Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all 46175 articles
Browse latest View live

مقاله کارآمدي روايات در کشف معارف اعتقادي دين

$
0
0
 nx دارای 9 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه یکی از چالشهایی که در مباحث اعتقادی از جملـه خداشناسـی بـا آن روبـهروییم، ایـن اسـت کـه آیـا استنباط مسائل هستیشناسانه بهویژه مسائل بنیـادین آن، از طریـق ظـواهر آیـات و روایـات، امکانپـذیر است یا نه؟ اگر بگوییم چنین امکانی وجود دارد، آیا شرایطی در آن باید در نظر گرفته شود یـا نـه؟ ایـن بحث، از مسائل میانرشتهای است که هم در علم اصول1 و هم در برخی کتب کلامی 2 و هـم در مقدمـه یا مدخل تفاسیر3 مطرح شده است. همچنین مقالات پرشماری در این زمینه نگاشـته شـده کـه ازجملـه آنها میتوان به مقاله ارزشمند »کاربرد حدیث در تفسیر و معارف«، نوشته اسـتاد آملـی لاریجـانی اشـاره کرد. البته این بحث اساسی دارای ابعاد مختلفی است که تـدقیق در آنهـا، نیازمنـد تأمـل فـراوان اسـت و پرداختن به همه آنها در راستای موضوع این مقاله نیسـت. در ایـن مقالـه ادلـه موافقـان و مخالفـان را بـا تفصیل بیشتری نسبت به مقالات پیشین بیان و تحلیل میکنیم. همانگونه که میدانیم، در استنباط احکام ناظر به عمل از روایـات معصـومین سـه مسـئله را بایـد بررسی کرد: .1 صدور: از حیث صدور، روایات را میتوان به دو دسته تقسـیم کـرد: یکـی خبـر متـواتر کـه بهسبب تواترش یقین به صدورش داریم. البته یقین به صدور این دسته، یقین منطقی نیسـت، بلکـه یقین عقلایی است که هرچند احتمال مخالفتش با واقـع هسـت، عقـلا بـه چنـین احتمـالی توجـه نمیکنند . دسته دیگر، خبری است که متواتر نیست و از همین رو گمان به صـدورش از معصـوم داریم و به این خبر اصطلاحاً »خبر واحد« گویند.4 بحثی که در علم اصول، با عنوان »حجیـت خبـر واحد« ارائه میشود، در همین دسته از اخبار است و محـور آن، احـراز صـدورش از معصـومین است؛ وگرنه در دو دسته پیشین، نیازی به دلیل برای اثبات حجیتش نداریم. در این مقاله ما در پـی اثبات حجیت خبر واحد نیستیم، بلکه آن را به کتب اصول فقـه وامـینهیم5 و میپـذیریم کـه خبـر واحد، بدون قرینه نیز در فروع فقهی حجت است؛ .2 جهت صدور: مراد از جهت صدور آن است که بررسی کنیم آیا روایت در مقـام بیـان حکـم واقعی خداست یا نه؟ زیرا احتمال دارد که روایتی از معصوم صادر شده باشد، ولی نـه بـرای بیـان حکم واقعی، بلکه مثلاً امام به دلیل تقیه6 یا توریه7 و; آن روایت را بیان کرده است. بنابراین در بحث درباره هر روایت، احراز عدم تقیه و دیگر جهات صدور بایسته است که گاه به صورت قطعی احراز میشود و گاه با اصول عقلایی یا اصول عملیه، دلیلی بر جهت صدور آن اقامه میگردد؛8 کارآمدی روایات در کشف معارف اعتقادی دین 94 .3 دلالت: پس از احراز صدور روایت از معصوم و احراز صدورش برای بیان حکـم واقعـی، نوبـت به بحث دلالی روایت میرسد؛ یعنی بحث در باب اینکه آیا آن روایت، حکم مورد ادعا را ثابـت میکنـد یا نه؟ روایات از این جهت به دو دسته تقسیم میشوند: الف) روایاتی که نـص در مقصودشـان هسـتند. دلالت این قسم، بهسبب یقینی بودنش، حجت است و نیازی به اثبات حجیـت نـدارد؛ ب) روایـاتی کـه دلالت آنها در حد ظهور است؛ یعنی این احتمال وجود دارد که مراد گوینده، غیر از آن چیزی باشـد کـه روایت در آن ظاهر است. حجیت قسم دوم، نیاز به دلیل دارد؛ چون دلالـت ایـن قسـم، بـیش از »ظـن« نیست و اصل اولی، عدم حجیت ظن است که برای خروج از ایـن اصـل اولـی، نیـاز بـه دلیـل خـاص داریم.9 البته به نظر میرسد حجیت ظواهر، علاوه بر استنباط حکم فقهی، برای کشف واقـع نیـز کفایـت میکند؛ همانگونه کـه فیلسـوفان بـر حسـب محـاورات عرفـی، مقصـود خـود را بیـان میکننـد، ائمـه معصومین نیز همین شیوه را داشتهاند. بنابراین همانگونه که در کشف نظر حقیقی فیلسـوف بـه ظـاهر حرف او میتوان استناد کرد، به ظاهر سخن امام نیز برای کشف نظـر حقیقـی او میتـوان اسـتناد کـرد (لاریجانی، 1381، ص.(156-155 همانطور که اشاره کردیم، احراز شرایط یادشده در روایت برای اسـتنباط حکـم فقهـی از آن بسـنده است؛ اما برای کشف واقعیت چه؟ پاسخ منفی است. در این مقام با مشکلات دیگری هم روبهروییم کـه باید برای حل آنها چارهای اندیشید. 1. مشکل کشف واقعیات از ظاهر متون دینی بحث ما در این مقاله فقط در اینباره است که بدانیم آیا راهـی وجـود دارد کـه از طریـق احادیـث، نظـر حقیقی معصومین درباره واقعیات خارجی را کشف کنم؟ی مثلاً چگونه میتوان فهمید که معصـومین معاد را جسمانی میدانند یا روحانی؟ نفس را مجرد میدانند یا مادی؟ آیا برای انسان یک نفـس قایلانـد یا نفوس پرشمار؟ نفس را حادث به حدوث بدن میدانند یا نه؟ ازآنجاکه در عقاید، جزم و باور قلبی مطلوب است، بهسادگی نمیتوان به خبر اسـتناد کـرد؛ هرچنـد در مسائل فقهی میتوان طبق این خبرها عمل کرد. بنابراین برای تمسک بـه خبـر در عقایـد، عـلاوه بـر اینکه باید از ناحیه سند، اطمینان به صدور از ناحیه معصومین داشته باشیم، از جهت صـدور نیـز بایـد بدانیم که روایت از روی تقیه یا توریه و; صادر نشده است؛ و نیز از ناحیه دلالت، بایسـته اسـت بـدانیم که خبر یا نص است یا اگر ظهور است، قرینهای بر خلاف آن نداشته باشیم. به هر صـورت در مـواردی 05 ، سال هفتم، شماره اول، پیاپی 31، بهار و تابستان 3931 که احتمال تقیه، توریه و مانند آن را میدهیم باید دقت بیشـتری بـه خـرج دهـیم؛ زیـرا اینگونـه مـوارد موجب میشوند که بـهآسـانی نتـوان بـه مضـمون خبـر اعتمـاد کـرد. بنـابراین هرچنـد ظـاهر روایـات معصومین را باید اخذ کرد، بسنده کردن به آن کافی نیست؛ بلکه در اعتقادات با قرانی لبّـی کـه قـراین عقلیاند، باید تحلیل و بررسی کرد. دلیل این حساسیت در امور اعتقادی هم آن است که در اینجا، بحث نظر و عقیده و مطابقت آن با واقع است، نه عمل، و تا هنگامی که برای شخص، قطع حاصل نشود، به صرف مفاد خبـر، واقـع برای او کشف شود؛نمی چون حجیت چه به معنای معذّریت و منجّزیت باشـد (خراسـانی، 1428، ج2، ص(289 و چه به معنای آنچه معتبر است و در مقابل مولا احتجاجپذیر اسـت (امـام خمینـی، 1367، ج2، ص84 )، به مقام عمل مرتبط است، نه بـه مقـام نظـر و عقیـده. همانگونـه کـه علامـه طباطبایی نیز گفته: »در مقام نظر، به دنبال کشف واقعیت از قول معصوم هستیم و نمیتوان گفـت که این را واقع، اعتبار کن و با اعتبار و فرض نمیتوان امری را که کاشف از واقع نیست، کاشف از واقع قرار داد« (طباطبایی، 1417، ج10، ص.(351 پس ادله نقلید باسنداًی و دلالتاً در حد یقین باشند تا برای اعتقادات، بتوان به آنها تمسک کـرد؛ چـه این دلیل، ظاهر یک آیه قرآن باشد و چه خبر واحد یا متواتر باشد؛ زیرا در آیات قـرآن و اخبـار متـواتر، یقین به صدور داریم؛ ولی از جهت دلالت، اینها همیشه نص و یقینآور نیسـتند، بلکـه در بیشـتر مـوارد، ظاهر و ظنیاند. در تمسک به ظواهر نیز باید نخست به دنبال قرینهلبّی 10 گشت و به صرف یافتن ظـاهر نمیتوان به نظر معصوم پی برد. پس اگر قرنهی لبّی، متصل یعنی قرینه عقلی بدیهی یا در حکـم بـدیهی باشد، مانند ضروریهای دین، دلیل ظاهری را از ظاهرش برمیگردانـد؛ ولـی اگـر قرینـه عقلـی، نظـری باشد، باید بررسی شود و اگر یقینی شود، معنای ظاهری را تغییر میدهد (نقل از آیهاالله جـوادی آملـی، از کتاب: علی مروارید، 1381، ص.(19 البته بحث عدم اعتبار ظن در عقاید، درباره حاضران در عصر حضور ائمه نیـز مطـرح اسـت؛ زیرا اولاً در موارد بسیاری، خود شخص، روایت را از معصوم نمیشنیده است بلکه دیگـران بـرای او نقل میکردهاند؛ پس یقین به صدور نمییافته؛ و ثانیاً همان شخصی هم که بـه گونـه مسـتقیم از معصوم ، مطلبی را میشنید، باید نسبت به جهت صدور کلام و دلالتش قطـع حاصـل میکـرد تـابتواند در عقاید خود بدان تمسک کند. به نظر میرسد که فهم نظر معصوم درباره واقعیات خارجی با چندین دشواری روبهروست: .1 اختلاف سطح روایات: ائمه به حسب اختلاف درجه فهم افراد، مطالب و حقایق را متفـاوت ارائـه کارآمدی روایات در کشف معارف اعتقادی دین 15 میکردند؛ زیرا خود ائمه فرمودهاند که ما به میزان فهم مخاطب، نظر داریم و از همین جهت، طبـق نقـل، امام صادق فرموده است:ماکلّم»العبادَرسولُبکُنْهِاالله عقلِهِ قط وقـال: قـال رسـول االله: إنّـا معاشـر مِرناالأنبأنیاءاُنُکلـمَ النـاسَ علـی قـدر عقـولهم« (کلینـی، 1365، ج1، ص23، ح.(15 همـین، موجـب میشود که اگر در مطالب عمیق هستیشناسـانه، مخاطـب حضـرت از فهـم کمتـری برخـوردار اسـت، حضرت هم در پاسخ، سطح عمیق مطلب را وانهاده، بـه انـدازه درك او پاسـخ دهنـد. دو نمونـه از ایـن اختلاف سطح روایات را بررسی میکنیم: الف) درباره اینکه آیا خدای سبحان، قدرت دارد عـالم را در یـک تخممـرغ جـای دهـد، بـدون اینکه تخممرغ بزرگ شود و عالم کوچک، از حضرات معصومین بارها پرسیده شده و ایشان هـر بار پاسخی متفاوت دادهاند. درحالیکه پرسشی واحد مطرح شده است، ایشان هر بـار، متناسـب بـا سطح فهم و درك مخاطب پاسخ گفتهاند. در جایی که مخاطب، از عوام است و توان فهـم مطالـب عمیق فلسفی را ندارد، پاسخ دادهاند که خدا چنین قدرتی دارد و در چشم تو کـه از تخممـرغ هـم کوچکتر است، تمام عالم را قرار داده است. همانگونه که واضح است، این پاسخی کـاملاً اقنـاعی و در حد فهم مخاطب است؛ اما در جایی دیگر، امیرالمؤمنین در پاسخ به شخصی که تـوان درك بهتری داشت، میفرماید: »خدا عاجز نیست، ولی آنچه تو میگویی امکان تحقـق نـدارد« (صـدوق، 1398، باب القدره، ص123-122، ح1، ص130، ح9ـ(11؛ ب) در بحث توحدِی حضرت حق نیز پرسیده و ایشان هر بـار متناسـب بـا فهـم مخاطـب پاسـخی دادهاند. در جایی امام رضا میفرماید: »توحید همان است که شما ]مسلمانان[ به آن ]پایبنـد[ هسـتید« و در جای دیگر امام صادق در جواب هشامبنسالم چنان مباحـث توحیـدی ژرفـی را بیـان میکنـد کـه هشام میگوید »وقتی از نزد حضرت رفتم، داناترین افراد به ]حقیقت[ توحید بودم11« 2 نقل معنا: آیات قرآن از آغاز نزول تا کنون بهسبب اهتمام رسول اکرم و ائمه هـدی بـه کتابـت و حفظ آن توسط جمع بسیاری از مسلمانان، بدون هـیچ تغییـری گـزارش شـده اسـت؛ امـا آیـا دربـاره احادیث پیامبر اکرم و امامان معصوم نیز چنین اتفاقی تکرار شده است؟ شکی نیست که نقل روایـات با همان الفاظی کـه از معصـومین شـنیده میشـد، هـم زیبـایی بیشـتری داشـت و هـم دسـتور اولیـه معصومین بوده است.12 هرچند اهتمام به نقل روایات به عین الفاظ، مهم و رافع بسـیاری از مشـکلات است، با وجود این، میتوان ادعا کرد که گریزی از جواز نقل معنا نبوده است و اصرار به نقل عین الفـاظ معصومین بدون هیچ تغییر، سبب از دست رفتن بخش فراوانی از سخنان آن بزرگواران میشده اسـت؛ 25 ، سال هفتم، شماره اول، پیاپی 31، بهار و تابستان 3931 زیرا بیشتر اصحاب پیامبر اکرم قدرت نوشتن و ثبت کلمات ایشان را نداشتند. بـهعلاوه انتقـال معـارف در محیط عادی زندگی صورت میپذیرفته و نه در کلاس درس. همچنین حجـم سـخنان و آموزههـای آن بزرگواران، به حدی گسترده بود که انتظار نقل عین الفاظ توسط راویان، ناصحیح مینمود.البته این وضعیت تا حدی در زمان امام باقر و امام صادق بهبود یافت و بسـیاری از اصـحاب ایـن دو امام همام، به اهمیت نقل عین الفاظ امام پی بردند و در کتابت عین الفاظ میکوشـیدند؛ ماننـد زراره و ابوبصیر. زراره همیشه لوحی همراه خود داشت تا به نگارش عین الفاظ امام بپـردازد و ابوبصـیر هـم که نابنای بود، معمولاً کاتبی به همراه خود میآورد (طباطبایی، 1390، ص.(390 با وجود این، در همین عصر نیز برای سهولت نقل حدیث و ترویج و همگانی شدن آن، وقتـی راویان احادیث از ائمه ، اجازه نقل معنا را میگرفتند، آن بزرگواران، نقل معنا را مشروط بـه عـدم تغییــر در آن، اجــازه میفرمودنــد (مجلســی، 1403، ج2، ص161؛ فاضــل هنــدی، 1409، ج10، ص232و.(236 برای نمونه محمدبنمسلم در روایتی از امام صادق میپرسد: »من از شما حـدیثی را میشنوم، آنگاه آن را کم یا زیاد میکنم ]این کار من چه حکمی دارد[؟.« حضرت پاسخ میدهد: »اگر ]با کم یا زیاد کردن الفاظ[ معانی را حفظ کنـی، اشـکالی نـدارد« (کلینـی، 1365، ج1، ص51، ح.(2 بر همین اساس، راویان حدیث، فهم خود را از کلام امام نقل میکردنـد و خـود را بـه نقـل عین عبارات معصومین موظف نمیدیدند.13همین امر موجب شده تعابیر احادیث همانند قرآن، متقن و قابل استناد به تکتک الفاظ و هیئت آنها نباشد و نتوان به صرف دیدن یک تعبیر در روایتی، یقین به صدور آن مطلب از معصوم پیـدا کرد و چهبسا برداشت راوی از سخن معصوم چنین بوده اسـت و حضـرت واقعـاً چنـین مـرادی نداشته و راوی به خطا رفته باشد (بروجردی، 1416، ص31 )؛ بهویژه در مطالب عمیق اعتقادی کـه میزان معرفت راوی نیز در درك عمق و ژرفای مطلب مؤثر بوده و گاه امکان داشته که پایین بـودن سطح معرفت راوی موجب شود که عمق مطلب را درك نکند و با نقل معنا نتوانـد ژرفـای مطلـب مورد نظر حضرت را انتقال دهد. البته در کلام معصومین هـم بـه ایـن تفـاوت معرفـت راویـان، تصریح شده است. برای نمونه طبق نقلی، امام سجاد در مقایسـه ابـوذر و سـلمان چنـین فرمـوده است: »اگر ابوذر از آنچه در قلب سلمان میگذشت باخبر بود، هر آینه او را میکشت14« ادامه خواندن مقاله کارآمدي روايات در کشف معارف اعتقادي دين

نوشته مقاله کارآمدي روايات در کشف معارف اعتقادي دين اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


مقاله حديث پژوهي آيه تطهير

$
0
0
 nx دارای 8 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه عصمت اهلبیت پیامبر با ادله عقلی و نقلـی بسـیارى پشـتیبانی مـیشـود کـه از آن جملـه، آیـه تطهیر است. خداوند در ضمن آیه 33 سوره احـزاب مـیفرمایـإِنمـاد:» دُیرذهِبَیـاللّـهلِ عَـنْکُمُیـ الرجْسهْلَطَهرَکُمْأالْبَتِیوَی تَطْهیرا«؛ خداوند میخواهد آلـودگی را از شـما خانـدان ]پیـامبر[ دور کند و شما را به نیکی، پاك گرداند. مفسران و محققـان از گذشـته تـا کنـون گفتوگوهـای بسـیاری دربـاره مـراد ایـن آیـه کردهانـد و احتمالهای گوناگون و چهبسا شاذی را مطرح ساختهاند. پژوهشگران شیعه معتقدند که ایـن آیـه شـریفه در شأن پنج تن آل کسا نازل شده است و برای اثبات ایـن ادعـا و نقـد دیـدگاههای مخـالف، از دیربـاز کتابها و مقالات پرشماری نگاشتهاند. از جمله این آثار میتوان بـه کتابهـایی ماننـد اهلبیـت در آیـه تطهیر، نوشته سیدجعفر مرتضی عاملی، آیه التطهیر، رویه مبتکره به قلم آیـتاالله فاضـل لنکرانـی و کتـاب مفصل و گسترده پژوهشی جدید درباره آیه تطهیـر، نوشـته عبـدالرحمان بـاقرزاده و نیـز مقـالاتی چـون »تفسیر تطبیقی آیه تطهیر از دیدگاه مذهب اهلبیت و اهلسنت با تأکید بر پاسخگویی بـه شـبهات قـدیم و جدید«، نوشته ایلقار اسماعیلزاده، مقاله »اهلبیت در آیه تطهیـر«، نوشـته اسـماعیل تـاجبخش و مقالـه »اهلبیت در آیه تطهیر کیاناند؟«، نوشته محمدابراهیم جناتی اشاره کرد. اینها نمونهای از صـدها پـژوهش در زمینه آیه تطهیر است؛ اما تمایز این نوشته با دیگر آثـار، تکیـه بـر روایـات بـرای بازشـناخت مفهـوم اهلبیت در این آیه است. این پژوهش با شیوه کتابخانهایـ اسنادی روایات از منـابع اصـلی، و سـپس بـا روش توصیفیـ تحلیلی و استفاده از ابزارهای نقد حدیث، درصدد تبیین مصداق آیه تطهیر است. در این گفتار، پس از اشاره به مهمترین دیدگاهها درباره شأن نزول آیـه تطهیـر، روایـات شـأن نـزول این جمله گزارش میشود. پس از آن، ضمن ارزیابی گزارشهای تعمیم آیه تطهیـر نسـبت بـه همسـران پیامبر، اشکالهای آن مطرح میگردد. در پایان نیز مهمترین روایت در زمینـه تخصـیص ایـن جملـه بـه همسران پیامبر (روایت عکرمه از ابنعباس) نقد و ارزیابی میشود. 1. دیدگاههای مطرح درباره شأن نزول آیه تطهیر دانشمندان و مفسران فریقین درباره شأن نزول آیه تطهیر و کیستی اهلبیت، دیـدگاههایی گونـاگون مطرح کردهاند؛ از جمله آل کسا، همسران پیامبر و بنیهاشم (شوکانی، بیتـا، ج4، ص.(280 – 278 با صرفنظر از نظرات شاذ، سه نظر دربـاره کیسـتی اهلبیـت در آیـه، بیشـترین طـرفدار را دارد: .1 تنها پنج تن آل کسا؛ .2 تنها همسران پیامبر؛ .3 همسران پیامبر و آل کسا. حدیثپژوهی آیه تطهیر 76 یکی از بهترین طرق راهیابی به حقیقت در این زمینه، بازخوانی روایات مرتبط با ایـن آیـه است. نظر به اینکه آیات قرآن در مناسبتهاى مختلف و متناسب با مقتضیات گوناگون نـازل شدهاند، بازگشت به گزارشهاى تاریخی و بازخوانی روایتهاى مـرتبط بـه آیـات، از جملـه راههاى دستیابی به مراد الهی از آیات قرآن است؛ بهویژه آیاتی که ناظر بـه افـراد یـا جریـانی ویژهاند. بنابراین بررسی گزارشهاى روایی و بحـثهـاى تـاریخی ایـن آیـه در عصـر نـزول میتواند قرینهاى بر شناخت شأن نزول آن باشد. 2. روایات مربوط به شأن نزول آیه تطهیر از میان سه احتمال یادشده، بیشترین روایات ناظر به احتمال اولاند. افزون بر پیامبر و امیر مؤمنـان ، از ابنعباس، ابوسعید خدرى، انسبن مالک، سعدبن ابیوقاص، ام سـلمه، عایشـه، زینـب بنـت جحـش و جمعی دیگر از صحابه، روایت شده که این آیه در شأن پنج تن آل عبا (پیـامبر، علـی، فاطمـه، حسـن و حسین( نازل شده است (طبری، 1412، ج22، ص7 – 5؛ ثعلبـی نیشـابوری، 1422، ج8، ص42 و 43؛ حسکانی، 1411، ج2، ص140 – 18؛ سیوطی، 1404، ج5، ص198 و.(199 راونِیا این شأن نـزول را تـا 49 تن از صحابی و همسران پیامبر برشمردهاند (سبحانی، بیتا، ج10، ص.(154 بـرای نمونـه ابـوجعفر طبرى از اعمش، و او از عطیه، و او از ابوسعید خدرى، و او از پیامبر چنین نقل میکند: »این آیـه درباره پنج نفر نازل شده است: من، علی، حسن، حسین و فاطمه« (طبری، 1412، ج22، ص.(5 آیه تطهیر محور »حدیث کسا« قرار گرفته است. این حدیث از پرسندترین روایات است که بـه حـد تواتر میرسد. این حدیث در کتابهای معتبر روایی اهل سنت و شیعه گزارش شده اسـت کـه در ایـن زمینه میتوان به صحاح و مسانید اهل سنت و صحاح شیعه و نیز تفسیرهای معتبر شـیعه و اهـل سـنت اشاره کرد (برای نمونه، ر.ك: نیشابوری، بیتا، ج2، ص130 و131؛ ترمذی، 1403، ج7، ص30ـ31 و329؛ ابنحنبل، بیتا، ج1، ص331؛ ج4، ص107 و ج6، ص292؛ ثعلبـی نیشـابوری، 1422، ج8، ص42ــ 43؛ قمی، 1367، ج2، ص193؛ کلینی، 1407، ج1، ص.(287 ابوسعید خدرى، انسبنمالک، سعدبن ابیوقاص، عایشه، ام سلمه و بسیارى از صحابه تـراز نخسـت این حدیث را گزارش کردهاند. براى نمونه طبرى آن را به شانزده طریق، از ده صحابی بزرگ نقـل کـرده است (طبری، 1412، ج22، ص.(7-5 همسران پیامبر نیز جریان این حدیث و نزول آیه تطهیر در شأن پنج تن آل کسا را گزارش کردهاند. از جمله عایشه میگوید: 86 ، سال هفتم، شماره اول، پیاپی 31، بهار و تابستان 3931 در صبحگاهی، رسولاللّه درحالیکه بر دوش او عبایی مشکی بود، خارج شد. حسن آمـد. پـس او را داخل آورد. سپس حسین آمد و با او داخل شد. سپس فاطمه آمد؛ او را داخل آورد. سپس علی آمد، او را داخل آورد. آنگاه گفت:ذهِبَإنما»دُعَنْکُمُیریاللّهلِی الرجْسهْلطَهرَکُمْالْبأتِیوَی تَطْهیرا« (احـزاب: (33 (ابنحنبل، 1425، ص183؛ ابنبطریق، 1407، ص.(34در روایتی دیگر، گزارش شده است که از عایشه درباره امیر مؤمنان پرسیدند. وى گفت: درباره محبوبترین شخص نزد پیغمبر از من میپرسی؟ و از همسر محبوبترین شخص نزد پیغمبر از من میپرسی؟ من دیدم رسولاللّه علی، فاطمه، حسن و حسین را زیر یک پارچه جمـع کـرد، سـپس گفـت: پروردگارا اینان خاندان و نزدیکان خاص من هستند. پس آلودگی را از آنها دور گردان و آنان را به نیکی، پاك گردان (ثعلبی نیشابوری، 1422، ج8، ص42ـ .(43 نمونه دیگر روایات این باب، روایت زینب بنت جحش اسـت. اسـماعیلبنعبدااللهبنجعفر طیـار از پدرش نقل میکند: هنگامی که پیامبر دریافت که رحمت از آسمان در حال ریزش است، گفت: »کیست که بخواند کسانی را که من میخواهم آنها اینجا باشند؟« و این جمله را دو بار تکرار کرد. زینب گفت: »ای رسول خدا، من ]آنها را فرا میخوانم.«[ پیامبر گفت: »علی، فاطمه، حسن و حسین را نزد من بیاور.« حسن را در سـمت راسـت،حسین را در سمت چپ و علی و فاطمه را جلویش نشاند؛ سپس پوششی از پارچه خیبری روی آنها کشید و فرمود:اللّهم» لکلّ نبی أهل، وهؤلاء أهلی«؛ پروردگارا، هر پیامبری اهلی دارد و اینان اهل من هستند. آنگاه خداوند چنین نازلذهِبَکرد:إنما»دُعَنْکُمُیریاللّهلِی الرجْسهْلطَهرَکُمْالْبأتِیوَی تَطْهیرا.« زینب پرسید: »ای پیامبر، آیا من همراه شما داخل نشوم؟« پیامبر فرمود: »همانجا بایست که همانا اگر خدا بخواهـد در خیـر هستی« (ثعلبی نیشابوری، 1422، ج8، ص43؛ حسکانی، 1411، ج2، ص.(54 این دسته روایات به قدرى فراوانانـد کـه گـاه واژه »کثیـر« (حسـکانی، 1411، ج2، ص(18، گـاه »کثیـر بیشمار« (حسینی استرآبادی، 1409، ص(449 و گاه »متواتر« (معرفـت، 1388، ص(110 برایشـان بـهکار رفته است. طبری و سیوطی، دو مفسر معتبر اهل تسنن، روایات مربوط به نزول آیـه در شـأن آل کسـا را بـا طـرق گونـاگون از صـحابه بـزرگ و همســران پیـامبر نقـل کردهانـد؛ از جملـه از ابوسـعید خــدری، وائلهبناسقع، سعدبن ابیوقاص، ابوحمراء (هلالبنحارث)، ابـوهریره الدوسـی، انسبنمالـک، عایشـه و ام سلمه (طبری، 1412، ج22، ص7-5؛ سیوطی، 1404، ج5، ص198ـ.(199 همچنین ترمذی درباره آیه تطهیر و تطبیق آن بر آل کسا از ام سـلمه و انسبنمالـک و عمـربن ابیسلمه ( ترمذی، 1403، ج4، ص30ـ31؛ ج5، ص(328 و در زمینه معرفی اهلبیت از نظر پیـامبر، از سعدبن ابیوقاص (همان، ص(293 روایت کرده اسـت . مسـلم نیـز در ایـن زمینـه از صـحابه و همسران پیامبر روایت دارد (نیشابوری، بیتا، ج7، ص123 و.(130 حدیثپژوهی آیه تطهیر 96 سند این روایات نیز نزد بزرگان اهل تسنن صحیح و معتبر است. برای نمونـه، ترمـذی روایتـی را از امسلمه نقل میکند که پیامبر حسن و حسین و فاطمه و علی را زیر کسا برد و آنان را اهلبیت خود خواند و اجازه ورود به ام سلمه را نداد. ترمذی پس از نقل این روایت مینویسد: »این حدیثی حسن و صـحیح است و برترین روایتی است که در این باب نقل شده است. در این بـاب از انـس و عمـربن ابیسـلمه و ابوحمرا نیز روایت وجود دارد« (ترمذی، 1403، ج5، ص.(361 محدثان و مفسران شیعه نیز این شأن نزول را از طریق معتبر و صحیح نقل کردهاند؛ از جمله کلینی بـا صحیح متصـل و مسـند از علیبنابـراهیم از محمدبنعیسـی از یـونس و علیبنمحمـد از سـهلبنزیاد ابیسعید از محمدبنعیسی از یونس از ابنمسکان از ابوبصیر از امام صادق روایت کرده است خداوند در کتابش فرمود:ذْهِبَإِنمادُ»رِاللهُیعَنْکُمُیلِی الرجْسهْلَ أالْبطَهرتِیوَیکُمْتَطْهِیرا«؛ و پیامبر علی و حسن و حسین و فاطمه را زیر کسا برد و گفت: خدایا، »هر پیامبر را اهل و ثقلی است و اینان اهلبیت من و ثقل من هستند.« ام سلمه پرسید: »آیا من از اهل تو نیستم؟« پیامبر فرمود: »تو بر خیر هستی ولکن اینان اهل و ثقل من هستند« (کلینی، 1407، ج1، ص286ـ .(287 مجلسی نیز 34 روایت درباره تخصیص آیه تطهیر به آل کسا، از طرق معتبر شیعه و چهار طریق معتبر نزد اهل تسنن نقل میکند و میگوید: اینها افزون بر یازده طریق معتبر دیگر نزد اهل تسنن است (مجلسی، 1403، ج35، ص206ـ.(227 وی در ادامه در رد ادعای نزول آیه در شأن همسران پیامبر به بیش از بیست روایت اشاره میکند (همان، ص228ـ.(230افزون بر اینها، دانشمندان بزرگ اهل تسنن براساس روایات یادشده، معتقد به نزول آیه تطهیر در شأن آل کسا شدهاند یا بدان اعتراف کردهاند. ابنحجر هیثمی میگوید: »اکثر مفسران بر آناند که آیه تطهیـر در شأن آل کسا نازل شده است« (هیثمی، 1965م، ص.(143 ابنکثیر و فخر رازی نیـز خطـاب آیـه تطهیـر نسبت به خصـوص همسـران پیـامبر را رد کردهانـد (ابنکثیـر، 1419، ج6، ص365؛ رازی، 1420، ج25، ص.(168 همچنین طبری در تفسیر روایی خود از ابوسعید خدری، انسبن مالک، ابوالحمراء ابواسـحاق، وائلهبن اسقع، ابوهریره، عمربن ابیسلمه، علیبنحسین ، عایشه و ام سلمه روایت میکند کـه منظـور از اهلبیت در آیه تطهیر، خصوص پنج تن هستند و چینش این روایات در تفسیر طبری، خود قرینـهای بـر دیدگاه وی در این زمینه است (طبری، 1412، ج22، ص.(7-5 در مقابل این کثرت و تضافر روایات، گزارشهاى معدودى درباره شمول آیه تطهیر نسبت به همسران پیامبر یا نزول آن در خصوص همسران پیامبر نقل شده است. طبرى در تفسیرش، پـس از آنکـه چنـدین صفحه متوالی را به روایات نزول آیه در خصوص آل کسا اختصاص میدهد، به تکگزارشی اشاره میکند 07 ، سال هفتم، شماره اول، پیاپی 31، بهار و تابستان 3931 و از آن میگذرد. وى از اصبغبننباته نقل میکند که عکرمه در بازار ندا سر مـیداد کـه ایـن آیـه دربـاره همسران پیامبر است و اگر کسی بخواهد، براى او این مطلب را اثبات میکنم (همان، ص.(7 3. نقد گزارشهای تعمیم یا تخصیص آیه نسبت به همسران پیامبر گزارشهایی درباره تعمیم آیه تطهیر نسبت به همسران پیامبر نقل شده که با چند مشکل روبهرویند: 1ـ3. قرار گرفتن در برابر کثرت روایات مخالف در برابر روایات متضافر یا متواتر یادشده، گزارشهاى مربوط به تطبیق آیه تطهیر بر همسران پیامبر بـه ده روایت نیز نمیرسند که از نظر اعتبار، توانایی رویارویی با روایات دیگر را ندارند. این حقیقت به حـدى آشکار است که طرفداران نظریه همسران پیامبر را نیز ناچار به نقل روایات مربوط به آل کسا کرده است. براى نمونه سیوطی در تفسیر روایی خود (که آن را با هدف گردآورى روایـات تفسـیرى تـدوین کـرده) معتقد است که آیه تطهیر ناظر به همسران پیامبر است. او در اینباره به سه گزارش استناد میکند، اما خود وى بیش از چهار برابر این تعداد، درباره نزول آیه تطهریدر حق خصوصِ خانواده امیـر مؤمنـان روایـت میکند (سیوطی، 1404، ج5، ص198ـ.(199این مسئله درباره خود راویان این گزارشها نیز روی داده است؛ چراکـه در گزارشـی بـه ابـنعبـاس نسبت داده شده است که آیه تطهیر درباره همسران پیامبر است؛ حال آنکه خود وى روایت کرده که ایـن جمله در شأن آل کسا نازل شده است (همان، ص199؛ حسکانی، 1411، ج2، ص50ـ.(51 همین تناقض، در انتساب گزارش مربوط به همسران پیـامبر، دربـاره روایـت کلبـی وجـود دارد (شـوکانی، بیتـا، ج4، ص278ـ.(279 این نشان میدهد که امثال ابنعباس و کلبی از این سخنان مبـرا هسـتند و دسـت ناپـاك جاعلان در این روایات ساختگی هویداست؛ آنان که چنین گزارشهایی را ساخته و بـه بزرگـانی چـون ابنعباس نسبت دادهاند. همین مسئله سبب بیتوجهی مفسران به اینگونه گزارشها شده است. همانگونه که اشاره شد، مفسر بزرگ جهان اسلام، طبرى، در برابر شمار بسیارى از روایات مربوط به آل کسا، بـه تـکگزارشـی اشـاره میکند و میگذرد. اینها، همه، قراین و شواهدى بر سستی و ضعف این دست روایتنماها هستند. 2ـ3. روایات بیانگر مفهوم »اهلالبیت« واژه »اهلالبیت« به معناى »اهل و ساکنان خانه« است (ابنمنظور، 1414، ج11، ص(28 و تا زمان نزول آیه تطهیر، در معناى ویژهعَلَمای نشده بود. گزارشهاى حدیثی فراوانی در کتب تفسیرى و روایی اهل تسنن حدیثپژوهی آیه تطهیر 17 و شیعه درباره مفهوم »اهلالبیت« نقل شدهاند که نشان میدهند مراد از اهلبیت، خصـوص خـانواده امیـر مؤمنان است. بر اساس این روایات، پیامبر ماهها، هنگام گذر از کنار خانه حضرت فاطمه آنها را بـا واژه اهلالبیت خطاب میکرد. ابوحمراء میگوید: در زمان پیامبر، به مدت شش ماه نگهبان شهر بودم و در این مدت میدیدم کهامبرپی هنگام طلوع فجر، درِ خانه علی و فاطمه میآمد و میفرمود: »الصلوه الصلوهرحمکمذْهِبَیاالله،إِنمادُعَنْکُمُاللهُرِییلِی الرجْسَهْلَأ طَهرَکُمْالْبَتِیوَتَطْهِیراًی، شما را به نماز سفارش میکنم؛ خداوند شما را در سایه رحمت خویش قرار دهد؛ همانا خداوند میخواهد آلودگی را از شما اهلبیت دور کند و شما را به نیکی، پـاك گردانـد (طحـاوی، 1333، ج1، ص338ـ339؛ طبری، 1412، ج5، ص.(198 بیتردید پیامبر هرگز این رفتار ویژه را بیهوده انجام نمیداد، بلکه در پی شناسـاندن اهلبیـت خـود بـود. بنابراین اهلبیت، خصوص همین مخاطبان پیامبر (اهل خانه حضرت علی و فاطمه( بود و نه دیگـران؛ چراکه پیامبر نفرمود که اینان جزو اهلبیت هستند، بلکه آنان را همان اهلبیت خود معرفی کرد. همچنـین براساس گزارشهاى روایی بسیارى، حضرت رسول بر تکتک نامهای اهلبیت خود تصریح کرده است. براى نمونه در جریان مباهله، حضرت رسول علی و فاطمه و حسن و حسین را بـا نـام فـرا خوانـد و فرمود: »اینان اهل من هستند« (نیشـابوری، بیتـا، ج7، ص121؛ ابنحنبـل، بیتـا، ج1، ص185؛ ترمـذی، 1403، ج4، ص294؛ ج5، ص302؛ حاکم نیشابوری، بیتا، ج3، ص150؛ بیهقی، بیتا، ج7، ص.(63 ایـن روایت نیز با بیانی که گذشت بر حصر اهلبیت در خانواده حضرت فاطمه دلالت دارد.این اهتمام ویژه پیامبر در معرفی اهلبیت خود، دغدغه ایشـان بـراى ثبـوت و تأکیـد و رسـوخ ایـن اصطلاح در میان مسلمانان را میرساند. حضرت رسول با پیگیرى مستمر این شیوه، قصد ابهـامزدایـی از این مسئله را داشت تا مسلمانان در اینباره دچار تردید نشوند. امام صادق میفرماید: اگر رسولاللّه سکوت میکرد و اهل خود را مشخص نمیساخت، آلعباس و آلعقیل و بسـیاری دیگـر آن را ادعا میکردند. لیک خداوند در کتابش جملإِنماه»دُیریاللّهذهِبیعَنْکم;« را نازل کرد و علی، حسـن، حسـین و فاطمه مرجع این آیه بودند. ازاینرو رسول خدا در خانه ام سلمه، دست آنان را گرفـت و زیـر کسـا بـرد وگفت: پروردگارا، هر نبی را ثقل و اهلی است و اینان ثقل و اهل من هستند (کوفی، 1410، ص110ـ.(111 این روایت در تفسیر فرات کوفی گزارش شده که سند آن، به صـورت معـنعن از امـام صـادق روایـت شده است؛ اما در این سند، راویان به صورت تکتک ذکر نشدهاند که این خللـی بـه سـند ایـن روایـت وارد نمیسازد. توضیح آنکه در بخش آغازین تفسیر فرات کوفی، سلسله سند روایات به صورت متصـل آمده، اما در ادامه و از حدیث چهل به بعد، برای اختصار، سلسله سند حذف شده و بـه عبـارت »معنعنـا عن;« بسنده شده است. این نشان میدهد که نخسـت فـرات کـوفی سلسـله سـند ایـن روایـات را بـه 27 ، سال هفتم، شماره اول، پیاپی 31، بهار و تابستان 3931 صورت متصل آورده بوده است؛ اما بعدها نسخهبرداران برای اختصار، سلسـله را حـذف و تنهـا عبـارت معنعن را نقل کردهاند تا نشان دهند که این روایت سندی متصل و مسـند داشـته اسـت. شـاهد بـر ایـن اعتبار روایات این کتاب، اعتماد و استناد روایت بسیاری از قدما از این کتاب اسـت؛ از جملـه صـدوقین (پدر و پسر)، حاکم حسکانی (صاحب شواهد التنزیل) و علامـه مجلسـی در بحـار الانـوار (آقـا بـزرگ تهرانی، 1403، ج4، ص.(299 ادامه خواندن مقاله حديث پژوهي آيه تطهير

نوشته مقاله حديث پژوهي آيه تطهير اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله رابطه عالمان ديني و نظام اسلامي؛ نظريه ها و الگوها

