nx دارای 98 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
بررسی رابطه خلاقیت و پیشرفت تحصیلی
چكیدهپژوهش حاضر تحت عنوان بررسی رابطه خلاقیت و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان دختر كلاس پنجم دو تا از مدارس كرج انجام شده است.جامعه پژوهش عبارت است از كلیه دانش آموزان سال پنجم ابتدایی در شهرستان كرج كه از بین آنها 100 آزمودنی با استفاده ازروش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب گردید.
ابزار اندازه گیری در این تحقیق عبارت است از آزمون مداد كاغذی چند جوابی برای سنجش خلاقیت (MPPT ) و همین طور برای سنجش عملكرد تحصیلی آزمودنیها ازمعدل نیم سال گذشته آنها استفاده شد كه پس از جمع آوری داده ها با استفاده از روش آماری ضریب همبستگی پیرسون به تحلیل داده ها پرداخته شد كه ضریب همبستگی (%29r= )به دست آمد و معلوم شد كه بین خلاقیت و پیشرفت تحصیلی آزمودنیها رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
فصل اول
مقدمه :كنجكاوی و تفكر پیرامون افراد سرآمد و با استعداد سابقه ای بس طولانی،در حدود دو هزار سال دارد و احتمالاً به زمانی برمی گردد كه برای اولین بار انسان علاقه مند شد بداند چرا افراد با هم تفاوت دارند.در جوامع مختلف همیشه افرادی بوده اند كه از خود توانایی ها وبرجستگی خاص نمایان می ساختند كه این امر موجب تحریك حسن كنجكاوی دیگران می گردید و سوء ظن،نفرت و یا ترغیب و تشویق آنها را در پی داشت.اشخاصی بوده اند كه با استعداد فراوان و نبوغ فوق العاده خویش در طول زندگی توجه و تحسین همه را به خود جلب نموده اند و یا بدون توجه مردم،زندگی كرده اند و گاه پس از مرگشان به نبوغ آنها پی برده شده است
.گرچه تمدن و فرهنگ انسانی نتیجه تلاش تمام افراد بشر است اما غنا و عظمت آن مدیون افراد خلاق،متفكران،نوابغ،كاشفان و مخترعان بوده است.از این رو،اهمیت شناخت و پرورش این افراد آشكار می شود.بنابراین در دنیای پیچیدهكنونی كه شاهد رقابتهای بسیارفشرده جوامع مختلف برای دستیابی به جدیدترین تكنولوژی ها و منابع قدرت هستیم.افراد تیزهوش و خلاق و صاحبان اندیشه های نو و متكبر همانند گرانبهاترین سرمایه ها از جایگاه بسیار بالایی برخوردار هستند.زیرا هرقدر جهانی كه در آن زندگی می كنیم پیچیده تر شود نیاز به شناسایی و پرورش ذهنهای خلاق و آفریننده محسوس و روشن تر می گردد.در همین رابطه توین بی معتقد است كه شانس برای به دست آوردن خلاقیت بالقوه می تواند موضوع زندگی و مرگ هر جامعه ای باشد.همچنین تورنس (1959)نقل از نیسان و دیگران(1377)استدلال می كند كه تصاویر آگاه و ناخودآگاه ازآینده نیروی محركه مهمی در پس دستاوردهای آینده اند.تصاویر مثبت آینده نیروهای پرتوان مغناطیسی هستند كه ما را به تحرك واداشتند و به ما انرژی لازم را برای حركت به پیش،به سوی امكانات،راه حل ها و دستاوردهای خلاق و جدید – می دهند،ازطرفی برای آنكه بتوانیم قدرت تصور خود را پرورش دهیم و تصاویر مثبتی از آینده خلق كنیم باید خلاقیت خود را پرورش دهیم.چه نیاز به خلاقیت اجتناب ناپذیر است(نیسان،حیدری پاك نیكرو 1377)
به همین دلیل امروزه جامع ما بیش از هر زمان دیگر به افراد هوشمند و خلاق نیاز دارد و در شرایط كنونی مسأله خلاقیت از مهمترین مسائل در قلمرو روانشناسی آموزشگاهی است.به طوری كه در اصل 25 كلیات نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران مصوب شورای تغییر بنیادهای نظام آموزش و پرورش (1367) تحت عنوان پرورش توان تفكر،نقد و ابتكار آمده است كه:در تدوین و اجرای برنامه های آموزش و پرورش باید از شیوه هایی استفاده شود كه توان تفكر،تحلیل و نقد،ابتكار و خلاقیت را تقویت كنند و زمینه مناسب را برای خودآموزی دانش آموزان فراهم نمایند.همچنین این اصل می افزاید كه … برنامه ریزی آموزشی و درسی باید به گونه ای باشد كه به دانش آموزان مجال تفكر داده شود و آنان را به اندیشیدن و تفكر ترغیب نماید…تعلیمات باید به گونه ای باشد كه در دانش آموزان رشد فكری وقوّه تجزیه و تحلیل را تقویت بنماید…
در تنظیم و محتوا و مواد درسی و تدریس باید ازشیوه هایی استفاده شود كه متكی بر مشاركت فعال دانش آموزان در درس و بحث باشد و به دانش آموزان فرصت كافی جهت ارائه یافته های خود،راه حل های مختلف برای حل مسایل و شیوه های ابتكاری داده شود در كلیه فعالیتهای فوق برنامه باید برای دانش آموزان میدان عمل جهت بروز و پرورش ابتكارات و خلاقیت داده شود و از جاذبه این گونه فعالیتها جهت پرورش روح تفكر و تحقیق در دانش آموزان استفاده شود…
همچنین در برنامه های تربیت معلم،روش های پرورش استعداد ابداع و خلاقیت به معلمین در مراحل مختلف تحصیلی تعلیم داده شود.در مورد خلاقیت و شناخت كودكان خلاق باید خاطر نشان سازیم،قبل از اینكه كودكی بتواند خلاق شود به شرایط و یا محیط مناسب نیاز دارد.سیاستی كه اكنون در آمریكا دنبال می شود و دارای ابعاد جهانی می باشد مؤید این نكته است،یعنی به دنبال افراد تیزهوش و خلاق در سطح جهان هستند تا با فراهم ساختن زندگی بسیار مطلوب،آنها را به كشور خود فراخوانده وبا آموزش های مناسب و با امكانات بسیار پیشرفته زمینه را برای بروز خلاقیت ها در آنها آماده كرده تا درآینده كشورشان را صاحب قدرت و مشعل دار علم و تكنولوژی كنند.اگر به آمار محققان و مكتشفان این كشور نگاه كنیم می بینیم كه شمار بسیاری از آنها از كشورهای دیگر و از جمله كشور ما ایران می باشند.البته باید توجه داشت كه عوامل ژنتیك،پیدایش استعداد خلاقیت را در افراد ممكن می سازد ولی با وجود آن بروز و رشد این استعداد به شدت تحت تأثیر محیط غنی و والدین و مربیانی آگاه می باشد.
به طوری كه می توان گفت خلاقیت به عنوان یك استعداد،حاصل تعامل پیچیده وراثت و محیط است (افروز 1371) بنابراین ، خلاقیت موضوع بسیار پیچیدهای است و شناخت و شكوفا سازی آن به عنوان یك استعداد نیازمند فراهم آوردن روش های تربیتی نوین است و اهمیت این موضوع در جامعه صنعتی امروز به ویژه در دنیای رایانه ها مملوس تر می شود.همچنین نقش مدرسه و مربیان در جهت پرورش افكارخلاق و رشد توانایی های این گونه افراد از اهمیت بسزایی برخوردار است.(افروز 1371)
با توجه به مطالب فوق در این پژوهش برآنیم تا مشخص كنیم كه خلاقیت به عنوان یك استعداد چه ارتباطی با پیشرفت تحصیلی دارد.و راههای پرورش ورشد خلاقیت در كودكان چیست و چه عواملی مانع رشد خلاقیت در كودكان می شود.
