nx دارای 90 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
چكیدهبسم الله الرحمن الرحیمامام حسن(ع) نخستین پیشوای درست كرداری است كه از خاندان نبوت برای رهنمونی خلق، برخاسته است، میلاد این امام همام در شب نیمه ماه مبارك رمضان سال سوم هجری وقوع یافت، كه بر پیامبر و خاندان او مبارك باد. امام حسن(ع) دارای صورتی زیبا(شبیه پیامبر بود) و ویژگی های اخلاقی والایی بود، كه كمتر كسی از آنها برخوردار بود او حلیم بود، صبور و، شكیبا و دانشمند بود. با قرآن انس داشت، و در مقابل همه سختی ها استوار بود.
امام(ع) در بسیاری از جنگ های زمان حضرت علی(ع) مانند جنگ جمل و صفین شركت داشت، و در شجاعت و استقامت بی بدیل بود، و الگوی همگان قرار گرفته بود. امام حسن(ع) بعد از شهادت پدرش علی(ع)، به خلافت مسلمین رسید، ولی دوران خلافت ایشان بسیار كوتاه بود، چه بسا معاویه و همدستانش برای رسیدن به خلافت از هیچ ظلم و ستمی دریغ نمی كردند. امام در برابر آنها قرار گرفت با سپاهی گران، و به مبارزه با آنها پرداخت. ولی معاویه وقتی كه دید نمی تواند در برابر امام(ع) و سپاهیان عراق دوام بیاورد، به نیرنگ و فریب فرماندهان سپاهیان پرداخت، آنها را با رشوه های كلانی و وعده های حكومت شهرها و ازدواج بنی امیه به طرف خود كشانید و جاسوسهای زیادی را بین یاران امام فرستاد.
معاویه در نقشه خود موفق شد و نامه ای نوشت برای امام حسن(ع) برای قبول صلح و بیعت امام(ع) با دیدن این شرایط كه هم اهل بیت را در خطر نابودی می دید و هم مسلمانات را، صلح با معاویه را پذیرفت و این تصمیم مصلحت مسلمانان بود بعد از اینكه معاویه به خلافت رسید، به تمام شرایط عهدنامه پشت پا زد، و مسلمانان را مورد آزار و اذیت خود قرارداد. تا جایی كه برخی از شاعران عرب، ظلم و ستم آنان را به تصویر كشیدند. و صلح، شرایط صلح، حكمت صلح، و برخورد با معاویه را به صورت ادبی بیان كردند.از لحاظ فرهنگی هم زمان حضرت امام حسن(ع)، زمان سختی بود. معاویه و همدستان به جعل احادی
ث پرداختند و به ائمه و پیغمبر نسبت دادند، به دشنام گویی علی(ع) در قنوت نمازها پرداختند و اهل بیت را مورد آزارد اذیت قرار دادند.و شهادت آن حضرت در 28 ماه صفر سال پنجاهم هجری در سن 47 سالگی بوده است.
مقدمه( بسم الله الرحمن الرحیم )«رَحْمَهُ اللهِ وَ بَركاتُهُ عَلیْكُمْ أهْلَ البَیْتِ، إنَّهُ حَمیدٌ مَجید»منت خدای را عزّ و جلّ كه چراغ را فرا راه این بنده ناچیز گردانید و این اسیر بیغوله های جهل را به مدد الطافش از قعر حضیض رهانید. و درود بی پایان بر رحمت عالمیان و صفوت آدمیان حضرت ختمی مرتبت محّمد مصطفی(ص) و اهل بیت طاهرین او(علیهما السلام) باد، آنانكه باب مدینه علم نبوی و بزرگ راهنمایان طریق سعادت دنیوی و اخروی اند؛ علی الخصوص درود و سلام به پیشگاه آن عصاره عصمت و بازمانده عترت، سرحلقه كریمان و تتمه دور زمان، حضرت بقیه الله الأعظم(أرواحُ العالمینَ لِتُراب مَقدمِه الْفِدَاء).«یا أیُّهَا العزیزُ مَسَّنَا وَ أهْلَنَا الضُرُّ وجئنا بِبَضَاعَهٍ مُزْجَاهٍ فأوْفِ لَنا الكیلَ و تَصدَّقْ عَلَیْنا، إنَّ اللهَ یَجْزی المُتَصَدِّقینَ»(یوسف/ 88)
«ای عزیز، ما و اهل ما را رنجوری در رسیده، و سرمایه ای ناچیز آورده ایم، پس پیمانه ما را تمام بده و بر ما تصدق كن كه خداوند صدقه دهندگان را پاداش می دهد.»این رساله ای كه پیش رویی دارید، مشتمل بر زندگانی امام حسن(ع) و صلح ایشان كه در شش فصل تنظیم شده، كه این فصل ها عبارتند از: فصل اول شامل كلیات بحت رساله است. فصل دوم، دوران كودكی و نوجوانی امام حسن(ع) است، كه به تاریخ ولادت و حسب و نسب و والدین پاك سرشت امام(ع) پرداخته می شود. فصل سوم، مكارم اخلاقی امام
حسن(ع) است، كه ویژگی های اخلاقی ایشان مورد بررسی قرار می گیرد، و در انتهای این فصل به شهادت امام حسن(ع) می پردازیم. فصل چهارم، اوضاع سیاسی است كه در ابتدای این فصل به زندگی معاویه و همدستانش توجه شده و بعد به مسئله بیعت امام حسن(ع) با معاویه می پردازیم. و فصل پنجم، فصل صلح امام حسن(ع) است كه در ابتدای این فصل به مسئله صلح در نظر پیغمبر اكرم و حضرت علی(ع) و بعد به انگیزه های صلح امام حسن(ع) و معاویه می پردازیم. و در فصل ششم به مسئله صلح در ادبیات عرب، و در اشعار برخی از شعرا می پردازیم، كه آیا صلح امام در اشعار شاعران آمده یا نه؟ چرا امام حسن(ع) صلح با معاویه را پذیرفت و;
امام صادق(ع) در مورد حضرت امام حسن(ع) می فرماید: حسن بن علی پس از آنكه به جانش سوء قصد شد و پیرامونش از در ناسازگاری با وی درآمدند، كار را به معاویه واگذاشت. آنگاه شیعیانش به آن حضرت چنین سلام كردند: «سلام بر تو ای خوار كننده مومنان». حضرت فرمود من خوار كننده مومنان نیستم، بلكه عزت بخش مومنانم. وقتی دیدم شما در برابر دشمن قدرتی ندارید، كار را به او واگذاشتم تا من و شما در میان آنان باشیم: همچنانكه آن فرزانه(خضر) كشتی را سوراخ كرد تا برای صاحبانش باقی بماند، و اینچنین(است حكایت) من و شما تا در میان آنها باقی بمانیم»
چهارچوب كلی این رساله در كل همه اجزای آن یك ارتباط خاصی دارند، صلح امام حسن(ع) در حقیقت با زندگی ایشان و مسائل سیاسی ارتباط تنگاتنگی دارند، كه برای آگاهی از مسئله صلح و اهمیت موضوع باید از آغاز زندگانی و رشد بلوغ فكری امام(ع) به آن پرداخت.
از لحاظ ادبی هم شاعران به مسئله صلح به شكل عمیقی نگاه كردند، و به آن پرداخته اند، و می توان گفت كه این شاعران، بنی امیه و معاویه و همدستانش را به نحوی در تاریخ بشریت محكوم كردند، كه صلح امام حسن(ع) بر حق بوده و برایشان تحمیل شده. اما نمودار كلی كه شاعران در شعرهای خود به آن پرداخته اند، بیشتر ظلم و جور ستم معاویه و بنی امیه را به تصویر كشیده اند.