$
0
0
 nx دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه مروری بر تاریخ سیاسی عصر غیبت نشان می دهد که در بسیاری از مقاطع دولتهای سال وقت در ذیل مفهوم »جور« قرار می گرفتند و فقها نیز بنا به مبانی کلامی و فقهی خود به تنظیم روابط خود با آنها همت میگماشتند؛ گذشته از اینکه اغلب فقهـا نـه فقـط تلاشـی هفدهم/ برای تولی امور نوعیه مؤمنان نمیکردند، بلکه پذیرش ولایت در آن دولتها را یـا حـرام ذاتی میدانستند یا قایل به حرمت غیری آن بودند. البته هر دو گروه بنا به مصـالحی کـه شماره تشخیص می دادند، پذیرش برخی از مسـئولیتهـای مهـم در دولـتهـای جـائر را مجـاز و شصت میدانستند و آن را از محدوده حرمت نفسی و یا غیریاش خارج میکردنـد. امـا آنچـه در لابهلای مباحث فقیهانه آنان وجود داشت، همکاری با »دولت عادل« بود که میتوانسـت هفتم مصادیق متعددی به خود گیرد و قبول ولایـت در آن و حتـی تـولی آن را از گفتگوهـای / سلبی پیشین جدا سازد. برخی از فقیهان معتقد بودند که مراد از سـلطان جـور در روایـات 93 زییپا اسلامی نه به معنای غصب منصب معصوم بلکه به معنای ظالمبودن است. در فرضی که حاکم عادل باشد، اصل در همکاری با او »حلیت« است و دلیلی بر حرمت همکاری با او وجود ندارد. درواقع دخول در دیوان سلاطین غیرظالم، فی حد نفسه، حرام نیست، مگـر اینکه با پذیرش آن مسئولیتمرتکبِ حرامی شود که حرمت اخیر نیز ربطـی بـه پـذیرش مسئولیت ندارد (صانعی، درس 314، .(1383/9/4 دولت عادل که از نظـر برخـی فقهـا بـا بعضی از دولتهای شیعی تطبیق داده میشد، میتوانست مصداق کاملتری داشته باشد و آن »تولی امور به دست فقیه« است. درواقع فراتر از اینکه حاکم ظلم پیشه نکند، اگر خود 46 امام معصوم به استناد مقبوله عمربن حنظله به کسانی مثل فقها اذن در تأسیس دولت Archive of SID دهد و شوؤن خود را مستقیماً به او واگذار نماید، دولتی شکل می گیردکـه نظـراً از دایـره مفهومی جور خارج میشود و مصداق روشن»دولت شرعی« میگردد.در چنین شرایطی، مسئله تأسیس دولت و نحوه رابطه عالمـان دینـی و طـلاب علـوم دینی با آن تغییر می یافت و گفتگوهای فقهی آنان درایـن بـاره را وارد مرحلـه جدیـدتری می نمود. این مرحله که با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در ایران رقم خـورده اسـت، باب جدیدی در تعامل روحانیت با دولت اسلامی مفتوح نموده است که تأمل در آن بـرای آنان که به کارآمدی نظام اسلامی علاقه مندند، اولویت مهمی دارد. در این مقطع از تاریخ تشیع، نظامی در ایران شکل گرفت که لزوماً باید فقیهی بر آن ولایت داشته باشد. گذشته از اینکه این دولت از چه ساختاری برخوردار است، اساساً تأسیس دولت دینی نمیتوانسـت بدون حضور فقیه معنا یابد و راهی به سوی دینـی نمـودن دولـت فـراهم آورد. فقیـه کـه ولایتش در دولت اسلامی، در تقدم بر زعامت دیگران، نافذتر و شرعی تر اسـت (آصـفی، 2010، ص 59 ـ (60، تنها کسی است که میتواند ابتنای امور بر اصول و تعـالیم دیـن را احراز نماید و بر شرعیبودن یا نبودن روند اقدامات و تصمیمات در چنـین دولتـی را بیـان نماید. با این همه، آنچه در ذیل دولت فقیه اهمیت می یابد، رابطه مابقی علما و روحانیـان با بخش های مختلف نظام سیاسی است که باید مورد بررسی های علمی قـرار گیـرد. چـه الگویی برای این تعامل وجود دارد یا باید وجود داشته باشد؟ ابتدا باید به نظریههای موجود در دستگاه های مختلفی فقهی پرداخت و با ابتنـا بـر آنهـا بـه توصـیف یـا تجـویز چنـین الگوهایی رسید؛ به سخنی دیگر، الگوها ریشه در نظریه هایی دارند که فقها در بـاب نظـم دینی در عصر غیبت بیان فرموده اند. بدون فهم نظریات عام، درک الگوهای عملی میسـر نیست و ما را در فهم چرایی و ساختار پیشنهادی آن دچار مشـکل مـی نمایـد. درمجمـوع می توان گفت دو الگوی عام دراین باره وجود دارد که عبارت اند از: الگویی که بـه طورعـام برقراری » رابطه « میان روحانیان و حاکمان عصر غیبت را تجـویز نمـی کنـد و نصـوص موجود دراین باره را شامل هر نوع دولـت مـی دانـد. دوم الگـویی کـه قایـل بـه برقـراری »همکاری« با دولتهای عصر غیبتاند. الگوها و هانظریه اسلامی؛ نظام و دینی عالمان رابطه الف، الگوهای عدم جواز رابطه با حاکمان عصر غیبت برخلاف سایر الگوها که بر نوعی تعامل روحانیت با نظـام اسـلامی سـخن بـه میـان می آورند، این الگو بر لزوم رابطه نداشتن این دو نهاد تأکید میورزد. درواقع »رابطـه« کـه 47 Archive of SID 93 زییپا / هفتم و شصت شماره هفدهم/ سال 48 مفهومی اعم از »همکاری« میان روحانیت و نظام سیاسـی دارد، از منظـر آنـان برداشـته میشود و روحانیت باید در غیاب سیاست به زندگی فردی خویش ادامـه دهـد. گذشـته از اینکه عواملی همچون سلایق شخصی یا تربیت های خانوادگی و محیطی ممکن است در خلق چنین نگرشهایی تأثیر نهد، به نظر میرسد مبانی کلامی/ فقهی آنان نیز در پیدایش این الگو تأثیرگذارتر باشد. درواقع این انگاره که هر دولتی در غیـاب معصـوم شـکل بگیرد، جور است، می تواند انواع نظامهای سیاسی دوران غیبت را تحتالشعاع قرار دهـد و فقیه نیز نتواند دولت خود را از ذیل چنین عنـوانی خـارج سـازد؛ چراکـه تغییـر جهـان در شرایطی که معصوم حضور ندارد، کـاری دشـوار اسـت کـه از عهـده غیرمعصـوم بـرنمی آید. جهان را بر الگوی شریعت محمدی ساختن، نیازمند تلاشی معصومانه اسـتکه در درازای عصر غیبت به تعویق میافتد.1 هر اقدام عملی که از سوی فقیهان دراینباره صورت پذیرد به نوعی پیش دستینمودن بر اراده معصوم است. ازاین رو آنان با اتسـاع در مفهوم جور تأسیس هر نوع نظم دینی در عصر غیبت را مصداق دولت جور میداننـد و بر مفارقت خود از آن تأکید می ورزند؛ برای مثال در یکی از رسالههای عملیه آمده اسـت: »اگرعلمای اعلام احتمال بدهند که اعراض از حکومت های جور باعث تخفیف ظلم آنـان می شود، واجب است از آنان اعراض کنند و به ملت مسلمان هـم اعـراض خـود را تفهـیم .1 شیخ محمود حلبی رهبر انجمن حجتیه دراین باره میگوید:» اول شما یک افسـر، یـک پیشـوا و رهبر معصوم جنگی پیدا کنید، یک رهبری که بتواند اداره اجتماع کند روی نطقه عصـمت نـه عـدالت. عدالت کافی نیست. اول او را پیدا بکنید ; آن وقت برو جانت را بده، آنوقت من هم واجب است منبر را ول کنم ; بروم جلو ; الان هم می گویی حکومت اسـلامی خـوب اسـت، شـما آن مصـداق حـاکم اسلامی را نشان بدهید، آن که معصوم از خطا باشد، نشان بدهید، آنکه هوی و هوس و حب ریاسـت و شهرت و غضب و تمایلات نفسانی بههیچوجه در آن اثر نکند، نشان بدهید، او بیاید توی میـدان، جلـو بیفتد، بنده تنها خاک پایش، تمام روحانیین قربان خاک پایش شویم; باید جنگ روی موازین دین، بـه رهبری معصوم نه عادل، عادل کافی نیست. عادل گاهی اشتباه میکند. خون مـردم، مـال مـردم، عـرض مردم، ناموس مردم را نمی توان داد به کسی که خطا می کند. نمیتوان سپرد به کسی که هـوی و هـوس دارد، باید به کسی سپرد ناموس مردم را، عرض مردم را، جان مردم را، مال مردم را به کسـی کـه گنـاه نکند، به کسی که خطا و اشتباه نکنـد و خلاصـه بـه کسـی کـه معصـوم باشـد.« بخشـی از سـخنرانی حجت الاسلام شیخ محمود حلبی در ایام جنگ تحمیلی که متن آن در ضـمیمه کتـاب شـناخت حـزب قاعدین زمان از عماد الدین باقی، (تهران: نشر دانش اسلامی، اسفند 1362، ص(318-316 آمده است. Archive of SID نمایند) « رستگاری جویباری، ج 1، مسئله (3210 این فتوی در شمار فتـاوای مربـوط بـه جمهوری اسلامی است که نشان میدهد صاحب فتوی اعتقادی به خـروج دولـت مـأذون فقیه از ذیل دولت جور ندارد و اعراض از آن را ضروری میداند. معمولاً در ادبیات عالمان پیشین، میان ظلم و جور تمایز گذاشته میشد و ممکن بود دولت عادل را که هر از گاهی ظلم بورزد، »دولت غیرجائر« بداند؛ اما در ادبیات طرفداران این الگـو جـائر و ظـالم یکـی است و وجود پاره ای از ظلم و خطا در دولت های عادل همچنان این قبیل دولـتهـا را در ذیل مفهوم جور نگه می دارد. عطف به چنین مبانی فقهی که البته از بسـیاری از فقهیـان درباره آن پرداختهاند، میتواند برهمزننده روابط بسیاری از روحانیان با نظام اسلامی شود و زمینه صدور برخی از فتاوای ذیل شود: جایز نیست برای طلاب علوم دینیه دخول در مؤسسات دولتی و وابسته به اسم مؤسسـات دینیه که دولت ها در آن دخالت می کنند و از متولیان می گیرند و یا متولیان را تحـت سـلطه و نفوذ خود قرار می دهند و آنچه توسط اداره اوقاف یا به تصویب آن به آنان بدهند، حرام اسـت (همان مسئله.(3207 ظاهرشدن عده ای از متلبسین به لباس روحانیت به هر عنوانی در رادیو و تلویزیون و مانند اینها که خودنمایی نمایند و حکومت ها از عبا و عمامه و محاسن و سیادت آنهـا بهـره بـرداری سیاسی و ; میکند ; حرام است (همان، مسئله .(3210 این الگو که در میان پارهای از عالمان سنتی و برخی از هوادارن انجمـن حجتیـه رواج دارد، اساساً برداشتی فرهنگـی از اسـلام تـرویج مـیدهـد و بیشـتر بـر مفهـوم دعـوت و خودسازی فردی مؤمنان تأکید می ورزد. درواقع، آنان نه تنها روایتی سیاسی از اسلام ندارند حتی به ساخت ها، شبکه ها و روابط اجتماعی/ مدنی در اسلام نیز توجه نمی کنند و دین را در همه ابعاد فردی و سیاسی و اجتماعی اش تأویل نمی برند. خروجی این نوع نگـرش بـه اسلام، چیزی است که امروزه از آن به »تئوری های تعطیل« یاد می کنند؛ تئوری هایی که در آن، سیاست و حکومت در عصر غیبت به تعطیلی می گراید و دین تنها بر مدار تغییرات و تحولات ایمان فردی مؤمنان حرکت می کند. به همین دلیل، آنان واجد نظام خاصـی از دعوت اند که در آن از شبکه های به هم بافته مدنی، اقتصادی، آموزشی و تشکیلات حزبـی خبری نیست و فرد در میان بلیات آخرالزمان تنها موظف به نجات و تقویت ایمان خویشو دیگران است؛ ازاین رو دعوت به دین و تقویت جبهه مؤمنان مهم ترین وظیفـه ای اسـت که رسالت عالمان دینی و روحانیـان مـی داننـد و ایـن چیـزی اسـت کـه تنهـا در سـایه الگوها و هانظریه اسلامی؛ نظام و دینی عالمان رابطه دوری جستن از قدرت و شوکت دنیوی میسر می گردد. با این همه، بررسی برخی از منـابع 49 Archive of SID 93 زییپا / هفتم و شصت شماره هفدهم/ سال 50 طرفداران این الگو نشان می دهد که آنان عطف به مبانی یادشده ایده خود را مستظهر بـه ادلهای میکنند که در ذیل به آنها اشاره میکنم: (1 اقتضای اصل اولیه، عدم جواز ورود به حوزه حکومت است؛ چراکه ورود به حکومت مستلزم تصرف در مال و عرض و ; مردم است و بدون اذن شرعی نمـی تـوان در چنـین اموری تصرف کرد. درواقع تصرف نیازمند اذن است و جواز نیازمندِ دلیل میباشد. ادامه خواندن مقاله رابطه عالمان ديني و نظام اسلامي؛ نظريه ها و الگوها

نوشته مقاله رابطه عالمان ديني و نظام اسلامي؛ نظريه ها و الگوها اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله مؤلفه هاي فهم فلسفه سياسي اسلامي

$
0
0
 nx دارای 16 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه فلسفه سیاسی اسلامی یکی از دانش های مهـم اسـلامی اسـت کـه در فراینـد علـوم انسانی اسلامی، نیازمند فهم، احیا و تولید است. این فلسفه بـه لحـاظ تـاریخی از قـدمتی دیرینه در تمدن اسلامی برخـوردار اسـت (الفـارابی، 1992، ص(257؛ امـا هماننـد اکثـر دانش های اسلامی نیازمند فهم و تفسیر بنیادی است. فهم فلسفه سیاسی اسلامی، مسئله مهمی است که همواره اندیشمندان اسلامی و غربی را با چالش علمی مواجه ساخته است؛ چالشی که درنهایت به تفاسیر متعدد درباره ماهیت فلسفه سیاسـی اسـلامی منجـر شـده است. بنابراین پاسخ به این پرسش مهم که فلسفه سیاسی اسـلامی را چگونـه مـی تـوان فهمید یا راه درست فهم و تفسیر فلسفه سیاسی اسـلامی چیسـت، دغدغـه اصـلی مقالـه حاضر است. نگارنده مقاله مدعی است، فهم دقیق فلسفه سیاسی اسلامی در ارتباط با فهم درست سه مؤلفه مهم فلسـفه سـقراطی، آمـوزه هـای اسـلامی و فلسـفه سیاسـی اسـت. تفسیرهای موجود و متناقض فلسفه سیاسی اسلامی ناشی از فهم نادرسـت و ناهماهنـگ سه مؤلفه مزبور است. تفسیر الهی از فلسفه سقراطی و نقد تفسیر الحـادی از آن و تبیـین متعالی از آموزه های اسلامی در مقابـل آمـوزهـای صـرفاً آسـمانی و زمینـی و تفکیـک حقیقت جویی فلسفه سیاسی از واقعیتنگری تئوری سیاسی، مهمترین مبـاحثی اسـت کـه مقاله حاضر درصدد بررسی آنهاست. پس این مقاله به روش تحلیلـی و پرهیـز از تفاسـیر موجود و با اتکا بر مطالعه منابع اصلی به دنبال تحلیل فهم فلسفه سیاسی اسلامی است. فلسفه سقراطی فهم فلسفه سیاسی اسلامی، مرتبط با فهم درسـت فلسـفه سیاسـی سـقراطی اسـت. براساس آثار و منابع مکتوب، سقراط، افلاطون و ارسطو نخستین فیلسوفانی بودند کـه بـه مباحث فلسفه سیاسی پرداختند؛ فیلسوفانی که نه تنها در دوره و زمانه خود ناشناخته بودند، امروزه نیز نه به لحاظ نام و نشان، بلکه به لحاظ محتوای فلسفه همچنـان ناشـناخته انـد. تصویر رایج و متداول غرب از این فیلسوفان نمایانگر فیلسوفانی مشرک و ملحد است کـه در جستجوی حل مشکلات فلسفی از راه عقل تنها بودند. درمقابل تصویر حکمای اسلامی از این فیلسوفان، نشان دهنده فیلسوفانی موحد و الهـی اسـت کـه در جسـتجوی فلسـفی خویش علاوه بر عقل، اهتمامی به الهام و اشراق داشتند. به نظر می رسد با مطالعه دقیـق آثار اصلی آنها می توان تصویر سومی هـم ارائـه داد کـه ارتبـاط وثیقـی بـا فهـم درسـت Archive of SID شخصیت سقراط دارد. رساله آپولوژی به عنوان رساله مهم و معتبری که نمایانگر سـقراط تاریخی است، تصویری مغایر از تصویر رایج غربی و متعالی از تصویر مشهور اسلامی به ما نشان میدهد (افلاطون، 1380، »الف«، بند .(42-17 »سقراط نبی« تصویر مهمی است که از عبارات متعدد رساله آپولوژی و البته از برخـی رسایل دیگر افلاطون به دست میآید. سقراط به اتهام پرستش خدایی غیر از خدایان شهر و درنتیجه انحراف جوانان، دستگیر و به زندان افکنده میشود و در دادگاه، قبل از نوشیدن شوکران، به دفاع از عمل خـویش مـی پـردازد: »مـردم، خـدا مـأمورم کـرده اسـت تـا در جستجوی دانش بکوشم و خود و دیگران را بیازمایم« (همان، بند » . (29با همه مردم، اعم از پیر و برنا و هم وطن و بیگانه، بدین گونه رفتار خواهم کرد؛ ولی به شما آتنیان که به من نزدیک تر از دیگرانید بیشتر خواهم پرداخت؛ زیرا خدا به من فرمان داده اسـت کـه چنـین کنم و معتقدم هیچ سعادتی برای شهر من بالاتر از خدمتی نیست که من برای پیـروی از فرمان خدا به شما میکنم« (همان، بند » . (30آتنیان، من برای خود از خود دفاع نمیکنم، بلکه در اندیشه شما هستم تا با کشتن من دست به گناه نیالایید و در برابـر خـدا مرتکـب کفران نعمت نشوید؛ چه اگر مرا از میان بردارید، بهآسانی نخواهید توانست کسی پیدا کنید که مانند من از جانب خدا به یاری شهر شما فرستاده شده باشد« (همـان). »راسـتی ایـن سخن که خدا مرا به شهر شما فرستاده است، از اینجا می توانید دریافت که کاری که مـن می کنم کاری بشری نیست؛ زیرا چگونه ممکن است آدمی زاده ای سال های دراز به خانه و زندگی شخصی خود پشت کند و شب و روز در اندیشه رهایی هموطنان خود باشد و بدین منظور سر در پی یکایک شما بگذارد و چون پدر یا برادری مهتـر بـا شـما گفتگـو کنـد و همواره به شما اندرز دهد که در کسب فضیلت بکوشید« (همان، بند .(31 به نظر می رسـد عبارات مزبور چنان روشن است که نیازی به شرح نیست؛ زیرا هم اتهام به سـقراط و هـم پاسخ به آن مشابه اتهام به پیامبران و پاسخ آنان است. براساس تصویر جدید، مقام سقراط در عرض افلاطون و ارسطو قرار ندارد، بلکه در طـول آنهاسـت. افلاطـون مریـد و مقـرر برجسته سقراط است که به بسط و تعمیق مباحث مراد خویش پرداخت و ارسـطو هرچنـد شاگرد و وارث علمی افلاطون است، تحت تأثیر شرایط و مباحث زمانه، چندان پایبنـد بـه اصول و آموزههای استاد خویش نماند. بنابراین اگر تصویر اخیر، تصویری درست از سقراط باشد، خاستگاه و بنیان فلسفه و فلسفه سیاسی، دیگر آن نخواهد بـود کـه همـواره تصـور میشد. اسلامی سیاسی فلسفه فهم هایمؤلفه 31 Archive of SID 93 زییپا / هفتم و شصت شماره هفدهم/ سال 32 اتخاذ هر یک از تصاویر سه گانه مزبور، پیامدها و نتایج خاصی در فهـم رابطـه فلسـفه سیاسی اسلامی و فلسفه سیاسی سقراطی به دنبال خواهد داشت. اندیشمندانی که تصـویر نخست یعنی سقراط و افلاطون مشرک و ملحد را اتخاذ میکنند، نوعاً در برقراری رابطـه میان فلسفه سیاسی اسلامی و فلسفه سیاسی سقراطی با مشکل ناهماهنگی و ناسازگاری مواجه اند. بنابراین در تفسیر این رابطه یا فیلسوفان اسلامی را همانند فیلسوفان سـقراطی در باطن مشرک و ملحد میدانند (ـ(C.f Gutas, 2002, p. 5-25 یا آنان را فیلسـوفان مؤمن به دین و آموزه های اسلامی می دانند که در پیروی از فلسفه سقراطی دچار خطـا و تناقض شـدند (C.f Rosenthal, 1968, p. 1 -10) یـا علاقـه فیلسـوفان اسـلامی بـه فیلسوفان سقراطی را نه به معنای پیروی و تبعیت، بلکه بهمعنای علاقه دانشی و تـاریخی میگیرند .(C.f Black, 2001, p. 57-79) اندیشمندانی که تصویر دوم یعنی سـقراط و افلاطون متأله را اتخاذ میکنند، نوعاً در برقراری رابطه میان دو فلسفه سیاسی یادشده بـا مشکل محتوایی مواجه نیستند؛ بنابراین در تفسـیر رابطـه مـذکور، فیلسـوفان اسـلامی را انسان های آگاه و فهیمی میدانند که بـا انتخـاب و اسـتدلال بـه همـاهنگی آمـوزههـای سقراطی و آموزه های اسلامی پرداختند و فلسـفه سیاسـی بـدیعی را تأسـیس کردنـد کـه همچنان دارای اصالت است .(Strauss, 1995, p. 124-133) تصـویر دوم نسـبت بـه تصویر نخست از برتری و اتقان خاصی برخوردار است؛ اما درصورتیکه تصویر سوم یعنـی سقراط نبی انتخاب شود، فضای جدیدی ایجاد خواهد شد که نه تنها بـه آسـانی مـی توانـد مسائل میان دو فلسفه سیاسی سقراطی و اسلامی را پاسخ دهد، بلکه میتوانـد افـقهـای تازه ای برای مطالعه فلسفه و فلسفه سیاسی ارائه دهد؛ برای نمونه با تفسیری که قـرنهـا در فهم فلسفه سقراط و افلاطون پنهان مانده است، به خوبی می توان پیوند میان فلسفه با دین یا عقل با وحی را نشان داد، بدون آنکه دچار افراط و تفریط مکاتب مختلـف فلسـفی شد. البته در مقاله حاضر توجه به دو تصویر اول و دوم کافی و بسنده است؛ تفسیر مبسوط تصویر سوم، نیازمند مقالهای مجزاست. فهم فلسفه سیاسی افلاطون، مرتبط با فهم رابطه میان سه همپرسـه جمهـوری، مـرد سیاسی و قوانین است. مشهور محققـان، همپرسـه جمهـوری را مهـمتـرین اثـر سیاسـی افلاطون می دانند. برخی دیگر همانند فـارابی (الفـارابی، 1982، ص(83-34 و اشـتراوس(Strauss, 1995, p. 76) به همپرسه قوانین اهمیت بیشتری میدهند. علاوه بـر ایـن، Archive of SID اکثر افلاطون شناسان درخصوص رابطه میان این آثار به تغییـر و تعـدیل افکـار افلاطـون می اندیشند. این در حالی است که فلسفه سیاسی افلاطون را نمی توان بر اساس یک منبع خاص، درک و تحلیل کرد. تفسیر درست درباره رابطه این آثـار سـهگانـه تفسـیر مکملـی است؛ بدین معنا که سه همپرسه جمهوری، مرد سیاسـی و قـوانین مکمـل هـم هسـتند و نه تنها تعدیلی در دو اثر بعدی صـورت نپذیرفتـه، بلکـه تکمیـل اندیشـه ای اسـت کـه در جمهوری بیان شده است. افلاطون در جمهوری حکومت مطلوب خویش را بیان مـیکنـد که تنها به وسیله فیلسوفانی محقق میشود که از غار به سوی نور صعود کردند و ایده خیر را نگریستند (افلاطون، » 1380ب«، بند .(521-514 وی در مرد سیاسی بیان مـیدارد کـه همواره چنین مردانی در جامعه وجود ندارند. درآن صورت باید حکومـتهـای نزدیـک بـه حکومت مطلوب را شناسایی کرد که همانا به ترتیب مونارشی، آریستوکراسی و دموکراسی خوب است که جامعه را براساس قوانین فیلسوف شاه یا مردسیاسی راستین اداره می کننـد. در مقابلِ این حکومت ها به ترتیب حکومت های تیرانی، الیگارشـی و دموکراسـی بـد قـرار دارند که جامعه را براساس قوانین خودساخته و برآمـده از لـذت و شـهوت اداره مـیکننـد (همو، » 1380الف«، بند 302 و .(303 افلاطون در قوانین بـه قـوانینی اشـاره دارد کـه در صورت نبود فیلسوف شاه یا مرد سیاسی راستین، مردان سیاسی دیگر باید جامعـه را بـا آن اداره کنند. افلاطون در همپرسه مزبور قوانینی را طرح ریزی می کند که شباهت زیادی بـه وحی و آموزه های وحیانی دارد (همو، 1380، »الف«، بند 624 تا .(969 بنابراین نمیتوان با مطالعه مجزای همپرسه جمهوری یا همپرسه قوانین بـه درک کـاملی از فلسـفه سیاسـی افلاطون دست یافت؛ بلکه باید به اهمیت فوق العاده همپرسه مرد سیاسی توجه داشت که حلقه اتصال جمهوری و قوانین است. این در حالی است که عمده اندیشمندان نه تنها نگاه مکملی به آثار سیاسی افلاطون ندارند، بلکه همواره اهمیت همپرسه مردسیاسی را نادیـده میگیرند. ادامه خواندن مقاله مؤلفه هاي فهم فلسفه سياسي اسلامي

نوشته مقاله مؤلفه هاي فهم فلسفه سياسي اسلامي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله جايگاه نظام سياسي در نگرشهاي فلسفي به زبان: نشانگي، تصويري و کاربردي

$
0
0
 nx دارای 34 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه سؤال از »زبان « و چیستی آن و کوشش در یافتن پاسخی درخور، پرتوی نو بر فلسـفه و همچنین فلسفه سیاسی قرن بیستم و بیست و یکم افکنده است. پیامدهای این نگاه تـا جایی است که تحول فلسفه قرن بیستم را با »چرخش زبانی« آن شناخته و سـنجیدهانـد. بنابراین تأملات فلسفی درباره زبان، پیشینه درازی در تاریخ اندیشه بشری ندارد. هرچند در برخی آثار متفکران پیشامدرن و مدرن توجهاتی فلسفی به زبان را مشاهده میکنیم، اما به گفته راسل تا ابتدای قرن بیستم ، هنوز فیلسوفان ، زبان را وسیلهای تلقـی مـیکردنـد کـه می توانستند از آن استفاده کنند، بدون آنکه توجهی ویژه به خود زبان داشته باشند (مگـی، 1382، ص .(49 در نگاه آنان ، زبان دارای اصالت نبـود. آنچـه اصـالت داشـت ، اندیشـه و طبیعت بود و زبان تنها ابزاری برای بیان اندیشه و توصـیف گـ ر اشـیا محسـوب مـی شـد. بنابراین از آغاز قرن بیستم بهتدریج ، فیلسوفان به اهمیت زبان پی بردنـد و دریافتنـد کـه آنچه بیش از هر چیز به ما امکان میدهد تا با جهان ارتبـاط برقـرار کنـیم و بـه شـناخت Archive of SID پیرامون خودمان دست یابیم ، تفکری است که با زبـان ارتبـاط تنگـاتنگی دارد. 1 در قـرن بیستم ، قدرتخلاّق زبان در آفرینشجهانِ اندیشه و فکر آشـکار شـد و زبـان بـه صـدر مباحث فلسفی راه یافت، بهگونهای که تحول فلسـفی قـرن بیسـتمبـا عنـوانِ »چـرخش زبانی« آن شناخته میشود: فیلسوفان آینده ، هنگام بررسی تأکید عمده فلسفی این قرن، بی تردید آن را قرن چـرخش زبان شناختی خواهند نامید. درحالیکه علاقه بـه اندیشـه هـای متـافیزیکی ، ماهیـت عقـل یـا ایدئولوژیهای عمده فلسفی ـ سیاسی بر سایر دورهها حکمفرما بـوده اسـت، در قـرن بیسـتم توجه فکری به زبان بارها جلوه کرده است (استیور، 1384، ص .(51 با وجود برجستگی فلسفه زبان در قرن بیستم، این نخستین قـرن درگیـری انسـان بـا مسئله زبان نیست . در دوران گذشته نیز دیدگاه هایی درباره زبان وجـود داشـته اسـت . بـه اعتقاد برخی محققان (بورشه و دیگـران، 1377، ص 1 ـ .24 هنفلینـگ، 1383، ص – 29 .(40 نگرش فلسفی به زبان را در یونان باستان و در آثار سـقراط ، افلاطـون و ارسـطو می توان یافت ؛2 امـا در مقالـه حاضـر، تبـار نظریـه هـای زبـان از دیـدگاه »نشـانگیِ« 1 این فکر که انسان ماهیتی منحصربهفرد دارد، از ایام باستان مشغله ذهنی فیلسـوفان بـوده اسـت . درباره اینکه چه ویژگی هایی انسان را از بقیه طبیعت متمایز می کند، دیـدگاه هـای متفـاوتی ابـراز شـده است . برخی بر این باور بوده اند که عنصر »عقل« و به عبارتی دیگر توانایی انسان در شـناخت حقیقـت وجه تمایز اوست . عده ای دیگر معتقد بودند برخورداری انسان از »اراده آزاد« و توانایی او در عمل بـر اساس دلیل او را از مابقی طبیعت متمایز می کند. عده ای نیز »آگاهی« انسان یعنی شـناخت حالـت هـای ذهنی خویش را وجه برتری او میدانند. اما در قرن بیستم فیلسوفان، وجه تمایز انسان را در یک ویژگی بنیادی تر دیده اند؛ یعنی انسان به دلیلداشتنِ »زبان«، ماهیتی منحصربهفرد دارد؛ زیرا زبان ماهیت انسـان را تعیین می کند؛ به ادراک او از جهان و از خودش شکل میدهـد و تعیـینکننـده نهادهـایی اسـت کـه جوامع انسانی را میسازند. 2 در اندیشه یونانی برای فهم انسان بهای فراوانی نهاده میشد. در باور برخی فلاسفه بزرگ یونانی مانند افلاطون ، انسانشعورِ درک طبیعت خود را دارا بود و اگر او بـه طوردرسـت مـی اندیشـید و ایـن اندیشه را به دیگران منتقل می کرد، می توانست بهترین روش اداره زندگی را دریابد؛ ازاینرو انسـان بـه آگاهی از خود و دنیای اطرافش فراخوانده میشد. به این معنا، زبان مناسبتـرین »ابـزار« بـرای انتقـال ;زبان به فلسفی های نگرش در سیاسی نظام جایگاه 77 Archive of SID 93 زییپا / هفتم و شصت شماره هفدهم/ سال 78 اگوستین1 به زبان آغاز خواهد شد و در ادامه به چگونگی تحول این دیدگاه و مطرح شدن دیدگاه »تصویری« و دیدگاه »کاربردی« به زبان میرسـد. در ایـن تحقیـق مـیخـواهیم بدانیم نسبت زبان و اندیشه در هر کدام از این نظریات چگونه است و با یافتن این نسـبت ببینیم که ویژگی ها و انواع و پیامدهای نظام سیاسی مطرح در این نظریات چگونه اسـت. بررسی تطبیقی بین این سه نظریه پایان بخش نوشتار است. .1 نظام نشانگی زبان نظریه نشانگی زبان را می توان با دوران پیشامدرن و نوع نگاه آنها بـه زبـان و جهـان سنجید. ویتگنشتاین در ابتدای کتاب پژوهش های فلسفی با صراحت به دیدگاه اگوستین به عنوان دیدگاه غالب در دوران پیشامدرن اشاره میکند و به نقد آن میپردازد. به نظر او، آنچه مبنای شکل گیری نظریه نشانگی زبان بوده ، وجود نوعی گرایش فلسـفی حـاکم بـر زبان در آن دوره است کـه زبـان را تنهـا واسـطه انتقـال معنـا و اندیشـه تلقـی مـیکـرد (ویتگنشتاین، 1380، پ 1، 3، 5، 26، 27، .(38 در دوره اعـتلای فلسـفه مسـیحی تحـت تأثیر اگوستین ، مباحث فلسفی به گونه ای سامان یافته بود کـه از منظـر زبـان بـه واقعیـت نمیپرداختند، بلکه »تحلیلهای زبانی قرون وسطی بر نوعی نظریه انعکاسی تأکید داشتند. بر اساس چنین دیدگاهی ، زبان به لحاظ ساخت طبقه بندی شده اش درنهایت نـوعی نظـام نشانگی برای واقعیت به شمار میرفت« (بورشه و دیگران، 1383، ص .(108 اندیشه به دیگران و بهدستآوردن آگاهی بود. در همین راستا، استیور در پژوهش خود در مورد جایگاه زبان در اندیشه یونانی آورده است که الگوی زبانی حاکم بر تفکر فلسفی یونانی، الگویی »ابزاری« با سه مؤلفه بوده است : نخست اینکه معنا در کلمات منفرد است، دوم آنکه کلمات تـکمعنـا هسـتند و سـوم زبان ابزاری برای انتقال اندیشه است؛ یعنی فرایند فکر از تکلم و زبـان جداسـت(ر.ک: دان آر اسـتیور، 1384 ، ص .(66 – 65 بورشه نیز معتقد است که نزد فیلسوفان یونانی مسئله نامگذاری آنان را به طـرح مباحثی پیرامون رابطه زبان و جهان کشانده است . این امر به جدایی زبـان و تفکـر در نـزد افلاطـون و ارسطو منجر شده است(ر.ک: تبورشه و دیگران، 1377، ص.( 7 – 4 .1 اگوستینوس 354 – 340) م ) از آبای پرنفوذ کلیسا و فیلسوف بوده است. اراده آزاد، تثلیت، شهر خدا و اعترافات از آثار انتشار یافته اوست. Archive of SID در این رویکرد، زبانصرفاً ابزار انتقال »معنا« محسوب می شـد و آنچـه بیشـتر مـورد توجه الهی دانان قرار داشت ، »امر متعالی« به معنای تلاش برای فهـم ماهیـت و سـاختار واقعیت بود (راسل، 1365، ج 1، ص 432ـ .(435 انسان در پرتو امر متعالی و بـدون نیـاز به زبان به شناخت پیرامونخود و جهانِ هستی دست می یافت . در فلسفه اگوستین ، رفتار مطابق خواست خدا، مهمترین و بلکه تنها اندیشه انسان اسـت (یاسپرس، 1363، ص 151 ـ .(153 ازاین رو همه چیز در مقایسه با این معیار ارزیابی می شد. مسئله زبان نیز تنها این بود که معنایی را انتقال دهد که از پیش موجود است و منشأ آن خداوند است. با نگـاه بـه آثار اگوستین،خصوصاً کتابِ اعترافات می توان شالوده رویکرد نشانگی به زبان را دیـد.1 صرفنظر از اینکه او چرا و چگونه به طرح نظریه نشانگی زبان میرسد، تلاش میشود به ماهیت و مؤلفههای رویکرد نشانگی زبان بهطوراختصار اشاره شود.هارت ناک ، نظام نشانگی را اینگونه توضیح میدهد: زبان عبارت است از کلمات و هر کلمه بر حسب مدلولی که بر آن دلالت می کند، دارای معنای خاصی است . بر حسب ایـن نظریه ، نحوه آموختن زبان این است که انسان مدلول هر کلمه واحد را بفهمد. کلمه اسـم است و دانستن زبان یعنی دانستن مسماهای تمامی کلمات آن (هـارت نـاک، 1351، ص .(40 ویتگنشتاین نیز در کتـاب پژوهش های فلسفی بعـد از نقـل عبـارتی از اعترافـات اگوستین ، در تعریف نظام نشانگی زبان می گوید: »یـک یـک واژه هـای زبـان چیزهـا را می نامند. جمله ها ترکیب های این نام ها هستند. در این تصـویر از زبـان ریشـه هـای ایـن .1 در نظر برخی پژوهشگران ، اگوستین با الهام از فلسـفه افلاطـونخصوصـاً بحـثمُثُـل«« و نیـز آموزه های مسیحی ، خصلتی یقینی، فرابشری و ابدی برای مفاهیم قایل بود. ایـن مفـاهیم پـیش از زبـان وجود داشتند و کلماتِ وحی ترتیب ازپیشتعیینشده امور را منعکس می کردند. در دیـدگاه اگوسـتین ، ذات وحی مستقل از زبان است . پیامبر وحی را از مصدر الهی دریافت می کند، آنگاه در قالب کلمـات برای مردم بیان می کند. (ر.ک : رضا داوری ، تمدن و تفکـر غربـی ، تهـران : نشـر سـاقی ، .1379 آر. ای . مارکوس، آوگوستین، ترجمه خشایار دیهیمی، تهران: نشر کوچک، .(1377 ;زبان به فلسفی هاینگرش در سیاسی نظام جایگاه 79 Archive of SID 93 زییپا / هفتم و شصت شماره هفدهم/ سال 80 اندیشه را می یابیم : هر واژه معنایی دارد؛ این معنا هم وابسته واژه است ؛ چیزی اسـت کـه واژه به جای آن مینشیند« (ویتگنشتاین، 1380، پ .(1 بر اساس این دو تعریف از نظام نشانگی، مؤلفههای زیر بهدست میآید: ـ معنا خارج از زبان و پیش از زبان وجود دارد. درواقع واژه نشانه چیـزی اسـت کـه از قبل موجود است. ـ آنچه اصالت دارد، فکر و طبیعت است نه زبان . زبان ابزاری قراردادی جهـت انتقـال معناست. ـ زبان مبتنی بر مفهوم » نام« است؛ بنابراین زبان مساوی کلمات اسـت، نـه فراتـر از کلمات ؛ زیرا در مقابل هر چیز، اسمی نهاده شده است . فهم زبان یعنی »فهم اینکه چگونه یک نام به صاحب آن مربوط میشود« (هریس، 1381، ص .(24ـ واژهها تکمعنا هستند؛ یعنی در برابر هر واژه، یک معنـای حقیقـی1 قـرار دارد. ایـن تک معنابودن به لحاظ مجزابودن مدلول نام هاست . اشیا در خارجتعیّن دارند و مفاهیم نیـز دارای هویتی مشخصاند. بنابراین در برابر هر شیء یا مفهوم یک واژه قرار داده میشود.ـ ارتباط واژه با معنای خود، ارتباطی وضعی و قـراردادی اسـت. هـر زبـان بـر اسـاس قرارداد در برابر هر معنا یک نشانه می گذارد که این نشانه خاص ، حکایتکننـده آن اسـت (همان، ص (14؛ ازاین رو تنوع زبان ها هیچ خللی به معنا و اندیشه وارد نمیکند؛ چون معنا و اندیشه از قبل موجودند و در بند زبان نیستند. ادامه خواندن مقاله جايگاه نظام سياسي در نگرشهاي فلسفي به زبان: نشانگي، تصويري و کاربردي

نوشته مقاله جايگاه نظام سياسي در نگرشهاي فلسفي به زبان: نشانگي، تصويري و کاربردي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله بيداري اسلامي؛ خيزش تمدني اسلام تبيين نظريه مقام معظم رهبري در باب بيداري اسلامي

