nx دارای 45 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
رابطه انسان با خود در قرآن
گاهی انسان نسبتبه خود و ارزشهای خود جاهل است چنانکه خداوند میفرماید: ما امانت [الهی و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین وکوهها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سرباز زدند واز آن هراسناک شدند، و [لی] انسان آن را برداشت; راستی او ستمگری نادان بود. (احزاب;72).
مسئولیت دین در زندگی انسان، تنظیم روابط انسانی است و روابطی که دین در زندگی انسان به تنظیم آنها میپردازد چهار نوع است: 1) رابطه انسان با خدا 2) رابطه انسان با خود 3) رابطه انسان با دیگران 4) رابطه انسان با اشیاء و افکار
این روابط جنبه مثبت و منفی دارند. رابطه انسان با خدا گاهی به بندگی، توبه، تضرغ، اخلاص، حسن ظن، شکر و یقین متصف میشود و گاهی به کفر، انکار، استکبار و سوءظن. رابطه انسان با دیگران گاهی به تندی، زورگویی، ملامت، دشمنی، جنگ، بغض، خیانت و تنفر متصف میشود و گاهی به نرمی، بخشش، آسانگیری، تسامح، خدمت، دوستی، نیکی و امانت. رابطه انسان با اشیاء و افکار گاهی به افساد، تبذیر، تخریب و اهمال متصف میشود و گاهی به اصلاح، آبادانی، رشد و حفظ رابطه انسان با خود بعد از رابطه با خدا از مهمترین،
پیچیدهترین، ظریفترین و دقیقترین این روابط بشمار میآید. گاهی انسان نسبتبه خود و ارزشهای خود جاهل است چنانکه خداوند میفرماید: ما امانت [الهی و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین وکوهها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سرباز زدند واز آن هراسناک شدند، و [لی] انسان آن را برداشت; راستی او ستمگری نادان بود. (احزاب;72). جاهل به خود و به ارزشهای خود، ظالم به خود است و گاهی انسان از کسانی است که خداوند خودش را به آنها نشان داده و آنها را به ارزشهای خویش واقف ساخته و به آیات خود آگاه نموده است.
چنانکه خداوند میفرماید: «به زودی نشانههای خود را در افقها [ی گوناگون] و در دلهایشان بدیشان خواهیم نمود تا برایشان روشن گردد که او خود حق است» (فصلت: / 54). گاهی انسان ارزش خویش را شناخته به آن احترام میگذارد، و گاهی نفس خود و مواهبی را که خداوند در آن قرار داده کوچک شمرده و آن را حقیر میشمارد. گاهی از خود فرار میکند و به انواع کارهای بیهودهای که باعث دوری وی از خود میگردد، روی میآورد، به مواد مخدر و خودکشی پناه میبرد. گاهی میداند که چگونه با جدیتبا واقعیت مواجه شود. گاهی با خود هماهنگ است و گاهی در
رابطهاش با خود دچار آشفتگی و پریشانی است. گاهی دوست دار خود است و گاهی دشمن خود، گاهی به یاد خویش است و گاهی خود را فراموش میکند. گاهی بر خویشتن مسلط است و گاهی نفس بر او غالب است، گاهی در خود فرو میرود و گاهی عکس این حالت را دارد، گاهی خود را هلاک میکند و گاهی باعث احیاء خود میشود، خداوند میفرماید: «و جز خویشتن را به هلاکت نمیافکنند» (انعام: 24)
گاهی با خود صادقانه رفتار میکند و گاهی به آن خدعه میزند، خداوند میفرماید: «ببین چگونه به خود دروغ میگویند و آنچه بر میبافتند از ایشان یاوه شد.» (انعام: 24) گاهی به خطای خویش اعتراف نموده و خود را مورد انتقاد قرار میدهد، گاهی مغالطه میکند و خطاهای خود و هواهای نفسانی را نیکو جلوه میدهد، گاهی عنان نفس را در شهوترانی رها میکند و گاهی با تمام نیرو آن را تحتسلطه خویش قرار میدهد و از حدود الهی تجاوز نمیکند. گاهی در طلب راحتی و غرق در شهوات عنان نفس را رها میکند و گاهی با تحمل زحمت و مشقت در رشد و کمال آن میکوشد. گاهی خود را بالا میبرد و گاهی خود را کوچک میشمارد، گاهی به حالت از خود بیگانگی دچار میشود، گاهی با آن مانوس و در خلوت تنهائی با تامل در خود لذت
میبرد و از این قبیل روابط مثبت و منفی با خود. از آنجا که رابطه انسان با خود غالبا ازظرافتخاصی برخوردار است، هنگامی که این رابطه منفی استخسارت آن را درک نمیکند. گاهی انسان در تجارت مال (کم یا زیاد) ضرر میبیند اما آن را احساس میکند و درصدد جبران بر میآید، لکن گاهی به خودش زیان میرساند – که از بزرگترین نوع خسارت به شمار میآید – و این خسارت پیوسته زیاد میشود تا همه وجودش را فرا میگیرد، «قسم به عصر که واقعا انسان دستخوش زیان است.» (و العصر) و باز میفرماید: «خودباختگان کسانیاند که ایمان نمیآورند.» (انعام: 12) گاهی انسان به فرد دیگری غیر از خودش ظلم میکند در این صورت آن را احساس میکند و میکوشد از طریق نیکی و عدل آن را جبران کند، لکن گاهی به خود ظلم میکند اما آن را احساس نمیکند گاهی انسان بیگناهی را از بین میبرد و به بزرگی گناه خود پی میبرد، و گاهی خودش را هلاک میکند اما این گناه را درک نمیکند.
