Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله تجزيه و تحليل صورتهاي مالي شركت پروفيل و يخچال سازي ايران پويا (سهامي عام)

$
0
0
 nx دارای 240 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : فصل اولطرح و کلیات تحقیق 1-1- مقدمهریشه‌های توسعه نیافتگی علمی در ایران متعدد و عوامل آن در دهه‌های اخیر نیز قابل شناسایی و مطالعه است. لیكن بحث اصلی این است كه به رغم فراهم بودن نسبی عناصر پیش برنده علم و وجود امكانات بالقوه وسیع و امکانات بالفعل نسبی در این حوزه، چرا سرمایه گذاری‌های انجام شده اثر بخشی مطلوبی ندارد وچرا علیرغم تامین دروندادهای تحقیقات؛ شامل سرمایه‌های مادی و معنوی یعنی انگیزه‌های علمی و مغزهای متفکر و پر استعداد، برونداد مجموعه تحقیقاتی كشور (‌به معنای اثر بخشی آن) در مقایسه با ورودی‌ها وضع مطلوبی ندارد؟ متاسفانه فاصله علمی و فناوری ما بادنیای شتابان علم و فناوری دایماً در حال افزایش است. اگرچه در این حوزه مشكلاتی همچون پایین بودن سهم اعتبارات ملی تحقیقات و كمبود نیروی انسانی تحقیقاتی وهمچنین نارسایی قوانین ومقررات وجود دارد اما مهمترین مسأله در این زمینه ناكارآمدی برنامه‌ها، راهكارها و روش‌های مدیریتی است. به عبارت دیگر شیوه مدیریت کلان واحدها و موسسات پژوهشی و فرایندها و ساز و كارهای پژوهشی در گذشته و حال در صدر مشكلات بوده و هست (‌هیأت نظارت وارزیابی فرهنگی و علمی شورای عالی انقلاب فرهنگی،1382،ص2). یك مطالعه انجام شده در حوزه مسایل پژوهشی كشور و چالش‌ها و راهكارهای اثربخشی آن، مهمترین مشكلات توسعه علمی كشور را موارد زیر می‌داند: (اعتمادی، 1385، ص 5) 1- مدیریت پژوهش در سطح ملی2- سازوکارهای پژوهش در سطح ملی3- فقدان بازار پژوهش4- بی توجهی گذشته به اثربخشی پژوهشی بعنوان شاخص مهم توزیع اعتبارات.به عباراتی متفاوت و تفصیلی تر مشکلات و موانع توسعه نیافتگی علمی و پژوهشی کشور از دیدگاه این پژوهشگر عبارتند از: (اعتمادی، 1385، ص 5)1- مهمترین تامین کننده منابع مالی پژوهشی کشور دولت است که خود را بی نیاز ازتحقیقات می‌داند و حساسیت پایینی نسبت به نتایج سرمایه گذاری خود و اثربخشی آن دارد2- مسأله واردات و خرید دانش فنی و فناوری و احساس بی نیازی از سرمایه گذاری در تحقیقات توسط بخشی ازدولتمردان3- كشیده شدن ستون خیمه برنامه توسط مجریان برنامه توسعه؛ و از دست رفتن حافظه برنامه4- سیطره تلقی‌های فردی در اجرای برنامه و تحریف روح برنامه در آئین نامه‌های اجرایی5- هرز رفتن اعتبارات بدون تحقق اهداف مندرج در برنامه؛ به دلیل اختیار ترجیح اولویت‌های دستگاهی و بخشی؛ وتن ندادن به جهت گیری‌ها و برنامه‌های ملی تحقیقات در دستگاه‌ها6- توزیع نادرست اعتبارات ملی ومداخله ذینفعان شخصی و موضوعی و همچنین سهم خواهی دستگاهی به جای اثر بخشی7- تأثیرات مهم چانه زنی؛ تاریخچه و سابقه اعتبارات؛ میزان نفوذ سیاسی و دستگاهی و تمایلات و سلایق مدیریتی و معیارهای نادرست و بعضاً ناسالم در نظام توزیع اعتبارات پژوهشی8- عدم تمایل ذینفعان اعتبارات پژوهشی به ارزیابی اثر بخشی پژوهشی در سطوح مختلف و فقدان معیاری به نام اثر بخشی به عنوان یكی از اركان مهم توزیع اعتبارات پژوهشی در سطح ملی9- آزادی هزینه از منابع بیت المال برای سلیقه‌های تحقیقاتی شخصی بدون توجه به اثر بخشی ملی 10- انباشت سخت افزار و تجهیزات بی حاصل و تحمیل آن به بودجه‌های پژوهشی11- نبودن نظارت واقعی بر عملکرد اعتبارات پژوهشی، قناعت نمودن به دریافت گزارشات صوری، عملکرد ریالی و پرسنلی و مانند آن.در درون واحدها و سازمان‌های پژوهشی نیز عمده ترین مسأله، مدیریت فعالیت‌های پژوهشی و چگونگی راهبری و اداره این واحدها در جهت اهداف اصلی ایجاد آنها است كه تولید دانش و انتقال آن به درون و بیرون سازمان و تولید فرآورده‌های دانشی است.به همین دلیل این پژوهش در تلاش است تا با محور قرار دادن مفهوم مدیریت دانش به عنوان شیوه و روش اصلی مدیریتی در واحدهای پژوهشی، مدلی واقعگرایانه در جهت استفاده از استراتژی‌ها و ابزارهای دانشی، متناسب با نوع و روش انجام كار در واحدهای پژوهشی در جهت ارتقای عملكرد آنها ارائه دهد تا شاید از این راه بتوان بر برخی از مشكلات هدایت این سازمان‌ها در جهت افزایش اثربخشی و بهره وری نائل آمد. 1-2- تعاریفقبل از اینکه بحث اصلی در خصوص مدیریت دانش و استراتژی‌های مرتبط با آن را آغاز کنیم، ابتدا لازم است که برخی از کلمات و واژه‌های کلیدی پژوهش تعریف شوند تا آنچه که در ادامه مطلب مورد اشاره قرار می گیرد برپایه تعریف مشخصی باشد که از هر مفهوم ارائه شده است و مقصود و دیدگاه پژوهشگر را مشخص و معین می سازد. 1-2-1- ارزیابی عملکرد: فرایندی است که به سنجش و اندازه گیری، ارزشگذاری و قضاوت درباره عملکرد(‌فرد،سازمان و;) طی دوره ای معین می پردازد. در این فرایند سطح عملکرد از طریق مقایسه وضع موجود با وضع مطلوب یا ایده آل، براساس شاخص‌های از پیش تعیین شده ای که واجد ویژگی‌های معینی باشند، ارزیابی می گردد (لاست‌هاوس ،2002،ص9). 1-2-2- پژوهشکده: براساس تعریفی که در دستورالعمل تکمیل پرسشنامه ارزیابی پژوهشگاه‌ها و واحدهای پژوهشی تهیه شده توسط دفتر بررسی و ارزیابی پژوهشی وزارت علوم،تحقیقات و فناوری (1383) آمده است،پژوهشگاه یک واحد پژوهشی است که حداقل دارای سه پژوهشکده باشد و پژوهشکده واحد پژوهشی است که حداقل دارای سه گروه پژوهشی باشد و گروه پژوهشی کوچکترین واحد پژوهشی است که از تعدادی پژوهشگر و کارمند تشکیل شده است و به انجام پژوهش‌های بنیادی، کاربردی و توسعه ای اشتغال دارند (دفتر بررسی و ارزیابی پژوهشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری،1383،ص3-2).1-2-3- هماهنگی استراتژیک: استراتژی سیستم‌های وظیفه ای در سازمان باید به گونه ای طراحی و تعریف شوند که باسایر استراتژی سازمان همگون،هماهنگ و یکپارچه باشند. این هماهنگی به دو شیوه صورت می گیرد:الف- هماهنگی بیرونی؛ به معنای آن است که استراتژی‌های وظیفه ای سازمان مثل استراتژی مدیریت دانش یا استراتژی مدیریت منابع انسانی با استراتژی سازمان همخوانی دارند، با مرحله توسعه سازمان همراهند، به پویایی سازمانی توجه دارند و با ویژگی‌های سازمان منطبق هستند(آرمسترانگ ،2001،ص68).