Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله در مورد جامعه شناسي گروه هاي سياسي

$
0
0
 nx دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : جامعه شناسی گروه های سیاسی مقدمه • انسانها بیشتر عمرشان را در گروهها زندگی می کنند؛آنها به عنوان اعضای خانواده، ساکنان یک محله یا شهر، اعضای یک گروه خاص اجتماعی یا اقتصادی و یا مذهبی و قومی نیز به عنوان شهروندان یک ملت با یکدیگر رابطه دارند. انسانها حتی اگر خودشان هم آگاه نباشند که اعضای یک گرو هند ، باز به شیوه هایی فکر و عمل می کنند که دست کم بخشی ازآنها را عضویت در گروه تعیین می کند. نوع لباسی که آدمها می پوشند، نوع خوراک و نحوه خوردن آنها، عقاید و ارزشهایشان و رسومی که رعایت می کنند، همگی تحت تأثیر عضویت آنان در گروههای گوناگون می باشند. • جامعه شناسی را می توان به عنوان بررسی علمی زندگی گروهی انسانها تعریف کرد.جامعه شناسان در واقع می کوشند تا آنجا که ممکن است این نکته را به دقت و به گونه ای عینی توصیف و تبیین کنند که انسانها چرا و چگونه در گروهها با یکدیگر رابطه دارند. • یکی از اهداف عمده جامعه شناسی پیش بینی رفتار اجتماعی و نظارت بر آن است. این هدف در جامعه نوین بصورتهای گوناگونی تحقق می یابد. همچنین جامعه شناسی به تخفیف تعصبها و پیشداوریهایی که مانع انعطاف پذیری بیشتر انسانها در برخورد با موقعیتهای تازه می شوند، کمک می کنند. • سرانجام باید گفت که بررسی جامعه شناختی شیوه های نگرش و واکنش نوینی را در برخورد با سیمای پیوسته متغیر واقعیت اجتماعی، برایمان فراهم می آورد. جامعه شناسی مطالعه قوانین و فرایندهای اجتماعی است که مردم را نه تنها به عنوان افراد و اشخاص بلکه به عنوان اعضاء انجمنها ،گروهها و نهادهای اجتماعی شناسانده و مورد بررسی قرار می دهد .جامعه شناسی مطالعه زندگی اجتماعی گروهها و جوامع انسانی است.مطالعه ای هیجان انگیز و مجذوب کننده که موضوع اصلی آن رفتار خود ما به عنوان موجودات اجتماعی است .دامنه جامعه شناسی بینهایت وسیع است و از تحلیل برخوردهای گذرا بین افراد در خیابان تا بررسی فرایندهای اجتماعی جهانی را در بر می گیرد. تاریخچه • جامعه شناسی جوان ترین رشته علوم اجتماعی است. واژه جامعه شناسی را در سال 1838 اگوست کنت فرانسوی در کتاب فلسفه اثباتی اش بدعت گذاشت .کنت را عموما بنیانگذار جامعه شناسی می دانند. او معتقد بود که علم جامعه شناسی باید بر پایه مشاهده منتظم و طبقه بندی استوار گردد. • هربرت اسپنسر انگلیسی در سال 1876 نظریه تکامل اجتماعی را تحول بخشید که پس از پذیرش و رد اولیه ، اکنون بصورت تعدیل شده دوباره پذیرفته شده است. اسپنسر نظریه تکاملی داروین را در مورد جوامع بشری به کار بسته بود. او معتقد بود که جوامع انسانی، از طریق یک تکامل تدریجی، از ابتدایی به صنعتی تکامل می یابند. او در نوشته هایش یادآور شده بود که این جریان یک فراگرد تکاملی طبیعی استکه انسانها نباید در آن دخالت کنند. • لستر وارد آمریکایی کتاب جامعه شناسی پویا را در سال 1883 منتشر کرد. او در این کتاب از پیشرفت