مسأله پژوهشیآیا بین خلاقیت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ابتدایی رابطه معناداری وجود دارد؟فرضیه پژوهشیبین خلاقیت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ابتدایی رابطه مثبت وجود دارد.
اهداف تحقیقبا توجه به نیاز جوامع بشری خصوصاً كشور ما به استعدادها و ذهن های خلاق خصوصاً در دفع تنگناهای موجود و ابداع و خلق روش ها و فنون نو،هدف از انجام این پژوهش بهادادن و اهمیت گذاشتن به این ذهنهای خلاق و آگاهی دادن به جامعه خصوصاً والدین و معلمان در رابطه با چگونگی برخورد با این استعدادهای خدادادی و راههای پرورش و رشد خلاقیت آنها می باشد.و همین طور بر آنیم تا مشخص كنیم كه خلاقیت با پیشرفت تحصیلی رابطه دارد و به عبارتی دیگر دانش آموزانی كه خلاق هستند از پیشرفت تحصیلی خوبی نیز برخوردارند.
تعریف اصطلاحاتالف)تعایف سازنده و مفهومیخلاقیت:تورنس (1959) (نقل از كفایت 1373)در تعریف خلاقیت اظهار میدارد:خلاقیت فرآیندی است مشتمل بر حساسیت به مسائل،كمبودها،تنگناها و ناهماهنگی ها این حساسیت در پی تشخیص مشكل یا مشكلاتی به وجود می آید و به دنبال آن جستجو ، برای یافتن راه حل هایی جهت رفع آن مشكلات و طرح فریضه هایی برای این منظور آغاز می گردد،پس از آن فریضه های مطرح شده و راه حل های ناشی از آنها مورد آزمایش قرار می گیرد و در صورت لزوم دستكاری می شود و تغییرات لازم در آنها به وجود می آید و بالاخره نتایج حاصل از این آزمایش منتشر می گردد.(كفایت 1373)پیشرفت تحصیلی:منظور از پیشرفت تحصیلی میزان موفقیت دانش آموزان دردروس مختلف می باشد كه برای سنجش پیشرفت تحصیلی از معدل و ریزنمرات دروس مختلف دانش آموزان استفاده شد.(كفایت 1373)
ب)تعاریف عملیاتی اصطلاحاتخلاقیت:در این پژوهش برای سنجش خلاقیت از آزمون مداد كاغذی چند جوابی سنجش خلاقیت (MPPT ) استفاده شد.پیشرفت تحصیلی:برای اندازه گیری یا سنجش پیشرفت تحصیلی از معدل ترم قبل از دانش آموزان استفاده شد.
فصل دوم
خلاقیتسال 1950 را می توان نقطه عطفی در برخورد نسبت به مفهوم خلاقیت،میزان و توزیع آن در افراد اجتماع تلقی نمود.در این سال گیلفورد در كنگره روان شناسان آمریكا كه خود ریاست آن را برعهده داشت به دنبال یك سلسله تحقیقات و بررسیها اظهارداشت:خلاقیت نباید فقط از زاویه مخصوص مربوط به اعمال و فرآورده های ابداعی موردتوجه قرارگیرد،بلكه باید بطور قطعی یعنی به عنوان استعداد ذهنی بالقوه كه به درجات مختلف در همه افراد بشر اعم از كوچك و بزرگ وجود دارد مورد مطالعه قرارگیرد.(نریمانی،1370)به عقیده گیلفورد تا موقعی كه انسان به مشكلی برخورد نكند و زندگی او از روز عادات و یا بر مبنای دور زدن مشكلات سپری شود،خلاقیتی در كار نیست،ولی همین كه به مشكلی برخورد كرد و خواست آن را حل كند فرآیند فكری و اعمالی كه متعاقب آن برای حل مشكل ایجاد شود خلاقیت نام دارد.هرچه فرد هوشمندتر باشد كنجكاوی بیشتری دارد.انگیزه كنجكاوی زیربنای خلاقیت است،البته كنجكاوی واگرا،نه همگرا.با توجه به اینكه در این سال و سالهای متعاقب آن توجه زیادی به این مسئله شده است ولی به نظر می رسد كه هنوز اندیشمندان در مورد خلاقیت و تعریف آن با همدیگر اختلافات زیادی داشته باشند چراكه هر كدام به گونه ای آن را تعریف كرده است.برای مثال وارن (1934) درباره تعریف خلاقیت می گوید:خلاقیت به منزله ظرفیت پاره ای از افراد است در پدید آورندگان آنها قبلاً ناشناخته بوده اند.
استاین (1962) خلاقیت را این گونه تعریف می كند:خلاقیت منجر به ایجاد یك كارجدید می شود كه در زمان خود به عنوان یك چیز قابل دفاع یا مفید و خشنودكننده مورد قبول گروه قابل توجهی قرار می گیرد.ایزنك (1979)می گوید:خلاقیت ظرفیت دیدن روابط جدید،پدیدآوردن اندیشه های غیرمعمول و فاصله گرفتن از الگوهای سنتی تفكر می باشد(بهروزی 1375)
تورنس (1959) (نقل از كفایت 1373)در تعریف خلاقیت اظهار می دارد:خلاقیت فرآیندی است مشتمل بر حساسیت به مسائل،كمبودها،تنگناها و ناهماهنگی ها،این حساسیت در پی تشخیص مشكل یا مشكلاتی به وجود می آید و به دنبال آن جستجو برای یافتن راه حل هایی جهت رفع آن مشكلات و طرح فرضیه هایی برای این منظور آغاز می گردد،پس از آن فرضیه های مطرح شده و راه حل های ناشی از آنها مورد آزمایش قرار می گیرد و در صورت لزوم دستكاری می شود و تغییرات لازم در آنها به وجود می آید و بالاخره نتایج حاصل از این آزمایش منتشر می گردد(كفایت 1373).
ماركسپری (1992) (نقل از بهروزی 75)می گوید:نتیجه تولید خلاقیت تعیین كننده نیست و آن فقط موقعی نیست كه فرد خلاق چیز جدیدی ارائه كند كه قبلاً وجود نداشته است بلكه اختراع مجدد نیز نوعی خلاقیت به شمار می رود.با توجه به آراء اندیشمندان تعاریف معتبر خلاقیت و آفرینشگری را می توان در چهار دسته تقسیم نمود:ممكن است آفرینشگری از دیدگاه خلاق یعنی بر حسب فیزیولوژی فرد مانند عادتها و ارزش های او مورد ملاحظه قرارگیرد.همچنین آفرینشگری می تواند از طریق فرآیندهای ذهنی مانند انگیزش،ادراك،یادگیری،تفكر و ارتباط تعیین شود كه در كنش خلاق ظاهر می شوند.سومین تعریف آفرینشگری متوجه تأثیرات فرهنگی و محیطی است.سرانجام ممكن است آفرینشگری را بر حسب نتایج حاصل از آن مانندنظریه ها،اختراعات،نقاشی ها،كندوكاو و اشعار شناخت(بهروزی 1375)
هوش و خلاقیت:گیلفورد هوش و خلاقیت را دو عامل فكری جداگانه می داند.او ضمن تشریح اعمال مختلف ذهنی،تفكر همگرا را هوش و تفكر واگرا را خلاقیت می داند.تفكر همگرا منجر به راه حل درست واحدی می شود كه براساس واقعیتهای ارائه شده قابل كشف است.تفكر واگرا نوعی از تفكر است كه در جهات مختلف سیر می كند.این نوع تفكر كمتر تحت انقیاد فكری واقعیت های ارائه شده قرار می گیرد،تغییر جهت در حل مسأله را امكان پذیر می سازد ومنجر به راه حل ها و فرآورده های گوناگون می شود(نریمانی 1370)مك كینون خلاقیت را عبارت از حل مسأله به نحوی كه ماهیتی نو و بدیع داشته باشد،می داند.گیلفورد و همكارانش تفكر همگرا را همان چیزی می دانند كه در روان شناسی سنتی هوش نامیده می شود و توسط آزمودنیهایی مانند بینه،سیمون و یا وكسلر اندازه گیری می شود و تفكر واگرا را خلاقیت می دانند كه توسط آزمونهایی كه گیلفورد و همكارانش ساخته شده اند اندازه گیری می شود.حال ببینیم چه ارتباطی بین هوش و خلاقیت،یعنی این دو عامل متفاوت ذهنی وجود دارد.كنزل و جاكسون به دنبال تحقیقات خود در سال 1962 به این نتیجه رسیدند
كه وقتی فرد از هوش زیادی برخوردار نباشد،تفكر همگرا و تفكر واگرایش آنچنان به هم پیوسته اند و با هم عمل می كنند كه تفكیك آنها از هم مشكل است.بر این اساس می توان باوركرد فقط اشخاص پرهوش نیستند كه می توانند خلاق باشند بلكه باهوش متوسط نیز می توان خلاق بود و كمبود خلاقیت را فقط به افرادی كه عقب مانده ذهنی هستند می توان نسبت داد و این مطلب در مورد بزرگترها و كودكان به طور همسان صادق است و فقط باید این نكته را تذكر داد كه خلاقیت هر كس در زمینه هایی است كه معلومات و اطلاعاتی در آنها دارد و كسی كه در زمینه ای اطلاعاتی نداشته باشد نباید از او انتظار خلاقیت در آن زمینه را داشت.