ب- هماهنگی داخلی یا ادغام افقی؛ با طراحی مجموعه‌ای از روش‌ها و سیاست‌ها و استراتژی‌های وظیفه‌ای مثل مدیریت دانش ویامدیریت منابع انسانی تقویت کننده منافع کارکنان و سازمان، ممکن و کامل می شود. درواقع منظور اصلی از هماهنگی داخلی اتخاذ استراتژی‌های هماهنگ در زیر سیستم استراتژی‌های وظیفه ای سازمان است(آرمسترانگ،2001،ص74).1-2-4- استراتژی نوآوران در مدیریت دانش:سازمان‌هایی که از چنین استراتژی سود می‌برند سازمان‌هایی هستند که به عنوان پیشرو در حوزه یادگیری شناخته می‌شوند و بر توسعه ریشه‌ای یادگیری كاملاً متمركزند. سرعت یادگیری در اینگونه سازمان‌ها كاملاً بالاست.شاخص‌های نوآوری در آن‌ها میزان موفقیت بالای آن‌ها در دستیابی به برنامه‌های بلند مدت شان در تولید و توسعه محصولات جدید وانعطاف پذیری بالای آن‌ها در اتخاذ استراتژی‌های مناسب توسعه را نشان می دهد (بیرلی و چاکرابارتی ،1996،ص135-123). 1-2-5- استراتژی کاشفان در مدیریت دانش:ویژگی و مشخصه برجسته این گونه سازمان‌ها در نگاه و تفكر ریشه‌ای و رادیكال آن‌ها در تولید محصولات جدید است. آن‌ها تعادل منطقی و متوازنی بین یادگیری درونی و بیرونی ایجاد می‌كنند. سطح نسبتاً بالایی از تحقیقات و فعالیت‌های تحقیق و توسعه و ارتباطات علمی در این گونه سازمان‌ها صورت می‌گیرد(بیرلی و چاکرابارتی،1996،ص135-123). 1-2-6- استراتژی بهره برداران مدیریت دانش: میزان كمی از درآمدهادر سازمان‌های با این نوع استراتژی صرف فعالیت‌های تحقیق و توسعه می شود،اما از سطح بالایی از ارتباطات علمی برخوردار هستند، در حالیكه پایه و بنیان‌های علمی و دانشی ضعیفی دارند.اولویت آنها در فعالیت‌های دانشی بر یادگیری بیرونی متمركز است و پس از آن به یادگیری درونی می‌پردازند. كمتر به سوی توسعه انقلابی و متهورانه محصولات و فرآورده‌های جدید روی می‌آورند(بیرلی و چاکرابارتی،1996،ص135-123).1-2-7- استراتژی مقلدان مدیریت دانش: سازمان‌هایی که از این نوع استراتژی سود می برند به عنوان سازمان‌هایی شناخته می‌شوند كه از استراتژی‌های غیراثربخشی در زمینه یادگیری سازمانی استفاده می کنند تصورشان بر این است كه بیش از میانگین صنعت شان در حوزه‌های تحقیق و توسعه فعالیت می‌كنند، در حالیكه شاخص‌های دانشی خلاف این امر را نشان می‌دهد.آنها در بكارگیری دانش‌های جدید به كندی عمل می‌كنند و از تشكل‌های علمی و دانشی كاملاً جدا و دورافتاده هستند. اینگونه سازمان‌ها معمولاً تمركز بر حفظ وضع موجودشان دارند و قادر به تركیب و هماهنگی جریان‌های مختلف دانشی در درون خودشان نیستند(بیرلی و چاکرابارتی،1996،ص135-123).1-2-8- استراتژی بنیادی تولید دانش: تحقیقاتی كه برای شناخت یا كسب دانش جدید، انجام می‌شود. این تحقیقات بدنبال كاربردهای احتمالی دانش مزبور نیستند. هدف از انجام آن‌ها (بجای اینكه ایجاد كاربرد خاصی باشد)، كسب دانش و یا درك بهتر موضوع موردنظر است. با هدف پیشرفت علم صورت می‌گیرد و می‌توان آن را فرآیند خلق یا انباشت بلندمدت دانش نامید (خلیل، 1381،ص80-78).1-2-9- استراتژی کاربردی تولید دانش:این گونه استراتژی با جهت گیری به سمت هدف و یا كاربردی خاص و برای عملیاتی كردن ایده‌ها صورت می‌گیرد. این كار با هدف كسب دانش لازم برای برآوردن نیازی خاص و مشخص، انجام می شود. تركیبی از علم و مهندسی است(خلیل،1381،ص80-78). 1-2-10- استراتژی توسعه ای تولید دانش:به معنای استفاده سیستماتیك از دانش حاصل برای ساخت مواد، تجهیزات، سیستم‌ها و روش‌های بهتر(‌همچون طراحی و ارائه خدمات جدید و بهتر) است. توسعه، بیش از اینكه در قلمرو علم باشد، در قلمرو مهندسی واقع می‌شود. توسعه همان حلقه ارتباطی تحقیقات و كاربرد تجاری ایده‌هاست (خلیل،1381،ص80-78).1-2-11- استراتژی بهبودی و مروری تولید دانش:تلاش‌های مداومی هستند که توسط دانشمندان و مهندسان برای بهبود فناوری‌های موجود انجام می‌شود. هدف از این كار، بهبود عملكرد فناوری، طولانی كردن چرخه عمرفناوری و ترویج نوآوری‌های تدریجی است (خلیل،1381،ص80-78). 1-2-12- استراتژی اجتماعی سازی انتقال دانش: در این نوع استراتژی انتقال دانش پنهان یك فرد به فرد دیگر) نحوه رفع مشكل برنامه، طراحی به صورت غیر معمول) برای انجام موثر فرایندصورت می پذیرد.برای انجام مؤثر فرایند باید میان افراد، فرهنگ مشترك و توانایی كارگروهی ایجاد شود كه با استفاده از نظریه‌های اجتماعی و همكاری میسر می‌شود، نشست گروهی كه تجربیات را توضیح داده و درباره آن بحث می‌كند، فعالیتی است عادی كه در آن اشتراك و انتقال دانش‌ پنهان می‌تواند رخ دهد(نوناکا ،1995،ص15).1-2-13- استراتژی بیرونی سازی انتقال دانش: این نوع استراتژی برای تبدیل دانش پنهان به دانش آشکار اتخاذ می شود. در این حالت فرد می‌تواند دانش خود را در قالب مطالب منظم (سمینار، كارگاه آموزشی) به دیگران انتقال دهد. گفتگوهای میان اعضای یك گروه، در پاسخ به پرسش‌ها یا برداشت از رخدادها، از جمله فعالیت‌های معمولی هستند كه این نوع انتقال در آنها رخ می‌دهد(نوناکا،1995،ص15).1-2-14- استراتژی ترکیب انتقال دانش: دراین شیوه از استراتژی‌های انتقال دانش، حركت از دانش آشكار فردی به سمت دانش آشكار گروهی و ذخیره سازی آن صورت می‌پذیرد و با توجه به استفاده از دانش موجود امكان حل مسائل از طریق گروه فراهم شده، به دنبال آن دانش توسعه می‌یابد (نوناکا،1995،ص15). 