nx دارای 20 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
اولین شام در برابر شام آخراگر بخواهیم هنر معاصر را با ذكر مثال شرح دهیم، بیتردید اثر «ضیافت شام»(1) جودی شیكاگو(2) در زمره مثالها قرار خواهد گرفت. مثالی كه در بطن دوران كثرت طلب خسته از موضوعات كسالت بار مسیح و جنگ، در 1979 یعنی در موج اول فمینیسم امریكا با هویتی تازه پا به عرصه نهاد. هویتی برگرفته از یك سیستم تصویری كاملا زنانه و با تلفیق تكنیكهای كار خانگی و محصولات فرهنگی زنان كه تاكنون بیش از یك میلیون بازدید كننده در پانزده نمایشگاه را در شش كشور مختلف به خود جلب كرده است. نتیجه 5 سال تلاش بیوقفه هنرمند با همكاری 400 زن دیگر است.
ضیافت شام جودی شیكاگو یادمان مقدسی برای زنان اسطورهای، تاریخی و فرهنگی محسوب میشود كه با مجسمهسازی، سارمیك، نقاشی چینی و سوزن دوزی تلفیق شده است. اثر یك میز مثلث متساویالاضلاع با یالهای 40،14 سانتیمتری است كه 39 جایگاه برای نشستن دارد،به اضافه 999 نام زنان فراموش شده تاریخ كه بر سطح مرمرین كف حك شده است. هر جایگاه عبارت است از یك بشقاب سرامیكی، با یك موتیف برجسته مركزی ملهم از اندام زنانه یك رومیزی با رنگهایی درخشنده همراه سوزندوزی مختص دوره زمانی هر فرد، كارد، قاشق، چنگال و یك جام شراب.اثر هنری چنانچه نمادپردازانه باشد، مخاطب را وا میدارد تا در ذهن خود بهدنبال ارجاعات نشانهها بگردد. اكثر هنرمندان فمینیست نمادها را تا بدانجا بكار میبرند كه خاطرهای دردناك را بازگو كنند و بهدلیل چند وجهی بودن نشانهها اثر را به كل تاریخ درد انسانی گسترش میدهند. از آنجاییكه ضیافت شام در برگیرنده عناصر اسطورهای، تاریخی و اجتماعی است، این تحلیل جستاریست در راستای كشف روابط درون ساختاری هر عنصر.
هر كدام از نمادها، از فرم كلی میز و غذای چیده شده بر روی آن گرفته تا مدعوین اعم از الهگان یا زنان تاریخی، نشانه ایاست صوری برای ارجاع به جهان معنای دیگری كه پشت اثر پنهان است. در این میان شیكاگو برای تسری دادن اثرش به موقعیت زن در جامعه بشری، تقابل ضیافت شام با شام آخر داوینچی را طرح كرده است؛ چرا كه هنر، صادقانهترین شكل بیان تاریخ است. شیكاگو در این اثر با انتخاب فرم متفاوتی برای میز و استفاده از تنیكهای منسوخ شده هنر زنانه در قالب
خیاطی و سوزندوزی و نیز با ارائه شكل جدیدی از اندام زن به مثابه موجودی تازه شناخته شده، تصویر كردن زن بهعنوان شی و منظره را بهصورت فاحش و گزندهای به سخره گرفته است. منظرهای كه تا به امروز بر اساس رویاهای مردانه به ارزش انسانیاش دست یافته و جمال مطالعه شدهای كه «دیگران» مطالبهاش كردهاند شیكاگو زن را نه بر اساس خواستههای زیبایی شناسانه «دیگران» بلكه بر اساس طبیعت پیكرهاش در حالیكه هالهای از نمادهای راز آمیز احاطهاش كرده،
تصویر كرده است. رازهایی كه تنها میتواند در وجود یك زن رخنه كند، اسراری دربارهی بردگیها، تحقیرها و سو استفادهها كه در قالب قصهی مادربزرگها تجسد مییابد و شیكاگو آن داستان را درون بشقاب نهاده است. بنابراین در حركت به دور «میز/ زاهدان»، 39 داستان تصویری كه اسم شخصیت اصلی بر آن حك شده است از نظرمان خواهد گذشت.
فرم سه گوش میز اقتباسی از تصویر «یونی»(3) مادر- الههای هندی و نماد زاهدان این الهه و منبع نهایی همه آفرینش است؛ در حالیكه حوضچه كم عمقی را شامل میشود. این فرم بر خلاف نظریه فروید بیشتر از اینكه حالتی پذیرنده داشته باشد، هجومی است به تاریخ هنر.
بالاخص- همانگونه كه از اسم اثر بر میآید- تابلو شام آخر لبه تیز ملامت بارش را به سمت جامعه پدر سالاری نشانه رفته كه در آن همه افراد سیاسی، مذهبی، تاریخی و در كل، قشر رویین جامعه را مردانی تشكیل میدهند كه به دور میزی كه در راس آن قدرت مطلقی بر مسند نشسته، جمع شدهاند و بر اساس دوری و نزدیكیشان به آن مركز قدرت، ارزش مییابند. در این اثر، شیكاگو
اضلاع مثلث را به تساوی تقسیم كرده به گونهای كه همه افراد در آن برابر و هم سودند. همچنین بر خلاف شام آخر داوینچی، همه سیو نه نفر به صورت 13 نفر در هریال مثلث بدون تمركز بر یك محور قیم- مآب چیده شدهاند در «میز/ زاهدان» همه چیز بر مدار یك ساختار وحدت بخش میگردد، تمایزات برچیده میشود، سازگاری محض رخ مینمایاند تا كودك به زاهدان باز گردد.
میتوان اندیشید كه حتی اگر شكل میز، دایره انتخاب میشد- یعنی همان فرمی كه تا امروز نماد زن بوده- با قرار دادن یك جایگاه خاص، میشد نقطه عطفی برجستهتر از دیگر افراد پدید آورد؛ در حالیكه قدرت مطلق در زاویه 60 درجهای مثلث متساویالاضلاع با شكست مواجه میشود. آن تهدید تهاجمی ساختار بیرونی، در درون مثلث به شكل مبارزهای پویا برای از بین بردن تمایزات ادامه مییابد تا در این وحدت، اتفاق و همزیستی، فارغ از جنگ و آشوب به آرامش خط مستقیم (180 درجه) دست یابد.
