nx دارای 39 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
آسیب شناسى انقلاب اسلامى
مقدمهیكى از نظریه پردازان شوروى سابق در توصیف انقلاب اسلامى مى نویسد: «انقلاب اسلامى شعار اصلى جنبش هاى سیاسى، اسلامى مختلف در بسیارى از كشورهاى اسلامى مشرق زمین است; مسأله مشترك براى این جنبش ها، اسلامى كردن تمام جوانب زندگى اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و خانوادگى تمام شهروندان كشورهاى خود و اعلان سومین راه رشد، كه با سرمایه دارى و سوسیالیسم متفاوت هست، مى باشد.»( )
به این معنا، انقلاب اسلامى با رویكرد به مذهب، خط مشى جدیدى در زمینه توسعه و استقلال، آزادى و عدالت براى جهان سال 1979، و براى تمامى كشورها و جنبش هاى انقلابى كه تا آن زمان روى پاى خود ایستادن را تجربه نكرده، و به سمت بلوك غرب یا شرق متوجه شده بودند، ارائه مى دهد. این موضوع براى قدرت هاى جهان آن روز، تكان دهنده بود. به ویژه در این خصوص مسأله صدور انقلاب و پیوند بین جنبش هاى اسلامى و آزادى بخش و حمایت از آنان در مبارزه با سلطه جویان و استعمارگران دنیاى سرمایه دارى و كمونیسم، بسیار قابل توجه است. در این زمینه، فرد هالیدى، استاد و كارشناس برجسته مسایل خاورمیانه، طى سمینارى در انگلیس مى گوید: «انقلاب اسلامى در ایران جذابیت ایدئولوژیكى بسیار زیادى میان اعراب تا الجزایر و سودان دارد كه نمى توان آن را نادیده گرفت. به علاوه، در جمهورى هاى آسیایى شوروى، بخصوص آذربایجان و گرجستان، عراق، افغانستان و پاكستان، با توجه به بافت اجتماعى این كشورها، دین و فرهنگ ایران داراى نفوذ بسیار زیاد است.»( )
تاریخ بسیارى از انقلاب ها نشان مى دهد كه معمولا انقلابیون و مصلحان گام هاى اولیه را با موفقیت برمى دارند و رژیم سیاسى ظالم حاكم را بر انداخته و وضع موجود را متحول مى سازند، ولى در تحقق اهداف انقلاب و بناى جامعه مطلوب ناكام مى مانند. براى مثال، انقلاب مشروطیت هرچند حركتى وسیع و مردمى بود و خون هاى زیادى در راه آن نثار شد، اما با گذشت كم تر از چهارده سال از فرمان مشروطیت، شاهد كودتاى 1299 و پایه گذارى دیكتاتورى رضاخان و روى كار آمدن غرب زده ها مى باشیم. در ناكامى انقلاب مشروطیت، عوامل زیادى نقش داشت. بر ماست كه از آن انقلاب درس عبرت گرفته، عوامل ناكامى آن را در انقلاب اسلامى از بین ببریم.
مقام معظم رهبرى (دام ظلّه) در مورد تلاش دشمنان براى نابودى انقلاب اسلامى فرموده اند: «از وقتى ملت ایران با پیروزى انقلاب توانست دین خدا و اسلام را در قالب یك نظام اجتماعى مجسم و متبلور كند، ترس از اسلام در دل مستكبران به وجود آمد. تلاش و مبارزه خودشان علیه اسلام را به هر طریق ممكن شروع كردند. مبارزه با جمهورى اسلامى هم به خاطر اسلام است; زیرا وقتى كه جمهورى اسلامى پاى بندى خود را نسبت به معتقدات و اصول اسلامى ثابت كرد، به عنوان یك خطر بزرگ تلقّى شد و تمام دستگاه هاى استكبار علیه آن به كار افتادند.»( )
از سوى دیگر، انقلاب اسلامى را آفت هایى از درون تهدید مى كند كه مى تواند منجر به افول آن گردد. مشكلاتى كه همراه و درون انقلاب مى باشد، «آفت»هاى انقلاب، و مشكلاتى كه از بیرونْ انقلاب و انقلابیون را تهدید مى كند، «موانع» انقلاب شناخته مى شود. آنچه در پى مى آید مرورى بر گوشه هایى از آفت ها و موانعى است كه انقلاب اسلامى را تهدید مى كند و توجه به آن ها بر همه دلسوزان این نهال مقدس و حافظان آن لازم و ضرورى است.پیش از پرداختن به اصل موضوع، یاداورى این مطلب ضرورى است كه آفات انقلاب را مى توان به دو دسته كلى تقسیم نمود: الف) آفات طبیعى: كه دست بشر یا در آن ها دخالتى ندارد و یا اگر دارد دخالت تام ندارد، مثل افزایش بى رویه جمعیت، توزیع نامناسب جمعیت، مهاجرت بى رویه، بى سوادى و حوادث طبیعى همچون سیل، زلزله و خشكسالى. ب. آفت هاى انسانى; كه دست بشر در پیدایش آن ها نقش دارد. مراد ما از آسیب ها، در این بحث، نیز همین نوع دوم است.