خداوند میفرماید: «از بین نمیبرند جز خودشان را». ضرر ناشی از رابطه منفی انسان با خود، شبیه ضرری است که از رابطه منفی وی با خداوند به او میرسد. امروزه رابطه انسان با خود ضمن تحلیلهای روانی در دایره محدودی بررسی میشود. در حالی که اولین بار قران به این رابطه و اهمیت و ارزش آن در زندگی انسان اهتمام ورزید و انسان را به آن آگاه نمود، بررسیهای روانی و انسانی تا کنون قادر به گشودن پیچیدگی این رابطه نشدهاند. و قران این افق گسترده از روابط انسانی را گشود.
نمونههایی از رابطه انسان با خود در قران روش قران در این مساله این است که در ضمن مفاهیم متعدد، موارد این رابطه را بیان میکند و با لطافت از آنها میگذرد، به نحوی که انسان به سادگی متوجه تصور و فهم جدید از روابط انسان نمیگردد، اما وقتی مجموع آیات را در نظر بگیریم و بعضی را با بعضی دیگر ضمیمه کنیم، در مییابیم که قران فهم و تصور جدیدی از روابط انسانی را برای ما بیان نموده است و افق تازهای را که در تاریخ تفکر بشر بیسابقه بوده به روی ما گشوده است. در اینجا ابتدا مواردی از آیاتی که رابطه با خود را بیان میکند، ذکر میکنیم و آنگاه به بررسی آنها مینشینیم.
1) گاهی انسان برای بدست آوردن خشنودی خداوند خودش را به خدا میفروشد «و در عوض خشنودی خداوند را بدست میآورد» و این از بهترین معاملات در زندگی انسان به حساب میآید، خداوند میفرماید: «و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا میفروشد و خدا نسبتبه [این] بندگان مهربان است. (بقره: 207) 2) گاهیخود را بهسفاهت میزند کهاین از زشتترین نوع سبک مغزی بشمار میرود، خداوند میفرماید: «وچه کسی – جز آنکه به سبک مغزی گراید – از آیین ابراهیم روی بر میتابد؟ و ما او را در این دنیا بر گزیدیم; و البته در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود.» (بقره: 130)
3) گاهی به خود ظلم میکند; هر چند این مطلب عجیب به نظر میرسد لکن در زندگی انسان وجود دارد، خداوند میفرماید: «هر کس کار بدی کند یا بر خویشتن ستم ورزد، سپس از خدا آمرزش بخواهد، خدا را آمرزنده و مهربان خواهد یافت.» (نساء: 110) 4) گاهی بدون اینکه به خود ظلم کند با اعتدال و میانه روی رفتار میکند، خداوند میفرماید: «برخی از آنها بر خود ستمکارند و برخی از ایشان میانه رو.» (فاطر; 30)
5) گاهی به خود نیکی میکند، خداوند در مورد ذریه ابراهیم و اسحاق میفرماید: «از ذریه این دو برخی نیکو کارند و برخی به روشنی بر خویش ظلم میکنند.» (صافات; 112) 6) گاهی خود را فراموش میکند و این از عجیبترین حالات فراموشی است،«آیا مردم را به نیکی فرمان میدهید و خود را فراموش میکنید.»(بقره: 44) 7) گاهی بر خودش شهادت میدهد خداوند میفرماید: «و ایشان
را برخودشان گواه ساخت.» (اعراف: 72) 8) گاهی به خود خیانت میکند و این از عجیبترین خیانتها در زندگی انسان است، «خدا میدانست که شما با خودتان ناراستی میکردید پس توبه شما را پذیرفت.» (بقره: 187) 9)گاهی با خودش دشمنی میکند و این از عجیبترین دشمنیها است. «کسانی که کافر بودهاند مورد ندا قرار میگیرند که: قطعا دشمنی خدا از دشمن شما با همدیگر سختتر است.» (غافر: 10)
