nx دارای 156 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
بررسی رابطه اختلالات رفتاری كودكان با بهداشت روانی والدین
فصل اولکلیات پژوهش
مقدمهبی شک خانواده، نخستین و مهمترین آموزشگاه و پرورشگاه انسان به شمار می آید و یکی از نهادهای اصلی و مقدس هرجامعه است. این خانواده است که فرایند شدن انسان را از قوه به فعل فراهم می کند و تسهیل می سازد و پس از یک زمینه مناسب وراثتی، مهمترین و ضروری ترین نیاز برای رشد یک انسان محسوب می شود و از این نظر خانواده، حیاتی ترین نقش را به عهده دارد. حساس ترین ایام زندگی یک فرد در خانه، در خانواده و در دامن مادر سپری می شود. از این
رو قابل تعجب نیست که ریشه اکثر مشکلات رفتاری و ناهنجاریهای عاطفی، اجتماعی و روانی را باید در خانواده جستجو کرد. فرار نوجوانان از خانه، پرخاشگری، بی اختیاری در نگهداری ادرار، ناخن جویدن، اعتیاد، بزهکاری، اضطراب و نظایر آن جلوه هایی از عدم آموزش و عدم برقراری رابطه درست با کودکان و نوجوانان است (به پژوه، 1383).مطالعات گوناگون نشان داده اند مشکلات بهداشت روانی در کودکان و نوجوانان بیش از سایر
اقشار جامعه مشاهده می شود. افسردگی، اضطراب، خودکشی، بزهکاری، مصرف مواد مخدر، شکست تحصیلی و ترک تحصیل از جمله مشکلاتی به شمار می آیند که در دوران کودکی و نوجوانی مشاهده می شود که ناشی از عوامل متعددی چون ژنتیک، اختلال های خانوادگی، تبعیض های اجتماعی، برخوردهای نامناسب افراد خانواده، مدرسه، اجتماع و مجموعه ای از عوامل (خدایاری فرد، 1382).
کودک کافی است که عادی به دنیا بیاید و خانواده و محیطی مناسب در اختیارش باشد تا ببالد و رشد کند و به جایگاه ارزشمند خود برسد. اما زندگی خانوادگی، محیط اجتماعی، بهداشتی، آموزشی و فرهنگی بسیاری از مردم جهان چنان است که دستیابی به چنین مقصودی را دشوار و گاهی امکان ناپذیر می سازد. ما غالباً فرزندان خود را به دلیل خطاها و اختلال ها محکوم می کنیم، یا آنها را به باد ناسزا و تنبیه می گیریم و فراموش می کنیم به جای آن باید خطاها و ندانم کاریهای خودمان را دلیل بروز مشکلات آنها بدانیم (کاکاوند، 1385).اختلالات عاطفی- رفتاری، بویژه به سبب وضعیت نامتعادل و متحول زندگی خانوادگی و اجتماعی در یکی از دو دهه اخیر در کشور ما، بیش از هر زمان دیگری گریبانگیر گروههای وسیعی از کودکان شده است. نابسامانیهای خانوادگی، کمبود آموزشی و پرورشی و بهداشتی، جابجا شدن گروههای اجتماعی و فشارهای ناشی از آن، رشد نامعقول جمعیت، مهاجرتهای بی رویه، آوارگی، فقر و اعتیاد گسترده، دل آزردگی و افسردگی و پرخاشجویی و شکوه گیریهای حاصل از غیبت یا فقدان سرپرست در بسیاری از خانواده ها و; بسیاری از عوامل مهم دیگر سبب شده است که اختلالات عاطفی و رفتاری کودکان وسعت بی سابقه ای بیابد (لطف آبادی، 1387).غیبت های طولانی پدران از خانه، ساعت های طولانی دوری مادران از خانواده تحولات و بحران های شدید اقتصادی و اجتماعی و از همه مهمتر کم رنگ شدن ارزشی های مذهبی و اخلاقی را باید عامل اصلی این بی ثباتی ها در خانواده دانست (نوابی نژاد، 1379).از آن جا که مادر اولین کسی است که نوزاد با او رابطه برقرار می کند، لذا مهم ترین نقش را در پرورش ویژگیهای روانی و عاطفی کودک به عهده دارد و کانون سلامتی یا بیماری محسوب می شود. تحقیقات نشان داده اند اختلالات رفتاری کودکان ارتباط تنگاتنگی با مشکلات روانی والدین دارد. هرچه مشکل روانی والدین شدیدتر باشد ظهور اختلال های رفتاری کودکان سریع تر خواهد بود (بلانز و همکاران، 1991).مطالعات نشان داده اند که مشکلات رفتاری فرزندان با اختلال روان پزشکی والدین رابطه دارد (زیما و همکاران، 1996؛ راتروکوینتون، 1984).
اگر در خانواده شرایط و روابط ناسالم و منفی وجود داشته باشد، تأثیری بر روی فرزندان خواهد گذاشت و منش های عاطفی ناهنجاری در آن ها شکل خواهد گرفت. نقش های منفی از قبیل حسادت، پرخاشگری، احساس عدم امنیت، مضطرب، پرخاشگری، ناسازگاری و افسرده می گردد. لسلت (1987) ناسازگاری کودکان و نوجوانان را ناشی از شکست در دوران کودکی و در خلال دوران دلبستگی مادر می داند (اسماعیلی، 1383).
مطالعات لی و همكاران (1987 ) نشان داده كه آسیب روانی مادر موجب اختلالات عاطفی – هیجانی و مشكلات تحصیلی فرزندان می شود ( به نقل از محمد اسماعیل ، 1382 ) .تحقیقات نشان داده اند كه یكی از علل ابتلای به انواع اختلال های روانی و یكی از منابع آسیب روانی كودك ، در ماهیت تعامل آن ها با والدین شان بالاخص با والدین بیمار می باشد . هترینگتون و همكاران ( همان منبع ).نتایج تحقیقات یافته های آماری نشان داد كه : 61 درصد از مادران كودكان مبتلا به اختلال رفتاری هیجانی مشكوك به عدم سلامت روان هستند كه این میزان برحسب اختلالات رفتاری كودكان متفاوت می باشد ( همان منبع ) .متأسفانه در مورد اختلالهای مربوط به کودکان مطالعات اندکی صورت گرفته است و اطلاعات موجود بیشتر براساس مطالعات انجام شده در مورد بزرگسالان است (نلسون و ایزرائل، ترجمه، خدایاری فرد، 1382) با توجه به اهمیت مطالب فوق پژوهشگر بر آن شد تا به بررسی این موضوع بپردازد.
بیان مسئلهتأثیر رفتار و طرز فکر والدین در شکل گیری و چگونگی رفتار کودکان از اهمیت اساسی برخوردار است. والدینی که رابطه مطلوب و درستی با فرزندان خویش دارند، موجب شادمانی، مسئولیت پذیری و تکامل شخصیتی فرزندان خود می شوند. از سوی دیگر، والدینی که رفتاری مطلوب و درستی با فرزندان خود ندارند باعث بروز انواع مشکلات رفتاری در آنان می شوند.برای آنکه کودک به شکل سالم و هنجار رشد یابد بایستی در حد معقول نیازهای شخصیتی، روانی، فیزیکی و اجتماعی او ارضا شود. ناکامی در رفع این نیازها باعث مشکلات رفتاری، بزهکاری و ناشادی کودک می گردد و شرایط خانوادگی زمینه ساز این ناکامی هاست. از جمله این شرایط: خانواده های از هم پاشیده، طرد شدگی کودک، سخت گیری و محدودیت شدید، فقر و کمبودهای شخصی، عصبی بودن والدین، نبودن معیارهای صحیح اعتقادی و اخلاقی در خانواده و ; را می توان نام برد. در اکثر نظریه های روانشناسی رشد، چگونگی روابط کودک با اعضای خانواده و مخصوصاً ما در یکی از اساسی ترین عامل رشد شخصیت، شناخته شده است.اگر در روابط عاطفی مادر و کودک اختلالی بوجود آید، موجب بهم خوردن امنیت عاطفی در کودک می شود که آثار آن را در رفتار کودک می توان مشاهده کرد. بنابراین توافق کلی براین است که خانواده در پیدایش اختلالات رفتاری کودک تأثیر مهمی دارد (نوابی نژاد، 1380 و میلانی فر، 1380).رئیس و همکارانش (1995) با اجرای پژوهشی تحت عنوان رابطه بین شیوه های تربیتی مختلف خانواده با آسیب شناسی روانی در نوجوانان، سه شیوه ضدیت- منفی گرایی، گرم و صمیمی و
حمایتی، و کنترل کننده- نظارت کننده را مطالعه نمودند. آنها در این تحقیق دریافتند که شیوه ضدیت و تعارض با علائم افسردگی، همبستگی کمتر و با رفتارهای ضد اجتماعی همبستگی بیشتری دارد. از طرفی بین ارتباط گرم و صمیمی و رفتارهای مرضی ارتباطی مشاهده نشد (امینی، 1384).
