Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله بررسي اثرات هموار سازي سود بر ارزش افزوده اقتصادي شرکتهاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران

$
0
0
 nx دارای 106 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : بررسی اثرات هموار سازی سود بر ارزش افزوده اقتصادی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران چكیده: 1مقدمه: 2فصل اول: كلیات تحقیق1-1) مقدمه 4 2-1) تاریخچه مطالعاتی 43-1) بیان مسئله 64-1) چارچوب نظری تحقیق 75-1) فرضیه های تحقیق 81-5-1) فرضیه اصلی: 82-5-1) فرضیه های فرعی: 86-1) اهداف تحقیق 87-1) اهمیت تحقیق 9 8-1) حدود مطالعاتی 101-8-1) قلمرو زمانی 102-8-1) قلمرو مکانی 103-8-1) قلمرو موضوعی 10 9-1) تعاریف علیاتی 10فصل دوم: مروری بر ادبیات تحقیق1-2)مقدمه 132-2) بخش اول: هموارسازی سود و مفاهیم آن 131-2-2) هموار سازی سود 132-2-2)علل هموار سازی سود توسط مدیران 133-2-2) انگیزه های هموار سازی سود 154-2-2)ابعاد هموار سازی سود 183-2) بخش دوم: ارزش افزوده اقتصادی و مفاهیم آن 191-3-2) مدیریت مبتنی بر ارزش 192-3-2) مدیریت مبتنی بر ارزش در عمل 223-3-2) سازمان چگونه ارزش خلق می كند؟ 234-3-2) اندازه گیری ارزش خلق شده 241-4-3-2) معیارهای خارجی 242-4-3-2) معیارهای داخلی 275ـ3 ـ2 ) ارزش افزوده اقتصادی 306-3-2 ) دلایل مطرح شدن ارزش افزوده اقتصادی 307ـ3ـ2) تعریف ارزش افزوده اقتصادی 348-3-2) سرمایه 349-3-2) سود خالص پس از کسر تعدیلات 3510-3-2) تعریف و نحوه محاسبه هزینه سرمایه 3511-3-2) محاسبه میانگین موزون هزینه سرمایه 4112-3-2) مشكلات محاسباتی هزینه سهام عادی در ایران 4313-3-2 ) دارایی های عملیاتی و سرمایه عملیاتی 4414-3-2 ) ترازنامه ارزش افزوده اقتصادی و ترازنامه قانونی 4615ـ3 ـ2 ) محاسبه ارزش افزوده اقتصادی 471ـ15ـ3ـ2 ) نرخ بازده از رویكرد عملیاتی 492ـ15ـ3ـ2 ) نرخ بازده از رویكرد مالی 49 16-3-2 ) معادلهای حقوق صاحبان سهام 5017-3-2 ) تعدیلات 511-17-3-2 ) مالیاتهای معوقه 512-17-3-2 ) موجودی 54 3-17-3-2 ) اجاره های عملیاتی 544-17-3-2 ) نامشهودها 555-17-3-2 ) ادغام و تحصیل (M&A) 586-17-3-2 ) استهلاک انباشته سرقفلی 607-17-3-2 )هزینه های کامل در مقابل کوششهای موفقیت آمیز 618-17-3-2 ) سایر ذخایر حقوق صاحبان سهام 6118-3-2 ) برابری دو رویکرد مالی و عملیاتی 6119-3-2 ) NPV.ارزش افزوده بازار.ارزش افزوده اقتصادی 6220-3-2 NPV ( وارزش افزوده اقتصادی در مقابل ROI و IRR 6421-3-2 ) ارزش افزوده اقتصادی سهام 644-2) پیشینه تحقیق 66فصل سوم: روش‌ اجرای تحقیق1-3 مقدمه 702-3) جامعه ی آماری 703-3) روش نمونه گیری 704-3) مدل تحلیلی تحقیق 715-3) اطلاعات مورد نیاز و نحوه جمع آوری اطلاعات 716-3) روش اجرای تحقیق 727-3)اندازه گیری متغیرهای تحقیق 721-7-3) تفکیک شرکتهای هموار ساز از غیر هموارساز سود 722-7-3) ارزش افزوده اقتصادی : 748-3) روشهای آماری 779-3) بررسی اعتبار تحقیق 78فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده‌ها1-4 مقدمه‏ 802-4) توصیف دادهای آماری 803-4) تحلیل آماری فرضیه تحقیق 831-3-4) بررسی فرضیه فرعی 834-4) بررسی فرض نرمال بودن متغیرهای تحقیق: 85 فصل پنجم: نتیجه‌گیری و پیشنهادات 1-5) مقدمه 882-5) نتایج فرضیه تحقیق 883-5) پیشنهادات کاربردی بر اساس یافته های تحقیق 894-5) پیشنهادات برای تحقیقات آتی 895-5) محدودیت های تحقیق 90پیوست هامنابع و ماخذ منابع فارسی: 95منابع لاتین: 97چکیده انگلیسی: 98 جدول 1-4 لیست شرکتها به تفکیک هموارساز و غیر هموار ساز 80جدول 2-4 نتایج حاصل از تفکیک شرکتها ی هموارساز و غیر هموار ساز 82جدول 3-4 ارزش افزوده اقتصادی برای دو گروه شرکتهای هموارساز و غیر هموارساز 83جدول 4-4، نتایج خروجی SPSS آزمون لون 84جدول 5-4، نتایج خروجی SPSS آزمون فرضیه تحقیق 84جدول 6-4 بررسی فرض نرمال بودن متغیرهای تحقیق 86جدول الف پیوست) خروجی از نرم افزار تحلیل آماری SPSS برای آزمون فرض نرمال بودن داده های تحقیق 92جدول ب پیوست) خروجی از نرم افزار تحلیل آماری SPSS برای توصیف داده های تحقیق 92جدول ج پیوست) خروجی از نرم افزار تحلیل آماری SPSS برای آزمون فرضیه تحقیق 93 نمودار 1-3 مدل تحلیلی تحقیق 71نمودار 1-4 فراوانی شرکتهای نمونه از منظر هموارساز بودن یا نبودن سود 82 چكیده:این پژوهش را با این سوال اساسی شروع کرده ایم که، تعدیلات در سود حسابداری نظیر هموارسازی سود بر شاخصهای جدید ارزیابی عملکرد نظیر ارزش افزوده اقتصادی نیز اثرگذار خواهد بود یا خیر؟ به همین منظور به بررسی این موضوع تحت عنوان «بررسی اثرات هموار سازی سود بر ارزش افزوده اقتصادی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران» پرداخته ایم. از این رو متغیر های این پژوهش شرکتهای هموار ساز سود و ارزش افزوده اقتصادی بوده است. جامعه آماری این تحقیق شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران و نمونه گیری نیز به صورت تصادفی بر اساس سطح معناداری مورد نظر انتخاب شده است دوره زمانی این تحقیق یک دوره سه ساله بین سالهای 1386 تا پایان دوره مالی 1388 نیز بوده است. برای پاسخ به سوال اصلی تحقیق فرضیه های بترتیب اصلی و فرعی زیر را تدوین کرده ایم :همواری سازی سود بر معیار ارزش افزوده اقتصادی شرکتها پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران اثر گذار است. و ارزش افزوده اقتصادی شرکتهای هموار ساز از ارزش افزوده اقتصادی شرکتهای غیر هموار ساز به طور معناداری کمتر است. پس از تحلیل های آماری صورت گرفته و استفاده از آزمون آماری مقایسه میانگن دو جامه در سط ح معناداری 95 فرضیه این پژوهش مورد تایید قرار گرفت.مقدمه:گروه‌های مختلف به دلایل متفاوت به مسئله ارزیابی ع ملکرد شرکتها توجه خاصی داشته و آنها را مهم تلقی می‌کنند اعم از مالکان، مدیریت، سرمایه‌گذاران دولت، بانک‌ها و اعتباردهندگان و; و ه مچنین معیارهای مختلفی برای ارزیابی عملکرد وجود دارد که هر کدام در جایگاه خود می‌توانند معیارهای مناسبی برای ارزیابی عملکرد باشند. اطلاعات مورد نیاز برای این معیارها از طریق صورت‌های مالی (حسابداری)، اقتصاد، بازار آزاد و یا ترکیبی از آنها به ‌دست می‌آید که هر کدام به نوعی دارای محاسن و معایب مختلفی هستند. از آنجا که معیارهای ارزیابی سنتی عملکرد نظیر ROA ، ROI ، EPS و; همگی بر سود حسابداری متکی اند و در عین حال سود خالص خود دارای ابهامات زیادی از جمله، امکان هموارسازی سود توسط مدیریت شرکت به منظور کسب پاداش بیشتر، استفاده از برآوردها و تخمین‌ها در محاسبه سود حسابداری مانند برآورد هزینه مطالبات مشکوک‌الوصول و ; و عیب دیگر اجازه استفاده اختیاری به مدیریت برای استفاده از روش‌های مورد قبول حسابدرای است. لذا مورد انتظار است که دستکاری در سود حسابداری یا همان هموار سازی سود بر معیارهای سنتی ارزیابی عملکرد اثر گذار باشد. از طرفی در معیار های نوین ارزیابی عملکرد نظیر ارزش افزوده اقتصادی تا حدودی عیوب مربوط به سود حسابداری برطرف و نقص‌ها جبران شده است. برای نمونه در محاسبه ارزش افزوده اقتصادی دیگر سود خالص انتهای صورت سود و زیان مورد استفاده قرار نمی‌گیرد بلکه از سود خالص عملیاتی بعد از کسر مالیات استفاده می‌شود تا برخی مسائل به خودی خود رفع شود. حال این موضوع مطرح است که آیا بطور تجربی نیز این موضوع قابل بررسی است که تعدیلات در سود حسابداری نظیر هموارسازی سود بر شاخصهای جدید ارزیابی عملکرد نظیر ارزش افزوده اقتصادی نیز اثرگذار خواهد بود یا خیر؟ به همین منظور به بررسی این موضوع تحت عنوان « بررسی اثرات هموار سازی سود بر ارزش افزوده اقتصادی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران » خواهیم پرداخت. از این رو متغیر های این پژوهش شرکتهای هموار ساز سود و ارزش افزوده اقتصادی خواهد بود. فصل اول كلیات تحقیق 1-1) مقدمهدر فصل حاضر به مفاهیم و كلیات پ‍ژوهش اعم از؛ بیان مسئله، اهداف، اهمیت، مدل تحلیلی، چارچوب نظری، فرضیات، دوره زمانی، قلمروها و در نهایت تعریف واژگان کلیدی تحقیق خواهد بود. 2-1) تاریخچه مطالعاتیتوجکی در مقاله ای تحت عنوان «تاثیر هموارسازی سود بر بازده شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادارتهران» به این نتیجه می رسد که هموار سازی سود اثری بر بازده غیر عادی شرکتها نداشته ولی وجود هموارسازی سود را در بورس اوراق بهادارتهران تایید می کند. همچنین در تحقیقاتی که مرادی، پورحیدری، مشایخی و; انجام داده اند، وجود هموارسازی سود را در بورس اوراق بهادارتهران تایید کرده اند.