز به سبب وجود چند ساختمان با اهمیت محدودیت داشت و نمی شد زوایای دلخواه را در ارتباط با آنها به آسانی برگزید . چاره كار انتخاب شكل هایی بود كه بیش از همه تغییر محور و پیچش ساختمان را پذیرا باشند . شكل نیم دایره تالار اجتماعات كار چرخش محور را بسیار تسهیل كرد و حجم ورودی به اتاق گهواره ای نیز مانند لولایی دو عنصر حیاط داخای و تالار اجتماعات را به هم متصل كرد ؛ پیچش حجمها بدون آنكه چندان آشكار باشد انجام پذیرفت . در اتصال محور باغ به ساختمان هم در محوطه یك حوض دایره ای شكل و مجسمه مربوط به آن همین كار پیچش و اتصال دو محور را انجام می دهد . بدین ترتیب ساختمان به فرمان زمین و در موافقت با طبیعت خود را در دل زمین جای داده و با ظرافت و با دقت در سطح گسترده كرده و تركیب موزون و متنوعی از حجم بوجود آید . رسیدن به این هماهنگی در یك زمین صاف مقدور نبود و با آنكه كار بسیار آسانتر می شد . ساختماین با حدود 30 هزار متر مربع وسعت ساختمان كوچكی نیست و به سبب حجم زیاد اطراف خود را به شدن تحت تأثیر قرار می دهد . رابطه ساختمان با زمین و شیب ها و ساختمان های اطراف و خیابانها و به خصوص درختان و وضعیت عمومی باغ اگر رابطه متوازن و متواضعانه نباشد نه تنها موفعیت محیط را بر هم می زندو محاسن و زیبایی های خود ساختمان را نیز از بین می برد و منظر بدی را برای استفاده كنندگان ایجاد می كند . در شمال ساختمان اقامتگاه خیابانی پر از درخت و نه چندان پهن است كه بیشتر ساختمان های مجاور آن دو یا سه طبقه اند . درختان به تناسب در حدود 7 تا 12 متر ارتفاع دارد ؛ ورودی اصلی تالار اجتماعات در این خیابان است . برای رعایت مقیاس و احترام به خیابان پردرخت ، بنای تالار به صورت تیم دایره ای از كنار خیابان عقب نشیتی كرده و میدان متناسبی را ایجاد كرده است كه با دیواره اش به ارتفاع 7 متر هماهنگی كامل دارد این میدان علاوه برآنكه نیاز پیاده و سواره شدن و دور كردن اتومبیل ها را از خیابانها برآورده می كند ، فاصله لازم را برای دیدن ساختمان و نزدیك شدن تدریجی به آن را نیز فراهم می آورد ، به طوری كه هر عابری كه از این خیابان بگذرد با دیدن این عقب نشینی در می یابد كه ساختمان مهمی بعد از میدان قرار دارد . ارتفاع كم آن نیز هیچ حجم بزرگ ، خشن و نامناسبی را به درختان و خیابان تحمیل نمی كند . این رعایت مقیاس و تواضع در اندازه ها مورد ساختمان های كناری نیز رعایت شده است . ساختمان چهارگوش و بلند مرتبه شمالی كه به ساختمان تابلو معروف است هنوز همان مقیاس و ابعادی را دارد كه از روز اول احداث داشته و ساختمان جدید چنان دقیق طراحی شده كه آنرا تحت تأثیر قرار ندهد با آنكه حجم و تنوع ساختمان جدید به مراتب از ساختمان قدیمی بیشتر است و با ایجاد حیاطها و محوطه های متناسب ساختمان های قدیمی را هم بهتر به محیط خویش وابسته كرده است . دقت خاصی مبذول شده تا منظره هیا متنوع ساختمان كه پس زمینه ای از كوه های زیبای البرز و درختان باشكوه سعدآباد را دارد همواره از این عناصر سود جوید ، بنابراین ساختمانها طوری است كه با ارتفاع درختان تناسب داشته باشد و درختان را به عنوان عنصر اصلی طبیعی محیط كوچك جلوه ندهد . به همین مناسبت و با استفاده از شیب های موجود ، بخش قابل توجهی از ساختمان طوری در دل زمین پنهان شده مه نور و هوا و دسترسی خود را از حیاط مركزی دریافت كند ولی هیچ تظاره حجمی در خارج نداشته باشد تا حجم ساخت و ساز روی زمین هم متنوع و پاره پاره شود و از یك حجم سنگین یكپارچه احتراز گردد و هم به همه نیازهای عملكردی پاسح مثبت داده و هم درخت ها از بیشتر زوایا منظر ساختمان را تكمیل كنند . در باغ سازی نیز درختان مورد توجه بسیار قرار رگفته اند ، و این امر با توجه به طبیعت هندسی باغ كار بسیار دشواری بود . همانطور كه قبلا نیر گفته شد ، باغ جلو ساختمان ار تركیب و تجمع تعدادی از حیاط های كوچك مسكوین بوجود آمد . طبیعی است كه درختان موجود هر كدام بنا بر سلیقه خاصی و در امتداد خاصی كاشته شده بودند و سطح حیاط هر واحدی با سطح واحد دیگر تفاوت داشت . بعد از برداشتن دیوارها ، تنظیم این سطوح و ردیف های نامنظم درختان و طوری كه مجموعه به صورت یك باغ ایراین یكپارچه و هماهنگ جلو كند ، كار بسیار دشواری بود كه با موفقیت انجام شد . فكر اصلی با الهام از معماری سنتی بدست آمد و در حقیقت باغی منظم در درون باغی طبیعی شكل گرفت . اگر این تلفیق انجام نمی پذیرفت ، اولا : اتصال باغ منظم به مجموعه صعدآباد بسیار مشكل می شد . ثانبا : درختان كهن و زیبای بسیاری در مجموعه جای مناسبی پیدا نمی كرد . در تمام هملیات باغ سازی هیچ درختی بجز چند درخت نزار و بدشكل قطع نشد و هشت درخت نیز به علت تعارض هندسه منظم باغ با بی نظمی كاشت قبلی در موقع مناسب و با تمهیدات قبلی جا به جا شد . كامران افشار نادری : نقد صحیح مستلزم توجه به سه جنبه است : مقایسه اثر با سایر آثار داخل كشور ؛ پاسخ اثر به اهداف مورد انتظار ؛ و مقایسه اثر با آثار قبلی طراح كه نشان دهنده سیر تحول حرفه ای اوست . چون بررسی سایر آثار طراح بریا من مقدور نبود ، فقط به دو جنبه اول و دوم می پردازیم . این طرح در مقایسه با سایر كارهای انجام شده در نهران ، چه بناهای عمومی و چه ساختمانها . منظر عمومی آفریقای چنوبی (سالن كنفرانس) خصوصی بسیار خوب است . در محیط آلودگی مفرط بصری ترهان سادگی آشكار این اثر قابل تحسین است . دقت در اجرا در مقایسه با امكانات موجود جلب توجه می كند محاسن و معایب یك اثر تنها به طراحی مربوط نمی شود . یكی از نقش های مهم آثار موفق معماری تبدیل شرایط عادی به موقعیتی خاص و ممتاز است در اكثر تجارب ما در ایران به عكس موقعیتهای خاص بیان زیبایی شناختی حافظیه بسیار آرام ، فاقد ویژگی و متعلق به دهه های 70 و 80 اروپاست . تأكید بر طراحی متقارن بنا نقشی محوری به محور تقارن آن داده است ، اما به طراحی ارتباط بین این محور و محور باغ توجهی نشده است اما تركیب فرنمها در خود ساختمان زیباست ای كاش احجام كوچكی مثل اتاقكهای رابط پاركینگ به محوطه به این تركیب مناسب لطمه نمی زد . مدولاسیون پتجره ها ، نوع سنگ های بكار رفته و تناسب آنها با سنگهای كف ، انتخاب خوب مصالح مس برای بام و چوب و سنگ برای نما – بسیار موفق است .