آسیب هاى درونى1 تحریف ارزش هابررسى تاریخ اسلام نشان مى دهد كه پس از وفات پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)مسیر انقلاب جهانى آن حضرت و شكل و محتواى آن، تا حدود زیادى عوض شد; این مسأله بر اثر رخنه افراد فرصت طلب و دشمنانى كه تا دیروز با اسلام مى جنگیدند، اما بعدها با تغییر شكل و قیافه، خود را در صفوف مسلمانان داخل كرده بودند، به وجود آمد. بدین ترتیب، از اواخر قرن اول هجرى، تلاش هایى آغاز شد تا از این انقلاب با ماهیت اسلامى، به یك انقلاب داراى ماهیتى قومى و عربى تعبیر شود. وارثان میراث پیامبر به جاى اعتقاد به تأثیرگذارى اسلام و ارزش هاى اسلامى در پیروزى آنان، و به جاى حفظ و تداوم دستاوردهاى انقلاب اسلامى با معیارها و اصول اعتقادى خاص خود، به انقلابْ ماهیتى قومى و عربى دادند و معتقد شدند كه علت پیروزى آنان بر ملل غیر عرب «ملت عرب» بوده است. بدیهى است كه همین امر براى ایجاد شكاف در درون جامعه اسلامى كافى بود.
در مقابل، گروهى به حق مدعى بودند كه آنچه این گروه مطرح مى كند، اسلام واقعى نیست; زیرا در اسلام حقیقى، مسایل قومى و نژادى ارزش و اعتبارى ندارند. از سوى دیگر، گروهى نیز این مسأله را مطرح كردند كه اكنون كه پاى قومیت در میان است، چرا ما نباید سرورى و آقایى داشته باشیم؟ به این ترتیب، نطفه جنگ هاى قومى، نژادى و ـ به اصطلاح امروز ـ ناسیونالیستى در میان امت مسلمان بسته شد.( )نهضت خدایى باید براى خدا آغاز شود و براى او ادامه یابد و هیچ خاطره و اندیشه اى غیر خدایى در آن راه نیابد تا عنایت و نصرت الهى شامل حالش گردد.( ) حضرت امام(قدس سره) در وصیت نامه خود، فراموش كردن اهداف فرهنگى قیام ملت و مكتب الهى اسلام، به انزوا كشاندن روحانیت، غرب زدگى و شرق زدگى و سلطه بیگانگان بر مقدرات مراكز تعلیم و تربیت را از آفات فرهنگى انقلاب معرفى مى نماید.
اندیشه هاى بیگانه ممكن است از طریق دشمنان یا دوستانى كه مجذوب آراى دیگران شده اند، نفوذ كنند. نمونه این گرایش ها را در قرون اولیه اسلامى مى توان دید. مثلا، مجذوب شدگان به پاره اى اندیشه هاى فلسفى و آداب و رسوم ایرانى و تصوف هندى، نظریات و اندیشه هایى را به عنوان خدمت، و نه به قصد خیانت، وارد اندیشه هاى اسلامى كردند.( )بنابراین، در مسأله ورود و نفوذ اندیشه هاى بیگانه باید به زمینه هاى داخلى آن نیز توجه كرد. یكى از علل رواج مانوى گرى و مزدك گرایى، عدم اجراى عدالت از جانب حكومت ها بود.