بنابراین در اثر شیكاگو دیگر نشانهای از ترس تسلیم شدن وجود ندارد؛ چرا كه همه چیز در صلح و سلامت بسر میبرد، موقعیت خاصی دست نیامده تا بخواهد آنرا تسلیم كند و در واقع زن پیش از آنكه قدرت و جایگاهی خاص داشته باشد همانند خدایانی كه خود فرزندان خود را میبلعند، قربانی زن بودن خود شده است. بر روی «میز/ زاهدان» خوراكها چیده شدهاند. بشقابی با قدحی شراب. در بشقاب غذایی نهاده شده: جسم جنسی زن. تصویر نان و شراب بیدرنگ به ذهن متبادر میشود؛
شراب هست اما نان كجاست؟ از این نان بخورید كه گوشت من است؛ مسیح در شام آخر چنین میگوید كودك در زاهدان مادر است و از جسم مادر تغذیه میكند تا رشد كند و مادر در كودك جریان مییابد. زن در كودك جریان دارد و به وقت زایمان گویی دو پاره میشود، دو انسان، مثل نانی كه تقسیم میشود. زاهدان منبع زایش است و برای بار آوری نیاز به درگاه دارد: محلی برای وارد شدن به محیط زاهدان. یونی، میزبان زنانگی است و زنها اندامهایشان را به الهه تقدیم
كردهاند. آنها به دروازههای الهه تبدیل شدهاند. غذا نهاده شده تا تناول شود و پس از بلعیده شدن، زنانگی درونی میشود: قربانی مقدس. همانگونه كه در قربانی عشا ربانی، با خوردن جسم و خون نجات دهنده فرد آنرا به درون بدن خود میبرد و هنگامی كه به درون خود باز میگردد او در آنجا حضور دارد. «در مراسم مربوط به دیونوسوس(4) باكانتها(5) یعنی زنان
سرسپرده دیونوسوس، دیوانهوار حیوان (گاو نر) را از هم میدریدند و گوشت آن را خامخام میخوردند. این امر نمادی رازگونه داشت: آنان خود خدا را به مصرف میرساندند همانگونه كه خونش را به شكل شراب مینوشیدند. كشته شدن قربانی، آن نیروی خدا را رها میساخت كه به پرستندگان منتقل میشود. «با این حال در ضیافت شام یك جسم منفرد بهعنوان نجات دهنده وجود ندارد بلكه هر فرد در مقام منجی خود، زنانگی را به درون خود باز میگرداند. در اینجا
موقعیتش حالتی دو پهلو مییابد یعنی هم قربانی و هم منجی است و او از خودش تغذیه میكند، شخصیتی خدایگونه مییابد و با لبریز شدن از زنانگیاش به ازل باز میگردد. در حالیكه اثر داوینچی، پایان را به تصویر میكشد و تابلو لحظهی دردناك قبل از فاجعه را نشان میدهد: قربانی برگزیده شده و مسیح مصلوب میشود. مسیح روبهرویمان نشسته و ما تمام داستان پس از شام را میدانیم. اما اثر شیكاگو روایتی بدون گذشته و آینده است؛ آغاز و پایان ماجرا در ا
سارت ذهن در نمیآید.مهمانان هیچگاه نیامدهاند یا آمدگانی هستند كه هیچگاه نرفتهاند. شیكاگو در ضیافت شام با گرامیداشت ویژگیهای به ظاهر پست سرشت زن كه تاكنون شرمی عظیم بر پیكرش نهاده بود چرا كه او انسانی ناقص مینمود و نیز با ارج نهادن بر هنرش، هنری كه مایهی مباهاتش نبود بلكه در قالب وظیفهای پیش پا افتاده برای كسب معیارهای انسانی به آن میپرداخت، هویتی نوظهور به او میبخشد و به شكرانه آن، جشنی مرثیهوار برای شب عمیق زندگی زن برپا میكند؛ جشنی كه قربانیان مقدس در آن فدیه میشوند تا زندگی دوباره بیابند؛ همچنانكه مسیح نیز پس از صحنه شام آخر با حواریون به پایكوبی میپردازد.
مسیح، در واقعیت تاریخ و بهدست جامعه مردسالار جنگ طلب مصلوب میشود، انسان به این امر واقف میشود و به تامل در جایگاهش میپردازد اما زن كه در درون خویش قربانی میشود تا نسلی دیگر در بطنش متولد شود، نه تنها صاحب مرتبتی نمیگردد كه بهصورت موجودی مطرود در گوشه عزلتی جبرگونه وانهاده میشود؛ چرا كه «در جامعه بشری برتری نه به جنسی كه بهوجود میآورد بلكه به آنكه میكشد داده شده است» (دوبوار، 1968)
کاربرد مثلث در موسیقیمثلث از ابتدایی ترین اشکال هندسی بوده که انسانها در هنر از آن استفاده میکردند، بدون شک اولین نوع از انواع مثلث هم که در هنر از آن استفاده شده مثلث متساول الاضلاع بوده است. اهرام مصر نمونه بسیاری قدیمی (حدود 2800 سال پیش از میلاد) از کاربری مثلت در هنر معماری قدیم بوده است. نمونه های دیگر از استفاده از مثلث در هنر تمدن های قدیم را می تواند در کاشی کاری های دیواره معابد در نپال نیز مشاهده کرد.معروف هست تالس (640-550 سال پیش از میلاد) که پدر ریاضیات، نجوم و فلسفه یونان باستان بوده از شاگردان خود می خواهد که به مصر سفر کنند تا از پیشرفت علوم در آن تمدن اطلاعات لازم را کسب کنند و فیثاغورث (Pythagoras) از اولین افرادی بوده که این دستور را می پذیرد و به مصر سفر میکند. فیثاغورث از بنیانگذاران علمی موسیقی در جهان بوده و اغلب از هندسه برای مدل کردن استفاده می کرده، می خواهیم با استفاده از تجربیات او سلسه مطالبی را پیرامون ارتباط موسیقی با علوم هندسه، فیزیک و ریاضی آغاز کنیم.
موسیقی را می توانیم به روشهای مختلف مدل کنیم برای شروع کار ساده ترین روش را انتخاب میکنم که عبارت است از مدل کردن عمودی موسیقی یاهمان هارمونی. این روش مدل کردن به موسیقیدان ها کمک می کند تا هنگام فکر یا گوش کردن به هارمونی تصویر بهتری از نت های موسیقی داشته باشند بخصوص برای نوازندگان سازغیر از پیانو.
یک دایره در نظر بگیرید و آنرا به دوازده قسمت مساوی (یک اکتاو کروماتیک) تقسیم کنید و نت ها را به ترتیب روی هر قسمت بنویسد مانند شکل. یکی از ساده ترین اشکال هندسی که در این دایره تقسیم شده می توان ساخت مثلت متساوی الاضلاع می باشد. که اگر آنرا بسازید و به آن دقت کنید تفسیر موسیقی آن یک آکورد افزوده خواهد بود. حتما” شنید که آکوردهای افزوده جدای
از اینکه معکوس باشند یا نه چهار حالت بیشتر نیستند که دایره فوق این موضوع را بسادگی نمایش میدهد چرا که اگر راس بالایی مثلث را در جهت عقربه های ساعت حرکت دهیم تا رسیدن به نت E و انطباق دوباره روی خود، می تواند سه حالت دیگر را به خود بگیرد. همچنین به وضوح در شکل می توان دید که یک آکورد افزوده از سه فاصله (که در اینجا هرکدام یک ضلع مثلث هستند) یکسان معادل 4 نیم پرده تشکیل شده است.