اجتماعی از طریق کنش اجتماعی با هدایت جامعه شناسان ، هواداری کرد. • امیل دورکیم در 1895 کتاب قواعد روش جامعه شناسی را منتشر کرد و در آن ، روشی را که در بررسی ماندگارش از خودکشی در گروههای گوناگون به عمل آورده بود، به روشنی شرح داد. دورکیم یکی از پیش گامان تحول جامعه شناسی است. او سخت بر این باور بود که جوامع بشری با باور داشتها و ارزشهای مشترک اعضایشان انسجام می یابند. • ماکس وِبِر (1920-1864)معتقد بود که روشهای علوم طبیعی را نمی توان درباره مسائل مورد بررسی در علوم اجتماعی بکار بست. وبر استدلال می کرد که چون دانشمندان اجتماعی جهان اجتماعی محیط زندگی خودشان را بررسی می کنند، همیشه قدری برداشت ذهنی در بررسیهایشان دخالت دارد. او معتقد بود که جامعه شناسان باید فارغ از ارزشهایشان کار کنند و هرگز نباید اجازه دهند که تمایلات شخصی شان در پژوهشها و نتیجه گیریهایشان دخالت کنند. • درس جامعه شناسی در دهه 1890 در بسیاری از دانشگاهها ارائه شد. در 1895، مجله آمریکایی جامعه شناسی انتشارش را آغاز کرد و در 1905 انجمن جامعه شناسی آمریکا بنیان گذاشته شد. شاخه های اصلی جامعه شناسی • مکتب کارکردگرایی • مکتب تضاد • مکتب کنش متقابل نمادین حوزه های تخصصی جامعه شناسی • جامعه شناسی فرهنگ • روان شناسی اجتماعی • جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی • جامعه شناسی توسعه • جامعه شناسی دین • جامعه شناسی هنر • جامعه شناسی ادبیات • جامعه شناسی صنعتی • جامعه شناسی شهری • جامعه شناسی پزشکی • جامعه شناسی قشرها و نابرابریها • جامعه شناسی روستایی • جامعه شناسی سازمانها • جامعه شناسی کار • جامعه شناسی خانواده • جامعه شناسی آموزش و پرورش • جامعه شناسی بررسی مسائل اجتماعی • جامعه شناسی تغییرات اجتماعی • جامعه شناسی انحرافات • جامعه شناسی ارتباطات • جامعه شناسی انقلاب • و رشته های دیگر بررسی چند تعبیر در نامگذاری جناحهای سیاسیدر طی سالهای 61 تا 67،‌ جناحهای سیاسی با عناوین و تعابیر مختلفی نامیده می‌شدند و هر كدام، دیگری را با لقبی وصف می‌كرد. برخی از این تعابیر از محتوای منفی برخوردار بودند و به همین دلیل، هیچ گروهی از نامیدن آنها به خود بهره نمی‌گرفت بلكه این عناوین بیشتر از سوی جناح رقیب علیه آنها بكار می‌رفت. در میان این تعابیر و اصطلاحات، برخی رایج‌تر بوده‌اند كه آنها را مورد توجه قرار می‌دهیم و درباره آنها به ارزیابی می‌نشینیم. الف ـ چپ، راست و میانه تعابیر چپ، راست و میانه، ریشه در فرهنگ سیاسی ما ندارند بلكه تعابیر به عاریت گرفته شده از فرهنگ سیاسی غرب و شرق محسوب می‌شوند. پس از انقلاب كبیر فرانسه، موافقان دولتها در مجلس این كشور در سمت راست می‌نشستند و مخالفان در سمت چپ و لذا چپها كسانی بودند كه با وضع و كاركرد دولت، مخالفت می‌كردند. این تمایز در جایگاه نشستن، بتدریج محتوای خاصی را به همراه آورد و تعابیر چپ و راست را به مفهوم دو گونه موضع‌گیری و عملكرد تبدیل كرد. پس از ظهور كمونیسم در دنیا، تعابیر چپ و راست هم رنگ ایدئولوژیك و اقتصادی مورد نظر كمونیستها