$
0
0
 nx دارای 10 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه »بیداری اسـلامی«، »بیـداری انسـانی1«، »انقـلاب آزادی2«، »بهـار عربـی3« و »مـوج دموکراسـیخواهی4«، مفاهیمی هستند که یک واقعه بزرگ خیزشهای اخیر مردمی در کشورهای اسلامی را توصیف میکننـد. اما بهراستی کدامیک از این مفاهیم و نظریهها میتواند بیانگر ماهیت واقعی این خیزشهـا باشـد؟ اساسـاً این منازعه در چه سطحی صورت گرفته است؟آیا صرفاً یک منازعه سیاسی و ملی است؟ اگر این یـک حرکت اسلامخواهانه باشد آیا سطح این مطالبه سیاسی و ملی است؟ ایـن پرسـشها، حـول محـور دو مسئله مطرح شدهاند؛ یکی، ماهیت این خیزشها و دیگری، سطح و میـزان عمـق آنهاسـت. ایـن نوشـته تلاش میکند پاسخ این مسائل را براساس دیدگاههای مقام معظم رهبری، درخصـوص بیـداری اسـلامی بیابد. دیدگاههای ایشان را میتوان در قالب یک نظریه و یا چارچوب تحلیلی ارائه کـرد5 و براسـاس آن، پاسخ مناسبی به این مسائل ارائه کرد. عنوان نظریه »خیزش تمدنی اسلام« است. در این چارچوباجمالاً، سخن در این است در عصـری که سخن از »برخورد و جنگ تمدنها« (هانتینگتون، (1378 است و یا به تعبیر بهتـر، »عصـر صـفآرایی و منازعه الگوهای کلی« است، نبایـد حرکتهـایی ماننـد بیـدرای اخیـر کشـورهای اسـلامی را تنهـا در چارچوب ملی و قومی و نیز در سطح اجمالی و روبنایی تعریف و تحلیل کـرد. شـاید بتـوان گفـت: در دوران کنونی کشمکشی مشابه کشمکشهای دوران جنگ سرد برقرار شـده اسـت. کشـمکش و جنـگ سردی میان دو الگوی بزرگ تمدنی، یعنی اسلام و غرب. درواقـع، میتـوان گفـت: خیزشهـای اخیـر، جلوه گستردهتر و دور جدیدی از رویارویی اسلام و غرب هستند (خامنهای، .(1369/04/25 ایـن سـطح از رویارویی، از نظر این دیدگاه محصول عبـور جریـان بیـداری اسـلامی از مرحلـهای اسـت کـه دوران »تجربه و عملکرد« نام دارد؛ دورانی که انقلاب اسلامی آن را رقم زده و بر اثر آن، نوعی بیـداری تمـدنی را که اسلام در مرکز آن قرار دارد، ایجاد کرده است. این نظریه بر یک دورهبندی مفهومی، از جریان بیداری اسلامی از صد و پنجـاه سـال پـیش تـاکنون مبتنی است. جریان بیداری اسلامی در این نظریه، حرکت یکپارچه و مستمری تصور شده است کـه بـا گذشتن از مراحل »فریاد و مبارزه« و بعد »تجربه و عملکرد«، به مرحله »خیزش تمدنی« رسیده است. در میان این مراحل، مرحله دوم، که بر سه دهه تجربه و عملکرد انقلاب اسلامی مبتنی اسـت، ماننـد یک خط فارق، حرکت بیداری اسلامی پیش و پس از انقـلاب اسـلامی را از یکـدیگر تفکیـک میکنـد. وقوع انقلاب اسلامی و استمرار و پیشرفت آن، یک نمونه عینـی و زنـدهای پـیش روی جریـان بیـداری بیداری اسلامی؛ خیزش تمدنی اسلام تبیین نظریه مقام معظم رهبری در باب بیداری اسلامی 721 اسلامی خلق کرده که این جریان را از آرمان دستنیافتنی تأسیس حکومـت اسـلامی و پایـداری آن، در دنیایی سرشار از سلطه کفر و الحاد عبور داده و افق و آرمان جدیدی در سـطح تمـدنی بـرای آن ایجـاد کرده است. به عبارت دیگر، جریان بیداری اسلامی را به تفصیل رسـانده و الگـویی زنـده و متفـاوت از یک مدنیت و تمدن جدید، به جهان اسلام ارائه کرده است. شرایط و وضعیت جنبشهای کنونی، بسیار متفاوت از شـرایطی اسـت کـه انقـلاب اسـلامی در آن بهوقوع پیوست. انقلاب اسلامی و جنبشهای دو قرن گذشته در جهان اسـلام، زمـانی واقـع شـدند کـه هیچ الگوی متفاوتی از مدنیت، جز آنچه تمدن غربی ارائه کرده، وجود نداشت. جریان بیـداری اسـلامی تا انقلاب اسلامی، بیشتر در نفی خلاصه میشد. اگرچه برخی مباحث اثباتی در مقـام نظـر تولیـد شـده بود، اما حرکتی که بتواند خود را در مقام عمل اثبات کند، وجود نداشت. بـه تعبیـر یکـی از روشـنفکران جهان عرب، ما قبل از انقلاب اسلامی میدانستیم که چه نمیخواهیم، اما این امام خمینی بود که به مـا یاد داد که چه بخواهیم و چگونه بخواهیم (حسین شریعتمداری به نقل از فهمی هویدی، ر.ك: مصـاحبه با دکتر بیریا، »نقش مؤسسه امام خمینـی در بیـداری اسـلامی«، فرهنـگ پویـا، ش 21، ویـژه بیـداری اسلامی). انقلاب اسلامی با وقوع خود و نیز اثبات و تثبیت خود، بیداری اسلامی را نیز از نفی به اثبـات و از اثبات به تثبیت کشاند و تداوم و استمرار انقلاب اسلامی، تداوم و استمرار بیداری را تا تمدنسـازی اسلامی به دنبال خواهد داشت. تبیین مفاهیم کلیدی نظریه »خیزش تمدنی اسلام« 1. بیداری اسلامی در چارچوب این نظریه، »بیداری اسلامی« بـه »رسـتاخیزی اسـلامی« (خامنـهای، (1369/03/10 و یـک »حالت برانگیختگی و آگاهیاى در امـت اسـلامی« (همـان، (1390/6/26 گفتـه میشـود کـه »احسـاس هویت و شخصیت را در ]ملتهای مسلمان[ باز آفریـده اسـت« (همـان، 1369/04/07 و (1380/12/01، بهگونهای که »احساس میکنند که میتوانند در دنیا، در وضعیت بشر، در سرنوشت خود، اثرگذار باشـند. وقتی این احساس در ملتها به یک نقطـه معینـی برسـد، تبلـور و تجسـم خواهـد یافـت و تبـدیل بـه واقعیتها خواهد شـد« (همـان، .(1380/12/27 و میتواننـد در پرتـو آن، ابتـدا خـود را از خمـودگی و سستی و خوابآلودگی برهاننـد و سـپس، »حصـارهاى اسـتبداد و اسـتکبار را ویـران« سـازند (همـان، (1390/06/26 و محدودیتهای فرهنگی، دینی، سیاسـی، اقتصـادی و اجتمـاعی را کـه توسـط عوامـل داخلی یا خارجی بر آنها اعمال شده، از بین ببرند. 821 ، سال ششم، شماره اول، بهار و تابستان 3931 خودآگاهی این ملتها، نسبت به هویت اسلامی خود، اسلام را در دل آنهـا زنـده میکنـد و اسـلام برانگیزاننده و احیاکننده (همان، (1368/03/18 نیز حیات مجدد به آنها میدهد. اسلام هـم در گذشـته بـا ظهور خود مردههاى اجتمـاعی و سیاسـی را زنـده کـرد: »اذا دعـاکم لمـا یحیـیکم« (انفـال: (24؛ اسـلام ملتهایی را که خاك مرگ بر روى آنها پاشیده شده بود و چیزى از حیات حقیقی و سـرافرازانه مجتمـع انسانی نمیدانستند، حیات و آقایی بخشید و پرچم انسانیت و دفـاع از انسـانهـا را بـه آنهـا داد (همـان، .(1376/11/09 و نیز امروزه توانایی این را دارد که به ملتهای مسلمان زندگی و حیات مجـدد ببخشـد. نمونهاش ایران کنونی است که: قرنهای متمادی در زیر فشار استبداد ; هویت و قدرت تصمیم و قـدرت عمـل خـودش را از دست داده بود. در این صد سال اخیر هم در زیـر فشـارهاى مضـاعف اسـتعمار و اسـتکبار و دخالت خارجی، اعتماد به نفس خود را بهکلی از دست داده بود. اسلام ایـن ملـت را بـه یـک ملت پیشرو، مقدم در میدان علم، در میدان عمل، در میدان سیاست، در میـدان تفکـر، در میـدان تعقل و تأمل و در ابتکارات زندگی تبدیل کرد (همان). روشن است که این توانایی از داشتههای یک اسلام واقعی و ناب است و »اسلامی که نتوانـد آرزوهـاى خفته و فروکشته قشرهاى مظلوم را در سطح دنیا، نهفقط در سطح کشـور خودمـان، زنـده و احیـا کنـد، شک کنید در اینکه این دین، اسلام ]واقعی[ باشد« (همان،.(1368/12/10 در این نظریه، حرکت بیداری اسلامی اخیر، نه بریده و بیارتبـاط بـا حرکتهـای قبلـی اسـت و نـه چیزی است که در صورت کنونی متوقف شده و به نتایج فعلی بسنده کند. حرکت بیداری اسلامی یـک »جریان« به هم پیوسته است که از حدود صد و پنجاه سال پیش آغاز، و پس از طی مراحلی، بـه مرحلـه کنونی که یک نوع »خیزش تمدنی« است، رسیده است. باز شـدن افـق تمـدنی اسـلام پـیش روی ایـن حرکتها و نیز بسته شدن چشمانداز تمدن مادی غرب، موجب شده که این حرکتهـا از یـک جریـان مستمر درونی برخوردار شوند که تا دستیابی به تمدن اسلامی خاموش نمیشود. همچنین، براساس فلسفه الهی تاریخ، کـه از پیشفرضهـای ایـن نظریـه بـهشـمار میآیـد، بیـداری اسلامی و استمرار آن اقتضای تاریخ است (مظاهری، .(1393 ازاینرو، »با اطمینان کامل« میتـوان گفـت: این حرکت تداوم خواهد یافت و »تحقق کامل وعده الهی، یعنی پیروزى حق بر باطل و بازسـازى امـت قرآن و تمدن نوین اسلامی در راه است« (همان، .(1387/09/17 نشانه این وعده تخلفناپذیر هم در مرحله اول پیروزى انقلاب اسلامی در ایران و بناى بلندآوازه نظام اسلامی بود که ایران را به پایگاه مستحکمی براى اندیشه حاکمیت و تمدن اسلامی تبـدیل بیداری اسلامی؛ خیزش تمدنی اسلام تبیین نظریه مقام معظم رهبری در باب بیداری اسلامی 921 کرد. سربرآوردن این پدیده معجزهآسا ; آنگاه مقاومت و استحکام آن در برابر ضربات سیاسی و نظامی و اقتصادى و تبلیغاتی که از همهسو نواخته میشد، در دنیاى اسلام امیدى تازه برانگیخت و شورى در دلها پدید آورد. هرچه زمان گذشته، این استحکام، به حول و قوه الهی، بیشـتر و آن امید ریشهدارتر شده است. در طول سه دههاى که بر این ماجرا میگذرد، خاورمیانه و کشورهاى مسلمان آسیا و آفریقا، صحنه این هماوردى پیروزمندانه است (همان، .(1387/09/17 2. خیزش تمدنی »خیزش تمدنی« یک برانگیختگی تمدنی است؛ یعنی آنچه موجب تحرك و انگیزه خیزش ملتهـای اسـلامی در این دوره تاریخی شده است، چشماندازی از تمدن نـوین اسـلامی اسـت. نـه یـک چشـمانداز تفصـیلی و همراه با در اختیار داشتن کلیه لوازم تمدنسازی، بلکه به نحو اجمالی. این مسئله اساساً دربـاره اسـلامی نامیـدن این حرکتها نیز صادق است؛ یعنی اسلامی خواندن آنها »به معنی این نیست که همه ملتهـا و همـه آحـادى که در این بیدارى سهیماند، به صورت منطقی و استدلالی مبانی فکرى یک نظـام اسـلامی را شـناختهاند، بلکـه به این معناست که احساس هویت اسـلامی در میـان تودههـاى مسـلمان، در همـهجا، بـهوجود آمـده اسـت« (همان، (1369/04/07 و »مسلمانان به آینده اسلام امیدوار شدهاند« (همان، .(1368/06/22 پرسشی که مطرح میشود، اینکه چگونه میشود ملتهایی که هنوز به یـک نظـام سیاسـی اسـلامی نرسیدهاند، با چشمانداز تمدنی به حرکت در بیایند. اینجاست که مسئله »الگوی خیزش« مطرح میشـود. انسان با داشتن الگوی کامل میتواند افق خواستههای خود را ارتقا ببخشد. هرچند که بـا آن افـق فاصـله زیادی داشته باشد. انقلاب اسلامی هنوز به یک الگوی کامل تمدنی تبدیل نشده است. به تعبیر رهبـری، ما زمانی میتوانیم الگوی تمدنی جهان اسلام باشیم که مرحله »کشور اسلامی« را پشت سـر بگـذاریم و »الگو که درست شد، نظایرش در دنیا به وجود میآید« (همـان، (1379/09/12، بلکـه »الگـوی خیـزش« انقلاب اسلامی، تمدنی است؛ چراکهحرکت انقلاب و خیز انقلاب اسلامی ماهیتاً تمدنی است. ما در حال پیشرفت و سازندگی و در حال بناى یک تمدن هستیم. ; ملت ایـران، همچنـانکـه شأن اوست، در حال پدید آوردن یک تمدن است. ; ما در این صراط و در این جهـت هسـتیم. نه اینکه ما تصمیم بگیریم این کار را بکنیم، بلکه حرکت تاریخی ملت ایران در حال بـه وجـود آوردن آن است (همان، .(1373/01/01 به عبارت دیگر، ما در بیداری اسلامی اخیر با یک نوع خودآگاهی تمدنی روبـهروایـم؛ یعنـی آنچـه ایـن ملتها را به حرکت در آورده است، اسلام تمدنسـازی اسـت کـه در رونـد انقـلاب اسـلامی در حـال آشکار شدن است. 031 ، سال ششم، شماره اول، بهار و تابستان 3931 از سوی دیگر، جنبشهای اسلامی اخیر در یک منازعه تمدنی، کـه میـان تمـدن غربـی و نامزدهـای تمدن آینده که بزرگترین آنها اسلام است6 ایجاد شدهاند (ر.ك: جمعی از نویسندگان، چیستی گفتگـوی تمدنها، ص .(3 در این منازعه لازم نیست، همه نیروها در یک سطح باشند. در جهـان اسـلام، انقـلاب اسلامی پرچمدار این منازعه است. سایرکشورهای اسلامی عمدتاً با توجه به ملتها و نه دولتهایشـان در اردوگاه انقلاب اسلامی قرار دارند. روندشناسی جریان »بیداری اسلامی« در بیان رهبری، جریان بیداری اسلامی تاکنون دو مرحله را پشت سر گذاشت است. مرحلـه اول، کـه بـا قرن چهاردهم هجری مطابق است، مرحله »فریاد و مبارزه« و مرحلـه دوم، کـه از ابتـدای قـرن پـانزدهم آغاز شده، مرحله »تجربه و عملکرد« عنوانگذاری شده است. جنبشهای اخیـر، بـیش از آنکـه از نفـس انقلاب اسلامی متأثر باشند، از نتایج و ثمرات و یا همان تجربه و عملکرد موفـق انقـلاب اسـلامی تـأثیر پذیرفتهاند. بنابراین، میتوان آنها را با اتکا بـه خیـز تمـدنی انقـلاب اسـلامی، »خیـزش تمـدنی« عنـوان گذاشت. با این توضیح، به تشریح هریک از مراحل بیداری اسلامی میپردازیم:مرحله اول: فریاد و مبارزه غرب اگرچه همواره تلاش کرده است منافع اقتصادی و سیاسی را در پشت چهره فرهنگی خـود پنهـان کنـد، اما گاه این چهره نمایان و ماهیت اصلی آن آشکار میشود. اولـین بـار در قـرن سـیزدهم هجـری، ایـن چهـره نمایان شد. نمایان شدن این چهره اولین تلنگرهای بیداری را نیز به برخی ملتهای مسـلمان وارد سـاخت. بـر اثر مجاهدت علما و تلاش مصلحان، شعلههای بیداری در دل مـردم افروختـه شـد. نخسـتین مرحلـه بیـداری اسلامی در قرن چهاردهم، قرنی که میتوان آن را »قرن فریاد و قرن مبارزات« نامید، شکل گرفت. از اوایل قرن که میرزاى شیرازى، مرجع تقلیـد بـزرگ اسـلام، در برخـورد بـا کمپـانی انگلیسـی، آن فتواى قاطع را داد و یک ملت را به حرکـت درآورد، تـا واقعـه مشـروطیت در ایـران، تـا حرکـتهـاى اسلامی در هند، تا بیدارى اسلامی در غرب دنیـاى اسـلام، در خاورمیانـه و در منطقـه شـمال آفریقـا، و بزرگانی که سخن گفتند و سیدجمالالدینها و دیگران و دیگران« (همان، .(1370/11/13مرحله دوم: تجربه و عملکرد محصول »یک قرن فریاد« (همان) و مبارزه، واقعه عظیم انقلاب اسلامی بود. نفس تحقق این انقلاب، کـه نه پیشبینی میشد (همان، (1376/02/17 و نه قابل بـاور بـود (همـان، (1382/03/22، نقطـه عطفـی در بیداری اسلامی؛ خیزش تمدنی اسلام تبیین نظریه مقام معظم رهبری در باب بیداری اسلامی 131 حرکت بیداری اسلامی و امید به آزادی از سلطه قدرتهای اسـتبدادی و اسـتعماری را در دل ملتهـای مسلمان ایجاد کرد. این انقلاب دو کار مهم کرده است: یکی، تشکیل نظام اسلامی است کـه ایـن اتفـاق عظـیم در طول تاریخ، از صدر اسلام تاکنون، آن هم در چنین دنیایی و در چنین منطقـهاى سـابقه نداشـته است. کار دوم، انقلاب عظیم شما مردم، که عظمتش قابل مقایسه با کار اول و بـه انـدازه آن و حتی به اعتقاد بعضی، بالاتر از آن اسـت، زنـده کـردن هویـت اسـلامی در دنیاسـت؛7 (ر.ك: حاجتی، عصر امام خمینی، ص (59؛ یعنی آحاد امت مسلمان در هر جـاى دنیـا، بـر اثـر ایـن انقلاب، احساس وجود، شخصیت و قدرت کردند و خودشان را از حالت یک مجموعه یا یـک فرد یا یک ملت محکوم، خارج دیدند (همان،.(1374/11/20 ملتهای مسلمان، انقلاب اسلامی را از آن خود میدیدند و تحقق آن را تحقق خواسـتههای خـود فرض میکردند. وقتی ملت ایران و رهبر عظیمالشأن ما ـ امام بزرگوار ـ این کار را انجام دادند، مسـلمانان در هر جاى دنیا که بودند، احساس کردند نوروز آنهاست. روز نو آنها آغاز شد، بـا اینکـه به آنها ربطی نداشت. در همه جاى دنیا احساس کردند مقطع جدیـدى در تاریخشـان بـه وجود آمد. ; هرکسی، هر مسلمانی، هر جاى دنیا بود، وقتی این انقلاب پیروز شد، وقتـی امام در صحنه ظاهر شدند، وقتی پرچم اسلام و لاالهالااالله بالا رفت، احساس کرد که پیروز شده است (همان، .(1373/08/11 درواقع، امام خمینی ، دو پرچم بزرگ را برافراشت: پرچم اول که در حقیقتیک بُعد از دعوت امام و نهضت امام است، مربـوط بـه امـت بـزرگ اسلامی است. پرچم دوم هم اگرچه که مربوط به ملت ایران است، مربوط بـه ایـران و ایرانـی است. اما چون یک تجربه عملی از تحرك حیـاتبخش اسـلام اسـت، بـراى امـت اسـلامی امیدآفرین و حرکتساز است؛ چون این نهضت بزرگ در ایران تجربه عملی بیـدارى اسـلام و تحقق اسلام بود. بنابراین، اگرچه که بهطور مستقیم مربوط به ایران و ایرانی است، اما نتیجـه آن باز براى امت اسلام داراى ارزش و اهمیت است (همان، .(1388/3/14تجربه عظیم ملت ایران، موجب شد که: انقلاب اسلامی براى مسلمانها الگو شداولاً.، با پیدایش خود، بعد با تشکیل موفق نظام جمهورى اسلامی که توانست یک نظامی را با یک قانون اساسیِ کامل ارائه کند و آن را به کرسی بنشاند و تحقق ببخشد، و بعد ماندگارى این نظام در طول سی و دو سال که نتوانند به او ضربه بزنند، و بعد استحکام و تقویت هرچه بیشتر این نظام ;و بُعد پیشرفتهاى گوناگون در این نظـام. پیشـرفت علمی، پیشرفت فناورى و صنعتی، پیشرفتهاى اجتماعی گوناگون، پخته شدن افکار، پدید آمدن 231 ، سال ششم، شماره اول، بهار و تابستان 3931 افکار نو، حرکت عظیم علمی در کشور و فعالیتهاى گوناگون است. ; اینها همه حوادثی است که اتفاق افتاده است. اینها براى ملتهاى مسلمان چیزهاى محسوسی اسـت. اینهـا را میبیننـد، مشاهده میکنند. این انقلاب آمد، نظام درست کرد، این نظام باقی ماند، روزبهروز قـوىتر شـد، روزبهروز هم پیشرفتهتر شد. این میشود الگو. این الگوسازى یک گفتمانی را به وجود مـیآورد که آن، گفتمان هویت اسلامی و عزت اسلامی است. امروز در بین ملتهاى دنیا، احساس هویت اسلامی، قابل مقایسه با سی سال قبل نیست؛ احساس عزت اسلامی و مطالبه این عـزت، امـروز قابل مقایسه با گذشته نیست. این اتفاق افتاده است (خامنهای، (1389/12/19 هرچند تمام تلاش دشمنان از ابتدای انقلاب بر این بوده که »تا شاید این نمونه زنده ایستادگی و پیشرفت، در چشم دیگر ملتها، الگو نشود اما به فضل الهی، تلاش همه سلطهگران برای خارج کردن ملت ایران از صحنه،; ناکام خواهد ماند« (خامنهای، .(1391/3/29 ادامه خواندن مقاله بيداري اسلامي؛ خيزش تمدني اسلام تبيين نظريه مقام معظم رهبري در باب بيداري اسلامي

نوشته مقاله بيداري اسلامي؛ خيزش تمدني اسلام تبيين نظريه مقام معظم رهبري در باب بيداري اسلامي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله معنا و مبناشناسي کرامت انساني؛ با نگاهي بر کرامت سياسي در آموزههاي قرآني

$
0
0
 nx دارای 10 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه توسعه روابط انسانی در حوزههای گوناگون، از جمله در تعاملات حاکمیتی از یکسـو، بـا چالشهـایی چند، و از سوی دیگر، با سؤالات و ابهامات گوناگونی مواجه شده است. شـکلگیری مفـاهیم جدیـد و نوپیدا از رهگذر این توسعه، بسترهای اولیه، برخی چالشها و ابهامات علمی را بـه وجـود آورده اسـت. از جمله این مفاهیم، موضوع »حقوق بشر« و »حقوق شـهروندی« در یـک نظـام سیاسـی اسـت. تنظـیم روابط جدید دولت و مردم با رویکرد حمایت از شـهروندان و بلکـه آحـاد بشـر، هـدف اصـلی و اولیـه حقوق بشر است. اینکه بر اساس چه مبنایی رسالت حمایتی برای حقوق بشر تعریف شـده اسـت، بایـد در مقولهای به نام »کرامت انسانی« جستوجو شود. پذیرش کرامت برای نوع انسـان بـه معنـای آن بـود که هیچ عامـل تفاوتسـازی نبایـد و نمیتوانـد در ترسـیم حقـوق انسـانی بـر اسـاس کرامـت انسـانی نقشآفرین باشد. در این نگاه، کرامت در حوزه مطالعات غیرژنتیکی، شناسایی آزادی انسـان بـود؛ بـدین معنا که کرامت انسانی به رسمیت شناختن آزادی اوست؛ اما در حوزه ژنتیکی این سؤال وجـود دارد کـه کرامت انسانی به چه معنایی است؟ روشن نبودن معنای »کرامت« منجر به عدم تصویب اسناد بینالمللـی در حوزه مباحث ژنتیکی شده و جامعه جهانی تنها به صدور اعلامیه بسنده کرده است. واژه »کرامت«، که بدینسان در نظام بینالملل حقوق بشر خود را نشان داده، در آموزههـای دیـن نیـز مطرح بوده است. در عین حال، طرح این مباحث در نگاه بینالمللـی توجـه اندیشـمندان مسـلمان را بـه مقوله کرامت جدیتر کرده است. نگارش کتابها، مقالات و برگـزاری همایشهـای گونـاگون، چـه در ایران اسلامی و چه در سایر کشورهای اسلامی، مؤید این ادعاست. اکنون سؤال مطرح این است که در آموزههای اسلامی، بهطور عام و قرآنـی بـهطور خـاص، »کرامـت« بـه چه معنایی است تا بتوان با آن مبنا، به ترسیم کرامت سیاسی پرداخت. ازآنرو که رویکردهای گوناگون بـه ایـن واژه قرآنی، بهویژه در معناشناسی کرامت سیاسی، شکل گرفته، هر نوع بررسـی در ایـن زمینـه منـوط بـه فهـم معنای قرآنی »کرامت« است. این هـدف در تحقیـق حاضـر دنبـال میشـود. قضـاوتهای گونـاگون و حتـی متعارض در خصوص دیدگاه اسلام نسبت به حقوق شـهروندی و مقولـه حقـوق بشـری و جایگـاه افـراد در زمینه حق تعیین سرنوشت، ریشه در این حقیقت دارد. پیشینه این بحث بیانگر اهتمام مفسـران قرآنـی، فقهـا، و اندیشمندان حوزه مطالعات اجتماعی به موضوع »کرامت« اسـت. تعـابیر بـه کـار رفتـه در کـلام ایـن محققـان یکسان نیست؛ کرامت انسانی، کرامت ذاتی، کرامت حقیقی، کرامت ارزشـی و کرامـت اکتسـابی نمونـههایی از این تعابیر است. نیمنگاهی به مطالعات صورت گرفته در این زمینه، حاکی از آن است که سـؤالات گونـاگون و بیپاسخ همچنان در این حوزه مطرح است که پرداختن به این نوع تحقیقات را ضروری میکند. معنا و مبناشناسی کرامت انسانی با نگاهی بر کرامت سیاسی در آموزههای قرآنی 7 8 ، سال ششم، شماره دوم، پاییز و زمستان 3931 نکته قابل ذکر آن است که نوعاً محور همه این مباحث در نگاه مفسران و فقها و اندیشمندان مسلمان به دو آیه از قرآن کریم (اسراء: 70؛ حجرات: (12 برمیگردد. در نتیجه، هر نـوع تبیـین و یـا برداشـت از معنای »کرامت انسانی« در گرو توجه به این دو آیه شریفه است. برای مثال، برخی از محققان حوزه حقوق عمومی با استناد به آیه بیست و پنجم سوره حدید، حق تعیین سرنوشت را از آن مردم و بهعنوان یک حق ذاتی دانستهاند (حقیقت و میرموسوی، 1381، ص(268 که خداوند آن را شناسـایی کـرده اسـت. وجـود چنین حقی حاکی از کرامت انسانی است. ارزیابی این نوع سخنان ازآنرو که ریشه در آموزهـای قرآنـی دارد، نمیتواند بدون بحث و بررسی قرآنی باشد. کلام فقها نیـز از ایـن حقیقـت بـهدور نیسـت. حـوزه مطالعات اخلاقی و سیاسی نیز از این قاعده جدا نمانده است. نکته مهم آنکه منظور از »مبانی« در این تحقیق، همان مصطلح فقـه، حقـوق و علـوم سیاسـی اسـت. سخن بر سر یافتن ملاكها و معیارهایی است که به مناط آن و از رهگذر آن، خداوند این کرامـت را بـه انسان عطا کرده است. یافتن مبانی علاوه بر آنکه معیار کرامت انسانی را نشان میدهـد، بیـانگر حقیقـت کرامت انسانی و قلمرو و حتی نحوه اجرای آن نیز هست. هـدف اصـلی در ایـن تحقیـق، یـافتن مبنـای قرآنی کرامت است، تا بتوان در خصوص سؤالاتی همچون حق حاکمیت انسان و حقـوق شـهروندی و نقش آن در تنظیم مناسبات اجتماعی انسانی اظهار نظر منطقی داشت. ادعا آن است که میتوان به کرامت بهعنوان یک قاعده فقهی در ترسیم جایگاه و حقـوق انسـانها در نظام سیاسی توجه کرد. این سخن بدان معناست که اقتضای پذیرش کرامت انسانها، حضور جدی آنهـا در تحققبخشی به سرنوشت خویش است. کرامت قرآنی در اندیشههای تفسیری همانگونه که بیان شد، فهم کرامت انسانی بهطور عام، و کرامت سیاسی بـهطور خـاص، ریشـه در آموزهای قرآنی دارد . تحقق این هدف با مراجعه به کتابهای تفسیری حاصل میشود. نگـاهی بـه اندیشههای تفسیری مفسران حاکی از نبود وحـدت نظـر در ایـن زمینـه اسـت . ایـن تفـاوت، هـم میتواند ریشه معنایی داشته باشد و هم میتواند سرمنشأ مصداقی داشته باشـد. بـه منظـور روشـن شدن این بیان، توجه به دیدگاه مفسران ضروری است: مفسران قرآن کریم بیشترین بحث خود در خصوص »کرامت« را ذیل آیه شریفه هفتـاد سـوره اسـراء و در توضیح واژه قرآنی »لقدو کرّمنا« مطرح کردهاند. از نظر معنای لغت، در کتاب مفردات راغب و ذیـل واژه »کرم« آمده است: این واژه هرگاه صفت خداوند قرار گیرد به معنای احسان و انعام الهـی اسـت کـه فَإِن رَبّیاظهارشده:غَنِی» کَرِیمٌ« (نمل: (41، و آنگاه که به انسان نسبت داده شـود بـه معنـای صـفات و اخلاق پسندیدهای است که از او صادر میشود. و البته برخـی نیـز بیـان کردهانـد کـه ایـن صـفت بایـد برجستگی زیادی داشته باشد تـا بتـوان نسـبت کـریم را بـه فـرد داد. و اینکـه در قـرآن بیـان شـده کـه باکرامتترین شما باتقواترین شماست، به همین سبب است (راغب اصفهانی، 1404ق، ص.(429 امـا در اصطلاح قرآنی، موضوع بهگونه خاصی تبیین شده است: الف. در کتاب مجاز القرآن، واژهکرّمنا«» به معنای »مبالغه در کرامـت« تعریـف شـده اسـت. در ذیل روایتی که از ابوعبیده توسط ابن حجر عسقلانی نقل شـده، همـین معنـا بیـان گردیـده اسـت (ر.ك: ابوعبیده معمر بن مثنی، .(1381 ب. در الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، واژهکرّم«» به معنای »فضل« به کار رفته است. در توضـیح آیـه و در خصوص این سؤال که چرا چنین تعبیری در قرآن بـه کـار رفتـه، ایشـان بیـان کـرده کـه اتصـاف همگانی این صفت یا به اعتبار افرادی است که دارای این صفت هستند؛ مثل واژه »کنتم خیـر امـه;« کـه به اعتبار افرادی بیان شده است که دارای صفات امر به معروف و نهی از منکر هستند، و یـا بـدان علـت است که این واژهها بار معنایی دنیوی دارند و در نتیجه، همگان از آن برخوردارند؛ همانند صـورت نیکـو داشتن، و یا قدرت بر تسخیر اشیا و یا بعثت انبیا (عاملی، 1413ق، ج1، ص.(379 در جای دیگر، ایشان بیان کرده، این تفصیل به عقل، نطق و اعتـدال در خلقـت اسـت (همـان، ج2، ص.(210 این برتری در مقایسه با غیر ملائکه و خواص ملائکه است. هرچند انبیـا نسـبت بـه ملائکه برترند. در نتیجه، به اعتبار جنس ملائکه، برتر و به اعتبـار اسـتفاده از ایـن کرامـت، برخـی انسانها بالاتر از ملائکه هستند (همان). ج. در تفسیر نهج البیان عن کشف معانی القرآن، واژهکرّم«» به معنـای عقـل و نطـق تعریـف شـده و سپس به نقل از طبری، در معنای خوردن و آشامیدن بیان گردیده است (شیبانی، 1413ق، ج3، ص.(242 د. تفسیر فتح القدیر به نکات تفسـیری چنـدی اشـاره کـرده اسـت: از یـکسـو، تکـریم دارای معنایی عام است و به اعتبار نعمتهـای گونـاگون الهـی، از جملـه شـکل و نحـوه خـوردن، نـوع خوردنیها، پوشیدنیها و ازدواج معنا میشـود؛ چنانکـه بـه اعتبـار عقـل و نطـق نیـز همینگونـه است. همچنین به اعتبار مرد و زن و تفاوتهای ظـاهری آنهـا نیـز مطـرح میشـود. در ادامـه، بـه سخن ابن جریر توجه داده و »کرامت« را به سلطهای معنا کرده اسـت کـه انسـان بـر دیگـران پیـدا میکند، و درنهایت، بیان کرده است کـه مـانعی بـرای جمـع کـردن همـه مـوارد پیشگفتـه وجـود معنا و مبناشناسی کرامت انسانی با نگاهی بر کرامت سیاسی در آموزههای قرآنی 901 ، سال ششم، شماره دوم، پاییز و زمستان 3931 ندارد. نویسنده این کتاب به نعمت »عقل« بهعنوان معنای بارز این کرامت اشـاره کـرده؛ زیـرا همـه در کتاب لطایف الاشارات، بیان شده است که منظور از »بنیآدم«، همـان مؤمنـان هسـتند؛ چراکـه بـه این توانمندیها ناشی از وجود عقل است (شوکانی، 1414ق، ج3، ص.(290 وَ مَنْ یُهِنِ اللهُتعبیرقرآن،فَما» لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ« (حج: (18 در نتیجه، غیرمؤمن دارای کرامت نیسـت. و اگـر در تفاسیر دیگر، از جمله احکام القرآن ابن العربی »کرامت« به »جواز رکوب« تفسیر شده اسـت واژه »بنیآدم« به کار رفتـه و از واژه »مؤمنـون« اسـتفاده نشـده بـدان روسـت کـه ایـن تکـریم ناشـی از (ابنعربی، بیتا، ج3، ص.(1218 احکام القرآن جصاص همان نگاه و رویکرد صـاحب تفسیر الوجیز طلبکاری و استحقاق نیست (قشیری، بیتا، ج2، ص.(359 را پذیرفته است (جصاص، 1405ق، ج5، ص.(31 در تفسیر اعراب القرآن الکریم، بیان شده کـه واو در کتاب تفسیر مفاتیح الغیب، دایره وسیعتری برای کرامت بیان شده که هم شامل نفـس و هـم بـدن در این آیه، حرف قسم است و لام در جواب قسم محذوف و »قد« نیـز حـرف تحقیـق اسـت، کـه میشود. برتری از جهت نفس بدان سبب است کـه انسـان دارای پـنج قـوه، یعنـی نمـو، تولیـد، حـس، معنای آن اینگونه میشود، و قسم میخـورم بـه تحقیـق کـه انسـان را تکـریم کـردیم (حمیـدان، حرکت و اغتذا است، درحالیکه حیوان فقط حس و حرکت دارد و مهمتر از همه آنکه نفس دارای قـوه عقل است و از روح الهی برخوردار، و بدن نیز به عللی همچون متوازن بـودن و نحـوه غـذا خـوردن از 1425ق، ج2، ص.(197 در تفسیر انوار التنزیل و اسرار التأویل نیز روایتی از ابن عبـاس نقـل کـرده دیگر موجودات برتر است (رازی، 1420ق، ج21، ص.(373 که گفته است: هر حیوانی غذا را با دهان میخورد؛ یعنی دهـان خـود را بـه غـذا نزدیـک میکنـد، مرحوم علامه طباطبائی نیز در ذیل این آیه، بحثی طولانی دارند و همـه اقـوال را بـهعنوان مصـادیق درحالیکه انسان غذا را با دست به دهان خود نزدیک میکند، و این همـان کرامـت انسـانی اسـت کرامت انسانی و تعریف »کرامت« دانسته و معتقدند: کرامت انسانی بهسبب قوه عاقلـه اسـت. بـر اسـاس (بیضاوی، 1418ق، ج3، ص.(262 این توانایی است که سایر کارها نیز توسط انسان صورت مـیگیـرد و بـه تبـع آن نیـز دارای امکانـات و میتوان گفت: در بین کتابهای تفسیری، آنچه همه اقوال را در خود جای داده، کتاب البحر المحـیط اختیاراتی شده است (طباطبائی، 1417ق، ج13، ص.(165 فی التفسیر است. نویسنده در توضیح آیه، بیان کرده که آیه مذکور در سیاق بیان نعمتهای الهی اسـت و ایشان ضمن رد همه اقوال پیشگفته، معتقد است: واژه »کرامت« بر عنصر اختصاصـی انسـان دلالـت بالاترین نعمت را نیز مد نظر قرار داده و تمام موارد بیان شده در ذیـل ایـن آیـه، جنبـه تمثیلـی دارد. در دارد که همان »قدرت تعقل و اندیشه« است و واژه »تفضل« به نعمتها و مواهب الهی اشاره میکنـد کـه ادامه، به اقوال علمای تفسیری پرداخته است. عطا به »توازن در خلقت« توجـه کـرده اسـت؛ ضـحاك بـه همگان از آن برخوردارند، ولی انسان از نظر کمی و کیفی بیش از آنها متمتع میشود (همـان). در نتیجـه، »نطق«؛ ابن عباس به »تفضیل به عقل«؛ زید بن اسلم به »خوردنیها«؛ یمان بـه »حسـن صـورت«؛ محمـد »کرامت« به معنای بهرهمندی از قدرت اندیشه است. این معنا البته از معنـای لغـوی دور نیسـت؛ چراکـه بن کعب به »وجود پیامبر مکرم«؛ ابن جریر به »وجود قدرت سلطه«؛ ابن عطیه بـه »عقـل«؛ و در نهایـت، بهرهمندی از عقل بالاترین صفت مثبتی است که میتوان به انسان نسبت داد. برخی به »خلقت انسان به دست خود خداوند« توجه دادهاند (اندلسی، 1420ق، ج7، ص.(85 در مجموع، باید گفت: آنچه از سخنان مفسران به دست میآید ناظر بر یک موقعیـت ویـژه در میان سخنان مفسران، به جلوه دیگری از تکریم میتوان رسید. داشتن علـم و شـناخت، در انسان است و »کرامت« نیز در همین معناست. این ویژگی منحصر به انسان اسـت . ویژگـی قدرت نطق، و طهارت و پاکی انسان پـس از مـردن (سـیوطی، 1416ق، ج1، ص(292؛ نیکـو اختصاصی انسان را باید در قدرت نطق او تعریف کرد و بنابراین، »کرامت« به معنای »توانـایی بودن آفرینش انسان (تین: (4 (ابـن کثیـر، 1419ق، ج5، ص(89؛ و عـرض امانـت بـر انسـان فکر کردن و اندیشیدن« است. این نعمت بهسبب ویژگیهای خاص خـود، از جایگـاه بـالایی (آلوسی، 1415 ق، ج15، ص(117 از نمونههای این سخنان است. برخوردار است که بهرهمند شدن از آن منوط به تحصیل شـرایط اسـت، ولـی در عـین حـال، تفسیر الدر المنثور فی تفسیر المأثور، از افراد گوناگونی به نقل اقوال پرداخته است. حـاکم خداوند تبارك و تعالی آن را در اختیار انسان قرار داده اسـت کـه از رهگـذر، لطـف الهـی و در کتاب تاریخ، دیلمی و بیهقی در کتاب دلایل، و کتاب فی شـعب الایمـان و در کتـاب فـی عنایت او شکل گرفته است. در خصوص بهرهمندی از این توان نیز استحقاقی وجود نـدارد و الاسماء و الصفات و نیز ابن عساکر و خطیب بغدادی در کتاب تاریخ بغداد، نمونه این اقوال را آنچه میتواند معنا داشته باشد عنایت و تفضل الهی است. بنابراین، نبود استحقاق از یکسو، و ذکر کردهاند (سیوطی، 1404ق، ج4، ص.(193 اعطای لطف از سوی دیگر، هویتبخش واژه »کرم« است. معنا و مبناشناسی کرامت انسانی با نگاهی بر کرامت سیاسی در آموزههای قرآنی 1121 ، سال ششم، شماره دوم، پاییز و زمستان 3931 مبناشناسی کرامت قدرت آن بر ایجاد تفکر و اندیشه در انسان، یا نمیتوان از نعمت اسـتفاده کـرد و یـا نمیتـوان بـه با لحاظ آنچه در معنای لغوی و اصطلاحی »کرامت« انسانی بیان شد، اکنون سؤالی در رابطـه بـا کرامـت ارزش و جایگاه نعمت الهی توجه نمود (مرکز تحقیقات حج، بیتا، ج7، ص.(258 انسانی مطرح است: خداوند بر چه اساس و مبنایی چنین عنـایتی بـه انسـان کـرده و بـه او کرامـت داده قرآن کریم در آیات متعدد، درمقابل کسانی که بـه نعمتهـای خداونـد کفـر ورزیـده و مسـیر است؟ با مراجعه به سخنان فقها و اندیشمندان حوزه علوم تفسیری و قرآنی و علوم اجتماعی، بـا اسـتناد انحرافی را برگزیدهاند، ادبیاتی تند به کـار گرفتـه اسـت (مائـده: .(80 در آیـه 18 سـوره حـج نیـز به آیات قرآن کریم، مبانی گوناگونی بیان شده است: وَ مَنْ یُهِنِ اللهُمیفرماید:فَما» لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ«؛ و آن که را خداوند تحقیر کند، کرامتی نـدارد. در آیـه الف. کرامت و مصاحبت و انس با پروردگار چهل و هفتم سوره انعام نیز به همین معنا اشاره شده است. ادامه خواندن مقاله معنا و مبناشناسي کرامت انساني؛ با نگاهي بر کرامت سياسي در آموزههاي قرآني