پورتس و هاور (1992) در پژوهش پیرامون کارآیی خانواده و سازگاری کودکان پس از طلاق دریافتند که آن دسته از عواملی که بیشترین سهم را در تسهیل سازگاری عاطفی- اجتماعی دارند عبارتند از: نقش های خانوادگی، مهار رفتار و مشارکت عاطفی، علاوه بر این مشخص شد که خانواده هایی که در آنها مراقبت، حمایت متقابل و رسوم خانوادگی پس از طلاق نیز حفظ شده است، احتمالاً بیشتر قادرند ناسازگاری کودکان را کاهش دهند(کریمی، 1387).فرار از خانواده نیز معمولاً به دنبال یک دوره طولانی تعارضات شدید خانوادگی رخ می دهد. اگر فراری ها مشکلات شدیدی را در خانه تجربه کرده اند اما آنهایی که بیشتر از یکبار از خانه فرار کرده اند شدیدترین مشکلات را داشته اند (اولسون و همکاران، ترجمه کریمی، 1378).طبق تحقیقات انجام شده نحوه تربیتی والدین، ویژگی های رفتاری خاصی را در کودک بوجود می آورد مثلاً والدینی که در تعامل با فرزندان خود از شیوه فرزند پروری اقتدار منطقی استفاده می کنند فرزندانشان مستقل و با هدف بوده، دارای اعتماد به نفس و مسئولیت پذیر می باشند و از نظر روانی سالم هستند (بوری ، 1991، مارتین و مک کوبی، 1984، نقل از طیبی، 1383).ری (1990) طی تحقیقی نشان داد که: کودکان مبتلا به مشکلات رفتاری در خانواده هایی پرورش یافته اند که در آنها انضباط و محبت کم بوده است.سیف نراقی و نادری (1379) طی پژوهشی نشان دادند که: اگر جو یا فضای کل خانواده، بر حرکت و رفتار کودک را علیرغم درست یا نادرست بودن آن پذیرا باشیم،کودک به احتمال زیاد دچار اختلالات رفتاری می گردد; از طرف دیگر در نقطه مقابل خانواده هایی قرار دارند که هیچگونه رفتار کودک را نمی پذیرند. و کودک دچار بلاتکلیفی و تشویش است. افراط و تفریط در میزان توجه و مراقبت نسبت به اعمال و رفتار کودک می تواند موجبات اختلالات رفتاری باشد;داشتن انتظارات و توقعات
نامتناسب با رشد و توان جسمی، ذهنی، عاطفی، اخلاقی و اجتماعی کودکان و یا نداشتن هیچگونه توقعی از آنان در موقعی باید توقع داشت، سبب اختلالات رفتاری در آنان می شود(سالاری، 1380).براساس گزارش سازمان بهداشت جهانی سالانه، بیش از یک میلیون نوجوان 13 تا 19 ساله از خانه فرار می کنند بیشتر این نوجوانان میان 14 تا 17 سال سن دارند که از این میان 74 درصد دختر و 26 درصد پسر هستند(روزنامه جام جم، دی ماه 1380).نتایج تحقیقات متعدد نشان می دهند اکثر مشکلات رفتاری کودکان در محیط خانه و مدرسه منعکس کننده شرایط پیچیده بین فردی و رفتاری اعضای خانواده بویژه والدین است و در این میان نقش مادر اساسی و تعیین کننده است بطوریکه محرومیت از وجود او و یا عدم بهداشت روانی والدین اثرات ناگواری از جمله کاهش میزان جنب و جوش، کاهش واکنش عاطفی، ضعف اعتماد به نفس و; را به همراه دارد. نگرش ها و رفتارهای والدین همانند محرومیت از والدین سهم نسبتاً زیادی در علت شناسی اختلالات رفتاری دارند به همین جهت برخی از صاحب نظران معتقدند کودک مشکل دار عمدتاً والدین مشکل داری داشته اند (ماسن، ترجمه یاسایی، 1380).«نلسون و ایزرائل » نقل از حمیدی (1380) توافق همگانی وجود دارد که خانواده در پیدایش اختلالهای رفتاری کودکان تأثیر مهمی دارد. درباره خانواده های بزهکاران و نیز خانواده های کودکان مبتلا به اختلال رفتار، جرمها و بزهکاریهای بسیاری گزارش شده است. به نظر می رسد اختلالات رفتاری کودکان از نظام خانوادگی ناصحیح سرچشمه می گیرد.با توجه به مطالب فوق مسئله پژوهش حاضر این است که «آیا بین اختلالات رفتاری کودکان و سلامت روانی والدین رابطه وجود دارد»؟
اهمیت موضوع پژوهشدر كشور ما نیز كم نیستند كودكانی كه دارای پدر و مادری عصبی ، پرخاشگر ، روان گسیخته ، افسرده ، مضطرب و یا به فوبی دچارند . بنابراین یك عامل فشار زای محیطی در خانواده می تواند برای كودكان ، اختلال رفتاری ایجاد كند . برای تخفیف ضایعات و اثرات این مشكلات لازم است شناخت علمی از آن كسب نماییم . پس بررسی رابطه اختلال رفتاری كودكان با بهداشت روانی والدین و درك بهتر وضعیت روانی والدین آنان با اختلال رفتاری كودكان حائز اهمیت بوده و پژوهش گر را بر آن داشت تا به بررسی این موضوع بپردازد . پژوهش حاضر از دو جبنه نظری و عملی حائز اهمیت است.الف) جنبه نظریدر زمینه اختلالها رفتاری و بهداشت روانی تحقیقات زیادی انجام شده است. بنابراین نتایج تحقیق حاضر می تواند اطلاعاتی در مورد کیفیت بهداشت روانی والدین و اهمیت آن در تحول مهارتهای اجتماعی و سازگاری کودکان فراهم آورده و در بهبود بهداشت روانی والدین موثر واقع می شود.ب) جنبه کاربردی
1)مشاوران، روان درمانگران که به کار تشخیص، درمان و راهنمایی اشخاص می پردازند در کاربر روی اختلالهای رفتاری که در اثر ناکارآمدی سازگاری و پایین بودن بهداشت روانی والدین شکل گرفته اند به ریشه های آن توجه کرده و راهکارهای لازم را ارائه نمایند.2) محیط آموزشی خانواده، جهت افزایش بهداشت روانی والدین و تأثیر آن بررفتارهای سالم و رشد مهارتهای اجتماعی مؤثر واقع می شود.
اهداف تحقیق:هدف کلی تحقیقبررسی رابطه اختلالات رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین آنها است.اهداف اجتماعی1) بررسی رابطه بین لجبازی – نافرمانی کودکان با میزان پرخاشگری والدین.2) بررسی رابطه بین سلوك كودكان با میزان پرخاشگری والدین . 3) بررسی رابطه بین اضطراب کودکان با میزان اضطراب والدین.4) بررسی رابطه بین افسردگی کودکان با میزان افسردگی والدین.5) بررسی رابطه بین فوبی کودکان با میزان فوبی والدین.6) بررسی رابطه بین روان پریشی کودکان با میزان روان پریشی والدین.
فرضیه های پژوهش فرضیه اصلی ” بین اختلال رفتاری كودكان با بهداشت روانی والدین رابطه وجود دارد .”1) بین لجبازی- نافرمانی کودکان با پرخاشگری والدین رابطه وجود دارد.2) بین اختلال سلوک کودکان با پرخاشگری والدین رابطه وجود دارد.3) بین اضطراب کودکان با اضطراب والدین رابطه وجود دارد. 4) بین افسردگی کودکان با افسردگی والدین رابطه وجود دارد.5) بین فوبی کودکان با فوبی والدین رابطه وجود دارد.6) بین روان پریشی کودکان با روان پریشی والدین رابطه وجود دارد.
تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرهاتعریف مفهومی لجبازی:کودک یا نوجوان مکرراً به شیوه های منفی گرانه، خصمانه و توأم بانافرمانی در مقابل اشکال قدرت عمل می کند. معمولا رفتارهای منفی گرایانه و لجبازی به شکل یکدندگی مستمر، مقاومت در برابر دستورالعمل ها و عدم تمایل به مصالحه و سلطه پذیری یا جر و بحث با بزرگسالان و همسالان ظاهر می شوند. لجبازی ممکن است به صورت تخطی عمدی و یا مداوم از محدودیتها رخ دهد که
معمولا به شکل نادیده گرفتن دستورها، مشاجره و ناتوانی در تحمل سرزنش به خاطر بدرفتاری، دیده می شوند. تظاهرات اختلال بیشتر در خانه دیده می شود ولی در مدرسه یا اجتماع چندان آشکار نیستند (کاکاوند، 1385).تعریف عملیاتی لجبازی : لجبازی: منظور از لجبازی نمره ایست که آزمودنی (كودكان ) در سؤالات مربوط به لجبازی- نافرمانی پرسشنامه مرضی CSI-4 می گیرد. پرخاشگری: پرخاشگری مهم ترین ویژگی در اختلال سلوک است. به همین دلیل در بعضی از دیدگاهها، برای تبیین اختلال سلوک به پرخاشگری توجه شده است. علاوه براین، پرخاشگری مشکلی است که در بسیاری از کوکانی که به مراکز درمانی ارجاع داده نمی شوند نیز مشاهده می شود. به نظر بندورا (1965) در صورتیکه پرخاشگری پیامدهای مثبتی در پی داشته باشد، تداوم پیدا می کند. کودکان پرخاشگری را از طریق تقلید یاد می گیرند. والدین پرخاشگر باعث پرخاشگری کودکان خود می شود (شکوهی یکتا و پرند، 1384).تعریف مفهومی پرخاشگری:منظور از پرخاشگری زود رنجیدن و عصبی شدن، نداشتن کنترل برخشم، تمایل شدید به کتک زدن و اذیت دیگران، میل شدید به شکستن اشیاء، زیاد درگیر شدن و جر و بحث کردن، داد و فریاد کردن و پرتاب اشیاء (انصاری، 1387).