2 تجددگرایى افراطىدر مقابل تمسّك به اسلام ناب، تجددگرایى افراطى یا التقاطى، و زهدگرایى منفى قرار دارد. تجددگرایى افراطى تلفیق اسلام با اندیشه هاى غیر اسلامى براى زیبا جلوه دادن آن مى باشد.( ) آنچه كه مراحل پدیدارى انقلاب و سپس گذار را به شدت از خود متأثّر مى سازد، موضوع مدرنیته است. در این جا نمى توان در باب نسبت مدرنیته با انقلاب یا نسبت مدرنیته با دین، به تفصیل سخن گفت; تنها به این مطلب اشاره مى شود كه مدرنیته و مراحل پایین تر آن، یعنى مدرنیسم و مدرنیزاسیون، به طرز اجتناب ناپذیرى در بستر تحولات و مؤلّفه هاى انقلاب و حیات دینى حضور دارند: مدرنیسم، به خصلت شمولیت مدرنیته و مدرنیزاسیون به پذیرش هاى متجددانه مدرنیته تأكید دارد. این پذیرش عمدتاً خود را در مظاهر و مصنوعات جلوه گر مى سازد و كم تر از عناصر مركزى و اصلى همچون عقلانیت، خودیت، و اركان كلیدى مدرنیته بهره مند است.( ) به هر حال، منظور توجه دادن به حضور اجتناب ناپذیر فضاى برخاسته از مدرنیته در جوامع دینى، همانند جامعه ماست.این حضور در مراحل مختلف انقلاب محسوس است; اما در مرحله شكل گیرى انقلاب كم تر به چشم مى خورد. در مراحل گذار است كه مدرنیته یا شبه مدرنیته، آشكار مى گردد و انقلابیون نمى توانند نسبت به تبعات آن بى توجه باشند. بى توجهى در این مقوله، یعنى تن دادن به نارسایى تفسیر انقلاب از مسایل نو. اگر هم انقلاب خصیصه دینى داشته باشد، به معناى نارسایى آن دین قلمداد خواهد شد.
به هر حال، انقلاب دینى باید تكلیف خود را با مسائلى از قبیل توزیع قدرت سیاسى ـ اقتصادى، علم آموزى جدید و مباحث روش شناسانه و فناورانه معلوم كند. دوران استقرار و ثبات انقلاب فرصت لازم را در این خصوص به نیروهاى انقلاب مى دهد. اما توجه به نوگرایى را نباید با بهت زدگى و انفعال گرایى و تأثیرپذیرى خود فراموشانه در برابر مؤلّفه هاى مدرنیسم اشتباه گرفت.
3 رواج سكولاریسمترویج اندیشه سكولاریسم براى انقلابى كه بر اساس یگانه انگارى دین و سیاست پاگرفته و جوهره آن را بر آمدن سیاست از دین تشكیل مى دهد، سم مهلكى است كه به پایه هاى آن آسیب جدى و جبران ناپذیرى وارد مى سازد.«این همانى» دین و سیاست از قوى ترین نقاط یك جامعه دینى، به ویژه در عصر جدید، به شمار مى آید. ساده ترین و بهترین وضعیت براى یك جامعه دینى پذیرش این نكته است كه دین و سیاست را جفتى توأمان بدانند و حتى بیش از آن، حالتى «این همانى» میانشان برقرار سازند. در چنین شرایطى، نقاط قوت دین و سیاست با هم رابطه تعاطى را تشكیل مى دهند. سیاست به هنگام، منسجم و قوى مى تواند پشتوانه لازم براى اعتبار و شكوه دین قرار گیرد و متقابلا دین مقبول و مطلوب و جاى گرفته در اعماق ذهن و قلب اعضاى جامعه كه در عین حال، خود در بردارنده آموزه هاى سیاسى است، تكیه گاهى مناسب براى سیاست شمرده مى شود. چنین رابطه اى را مى توان از سیره پیامبر و آثار اسلامى نیز اخذ كرد، ولى پرداختن به این مهم خارج از چهارچوب و حوصله این مقاله است.
اگر حكومت دینى حكومتى است كه از صدر تا ذیل آن بر اساس دین تعریف مى شود، بهترین راه مقابله با آن ارائه تفسیرى از دین است كه سیاست و اداره جامعه را در دست هر كس برتابد و دخالت دین در سازو كارهاى حكومت و جامعه را نیز نپذیرد; دین را امرى فردى و آن جهانى بداند و جامعه را از قلمرو الزامات دینى خارج سازد.
4 جدایى حوزه و دانشگاهدر واقع یكى از كلیدى ترین مسائل اجتماعى و فرهنگى جامعه اسلامى ما حفظ و تقویت وحدت دو نهاد حوزه و دانشگاه است كه جدایى آن ها آفتى بزرگ به شمار مى آید. از مهم ترین مراكز فرهنگى یك جامعه، كه مى تواند محافظ و توسعه دهنده فرهنگ آن باشد، مدارس و دانشگاه هاى آن كشور است; زیرا نسل آینده ساز هر جامعه معمولا از این مسیر پرورش مى یابد. از این رو، در تهاجم فرهنگى به كشور ما نیز تلاش گسترده اى از سوى بیگانگان و وابستگان آن ها براى تغییر ارزش ها و از خودبیگانگى صورت گرفته است كه در پاسخ به آن موضوع اسلامى كردن دانشگاه ها مطرح شد.( )
5 فساد ادارى و اجتماعىحضرت على(علیه السلام) مى فرماید: همانا فلسفه نابودى رژیم هاى پیشین این بود كه حق مردم را ندادند تا آن را به رشوت خریدند، و راه باطلشان بردند و آنان پیرو آن گشتند.( )
6 دنیاطلبى و اشتغال به زینت هاى دنیوىاگر زندگى تجملى و روحیه تكاثر طلبى در میان عناصر انقلابى فزونى گیرد و نیروهاى انقلابى روحیه خود را از دست دهند، داعیه دفاع از انقلاب و ارزش هاى آن تضعیف مى شود. ابن خلدون نیز در بحث فراز و فرود تمدن ها به دوران هاى زیر اشاره مى كند: دوران ظفر، دوران قدرت، دوره تجمل و فراغت، دوره خرسندى و بالاخره دوره اسراف و تبذیر و انحطاط. در دوران آخر، عصبیت (همبستگى اجتماعى) از بین مى رود و تن آسایى، تجمل و حاكمیت روابط فزونى مى گیرد.( )
امام صادق(علیه السلام) در حدیثى مى فرمایند: «ما ذئبان ضاریان فى غنم قد فارقها رعاؤها، احدهما فى اولها و الآخر فى آخرها بافسد فیها من حب المال و الثروه فى دین المسلم»( ); ضرر دو گرگ درنده كه به ابتدا و انتهاى گله بى چوپانى حملهور شوند هیچ گاه از زیانى كه از حب مال و جاه طلبى متوجه دین مسلمان مى شود بیش تر نیست.امام سجاد(علیه السلام) نیز در یك روایت مفصل ریشه بسیارى از خصلت هاى ناپسندیده، به ویژه جاه طلبى را در حب دنیا مى داند و حب دنیا را ریشه هر خطا معرفى مى كند.( )و به گفته حضرت امام خمینى(قدس سره)دنیادوستى با شعب مختلفش و به ویژه جاه طلبى ممكن است انقلاب و نظام اسلامى را به سقوط بكشد; چنان كه در كنار تعهد عملى، نقش عمده تخصص علمى در رهبرى نیز بر همگان آشكار است و فقدان آن مى تواند در زمره آفات خطرناك انقلاب به شمار آید.
7 فرار مغزهانداشتن برنامه اى همه جانبه براى جلوگیرى از مهاجرت تحصیل كردگان و متخصصان، و نیز مشخص نبودن مرزهاى «تعهد» و «تخصص» موجب ظهور پدیده فرار مغزها به كشورهاى دیگر جهان مى شود. این امر از یك سو، انقلاب را از توانایى هاى افراد متخصص محروم مى كند و از سوى دیگر، به ابزارى در دست دشمنان براى جوسازى علیه انقلاب مبدّل خواهد شد.
8 سوء مدیریت مدیران انقلابامام على(علیه السلام) عوامل افول دولت ها را چهار چیز مى داند: تباه نمودن اصول اساسى، فریب كارى، مقدم داشتن فرومایگان و مؤخر داشتن فرزانگان.( )عوامل مزبور از ضعف یا سوء مدیریت مسؤولان حكومتى ناشى مى شود و به تضعیف مشروعیت دولت مى انجامد.
9 ناتمام گذاشتن آرمان هاى نهضتبه تعبیر استاد مطهرى، متأسفانه تاریخ نهضت هاى اسلامى صدساله اخیر، نشان از یك نقیصه در رهبرى روحانیت شیعه دارد و آن این كه روحانیت نهضت هایى را كه رهبرى كرده تا مرحله پیروزى بر خصم ادامه نداده است.( )در مورد انقلاب اسلامى ایران هر چند وضعیت متفاوت است، اما هنوز همه آرمان هاى داخلى و خارجى انقلاب تحقق نیافته است. تلاش در جهت تقویت و اجراى این آرمان ها از طریق افزایش آگاهى هاى عمومى و بسیج امكانات، به افزایش اقتدار و استحكام داخلى و نفوذ بین المللى انقلاب مى انجامد.
10 ابهام طرح هاى آینده انقلابانقلاب باید طرح هاى روشن و خالى از ابهام و مورد قبول و تأیید رهبران ارائه دهد تا جلوى ضایعات گرفته شود.( ) تجربه نشان داده است كه كلى گویى و روشن نبودن طرح هاى آینده، به تناقض در عمل منجر مى شود و مشكلات اساسى به بار مى آورد.
11 تفرقه واختلافامام على(علیه السلام) راز تداوم انقلاب را دورى از تفرقه و تحكیم اركان مودت و محبت و ترغیب و توصیه نسبت به آن معرفى مى نماید. مهم ترین عوامل تهدیدكننده بالندگى یك ملت از دیدگاه آن حضرت عبارتند از: كاشتن بذر نفاق و كینه در سینه، پشت كردن به یكدیگر، ترك یارى هم نوعان و تبدیل الفت و محبت به پراكندگى و تفرقه.( )بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران نیز پیوسته بر دورى از تفرقه و لزوم وحدت براى تداوم انقلاب تأكید داشتند. از دیدگاه ابن خلدون نیز «عصبیت» مهم ترین عامل اعتلاى یك ملت و تمدن محسوب مى شود. عصبیت به مثابه رشته مشتركى، خانواده ملت را به هم پیوند مى دهد. اصولا وجود اختلاف سلیقه و عقیده امرى طبیعى و انكارناپذیر است و همه افراد بشر با توجه به نوع آموزش، تربیت ها، محیط زندگى خانوادگى و اجتماعى، روابط عاطفى و انسانى و برداشت هاى خود از مسائل و پدیده ها، داراى دیدگاه ها و نظرات خاص خود مى باشند كه لزوماً با دیدگاه هاى دیگران یكسان نیست. تجمع گروه ها و دستجات فكرى زمانى ایجاد مى شود كه نسبت به عقاید اصولى، توافق هاى كلى و عمومى وجود داشته باشد و هدف مشتركى دنبال شود.
معمولا در هنگام احساس خطر براى ارزش ها و معیارهاى مورد علاقه و احترام تشكل ها، بسیارى از اختلافات و نظرهاى متفاوت و در عین حال غیر مهم نادیده گرفته مى شود و صف بندى ها هم منسجم تر مى گردد. براى مثال، زمانى كه خطر لیبرالیسم و منافقان انقلاب اسلامى را تهدید مى كرد، نیروهاى حزب الله منسجم و متحد بودند و هیچ كس از خطوط چپ و راست، طرفدار سرمایه دار و ; سخنى به زبان نمى آورد; ولى به محض این كه آن خطرات بر طرف شد، آرام آرام اختلافات میان پاره اى نیروهاى حزب الله آشكار گردید و دسته بندى هایى را به وجود آورد. در حالى كه، این اختلاف نظرها از قبل هم وجود داشت، ولى عمده و اصلى نشده بود و از سوى دیگر، تصور مى شد كه انقلاب به مرحله ثبات و استقرار رسیده و خطرات داخلى یا خارجى آن را تهدید نمى كند.در ذیل به عواملى كه نفش اصلى و اساسى در تشدید اختلافات و تضعیف انقلابیون دارند اشاره مى شود:
هر فرد یا گروهى تصور مى كند كه تنها بینش و طرز فكر و برداشت او درست است و نجات انقلاب در تبعیت از آن بینش مى باشد; آن چنان مطلق مى اندیشد كه راهى براى این نظریه كه ممكن است احتمالا او هم در اشتباه باشد، باز نمى گذارد و جالب توجه این كه خط و بینش خود را دقیقاً مطابق با مكتب اسلام و خط ولایت فقیه مى داند و متقابلا جناح مقابل را منحرف و مخالف انقلاب و ولایت فقیه دانسته و فراهم كردن هر نوع امكانى براى تفوق آن جناح در حاكمیت را موجب انحراف و ضایع شدن انقلاب مى داند.
از آن جا كه فرد یا گروه مزبور خط فكرى خود را به طور مطلق درست مى داند، براى حاكم شدن آن از هر تلاش و كوششى فروگذار نمى كند و متقابلا چون خط فكرى جناح مقابل را منحرف و خطرناك مى داند، از هر تلاشى براى دور كردن آن ها از قدرت باز نمى ماند. در عمل مشاهده شده كه بسیارى از جناح هاى سیاسى در مبارزه با جناح رقیب از جاده تقوا و صداقت خارج شده و چون خود را حق و جناح مخالف را باطل مى پنداشتند، براى رسیدن به حاكمیت و طرد جناح مخالف، اغلب از توسل به هر شیوه ممكن فروگذار نمى كردند. از این رو، بازار تهمت و افترا و برچسب زدن در چنین آشفته بازارى به شدت رواج مى یابد.همان گونه كه قبلا بیان گردید، نفس اختلاف امرى طبیعى و غیرقابل انكار است و در عین حال مى تواند زاینده پیشرفت و ترقى نیز باشد، مشروط بر آن كه از آثار منفى و انحرافى آن اجتناب شود و این شرط، زمانى تحقق خواهد یافت كه انقلابیون مسلمان از جاده تقواى الهى خارج نشده و به نظرات رهبر و ولایت فقیه متعبدانه پایبند و وفادار باشند.( )
12 غفلت از پرورش نیروى انسانىانقلاب به مثابه موجودى زنده است كه براى دوام خود نیاز به تغذیه دارد. ساختن نیروهاى انقلابى و مؤمن از نسل هاى جدید، از مهم ترین عوامل تداوم انقلاب محسوب مى شود. غفلت از انتقال آموزه هاى انقلاب به نسل هاى دوم به بعد انقلاب، خطر گسست فرهنگى را به همراه خواهد داشت. وصول به این مقصود چندان كه مسؤولان فرهنگى در وضعیت كنونى انقلاب پنداشته اند و عمل مى كنند آسان نیست. به نظر مى رسد، هشدارهاى رهبر انقلاب و ارشادات ایشان آن چنان كه باید از سوى برخى مسؤولان فرهنگى جدى گرفته نمى شود.
13 اعتدال گریزى و بى عدالتى اقتصادىغارت اموال عمومى، حاكمیت تعداد محدودى از وابستگان رژیم بر بخش عظیمى از منابع اقتصادى كشور( )، هجوم سرمایه داران خارجى، به ویژه امریكایى از دهه سى به بعد( )، فاصله و شكاف اقتصادى بین طبقات جامعه كه موجب فقر و محرومیت گسترده اى در كشور حاكم گردیده بود( )، انتظار بازسازى اقتصادى، استقرار عدالت اجتماعى، فقرزدایى و رفع محرومیت را به طور طبیعى مطرح كرده بود. شعارهاى اسلامى «عدالت على» و «حمایت از مستضعفان» در بى اثر كردن تیغ ماركسیست ها در حمایت از كارگران ـ كشاورزان به نحو قابل توجهى مؤثر بود و به تعبیر امام راحل(قدس سره)از بلعیده شدن نیروهاى انقلابى در كام ماركسیسم( ) جلوگیرى كرد. حمایت امام(قدس سره) از محرومان و مستضعفان اختصاص به دوره پر خروش 56 ـ 57 و نیز سال هاى پس از انقلاب نداشت، بلكه ایشان از آغاز نهضت، یعنى دهه چهل، این مسائل را مطرح مى كردند. امام پیوسته در عین اعتراضات عمیق خود به بنیانى ترین سیاست هاى مخرب رژیم و عناصر خارجى آن، یعنى امریكا و اسرائیل، پیوسته مشكل فقر و محرومیت آحاد مردم را مطمح نظر داشتند.( )
امام خمینى در سال 1360، در دیدار با اعضاى شوراى نگهبان ضمن طرح مسائل اساسى اقتصادى، به این نكته مهم اشاره نمودند: «امروزه ما گرفتار دو جریان هستیم; یكى آن جریانى است كه همین كه به نفع مستضعفین و محرومین سخن گفته مى شود و از كاخ نشین ها و غاصبین حقوق مردم صحبتى شود مى گویند این همان كمونیسم است، و جریان دیگر این كه وقتى گفته مى شود خودسرانه اقدام به تقسیم زمین یا گرفتن اموال ننمایند، مى گویند طرفدارى از سرمایه دارها و فئودال ها شده است; در حالى كه همان طور كه مى دانید اسلام نه با سرمایه داران موافق است نه با كمونیسم، اسلام راه و رسم دیگرى غیر از این ها دارد.»( )