باید اشاره كرد كه فرآیند خلاقیت كودكان كمتر از 13-12 ساله به علت فقدان قوه تجربه و انتزاع در غیاب اشیاء و امور غیبی نیست و فقط در تماس با اشیاء و امور به كار میافتد.گرچه آنان تخیلاتی در غیاب اشیاء دارند،ولی این تخیلات در اطراف دیده ها و شنیده ها به طور پراكنده و نامنظم جریان می یابند و نمی توانند به خلق چیز نوینی منتهی شوند.(نریمانی 1370)
مراحل خلاقیتوالاك (1926)(نقل از بهروزی 1375)چهار مرحله اصلی زیر را به عنوان مراحل خلاقیت پیشنهاد كرده است:1- آماده سازی : این مرحله ای است كه در آن همه جوانب مسئله مورد تحقیق و بررسی قرار می گیرد و در اصل دوره ای از شناسایی مسئله و جمع آوری حقاق به شمار می رود.2- دوره نهفتگی :در این مرحله فرد آگاهانه درباره فرد آگاهانه درباره مسئله فكر نمی كند. در اینجا نوعی فرآیند ذهنی درونی وجود دارد كه اطلاعات تازه را با اطلاعات گذشته مرتبط می سازد.ظاهراً یك نوع سازمان بندی مجدد اطلاعات بدون آن كه فرد مستقیماً از آن آگاه باشد انجام می پذیرد.3- اشراق : این مرحله ای است كه طی آن ایده فرخنده به وقوع می پیوندد.ایده ای كه آن را پدیده آها نیز نامیده اند.در این مرحله فرد خلاق ایده مفهوم یا راه حل مسأله را به طور ناگهانی در می یابد.4- اثبات : این مرحله ای است كه در آن ایده ای كه طی سه مرحله قبلی به دست آمده است مورد سنجش قرار می گیرد تا اعتبار یا عدم اعتبار آن معلوم شود.اگرچه این مراحل عموماً رعایت می شوند اما این بدان معنی نیست كه آنهابایستی به طور تغییر ناپذیری در هر مرحله اتفاق بیفتند.یا این كه در یك توالی زمان معین روی دهند.هر مرحله ممكن است نمایانگر ماهها و سالها طرح ریزی یا مطالعه باشد،در حالی كه در سایر موارد،این مرحله می تواند در یك روز اتفاق افتد. برنامه ریزی آموزشی در كمك به یك دانش آموز برای مؤثر بودن در آن مراحل نهفتگی و اشراق چندان موفق نبوده است بلكه بیشترین تأثیر را بر مرحله اول (آماده سازی)و مرحله چهارم (اثبات)داشته است.(بهروزی 1375)
پرورش خلاقیت در كودكانبرای پرورش و رشد خلاقیت در كودكان چه می توان كرد.در زیر پیشنهاداتی چند برای پرورش خلاقیت كودكان می آوریم.1- احترام به سؤالات عادی و غیرعادی:برای ارضاء كنجكاوی كودك هیچ چیز مثل دادن جوابهای مناسب و صحیح به سئوالات او نیست.سئوال در واقع انعكاسی از مغز تشنه ای است كه می خواهند با دریافت جواب از مغزی كه بهتر از او می داند خود را سیراب كند تا از پژمردگی و مرگ خود جلوگیری نماید.اگرچه احتیاج باید فوراً برآورده شود ولی كمی مكث بین سئوال و جواب غالباً می تواند افكار و ایده های مفیدی برای مباحثه ببار آورد.طرز ارائه جواب هم بستگی به پیچیدگی سئوال دارد در جایی باید مسقیماً جواب داد كه كودك نتواند مستقلاً جواب خود را توضیحات ما دریافت دارد.گاهی وضعی پیش می آید كه مربی باید خود را برای سؤالهای غیرعادی و نامربوط آماده كند.این نوع سئوالات مطروحه از طرف كودكان باید مثل سئوالهای عادی پذیرفته شوند.بزرگترانی كه با ترشرویی به اینگونه سئوالهای بچه ها جواب می دهند كنجكاوی كودك را خدشه دار می سازند.باید همیشه در نظر داشت كه فكر كودك مثل بزرگسالان مرتب و منظم نیست و آنها در سئوالاتشان هم مثل بازیهایشان به آسانی از این شاخه به شاخه دیگر می پرند.مطلب دیگر اینكه باید كودكان را در جواب دادن به سئوالات شركت داد و ازآنها اظهار نظر خواست.جستجو برای یافتن جواب در واقع باید جستجویی دو جانبه باشد گاهی اوقات بهتر است به او بگوییم سعی كند جواب سئوالش را خودش پیش بینی نماید و او را راهنمایی كنیم تا آن پیش بینی را گرچه غلط هم باشد بر مبنای مشاهدات و تجربیات خود تجزیه و تحلیل كند.(خانزاده 1363)2- جواب باید طوری باشد كه كودك را به سئوال های تازه هدایت كند : و باید به هنگام جواب دادن به هر سئوال كودك را به معماهای تازه تری بكشاند تا ذهن او خود آگاه و ناخودآگاه مشغول كنكاش و جستجو باشد.روی این اصل ازبه كاربردن كلماتی از قبیل بلی،خیر،البته،هرگز،مطمئناً و امثال آن باید اجتناب كرد.چون این نوع جوابها برای چشمه جوشان كنجكاوی كودكان مضر است و علاوه براین او را فردی بار می آورد كه برای هر مسئله و مشكلی در زندگی فقط به دنبال یك راه حل می گردد و از امكانات مختلفی كه ممكن است برای حل آن مشكل وجود داشته باشد غافل می ماند.3- به كودكان نشان بدهیم كه عقاید آنان با ارزش است.لازم است كه والدین و مربیان نه تنها درباره امور و وسایلی كه مربوط به كودكان می شود بلكه همچنین درباره مسایل و امور خانه و مدرسه كه دخالت كودك در آنها شایسته است از او نظر بخواهند و عقاید اورا هم مثل عقاید بزرگتران در حضور خود كودك به بحث و گفتگو بگذارند.
