nx دارای 25 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
جنگ های صدر اسلام
مقدمهمبلغان مسیحى جنگهاى صدر اسلام را دستاویز قرار داده، عامل نشر و توسعه اسلام را زور و جبر معرفى مىکنند. اگر در جوهر یک دعوت دینى قدرت اقناع وجدانها وجود نداشته باشد محال است که زور و جبر بتواند در مردم ایمان و علاقه و شور و احساسات بهوجود آورد. آرى در صدر اسلام جنگهایى صورت گرفت و اسلام به حکم اینکه دینى است اجتماعى و تنها مسئولیتسعادت فردى بشر را بر عهده نگرفته استبلکه مسئولیتسعادت جمعى بشر را نیز تعهد کرده است، بعلاوه تفکیک سعادت فردى از سعادت جمعى و اصل «”کار قیصر را به قیصر و کار خدا را به خدا وابگذار”» را نادرست مىداند، قانون جهاد را جزء دین قرار داد و عملى کرد، اما باید دید هدف اسلام از جهاد چیست و مسلمین صدر اول با چه طبقهاى جنگیدند؟
آن جنگها قدرت را از چه طبقهاى گرفت و چه طبقهاى را آزاد کرد؟; مىگویند: شمشیر، آرى شمشیر، اما شمشیر اسلام چه کرد؟ شمشیر اسلام قدرتهاى اهریمنى را در هم شکست، سایه شوم موبدها را کوتاه کرد، زنجیرها را از دست و پاى قریب صد و چهل میلیون انسان باز کرد و به توده محروم حریت و آزادى داد. شمشیر اسلام همواره بر فرق ستمگران به سود ستمکشان فرود آمده و دست تطاول زورگویان را قطع کرده است. شمشیر اسلام همواره به نفع مظلومان و مستضعفان کشیده شده است;
«ومالکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان.» ترجمه:”چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و کودکانى که (به دست ستمگران) تضعیف شدهاند، پیکار نمىکنید؟! همان افراد (ستمدیدهاى) که مىگویند: «پروردگارا! ما را از این شهر (مکه)، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر! و از طرف خود، براى ما سرپرستى قرار ده! و از جانب خود، یار و یاورى براى ما تعیین فرما! ” (نساء: 75).
نشر و توسعه اسلام به طور طبیعى و عادى صورت گرفت. مساله مهم در نشر دعوت اسلامى، که اسلام را از مسیحیت و مانویت و سایر دعوتهایى که انتشار وسیع یا سریع داشتهاند، ممتاز مىکند، این است که عوامل تبلیغ اسلام توده مردم بودهاند، نه یک دستگاه عریض و طویل تبلیغاتى. تودههاى مردم صرفا تحت تاثیر انگیزههاى وجدانى، بدون آنکه بخواهند وظیفهاى را که از طرف یک سازمان روحانى یا غیر روحانى به آنها محول شده، انجام دهند، به نشر و تبلیغ اسلام پرداختهاند و این جهت است که ارزش فوقالعادهاى به انتشار اسلام مىدهد. در این جهت، اسلام بى رقیب است.» .
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم درباره عظمت و آثار جهاد فرمودند : « الخیر کله فی السیف و تحت ظل السیف ». ”خیر و برکت در شمشیر و زیر سایه شمشیر است .” و هم فرمود : « ان الله اعز امتی بسنابک خیلها و مراکز رماحها ». ”خداوند امت مرا به وسیله سم اسبها و فرودگاه نیزهها عزیز ساخت ”. یعنی امت اسلام مساوی است با امت قوت و امت قدرت . اسلام دین قدرت و قوت و دین مجاهد ساز است .
ویل دورانت در تاریخ تمدن خویش میگوید : ”هیچ دینی به اندازه اسلام امت خویش را به سوی قوت و قدرت نخوانده است ”. حدیث پر معنی دیگری از رسول اکرم نقل شده است که : « من لم یغز و لم یحدث نفسه بغزو مات علی شعبه من النفاق » ”آنکه جهاد نکرده و لااقل اندیشه جهاد را در دل خود نپرورده باشد . با نوعی از نفاق خواهد مرد .” یعنی اسلام از جهاد و لااقل آرزوی جهاد جدا شدنی نیست ، صداقت اسلام انسان با این معیار شناخته میشود .