طراحی داخلی نشان دهنده اشتباهات اساسی در ادراك فضاست . مسیر حركتهای داخلی با توجه به تنوع فضاها ایجاد سردرگمی می كنند . محل عبور شبكه تأسیسات و تجهیزات قابل دسترسی برای انجام تعمییرات نیست . به طور كلی سطح طراحی داخلی نسبت به معماری بنا بسیار پایین استیكی از مشكل ترین مسائل معماران این است كه فرم را روی كاغذ به آسانی می توان كنترل كرد ولی كنترل تناسبات واقعی بر روی زمین كار آسانی نیست تشخیص اینكه یك طرح مثلا برا ارتفاع 10 متر مناسب است یا نه فقط با تجربه زیاد میسر می شود . ضعف چنین تشخیصی در تجربه تهران بسیار محسوس است بسیاری از ساختمانهای جدید مثل ماكت به نظر می آیند كه دلیلش ناتوانی در كنترل تناسبات واقعی است ساختمان حافظیه از این حیث اثری موفق و اداری تناسبات خوشایند است منوچهر مزینی : طراح اثر خود می گوید : (شكل بنا را پیش از همه شكل خاص زمین تعیین كرده است ) و یا (فكر كالبدی تالار اجتماعات ، در درجه اول تحت تأثیر 10 متر افت ارتفاع از خیابانشمالی زمین بدست آمد و سپس با تركیب با عوامل دیگر به صورت نهایی خود رسید )و نیز در جایی دگر و در ادامه بحث خاطر نشان می كند كه (عامل درجه دومی كه نمی بایست از نظر دور بماند ، انطباق محور اصلی ساختمان با محور باغ و اضلاع آن با خیابانها با عناصر مجاور بود . زمین شكل هندسی منظمی نداشت )این سخنان نشان می دهند كه طراحی (حافظیه) نسبت به وضعیت موجود حساس بوده و آنرا به حساب آورده است . نكته دیگر موفقیت طراح در استفاده از امكانات و چیرگی بر مشكلات بوده است آن هم در فرصتی كوتاه كه حتی به یك سال نمی رسد . اگر از جزئیات در گذریم – به نظر می رسد این اسن كه حجمها و فضاهای این ساختمان بسیار سنگین و حجیم است .محتملا در توجیه این ویژگی كه تصور می رود كه طراح ساختمان خود آنرا می پذیرید بتوان گفت كه این حجم سنگین از سرقصد انتخاب شده تا هم در انطباق با سنگینی و وقار نقش و عملكرد ساختمان باشد . و هم در انطباق با سلیقه و روحیه طراح كه ساختمانهای شیشه ای معماری مدرن را نمی پسندد و به گفته خود وی خواسته تأثیری پدید آورد كه زیگورات ها بر ناظر می گذارند . ممكن است این سخن براستی توجیهی باشد كه بتوان از برخی از جنبه ها آن را پذیرفت اما پرسشی كه باقی می ماند كه آیا وقار و متانت نقش و شان ساختمان را تنها با حجمهای سنگین می توان به وجود آورد . یا فی المثل مانند پل ورسك با ظرافت و دلیری در سازه ؟ بعلاوه وقار و متانت زیگوارتها تا چند قرن می تواند معیار صلابت و سنگینی باشد ؟ حتی اگر این سنگینی به بهای مسدود كردن دید فضاها به دونمار زیبای البرز باشد و فرصت دیدار باغ ایرانی مقابل ساختمان را زایل كند ؟ مسئله مهمی كه در این طرح از اولین نگاه به چشم می خورد دوگانگی احجام فضایی و نحوه حل این مسئله است . در این طرح یك حجم نیم دایرهای یا استوانه ای وجود دارد و یك حجم مكعبی كه در پشت آن قرار می یگرد و نوع عملكرد و معماری آن متفاوت است . نحوه اتصال این دو حجم به هم از طریق گودال باغچه حالت بسیار پویایی به طرح داده است . از طرف جنوب به شمال كه نگاه نیم حجم استوانه ای از سطح زمین خیلی بلندتر نیست و حتی به ارتفاع درختهای اطراف نمی رسد ، اما در داخل طبقات و سطوح مختلف وجود دارد . میدانگاهی نمای جنوبی به صورت نیمدایره می آورد كه معیار مهمی در ارزیابی طرح است بنای حافظیه در اولین نگاه وقار و متانت و سلیقه پخته بكار رفته در آن را نشان می دهد . اینكه از نظر شباهتهای سبكی به دهه های 8070 تعلق داشته باشد از ارزش آن می كاهد در محیط بصری آشفته شهر تهران این وقار و متانت ، به كمك صرفه جویی در تنوع رنگ و مصالح و اجرای خوب و پاكیزه ، هماهنگی طرح و مطالح ببنا و محوطه بسیار با ارزش است . جز اینكه حجم سرپوشیده ورودی از لحاظ جدا و خارج شدن از ساختمان و شكل استوانه ای آن در مقابل شكل مكعبی بنای اصلی صراحت و سادگی فرم اصلی را كمی مخدوش می كند ، بخصصو در مقابل فصل مشترك مستقیم و ممتدی كه بدنه ساختمان با محوطه ایجاد كرده وجود این زایده جلب توجه می كند . در یك ارزیابی دیگر ، در مقابل حالت نرم و دعوت كننده فضای ورودی اصلی در شمال و باغ در جنوب ، حجم مكعبی خوابگاهها ناگهان آن قدر بی انعطاف است كه اگر نگوییم خواسته خود را به رخ كوه بكشد ، باید قبول كنیم كه ارتباط خود را با محیط بیرون قطع كرده است .كتابخانه ملی فرانسه آخرین و مهم ترین پروژه ی بزرگ فرانسوا میتران است . بای درك بهتر جایگاه این پروژه ، از منظر شهر سازی باید به آن نگاه كرد . كتابخانه ی ملی نقطه ی یك محل پاریسی جدید و همچون سنگ بنایی درست در قلب محله است گردشگاه عریض پیاده های بیرون آن ایوانی است مشرف به سن و مشرف به خیابان ها و كوچه ها و میدان های آتی اطراف خود فكر احداث یك یادمان معماری بدون دیوار ، در قلب شهر و بدون هیچ مرز و مانعی مكان تازه ای با زمین ساز شهری خاص خود به وجود آورده است .