در سال 1380 تحقیقی با عنوان كاربرد اطلاعاتی ارزش افزوده اقتصادی ارزش افزوده اقتصادی در ارزیابی عملكرد مالی انجام شده است، با توجه به نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل آماری اطلاعات جمع آوری شده ما دریافتیم كه فقط سود عملیاتی (OI) دارای بار اطلاعاتی در زمینه توضیح تغییرات بازده سهام می باشد و ارزش افزوده اقتصادی در این زمینه دارای بار اطلاعاتی نمی باشد . (جلیلی ، محمد، پایان نامه كارشناسی ارشد – دانشگاه امام صادق) .در سال 1382 تحقیقی با عنوان بررسی كاركرد ارزش افزوده اقتصادی ارزش افزوده اقتصادی در پیش بینی سود آتی شركتها انجام گردید. نتیجه نهایی تحقیق نشان می دهد كه در صورت استفاده صحیح از ارزش افزوده اقتصادی و تعیین مدل پیش بینی مناسب، تغییرات سود قابل پیش بینی است و ازاین لحاظ دانش حسابداری در دستیابی به هدف تهیه اطلاعات سودمند گام مهمی برداشته است (معینی ،1378،56)1در سال 1383 تحقیقی با عنوان بررسی تحلیلی محتوای افزاینده اطلاعاتی ارزش افزوده اقتصادی و ارزش افزوده نقدی درمقابل سود حسابداری و وجوه نقد حاصل از عملیات صورت گرفته است. نتایج حاصل از آزمون فرضیات نشان می دهد كه هنوز سودحسابداری بعنوان مهمترین متغیر حسابداری در تصمیمات مالی و سرمایه گذاری، مورد توجه تصمیم گیرندگان در بازار اوراق بهار دار می باشد و در اغلب موارد دارای محتوای افزاینده اطلاعاتی نسبت به سایرین می باشد . ارزش افزوده اقتصادی و ارزش افزوده نقدی نیز توانسته اند بطور بالقوه وارد مدلهای تصمیم گیری در این بازار شوند و بعضاً از خود محتوای افزاینده اطلاعاتی نسبت به سایرین نشان دهند. ولی وجوه نقد حاصل از عملیات مطابق نتایج این تحقیق نتوانسته اند ارتباط معنی داری با بازده سهام نشان دهند (مشایخی ،1383،24)1در سال1383 تحقیقی با عنوان بررسی رابطه بین ارزش افزوده اقتصادی ، وجوه نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی و سود قبل از بهره و مالیات با ارزش بازار سهام شركتها در شركتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهاردار تهران صورت گرفت. نتایج تحقیق بیانگر اینست كه در سطح اطمینان 95% می توان ادعا نمود كه سود قبل از بهره و مالیات نسبت به ارزش افزوده اقتصادی همبستگی بیشتری را با ارزش بازار نشان می دهد. این در حالی است كه ارزش افزوده اقتصادی نسبت به جریانات نقدی عملیاتی همبستگی كمتری با ارزش بازار دارد (سراجی ،1383،24)2در سال 1384 تحقیقی با عنوان بررسی رابطه ارزش افزوده اقتصادی و شاخص های سود آوری در شركتها گروه وسائط نقلیه موتوری پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای 1378 تا 1382 صورت گرفته است كه پس از آزمون فرضیات تحقیق به این نتیجه دست یافت كه بین سه متغیر PM,ROAوEPS با ارزش افزوده اقتصادی ارتباط معنی داری وجود دارد و بین متغیرهای MV,ROE,P/E رابطه معنی داری وجود ندارد . (شاکری ،احمد ،پایان نامه كارشناسی ارشد- موسسه عالی آموزش و پرورش مدیریت و برنامه ریزی) .در سال 1384 تحقیقی با عنوان بررسی رابطه همبستگی بین نسبتهای كارایی و ارزش افزوده اقتصادی در بخش صنایع غذایی شركتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران انجام گرفته است. نتایج تحقیق پس از آزمون فرضیات بیانگر این مطلب است كه بین نسبتهای كارایی و ارزش افزوده اقتصادی هیچگونه رابطه معنی داری وجود ندارد (حراف عموقین ،1384، 31)3 3-1) بیان مسئله گروه‌های مختلف به دلایل متفاوت به مسئله ارزیابی عملکرد شرکتها توجه خاصی داشته و آنها را مهم تلقی می‌کنند اعم از مالکان، مدیریت، سرمایه‌گذاران دولت، بانک‌ها و اعتباردهندگان و ; و همچنین معیارهای مختلفی برای ارزیابی عملکرد وجود دارد که هر کدام در جایگاه خود می‌توانند معیارهای مناسبی برای ارزیابی عملکرد باشند. اطلاعات مورد نیاز برای این معیارها از طریق صورت‌های مالی (حسابداری)، اقتصاد، بازار آزاد و یا ترکیبی از آنها به ‌دست می‌آید که هر کدام به نوعی دارای محاسن و معایب مختلفی هستند. از آنجا که معیارهای ارزیابی سنتی عملکرد نظیر ROA ، ROI ، EPS و; همگی بر سود حسابداری متکی اند و در عین حال سود خالص خود دارای ابهامات زیادی از جمله، امکان هموارسازی سود توسط مدیریت شرکت به منظور کسب پاداش بیشتر، استفاده از برآوردها و تخمین‌ها در محاسبه سود حسابداری مانند برآورد هزینه مطالبات مشکوک‌الوصول و ; و عیب دیگر اجازه استفاده اختیاری به مدیریت برای استفاده از روش‌های مورد قبول حسابدرای است. لذا مورد انتظار است که دستکاری در سود حسابداری یا همان هموار سازی سود بر معیارهای سنتی ارزیابی عملکرد اثر گذار باشد. از طرفی در معیار های نوین ارزیابی عملکرد نظیر ارزش افزوده اقتصادی تا حدودی عیوب مربوط به سود حسابداری برطرف و نقص‌ها جبران شده است. برای نمونه در محاسبه ارزش افزوده اقتصادی دیگر سود خالص انتهای صورت سود و زیان مورد استفاده قرار نمی‌گیرد بلکه از سود خالص عملیاتی بعد از کسر مالیات استفاده می‌شود تا برخی مسائل به خودی خود رفع شود. حال این موضوع مطرح است که آیا بطور تجربی نیز این موضوع قابل بررسی است که تعدیلات در سود حسابداری نظیر هموارسازی سود بر شاخصهای جدید ارزیابی عملکرد نظیر ارزش افزوده اقتصادی نیز اثرگذار خواهد بود یا خیر؟ به همین منظور به بررسی این موضوع تحت عنوان « بررسی اثرات هموار سازی سود بر ارزش افزوده اقتصادی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران » خواهیم پرداخت. از این رو متغیر های این پژوهش شرکتهای هموار ساز سود و ارزش افزوده اقتصادی خواهد بود.جامعه آماری این تحقیق شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران و نمونه گیری نیز به صورت تصادفی بر اساس سطح معناداری مورد نظر انتخاب خواهد شد.دوره زمانی این تحقیق یک دوره سه ساله بین سالهای 1386 تا پایان دوره مالی 1388 خواهد بود 4-1) چارچوب نظری تحقیق هموارسازی سود یك هدف روشن دارد و آن ایجاد جریان رشد ثابت در سود است. وجود این نوع دستكاری نیازمند آن است كه شركت سود زیادی داشته باشد تا بتواند ذخایر لازم را برای منظم كردن جریانها در هنگام نیاز تامین كند. به طور كلی هدف آن، كاهش تغییرات سود است. محققان هموارسازی سود از این باور تبعیت می كنند كه اعضای بازار با جریان ثابت سود گمراه مـــــی شوند (شریعت پناهی و سمائی،1386،24) .اهمیت دادن به درآمد و سود حسابداری گزارش شده ، یك فرضیه ای وجود دارد كه مدیران جستجو می كند كه سود را در طی تمام دوره هموار نماید بطوریكه جریان سود ثابت بیشتر با واریانس سالانه كمتر منتهی به ارزش گذاری شركت بالاتر می شود . در برخی موارد این بحث پیشنهاد می گردد كه یك بازار سهام طبیعی نمی تواند داده های حسابداری را بطور صحیح شرح دهد . رونن و سادن به تناوب پیشنهاد می كنند كه مدیران هموار سازی سود را برای پیشگوئی كردن بهینه (بوسیله افراد برون سازمانی) از جریانات نقدی كه ارزش شركتها بر آن مبنا قرار می گیرد ، تسهیل می كند (هریسن،2008،61) .ارزش افزوده اقتصادی معیار اندازه‌گیری عملکردی است که راه‌های منجر به افزایش یا از بین رفتن ارزش شرکت را به درستی محاسبه می‌نماید. این معیار نشاندهنده سود باقیمانده پس از کسر هزینه‌های سرمایه‌ای است. ارزش افزوده اقتصادی به‌عنوان یک معیار ارزیابی، هزینه فرصت صاحبان سهام و ارزش زمانی پول را در نظر گرفته تعریف‌های ناشی از به‌کارگیری اصول حسابداری را رفع می‌کند از نظر ریاضی، نتایج حاصل از ارزش افزوده اقتصادی دقیقاً برابر مقادیر است که از طریق جریانات نقدی تنزیل شده یا خالص ارزش فعلی به‌دست می‌آید.ابزار تحلیلی EVA در سال 1982 توسط موسسه استرن و استیوارت متداول شد. همان طوری كه پیشتر گفته شد، توسعه تجاری EVA یك شبه اتفاق نیافتاده است. EVA نتیجه نوآوری در زمینه سود اقتصادی بوده است. نوآورانی مانند استرن كه محدودیت عملی سودهای حسابداری را مورد بازبینی و سازماندهی مجدد قرار داد. ابزار تحلیلی EVA از همان ابتدا از سوی جامعه شركت‌ها مورد پذیرش قرار گرفت چراكه روشی نوآورانه، برای یافتن ارزش واقعی شركت بود. برخلاف معیارهای سنتی مانند EBIT در EBITDA و NOPAT و ;، EVA سودآوری واقعی شركت‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهد، یعنی هزینه‌های مستقیم بدهی و غیرمستقیم حقوق صاحبان را مدنظر قرار می‌دهد. چون EVA به‌طور كاملا نزدیكی بر الزامات ماكزیمم‌سازی ثروت سهامداران منطبق است به عنوان یك ابزار مدرن روز، جهت سنجش موفقیت شركت‌ها به‌كار گرفته می‌شود (کرامتی، 1388، 35)1 5-1) فرضیه های تحقیق با توجه به اهداف تحقیق و با در نظر گرفتن موضوع تحقیق « بررسی اثرات هموار سازی سود بر ارزش افزوده اقتصادی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران » طی سالهای 1386 تا پایان 1388 فرضیه های پژوهشی زیر تدوین و ارائه می گردد تا پس از جمع آوری اطلاعات، آنها را برای تأیید یا رد مورد آزمون قرار دهیم: 1-5-1) فرضیه اصلی:همواری سازی سود بر معیار ارزش افزوده اقتصادی شرکتها پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران اثر گذار است. 2-5-1) فرضیه های فرعی:ارزش افزوده اقتصادی شرکتهای هموار ساز از ارزش افزوده اقتصادی شرکتهای غیر هموار ساز به طور معناداری کمتر است. 6-1) اهداف تحقیقبدیهی است سرمایه گذاری زمانی می تواند به صورت فراگیر در کشور انجام پذیرد که بستر مناسب آن وجود داشته باشد. برای ایجاد بستر مناسب سرمایه گذاری در بورس، دو نکته حائز اهمیت است:اول این که از طریق اعمال سیاست های ثبات اقتصادی نوسانهای و تکانهای اقتصادی کاهش یابد و بدین ترتیب، سرمایه گذاران بتوانند در یک فضای نسبتاً امن اقتصادی و بدون نگرانی از تکانهای شدید غیر قایل انتظار، اقدام به سرمایه گذاری کنند.