nx دارای 78 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
هنر و هنرمندان
«مقدمه»دربارهی هنر و هنرمندان در واقع چیزی به عنوان هنر مطلق وجود ندارد ،فقط هنرمندان وجود دارند. (یا به مفهوم اخص ،نقاشان) زمانی كسانی بودند كه كلوخه ای رنگین از زمین برمیگرفتند و شكل گاو میش و دیگر حیوانات را بر دیوار غارها رسم می كردند . در روزگار ما، نقاشان رنگ هایشان را حاضر و آماده می خرند و پوسترهای تبلیغاتی طراحی می كنند ؛ و در این فاصله ی بلند تاریخی چه اتفاق های بزرگ و كوچكی كه نیفتاده است ایرادی ندارد كه همه این فعالیت ها را هنر بنامیم ، مشروط به آن كه در نظر داشته باشیم؛ كه واژه هنر در زمانها و مكانها ی مختلف با معانی و
مصادیق بسیار متفاوتی به كار رفته است؛ و نیز از یاد نبریم؛ كه هنر به مفهوم مطلق وجود ندارد؛ زیرا هنر به مفهوم مطلق (با مطلق هنر) به صورت بتی ذهنی و مترسكی خیالی درآمده است؛ اگر به هنرمندی بگویید آن چه ساخته است می تواند در نوع خود چیز بسیار خوبی باشد ولی «هنر» محسوب نمی شود، آزرده خاطرش خواهید كرد؛ و اگر به كسی كه تابلویی را تحسین می كند
بگویید آن چه مورد پسند او در تابلو واقع شده است، هنر نیست بلكه چیز دیگری است ؛ باعث شگفتی و ناراحتی اش خواهید شد؛ كه البته این درست نیست؛ اغلب بسیار خواندنی و هیجان انگیز است؛ كه بدانیم نقاشان در دوره های «ابتدایی» تر كه تبحر نقاشان امروزی را نداشتند ، چگونه با وجود محدودیت در مهارت ، می كوشیدند. احساساتی را كه می خواستند انتقال
دهند،فرا بنمایانند. ولی تازه واردان بـه عالم هـنر در گامهـای نخستین آشنـایی خود با مسـئلهی دیگری روبه رو می شوند. آنها میل دارند كه مهارت هنرمند تصویرگر را در بازنمایی آنچه می بینند تحسین كنند. بالاترین پسند آنها تابلوهایی است كه «همانند واقعیت» به نظر آیند. مهارتی كه در انعكاس صادقانه ی جهان نمایان به كار می رود به راستی درخور تحسین است.
هر كس كه فیلمی از والت دیسنی یا یك كارتون فكاهی دیده باشد می داند كه گاه می شود چیزها را به غیر از آن چه ظاهر می شوند به تصویر كشید و آنها را به شیوه های مختلف دگرگونه و تحریف كرد. میكی ماوس(یا موش میكی) زیاد به موش واقعی شباهت ندارد، با این همه كسی دربارهی ی طول دم آن در روزنامه ها شكوه و شكایت نمیكند. آنها كه به جهان پرنشاط والت دیسنی گام می نهند هیچ دغدغه ای دربارهی مفهوم واقعی هنر ندارند .فیلم های او را با همان
تعصبی نگاه نمی كنند كه به هنگام دیدار از یك نمایشگاه نقاشی مدرن از خود نشان می دهند . ولی چنانچه یك نقاش مدرن تابلویی را به شیوی خاص خود ترسیم كند چه بسا فردی سُمبُل كار و كم مایه پنداشته شود؛ كه نمی تواند كار بهتری انجام دهد. دربارهی نقاشان مدرن هر اندیشه