اما در خصوص منابعی كه استفاده كرده ایم، كتب فراوانی درباره امام حسن(ع) و صلح ایشان در كتاب خانه ها به چشم می خورد. ولی مشكل اساسی كه در این زمینه بود، پراكندگی شعر شاعران عربی است، كه كمتر به صلح امام حسن(ع) پرداخته اند. كه مجبور شدم برخی از اشعار شاعران را در كتب تاریخی جستجو كنم.
پیشاپیش از اساتید ارجمند و صاحب نظران بزرگوار به واسطه سهوها و لغزشهای این رساله عذر می خواهم، چه بسا من شاگردی بیش نیستم كه برای آموختن آمده ام. در فراهم آمدن این رساله از استاد خوبم، جناب آقای دكتر اكبر غضنفری كه مرا در نگارش این رساله راهنمایی كرده اند تشكر و قدردانی می كنم و همچنین از جناب آقای دكتر محمدحسن معصومی استاد مشاور و جناب آقای دكتر جنتی فر مدیر گروه رشته زبان و ادبیات عربی تقدیر و تشكر می كنم. و از پدر و مادرم كه صمیمانه مرا در این راه همراهی كردند تقدیر و تشكر فراوان دارم. و برای جملگی ایشان از درگاه حضرت حق، مراتب سلامت و سعادت را مسئلت می نمایم. أحقرُ الوَرَی و أفقَرُهم احمد علی جانی گروه زبان و ادبیات عربی
دانشگاه آزاد اسلامی قم- بهار 1388
فصل اول:كلیات1-1 طرح مسأله(موضوع تحقیق)1-2 سؤالات تحقیق1-3 فرضیه پژوهشی
1-4 هدف از تحقیق1-5 روش تحقیق1-6 محدودیت های تحقیق1-7 پیشینه تحقیق
1-1 طرح مسأله(موضوع تحقیق)با توجه به مطالعات من درباره شخصیت امام حسن(ع)، جنبه های او مورد بررسی قرار نگرفته لذا اینجانب سعی دارم كه در حوزه شخصیت حضرت امام حسن(ع) و صلح ایشان با معاویه در زمینه گسترده ای بررسی و تحقیق كنم تا شاید بعضی از ابهامات درباره صلح امام حسن(ع) بیان كنم و طرحی نورا ایجاد كنم.1-2 سؤالات تحقیق– چرا امام حسن(ع) با معاویه صلح كرد؟– واكنش معاویه در برابر امام حسن(ع) چگونه بود؟– چه اتفاقاتی در مداین و مسكن رخ نمود؟
– وضعیت فرهنگی زمان امام حسن(ع) چگونه بود؟– آیا به امام حسن(ع) شعری نسبت داده شده؟– صلح امام حسن(ع) در بیان ادبی چگونه است؟– شروط صلح امام حسن(ع) در بیان ادبی چگونه است؟– آیا شاعرانی هستند كه در زمینه صلح امام حسن(ع) شعر سروده باشند؟1-3 فرضیه پژوهشی
– زندگی و شخصیت امام حسن(ع) الگویی برای جامعه بشریت در شعر و ادب عربی باشد.– صلح امام حسن(ع) در بیان ادبی می تواند مورد بحث قرار گیرد.– بررسی علل مخالفت نمودن امام حسن(ع) با جنگ و جهاد در شعر و ادب.
1-4 هدف از تحقیقهدف علمی: بررسی صلح امام حسن(ع) و تاثیر آن در جامعه بشریت.كاربردی: نقش صلح امام حسن(ع) در ادبیات.ضرورتهای خاص: انگیزه امام حسن(ع) نسبت به صلح چه بوده؟
1-5 روش تحقیقروش كار این رساله كتابخانه ای است.1-6 محدودیت های تحقیقروش كار این تحقیق فقط كتابخانه ای است، و مطلب مورد نظر من(ادبیات صلح امام حسن(ع) متاسفانه در سایت های اینترنتی یافت نشد. و حتی در كتاب خانه ها هم در مورد ادبیات صلح امام حسن(ع)، مطلب بسیار كم بود. و همچنین دسترسی به كتابخانه های بزرگ كشور، برای من مشكل بود.1-7 پیشینه تحقیقبا توجه به مطالعاتی كه انجام داده ام در طی دوره كارشناسی ارشد، در رابطه با صلح امام حسن(ع) در ادبیات عربی، رساله نوشته نشده است. از این رو مایلم در این زمینه بطور مفصل و گسترده تحقیق كرده و زندگی امام حسن(ع) و صلح با معاویه را مورد بررسی قرار دهم.
فصل دوم:
دوران كودكی و نوجوانی امام حسن مجتبی (ع)
2-1 تاریخ ولادت و حسب و نسب2-2 در زمان پیغمبر اكرم(ص)2-3 در زمان علی(ع)
2-4 نسب شریف امام حسن(ع)2-5 والدین پاك سرشت امام حسن(ع)2-6 پدر ارجمند امام حسن(ع)2-7 مادر گرامی امام حسن(ع)
2-1تاریخ ولادت و حسب نسبت در شب نیمه ماه مبارك رمضان سال سوم هجری هنگامی كه ماه نورافشان آسمان چون كشتی سیمگونی در دریای نیلفام سپهر به آرامی بسوی باختر در حركت بود ماه دیگری در شهر مدینه از افق آسمان ولایت طالع و با چهره ملكوتی و روحانی خود عالم اسلام بلكه بشریت را روشن و تابناك گردانید. این مولود خجسته سبط اكبر اولین فرزند «علی» و «فاطمه» (علیها السلام) بود كه بر طبق قانون توراث شرافت و فضیلت و عصمت و طهارت و كلیه سجایای اخلاقی را كه در وجود والدین او بود همراه داشت.
بعضی از مورخین تاریخ ولادت او را سال دوم هجری نوشته اند ولی آنچه مسلم است بنا به روایات صحیح مخصوصاً به نقل از شیخ مفید در ارشاد تاریخ ولادت او همان سال سوم هجری بوده است. ‹‹وُلِدَ بالمَدینهِ كیلَه النصفِ مِنْ شهرِ رمضانَ سَنَهَ مِنَ الهِجْرَهِ››. در شب نیمه ماه رمضان سال سوم هجری متولد شد .
پیغمبر اكرم (ص) پس از اطلاع به منزل حضرت زهرا (علیها السلام) تشریف فرما شدند و معلوم است كه از شنیدن چنین خبری چقدر خوشحال و شادمان بوده اند. چون به خانه رسید فریاد زد: اسماء پسرم را بیاور. اسماء كه نوزاد را در پارچه ای زرد رنگ پیچیده بود، به حضور آورد. پیامبر فرمود مگر به شما نگفتن كه كودك را در پارچه زرد نگذارید پس زبان در دهان كودك نهاد و گفت: پروردگارا، او و فرزندانش را از شر اهریمن دور بگردان. به تو پناه می آورم و بعد در گوشهای كودك اذان و اقامه گفت و این نغمه آسمانی، نسیم جانبخش بود، كه از دهان پیامبر بر گوش امام حسن (ع) و زید تا درخشانتر از آنچه در جهان است بر پهنه هستی بدرخشد.
چه سرآغاز نیكویی كه در حیاه امام حسن پدید آمد و چنین طلیعه نیكویی در دیگران پدید نیامده. نخستین آوایی كه به گوش نوزاد رسید ندای حیات بخش نیایش پیغمبر بود و این نغمات آسمانی چنین كلمات بلند و مقدسی را برداشت: ‹‹اللهُ اَكبَر، لا اِلهَ اِلاالله››. خدا بزرگتر است. خدایی جز الله نیست.