در میان جوامع انسانى و اقوام و ملل عالم ، آنانى که همیشه در حال جهاد و مراقبت به سر مى برند ، همواره زنده و پیروزند ، و دیگرانى که به فکر خوش گذرانى و ادامه زندگى فردى هستند ، دیر یا زود از بین رفته و ملتى زنده و مجاهد جاى آنها را خواهند گرفت . و همین است که رسول گرامى اسلام (ص مى فرماید : «من ترک الجهاد البسه الله ذلا و فقرا فى معیشته و محقا فى دینه ان الله اعز امتى بسنابک خیلها و مراکز رماحها».” آن کس که جهاد را ترک گوید ،
خدا بر اندام او لباس ذلت مى پوشاند ، و فقر و احتیاج بر زندگى ، و تاریکى بر دین او سایه شوم مى افکند ، خداوند پیروان مرا به وسیله سم ستورانى که به میدان جهاد پیش مى روند و به وسیله پیکانهاى نیزه ها ، عزت مى بخشد ”. و به مناسبت دیگرى مى فرماید :«اغزوا تورثوا ابنائکم مجدا». ”جهاد کنید تا مجد و عظمت را براى فرزندانتان به میراث بگذارید ! ”
منطق قرآنقرآن کریم می گوید : اگر در مواقعی که تهاجم از نقطه مقابل شروع میشود این طرف دفاع نکند سنگ روی سنگ بند نمیشود ، تمام مراکز عبادت هم از میان میرود : « ولو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله ». ”اگر خدا بوسیله بعضی جلو تهاجم بعضی دیگر را نگیرد تمام این صومعهها ، مراکز عبادت ، خراب میشود ، مراکز یهودیها از بین میرود ، مراکز صوفیها ، مساجد عبادت مسلمانها از بین میرود یعنی طرف تهاجم میکند و هیچکس آزادی پیدا نمیکند خدا را باین شکل عبادت کند ”.
قرآن بعد هم وعده نصرت میدهد « و لینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز ». ”خدا هر کسی که او را یاری کند یعنی حقیقت را یاری کند ، یاری میکند ، خداوند نیرومند و غالب است ”. بعد ببینید چه جور توصیف میکند مردمی را که خدا آنها را یاری میکند . خدا مردمی را یاری میکند که از خودشان دفاع کنند ، مردمی که وقتی حکومت تشکیل بدهند این شکل هستند : « الذین ان مکناهم فی الارض » مردمی که وقتی ما آنها را در زمین جای میدهیم و حکومت آنها را مستقر میسازیم ، مردمی که وقتی بانها قدرت میدهیم و تسلط میبخشیم باین شکل درمیایند ، به چه شکلی ؟ « اقاموا الصلوه ». ”عبادت خدارا بپا میدارند”
، « و آتوا الزکوه » ”زکات را ادا میکنند ”. نماز رمز پیوند صحیح با خداست و زکوه رمز تعاون و پیوند صحیح افراد انسان با یکدیگر است ، آنها که خدا را از روی خلوص میپرستند و بیکدیگر کمک میکنند : « و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر ». ”خودشان را متعهد میدانند که خوبیها را ترویج کنند و با بدیها و زشتیها مبارزه کنند” : « و لله عاقبه الامور ». ”عاقبت کارها بدست خداست” . بنابراین قرآن اساسا جهاد را که تشریح کرده است نه بعنوان تهاجم و تغلب و تسلط است بلکه بعنوان مبارزه با تهاجم است .
ولی این تهاجم هایی که باید با آنها مبارزه بشود همه باین شکل نیست که طرف به سرزمین شما حمله کند . ممکن است تهاجم باین شکل باشد که طرف در سرزمین خودش ، گروهی ضعیف و ناتوانرا و به اصطلاح قرآن ” مستضعفین ” را ، تحت شکنجه قرار دهد ، شما در چنین شرائطی نمیتوانید بی تفاوت بمانید . شما رسالت دارید که آنها را آزاد کنید ، یا دیگری فضای خفقانی ایجاد کرده که نمیگذارد دعوت حق در آنجا نشو کند ، سدی ایجاد کرده ، دیواری ایجاد کرده دیوار را باید خراب کرد ، همه اینها تهاجم است.