ای داشته باشیم ، می توانیم با اطمینان خاطر آنها را برای «درست» تصویر كردن اشیاء دارای شناخت و مهارت كافی بدانیم . اگر چنین نمی كنند. دلایل آن ها می تواند كاملاً شبیه دلایل والت دیسنی باشد. هر گاه در خصوص دقت و درستی یك تصویر خللی را تشخیص می دهیم، باید همیشه دو سؤال را برای خود مطرح كنیم: یكی این كه آیا ممكن نیست كه نقاش برای تغییر
جلوهی ظاهری آنچه دیده است دلایلی برای خود داشته باشد. ما به مرور كه تاریخ تحول هنر را پی می گیریم بیشتر دربارهی چنین دلایلی بحث خواهیم كرد. دیگر این كه هر زمان اثری را به دلیل آن كه نادرست(یا غیر واقعی ) ترسیم شده است محكوم می كنیم، باید از خود سوال كنیم كه آیا مطمئن هستیم كه تشخیص نادرست است و تشخیص نقاش خطاست ؟این تمایل در همهی ما
وجود دارد كه (هر گاه در برابر تصویری كه مأنوس ما نباشد قرار بگیریم ) بی هر گونه تأمل این حكم را صادر كنیم كه «واقعیت به شكل دیگریست» . این عادت عجیب را داریم كه فكر كنیم طبیعت همیشه باید شبیه تصاویر مألوف ما ظاهر گردد. این موضوع را می توان با كشف حیرت انگیزی كه در گذشته ای نه چندان دور صورت گرفته است، به سادگی تشریح كرد. آدمیان در طول قرنها چهار نعل رفتن اسبها را تماشا كرده اند، در مسـابقات اسب دوانـی و شكار حضور یافته اند، از
نقاشیها و تصاویر چاپی اسبها در میدانها ی جنگ و یا تعقیب سگهای تازی لذت برده اند . هیچ یك از این تماشاگران به نظر نمی رسد به این موضوع توجه كرده باشند كه اسب هنگام تاخت كردن «واقعاً چه حالی دارد»
. برای آن كه بتوانیم آثار بزرگ هنری را درك كنیم و از آنها لذت ببریم ، هیچ مانعی بزرگتر از آن نیست كه نخواهیم خود از عادات و ملكات ذهنمان خلاص كنیم . بالاترین دلیلی كه برای مردود دانستن تابلویی می آوریم ،این است كه تابلو واقعیت را درست منعكس نمیكند. هرچه بیشتر بازنمایی یك موضوع را به زبان هنر دیده باشیم ، استوارتر معتقد خواهیم شد كه آن موضوع باید همیشه به شیوه های مشابهی باز نمایانده شود . به ویژه هنگامی كه موضوعات مربوط به
قدسیان مطرح باشد،زمینه ی اوج گیری احساسات مهیا میگردد . هر چند كتاب مقدس دربارهی چهرهی عیسا مسیح چیزی نقل نمی كند ، و خدا را نمی توان در سیمای یك انسان مجسم كرد، و نیز می دانیم كه این نقاشان پیشین بودهاند كه نخستین بار نقش هایی را آفریده اند كه اكنون مأنوس ما شده اند؛ برخی هنوز متمایل به این اندیشه اند؛ كه هر گونه فاصله گیری از شكل های قدیمی و سنتی ، عملی كفرآمیز و توهین به مقدسات است. واقعیت این است؛ كه معمولاً نقاشانی كه كتاب مقدس را باعالی ترین درجه عشق واخلاص می خوانده اند ، سعی می كردند تصویر كاملاً بدیعی از داستان های كتاب مقدس و رخدادهای زندگی قدیسان در ذهن خودمجسم كنند.)