مكانی عمومی برای همه فراهم شده است گردشگاه و مكانی اختصاصی برای مطالعه كنندگان به صورت یك باغ این باغ كه قطعه ای از جنگل اصلی ایل دو فرانس است ، در وسط كتابخانه و مركز گردشگاه قرار دارد . كتابخانه دور تا دور این مكان طبیعی و در ارتباط با آن شكل گرفته است درخت ها با لطافت و نرمی بین ورزشگاه شلوغ و سكوت قرائت خانه ها حائل می شوند ، قطعات پر زرق و برق چوب و زهوارهای فلزی ، مثل رواق اطراف صومعه ، باغ را در میان می گیرند .حیاط جلو كتابخانه ی ملی از سه عنصر تشكیل شده است ك تفرجگاه ، جناح های شرقی – غربی و پله ها برجسته ترین جنبه ی آن ایجاد یك ناحیه ی منحصراً پیاده در فضای عممی مركزی شهری واقع در سمت چپ رود سن است . از آغاز كار پروژه ، برای بخش تفرجگاه، جایی كه هم برای عبور و هم برای گردش است ، به چوب فكر می كردیم كه ماده ای ماندگار در گذر زمان است . از ژاپن تا سوئد ، مكان های مذهبی و فرهنگی ساخته شده با چوب ، از قرن دهم تا به حال ، عیب نكرده اند . جاذبه ی لمس چوب كه پیاده ها را از سطح سخت آسفالتی شهر به طرف خود می كشد اولین نشانه ی حضور یك تازه وارد یعنی كتابخانه است . برق زمان بر روی آن خواهد نشست . رنگ خاكستری نقره فام طبیعی اش شفافیت و درخشش بیشتری به آن خواهد داد . جنس آن با عناصر فلزی مورد نیاز تجهیزات فنی و كاربرد مبلمان خیابان بسیار هماهنگی دارد . احجام مربوط به پوشش گذرگاه های فراز از آتش و بالابرهای معلولان در فضای تفرجگاه ساخته شده اند . ارتفاع 8 متری اولیه بعداً به 4 متر تقلیل یافت . ریتم حركت دار آن ، در حال حاضر ، از تركیب تعدادی عناصر ساده ی فاصله دار كه بین آنها پرچین های گیاهی به همان شكل هندسی تكرار شده اند به وجود آمده است . این اشكال به درختان منظم لب خیابان سمت ساختمان دومی رومی (Domremy) و كلیسون (Clisson) جواب می دهند . پله ها ، مانند دنباله ی تفرجگاه با تشدید جلوه ی چوب پیوندی طبیعی بین سطوح مختلف تفرجگاه و اسكله ی سن ایجاد می كنند و تركیبی متنوع و ریتم دار به وجود می آورند چهار برج كتابخانه ملی فرانسه بناهایی هستند كه سه كاربرد متفاوت را یكجا در حجم واحدی گرد آورنده اند : سر سرایی برای ورود به قرائت خانه ها ، دفاتر كار و بایگانی ها برج ها كاری به كار محوطه ی عمومی كتابخانه ندارند . این تفكیك از لحاظ سازه ای و عملكردی از طریق مقررات الزانی مربوط به دیواره های آتش و عناصر عایق كننده یا حفاظت مسیرها با روش حجره حجره كردن (كمپارتمنتالیزاسیون) تأمین شده است . مسئله ی وزن را هم باید بر این دو روش حفاظتی افزود . كف های اصلی سطوح مخازن برای 1200 كیلوگرم بر متر مربع بار طراحی شده اند تا وزن مخازن متراكم را بتوانند تحمل كنند . مجموعه ی این شرایط ، معماری را به سوی گونه ای از ساخت سازه ی باربر دور تا دور ربج ها سوق داد تا فضای قابل استفاده به حداكثر برسد و سطح طبقات از وجود عناصر اتكایی آزاد شود سرسرای ورود به قرائت طبقات از وجود عناصر اتكایی آزاد شود . سرسرای ورود به قرائت خانه كه پایین پای كتابخانه قرار دارد منطقه ی اساسی فعالیت ساختمان است . این فضا سطح ورودی را با پله برقی بزرگی به اتاق های دور تا دور باغ متصل می كند و همچنین ارتباط افقی بین حلقه ی ورودی و كمربند پیرامونی را كه اتاق های كنفرانس ، رستوران های توزیع كتاب و اتاق های نگهداری ساختمان در آنجا قرار دارند ، تأمین می كند . در واقع این منطقه چهار راه بین مسیرهای افقی و عمودی است . همچنین یك رشته كارهای ایمن سازی و كنترل همراه با مرمت دستی و ماشینی كتاب در این منطقه انجام می شود . این سرسرا 2/7 متر از سطح میدان عمومی ارتفاع دارد و در نتیجه نور طبیعی مانند چلچراغی وارد آن می شود . صفحات عمودی از بتن مسطح دانه درشت ساخته شده تا نشان دهنده ی زیر زمین بودن و داخل سنگ بودن آن باشد كف چوبی باب طبع دیدار كنندگان استراحت كنندگان و مطالعه كنندگان است . طبقه ی اول دفاتر كار در ارتفاع 2/7 متر بالای سطح میدان قرار دارد دفاتر كه تا طبقه ی ششم هر برج را اشغال می كنند ، در مواردی دور یك نقطه ی مركزی رفت و آمد قرار ا دور می زنند . تقسیمات فضای دفاتر از خطوط نما و محورهای ستون بندی سازه تبعیت می كند خروجی طبقات دفاتر از گوشه ای شامل آسانسور ، توالت ها و اتاق های ماشین آلات هر طبقه سر در می آورد . در انتهای مسیرهای افقی دو پله ی فرار اضطراری قرار دارد. مخازن با مسیرهای جانبی در چهارده طبقه ی هر برج قرار دارند از این رو مسیر حركت مخزنبانان در تمام طبقات با نور طبیعی روش می شود . تنها مناطق فاقد نور كه روشنایی و دمای آنها به كمك دستگاه های فنی تنظیم می شود ، خود مخازن است . كف و سطح مخزن به دلیل مسائل قنی و وجود قابلیت انعطاف در كار مخزن از بتن است . سازه ی اصلی برج ها از صفحات سنگین بتنی است ، اما قسمتی كه از آنها بیرون می زند یك اسكت مركب فلزی بتنی را تشكیل می دهد ، نمای برج ها دو پوسته است . پوسته ی اولیه ثابت ، شفاف ، كم انعكاس ، و ضد آتش از شیشه دولایه ساخته شده است آب بندی و هوابندی در همین نمای شیشه ای موسوم به نمای تنفسی تعبیه و صفخات شیشه ای به ارتفاع 6/3 متر طبقه به طبقه نصب شده اند . پوسته ی دوم آفتابگیرهای متحركی است كه از صفحات كدر كه بسته به نیاز باز و بسته می شوند . هر تكه از این پوسته ی دوم متحرك است و بر حسب وضعیت تابش نور می توان آن را باز و بسته كرد .نمای دولایه ی ساختمان امكان هوادهی طبیعی را فراهم می آوردبرج RWE در اسن ، آلمان ، 1996-1994 معماران : اینگن هوون ، اوریك ، كالن و همكاراین پروژه در اسن ، مكز جغرافیایی رور ، واقع شده است . معماران آن مدعی اند كه این بنا نخستین «آسمان خراش بوم شناختی» ای است كه تا كنون شناخته شده ، این برج 30 طبقه مدور ، كه اداره مركزی یكی از شركت های الكتریكی آلمانی است در برابر كی از پروژه های شاخص قرار گرفته است یعنی ساختمان اپرا ، اثر آلوار آلتو این بنا نشان دهنده ی معیارهای پیشین معماران آن برای طرح جامع اسن است ، كه مشتعل بوده بر ساخت مركز اداری بلند مرتبه پیش بینی شده بود كه این فضا حداقل سطح ممكن پارك در نظر گرفته شده ا ، كه قرار بود به مركز شهر و كمربند سبز پیرامونی اثر آلتو متصل باشد ، اشتغال كند . ادامه خواندن مقاله پروژه مياني نظري معماري