10) گاهی به خود نیرنگ میزند، خداوند میفرماید: «با خدا و مؤمنان نیرنگ میبازند، ولی جز به خویشتن نیرنگ نمیزنند.» (بقره: 9) 11) گاهی خود را گمراه میکند. «جز خودشان کسی را گمراه نمیکنند.» (آل عمران: 69) 12) گاهی به خود دروغ میگوید. «ببین چگونه به خود دروغ میگویند و آنچه بر میبافتند از ایشان یاوه شد.» (انعام: 24) 13) گاهی خود را هلاک میکند، «جز خویشتن را به هلاکت نمیافکنند.» (انعام: 26)
14) گاهی به خود زیان میرساند، «قسم به عصر که واقعا انسان دستخوش زیان است.» (عصر). 15) گاهی به خود بخل میورزد، «پس برخی از شما بخل میورزند، هر کس بخل ورزد تنها به زیان خود بخل ورزیده.» (محمد: 38) این پانزده مورد از جمله نمونههایی است که قران درباره رابطه انسان با خود و تعامل با خویش بیان میکند.
تحلیل رابطه اکنون به منظور شناخت چگونگی تحلیل این رابطه از سوی قران و نیز چگونگی تفهیم آن بار دیگر به قران بر میگردیم. روش قران در تحلیل رابطه انسان با خودش و نیز در تعامل انسان با خود کاملا جدید بود، قران دشمنی انسانها نسبتبه یکدیگر و تجاوز از حدود الهی را ظلم انسان به خود میداند نه به غیر. «هر کسی کار بدی انجام دهد یا به خود ظلم کند سپس از خداوند طلب بخشش کند خداوند را توبه پذیر و بخشنده مییابد.»
همچنین قران بخلورزی انسان در انفاق به غیر را از نوع بخل به خود به حساب آورد. در تحلیل این رابطه، قران مجموعهای از موضوعات و عناوینی را بیان میکند که توضیح میدهد چگونه آنچه به تصور انسان رابطه با غیر به حساب میآید، به رابطه با خودش بر میگردد. این عناوین بطور اجمال عبارتند از: انسان آنچه را که انجام میدهد در واقع کسب میکند. این نظریه قرانی جدید در افق فکر بشر بیان میدارد که انسان هر عملی انجام دهد در واقع آن را کسب میکند، قران در این مورد دقیق است. خداوند میفرماید: «و هر کس گناهی مرتکب شود، فقط آن را به زیان خود مرتکب شده.» (نساء:111)
ارتکاب و کشیدن گناه به سمتخود، در فهم عرفی، در مقابل صدور گناه، میباشد ولی قران به ما گوشزد میکند که هر گناهی از انسان صادر شود خود وی آن را مرتکب شده است. هیچ گناهی از انسان صادر نمیشود مگر اینکه انسان آن را به سمتخود میکشد و آن را انجام میدهد. خداوند میفرماید: «کل نفس بما کسبت رهینه» یعنی (هر نفسی در گرو اعمالی است که انجام میدهد.) (مدثر: 38)
و میفرماید «کل امری بما کسب رهین» یعنی (هر کس در گرو دستاورد خویش است.) (طور: 21) پس به نظر قران هر عملی که از انسان صادر میشود، در حقیقتخود وی آن را انجام داده است. به نظر قران تمام افعال انسان کسبی است و انسان با انجام هر کاری یا مرتکب خیر میشود و یا شر، اگر کار نیک انجام دهد، حسنه و اگر کار بدی انجام دهد، سیئه کسب میکند. اعمال انسان به خود وی بر میگردد. همانطور که انسان انجام دهنده عمل است، عمل نیز به صاحبش بر میگردد. بازگشت این دو به یک چیز است لکن با دو اسلوب مختلف و قران در آیه زیر هر دو اسلوب را با هم به کار برده میفرماید: «ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها» «اگر نیکی کنید به خود نیکی کردهاید و اگر بدی کنید به خود بد کردهاید.» نکته حایز اهمیت این است که لام در کلمه (لانفسکم) به دلیل جمله بعد که میفرماید: «و اگر بدی کردید به خود بد کردید،» به معنی (مصلحت) نیست، چنانکه گفته میشود کلمه طیبه به نفع انسان و کلمه خبیثه بر ضرر اوست. بنابراین، معنی آیه شریفه این است که خوبی و بدی انسان به خود وی بر میگردد. اگر کار نیک انجام دهد قطعا خودش سود میبرد و اگر کار بد انجام دهد قطعا ضرر آن به خود وی بر میگردد.