تعریف عملیاتی پرخاشگری : منظور از پرخاشگری در این تحقیق نمره ای است كه آزمودنی ( والدین ) آزمون SCL-90 كسب می كند . تعریف مفهومی اختلال سلوک :مهمترین ویژگی اختلال سلوک الگوی پایدار و مداوم رفتارهایی است که در آن حقوق دیگران، هنجارها و قوانین اساسی اجتماعی متناسب با سن کودک نادیده گرفته می شود. ویژگیهای رفتاری افراد با اختلال سلوک را می توان در چهاردسته قرار داد: پرخاشگری كه موجب آسیب بدنی به سایر افراد یا حیوانات می شود یا تهدیدی برای آنان حساب می شود ؛ آسیب به اموال یا تقلب و سرقت ، سرپیچی از قوانین و مقررات ( كزدین ، ترجمه : محمد خانی و شاملو ، 1383 ).تعریف عملیاتی اختلال سلوك :منظور از اختلال سلوك در این تحقیق نمره ای است كه آزمودنی ( كودكان ) در سؤالات آزمون CSI-4 كسب می كند .تعریف مفهومی اضطراب:منظور از اضطراب شامل یک ردیف علایم و نشانه هایی است که از نظر بالینی با سطح بالایی از تظاهرات اضطرابی همراه است. علایمی مانند عصبی بودن، احساس فشار و لرزی در اندام، تر
س های ناگهانی، احساس وحشت، بیم و نگرانی نسبت به آینده و برخی از جنبه های جسمانی اضطراب مانند دلشوره، ترس مفرط، تپش قلب، تنش و برانگیختگی، بی قراری یا آشنایی با امور آشنای قبلی( انصاری ، 1387 ) . تعریف عملیاتی اضطراب :منظور از اضطراب نمره ایست که آزمودنی( والدین) در سوالات آزمون SCL 90 کسب می کند.منظور از اضطراب نمره ایست كه آزمودنی (كودكان ) در سوالات آزمون CSI-4 كسب می كند .
تعریف مفهومی افسردگی:به خلق غمگین فراگیر اشاره دارد. وجود حالت ملال و غم عمیق در مرکز توجه تشخیص افسردگی قرار دارد. این افراد با مسائلی همچون تحریک پذیری، فقدان احساس لذت، گوشه گیری اجتماعی، عزت نفس پایین، ناتوانی در تمرکز حواس، کارکرد تحصیلی پایین، تغییر در کارکردهایی مانند خواب و اشتها و ناراحتیهای جسمانی که در این افراد دیده می شود (کاکاوند، 1385).تعریف عملیاتی افسردگی :منظور از افسردگی نمره ایست که آزمودنی های کودک در سؤالات مربوط به افسردگی آزمون CSI-4 می گیرند. همچنین منظور از افسردگی نمره ایست که آزمودنیهای بزرگسال (والدین) در سؤالات مربوط به افسردگی آزمون SCL- 90 کسب می کنند.تعریف مفهومی فوبی : به ترس شدید از یك شیء یا موقعیت یا وضعیت اطلاق می شود و ترس غیر منطقی است كه به اجتناب هشیارانه از شیء فعالیت یا موقعیت منبع ترس منجر می شود ( كاپلان – سادوك ، 1386 ). تعریف عملیاتی فوبی:منظور از فوبی نمره ایست که آزمودنیهای کودک در سؤالات مربوط به آزمون CSI-4 کسب میکند.منظور از فوبی نمره ایست که والدین (آزمودنیهای بزرگسال) در سؤالات مربوط به فوبی آزمون SCL- 90 کسب می کنند.تعریف مفهومی روان پریشی : روان پریشی شامل یک حالت گوشه گیرانه و انزوا طلبانه و نحو زندگی روان گسیخته مانند هذیان و گریز افکار می گردد، سوالات این مربوط به روان گسیختگی در برگیرنده تدریجی اختلال از یک حالت خفیف بیگانگی تا روان گسیختگی حاد مانند اعتقاد به اینکه شخص دیگری قادر به کنترل فکر خود است( كاكاوند ، 1385 ) .
تعریف عملیاتی روان پریشی : روان پریشی نمره ایست که آزمودنی (والدین) در سوالات آزمون SCL-90 کسب می کند.روان پریشی نمره ایست كه آزمودنی (كودكان) در سوالات آزمون CSI-4 كسب می كند . فصل دومپیشینه پژوهشمقدمه كودكی كه به دنیا می آید ممكن است عالیترین و كامل ترین امكانات رشد را دارا باشد. وی ممكن است آمادگی داشته باشد و ظرفیت آن را كه به شایسته ترین وجهی پرورده شود و برترین كمالات دست یابد . كافی است عادی به دنیا بیاید و خانواده و محیط مناسب در اختیارش قرار گیرد تا ببالد و نشو ونما یابد و جایگاه ارجمند خویش را در این دنیا بیابد . اما زندگی خانوادگی و محیط
بهداشتی و آموزشی و اجتماعی و فرهنگی بسیاری از مردم جهان چنان است كه دست یابی به چنین مقصودی را دشوار و گاه امكان ناپذیر می سازد . محدودیتهای محیط زندگی گروهی از كودكان چنان زیاد است كه بقای آنان نیز مسیر میشود . بزرگی ارقام فقر و بیماری و مرگ در كشورهای جهان سوم لرزه بر اندام آدم می اندازد و مشكلات عاطفی و رفتاری كودكان نیز كه نتیجه ممكن فقر و بیماری و جهل و بد رفتاری ونابسامانی های خانوادگی و كاستیهای آموزشی و اجتماعی و فرهنگی است شدیدا مانع رشد و بالندگی و وصول آن به كمالاتی است كه در
خلقتشان مقدر شده است ( نلسو، ایزرائیل، ترجمه منشی طوسی، 1387)سال 2001 به عنوان سال بهداشت روانی اختصاص یافته است و در این سال تمام ملل جهان وظیفه دارند كه سطح بهداشت روان خود ، خانواده و جامعه شان را ارتقاء دهند و با افزایش دانش بهداشت و زدودن برچسب های مخرب زمینه های این رشد را فراهم آورند ( شاه محمدی ، 1379 )اكنون كه دوران سرنوشت ساز سازندگی و بازسازی همه جانبه كشور با شتابی فزاینده آغاز گردیده است ، زمان آن فرا رسیده است كه برنامه توسعه و تامین تندرستی كودكان و ارتقاء سطح بهداشت خانواده و مدارس به عنوان بخش مهمی از سیاستهای ارتقاء بهداشت كشور و اساسی ترین حركت در راستای تامین سلامتی نسل آینده ساز و تحقق بخش توسعه اجتماعی و اقتصادی آتیه كشور ، جایگاه و هویت واقعی خود را بازیابد . بدون تردید كاهش منابع ، امكانات و اعتبارات مالی ؛ كمبود نیروی انسانی آموزش دیده ، رشد افزون جمعیت و بحران زیست كه جملگی تهدیدی جدی برای سلامتی نسل آینده است موانع و مشكلات متعددی را در مسیر تحقق اهداف فوق الذكر ایجاد خواهد كرد . حل این مشكلات راهی جز مشاركت همه جانبه نهادهای اجتماعی به ویژه خانواده را باقی نمی گذارد .اما باید توجه داشت كه مشاركت مردم بدون دادن آگاهی و اطلاعات به آنان تحقق نمی یابد راه مشاركت همه ، آگاهی همه است ( پالاهنگ، 1384 ). گر چه پیشینه توجه به نیازها و مشكلات روانی كودكان به عنوان قشر خاص و دارای ویژگی های منحصر به فرد خود و نه به عنوان بزرگسالانی كوچك اندام به بیش از چند دهه نمی رسد، لیكن در همین مدت كوششهای بسیاری در جهت شناخت، تبیین و طبقه بندی و ارائه روشهای درمانی برای اختلالات دوران كودكی و نوجوانی به عمل آمده است. طبقه بندی اختلالات كودكان این سوال را مطرح می كند كه ‹‹ چند نوع اختلال وجود دارد ›› ؟ سوال اساسی در همه گیر شناسی این است كه چه تعداد از كودكان در جمعیت كلی دچار این اختلالات هستند؟ همه گیر شناسی با تشخیص علل یا عوامل همراه با انتشار اختلالات در جمعیت نیز سرو كار دارد اختلالات رفتاری طیفی وسیعی از مشكلات كودكی را از رفتارهای پرخاشگرانه و تكانشی تا رفتارهای افسرده گونه و گوشه گیری در بر می گیرد . كودكان با اختلالات رفتاری بنابر ماهیت رفتارهایشان احتیاجات روانی ، تربیتی و آموزشی متفاوتی از سایر كودكان دارند . لذا برای آموزش ، تربیت و ترمیم رفتارهای آنان لازم است چگونگی طبقه بندی این اختلالات با توجه به انواع و دشواریهای رفتاری آنان تعیین شود (عیسی زاده ، 1386).درباره چگونگی طبقه بندی اختلالات رفتاری ، اختلاف نظرها و بحثهای گوناگون و فراوانی وجود دارد اشكالات طبقه بندی اختلالات رفتاری بنابر علل زیر می باشد : 1 – علل متفاوتی می توانند زیربنای مشكلات رفتاری مشابهی باشد و درمقابل انواع متفاوت مشكلات رفتاری می تواند از علل مشابهی حاصل آمده باشد .2 – فراوانی و تنوع رفتارهای ناسازگارانه بسیار گسترده است .