مردم را از قید اسارتهای فکری و غیر فکری باید آزاد بکنی . در همه این موارد جهاد ضرورت دارد و چنین جهادی دفاع است و مقاومت است در برابر ظلم یعنی تهاجم . دفاع به معنی اعم ، یعنی مبارزه با یک ظلم موجود . جهاد اسلامى نه به خاطر فرمانروائى در زمین و کشورگشایى ، و نه به منظور به چنگ آوردن غنائم و نه تهیه بازارهاى فروش یا تملک منابع حیاتى کشورهاى دیگر ، یا برترى بخشیدن نژادى بر نژاد دیگر است . هدف یکى از سه چیز است : خاموش کردن آتش فتنه ها و آشوبها که سلب آزادى و امنیت از مردم مى کند و همچنین محو آثار شرک و بت پرستى ، و نیز مقابله با متجاوزان و ظالمان و دفاع در برابر آنان است .
جنگهای صدر اسلامبسیاری از جنگهائی ئکه در صدر اسلام واقع شد تحت همین عنوان بود ، مسلمین که میامدند بجنگند میگفتند ما با تودههای مردم جنگی نداریم با حکومتها میجنگیم برای اینکه تودهها را از ذلت و بردگی این حکومتها نجات بدهیم . و رستم فرخ زاد از آن عرب مسلمان پرسید که هدفتان چیست ؟ او گفت : «لنخرج العباد من عباده العباد الی عباده الله» .هدفمان این است که بندگان خدا را ، این مردمی که شما با حیله های رنگارنگ و بزور در زیر یوغ بار بردگی و بندگی خودتان کشیدهاید ، از بندگی و بردگی شما خارج کنیم و بیرون بیاوریم و آزادشان کنیم و بنده خدای متعال و بنده خالقشان بکنیم نه بنده بشری مثل خودشان.
پس از پیامبر اکرم نیروهای اسلامی، در جنگ های داخلی به پیروزی هایی دست یافتند، اما ابوبکر، پس از آن که دو سال و اندی در منصب خلافت قرار داشت، درگذشت. پس از او، عمربن خطاب مدت ده سال خلافت کرد و در روزگار او، ارتش اسلامی توانست نیروهای روم را به عقب رانده و سرزمین های شام، فلسطین، مصر و جزیره فرات را به دولت اسلام منضم کنند
. آنان هم چنین بر امپراتوری ساسانی مسلط شدند و سرزمین اسلام، تا ارتفاعات میانی ایران گسترش یافت. در روزگار عثمان بن عفان نیز سرزمین های اسلامی از شمال تا”ارمینیه”، از جنوب تا”سند”، از غرب تا “تونس” و از شرق تا رود جیحون” گسترش یافت. در دوره نخست حکومت امویان، قلمرو حکومت اسلامی، از غرب تا اقیانوس اطلس، از شرق تا اسپانیا و ترکستان گسترش یافت و در جنوب، “سند” نیز ضمیمه این قلمرو شد. در دوره عثمان ، فرصت طلبان جای شخصیتهای مؤمن به اسلام و اهداف اسلامی را گرفتند ، طریدها وزیر شدند و کعب الاحبارها مشاور ، و اما ابوذرها و عمارها به تبعیدگاه فرستاده شدند و یا در زیر لگد مچاله شدند .غزوه احد:
غزوه احد در سال سوم هجرت به وقوع پیوست دراین نبرد ;تن از یاران رسول خدا (ص) به شهادت رسیدند. اواخر رمضان سال سوم هجری قریش پس از یکسال تلاش و با هزینه بسیار سپاهی از سه هزار مرد جنگی برای حمله به مدینه تدارک دیده بود.«عباس بن ابیطالب» عموی پیامبر خبر را به ایشان رسانید.قریش میآمد تا انتقام کشتگان بدر را از مسلمین بگیرد و اهالی مدینه که امکاناتی اندک و سپاهی برابر با یک سوم سپاه مکه داشتند