اهمیت مسائل اقتصادى در حدى بود كه قانون اساسى یك فصل (فصل چهارم) را اختصاص به مسائل اقتصادى داده است. در مقدمه قانون اساسى نیز آمده است:«در تحكیم بنیادهاى اقتصادى، اصل، رفع نیازهاى انسانى در جریان رشد و تكامل است نه همچون دیگر نظام هاى اقتصادى تمركز و تكاثر ثروت و سودجویى; زیرا كه در مكاتب مادى اقتصاد خود هدف است و بدین جهت در مراحل رشد، اقتصاد عامل تخریب و فساد و تباهى مى شود، ولى در اسلام اقتصاد وسیله است و از وسیله انتظارى جز كارایى بهتر در راه وصول به هدف نمى توان داشت.»با این دیدگاه برنامه اقتصاد اسلامى فراهم كردن زمینه مناسب براى بروز خلاقیت هاى متفاوت انسانى است و بدین منظور، تأمین امكانات مساوى و متناسب و ایجاد كار براى همه افراد و رفع نیازهاى ضرورى براى استمرار حركت تكاملى آنان بر عهده حكومت اسلامى است.( )
امیرالمؤمنین على(علیه السلام) یكى از علل سقوط و زوال حكومت ها را تبذیر و هزینه هاى زیان بار اقتصادى معرفى مى نماید.( ) روش اقتصادى آن حضرت بر اساس عدالت و حقیقت بود و جز به حق عمل نمى كرد; هیچ گونه تبعیض و امتیازى حتى براى خود و نزدیكانش قایل نبود تا جایى كه چون عقیل برادر وى تقاضاى سه صاع (یك كیلو) گندم از بیت المال كرد، از این كار امتناع ورزید و آهنى گداخته به دست او نزدیك كرد و فرمود: «اى برادر، در این مال چیزى جز آنچه به تو دادم حقى ندارى، ولى صبر كن تا مالى از خودم برسد، آن گاه هر چه خواسته باشى به تو خواهم داد.»امام على(علیه السلام) در پاسخ ایراد كسانى كه رعایت مساوات در عطایاى بیت المال را خلاف «سیاست» مى دانستند، فرمود: «اگر این دارایى از خودم بود، به طور یكسان در میان شما تقسیم مى كردم تا چه رسد به این كه این اموال از آن خداست. آگاه باشید كه بخشیدن مال در غیر موردش تبذیر و اسراف است.»( )
وقتى شریح قاضى خانه اى گران به مبلغ 80 دینار خرید، حضرت او را احضار كرده و فرمود: «اى شریح، به زودى كسى به سراغت خواهد آمد كه نه قباله ات را نگاه مى كند و نه از شهودت مى پرسد. تو را از آن خانه بیرون مى كند و به قبر تحویل مى دهد.»( )مهم ترین اصولى كه امیرمؤمنان در سیاست هاى اقتصادى دولت خود رعایت مى نمود عبارت بودند از: رعایت حال خراج دهندگان، همیارى اقتصادى دولت و مردم، استفاده از مالیات براى عمران و آبادى، عدم تبعیض در اخذ مالیات، برخورد شدید با محتكران و گران فروشان، محترم شمردن بیت المال، رفاه و آسایش مردم و رسیدگى به طبقات پایین جامعه. ایشان همواره درباره مستضعفانى كه هیچ چاره اى براى معاش خود ندارند توصیه مى كردند.( )
به اجمال مهم ترین آسیب هاى اقتصادى انقلاب اسلامى ایران را مى توان چنین برشمرد:1 وابستگى اقتصادى به قدرت هاى بیگانه;2 نداشتن برنامه هاى بلند مدت و كوتاه مدت براى نیل به استقلال و توسعه اقتصادى; این امر موجب مى شود امكانات و توانمندى هاى كشور بى آن كه راه گشاى یك اقتصاد مستقل و توسعه یافته شود، در امور روزمره و زودگذر به كار افتد و از میان برود.( )3 عدم توجه به بحران هاى اقتصادى ناشى از روند توسعه یا عدم توجه به رعایت اقشار كم درآمد در اجراى برنامه هاى سازندگى و توسعه اقتصادى;4 عدم وجود فرهنگ كار و انضباط اجتماعى (چنان كه رهبر معظم انقلاب بارها بر این مهم تأكید ورزیده اند);5 جدا شدن مردم از برنامه هاى دولت در طرح سازندگى.