دوم آنکه وضعیتی فراهم شود که دستیابی به اطلاعات وتحلیل آن برای تمام سرمایه گذاران به آسانی امکان پذیر باشد (مولایی نژاد،3،88،53)1 در این میان شفافیت اطلاعات حسابداری و ارائه منصفانه آنها از مهمترین ویژگی ها ی كیفی اطلاعات تهیه شده حسابداری می باشد. هدف عمده این پژوهش این است كه آیا تعدیلات در سود حسابداری نظیر هموارسازی سود بر شاخصهای جدید ارزیابی عملکرد نظیر ارزش افزوده اقتصادی EVA نیز اثرگذار خواهد بود یا خیر؟ در حقیقت دستكاری مدیریت در سود حسابداری (هموارسازی سود) چه اثراتی می تواند در شاخصهای جدید ارزیابی عملكرد داشته باشد. 7-1) اهمیت تحقیقتصمیم گیری امری است که از ساده ترین تا پیچیده ترین امور زندگی انسان با آن درگیر است. سرعت توسعه فن آوری، گسترش ارتباطات، اتصال بازارهای کشورها به یکدیگر و نظایر آنها موجب وسیعترشدن گستره های عملیاتی و در نتیجه پیچیده تر شدن محیط های اقتصادی و سرمایه گذاری گردیده که در نتیجه آن امر تصمیم گیری اقتصادی به موضوعی تبدیل شده که انجام آن روز به روز مشکل تر و نیازمند داشتن اطلاعات و توانمند هایی بالاتر برای تصمیم گیرندگان است. اینجاست که اهمیت کسب اطلاعات مفیدتر جهت تصمیم گیری های دقیقتر ضرورت پیش از پیش خود را آشکار می سازد و طبیعی است که در چنین فضای آکنده از رقابت و تغییر، تصمیم گیری های اقتصادی نیز هرچه بیشتر متکی بر دانش و اطلاعات گردیده و از جنبه های تصادفی و غیر منطقی فاصله می گیرد. در این میان پایه و اساس بسیاری از تصمیم گیریهای اقتصادی استفاده کنندگان را می توان اطلاعات مالی و حسابداری و خاصه صورت های مالی اساسی دانست. همچنین استفاده کنندگان داخلی به منظور اخذ تصمیم و یا برنامه ریزی برای آینده سازمان و همچنین کنترل و رهبری از اطلاعات حسابداری، استفاده می کنند (مرادزاده فرد،1383، 14). اهمیت این تحقیق زمانی بروز می كند كه دستكاری مدیران در اطلاعات حسابداری كه در این میان هموارسازی سود مطرح است آیا برای استفاده كنندگان از این اطلاعات گمراه كننده است؟در حقیقت آیا این موضوع در ارزیابی عملكرد شركتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران اثرات خود را می گذارد یا این كه شاخص ارزش افزود ه اقتصادی توان افشای تغییرات در اطلاعات حسابداری را ندارد. 8-1) حدود مطالعاتی قلمرو تحقیق از لحاظ زمانی، مکانی و موضوعی به شرح زیر می باشد؛ 1-8-1) قلمرو زمانی تحقیق حاضر در زمره تحقیقات تجربی در حوزه امورمالی و حسابداری می باشد. موضوعات مالی مانند سایر موضوعات علمی که از روش های آماری در پژوهشها و تحقیقات خود استفاده می نمایند، نیازمند داده ها و اطلاعاتی می باشند که در طول یک دوره زمانی ایجاد می شوند و بدیهی است که هر اندازه تعداد داده های مورد نیاز، مربوط به دوره زمانی طولانی تر باشند، نتایج بدست آمده از روشهای آماری با دقت و صحت بیشتری توأم خواهد بود. دوره زمانی پژوهش حاضر سه سال یعنی بین سالهای 1386 تا پایان 1388 خواهد بود. 2-8-1) قلمرو مکانیقلمرو تحقیق از نظر مكانی، شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می باشد. 3-8-1) قلمرو موضوعی از لحاظ موضوعی بررسی اثرات هموار سازی سود بر ارزش افزوده اقتصادی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران خواهد بود. 9-1) تعاریف علیاتیهموار سازی سود: به طور کلی هموارسازی سود عبارت است از اعمال نظر مدیریت شرکت در تقدم و تاخر ثبت حسابداری هزینه ها و درامدها و یا به حساب گرفتن هزینه ها یا انتقال انها به سال های بعد به طوری که باعث شود شرکت در طول چند سال مالی متوالی از روند سودبدون تغییرات عمده برخوردار باشد.هدف مدیریت این است که شرکت را در نظر سرمایه گذاران و بازار سرمایه با ثبات و پویا نشان دهد (پورحیدری و افلاطونی،1386 ،56) .ارزش افزوده اقتصادی: ارزش افزوده اقتصادی مشخص می کند که آیا سود عملیاتی کل هزینه های سرمایه بکار گرفته شده را پوشش می دهد یا خیر (واتسن و ویلز،2005،35) . فصل دوممروری بر ادبیات تحقیق 1-2)مقدمه این فصل از پژوهش در سه بخش اصلی زیر تدوین شده است كه در ادامه هر بخش بطور تفضیل ارائه خواهد شد؛بخش اول: هموارسازی سود و مفاهیم آنبخش دوم: ارزش افزوده اقتصادی و مفاهیم آن 2-2) بخش اول: هموارسازی سود و مفاهیم آن 1-2-2) هموار سازی سودهموار سازی سود به عنوان کاهش آگاهانه نوسانات سطح سود تعریف می شود به گونه ای که سود شرکت عادی به نظر برسد. مدیران به دلایل مختلفی سود را هموار می کنند ، یکی از اهداف اصلی در هموار سازی سود ایجاد یک جریان با ثبات تر به منظور پشتیبانی از سطح سود پرداختی بالاتر می باشد. جریان سود با ثبا ت تر می تواند به عنوان ریسک پایین تر درک شود که منجر به قیمت سهام بالاتر و هزینه های استقراض پایین تر می گردد. هدف دیگر هموار سازی سود تمایل مدیریت واحد تجاری برای افزایش قدرت پیش بینی سرمایه گذازان و کاهش ریسک شرکت می باشد. به دلیل افزایش ثبات سود و کاهش نوسانات آن سرمایه گذاران ی توانند پیش بینی دقیق تری از سودهای آتی داشته باشند. از اهداف دیگر هموار سازی سود می توان به ملاحظات هزینه های سیاسی ، مالیات و قرار دادهای بدهی اشاره نمود. 2-2-2)علل هموار سازی سود توسط مدیران پور حیدری و افلاطون در بررسی عوامل موثر بر هموار سازی سود ، 5 عامل را به عنوان عوامل اصلی هموار سازی سود معرفی کردند:1ـ اندازه شرکت : شرکتهای بزرگ نسبت به شرکتهای کوچک از نظر سیاسی حساس تر هستند. نوسانات مثبت با اهمیت در سود در شرکتهای بزرگ ممکن است سبب افزایش تردید در مورد سود انحصاری گردد. به عبارت دیگر ، افزایش قابل توجه در سود شرکتها ی بزرگ ممکن است این شبه را پدید آورد که این شرکتها با استفاده از قدرت انحصاری خود سود را افزایش داده اند. از سوی دیگر ، نوسانات منفی با اهمیت سود در شرکتهای بزرگ ممکن است سبب نگرانی در مورد ور شکستگی احتمالی گردیده و تصویر شرکت را در محیط تجاری که واحد تجاری در آن فعالیت منماید را خراب نماید. هم چنین نوسانات قابل توجه در سود شرکتهای بزرگ ، احتمال ایجاد هزبنه های سیاسی ناخواسته نظیر تقاضای افزایش دستمزد توسط کارکنان شرکت ، محدودبتهای مهار کننده توسط دولت را افزایش دهد. بنابراین ، شرکتهای بزرگ انگیزه بیشتری برای هموار کردن سود دارند. 2ـ مالیات بر در آمد: در ایران سیستم مالیاتی نقش قابل توجهی در گزار شگری مالی شرکتها دارد و قوانین مالیاتی عامل مهمی در انتخاب روشها و رویه های حسابداری می باشد. از آ نجا که سود بیشتر شرکتها ی ایرانی وجود دارد که در راستای حداقل نمودن خروج نقدینگی ، خصوصاً در مواقعی که شرکتها دارای بدهی های مالیاتی قابل توجهی می باشد ، دست یه هموار سا زی سود بزند.3ـ قراردادهای بدهی: موسز و ندوبیز و تسته تسکو استدلال نمودند که شرکتها به منظور کاهش ریسک اقدام به هموار سازی سود می نمایند. شرکتهایی که از نسبت بدهی به کل دارایی های بالایی بر خوردار می باشند به منظور اطمینان بخشی به اعتبار دهند گان مبنی بر توانایی پرداخت اصل و بهره وامها و اعتبارات دریافتی اقدام به هموار سازی سود می نمایند. عدم وجود نوسانات قابل توجه در سود این اطمینان را برای اعتبار دهندگان پدید می آورد که واحد تجار ی در آینده قادر به پرداخت مطالبات آنان خواهد بود. 4 ـ زمانی که فعا لیتهای عملیاتی واقعی از فعالیتهای عملیاتی مورد انتظار فاصله می گیرد، انگیزه هموار سازی سود افزایش می یابد. هر چه فعالیتهای عملیاتی واقعی از انتظارات است فاده کنندگان انحراف بیشتری وجود خواهد داشت. شاخصهای ایده ال فعالیت عملیاتی دادهای غیر مالی می باشند که می توان به ساعات تولید، واحدهای تولید شده و فروش رفته اشاره نمود. مطالعات انجام شده راجع به رفتار هموار