1-2-15- استراتژی درونی سازی انتقال دانش: این گونه از استراتژی‌های انتقال دانش، دانش آشكار سازمانی را تبدیل به دانش پنهان فردی می کند.دراین مرحله، دانش آشکار بدست آمده در سازمان، نهادینه می‌شود. همچنین گذراندن این مرحله برای افراد، آفرینش دانش پنهان جدید شخصی را نیز در پی دارد (نوناکا،1995،ص15).1-2-16- استراتژی منفعل در بکارگیری دانش: در این گونه استراتژی‌ها تمایل كمی‌به بحث مدیریت دانش وجود دارد. فعالیت‌ها در این حوزه سیستماتیك نیست. ساختار و فرهنگ سازمانی و نیز فناوری اطلاعات برای اداره كردن دانش مورد استفاده قرار نمی‌گیرند. مؤسسات در اینگونه استراتژی‌ها به درستی از دانش بهره‌برداری نمی‌كنند. در محیط تجاری جاری و روزمره‌شان، این شیوه مدیریت دانش اثربخشی سازمان‌ها را به سرعت كاهش می‌دهد(چوی و لی ،2003،ص 417-403).1-2-17- استراتژی سیستم- محوردربکارگیری دانش:این نوع استراتژی،تاكید زیادی روی كدگذاری و استفاده مجدد از دانش دارد. قابلیت كدگذاری‌ سازمان‌ها، با اتخاذ این نوع استراتژی از طریق یك سیستم پیشرفته‌ترفناوری اطلاعات، محقق می‌شود و در نتیجه پیچیدگی دستیابی و استفاده از دانش كاهش می‌یابد.واكنش سریعتر به مشتری و هزینه كمتر برای تعاملات دانشی قابل انتظار است(چوی ولی،2003،ص417-403).1-2-18- استراتژی انسان- محور دربکارگیری دانش: تأكید استراتژی انسان- محور بر كسب و تسهیم دانش پنهان و تجربه درونی افراد است. ابعاد انسانی برای یك مدیریت دانش موثر كلیدی و حیاتی هستند. تسهیم دانش به شكل غیر رسمی‌انجام می‌پذیرد زیرا تمایلات بین افراد سازمان حائز اهمیت بسیار است. ارتباطات و اعتماد عوامل كلیدی موفقیت هستند(چوی و لی،2003،ص417-403).1-2-19- استراتژی پویادربکارگیری دانش:در این گونه استراتژی‌ها دانش آشكار و پنهان در یك مدل پویا مدیریت می‌شود. سیستم اطلاعات درسازمان‌های بااین نوع استراتژی زمینه مناسبی برای كار گروهی بین افراد در موقعیت‌ها و زمان‌های جدا ایجاد می‌كند. از دانش موجود بهره‌برداری درست می‌شود و قابلیت‌ها و پتانسیل‌های جدید كشف و استخراج می‌گردد(چوی و لی،2003،ص417-403).1-2-20- استراتژی روزمره ومعمولی در کار سازمان:این نوع استراتژی بیانگرسطح پایین نیاز به تعاملات کاری و پیچیدگی کارهای سازمانی است. اتكای زیادی به قوانین، رویه‌ها و آموزش‌های رسمی‌دارد. وابسته به نیروی كاری است كه تجربه كمی‌در بیان نظرات و دیدگاه‌های خود دارد.چالش‌ها در این نوع استراتژی حول محور نیاز به کدگذاری دانش و اطمینان از عملکرد منسجم و مداوم،متمرکز شده‌اند(دونوگیو ،1999،ص5-3).1-2-21- استراتژی یکپارچگی درکارسازمان:این نوع استراتژی نشان دهنده سطح بالایی از وابستگی به تعامل بین کارکنان درانجام کارها و سطح پایینی از پیچیدگی در انجام کارهای سازمانی است. كار سیستماتیك و قابل تكرار، مبتنی بر استانداردها، روش‌ها و فرآیندهای رسمی‌است و وابستگی زیادی به یكپارچگی ناشی از محدودیت‌های كاربردی دارد(دونوگیو،1999،ص5-3).1-2-22- استراتژی هوشمند درکارسازمان: این استراتژی بیانگرسطح پایینی از وابستگی به تعامل درانجام کارها و سطح بالایی از پیچیدگی کارهای سازمان است. كار نیازمند داوری و قضاوت است و كاملا متكی و وابسته به چهره‌های ممتاز و شاخص عملیاتی است.دراین نوع استراتژی سازمان معمولا نیازمند تمرکز برکسب نتیجه از فعالیت نیروهای شاخص کاری است(دونوگیو،1999،ص5-3).1-2-23- استراتژی همکاری درکارسازمان:این استراتژی نشان دهنده سطح بالایی از وابستگی به تعامل بین کارکنان در انجام کارها و پیچیدگی بالای کارهای سازمان است. كار مستلزم ابتكار و یادگیری از طریق انجام كارها است و تكیه بر تجربیات عمیق ناشی از كاركردها و استفاده از تیم‌های منعطف، دارد(دونوگیو،1999،ص5-3).1-3- بیان مسأله در كشور ما 185 واحد پژوهشی وجود دارد كه از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری مجوز قطعی دریافت كرده‌اند. 15/88% این واحدها متعلق به نهادهای دولتی هستند و از بودجه عمومی‌كشور استفاده می‌كنند. از این تعداد 24 واحد پژوهشی دارای ردیف مستقل بودجه هستند و بقیه واحدها بودجه خود را از طریق بودجه نهادهای مربوط دریافت و یا در اغلب موارد از طریق قراردادهای پژوهشی تأمین می‌كنند (دفتربررسی و ارزیابی پژوهشی وزارت علوم،تحقیقات و فناوری،1386،ص5).یكی از دغدغه‌های اصلی در حوزه‌های سیاستگذاری و تصمیم گیری در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به عنوان متولی اصلی واحدهای پژوهشی، تعیین میزان موفقیت آن‌ها در رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده در مقایسه با منابع مالی و انسانی و فناورانه اختصاص یافته به آنها می باشد. بر اساس گزارشی كه هیأت نظارت و ارزیابی فرهنگی و علمی‌شورای عالی انقلاب فرهنگی تحت عنوان “ارزیابی علم و فناوری در جمهوری اسلامی‌ایران- اولین ارزیابی كلان 1382 ” تهیه كرده است و با توجه به شاخص‌هایی كه در پنج بخش انسانی، مالی، ساختاری، عملكردی و بهره وری توسط این هیأت تعریف و محاسبه شده است، وضعیت عمومی‌تولید علم در ایران، با توجه به پیشینه تاریخی و ارزش‌های دینی و جایگاه تاریخی آن در تولید علم، در حال حاضر به هیچوجه راضی كننده نمی‌باشد، گرچه در سال‌های اخیر وضعیت نسبت به سابق تا حدودی بهتر شده است ولی فاصله‌ها هنوز آنقدر زیاد است كه ضرورت یك بررسی و تحلیل دقیق تر و همه جانبه تر را الزامی‌می‌سازد. به عنوان مثال به چند شاخص در ابعاد پنج گانه فوق اشاره می‌كنیم: 1- تعداد محققان در یك میلیون نفر بر