3 – چگونگی شروع این گونه رفتارها و كیفیت رشد و پیشرفت آنان متفاوت است .4 – میزان و درجه رشد آنان مختلف است .5 – چگونگی پاسخ دهی این گونه رفتارها با روشهای درمانی گوناگون متفاوت می باشد (سیف نراقی و نادری ، 1380 ) .آمارهای اپیدمیولوژیك نشان داده اند كه تقریبا 14 تا 20 درصد همه كودكان از بدو تولد تا 18 سالگی انواعی از اختلالات روانی را داشته و حدود 3 تا 5 درصد این گروه دارای اختلالات شتحصیلی و روابط اجتماعی زندگی دارند ، در هر صورت كمتر از 5/1 درصد كودكان نیاز به درمان دارند . با كمال تاسف و تعجب باید بگوییم كه در كشور ما به مسائل گوناگون و پیچیده كودكان به طور جدی پرداخته نشده است . این در حالی است كه اختلالات عاطفی – رفتاری ، به ویژه وضعیت نامتعادل و تحول زندگی خانوادگی و اجتماعی دریكی دو دهه اخیر كشور ما بیش از هر زمان دیگری گریبانگیر گروههای وسیعی از كودكان شده است (عیسی زاده ، 1386).نابسامانی های خانوادگی ، كمبودهای آموزشی ، پرورشی و بهداشتی ، جابه جا شدن گروههای اجتماعی و فشارهای ناشی از آن ، رشد نامعقول جمعیت ، مهاجرتهای بی رویه و آوارگی ، فقر و اعتیاد گسترده دل آزردگی و افسردگی و پرخاشجویی و شكوه گراییهای حاصل از غیبت و فقدان سرپرست در بسیاری از خانواده ها و همچنین ناآگاهی های دیرپای والدین كودكان برای مقابله علمی عاقلانه با فشارهایی كه زندگی جدید و ناآشنا و پیچیده كنونی به طور مستقیم و غیر مستقیم بر روانهای حساس و پذیرایی خردسالان وارد می آورد . و بسیاری عوامل مهم دیگر سبب شده است كه اختلالات عاطفی و رفتاری كودكان وسعت بی سابقه ای بیابد ( استارت ، لوریا، 1998 نقل از عیسی زاده ، 1386).درچنین وضعیتی جا دارد كه پژوهشگران و متخصصان تعلیم و تربیت و روانشناسی كودك هر چه نیرو و دانش و تجربه در توان و هر چه شور وشوق و دلسوزی در جان دارند به كار گیرند و بر این دشمن مهلك درونی بشورند و كمك كنند تا اختلالهای جانكاه عاطفی را از دلهای آسیب پذیر كودكان معصوم و دوست داشتنی بیرون كنند و رشد شخصیت سالم و متعادل آنان را امكان پذیر سازند .
نیازهای کودکنیازهای مهم کودک عبارتند از اول؛ نیاز به محبت و امنیت عاطفی. دوم؛ نیاز به برخورد با تجربه های جدید و گوناگون. سوم؛ نیاز به تشویق و آگاهی یافتن دیگران از انجام کارهای مناسب و قابل تصدیق که کودک انجام می دهد. چهارم؛ نیاز به مسئول بودن و مسئولیت داشتن است.همان طور که طرد شدن کودک و کمبود محبت برای کودک مضر است، محبت بیش از حد به کودک نیز به طوری که وابستگی ایجاد شود باعث کاهش اعتماد به نفس، ازدیاد اضطراب و آسیب پذیری کودک می شود. این باعث وابستگی کودک به مادر میشود و تفاوت آن با دلبستگی که باعث
امنیت کودک است در وجود ترس و هراس در وابستگی است. پس وابستگی در حقیقت دلبستگی همراه با ترس و اضطراب می باشد. در هر دلبستگی به طور طبیعی قدری وابستگی وجود دارد. ولی در وابستگی، دلبستگی به معنای واقعی نمی تواند وجود داشته باشد (بالبی، 1967)(به نقل از حمدیه و شهیدی، 1387).
هیستریایی مادر با الگوهای رفتار ضد اجتماعی است. پرخاشگری کودکان نیز با پرخاشگری دوران کودکی والدین ارتباط دارد. ارتباط افسردگی مادر با پرخاشگری کودک نیز پیچیده است و در پژوهش های مختلف گزارش شده است. در بعضی گزارش ها نیز اثرات وراثتی در پرخاشگری و رفتار ضد اجتماعی کودکان و نوجوانان به صورت ضعیفی گزارش شده است. اما در کل والدین به صورت منفی، رفتارهای پرخاشگرانه و بی اعتنایی کودک را به طور فزاینده ای تقویت می کنند (ماش و ای بار کلی (جلد اول)- ترجمه ؛ توزنده جانی و توکلی زاده، 1383).بد رفتاری در دوران کودکی اغلب در خانواده هایی چند مشکلی اتفاق می افند که در آن ها فقر و تنگدستی، آسیب شناسی والدین و اختلال عملکرد خانواده تاثیر زیادی در رشد کودک می گذارد (مرکز ملی پژوهش، 1993) (به نقل از؛ ماش و ای بار کلی (جلد دوم)- ترجمه؛ توزنده جانی و توکلی زاده، 1383).
1 – تعریف اختلال رفتاری تعریف و تعیین عملكردهای مختل كار آسانی نیست زیرا الگوهای رفتاری دارای انواع نا محدودی هستند و همچنین نامهای مختلفی دارند ، نظیر : اختلال رفتاری ، بدكاری رفتار،مشكلات رفتاری ، مشكلات روانشناختی ، رفتارنابهنجار ، رفتار ناسازگارانه ، اختلالات ، نقائص و آسیب شناسی روانی.رفتار مشكل غالبا به عنوان رفتار ‹‹ نابهنجار›› در نظر گرفته شده است ، ‹‹ نا ›› به معنای ‹‹ دور›› یا ‹‹ از ›› و ‹‹ هنجار ›› به معنای میانگین یا استاندارد . بنابر این ‹‹ نابهنجار›› به معنای چیزی است كه از میزان استاندارد منحرف شده باشد ( نلسون و ایزرائیل ، 2000 ، صفحه 1و2).از هر نقطه نظری كه به مفهوم بهنجاری و نابهنجاری نگریسته شود ، معلوم می گردد كه یك مفهوم نسبی است . انحراف از یك هنجار ، ممكن است آنقدر ناچیز باشد كه موجب هیچ نگرانی نشود یا ممكن است به اندازه ی زیاد باشد كه تردیدی درباره ماهیت نابهنجاری آن باقی نماند . بنابر این مفهوم نابهنجار و بهنجاردو اصطلاح جدائی ناپذیرند و هر یك از آنها را بدون توجه به دیگری نمی توان تعریف كرد (دادستان، 1385).در مورد تعریف مشكلات رفتاری ، اتفاق نظر در میان محققین وجود ندارد ، و یك تعریف مشخص و محدود برای آن موجود نمی باشد . اما اغلب تعاریف روی انطباق رفتار با معیارهای اجتماعی تاكید كرده و چنانچه رفتاری با معیارهای اجتماعی تطبیق داشته باشد ، آن رفتار بهنجار تلقی خواهد گردید ؛ كراسنر معتقد است كه رفتاری غیر عادی نامیده می شوند كه با در نظر گرفتن سه متغیر مداخه گر مطالعه گردند . الف ) : خود رفتار
ب ) : محتوای اجتماعی آن ج ) : مشاهده كننده ای كه در آن وضعیت با تمام نیرو به مطالعه رفتار پرداخته است .هیچ رفتاری به خودی خود غیر عادی نمی باشد ، زیرا فردی ممكن است كارهائی از قبیل داشتن توهمات كلامی ، گاز گرفتن ، امتناع از غذا خوردن و ;. را انجام دهد . یا این امكان وجود دارد كه درموقعیتهای مختلف فردی خشم و عصبانیت نسبت به هر كس را نشان دهد ، لذا با در نظر گرفتن سه عمل یاد شده است كه می توان تمایز میان رفتارهای عادی و غیر عادی را مشخص و معین
نمود ( راس ، 1974 ، صفحه 149 – 157 نقل از خانجانی ، 1378). انجمن روانپزشكی امریكا ( 1994 ) یك اختلال را به عنوان سندرم یا الگوی رفتاری تعریف می كند كه موجب درماندگی شخص یا افزایش ریسك مرگ ، درد، ناتوانی ،یا از دست دادن آزادی می شود ( نلسون و ایزرائیل ، 2000 ،صفحه 1و2 ).با توجه به نظرات ارائه شده ، در ارزیابی رفتار بهنجار از نابهنجار ملاكهائی بیان گردیده است كه به صورت خلاصه به آنها اشاره می شود :1 -1 – ملاك آماری: این ملاك بر اساس اصل ریاضی منحنی طبیعی است و در این روش آنچه كه اكثریت افراد عمل می كنند طبیعی شمرده می شود و آنچه در دو قطب قرار می گیرد نابهنجار قلمداد می گردد . ‹‹ رفتار نابهنجار رفتاری است كه از لحاظ آماری كم بسامد است و یا از هنجار انحراف دارد›› ( هیلگارد ، ترجمه براهنی و دیگران ، 1385) .2 -1 – ملاك هنجار اجتماعی : در این ملاك با توجه به معیارهای ویژه یا هنجارهائی كه هر جامعه برای رفتارهای افراد پذیرفته است رفتار نابهنجار باز شناخته می شود. بر اساس این معیار، ملاكها برای هر جامعه جنبه اختصاصی پیدا كرده و نابهنجاری از جامعه ای به جامعه ای دیگر و از زمانی به زمان دیگر فرق می كند .3 -1-ملاك غیر انطباقی بودن رفتار : این ملاک بیشتر مد نظر دانشمندان علوم اجتماعی می باشد ، آنها معتقدند به جای آنكه رفتار نابهنجار به وسیله ملاك اجتماعی یا آماری تعیین گردد به وسیله چگونگی تاثیر رفتار در بهزیستی فرد یا گروه مشخص می گردد . بر اساس این ملاك ، رفتاری غیر طبیعی است كه ( غیر انطباقی ) باشد یعنی پیامدهای زیانباری برای جامعه و فرد به دنبال داشته باشد .4 -1 – ملاك پریشانی شخص : این ملاك به احساس فرد بیمار از خود بیشتر تاكید دارد تا بر رفتار وی . به بیان دیگر ‹‹ از زاویه فاعلی یا غیر عینی ، یك حالت ناراحت ، یك رنج روانی مبهم یا مشخص و یا یك حالت دلهره كه تا حدی مبین وجود روشن نگری نسبی فرد درباره بیماری خویش است ، بر بیمار مستولی است مشخص می گردد ( دادستان و منصور ، 1385) .5 -1 – ملاك بالینی : این معیار اساس كار تشخیص اختلال روانی بوسیله روانپزشكان كه اساس علائم و تشخیصشان بر همین ملاك می باشد را روشن می سازد و بر پایه همین علائم و معیارها فرد سالم را از غیر سالم بازشناسی می كند . ‹‹ اساس این ملاك همانند روش بالینی در مورد بیماریهای ارگانیكی است . روانشناسان بالینی و روانپزشكان نیز متكی بر نشانه های عملی اختلال روانی چون اضطراب ، ترس ، افسردگی و ; می باشد ›› ( نوابی نژاد ، 1380) .