نوشته مقاله معنا و مبناشناسي کرامت انساني؛ با نگاهي بر کرامت سياسي در آموزههاي قرآني اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله ارزيابي رضايت شهروندان در توجيه سلطه حکومت

$
0
0
 nx دارای 11 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه بررسی تاریخی زندگی انسانها حاکی از آن است که زندگی بشر همواره به صورت جمعـی و در قالـب اجتماع بوده است. بنابراین، فارغ از نظریه یا نظریاتیکه احتمـالاًدربـاره منشـأ و علـت زنـدگی جمعـی انسانها مطرح گردیده، تردیدی برای اولویت زندگی جمعی بر زندگی فردی وجـود نـدارد. ایـن امـر از آن روست که بر زندگی جمعی و تشکیل جامعه، بهزیستی قابل توجهی ـ در مقایسه با زنـدگی فـردی و رهبانیت ـ مترتب است. روشن است که آرمان زندگی جمعی بدون وجود حکومت و حاکم سیاسی امکانپذیر نخواهد بـود؛ زیرا هنگامی که مجموعهای از وجودات متباین کنار یکدیگر قرار میگیرند، ناگزیر تضاد منافع و مصـالح به وجود آمده، هر کس به خود حق میدهد. در نتیجه، اگر سلطهای بر آنها نباشد تا این تضاد و تعـارض را برطرف کند، هرج و مرج پدیـد میآیـد و هـدف از زنـدگی جمعـی محقـق نخواهـد شـد. بنـابراین، ضروری است زندگی جمعی به واسطه سلطه حکومت و حاکم سیاسی، سامان یابد. حال که زندگی جمعی مستلزم حکومتی است که بر افراد جامعه مسلط شود و حیـات جمعـی آنـان را تنظیم کند، جا دارد این سؤال مطرح شود که »بهترین حکومت کدام است؟« در پاسخ به ایـن پرسـش ـ که شاید بتوان آن را مهمترین پرسش فلسفه سیاسی دانست ـ ممکن است بگـوییم: بهتـرین حکومـت آن است که بتواند سعادت جامعه را تأمین نماید. پاسخ مذکور ـ اگر نگوییم تکرار سئوال است، با الفـاظ متفاوت ـ مطلب حقی است، اما علاوه بر آنکه مشخص نمیکند منظور از »سـعادت« چیسـت، توضـیح نمیدهد که یک حکومت برای تأمین سعادت افراد جامعه، چه مشخصاتی بایـد داشـته باشـد. بنـابراین، همچنان این سؤال بیجواب میماند که سرانجام، ملاك یا ملاكهای حکومت مطلوب کدام است؟ حکومت و سلطه ملازم یکدیگرند. همانگونه که میان خورشید و روز تـلازم وجـود دارد و تحقـق یکی مستلزم تحقق دیگری است، میان حکومت و سلطه بر افراد جامعه نیز چنین ملازمهای وجـود دارد. البته برخی تلاش کردهاند تا به مدد تأویلات فلسفی، حکومت را به معنای دانایی و حکمـت دانسـته، در نتیجه، آن را بیگانه از سلطه و تسلط بر دیگران بدانند (حائری، 1995م، ص.(102 امـا بـه نظـر مـیرسـد این نوع نگرش جایتأمّل دارد؛ زیرا برای بررسـی معنـای یـک لفـظ، نیازمنـد برداشـت هـای عرفـی و مصادیق خارجی آن هستیم، و نه تأویلات و تدقیقاتی که حتی خارج از حیطه فلسفه است.بنابراین، جای تردید نیست که یکیاز مؤلّفههایی که میتواند ما را در ی افتن حکومت مطلوب یـاری کند، این است که بدانیم چه کسی حق سلطه بر افراد جامعه را دارد؟ به بیان دیگر، چه کسی حـق امـر و ارزیابی رضایت شهروندان در توجیه سلطه حکومت 72 نهی دارد؟ یا به تعبیر سوم، از چه کسی باید اطاعت کرد؟ باید اذعان نمود که پرسشهـایی از ایـن سـنخ، پاسخهای یکسانی به دنبال نداشته است. با این حال، از میان پاسخهـای متعـددی کـه از سـوی فلاسـفه سیاسی بیان گردیده، نهتنها مشهور اندیشمندان سیاسی بر نظریـه »رضـایت شـهروندان« تأکیـد کردهانـد، بلکه این نظریه توانسته است اقبال عمومی را نیز به خود جلب کند. بـر اسـاس ایـن نظریـه، مهـمتـرین ویژگی حکومت مطلوب آن است که سلطه حاکم برآمده از رضایت افراد جامعه باشـد. بنـابراین، کسـی حق فرمان راندن دارد که نسبت به فرمانروایی او رضایت وجود داشته باشد. اگر فلسفه سیاسی را در حد بیانات خطابیتنزّل دهیم، نظریه »رضایت شهروندان« بهراستی،جـذّاب و اقناع کننده است. اما اگر بخواهیم به لحاظ برهانی ـ که روش فلسفه سیاسی است ـ بـه نظریـه مـذکور توجه کنیم، نیازمند تأمّلات و دقتهای فلسفی بیشتری خواهیم بود. بر ایـن اسـاس، طـرفداران نظریـه »رضایت شهروندان« باید پاسخ دهند که آیا رضایت شهروندان بر سلطه مطلق حاکم تعلق مـیگیـرد، یـا این سلطه مقدی است؟ اساساً چگونه رضایت متواندی مجوّز سلطه دیگری بر فرد شود؟ آیا بـرای تحقـق سلطه حاکم بر جامعه، رضایت تمام شهروندان ضروری است؟ چگونه میتوان رضایت بخشـی از بدنـه جامعه را مجوّز سلطه حاکم بر تمام افراد جامعه دانست؟ تحقیق حاضر به منظور ارزیابی نظریـه مـذکور، این پرسشها را مدّنظر قرار داده، پاسخهای احتمالی آنها را به بحث میگذارد. خاستگاه نظریه »رضایت شهروندان« شاید بتوان گفت: ریشههای طرفداری از »رضایت شهروندان« در توجیه سلطه حکومت، به زمـان پـیش از ارسطو و به قرن پنجم قبل از میلاد بازمیگردد (همپـتن، 1380، ص.(66 ارسـطو در کتـاب سیاسـت، طرفداری از حق مردم در انتخاب حکومت را به هیپودام (Hippodame) ـ معمـار و شهرسـاز نـاموری که قریب 475ق م میزیست ـ نسبت میدهد (ارسطو، 1386، ص.(94 با این حال، ادعای اینکـه نظریـه یادشده در میان اندیشههای ارسطو بسط یافته، سخنی گزاف نیست. ارسطو در پاسخ به ایـن پرسـش کـه »حکومت باید در دست چه کسی باشد؟« چنین استدلال میکند: از یک سو، میتوان گفت که واگذاری مناصب عالی به توده مردم، کاری خطرناك است؛ زیـرا نادانی و بیانصافی ایشان مایه زیانکاری و بیداد میشود. از سوی دیگر، محروم کردن ایشان از حکومت نیز خطر دارد؛ زیرا ]بهویژه[ در کشورهایی که مردم تهیدست بسـیار باشـند دشـمنان بیشمار برای مردم فراهم میآورد. پس تنها چـاره آن اسـت کـه تـوده مـردم را در کارهـای مشورتی در ]شورای ملی[ و دادرسی شرکت داد (ارسطو، 1386، ص.(166 82 ، سال ششم، شماره دوم، پاییز و زمستان 3931 اگرچه ارسطو تا حدی »رضایت شهروندان« را بـهعنـوان دلیلـی بـرای حقانیـت سـلطه حـاکم سیاسـی میپذیرد، اما استادش افلاطون به صراحت، ملاك حکومت مطلوب ـ از حیث دارا بـودن حـق سـلطه و حق امر و نهی ـ را علم و دانش خاص سیاسی میداند. او میگوید: »سیاست و حکومت ربطی به کمـی و بسیاری، یا اجبار و آزادی یا تـوانگری و تنـگدسـتی نـدارد، بلکـه فقـط بایـد دانـش خاصـی باشـد« (افلاطون، 1357، بند .(292 علت اینکه افلاطون رضـایت شـهروندان را مـلاك حقانیـت سـلطه حـاکم سیاسی نمیداند در این است که اکثریت جامعه نمیتوانند هنر سلطنت و یا سیاست را بـهراسـتی داشـته باشند. بنابراین، اگر مرد سیاسی راستین در جامعه حاکم نباشـد و مـردم از طریـق قرعـه، کسـی را بـرای حکومت برگزینند، یا بر اساس رأی اکثریت کسی را بر جامعـه حـاکم نمـوده، قـوانین برخاسـته از رأی اکثریت را در جامعه پیاده سازند، حاصلی جز تباهی جامعه نخواهد داشت (همان، بنـد .(300 البتـه ایـن سخن بدان معنا نیست که افلاطون برای رضایت و خواست مردم ارزشی قایل نیسـت، بلکـه سـخن در این است که افلاطون میان حق حاکمیت و رضایت شهروندان ملازمهای نمیبیند. فارابی، که از او بهعنوان بنیانگذار فلسفه سیاسی اسلامی یـاد مـیشـود، نیـز هماننـد افلاطـون تمایلی به نظریه »رضایت شهروندان« نشان نمیدهد. درحالیکه » تساوی و برابـری« یکـی از مبـانی نظریه مذکور تلقـی میشـود، وی آن را انکـار کـرده، تسـاوی و برابـری را از ویژگیهـای »مدینـه جماعیه« ـ که از اقسام »مدینه جاهله« است ـ میداند. او معتقد اسـت: ایـن نـوع اجتمـاع بـر پایـه برابری میان انسانها و نبود فضیلت احدی بر دیگری، آزادی افراد در آنچـه بـدان علاقـه دارنـد، و نبود سلطه کسی بر دیگری در جهت خدشهدار کردن این آزادی بنا شده است . رئیس این جامعه بـا اراده و خواست مردم، ریاست جامعه را بر عهده میگیرد و بر اساس خواست و اراده مردم هـم بـر آنها حکومت میکند. اگر حقیقت این جامعه واکاوی شود نه رئیس و نه مرئوسی نمیتوان برای آن نام برد (فارابی، 1986م، ص.(99 در اندیشه وی، رئیس اول کسی است که علاوه بر داشتن علـم و کسب فضایل و شناخت سعادت و راههای رسیدن به آن، توانایی ارشـاد و هـدایت دیگـران را نیـز بهتر از هر کس دیگری دارد. این مرتبه برای رئیس اول از طریق ارتباط با عقـل فعّـال پدیـد آمـده است (همان، ص.(79 بنابراین، فارابی نیز همانند افلاطون، حق سلطه و ریاست بر افـراد جامعـه را منوط به رضایت شهروندان جامعه نمیداند. باید توجه داشت که بحث از توجیه سلطه حـاکم و بـه تبـع آن، بحـث از رضـایت شـهروندان ـ در اندیشه اسلامیصرفاًـ محدود به قدمت تاریخ فلسفه سیاسی اسلامی نمیشود، بلکه پـیش از آن در ارزیابی رضایت شهروندان در توجیه سلطه حکومت 92 کلام سیاسی و فقه سیاسی رسوخ داشته است، تا جایی که اهمیت بحث در نحوه تعیین و توجیه سـلطه حاکم سیاسی موجب تمایز اندیشه سیاسی شیعه و اهل سنت از یکدیگر شده است. عمـدهتـرین نظریـه در میان اهل سنت ـ اگر از آنچه برای توجهیخلافتِ خلفای صدر اسلام بیان میشود، صرف نظر کنیم ــ رضایت مردم را تمامالعله برای توجیه سلطه حاکم سیاسی میدانـد. غالـب اندیشـمندان شـیعی پـذیرش نظریه »رضایت« را به صورت بالجمله و استقلالی، رد و انکار کردهاند. با وجود این، برخـیآن را صـرفاً برای عصر غیبت امام معصوم و تنها در حیطه تعیین حاکم تجویز کـردهانـد (طباطبـائی، 1417ق، ج4، ص.(124 عدهای هم آن را جزءالعله برای توجیه سلطه حاکم سیاسی تلقی نمودهاند (منتظـری، 1408ق، ص.(504 – 503 در این میان، اگرچه برخی وجهی برای نظریه مزبـور قایـل نیسـتند، امـا برخـی دیگـر تلاش کردهاند تعیین و توجیه سلطه حاکم سیاسی را از حیطه تشریعیات خارج ساخته و آن را در حیطه امور عرفی قرار دهند (حـائری، 1995م، ص(177 و در نتیجـه، نظریـه »رضـایت شـهروندان« را محـور استدلال خود برای توجیه سلطه حاکم قرار دادهاند. باید پذیرفت که عمدهترین گرایش به نظریه مزبور را نه در یونان و نه در فلسفه و فقه سیاسـی اسلامی، بلکه باید در فلسفه غرب جستوجو کرد. فلاسفهای همچون ژان ژاك روسو و جان لاك، و با کمی تسامح، توماس هابز، پرچمداران حقیقی این نظریه تلقی میشوند. به لطف فلسفه سیاسی، این سه متفکر، امروزه نظریه »رضایت شهروندان« علاوه بر آنکه بهعنوان یک اصل غیرقابل انکار در فلسفه سیاسی غرب، درآمده، بهعنوانیکی از اصول مسلّم در اعلامیه حقوق بشر (ماده بیست و یکم، بند سوم) نیز بر آن تأکید شده است. جان لاك انسانها را طبیعتاً آزاد و خودمختار میداند. مقتضای این نگرش آن است که هیچ قدرت زمینی حق نداشته باشد انسان را تحت سلطه خود درآورد، مگر قدرتی که با توافق همگان برقرار شده باشد (لاك، 1986م، ص.(17 بنابراین، تا زمانی که خود انسان نخواهد، احدی حق نخواهد داشت که او را وادار به فرمانبـرداری از قـدرتی زمینـی نمایـد (لاك، 1986م، ص.(66 روسو نیز معتقد است: »طفق یک قانون است که ذاتاً مقتضی رضایت همگانی است، و آن قرارداد اجتماعی است؛ زیرا ]شکلگیری[ یک زندگی جمعی، رضایت تمام شرکتکنندگان را میطلبد« (روسو، 1988م، ص.(106 در این میان، هابز کمی متفاوتتر از روسو و لاك میاندیشـد. اولویت اصلی در دیدگاه هابز، غایت و ثمره (امنیت)ای است که بر تأسیس حکومت مترتّب میشود. بنابراین، اگرچه وی حکومتی را که بر اساس رضایت شهروندان شکل گیرد مطلوب میداند، اما این بدان معنا نیست که حکومت برآمده از زور و جبر را غیرمطلوب دانسته، آن را مذمت نماید. 03 ، سال ششم، شماره دوم، پاییز و زمستان 3931 او معتقد است: به دو طریق میتوان به قدرت مطلق دست یافت: یکی از طریـق غلبـه طبیعـی؛ مثـل وقتی که کسی فرزندان خود را وادار میکند تـا خودشـان و فرزندانشـان را مطیـع حکومـت او نماینـد، بهگونهای که در صورت مخالفت، آماده مرگ باشند. و یا مثل کسـی کـه از طریـق جنـگ، دشـمنانش را تابع اراده خود ساخته، ادامه زندگی آنها را مشروط به تبعیـت از او نمایـد. راه دوم آن اسـت کـه آدمیـان میان خود توافق کنند که آزادانه مطیع فرد یا مجمعی از افراد شوند، به امید اینکه بـه وسـیله او در مقابـل ]تجاوز[ سایران محافظت شوند. ایـن قسـم را مـیتـوان »دولـت مردمـی سیاسـی« یـا »دولـت مردمـی تأسیسی«، و قسم سابق را »دولت اکتسـابی« خوانـد (هـابز، 1992م، ص.(121 وی سـپس در مقـام بیـان تمایز میان این دو نوع حکومت، تمایز آنها را در نحوه شکلگیـری دانسـته، نتیجـه مـیگیـرد: حقـوق و تبعات سلطه پدرانه و استبدادیهمانند حقوق مترتّب بر سلطه حاکم تأسیسی است (همان، ص.(142 تبیین نظریه »رضایت« تا بدینجا، روشن شد که نظریه »رضایت شهروندان« در توجیه سلطه حاکم سیاس،یصرفاًمسئله فلسـفه سیاسی نیست. اما آیا تمام طرفداران نظریه مذکور از حیث تعریف و بیان محدوده آن، یکسان اسـتدلال میکنند؟ باید اذعان کرد که عمومیت نظریه مذکور میان نظریهپردازان سیاسی، به معنای تطـابق محتـوایی این نظریه میان ایشان نیست. برای مثال، اگر این سؤال را مطرح کنیم که چـه کسـی شـهروند محسـوب میشود؟ یا اگر این سؤال را مطرح کنیم که آیا رضاتی شهروندان بر سـلطه مطلـق حـاکم تعلّـق گرفتـه است یا سلطه مقید؟ و آیا رضـایت شـهروندان در قـانونگـذاری نیـز معتبـر اسـت؟ پاسـخ یکسـانی را نمیتوانیم از سوی طرفداران این نظریه دریافت کنیم. الف. شهروند در نظریه »رضایت« شاید اولین ابهامی که در تبیین نظریه مزبور با آن مواجه شویم این باشد که منظـور از »شـهروند« در ایـن نظریه چه کسی است؟ در پاسخ به این پرسش، هابز بهعنوان یکی از طـرفدارن ایـن نظریـه، اصـرار بـه برابری انسانها با یکدیگر دارد. در وضع طبیِیع هابز، نه برده طبیعی وجود دارد و نه ارباب طبیعی. زنـان و مردان تفـاوت آنچنـان بنیـادینی ندارنـد کـه سـبب شـود زنـان نسـبت بـه مـردان فرودسـت باشـند (همپتن،1380، ص.(97 بنابراین، از دیدگاه هابز، تمام افراد جامعه شهروندان آن محسوب میشوند. اما در دیدگاه ارسطو، به حکم قوانین طبیعت، برخی از آدمیان آزاده و گروه دیگر بندهانـد؛ و بنـدگی برایشان، هم سودمند است و هم روا (ارسطو، 1386، ص.(16 او بـرای بردگـان حقـی بـرای شـرکت در ارزیابی رضایت شهروندان در توجیه سلطه حکومت 13 حکومت قایل نیست. شهروندان راستین فقط کسـانی هسـتند کـه در اداره حکومـت شـرکت کننـد و از احترامات آن برخوردار شوند. اساساً کسی که در یک شهر از احترام و مناصب حکومت بـیبهـره باشـد، مانند بیگانهای است کـه در آن سـکونت اختیـار کـرده (همـان، ص.(148 بـدینروی، رضـایت و نبـود رضایت او در تعیین حاکم و پذیرش سلطه او، هیچ دخالتی نخواهد داشت. بر ایـن اسـاس، اگـر بتـوانیم ارسطو را ملزم به پذیرش نظریه »رضـایت« بـدانیم، بایـد توجـه داشـته باشـیم کـه تمـام افـراد جامعـه، شهروندان آن نخواهند بود. روسو و لاك، و به عبارت دقیقتر، فلاسفه سیاسی نوین به لحاظ نظری، موافق هابز هستند. در نگـاه اینان، میان پیر و جوان، زن و مرد، صاحب حرفه و بدون آن، و; تمایزی وجود نـدارد. لاك انسـانهـای قبل از تشکیل حکومت را در وضع طبیعی تصور میکند. او معتقد است: این وضعیت مبتنی بر مساوات و برابری است؛ وضعیتی که در آن، قدرت و همه اختیارات قانونی دوسویه است و هیچکـس نسـبت بـه دیگری برتری ندارد. این مخلوقات بدون آنکه از دیگری فرمانبرداری کننـد، بـا یکـدیگر برابرنـد، مگـر اینکه خداوند با انتصابی روشن، به کسی حق برتری و سلطه بر دیگران را عطا نماید. روسـو نیـز معتقـد است: تمایزی میان افراد وجود ندارد. او میگوید: ازآنرو که هر فرد، آزاد و صاحب اختیار خود بـه دنیـا میآید، تحت هیچ عنوانی کسی نمیتواند او را بدون رضـایت خـودش تحـت سـلطه درآورد« (روسـو، 1988م، ص.(106 این درحالی است که ارسطو عدهایرا ذاتاًبرده و بیبهره از عقل میداند. در اندیشه اسلامی، شهروند واقعی کسـی اسـت کـه عبودیـت خداونـد و نبـوت پیـامبر اکـرم را پذیرفته باشد. بنابراین، اگر بخـواهیم نظریـه »رضـایت شـهروند« را در اندیشـه اسـلامی سـریان دهـیم، مناسبتر آن است که به جای واژه »شهروند« و »شهروندان«، از واژه »عبد« و »عبـاد« و بـه تعبیـر دیگـر، »مسلمین« استفاده کنیم. بنابراین، اگر در اسلام سخن از آزادی انسانها به میان میآیـد، پـس از آن اسـت که او را عبد و بنده خدا فرض کردهایم. بر این اساس، شهروندان جامعه، موحدان و مسلمانان جامعهاند. علاوه بر آن، فلسفه نوین، در اعتبار رضایت، تمایزی میان جنسیت شهروندان قایـل نیسـت . در تصدی حاکمیت نیز ـ به لحاظ نظریـ تمایزی میان حاکمیت سیاسی مرد یـا زن قایـل نیسـت؛ امـا در فلسفه سنّتی (بهویژه افلاطون و ارسطو)، و اندیشه اسلامی ـ حتـی آن دسـته از رویکـردهـا کـه نظریه »رضایت شهروندان« را پذیرفتهاند ـ بر ایـن مطلـب تأکیـد شـده اسـت کـه حـاکم سیاسـی نمیتواند زن باشد (البته در این میـان، بایـد رویکـرد مهـدی حـائری را، کـه از هـر حیـث مطـابق فلسفه نوین است، استثنا کرد). برای نمونه،علّامه طباطبائی میفرماید: ادامه خواندن مقاله ارزيابي رضايت شهروندان در توجيه سلطه حکومت

نوشته مقاله ارزيابي رضايت شهروندان در توجيه سلطه حکومت اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


مقاله طراحي حاکميت سياسي پيامبر اکرم و جانشينان آن حضرت و آسيبهاي فراروي آن در سورة »ص«

$
0
0
 nx دارای 10 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه یکی از مباحث مهم در زمینه مطالعات قرآنی، بحث »سیاست و حکومت«« در قـرآن اسـت. بحـث »حکومت« در قرآن، از آن نظر اهمیت فراوانی دارد که زیربنای بسـیاری از نگرشهـا و آموزهـا در زمینه رویکرد اسلام به سیاست است. درواقع، اگـر معتقـد باشـیم قـرآن کـریم توجـه چنـدانی بـه مسائل مربوط به سیاست و حکومـت نداشـته اسـت، اقـدامات سیاسـی پیـامبر اکـرم در زمینـه تشکیل حکومت را فعالیتهایی به شمار خواهیم آورد که جدای از رسالت ایشـان بـوده و شـرایط تاریخی و اجتماعی، ایشان را به سمت دخالـت در سیاسـت و تشـکیل دولـت کشـانده اسـت. در نتیجه چنین رویکردی، پیوند میان دین و سیاسـت یـک پیونـد تـاریخی و بشـری در نظـر گرفتـه میشود که خارج از ذات اسلام قرار دارد. اما اگـر در مقابـل، معتقـد باشـیم قـرآن کـریم در کنـار بسیاری از مسائلی که به آنها توجه کرده، در زمینه سیاست و حکومت نیـز آمـوزههـای بنیـادینی را مطرح نموده و پیامبر اکرم بر اساس رسالت الهی خویش موظف بودهانـد قـدرت سیاسـی را در اختیار گیرند و در زمینه تأسیس حکومت اقدام کنند، رویکـرد مـا نسـبت بـه جایگـاه سیاسـت در اسلام و پیوند میان این دو کاملاً متفاوت خواهد بود. بر اساس رویکـرد دوم، ارتبـاط میـان »دیـن« و »سیاستارتباطی« ذاتی و نه صرفاً تـاریخی و بشـری در نظـر گرفتـه میشـود (واعظـی، 1385، ص(80؛ به این معنا که سیاست و امور مربوط بـه آن، جزئـی غیـر قابـل انفکـاك از دیـن اسـت و شرایط تاریخی نقشی در این ارتباط و پیوند ندارد. اهمیت این موضوع آنگاه برجستهتر میشود که بدانیم نگرش صرفاً تـاریخی بـه ارتبـاط سیاسـت و دین در میان مستشرقان، طرفداران قابل توجهی دارد. بر اساس ایـن دیـدگاه، طـرح مسـائل سیاسـی در قرآن، عمدتاً در سورههای مدنی صورت گرفته است و علت آن هم تغییر شرایط تاریخی مسلمانان بـوده است. طبق این دیدگاه، آیات مکی نهتنها به مسائل اجتمـاعی وسیاسـی تـوجهی نداشـته، بلکـه اساسـاً نسبت به زندگی اجتماعی بهعنوان زیربنای طرح مقوله سیاست بدبین است. اندیشه سیاسی نیـز بـه تبـع آن، در اواخر دوران حضـور پیـامبر در مکـه بهتـدریج، مطـرح شـده و در نتیجـه هجـرت پیـامبر (یا همان تغییر در اوضاع و شرایط تاریخی مسلمانان بوده) که قرآن به مسائل سیاسی توجه کـرده اسـت (تیجانی، 1389، ص.(29 رویکرد مقاله حاضر در تضاد با دیدگاه ایـن دسـته از مستشـرقان اسـت کـه معتقـد بـه پیونـد تاریخی و غیرذاتی اسلام و سیاست هستند. فرضیهای کـه نوشـتار حاضـر در پـی اثبـات آن اسـت طراحی حاکمیت سیاسی پیامبر و جانشینان آن حضرت و آسیبهای فراروی آن در سوره »ص« 74 عبارت است از اینکه در آیات مکی قرآن نیز بـه سیاسـت و حکومـت توجـه جـدی شـده و ایـن موضوع به نوبه خود، نشاندهنده پیوند ذاتی قرآن و فراتر از آن، اسلام و سیاسـت اسـت. بـر ایـن اساس، مقاله حاضر به بررسی موضوع حکومت پیامبر در سوره »ص« میپـردازد کـه بـر اسـاس نظر بیشـتر محققـان، جـزو سـورههای مکـی قـرآن اسـت. طـرح مسـائل سیاسـی در ایـن سـوره، نشاندهنده امتزاج بنیـادین اسـلام سیاسـی نـهتنها در شـرایط وجـود دولـت آنگـاه کـه در اختیـار پیامبر قرار دارد، بلکه در شرایطی است که اسـلام بـه لحـاظ اجتمـاعی، در اقلّیـت قـرار دارد و پیامبر هنوز موفق نشدهاند دولت تشکیل دهند. رویکرد پژوهش حاضر در بررسی سوره »ص« پیروی از نظریه »وحدت موضوعی سورهها« اسـت. در این نظریه، موضوع بحث این است که هر سوره از قرآن دارای هدف و غرض خاصی است که همـه آیات آن سوره بر محور آن غرض شکل گرفته است. غرض هر سوره درواقع، موضوع اصلی آن سـوره را تشکیل میدهد. امروزه این نظریه طرفداران بسیاری دارد و از آن به »وحده سور القرآن« یـا »وحـدت موضوعی سورهها« تعبیر میشود (دراز، 1404ق، ص.(118 از همین موضوع، در تفسیر موضوعی قـرآن نیز بهعنوان »تفسیر موضوعی سورهای قرآن« یاد میشود (خالدی، 1418ق، ص.(239 »وحدت موضوعی سورههاى قرآن« به این معناست که باید پیام سـورههـا را اسـاس فهـم آیات آن تلقّی کرد، و ازاینرو، لازم است موضوع سوره بهعنوانمحور و مدار فهم آیاتی مـدّ نظر باشد که آن آیات حول همان موضـوع نـازل شـده اسـت (معرفـت، 1379، ج2، ص499؛ خامهگر، 1386، ص.(20 پژوهش حاضر میکوشد از طریق تأمّل در سیاق آیات سوره، بـهعـلاوه بهرهگیـری از روایـات، سبب نزول موضوع اصلی و محوری این سوره را کشف کند و رابطه بخشهای این سوره را بـا آن موضوع واحد و غرض اصلی تحلیل نماید. طرح مسائل سیاسی در قرآن مکی قرآن مجید ـ بـه اعتـراف غالـب پژوهشـگران در عرصـه قرآنپژوهـی ـ دربـر گیرنـده عناصـر و مفاهیمی است که کنار هم قرار دادن آنها، میتواند اندیشـهای منسـجم دربـاره سیاسـت و زنـدگی سیاسی مؤمنانه ارائه دهد. در زمینه جایگاه سیاسـت در قـرآن، پرسـشهای گونـاگونی را میتـوان مطرح کرد؛ پرسشهایی از این قبیل: آیا به مسائل مربوط به زندگی سیاسـی در قـرآن توجـه شـده 84 ، سال ششم، شماره دوم، پاییز و زمستان 3931 است؟ مباحثی از قبیل دولت، قـدرت، حاکمیـت، سـلطه، آزادی، عـدالت، مشـروعیت، مشـارکت، بیعت، نظارت بر قدرت، تمرکز یا توزیع قدرت و روابط میان دولتها و ملتها از چـه جایگـاهی در قرآن برخوردار است؟ (لکزایی، 1386، ص.(15 یکی از مباحثی که به میزان قابل تـوجهی در زمینـه جایگـاه سیاسـت در قـرآن اهمیـت دارد بحـث پرداختن به امر سیاست و حکومت در آیات مکی و مـدنی اسـت؛ بـه ایـن معنـا کـه در کـدام دسـته از سورههای قرآن به سیاست توجه جدیتری صورت گرفته است؟ البته طـرح چنـین پرسشـی بـه علـت رویکردهای خاصی است که برخی مستشرقان مطرح کردهاند؛ بـه ایـن معنـا کـه برخـی محققـان غربـی معتقدند در سورههای مکی، اندیشه سیاسی وجود ندارد و اساساً طرح اندیشه سیاسی در قـرآن، مربـوط به سورههای مدنی است. علت این امر را نیز باید در مسائل و موضوعاتی خارج از متن قـرآن، یعنـی در تغییرات و تحولات تاریخی و اجتماعی جستوجو کرد. این دسـته از محققـان غربـی تأکیـد دارنـد بـر اینکه قرآن در آیات مکی، رویکردی منفی به یاست و اجتماع داشته است و اساساً »اندیشه سیاسـی در اواخر دوره مکی پیدا شد و نتیجه تحوّلات تاریخی بود که پس از مهاجرت پیـامبر اسـلام از مکـه بـه مدینه رخ داد« (تیجانی، 1389، ص.(29 چنین رویکردی موجب شده است برخی از مستشـرقان بـرخلاف دیـدگاه عمـومی مسـلمانان، کـه هجرت پیامبر را گسترش و ادامه روند دعوت مکی میدانند، معتقد شوند هجرت تغییـری مـاهوی در رسالت پیامبر و محتوای دعوت ایشان ایجاد کرد. پرچمدار این عقیده شرقشناسـی بـه نـام گلـدزیهر 1920 -1850)م) است. او بهویژه، در کتابش با عنوان عقیده و شریعت در اسلام؛ تـاریخ تکامـل عقیـده و شریعت در دین اسلام، این نظر را مطرح میکند. البته مستشرقانی مانند بوهـل، انـدره و مـونتگمری وات نیز بر همین نظر تکیه کرده و در بررسیهای خود، چنین رویکردی را نسبت قرآن و فراتر از آن، نسـبت به دین اتخاذ نمودهاند (تیجانی، 1389، ص.(32-31 بر خلاف چنین رویکردی، تأمل در سور و آیات مکی قرآن نشان میدهد که سیاست در ایـن دسـته سور و آیات نیز همچون سور و آیات مکی از جایگاه برجستهای برخـوردار بـوده و چنـین نیسـت کـه قرآن در سور مکی به مسائل مربوط به اجتماع و سیاست بیتوجهی کرده باشد. بر ایـن اسـاس، میتـوان گفت: آیات و سور مکی قرآن از ظرفیت مناسبی بـرای فهـم بنیانهـای نظـری اندیشـه سیاسـی اسـلام برخوردار است (تیجانی، 1389، ص.(11 بدینروی، بررسی پـژوهش حاضـر بـر سـوره »ص« متمرکـز است. تأمل در آیات سوره »ص« به صورت یکپارچه و با در نظر گرفتن تناسـب میـان آیـات آن، نشـان طراحی حاکمیت سیاسی پیامبر و جانشینان آن حضرت و آسیبهای فراروی آن در سوره »ص« 94 میدهد که موضوع اصلی این سوره تأکید بر تثبیت دین اسلام در زمـین و تشـکیل حکـومتی عادلانـه و مقتدر در سایه این دین الهی در آینـده اسـت. عـلاوه بـر آن، بعضـی از آسـیبها و تهدیـدهایی را، کـه فراروی حاکمان اسلامی است، گوشزد میکند. دیدگاه مفسران درباره اهداف و اغراض سوره »ص« سوره »ص« در ترتیب مصحف، سی و هشتمین سوره قرآن است که پس از سورهصافّات«» و قبل از سوره »زمر« قرار گرفته است . در ترتیب نزول نیز مطابق روایت مشهور عطای خراسـانی از ابـن عباس، که موثقترین روایت در اینباره معرفی شده و طبرسـی در مجمـع البیـان ( طبرسـی، 1372، ج10، ص(613 آن را نقل کرده است، این سوره در همین رتبه قرار دارد و پـس از سـوره »قمـر« و پیش از سوره »اعراف« نازل شده است. البته دیدگاهی نیز مبنی بر مدنی بودن سوره »ص« نقل شده که دیدگاهی ناصحیح و برخلاف اجماع شناخته شده است (آلوسی، 1415ق، ج12، ص.(154 ایـن سوره دارای آیه،88 و غالباً آیاتش کوتاه و نسبتاً آهنگین و بـا فاصـله = )سـجع)هایی آمـده اسـت (طبرسی، 1372، ج8، ص596؛ سخاوی، 1419ق، ج1، ص.(455 شانزده آیه نخست سوره مسـتقیم کفار مکه را مخاطب ساخته است. از آیه 17 تا 29 قصه حضرت داود پیـامبر را بیـان کـرده و از آیه30 تا 40 به شرح قصه حضرت سلیمان پرداخته است. از آیه 41 تا 44 قصه حضرت ایوب را و از آیه 45 تا 48 از پیامبرانی همچون حضـرت ابـراهیم، اسـحاق، یعقـوب، اسـماعیل، یسـع و ذالکفل یاد کرده است. از آیه 49 تا 64 از بهشت و جهنم و برخی نعمتهـا و عـذابهای الهـی در عالم دیگر سخن به میـان آورده و سـرانجام، در بخـش پایـانی سـوره، قصـه حضـرت آدم و شیطان و سوگند وی برای فریب بنیآدم آمده است. سوره »ص« به اتفاق نظر مفسران، مکی اسـت. قرشی نزول آن را در سـالهای 5 و 6 بعثـت حـدس زده (قرشـی، 1377، ج9، ص(195؛ امـا ابـن عاشور نزول آن را در سال آخر حیات حضرت ابوطالب یعنی قریـب حـدود سـال دهـم بعثـت تخمین زده است (ابنعاشور، بیتا، ج23، ص.(107 پیش از مطالعه و بررسی غرض سوره »صاز« طریق تأمّل در روایات اسباب نزول و سیاق منسـجم و یکپارچه سوره »ص« بجاست دیدگاه برخی از مفسرانی را که به بیان غرض و موضـوع اصـلی سـوره »ص« پرداختهاند بررسی کنیم. شاید نخستین اظهار نظر در اینباره از سـید قطـب باشـد. وی مینویسـد: این سوره همانند سایر سورههای مکی، به مسئله توحید و وحی به حضرت محمد و نیـز حسـاب در 05 ، سال ششم، شماره دوم، پاییز و زمستان 3931 آخرت پرداخته است. بیان قضیه توحید و وحی در بخش نخست سوره، نشـاندهنده تعجـب و غریـب شمردن آن توسط سران مشرك مکه و مواجهه ناگهانی آنان بـا ایـن دعـوت پیـامبر اسـت؛ همچنـانکـه نشاندهنده استهزا و رد و تکذیب مشرکان نسبت به تهدیدها و عـذاب الهـی هـم هسـت (سـید قطـب، 1412ق، ج5، ص.(3005 روشن است که مسئله توحید و وحی بر بسیاری از سورههای قـرآن، بـهویـژه سور مکی آن، حاکم است و این موضوع عام چنـدان نمیتوانـد موجـب تمـایز ایـن دسـته سـورهها از یکدیگر باشد. توضیحات بعدی سید قطب درباره بخشهای دیگر سوره نیز رابطه روشن و قابـل قبـولی را از بخشهای این سوره با یکدیگر و نیز با غرض و هدف اصلی سوره به دست نمیدهد (همان). علّامه طباطبائی درباره غرض سوره مینویسد: در سوره، سخن بر محور منذر بودن پیامبر بـا ذکـر (قرآن) نازل شده از جانب خدا بر ایشان و دعوت به توحیـد و اخـلاص در بنـدگی خـدای تعـالی دور میزند. ایشان نیز معارف سـوره »ص« را در چهـار بخـش دیـده اسـت: در بخـش نخسـت، سـخن بـا یادکردی از سرسختی کافران و سر برتافتن از پیروی پیامبر و ایمان به آن حضرت و بازداشـتن مـردم از ایمان و سخن باطل بر زبان راندن آغاز شده است. در بخش دوم سوره، با ذکـر قصـههایی از پیـامبران گذشته، پیامبر را به صبر امر کرده است. در بخش سوم، عاقبت پرهیزگاران و طغیانگران را بـه تصـویر کشیده است. در نهایت، در فصل چهارم به پیامبر امر میکند انذار و دعـوتش بـه توحیـد را بـه مـردم ابلاغ و بیان کند که عاقبت پیروان شیطان آتش است (طباطبائی، 1417ق، ج17، ص.(181 تفسیر نمونه نیز با بیان اینکه این سوره مکملی براى سوره »صافات« است و چارچوب مطالبش شباهت زیادى با چـارچوب سـوره »صـافات« دارد و از ایـن نظـر کـه سـوره مکـی اسـت، تمـام ویژگیهاى این سورهها را در زمینـه بحـث از مبـدأ و معـاد و رسـالت پیـامبر اکـرم دربـر دارد، محتوای سوره را در پنج بخش گزارش کرده است . دیدگاه این تفسیر در سه بخش نخست، نزدیک به دیدگاهعلّامه طباطبائی است، و بخش آخر را با تفصیل بیشتر و اندکی متفاوت بیان کـرده اسـت (مکارم شیرازی، 1374، ج19، ص.(204قرشی نیز محور مطالب و غرض سوره را توحید، نبوت و معاد دانسـته اسـت (قرشـی، 1377، ج9، ص.(198 فضلاالله نیز با ناظر دانستن معارف سوره بـه سـه حـوزه توحیـد، وحـی و آخـرت، مطالبی نزدیک به تفاسیر مزبـور بـا رویکـردی اجتمـاعیتر آورده اسـت (فضـلاالله، 1419ق، ج19، ص.(231 ابن عاشور نیز در بیان اغراض سوره، نکتهای متفاوت با سخن مفسرانی کـه نقـل کـردیم بیان نداشته است (ابن عاشور، بیتا، ج23، ص.(107 طراحی حاکمیت سیاسی پیامبر و جانشینان آن حضرت و آسیبهای فراروی آن در سوره »ص« 15 بنابراین، چنانکه ملاحظه میشود، از میان مفسران معاصر، که به وحدت موضوعی سور توجه نشـان دادهاند، هیچیک برداشت سیاسی از این سـوره نداشـتهاند. اثـر مسـتقلی نیـز در خصـوص سـوره »ص« تألیف نشده است. موضوع محوری بیان شده از سوی مفسران نیز نتوانسته است پیوند نزدیک و روشـنی میان بخشهای این سوره تبیین کند؛ مثلاً مفسران عموماً در تحلیل زاویه خـاص قصـه حضـرت داود و سلیمان در این سوره، توضیح قانعکنندهای ارائه ندادهاند که چرا خدای تعالی بـرای دعـوت پیـامبر به صبر، قصه حضرت داود» ذا الاید = قدرتمند« را بیان کرده است کـه خداونـد کوههـا و پرنـدگان را مسخّروی ساخت و مُلک و حکومتش را محکم گردانید و به او قدرت »فصلالخطاب« و قضـاوت داد، و سپس عجله وی در داوری را در یک قضیه خاص، و بعد نیز خلیفـه قـرار دادن وی در زمـین را بیـان داشته است؛ و یا چرا داستان حضرت سلیمان و قدرت بینظیر وی و نیز انداختن جسـد بـیروح بـر تختش سخن گفته است؟ نیز ارتباط روشن و نزدیک و قانع کنندهای میـان قصـه ابلـیس و فریـب همـه بنیآدم بجز بندگان مخلص خدای تعالی بیان نداشتهاند. روشـن اسـت هنگـامی کـه سـخن از وحـدت موضوعی سور قرآن به میان میآید باید موضوعی را محور اصلی سوره معرفی کرد که بیشترین تمـایز را میان آن سوره با سایر سور قرآن نشان دهد. با تأکید بر اینکه توجه به توحید، وحی،نبوت و معاد تقریباً در همه سورههای قـرآن بـهعنوان هـدف اصلی و کلی و غرض کلان این کتاب هدایت الهی وجود دارد، ولی با تأمل در سـیاق و روایـات سـبب نزول سوره، غرض و پیامی بسیار مهم و خاصتر از موضوع کلی توحید، وحی و معـاد بـر ایـن سـوره حاکم به نظر میرسد. موضوع توحید، وحی و آخرت از موضوعات بنیادین، عام و بسیار مهم دعـوت و رسالت پیامبر است که در بیشتر سورههای قرآن به آن یا یکی از آنهـا پرداختـه شـده اسـت. بـه نظـر میرسد در ورای این موضوعات بنیادین و عام، میتوان اغراض خاص و موضـوعات جزئیتـری را در زولن هر سوره دنبال کرد که معمولاً با واقعیت دعوت پیامبر در ارتباط نزدیکی بوده و ناظر به مرحلـه خاصی از دعوت آن حضرتو احتمالاً پاسخگوی شرایط خاص و انتظاری اجتماعی بوده است. سبب و فضای نزول سوره »ص« در روایتی از امام باقر آمده است: ابوجهل بن هشام همراه با گروهـی از بزرگـان قـریش بـر حضـرت ابوطالب وارد شدند و گفتند: پسر برادرت ما و بتانمان را آزار میدهد. او را بخوان و فرمـانش ده تـا از خدایان ما دست بردارد، تا ما نیز از خدای او دست کشـیم. حضـرت ابوطالـب دنبـال پیـامبر اکـرم فرستاد، او را نزد خود خواند و آن حضرت را از پیشنهاد مشرکان باخبر ساخت. پیامبر در پاسـخ آنهـا 25 ، سال ششم، شماره دوم، پاییز و زمستان 3931 فرمودند: آیا من پیشنهادی بهتر از این به شما ندهم؟ به یک کلمه اقـرار کنیـد تـا بـا آن، بـر تمـام عـرب سروری کنید و آنان را خاضع و مطیع خود سازید. ابوجهل گفت: بگو آن یک کلمه چیسـت؟ پیـامبر فرمودند: بگویید: لا إله إلا االله. آنان با شنیدن این سخن، انگشت در گوش نهـاده، فـوراً از نـزد او خـارج شدند (کلینی، 1407ق، ج2، ص649؛ حویزی، 1415ق، ج4، ص.(441 در روایتی دیگر آمده است: پس از آنکه پیامبر دعوت خود را علنی ساختند بزرگـان قـریش در خانه حضرت ابوطالب گرد هم آمدند و به او گفتنـد: پسـر بـرادرت خردمنـدان مـا را سـفیه میخواند و جوانان ما را تباه ساخته، وحدت و همبستگی ما را شکسته است. اگـر ایـن کارهـا بـه خاطر فقر و ناداری است مالی انبوه برایش جمع کنیم تا ثروتمندترین ما گردد و او را بـر خودمـان فرمانروا خواهیم ساخت . وقتی حضرت ابوطالب این پیشنهاد را به پیامبر باز گفت، حضـرت فرمودند: اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم بگذارند باز هـم پیشـنهاد آنـان را نمیپذیرم. این تعبیر رسول خدا کنایه از آن است که فرمـانروایی بـر قـریش و مکـه کـه سـهل است، اگر فرمانروایی همه عالم را هم به من دهند از دعوت خود دست نمیکشـم، امـا آنـان اگـر یک کلمه از من بپذیرند بر همه عرب فرمانروا گردند و عجم را خاضع و مطیع خود سـازند و در بهشت پادشاهی کنند. گفتند: یک کلمه که سهل است، ده کلمه بگو! پیامبر فرمودند: بـه یگـانگی االله و رسالت من شهادت دهید. گفتند: آیا 360 خدا را وانهیم و یک خدا را عبادت کنـیم؟ در ایـن زمان، سوره »ص« نازل شد (قمی، 1367، ج2، ص328؛ حویزی، 1415ق، ج4، ص.(443 ادامه خواندن مقاله طراحي حاکميت سياسي پيامبر اکرم و جانشينان آن حضرت و آسيبهاي فراروي آن در سورة »ص«