روایت قیس بن عاصم قیس بن عاصم نقل میکند: با جماعتی از قبیله بنیتمیم خدمت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم رسیدیم، عرض کردم یا رسول الله ما را نصیحتی کن، ما اهل بیابان هستیم، پیامبر فرمود. ای قیس ناچاری از همراهی که با تو دفن میشود، در حالی که تو مردهای او زنده است. اگر همراهت گرامی باشد تو را گرامی میدارد و اگر پستباشد تو را وا میگذارد. برانگیخته نمیشوی مگر با او و سئوال نمیشوی مگر از او، بنابراین سعی کن آن را صالح کنی، اگر صالح باشد با آن انس دار و اگر فاسد باشد جز از او وحشت ندار، و آن همراه، عمل تو است. در آیات فراوانی از قران بر این حقیقت قرانی تاکید و تصریح شده است که:
کارهای خوب و بدی که از انسان صادر میشود به خود وی برگشت میکند، پس اگر کار خیر باشد از آن سود میبرد و اگر شر باشد به وی ضرر میرسد. در آیات ذیل تامل کنید: «هر کس گناهی مرتکب شود، فقط آن را به زیان خود مرتکب شده.» (نساء: 111)«پس هرکه به دیده بصیرت ننگرد به سود خود او و هرکس از سر بصیرت ننگرد به زیان خود اوست.»(انعام: 104)
«هر کس به راه آمده، تنها به سود خود به راه آمده و هر کس بیراهه رفته تنها به زیان خود بیراهه رفته است.» (اسراء: 15) «و هرکس سپاس گزارد، تنها به سود خویش سپاس میگزارد.» (نمل: 40) «هر کس پاکیزگی جوید، تنها برای خود پاکیزگی میجوید.» (فاطر: 18)
«هر کس هدایتشود، به سود خود او است و هر کس بیراهه رود تنها به زیان خودش گمراه میشود.» (زمر: 41) «هر که کار شایسته کند به سود خود او است و هر که کار بد کند، به زیان خود او است.» (فصلت: 46) «هر که پیمان شکنی کند، تنها به زیان خود پیمان میشکند.» (فتح: 10) «پس برخی از شما بخل میورزند، و هر کس بخل ورزد تنها به زیان خودبخل ورزیده.» (محمد: 38) بدیها به مصائب تبدیل میشوند.
بدیهایی که همراه با انسان باشند، در زندگی به رنجها وبدبختیها تبدیل میشوند. خداوند میفرماید: «و هر مصیبتی به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست.» (شوری: 31) و میفرماید: «آنچه از بدی به تو میرسد از جانب خودت میباشد.» (نساء: 79) این آیات روشنگر این است که بدیها و گناهان در زندگی افراد و امتها به بدبختیها، رنجها و بلاها و مشکلات اقتصادی و سیاسی و همچنین به حوادث طبیعی تبدیل میشود. همانطور که گناهان و معصیتهای افراد در آخرت تبدیل به عذاب جهنم میشود.