سازی سود، فروش را به عنوان معیاری برای فعالیت های عملیاتی شرکت در نظر گرفته و تغییرات فروش را مورد محاسبه قرار دادند.5 ـ تغییر پذیری سود : تغییر پذیری سود با شاخص های ریسک بازار مانند بتا ( ریسک نظام مند شرکت ) و انحراف معیار بازده مرتبط است. نوسانات زیاد در سود می تواند منجر به ارزیابی ریسک بالا گردیده و سبب افت قیمت سهام و افزایش نرخ استقراض توسط شرکت گردد. از طرف دیگر ، نوسانات کم در سود می تواند منجر به ارزیابی ریسک پایین و در نتیجه افزایش قیمت سهام و کاهش نرخ استقراض توسط شرکت گردد. در سال 1987 ، موسز در یافت که اگر نوسانات سود بطور معکوس روی نرخ استقراض و یا قیمت سهام تاثیر گذارد، یک رابطه مثبت بین تغییر پذیری سود و رفتار هموار سازی سود به وجود می آید (افلاطون و پور حیدری،1385 ، 57)1 3-2-2) انگیزه های هموار سازی سود دلیل اصلی انگیزه مدیران برای هموار سازی سود را می توان در غالب تئوری نمایندگی مورد بررسی قرار داد، آنجایی که امنیت شغلی مدیران حاصل از عملکرد شرکت در دوره جاری و دورهای آتی می باشد ، بسیاری از مدیران در صورت عدم موفقیت در عملکرد مطلوب در دوره جاری و با پیش بینی عدم موفقیت در دوره آتی با مخاطره بر کناری از کار مواجه بوده و به همین دلیل دست به هموار سازی سود می زنند. در چنین شرکت هایی امنیت شغلی مدیران افزایش خواهد یافت چون:اول اینکه : مدیران نگران منافع پولی و غیر پولی شان هستند و بر کناری از کار به معنی از دست دادن منافع حاصل از شرکت می باشد. دوم اینکه : سهامدارن شرکت منتظر مشوقهای بلند مدت نخواهند ماند ، بنابراین نتیجه عملکرد ضعیف دوره جاری ممکن است با بر کناری مدیر همراه باشد.وسوم اینكه: در ارزیابی مدیران سودهای جاری از سودهای حاصل شده گذشته بسیار م همتر است.دو مورد اول بیان کننده انگیزه مدیران ، جهت افزایش سود دوره جاری با استفاده از انتقال سود دورهای آتی به دوره جاری می باشند ، تا امکان بر کنار شدن آنها را در کوتاه مدت کاهش دهند ، این انگیزه زمانی افزایش خواهد یافت که عملکرد دوره جاری ضعیف باشد. مورد سوم مبنی بر مهمتر بودن سودهای دوره آتی خواهد بود به عبارت دیگر مدیر خوب گذشته جبران مدیریت ضعیف آتی را نخواهد کرد. مدیران در دوره های عملکرد قوی ، کمتر نگران بر کناری خواهند بود ، اما ترجیحاً آنها در چنین دوره هایی تر غیب می شوند تا از ذخیره سود برای دوره هایی که عملکرد ضعیف دارند استفاده کنند. این کار به وسیله انتقال سود از دورهای جاری به دوره آتی میسر خواهد بود که انتقال سود موجب افزایش دوره تصدی آ نها خواهد شد.از سال 1953، هیورت مدعی شده است كه انگیزه هموارسازی سود براین پایه قرار دارد كه رابطه با اعتباردهندگان و كاركنان بهبود یابد و از سوی دیگر از طریق اقدام های روان شناسانه چرخه ها و نوسان های تجاری كاهش یابد. گوردن بر این باور است كه:1- شاخصی كه مدیریت شركت در انتخاب از میان روش های حسابداری به كار می برد این است كه روش مزبور، مطلوبیت یا رفاه را به حداكثر برساند.2- همین مطلوبیت تابعی از امنیت شغلی، سطح و نرخ رشد حقوق و سطح و نرخ رشد شركت (از نظر اندازه یا بزرگی) می باشد.3- رضایت سهامداران از عملكرد شركت باعث می شود كه مقام و میزان پاداش مدیران بالا رود. یعنی اگر سایر عوامل ثابت باشد، هر قدر سهامداران ابراز رضایت یا سعادت بیشتری كنند، امنیت شغلی، درآمد وسایرخواسته های مدیریت نیز بیشتر خواهد شد.– این رضایت به نرخ رشد و ثبات سود شركت بستگی دارد. با توجه به انگیزه های فوق یک مدیر، 1) سود مورد گزارش را هموار می سازد و 2) نرخ رشد سود را هموار می سازد. مقصود از هموارسازی نرخ رشد سود به شرح زیر است: اگر نرخ رشد بالا بود، رویه هایی به اجرا در می آید تا آن را كاهش دهد و عكس قضیه هم صادق است.»“بیدل من” دو دلیل ارائه می كند كه مدیریت بر آن اساس می كوشد سودهای خالص مورد گزارش را هموار سازد. نخستین دلیل بر این فرض استوار است كه یك جریان ثابت سود می تواند انتظارات ذهنی سرمایه گذار را نسبت به نتایج احتمالی سود و سهام آتی تحت تاثیر قرار دهد در نتیجه بر ارزش سهام شركت اثری مطلوب می گذارد، زیرا میزان ریسك كل شركت را كاهش می دهدبیدلمن دومین انگیزه را برای هموارسازی، توانایی مقابله با ماهیت ادواری بودن سود و كاهش احتمالی همبستگی بازده مورد انتظار شركت با بازده مجموعه بازار می داند و می گوید: « تا آنجا كه عادی شدن موفقیت آمیز است و تا میزانی كه سرمایه گذاران كاهش كواریانس بازده سهم و بازده بازار را تشخیص داده و در فرایند ارزش یابی شان دخالت می دهند، هموارسازی روی ارزش سهام، اثرات سودمندی خواهد داشت»(آقایی و کوچکی، 1374 ، 24)1 در واقع هموارسازی سود، ناشی از احساس به این نیاز است كه مدیریت می خواهد پدیده عدم اطمینان محیط را خنثی نماید و نوسان های عملكرد سازمان را كه ناشی از چرخه میان دوره ای كه مبتنی بر رونق و كساد است، كاهش دهد.دلایل بیدلمن در تحقیقی که میچلسون و همکارانش در سال 1999انجام دادند تایید شد. تحقیق آنها نشان می دهد که هموارسازی سود بر بازده سهام شرکتها تأثیر گذاشته و بازاربه سودهای هموار پاسخ مثبت نشان می دهد(میچلسون و همکاران،1999، 64) .اماتحقیقی که به بررسی تأثیر هموارسازی سود بر بازده سهام شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته است، نتیجه دیگری داده است. نتایج تحقیق مشخص کرده است که در مجموع 5/30 درصد شرکتهایی که متغیر هموارسازی در آنها برای دوره زمانی 1374-1379 مورد مطالعه قرارگرفته ، هموارسازند. بر اساس نتایج تحقیق مذکور در بورس اوراق بهادار تهران ، هموارسازی را نمی توان ابزاری موثر بر بازده سهام شرکتها دانست (قائمی و دیگران،1382 ، 148)2همانطور که گفته شد هموار سازی سود در غالب تئوری نمایندگی تعریف می شود. اولین فرض تئوری نمایندگی این است که اشخاص بر حسب منافع شخصی خود عمل می کنند در حا لی که این منافع لزوماً در تمامی دوره هی با منافع شرکتها همسو و همسان نیست. فرض با اهمیت دیگر تئوری نمایندگی، قرار داشتن شرکت در تقاطع ارتباطات قراردادی است که میان مدیریت، سرمایه گذاران، اعتبار دهندگان و دولت وجود دارد.یک از فرضیه های تئوری نمایندگی حاکی از این است که مدیریت سعی در حداکثر نمودن منافع خود دارد که این هدف لزوماً همسان و همسو با حداکثر کردن ارزش شرکت نیست. در حالی که مدیریت سعی می کند حقوق و مزایای خود را به حداکثر ممکن برساند، اما ناگزیر باید این کار را در چارچوب افزایش سود خالص، بازده سرمایه گذاری یا معیارهای مشابه حسابداری انجام دهد و در عین حال افزایش قیمت اوراق بهادار شرکت را نیز مد نظر داشته باشد. اگر چه انگیزه اصلی مدیریت معمولاً بهبود عملکرد است اما ممکن است مدیریت سعی در انتخاب آن دسته از روشهای حسابداری داشته باشد که سود شرکت را در آینده نزدیک افزایش دهد که خود موجب بالا رفتن حقوق و مزایای مدیران می شود. در این قبیل موارد، امکان دارد که تصمیات مدیران، همسو با علایق و منافع سهامداران نباشد(شباهنگ، 1387، 31)3 4-2-2)ابعاد هموار سازی سود به طور كلی، مقصود از ابعاد هموارسازی سود ابزار یا روش هایی است كه به وسیله آن اعدادوارقام مربوط به سود یكسان می شود. بارنز و همكاران تفاوت بین سه روش هموارسازی را به صورت زیر بیان نموده اند: 1- هموارسازی از طریق وقوع رویداد و (یا) شناخت و ثبت آن : مدیریت می تواند زما ن معامله های واقعی را به گونه ای تعیین كند كه آن ها بر درآمد مورد گزارش اثر بگذارند و بدین گونه در طول زمان نوسان ها را مهار كند. در بیشتر موارد، تعیین زمان طبق برنامه برای وقوع رویدادها (مانند وقوع هزینه تحقیق و توسعه) تابع مقررات حسابداری است كه بر فرایند شناخت و ثبت این رویدادها حاكم است.2- هموارسازی از طریق تخصیص بر دوره های زمانی: با فرض وقوع رویداد و شناخت و ثبت این رویداد، مدیریت برای تعیین دوره هایی كه تحت تاثیر مقادیر كمی این رویدادها قرار می گیرند، از اختیارات زیادی برخوردار است و می تواند بر آنها اعمال كنترل نماید.3- هموارسازی از طریق طبقه بندی (از این رو، آن را هموارسازی طبقه ای می نامند):هنگامی كه آمار و ارقام موجود در مورد مدیریت سود و زیان، به غیر از سود خالص (پس از كسر همه هزینه ها از همه درآمدها) موضوع هموارسازی باشد، مدیریت می تواند اقلام مربوط به اجزای سود را طبقه بندی نماید و بدین وسیله تغییرات مربوط به دوره زمانی متعلق به این آمار را كاهش دهد(آقایی و کوچکی، 1375، 63)1آرتورلویت، رئیس هیئت مدیره كمیسیون بورس اوراق بهادار بر این باور است كه شركت های سهامی عام برای اعمال مدیریت بر سود شركت از شش روش حسابداری (در مرحله عمل) استفاده كرده اند:1- ارائه بیش از واقع ارقام ناشی از تغییرها، با هدف پاك كردن تراز نامه؛2- طبقه بندی بخش مهمی از قیمت یك واحد خریداری شده به عنوان مخارج فرایند تحقیق و توسعه (یك هزینه جاری) به گونه ای كه بتوان این مبلغ را یك باره هزینه كرد؛3- ایجاد بدهی های سنگین برای شناخت هزینه ها در آینده (این بدهی ها به عنوان بخشی از خرید ثبت می شوند) و بدین وسیله مصون ساختن سودهای خالص آینده؛4- استفاده از مفروضات غیر واقعی برای برآورد بدهی ها، در مورد اقلامی مانند برگشت فروش، زیان های ناشی از وام، هزینه های تضمین (خدمات پس ازفروش) به گونه ای كه بتوان در یك دوره آینده از طریق معكوس كردن تعهدات بلندمدت سود خالص را بهبود بخشید؛5- گنجاندن اشتباه های عمدی در دفاتر شركت و توجیه عدم امكان در اصلاح این خطاها بر اساس استدلال مبنی بر این كه مقادیر حائز اهمیت نیستند؛ و6 – شناسایی و ثبت درآمد پیش از این كه فرایند تحصیل درآمد كامل شود(بلکویی،1386، 126) . 