پیغمبر با چنین كلمات مقدسی كه حقیقت ایمان را متضمن بود شجره پاك كلمه حق را، در وجود فرزند گرامیش ایجاد كرد. و كام جانش را به فلاوت ایمان شیرین ساخت، تا از پیروان حق باشد و با پی گیری هدف ممتاز و حقیقی خویش باطل و تباهی را از میان بردارد.
پیامبر از علی پرسید كه نام این نوزاد مسعود را چه گزارده ای؟ عرضه داشت: من به رسول خدا سبقت نمی جویم و پیامبر گفت من هم بر امر پروردگارم پیشی نخواهم جست در این هنگام الهام خداوندی بر پیامبر فرود آمد و حضرتش دستور داد نام نوزاد را «حسن» بگذارند.
و به حق نامی بهترین نامها است. و در نیكویش همین كافی است كه خداوند آن را برگزیده است و زیبایی چنین نام دلالت بر حسنِ معنوی و جلوه حقیقت دارد. چون هفت روز از تولد حسن (ع) گذشت. پیغمبر به خانه علی (ع) رفت تا به شكرانه این ولادت قربانی كند. و آنچه توانایی مالی داشت فراهم آورد و حسن (ع) را عقیقه كرد و گوسفندی را قربانی نمود. این اقدام پس از وی، سنتی برای امت گردید و پیغمبر موی سر فرزندش را نیز تراشید و هم وزن مویش به مستمندان پول نقره داد و نوزاد مقداری عطر و زعفران مالید و او را ختنه كرد.واقعاً مجتبی پدرانه به چنین پاكیزگی گردیده شده و عاطفه ای این گونه با عنایت همدوشی نكرده ومهری اینگونه گرم و عمیق به ظهور نپیوسته است.
و این درخت امامت بود. كه چنین شاخه شادابی برآورده بود و طراوت و زیبایی نبوت در آن جلوه داشت. این انس است كه می گوید: هیچ كس همچون حسن (ع) به پیامبر همانند نبود و راویان سیمایش را چنان نمایش می دهند كه بر چهره ملكوتی پیامبر می مانست، رخسارش سفید و آمیخته به سرخی بود و در چشمانش سیاهی درخشنده ای برق می زد.و توده های موی سرش انباشته و پیچیده بود، استخوان ها و عضلاتی درشت و سطبر داشت و فاصله شانه و بازوهایش زیاد بود، مویی در هم پیچیده و محاسنی انبوده و كوتاه داشت. گردنش به مانند ابریقی نقره می درخشید و همچنانكه در زیبایی های صوری به پیغمبر می مانست، در اخلاق والایی كه پیامبر به داشتن آن بر همه پیامبران برتری داشت شبیه جدش بود.
پیامبر می دید كه فرزندش نمونه كوچكی از وجود خودش، در نیك خویی، و بلند مقامی و پاكی نفس است و به حق شایسته آن است كه از شعاع نبوت پرتو گیرد و رهنمونی امت را پس از پدرش عهده دار گردد.دیدگان نافذ پیامبر این حقیقت را از ماوراء عالم ماده می دید كه آنچه برای او در اقیانوس حیات به موج آمده، حسن را هم تحقق همان بهره، مسلم خواهد بود. به همین جهت شعاع تربیت و عنایتش را بر این گرامی انعكاس می بخشید. و او را در پناه تربیت و مهر معنوی خویش قرار می داد. و از همان روز ولایت این توجه و عنایت بی دریغ خود را درباره حسن (ع) مبذول می داشت . 2 در زمان پیغمبر (ص)در حدود هشت سال از دوران طفولیت امام حسن (ع) در زمان حیات پیغمبر اكرم (ص) سپری می شد و او در این مدت از نظر روانشناسی بهترین موقع پرورش و رشد شخصیت طفل است تحت تعلیم و تربیت مستقیم رسول گرامی قرار گرفت و آن حضرت شخصیت عالی و روحانی نواده خود را پی ریزی فرمود.پیغمبر اكرم (ص) حسنین (علیهما السلام) را فرزند خطاب می كرد و آنها نیز متقابلاً آنحضرت را پدر می خواندند، محبت و علاقه مفرطی كه رسول اكرم (ص) به آنها داشت مولد عواملی چند به شرح زیر بود:
1 اولاد ذكور آن حضرت همگی وفات كرده بودند و خداوند منّان به جای آنان حسنین (علیها السلام) را به پیغمبر (ص) عطاء فرموده بود در نتیجه مهر و علاقه ای كه هر پدری به فرزند ذكور خود دارد در قلب پر عطوفت نبی گرامی نسبت به آن تجلّی نموده بود.
2 آن دو بزرگوار پسران فاطمه (علیهما السلام) یگانه دختر بازمانده پیغمبر اكرم بودند و قدر و منزلت آن بانوی بزرگوار هم پیش پیامبر معلوم بود.3 علاوه بر ملاحظات بالا، حسنین (علیهما السلام) جزء پنج تن آل عبا بود و حائز مقام روحانی امامت و مشمول آیه مباهله و نظیر بودند و خداوند نیز آنان را دوست دارد. 4 مهمتر از همه، فداكاری و جانفشانی بی سابقه هر یك از آنان در احیاء و ابقاء شریعت احمدی قابل مدح و تمجید است و هر كس و لو بیگانه از اسلام هم باشد از شنیدن حالات جانبازی آنان در خاطر خود نسبت به آن بزرگواران احساس محبت می نماید. در این صورت پیغمبر اكرم (ص) كه قضایای زمان خلافت حسنین را با دوربین وحی و نبوت مشاهده نموده و مظلومیت آنان را به خاطر حفظ مبانی دینی برأی العین ملاحظه می فرمود و با توجه به رابطه قلبی و معنوی هم كه با آنها داشت مسلّم است كه بایستی بیش از همه كس آنها را دوست داشته باشد.
عده ای از اشخاص مغرض و نادان چه در زمان های گذشته و چه در عصرهای حاضر چنین پنداشته اند كه حسنین و سایر ائمه معصومین (علیهم السلام) فقط اولاد علی (ع) بود و فرزند پیغمبر اكرم (ص)محسوب نمی شوند در صورتی كه این تصوّر كاملاً باطل و بی منطق است زیرا:اولاً خداوند در آیه مباهله آنها را پسران پبغمبر خوانده است همچنانكه فرماید:
‹‹فَمَنْ حاجَّكَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلمِ فَقُلْ تعالوُا نَدْعُ أّبناءَ نا و أَبنائكُمْ وَ نِساءَ نا و نِسائكُمْ و أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبتَهِلْ فَنَجْعلْ لَعنَتَ اللهِ عَلیَ الكاذبَینَ›› ای پیامبر ما، پس هر كس با تو در مقام مجادله برآید (درباره عیسی علیه السلام) پس از آنكه به وحی خدا با احوال او آگاهی یافتی بگوئید بیائید ما و شما با فرزندان و زنان خود به مباهله (نفرین)، برخیزیم تا دروغگویان را به لعنت خدا گرفتار سازیم. به شهادت تاریخ و به اتفاق كلیه مورخین رسول اكرم (ص) با حضرت امیر و حضرت زهرا و حسنین (علیهم السلام) برای مباهله نصارای نجران حاضر شدند. و ثانیاً خداوند درباره ذریّه و اولاد حضرت ابراهیم می فرماید:
‹‹ وَ وَهبْنا لَهُ أسحاقَ وَ یَعْقوبَ كُلاً هَدَیْنا وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبلُ وَ مِنْ ذُریتِهِ داوُدَ وَ سُلَیمانَ و وَ أیّوبَ وَ یُوسُفَ وَ موسی و هارونَ وَ كذلكَ نَجْزی المُحسنینَ وَ زَكَرِیّا و یَحیی و عیسی و اِلیاسَ كُلٌّ مِنَ الصّالِحینَ›› خداوند در این آیه حضرت عیسی را هم بر سایر پیامبران كه نام برده از اولاد حضرت ابراهیم شمرده است درصورتی كه عیسی كلمه الله است و پدری نداشته تا بوسیله آن به ابراهیم برسد. بناچار از ناحیه مادر از اولاد حضرت ابراهیم خواهد بود.