اگر عقیده او به كار بسته نخواهد شد باید توضیحات لازم و كافی برای ارضای او داده شود.در همین زمینه تورنس می گوید آنقدر عقاید با ارزش در افكار كودكان زیاد است كه آن دسته از بزرگتران كه عكس این را فكر می كنند باید خود را برای مقابله با كودكان در زمینه ارائه عقاید با ارزش بسیج و آماده كنند.همچنین راه دیگر احترام به عقاید كودكان شركت در بازیهای آنها و تماشای فیلم های مورد علاقه آنها و… می باشد.(خانزاده 1363)
4- احترام به عقاید عادی:كودكانی كه به نوعی خلاقیت آنها برانگیخته شده است روابط و مفاهیمی را می بینند و درك می كنند كه والدین و مربیان آنها ممكن است درك نكنند و گاهی چنان عقایدی را مطرح می كنند كه بزرگترها قادر به ارزشیابی و جایگزینی آن نیستند.از آنجا كه متأسفانه قدردانی از چنین عقایدی در بخش بسیار بزرگی از اجتماع ما مرسوم نیست به خلاقترین كودكان این بخش از اجتماع توجه كافی در زمینه خلاقیت مبذول نمی گردد و آنان پاداشی به خاطر این برتری خود دریافت نمی دارند.ترغیب عقاید نو و غیرعادی همراه با قدردانی از آنها اصولی هستند كه در تربیت خلاقیت همیشه باید موردنظر باشند(خانزاده 1363).
5- تدارك فرصت های مناسب برای یادگیری مبتكرانه و قدردانی از این نوع یادگیریها:یكی از مشخصات انسان خلاق این است كه توانائیش را خودش به كار می اندازد.كنجكاوی و عشق شدید كودك به كشف مطالب تازه نشان می دهد كه در یادگیری تقریباً همیشه كودكان پیشقدم هستند.وظیفه والدین و مربیان این است كه این قابلیت را زنده نگهدارند و بگذارند كه گاهی اوقات كودكان مطابق ذوق و سلیقه خودشان اشیاء و امور را كشف كنند مراقبت ها و دخالت های زیاده از حد بزرگترها در جزء جزء زندگی و رفتار كودكان قابلیت یادگیری مبتكرانه آنها را تضعیف می نمایدو اگر ادامه یابد آنرا از بین می برد.موقعی كه كودكی در یادگیری جزئی ترین مطالب به بزرگترها متكی باشد و تا سنین نوجوانی ادامه یابد كودك در برخورد با موانع و مشكلات خود نمی توانند درصدد تجزیه و تحلیل آنها و علل آنها برآید و راه حلی برای مشكلات خود بیابد.كودك باید در یادگیریهای شخصی و ابتكاری خود تشویق و هدایت شود بدون اینكه از خطاهای او چشم پوشی گردد برای این منظور بهتر است كه در یك ساعت درس معلم به شاگردان كمتر بیاموزد و به آنها اجازه دهد كه قسمت بیشتری از وقت كلاس را برای خودآموزی ابتكاری و فكركردن خلاق در مورد آنچه توسط معلم آموخته شده است صرف نمایند.(خانزاده 1363)
6- گاهی اوقات یادگیری باید بدون ارزشیابی باشد،ما مجبور نیستیم هرچیزی را مورد ارزشیابی قراردهیم.كودكان احتیاج به ساعاتی دارند كه درآن یادگیری آنها مورد ارزشیابی قرارنگیرند.همانطور كه كارل راجرز می گوید ارزشیابی خارجی رفتاری است كه در انسان احتیاج به دفاع را برمی انگیزد.بطوریكه قسمتی از محسوسات و تجربیات خام طفل از رسیدن به آگاهی كامل باز می مانند.در اینجا صحبت فقط برسر نمره نیست بلكه مربی باید از اظهارات و نظرات هم خودداری نماید.رعایت این اصل باعث می شود كه حالت رودربایستی تا اندازه ای زیاد از بین برود و در واقع زمینه برای تولید و رشد افكار نو و یادگیریهای مبتكرانه فراهم شود.بهتر است كه این كار از همان سالهای اول ابتدائی شروع شود زیرا در كلاسهای بالاتر شاگرد آنچنان به ارزشیابی عادت می كند كه اگر معلمی عدم ارزشیابی را مطرح كند این نیز بر فكر او اثر خواهد گذاشت(خانزاده 1363)
7- تكمیل كردن اشیاء و امور ناكامل:یكی از روش های پرورش خلاقیت این است كه از كودكان بخواهیم جملات ناتمام،داستانهای ناكامل و نقاشیها و تصاویر نیمه تمام ومبهم و حتی اشیاء نیمه كاره را كامل كنند.در چنین مواردی كودك سعی می كند منتهی ابتكارات خود را برای تكمیل مطلب و یا شیئی ناتمام بكاربرد.برای مربی محتوای قسمت تكمیل شده نباید چندان مهم باشد بلكه روش و چگونگی تكمیل در درجه اول اهمیت قراردارد.به طوریكه حتی تورنس از این همه بالاتر می رود و می گوید:كه من تصویری به كودكان نشان می دهم و یا داستانی برای آنها نقل می كنم و از آنها میخواهم درباره چیزهایی كه آنها را دوست دارند بدانند و تصویر یا حكایت چیزی درآن باره نگفته است فكر كنند و سپس آنها را تشویق می كنند سئوالات خود را درباره آنها طرح كند.(خانزداه 1363)
8- مشاهده اشیاء از نزدیك و دستمالی كردن آنها:كودك احتیاج دارد كه خودش اشیاء را ببیند و به آنها ور رود.اگر كودكی را تحت نظر بگیریم متوجه می شویم كه فقط برای مدتی كوتاه از مشاهده شیئی از فاصله دور ارضا می شود.بعد از آن می خواهد هرچه ممكن است آن را نزدیك ببیند و پس آن را لمس و دستمالی كند زیرا مشاهده شیئی به تنهایی كنجكاوی او را ارضاءنخواهد كرد.وقتی كه كودكان از نزدیك شدن و لمس اشیاء محروم می شوند ووقتی آنها با اشیاء جالب دوروبرشان مواجه و روبرو نمی شوند فرصت لازم را برای یادگیری از دست می دهند.برای رشد خلاقیت در كودكان،آنها باید به دستمالی اشیاء و حتی به بازیهای تخیلی با اشیاء تا آنجا كه سلامتیشان به خطر نیفتد تشویق وترغیب شوند.تورنس بعد از آزمایش های متعدد نتیجه می گیرد كه كودكانی كه بیشتر اشیاء را لمس و دستمالی می كنند در جواب به تستها موفق تر هستند(خانزاده 1363)
9- احترام به تخیلات كودك:بر روی هم بازیها و قصه سرائی های تخیلی و كشیدن تصاویر غیرعادی باید به عنوان جنبه های طبیعی و تفكر كودك در نظر گرفته شود.مربیان باید قوه تخیل كودك را تا زمانی كه رشد فكرش به مرحله ای برسد كه بتواند خود را در مسیر تفكر منطقی قراردهد تشویق و ترغیب كنند.تخیل را زیربنای خلاقیت می دانند زیرا هرچه قدر شخص را بتواند راجع به موضوعی تا آنجا كه ممكن است مطالب تازه در ذهن خود بپرورد همانقدر امكان انتخاب او بیشتر است.اما تخیلی كه زیربنای خلاقیت می باشد محدود است
و در آن امكانات اجرائی مطالب پرورده شده مورد نظر قرارمی گیرد.تورنس می گوید تفاوت عمده بین تفكر تخیلی بیماران روانی و فكر خلاق شخص سالم در این است كه اوّلی جلوه قوه تخیل خود را رها می كند و هرگز درصدد وارسی و تجدید نظر تخیلات خود برنمی آید در صورتی كه دومی خود را محدود می سازد و فقط درباره موضوع معینی به ایده های خود را ارزیابی كند و فقط بدنبال ایده هائی را بگیرد كه آسان تر و بهتر به هدف مورد نظر می رسد.بازده این تخیل نقاشی ها،تصاویر،گفتارها و حركات فی البداهه كودكان است كه در جای خود نوعی خلاقیت ابتدائی محسوب می شود.(خانزاده 1363)
نقش مدرسه در بارور كردن خلاقیتتردیدی كه استفاده صحیح و جهت دار از استعدادهای نهانی كودكان خلاق در پیشرفت جامعه نقش مهمی دارد.مدارس وظیفه دارند كه جهت پرورش افكار خلاق و رشد توانایی های دانش آموزان كوشش كنند.مدیر و معلمان مدرسه باید محیط مناسب جهت تحقیق،بررسی ورشد افكار خلاق ایجاد كنند.بیهوده نیست كه می گویند: «معلم دانش آموزان خلاق خود باید خلاق باشند.» (نیسان،مریم السادات و دیگران 1377)درباره رفتار مناسب با دانش آموزان خلاق،كارشناسان آموزشی توصیه های زیر را داشته اند:1- بهتر است پیشنهادات و اندیشه های جدید دانش آموزان مورد انتقاد و یا ارزشیابی قرار نگیرند تا عقاید و نظریات علمی به راحتی ابراز شود.2- عصبانیت و نگرانی در مقابل پاسخ بی ربط دانش آموزان بی مورد است چراكه از بین رفتن استعدادهای نهانی را به همراه دارد.3- باید با دانش آموزان صادقانه رفتار كرد زیرا زمانی می رسد كه معلمان مجبور می شوند بگویند«نمی دانم»بنابراین بهتر است آنان را در گفتن حقایق آزاد بگذارند.