اختلالات رفتاری کودکانتا سال 1997 اصطلاح «ناتوانی جدی هیجانی » درقوانین آموزش ویژه مورد استفاده قرار می گرفت، در حال حاضر اصطلاح «اختلالات رفتاری» توسط «مجمع کودکان مبتلا به اختلالات رفتاری » پذیرفته شده است و از این نظر که بر جنبه قابل مشاهده مشکلات کودکان متمرکز است، بر سایر اصطلاحات برتری دارد. البته بسیاری از صاحب نظران معتقدند به کارگیری اصطلاح «اختلالات
هیجانی- رفتاری» مناسب تر از اختلالات رفتاری به تنهایی است. زیرا برخی از کودکان ممکن است به اختلالات رفتاری ،گروهی به اختلالات هیجانی و دسته ای دیگر به هر دو مبتلا باشند (فورنس و نیتزر ، 1992؛ کافمن، 1997).همان گونه که یافتن اصطلاح مناسب برای توصیف کودکان و نوجوانان با اختلالات هیجانی- رفتاری مشکل است ، ارائه تعریفی جامع نیز دشوار است. اغلب صاحب نظران و کارشناسان با توجه مقاصد تخصصی خود تعاریفی ارائه داده اند (فورنس و کاوالی ، 1997).عواملی که ارائه تعریفی جامع از این اختلالات را دشوارتر می سازند، عبارتند از؛ فقدان تعاریف دقیق از بهداشت روانی و رفتار بهنجار ، تفاوت بین الگوهای مفهومی ، مشکل بودن اندازه گیری هیجان ها و رفتارها، رابطه بین اختلالات هیجانی و رفتاری و سایر ناتوانی ها، وجود اختلالات بین متخصصانی که دست اندرکار تشخیص و ارائه خدمات به کودکان و نوجوانان اند (هالان و کافمن ، 2003)علیرغم این که اصطلاحات به کار برده شده در مورد اختلالات هیجانی- رفتاری از نقطه نظر تأکید نسبی بر بعضی از جنبه ها ، در تعاریف گوناگون متفاوتند، نکات مشترکی بین آنان وجود دارد. متخصصان بر سر موارد زیر توافق نسبی دارند:1- این رفتارها افراطی هستند. رفتارهایی که با هنجارها تفاوت اندکی دارند، این اختلالات محسوب نمی شوند.2- اختلالات هیجانی و رفتاری، مزمن هستند و به سرعت برطرف نمی شوند.3- این رفتارها به دلیل ناهماهنگی با انتظاارت اجتماعی- فرهنگی، مورد قبول جامعه قرار نمی گیرند.در متن IDEA (از قوانین دولت فدرال آمریکا) ،اختلالات هیجانی- رفتاری این گونه تعریف شده است:«1- منظور از این اصطلاح ،وجود شرایطی است که واجد یک یا چند مورد از ویژگی هایی که در پی می آیند بوده و به طور طولانی مدت و با شدت ظهور کنند و بر کارکرد تحصیلی فرد تاثیر منفی بگذارند. این ویژگی ها عبارتند از:الف) ناتوانی یادگیری که از عوامل هوشی، حسی یا جسمانی ناشی نمی شود.ب) ناتوانی در ایجاد روابط رضایت بخش با معلمان و همسالان.پ) وجود انواع رفتارها و احساسات نامناسب تحت شرایط عادی زندگیت) حالات اندوه و افسردگی دائم.ث) نشان دادن علائمی نظیر ترس یا علائم بدنی در مواجهه با مسائل شخصی و تحصیلی.2- کودکان اسکیزوفرنیک و اوتیستیک را می توان در چهارچوب این اصطلاح قرار داد، ولی این اصطلاح شامل کودکانی که ناسازگاری های اجتماعی دارند، نمی شود، مگر ثابت شود مبتلا به اختلالات هیجانی هستند».بخش اول تعریف دولت فدرال، براساس تعریف بوور (1982) صورت گرفته است. بوور (1982) و کافمن (1982) اشاره کرده اند ،اضافه کردن و کم کردن موارد متعدد ضرورتی ندارد. عقل سلیم حکم می کند براساس پنج معیار بوور، برای اختلالات هیجانی ،کودکان اوتیستیک، کودکان اسکیزوفرنیک و کودکان مبتلا به ناسازگاری های اجتماعی نیز در تعریف گنجانیده شوند (شکو
هی یکتا و پرند، 1384).مجمع کودکان استثنایی نیز در مورد اختلالات هیجانی- رفتاری تعریفی ارائه داده است:«اختلالات هیجانی- رفتاری به شرایطی اشاره دارد که پاسخ هیجانی و رفتاری فرد در مدرسه با هنجاریهای فرهنگی، سنی و قومی تفاوت داشته باشد؛ به طوری که بر عملکرد تحصیلی فرد، مراقبت از خود، روابط اجتماعی، سازگاری فردی، رفتار در کلاس و سازگاری در محیط کار نیز تاثیر منفی گذارد. اختلالات هیجانی- رفتاری شامل پاسخ های قابل قبول کودک یا نوجوان به عوا
مل تنش زای محیطی نمی شوند. اختلالات هیجانی- رفتاری براساس داده هایی شناسایی می شوند که از منابع مختلف، در مورد کارکرد هیجانی یا رفتاری فرد گردآوری می شوند. این اختلالات باید دست کم در دو موقعیت متفاوت که یکی از آن ها مدرسه است، تظاهر نماید. اختلالات هیجانی- رفتاری می تواند به طور هم زمان با سایر معلولیت ها نیز ظاهر شوند. این اختلالات شامل کودکان یا نوجوانان مبتلا به اسکیزوفرنی ، اختلالات عاطفی یا اختلالات سلوک، نقص توجه و ناسازگاری نیز می گردد (مجمع کودکان استثنایی، 1991؛ به نقل از شکوهی یکتا و پروند).تعریف فوق مزیت هایی بر تعریف IDEA دارد . ازجمله:الف) دربرگیرنده آسیب های مربوط به رفتار انطباقی که در رفتارها و هیجان ها نشان داده می شوند نیز می گردد.ب) توجه به هنجارهای فرهنگی و قومی در ارزیابی فرد.پ) تلاش برای تغییر رفتار کودک و نوجوان قبل از این که او را در گروه افراد مبتلا جای دهند.ت) افراد ناسازگار اجتماعی را نیز دربر می گیرد (هاردمن، درو و وایگان )، 1999».تعریفی دیگر از «اختلالا هیجانی- رفتاری» که بر ائتلاف آموزش ویژه و بهداشت روانی مبتنی است ، عبارت است از:1- منظور از اختلال هیجانی- رفتاری، ناتوانی فرد در ارائه پاسخ های هیجانی و رفتاری مناسب در مدرسه است. به طوری که این رفتارها از هنجارهای نژادی، فرهنگی و سنی فاصله زیادی داشته باشند و عملکرد آموزشی فرد را تحت تاثیر قرار دهند. عملکرد آموزشی شامل مهارت های تحصیلی، شغلی، فردی و اجتماعی می شود. این ناتوانی؛ الف) شامل پاسخ های مورد انتظار در مواجهه با وقایع پر استرس محیطی که به طور موقت مشاهده می شوند، نمی گردد. ب) هم زمان در دو مکان مختلف که فرد به نوعی در آن شرکت دارد ،مشاهده می شود. در صورتی که فرد به مدرسه برود یکی از این مکان ها مدرسه یا مکان های مرتبط با آن است. پ) به وسیله مداخله در آموزش عادی برطرف نمی شود. به عبارت دیگر، شرایط کودک به گونه ای است که مداخله در آموزش عادی برای او کافی نیست.2- اختلالات هیجانی- رفتاری می توانند در حضور ناتوانی های دیگر مشاهده شوند.3- کودکان و نوجوانان مبتلا به اسکیزوفرنی، اختلالات عاطفی، اضطراب و سایر اختلالاتی که از اختلالات سلوک یا سازگاری ناشی می شوند ،در صورتی که اختلال، بر عملکرد آموزشی آنان تاثیر گذارد در این طبقه قرار می گیرند (فورنس و نیترز، 1992).
