nx دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
مقدمه از دیدگاه بررسىهایى كه امروزه با عنوان فرانظریّه (Meta theory) مشهورند، اندیشههاى سیاسى اهل سنت وضعیت ویژهاى دارند. با توجه به ملاكهاى تاریخى و برون منطقى، این اندیشهها به سه دوره متمایز تقسیم مىشوند. هر كدام از این دورهها كه در سطور آتى بررسى مىشوند، مبانى و الگوى اندیشه پردازى خاصى دارند كه تمایز گفتارى آنها را نشان مىدهند. در این مقاله، كوشش مىكنیم ضمن اشاره به ویژگىهاى عمومى این سه دوره،
مبانى و خصایص تفكر سیاسى جدید در اهل سنت را به اجمال طرح نماییم. منظور از مبانى در اینجا، زمینهها و پایههاى تاریخى- كلامى است كه منظومه فكر سیاسى اهل سنت با تكیه بر آنها تدوین شده، و بر این اساس تاریخ و سنت اسلامى را باز تفسیر مىنمایند. برخى از این مبانى، چنان كه خواهد آمد، واضح و آشكارند و ما از آن ها به
مبانى كلامى تعبیر مىكنیم، اما بخشى دیگر وضوح بین ندارند، بلكه چنانكه بعضى از نویسندگان اشاره كردهاند، زمینه و ناخودآگاه اندیشههاى اهل سنت را تشكیل مىدهند. [1] از یك دیدگاه، مبانى نوع دوم كه در اینجا با عنوان مبانى تاریخى اشاره مىكنیم-
|122|
در بازپردازى و تحول افكار سیاسى اهل سنت، نقش تعیین كننده دارند. طبق این تحلیل، ساختار زندگى عمومى در هر زمانه كه در ناخودآگاه قدرت تجلى مىكنند، نه تنها اندیشههاى سیاسى هر دوره را تحت تأثیر قرار مىدهند، بلكه حتى مبانى كلامى متناسب با آن را باز تولید و سامان مىدهند. برخلاف دیدگاه فوق، نظریه دیگرى كه تا حدودى سنتى و مانوس است به مبانى
كلامى اصالت بیشترى مىدهند و شرایط تاریخى یا ناخودآگاه زمان را به عوامل غیر عمده و درجه دوم تقلیل و تحویل مىكنند. به نظر مىرسد كه این نوع از بررسىها، چهارچوبههاى فكرى را بیش از حد واقع متصلب و انعطافناپذیر تلقى مىكنند.[2] كوشش ما در این مقاله استفاده از لوازم معرفتى و روش شناختى هردو دیدگاه فوق در بررسى مبانى اندیشههاى جدید اهل سنت مىباشد. ابتدا مختصات دورانهاى سهگانه تاریخ اندیشه سیاسى اهل سنت را مورد اشاره قرار مىدهیم:
1) دوران نصّگراى صحابه این دوره كه با رحلت پیامبر بزرگ اسلام(ص) و شكلگیرى خلافت مدینه آغاز مىشود، دورانى است كه اندیشه و عمل سیاسى مسلمانان با استناد به نصوص و سیره هدایت مىشود. مهمترین ویژگى این مرحله از تاریخ تفكر مسلمین، فقدان یك منظومه یا نظریه سیاسى منسجم، و نقش برجسته صحابه در داورى نهایى منازعات و تصمیمات سیاسى است. افكار عمومى تقریباً بر محور صحابه دور مىزد و اظهارنظرها و مواضع آنان ملاك نهایى مشروعیت حاكمان بود.[3]
قطعنظر از مبانى متأخرى كه در باب عدالت صحابه و با ملاحظات ویژهاى تدوین شدهاند، صحابه پیامبر(ص) در این دوران احترام و جایگاه تعیین كنندهاى در عرصه سیاسى و زندگى عمومى مسلمین داشتند. چنین جایگاهى درواقع، مقبول خاص و عام،