4- دانش آموزان را باید با صمیمیت و به همان صورت كه هستند پذیرفت و دستورالعمل ها را مطابق علایق آنها تنظیم كرد.در مدرسه یك گروه قوی و پشتیبان می تواند در معلم احساس امنیت پدید آورد.هیچ چیز بدتر از این نیست كه در یك محیط آموزشی مدیریت تك روی كند و به معلمان و دانش آموزان اهمیت ندهد.او باید با كلیه مربیان و حتی دانش آموزان همكاری همه جانبه داشته باشد . بدین ترتیب مدرسه كانونی جهت یادگیری و پرورش افكار خلاق خواهد بود،امروزه اغلب روان شناسان و علمای تعلیم و تربیت عقیده دارند كه كودكان خلاق گذشته از استفاده از برنامه های رسمی مدارس باید از نوعی آموزش انعطاف پذیر غیررسمی نیز بهره مند شوند تا بتوانند خلاقیت خویش را رشد دهند
و شكوفا سازند تورنس پدید آورنده آزمونهای خلاقیت عقیده دارد كه محیط آموزش غیررسمی استعداد خلاقیت را در شاگردان پرورش می دهد و بر اساس آزمونهایی كه در مورد خلاقیت انجام داده تاكید می كند كه سیستم اعمال قدرت بدون انعطاف، انگیزه اندیشیدن را در شاگردان ازبین می برد.اوگیل وی رابطه خلاقیت و محتوی برنامه های درسی را به شرح زیر خلاصه كرد:
1- محیطهای آموزشی بیش از اندازه آزاد و یا رسمی برای خلاقیت نسبتاً مضر خواهند بود.مدارس بسیاررسمی امكان فردگرا بودن شاگرد را از میان می برد و محیط های بیش از اندازه غیررسمی از لحاظ ایجاد ارتباط های مناسب،ضعیف و نارسا خواهند بود خلاصه اینكه هر دو این محیط ها هرگز نخواهند توانست خلاقیت را در شاگرد بطور رسمی به وجودآورند.2- محیطی كه هم آزادی بیان و هم ارتباط سالم را تامین كند.از لحاظ پرورش خلاقیت بهترین محیط محسوب می شود به ویژه اگر پاداشهایی نیز برای رفتارهای خلاق در نظر گرفته شود.3- محیطی كه فاقد برنامه باشد،در آن نابسامانی امری طبیعی بوده و بدترین محیط ممكنه است.4-اصولاً تنها محیط هایی كه بیش از اندازه آزاد ویا بیش از اندازه رسمی باشند از نظر پرورش خلاقیت مضرند،زیرا فعالیتهای چندان به انجام درست تكالیف مدرسه بستگی ندارند.(نیسان،مریم السادات و دیگران 1377)
ویژگیهای كودكان خلاقتا سال 1960 در اغلب كتب و نشریه های مربوط به تعلیم و تربیت ویژگیهای كودكان تیزهوش و خلاق یكجا مورد بحث قرار می گرفت.پس از آنكه گیلفورد نظریه جدا بودن تیزهوشی و خلاقیت را مطرح كرد و این نظر بعداً مورد تأئید روان شناسان دیگر نیز قرار گرفت كه ویژگیهای كودكان خلاق را جدا بررسی كند.كودكان و دانش آموزان خلاق در سه مورد دارای ویژگی های مشخص اند كه این سه مورد عبارتنداز:
1- كنجكاوی 2- پشتكار 3- نیاز به استقلال1- كنجكاوی:یكی از ویژگی های طبیعی یك كودك خلاق تمایل شدید او به سئوال كردن است.هر ناشناخته ای او را به پرسش وا می دارد و از آنجایی كه میل شدیدی به آگاهی بر مسایل نامفهوم و غیرمعمول دارد لذا پرسشهایش زیاد،مكررو پشت سر هم می باشد.معلم شایسته و آگاه به سرعت متوجه وجود شاگرد خلاق می شود.آلبرت انشتین به سبب پرسشهای زیاد و پی درپی و ذهن جستجوگرش مورد سرزنش معلمان خود واقع شد و ناراحتی های زیادی را تحمل كرد.كنجكاوی بیش از حد باعث بروز اختلاف بین او و معلم علومش شد و سرانجام به اخراج او از مدرسه منجر شد،بعد از كلاس معلم راجع به اثر بدی كه سئوالات مكرر انشتین روی سایر شاگردانش گذاشته بود صحبت كرد و گفت كه او باعث از بین بردن احترام معلم نزد سایرین شده است.او لیستی از سئوالات انشتین را كه شامل موارد زیر بود تهیه كرد:
چرا نمی توانیم حركت زمین را احساس كنیم؟فضا چیست و چه چیزی موجب می شود كه زمین در هنگام حركت تكه تكه نشود؟باعث تأسف است كه چنین معلمانی قارد به تشخیص خلاقیت در شاگردان خود نیستند.اساس هر تفكر خلاق،قدرت درك ناشناخته های علمی،تشخیص فضاهای خالی دانش بشری و درك مسایل و نقصهاست.چنین سئوالاتی نباید موجب ترس و وحشت معلمان شود و تصویر از بین رفتن احترام آنان را نگران سازد.(نیسان،حیدری پاك،نیكرو 1377)2- پشتكار:یكی از نشانه های سطوح بالای خلاقیت پافشاری،پشتكار و مقاومت در مقابل سختیها برای رسیدن به هدف است.زندگانی بیشتر مخترعین از پشتكار آنان حكایت می كند به عنوان مثال نام ادیسون در دوران نوجوانی بارها با مشكلاتی طاقت فرسا روبه رو شد.از جمله به علت انفجاری كه در آزمایشگاهش در قطار به وقوع پیوست كار خود را از دست داد.(نیسان،مریم السادات و دیگران 1377)
3- نیاز به استقلال:كودك خلاق در صورت سازش با محیط باز هم خود را آزاد و مستقل نمی بیند و احساس فشار می كند.او در بیرون از مدرسه علاقه زیاد به ساختن و یا ابداع و اختراع وسایل جدید دارد.اگر خلاقیت و نوآوری اش در زمینه ادبیات باشد كتابخانه را رها نمی كند،بیشتر اوقات می خواند و می نویسد و گاه آثاری شگرف و ارزشمند و جاودانی پدید می آورد(نیسان،مریم السادات و دیگران 1377)علاوه بر ویژگی های گفته شده، همچنین روان شناسان به یك سری ویژگی های دیگر این افراد اشاره می كنند كه به طور اجمال آنها را ذكر می كنیم.این ویژگیها عبارتنداز:شك گرایی،بازیگوشی،اعتماد به نفس،آگاهی ،شوخ طبعی و…
1- شك گرایی:بیشتر مردم درباره ایده های خود محافظه كارند.بدین معنی كه به آنچه كه قبلاً آزمایش شده و شناخته شده اعتماد دارند.اما به چیزهایی تازه و جدید اعتماد ندارند.در حالی كه یك فرد خلاق نسبت به ایده های پذیرفته شده مشكوك است و ایده های تازه را كمتر مورد تردید قرار می دهد.شك گرایی وی،او را از باورهای قراردادی رها می كند.در حالی كه زودباوری وی نسبت به اندیشه های تازه او را در معرض مخاطرات فكری كشف خلاق قرار می دهد.(بهروزی 1375).