نوشته مقاله پروژه مياني نظري معماري اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله در مورد ‌‌ بازتاب موسيقي در ادب فارسي

$
0
0
 nx دارای 34 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : بازتاب موسیقی در ادب فارسی الف) رابطه ی ادبیات و موسیقیدرخشش علوم و صنایع ایران، در دوره ی ساسانی بود. هنر موسیقی نیز در اثر تشویق شاهان رونقی به سزا یافت. در دوره ی اردشیر موسیقی دانان طبقه ی جداگانه ای را تشکیل داده و به مقام ویژه ای نایل شده بودند.در دوره ی خسرو پرویز موسیقی پیش رفت بسیار کرد. از نوشته های شاهنامه فردوسی و خسرو شیرین نظامی برمی آید که «باربد» بزرگ ترین موسیقی دان این زمان بوده است. (وی را مبتکر 360 لحن موسیقی می دانند) از دیگر موسیقی دانان این دوره می توان «نکیسا»، «بامشاد» ، «رامتین» و «آزادوار چنگی» را نام برد. در دوره ی ساسانی 72 نغمه از نغمه های موسیقی رواج داشته است. از آن جمله : پالیزبان ، سبزه، باغ سیاوشان، راه گل ، شادباد، تخت درویش، گنج سوخته، دل انگیزان، تخت طاقدیس ، چکاوک، خسروانی، نوروز، جامه دران، نهفت ، گلزار، در غم، گل نوش و زیرافکن که هنوز برخی از این اصطلاح ها در موسیقی امروز ما رایج است. اب مقدس زردشتیان تفسیری به نام «زند» نوشتند و آن را هنگام مناجات با لحن موسیقی خواندند. شاید بتوان گفت نخستین ارتباط شعر و موسیقی ما از همین جا سرچشمه گرفته باشد. چنان چه حافظ آن را مطلع یکی از غزل های معروف خود قرار داده است:بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی / می خواند دوش درس مقامات معنویو فرخی می گوید :زند و اف زند خوان چو عاشق هجر آزمای / دوش بر گلبن همی تا روز ناله ی زار کردریشه شناسی واژه ی شعر:اصل کلمه ی شعر عربی نیست، بلکه معرب است از «شیر» عبری به معنی س رود و آواز، و مصدر آن در عربی «شور» است. پس شعر به جای سرود و شور به معنی سرودن است. از همین جا می توان رابطه ی میان ادبیات و موسیقی را دریافت. برخی از شاعران گذشته مانند رودکی و فرخی سیستانی شعرهای خود را در مجالس بزرگان و پادشاهان – اگر صدای خوش داشتند و یا چنگ نیکو می نواختند – با آواز و نوای ساز عرضه می کردند و اگر خود ِ شاعر از این دو هنر مایه ای نداشت، شخص دیگری را مأمور انجام این کار می کرد. این گونه افراد را «راوی» یا «راویه» می نامیدند و هنگامی که عرب می گوید: « انشدُ فلانً شعرن» برابر فارسی آن یعنی: «فلانی قصیده ای سرود و به آواز خواند».در زبان فارسی رباعی را «ترانه» می گفتند. همچنین نام هایی مانند «خسروانی» ، اورامن، لاسکوی و پهلوی از دوره ی پیش از اسلام به جا مانده که برخی از آن ها در دوره ی اسلامی نیز معمول بوده است. بنا بر نظر استاد جلال الدین همایی در حاشیه ای بر دیوان عثمان مختاری که در مورد غزل نوشته است، وی بدین نتیجه رسیده است که غزلیات مختاری دارای شعرهای دارای لحن موسیقی و از جنس «قول» و «غزل» دوره ی نخست است. این نوع غزل را «قول» می نامیدند و اصطلاح «قوال» به غزل خوان اطلاق می شده است. شعر رودکی «بوی جوی مرلیان آید همی/ یاد یار مهربان آید همی» غزلی است که بنا بر روایت چهار مقاله ی نظامی عروضی رودکی همراه با چنگ آن را در پرده ی عشاق نواخت.هر هنرمند آهنگساز برای تلفیق «عروض» در شعر و «ضرب و ریتم» در موسیقی ممکن است به دو شیوه عمل کند:1 –ارتباط حسی میان شعر و آهنگ متناسب با آن را به کمک قاعده و فرمول صوری عملی کند.2 – بدون محاسبه و فرمول و قاعده ای رابطه ی عروض و دستگاه موسیقی را درک کند که در اصطلاح به آن ادراک شهودی می گویند.ب – برخی شاعران سرود گوی و آشنا به موسیقی رابطه ی موسیقی با کلام، سابقه ای دراز و کهن دارد و آن از زمانی آغاز شده است که بشر به تأثیر موسیقی در روان آدمی پی برده است.پیامبران نخستین بیش ترین بهره را از این رهگذر برده اند. داوود پیامبر با صدای خوش خود اندیشه های مذهبی را در ضمیر پی روان خود قرار می داد و یا سروده های زردشت و مانی و مزدک نمونه های روشنی از پیوند موسیقی با کلام است. ابوخمص سغدی نخستین شاعر پارسی گو نیز با موسیقی الفت داشته و اختراع ِ سازی به نام «شهرود» را به او نسبت می دهند.شاعران ناآشنا با موسیقی برای خود راوی برمی گزیده اند. اکنون به معرفی سه تن از شاعران سرودگو و آشنا به موسیقی فارسی می پردازیم :1– رودکی سمرقندیابوعبدالله رودکی، درگذشته در 329هـ – ملقب به «استاد شاعران جهان»وی نخستین بار شعر فارسی را در موضوع های گوناگون مانند داستان، مدح، وعظ و رثا به کار برد.حافظه ای نیرومند داشت و می گویند هشت ساله بود که قرآن را از بر کرد و به شاعری پرداخت.آشنایی با انواع خواندن های قرآن او را به موسیقی علاقمند ساخت. نوشته اند او آوازی خوش داشت . وی در دوره ی نصربن احمد پادشاه بخارا می زیسته و نصربن احمد شیفته ی ذوق و قریحه ی هوش او شد. از جمله هنگامی که نصربن احمد سامانی در سفر خود میل بازگشت به بخارا را نداشت، درباریان به رودکی متوسل شدند و از او خواستند تا امیر را به عزیمت به بخارا برانگیزد. رودکی شعری سرود و صبحگاه نزد امیر آمد و چنگ برگرفت و با آواز خوش آن را خواند : بوی جوی مولیان آید همی / یاد یار مهربان آید همی ریگ آموی و درشتی های او / زیر پای پرنیان آید همی ;میر سرو است و بخارا بوستان / سر و سوی بوستان آید همیامیراحمد آن چنان تحت تأثیر قرار گرفت که از تخت پایین آمد و بی کفش پای بر رکاب اسب نهاد و روی به بخارا نهاد.2– منوچهری دامغانیمنوچهری را شاعر طبیعت نامیده اند و دیوان وی شاهد این مدعاست. آگاهی او از موسیقی در شعرهای وی کاملن روشن است. آوای مرغان شاعر را به یاد آهنگ ها و نغمه های خنیاگران می اندازد.