و فرمانروا و فرمانبردار بود. امام على بن ابى طالب(ع) آنان را با عنوان اهل شورا معرفى مىكند و خطاب به فرمانرواى نافرمان شام مىفرماید:
«وانما الشورى للمهاجرین والانصار فان اجتمعوا على رجل وسموه اماماً كان ذلك لله رضى
|123|
شورا از آن مهاجرین و انصار [صحابه] است و هرگاه آنان بر كسى توافق نموده و او را امام بنامند، این امر مورد رضاى خداوند نیز خواهدبود.»[4] هر چند عبارت فوق در نظر بسیارى از نویسندگان شیعى، از مصادیق «الزموهم بما الزموا به انفسهم» تلقى شده است. اما گفتار امام(ع)، قطعنظر از مبانى مذهبى متفاوت،
بیانگر نقش تعیین كننده صحابه در معادلات سیاسى این دوره است. مسئله، یعنى جایگاه ویژه صحابه و اهل شورا دارند [5]، نظریهها و نظریه پردازان دوران دوم تفكر اهل سنت، با حفظ مبناى مهمى كه توسط ابوالحسن اشعرى در باب عدالت صحابه تأسیس شده بود، عمل و مواضع سیاسى صحابه را كاشف از ولایت حاكم اصلح و نه
لزوماً افضل- مىدانستند و طبق این تفسیر، شوراى پس از تعیین خلیفه را به گونهاى كمك فكرى خلیفه و به هر حال التزام به آن را غیر واجب مىدیدند. اما برخلاف، این دیدگاه كه ولایت خلیفه را مورد تأكید قرار مىدادند و التزام خلیفه به نظر صحابه را غیرواجب مىدانستند، متفكران متعلق به دوران سوم، خلیفه را نه ولى بلكه وكیل صحابه و اهل شورا تلقى مى كنند و با قول به وجوب شورا، حاكم اسلامى را ملزم به تصمیمات برآمده از شور
صحابه مىنمایند. به هرحال، طبق نظر این اندیشمندان، اگر ولایتى هم وجود دارد، بالاصاله از آن اهل شورا است و درست به همین لحاظ است كه خداوند هرگز پیامبر خود را مأمور به تعیین خلیفه نكرده، و بلكه، برعكس، رسول الله(ص) طبق مفاد دلیل شورا ملزم بوده كه سیاست امت را به خود آنان واگذارد. به هرحال، اشارات ما به دیدگاههاى مذهبى در این جا صرفاً به منظور تأكید بر جایگاه
صحابه در دولتهاى نصگراى مدینه و به عنوان یك امر واقع است. فراتر از تحلیلهاى مذهبى و كلامى، دیدگاههاى دیگرى نیز در توضیح اهمیت صحابه ارائه شده است. حمید ربّانى در كتاب خود تحت عنوان اقتدار در اسلام، احترام صحابه را منبعث از احترام كاریزمایى پیامبر(ص) دانسته و بدین ترتیب، ضمن استخدام الگوى كاریزماى وبرى، گرایش مردم به صحابه را ناشى از تعلّق خاطر مسلمین صدر اسلام نسبت به شخصیت ویژه
|124|
پیامبر(ص) مى داند. اساس این نوع بررسىها روان شناسانه است.[6] برداشت دیگرى نیز وجود دارد كه تا حدودى به تحلیلهاى ساختارگرایانه توجه دارد. طبق این نظریهها جایگاه صحابه در دولت مدینه، ادامه سنتى است كه قبایل جاهلى در رابطه بین افراد قبیله با شیوخ و سادات داشتند. در سنت عربى به این بزرگان با عنوان «سید» و یا «شرفاء» و «وجوه» قبایل عرب اشاره و خطاب مىكردند.[7]