2- بازیگوشی فكری:فرد خلاق،فی النفسه به كاوش ایده ها می پردازد و با آنها بازی می كند تا ببیند به كجا منتهی می شود.این ویژگی با تسلط او ارتباط دارد.او به طور طبیعی با ایده ها بازی می كند،زیرا بشتر از اشخاص معمولی آنها را به وجود می آورد.(بهروزی 1375)3- اعتماد به نفس:فرد خلاق نسبت به ارزش كار خود دارای اطمینانی درونی است.او ممكن است احساس رسالت كند یا حتی سرنوشت خود را از پیش تعیین شده بداند.
البته ایمان به سرنوشت،دلیل بر وجود نیروی خلاق نیست.این نكته درست نیست كه فرد خلاق هرگز افسرده نمی شود بسیاری از اشخاص به ویژه در هنرها،غالباً بدین دلیل دچار افسردگی های شدید می شوند كه اثر آنها انتظاراتشان را برآورده نمی كند.فرد خلاق غالباً بدین دلیل دچار افسردگی های شدید می شود كه اثر آنها انتظاراتشان را برآورده نمی كند.فرد خلاق غالباً سرسخت ترین نقاد خود است.در واقع اگر قرار باشد كه او به طور موثری در اثرش تجدید نظر كند بایستی این چنین باشد زیرا افراد معدودی هستند كه به اندازه كافی از نیات او جانبداری كرده و نمی توانند به طور موثری وی را راهنمایی كنند.بنابراین وقتی می گوییم شخص خلاق دارای اطمینان درونی است منظور این است كه وی دارای ایمانی قوی به چیزهایی است كه در صورت وجود فرصت و شانس می تواند انجام دهد نه لزوماً ایمان به آنچه كه انجام داده است و در نهایت به وسیله ایمان به نیروی خلاق خود دوام می آورد.
4- آگاهی:فرد خلاق بیشتر از حد معمول،نسبت به محیط خود حساس است.وی چیزهایی مانند رنگ،بافت و واكنش های شخصی،قطعات خبری روزنامه ها و مانند آنها را در می یابد كه دیگران متوجه آنها نمی شوند.او بیشتر از دیگران دست به تجربه می زند و به گفته راجرز (1961)بیشتر پذیرای محیط خویش است.خلاقیت نیازمند تازگی ارتباط،درك تازه از چیزهایی بدیهی است.هر دو نوع توانایی نیازمند آگاهی فوق العاده از محیط است.اما همانگونه كه آفرینشگر رشد می كند،ممكن است آگاهی او به یك یا چند زمینه محدود شود مثلاً نابغه غالباً نسبت به چیزهای معمولی بی توجه است و آگاهی خود را به تجارب معدودی معطوف می سازد.
5- شوخ طبعی:شخص خلاق همچنین دارای شوخ طبعی است و به گفته روان شناسان می تواند در برابر ناسازگاری در معنی و مفهوم به گونه ای خود جوش واكنش نشان دهد.چراكه نسبت به اشخاص معمولی معنای زیادتری را در یك موقعیت می یابد كه بسیاری از آنها غیرعادی و زیركانه است.از دیدگاه روانكاوی دلیل دیگر این است كه خود(EGO ) او بسیار انعطاف پذیر است و از این رو می تواند از ذهن نیمه آگاه عقب نشینی كند كه اجازه برقرار كردن ارتباط تازه ای را به وی می دهد كه اساس شوخ طبعی اوست.این شوخ طبعی كمتر نشانه ای است از سطحی بودن عواطف را دارد و بیشتر نشانگر ژرف گرایی است كه بدین طریق راه ابراز جستجو می كند
.شوخ طبعی آفرینشگر را در ابراز احساساتش توانا می سازد كه شخص معمولی آن را پس می زند.پژوهشگران در داستانها،نقاشی ها و شرح حال دانش آموزان خلاق،به خشونت و پرخاش اشاره كرده اند كه در مورد دانش آموزان دارای بهره هوشی بالا كمتر مشاهده كرده اند و البته این خشونت نه تنها متوجه اشخاص و چیزهای نزدیك به دانش آموزان مانند خانواده اش می باشد بلكه انتقاد اجتماعی وسیع تری را بر می گیرد به عنوان نمونه دانش آموزانی بسیار خلاق هستند كه شعارهای ساختگی و نادرست را به تمسخر می گیرند.(بهروزی 1375)
نظریه های مربوط به خلاقیتازآنجایی كه در مورد خلاقیت یك نظریه واحد مورد پذیرش همگان وجود ندارد.ابتدا تعداد از نظریه های متفاوت گذشته و حال را مورد بررسی قرار میدهیم.
خلاقیت به عنوان الهام خدایییكی از قدیمی ترین مفاهیم خلاقیت معتقد است كه فرد خلاق از الهام خدایی برخوردار است.این مفهوم عمدتاً به وسیله افلاطون عنوان شده است كه اعلام داشت هنرمند در لحظه خلاقیت به دلیل اینكه در كنترل خود نیست،عامل نیرویی برتر می شود.از این دیدگاه خلاقیت به عنوان موهبتی الهی است كه از الهام ناشی می شود نه از تربیت . این دیدگاه كه هنرمند ازنیرویی فرد انسانی الهام می یابد امروزه هم رایج است.این نیرو در لحظه خلاقیت خود را تعریف می كند غیرقابل شناخت ودارای آگاهی است.(نیسان،مریم السادات و دیگران 1377)
خلاقیت به عنوان دیوانگیسنت دیگری كه به دوران باستان برمی گردد،خلاقیت را طبیعتاً شكلی از دیوانگی تلقی می كند. این دیدگاه خودجوشی و به غیر عقلایی بودن ظاهری خلاقیت را نتیجه جنون می داند.جامعه شناسی به نام لومبروسو (1981) بسیاری از نوابغ را نام می برد كه عصبی با دیوانه بودند واظهار می دارد كه ماهیت غیرعقلایی و بی ارادی عمل خلاق را بایستی ازطریق آسیب شناسی تعیین كرد.