از هجوم آنان بیمناک شدند.رسول اکرم (ص) با یاران خود به مشورت نشست تا شیوه مقابله با سپاهی که به فرماندهی «ابوسفیان به حرب» به سوی آنها میآمد را تعیین فرماید.گروهی از جمله پیامبر(ص)، بزرگان صحابه و «عبدالله بن ابی» به اتخاذ موضع دفاعی در داخل شهر مدینه رأی دادند. اما جوانانی که سال قبل در جنگ بدر شرکت نداشتند و میخواستند غیبت خود را در حماسه بدر جبران کنند ماندن در مدینه را نشانه ضعف دانسته
و به خروج از شهر اصرار ورزیدند.رسولالله (ص) که به نظر اطرافیان خود احترام میگذاشت تسلیم رأی آنها شد و زره بر تن کرد.در این هنگام گروهی از جوانان در تصمیم خود تردید کرده و تصمیم نهایی را به رسول اکرم (ص) واگذار نمودند.اما ایشان فرمودند:«هرگاه پیغمبری به قصد جنگ زره بپوشد آن را از تن خارج نکند مگر اینکه به نبرد برخیزد تا خدا او را پیروزی دهد».گرچه ایشان پیش از واقعه در خواب دیده بودند که شمشیرشان شکاف برداشته و شتری برای ایشان سر میبرند
و دستشان را از داخل زرهی محکم بیرون میآوردند و میدانستند که تعبیر این رؤیا این است که جمعی از یارانشان به همراه مردی از خانواده ایشان (حمزه سیدالشهداء) به شهادت میرسند و زره همان شهر مدینه است. اما سرانجام با سپاهی بالغ بر هزار مرد جنگی مدینه را ترک گفتند. سپاه به منطقه «شوط» در میانه راه مدینه واحد رسید و «عبدالله بن ابی» پیشوای نفاق به بهانه تبعیت پیغمبر از جوانان شهر به همراه یک سوم از سپاهیان به مدینه بازگشت
.سایرین که همراهان صدیق پیامبر(ص) بودند حرکت خود را به سوی احد ادامه دادند و سرانجام در سحرگاه روز شنبه هفتم شوال سال سوم هجری با هجوم «ابوعامر راهب»(1)، و یارانش به مسلمین نبرد احد آغاز گشت.پرچمدار سپاه اسلام در این نبرد «مصعب بن عمیر» بود.پیامبر گروهی از تیراندازان را به فرماندهی «عبدالله بن جمیر» بر تنگه «عینین» که شکافی در میان کوه احد بود گمارد تا چنانچه دشمن قصد دورزدن کوه و محاصره مسلمین را داشت راه او را سد نمایند.پیامبر به ایشان فرمود تحت هیچ شرایطی از جای خود حرکت نکنید و نتیجه جنگ هرچه شد شما بر جای خود استوار بمانید. جنگ درگرفت و پرچمداران قریش یکی پس از دیگری به دست حضرت علی (ع) و حمزه سیدالشهداء بر خاک افتادند.دشمن پا به فرار گذاشت و زنهای قریش که در ابتدای جنگ دف میزدند و هلهله میکردند بانگ واویلا برداشتند
«خالد بن ولید» یکی از فرماندهان لشگر قریش از ابتدای نبرد سعی داشت تا لشگریان اسلام را دور بزند اما هربار توسط کمانداران مستقر در تنگه عقب رانده شد.تا اینکه تیراندازان با دیدن پیروزی مسلمین به طمع گردآوری غنائم سلاح بر زمین نهاده و از فرمان سردسته خود تخطی کردند. تنگه خالی ماند و خالد بر تعداد معدودی از افرادی که ثابتقدم مانده بودند تاخت و پس از به شهادت رسانیدن آنها از شکاف کوه گذشته
و از پشت به مسلمانانی که در حال جمعآوری غنائم بودند حمله برد.در همین حین شایعه به شهادت رسیدن رسول اکرم (ص) در سپاه پیچید و موجب تضعیف روحیه مسلمانان شد.ورق برگشت و جنگی که میرفت با پیروزی به سرانجام رسد به شکست مسلمین و شهادت جمعی از آنان از جمله سردار دلیر سپاه «حمزه سیدالشهداء» انجامید.رسولالله (ص) در آن روز آنقدر با کمان خود تیر انداخت که زه کمان پاره شد.محاصره دشمن تنگ و تنگتر گشت و زخمهای بسیاری بر بدن رسولالله و یاران باوفایش نشست.