مثلث متساول الاضلاع معادل یک آکورد افزودهشما باز هم می توانید مثلث های دیگری درست کنید. به شکل بعدی نگاه کنید که آکوردهای دو ماژور و لا مینور را نمایش میدهد. این دو مثلث (آکورد) خصوصیات جالبی دارند اولا” اضلاع آنها باهم برابر است، ثانیا” نسبت به خطی که از D کشیده میشود و به G# خطم میشود متقارن می باشند، حتما” می دانید که مینور نسبی گام دو ماژور، لامینور می باشد. به این طریق شما می توانید یک روش ساده برای پیدا کردن گامهای مینور و ماژور نسبی پیدا کنید، هر چند اینکار در پیانو بخاطر وضوح دیداری که چیدمان نت ها وجود دارد ساده می باشد.مثلث های متساوی الساقین هم جالب هستند یکی از آنها آکورد sus2 را تشکیل میدهد که در شکل مشاهده میکنید و همچنین میتوانید آکوردهای کاسته را نیز باز با یک مثلث متساوی الساقین درست کنید. اگر دقت کنید این مثلث متساوی الساقین حالت آکورد sus2 برای C و حالت آکورد sus4 برای G دارد. بنابراین می توان به ارتباط نزدیک آکوردهای sus> در حالت های 2 و 4 برای فاصله های پنجم با یکدیگر پی برد. این نکته هم جالب خواهد بود اگر شما راس D در این مثلث را نسبت به راس C قرینه کنید به آکورد sus2 دیگری می رسید که یک پرده عقب تر است آکورد Csus4قرار دارد.
آکوردهای بزرگ، کوچک، sus2 و sus4شما می توانید دامنه مدل کردن را ادامه دهید و راجع به سایر مثلث ها فکر کنید، همچنین می توانید آکوردهای چهار صدایی را با انواع چهار ضلعی ها مدل کنید. سیوالی که پیش می آید این است که آیا هستند افرادی که با شنیدن موسیقی این اشکال در ذهن آنها نقش ببندد؟
شكل در طراحی گرافیكایده های تصویری طراحان گرافیك، ترجمان بصری مفاهیمی هستند كه بخش قابل توجهی از آنها، به آسانی در خدمت تصویر قرار نمی گیرند و به سختی این پوشش بصری را برتن می كنند. حتی در محدوده ای از موضوعات، اساساً تصور تصویری و مناسبات بصری هیچ جایگاهی ندارد. هرچقدر مفاهیم پیچیده و لایه دارتر باشند، ترجمه تصویری آنها نیز به مراتب دشوارتر است. هر فرهنگی برای آسان سازی این برگردان، علاوه بر استفاده از ادبیات تصویری بین المللی و نشانه شناسی زبانهای سمبلیك، در مرحله اول، دست به دامان عناصر بصری قوام یافته و معرفه در فرهنگ خود می شود، تا بتواند به واسطه این عناصر، لااقل الفبای بیانی خویش، به ترجمه پرداخته و ناگزیر از به كارگیری سمبل های تصویری در زبانهای بصری فرهنگ های دیگر نباشد.
بارها برای ما چنین پیش آمده كه پیامی تصویری را كه در فرهنگی متفاوت تولید شده، دوباره ترجمه بصری می كنیم، یعنی با ادبیات تجسمی فرهنگ خودمان، روایت جدیدی را از آن پیام، به تصویر می كشیم. این ترجمه مضاعف، به دو دلیل رخ می دهد، دلیل اول اینكه سمبل ها، نشانه ها، عناصر تصویری و مضمونهای نوشتاری در ترجمه بصری اول، ما به ازاء و معادلی در فرهنگ ما ندارند و می بایست برای گروه مخاطبین جدید، بازسازی شوند. دلیل دوم غیرقابل توزیع بودن این پیامهای
تصویری است كه به دلیل استفاده از المانهای غیرفرهنگی و ضداخلاقی-از جمله تصاویر مستهجن و غیرشرعی-در فرهنگ ملی و مذهبی ما نمی توانند مورد استفاده قرار بگیرند. برای مثال می توان از پیام های گرافیكی در زمینه مبارزه با بیماری ایدز نام برد كه حتی باتوجه به موقعیت انسان دوستی این پیام ها، بازهم تعداد بسیار زیادی از آنها در فرهنگ ما، قابل توزیع و تكثیر نیستند.
در خرده نگارشی كه پیش روی شماست، برآن شدیم تا به بررسی اشكال و قواعد شكل آفرینی در هنر گرافیك، تا رسیدن به شكل پایه ها (بن شكل ها) به عنوان یكی از انواع منابعی كه گنجینه ادبیات تصویری ما را شكل می دهند، پرداخته و براهمیت آن گروه از عناصر بصری در راستای به كارگیری آنها در مسیر ترجمه تصویری مفاهیم، در هنر گرافیك تاكید نمائیم. قدر مسلم اینكه، شكل آفرینی یكی از راه های ترجمه گرافیكی است كه باتوجه به بضاعت فكری نویسنده این سطور، مورد مداقه قرار گرفته است. در ادامه به كالبد شناسی و تعاریف جامعی از شكل خواهیم پرداخت. شكل (SHAPE) شكل در حوزه هنرهای تجسمی، برداشتی بصری و دوبعدی (2Dimension) از پدیده های ملموس جهان مادی و غیرملموس مفاهیم معنوی است كه توسط خط، محدوده ای از رنگ، تضاد بافتها و یا تركیبی از آنها ایجاد می شوند.
شكل قواعد اولیه اش را از مشكل(1) می گیرد؛ حال مشكل می تواند خصوصیتی مادی داشته، یا انگاره ای ذهنی و معنوی باشد. شكل هیئتی است كه از احاطه یك یا چند حد بوجود می آید. گاهی این حدود تعیین كننده اشكالی معین و مشخص، مثل مربع، مثلث و دایره، هستند كه به آنها اشكال هندسی (Geometric) اطلاق می شود و گاهی خطوط، ترسیم كننده اشكالی اندام وار هستند كه به آنها شكل های اورگانیك (Organic) می گویند.
اشكال هندسی (Geometric Shape) در اشكال هندسی، شكل ها یا با یك خط بسته، مثل دایره و یا با چند خط، مثل مربع، تولید می شوند. شكل های راست خط بیشتر هویتی هندسی و ریاضی دارند؛ یعنی صبغه هنری آنها كمتر است؛ لذا این سؤال نادرستی است كه بگوئیم، مربع از لحاظ شكلی زیباتر است یا مثلث؛ اما می توانیم در باب كیفیت بصری این اشكال، شامل بر ایستایی، تحرك، تعادل و غیره، بحث كنیم. از طرفی هیچ رقابتی برای ترسیم بهتر این اشكال، صورت نمی گیرد، مربع یا مثلث، همیشه همینگونه بوده اند و هیچ احساس متفاوتی، نمی تواند مثلاً مربع را با پنج زاویه نمایش بدهد. تنها رعایت اصول هندسی، شامل بر ترسیم دقیق اضلاع و زوایا، موجب ایجاد این شكل می گردد. به واقع بهترین شكل مربع، خود مربع است و هیچ دخل و تصرفی در آن موجب زیبایی یا برتری، نمی گردد. به عبارتی شكل ساده شده مربع، مثلث و دایره، همان مربع، مثلث و دایره است. هر شكل در طراحی گرافیك متضمن عملكردی است. اشكال هندسی در آثار گرافیكی، خصوصیتی نظم آفرین دارند. این نظم ناشی از قواعدی است كه باعث انتظام، در خود این اشكال شده است.اشكال هندسی خصوصیتی عام دارند و معمولاً در اكثر آثار گرافیكی از آنها استفاده می شود. مربع، مثلث و دایره از اشكالی هستند كه بی بهانه در مواردی كه تاكیدی بر آنها نباشد- در آثار
گرافیكی مورد استفاده قرار می گیرند. اگر حوصله مطالعه تعدادی از آثار گرافیكی را داشته باشیم، در خواهیم یافت كه این اشكال، اصولاً به عنوان دستمایه های اثر طراحی، توسط طراحان، به كار گرفته می شوند. اگر از یك اثر گرافیكی كه بنابر قواعد اصول گرافیك، متشكل از تصوی«، نوشتار و اشكال باشد، نوشتار و تصاویر مشخص را حذف كنیم، آنچه باقی خواهد ماند، اشكالی است كه با
خطوط و رنگهای متفاوت، سطح اثر گرافیكی را پر كرده اند. برای تجسم بهتر این مطلب، می توانید نوشتار و عناصر غیرشكلی، در صفحات مورد مطالعه خود را حذف كنید، آنچه باقی خواهد ماند، تنها مرزبندی هایی است كه توسط اشكال هندسی، شامل بر خطوط، نقاط و سطوح رنگی، ایجاد شده است. (شكل1) گاهی این اشكال، پس از حذف لایه هایی كه گذشت، در روابطی بسیر نابجا و
غیرهماهنگ در اثر گرافیكی به كار رفته اند و گاهی مدیریت طراحی و ایجاد فرمتی متفكرانه از میان آنها به چشم می خورد. این مطلب بستگی به سطح شناخت طراحان از ساختار، در آثار گرافیكی دارد. بعضاً حتی ترتیب زمانی چینش عناصر گرافیكی نیز در یك اثر، قابل تشخیص است و هندسه در این آثار، نقش بسیار مهمی دارد. همانطور كه در برخی از آثار، در هم ریختگی بصری، نشان از عدم كاربرد صحیح نظام هندسی در آنهاست.
نكته ای كه در اینجا لازم الذكر است اینكه، اگر در این مقام، اشكال هندسی را به عنوان یكی از مصالح طراحی گرافیك برشماریم، ساده ترین انتظاری كه از به كارگیری آنها در یك اثر گرافیكی می رود، این است كه به اهداف و حدود خودشان پایبند باشند. از جمله این اهداف كه می بایست توسط طراح موردنظر قرار گیرند، عبارت است از: كمك به سامانه بندی سطح اثر گرافیكی با استفاده از انرژی نهفته در نظم آفرینی اشكال هندسی. ایجاد رابطه و هماهنگی بین دیگر مصالح طراحی گرافیك، توسط آزادی حركت این اش
كال در سطوح و لایه های مجازی. بنابراین، اشكال هندسی در آثار گرافیكی، بیش از اینكه خصوصیت مفهومی داشته باشند، الگوهایی ساختاری هستند. پس نمی توان از آنها به تنهایی، انتظار مفهوم آفرینی و هویت سازی فرهنگی در یك اثر گرافیكی را داشت. البته ناگفته نماند كه این خصوصیت تا زمانی به كار می آید كه از اشكال هندسی، برای تهیه نقوش، استفاده نشده باشد؛ زیرا همین اشكال چنانكه در راستای تولید نقش مورد استفاده قرار بگیرند، مفاهیمی بیش از خصوصیت تجرد خویش را به نمایش خواهند گذاشت و از غنایی به مراتب فراتر از دوره انفرا، برخوردار خواهند شد؛ زیرا نقش را می توان مرحله كمال یافته تری از اشكال دانست. كمال یافته به این معنا كه طرحی تركیبی می باشد و اصولاً در این تركیب، اشكال مسئولیت اصلی را به عهده دارند. قدر مسلم اینكه برای طراحی
نقوش، ناگزیر از به كارگیری اشكال هستیم. اشكال با شیوه هایی همچون، قرینه سازی، انعكاس، انتقال و دوران كه از روشهای تكثیر در هنرهای تجسمی به حساب می آیند، در فضایی كاملاً قابل تعریف، تولید كننده هویت تصویری دیگری، غیر از حالت انفرادی خود هستند. (شكل 2) این استحاله باعث می شود كه اشكال از مس وجودی خویش دست شسته و در تركیب جدیدی به كیمیای نقش مزین گردند. این دگردیسی بصری (transfiguration) كه از آن تحت عنوان نقش یاد كردیم، عبارت است از چینش آگاهانه اشكال در راستای فرهنگ بصری هر اجتماع كه می تواند پاسخی مناسب به ذائقه زیباخواهی و مفهوم سازی در آن فرهنگ باشد. نقوش در بطن خود خصوصیتی تزئینی (Decorative) دارند؛ اما تزئین صرف، تنها هدف آنها نیست، بلكه به مدد پشتوانه های فرهنگی، عرضه كننده مفاهیمی نیز هستند. مثلاً در تجزیه و تحلیل
نقوش در هنر اسلامی كه- بحث بسیار جامعی است- میتوان به مجموعه ای از مفاهیم نفته در این نقوش دست یافت. این موضوع در طراحی گرافیك نیز صادق است، یعنی گاهی نقوش، خصوصیتی صرفاً تزئینی دارند و گاهی خصوصیت آنها هم تزئینی و هم مفهومی است. طراحی و تولید نقوش در آثار گرافیكی، متناسب با كاربرد صحیح آنها، یكی از راهكارهای آذین گری (Ornamentation) و فضاسازی تزئینی است. این شیوه از كاربرد نقوش در طراحی، در موارد
اشكال ارگانیك(Organic Shape) اما در مورد اشكال ارگانیك كه اصولاً برداشتی شكل از واقعیت های اطراف ما هستند، وضعیت متفاوت است. در این مقام، اشكال به عنوان برداشتی از فرم (form) مورد نظر هستند و با مفهوم شكل های آزاد (free shape) قرابت بیشتری دارند. به عنوان مثال فرم یك اسب می تواند در برداشتهای متفاوتی، از زوایای مختلف به صورت شكل ترسیم شود. در این صورت، مواردی از جمله، نقش احساس هنرمند در ترسیم زاویه موردنظر از فرم سه بعدی، ترسیم واقعگرایانه، انتزاعی و سمبلیك از چنین شكلی، به شدت در تعبیر و تفسیر ما، از این اشكال به كار می آید. بخش زیادی از شكلهای ارگانیك دارای چنین خصوصیتی هستند؛ یعنی منظری از فرم سه بعدی (3Dimension) كه توسط هنرمند گزینش شده است را بر ما می نمایانند. اكنون عامل زیبایی به عنوان یكی از
اركان مهم ارزیابی این اشكال و عامل محتوایی مفهوم و عوامل دیگری كه بر مبنای آن قواعد هنرهای تجسمی شكل پذیرفته است، می توانند از جمله معیارهای سنجش هنری ما باشند. در اینجا می بایست به وجه اختلاف بین شكل و فرم در هنرهای تجسمی، اشاره ای داشته باشیم. وسیوس ونگ در كتاب اصول فرم و طرح، در این مورد آورده است:«به طور كلی همه چیزهایی كه دیده می شوند فرم دارند. فرم یعنی هر چیزی كه دیده شود؛ شكل، اندازه، رنگ و بافت داشته باشد، فضا را اشغال كند و جهتی را نشان دهد. فرم واقعی، قابل تشخیص و فرم انتزاعی، غیرقابل تشخیص است. برای انتقال مفهوم یا پیامی خلق می شود یا صرفاً تزئینی است؛ فرم، ساده یا پیچیده هماهنگ یا ناهماهنگ است; دو واژه شكل و فرم اغلب به صورت مترادف باهم استفاده می شوند، اما معنی آنها یكی نیست. شكل محدوده ای است كه به آسانی با رسم خط به دور آن، مشخص می شود. شكلی كه حجم و ضخامت داشته
باشد و بتوان نماهای مختلف آن را نشان داد، فرم (form) است. فرم تا اندازه ای حجم و عمق را، یعنی خصوصیت ویژه ای كه تصاویر سه بعدی را تداعی می كنند، نشان می دهد؛ در صورتی كه شكل، تصویر فرم از زوایا و فواصل خاص است. بنابراین فرم می تواند، شكل های زیادی داشته باشد.»(2) (شكل 3)
اشكال ارگانیك زبان تخصصی تری برای بیان مفاهیم دارند. یعنی نمی توان بی دلیل از آنها در یك اثر گرافیكی، استفاده كرد؛ حتی در مواردی كه تنها خصوصیت تزئینی آنها مورد نظر است نیز، به ندرت بی بهانه به كار گرفته می شوند. حضورشان حتماً هدف خاصی را دنبال می كند و این برگرفته از خصوصیت سازمندی (Organicity) در آنهاست.
از جمله شكلهایی كه در این نوشتار، در مسیر ترجمه بصری، بیشتر موردنظر بوده اند، شكلهای ارگانیك هستند. یعنی شكلهایی كه می توانند، اهداف بیانی ما را بهتر دنبال كنند؛ نه مثل اشكال هندسی-مربع، دایره، مثلث و غیره-كه محدوده مفاهیم آنها، خیلی گسترده و عام است.
بررسی تطبیقی دایره در نقاشی مدرن مقدمه دایره به عنوان یکی از نمادهای اساسی در تحقیق های هنری اواخر قرن نوزدهم و طول قرن بیستم نقش مهمی داشته استدایره نماد کیهان و آسمان است از دوران رنسانس به بعد دایره کامل نماد خداوند بود در هنر غربی دسته همسرایان شامل فرشتگان که آسمان را نشان می دهند شکلی حلقوی یا نیمدایره دارند دایره همچنین بر ابدیت دلالت می کند که آغاز و پایان ندارد.دایره مبنای ساخت و پرداخت هنر انتزاعی و کوبیسم و نهضت های معروف به ساختگری conructivism و اورفیسم است وحتی در شکل گیری امپرسیونیسم تاثیر مهمی داشته است.دایره بیش از هر فرم هندسی نماد حرکت و سرعت مدرن است. مشخصه هنر قرن 20 از امپرسیونیسم به بعد، مواجه با جهانی بود که با گذشته متفاوت است. همگی این سبکها خواستار تحول دیگری بودند و همه چیز نوعی درگیری بیرونی و تعامل با محیط بود تا با درون خود، تغییرات و شرایط اجتماعی و عصر ماشین که هنرمند را به واکنش برمی انگیزد.در این تحقیق سعی میشود که دایره در سبکهای مختلف هنر مدرن تطبیق داده شود. سبکهای مورد نظر من شامل امپرسیونیسم فوویسم هنر انتزاعی کوبیسم و سورئالیسم میباشد که در همه آنها دایره در آثار هنرمندان هر سبکی باهم تطبیق داده می شود.سبک امپرسیونیسمفرنان لژه: «نقاشی قبل از ظهور امپرسیونیست ها هرگز نتوانسته بود از قید ادبیات رها شو د و همواره بکارگیری تضادهای تجسمی باید هماهنگ با موضوع داستان می بود که در این دوره نقاشان چنین ضرورتی را احساس نمی کردند».
از هرزمان رهایی موضوع از قید و بندهای تجسم ادبی و اسطوره ای باعث شد که امپرسیونیست ها بیش نسبت بدان بی توجه شوند . برداشت هنرمند اهمیت یافت. موردی که بسیار بدان توجه شد تاثیرات نور بروی موضوع بود.این دستاورد جدید همزمان با یک دوره جدیدی بود که تاثیر فراوانی بر روندهنر آینده داشت.فرنان لژه: «اگر بیان تصویری تغییرکرده است به سبب این است که مقتضیات جدید چنین چیزی را ایجاب می کرده است. زندگی افراد جدید بسیار پیچیده تر و هیجان انگیزتر از افراد سده های گذشته است.»این تغییر شرایط جدید به حدی بر هنر تاثیر گذاشت که نقاشی امپرسیونیستی بازتاب شرایط بیرونی بود تا شرایط درونی هنرمند زیرا که طبق نظر فرنان لژه: «از آنجا که نقاشی مقوله بصری است لذا بیش از هر چیز باید منعکس کننده شرایط بیرونی باشد تا وضعیت روانی و درونی.»
یکی از هنرمندان امپرسیونیستی کلود مونه است که علاقه به نمایش فرم دایره به صورت خورشید بود. او ستاینده زیبایی و روشنایی خورشید بود و آنرا به صورت حلقه ای روشن نقش می کرد. نمایش تابلوی احساس ( امپرسیون ) طلوع آفتاب که در آن قرص خورشید به رنگی گرم در افق دوردست دریا در میانه پرده نورافشانی می کند موجب شد در سال 1874صفت هجوآمیز امپرسیونیست را بر او قرار دادند و این اسم بعدها نام نهضت امپرسیونیسم شد.از دیگر هنرمندان که از امپسیونیست ها تاثیر گرفت ون گوگ بود.
قرص مدور خورشید، یکی از الگوهای محبوب ونسان ونگوگ، هنرمند پرتلاش هلندی بود. نقاشی های خورشید نشان او، با ورودش به ایالت پروانس آغاز شد. تابلو بذرافشان غرق د
ر نوری است که از هاله عظیمی که قلم نقاش به صورت دوایر متحد المرکز پرداخته می تابد. در منظره کشتزار تخم خورده، دوایر زرین وآتشین از کانونی برافروخته برخاسته و بسان امواج نور، پخش و پراکنده میشوند و سراسر آسمان را فرا می گیرند. ستارگانی که به خورشید های چرخان تبدیل شده و با قلمی چرخ زن که حرکت دوار آنها را شتاپ می بخشند، رقم خورده اند. دایره ها و فرم های چرخان در تابلو شب پرستاره دیوانه وار می رقصند و با حالت چرخنده خود ، آسمان را به جنب و جوش وا می دارند.در تابلوی نقاشی شب پر ستاره، طبیعت وجود دارد اما طبیعتی که ساخته و پرداخته ذهن نقاش است. عینی گرایی همزمان با محو همه نشانه های وجود دارد. این دور شدن از اصولی که سالیان سال برنقاشی سایه انداخته است، هنرمند را به تحرک، بی نظمی وآشفتگی می برد. گوی آتشین که در حال رقص و جنبش است و ستاره هایی که در آب شناورند. این همه حرکت، تموج، که بیش از همه در اثار ونگوگ مشاهده می شود می تواند پیشگویی یک زمانه جدیدی را هم بدهد زمانه سرعت و حرکت، به قول فرنان لژه: تحول وسایل حرکت و افزایش سرعت آنها عامل مهمی در ایجاد این نحوه جدید مشاهده بوده است.از دیگر هنرمندانی که تحت تاثیر امپرسیونیست قرار گرفت هانری روسو بود گرچه مضامین او بیشتر سورئالیستی بود تا سورئالیستی.هانری روسو در تابلو جنگل بکر در غروب افتاب، گوی قرمز مغرب را تصویر کرد. در صحنه ای غریب، بدین گونه که پلنگی به مرد سیاه پوستی هجوم می برد و می خواهد او را دریده و بخورد. فوویسم
گیوم آپولینر می گوید: «فوویست ها خواستار تغییر شکل در هنر نقاشی بودند. آنان همچنان به مشاهده طبیعت علاقمندند، ولی دیگر از آن تقلید نمی کنند. هنر آنها ساده و بی آلایش است. دیگر مشابهت با اصل اهمیت چندانی ندارد چونکه هنرمند همه چیز را فدای ترکیب بدی اثرش کرده است دیگر موضوع مهم نیست. هدف نقاش همان است که قبلا بوده یعنی خوشایند بودن برای بیننده، اما نقاشان جدید لذتی متفاوت با تماشای آسان طبیعت به بینندگان خود عرضه می کنند.
»در سبک فوویسم، نقاش طبیعتی یکسره متفاوت بوجود می آورد که نمایانگر پیشرفت ذهنی او به سمت رها شدن هرچه بیشتر از عینیت گرایی است در آثار یکی از معروفترین پایه گذاران این سبک یعنی هانری ماتیس ، حال وهوای نقاشی مدرن را می توان یافت.
آنچه که بیش از هر چیز در کارهای هانری ماتیس دیده می شود، حضور خطوط منحنی و سیال گونه ای است که بیشترین آرامش را بیننده می دهد.خطوطی که هرگونه تنش را در خود فروبرده اند. این نوع آفرینش به نحوه دید هنرمند بر می گردد . دراین مورد هانری ماتیس خود می گوید:
«دیدن خود یک عمل خلاق است ، عملی که مستلزم تلاش است . هر آنچه در زندگی عادی خود می بینیم ، در درجات مختلفی ، دستخوش تغییر شکل ها و کژنمایی هایی می شوند که حاصل عادات مکتسبه اند ، و این موضوع شاید در عصری مانند عصر ما مصداق داشته باشد که در آن سینما، تبلیغات، و مطبوعات هر روز سیلی از انگاره های ساخته و پرداخته را برما جاری می سازند که برای نگاه ما همان تاثیری را دارند که پیشداوری برای شعور ما دارد . هنرمند در همه طول زندگی اش باید به گونه ای بنگرد که در زمان کودکی می نگریسته است.
هانری ماتیس در خیلی از تابلوهای طبیعت بیجان خویش ، از جمله میز ناهارخوری و مراکشی ها، شکل هایی منحنی ودایره ای را بکار گرفته است.خیلی از اشکال گرد هستند: میوه ها، بشقاب ها، ظروف، سبدها، حتی گلهای روی میز و نقش های مات و کمرنگ دیوار. بیشتر زاویه ها زایل شده و به گردی تبدیل شده اند، دایره ها، بویژه در دو اخیر در همه جای تابلو پراکنده اندو ارتباط آنها را خطوط باریک رنگی به عهده دارند.کاربرد در آثار هنری کاملا عینی گرایی و طبیعت گرایانه است دایره های ماتیس به صورت میوه
های گرد در داخل ظرف ، گلبرگها ، موتیفهای تزیینی بروی دیوار و رومیزی و پرده می باشند. درتابلوی موسیقی در آلات موسیقی و دوگوی سینه های زنان ظاهر شده است. دایره های کاملی که هنوز کلیت خود را حفظ کرده است، گرچه اشاره ای هم به یکی از اشیائ طبیعی هم می کند.سبک انتزاعیدر سال 1911فرانتس مارک و کاندینسکی گروه سوار آبی را تشکیل دادند. کاندینسکی با اولی
ن اثر انتزاعی خود، تابلوی دایره، سبک انتزاعی را بوجود می آورد.کازیمیر ماله ویچ از نظریه پردازان هنر انتزاعی در مورد آن می گوید:«هنرمند زمانی آفرینشگر است که شکلهای موجود در تصویرش هیچ وجه اشتراکی با شکلهای طبیعی نداشته باشند. شکلهای انتزاعی یعنی واقع گرایی جدید در نقاشی که نشانگر ساخت و ایجاد شکلها از هیچ هستند که توسط عقل اشراقی کشف شده اند».فرانتس مارک یکی از گروه سوار کار آبی و همکار نزدیک کاندینسکی ، در بیشتر تابلوهای خود ترکیبی دوار وفرم منحنی گونه بر نقاشی بر میگزیند.تابلوهای اسبهای آبی ، اصطبلها و شکلهای ستیزنده او ، ساختار طراحی و ترکیبی کاملا دایره وار و منحنی دارند . او بعد از سال 1914 در پاریس ، راه حلهای شخصی تردیدهای ریشه دار وطوفانهای روحی اش را در خطهای متقاطع چرخان و گردباد رنگهای ونگوگ جستجو کرد . در همان حال به دنبال نوعی هماهنگی درونی بین خود و دنیای پیرامونش می گشت که بتواند به کمک فرم و رنگ بیان کند . او این هماهنگی را در شکلهای جانوران ، بویژه اسبها و گوزنهایی یافت که آنها را در امتداد قوسهای آزاد به هم پیوسته و ادامه دار و با طراحی تند و منحنی نقش میکرد . او حرکت گونه نخستین نقاشیهای جانوری خود را تا حدی مدیون سنت همچنان پایدار هنرنو بود.در تابلوی فرانتس مارک اسب آبی عینی گرایی و انتزاع گرایی هنرمند با هم درگیرند . اسبها واقع گرایانه نیستند ، برداشت گرایانه هم نیستند به انتزاع کامل هم نرسیده اند . دوایر بکارگرفته توسط فرانتس مارک در قالب عضله و بدن اسب به صورت حجیم و سنگین نمایش داده شده اند و چنین اسبی را فقط می توان در خواب و خیال دید.
کاندینسکی ، بویژه از سال 1926به بعد یعنی از تاریخی که به مناسبت شصت سالگی اش ، در مونیخ کتابی به نام نقطه ، خط ، سطح چاپ کرد . یک رشته دایره کشید که به عنوان دایره ها را بر خود داشتند در برخی از نقاشی هایش پس از آن دوره ، دوایر رنگینی همچون صور فلکی نقش شده که گاه هاله ای آنها را در میان گرفته است . این دوایر رنگین ، گسترش می یابند و همچون حبابهای صابون ، از صور نجومی یا سنگ های آسمانی که در فضا پراکنده اند ، بر می خیزند . این ترکیب بندی صور منحصرا انتزاعی ، که در فواصل دور از هم یا نزدیک به هم می چرخند و قطب نوری شان یا در مرکز آنها واقع است یا خارج از ان مرکز ، تضاد میا ن آرام و قرار ، نارامی و بی قرا
ری ، سکوت و صدا و روز وشب را به نحوی رمزی تمثیل می کنند.در تابلوی دایره ها شماره 323 ، ستاره های ونگوگ استحاله و انتزاعی تر شده و از عالم عینیت وارد فضای تجریدی شده اند و بهمین جهت به شدت مدور و گرد هستند چون به هیچ چیزی در طبیعت دلالت نمی کنند و فقط بر مدوربودن خود تاکید دارند .کوبیسمسبک کوبیسم در سال 1907 با تابلوی دوشیزگان آوینیون بوجود آمد . سبکی که در مورد آن سخن و نقدهای فراوانی شده است .کوبیسم سبکی است که نقاش میتوانست به جای توصیف تحلیل ، می تواند در صورتیکه مناسب بداند با ترکیب شی ء یا به تعبیر کانت با گذاردن کنار هم مفاهیم مختلف و ادغام آنها در ادراکی واحد به خلق اثر بپردازد .دراین سبک توجه به احجام هندسی و ساده سازی احجام که از سزان شروع شده به اوج خود می رسد توجهی که بعدها در آثار لوکوربوزیه تبدیل به احجام ناب و خالص می شود که راه را برای هنرهای کاربردی و تولید ماشینی باز می کند.
کره و دایره ، یکی از سه شکل متصور سزان برای عناصر هستی بود . اوطبیعت را با استوانه ، گوی و مخروط باز می آفرید . برای آنکه درفضای سه بعدی ، اضلاع هر شی و هر نما، به نقطه ای مرکزی متمایل می باشند و بدین گونه چشم در پایان نگاه و کندوکاوی طولانی ، مرکز گرا می شود . در هر پرتقال ، سیب ، تیله و کاسه سر اوج و نقطه ثقلی است.
در هنرها ی کاربردی مکعب ، استوانه و کره شکلهای ثابت پایه ای محسوب می شوند این شکلها و خطوط صاف در طبیعت یافت نمی شوند ولی ریشه ای عمیق در ضمیر انسان دارند و ازجمله ملزومات اساسی هر نوع ادراک عینی محسوب می شوند . بدون مکعب هیچ تصوری از سه بعدی اجسام نمی توانیم داشته باشیم و بدون کره و استوانه تنوع این سه بعدی بودن اجسام نمی توانیم داشته باشیم و بدون کره و استوانه تنوع این سه بعدی بودن اجسام به درستی احساس نمی شود.
پیکاسو از پایه گذاران سبک کوبیسم و یکی از هنرمندان شاخص مدرنیسم است. پیکاسو پیرو اندیشه ای بود که می گفت ، «وقتی چیزی را می توان وصف کرد ، دیگر نیازی به نقاشی کردن آن نیست.»با طرد تمامی جنبه های تزیینی ، روایتی و نمادین به خلوص در نقاشی دست یافت . او وجود موضوع را نفی نکرد بلکه آنرا با هوش و درایت واحساس خود به روشنی جلوه گر ساختکاربرد دایره را به سادگی می توان در آثار پیکاسو مشاهده کرد.در تابلوی زنی که موهای خود را آرایش می کند ، دایره ها دلالت بر عینی گرایی می کنند و در قالب سینه های زنان ظاهر شده . ولی رویکرد مهم کوبیسم توجه به عینی گرایی نبود بلکه تغییر آن بود ، ارائه واقع گرایی جدیدی از هستی که تا قبل ازآن وجود نداشته است.دراین اثر، بشقاب سیب (پیکاسو) دوایری به شکل سیب برمهارت خود بر واقع گرایی تاکید می کند.در این اثر ، دایره ها به وضوح خود را نمایش می دهند و نه یک عنصر تزیینی بلکه جزء ترکیب بندی و لایه های اصلی اثر هستند . هرگز دایره تا بدین حد ، صریح و کامل نبوده و بر خویشتن خویش تاکید نکرده است.ژرژ براک یکی از هنرمندان سبک کوبیسم نیز توجه خاصی به کاربرد دایره داشته است.یکی دیگر از هنرمندان کوبیسم فرنان لژه است که در تعدادی از تابلوهایش ، افراد و اشیاء را با کشیدن دایره های بهم پیوسته و تکرار شونده معرفی می کند . گویی عضلات آدمها به سان بادکنک های گرد وپرباد ورم کرده و به مرز انفجار می رسند . در تابلو تضاد شکل انبوهی از دایره های کشیده و بیضی های تخم مرغی در عرصه تابلو برهم نگاشته شده اند و قسمت کمی از تابلوبه اشکال دیگر تعلق دارد
.اورفیسمشاخه ای ازکوبیسم می باشد که بر نور ورنگ تاکید فراوانی دارد .سبکی که در آن عناصر ساختاری جدید از فضای عینی و بصری گرفته نمی شوند ، بلکه بطور کامل زاییده عقل هنرمند هستند.درمیان آثار خلق شده ، آثار اورفیستهایی مثل رابرت دلونه ، فرانتزیک کاپکا و همکاران دوران کوبیستی آنها آلبر گلز به خاطر ساختار مستدیر و ترکیب خاص رنگی شان ، ویژگی متفاوتی دارد . تمامی سطح تابلو در این آثار ، به طریق دایره های رنگی متداخل پوشیده می شوند که گویی مانند امواج گسترش می یابند . این تابلو ها بطور مستقیم یا واسطه هایی الهامبخش ، از اصول علم فیزیک نوین ، بویژه قوانین فیزیک نور ، اصل انتشار امواج ، شرایط تداخل وترکیب سطوح رنگی و تاثیر طول موجهای مختلف بر هم و قوانین دیگر ، مایه می گیرند.
در انتخاب عنوان بیشتر تابلوها نیز ، قوانین امواج ، مقولات اختر فیزیک یا اصطلاحات موسیقی ، کارساز بود . تابلوهای دیسک های همزمان نیوتن از کوپکا ، سمفونی در بنفش اثر گلز ، نمونه های این ارتباط هستند.روبرت دلونه ، دوران کارآ موزی در کوبیسم را سریعا پیمود . او در فاصله سالهای 1908 – 1912 موضوعات مختلفی از فضای آزاد و معماری پاریس از جمله کلیسای سن سورین و برج ایفل را موضوع کار خویش قرار داد . آثار او در سالهای بعد از 1906 ، به صورت مناظری مرکب از گرده و قرص یا اشکال مدور خورشید ظاهر شدند بدین وجه که خورشید در دوایر متحد المرکز پویایی که سراسر آسمان را پوشانده ، محاط است . به عنوان مثال در مجموعه تابلوهای خورشید و ماه ، خورشید چرخ زن با مدارهای بس عظیمش ، با هم تلاقی می کنند . چنین می نمایند که این دوایر و حلقات چند رنگ ، که یاد آور گردش نور هستند ، ازمشاهده خورشید زاده شده باشند.
“دلونه عنوان دیسکهای همزمان را به صفحات مدور خویش داده بود ولی آپولینر آزمایشگری های انتزاعی او و کوپکا را اورفیسم نامید. و این حکایت از آن داشت که آنچه در اینجا مورد نظر است ، هنری است در حرکت و همچون موسیقی ، با شبیه سازی از دنیای بصری یا موضوع واقعی فاصله دارد.تابلو بزرگداشت بلریو مجموعه پرازدحامی از دایره های متداخل رنگی و شکلهای مواجی است که به طریق فام های زرد ، نارنجی و آبی ، از نقاط مرکزی به سوی اطراف گسترش پیدا می کنند ، گویی مشتی قلوه سنگ را به حالت پراکنده چندگانه تابلو ، آن را به حالت تلالویی از انوار شکوپکا در اوایل سال 1909 در پرده نخستین گام شبکه ای انتزاعی از کرات رنگین به نشانه سیاراتی که به گرد خورشید های مرده سفید می چرخند آفریده بود این پرده از سندهایی است که به سرچشمه گیری انتزاع مربوط می شود . در سال 1912 با آفریدن پرده ای بنام دیسکهای نیوتن دنیایی انتزاعی از دایره های رنگین مرتعش و چرخان آفرید . در طی همان سال ، کوپکا انتزاعهایی هندسی شامل منحنی هایی سوای دایره آفرید . پرده دیسکهای نیوتن ، آمیزه ای از دایره ها و
قوسهای رنگی شفاف و روی هم را نشان می دهد دیسکهای نیوتن برخلاف بزرگداشت بلریو ، اثر دلونه از عناصر عینی اشیا ، ابزار یا برج و گاری خالی است و دایره های روی هم آن مرکزیت واحد گسترش یابنده ای را نشان می دهند . دایره ها و قوس های نزدیک مرکز امواج ، بیشتر زردهای متنوع ، نارنجی ها و قرمزها هستند و رنگمایه قوس های کناری بیشتر در مایه های صورتی ، بنفش و آبی است.گلز در بسط دامنه هنر جدید چه از لحاظ موضوع و چه از لحاظ نگرش به موضوع ، نقش مفیدی داشت زیرا خود وی از همان نخستین روزهای شکل گیری تاریخ کوبیسم ، با عناصر بیانی تجسمی و شکلی، سروکار پیدا کرد. او در طی سالهای بعد همانند کوبیستهای دیگر ، به مجموعه رنگهای کاملتری روی آورد. دیدارش از ایالات متحده امریکا و آشنایی با پویایی موجود در شهری چون
نیویورک، انگیزه ای نوین در او به وجود آورد . زیبایی معمارانه مضامینی چون پل بروکلین ، الهامبخش او در آفریدن بسیاری از آثار پرقدرت انتزاعی او شد که بر مجموعه ای از اشکال و فرمهای دایره وار متداخل مبتنی بودند.سوررئالیسمخوان میرو در تابلوی زیتونستان ، کارناوال دلقکها ، فضای داخلی هلندی ، شاعره و تعداد زیادی از تابلوهایش ، ترکیب بندی را بر تکرار دایره ها و اشکال گرد و دوار نهاده و این اشکال گرد تیره و کمرنگ ، به حالت پیچان و سیال ، فضاهای وسیع و تقریبا یکرنگ بابلوها را می پوشاند . میرو در تابلوی زنانی که در آفتاب توپ بازی می کنند ، همچون بازیگر ی تردست ، حلقه ها و دایره های متنوع را به بازی می گیرد . در دوره های بعد ، دایره همچون نقش آبستن معنا و صاحب موقعیتی مسلط تصویر شده و گاه دوایر یا نماهای مستدیر نامتقارن دسته دسته تابلوها پر کردند .
سورئالیسم در سال 1924 با بیانیه آندره برتون زاییده شد . یکی از هنرمندان شاخص این سبک خوان میرو و ماکست ارنست است .در این اثر فضای خیالی و عجیب خوان میرو کاملا بر ساختار دایره ای شکل گرفته است .در آثار خوان میرو که به هنر انتزاعی هم توجه ویژه داشت ، دایره دلالت بر عینی گرایی نمی کند نیز بر تجرید محض و نه بر چیزی دلالت می کند . دایره در فضای عجیب و رمز آلود و خیالی هنرمند پای می نهد و در ضمیر ناخود آگاه او همراه با مکاشفات او ظاهر می شود . دایره خود عنصری غریب و دست نا یافتنی از فضایی میشود که فقط برای خود هنرمند معنا و مفهوم دارد .ماکس ارنست نقاش خورشیدهای رنگ پریده ای بود که بالای سردرختان سنگ شده جنگل بزرگ می دمد . ارنست در مجموعه تابلوهای دوچرخه علفی و حبابهای خال خالی ، تعداد زیادی از دایره های آمیب وار را بهم آمیخته و بر زمینه تیره تابلو کشیده است . گردی ها و دایره هایی که همجواری شان ، حیوانات دریایی و سخت پوستان خالدار را به ذهن متبادر می کند .دایره مقدمه اشکال هندسی در زندگی همیشه دارای کاربردهای فراوان بوده و برای فعالیتهای انسان الهام بخش و سمبل نیز شده است. دایره یکی از این اشکال است. ابتداییترین کاربرد دایره ، چرخ و چرخدندهها هستند که از قدیمالایام بکار رفته و میروند. همچنین ابزار آلات زینتی چون تاج ، گردبند ، خلخال و حلقهها ، کاربردی به اندازه تاریخ بشری دارند. نمونه مثال زدنی حلقه ازدواج است که بین زوجین مبادله میشود و این برگرفته از حلقهای است که در دست اهورامزدا در پیکرهها و مجسمهها دیده میشود.
با توجه به قرینه مذهبی قداست و پاکی ازدواج در ایران باستان را نشان میدهد که اکنون فرهنگی جهانی گشته است. دایره در فرهنگها ، انجمنها ، شهرسازی ، اندیشههای هنری و ریشهدار بخصوص در ابزار آلات نجومی جایگاه نمادین و کاربردی دارد. در فرهنگ و ادیان قدیم ازجمله بودا ، نماد آسمان ، جهان پاک ، افلاک گردنده و غیر دنیاست در حالی که در مقابل دنیا چهار گوشه و مربع است که به وضوح در بیان اشعار و ادبیات ایرانی بویژه غزلیات عرفانی مشاهده میشود. دایره در هنرهای اسلامی ایران در هنرهای اسلامی ایرانی دایرهها ، به شکل شمس و حلقه نورانی در اطراف سرائمه و بزرگان دین دیده میشود. همچنین با توجه به کراهت صورتگری و مجسمه سازی در اسلام و ظریف اندیشی شیعه ، هنرهای اسلامی به شکلهای اسلیمی ، گل و بوته ، نقشهایی ختایی سوق داده شد. اشکال و خطوط و ترکیب رنگ در مینیاتورها ، تذهیبها و فرشها با زینت و ترکیب و نقش نگار پختهتری تکامل یافتند.
دایره به شکل شمسههای زیبایی تزیین داده شد و شمسهها به صورت منفرد یا در سایر هنرها کاربرد یافت. در خطوط گل و بوته و اشکال اسلیمی و ترکیب رنگ دایره به عنوان پایهایترین ، اصلیترین و اساسیترین شکل بکار گرفته میشود. و سیر کلی به سوی مرکز برای وصل فنا نقطهای (سیاه) است. که اختیار را از چشمان بیننده گرفته و با سیر در تابلو به مرکز هدایت میکند.
دایره و نقطه سیاه و قرمز در میان قبایل بدوی و بسیاری از انجمنها و دستههای سری قدیم ، سمبل مفاهیمی چون ابدیت ، جاودانگی و مرگ بوده است و دایره سیاره و دوایر متحدالمرکز در تمرینات اساسی ماینهتیستها ، هیپنوتیستها و درمانگران حرفهای میباشد. دایره و نقطه سرخ که اغلب نشان آفتاب میباشد در پرچم و سمبل ملل شرق آسیا نیز مشاهده میشود. هفت شهر
ادامه خواندن مقاله در مورد اولين شام در برابر شام آخر
نوشته مقاله در مورد اولين شام در برابر شام آخر اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.