اساس آمار 1997 (هیأت نظارت و ارزیابی فرهنگی و علمی شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1382) نمودار 1-1: نمودار فراوانی تعداد محققان در یك میلیون نفر بر اساس آمار 1997 منبع:هیأت نظارت وارزیابی فرهنگی و علمی شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1382،ص21 2- تعداد شاغلان تحقیقاتی در یك میلیون نفر جمعیت در سال 1999: (هیأت نظارت و ارزیابی فرهنگی و علمی، 1382) نمودار 1-2: نمودار فراوانی تعداد شاغلان تحقیقاتی در یك میلیون نفر جمعیت در سال 1999 منبع: هیأت نظارت و ارزیابی فرهنگی و علمی، 1382،ص223- درصد هزینه‌های تحقیقاتی از تولید ناخالص داخلی در سال 1997: (هیأت نظارت و ارزیابی فرهنگی و علمی، 1382) نمودار 1-3: نمودار فراوانی درصد هزینه‌های تحقیقاتی از تولید ناخالص داخلی در سال 1997 منبع: هیأت نظارت و ارزیابی فرهنگی و علمی، 1382،ص39 4- درصد هزینه‌های تحقیقاتی از تولید ناخالص داخلی در سال 2000: (هیأت نظارت وارزیابی فرهنگی و علمی، 1382) نمودار 1-4: نمودار فراوانی درصد هزینه‌های تحقیقاتی از تولید ناخالص داخلی در سال 2000 منبع: هیأت نظارت وارزیابی فرهنگی و علمی، 1382،ص315- هزینه‌های تحقیقاتی به ازای هر نفر محقق در سال 1996:(‌هیأت نظارت و ارزیابی فرهنگی وعلمی،1382) نمودار 1-5: نمودار فراوانی هزینه‌های تحقیقاتی به ازای هر نفر محقق در سال 1996 منبع: هیأت نظارت و ارزیابی فرهنگی وعلمی، 1382،ص41 6- تعداد درخواست‌های بین المللی ثبت اختراع طبق معاهده PCT در سازمان جهانی مالكیت فكری: (هیأت نظارت و ارزیابی فرهنگی و علمی‌شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1385) جدول 1-1: تعداد درخواست‌های بین المللی ثبت اختراع طبق معاهده PCT در سازمان جهانی مالكیت فكریسال كشور 2002 2003 2004 2005 جمعآمریكا 41296 41028 43346 46115 171785ژاپن 14063 17414 20264 24829 76570آلمان 14326 14662 15218 16002 60208كره جنوبی 2520 2949 3559 4686 13714كانادا 2260 2270 2105 2322 8957استرالیا 1759 1680 1837 1999 7275چین 1018 1295 1706 2501 6520هندوستان 525 764 723 679 2691تركیه 85 111 115 174 485مالزی 18 31 45 37 131مصر 1 22 53 51 127عربستان 10 28 31 38 107اندونزی 16 2 6 8 32ونزوئلا 1 1 1 2 5ایران 0 2 0 2 4پاكستان 0 2 0 0 2منبع: هیأت نظارت و ارزیابی فرهنگی و علمی‌شورای عالی انقلاب فرهنگی،1385،ص 347- سهم كشورها از تولیدات علمی‌منتشر شده در مجلات معتبر بین المللی در سالهای 2003 و 2004: (هیأت نظارت و ارزیابی فرهنگی و علمی‌شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1385) نمودار 1-6: نمودار فراوانی سهم كشورها از تولیدات علمی‌منتشر شده در مجلات معتبر بین المللی در سالهای 2003 و2004 منبع: هیأت نظارت و ارزیابی فرهنگی و علمی‌شورای عالی انقلاب فرهنگی،1385، ص 56 8- تعداد گواهی‌های اعطا شده به اختراعات در اداره ثبت اختراع و علامت تجاری امریكا: (هیأت نظارت و ارزیابی فرهنگی و علمی، 1385) جدول 1-2: تعداد گواهی‌های اعطا شده به اختراعات در اداره ثبت اختراع و علامت تجاری امریكاردیف سال كشور 1997 1998 1999 2000 2001 2002 2003 2004 جمع سالهای 2004-19631 امریكا 61708 80289 83906 85068 87601 86972 87901 84271 22168002 ژاپن 23179 30840 31104 31295 33224 34858 35516 35350 5916833 آلمان 7008 9095 9337 10235 11260 11280 11444 10779 2760944 انگلستان 2680 3467 3576 3669 3967 3843 3630 3450 1166375 فرانسه 2958 3674 3820 3819 4041 4035 3868 3380 1045426 كانادا 2379 2974 3226 3419 3606 3431 3426 3374 711277 كره جنوبی 1891 3259 3562 3314 3538 3786 3944 4428 338658 استرالیا 478 720 707 705 876 859 900 953 156799 چین 81 160 155 179 237 233 276 311 256510 هندوستان 47 85 112 131 178 249 341 363 203311 روسیه 111 189 181 183 234 200 203 169 172512 ونزوئلا 25 27 39 27 26 30 19 18 65013 مالزی 17 23 30 42 39 55 50 80 43614 عربستان 14 14 12 19 12 10 19 15 22315 اندونزی 5 3 5 6 4 7 9 4 15516 تركیه 5 2 4 4 11 15 27 13 14917 مصر 1 0 3 8 6 5 6 4 8818 ایران 1 0 1 0 2 0 0 0 6719 پاكستان 0 2 0 5 2 1 0 2 32منبع: هیأت نظارت و ارزیابی فرهنگی و علمی، 1385،ص 379- تعداد تولیدات علمی‌در مجلات معتبر داخلی و بین المللی: (هیأت نظارت و ارزیابی فرهنگی و علمی،1385) نمودار 1-7: تعداد تولیدات علمی‌در مجلات معتبر داخلی و بین المللی منبع: هیأت نظارت و ارزیابی فرهنگی و علمی، 1385،ص55-54 10- نسبت اعتبارات تحقیقاتی به تعداد محققان در سال 1999: (هیأت نظارت و ارزیابی فرهنگی و علمی،1382) نمودار 1-8: نسبت اعتبارات تحقیقاتی به تعداد محققان در سال 1999 منبع: هیأت نظارت وارزیابی فرهنگی وعلمی، 1382،ص88با توجه به آمار و ارقام مقایسه‌ای فوق، در یك جمع بندی اولیه مشخص می‌شود كه فرایند تولید علم در ایران از ابعاد منابع انسانی و مالی، ساختار، عملكرد و بهره وری با جایگاه تاریخی و اصول ارزشی آن كه مبتنی بر ارزش گذاردن بر علم و پژوهش است، فاصله زیادی دارد. از دیدگاه سیستمی‌این فاصله هم از بعد ورودی‌ها، هم فرایند تولید علم و هم درنهایت خروجی‌های فرایند تولید علم در ایران قابل بحث و بررسی است و مطالعه و كنكاشی عمیق را طلب می‌كند. یكی از مسائلی كه در این رابطه مورد توجه قرار می‌گیرد، مسأله تولید و انتقال دانش و به عبارتی مدیریت دانش است.فرایند تولید دانش به عنوان یك فعالیت اصلی و یا جانبی برای سازمان‌ها تعریف می‌شود. اگرچه پژوهشگاه‌ها به عنوان محصول اصلی خود تولید كننده علم و دانش هستند و بر این اساس عملكرد آنان ارزیابی می‌گردد، ولی سایر سازمان‌ها نیز متناسب با نوع فعالیت، روش كار و تجربیات كاری شان به تولید دانش می‌پردازند. منظور از تولید دانش سازمانی، قابلیت یك شركت به عنوان یك كل در تولید دانش جدید، تسهیم آن در تمام سازمان و تجسم آن در محصولات، خدمات و سیستم‌هاست (نوناكا و تاكیوچی ، 1995).