نوشته مقاله طراحي حاکميت سياسي پيامبر اکرم و جانشينان آن حضرت و آسيبهاي فراروي آن در سورة »ص« اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله حوزه علميه، نظام اسلامي و حضور روحانيت در عرصه سياست

$
0
0
 nx دارای 7 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه حوزه علمیه تشیع بهعنوان یک نهاد اجتماعی برآمده از متن فرهنگ دینی جامعه اسلامی، در طـول حیات دیرپا و پرثمر خود، در تعامل پویا و اثربخش با اقشـار گونـاگون مـردم، همـواره افـزون بـر پاسخگویی به نیازها و مسائل دینی، گرهگشای مشکلات و مسائل اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی و اقتصادی آنان نیز بوده است. در نتیجه این تعامل پویا و پشـتیبانی همـراه بـا اعتمـاد مـردم، نهـاد روحانیت و بهویژه علما و بزرگان دین، همواره نقـش مهـم و تأثیرگـذاری در حـدوث و پیشبـرد تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی ایفا کردهاند. این نقش، در دوران معاصـر و در جریـان وقوع رخدادهایی همچون جنبش مشروطیت، نهضت تنباکو، مقابله با دخالت بیگانگـان و ماننـد آن برجستهتر شده و با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری روحانیان مبارز و بهویژه برقـراری حکومـت دینی با محوریت ولایت فقیه، تبلور و اهمیت فزایندهای یافته است. متناسب با جایگاه رفیع روحانیت و نقش تعیینکننده آن در تحولات اجتماعی و سیاسی جامعه کنونی (بهویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و برقراری حکومت دینی)، بهرغم ابـراز برخـی تردیـدها در بـاب کارآمـدی و توانمنـدی روحانیت و حتی دین در اداره حکومت و تدبیر زندگی اجتماعی، انتظارات از روحانیـت بـه نحـو چشمگیری افزایش یافته است، بهگونهای کـه رهبـران انقـلاب در مناسـبتهای گونـاگون، دربـاره سازوکار تعامل حوزه علمیه و نظام اسلامی، وظایف نظام اسلامی در قبال حوزه علمیه، سـازوکار حفـظ استقلال حوزه علمیه، و مانند آن سخنان صریح و روشنگرانهای بیان کردهاند. روشن اسـت کـه برقـراری مناسبات مطلوب میان حوزه علمیه و نظام اسلامی، بیش و پـیش از همـه، در گـرو تلقـی روشـن بدنـه حوزههای علمیه از رابطـه حـوزه و نظـام اسـلامی و نیـز ارزیـابی همدلانـه آنـان از ضـرورت حضـور روحانیت در عرصه سیاست است. در این میان، نحوه نگرش طـلاب بـه روابـط حـوزه علمیـه و نظـام اسلامی و نیز نوع رویکرد آنـان نسـبت بـه ورود روحانیـت بـه سـاحت سیاسـت، از اهمیـت ویـژهای برخوردار است. اینکه ارزیابی طلاب بهعنوان بدنه اصلی حوزه، از رابطه نظـام اسـلامی و حـوزه علمیـه چیست؟ آنان چه سازوکاری برای تعامل نظام اسلامی و حوزه علمیه قایلنـد؟ ایشـان چـه رویکـردی در قبال ورود حوزه علمیه و روحانیان به عرصه سیاست دارند؟ و تـأثیر بیتفـاوتی یـا احسـاس مسـئولیت روحانیت در باب مسائل سیاسی را در دینداری یا دینگریزی مردم چگونه ارزیـابی میکننـد؟ سـؤالات مهمی هستند که پاسخگویی علمی و روشمند به آنها، میتواند ضمن ترسیم تصویری روشن از واقعیـات موجود مسئولان را در سیاستگذاری و برنامهریزی واقعنگرانه در اینباره نیز یاری رساند. حوزه علمیه؛ نظام اسلامی ضرورت و حضور روحانیت در عرصه سیاست 19 با وجود اهمیت سؤالات مزبور و ضرورت پاسخدهی روشمند به آنها، بررسی پژوهشهـای موجـود نشانگر فقدان تحقیقاتی است که با روش میدانی و مطالعه نظرات واقعی طلاب، درصدد پاسخگـویی بـه این سؤالات برآمده باشند. با وجود این، برخی پژوهشها و منابع وجود دارند که بـه ابعـادی از موضـوع این مقاله پرداختهاند که از جمله میتوان به این نمونـهها اشـاره کـرد: کتـاب رابطـه روحانیـت و نظـام اسلامی از منظر امام و رهبری، کتاب روحانیت و حوزههای علمیه از دیدگاه امام خمینی، کتـاب حـوزه و روحانیت در آیینه رهنمودهای مقام معظم رهبری«، مقاله »تعامل روحانیـت و دولـت اسـلامی«، مقالـه »نگاهی به روششناسی امام در باب ورود روحانی به عرصه سیاست.« این پژوهشها جملگـی از سـنخ پژوهشهای اسنادی بوده و یافتههای هیچیک مبتنی بر دادههای میدانی حاصل از روش پیمایش نیسـت. پژوهش حاضر ضمن بهرهگیری مقتضی از محتوای منابع مزبور، کوشیده است تا با گـردآوری دادههـای مورد نیاز از طریق روش پیمایش و تحلیل آماری دادهها، تصویری روشن از نگرش طلاب حوزه علمیـه قم درباره ورود روحانیت به امور سیاسی و نیز رابطه حوزه علمیه با نظام اسـلامی ترسـیم کنـد. روشـن است که با توجه به مطالعه چگونگی ارزیابی طلاب حوزه علمیه قم از موضوعات مزبور، یافتههای ایـن مقاله میتواند مسئولان امر را نسبت به نوع قضاوت بدنه حوزه در ارتباط با آنها آگاه سازد. به اختصار، این مقاله درصدد پاسخگویی به سؤالات ذیل است: 1 ارزیابی طلاب حوزه علمیه قم از رابطه نظام اسلامی و حوزه علمیه چیست؟ 2 ارزیابی طلاب حوزه علمیه قم از ورود روحانیت و حوزه علمیه به عرصه سیاست چیست؟ چارچوب مفهومی مکتب اسلام مبتنی بر سه اصل »مبدأ«، »معاد« و »رهبری الهی« برای همه ابعاد مـادی و معنـوی بشـر بـه مقتضای جامعیت، و در هر عصری به مقتضای خاتمیت و جاودانگی آن، برنامه و دسـتورالعمل دارد. در این میان، رهبری الهی بهعنوان موهبتی الهی و پیونددهنده دو اصل دیگر، هیچگاه از انسـان دریـغ نشـده است. روحانیت بهعنوان جریان تداومبخش رهبری الهی و نظام اسلامی، بهعنوان یکـی از لـوازم حیـات اجتماعی، دو نهاد اسلامی دیرپا و متلائم هستند (معصومی، .(1392 در باب سازوکار تعامل نهاد روحانیت و دولت اسـلامی، رهیافـتهـای گونـاگونی وجـود دارد کـه میتوان برحسب نوع تلقی از مفهوم »روحانیت« و »دولت اسلامی«، رابطه بین دیـن و جامعـه، اسـلام و حکومت، اسلام و روحانیت، و روحانیت و جامعه را به چهار رویکرد کلان تقسیم کرد: 29 ، سال ششم، شماره دوم، پاییز و زمستان 3931 رویکرد نخست روحانیت را تابع دولت اسلامی و در خدمت آن دانسته و بر آن اسـت کـه بهسـبب اسلامی بودن دولت، به حکم وظیفه دینی، همه، از جمله روحانیت و حوزههـای علمیـه بایـد از دولـت اسلامی اطاعت کنند. رویکرد دوم با حاکم دانستن روحانیت بر دولت اسلامی، دولـت را مجـرای اجـرای حـدود الهـی و روحانیت را عامل اجرای آن میداند. بنابراین، دولت اسلامی آنگاه محقق میشود که روحانیـت بـهعنوان رهبر دینی در رأس آن باشد. رویکرد سوم با جداانگاشتن دیـن و سیاسـت، عرصـه حضـور و مأموریـت روحانیـت و دولـت را متفاوت و متمایز میداند. سرانجام رویکرد چهارم بهرغم پـذیرش پیونـد دیـن و سیاسـت، قایـل بـه دولـت اسـلامی منهـای روحانیت است (معصومی، .(1390 روشن است که هر یک از رویکردهـای مزبـور ارزیـابی متفـاوتی از »رابطه حوزه علمیه و نظام اسلامی« و »ورود روحانیت به عرصه سیاست« دارند. با عنایت به تنوع رویکردهای موجود و عدم امکان تلفیق آنها و نیز ضرورت اتخاذ رویکـرد واحـد و منسجم در بررسی علمی، در تدوین چارچوب مفهومی این تحقیق، رهیافـت امـام خمینـی و آیـتاالله خامنهای مبنا قرار گرفته است. بنابراین، تحقیق حاضر با ابتنا بر رهیافت امـام و رهبـری در بـاب »رابطـه حوزه علمیه و نظام اسلامی« و »ورود روحانیت به سیاسـت«، بـر آن اسـت تـا بـا بهـرهگیـری از روش پیمایش، ضمن شناسایی روشمند نحوه ارزیابی طلاب حوزه علمیه قم نسـبت بـه ایـن دو مقولـه مهـم، میزان تلائم نگرش آنان با اندیشه امام خمینی و آیتاالله خامنهای در این خصوص را نیز بررسی نماید. آیتاالله خامنهای در پیامها و سخنرانیهـای گونـاگون، بـهویژه در دیـدار بـا حوزویـان، فهرسـتی از مهمترین موضوعات مرتبط با حوزههای علمیه را به تفصیل بیان کـرده اسـت. از زمـره مهـمتـرین ایـن موضوعات، میتوان به »مناسبات حوزه علمیه و نظام اسـلامی« و »ورود روحانیـت بـه سیاسـت« اشـاره کرد. در ادامه، با استناد به متن سخنرانی ایشان در دیدار با طلاب و اسـتادان حـوزه علمیـه در تـاریخ 29 مهر 1389، دیدگاه رهبری واکـاوی و بخشـی از چـارچوب مفهـومی مناسـب بـرای طراحـی سـؤالات پرسشنامه ارائه شده است. آیتاالله خامنهای در تبیین سازوکار تعامل حوزه علمیه و نظام اسلامی، معتقدند: »نسبت روحانیت و حوزههاى علمیه با نظام اسلامی، نسبت حمایت و نصیحت است. حمایت در کنار نصیحت، دفاع در کنار اصلاح« (حسینی خامنهای، سخنرانی مورخ 29 مهر .(1389 حوزه علمیه؛ نظام اسلامی ضرورت و حضور روحانیت در عرصه سیاست 39 ایشان با بیان این نکته که طرح بحث »اسـتقلال حـوزه« نبایـد زمینـه را بـرای بـروز مغالطـه »ضـرورت فاصلهگیری حوزه از نظام اسلامی و عدم حمایت از آن« ایجاد کند، میفرمایند:در اینجا هم مراقب باشید یک مغالطه دیگرى به وجود نیاید؛ استقلال حوزهها به معناى عدم حمایت نظام از حوزه و حوزه از نظام تلقی نشود ; بعضیها میخواهند بهعنوان استقلال و به نام »استقلال«، رابطه حوزه را با نظام قطع کنند. ایشان با مقابل قرار دادن »وابستگی« و »استقلال«، اظهار میدارند: »وابستگی غیر از حمایت است، غیـر از همکارى است. نظام به حوزه مدیون است؛ باید به حوزهها کمک کند« (همان). آیتاالله خامنهای با جداسازی هزینههای معیشت طلاب از سایر هزینههـای مراکـز حـوزوی، ضـمن تأکید بر ضرورت استقلال معیشت طلاب از حکومت اظهار میدارند: معیشت طلاب به صورت سنت، معمول و بسیار پرمعنا و پررمز و راز، باید بهوسیله مـردم اداره شود. مردم بیایند وجوهات شرعیشان را بدهند ; اما مسائل حوزههـا فقـط مسـئله معیشت نیست. در حوزهها، هزینههایی وجود دارد که جز با کمـک بیتالمـال مسـلمین و کمک دولتها امکان ندارد آن هزینهها تحقق پیدا کند. دولتها موظفند ایـن هزینـهها را بدهند؛ دخالتی هم نباید بکنند (همان). افزون بر موضوع »رابطه نظام اسلامی و حوزه علمیه«، موضوع »ورود روحانیـت بـه سیاسـت« نیـز همواره محل توجه محافل درون و برون حوزوی بوده و هر کدام به فراخـور و تناسـب دیـدگاه و منافع خویش، به رد یا تأیید آن پرداختهاند. هـم در میـان حوزویـان و هـم غیرحوزویـان، افـراد و جریاناتی هستند که با ورود روحانی به عرصه سیاست مخالفت مـیکننـد. بـهرغم وجـود نظـرات موافق و مخالف، به نظر میرسد امروزه فضای غالب در میان طلاب و روحانیـان فضـای ورود بـه عالم سیاست و تعامل با آن است (فلاح، .(1388 امام خمینی بهرغم مخالفت اولیـه بـا حضـور روحانیـت در مناصـب اجرایـی، بـه صـراحت، اظهار داشتند: من از اول ; در مصاحبههایی که کردم، ; این کلمه را گفتهام که روحانیون شغلشان یـک شغل بالاتر از این مسائل اجرایی است و چنانچه اسلام پیروز بشود، روحـانیون مـیرونـد سراغ شغلهای خودشان. لکن وقتی که ما آمدیم و وارد در معرکه شدیم، دیدیم کـه اگـر روحانیون را بگوییم همه بروید سراغ مسجدتان، این کشور به حلقوم آمریکا یـا شـوروی میرود (موسوی خمینی، 1379، ج 16، ص.(350-349 49 ، سال ششم، شماره دوم، پاییز و زمستان 3931 بنابراین، امام راحل در مواضع بعدی، ضمن تأکید بر پیوند دین و سیاست، به صراحت، بـا تکلیـف دانستن حضور روحانیت در عرصههای گوناگون سیاسی، آنها را با ایـن سـخنان، بـه ورود در ایـن عرصه فرامیخواندند: روحانیون و علما و طلاب باید کارهای قضایی و اجرایی را برای خود یک امر مقـدس و یـک ارزش الهی بدانند و برای خود شخصیت و امتیاز قایل شوند که در حوزه ننشستهاند، بلکه بـرای اجرای حکم خدا، راحتی حوزه را رها کرده و مشغول به کارهای حکومت اسلامی شدهانـد. ; ما اگر امروز به نظام خدمت نکنیم و استقبال بیسابقه مردم از روحانیت را نادیده بگیریم، هرگـز فرصت و شرایط بهتر از این نخواهیم داشت (همان، ج 1، ص.(292 در تحقیق حاضر، با مبنا قرار دادن دیدگاه آیـتاالله خامنـهای در بـاب »مناسـبات حـوزه علمیـه و نظـام اسلامی« و نیز دیدگاه امام خمینی در خصوص »حضـور روحانیـت در عرصـه سیاسـت«، گویـههـای پرسشنامه طراحی، و ارزیابی طلاب از گویههای مذکور بررسی شده است. روش تحقیق این تحقیق با استفاده از روش »پیمایشی« اجرا شده است. جمعیت آماری شامل طلاب (خواهر و بـرادر) سطح دو و بالاتر حوزههای علمیه قم است. حجم نمونه آماری 650 نفر است که با عنایت به پراکنـدگی جمعیت آماری در مراکز گوناگون حوزوی (فیضیه، جامعهالزهرا، و مدارس علمیـه و حتـی شـهركهـا)، برای انتخاب نمونه آماری، از روش نمونهگیری ترکیبی (طبقهای ـ میدانی) استفاده شده است. اطلاعـات مورد نیاز تحقیق با استفاده از پرسشنامه محقـقسـاخته گـردآوری شـده اسـت. بـرای سـنجش اعتبـار پرسشنامه، از روش »اعتبار محتوا« استفاده شده است؛ به این معنا که هـم در طراحـی و هـم ارزیـابی و اصلاح پرسشنامه از محققان و کارشناسان متعدد استفاده شده است. برای سنجش پایـایی سـؤالات نیـز از فن »آلفای کرونباخ« استفاده شد. در مجموع، نتایج بهدست آمده از محاسبه آلفـا 75) درصـد) نشـانگر همسازی درونینسبتاً بالای گویهها با یکدیگر است. در پایان نیز دادههای به دست آمده از پرسـشنامـه با استفاده از نرمافرار «Spss» پردازش و تحلیل شد. ادامه خواندن مقاله حوزه علميه، نظام اسلامي و حضور روحانيت در عرصه سياست

نوشته مقاله حوزه علميه، نظام اسلامي و حضور روحانيت در عرصه سياست اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله دموکراسي و اخلاق ليبرالي

$
0
0
 nx دارای 12 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه امروزه دموکراسی جاذبه فوقالعادهای پیدا کـرده اسـت. عمـده مکاتـب مطـرح دنیـا و بسـیاری از متفکران و صاحبنظران به نوعی، خود را مجری و مدافع آن میداننـد. منزلـت دموکراسـی چنـان فراگیر و عالمگستر شده است که حتی سختترین مستبدان از ابراز مخالفت آشکار بـا آن سـر بـاز میزنند . پیچیدگی مفهوم »دموکراسی« از یکسـو، و مشـکل شـدن تشـخیص مـدعیان راسـتین از مدعیان دروغین دموکراسی از سوی دیگر، محصول چنین وضعیتی است. این پیچیـدگی در تقابـل میان لیبرالـ دموکراسی و مردمسالاری دینی بهوضوح قابل مشاهده است. درحالیکه لیبرالیسم خود را بزرگمنادی و حتی اصل و اسـاس دموکراسـی میخوانـد، منتقـدان لیبرالیسـم، از جملـه برخـی باورمندان به مردمسالاری دینی، چنین ادعایی را نوعی انحصارطلبی و در تضاد با روح دموکراسـی تلقی میکنند (ر.ك: وحیدیمنش، .(1382 ادعای این نبشتار آن است که دموکراسی برای نشو و نمـا و ادامـه حیـات، نیازمنـدیهای زیادی دارد. نیاز به اخلاق از جمله مهمترین این نیازها به شمار میرود . در واقع، دموکراسـی تنها در فضایی امکان ثمردهی مییابد که در آن اخلاق نقش برجسته و تعیینکننـدهای داشـته باشد. در غیاب اخلاق، دموکراسی اگر حیاتی هم بیابد، نمیتواند تداوم داشته باشد؛ بـهزودی پژمرده و نابود میشود. بدینروی، تلاش شده اسـت ایـن مسـئله در نظـام فکـری لیبرالیسـم بررســی گــردد. تــلاش بــر ایــن اســت کــه بــدانیم آیــا لیبرالیســم متناســب بــا ادعاهــای دموکراسیخواهانهاش، عوامل و زمینههای لازم برای حیات، رشد و ثمردهی دموکراسی را بـه همراه دارد یا خیر؟ برای نیل بـه ایـن مقصـودلازم، اسـت نخسـت مفهـوم نسـبتاً روشـنی از دموکراسی داشته باشیم و به دنبال آن، از اقتضائات اخلاقـی دموکراسـی سـخن بگـوییم و در نهایت، بررسی کنیم که پاسخ لیبرالیسم به نیازهای اخلاقی دموکراسی چیست؟ مفهوم »دموکراسی« دموکراسی در طول زندگی بس طولانیاش، معانی بسیاری را تجربه کرده است، مکاتب فکـری و حتـی به صورت فردی، صاحبنظران عرصه سیاست و حکومـت بـه فراخـور پیشزمینـههای فکـری و نـوع نگاهشان به هستی، به تفاسیر متفاوتی از آن روی آوردهاند. درك بسیار متمـایز و متفـاوت از دموکراسـی در میان نظامهای اجتماعی و اقتصادی، موجب شده است برای عدهای، همانند الیوت، ایـن سـؤال پـیش بیاید که آیا دیگر مفهومی برای دموکراسی باقی مانده است؟ (دوبنوا، 1372، ص(24 دموکراسی و اخلاق لیبرالی 501 تعریف »دموکراسی« به »حکومت مردم بر مردم«، در عین شهرت و سادگی، بیشترین ابهامهـا را دارد (هلد، 1369، ص.(14 شومپیتر تحت تأثیر ماکس وبـر، تعریـف نخبهگرایانـهای از دموکراسـی ارائه داده و با توجه به واقعیاتی که به نام »دموکراسـی« در جوامـع غربـی در جریـان اسـت، انکـار میکند که اساساً دموکراسی به معنای »حکومت مردم بر مردم« باشـد . از نظـر وی، دموکراسـی »بـه این معنا نیست و نمیتواند باشد که بـازای هـر معنـای روشـنی کـه بـرای اصـطلاحات »مـردم« و »حکومت کردنقایل« شویم، حقیقتاً مردم حکومت میکنند. دموکراسی تنها بـه ایـن معناسـت کـه مردم میتواننـد کسـانی را کـه بـر مقـدرات آنـان حکومـت خواهنـد کـرد، بپذیرنـد یـا رد کننـد« (شومپیتر، 1354، ص.(359 او هدف از دموکراسی را به جریان انداختن اراده مردم در حکومـت نمیدانـد، بلکـه هـدف آن را در این میداند که با سازوکارهایی که دموکراسی در اختیار مینهد، ـ هماننـد انتخابـات، نظـارت، مشـارکت اجتماعی و تبدیل دورهای کارگزاران ـ از استبداد جلوگیری شود (هلد، 1369، ص.(253 کارل کوهن قریب به این مضمون دموکراسی را » حکومت جمعـی« میداننـد کـه در آن، مـردم اجمالاً مشارکت دارند (کوهن، 1373، ص.(27 برخی برای کاستن از ابهامها و واقعی کردن معنـای دموکراسی، »نمایندگی« و »انتخابـات« را عناصـر اساسـی دموکراسـی دانسـتهاند (کـارلتن کلایمـر، 1351، ص.(138 ساموئل هانتینگتون و دیوید هلد بر این باورند که نظام سیاسی زمانی دموکراتیک خواهد بود که در آن، سران حکومت در یک فضـای آزاد و رقـابتی بـه صـورت دورهای برگزیـده شوند و همه واجدان شرایط حق رأی دادن داشـته باشـند (هـانتینگتون، 1370، ص7؛ هلـد، 1369، ص.(295 لیپست نیز در کتاب انسان سیاسی به عنصر »انتخابات« در دموکراسی توجه ویژه نموده و ابراز داشته است: در یک جامعه پیچیده، دموکراسی را میتوان به مثابه نظام سیاسی تعریف کرد کـه فرصـتهای قانونی منظمی برای تغییر دادن حکومتگران فراهم مـیآورد و سـازوکاری اجتمـاعی کـه بـه گستردهترین بخشهای ممکن جمعیت اجازه میدهد تا با انتخاب مدعیان عرصـه سیاسـت، بـر تصمیمگیریهای عمده تأثیر بگذارد (آربلاستر، 1377، ص.(504 اگر بخواهیم تعاریف مربوط به دموکراسی را برای سهولت دریافت معنای آن دستهبندی کنیم، بایـد تعریفهای مزبور را از سنخ تعریفهـای روشـی بـدانیم. در تمـام تعریـفهـای یـاد شـده، نقـش فیالجمله مردم ـ با هر عقیده و مرامی ـ در فرایند مدیریت و هدایت حکومت پذیرفته شده اسـت. در مقابل این معنا، رویکرد دومی وجود دارد که به »رویکرد ارزشی و ایـدئولوژیک از دموکراسـی« 601 ، سال ششم، شماره دوم، پاییز و زمستان 3931 معروف است. در تلقی نخست، به دموکراسی صـرفاً بـه مثابـه روشـی بـرای اداره و سامانبخشـی جامعه و تسهیل در مدیریت جامعه نگاه میشود، بدون اینکه در آن محتـوای ایـدئولوژیک خاصـی لحاظ شـده باشـد، درحالیکـه در رویکـرد دوم، دموکراسـی آشـکارا ماهیـت ایـدئولوژیک دارد و محتــوای آن بــا درونمایــههای اومانیســتی، سکولاریســتی، لیبرالیســتی، عمــلگرایی، نســبیگرایی، خودمختــاری فــردی، اصــالت قــرارداد و حاکمیــت مــردم اشــراب شــده اســت (بشــیریه، 1386، ص273ـ1(274 طبق دیدگاه مزبور میتوان گفت: حکومت دموکراتیک از آن نظر که یک حکومت است، هیچ تفسیری از جهان، انسان، عقیده، و آیینی را برتر از دیگری نمیشناسد و هیچ فلسفهای را مقدم بـر فلسـفه دیگـر نمـیدارد (مجتهد شبستری، 1379، ص.(110 به عبارت دیگر: دموکراسی روشی صرف برای اداره جامعه نیست، بلکه مجموعهای از باورهای هستیشناسـانه، انسانشناسانه و نیز مجموعهای از رویکردها نسبت به ارزشها، اهـداف و آرمـانهـا را شـامل خواهد شد که جملگی پهنه حیات سیاسی ـ اجتماعی جامعه را تحت تأثیر خود قـرار میدهـد (شهرامنیا، 1385، ص.(128به نظر میرسد دموکراسی به مثابه ایـدئولوژی، نگرشـی اسـتبدادی و تحمیلـی اسـت و آشـکارا بـا ذات دموکراسی، که »ضدیت با استبداد« باشد، در تضاد است. به همین سبب، از این رویکرد فاصله میگیـریم و تلقی روشـی بـه دموکراسـی را بـر دموکراسـی ایـدئولوژیک تـرجیح مـیدهیم. در نگـرش منتخـب، دموکراسی از هرگونه تعرض به عقاید و باورهای دینی و ایمانی مردم پرهیـز میکنـد و تمـام هـدفش را معطوف به فراهم ساختن سازوکارهایی میکند که به واسطه آنها، مردم در مدیریت جامعه صاحب نقـش باشند و بتوانند به شکل مطمئنـی، بـرای خـود در برابـر اسـتبداد مصـونیت ایجـاد کننـد. بـا ایـن نگـاه، دموکراسی وضعیت کاملاً انعطافپذیری پیدا میکند و عملاً میتوانـد خـود را بـا انـواع ایـدئولوژیها و مکاتب دینی و غیر دینی وفق دهد. ماهیت دموکراسی سیاسی بهعنوان مجموعهای از شیوهها و رویهها، آن را قادر میسـازد کـه خـود را با بسیاری از نهادهـای سیاسـی و اقتصـادی تطبیـق دهـد. آنگونـه کـه تجربـه نشـان داده اسـت، نظـام دموکراسی با اشکال حکومتی جمهوری، پادشـاهی، نظـامهـای دوحزبـی و چنـدحزبی کـم و بـیش بـا سرمایهداری، سوسیالیسم و یا دولت رفاه، با انواع مختلـف اعتقـادات مـذهبی و غیرمـذهبی و بـا سـطح گوناگون پیشرفتهای آموزشی و رفاه اقتصادی سازگار است (انبشتاین، 1366، ص.(240 دموکراسی و اخلاق لیبرالی 701 در رویکرد مورد نظـر، »مشـارکتپـذیری«، »قـانونگرایی«، و »نظارتپـذیری« عناصـر سـهگانه دموکراسی محسوب میشوند. بر اساس عنصر نخست، مردم فرصت مییابنـد در فراینـد مـدیریت جامعه از طریق انتخاب مستقیم و غیرمستقیم کـارگزاران حکومـت، نقـش ایفـا کننـد و ایـن خـود موجب میشود اولاً، منافع جمعی محور عمل حکومت قـرار گیـردثانیـاً.، امکـان سـوء اسـتفاده از قدرت از سوی صاحبان قدرت کاهش یابد. کارکردی که عنصر دوم دارد این است کـه بـر اسـاس آن، مشارکت مردمی شـکل و چـارچوب منطقـی بـه خـود میگیـرد و در اثـر آن، احتمـال اینکـه حکومت به دام استبداد اکثریت و عوامزدگی بیفتد، کاهش پیدا میکند. اما نقشـی کـه در ایـن بـین ضلع سوم ایفا میکند، نقش تکمیلی و حفاظتی اسـت . بـر اسـاس عنصـر »نظـارت«، حکومـت بـه صورت مستمر به اشکال گوناگون تحـت نظـر قـرار میگیـرد و بـدین صـورت، احتمـال تخطـی حکومت از وظایف محول شدهاش کاهش پیدا میکند. الزامات اخلاقی دموکراسی دموکراسی به مثابه روش، ادعاهای بزرگی دارد؛ میخواهد بسان حرکت در جهـت خـلاف جریـان آب، حکومت را از افتادن به دام استبداد برهاند؛ قصد دارد نیروهای حکومت را نه برای تأمین منافع حاکمـان، بلکه همه را در جهت تأمین منافع جمعی به کار اندازد؛ میخواهد از حقوق افراد در برابر قـدرت مسـلط حکومت حمایت کند؛ آرزو دارد قانون را به صورت برابر در قبال همگان، حتی در خصـوص صـاحبان قدرت و شوکت به اجرا بگذارد؛ میخواهد به مردم این اختیار بدهد که مسئولان حکومـت را زیـر نظـر داشته باشند، از آنها سؤال کنند، آنها را نقـد نماینـد، از آنهـا توضـیح بخواهنـد و در صـورتی کـه پاسـخ مناسب نشنیدند، برکنارشان نمایند. روشن است که اجرای هر یک از این ادعاها مئونههای بسـیاری دارد، تا چه رسد به مجموع آنها. ولی در اینجا واقعیت آشکاری وجود دارد؛ واقعیتی که فاصله بسیار میان ادعا تا عمل را بـه مـا گوشزد میکند. ما نمیتوانیم ادعاهای بدون پشتوانه را قبول کنیم. ادعایی پذیرفتنی است که معقول باشد، و معقول بودن هر ادعایی منوط به این است که بر پشتوانههای استوار و محکمی تکیـه کـرده باشد و قابلیت و بستر اجرا داشته باشد. در اینجا، ما به خود حق میدهیم امکانات دموکراسی برای انجام برنامههایش ارزیابی کنـیم . بسـیاری از فیلسـوفان مطـرح باسـتان دموکراسـی را در بـرآوردن ادعاهایش ناتوان دیدهاند. از نظر افلاطون، دموکراسی فاقد اساسیترین پایه حکومت، یعنی عقل بود 801 ، سال ششم، شماره دوم، پاییز و زمستان 3931 و از این نظر، بهشدت آسیبپذیر و زیانزا بود. وی دموکراسی را حکومتی میدید که در آن جمعی توده جاهل، در غیاب خرد، حکمرانی میکنند و با هواهای متلون نفسانیشان امکانات جامعه را تباه میسازند و در ادامه، با کشاندن جامعه بـه هـرج و مـرج و نـاامنی، زمـام امـور را بـه یـک مسـتبد وامیگذارند (افلاطون، 1379، ص471؛ همو، 1380، ص.(2119 وقتی صفحات تاریخ دموکراسی را ورق میزنیم، در تأیید ادعای افلاطون با شواهد بسـیاری مواجـه میشویم (فروند، 1381، ص.(80 به هر حال، نمیتوان انکار کرد که مدعیان دموکراسی همواره با توسـل به انواع ترفندهای ساده و پیچیده، از افکار عمومی سوء استفاده نمـوده و بـه جـای منـافع مـردم، منـافع خویش را دنبال کردهاند و نیز نمیتوان انکار کرد حتی زمانی که دستاندرکاران صادقانه به دنبـال تـأمین منافع عموم مردم بودهاند، در عمل، بهسـبب تأثیرپـذیری شـدید دموکراسـی از تودههـا، منـافع واقعـی و عقلانی فدای منافع زودگذر و نفسانی شده است. علت این ناکامیها و انحرافها در چیسـت؟ آیـا ایـن وضعیت، امری ذاتی و غیر قابل اجتناب برای دموکراسیها اسـت و یـا امـری عارضـی و قابـل اجتنـاب است؟ وقتی ماهیت دموکراسی را تشریح میکنیم و عناصـر آن را تجزیـه و تحلیـل مـیکنیم، نـهتنها بـا هیچگونه خباثت و ناشایستگی برخورد نمیکنیم، بلکه به صورت کـاملاً آشـکار، بـا عناصـر مطلـوب و اخلاقی روبهرو میشویم. روح حاکم بر دموکراسی جز این نیست که میخواهد زمام امور حکومـت نـه بـا خواسـت و خـرد فردی، بلکه با خواست و خرد جمعـی و از طریـق تعـاون و همکـاری عمـومی اداره شـود. دموکراسـی میخواهد با تجمیع افکار و استعدادها، هدف مشترك جامعه را محقق سازد. دموکراسی حتـی در تعیـین هدف نقشی ندارد. هدف میتواند با نگاه عقلی، اخلاقی و دینی، هدفی درست و یـا نادرسـت باشـد. در هر صورت، خوبی یا بدی هدف ربطی به ماهیت دموکراسی نـدارد، بلکـه انتخـابی اسـت کـه از سـوی اعضای جامعه، بر اساس نگرش حاکم بر آن جامعـه معـین میشـود. اگـر جامعـهای اهـداف عقلانـی و اخلاقی را مدنظر داشته باشد و در عمل، اخلاقی و عقلانی رفتـار کنـد دموکراسـی در چنـین جامعـهای سیرت و صورت اخلاقی پیدا خواهد کرد، و اگر این پایبندی وجـود نداشـته باشـد طبیعـی اسـت کـه شاهد بروز دموکراسی غیراخلاقی در جامعه باشیم. به عبارت دیگر، دموکراسی همانند ابزاری اسـت کـه هم به کار خیر میآید و هم به کار شر. اینکه این ابزار در چه راهی به کار گرفته شـود، از ذات آن خـارج است. بنابراین، نتیجـهگیری منطقـی ایجـاب میکنـد انحرافـات بـه وجـود آمـده در فراینـد پیادهسـازی دموکراسی را نه ناشی از ذات دموکراسی، بلکه ناشی از عوامل بیرونی بدانیم.2 دموکراسی و اخلاق لیبرالی 901 واقعیت این است که در تحلیل این مسئله که چرا دموکراسـیها در عمـل، بـا نظریههایشـان فاصـله بسیار دارند، عموماً عوامل جانبی بیش از عامل اصلی مطمح نظر قرار میگیـرد. بـه نظـر میرسـد ریشـه اصلی این معضل در اینجا ریشه دارد که دموکراسی از یکسو، با قدرت و از سوی دیگر، با انسان مواجه است؛ انسانی که در کنار خردمندی، خودخواه، قدرتطلب و سودجوست. پیوند میان انسـان و قـدرت، روحیه تمرد، طغیان و سودجویی را به غلیان وامیدارد و انسان را بـه سـمت سـوء اسـتفاده از قـدرت و بهکارگیری آن در جهت منافع شخصی و گروهیاش سوق میدهد. در چنین وضعیتی، فرقی نمیکند این پیوند با روش دموکراتیک انجام شده باشد یا با روشی جز آن. آنچه موجب میشود در این گیرودار، انسان گرفتار طغیان نشود، کرامت و حقوق همنوعان را پاس بدارد، از سوء استفاده از قدرت بپرهیزد و بهراحتی و سهولت بتواند قدرت را واگذارد، این است که انسان منصبنشین نه از منظـر حیـوانی، بلکـه از منظـر اخلاقی به انسان و به قدرت نگاه کند. اگر چنین تبدلی اتفاق بیفتد، بهوفور شاهد موفقیتهای دموکراسی خواهیم بود. در غیر این صورت، انتظار حل معضل را باید برای همیشه کنار بگذاریم.3 بنابراین، باید تلاش شود در کنار اضلاع سهگانه، ضلع چهارمی نیز به نـام »اخـلاق« بـه آنهـا افـزوده شود. 4 در صورت اضافه شدن اخلاق به اضلاع دموکراسی و با نگاه دینی، دموکراسی به مصداق روشـنی برای »تعاون بر بر« تبدیل خواهد شد؛ چنانکهاگر از آن غفلت شـود یـا اساسـاً تعـاونی شـکل نخواهـد گرفت و یا اگر تعاونی هم باشد، مصداق »تعاون بر اثم« خواهد بود.5 روشن است که ارائهنقشی مهم و سازنده برای اخلاق در دموکراسی، چیـزی نیسـت کـه صـرفاً بـا جعل و قرارداد قابل حصول باشد. این مهم زمانی محقق خواهد شد که نظام معرفتی حاکم بـر جامعـه و بهویژه بر نخبگان، بتواند بهگونهای بنیادی مدلل سازد که پایبندی بـه اخـلاق از سـوی افـراد، نـهتنها بـا حب ذات آنها منافات ندارد، بلکه به وجه بهتری تأمینکننده منـافع کیفیتـر و مانـدگارتر آنهاسـت. اگـر چنین اساسی در عرصه معرفتی و فلسفی پایـهریزی نشـده باشـد، التـزام بـه اخـلاق، بـهویژه در عرصـه سیاسی و اجتماعی، توجیه مناسبی پیدا نخواهد کرد. مشکلی که انسان در مواجهه با اخلاق دارد، نه مشکل فهمی، بلکـه مشـکل عملـی اسـت. ایـن مشکل زمانی قوّت بیشتری میگیرد که التزام به اخلاق با منافع مادی انسان تعـارض پیـدا کنـد. در این میان، متناسب با بزرگی منافع، امکان التزام به اخلاق رونـد نزولـی پیـدا میکنـد. تصـور کنیـد شخص حریص به قدرت وقتی میتواند با دروغ و فریب خواسته خود را به چنگ آورد، آیـا علـم به اینکه دروغگویی و فریبکاری رفتارهای غیر اخلاقی هستند، او را از انجـام چنـین اعمـالی بـاز 011 ، سال ششم، شماره دوم، پاییز و زمستان 3931 خواهد داشت؟ در چنین کارزاری، از عقل و از وجدان چه کاری سـاخته اسـت، جـز اینکـه بـه او قبح عمل او را گوشزد کنند و به ملامـت او بنشـینند و او را گرفتـار عـذاب وجـدان کننـد؟ آنچـه موجب میشود در این کارزار، وضعیت به نفع اخلاق خاتمه پیدا کند، این است کـه بایـد در کنـار علم به ارزشها و ضد ارزشها و در کنار وجدان بیـدار، ایمـانی باشـد مسـتحکم مبنـی بـر اینکـه قدرتی که از راه حقکشی و نادیده گرفتن و پایمال کردن ارزشهای اخلاقـی تحصـیل و یـا حفـظ میشود، منفعتسوز است، نه منفعتساز. باید ایمان حاصل شود به اینکه پایـداری بـر صـداقت و سلامت نفس بر تحصیل قدرت از راه دروغ و فریب رجحان دارد. باید ایمان پیـدا شـود بـه اینکـه اگر انسان در اثر پایداری بر صداقت، از تحصیل قدرت محروم شود، بـا وجـود ظـاهر خسـارتبار آن، به باطنی سرشار از منفعت نایل آمده اسـت . دموکراسـی بـرای بقـا و ادامـه حیـات، بـه چنـین باورهای مؤثری نیازمند است. بدون این باورها بهسبب آنکه دموکراسـیها بـه صـورت مسـتمر در معرض تندبادهای سهمگین ناشی از قدرتطلبیها و سودجوییهای انسانهای تمامیـتخواه قـرار دارند، نمیتوانند مقاومت کنند و بهزودی یا حذف خواهند شد و یا با حفظ ظـاهر و خـالی شـدن از محتوا، به حیات فریبکارانه، در قالب »دموکراسی صورتی« ادامه خواهند داد. ادامه خواندن مقاله دموکراسي و اخلاق ليبرالي