اشاره به این مطلب شاید خالى از فایده نباشد كه صحابه النبى(ص) على رغم تشابه موقعیت، تفاوتهاى قابل توجهى با «شرفاء» عرب جاهلى داشتند، یكى از این تفاوتها به شقاق و اختلافى برمىگردد كه برخلاف شرفاى جاهلى در میان صحابه النّبى(ص) نقش برجسته و دوران سازى داشت[8]. این شقاق و اختلاف كه از حادثه سقیفه برخاسته بود، به تدریج گسترده شد و به معركه احادیث و آرا بدل گشت.[9]
بدین ترتیب، سقیفه بنى ساعده اختلافات تاریخى اعراب قحطانى و عدنانى، مدنى و كلى، انصار و مهاجر، و سرانجام منازعات درونى قریش را تشدید نمود. این منازعات نهایتاً در آل عبدمناف و بنىامیه و بنىهاشم متمركز گردید. نتیجه مهم این مناقشات تقسیم
و تفرق صحابه و قرارگرفتن آنان در مواضع سیاسى متعارض بود. متعاقب این امر، احادیث و سیره نبوى نیز یكپارچگى خود را از دست داد و علاوه بر تفسیرها و دستهبندىهاى متفاوت، دچار افزودگىها و تحریفات گردید.[10] در چنین وضعیتى، به نظر مىرسید كه دور نصگرایى سیاسى و به ویژه جایگاه سیاسى صحابه به سر آمده است. مناقشات سیاسى زمان خلافت امام علىابن ابىطالب(ع) كه خود
نتیجه این وضعیت بود، موجبات تشدید شكافها و افول تدریجى موقعیت صحابه در انظار و افكار عمومى گردید. جنگ صفین كه در تاریخنگارى اسلامى به عنوان «فتنه اكبر» نامیده شده است، پایان نقش سیاسى-اجتماعى صحابه، و ترور امام على(ع)، پایان دوران اول حیات فكرى سیاسى مسلمانان را رقم زد. پرسشهاى برخاسته از این وضعیت، به ناگزیر، مقدمات نخستین نظریهسازیها در باب نظام سیاسى اسلام را تدارك نمودند. در سطور آتى
مبانى تاریخى و كلامى این تحول را بررسى مىكنیم.
|125|
2) ظهور فقه الخلافه پس از پایان دور صحابه و دولت امام على(ع)، تحولات سیاسى فكرى مهمى در دنیاى اسلام صورت گرفت. از مهمترین ویژگىهاى تاریخى این دوره، تقدم حركتهاى سیاسى بر نظامهاى فكرى مذهبى است. چنانكه در سطور گذشته اشاره كردیم، این نوع موضعگیرىهاى سیاسى ابتدا در سقیفه و به طور گستردهاى در دوران حیات سیاسى امام على(ع)، به خصوص در معركه صفین زاده و ظاهر شد.[11] متعاقب تحولات و اندیشههاى برخاسته از صفین، جنبشهاى سیاسى در درون
جامعه اسلامى شكل گرفت و سپس فرقهها و مذاهب فكرى به منظور تثبیت و تحكیم همان سیاستها، تكوین و تدوین شدند. برخى از نویسندگان معاصر عرب، ظهور این پدیده را به دو عامل اساسى ربط مىدهند: یكى تجربه سیاسى و اجتماعى عرب جاهلى و دیگرى تداخل دین و سیاست در اسلام. محمد سعید العشماوى در توضیح این وضعیت مىنویسد:
«ظهور چنین خاصیتى در تاریخ اسلام به این دلیل است كه این تاریخ محكوم و متأثر از برخى عوامل بازمانده از عهد جاهلى است. در زمان جاهلیت، اعراب جزیره العرب نوعاً تصمیمات بالبداهه و حركتهاى بدون اندیشه داشتند. این نوع رفتار سیاسى، پس از اسلام نیز تا حدودى استمرار داشته و به دلیل تداخل دین و دولت در اسلام، انشقاقات سیاسى و گروهى به موضعگیرىهاى مذهبى ختم شد.[12]
