nx دارای 19 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
اخلاق و فرا اخلاقاخلاق چیست؟ نخست آنكه، نظامهایى از ارزشها و عادات كه در زندگى گروههاى خاصى از انسانها تحقق یافتهاند به عنوان اخلاق این گروهها، توصیف مىگردد. ممكن است فلاسفه به تنظیم و تدوین این نظامها بپردازند، ولى معمولا این كار، كار مردمشناسى به شمار مىآید. دوم آنكه، این واژه براى اشاره به یك نظام خاص از این نظامها، [یعنى] morality [اخلاقیات] به كار مىرود كه مفاهیمى نظیر درستى و نادرستى، گناهكارى و شرمسارى و جز آن را دربر مىگیرد.
یكى از سؤالات اصلى در اینجا عبارت است از اینكه بهترین وجه براى توصیف این نظام چیست; آیا نظام اخلاقى نظامى استبا كاركردى معین، همچون ممكن ساختن تعاون در میان افراد، یا اینكه باید متضمن احساسات خاصى چون احساسات ناظر به سرزنش باشد؟ سوم آنكه ethics ] »در محدوده خود این نظام اخلاقى، مىتواند اشارهاى باشد به اصول اخلاقى بالفعل: صچرا شما این كتاب را برگرداندید؟ش ص[چون] تنها كار اخلاقىاى كه مىشد در آن شرایط انجام داد، همین بود.ش سرانجام [آنكه،] اخلاق حوزهاى از فلسفه است كه به پژوهش پیرامون اخلاق به معانى مذكور آن مىپردازد.
یادآورى این نكته مهم است كه اخلاق فلسفى، مستقل از حوزههاى دیگر فلسفه نیست; پاسخگویى به بسیارى از سؤالات اخلاقى متوقف استبر پاسخگویى به سؤالاتى در حوزه مابعدالطبیعه و دیگر حوزهها. افزون بر این، فیلسوفان به ایجاد پیوندهایى میان خود حیطه اخلاقى زندگى و حیطههاى دیگر [زندگى] پرداختهاند. بعضى از فیلسوفان به دلایل فلسفى، در این باره تردید داشتهاند كه آیا فلسفه به هر طریق بهترین رهیافتبه ethicsاخلاق را فراهم مىسازد یا نه. و حتى آنهایى كه معتقدند فلسفه در این رهیافت، سهمى دارد، ممكن استبگویند كه توجیه اخلاقى باید به اعتقادات مبتنى بر فهم عرفى یا اسوههاى مربوط به حیات واقعى كه بیرون از فلسفه است، اشاره نماید.
وظیفه اصلى اخلاق فلسفى، تنظیم و تدوین آن چیزى است كه اخلاق یا اخلاقیات را تشكیل مىدهد. این طرح، طرح [تحقیقاتى] فرا اخلاق است. چیزى كه علىالخصوص، منظر اخلاقى را در مقابل سایر منظرها مىسازد، چیست؟ بعضى استدلال مىكنند كه آنچه از لحاظ اخلاقى لازم است، معادل استبا آنچه روى هم رفته به حكم دلیل، لازم شمرده شده است، در حالى كه دیگران معتقدند اخلاق تنها یكى از منابع ادله را تامین مىنماید. با وجود این، دیگران گفتهاند كه هر دلیلى، خویش كام است و دغدغه دیگران را داشتن، نهایتا نامعقول خواهد بود.
اما این عقیده به خودى خود مغایر با مفهوم اخلاقیات، شناخته نشده است. زیرا یك نظام اخلاقى مىتواند به عنوان نظامى سودمند براى پذیرندگانش تلقى گردد. منظر اخلاقى، خود غالبا به عنوان امرى كه بر مفهوم احترام یكسان، استوار شده است، درك مىگردد. اما مناقشهاى در این باب وجود دارد كه اخلاق، چگونه بىطرفىاى را از ما مىخواهد. مجموعه دیگرى از مباحث، ناظر به این است كه آنچه به یك موجود، شان اخلاقى مىبخشد، چیست; خواه آن موجود، متعلق دغدغه اخلاقى باشد یا عامل بالفعل اخلاقى. و چگونه فهم ما از طبیعت انسانى بر تصورمان از اخلاقیات و فاعلیت اخلاقى، تاثیر خواهد داشت.
همین كه درك كردیم كه اخلاق چیست، مىتوانیم شروع كنیم به پرسیدن سؤالاتى در مورد خود اصول اخلاقى. اصول اخلاقى غالبا برحسب آنچه وظیفه اقتضا مىكند، بیان شدهاند; اما كنشى بر ضد این عقیده، وجود داشته است، بعضى آن را عقیدهاى منسوخ تلقى كردهاند كه مبتنى بر مفهوم قانون الهى است كه ارتباط كمى با جهان كنونى دارد.