نوشته مقاله دموکراسي و اخلاق ليبرالي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله تفکيک دو مقام در انديشه سياسي»انديشه سياسي ثابت« و »الگوي سياسي«

$
0
0
 nx دارای 11 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه انسان موجودی اجتماعی است و لازمه نظم اجتماعی، تشکیل حکومت میباشد. بر ایـن اسـاس، وجـود حکومت در میان بشر، دارای قدمتی دیرین است. از سوی دیگر، تفکر و اندیشیدن ویژگـی ذاتـی انسـان را تشکیل میدهد. بخشی از تفکر، درباره مسائل اجتماعی و از جمله موضوع حکومـت اسـت. »اندیشـه سیاسی« در فضای تفکر و تأمل در باب حکومـت، معنـا و مفهـوم مییابـد کـه طبعـاً از قـدمت زیـادی برخوردار است. این نوع اندیشه گستره وسیعی داشـته، گرایشهـا و گونـههای متعـدد (فلسـفی، فقهـی، کلامی، اخلاقی و;) را شامل میشود. از آنچه ذکر شـد، میتـوان سـخن متفکـر سیاسـی معاصـر، لئـو اشتراوس را دریافت که مینویسد: اندیشه سیاسی تأمل درباره آراء سیاسی یا ارائه تفسیری از آنهاسـت و منظـور از رأی سیاسـی، خیال، مفهوم، یا هر امر دیگری است که برای تفکر درباره آن، ذهن به خدمت گرفته شـود و بـا اصول اساسی سیاست نیز مرتبط باشد. بنابراین، هر فلسفه سیاسی اندیشه سیاسی است، امـا هـر اندیشه سیاسی فلسفه سیاسی نیست; اندیشه سیاسی که فلسفه سیاسی نیست، خود را افزون بـر چیزهای دیگر، در قوانین، مقررات، شعر، داستان، یـا نشـریات و سـخنرانیهای عمـومی بیـان میکند. اما شکل مناسب برای ارائه فلسفه سیاسی، رساله است. اندیشه سیاسی به قـدمت نـژاد بشر است (اشتراوس، 1373، ص4ـ.(5 اما غیر از گستره وسیع اندیشه سیاسی و توجه به گرایشهای گوناگون علمـی دربـاره آن، نکتـه دیگـری که در بررسی تفکرات سیاسی اهمیت دارد، توجه به مقام اندیشهپردازی است: اینکه یک متفکـر، در چـه شرایط، با چه انگیزه و ناظر به چه چیزی، تأمل و اندیشه نموده است؟ آیا اندیشـه وی کـاملاً انتزاعـی و فرازمانی و فرامکانی بوده، یا با انگیزه حل مشکل زمان و مکان خویش و ناظر به محـیط سیاسـی شـکل گرفته است؟ هر یک از این دو اندیشهپردازی دو مقام و رویکرد هستند کـه بـهرغم ارتبـاط بـا یکـدیگر، مستقل و مغایر بوده، اقتضائات متفاوتی دارند. عدم توجه و عنایت به تفکیک میان این دو مقـام، اشـتباهات و خلطهـای زیـادی را در شـناخت و بررسی اندیشههای سیاسی متفکران، بهویژه اندیشه سیاسی فقهای شیعه (که هم دغدغه ارائه اندیشـههای انتزاعی داشتند و هم دغدغه ارائه اندیشههای ناظر به عمل) بـهوجود آورده اسـت. بـرای نمونـه، برخـی نویسندگان در گزارش از تاریخ فقه سیاسی شیعه و تبیین اندیشه سیاسی فقهـای دوره صـفویه و قاجـار، نوشتهاند: فقهای این مقطع تاریخی به مشروعیت دو قطبی حاکمیتـ که در یک طرف، فقها قرار داشـتند و در قطب دیگر، سلاطین ـ اعتقـاد داشـتند. از سـوی دیگـر، در بررسـی دیـدگاه فقیهـانی کـه از نظـام تفکیک دو مقام در اندیشه سیاسی: »اندیشه سیاسی ثابت« و »الگوی سیاسی« 921 مشروطیت حمایت کردند، گفته شده است: فقهای مشروطهخواه به مشروعیت حضور مـردم ـ در کنـار فقها و سلاطینـ معتقد بودند. بر همین اساس، اختلاف علما در مشروطه، بر مبنای تفـاوت دیـدگاه آنهـا درباره مشروعیت نقش مردم در حکومت تفسیر شده است؛ چنانکه از منظـر نویسـندگان و تحلیـلگران مذکور، بیشتر فقهای معاصرِ دورههای صفویه، قاجار و مشروطه، به عمومیت ولایت فقیه اعتقاد نداشـتند (کدیور، 1387، ص60-58، 78-73 و 126-112؛ زرگرینـژاد، 1377، ص.(46-15 همچنین ـ بـهعنوان نمونهای دیگر از خلط صورت گرفته دربـاره دو مقـام اندیشـهورزیــ در تحلیـل اندیشـه سیاسـی امـام خمینی برخی برآنند که ایشان اندیشه ثابتی نداشت و بنا بر موقعیتهـا و اقتضـائات متفـاوت، اندیشـه سیاسی ایشان تغییر میکرد؛ چنانکه زمانی حکومت »سلطان عادل با انتخاب و نظارت مجلـس فقهـا« را پیشنهاد نمود، و در دورهای، نظام »مشروطه سلطنتی« را تأیید کرد، و زمانی نظریه »ولایت عامـه فقیـه« را بیان نمود، و در دورهای نیز اندیشه »جمهوری اسـلامی« را مطـرح کـرد (بـرای اطـلاع از چنـد نقـل در تحلیل تضاد ظاهری اندیشه امام، ر.ك: لکزایی، 1383، ص.(90-69 به نظر میرسد در دهههای اخیر، بخش قابل توجهی از خلـط صـورت گرفتـه در تفسـیر و تحلیـل اندیشه متفکران سیاسی عمومـاً و فقهـای شـیعه خصوصـاً، در سـایه اسـتفاده از چارچوبهـای نظـری برخاسته از فضای فکری پستمدرن، از جمله نظریات گفتمان، صورت گرفته و رواجیافته است. نوشتار حاضر گامی در جهت عرضه چارچوبی جدید در تحلیل اندیشههای سیاسی، بهویژه اندیشـهفقهای شیعه، بهشمار میرود که البته نقد چارچوبهای مبتنی بر نسبیتگرایی را نیز درون خود دارد. 1. تبیین سه واژه »اندیشه سیاسی« با وجود استعمال و کاربردِ زیاد اصطلاح »اندیشه سیاسی(Political Thought) «، متفکران سیاسی کمتـر بـه توضــیح آن پرداختهانــد. در تعــاریف ارائهشــده نیــز اختلافنظرهــایی وجــود دارد (اشــترواس، 1373، ص4ـ؛5رِدهد، 1373، ص11؛ بشیریه، 1376، ص16ـ.(17 مفهوم مورد نظر از واژه »اندیشه سیاسیتا« حدی تعریف عامِ استنباطشده از عبارات لئـو اشـتراوس است که در سطور قبل ذکر شد؛ همچنانکه برخی محققان و نویسندگان مفهوم عام را از عبارات مـذکور دریافتهاند (رجایی، 1373، ص یک ـ چهار؛ سیدباقری، 1388، ص25؛ حقیقت، 1383، ص294ـ.(295بر این اساس، »اندیشه سیاسی« را چنین تعریف میکنیم: »مجموعه تأملات انجام شده از سوی یـک اندیشمند یا گزارههای ارائهشده از سوی یک مکتب، در عرصه اصول اساسی سیاست.« 031 ، سال ششم، شماره دوم، پاییز و زمستان 3931 مطابق این تعریف، برای تحقق اندیشه سیاسی، لازم نیست: .1 اندیشـه، منسـجم (مـنظم و سـازگار) باشد. .2 بر آنها استدلال شده باشد. .3 توسط متفکری که دارای عنوان »متفکر سیاسـی« اسـت، صـورت پذیرد. .4 از مرحله تأمل، به قالب بیان و ارائه درآمده باشد. آنچه در صدق اندیشـه سیاسـی اهمیـت دارد سه نکته است: .1 مجموعه تفکر و گزاره باشد، نه تفکر موردی و تکگزاره یا گزارههای بسـیار محـدود. .2 تفکر و گزاره در عرصه اصول اساسی سیاست باشد، نه آنکه مربوط به حوادث جزئی سیاسی و ارائـه تحلیل در این حوزه باشد. .3 اندیشهورزی ـ نه از سوی یک فرد عادی، بلکه ـ از سوی یـک مکتـب یـا متفکر مصطلح (که درعرف و مقام استعمال، عنوان متفکر و اندیشمند بر او صدق کند)، صورت گیرد. تعریـف و تفســیر مختــار از اصــطلاح »اندیشــه سیاســی«، مطــابق ارتکــاز ذهنــی و اســتنباط و فهم عمومی است.»محیط سیاسی« اگرچه به تعریف روشنی از واژه »محیط سیاسی« دست نیافتیم، اما در فرهنگنامههای علـوم اجتمـاعی و سیاسی، درباره واژه »محیط(Environment) « و نیز »محـیط اجتمـاعی(Social Milieu) « برخـی تعـاریف و توضــیحات ذکــر شــده اســت (گولــد و کولــب، 1376، ص758؛ بیــرو، 1375، ص366؛ آقابخشــی و افشاریراد، 1379، ص.(546 با کمی تغییر و اصلاح در تعاریف ارائهشده، »محیط« چنین تعریـف میشـود: »شـرایط خـارجی کـه یک موجود زنده در آن جای گرفته و موجـود زنـده را دربـر دارد.« همچنـین »محـیط اجتمـاعی« ــ بـا بهرهگیری از تعریف آلن بیرو (بیرو، 1375، ص(366 ـ عبـارت اسـت از: »مجمـوع شـرایط، اوضـاع و مقتضیات چارچوب حیات اجتماعی که اعضای یک جامعه یا گروه با آن مواجه میشوند.« با توجه به آنچه ذکر شد، میتوان »محیط سیاسی« را ـ کـه خـود جزئـی از »محـیط اجتمـاعی« است ـ چنین تعریف کرد: »مجموع شرایط، اوضاع و مقتضیات سیاسی که اعضای یـک جامعـه یـا گروه با آن مواجه میشوند.« به عبارت کوتاهتر، محیط سیاسی عبارت است از: »وضـعیت سیاسـی حاکم بر زندگی فرد یا گروه.« »عمل سیاسی« براساس تحقیق انجام شده، واژه ترکیبی »عمل سیاسی« در کتابها و فرهنگنامههای مرتبط، کمتـر مورد توجه و تفسیر قرار گرفته است (درباره برخـی تعـاریف، ر.ك: عـالم، 1390، ص28؛ راسـخ، 1391، ص800؛ میراحمدی و دیگران، 1389، ص99 و 133ـ.(134 تفکیک دو مقام در اندیشه سیاسی: »اندیشه سیاسی ثابت« و »الگوی سیاسی« 131 بهرغم تعاریف محدود از »عمل سیاسی«، اما واژه مشابه فارسی آن، یعنی »رفتار سیاسـی«، بسـیار بـه کار گرفته میشود: »رفتار سیاسی(political behavior) « اصطلاحی است کهوسیعاً» مختص علوم سیاسـی آمریکایی« دانسته شده است و اشاره دارد به فعالیتهای سیاسی افراد و پیامدهایی که این فعالیـت بـرای نهادهای سیاسی دربر دارد. بر این اساس، »مطالعه رفتار سیاسـی، موضـوعاتی ماننـد مشـارکت یـا عـدم مشارکت در سیاست، رفتار رأی دهندگان، تکوین سلوك سیاسی، و شکل گرفتن افکار عمـومی را دربـر میگیــرد« (آبرکرامبــی و دیگــران، 1376، ص285؛ نیــز ر.ك: گولــد و کولــب، 1376، ص443؛ هیــوود، 1387، ص105ـ.(106 مقصود از واژه »عمل سیاسی« متفاوت از »رفتار سیاسی« مصطلح اسـت. تعریـف نگارنـده از »عمـل سیاسی« عبارت است از: »موضع و اقدامی که یک فرد یـا گـروه در فضـای محـیط سیاسـی و نـاظر بـه شرایط زمانی و مکانی خاص انجام میدهد.« با استفاده از اصطلاحسنّت«» در فقه شـیعه و اقسـامی کـه بـرای آن ذکـر میشـود، میتـوان »عمـل سیاسی« را دارای اقسام سهگانه ذیل دانست: »قول سیاسی« (اعم از نوشـتار و گفتـار)، »فعـل سیاسـی« و »تقریر سیاسی.« 2. تفکیک میان »اندیشه سیاسی ثابت« و »الگوی سیاسی« »اندیشه سیاسی ثابت« عبارت است از: مجموعه گزارههای انتزاعی، کلی و دایمی در حوزه سیاست که اصالتاً ناظر به زمان و مکان خاص نیست. در مقابل، »الگوی سیاسی« عبارت است از: مجموعـه گزارههای عینی در حوزه سیاست که اصالتاً ناظر به زمان و مکان خاص اسـت. بـه عبـارت دیگـر، مؤلفهها و قضایای »اندیشه سیاسی ثابت« کلی و دایمـی اسـت و در ظـرف کلـی و دایمـی بـودن، ممکن است به صورت خاص، ناظر به محیط سیاسـی نیـز باشـد. امـا قضـایای »الگـوی سیاسـی« عکسبه هستند؛ یعنی اصالتاً ناظر به محیط سیاسی میباشند، هرچند ممکن اسـت کلیـت و دایمـی بودن نیز از آنها فهم شود. »اندیشه سیاسی ثابت« و »الگوی سیاسـی« بـهعنوان دو نـوع و دو قسـم تشکیلدهنده اندیشه سیاسی، میتوانند حوزه وسیعی داشته باشند. مهمترین مسـئله ایـن دو، تبیـین ویژگیهای حکومت مطلوب است: بهطور معمول، مکاتب و متفکران سیاسی از منظری کلی و بـدون آنکـه نـاظر بـه وضـعیتی خـاص باشند، نوعی از حکومت را، که دارای شرایط و ویژگیهای مشخص است، مطلوب میداننـد. در مقابـل، انواع و وضعیتهای دیگری را ـ که ویژگیهای وضعیت مطلوب در آنها نباشد ـ غیرمطلـوب ارزیـابی 231 ، سال ششم، شماره دوم، پاییز و زمستان 3931 میکنند، هرچند بهسبب مبـانی متفـاوت، دیـدگاه مکاتـب و متفکـران در زمینـه نـوع مطلـوب و انـواع غیرمطلوب حکومت، با یکدیگر تفاوت دارد. انواع غیرمطلوب نیز در یک مرتبه قرار نمیگیرند، بلکه بـه میـزان نزدیکـی بـه وضـعیت مطلـوب و ایـدهآل، طبقهبنـدی میشـوند. البتـه متفکـران در ترسـیم ایــن وضعیتها، یکسان نیستند. برخـی اندیشـمندان بـا اسـتقراء انـواع حکومتهـا، ترسـیم کـاملی از انـواع حکومت و میزان مطلوبیت آنها ارائه میکنند، یا دستکم برای خود مشخص میسـازند. برخـی نیـز بـه صورت ناقص این کار را انجام میدهند. در نهایت، عدهای نیز صرفاً به نوع مطلوب پرداختـه، مراتـب و درجات بعد را تعیین نمیکنند. به نظر میرسد حتی در فرض اخیر نیـز بـا تأمـل دروضـعیت مطلـوبِ ترسیمشده و شرایطی که اندیشمند برای موقعیت ایدهآل بیان کرده است، تا اندازهای میتـوان بـه مراتـبو درجات مطلوب بعدی مورد نظر وی دست یافت؛ زیرا ترسیم وضعیتِ مطلوب، درواقع، بیـان شـروط و قیود است؛ در این صورت، فقدان هر شرط، بهمنزله نزول به مرحلـه و درجـهای پـایینتر از وضـعیت ترسیمشده است. البته ممکن است تشخیص طبقهبندی درجات پایینتر به لحاظ میزان مطلوبیت آنهـا از منظر اندیشمند، مشکل بوده و در مواردی امکانپذیر نباشد.اندیشمندی که دارای اندیشه سیاسی ثابت است، اگر به وضعیت جامعه زمان خود نظـر کنـد و بخواهد با توجه به » محیط سیاسی«، بهترین نوع حکومت و نظام سیاسی را، که قابـل تحقـق در آن شرایط است، مشخص کند، طبعاً بر اساس اصول و عناصر ثابت اندیشه سیاسی خود به ارائه دیدگاه میپردازد. به عبارت دیگر، پاسخی که اندیشمند سیاسی به »محیط سیاسی« خود میدهد بـر مبنـای »اندیشه سیاسی ثابت« خواهد بود. در این زمینه، اندیشمند در ابتدا، مطلوبترین نـوع حکومـت در اندیشه سیاسی ثابت خود را بر شرایط موجود و »محیط سیاسی« میسنجد؛ اگر آن نوع حکومت را قابل تحقق در شرایط و محیط خاص خود ببیند نظریه و پاسخ او به محیط سیاسی، مدل و طرحـی خواهد بود بر اساس مطلوبترین حکومت. اما اگر به هر دلیل، حکومت ایدهآل را در شرایط خاص سیاسی و عینی جامعه زمان خود قابل تحصیل نداند، طبعاً نزدیکترین وضعیت و نوع حکومتی به مورد مطلوب، پیشنهاد وی در مدلسازی سیاسی خواهد بود. در صورتی که این درجه و مرتبه نیز از منظر وی ممکنالحصول نباشد، نظریه وی الگویی خواهد بود از آن نوع حکومت که درجه سوم از مطلوبیت را در اندیشه سیاسی ثابت برای وی داراسـت. درواقـع، اندیشـمند سیاسـی در پاسـخ بـه »محیط سیاسی«دنبال،به حاکمیتِ حکومتِ »قدر مقدور« است. بـه همـین سـبب، الگـو و طرحـی سیاسی را بر مبنای بهترین نوع حکومتی که مقدور میبیند، پیشنهاد میدهد. چنـین پاسـخی را کـه اندیشمند سیاسی به محیط سیاسی میدهد »الگوی سیاسی« مینامیم. تفکیک دو مقام در اندیشه سیاسی: »اندیشه سیاسی ثابت« و »الگوی سیاسی« 331 براساس آنچه ذکر شد، »اندیشه سیاسی ثابت« را ـ که بخش مهمی از آن درباره مشروعیت حاکم است ـ چنین تعریف میکنیم: »اندیشه سیاسی که گزارههای آن کلی و دایمی بوده، اصالتاً نـاظر بـه محیط سیاسی نیست.« همچنین تعریف »الگوی سیاسی« عبارت است از: »اندیشه سیاسـی کـه بـر اسـاس مبـانی و اندیشـه سیاسی ثابت، اصالتاً در پاسخ به محیط سیاسی ارائه میشـود (و دربـاره نـوع حکومـت، بیـانگر الگـوی حکومتیطلوب و قَدْر مقدور متناسب با آن عصر است).« بهرغم آنچه گذشت، جهت روشن شدنبحث، قیود تعریفِ »الگوی سیاسی« بـه اختصـار، توضـیح داده میشود. با این توضیحات، تعریفِ »اندیشه سیاسی ثابت« نیز وضوح مییابد: 1 اولین عنصر در این تعریف، آن است که »الگوی سیاسی« نوعی »اندیشه سیاسـی« اسـت. اندیشـه سیاسی بر اساس تعریف مورد نظر ـ که قبلاً گذشت ـ عبارت است از: »مجموعه تـأملات انجامشـده ازسوی یک اندیشمند یا گزارههای ارائهشده از سوی یک مکتب، در عرصه اصول اساسی سیاست«؛ 2 این اندیشه سیاسی، انتزاعی نبوده، ناظر بـه وضـعیت جامعـه و واقعیتهـای عینـی آن اسـت. بـه عبارت دیگر، »محیط سیاسی« یک جامعه در شرایطی قرار دارد که از نظر متفکر، اقتضای مدل و الگـوی خاصی از حکومت را دارد؛3 قیداصالتاً«» برای احتراز از برخی اندیشههای سیاسی است که در ظـرف کلیـت و دایمـی بـودن، شامل زمان و مکان خاص شده و به نوعی، پاسـخگوی محـیط سیاسـی اسـت. روشـن اسـت کـه ایـن پاسخگویی اصالت ندارد، بلکه در این اندیشهها، آنچه اصالت دارد کلیـت و دایمـی بـودن آنهاسـت کـه موجب میشود بهعنوان »اندیشه سیاسی ثابت« شناخته شوند. از سوی دیگـر، قیـد مـذکور بـرای داخـل کردن برخی اندیشههای سیاسی است که به ظاهر، کلی و دایمی میباشـد، امـا در اصـل، در پاسـخگویی به محیط سیاسی ارائه شده است؛ 4 اندیشه سیاسی ارائهشده بدون مبنـا نیسـت، بلکـه بـر اسـاس مبـانی مشـخص و گزارههـای »اندیشه سیاسی ثابت« پیریزی شده اسـت. درواقـع، »الگـوی سیاسـیبـر« اسـاس نگـاه همزمـانِ دوسویه به »اندیشه سیاسی ثابت« و »محیط سیاسی« خواهد بود: عنصر »محیط سیاسی« در تعریف، تا حدی نشاندهنده ویژگی تغییر و عدم ثبات در مفهوم »الگوی سیاسی« است، اما ایـن مطلـب بـه معنای نادیدهگرفتن ثبات اندیشه و فروغلطیدن به نسبیگرایی در تفکر سیاسی نیست؛ زیرا »اندیشه سیاسی ثابت« دارای اصولی است که این اصول در هنگام مدلسازی و الگوسـازی سیاسـی مطمـح 431 ، سال ششم، شماره دوم، پاییز و زمستان 3931 نظر قرار میگیرد. در نتیجه، هرچند »الگوی سیاسیاصالتاً« نـاظر بـه شـرایط و موقعیـت زمـانی و مکانی خاص است، اما این نظارت، ریشه در اصول و گزارههای »اندیشه سیاسی ثابت« دارد؛ .5 اندیشه سیاسی در قالب هر دو قسم آن »)اندیشه سیاسی ثابت« و »الگوی سیاسی(« میتوانـد دارای حوزه و مسائل وسیعی باشد . از مهمترین مسائل آن، نوع مطلوب حکومـت اسـت . »اندیشـه سیاسی ثابت« انواع و وضعیتهای گوناگون حکومت را میتواند در خود داشته باشد که هـر یـک واجد مرتبه و درجهای خاص از مطلوبیت نزد متفکر یا متفکران مورد نظـر اسـت؛ دسـتکم، اگـر انواع حکومتی را نیز مشخص نساخته باشد، ویژگیهای مطلوبترین حکومت را بیان کـرده اسـت که تا حدی میتوان انواع و درجات دیگر را از آن استنباط کرد . »الگوی سیاسی« درواقع، نـاظر بـه قدر» مقدورِنوعِ« مطلوب حکومت با توجه به »محیط سیاسی« است. این قدر مقدور ممکن اسـت مطلوبترین نوع و وضعیت حکومت باشد که در اندیشه سیاسی ثابـت مشـخص شـده، و ممکـن است درجه دوم از وضعیت مطلوب باشد، یا درجه سوم و; . ادامه خواندن مقاله تفکيک دو مقام در انديشه سياسي»انديشه سياسي ثابت« و »الگوي سياسي«

نوشته مقاله تفکيک دو مقام در انديشه سياسي»انديشه سياسي ثابت« و »الگوي سياسي« اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله بخت و اتفاق

$
0
0
 nx دارای 9 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدّمه بخـت و اتفـاق از جملـه واژگـانی هسـتند کـه کاربردهـای مختلفـی دارنـد. در ایــن میان بخت از نظر کـاربرد، اخـصّ از اتفـاق اسـت؛ چـه اینکـه ایـن واژه فقـط در مـورد انسان به کـار مـیرود و معـادل واژه »شـانس« مـیباشـد. در حـالی کـه اتفـاق، از نظـر کاربرد اعمّ از بخت است و در غیـر انسـان، ماننـد پیـدایش عـالم نیـز بـه کـار مـیرود. ذیمقراطیس بر اساس همـین اصـطلاح، نظـام کنـونی عـالم را معلـول بـه هـم خـوردن ذرّات پراکنده در فضا از طریق اتفاق، تفسیر میکند(رازی، 1411، .(531 :1 در مــورد بخــت و اتفــاق، فلاســفه و متکلمــان مباحــث و تحقیقــات گســتردهای دارند. از جمله دو فیلسـوف بـزرگ عـالم اسـلام، ابـن سـینا و صـدرالمتألهین شـیرازی مباحــــث دراز دامنــــی در ایــــن زمینــــه دارنــــد(ابنســــینا، 1405، 67-60 :1؛ صــدرالمتألهین، 1981، .(259-253 :2 ولــی در عــین حــال در بســیاری از نوشــتههــای فلســفی و کلامــی، کاربردهــای مختلــف ایــن دو واژه بــه صــورت روشــن مــورد بررسی قـرار نگرفتـه اسـت. مقالـه حاضـر عهـدهدار بررسـی کاربردهـای مختلـف ایـن دو واژه میباشد. کاربردهای مختلف بخت و اتفاق (1 بخت و اتفاق در اصطلاح توده مردم توده مـردم بخـت را همـراه بـا اقبـال، در مـواردی بـه کـار مـیبرنـد کـه گـاهی بـا خواســته انســان همــراه بــوده و گــاهی بــرخلاف آن مــیباشــد(ابنســینا، همــان: .(64 گاهی نیز آن را بـا کلمـات دیگـری همچـون بخـت و اتفـاق و اقبـال، شـانس، نصـیب، قسمت، تقـدیر و سرنوشـت همـراه مـیسـازند. چـه بسـا حکیمـانی کـه خـود در ایـن رابطه اصطلاح خاصی دارنـد، امـا از همـین اصـطلاح عمـومی پیـروی مـیکننـد. یعنـی به ظاهر میگوینـد یـک عامـل نـامرئی خـارج از دائـره علـل و معلـول در پدیـد آمـدن بخت و اتفاق 7 این پدیده خوب یا بد، مـؤثر بـوده اسـت، هـر چنـد از نظـر فلسـفی بـه چنـین عـاملی کــه خــارج از دائــره علــت و معلــول باشــد، اعتقــاد ندارنــد. از بــاب نمونــه(حافظ، :(191 :1363 کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت یارب از مادر گیتی به چه طالع زادم؟ بیــت فــوق در ایــن معنــا ظهــور دارد کــه در سرنوشــت انســان و خوشــبختی و بدبختی او، طالع و کوکب خاصی وجود دارد که نصیب او را رقم میزند. نمونهای دیگر(همان: :(295 به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد گلیم بخت کسی را که بافتهاند سیاه این شـاعر کلمـه بخـت را در تقـدیر و سرنوشـت خـارج از اختیـار انسـان بـه کـار برده است. گویـا در ازل بخـت برخـی را سـیاه بافتـهانـد، بـه گونـهای کـه دیگـر قابـل دگرگونی نیست. نمونهای دیگر(دهخدا، 1343، :(693 :10 بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد یا طاق فرود آید و یا قبله کج آید ایــن گــروه بــه جــای ایــن کــه علــت واقعــی پدیــده را بــه دســت آورنــد، و علــت شکســت و یــا پیــروزی را در افــق زنــدگی روشــن ســازند، غالبــاً گنــاه را بــه گــردن بخت و اقبال و طالع و ستاره مینهند. در مقابــل ایــن نــوع منطــق شــاعرانه کــه در ادبیــات مــنعکس اســت، شــاعر دیگــری مانند ناصر خسرو و با همـان منطـق، امـا آمیختـه بـا واقـعبینـی مـیگوید(ناصـر خسـرو، :(13 :1355 چو تو خود کنی اختر خویش را بد مدار از فلک چشم نیک اختری را گروهی کـه امـر بخـت را بـزرگ مـیشـمارند، بـه چنـد گـروه تقسـیم مـیشـوند. گروهی بخـت را یـک سـبب خداونـدی مـیداننـد کـه بـالاتر و برتـر از آن اسـت کـه 8 ، سال بیست و یکم، شماره اول، بهار 1391 خردها آن را درک کنند. گـروه دیگـری معتقدنـد بخـت چیـزی اسـت کـه بایـد بـه آن توجه کرد و با پرسـتش آن بـه خـدا نزدیـک شـد. برخـی دیگـر، بـرای آن معبـدی بنـا کــرده و بتــی بــه نــام او در آنجــا نصــب کــرده و بســان دیگــر بــتهــا او را عبــادت میکنند(ابنسینا، همان:.(61 ایـن گـروه کـه بـه عـاملی برتـر از دایـره علـل و معلـولات معتقدنــد و بــا احتــرام خاصــی بــه آن مــینگرنــد، در حقیقــت از یــک اصــل فلســفی غافلند که در پدیـد آمـدن پدیـده هـر چـه مـؤثر باشـد، نمـیتـوان آن را از دایـره علـل عرضی و طـولی بیـرون دانسـت؛ زیـرا آن عامـل یـا جـزو علـل طبیعـی و یـا در زمـره علــل مــافوق طبیعــت اســت و بیــرون از آن دو چیــزی بــه نــام بخــت و اقبــال و یــا شانس و نصیب وجود ندارد. ادامه خواندن مقاله بخت و اتفاق

نوشته مقاله بخت و اتفاق اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله بررسي رويکرد عقلاني معتزله در اعتقادات

$
0
0
 nx دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : معتزله یکی از مذاهب کلامی تأثیرگذار در تحولات جهان اسلام بوده است. با تسلط تفکر اشعریگری که با سختگیریهای شدیدی علیه تفکر اعتزالی همراه بود و نیز به خاطر عواملی دیگر- که به عملکرد خود معتزلیان برمیگشت- مذهب معتزله رو به اضمحلال نهاد، به طوری که حتی بسیاری از آثار بزرگان این نحله فکری یا از میان رفت و یا به فراموشی سپرده شد. به جرأت میتوان گفت که انقراض این مذهب- با همه اشکالاتی که بر آنان و رویکردشان وارد بود- ضربه اساسی به روند فعالسازی عقل و به کارگیری آن در فهم و درک و تصمیمگیریهای مهم در حیات دینی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی در میان بخش بزرگی از مسلمانان وارد ساخت که آثار زیانبار آن هنوز هم در گوشه و کنار جهان اسلام قابل مشاهده است. نگارنده در این نوشتار سعی بر آن دارد تا رویکرد معتزله در فهم و درک معارف اعتقادی و نقاط قوت و ضعف آنان را بازکاوی نماید. تعریف روش عقلی و اقسام آن روش عقلی عبارت است از فهم و بررسی یک موضوع بر اساس تفکر عقلی.1 روش عقلی به کار رفته در کلام بر دو قسم است: .1 روش عقلی فلسفی؛ .2 روش عقلی غیر فلسفی. روش عقلی فلسفی روشی است که در آن اولاً: عقل در درک و فهم مسایل اعتقادی معتبر است؛ثانیاً: مباحث فلسفه، مبادی و مقدمات لازم مسایل کلامی به شمار میرود. از اینرو، پیش از پرداختن به مسایل اعتقادی و ایمانی، مباحث فلسفه .1 در مقابل روش عقلی روش نقلی قرار دارد. در روش نقلی راه بررسی و حل مسأله، تنها استناد به ظواهر نصوص (اعم از آیات و روایات) است(قاضی عبدالجبار،بیتا]الف(23 :[ بررسی رویکرد عقلانی معتزله در اعتقادات 75 (امور عامه) مورد بحث و بررسی قرار میگیرد، مانند آنچه خواجه نصیرالدین طوسی در »تجرید الاعتقاد« انجام داده است. در روش عقلی غیر فلسفی اما، هرچند عقل در بررسی و اثبات یا رد مسائل اعتقادی به رسمیت شناخته شده، لیکن پیش از پرداختن به مباحث اعتقادی وارد مسایل خاص فلسفه نمیشود و در مقدمات استدلال، اهتمامی خاص به آراء و نظریات فلاسفه از خود نشان نمیدهد. شاخصهای اصلی روش کلامی معتزله از بررسی متونی که از معتزله در دست است- از جمله تألیفات قاضی عبدالجبار-به نیکی میتوان به دست آورد که معتزله در تبیین مسایل کلامی عقل را مقدم میکردند،و در مواردی اساساً جز عقل راه دیگری برای تبیین مسایل کلامی نمیشناختند(قاضیعبدالجبار، 1965 ،.( 173 :4 ایشان اصول معارف اعتقادی را اموری نظری میدانستند که میبایستی با نظر عقل به دست بیایند، همانطور که حسن و قبح را نیز عقلی میدانستند(همو، بیتا]الف[، .(253 از اینروی، معتقد بودند اصول معارف را قبل از ورود شرع بایستی با عقل بدست آورد، و حجیت و اعتبار کتاب و سنت را نیز از طریق عقل به اثبات میرساندند. بنابراین، با اینکه منابع اعتقادی را کتاب و سنت و عقل میدانستند، عقل را امّا، در رأس ادله قرار میدادند (قاضیعبدالجبار، بیتا]ب.(41:[ به قول احمد امین، معتزله بر این باور بودند که عقل بشری حاکم بلامنازع سرزمین معارف و ادراکات انسانی است و از چنان میدان وسیعی برخوردار است که هیچ حد و مرزی جز برهان برای خود قایل نیست، و آنگاه که با برهان به حقیقت امری دست یافت به هیچ روی حاضر نیست از آن دست شوید و سر در بالین امر دیگر بگذارد(احمدامین، 1999،.(39 :3 76 ، سال بیست و یکم، شماره اول، بهار 1391 پرسشی که بیدرنگ به ذهن میآید این است که مگر متکلمان معتزله به قرآن و سنت پیامبر گرامی اسلام ایمان نداشتند و آن را حجت نمیدانستند؟ پاسخ این پرسش بیتردید مثبت است. اگر این است، پس آیات قرآن کریم و روایات پیامبرخدادر، روشِ معتزله برای بدستآوردن معارف اعتقادی چه جایگاهی داشت؟ پاسخ این پرسش به سادگی پاسخ سؤال قبلی نیست؛ چرا که معتزله در این مسأله یکسان عمل نکردهاند. تنها امری که بتوان به همه متکلمان معتزله نسبت داد این است که آنان اولاً: در عرصه مسایلی از معارف توحیدی که تنها راه بررسیاش را عقل میدانستند، هیچ مجالی برای حضور ابتدایی نقل قایل نبودند و در اینگونه مسایل استدلال به نقل را نامعقول میپنداشتند. ثانیاً: آنگاه که عقل در اینگونه مسایل حکم خود را به قطع و یقین ارائه کرد مخالفت هیچ آیه و روایتی را با آن روا نمیدانستند. از اینرو اگر ظواهر نصوص- اعم از قرآن و روایات- با حکم عقل ناسازگار میافتاد، معتزله برای برطرف کردن این ناسازگاری دست به تأویل ظاهر نقل میبردند.1 از باب مثال، در باب اوصاف خداوند متعالی ظاهر آیاتی از قرآن دلالت بر تجسیم دارد، مانند: ید االله فوق أیدیهم و ثمّ استوی علی العرش . در اینگونه موارد گروهی از مسلمانان میگویند ما این آیات را آنگونه که نازل شده میپذیریم، بدون اینکه سعی در شناختن حقیقت آنها داشته باشیم. و دست به تأویل نمیزدند؛ زیرا معتقد بودند تأویل، سخن ما خواهد بود نه سخنی که خداوند میخواسته بگوید. لذا شایسته است که زبان درکام بگیریم و سخنی نگوییم که معلوم نیست مقصود خدا همان بوده باشد. معتزله اما، آشکارا تنزیه را اخذ کرده و براین باورند که تنزیه ضمن اینکه مورد تأیید عقل میباشد، با توحید نیز سازگارتر است. از اینرو، آیاتی را که ظاهرشان .1 برای اطلاع از تأویلات معتزله، ر.ک: قاضیعبدالجبار، 140-139 :1422 و 152 – 150؛ همو، بیتا]ب:[ 76،118،179،.274 بررسی رویکرد عقلانی معتزله در اعتقادات 77 حکایت از تشبیه یا تجسیم دارد به گونهای تأویل می کنند که با فهم عقلی از توحید هماهنگ درآید. نزد معتزله این رویه، یک اصل ثابت در عرصههای تفسیر و معارف اعتقادی به شمار میآمد. و این نیست مگر اینکه ایشان فهم عقلی از چنین معارفی را مقدم برفهمِ مبتنی بر نقل میدانستند. نباید این نکته را نادیده گرفت که تأویل، اختصاص به مکتب فکری معتزله نداشته، بلکه کم و بیش در میان مکاتب دیگر کلامی مانند امامیه، اشاعره و ماتریدیه نیز جایگاهی برای خود داشته است. البته این عدم اختصاص باعث نمیشود ما نتوانیم چنین امری را از عناصر اصلی روش معتزله بدانیم. البته تفاوتهایی بین معتزله در این امر با مذاهب دیگر کلامی میتوان یافت که درجای خودش باید مورد بررسی قرار بگیرد. آنچه میشود به همه معتزله نسبت داد همین اندازه بود که گفته آمد. اما اینکه معتزله در استفاده از روایات که بخش مهمی از سنت را به خود اختصاص داده، چه موضعی داشتند حقیقت این است که ایشان در این مسأله موضعگیری یکدست ندارند. در ادامه، توضیحات بیشتری خواهد آمد. بررسی روش عقلی فلسفی و غیرفلسفی در میان معتزله با مطالعه روشهایی که معتزله به کار گرفتهاند میتوان گفت که گروهی از آنها از روش عقلی غیر فلسفی و گروهی دیگر از روش عقلی فلسفی بهره میجستند..1 قاضی عبدالجبار از شخصیتهای کلامی و برجسته معتزله که به روش عقلی غیر فلسفی پای بند بوده، قاضی عبدالجبار است. در هیچ یک از آثار وی نشانی از روش فلسفی دیده نمیشود، بدین معنا که پیش از ورود به مسایل کلامی، هیچ گونه کوششی برای طرح مسایل فلسفی نداشته، و نیز در استدلالهای مختلفی که برای اثبات مدعای خود اقامه 78 ، سال بیست و یکم، شماره اول، بهار 1391 میکند از اصول و قواعد خاص فلسفی در مقدمات استدلال استفاده نمیکند. البته منظور این نیست که وی یا هر متکلمی که به روش عقل غیر فلسفی پای بند است، در استدلال ها و براهینی که برای اثبات مدعیات خود اقامه میکند، نمیتوان رد پای قاعده ای از قواعد فلسفی را یافت؛ چرا که براهین و استدلالهای عقلی برای اثبات موضوعات نظری نمی تواند با قواعد فلسفی- به ویژه قواعد عام فلسفی- بیگانه باشد، بلکه منظور این است که قاضی عبدالجبار درمقام استدلال و اقامه برهان وجهه همتش این نیست که اصول و قواعدی را که در فلسفه مورد بحث و گفت وگو قرار میگیرد در مقدمات استدلال و براهینش به کارگیرد. به عنوان نمونه مواردی از استدلالهای قاضی عبدالجبار در باب ذات و صفات الاهی را مورد اشاره قرار میدهیم. ادامه خواندن مقاله بررسي رويکرد عقلاني معتزله در اعتقادات