نفس در گرو عمل است این حقیقتی ظریف از حقایق قران است. قران در آنجا که میفرماید: «برای انسان جز حاصل تلاش او نیست.» (نجم:39) حقیقتی بس بزرگتر از حقایق این عالم را بیان میکند و آنجا که میفرماید: «هر کس هموزن ذرهای نیکی کند آن را خواهد دید و هرکس ذرهای بدی کند آن را خواهد دید.» (زلزال: 8،7). حقیقتبزرگی را بیان میکند. پس عملی که از انسان صادر میشود چه خوب، چه بد راه انسان را معین میکند. این حقایق برای کسی که قران بخواند و در آن تامل کند، روشن است. ولکن آیا آنطور که مجرمان در این دنیا گاهی از نتایج عمل خود فرار میکنند، انسان قادر است در آن دنیا از نتایج عملش رهائی یابد و از آن فرار کند. در صورت عدم امکان فرار، آنطور که قران میفرماید، چه ضمانتی انسان را به قبول نتایج اعمالش در
دنیا وآخرت وادار میکند؟ قران میفرماید: این ضمانت تنها نفس انسان است. به منظور روشن شدن منظور قران به مثال زیر توجه فرمائید: شخصی که به دیگری قرض میدهد، به منظور اینکه در موعد مقرر وصولش ممکن باشد، معمولا ضمانتی را از طرف مقابل دریافت میکند و این ضمان که رهن نام دارد نزد قرض دهنده محفوظ میماند تا در صورتی که قرض گیرنده منکر شود در آن تصرف کند. نفس انسان عین رهنی است که نزد خداوند محفوظ و در مقابل عمل انسان در حوزه قدرت و سلطنتخداوند قرار دارد. در صورتی که ظلم یا تجاوز یا بدی کند نمیتواند از نتایج عملش فرار کند، چون نفس وی درگرو خداوند است. همانطور که قرض دهنده حق خودش را از عین مرهونه اخذ میکند، خدا نیز در صورتی که انسان عمل سوء یا ظلمی انجام دهد از نفس وی اخذ میکند. نکته جالب این است که در این معامله رهن گذار و عین مرهونه یکی است مثل این که مجرم نزد حاکم زندان باشد، در این صورت، حاکم احتیاج به رهین دیگری ندارد. هر جریمهای که به عهده زندانی باشد مستقیما از خود وی طلب میشود، چون خود وی در گروست.
اصل بقاء عمل این اصل از مهمترین اصول در فرهنگ اسلامی و قریب به نظریهای است که لاووازیه دانشمند فرانسوی در فیزیک در اثبات (بقاء ماده) ابراز کرده است. طبق نظریه قرآن، هیچ کوشش و عملی از انسان از بین نمیرود، از هر نوعی که باشد، و هر بهرهای از صلاح و فساد که داشته باشد. خداوند میفرماید: «روزی که هر کسی آنچه کار نیک به جای آورده و آنچه بدی مرتکب شده، حاضر شده مییابد، و آرزو میکند کاش میان او و آن [کارهای بد] فاصلهای دور بود. (آل عمران 30) پس هر کار خیر یاشری که از انسان سر میزند و انسان تصور میکند که
گذشت زمان آن را از بین میبرد، به آخرت منتقل میشود و آن را پیش روی خویش میبیند، با اینکه ممکن است کاملا آن را فراموش کرده باشد. «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره» (زلزال) این آیه به روشنی و با قوت اصل فوق را بیان میکند. پس ممکن نیست ذرهای از اعمال خیر و شر در این عالم از بین برود بلکه کار و عمل انسان باقی خواهد ماند. خداوند میفرماید: «و کارنامه نهاده میشود، آنگاه بزهکاران را از آنچه در آن استبیمناک میبینی و میگویند: «ای وای بر ما، این چه نامهای است که هیچ [کار] کوچک و بزرگی را فرو نگذاشته، جز اینکه همه را بحساب آورده است و آنچه را انجام دادهاند حاضر یابند، و پرودگار تو به هیچ کس ستم روانمیدارد.»(کهف: 49)
نقش عمل بر صفحه نفس از دیدگاه مردم عمل تنها بر صفحه نفس تاثیر نمیگذارد، بلکه بر آن نقش میبندد و ثابت میماند اما قران مطلبی عمیقتر بیان میکند. و آن اینکه عمل آنچنان بر صفحه نفس ثابت میماند که بر طرف کردن آن غیر ممکن استخداوند میفرماید: «کارنامه هر انسانی را به گردن او بستهایم، و روز قیامتبرای او نامهای که آن را گشاده میبیند بیرون میآوریم.» (اسراء: 13) همانطور که مفسران میگویند کارنامهای که خداوند به گردن ما آویخته همان اعمال ماست، و چیزی غیر از صفحه نفس ما، که اعمالمان بر آن نقش بسته، نیست.مرحوم فیض کاشانی در تفسیر صافی درباره این آیه شریفه میگوید: این کارنامه همان روح انسان است که عمل انسان بر آن نقش بسته، همچنین بر نفس وی و اعضا و جوارحش نقش میبندد و اعضا و جوارح در روز قیامت انسان را رسوا میکنند.