گونههای پیامبر بواسطه حلقههای مغفر شکافته شد.دو زانوی ایشان آسیب دید و دندانهای جلوی دهان مبارکشان شکست و یک دندان ایشان از ریشه درآمد و لب ایشان شکاف برداشت.(آیه 127 سوره آلعمران در مورد این واقعه نازل گردید).پیامبر به سبب حمله چهارتن از قریش که برای کشتن ایشان همقسم شده بودند آسیب بسیار دید و ایشان را نفرین کرده و فرمود:«پروردگارا! سال را بر هیچیک از ایشان تمام نکن».روایت شده که هیچیک از آن چهار تن سال را به آخر نرسانده و مردند.در این نبرد قریب به هفتاد تن از یاران باوفای رسول اکرم (ص) به شهادت رسیدند
و پیامبر (ص) در وصف ایشان فرمود:«گواهی میدهم در روز قیامت که ایشان شهیدان راه خدایند، به زیارت اینها بیایید و به ایشان سلام بدهید سوگند به آنکس که جانم در دست اوست تا روز قیامت هرکس به ایشان سلام دهد پاسخش را میدهند».در احد چهارده شیرزن از بانوان مسلمین حضور داشتند که حضرت فاطمه (س) نخستین زنی بود که خود را به احد رسانید.از میان این بانوان «نسیبه بنت کعب» مادر عماره و همسر «غزیه بن عمرو» شمشیر به دست گرفت و برای محافظت از جان رسول خدا (ص) بپا خاست و 13 زخم شمشیر و نیزه بر بدن او نشست.در قرآن کریم 12 آیه در مورد وقایع این جنگ و 9 آیه در تحلیل علل شکست مسلمین و آموزش نظامی آنان آمده است.
(1)«ابوعامر راهب» که مسلمین او را فاسق مینامیدند پس از هجرت پیامبر (ص) و یارانش به مدینه این شهر را ترک گفته و به مکه رفت و با دشمنان حضرت همپیمان شد.
غزوه بدر:
غزوه بدر نخستین مقابله لشگریان اسلام با سپاه اسلام در سال دوم هجرت به وقوع پیوست در این نبرد ;. تن از یاران رسول خدا (ص) به شهادت رسیدند.
كاروان تجاری قریش به ریاست «ابوسفیان» پس از فروش اموال مهاجرین مكه و تهیه سرمایه، برای تجارت به شام رفت. سال دوم هجرت در ماه رمضان این كاروان از كنار شهر «مدینه النبی» می گذشت تا به شهر خود بازگردد. پیامبر (ص) به همراه 313 تن از مسلمین( 82 مهاجر و 231 نفر از انصار) در روز یكشنبه دوازدهم ماه رمضان در حالی كه دو اسب و هفتاد شتر داشتند، مدینه را با هدف تعقیب كاروان قریش ترك كردند. ابوسفیان با شنیدن خبر مسیر حركت کاروان خود را تغییر داد.وی با فرستادن پیکی به سوی مکه از بزرگان شهر خواست به جنگ رسولالله بروند
و سپاهی را از مكه روانه جنگ با رسولالله(ص) نمود. سرانجام در روز هفدهم ماه رمضان دو سپاه در كنار چاههای بدر به یكدیگر رسیدند. پیامبر (ص) در منطقه «ذفران» با یارانش برای بار دوم بیعت كرده بود، و اصحاب ایمان میدانستند، كه ممكن است
در این نبرد به شهادت برسند.«عمیر بن وهب» از میان لشكر كفر به نزدیك خیام یاران پیامبر(ص) رفت و پس از آگاهی از تعداد سپاه حضرت(ع) به محل استقرار خود باز گشت. بعضی از مشركان مكه در نیمه راه از جنگ با خاتم الانبیاء(ص) امتناع نمودند، و از این گروه افراد قبیله «بنی زهره» و «طالب بن ابی طالب» به همراه تعدادی از افراد بنی هاشم در منطقه «جحفه» از سپاه كفر بیرون آمده و به مكه باز گشتند. كاروان مسلمانان نیز به علت خستگی زیاد از راه رفتن بر روی ریگهای گرم و روان در گوشه ای مستقر شدند.