تعریف فوق از بسیاری جهات بر تعریف دولت فدرال برتری دارد:– اصطلاحات به کار رفته در آن، مورد موافقت متخصصان کنونی هستند.– اختلالات رفتاری، اختلالات هیجانی و ترکیبی از این دو را دربر میگیرد.– این تعریف مدرسه محور است، اما اختلالات خارج از مدرسه را نیز مورد توجه قرار داده است.– تفاوت های نژادی و فرهنگی نیز مورد توجه قرار گرفته است.– دربرگیرنده مشکلات خفیف و واکنش های رایج به موقعیت های تنش زا نیست.– احتمال وجود ناتوانی های چندگانه در کودکان و نوجوانان را مورد توجه قرار داده است.– دامنه وسیعی از اختلالات هیجانی و رفتاری را از جنبه آموزش ویژه و بهداشت روانی دربر می گیرد (شکوهی یکتا و پرند، 1384).
طبقه بندی اختلالات رفتاری كودكان کوای و پیترسون (1987) اختلالات رفتاری را به شش دسته تقسیم کرده اند:1- اختلالات سلوک: افراد مبتلا، مخرب، آزار دهنده، جنجال برانگیز، بد خلق و در پی جلب توجه و خودنمایی هستند.2- پرخاشگری اجتماعی: سرقت، وفاداری به دوستان بزهکار، گریز از مدرسه و زیر پا گذاشتن ارزش های اخلاقی، اجتماعی و قانون از ویژگی های افراد مبتلا است.3- مشکلات مربوط به توجه و ناپختگی: فراخنای توجه و تمرکز حواس افراد مبتلا بسیار اندک است. آن ها بدون فکر و پرسش های دیگران پاسخ میدهند، توجه آن ها به آسانی از تکلیفی که در حال انجام آن هستند منحرف می شود. سست، بی علاقه، کند و تنبل هستند.4- اضطراب- گوشه گیری: افراد مبتلا به آسانی برآشفته می شوند ،حساس اند، احساسات آن ها به آسانی جریحه دار می شود و به طور کلی ترسو، مضطرب، افسرده و غمگین هستند.5- رفتار روان نژندی: اظهار نظرهای دور از ذهن، صحبت های تکراری و نمایش رفتارهای عجیب و غریب از برجسته ترین ویژگی های افراد مبتلا است.6- تحرک مفرط: افراد مبتلا خیلی کم استراحت می کنند، نمی توانند بدون جنب و جوش بنشینند، آرامش ندارند و بیش از حد پرحرفند.ویژگی های بعضی از افراد نیز ممکن است در بیش از یک طبقه جای گیرد. برای مثال کودکی ممکن است هم دارای نقص توجه و هم اختلال سلوک باشد. در مورد اختلالات رفتاری وقوع یک ی
ا چند مورد از موارد فوق قاعده است نه استثناء، چرا که تعداد افرادی که تنها یکی از اختلالات هیجانی- رفتاری را نشان دهند، بسیار اندک است. بنابراین کودکان ممکن است انواع اختلالات هیجانی- رفتاری را با شدت های متفاوت دارا باشند (تنکلر سلی و لندرام ، 1997).یکی دیگر از طبقه بندی ها، که مورد علاقه روان پزشکان و روان شناسان بالینی است، طبقه بندی تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM) است که در نسخه DSM- IV- TR آن که در سال 200
0 میلادی توسط انجمن روان پزشکان آمریکا ارائه شده است ،اختلالات مربوط به کودکان و توجوانان در هفت گروه طبقه بندی شده است:1- اختلالات نافذ رشد: کودکان مبتلا کمبودهای شدیدی را در سطوح متعدد رشد نشان میدهند. این کودکان فاقد مهارت های ارتباطی می باشند و رفتارهای غیر معمولی را بروز می دهند. این اختلالات ممکن است از نابهنجاری های کروموزومی، نابهنجاری ساختاری سیستم مغز و عفونت های مادر زادی ناشی شوند و در بدو تولد یا سال های اولیه زندگی کودک مشخص می شوند. مانند؛ اوتیسم.2- اختلالات نقص توجه و رفتار ایذایی: کودکان مبتلا نشانه های گوناگونی را بروز می دهند. برای مثال؛ تکالیف درسی و اجتماعی خود را انجام نمی دهند و قادر به کنترل فعالیت های بدنی خود نیستند. آنان به اذیت و آزار دیگران و حیوانات می پردازند ،وسایل دیگران را تخریب می کنند و به لجبازی با خانواده می پردازند.3- اختلالات اضطرابی: این طبقه شباهت بسیاری با طبقه اضطراب- گوشه گیری دارد. این کودکان به هنگام جدا شدن از والدین، دوستان نزدیک، معلم و مربی به طور معمول مشکل دارند و درباره وقایع آینده، نگرانی غیر واقع بینانه ای نشان می دهند.4- اختلالات تغذیه و خوردن: اولین اختلالی که در این دسته قرار می گیرد، هرزه خواری است. خوردن مواد غیر قابل خوردن به مدت دست کم یک ماه از ویژگی های بارز این افراد است . آن ها ممکن است موادی مانند؛ پارچه، مو، رنگ و غیره را مصرف کنند
عوامل موثر بر بروز اختلالات رفتاریشناسایی علل اختلالات رفتاری بسیار مشکل و پیچیده است. چرا که این اختلالات را نمی توان به علتی منفرد نسبت داد (استرنبرگ و گریگورینکو ، 1999) . به طور کلی در شناسایی علل این گونه اختلالات باید چند نکته را مورد توجه قرار داد: 1- در بروز آن مجموعه ای از عوامل دخالت دارند . 2- تعیین علل آن ممکن است، تحت تاثیر عواملی نظیر؛نگرش متخصصان نسبت به علل رفتار انسان، تجربه های فردی و رشته تخصصی آنان قرار گیرد.3- تعیین و شناخت علل این اختلالات هنگامی سودمند است که به مداخله و پیشگیری و موثر منجر گردد (کافمن، 2001).عوامل موثر بر اختلالات رفتاری را می توان به سه گروه ؛ عوامل بیولوژیک (زیستی)، عوامل ژنتیکی و عوامل محیطی تقسیم بندی می شود ، که مشکل رفتاری تحت تاثیر یک یا ترکیبی از این عوامل پدید می آید.
1- عوامل بیولوژیکدر گزارشی از سازمان نظام پزشکی ایالت متحده آمریکا (2000) ، اهمیت نقش کارکرد اعصاب و مواد شیمیایی موجود در مغز در شناخت بیماری های روانی مورد تاکید قرار گرفته است. مغز دارای هزاران نورون از انواع متفاوت است ، که از نظر مواد شیمیایی ، شکل و نوع ارتباط با یکدیگر تفاوت دارند. کارکرد مغز به توانایی سلول های عصبی در ایجاد ارتباط با یکدیگر بستگی دارد . عوامل بیولوژیکی و جسمانی بر بهداشت روانی و بیماری های روانی تاثیرگذارند (ترنبال و همکاران ، 2002) ، و بیشتر در مورد اختلالات رفتاری شدید و عمیق صدق می کنند. بسیاری از کودکان به اختلالات رفتاری، نقص بیولوژیک شناخته شده ای که باعث بروز رفتارهای آنان گردد، ندارند و گروه بسیاری از کودکان بهنجار دارای نقایص بیولوژیک می باشند (اسرنا، اسمن، گرانهلم، شرمن، واتکینز و ویلیامز ، 1994؛ چارلوپ- کریستی و دیگران، 1997؛ هوریس ، 1995) . به نظر توماس و چس
(1984)؛ تمام کودکان با خلق و خوی مشخصی به دنیا می آیند. گروهی که دارای خلق و خوی دشوار هستند، ممکن است به اختلالات رفتاری مبتلا گردند. البته شواهد کافی برای تائید این نظر وجود ندارد. به عبارت دیگر ارتباط بین خلق و خو در دوران اولیه زندگی و اختلالات رفتاری قطعی نیست. علاوه بر خلق و خو، عوامل دیگری نظیر؛ بیماری، سوء تغذیه، ضربه مغزی و غیره نیز از ج
مله عوامل بیولوژیکی به شمار می آیند، که در بروز اختلالات رفتاری تاثیر دارند (باومیتسر، کوپتاس و کلیندورت ، 1990؛ لوزوف ، 1989).در مورد عل بیولوژیگی اختلالات رفتاری چهار نکته را باید مورد توجه قرار داد»1- هر اختلالی که علل بیولوژیکی دارد ضرورتاً اختلال رفتاری تلقی نمی شود. گاهی اختلال در کارکردهای بیولوژیکی می تواند رفتارها و هیجان های فرد را دچار اختلال کند.2- در موارد اندکی علل اختلالات رفتاری را می توان تنها به عوامل بیووژیکی یا روان شناختی نسبت داد. در اغلب موارد، مجموعه ای از عوامل به ایجاد اختلال منجر می گردند.3- درمان بیولوژیکی و دارویی برای حل مشکل کافی نیست. اگر چه ممکن است در بسیاری از موارد دارو درمانی لازم باشد، ولی کافی نیست (سوئینی؛ فورنس، کاوالی و لویت ، 1997). در فرآیند درمان اختلالات رفتارهای جنبه های اجتماعی و روان شناختی نیز باید مورد توجه قرار گیرند.4- رویکردهای بیولوژیکی و دارویی در بسیاری از موارد مفید به نظر نمی رسند. حتی اگر ریشه اختلال، بیولوژیکی شناخته شود، اقدامات اولیه، رفتاری و روان شناختی هستند (هالاهان و کافمن، 2003).2-عوامل بیوژنتیکیبدون شک ویژگی های جسمانی کودکان تحت تاثیر عوامل ژنتیک قرار دارند. در سال های اخیر پژوهش ها نشان داده اند، آن ها بر ویژگی های رفتاری نیز تاثیر دارند. افسردگی و اسکیزوفرنی از جمله اختلالات رفتاری به شمار می آیند، که ارتباط نزدیکی با وراثت و ژن ها دارند (گاتسمن، 1991).مک کلرن (1993) شواهد معتبری مبنی بر اهمیت نقش وراثت در شکل گیری رفتار و شخصیت به ویژه در زمینه تفاوت های وابسته به جنس ارائه داد. اوتیسم، بیش فعالی و اختلالات سلوک (
مانند رفتارهای ضد اجتماعی و مصرف الکل) در مردان 4 تا 8 برابر زنان است. افسردگی و ترس های اجتماعی در زنان 2 تا 3 برابر مردان مشاهده می شود. هر چند نباید نقش محیط و تربیت دراین اختلالات نادیده گرفت (کرک، گالاگر و آناستازیو، 2000).