نوشته مقاله بررسي رويکرد عقلاني معتزله در اعتقادات اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله تسلسل اراده ها در افعال ارادي و راه حل هاي آن

$
0
0
 nx دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدّمه مسأله جبـر و اختیـار جـزو مباحـث بسـیار دقیـق و ظریـف انسـانشناسـی و دارای زوایای مختلفی است. از جمله آنهـا، تقسـیم دیـدگاه جبـر بـه اعتبـار اسـباب و عوامـل آن بـــه جبـــر کلامـــی، روانشـــناختی و فلســـفی اســـت(جرجانی، 1419، 166: 8؛ تفتــازانی، 4،.(221: 1409 برخــی از مســائل فلســفی بــه عنــوان منشــأ دیــدگاه جبــر مطرح شدهاند. مهمترین این مسائل، به شرح ذیل است: .1 براساس قاعده »الشیئ مـا لـم یجـب لـم یوجـد«، هـر ممکـنالوجـودی مسـبوق بـــه وجـــوب اســـت. برخـــی ایـــن وجـــوب را مســـتلزم ســـلب اختیـــار فاعـــل دانستهاند(حلّی، 13 :1431؛ جرجانی،8،.(169: 13252منتهی شدن اراده انسـان بـه اراده واجـب بالـذات نیـز مسـتلزم جبـر تلقّـی شـده است(فارابی،91 :1405؛ رازی،1،.(119 :1407 . غیــرارادی3 بــودنِ اراده نیــز مســتلزم جبــر تلقّــی شــده اســت(میرداماد،1،1381 209:؛ خمینی،.(47 :1425 موضوع این مقاله، تبیـین و تحلیـل جبـر فلسـفی بـا محوریّـت مسـأله اراده (مسـأله سوّم) است. در ادامـه ابتـدا بـه تقریـر اصـل مسـأله پرداختـه و سـپس تبیـین و تحلیـل راهحلّهای آن را در دستور کار قرار میدهیم. تقریر مسأله: افعال انسـان در یـک تقسـیم کلّـی بـه ارادی و غیـر ارادی تقسـیم مـیشـود. افعـال ارادی بــه افعــالی اطــلاق مــیگــردد کــه مســبوق بــه اراده بــوده و از اراده ناشــی میشـوند. بنـابراین مـلاک ارادی بـودن افعـال،مسـبوقیّت آنهـا بـه اراده اسـت. سـؤالی که اینجا مطرح مـیشـود ایـن اسـت کـه خـود ایـن اراده، ارادی اسـت یـا غیـر ارادی؟ صـــورت اول (ارادی بـــودن) مســـتلزم تسلســـل اســـت. لازمـــه صـــورت دوم نیـــز تسلسل ارادهها در افعال ارادی و راهحلهای آن 103 غیــرارادی بــودن افعــال اختیــاری انســان اســت؛ زیــرا مفــروض ایــن اســت کــه افعــال مذکور بدان جهـت متّصـف بـهرادیّـت شـدهانـد کـه مسـبوق بـه ارادهانـد، پـس اگـر خود اراده غیرارادی باشـد، افعـال مـذکور نیـز غیـرارادی خواهنـد بـود. بنـابراین ارادی بــودنِ اراده مســتلزم تسلســل اســت، و ارادی نبــودن آن مســتلزم انکــار افعــال اختیــاری اســـت، و هـــر دو باطـــل و خـــلاف وجـــدان ســـلیم اســـت(میرداماد،1،209: 1381؛ رازی،1،.(119: 1407 میردامــاد ایــن مســئله را چنــین تقریــر کــرده اســت: »امــا مســألهای کــه بــر بزرگــان فلسفه مشکل نموده است، این اسـت کـه اگـر بنـا باشـد کـار عبـد بـا اراده و اختیـارش انجام پذیرد، در مورد خـود اراده ایـن پرسـش رخ مـینمایـد کـه آیـا اراده نیـز بـا اراده و اختیــار اســت و همچنــین اراده اراده و اراده اراده اراده؟ و همــینطــور لازم مــیآیــد کــه در هــر کــاری ارادههــای متسلســل بــینهایــت موجــود باشــند)«میردامــاد،1،1381 .(209: برخــی از فلاســفه و نیــز برخــی اصــولیون در صــدد حــل مشــکل فــوق برآمــده و راهحلهـای متعـددی ارائـه نمـودهانـد. در ادامـه بـه نقـد و بررسـی راهحـلهـای ارائـه شده خواهیم پرداخت. راهحلّ اول: ارادی نبودن اراده فــارابی و بــوعلی ســینا و نیــز فخــر رازی، در مــوارد مختلفــی بــه مســأله فــوق پرداختهاند.حاصـل پاسـخ ایشـان ایـن اسـت کـه علّـتِ اراده، اراده دیگـری نیسـت تـا تسلسل در ارادههـا رخ دهـد، بلکـه علّـت اراده، امـوری خـارج از اراده انسـانانـد، کـه همــان قــوای ارضــی و ســماویانــد، و قــوای ارضــی نیــز بــه قــوای ســماوی منتهــی میشوند. ایـن بزرگـان بـرای قـوای سـماوی، نفوسـی قائـلانـد کـه در قـوای جسـمی زمینی و انسانی تأثیر میگذارند: »اگـر کسـی گمـان کنـد کـه هـر چـه را اراده مـیکنـد، 104 ، سال بیست و یکم، شماره اول، بهار 1391 انجام میدهد، و هر چه را بخواهـد، اختیـار مـینمایـد، از اختیـارش جسـتجو نمـا، آیـا در او حــادث شــده اســت یــا حــادث نیســت؟ اگــر حــادث نباشــد لازم اســت کــه آن اختیــار از روز اول هســتیاش بــا او بــوده باشــد و لازم اســت کــه جــزء طبیعیــت او بوده باشد و از او جدا نگردد. و نیـز لازم مـیآیـد کـه قائـل شـویم بـه اینکـه اختیـارش در او مورد قضـای الهـی اسـت، لکـن بـدون اختیـار خـودش اسـت. و اگـر اختیـارش حادث باشد و هـر حـادثی محـدثی مـیخواهـد، پـس اختیـارش نیـز علّـت و محـدثی دارد، و آن محــدث یــا خــود اوســت یــا غیــر اوســت. اگــر خــودش باشــد یــا ایجــاد نمودن اختیار با اختیار صـورت گرفتـه اسـت، کـه مسـتلزم تسلسـل اسـت، و یـا اینکـه وجــود اختیــار در او بــدون اختیــار اســت و در نتیجــه در اختیــارش اختیــار نــدارد، و علّتش به اسبابی بر مـیگـردد کـه خـارج از وجـود اوسـت و تحـت اختیـار او نیسـت، پس به اختیار ازلی منتهی میگـردد کـه نظـام آفـرینش را ترتیـب داده اسـت؛ زیـرا اگـر به اختیـار حـادثی منتهـی گـردد دوبـاره همـین اشـکال تکـرار مـیگـردد. پـس روشـن شــد کــه هــر پدیــدهای، اعــم از خیــر و شــر، بــه اســباب ناشــی از اراده ازلــی مســتند میگردد)«فارابی،91 :1405؛ابن سینا،485 :1428؛ رازی،1،.(119: 1407 نقد و بررسی: پاسخ فوق راهگشـای مسـأله مـورد بحـث نیسـت؛ زیـرا روشـن اسـت کـه منتهـی شدن ارادههـا بـه امـوری خـارج از اراده انسـان، همچـون قـوای ارضـی یـا سـماوی، و نیز منتهی شـدن همـه اینهـا بـه اراده واجـببالـذات، گرچـه شـبهه تسلسـل ارادههـا را دفــع مــینمایــد، لکــن مســتلزم جبــر در افعــال ارادی اســت و چنــین تــالیفاســدی پذیرفتنی نیست. تسلسل ارادهها در افعال ارادی و راهحلهای آن 105 حلّراه دوّم: محال نبودن تسلسل ارادهها میردامــاد نیــز ایــن مســئله را از جملــه مســائل مشــکل در نگــاه فلاســفه دانســته و مدعی است کـه بـرای اولـین بـار بـه حـل ایـن مشـکل پرداختـه اسـت(میرداماد،:1367 .(473 حاصل پاسخ ایشان در ضمن چد بند قابل ارائه است: (1 هرگاه انسان بخواهـد کـاری انجـام دهـد، مکـانیزم صـدور آن بـه ایـن صـورت اســت کــه ابتــداراآنتصــوّر و ســپس خیریّــت و فائــده (حقیقــی یــا مظنــون) آنرا تصــدیق مــینمایــد. پــس از آن، در او شــوقی نســبت بــه آن فعــل ایجــاد مــیگــردد، و این شوق به مـرور مؤکّـد گردیـده و بـه اجمـاع و عـزم (اراده) تبـدیل مـیگـردد. پـس از اراده است که فعل از او صادر و در خارج ایجاد میگردد. (2 اراده پــیشگفتــه -کــه منشــأ صــدور افعــال ارادی اســت- بــه دو صــورت قابــل ملاحظه است: صـورت اول اینکـه آنرا بـه نحـو آلیّـت و غیرمسـتقل ملاحظـه نمـائیم. به این معنـا کـه نظـر اصـلی مـا بـه متعلـق اراده باشـد نـه بـه خـود اراده؛ مطـابق ایـن لحاظ، اراده منـدّکدر مـراد (متعلّـق اراده) اسـت و مـورد توجـه مسـتقل نمـیباشـد؛ و نیز اراده با ایـن لحـاظ، همـان اراده و شـوق نسـبت بـه مـراد اسـت، و خـودش متعلّـق اراده دیگری قرار نمیگیرد. صــورت دوّم ملاحظــه ایــن اســت کــه خــود اراده را مســتقلاً مــورد توجــه قــرار دهیم، همانگونه که گاهی آئینه را مستقلاً مورد توّجه قرار میدهیم. از ایــن دو نحــوه ملاحظــه اراده، آنچــه منشــأ طــرح شــبهه و مســأله مــورد بحــث میگردد، صورت دوّم است. (3 وقتــی اراده را بــه صــورت اســتقلالی مــورد التفــات قــرار دهــیم، از آنجــا کــه خــودش نیــز فعلــی ارادی اســت، متعلّــق و مســبوق بــه اراده دوّمــی قــرار مــیگیــرد؛ و همچنین اراده دوّم نیز متعلّـق و مسـبوق بـه اراده سـوّمی قـرار مـیگیـرد؛ و همـینطـور این سلسله ارادات به پیش میرود. 106 ، سال بیست و یکم، شماره اول، بهار 1391 (4 سلسـله ارادات فـوق ناشــی از اعتبـار ذهنـی اســت کـه ذهـن انســان اراده اول را مســتقلاً لحــاظ نمــوده و نیازمنــد اراده دوّمــی شــده اســت. نیــز اراده دوّم را مســتقلاً ملاحظــه نمــوده و نیازمنــد اراده ســوّمی شــده اســت و همینطــور بقیــه ارادات متعاقبــه؛ پــس هرگــاه ذهــن انســان ایــن اعتبــار ذهنــی را قطــع نمایــد و بــه اراده بــه صــورت مستقل نظر نکند، این تسلسل نیز قطع خواهد شد. (5 تسلسل در امور اعتباری محال نیسـت، زیـرا بـا قطـع اعتبـار ذهنـی تسلسـل نیـز طعق خواهد شـد. آنچـه محـال اسـت تسلسـل در امـور واقعـی حقیقـی اسـت. محقّـق طوســی در پاســخ از لــزوم تسلســل در مــوردتعلّــق» حــدوث و قــدم بــر خودشــان«، تعلّــق» تشــخّص بــر خــودش« و نیــزتعلّــق» وحــدت بــر خــودش«، ایــن تسلســل را اعتباری میداند و معتقـد اسـت بـا انقطـاع اعتبـار، تسلسـل نیـز قطـع مـیگردد(حلـی، 60 :1413، 97، .(106 ادامه خواندن مقاله تسلسل اراده ها در افعال ارادي و راه حل هاي آن

نوشته مقاله تسلسل اراده ها در افعال ارادي و راه حل هاي آن اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


مقاله اهميت کيفيت نيروي انساني و R&D (تحقيق و توسعه) در رشد اقتصادي ايران

$
0
0
 nx دارای 33 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه با توجه به اهمیت مدلهای رشد اقتصادی درونزا در دهههای اخیر بدلیل درنظـر گـرفتن نقش سرمایه انسانی در رشد و تغییرات تکنولوژیکی درونزا در اقتصـاد، تحقیـق حاضـر بـه نقش سرمایه انسانی و تحقیق و توسعه یا R&D در اقتصاد ایران توجـه داشـته و بـه سـاخت و آزمون مدلی برای توضیح این نقش اقدام مینماید. در مدلهای قبلی رشد اقتصادی یعنی مدلهای رشد نئوکلاسیک، نرخ رشد با ثبـات برابـر با نرخ رشد و پیشرفت تکنولوژیکی در نظـر گرفتـه شـده و بـا توجـه بـه بـرونزا بـودن نـرخ پیشرفت تکنولوژی و فرض بازده نزولی سـرمایه، نـرخ رشـد اقتصـادی نیـز بـرونزا و ثابـت فرض میشود. در مدلهای جدید رشـد اقتصـادی یعنـی مـدلهای رشـد درونزا کـه از سـرمایه انسـانی و انباشت آن بعنوان عامل درونزایی رشد استفاده میشود، نکات قابل توجه عبارتند از:1ـ توجه به نقـش کلیـدی سـرمایه انسـانی و انباشـت آن در نـرخ رشـد اقتصـادی بلندمدت به نحوی که وجود سرمایه انسـانی در تـابع تولیـد از طریـق افـزایش بهرهوری و بازدهی عوامل تولید، محـدودیت بـازده نزولـی سـرمایه را خنثـی کــرده و لــذا منجــر بــه رشــد ســرانه بلندمــدت در شــرایط فقــدان پیشــرفت تکنولوژیکی برونزا میشود. 2ـ تأثیر دانـش و موجـودی دانـش اقتصـاد در سـرمایهگـذاریهـا و نیـز اشـاعه و گسترش دانش و تکنولـوژی در سـطح اقتصـاد از طریـق تحقیـق و توسـعه یـا R&D، به نحوی که وجود این عامل نیز در حذف بازده نزولـی سـرمایه مـؤثر است. 3ـ فقدان فـرض بـازده نزولـی سـرمایه و بجـای آن در نظـر گـرفتن فـرض بـازده صعودی یا بازده ثابت نسبت به مقیاس در تابع تولید بـه دلیـل در نظـر گـرفتن سرمایه به صورت سرمایه فیزیکی و انسانی و نیز دانـش و زیربناهـای عمـومی است. اهمیت کیفیت نیروی انسانی و ; R&D 3 4ـ در مدلهای رشد اقتصادی درونزا همگرایی در رشـد پـیشبینـی نشـده، بلکـه انتظار میرود که درآمد سرانه یک کشور به سطح با ثبات آن گرایش داشـته باشد. در تحقیق حاضر با توجه به اهمیت مدلهای رشد اقتصادی درونزا، ابتدا بـه معرفـی ایـن مدلها و نقش سرمایه انسانی و R&D در رشد اقتصادی از دیدگاه تئوریک پرداختـه و سـپس متدولوژی تحقیـق، هـدف مطالعـه، فرضـیات و مـدل رشـد طراحـی شـده بـرای ایـران بیـان میشود. در ادامه با معرفی متغیرهای مورد استفاده در مدل رشـد اقتصـادی ایـران بـه همـراه شاخصها و آمار و اطلاعات مربوط و با استفاده از روش خود توضیح با وقفه هـای گسـترده (ARDL) بــه آزمــون تجربــی مــدل پرداختــه و در خصــوص پــذیرش یــا رد فرضــیات مــدل تصمیمگیری مینمائیم. در پایان ضمن بررسی نتایج تجربی مـدل، توصـیههـای کـاربردی و سیاستی ارائه میگردد. 1. مدلهای رشد اقتصادی درونزا مدلهای رشد اقتصادی درونزا در قالب دو نوع شامل مدلهای یک بخشی]مدل(1987) AK، مدل رشد یک بخشی مبتنی بر روش یادگیری با عمل1 از ارو2، مدل رشد یک بخشی مبتنی بر روش یـادگیری بـا عمـل و اثـر اشـاعه دانـش از رومـر3 و مـدل رشـد یـک بخشـی بـا در نظرگرفتن فعالیتهای دولت[ و مدلهای رشد دو بخشـی ]مـدل رشـد دو بخشـی بـا تفـاوت تکنولوژی برای تولید کالا و تحصیل از ربلـو4، مـدل رشـد دو بخشـی uzawa-lucas و مـدل رشد دو بخشی با توجه به تغییر درونزای تکنولوژی از رومر5[ ارائه میگردد. سرمایه انسانی در این مـدلهـا بـه دو مفهـوم مـورد اسـتفاده قـرار مـیگیـرد6. در مفهـوم محدود، سرمایه انسانی به معنای تغییر در کیفیت نیروی کار در ازای تغییر در سطح تحصیل ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 Learning-by-Doing 2. Arrow (1993) 3. Romer (1987) 4. Rebelo (1991) 5. Romer (1990)6. Romer M .P. (Oct. 1986), pp. 1002-1037. 4 پژوهشنامه بازرگانی و تجربه بوده و بر این اساس سرمایه انسانی بعنـوان عامـل تولیـد در تـابع تولیـد مـدنظر قـرار گرفته و موجب ایجاد بازده صعودی نسبت بـه مقیـاس مـیشـود. در مفهـوم وسـیع، سـرمایه انسانی به دانش و موجـودی آن در اقتصـاد اطـلاق شـده و باعـث ایجـاد صـرفهجـوییهـای خارجی در تولید گردیده و افزایش بهرهوری عوامل تولید را موجب میشود. بر این اساس در نظر گرفتن سرمایهانسانی در مـدلهای رشـد اقتصـادی درونزا بـا ایجـاد بازده به مقیاس صعودی در تولید و نیز ایجاد صـرفهجـوییهـای خـارجی در تولیـد موجـب افزایش بهرهوری عوامل تولید گردیده و از این طریق بر رشد اقتصادی اثر مثبت و مهمـی را دارند. همچنین منظـور از R&D یـا تحقیـق و توسـعه کـار خلاقـی اسـت کـه بطـور مـنظم و سیستماتیک جهت افزایش ذخیره علمـی و دانـش فنـی انجـام مـیشـود و از ایـن دانـش در اختراع و ابداع استفاده میگردد. بر این اسـاس تحقیـق و توسـعه از طریـق ابـداع و نـوآوری محصولات جدید و فرآیندهای جدید تولید موجب پیشرفت تکنولـوژی درونزا گردیـده و از این طریق رشد اقتصادی را تسهیل میکند. در یک مدل یک بخشی رشد درونزا، با در نظر گرفتن تابع تولید کـابــداگـلاس کـه نشانگر ثبات بازده نسبت بـه مقیـاس اسـت و محـدودیت منـابع در اقتصـاد و تـابع مطلوبیـت خانوار مدل بصورت زیر ارائه میشود که: (1) Y AK H1 o 1(2) Y AK H1 C IK IH , K IK K , KH IH H(3) U(C) (C1/ 1) /(1 ) در این تابع تولید K سرمایه فیزیکی و H سرمایه انسانی بوده و با فرض ثبات کل نیـروی کار، H فقط از طریق بهبود در کیفیت متوسط نیروی کار رشـد مـییابـد. IH و IK بـه ترتیـب سرمایهگذاری در سرمایه انسانی و فیزیکی بوده و اگر فرض کنیم که خانوارهـا تولیدکننـده کالاها هستند، هامیلتونی به صورت زیر است که: (4) ( J U(c).et V(IK K ) (IH H ) W(AK H1 C IK IH که V و به ترتیب قیمت سـایهای K و H و W ضـریب لاگرانـژ مربـوط بـه محـدودیت اهمیت کیفیت نیروی انسانی و ; R&D 5 منابع است. با فرض IK 0 و IH 0 گرفتن مشتق از J نسبت به c و IK شرایط اولیـه بدسـت آمده و با خلاصه کردن آن، نرخ رشد معروف به قرار زیر است:(5) (1 ) K 1 A c H شرط ثانویه نیز این است که تولید نهایی سـرمایه فیزیکـی خـالص برابـر بـا تولیـد نهـایی سرمایه انسانی خالص باشد، یعنی:(6) K K (1 ) K A(1 ) A 1 H H H نتیجه فوق برای K بیـان مـیکنـد کـه نـرخ بـازده سـرمایه فیزیکـی و انسـانی بصـورت H A. (1 )(1 ) بوده و بـا توجـه بـه تـابع تولیـد مقـدار آن ثابـت اسـت. بنـابراین وقتی K ثابت باشد، بازده نزولی وجود نداشته، H و K هر دو با یک نرخ رشد مـییابنـد کـه H نرخ رشد آنها با جایگذاری معادله (6) در معادله (5) عبارت است از: 1 (7) A.(1 )(1) لذا با در نظرگرفتن سـرمایه انسـانی در مـدل فـرض بـازده نزولـی عوامـل تولیـد حـذف میشود. در مدلهای رشد درونزای دو بخشـی، یـک بخـش بـه تولیـد کالاهـا و خـدمات و بخش دیگر به تولید تحصیلات یا سرمایه انسانی مشغول بوده که هر کدام دارای تابع تولیـد مربوط به خود به شکل زیر هستند. فرض میشود که بخش تحصیلات بهطور نسـبی نیـاز بـه سرمایه انسانی بیشتر و بخش تولید کالاها و خدمات به طـور نسـبی نیـاز بـه سـرمایه فیزیکـی بیشتری دارد.(8) Y C K K A(VK) (UH)1 (9) H H B[(1 V)K] .[(1 U)H]1 در ایــن توابــع Y نشــانگر تولیــد کالاهــا، A و B پارامترهــای تکنولــوژی و 0V1 و 0U1ضرایب K و H مورد استفاده در تولید کالاها و (1-V) و (1-U) نشـانگر ضـرایب K و H مورد استفاده در بخش تحصیلات میباشند. در این مدلها نیز بـازده بـه مقیـاس در تولیـد دوم: اول: 6 پژوهشنامه بازرگانی حداقل ثابت فرضشده و بدین ترتیـب بـا تنـوع و کیفیـت رو بـه افـزایش نهـادههـای مـورد استفاده در فرآیند تولید که خود حاصل تحقیق و توسعه است، تمایل به بازده نزولـی خنثـی میشود. حال با توجه به عنوان تحقیق به بیان یکـی از مـدلهای دوبخشـی رشـد اقتصـادی درونزا تحت عنوان تغییرات تکنولوژیکی درونزا1 از رومر میپردازیم. این مدل براساس سه قضـیه منطقی زیر بنا شده است: تغییرات تکنولوژیکی یعنی بهبـود روش بکـارگیری مـواد خـام هسـته اصلی رشد اقتصادی است. قسمت اعظم تغییـرات تکنولـوژیکی بوسـیله عملکـرد ارادی مـردم و کارگزاران اقتصـادی و براسـاس انگیـزه بـازار و کسـب سـود شـکل گرفته و لذا درونزا است. سـوم: آمــوزش و دانــش علمــی دارای تفــاوت اساســی بــا دیگــر کالاهــای اقتصادی است چرا که یک مجموعه جدید از آمـوزش دارای هزینـه است ولـی ایـن آمـوزش بارهـا مـیتوانـد بـدون هزینـه مجـدد مـورد استفاده قرار گیرد. به عقیده وی وقتی یک فرد به دنبال اکتشاف میرود، موفقیت او مقهور تصـادف اسـت و لذا امری برونزا است یعنی نیروهای خارج از کنتـرل فـرد موفقیـت او را تعیـین مـیکننـد ولی وقتی افراد بیشتری به دنبال اکتشـاف و اختـراع مـیرونـد، قطعـاً اکتشـافات ارزشـمندی بوجود میآید و لذا نرخ جمعی اکتشاف درونزا خواهد بود. وی میافزاید: اقتصاد به همـان صورت که به انباشت سرمایه فیزیکی میپردازد، بر سرمایه انسـانی نیـز از طریـق تحصـیل و آموزش افزوده و لذا تغییر تکنولوژی نتیجه سرمایهگذاری روی سرمایه انسانی اسـت. یعنـی همان انگیزههایی که بنگاهها را به انباشت سرمایه فیزیکی ترغیب میکند، آنهـا را بـه سـوی انجام تحقیق و توسعه و پیشرفتهـای علمـی و فنـی نیـز هـدایت کـرده و لـذا تکنولـوژی از حالت برونزایی خارج و درونزا میگردد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 Romer M .P. (1990), pp. 71-102. اهمیت کیفیت نیروی انسانی و ; R&D 7 در این مدل در هر اقتصاد سه بخش مورد نظر است: بخـش اول: بخــش تحقیــق کــه از ســرمایه انســانی و موجــودی دانــش اقتصاد برای تولید دانش جدید استفاده میکند و لذا بطور خاص این بخش طرحهایی را برای تولید کالاهای بـادوام جدید ارائه مینماید. بخـش دوم: بخــش تولیــد کالاهــای واســطهای کــه بــا اســتفاده از طـرحهــای بخــش تحقیــق تعــداد زیــادی از کالاهــای بادوام را تولید میکند. بخش سوم: بخش کالای نهایی که از نیـرو کـار، سـرمایه انسـانی و مجموعه کالاهای بادوام برای تولیـد کالاهـای نهـایی اســتفاده کــرده و محصــول تولیــدی ایــن بخــش یــا مصرف و یا به عنوان سرمایه جدید ذخیـره مـیشـود. تــابع تولیــد در بخــش کالاهــای نهــایی در ایــن مــدل عبارت است از: (10) y(H, L, X) H y L X i1 i1 جایی که L نیروی کار، Hy سرمایه انسـانی اختصـاص یافتـه بـه بخـش تولیـد نهـایی و X سرمایه فیزیکی و تابع تولید همگن از درجه یک است. تکنولوژی تولیـد در داخـل سـرمایه فیزیکی مدنظر است و سرمایه خود از انواع نامحدودی از تولیدات با دوام تشکیل شده ولـی در هر زمان تعداد محدودی از این کالاها برای تولیـد کالاهـای نهـایی مـورد اسـتفاده قـرار میگیرند. اگر فرض کنیم که واحد کالا صرف سرمایهگذاری میشـود تـا یـک واحـد از هر نوع کالای بادوام تولید شود، میتوان نوشت که: ادامه خواندن مقاله اهميت کيفيت نيروي انساني و R&D (تحقيق و توسعه) در رشد اقتصادي ايران

نوشته مقاله اهميت کيفيت نيروي انساني و R&D (تحقيق و توسعه) در رشد اقتصادي ايران اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله بررسي ساختار بازار کالاهاي منتخب صادراتي

$
0
0
 nx دارای 26 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه در طول تاریخ تجارت، به منظور رونق بخشیدن به امـر صـادرات، دولـت همـواره نقـش اساسی داشته و از ابزارهـای موجـود مختلـف از قبیـل سیاسـتهـای پـولی، مـالی، قـوانین و مقررات، سیاستهای بازرگانی و حمایتی و همکاریهای منطقهای و بینالمللی سـود جسـته است. توسعه صادرات کالا در بیشتر کشورهای در حال توسعه اکنون به عنوان یکـی از اجـزاء اصلی بوده است. میتوان گفت رشد و توسعه، تأمین نیازهای ارزی، بهرهبرداری مطلوبتـر از امکانات داخلی و نهایتاً دستیابی به منافع بازارهای جهانی از مهمترین ابعـاد گـرایش بـه توسعه صادرات بوده است. توسعه صادرات به ویژه از دهـه 70 مـیلادی، نقـش مهمـی را در توسعه اقتصادی برخی از کشـورها و بطـور خـاص کشـورهای تـازه صـنعتی شـده (NICs) 1 آسیای شرقی ایفا کرد و برای اغلب کشورهای در حال توسعه امروزه به عنـوان یـک مسـیر انتخابی برای هدف رشد و توسعه اقتصادی مطرح میشود. صادرات غیرنفتی مقولهای است که در طول تاریخ تجارت خارجی ایران، اهمیت آن بـا افت و خیزهای زیادی مواجه بوده است. با ظهور بخـش نفـت در تجـارت خـارجی کشـور، اهمیت و نقش صادرات غیرنفتـی در تجـارت خـارجی و بـه تبـع آن در کسـب درآمـدهای ارزی، کاسته شده است. توجه به رشد و توسعه صادرات غیرنفتی زمانی قوت میگرفته کـه صادرات نفتی به نحوی دستخوش رکود و تحلیل میشده، یعنـی بـه دنبـال چنـین شـرایط و وضعیتی، تلاشهایی برای رشد و توسعه صادرات غیرنفتی انجام میگردیده است. به هرحال روشها و راههای توسعه صادرات غیرنفتی هنوز یکی از مسائل اصلی اقتصـاد کشور میباشد که تلاشهای علمی و تحقیقاتی زیادی را طلب مـیکنـد. بـه همـین منظـور، بررسی حاضر بر آن است که با رویکردی جدید و با توجه به ساختار بازارهای جهـانی و بـا بهرهگیری از نظریههای سازمان صنعتی2 این مطلب را مورد کنکاش قرار دهد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 New Industrial Countries (NICs). 2. Industrial Organization 63 پژوهشنامه بازرگانی میتوان گفت تحقیقات انـدکی مشـاهده مـیشـود کـه در آن بـه بررسـی سـاختار بـازار جهانی کالاهای صادراتی و تعیین درجه انحصار و قدرت انحصاری در این بازارها بپردازد. اســتفاده از شــاخصهــای تمرکــز بــرای ســنجش قــدرت انحصــاری در بازارهــا یکــی از مهمترین مباحث در ادبیات سازمان صنعتی است و اقتصاددانانی همانند شـفرد1، اسـتیگلیتز2، بروزن3، کلارک4، دیویس5، پلتزمن6، وبر و جنی7، لاست گارتن8 و شـرر9 تـلاش فراوانـی در جهت بسط این شاخصها نمودند. استفاده عمدهای که از ایـن شـاخصهـا در تحقیقـات علمی صورت گرفته بیشتر محدود به سنجش این شاخصها برای ارزیابی قدرت انحصـاری در بازارهای صنعتی در کدهای ISIC بوده است. بعبـارتی در ایـن مطالعـات محـدوده بـازار تنها به بازار داخلی محدود میشده است. ولـی ایـن تحقیـق بـا تعمـیم شـاخصهـای فـوق و تعریف متفاوتی از حدود بازار بـه بررسـی درجـه انحصـار و سـنجش قـدرت انحصـاری در بازارهای تجاری نموده است. از مهمترین مطالعاتی که در ایـران بـر مبنـای ایـن رویکـرد صـورت گرفتـه مـی تـوان بـه مطالعات زیر اشاره نمود: حسینی (1376، 1375 و 1383) بـه بررسـی سـاختار بـازار جهـانی پسته، خشکبار و فرش و سـنجش قـدرت انحصـاری در ایـن بازارهـا بـا اسـتفاده از شـاخص تمرکز هرفیندال ـ هیرشـمن پرداختـه اسـت. خـداداد کاشـی (1379 و 1381) بـا اسـتفاده از شاخصهای تمرکز هرفیندال ـ هیرشمن و شاخص نسبت تمرکز n بنگاه بـه بررسـی سـاختار بازار بنگاههای فعال در عرصـه صـنعت در کشـور ایـران پرداخـت. ابونـوری و سـامانیپـور (1381) با یک رویکرد پارامتریک به سنجش درجـه تمرکـز در بنگاههـای فعـال در صـنایع ایران پرداختند. بخشی (1382) با استفاده از شاخص تمرکز هرفیندال ـ هیرشـمن بـه بررسـی درجه انحصار در صنعت سیمان ایران پرداخته است. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 Shepherd (1990) 2. Stiglitz (1993) 3. Brozen (1971) 4. Clark (1984) 5. Davies (1979) 6. Peltzman (1977) 7 Weber & Jenny (1978) 8. Lustgarten (1979) 9. Scherer (1979) بررسی ساختار بازار کالاهای منتخب صادراتی 37 در بخش اول به مبانی نظری تمرکز و معرفی شاخصهای انتخابی پرداختهایم. در بخش دوم با ارزیابی شاخصهای انتخابی و تعیین حدود بـازار بـه متـدولوژی تحقیـق اشـاره شـده است. در بخش سوم به ارزیابی تمرکز صادرات بازار کالاهای صنعتی پرداختهایم که ایـران در آن بازارها حضور فعال دارد. در واقع با سنجش این شاخصها مـا مـیتـوانیم بـه ارزیـابی تمرکز صادرکنندگان (طرف عرضه) به عنوان متغیر جانشین ساختار بازار بپردازیم. در ادامه این بخش با استفاده از مباحث تمرکز طرف عرضه یک طبقهبندی از بازارهای منتخب ارائه میکنیم و پس از آن به ارزیابی جایگاه ایران در بازارهای صـادراتی صـنعتی مـورد بررسـی پرداخته میشود. در بخش چهارم جانب تقاضـا (تمرکـز خریـداران) را مـورد بررسـی قـرار میدهیم، یعنی به ارزیابی تمرکز بازارهای هـدف ایـران و معرفـی کشـورهای عمـده طـرف تجاری ایران در سال 2000 پرداختـه و در پایـان بـه نتـایج ایـن مطالعـه و ارائـه توصـیههـای سیاستی میپردازیم. 1. مبانی نظری تمرکز از مهمتــرین متغیرهــای ســاختاری و خصوصــیات ســازمانی بــازار مــیتــوان بــه تمرکــز فروشندگان و تمرکز خریداران اشاره نمود. از آنجا کـه یکـی از مباحـث محـوری ارزیـابی تمرکز بازارهای صادراتی اسـت مـا بـا اسـتفاده از شـاخصهـای مطـرح در ادبیـات سـازمان صنعتی (I.O) مقیاس را از سطح »صنعت« بـه سـطح »کشـور« تعمـیم داده و بـر مبنـای آن بـه ارزیابی ساختار بازار صادراتی کالاهای منتخب صادراتی پرداختهایم. در این مقالـه درصـدد هستیم که با استفاده از شاخصهای تمرکز، راجـع بـه قـدرت انحصـاری هـر بـازار قضـاوت نماییم. محققین با استفاده از مفهوم تمرکز تا حد زیادی قادر به اندازهگیری سـطح رقابـت و انحصار در بازارها شدند. البته نمیتوان ادعا نمود که با اندازهگیری تمرکز بازار، بطور دقیق میتوان به میزان فعالیت انحصاری و قدرت انحصاری اعمال شده در بازارها پیبرد، زیرا در بســیاری از بازارهــا، تمرکــز و انــدازه آن بــه طــور قطعــی معــرف ســطح رقابــت یــا انحصــار نمیباشند1. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .1 خداداد کاشی (1377)، صفحه 92. 83 پژوهشنامه بازرگانی در واقع برای قضاوت در مورد میزان رقابت و انحصار در یک بازار اولاً توجه بـه تعـداد کشورهای فعال در بازار صادراتی و ثانیاً توجه به نحوه توزیع بـازار بـین آنهـا الزامـی اسـت. انتظار آن است که هرچه تعداد کشورها کمتر و هـر چـه بخـش وسـیعی از بـازار در اختیـار تعداد محدودی از کشورها باشد، ساختار بازار به انحصار نزدیـکتـر باشـد. تمرکـز بـازار و شاخصهای اندازهگیری تمرکز این امکان را فراهم میسازند که اطلاعات مربوط به تعـداد کشورها و نحوه توزیع بازار بین آنها در یک عدد معین خلاصه شود. در مجموع میتوان گفت تمرکز فروشندگان بازار دلالت بـر آن دارد کـه چـه میـزان از کل صادرات بازار یک محصول معین در اختیار تعداد محدودی از کشورهاسـت و تمرکـز خریداران دلالت بر آن دارد کـه چـه میـزان از کـل صـادرات بـازار یـک کشـور بـه تعـداد محدودی از شرکاء تجاری1 صادر میشود. 1ـ1. تعریف تمرکز تمرکز بازار عبارت است از چگونگی توزیع بازار بین بنگاههای (کشورهای) مختلف و یا به عبارت دیگر، تمرکز بازار دلالت بر آن دارد که چـه میـزان از کـل فـروش بـازار یـک محصول معین در اختیار تعداد محدودی از بنگاهها (کشورها) میباشـد. بـرای انـدازهگیـری تمرکز در یک بازار، باید به تعداد بنگاهها (کشورها)و اندازه نسبی آنها توجه داشـته باشـیم، هر چه تعداد بنگاههای (کشورهای) فعال در عرصـه فـروش یـک کـالا و یـا خـدمت کمتـر باشد، آن بازار متمرکزتر و هر چه بازار غیریکنواخت بـین بنگاههـا (کشـورها) تقسـیم شـده باشد درجه تمرکز بیشتر خواهد بود. در واقع تمرکز تابع مستقیم از نابرابری در توزیع بازار بین بنگاهها (I) و تابعی کاهنـده از تعداد بنگاههای فعال (کشورها) در عرصه آن بازار (n) میباشد، یعنی: C=f (I,n) Cn < 0 CI > 0 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 Trade Partners بررسی ساختار بازار کالاهای منتخب صادراتی 39 2ـ1. شاخصهای اندازهگیری تمرکز در یک تقسیمبندی کلی دو نوع معیار تمرکز را میتوان شناسایی نمود: 1) معیارهای نابرابری؛ 2) معیارهای مطلق. معیارهای نابرابری تمرکز، صرفاً به نابرابری اندازه توجه دارند؛ در حـالی کـه معیارهـای مطلق هم به تعداد و هـم نـابرابری انـدازه آنهـا توجـه دارنـد. از معیارهـای نـابرابری تمرکـز میتوان به ضریب جینی، ضریب تغییرات و واریانس لگـاریتم انـدازه بنگـاه (کشـور) اشـاره نمود. از جمله معیارهـای مطلـق تمرکـز نیـز مـی تـوان بـه شـاخص نسـبت تمرکـز n کشـور، شاخص هرفیندال ـ هیرشمن، شاخص تایل آنتروپی1، کـی2، هانـا3، هـال4 و تایـدمن5 اشـاره نمود که در ادامه به چند نمونه از این شاخصها اشاره میکنیم. الف) نسبت تمرکز n بنگاه (کشور) این شاخص به صورت زیر تعریف میشود: NCR n Si i 1,;.,K K N i 1 که در اینجا K تعداد کشورهای فعال در عرصه جهانی، N تعداد کشورهای بزرگ (کـه در اینجا 4 و 5 کشوری که بیشترین سهم بازار صادرات را در اختیار داشتهاند کشور بـزرگ تعریف شدهاند) و Si سهم بازار کشور i ام میباشد و » CRnنسبت تمرکز n کشور« میباشد. در این تحقیق برای به دستآوردن سهم بازار از نسبت صادرات هر کشور نسبت به کل صادرات جهانی استفاده شده است. یعنی:i 1,;., K x i Si x i ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 Theil Entropy 2. Kay 3. Hannah 4. Hall 5. Tideman 04 پژوهشنامه بازرگانی ب) شاخص هرفیندال ـ هیرشمن (HHI) این شاخص عبارت از حاصل جمع توان دوم سهم بازار کلیه کشورهای فعال در عرصـه جهانی است. HHI شاخص هرفیندال و Si سهم بازار کشـور iام و K تعـداد کشـورهای فعـال در عرصه جهانی میباشد. ادامه خواندن مقاله بررسي ساختار بازار کالاهاي منتخب صادراتي