همان شب امدادالهی به یاریشان شتافت، و باران رحمت زمین را محكم نمود، صبح روز بعد مؤمنان زودتر از سپاه قریش در كنار چاه بدر آماده نبرد شدند. چاه در منطقه استقرار سپاه اسلام بود، «استود بن عبدالاسد مخزومی» از میان قریش فریاد بر آورد ، تا از حوض آب ننوشد، از پای نایستد، او در یك نمایش حماسی به چاه نزدیك شد، و توسط حمزه سید الشهداء(ع) به هلاكت رسید، و اینگونه جنگ آغاز شد. در این هنگام پیامبر (ص) دستان خود را به آسمان بلند كرد
و فرمود:«پروردگارا ! اگر این گروه بر من پیروز شوند، شرك پیروز خواهد شد و دینی برای تو پایدار نخواهد ماند». آنگاه به دستور پروردگار مشتی سنگ ریزه برداشت و به سوی كافران پرتاب نمود و فرمود:« رویهایتان زشت باد![خدایا!] دلهای ایشان را پر بیم كن و قدمهایشان را بلرزان».سپاه هزار نفری(یا به روایتی 950نفری) مشركان با مشاهده رشادتهای بسیار مسلمانان در حالیكه حدود شصت نفر از جنگجویان خود را از دست داده بودند، و هفتاد و چهار نفر از اقوامشان در دست مسلمین اسیر بود ، غمگین و شكست خورده به شهر خود باز گشتند، نیمی از كشته های مشركین در نبرد بدر به دست امیر المؤمنین(ع) به هلاكت رسیدند، و حضرت (ع) در اولین نبرد اسلام در مقابل شرک حماسه ای با شكوه آفرید.
تعداد شهدای مسلمانان در این نبرد را 14 الی 21 نفر ذكر كرده اند، اما آنچه كه مسلم است تعداد شهدای اسلام از بیست و دو نفر تجاوز نكرده است.زمانی كه مسلمین به مدینه رسیدند ، پیابمر بهای آزادی اسرا را از هزار تا چهار هزار درهم به تناسب وضع مالی اشخاص اعلام كرد وفرمودند«: هر كدام از اسرا كه توان مالی ندارند، به ده نفر از پسران انصار خواندن و نوشتن بیاموزند». سپس دستور داد: «نضر بن حارث» و «عقبه بن ابی معیط» را در شهر دار بزنند، اما با اسرای دیگران به نیكی رفتار كنند.
غنائم جنگ نیز پس از نزول سوره «انفال» منطقه «سیر» توسط پیامبر (ص) در میان سپاه اسلام تقسیم شد. پس از نبرد بدر «عبدالله بن رواحه » و «زید بن حارثه» در حالیكه «زید» سوار بر «قصواء» (ناقه پیامبر) بود، به مدینه رفته و در مصلای شهر فریاد زدند: «عقبه» و «شیبه» پسران «ربیعه و ابوجهل» كشته شدند. عده كثیری نیز به اسارت در آمدند و رزمندگان اسلام به پیروزی رسیدند.
جنگ بئر معونه سریه بئر معونه در ماه صفر سال چهارم هجری در منطقه آبگاه معونه رخ داد و در طی آن ; تن از یاران رسول اکرم (ص) به شهادت رسیدند. «ابوبراء عامر بن مالک بن جعفر» معروف به «ملاعب الاسنه» در سال چهارم هجرت به نزد پیامبر (ص) رفت و دو اسب و دو شتر به ایشان پیشکش کرد.رسول اکرم (ص) فرمودند:«هدیه مشرک را نمیپذیرم» و اسلام را بر او عرضه داشتند. ابوبراء نه انکار کرد و نه تسلیم شد و از رسول الله (ص) خواست تا افرادی را برای هدایت قومش به قبیله او بفرستد.پیامبر (ص) امتناع فرموده و گفتند:«من از جانب مردم نجد برای یاران خود بیمناکم».