البته سازمان‌ها به خودی خود و بدون ابتكار افراد و تعاملی كه بین آنها در گروه شكل می‌گیرد قادر به تولید دانش نمی‌باشند. دانش می‌تواند در سطح گروه از طریق گفتگو، بحث، تبادل نظر، انتقال تجربیات و مشاهده تقویت یا متبلورگردد (شورای عالی انقلاب فرهنگی 1382). در واقع مدیریت دانش مبحثی است كه در آن یك سازمان آگاهانه و بطور فراگیر دانش خود را بصورت منابع، اسناد و مهارت‌های انسانی، جمع آوری و سازماندهی می‌كند، به اشتراك می‌گذارد و تجزیه و تحلیل می‌نماید (ویگ ، 1999).با توجه به تعاریف فوق كه گوشه‌ای از مجموعه تعابیر بكار رفته در خصوص مدیریت دانش است، این نتیجه حاصل می‌شود كه مدیریت دانش با ابزار دانش و كاربردی كردن آن و استفاده از منابع و ذخایر پنهان و آشكار دانش در سازمان و ایجاد فرهنگ مبتنی بر دانش در سازمان، در پژوهشگاه‌ها كه در راستای تولید علم گام بر می‌دارند و بر مبنای داده، اطلاعات و دانش و استفاده از آنها حركت می‌كنند، كه چون همین مفاهیم در مدیریت دانش نیز به عنوان مبانی و اصول پایه‌ای محسوب می‌گردند، می‌تواند یك ابزار و شیوه موفق در جهت هرچه كارآمدتر نمودن آنها بشمار رود. در یك تقسیم بندی سازمان‌ها به سه گروه تقسیم بندی می‌شوند: 1- سازمان‌های مبتنی بر نیروی كار 2- سازمان‌های مبتنی بر سرمایه 3- سازمان‌های مبتنی بر دانش.در سازمان‌های مبتنی بر دانش اساس كار و مهمترین منبع ورودی به سازمان دانش است كه این دانش در فرایند عملیات سازمانی به خروجی‌هایی متناسب با مدیریت سازمان و نیز برگرفته از دانش سازمان تبدیل می‌شوند (استاربوك ، 1992) .ویلیام استاربوك (1992) معتقد است كه مدیریت دانش، مناسب ترین شیوه و الگوی مدیریت برای سازمان‌های دانش- محور است كه پژوهشگاه‌ها نیز از جمله این گونه سازمان‌ها هستند.البته بدیهی است که درجریان فعالیت کلیه سازمان‌ها، حتماً دانش سازمانی تولید می‌‌شود که باید مدیریت شده ودراختیار کلیه کارکنان جهت استفاده مجدد قرار داده شود، اما فرق اساسی سازمان‌های مبتنی بر دانش یا دانش- محوربابقیه سازمان‌ها دراین است که در این گونه سازمان‌ها تولید دانش به عنوان یک مأموریت اصلی محسوب شده وبنابراین شیوه مدیریت دانش و مکانیزم‌هایی که برای عملیاتی کردن استراتژی‌های مدیریت دانش در این گونه سازمان‌ها، طراحی واجرا می شود،باسایر سازمان‌هاکه شیوه‌ها والگوهای خاص مدیریتی، متناسب بانوع ماموریت شان دارند، تفاوت خواهدداشت. در سازمان‌های پژوهشی حفظ مزیت رقابتی، منوط به نوآوری است كه نوآوری خود معلول دانش است و تابعی از بكارگیری مدیریت دانش در مركز پژوهشی،است.بر اساس یك پژوهش اثرات بكارگیری مدیریت دانش در مراكز پژوهشی کشور به شرح زیر تعریف و تبیین شده است: (فتحیان، 1385،ص16) 1- اشتراك دانش و تسریع در دستیابی به فناوری نو، جلوگیری از دوباره كاری و اتلاف منابع2- ایجاد استراتژی دانشی برای تحقیقات3- هم افزایی در دانش‌های تولید شده در پروژه‌های تحقیقاتی موجود و یا آتی و كم شدن فاصله میان نیازهای واقعی پژوهشی و پروژه‌های پژوهشی 4- ایجاد مزیت رقابتی در سازمان و انجام كار مؤثر از طریق مشاركت و استفاده مجدد از دانش 5- تبدیل دانش پنهان محققین به دانش آشکار به منظور ثبت دانش حاصله از تحقیقات 6- كمك به انتشار دانش در سازمان و سرعت گردش دانش در سازمان‌های پژوهشی 7- دسترسی راحت و آسان محققین و سایر كاربران به اطلاعات و دانش به كمك سیستم الكترونیكی اسناد8- امكان فراهم نمودن ارتباط غیرلحظه‌ای و غیرمستقیم پژوهشگران به كمك ابزارهای واسطه‌ای 1-4- دستیابی به مدل آنچه که درطراحی مدل پژوهش موردتوجه جدی قرار گرفته است، استفاده از اثرات مثبت بکارگیری آگاهانه سیستم مدیریت دانش در سازمان‌های پژوهشی و پژوهشگاه‌ها است.باتوجه به مأموریت اصلی این سازمان‌ها که تولید علم و دانش درراستای انجام وظایف سازمان متبوع شان می باشد، قطعاً این گونه سازمان‌ها (هرچندناآگاهانه) ازسیستم مدیریت دانش در داخل مجموعه شان سود می برند، اما برای افزایش اثربخشی این سیستم باید ویژگی‌های آن را شناخت و سیستم را براساس یک مدل منسجم و کارا، طراحی و اجرا نمود تا بتوان به نتایج قابل قبولی از اجرای آن دست یافت.با توجه به نگرش سیستمی حاکم براین پژوهش برای مدیریت دانش وجایگاه آن درسازمان‌های دانش-محور از جمله پژوهشگاه‌ها، مدل طراحی شده در پژوهش بر اساس ارتباط بین سیستم مدیریت دانش در سازمان با زیر سیستم‌های آن می‌باشد، كه به سه زیرسیستم تولید و توسعه دانش،انتقال دانش و بكارگیری دانش تقسیم شده است.درطراحی این مدل ازسایر سیستم‌های وظیفه ای سازمان و نحوه ارتباط آنها با زیرسیستم‌هایشان الگوگرفته شده است. به عنوان مثال همانطوری که سیستم مدیریت منابع انسانی به سه یا چهار زیر سیستم جذب و استخدام،ارزیابی عملکرد، آموزش و توسعه کارکنان و نگهداری و ارتقای کارکنان تقسیم می شود، سیستم مدیریت دانش هم قابل تقسیم به چند زیرسیستم است. مزیت این مدل واین نوع نگاه به مدیریت دانش درسازمان، در مقایسه به سایر نگاه‌ها به این مفهوم، دراین است که بانگرش مبتنی برتئوری نقاط مرجع استراتژیک می توان گونه‌های هماهنگ استراتژی را در زیر سیستم‌ها تعریف کرد و با ایجاد هماهنگی افقی و عمودی دربین آنها و به علاوه بین سیستم مدیریت دانش باسایر سیستم‌های وظیفه ای سازمان، درخصوص تأثیر مثبت آنها بر عملکردسازمان امیدوارتر بود. برای تبیین رابطه بین استراتژی‌های مدیریت دانش با زیر