آن ها سعی می كردند همهی تابلوهایی را كه دیده بودند، فراموش كنند و مجسم كنند كه هنگامـی كه عیسای كودك در علـفدانی قرار داشته است؛ وشبانان برای پرستش او می آمدند،یا هنگامی كه ماهیگیری موعظه انجیل را آغاز می كند، چه حالاتی داشته اند. به كَرات پیش آمده است كه چنین كوششهایی از سوی نقاشی بزرگ برای قرائت نوینی از متنی كهن (و مقدس) ، آدمیان خشك مغز و بی اندیشه را خشمگین و برآشفته كرده است. تصور می كنم كه، تنها راه
فهم دل مشغولی های هنرمندان این است كه، از تجربه خودمان كمك بگیریم . البته ما نقاش نیستیم و شاید هرگز برای كشیدن تصویری تلاشی نكرده باشیم؛ و هرگز هم چنین قصدی نداشته باشیم؛ ولی این سخن لزوماً به معنای آن نیست كه هیچ گاه با مسایلی مشابه آن چه در زندگی یك نقاش یا مجسمه ساز مطرح می شود رو به رو نمی شویم . كمتر كسی ممكن است وجود داشته باشد كه كوچكترین اطلاعی،هرچقدرهم ساده ومختصر،از این گونه مسایل نداشته باشد
. تقریباً برای هركسی كاری ذوقی پیش می آید كه می خواهند آن را «درست » انجام دهد. شاید كاری به سادگی یافتن كمربندی باشد كه به لباسش بیاید، یا فقط دغدغه اش این باشد كه در یك دسر میوه و خامه،نسبتها درست رعایت شوند؛ و ظرف دسر درست تزیین شود. ممكن است آدمهایی را كه خیلی به فكر لباس و گل و میز غذا باشند وسواسی بنامیم؛ زیرا چه بسا احساس
كنیم این گونه چیزها ارزش این همه توجه را نداشته باشند؛ ولی آنچه ممكن است برخی اوقات در زندگی عادی و روزمره عادت بدی به شمار آید، و در نتیجه اغلب از نظر این و آن پنهانش كنیم، می تواند در حوزهی هنر،ارزش اساسی داشته باشد. همین كه نقاش در كارش مـوفق می شود، همه احـساس می كنیم كه او به چیـزی رسیده اسـت؛
كه نه می توان بر ان افزود و نه از آن كاست؛ ما چیزی كه « درست » است:یعنی نمونه ای از كمال، در جهانی عاری از كمال . درست است كه برخی از هنرمندان یا منتقدان در دوره های معینی برای صورت بندی قوانین هنرشان تلاش كرده اند؛ولی همیشه معلوم شده است؛ كه هنرمندانی كوشیده اند این قوانین را به كار بندند به جایی نرسیده اند؛ حال آن كه استادان بزرگی توانسته اند آن ها را نادیده بگیرند؛ و در عین حال به هماهنگی نوینی برسند، كه قبلاً به ذهن هیچ كس خطور نكرده است. حقیقت این است كه مقرر كردن چنین قواعدی امری ناممكن است؛ زیرا
هیچ كس نمی تواند از پیش تعیین كند كه هنرمند می خواهد به چه نتیجه برسد. بدون شك ذوق هنری، مسئله ای بی نهایت پیچیده تر از ذائقه تشخیص طعم غذا و آشامیدنی هاست. استادان بزرگ همهی زندگی شان را وقف آثارشان كرده اند و از هیچ فداكاری و ازخود گذشتگی برای آن آثار دریغ نداشته اند، و كمترین حقی كه می توانند داشته باشند این است؛ كه از ما بخواهند برای درك ثمرهی رنج و تلاش آنها كوششی به خرج دهیم . آموزش هنر هیچ گاه به پایان نمی رسد
وهمیشه موضوعات تازه ای برای كشف وشناخت وجود دارد. آثار بزرگ هنرگویی این خاصیت را دارند؛ كه هر بار در مقابل چشم تماشاگر به گونهی متفاوتی ظاهر می شوند . به نظر میرسد كه آنها همچون خود انسان، تمام نشدنی و پیش بینی ناپذیرند. عالم هنر ،عالمی مهیج و شورانگیز است؛ كه همتایی ندارد، و قوانین عجیب و شگفتیهای خاص خود را دارد. دربارهی هنر سخن گفتن، كار چندان دشواری نیست؛ زیرا واژگانی كه منتقدان به كار می برند، آن قدر در متنها و مقامهای مختلف به كار رفتهاند كه چیزی از دقتشان باقی نمانده است. آن چه از این سیر و سلوك حاصل می گردد، از طاقت كلام در می گذرد.