را به خود گرفتند. بدین صورت كه چپ، به جریان مخالف نظام سرمایه داری و راست، به نیروهای هوادار یا متمایل به سرمایه داری اطلاق شد. براین اساس، دولتها و جریانهای چپ در دنیا به ضدیت و مخالفت با سرمایه داری جهانی یا اقتصاد آزاد شناخته می‌شدند و در مقابل، دولتها و گروههای مدافع نظام سرمایه داری و اقتصاد كاپیتالیستی به عنوان راست معرفی می‌شدند. از نظر روش و شیوه مبارزه هم گروههای چپ از طیف راست متمایز می‌شدند زیرا گروههای چپ به روشهای انقلابی، قهرآمیز و رادیكال متوسل می‌شدند اما گروههای راست به شیوه های گام به گام، اصلاح طلبانه و رفرمیستی تمایل نشان می‌دادند. در سیاست خارجی نیز دولتها و گروههای چپ، به نفع بلوك شرق و دولتهای سوسیالیستی موضع می‌گرفتند اما گروههای راست، به غرب تمایل نشان می‌دادند. از مشروطه به بعد در ایران هم فضای سیاسی كشور تحت تأثیر جنبشهای كمونیستی قرار گرفت و تعابیر چپ و راست با مضامین و محتوای مورد نظر آنان بكار رفت. در طی سالهای 1320 تا 1357 «چپ» عموماً ماركسیستها و كمونیستها را به اذهان متبادر می‌ساخت و حتی گروههای انقلابی مسلمان هم خود را «چپ» می‌نامیدند. جنبش چپ در این سالها یكی از سه جریان فكری جامعه ـ در كنار جریان مذهبی و جریان ملی ـ محسوب می‌شد و عموماً محتوای ایدئولوژیك كمونیستی داشت. در سالهای پس از انقلاب و بویژه در فاصله سالهای 61 تا 67،‌ تعبیر چپ برای نامیدن بخشی از نیروهای خط امام هم بكار رفت و مراد از آن، نیروهای سیاسی و گروههایی بودند كه در شاخصه های فكری و سیاسی و مواضع اقتصادی، زیر را داشتند: 1- نظام سرمایه داری را یك نظام استثمارگر تلقی كرده و مخالفت با آن را برای ایجاد عدالت اجتماعی و برابری اقتصادی، ضروری می دانستند.2- بر همین اساس، در داخل كشور به اقتصاد كنترل شده دولتی تمایل نشان داده و تقویت بخش خصوصی و سرمایه داری داخلی را به زیان مردم و جامعه ارزیابی می‌كردند. 3- در سیاست خارجی، دولتهای سرمایه داری غرب و متحدان آنها را در مجموع، دشمن تلقی كرد ه و گرایش به گسترش رابطه با دولتهای انقلابی و سوسیالیستی جهان داشتند. 4- در داخل كشور با محور قرار دادن مواضع اقتصادی، روابط خود را با گروههای سیاسی دیگر تنظیم می‌كردند و با گروههای غرب گرا و متمایل به دولتهای غربی و طرفدار اقتصاد بازار و سرمایه داری، همكاری نداشتند. 5- راهكارهای اجرایی آنان، عمدتاً انقلابی، رادیكال و مبتنی بر مداخله دولت بود و لذا كمتر برای رفع مشكلات اقتصادی، راه حلهای اقتصادی ارائه می‌كردند بلكه از طریق وضع قوانین محدود كننده و اجرای آن توسط دولت و نهادهای انقلابی، برای رفع مشكلات اقتصادی وارد عمل می‌شدند. در مقابل جریان چپ اسلامی، نیروهای مخالفی قرار داشتند كه بتدریج به «راست» مشهور شدن د. اینان عمدتاً در حوزه مسائل اقتصادی و سیاسی، در مقابل طیف چپ قرار داشتند و به حداقل دخالت دولت در مسائل اقتصادی معتقد بودند. در واقع جناح «راست» نیروهای خط امام، با «راست» رایج در جهان، تنها در حوزه مسائل اقتصادی، همسویی داشت و در دیگر زمینه‌ها ازجمله مسائل اعتقادی و فرهنگی و سیاسی، دارای نظراتی بود كه كنترل دولت و محدودیت آزادیهای فردی را تجویز می‌كرد. جریان راست و راست جدید در دنیا، بر كمترین دخالت دولت و گسترش آزادیهای فردی در حوزه های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تأكید داشته و دارد اما راست موجود در كشور ما فقط درحوزه مسائل اقتصادی به آزادی عمل بخش خصوصی و عدم مداخله دولت معتقد بوده و در دیگر حوزه ها، نه تنها اصراری بر آزادی فردی نداشته و ندارد بلكه دخالت نهادهای حكومتی برای محدودكردن آزادیهای فردی را در بسیاری اوقات، یك ضرورت تلقی كرده و می‌كند این نكته را نیز باید در نظر گرفت كه در مسائل اساسی انقلاب مانند مخالفت با آمریكا و سیاستهای تجاوزكارانه این كشور، «راست» و «چپ» نظریات واحدی داشتند اما بخشی از مخالفت طیف چپ با آمریكا را خصلت ضد سرمایه‌داری آنان رقم می‌زد و این در حالی بود كه طیف راست تنها از منظر اعتقادی و سیاسی به مخالفت با آمریكا و سیاستهایش می‌پرداخت و مبارزه با اقتصاد سرمایه داری را اصل نمی‌دانست.تعبیر «خط میانه» در سالهای اول انقلاب مطرح شد و منظور از آن نیروهای غیرمذهبی،‌ ملی یا ملی- مذهبی جامعه بود كه به یك انقلاب همه جانبه و ضد امپریالیستی اعتقاد نداشتند و در نبود رژیم وابسته به آمریكا می‌توانستند منافع كاخ سفید را در مقابل مبارزان ضد امپریالیست و انقلابیون واقعی، حفظ كنند.«دانشجویان مسلمان پیرو خط امام با بهره گیری از همین عنوان چندین جلد از اسناد لانه جاسوسی را تحت نام «خط میانه» منتشر كردند تا از منظر آمریكائیان، چهره‌های شاخص و خصوصیات مطلوب نیروهای خط میانه را برملا كنند. از سال 60 به بعد، نیروهای ملی و ملی- مذهبی و همه كسانی كه تمایل به غرب داشتند، در حاشیه قرار گرفتند و تا سالها منزوی شدند و لذا تعبیر «خط میانه» هم كاربرد خود را از دست داد. بعدها در سالهای 67 به بعد در ادبیات خبری و تحلیلی رسانه‌های غربی، «خط میانه» درباره كسانی به كار رفت كه در دولت آقای هاشمی رفسنجانی متمركز و به جناح سومی ـ در مقابل راست و چپ ـ تبدیل شده بودند. در این دوره، واژه میانه‌روی با مفهوم واقع‌گرایی، برخورد پراگماتیستی و كمرنگ كردن آرمانها و ارزشها، تنش زدایی در سیاست خارجی، اولویت دادن به مسائل اقتصادی، ‌اصل قرار دادن توسعه و فرعی پنداشتن عدالت و امثال آن پیوند خورده بود و رسانه‌های غربی با میانه‌رو نامیدن دولت هاشمی، درصدد تقویت جریانهایی بودند كه دست از آرمانهای انقلاب كشیده و به غرب نزدیك می‌شدند. بنابراین در سالهای قبل از 61 و بعد از 67، تعبیر خط میانه رایج بود ولی در فاصله سالهای 61 تا 67 در درون نیروهای انقلاب هیچ نیروی سیاسی و فكری خاصی به عنوان خط میانه معرفی می‌شد.ب ـ طرفداران فقه سنتی و فقه پویا یكی از مقولاتی كه در صف‌بندی فكری و سیاسی سالهای 61 تا 67 ملاك مرزبندی شده بود، طرفداری از فقه سنتی یا فقه پویا بود. در این سالها مسئله تدوین قوانین بر اساس فقه، بحث روز بود ولی با مراجعه به فقه موجود ضعفها و نارساییهایی مشاهده می‌شد و اصل توانایی فقه موجود در پاسخگویی به نیازهای متحول جامعه را به زیر سوال می‌برد. به تدریج عده‌ای از سر علاقه به نوآوری و حل نارساییها و بن‌بست‌شكنی و از ضرورت ایجاد تحول در فقه، ‌سخن گفتند. این افراد را به دو دسته می‌توان تقسیم كرد:اول: گروهی كه فقه موجود در حوزه های علمیه را با توجه به مقتضیات زمان، ناقص و غیرقابل اجرا دانسته و خواستار در انداختن طرحی نو در سیستم فقهی ـ ‌به معنای ایجاد دگرگونی اساسی و ماهوی در معیارها و مبانی فقه موجود ـ بودند و به یك معنا با كنار گذاشتن ضمنی كتاب و سنت بر عنصر عقل ـ‌ به معنای دستاوردهای علمی و فكری بشر ـ ‌و اجماع ـ به معنای رای اكثریت ـ‌ تأكید می‌كردند كه نتیجه آن تبدیل فقه به ملعبه افراد و خواسته‌های نفسانی آنها می‌شد بی‌اطلاعی از توانایی ذاتی دین و غنای فقه شیعه، اصلی ترین عامل این رویكرد به فقه بوده و هنوز هم ممكن است طرفدارانی داشته باشد. دوم: گروهی كه فقه موجود را بنا به دلایل تاریخی و اجتماعی، ‌نارسا و غیر پاسخگو می‌دانستند و درصدد ایجاد تحول و تغییر در آن بودند اما همچنان بر متد و شیوه اجتهادی متداول در حوزه‌های علمیه پای می‌فشردند و همگام با زمان و تحول موضوعات و نیازهای جدید، پاسخ فقهی را طلب می‌كردند اینان نیز اجتهاد مصطلح در حوزه‌های علمیه را ناكافی و نارسا دانسته و ایجاد تحول در فقه موجود را پی می‌گرفتند اما درصدد شكوفا ساختن فقه در حوزه‌های گوناگون اجتماعی (مانند دولت در اسلام، ‌روابط بین الملل جوامع اسلامی و غیر اسلامی، مسائل مربوط به انفال، زمین و ثروت و . . . ) بودند زیرا اعتقاد داشتند كه مبانی آنها در كتاب و سنت و كتب فقهی ما موجود است و كافی است تطور و تحول صحیح فقهی را متناسب با نیازهای تطور یافته اجتماعی پدید آورد.در مقابل دو جریان، جریان فكری سومی نیز قرار داشت كه در مقابل اجتهادهای تازه، مصلحت اندیشه‌های حكومتی و پاسخگویی به نیازهای متحول از منظر نوآوری در فقه می‌ایستاد و داشته‌های موجود در رساله‌های عملیه را برای حل معضلات گسترده اجتماعی، كافی می‌دانست و معتقد بود كه امروزه نیازی به استنباط احكام جدید و بسط و گسترش فقه نیست. اینان قبول نداشتند كه امروز به دلیل تشكیل حكومت اسلامی به بعضی از احكام نیازمندیم كه در گذشته به دلیل عدم تشكیل حكومت، استنباط نشده یا بحث كافی روی آن صورت نگرفته است،‌ و لذا مدعی طرفداری از فقه سنتی بودند و اساساً فقه پویا را به معنای یك انحراف جدی از فقه شیعه تلقی می‌كردند. این عده كه در واقع همان نیروهای موسوم به راست بودند،‌ پس از مطرح شدن برخی سخنان از سوی حضرت امام خمینی (ره) در دفاع فقه سنتی بر برداشت خود راسختر شدند و به مرزبندی نیروهای سیاسی جامعه حول فقه سنتی و فقه پویا پرداختند در همان ایام امام راحل در دفاع از فقه سنتی فرموده بودند اگر از فقه سنتی منحرف بشویم فقه از بین می‌رود. باید به همان صورت و قدرتی كه مشایخ ما از ابتدا تا به حال فقه را حفظ كرده‌اند حفظ كنید همچنین در نقد جریان اول، تأكید كرده بودند: «همه همتها باید معطوف این بشود كه فقه با همان وصفی كه بوده است محفوظ باشد ممكن است اشخاصی بگویند باید فقه تازه‌ای درست كرد كه این‌آغاز هلاكت حوزهاست.»