سیستم‌های مدیریت دانش با استفاده از ادبیات و مطالعات مربوط به مدیریت دانش گونه‌های خاصی انتخاب شدند كه در فصل دوم بطور مشروح مورد بررسی قرار خواهند گرفت. با توجه به اینكه استراتژی كار در سازمان‌ها به عنوان یك عامل متمایزكننده مورد توجه قرار گرفته است بنابراین رابطه بین تركیب چهارتایی ناشی از استراتژی‌های مدیریت دانش با زیر سیستم‌های اصلی مدیریت دانش، با ارتقای عملكرد پژوهشگاه‌ها، از صافی یا فیلتر استراتژی كارسازمان‌ها می‌گذرد و تنوع در استراتژی كار، نوع تركیب مناسب استراتژی‌های مدیریت دانش و زیرسیستم‌های آن را در جهت ارتقای عملكرد پژوهشگاه‌ها پیش بینی و پیشنهاد می‌كند. 1-5- فرضیه اصلی هماهنگی بین استراتژی‌های دانش، استراتژی انتقال دانش، استراتژی تولید و توسعه دانش و استراتژی بكارگیری دانش در پژوهشگاه‌ها با توجه به استراتژی كار پژوهشگاه‌ها، منجر به ارتقای عملكرد آن‌ها می‌شود. F (X1, X2, X3, X4,X5) : عملكرد پژوهشگاه‌ها عملکرد پژوهشگاه‌ها تابعی است از:استراتژی دانش، استراتژی انتقال دانش،استراتژی تولید و توسعه دانش،استراتژی بکارگیری دانش و استراتژی کار پژوهشگاه‌ها درواقع هدف اصلی از اجرای این پژوهش طراحی مدل تبیین كننده رابطه بین استراتژی دانش، استراتژی تولید و توسعه دانش، استراتژی انتقال دانش و استراتژی بكارگیری دانش در پژوهشگاه‌هاست بهره گیری از نتایج این مدل با توجه به استراتژی كار پژوهشگاه‌ها، می‌تواند منجر به ارتقای عملكرد آنها شود. 1-6- روش شناسی1-6-1: نوع روش تحقیقروش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش روش كاربردی، كیفی، کمّی و توصیفی است. توضیح اینکه برای طبقه بندی تحقیقات از 3 مبنا استفاده می‌شود که عبارتند از: نتیجه، هدف و نوع داده. تحقیقات از بعد نتیجه به سه دسته تقسیم می‌شوند:بنیادی، کاربردی و توسعه‌ایاز بعد هدف یا اکتشافی اند یا توصیفی یا تبیینی و از بعد نوع داده هم یا کیفی اند یا کمّی(‌ین، 1381)باتوجه به تعاریفی که برای هریک ازاین گونه‌های مختلف پژوهشی توسط کارشناسان و صاحبنظران ارائه شده است و دامنه کاربردی که برای هریک از آنها تعریف کرده‌اند، به علاوه باتوجه به نوع فعالیتی که دراین پژوهش انجام شده است که برمحور تعیین و طراحی یک مدل و بررسی اثرات اجرای آن در یک مجموعه سازمانی و تبیین نتایج حاصل شده از اجرای مدل در نمونه‌های مورد بررسی است بنابراین می توان نتیجه گرفت که پژوهش حاضر ازنوع توصیفی درهدف، کاربردی درنتیجه و کیفی و کمّی درنوع داده‌ها بوده است.به منظور جمع آوری داده‌های مورد نیاز از پرسشنامه استفاده شده است. پرسشنامه طراحی شده هم دارای پرسش‌هایی با پاسخ بسته و هم حاوی پرسش‌هایی با پاسخ باز،بوده است. بنابراین هم امكان تحلیل آماری و كمّی ‌را به پژوهشگر داده است و هم امكان استفاده از روش تحلیل محتوا برای تحلیل و مقوله بندی پاسخ‌های ارائه شده به پرسش‌های با پاسخ باز را فراهم آورده است. 1-6-2: گام‌های اجرایی بطور كلی گام‌های اجرایی این پژوهش از این قرار بوده‌اند:1-6-2-1: مطالعه ادبیات موضوعی درموارد مرتبط با مدیریت دانش وارزیابی عملکرد سازمان‌های پژوهشی 1-6-2-2: طراحی مدل مفهومی پژوهش 1-6-2-3: انتخاب جامعه و نمونه آماری 1-6-2-4: طراحی و سنجش روایی و پایایی پرسشنامه 1-6-2-5: بررسی استراتژی‌های تولید و توسعه دانش، انتقال دانش،دانش،کارو بکارگیری دانش در پژوهشگاه‌ها از طریق توزیع و جمع آوری پرسشنامه در واحدهای جامعه آماری1-6-2-6: تجزیه و تحلیل آماری و تحلیل محتوای پاسخ پرسش‌های باز 1-6-2-7: مقایسه نتایج ناشی از تجزیه و تحلیل مرحله پنجم با نوع عملكرد و رتبه اعلام شده برای پژوهشگاه‌ها توسط وزارت علوم، تحقیقات و فناوری 1-6-2-8: تحلیل نتایج 1-6-3: جامعه آماری، روش نمونه گیری، حجم نمونه بر اساس تقسیم بندی‌های معاونت پژوهشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، پژوهشگاه‌هایی كه مجوز فعالیت دریافت كرده‌اند به 4 دسته تقسیم می‌شوند كه عبارتند از: 1- پژوهشگاه‌های دارای موافقت قطعی وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری؛ 2- پژوهشگاه‌های دارای موافقت قطعی وابسته به دانشگاه‌ها؛ 3- پژوهشگاه‌های دارای موافقت قطعی وابسته به بخش خصوصی؛ 4- پژوهشگاه‌های دارای موافقت قطعی وابسته به سایر دستگاه‌ها؛ نظر به اهمیت عملكرد و فعالیت واحدهای پژوهشی دستگاه‌ها و نهادهای دولتی و لزوم ارزیابی دقیق عملكرد آنان، بویژه با توجه به اینكه به عنوان یك فعالیت جنبی در كنار فعالیت‌های اصلی دستگاه‌ها تعریف شده‌اند و متناسب با قدرت شان از منابع مالی و انسانی و فنی دستگاه‌ها استفاده می‌برند، باید دلیل منطقی و عقلایی برای ادامه فعالیت آنان وجود داشته باشد و عملکرد آنان در حدی باشد كه صرف هزینه از منابع مالی دستگاه‌ها را توجیه پذیر سازد، ضمن اینكه مانند وزارت علوم یا دانشگاه‌ها و بخش خصوصی، ممكن است نظارت چندانی بر فعالیت‌های آنان اعمال نگردد و رفته رفته به یك واحد تشریفاتی و لوكس تبدیل شوند، لذا با تأكید استاد محترم راهنما و با در نظر گرفتن موارد فوق الذكر جامعه آماری پژوهش واحدهای پژوهشی دارای موافقت قطعی وابسته به دستگاه‌ها انتخاب شدند. 1-6-4: روش تجزیه و تحلیل داده‌ها برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از تحلیل کمّی داده‌های کمّی و کیفی استفاده شده است.