«هنر در خدمت جاودانگی»مصر-بین النهرین-كرت؛ در هر نقطه ای از جهان شكلی از هنر وجود دارد؛ ولی تاریخ هنر به مثابه تلاشی مداوم و پایدار ،نه در غارهای جنوب فرانسه آغاز می شود و نه در جهان سرخپوستان آمریكای شمالی؛ هیچ نسبت مستقیمی وجود ندارد كه آن شگفتیهای آغازین را به روزگار ما پیوند دهد؛ ولی یك نسبت مستقیم وجود دارد؛ كه از استاد به شاگرد و از شاگرد به دوستدار هنر یا نسخه بردار رسیده
است؛ كه هنر روزگار ما را از ساختمان گرفته تا تابلوهای نقاشی و پوستر چاپی و غیره ؛ با هنر دره نیل متعلق به پنج هزار سال قبل می دهد؛ زیرا خواهیم دید كه استادان یونانی از استادان مصری درس آموخته و ما همه ، شاگردان استادان یونانی هستیم ؛ بنابراین هنر مصر برای ما اهمیت فوق العاده ای دارد. همه می دانند كه مصر سرزمین اهرام است، یعنی آن كوههای سنگی كه همچون راه نشانها ی فرساییده ای در افق دور دست تاریخ بر جای ایستاده اند. آنها با وجود فاصله
هنگفتی كه با ما دارند و با وجود آن كه آمیخته به رمز و رازند، داستانهای زیادی از هستی خود را باز می گویند؛ آنها از سرزمینی حكایت می كنند؛ كه چنان نظم و انضباطی بر سراسر آن حكمفرما بود؛ كه توانست چنین سنگ های سربرآسمان كشیده ای را در عمر یك پادشاه برپاكند؛ نیز از پادشاهانی یاد می كنند كه چنان متمكن و توانگر بودند؛ كه میتوانستند هزاران هزار كارگر یا برده را وادارند كه درگذر سالها با مشقت كار كنند؛ و توان بفرسایند؛ و سنگها را از معدن برگیرند به جایگاه عملیات بكشند؛ و با ابتدایی ترین ابزار جابه جا كنند تا آرامگاهی ساخته شود كه پیكر
پادشاه را در خود جای جای دهد؛ هیچ پادشاهی، و هیچ مردی برای پدید آوردن یك بنای یادبود صرف، درهیچ روزگاری چنین هزینهی عظیم و مجاهدت جانفرسایی را بر عهده نگرفته؛ و نخواهند گرفت؛ می دانیم كه اهرام در نظر پادشاهان و رعایای در زیر سایهی نفوذ و قدرتاش زندگی می كردند؛ و به دقت عزیمت از جهان خاكی دوباره به بارگاه خدایان كه مسقط الرأس او بود عروج می كرد. اهرام كه سربه آسمان می ساییدند، عروج پادشاهانهی او را تسهیل می كردند، و پیكر مقدس وی را از زوال و پوسیدگی مصون می داشتند؛ مصریان بر این باور بودند؛ كه اگر روح بعد از مرگ به حیات خود ادامه می دهد، پس جسم باید از فساد محفوظ گردد، به همین دلیل با استفاده از روش های دقیق مومیایی كردن و پیچیدن پیكر آدمی در میان طومارهای پارچهای