در حالى كه دیگران بر ضد آن، به عنوان نتیجه تاكید مردانه و بیش از حد بر قوانین به بهاى از دست رفتن همدلى و دلنگرانى [در باب دیگران] واكنش نشان دادهاند. این تردیدها به دلمشغولیهاى عامى وابسته است كه ناظر استبه نقشى كه اصول باید در تفكر اخلاقى ایفا نماید. اخلاقیون ناظر بر اوضاع و احوال مىگویند كه شرایط مىتوانند منجر به نادیده گرفتن هر اصل اخلاقىاى شوند; جزئىگرایان استدلال مىكنند كه این، بدان علت است كه نمىتوان فرض كرد كه دلیلى كه در یك مورد كارآیى دارد، در موارد دیگر نیز كارآیى داشته باشد.
سنت موضعنگرانه، از اصول اخلاقى استفاده كرده است، اما براساس این فهم كه براى تصمیمگیرى در مورد تعارض اصول «اصل برترى» (3) وجود ندارد. در سوى دیگر این طیف، بعضى از فیلسوفان تلاش كردهاند تا اخلاق را به عنوان چیزى كه خود از یك اصل واحد، نظیر اینكه نباید دروغ گفت، تشكیل یافته است، باز شناسند. وظایف، همچنین به عنوان سازنده تنها بخشى از اخلاق در نظر گرفته شدهاند كه امكان فراتر رفتن متهورانه از احساس وظیفه را روا مىدارند. این مساله، مسالهاى است ناظر بر دامنه مفهوم وظیفه در اخلاق; در مورد دامنه اصول اخلاقى به صورت گستردهتر نیز مسائلى وجود دارد
آیا یك اصل اخلاقى مفروض، در هر زمان و مكانى كاربرد دارد یا اینكه اخلاق تا حدى، مقید به زمان یا مكان است؟ این مساله، وابسته به این است كه وقتى كسى به اخلاق اجازه مىدهد كه او را راهنمایى كند یا وقتى كه وى اصلى اخلاقى را اظهار مىنماید، چه حادثهاى رخ مىدهد. قدرت داورى اخلاقى چگونه به دست مىآید؟ این نظریه كه انسانها از حس یا قدرت شهود اخلاقى خاصى برخوردارند كه غالبا با وجدان، یكى پنداشته مىشود، هنوز در میان شهودگرایان معاصر، یافت مىشود. اما شكاكیت ناظر به دعاوى اخلاقى، هنوز نظریه شایعى است.
در قرون اخیر، اختلافى میان آنهایى كه معتقدند اخلاق، منحصرا بر عقل استوار است و آنهایى كه تصور مىكنند اخلاق، دربردارنده یك مؤلفه غیر عقلانى نظیر میل یا احساس نیز مىباشد، آغاز گردیده است. انكار عقلگرایى مطلق، الزاما منجر به دستبرداشتن از اخلاق نمىشود. آثار بسیارى در قرن بیستم بر این سؤال، اختصاص داده شد كه آیا بهترین شیوه فهم داوریهاى اخلاقى این است كهآنها را باور بدانیم (و بدین ترتیب، صدق و كذببردار تلقى كنیم)، یا اینكه [این گونه داوریها را] ابراز احساسات یا احكامى بدانیم كه تغییر شكل دادهاند. آیا وجود كارشناسان اخلاقى، ممكن استیا اینكه هر شخصى كاملا مسئول ایجاد اخلاقیات خاص خویش است؟ این سؤالات، دقیقا به مباحثى وابسته قلمداد شده است كه به خود انگیزش اخلاقى مربوط است.
داوریهاى اخلاقى ظاهرا مردم را برمىانگیزانند و بدین ترتیب وسوسه مىشویم كه گمان كنیم آنها به نحو قاطعى، متضمن یك میل هستند. اصول اخلاقى را مىتوان متكى بر ارزشهاى اخلاقى پنداشت[; اما] مناقشه درباره چگونگى توصیف این ارزشها، و درباره اینكه چند پیشفرض ارزشى لازم است تا دعاوى اخلاقى را تثبیت كند، ادامه دارد.
