nx دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
پیامدهای جنگ احد
قال اللهُ الحكیمُ فى كتابِهِ الكَریم: وَ مَا مُحَمّدٌ إلّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرّسُلُ أفَإینْ مَاتَ أوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَ مَن یَنقَلِبْ عَلَى عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرّ اللَهَ شَیًْا وَ سَیَجْزِى اللَهُ الشّاكِرِینَ. [1]«و نیست محمّد مگر رسولى كه پیش از او رسولانى آمدهاند و درگذشتهاند؛ پس اگر او بمیرد یا كشته شود، آیا شما بر روى پاشنههاى پاى خود به عقب واژگون مىشوید؟! و هر كس بر روى دو پاشنه پاى خودش به عقب واژگون شود، أبداً به هیچوجه به خداوند ضررى نمىرساند، و خداوند بزودى پاداش سپاسگزاران را مىدهد.»
این آیه در غزوه اُحُد نازل شد درباره كسانى كه در حمله شدید دشمن پا به فرار گذاشته و پیامبر را در آن معركه خونبار تك و تنها گذاردند و جز وجود مقدّس حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام و افراد معدودى همچون ابودُجانه انصارى [2] و سهل بن حُنَیْف، گرداگرد رسول خدا كسى نبود كه از جان أقدسش دفاع كند، و آن حضرت را به كام تیرها و نیزهها و شمشیرها و سنگاندازى دشمنان كه همه آماده و متعهّد براى كشتن خودِ رسولالله بودند، نسپارد.
آیات سوره آل عمران درباره فرایان جنگ احد این آیه در میان آیاتى واقع است كه مجموعاً در سوره آلعمران آمده و وضعیّت را خوب تشریح مىكند: وَ لاتَهِنُوا وَلاَتَحْزَنُوا وَ أنْتُمُ الأعْلَوْنَ إنْ كُنْتُمْ مُؤمِنینَ. إنْ یَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ الأیّامُ نُدَاوِلُها بَیْنَ النّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللهُ الّذِینَ آمنُوا وَ یَتّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ وَ اللهُ لایُحِبّ الظّالِمینَ. وَ لِیُمَحّصَ اللهُ الّذینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقَ الْكافِرینَ .
أمْ حَسِبْتُمْ أنْ تَدْخُلُوا الْجَنّهَ وَ لَمّا یَعْلَمِ اللهُ الّذِینَ جَاهَدُوا مِنْكُم وَ یَعْلَمَ الصّابِرینَ. وَ لَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأیْتُمُوهُ وَ أنْتُمْ تَنْظُرُونَ. وَ مَا مُحَمّدٌ إلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرّسُلُ أفَإنْ مَاتَ أوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أعْقَابِكُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَیْهِ فَلَنْیَضُرّ اللهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِى اللهُ الشّاكِرینَ.
وَ مَا كَانَ لِنَفْسٍ أنْ تَمُوتَ إلاّ بِإذْنِ اللهِ كِتَاباً مَؤجّلاً وَ مَنْ یُرِدْ ثَوَابَ الدّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ مَنْ یُرِدْ ثَوَابَ الآخِرَهِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِى الشّاكِرینَ. وَ كَأیّنْ مِنْ نَبِىّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبّیّونَ كَثِیرٌ فَما وَهَنُوا لِمَا أصَابَهُمْ فِى سَبیلِ اللهِ وَ مَا ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكَانُوا وَ اللهُ یُحِبّ الصّابِرینَ. وَ مَا كانَ قَوْلَهُمْ إلاّ أنْ قَالُوا رَبّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنَا وَ إسْرافَنَا فِى أمْرِنَا وَ ثَبّتْ أقْدَامَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الكَافِرینَ. فَآتَاهُمُ اللهُ ثَوَابَ الدّنْیَا وَ حُسْنَ ثَوَابِ الآخِرَهِ وَ اللهُ یُحِبّ الْمُحسِنینَ. [3]
«و سستى مكنید و غمگین مباشید، در حالى كه شما بالاتر و رفیعتر از همه امّتهاى جهانید، اگر بوده باشید از ایمان آورندگان! اگر به شما زخمى و جراحتى در جنگ رسید، تحقیقاً همان گونه زخم و جراحتى هم به دشمنان مقابل شما رسید! و این ایّام و روزهائى كه مىگذرد، ما آنها را یكى پس از دیگرى در میان مردم گردش مىدهیم (و مصائب و مشكلات و حوادث را به نوبه بر همه مردم وارد مىسازیم) تا آنكه خداوند بداند: آنان كه از شما ایمان آوردهاند چه كسانى هستند، و براى آنكه خداوند از میان شما گواهانى را اتّخاذ كند، و خداوند ظالمین را دوست ندارد. و براى آنكه خداوند مؤمنین را پاك و پاكیزه گردانیده، از عیوب به در كند و براى آنكه كافرین را هلاك و ضایع و نابود سازد.