، از فساد و پوسیدگی آن جلوگیری می كردند؛ پیكر مومیایی شدهی پادشاه دقیقاً در مركز یكی از اهرام و در داخل تابوتی سنگی دفن می شد و در واقع اهرام برای همین منظور ساخته می شدند؛ همه جا دور تا دور آرامگاه پادشاه ا
وراد و تعاویذ بر دیوارها مكتوب شده بود؛ تا او را در سفراش به جهان دیگر یاری كنند؛ ولی فقط این كهن ترین بازمانده های معماری آدمی نیستند؛ كه از نقش عقاید و باورهای دیرین در تاریخ هنر حكایت دارند؛ مصریان بر این اعتقاد بودند؛ كه محفوظ داشتن جسم پادشاه به تنهایی كافی نیست؛ اگر پیكره یی شبیه پادشاه در كنار جسم او نگهداری می شد، اطمینان را دو چندان می كرد؛ كه او به هستی جاویدان خود ادامه خواهد داد؛ بنابراین پیكر تراشان را وامی داشتند؛ كه مجسمه سر پادشاه را از سنگی سخت و زوال ناپذیر به تراشند و آن را در مقبره، پنهان از انظار، در
كنار جسد پادشاه قرار دهند؛ باشد كه افسوس پیكره ی سنگی كارگر افتد؛ و روح پادشاه در وجود آن و از طریق آن، به حیات خود ادامه دهد؛ این آیین ها در ابتدا خاص پادشاهان بود؛ ولی اندكی بعد اشراف خاندان سلطنت نیز مقبره های كوچكتر خود را در ردیفهای منظم و مرتبی در اطراف آرامگاه پادشاه تدارك دیدند؛ و به تدریج همهی افراد والامقام احساس تكلیف كردند؛ كه برای
زندگی پس از مرگ خود اقدام كنند؛ برای این منظور مقبره های پر هزینه ای را سفارش می دادند كه در آن متمكن گردند و غذا و شراب اهدا شده را دریافت كنند؛ برخی از این مجسمه های اولیهی بازمانده ی از عصر اهرام، یعنی سلسلهی چهارم از «پادشاهی قدیم» از جمله زیباترین آثار هنر مصری اند؛ و تركیب و تناسب و نظم هندسی و ملاحظهی دقیق طبیعت، نمونه بارز هنر مصری است؛ می توانیم آن را به بهترین نحو در برجسته كاریها و نقاشی هایی مطالعه كنیم كه زین
ت بخش دیوارهای مقابرند؛ در واقع ، این آثار را آفرینشگران بدان منظور كه كسی از آنها لذت ببرند، پدید نیاورده اند؛ آنها نیز به قصد «زنده نگهداشتن»ساخته شدهاند. روزگاری در گذشته ای دور و هولناك ، عرف این بود؛ كه وقتی یكی از توانگران از دنیا می رفت، خدمتكاران و بردگانش راوا میداشتند؛ كه او را گور همراهی كنند؛ تا وقتی ارباب سر از دنیای دیگر در می آورد همراهان مناسبی در التزام ركابش باشند؛ بعدها كه این اعمال هولناك را بیش از حد جنایت آمیز یا بیش از حد پر هزینه تشخیص دادند. هنر به دادشان رسید . آن گاه پیكره ها را جانشین انسآنها ی واقعی كردند تصاویر و تندیسهایی كه در مقابر مصریان پیدا شده، با اندیشهی یاوری كردن روح در عالم دیگر مرتبط بوده است. اعتقادی كه در كثیری از فرهنگ های كهن وجود داشته است.