رئالیستهاى اخلاقى برخلاف احساسات گرایان و دیگران، بر وجود ارزشها تاكید ورزیدهاند; بعضى، اوصاف اخلاقى را با آن اوصافى كه در یك جهانبینى كاملا علمى، مسلم گرفته شده است، همانند پنداشتهاند. مفاهیم اخلاقى و نظریات اخلاقى [این] بخشى از اخلاق فلسفى وسیع و عام است و در پى یافتن اصول یا تبیینهاى عام درباره اخلاق مىباشد، اما بخش عمده [اخلاق فلسفى] بر تحلیل مفاهیمى متمركز مىشود كه براى خود اخلاق، اهمیت اساسى دارند. یك مفهوم از این دست كه مركز توجه بحثهاى بسیارى در سالهاى اخیر بوده، مفهوم خودمختارى است. توجه به خودمختارى در كنار مسائل دیگر مرتبط به خود، ماهیت اخلاقىاش و ارتباطات اخلاقىاش با دیگران، قرار مىگیرد.
مباحث دیگرى هم مورد بررسى قرار گرفتهاند; از جمله ماهیت آرمانهاى اخلاقى و مفاهیم شایستگى و مسئولیت اخلاقى. از هنگامى كه فلاسفه یونانى در مورد eudaimonia (سعادت) تحقیق نمودند، این مساله كه چه چیزى زندگى انسانى را به گونهاى درمىآورد كه براى شخصى كه داراى آن زندگى استخیر باشد، در كانون توجه اخلاق بوده است. بار دیگر، نظریه یك فیلسوف در مورد خیر، تقریبا همیشه با نظریههایش در دیگر مسائل اساسى، سخت گره خورده است
. مثلا بعضى از كسانى كه در شناخت ما از جهان، براى تجربه حسى اهمیت قائل مىشوند با این عقیده وسوسه شدهاند كه خیر كاملا عبارت از نوع خاصى از تجربه [یعنى] لذت است. دیگران ادعا كردهاند كه چیزهایى بیش از لذت صرف در زندگى وجود دارد و زندگى خوب، عبارت است از تحقق بخشیدن به ماهیت انسانى پیچیده ما. و چنین نیست كه فلاسفه، امور بد را به دست فراموشى سپرده باشند.
فلسفه اخلاق یا ethics مدت مدیدى، دست كم تا حدى، به طرفدارى از راههاى خاصى از زندگى یا عمل مشغول بوده است. بعضى از سنتها هماكنون افول كردهاند. اما هنوز سلسله وسیعى از نظرات در این باره وجود دارد كه چگونه باید زندگى كرد; یكى از سنتهاى نوین مهم، سنت نتیجهگرایى است. براساس این دیدگاه، به صورتى كه معمولا فهمیده مىشود، اخلاق ما را ملزم مىكند كه روى هم رفته، بیشترین خیر را ایجاد نماییم.
بنابراین، ماهیت هر دیدگاه نتیجهگرایانه خاصى، به دیدگاهش در مورد خیر وابسته است. نافذترین نظریه آن بوده است كه تنها خیر، عبارت است از رفاه یا سعادت هر فرد انسانى و حیوانات دیگر، كه هنگامى كه با نتیجهگرایى تركیب گردد، مكتب سودگرایى است. معمولا گفته مىشود كه نظرات نتیجهگرایانه به جاى آنكه متكى بر درستى باشند، بر خوبى متكىاند. نظریات متكى بر درستى را مىتوان نظریات وظیفهشناسانه اخلاقى نامید. چهره برجسته سنت وظیفه شناسانه اخلاقى، فیلسوف آلمانى قرن هجدهم، ایمانوئل انتبوده است. چنین نظریاتى، مثلا ادعا مىكنند كه حتى اگر روى هم رفته، خوبى بیشترى از شكستن عهد حاصل آید، باید به عهد خود وفا نماییم; یا آنچه مىتوان عامدانه براى به دست آوردن خوبى انجام
داد، قیود و شروطى دارد. در نیمه دوم قرن بیستم، واكنشى بر ضد بعضى از افراطهاى دركشده اخلاق نتیجهگرایانه و اخلاق وظیفهشناسانه، و بازگشتى به تصور قدما از فضایل پدید آمد. آثار این حوزه، تا حدودى از حملاتى بر اخلاق نوین و نیز شروح و تحلیلهاى بیشترى در مورد فضایل و مفاهیم وابسته [به آن] تشكیل شده است. اخلاق كاربردى اخلاق فلسفى همواره تا حدودى در زندگى واق
عى، كاربرد مىیافته است. مثلا ارسطو معتقد بود كه مطالعه اخلاق هیچ فایدهاى ندارد، مگر این كه تاثیر سودمندى بر شیوه زندگى فرد داشته باشد. اما از دهه 1960 به بعد، علاقه مجددى به بررسى مفصل مسائل خاص مربوط به علایق عملى این عصر، وجود داشته است.
ادامه خواندن مقاله در مورد اخلاق و فرا اخلاق
نوشته مقاله در مورد اخلاق و فرا اخلاق اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.