آیا شما مىپندارید كه داخل بهشت مىشوید، در صورتى كه هنوز خداوند از آنان كه از شما جهاد كردهاند علمى بهم نرسانیده است؟! و در حالى كه هنوز خداوند از صابرین و شكیبایان شما مطّلع نگردیده است؟! و هر آینه شما همان كسانى بودید كه قبل از معركه كارزار و غوغاى گیرودار، آروزى مرگ در راه خدا را مىكردید، پس تحقیقاً آن معركه و مقابله با مرگ را دیدید و نظاره نمودید! (پس چرا پا به فرار گذاردید؟!) و نیست محمّد مگر فرستادهاى از جانب خدا كه قبل از او فرستادگانى آمدهاند و درگذشتهاند! آیا اگر او بمیرد یا كشته شود شما به همان بربریّت و جاهلیّت دیرینه خود بازگشت مىكنید؟! و هر كس بر شرك و جاهلیّت خود بازگردد، أبداً به قدر ذرّهاى به خدا ضررى نمىرساند، و بزودى خداوند سپاسگزاران و
شاكران را أجر جمیل و ثواب لاتُعَدّ و لاتُحصَى عنایت مىكند. و هیچ ذى روحى را توان آن نیست كه بدون اِذن و اجازه حتمیّه خداوند بمیرد مگر در زمان مقدّر و معیّن و أجل مكتوب و مضبوط. و كسى كه بهره و پاداش خود را از جنگ و معركه و غیرها وصول به أمر دنیوى بخواهد ما همان را به او مىدهیم، و هركس بهره و پاداش خود را وصول به أمر اُخروى و رضا و رضوان و لقاء خدا بخواهد، ما همان را به او مىدهیم و بزودى شاكران و سپاسگزاران را جزا و پاداش مىدهیم.
و چه بسیارى از پیغمبران كه با آنها أفراد بسیارى از دست پروردگان مؤمن (و یا از مردان الهى و ربّانى) در راه خدا كارزار كردهاند، كه از آنچه به آنها در راه خدا از مشكلات رسیدهاست سستى نورزیدهاند و ضعف وكم قدرتى نشانندادند و بهحال ذلّت و استكانت و انفعال و پذیرش دشمن در نیامدند. و خداوند شكیبایان را دوست مىدارد. و نبود سخن و گفتارشان مگر اینكه گفتند: بار پروردگار ما، از گناهانمان درگذر و از زیادهروى و تجاوز در امرمان كه نمودهایم چشم بپوش و گامهاى ما را استوار بدار و ما را بر گروه كافران پیروزى ده . بنابر این خداوند به آنها ثواب و پاداش دنیوى را عنایت نمود و به نیكوئىِ ثواب و پاداش اُخروى نیز رسانید و خداوند نیكوكاران را دوست دارد.»دلالت آیه بر ارتداد صحابه پس از مرگ پیامبر
حضرت استاذنا الأكرم آیه الله علّامه طباطبائى در ذیل آیه وَ ما مُحّمّدٌ إلاّ رَسوُلٌ در تفسیر فقره أفَإنْ مَاتَ أوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أعقَابِكُمْ (اگر او بمیرد یا كشته شود، شما به عقب برمىگردید)، فرمودهاند: مراد از برگشتن به عقب، فرار از جنگ نیست؛ بلكه به معنى ارتداد و كفر بعد از ایمان است، زیرا ارتباطى میان فرار از معركه بواسطه موت پیغمبر اكرمصلى الله علیه وآله و یا كشته شدن او نیست، بلكه نسبت و ارتباط، میان موت یا قتل او، و ارتداد و رجوع به كفر بعد از ایمان است .