به منظور تعیین میزان همبستگی بین آرا و دیدگاه‌های کارشناسان ومدیران در حوزه‌های مربوط به ارزیابی عملکرد و مدیریت دانش از رگرسیون وآزمون کای-دواستفاده گردیده است برای سنجش روایی و پایایی پرسشنامه‌ها از شاخص آلفای کرونباخ سود برده شده است. برای تحلیل محتوای پاسخ‌های مشروح ارائه شده به پرسش‌ها از روش و گام‌های تحلیل محتوا، مقوله بندی و كدگذاری استفاده شده است. فصل دوممبانی نظری پژوهش و مروری بر تحقیقات پیشین 2-1- مقدمهیکی از بحث‌های مهم در خصوص مدیریت دانش جایگاه این مفهوم در سازمان‌ها و کارکردهایی است که برای آن توسط نظریه پردازان تعریف و تبیین شده است. اگر از دیدگاه سیستمی به سازمان‌ها بنگریم و سازمان را مجموعه ای از سیستم‌ها بدانیم که به شکلی هماهنگ و متعامل به فعالیت مشغولند، در آن صورت مدیریت دانش هم یکی از سیستم‌های وظیفه ای شمرده می شود که نقش و عملکردی همچون سایر سیستم‌های وظیفه ای نظیر سیستم مدیریت منابع انسانی ویا سیستم مدیریت بازاریابی و غیره برعهده دارد.اگر براساس زنجیره ارزش پورتر به سازمان و زیر مجموعه‌های آن توجه کنیم مدیریت دانش در کنار مدیریت منابع انسانی و مدیریت سیستم‌های اطلاعاتی به عنوان پشتیبان واحدهای ایجادکننده ارزش در سازمان قرار می گیرد.با نگرش فرایندی به سازمان، فرایند مدیریت دانش یکی از فرایندهای سازمان به شمار می آید که متناسب با ماموریت سازمان می تواند فرایند اصلی و محوری ویا مدیریتی و پشتیبانی باشد که بر این اساس می توان گفت که در پژوهشگاه‌ها یکی از فرایندهای اصلی و کلیدی فرایند مدیریت دانش است.گروه دیگری از تئوریسین‌های سازمان و مدیریت به مدیریت دانش نگاهی همچون مفاهیمی نظیر مدیریت تغییر و مدیریت تحول سازمانی دارند (ویگ،1999).آنچه که در این پژوهش مبنای کار قرار گرفته است دیدگاه سیستمی و وظیفه ای به سیستم مدیریت دانش است که نگاه به این سیستم هم می تواند نگاه راهبردی و استراتژیک باشد و هم نگاه عملیاتی (آرمسترانگ،2000،ص106).که ما از رویکرد استراتژیک به این سیستم نگریسته ایم.با توجه به توضیحات فوق در ادامه فصل در خصوص تعاریف مدیریت دانش و رویکردها ,استراتژی‌هاو مدل‌هایی که در این حوزه وجود دارد مطالب و دیدگاه‌های مختلف ارایه می شود. 2-2- تعریف مدیریت دانشتعاریف و دیدگاه‌های متفاوتی در خصوص مدیریت دانش وجود دارد و هر یک ازنظریه پردازان براساس کارکردهایی که برای دانش و مدیریت دانش در سازمانها قائلند تعریفی خاص از آن ارائه کرده‌اند.به عنوان مثال نوناكا(1995) مدیریت دانش را مستلزم احساس تعهد در جهت خلق دانش جدید، ترویج آن در سراسر سازمان و تبدیل آن به محصولات و خدمات، نظام‌ها، امور روزمره، فرهنگ و راهبردها می داند (نوناكا، 1995، ص 15).درحالی که مارتنسون (2000) معتقد است که مدیریت دانش نه یك برنامه بلكه راهی جدید برای فعالیت است كه باید از طریق راهبرد كلی و طرح عملیات سازمان در فرهنگ سازمان نهادینه شود. از سوی دیگر گری (2000) مدیریت دانش را عبارت از توانایی انتخاب، گرفتن، آرشیو كردن و دستیابی به بهترین اقدامات و فعالیت‌های دانش مبتنی بر كار و نیز تصمیم‌گیری مدیران و كاركنان در حوزه رفتارهای فردی و گروهی می داند. ازدیدگاه ماناسکو (1999) مدیریت دانش فرآیند ایجاد، تأیید، ارائه، توزیع و كاربرد دانش است. این 5 عامل در حوزه مدیریت دانش برای یك سازمان زمینه آموزش، بازخورد، آموزش مجدد و یا حذف آموزش را فراهم می‌آورد كه معمولاً برای ایجاد، نگهداری و احیای قابلیت‌های سازمان مورد نیاز است. پتراش (2001)ازدیدگاه مبتنی بر بهره وری سازمانی به مدیریت دانش توجه می کند و عقیده داردکه مدیریت دانش كسب دانش درست، برای افراد مناسب در زمان صحیح و مكان مناسب است. به گونه‌ای كه آنان بتوانند برای دستیابی به اهداف سازمان، بهترین استفاده را از دانش ببرند. افرازه (1383)تعریف دانشگاه تگزاس ازمدیریت دانش را به این شکل نقل کرده است که “مدیریت دانش مواردی چون فرایند قاعده‌مند جست‌وجو و انتخاب، سازماندهی، استحصال و بیان اطلاعات به صورتی كه درك كارمند از حوزه مورد علاقه‌اش را بهبود بخشد، در برمی‌گیرد. فعالیت‌های مدیریت دانش كمك می‌كند تا سازمان برای حل معضلات، یادگیری پویا، تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی استراتژیك، بر روی كسب و ذخیره و بهره‌برداری از دانش متمركز شود. به این ترتیب این مدیریت نه تنها از تباهی سرمایه‌های فكری جلوگیری كرده بلكه آن را افزایش داده، انعطاف‌ بیشتری به سازمان می‌بخشد” (افرازه، 1383،ص 35-33) یکی از تعاریف سیستمی و عملیاتی از مدیریت دانش توسط نوهر (2002) ارائه شده است.وی معتقداست که مدیریت دانش باید به عنوان یک طرح مدیریتی یكپارچه نگریسته شود كه بر اهداف استراتژی تمركز دارد (بنا شده) بر محور فرآیندهای کسب و کار حرکت می کند و از فناوری اطلاعات کمک می گیرد. هر گاه دانش را به معنی توانایی انجام مؤثر كار در نظر بگیریم، می‌توان مدیریت دانش را به این صورت تعریف كرد:مدیریت دانش رشته‌ای است كه رویكردی یكپارچه نسبت به شناخت مدیریت و مشاركت تمام دارایی‌های اطلاعاتی سازمان از جمله پایگاه داده‌ها، اسناد، خط مشی‌ها و روش‌های انجام كار و نیز تخصص و تجربه موجود در تك تك كاركنان را نظارت و سرپرستی می‌كند (مورلی ، 2000،ص 12)گروه دیگری از صاحبنظران حوزه مدیریت دانش،تعریفی متأثراز فناوری اطلاعات از مدیریت دانش ارائه کرده‌اند و به جنبه‌های فناورانه آن بیشتر توجه کرده‌اند. ازجمله مالهترا (1998)معتقداست که مدیریت دانش تركیبی ازفناوری اطلاعات و نوآوری انسانی است. وجود مفهوم نوآوری را در سایر تعاریف ارائه شده از مدیریت دانش نیز می‌توان ردیابی نمود.نیسن (2000)‌ و اسوان (1999) نیزدریافتند كه ریشه‌های مدیریت دانش در شماری از اصول و سیستم‌های فن‌آوری اطلاعات واقع شده است كه عبارتند از: هوش مصنوعی، مهندسی مجدد فرآیند كسب و كار، سیستم‌های اطلاعات، مدیریت اطلاعات، سیستم‌های خبره، سیستم‌های پشتیبانی، كاوش داده‌ها و ذخیره‌سازی داده‌ها.