این سخنان دستمایه جناح راست برای مخالفت با رقیب شد اما بهره گیری از آنها در مخالفت با دیگران چندان دوام نیاورد چون بلافاصله حضرت امام در چندین موضع‌گیری صریح خود اعلام كرد كه فقه سنتی ما پویاست از آن پس مرزبندی حول این مفاهیم، فراموش شد و كمتر كسی با تكیه بر تحریر الوسیله امام یا فقه سنتی و فقه جواهری به رد و انكار دیگران پرداخت. گفتنی است كه تأكید امام خمینی(ره) بر فقه سنتی، اصرار بر این نكته بود كه فقه و اجتهاد از لحاظ اسلوب و روشهای استنباط ـ و نه محتوا، قلمرو و دیدگاه اجتهادی ـ باید در همان چارچوبی باشد كه فقهای گذشته پی ریخته‌اند ولی از نظر محتوا، پویایی فقه مورد نظر امام راحل بود و وصف ذاتی اجتهاد در فقه سنتی را پویایی آن می‌دانستند و بر عنصر زمان و مكان در اجتهاد تأكید می‌كردند.ج ـ طرفداران و مخالفان انجمن حجتیه یكی دیگر از اتهامات جناحها به یكدیگر، طرفداری از انجمن حجتیه بود. انجمن حجتیه یا ضد بهائیت از محافل مذهبی فعال در سالهای پیش از انقلاب و خط مشی مذهبی غیرسیاسی آن مشهور بود. این انجمن با محور قراردادن مبارزه با بهائیت، نیروهای علاقه‌مند را جذب می‌كرد و آموزشهای اعتقادی و مذهبی می‌داد. در آن سالها، بسیاری از جوانان علاقه‌مند به دین و مباحث مذهبی، در این محفل حضور می‌یافتند و در جلسات آن شركت می‌كردند اما از ماهیت فكری و اعتقادات سیاسی سران این انجمن، اطلاعات كافی در اختیار نداشتند. بعدها معلوم شد كه سران و بانیان این انجمن، با پرهیز از دخالت در امور سیاسی و با اصل قراردادن مبارزه با فعالیتهای محافل بهایی در كشور، عملاً در همان چهارچوبی حركت می‌كردند كه مورد رضایت رژیم بود. همچنین از نظر اعتقادی نیز در اندیشه سران انجمن حجتیه، خللهایی وجود داشت و همین امر باعث استقبال رژیم شاه از فعالیتهای مذهبی آنها می‌شد. مطابق نظر بانیان انجمن، در زمان غیبت، تلاش برای تشكیل حكومت اسلامی، عملی ناصحیح است زیرا برای این امر بایست امام معصوم حاضر باشد و تكیه بر فقهای عادل كافی نیست یعنی ما به «عصمت» نیازمندیم و «عدالت» كفایت نمی‌كند. این اندیشه در ضدیت با تفكری قرار داشت كه حضرت امام، مروج آن بود. در فاصله سالهای 61 تا 67، طیفی از نیروهای خط امام به هواداری از انجمن حجتیه متهم می‌شدند. اینان عمدتاً متعلق به طیف راست بودند و این عنوان، از سوی عناصر طیف چپ به آنان داده می‌شد. اصلی ترین دلیل این امر، حمایت چهره‌هایی شاخص از طیف راست ـ نظیر آیت الله خزعلی ـ از انجمن حجتیه بود. همچنین وضعیت افراد دیگری از این طیف نظیر علی اكبر پرورش ـ كه در گذشته با انجمن مرتبط بود ـ در متهم شدن طیف راست به هواداری از انجمن حجتیه تأثیر داشت. بتدریج كاربرد این اتهام وسعت و تعمیم بیشتری پیدا كرد و در برخی از مجالس و اماكن به نقل محافل مبدل شد. البته بعدها،‌ حضرت امام به صراحت علیه این انجمن سخن گفته و ضمن منحرف دانستن آنها، دستور تعطیلی فعالیتهای آن را صادر كردند. از آن پس، همه به نقد انجمن