نوشته مقاله بررسي ساختار بازار کالاهاي منتخب صادراتي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله بررسي رفتار دو سازمان اوپک و OECD در قالب بازي انحصار دو جانبه و چگونگي تقسيم منافع حاصل از تجارت نفت در بين آنها

$
0
0
 nx دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه در طـول ســه دهـه گذشــته مطالعـات بیشــماری در ارتبـاط بــا بازارجهـانی نفــت و شــیوه قیمتگذاری در آن به انجام رسیده که در اکثریت قریب به اتفـاق مـوارد ایـن مطالعـات بـا رقابتی فرضکردن ساختار طرف تقاضا و با محور قراردادن اوپک، بر ساختار طرف عرضـه متمرکز شدهاند و آن را در طیف گستردهای از رقابت کامل گرفته تا انحصـار کامـل مـورد بررسی و مطالعه قرار دادهاند. در بخش قابل تـوجهی از ایـن مطالعـات عمـدتاً چنـین مطـرح میشود که اوپک بعنـوان تنهـا انحصـارگر بازارجهـانی نفـت بـا اقـدامات خـود و از طریـق محدود کردن میزان عرضه، موجب افزایش قیمت این محصول شـده و از ایـن طریـق منـافع خود را حداکثر مینماید. این در حالی است که بنا بر آمـار ارائـه شـده از سـوی اوپـک، در طول دوره پنج ساله 20001996 هفت کشور آمریکا، کانادا، ژاپن، فرانسه، آلمان، ایتالیـا و انگلیس از طریق وضع مالیات بر فرآوردههای نفتی، 1300 میلیارد دلار سود خـالص کسـب کردهاند؛ در حالی که در همین دوره یازده عضو اوپک درآمدی که از طریق فـروش نفـت بدست آوردهاند (بدون کسر هزینهها) تنها 850 میلیارد دلار بوده است.1 به علاوه برای رقابتی درنظر گرفتن ساختار تقاضا باید شرایط رقابتی بودن در آن وجـود داشته باشد. یعنی سهم هر یک از مصرفکنندگان تا آن حد اندک باشد که به تنهـایی و یـا از طریق همکاری با یکدیگر نتوانند بر بازار تـأثیر بگذارنـد و یـا حـداقل از ایـن تـوان خـود استفاده نکنند. در حـالی کـه در سـال 2000 اعضـای OECD بـیش از 80 درصـد از واردات نفتی جهان را به خود اختصاص دادهانـد کـه بـیش از 90 درصـد آن تنهـا توسـط نـه کشـور آمریکا، انگلیس، آلمان، ژاپن، کرهجنوبی، ایتالیـا، فرانسـه، کانـادا و اسـپانیا صـورت گرفتـه است. به بیان دیگر این نه کشور بیش از 70 درصد از واردات نفتی جهان را در اختیار خـود دارنــد. از طــرف دیگــر اقــدامات و سیاســتهــای اعضــای OECD در ارتبــاط بــا نفــت، چــه بصورت صریح و آشکار از طریق آژانس بینالمللی انرژی (IEA) 2، و چـه بصـورت ضـمنی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 OPEC PR and Information Department, (Sep. 2001) 2. International Energy Agency 26 پژوهشنامه بازرگانی از طریق هماهنگ نمودن مالیاتهای انرژی با سایر اعضا به منظور حفـظ قـدرت رقابـت در عرصه تجارت جهانی، در هماهنگی بالایی با یکدیگر قرار دارند. بر این اساس، هدف این مقاله بررسی رفتار دو سـازمان اوپـک و OECD در قالـب یـک بازی انحصار دو جانبه و چگونگی تقسیم منافع حاصل از تجارت نفت در بین آنها میباشد. این بررسی برای دوره زمانی 20021991 صورت گرفته و از دادههای ماهانه اسـتفاده شـده است. آزمون الگو عمدتاً از طریق آزمون هم انباشتگی یوهانسن و مدلهای برداری تصـحیح خطا (VECM) و بردار خود رگرسیونی (VAR) انجام گرفته است. ایده اصلی مقاله آن است که دولتهای OECD با پرداخت یارانههـای سـنگین انـرژی و وضع مالیاتهای بالا بر فرآوردههای نفتی عـلاوه بـر آنکـه میـزان تقاضـا را تـا حـد زیـادی کاهش دادهاند، ارتباط بین تقاضای مصرف کنندگان نهـایی و قیمـت نفـت خـام را از میـان بردهاند و بعنوان یک بازیگر اصلی در بـازار جهـانی نفـت حضـور یافتـهانـد. بعـلاوه روابـط سیاسی با گروه پرقدرت اوپک (گروه پساندازکننده) قدرت چانـهزنـی OECD را افـزایش داده و آنهـا را بــه برنــدگان اصـلی تبــدیل نمــوده اســت. در ایـن مقالــه منــافع OECD شــامل درآمدهایی است که از طریق وضع مالیات و تعرفه بر نفـت نصـیب دولـتهـای ایـن گـروه میشود و منافع اوپک سود خالصی است که از فروش نفت کسب مینماید. 1. ادبیات موضوع بخشی از مطالعاتی که در چارچوب الگوی انحصاری به بررسـی رفتـار اوپـک و طـرف عرضه پرداختهاند به کارهایی اختصاص دارند که در قالب تئوری بازیها انجـام گرفتـهانـد. در یک تقسیمبندی کلی این مطالعـات بـه دو گـروه مطالعـاتی کـه بـه بررسـی رفتـار درون سازمانی اوپک پرداختـهانـد و مطالعـاتی کـه رفتـار اوپـک و تولیدکننـدگان غیـر اوپـک را بررسی نمودهاند، قابل تفکیک میباشند. مطالعاتی که به بررسی رفتار درون سازمانی اوپک پرداختهاند از بازیهـای متعـددی در بررسیهای خود استفاده نمودهانـد کـه از مهمتـرین آنهـا مـیتـوان بـه بـازی تکـرار شـونده OECD ;. 63 بررسی رفتار دو سازمان اوپک و متناهی، بازی پویا1، بازی تکرار شـونده بـا اطلاعـات نـاقص2، بـازی تحـول یابنـده3 و بنگـاه مسلط4 اشاره نمود. در بازی تکرارشونده متناهی، عمدتاً به راهحل تعادلی و با ثبـات حاصـل از بازی تکرارشونده تناقض زندانیها5 استناد شده که با توجه به قضیه سلتن6 راهحل تعـادلی و منحصر به فرد، برابر با راهحلی است کـه در هـر زیربـازی7 حاصـل مـیگـردد. گـریفین و نیلســون (1994) 8، گــریفین و جیانــگ (1997) 9، پینــدیک(1978)10، و ژروســکی، اولــف واولف (1987)11 از جملـه کسـانی هسـتند کـه در ایـن چـارچوب بـه مطالعـه رفتـار اوپـک پرداختهاند. گریفین و جیانگ، و گریفین و نیلسون در مطالعـات خـود نشـان دادهانـد کـه بـا تشکیل کارتل و تبعیت از اصل همکاری، منافع همه اعضای اوپـک در مقایسـه بـا وضـعیت رقابتی افزایش مییابد. اما اعضا همواره دارای این انگیزه می باشند که با فریبدادن دیگـران و افزایش تولید مازاد بر سهمیه، منافع کوتاهمدت خـود را افـزایش دهنـد و آنچـه مـانع ایـن اقدام میگردد، ترس از رفتار تلافیجویانه سایر اعضا در قبال فریبکاری آنهاست کـه منجـر به کاهش منافع بلندمدت آنها می گردد.در بازیهای پویا با توجه به اینکه نفت یک منبع پایانپذیر است و ذخایر اعضای اوپک از دورهای به دوره دیگر تغییر مییابد، نمیتوان راهحل بدست آمـده در هـر زیربـازی را بـه کل بازی تعمیم داد. هنیلیزا و پیندیک (1976)12، میسون و پولاسکی (1998)13، وبنوئیـت و کریشنا (1985) و(1987)14 در این قالب به بررسی رفتار درون سازمانی اوپک پرداختـهانـد. بنوئیت و کریشنا با استفاده از بازی تناقض فروشگاه زنجیرهای15 نشان دادهاند که ایـن بـازی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 Dynamic Game 2. Repeated Game With Incomplete Information 3. Evolutionary Game 4. Dominant Firm 5 Repeated Prisoner’s Dilemma Game 6. Selten’s Theorem 7. Sub-game 8 Griffin , J.M. & W. S.Nielson(1994) 9. Griffin ,J. M & W. Xiong (1977) 10. Pindyck(1978) 11. Geroski ,P. Ulph, A & Ulph ,D(1987) 12 Henylicza, E. & R. S.Pindyck (1976) 13. Mason F.M. & S.Polasky (1998) 14. Benoit, J.P & K.Krishna (1985), (1987) 15. Chain Store Paradox Game 46 پژوهشنامه بازرگانی برای منابع پایانپذیر دارای تعادل چندگانه یک مرحلهای1 است کـه در مراحـل اولیـه بـازی راهحل همکاری راهحلی است که حاصل میگردد. لیکن با کاهش ذخائر و افزایش اهمیت منافع کوتاهمدت، در زیربازیهای انتهایی، این راهحل به راه حل رقـابتی تبـدیل مـیگـردد. کرپس، میلگرام، رابرتز و ویلسون (1982)2،آندرئونی (1990)3، میلـر و آنـدرئونی (1993)4، مککلوی و پالفری (1992)5 از دیدگاه نظری رفتار اوپک را از دیدگاه بازی تکرارشـونده با اطلاعات ناقص مورد بررسی قرار دادهاند. آندرئونی به این نتیجه رسیده که در ایـن بـازی همکاری تا مراحل پایانی ادامه مییابد.در مطالعــات گــریفین و نیلســون (1994)، مــابرو (1991)6، عســکری (1991)7، کرمــر و صالحی اصفهانی(1991)8 و گریفین (1985)9 رفتـار اوپـک در حـالتی کـه عربسـتان دارای نقش رهبری است و بعنوان بنگاه مسلط به فعالیت میپردازد، مورد بررسی قرار گرفته است. مطالعاتی که به بررسـی رفتـار بـین اوپـک و غیـر اوپـک پرداختـهانـد نیـز از بـازیهـای متفاوتی بهره گرفتهاند. رایلی (1999)10 در قالب یک بازی تکرار شونده با مجمـوع صـفر11 رفتار اوپک و غیر اوپـک را بررسـی نمـوده اسـت کـه در آن هـیچ یـک قـدرت رهبـری را ندارند. گیلبرت (1978)12، پیندیک (1978) و سالانت (1979)13 در قالب یک بازی تکـرار شونده با مجموع متغیر و راهحل تعادلی منحصربه فرد 14 اوپـک را در قالـب بنگـاه مسـلط و غیر اوپک را در قالب گروه حاشیه رقابتی15 مورد بررسی قرار دادهاند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 One-short 2. Kreps, D.P. Milgrom… (1982) 3 Andreoni (1990) 4. Anderoni & Miller (1993) 5 Mc Kelvey & palfrey ( 1992) 6. Mabro (1991) 7. Askari (1991) 8 Cremer , J & Salehi – Isfahani, D. (1991) 9. Griffin, J. M. (1985) 10. Raily (1991) 11 Sum – Zero Repeated Game 12. Gilbert.R.(1978) 13. Salant S.W.(1979) 14 Repeated Game With Unique Solution – Variable Sum 15. Competitive Fringe OECD ;. 65 بررسی رفتار دو سازمان اوپک و 2. مبانی نظری 1ـ2. تئوری بازیها و انحصار دوجانبه در تئوری بازیها، انحصار دو جانبه یک بازی ساده دو نفره با مجمـوع غیرصـفر، مثبـت و متغیر1 است که چگونگی تقسیم منافع در آن تا حد زیـادی بـه شـرایط حـاکم بـر بـازی و قدرت چانهزنی بازیگران مرتبط میباشد. نکته بحثانگیز و بسیار مهم این بـازی، اسـتخراج و شناسایی راهحل منحصربه فرد و با ثباتی است که در آن مبادله صورت مـیگیـرد و منـافع در بین بازیگران تقسیم میگردد. در این ارتباط راهحلهای متفاوتی ارائه شـده اسـت کـه از مهمترین آنها میتوان به راهحل فوننیومن ـ مورگشـترن2، راهحـل نـش3 و نقطـه شـلینگ یـا تقسیم 50 ـ50 منافع اشاره نمود. راهحلهای فـون نیـومن ـ مورگشـترن و نـش تنهـا مخـتص بازی انحصار دو جانبه نیسـتند و در آنهـا تـلاش شـده کـه یـک راهحـل کلـی بـرای تمـامی بازیها بدست آید. راهحل فوننیومن ـ مورگشترن دارای این ایراد اسـت کـه در بسـیاری از موارد راهحلی منحصر به فرد را بدست نمیدهد و راهحل نش نیز عمدتاً برای بازیهایی کـه تعداد بازیگران در آنها زیاد است مناسبت بیشتری دارد. ادامه خواندن مقاله بررسي رفتار دو سازمان اوپک و OECD در قالب بازي انحصار دو جانبه و چگونگي تقسيم منافع حاصل از تجارت نفت در بين آنها

نوشته مقاله بررسي رفتار دو سازمان اوپک و OECD در قالب بازي انحصار دو جانبه و چگونگي تقسيم منافع حاصل از تجارت نفت در بين آنها اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله هدفمندسازي يارانهها و حذف ناامني غذايي: مطالعه موردي ارسنجان

$
0
0
 nx دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه حمایــتهــای دولتــی در ایــران از دوران صــفویه بــه صــورت تخفیــفهــای مالیــاتی و سیستمهای توسعه زراعـت در دوران قاجـار را کـه در آن دادن بـذر و مسـاعده بـه مسـتأجر پیشبینی شده، بود آغاز شد]2.[ اما دخالت مستقیم دولت در عرضه و تقاضای تولید از سال 1311 شروع شد که با تصویب قـانونی جهـت تأسـیس سـیلو در تهـران، بـه منظـور خریـد و ذخیره گندم توسط سازمان غله برای مقابله با کمبودهـای احتمـالی، آغـاز شـد. از آن زمـان حمایتهای مستقیم دولت آغاز و هر ساله افزایش یافتهاسـت]5.[ پـس از انقـلاب در بهمـن 1358، سازمان حمایت مصـرفکننـدگان و تولیدکننـدگان در نتیجـه ادغـام مرکـز بررسـی قیمتها با سازمان حمایت تشکیل شد. پس از آن به علت محدودیتهای اقتصادی ناشـی از جنگ تحمیلی و تحریم اقتصادی، زمینه عرضه متناسـب کالاهـا اعـم از تولیـدات داخلـی و وارداتی دچار نوسان شد و امر قیمـتگـذاری کالاهـای وارداتـی و اقـلام ضـروری داخلـی بصورت گسترده از سال 1360 توسط سازمان حمایت مصرفکنندگان و تولیدکنندگان بـه مرحله اجرا درآمد. در فاصله 1360 تا 1364 امکان واردات کالاهای اساسی افـزایش یافـت و با سهمیهبندی کالاها از طریق سیستم توزیع کوپن، از روند صعودی قیمت هـا کاسـته شـد. اما طی سالهای 1365 تا 1367 در نتیجه لزوم استفاده از ارز صادراتی و آزاد قیمـت بسـیاری از اقلام تولید داخلی حدود 2 تا 3 برابر سالهای گذشته افزایش یافت و به علـت محـدودیت نظارت دولت، رشد شاخص بهای عمدهفروشی بیشتر از رشد تغییـرات رسـمی نـرخ کالاهـا گردید و پرداخت یارانهها هر سال نسبت به سال قبل بخش بزرگتری از بودجه دولـت را بـه خود اختصاص داد. نسبت یارانه پرداختی به بودجه کل کشور از 7/1 درصد در سـال 1356 به 56/2 درصد در سال 1370 و سپس به 6/3 درصـد در سـال 1371 و 9/3 درصـد در سـال 1372 افزایش یافت. این روند همچنان ادامه داشت تا اینکـه در سـال 1377 بـه 6/2 درصـد، در سال 1378 به 5/2 درصد، در سال 1379 به 29/2 درصد و در سال 1380 به 33/2 درصد کاهش یافت. بنظر میرسد در حال حاضر، نظام یارانهدهـی بـه مـواد غـذایی ناکارآمـد اسـت. در ایـن 031 پژوهشنامه بازرگانی نظام، یارانهها به تساوی در میان اقشـار پردرآمـد، متوسـط و گروههـای آسـیبپـذیر جامعـه توزیع میگردد. یکی از پیامـدهای ایـن وضـعیت افـزایش ضـایعات محصـولات بـویژه نـان میباشد. از این گذشته ادامه یارانهدهی به این شـکل، بـازار قاچـاق را گسـترش داده و میـان نرخ دولتـی و آزاد تفاوتهایی ایجاد شده اسـت. بنـابراین مـیتـوان گفـت یکـی از مسـائل مدنظر سیاستگذاران و برنامهریزان کلان میتواند حذف نظام یارانهدهـی عمـومی بـه شـکل کنونی باشد. با این شرایط، مطالعه حاضر با هدف تعیین شـکاف نـاامنی غـذایی و درنهایـت هزینه حذف ناامنی غذایی در دو حالت پرداخت یارانه عمومی و یارانه هدفمنـد، بـا اسـتفاده از یک مطالعه موردی انجام شد. 1. مواد و روشها به منظور جمعآوری اطلاعات به پیروی از مطالعه مشـابه هادینـات1 (1999) در مؤسسـه تحقیقات بینالمللی سیاستهای غذا2، با بهرهگیری از روش نمونهگیـری تصـادفی از طریـق مصاحبه حضوری با 120 خانوار شهرستان ارسنجان استان فارس اطلاعـات اولیـه مـورد نیـاز جمعآوری گردید. بدین منظور، با صرف حداقل هزینه، با مادران هر یـک از خانوارهـا کـه وقوف کامل به وضعیت تغذیه خانوار دارند، مصاحبه شد. از آنجا که امکان اریـب مثبـت و منفی در پاسخهای بدستآمده تقریباً برابر بود، میتوان دادههای بدسـت آمـده را بصـورت متوسط مدنظر قرار داد و از خطای اندازهگیری دادهها در قبال هزینه پایین جمـعآوری آنهـا به این نحو چشمپوشی کرد. شهرستان ارسـنجان، بـه عنـوان منطقـه آزمایشـی طـرح امنیـت غذایی استان فارس انتخاب گردیده است و به همـین دلیـل در تحقیـق مـذکور از اطلاعـات این شهرستان استفاده گردیده است. به منظور بررسی کالری سنجی، رژیم غذایی روزانه و مقدار مصرف ماهیانـه هـر خـانوار به هنگام مصاحبه مشخص گردید. با استفاده از جداول تغذیه میزان کالری، پروتئین، چربـی و کربوهیدرات مصرفی هر خانوار بدست آمد و سپس با تقسیم بر بعد خانوار میزان کالری، ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 John hoddinott (1999) 2. International Food Policy Research Institute (IFPRI) هدفمندسازی یارانهها و حذف ناامنی غذایی: مطالعه موردی ارسنجان 131 پروتئین، چربی و کربوهیدرات سرانه برای هر خـانوار محاسـبه گردیـد. از آنجـا کـه امکـان اندازهگیری میزان مصرف هر یک از افراد خانوار بطـور انفـرادی در تحقیـق حاضـر وجـود نداشت، بهمنظور بدست آوردن حداقلهای مورد نیاز هر یک از اعضای خانواده، از میانگین حداقل نیازهای ارائه شده توسط کمیته دسترسـی فیزیکـی طـرح امنیـت غـذایی و همچنـین مطالعه صورت گرفته در مؤسسه تحقیقات بینالمللی سیاستهای غذا ]17[ استفاده گردید. طبق تعریف دسترسی به حداقل کالری مصـرفی روزانـه، خانوارهـا و افـراد را در گـروه ایمن غذایی قرار میدهد و عدم دسترسی به میزان معین کالری باعث قرار گـرفتن خانوارهـا در گروه خانوارهای ناامن از نظر غذایی خواهد شد. در مطالعه حاضر حداقل کـالری مـورد نیاز روزانه مطابق با مطالعات کمیتـه دسترسـی درآمـدی طـرح امنیـت غـذا و تغذیـه، 2000 کالری روزانه در نظر گرفته شد. این کمیته حـداقل نیـاز روزانـه کـالری، چربـی، پـروتئین و کربوهیــدرات را بــرای هــر یــک از گروههــای مختلــف تغذیــهای بدســت آورده اســت. حداقلهای بدست آمده توسط کمیتـه مـذکور در جـدول (1) آورده شـده اسـت. همچنـین مؤسسه تحقیقات بینالمللی سیاستهای غذا نیز حـداقل کـالری مـورد نیـاز روزانـه را بـرای گروههای مختلف سنی و جنسی و همچنین بر اساس زندگی در مناطق شـهری یـا روسـتایی تعیین کرده است ]17.[ میزان کالری مورد نیاز از 820 تا 3500 کالری به ترتیب بـرای یـک فرد یکساله و یک مرد روستایی متغیر است. بر اساس معیارهای بدست آمده از این مطالعـه، بطورمتوسط 2750 کالری برای حداقل نیاز روزانه در نظر گرفته شد. جدول1 ـ حداقل نیاز به ترکیبات غذایی برای گروههای متفاوت تغذیه گروه تغذیهای انرژی (cal) پروتئین (gr) چربی (gr) کربوهیدرات (gr)زنان شیرده و باردار 2000 94 74 263کودکان 26 ساله 1300 57 34 134کودکان 711 ساله 1900 5/91 76 208نوجوانان 1224 ساله 2000 94 74 263افراد 2450 ساله 2000 73 66 259 مأخذ: گزارشات کمیته دسترسی درآمدی طرح امنیت غذا و تغذیه 231 پژوهشنامه بازرگانی همچنین با توجه به نیازهای غذایی فوق، سفره غذایی حداقل بـرای گـروههـای مختلـف تهیه گردیده است. معادل با سـفرههـای بدسـتآمـده و بـا توجـه بـه اقـلام شـهری و قیمـت خردهفروشی در شهر، حـداقل هزینـه غـذایی بـرای رژیـم مـذکور توسـط کمیتـه دسترسـی فیزیکی طرح امنیت غذایی محاسبه گردیده است. حداقل هزینـه غـذایی روزانـه بـرای یـک فرد بالغ 24 تا 50 ساله با فعالیت متوسط، روزانه 5500 ریال برآورد گردیده اسـت. بنـابراین هزینه تأمین یک کالری 75/2 ریال بدست آمد. فوستر، گریر و توربک1 (1984)یک دسته از شـاخصهـا را در فرمـول واحـدی بـه نـام شاخص FGT جهت اندازهگیری فقر ارائه نمودنـدهانـد ]1، 3، 7، 10.[ ایـن شـاخص توسـط هادینات (1999) جهت اندازهگیری امنیت غذایی بکار گرفته شده است. در این رابطـه فقـر (ناامنی غذایی) تابعی از نسبت شکاف فقر (شکاف ناامنی غذایی) تلقی میشود که به تـوان رسانده شده است. در این مطالعه از شاخص مذکور جهت اندازهگیری نـاامنی غـذایی در خانوارها و افراد تحت مطالعه استفاده شده است. رابطه مذکور به شکل زیر میباشد: (1) P() (1/ n) q(Z Yi ) / Z i1 در رابطه فوق، n تعداد افرادی است که در مطالعه بررسی مـیشـوند، Yi انـدازه کـالری دردسترس فرد iام، Z کالری مورد نیـازی اسـت کـه فـرد را از نظـر غـذایی در امنیـت قـرار میدهد، q تعداد افرادی است که از نظر غذایی ایمن نیستند و وزنـی اسـت کـه بـه شـدت ناامنی غذایی داده میشود. اگر به ناامنی غذایی وزنی داده نشود، به عبارت دیگر فرض شـود کـه مسـاوی صـفر است، رابطه بالا تنها درصد افراد ناامن از کـل جمعیـت را انـدازه مـیگیـرد. ایـن رابطـه کـه معرف نسبت سرشمار2 است، بصورت زیر درمیآید: (2) P(0) q / n استفاده از این شاخص به عنوان معیار ناامنی غذایی، بیان نمیکند که افرادی کـه از نظـر ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 Foster, Greer & Thorbeke (1984) 2. Headcount Ratio هدفمندسازی یارانهها و حذف ناامنی غذایی: مطالعه موردی ارسنجان 133 غذایی در ناامنی غذایی هستند، چقدر از ناامنی غذایی رنج میبرند و یـا بـرای از بـین بـردن ناامنی غذایی آنها به چه مقدار منابع نیاز است. برای روشن شـدن موضـوع، در محـور افقـی نمودار (1)، افراد تحت مطالعه از ناامنترین وضعیت غذایی به بهتـرین وضـعیت طبقـهبنـدی شدهاند و بر روی محـور عمـودی میـزان دسترسـی افـراد بـه کـالری قـرار دارد. خـط افقـی نشاندهنده حداقل کالری مورد نیاز برای قرار گـرفتن در وضـعیت امنیـت غـذایی اسـت. در این نمودار، فرد A در ناامنی غذایی قرار دارد، زیـرا کـالریهـای دردسـترس وی کمتـر از نیازهای اوست. فرد B هم همین وضع را بلکه شـدیدتر داراسـت. اگـر میـزان کـالری لازم بـرای رسـیدن بـه سـطح نرمـال و طبیعــی نیازهـای فـرد A از فـرد B بـه وی منتقـل شــود، در اینصورت تعداد افرادی که از نظر غذایی امنیت ندارند ـ درصد ناامنی غذاییـ بهبود خواهـد یافت، اما وضع فقیرترین فرد بدتر میشود که این نتیجه مـوردنظر و دلخـواه در برنامـههـای مداخله دولت برای کاهش امنیت غذایی نمیباشد. همچنین هرچند کـه انتقـال کـالری هـا از فرد B به A، درصد افراد ناامن از نظـر غـذا را کـاهش مـیدهـد، امـا شـکاف نـاامنی غـذایی افزایش مییابد]16.[ میزان دسترسی روزانه افراد به کالری حداقل کالری مورد نیاز افراد بهترین وضعیت غذایی B D C A شکاف نا امنی غذایی نا امنترین وضعیت غذایی 431 پژوهشنامه بازرگانی نمودار 1 ـ توزیع امنیت غذایی اگر به شدت ناامنی تمامی خانوارهـا در رابطـه (1) وزن یکسـانی داده شـود، بـه عبـارت دیگر فرض شود که تمام خانوارهایی که کمتر از حد لازم کالری دریافت میدارند به یـک اندازه از ناامنی غذایی رنج میبرند، برابر واحد خواهد بود. در این حالـت شـکاف نـاامنی غذایی میانگین1 محاسبه میگردد. با پذیرفتن یکنواختی در عمـق و شـدت نـاامنی، شـاخص مذکور بصورت زیر محاسبه میگردد: (3) P(1) (1/ n) q(Z Yi ) / Z i1 میتوان گفت که P(0) و P(1) از یک نظر مکمل هستند. P(0) تعداد افـراد نـاامن از نظـر غذا را نشان میدهد بدون اینکه چیزی درباره شدت یا عمق ناامنی آنها بگوید، در حالی که P(1) عمق ناامنی غذایی را بیـان مـیکنـد ولـی در مـورد تعـداد افـراد نـاامن از نظـر غـذایی اطلاعی بدست نمیدهد. هیچ یک از این دو شاخص نسبت بـه توزیـع مجـدد غـذا در میـان واحدهای ناامن حساس نیستند. ادامه خواندن مقاله هدفمندسازي يارانهها و حذف ناامني غذايي: مطالعه موردي ارسنجان

نوشته مقاله هدفمندسازي يارانهها و حذف ناامني غذايي: مطالعه موردي ارسنجان اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله اولويتبندي بازارهاي هدف محصولات منتخب پتروشيمي ايران

$
0
0
 nx دارای 52 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه در حال حاضر، یکی از استراتژیهای مهم در توسـعه اقتصـاد کشـور، توسـعه صـادرات غیرنفتی است که در برنامه سوم توسعه اقتصادی، میبایستی به صـورت جهشـی رشـد یابـد. بدین مفهوم که با استفاده از ظرفیتهای خالی و نیز سرمایهگذاری جدید، صادرات دفعتاً به چندین برابر میزان فعلی افـزایش یابـد و ایـن شـدنی نیسـت، مگـر اینکـه اولاً سـاختار فعلـی اقتصاد از حالت نامتوازن خارج و ثانیاً اقلام صادراتی مزیـتدار مشـخص و ثالثـاً بـازارهـای بالقوه صادراتی به لحاظ پتانسیل وارداتی جهت هر محصـول خـاص شـناخته شـوند و نهایتـاً این صادرات بطور همه جانبه مورد حمایت دولت قرار گیرد. محصولات و فرآوردههای پتروشیمی از جمله کالاهایی هستند کـه صـادرات آنهـا طـی چند سال اخیر و در پی سرمایهگذاریهای قابل ملاحظه دولت(که این صـنعت را در اختیـار خود دارد)، تا حدود قابل توجهی در سبد صادراتی کشـور جـای گرفتـه اسـت. واحـدهـای تولیدکننده اینگونه اقلام بدلیل فراهم بودن منـابع تولیـدی فـراوان و تکنولـوژی وارداتـی در دسترس و نیز علاقمندی سرمایهگذاران خارجی در سرمایهگذاری این بخـش از اقتصـاد، از سوددهی نسبتاً بالایی برخوردار هستند و این موضوع از بالا بـودن قیمـت سـهام واحـدهـای پتروشیمی در بورس محرز می باشـد. ارزش صـادرات محصـولات پتروشـیمی از 29 میلیـون دلار در ســال 1368 بــه 560 میلیــون دلار در ســال 1376 افــزایش یافتــه و ارزش تولیــدات اینگونه محصولات در سال 1378 بالغ بر 5/1 میلیارد دلار بوده است. از آنجا که سهم ایران در تولیــد جهــانی حــدود 3/0 درصــد و در بــازار جهــانی حــدود 5/2 تــا 3 درصــد اســت، میبایستی از طریق برنامهریزی در راسـتای تولیـد و صـادرات بیشـتر، تـلاش نمـود کـه ایـن درصدها به حدود بالاتری ارتقـاء داده شـوند. امـروزه گـرایش سـرمایهگـذاری خـارجی در صنعت پتروشیمی به اجرای پروژههای مشترک در کشورهـای دارای ذخـائر هیـدروکـربن، بیشـتر شـده کـه علـت آن تـأمین مـواد اولیـه ارزان در خـود ایـن کشـورهـا و حـذف هزینـه حملونقل میباشد. تا به حال کشورهای هند، چین، حوزه خاورمیانـه و خـاور دور، اروپـا و حوزه جنوب شرقی آسیا، از جمله واردکنندگان محصولات پتروشـیمی ایـران بـودهانـد. در 651 پژوهشنامه بازرگانی سال 1377، این کشورها به ترتیب 18 ، 15، 10، 16، 26 و 13 درصد از کل صادرات ایـران را به خود اختصاص دادهاند. با توجه به این امکانات در کشور ضرورت دارد کـه اسـتراتژی توسعه صادرات محصولات مورد نظر نیز مشخص شود تا بر اسـاس آن راهبـردهـای عملـی جهت صادرکنندگان و نیز مسئولین امر در برنامهریزی بازرگانی کشور ارائه گردد. متغیرهای اصلی در این تحقیق مقادیر صادرات محصـولات مختلـف ایـران طـی 5 سـال گذشته (981994) میباشد که بر اساس آن درجه ثبات روند صادراتی، متوسط نرخ رشـد سالیانه صادرات و نهایتاً مزیتنسبی آشکار شده محاسـبه مـیگـردد. مقایسـه ایـن مقـادیر بـا موارد مشابه سایر کشورها (صادرکنندگان عمده) نهایتـاً مـا را در راسـتای تعیـین بـازارهـای هدف هدایت خواهد نمود. در هر حال صادرات و واردات تعداد زیادی از کشورها کـه در امر تجارت فرآوردههای پتروشیمی سـهم قابـل تـوجهی دارنـد، مـیبایسـتی مـورد تجزیـه و تحلیل قرار گرفته و عـلاوه بـر آن هـر کـدام از بـازارهـای هـدف بـه لحـاظ نـوع و الگـوی مصرف، نحوه نفوذ به آنها و موانع احتمالی ورود و نیـز قـوانین و مقـررات وارداتـی تحلیـل گردد. در تحقیق حاضر، جریان کار به این صورت خواهد بود که پس از گردآوری اطلاعـات و آمار مستند، بر اسـاس مبـاحثی کـه در بخـشبنـدی تحقیـق ارائـه گردیـده، مناسـبتـرین بازارهای بالقوه صادراتی شناسایی و با استفاده از تکنیکهای آماری، غربال و اولویتبنـدی میگردند. سپس با معرفی شاخصهای مربوط به جاذبه بـازارهـا، بـازارهـای اولویـتدار بـه کمک روش تاکسونومی عددی1 معرفی میگردند. در ایـن راسـتا سـازماندهی موضـوعات چنین تنظیم گردیده اسـت: پـس از مقدمـه حاضـر، در بخـش اول ادبیـات موضـوع، پیشـینه مطالعــات و مبــانی نظــری، در بخــش دوم، بررســی پتانســیلهــا و توانمنــدی هــای تولیــدی و صادراتی صنعت پتروشیمی ایران، در بخش سوم بررسی بـازار جهـانی محصـولات منتخـب پتروشیمی، در بخش چهارم، اولویـتبنـدی بازارهـای هـدف جهـت صـادرات محصـولات پتروشیمی ایران و در نهایت نتیجهگیری و ارائه توصیههای سیاستی مورد توجـه قـرار گرفتـه است. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 Taxonomy Analysis اولویتبندی بازارهای هدف محصولات منتخب پتروشیمی ایران 157 متذکر می شود این تحقیق نیز نظیر سایر مطالعات با محدودیتهایی مواجـه بـودهاسـت. از جمله، کمبود اطلاعات و آمار مستند و به هنگام، وجود تناقض در آمارهای گرد آمده از منابع مختلف در خصوص یک موضوع خاص و مواردی دیگر که هر کدام در جـای خـود بر کیفیت کار تأثیر منفی گذارده است. 1. بررسی ادبیات موضوع، مطالعات انجام شده و مبانی نظری 1ـ1. ادبیات موضوع با نگاهی به تجربه مراحل توسعه یافتگی در یـک قـرن گذشـته بـویژه سـه دهـه اخیـر در کشورهای در حال توسعه بطور عام و در کشـورهای نوخاسـته صـنعتی بطـور خـاص (نظیـر کشورهای هنگکنگ، کرهجنـوبی و;) نشـان مـیدهـد کـه اینگونـه کشـورها جهـت رفـع مشــکل محــدودیت بــازار، ورود بــه بازارهــای جهــانی را در پــیش گرفتــه و بــا بکــارگیری استراتژیهای مناسب نفوذ، به تولید وسیع بر مبنای صرفهجوییهای ناشـی از مقیـاس دسـت یافتهاند. بدین ترتیب این کشورها توانستهاند تـوان رقـابتی خـود را در مقایسـه بـا سـایر رقبـا تقویت نموده و به مرور زمان به عنوان یـک رقیـب در بازارهـای جهـانی وارد شـده و بـاقی بمانند.برای شرکتهایی که قصد ورود به بازارهای جهانی را دارند، داشتن یک راهبرد مـدون در خصوص شناسایی و تعیین بازارهای هدف صادراتی به منظور کاهش احتمال شکسـت و بالا بردن امکانات سودآوری، الزامی است.به جهت وسـعت بازارهـای بـینالمللـی و وجـود برخـی تفـاوتهـای عمـده اجتمـاعی و اقتصادی در بین کشورهای مختلف، تدوین راهبردهای نفوذ در بازار جهانی، بدون گـذر از برخی مراحل از جمله مراحل زیر با موفقیت همراه نخواهد بود: ارزیابی توان صادراتی و تصمیمگیری جهت توسعه صادرات شناسایی بازارهای هدف محصول صادراتی تعیین راهبردهای بازاریابی برای محصول صادراتی در ادامه، از میان موارد فوق، صرفاً بحث شناسایی بازارهـای هـدف محصـول صـادراتی 851 پژوهشنامه بازرگانی مورد توجه قرار میگیرد. بازار هدف به بازاری گویند که خارج از مرزهای یک کشور قرار داشـته ولـی هنـوز بـه فعلیــت نرســیده اســت، امــا در صــورت تــدوین اســتراتژی صــحیح بازارشناســی و بازاریــابی بینالمللی میتوان در آن بازارها نفوذ نمود. لذا تعریف ارائه شده برای بـازار هـدف چنـدان بی ارتباط با تعریف کلی بازار نیست، با این تفاوت که بیشتر تعریف مربوط بـه بـازار هـدف را میتوان عمدتاً به بازارهای بینالمللی نسـبت داد. چنانچـه یـک بـازار بـینالمللـی از رشـد مستمر و با ثبات تقاضا و از مقیاس مناسب اقتصادی برخوردار باشد، میتوان آن را به عنوان یک بازار بالقوه » بازار هدف« به حساب آورد. شناسایی بازارهای هدف به دلایل زیادی حائز اهمیت و درخور توجه میباشد، از جملـه مهمترین آنها میتوان به چند مورد زیر اشاره داشت: 1 یکی از عوامل مؤثر در اجرای صحیح راهبرد وابستگی به صادرات (نوعی راهبرد توسعه صادرات) تولید متناسب با نیازها و ترجیحات و سلیقه های مصرفکنندگان خارجی میباشد. به عبارت دیگر در جهان امروز به جهت رقابت شدید بین عرضهکنندگان متعدد محصولات در بازار جهانی (که در واقع مصرفکنندگان هستند) که بر بازار حاکمیت داشته و نقش تعیینکننده را در تقاضای جهانی محصولات ایفا میکنند، از این جهت توجه به عوامل مؤثر بر تقاضای مصرفکنندگان خارجی میتواند در موقعیت راهبرد توسعه صادرات هر کشور عرضه کننده محصول نقش مؤثری ایفا نماید. با انتخاب بازار هدف نه تنها امکان تأمین خواسته ها و انتظارات خریداران وسعت پیدا می کند بلکه ارائه کالاهای مناسب و مطابق با نیازها و علایق مصرفکنندگان خارجی نیز شکل پویا و مناسبی پیدا می کند. 2 شناسایی بازار هدف این امکان را میدهد که تـلاشهـای بازاریـابی متمرکـز شده و حتی در زمینه تولیـد و فعالیـتهـای تولیـدی نیـز از پراکنـدهنگـری و عمل کردن در رشتههای متعدد که ما را از دستیابی به تخصـص دور سـاخته و استفاده بهینه از منابع و امکانات را تحت تأثیر قرار مـیدهـد، پرهیـز کنـیم. ادامه خواندن مقاله اولويتبندي بازارهاي هدف محصولات منتخب پتروشيمي ايران

نوشته مقاله اولويتبندي بازارهاي هدف محصولات منتخب پتروشيمي ايران اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

Viewing all 46175 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>