و دلیل بر آنكه مراد، برگشتن از دین است آیاتى است كه پس از ذكر چند آیه ذكر نموده است : وَ طائِفَهٌ قَدْ أهَمّتْهُمْ أنْفُسُهُمْ یَظُنّونَ بِاللهِ غَیْرَ الْحَقّ ظَنّ الْجَاهِلیّهِ یَقُولُونَ هَلْ لَنْا مِنَ الأمْرِ مِنْ شَىْءٍ قُلْ إنّ الأمْرَ كُلّهُ لِلّهِ یُخْفُونَ فِى أنْفُسِهِمْ مَا لایُبْدُونَ لَكَ یَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنا مِنَ الأمْرِ شَىْءٌ مَا قُتِلْنَا هَهُنَا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِى بُیُوتِكُمْ لَبَرَزَ الّذِینَ كُتِبَ عَلیْهِمُ الْقَتْلُ إلَى مَضَاجِعِهِمْ وَ لِیَبْتَلِىَ اللهُ مَا فِى صُدُورِكُمْ وَ لِیُمَحّصَ مَا فِى قُلُوبِكُمْ وَ اللهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصّدُورِ. اِنّ الّذِینَ تَوَلّوْا مِنْكُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إنّمَا اسْتَزَلّهُمُ الشّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللهُ عَنْهُمْ إنّ اللهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ. [4]
«و گروهى فقط در غم جان خود بوده و وعده خدا را به غلبه دین و گسترش اسلام، از روى جهل و نادانى مانند گمانهاى مردم جاهلى، دروغ پنداشتند و از روى إنكار و تعجّب مىگفتند : آیا ممكن است ما صاحب قدرت و أمر بشویم؟ بگو اى پیغمبر كه تنها خداست كه صاحب قدرت است و أمر و فرمان به دست اوست. (صحابه سست ایمان كه از ترس مؤمنین راستین) خیالات باطل و اندیشههاى پلید خود را با تو اظهار نمیدارند، با خود میگویند: اگر كار ما به وَحْى خدائى و آئین حقّ بود و ما صاحب أمر و قدرت بودیم شكست نمىخوردیم و گروهى از ما در اینجا كشته نمىشدند. بگو اى پیغمبر: اگر شما در خانههایتان هم بودید، باز آنان كه سرنوشت آنان در قضاى حتمیّه إلهى كشته شدن است، با پاى خود از خانه ها به قتلگاهها مىآمدند و در قبور خود مىخفتند، و این براى آن است كه خداوند نیّات و اندیشههاى شما را برون ریخته و آنچه در دلها و سینههاپنهان كردهاید بیازماید و آنچه در قلوبتان نهفتهاید پاك و خالص كند، و خداوند از راز درونها آگاه است.
تحقیقاً آنان كه در روز جنگ اُحُد و معركه كارزار كه دو صف اسلام و كفر در مقابل هم واقع شدند و برخورد كردند، از كارزار و رزم فرار كرده پشت به صحنه نمودند، فقط و فقط بواسطه بعضى أعمال و رفتار ناپسند خود آنها، شیطان آنان را به لغزش افكند و دچار تزلزل در ایمان شدند، و هر آینه حقّاً خداوند از عقوبتشان درگذشت و تحقیقاً خداوند آمرزنده و شكیباست.» [5]
در این آیات خداوند ایشان را با عنوان تنخواهى و جانپرورى و گمان و پندار جاهلى یاد مىفرماید، كه در نتیجه برخى از كارهاى نكوهیده خود، لغزش در دین پیدا كردند و پیامبر را در چنین واقعه خطیرى تنها گذاردند. علاوه بر این ما مىبینیم نظیر این فرار از جنگ و پشت كردن به صحنه رزم در غیر اُحُد هم مانند غزوه حُنَیْن و خَیْبَر پیدا شد و خداوند آنها را بدینگونه خطاب نكرد و از پشت نمودنشان به دشمن و صفحه كارزار بمانند این كلمه تعبیر نكرد و سخن نگفت؛ فرمود: وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إذْ أعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَیْئاً وَ ضَاقَتْ عَلَیْكُمُ الأرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمّ وَلّیْتُمْ مُدْبِرینَ [6] «و در روز غزوه حنین، در وقتى كه كثرت سپاهیان و بسیارى لشكریانتان شما را به شگفت انداخت، پس این كثرت، هیچ نتوانست به شما قدرتى بخشد و از خدا بىنیاز كند، و زمین با این فراخى و گستردگى بر شما تنگ آمد و شما پشت كرده پا به فرار نهادید.»
بنابراین، گفتار راست و درست این است كه: مراد از انقلاب و بازگشت به سوى أعقاب در آیه مباركه، رجوع به كفر سابق بوده باشد. و محصّل معنى آیه با وجود سیاق عتاب و مؤاخذه و توبیخى كه در آن است این مىشود كه: محمّدصلى الله علیه وآله وسلم نیست مگر فرستاده و رسولى از سوى خدا به مانند سائر رسولان و فرستادگان دگر؛ وظیفه و قدرتى ندارد مگر تبلیغ رسالت پروردگارش را، و چیزى از قدرت و صاحب اختیارى براى او نیست و فقط قدرت و أمر و اختیار از براى خداست و دین هم دین خداست و باقى است به بقاى خدا. در این صورت اتّكاء و دلبستگى و وابستگى ایمان شما به حیات و زندگى او چه معنى دارد، كه از شما چنین مشهود مىشود كه: اگر او بمیرد یا كشته شود، شما قیام به أمر دین را ترك مىكنید و عقبگرد نموده به سوى جاهلیّت گذشته بازمىگردید و بعد از هدایت، غوایت و ضلالت را مىپذیرید؟!
و این سیاق آیه، قوىترین شاهد است بر آنكه: آنان در روز اُحُد پس از گرم شدن معركه و كارزار، گمان بردند كه: رسول اكرمصلى الله علیه وآله وسلم كشته شده است و بنابر این دست از جنگ برداشته و از كارزار منصرف شدند و به جانب دیگر گریختند. و این گفتار را تأیید مىنماید آنچه در روایت و تاریخ وارد است ـ همچون روایت ابنهشام در سیره ـ كه أنَس بن نضر كه عموى أنس بن مالك است به عمربن خطّاب و طلحَه بن عبیدالله و جمعى از مهاجرین و انصار رسید كه دست از جنگ برداشته و خود را رها كرده بودند و به آنها گفت : علّت دست كشیدن شما از جنگ چیست؟! گفتند: رسول خدا كشته شده است. گفت: شما زندگى را بعد از رسول خدا براى چه مىخواهید؟! شما هم بمیرید بر آن طریقهاى كه رسول خدا مرده است. و پس از این در مقابل دشمنان آمد و جنگ كرد تا كشته شد.
و بالجمله، معنى این دست برداشتن از جنگ و رها كردن آن به این برمیگردد كه ایمانشان قائم به رسول الله بوده، با حیات او باقى و با موت او زوال مىپذیرد. و این، اراده ثواب دنیا و كامیابى از حیات پیامبر بواسطه ایمان است كه خداوند آنان را بدین گونه ایمان عتاب میفرماید. و مؤیّد این معنى گفتار خداوند است در پایان آیه كه: وَ سَیَجْزِى اللهُ الشّاكِرینَ (و خداوند بزودى شاكران را پاداش میدهد).
معنای شكر در آیه و سیجزی الله الشاكرین چون خداوند تعالى این جمله را در آیه بعدى نیز پس از وَ مَنْ یُرِدْ ثَوَابَ الدّنْیا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ مَنْ یُرِدْ ثَوَابَ الآخِرَهِ نُؤْتِهِ مِنْهَا (و كسى كه مرادش پاداش دنیا باشد ما به او از دنیا مىدهیم و كسى كه مرادش پاداش آخرت باشد ما به او از آخرت میدهیم) تكرار فرموده و گفته است: و سَنَجْزِى الشّاكِرینَ. و این دقیقه بسیار شایان دقّت است. و این جمله: وَ سَیَجْزِى اللهُ الشاكِرین طبق آنچه از سیاق استفاده مىشود به منزله استثناء است براى جمله قبل. و این دلیل است بر اینكه در میان صحابه رسول خدا كسانى بودهاند كه انقلاب به قهقرى از ایشان ظهور پیدا نكرده، و یا آنچه مشعر به ارتداد و كفر باشد مانند دستبرداشتن از جنگ و پشت نمودن به دشمن از آنان به وقوع نپیوسته است، و آنها همان شاكران و سپاسگزارانند.
حقیقت شكر، إظهار نمودن نعمت است همچنانكه حقیقت كفرى كه در مقابل آن است، پنهان كردن آن است. اظهار كردن نعمت عبارت است از : استعمال نعمت در همان محلّى كه نعمت دهنده اراده كرده است، با یاد كردن نعمت دهنده با زبان ـ كه این همان ثناء است ـ و با دل بدون نسیان . و بناءً علیهذا شكر خداوند متعال در برابر نعمتى از نعمتهاى او عبارت مىشود از آنكه : بنده خدا را در وقت به كار بردن آن نعمت یاد كند، و آن نعمت را در همان جائى كه او معیّن كرده است مصرف نماید و از آن تجاوز ننماید.
و مىدانیم كه: چیزى در عالم نیست مگر آنكه نعمتى است از نعمتهاى خداوند تبارك و تعالى، و خدا از بندگان خود نمىخواهد مگر آنكه آن نعمت را در راه عبادت او مصرف كنند، و مىفرماید : وَ آتَاكُم مِن كُلّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَ إن تَعُدّوا نِعْمَهَ اللهِ لاَتُحْصُوهَا إنّ الإنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفّارٌ. [7] «و خداوند به شما از هر آنچه كه از او خواستهاید، (همه یا بعضى را) داده است و اگر نعمتهاى خدا را بشمارید به اندازه و مقدار آن نمىرسید، و حقّاً انسان ستمكار و پوشاننده نعمتهاى اوست.»
پس شكر خدا بر نعمت وى آن است كه: در آن نعمت، أمر خدا اطاعت شود و مقام ربوبیّت و اُلوهیّتش در آن نعمت یاد شود. و بنابر این شكرِ مطلق خداوند بدون تقیید عبارت است از: یاد كردن او بدون نسیان، و اطاعت او بدون عصیان. و مفاد و مراد از گفتارش كه مىفرماید: وَ اشْكُرُوا لى وَ لاتَكْفُرُونِ، [8] این مىشود كه: مرا یاد كنید یادى كه با آن فراموشى آمیخته نمىباشد، و از أمر من پیروى نمائید بگونهاى كه با گناه مشوب نمىشود». و نباید به سخن كسى كه مىگوید: اینگونه أمر، أمر به مالایطاق است گوش فراداد، زیرا اینگونه سخن ناشى از كمى تدبّر در حقائق دینیّه و دورى از ساحت عبودیّت است.
و در برخى از مباحث سابقه معلوم شد كه: فعل دلالت بر مجرّد تلبّس به مبدأ و مصدر فعل دارد، به خلاف وصف كه دلالت بر استقرار تلبّس مىكند به حیثیّتى كه معنى وصفى ملكه انسان شده و هیچگاه از وى مفارقت نمىكند. فرق است میان اینكه بگوئیم: الّذِینَ أشْرَكُوا، وَ الّذِینَ صَبَرُوا، وَالّذِینَ ظَلَمُوا، وَ الّذِینَ یَعْتَدُونَ (یعنى آنان كه شرك آوردند و آنان كه شكیبائى نمودند و آنان كه ستم كردند و آنان كه تجاوز مىنمایند) و میان این كه بگوئیم: مُشْرِكینَ، وَ صَابِرین، وَ ظَالِمِینَ، وَ مُعْتَدِینَ (یعنى مشركان و شكیبایان و ستمكاران و تجاوز كنندگان.) و بنابر این شاكرین كسانى هستند كه وصف شكر در ایشان ثابت و استوار شده و این فضیلت در آنها استقرار یافته است. و معلوم شد كه: شكر مطلق آن است كه بنده نعمتى را به یاد نیاورد مگر اینكه خدا را با آن نعمت به یاد آورد، و برخورد با چیزى نكند كه به آن نعمت گفته مىشود مگر اینكه أمر خدا را در آن اطاعت نماید.
مقام شاكرین مقام مخلصین است كه شیطان را بدان راه نیست و از آنچه گفتیم به دست آمد كه شكر تمام نمىشود مگر آنكه بنده علماً و عملاً براى خداوند ـ سبحانه ـ اخلاص داشته باشد. پس شاكرین همان برگزیدگان براى خدا (مُخْلَصینَ لِلّه) هستند كه شیطان طمعش را از آنان بریده است و در مقام و منزلتى مىباشند كه ابلیس لعین را بدان بارگه راه نیست. و این حقیقت از آنچه خداوند از زبان ابلیس حكایت كرده است به دست مىآید، زیرا مىگوید : قَالَ فَبِعِزّتِكَ لَاُغْوِیَنّهُمْ أجْمَعینَ، إلاّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ المُخْلَصینَ . [9] «إبلیس به خدا گفت: سوگند به مقام عزّت تو كه من تمام بندگانت را إغوا مىكنم مگر آن بندگانت را از میان آنها، كه برگزیدگانند.»
و نیز فرمود: قَالَ رَبّ بِمَا أغْوَیْتَنِى لَاُزَیّنَنّ لَهُمْ فِى الأرْضِ وَ لَاُغْوِیَنّهُمْ أجْمَعِینَ، إلاّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ. [10] «ابلیس به خدا گفت: اى پروردگار من! در برابر إغوائى كه مرا نمودى، من در زمین براى بنىآدم زینت مىدهم و همه را إغواء و گمراه مىنمایم، مگر آن دسته از بندگانت را از ایشان كه برگزیدگانند.»شیطان در این آیات از إغواى خود أحدى را استثناء ننموده است مگر مُخْلَصین (برگزیدگان) را و خدا هم آن را بدون رد امضا كرد.
و نیز فرمود: قَالَ فَبِمَا اَغْوَیْتَنِى لَأَقْعُدَنّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِیمَ . ثُمّ لَآتِیَنّهُمْ مِنْ بَیْنِ أیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أیْمَانِهِمْ وَ عَنْ شَمَائلِهِمْ وَ لاَ تَجِدُ أكْثَرَهُمْ شَاكِرینَ [11] . «إبلیس گفت: به تلافى اغواء و گمراهیى كه مرا نمودى، من نیز در راه راست و صراط مستقیمت كه باید از آن عبور كنند مىنشینم و پس از آن از طرف روبرو و از طرف پشت سر، و از ناحیه راست و از ناحیه چپ به سویشان مىآیم و أكثریّت آنها را شاكر نخواهى یافت.»
در اینجا قوله: وَ لاَ تَجِدُ أكْثَرَهُمْ شَاكِرینَ به منزله استثناء است یعنى أقلّ قلیل از آنها شاكر مىباشند. و در اینجا تعبیر مخلَصین به شاكرین مبدّل شده است. و علّتى براى این تبدیل نیست مگر اینكه شاكرین همان گروه مخلَصین هستند كه شیطان را در آنها طمعى نیست و كارى از دستش براى خصوص آنها بر نمىآید. و معلوم است كه عمل و مكر شیطان، به فراموشى انداختن مقام ربوبیّت، و دعوت به معصیت است. و براى مخلَصین كه به طور ملكه و به حالت استمرار، غرق دریاى توجّه و ذكر خدا هستند و معصیت از آنها متحقّق نمىشود، آلت برش و سلاح شیطان بر آنها كُنْد بوده و كارگر نمىشود.
و از چیزهائى كه در میان آیات نازله در غزوه اُحُد گفتار ما را تأیید مىنماید، آیهاى است كه بعداً ذكر فرموده است: إنّ الّذِینَ تَوَلّوْا مِنكُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إنّمَا اسْتَزَلّهُمُ الشّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللهُ عَنْهُمْ إنّ اللهَ غَفُورٌ حَلیمٌ [12] . «حقّاً و تحقیقاً آن كسانى از شما كه در روز برخورد دو سپاه كفر و ایمان، پشت به جنگ نمودند، فقط سببش آن بود كه شیطان در برابر بعضى از أعمالشان آنها را لغزانید، و هر آینه خداوند از آنها گذشت و مورد غفران و آمرزش خود قرار داد ، حقاً خداوند آمرزنده و بردبار است.»این آیه اگر با كلام خدا در آیه مورد گفتار ما: و سَیَجْزِى اللهُ الشّاكِرینَ و كلام خدا در آیه بعدى آن: و سَنَجْزِى الشّاكِرینَ ضمیمه گردد ـ و دانستى كه معنى و مفاد استثناء دارد ـ تأئید خود را بطور أبلغ مىرساند.
در این آیه تدبّر كن و پس از آن در تعجّب فرو رو از گفتار كسى كه گفته است: این آیه : إنّ الّذِینَ تَوَلّوا مِنْكُمْ ناظر است به روایتى كه: شیطان در روز غزوه احد ندا كرد: ألاَ قَدْ قُتِلَ مُحمّدٌ «آگاه باشید كه محمّد كشته شد» و این موجب سستى مؤمنین و تفرّقشان از معركه جنگ شد؛ و ببین كه چگونه كتاب خدا را از اوج حقائقش فرو میریزند و از مستواى معارف عالیهاش سقوط میدهند؟! آیه دلالت دارد بر آنكه عدّهاى از مؤمنین در روز اُحد دست از كارزار نشستند و سستى نكردند و در برابر خدا و أوامرش كوتاهى نورزیدند، و آنان را خداوند به نام و وصف شاكرین ستوده است و تصدیق نموده است كه شیطان به آنان راه ندارد و مطمعى در ایشان نمىیابد، نه تنها در این غزوه، بلكه این عنوان، وصف ثابت و مستقرّى است كه پیوسته با ایشان همراه است.
ادامه خواندن مقاله پيامدهاي جنگ احد
نوشته مقاله پيامدهاي جنگ احد اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.