شهادت انسان نسبتبه خود به نظر قران شهادت انسان بر خود در عالم در (پیمان فطری بین خدا و انسان) شروع شده است و روز رستاخیز کامل میشود. درباره میثاق، خداوند میفرماید: واشهد هم علی انفسهم و درباره شهادت روز قیامت میفرماید: شاهدین علی انفسهم بالکفر (توبه: 17) «در حالی که به کفر خویش شهادت میدهند.» (توبه: 17) شهادت از نظر مفهوم، غیر از اعتراف است، در روز قیامت همان طور که بر نفس خود شهادت میدهد معترف و مقر است که به آن ظلم کرده، خداوند میفرماید: پس به گناه خود اقرار میکنند و مرگ باد بر اهل جهنم (ملک: 11) در اینجا شاهد همان مشهود علیه است، و وحدت شاهد و مشهود علیه از ویژگیهای قران است و همانطور که انسان بر خودش شهادت میدهد، اعضاء و جوارحش نیز در آن روز سخت، بر او شهادت میدهند. خداوند میفرماید: و [یاد کن] روزی را که دشمنان خدا به سوی آتش گرد آورده و بازداشت میشوند تا چون بدان رسند و گوششان و دیدگانشان و پوستشان به آنچه میکردهاند بر ضدشان گواهی میدهند و به پوستخود میگویند: «چرا بر ضد
ما شهادت دادید؟» میگویند: «همان خدائی که هر چیز را به زبان آورده ما را گویا گردانیده است، و او نخستین بار شما را آفرید و بسوی او برگردانیده میشوید» (فصلت: 21) در شهادت آگاهی شاهد لازم است و بدون حضور شاهد نیز مشهود علیه محقق نمیشود. پس در زندگی این دنیا ناچار اعضاء باید نوعی آگاهی نسبتبه اعمال و تصرفات ما داشته باشند تا شهادت کامل شود. خدا نسبتبه خلق خود و نشانههایش عالمتر و نسبتبه اینکه چگونه این شهادت کامل شود داناتر است.
مسؤلیت انسان نسبتبه خود خداوند میفرماید: «چیزی را که بدان علم نداری دنبال مکن، زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد» (اسراء: 36) و در هر مسؤولیتسه طرف لازم است; 1) سؤال کننده 2) سؤال شونده 3) شیء مورد سؤال بدون شک سؤال کننده خداوند است. خود انسان سؤال شونده و شیای مورد سؤال است.
انسان حسابرس خویش است خداوند میفرماید: «نامهات را بخوان; کافی است که امروز خودت حسابرس خود باشی.» (اسراء: 14) در اینجا نیز محاسبه کننده و محاسبه شونده یکی است. پس انسان خودش را محاسبه میکند و به حسابرس دیگری نیاز نیست و همانطور که شاهد نفس خود میباشد حسابرس آن نیز هست.
دشمنی انسان نسبتبه خود کسانی که در دنیا دعوت خداوند را اجابت نمیکنند با خود دشمنی میکنند و اگر با خود دشمنی نمیکردند هر آینه دعوت خداوند را اجابت میکردند، خداوند (یاملائکه) در آخرت به آنها خطاب میکند که: دشمنی خدا نسبتبه آنها در آخرت شدیدتر از دشمنی آنها به خودشان در دنیا میباشد. خداوند میفرماید: کسانی که کافر بودهاند مورد ندا قرار میگیرند که: قطعا دشمنی خدا از دشمنی شما نسبتبه همدیگر سختتر است، آنگاه که بسوی ایمان فراخوانده میشدید و انکار میورزیدید. (غافر: 10) کلمه ندا در این آیه به این مطلب اشاره دارد که از مکان دور ندا میدهند، در حالی که خداوند اصلا از اینها دور نیست (از رگ گردن به اینها نزدیکتر است) و (بین انسان و قلبش حائل است) لکن اینها از خداوند دورند. گناهان و معاصی آنها باعث دوری آنها از خداوند گردیده و مانع شنیدن کلام خداوند از نزدیک شده است. پس همانطور که شخص دور صدا را از دور میشنود، آنها نیز کلام خدا را از دور میشنوند.
ادامه خواندن مقاله رابطه انسان با خود در قرآن
نوشته مقاله رابطه انسان با خود در قرآن اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.