به عقیده فروید (1949) هنرمند كسی است كه هنر را وسیله ای برای ابراز تعارضهای درونی خود می بیند كه در غیر این صورت به شكل روان نژادی بروز میكند ، بنابراین خلاقیت نوعی تطهیر عاطفی می باشد.(كفایت،محمد 1373)
خلاقیت به عنوان نبوغ شهودی بنابراین دیدگاه خلاقیت شكلی سلیم و گسترش یافت از شهود است فرد خلاق اگر چه دگر نابهنجار و یا بیمار تلقی نمی شود اما هنوز شخصی نادر و از گونه متفاوتی است.چنین شخصی در خلال كنش خلاق آنچه را كه دیگران فقط به طور استدلالی و در دراز مدت می یابند،بدون واسطه و مستقیماً درك می كند.بنابراین از دیدگاه این نظریه خلاق غیرقابل آموزش است و فقط به افراد معدودی و غیرعادی منحصر می شود.خلاقیت به عنوان نیروی حیاتییكی از نتایج نظریه تكاملی داروین این بود كه خلاقیت انسانی،نمایشگر نیروی خلاقی است كه در ذات خود زندگی،نهفته است.هرچند كه ماده بی جان از این دیدگاه غیر خلاق است اما تكامل حیاتی،اساساً خلاق می باشد،زیرا پیوسته انواع تازه ای را به وجود می آورد.این نظریه هم اكنون هم پیروانی دارد و معتقدند كه آموزگار می تواند از دو راه مهم نیروی طبیعی خلاقیت را تقویت كند یكی از این راهها انتخاب روشها و مطالب صحیح تربیتی به گونه ای است كه فرایند آموزشی رابیشتر كار آمد كند.راه دیگر عبارت است از برانگیختن شور و ذوق دانش آموزان.هر از چندگاهی كم می شود،به ویژه هنگامی كه دقت فراوان لازم است.هنگامی كه انگیزه ذاتی دانش آموز برای پژوهش ضعیف می گردد آموزگار بایستی آن را تقویت كند.
نظریه تداعی گرایینظریه تداعی گرایی،نظریه مسلط روان شناختی قرن 19 در انگلستان و آمریكا كه به جان لاك بر می گردد معتقد است كه اندیشیدن عبارت است از ارتباط دادن ایدههای ناشی از تجربه،بنا بر قوانین تداعی (فراوانی،تازگی و وضوح)هرقدر كه دو ایده بیشتر،تازه تر و واضح تر با هم مربوط باشند،وقتی كه یكی از آنها به ذهن می رسد
به احتمال زیاد دیگری نیز آن را همراهی می كند.بنابراین نظریه تفكر خلاق عبارت است از فعال كردن ارتباطات ذهنی و تا آنجا ادامه می یابد كه یا تركیب درست خود را بروز دهد و یاشخص از آن دست بردارد.بنابراین هر چه شخص تداعی بیشتری بدست آورد ایده های بیشتری در اختیار خواهد داشت و بیشتر خلاق خواهد بود.با وجود این،تداعی گرایی به سختی از عهده تبیین حقایق شناخته شده خلاقیت بر می آید.تفكر تازه به معنا جداكردن ایده های قبلی از زمینه و تركیب كردن آنها به منظور تشكیل تفكری بكر است.چنین تفكری ارتباطات موجود را نادیده گرفته و ارتباطاتی مخصوص به خود خلق می كند.ایده های تازه كودكی خلاق را به سختی می توان به ارتباطات بین ایده های ناشی از تجارب گذشته او نسبت داد،چراكه تجارب مشابه،ممكن است نتوانند حتی اندیشه بكری در كودكی نسبتاً غیرخلاق به وجود آورد.در واقع شخص انتظار دارد كه با تكیه بر ارتباطات گذشته،به تولید پاسخهای قابل انتظار و پیش پا افتاده ای نائل شود نه پاسخهای بكر.(كفایت 1373)
نظریه گشتالتنوع دیگری از تبیین خلاقیت این است كه،تفكر خلاق بازسازی گشتالها یا الگوهایی است كه از نظر ساختاری ناقص هستند.تفكر خلاق معمولاً با وضعیتی مساله دار شروع نظیر آرگود (1935) نیز كوشیده اند كه رفتار خلاق را با استفاده از مفهوم «پاسخ های كلامی واسطه ای»توضیح دهند.(بهروزی 1375)
مكتب شناختیروان شناسان شناخت گرا این نكته را مطرح كرده اند كه مكتب رفتارگرایی،نقش شناختی را در فرآیند آفرینندگی مورد توجه قرار نداده اند.در حالی كه ازنظر مكتب شناختی فرد در دادوستد با محیط خود اطلاعاتی كسب می كند و مسیر و نحوه دریافت سازماندهی،انبار كردن و به كارگرفتن اطلاعات،مسیر و كیفیت و محصول اندیشیدن او را تعیین می كنند.به ویژه نحوهجذب اطلاعات جدید و سازگاری ذهنی با اطلاعات جدید اهمیت خاص دارد
.آزمایشهای والاك و كوگان (1965) و آندرسون و كروپلی (1966) نشان داده اند كه افراد خلاق طبقاتی ادراكی گستردهتر را از محیط می گیرند و یا میپ توانند تولید كنند.به نظر این پژوهشگران گستردگی ادراكی یكی از مشخصات بارز افراد خلاق است.كروپلی این ویژگی را به شیوه های اندیشیدن ارتباط می دهد كه از بین آنها می توان وابستگی و عدم وابستگی به زمینه ، فراخی و محدودیت حیطه ادراك و یكنواختی و برجستگی را نام برد . ویژگی اسایی این شیوه های اندیشیدن این است كه فرد به شیوه ای گسترده به محیط می نگرد و درباره آن می اندیشد(بهروزی 1375)
نظریه روانكاوی امروزه روانكاوی دارای نفوذ بسیار مهمی در نظریه خلاقیت است.به گفته زگموند فروید (1949) خاستگاه خلاقیت،در تعارض است كه در ذهن ناخودآگاه(نهاد) وجود دارد.ذهن ناخودآگاه دیر یا زود راه حلی را برای این تعارض می یابد.اگر كه راه حل خود برون گرا باشد،یعنی اگر فعالیتی را تقویت كند كه توسط خود و یا بخش آگاه شخصیت تعیین شده است نتیجه آن در رفتار خلاق آشكار می شود.اگر كه راه حل یاد شده با خود مغایرت داشته باشد آن را واپس می زند و یا به صورت روان نژندی ظاهر می شود.بنابراین خلاقیت و روان نژدی از منبع مشتركی كه همان تعارض در ناخودآگاه است تغذیه می كنند و شخص خلاق و روان نژد با یك نیرو،یعنی انرژی ناخودآگاه رانده می شوند.بنابراین شخص خلاق اندیشه های آزادخیز ناخودآگاه را می پذیرد.او می تواند كنترل خود بر روی نهاد را كم كرده تا گرایشهای آن تكانه های خلاقی كه به وسیله ناخودآگاه به وجود آمده است،از آستانه خود آگاه عبور كند.شوخ طبعی و خلق تخیلات (فانتزی)ویژه شخص خلاق نیز از واپس گرایی سرچشمه می گیرد،ابداع و ابتكاری كه در شوخ طبعی و فانتزی جلوه گر می كنند،از ذهن ناخودآگاه سرچشمه می گیرند نه از ذهن آگاه ودر زمانی رخ می دهند كه خود در راحتی است و اجازه می دهد اشراقهای ناخودآگاه در سطح آگاهی ظاهر شوند.