3-2) بخش دوم: ارزش افزوده اقتصادی و مفاهیم آن 1-3-2) مدیریت مبتنی بر ارزش از مدیریت مبتنی بر ارزش تعاریف زیادی شده است ، عامل مشتركی كه دراكثر تعاریف به آن اشاره شده است ، اصول ارزش سهامدار می باشدكه این موضوع در تعریف ذیل مشاهده می شود . « یك رویكرد مدیریتی كه ایجاد ارزش برای سهامدار را در مركز فلسفه شركت قرار می دهد و حداكثر كردن ارزش شركت با توجه به استراتژی شركت و ساختار و فرآیندها می باشد . در این رویكرد پاداشها براساس ایجاد ارزش است و بر اساس این رویكرد معیار سنجش عملكرد مش خص می شود». همچنین در مقاله ای كه در زمینه مدیریت مبتنی بر ارزش توسط واتسون و ویور ارائه شد ، از مدیریت مبتنی بر ارزش بعنوان فرآیند مستمری یاد شده است كه مستلزم صرف انرژی زیادی است .« مدیریت مبتنی بر ارزش فرآیند مستمری است كه با برنامه ریزی استراتژیك شروع می شود و هدف آن دستیابی به مزیتهای رقابتی می باشد ، كه در سایه این مزیت رقابتی ، سود اقتصادی افزایش و در نتیجه نرخ بازده سهامداران افزایش می یابد » (روگر و میلس،2003، 61) .مدیریت مبتنی بر ارزش از رشته مدیریت استراتژیك در اواخر دهه 1970 پدیدار شد . علاقه به روشها و معیارهای مبتنی بر ارزش آشفتگی ها را درمورد سود حسابداری سنتی از بین می برد.مدیریت مبتنی بر ارزش ، این نكته را كه داده های حسابداری نمی توانند یك دید خوب و آشكار از عملكرد شرك را به نمایش بگذارند تصدیق می كند و بر مبنای مفهومی می باشد كه عمكرد مالی را بصورت عملكرد اقتصادی ، به بهترین شكل نشان می دهد . بیشتر مطالعاتی كه در زمینه ارزش و اندازه گیری ارزش انجام شده است عمدتاً در آمریكا صورت گرفته است . آلفـرد راپاپـورت تعدادی مقـاله در اواخـر 1970 به چاپ رساند و نهایتاً در 1986 « ایجاد ارزش برای سهامدار» را نوشت . جوئل استرن « سود هر سهم محاسبه گر نیست» را در مجله تحلیل مالی در 1974 به چاپ رساند و تعدادی متن دیگر در این زمینه در دهه 1980 و 1990 نوشته شد . تام كپلند ارزیابی را در 1989 نوشت. بنت استیوارت كتاب در جستجوی ارزش را در 1991 و جیم مك تاگارت كتاب ضرورت ارزش رادر 1994 نوشت . پایه مفهومی و اساسی در این رویكرد درآمد اضافی است . در مقالات دیگری شالوده اصلی این رویكرد را درك بهتر از مفاهیم در امد اضافی ، هزینه سرمایه ، جریان نقدی تنزیل شده می دانند و تاكنون شركتهای زیادی خود را به این روش متعهد كرده اند (استریرینگ،2001، 124) .مدیریت مبتنی بر ارزش به هر فرد در سازمان می آموزد كه تصمیمات خود را مبتنی بر درك خویش از میزان كمك این تصمیمات به ارزش شركت اولویت بندی كنند. دیدگاهی كه عملكرد شركت را با ارزش آن مرتبط می سازد. در مفهوم ایجاد ارزش بین شركتهای بزرگ و واحدهای تجاری كوچك تفاوت وجود دارد و آن هم بحث مالكیت است كه این بحث ناشی از تعارض بین منافع سهامداران بعنوان مالكین و مدیران به عنوان نمانیدگان آن است (قنبری ، 1381، 75) .هنگامیكه مدیر كمتر از صددرصد سهام عادی شركتی را در داشته باشد مسئله نمایندگی بصورت بالقوه بوجود می آید . اگر شركت از نوع مالكیت انفرادی باشد ، مدیریت در دست مالك است و بنابر فرض ، مالك و مدیر بگونه ای عمل می كند كه رفاه خود را به حداكثر برساند و ممكن است برای به حداكثر رساندن ثروت سهامدار دست به كارهای پرمشقت نزند ، زیرا بخش كمتری از این ثروت به اوتعلق خو اهد گرفت .‌ بدیهی است كه می توان از برنامه های ایجاد انگیزه ، اعمال محدودیت ها و اجرای مقررات انضباطی ، مدیران را در مسیری هدایت نمود كه به بهترین شكل ممكن درصدد تامین هدفهای سهامداران برآیند . یك مساله بالقوه به نام خطر اخلاقی وجود دارد كه در آن نماینده از جانب خود دست به اقداماتی می زند كه برای سهامداران قابل هضم نیست . برای كم كردن تضاد منافع نماینده با سهامداران و حل كردن مسئله خطر اخلاقی سهامداران باید هزینه های نمانیدگی را تحمل نمایند . سوال اینجاست كه مدیریت مبتنی بر ارزش با هدف پاسخگویی به ارزشهای سهامداران آیا سایر مشاركت كنندگان مهم نظیر كاركنان ، مشتریان ، تامین كنندگان ، محیط و اجتماع را نادیده می گیرد ؟ بستانكاران یا اعتباردهندگان نسبت به بخشی از جریان درآمد شرکت ( برای بازپرداخت اصل و بهره وام ) ادعا دارند ودر صورت ورشکستگی نسبت به دارائی های شركت نیز ادعا دارند . حال فرض كنید كه سهامدارانی كه از طریق مدیریت اقدام می كنند ، باعث شوند كه شركت برخی از دارائی های بدون ریسك خود را بفروشد و پولهای حاصل را در یك طرح جدید سرمایه گذاری كند ، كه در مقایسه با دارئی های قدیمی شركت ، دارای ریسك بسیار بیشتری هستند. افزایش ریسك باعث می شود كه نرخ بازده مورد نظر مربوط به وامهای شركت بالا رود و نیز باعث كاهش ارزش اوراق قرضه دست مردم میگردد . و اگر طرح پر ریسك موفق شود ، بیشتر منافع نصیب سهامداران خواهد شد ، ولی اگر طرح مزبور ناموفق شود دارندگان اوراق قرضه ناگزیرند در این زیانها سهیم شوند . از دیدگاه سهامداران پول حاصل از قمار مزبور این است كه « اگر شیر بیاید من می برم ، اگر خط بیاید تو می بازی » و تردیدی نیست كه این وضع برای اعتباردهندگان خوب نیست . آیا سهامداران می توانند و آیا باید از طریق مدیران یا نمایندگان خود بكوشند ثروت اعتباردهندگان را از دست آنها درآورند ، « به اصطلاح آنها را مصادره یا به جیب زنند » بطور كلی پاسخ منفی است زیرا در دنیای تجارت برای رفتار غیر اخلاقی جایی وجود ندارد . شركتهایی كه با اعتباردهندگان رفتار نامطلوب یا غیرمنصفانه داشته باشند نمی توانند به بازار اعتبار (وام) دست یابند . یا باید نرخهای بسیار بالای بهره و بندهای محدود كننده قراردادهای وام را بپذیرند و همه اینها به زیان سهامداران است . پس در بلند مدت به نفع سهامداران است كه از مدیران بخواهند با اعتباردهندگان رفتاری معقول و منصفانه داشته باشند و مدیران به عنوان نمایندگان سهامداران و اعتباردهندگان باید بین منافع این دو طبقه نوعی توازن برقرار كنند و به سبب وجود محدودیت ه ا، هر نوع اقدام مدیران كه باعث شود ثروت هر یك از گروه های ذینفع شركت ، از جمله كاركنان ، مشتریان ، عرضه كنندگان مواد اولیه و جامعه به جیب دیگری برود در نهایت به زیان سهامداران تمام خواهد شد و اقدامهایی كه در جهت به حداكثر رساندن قدرت سهام صورت می گیرد باید برای همه گروههای ذینفع معقول و مطلوب باشد ( پارسائیان ،‌1382 ، 7 ) . 2-3-2) مدیریت مبتنی بر ارزش در عمل تقریباً نیمی از شركتهایی كه مدیریت مبتنی بر ارزش را اتخاذ كرده اند نتایج قابل توجهی كسب نكرده اند . یك برنامه موفق مدیریت مبتنی بر ارزش در واقع به معنای ایجاد تحول زیر بنایی در فرهنگ سازمانی است . بر اساس گزارش ، شركت نام آوری مانند ای تی . اند . تی در سال 1992 رویكرد مدیریت مبتنی بر ارزش را برگزید و استرن و استیوارت را برای كمك به پیاده سازی این الگو به خدمت گرفت . ای تی . اند . تی نیز مانند تمامی شركتهای كه این الگو را به كار بسته اند ، امیدوار بود كه تدوین و بكار بستن مقیاس های جدید سودآوری اقتصادی بتواند در بازار رقابتی و فشرده عملكرد شركت را ارتقاء بخشد . متاسفانه این برنامه تاثیر ناچیزی بر قیمت سهام شركت داشت و در سال 2000 برنامه عملاً متوقف شد . در پایان این برنامه ، مشاوران تنها كسانی بودند كه سود بدست آورده بودند . برخلاف ای تی . اند. تی تجربه بانك انگلیس لویدز تی اس بی با موفقیت توام بود . مدیر عامل شركت ـ برایان بیتمن ـ بر این عقیده است كه این موفقیت مستل زم تحولات اساسی در دور ریختن شیوه های كهن است . انقلاب در باورها در یك سازمان بزرگ را می توان بزرگترین چالش مدیریت به شمار آورد . مدیریت مبتنی بر ارزش بیش از آنكه یك تحول در خصوص مالی باشد یك تحول در فرهنگ محسوب می شود (هاسپلاگ،2001، 135) . 