حضور اصطلاح های موسیقی در دیوان منوچهری گویای این نکته است که منوچهری با موسیقی دوره ی خود مأنوس بوده است، از جمله نغمه های راست، چکاوک، عشاق، نغمه، نوا را شنیده، به خاطر سپرده و در شعر خود به کار برده است. وی از جمله در توصیف چنگ می گوید :بینی آن ترکی که او چون بر زند بر چنگ، چنگ / از دل ابدال بگریزد به صد فرسنگ، سنگ و در توصیف بربط گوید :بربط تو چو یکی کود کلی محتشم است / سرما زان سبب آن جاست که او را قدم استسبک منوچهری : گذشته از آشنایی با موسیقی زمان خود، احساس وزن و ذوق گزینش واژه های گوش نواز با ذات منوچهری عجین بوده است. گرینش وزن های گوناگون و ابداع وزن و بحر تازه در شعر فارسی نشانه ی ذوق وزن شناسی وی است. ابداع قالب مسمط را به منوچهری نسبت می دهند.منوچهری با گزینش دقیق و دل نشین حرف ها و واژه ها در مجموعه ی یک بیت، فضایی مناسب برای موضوع های خود پدید می آورد و همگی را به شگفت وا می دارد.3 – حافظشمس الدین محمد معروف به حافظ در حدود 726 هـ – در شیراز زاده شد و در سال 792 –791هـ – درگذشت.گرینش تخلص «حافظ» دو دلیل دارد:1- وی قرآن را از بر داشته و با چهارده روایت آن را می خوانده است.2 – وی حافظ ردیف های موسیقی ایرانی بوده است.دلیل دوم صحیح تر به نظر می رسد چرا که بسیاری از موسیقی دان ها به ویژه آو ازخوان های ایران کنیه ی «حافظ» داشتند. حافظ در برگزیدن تخلص خود از آرایه ی ایهام بهره گرفته است. تا هردو معنی آن را در ذهن دوست داران خود تداعی کند.بنا بر شواهد و اسناد می توان حافظ را موسیقی شناس و احیانن موسیقی دان به شمار آورد. ولی وجود موانع محیط و اوضاع زمانه از بروز احساس موسیقی در شعرهای وی جلوگیری کرده است.سبک حافظ :برخی واژه های شعر او به دلیل حروف زنگ دار و صدادار نوعی موسیقی دارند. حافظ چنین هنری را داشته است که واژه هایی برگزیند که احساس موسیقی را در انسان بیدار کند. از این رو سروده های او ناخودآگاه گذشته از نظم یک قطعه ی موسیقی است:عشق تو سرنوشت من، خاک درت بهشت من / مهر رخت سرشت من، راحت من رضای توتکرار حرف «شین» در این بیت و زنگی که از ادای آن حاصل می شود، برای گوش آشنا به موسیقی در حکم طنین ساز “سنج” در یک قطعه موسیقی است پس باید بگوییم :1 – حافظ موسیقی شناس و یا موسیقی دان بوده است. صفت «موسیقی دان» به این دلیل که وی افزون بر نشانه هایی که در برگزیدن واژه های زیبا و وزن های متنوع دارد، صوتی خوش داشته و با گوشه های موسیقی ایرانی آشنا بوده است. مثال :ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم می گفت / غلام حافظ خوش لهجه ی خوش آوازمواژه های «چنگ، لهجه، آواز، زمزمه، مجاز، عراق، نوا و ;» همگی از اصطلاح های موسیقی به شمار می روند و حتا کلمه ی «غزل» نیز در موسیقی قدیم ایران به تصنیف یا ترانه اطلاق می شده است.2– خواندن قرآن به صوتی خوش و آن هم با چهارده روایت بدون آشنایی با موسیقی شدنی نبوده است.3– از آن جا که شعرهای حافظ متناسب با موسیقی است، می توان بیش تر آن ها را در دستگاه موسیقی قرارداد از این رو نیز هست که برای این شعرها آهنگ های زیبایی ساخته و اجرا کرده اند.ج – برخی اصطلاح های موسیقی در شعر و نثر فارسییکی دیگر از معیارهای سنجش میزان ارتباط ادبیات و موسیقی، حضور اصطلاح های موسیقی در دیوان شاعران و آثار منثور فارسی است.اکنون برخی از اصطلاح های موسیقی را در دیوان های شاعران رد می گیریم:1– چنگ (از سازهای زهی)«جامی» شکل چنگ را چنین ترسیم کرده است :از بس فغان و شیونم، چنگی است خام گشته تنم / اشک آمده تا دامنم از هر مژه چون تارها«سوزنی سمرقندی» واژه ی چنگ را (سه بار در معنای اصطلاحی آن و یک بار به معنی دست) به کار برده و بازی لفظی کرده است :پیران چنگ پشت و جوانان چنگ زلف / در چنگ ، جام باده و در گوش ، بانگ چنگدر «ویس و رامین» اثر «فخرالدین اسعد گرگانی» اختراع چنگ به رامتین موسیقی دان عصر خسروپرویز نسبت داده شده است :نشان است او که چنگ با آفرین کرد / که او را نام چنگ را متین کرد«نظامی» در خسرو شیرین خود اصطلاح های «چنگ، بربط، ساز کردن، نوا و ساز» را یک جا در بیت هایی به کار برده است : در آن مجلس که عیش آغاز کردند / به یک جا چنگ و بربط ساز کردندنوای هر دو ساز از بربط و چنگ / به هم درساخته چون بوی با رنگ «حکیم خاقانی شروانی» توانسته است «چنگ» را در مفهوم ابهام و اشاره و کنایه توصیف کند. مثلن در بیت زیر وی چنگ را به پلاسی که تار و پودش نمایان است تشبیه کرده است:چنگ زاهد تن و دامانش پلاسین لیکن / با پلاسش رگ و پی سر به سر آمیخته اند«حافظ» نیز بارها «چنگ» را به کار برده و تصویرهای شاعرانه از آن ساخته است :چنگ خمیده قامت می خواندت به عشرت / بشنو که پند پیران هیچت زیان نداردو نیز حافظ در «ساقی نامه» ای دل نشین بسیاری از اصطلاح های موسیقی را به کار بسته است :مغنی نوایی به گلبانگ رود / بگوی و بزن خسروانی سرود «مولوی» نیز در بیتی خود را به چنگ تشبیه کرده است:چو چنگم و از زمزمه ی خود خبرم نیست / اسرار همی گویم و اسرار ندارم2 – پالیزبان (نام صوتی است از موسیقی)«منوچهری» می گوید :این زند بر چنگ های سعذیان (پالیزبان) / وان زند