با تضمین ابوبراء، حضرت هفتادتن (به روایتی 40 تن) از قاریان قرآن را همراه با نامهای به سمت قبیله ابوبراء روان کردند.قاریان از مدینه خارج شدند و در ماه صفر به منطقه «بئر معونه» سرزمینی در حد فاصل بین سرزمینهای «بنی عامر» و «بنی سلیم» رسیده و در آنجا اردو زدند.به دستور فرمانده گروه، دو تن از قاریان چارپایان را برای چرا به نقطهای دورتر بردند و پس از آن «حرام به ملحان» همراه با نامه رسول خدا (ص) و تنی چند از قبیله بنی عامر به نزد
«عامر بن طفیل» از بزرگان بنی عامر رفت.عامرنامه را را نخوانده و سفیر را به شهادت رسانید و از قبیله خود برای کشتن قاریان کمک خواست.افراد بنی عامر به سبب حمایت ابوبراء از قاریان از مخاصمه با آنها خودداری کردند. «عامر بن طفیل» از افراد قبیله «بنی سلیم»، «عصیه» و «رعل» کمک خواست آنها را با او همراهی کرده و قاریان قرآن را به شهادت رساندند.
تنها فرمانده گروه «منذر بن عمرو ساعدی» باقی ماند.مشرکین به او امان دادند اما او گفت:«دست در دست شما نمیگذارم و امانی از شما نمیپذیرم تا اینکه مرا به محل شهادت «حرام بن ملحان» ببرید و از حمایت من دست بردارید». مشرکان چنین کردند و منذر با آنها جنگید تا آنکه به شهادت رسید.پیامبر (ص) با شنیدن چگونگی به شهادت رسیدن او فرمودند:«در برابر مرگ گردن فرازی کرد».قاریانی که برای چرانیدن چارپایان به نقطهای دورتر رفتند
وقتی پرواز لاشخورها را بر مزار محل استقرار دوستان خود دیدند از ماجرا مطلع شدند. به نزدیک آنها رفتند و به نبرد با مشرکان پرداختند که یکی از آن دو تن به شهادت رسید و دیگری که «عمرو بن امیه» نام داشت به اسارت درآمد.«عامر بن طفیل» بنا بر نذر مادرش جهت آزاد کردن بردهای او را رها کرد و وی خبر شهادت یارانش را به حضرت رسول (ص) رسانید.
قاریان پیش از شهادت دست بر آسمان برداشته و گفته بودند:«پروردگارا! ما کسی را نمییابیم که به وسیله او سلام خود را به پیامبرت ابلاغ کنیم.خدایا خودت سلام ما را به او برسان». جبرئیل این مهم را بر عهده گرفت و از این رو هنگامیکه «عمرو بن امیه» خود را به حضرت رسول (ص) رسانید ایشان از ماوقع مطلع بود.در روایات آمده که رسول اکرم (ص) تا پانزده روز (به روایتی 40 روز) مشرکان متخاصم را نفرین کردند.
غزوه حمراءالاسدغزوه «حمراءالاسد» یک روز پس از غزوه احد در روز یکشنبه هشتم شوال سال سوم هجری، در تعقیب لشگر مشرکین به وقوع پیوست در این غزوه ;تن از یاران رسول خدا (ص) به شهادت رسیدند.
روز یکشنبه هشتم شوال سال سوم هجرت درست یک روز پس از اتمام نبرد احد پیامبر (ص) یاران خویش را فرا خواند و فرمود:«برای تعقیب کافران آماده شوید». بیشتر اصحاب مجروح بودند اما با شنیدن این پیام سریع خود را به «چاه عقبه» رساندند.رسول الله (ص) دستور داد کسانی که دیروز در جنگ احد شرکت نداشتهاند، امروز حق شرکت در جنگ را ندارند.سپس پرچم جنگ را به امیرالمؤمنین (ع) و یا ابوبکر سپرد و پس از آن با پیکری مجروح به راه افتاد. در میان راه از «طلحه پرسید:«گمان میکنی آنان [کافران] اکنون کجا هستند؟» طلحه پاسخ داد:«یساله» پیامبر (ص) با مهربانی فرمودند:«من نیز فکر میکنم آنها آنجا باشند» اما ای طلحه،