3-3-2) سازمان چگونه ارزش خلق می كند؟زمانی ارزش در سازمان ایجاد می شود كه سرمایه گذاری انجام شده دارای بازده واقعی بالاتری نسبت به بازده مورد انتظار با احتساب ریسك باشد . تفاوت بین 2 و 3 گستره عملكرد نامیده می شود در صورتیكه 3>2 باشد ارزش تخریب شده است در صورتیكه 3<2 باشد ارزش ایجاد شده است . پس ارزش افزوده واقعی با كمك رابطه ذیل محاسبه می شود :V = IA (Rr- Ra) كه در اینجا IA میزان سرمایه و Rr بازده واقعی و Ra بازده مورد انتظار است . برنامه ریزی برای گستره عملكرد بعد از سنجش میزان ارزش افزوده شروع می شود . در این مرحله در صورتیكه ارزش افزوده ایجاد شده منفی باشد مدیریت باید با انجام اقداماتی سعی در كاهش زیان نما ید و گستره عملكرد مثبت نشانه مناسب بودن اقدامات انجام شده و مزیت رقابتی شركت در صنعت می باشد و مدیریت باید میزان سرمایه گذاری را افزایش دهد البته یاد آوری این نكته مهم است كه ارزش افزوده بالا دریك صنعت سبب ورود رقبای جدید و كالای جانشین در این صنعت شده و این امر باعث كمتر شدن ارزش افزوده می شود . بطور خلاصه روشهای بكار گرفته شده در برنامه ریزی گستره عملكرد به شرح ذیل می باشد (گلن،1998، 657) . 4-3-2) اندازه گیری ارزش خلق شده 1-4-3-2) معیارهای خارجی 1ـ الف ) نرخ بازده كل سهامدار 2ـ الف) ارزش افزوده بازار 3ـ الف) نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری 1ـ الف) TSRبازده كل صاحبان سهام شامل دو جزء سود سهم و تعییرات قیمت سهم می شود كه به شكل ذیل محاسبه می شود : TSR=(سال هر سود+قیمت در تغییر)/(دوره ابتدا قیمت)سه موضوع مرتبط با TSR باید مدنظر داشت : 1ـ ارتباط بازده با طبقه ریسك2ـ بصورت درصد محاسبه می شود نه بصورت مبلغ 3ـ TSR بستگی به دامن زمانی انتخاب شده دارد . 2ـ الف) ارزش افزوده بازارهدف فرایند مدیریت مبتنی بر ارزش (مدیریت مبتنی بر ارزش ) ثروتمند كردن سهامدار تا آنجا كه ممكن است می باشد . اما چگونه این افزایش اندازه گیری می شود . بنت استیوارت و شریكش ابزاری به اسم ارزش افزوده بازار را معرفی كردند . استیوارت چنین می نویسد : ثروت سهامداران تنها زمانی حداكثر می شود كه تفاوت بین ارزش بازار كل شركت و كل سرمایه بكار گرفته شده زیاد شود . این مابه التفاوت را ارزش افزوده بازار می نامند . ارزش بازار كل شركت ،‌ارزش بازار بدهی و حقوق صاحبان سهام است و سرمایه برابر كل دارایی در ترازنامه می باشد . ارزش افزوده بازار سنجش موفقیت عملكرد شركت است. یك ابزار اقتصادی است كه با مدل ارزیابی جریان نقدی آزاد در ارتباط است بصورت فرمول زیر بدست می آید :ارزش افزوده بازار = سرمایه – ارزش بازار كل شركتاولین مسأله كه متوجه این معیار می شود این است كه سرمایه براساس ارزش دفتری مشخص می شود و آیتم هایی چون R&D و آموزش به عنوان هزینه نگریسته می شوند و سرمایه ای نیستند (همان منبع). قیمت سهم كه عنصر اصلی تشكیل دهنده محاسبات ارزش افزوده بازار است بیشتر به عملكرد مورد انتظار آینده و نه عملكرد گذشته بستگی دارد . برای ارزیابی عملكرد مدیریت جهت تعیین حقوق و مزایا یا اجرای برنامه های ایجاد انگیزه معمولاً ارزش افزوده بازار نمی تواند كارساز باشد . ارزش افزوده بازار را باید در مورد كل شركت بكار برد .فرض كنید یك شركت با سرمایه ای معادل 100 دلار شروع و پس از 3 سال ارزش بازار آن برابر 120 دلار است . واضح است كه ارزش ایجاد شده براساس ارزش افزوده بازار برابر 20 یعنی (100ـ120) می باشد .حال اگر هزینه سرمایه شركت 10% باشد پس نرخ بازده مورد انتظار كه یك سرمایه گذار انتظار دارد عبارت است از 133=3(1/1)*100 . در حقیقت شركت نه تنها ارزشی ایجاد نكرده بلكه آنرا از بین برده است. مشكل دیگر در رابطه با ارزش افزوده بازار این است كه نمی تواند بازده نقدی سهامداران را حساب كند . این مسأله زمانی آشكار می شود كه بخواهیم دو شركت را با هم مقایسه كنیم . فرض كنید دو شركت با سرمایه یكسان شروع كرده اند و ارزش بازار برابر دارند در اینصورت ارزش افزوده بازار آنها برابر است اما ممكن است كه یكی از شركتها هیچ بازدهی برای سهامداران بدست نیاورده در صورتیكه دومی بصورت پایدار آنرا می پردازد . پس این شاخص نمی تواند معیار دقیقی برای بررسی عملكرد بین دو شركت باشد . اگر ارزش بازار بدهی شركت و ارزش دفتری برابر آن باشد در اینصورت ارزش افزوده بازار را می توان بصورت زیر نوشت :ارزش افزوده بازار = = (ارزش بازار بدهی + ارزش بازار حقوق صاحبان سهام) ((ارزش دفتری + ارزش بازار مشكل دیگر در رابطه با ارزش افزوده بازار این است كه تورم موجب تفسیر غلط از عملكرد می گردد . همانطور كه از معادله مشخص است سرمایه ارزش دفتری را مشخص می كند و در طی زمانی كه تورم وجود دارد ارزش دفتری سرمایه، ارزش سرمایه را كمتر از واقع نشان می دهد بنابراین ارزش افزوده بازار دو شركتی كه كاملاً مشابه هم هستند ( از نظر عملكرد) و یكی از آنها از خیلی وقت پیش شروع به فعالیت كرده است بیشتر می باشد . مشكل دیگر اینكه ارزش افزوده بازار یك معیار مطلق است . قضاوت براساس مقدار مطلق به این معنی است كه شركتهایی كه سرمایه زیادی دارند براساس معیار عملكرد ارزش افزوده بازار ، در بالا قرار می گیرند یعنی اندازه سرمایه در مقایسه با كارآیی اثر بیشتری روی ارزش افزوده بازار دارد . پس مقایسه شركتهایی كه اندازه های گوناگونی دارند براساس ارزش افزوده بازار منطقی نیست . معیار بعدی قصد دارد كه این مشكل را برطرف كند (آروند گلن ،1998،687) . 3ـ الف) نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری مزایا‌ :1ـ ثروت ایجاد شده در طی عمر تجاری شركت را بررسی می كند .2ـ مشكل اندازه شركت را تعدیل می كند .معایب :1ـ وابستگی به نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری برای اندازه گیری عملكرد و برنامه های تشویقی ممكن است كه به تصمیمات سرمایه گذاری بدی بیانجامد .2ـ نمی توان فهمید كه نرخ بازده سرمایه گذاری از هزین سرمایه بیشتر است یا خیر .3ـ نمی توان گفت كه چه زمانی ارزش ایجاد می شود . 4ـ تورم نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری را مخدوش می كند و موجب تفسیر غلط می شود. 2-4-3-2) معیارهای داخلی 1ـ ب ) جریان نقدی 2ـ ب ) تجزیه و تحلیل ارزش سهامدار 3ـ ب) سود اقتصادی 4ـ ب ) ارزش افزوده اقتصادی 1ـ ب) جریان نقدی كپلند تفاوت بین جریان نقدی شركت و جریان نقدی حقوق صاحبان سهام و همچنین ارزش شركت و ارزش حقوق صاحبان سهام را برجسته كرد . جریان نقدی شركت مربوط به جریان نقدی كل شركت (یا پروژه)و جریان نقدی حقوق صاحبان سهام مربوط به جریان نقدی در ارتباط با سهامدار می باشد و جریان نقدی آزاد چنین تعریف می شود (Ignacio Refez –Parejo, 2001, p.6) .FCF = NOPAT + سرمایه گذاری در دارایی ها – هزینه های غیر نقدیبراساس این تعریف ارزش شركت عبارت است از :ارزش فعلی جریانات نقدی بعد از دوران پیش بینی شده + ارزش فعلی جریانات نقدی دوره پیش بینی شده = ارزش شركت بدهی _ ارزش شركت = ارزش حقوق صاحبان سهام 2ـ ب ) تجزیه و تحلیل ارزش سهامداراین تجزیه و تحلیل اولین بار توسط راپاپورت مطرح شد . فرض SVA این است كه تغییرات موجود در اجزاء جریانات نقدی آزاد در طی یكسال نست به سال گذشته همگی تابعی از تغییرات فروش است و به تغییرات فروش بستگی دارد . از نظر وی 7 عامل در ایجاد ارزش سهیمند كه عبارتند از : 1ـ نرخ رشد فروش شركت 2ـ حاشیه سود عملیاتی 3ـ نرخ مالیات4ـ سرمایه گذاری در دارایی های ثابت5ـ میزان سرمایه در گردش مورد نیاز6ـ افق برنامه ریزی 7ـ نرخ بازده مورد انتظاربرای تخمین جریان نقدی ، راپاپورت فرض كرد كه در صد ثابتی از رشد در میزان فروش شركت وجود دارد و حاشیه سود عملیاتی نیز درصد ثابتی از میزان فروش شركت است و مالیات نیز درصد ثابتی از سود عملیاتی است . به این ترتیب سرمایه در گردش نیز تابعی از افزایش در میزان فروش است . راپاپورت بر این باور بود كه تمامی عوامل از جریانات نقدی شركت مرتبط با فروش است .كه ارزش شركت در روش SVA به شرح ذیل محاسبه می شود ارزش فعلی سرمایه گذاریهای غیر عملیاتی مانند اوراق دولتی + ارزش فعلی جریانات نقدی حاصل از تولید = ارزش شركت بدهیها – ارزش شركت = ارزش حقوق صاحبان سهام مزایا : 1ـ سادگی در یادگیری 2ـ سازگاری با ارزیابی سهام بر مبنای جریانهای نقدی . 3ـ مشخص كردن محرك های ارزش (Value Driver) (7 عامل)معایب : 1ـ در نظر گرفتن درصد ثابتی رشد در محرك های ارزش با واقع یت منافات دارد .2ـ ممكن است باعث گمراهی در انتخاب هدف گردد .3ـ دسترسی به داده ها در بعضی از شركتها مشكل است (Arnold, Glen, 1998, P.608) . 