3-عوامل محیطیشرایط زندگی کودک، فقدان سیستم های حمایتی، خانواده، همتایان، مدرسه، عوامل فره
نگی و سوء استفاده از کودکان، از جمله عوامل محیطی محسوب می شوند، که در بروز اختلال سلوک و رفتارهای ضد اجتماعی دخالت دارند.نقش والدین در اختلالات رفتاری کودکبسیاری از جامعه شناسان و روان شناسان نیز معتقدند که ریشه بسیاری از مشکالات رفتاری و انحرافات شخصیتی در کودکان را باید در الگوهای تربیتی والدین و ویژگی های شخصیتی آنان جستجو کرد. مشکلات خانوادگی اثرات مستقیمی بر آمادگی، تمرکز و توجه کودک به درس و تحصیل دارد. وقتی والدین در وضعیت نامطمئنی و اضطرابی قرار داشته باشند، این عدم اطمینان و اضطراب را به کودکان خود منتقل می کنند. چنین کودکانی از آمادگی ذهنی لازم برای یادگیری و درک مطلب بهره مند نیستند و طبعاً از نظر تحصیلی با مشکلاتی مواجه می گردند. در خانواده های از هم پاشیده و نگران و خانواده هایی که یکی یا هر دوی آن ها مبتلا به اختلال افسردگی باشد، کودکان از یک رابطه عاطفی مناسب بی بهره اند و چون ذهن آن ها به مسائل جانبی و نامربوط اشتغال دارد ،چنین کودکانی در کلاس حضور ذهنی ندارند و نمی توانند از توجه و تمرکز کافی برخوردار باشند. افسردگی والدین (بخصوص مادر) نه تنها موجب می شود که کودک در کسب موقعیت تحصیلی دچار مشکلات قابل توجهی شود، بلکه باعث می شو د که کودک در زمینه برقراری ارتباطات متقابل اجتماعی با سایر اشخاص نیز دچار مشکلات شود. به طور کلی در بیشتر تحقیقات در این زمینه نشان داده شده که این کودکان در مقایسه با سایر کودکان هم سن خود (سنین 6 تا 12 سال) در برابر مسائل و مشکلات زندگی دارای سطح سازگاری پایین تری باشند . همچنین در میان آنان علائمی مربوط به اختلال افسردگی مشاهده شود (اسماعیل زاده، 1385).متخصصین عقیده دارند که اضطراب های مزمن کودکان، از بودن آنان در موقعیت های فشار زا
سرچشمه می گیرد. ناتوانی در خارج شدن از موقعیت فشارزا، ناتوانی در انجام کاری درباره بهبود موقعیت، عدم توانایی در تغییر موقعیت، احساس عجز و ناتوانی آنان و نیز نگرش منفی آنان از «خود» را چندین برابر تشدید می کند. برای یک کودک اضطراب ممکن است از آن جا ریشه بگیرد که مجبور باشد در خانواده ای زندگی کند که سوء استفاده می کنند. در چنین موقعیتی کو
دک که این مورد و موارد مشابه را به خوبی درک می کند ولی به علت وابستگی های مادی و معنوی قدرت قیام ندارد، به ناچار در خود فرو می رود و انزوا برمی گزیند. در چنین فضایی، کودک بسیار کوچک تر از آن است که بتواند درک کند که خانواده اش احتمالاً آن قدر درگیر حل مشکلات عدیده خویش است که نمی تواند رابطه مناسبی با وی برقرار سازد . یکی از تظاهرات شدید خود- پنداری ضعیف، با ضعف اعتماد به نفس، در اقدامات خودکشی متجلی می گردد. امروزه پدیده خودکشی در بین کودکان خردسال، توجه بیشتری را به خود جلب کرده است. اگر چه نمونه های خودکشی، در میان کودکان خردسال به ویژه زیر سن 15 سالگی بسیار نادر است. اما برخی از موارد خودکشی آنان گزارش شده است (سیف نراقی و نادری، 1379).جو عاطفی خانواده و حمایت انگیزه های یادگیری که ازطرف والدین در اختیار کودک قرار می گیرد، میتوانند در رشد فکری او تأثیر بسزایی بگذارند، تحقیقات نشان داده است که کمبود تجربه های جدید و جالب یا عدم همکاری والدین و معلمین در این امر باعث افسردگی و دلزدگی، و دلسردی و بی حوصلگی در کودکان می شود و پیشرفت هوشی آنان را کند می کند. مهم ترین انگیزه در زندگی کودک دریافت تشویق و تصدیق از طرف کسانی است که به اوعلاقه مندند و کودک از آنان سرمشق می گیرد. پس والدین باید آگاهی منطقی و هماهنگ با مرحله رشدی کودک داشته باشند. تحقیقات نشان داده کودکانی که مسئولیت را نیاموخته اند در سنین بزرگسالی وارد مشاغلی می شوند که در آنها کمتر مسئولیت وجود داشته باشد. در نتیجه بر احساس طرد شدن و بیگانگی آن ها دامن زده می شود. برخی از گرایش های تربیتی والدین با پیدایش رفتارهای غیر انطباقی فرزندان رابطه دارد (وبستر و هابرث، 1994). همچنین مطالعات نشان داده اند که مشکلات رفتاری فرزندان با اختلال روان پزشکی والدین رابطه دارد (زیما و همکاران، 1996؛ راتر و کوینتون، 1984).اگر در خانواده شرایط و روابط ناسالم و منفی وجود داشته باشد، تأثیری بر روی فرزندان خواهد گذاشت و منش های عاطفی ناهنجاری در آن ها شکل خواهد گرفت. نقش های منفی از قبیل حسادت، پرخاشگری، احساس عدم امنیت، مضطرب ، پرخاشگر، ناسازگار و افسرده می گردد. لسلت (1987) ناسازگاری کودکان و نوجوانان ناشی از شکست در دوران کودکی و در خلال دوران دلبستگی مادر می داند (اسماعیلی، 1383). پس رابطه والدین با فرزندان در ایجاد سازگاری کودکان و نوجوانان می تواند تسهیل کننده یا بازدارنده باشد. توافقی همگانی وجود دارد که خانواده ها در پیدایش اختلال های رفتاری تأثیر مهمی دارد (هتر نیتگون و مارتین، 1979؛ به نقل از نلسون و ایزرایل، 1984؛ ترجمه منشی طوسی، 1378). از آن جا که مادر اولین کسی است که نوزاد با او رابطه برقرار می کند، لذا مهم ترین نقش را در پرورش ویژگی های روانی و عاطفی کودک به عهده دارد و کانون سلامتی یا بیماری محسوب می شود. تحقیقات نشان داده اند که اختلالات رفتاری کودکان ارتباط تنگاتنگی با مشکلات روانی والدین دارد. هر چه مشکل روانی والدین شدیدتر باشد ظهور اختلال های رفتاری کودکان ارتباط تنگاتنگی
با مشکلات روانی والدین دارد. هر چه مشکل روانی والدین شدیدتر باشد ظهور اختلال های رفتاری کودکان سریع تر خواهد بود (بلانز و همکاران، 1991).بِردسِلی و همکاران (1983) اظهار کرده اند که بیماری روانی یکی از والدین احتمال ابتلای به بیماری روانی را در کودکان افزایش می دهد (داکلاس، ترجمه یاسایی، 1385).اکثر روان شناسان معتقدند که کمبودهای کیفی و کمی در رابطه ی اولیه بین مادر و نوزاد اختلال