افزایش فاصله طبقاتى، پیدایش ثروت هاى بادآورده، بى توجهى به مستضعفان و عنایت به ثروتمندان، فاصله فاحش فقیر و غنى و فقدان عدالت اجتماعى ـ اقتصادى، راه را بر كم رنگ شدن آرمان هاى انقلاب مى گشاید. فقرا در بند تأمین ابتدایى ترین نیازهاى زندگى اند و ثروتمندان در پى اسراف و تبذیر و تجمل. بنابراین، هر دو گروه خود را از مسیر انقلاب كنار مى كشند و دشمنان انقلاب فرصت رخنه مى یابند. قرآن كریم، به عنوان یك ضابطه كلى، اعلام مى دارد كه به هیچ وجه ثروت نباید میان توانگران دست به دست گردد: «كى لا یكون دوله بین الاغنیاء منكم.» (حشر: 7).استاد مطهرى پس از تبیین عدالت اجتماعى، استقلال، آزادى و معنویت اسلامى به عنوان سه ركن انقلاب مى گوید: «سرمایه دارى از آن جهت محكوم است كه در بطن خود استثمار را پرورش مى دهد.»( )
14 فراموش كردن محرومانشهید مطهرى در كتاب پیرامون انقلاب اسلامى مى نویسد: «من تأكید مى كنم اگر انقلاب ما در مسیر برقرارى عدالت اجتماعى به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست كه انقلاب دیگرى با ماهیت دیگرى جاى آن را بگیرد; این مكتبى است كه پیشوایش على(علیه السلام)مى فرماید: «و لكن هیهات ان یغلبنى هواى، و یقودنى جشعى الى تخیر الاطعمه و لعل بالحجاز او الیمامه من لا طمع له فى القرص و لا عهد له بالشبع او ابیت مبطانا و حولى بطون غرثى و اكباد حرى;»;( ) اما دور باد كه هوس بر من پیروز گردد و آز آتشین مرا به نوشخوارى كشاند، حالى كه در حجاز و یمامه مردمى باشند كه به گرده اى نان امید نداشته و شكمى سیر به خود ندیده باشند. دور باد كه من با شكمى انباشته و آماسیده از طعام روز را به شب آورم و در پیرامون من گرسنگان و جگر سوختگان باشند;
15 تضعیف رهبرىیكى از راهبردهاى دشمن براى براندازى انقلاب، تضعیف رهبرى و كم اهمیت جلوه دادن جایگاه آن است. مقابله با اصل نظریه ولایت فقیه نیز از شگردهاى دشمنان انقلاب است. استحكام این نظام انقلابى، همان گونه كه در قانون اساسى ملحوظ شده، وابسته به اقامه اصل ولایت فقیه است. مادامى كه خدشه اى به این اصل وارد نیامده، براندازى انقلاب ناممكن خواهد بود. از این رو، دشمنان انقلاب نسبت به آن اصل تشكیك، و حملات خود را متوجه اساس ولایت فقیه كردند. آنان نه تنها در این راه از به كارگرفتن برخى از نیروهاى نفوذى خود در حوزه هاى علمیه ابا نكردند، بلكه در طرحى ویژه چنین وانمود كردند كه مثلا ولایت فقیه ریشه محكم فقهى و تاریخى ندارد و اگر هم ریشه دار باشد، كاربرد سیاسى ندارد! گاهى نیز در راستاى این هدف، حمله به نهادهاى وابسته به رهبرى را در دستور كار خود قرار مى دهند.
16 تضعیف اندیشه و روحیه انقلابىدشمنان انقلاب، انقلابى گرى را به هرج و مرج معنا مى كنند تا راهى براى شماتت انقلابیون داشته باشند. در حالى كه، انقلابى گرى یعنى حفظ روحیه عصیان نسبت به زشتى ها و اخلاق ناپسندى كه موجب سقوط انسان و اجتماع در ورطه خودخواهى و ابتذال و پشت پازدن به اصول مى شود. دشمنان انقلاب خواستار آرامش و سكونند تا در غفلت ناشى از آن، هواپرستى را حاكم كنند. مگر دشمنان انقلاب و شیاطین دست از اهداف شوم خود برداشته اند كه ما باور كنیم شوریدن بر ضد توطئه هاى آن ها باید به فراموشى سپرده شود؟ بنابراین روحیه عصیان براى مقابله با خیانت هاى آنان باید همواره در ما زنده بماند.( )
17 ابتذال فرهنگىاز دیگر عوامل آسیب زا براى انقلاب اسلامى مى توان به استفاده از هنر، سینما و تئاتر اشاره نمود كه از طریق تولید انواع فیلم ها و سریال هاى تلویزیونى و انتقال آن به كشور تأثیرات سویى را بر رفتارهاى اجتماعى جوانان گذاشته است. مطبوعات و كتاب ها نیز براى ترویج فرهنگ غربى مورد استفاده قرار گرفته اند. چاپ و نشر اشعار، مقالات و رمان هاى مختلف براى ترویج پوچ گرایى و نیز زیر سؤال بردن مبانى نظام سیاسى جمهورى اسلامى ایران و سیاست هاى فرهنگى آن در سطح گسترده اى مورد استفاده مخالفان نظام جمهورى اسلامى قرار گرفته است و نقش بسزایى در تهاجم فرهنگى غرب براى تضعیف باورهاى اسلامى و انقلابى داشته است.( )
ادامه خواندن مقاله آسيب شناسى انقلاب اسلامى
نوشته مقاله آسيب شناسى انقلاب اسلامى اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.