3ـ ب ) سود اقتصادی EP از نظر اقتصاددانان شركتی تولید ثروت می كند ، كه بازده سرمایه آن بیشتر از هزینه سرمایه بكار گرفته شده باشد (همیلتون 1777 و آلفرد مارشال 1890) سود اقتصادی میزان سود شركت بعد از كسر كلیه هزینه های عملیاتی و تولید ، می باشد یعنی : EP = (ROCE – WACC)* CAPITALEP = EBIT (1-T) – WACC *CAPITALEBIT: سود قبل از بهره و مالیات WACC: میانگین موزون هزینه سرمایه CAPITAL: مجموع ارزش دفتری بدهی و حقوق صاحبان سهاممعایب : 1ـ ترازنامه میزان سرمایه گذاری واقعی انجام شده را منعكس نمی كند . 2ـ ممكن است كه سود اقتصادی بالا ، NPV منفی به همراه داشته باشد . اگر ارتقاء پاداش مدیران بر پایه این معیار باشد این عامل مدیران را به این سمت تشویق می كند كه به پروژه هایی اهمیت بدهند كه EP كوتاه مدت بیشتری داشته باشد و بلند مدت را فراموش كنند . پروژه ای ممكن است كه EP كوتاه مدت خوبی داشته باشد ولی NPV آن منفی باشد و ارزش سهامداران را تخریب كند . 3ـ مشكل تخصیص درامدها و سرمایه بخشهای مختلف شركت . برای بكار گیری EP در سطوح پایین شركت باید سرمایه بكار گرفته در هر قسمت و سود بدست آمده را محاسبه كنیم . از طرفی بسیاری از هزینه ها و سرمایه بكار گرفته شده بین چندین واحد مشترك می باشد و تفكیك و جداسازی این هزینه ها و درآمدها ممكن نمی باشد . از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نیست (آرنولد و گلن،1998، 700) . 5ـ3 ـ2 ) ارزش افزوده اقتصادی ارزش افزوده اقتصادی كشف جدیدی نیست. یك معیار عملكرد كه درامد اضافی نامیده می شود و از تفاوت سود عملیاتی و هزین سرمایه به دست می آید . اولین كسی كه مفهوم درآمد اضافی را ذكر كرد آلفرد مارشال در سال 1890بود و مارشال سود اقتصادی را تعریف كرد . این ایده اولین بار در اوایل این قرن توسط چارچ در 1917 و در سال 1924 توسط اسكول در تئوری حسابداری به كار برده شد تا این كه از این مفهوم در نوشته های حسابداری مدیریت در سال 1960 استفاده شد . در دهه 1970 استرن مشكلات ارزیابی عملكرد شركتها از طریق روشهای حسابداری را برشمرد . وی بر این باور بود كه براساس روشهای اقتصادی كار را پیش می برد تا اینكه در سال 1986 شریك خود یعنی بنت استیوارت كتابی تحت عنوان در جستجوی ارزش را به چاپ رساند كه روش آن تعیین ارزش سهامدار بود كه آنرا ارزش افزوده اقتصادی نام نهاد . ارزش افزوده اقتصادی بعنوان سنجش عملكرد شركت توسط استرن و استیوارت در نیویورك گسترش یافت. اقتصاددانان از زمان آدام اسمیت براین عقیده اند كه هدف هر شركتی و مدیران باید به حداكثر رساندن ارزش فعلی شركت برای دارندگان آن باشد . برنده جایزه نوبل ، مرتون میلر ، با تأكید مجدد بر این هدف آنرا بصورت حداكثر كردن ارزش فعلی خالص مطرح می كند . از آنجائیكه ابزار وی برای بودجه بندی سرمایه در بلند مدت است ، ارزش افزوده اقتصادی قصد بكار گیری این مفهوم بصورت سالانه دارد (حتی ماهانه) یعنی هدف ارزش افزوده اقتصا دی برای اندازه گیری ارزش ایجاد شده در یك دوره می باشد . همچنین برای ارزیابی صحیح عملكرد مدیران شركت و ارزش تجارتشان كاربرد دارد(ملکیان، 1998، 20) . 6-3-2 ) دلایل مطرح شدن ارزش افزوده اقتصادی یک شرکت می‌تواند به‌عنوان مجموعه‌ای از قراردادهای متنوع در نظر گرفته شود که با استفاده‌کنندگان زیادی سر و کار دارد. این ذینفعان شامل سهامداران، مدیران و کارکنان، مشتریان، اعتباردهندگان دولت و ; می‌باشند ( انوری رستمی و همکاران، 1385، 24)4استفاده‌کنندگان به شرکت منابع اقتصادی و خدمات ارائه می‌دهند و در عوض انتظار دارند که پاداشی به‌دست آورند سهامداران شرکت مخاطره‌ای را می‌پذیرند که این مخاطره در ارتباط با عملکرد شرکت و قابلیت اجراء قراردادها با سایر استفاده‌کنندگان می‌باشد. شرکت پس از تراضی سایر استفاده‌کنندگان می‌تواند مبلغ باقیمانده را بین سهامداران تقسیم کنند براساس تابع ریسک و بازده سهامداران از طریق تحصیل حقوق دارائی‌ها برای سود باقیمانده بازده بالقوه نامحدودی به‌دست می‌آورند. سهامداران به‌عنوان تحمل‌کنندگان ریسک شرکت‌ها در جهت افزایش کارآئی عملکرد خود باید در شرکت‌های مختلف سرمایه‌گذاری کنند. بنابراین از طریق تنوع بخشیدن به پرتفوی خود، بخش اعظم مخاطره خود را کاهش می‌دهند. در یک بازار رقابتی قیمت مخاطره به‌وسیله سهامدارانی ک ه بهتر قادر هستند مخاطره را تحمل کنند تعیین می‌شود برای مثال سرمایه‌گذارانی که دارای پرتفوی خوب هستند. لذا قیمت بازار مخاطره فقط مخاطره‌ای را منعکس می‌کند که در پرتفوی نمی‌توان آن را حذف کرد (به آن ریسک سیستماتیک می‌گویند و از شرایط کلی اقتصاد ناشی می‌شود). این حقیقت که سرمایه گذاران باید ریسک خود را از طریق متنوع سازی سرمایه گذاری خود کاهش دهند ، مشکل تامین مالی شرکت را به وجود می آورد . هنگامی که سهامداران متنوع سازی می کنند و در شرکتهای متعددی سرمایه گذاری می کنند ، نمی توانند در مورد سرمایه گذاری خود اطلاعاتی ( علی الخصوص اطلاعات درونی ) به دست آورند . از طرفی مقرون به صرفه نیست که هر سهامدار منابع خود را برای بدست آوردن اطلاعات در مورد عملیات یک شرکت صرف کنند ، زیرا در این صورت هر سهامدار متحمل هزینه زیادی خواهد شد در حالیکه سود اندکی به دست خواهد آورد . از طرف دیگر بازار از ارائه اطلاعات به سهامداران کوتاهی خواهد کرد حتی اگر بهترین سود را تحصیل کنند . اقتصادانان معتقدند که این ناتوانی بازار مشکل ناشی از دلالهای آزاد می باشد .از طرف دیگر تفکیک مالکیت از مدیریت و کنترل سرمایه توسط مدیران، تضاد منافع را به‌وجود می‌آورد. مدیرانی که شرکت راهدایت می‌کنند الزاماً انگیزه‌ای برای افزایش ثروت مالکان (سهامداران) ندارند. تنها عاملی که دو مشکل فوق را حل می‌کند، معیاری به نام ارزش افزوده اقتصادی (ارزش افزوده اقتصادی) است، مدیریت شرکت‌ها براساس ارزش افزوده اقتصادی (ارزش افزوده اقتصادی) ، ثروت سهامداران را حداکثر خواهد کرد. برای رسیدن به این هدف (حداکثرسازی ثروت سهامداران( سهامداران باید براساس افزایشی که در ارزش افزوده اقتصادی (ارزش افزوده اقتصادی) ایجاد شده است به مدیران پاداش دهند. ارزش افزوده اقتصادی (ارزش افزوده اقتصادی) را نه تنها نسبت به نتایج حاصله، بلکه نسبت به منابعی که برای رسیدن به آن نتایج به‌کار گرفته شده‌ قادر به پاسخگوئی می‌نماید. برای مثال بدون یك سیستم مبتنی بر ارزش افزوده اقتصادی ، مدیران شركت منابع بیشتری برای فروش بیشتر و تحصیل پاداش بیشتر (بر اساس فروش یا سود ) می خو اهند در حالیكه ممكن است در رابطه با فروش اضافی ،‌ سود نهایی ( نرخ بازده ) شركت كمتر از نرخ هزینه سرمایه ای باشد . بسیاری از شركتها نرخ بازده محصولات خود را بدون در نظر گرفتن هزینه فرصت سرمایه ،‌برآورد می كنند . برای اینكه مدیران انگیزه داشته باشند تا در جهت افزایش سود سهامداران عمل كنند . پاداش آنها می بایست مبتنی بر افزایش در ارزش افزوده اقتصادی باشد كه آنها ایجاد كرده اند . اهداف مدیریتی مبتنی بر افزایش سود یا سهم بازار، افزایش بازده دارائی‌ها یا حقوق صاحبان سهام یا سایر معیارهای تجاری، می‌تواند انگیزه‌هائی ایجاد نماید که با حداکثر کردن ثروت سهامداران ناسازگار باشد و مضافاً اینکه حداکثر کردن ارزش افزوده اقتصادی (ارزش افزوده اقتصادی) همواره انگیزه‌هائی در جهت حداکثرسازی ثروت سهامداران ایجاد می‌کند. تکامل در روند زندگی انسانی و رفع نواقص موجود و ارتقاء از وضعیت موجود یک اصل اساسی در زندگی بشریت است . بر همین اساس روشها و معیارهای ارزیابی عملکرد نیز از زمان شکل گیری اولیه تا قرن حاضر روند تکاملی طی کرده و نواقص و عیوب آنها بر طرف شده و کمتر شده است .