حال كه عیسی با چندین پشت و در حدود دو هزار سال فاصله زمانی فرزند ابراهیم خوانده می شود، چگونه حسین (ع) كه نواده پیغمبر اكرم (ص) بوده در زمان حیات آن حضرت هم وجود داشته اند فرزند پیغمبر خوانده نشود؟
ثانیاً: امروزه از نظر بیولوژی و جنین شماسی ثابت شده است كه «اسپرماتوزوئید» (نطفه مرد) تا با «اوول» (نطفه زن) تركیب نشود جنینی بوجود نخواهد آمد زیرا هیچ یك از آن دو به تنهایی قادر به ادامه حیات نیستند و برای اینكه بتوانند بر زندگی خود ادامه دهند لازم است كه با یكدیگر درهم آمیزند و تبدیل به یك سلول واحد گردند. بنابراین وجود طفل متعلق به پدر و مادر است نه تنها به پدر و حتی از نظر قانون توارث خصوصیات روحی و اخلاقی مادر بیش از صفات پدر در حالات روانی و اخلاقی طفل مؤثر است و علت اینكه سرپرستی طفل را به عهده پدر گذاشته اند. از نظر ولایت و قیمومیتی است كه پدر نسبت به طفل دارد والا در تولید و به جود آوردن كودك هیچ فرقی بین پدر و مادر نیست و رابطه كودك از نظر زیست
شناسی با هر یك از والدین خود به یك نسبت است. امام حسن (ع) در زمان جدش مورد لطف و نوازش آن بزرگوار بوده و رسول گرامی حسنین را غالب اوقات حتی در حضور مردم مورد ملاطفت قرار می داد تا همه بدانند كه آنان دو ریحانه پیغمبرند و دوستی خاندان آن حضرت نیز به حكم آیه شریفه : ‹‹قُلْ لا اِسأَلُكُمْ عَلَیهِ اَجْراً إلاّ المَوَدَهَ فی القُربی››
(ای پیغمبر بگو من از شما اجر رسالت نمیخواهم مگر درباره نزدیكان من محبت و دوستی كنید). بر همه امت فرض واجب است تا شاید پس از رحلت وی در حق آنان اگر هم به خرج ندهند لا اقل ظلم و ستم روا ندارند.
امام حسن (ع) در زمان حیات پیغمبر (ص) با اینكه طفل نوآموز بود مع الوصف موقع وعظ رسول گرامی در مسجد پای منبر می نشست و كلمات دُرر بار جد گرامیش را استماع نموده و حفظ می فرمود به طوریكه وقتی به منزل برمی گشت عیناً آن را به مادرش نقل می كرد. حضرت صدیقه كبری (علیها السلام) همان مطالب را به حضرت امیر بیان می نمود علی (ع) می پرسید از كجا وحی خدا را می دانی فاطمه (ع) اظهار می كرد از فرزندت حسن می شنوم.
روزی پدرش در گوشه خانه به طوری كه فرزندش نبیند جهت استماع گفتار او پنهان شد چون كودك از راه رسید بنا به عادت معهود شروع به سخن گفتن نمود ولی كمی زبانش به لكنت افتاد و نتوانست بر سخن خود مسلط باشد مادرش فرمود چرا زبانت گرفت عرض كرد: ‹‹یا اُمّاهُ أظنُّ أَنَ كبیراً یَصْمَعُنی››. مادر جان گمان ی كنم بزرگی صدایم را می شنود، در آن موقع حضرت امیر (ع) دوید و فرزندش را درآغوش گرفت و بوسید.
2-3 در زمان علی(ع)پس از رحلت پیغمبر اكرم (ص) برخلاف دستور قرآن و علیرغم وصیّت آن حضرت نه تنها درباره خاندان او محبّت و دوستی ننموده اند بلكه با ایجاد بلوا در سقیفه دودمان نبوّت را مورد اهانت و ستم قرار داده و منصب خلافت الهیّه را كه از جانب خداوند بوسیله نبی اكرم (ص) در غدیر خم برای وجود نازنین علی (ع) تعیین و ابلاغ گردیده بود به ناحق تصاحب كرده و با یگانه یادگار آن حضرت كه دختر والا گهرش بود بدرفتاری نمودند.
مشاهده این ناملایمات در روحیه اطفال آن خانواده من جمله حسن (ع) نیز خواه نا خواه مؤثر بوده و آنان را محزون و اندوهناك می نموده است.بنابراین با رحلت رسول خدا (ص) نور دیدگان فاطمه (ع) از محبّت و علاقه جدّ بزرگوارش محروم مانده و به دامن پر عطوفت مادر پناه بردند. اما طولی نكشید كه آن یگانه مظهر عفّت و كانون عصمّت نیز در اثر تألمات وحی شدیداً بیمار و بالاخره به پدر بزرگوارش ملحق گردید.در چنین موقعی فقط وجود امیر مؤمنان بود كه امام حسن (ع) و اولاد دیگر فاطمه (ع) را در پناه مهر و محبّت خود داشت و آنان را بعدها هم به فرزندان دیگرش مقدم شمرده و حسنین (ع) را فرزندان پیغمبر می خواند.
خلفای غاصب برای جلب توجه مهاجرین و انصار هم كه بود نسبت به حسنین (ع) اظهار مودّت نموده و از بیت المال نیز سهمی به آنان می دادند چنانكه عمر روزی به هریك از آن دو ده هزار درهم داد و به پسر خود عبدالله هزار درهم بخشید پسرش گفت: با اینكه سابقه مرا در اسلام می دانی چرا این دو را بر من ترجیح می دهی؟ و خیال می كرد كه با این منطق پدرش را قانع ساخته و عاطفه پدرانه او را تحریك كرده است ولی فراموش نموده بود كه پدرش روی چه حسابی چنین عملی را داده است از این رو عمر با حالت تندی و خم به پسرش گفت: وای بر تو، تو مانند جدّ آنها جدی و مانند پدرشان پدری و مثل مادرشان مادری و نظیر جده آنها جده ای و مانند دائی آنها دائی و مثل خاله آنها خاله ای و چون عموی آنها عموئی و نظیر عمه شان عمه ای برای من بیاور تا من تو را نیز در ردیف آنان حساب كنم. مگر نمی دانی كه جدّ آنها رسول الله (ص) و پدرشان علی (ع) و مادرشان فاطمه (ع) و جده شان خدیجه و دائی شان ابراهیم و خاله شان زینب و رقیه و ام الكلثوم و عمویشان جعفر بن ابیطالب ابن هانی دختر ابیطالب است. امام حسن (ع) كه فرزند بزرگتر پدرش بوده و پس از شهادت وی نیز مقام امامت برای او بود مورد توجه و تربیت علی (ع) قرار گرفت. در دوران خلافت علی (ع) نیز در جنگ های جمل و صفین و نهروان شركت داشت و خدمات نظامی ارزنده ای انجام می داد.
حوادث و انقلابات روزگار در زمان جوانی او یعنی در فاصله بین رحلت جدش تا شهادت پدرش كه مدت 30 سال به طول انجامید و موجب آزردگی و تجربه او شده در طول این مدت همراه پدرش از ستمدیدگان حمایت می كرد و از بیدادگران انتقاد می نمود. 2-4 نسبت شریف امام حسن مجتبی (ع)نسبت شریف كریم اهل بیت، امام حسن مجتبی (ع) بدین قرار است:
‹‹حسن بن علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن كلاب بن مره كعب بن لوی بن غالب بن فهربن مالك بن خضر بن كنانه بن خزیمه بن مدركه بن الیاس بن مضربن نزار بن معد بن عدنان.از پیامبر اكرم روایت شده است: ‹‹ اِذا بَلَغَ نَسَبی إلی عدنان فَامسكوا ›› «هر گاه نسب من به عدنان رسید، در آن توقف كنید و فراتر نروید.»امام حسن مجتبی (ع) با 29 واسطه به حضرت اسماعیل (ع) فرزند ابراهیم خلیل الرحمن (ع) می رسد. اما نسبت مادری حسن مجّتبی (ع) به واسطه مادرش فاطمه زهرا (علیها السلام) بنت رسول خدا (ص) به عبدالمطلب و در نهایت همانند نصب پدری اش به عدنان و سرانجام به حضرت اسماعیل (ع) می رسد.
بنابراین نَسَب امام حسن مجّتبی (ع) از طرف پدر با یك واسطه و از طرف مادر با دو واسطه به عبدالمطلب بن هاشم منتهی می گردد.پیامبر اسلام (ص)، دو سبطش حسن و حسین را پسران خود می خواند و خداوند متعال در آیه مباهله آن دو را پسران پیامبر (ص) خوانده است . 2-5-1 والدین پاك سرشت امام حسن (ع)در اینجا اشاره ای كوتاه به زندگی و شخصیت پدر ارجمند و مادر گرامی امام حسن (ع) می كنیم.
2-5-2 پدر ارجمند امام حسن مجّتبی (ع)امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (ع)، پدر ارجمند امام حسن مجّتبی (ع) است.حضرت علی (ع) در سیزده رجب سال 30 عام الفیل (ده سال پیش از بعثت پیامبر (ص) در داخل خانه خدا ] كعبه[ از مادری پاك و عفیف، چون فاطمه بنت اسد دیده به جهان گشود. پدرش ابوطالب بن عبدالمطلب و مادرش فاطمه بنت اسد بن هاشم می باشند. فرزندان ابوطالب، از جمله حضرت علی (ع) نخستین هاشمی زاده ای بودند كه از پدر هاشمی نسب تولد یافتند.ابوطالب به مانند پدر و نیاكان خود، از موحدان و پیروان دین حنیف ابراهیم (ع) از هرگونه شرك و بت پرستی دور بود. وی كه جانشین پدرش عبدالمطلب شده بود، بنا به وصیت وی، قیمومیت وكفالت پیامبر (ص) از دوران خردسالی اش برعهده گرفت و از وی به مانند فرزندان خود، بلكه بهتر از فرزندان خویش نگه داری و سرپرستی كرد.ابوطالب و همسرش فاطمه بنت اسد، بیش از چهل سال، حضرت محمد (ص) را چون نگینی در میان گرفته و از او محافظت كرده و جای خالی پدر و مادرش را پر كردند. پس از بعثت پیامبر اسلام (ص) خانواده ابوطالب نخستین كسانی بودند كه به آن حضرت ایمان و از او جانانه دفاع كردند و در این راه، سختی ها و فشارهای زیادی متحمل شدند. حضرت محمد (ص) در هر سال حدود یك ماه در «غار حرا» به نیایش عبادت می پرداخت و در این مدت، علی (ع) را رابط وی و همسرش خدیجه كبری (علیها السلام) و تنها انیس آن حضرت در آن غار بود.
هنگامیكه حضرت محمد (ص) به پیامبری برگزیده شد، خدیجه كبری (علیها السلام) نخستین زن و حضرت علی (ع) نخستین مردی بودند كه به آن حضرت ایمان آوردند.از همان آغاز كه جز خدیجه كبری (علیها السلام) و علی (ع) كسی بر پیامبر ایمان نیاورده بود، علی (ع) به عنوان وصّی و جانشین پیامبر خدا (ص) معرفی و منصوب شد. این رویداد، یك امر احساسی و عاطفی نبود، بلكه فرمان الهی بود كه از طریق پیامبرش حضرت محمد (ص) به همگان ابلاغ گردید.
از این تاریخ، مسئولیت اجتماعی امام علی (ع) در برابر اسلام و پیامبر اكرم (ص) سنگینتر شد و بدین جهت، احساس وظیفه بیشتری می كرد. اوج ایثارگری اش نسبت به پیامبر (ص) در مكه معظمه، رویداد لیله المبیت بود، كه حضرت علی (ع) در آن شب در بستر پیامبر خوابید و نقشه شوم سران را نقش بر آب كرد.پایه های حكومت اسلامی در مدینه منوره با رهبری های پیامبر (ص) پایه ریز شد ولی نقشه سازنده و نگه دارنده علی (ع) در این نظام نوبنیاد حساس تعیین كننده بود.سرانجام، پیامبر اسلام (ص) در آخرین ماه سال دهم هجری دقیقاً هفتاد روز پیش از رحلت خویش. علی (ع) را در بازگشت از سفر حجه الوداع، در سرزمین عزیز، به ولایت و جانشینی خودش منصوب كرد و از همه حاجیان و مسلمانان زائر، برای وی بیعت گرفت.
امام پس از رحلت جان سوز پیامبر اسلام (ص) و در حالی كه علی (ع) با تعدادی از بستگان و فامیلان رسول خدا (ص) به تغسیل و تجهیز پاك و نورانی آن حضرت پرداخته بود، گروهی از مهاجران و انصار در مكانی به نام «سقیفه بی ساعده» گرد هم آمده و جای علی (ع)، فرد دیگری را به خلافت برگزیدند و از سایر مسلمانان، با اجبار و یا به اكراه بیعت ستانده و حق مسلّم آن حضرت را نادیده گرفتند. اما در دوران خلافت خلیفه سوم، مسلمانان به تنگ آمده و با مهاجرت بسیاری از انقلابیون و مبارزان ضد تبعیض به مدینه منوره و محاصره در دارالخلیفه، كشمكش آنان با خلیفه سوم و اعوان و انصار و بالا گرفتن و سرانجام خلیفه سوم (عثمان بن عفان) به دست معترضان كشته شد. در این زمان بود كه حضرت علی (ع) از جانب مردم به خلافت رسید. و آن حضرت در روز جمعه 25 ذی الحجه، سال 35 قمری، رسماً زمام خلافت را به دست با كفایت خود گرفت. اجرای عدالت اجتماعی یكی از اصول حكومتی آنحضرت بود و تا آخر عمر به آن پای بند و بر آن اصرار می ورزید.
در آغاز، جنگ جمل، سپس جنگ صفین و در نهایت جنگ نهراوان، ره آورد دسیسه های منتقدان و چپاول گرا بود. كه توان تحمل عدالت آن حضرت را نداشته و از روی بی خردی، جهالت و عصبیت خود، باعث جنگ و جدال در میان امت اسلام و آزار و اذیت خلیفه به حق مسلمین می شدند.و سرانجام حضرت علی (ع) بدست عبدالرحمن بن ملجم مرادی، در شب نوزده ماه مبارك رمضان سال چهل هجری در مسجد كوفه، ضربت خورد و در شب 21 ماه رمضان به شهادت رسیدند. حضرت علی (ع) فرزند بزرگش امام حسن مجتبی (ع) را به جانشینی خویش و فرزند دومش امام حسین (ع) را به جانشینی امام حسن مجتبی (ع) برگزید. 2-5-3 مادر گرامی امام حسن مجتبی (علیه السلام)
حضرت فاطمه زهرا (علیه السلام) آخرین دختر رسول خدا (ص) مادر گرامی امام حسن مجتبی (ع) است. این بانوی شریف در بیستم جمادی الآخره، سال پنجم بعثت در مكه معظمه از سرور بانوان قریش، حضرت خدیجه كبری (علیه السلام) ویژه به جهان گشود و سراسر عالم هستی را با انوار الهی خویش جلوه گر تابناك نمود. حضرت فاطمه (علیها السلام) در دامان مهر انگیز مادرش خدیجه كبری (علیها السلام) و پدر والامقام خود حضرت محمد مصطفی (ص) مراحل رشد و ترقی را پشت سرگذاشت و به عنوان آخرین دختر رسول خدا (ص) كه پس از بعثت دیده به جهان گشوده بود، از تربیت الهی و نبوی ویژه ای برخوردار گردیده، بدین جهت، مقام ومنزلت ویژه ای در میان كودكان بنی هاشم و سایر بانوان قریش به دست آورد.
آن حضرت از كودكی شاهد خشونت و بدرفتاری قریش و مشركان مكه با پیامبر (ص) بود. هنوز دو سال از عمر شریفش نگذشته بود كه همراه پدر، مادر و بنی هاشم مجبور به زندگی در شعب ابوطالب شد و سه سال در محاصره اقتصادی، اجتماعی و نظامی قریش قرار گرفت.
پس از بازگشت از شعب ابی طالب هنوز مدت كوتاهی نگذشته بود كه مادر گرامی اش حضرت خدیجه (علیها السلام)، در سن پنج سالگی از دست داد.بیش از هشت بهار از زندگی فاطمه زهرا (علیها السلام) نگذشته بود كه ماجرای مهاجرت سرنوشت ساز پیامبر خدا (ص) و سایر مسلمانان از مكه به یثرب (مدینه) به وقوع پیوست.حضرت زهرا (علیها السلام) در نه سالگی، از جهت جسمی و روحی به رشد و كمال رسیده و سرآمد دوشیزگان هم سال خویش و حتی تمامی زنان مدینه قرار گرفت.حضرت زهرا به روایتی در 21 محرم سال سوم و به روایتی دیگر در سال دوم قمری با حضرت (علی) ازدواج كرد. آغاز زندگی مشترك حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (علیها السلام) به سبب بروز جنگ های پی در پی و حضور علی (ع) در اكثر آن نبردها و وضعیت نامناسب اقتصادی و معیشتی مسلمانان در مدینه، همراه با سختی ها و دشواری های فراوانی بود. مقام و منزلت فاطمه زهرا (علیها السلام) به آن درجه در رتبه ای رسید، كه پیامبر خدا (ص) در شأن او فرمود:‹‹یا فاطِمه! إِنَّ اللهَ- عَزوَجَلْ- یَغضِبُ لِغَضبِكَ وَ یرضی لِرضاكَ››
«ای فاطمه! خداوند سبحان به سبب خشم تو به خشم می آید و با خرسندی و شادمانی تو، خرسند و شادمان می گردد.»هنوز هجده بهار از زندگی با بركت آن حضرت نگذشته بود كه با رحلت جان سوز پدر مواجه شد. حضرت زهرا (علیها السلام) در عزای پدر مهربان، غیر از تحمل مصیبت رحلت پدر و سوگواری جگر خراش آن حضرت از سوی برخی صحابه رسول خدا (ص) كه پس از رحلت آن حضرت به مقام و منصب رسیده بودند، نامهربانی ها و ناملایمات فراوانی دید و از این بابت بیمار شد و بیماری اش چهار روز ادامه یافت و هر چه به پایان زندگی عزت مند خویش نزدیكتر می شد، بیماری اش شدت می گرفت.آن حضرت بنا به قولی 75 روز و بنا به قولی دیگر 95 روز پس از رحلت پیامبر (ص) بیشتر زندگی نكرد و سرانجام در هیجده سالگی، به شهادت رسید.
حضرت علی (ع) براساس سفارش فاطمه زهرا (علیها السلام) بدن مطهرش را شبانه با كمك اسماء بنت حمیس، غسل و كفن نمود و در تاریكی شب به دور از دید اغیار، در جایی مقدس دفنش كرد، كه آن مكان هنوز هم نامعلوم است.
فصل سوممكارم اخلاق امام حسن (ع) و شهادتش3-1 صبر و حلم3-2 سخاوت و احسان
3-3 فصاحت و بلاغت3-4 هیبت و شكوه3-5 پارسایی و عبادت3-6 شهامت و شجاعت3-7 دانش امام حسن(ع)
3-8-1 امام حسن(ع) در قرآن كریم3-8-2 آیه تطهیر3-8-3 آیه مودت3-8-4 آیه مباهله3-8-5 سوره هل أتی3-9كنیه و لقب های امام حسن(ع)3-10 اولاد امام حسن(ع)3-11 زوجات آن حضرت
3-12 اصحاب و روات3-13-1 شهادت امام حسن(ع)3-13-2 معاویه و چالش های فراروی3-13-3 جنایتی هولناك3-13-4 واپسین روزها3-14 گلچینی از معجزات امام حسن مجتبی(ع)
3-1 صبر و حلمصبر و حلم در برابر مشكلات و ناملایمان از صفات ستوده و فضایل اخلاقی است كه صاحب آن مورد بحث خداوند سبحان است همچنان كه می فرماید: ‹‹ إنَّ اللهَ یًحِبُّ الصابرینَ››مشهورترین صفات امام حسن (ع) حلم و بردباری آن حضرت است كه جمله اَلحلیمُ الحسنیه (در دعای دوازده امام خواجه نصیرالدین طوسی) به نام گرامی او ثبت شده است.آن حضرت به حدّی حلیم و صبور بود كه حتی دشمنانش نیز او را بدین سجیّه اخلاقی ستود اند. چنانكه مروان بن حكم در موقع رحلت آن بزرگوار در تشییع جنازه او شركت كرد، حضرت حسین (ع) به مروان فرمود موقعیكه برادرم زنده بود تو همه نوع آزار و اذیّت درباره او روا داشتی ولی حالا برای تشیع جنازه او حاضر شده و گریه می كنی مروان با اشاره به یكی از كوههای مدینه گفت: من هرچه كردم به كسی كردم كه حلمش از این كوه بیشتر بود
ابن شهر آشوب می نویسد یكی از اهالی شام كه تحت تأثیر دروغ ها و تهمت های معاویه قرار گرفته بود به مدینه آمده و دید امام مجتبی (ع) سواره می رود. آن مرد شروع به سبّ و لعن امام نمود امام حسن (ع) چیزی نفرمود تا آن مرد ساكت شد آنگاه چند قدم به طرف آن مرد رفت و با چهره باز و لبی خندان او را سلام داد و فرمود: ای شیخ گمان می كنم غریب هستی و شاید برای تو شبه ای رخ داده است اگر با ما كاری داری قبول می كنیم، اگر چیزی خواهی عطا كنیم، اگر گرسنه ای ترا سیر كنیم و ;مرد شامی كه انتظار عكس العمل اهانت های خود را از جانب امام داشت از شنیدن این سخنان شرمنده شد و بی اختیار گریست و گفت : ‹‹أَشهَدُ إّنَكَ خَلیفَهُ اللهِ فی اَرضِهِ- اللهُ اَعْلَمُ حیثُ یَجْعلُ رِسالَتُهَ››.
تو و پدرت در نزد من آنگونه كه معاویه معرفی كرده بود مبغوض ترین مردم بودید ولی اكنون محبوبترین آنها هستید و مهمان حضرت شد و از معتقدین به ان بزرگوار گردید. با اینكه امام حسن مجتبی (ع) می دانست كه همسرش جعده بنت اشعث به وی زهر خورانیده و او را مسموم كرده است. با این حال هیچ گاه نام وی را بر زبان جاری نساخت و امر او را به خدا واگذاشت و در برابر اصرار و تأكید فامیلان و دوستان كه می گفتند عامل جنایت را معرفی كن، بردباری می نمود و می فرمود: ‹‹ اللهُ اشدُ نقمَهً إنَ كانَ الذی اظنُّ و إلاّ فلا یَقتُلُ بی و للهُ بریء .
از همه مهمتر اینكه معاویه و طرفدارانش در منابر نسبت به او و پدرش ناسزا گفته و لعن میكردند و آن حضرت به خاطر حفظ دین تحمل نموده و حِلم می ورزید ولی د مواقع مقتضی هم آنان را چنان پاسخ می داد كه از خجالت سر به پیش افكنده و درمانده می شدند و این گفتگوها اغلب به صورت مناظرات صورت می گرفت .3-2 سخاوت و احسان
جود و سخاء از قلب پاك و طبع كریم سرچشمه می گیرد و از فضایل نفسانی حكایت می كند. امام حسن (ع) در احسان و بخشندگی به مستمندان مشهور و بی نظیر بود و از داستان های زیادی در كتب تاریخ از جود و احسان او نوشته شده است.
مردی مستمند حاجت خود را نزد او آورد آن حضرت به او گفت حاجتت را بنویس و به ما بده و چون نامه او را خواند دو برابر خواسته اش را به او بخشید یكی از حاضرین به او گفت: یَابْنَ رسولِ اللهِ! این نامه چقدر برای او پرخیر و بركت بود، فرمود آن برای ما بیشتر بود ما را از اهل نیكی ساخت مگر نمیدانی كه جود ناخواسته بخشیدن است و آنچه پس از خواستن داده می شود بهاء ناچیزی است كه در برابر تقاضای حاجت دست رد به سینه او خواهی زد یا شادی قبول به او خواهی بخشید و اكنون با تن لرزان و دل پر طپش نزد تو آمده ام آنگاه اگر تو فقط بقدر خواسته اش به او ببخشی در برابر آبروئی كه نزد تو ریخته بهای اندكی به او داده ای.
سخاوت راستین، آن بخشندگی اصیل و بی پیرایه ای است كه تنها برای خیر و احسان و كمك بی ریای به مردم انجام پذیرد و هرگز آلوده به خواسته های ننگین شخص و ارضاء حس شهرت طلبی و مقام پرستی نگردد. چنین سخاوت پاك و زیبا و مقدس در وجود حضرت حسن به اعلاء درجه درخشندگی تجلی می كرد تا به آن حدّ كه او را «كریم اهل بیت» می گفتند و او این بزرگواری و مكرمت را از جد اعلاء و گذشتگان پاك نهاد و خاندان بخشنده خویش دریافته بود.امام حسن (ع) بر میزان این بخشندگی افزود و برنیاكان پاك نهادش در بخشایش پیشی گرفت. او برای پول و ثروت ارزش قائل نبود مگر با آن گرسنه ای را سیر كند، یا برهنه ای را بپوشاند. 3-3 فصاحت و بلاغتسه صفات درخشان و امتیازات بی نظیر و كمالها و برتریها در وجود امام (ع) تمثیل و تجسم داشت و بر ذات ارزنده اش تجاوز می كرد و از جمله این صفات، فصاحت و بلاغت او در گفتار بود.امام از ورزیده ترین بلیغات در سخن و رعایت مناسبت در بیان بود و گفتارش ایجاز و اعجاز داشت و باید همچنین باشد، زیرا او بر دوره خاندان سخنوری و كانون فصاحت را اعجاز كلام بود.جدش رسول خدا، فصیحترین عنصر عرب و پدرش علی (ع) پیشوای بلیغان و سردار سخنوران بود و حسن (ع) در گفتار بلیغ و رسا از آنان ارث می برد و از او سخنانی به یادگار مانده كه گویی آن میراث گرانبها و متضمن حكومت های عالی و اصول آداب اجتماعی و راهنمایی و اندرزی جاودانی است.
این سخنان آموزنده و ارزنده به زیبایی كلام ترصیع یافته و مفاهیمی پس عمیق و حكیمانه را در بر دارد. امام حسن (ع) نیز مانند پدرش دارای خطبه ها و كلماتی است كه معانی دقیق و عالی را در قالب الفاظ كوتاه و رسا ریخته و بیاناتش مشحون از حقایق دینی و نكات اخلاقی و اجتماعی است زیرا او كلام خدا را شنیده و حفظ كرده و تا زمان هفت سالگی جدّش را كه افصح عرب بود شنیده و سخنان پدرش را كه فصاحت قریش از سنّت او است استماع كرده بود و این مسأله مورد تصدیق و گواهی مخالفین وی نیز می باشد، چنانكه معاویه به اطرافیانش گفت درباره هیچ كس به قدر حسن (ع) این احساس را نداشته ام كه وقتی سخن می گوید ادامه گفتار او را دوست دارم اینها مردمی هستند كه سخن گفتن به آنان الهام شده فصاحت گفتار آن بزرگوار از سخنان و خطبه ها و مناظرات و مفاخراتی كه در حضور سران بنی امیه فرموده است آشكار است.
باری امام حسن (ع) در فصاحت و بلاغتِ كلام وارث امام علی (ع) بود كه به قول ابن ابی الحدید كلمات و لغات مانند افراد لشكر در برابرش خاضع و آماده بودند.معاویه درمجلسی به امام حسن (ع) گفت خداوند در قرآن فرموده ‹‹لا رَطْبٍ و لا یابِسٍ إلا فی كتابٍ مُبینٍ ›› هیچ تر و خشكی مگر اینكه در كتابی كه واضح و آشكار است وجود دارد، پس چرا درباره ریش من و تو در قرآن چیزی نیست؟ (ریش معاویه كوسه و كم پشت ولی محاسن مبارك امام انبوه و با طراوت بود) حضرت این آیه را تلاوه فرمود: ‹‹وَ الْبَلَدُ الطَّیبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ باذْنِ ربّهِ وَ الَّذی خَبُثَ لا یَخْرُجُ اِلاّ نَكِداً ›› ( زمین پاكیزه گیاهش به اذن پروردگارش خارج می وشد ولی زمنی كه ناپاك باشد از آن جز چیزی اندك و بیفایده خارج نمی شود) معاویه از شنیدن آن در نزد مجلسیان سخت خجل گردید . و در ذیل به چند نمونه از سخنان بلیغ امام حسن (ع) اشاره می شود:‹‹غَسْلُ الْیَدَیْنِ قَبلَ الْطَّعامِ یُنفی الْفَقَرَ وَ بَعْدَهُ یُنْفی السَهمَ ››
شستن دست ها پیش از غذا موجب دفع فقر و پس از آن سبب رفع غم و اندوه است.‹‹هَلاكُ الْناس فی ثلاثٍ : اَلْكِبْرِ- اَلْحِرصِ- اَلْحَسَد.سه چیز موجب هلاكت مردم است: كبر- آز- رشك.الفُرْصَهُ سَریعَهُ الْفوتِ بَطیئَهُ الْعَوْدِ .فرصت زودگذر و دیر برگرد است.‹‹حُسْنُ الْسّؤُال نِصْفُ الْعِلْمِ››پرسش نیكو نیمی از دانش است.