به عقیده فروید(1994) بیشتر رفتار خلاق،به ویژه در هنرها جانشینی برای بازی كودكی و ادامه آن است. جایی كه كودك در بازیها اظهار وجود می كند،شخص خلاق مثلاً در نوشتن و یا نقاشی ابراز وجود می نماید.افزون بر این،بیشتر مواد اولیه ای كه مایه اصلی تولید او راتشكیل می دهند و او برای حل تعارض ناخودآگاه به كار می برد،از تجارب كودكی مایه می گیرند.بنابراین یك واقعهتازه ممكن است به قدری بر او اثر گذارد كه خاطرات تجارب پیشین را در وی زنده كند.این خاطرات به نوبه خود آرزویی را دامن می زند كه ارضای آن درنویسندگی و یا نقاشی تحقق می یابد.ارتباط خلاقیت با بازی كودكی،احتمالاً هنگامی در شعف شخص خلاق به روشن ترین وجه دیده می شود كه وی با ایده های مختلف به خاطر خود آنها بازی می كند
و به طور عادت،صرفاً برای لذت از تماشای سرانجام ایده ها و موقعیتها به اكتشاف آنها می پردازد.از طرف دیگر از نظر فروید شخص همانگونه كه به خوردن و خوابیدن نیاز دارد،برای ارضای سایق های معینی دست به خلاقیت می زند.او كاوش می كند،به حل مسأله می پردازد و خلاقانه فكر می كند تا به حالت تعادلی بازگردد كه سائقه،آن را بر هم زده است.بنابراین،خلاقیت وسیله ای است برای كاهش تنش(كفایت،محّمد 1373)روانكاوان جدید این دیدگاه را كه شخص خلاق لزوماً از نظر عاطفی آشفته است،رد می كنند برعكس معتقدند كه خلاقیت بایستی دارای خودی به اندازه كافی قابل انعطاف و مطمئن باشد تا به او اجازه دهد به ناخودآگاه خود سفر كند و با كشفیات خود،سالم بازگردد.فرد خلاق مغلوب قضاوتهای ناخودآگاه خود نمی شود بلكه آنها را مورد استفاده قرار می دهد او قادر است آگاهانه بازگشت كند،زیرا می داند كه می تواند به واقعیت برگردد.
روانكاوی فروید،بیش از هر مكتب فكری دیگری،ایده های بنیادی ارائه داده است كه رهنمودی برای پژوهشهای خلاقیت است.با وجود این،فرویدیسم نیز دارای محدودیتهای خاص خود می باشد.برای مثال فرض بر این است كه تمامی حالتهای ذهنی نه تنها تحت نفوذ حالتهای ذهنی پیشین مخصوصاً كودكی است،بلكه به وسیله آنها تعیین می شوند،و به همین دلیل،خلاقیت،تكرار تجربه های كودكی می باشد.این یك فرضیه فاسفی است به صورتی گسترده مورد مخالفت فیلسوفان اگزیستانسیالیستی قرارگرفت.همچنین فرویدسیم فرض بر این دارد كه جامعه اساساً نسبت به رفتار خلاق و خودفرهیخته سركوب گر بود و در نتیجه با آن متخاصم است.با وجود این دیدگاه فروید به ویژه به وسیله نو فرویدگرایان تغییر یافته است.(كفایت 1373)
روانكاوی جدیدسهم عمده نوفرویدی ها در روانكاوی این است كه خلاقیت محصول ذهن نیمه آگاه است نه خودآگاه.تفاوت ذهن نیمه آگاه با ناخودآگاه در این می باشد كه هنگامی كه خود در راحتی است،ذهن نیمه آگاه برای یادآوری باز است.تفكر خلاق هنگامی بروز می كند كه خود به طور اختیاری و موقتاً از برخی نواحی نیمه آگاه عقب نشینی می كند تا بعداً آن را به گونه ای مؤثر كنترل كند.خلاقیت بازگشتی است كه به مصلحت و اختیار خود صورت می پذیرد و خلاق كسی است كه می تواند نسبت به دیگران،با آزادی بیشتری از ذهن نیمه آگاه بهره برداری كند.ذهن نیمه آگاه به دلیل آزادی در جمع آوری ایده ها،مقایسه و آرایش مجدد آنها،سرچشمه خلاقیت به شمار می آید.این انعطاف پذیری خلاق،ممكن است به وسیله تفكر آگاه كه بیش از حد قراردادی و دقیق است محدود شده و ایده ها را برطبق ارتباطات تثبیت شده پیوند دهد.اما بر خلاف فروید،نوفروید گرایان عقیده دارند كه فرایندهای ناخودآگاه،انعطاف پذیری نیمه آگاه را با پیوند دادن آنه به تضادها و تكانه های عمیقاً واپس زده شده،حتی بیشتر از ذهن آگاه سخت می كند(كفایت 1373)
عوامل مؤثر در پیشرفت تحصیلیكودك در طی مراحل مختلف رشد همانقدر كه نیاز به استقلال فكری و عملی دارد،به همان میزان هم به كمك والدین نیاز دارد.این نیاز با شروع دوران تحصیل محسوس تر می شود.اینجاست كه اولیاء باید با علم و اطلاع و كاملاً آگاهانه به یاری كودكان خود بشتابند اما این مشاركت نیابد به گونه ای باشد كه طفل ضعیف و متكی به دیگران بار بیاید.به وجود آوردن اتكاءبه نفس در كودك و ایجاد حس مسئولیت در او بهترین راه موفقیت آنان است و كمك های اولیاء در یاددادن مطالب درسی باید چنان باشد كه كودك فكر كند این خود اوست كه مشكلاتش را از پیش پایش بر می دارد.باید دانست كه كودكان هم از داشتن استقلال احساس غرور می كنند. توجه به مراحل زیر می تواند عامل موثری در پیشرفت تحصیلی كودكان باشد:
1- عادت دادن كودك به نظم و ترتیب در كارهای روزانه:مسئله ای كه كودكان و والدین آنها با شروع دوران تحصیل با آنها مواجه می شوند،زمان انجام تكالیف درسی است و معمولاً كودكان از زمان برداشتی سطحی و تئوریك دارند.طفل موقعی به یاد انجام تكالیف مدرسه اش می افتد كه خستگی های ناشی از بازی و شیطنت او را از پا انداخته است.در چنین هنگامی كه كودك خسته و خواب آلود مشغول سرهم بندی تكالیفش است،با غر زدنهای والدینش روبه رو می شود:این چه وقت انجام تكالیف است… این همه وقت را چه كردی؟…اولیاء از همان روزهای اول تحصیل و حتی قبل از آن باید كودك خود را به نظم و انظباطی آگاهانه عادت دهند.مشروط براینكه چنین نظمی توام با تنوع و خلاقیت باشد.انضباط خشك طفل را خشن و عاصی بار می آورد.(غفارزادگان 1368)
2- برخورد منطقی و معتدل با كودك:كودك شما از نظر سن كودك نیست،بلكه یك انسان است كه هرچیزی را درك می كند.درك این نكته ظریف لزوم برخورد منطقی و مستدل با كودك را بخوبی توجیه می كند.كودكان معمولاً به چیزهای توجه دارند كه در نظر بزرگترها كم اهمیت و بی مورد جلوه می كند.الزاماً چنین توجهی سؤالات متعددی را در كودكان موجب می شود كه گاه برای بزرگترها خنده آور و بی مفهوم است.(غفارزادگان 1368)والدین باید در جواب دادن به سئوالات كودكان و در برخورد با آنها توجه داشته باشند كه ممكن است یك برخورد غیرمنطقی و یك حرف ناسنجیده در شخصیت كودكشان اثر سوء و پایداری داشته باشد،بخصوص در تشویق و تنبیه كودكان باید وسواس بیشتری نشان داد.كودك باید بداندكه چرا تشویق یا تنبیه می شود نتایجی كه از تشویق و تنبیه های بیجا حاصل می شود بدتر از آن است كه بتوان در این جا ذكر كرد.
3- اولیاء نباید نقطه مقابل مربیان قرار گیرند:كوچك شمردن معلم و نادان جلوه دادن او در ذهن كودك نسبت به مربی و كتاب ایجاد تردید می كند.كودك مطالب درسی را فقط به این خاطر به ذهن نمی سپارد كه در كتاب نوشته شده است،بلكه بیشتر به این جهت آن را قبول دارد كه از زبان ساده و شیرین معلمش می شنود(غفارزادگان 1368)در مواردی ممكن است والدین هنگام بازدید كتابچه درس كودك،در جواب پرسشی كه توسط معلم داده شده تردید كنند.در چنین مواقعی بهترین راه،مراجعه به مدرسه و مطرح كردن موضوع با معلم است.
ادامه خواندن مقاله بررسي رابطه خلاقيت و پيشرفت تحصيلي
نوشته مقاله بررسي رابطه خلاقيت و پيشرفت تحصيلي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.