آنان دیگر مثل دیروز با ما پیروز نخواهند شد. خداوند متعال مکه را هم برای ما خواهد گشود».سه نفر از قبیله «اسلم» به دستور رسول اکرم (ص) به عنوان پیشاهنگ جلو رفتند دو تن از آنان توسط کفار به شهادت رسیدند.پیامبر (ص) در محله «حمراءالاسد» توقف نمود، و دستور داد، آتشهای بسیاری مهیا کنند در این لحظه «معبد بن ابی معبد خزاعی» به سپاه اسلام رسید.معبد مشرک بود، اما در جنگ احد شرکت نداشت، او پس از صحبت با پیامبر (ص) به نزد کافران رفت و گفت:«مسلمین نسبت به شما خشمگین هستند»
. تمام افراد قبیله اوس و خزرج آمادهاند تا انتقام دوستان خویش را بگیرند».«صفوان بن امیر» از سران مشرکین نیز آنان را از جنگ بازداشت.با شنیدن این سخنان مشرکین متفرق شدند و فرار کردند.پروردگار متعال نیز به رسول اکرم (ص) فرمود:«الذین استجابوا;» «آنها که اجابت کردند خداوند متعال را و رسول (ص) او را پس از اینکه مجروح شدند از آنها هرکس نیکوکار و پرهیزکار شد اجر عظیم خواهد یافت.آن مؤمنانی که چون مردمی به آنها گفتند لشکر بسیاری بر علیه شما مؤمنان فراهم شده از آنان در اندیشه برحذر باشید
بر ایمانشان بیفزود و گفتند تنها خدا ما را کفایت میکند و او نیکویاوری است.(سوره آلعمران آیات 171 و 172). روز بعد «معبد» پیکی به نزد رسول الله (ص) فرستاد و عرض کرد:«مشرکین فرار کردند».
غزوه حنینغزوه حنین در ماه شوال سال هشتم هجری در منطقه حنین بوقوع پیوست و پیروزی مسلمین در این جنگ حماسه فتح مکه را کامل کرد. در این غزوه ;تن از یاران رسول خدا (ص) به شهادت رسیدند.بعد از فتح مکه در ماه شوال سال هشتم هجری اشراف قبیله هوازن به همراه قبیله «ثقیف» به منظور جنگ با پیامبر (ص) به سمت مکه حرکت کرده. قبایل دیگری همچون بنی حیثم بن معاویه، بنی سعد بن بکر، بنی هلال نیز با آنها همدست شدند، قبیله هوازن« مالک بن عوف» را به عنوان رهبر جمع معرفی کرد و مالک دستور داد افراد سپاه به همراه همسر و فرزندان خود در جنگ حاضر شوند تا همچون جنگ احد در جنگ پایداری بیشتری داشته باشند.
آنها ابتدا در منطقه اوطاس جمع شدند. از هر طرف گروهی به آنها پیوست.سپاه کمکم به راه افتاد و در منطقه حنین که دارای شکافها و تنگههای بسیار بود، اردو زد.خبر به رسول اکرم (ص) رسید، پیامبر «عبدالله بن ابی حدوداسلمی» را فرستاد تا از دشمن خبری بگیرد.عبدالله حمله هوازن به مکه را تأیید کرد و رسول الله (ص) در غروب روز سهشنبه دهم ماه شوال سال هشتم ه.ق به همراه 12 هزار نفر که دو هزار نفر آن از اهالی مکه بودند به منطقه حنین رسید.
تقریباً تمام مردان بزرگ مکه که هنوز مسلمان نشده و کافر بودند در این جنگ حضور یافتند تا از غنائم بهره ببرند.مالک به افرادش دستور داد یکباره بر مسلمین حمله کنید.پیامبر (ص) تا سحرگاه افرادش را منظم ساخت.پرچمها را به دست افراد سپرد و امام علی (ع) را به سرپرستی گروه مهاجرین گمارد و پرچم را به ایشان داد. رسول اکرم (ص) اواخر شب سوار بر اسب خود ;وارد یک پیچ دره گردید.جمع دشمنان ابتدا برای مسلمین زیاد به نظر میرسید دشمن به ناگاه از تنگههای دیگر به لشگر پیغمبر (ص) اسلام حمله کرد و آن زمان بود که مسلمین متوجه شدند، آنان زن و فرزند خویش را نیز به همراه آوردهاند.اولین قدمی که از سپاه پیامبر (ص) گریخت، مردان قبیله بنیسلیم بودند.
ادامه خواندن مقاله جنگ هاي صدر اسلام
نوشته مقاله جنگ هاي صدر اسلام اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.