Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all 46175 articles
Browse latest View live

مقاله بررسي رابطه ساختار قدرت در خانواده با کارآمدي آن

$
0
0
 nx دارای 9 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه یکی از مسائل اساسی در خانواده، توزیع ساختار قدرت است. در طول تاریخ، قدرت در خانواده گاه بـه مرد و گاهی به زن تفویض شده و پدرسری و مادرسری شکل گرفته است. در گذر زمان، پـدر یـا مـادر نقشهای متنوعی یافتند و بهتبع آن، قدرتی عظیم را از آن خویش ساختند. اما تفـاوت در ایـن بـوده کـه خانواده مادرسـر شـیوع کمتـری داشـته اسـت (سـاروخانی، .(1384 خـانواده کـانونی اسـت کـه در آن چگونگی توزیع و نحوه اعمال قدرت در شکلگیری و رشد شخصیت افـراد، اجتمـاعیشـدن فرزنـدان، عزت نفس، انسجام و حتی احساس رضایت، احساس بیگـانگی و تنهـایی و خوشـبختی زناشـویی اثـر میگذارد. چگونگی تقسیم قدرت در خانواده میان زن و شـوهر، بـا کـم و کیـف خوشـبختی زوجهـا و احساس عادلانه بودن قدرت رابطه دارد (مهدوی و صـبوری خسروشـاهی، .(1382 برخـی پـژوهشهـا نشان میدهد، در 40 درصد از خانوادههای تحت مشاوره، که خـانوادههـای »مـرزی« نامیـده مـیشـوند، مبارزه قـدرت وجـود دارد (سـعیدیان، 1382، ص .(2 ازایـنرو، اسـتخراج سـاختار قـدرت کارآمـد در خانواده و آموزش صحیح آن، نقش اساسی در استحکام و بالندگی خانواده خواهد داشت. منظور از »ساختار قدرت در خانواده«، الگوهای تصمیمگیری زوجین در هزینههـا، خریـد امکانـات، تربیت فرزندان و غیره است (یزدی و حسینی حسینآبادی، .(1387 بهطور کلی، میتوان ساختار قـدرت در خانواده را به اقتدارگرایانه و دمکراتیک تقسیم کرد. تصـمیمگیـریهـای دموکراتیـک بـه مشـارکت و حضور فعال اعضا در فرایند اخذ تصمیم اشاره دارد. تصـمیمگیـریهـای اقتدارگرایانـه، بـه حاکمیـت و محوریت یک نفر بهعنوان رئیس یا ارشد در اخذ تصمیمات دلالت مـیکنـد (ظهیـری و فتحـی، .(1389 ازاینرو، برخی محققان، ساختار تصمیمگیری در خانواده را در سه مقوله دستهبندی کردهاند: 1 خانوادههایی که در آنها پدر بیشترین قدرت تصمیمگیری را دارد؛ 2 خانوادههایی که در آنها مادر بیشترین قدرت تصمیمگیری را دارد؛ 3 خانوادههایی که در آنها پدر و مادر بهطور یکسان دارای قدرت تصمیمگیری هسـتند (ذوالفقـارپور و همکاران، .(1383 هرچند دستهبندیهای دیگری هم بیان شده است .(Bates& et al, 2003, p. 170- 190) کارآمدی مناسب خانواده، نقش اساسی در بالندگی، رشد و ترقـی اعضـای خـانواده دارد و موجـب شکوفایی استعدادهای آنان میگـردد. خـانواده کارآمـد موجـب پـرورش افـرادی سـالم و رشـدیافتـه و جامعهای سالم میگردد (صـفورایی پـاریزی، 1388، ص .(12-11 پـژوهشهـا نشـان مـیدهـد عوامـل گوناگونی بر عملکرد خانواده تأثیرگذارند. ازجمله، ویژگـیهـای شخصـیتی زوجـین، اعتمـاد، وفـاداری، بررسی رابطه ساختار قدرت در خانواده با کارآمدی آن 55 ارتباط متقابل، پایبندی مذهبی، روابط جنسی، مدیریت مالی، خانواده و دوستان، اوقـات فراغـت (همـان، ص .(122-121 در این میان ساختار قدرت در خانواده نقش اساسی در کارآمدی خـانواده دارد (همـان، ص .(115 بر این اساس، بر هم خوردن ترتیب سلسهمراتـب قـدرت در خـانواده، موجـب عامـل بـروز کشمکش و تنازع قدرت در خانواده میگردد (جی هی لی، 1375، ص .(177 در مورد شـکلگیـری دیـدگاه اقتـدارگرایان در خـانواده، تبیـینهـای مختلفـی وجـود دارد: برخـی زیستشناسان، عوامل هورمونی یا برتری قدرت بدنی یا تطور متفاوت زن و مرد را علـت شـکلگیـری ریشههای قدرت دانستهاند (بستان و همکارن، 1383، ص .(154 نظریههای روانشناسی، از شـکلگیـری متفاوت شخصیت زن و مرد نام بردهاند و برتری شخصیتی از حیث قدرت بدنی و برخـی مهـارتهـا و انگیـزش بـالاتر بـرای ســلطهطلبـی را عامـل عمـده بــهحسـاب آوردهانـد (همـان، ص .(155 نظریــات جامعهشناسی هم متفاوتاند و عوامل اقتصادی، فرهنگی و طیفی از این عوامل همراه بـا عوامـل زیسـتی را نقشساز دانستهاند (همان، ص .(157 بر این اساس، پژوهشهای مختلفی در رشتههای مختلف علـوم انسانی، بهویژه جامعهشناسی و روانشناسی انجام شده است. در این پژوهشهـا، جامعـهشناسـان بیشـتر ابعاد اجتماعی ساختار قدرت در خـانواده را مـورد بررسـی قـرار دادهانـد (سـاروخانی، 1384؛ بسـتان و همکارن، 1383، ص 150؛ مهدوی و صـبوری خسروشـاهی، .(1382 روانشناسـان، عمـدتاً رابطـه بـین ساختار قدرت و سلامت خانواده و اعضای آن را مورد پژوهش قرار دادهاند (هـی لـی، 1375، ص 177؛ خالدی، 1390، ص 126؛ سعیدیان، 1382، ص .(8 محققان اسلامی هم بـا اسـتناد بـه منـابع اسـلامی در باب ساختار قدرت در خانواده، پژوهشهای متعددی را به رشـته تحریـر درآوردهانـد (میرخـانی، 1378؛ ایازی و ناصحی، 1389؛ علائی رحمانی، 1383؛ مروی، 1386؛ کریمپور قراملکی، .(1379 محققان دیگری به بررسی تطبیقی بین نظریات جامعهشناسی یا روانشناسی با منابع اسلامی پرداختهاند (ظهیـری، 1389؛ باقری، .(1388 بهرغم تحقیقات فراوان، پژوهش خاصی در زمینه ارتباط سـاختار قـدرت در خـانواده بـا کارآمدی خانواده در ایران یافت نشده است. از سوی دیگر، با توجه به فرهنگ اسلامی حاکم بـر کشـور، ضرورت دارد پژوهشی در چارچوب آموزههای اسلامی انجام گیرد. بنـابراین، ایـن پـژوهش بـا نگـرش ساختاری به خانواده، درصدد است چهار ساختار مادرسالار، دموکراتیک زن مقتدر، دموکراتیک مرد مقتدر و پدرسالار را با کارآمدی خانواده از منظر آموزههای اسلامی مورد مطالعه قرار دهد و درصدد پاسـخ بـه این پرسشهاست: رابطه ساختار قدرت در خانواده بـا کارآمـدی خـانواده چیسـت؟ کارآمـدی خـانواده براساس چهار ساختار زنسالار، دموکراتیـک زن مقتـدر، دموکراتیـک مـرد مقتـدر و مردسـالار چگونـه است؟ چه میزان از کارآمدی خانواده را میتوان از طریق نوع ساختار خانواده پیشبینی کرد؟ 65 ، سال ششم، شماره سوم، پاییز 2931 بسیاری از روانشناسان و جامعهشناسان خانواده، نظریـات و دیـدگاههـای مختلفـی دربـاره سـاختار خانواده مطرح کردهاند که ضرورت دارد، مورد بحث و بررسی قرار گیرد. روانشناسان سیستمی خانواده، همانند مینوچین (1974) و هی لـی (1976)، وجـود سلسـلهمراتـب روشن و صریح درون خانوادگی را از مسائل ضروری در کارآمدی خانواده میدانند. مینوچین، کـه یکـی از نظریهپردازان خانواده و خانوادهدرمانی است، اعتقاد دارد که معیار سـلامتی و بهنجـاری خـانواده ایـن است که هر کس در جایگاه و نقش متناسب با خود قـرار گیـرد. وی هـدف از روش درمـانی خـود در خانواده را، نشاندن والدین و همسران در پست فرمان کنترل خانواده و ایفای نقش ویژه در اداره خـانواده اعلام میکند (زیمون، 1379، ص .(235از سوی دیگر، هی لی معتقد است: هر خانواده باید بـه مسـئله سـازماندهی در یـک سلسـلهمراتـب بپردازد. وجود سلسلهمراتب اجتنابناپذیر است؛ زیرا سـازمان ماهیتـاً سلسـلهمراتبـی اسـت و قواعـد و مراتب مربوط به اینکه چه کسی در پایگاه اولیه قدرت و چه کسی در پایگاه ثانویـه قـدرت اسـت، بایـد مشخص شود. در خانوادههای هستهای، قدرت غالباً در دسـت والـدین اسـت. وقتـی یکـی از اعضـای خانواده دچار علائم مرضی میشود، ترتیب سلسلهمراتب در سازمان خانواده بـه هـم مـیخـورد. وقتـی وضع پایگاهها در سلسلهمراتب به هم بخورد، یا مبهم باشد، کشمکشی بروز میکند که یک شاهد عینـی، تنازع قدرت است (هی لی، 1375، ص .(177-173 ریچارد میلر مدیر دانشکده زندگی خـانواده دانشـگاه بریگم یانگ میگوید: در خانواده سالم یک سلسلهمراتب روشن بین والدین و فرزندان وجود دارد. پـدر و مادر نقش هیئت مدیره و رهبری خانواده را بر عهـده دارنـد. ازدواج یـک همکـاری برابـر میـان زن و شوهر است. اما هریک دارای نقش خاصی هستند. پدر نقش مدیر و محـافظ گـروه را بـر عهـده دارد و مادر اصولاً وظیفه پرورش را برعهده دارند .(Miller, 2008, p. 1-4) پژوهشهای بسیاری پیرامون الگوی تصمیمگیری در خانواده و پیامدهای آن انجام گرفته اسـت. ایـن پژوهشها، تـأثیر سـاختار قـدرت خـانواده را بـر روی انسـجام خـانواده، کیفیـت زنـدگی زناشـویی و آسیبشناسی خانواده مورد تأکید قرار دادهاند (ذوالفقارپور و همکـاران، .(1383 بنـابراین، ایـن نظریـههـا تأثیر ساختار قدرت در خانواده بر روی کارآمدی خانواده را تأیید نمودهاند.یکی دیگر از نظریههایی که قدرت در خانواده را تبیین میکند، »تئوری تفکیک نقشهـا« اسـت. ایـن نظریه جامعهشناختی براساس اصل سازشناپذیری بودن نقشهـای رهبـری و عـاطفی پارسـونز (1995) است. وی معتقد است: دو عنصر عمده برای تشکیل خانواده تفکیک بر مبنای جنسیت و سن اسـت کـه مرتبط با تفـاوتهـای بیولـوژیکی و نگـرشهـای اجتمـاعی و خـانوادگی اسـت (مهـدوی و صـبوری خسروشاهی، .(1382 بررسی رابطه ساختار قدرت در خانواده با کارآمدی آن 75 براساس این تفکیکپذیری، پارسونز به چهار نوع تقسیمبنـدی بنیـادی از نقـش- پایگـاه در خـانواده هستهای میرسد: 1 نقش پدر- پدر، دارای قدرت بالایی است. در خـانواده، وجـه ابـزاری در دسـت اوسـت و از طرفـی، نقش احساسی- عاطفی او پایین است. 2 نقش مادر- مادر، دارای قدرت بالایی در وجه احساسی- عاطفی است و در نقش ابـزاری از موقعیـت پایینی برخوردار است. 3 نقش فرزند پسر- پسر، از نظر قدرت در سطح پایین ولی دارای وجه ابزاری است. 4 نقش فرزند دختر- دختر، از نظر قدرت در سطح پایین ولی دارای وجه احساسی- عاطفی است. پارسونز معتقد است: بزرگسالان در امـور خـانواده، بـهعنـوان یـک سیسـتم، بـیش از کوچکترهـا تـأثیر میگذارند. نکته اصلی، وجه ابزاری و احساسی-عاطفی است که ضرورتاً این تفکیـک، حـاوی کـارکرد برای خانواده است .(Parsons, 1995, p. 45) از این ایفای نقشهاست که پارسونز برای زن نقش رهبـری عاطفی یا کاریزمایی و برای مرد نقش رهبری اجرایی یا ابزاری قائل اسـت. شـوهر رهبـر اصـلی و مـادر وظیفه حفظ وحدت و انسجام خانواده را برعهده دارد (مهدوی و صبوری خسروشاهی، .(1382 فمینیسم، یکی از دیدگاههای مهمی است که در مقابل نظریات کارکردگرایانی همچون پارسونز قـرار دارد. اساس نظریه آنها در »نابرابری جنسی«، بر این اصل استوار است کـه زنـان در جامعـه در موقعیـت نابرابری نسبت به مردان قرار دارند. زنان نسـبت بـه مـردان، دسترسـی کمتـری بـه منـابع مـالی، پایگـاه اجتماعی، قدرت و فرصتها برای خودشکوفایی در اجتمـاع دارنـد. ایـن نـابرابری، نتیجـه سـازماندهی جامعه است، نه اینکه منشأ بیولوژیکی یا تفاوتهای شخصیتی بین زنان و مردان داشته باشـد. در حـوزه خانواده نیز فمینیستها معتقدند که اساس خانواده بهسوی برابری و تقارن نرفته است. بنـابراین، خـانواده مکان نابرابری است؛ جایی که زنان مطیع هستند و نقشهای آنان از پیش تعیین شده است. آنان بـر ایـن باورند که دو ساختار زیر، زنان را به اطاعت و فرمانبرداری در خانواده وامیدارد (همان): 1 موقعیت زنان بهعنوان همسران و مادران: بهاعتقاد بسـیاری از آنـان، مـادری و مراقبـت از فرزنـد، بهجای آنکه به قابلیتهای درونی زنانه اسناد داده شوند، بایـد بـهعنـوان سـاختهـای فرهنگـی ادراك شـوند. اوکلی (1376) برای مادری کردن بهعنوان نماد آشکار تقسیم کار جنسـی، جنبـه اسـطورهای قایـل اسـت. وی اسطوره مادری را مشتمل بر سه ادعای نادرست میداند: الف. مادران به کودکان خود نیـاز دارنـد؛ ب. کودکـان به مادران خود نیاز دارند؛ ج. مادری مظهر بزرگترین دستاورد زندگی زن است (بستان، .(1389 2 فرایند جامعهپذیری در خانواده: دی بوار (1989) از جامعهپذیری نقـشهـای جنسـیتی بـهعنـوان 85 ، سال ششم، شماره سوم، پاییز 2931 عامل تداوم سلطه مرد بر زن یاد میکند .(Tong, 1997, p. 206) بهاعتقاد وی، شخصیت دختـران و زنـان میتوانست بسیار متفاوت با الگوی نابرابر کنونی شکل گیرد، مشروط به اینکه دختر بچه از ابتدا با همـان توقعات و پاداشها، و با همان سختگیریها و آزادیهایی تربیت میشد که برادرانش تربیت میشـوند. در همان تحصیلات و همان بازیها سهیم میشد .(De Beauvoir, 1989, p. 726) نانسی چودرو نیـز بـا تأکید بر الگویهای جامعهپـذیری، اظهـار مـیدارد کـه در ایـن فراینـد دختـران درجـه ضـعیفتـری از فردیتیافتگی را نسبت به پسران تجربه میکنند .(Chodorow, 1997, p. 195) نظریه مبادله، یکی از دیدگاههای مهم در جامعهشناسی است. این نظریه بر قدرت زناشـویی متمرکـز شده است. براساس این نظریه، سه عنصر هنجارهای اجتماعی، منابع و منافع توزیع قدرت یک رابطـه را تعیین میکنند. عنصر اول، بیان میدارد که هنجارهایی مثل ریاست مرد در خانه و برخورداری از سـن و پول بیشتر و تحصیلات بالاتر و شغل بهتر در مقایسه با زنان، موجب افزایش قدرت مردان شـده اسـت. عنصر دوم، منابع است. هریک از دو شریک زندگی، که منابع بیشتری مثل پول، دانش یا ظـاهر فیزیکـی بهتر، در اختیار داشته باشند، قدرت بیشتری دارند. عنصر سوم، منافع است؛ یعنی که هر کدام از زوجـین که منافع کمتری از این رابطه به دست آورد، قدرت بیشتری خواهند داشت و کسی که وابسـتگیاش بـه رابطه کمتر است، قدرتش کمتر خواهد بود .(Taylor & et al, 2000, p. 276) ازجمله پژوهشهـای مهـم در این زمینه، مطالعات والاس و ولف است که در دهه 1960 انجام گردید که به نظریه منابع منتهـی شـد .(Wallace & Wolf, 1986, p. 181) براساس این نظریه، هریـک از زن و شـوهر بـه هـر میـزان از منـابع قدرت برخوردار باشند (بهطور اخص مثل: تحصیلات، شغل و قـدرت مـالی)، بـه همـان میـزان، دارای قدرت تصمیمگیری در خانواده هستند. البته منابع ارزشـی دیگـری مثـل علاقـه و وابسـتگی زوجـین و جذابیت فرد برای همسر، در توزیع قدرت دخیل هستند (مهدوی و صبوری خسروشاهی، .(1382 از دیگر نظریات جامعهشناسی، جامعهپذیری جنسیت است. جامعهپذیری فرایندی است که افـراد، از طریق آن، نگرشها، ارزشها و کنشهای مناسب هر فرد بـهعنـوان عضـوی از یـک فرهنـگ خـاص را میآموزند و آن را بهعنوان عضوی از یک فرهنگ، درونی میکنند. در ارتباط بـا کـارکرد جامعـهپـذیری، مسئله جامعهپذیری نقشهای جنسیتی در خانواده مطرح است. شیوههای متفاوت تربیت کودکـان دختـر و پسر و انتظارات، نگرشها، وظایف و رجحانهایی که یک جامعه به هر جنس نسبت میدهد، موجـب شکلگیری نقشهای درونی متفاوت بین آنان میشود (بستان، .(1389 جامعهشناسان، عوامل جامعهپذیری راعمدتاً خانواده، مـدارس و رسـانههـا مـیداننـد. ایـن عوامـل، معمولاً از زنان تصویری مطیع، منفعل، عاطفی، وابسته و از مـردان تصـویری مسـتقل، اسـتوار، شایسـته، بررسی رابطه ساختار قدرت در خانواده با کارآمدی آن 9506 ، سال ششم، شماره سوم، پاییز 2931توانا و مصمم ترسیم کردهاند. تا جایی که تحقیقـات نشـان داده، زنـانی کـه در خـانواده پـدری مطیـع و مسئولیت میپذیرد. درباره شیوه اعمال قدرت نیز نه مجابسازی و نه مجبورسازی موردنظر نیسـت. درفرمانبردار بودهاند، در خانوادهی شوهر نیز مطیعاند (مهـدوی و صـبوری خسروشـاهی، .(1382 دوبـوار اینجا، هم زن و هم مرد تسلیم قوانین وجودی خود و یکدیگرند.(1989) از جامعهپذیری نقشهای جنسیتی بهعنوان عامل تداوم سلطه مرد بـر زن یـاد مـیکنـد ( Tong, جوری و یودانیس معتقدند: برخی پژوهشها نشان میدهد که از دست رفتن قـدرت مـردان نسـبت.(1997, p. 206 چودورو، در این رابطه اظهار میدارد: »تقسیم کار جنسی و خـانوادگی کـه در ضـمن آن به زنان، احتمال بروز خشونت را از سوی مردان افزایش میدهد .(Jory & Yodanis, 2006) در مجمـوع،زنان به مادری میپردازند، منجر به تقسیمی جنسی در باب سازماندهی و جهتگیـری روانـی مـیشـود مردان تمایل دارند نسبت به همسرانشان، منابع قـدرت بیشـتری را داشـته باشـند. یافتـههـای بـوریس و.(Chodorow, 1997 , p. 195) این امر، مردانـی تولیـد مـیکنـد کـه بیشـتر انـرژی خـود را صـرف کـار زسویک، نشان میدهد که زنان در ازدواجهایی که مرد تسلط بیشتری دارد، رضامندی زناشـویی بیشـتریغیرخانوادگی میکنند و از پدری کردن خودداری میورزند. زنـانی تولیـد مـیکنـد کـه انـرژی خـود را دارنـد .(Buric & Zecevic, 1967, p. 325) همچنـین پـژوهش ذوالفقـارپور و همکـاران (1383) نشـانصرف پرورش و مراقبت از فرزندان میکنند که این کار به نوبه خود، تقسیم کار جنسـی و خـانوادگی را میدهد افزایش قدرت زن در خانواده، رضامندی زناشویی وی را کاهش میدهد.که در ضمن آن زنان به مادری میپردازند، بازتولید میکند.« بهاعتقاد ریتزر (1979)، در جوامـع سـنتی، از ساختار قدرت از منابع اسلامی هم قابـل اسـتخراج اسـت. براسـاس آمـوزههـای دینـی، زن و مـرد دارایزنان انتظار میرود که از مردان اطاعت کنند و زنان نقش مطیع بـودن را مـیپذیرنـد. ایـن امـر حتـی در سرشت و حقیقت واحدی هستند و گوهر آفرینش آنها یکی اسـت (نسـاء: .(1 از سـوی دیگـر، زن و مـرد درقلمرو کار و شغل نیز وجود دارد. براساس تحقیقات گروههـای کـاری، همـانگونـه کـه مـردان بـهطـور تمام استعدادهای کمال، اشتراك دارند و ابزارهای کمال مثل اراده و اختیار و شـناخت و بهـرهمنـدی از هـدایتمستقل جامعهپذیر میشوند، به همان نسبت از نفوذ بیشتری نسبت به زنان برخوردارند. در مقابـل، زنـان انبیاء و راهنمایان به هرأَنیدوعنایتلا أُضیعشدهاست.عقرآنمکریملَ میعامفرماید:لٍ م»نْکُم مـنْ ذَکَـرٍ أَواعتماد بهنفس کمتری دارند و در حضور مردان احساس وابستگی و انفعـال بیشـتری دارنـد (مهـدوی و أُنْثی« (آلعمران: (59؛ من عمل هیچ عملکنندهاى از شما را، زن باشد یا مرد، ضایع نخواهم کرد.صبوری خسروشاهی، .(1382 ازدواج و شکلگیری خانواده، سازوکارهای جدیدی را بنیان میگذارد. کارکردهای صحیح آن، مبتنـیجانبزرگی و نوری (منتشر نشده) هم براساس متون روانشناسی و با الهـام از آیـات قـرآن، الگـوی بر تعاملات صحیح بین اعضا و تحقق نقشهای صحیح هریک از اعضا جهت نیل به هدف واحد اسـت.مهر و قدرت را ارائه نمودهاند. براساس این الگو، زن و مرد هر دو نیاز به قدرت و نیاز به مهر دارنـد، امـا یکی از کارکردهای اساسی خانواده، آرامشبخشی است تا اعضای خانواده به رشد و تعالی مادی و معنوی نیاز به قدرت در مردان بسیار بیشتر و اساسیتر است. برعکس نیاز به مهـر در زنـان بـه شـکل نْبـارزتریأَنْفُسومکُمنْ آیاتخودأَزهنائلواجاًأَنْآیند: »لخَلَقَتَسکُنُوالَکُمإِلَیمها و جعلَ بینَکُم مـودوهًرحمـه« بروز میکند. از سوی دیگر، مرد جذاب برای زنان، مردان مقتدر و توانا است و زن مـورد علاقـه مـردان (روم: (21؛ و از نشانههای خداوند این است که از جنس خودتان برایتان همسرانی آفرید تا بدانها آرامش غالباً زن ملایم و لطیف است. پس در اینجا موضوع مهم همسران این است که اگـر زن بـه مـرد قـدرت بیابید و بین شما دوستی و رحمت برقرار کرد. برخی از آموزههای دینی رعایـت سلسـلهمراتـب قـدرت بدهد، از او مهر دریافت میکند و اگر مرد به زن عشق و مهر بدهد، از او قدرت دریافت میکنـد. شـکل برای خانواده و اعضای آن مفیـد مـیدانـد (کلینـی، 1365، ج 5، ص (51 و حفـظ آرامـش و انسـجام و قدرت در اینجا با تعریف قدرت در متون جامعهشناختی بیان میشـود، متفـاوت اسـت. از ایـن دیـدگاه، یکپارچگی خانواده را لازمه وجود منبعی مقتدر میداند. آیتاللّه العظمی خامنهای میفرماید: وقتی یک مرد زورگو و قدرتطلب میشود که قدرت او را مورد حمله قرار دهند یا محدود کنند یـا آن زوجیت و دوجنسی در طبیعت بشر برای هدف بزرگی است. آن هدف عبارت است از سکون و آرامـش؛ را به رسمیت نشناسند. مردی که قدرت او ارضاء شود (کـه فقـط توسـط یـک زن امکـانپـذیر اسـت)، مرد در کنار زن، زن در کنار مرد آرامش پیدا کند. برای مرد هم آمدن به داخل خانه، یـافتن محـیط امـن رئوف و مهربان میشود، در عین حال مقتدر. زنی که نیاز به مهر او ارضاء شود (که فقط توسط یک مـرد خانه، زن مهربان و دوستدار امینِ در کنار او، وسیله آرامش است. برای زن هم داشتن مرد و تکیهگـاهی که به او عشق بورزد و برای او مانند حصن مستحکمی باشد، مایه آرامش و سعادت است. خانواده این را امکانپذیر است)، زنی انعطافپذیر، سرزنده و سازگارخواهد شـد. بنـابراین، سـاختار قـدرت مبتنـی بـر برای هر دو تأمین میکند (شفیعی سروستانی، 1379، ج 1، ص .(14 ادامه خواندن مقاله بررسي رابطه ساختار قدرت در خانواده با کارآمدي آن

نوشته مقاله بررسي رابطه ساختار قدرت در خانواده با کارآمدي آن اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


مقاله نقش فرايندهاي خودشناختي و عوامل بزرگ شخصيت در فضايل اخلاقي

$
0
0
 nx دارای 5 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه بسیاری از روانشناسان، به جای پژوهش جنبههای گوناگون آشفتگی و بیماری، به مطالعه جنبههای مثبت بهزیستی و سلامت علاقمند هسـتند Aspinwall & Staudinger, 2003)؛.(Peterson & Seligman, 2004 آنهـا معتقدنـد: روانشناسـی بـهگونــهای نامتناسـب بـر آسـیبشناســی و اصـلاح متمرکـز شـده اســت .(Aspinwall & Staudinger, 2003, p. 9; Seligman & Csikszentmihaly, 2000, p. 5) اخیـراً جنـبش روانشناسی مثبتنگر بررسی گستردهای را برای مطالعه توانمندیهای انسانی و پیشـگیری مبتنـی بـر آن آغاز کرده است؛ توانمندیها و پیشگیریهایی که در سطح فردی، اجتماعی و ارتباطی بـه پدیـدایی یـک زندگی ارزشمند میانجامند (ر. ك: .(Peterson & Seligman, 2004 پژوهشـگران دریافتـهانـد کـه بـرای انجام وظیفه پیشگیری در حوزه روانشناسی، باید علم توانمندیهای انسانی بنیاد شود که وظیفه آن فهـم و آموزش شیوه پرورش فضایل در جوانـان اسـت. آنهـا بـر ایـن باورنـد کـه اکنـون روانشناسـان بایـد پژوهشهای خود را به سمت توانمندیها و فضایل انسانی سوق دهنـد. همچنـین روانشناسـانی کـه در فضای خانواده، مدرسه، و جوامع دینی کار میکنند، باید فضایی را به وجود آورند که این توانمندیهـا و فضایل پرورش یابند .(Seligman & Csikszentmihaly, 2000, p. 5) مطالعه توانمندیهای خوی در قلمرو روانشناسی، از آخرین روزهای قرن بیستم آغـاز شـد؛ زمـانی که جمعی از دانشمندان برای تهیه آزمونی برای سنجش توانمندیهای انسانی به این امید گردهم آمدنـد، که این سیاهه بتواند پایهای برای ایجاد چارچوبی عمومیتر در قلمرو رگههـای (صـفت) مثبـت انسـانی شود. پترسون و سلیگمن این کار را ادامـه دادنـد و در کنفـرانسهـای متعـدد آن را ارائـه کردنـد. طـرح »ارزشها در عمل«، که توسط روانشناسان مثبتنگر دنبال شده است، بر توانمنـدیهـایی متمرکـز شـده است که »زندگی خوب« را میسر میکند .(Park, 2009, p. 135) آنها توانمندیهـای خـوی را بـهعنـوان مجموعهای از رگههای روانشناختی قلمداد میکنند که در گسترهای از افکار، احساسات و رفتارها بـروز مییابد و موجب بروز فضایل بنیادین اخلاقی میشود .(Peterson & Seligman, 2004, p. 13) طبقهبندی ارزشها در عمل، بیست و چهار توانمندی را ذیل شش فضیلت اخلاقـی اصـلی سـازمان داده است. روانشناسان مثبتنگر، برای رسیدن به این طبقـهبنـدی، عـلاوه بـر مطالعـه گسـترده در آثـار روانشناسان، آموزههای اسلام، مسیحیت، یهودیت، کنفوسیوسیسـم، تائوئیسـم، بودیسـم و هندویسـم، و فلسفه یونان باستان را بررسی کردهاند .(Park, 2009, p. 135; Peterson & Seligman, 2004, p. 40-50) نقش فرایندهای خودشناختی و عوامل بزرگ شخصیت در فضایل اخلاقی 37 از جملــه متغیرهــایی کــه مــیتوانــد توانمنــدیهــای خــوی را پــیشبینــی کنــد، شخصــیت اســت (Otake & et al, 2005, p. 461; Park, 2009)؛ زیرا توانمندیهای خوی، زیرمجموعـهای از ویژگـیهـای شخصـیت فـرض شـده اسـت .(Park, 2009, p. 135) ادعـا شـده اسـت کـه توانمنـدیهـای رغبـت، شوخطبعی با عامـل شخصـیتی بـرونگرایـی، توانمنـدیهـای کنجکـاوی، خلاقیـت و درك زیبـایی بـا عامــل شخصــیتی تجربــهپــذیری، توانمنــدیهــای مهربــانی و قــدردانی بــا عامــل شخصــیتی توافق و توانمندیهای خودنظمبخشی و پشتکار با عامل شخصیتی وظیفهشناسـی قرابـت معنـایی دارنـد .(Peterson & Seligman, 2004, p. 69) دیگر سازهای که نقش اساسی در توانمندیهای خوی دارد، خودشناسی است. اگر علم روانشناسـی بخواهد توانشها را به فعلیت برساند و توانمندیهای انسانی را ارتقا ببخشد، باید برظرفیتهـای خـود-تأملگری بهطور جدی تمرکز کنـد .(Caprara & Cervine, 2003, p. 66) خودشناسـی بـر پایـه دیـدگاه خودنظمدهی، کنشوری بیهمتایی در بقا دارد؛ زیرا در بین شناختهای ذخیـرهشـده مـا، تنهـا موضـوعِ شناختی است که فرد برای بقای خود باید به نظمدهی مداوم آن بپردازد. ازاینرو، هر انـدازه خودشناسـی بیشتر باشد، سازشیافتگی روانی بیشتر است (قربانی و واتسـن، 1384، ص .(4 ایـن یافتـه، بیـانگر ایـن نکتـه اســت کــه فراینــدهای خودشــناختی، ظرفیــت ارتقــاء توانمنــدیهــای انســانی را دارنــد. در کنــار خودشناسی، ادعا شده است که خودمهارگری برترین فضیلت است؛ به این معنا که در تحقـق فضـایل و اجتناب از رذایل، وجودش ضرورت دارد .(Geyer & Baumeister, 2005, p. 412) ازآنجاکه عاملهای شخصیتی و فرایندهای خودشناختی در پیشبینـی توانمنـدیهـای خـوی نقـش بهسزایی دارند و از سوی دیگر، هنوز شواهد تجربی چندانی از ارتباط این متغیرها، بـهویـژه در ایـران در دست نیست، شایسته است مجموعه پژوهشهایی در این زمینه انجام گیرد. هدف این پژوهش، بررسی رابطه عوامل شخصیت و فراینـدهای خودشـناختی بـا فضـایل اخلاقـی است. وجود رابطه مثبت میان عاملهای شخصیت و خودشناسی انسجامی بـا فضـایل اخلاقـی، فرضـیه اصلی این پژوهش است. همچنین در این پژوهش، بـه پاسـخ ایـن پرسـش خـواهیم پرداخـت کـه آیـا شخصیت میتواند از طریق خودشناسی و یا خودمهارگری، تفـاوتهـای فـردی در فضـایل اخلاقـی را تبیین کند یا نه؟ 47 ، سال ششم، شماره سوم، پاییز 2931 روش پژوهش الف. جامعه آماری و نمونه: جامعه آماری این پژوهش، دانشجویان دانشگاههای تهران، صـنعتی شـریف، و شاهد در سال تحصیلی 1388-1389 بود. 315 دانشجو 227) پسر، 88 دختـر)، بـا روش نمونـهبـرداری غیرتصادفی، در این پژوهش شرکت کردند. میانگین سنی شرکتکنندگان 24 سال و چهار ماه بود. برای تحلیل دادهها، روشهایی چون ضریب همبستگی پیرسون، و آزمون سوبل بهکـار رفـت. بـرای این مدلها، تعداد نمونه دستکم 10 تا 20 برابر تعداد متغیرهای مستقل تعیـین شـده اسـت (فراهـانی و عریضی، 1384، ص 114؛ هومن، 1386، ص .(299 بدینترتیب، وجود هفت متغیر مستقل (عامـلهـای پنجگانه شخصیت، خودشناسی، و خودمهارگری)، حجم نمونه این پژوهش کافی است. در این پـژوهش از مقیاسهای زیر استفاده شد: ب. ابزار سنجش 1 »پرسشنامه ارزشها در عمل: ابراز قابلیت خود:« این پرسشنامه توانمنـدیهـای انسـانی را در شـش زمینه شناختی، هیجانی، میان فردی، شهروندی، اعتـدال، و تعـالی مـیسـنجد ( Peterson & Seligman, 336 .(2004, p. برای هر شرکتکننده، افزون بر شش زیرمقیاس گفتـه شـده، یـک نمـره کلـی در زمینـه فضایل اخلاقی بهدست میآید. این پرسشنامه براساس دسـتهبنـدی »ارزشهـا در عمـل« سـاخته شـده است. مطالعات مقدماتی نشان میدهد که این پرسشنامه، دارای روایی و اعتبـار رضـایتبخشـی اسـت. برای مثال، نمره »گزارش شخصی« و »گـزارش مشـاهدهگـر« همبسـتگی بـالایی داشـت .(Ibid) نسـخه فارسی این پرسشنامه، برای انجام این پژوهش، طی فرایند اسـتاندارد ترجمـه و ترجمـه برگـردان تهیـه شد. شرکتکنندگان در یک مقیاس شش درجهای به گویههای 24گانه این پرسشنامه پاسخ دادند.» .2خزانه بینالمللی گویههای شخصیت- پنج عامل بزرگ:« این مقیاس، بر پایه الگـوی پـنج عـاملی شخصیت ساخته شده است و عوامل برونگردی، توافق، وظیفهشناسی، ثبات هیجانی و تجربهپـذیری را میسنجد .(Goldberg, 1999) در این پژوهش، نسخه 50 گویهای آن بهکار رفت. روایی و پایایی مناسـب نسخههای انگلیسی و فارسی مقیاس، در پژوهشهای مختلف و با نمونههای متفاوت تأییـد شـده اسـت .(Aghababaei, 2012; Goldberg, 1999; Ghorbani & et al, 2005) بـرای نمونـه، در پژوهشـی جدیـد روی دانشجویان ایرانی، پایایی درونی عاملهـای ایـن مقیـاس بـین 0/70 و 0/79 گـزارش شـده اسـت .(Aghababaei, 2012, p. 197) شرکتکنندگان به هر گویه در یک مقیاس پنج درجهای لیکرت ازکـاملاً» موافق« ت »کاملاً مخالف« پاسخ میدهند. ادامه خواندن مقاله نقش فرايندهاي خودشناختي و عوامل بزرگ شخصيت در فضايل اخلاقي

نوشته مقاله نقش فرايندهاي خودشناختي و عوامل بزرگ شخصيت در فضايل اخلاقي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله کارکرد خانواده و جهتگيري مذهبي؛ ارائه الگوهاي نگرش به ارتباط پيش از ازدواج و پيامدهاي آن در دانشجويان داراي ارتباط و بدون ارتباط با جنس مخالف

$
0
0
 nx دارای 8 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه نگرانی درباره جوانان و تغییرات فرهنگی، عمری به درازای تاریخ بشر دارد. هنجارگریزی جوانان، همیشه مسئلهای مهم و جذاب بوده است. یکی از مهمترین این هنجارگریزیها کـه در جوامـع شـرقی اهمیـت بیشتری دارد، پدیده ارتباط و دوستی بین دختر و پسر پیش از ازدواج و نوع نگرش آنها بـه ایـن روابـط میباشد. با توجه به پیامدهای آن، نگرانیهایی را در سطوح مختلف اجتماع بهوجود آورده است (وثوقی، .(1388 رفیعپور (1378)، نگرش را سیستمی از عکسالعملهای ارزیابیکننده که مبتنـی بـر اعتقـادات و چارچوبهایی هستند، تعریف میکند که براساس آن، ارزیابیها و رفتار شکل میگیرد. این چارچوبها و پایههای ارزیابیکننده که در دوران مختلف شکلگیری شخصیت در خانواده و جامعه بهوجود میآیـد، موجب میشود شخص آن موضوع را ارزشیابی و نسبت به آن، باور خوب یا بد بودن، مناسب یا نامناسب بودن را پیدا کند (یوسفی، .(1386 با مرور متون مربوط به این روابط، سه دسته علل فردی، علل خانوادگی و علل اجتماعی برای شروع این روابط آشکار میشود. از علل فردی میتوان به آگاهی ضعیف از آسـیبهـا (Coyle, 2001, p. 442)، اعتماد به نفس و عزت نفـس پـایین (Royer, 2009, p. 400)، هویـت آشـفته (صـفری، 1387، ص (47، کاهش اعتقادات مذهبی (kabiru, 2009, p. 1028) اشاره کرد. از علل خانوادگی مـیتـوان بـه ارتباطـات عاطفی ضعیف در خانواده (manlove, 2008, p. 113) و عدم حمایتهای لازم و نظارت کافی بـر رفتـار نوجوانان و جوانان (markham, 2003, p. 183) اشاره کرد. خانواده این سیستم اجتماعی کامل، بـا ایجـاد پیوندهای عاطفی و مراقبتی قوی اعضا را در کنار یکدیگر نگه میدارد. در این سیستم، اعضـای خـانواده کنترل، تأیید و اختلاف عقیده داشتن را با هم تمـرین مـیکننـد (قلاسـیمـود، 1387، ص .(38 کـارکرد خانواده، مفهومی است که تأثیر مستقیمی بر نیازها، اهداف، رضـایتمنـدی از زنـدگی و روابـط عـاطفی خانواده داشته و عواملی چون انعطافپذیری و پیوستگی در آن نقش اساسی دارند. انعطـافپـذیری، بـه میزان تغییراتی که در نقشها قوانین و انضباط خانواده وجود دارد، اطلاق میشود. درواقـع، نکتـه اصـلی انعطافپذیری در این است که سیستمها چگونه بـین ثبـات و تغییـر تعـادل مـییابنـد. از سـوی دیگـر، پیوستگی، پیوند عاطفی اعضای خانواده نسبت به یکدیگر است. در حالـت پیوسـته، نزدیکـی عـاطفی و فداکاری وجود دارد، با هم بودن بیش از تنهایی اهمیت دارد و تأکید عمده بر با هم بودن اسـت (سـیف، 1386، ص .(71 ایجاد ارتباطی مؤثر و جوی پذیرا، همراه با صـمیمیت و انسـجام عـاطفی بـین اعضـای خانواده، بسیاری از مشکلات و انحرافات اخلاقـی را کـه امـروزه نوجوانـان و جوانـان بـا آنهـا روبـهرو کارکرد خانواده و جهتگیری مذهبی ارائه الگوهاینگرش به ارتباط ; 38 هستند، کاهش مـیدهـد (کیـانی و همکـاران، 1389، ص .(97 قویـدل حیـدری (1389) گـزارش کـرد والدینی که روابط قوی با فرزندانشان دارند، میتوانند در کاهش رفتارهـای جنسـی نوجوانـان و جوانـان تأثیر مثبتی داشته باشند. خلجآبادی فراهانی (1389) نیـز معتقـد اسـت کنتـرل سـختگیرانـه والـدین در دوران بلــوغ، نگــرش آزادانــه والــدین و احتــرام کــم بــه نظــرات والــدین در دوران بلــوغ، مهــمتــرین پیشبینیکنندههای دوستی با جنس مخالف در سطح خانواده میباشند. به هر حال، این ابهام وجـود دارد که آیا پیوستگی خانواده خود بهتنهایی میتواند عامل بازدارنده و کنترلکننـده روابـط جوانـان بـا جـنس مخالف باشد؟ از سوی دیگـر، باورهـای مـذهبی عامـل قـوی در کنتـرل و مـدیریت روابـط و رفتارهـا میباشند. همانطور که خداوند در قرآن میفرماید: »آنان که به یاد خدا هستند از وسوسههای شیطان متأثر نمیشوند و یاد خدا سلاحی است که از آنان در برابر شیطان محافظت میکند. پرهیزگاران هنگـامی کـه گرفتار وسوسههای شیطان میشوند، به یاد خدا و پاداش و کیفر او میافتند و ناگهان بیدار میشوند« (بقره: .(152 بهعبارت دیگر، آیا اعمال و عقاید مذهبی میتوانند نیروی تازهای به خانواده و اعضای آن ببخشند. به این ترتیب، مشارکتشان را در تجارب معنوی بیشتر و ایمان اعضا را قویتر کنند؟ این پژوهش به دنبال تدوین الگوی پیامدهای ارتباط با جنس مخالف، با توجه بـه نقـش همزمـان کـارکرد خانواده و جهتگیری مذهبی است. بهعبارت دیگر، در این پژوهش این مسئله بررسی مـیشـود کـه احتمـالاً کارکرد خانواده نمیتواند بهتنهایی ارتباط ذهنی و عملی جوان بـا جـنس مخـالف را مـدیریت کنـد و نیـاز بـه نیرویی تأثیرگذار دارد. جهتگیری مذهبی را میتوان رهاورد کلی مشخص، کـه از مـذهب اتخـاذ گردیـده اسـت، معرفـی نمود؛ یعنی در ارتباط با موجودی متعالی (قدسی)، مجموعهای از اعتقادات، اعمال و تشریفات خـاص را در زندگی دارد (حیدرنژاد، 1389، ص .(17 آلپورت (1967)، مذهب را بهعنـوان فلسـفه وحـدتبخـش زندگی توصیف میکند و آن را یکی از عوامل بالقوه مهم برای سـلامت روان دانسـته اسـت. وی معتقـد است: نظام ارزشی مذهب بهترین زمینه را برای یک شخصیت سالم آماده میکند. امـا وی بـه ایـن نکتـه نیز توجه دارد که اینگونه نیست که تمامی افرادی که ادعای مذهبیبودن دارنـد، دارای شخصـیت سـالم هستند. از دیدگاه آلپورت (1967)، این جهتگیری میتواند به دو صورت »درونـی« و »بیرونـی« باشـد. شخصی که از بیرون برانگیخته شده، مذهبش را مورد استفاده قرار میدهد. درحـالیکـه شخصـی کـه از درون برانگیخته میشود، با مذهبش زندگی مـیکنـد. شخصـی کـه جهـتگیـری مـذهبی درونـی دارد، انگیزههایش را در خود مذهب مییابد. چنین اشخاصی مذهب و شخصیتشان یکی میشود. درحـالیکـه اشخاص با جهتگیری مذهبی بیرونی، برای رسیدن به اهداف دیگر به سمت مذهب میروند. بهعبـارت 48 ، سال ششم، شماره سوم، پاییز 2931 دیگر به سمت خدا میروند بدون اینکه از خود روی بگردانند (نصـیرینـژاد، 1389، ص .(47 ازایـنرو، چنین استنباط میشود که جهتگیری بیرونی نتواند پادزهری مناسب در برابر ناهنجـاری و آسـیبهـای اجتماعی و حتی نگرش نسبت به رفتارهای آسیبزا از جمله ارتباط با جنس مخالف عمل کند. پایبنـدی به آموزههای دینی و داشتن تقیدات مذهبی، سـد محکمـی در برابـر آسـیبهـای اجتمـاعی، و تـأثیرات تهاجم فرهنگی است. همانطور که خداوند در قرآن میفرماید: »آن زن قصد یوسف نمود و یوسف نیـز اگر برهان پروردگار را نمیدید، قصد وی مینمود« (یوسف: .(24 این آیه شریفه اشـاره بـه ایمـان قـوی حضرت یوسف دارد. در غیراین صورت، او نیز در این راه به خطا میرفت. حال ایـن احتمـال وجـود دارد که الگوی پیوستگی بین اعضای خانواده از طریق ایجاد باورهای مذهبی و نوع جهتگیـری بیرونـی و درونی، نگرش فرزند را به ارتباط قبل از ازدواج سوق میدهد. در این زمینه، نتایج پژوهشهای موحد (1385)، وثـوقی (1384)، یوسـفی (1386)، نشـان مـیدهـد ارزشهای دینی بالاترین قدرت تبیینکنندگی را درباره دوستیها و معاشرتهای قبل از ازدواج دارنـد و کنار گذاشتن باورها و اعتقادات دینی و عدم التزام بـه احکـام دینـی، عامـل بسـیاری از نابهنجـاریهـا و کژرویهای آدمی است. همچنـین کـابیرو و پینـاس (2009)، معتقدنـد جوانـانی کـه تعلـق و وابسـتگی محکمتری به کلیسا دارند و بهطور مرتب در مراسم آن شرکت میکنند، عموماً نگرش منفیتری به روابط قبل از از دواج دارند. اگرچه در این پژوهشها، به اهمیـت نقـش عقایـد و رفتارهـای مـذهبی در ایجـاد نابهنجاریهای اخلاقی اشاره شده است، اما به نظر میرسد عقاید بهتنهایی نتوانـد رفتارهـای آسـیبزا را تبیین کند؛ چراکه ماهیت و جهتگیری عقاید، که جنبه درونی و بیرونی بودن را مشخص میکند، میتواند در پیشبینی و ثبات رفتار نابهنجار اجتماعی عامل مؤثری باشد که در این پژوهشها در نظر گرفته نشـده است. از سوی دیگر، جهت تدوین الگوی چنین رفتارهایی در نظر گرفتن اهمیت نقش خانواده غیرقابـل اجتناب است. در این زمینه، نتایج پژوهش احمدی نوده (1386) نیز بیانگر این است کـه بـین اعتقـادات دینی و آسیبپذیری فرهنگی خانواده رابطه وجود دارد؛ افزایش تقیدات دینی میتواند بهعنوان مانعی در برابر آسیبپذیری فرهنگی خانواده عمل کند. بنابراین، با توجه به ارتبـاط دو بـه دوی متغیرهـا در زمینـه نقـش هریـک از کـارکرد خـانواده و باورهـای مذهبی، پژوهشگر بر آن شد که تأثیر همزمان هر دو عامل را در تـدوین الگـوی نگـرش بـه ارتبـاط بـا جـنس مخالف قبل از ازدواج بررسی کند. این موضوع تاکنون با توجه به روش الگویابی بررسی نشـده اسـت. افـزون بر این، این پژوهش در تدوین الگویی دیگر به دنبال بررسی نقش همین عواملی که نگرش به ارتباط بـا جـنس مخالف را تبیین میکند، در جهت پیشبینی پیامدهای ناشی از ارتباط با جنس مخالف در گروهی از افـراد، کـه کارکرد خانواده و جهتگیری مذهبی ارائه الگوهاینگرش به ارتباط ; 58 گرفتار چنین روابطی شدند، میباشد که تاکنون چنین الگوهایی نیز در این زمینه، با توجه به نقـش مؤلفـههـای عاطفی و معنوی تدوین نشده است. در مجموع، در این پژوهش نقش این دو مؤلفه عاطفی و معنوی در نگرش به ارتباط در گروهـی از افـراد، که چنین روابطی را تجربه نکردنـد و دو مؤلفـه پیامـدهای ارتبـاط در گروهـی کـه چنـین روابطـی را تجربـه میکنند، بررسی میشود، تا اهمیت نقش مؤلفه مذهبی مشخص شود. به هر حال، با توجه بـه نتـایج مطالعـات مذکور و در نظر گرفتن مبانی نظری، نقش هر دو عامل خانواده و جهـتگیـری مـذهبی مـورد بررسـی قـرار گرفت. مسئله اصلی این پژوهش، این است که آیا خانواده بهطور مستقیم نگرش به ارتبـاط بـا جـنس مخـالف و پیامدهای آن را تبیین میکند؟ یا اینکه از طریق جهتگیـری و باورهـای مـذهبی در فرزنـدان، ایـن الگـو را جهت میدهد که میتواند حاکی از اهمیت نقش باورهای مـذهبی در کنتـرل رفتـار و اهمیـت نقـش کـارکرد خانواده در انتقال باورها و جهتگیریهای مذهبی باشد. لازم به یادآوری است که در این مقاله سعی شده است شکافها و ضعفهـایی کـه در مطالعـات پیشـین وجود داشته است، با توجه به امکانات پژوهش تا اندازهای رفع شود و با در نظر گرفتن مبانی نظـری مناسـب، سنجش نوع نگرش دانشجویان به روابط قبل از ازدواج و پیامدهای آن را بـا اسـتفاده از مـدلی مفهـومی مـورد آزمون قرار دهد. روش تحقیق پژوهش حاضر از نوع همبستگی و غیرآزمایشی اسـت کـه در آن، از روش تحلیـل مسـیر، کـه بـهطـور همزمان چندین معادله رگرسیون را بررسی میکند، بهره گرفته شده است. جامعه آماری این پـژوهش را کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بیرجند در سال تحصیلی 90-91 تشکیل میدهد. بر پایه پیشنهاد جیمز استیون، در نظر گرفتن 15 مورد برای هر متغیر پـیشبـین در تحلیـل رگرسـیون چندگانه مناسب میباشد (هومن، 1384، ص .(80 حجم نمونه با احتمال ریـزش 5 درصـدی، 500 نفـر در نظر گرفته شد که با استفاده از روش نمونهگیری چندمرحلهای، دانشکدههای حقـوق، علـوم انسـانی، فنی مهندسی و پرستاری انتخاب و از هر دانشکده، چند کلاس یعنی جمعاً تعداد 500 نفر از دانشجویان، شامل 238 پسر و 241 دختر در مقطع کارشناسی، که در سال تحصیلی 90-91 مشغول به تحصیل بودند، انتخاب شدند و پرسشنامهها در بین آنها توزیع گردید. توزیع فراوانی دانشجویان براساس تعداد دوستی با جنس مخالف نشان داد که 320 نفر معادل 64 درصد افراد هیچگونه دوستی با جنس مخالف نداشتهاند. 180 نفر یعنی، 36 درصد آنان رابطه دوستی با جنس مخالف را تجربه کردهاند. 68 ، سال ششم، شماره سوم، پاییز 2931 ابزار مقیاس نگرش به ارتباط با جنس مخالف: این پرسشنامه توسط کردلو (1380) ساخته شده است که نگـرش و میزان موافقت افراد را برای ارتباطات خارج از چارچوب با دوستان غیـرهمجـنس مـورد سـنجش قـرار میدهد. این آزمون، شامل 25 جمله است که جملات 1 تا 22 میزان نگرش فرد براساس نمرهگـذاری 5 لیکرتی و جملات 23 تا 25 میزان گرایش فرد براساس پاسخگویی بله و خیر مـیسـنجد. نتـایج آزمـون بیانگر پایایی 0/93 میباشد. از سال 80 تا سال 87 هر ساله بهمنظور بررسی میزان تغییر در نگرشها ایـن آزمون بر روی جامعه آماری دانشآموزان مقطع دبیرستان شهر تهران تکرار شـد و همـواره نتـایج فـوق مورد تأیید قرار گرفت (کردلو، .(1388 در این پژوهش، آلفای کرونباخ در هر خردهمقیاس نگرش مثبـت و منفی 0/89 و 0/91 بهدست آمد که حاکی از پایایی مناسب مقیاس اسـت. افـزون بـر ایـن، در پـژوهش حاضر جهت بررسی روایی سازه از تحلیل عاملی استفاده شد. نتـایج تحلیـل مؤلفـههـای اصـلی بـا چـرخش ابلیمین همخوان با مبانی نظری مقیاس، ساختار دو عاملی نگرش مثبـت و منفـی بـه ارتبـاط قبـل از ازدواج را نشان داد که 57/67 درصد واریانس مقیاس را تبیین میکند. مقیاس محققساخته پیامدهای ارتباط با جنس مخالف: این مقیاس محققساخته پیامدهای ارتباط با جنس مخالف را مورد سنجش قرار میدهد. این آزمون شامل 30 جمله است که میـزان اضـطراب و تنیـدگی ناشـی از ارتباط 13) گویه)، کاهش ارتباط با خدا 7) گویه) و میـزان کـاهش روابـط اجتمـاعی 10) گویـه) را بـر اساس نمرهگذاری 5 لیکرتی مورد سنجش قرار میدهد. نتایج آلفای کرونباخ خـردهمقیـاس اضـطراب و تنیدگی ناشی از ارتباط 0/7، کاهش ارتباط با خدا 0/68 و کاهش روابط اجتمـاعی برابـر 0/79 بـهدسـت آمد که حاکی از پایایی مناسب مقیاس است. برای بررسی روایی سـازه، از تحلیـل عـاملی اسـتفاده شـد. نتایج تحلیل مؤلفههای اصلی با چرخش ابلیمین ساختار سه عاملی اضطراب و تنیدگی، کاهش ارتباط بـا خـدا و کـاهش روابـط اجتمــاعی را نشـان داد کـه 56/30 درصـد واریــانس مقیـاس را تبیـین مـیکنــد (دهقانتنها، 1391، ص .(62 ادامه خواندن مقاله کارکرد خانواده و جهتگيري مذهبي؛ ارائه الگوهاي نگرش به ارتباط پيش از ازدواج و پيامدهاي آن در دانشجويان داراي ارتباط و بدون ارتباط با جنس مخالف

نوشته مقاله کارکرد خانواده و جهتگيري مذهبي؛ ارائه الگوهاي نگرش به ارتباط پيش از ازدواج و پيامدهاي آن در دانشجويان داراي ارتباط و بدون ارتباط با جنس مخالف اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله نقش جهتگيري مذهبي در ساختار هويت فردي

$
0
0
 nx دارای 6 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه طرح مبحث هویت و عوامل مؤثر در شکلگیری آن، از جمله نیازهای ضروری جامعـه کنـونی ماسـت. در جوامع غربی نیز ایجاد هویتی پایا و باثبات بسیار چالشبرانگیز شده است. پـیش از ایـن، هنجارهـای فرهنگی و اجتماعی بهعنوان مرجع و راهنما برای پیشرفت افراد در نظر گرفته مـیشـد، امـا اکنـون نـوع دیگری از زندگی جایگزین شده است .(Luyckx & et al, 2007, p. 149) این یک واقعیت است که ساختار هویتی هر فرد از مذهب تأثیر میپذیرد. عقاید مـذهبی، بـا معرفـی هدف نهایی آفرینش و پاسخ به سؤالات وجودی فرد، نقش چشمگیری در تشکیل هویت ایفـا مـیکنـد. محققان بسیاری بر این موضوع صحه گذاشتهاند که معنویت و مذهب بهطور نزدیکـی بـا هویـت پیونـد یافتـهانـد Markstrom-Adams, & et al, 1994, p. 453-469)؛ Maclean & et al, 2004, p. 429-437؛ Griffith & Griggs, 2001, p. 14-25؛ .(Watson & Morris, 2005, p. 371-379 در دوره نوجوانی همزمان با سایر تغییر و تحولات بدنی و روانی، رشد و تحـول مـذهبی و معنـوی نیز صورت میگیرد. این رشد و تحول ممکن است شامل تجارب دینی جدید، درکی تـازه از باورهـا یـا تجارب مذهبی قبلی، احساس معنا و هدفداری بیشتر در زندگی یا آگاهی افزونتر از نقش خداونـد در زندگی روزمره شود (آذربایجانی، 1385، ص .(28 تماس بـا ارزشهـای مـذهبی در تشـکیل شخصـیت تأثیر بسیاری دارد و جوانان را وادار میکند که وجود خود را بهمنزله جزء و تابعی از جهان بزرگ بداننـد (احمدی، 1375، ص .(61 مذهب؛ جهانبینی، هنجارهای اجتماعی و ارتباطات را ارائـه مـیدهـد و ایـن امر تشکیل مفهوم خود شخصی جوانان را تحت تـأثیر قـرار مـیدهـد .(king, 2003, p. 203) بـه اعتقـاد برخی پژوهشگران، مذهب با تأثیر بر سبک زندگی و چگونگی حل تعارضهای ارزشـی، بـه دو سـؤال اساسی انسان درباره هدف زندگی و معنای فعالیتها و اسـتعدادهای او پاسـخ مـیدهـد (جـانبزرگـی، .(1386 مسلماً پیشرفت در عملکرد شـناختی نوجوانـان موجـب مـیشـود کـه آنهـا در جسـتوجـوی فرصتهایی برای ایجاد معنا و چیزهای دیگر باشند. با شروع تفکر عملیاتی قراردادی، نوجوانان توانـایی فکر کردن و استدلال انتزاعی پیدا میکنند. دین و معنویت فرصـتهـای پرمعنـایی را بـرای آنهـا فـراهم میکنند تا قدرت عقلانی جدیدشان را آزمایش نمایند و منتقدانه و مـردد در مـورد عقایـدی کـه از قبـل داشتهاند، دلیل بیاورند .(Markstrom-Adams, 1999, p. 217) بهعقیده برخی محققان، مذهب میتواند سبب اعتدال، بهبود رفتارهای عاطفی ـ اجتماعی و پرهیـز از رفتارهای پرخطری شود که بهطور مداوم او را برای آزمایشگری فرامـیخواننـد (ر. ك: نـاعمی، .(1387 نقش جهتگیری مذهبی در ساختار هویت فردی 99 علاوه براین، ثابت شده است که فعالیتهای دینی بر رشد روانی ـ اجتمـاعی افـراد همچـون امیـدواری، هدفمندی، تعهد، عشق و خودپنداره مثبت مؤثر اسـت .(Markstrom-Adams, 1999, p. 217) از سـویی دیگر، استانلی هال معتقد است که نوجوان با گرایش به مذهب، میخواهد در بحرانها و کشـمکشهـای روانی خود تخفیفی ایجاد کند (ناعمی، 1387، ص .(127 مطالعات انجامگرفته در قلمرو مذهب و هویـت در برخـی مـوارد دارای نتـایج متناقضـی اسـت؛ در مطالعهای که پدرسون (2000) با تمرکز بر عامل معنویت مدل هویت فردی انجام داد، نشان داده شـد کـه بین جهتگیری درونی مذهبی (تمایل به زندگی بر طبق عقاید مذهبی) و نمرات بـالای عامـل معنویـت هویت فردی رابطهای بسیار معنادار وجود دارد. این در حالی است کـه بـین ایـن عامـل و جهـتگیـری بیرونی مذهبی (تمایل به استفاده از مذهب برای اهداف دیگر) رابطه معنادار کمـی وجـود داشـت و بـین عامل معنویت هویت فردی و جهتگیری جستوجوگرانه نیز رابطه معنادار کمی برقرار بود. افزون بر این، یافتههای هود و دیگران (1986) حاکی از آن بود کـه هـیچ رابطـهای میـان تعهـد مـذهبی و هویت فردی وجود ندارد. همچنین، فوستر و لافـورس (1999) نیـز دریافتنـد کـه هویـت سـردرگم (آشـفته) معنیداری بالایی با دو جهتگیری درونی و بیرونی مذهبی نسبت به هویت اکتشافی و متعهدانه دارد.در عین حال، مطالعات بسیاری، رابطه مثبت و معنادار میان احراز هویت و جهتگیری مذهبی را نشان دادهاند Watson& etal,1998,p.149- 164;Watson&Morris,2005,p. 371-379;Griffith&Griggs,) .(2001, p. 14-25; Maclean & et al, 2004, p. 429-437 واتسون و دیگـران ( (1989 بیـان نمودنـد کـه جهتگیری جستوجوگرایانه تعاملی میتواند بهعنوان یک پیشآمد برای شکلگیری تعهد درونی باشد. این نوع جهتگیری جستوجوگرانه، انعکاسی از تلاش برای یافتن پاسخ به موضوعات هـویتی اسـت. پس از آن، واتسون و دیگران (1998) به رابطه میان جهتگیری مذهبی، هویت و جستوجوی معنـا در اخلاق پرداختند. آنها نشان دادند که هویت متعهدانه همبستگی مثبت با جهتگیری مذهبی درونی دارد و همبستگی معکوس با جستوجوگری و جهتگیری بیرونی مذهبی دارد. ازاینرو، پژوهش حاضر با هدف شناسایی میزان تأثیر جهتگیری مـذهبی در شـکلگیـری سـاختار هویت فردی، انجام گرفت. تا بدینوسیله، راهی برای فهم هرچه بیشتر ابعـاد معنـوی و مـذهبی و نقـش این ابعاد بر ساختار هویتی جوانان گشوده شود. این مقاله به این سؤالات پاسخ مـیدهـد کـه آیـا فراینـد شکلگیری هویت، میتواند متأثر از جهتگیری مذهبی باشد، آیـا بـین جهـتگیـری مـذهبی و هویـت فردی رابطه معناداری برقرار است و آیا جهتگیری مذهبی، نقش تعیـینکننـدهای در پـیشبینـی هویـت پایدار دارد؟ 001 ، سال ششم، شماره سوم، پاییز 2931 روش پژوهش جامعه پژوهشی دانشجویان بین سنین 25 -18 سـال مـیباشـند. نمونـه مـورد مطالعـه، براسـاس روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای از بین دانشجویان دختر و پسر دانشکدههای علـوم انسـانی، علوم پایه، هنر و فنی و مهندسی دانشگاههای دولتی شهر تهران انتخاب شد. ابتـدا از بـین دانشـگاههـای دولتی شهر تهران، که شامل دانشکدههای فوق بودند، بهصورت تصادفی دانشگاه تهران و دانشگاه شـاهد انتخاب و سپس از هر چهار دانشکده این دانشگاهها، دو رشته تحصـیلی بـهصـورت تصـادفی انتخـاب گردید. در هر رشته نیز یک کلاس بهصورت تصادفی انتخـاب شـد. سـعی بـرآن بـود تـا از هـر رشـته تحصیلی، 25 دانشجو در پژوهش شرکت نمایند. در نهایت، حجم نمونـه شـامل 381 نفـر 133) مـرد و 248 زن) با میانگین سنی 22 سال گردید. ابزارهای پژوهش پرسشنامه هویت شخصی: این پرسشنامه توسط احمدی (1375) براساس معیارهـای تشخیصـی DSM-IV ساخته شده است. این معیارها عبارت از اشکال در اهداف بلندمدت، تردید در انتخـاب شـغل، نداشـتن الگوی مناسب برای رفاقت، نامناسب بودن رفتار جنسی، اشکال در شناخت و معرفت دینی، عدم توجـه به ارزشهای اخلاقی، رعایت نکردن تعهد گروهی، اختلال در تنظیم وقت، نداشتن الگوی مناسب بـرای تشکیل خانواده و نداشتن دید منفی نسبت به خود میباشد. این پرسشنامه، 10 گزینهای دارای یک مقیاس لیکرت 4 درجهای است. این پرسشنامه نمـره منفـی ندارد و براساس آن، نمرات بالاتر از 9 نشاندهنده عدم ثبات هویت فردی و وجود بحران هویت اسـت. ضریب پایایی این پرسش نامه، با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ در بین نمونهای از دانشآمـوزان شـهر اصفهان 0/92 (احمدی، (1375 و در بین نمونهای از دانشآمـوزان شـهر یـزد 0/83 (دهشـیری، ( 1384 محاسبه شده است. در این پژوهش، ضریب پایایی آن0/73 بهدست آمد. پرسشنامه خودشناسی براساس جهتگیری مذهبی اسلامی: این پرسشنامه توسط آذربایجانی (1385) با اسـتفاده از آیات قرآن و متون روایی شیعه ساخته شده است. پرسشنامه حاوی 70 سؤال است که دو زیرمقیـاس اخلاق 24) سؤال) و عقاید و مناسک 46) سؤال) را دربردارد. اعتبار محتوای این پرسشنامه توسط متخصصان و صاحبنظران علـوم دینـی و اعتبـار سـازه آن، از طریق گروه نمونهای به حجم 378 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران، دانشگاه آزاد تهـران (واحـد شـمال) و طلاب حوزه علمیه قم مورد تأیید قرار گرفته اسـت. ارزیـابی محتـوایی آن 0/775 و مقیـاس عقایـد و نقش جهتگیری مذهبی در ساختار هویت فردی 101 مناسک با آلفای 0/947 و مقیاس اخلاق با آلفای 0/793 و در مجمـوع، جهـتگیـری مـذهبی براسـاس اسلام با آلفای 0/936 بهدست آمده است (ر. ك: آذربایجانی، .(1385 در این پژوهش، ضریب پایایی این پرسشنامه 0/95 (اخلاق با ضریب آلفا 0/74 و عقاید و مناسـک با ضریب آلفا (0/96 محاسبه شد. یافتههای پژوهش اطلاعات کلی و ویژگیهای جمعیتشناختی نمونه مورد مطالعه، به تفکیک جنسیت در جدول 1 نشـان داده شده است. آمار موجود در این جدول، حاکی از این است که نمونه مورد مطالعه (n =381) متشـکل از 133 پسر (%34/9) و 248 دختر (%65/1) میباشـد. نسـبت دو برابـری تعـداد دختـران بـه پسـران در نمونه، ناشی از شرایط انتخاب تصادفی رشتههای مورد مطالعه است و شاید تـا حـدی ناشـی از نسـبت بیشتر دختران در دانشگاهها باشد. جدول :1 توزیع فراوانی نمونه مورد مطالعه به تفکیک جنسیت متغیر جنسیت پسر دختر جمع فراوانی درصد فراوانی درصد فراوانی درصد رشته علوم پایه 24 18 58 23/4 82 21/5 تحصیلی علوم انسانی 32 24/1 83 33/5 115 30/2 فنی- مهندسی 44 33/1 39 15/7 83 21/8 هنر 33 24/8 68 27/4 101 26/5 جمع 133 34/9 248 65/1 381 100 همانگونه که جدول فوق نشان میدهد، نسبتهـای تقریبـاً مشـابهی از هـر چهـار رشـته تحصـیلی نمونهگیری شده است. بنـابراین، بـا اطمینـان بیشـتری مـیتـوان دانشـجویان رشـتههـای متفـاوت را در متغیرهای مورد مطالعه مقایسه نمود. به منظور بررسی وجـود همبسـتگی میـان جهـتگیـری مـذهبی و هویت فردی از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. جدول 2 ضرایب همبستگی میان هویـت فـردی و جهتگیری مذهبی و خردهمقیاسهای آن را نشان میدهد. جدول :2 ضرایب همبستگی (پیرسون) میان هویت فردی و جهتگیری مذهبی و زیر مقیاسهای آن متغیر جهتگیری مذهبی اخلاق عقاید و مناسکهویت فردی -0/412** -0/461** -0/339** p < 0 /0005 ** ازآنجاکه در مقیاس هویت بهکار گرفتهشده در این مطالعه، نمرات بالاتر نشـاندهنـده ناپایـداری هویـت فردی و وجود بحران هویتی است، رابطه میان جهتگیری مذهبی و هویت فردی، بـهصـورت رابطـهای منفـی نمـودار شـده اسـت (آزمــون دو دامنـه، p <0/0005، n=381، .(r=-0/412 بـر ایـن اسـاس، بــین جهتگیری مذهبی و هویت ناپایدار همبستگی معنیدار منفی وجود دارد. بهعبارت دیگر، گرایش بیشـتر 201 ، سال ششم، شماره سوم، پاییز 2931 فرد به مذهب با هویت فردی شکلیافتهتـر و پایـدارتر همـراه اسـت. بـرای تعیـین سـهم مقیـاسهـای جهتگیری مذهبی در پیشبینی نمرات هویت فردی، از رگرسیون چندمتغیری اسـتفاده شـد. جـدول 3 نتایج حاصل را نشان میدهد. ادامه خواندن مقاله نقش جهتگيري مذهبي در ساختار هويت فردي

نوشته مقاله نقش جهتگيري مذهبي در ساختار هويت فردي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله ساخت و اعتباريابي مقياس اسلامي تکبر ـ تواضع

$
0
0
 nx دارای 9 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه »اخلاق« جمعخُلْق«» و به معنای نیرو و سرشت باطنی انسان است که تنها با دیده بصـیرت و غیرظـاهر، قابل درك است (راغب اصفهانی، 1340، ص .(159خُلق«» را صفت نفسانی راسـخ نیـز مـیگوینـد کـه انسان، رفتارهای متناسب با آن را بی درنگ، انجام می دهد (همان). این صفت راسخ درونی، ممکن اسـت »فضیلت« و منشأ رفتار خوب باشد و یا »رذیلت« و منشأ کردار زشت (تجلیل و ایرانمنش، .(1390 بی شک حکمت عملی و علم اخلاق، پس از علم توحید و معرفـت االله، از ارزشمندترین علوم است؛ زیرا موضوع آن عبارت از روح، روان و حقیقت انسان بوده و غایت و ثمره آن تحصیل سعادت و کمال آدمی است (حسینی شریف، .(1390 پرورش اخلاقی از مهمترین رسالت پیامبران الهی در طـول تـاریخ بوده است. بزرگترین بخش معارف اسلامی، به تبیین معارف اخلاقی اختصاص یافتـه اسـت. ازایـنرو، اندیشمندان اولیه اسلامی، حرکتی ارزشمند برای تبیین محتوای اخلاقی اسلام آغـاز کردنـد. بـا گذشـت زمان، در مجامع علمی جهان، اخلاق به منزله یک علم از گردونه علوم، خارج و در سفارشها و پنـدهای بزرگان خلاصه شد. درحالیکه، تجربه ثابت کرده است علم و پیشرفت بدون اخـلاق و معنویـت، بـیش از آنکه موجب تعالی بشر باشد، تنزل او را از مقام انسـانیت در پـی داشـته اسـت (ولـیزاده، 1389، ص .(35 امروزه با گسترش نابهنجاریهای رفتاری و اخلاقی، استفاده از آموزههای دینـی در فراینـد مشـاوره و رواندرمانی، توجه روانشناسان بسیاری را به خود جلب کرده و مطالعـات زیـادی نیـز در ایـن زمینـه صورت گرفته است (ولیزاده و آذربایجانی، .(1389 مباحث اخلاقی، از مهمترین خاستگاههای پژوهشهای روانشناختی در اسلام است. در ایـن میـان، ویژگیهایی که موجب اختلال در کارکرد فردی و اجتماعی میشـوند و گـاه حتـی سـلامت جسـمی و روانی وی را به خطر میاندازند (رذایل اخلاقی) و ویژگیهایی که موجب ارتقا سطح سـلامت روانـی و جسمی شده و سازگاری اجتماعی فرد را تقویت خواهد نمود (فضایل اخلاقی)، اهمیت ویـژهای دارنـد. ازجمله آنها میتوان »تکبر« و »تواضع« را نام برد. در آیات و روایات، و منابع اخلاقی و تاریخی، به موضوعهـای تواضـع و تکبـر بسـیار توجـه شـده است. نخستین صفت از صفات رذیله، که در داستان انبیا و آغاز خلقت انسان به چشـم مـیخـورد و بـه اعتقاد بسیاری از علمای اخلاق، ریشه همه رذایل اخلاقی و همـه بـدبختیهـا و صـفات زشـت انسـانی است، تکبر و استکبار میباشد (مکارم شیرازی، 1378، ج 2، ص .(21 در قرآن مجید نیـز بـر نقـش ایـن عنصر چنان تأکید شده است که در بسیاری از موارد، گویی تنها مشخصه و خصلت کفـار همـین پدیـده ساخت و اعتباریابی مقیاس اسلامی تکبر ـ تواضع 7 است (اعراف: 146؛ زمر: 60؛ غافر: .(60 در حدیثی نیز از امام سـجاد نقـل شـده کـه فرمـود: »گناهـان، سرچشمه هایی دارند، اولین سرچشمه گناه و معصیت پروردگار، تکبر است که گناه ابلیس بود و به خاطر آن، از انجام فرمان خدا امتناع کرد و تکبر ورزید و از کافران شد« (قمی، 1416ق، ص 400 و .(401مطالعــه علمــی دربــاره تواضــع، ]در غــرب[ هنــوز در مراحــل ابتــدایی اســت و بررســی ادبیــات تجربی سال های گذشته، تنها منجر به تعداد اندکی مطالعـات تحقیقـاتی دربـاره ایـن سـازه شـده اسـت .(Tangney, 2002, p. 411) اولین قدمها در بررسی فضـیلتهـای اخلاقـی، در روانشناسـی شخصـیت و رویکرد رگهها برداشته شد. کاستا و مککرا پرسشنامه خودسنجی ویژگیهای شخصـیتی NEO را در مـدلی پنج عاملی تهیه نمودند که تواضع، یکی از صفات عامل چهارم (موافق بـودن) را تشـکیل داد (فتحـیآشـتیانی، 1388، ص .(35 سلیگمن شش دسته فضیلت انسانی را برمـیشـمرد: حکمـت و دانـش، شـجاعت، عشـق و انسانیت، عدالت، اعتدال و معنویت و تعالی. فروتنی و تواضع، در کنار دوراندیشـی و خودمهـارگری، ازجملـه عواملی هستند کـه فضـیلت اعتـدال را بـهوجـود مـیآورد .(Seligman, 2002, p. 47) در سـالهـای اخیـر، روانشناسی اخلاق و رویکرد روانشناسـی مثبـت، عهـدهدار تحقیـق در زمینـه اخـلاق شـدهانـد و بـه دستاوردهایی نیز نایل گشتهاند، اما این تلاشها صرفاً معطوف به برخـی ویژگـیهـای مثبـت اخلاقـی یعنـی فضایل بوده و ویژگیهای منفی و رذایل اخلاقی، هنوز جایگاه مناسب خود را در روانشناسی نیافته است. »کبر« در لغت بهمعنای بزرگی (جمعی از نویسندگان، 1418ق، ص (5931، برتنی، خودپسـندی، کوچـک شمردن دیگران و بزرگ دانستن خود، عجـب، غـرور، بزرگـواری، پنـدار (دهخـدا، 1377، ج 12، ذیـل کبـر)، بزرگی فروختن، خودگرفتن و نخوت (معین، 1388، ج 3، ذیل کبر) آمده است. »تکبر« نیز در لغـت بـهمعنـای تعظّم (خود را بزرگ پنداشتن) (ابنمنظور، 1414ق، ص (396، بزرگوار شدن، بـزرگمنشـی، عظمـت، برتنـی، بوج، پغار، بزرگی نمودن، گردن کشی کردن، غرور، خودبینی، گردن کشـی، گسـتاخی (دهخـدا، 1377، ج 5، ذیل تکبر)، باد سر شدن و خود را بزرگ دانستن (معین، 1388، ج 1، ذیل تکبر) آمده است. تعریف »تکبر« در علم اخلاق، برتر دانستن خود از دیگران و خوار دیدن و تحقیر آنان است (عـدی، 1365، ص 18؛ مقدسی، 1398ق، ص 227؛ نراقـی، 1387، ص .(391 تهـانوی کبـر را جهـل انسـان بـه خود و قرار دادن خود در جایگاهی بالاتر از جایگاه واقعیاش میداند (جمعـی از نویسـندگان، 1418ق، ص .(5931 اساس تکبر این است که انسان از اینکه خود را برتر از دیگری ببیند، احساس آرامـش کنـد. بنابراین، تکبر از سه عنصر تشکیل می شود: نخست اینکه، برای خود مقامی قایل شود. دیگر اینکه، بـرای دیگری نیز مقامی قایل شود و در مرحله سوم، مقام خود را برتر از آنهـا ببینـد و احسـاس خوشـحالی و آرامش کند (مکارم شیرازی، 1378، ج 2، ص .(45 8 ، سال ششم، شماره چهارم، زمستان 2931 برخی، کبر و تکبر را برای اشاره به یک معنای یکسان به کار بردهاند، برخی میان کبر و تکبـر تفـاوت گذاشتهاند (مقدساردبیلی، 1375، ص (442، کبر را امر باطنی و حالت نفسانی دانسـتهانـد و تکبـر را بـه ثمرات آنامرِ باطنی، که به صورت افعال و اقوال ظـاهر مـی شـود، اطـلاق کـردهانـد (راغـب اصـفهانی، 1407ق، ص 299؛ غزالی، 1368، ص 718؛ نراقی، 1387، ص .(380 تفاوت کبر و عجب نیز در این است که کبر، برخلاف عجب،صرف برتر دانستن و بـزرگ پنداشـتن خود نیست و مستلزم خوار دیـدن دیگـران هـم هسـت (مقدسـی، 1398ق، ص 227ــ(228؛ یعنـی در عجب هیچگونه مقایسهای با دیگری نمیشود، ولی در کبر حتماً خود را با دیگری مقایسه میکند و برتـر از او میبیند (مکارم شیرازی، 1378، ج 2، ص .(45 ریشه تواضعو»ضع« است. در اصل به معناى فرونهادن است (مصـطفوی، 1360، ج 13، ص (131 و به معنای خویش را کوچک نشان دادن (راغب اصفهانی، 1375، ص (464، خود را خـوار کـردنتـذلّل() (فراهیدی، 1405ق، ذیل تواضع؛ حسینی همدانی، 1404ق، ج 5، ص (41، فروتنی کردن (معـین، 1388، ج 1، ذیل تواضع)، وضـیع شـدن، نـرمگردنـی و خـواری نمـودن، خـود را فرونهـادن، فروتنـی، نرمـی، نرمی کردن، افتادگی، شکسته نفسی، خضوع، فرمانبرداری، تخاشع (دهخـدا، 1377، ج 5، ذیـل تواضـع)، خفض جناح (طیب، 1378، ج 8، ص (70 و اخبات (حسـینی همـدانی، 1404ق، ج 8، ص (364 آمـده است و ضد آن، رفع و بلندى است (ابن منظور، 1414ق، ص (396 و در مقابل، »تکبر« بهمعنـای خـود را بزرگ دانستن است (مهیار، 1375، ص .(71 مرحوم نراقی در تبیین تواضع آن را از فضایل مهم مربوط به قوه غضبیه میداند که عبارت اسـت از: فرد خود را از دیگران برتـر ندانـد (نراقـی، 1387، ص 358ملّااحمـد). نراقـی نیـز در تعریـف تواضـع می گوید: »تواضع عبارت است از شکسته نفسی که نگذارد آدمی خود را بالاتر از دیگـرى ببینـد و لازمـه آن کردار و گفتاری است که دلالت بر تعظیم دیگران و اکرام ایشان مـی کنـد« (نراقـی، 1386، ص .(243 تواضع حد وسط تکبر و تذلیل است (طیب، 1378، ج 1، ص .(91 چنانضکه»عه« کمتر گردانیدن خـود است از دیگری در محلی که تحقیر کرده شود و اضاعت حق شود و تواضع میان این هر دو است. پـس فروتنی پسندیده و ضعه ناپسند است و خودپسندی و کبر نکوهیده و عزت نفس، ستوده باشد (دهخـدا، 1377، ج 12، ذیل تواضع). تمپلتن به فرایند »غرقه ناشدگی« اشاره دارد که در طی آن، فرد به جایگاه خود در جهان پـی مـیبـرد .(Tangney,2002,p.412-413) کسی که به درکی از تواضع هدایت شده است، در فهم صرفاً پدیدارشناختی ساخت و اعتباریابی مقیاس اسلامی تکبر ـ تواضع 9 از جهان متوقف نمیماند. چنین فردی بر اجتماعی گسترده متمرکز است که خود را قسمتی از آن میداند. از این منظر، خودسرزنشگری، جنبهای از عدم تواضع خواهد بود. تمپلتن ادامه میدهد: تصور کنید کسی که دائم خود و عملکردهایش را سرزنش میکند و آنها را ناچیز میپندارد. هرچند او بـه ظاهر در حال اعتراض به خود است، اما درواقع، خود را در کانون توجه و ارزیابی قـرار داده اسـت. در کنار وجود تمایل زیاد انسانی نسبت به تمرکز خودمدارانه، افراد دارای تواضـع، بـه دنبـال بـه رسـمیت شناختن تواناییها، استعدادها، ارزش و اهمیت دیگران هستند. یکی از نتایج مهم غرقهناشدگی ایـن اسـت که دیگر احساس نیازی به ارتقا و دفاع از اهمیت خود، به بهای ارزیابی دیگـران نـداریم. بـدینترتیـب، توجه ما متوجه بیرون از خود میشود و چشمهایمان به سوی زیبائی و ظرفیت آنهایی باز میشود کـه در اطراف ما هستند. ازاینرو، مینز و همکاران اذعان کردند که تواضع، افزایش در ارزشـمند دیـدن دیگـران است و نه کاهش در ارزیابی خود .(Means, 1990, p. 214) عناصر کلیدی تواضع به نظر تانگنی عبارتند از: – ارزیابی دقیق از تواناییها و دستاوردها (نه اعتماد به نفس پایین یا خودسرزنشگری)؛ – توانایی اذعان به اشتباهات، نواقص، خلأهای موجود در دانش، و محدودیتهـا (اغلـب در برابـر یـک قدرت برتر)؛ – باز بودن نسبت به ایدههای جدید، اطلاعات متناقض و توصیهها؛ – حفظ تواناییها و موفقیتها (جایگاه فرد در جهان) در چشمانداز واحد؛ -تمرکز نسبتاً کم بر خود، خودفراموشی، به رسمیت شناختن فرد بهعنوان بخشی از یک جهان وسیعتر؛ – درك ارزش همه چیـز و راه هـای مختلفـی کـه افـراد و اشـیا مـی تواننـد بـه جهـان مـا کمـک کننـد .(Tangney, 2002, p. 413) در پاسخ به اینکه چرا تا حدود یک دهه پیش، تواضع در ادبیات علمـی، نادیـده گرفتـه شـده اسـت؟ در پاسخ می توان گفت: دو عامل در این زمینه مطرح است: اول اینکه، مفهـوم تواضـع در ذهـن بسـیاری از مردم، با ارزشها و دین در ارتباط است، ازاینرو، از حیطه علوم تجربی خارج است. دوم اینکـه، فقـدان یک مقیاس مناسب برای اندازهگیری این سازه است .(Ibid, p. 411) فقـدان ابـزار سـنجش، یـک شـکاف آشکار در ادبیات پژوهشی است؛ زیرا بدون روش ارزیابی مورد اطمینان، علـم تقریبـاً متوقـف مـیشـود .(Ibid, p. 413) کمبود تحقیقات تجربی در زمینه ساخت مقیاس تواضع، حیرتآور است با اینکه بـیش از دو دهه است که تواضع، بهعنوان یک ویژگی مهم و نیرومند شخصیتی مورد پـذیرش واقـع شـده اسـت .(Elliott, 2010, p. 16) ازاینرو، روانشناسان تمایل دارند که ابزارهای سنجش، قویتـر و معنـادارتر باشـد تا بتوانند از این مسیر، به توسعه نظریههای خود بپردازند .(Tangney, 2002, p. 413) 01 ، سال ششم، شماره چهارم، زمستان 2931 در توضیح اولین گامها در سنجش تواضع، لازم به یادآوری است که رویکـرد واژگـانی بـه سـاختار شخصیت، بر این فرض استوار بود که مهمترین ویژگیهای شخصیتی، در کلمات رمزبندی شـده اسـت (آقابابایی، .(1391 طی دهه 1990، پژوهشهای واژگانی در زبانهـایی غیـر از انگلیسـی انجـام شـد کـه تفاوت در بین زبانها را آشکار کرد و به ظهـور عامـل ششـمی در سـنجش شخصـیت انجامیـد کـه در پژوهشهای اولیه در زبان انگلیسی ظهور نداشت (همان). این عامـل بـا نـام »صـداقت- فروتنـی« و بـا اصطلاحاتی چون صادق، منصف، فروتن و بیادعا مشخص شده است (همان). لی و اشتون، این عامـل را شامل چهار رگه صداقت، انصـاف، پرهیـز از حـرص و فروتنـی دانسـتند .(Davis, 2011, p. 146) گـام بعدی در رویکرد صفات برداشته شد کـه صـفت فروتنـی را از صـفات عامـل موافـق بـودن در سـنجه شخصیتی (NEO) معرفی میکرد (فتحی آشتیانی، 1388، ص .(45 این صـفت، معـرف افـرادی بـود کـه دارای توانایی نادیده گرفتن منافع خود هستند و ضـرورتاً کمبـود اعتمـاد بـه نفـس ندارنـد. افـراد دارای نمرات پایین از این بخش پرسشنامه، افرادی متکبر هستند که فکر میکنند استثنائی مـیباشـند (همـان). امونس اقدام به اندازهگیری تواضع با اسـتفاده از شـیوه خـودگزارشدهـی کـرد .(Emmons, 1984) وی از مؤلفههای حالت و گرایش استفاده نمود. نتایج اولیه نشان داد که مقیاس امونس، از اعتبار درونی مناسـبی برخوردار نیست .(Tangney, 2002, p. 414) تلاشهای بعدی برای ساخت مقیاسهـای خـودگزارشدهـی Exline, 2008)؛ (Tangey, 2000 نیز فاقد روایی و دارای اعتبار کـم بـوده اسـت .(Elliott, 2010, p. 14) کـانز معتقد است: ماهیت خودانکاری تواضع، سنجش آن را بهویژه با شیوه خودگزارشدهی را دشوار میکنـد .(Ibid) مشکل در ارزیابی تواضع، وجود نظرات متفاوتی در درك دقیق تواضع است. اگر کسـی خـود را متواضع گزارش نمود، آیا او لزوماً متواضع است؟ .(Ibid, p. 13)اکسلاین و همکاران، یک تکنیک تجربی برای سنجش میـزان تواضـع ارائـه نمودنـد. آنهـا بـا ایجـاد موقعیت آماده برای تحریک حس تواضع، از شـرکتکننـدگان خواسـتند کـه بـین »احسـاس تواضـع« و »احساس مهم بودن خود« تمایز قائل شوند. اشکالاتی کـه در نتـایج اولیـه مشـخص شـد، ایـن بـود کـه برداشت بسیاری از افراد از دو موقعیت، بسیار متفاوت بود. ضمن اینکه اغلب، موقعیت انتخاب تواضـع، موقعیتهایی بود که فرد احساس تحقیر یا شرم داشت. البته پاسخهـای درسـت، امـا کمـی هـم وجـود داشت که موقعیت تواضع، به درستی تشخیص داده شده بود ماننـد جـایی کـه خودفراموشـی یـا دیـدن خود، بهعنوان بخشی از یک کل وسیع، ایجاد شده بود .(Tangney, 2002, p. 414) از نظر الیوت، اولین پژوهش جدی در جهت تولید ابزار ارزیابی تواضع، مقیاس بستهپاسخ اکسلاین و گیـر است که درك افراد از تواضع (حالت تواضع) را در موقعیتهای ارائـه شـده نشـان مـیداد .(Elliott,2010,P. 14) ساخت و اعتباریابی مقیاس اسلامی تکبر ـ تواضع 11 پژوهشهای دوم (Rowatt, & et al, 2002) و سوم (Rowatt, & et al, 2006)، تلاش کردند تـا بـا اسـتفاده از روشی ناآشکار، گرایش به تواضع را بسنجد. پژوهش چهارم (Gregg, & et al, 2008) نیـز آخـرین تـلاش در این زمینه است. این پژوهش، سعی کرده است بـا تعیـین یـک مفهـوم انتزاعـی و اسـتفاده از مفهـوم فروتنی، به سنجش تواضع بپردازد. نف نیز با توسعه مقیاس شفقت نسبت به خود تلاش کـرد تواضـع را ارزیابی نماید .(Elliott, 2010, p. 14) کاترین دالزگارد، پرسشنامهای بـرای بررسـی ویژگـیهـای اخلاقـی کودکان تهیه نمود که دو متغیر آن، به سنجش تواضع اختصاص دارد .(Seligman, 2002, p. 84) ازآنجـاکـه سـنجش تواضـع براسـاس آنچـه هسـت، دشـوار اسـت. برخـی (Exline, & et al, 2004) تلاشکردهاند آن را براساس آنچه نیست، (بهعنوان نمونه، سنجش تواضع، بـا اسـتفاده از سـنجش میـزان خودشیفتگی) ارزیابی کنند .(Elliott, 2010, p. 14) نمرات بالای خودشیفتگی، نشـاندهنـده رقابـتجـویی (Watson, & et al, 1997)، سـلطهگـری (Emmons, 1984) و برتـریطلبـی (Bushman & Baumeister, 1998) است. به نظر میرسد این ویژگیها، نقطه مقابل تواضع باشد، اما تفاوت عملکرد حرمتخود، اعتمـاد بـه نفس و تعالی خود، در خودشیفتگی و تواضع، این نظریه (سـنجش تواضـع بـهوسـیله خودشـیفتگی) را مورد خدشه قرار میدهد .(Elliott, 2010, p. 14) الیوت معتقد است: تاکنون هیچ ابزار دارای اعتبار و روایی، برای سنجش میزان تواضع سـاخته نشـده است .(Elliott, 2010, p. 14) وی در رساله دکتری خود، ابتدا فرمی60 گویهای را طراحی نمـوده و بعـد از مراحل اجرا بر روی 251 دانشجوی دوره کارشناسی و تحلیل نتایج، آن را به 32 و در نهایـت 13 گویـه، تقلیل داد. ضمن اینکه چهار عامل »گشـودگی«، »خودفراموشـی«، «خودارزیـابی فروتنانـه« و »تمرکـز بـر دیگران« را در تحلیل مقیاس خود، یافت .(Ibid, p. 61) بازبینی پژوهشهای بومی انجامشده در این دو موضوع نشان میدهد کـه ایـن منـابع غنـی، بـا نگـاه روانشناختی تبیین نشدهاند و تاکنون مقیاسی از منظر اسلام بـرای سـنجش آنهـا طراحـی نشـده اسـت. ازاینرو، تلاش برای ساختن ابزاری بومی و مناسب به منظور سنجش تکبـر و تواضـع از منظـر اسـلام، ضروری به نظر میرسد. این پژوهش، میتواند خلأ موجود در این زمینه را با ارائه یک مقیـاس اسـلامی تا حدودی برطرف کند و زمینهساز پژوهشهای بعدی باشد. بنابراین، این پژوهش درصـدد پاسـخگـویی به پرسشهای زیر است: مؤلفههای تکبر و تواضع از دیدگاه آیات و روایات چیسـت؟ مقیـاس اسـلامی تکبر- تواضع، از چه ویژگیهای روانسنجی برخوردار است؟ روش پژوهش این پژوهش، از دو روش توصیفی و پیمایشی تشکیل شـده اسـت. بـرای جمـعآوری آمـوزههـای دیـن 21 ، سال ششم، شماره چهارم، زمستان 2931 درباره تکبر و تواضع، با استفاده از روش توصیفی و با رجوع به قرآن کـریم و متـون دسـت اول روایـی، دادههای مورد نیاز، استخراج سپس دستهبندی و مورد بررسی قرار گرفت و برای ارزیابی روایـی مقیـاس اسلامی تکبر- تواضع، از روش پیمایشی استفاده شده است. جامعه و حجم نمونه: جامعه آماری این پژوهش، از دانشـجویان دانشـگاه آزاد اسـلامی واحـد خمـین، بـا حجم 1100 نفر و طلاب حوزه علمیه دامغان، با حجم 85 نفر است. حجم نمونـه 475 نفـری پـژوهش حاضر (شامل 396 دانشجو و 79 طلبه)، اعدادی بیش از حجم نمونه پیشنهادی 285) و 70 نفـر) جـدول کرجسی و مورگان است. بدینترتیب، خطای نمونهگیری به حداقل رسـیده و براسـاس آزمـون کفایـت نمونهبرداری، این تعداد نمونه برای انجام تحلیل عاملی معنادار میباشد. میانگین سـنی شـرکتکننـدگان در این پژوهش، 25/11 سال (SD=5/61) و 79/6 درصد افـراد، زن و 20/4 درصـد از آنهـا مـرد بودنـد. همه شرکتکنندگان، دارای تحصیلات دانشگاهی %48/6) فوقدیپلم، %46/3 لیسانس و %5 فوقلیسـانس و بالاتر) بودند و 16/6 درصد از آنها علاوه بر تحصیلات دانشگاهی، تحصـیلات حـوزوی هـم داشـتند %4/6) ســطح مقــدماتی، %3/8 ســطح یــک، %7/8 ســطح دو و %0/4 ســطح ســه). 65/7 درصــد از شرکتکنندگان مجرد و 34/3 درصد از آنها متأهل بودند. ابزار پژوهش: برای انجام این پژوهش، از مقیاس پژوهشـگر سـاخته تکبـر- تواضـع اسـتفاده شـد. ایـن مقیاس، نخستین بار توسط پژوهشگر جهت سـنجش صـفات اخلاقـی تکبـر و تواضـع براسـاس منـابع اسلامی طراحی و ساخته شده است. فرایند ساخت این مقیاس به شرح زیر میباشد.1 شناسایی و مطالعه منابع اسلامی مربوط به تکبر و تواضع، دستهبنـدی و مفهـومشناسـی آنهـا: در ایـن مرحله، آیات و روایاتی از پیامبر اکرم و اهلبیت ، کـه بـه توصـیف، علـتشناسـی و تبیـین آثـار مفاهیم »کبر« و »تواضع« پرداختهاند، بررسی شد.2 بررسی تطابق مستندات با مفاهیم: در این مرحله، میزان تطابق گزارههای دینی بـا مفـاهیم بـه معـرض رأی 15 نفر از کارشناسان علوم اسلامی (سطوح عالی) و روانشناسی (کارشناسی ارشـد و دکتـری) درآمد که نظر خود را در جدولی با لیکرت 5 درجهای درج میکردند. 3 طراحی گویهها براساس مفاهیم، مستندات و ارائه آنها بـه کارشناسـان بـرای سـنجش روایـی محتـوا: گویههای اولیه مقیاس اسلامی تکبر- تواضع، شامل 77 عبـارت بـود کـه بـرای 23 مفهـوم طراحـی گردید. سپس، برای بررسی روایی وابسته به محتوا، از دیدگاه 15 نفر از کارشناسان علـوم اسـلامی و روانشناسی استفاده شد. آنها با استفاده از یک لیکرت 5 درجهای، میـزان موافقـت یـا مخالفتشـان را اعلام نموده و گویه پیشنهادی خود را ثبت نمودند. ساخت و اعتباریابی مقیاس اسلامی تکبر ـ تواضع 31 4 ارائه گویههای برگزیده و ارائه آنها به کارشناسان برای سنجش روایی محتوا: در ایـن مرحلـه، از میـان 77 گویه ارائهشده در مرحله قبل و گویههای پیشنهادی کارشناسـان، 31 گویـه دارای امتیـاز مسـاوی یا بالاتر از (%75) 4، انتخاب شد و بار دیگر برای دریافـت روایـی محتـوا، بـا اسـتفاده از لیکـرت 4 درجهای، در معرض نظر شش نفر از کارشناسان علوم اسلامی و روانشناسی قرار گرفت. 5 آزمون- بازآزمون: در این مرحله، پرسشنامه اولیه تکبر- تواضع، که شامل 31 گویه بود، بـا فاصـله 2 هفته، بین 50 دانشجو و طلبه به صورت ضربتی اجرا شد. مقایسه این دو آزمـون، همبسـتگی بـالای آنها و درنتیجه اعتبار قوی آزمون را نشان داده r =0/857)، .(P<0/0001 افزون بر این، به این وسـیله، برخی گویههای که همبسـتگی کمتـری نسـبت بـه نمـره کـل آزمـون برخـوردار بـود، یـا از سـوی شرکتکنندگان دشوار تشخیص داده شده بود، اصلاح شد. 6 اجرای گسترده: در این مرحله آزمون 31 گویهای، در میان 500 دانشجوی دانشگاه آزاد اسـلامی شـهر خمین و طلبه حوزه علمیه شهر دامغان اجـرا شـد. پـس از کنـار گذاشـتن پاسـخهـای نـاقص، 475 پاسخنامه وارد مرحله تحلیل شد. روش گردآوری اطلاعات: با استفاده از دادهها و مبانی مربوط به تکبر و تواضع، براسـاس آیـات و روایـات و با مطالعه کتابها و پژوهشهای روانشناسی در این موضوع، بهویـژه در زمینـه آزمـونسـازی، سـاخت مقیاس اسلامی تکبر- تواضع در دستور کار قرار گرفت. در این بخش، بهمنظور سـنجش و انـدازهگیـری تکبر و تواضع با توجه به مؤلفههای بهدستآمده، آزمونی اولیه طراحی و ساخته شد. برای گردآوری اطلاعات، محقق با مراجعه به کلاسهای طلاب و دانشجویانی که پـیشتـر بـهطـور تصادفی خوشهای انتخـاب شـده بودنـد و بـا ارائـه توضـیحات لازم دربـاره اهـداف پـژوهش و نحـوه پاسخدهی به پرسشهای آزمون، پرسش نامه به آزمودنیها ارائه و از آنها خواسـته شـد پـس از خوانـدن شیوهنامه کتبی آن، با دقت به گزارهها پاسخ دهند و مشخصات جمعیتشـناختی همچـون سـن، جـنس، مقطع و رشته تحصیلی و نیز وضعیت تأهل خود را درج کنند. از 500 پرسشنامه توزیعشده، در نهایـت تعداد 475 پرسشنامه با پاسخ کامل، به کمک برنامه SPSS نمـرهگـذاری و تجزیـه و تحلیـل شـد. بـرای انجام تحلیل عاملی تأییدی نیز از نرمافزار AMOS استفاده شد. یافتههای پژوهش در مرحله اول و دوم، 33 مفهوم بهدست آمد که همراه مستندات، مورد بررسی کارشناسان قـرار گرفـت. حذف مفاهیمی با نمرهای کمتر از (%75) 4، منجر به کاهش مفاهیم به 23 عدد شد. برخی از این مفـاهیم 41 ، سال ششم، شماره چهارم، زمستان 2931 عبارتند از: نپذیرفتن حق، ترجیح آبروی خود بر آبروی دیگران، احساس حقارت، تردید در معـاد، انکـار معاد، غفلت از قیامت، ضعف معرفت به خدا، عـدم کنتـرل خشـم، فقـدان گذشـت، طعـن و کنایـه بـه صاحب حق، برتر دانستن ایمان خود نسبت به دیگران، نازیدن به امتیازات بیرونـی، ریـا، تـرك اسـتغفار، عدم نشاط در عبادات، تحقیر دیگران و لذت بردن از مدح و ; . در مرحله سوم، برای 23 مفهوم، 77 گویه طراحی شد. بدینترتیب، اغلـب مفـاهیم دارای حـداقل 3 گویه، برخی دارای 4 گویه بودند. سپس، معرض نظر کارشناسـان گذاشـته شـد و از آنهـا خواسـته شـد ضمن دادن امتیاز به گویههای موجود، گویههای پیشنهادی خود را نیز ثبت نمایند. حاصـل ایـن مرحلـه، انتخاب 31 گویه دارای امتیاز مساوی یا بالاتر از (%75) 4 بود. در مرحله چهارم، 31 گویه مذکور، جهت دریافت روایی محتوا، با استفاده از لیکرت 4 درجـهای، در معرض نظر کارشناسان قرار گرفت. میانگین نمرات کارشناسـان 3/77 (از (4 بـوده کـه موافقـت 94/38 درصدی آنها با تناسب بین گویهها و مستندات روایی را نشان میدهد. ازایـنرو، ایـن مقیـاس از روایـی محتوای قوی برخوردار است. برای بررسی میزان توافق نظرات کارشناسان، درباره روایی محتوا از شاخص آمـاری ضـریب تطـابق کندال، آزمون معناداری خیدو و آزمون تعقیبی ویلکاکسون استفاده شده اسـت. ضـریب تطـابق کنـدال 0/282 و مقــدار خــیدو 37/161 در ســطح معنــاداری 0/023، نشــاندهنــده توافــق مناســب و معنــادار کارشناسان در مورد تطابق 31 گویه نهایی با مستندات اسلامی میباشد. وجود مفروضـه آزمـون تعقیبـی ویلکاکسون (P < 0/05) نیز یافته فوق را مورد تأیید قرار داد. حاصل عملیات مرحله پنجم، همبستگی میان نمرات آزمون و بازآزمون مقیاس اولیـه و 31 گویـهای تکبر- تواضع بوده، که با فاصله 2 هفته، بین 50 دانشجو و طلبه به صورت پایلوت (ضـربتی) اجـرا شـد. پاسخنامه یک طیف 4 گزینهای، بدون حد وسط بود تا از انباشـت نمـرههـا در وسـط جلـوگیری شـود. مقایسه نتایج این دو آزمون، همبستگی بـالای آنهـا و درنتیجـه، اعتبـار قـوی آزمـون را نشـان مـی دهـد r =0/857)، .(P < 0/0001 افزون بر این، به این وسیله، برخی گویههـای کـه از همبسـتگی کمتـری بـا نمره کل آزمون برخوردار بود، یا از سوی شرکتکنندگان دشوار تشخیص داده شده بود، اصلاح شد. ادامه خواندن مقاله ساخت و اعتباريابي مقياس اسلامي تکبر ـ تواضع

نوشته مقاله ساخت و اعتباريابي مقياس اسلامي تکبر ـ تواضع اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله الگوي مطلوب سرگرمي در يک رسانه ديني (با تأکيد بر رسانه ملي)

$
0
0
 nx دارای 15 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه »سرگرمی« به معنـی لهـو و لعـب در عربـی و در انگلیسـی «Entertainment/Amusement/Recreation» می باشد. در اصطلاح، بـه مجموعـهای از فعالیـتهـای اختیـاری، انتخـابی، تفننـی و غیـر انتفـاعی اطلاق می شودکه غالباً با هدف نیل به برخی هیجانات مثبت نظیر شادی، لذت، آرامش، خرسـندی و; و دفع برخی انفعالات و هیجانات منفی نظیـر غـم، افسـردگی، اضـطراب، فشـار روحـی و;)و نیز حصول برخی نتایج متوقع همچون تقویت قوای جسمی، خودشکوفایی، کسب مهـارتهـای لازم، جبران کمبودها، ارضای حس تنوع جویی و; مورد توجه قرار میگیرند. سرگرمیها را گاه به اعتبار ظرف وقوع، »فعالیت های فراغتی« و گاه به اعتبار اثـر غالـب یـا متوقـع یعنـی فـرحبخشـی، »تفریحات« نام نهادهاند. کار و فراغت تا پیش از انقلاب صنعتی به صورتی به هم پیوسته، مکمل و دارای نسبت اصل و فـرع ملاحظه میشدند. در این نسبت سنجی همواره رجحـان و ارزش و اعتبـار غالـب از آن »کـار« بـود. بـه استثنای کار بدنی، که همواره مورد بیمهری و بلکه نفرت طبقات اعیان و اشـراف و برخـی از مشـتغلان به فعالیتهای فکری و هنری، بهویژه در یونان و روم باستان بوده است، سایر مصـادیق کـار همـواره در مقایسه با فراغت خواهی و تفریح، دست کم در مقام نظر ترجیح مییافت. برهم خوردن رابطه میـان کـارو فراغت و تقابل میان آنها، بلکه ترجیح فراغت بر کار، از جمله نتایج انقلاب صنعتی و تحـولات ناشـی از آن است. وقوع تحولات بنیادین و گسترده ناشی از فرایند پرشتاب صنعتی شدن و مدرنیسم، طیف وسـیعی از پیامدهای خواسته و ناخواسته را درشورهایک توسعه یافته و در حال توسـعه و تـدریجاً در کـل جهـان موجب گشت. بسط تدریجی »اوقات فراغـت« تحـت تـأثیر دگرگـونیهـای نظـام شـغلی، تقسـیم کـار اجتماعی، مکانیزه شدن غالب فعالیتها، رشد جمعیت، افزایش سن کاریابی، کـاهش سـن بازنشسـتگی، ورود گسترده زنان به چرخه فعالیتهای شغلی برون خـانگی و; از جملـه ایـن پیامدهاسـت. تـلاش و تکاپوی همه جانبه برای چاره اندیشی و برنامهریزی بـرای بهـرهگیـری بهینـه از ایـن اوقـات، بـه عنـوان بخشی ازسرمایه ملی قابـل استحصـال و ضـرورت پاسـخ دهـی بـه انتظـارات و مطالبـات تـودهای، بـه شکلگیری مجموعهای از اقـدامات متنـوع متناسـب بـا امکانـات محیطـی منجـر شـد. میـزان موفقیـت دولتهای رفاه و نهادها و سازمانهای فرهنگی، وابسته در تـأمین ایـن مهـم، متناسـب بـا ظرفیـتهـا و امکانات محیطی و انتظارات عمومی، به یکی از شاخصهای مهم توسـعه یـافتگی تبـدیل شـد. افـزایش اوقات فراغت در کنار سایر تحولات روان شناختی و فرهنگـی ـ اجتمـاعی، از جملـه رشـد روز افـزون الگوی مطلوب سرگرمی در یک رسانه دینی (با تأکید بر رسانه ملی) 57 امکانات رفاهی، غلبه روحیات تنوع طلبانه و لذتجویانه، بروز تدریجی برخی بحرانهای ناخواسـته، بـه ویژه بحرانهای وجود شناختی، سرخوردگیهای ناشی از سبکهای زندگی مـدرن و مجموعـه دیگـری از رویدادهای آشکار و پنهان در این جوامع، اشتیاق روز افزون به اشتغالات برنامههـای سـرگرم کننـده و تفریحی را به یکی از کانونی ترین مطالبات و تودهای و یکی از برجستهتـرین دل مشـغولیهـای فراغتـی تبدیل کرد. حضور بخش خصوصی، ظهور پدیده »صنعت فرهنگ«، دخالت انگیزهها و اغراض سیاسـی، اقتصادی و ایدئولوژیک و میدان داری غرایز و شهوات لذت جویانه کنترلناپذیر. انسان، بـازار سـرگرمی وتفریح را به یکی از پررونقترین بازارهای ارضاء کننده خواستهها و منویات متنـوع درسـطوح مختلـف، بهویژه پوشش دهی به اوقات فراغت تبدیل نمود. از اینرو، سرگرمی اگر در گذشته به صورتی درهم آمیخته با کار و تلاش، بدون نیاز بـه تمهیـدات و چاره اندیشیهای ویژه، پوشش مییافت و یا بیشتر در ناحیه برخی گروههای سـنی همچـون کودکـان و نوجوانان یا برخی طبقات همچون اقشار متمکن و مرفه احساس میشد، امروزه به یکی از فرصـتهـای همگانینسـبتاً مسـتقل از رونـدهـای عـادی کـار و تـلاش رسـمی و شـدیاً نیازمنـد سیاسـتگذاری و برنامهریزی، و تخصیص امکانات تبدیل شده است. از جمله سازمانهایی که در راسـتای تـأمین نیازهـای تفریحـی و فراغتـی در جامعـه مـدرن اعـلان موجودیت کرده و بخش قابل توجهی از فعالیت خود را به تامین این نیاز اختصاص دادهاند، رسـانههـای جمعیاند. رسانههای جمعی مدرن، به دلیل جاذبههای هنری، قابلیتهای تکنیکـی، موقعیـت سـاختاری، مقبولیت تودهای، مأموریت نهـادی، نیازهـا و انتظـارات جمعـی، بخـش قابـل تـوجهی از ظرفیـتهـای کارکردی خویش را به تأمین این نیاز یا خواسته اختصاص دادند. نقش آفرینـی در ایـن عرصـه و احـراز این موقعیت، اگر به اقتضای ذاتی و فلسفه وجودی رسانهها مستند نباشد، دست کم به عملکرد تـاریخی و هویت کارکردی آنها مربوط میشود. از این میان، رسانههای تصویری همچون سـینما و تلویزیـون، بـه دلیل برخی ویژگیهای ذاتـی، مـوقعیتی و کـارکردی، در تـأمین ایـن مهـم گـوی سـبقت را از سـایرین ربودهاند. در این میان، تلویزیون، از موقعیت و جایگاه ممتاز و بی بدیلی برخورداراست. سرگرمی، اگر چه در محاورات اصحاب رسانه، به سـنخ نـه چنـدان مشخصـی از برنامـههـا اطـلاق می شود، اما از منظر کارکردی، هر برنامه رسانه بالقوه میتواند دست کم برای برخی مخاطبان اثر سـرگرم کننده داشته باشد. رسانه به عنوان یک نهاد اجتماعی برای ایفای نقش در سـپهر عـام جامعـه، بـه داشـتن الگوی عملی و منطق رفتاری برگرفته از مراجع و منظومههای هنجاری معتبر در محـیط تعامـل خـویش، نیاز مبرم دارد و در عمل نیز هر نظام یا سـازمان رسـانهای آگاهانـه یـا ناآگاهانـه از یـک یـا چنـد مـدل 67 ، سال دوم، شماره چهارم، پاییز 0931 هنجاری، به صورت انحصاری یا تلفیقی تبعیت میکند. وضعیت مقابل هنجارمندی، بـیهنجـاری اسـت هکنه عملاً برای یک سازمان اجتماعی متصور است و نه نظراً توجیه پذیر.روشن است که یک الگو یا نظام هنجاری جامع باید به گونهای طراحی شود که بتواند رسانه مربـوط را درموقعیتهای مختلف و متناسب با ظرفیتها و محدودیتهای واقعـی عرصـه عمـل هـدایت کنـد. آنچه ضرورت یک نظام هنجاری مشخص را برای رسانه اجتنابناپذیر میسازد، کارکردها و نقـشهـای مهمی است که رسانهها در حوزه اطلاع رسانی، آموزش، جامعهپذیری، نظارت، کنتـرل، بسـیج و تـأمین سرگرمی و تفریح توده وار متناسب با انتظارات جمعی عهدهدار شدهاند. این نیاز و ضرورت برای رسـانه ملی، که به اقتضای بایستهها و الزامات و آرمانهای فرهنگی ناشی از انقلاب اسـلامی، دانشـگاه عمـومی لقب گرفته و به رشد و هدایت تـودههـا منطبـق بـا باورهـا، ارزشهـا، هنجارهـا، نگـرشهـا، الگوهـا و رفتارهای دینی یا مورد تایید دین در نیل به تعالی مطلوب ماموریت یافته، مضاعف خواهـد بـود. تـأمین کارکرد سرگرمی توسط یک رسانه دینی، کـه در ظاهرکـارکردی غیرمنتظـره مـینمایـد، ضـرورت یـک الگوی معیار جهت توجیه اصل و کم و کیف ایفای این مأموریت را ضرورت بیشتری میبخشد. روشـن است که توقع استنباط یک نظام هنجاری و منطق رفتاری خاص مبتنی بـر آمـوزههـای عـام و بایـدها و نبایدهای فقهی و اخلاقی اسلام، متفرع بر شناخت موضع کلی اسلام به عنوان یک دین نسبت به مقولـه سرگرمی و مصادیق و گونههای مختلف آن است. برای مثال، کسانی کـه بـا تمسـک بـه برخـی ظـواهر درون دینی و ملاحظات اجتهادی، سرگرمیرا عموماً به دلیل ماهیت لهوی آن، غیردینی و اشتغال بـه آن را منافی با روح و مرام مؤمنانه میانگارند، در خصوص مواضع هنجاری اسلام، بیشتر به ادله ترجیحـی سلبی متضمن مفسده ملزمه و غیرملزمه (حرمت و کراهت) سوگیری دارند. در مقابل، کسانی که موضـع اسلام را در برخورد با این سنخ مقولات، نه نفی مطلق کـه مقیـد و مشـروط بـه لحـاظ قیـود و شـروط خاص میدانند، بیشتر بر اصل اولی یعنی »اباحه« تأکید دارند. اسلام و سرگرمی تلقی پذیرفته شده و برخوردار از پشتوانههای قوی معرفتی این اسـت کـه اسـلام بـه عنـوان دیـن تمـام زندگی، نسبت به مجموع عناصر و مؤلفـههـای فرهنگـی، اجتمـاعی و زیرسـاختهـا و روبناهـای زندگی انسانی، اعم از باورهـا، ایـدئولوژیهـا، ارزشهـا، نگـرشهـا، قواعـد و هنجارهـا، الگوهـا وسبک های زندگی، افعال و کنشها جوارحی و جوانحی، سیاستها و برنامههای تدبیری، نظـامهـا و خرده نظامهـای اجتمـاعی و;اعـلان موضـع کـرده و در هـر بخـش، بـه تناسـب رهنمودهـا، و الگوی مطلوب سرگرمی در یک رسانه دینی (با تأکید بر رسانه ملی) 77 آموزه هایی ارائه فرموده است. اسلام برای تحقق اهداف تربیتی و هـدایتی خـود و رسـیدن مؤمنـان بـه کمال مطلوب، ساماندهی به زندگی این جهانی بشر با هدف زمینهسازی برای نیـل بـه مقصـود و اتمـام حجت بر همگان را وجهه همت خویش قرار داده و ایده حاکمیت ولایی بر مبنای قوانین الهـی را بـرای تحقق آن و ایجاد بسترهای فرهنگی اجتماعی لازم برای رشد و شکوفایی سرمایههای فطری آماده کـرده است. به بیان برخی محققان: نیاز به دین برای صعود به قلل عالی و کمالات انسانی است. انسان کمال اصیل خـویش را نمـیشناسـد. درصورت شناختن، راه صعود به آن را نمیداند. دین برای راه بردن به آن کمالات است. در عـین حـال، سامان دادن به وضع زندگی انسانها، از اعراض تبعی دین است؛ چون رسیدن به کمـال حقیقـی جـز بـا عبور از حیات دنیا میسر نیست. و این »عبور« نیازمند برنامه و دستور است تا از هدف نهـایی بـاز نمانـد. عدم انتظام در معاش، استعداد وصول به آن غایات را باطل و ضایع میسازد. بدین جهت، از دین انتظـار میرود در همه شئون بشری دخالت کند و برای حرکات و سکنات وی برنامهای داشـته باشـد. ولـی پـر واضح است که برنامه داشتن برای کلی و جزیی معاش انسانها امری است، و غایت بـودن ایـن معـاش امری دیگر.1 لازم به یادآوری است کـه منـابع اخـذ دیـدگاه اسـلام در موضـوع تفـریح و سـرگرمی، همچـون سـایر موضوعات، در عین پیوستگی ارگانیک در چارچوب یک ساختار منسـجم، متعـدد و متکثـر مـیباشـند. بخشی از ایدهها و مبانی نظری این موضوع از منظر اسلام، از روح کلی این مکتب، بخشی، از گزارههای توصیفی دین در خصوص ویژگیهای انسان و نیازها و ضرورتهای وجود شناختی و زیستی او، پارهای از طریق توصیهها و دستورالعملهای ترغیبی، تجویزی و تحذیری آن در این باب یا ابواب مشابه، بخشی از آن از سیره عملی معصومان ، بخشی از طریق اسـتلزامات عقلـی و عرفـی ادلـه، توصـیههـا و اهـداف شریعت، برخی از طریق ارجاع به سیره عقلاء و عرف غالب متشـرعان قابـل اصـطیاد و اسـتنتاج اسـت. اجتهادات فقهی و اخلاقی بزرگان و اساطین دین، در پرتو کـاوش متعمقانـه منـابع فـوق، دسـتاوردهای پردازش شدهای است که میتواند در تعیین خطوط کلی مواضع دین در این بخش ماخذ واقع شود.لازم به یادآوری است که علاوه بر دلایل نقلی، برخی دلایل عقلی بـر ضـرورت تفـریح و سـرگرمی نیز به دلالت التزامی، موضع تأییدی دین را بیان میکند. دلیل عقلی اول که مربوط به حوزه روان شناسی فلسفی است، سرگرمی خـواهی و فراغـت جـویی، لذتجویی و شادی خواهی را به نیازهای اصیل انسان ارجاع میدهـد: انسـان فطرتـاًو ذاتـاً بـه لـذت و خوشگذرانی روی می آورد. در مقابل فراراز رنج، و درد، سختی و تنفر از آن نیز بـه صـورت تکـوینی و غیر اختیاری در روان انسان وجود دارد.2 این نیاز طبیعی و فطری، همواره به تبع ظرفیـتهـا و امکانـات 87 ، سال دوم، شماره چهارم، پاییز 0931 محیطی و متناسب با معیارها و ترجیحات فرهنگی ارضاء میشود. اسلام به اقتضای فطری بـودن، اصـل این تمایل و لوازم قهری آن را مورد تأیید قرار داده و انتظار مـیرود کـه شـریعت اسـلامی، کـه متکفـل هدایت سلوك عملی انسان در نیل به غایات متعالی اسـت، در ایـن بخـش نیـز مؤمنـان را راهبـر باشـد. نکوهش موجود در برخی منابع دینی، نه به اصل لذت بلکه به عوامـل و عـوارض جـانبی آن، همچـون اکتفا به لذتهای طبیعی و غفلت از لـذتهـای متعـالی، اکتفـا بـه لـذتهـای آنـی و زودگذربـه جـای لذتهای نسبتاً پایدار، افراط در لذت گرایی و تن آسـایی و روی گردانـی از کـار و تـلاش سـازنده و; راجع است. از این رو، راه رسیدن به ارزشهای متعالی از جمله شادی، نشاط و آرامش نیز به اقتضـای عقلانیـت ابزاری، مطلوبیت تبعی دارد. مشوق و محرك اصلی در سوق یابی بـه فعالیـتهـای فراغتـی و تفریحـی، تأمین هر چند موقت درصدی از شادی و آرامش است که جزو نعمتهای الهـی و ارزشهـای کمیـاب بشری معرفی شده است.3 اینکه بشر در این انتخاب، به چه میزان درست و منطبق با نیاز و هـدف عمـل کند، داستان دیگری است. دلیل عقلی دوم، دلیل کارکردی است. از منظر کارکردی، سرگرمی و تفـریح بـه مثابـه مجموعـه ای از کنش های انسانی، به صورت آشکار، پنهان و مستقیم، غیرمستقیم به خلق آثار و نتایجغالبـاً مثبتـی منجـر میشوند؛ نتایجی که وجود آن برای استمرار حیات انسانی اجتناب ناپذیر است. برخی از ایـن نتـایج، بـه دلیل نقش و تأثیر مثبتی که در کلیت زندگی مؤمنانه و دارای مطلوبیت دینی دارند، مورد توصیه و تأکیـد دین قرار گرفته اند. از این رو، فعالیت ها و اشتغالات سرگرم کننده به اعتبار نقـشعلّـی در حصـول ایـن نتایج، در صورتی که با محذور عقلی و شرعی خاصی مواجه نباشند، مطلوبیت مقـدمی خواهنـد یافـت. شواهد تجربی فراوان مؤید این است که بخشی از فعالیت های فراغتی و تفریحی، نقش قابل تـوجهی در پرورش قوای جسمی، روحی، فکری و اخلاقی افراد دارند و آنها را برای ایفای نقش های برتـر قـوت و نیرو میبخشند، یا از ابتلاء به آسیب ها و عوارض فرساینده و مخرب مصون میدارنـد. مطالعـات انجـام شده، ترتب طیف گستردهای از آثار و نتایج مثبت را بر برخی فعالیـتهـای تفریحـی سـالم تأییـد کـرده است.4 به عبارت دیگر، اسلام به دلیل جامعیت و عطف توجه به همه ابعـاد وجـودی و ضـرورتهـای زیستی انسان، قاعدتاً نمیتواند در این خصوص فاقد موضع ایجابی، سلبی یا لااقتضـایی باشـد. اگـر بـه فرض، شواهد درون دینی متقنی متناسب با سطح انتظار وجود نداشته باشـد، از فضـای کلـی حـاکم بـر شریعت و یافتههای برون دینی مورد تأیید دین میتوان غیرمستقیم به کشف موضع دیـن وقـوف یافـت. علاوه بر اینکه، شواهد موجود در متون دینی، سـیره بزرگـان، عـرف متشـرعه و دیـدگاه غالـب فقهـا و الگوی مطلوب سرگرمی در یک رسانه دینی (با تأکید بر رسانه ملی) 97 مفسران اسلام بر تأیید مشروط آن دلالت دارد. ملاكها و معیارهای استنباط شـده از تحلیـل مصـادیق و اشکال مورد توصیه یا امضای اسلام، میتواند ما را در ارزیابی مصادیق موجود و تشـخیص صـور مجـاز و ممنوع رهنمون باشد. بی تردید موضع اسلام در برخورد با این سنخ پدیدهها، ارائه رهنمودهـای عـام و معیارهایی است که با تیهک بر آن، اجمالاً میتوان در خصوص شیوهها و مـدلهـای عصـری و متعـارف سرگرمی در هر موقعیت زمانی و مکانی داوری ارزشی نمود.اختلاف نظرهای موجود میان اندیشمندان مسـلمان، در تفسـیر مواضـع دیـن بخشـی بـه مصـادیق خاص، همچون غنا، رقص، مجالس لهو و لعب، شکار سرخوشـانه، مصـرف مسـکرات، قمـار، شـطرنج و; ، بخشی به عملکرد تاریخی طبقات اعیان و مرفهان بی درد و اهل فسـق و فجـور، برخـی بـه نحـوه تعامل تودهها و افراطکاریهای غالب، بخشی به نتایج نامطلوب متفرع بر پارهای از مصادیق و اندکی نیـزاحتمالاً به تلقیهای انسان شناختی متفاوت ایشان برمیگردد. مؤمنان بسته به درجات ایمان، سلوك مؤمنانه، ویژگیهـای شخصـیتی، موقعیـت اجتمـاعی، شـرایط محیطی، امکانات، نگرش و; در اصل احساس نیاز بـه سـرگرمی و نحـوه پاسـخ بـدان، وضـعیتهـای مختلف و مشربهای عملی متفاوتی دارنـد. گـروه هـدف در ایـن مطالعـات و پیشـنهادات، تـودههـای متوسط مؤمنان هستند، نه خواص و فرهیختگان. موضوع دیگـری کـه بـرای همـه شـارحان و مفسـران دیدگاههای اسلام حائز اهمیت است و در تلطیف برخی مواضع سخت گیرانه تـأثیر دارد، توجـه عمیـق به شرایط زیستی انسان معاصر و نیازها و ضرورتهـایی اسـت کـه تحـت تـأثیر وقـوع مجموعـهای از تغییرات بنیادین، بر او تحمیل شده است. از اینرو، اقدامات عملی گسترده و متنوع در خصوص سرگرمی و بسـیج امکانـات و خلاقیـتهـا، عمدتاً با هدف پاسخ به این نیاز طبیعی یا اجتماعی و به بیـان برخـی، نیـاز کـاذب بوجـود آمـده اسـت. بیتردید ارضای نیازهای مشترك و همگانی، در هر جامعه، بـه تناسـب مجموعـه شـرایط و زمینـههـای فرهنگی امکانات محیطی با ساز و کارهای نهادی پاسخ مییابد. در کشور ما، اسلام به عنـوان یـک آیـین زندگی، گفتمان غالب فرهنگی و فرانهاد اجتماعی، کـه مسـئولیت تـأمین شـالودههـای لازم بـرای همـه نظامها وخرده نظامهای هنجاری را دارد، در خصـوص اصـل نیـاز بـه سـرگرمی و نحـوه ارضـای آن از طریق سازمانهای اجتماعی از جمله رسانه نیز دیدگاهها و مواضع او مبنای سیاستگذاری و عمل خواهـد بود. به هر حال، رسانه ملی به عنوان یک رسانه دینی و یک سازمان فرهنگی اجتمـاعی مکلـف و مـأمور به تمهید برنامههای سرگرم کننده و پوشش دهی به اوقات فراغت تودهای،الزاماً باید از الگـوی هنجـاری مقبول و مورد تأیید اسلام و نظام اسلامی تبعیت کند. 08 ، سال دوم، شماره چهارم، پاییز 0931 اسلام به عنوان یک دین با سرگرمی و تفریح، به عنوان یک نیاز یا خواسته فطری و غریـزی یـا یـک ضرورت ناشی از جهان زیست اجتماعی انسان به صورت مشروط و مقید، نه تنها مخالفتی ندارد کـه بـه اشکالی از آن نیز توصیه و ترغیب کرده است. سرگرمی حتی اگر مصداق لهو هم باشد، تنهـا مـواردی از آن که طبق معیارهای دینی »لهو محرم« تشخیص داده شود، ممنوع خواهد بود. بر این اساس، میـان دیـن و سرگرمی، اگر مرزی هم باشد، سیال و انعطاف پذیر است. تلویزیون و سرگرمی برای رسانههای جمعی، از جمله تلویزیون نقشها و کارکردهای متعددی بیان شـده اسـت. از آن جملـه: .1 آموزش اعم از آموزش کلاسیک و آموزش عمومی و غیررسمی،هکغالباً به صورت غیرمسـتقیم و بـا هدف ایجاد، اصلاح و تغییر نگرشها و رفتارهای عموم مخاطبان صورت میپذیرد. از این کـارکرد، گـاه به »جامعه پذیری« یا »اجتماعی کردن«، تودهها تعبیر میشود؛ .2 اطلاع رسانی: کسـب اطـلاع از حـوادث و وقایع مهم داخلی و خارجی از طریق فرایند رصد و نظارت و انتقال آن به تودههـا، بـا هـدف افـزایش آگاهی و ایجاد آمادگیهـای لازم بـرای رویـارویی نظـری و عملـی بـا ایـن مسـائل؛ .3 ایجـاد تـداوم و پیوستگی فرهنگی از طریق جامعهپذیری، انتقال میراث فرهنگی، ایجـاد پیونـد میـان نسـلهـای متـوالی، بازتولید و تقویت اصول و مفروضات مشـترك، شـکلگیـری و تعمیـق روح و هویـت جمعـی. از ایـن کارکرد، گاه به »ایجاد انسجام و همبستگی« تعبیر میشود؛ .4 تفریح و سرگرمی: همه اقداماتی کـه رسـانه به صورت آشکار و پنهان برای پرکردن اوقات فراغت و با هدف ایجاد شادی، خشـنودی، رفـع ملالـت، رهایی از روزمرگی و; صورت میدهد، جزو این کارکرد محسوب میشوند. این سنخ برنامههـا، عـلاوه بر کارکرد معمول، نقش قابـل تـوجهی در افـزایش اطلاعـات، رشـد خلاقیـتهـا، توسـعه مهـارتهـا، شکوفایی استعدادها، تغییر نگرشهـا، پـرورش قـوای جسـمی و روحـی و; دارنـد؛ .5 بسـیج و تبلیـغ: کارکرد بسیج بیشتر جنبه سیاسی و مذهبی دارد و معمولاً برای تهییج تودهها در مسیر اهـداف منظـور بـه کار گرفته میشود. این کارکرد در شرایط خاص، ضرورت و اهمیت کاربردی ویژه مییابد.5 کاتز، گورویچ6 وهاس،7 در گونه شناسی خود از نیازهـای رسـانهای انسـان، بـه پـنج دسـته اشـاره کردهاند: .1 نیازهای شناختی: نیازهای مرتبط با تقویت اطلاعات، دانـش و فهـم محـیط. ایـن نیازهـا بـر مبنای تمایل برای فهم و غلبه بر محیط است. آنها همچنـین حـس کنجکـاوی وکاوشـگری مـا را ارضـا می کنند؛ .2 نیازهای احساسی: نیازهای مرتبط با تقویت تجربههای زیبایی، لذت و احسـاس. جسـتجوی لذت و تفریح انگیزه متداولی است که میتواند توسط رسانهها ارضا شود؛ .3 نیازهای همبسـتگی فـردی: الگوی مطلوب سرگرمی در یک رسانه دینی (با تأکید بر رسانه ملی) 18 نیازهای مرتبط با تقویت اعتبار، اطمینان، توازن و موقعیت فرد. این نیازها ناشی از تمایل فرد برای تعـالی نفس است؛ .4 نیازهای همبستگی اجتماعی: نیازهای مرتبط با تقویـت خـانواده، دوسـتان و جهـان. ایـن نیازها بر مبنای تمایلات فرد برای همبستگی با دیگران است؛ .5 نیاز برای فرار: نیازهـایی کـه مـرتبط بـا فرار و رهایی از تنش و تمایل برای سرگرمی است.8 لازم به یادآوری است که کارکردهای چندگانه تلویزیون، نه به صورت مجزا و متمایزهکغالباً درهـم آمیخته و ترکیبی اند. هر برنامه سرگرمکننده، ممکـن اسـت کـارکرد شـناختی، عـاطفی، یکپارچـهسـازی شخصی(اعتماد سازی)، یکپارچه سازی اجتماعی و رهایی از تنش را نیز به همـراه داشـته باشـد. هـدف اولی مخاطب از سوقیابی به تلویزیون، ممکن است رهایی از تنش ولذت جویی باشدما،ا ثانیاً و بـالتبع، به اطلاعات نیز دست یابد؛ زیرا گاه این سیر معکوس خواهد بود.9و10 رسانههای جمعی، به ویژه تلویزیون، به دلیل برخورداری از برخی ویژگیهـای منحصـر بـه فـرد، در راستای تأمین نیازهای فراغتی متناسب با امکانـات نـرم افـزاری و سـخت افـزاری خـود، ظرفیـتهـای اجتماعی، میـراث فرهنگـی و تمـدنی، گفتمـانهـای غالـب فرهنگـی جامعـه خـود، دسـتورالعملهـا و آییننامههای سازمانی، یافتههای علمی و تجربی، انتظارات جمعی، به تولید و توزیع طیف گسـتردهای از برنامههای متنوع تحت عنوان »سرگرمی« اقدام کـردهانـد. ویژگـی سـرگرم کننـدگی، اگـر کـارکرد ذاتـی رسانهها هم نبود، دست کم تحت تأثیر ضرورتهای فرهنگی تاریخی، در زمره اصلیتـرین کارکردهـای آنها قرار گرفت. به هر حال، کارکرد سرگرمی در جهـت تـأمین اهـداف مـورد نظـر، اگـر نگـوییم تنهـا، دسـت کـم رایجترین، برجستهترین، پرمصرف ترین و مؤثرترین کارکرد رسانههای تصـویری از جملـه تلویزیـون، از ابتدای ظهور تاکنون بوده است. روشن است که رسانه به عنوان یک نهاد و کـارگزار فرهنگـی اجتمـاعی در ایفای همه نقشها وظایف خود، قاعدتاً تابع ظرفیتهای فرهنگی، و امکانات و اقتضائات زمینـهای و محیطی جامعه تحت پوشش خود خواهد بود. از شواهد تاریخی بر میآید که سرگرمی به عنوان برجستهترین کارکرد رسانه، به لحاظ ذاتـی، درجـه اهمیت، محتوا و مضمون، نحوه پردازش، آثار مترتب، اغراض و انگیزههـای محـرك و تشـدیدکننده آن، بیش از سایر کارکردها، رسانههای مدرن را در معرض اتهام و خردهگیریو بعضاً موضعگیریهـای طـرد کننده قرار داده است. شواهد عینی نشان میدهد که دست کم یکی ازچالشهای عمده فرقههای مسیحی، اعم از کاتولیـک و برخی فرق زهد گرای پروتستان، برای اسـتفاده از رسـانهای همچـون تلویزیـون در تبلیـغ آمـوزههـای 28 ، سال دوم، شماره چهارم، پاییز 0931 مذهبی خود، اشتهار و تعین یابی کارکردی این رسانه در تولید و پخش اقـلام سـرگرم کننـده بـوده است؛ کارکردی که در ظاهر با تعلقات دین باورانه، فرهنگ متشـرعانه، بـه ویـژه از نـوع راهبانـه و زاهدانه آن متعارض و ناسازگار به نظـر مـیرسـید . ایـن مواجهـه، مسـیحیت علاقمنـد بـه کـاربرد رسانه های تصویری مدرن، همچون تلویزیون را به تکاپو برای انتخاب و ترجیح یکی از سه گزینـه محتمل ملزم ساخت: .1 کنار نهادن تلویزیون به عنوان رسانه ای که قابلیت و شایسـتگی لازم بـرای انعکاس پیام های جدی و آموزه های متعالی را ندارد؛.2 11 ظرفیت زایی و بسط کارکردی تلویزیـون، مناقشه در انحصاری بودن کارکرد این رسانه در سرگرمی، و ارجاع برجسـته بـودن آن بـه دلایـل و زمینه های تاریخی و مطالبات انسان مدرن؛ .3 مناقشه در جدایی و وجود مرز عبور ناپذیر میان دین و فرهنگ مؤمنانه با مطلق سرگرمی، و امکان بهره گیری همزمان از قالب ها و ظرفیتهای رسـانهای سرگرم کننده برای ابلاغ و تبلیغ معارف دینی. گذر زمان، به ویژه به دلیل وجود مؤیدات و مرجحات مختلف، گزینه سـوم را مبنـای انتخـاب این گروه ها قرار داد. مشی عملی کارگزاران فرهنگی در ایران و نحوه تعامل آنها با رسانه ملـی نیـز از ترجیح عملی، بلکه تعین همین گزینه حکایت دارد . لازم بـه یـادآوری اسـت کـه امـروزه دیـوار مزعوم میان دین و سرگرمی در فعالیت های رسانه ای مدرن به شـدت دسـتخوش دگرگـونی شـده است. از یک سو، صنعت سرگرمی بـرای جـذب مخاطـب از مفـاهیم، مضـامین، نمادهـا، شـعائر و شخصیت های الگویی دینی بهره می گیرد . از سوی دیگر تبلیغات دینی برای جذب بیشتر مخاطـب، انتقال و تعمیق باورها، و بینشهای دینی و اشاعه فرهنگ و آداب مـذهبی از قالـبهـای سـرگرمی استفاده می کنند.12 بخشی از آنچه تحت عنوان »دین رسانهای« از آن یاد میشود، از طریق قالبهای متنوع دارای کارکرد سرگرمی انتقال داده میشود. بر این اساس، اگر قرار است تلویزیون با اعمال برخی اصلاحات، به یـک رسـانه دینـی تبـدیل شود، این ویژگی باید بیش از هر چیز خود را در کارکرد غالب آن، یعنـی تولیـد سـرگرمی متبلـور سازد. البته انتظار به حق این اسـت کـه عملکـرد ایـن رسـانه، در ایفـای همـه کارکردهـا از جملـه سرگرمی، به تبع الگوی هنجاری و منطق عملی حـاکم بـرآن، متمـایز و متفـاوت از عملکـرد یـک رسانه سکولار باشد. ادامه خواندن مقاله الگوي مطلوب سرگرمي در يک رسانه ديني (با تأکيد بر رسانه ملي)

نوشته مقاله الگوي مطلوب سرگرمي در يک رسانه ديني (با تأکيد بر رسانه ملي) اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله روش شناسي انديشه اجتماعي دورکيم، وينچ و علامه طباطبايي

$
0
0
 nx دارای 11 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه به طور کلی، مکاتب عمده جامعه شناسی را به دو دسته طبیعت گرا و ضدطبیعتگرا تقسیم کردهاند، که دسته اول به دنبال پیـروی از روشهـای علـوم طبیعـی و دسـته دوم در پـی تـدوین روشهـای متفاوتی بوده اند. جامعه شناسی پوزیتویستی با تأکید بر پدیـده هـای اجتمـاعی، بـه عنـوان موضـوع جامعهشناسی و انتخاب تبیین علّی به عنوان روش در دسته اول، و جامعهشناسی تفهمـی بـا طـرح نظریه های تفسیری برای مطالعه رفتار معنادار در دسته دوم قرار میگیرد. هریک از این مکاتـب، بـا تقلیل مطالعات جامعه شناختی به سطحی از واقعیت، ظرفیت هـای محـدودی داشـته و بـا نقـدهای متعددی روبرو شدهاند. اما بر مبنای فلسفه اسلامی، به دلیل برخورداری از منـابع متعـدد معرفتـی و همچنین توجه به سطوح مختلف واقعیت، ظرفیت های ویژه ای بـرای جامعـه شناسـی قابـل تصـور است. به منظـور بررسـی ایـن ظرفیـتهـا، بـه مقایسـه روششناسـی دورکـیم بـه عنـوان نماینـده طبیعتگرایان، وینچ به عنوان نماینده ضدطبیعتگرایان و علامه طباطبایی به عنوان نماینـده فلسـفه اسلامی می پردازیم . دورکیم را به دلیل اتخاذ رویکرد طبیعت گرایانه از یک سو، و تـأثیر ژرف او در علم جامعهشناسی انتخـاب نمـودیم؛ چـرا کـه او بنیـانگـذار جامعـهشناسـی اسـت،1 همچنـین در حوزههای مردمشناسی، تاریخشناسی و زبانشناسی تأثیر به سزایی داشته است.2 ویـنچ را بـه دلیـل اتخاذ رویکرد ضدطبیعتگرایانه، که مقابل دورکـیم قـرار دارد و همچنـین پایبنـدی بیشـتر وی بـه رویکرد تفهمی نسبت به ماکس وبر، برگزیدیم. علامه طباطبایی را نیز به دلیل مبانی متفاوت ایشان، که امکان ایجاد رویکرد تازه ای را به علوم اجتماعی پدید میآورد، انتخاب نمودیم. بدین منظور، بـا رویکردی روش شناختی و با استفاده از روش تطبیقی، به مقایسه آرای متفکران مذکور در خصوص مبانی هستی شناختی، معرفت شناختی و انسانشناختی پرداخته، پس از بررسـی تـأثیر آن در نظریـه، ظرفیتهای متفاوت آنها را برای تولید علوم اجتماعی مورد توجه قرار میدهیم. دورکیم، دانشمند فرانسوی قرن نوزدهم، تحت تأثیر رویکرد پوزیتیویستی کنت اسـت. وی بـا اتخـاذ رویکرد تجربهگرایی، فلسفه و دین را غیرعلمی و مهمل میخواند و تلاش میکند تحلیلهای تجربـی از پدیدههای اجتماعی ارائه نماید. هرچند ناخودآگاه از تحلیلهای عقلی نیز بهـره مـیبـرد. ویـنچ دانشـمند انگلیسی قرن بیستم، تحت تاثیر ویتگنشتاین دوم است. وی با اتخـاذ رویکـرد مابعـد تجربـهگرایـی، بـه فلسفههای پست مدرن متمایل است. وی ترجیحی برای علم، نسبت بـه دیـن و فلسـفه قایـل نیسـت و هریک را بازی زبانی ویژهای میداند که از رویکردی خاص به تحلیل موضـوعات مشـترك مـیپـردازد. وی برخی موضوعات را با روش تجربی و برخی دیگر را با روشهای فلسفی و معرفتشـناختی مـورد روششناسی اندیشه اجتماعی دورکیم، وینچ و علامه طباطبایی 501 مطالعه و تحلیل قرار میدهد. علامه طباطبایی نیز یک دانشمند ایرانی قرن بیستم، و تحت تـأثیر حکمـت صدرایی است. وی با اتخاذ رویکرد ماقبل تجربهگرایی، فلسفه و دین را نیـز علمـی شـمرده و قایـل بـه انسجام و جمع این حوزهها با علم است. ایشان، فیلسوف و مفسری است کـه بـا رویکردهـای تجربـی، عقلی و شهودی به طرح مباحث اجتماعی پرداخته است. مشخصات عمومی دورکیم، وینچ و علامه طباطبایی نوع نگاه متعارف این اندیشمندان به نظـام هسـتی، معرفـت و انسـان موجـب شـده اسـت کـه هریـک، ساختمان علوم اجتماعی را به گونهای متفاوت معماری نموده و از مسئله، موضوع و روشهای متفـاوتی سخن به میان آورند که ظرفیتها و نقاط قوت و ضعف متفاوتی را بـهدنبـال داشـته اسـت. دورکـیم بـا پیروی از روشهای علوم طبیعی، نقش کنشگر را نادیده انگاشته و به نظریـههـای سـطح کـلان علاقـه نشان میدهد. وی برای مطالعه پدیدههای اجتماعی، به سراغ افراد نمیرود، بلکه آمار پدیـدههـا را مـورد بررسی قرار میدهد. از اینرو، قصد و نیت کنشگر برای او اهمیتی ندارد. در حالی که، وینچ با پـذیرش تفاوت علوم طبیعی و علوم اجتماعی، بهدنبال کشف معنای رفتار کـنشگـر بـر اسـاس قواعـد فرهنگـی حاکم بر کنش اوست. به همین دلیل، به نظریـههـای سـطح خـرد تمایـل داشـته و سـاختارها را نادیـده میانگارد. در مقابل، نقش عامل و قصد و انگیزه او را برجسته ساخته و از نظریـههـای تفسـیری سـخن میگوید. اما علامه طباطبایی، با مبانی متفاوتی علوم اجتماعی را در زمره علوم اعتباری قرار میدهـد و از این طریق، ظرفیت رویکرد تفهمی را ایجاد میکند. از سوی دیگر، با پـذیرش عقـل و وحـی بـه عنـوان منابع معرفتی، امکان نظریههای انتقادی و هنجاری را ایجاد نموده، با طـرح سـنتهـای الهـی بـه عنـوان قوانین حاکم بر جامعه نیز ظرفیت نظریههای کلان و نوع خاصی از تبیین را فراهم مینماید. مبانی هستیشناختی دورکیم دورکیم برای جامعه، طبیعتـی ویـژه و متفـاوت از طبیعـت افـراد قائـل اسـت. از نظـر وی جامعـه هدف هایی دارد که چون نمیتواند بدون وساطت افراد به آنها دست یابد، مایل اسـت افـراد، منـافع خویش را فراموش نموده و خدمتگزار او باشند. جامعه، افراد را به انواع زحمات، محرومیتهـا و فداکاری هایی که زندگی اجتماعی بدون آن ممکن نیست، وادار می سازد. از اینرو، افراد مجبور بـه پذیرش قواعدی در زمینه رفتار و اندیشه هستند که نه آنها را ساخته و نه خواستهاند؛ قواعـدی کـه حتی گاه با علایق و بنیادی ترین غرایز انسان مخالفند. البته از نظر دورکیم، اگر افراد در برابر جامعه 601 ، سال دوم، شماره چهارم، پاییز 0931 سر تسلیم فرود می آورند، نه به این دلیل است که جامعه به چنان نیرویی مسلح است که مـیتوانـد بر مقاومت های آنها فایق آید، بلکه بیش از هر چیز به این دلیل است که جامعه موضـوع احتـرام و بزرگداشت حقیقی از جانب آنهاست.3 وجود چنـین عبـاراتی در متـون جامعـه شـناختی دورکـیم، موجب شده برخی اعتقاد به وجودی مستقل برای جامعه را به وی نسبت دهنـد. حـالْ اینکـه، اگـر شیءانگاری پدیده های اجتماعی به این معنی باشد که تفاوتی با پدیـدههـای طبیعـی ندارنـد، قابـل پذیرش نخواهد بود . اما دورکیم منظور دیگری دارد. وی معتقد اسـت: مفهـوم شـیء بـه هـر نـوع واقعیتی که می توان و باید از بیرون مشاهده کرد، اطلاق می شود.4 و مراد وی این اسـت کـه چـون پدیده های اجتماعی مثل دولت، آزادی، حاکمیت و دموکراسی برای ما مبهم است، بایـد آنهـا را در حکم اشیای واقعی در نظر بگیریم . یعنی باید آنها را به صورت عینـی مـورد مطالعـه قـرار داده، از پیش داوری ها، تصورات و مفاهیم قبلی پرهیز نماییم 5 دورکیم با این پیشنهاد، تحلیل اجتماعی را از آنچه می توانیم نظریه پردازی نظری بنامیم، متمایز میسازد؛ زیرا همـه مـا ایـدههـایی دربـاره جهـان اجتماعی و چگونگی عمل آن داریم که اساس آن، فهم متعارف است و این وسوسه وجود دارد که افکار خود را بر آنها متمرکز کنیم و نظریهها را بر اساس آنها بسازیم.6 پس، شیءانگاری پدیدههـای اجتماعی از نظر دورکیم، به این معنی است که فهم متعـارف خـویش را از آنهـا کنـار نهـاده، و بـا گسست کامل نسبت به تصورات پیشین خود، بـه بررسـی و مطالعـه عینـی پدیـدههـای اجتمـاعی بپردازیم؛ زیرا واقعیت های اجتماعی، صرف نظر از اینکه ما چه تصـوری در مـورد آنهـا داریـم، بـه حیات خویش ادامه میدهند. آنها به این معنی، عینی هستند که مانند اشیا بوده و با ایجاد تحـول در تصورات ما در مورد آن ها، تغییر نمی کنند. درست مانند میز تحریر، که همواره یک میز تحریر باقی می ماند، حتی اگر ما فکر کنیم آن میز حیوانی چهار پاست . عینیت صفتی از صـفات اشیاسـت، نـه نگرش ذهنی.7 بر این اساس، از نظر دورکیم نمیتوان مثلاً جرم را با تکیـه بـه قـوانین اخلاقـی یـا متون دینی تعریف کرد؛ چرا که این همان تصورات و فهم پیشین ما نسبت به جرم است، بلکه باید با شیءانگاری جرم و رجوع بـه واقعیـت و بـر اسـاس آنچـه جامعـه جـرم مـیپنـدارد، بـرای آن مجازاتهایی در نظر میگیرید، به تعریفی مناسب دست یابیم. ویــنچ بــا پــذیرش نظریــه بــازیهــای زبــانی ویتگنشــتاین و بــه کــارگیری آن در علــوم اجتمــاعی، هستی شناسی و معرفتشناسی را در هم میآمیزد و همه را یکجا به جامعهشناسی تقلیـل مـیدهـد. وی معتقد است: زبان در چارچوب و بافت اجتماعی خاص خود معنا مییابد. از همین جایگاه و کاربرد، نـه تنها واقعیت را به نمایش میگذارد، بلکه آن را خلق میکند. روششناسی اندیشه اجتماعی دورکیم، وینچ و علامه طباطبایی 701 مبانی هستیشناختی وینچ وینچ، به پیروی از ویتگنشتاین معتقد است که تصور ما از آنچه به قلمـرو واقعیـت تعلـق دارد، در چارچوب زبانی که به کار می بریم، به ما عرضه می شود. مفاهیمی که ما داریم، قالب تجربهای را که از جهان داریم، برای ما معین می کنند. هیچ راهی برای بیرون رفتن از مفـاهیمی کـه در قالـب آنهـا پیرامون جهان می اندیشیم وجود ندارد.8 بنابراین، هرگونه تلاش پیرامون بررسی چیستی واقعیت، ما را به اندیشه و از آنجا به زبان میکشاند. زبان ما جهان ماست. هـیچ واقعیتـی مسـتقل از آن وجـود ندارد 9 بنابراین، زبان های مختلف، واقعیات متفـاوتی را تعریـف مـیکننـد. هـر زبـانی، هـر طریـق نظاره گری جهان، راهی است که به طریقی متفاوت جهان را فهم پذیر میسازد. کـار فیلسـوف ایـن است که کاوش کند که هریک از زبانهای دین، علم، علم اجتماعی، ادبیـات و غیـره، چگونـه ایـن عمل را انجام می دهند.10 وینچ می کوشد تا دو مفهوم از فلسـفه را از یکـدیگر متمـایز کنـد: یکـی، فلسفه را پـادو و خـادم علـم و دیگـری، فلسـفه را مسـتقل از علـم مـیدانـد. وی تعریـف دوم را برمی گزیند و بر این اساس، وظیفه فلسفه را بررسی ماهیت ادراك و تأثیر چنین ادراکـی در زنـدگی بشر می داند . وی بحث از دو موضوع مـذکور (ادراك و تـاثیر آن در زنـدگی ) را مسـتلزم بحـث از ماهیت کلی یک جامعه بشری می داند و ناگزیر وارد بحث از چیستی جامعه می شود. وینچ با تأکید بر روابط اجتماعی و اشباع آن با ایده های انسان در مورد واقعیت، در مقابل دورکیم قرار مـیگیـرد. وی، جامعه را چیزی جز روابط اجتماعی اشباع شده نمیداند و هرگونه وجود مستقلی برای جامعه را رد میکند. وی میگوید: ایدههای فرد در مورد اینکه افراد پیرامون او درباره وی چه میاندیشـند، در گذشته چه کردهاند و احتمالاً در آینده چه خواهند کرد، روابط اجتماعی وی را اشـباع مـیکنـد. بنابراین، فلسفه در تحقیق پیرامون ماهیت فهم انسـان، ماهیـت روابـط متقابـل انسـان در جامعـه را روشن میکند. تبیین ماهیت پدیدههای اجتماعی از منظر وینچ، مهمترین مشکل جامعهشناسی است که خود به فلسفه تعلق دارد. مبانی هستیشناختی علامه طباطبایی علامه با رویکردیاملاًک متفاوت، عالم واقع را به موجودات مادی تقلیل نمیدهد، بلکه سـه عـالم مـاده، مثال و عقل را به تصویر میکشد که ترتیب طولی دارند؛ یعنی اول عالم عقول، پس از آن، عـالم مثـال و پس از آن، عالم ماده قرار دارد.11 ایشان وجود را نیـز بـه سـه قسـم اعتبـاری، ذهنـی و خـارجی تقسـیم میکند.12 طرح این موضوع، نشان میدهد که علامه هم به عالم واقع و هم به لایههـای رقیـقتـری از آن 801 ، سال دوم، شماره چهارم، پاییز 0931 توجه داشتهاند. این نوع ویژهای از رئالیسم است که ایشان را از دیگران متمـایز نمـوده اسـت. علامـه بـر این باور است که انسان برای دستیابی به کمالات خویش، مجبور به اجتمـاع، تعـاون و تمـدن اسـت. در این مسیر نیازمند تفهیم و تفهم. از اینرو، زبان و اعتباریات را خلق میکند.13 ایـن مفـاهیم و اعتباریـات، هرچند در ادامه حیات خویش وابسته به اعتبار معتبران است، اما به دلیل درونی شـدن و شـیوع در میـان افراد اجتماع، منجر به شکلگیری عقاید، باورها، ارزشها و هنجارهایی میشـود کـه افـراد را مجبـور بـه عمل در همان قالب میکند که در ادبیات جامعـهشناسـی تحـت عنـوان »فرهنـگ« از آن یـاد مـیشـود. استمرار این فرهنگ، در طول نسلها و بازتولید آن در رفتـار افـراد، آن را نیرومنـد سـاخته و از نیرویـی برخوردار می سازد که دیگر در زمره معانی وهمیه و سـرابیه تلقـی نمـیشـوند، بلکـه امـوری حقیقـی و بیرونی به نظر میرسند. در نهایت، علامه با پذیرش وجودی مستقل برای جامعـه، ویژگـیهـا و قـوانین خاصی برای آن قایل است که عمر، آگاهی، فهم، عمل، طاعت و معصیت از آن جملـه اسـت.14 هرچنـد معتقد است که استنباط وجود حقیقی جامعه از کلام ایشان کار آسانی نیست.15 موضوع جامعهشناسی از دیدگاه دورکیم، وینچ و علامه طباطبایی پس از بررسی مبانی هستی شناختی از منظر اندیشـمندان مـذکور، موضـوع علـوم اجتمـاعی را از منظـر ایشان مورد توجه قرار میدهیم. از نظر دورکیم، برخی شیوههای عملکردن، اندیشیدن و احسـاس کـردن خارج از شعورهای فردی وجود دارند و دارای قدرتی آمر و قاهر هستند کـه بـهواسـطه همـین قـدرت، خود را علیرغم میل فرد به وی تحمیل میکنند.16 این دسته از پدیدهها، که نمیتوان جز اجتمـاع، بنیـادی برای آنها قائل شد، صفت اجتماعی به خود میگیرند و قلمرو خاص جامعهشناسـی را مـیسـازند. 17 امـا این وقایع جزیی هستند. به همین دلیل، در قلمرو علـم جـایی ندارنـد. بنـابراین، عمومیـت پدیـدههـای اجتماعی نیست که آنها را از پدیدههای دیگر متمایز و مشخص میسازد. دورکیم برای حل ایـن مشـکل، به کاربرد آمار در علوم اجتماعی متوسل می شود.18 به عنوان مثال، وی برای مطالعه خودکشـی بـه سـراغ مصادیق خودکشی نمیرود، بلکه کار خود را از آمار خودکشـی شـروع مـیکنـد و نـرخ آن را بـا سـایر متغیرها میسنجد.وینچ با پذیرش حاکمیت قواعد بر جامعه، رفتار معنادار را به عنوان موضـوع جامعـهشناسـی مطـرح میکند. وی معتقد است: اگر فردی همواره به یک طریق، در یک نوع موقعیت عمل کند، بـه ایـن معنـی است که از قاعدهای متابعت میکند. بنابراین، تنها در موقعیتی میتوان به صورت قابل فهم خود را واقعـا تابع قاعده دانست که معنی داشته باشد که فرض کنیم فردی دیگر میتواند در اصل، قاعدهای را کـه مـن روششناسی اندیشه اجتماعی دورکیم، وینچ و علامه طباطبایی 901 از آن تبعیت میکنم، کشف کند. در این صورت، فقط رفتاری که مطابق یک قاعده انجام میشـود، آن را قابل ارزشیابی میکند؛ یعنی میتوان گفت آن کار درست یا غلط است.19 هرچند علامه به طور مستقل و صریح موضوع علوم اجتماعی را مورد توجه قرار نداده است، امـا بـر مبنای ایشان و نیز با توجه به طرح حوزه اعتباریات از سوی ایشـان، مـیتـوان رفتـار معنـادار را یکـی از موضوعات جامعه شناسی دانست. مطالعه هدف کنش، عقلانیـت هـدف و همچنـین پیامـدهای تکـوینی کنش نیز در جامعه شناسی علامه، مورد بررسی قرار میگیرد. البته با توجه به بحث سـنتهـای الهـی بـه عنوان قوانین حاکم بر جامعه، سطح دیگری از موضوعات برای مطالعه جامعهشناختی شکل میگیرد کـه هریک، با روشهای متناسب با خود صورت خواهد گرفت. مبانی معرفتشناختی دورکیم، وینچ و علامه طباطبایی بر اساس دیدگاه دورکیم به عنوان یک پوزیتویست، فرهنگ هرگز تأثیر درونی بـر علـم نـدارد؛ بـه بیـان دیگر، هویت و ساختاردرونی معرفت علمی، مستقل از فرهنگ است. بنـابراین علـم، هویـت فرهنگـی، دینی یا ایدئولوژیک ندارد و علم بومی و علم اسلامی بی معناسـت.20 بـر مبنـای ویـنچ، بـه عنـوان یـک اندیشمند پست مدرن، فرهنگ عنصر ومقم علم است. مطابق این نگاه – با حفظ غلبـه و برتـرى فرهنـگ بر علم- همانگونه که علم با هویت و ساختار درونی فرهنگ نسبت دارد، فرهنگ نیـز در هویـت علـم، تعریف و مصادیق آن مؤثر است. بر این اساس، رابطـه علـم و فرهنـگ، رابطـهاى درونـی و دیـالکتیکی است؛ یعنی فرهنگ، هویت علم را پدید میآورد. علم نیز به نوبه خود، بر فرهنگ اثر میگـذارد. بـر ایـن اساس، علم همواره جزیی از فرهنگ بوده و در بیرون از فرهنگ، مقام و جایگـاهی بـراى آن نمـیتـوان تصور کرد. با این همه، علم، هویت و یا روشی مستقل از فرهنگ نیز نمیتواند داشته باشد.21 اما دیـدگاه علامه، مبتنی بر احاطه علم بر فرهنگ است. در این نوع ارتباط، هویت مستقل علم محفوظ اسـت؛ زیـرا اگر علم، هویتی فرهنگی داشته باشد، هرگز احاطه بر آن نمیتواند پیدا کند و زیـر مجموعـه آن خواهـد بود. این دیدگاه، مبتنی بر رویکرد عقلانی و وحیانی به علم است. اگر عقل، شهود و وحی، نظیـر حـس، به عنوان منابع معرفتی به رسمیت شناخته شوند، دانش علمی به گزارههاى آزمونپذیر محدود نمـیشـود و علم، ساحتهاى دیگر معرفت را نیز که در حوزه فرهنگ، ناگزیر حضـور دارنـد، در معـرض نظـر و داورى خود قرار میدهد؛ یعنی علم میتواند نسبت به ارزشها، هنجارها، آرمانها و دریافتهـاى کـلان از عالم و آدم و همچنین عواطف، انگیزهها، گرایشها نیز نظر داده و داورى نماید و از صدق و کـذب و یاصحت و سقم آنها خبر دهد. به همین دلیل، همه فرهنـگ در همـه حـالات، در معـرض داورى علـم 011 ، سال دوم، شماره چهارم، پاییز 0931 قرار میگیرد، بلکه علم میتواند نسبت به صورتهایی از فرهنگ که غیـر واقعـیانـد، یعنـی بـه عرصـه واقعیت انسانی قدم نگذاردهاند و حتّی در قالب آرمانهاى فرهنگی به صـورت فرهنـگ آرمـانی نیـز در نیامدهاند، داورى کرده و از حقیقت و یا بطلان آنها خبر دهد.22 در خصوص روش در علوم اجتماعی نیز دورکیم، همانند دانشـمندان علـوم طبیعـی، بـه دنبـال کشف علت رخداد پدیده هاست. وی معتقد است: جامعهشناسـی همچـون علـوم طبیعـی قـادر بـه کشف علل و اثبات علمی آن است . وی می گوید: برای اثبات اینکه پدیده ای علت پدیـدهای دیگـر است، بیش از یک وسیله در دست نیست و آن مقایسه مواردی است که در آن، این دو پدیده، هـر دو با هم حاضر یا غایب باشند. به همین دلیل ببینیم که صـورتهـای گونـاگون ایـن پدیـدههـا در ترکیبات مختلف اوضاع و احوال، به وجود یکی با دیگری دلالت دارد. بنابراین، در جامعهشناسـی، تبیین منحصراً عبارت از اثبات وجود روابط علّی است که با روش تغییرات متقـارن قابـل دسـتیابی است.23 اما وینچ بر این باور است که برای تفسیر یک پدیده اجتماعی، دانشمند باید قواعـد حـاکم بر فرهنگ آن جامعه را بشناسد و آن پدیده را بر اساس همان قواعد تفسیر کنـد. بـه همـین دلیـل، تفسیرها و نظریه های تفسیری از جامعه ای به جامعه دیگر و از فرهنگی به فرهنـگ دیگـر متفـاوت خواهند بود؛ زیرا نظریه باید دلیل رفتار را تفسیر نماید و پرده از قصد و انگیزه عـاملان بـردارد. بـر این مبنا، ملاك صدق و کذب نظریه هم آمار و مشاهده نخواهد بود، بلکه با مشاهده موارد خـلاف در جامعه باید تلاش کرد تا به تفسیری بهتر و کاملتر دست یافت.24 بر مبنای علامه طباطبـایی، در مقام فهم و تفسیر کنش توده مردم، می توان به قواعد فرهنگـی تمسـک جسـت و از قصـد ونیـت عاملان پرده برداشت. اما در خصوص کنش نخبگان و خواص، بهترین روش فهم کنش، پرسش از خود کنش گر است. در خصوص بررسی هدف کنش، شایستگی اهداف، پیامدهای تکوینی کـنش و قوانین حاکم بر جامعه نیز رجوع به قواعد فرهنگی یا قصد و نیت کنشگر لازم نیست. متناسب بـا نوع نظریه میتوان از روشهای تجربی، عقلی، شهودی و نقلی بهره برد. ادامه خواندن مقاله روش شناسي انديشه اجتماعي دورکيم، وينچ و علامه طباطبايي

نوشته مقاله روش شناسي انديشه اجتماعي دورکيم، وينچ و علامه طباطبايي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله ساخت و اعتباريابي پرسشنامه هاي باور به جهان آخرت و باور به جهان آخرت عادلانه اسلامي

$
0
0
 nx دارای 8 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه انسان موجودی باورمحور است که در هر لحظه بـر اسـاس باورهـای خـود، در خصـوص پدیـدههـای مختلف دست به عمل میزند. از چنین منظری، طیف متنوعی از باورها در عرصه زندگی برای انسـانهـا مطرح می شوند. دستهای از این باورها، باور به جهان آخرت و معاد هستند. ایـن بـاور یکـی از اصـول و ارکان دین مبین اسلام است و منکر آن خارج از دین اسلام شمرده میشـود (آلعمـران: .(114 از 6666 آیه قرآن مجید، 1400 آیه به معاد اختصاص یافتـه و از اصـل توحیـد کـه بگـذریم، بـیش از هـر اصـل دیگری، معاد و آخرت از جهات گوناگون تحلیل و بررسی شده است.1 قرآن کریم، با اسامی مختلفـی از روز واپسین یاد کرده است که هر کدام جنبهای از ابعاد آن را تبیین مـیکنـداز؛ جملـه: یـوم الـدین (روز جزا)؛ یوم القیامه (روز برخاستن)؛ یوم الحساب (روز محاسبه)؛ یوم الجمع (روز جمعشدن)؛ یوم الفصـل (روز جدایی حق از باطل)؛ یوم الحسره (روز اندوه و حسرت)؛ یوم الخروج (روز خارج شدن از قبـور)؛ یوم البعث (روز برانگیخته شدن)؛ یوم الآزفه (روز بسیار نزدیک)؛ یوم الآخر (روز پایـان) و یـوم الخلـود (روز جاودانگی).2 خداوند در جای جای قرآن کریم روز حساب و آخرت را به انسانها بشارت داده است. برخی از این آیات عبارت اند از: » خدا ذرهاى هم ستم نمیکند. اگر نیکی باشد، آن را دوچندان میکند و (بـه جز اجر متقابل) از جانب خود نیز مزدى به کرامت میدهد.)«نساء: » .(40روز قیامت ترازوهاى عدل را برقرار میکنیم و به هیچ کس ستم نمیشود. اگر عملی به سنگینی هسته خردلی هم باشد، آن را به حساب می آوریم، که ما حساب کردن را بسندهایم.« (انبیاء: » .(47پس هرکس به وزن ذرهاى نیکـی کرده باشد، آن را میبیند و هرکس به وزن ذرهاى بدى کرده باشد، آن را میبیند.« (زلزله: 7 و .(8 در هریک از این آیات و آیات متعدد دیگر، خداوند انسان را بـه آخرتـی وعـده داده اسـت کـه در آن گناهکاران بهاندازه گناهان خود، و نیکان و بیگناهان نیز بهاندازه نیکیهای خویش پاداش یا عقوبت دریافت خواهند کرد. باور به جهان آخرت، باوری برخاسته از بطن دین مبین اسلام و آموزههای قرآن کـریم، پیـامبر اکرم و ائمه اطهار است که مانند هر باور دیگری، کارکردهـای متعـددی بـرای انسـان دارد. از مهمترین این کارکردها، میتوان به این موارد اشاره کرد: .1 تغییر نوع نگاه انسان به زندگی و اهداف آن: انسان معتقد به جهان آخرت، به دنیـایی گسـتردهتـر از عالم فانی باور دارد که در آن نعمتها و عذابهایی بهمراتب گسترده و جاودانـهتـر از ایـن دنیـا وجـود دارد و زمان و مکانی برای هیچ یک از آنها متصور نیست. انسان دارای بـاور بـه جهـان آخـرت، جهـانی ساخت و اعتباریابی پرسشنامههای باور به جهان آخرت و باور به جهان آخرت عادلانه اسلامی 721 بزرگ تر از این جهان مادی را که خداوند به آن نوید داده پذیرفته است. بنابراین، در دیـدگاه او ایـن دنیـا سرای زوالپذیر، محدود و گذرا، و آخرت، سرای باقی و نامحدود است که انسـان در آن بـرای همیشـه جاویدان خواهد بود. در برابر این باور، اندیشه کسانی قرار دارد که به زندگی اخروی باور نداشـته، مـرگ را پایان زندگی میدانند. چنین افرادی، بنا بر آموزههای اسلامی از زیانکاراناند.3 2 معنادار و هدفمند شدن زندگی: انسان از یـک سـو دوسـتدار جـاودانگی و مانـدگاری ابـدی و زندگی جاوید است و از سوی دیگر، زندگی دنیوی را محدود و گذرا مییابد. این دو دیدگاه ناسـازگار، ممکن است وی را به پوچی بکشاند؛ ولی آنکه به آخرت و زندگی جاوید باور دارد، مـرگ را انتقـال از جهانی به جهان دیگر می شمارد، نه نیستی و نابودى. بنابراین، برای تلاش و فعالیت، انجام اعمـال صـالح و تحمل دشواریها و مصیبتها انگیزه کافی دارد و هیچگاه در فراز و نشیب زندگی، احساس پـوچی و سرگشتگی نمیکند. 3 احساس امنیت و آرامش روانی: در عرصه روانشناسی، مرگ یکی از اضطرابآورترین پدیدههـایی است که باعث بر هم خوردن آرامش روانی انسان میشود.4 بنا بر آمـوزههـای اسـلامی، مـرگ بـرای آن دسته از افرادی که آن را پایان زندگی میدانند، از جنبههای گوناگونی موجب اضطراب میشـود. تصـور نیستی از مرگ، نامعلوم بودن زمان آن، ناشناخته بودن و تجربه نداشتن از آن و تنها روبهرو شـدن بـا آن، از جمله عوامل ترس از مرگ یا شدت یافتن این ترس نزد این عـده از مـردم اسـت. اگـر کسـی جهـان آخرت را باور داشته باشد و حقیقت مرگ را بشناسد، از مرگ نخواهد هراسید. خداوند متعـال در قـرآن کریم می فرماید: »این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازی نیست و زندگی واقعی، در سرای آخـرت اسـت. اگر میدانستند!« (عنکبوت: (64 4 گرایش تمایل به انجام رفتارهای مثبت و پرهیز از رفتارهای منفی: در دین مبین اسلام گـرایشهـای خودخواهانه در زمینههای کسب ثروت، امور جنسی و قدرت نامحدود، با تعالی معنوی، تکامل انسـان و سلوك الی االله ناسازگار معرفی شده است. ازاینرو، خداوند انسان را به سلاح عقل مسلح ساخته اسـت؛ نیرویی کـه مـیتوانـد انـواع تمـایلات افسارگسـیخته را مهـار کنـد. بـا وجـود ایـن، گـاه توانـاییهـای شناختی(عقل) انسان ضعیف می شود.5 باور به جهان آخرت، در افرادی که به آن بسیار پایبندند، بهلحـاظ شناختی این امکان را ایجاد میکند تا خود را از پیروی کامل از این تمایلات آسیبرسان رهایی بخشـند. باور به جهان آخرت، باور به روز جزا، عقاب و ثواب است و به همین دلیل، تمایلات سـرکش انسـان را مهار میکند. از سوی دیگر، باور به بازگشت به سوی خداوندی است که نویـد رسـیدگی بـه هـر عمـل، 821 ، سال دوم، شماره چهارم، پاییز 0931 حتی بهاندازه ذرهای کوچک را داده است. چنین باوری، در صورت نیرومندی کافی، باعـث پیشـگیری از مکر، خیانت و نیرنگ میشود و فضیلتهای اخلاقی را در انسان زنده نگاه میدارد. .5 ایجاد سلامتی در افراد جامعه و به تبع آن، در جامعه: اعتقاد به جهان آخـرت، در زنـدگی اجتمـاعی انسان نیز آثار ارزشمندی دارد. از مهم ترین آنها میتـوان بـه ضـمانت اجـرای قـوانین الهـی و عمـل بـه تکالیف اجتماعی، رعایت حقوق دیگران، جلوگیری از ظلم و تجاوز، و بهعبارتدیگر، برقـراری عـدالت اجتماعی اشاره کرد. کسانیکه به جهان آخرت و حسابرسی اعمال خـود بـاور دارنـد، خـود را در برابـر پروردگار متعال مسئول می شمارند و به قوانین الهی پایبند خواهند بود. طبیعی است که وقتی همـه افـراد جامعه چنین باورهایی داشته باشند، جامعه به سوی صلاح و رستگاری گام برخواهـد داشـت. در چنـین جامعهای، همگان به حقوق یکـدیگر احتـرام مـیگذارنـد و از سـتم مـیپرهیزنـد. در چنـین جامعـهای، گذشت، بخشش، نیکی و احسان و دیگر فضیلتهای اخلاقـی، زنـده و فضـای الهـی و معنـوی بـر آن حاکم می شود. در یک جمعبندى، باور به جهان آخرت، با آموزههای عملی دین اسلام پیونـدی نزدیـک و عقلانی دارد.6 البته افزون بر دین مبین اسلام، آموزههای ادیان دیگر، نظیر هندو، بودا، زرتشـت، یهـود و مسـیحیت نیز کموبیش بر آخرتگرایی تأکید کردهاند.7 با این حال، باور به جهان آخرت در دیـن مبـین اسـلام، در قیاس با ادیان دیگر جهان، بسیار صریح و شفّاف است. چنانکه پیشتر گفته شد، قـرآن کـریم در آیـات متعدد سیمای آخرت را به تصویر کشیده است که برخی از مهمتـرین عناصـر آن عبـارتانـد از: مـرگ؛ ورود به عالم برزخ؛ رخدادهای پیش از رستاخیز؛ نفخ صور؛ ظهـور زنـدگانی اخـروی؛ حسـاب اعمـال؛ شاهدان اعمال؛ جزا؛ جهنم و بهشت.8 از مجموع آنچه گفته شد، چنین برمی آید که مسئله حیات پـس از مرگ، از دغدغههای اصیل و دیرین بشری، و از اجزا و عناصر مهم و مشترك نظـام اعتقـادی بسـیاری از ادیان است. بیشتر ادیان، بقای روح پس از مرگ را پذیرفتهاند؛ با این تفاوت که ادیانی چون آیـین هنـدو و بودا، به بقای روح در این جهان، آن هم در کالبـدهـای گونـاگون معتقدنـد و بـه جهـان آخـرت بـاور ندارند؛ ولی آیینهای زرتشت، یهودیت، مسیحیت و اسلام بر این باورند که در ورای این عـالم، عـالمی هست که روح پس از جدایی از تن، در آن سکنی خواهـد گزیـد. گفتنـی اسـت کـه در کتـاب مقـدس یهودیان، آخرتشناسی بسیار ضعیف است و فقط در کتاب تلمود اشاراتی به آن شده اسـت. در مقابـل، دین مسیحیت بر مسئله آخرت بسیار تأکید کرده، ولی چنـدان بـه جزئیـات آن نپرداختـه اسـت. در ایـن میان، آیین زرتشت و دین اسلام با جزئیات بیشتری به این دغدغه اصیل بشری پرداختهاند.9 ساخت و اعتباریابی پرسشنامههای باور به جهان آخرت و باور به جهان آخرت عادلانه اسلامی 921 در مجموع میتوان گفت، جهان آخرتی که اسلام به آن نوید داده اسـت، جهـانی سراسـر عادلانـه و لبریز از ظرایف حسابرسی در اعمال و رفتارهای انسانهاست. این بعد از باور به جهان آخرت (بـاور بـه جهان آخرت عادلانه) ـ آنگونهکه در برخی بررسیها به آن اشاره شده است ـ10، با باورهایی نظیـر بـاور به دنیای عادلانه که طی سالهای اخیر در حوزههای مختلف مورد بررسی قرار گرفته،11 متفـاوت اسـت؛ چون باور به جهان آخرت و جهان آخـرت عادلانـه اسـلامی، بـاوری فرادنیـایی اسـت کـه در صـورت نیرومندی میتواند بسیاری از اعمال، اقدامات و رفتارهای انسان را تحت تأثیر قرار دهد. الگوی مفهـومی دو مجموعه باور به جهان آخرت و باور به جهان آخرت عادلانه ـ که در ایـن پـژوهش دربـاره آنهـا دو پرسشنامه ساخت و اعتباریابی شده ـ برخاسته از آموزهها و تأکیدات قرآن کریم در آیاتی اسـت کـه بـه برخی از آنها اشاره شد (ر.ك: نساء: 40؛ انبیـاء: 47؛ زلزلـه: 7و8؛ عنکبـوت: 64؛ کهـف: 45؛ حدیـد: 20؛ یونس: .(24 تأمل و اندیشه در معاد و آخرت و حسابرسـی ذره ذره اعمـال و گفتـار انسـان در آخـرت، مضامین اصلی در ساخت پرسشنامه باور به جهان آخرت بودهاند و رعایـت عـدل و عـدالت در داوری درباره انسانها و اعمالشان در آخرت (ر.ك: نساء: 40؛ انبیاء: 47؛ زلزله: 7 و (8 مضامینی بودهانـد، کـه در ساخت پرسشنامه باور به جهان آخرت عادلانه محور قرار گرفتهانـد. نکتـهای کـه بایـد در اینجـا بـه آن اشاره کرد. این واقعیت است که مضمونهـای قرآنـی مـورد اسـتفاده در سـاخت ایـن دو پرسـشنامـه، مضمونهایی جامع و مانع نیستند؛ هرچند از مهمترین و پراستفاده ترین مضامینی هستند کـه از آنهـا یـاد شده است. بنابراین، پرسش نامههای ساخت و اعتباریابیشده در این پژوهش، پرسش نامـههـای کوتـاهی شمرده میشوند که باور کلی به روز جزا و آخرتی را که در آن درباره انسان و اعمالش با تـرازوی عـدل الهی داوری می شود، می سنجند. در مجموع، بر پایه آنچه بیان شد، مـیتـوان گفـت کـه بـاور بـه جهـان آخرت، باوری بنیادین در آموزههای دین مبین اسلام شمرده میشود. با این حال، در عرصـه پـژوهش و نظریهپردازی، این نوع باورها به دلیل محدودیت در ابزارهـای سـنجش، تـاانـدازهای مـورد غفلـت قـرار گرفتهاند. بر همین اساس، در این پژوهش هدف ساخت و اعتباریابی پرسـشنامـههـای بـاور بـه جهـان آخرت و باور به جهان آخرت عادلانه در نظر گرفته شد تا بستر برای انجام پژوهش در حوزه پیامدهـای عملی این باورها در جامعه اسلامی ایران فراهم شود. روش این پژوهش از زمره پـژوهشهـای سـاخت و اعتباریـابی پرسـشنامـه اسـت کـه جامعـه آمـاری آن را دانشجویان دختر روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی خوراسـگان در پـاییز 1390 بـه تعـداد هشتصـد نفـر 031 ، سال دوم، شماره چهارم، پاییز 0931 تشکیل دادهاند. از میان این جامعه آماری، 270 نفر با روش نمونهگیـری دسترسـیپـذیر انتخـاب شـدند. پس از جمعآوری پرسشنامهها، سه پرسشنامه بـه دلیـل پاسـخهـای نـاقص از تحلیـلهـا کنـار رفـت؛ بنابراین، گروه نمونه پژوهش به 267 نفر کاهش یافـت. از 267 نفـر نمونـه پـژوهش، 198 نفـر (معـادل 94/2 درصد) در مقطع کارشناسی و 68 نفر (معادل 25/8 درصد) در مقطع کارشناسی ارشد مشـغول بـه تحصیل بودند. از 241 نفر (معادل 90/2 درصـد) کـه وضـعیت تأهـل خـود را اعـلام کردنـد، 180 نفـر (معادل 68/4 درصد) مجـرد و 61 نفـر (معـادل 22/8 درصـد) متأهـل بودنـد. دامنـه سـنی دانشـجویان شرکتکننده در پژوهش، 19 تا 42 سـال بـا میـانگین سـنی 21/84 (بـا انحـراف معیـار (6/9 بودنـد. از ابزارهای زیر برای سنجش متغیرها استفاده شد. ابزارهای اندازهگیری .1 پرسشنامه باور به جهـان آخـرت اسـلامی: بـرای سـنجش بـاور بـه جهـان آخـرت، پرسـش نامـهای محققساخته در این پژوهش بر مبنای پیشینه نظری و پژوهشی موجود12 تهیه و بـرای اجـرا آمـاده شـد. تعداد پرسشهای این پرسش نامه 8 پرسش و مقیاس پاسخگویی آن، ششدرجـهای (املاًکـ مخـالفم 1 = تااملاًک موافقم (6 = است (یک نمونه سؤال این پرسشنامه به این شرح است: به جهان آخرتـی کـه بـه انسانها نوید آن داده شده، باور دارم). روایی صوری و محتوایی این پرسش نامه از طریق نظر تخصصـی بررسی شده است. روایی پرسش نامه نیز از طریق روایی سازه (تحلیل عاملی اکتشافی و چرخش از نـوع واریماکس)، روایی معیار از طریق محاسبه همبستگی این پرسشنامه با پرسشنامههـای »بـاور بـه دنیـای عادلانه برای دیگران« و »اخلاق کاری اسلامی« و تعیین توان پـیشبینـی بـاور بـه جهـان آخـرت بـرای پیشبینی باور به دنیای عادلانه برای دیگران و اخلاق کاری اسلامی در حضـور بـاور بـه جهـان آخـرت عادلانه اسلامی بررسی شده است. پایایی پرسشنامه، از طریق آلفای کرونبـاخ محاسـبه شـد، و برابـر بـا 0/81 به دست آمد. ادامه خواندن مقاله ساخت و اعتباريابي پرسشنامه هاي باور به جهان آخرت و باور به جهان آخرت عادلانه اسلامي

نوشته مقاله ساخت و اعتباريابي پرسشنامه هاي باور به جهان آخرت و باور به جهان آخرت عادلانه اسلامي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


مقاله هنر و زيباشناسي فمينيسم

$
0
0
 nx دارای 13 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه »هنر« به عنوان بعد مادی، فرهنگ است که شناخت عمیق درونمایههای شناختی فرهنگ را فـراهم میسازد. اساساً هنر چهره تجسدیافته یـک فرهنـگ اسـت کـه بـهدرسـتی مـیتـوان آن را تصـویر عینیشده از ذهنیتهای انسانی دانست. از اینرو، یکی از شیوههای دقیـق شـناخت چهـره واقعـی فرهنگ غرب، واکاوی آن از رهگذر هنر و مؤلفههای مادی آن فرهنگ است . در این میان، هرچنـد ممکن است غرب چهرههای بهظاهر متفاوتی از خود به نمایش گذارد، اما با لحاظ نگـرش تمـدنی به این حوزه از فرهنگ بشری، میتوان ریشههای این چهرههای متفاوت را واحد دانست. فمینیسم یکی از چهرههایی است که فرهنگ غرب از خود به جهـان عرضـه نمـوده اسـت؛ جریـانی اندیشهای که امروزه گستره نفوذ خود را در ساحتهای گونـاگون زنـدگی اجتمـاعی در سراسـر جهـان گسترانیده است. شناخت اندیشه فمینیستی، شناخت چهرهای از چهرههای بهظاهر متفاوت غرب اسـت، اما با همان اصول و مبانی تمدن غربی با محوریت انسان و ساحتی بریده از آسمان. فمینیسم هرچند در آغاز، یک جریان و جنبش اجتماعی برای احقاق حقوق زنان بود، اما بعدها به دلایلی به عرصه اندیشه نیز وارد شده و به نظریهپردازی اهتمام ورزد. ازاینرو، با بـه راهانـداختن جریانی اندیشهای، وارد حوزههای تخصصی علم شد و از این موقعیت استفاده نموده و بـه نقـادی جریانهای غالباً اندیشه در غرب، در حوزههای گوناگون پرداخت . یکی از حوزههایی کـه آنهـا بـه آن وارد شده و به نقادی جریان غالـب پرداختنـد، حـوزه هنـر و زیبـاییشناسـی اسـت. شـناخت اندیشههای هنری فمینیستها، به عنوان ساحتی از هنر غربی میتوانـد مـا را در شـناخت فرهنـگ غرب، به منظور در امان ماندن جامعه از آسیبهای و بحرانهایی که غرب با آن درگیر است، یاری رساند. »شناخت هنر جدید غرب و تاریخ آن از این جهت مهم و لازم است کـه هنـر از یـکسـو، منعکسکننده جریانات ژرفتر فرهنگ غرب و بحرانهایی است که غرب جدید با آن مواجه است و از سوی دیگر خود، از عواملی اسـت کـه عناصـر، و اشـکال و نیروهـای تشـکیلدهنـده فضـای فرهنگی جدید غرب را به وجود آوردهاند. بهواقع، نقش هنر غربی در ایجاد ایـن فضـای فرهنگـی جدید؛ بسیار مرکزی و اساسی اسـت «. (نصـر، 1374، ص (318 در ایـن نوشـتار مـا بـرآنیم تـا بـا واکاوی اندیشه فمینیسم درباره هنر و زیباشناسی، به شناختی دقیقتر از این جنبه از فرهنـگ غربـی دست یابیم. لازم به یادآوری است که به جهت گستردگی اندیشههای فمینیستی و دشـواری یـافتن وجه اشتراك مشخص بین آنها، در این گفتـار تأکیـد مـا بیشـتر بـر قرائـتهـای پسـتمدرنیسـتی فمینیستها از حوزه هنر و زیباشناسی خواهد بود. هنر و زیباشناسی فمینیسم 13 مفهومشناسی 1. فمینیسم اکثر کسانی که درباره فمینیسم نظریهپردازی و یا تحقیق کردهاند، براین نکتـه تأکیـد دارنـد کـه بـه دست دادن تعریفی جامع و مانع از فمینیسم، دشوار است. این بلاتکلیفی را تاحد زیادی میتوان بـا این واقعیت توضیح داد که فمینیسـم در مـتن سـنت مکتـبهـای فکـری موجـود غـرب، اعـم از لیبرالیسم، سوسیالیسم، یا مارکسیسم شکل گرفته است. این موضوع دو نتیجـه داشـت: اول اینکـه، فمینیستها به عنوان نمایندگان تفکرجدیـد و رادیکـال، ناچـار از جـا بـازکردن در هریـک از ایـن سنتها بودند . دوم اینکه، در روند این جا بازکردن، بـا مقـدمات اساسـی و خـاص هریـک از ایـن ایسمها همراه شدند. از اینرو، خط جداکننده فمینیستها از یکدیگر، از همراهی هریک از آنهـا بـا یکی از این ایدئولوژیها بـود. (مکنـزی، 1375، ص (346 فمینیسـم یـک مفهـوم واحـد نیسـت و نمیتوان گفت: »فمینیسم چیست؟،«بلکه صرفاً میتوان به دنبال یافتن خصـلتهـای مشـترك بـین انواع متعدد و متفاوت فمینیسم بود . اما به هرحال، تعریف پایه از مبنای مشترك فمینیسم بـا تأکیـد بر این نکته آغاز میشود که اساس همه آنها موقعیت فرودست زنان در جامعه و تبعیضی است کـه زنان، به دلیل جنس خود با آن روبهرو میشوند. و اینکه تمامی انواع فمینیسم، به منظور کاهش این تبعــیض و در نهایــت غلبــه بــر آن، خواهــان تغییراتــی در نظــم اجتمــاعی، اقتصــادی، سیاســی و فرهنگیاند . (فریدمن، 1381، ص(5 فمینیسم در آغـاز بـه صـورت یـک اعتـراض محـدود مطـرح گردید، در ادامه به یک اعتراض اجتماعی و در نهایت، به یک جنـبش در حـوزه زنـان تبـدل شـد . ازآنجاکه خود فاقد یک نظام اندیشهای و دستگاه فکری مستقل بود، بـه دامـان دیگـر دسـتگاههـا و نظامات فکری افتاد و در آن دستگاههای فکری، یک رویکرد جنسیتی بـرای تغییـر وضـعیت زنـان پدید آورد. البته فمینیستها برای توجیه این بیریشگی، از خصلت انعطافپذیری برای مانـدگاری سخن به میان میآورند و اعلام میکنند که ضمن وفاداری به گزارهها و آموزههای اصلی فمینیسـم، ناگزیرند برای تغییرِ رفتار تودهها و متقاعدسازی افکار نخبگان، به روشها و ادبیات گوناگون روی آورند تا طرح فمینیسم در جوامع مختلف ممکن شود. 2. هنر 23 ، سال سوم، شماره اول، زمستان 0931 به دلیل ماهیت باز، پویا و همیشه خلّـاق آن، تعریـفناپـذیر مـیداننـد. از دیـدگاه آنـان، خصـلت گسترش یابنده و غافلگیرکننده هنر و تطورات همیشگی و آفرینشهای بدیع آن، تضمین وجود هر مجموعهایازخصوصیات معرف را منطقاً غیرممکن میسازد. (نوئل، 1376، ص (330-328 و اگـر هنر بخواهد هنر باشد، باید از دام هر تعریفی بگریزد. آنان معتقدند که تعریف کردن هنر با طبیعـت پیشرونده و گسترشیابنده هنر سازگار نیست. بیشک این عقیده نمیتوانست مـورد پـذیرش قـرار گیرد؛ زیرا از یکسو، در جوامع مدرن غرب شاهد چنان تغییرات ریشهای در فـرم و محتـوای هنـر بودهاند که با این مسئله روبهرو شدهاند که چه چیزهایی ذیل عنوان هنر قرار میگیرد چه چیزهـایی قرار نمیگیرد و از اینرو، در هـر تحلیـل جامعـهشـناختی از هنـر، چیسـتی آن مطـرح مـیشـود. (زولبرگ، 1387، ص(111 و از سوی دیگـر، بـدون داشـتن روشـی بـرای تشـخیص آثـار هنـری، نمیتوانستند به ارزیابی آنها بپردازند. بدین جهت، فیلسوفانی چون جرج دیکـی تـلاش کردنـد تـا تعریفهایی از هنر ارائه دهند که شروط لازم و کافی آنها تا بیشترین حد قابل تصور با آزمونهـای مبدعانه هنری کاملاً سازگار باشد. (نوئل، 1376، ص (409 اما با این حال، باز هم تعریف واحـدی که بتواند دربرگیرنده مصادیق و نظریههای گوناگون در مقوله هنر بشود نیز قابل ارائه نیسـت؛ زیـرا با اندکی تسامح میتوان گفت: نظریهها درباره هنر را میتوان تحت سه پارادایم دستهبندی کـرد کـه عبارتاند از: پارادایم تقلید (دیدگاه افلاطون و ارسطو)، پارادایم بیان (دیدگاه کروچه و تولسـتوی) و فرمالیستی (دیدگاه کلایو بل و راجر فرای). با تفاوت این پارادایمها، ارائه تعریف جهـانشـمول، بسیار دشوار است. اما با توجه به اینکه پارادایمی که امروزه در غرب اقبـال بیشـتری دارد، پـارادایم »بیان« است. ازاینرو تعریف کروچه به عنوان پیشگام این پارادایم ارائه میشـود. وی معتقـد اسـت که »هنر عبارت است از دید یا شهود.« (کروجه، 1350، ص(53 از نظر وی مکاشفه و شـهود عـین درك زیبایی است، اما زیبایی صفت ذاتی اشیا نیست، بلکه در نفس بیننده است؛ زیـرا نتیجـه فعالیـت روحـی کسی است که زیبایی را به اشیا نسبت میدهد، یا در اشیا کشف میکند. بـرای کسـی کـه قـادر بـه ایـن کشف باشد زیبایی همه جا یافت میشود و پیدا کردن آن عبارت از هنر است. (همان، ص (6 2. زیبایی شناسی و زیبایی هنر از جمله مفاهیمی است که درك واحدی از آن وجود ندارد. مفهوم هنـر بـه لحـاظ تـاریخی و تمدنی و به لحاظ جغرافیایی و فرهنگی متفاوت تعریف شده است. اساساً برخی معتقدند کـه هنـر به دلیل بدیهی بودن مفهوم آن، بینیاز از هرگونه تعریف است. برخی از پیروان ویتگنشتاین هنـر را زیباشناسی حوزهای از فلسفه است که به زیبایی و چیستی آن میپردازد. در این علـم بنیـادی تـرین پرسشها درباره زیبایی و چیستی آن طرح و بررسی میشود. پرسشهایی از اینونه:گ اصولاً ما بـه چه چیزی »زیبا« میگوییم؟ آیا زیبایی وجود واقعی دارد؟ زیبایی مطلق است یا نسبی؟ زیبایی ذاتی هنر و زیباشناسی فمینیسم 33 است یا اضافی؟ قواعد زیبایی ثابتند یا متغیر؟ (اسدی کرد، 1389، ص(43 در تعریـف زیبـایی نیـز وحدتنظر وجود ندارد و همان مشکلاتی که درباره تعریف هنر گفتـه شـده، ایـنجـا نیـز مـانع از دست یافتن به تعریفی منسجم از زیبایی است. به هرحال، نظریههایی را که در حوزه هنر از زیبایی بیان میشود، به سه دسته اصلی تقسیم میکنند. تعاریف عینی و بیرونی، تعاریف ذهنی و درونـی و تعاریف تلفیقی. در تعریفهای ذهنی زیبایی در عالم خارج وجود ندارد تا بتوان آن را با شـرایط و موازین معینی تعریف کرد، بلکه کیفیتی است که ذهن انسان در برابـر محسوسـات از خـود ایجـاد میکند. اما تعریف بیرونی معتقدند که زیبایی یکی از صفات عینی موجودات است و ذهن انسان به کمک قواعد و اصول معینی آن را درك میکند؛ همانطور که معلومات دیگر را هم برحسب قوانین مربوط به آنها درك میکنند. نظریههای تلفیقی نیز معتقدند که اثر زیبـایی اشـیا تنهـا فـرع خاصـت واقعی آنها نیست، بلکه فرع بر آن است که چه چیزی را به خاطر ما بیاورند و چـه احساسـی را در خاطر ما برانگیزانند. (بندتو، 1350، ص(8-7 پیشینه مفهوم هنر و زیباشناسی در اندیشه غربی غرب یک حوزه تمدنی است که اندیشههای معاصرش، نهتنها بیربط و گسسته از پیشـینه تـاریخی آن نیست، بلکه رویکردهای امروزینش بنیـان نهـاده شـده بـر گذشـته پرفـراز و نشـیب آن اسـت. ازاینرو، آشنایی اجمالی با سرگذشت مفهوم هنر در اندیشه غربی و سـیر تطـورات و رویکردهـای آن درگذر تاریخ غرب، ما را در فهم رویکرد فمینیستی هنر و زیباشناسی یاری میرساند. از دیرهنگام و در طول تاریخ غرب، رویکردهای مختلفی به مفهوم و مصادیق هنر وجود داشـته است. افلاطون معتقد بود که هنر تقلید از طبیعت است. وی که معتقدهعالمب مثُل بود، کار هنرمنـد را تقلید از صورت اشیاییدانستمی که در عالم مثُل وجود دارد . با این حال، هنر و هنرمنـد را بـر وی نمیتابید. وی معتقد بود: هنر به دلیل اینکه معرفتزا نیست، وهـم تولیـد و بـا آفـرینش لـذتی بیدرد و تخدیری، برعدم تعادل روانی انسان دامن زده و با تقلید از سایهها، دو پله ما را از حقیقت دور میسازد، رهزن معنا و معنویت انسان است . هرچند وی در جای دیگر مـیپـذیرد کـه از خیـر میتوان تقلید کرد و برای آن موسـیقی را مثـال مـیآورد. (بلخـاری، (1389 ارسـطو نیـز همچـون افلاطون هنر را تقلیدی میدانست و معتقد بودکه در هنر، یک عالَم تخیلـی آفریـده مـیشـود کـه تقلید از عالم واقعی است. اما اعتقادی به عالم مثُل نداشت و معتقد بود: هنر تقلید عـام از طبیعـت است. وی برخلاف استادش، هنر را معرفت آفرین میدانست و به ویژه هنر نمایش را عامل تطهیـر 43 ، سال سوم، شماره اول، زمستان 0931 و تزکیه نفس میدانست و هنرمند را به لزوم آشنایی با طبیعت و تقلید دقیقتـر از آن فراخوانـده و لذتهای ناشی از هنر را برای تعالی روح مفید میدانست. (کاپلسون، 1388، ج 6، ص (415 تـأثیر گذارترین اندیشه در تبیین ماهیت هنر پساارسطویی، رویکرد فلوطین است که تأثیر بسیاری در هنر اسلامی و مسیحی داشته است. از نظر فلوطین، ماهیت هنر تقلید ازاعیان نیست، بلکه تقلید از صور معقول است که تزکیه و تطهیر روح را از جمله لوازم ذاتی ادراك صور معقول و تثبیت آن در آثـار هنــری مــیدانســت . (بلخــاری، (1389 عصــر روشــنگری، دورهای بــود کــه غــرب در بســیاری از اندوختههای پیشین خود تجدیدنظرکرد. منابع معرفتی خویش را تغییر داد و بسـیاری از مفـاهیم را در پرتو جهانبینی جدید، بازسازی نمود. از جمله مفاهیمی که در طلیعه غرب جدید دچـار تحـول شد، مفهوم »هنر« بود. جهان مدرن با پذیرش اندیشه دکارت و کانت مبنی بـر تمـایز بـین سـوژه و ابژه، مفهوم هنر را دگرگون ساخت و از دل ایـن دگرگـونی، نظریـه بیـان (expression)، بـه جـای نظریه تقلید (mimesis) نضج گرفت. در این نظریه، منشأ آثار هنری نه عالم برون است، چنـان کـه افلاطون و ارسطو میگفتند، و نه صور معقول است، که فلـوطین مـیگفـت، بلکـه سرچشـمه هنـر دریافتها، آرزوها و تجلیات نفس انسان مدرن است. در این اندیشه، انسان محوریت مییابـد، امـا نه به عنوان سازنده آثار هنری، بلکه به عنوان منشأ جوهری آفریـدههـای هنـری. (بلخـاری، ( 1389 سرانجام با غلبه یافتن رویکردهای جامعهشناختی بر دیدگاههای فلسفی در عرصه هنر، جرج دیکی نیز با اعلام نظریه نهادی، معیار بازشناسی آثار هنری را تقریر و پذیرش یـک اثـر از سـوی یکـی از نهادهای اجتماعی دانست. وی معتقد بود: جهان هنر مبتنی بر قواعد و شیوههایی مشخص است. از اینرو، آثار پیشنهادی به این شرط آثار هنریاند که از قواعد و شیوههای مقـرر جهـان هنـر تبعیـت کنند. ( نوئل، 1376، ص(354 درپی آن قرن 19 و 20 عرصه ظهور و بروز نظریههای گونـاگونی در مفهوم شناسی هنـر اسـت کـه نگـرش فمینیسـم دربـاره هنـر و زیباشناسـی را بایـد یکـی از ایـن رویکردهای جدید به هنر در جهان مدرن دانست. موجهای هنر فمینیستی هنر فمینیستی، یکی از برجستهترین جریانهای هنری موضوعگرا در جنبشهای هنری معاصر است کـه همزمان با جنبش فمینیستی شکل گرفته است. اما نقطه عزیمت شکلگیری هنر فمینیسـتی را بایـد دهـه 1970 دانست. در آغاز این دهه، یک منتقد پستمدرنیست به نام لینـدا نـوکلین (linda nochlin)، کـه بعدها به شاخصترین نظریه پرداز هنر فمینیستی معروف شد، با انتشار کتـابی، ایـن سـؤال مهـم را هنر و زیباشناسی فمینیسم 53 مطرح کرد که چرا در تاریخ هنر، هرگز نام یک زن هنرمند برجسته را نمیبینیم؟ و در پـی آن، ایـن پرسشها طرح شد که از چه راههایی تمایلات زنگرایی در هنر ارتقا خواهد یافت؟ آیـا هنـر زنـان باید متفاوت از هنر مردان باشد؟ البته پاسخ به اینگونه سؤالات هرگز به صورتی که مورد قبول اکثریت فمینیستها باشد، ارائـه نشد. موجهای سهگانه فمینیستی، جهتگیریهای مختلفـی نسـبت بـه ایـن مسـئله از خـود نشـان دادهاند. در موج اول فمینیسم، که تا دهههای پیش از 1970 فعالیت داشـتهانـد، ویژگـی خاصـی در استفاده از مواد وجود ندارد. اما موج دوم، که رادیکال هستند و در دهه 70 فعالیت داشـتند، تـلاش میکنند تمایز خودشان را با جهان هنر مردانه به صورت کاملاً مرزبندیشده، نشان دهند. از ایـنرو، در مواد، موضوع، تکنیک و اینکه انفرادی عمل شود یا گروهـی، خـود را متمـایز نشـان مـیدهنـد. تأکید رادیکالها بر آفرینشهای هنری متفاوت و قالبهای خاص زنانه، امروزه از سوی بسیاری از فمینیستها مورد نقادی قرار گرفته و با برچسب تندرو و افراطی بود، طرد مـی شـود. فمینیسـم در مقطع اولیه خود، صرفاً یک بحث انتقادی بود، نه گونهای نو از آفرینش هنـری. در ایـن بحـث، دو هدف عمده مورد توجهها فمینیستها قرار گرفت: نخست، یافتن نامهایی در بین زنان که در تاریخ هنر از آنها یاد نمیشود و دوم، کشف علت توسعهنیافتگی زنان در آفرینشهای هنری و اینکه چـرا زنان همپای مردان در طول تاریخ هنر نقش مهمی ایفا نکردهاند؟ از این زمان به بعـد، بخصـوص از اواسط دهه 1970، هنرمندانی که گرایش رادیکال داشتند، به خلق آثار همت گماشتند. در این آثـار، زنان سعی میکردند دیدگاههای مردانه را، که بخشی از آن مبتنی بر اخلاق جنسـی بـود، برنتابنـد و در مقابل آن مقاومت کنند. ازایـنرو، کوشـیدند مسـائلی زنانـه را مطـرح کننـد کـه طـرح آنهـا در اخلاقیات جامعهای که مردان آن را ساخته و پرداخته کردهاند، زشت شمرده مـیشـد. ماننـد برهنـه شدن در تماشاچیان در هنگام اجرا و یا نقاشی کردن اندام برهنه زنان. هدف آنها از ایـن کـنشهـا، انتقاد از نگاه جنسی مردان به زن و اندام او بود. در این هنگام، برخی متفکـران فمینیسـتی بـه ایـن نتیجه رسیدند که این نوع برخورد نمیتواند برخورد درست و معقول بـا مسـئله زنـان باشـد؛ زیـرا نهتنها مشکلی از زنان را حل نمیکند، بلکه به نوعی انحراف از اهداف جنبش فمینیست هـم تلقـی میشود. از این زمان به بعد، موج دوم هنر فمینیستی، در قالب موج سـوم رویکـرد کلـی فمینیسـم شکل میگیرد. آنها در اعتراض به استفاده ابزاری از زن، که به تعبیر خودشان به نوعی »شیء شدن« زن میانجامید؛ تلاش کردند از هرگونه نمایش تحریکآمیز زن اجتناب کنند. به باور آنها، این نـوع استفاده از اندام زن نوعی استفاده مردگرایانه است. آنها شیوه کار فمینیستهای موج دوم را خطایی 63 ، سال سوم، شماره اول، زمستان 0931 فاحش میدانستند که با وجود ستیزی که با مردان داشـت، عمـلاً از راه و روش مردانـهای اسـتفاده میکرد. در این نگرش، که اوایل دهه 1980 شکل میگیرد، نقد عمده متوجه این مسـئله اسـت کـه اگر فمینیست بخواهد اینگونه به مسئله زن و اخلاقیات مردانه بپردازد، به نوعی گرفتار نظام قدرتی شده است که مردها به وجود آوردهاند و گفتمان مردان نسبت به زنـان را دنبـال مـیکنـد. هرچنـد هدف، ارائه تصویری مثبت از زنان باشد. اینان معتقد بودند: آنچـه هنـر فمینیسـتی بایـد بـدنبال آن باشد، صرفاً پررنگ کردن نام زنان در تاریخ هنـر و یـا پیـدا کـردن علـل توسـعهنیـافتگی آنـان در آفرینشهای هنری نیست، بلکه مسئله اصلی نوعی نگاه متفاوت به هنر و آفرینش هنری اسـت کـه بین زنان و مردان وجود دارد و باید تصحیح شود. در واقع، آنان به سلطه گفتمان مردسـالارانه، کـه در هنر وجود داشت، توجه کردند. (سمیع آذر، (1386 به عبارت دیگر، در دهه 1980 رویکرد کلی فمینیسم تغییر میکند و ذاتگرایی، که از ویژگـیهـای نگـرش رادیکـالی اسـت، از فمینیسـم دور میشود و به جای آن، نقش مفاهیم »جنس« و »جنسیت« مورد توجه قرار میگیرد؛ بـدینمعناکـه در این دوره، این تلقی وجود دارد که چیزی به نام مردانگی یا زنانگی در آثـار مـردان و زنـان وجـود ندارد. اما آثار هنری نیز درخلا تولید نمیشوند. آنها انعکاس مسایل بیرونی جامعهاند. آفریـدههـای هنری در تعامل هنرمند با خود، خانواده و جامعه تولید میشوند . ازاینرو ممکـن اسـت مـثلاً آثـار زنان وجوه مشترکی با هم داشته باشند، اما اینکـه ایـن کیفیـات را ذاتـی بـدانیم پـذیرفتنی نیسـت. (فشنگچی، (1384 نکته قابل توجه این است که هنرمندان فمینیست، در موج دوم و سـوم، همگـی پستمدرن بودند. ازاینرو، مدعی بودند برای فاصله گرفتن از هنر مردگرایانـه، بایـد از روشهـای آفرینش هنری مردها، که به طور سنتی نقاشی و مجسمهسازی بود، اجتناب کنند . به همـین جهـت، تمام تلاش آنها این بود که از روشهای جدیدی که آنها را بیشتر متناسب با کار زنانه مـیدیدنـد و رسانههای مردانه هم نبودند، استفاده کنند. مانند اجرا، چیدمان، عکس و ویدیو. بـه همـین جهـت، غالباً در رسانههای جدید کار میکنند و معتقدندکه فمینیسم هرگز نباید به سراغ رسـانههـایی بـرود که در طول تاریخ هنر، مردها به کار میبردهاند. (سمیع آذر، (1386 زیبایی شناسی فمینیسم »زیباییشناسی« شاخهای از فلسفه است که فرمها، ارزشها و تجربه هنر را تحلیل میکند؛ از آنجایی کـه این مکتب به مسائلی چون رابطه میان نتیجه اخلاقی یک اثـر، محتـوای روانشـناختی و اجتمـاعی آن و تولید، فرم و کارکرد و تأثیراتش مربوط میشود، به تفکرات فمینیستی ارتباط پیدا میکند. هنر و زیباشناسی فمینیسم 73 زیباییشناسی فمینیستی، بیش از هرچیز با پرسشهای آن در باب فلسفه هنر و طبقهبنـدیهـای زیباشناختی حاکم بر آن شناخته میشود . فمینیستها بهطورکلی برآنند که زبان فلسفه، بهرغم ظاهر بیطرفانه و فراگیرش، بهگونهای بنیادین جنسیتمدار است. آنان در پی روشی بـرای بررسـی تـأثیر جنسیت در شکلگیری دیدگاههای هنـری و ارزشهـای زیباشـناختیانـد. رویکـرد فمینیسـتی بـه زیباییشناسی، ضمن توجه به تأثیرات فرهنگ حاکم، میکوشد ثابت کند که هنـر بـهطـور همزمـان بازتاب و تثبیتکننده صور اجتماعی جنسیت، هویت و جنس است. محور بحثهای زیباشناختی فمینیسم تأکید بر زمینههای اجتماعی آفرینشهـای هنـری اسـت. زیباشناسی فمینیستی، از تأثیرعوامل بیرونی، بخصوص عامل جنسیت در آفرینشهای هنری سـخن میگوید. پیشفرض زیباشناختی فمینیستی این است که هنر در کل جنسـیتی شـده اسـت . پـژوهش فمینیستی، جنس هنرمند را با ارزشهای جنسیتی، نهادهای هنری و مخاطبان هنر مـرتبط مـیدانـد. آنان به دنبال این هستند که رابطه میان رسمی بودن هنر و تصاحب ذهنی و جمعی آن را برای زنان تغییر دهند. (هام و همکاران، 1382، ص(26 آنان اصول تـاریخ هنـر را مـورد پرسـش قـرار داده و دیـدگاههـای تـاریخی آن را تصــحیح و تعـاریف جدیـدی از هنـر ارائــه مـیدهنـد. سـؤال عمــده فمینیستها، دریافت فرودسـتی تـاریخی زنـان و آگـاهی از اینکـه چگونـه رویـههـای هنـری، آن فرودستیها را پایدار ساختهاند. از نظر آنان، این پایداری با چیزهـایی ماننـد نادیـده انگاشـتن کـار زنان، ابژه گرداندن اندام زنان در نگارهپردازی و سینما، برداشت رمانتیـک از بهـرهکشـی جنسـی از زنان در داستانها، بهکارگیری مفروضاتی که زنان را از آفرینشگری بیرون میداند، یـا بـه کاربسـتن سیستمهایی نمادین، که زنانگی را همچون دشمن اهریمنی مردانگی مینگـرد، انجـام شـده اسـت. (کرس میر، 1390، ص (335 فمینیستها از نگرش زیباشناختی خود با عنوان تجربه مجدد هنر یاد کرده و آن را به معنای جدا کردن هنر از یک موقعیت بـرج عـاجی، بـا ارزش عـام و دیـدن آن نـه بهعنوان منکعسکننده تاریخ اجتماعی، بلکه شبیه ابزاری که در هر دوره تاریخی میتوانـد بـه مثابـه نیروی اجتماعی پر قدرتی به کار آید؛ میدانند. آنان با تکیه بر این مفهوم، زمینهای بـرای هنرمنـدان زن آفریدهاند تا هنر جدیدی را عرضه دارند که بر تجربه شخصی و جمعی ایشـان تأکیـد داشـته و موارد و مصالحی را مرتبط با زندگی زنان به کار برند. (هام و همکاران، 1382، ص(42 زن، موضوع ساحتهای سهگانه هنری »هنر« مقولهای چندساحتی است و از زوایای گوناگون میتوان به موضوعات آن نگریسـت. زن بـه 83 ، سال سوم، شماره اول، زمستان 0931 عنوان موضوع هنر، با توجه به موقعیتی که در آن قرار میگیرد، میتواند موضوع برای سه سـاحت متفاوت هنری قرار گیرد. به عبارت دیگر، در بررسـی نسـبت بـین زن و هنـر، زن هـم بـه عنـوان آفرینشگر اثر هنری یا بهمثابه ناظر و مخاطب و ارزیاب محصولات هنری و یا بهعنـوان موضـوع و نماد در آثار هنری مورد بررسی قرار میگیرد. از اینرو، ایـن بحـث هـم در فلسـفه هنـر و هـم در زیباشناسی قابل طرح و بررسی است: ادامه خواندن مقاله هنر و زيباشناسي فمينيسم

نوشته مقاله هنر و زيباشناسي فمينيسم اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله دلالتهاي نظريه فطرت در نظريه فرهنگي

$
0
0
 nx دارای 13 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه »نظریه فطرت«، عنوان دیدگاهی است که از یکسو، ناظر به »انسان« و از سوی دیگر، در ارتباط بـا »خدا« سامان یافته اسـت . ایـن نظریـه سرشـتی بـرای انسـان تصـویر مـیکنـد کـه الهـی، فراگیـر، تبدیلناپذیر، غیراکتسابی و مصون از خطاست و سایر موجودات، بدین سیاق از آن بهرهمند نیستند. ازاینرو، فطرت، وجه تمایز انسان از سایر موجودات است. یکی از ابعاد این نظریـه، توانمنـدی آن در تشریح پیوند وجودی میان انسان و دین است. نظریه فطرت، دین را کتاب تشریع الهی و انسـان را کتاب تکوین او دانسته، میان این دو، پیوندی ناگسستنی برقرار میکند. فطرت و ملحقات آن در میان حکما و عرفای اسلامی، مستقیماً یا بهواسـطه سـایر موضـوعات فلسفی، محلّ بحث بوده است، اما عنوان »نظریه فطرت« در ادبیات ما سابقه چنـدانی نـدارد . شـاید بتوان بنیانگذار این مکتب فکری را حکیم متأله، آیتاالله شاهآبادی دانست که »فطرت« را بـه عنـوان محور تحلیل و بررسی همه ابعاد دین، در قلب نظرات خویش جای داد. پس از وی شاگرد ایشـان امام خمینی ، و در ادامه، بزرگانی همچون شهید مطهری، آیتاالله جوادیآملی، آیتاالله مصباح و;، به بسط و تشریح این نظریه پرداختند. در اغلب تعریفهایی که از »فرهنگ« ارائه شده، عنصر »انسـان«، در قلـب ایـن تعـاریف جـای دارد. صاحبنظران بر این حقیقت اجمـاع دارنـد کـه فرهنـگ یـک پدیـده انسـانی اسـت . اغلـب صاحبنظران بر این نکته نیز تأکید دارند که فرهنگ، به انسـانی مربـوط مـیشـود کـه در اجتمـاع زیست میکند؛ یعنی فرهنگ یک پدیده اجتماعی است. بنابراین، هستی فرهنگ، مبتنـی بـر هسـتی جامعه است. هستیشناسی فرهنگ، تابعی از هستیشناسی جامعه میباشد. از آنجـا کـه تـار و پـود وجود جامعه را وجودهای انسانی میسازند، انسانشناسی، هم مقدمه شناخت جامعه خواهد بـود و هم مقدم بر آن. فطرت، که یک نظریه انسانشناسی است، در صـورتیکـه در مقابـل سـؤالات مختلفـی کـه در نظریههای فرهنگی مطرح میشود قرار گیرد، پاسخهایی بسیار متفاوت از آنچه در نظریههای غربـی ارائه میشود، ارائه خواهد داد. موضوعات موجود در نظریههای فرهنگی را میتوان بـه سـه دسـته »چیستی«، »چرایی« و »چگونگی فرهنگ«، طبقهبندی کرد. این نظریهها در این سه دسته، معمولاً بـه »توصیف«، »تبیین« و »تجویز« میپردازند؛ یعنی صرفاً به صورتبندی موضوع بسنده نمیکنند، بلکه نظریات خود را تا سر حد تجویز و ارائه راهکارهای عملی پیش میبرند. در این مقاله، تلاش شده است با پرداختن به برخی مسائل مطرح در حوزه فرهنگ، پاسخهـایی دلالتهای نظریه فطرت در نظریه فرهنگی 75 مبتنی بر »نظریه فطرت« به این مسائل داده شود. این مطالب، گاه از سنخ توصیف و تبیین و گاه نیز از سنخ تجویز و تعیین سیاستهای کلان هستند. 1. نظریه فطرت الف. معنا و ویژگیهای فطرت وزن »فعله« در ادبیات عرب، دلالت بر نوع، یعنی گونه و چگونگی مـیکنـد (مطهـری، 1375، ص .(18 فطرت بر وزن »فعله« و از ریشه »فطر« به معنی »ایجاد« است. مفـاد آن کیفیـت یـا چگـونگی ایجاد است (شاهآبادی، 1387، الف، ص .(314 فطرت، به معنای نوعی خلقت ویژه انسان است کـه صبغه الهی دارد. انسان، علاوه بر بعد جسمانی، دارای بعد غیرجسمانی است که از آن با عناوین مختلفی ماننـد »روح« یا »نفس مجرد« نام میبرند. حکمای اسلامی، قوای نفس مجرد انسان را در دو شاخه کلی قـوای ادراکـی و قوای تحریکی معرفی کردهاند (جوادیآملی، 1378، ص .(6 فطرت نیز که نحوه سرشت نفس انسـانی است، دارای دو بعد بینشی و گرایشی است. برای فطرت ویژگیهایی برشمردهاند که غالباً از آیه فطـرت (روم:(30 و همچنین برخی آیات و روایات دیگر استخراج شدهاند. صبغه الهی داشتن فطرت فطرت به خداوند منتسب است. این امر، مایه الهیشدن سرشت انسان شده اسـت. انسـان در درون خود، اولاً پروردگار خویش را میشناسد، ثانیاً بهسوی پروردگار گرایش دارد و خداجو است. ایـن گرایش و بینش فطری، بر هر آنچه رنگ خدایی دارد صـادق اسـت. ازایـنرو، فطـرت، شـناخت و گرایش به اسمای حسنای خدا و مظاهر علیای وی کـه فجـور و تقواسـت را نیـز شـامل مـیشـود (جوادیآملی، 1389، ص .(173 فراگیری فطرت در نوع بشر در آیه فطرت، سرشت الهی انسان مختص به گروه یا افراد خاصی دانسته نشده و بـا اسـتعمال واژه »ناس«، این صبغه الهی همگانی معرفی شده است . پـس فطریـات در همـه افـراد یافـت مـیشـود، هرچند کیفیتشان از نظر ضعف و شدت، متفاوت باشد (مصباح، 1380، ص (44، حتی مسئله کفـر و ایمان افراد نیز دلیلی بر عدم فراگیری فطرت نیست. ازایـنرو، کسـانیکـه از مسـیر الهـی خـارج میشوند نیز دارای این سرمایه الهی هستند (جوادیآملی، 1378، ص .(23 85 ، سال سوم، شماره اول، زمستان 0931 جبلّی بودن فطرت و غیراکتسابی بودن آن فطرت، جبلّی انسان است. جعل و آفرینش فطرت، جعل ذاتی نیست و خلقت ذاتی مسـتقلی از خلقـت انسان ندارد، بلکه جعل آن تبعی است؛ یعنی به محض خلقت انسان و به تبعیت از این خلقـت، فطـرت نیز پدید آمده است. همچنین جعل فطرت در انسان، جعل تألیفی اعم الصاقی یـا انضـمامی هـم نیسـت؛ یعنی اینگونه نیست که انسانی آفریده شود، همزمان، یا قبل یـا بعـد از آن نیـز فطرتـی آفریـده شـود، و سپس این دو با هم تألیف شوند، بلکه آفرینش انسان عین آفرینش فطرت اسـت (شـاهآبـادی، 1378 ب، ص (59، امور فطرى از آن حیث که مقتضاى آفرینشاند، نیازى به تعلیم و تعلّم ندارند. هرچنـد تقویـت یا جهت دادن به آنها نیازمند به آموزش باشد (مصباح، 1380، ص .(44 خطاناپذیری و عصمت فطرت فطرت الهی انسان، از آنجاکه اکتسابی نیست و جبلّی انسان است، خطاناپذیر است: پس از اطلاع از عدم مجعولیت فطرت ـ مگر بهصورت تبعی ـ و اینکه آن ( فطـرت) امـری ذاتـی است و لایختلف و لایتخلف، از اینرو، مجالی برای تصرف وهم و خیال در آن نیست؛ زیرا کتـاب ذات ما با دست خداوند متعال نوشته شده است. ; بنابراین، فطرت در مقتضـیات و احکـام خـود معصوم از خطاست (شاهآبادی، 1387، الف، ص .(316-315 تبدیلناپذیری و ثبات فطرت، در عین حجابپذیری آن امور فطرى همواره در طول تاریخ ثابتند؛ چنان نیست که فطرت انسان در برهـهاى اقتضـاء خاصـی داشته باشد و در برههای دیگر، اقتضائی دیگر (مصباح، 1380، ص .(44 پس این ودیعه الهـی را بـا فشار و تحمیل نمیتوان زایل کرد (جوادیآملـی، 1387، ص .(26 البتـه فطـرت انسـان محجـوب میشود، بدینمعنا که در قبر نفسانیت او دفن میشود. اما دفن فطرت در قبـر حیوانیـت، هـیچگـاه منجر به معدوم شدن آن نخواهد شد و فطرت انسان تـا ابـد در اعمـاق وجـود او حضـور خواهـد داشت (جوادیآملی، 1384، ص .(112 وجه تمایز بودن فطرت، میان انسان و سایر موجودات حکمای اسلامی برای موجودات مختلف سرشت ویژهای قائل شدهاند و برای هریک، ویژگـیهـا و اسامی مختلفی برشمردهاند. طبیعـت، سرشـت ویـژه جمـادات (شـاهآبـادی، 1387 ب، ص (21، و غریزه، سرشت ویژه حیوانات است. انسانها علاوه بر فطرت الهی خود، از طبیعـت و غریـزه هـم بهرهمندند (مطهری، 1371، ص .(34 دلالتهای نظریه فطرت در نظریه فرهنگی 95 تغایر فطرت انسان با طبیعت او فطرت الهی انسان با طبیعت انسانی او اعم از ابعاد جمادی و حیوانی غریزه و طبیعـت جمـادی در تغایر است. انسان که مرکب از بدن مادی و روح مجرد است، طبیعتش به بدن مادی او برمـیگـردد و فطرتش به روح مجـرد او (جـوادیآملـی، 1386 ب، ص(257 و فطـرت مجـرد انسـان،منـزّه از خصوصیات ماده، نظیر زمان و مکان و تغییر است (جوادیآملی، 1387، ص .(58 رذایل انسان ازآنِ طبیعت و فضایل وی، ناظر به فطرت اوست. از ایـنرو در ذات هـر انسـانی جهادی برپاست و کسانیکه ندای فطرت را خاموش میکنند، به دام طبیعت میافتند و مجموعـهای از رذایل میشوند (جوادیآملی، 1389، ج 19، ص .(169 بنابر تغایر ذاتی فطـرت و طبیعـت، ایـن انگاره که پیروی همزمان از هر دو، امری ممکن است، خیالی باطل و عقلاً محال خواهد بود: چون معلوم شد حریت و راحت فطرت در عالم ملکوت است، باید طبیعـت، طبـع فطـرت و تبـع فطرت بوده باشد؛ زیرا اگر طبیعت بلندپروازی کند و بخواهد تحصیل راحتی در این عـالم بنمایـد، البته باید به ترك اوامر الهیه بوده باشد. چنانچه حریت آن در ارتکاب مناهی و تجاوز حدود خواهد بود و این موجب منع از حریت و راحت در عالم آخرت خواهد شـد (شـاهآبـادی، 1387 ب، ص 181ـ.(182 انسان، بر حسب نوع آفرینش و به اقتضاء حیات اینجهانی خود، الفت زیادی بـا طبیعـت خـویش دارد و باید از دامن این طبیعت سر برآورده و در عرصه حیات الهی پا نهد. این مسئله در حکمـت متعالیـه، بــه خــوبی تحلیـل مــیشــود. از آنجاکـه در ایــن حکمــت، انسـان »جســمانیهالحــدوث و روحانیهالبقاء« معرفی میشود، انس ابتدایی او با عالم ماده بهخوبی قابل فهم خواهد شد: از آنجاییکه انسان جسمانیهالحدوث است و بعد از حدوث بدن پدید آمـده اسـت، میـان ملـک و ملکوت قرار گرفته است و در نتیجه دو وجه دارد. با اینحال از آنجاکه مثل یک بچه تحت تربیـت مادر طبیعت قرار دارد و بسیاری مواقع در چراگاه بهیمیت میچرد، بسیار با مادرش انس پیدا کرده است، بهطوریکه از پدر ملکوتی و حتی از وجود خود نیز غافل شده است (شاهآبادی، 1387 الف، ص (320 این انس ابتدایی، برای انسان میتواند بسیار خطرساز باشد؛ چراکه اگر با مدد حجت درونـی خـود (فطرت) و یا حجج بیرونی (انبیاء و اولیاء الهی) نتواند از حصـار طبیعـت رهـا شـود، دائمـاً انـس بیشتری با این بعد وجودی خویش خواهد گرفت. از سوی دیگر در حکمت متعالیه ثابت میشود که انسان، جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقاء است و در حرکت جوهری خـود، طبیعـت او واسـطه ظهور فطرتش میگردد و روح وی از دامن جسمش سر برمیآورد. پـس، از حیـث مقـدمی بـودن »جسم برای روح« و »طبیعت برای فطرت«، عنایت به طبیعت انسـان ضـروری اسـت و ایـنگونـه 06 ، سال سوم، شماره اول، زمستان 0931 است که تأثیر عواملی چون رزق حلال، نطفه پاك و;، که مدخلیت تام در لطافت یا کثافت روح و کیفیت بروز و ظهور فطرت آدمی دارد، در سعادت یا شقاوت آدمی قابل توجیه است. نتیجه آنکه، آنچه مذموم و نکوهیده است، توجه استقلالی به طبیعت، بهجای مقدمـه قـرار دادن آن برای اهداف فطری است و آنچه وظیفه انسان است، تعدیل طبیعت، برای اقتـدار فطـرت اسـت (شاهآبادی، 1387 ج، ص 344ـ.(345 ازاینرو، دین نیز سهم طبیعت را به رسمیت شناخته و بر آن تأکید کرده است (جوادیآملی، 1390 ج 11، ص .(420 »فطرت«، امکان بالقوه، نه ویژگی بالفعل »فطرت« از بدو خلقت انسان در درون او نهاده شده و انسان واجـد آن اسـت. امـا ایـن فطـرت در ابتدای امر فعلیت بسیار کمی دارد و بهتدریج و با گذر زمان، فعلیت بـیشتـری مـییابـد. از سـوی دیگر، طبیعت انسان در ابتدای امر، فعلیت بسیار بیشتری دارد و میتوان گفت بسـیاری از ویژگـیهـای طبیعی انسان از همان ابتدا به فعلیت رسیده است. پس انسان در ابتدای امر، انسان بالقوه و حیوان بالفعـل است و بهتدریج، مظاهر انسانیت در او نمودار میگردد (امام خمینی، 1385، ص .(168 بر اساس حرکت جوهری، فطرت انسان در طول حیات او شکوفا میشود. بخش قابل تـوجهی از این شکوفایی، تحت اختیار و اراده انسان است. ازایـنرو، انسـان از مرحلـهای بـه بعـد، بـا اراده خویش میتواند ظرفیتهای فطری خویش را شکوفا یا مدفون کند. تناظر فطرت و دین در عالم تکوین و تشریع بر اساس دیدگاه قرآن، ارتباط وثیقی میان فطرت و دین وجود دارد؛ دین کـه کتـاب تشـریع الهـی است، در درون انسان حضور دارد و این دین در فطرت او بهصـورت کتـاب تکـوین تجلـی یافتـه است؛ یعنی اگر ممکن باشد که مقررات اعتباری دین، به صورت تکـوین درآیـد، همـان فطـرت و حقیقت انسانی خواهد بود (جوادیآملی، 1381، ص .(275 دین، حقیقت ثابتی است که در همه زمانها و مکانها تغییر در آن راه ندارد. این دین ثابـت، بـا فطرت ثابت و همگانی بشر هماهنگ است. اما هر پیامبری که برای ابلاغ این دین ثابـت بـه قـوم و ملت خود مبعوث میشود، شریعتی نیز با خود دارد که این شریعت، بـا طبیعـت متغیـر و در حـال حرکت انسانها هماهنگ است. ازاینرو، دین خـدا یکـی اسـت، امـا شـریعتهـا متفـاوت اسـت (جوادیآملی، 1389، ج 6، ص .(93 دلالتهای نظریه فطرت در نظریه فرهنگی 16 ب. فطرت و حیات و ممات جوامع تبعیت از فطرت آدمی، سرمنشأ همه خیرات برای اوست و دوری از آن، زمینهساز همه شرور برای وی است . خیر و شر در عـالم هسـتی، مفـاهیمی هسـتند کـه در ادبیـات دینـی، مفـاهیم مشـابه و همعرض دیگری برای آنها وجود دارد. دوگانههایی که یکی از آنها اصلی و دیگـری تبعـی اسـت. یرخ و شر، نور و ظلمت و حقّ و باطل، سه مفهوم قرآنیای هستند که حکایت از آنچـه گفتـه شـد دارند. در اصطلاح حکما و فلاسفه، جامع همه این مفاهیم، دوگانه »وجود و عدم« است. همچنانکه شر، امری تبعی و طفیلی است، باطل و ظلمت نیز چنین هستند. از آنجاکه هـر سـه، ماهیتی عدمی دارند، هرچه مجال ظهور و بروز بیشتری یابند، این امـر بـه معنـای کـاهش شـدت خیر، حق و نور، و دور شدن از »وجود« است . انسان که میتواند مسیر حرکت خود بهسوی فطرت یا طبیعت را به اختیار خویش برگزیند، اگر از فطرت الهی خویش دور گردد، قدم در راه شر، باطل و ظلمت نهاده و در نهایت بهسوی نیستی خواهد رفت. قرآن کریم پیرامون جوامع، سنتی از سنن پروردگار را بیان میکند که بر اساس این تحلیل قابـل فهـم است. در جایجای قرآن، دو جریان تاریخی ترسیم شده است که دائماً در حال تقابلاند: جریـان حـق و باطل. جامعه ممزوجی است از خیر و شر و حقّ و باطل، چون انسان ممزوجی است از این دو. این نزاع و درگیرى حقّ و باطل همیشه در صحنه وجود فرد و اجتماع حکمفرماست (مطهری، 1380، ص .(411 اگر در میان جامعهای، غلبه با نور و حق و خیر بود، این جامعه به حیات خـود ادامـه مـیدهـد، در غیـر اینصورت و با غلبه باطل و ظلمت و شر، آن جامعه نابود خواهد شد؛ چراکه بهسوی »عدم« حرکت کرده است. پس اگر جامعهای همچنان به حیات خود ادامه میدهد، نشان از آن دارد که در آن جامعـه، خیـر و فضیلت همچنان زنده است. ممکن است جامعهای بیمار باشد. اگر جامعه بیمـاری »بـاقی« باشـد، معلـوم میشود در میان دوحد باطل افراط و تفریط نوسان دارد. بیماری جوامع، برابر بـا مـرگ آنهـا نیسـت. در تحلیل جوامع، نباید بر اساس ظواهر و به حکم جولان دادن کاذب باطل، آنها را سراسر غیرفطری دانست، بلکه در تحلیل دقیقتر، باید برآیند این جوامع را بهسوی حق و مبتنی بر فطرت دانست (همان، ص .(428 2. دلالتهای نظریه فطرت در نظریه فرهنگی متأسفانه علیرغم اهمیت مسئله فطرت، تلاش علمی قابلتوجهی برای توسـعه حضـور ایـن مفهـوم در مبادی علوم رخ نداده است. شهید مطهری، در عین حال که فطـرت را امالمسـائل اسـلامی مـیدانـد، از کمتوجهی به این موضوع در میان اندیشمندان دینی گله میکند (مطهری، 1371، ص .(63 26 ، سال سوم، شماره اول، زمستان 0931 هدف این پژوهش این است تا با بهرهگیری از مطالب پیشگفتـه، بـه حـوزه »نظریـه فرهنگـی« نقبی زده و گوشهای از دلالتهای نظریه فطرت در آن را بررسی کنیم. اما پـیش از ورود بـه اصـل بحث، اشارهای کوتاه به چیستی نظریه فرهنگی و ابعاد آن خواهد شد. فرهنگ بهدلیل ذات سیال و غیرمتعین خود، از جملـه مفـاهیمی اسـت کـه پیرامـون معنـای آن اتفاقنظر وجود ندارد. اما هر تعریفی از فرهنگ پذیرفتـه شـود، عنصـر انسـان، در قلـب آن جـای خواهد داشت. صاحبنظران بر این حقیقت اجماع دارند که فرهنگ یک پدیده انسانی اسـت و بـه انسانی مربوط میشود که در اجتماع زیست میکند. ازاینرو، فرهنگ در اغلب تعـاریف، بـهعنـوان یک پدیده اجتماعی معرفی میشود (اسمیت، 1387، ص .(17-15 بنابراین، هستی فرهنـگ، مبتنـی بــر هســتی جامعــه اســت و هســتیشناســی فرهنــگ، تــابعی از هســتیشناســی جامعــه اســت؛ در هستیشناسی جامعه، چه جامعه را بهعنوان یـک ترکیـب حقیقـی از افـراد انسـانی بپـذیریم و چـه بهعنوان ترکیب اعتباری، چون تار و پود جامعه را وجودهای انسانی میسازند، انسـانشناسـی، هـم مقدمه شناخت جامعه خواهد بود و هم مقدم بر آن. ادامه خواندن مقاله دلالتهاي نظريه فطرت در نظريه فرهنگي

نوشته مقاله دلالتهاي نظريه فطرت در نظريه فرهنگي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله صورتبندي نظريه فرهنگ صدرايي (با الهام از ديدگاههاي استاد حجتالاسلام پارسانيا)

$
0
0
 nx دارای 12 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه هر نظریه علمی مبتنی بر برخی مبادی تصوری و تصدیقی است. این تصورات و تصـدیقات، یـا از سنخ اصول متعارفه (بدیهی) هستند که برای هر انسانی معلوم بالذاتاند و نیاز به بررسی ندارنـد و یا از سنخ اصول موضوعه (غیربدیهی)، که باید در یک علم مقدم بر آن اثبات شوند و به یـک علـم اولی برمیگردد که مبتنـی بـر بـدیهیات اولیـه اسـت و خـود نیازمنـد هـیچ علـم دیگـری نیسـت. (سوزنچی، 1388، ص (110 به عبارت دیگر، اصول موضوعه هر علم یا نظریه علمی، گزارههـایی هستند که هرچند صدق آنها بدیهی نیست و نیازمند اثبات است، ولی در علم (یـا نظریـه) مـذکور صادق فرض شدهاند؛ چراکه اساساً این گزارهها مسـایل دانـش دیگـری هسـتند و از آن دانـش وام گرفته شدهاند.( عبودیت، 1388، ج 1، ص (62 اصـول موضـوعه هـر علـم را مـیتـوان بـه مبـادی هستیشناختی، مبادی معرفتشناختی، مبادی انسانشناختی و مبادی مربوط به سـایر علـوم تقسـیم کرد. (پارسانیا، بیتا) از آنجا که عمده گزارههای هستیشناختی، معرفتشـناختی و انسـانشـناختی جزء مسایل فلسفه میباشند، میتوان ادعا کرد که هـر نظریـه علمـی در هـر حـوزهای، آگاهانـه یـا ناآگاهانه در حاشیه یک مکتب فلسفی شکل گرفته است. نظریه فرهنگ، که در پی توضیح ماهیـت فرهنگ و تبعات آن برای زندگی اجتمـاعی اسـت (اسـمیت، 1387، ص (19، نیـز از قاعـده فـوق مستثنی نیست . از اینرو، هر مکتب فلسفی میتواند زمینهساز سـنخ خاصـی از نظریـات فرهنگـی باشد، آنگونه که فلسفه هگل زمینه طرح نظریههای فرهنگی مارکسیستی را فراهم ساخت و فلسفه هوسرل، طرح نظریه فرهنگی پدیدارشناسی را ممکن نمود. »حکمت صدرایی«، که در استمرار تلاشهای علمی و فلسفی جهان اسلام سامان یافتـه اسـت، این ظرفیت را دارد تا چارچوب نظری لازم برای ارائه نظریه فرهنگ را مهیا سازد. بر ایـن اسـاس، این مقاله تلاش دارد ضمن اشارهای به مبادی فلسفی نظریه فرهنـگ صـدرایی، تقریـری منسـجم و نظامدار از این نظریه نماید. لازم به یادآوری است در سالهای اخیر حجتالاسلام پارسانیا در جهت اثبات اصالت جامعـه، از سه برهان مختلف »کلیطبیعی«، »اعتباریات اجتماعی« و »اتحاد با معانی مجرد« استفاده نمودهاند، هرچند ذیل هریک از این برهانها، میتوان به نوعی به مسئله فرهنگ نیز پرداخت، اما بـه تصـریح ایشان برهان آخر برای اثبات فرهنگ به مثابه یک حقیقت عینی مجرد، کارآمـدتر اسـت. (پارسـانیا، (1390 این مقاله نیز این برهان را برای بیان نظریه فرهنگ صدرایی دنبال کرده است. صورتبندی نظریه فرهنگ صدرایی 131 مبادی فلسفی نظریه فرهنگ صدرایی »اصل واقعیت«، »اصالت وجود«، »تشکیک در وجود«، » حرکت جوهری«، »تجرد علـم« و هـر نـوع ادراك، »جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفـس انسـان«، »اتحـاد عاقـل و معقـول« (اتحـاد دراك، مدرِك، مدرك) و اتحاد عامل، عمل و معمول« و »انسـان: نـوع متوسـط« بـه عنـوان اصـول موضوعه فلسفی نظریه فرهنگ صدرایی معرفی شده است. (پارسـانیا، 1390، ص ؟؟) کـه در ایـن بخش به شرح هریک از آنها میپردازیم. این نکته ضروری است که هرچند این بخـش از مقالـه بـه توضـیح مبـادی فلسـفی نظریـه فرهنـگ صدرایی اختصاص یافته است، اما نگارنده در این مجال درصدد اثبات گـزارههـای فلسـفی ذیـل نبـوده، بلکه صرفاً به دنبال ارائه شرحی مختصر از مدعای هریک از این اصـول اسـت. از ایـنرو، تـلاش شـده است تا با بهرهگیری مستقیم از متون برخی فیلسوفان صدرایی معاصر، در حد امکـان تصـویری سـاده وقابل فهم از گزارههای مذکور برای کسانی که رشته تخصصیشان فلسفه نیست، فراهم گردد. اصل واقعیت قضایا را به دو قسم بدیهی و غیربدیهی و قضایای بدیهی را بـه دو قسـم اولـی و غیراولـی تقسـیم میکنند. قضیه بدیهی اولی، قضیهای است که تصور موضوع و محمول در تصدیق یا تکذیب قضیه کفایت میکند، مانند قضیه: »کل بزرگتر از جزء است.« قضایای بدیهی غیراولی، قضـایایی هسـتند که گرچه تصور موضوع و محمول در حکم به صدق و یا کذب آنها کفایت میکنـد، امـا انسـان در صورت فرض جهل و ناآگاهی نسبت به صدق و کذب قضیه، میتوانـد از برهـان بـرای اثبـات یـا ابطال آنها کمک بگیرد و اقامه برهان برای اثبات و یا ابطال آنها محذوری را به دنبال نمیآورد. مثل »قضیه حمار.« »قضایای بدیهی اولی« همان قضایای بالضروره راست و صادق هستند؛ چراکه صـدق قضـیه در آنها بهگونهای است که تردید در آنها وجود ندارد. تردید در آن قضیه بـا اعتمـاد و اتکـا بـه همـان قضیه انجام میشود. از اینرو، اگر انسان نسبت به صدق و کذب آن، خود را جاهل فرض کند، بـا صرفنظر از آن قضیه، هیچ طریقی را برای اثبات یا ابطـال آن نمـیتوانـد طـی کنـد؛ یعنـی هرگـاه بخواهد به اثبات آن قضیه بپردازد، ناگزیر به خود آن قضیه تمسک میورزد و هرگاه نیز بخواهد بـر ابطال آن اقدام کند، از نفس همان قضیه به عنوان مقدمه استدلال کمک میگیرد. از اینرو، این سنخ قضایا را »بالضروره راست« مینامند. (پارسانیا، 1379ب، ص (74 231 ، سال سوم، شماره اول، زمستان 0931 »اصل واقعیت«، امری بدیهی است بهگونهای که به هیچوجـه قابـل نفـی نیسـت؛ زیـرا هـرکس درصدد نفی آن برآید، پیش از هر چیز، واقعیت خود، واقعیت فهـم، اسـتدلال، مقـدمتین، نتیجـه و واقعیت کسی را که برای او استدلال میکند، مفروغعنـه گرفتـه اسـت؛ یعنـی نفـی واقعیـت، خـود مستلزم پذیرفتن واقعیتهای بسیاری است که قابل نفی نمیباشد. واقعیت، قابل شک نیز نمیباشد؛ زیرا شاك در صورتی که واقعاً شاك باشد، واقعیـت شـک را پذیرفتـه اسـت. اگـر شـک در اصـل واقعیت امکان ندارد، اقامه استدلال و برهان بر صدق آن نیز میسر نیست؛ زیرا اقامه برهان نسبت به یک امر پس از فرض جهل و یا شک نسبت به آن امر ممکن است. بنابراین، اصل واقعیت، امر بدیهی و آشکاری است که هیچ راهی برای گریز از قبول آن فـرض ندارد، به طوری که نه اقامه برهان بر ثبوت آن ممکن است و نه استدلال بر نفی آن ممکن میباشد. (جـوادیآملــی، 1386، ج 1، ص (182 اصـل مــذکور مــرز بـین فلســفه و سفسـطه یــا رئالیســم و ایدهآلیسم است. (پارسانیا، 1389، ص (151 اصالت وجود پس از پذیرفتن اصل واقعیت، باید توجه داشت که هر واقعیت خارجی در ظرف ذهن، بـه دو امـر تحلیل میشود: یکی مفهوم هستی است که مشترك بین تمام قضایای ذهنـیای اسـت کـه در مقـام حکایت از واقعیات خارجی میباشـند. دیگـری مفـاهیم مـاهویای اسـت کـه بیـانگر چیسـتی آن حقایقاند. به عنوان مثال، واقعیت زمین و آسمان در ظـرف ذهـن در قالـب دو معنـای مـذکور، بـه صورت »زمین هست« و »آسمان هست« نمودار میشوند . در اینجا این سؤال مطـرح مـیشـود کـه چگونه واقعیت واحد خارجی در ظرف ذهن، به دو معنا منحل میشود؟ و این دو معنا، که با اثبات اشتراك معنوی وجود، تغایر و تمایز آنها مسلم است، چگونه حاکی از واقعیت خارج هستند؟اگر گفته شود: »این دو معنا هیچیک حکایت از جهان خارج نمـیکنـد«، سفسـطه و بطـلان آن آشکار است؛ زیرا معنای آن، انکار هرگونه واقعیت عینی میباشد. از سوی دیگر، اگـر گفتـه شـود: »هر یک از این دو به عنوان یک معنای حقیقی، حاکی از مصداقی مختص به خود هستند«، در ایـن صورت نیز آنچه در حکم سفسطه است، لازم میآیـد؛ زیـرا مسـتلزم ایـن اسـت کـه هـر حقیقـت خارجی در عین اینکه یکی است، دو حقیقت باشد. بنابراین، چارهای نیست جز اینکـه گفتـه شـود: تنها یکی از این دو مفهوم، حاکی از آن مصداق خارجی بـوده و دیگـری مفهـوم تبعـی اسـت کـه بالعرض و بالمجاز با آن واقعیت انتساب پیدا میکند. قائلین به اصالت وجود معتقدند کـه واقعیـت صورتبندی نظریه فرهنگ صدرایی 331 خارجی، مصداق مفهوم هستی است و ماهیات اموری تبعی هستند که از نظر بـه حـدود و مراتـب وجودات خارجی دریافت میگردند . (جوادیآملی، 1386، ج 1، ص ( 297 بر این اساس، آنچه کـه جهان خارج را پر کرده است وجود است،نه ماهیت. مثلاً، واقعیتی که در خارج اسـت و مـا آن را »انسان« میدانیم، حقیقتاً وجود است، نه انسان . انسان دانستن آن، مسامحه و مجاز اسـت. همچنـین در غیرانسان. پس، در جهان چیزی جز وجود یافت نمیشود؛ هر چه هست از سنخ و جنس وجود است . اگر این وجود محدود باشد، در ذهن انسان به صورت ماهیت منعکس میشـود و انسـان بـه غلط گمان میکند که خود آن واقعیت نیز از سنخ ماهیت است. (عبودیت، 1390، ص (58 تشکیک در وجود ذهن پس از اذعان به اصل واقعیت، واقعیت را متکثر مییابد؛ یعنی خود را با امور زیـادی، از قبیـل درخت، سنگ، انسان، خورشید و هزاران چیز دیگر مواجه میبیند که هریک، یک »واقعیت« و یـک »موجوداست.« طبعاً اصل اولی »واقعیتی هست و موجودی داریم« به صورت »واقعیـاتی هسـت و موجوداتی داریم« در ذهن جلوه میکند. اکنون این سؤال مطرح است که این کثرتـی کـه بـر ذهـن جلوه میکند، حقیقی است یا موهوم؟ آیا این کثرت ذهنی نماینده کثرت واقعی موجودات است، یا اینکه ذهن به نادرست کثرات میبیند و موجودات فرض میکند و این کثرت ذهنی بـه هـیچوجـه نماینده کثرتی در نفسالامر نیست؟ چراکه طبق اصالت وجود، ماهیـات، کـه ذهـن آنهـا را امـوری واقعیتدار و موجود فرض میکند، همه اموری انتزاعی و ذهنی هسـتند . تنهـا چیـزی کـه واقعیـت دارد، همانا وجود است. از آنجاکه وجود در ذهن ما مفهومی واحد است، طبعاً باید تحقیق کرد کـه آیا مصداق آن، یعنی حقیقت وجود، که تشکیلدهنده خارج است، واحد است یا کثیر؟ اگـر واحـد است، چگونه امری واحد، منشأ انتزاع ماهیات کثیر متباین شده است؛ یعنی، چرا ذهن ما از این امر واحد، انواع کثیر و افراد گوناگون دریافت میکنـد. اگـر کثیـر اسـت، کثـرت در حقیقـت خـارجی وجود، به چه نحو است. در این صورت، چرا از این حقایق که کثیرند، مفهومی واحد یعنی مفهـوم وجود، در ذهن ما انعکاس مییابد؟ به عبارت دیگر، بنابر اصالت وجود، میتوان مسـئله را بـه ایـن شکل نیز مطرح کرد: آیا وحـدت محـض بـر واقعیـت خـارج، کـه همـان حقیقـت وجـود اسـت، حکمفرماست، یا کثرت محض یا هم وحدت و هم کثرت؟ مطابق نظریهملّا صدرا ، وجود که تنها امر عینـی و اصـیل اسـت، حقیقتـی واحـد اسـت. ولـی درجات و مراتب مختلف دارد. ماهیات متکثر و مختلفی که بـر عقـل و حـس نمـودار مـیشـوند، 431 ، سال سوم، شماره اول، زمستان 0931 گزاف و بیجهت نیستند، بلکه از مراتب و درجات وجود انتزاع میشـوند. وجـود، واحـد محـض نیست، بلکه کثیر است و پای وجودات در کار است. اما این وجودات کثیـر، متبـاین هـم نیسـتند، بلکه مراتب حقیقتی واحدند و وجه مشترك و ملاك وحدت دارنـد. داشـتن وجـه مشـترك و ملاك وحدت، هرچند مستلزم داشتن وجه امتیاز و ملاك کثرت است، مستلزم این نیسـت کـه وجه امتیاز مغایر وجه اشتراك باشد، تا با بساطت حقیقت وجود، که امری مسلم و قطعی اسـت، منافـات داشته باشد. در حقایق وجودی، مابهالاشتراك از سنخ مابهالامتیاز است و اخـتلاف وجـودات از یکـدیگر و کثرت آنها،ه بشدت و ضعف و کمال و نقص است و اساساً شدت و ضعف تنها در مراتـب حقیقـت واحد قابل فرض است و در غیر آن قابل فرض نیست. این نوع کثرت، »کثـرت تشـکیکی« اسـت. بایـد توجه داشت که تجزیه و تحلیل و تکثیر معانی و مفاهیم به صورت مابهالاشتراكها و مابهالامتیازهای متغایر، از خواص ذهن و معلول خاصیت محدود ساختن ذهن است. خاصیت ذهن، محدود کـردن واقعیت عینی است. وجود ماهیات، در حقیقت حدی است ذهنی برای واقعیت خارج. برای کثرت تشکیکی میتوان مراتب اعداد را مثال زد. در مراتب اعداد، که کثرتی غیرمتنـاهی اسـت، مابهالامتیاز از سنخ مابهالاشتراك است؛ زیرا مابهالاشتراك اعداد، همان عدد بـودن آنهاسـت و عـدد یعنـی مجموعهای از وحدات. پس هر عددی با عدد دیگر در این جهت شریکانـد کـه هـر دو مجموعـهای از وحدتها هستند. البته هر عددی از عدد دیگر متمایز است؛ زیرا روشـن اسـت کـه عـدد چهـار غیـر از عدد پنج و عدد شش غیـر از عـدد هفـت اسـت و; . امـا مابـهالامتیـاز هـر عـددی از عـدد دیگـر، بـا مابهالاشتراك آنها مغایر نیست؛ یعنی از دو سنخ و از دو جنس نیسـتند؛ زیـرا امتیـاز هـر عـددی از عـدد دیگر، به اضافه شدن واحد یا واحدهایی است. به عبارت دیگر، همان چیـزی کـه مـلاك عـدد بـودن و مابهالاشتراك اعداد است، ملاك کثرت و مابهالامتیاز آنها نیز هسـت. بـه سـبب همـین خاصـیت، اعـداد، بالطبع در طول یکدیگر قرار میگیرند و نه در عرض، و مراتب تشکیل میدهند. هـر عـددی مرتبـهای را اشغال میکند که فوق بعضی و دون بعضی دیگر است. (عبودیت، 1390، ص (69-63 نکتهای را که برخی از فیلسوفان صدرایی معاصـر مطـرح کـردهانـد ایـن اسـت کـه آیـا نظریـه »وحدت تشکیکی وجودتنها« کثرات طولی، یعنی تشکیک در بین وجوداتی که رابطه علّی بین آنها برقرار است، یا تفاضلی (شدت و ضعفی) وجود را تبیین میکند، یا میتواند مطلق کثرات عرضـی، مانند کثرت معلولهای علت واحد، یا کثرت افراد یک نوع، را هم تبیین کنـد؟علّامـه طباطبـائی و برخی شاگردان ایشان همچون شهید مطهری و آیتاالله جوادیآملی معتقدند که تشکیک در وجـود منحصر در تشکیک طولی نیست، بلکه تشکیک عرضی را هم شامل میشود؛ یعنی کثـرات عرضـی صورتبندی نظریه فرهنگ صدرایی 531 هم مانند کثرات طولی، به خود وجـود برمـیگردنـد، نـه بـه امـری غیـر از وجـود. در همـه اینهـا مابهالامتیاز و مابهالاشتراك امر واحدی است که همان وجود است. (سوزنچی، 1389، ص (189 حرکت جوهری مکاتب گوناگون فلسفی تبیینهای مختلفی از مسئله تغییر و حرکـت ارائـه دادهانـد. فلاسـفه مشـاء متأثر از دیدگاه ارسطتحول در چهار مقوله عرَضی(کم، کیف، أین و متی) را پذیرفته بودنـد، ولـی حرکت در جوهر را انکار میکردند. املّاصدرا، بر اساس »اصـالت وجـود« و »تشـکیک وجـود«، ابتدا تبیینی دقیق از حرکت ارائه و سپس، مبتنی بر آن وجود حرکت جوهری را نیز اثبات نمود. از منظرملّاصدرا، وقتی میگوییم شیئی در مقولهای (مثلاً رنـگ) شـروع بـه حرکـت مـیکنـد، اینگونه نیست که در هر لحظه از مدت زمان حرکت، فـرد متمـایزی از افـراد آن مقولـه بـر شـیء عارض شود؛ (آنگونه که برخی از فلاسفه قبل ملّاصدرااز میاندیشیدند، بلکه بـا شـروع حرکـت، فرد سیالی از آن مقوله بر شیء عارض میشود که کل آن فـرد تنهـا در کـل مـدت زمـان حرکـت موجود میشود. این فرد سیال، وجود جمعی ماهیات آنیالوجود است. بنابراین، متحـرك، در حـال حرکت، افراد مقوله را به نحو غیرمتمایز داراست و فقط با قطع حرکت امکان تمایز آنها هسـت. بـه این معنا که اگر حرکت در آنی فرضی قطع شود، متحرك در آن »آن« فرد خاصـی از مقولـه را دارا خواهد بود و اگر در آنِ فرضی دیگری قطع شـود، فـرد دیگـری از آن مقولـه را دارا خواهـد بـود. (عبودیت، 1388، ج 1، ص (296- 293 به بیان دیگر، شیئی که حرکـت در آن واقـع مـیشـود، در حال حرکت، نحوه وجودش تغییر میکند؛ یعنی قبل از حرکت، نحوه وجود ثابت دارد، بـه طـوری که کل وجودش در همان آنِ اول موجود است و سپس، در طول زمان بقاء و استمرار مییابـد. امـا با شروع حرکت نحوه وجودش عوض میشود و از این پس، نحوه وجود سیال پیدا میکند؛ یعنی، کل وجودش در آن اول حرکت موجود نیست،لکهب جزء اول وجودش در آنِ اول موجـود اسـت، زء دومش در آنِ دوم، جزء سومش در آنِ سوم. به همین ترتیب، هر جزئی در آنِ قبـل و آنِ بعـد معدوم است . در عین حال، همه این اجزاء پیوسته و متصلاند، نه جدا و منفصل . پس یـک وجـود متصل سیال است که در هر آنی فقط جزئی فرضی از آن موجود است و در کل زمان حرکت، کـل آن. (عبودیت، 1390، ص (248 مثلاً، هنگامی که یک سیب سبز شروع به تغییر رنگ به سمت زردی میکنـد (در مقولـه کیـف حرکت میکند)، فرد سیالی از ماهیت رنگ بـر او عـارض مـیشـود کـه طیـف بـه هـم پیوسـته و 631 ، سال سوم، شماره اول، زمستان 0931 غیرمتمایزی از رنگهای سبز تا زرد را در خود دارد. از اینرو، ما در هر آن، رنگی غیر از رنـگ آنِ قبل میبینیم. در عین حال، این رنگها به یکدیگر متصل هستند. حال اگر به هر دلیلی در یـک آن، سیب از حرکت در این مقوله بازایستد(مـثلاً بـا فـرض انجمـاد و;)، فـرد متمـایز و مشخصـی از ماهیت رنگ را دارا خواهد شد. مطابق این تبیین از حرکت، منحصر دانستن حرکت صرفاً در چهار مقوله عرضی کم، کیف، أین و وضع به معنای آن است که تنها همین چهار مقولهاند که میتوانند فرد سیال داشـته باشـند. حـال آنکه در فلسفه صدرایی بر اساس اصالت وجود و تشکیک وجود، برای مقوله جوهر هـم مـیتـوان فرد وداقمص سیال تصور نمود. بر این اساس، همان تصویری که درباره وجود سـیال عـرَض(مثلاً رنگ سیب) داشتیم، درباره جوهر نیز مصداق پیدا میکند. یعنی در مثال تغییر سیب سبز بـه سـیب زرد، خود جسم سیب نیز وجودی ممتد به امتداد زمان پیدا میکند. سیبی که در لحظه دوم حرکـت میبینیم، خود همان سیبی که در لحظه اول میدیدیم نیست، آن جوهر و جسمی که در لحظـه اول دیدیم، پس از آن لحظه معدوم شد و به جای آن، جوهر و جسمی دیگر موجود شد. البتـه ایـن دو جوهر منفصل و جدا از هم نیستند، بلکه به هم پیوستهاند. همینگونه است در سایر آنات. پـس در هر لحظه وآنی از آنات مدت زمان حرکت در جوهر، ما در حقیقت شاهد جزئی از جوهر و جسم سیب هستیم و هیچگاه در یک آن نمیتوانیم کل آن را مشاهده کنیم، کل این جسـم در کـل زمـان حرکت موجود است. به تعبیر روشنتر، بنا بر حرکت جوهری، جسم علاوه بر سه بعد مکانی، بعـد دیگری نیز پیدا میکند: بعد زمانی. (همان، ص (252 بنابراین، بر اساس فلسفهملّاصدرا، هیچ چیزی در عالم طبیعـت، در دو »آن« یافـت نمـیشـود، بلکه همه چیز در حال تغییر و عوض شدن است. از اینرو، مادی بـودن مسـاوی سـیلان و تجـرد مساوی ثبات است. (عبودیت، 1388، ج 1، ص (264 نکته دیگری که استاد مطهری به تأسی علّامهاز طباطبائی بیان میکند، ایـن اسـت کـه حرکـت مساوی است با اشتداد. به همین دلیل حرکت غیراشتدادی نداریم. ایشان توضیح میدهند که اساساً حرکت معنایی جز خروج از قوه به فعل ندارد و چون نسبت فعلیت به قوه، نسبت کمال بـه نقـص و نسبت شدت به ضعف است، پس هر حرکتی اشتدادی است. شیء در هر مقولـهای کـه حرکـت کند، یعنی آن مقوله دارد از مرحله قوه به مرحله فعلیت، از ضعف بـه قـوت و از نقـص بـه کمـال میرسد. (مطهری، 1387، ج 1، ص (368معمولاً اینگونه تصـور مـیشـود کـه معنـی تکامـل در طبیعت این است که طبیعت چیزی را تحصیل میکند، آن را نگه میدارد، بعد چیز دیگری تحصیل صورتبندی نظریه فرهنگ صدرایی 731 میکند و به قبلی اضافه میکند و اینها روی هم انباشته میشود، مانند کسی کـه پـولهـایی کـه بـه دست میآورد، خرج نمیکند و پیوسته بر مقدار آن میافزاید. این یک نظر سـطحی نسـبت بـه طبیعـت است. هرچه طبیعت به دست می آورد، درآنِ بعد، دیگر از جنبه طبیعی، آن مرتبه نیسـت، ولـی طبیعـت در قدم بعد استعداد مرتبه کاملتر را دارد. طبیعت یـک جریـان دائـم اسـت. بنـابراین، هـیچ مرتبـهای از طبیعت در مرتبه بعد نیست، همچنانکه در مرتبه قبـل نیسـت. در عـین حـال، در طبیعـت تکامـل هست، چون معنای تکامل این نیست که افزوده ها و تحصیلشدههای قبلی و بعـدی روی یکـدیگر انباشته شود، بلکه معنی تکامل ]اشتداد[ این است که طبیعت در هر مرتبهای استعداد یـک مرتبـه از کمال را دارد و در مرتبه بعد استعداد کمال بیشتری را دارد. (مطهری، 1387، ج 11، ص (377 بر این اساس، حرکت جوهری اشتدادی به این معناست کـه در هـر آنـی، جـوهری معـدوم و زائـل میشود و جوهر جدیدی غیر از آن، اما کاملتر از آن، به جای آن، موجود و حادث میشـود. ولـی البتـه این دو جوهر به همدیگر پیوستهاند. جوهر حادث در عین بساطت، هم شامل آثار و کمالاتی است مشابه کمالات موجود در زائل و هم شامل آثار و کمالاتی است جدید. (عبودیت، 1388، ج 1،ص (328 تجرد ادراک شهید مطهری معتقد است که مجموع ادراکات و مفاهیم ذهنی انسان را میتوان به سه دسته تقسـیم کرد: حقایق: 1 یعنی مفاهیمی که در خارج مصداق واقعی دارند؛ 2 اعتباریات: یعنی مفاهیمی که در خارج مصداق واقعی ندارند، اما عقل برای آنها مصـداق اعتبـار میکند، یعنی چیزی را که مصداق واقعی این مفاهیم نیست، مصداق فرض میکند؛3 وهمیات: یعنی ادراکاتی که هیچگونه مصداقی در خارج ندارند و باطل محـض مـیباشـند، مثـل تصور غول و سیمرغ و شانس و امثال آنها. (طباطبائی، 1372، ج 1، ص (38 علاوه بر این، ایشان در پاورقی مقاله دیگری از کتـاب اصول فلسفه و روش رئالیسـم، ایـن نکتـه را بیان میکند که سه نحوه ادراك بالوجدان برای انسان وجود دارد که هرکس با علم حضوری آنها را در خود مییابد. این ادراکات عبارتند از: حسی، خیالی و عقلی. .1 ادراکات حسی: عبارت است از صوری از اشیاء که در حال مواجهه، مقابله و ارتباط مسـتقیم ذهن با خارج با به کار افتادن یکی از حواس پنجگانه در ذهن منعکس مـیشـود. مـثلاً، وقتـی کـه انسان چشمها را باز نموده و منظرهای را که در برابرش موجود است تماشا میکند، تصـویری از آن 831 ، سال سوم، شماره اول، زمستان 0931 منظره در ذهنش پیدا میشود. آن تصویر، همان حالت خاصی است که انسانحضوراً و جـداناً در خود مشاهده میکند که »دیدن« نامیده میشود ادامه خواندن مقاله صورتبندي نظريه فرهنگ صدرايي (با الهام از ديدگاههاي استاد حجتالاسلام پارسانيا)

نوشته مقاله صورتبندي نظريه فرهنگ صدرايي (با الهام از ديدگاههاي استاد حجتالاسلام پارسانيا) اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله تأملي در سياست کنترل جمعيت؛ آثار و پيامدهاي آن

$
0
0
 nx دارای 13 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : پیش درآمد بحث از جمعیت، پویایی و ابعاد آن، یعنی میزان رشد، ساختار سنی، باروری، مـرگ و میـر و مهـاجرت، به شدت متأثر از محیط و بستر اجتماعی در حال تغییر پیرامونی خود هستند، آنها نیز به نوبه خـود، ابعـاد مختلف توسعه نظیر توسعه اقتصادی، توسعه اجتماعی، توسعه انسانی، و توسـعه پایـدار را تحـت تـأثیر قرار میدهند (صادقی، 1388، ص .(16 از اینرو، همواره بحث از جمعیت، ازدیاد و یا کـاهش و کنتـرل آن و نیز تنظیم خانواده، در طول تاریخ در عرصههای علمی و مباحث نظری و عملـی از جملـه مباحـث جذاب و جدالی بوده است. حداقل قدمت این بحث را میتوان به بیش از دوهـزار و سیصـد سـال قبـل یعنی به زمان افلاطون برگرداند. آنجا که وی در کتاب جمهور خود این بحث را ایـنگونـه مطـرح کـرده است که وقتی یک گروه نخبه حاکم بخواهد جامعه را هدایت کند، باید به مقوله جمعیـت توجـه نمایـد: ;»که هدف آنها حفظ تعداد میانگین جمعیت باشد; موارد بسیار دیگری نیز وجود دارد که بایـد مـدنظر قرار گیرد. مواردی نظیر اثرات جنگها و بیماریها و موارد مشابه که دولت میتواند با کمک آنها تا حـد امکان از بزرگ یا کوچک شدن بیش از اندازه جمعیت جلوگیری کند« (افلاطون، .(1367 همچنین بـرای حکومـتهـا، حاکمــان، و سیاسـتمداران موضــوع جمعیـت همــواره بـه عنــوان موضـوعی راهبــردی و استراتژیک مطرح بوده است. در کشور ما نیز در سالهای اخیر، به ویژه پس از انقلاب اسلامی، بحـث کنتـرل جمعیـت از طریـق »تنظیم خانواده«، موضوعی چالشی و بحثانگیز بوده است. چالشهـای جمعیتـی در قالـب محورهـایی نظیر مسائل جمعیت، و شهرنشینی، جمعیت و اشتغال، جمعیت و محیط زیست، توزیـع درآمـد و فقـر، امنیت غذایی، شاخص سواد و آمـوزش، برابـری جنسـیتی و توانمندسـازی زنـان، سیاسـت اجتمـاعی، بهداشت و سلامت، تغییر ساختار سنی جمعیت و پیامدهای آن و آینده باروری در ایران مطـرح و مـورد بحث و بررسی قرار گرفته است (صادقی، 1388، ص .(186 اهمیـت موضـوع تـا جـایی اسـت کـه بـا نگاهی اجمالی به روند رشد جمعیت از دهه پنجاه تا دهه هفتاد 1355)ـ(1375، ما شـاهد دوبرابـر شـدن جمعیت ایـران هسـتیم. در سـال 1375 جمعیـت ایـران، حـدود 60 میلیـون نفـر گـزارش شـد. از نظـر جمعیتشناسان، 20 سال گذشته دوره انفجار جمعیـت جـوان در کشـور بـوده اسـت (جهـانفر، 1376، ص50ـ.(51 از اینرو، برنامه تنظیم جمعیت در ایران پس از انقلاب، میان دولتمـردان بـه یـک سیاسـت راهبردی تبـدیل گردیـد. بـویژه مشـکلات جنـگ و پـس از آن و نابسـامانیهـای فرهنگـی، اجتمـاعی، اقتصادی، تحریمها و نیز مشکلات فراروی کشور در بخش آمـوزش، بهداشـت، مسـکن و; زمینـهسـاز تبدیل »کنترل جمعیت« و »تنظیم خانواده« به یک موضوع راهبردی شد. اکنون پیامد این موضوع در دهـه 90 این شده است که ما با افت شدید جمعیت مواجه هستیم و در چند سال آینده با رشد منفی جمعیـت تأملی در سیاست کنترل جمعیت؛ آثار و پیامدهای آن 551 و پیر شدن تدریجی جمعیت مواجهیم. به هر حال، این موضوع با توجه به تأثیرات فرهنگـی، اقتصـادی، اجتماعی و حتی سیاسی گستردهاش از جمله موضوعاتی است که باید به جد مـورد بحـث اندیشـمندان قرار گیرد. این پیامدهای ناخوشایند موجب شده است کـه نظـام اسـلامی در ایـن موضـوع تجدیـدنظر نموده و پیامدهای منفی سیاست کنترل جمعیت را جدی تلقی نماید. در همین زمینه، بر اساس سناریوی رشد پایین جمعیتی، که سازمان ملل متحد در سال 2010 منتشـر کرده است، اگر ایران به همین صورت به ادامه جایگزینی جمعیتـی بپـردازد و برنامـهای بـرای تعـادل آن نداشته باشد، در80 سال آینده جمعیت 31 میلیونی را تجربه خواهد کـرد! از ایـن میـان، 47 درصـد ایـن جمعیت را افراد سالمند بالای 60 سال تشکیل میدهند. ایران در حال حاضر جز 10 کشوری اسـت کـه به سرعت به سمت کهنسالی در حال حرکت است و از این جهت در جایگاه ششم جهان قـرار دارد. بـه گونهای که در بیست سال آینده، وارد مرحله اول سالمندی جمعیتـی خواهـد شـد و در ده سـال آینـده، مرحله دوم سالمندی را تجربه خواهـد کـرد .(Amir ahmadi, 1990) ایـن خطـری بـالقوه بـرای کشـور محسوب میشود؛ زیرا کاهش جمعیت به معنای کاهش نیروی انسانی کارآمد و فعال میباشـد. ایـن بـه معنای وارد کردن نیروی کار و کارشناسان فنی از سایر کشورهاسـت، کـه خـود راه دیگـری بـرای ورود فرهنگ بیگانه به کشور است. با نگاهی اجمالی به علل و عوامل عمده افزایش جمعیت در ایران، بـهویـژه در ایـن مقطـع از تـاریخ ایران، میتوان به عوامل زیر در این زمینه اشاره کرد: عوامل مذهبی: در اسلام داشتن فرزند بسیار و ازدیاد جمعیت مسلمان توصیه شده اسـت. عـلاوه بـر این، سقط جنین به دلیل ترس از روزی فرزندان و فقر نکوهش شده است. عوامل فرهنگی: همواره در تاریخ ایران زمین، بهویـژه در گذشـتههـای نـهچنـدان دور، خـانوادههـای بزرگ و پرجمعیت دارای ارج و منزلت اجتماعی بودهاند. تمایل به زندگی گروهی و افزایش اقتـدار نیـز از خانواده به دلیل داشتن فرزند زیاد، زمینه تکثیر نسل را فراهم آورد. عوامل اجتماعی: فقدان نظام تـأمین اجتمـاعی در گذشـته، مـردان و زنـان ایرانـی را از دوران پیـری، ناتوانی یا مرگ سرپرست خانواده، به هراس واداشته، داشتن یار و غمخـوار و عصـای دسـت و مـددکار دوران پیری، از جمله دلایل علاقه والدین به داشتن فرزند بسیار بوده است (خانی، .(1378 اما در خصوص جمعیت و پیامدهای منفی و یا مثبت آن، توجه به سـؤالاتی چنـد و بازکـاوی اصـل موضع ضروری است. اینکه به راستی آیا ارتباطی میان فزونـی جمعیـت بـا مسـائلی همچـون سـلامت، بهداشت، آسیبهای اجتماعی و رفتاری وجود دارد؟ نقش سیاستهـای اسـتعماری، حاکمیـت فرهنـگ مدرنیته و جنبشهای فمینیستی در مقوله کنترل جمعیت چیست؟ آیـا ازدیـاد جمعیـت بـهتنهـایی منشـأ 651 ، سال سوم، شماره اول، زمستان 0931 مشکلات است؟ آیا به راستی شهرنشینی و پیامدهای ناشی از آن، در ارتباط مستقیم با افـزایش جمعیـت است و یا این مشکلات ناشی از توسعه نامتوازن است؟ آیا پیشرفتهـای تکنولـوژیکی در تولیـد منـابع غذایی و انرژی، سرعت بیشتری نسبت به افـزایش جمعیـت داشـته اسـت؟ بـا توجـه بـه اینکـه کنتـرل جمعیت منجر به پیرشدن جمعیت است و جمعیت جوان و فعال رکن اساسی توسعه است، آیا میتـوان بدون جمعیت جوان و فعال، به توسعه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نائل آمد؟! این پژوهش، درصدد پاسخگویی به این سؤالات اسـت. ازایـنرو، در تـلاش اسـت تـا بـا بازکـاوی سیاست کنترل جمعیت، آثار و پیامدهای آن را بررسی نموده، بسترهایی که منجر به طرح این سـناریو در بسیاری از کشورها و از جمله ایران شده و به سرعت هم نتیجه بگیرد را مورد بررسی قرار دهد. مفهومشناسی بحث به کلیه کسانی که به طور مستمر در یک واحد جغرافیایی(کشور، استان، شهرستان، شهر و یا روسـتا) بـه صورت خانوار و خانواده زندگی میکنند، »جمعیت« گفته مـیشـود (کـاظمیپـور، 1388، ص.(3 امـا در موضوع »کنترل جمعیت« و »تنظیم خانواده« توجه به این نکته ضروری است که آنها را بایـد از یکـدیگر تفکیک کرد. »کنترل جمعیت« به مباحث کلان افـزایش جمعیـت و پیامـدهای اجتمـاعی و اقتصـادی آن میپردازد و »تنظیم خانواده« افزایش موالدی را عمدتاً از نظر فردی و در سطح خانواده، مـورد توجـه قـرار میدهد. واژه »تنظیم« در لغت به معنی ترتیب و آراستگی، استحکام و ترتیبدادن است (دهخـدا، 1344، ج 1، ذیل واژه)؛ یعنی خانوادهها و دولت برای افراد و جامعه و مطابق امکانات، برنامـهریـزی نماینـد. »موالیـد« نیز به معنی فرزندان، نباتات و حیوانات است (همان) و در اصطلاح به معنی تولید و تکثیر نسـل صـالح و کارا است. واژههای »تنظیم خانواده«، »بهداشت باروری« و »کنترل جمعیت«، هریـک عـلاوه بـر اشـتراکاتی کـه دارند به مبانی یا اهداف معینی اشاره میکنند. »تنظیم خـانواده«، دسـتورالعملهـایی اسـت کـه طـی آنهـا بارداری زنان، کنترل و فاصلهگذاری میشود. در نتیجه، تعـداد جمعیـت خـانواده کـاهش مـییابـد. ایـن دستورالعملها گاهی جنبه حکومتی پیدا میکند و به یک برنامه تبـدیل مـیشـود. در ایـن صـورت، بـه عنوان یکی از سیاستهای دولتی شناخته میشود. »بهداشت باروری« در کاربرد وسـیع و جهـانی خـود به سلسله رفتارهایی اشاره دارد که هدف اصلی آن ایمنسازی روابط جنسی است. از آنجایی کـه روابـط جنسی و بهبودی نسل میتواند به بارداری منتهی گردد، ایـن دسـتورات و رفتارهـا »بهداشـت بـاروری« تأملی در سیاست کنترل جمعیت؛ آثار و پیامدهای آن 751 نامیـده شــدهانــد. امــا واژه »کنتــرل جمعیــت«، واژهای جمعیــتشــناختی اســت (شـیخی،1379، ص65؛ محمودیان، 1383، ص .(153 پیشینه بحث هرچند جمعیت ایران پس از دهه 20، به دلیل افزایش مسـتمر مـرگ و میـر بـا کـاهش جـدی جمعیـت مواجه بود، اما در دوره زمانی بین سالهای1330-1360، بـا رشـد شـتابان جمعیـت مواجـه گردیـد. بـه طوری که میانگین رشد سالانه جمعیت در این چهار دهه، به رقمی حدود 3 درصد افـزایش یافـت. ایـن رشد سالانه موجب شد که جمعیت ایران هر 20 سال، دو برابر و در طـول یـک قـرن، بـیش از شـانزده برابر شود. یعنی جمعیت ایران از 19میلیون نفر در سال 1335، به حدود 50 میلیـون نفـر در سـال 1365 افزایش یابد. افزایش نرخ رشد اقتصادی کشور، ارتقا کیفیت و امید به زنـدگی در ایـران و نیـز گسـترش بهداشت عمومی و به تبع آن کاهش میزان مرگ و میر نوزادان و اطفـال، نقـش تعیـینکننـدهای در رشـد شتابان جمعیت ایران داشت. به عبارت دیگر، این تحولات موجب شد که رشد طبیعی سـالانه جمعیـت ایران در فاصله سالهای 1355 تا 1365، به رقم 3/2 درصد افزایش یابد. (امیراحمدی (1369 در ایران، سیاستهای جمعیتی مبتنی بر تنظیم خانواده، طی دو مرحله بـه اجـرا گذاشـته شـد: ابتـدا، پیش از انقلاب و از سالهای 1341 برای اولین بار دولت به مسائل جمعیتی توجه کـرد. در برنامـه سـوم عمرانی، مسئله جمعیت مورد توجه قرار گرفـت و در سـال 1346 واحـدی بـه نـام »بهداشـت و تنظـیم خانواده« در وزارت بهـداری وقـت شـکل گرفـت. پـس از پیـروزی انقـلاب اسـلامی، مـدت کوتـاهی برنامههای تنظیم خانواده به بوته فراموشی سپرده شـد. نتیجـه ایـن امـر، افـزایش سـریع موالیـد و رشـد جمعیت بود (کلانتری، 1378، ص.(13 اما در سالهـای پـس از جنـگ تحمیلـی و از سـال 1368، ایـن موضوعمجدداً در دستور کار قرار گرفت. آمار رسمی نشان میدهد که ایران با افـزایش 3/9 نـرخ رشـد جمعیت، از لحاظ نرخ رشد جمعیت در ردیف سوم کشورهای جهان قـرار گرفتـه اسـت. از ایـن پـس، موضوع کنترل جمعیت و لزوم تنظیم خـانواده از سـوی محافـل گونـاگون علمـی و سیاسـی مطـرح و موافقت و مخالفتهای زیادی در پی داشت. همین امر موجب شد که سیاستهای تعدیل رشد جمعیت از طریق تشـویق و ترغیـب برنامـههـای تنظیم خانواده و کاهش سطح زاد و ولد و باروری در کشور گرفته شود. تـدوام ایـن سیاسـت در دوران سازندگی و اصلاحات موجب شد که طی سالهـای 65 تـا 84، سـطح »بـاروری« در ایـران بـا سـرعتی استثنایی و کمسابقه در سطح بینالمللی کاهش یابد. بهطوری که شاخصهای باروری و بهتبع آن، میـزان زاد و ولد در مقایسه با سال 1365، به کمتر از نصف تقلیل یافت. میزان باروری کـل از 6/5 نـوزاد زنـده 851 ، سال سوم، شماره اول، زمستان 0931 برای هر زن در سال 1365، به کمتر از 3 نوزاد زنده و بهتبع آن، میزان رشـد طبیعـی سـالانه جمعیـت از 3/2 درصد در سال 1365، به کمتر از 1/5 درصد در حال حاضر تنزل یافته است. .(Amir ahmadi, 1988) در این میان، غفلت بزرگی که دولتهای چهـارم تـا نهـم مرتکـب آن شـدند، ایـن بـود کـه رابطـه سیاستهای کنترل جمعیت، با ترکیب جمعیتی معکوس میباشد؛ یعنی با کاهش موالید و کـاهش رشـد جمعیت، ساختار جمعیتی دگرگون میشود؛ به این معنا که سیاست کاهش مستمر زاد و ولـد و انتقـال از باروری طبیعی به باروری کنترل شده، به تدریج ساختار سنی جمعیت ایران را از وضعیت جوانی خـارج و به طرف سالخوردگی سوق میدهد. در صورت تداوم سیاست کنترل جمعیتی، روند کـاهش جمعیـت کمتر از 15 ساله، به حدود 15 درصد خواهد رسید! کنترل جمعیت؛ سیاستی استعماری جنگهای تجاوزکارانه همواره سه هدف عمده را دنبال میکنند: .1 توسـعه ثـروت (سـرمایه)؛ .2 اشـغال سرزمین (گسترش سرزمین)؛ .3 افزایش نفرات (نیروی انسانی). بـه عبـارت دیگـر، هـدف جنـگهـای تجاوزکارانه، دسترسی و سیطره بر منابع، اعم از منابع مالی، تجاری، طبیعـی و انسـانی اسـت. اسـتراتژی جنگطلبان، و تجاوزگران برای رسیدن به این هدف، کنترل منابع و به حداقل رساندن آن است. این امـر از طریق جنگ مستقیم و کشتن سربازان و بمبباران شهرها و کشتن انسانهای بیگناه، با هـدف کـاهش سیطره و نفوذ دشمن بر منابع، کاهش مصرف آنهـا از ایـن منـابع و در نتیجـه، کـاهش جمعیـت محقـق میشود. به عبارت دیگر، مهمترین مانع دشمن در جنگهای تجاوزکارانه، وجود جمعیت جوان و مولـد است. ژاکلین کاسون((Jacqueline Kasun در کتـاب جنـگ علیـه جمعیـت((The War Against Populations، نشان میدهد که کنترل جمعیت جهانیکاملاً، منطبق بر پارامترهای دکترین نظـامی و یـک جنـگ تمـام عیار است .(panindigan.tripod.com/panindigan.html) از نظر آلوین تافلر، پس از پایان جنگ سرد، سرویسهای جاسوسی دچار بحران هویـت شـده و بـه دنبال هدف و مأموریتی قابل توجه بودند تا وجود خود را توجیه کنند. از دیدگاه آنها دشمن، دیگر اتحاد جماهیر شوروی نبود، حتی کشور کمونیستی چین نبود. کمیسیون سهجانبه پیمـان اقتصـادیای در سـال 1973 میان آمریکا، اروپا و ژاپن در دفاع از منابع اقتصادی مشترك در مقابل کشـورهای در حـال توسـعه منعقد گردید. این کمیسیون سهجانبه، به عنوان تسریعکننده تغییر قطب ژئوپلتیک از »شرق در مقابل غرب« به »شمال در مقابل جنوب« به کار رفت. دشمنی که این کمیته خطر آن را جدی میدانست، رشد جمعیت بومی در کشورهای کمتر توسعهیافته با منابع غنی بود 1993, p.155)،. (Alvin and Heidi Toffler تأملی در سیاست کنترل جمعیت؛ آثار و پیامدهای آن 951 بنابراین، به نظر میرسد در ورای شعارهای جذاب و فریبنده، همراه با بیان یافتههای به ظـاهر علمـی در زمینه پیامدهای کنترل جمعیت، استعمارگران قرار دارند که در پی منافع خود هستند. در دهه هفتـاد و در زمان هنری کسینجر (مشاور امنیت ملی رئیس جمهور وقت آمریکا) پروژهای درباره تأثیر روند رشـد جمعیت جهانی بر امنیت ملی آمریکا طراحی و انجام شد. این پروژه، روند فزاینده رشد جمعیت جهـانی را برخلاف امنیت ملی آمریکا دانسته و با تشریح استراتژی آمریکا در مورد جمعیت جهانی، سیاسـتهـا، راهکارها، چگونگی همکاری سازمانهای بینالمللی و روش ترغیب و اقنـاع رهبـران کشـورهای مـورد نظر برای کاهش روند رشد جمعیت را تبیین میکند .(www.whitehouse.gov/nsc/history.html-7) بر اساس این پژوهش، جمعیت کشورهای در حال توسعه و با منابع غنی در صـورتی کـه بـا همـان ضریب رشد افزایش یابد، موجبِ به شدت بالا رفتن خواستها و انتظـارات عمـومی در میـان مـردم از جمله آموزش، اشتغال، بهداشت و مسکن میشود که خود به ناپایداریهای اجتماعی و سیاسـی در ایـن کشورها تبدیل خواهد شد. این ناپایداریهـا در کشـورهای دارای منـابع غنـی، تـا انـدازه زیـادی منـافع کشورهای صنعتی همچون آمریکا و بهره آنها از این منـابع و سـرمایهگـذاری در کشـورهای فـوق را بـه خطر خواهد انداخت(.(Ibid از سوی دیگر، فشار ایجاد شده برای تأمین نیازهـای ایـن جمعیـت بـالا، در آینده موجب میشود که دولتها و حاکمان این کشورها، به دنبال افـزایش قیمـت نفـت جهـت تـأمین نیازها و انتظارات رفاهی و معیشتی مردم خود باشند. افزایش قیمت نفت نیز تأثیر بسـیار منفـی بـر روی اقتصاد آمریکا خواهد داشت (panindigan.tripod.com/panindigan.html) به همین دلیل، نظریهپردازان کشورهای استعماری با صراحت نگرانـی خـود را از افـزایش جمعیـت جوان کشورهای جهان، به ویژه کشورهای اسلامی اظهار میدارند. در واقع، افزایش جمعیت کشـورهای اسلامی، معضل عمده فراروی کشورهای استعماری است. از اینرو، سایر کشورها را تشـویق بـه کنتـرل جمعیت میکنند. ساموئل هانتینگتون در بخشی از مصاحبه خود، درباره تمدن اسـلام و چـین و چـالش آنها با تمدن غرب، با اشاره به نقش روزافزون مسلمانان میگوید: تمدن اسلام تمدنی است که چالش آن تا حدودی متفاوت از دیگر چالشهاست؛ چراکهنای تمدن اساساً ریشه در نوعی پویایی جمعیت دارد. رشد بالای زاد و ولد، که در اکثـر کشـورهای اسـلامی شـاهد آن هستیم، این چالش را متفاوت کرده است. امروزه بیش از 20 درصد جمعیت جهان اسلام را جوانان 15 تا 25 ساله تشکیل دادهاند(گاردنر، 1386، ص.(296علاوه بر این، افزایش جمعیت مسلمانان در خود کشورهای غربی نیز نگرانی دیگـر قـدرتهـای بـزرگ است. رشد منفی جمعیت نـژاد اروپـایی و زاد ولـد زیـاد مسـلمانان، بـر بسـیاری از مناسـبات سیاسـی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشورهای مزبور تأثیرگذار است؛ زیرا همـواره در طـول تـاریخ جمعیـت، 061 ، سال سوم، شماره اول، زمستان 0931 یک عامل مهم در اقتدار سیاسی است. به همین دلیـل، امـروزه کشـور چـین، یـک تهدیـد جـدی بـرای قدرتهای بزرگ محسوب میشود. در مجموع، به نظر میرسد شعار کنترل جمعیـت، بـه عنـوان یـک سیاسـت راهبـردی بـا اهـداف و انگیزههای خاص، از سوی کشورهای توسعهیافته و استعماری نسـبت بـه کشـورهای جهـان سـوم و در حال توسعه تبدیل شده است. جمعیت؛ توسعه یا فقر؟ اجمالاً، در زمینه بحث توسعه و جمعیت، سه دیدگاه وجود دارد: دیدگاه بدبینانه(مالتوس و نئومالتوسینها)، خوشبینانه(بازراپ، سایمون و کوزنتس) و بیطرفانه (مدلهای جدید اقتصادی) مطرح شده که به ترتیب رشد جمعیت را مانع، محـرك و بـیتـأثیر در فراینـد رشـد و توسعه اقتصادی میدانند; علاوه بر این، در رویکرد و گفتمان جدید جمعیت و توسعه، بهویژه بـا توجـه به تجربه انتقال ساختار سنی شرق آسیا و رشـد معجـزهآسـای اقتصـادی همـراه بـا آن، تئـوری پنجـره جمعیتی((Demographic Window، و مفاهیم مرتبط بـا آن، از قبیـل فایـده یـا امتیـاز جمعیتـی، هدیـه جمعیتی، و; در خصوص تاثیرات رشد و پویایی جمعیت بر رشد و توسعه اقتصادی مطرح شـده اسـت (جمعی از نویسندگان، 1388، ص .(306 در هر سه رهیافت، و مدل نظری، بر رشد جمعیـت بـه عنـوان متغییر پویایی جمعیت تأکید شده است. این امر موجب شده تا تأثیر تک عامل جمعیتی کلیـدی در فراینـد توسعه اقتصادی، یعنی ساختار سنی جمعیت و تغییرات آن نادیده گرفته شود. (همان،ص (308 با این وجود، همواره در بحث از جمعیت و توسعه، توجه به این مهم وجود داشته که کلیدیترین عامـل توسعه، نیروی انسانی است. نیروی انسانی محور و محرکه رشد اقتصادی و توسعه اجتمـاعی، اقتصـادی و سیاسی استچهار. عاملِ سرمایه مادی، سرمایه انسانی، عامل طبیعی و سرمایه زیرساختی و زیربنـایی از عوامل رشد و توسعه اقتصادی کشور محسوب میشوند. محدودیت هریـک از ایـن عوامـل، رشـد و توسعه اقتصادی را محدود میکند. برای مثال، اگر در کشوری سرمایه و منابع مالی قوی باشد، امـا رشـد جمعیت و بهتبع آن، منابع انسانی محـدود گـردد، فراینـد رشـد و توسـعه عقـیم خواهـد مانـد. از نظـر کارشناسان توسعه، اگر جمعیت کشوری جوان، مولد، فعال و کارا باشد، میتواند عامـل رشـد و توسـعه بوده و بهعکس، اگر جمعیت کشوری سالخورده، غیرمولد و مصرفی و ناکارا باشد، مانعی بـرای رشـد و توسعه خواهد بود. مثال روشن این امر، پرجمعیتترین کشور جهان، یعنی کشور چین میباشـد کـه بـه دلیل مولد و کارا بودن جمعیت خود، توانسته است بیشترین نرخ رشـد اقتصـادی را در بـین کشـورهای قدرتمند اقتصادی با نرخ 8 درصد به ثبت رسانده و مازاد درآمد ارزی خود را تا 200 میلیـارد دلار ارتقـا تأملی در سیاست کنترل جمعیت؛ آثار و پیامدهای آن 161 دهد. این امر شاهدی است بر اینکه جمعیت زیاد، با یک مدیریت کارآمد اقتصادی، نهتنها تهدید نیسـت، بلکه فرصتی طلایی و بینظیر برای رشد و توسعه میباشد. ادامه خواندن مقاله تأملي در سياست کنترل جمعيت؛ آثار و پيامدهاي آن

نوشته مقاله تأملي در سياست کنترل جمعيت؛ آثار و پيامدهاي آن اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله اثربخشي آموزههاي هستي شناسي اسلامي بر رضايت زناشويي زنان متأهل

$
0
0
 nx دارای 7 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه امروزه دیدگاههای وجودی و شناختی، نقش مهمی برای هستیشناسی، که افراد در نگرشها و باورهـای خود دارند، قائل هستند. هستیشناسی یا همان فلسفه فرد در زنـدگی و دیـد او بـه پدیـدههـای هسـتی، چارچوبی به باورهای فرد میدهد که وی را به سمت رفتارهـای خاصـی هـدایت مـیکنـد (محمـدپور، 1389، ص .(53 هستیشناسی علم به وجود است، آگاهی انسان به وجود خـود، جهـان و ویژگـیهـای آن. هستیشناسی تا اندازه زیادی تحت تأثیر فرهنگ و مذهب قرار دارد. جوامع غربـی تعـاریف خـاص خود از هستیشناسی را ارائه کردهاند، اما برخی افراد، حتی غیرمسـلمانان، در نگـرشهـای خـود تحـت تأثیر هستیشناسی قرار دارند که باورهای مذهبی خاصی به آنها میدهـد. الگوهـای رفتـاری در جوامـع غربی مانند فردگرایی، عدم تأکید محوری بر خانواده، نگرشهای سرمایهداری و غیـره، همگـی ناشـی از نوع هستیشناسی هستند که امروزه در غرب بهوجود آمده است که البته برخی از تبعات منفی آن را نیـز شاهد هستیم .(Palermo, 2007, p. 544) اما هستیشناسی اسلامی، ماهیتی منحصر به فرد دارد و به دلیـل اینکه از آموزههای قرآنی برگرفته شده و از سوی خداوند به عنوان آفریـدگار و آگـاه بـه تمـامی مسـائل انسان مطرح شده است، میتواند انسان را به کمال دنیوی و اخـروی هـدایت کنـد، بـهطـوریکـه مـا در زندگی پیامبر اکرم و ائمه معصومین شاهد آن هستیم. هستیشناسی اسلامی، شـامل افـق وسـیعی از گذشـته تـا آینـده اسـت کـه در مقابـل دیـدگاههـای روانشناختی گذشتهنگر، مانند فروید و یا حالنگر مانند پـرز و یـا آینـدهنگـر ماننـد آدلـر قـرار دارد. در هستیشناسی اسلامی، نظام هستی شامل تمام عوالمیاست که حظی از وجود دارند. ازاینرو، این جهـان هستی بسیار گسترده است و ابعاد گوناگون دارد و از عالم خاك، که اخس مراتب هستی است تـا عـوالم بالاتر امتداد دارد (ممدوحی، 1382، ص 18نفس). جسمانیهالحدوث و روحانیه البقاء است و با اصـطیاد امور شخصی از مجرای حواس و استعداد سیر جوهری از درون، حرکت بهسـوی عـالم مثـال را شـروع کرده و سرانجام، به تجرد عقلی، که همان مقام کلییابی است، میرسد (جـوادی آملـی، 1378، ص .(50 در هستیشناسی اسلامی، هستیشناسی وابسته به جهانبینی الهی است؛ زیرا در جهانبینـی الهـی معلـوم میگردد که در نظام هستی یک موجود واجب به نام خدا هسـت و سـایر موجـودات همگـی بـهعنـوان فیض خدا از او نشأت گرفتهاند. پس مسیر شناخت انسـان از جهـانبینـی الهـی بـه هسـتیشناسـی و از هستیشناسی به انسان شناسی منتهی میگردد (جوادی آملـی، 1388، ص .(22 فـردی کـه نگـرشهـا و رفتارهایش براساس هستیشناسی اسلامی است، براساس آموزههای اسلام و قرآن نیـز عمـل مـیکنـد و بنابراین، رفتارهای بسیار متفاوتی نسبت به فردی دارد که از هستیشناسی غیردینی پیروی میکند. اثربخشی آموزههای هستیشناسی اسلامی بر رضایت زناشویی زنان متأهل 7 در روابط زناشویی نیز مانند سایر جنبههای زندگی، برخی افراد تحت تـأثیر هسـتیشناسـی مـذهبی قرار دارند که میتواند موجب افـزایش تـداوم ارتبـاط آنهـا و رضـایت زناشـویی بیشـتر در آنهـا شـود. نتایج یک مطالعه، که با 97 زوج – که انعکاسی از مذاهب گونـاگون در آمریکـا بودنـد – انجـام گرفـت، نشان داد زوجین به ازدواجشان یک ماهیت »مقدس« میدهند؛ به این معنا که ازدواج اغلب دارای معنـای معنــوی ادراك مــیشــود و افــراد متأهــل عمــدتاً ازدواج را مقــدس تعریــف مــیکننــد و مــاهیتی الهی به آن میدهند و معتقدند که خداوند ازدواج آنها را حفظ میکنـد .(Mahoney & et al, 2003, p. 7) اگر زوجین عمیقاً به این باور معتقد باشند که هدف اصـلی یـک ازدواج عاشـقانه پـی بـردن بـه ماهیـت خداوند است (Lauer, 1985, P. 221)، آنگاه تعارضات شدیدی کـه منجـر بـه قطـع ارتبـاط بـا همسـر میشود، به مثابه از دست دادن ارتباط با خداوند خواهد بـود و انگیـزش بیشـتری بـرای حـل آنهـا پیـدا میکنند .(Mahoney, 2005, p. 697) مباحث زیـادی در اسـلام دربـاره هسـتیشناسـی دینـی در ازدواج وجود دارد، بهطوریکه برخی از آیات قرآن بهطور مستقیم نکاتی را درباره جنبـههـای گونـاگون ازدواج بیان داشتهاند. خداوند در قـرآن ازدواج را مایـه آرامـش انسـان مـیدانـد (روم: (21، زن و شـوهر را بـه گذشت و حل اختلافاتشان تأکید میکند (نساء: (19 و زوجین را به پیشگیری از طـلاق تأکیـد مـیکنـد (نساء: .(35 مطالعات نیز نشان میدهند آموزههای اسلامی بر افزایش رضایت زناشویی تأثیرگـذار اسـت (منجزی و همکاران، 1391؛ حمیـد و همکـاران، 1391؛ فقیهـی و رفیعـیمقـدم، (1388، امـا ارتبـاط یـا اثربخشی هستیشناسی اسلامی بر افزایش رضایت و عملکرد زناشـویی زوجـین، تـاکنون چنـدان مـورد توجه قرار نگرفته است (رضاپور، 1392، ص 176؛ اسمعیلی، .(1389 مطالعات زیادی درباره نقش هستیشناسی دینی در ازدواج در سایر مکتـبهـای دینـی انجـام شـده است. برای مثال، مطالعات نشـان مـیدهنـد هسـتیشناسـی مـذهبی در مسـیحیان، افـرادی کـه درگیـر تعارضهای زناشویی هستند را به خودشناسی، تأیید اشتباهات، رها کـردن تـرس از طـرد و نشـان دادن آسیبپذیری خود، بخشیدن خطاهای یکدیگر، جلوگیری از بروز خشم، صبور بـودن، عشـق ورزیـدن و مهربانی ترغیب میکنند .(Giblin, 1993, P. 319) اهداف معنوی ازدواج، همگی خارج از محـدوده نظـام معنایی سکولار هستند. برای مثال، در دیدگاه سنتی مسیحی به ازدواج بهعنـوان یـک رویـارویی مقـدس نگاه میشود که در آن عشق و برکت مقدس تجربه مـیشـود .(Stanley & et al, 1998, P. 83) از سـوی دیگر، مسیحیان اغلب خداوند را بهعنوان شخص سومی در ازدواج میبینند که مراقـب رابطـه زناشـویی آنهاست و به حل مشکلات زناشویی کمک میکنـد .(Butler & Harper, 1994, P. 281) هسـتیشناسـی 8 ، سال ششم، شماره دوم، تابستان 2931 مذهبی پیشبینیکننده برتری مدل »رسومی« ازدواج است که بر فداکاری فردی و تعهد کامـل بـه ازدواج تأکید میکند تا یک مدل »قراردادی« ازدواج، کـه مشخصـه آن تقـدم نیازهـای افـراد بـر قیـد و بنـدهای زناشویی و تأکید بر مذاکره بین زوجین است .(Sanchez & et al, 2002, P. 101)نتایج یک مطالعهای کیفی، که به بررسـی معنـای زنـدگی در 57 زوج مسـیحی، یهـودی و مسـلمان پرداخت، نشان داد که موضوع عمده (خارج از سنتهای دینی) در تمام زوجین این بود که ازدواج یـک امر مقدسی است که »چیزی بیشتر« دارد: چیزی بیشتر از خود، چیزی بیشتر از زوجـین و چیـزی بیشـتر از واحد خانواده. برای این زوجین، ازدواج یک رابطه الهی و رسمی بود و یک حمایت مهم بـرای رابطـه آنان محسوب میشد. این یافتهها، یک نقطه مقابلی برای مباحث پژوهشهای کنـونی دربـاره غیررسـمی شدن ازدواج (مانند زندگیهای هـمخانـهای) و فردگرایـی در ازدواجهـای کنـونی محسـوب مـیشـود. محققان این پژوهش تأکید کردند که اَشکال رسمی ازدواج ممکن است قدرت خود را در جامعه کنـونی برای بسیاری از زوجین مذهبی حفظ کرده باشند و شاید بسیاری از زوجین دیگر نیـز معتقـد باشـند کـه ازدواج چیزی بیشتر از یک رابطه غیررسمی و خصوصی است که بیشتر محققان امروزه به آن مینگرنـد .(Dollahite & et al, 2012, P. 353) در یکی از معدود مطالعات تجربـی کـه تـاکنون در ایـران دربـاره هسـتیشناسـی اسـلامی و رابطـه زناشویی انجام شده است، رضاپور و همکاران (1392) به بررسی ابعاد هسـتیشناسـی اسـلامی زوجـین مذهبی دارای سازگاری زناشویی بالا پرداختند. هدف نهایی آنها، تدوین الگوی مفهـومی هسـتیشناسـی اسلامی در زوجین مذهبی دارای سازگاری زناشویی بالا بود تا از طریـق آن بتواننـد بـه طراحـی برنامـه درمانی بپردازند که به آنها در افزایش رضایت زناشویی زوجـین، از طریـق ارائـه آمـوزههـای مبتنـی بـر هستیشناسی اسلامی کمک کند. نتایج مطالعه کیفی آنان نشان داد که هستیشناسی مـذهبی در زوجـین موجب میشود آنها رابطه زناشویی خود را یک نهاد مقدسـی تلقـی کننـد کـه از سـوی خداونـد بـرای رسیدن به اهداف خاصی (کمال دنیوی و اخروی) تعیین شده است. آنـان دریافتنـد کـه هسـتیشناسـی مذهبی در زوجین، که شامل این باور محـوری در آنهـا مـیشـد، بـه سـه شـیوه مسـتقیم و یـک شـیوه غیرمستقیم منجر به پیامدهای مثبت زناشویی در آنها میشود. شیوههای مستقیم هستیشناسی مـذهبی در زوجین عبارت بود از: ادراك حضور و نظارت خداوند بر زندگی زناشویی، انجام اعمـال و نیـایشهـای مذهبی و ادراك کمکهای خداوند در زندگی زناشویی. شیوه غیرمستقیم تأثیر هستیشناسـی مـذهبی در زوجین نیـز الهـام گـرفتن از احادیـث و سـبک زنـدگی زناشـویی پیـامبر و ائمـه معصـومین بـود. اثربخشی آموزههای هستیشناسی اسلامی بر رضایت زناشویی زنان متأهل 9 هستیشناسی مذهبی در زوجین، از طریق این شیوهها و فرآیندها منجر به آرامـش و رضـایت، بخشـش، وفاداری و رسیدن به کمال مادی و معنوی در زوجـین مـیشـد (رضـاپور و همکـاران، .(1392 الگـوی مفهومی آنها از نقش هستیشناسی مذهبی در ازدواج در شکل 1 آورده شده است. شکل :1 هستیشناسی مذهبی و نقش مستقیم و غیرمستقیم آن بر زندگی زناشویی (رضاپور و همکاران، (1392 همانطور که در شکل 1 مشاهده میشود، هستیشناسی مذهبی زوجین بهگونهای در باورها و رفتارهـای آنها در زندگی زناشویی تأثیر میگذارد که منجر به پیامدهای مطلوبی در رابطه زناشویی آنها میشـود. بـا این وجود، علیرغم برخی مطالعات نظری انجام شده، مطالعات تجربی اندکی هستیشناسـی اسـلامی و تأثیرات آن را در زندگی زناشویی زوجین مسلمان ایرانی، بخصوص با توجه به بافت مـذهبی حـاکم بـر جامعه ایران، مورد بررسی قرار دادهاند. درحالیکه میتوان بـا گسـترش برنامـههـای آموزشـی مبتنـی بـر هستیشناسی اسلامی در ارتقاء روابط زوجین بسیار مؤثر بود و گامی در جهت بومیسازی علوم انسـانی 01 ، سال ششم، شماره دوم، تابستان 2931 در ایران برداشت. اهمیت این مسئله هنگامی بیشتر میشود که برخی از زوجین ایرانـی، پـیش و پـس از ازدواج، تحت تأثیر القائات هستیشناسی غربی درباره رابطه زناشویی هسـتند و جامعـه شـاهد تأثیرهـای منفی آن است (کاظمی و نیازی، .(1389 این پژوهش، با در نظر گرفتن اهمیت این موضوع، بـه بررسـی تأثیر آموزههای مبتنی بر هستیشناسی اسلامی (براساس طـرح درمـانی ارائـهشـده در مطالعـه رضـاپور، (1392 بر افزایش رضایت زناشویی زنان مراجعهکننده به مرکز مشـاوره خیریـه بـابالحـوائج شهرسـتان میبد میپردازد و بهدنبال پاسخ به این سؤال است که آیا آموزههای هسـتیشناسـی اسـلامی، بـر افـزایش رضایت زناشویی زنان متأهل مؤثر است؟ روش تحقیق پژوهش حاضر، از نوع طرحهای نیمهتجربی، پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل همـراه بـا پیگیـری است. پس از تقسیم تصادفی آزمودنیهای شرکتکننـده در ایـن پـژوهش در گـروه آزمـایش و کنتـرل، طرح درمانی مبتنی بر آموزههای هستیشناسی اسلامی در 10 جلسـه 90 دقیقـهای، بـه شـرکتکننـدگان گروه آزمایش ارائه شد. در گروه کنترل هیچگونه مداخلهای صورت نگرفت. هر دو گروه، یکبـار پـیش از مداخله آزمایشی و دوبار پس از مداخله – یکبار به محض پایان مداخلات و یکبار یک مـاه بعـد از پایان جلسات – آزمون رضایت زناشویی انریچ را تکمیل کردند. نتایج با اسـتفاده از آزمـون کوواریـانس چندمتغیره مانکوا مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. شرح جلسات در پیوست آورده شده است. جامعه، نمونه و روش نمونهگیری؛ جامعه آمار این پژوهش شامل کلیه مراجعان زن مراجعـهکننـده بـه مرکز مشاوره خیریه بابالحوائج (وابسته به اداره بهزیستی) شهرستان میبد بود کـه از میـان آنهـا، 24 نفـر بهصورت تصادفی انتخاب شدند. رضایت هریک از مراجعان بـرای شـرکت در پـژوهش جلـب شـد و افرادی که برای شرکت در پژوهش رضایت یا آمادگی نداشتند، به شـیوه تصـادفی جـایگزین شـدند. در مرحله بعد، آزمودنیهای انتخابشده به شیوه تصادفی در گروه کنترل و آزمـایش جـایگزین شـدند. بـه شرکتکنندگان گروه کنترل، اطمینان داده شد که برنامه آموزشی پس از انجام آزمایش برای آنها نیز ارائـه خواهد شد. در پایان مداخلات، با یک نفر افت در گروه آزمایش مواجه شدیم. ادامه خواندن مقاله اثربخشي آموزههاي هستي شناسي اسلامي بر رضايت زناشويي زنان متأهل

نوشته مقاله اثربخشي آموزههاي هستي شناسي اسلامي بر رضايت زناشويي زنان متأهل اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله قش تصور از خدا و هويت مذهبي در معناي زندگي

$
0
0
 nx دارای 7 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه یکی از دشوارترین پرسشها، پرسش در مورد معنای زندگی است. پرسش از زندگی، چیستی آن و فرجام آن از آغاز تاکنون، ذهن بشر را به خود مشـغول سـاخته اسـت و تـا زمـانی کـه بـرای ایـن پرسشها، پاسخهای قانعکننده یافت نشود، نمیتوان چنانکه شایسته بشر است، زندگی کـرد. افـراد در پی یافتن معنای زندگی هستند، اما معنا را با درجات متفاوتی جستوجو میکنند. درواقع، تلاش در یافتن معنای زندگی، خود نیرویی اصیل و بنیادی است، و نه توجهی ثانویه از کششهـای غرایـز او. این معنی، منحصر به فرد و یکتاست و فقط اوست که باید و قـادر اسـت بـه آن تحقـق بخشـد (فرانکل، 1388، ص .(28 بنابراین، معنیجویی نهتنهـا تجلـی واقعـی انسـانیت انسـان اسـت. بلکـه همانطور که تئودور کوچن ثابت کرده، معیاری مطمئن برای سـلامت روان نیـز بـهشـمار مـیرود (فرانکل، 1389، ص .(145 استجر و همکاران، معنای زندگی را نمادی از پیوستگی حال به گذشته و آینده میداننـد؛ یعنـی زندگی چنان منسجم است که حال را به گذشته و امیال و آرزوهای ما را به آینده پیوند میدهـد؛ چـراکـه تجربیات ما را دربرگرفته و این را در بافتی یکپارچه قـرار مـیدهـد (احمـدی، 1389، ص .(27 بنـابراین، معنا در زندگی محدودهای است که در آن، افراد مفاهیم معنـاداری را در زنـدگی خـود بـه حـدی درك، احساس و مشاهده میکنند که موجب میشود خود را هدفمند و یا حتی دارای هدفی بـزرگ در زنـدگی ارزیابی کنند. معنای زندگی از دو بعد حضور معنا و جستوجوی معنا مورد بررسـی قـرار گرفتـه شـده است .1 .(Steger & et al, 2006, p. 80-93; 2008, p. 199-228) حضور معنا در زندگی: ادراك افراد از حضور معنا در زندگیشان به بعد تجربی آنان مربوط مـیشـود (Steger & Dik, 2009, p. 303-320)؛ بهعقیده استجر و همکاران، افراد زمانی حضور معنا را تجربه میکنند کـه خـود و دنیایشـان را درك کنند، جایگاه منحصر به فرد خود را در جهان و آنچه را کـه سـعی در انجـام آن در زنـدگی دارنـد، بشناسند. .2 جستوجوی معنا در زندگی: اینکه افراد چقدر (میزانی کـه افـراد) معنـا در زنـدگی را جستوجو میکنند، به بعد انگیزهای مربوط میشود (Ibid)، جستوجوی معنا در زندگی به فعالیت اکتشافی برای رسیدن یک حس معنا در زندگی اشاره دارد .(Kiang & Fuligni, 2009, p. 1253-1262) جوهر اساسی نظریههای دینی در باب معنـای زنـدگی عبـارت اسـت از: تأکیـد بـر ایـن نکتـه که بدون وجود خداوند و فناناپذیری، زندگی معنایی نخواهد داشت (مهـدوی آزادبنـی، .(1386 در نقش تصور از خدا و هویت مذهبی در معنای زندگی 54 قرآن اشاره شده است: »آیا گمان میکنید ما شما را عبث آفریدهایم و بـهسـوی مـا بـازنمـیگردیـد« (مؤمنون: .(115 اسلام به هدف و غایت در زندگی اهمیت میدهد و انسان را بـه سـمت کمـال در حرکت مـیدانـد (کرمـانی و جلـوانی، .(1388 از نظـر بسـیاری از افـراد، برجسـتهتـرین عملکـرد روانشناختی مذهب، ارائه حس معنا و هدف در زندگی است (Martos & et al, 2010, p. 863-868)؛ زیرا مذهب فرصتهایی را در اختیار افراد برای کشف هدف یا معنا در زندگیشـان قـرار مـیدهـد .(Steger & Frazier, 2005, p. 574-582) همچنین براساس نظریه شناختی – هیجانی مـذهبی، بـدون باورهای اساسی، مذهب انسانها نمیتوانند معنای زندگی را دریابند. درحالیکـه باورهـای مـذهبی میتوانند موجب احساس امیدواری، هدفمندی و آرامش در افراد شوند .(Rajaei, 2010, p. 81-87) یکی از مؤلفههای مهم معنویت تصور از خداست. بهاعتقاد ریزاتو، تصـور از خـدا یـک الگـوی درونی روانشناختی از تصورات فرد در مورد خداست. درواقع یـک فراینـد ترکیـب محفوظـات و تنظیم انبوه خاطراتی از منابع مختلف و در ارتباط با خدا، میباشـد .(Lawrence, 1997, p. 214-226) مطالعه اسچنل و بیکر نشان داد افراد اغلب عقاید و تجربیات معنوی و مـذهبی را بـهعنـوان منبعـی برای معنا در زنـدگیشـان در نظـر مـیگیرنـد .(Schnell & Becker, 2006, p. 117-129) بـه عـلاوه، تحقیقــات بســیاری (از جملــه فــرنچ و جــوزف، 1999؛ ســوننس و هوتســبات، 2006؛ پــوهلمن و همکاران، 2006؛ مارتوس و همکاران، (2010 نشان داند که بین مذهب و معنای زنـدگی ارتبـاط مثبتــی وجــود دارد. هــریس و اســتاندارد بیــان کردنــد کــه ارتبــاط مثبتــی بــین معنــا در زنــدگی و بهزیستی معنوی و اهمیت معنویـت در دانشـجویان دانشـگاه وجـود دارد .(Steger, in press, 2001) همچنین نتایج مولکار و استومپیگ حاکی از ارتباط مثبت بین معنـا در زنـدگی و یکتاپرسـتی اسـت .(Steger & et al, 2010, p. 206-227) در همین راستا، شالون در تحقیقات خود به این نتیجـه دسـت یافت که جوانهایی که بیشتر معنوی هستند، بیشتر نماز یا عبادت انجام میدهنـد و احتمـالاً بیشـتر احسـاس هدفمنــدی و معنــا در زنــدگی مــیکننــد .(Shaalon, 2007, p. 80) مطالعــه پارگارمنــت، ماگیارروسل و موری سوانگ، در تحقیقات خود بیان کردند که افراد مـذهبی ممکـن اسـت معنـای بیشتری در زندگی تجربه کنند، بهخصوص زمانی که مذهبشان به سـمت مقدسـات گـرایش دارد و کامل (بینقص) است .(Martos & et al, 2010, p. 863-868) هرچند در پژوهشهای فوق به بررسـی 64 ، سال ششم، شماره دوم، تابستان 2931 مذهب و معنای زندگی پرداخته شده، اما بـه ارتبـاط مـذهب بـا ابعـاد معنـای زنـدگی (حضـور و جستوجوی معنا) توجهی نشده است و اینکه آیا معنویت (تصور از خدا) موجب حضور معنـا یـا جستوجوی معنا میشود؟ در این زمینه مارتوس و همکاران به نتـایج مشـابهی دسـت یافتنـد. بـه علاوه، آنها گزارش کردند که بین برتر دانستن خداوند و حضور معنا در زندگی، و برداشت نمـادین از خدا با جستوجوی معنا در زندگی ارتباط مثبتی وجود دارد .(Ibid) اما مطالعه مذکور به بررسـی تصور از خدا نپرداخته است. اکنون این سؤال پیش میآید که آیا تصور از خدا، بهعنوان مؤلفـههـای مهم مذهب و معنویت همانند فعالیتها و تجربههای مذهبی بر معنـا در زنـدگی تـأثیر دارد و ایـن تأثیر مستقیم است یا از طریق عوامل دیگر صورت میگیرد؟ افزون بر نقش معنویت، استجر و همکاران اظهار میدارند که با تشکیل هویت روابط با دیگران، ایجاد و دنبال کردن اهداف، دیدگاههای مثبت مربوط به آینده، و دیدگاههای خود در دنیـا، ادراك و هدف ایجاد شده و منجر به ایجاد معنای زندگی مـیشـوند (احمـدی، 1389، ص .(31 بسـیاری از نوجوانان برای یافتن معنا در زندگیشان تلاش میکننـد، اغلـب در حـال کـاوش و سـؤال دربـاره اهداف زندگی، هیجانات و انگیزههایشان و آنچه میخواهند با زندگی و تحصیلاتشان انجـام دهنـد، هستند. بهطوریکه میتوان گفت نگرانی اصلی رشد در طی دوره نوجوانی به احساس هدف یا معنا در زندگی مربـوط مـیشـود .(Kiang & Fuligni, 2009, p. 1253-1262) در ایـن زمینـه، آلپـورت در توصیف دوران بلوغ، هویتجویی را مهمترین مشخصه این دوره دانسته، معتقد است: اساسیتـرین بخش جستوجوی هویت تعریف هدف، مقصود و آرمان زندگی اسـت (شـرفی، .(1384 از نظـر اریکسون، هویت عبارت است از یک مفهوم سازمانیافته از خود، که از ارزشها، باورها و اهـدافی که فرد بدان پایبند است، تشکیل شده است (خادمی و همکـاران، .(1386 مطالعـه در زمینـه علمـی اجتماعی هویت نشان داده است کـه افـراد دارای هویـتهـای گونـاگون مـذهبی، شـغلی، قـومی، اجتماعی، سیاسی و جنسی میباشند. مذهب زمینه را برای کشف و تعهد هویت از طریـق پیشـنهاد کردن مفاهیم ایدئولوژیکی، اجتماعی و معنوی فراهم میکند، بهطوریکه نتایج نشان داده اسـت کـه بین مذهب و هویت کسبشده رابطه مثبت وجود دارد .(King, 2003, p. 197-204) هویت پایدار دینی، بهمعنای دستیابی به یک تعریف منسجم دینی از خود است کـه انتخـاب آگاهانـه و آزادانه ارزشها، باورها و هدفهای زندگی مشخصه اصلی این هویت است؛ به این معنا که فـرد بیابـد نقش تصور از خدا و هویت مذهبی در معنای زندگی 74 کیست؟ چه چیزهایی برای او ارزش بهحساب میآیـد و چـه راههـایی برگزیـده اسـت کـه در زنـدگی پیگیری نماید. شکلگیری هویت دینی با آغاز نوجوانی شروع میشود و در فرایند رشد عقلانی پیوسـته ارزشها، باورها و هدفها مورد تجدیدنظر قرار میگیرند تا فرد به هـویتی پایـدار برسـد. چنانچـه فـرد نتواند در فرایند رشد، به هویت صحیح و پایدار دینی برسد، دچار پـوچی و بحـران مـیشـود (فیاضـی، .(1389 همچنین از نظر بل، هویت مذهبی بهعنوان سازه روانشناختی میباشد که ناشـی از درك فـرد از ضمیر خودش نسبت به یک نیرو یا موجود متعـالی و یـا یـک گـروه اجتمـاعی – فرهنگـی اسـت کـه مشخصه غالب آن، هدف متعالی میباشد. وی بر پایه نظرات مارسیا در خصوص هویـت و پایگـاههـای هویت، چهار پایگاه هویت مذهبی آشفته، زودرس، دیررس و کسبشده (یکپارچه) را مطرح کرد. فلـین با بررسی نقش فعالیتهای عبادی روی زنان مذهبی سالمند، در حفظ حس هویـت فـردی و اجتمـاعی، بیان کرد که افراد از طریق شرکت در فعالیتهای پرمعنا (فعالیتهای عبـادی) هـویتی را مـیسـازند کـه موجب حس زندگی هدفمند و معنادار میشود .(Dawn & Manning, 2010, p. 16-33) همچنین جمالی در تحقیق خود به این نتیجه دست یافت که بین نگرش مذهبی و احساس معنابخـش بـودن زنـدگی رابطـه معنیداری وجود دارد. بهعبارت دیگر، نگرش مذهبی به افراد کمک میکند تا به شناخت بهتـر از هـدف و معنای زندگی دست یابند (جمالی، 1381، ص .(1 بنابراین، مذهب موجب احساس معنـابخـش بـودن زندگی و بهنوعی پاسخ به سؤالات نوجوان در مورد هدف و معنای زندگی مـیشـود. ایـن امـر بـهنوبـه خود، بر هویت نوجوان تأثیر میگذارد. اگرچه معنای زنـدگی در رابطـه بـا متغیرهـایی ماننـد بهزیسـتی، مذهب، فرهنگ و; بررسی شده است، اما تـاکنون تحقیقـاتی در مـورد تـأثیر تعـاملی تصـور از خـدا و هویت مذهبی در پیشبینی معنای زنـدگی بخصـوص در جامعـه اسـلامی انجـام نشـده اسـت. در ایـن پژوهش، جهت مدلی برای معنای زندگی نقش همزمان تصور از خدا و هویت مذهبی بررسی میشود. روش تحقیق پژوهش حاضر از نوع همبستگی میباشد که مجموعهای از معادلات رگرسیون چندمتغییری در مدلیابی معـادلات سـاختاری بـهگونـه همزمـان مـورد ارزیـابی قـرار گرفـت. بـرای بررسـی میانجیگری هویت مذهبی، در ارتباط بین تصور از خـدا و معنـای زنـدگی از تحلیـل عـاملی اکتشافی و تأییدی و مدلیابی معادلات ساختاری از طریق لیزرل اسـتفاده شـد. جامعـه آمـاری کلیه دانشجویان مجرد و متأهل دانشگاههای آزاد و دولتی بیرجند میباشـند کـه 581 دانشـجو 84 ، سال ششم، شماره دوم، تابستان 2931 بهصورت چندمرحلهای پرسشنامههـا را تکمیـل نمودنـد. در بـین 581 نمونـه دانشـجو، 343 دانشجوی زن و 237 دانشجوی مرد شرکت داشتند. مقیاس تصور از خدا: لارنس پرسشنامهای را در ارتبـاط بـا تصـور از خـدا بـهمنظـور ارزیـابی احساسات افراد نسبت به خدا ساخت که شامل 73 گویه میباشد. وی سه ناحیه تعلق داشـتن، خوب بودن (مهربانی) و کنترل داشتن در نظر گرفت. هریک از این سـه بعـد، بـه دو قسـمت تقسیم شده است که این مقیاس شامل حضور، چالش، پذیرش، خیرخواهی، تأثیرپذیر و مشیت الهی است. ضریب همسانی درونی سؤالات برای هریک از عوامل فوق، بهترتیب 0/94، 0/86، 0/90، 0/91، 0/92، 0/92از کاملاً مخالفم 1()تا کاملاً موافقم (4) مـیباشـد. در ایـن مطالعـه، ضریب همبستگی آلفای کرونباخ بهترتیب در تعلق داشتن، خـوب بـودن (مهربـانی) و کنتـرل داشتن، 0/62، 0/52، 0/76 دست آمد که حاکی از پایایی مقیاس میباشـد. تحلیـل مؤلفـههـای اصلی با چرخش ابلیمین ساختار ساده 3 عاملی تعلق، مهربانی و کنترل را نیز نشان داد کـه بـه ترتیب 29/5، 8/56 و 6/21 درصد (و در مجموع 44/29 درصد) از واریانس تصور از خـدا را تبیین نمودند. آزمون هویت مذهبی: توسط بل (2009) تدوین شده است شامل 28 گویه میباشد. 5 گویه برای هر پایگاه هویت مذهبی و 2 گویه مربوط به هر پایگاه هویت کلی میباشد. این پرسشنامه، در یک مقیاس 6 درجهای از کاملاً موافق 6()تا کاملاً مخـالف (1) تـدوین شـده اسـت. ضـریب آلفای کرونباخ برای هویت مذهبی آشفته، زودرس، دیـررس و کسـبشـده، بـهترتیـب 0/80، 0/79، 0/84 و 0/77 بهدست آمده است. در این مطالعه، هماهنگی درونی در ضریب همبستگی کرونباخ برای هر پایگاه هویت آشفته، زودرس، دیررس و کسبشـده بـهترتیـب 0/61، 0/59، 0/51، 0/64 بهدست آمد که حاکی از پایایی مقیاس مـیباشـد. تحلیـل مؤلفـههـای اصـلی، بـا چرخش ابلیمین ساختار ساده 4 عاملی را نشان داد که عاملهـای آشـفته، زودرس، دیـررس و کسبشده به ترتیـب 18/75، 13/06، 9/39، 6/27 درصـد (و در مجمـوع 47 درصـد) هویـت مذهبی را تبیین کرد. آزمون معنای زندگی: این آزمون یک سنجش جدید 10 گویهای درباره حضور جستوجوی معنـا در نقش تصور از خدا و هویت مذهبی در معنای زندگی 94 زندگی است که توسط استجر و همکاران ساخته شده است .(Steger & et al, 2006, p. 80-93) ایـن پرسشنامه، در یک مقیاس 7 درجهای از مطلقـاً درسـت 7()تـا مطلقـاً نادرسـت (1) تـدوین گردیده است. پنج گویه این آزمون، حضور معنا و پـنج گویـه دیگـر، جسـتوجـوی معنـا را ارزیابی میکند. ضریب آلفا برای جستوجوی معنا بین 0/84 و 0/92 و برای حضور معنا بـین 0/81 و 0/86 گــزارش شــده اســت. در ایــن پــژوهش، همــاهنگی درونــی آلفــای کرونبــاخ جستوجوی معنا و حضور معنا بهترتیب 0/71 و0/81 بهدست آمد که حاکی از پایایی مقیاس میباشد. تحلیل مؤلفههای اصلی با چرخش ابلیمن، سـاختار سـاده 2 عـاملی را نشـان داد کـه عاملهای جستوجوی معنا و حضور معنا بهترتیب 24/31 درصد 32/2 درصد معنا زنـدگی را تبیین مینمود. یافتههای پژوهش بهمنظور تبیین معنای زندگی بر پایه مدلیـابی، مفروضـههـای معـادلات سـاختاری در مـدل مـورد مطالعه بررسی شد. الف) اندازهگیری متغیرها در سـطح فاصـلهای: طبـق گفتـه هـومن اگـر تعـداد طبقههای رتبهای 5یا بیشتر باشد، احتمالاً میتوان با آنها (البته با کمیخطا) مانند دادههای فاصلهای رفتار کرد (هومن، 1384، ص .(106 ب) یکسانی پراکندگی متغیرهای درونزا، بهگونه کلی یکسـان نبودن پراکندگی رگرسیونهای چندمتغیری مدلهای لیزرل را ناروا نمیسازد، بلکه آنهـا را ضـعیف میکند (همان)؛ زیرا روشهای رگرسونهای چندمتغیری از جمله بیشینه احتمال، نسبت به تخطـی از نرمال بودن توزیع جملههای خطا مقاوم میباشد (همان). از سوی دیگر، با توجه به اینکه حجـم نمونه مطالعه حاضر تا حدی بزرگ میباشد، میتوان بر برقراری ایـن مفروضـه اطمینـان کـرد. پ) فقدان همخطی چندگانه متغیرهای برونزا، بنا بر نظـر بسـیاری از صـاحبنظـران (از جملـه اشـر، (1983، همبستگیهای بالاتر از 0/8 بین متغییرهای برونزا بیانگر همخطـی بـودن چندگانـه اسـت (همان). نتایج حاصل از ضرایب همبستگی بین متغیرهای موردمطالعه، که در جدول 1 آمده، بیانگر تأیید مفروضه مذکور است. بالاترین ضریب همبستگی نیز 0/60 بین تعلقپذیری و کنتـرلکننـدگی بهدست آمد. ادامه خواندن مقاله قش تصور از خدا و هويت مذهبي در معناي زندگي

نوشته مقاله قش تصور از خدا و هويت مذهبي در معناي زندگي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله رابطه هوش معنوي و بهزيستي معنوي با کيفيت زندگي و رضايت زناشويي

$
0
0
 nx دارای 9 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه اهمیت معنویت و رشد معنوی در انسان در چند دهه گذشته، بهصورتی روزافزون توجه روانشناسـان و متخصصان بهداشت روانی را به خود جلب کرده است. پیشرفت علم روانشناسی از یکسـو، و ماهیـت پویا و پیچیده جوامع نوین از سوی دیگر، موجب شده است که نیازهای معنوی بشر در برابر خواستههـا و نیازهای مادی اهمیت بیشتری بیابند. یکی از ضرورتها در عرصه انسانشناسی، توجه به بعـد معنـوی انسان از دیدگاه دانشمندان، بهویژه کارشناسان سازمان بهداشت جهانی (WHO) است که اخیراً انسـان را موجودی زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی تعریف میکند. ضرورت دیگر این موضـوع، ظهـور دوبـاره کشش معنوی و نیز جستوجوی درك روشنتر از ایمان و کاربرد آن در زندگی روزانه میباشـد. سـازه هوش معنوی یکی از مفاهیمی است که در پرتو توجه و علاقه روانشناسان بـه حـوزه دیـن و معنویـت شکل گرفته است. مفهوم »هوش معنوی« در ادبیـات آکادمیـک روانشناسـی، بـرای اولـین بـار در سـال 1983 توســط گــاردنر بــا عنــوان هــوش وجــودی و در ســال 1996 توســط اســتیونز و بعــد در ســال 1999توسط رابرت امونز مطرح شد. هوش معنوی سازههای معنویت و هوش را درون یک سازه جدیـد ترکیب میکند .(Emmons, 2000, p. 4) هوش معنوی بیانگر مجموعهای از تواناییها، ظرفیتهای منـابع معنوی میباشد که کاربست آنها در زندگی روزانه میتواند موجب افزایش انطباقپـذیری فـرد شـود. در تعریف از هوش معنوی، بهویژه بر نقش آن در حل مسائل وجودی و یـافتن معنـا و هـدف در اعمـال و رویدادهای زندگی روزمره میتوان تأکید کرد .(King, 2008, p.11) هوش معنوی موجب مـیشـود کـه انسان با ملایمت و عطوفت بیشتری به مشکلات نگاه کند، تلاش بیشـتری بـرای یـافتن راهحـل داشـته باشــد، ســختیهــای زنــدگی را بهتــر تحمــل کنــد و بــه زنــدگی خــود پویــایی و حرکــت دهــد .(Elkins, 2004, p.182) کینگ معتقد است که هوش معنوی ظرفیـت و توانـایی منحصـربـهفـردی را در شخص ایجاد میکند تا معنا را در زندگی درك کند و به موقعیتهای معنـوی بـالاتر راه یابـد، او مـدلی چهار عاملی از هوش معنوی را ارائه میدهد. عناصر این مدل عبارتنـد از: .1 تفکـر انتقـادی وجـودی در مورد مسائل مربوط به هستی: ظرفیت تفکر انتقادی نسبت به مباحث متـافیزیکی و مربـوط بـه هسـتی از جمله، حقیقت، جهان و مرگ و;؛ .2 تولید معنای شخصی: توانایی استفاده از تجارب فیزیکی و روحـی جهت ایجاد معنا و هدف شخصی؛ .3 آگاهی متعـالی: توانـائی شناسـائی جنبـههـای متعـالی خویشـتن، دیگران و جهان و با استفاده از هوشیاری؛ .4 بسـط حالـت هوشـیاری: توانـایی ورود بـه موقعیـتهـای معنوی بالاتر از جمله تفکر عمیق، نیایش، مراقبه و خروج از آن .(King, 2008, p.13) نقش زندگی مذهبی در رضامندی زناشویی زوجین 95 ویگلزورث بیان میکند که آگـاهی هشـیارانه و سـازگاری بـا وقـایع و تجـارب زنـدگی و پـرورش خودآگاهی، از جمله عوامل اصلی رشد هوش معنوی تلقی میشوند .(Nasel, 2004, p. 6) بلوغ معنـوی، بهعنوان یکی از جلوههای هوش معنوی شامل درجهای از بلوغ هیجانی و بلوغ اخلاقی و رفتار اخلاقـی میشود. میتوان گفت: بلوغ معنوی دید عمیق و گستردهای است کـه بـا آگـاهی همـراه اسـت و شـامل ارتباط زندگی درونی ذهن با زندگی بیرونی میشود .(Vaugan, 2003, p. 22) امروزه مردم جهان بیش از پیش به معنویت و مسائل معنوی گرایش دارند. به همـین دلیـل، بررسـی علمی معنویت یکی از مباحث مهم و رایج در بهداشت جسمی و روانی شده است . (Emmons,2000,p.7) پژوهشها حاکی از این است که معنویت ارتباط مثبتی با سلامت جسمی و روانی دارد. طرفداران نقش معنویت در بهبود سلامت روانی و سازگاری بین فردی تلاشهای متعددی را برای ارتباط بین دو مفهوم سلامتی و معنویت تحت عنوان بهزیستی معنوی انجام دادهاند .(Hawks & et al, 2003, p.31) الیسون معتقد است که بهزیستی معنوی یک عنصر روانی، اجتماعی و یک عنصـر مـذهبی را شـامل میشود .(Elison,1983,p.335) بهزیستی مذهبی، که عنصر مذهبی است، نشانه ارتباط با یک قدرت برتر یعنی خداست. بهزیستی وجودی، عنصر روانی اجتماعی است و نشانه احساس فرد است از اینکه کیست، چه کار و چرا انجام میدهد و به کجا تعلق دارد. این دو بعد در عین منفک بودن با هم تعامل و همپوشی دارند. در نتیجه، احساس سلامت معنوی، رضایت و هدفمندی بهتبع آن بهوجود میآید .(Ibid) بهزیستی معنوی، حالتی از سلامتی است که بیانگر احساسات، رفتارها و شناختهای مثبت از ارتباط با خود، دیگران، طبیعت و موجودی برتر است .(Gomez & Fisher, 2003, p. 1982) بهزیسـتی معنـوی، ارتباط هماهنگ و یکپارچه را بین افراد فراهم میکند و با ویژگیهای ثبات در زندگی، صـلح، تناسـب و هماهنگی، احساس ارتباط نزدیک با خویشتن، خدا، جامعه و محیط مشخص میشـود. وقتـی بهزیسـتی معنوی به خطر بیفتد، فرد ممکن است دچار اختلالات روحی مثل احساس تنهایی، افسردگی و از دست دادن معنا در زندگی شود که خود میتواند سازگاری در زندگی، بهویژه حیات جاوید فـرد را بـا مشـکل مواجه کند .(Carven&Hirnle,2003,p.1387) نتایج 350 مطالعه نشان داده است که افراد دارای بهزیستی معنوی، شیوه زندگی سالمتری را دارند، امیدوارترند، از ثبات روانی بیشتری برخوردارند، رضایت بیشتری از زندگی خود دارند (شهیدی، 1381، ص.(32 روانشناسی در نیم قـرن گذشـته، بـر بیمـاری بیشـتر از سلامتی و بر آسیبشناسی عملکرد انسان، بیشتر از درك کامل از تمام ابعاد آن تکیه داشته و به ویژگیهای انسان سالم و کامل کمتر توجه کرده است .Terjesen & et al, 2004, p.169) )اما اخیراً با ظهـور رویکـرد 06 ، سال ششم، شماره دوم، تابستان 2931 جدیدی به نام »روانشناسی مثبت«، تأکید بر شایستهسازی و تعریف مفاهیمیاست که به تأمین سلامتی و شادکامی افراد و بهرهمندی آنها از یک زندگی سالم کمک میکند. یکی از این مفاهیم کیفیت زندگی است .(Hagerty& et al, 2001,p.80) برخی محققان، کیفیت زندگی را با رویکرد عینی تعریف میکنند. رویکرد عینی، کیفیت زندگی را بهعنوان مواردی آشکار و مرتبط با اسـتانداردهای زنـدگی مـیدانـد، ایـن مـوارد میتوانند سلامت جسمی، شرایط شخصی، ارتباط اجتماعی، و یا دیگر عوامل اجتماعی و اقتصادی باشند. در مقابل رویکرد ذهنی، کیفیت زندگی را مترادف با شادی یا رضایت فرد در نظر میگیرد. این منظر، بـر عوامل شناختی در ارزیابی کیفیت زندگی تأکید میکنـد .(Liu, 2006, p. 221) بـین دو رویکـرد عینـی و ذهنی، رویکرد جدیدی به نام رویکرد کلنگر وجود دارد که نظریهپـردازان آن معتقدنـد کیفیـت زنـدگی، همانند خود زندگی مفهومی پیچیده و چندبعدی است. دیدگاه کلنگـر، کیفیـت زنـدگی را یـک پدیـده چندبعدی ملاحظه میکند و هر دو مؤلفه عینی و ذهنی را در نظر مـیگیـرد. در ایـن رویکـرد، سـلامت جسمی، سلامت روانی، روابط اجتماعی و کیفیت محیط زندگی از مؤلفههـای سـازنده کیفیـت زنـدگی هستند .(Lehto & et al, 2005, p. 809) تحقیقات نشان میدهند که باورهای مذهبی، آیینها و تعهدات، با نتایج مثبـت ماننـد بهبـود کیفیـت زندگی بهتر، بهزیستی، سلامت جسمی و روانی، رضایت زناشویی و زنـدگی پایـدار و عملکـرد کـارایی مثبت مرتبط هستند .(Seybold & Hill, 2001, p. 22) اعتقادات دینی و تقیدات مذهبی، بـر تمـامی ابعـاد زندگی انسان و از جملـه روابـط خـانوادگی تأثیرگـذار اسـت. رضـایت زناشـویی، یکـی از مهـمتـرین تعیینکنندههای عملکرد سالم نهاد خانواده است .(Greef, 2000, p. 951) الـیس رضـامندی زناشـویی را حاصل مبادله رفتارهای پاداشبخش میداند. این نظریهپرداز، رضایت زناشویی را زمانی لذت تجربهشـده توسط زن یا شوهر میداند که همه جنبههای ازدواجشان را در نظر گرفته باشند. رضایت در این دیـدگاه، یک متغیر نگرشی است که از خصوصیات فردی زن و شوهر محسوب میشود (صالحی فدری، .(1378 نگرش مذهبی میتواند در ارتباط زناشویی مؤثر باشد؛ زیرا مذهب شامل رهنمودهـایی بـرای زنـدگی و ارائهدهنده سامانه باورها و ارزشهاست که این ویژگیها میتوانند زندگی زناشویی را متأثر کنند ( Hunler .(&Gencoz, 2005,p.727 بنابراین، با توجه به اهمیت هوش معنوی و بهزیستی معنوی و تأثیر آنها بر همه جنبههای زندگی انسانها، تحقیقات متعددی در این زمینه انجام شده است که میتوان به آنها اشاره کرد: آقابابایی و همکاران (1390)، در رابطه با هوش معنوی و بهزیستی فاعلی پژوهشی انجـام دادنـد کـه نتایج آن نشان میدهد تواناییهای ذهنی مرتبط با دینـداری و معنویـت، بـهویـژه توانـایی تولیـد معنـای نقش زندگی مذهبی در رضامندی زناشویی زوجین 16 شخصی نقش مثبتی در بهزیستی فاعلی دارند. نتایج تحقیـق غفرانـی و همکـاران (1390)، در رابطـه بـا نقش هوش معنوی در کیفیت زندگی نشان داد که هـوش معنـوی نقـش مـؤثری در پـیشبینـی کیفیـت زندگی دارد. در پژوهش الهبخشیان و همکاران (1388)، در ارتباط با سلامت معنـوی و کیفیـت زنـدگی در مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس (ام اس)، یافتهها نشان داد که بین سلامت معنوی و کیفیـت زنـدگی ارتباط معنیداری وجود دارد که میتوان به ضـرورت تقویـت بعـد معنـوی سـلامت، بـهعنـوان عـاملی تأثیرگذار بر کیفیت زندگی بیماران پی برد. در بین تحقیقات خارجی، پژوهشی با عنوان »شادی تأهل بهعنوان تـابعی از هـوش معنـوی« توسـط الکس و همکاران انجام شد که نتایج بر نقش هوش معنوی در رضایت زناشویی تأکید داشت ( Alex&et .(al, 2011, p.6 در پژوهش سیلوا و همکاران، در رابطه با نقش بهزیستی معنوی در کیفیت زندگی بیماران مبتلا به بیماری مزمن ریوی، نقش بهزیستی معنوی در کیفیت زندگی زنان مبتلا به سـرطان سـینه، نتـایج حاکی از نقش بهزیستی معنوی در بهبود کیفیت زندگی بیماران بود .(Silva & et al, 2009, p. 917) با توجه به اینکه هوش معنوی و بهزیستی معنوی، شکلدهنده رفتارهـای فـرد در اجتمـاع هسـتند و مجموعهای از تواناییها برای بهرهگیری از منابع دینـی و معنـوی هسـتند و در حـل مشـکلات زنـدگی تأثیرگذار میباشند، هدف از این پژوهش، روشن ساختن اهمیت معنویـت (هـوش معنـوی و بهزیسـتی معنوی) بر زندگی انسانها بود. بنابراین، با توجه به اهمیت هوش معنوی و بهزیستی معنـوی و تـأثیر آن بر همه جنبههای زندگی انسانها، ارزیابی رابطه آنها با زندگی افراد از اهمیت ویژهای برخـوردار اسـت و درصدد پاسخگویی به این سؤالها است که چه رابطهای بین هوش معنوی، با کیفیت زنـدگی و رضـایت زناشویی زنان و مردان وجود دارد؟ چه رابطهای بـین بهزیسـتی معنـوی، بـا کیفیـت زنـدگی و رضـایت زناشویی زنان و مردان وجود دارد؟ چه رابطهای بین هوش معنوی با بهزیستی معنوی وجود دارد؟ سـهم هوش معنوی، بهزیستی معنوی و کیفیت زندگی در رضایت زناشویی زنان و مردان چقدر اسـت؟ سـهم هوش معنوی، بهزیستی معنوی و رضایت زناشویی در کیفیت زندگی زنان و مردان چقدر است؟ روش پژوهش طرح پژوهشی حاضر، از نـوع طـرحهـای توصـیفی، همبسـتگی اسـت. جامعـه آمـاری، کلیـه کارکنـان بیمارستانهای شهرستان مراغه بودند که 320 نفر از آنها بهصورت نمونهگیـری خوشـهای، بـا توجـه بـه ملاكهای ورود و خروج (داشتن حداقل دیپلم و متأهل بودن و داشتن سلامت جسمی و روانی) از نمونه 26 ، سال ششم، شماره دوم، تابستان 2931 انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات، از پرسشنامه هوش معنوی کینگ، بهزیستی معنوی پالوتزیان و الیسون، کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت (فرم کوتاه)، رضایت زناشویی انریچ استفاده شد. 1. پرسشنامه خودسنجی هوش معنوی: این مقیاس، توسط دیوید کینگ در سال 2008 تـدوین شـده اسـت. این مقیاس، یک ابزار اندازهگیری مربوط به سنجش هوش معنوی بـا چهـار زیـرمقیـاس (تفکـر انتقـادی وجودی، تولید معنای شخصی، بسط حالت هوشیاری و آگاهی متعالی) و دارای 24 گویه است. مقیـاس براساس طیف پنج گزینهای لیکرت با گزینههایکاملاً» در مورد من صادق است«، »چندان در مـورد مـن صادق نیست«، »بههیچوجه در مورد من صادق نیست«، »در مورد من بسیار صادق اسـت«، »تـا حـدودی در مورد من صادق است« تنظیم شده است. نمره کلی مقیاس، یعنی نمره هوش معنـوی مـیتوانـد بـین صفر تا 96 باشد. نمره بالا نشاندهنده میزان بالای هوش معنوی در افراد است. کینگ بهمنظـور سـنجش پایایی، این مقیاس را با پرسشنامههای معتبر دیگری ماننـد مقیـاس خـودتفسـیری فراشخصـی، مقیـاس عرفان، مقیاس دینداری درونی و بیرونی مورد مقایسه قـرار داد. ضـریب همبسـتگی آنهـا را بـه ترتیـب 0/67، 0/63، 0/58 بهدست آمد .(King, 2008, p. 17) پایـایی ایـن مقیـاس نیـز در مطالعـات کینـگ بـا ضریب آلفای 0/95 تأیید شد. در ایران، در مطالعـه رقیبـی و همکـاران (1389) ضـریب آلفـای کرنبـاخ پرسشنامه 0/89، همچنین ضریب پایایی پرسشنامه هوش معنوی از طریق بازآزمایی، در یک نمونـه 70 نفری به فاصله زمانی متوسط 2 هفته 0/67 محاسبه شد. 2. پرسشنامه بهزیستی معنوی: مقیاس بهزیستی معنوی را پالوتزیان و الیسون در سـال 1982 سـاختند کـه دارای 20 گویه است. ده گویه آن مربوط به بهزیستی مذهبی و ده گویه بهزیستی وجودی را اندازهگیـری میکند. دامنه سؤالات بهصورت شش گزینهای در مقیـاس لیکـرت دسـتهبنـدی مـیشـود. دامنـه نمـره بهزیستی مذهبی و وجودی، هر کدام به تفکیک 60-10 اسـت. نمـره بهزیسـتی معنـوی، جمـع ایـن دو زیرگروه است که دامنه آن 20-120 در نظر گرفتـه شـده اسـت. پالوتزیـان و الیسـون (1982)، ضـرایب پایایی بازآزمایی برای خردهمقیاسهای بهزیستی مذهبی، بهزیستی وجودی و کل مقیاس بهترتیـب، برابـر با 0/63، 0/86، 0/93 و ضرایب آلفای کرنباخ، بهترتیـب برابـر بـا 0/91، 0/91، 0/93 گـزارش کـردهانـد. پایایی این مقیاس، توسط دهشـیری و همکـاران (1387) بـر دانشـجویان دختـر و پسـر از طریـق آلفـای کرونباخ برای کل مقیاس و خردهمقیاس بهزیستی مذهبی و خردهمقیـاس بهزیسـتی وجـودی بـهترتیـب، 82/90،0/0و 0/87و با روش بازآزمایی بهترتیب 0/85، 0/78 و 0/81 گزارش شده است. نقش زندگی مذهبی در رضامندی زناشویی زوجین 36 3. پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشـت جهـانی :(WHOQOL) مقیـاس فـرم کوتـاه کیفیـت زنـدگی سازمان بهداشت جهانی در سال 1998 تدوین شده است. این پرسـشنامـه، دارای 26 سـؤال اسـت کـه چهار حیطه سلامت جسمانی، سلامت روانی و روابط اجتماعی، سلامت محیطی را میسنجد. پاسخ بـه سؤالات بهصورت لیکرتی و بهصـورت 5 گزینـهای مـیباشـد. در پایـان، مجمـوع کـل نمـرههـایایـن پرسشنامه بهصورت 100 -0 در نظر گرفته میشود که برحسب امتیازهای کسبشـده، کیفیـت زنـدگی آنها در یکی از سه گروه نامطلوب، متوسط، مطلوب قرار میگیرد. در ایران، نجـات و همکـاران (2006) این مقیاس را هنجاریابی کردهاند. ضریب آلفای پرسشنامه را بـرای جمعیـت سـالم در حیطـه سـلامت جسمانی 0/70، سلامت روانی 0/73، روابط اجتماعی 0/55 و ارتباطات محیطی 0/84 بهدست آوردهانـد. ضریب پایایی روش بازآزمایی را پس از دو هفته 0/7 گـزارش کـردهانـد. نصـیری و همکـاران (2006)، ضریب آلفای کرونباخ را 0/84 بهدست آوردند. در پژوهش فتحی آشـتیانی (1388)، میـزان پایـایی ایـن پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ 0/95 بهدست آمد. 4. پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ: این پرسشنامه توسط اولسون و همکاران در سال 1989 تدوین شـده است. این ابزار شامل 47 ماده است. 9 مقیاس این پرسـشنامـه شـامل موضـوعات شخصـیتی، ارتبـاط زناشویی، حل تعارض، مدیریت مالی، فعالیتهای اوقـات فراغـت، روابـط جنسـی ازدواج و فرزنـدان، اقوام و دوستان، جهتگیری مذهبی میباشد. پاسخنامه این تست براساس مقیاس لیکـرت و در 5 گزینـه میباشد. اولسون و دیگران، اعتبار این پرسش نامه را با روش ضریب آلفا، 0/92 گزارش کردهاند. یافتههای پژوهش بهمنظور بررسی رابطه بین هوش معنوی و کیفیت زنـدگی، آزمـودنیهـا از آزمـون همبسـتگی پیرسـون استفاده شد. نتایج آزمون آماری در جدول شماره 1 مشاهده میشود. جدول شماره :1 ماتریس همبستگی بین ابعاد هوش معنوی و ابعاد کیفیت زندگی آزمودنیها متغیرها تفکر انتقادی وجودی تولید معنای شخصی بسط حالت هشیاری آگاهی متعادلی نمره کل هوش معنوی سلامت جسمانی **0/164 **0/455 **0/313 **0/382 **0/390 سلامت روانی **0/184 **0/473 **0/341 **0/288 **0/375 سلامت محیطی **0/211 **0/368 **0/409 **0/309 **0/390 روابط اجتماعی 0/072 **0/281 **0/178 **0/167 **0/196 نمره کل کیفیت زندگی **0/204 **0/486 **0/386 **0/349 **0/419 (**)معناداری در سطح 0/01 و (*) معناداری درسطح 0/05 جدول فوق نشان میدهد که همبستگی و رابطه بـین ابعـاد هـوش معنـوی و ابعـاد کیفیـت زنـدگی آزمودنیها در سطح (P<0/01)، بهصورت مستقیم معنادار است. همانطور که ملاحظـه مـیشـود رابطـه 46 ، سال ششم، شماره دوم، تابستان 2931 مثبتی بین هوش معنوی و ابعاد کیفیت زندگی وجود دارد. بهعبـارت دیگـر، آزمـودنیهـایی کـه هـوش معنوی بیشتری دارند کیفیت زندگی بیشتری نیز دارند. بهمنظور بررسی رابطه بین هوش معنـوی و رضـایت زناشـویی، آزمـودنیهـا از آزمـون همبسـتگی پیرسون استفاده شد. نتایج آزمون آماری در جدول شماره 2 مشاهده میشود. جدول شماره :2 ماتریس همبستگی بین ابعاد هوش معنوی و ابعاد رضایت زناشویی ازمودنی ها متغیرها تفکر انتقادی وجودی تولید معنای شخصی بسط حالت هشیاری آگاهی متعالی نمره کل هوش معنوی موضوعات شخصیتی *0/129 **0/296 **0/242 **0/248 **0/265 ارتباط زناشویی **0/162 **0/359 **0/252 **0/267 **0/301 حل تعارض **0/178 **0/346 **0/241 **0/275 **0/290 مدیریت مالی **0/157 **0/306 **0/303 **0/290 **0/311 اوقات فراغت 0/108 **0/232 **0/295 **0/174 **0/235 روابط جنسی 0/066 **0/217 **0/267 **0/168 **0/202 ازدواج و فرزندان **0/229 **0/314 **0/208 **0/253 **0/293 اقوام و دوستان **0/167 **0/372 **0/231 **0/341 **0/321 جهتگیری مذهبی **0/178 **0/316 **0/234 **0/291 **0/288 نمره کل رضایت زناشویی **0/198 **0/392 **0/314 **0/323 **0/353 (**)معناداری در سطح 0/01 و (*) معناداری در سطح 0/05 جدول فوق نشان میدهد که همبستگی و رابطه بین ابعاد هوش معنـوی و ابعـاد رضـایت زناشـویی آزمودنیها در سطح (P<0/01) بهصورت مستقیم معنادار است. با توجه به نتایج، رابطه مثبتی بین هـوش معنوی و ابعاد رضایت زناشویی وجود دارد. بهعبارت دیگر، آزمودنیهایی کـه هـوش معنـوی بیشـتری دارند رضایت زناشویی بیشتری نیز دارند. بهمنظور بررسی رابطه بین بهزیسـتی معنـوی و کیفیـت زنـدگی آزمـودنیهـا، از آزمـون همبسـتگی پیرسون استفاده شد. نتایج آزمون آماری در جدول شماره 3 مشاهده میشود. جدول شماره :3 ماتریس همبستگی بین ابعاد بهزیستی معنوی و ابعاد کیفیت زندگی آزمودنیها متغیرها بهزیستی مذهبی بهزیستی وجودی نمره کل بهزیستی معنوی سلامت جسمانی **0/463 **0/609 **0/581 سلامت روانی **0/438 **0/690 **0/631 سلامت محیطی **0/445 **0/521 **0/536 روابط اجتماعی **0/336 **0/497 **0/456 نمره کل کیفیت زندگی **0/513 **0/706 **0/673 (**) معناداری در سطح 0/01 و (*) معناداری در سطح 0/05 جدول فوق نشان میدهد که همبستگی و رابطه بین ابعاد بهزیستی معنـوی و ابعـاد کیفیـت زنـدگی آزمودنیها در سطح (P<0/01) بهصورت مستقیم معنادار است. همانطور کـه ملاحظـه مـیشـود، بـین بهزیستی معنوی و کیفیت زندگی رابطه مثبتی وجود دارد. بهعبارت دیگر، آزمـودنیهـایی کـه بهزیسـتی معنوی بیشتری دارند کیفیت زندگی بیشتری نیز دارند. ادامه خواندن مقاله رابطه هوش معنوي و بهزيستي معنوي با کيفيت زندگي و رضايت زناشويي

نوشته مقاله رابطه هوش معنوي و بهزيستي معنوي با کيفيت زندگي و رضايت زناشويي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


مقاله بررسي تطبيقي جايگاه مادر در فرهنگ جاهلي و اسلامي

$
0
0
 nx دارای 20 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه غالباً چنین تصور میشود که در عصر جاهلی، دیدگاه عرب به زنان بهطور کلی منفی بـوده اسـت؛ ولـی این به آن معنا نیست که تمام فرهنگ، عقاید و باورهای عـرب پـیش از اسـلام دربـاره زنـان را افکـار و عقاید منفی تشکیل داده است. مطالعه ابعاد دیگر زندگی زنان جـاهلی، چـون جایگـاه مـادران، کـه از آن غفلت شده است، عنصری اساسی در تبیین جایگاه آنها میباشد. با بررسی دوران جاهلیت مـیتـوان بـه عناصر مثبتی دست یافت که در اسلام نیز تأیید شدهاند؛ همچـون بخشـی از مناسـک حـج یـا برخـی از سنتهای اجتماعی، مثل مهماننوازی و پایداری به عهد و پیمان. جایگاه مادر نیز از دیگر ارزشهـای آن جامعه است که اسلام آن را ـ در مواردی که با مبانی ارزشی و الهی منطبق باشد ـ تأییـد و امضـا کـرده است. در ادامه، ابتدا به بررسی جایگاه مادر در جاهلیت میپردازیم؛ سپس دیـدگاه اسـلام را در ایـنبـاره بیان میکنیم. جایگاه مادر در جاهلیت مادر، واژه محبوب در همه زمانها و مکانهاست. انسانی صبور، سـلیم و فـداکار کـه بـدون طمـع هـیچ پاداشی، همه مصائب را پذیرا میگردد و ای بسا که بهخاطر سلامت و سعادت فرزنـد خـویش، حتـی از حیات خود نیز دست میشوید. مادر، اساس هـر خـانواده اسـت کـه نـزد عـرب نیـز از جایگـاهی والا برخوردار بود. اگر زنی فرزندی به دنیا میآورد، جایگاه ویژهای را کسب میکرد. در وصف مـردم عصـر جاهلی آمده است: » لا یعزّون المرأه الا اَنوناُمتکاً« (اندلسی، بـیتـا، ج2، ص (264؛ مـردم عـرب بـه زنی احترام نمیگذاشتند، مگر اینکه مادر باشد. در ادامه، به نمونـههـایی اشـاره خواهـد شـد کـه بیـانگر وضعیت و جایگاه مادران عصر جاهلی است. الف) افتخار به مادر 1. افتخار به مادر آزاد آنها برده بودن مادرانشان را برای خود عار میشـمردند و در سـرودههایشـان، ضـمن افتخـار بـه مـادران آزادشان، خود را از اینکه زاده مادری کنیز باشند، مبرا میکردندقَتال. کلابی چنین سروده است: أنــا ابــن اســماء اعمــامی لهــا و أبــی إذا ترامــی بنــــــو الإمــوان بالعــــارأمــا الإمــاء فــلا یــــدعوننی ولــدا إذا تُحــدث عــن نقضــی و إمــراریلا أرضــع الــدهر إلا ثــدی واضــحه لواضــح الخـــد یحمــی حــوزه الجــار یعنی: من پسر اسماء هستم که عموها و پدرم از اویند؛ آنگاه که کنیززادگـان بـه خفـت و ننـگ خوانـده شوند. زمانی که سخن از حسب و نسب من، شود کنیزان مرا فرزند خویش نمـیخواننـد. تنهـا از سـینه بررسی تطبیقی جایگاه مادر در فرهنگ جاهلی و اسلامی 101 زنی با اصل و نسب شیرخوردهام که رویش سفید است (سیاه و کنیز نیست) و همسر سـفیدرویی اسـت که از همسایهاش حمایت میکند (ابنمنظور، 1408ق، ج 18، ص .(47 و در بیتی دیگر چنین سروده است: لقـــد ولــدتنـــــی حــــرّهٌ ربمنعیــاللاءه لم یحضرن فـی القـیظ دنْـدنا »مرا آزاده زنی از قبیله ربیعه زاییده است؛ از آن زنانی که در شدت گرمای تابستان برای گـردآوری هیـزم حضور نمییابند.« (اصفهانی، بیتا، ج24، ص .(469 شنفری شاعرـ عیار ـ نیز به مادر آزاده خویش مینازد و میگوید: انــانابــخیــار الحجــر بیتــاً و منســباً و أمــی ابنــه الأحــرار لــو تعرفینهــا »من از نظر خاندان و نسب، فرزند صاحبان دامنهای نیک هستم؛ و اگر مادرم را بشناسید، او نیـز دختـر آزادگان است« (همان، ج21، ص (205 مقدامبن زید ـ بزرگ بنی حیبن خولان ـ نیز افتخار به مادرش را با افتخار به پـدرش در سـرودهاش جمع کرده، میگوید: نمتنــا الــی عمــرو عــروقٌ کریمــه و خــولان معقـــود المکــارم و الحمــدو أمـــی ذات الخیـــر بنـــت ربیعـــه ــریه مــن عــیصِ الســماحه المجــد »رگ و ریشههای ارجمندی، ما را به عمرو میرساند و به داییهایی که حمـد و سـتایش بـر آنهـا بسـته شده است. و مادرم که نیک است دختر قبیله ربیعه است که از عنصر مجد و بزرگواری است« (حمـوی، 1410ق، ج5، ص .(432 گاهی در جاهلیت از زنان آزاد با عنوانم» هیرات« تعبیر میکردند، زیرا مهریه فقط به زنـان آزاد تعلـق میگرفتخَنْساء. در سوگواری برادرشصخْر میگوید:یــــابن القــــروم ذوی الحجــــا وابـــــن الحضـــــارمه المرافـــــدوابــــــن المهــــــائر للمهــــــا ـــر زانهــــا الشْــــیم المواجــــد »ای پسر بزرگان خردمند و کریمانی که عطایشان قطع نمیشود، ای پسر زنان آزاده که اخلاق و سرشـت بزرگوارانه آنان را زیور بخشیده است« (خنسا، 1388، ص .(62 2. افتخار به مادران عفیف شعرای جاهلیاکثراً در سرودههایشان به کرم، شرف و عفت مادرانشان نیز افتخار مـیکردنـد. ربیعـهبـن عبد درباره مادرشقلابه، ملقبذَیبه به میگوید: 201 سال نهم، شماره دوم، پیاپی سیوسه، پاییز و زمستان 1931 انـــی لمـــن أنکرنـــی ابـــن الذیبـــه کـــــریمه عفیفـــــــــه منسوبــــه »به کسانی که مرا نمیشناسند، میگویم که من فرزند بانو ذیبه هستم که بزرگـوار و پاکـدامن و صـاحب نسب است« (ابنحبیب، 1410ق، ص .(57 افزون بر شعرا، برخی پادشاهان نیز به اسـم مادرشـان شـهره بودنـد؛ عـارق طـایی در مقابـل تهدیـد عمروبن هند (پادشاه حیره) میگوید: مــن مبلــغٌ عمــروبــن هنــد رســاله إذا استحقبتهالعیسا تُنضی مـن البعـدأیوعـــدنی والرمــــل بینـــی وبینـــه رویـداً مـــــــا أمامـهُ مـن هنـد »چه کسی نامه مرا به عمرو فرزند هند میرساند؟ زمانی که شتران سرخموی آن نامـه را در کیسـه حمـل کردند، از طولانی بودن راه فرسوده و لاغر میشوند. آیا مرا تهدید میکند، درحالیکه شنزار بین مـن و او حایل است؟ با دقت تأمل کن؛ مادر من امامه کجا و هند کجا؟« (حموی، 1410ق، ج1، ص .(115 3. افتخار به مادران منجِبه در جاهلیت به مادرانی که حداقل سه پسر صاحبنام و شریف داشتندم،نجِبه«» گفته مـیشـد (بغـدادی، 1361، ص .(455 در میان آنها نیز مادران منجبه چون ستارهای میدرخشیدند و فرزندانشان نیز به وجـود چنین مادرانی بر خودبالیدندمی. زنان منجِبه از رتبهای عالی و برجسته در میان اعراب برخوردار بودند. لُبید در افتخار به جدهاش امالبنین چنین سروده است: نحـــن بنـــو ام البنیـــــن الأربعـــه ومــن خیــار عامـــــربــن صعصــعهالمطعمــــون الجفنــــه المدعدعــــه والضــاربون الهــام تحــت الخیضــعه »ما پسران مادر چهار پسریم و از نیکان خاندان عامربن صعصعه هسـتیم؛ کسـانی کـه مـردم را در ظـرف بزرگ اطعام میکنند (سخاوتمندند) و سر هماوردان را در میدان نبرد از زیر کـلاه مـیزننـد« (اصـفهانی، بیتا، ج 16، ص .(22 به دلیل مقام برجستهای که زنان منجبه از آن برخوردار بودند، بعضـی از آنهـا ضـربالمثـل گشـته و شهره زمانه خود شده بودندم؛ثَلهایی چون: انجب من مأویه؛ انجـب مـن امالبنـین؛ انجـب مـن عاتکـه؛ انجب من خبیئه؛ انجب من فاطمه بنت الخرشب (میدانی، 1422ق، ج2، ص (164 به نمونههـایی از ایـن دست زنان دلالت دارد که از ارزش و مقام بالایی در آن جامعه برخوردار بودند. ب) نقش مادر در تربیت فرزند مادر، این انسان والا و باعظمت، موجودی است که فرزند را در کنار قلب خود و بـا شـیره جـانش بررسی تطبیقی جایگاه مادر در فرهنگ جاهلی و اسلامی 301 میپروراند و در تربیت جسمی و روحی او تأثیر بسزایی دارد. عرب جاهلی نیـز بـه چنـین نقشـی واقف بود و به آن اهمیت میداد. آنها برای تربیت جنین قبـل از ولادت نیـز اهمیـت قائـل بودنـد. بعضی از آنان بر این باور بودند که حاملگی بعـد و قبـل از حـیض، موجـب تولـد بچـهای نـاقص میشود. ابوکبیر هذلی در وصف پسرخواندهاشتأبط، شّرا – که مادرش در شرایط مساعد حاملگی به او حامله شده بود – میگوید: و مبـــرّا مـــن کـــل غُبـــر حیضـــهوفســـــاد مرْضـــــعهٍ وداء مغیـــــل ــت بـــه فـــی لیلـــهٍ مـــزؤده قـــد نطاقهـــا لـــم یحلّـــل »و دور است (بارداری او) از هر پس عادتی؛ و از هر شر ناخوشـایندی در حـال شـیردادن زن! و از هـر درد غولآسایی. مادرش در شبی که طولانی بود، ناخواسته به او باردار شد؛ درحـالیکـه بنـد کمربنـدش هنوز باز نشده بود« (ابنقتیبه، 1414ق، ص .(449 آنان همچنین بر این باور بودند که بسته شدن نطفه در اول ماه، موجب تولد فرزندی قوی میشود. شاعر در وصف فرزندی که با رعایت همه شرایط با صحت و سلامت متولد شده است، میگوید: لقحت فـی الهـلال عـن قبـل الطـه ــــر و قـــد لاح للصـــباح بشـــیر »در شب اول ماه و در اوایل پاك شدن از حیض باردار شد؛ درحالیکه بشارتدهنـده صـبح درخشـیدن گرفت« (جاحظ، 1413ق، ج2، ص .(22 ادامه خواندن مقاله بررسي تطبيقي جايگاه مادر در فرهنگ جاهلي و اسلامي

نوشته مقاله بررسي تطبيقي جايگاه مادر در فرهنگ جاهلي و اسلامي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله برآورد اثر مبادلات از طريق بازارچههاي مرزي بردرآمدهاي گمرکي دولت

$
0
0
 nx دارای 43 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه درآمدهای گمرکی (مالیات بر واردات) و گاهی (مالیات بر صادرات)، سـهم بـالایی از کل درآمدهای مالیاتی دولتها را تشکیل میدهد. عمده ترین اهداف تعریف شده در اخـذ مالیات (از واردات) کسب درآمد برای دولتها، ایجـاد اشـتغال، پشـتیبانی از صـنایع نوپـا و بالاخره سالم سازی بازار داخلی را میتوان نام برد. تحقق همه این امور گرچه همیشه ممکـن نیسـت، ولـی قـدر مسـلم آن اسـت کـه اتخـاذ سیاستهای گمرکی (بر واردات و صادرات)، در بسیاری از کشورها با اهمیت تلقی شده و نوعی منبع درآمد ثابت برای دولتها محسوب میشـود. بـدیهی اسـت کـه هـر گونـه تغییـر احتمالی در حقوق و عوارض گمرکی، ممکن است با تغییرات جدی در سـطح درآمـدهای دولت همراه باشد. و به همین دلیل است که در کشورهایی نظیر ایران که بخش عمـدهای از هزینههای خود را از فروش منابع طبیعی (تـک محصـولی) تـأمین مـیکنـد، انجـام اقـدامات جدی به منظور حفظ و حراست از سهم این نوع درآمدها در کل درآمدهای دولـت بسـیار ضروری است. چنانکـه طـی سـالهای 1379و 1380 بـه ترتیـب 24و26 در صـد درآمـدهای مالیاتی دولت جمهوری اسلامی از طریق مالیات بر واردات تأمین شده است.1 لکن علیرغم اهمیت و سهم بالای درآمدهای گمرکی (مالیات بر واردات) در حوزه درآمدهای مالیاتی دولت که به عنوان یکی از منابع تأمین مخارج دولت بعد از بخش نفت مطرح می باشد، در سالهای اخیر(801373)، شاهد نوعی ورود کالا از کانال مبادلات مرزی بودهایم که به دلیل معافیت های قانونی و یا تعلق تخفیفات ویژه در حقوق و عوارض گمرکی و سود بازرگانی، و عدم پرداخت عوارض کالاهای ورودی توسط واردکنندگان حقیقی و یا حقوقی این کالاها2، سهمی از درآمدهای مالیاتی دولت تأمین ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .1 بانک مرکزی جمهوری اسلامیایران، درآمدهای اقتصادی سالهای 1379و13780 .2 معافیتهای قانونی و تخفیفات بازارچههای مرزی: 1ـ حذف حق ثبت سفارش(275 ریال به ازاء هر دلار از ارزش کالاهای وارداتی ) 2ـ تخفیف 20 الی 30 درصدی در سود بازرگانی (بر حسب مورد) برآورد اثر مبادلات از طریق بازارچههای مرزی بر ; 143 نمیشده است.1 1. مروری بر تاریخچه، اهداف و عملکرد مبادلات مرزی طبیعت منزوی و غیر حاصلخیز مناطق مرزنشین بخصـوص در عرصـههـای کوهسـتانی و بیابانی ایران که همواره دلیل موجه برای توسعه فقر و بیثباتی جمعیت در این منـاطق بـوده، دولتهای وقت را بر آن میداشته است که تسهیلاتی برای این مناطق منظور نمایند. در سالهای 1331،1344 و 1348، اگر چه مبادلات مرزی در قالب یک لایحه قانونی در قانون مبادلات مرزی ایران مستتر شده، لکن استفاده مرزنشینان از مفاد این قانون بدلیل محدودیت های مالی و عدم آگاهی به اصول بازرگانی خارجی تا سالهای بعد از انقلاب به تعویق افتاد. در پی محدودیت های اقتصادی ناشی از جنگ تحمیلی و محاصره اقتصادی که مشخصاً بر عرصه بازرگانی و اقتصادی کشور اثر میگذاشت، از سال 1373 مبادلات مرزی در قالب بازارچههای مرزی و تعاونی های مرزنشینی رونق یافت و صدور کالاهای غیر نفتی مزیتدار و ورود کالاهای مورد نیاز مرزنشینان در دستور کار این واحد ها قرار گرفت. در اهداف اولیه ایجاد مبادلات مرزی (بازارچهها و تعاونیهای مرزنشینی)، همانگونه که در منابع رسمی2 آمده (ارتقاء بخشیدن به سطح زندگی اقتصادی ـ اجتماعی مردم مرزنشین، 3ـ محدود نمودن سقف مبادلات (واردات و صادرات) بخصوص برای بازارچههای امنیتی 4ـ مجوز داشتن برای واردات کلیه اقلام کالاها (مجاز، مجاز مشروط و ممنوعالورود مشروع برحسب نسبت ارزش تخصیص یافته) 5 ـ مجاز بودن اقلام قابل ورود بازارچههای مرزی از کلیه مبادی گمرکی کشور 6ـ مجاز بودن صادرات اقلامی که نیاز به پیمان سپاری ارزی ندارند بصورت نامحدود و خارج از سقف ارزی 7ـ معافیت از 05/0 در هزار کار مزد 8 ـ معاف بودن از پیمان سپاری و هزینههای بانکی 9ـ امکان واردات بدون ثبت سفارش با فرصت 8 ماهه .1 مراجعه شود بهآییننامه اجرایی بازارچههای مرزی، مصوب 11/5/1371 .2 مراجعه شود بهآییننامه اجرایی بازارچههای مرزی، مصوب 11/5/1371 441 پژوهشنامه بازرگانی ایجاد اشتغال سالم، تأمین درآمدهای مشروع و قانونی برای مرزنشینان و کاهش قاچاق) بوده است.در تدوین آئیننامه مبادلات مرزی و تبصرههـای پیوسـتی آن1، اگـر چـه رعایـت کامـل قـوانین و مقــررات صـادرات و واردات کشــور رعــایت شــده، لکـن بــا تــوسعه روز افــزون مبادلات مرزی و ظهور تمایلات خوشبینانه برای تبدیل این واحدها بـه کـانونهـای کـلان تجاری در سطح مناطق آزاد، جنبههای مالی و حقوقی مبادلات مرزی و تأثیر بخشـی آن بـر بازرگانی رسمی کشور به دست فراموشی سپرده شده اسـت. در مقطـع سـالهای 801373، مروری در کارنامه عملکرد 43 بازارچه مـرزی فعـال و غیـر فعـال (جـدول شـماره 1) نشـان میدهد که افزایش کمـی بازارچـههـای مـرزی و سـهمیه ارزی متعلـق بـه آنهـا در شـرایطی صورت میگیرد که در بازرگانی رسمی کشـور نـرخ تعرفـه واردات بـه کالاهـا و خـدمات همواره با افزایش نرخ متوسط موزون تعرفه2 از 8/9 درصد در سـال 1370 بـه 6/37 درصـد در سال 1380 تغییر یافته است. بدیهی است که طی این مدت، روند افزایشی درآمـد دولـت به مأخذ مالیات بر واردات نیز همزمان از 950 میلیارد ریال (1370) به 11635 میلیـارد ریـال (1380) بــالغ شــده اســت. طــی ایــن دوره، ســهم درآمــدهای مالیــات بــر واردات از کــل درآمدهای مالیاتی غیرمستقیم دولت نیز همچنان افزایش داشته و از 5/69 درصد سال 1370 به 6/73 درصد سال 1380 رسیده است. در حالیکه، طی همین دوره، سهم مالیات برواردات از کـل درآمـدهای مالیــاتی دولـت کــاهش داشـته و از 4/34 درصــد سـال 1370 بــه 41/25 درصد سال 1380 تغییر یافته است.(جدول شماره 2) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .1 مدرس مطلق (1377) مالیات بر واردات .2 نرخ متوسط موزون تعرفه × 100 کل ارزش واردات برآورد اثر مبادلات از طریق بازارچههای مرزی بر ; 145 جدول شماره 1ـ مقایسه عملکرد بازارچههای مرزی نسبت به بازرگانی رسمی کشور 801373 ارقام به میلیون دلار سال تعداد بازارچه سقف سهمیه مبادلات از طریق بازارچههای مرزی مبادلات از طریق بازرگانی رسمی کشور مرزی تاسیس ارزی تعلق کل صادرات واردات نرخ رشد کل صادرات واردات نرخ رشد شده یافته درصد به درصد 3731 6 741 6/45 3/42 3/03 84471 1384 71621 4731 1 751 5/2 8/1 7/0 4/059 13061 7523 44721 21/8 5731 5 752 4/33 81 4/51 6321 90181 0213 98941 69/21 6731 4 792 3/381 3/801 75 8/844 33071 0192 32141 49/5 7731 9 793 2/322 9/341 3/97 67/12 17471 5813 68241 75/2 8731 2 724 3/091 8/711 5/27 47/41 47371 1493 33431 37/32 9731 6 784 4/181 321 4/85 76/4 62391 9114 70251 42/11 0831 4 735 1/992 8/902 3/98 88/46 00122 0064 00571 53/41 مأخذ: مستخرج از گزارشهای رسمی وزارت بازرگانی سالهای 801370 این تغییرات در مقایسه با تجارت رسمی کشور عملاً مترداف با رشد قابل توجهی در روند مبادلات بازارچههای مرزی بوده و موجبات رشد مبادلات مرزی را فراهم آورده است. مشاهده نرخ رشد دورهای 97/55 درصدی مبادله از طریق بازارچههـای مـرزی و 33/3 درصدی تجارت رسمی کشور طی سالهای 80 1373 1 (جدول شـماره 1) نشـان مـیدهـد که در مقطـع سـالهای 801373، بـا افـزایش نـرخ تعرفـه واردات بـه کالاهـا و خـدمات در بازرگانی رسمی کشـور، عمـلاً گـرایش بـه انجـام معـاملات از طریـق بازارچـههـای مـرزی افزایش یافته2 و با استفاده از تسهیلات ویژه دولتی (چه از نظر قوانین و مقررات بازرگـانی و ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .1 برای اطلاعات بیشتر مراجعه شود به: محمودی، علی (1383)؛ ساختار مبادلاتی بازارچههای مرزی و نقش آن در اقتصاد بازرگانی مناطق مرزنشین، طرح پژوهشی پایان یافته، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی..2 در استدلالهای اکثر مسئولین مربوطه از سهم اندک آنها در تجارت کشور و نقش آنها در توسعه مناطق به عنوان دلیلی جهت فرار از قوانین تجاری کشور یاد شده، به عنوان نمونه مطالعه کنید: بازارچههای مشترک مرزی، شماره 4، عبداالله مدرس، اداره کل بازرگانی استان آذربایجان غربی هسته مطالعات و تحقیقات 1377. جدول شماره 2ـ روند درآمد مالیات بر واردات طی سالهای 1370 تا 1380 و ا ح د : م ی ل ی ا ر د ر ی برآورد اثر مبادلات از طریق بازارچههای مرزی بر ; 147 سال 1370 1371 1372 شرح مالیات بر واردات 952 3/1245 4/1123 کل مالیات غیر مستقیم 1 2/1369 2/1784 6/1445 کل مالیات مستقیم و غیر مستقیم 2765 3776 4061 کل ارزش وارداتی 9749 12319 21431 نرخ متوسط موزون تعرفه 2 8/9 1/10 2/5 سهم مالیات بر واردات از کل مالیات غیر مستقیم 5/69 8/69 7/77 (درصد) 1373 2/1284 6/1636 5491 22785 6/5 5/78 ا ل / د ر ص د 1374 1375 1376 1377 1378 1379 13801250 3/2934 1/4289 4432 1/5805 7948 116352/1664 6/3589 6/6291 3/6010 3/9247 13258 158107313 2/12560 6/17344 18687 3/25831 1/32842 19631 23938 24654 24893 22202 2579 309354/6 3/12 6/17 8/17 2/26 32 6/371/75 7/81 2/68 7/73 8/62 60 6/73 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ توضیحات: 1 شامل مالیات بر واردات و مالیات بر مصرف و فروش کالا 2 از سال 1373 نرخ مبنای محاسبه ارزش دلار واردات 1750 ریال بوده است . 841 پژوهشنامه بازرگانی سهم مالیات بر واردات از کل درآمد مالیاتی4/34 33 7/27 4/23 1/17 4/23 7/24 7/23 5/22 2/24 (درصد) مأخذ : بانک مرکزی جمهوری اسلامیایران، تراز نامه سالهای 791367 و سالنامه آمار بازرگانی خارجیایران سال 1380. برآورد اثر مبادلات از طریق بازارچههای مرزی بر ; 149 عدم پرداخت عوارض گمرکی و چه به لحاظ تخطــی در نـوع واردات) و منـافع حاصـل از آن، مناطق مزرنشین در مقیاس وسیعی به مبادی ورود انواع کالاهای خارجی بدل شـده1 و2 و با این طریق منافع کسانی که تمایل بـه پرداخـت حقـوق گمرکـی نداشـتهانـد تـأمین شـده است3. اگرچه آثار این مهم از سال 82 با جاری شدن قانون تجمیح عوارض تعـدیل یافتـه، ولــی بــا ایــن حــال اســناد موجــود نشــان مــیدهــد کــه طــی ایــن دوره، تجــارت از طریــق بازارچههای مرزی نه تنها در بهبود وضعیت اقتصادی مرزنشینان چنـدان مـؤثر نبـوده4، بلکـه این فرض را نیز تعیین ساخته است که در این راستا درآمدهای گمرکی دولت به نفع تجار، سرمایهداران و سایر دستاندرکاران غیر بومی مناطق مرزنشین کـاهش یافتـه اسـت.5 و لـذا، این مقاله کوشش دارد بازتاب خودگستر بازارچههای مـرزی بـرروی درآمـدهای گمرکـی دولت را با ارائه یک مدل اقتصادسنجی و تخمین آن به روش OLS آزمون نماید. 2. مبانی نظری تحقیق بنا بر اصول جاری و توصیههای اقتصاد کلان، مجموعه عوامل تأثیرگذار بر درآمـدهای گمرکی دولت (مالیات بر واردات) را به دو دسته کلی زیر میتوان تقسیم کرد:1ـــ عــواملی کــه بطــور غیرمســتقیم (از طریــق اثرگــذاری بــر حجــم واردات) درآمدهای گمرکی را تحت تأثیر قرار میدهند. 2ـ عواملی که مستقیماً بر روی درآمدهای گمرکی اثر گذارند. عوامل دسته اول عبارت از عواملی هستند که در صورت اعمال آنها، حجم تحقـق یافتـه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .1 ملاحظاتی پیرامون واردات کالا به کشور، سازمان منطقه آزاد کیش، آبان 1378. .2 (ارزیابی مبادلات مرزی در اقتصاد کشور) وزارت بازرگانی،اداره صادرات و واردات سال 1380. .3 فقدان پیمان سپاری ارزی و ثبت سفارش برای کالاهای وارداتی و صادراتی، تخفیف در سود بازرگانی از 20 تا 30 درصد در برخی بازارچهها (بازارچه خرمشهر و آبادان)، معافیت از 5 در هزار کارمزد، مجاز بودن ورود کلیه اقلام مجاز و مجاز مشروط از طریق بازارچهها جهت مطالعه مراجعه کنید به: ارزیابی مبادلات مرزی در اقتصاد کشور، وزارت بازرگانی، معاونت بازرگانی خارجی سال 1380. .4 خوفی و الماسی فر (1376) .5 محمودی (1378) 051 پژوهشنامه بازرگانی تجارت دچار تغییر میگردد. 1 در ادبیـات اقتصـاد کـلان2 واردات Mt را بصـورت تـابعی از درآمد ملی حقیقـی (Yt) و قیمـت نسـبی واردات (PRt) تعریـف شـده اسـت. قیمـت نسـبی واردات عبارت است از:PR t PM PD که در آن: :PRt قیمت نسبی واردات :PM شاخص قیمت واردات :PD شاخص قیمت داخلی بر این اساس است که تابع تقاضای واردات را میتوان به صورت زیر نوشت: M t f (Yt , PR t ) ولیکن، نتایج مطالعات پریجیت (1987)که برای حدود 40 کشور در حال توسعه تجربه کرده نشان میدهد که هیچ رابطه با ثباتی میان واردات و قیمت های نسبی وجود ندارد. این مهم بیانگر آن است که علاوه بر قیمتهای نسبی، عوامل دیگری نیز در تعیین تقاضای واردات کشورها مؤثر میباشند که از آن جمله میتوان به محدودیت های کمی اشاره نمود که به عنوان یکی از عوامل مهم تلقی میشود. این فرض بر این اصل استوار است که کنترلهای ارزی، نرخ ارز و محدودیت های مقداری بطور مستقیم و غیرمستقیم بر حجم واردات تأثیرگذار بوده و نقش تعیین کننده مهمی بر فرآیند تجاری کشورها دارند. ادامه خواندن مقاله برآورد اثر مبادلات از طريق بازارچههاي مرزي بردرآمدهاي گمرکي دولت

نوشته مقاله برآورد اثر مبادلات از طريق بازارچههاي مرزي بردرآمدهاي گمرکي دولت اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله تأثير تنوع سازي صادرات از کالاهاي اوليه و کشاورزي به محصولات صنعتي بر روند بلندمدت رابطه مبادله در ايران

$
0
0
 nx دارای 42 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه از جمله موضوعاتی که در اقتصاد بینالملل مورد مطالعه قرار می گیرد بررسی روند نرخ مبادله تجاری میان کشورها است. به عبارت دیگر نسبت قیمت صادرات به قیمت واردات برای هر کشور از اهمیت خاصی برخوردار میباشد. زیرا کاهش نرخ مبادله تجاری یک کشور (به شرط ثابت بودن سایر شرایط) ممکن است از طریق انتقال درآمد از آن کشور به کشورهای دیگر باعث کاهش رفاه مردم کشور موردنظر گردد. یکی از مباحثی که همگام با گسترش روابط تجاری بینالمللی بین کشورهای پیشرفته و کشورهای در حال توسعه مطرح شده، تغییرات نرخ مبادله بین این دو گروه از کشورها است. بسیاری از تحقیقات نشان میدهد که نرخ مبادله تجاری کشورهای در حال توسعه در مقابل کشورهای توسعهیافته، کاهش پیدا کرده است. بنابراین برای جلوگیری از این مسئله تنوع بخشیدن به صادرات را به عنوان یک راه حل عنوان کردهاند. مسئله تنوع بخشیدن به صادرات به منظور بهبود رابطه مبادله و رشد اقتصادی در کشورهای در حال توسعه به طور عمده پس از جنگ جهانی دوم مطرح گردیده است. پربیش1 (1950) و سینگر2 (1950) طی مطالعاتی نشان دادند که رابطه مبادله مواد اولیه نسبت به کالاهای صنعتی و یا به طور کلی رابطه مبادله کشورهای در حال توسعه نسبت به کشورهای توسعه یافته طی چند دهه اخیر کاهشی بوده است. اگر رابطه مبادله به ضرر مواد اولیه و به نفع کالاهای صنعتی باشد، کشورهای در حال توسعه برای واردات کالاهای صنعتی کشورهای پیشرفته بایستی مقدار بیشتری تولیدات کشاورزی و مواد اولیه صادر کنند. این پدیده باعث میشود درآمد حقیقی از کشورهای در حال توسعه به کشورهای توسعهیافته منتقل شود. بنابراین شکاف درآمدی بین این دو گروه از کشورها بیشتر میگردد. این دیدگاه پایه تئوری پربیش و سینگر را تشکیل میدهد. پربیش(1950) مطرح میکند که کشورهای در حال توسعه برای جلوگیری از بدتر شدن رابطه مبادله تجاری شان باید ترکیب کالاهای صادراتی خود را از مواد اولیه به کالاهای صنعتی تغییر دهند و با ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 Prebisch (1950) 2. Singer (1950) 681 پژوهشنامه بازرگانی متنوع سازی صادرات صنعتی خود آن را بهبود بخشند. بنابراین پربیش (1950) متنوعسازی را به مفهوم تغییر صادرات یک کشور از کالاهای اولیه به کالاهای صنعتی و افزایش تعداد و سهم آن در کل صادرات تعریف کرده است.1 در کشور ما، سهم عمده صادرات متعلق بـه صـادرات نفتـی اسـت و صـادرات غیرنفتـی سهم کمتری در کل صادرات کشـور دارد. اگـر صـادرات غیرنفتـی را بـه دو گـروه عمـده “صــادرات مــواد اولیــه، کالاهــای ســنتی و محصــولات کشــاورزی” و “صــادرات کالاهــای صنعتی” تقسیمبندی کنیم، این دو گروه از صادرات در طـول زمـان سـهمهـای متفـاوتی از کل صادرات غیرنفتی را تشکیل دادهاند. از شروع برنامه چهارم عمرانی کشـور (511347) تا پایان برنامه پنجم (561352) قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، یعنی بـین سـال هـای 1348 تا 1357، سیاست متنوعسازی صادرات اتخاذ و بر صنعتیشدن کشور تأکید گردیـد. همـان طور که ملاحظه می شود در این دوره صادرات صنعتی از رشد قابل ملاحظـه ای برخـوردار بوده است. بنابراین از سـال 1348 تـا سـال 1357 سـهم صـادرات کالاهـای صـنعتی در کـل صادرات غیرنفتی رو به افزایش بوده، به طـوری کـه سـهم آن از کـل صـادرات غیرنفتـی از مقدار 3/11 درصد در سال 1347 بـه 2/25 و 30 درصـد بـه ترتیـب در سـالهـای 1351 و 1357 رسیده است. با وقوع انقلاب اسلامی و جنـگ تحمیلـی، صـادرات غیرنفتـی کـاهش یافتـه و تـا سـال 1364 روند نزولی داشته اسـت. در دهـه اول انقـلاب سـهم صـادرات صـنعتی کـاهش قابـل ملاحظهای یافته به طوری که سهم آن در صـادرات غیرنفتـی در سـالهای 1358 و 1365 بـه ترتیب برابر با 8 و 12 درصد بوده اسـت. از جملـه دلایـل ایـن کـاهش را مـیتـوان تعطیلـی بنگاههای تولیدی وابسته، تحریم اقتصادی، تخریب کارخانهها و برخی بنادر مهـم صـادراتی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .1 گاه متنوعسازی را به مفهوم تنوع در انواع کالاهای صادراتی گرفتهاند. بنابراین منظور از آن متنوع نمودن ترکیب صادرات کشور در کلیه بخشها است. البتّه در مقاله حاضر منظور ما از تنوعسازی همان است که در متن اصلی ذکر شده است یعنی حرکت از صادرات مواد اولیه و کالاهای کشاورزی به صادرات کالاهای صنعتی. تاثیر تنوعسازی صادرات از کالاهای اولیه و کشاورزی به ; 187 کشور در زمان جنگ و کمبود ارز خارجی برای تـأمین نیازهـای مؤسسـات صـنعتی عنـوان کرد. پــس از پایــان جنــگ و بــا شــروع برنامــه اول توســعه در ســال 1369 بــا توجــه بــه سرمایهگذاریهای کلان و اعمال سیاستهای تشویق صادرات، سهم صادرات صنعتی رشد چشمگیری داشته به طوری که ارزش آن از 5/241 میلیـون دلار در سـال 1369 بـه 8/1579 میلیون دلار در سال 1376 افزایش یافته و سهم آن از کل صادرات غیرنفتی از 7/11 درصـد در سال 1368 به 60 درصد در سال 1379 رسیده است. بنـابراین بـر اسـاس آمارهـا از آغـاز برنامه اول توسعه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سهم صادرات صنعتی رو به افـزایش بـوده که ایـن افـزایش سـهم عمـدتاً ناشـی از متنـوعشـدن و رشـد تولیـدات گروههـای کالاهـای صادرات صنعتی از جمله صادرات”مـواد شـیمیایی و پتروشـیمی”، “چـدن، آهـن و فـولاد”، “شمش مس، ورق و مفتول آن” و ” لوازم خانه و بهداشتی داخل ساختمان” بوده است.1 هدف اصلی این مقاله بررسی تأثیر تنوع بخشیدن به صادرات بر خالص رابطه مبادله و رابطه مبادله درآمدی در ایران میباشد. برای این منظور مقاله حاضر با استفاده از الگوهای خودتوضیح با وقفه های توزیعی (ARDL) روند بلندمدت سریهای زمانی خالص رابطه مبادله پایاپا و رابطه مبادله درآمدی را در رابطه با چهار گروه کالاهای صنعتی صادراتی، کالاهای سنتی و کشاورزی صادراتی، صادرات غیرنفتی و کل صادرات برآورد مینماید. برآورد هر روند با استفاده از روش پیشنهادی بلینی و گرینوی (1993) و آتوکورالا (2000) صورت گرفته تا از بروز رگرسیون کاذب جلوگیری شود. بررسی تأثیر تنوعسازی بر روابط مبادله در ایران با استفاده از روش فوق تاکنون در ایران انجام نشده است. بنابراین هدف این مقاله پر کردن این شکاف در ادبیات مربوط به اقتصاد ایران میباشد. این مقاله شامل پنج قسمت است. به دنبال مقدمه در قسمت اول به تحقیقات انجام شده و نظریات ارائه شده در خصوص رابطه میان تنوع بخشیدن به صادرات و تغییرات نرخ مبادله پرداخته می شود. قسمت دوم به ساختار الگو و روش برآورد اختصاص دارد. در قسمت سوم، الگوها برآورد شده و روند بلندمدت خالص رابطه مبادله و رابطه مبادله ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .1 مأخذ آمارها: بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، گزارش اقتصادی و ترازنامه، سالهای مختلف. 881 پژوهشنامه بازرگانی درآمدی محاسبه و نتایج تحلیل میگردد. قسمت آخر نیز به جمعبندی و نتیجهگیری اختصاص دارد. 1. تحقیقات انجام شده از سال1950 میلادی تاکنون تحقیقـات فراوانـی در زمینـه تعیـین رونـد رابطـه مبادلـه در بلندمدت در کشورهای در حال توسعه و کشـورهای توسـعه یافتـه انجـام شـده اسـت. اکثـر تحقیقات حاکی از کاهشی بودن خالص رابطه مبادله برای این کشورها میباشد. در اینجا بـا توجه به موضوع این مقاله به برخی از آنها اشاره میگردد. پربیش1 (1950) بـرای نخسـتین بار فرضیه بدتر شدن رابطه مبادله کشورهای در حال توسعه نسبت به کشورهای توسعه یافتـه را مطــرح کــرد. پــربیش بــا اســتفاده از دادههــای ســری زمــانی واردات محصــولات اولیــه و صادرات صنعتی کشور انگلیس طـی دوره 19381876 ایـن فرضـیه را مـورد آزمـون قـرار داده و نتیجــه گرفتــه اســت کــه قیمــت محصــولات کشــاورزی و کالاهــای اولیــه نســبت بــه کالاهای صنعتی حدود یک سوم کاهش یافته اسـت. پـربیش یکـی از راهکارهـای حمـایتی توسط کشورهای در حال توسعه برای ممانعت از کاهش بلندمـدت رابطـه مبادلـه در مقابـل کشورهای صنعتی را متنوعسازی صادرات صنعتی به مفهوم افزایش تعداد و سـهم صـادرات کالاهای صنعتی در کل صادرات کشورهای در حال توسعه عنوان کرده است. سینگر2 (1950) عدم افزایش خودکار تقاضا و پایینبودن کشش قیمتی تقاضـا بـرای هـر دو گروه مواد خام و محصولات کشاورزی را از دیگـر عوامـل کـاهش قیمـت آنهـا دانسـته است. وی همچنین عنوان میکند کـه تفـاوتهـای سـاختاری کشـورها و بازارهـا و قـدرت انحصاری تولیدکنندگان صنایع باعث مـیشـود کـه قیمـت مـواد اولیـه نسـبت بـه کالاهـای صنعتی تمایل به کاهش داشته و منافع تجاری بین کشـورهای در حـال توسـعه و کشـورهای توسعهیافته به صورت نابرابر توزیع شود. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 Prebisch (1950) 2. Singer (1950) تاثیر تنوعسازی صادرات از کالاهای اولیه و کشاورزی به ; 189 کیندلبرگر1 (1955) با مطالعه و بررسی رابطه مبادله کشورهای اروپای غربی و رابطه مبادله کشورهای کمتر توسعهیافته در دوره 521913 دریافته که خالص رابطه مبادله کشورهای اروپای غربی نسبت به کشورهای در حال توسعه غیر اروپایی50% بهبود یافته است. اسپراوس2 (1980) تغییر در کیفیت کالاهای ساخته شده را از عوامل مؤثر در رفتار متفاوت قیمت کالاهای ساخته شده و مواد اولیه در طول زمان دانسته است. نگوین3 (1981) معتقد است که بهبود کیفیت کالاهای صنعتی در فرضیه پـربیش نادیـده گرفته شده است. همچنین هزینههای حمل و نقل مورد توجه قرار نگرفته است؛ به این علـت که قیمت واردات هزینههای بیمه و حملونقل4 (CIF) را شامل میشود، در حالی که قیمـت صادرات، هزینههای بیمه و حملونقل5 (FOB) را دربر نمیگیرد. ساپسفورد6 (1985) نشان میدهد که خالص رابطه مبادلـه پایاپـای مـواد اولیـه نسـبت بـه کالاهای صنعتی کاهش یافته است. گریلی و یانـگ7 (1988) رفتـار قیمـت سـه زیـر گـروه محصولات اولیه شامل موادغذایی، مواد خام کشاورزی غیرخوراکی و فلـزات را نسـبت بـه شاخص قیمت کشورهای صنعتی آزمون کرده و نتیجه گرفتهاند که رفتـار بلندمـدت قیمـت آنها نسبت به ارزش واحد صادرات صنعتی کشورهای صنعتی در طول زمان کاهشی بـوده و فرضیه پربیش ـ سینگر را تأیید مینمایند. به طور کلی آنها نتیجه گرفتـهانـد کـه رونـد رابطـه مبادله کشورهای در حال توسعه غیرنفتی کاهشی است. پاول8 (1991) رابطه هم تجمعی بین متغیرهای رابطه مبادله کالایی محصولات اولیه غیرنفتی و رابطه مبادله کشورهای در حال توسعه غیرنفتی را با درنظر گرفتن متغیر قیمت نفت بررسی نموده و نشان داده که کشورهای در حال توسعه غیرنفتی دارای یک رابطه مبادله نسبتاً ایستا و با ثباتی هستند. وی پیروی از راهبرد متنوع سازی برای کشورهای در حال توسعه را مهم دانسته است. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 Kindleberger (1955), p. 263. 2. Spraos (1980) 3. Nguyen (1981) 4 Cost Insurance and Freight 5. Free on Board 6. Sapsford (1985) 7. Grilli & Yang (1988) 8. Powell (1991) 091 پژوهشنامه بازرگانی سارکار و سینگر 1 (1991) با بررسی رابطه مبادلـه بـا اسـتفاده از دادههـای 29 کشـور در حال توسعه نتیجه گرفتهاند که خـالص رابطـه مبادلـه صـادرات صـنعتی کشـورهای در حـال توسعه نزولی است. اما نرخ آن کمتر از نصف نرخ کاهشی خالص رابطـه مبادلـه مـواد اولیـه برای این کشورها میباشد. آنها نشان دادهاند کـه رابطـه مبادلـه درآمـدی کالاهـای صـنعتی برای این کشورها در طول زمان افزایش یافته است. سـارکار و سـینگر تأکیـد مـیکننـد کـه هرچند این کشـورها درصـدد رشـد صـادرات صـنعتی خـود برآمـدهانـد امـا نتوانسـتهانـد از نابرابری رابطه مبادله در مقابل کشورهای صنعتی فرار کنند. لوک2 (1993) با بررسی تأثیر سطح توسعه یافتگی اقتصادی کشورها بر تغییرات خالص رابطه مبادله آنها برای دوره (871967) نتیجه گرفته تغییرات خالص رابطه مبادله برای کشورهای با درآمد بالاتر به نسبت مناسبتر بوده است. وی متنوعسازی در صادرات برای کشورهای در حال توسعه، همراه با تلاش مداوم بر تشکیل سرمایه انسانی را عامل مؤثر در بهبود رابطه مبادله ذکر کرده است. بلینی و گرینوی3 (1993) با بررسی تأثیر قیمت واقعی نفت بر رابطه مبادله برای دوره 891955 پرداخته و نتیجه گرفتهاند که خالص رابطه مبادله صادرات غیرنفتی کشورهای درحال توسعه با قیمت واقعی نفت رابطه معکوس دارد. بلاش و ساپسفورد4 (1997) به بررسی تغییرات قیمت محصولات اولیه نسبت به کالاهای صنعتی و تأثیر متغیرهای گوناگون بر روی رابطه مبادله تولیدکنندگان محصولات اولیه می پردازند. بر اساس این تحقیق نرخ افزایش قیمت کالاهای صنعتی در دوره مورد مطالعه بیشتر از نرخ افزایش قیمت مواد اولیه بوده و فرضیه پربیش ـ سینگر تأیید گردیده است. اپلیارد و فیلد5 (1997) نشان دادهاند که خالص رابطه مبادله کشورهای توسـعهیافتـه طـی دو دهه 80 و90 به طور متوسط 6/0 درصد کاهش یافته اسـت. لـوتز6 (1999) بـا اسـتفاده از ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 Sarkar & Singer (1991) 2. Lucke (1993) 3. Bleaney & Greenaway (1993) 4 Bloch & Sapsford (1997) 5. Appleyard & Field, 1997, p. 112, 121, 387 6. Lutz (1999) تاثیر تنوعسازی صادرات از کالاهای اولیه و کشاورزی به ; 191 یک مدل تصحیح خطای برداری (VECM) 1 نشان میدهد که نـرخ رونـد بلنـدمـدت بـرای شاخصهای کل قیمت کالاها، قیمت محصـولات کشـاورزی غـذایی، قیمـت مـواد خـام و محصولات کشاورزی غیرغذایی و قیمت فلزات نسبت به شاخص قیمـت کالاهـای صـنعتی همواره منفی بوده است. ادامه خواندن مقاله تأثير تنوع سازي صادرات از کالاهاي اوليه و کشاورزي به محصولات صنعتي بر روند بلندمدت رابطه مبادله در ايران

نوشته مقاله تأثير تنوع سازي صادرات از کالاهاي اوليه و کشاورزي به محصولات صنعتي بر روند بلندمدت رابطه مبادله در ايران اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله تخمين تابع تقاضاي توريسم به ايران

$
0
0
 nx دارای 20 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه امروزه، صنعت گردشگری در جهان توسعه فراوانی یافتـه و بسـیاری از کشـورها از ایـن رهیافت توانستهاند وضعیت خویش را تا حد درخور تـوجهی بهبـود بخشـند و بـر مشـکلات اقتصــادی خــویش، از قبیــل پــایین بــودن ســطح درآمــد ســرانه، فراوانــی بیکــاری و کمبــود درآمدهای ارزی فائق آینـد، بـه طـوری کـه در حــال حــاضر درآمــد حــاصل از صـنعت گردشگری حـدود 6 درصد از صادرات جهان را تشکیل میدهـد1. در سـال 1996 مـیلادی درآمدهای مستقیم و غیر مستقیم جهانگردی بالغ بر 444 میلیارد دلار و معادل 35 درصـد از صادرات جهانی خدمات بوده اسـت2. درآمــد ارزی حــاصل از صـنعت مـذکــور روز بــه روز افـزایش مییابد، به طوری که درآمدهای حاصل از این صنعت نسبت بـه دهـه شصـت میلادی بیش از چهار برابر شده3 و در سال گذشـته بـه 10 درصـد درآمـد جهـانی رسـیده و نزدیک به 204 میلیون شغل ایجـاد کـرده اسـت4 و البتـه سـهم همـه کشـورهای اسـلامی از درآمدهای ارزی حاصل از گردشگری حدود هفت درصد است5. کشور ما به لحاظ تنوع آب و هوایی از یک سو و وجود مکانهای تاریخی و فرهنگی منحصر به فرد از سوی دیگر، یکی از چند کشور انگشت شمار جهان است که تاکنون از ظرفیتهای بالقوه خود در این زمینه به نحو مطلوبی استفاده نکرده است. بررسی وضعیت صنعت گردشگری در ایران و ملاحظه ارقام درآمدی ارزی حاصل از آن، حاکی از این است که به رغم این واقعیت که ایران یکی از ده کشور مهم جهان از حیث آثار تاریخی و باستانی است کمتر از یک هزارم درآمد جهانی حاصل از گردشگری را نصیب خود کرده است. حال آن که با توجه به اتکای بیش از حد اقتصاد ایران به صادرات نفت خام و آسیبپذیری فراوان آن در اثر تغییرات قیمت نفت و سایر شوک های اقتصادی و غیراقتصادی، ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .1 صباغ کرمانی (1375) .2 مـوسایی (1378)، ص 3. .3 همان منبع. 4 Brunt and Hambly (1999), p. 25 .5 مهاجرانی (1379) تخمین تابع تقاضای توریسم به ایران 227 توسعه صنعت گردشگری تا حد زیادی میتواند این آسیبپذیری را بکاهد و سیاستگذاران اقتصادی را نیز در فائق آمدن بر مشکلات جاری، از قبیل کمبود درآمدهای ارزی، پایین بودن سطح درآمد جامعه، پایین بودن صادرات غیرنفتی و مشکل بیکاری، کمک کند. 1. مروری بر مطالعات انجام شده مطالعات اقتصادی مربوط به صنعت گردشگری در ایران بسـیار محـدود اسـت. یکـی از این مطالعات در سال 1375 تحت عنوان » بررسی وضعیت توریسم و تخمین توزیـع تقاضـا و عرضه توریسم خارجی در ایران « به همت صباغ کرمانی به سـفارش مرکـز پـژوهشهـای بنیادی انجام شده که در آن با اسـتفاده از دادههـای مربـوط بـه تعـداد گردشـگران خـارجی دیدارکننده از ایران ( به صورت جداگانه برای هر کشور) و با استفاده از اطلاعات منتهی بـه سال 1372، یک فرم ثابت تبعـی در خصـوص تـابع تقاضـای گردشـگری بـرای هـر کشـور معرفی شده است. سایر مطالعات صورت گرفته اغلب به بیان اهمیت اقتصادی گردشگری1، اصول و مبانی گردشگری2، برنامهریزی بـرای صـنعت گردشـگری3، گردشـگری و توسـعه اقتصادی4، مسائل جامعه شناسی گردشـگری5 ، رابطـه مسـائل جغرافیـایی و توسـعه صـنعت گردشگری6، وضعیت گردشـگری در ایـران در مقایسـه بـا سـایر کشـورها7، جهـانگردی و توسعه ملی8 و جرم و جهانگردی9، محدود شده است. ایـن مطالعـات اغلـب توصـیفیانـد و اغلب الگو(هایی) برای تخمین توابع تقاضا یا عرضه گردشگری ارائه نکردهاند، در صـورتی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .1 محمد بیگی (1373) .2 الوانی و دیگران (1372) .3 پوریا (1374) .4 پیران (1374) .5 محمد بیگی (1372) .6 سجادیه (1373) .7 فیض بخش (1375) .8 پیران (1374)، صص 49 و 50. .9 میر محمد صادقی (1379) 822 پژوهشنامه بازرگانی که مطالعات مربوط به اقتصاد گردشگری در سایر کشورها آن چنان وسیع و گسـترده اسـت که در این مقاله حتـی بـه فهرسـت مقالـههـا و پـژوهشهـای انجـام شـده در ایـن زمینـه هـم نمیتوان پرداخت، لذا صرفاً به دستهبندی مطالعاتی که به تخمین الگوهـای عرضـه و تقاضـا پرداختهاند، برحسب نوع الگو اشاره میشود: 1ـ1. الگوهای برنامه ریزی خطی یکی از الگوهای کاربردی بسیار معروف در برنامـه ریـزی بـرای تقاضـای گردشـگری، الگویی است که »ون درکینجف« و »جان استرهیون«1 در سال 1955 به چاپ رسـاندند. ایـن مطالعه به امر گردشگری در جزایر وادن که متشکل از چهـار جزیـره و مقصـد گردشـگری آلمانیهاست، میپـردازد. خصوصـیت اصـلی ایـن جزایـر عمـدتاً وابسـتگی شـدید آنهـا بـه فعالیتهای گردشگری است، به طوری که 70 درصد اشتغال در این جزایر به طـور مسـتقیم و غیرمستقیم به صنعت گردشگری وابستهاند. این الگو چهـار قیـد و یـک تـابع هـدف دارد. تابع هدف، شامل حداکثر کردن سطح اشتغال مربوط به تختهای موجود، تعداد شـبهـای اقامت، اثر اشتغالزایی هر تخت، تعـداد تخـتهـای جدیـد و ; اسـت، و قیـود، شـامل قیـد بودجه عمـومی بـرای سیاسـتهـای گردشـگری، قیـد مربـوط بـه ظرفیـت انـواع اقامـت (بـا هزینههای مختلف) و قید مربوط به نرخ حداقل اشتغال است. اشکال اصلی این الگوها این است که قیدهای الگـو کـه اغلـب بـه صـورت خطـی بیـان میشوند تصویری پذیرفتنی از واقعیت نشان نمیدهند. همچنین کـاربرد ایـن الگوهـا، بـرای کشورهای در حال توسعه تأمـل پـذیر اسـت، زیـرا اسـتفاده از ایـن الگوهـا، مسـتلزم داشـتن جدول داده ـ ستانده بخـشهـای مختلـف، از جملـه گردشـگری اسـت کـه متأسـفانه چنـین جداولی در کشورهای در حال توسعه یا وجود ندارد یا محاسبه آن مشکل است.2ـ1. الگوهای تجرید این الگوها روشی برای پیشبینی تقاضای سفر هستند که به صورت تـک معادلـهای و بـا استفاده از روشهـای اقتصادسنجی، تقـاضا را تخمین میزننـد و پیشبینی میکننـد. اصــول ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 Van Derkinjff & OosterHoven (1955) تخمین تابع تقاضای توریسم به ایران 229 ایـن الگو بـرای حمل ونقل و تقاضای آن طراحی گردیده اسـت. فرضـیه اصـلی الگـو، ایـن است که تقاضای سفر با هر وسیلهای به خصوصیات آن وسیله و نیز محیطی که مردم در آن زندگی میکنند بستگی دارد. متغیر وابسته، در این الگو که برای انگلستان تخمین زده شده، تعداد سفرهای خارجی شهروندان انگلیسی است، و متغیرهای مستقل عموماً حاصـل ضـرب جمعیت در مبدأ و مقصد و متوسط وزنی درآمد سرانه در دو نقطه است1. 3ـ1. الگوهای اقتصادی خرد در این الگوها به مفهوم مطلوبیت و زیربنای نظری الگوها توجه شده اسـت. صـرف نظـر از کــار » لنکســتر«2 کــه در ســالهای 1966 و 1971 روش جدیــدی بــرای نظریــه مطلوبیــت مصرفکننده ارائه کرد و نیز مطالعه تجربی و تخمینی آمـاری »راگ«3 در سـال1973، کـار جدیدی در این خصوص صورت نگرفته است. در الگوی مذکور تابع مطلوبیت فرد، شـامل زمانی است که برای امر سفر صرف میشود و مقدار پولی است که برای مصرف کالاهـای دیگر اختصاص مییابد و محدودیتها نیز یکـی محـدودیت بودجـه و دیگـری محـدودیت زمان است4. البته الگوی فوق با وجود اصلاحات فراوانی کـه در آن صـورت گرفتـه، هنـوز در عمـل بهطور تجربی تخمین زده نشده است. الگوهای تجربی دیگری نیز در اقتصاد خرد وجود دارند که با استفاده از تخمین تجربـی به نتایجی دست یافتهاند که از جمله آنها میتوان به الگوی »ساکایی«5 اشـاره کـرد کـه در خصوص سفرهای تجاری است.از دیگر الگوهای طراحی شده با گرایش اقتصاد خرد و توابع تقاضای لگاریتمی، که در آن از روش تابع مطلوبیت » ترانسلوگ«6 استفاده شده، الگوی »بکال« و »اسـکپرلود«7 اسـت که درباره عوامل مؤثر در تقاضای گردشگری در ایالات متحده است. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 Witt (1980) 2. Lancaster 3. Rugg 4 Lancaster. K (1966,1967) 5. Sakai ( 1988) 6. tronslog 7 Bakkal & Scoperloud (1992) 032 پژوهشنامه بازرگانی 4ـ1. الگوی »دایموند«1 این الگو را » دایموند « در 1971 در مقالـه ای بـا عنـوان » نقـش گردشـگری در توسـعه اقتصادی « برای بررسی تقاضای گردشگری در ترکیـه مطـرح کـرده اسـت. اصـل الگـو بـه شرح زیر است:T = apb1 Yb2 Fb3 که در آن: : T تعداد گردشگران دیدارکننده از ترکیه؛ : P جمعیت کشور فرستنده گردشگر؛ : Y تولید ناخالص ملی سرانه کشور فرستنده گردشگر؛ : F قیمت بلیت هواپیما بین استانبول و پایتخت کشورهای دیگر؛ وa ،b1، b2 و b3 پارامتر هستند. یکی از اشکالات این مدل این است که به نقش دو متغیر مهم یعنی شاخص قیمـتهـا و مخارج مصرفی گردشگران توجهی نکرده است.5 ـ1 . الگوی تقاضای »کیلمان«2 این الگو تک معادلهای است و در آن با بهرهگیری از روش سری همزمان3 با دادههـای مقطعی، میزان سفرهای گردشگران به کانادا بررسـی مـیشـود. در ایـن الگـو متغیـر وابسـته، تعداد سفرهای خارجی، و متغیرهای توضیحی شاخص تورم، نـرخ ارز تعـدیل شـده، قیمـت بلیت هوایی و درآمد حاصل از جاذبههای قومی و ملیتی است. به کارگیری مدل در کشورهای جهان سوم به علت کمبود اطلاعات با مشکلات همـراه است. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 Diamond (1971) 2. Kilman (1981) 3. Panel Data تخمین تابع تقاضای توریسم به ایران 231 6 ـ1. الگوی تقاضای » کوانت« و »بامول«1 این الگوی بیانگر تقاضای جمعی بین A و B به صورت تابعی از قیمتهـای نـوع وسـیله نقلیه و سایر خدمات مبدأ و مقصد است. در این الگو تنها وسیله نقلیـه، هواپیماسـت و متغیـر وابسته، تعداد سفر شهروندان کانادایی به کشور j درسال t است. 7ـ1. الگوی تعیین تقاضای گردشگر »آربل« و »آبراهام«2 ادامه خواندن مقاله تخمين تابع تقاضاي توريسم به ايران

نوشته مقاله تخمين تابع تقاضاي توريسم به ايران اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله انحراف نرخ ارز حقيقي تعادلي و سياستهاي تجاري در اقتصاد ايران

$
0
0
 nx دارای 55 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه یکی از موانع اصلی تنوع و رشد صادرات غیر نفتی، کاهش طبیعی نرخ ارز حقیقی (افزایش حقیقی در ارزش پول داخلی) از زمان حضور نفت در اقتصاد ایران است. بخشی از این روند غیرقابل اجتناب بوده و مبین تأثیر عوامل اساسی و بنیادی تعیینکننده نرخ ارز حقیقی ـ مانند درآمدهای نفتی و سیاست های اقتصادی و ساختاری ـ در اقتصاد ایران است. از طرفی با توجه به نیازهای توسعهای و بار بدهی بالا نمیتوان انتظار داشت که دولت از این درآمدهای ارزی با کاهش استخراج نفت صرفنظر کند. بنابراین یکی از مقولههای سیاستگذاری استفاده از روشهای دیگر برای کُند کردن روند کاهش نرخ ارز حقیقی به ویژه در دوره های رونق درآمدهای نفتی است. به علاوه صرف افزایش نرخ ارز بدون در نظر گرفتن روند پایدار متغیرهای اساسی مانند رشد بهره وری، سیاست های تجاری، نسبت سرمایهگذاری به تولید و نظایر آن، عدم تعادلهایی را در سطح اقتصاد کلان و مشکلاتی را در مدیریت اقتصاد کشور سبب خواهد شد. بدین ترتیب برای پاسخ به این سؤال باید متغیرهای اساسی(عوامل بنیادی) تأثیرگذار بر نرخ ارز حقیقی و ابزارهای سیاستگذاری آن را مورد بررسی قرار داد. هرگونه تفاوتی میان نرخ ارز حقیقی با مقـدار تعـادلی آن نـوعی مالیـات یـا یارانـه روی معاملات خارجی به حساب میآید کـه آثـار بـاز تـوزیعی آن روی بخـشهـای اقتصـادی و گروههای درآمدی را نبایـد از نظـر دور داشـت. خریـد و فـروش ارز در نرخـی متفـاوت از مقدار تعادلی آن نوعی فعالیت شبه مالی به حساب میآید کـه سـطح و ترکیـب هزینـههـای دولتی را تحت تأثیر قرار داده و از شفافیتهای بودجهای میکاهـد. ارزشگـذاری بـیش از حد پول داخلی آثار باز توزیعی با اهمیتی نیز میان صادرات و واردات بر جـای مـیگـذارد؛ به طوری که منجر به پرداخت یارانـه بـه واردات و رانـتجویـان و اخـذ مالیـات (پنهـان) از بخش صادراتی میشود. انحراف نامناسب نرخ ارز حقیقی یکی از عوامل اصلی تعیـین کننـده عملکـرد نامناسـب اقتصادی در سطح کلان است. همچنین عدم تعادلهای حاد در سـطح کـلان و بحـران تـراز انحراف نرخ ارز حقیقی تعادلی و سیاستهای تجاری ; 3 پرداختهـا در کشـورهای در حـال توسـعه اغلـب نتیجـه مسـتقیم انحـراف از مسـیر تعـادلی بلندمدت نرخ ارز است.1در گزارش بانک جهانی (1984) نشان داده میشود که ارزشگذاری بیش از حـد نـرخ ارز در کشورهای آفریقایی منجر به فروپاشی بخش کشاورزی و تحلیل عملکـرد صـادراتی در این کشورها شده است. همچنین فوسو2 نشان داده است که عملکرد ضـعیف کشـور غنـا در صادرات کشاورزی توسط روند نرخ ارز بعد از دوره 1960 قابل توضیح است. در بخــش اول ایــن مقالــه بــا ارائــه الگــوی نظــری، بــه تشــریح مبــانی نظــری و عوامــل تعیینکننده نرخ ارز حقیقی تعادلی میپردازیم. براسـاس ایـن الگـوی نظـری، سیاسـتهـای تجاری، پولی، ارزی و همچنین عوامل ساختاری و موقعیت ترازپرداختها از جملـه عوامـل تأثیرگذار بر نـرخ ارز حقیقـی تعـادلی هسـتند. بـه عـلاوه میـان نـرخ ارز حقیقـی وارداتـی و صادراتی براساس یک الگوی سه کالایی تمایز قائـل مـیشـویم. در بخـش دوم بـه تصـریح الگوی اقتصادسنجی با لحـاظ کـردن پویـاییهـای کوتـاهمـدت مبتنـی بـر روشهـای نـوین اقتصادسنجی (تحلیلهای هم انباشتگی) میپردازیم. در بخش سوم ابتـدا متغیرهـای الگـو را معرفی کرده و سپس خواص آماری آنها را به لحاظ تعداد ریشـههـای واحـد مـورد بررسـی قرار میدهیم. در بخش چهارم و پنجم براساس خـواص آمـاری متغیرهـا بـه بـرآورد روابـط بلندمدت و کوتاهمدت و تحلیلهـای هـم انباشـتگی مـیپـردازیم. در بخـش چهـارم روابـط مربوط به نرخ ارز حقیقی وارداتی و در بخـش پـنجم روابـط مربـوط بـه نـرخ ارز صـادراتی برآورد شده و عوامل تعیین کننده آنها در کوتاهمدت و بلندمدت مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرنـد. بـه عـلاوه در ایـن بخـشهـا بـرونزایـی متغیرهـا و روابـط علـی (کوتـاهمـدت و بلندمدت) میان آنها براساس تحلیـلهـای هـم انباشـتگی آزمـون مـیشـوند. در بخـش آخـر مباحث فوق را جمعبندی کرده و از آنها نتیجهگیری خواهیم کرد. 1. عوامل تعیینکننده نرخ ارز حقیقی تعادلی: مبانی نظری نرخ ارز حقیقی تعادلی، قیمت نسبی کالاهای قابل تجارت به غیر قابـل تجـارت بـه ازای ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 Elbadawi & Solo (1994).2. Fosu (1992). 4 پژوهشنامه بازرگانی مقادیر پایدار و بلندمدت برای متغیرهای اساسی1 تأثیرگذار بر نـرخ مـذکور (ماننـد جریـان ورود سرمایه، بهرهوری، تعرفهها و ;) است. نـرخ مـذکور، تعـادل داخلـی و خـارجی را در اقتصاد هنگامی که متغیرهای سیاستی و برونزای تعیینکننده آن در وضعیت پایـداری قـرار میگیرند برقرار میکند. این مقـادیر بلندمـدت و پایـدار بـرای متغیرهـای اساسـی متنـاظر بـا شرایط تعادلی در بخشهای داخلی و خارجی اقتصاد تعیین مـیشـوند. تـراز داخلـی، تولیـد بــالقوه را در ســطح پایــداری از تــورم محقــق ســاخته و مســتلزم آن اســت کــه شــکاف میــان پسانداز و سرمایهگذاری خارجی در سطح تولید بالقوه با پـسانـداز خـارجی جبـران شـود. تعادل داخلی را میتوان براساس معادله زیر تعریف کرد (مانتیل،2 1997): (1) 0 yN 0 , yN yN (e, p) CN gN (1 )eC gN , p e که در آن yN عرضه کالاهای غیرقابل تجارت در سطح اشتغال کامل، C کل هزینـههـای خصوصی (برحسب کالاهای قابل تجارت)، سهم کالاهای قابل تجارت در کل هزینـههـا و gN هزینههای دولتی روی کالاهـای غیرقابـل تجـارت اسـت. متغیـر e نـرخ ارز حقیقـی یـا نسبت قیمت کالاهای قابل تجارت به غیرقابل تجارت و p نیز نماینـده تکانـههـای بهـرهوری (یا به عبارت دقیقتر تفاوت رشد بهرهوری بخـش قابـل تجـارت نسـبت بـه بخـش غیرقابـل تجارت) اسـت کـه عرضـه کالاهـای قابـل تجـارت را نسـبت بـه غیرقابـل تجـارت افـزایش میدهد.معادله فوق در شکل (1) با منحنی IB (تراز داخلی) مشخص شده است. این منحنی دارای شیب منفی است. افزایش هزینههای خصوصی منجر به مازاد تقاضا برای کالاهای غیرقابل تجارت (در نرخ ارز مشخص) میشود. لذا بازگشت به تعادل داخلی مستلزم کاهش نرخ ارز حقیقی و حرکت روی منحنی IB است. افزایش هزینههای دولتی منحنی IB را به سمت پایین و تکانههای مثبت بهرهوری آن را به سمت بالا منتقل میسازد. EB/ e EBـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 2 1 Fundamentals. 2. Montiel (1997). 3 e* IB 1 انحراف نرخ ارز حقیقی تعادلی و سیاستهای تجاری ; 5 شکل 1ـ تراز داخلی و خارجی به منظور تعریف تراز خارجی، مازاد حساب جاری را به صورت زیر در نظر میگیریم: (2) f b z rf yT (e, p) gT ( ) C xo rf 0 yT 0 , yT p e که در آن f خالص داراییهای خارجی، b تراز تجـاری غیرنفتـی، xo درآمـد حاصـل از نفت و فرآوردههای نفتی و همچنین کمکها و وامهایC خارجی و r نرخ بازده دارایـیهـای خارجی است. ترازC تجاری غیرنفتی از تفاوت میان تولید کالاهای غیرنفتی قابـل تجـارت yT و مجموع هزینههای دولتی gT و خصوصی روی این کالاها به دست میآیـد. جملـه سـهم هزینههای معاملاتی مربوط به مخارج بخش خصوصی را اندازهگیـری مـیکنـد. در الگـوی مانتیل (1997) مهمترین انگیزه نگهداری پول مبتنی بـر الگـوی بهینـهیـابی رفتـار خانوارهـا، هزینههای معاملاتی است که میتوان آن را نرخ بازده داراییهای خـارجی در نظـر گرفـت. این هزینههـا برحسـب کالاهـای قابـل تجـارت انـدازهگیـری مـیشـود. متغیرهـایی همچـون کسریهای مالی، نرخ تورم، انحرافات قیمتی و مالیاتی از طریق پارامتر نرخ ارز حقیقـی را متأثر میسازند. تراز خارجی در ادبیـات بـه شـیوههـای مختلفـی تعریـف شـده اسـت. براسـاس تعـابیر و الگوهای اولیه، تراز خارجی زمانی برقرار است کـه خـالص جریـان ورود سـرمایه در سـطح مشخصی بتواند به صورت پایدار در بلندمدت تداوم داشته باشد. بدین ترتیب تـراز خـارجی براساس سطح پایداری از جریان ورود سرمایه تعریف شـده اسـت. امـا در الگوهـای جدیـد مانند مانتیل (1997)، ادوارز1 (1989) و رودریگز2 (1994) از تعـادل بلندمـدت موجـودی f برای تعریف تعادل بخش خارجی استفاده شده است که در این مطالعـه نیـز همـین رویکـرد اخیر را مورد توجه قرار میدهیم. بنابراین تراز خارجی زمانی حاصل مـیشـود کـه موقعیـت اعتباری یک کشور در بازارهای مالی جهانی بتواند موجودی ذخـایر خـارجیf را در سـطح ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 Edwards (1989).2. Rodriguez (1994). 6 پژوهشنامه بازرگانی تعادل پایداری قرار دهد. oبا ثابت نگه داشتن f در سطح پایدار یا تعادلی آن (f 0) میتوان رابطه دیگری را بین نرخ ارز حقیقی و مخارج مصرفی خصوصی به هنگام برقراری تراز خارجی به دسـت آورد. این رابطه در شکل (1) با منحنی EB (تراز خارجی) مشخص شده اسـت. منحنـی EB دارای شیب صعودی است زیـرا بـا افـزایش هزینـههـا، کسـری حسـاب جـاری (در یـک نـرخ ارز مشخص) افـزایش یافتـه و بازگشـت بـه تعـادل مسـتلزم افـزایش نـرخ ارز حقیقـی و کـاهش حقیقی ارزش پول داخلی است. نرخ ارز حقیقی تعادلی (e*) از برخورد منحنی های EB و IB در نقطه 1 به دست می آید. چنانچه طرف راست معادله (2) را برابر صفر قرار داده و آن را با مطالعه (1) برای e* حل کنیم خواهیم داشت:(3) e e (g , g , (rf xo), , p)T N + + که در آن «» نشان دهنده مقادیر پایـدار بـرای متغیرهـای درونزا اسـت. علامـت مـورد انتظار مشتق جزئی e* نسبت به هر یک از متغیرها در زیر آن مشخص شده است. در الگـوی مانتیل، حساب خالص پرداخـتهـای بهـره در وضـعیت تعـادلی و پایـدار آن (r*f*) متغیـری درونزاست زیرا فرض میشود کشور موردنظر با یک منحنی عرضه منابع خارجی بـا شـیب صعودی مواجه است و خانوارها نیز در یک افق نامحدود، تابع مطلوبیت خـود را بهینـهیـابی میکنند. هزینههای معاملاتی * نیز متغیری درونزاست که به تراز حقیقی پول بـرای بخـش خصوصی بستگی دارد؛ تراز حقیقی را نیز میتوان تابعی از هزینه فرصت نگهـداری پـول یـا نرخ تورم در نظر گرفت. بدین ترتیب رابطه نهایی برای نرخ ارز حقیقـی تعـادل بـه صـورت زیر به دست میآید:(4) t , p) , xo, rw , , g T e e (g N + + که در آن rw نرخ بهره حقیقی جهانی و T نرخ تورم کالاهای قابل تجـارت برحسـب پول داخلی است. باید توجه داشت که نرخ ارز اسمی در میان متغیرهـای اساسـی در معادلـه انحراف نرخ ارز حقیقی تعادلی و سیاستهای تجاری ; 7 (4) ظاهر نمیشود. زیرا کلیه روابط رفتـاری را همگـن از درجـه صـفر در متغیرهـای اسـمی فرض کردهایم به طوری که کاهش اسمی ارزش پول حداکثر یـک تأثیرگـذرا و مـوقتی بـر نرخ ارز حقیقی دارند؛ این فرض را در بخش تجربی مـورد آزمـون قـرار خـواهیم داد. البتـه تأثیر تغییرات نـرخ ارز اسـمی بـر نـرخ ارز حقیقـی در کشـورهای در حـال توسـعه همـواره موضوع بحث برانگیزی بوده است. به طور مثال مانتیل و لیزوندا1 بحث کردهاند که چنانچـه سیاستهای تعدیل مالی همراه با کاهش ارزش پول، ترکیب تقاضا و مخارج دولت را میـان کالاهای قابل تجارت و غیرقابل تجارت تغییر دهند تکانه اسمی کاهش ارزش پـول ممکـن است در بلندمدت خنثی نبوده و نرخ ارز حقیقی را حتی در جهت مخالف متأثر سازد. مطابق معادله (4) نرخ ارز حقیقی سازگار با تراز داخلی و خارجی به مجموعهای از متغیرهای برونزا و سیاستی بستگی دارد. در کاربردهای عملی، رابطه مذکور میان e* ومتغیرهای اساسی را رویکرد جدید به نرخهای ارز حقیقی تعادلی مینامند که آن را از رویکرد برابری قدرت خرید (PPP) متمایز میسازد. در رویکرد PPP محقق توجه خود را به دورهای که در آن تعادل داخلی و خارجی برقرار است معطوف ساخته و متوسط نرخ ارز حقیقی در آن دوره را به عنوان تخمینی از نرخ تعادلی در سایر دورهها به کار میبرد. اما براساس معادله (4) رویکرد PPP تنها در صورتی معتبر است که متغیرهای اساسی در دوره های بعد تغییر نکنند. انتقاد مذکور از PPP هم اکنون تقریباً توسط کلیه صاحبنظران پذیرفته شده است. الگوی پایه فوق را میتوان در بسیاری از کاربردهای عملی تکمیل کـرد. بـه طـور مثـال آثار جیرهبندی اعتبارات خارجی، تغییر در سیاستهـای تجـاری و رابطـه مبادلـه و همچنـین چسبندگیهای کوتاهمدت در قیمتها و دستمزدها را میتوان با بسط الگو مورد توجه قـرار داد. در ادامه با تعمیم الگو به تحلیل عوامل مذکور میپردازیم. ادامه خواندن مقاله انحراف نرخ ارز حقيقي تعادلي و سياستهاي تجاري در اقتصاد ايران

نوشته مقاله انحراف نرخ ارز حقيقي تعادلي و سياستهاي تجاري در اقتصاد ايران اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

Viewing all 46175 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>