nx دارای 53 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
موانع نظری و علمی سیر و سلوک
ضرورت آشنایی با موانع سیرصاحبنظران علم اخلاق بر آنند که بخشهای آغازین علم اخلاق را آشنایی با رذایل اخلاقی و راههای زدودن آنها تشکیل میدهد؛ انسان، نخست باید رذایل اخلاقی و نفسانی را شناسایی و آنها را دفعا یا رفعا طرد کند؛ به این معنا که، اگر ندارد، بکوشد به آنها مبتلا نشود و اگر به آنها آلوده است، تلاش کند آنها را برطرف کند.
بسیاری از بزرگان علم اخلاق گفتهاند: ترک رذایل و اجتناب از آن تخلیه ، یعنی خالی کردن نفس از رذایل اخلاقی است و بر تحلیه ، یعنی آراستن نفس به زیورهای فضایل اخلاقی، مقدم است. تخلیه از رذایل با تحلیه به فضایل کاملا فرق دارد؛ زیرا فضایل در نهاد آدمی ریشهدار است، لیکن رذایل، امری عارضی است؛ در حالی که انسان از نظر علوم حصولی، نادان به دنیا آمده است.
غفلتدر فن اخلاق، غفلت به عنوان مانع ، و بیداری به عنوان شرط لازم تهذیب نفس و سیر و سلوک شمرده شده است. مقدمه واجب سیر و سلوک آن است که انسان توجه کند که ناقص است و باید کامل شود و مسافر است و به زاد و راحله و راهنمانیاز دارد و بدیهی است که اگر کسی غافل باشد و نداند مسافر است، در جای خود میماند، چنانکه جناب مصلحالدین سعدی گفته است: حرم در پیش است وحرامی در پس؛ اگر رفتی، بردی و اگر خفتی، مردی کسانی که اهل سیر و سلوک
نیستند به عنوان خوابیده یا مست یاد میشود. به هر تقدیر، کسی که نداند ناقص است و کاملی باید او را تکمیل کند و یا نداند نیازمند است و بی نیازی باید نیازش را رفع کند و یا نداند مسافر است و باید حرکت کند، او در خواب است و سهمی از اخلاق ندارد و در حالت خواب هم میمیرد و در همان حال او را به جایی که نمیخواهد، میبرند؛ چون حرکت ضروری و یقینی است. انبیا هم
آمدهاند تا مردم خوابیده را بیدار کنند، ولی اگر خواب کسی، سنگین باشد، صدای انبیا هم چنین انسان خوابیده را بیدار نمیکند. غفلت درون ماست و اگر در درون ما قلعه اعتقاد و التفات وجود داشته باشد آسیبی به ما نمیرسد؛ چون: هر آن غافل زید غافل خورد تیر. غفلتهایی که در مورد حفظ مال و مانند آن است، ضرر دنیایی دارد؛ ولی غفلت از تزکیه و نزاهت روح، غفلت از جان است و خسارت بزرگی در پی دارد؛ چون سرمایه از دست میرود.فضول و عقولیکی از موانع مهم تهذیب نفس و سیر و سلوک الی الله آن است که ما همواره به بیرون از خود مینگریم و از خود غافلیم و در حقیقت فضول هستیم نه عقول. انسان عقول، ابتدا به درون و آنگاه به بیرون، ولی انسان فضول، همواره به بیرون از خود مینگرد.
امام علی (ع) می فرماید: فضول کسی است که کار زاید میکند؛ ولی اگر عقل حاکم باشد و انسان خود را اصلاح کند، اصلاح دیگران، جزو حسن خلق میشود. ما وقتی موظفیم دیگران را اصلاح کنیم که خود را اصلاح کرده باشیم؛ اما این، مقدمهای تحصیلی است نه حصولی و بهانه به دست تارکان امر به معروف و نهی از منکر نمیدهد؛ هیچ کس حق ندارد بگوید: چون خود را اصلاح نکردهام نباید جامعه را اصلاح کنم؛ زیرا انسان، موظف است هر چه سریعتر خود را اصلاح کند.
اصلاح نفس، آسان است و انسان میپندارد دشواراست.از این رو وجود مبارک امیرالمؤمنین ( علیه السلام) میفرماید: آیا دیدهاید هیچ عاقلی به حال دیگران گریه کند و به حال خود ننالد؟زمینه ساز غفلتغفلت عوامل گوناگونی دارد و یکی از مهمترین عوامل آن خاطرات ناخوانده است. غفلت در عبادت بهترین وسیله برای ندا و نجوای بنده با خداست، متوجه نیست که چه میگوید. او نه تنها از معارف نماز، آگاه نیست و نه تنها مفاهیم آن را در ذهن نمیگذراند بلکه به خارج از آن میپردازد. تأمین حضور قلب در نماز، بسیار مشکل است. با این که هر نماز چند دقیقه، بیشتر طول نمیکشد، این هنر در نمازگزار نیست که موقع نماز خود را ضبط کند . اگر انسان همان چند دقیقه، خود را ضبط کند و بداند با چه کسی سخن میگوید، بقیه امور او تأمین است؛ اما چون در همان چند دقیقه، قدرت حضور و ضبط ندارد، سایر امور او هم ناکام است.
نماز، صراط است و صراط با غفلت سالک نمیسازد؛ زیرا اگر انسان غفلت کند، از صراطی که از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است، سقوط میکند. نماز درست، انسان را از زشتیها باز میدارد و اعمال زشت هم انسان را از انجام صحیح نماز و سایر عبادات باز میدارد. غفلت به تعبیر ائمه چرک روح است.
راه حل مشکلآنچه گفتیم تحلیل درد بود؛ راه درمان را نیز باید بشناسیم. چون تهذیب روح، بدون شناخت درد و آشنایی با راه درمان آن ممکن نیست. راه حلی که قرآن ارائه میدهد یکی مراقبت از خود ، و دیگری یاد خدا است؛ انسان باید اولا مواظب جلسات، خواندنیها، شنیدنیها، خوردنیها وپوشیدنیهای خود باشد؛ مواظب باشد چه سخنی را میشنود و چه میگوید، دقت کند که در کنار سفره غذای حلال مینشیند یا حرام؟ لباسی را که بر تن میکند باید گذشته از حلال بودن، لباس شهرت نباشد. گاهی شخص لباسی میپوشد تا مشهور شود و هنگامی که از کوی و برزن میگذرد لباسش جلب توجه کند. این نشان میدهد که او گرفتار خود بینی است.
هر یک از عبادتهای معمولی، حد و نصابی دارد ولی یاد خدا در دل و نامخدابر لب، حدی ندارد. ذکر خدا حسنه است و هر کس در این راه مجاهده کند و قدمی بردارد پاداش مضاعف دارد. آنهایی که در تذهیب روح تلاش می کنند می گویند اولین قدم بیداری است. انسان غافل خواب است.
راه غفلتزداییراه غفت زدایی ذکر است. نمازهای پنج گانه بهترین ذکر و مهمترین عوامل غفلت زدایی است. بهترین حال برای انسان همان حالت مناجات با خداست و نماز جلوه گاه این مناجات است.
دم مسیحایی ذکردر دستورهای دینی آمده است که اگر سیئهای مرتکب شدید فورا حسنهای انجام دهید تا آن سیئه را جبران کند؛ زیرا اگر سیئه، متراکم شود، چرک و رینی در جان انسان ایجاد و او را نابینا و ناشنوا میکند. برای این کار، ذکر دایمی خدا را توصیه کردهاند. انسان گاهی مانند عیسای مسیح (سلام الله علیه) مظهر خالقیت حق قرار میگیرد.
خلق ، صفت فعل خداست؛ نه صفت ذات او، و اصل کلی این است که در همه مباحث الهی، دو منطقه ممنوعه وجود دارد و احدی به آن دو منطقه، راه پیدا نمیکند: یکی منطقه ذات خدا و دیگری منطقه اسماء و صفات ذاتی او که عین ذات اوست؛ ولی خارج از ذات منطقه افعال الهی و جهان امکان است.
مراتب بیداریعوامل بیداری انسان غافل گوناگون است؛ ممکن است این عامل زنگ خطر دوزخ باشد یا شوق بهشت و یا اشتیاق به لقای حق. انسانی که اهل معصیت و یا اهل توجه به غیر خداست نیز خوابیده است: الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا
بیشتر انسانها در خوابند و وقتی که بمیرند بیدار میشوند؛ برخلاف فرهنگ رایج بین ما که در باره مردگان میگوییم: به خواب ابد فرو رفتهاند ، دین میگوید: مردگان تازه بیدار شدهاند . در حقیقت، مرگ سرآغاز بیداری است و اگر برزخ یا قبر را مرقد یعنی خوابگاه مینامند برای آن نیست که انسان در آن جا در خواب است؛ چون برزخ نسبت به دنیا بیداری است؛ بلکه برای آن است که برزخ نسبت به قیامت کبرا خواب است؛ زیرا بسیاری از امور بعد از مرگ و در برزخ نیز برای انسان روشن نیست؛ ولی در قیامت کبرا روشن میشود.سوء ظن به خودپس از نجات از غفلت، باید نسبت به آنچه انسان را دوباره به غفلت میکشاند، هشیار بود و از این رو انسان باید هم نعمتهای خدا را بشناسد و هم بداند که در همه حالات، در مشهد و محضر الهی است و هم نسبت به خود، خوش گمان نباشد؛ زیرا خوش گمانی باعث میشود که انسان کارهای خود را حمل بر صحت و آنها را توجیه کند و توجیه کردن تبهکاریها غفلتزاست و با تهذیب روح، سازگار نیست. چنین کسی، دیگر به توبه و مانند آن راه نمییابد تا تبهکاریهای گذشته را ترمیم کند؛ زیرا کارهای خود را، زشت نمیپندارد تا از آنها توبه کند.انسان نسبت به دیگران نباید سوء ظن داشته باشد؛ مگر این که شواهدی بر آن دلالت کند، ولی نسبت به خود باید سوء ظن داشته باشد. این حالت سوء ظن، زمینهای خواهد شد تا انسان
یافتههای خود را بررسیکند. انسان غافل که به خود حسن ظن دارد، خود را برتر میبیند و از بزرگورای و کرامتهای درونی دیگراننیزخبری ندارد.حسن ظن به خود و غفلت از زشتیها و نواقص خویش مایه فخرفروشی است و فخرفروشی باعث تحقیر دیگران است. پس غفلت نه تنها رابطه بین انسان وخدا را تیرهمیکند، بلکه رابطه بین انسانها رانیز تاریک میکند. بنابراین تهاجم به انسان خوابیده و پیروزی بر او آسان است. اگرکسی رابطه خود را با خدا از طریق غفلتزدایی، مستحکم کند، مشمول مهر خداوند خواهد بود و او دلهای جامعه را نیز به سمت وی متوجه خواهد کرد.
فصل دوم:
وسوسه ی علمی
سالکی که برای تهذیب روح قدم برمیدارد، شیطان رأی قوه متخیله سالک را به جای وحی و عقل مینشاند و موهوم و متخیل را معقول جلوه میدهد. باطل را به جای حق و حق را به جای باطل نشاندن، شیطنت است. شیطان ابتدا در اصل فراگیری علوم الهی رهزنی میکند؛ بدین گونه که یا زرق و برق را به انسان ارایه میکند، یا مشکلات را در نگاه او بزرگ جلوه میدهد و او را به فقر تهدید میکند. تا از اصل فراگیری دور کند. کار شیطان در درون دستگاه نفس، جابه جا کردن است. در انسان قوهای به نام قوه متخیله است که وظیفه تجزیه و ترکیب را بر عهده دارد؛ انسان عاقل معتدل در تعدیل این قوه، ریاضت میکشد؛ ریاضت کشیدن یعنی هوشمندی به خرج دادن و قوای نفس را کنترل کردن و کار را به دست قوه متخیله ندادن.
شیطان اگر بخواهد عالم و متفکری دینی را بفریبد، وهم و خیال را به جای عقل، و موهوم و متخیل را در رتبه معقول مینشاند و حرف مدعیان دروغین نبوت را به جای سخن انبیا، ثبت میکند و در نتیجه فریب خورده به رأی خود عمل میکند یا به دام مغالطههای گوناگون فکری میافتد. شیطان وقتی در جبهه درک مطلب ناکام ماند و انسان در مقام درک موفق شد آنگاه میکوشد در مراحل بعدی مانند تعلیم، تدریس، تدوین و; راه یابد تا عالم را گرفتار غرور کند و در نتیجه به جای دیدن خدایی که معلم حقیقی است، خود را ببیند و برای خودنمایی کار بکند. انسان باید شجاع باشد؛ شجاع کسی است که مقام خواهی را به خاک بمالد و چیزی را که نمیداند، بگوید نمیدانم.
قیاس رهزنگفته میشود: نخستین کسی که بر اساس قیاس و رأی خود عمل کرد شیطان بود؛ در حالی که قیاس کردن مبتنی بر احاطه بر همه جوانب مطلب است و او چنین احاطه علمی نداشت. شیطان گفت من برای آدم سجده نمیکنم، چون از او بهترم؛ زیرا آفرینش من از آتش و خلقت وی از خاک است. شیطان بر اساس حس، طبیعت و تن را مورد ارزیابی قرار داد ولی خداوند بر مدار عقل پاسخ میدهد که اولا معیار ارزش به تن نیست. بلکه به روح است و ثانیا حضرت آدم که مسجود قرار گرفت، برای این نبود که از خاک خلق شد، بلکه برای آن بود که روح الهی در او تجلی کرد . شیطان پس جنبه روح را که اساس بحث است اصلا مطرح نکرد و بدن را که خارج از محل بحث بود تمام الموضوع قرار داد و این همان قیاس باطل است.
قیاسهای باطل که پایه بسیاری از انحرافهای علمی و عملی در انسان میشود، محصول دخالت قوه متخیله آدمی در محدوده عقل است و سالکان صراط مستقیم معرفت و عمل باید با هوشمندی و ریاضت، کار را به دست قوه متخیله و قوای نفس نسپارند.حرم امن اخلاصشیطان در بخش علمی هرگز انسان را رها نمیکند جز اینکه در محدوده علم، جزو بندگان مخلص باشد؛ یعنی به مقام عقل مجرد محض بار یابد؛ زیرا در محدوده عقل محض، وهم و خیال را راهی نیست و تجرد شیطان، تجرد وهمی است. انسان عاقل، از آن جهت که عاقل است، به دام اهریمن وهم نمیافتد. قرآن کریم آمده است که اگر کسی جزو بندگان مخلص شود، شیطان به حرم امن او راه ندارد :
« قال فبعزتک لأغوینهم أجمعین إلا عبادک منهم المخلصین »البته تا به آنجا رسیدن و نیز حفظ و نگهداری آن مقام، بسیار سخت است؛ زیرا انسان از آن جهت که دارای نفس متحرک و روح سیال است، تنزل او هر لحظه ممکن است مگر اینکه لطف خدا شامل حال او شود.
فصل سوم:
پندارگرایی
زندگی پندارییکی از موانع سیر انسان به سوی خدا، پندارگرایی و گمان باطل است؛ چنانکه ازمهمترین علل و اسباب طهارت روح و صعود آن به سوی حق، معرفت صحیحاست. فرق عارف با پندارگرای غافل در این است که عارف، خود را درمشهد و محضر خدای علیم قدیر حکیم مییابد، چنانکه هر موجودی را مظهراومیداند و پندارگرای غافل، خود را غایب از او میپندارد، چنانکه هر موجودی را مستقل میپندارد. هر کس بر اساس معرفت یا گمان خود، سود یا زیانی میبرد.
گاهی انسان، جاه و قدرت خود را عامل موفقیت خود میپندارد. بعضی وقت ها انسان خود را مشهد علیم قدیر می بیند و هیچ یک از بحث های گذشته درباره ی او نیست. عده ای از انسان ها در جدار پندار زندگی می کنند.
منشأ پندارگراییخدای سبحان هرگز کسی را گرفتار جهل و پندار باطل نکرده، بلکه همه انسانها را با سلاح معرفت، مسلح کرده و هر انسانی را با الهام «فجور» و «تقوا» آفریده است. بنابراین، افرادی که در پندار باطل بهسر میبرند باید خودشان راملامت کنند، نه خدای خود را و هیچ عاملی جز خود آنان سبب فرو رفتگی در پندار باطل نیست. دعا یکی از مهمترین راههاست. چنانکه نماز که آمیخته با دعاست، از بهترین ارکان دین به حساب میآید.