برنای های لویان آزادوار3– راه (در موسیقی به نغمه و آهنگ و لحن گفته می شود)حافظ می گوید:مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد / نقش هر نغمه که زد راه به جایی داردو یا :راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد / شعری بخوان که با آن رطل گران توان زدمنوچهری دامغانی نیز همین اصطلاح را به کار برده است:ساقی به هوش باش که غم در کمین ماست / مطرب نگاهدار همین «ره » که می زنی4 – ارغنونسعدی می گوید :دیدار دلفروزش در پایم ارغوان ریخت / گفتار جانفزایش در گوشم ارغنون زدو نظامی سروده است:سازنده ی ارغنون این ساز / از پرده چنین برآرد آواز5 – نی زیباترین تصویر از نی در ادبیات فارسی از آن ِ مولانا است که در مقدمه ی مثنوی بزرگ عرفانی خود می سراید:بشنو از نی چون حکایت می کند / از جدایی ها شکایت می کندآتش عشق است کاندر نی فتاد / جوشش عشق است کاندر می فتادنی حریف هر که از یاری برید / پرده هایش پرده های ما دریدنی حدیث راه پرخون می کند / قصه های عشق مجنون می کند مولانا روح انسان را به نی تشبیه کرده است و می گوید «نی» تا زمانی که بریده نشده و آمادگی دمیدن را نیافته نوایی ندارد «روح» انسان نیز همین گونه است. از زمانی که از اصل خود بریده و در قالب جسم گرفتار مانده، مانند نی ناله سر می دهد.حافظ نیز تصویر زیبایی از نی آفریده است :زبانت در کش ای حافظ زمانی / حدیث بی زبانان بشنو از نی نقش ادبیات در شعر و ترانه:ادبیات غنی پارسی در طول اعصار گذشته این امکان را به شاعران و ترانه سرایان ما داده تا با استفاده از آن به خلق آثاری پر بار بپردازند از این رو من هم بر آن شدم که توضیحاتی هر چند مختصر در رابطه با این موضوع گردآوری کنم.نخست به تعریفی کلی از ادبیات می پردازیم:ادبیات ریختن والاترین و بلندترین اندیشه ها به وسیله عناصر خیال , عاطفه , موسیقی و زبان در بهترین قالب ها و پیکره هاست پس ادبیات از این چند عنصر تشکیل شده است.به عبارت دیگر ادبیات بیان اندیشه ای است با شیوه ها و ابزار های هنری یعنی یک اندیشه با ابزاری مثل عاطفه ,موسیقی , زبان و صور خیال به دیگران منتقل می شود. شاعران و ترانه سرایان توانای ما هم با استفاده از این عناصر و ابزارها به بیان سخنان خود در این پیکره ها می پردازند. این ابزار ها را یک به یک بررسی میکنیم. عاطفه : دیدگاهی که شاعر یا ترانه سرا نسبت به جهان اطراف خود دارد با این عاطفه سنجیده می شود. هر شاعر وترانه سرایی ممکن است «من» متفاوتی داشته باشد یکی ممکن است یک «من» کاملا شخصی داشته باشد یعنی ترانه یا شعرش بیان زندگی شخصی خود باشد مثلا سردوده اش را در وصف حال و روز خود بیان کرده و تجلی زندگی شخصی خود باشد.اما شاعر یا ترانه سرای دیگر«منی» دارد که نسبت به اجتماع خود بی تفاوت نیست ترانه سرایی مانند ایرج جنتی عطایی نسبت به محیط اجتماعی خود بی تفاوت نیست و ترانه هایی سروده که آینه اجتماع اوست اما در بعضی ترانه ها یک «من» بشری وجود دارد یعنی در شعر مسایلی مطرح میشود که درد بشر در آن نشان داده شده است مانند ترانه «من اگه خدا بودم» زویا زاکاریان. زبان: افراد بسیاری هستند که ادبیات و زبان را یکی می دانند در حالی که ادبیات از زبان آغاز می شود اما در قلمرو زبان نمی ماند یعنی اگر چه در واژگان و ساختار بیرونی ‚ زبان و ادبیات یکسان هستند اما در ساختار درونی متفاوتند.موسیقی : یکی دیگر از عناصر پر ارزش ادبیات موسیقی است , موسیقی در شعر و ترانه به دو دسته تقسیم میشود:1- موسیقی کناری : چیزی که باعث به وجود آمدن این موسیقی میشود وجود قافیه ها و گاهی اوقات ردیف در شعر و ترانه است مانند:همین امشب فقط امشب فقط هم بغض من باش همین امشب فقط مثل خود عاشق شدن باشدر آوار همه آینه ها تکرار من باشهمین امشب کلید قفل این زندون تن باشدر این ترانه شهریار قنبری ‚ به وضوح دیده میشود که آخر هر مصرع با یک آهنگ به پایان میرسد که این علت به وجود آمدن موسیقی کناری است.2-موسیقی درونی : دلیل به وجود آمدن این نوع موسیقی وجود وزن و آرایه های ادبی در شعر و ترانه است مانند:به دنبال توام منزل به منزلپریشان می روم ساحل به ساحلبه خوابت دیده ام رویا به رویا به یادت بوده ام فردا به فردادر این ترانه اردلان سرفراز‚ حتی بدون گوش دادن به آهنگ و فقط با خواندن ترانه متوجه میشویم که ترانه یک وزن را سیر میکند و هارمونی خاصی را در پیش گرفته که تا انتها این وزن را دنبال میکند. با نگاهی دیگر به این نوع موسیقی خارج از وزن ها میتوان آرایه های ادبی را هم در نظر گرفت مانند:دست رو تن غروب بكش كه از تو گلبارون بشهبذار كه از حضور تو لحظه ترانه خون بشه استفاده از چنین آرایه هایی به این زیبایی نشانه توانایی ترانه سرایی مانند ایرج جنتی عطایی است (دست رو تن غروب بکش = استفاده از آرایه تشخیص) یا در جایی دیگر: وقتی تو گریه میکنی شک میکنم به بودنم پر میشم از خالی شدن گم میشه چیزی از تنماستفاده از آرایه پارادوکس در این بیت جلوه خاصی به این ترانه بخشیده(پر میشم از خالی شدن =پارادوکس)(توضیح : در مثال های فوق که مربوط به موسیقی در ترانه ها میشود در هر مورد سعی شده واضح ترین مثال آورده شود به آن معنی نیست که مثلا اولین ترانه که عطر تو است فاقد وزن و آرایه می باشد.)عنصر خیال: خیال و صور خیال در ترانه وشعر به وسیله علم معانی و بیان حاصل میشود علم بیان علمی است که درباره تشبیه , استعاره , مجاز و کنایه سخن میگوید. کسی که بتواند از این منابع استفاده کند صورت های خیالی چشم گیری در شعر و ترانه اش دیده میشود.نوشته ام را با این سخن به پایان می رسانم كه : « آنچه را که فیلسوفی فرزانه با استدلال ها و برهان ها و دلایل ذهنی خود نمی تواند به دیگران منتقل کند یک شاعر و یا ترانه سرای همان اندیشه را با ابزارهای سنجیده هنری به ذهن مخاطبان خود منتقل میکند». نقش ِ ساز و موسیقی در شاهنام فردوسی و دیوان حافظ نقش ساز و موسیقی در شاهنام فردوسی و دیوان حافظ، داستان فرهنگی ِ یک ملت است در دو دور تاریخی. اولی ایران پیش از اسلام، که راوی آن فردوسی بزرگ است و دیگری ایران پس از اسلام که خواج شیراز آن را روایت می کند.یکی از شاخص های رشد یافتگی و بالندگی ِ یک تمدن، نقش و میزان توجه به هنر در عناصر فرهنگ ساز ِ آن تمدن می باشد. حتی در میان ابتدایی ترین تمدن های کشف شده نیز، توجه به هنر، نکته ای کاملاً مشهود است. یکی از عالی ترین ِ هنرها، هنر مو سیقی است، که به عنوان هنری والا، از جایگاه ویژه ای در بین انواع هنرها برخوردار است.استاد حسین ملک در مقدمه ای بر کتاب “موسیقی کلاسیک ایرانی” می نویسند: “موسیقی که متأثر و برانگیخته از هزاران فراز و فرود و وصل و فصل تاریخی است، خود بیانگر خلق و خوی ملت و آیینه ای تمام عیار از گذشتِ روزگاران ِ سرزمین خود نیز می باشد و از همین رهگذر است که با نگرش عمیق به موسیقی ملت ها بخش قابل توجهی از فرهنگ معنوی جوامع، می تواند مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد.”باری، براستی این چنین است. اما پرداختن به نقش ساز و موسیقی در آثار ادبی کهن، از آن جهت اهمیت دارد که بزرگانی همچون فردوسی، تلاش کرده اند تا با پرداختن به عناصر فرهنگ ناب ایرانی، این میراث کهن را در حافظ تاریخی ملتی که مورد هجوم بیگانه واقع شده زنده نگاه دارند و به نسل های بعد سپارند. در این مقاله تلاش خواهد شد تا با بررسی نقش ساز و موسیقی در شاهنام فردوسی و دیوان حافظ به عنوان دو شاهکار ادبیات پارسی، جلوه های هنر موسیقی در نزد تمدن ایرانی با نگاهی عمیق تر مورد توجه قرار گیرد.بخش اول: نقش ِ ساز و موسیقی در شاهنام فردوسیبی شک حمل اعراب به ایران بزرگترین ضرب فرهنگی به سیر تمدنی این سرزمین بوده است. هر چند تاریخ این سرزمین تا قبل از ترکتازی های اعراب، دچار گسیختگی های بسیاری در پیوستگی خود شده بود، اما این هجوم همه جانبه، باعث گسست عمیق فرهنگی و برشی ژرف در یکپارچگی تاریخ ایران شد.و اما پرداختن به اشعار کهن ادبیات پارسی شاید از این جهت شایسته و بایسته باشد که برای پژوهش عناصر و الگوهای فرهنگی ِ تمدن ایران، بهترین منابع، شعر فارسی است؛ چرا که تاریخ اجتماعی ایران در اشعار فارسی همواره جریان داشته است. دکتر علی میرفطروس در کتاب ارزشمند “تاریخ در ادبیات” به درستی به ضرورت بازخوانی اشعار شعرای دوران بعد از اسلام، برای بازشناختن و واکاوی تاریخ ایران می پردازد و می نویسد:“; در کشاکش هم این قرن ها، خودآگاهی ملی ایرانیان و خصوصاً زبان فارسی در سنگر شعر توانست به حیات و هستی خویش ادامه دهد. به عبارت دیگر: در دوره هائى که «ز منجنیق فلک، سنگ فتنه می بارید»، زبان فارسی و خودآگاهی ملی ایرانیان جز شعر، سرپناهی نداشت و به همین خاطر، فرهنگ ایران، بیشتر در شعر، خود را نشان داده است.با توجه به ممنوعیـّت صورتگری (نقـّاشی)، پیکرتراشی، موسیقی و فلسفه در اسلام، شعر فارسی توانسته است هم بارِ فلسف ایران را بر دوش کشد و هم بارِ اساطیری، تاریخی، سیاسی، هنری و عرفانی فرهنگ ایران را، هم از این رو است که می توان گفت: تاریخ و فرهنگ ایران توسط شعرش از گذشته به آینده تداوم یافته است. پس بی معنا نیست اگر بگوییم «فرهنگ ایران، یعنی شعرش ;» بنابراین: طبیعی است که در تمامت این دوره های آشوب و آشفتگی، پرداختن به شعر و زبان فارسی، معنائی سیاسی و ملی نیز داشته باشد و نیز شگفت نیست که در دشوارترین لحظات تاریخی (یعنی از عصر ترکان غزنوی و سلجوقی تا عهد ترکان صفوی و ترکمانان قاجار) «شاهنام فردوسی» سنگر و سایه بانِ زبان، تاریخ و هویـّت ملی ما گردید. آنهمه «شاهنامه» ها نشان هوشیاری تاریخی و همـّت بلند نیاکان ما در ثبت و ضبط خاطره های قومی جهت حفظ و تداوم حافظ تاریخی ملت ما بوده است چرا که: قوم بی خاطره، فاقد هویـّت تاریخی است.شعر در ایران به عنوان وجدان بیدار ملی و فرهنگی ما عمل کرده و به همین جهت، سند ارزشمندی است که بر اساس آن می توان حیات فرهنگی و هستی فلسفی، اخلاقی و انسانی ملت ما را بازشناخت. به عبارت دیگر: در درون شعر فارسی، تاریخ ایران نَفَس می کشد، هم از این روست که شعر فارسی می تواند یکی از منابع مهم در شناخت تاریخ اجتماعی ایران بشمار آیدهنر سترگ فردوسی، بازتولید عناصر و الگوهای فرهنگی در غالب حماس شاهنامه بوده است. عناصر و الگوهایی که اگر بزرگانی مانند فردوسی، به پاسداشت این میراث ارزشمند کهن نمی پرداختند، امروز دیگر نشانی از فرهنگ و زبان فارسی نبود. اشعار فارسی، در عمل همچون پلی گران سنگ، حافظ تاریخی ِ ملت ایران را با گذشت پر افتخار خویش پیوند می زند.موسیقی و سازهای آن همواره حامل و ناقل ژرفترین ارزش های فرهنگی و اندیشه های یک جامعه به شمار می روند و با شناخت سازها می توان به اهمیت میراث موسیقی بشر و اعتقادها و نحو زندگی جوامع سنتی و گذشته پی برد.یک ساز همواره در فراخنای تاریخ، علاوه بر ایجاد نواهای دلنشین و همراهی کنند رقص و آواز، وسیله ای برای بیان سنت های شفاهی، اسطوره ها، متل ها، حماسه ها، و آیین های شفابخشی و نمادین و وسیله هایی برای به هیجان آوردن افراد به ویژه جوانان در صحنه های نبرد به شمار می آید. سازها در آیین های مذهبی و غیرمذهبی مانند مراسم بزم و هنگام نبرد، همواره نقشی برجسته داشته اند.