معیارهای اولیه همچون سود، رشد سود، سود هر سهم (EPS) سود نقدی هر سهم (DPS) و نرخ بازده سرمایه به واسطه استفاده از سود حسابداری دارای ایرادات و عیوبی بودند زیرا این سود در اثر موارد زیر قابل تغییر است: 1) روش‌های ارزشیابی موجودی‌ها: مثلاً استفاده از روش FIFO و LIFO و میانگین هر کدام سودهای متفاوتی را ایجاد کرده و تغییراتی را در سود ایجاد می‌کنند. 2) روش‌های استهلاک دارائی‌های ثابت: با توجه به وجود روش‌های گوناگون استهلاک همچون خط مستقیم نزولی، مجموع سنوات و ; هر کدام باعث تغییری در سود حسابداری می‌شوند. 3) روش‌های برخورد با هزینه‌های سرمایه‌ای: هزینه‌های سرمایه‌ای و بلندمدتی مثل هزینه‌های تحقیق و توسعه که هم می‌توان به‌عنوان دارائی بلندمدت استهلاک‌پذیر و هم می‌توان به‌عنوان هزینه‌های دوره جاری احتساب کرد سود را افزایش یا کاهش می‌دهند. 4) روش‌های ذخیره‌گیری همه ساله در شرکت‌های مختلف ذخایر گوناگونی همانند هزینه ذخیره مطالبات مشکوک‌الوصول، ذخیره کاهش ارزش موجودی‌ها یا سرمایه گذاریها و ; محاسبه و در صورت سود و زیان لحاظ می‌شود. میزان و سقف این هزینه‌ها مستقیماً به قضاوت حرفه‌ای مدیران و با نگاه به فرآیند گذشته شرکت تعیین می‌شود و بنابراین طبیعی است که هر مدیر براساس قضاوت خود – البته تا حدودی – این هزینه‌ها را تعیین و لذا ناچار سود تحت‌تأثیر قرار گرفته و در معرض این برآورده‌ها تغییر کند. 5) روش‌های استهلاک سرقفلی تلفیقی مبحث ترکیب شرکت‌های بزرگ و فرآیند نفوذ و کنترل این شرکت‌ها می‌تواند با استفاده از یکی از دو روش اتحاد منافع یا خرید صورت گیرد. در روش اتحاد منافع اساساً چیزی به نام سرقفلی تلفیقی وجود ندارد تا به دنبال آن هزینه استهلاک در صورت سود و زیان ظاهر شود در حالی‌که در روش خرید سرقفلی ترکیبی باعث ایجاد هزینه استهلاک سالانه شده و کاهش سود را به دنبال دارد. با تمام تفاسیر فوق ، یک نکته اساسی دیگر وجود دارد و آن اینکه اصولاً سود حسابداری به تنهایی نمی توانند تعیین کننده ارزش یک شرکت و میزان موفقیت مدیریت شرکت باشد زیرا علاوه بر مبلغ سود، کیفیت ومحتوای سود نیز حائز اهمیت است . بطور ساده و صریح اینکه سود با چه میزان سرمایه حاصل شده است و هزینه های سرمایه ای چقدر است ؟ این سوال یکی از چالش های بزرگ بر سر راه ارزیابی عملکرد شرکتها بوده و از نگاه تک بعدی به سود جلوگیری می نماید . 7ـ3ـ2) تعریف ارزش افزوده اقتصادیارزش افزوده اقتصادی روش اندازه گیری ارزش اقتصادی (سودآوری) یك كسب و كار بعد از در نظر گرفتن كل هزینه سرمایه می باشد ـ هم هزینه بدهی و هم هزینه حقوق صاحبان سهام ـ اغلب روشهای سنتی (مبتنی بر حسابداری) فقط بدهی را در حسابهای هزینه قلمداد می كردند. در محاسبه ارزش افزوده اقتصادی علاوه بر هزینه بدهی هزینه سهام عادی نیز وارد می شود . اصل كلیدی ارزش افزوده اقتصادی این است كه ارزش زمانی ایجاد می شود كه نرخ بازده سرمایه گذاری بیشتر از كل هزینه سرمایه باشد كه این هزینه سرمایه ریسك سرمایه گذاری را منعكس می كند. براساس ارزش افزوده اقتصادی پروژه ای پذیرفته می شود كه نرخ بازدهی، آن بیش از هزینه سرمایه اش باشد . ارزش افزوده اقتصادی یك ابزار سنجش عملكرد داخلی عملیات شركت بر مبنای سالانه است. پس ارزش افزوده اقتصادی بعنوان یك درآمد اضافی می باشد . ارزش افزوده اقتصادی مثبت به این معنی است كه نرخ بازده سرمایه بیشتر از هزینه سرمایه می باشد ، در نهایت اینكه ارزش افزوده اقتصادی بزرگتر از صفر یعنی ایجاد (افزایش) ارزش سهامداران. ارزش افزوده اقتصادی از تفاوت بین نرخ بازده سرمایه گذاری (r) و هزینه سرمایه (c) و حاصلضرب اینها در ارزش دفتری اقتصادی سرمایه كه شركت بكار گرفته بدست می آید (استیوارت، 1990، 70) .سرمایه × (هزینه سرمایه ـ نرخ بازده سرمایه) = ارزش افزوده اقتصادیارزش افزوده اقتصادی = (r-c)×CAPITAL , r = NOPAT/CAPITALارزش افزوده اقتصادی = NOPAT – c × CAPITAL 8-3-2) سرمایهكلیه وجوه نقدی كه درطی عمر فعالیت شركت بدون در نظر گرفتن منابع تامین مالی وجوه ، نام حساب یا اهداف تجاری شركت ، در شركت ریخته می شود سرمایه نام دارد . منبع تامین سرمایه مهم نیست ، مهم این است كه آیا مدیریت به نحو بهینه از این سرمایه استفاده می كند یا خیر . به عبارتی استفاده بهینه از وجوهی كه درحساب سرمایه شركت ذخیره می شود به موفقیت مدیریت شركت در كسب عایدات ناشی از سرمایه و نرخ تنزیل عایدات بستگی دارد . استیوارت با تعدیلاتی كه پیشنهاد می كند سرمایه اقتصادی را مطرح می سازد كه به تعریف حسابداران سازگار نیست . از این رو سرمایه شامل ، بدهیهای بهره دار حقوق صاحبان سهام و معادلهای سرمایه است ، كه ارزش اقتصادی بكار گرفته شده از طرف شركت را نشان می دهد ( همان منبع، 70)2 9-3-2) سود خالص پس از کسر تعدیلاتتعدیلاتی در EBIT(1-T) برای رسیدن به NOPAT واقعی انجام می دهیم كه این تعدیلات ممكن است اضافه كردن استهلاك سرقفلی و یا هزینه های غیر نقدی و معادلهای دیگری باشد . مالیاتها نیز باید تعدیل شود تا مالیاتهای نقدی را منعكس كند . كه در قسمت بعد به تعدیلات اشاره خواهیم نمود ( اسکالون،2002، 21) . 10-3-2) تعریف و نحوه محاسبه هزینه سرمایههزینه سرمایه هر شركت،حداقل نرخ بازدهی است كه آن شركت بایستی بدست آوردتا بازده مورد نظرسرمایه گذاران فراهم شود.ازآنجا كه درسرمایه گذاری طرحهاوپروژه های سرمایه گذاری از منابع مالی مختلفی مانند وام، اوراق قرضه،سهام عادی،سهام ممتازو .. استفاده می شود،هریك ازاین گروه ها خواهان میزان مشخصی بازدهی هستند كه به تناسب ریسك مربوط به آن باشد.هرچه این ریسك بیشتر باشد،سرمایه گذارنرخ بازده بالاتری راطلب می كندودرنتیجه هزینه سرمایه آن منبع بالاتر خواهد بود. شركت هایی كه در صنایع پرخطر فعالیت می كنند، سرمایه گرانتری دارند، لذا بایستی پروژه هایی را انتخاب كنند كه بازده بالاتری دارد. پس، هزینه سرمایه بطور خلاصه عبارتست از: حداقل نرخ بازدهی كه تحصیل آن برای حفظ ارزش بازار شركت(یا قیمت سهام آن) ضروری است. مدیران بایستی در مورد هزینه سرمایه در هنگام اتخاذ تصمیمات سرمایه گذاری بلند مدت، تعیین ساختار بهینه سرمایه و تصمیم گیری در مورد اجاره های بلندمدت، اطلاعات كافی داشته باشند.همچنین، بایستی متذكر شد كه هزینه سرمایه واقعا همانند دیگر هزینه ها د ر حسابداری تلقی نمی شود، بلكه هزینه فرصت از دست رفته ای است كه در ازاء وجوه سرما یه گذاری شده ایجاد می شود. به بیان دیگر، هزینه سرمایه، كل بازدهی است كه سرمای ه گذاران شركت می توانند از سرمایه گذاری در یك پرتفوی از سهام و اوراق بهادار با ریسك مشابه انتظار داشته باشند و البته این نرخ، حداقل نرخ مورد انتظاری است كه در صورت عدم تحصیل آن، ارزش شركت در بازار تحلیل خواهد رفت. ازآنجاكه در تركیب سرمایه شركت، منابع مالی مخت لفی وجود دارد، برای رسیدن به یك نرخ واحد از میانگین هزینه سرمایه استفاده می شود. برای محاسبه میانگین هزینه سرمایه در ابتدا بایستی با منابع تامین مالی آشنا شده، هزینه سرمایه هر یك را اندازه بگیریم و در پایان میانگین این هزینه ها را محاسبه نمائیم. منابع اصلی تامین مالی عبارتند از:الف) كلیه بدهی های بلندمدت و كوتاه مدتی كه جهت استفاده از آنها بایستی هزینه ب هره پرداخت نمود، ب) سهام ممتاز و ج) سهام عادی و سود انباشته الف) هزینه بدهی ها: بدهی عمدتا شامل وامهای رهنی و تسهیلات بانكی، اوراق قرضه و سایر بدهی های بلند مدتی است كه توسط بانكها، مؤسسات مالی و سایر اشخاص حقیقی و حقوقی تامین می گردد. بدهی های كوتاه مدت با هزینه بهره نیز زمانی در این گروه از بدهی ها شامل می شوند كه جهت سرمایه گذاریهای بلندمدت تهیه شده باشند،و در غیر اینصورت، در مجموع این بدهی ها لحاظ نمی گردند. ولی درهر حال چنانچه شركت همواره از این بدهی ها بعنوان ابزار تامین مالی استفاده كند، بایستی هزینه اینگونه بدهی ها در محاسبه میانگین موزون سرمایه منظور شود. جهت تعیین هزینه بدهی بایستی بهره آن بدهی یا هر میزان سود ثابتی كه به اعتباردهنده پرداخت می شود را با در نظر گرفتن نرخ مالیات محاسبه كرد، بدین صورت كه: هزینه بدهی پس از كسر مالیات(نرخ مؤثر بدهی) هزینه بدهی قبل از كسر مالیات نرخ مالیات سالیانه شركتبدین دلیل در محاسبه هزینه بدهی، نرخ مالیات را لحاظ می كنیم كه هزینه بهره یك هزینه قابل قبول از لحاظ مالیاتی است، لذا باعث ایجاد یك مزیت مالیاتی برای اینگونه بدهی ها می گردد و مانند آن است كه بخشی از هزینه بهره توسط دولت پرداخت می شود. در شرایط اقتصادی فعلی ایران، اولا: عمده بدهی های با بهره از نوع كوتاه مدت بوده و عمدتا نرخ بهره آنها ثابت است. از سوی دیگر، استفاده از این منابع محدود است. لذا سهم این منابع در تامین مالی شركت ها نسبتا كم اهمیت یا بی اهمیت است. علاوه بر این، برخی از شركت ها وضعیت خاصی دارند كه با پیش فروش محصولات خود، تامین مالی می كنند و با این كار محاسبه هزینه بدهی و مقایسه آن در بین شركت ها مشكل می شود.ب) هزینه سهام ممتاز: جهت محاسبه هزینه سهام ممتاز از رابطه زیر استفاده می شود: سود ثابت سالیانه سهام ممتاز هزینه سهام ممتاز خالص قیمت فروش سهام ممتاز در سال nام(الف) از آنجا كه سود سهام ممتاز از لحاظ مالیاتی یك هزینه قابل قبول نمی باشد، لذا هم انند بدهی ها به تعدیل مالیاتی نیاز ندارد.ب) در شرایط فعلی ایران، سهام ممتاز با تعریف عمومی كه از آن وجود دارد، جائی ندارد پس، بحث هزینه تامین مالی از طریق سهام ممتاز در ایران جائی برای بحث باقی نمی گذارد) ادامه خواندن مقاله بررسي اثرات هموار سازي سود بر ارزش افزوده اقتصادي شرکتهاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران

نوشته مقاله بررسي اثرات هموار سازي سود بر ارزش افزوده اقتصادي شرکتهاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles