nx دارای 17 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
امتیاز تنباكو
یكی از امتیازاتیكه نتایج نامطلوب ببار آورد، امتیاز انحصار تنباكو معروف به واقعه ی رژی بود. این امتیاز در زمان صدارت میرزا علی اصغرخان امین السلطان و اندكی بعد از مسافرت سوم ناصرالدین شاه به فرنگستان باهتمام امین السلطان و برای مدت 55 سال به یكی از اتباع امگلیسی موسوم به
ماژور تالبوت و شركای او واگذار شد. به موجب این امتیاز، كمپانی رژی صاحب حق انحصاری تجارت تنباكوی اریان و حتی نظارت بر زراعت آن شناخته شد. مردم ایران پس از اطلاع از شرای این انحصار و مقایسه ی آن با امتیازی كه دولت عثمانی در باب انحصار دخانیات خود با شرایط بهتر به یك شركت خارجی داده بود، با آن مخالفت كردند. از طرف مرجع تقلید وقت حاج میرزا حسن شیرازی و یكی دیگر از علمای بزرگ تهران بنام حاج میرزا حسن آشتیانی حكم تحریم دخانیات صادر شد.
در تهران و نبریز بازارها بسته و تعطیل عمومی اعلام شد و سرانجام شاه و امین السلطان از بیم شورش مردم و اعلام جهاد علما، در شانزدهم جمادی الاولی ساتل 1309 رسماً آن امتیاز را لغو كردند. شركت رژی بساط خود را از ایران برچید و دولت مجبور شد غرمت مؤسسه ی مزبور را كه بالغ بر پانصد هزار لیره بود با بهره ی 5% بپردازد. در الغای این امتیاز روسها مداخله داشتند و لغو آن سبب بروز كدورت در روابط شاه و امین السلطان با انگلیسیها و تمایل آنان به سیاست روس
شد. از آنجا كه دولت ایران پول هنگفتی در بساط نداشت، مجبور شد مبلغ پانصد هزار لیره ی انگلیسی از بانك شاهنشاهی وام بگیرد و بشركت رژی بپردازد و این نخستین وامی بود كه دولت ایران از بیگانگان گرفت. باید دانست كه آن ركود اقتصادی كه در شش سال آخر سلطنت ناصرالدین شاه در ایران پیدا شد و سرانجام منجر به پریشانی اتوضاع كشور گردید، ناشی از اعطای امتیاز تنباكو باین كمپانی بود.
12- اصلاحات دوره ناصرینخستین خط تلگراف برقی ایران در سال 1274 بین قصر سلطنتی شاه و باغ لاله زار دایر گردید. سال بعد نیز به دستیاری علیقلی میرزای اعتماد السلطنه خطی بین تهران و سلطانیه كشیده شد و در سال 1276 تا تبریز امتداد یافت. در همین سال انگلیسیها برای تأمین ارتباط لندن با بمبئی در زمینه اتصال سیم تاگراف به اروپا اقدام كردند و در 1280 نیز امتیاز خط بین خانقین و تهران و بوشهر را گرفتند و پس از اندك مدتی بیشتر ولایات ایران دارای خط تلگراف شد. اولین وزیر تلگراف ایران مخبرالدوله بود.
بعد از اصلاحات امیركبیر در قشون ایران، دولت ازمستشاران و مربیان اتریشی برای سامان بخشیدن بوضع ارتش دعوت كرد. پس از ایشان مستشاران روسی این وظیفه را بعهده گرفتند و رژیمانی بشكل قزاق تشكیل دادند. تزار روس یك هزار تفنگ بردن و مقداری توپ به ایران اهدا كرد. دیری نگذشت كه این رژیمان به یك بریگاد (تیپ) قزاق توسعه یافت و این تیپ با توپخانه ی خود نمونه مؤثرترین واحد ارتش گردید.
تا سال 1299 در ایران پست بروش جدید وجود نداشت و نامه های اداری و اشخاص متنفذ را چاپارها می بردند. در این سال مستشاری اتریشی برای تنظیم پست بسبك و روش اروپا استخدام شد. دو سال بعد ایران عضویت اتحادیه ی پستی بین المللی را پذیرفت و پس از مستشار اتریشی یك نفر روسی بنام استال مدیریت پست ایران را بعهده گرفت و اصلاحاتی در وضع پست ایران بعمل آورد. پس از آن اداره ی امور پست بدست ایرانیان سپرده شد و میرزا علیخان امین الدوله مدیر آن شد.
ضرب سكه در ایران صورت منظمی نداشت و در هر شهر ضرابخانه ی خاص موجود بود. دولت ایران در سال 1294 دستگاه ضرابخانه ای از فرنگستان به تهران آورد و آنرا زیر نظر مستشاران آلمانی و فرانسوی بكار انداخت و بعدها اداره ی آن بدست میزاعلیخان امین الدوله و آقا محمد ابراهیم خان امین السلطان آبدارباشی پدر میرزا علی اصغرخان افتاد.
در سال 1301 هجری و 1888 میلادی اولیت راه آهن بطول هشت كیلومتر بن تهران و عبدالعظیم بتوسط برادران بلژیكی بواتال كشیده شد. بیست و هفت سال بعد راه آهن جلفا به تبریز بطول 146 كیلومتر و بین صوفیان و شرخانه به درازی 531 كیلومتر ساخته شد. در سال 1307 بكوشش حاج محمد حسن امین الضرب خطی دیگر بین آمل و محموداباد مازندران ایجاد گردید، ولی این خط بزودی از كار افتاد.
علاوه بر كارخانه های ضرابخانه و تفنگ سازی و باروت كوبی، كارخانه ی چراغ گاز بوسیله ی حاج میرزا حسین خان سپهسالار و كارخانه ی قندسازی كهریزك به كوشش میرزا علیخان امین الدوله و كارخانه های بلورسازی و چینی سازی و ابریشم تابی از طرف امین الضرب تأسیس شد و كارخانه های دیگری نیز بهمیت تجار و سرمایه داران بكار افتاد.در سال 1287 حصار قدیم شهر تهران خراب شد و حدود آن توسعه یافت، خندقی دور شهر كنده شد، محیط شهر به دوازده میل رسید و دوازده دروازه دور تا دور شهر تهارن احداث گردید.بسال 1307 هجری جمعیت تهران به یكصد و سی هزار یعنی دو برابر جمعیت آن در ابتدای سلطنت ناصرالدین شاه افزایش یافت و شهر جدید را دارالخلافه ی ناصری نامیدند.
فساد درب ار ناصری و ستم و ظلم حاكمان بیدادگر و بخصوص حركات ناپسند امین السلطان و كامران میرزا، مردم با بفكر اصلاح خرابیها و انتقاد از حكومت استبدادی شاه انداخت. گروه بسیاری از داخل و خارج در راه بیدار كردن افكار مردم میكوشیدند.
از نخستین كسانیكه در انتشار افكار آزادیخواهی در میان مردم ایران موثر بودند، میتوان سید جمال الدین اسدآبادی معروف به افغانی و میرزاملكم خان ناظم الدوله را نام برد. ملكم خان قبلاً سفارت ایران در رفانسه و انگلستان را بعهده داشت و چون بسبب دشمنی با امین السلطان دستش از كارها دولتی كوتاه شده بود، روزنامه ی قانون را در لندن تأسیس كد و بنام طرفداری از قانون و تغییر وضع حكومت ایران، به ذكر مظالم حكومت استبدادی پرداخت و از آنجا كه سبك نگارشش ساده بود، نوشته های او در مردم آن روزگار تأثیر فراوان داشت.
در این هنگام روزنامه هایی كه در ایراتن بچاپ میرسید، بلحاظ نظارت شدیدی كه بر مطبوعات اعمال می شد، اجازه نداشتند در باره ی سیاست چیزی بنویسند و نوشته های ایشان منحصر باخبار مشوری و موضوعات ادبی بود. اما در خارج از كشور روزنامه های گوناگونی بزبان فارسی بچاپ میرسید كه از آن جمله میتوان قانون در اندن، اختر در ایتانبول و حبل المتقین در كلكته را نام برد. این روزنامه ها بطور قاچاق بایران وارد میشد و در میان مردم منتشر میگردید و افكار عمومی را بر ضد دولت برمی انگیخت. بعضی از علمای تهران مانند حاج شیخ هادی نجم آبادی نیز در بیدار كردن افكار عمومی بی تأثیر نبودند.ناصرالئین شده بافكار عمومی بی اعتنا بود و تحت تأثیر القاآت صدر اعظم خود امین السلطان قرار داشت. شاه خودكامه كه چهل و نه سال سلطنت را پشت سر گذاشته بود و می رفت تا وادر پنجاهمین سال پادشاهی شود، در صدد برآمد تا بدین مناسبت جشنی ترتیب دهد. اما درین هنگام سید جمال الدین اسدآبادی كه بسبب عظمت مقام خود در میان مسلمانان جهان در مریدان خود نفوذ كلام فوق العاده ای داشت، یكی از آنانرا كه خود شدیداً مورد ستم جكومت وقت قرار گرفته بود، برانگیخت. آن شخص میرازا رضای كرمانی بود كه در ذی القعده سال 1312 هجری شاه را در حین زیارت حضرت عبدالعظیم بقتل رساند.
ناصرالدین شاه هیأتی مردانه و قیافه یا گیرا داشت و همه امور مملكت را شخصاً اداره می كرد. وی در اواخر سلطنت خود با اصلاحات سیاسی و ترقیات اجتماعی مخالفت میورزید و بطور خلاصه میتوان گفت كه ناصرالدین شاه پس از كریم خان زند بی آزارترین ولی بی كفایت ترین پادشاه بوده است.
قانون اساسیتدوین قانون اساسی در ابتدا با مشكلاتی روبرو شد؛ بدینمعنی كه علما سعی داشتند قانون را بنفع خود تنظیم كنند، آزادیخواهان واقعی می خواستند قدرت ملی را از آن خود سازند و درباریان مایل بودند كه قدرت در وجود شاه متمركز شود و مجلس بصورت یك هیأت مشورتی درآید. سرانجام آزادیخواهان پیروز شده قانون مزبور را در 51 اصل تنظیم كردند. روز یكشنبه 14 ذی قعده قانون اساسی بامضای شاه رسید، و محمدعلی میرزا نیز كه در آنموقع بسبب كسالت پدرش در تهران میزیست، به پیروی از پدر خود آن را امضاء كرد. پس از بازكردانده شدن قانون بمجلس، نمایندگان یكدیگر را بغل كرده بوسیدند و برخی از فرط شادی بگریه افتادند و شهر تهران چراغان شد.واقعه ی توپخانه
روز نهم ذی قعده عده ای از اراذل و اوباش تهران به بهارستان هجوم برده تیری چند شلیك كردند. سپس از آلانجا بمیدان توپخانه رفته خیمه و خرگاه برپا ساختند تا مقدمات جمله بمجلس و آزادیخواهان را فراهم سازند. آنان پیوسته فریاد میزدند: ما دین نبی خواهیم، مشروطه نمیخواهیم. اخبار میدان توپخانه و حركات زشت اوباش و ارازل بر ضد مشروطیت، آزادیخواهان را واداشت كه از هرطرف بشاه تلگراف و او را به خلع از سلطنت تهدید كنند. شاه ناچار فرمان داد بساط توپخانه ر
ا برچینند و خود نیز قسم نامه ای بر پشت قرآن نوشته مهر و ضمن آن تعهد كرد كه از آن پس با مشروطیت مخالفت نكند. خوشبختی آزادیخواهان در این بود كه علمای نجف مانند مرحوم آخوند محمدملا كاظم خراسانی صاحب كتاب كفایه در اصول، مرحوم حاج ملا عبدالله مازندرانی، مرحوم حاج میرزا حسین و حاج میرزا خلیل كه در آن روزگار مقتدای جهان شیعه بودند، از مشروطیت حمایت كرده و در تأیید آن فتوی دادند.برچیره شدن بساط میدان توپخانه و سوگند خوردن شاه خی الجمله آرامشی بوجود آورد، اما متاسفانه پیش آمد دیگری رخ داد كه پیوند شاه و ملت را بیكباره برید. روز جمعه 25 محرم 1326 كه شاه برای گردش و هواخوری از تهران قصد دوشان تپه كرده بود، چون بخیابان ظل السلطان (اكباتان فعلی) رسید، ناگهان نارنجكی بزمین خورد، چمد تن از ملازمان كشته شدند و شیشه هیا كالسكه دودی سلطنتی درهم شكست، ولی بشاه صدمه ای نرسید، زیرا او پشت اومبیل در یك كالسكه شش اسبه نشسته بود. رو.ز شنبه مجلس تشكیل جلسه داده از وقوع چنین حادثه ی
ناشایستی اظهار تأسف كرد و تنی چند از نماینگان برگزیده شده نزد شاه رفتند و مراتب تأسف مجلس را بیان داشتند و از اینكه بوجود ملوكانه آسیبی نرسیده اظهار خشنودی نمودند. مسبب این واقعه معلوم نشد. بعضی از مردم آزادی خواهان و برخی ظل السلطان عموی شاه را كه با وی میانه خوبی نداشت محرك این عمل می دانستند.
در ربیع الثانی سال 1326 كوششی بعمل آمد تا روابط بین محمدعلیشاه و مجلس بهبود یابد. شاه از حملاتی كه توسط روزنامه ها و مجله ها به او می شد شدیداً شكایت كرد. نمایندگان مجلس شورای ملی از وی خواستند كه معلم پیشین و بدنام خود یعتی شاپشال خان روسی را كه از سرسخت ترین مخلفان مشروطه بود اخراج نماید. مجلس بمطبوعات و وعاظ اندرز داد كه در برابر شاه لحن ملایمتری اختیار كنند. اما محمد علیشاه شاپشال و سایر مستبدان را از كار بركنار نكرد.استبداد صغیر
محمدعلیشاه از همان آغاز مصمم بود مشروطیت را براندازد، اما بهانه ای در دست نداشت. اكنون بهانه پیدا شده بود. شاه واقعه ی سوء قصد را بگردن آزادی خواهان انداخت. روسها نیز او را تشجیع و توصیه كردند كه از قزاقانی كه تحت فرماندهی افسران روسی بودند استفاده نماید و پس از سركوبی آزادیخواهان، اعلامیه ای منتشر سازد و ادعا كند كه قصد وی نه برانداختن مجلس، بلكه دستگیری چند تن مفسد بوده است و بزودی مجلس را باز خواهد كرد. محمد علیشاه با این
نیت، در ساعت هشت صبح روز پنجشنبه دهم جمادی الاولی 1326 یكدسته سرباز سیلاخوری را با آستین های بالازده از خیابان باب همایون بیرون فرستاد. آنان با فریادهای بگیر و ببند هر كه را دیدند زدند، یا لخت كردند. پشت سر ایشان دو فوج قزاق سوار تفنگ در دست درحالیكه توپی همراه داشتند تاخت كنان به طرف مجلس براه افتادند. وحشت همه جا را فرا گرفت. در این آشفتگی
كالسكه ی سلطنتی شش اسبه نیز سررسید كه شاه در آن نشسته و شاپشال معلم روسی او و لیاخوف فرمانده ی افسران روسی همراه او بودند. سپس در نهم جمادی الاولی 1326 ببانه ی گرمی هوا به باغشاه واقع در بیرون دروازه ی غربی تهران رفت.به توپ بستن مجلس
هنوز آفتاب روز سه شنبه 23 جمادی الولی 1326 طلوع نكرده بود كه قشون محمدعلیشاه در سه ستون بسوی مجلس روانه شد. آنها نخست راههایی را كه بمجلس منتهی میشد بستند. آزادیخواهان كه از این پس بنام مجاهدین خوانده شدند، در سنگرهای خود بحال آماده باش درآمدند. چون خبر به بهبهانی و طباطبائی رسید، با بی پروایی و دلیری از خانه بیرون آمدند و خود را بمجلس رسانیدند تا از وقوع حادثه جلوگییر كنند. لیاخوف فرمانده ی نیروی محمد علیشاه فرمان داد توپها از هر سو به شلیك بپردازند. اجساد خون آلود آزادیخواهان صحن بهارستان را پر كرده بود و صدای ناله و فریاد از هر سو بگوش میرسید. آزادیخواهان مردانه تفنگ در دست گرفته و از خود و مجلس دفاع میكردند.
جنگ بیش از چهار ساعت طول نكشید، بنفع شاه پایان یافت. شماره یكشته شدگان طرفین بدرستی معلوم نیست، ولی آنچه مسلم است، قزاقان بیش از آزادیخواهان كشته دادند. آزادیخواهان و مشروطه طلبان و نمایندگان مجلس هر یك بگوشه ای گریختند. عده ای بپارك امین الدوله پناه بردند. طبق دستور شاه، سید عبدالله بهبهانی به كرمانشاه تبعید شد و طباطبائی در شمران خانه نشین گردید.بگردن عده ای از آزادیخواهان زنجیر انداختند آنها را كشان كشان به باغشاه منتقل ساختند، ولی از میان آنان تنها ملك المتكلمین و میرزا جهانگیر خان و صور اسرافیل را بحضور شاه بردند. شاه پس از نثار دشنامهای فراوان، دستور داد ایشان را طناب بیندازند. بدین ترتیب دژخیمان سنگدل آن دو شهید راه میهن را كشتند. قاضی ارداقی را كه یكی دیگر از آزادیخواهان بود با خوراندن استركنین مسموم كردند، مرحوم روح القدس را بدرون چاهی انداختند و سید جمال الدین واعظ را كه از خطبای معروف عهد مشروطیت بود در همدان گرفتار كردند و از آنجا ویرا به بروجرد برده بدستور شاه بقتل رساندند – قبر او اكنون در بروجرد زیارتگاه مردنم است. بدین ترتیب مشروطه ی اول ایران كه از 14 جمادی الآخر 1324 تا 23 جمادی الاولی 1326 بطول انجامید، از میان رفت و دوره ی استبداد صغیر آغاز گردید.
قیام مردم تبریز برهبری ستارخانتبریز از شهرهای دیگر تندرو بود و حتی با تهران اختلافی چشمگیر داشت. مردم تبریز روشن تر، دلیرتر و بی پرواتر از اهالی سایر شهر ها بودند. اینان كه سالها تحت حكومت ظالمانه ی محمد علی میرزا بسر برده و از زشت سیرتیهای او آگاه بودند، دیگر نمی خواستند بحكومت او تن در دهند. در آنهنگام مرحوم مخبرالسلطنه ی هدایت والیگری آذربایجان را بعهده داشت. وی پس از
اطلاع از داستان تهران و از میان رفتن مجلس و مشروطه، از كار خود استعفا داد و باروپا رفت، منتها پیش از عزیمت، تمام قوای ملی و حتی ذخیره ی قشونی و غیره را بانجمن ایالتی آذربایجان تسلیم كرد. در این حوادث دو رادمرد و مجاهد بزرگ یعنی ستار خان و باقرخان از میان مردم قد برافراشته رهبری مروطه طلبان آذربایجان را بعهده گرفتند وبلقب سردار ملی و سالار ملی ملقب شدند.
محمدعلی شاه برای پایان بخشیدن بشورش تبریز، عین الدوله را باستانداری آذربایجان منصوب كرد و سپاهی تحت فرماندهی او بمحاصره ی آنشهر فرستاد. عیم الدوله با وجود محاصره ی طولانی تبریز نتوانست در برابر ستارخان و باقرخان كاری از پیش ببرد. شهامت و شجاعتی كه دلاوران تبریز بفرماندهی ستارخان از خود نشان دادند چنان شایان توجه بود كه حتی خارجیان مقیم تبریز را تحت تأثیر قرارمیداد. مثلاً یك جوان امریكایی بنام مسترباسكرویل كه معلم مدرسه ی امریكایی تبریز بود، شددیاً تحت تأثیر احساسات قرار گرفته بصف آزادیخواهان پیوست و جان خود را در راه ایران فد
ا كرد. محاصره ی تبریز دو ماه بطول انجامید و عین الدوله كه راه چاره را از هر طرف مسدود می دید، از ورود خواربار بشهر جلوگیری كرد و شهر بقحطی شدیدی دچار آمد. اما مردم شجاع تبریز با خوردن برگ درختان و علف و یونجه بمبارزه ادامه دادند. این محاصره در ربیع الاول سال 1327، یعنی موقعیكه سربازان روسی ظاهراً ببهانه ی حمایت از خارجیان وارد این شهر شدند، پایان یافت.
ادامه خواندن مقاله در مورد امتياز تنباكو
نوشته مقاله در مورد امتياز تنباكو اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.