به علاوه داونپورت و پروساک (1998)اظهار نموده‌اندکه مدیریت دانش به عنوان فناوری اطلاعاتی در نظر گرفته شده كه به صورت یك سیستم برای پشتیبانی از دانش، فعالیت‌های مرتبط با كسب و كارها (سازمان‌ها) طراحی شده، و می‌تواند مواردی نظیر سیستم‌های پشتیبانی از تصمیم، بانك‌های اطلاعاتی، ویدئو كنفرانس‌ها، كارهای كامپیوتری، اینترنت، سیستم‌های شایستگی و غیره را شامل می‌شود.و بالاخره فرهنگ اصطلاحات مدیریت دانش (1998)این تعریف جامع را ارائه کرده است که مدیریت دانش فرآیند سیستماتیك جست‌وجو، انتخاب، سازماندهی، پالایش و نمایش اطلاعات است. به طریقی كه درك كاركنان در زمینه خاص بهبود و اصلاح شود و سازمان بصیرت و درك بهتری از تجربیات خود كسب كند. فرآیندهای مدیریت دانش، در حل مسأله، یادگیری پویا، برنامه‌ریزی استراتژیك، تصمیم‌گیری و محافظت دارایی هوشی از فرسودگی و تباهی به سازمان كمك می‌كند و منجر به انعطاف‌پذیری فزاینده و افزایش هوش سازمانی می‌شود. باتوجه به تعاریف مختلفی که درخصوص مدیریت دانش،ازتعدادی از صاحبنظران، ارائه شد می توان به یک تقسیم بندی در این مورد رسیدکه ویژگی‌های مختلف و متمایز مدیریت دانش رابتوان دراین تقسیم بندی‌ها پیداکرد. بخشی از تعاریف مربوط به مدیریت دانش بیشتراز آنکه خوداین مفهوم را تعریف کند به اجزا و عناصر مرتبط با آن اشاره کرده است که از آن جمله می‌توان به تعاریف نوناکا(1995) و گری(2000) اشاره کرد.گروه دیگری از تعاریف کاملا بر جنبه سخت افزاری و مرتبط با فناوری اطلاعات سازمانی تأکید داشته‌اند که تعاریف مالهترا(1998) وداونپورت (1998) از این دست تعاریف به شمار می‌روند.و بالاخره دسته سوم تعاریف بررابطه بین مدیریت دانش و بهره وری سازمانی، به عنوان عاملی برای تعریف مدیریت دانش متمرکز بوده‌اند که تعریف پتراش(2001) ازجمله این تعاریف است.منهای تأکیدی که برجنبه‌های مختلف در تعریف مدیریت دانش ازسوی صاحبنظران شده است اما وجه غالب تعاریف دراین است که مدیریت دانش رابه عنوان یک فرایند درنظر گرفته‌اند که این فرایند مجموعه‌ای از فعالیت‌ها را در ارتباط باسایر فرایندهای سازمانی انجام می‌‌دهد. این فرایند موضوعات مختلف و متنوعی را شامل می‌شود وبه نتایج گوناگونی در سازمان منتهی می‌شود كه عمدتاً حول محور بهره‌وری بیشتر سازمان، دستیابی بیشتر سازمان به اهداف سازمانی، تولید دانش، افزایش مزیت رقابتی، تشویق به یادگیری و نوآوری، بهبود تصمیم‌گیری در سازمان و ایجاد ارزش برای مشتری، دور می‌زنند. اگر چه نتایجی هم چون بهبود عملكرد كاركنان، حفظ، استفاده و كاربرد دوباره دانش در سازمان و بهبود و اصلاح درك كاركنان و انعطاف‌پذیری سازمانی نیز از جمله مواردی هستند كه به عنوان نتیجه فرایند مدیریت دانش در سازمان مورد توجه نظریه‌پردازان قرار گرفته است.نگاه فرایندی به سیستم مدیریت دانش درسازمان،بویژه درسازمان‌های مبتنی بردانش، باعث می‌شود تا هم جایگاه این فرایند، متناسب با مأموریت سازمان، بخوبی و به درستی تعریف و تبیین شود ودرنقشه فرایندهای سازمان بخوبی ارتباط و تعامل آن با سایر فرایندهای سازمانی مشخص و تعریف شود و هم اینکه شاخص‌های اثربخشی و کارایی برای فرایند تعریف شود و مجموعه فعالیت‌هایی که باعث تبدیل ورودی‌های فرایند به خروجی‌های آن می شود ومنابع و امکانات موردنیاز برای این فعالیت‌ها،کاملاً مشخص شوند ودرنتیجه بتوان با محاسبه و پایش شاخص‌ها درجهت هدفگذاری و بهبود فعالیت‌های دانشی در سازمان اقدام نمود.همین نگاه فرایندی به سیستم مدیریت دانش درپژوهش حاضرودرطراحی مدل پیشنهادی هم مورد توجه قرارگرفته است و نحوه تأثیرگذاری آن برعملکرد سازمان، بویژه سازمان‌های دانش-محور از جمله پژوهشگاه‌ها، از زاویه نگرش فرایندی به سازمان،محور اصلی پژوهش را تشکیل داده است.در واقع می‌توان گفت که ازدیدگاه پژوهشگر مدیریت دانش درپژوهشگاه فرایندی است برای تولید و توسعه دانش، انتقال دانش و بکارگیری دانش در پژوهشگاه‌ها. 2-3- رویكردهای مختلف به مدیریت دانشهر یك از نظریه‌پردازانی كه در خصوص مدیریت دانش در سازمان‌ها مطالبی را مطرح كرده‌اند، از رویكردی خاص، با توجه به تعریفی كه از دانش و مدیریت دانش و تأثیر آن در سازمان داشته‌اند، به این مفهوم نگاه كرده‌اند.هر رویكرد الزامات و قوانین و مسائل خاص خود را به دنبال دارد و بر اساس رویكرد است كه سایر مفاهیم و موضوعات مرتبط با هر مسأله‌ای مشخص و تعریف می‌شود.رویکردهای موجود درحوزه مدیریت دانش را به چند رویکرد مهم می‌توان تقسیم کرد.1- شیمیمورا و ناكاموری (2001) اظهار كرده‌اند كه دو رویكرد متفاوت در زمینه مدیریت دانش در سازمان‌ها وجود دارد كه یكی از آن‌ها بر “انسان” به عنوان فاكتور كلیدی تأكید دارد و دیگری بر “علم اطلاعات و كامپیوتر”.2- ارل (2003) سه رویكرد برای مدیریت دانش قائل شده است كه عبارتند از:1- رویكرد اقتصادی 2- رویكرد سازمانی 3- رویكرد استراتژیك در هر دسته از رویكردهای 3 گانه، افرادی اندیشه‌های خود را مطرح كرده‌اند كه بنا به نظر (ارل) در آن گروه رویكردی قرار می‌گرفته است. 2-1- رویكرد اقتصادی:این رویكرد بر عایدی سازمان متمركز است و در آن هدف اصلی، استخراج دارایی‌های دانش است و به طور آشكار مبتنی بر نگهداری و استخراج دانش و یا دارایی‌های فكری یك سازمان به منظور تولید جریان‌های درآمدی برای آن است.این رویكرد بر اداره دانش به عنوان یك درآمد بنا شده است كه در آن دانش یا دارایی‌های فكری شامل الگوها، مارك‌های تجاری حق تألیف و دانش فنی است ادامه خواندن مقاله تجزيه و تحليل صورتهاي مالي شركت پروفيل و يخچال سازي ايران پويا (سهامي عام)

نوشته مقاله تجزيه و تحليل صورتهاي مالي شركت پروفيل و يخچال سازي ايران پويا (سهامي عام) اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>