‹‹وَ اخْشوا اللهَ بالتَقْوی و تَقَرَّبُوا اِلیَ اللهِ بالْطاعَهِ فَإنّهُ قَریبٌ مُجیبٌ ››از نظر تقوی از خدا بترسید و بوسیله طاعت به خدا نزدیكی جوئید زیرا كه او (به بندگانش) نزدیك و جوابگوست. امام حسن (ع) دارای خطبه هایی است كه در هر یك رموز فصاحت و بلاغت به نحو احسن و كامل منظور شده و سخنان منظومی هم بدان حضرت نسبت داده اند. همچنین كلمات قصار و حكیمانه زیادی آن جناب به یادگار مانده است كه در تُحَفُ العفول و سایر كتاب ها درج گردیده است.3-4 هیبت و شكوه
شخصیت ممتاز امام شایسته آن بود كه چشم های مردم را از هیبَتْ ِ خویش پر كند و هیمنه اش برجان چیره گردد، زیرا شخصیت پیامبر در وجود او تمثل و تجلی داشت و جلال و شكوه پیامبری در چهره اش نمایان بود و چنانكه «واصل بن عطاء » درباره وقار امام و شخصیت و جلالش می گوید: حسن (ع) چهره انبیاء و فروغ بزرگان داشت. «ابن زبیر، گفت: مادران فرزندی چون حسن در هیبت و بلند پایگی نزاده اند.
شخصیتش آنقدر ممتاز بود كه چون بر در خانه اش فرشی می انداختند ومی نشست، عابران به احترام و تجلیل موقعیتش از رفتن باز می ماندند و در برابرش می نشستند به طوری كه انبوه جمعیت پر می شد و امام به ناچار باز می گشت .
از خصوصیات اخلاقی امام حسن (ع) این بود كه با وجود حلم و تواضعی كه داشت در عین حال دارای هیبت و قاری بود كه كمتر كسی می توانست در چشم او نگاه كند. سطوت و عظمت او هر بیننده را مرعوب می ساخت و این میراث جدّ بزرگوارش بود كه هر كس بخدمتش تشرف حاصل می كرد مفتون و مجذوب او می شد .آن حضرت به دلیل قرار داشتن در كانون سه عنصر الهی. یعنی: نبوّت، امامت و خلافت، از هیبت و شكوه بزرگی برخوردار بود. همه مردم، اعم از دوستان و مخالفان اهل بیت (علیهم السلام) برای او، احترام ویژه ای قائل و از او به نیكی یاد می كردند.
بعضی از نابكاران عرب كه شكوه و بزرگی امام را می نگریستند، می گفتند این عظمتی است كه تو داری.امام می فرمود: بلكه عزتست و آنگاه این آیه تلاوت می كرد كه: «عزت از خدا و پیامبرش و مؤمنان است» و این عزت و هیبت حسن (ع) جلوه ای از شكوه پیامبر و عزت و بزرگواری او بود .3-5 پارسائی و عبادتامام حسن (ع) از روزی كه دیده به جهان گشود در خانواده ای بزرگ شد كه عبادت و پارسائی در وجود آنان عجین شده بود.جدش پیغمبر اكرم (ص) از كثرت عبادت خود را به رنج و تَعب انداخت تا اینكه خداوند فرمود: ‹‹طه ما اَنْزَلْنا علیكَ القرآنَ یَتشقی ›› ای پیغمبر گرامی- ما قرآن را به تو نازل نكردیم تا خودت را از فرط عبادت بزحمت و مشقت اندازی.همچنی پدر گرامیش مولای پرهیزگاران و سرور پارسایان بود و تمام دقایق زندگی او در هر حالتی كه بود عبادت شمرده می شد. مادرش صدیقه كبری در اثر عبادت و شب زنده داری نحیف و رنجور گردیده و به علت كثرت قیام در نماز پاهای مباركش متورم بود.مسلماً طفلی كه در چنین محیط پاكی تحت نظر چنان مربیانی پرورش یافته باشد اینگونه صفات را حائز خواهد بود. هنگامی كه امام حسن (ع) وضو می گرفت بر بدن نازنینش زعشه مستولی می شده و رنگ چهره اش دگرگون شده و تمام وجودش به لرزه می افتاد و چون به در مسجد می رسید می گفت:‹‹اِلی ضَیْفُكَ بِبابكِ یا مُحسنُ اتاكَ المسیءُ فَتَجاوَز عَنْ قبیحِ ما عِنْدی بجمیلِ ما عندكَ یا كریم››خدای من مهمانت به درگاه تو آمده است ای احسان كننده بنده گنهكارت بدرگاه تو ایستاده است ای خدای كریم تو از زشتیهای من به زیبایی های خود درگذر.در زهد و پارسایی به پایه ای بود كه ابن بابویه كتابی به نام زهد الحسن نوشته است .عبدالله بن عبید بن عمیر گفت: لقد حجَ الحسن بن علی (علیه السلام) ‹‹خمساً و عشرین حجه ما شیاً و انّ النَّجائب لتقادمعه ››. یعنی امام حسن بن علی (ع) بیست و پنج بار پیاده حج به جای آورد و بزرگان و نجبای مدینه نیز وی را همراهی می كردند ] به احترام او پیاده می رفتند[ .گاهی برخی از مسلمانان از آن حضرت درباره علّت پیاده رفتنش می پرسیدند و آن حضرت در پاسخشان می فرمود: ‹‹اِنّی لأَستحی مِنْ ربّی أَنْ اَلقاهَ و لَمْ اَمْش اِلی بیتهِ ››یعنی: من شرم می كنم از اینكه پروردگارم و را املاقات كنم ولی پیاده به سوی او نشتابم.هر شب سوره كهف را تلاوت می كرد و پس از انجام فریضه صبح تا طلوع آفتای با كسی حرف نمی زد و مشغول ذكر و تلاوت قرآن بود.موقع تلاوت قرآن به آیه ای كه خطاب به مؤمنین بود ‹‹یا ایُّها الَّذینَ امَنوا›› می رسید عرض می كرد لَبیكَ همچنین در موقع احرام و تلبیه بدنش می لزرید و زبانش یارای گفتن تلبیه نداشت و می فرمود: می ترسم بگویم لَبیكَ جواب آید لا لَبیكَ و لا سَعْدَیكَ .3-6 شهامت و شجاعتصفت شجاعت یكی از فضائل نفسانی است و از قوت قلب و نیروی ایمان مایه می گیرد و به صورت شجاعت ادبی رزمی بروز می كند.شهامت و شجاعت امام حسن (ع) از احتیاجات و مفاخراتش معلوم است و در دوران حیات خود غالب اوقات درمحاربات اسلامی شركت داشته است، مَعَ الوَصف عده ای كوتاه فكر و بی اطلاع به علت اینكه او با معاویه صلح نموده است، او را از صحنه پیكار و میدان كارزار خارج نموده اند در حالی كه شركت او در جنگ های اسلامی كه مورد تأیید كلیه مورخین است خود گواه شجاعت اوست. امام حسن (ع) در فتح از ایران (گیلان و مازندران) و همچنین در تسخیر شام و آفریقا سمت فرمانده ای عده ها را داشت و موقع قتل عثمان نیز در مقابل شورشگران با كمال خونسردی و شهامت به دستور علی (ع) از عثمان دفاع نمود.
او فرزند همان علی شیر بیشه شجاعت است، كه در زمان خلافت پدرش در جنگ های جمل و صفین و نهروان شركت داشت و رموز فنون جنگ را تحت نظر مستقیم پدرش فراگرفته بود. معمولاً درجنگ های آن روز تا پرچم سپاهی در اهتزاز بود افراد آن با تمام قوای موجود با مخالفین خود می جنگیدند و تا پرچمشان سقوط و واژگون نمی گردید دست از پیكار برنمی داشتند، بدین جهت پرچمدار از اشخاص قوی البنیه و دلیر انتخاب می كردند.
ادامه خواندن مقاله دوران کودکي و نوجواني امام حسن مجتبي
نوشته مقاله دوران کودکي و نوجواني امام حسن مجتبي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.