آثار پندارگرایییکی از آثار پندارگرایی آن است که انسان به جای این که خود را در مشهد خدای سبحان دیده، به کرامت انسانی خود بیندیشد، به دیگران تبرک میجوید و در برابر غیر خدا تذلل میکند . گاهی انسان، دست انبیا و اولیا و گاهی دست خودش را میبوسد؛ انسان وقتی صدقهای میدهد و کمکی به نیازمند میکند، شایسته است دست خود را ببوسد؛ زیرا دست او به دست خدایی که دست ندارد رسیده است. دست زاهد حقیقی را بوسیدن، صواب است، نه خطا: «که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن» . کار پسندیدهای نیست که ما خم شویم و دست این یا آن را ببوسیم، اما خیلی پسندیده است که در پیشگاه خدا خضوع و راز و نیاز کنیم، اشک بریزیم، دست نیایش به سوی او دراز کنیم و آنگاه دست خود را ببوسیم.
نمونهای از پندارهای رهزنیکی از پندارهایی که مانع و رهزن سیر و سلوک آدمی است، آن است که خود را مالک و ملک میداند و معرفت والا و گرانقدری که دین به ما میآموزد و در زمینه حسن خلق و تهذیب روح، سهم مؤثری دارد این است که آنچه در دست ماست عاریه است و ما مالک و ملک چیزی نیستیم. با قدری تأمل بیشتر، میبینیم نه تنها اموال، اولاد و اعضای خانواده ما عاریهاند، بلکه اصل زندگی و بود ما نیز عاریه است. اصلا این جهان، جهان عاریه است. همان طور که در قران آمده است: انسان در بهشت نه گرسنه است و نه عریان و انسان مؤمننه تنها عاری نیست و همواره جامه در بر دارد، بلکه مظهر ملیک و مالک است. انسان در بسیار موارد بر اثر نعمت بسیار خوب حیا بدی را ترک می کند.
فصل چهارم:
عقل متعارف
عقال عقلقرآن کریم، برای نزاهت روح، هم راههای بهداشتی و هم راههای درمانی را ارائه میکند تا انسان اولا بیمار نشود و آلوده نگردد؛ و ثانیا اگر بیمار و آلوده شد، خود را درمان و تطهیر کند. اهل معرفت، چون گناه را سم میدانند، توبه، کفارات، حسنات و انجام کارهای خیر را پادزهر یا تریاق معرفی کردهاند که زهر را شستشو میکند و از بین میبرد. ممکن نیست انسان مسموم بتواند به مقصد خود راه پیدا کند. به همین جهت قبلا با تنظیم کفاره، توبه، حسنات و; ، آن زهرها شستشو میشود و انسان مطهر و منزه از سم به خدای صمد، راه پیدا میکند .
چون راه سیر و سلوک به سوی خدا طولانی است، انسان سالک باید در هر مرحلهای که در پیش دارد سفر را با شرایط خاص آن مرحله، طی کند و اگر به مقصدی رسید، نتیجه آن مقصد را به همراه خود ببرد. اهل معرفت، عقل متعارف را برای یک مرحله لازم میدانند؛ اما در مرحله دیگر، همین عقل، عقال میشود. عقال، بندی است که با آن زانوی شتران سرکش را میبندند و به عقل از این جهت، عقل میگویند که جلو غرایز و امیال سرکش را میگیرد و زانوی شهوت و غضب سرکش را میبندد و عقال میکند.جنگ عقل و عشق
اهل معرفت میگویند جهاد سه قسم است:جهاد اصغر که انسان در بیرون هستی خود با دشمن مهاجم میجنگد. از این بالاتر، جهاد اوسط است که در صحنه نفس، بین رذیلتها و فضیلتها نزاع و تهاجم وجود دارد و انسان میکوشد در جنگ بین فجور و تقوا و حرص و قناعت، و جهل و عقل و;، فضیلت را فاتح کند؛ یعنی، آنچه در علم اخلاق و فن تهذیب نفس، به جهاد اکبر موسوم است نزد اهل معرفت، جهاد اوسط است.
ادامه خواندن مقاله در مورد مراحل اخلاق
نوشته مقاله در مورد مراحل اخلاق اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.