حجتیه پرداخته و انتساب خود به آن تشكیلات را منكر شدند ولی این اتهام همچنان بر آنها وارد می‌شد و تصفیه‌ها و حذفها و برخوردهای خطی و جناحی فراوانی با همین اتهام صورت می گرفت. واقعیت این است كه عموم و غالب نیروهای طیف راست از این اتهام مبرا بودند و این اتهام از سوی عناصر طیف چپ تنها برای حذف رقبای سیاسی مطرح می‌شد. در واقع تفكر مبنایی انجمن حجتیه، نفی تشكیل حكومت در زمان غیبت بود و طبعاً ادعای تعلق خاطر افراد زیادی از نیروهای طیف راست به این انجمن، نمی‌توانست صحیح باشد زیرا آنان به اندیشه فقهی حضرت امام و به مبارزات ایشان، معتقد بوده و برای برپایی نظام اسلامی و حفظ آن، زحمتها كشیده بودند و طبعاً نمی‌توانستند هوادار انجمن حجتیه باشند. البته چه بسا برخی از عناصر طیف راست ـ و احتمالاً طیف چپ ـ در سالهای پیش از پیروزی انقلاب در جلسات این انجمن شركت می‌كردند ولی این امر دلیل بر همفكری آنان با سران انجمن حجتیه نیست زیرا در عمل، آنان به نهضت امام پیوستند و حضور در جلسات انجمن را فرصتی برای تقویت مبانی اعتقادی و جذب عناصر مبارز به روند مبارزه تلقی می‌كردند. قسمت هشتمجناح دولت ـ جناح بازار ـ‌اسلام آمریكایی ـ اسلام ناب محمدی از جمله تعابیری كه در سالهای 61 تا 67 برای توصیف جناحهای سیاسی به كار می‌رفت، «جناح دولت» و «جناح بازار» بود هر چند این گونه توصیف كردن جناحها، ملهم از نگاه طبقاتی و محور قرار دادن اقتصاد بود اما لزوماً نگاه ماركسیستی در این زمینه را تأیید نمی‌كرد. در واقع به دلیل مخالفت چهره‌های شاخص بازار با دولت میرحسین موسوی، ‌همه مخالفین دولت، به جناح بازار منتسب می‌شدند و برای آنان انگیزه طبقاتی و منافع اقتصادی فرض می‌شد در عین حال بسیاری از بازاریان از دولت دفاع كرده و با همصنفان خود مخالف بودند. اصلی‌ترین عامل مقبول واقع شدن این اصطلاحات، این واقعیت بود كه میان روحانیان و بازار سنتی كشور، یك رابطه دیرینه وجود داشت به گونه‌ای كه منبع اصلی تأمین درآمد حوزه‌های علمیه را وجوهات شرعی بازاریان تشكیل می‌داد. بازار در دوره‌های گوناگون (مانند نهضت مشروطیت، ملی شدن صنعت نفت، مبارزات روحانیت در سال 42 و سرانجام در پیروزی انقلاب اسلامی) در كنار علما و روحانیون قرار داشت و در عین حال از حمایت روحانیت در برابر سرمایه‌داری وابسته به خارج برخوردار بود. بر همین اساس بسیاری معتقد شدند كه مخالفت دو جریان اصلی روحانیت (جامعه مدرسین قم و جامعه و روحانیت مبارز تهران) و نیز بازاریان با دولت، ناشی از یكسانی منافع اقتصادی و طبقاتی آنها بوده و در مقابل،‌ سیاستهای اقتصادی دولت نیز همزمان به زیان هر دو طیف تمام می‌شد. كسانی كه نقش اقتصاد را در جهت‌گیریهای فكری و سیاسی افراد، گروهها و دولتها برجسته‌تر از عوامل دیگر می‌دانند، انگیزه مخالفت بازار سنتی ایران با استعمار و بیگانگان، را نیز اقتصادی و مادی ارزیابی می‌كنند و نقش عواملی چون اعتقادات دینی، عدالت خواهی و عرق ملی را در موضع‌گیری آنها كمتر از منافع مادی این قشر، تعیین می‌كنند. بر همین اساس، در بررسی جناح بندی سیاسی سالهای 61 تا 67 نیز، بر تأثیر منافع اقتصادی در برانگیختن مخالفت بازاریان و روحانیت با دولت، تأكید می‌كنند و در عین حال برای دولت و حامیان آن ، منافع اقتصادی متفاوتی از بازار قائلند.