در سلامت روان نوزاد را در پی خواهد داشت و این بیشتر به صورت عوارض جسمانی یا روان تنی و سایکو سوماتیک خود ر ا نشان خواهد داد. عوارضی مثل بی خوابی، دل درد، اسهال و یبوست و ناراحتی ها و اختلالات پوستی و گوارشی می توانند به دلیل کمبودهای عاطفی و روانی دراین دوره ظاهر شوند و در بسیاری از موارد والدین، متخصصین و دست اندرکاران بدون توجه به ریشه عاطفی و روانی این عوارض با آن ها برخورد می کنند. رنه اشپیتز روان تحلیلگر اتریشی الاصل آمریکایی به پدیده آزردگی های روان جسمی اشاره می کند که نتیجه نارسائی های کمی و کیفی در رابطه عاطفی بین مادر و کودک هستند. اشپیتز معتقد است که اختلالاتی مانند اغمای نوزاد، قولنج سومین ماه و اگزمای کودکی زمانی به وجود می آیند که در اولین سال زندگی نوزاد از محبت عاطفی مادر محروم شده باشد یا سهل انگاری و طرد شدن از طرف مادر نسبت به نوزاد دیده شود (اشپیتز، 1966).رابطه مادر- فرزند نزد مادران مضطرب با مادران غیر مضطرب متفاوت است. مادران مضطرب در روابط عاطفی با فرزندان خود دچار مشکل اند، به آن ها کمتر محبت می کنند، کمتر لبخند می زنند و در تعامل با فرزندان بیشتر حالتی انتقادی و عصبی دارند. زمانی که والدین از نظر روان شناختی، اجتماعی یا اقتصادی تحت فشار باشند، در مراقبت و ابراز محبت به کودکان ناتوان و تحریک پذیر خود دچار مشکل می شوند و این امر به نوبه خود باعث ایجاد یک دلبستگی نا امن می شود. از سویی والدین در مقابل کودک نیازمند و آسیب پذیر خود دچار اضطراب می شوند و از سوی دیگر این اضطراب، آنان را از لحاظ عاطفی در نظر کودک غیر قابل دسترسی می کند و کودک در مقابل ، دچار اضطراب می شود (اشپیتز، 1966).در جریان تعاملات مادران افسرده کودکان به ندرت بیان چهره ای مثبت و بیشتر بیان چهره ای منفی، کاهش بیان کلامی ، کاهش فعالیت و بازیگوشی و تقابل بیشتر حالات عاطفی منفی مادرانشان را نشان می دادند. خردسالان و کودکان مادران افسرده،تاخیر هیجانی، اختلال هایی
در تنظیم عاطفه، مشکلات جدایی و دلبستگی ناایمن را نشان می دهند. خردسالات و پیش دبستانی های مادران افسرده در تعامل با مادرانشان کاهش بیان کلامی، افزایش بازداری در موقعیت های ناآشنا، و رفتارهای اجتماعی بازداری شده- مضطرب با همسالانشان را نشان می دهند. فرزندان مدرسه رو در جریان تعاملات مادر- کودک منفی گرایی و رفتار خارج از تکلیف را نشان می دهند و در تعاملات با مادرانشان راحت نیستند. به طور کلی آن ها نسبت به کودکان مادران
بهنجار صمیمیت کمتر و گوشه گیری، انزوای اجتماعی، بی توجهی و ناشکیبایی بیشتری نشان می دهند. اختلال در جریان دوره نوجوانی به صورت بی اعتنایی شدید، تعارض و گوشه گیری بروز می کند (ماش و ای بار کلی (جلد اول)- ترجمه؛ توزنده جانی و توکلی زاده، 1383).با توجه به این که روابط بین نسلی دررفتار جنایی اثبات شده است. شواهد موجود حاکی از این است که آسیب شناسی روانی والدین با رفتار پرخاشگرانه و ضد اجتماعی کودکان ارتباط دارد. شخصیت اجتماعی والدین ارتباط ویژه و تنگاتنگی با اختلال سلوک کودکان دارد. این ارتباط برای پدران بسیار روشن است. این بین اول اختلال سوء مصرف مواد در والدین و دوم شخصیت هیستریایی مادر با الگوهای رفتار ضد اجتماعی است. پرخاشگری کودکان نیز با پرخاشگری دوران کودکی والدین ارتباط دارد. ارتباط افسردگی مادر با پرخاشگری کودک نیز پیچیده است، و در پژوهش های مختلف گزارش شده است. در برخی گزارش ها نیز اثرات وراثتی در پرخاشگری کودک نیز پیچیده است و در پژوهش های مختلف گزارش شده است. در بعضی گزارش ها نیز اثرات
وراثتی در پرخاشگری و رفتار ضد اجتماعی کودکان و نوجوانان به صورت ضعیفی گزارش شده است. اما در کل والدین به صورت منفی، رفتارهای پرخاشگرانه و بی اعتنایی کودک را به طور فزاینده ای تقویت می کنند (ماش و ای بارکلی (جلد اول)- ترجمه ؛ توزنده جانی و توکلی زاده، 1383).بدرفتاری در دوران کودکی اغلب در خانواده هایی چندین مشکلی اتفاق می افتد که در آن ها فقر و تنگدستی، آسیب شناسی والدین و ا ختلال عملکرد خانواده تأثیر زیادی در رشد کودک
می گذارد (مرکز ملی پژوهش، 1993) (به نقل از؛ ماش و ای بار کلی (جلد دوم)- ترجمه؛ توزند جانی و توکلی زاده، 1383).
ویژگی های افراد با اختلالات رفتاریاغلب دانش آموزان با اختلالات رفتاری دارای ویژگی و نیازهای بسیار ناهمگون و متفاوتی می باشند. بعضی از آنان حتی به آموزش ویژه نیز نیاز ندارند، زیرا اختلال بر پیشرفت تحصیلی آنان تاثیر نگذاشته است.برای مثال دانش آموزان که دچار ترس از مدرسه است به آموزش ویژه نیاز دارد (ترنبال و همکاران، 2000).هاردمن، درو و ایگان (1999) ویژگی های افراد با اختلالات رفتاری خفیف و شدید را در جدولی طبقه بندی نموده اند:جدول1: ویژگی های افراد با اختلالات رفتاری خفیف و شدید (هاردمن، درو و ایگان، 1999)ویژگی اختلالات رفتاری خفیف اختلالات رفتاری شدیدهوش از زیر متوسط تا تیزهوش، به طور معمول زیر متوسط زیر متوسطپیشرفت تحصیلی مهارت های تحصیلی زیر متوسط، میزان ترک تحصیل بیش از سایر افراد استثنایی وجود اختلال شدید در مهارت های تحصیلی، ممکن است ریاضی و خواندن را در حد ابتدایی یاد بگیرند.روابط اجتماعی وجود مسائل عمده در حفظ و گسترش روابط اجتماعی در موارد بسیار اندک
قادر به برقراری ارتباط با دیگران هستند. اغلب از برقراری رابطه حتی با همسالان اجتناب می ورزند.مهارت های انطباقی مهارت های مربوط به زندگی روزمره و مراقبت از خود دارند در مهارت های زندگی و مراقبت از خود با مسائل عمده ای مواجه هستند.مشکلات رفتاری پرخاشگری کلامی و جسمانی در آنان به فراوانی مشاهده می شود
در اغلب ساعات روز، به طور پیوسته رفتارهای توام با خصومت و مخرب دارند. به خود و دیگران آسیب می رسانند.زبان و گفتار معمولی اغلب به گونه ای عجیب و غریب حرف می زنند. فاقد مهارت های گفتاری – ارتباطی هستند.تماس با واقعیت تماس با واقعیت خوب است نسبت به محیط و افراد اطراف خود آگاهی دارند تماس با واقعیت مخدوش است. دنیای خود را براساس توهمات و تخیلات شکل می دهند.وجود سایر اختلالات همراه اختلالات یادگیری بیش از سایر اختلالات مشاهده می شود اختلالات خوردن و افسردگی بیش از سایر اختلالات مشاهده می شود.اشتغال به طور معمول شاغل نیستند، زیرا در انجام وظایف مربوط به شغل ناتوانند به طور معمول شاغل نیستند، زیرا توانایی مراقبت از خود را ندارند و به دیگران نیز وابسته اند.2 – اختلال عاطفی 1 -2 – تعریف اختلال عاطفی اختلال عاطفی طبقه تشخیص گسترده ای در روانپزشكی كه تعدادی سندرم های مشترك در یك خصوصیت اساسی یعنی اختلال خلق یا عواطف را تا حدی كه به ابعاد افسردگی یا تحریك برسد ، در بر میگیرد . معهذا ، این اصطلاح زمانی مورد استفاده قرار می گیرد كه قرائن ( آشكار) اختلال فیزیكی یا یك بیماری روانی دیگر در كار نباشد ( کاپلان و سادوک، ترجمه پورافکاری، 1381) .
طبق تعریف راهنمای تشخیص و آماری اختلالهای روانی روانپزشكی امریكا ( 1994 ) ؛ اختلال عاطفی اصطلاحی است كلی و مربوط می شود به اختلال روانی كه در آن آشفتگی اساسی در عواطف و هیجانات فرد موجود می باشد ( مهدی پور ؛ 1379 ).2 -2 – طبقه بندی مشكلات عاطفی
ادامه خواندن مقاله در مورد بررسي رابطه اختلالات رفتاري كودكان با بهداشت رواني والدين
نوشته مقاله در مورد بررسي رابطه اختلالات رفتاري كودكان با بهداشت رواني والدين اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.