این برجسته كاریها و نقاشی های دیواری تصویر فوق العاده زنده ای را از چگونگی زندگی مصریان در هزاران سال قبل به ما نشان می دهند. با این حال چه بسا در نگاه نخست بی سامان وگیج
كننده به نظر آیند . دلیلش آن است كه روش نقاشان مصری در بازنمایی زندگی حقیقی با روشی كه ما به كار می بریم یكسره متفاوت بوده است. شاید این اختلاف روش به هدف متفاوتی مربوط باشد كه آن ها در نقاشی های خود دنبال می كردهاند. برای آنها زیبایی آن قدرمهم نبوده كه واضح و كامل بودن اهمیت داشته است وظیفه هنرمندان این بوده است كه همه چیز را حتی
الامكان واضح و ثابت حفظ كنند. بنابراین آنها با هرگونه طرح برداری از طبیعت به گونه ای كه از زاویه ای گذرا و تصادفی دیده شد ه باشد بیگانه بودند . در نقاشی از حافظه كمك گرفتند. و در این كار تمام قواعد دقیقی را رعایت می كردندكه تضمین كند كه همه آنچه باید در تصویر بیاید با وضوح كامل انعكاس خواهد یافت. سبك كار آنها در واقع بیشتر به نقشه كشی شباهت داشت تا نقاشی.
«بیداری بزرگ»یونان – قرون هفتم تا پنجم پیش از میلاد:یونانیان مدلهای مصری را مطالعه وتقلید می كردند و از آنها می آموختند كه چگونه پیكر یك مرد جوان ایستاده را بسازند انقلاب بزرگ هنر یونان ، كشف شكلهای طبیعی و كوتاه نمایی اجزای تصویر ،در زمانی اتفاق افتاد كه به طور كلی حیرت انگیزترین دوره تاریخ بشر است. زمانی است كه مردم در شهرهای مختلف یونان ، سنتهای قدیمی و افسانه های كهن دربارهی خدایان را مورد شك قرار میدهند و بدون هر گونه پیش داوری ، دربارهی ماهیت اشیا به تحقیق می پردازند
زمانی است كه علم وفلسفه ، به مفهوم مصطلح امروز ، برای نخستین بار آغاز حیات می كنند، و متأثر از آئین ها و مراسمی كه به افتخار دیونوسوس برگزار می شود مایه می گیرد و رو به تكامل می گذارد. لیكن نباید تصور كنیم كه هنرمندان در این روزگاران ازجملهی طبقات فرهیخته و روشن اندیش محسوب می شوند. یونانیان متمول كه تسلط امور شهر را به عهده داشتند و وقت خود را در مباحثات بی انتهای كوی و برزن صرف می كردند و شاید حتی شاعران و فیلسوفان اغلب
مجسمه سازان و نقاشان را همچون افرادی مادون می نگریستند. هنرمندان كارهای هنری انجام می دادند واز هنر خود امرار معاش می كردند . در كارگاههای خود مینشستند؛ باعرق و چرك و سیاهی دست و رویشان را فرا می گرفت ، و مانند كارگران ساده رنج و زحمت می كشیدند و بنابراین اعضای جامعه آداب دان و فرهیخته به شمار نمی آمدند . با این همه سهم آنان در حیات شهر بی نهایت بزرگتر از سهم یك استادكار مصری یا آشوری بود . زیرا اغلب شهرهای یونانی و به ویژه آتن ، با نظام های دموكراتیك اداره می شدند . و این ابزار به دستان دون پایه كه مورد تحقیر متكبران مرفه بودند . در دموكراسی ها اجازه داشتند كه تا حدودی در برخی امور حكومتی
مشاركت داشته باشند. (در زمان اوج دموكراسی آتن بود كه هنر یونانی به حد اعلای پروردگی خود رسید. بعد از آن كه آتنیان یورش ایرانیان را با شكست روبه رو ساختند،مردم آتن در سایهی رهبری پریكلس ، ساختن دوبارهی چیزهایی را آغاز كردند كه ایرانیان ویران كرده بودند. در سال 480 پیش از میلاد ما ایرانیان معابد ساخته شده كه بر تپه ی مقدس آتن یعنی آكروپولیس را به آتش كشیده و غارت كردند؛ اكنون پریكلس اهل تفنن نبود و از نویسندگان باستان نقل است؛ كه وی با هنرمندان زمان خود همچون هم ته از خویش رفتار می كرد.
ادامه خواندن مقاله هنر و هنرمندان
نوشته مقاله هنر و هنرمندان اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.