منتقدان دولت در همان سالها، این سخن را یك اتهام می‌دانستند و از این كه با معیار منافع مادی، مورد سنجش قرار می‌گرفتند، ناراحت بودند. آنان انگیزه مخالفت خود با دولت میرحسین موسوی را عواملی چون دفاع از اسلام و فقه سنتی، ضعف و ناكارآمدی اقتصاد دولتی، ضرورت حل معضلات اقتصادی جامعه از طریق میدان دادن به بخش خصوصی و مردمی و نیز تفاوت نظرات كارشناسا نه و تخصصی خود با دولت معرفی كرده و این را یك اتهام ناروا می‌دانستند كه به خاطر حفظ منافع اقتصادی و مادی، آن مواضع را اتخاذ می‌كنند. یكی از عناصر منتسب به این طیف در نقد مواضع هواداران دولت در حمله به بازار استدلال كرده بود كه ریشه اصلی مشكلات اقتصادی كشور، در «تولید» است ولی آنان فقط به «توزیع» می‌پردازند. توزیع هم تا 80 درصد در اختیار دولت قرار دارد و انحصاری است اما طرفداران دولت، توزیع كنندگان بخش خصوصی را مقصر جلوه می‌دهند. در میا ن آن قشر توزیع كننده بخش خصوصی، قسمت اعظم توزیع به وسیله دلالان و واسطه‌های تازه به دوران رسیده ـ كه در هیچ صنفی، ثبت نشده و از دادن مالیات هم طفره می‌روند ـ صورت می‌گیرد ولی طرفداران دولت فقط به بازار سنتی حمله می‌كنند در درون بازار سنتی هم نوك تیز حملات متوجه كسانی است كه متدین و انقلابی‌اند و در طی سالهای متمادی با جنبش امام خمینی(ره) همراهی كردند. به همین دلیل است كه چهره‌هایی چون امانی، عسكر‌اولادی، بادامچیان، شفیق، رفیق دوست و امثالهم، از سوی طرفداران اقتصاد دولتی به مثابه دشمن همه اصلاحات اقتصادی معرفی می‌شوند و مورد حمله قرار می‌گیرند. واقعیت این است كه تحلیل تعارضات فكری، سیاسی و تشكیلاتی آن سالها صرفاً از منظر طبقاتی و منافع اقتصادی ما را به شناخت درست صف بندیهای آن سالها هدایت نمی‌كند. زیرا می‌توان در میان حامیان دولت هم افراد فراوانی را یافت كه با بهره گیری از سازوكار اقتصاد دولتی، درصدد كسب منافع مادی بوده‌اند و در مقابل، می‌توان افراد فراوانی را در میان بازاریان و حامیان سیاستهای اقتصادی غیر دولتی نشان داد كه شخصاً هیچگونه منفعتی از موضع‌گیریهای خود نمی‌بردند و تنها اعتراضها و انتقادها و حتی اهانتها متوجه آنان می‌شد. در عین حال می‌توان از نظر آماری، قرائن و شواهدی را نشان داد كه از مخالفت بازاریان ـ‌عموماًـ با دولت و سیاستهایش در آن سالها حكایت دارد و در مواقعی، صحنه گردان آشكار و پنهان بسیاری از جریان سازیهای ضد دولتی را بازاریان تشكیل می‌دادند. صف بندی جناح بازارـ جناح دولت، تنها تا حدودی توصیف كننده وضعیت آن سالهاست و باید به جنبه های فكری و سیاسی آن مناقشات هم توجه كرد تا درك صحیحتری از جناح بندیهای آن دوران حاصل شود. ادامه خواندن مقاله در مورد جامعه شناسي گروه هاي سياسي

نوشته مقاله در مورد جامعه شناسي گروه هاي سياسي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>