عشماوى در ادامه توضیحات خود اشاره مىكند كه، تحت تأثیر سنن جاهلى، تفرقهها و تحولات اجتماعى بر تكامل نظام فكرى مسلمانان تقدم پیدا كرد. در شرایطى كه مسلمانان هنوز توفیق تأسیس یا تكمیل نظام اندیشگى یا توسعه كلام و فقهى منسجم نداشتند، جهتگیرىهاى فكرى مذهبى به ضرورت در مسیر حركتهاى سیاسى افتاد و
تابع آنها گردید ابتدا مواضع سیاسى صورت گرفت و سپس اندیشههاى متناسب با آن مواضع، پرداخته شدند خوارج، شیعه و جماعت متكلمان اهل سنت مهمترین این گروهها و احزاب بودند. هركدام از این گروهها نیز شعبههاى متعددى پیدا كردند.[13]
|126|
خوارج هر چند ابتدا در مقابل امام على(ع) موضع گرفتند، اما در دور هاى بنىامیه و بنىعباس هم درگیرىهاى مهمى با خلیفه و خلافت داشتند، به عقیده آنان حكومت از آن خداوند است اما منحصراً به دست مردم تحقق مىیابد و چون خلفاى عباسى و اموى هیچكدام از سوى مسلمانان به صراحت برگزیده نشدهاند، خروج بر آنان را واجب مى دانستند.
خوارج در باب حكومت و امامت عقیده دیگرى هم داشتند: به نظر آنان اقامه حكومت و تعیین خلیفه یا امام واجب نیست. بنابراین، منطقاً جایز است كه جامعه اسلامى روزگارى هم بدون حكومت و امام به سر برد. بدینسان، و با نفى وجوب و وجود حكومت، این حكم را تجویز مىنمودند كه هر فرد مسلمان، بنابه تشخیص خود، اقدام به امر به معروف و نهى ازمنكر نمایند.
این دو عقیده از سوى خوارج در باب امامت و حكومت، خوارج را به ضرورت، پرخاشگر و مخالف سرسخت وضع موجود كرده بود. جنگهاى فرقه اباضیه در جنوب
خلیجفارس به ویژه با سفاح و متوكّل شهرت تاریخى دارند.[14] شیعیان نیز، از موضعى متفاوت، نسبت به وضع موجود خلافت در دوران عباسى و اموى معترض بودند. افكار سیاسى شیعه كه قدمتى به عمر خلافت بحران سقیفه- دارد، در باب ضرورت حكومت و نصب امام، در نقطه مقابل اندیشههاى خوارج واقع شدهاند. در این جا فرصت آن نیست كه مبانى و اصول تفكر سیاسى شیعه را بازگو نماییم، اما به
اجمال اشاره مىكنیم كه با توجه به خصایص ویژه تفكر سیاسى شیعه از یك سوى و افكار خوارج از طرف دیگر، بسیارى از نویسندگان اهل سنت اقدام به یك طیفبندى یا گونهشناسى [Typology] خاصى كردهاند. عبدالحلیم محمود با تأكید بر اقتدار سنى كه آن را مطابق آراى اهل سنت و جماعت
و بنابراین مذهب وسط و فرقه ناجیه تلقى مىكند، اندیشههاى شیعه و خوارج را در دو طرف این طیف فكرى سیاسى قرار مىدهد. به نظر عبدالحلیم محمود، اندیشههاى كلامى- سیاسى و اندیشمندانى كه بعدها به عنوان «جماعت متكلمین اهل سنّت» معروف شدند، مولود طبیعى چالشهایى هستند كه دو اندیشه و موضعگیرى فوق،
ادامه خواندن مقاله مبانى انديشه هاى سياسى اهل سنت
نوشته مقاله مبانى انديشه هاى سياسى اهل سنت اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.