شاهنام فردوسی در برگیرند مجموع ارزشمندی از سازهای قدیمی ایران است. برخی از این سازها مانند عود، کرنا و دف هنوز هم رواج دارند و هنوز هم در گوشه و کنار ایران نواخته می شوند و برخی متروک شده و جز نامی از آنها به جای نمانده است. هر یک از این سازها بیانگر مراسمی، جشنی، سوری، سوگی یا نبردی سهمگین بوده است.فردوسی بزرگ چنان با مهارت و استادی به توصیف چگونگی نواختن، کاربرد و جنس سازها پرداخته که با خواندن حماسه هایش، گویی صدای آن هندی درای پر جوش و خروش، آن طبل و کوس که بر پیل نهاده اند و در غبار و گرد پای اسبان و سپاهیان به صدا در آمده، آن دف و چنگ در جشن های خسروانی و آن رود که باربد می نوازد و آنگاه در سوگ مرگ خسرو آن را می سوزاند، می شنوی. در شاهنامه رامشگران، زنان چنگ نواز، گودرز و گیو و طوس و خسرو پرویز، همه با بوق و کرنا و دف و چنگ و گاودم و ; سرو کار دارند و گاهی ما را به بزم گاه و زمانی به رزم گاه فرا می خوانند. به جرات می توان گفت که در این یادنام شاعر طوس کمتر می توان مبحثی یافت که در آن س ازی به کار نرفته باشد، حتی در سوگ سیاوش اش. (2)در زیر، چگونگی، وضعیت و کاربرد هر ساز در شاهنامه، همراه با ابیات نمونه مورد بررسی و پژوهش قرار می گیرد. آواز آواز در شاهنامه به معناهای مختلف به کار رفته است (3) در زیر به چهار معنی که در ارتباط با موسیقی می باشد اشاره می شود.1- آواز خوانی، خوانندگی 2- نوا، صدا، صوت 3- صدای ساز 4- بانگ و صدای بلند. آواز به معنای آوازخوانی1- زمین باغ گشت از کران تا کران ز شـادی و آواز رامـشگـــران2- مِی آورد و رامشگران را بخواند وز آواز بـلبـل همـی خیره ماند3- هــوا پُِـــر ز آواز رامــشـگــران زمیـن پُـر سـواران ِ نیـزه وران4- بـه آواز ایـن رامشــی دختــــران هم از مستی ِ رود و رامشگران5- بـه آواز ایـشـان شهنـشــــاه جــام ز بـاده تهـی کـرد و شـد شادکام6- جهـانی بـه رامـش نـهـادنـد روی پر آواز میخواره شد بام و کوی7- کـه استـاد بـر زخـم دسـتـان بـود وز آواز او رامـش جـــان بـــود8- بـر آواز او شـاه مِـی بـر کشـیــد همـان جـام یـاقوت بر سر کشیـد آواز به معنای نوا و صدا 1- بفـرمـودشـان تـا نوازنـد گـــرم نخـوانندشــان جـز بـه آواز نــرم2- که چون کاوه آمد ز درگه پدیـد دو گـــوش مـن آواز او را شنیــد3- بخندید و زان پس فغان برکشید طلایــه چـــو آواز رستـــم شنیــد4- کجا شد به رزم اندرون ساز تو کجا شد به بــزم آن خوش آواز تو5- روانت خرد باد و دستور شرم سخـن گفتـن خــوب و آواز نـــرم6- اگر یـار باشیـد بـا من به جنگ از آواز روبــه نتــرســد پـلنـــــگ آواز به معنای صدای ساز 1- ز آواز شیپـــور و هنــدی درای همـی کـوه را دل برآمد ز جــای2- سر مـاه برخــاست آواز کـــوس بدانگه که خیزد خروش خروس3- هوا نیلگون گشت و کوه آبنـوس بجـوشیـد دریـــا ز آواز کــــوس 4- چــو آواز کــوس آمد و کرنــای فرامـرز را دل بـرآمــد ز جـــای5- همه شب ز آواز چنگ و ربـاب سپـه را نیامد بـر آن دشت خواب 6- سپیـده دمـان گاهِ بـانـگ خروس ز درگـاه بـرخـاست آواز کــوس7- همه شهر از آواز چنگ و رباب همی خفته را سر برآمد ز خواب8- بــر آمــد ز درگـــاه آواز نـــای بـزرگان سوی شــاه کردند رای آواز به معنای بانگ و صدای بلند 1- بغریـد رستـم چـو شیـر ژیـان از آواز او خیــره شــــد مـادیـــــان2- برهمـن بـتـرسـد ز آواز مــن وزیــن لشکــر گـردن افــراز مــن3- بـدرّد ز آواز او کــوه سنــگ به دریا نهنگ و به خشکـی پلنـگ4- از آواز گـردان و بـاران تیـر همـی چشم خـورشیـد شـد خیره خیر5- ز درگاه پیران برآمـد خروش چنان شد که کر گشت ز آواز گوش 6- خـروشی بـرآمـد ز اسفندیــار بـلــرزیــد ز آواز او کــوه و غــــار 7- چـو بشنیـد دارا بـه آواز گفت کـه همـواره بــا تـو خِـرد بـاد جفـت8- به آواز گفت آن زمان شهریار کـه جـز پــاک یــزدان مـدانیـد یــــار9- بـه آواز گفتنـد تـــا زنـده ایــم خـود انـــدر جهـان شـــاه را بنده ایـم فردوسی آوا و آواز را برابر یکدیگر به کار می برد. چنانکه می گوید:1- چه آواز نای و چه آواز چنگ خروشیدن بوق و آوای چنگ2- تبیره برآمد ز درگــــاه طوس همـان نال بـوق و آوای کوس3- خداوند رای و خداونــد شرم سخن گفتن خوب و آوای نرم نقش موسیقی فولکلور در ادبیات ایران:نقش استاد احمدعاشورپوردرتکامل موسیقی گیلاننوآوری و ایجاد تنوع در ذائقه هنری مردم مسئله¬ای ایست که کم و بیش موافقین و مخالفین بسیاری دارد اما اگر تعریف درستی از نوآوری نداشته باشیم چه بسا باعث نزول سطح سلیقه مردم یک کشور گردیم. شاید بندرت بتوان بصورت واضح از شخصیت¬های هنری و هنرمندان بدعت گذار درجوامع که بحساب نوآوری سلیقه مردم ر اجابجا نموده و بگونه¬هایی موجبات تخفیف سلایق گردیده اند حرفی به میان آورد. مهمترین شاهد ادعا در ایران و در موسیقی اظهارات محمد رضا لطفی در مورد کمانچه نوازی یا کمانچه نوازان است که نه اینکه هیچ پاسخ منطقی به این اظهارات داده نشد در عوض حرمت پیر نادیده گرفته شد و جوابهایی از موضع انتقام نه انتقاد به وی دادند حال اگر در این وانفسای نقد و تقریظ ها سخنی به سمت هر کدام از هنرمندان یا سازها یا موسیقی های موجود رانده شود بی درنگ بایستی متحمل انواع نا سزاها و افترها شد نمیدانم از کجا یا از کی این نظریه به عرصه هنر نیز پای نهاده است که در مقابل کارهایی که انجام میشود نباید علم مخالفت فرا شود چرا که همین که در موردش حرف میزنند ادامه خواندن مقاله در مورد ‌‌ بازتاب موسيقي در ادب فارسي

نوشته مقاله در مورد ‌‌ بازتاب موسيقي در ادب فارسي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

Viewing all 46175 articles
Browse latest View live


Latest Images

<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>