Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله اراده روح در عرفان

$
0
0
 nx دارای 40 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : اراده روح در عرفان اراده روح‌ روح از نگاه‌ اهل‌ عرفان‌چكیده‌: مبحث‌ اراده روح‌ از مقولات‌ مهم‌ و پرجاذبه‌ای‌ است‌ كه‌ در برخی‌ از شاخه‌های‌ علوم‌ انسانی‌ مطرح‌ بوده‌ و علما‌ هر یك‌ از منظر خود به‌ شرح‌ و تفسیر آن‌ پرداخته‌اند. در عرفان‌ اسلامی‌ نیز از جایگاه‌ رفیعی‌ برخوردار است‌ تا آنجا كه‌ این‌ مبحث‌ تا ساحت‌ ربوبی‌ كشیده‌ می‌شود. در این‌ مقاله‌ ضمن‌ تبیین‌ نظر برخی‌ عرفا درباره‌ اراده روح‌ به‌ این‌ نكته‌ اشاره‌ می‌شود كه‌ چگونه‌ می‌توان‌ این‌ حقیقت‌ به‌ ظاهر متناقض‌ را ــ كه‌ از یكسو توصیه‌ بزرگان‌ معرفت‌ به‌ برخورداری‌ و متصف‌ شدن‌ به‌ آن‌ و از دیگر سو رمز جاودانگی‌ و بقا بعد از فنا در نفی‌ آن‌ است‌ ــ در كنار یكدیگر نشاند و هر دو را صحیح‌ دانست‌ و در نهایت‌ نظریه‌ امام‌ خمینی‌ مطرح‌ می‌گردد مبنی‌ بر اینكه‌ اول‌ بار خالق‌ هستی‌ خواستاری‌ توأم‌ با عطوفت‌ را نثار مخلوق‌ نموده‌ تا انسان‌ دریابد كه‌ سیر به‌ سوی‌ كمال‌ هم‌ «مراد» خداوند است‌ و هم‌ مقدور انسان‌ و این‌ مطلب‌ هرگز منافاتی‌ با اراده‌ انسان‌ مقهور نخواهد داشت‌. مقوله‌ «اراده روح‌» از مقولات‌ اصلی‌، مهم‌ و مشترك‌ میان‌ برخی‌ از دانشهاست‌. در علم‌ كلام‌، فلسفه‌، عرفان‌، اصول‌ فقه‌ و حتی‌ روان‌شناسی‌ جایگاهی‌ خاص‌ دارد و هر یك‌ از علوم‌ به‌ مناسبت‌ موضوع‌ به‌ تعریف‌، تحلیل‌، بحث‌ و بررسی‌ آن‌ پرداخته‌اند. این‌ كلمه‌ و مشتقات‌ آن‌ در قرآن‌ كریم‌ بیش‌ از 150 مرتبه‌ به‌ كار رفته‌ است‌. در مبحث‌ اسما و صفات‌ الهی‌، اراده روح‌ به‌ عنوان‌ یكی‌ از مهمترین‌ صفات‌ حضرت‌ حق‌ مطرح‌ می‌شود و در نظام‌ «احسن‌» و «اتقن‌» هستی‌، از اراده‌ كلی‌ و مطلق‌ مبدأ عالم‌ و حاكمیت‌ آن‌ بر جهان‌ سخن‌ می‌رود و بالاخره‌ در فضای‌ معرفت‌ انسانی‌ از رابطه‌ اراده‌ آدمی‌، با فعل‌ و عمل‌ او و همچنین‌ نوع‌ رابطه‌ آن‌ با قاهریت‌ اراده‌ حضرت‌ حق‌ گفتگو می‌شود. در سیر و سلوك‌ عرفانی‌ نیز «اراده روح‌» به‌ صورت‌ «ارادت‌»، یكی‌ از مهمترین‌ مقامات‌ و منازل‌ عرفانی‌ است‌ كه‌ در همین‌ ساحت‌ از «مرید» و چگونگی‌ رابطه‌ و دلبستگی‌ او به‌ «مراد» و وظایف‌ هر یك‌ از این‌ دو نسبت‌ به‌ یكدیگر سخن‌ می‌رود. در این‌ مقاله‌ ابتدا به‌ بیان‌ شیخ‌الرئیس‌ اشاره‌ كرده‌ و سپس‌ به‌ آرای شخصیتهای‌ بزرگ‌ و برجسته‌ عرفانی‌ یعنی خواجه‌ عبدالله انصاری‌، محی‌الدین‌ بن‌ عربی‌، عبدالرزاق‌ كاشانی‌ و امام‌ خمینی‌ درباره‌ ارادت‌ عارفانه‌ اشاره‌ خواهم‌ كرد و آنگاه‌ به‌ بیان‌ آرای امام‌ در رساله‌ الطلب‌ و الاراده روح‌ می‌پردازیم‌. ابوعلی‌ سینا، فیلسوف‌ نامدار قرن‌ پنجم‌، در نمط‌ نهم‌ اشارات‌ به‌ تبیین‌ «اراده روح‌» پرداخته‌ و آن‌ را نخستین‌ درجه‌ سلوك‌ عارفان‌ ذكر می‌كند و معتقد است‌ این‌ درجه‌ ویژه‌ اهل‌ یقین‌ و مؤمنان‌ است‌ كه‌ موجب‌ گرایش‌ آنان‌ به‌ سوی‌ ریسمان‌ محكم‌ الهی‌ شده‌ است‌. در نتیجه‌ باطن‌ آنها به‌ سوی‌ عالم‌ قدس‌ به حركت‌ درآمده‌ و آنها را به‌ شادی‌ وصل‌ رسانده‌ است‌ و چنین‌ كسی‌ با این‌ ویژگی‌ است‌ كه‌ «مرید» خوانده‌ می‌شود [ابن سینا 1363: 445 ـ 446].[2] اراده روح‌ در عرفان‌ عملی‌ به‌ معنای‌ خواستاری‌ است‌ و اگر با مهرورزی‌ و سرسپردگی‌ همراه‌ گردد، از آن‌ به‌ ارادت‌ تعبیر می‌شود و از آنجا كه‌ اساس‌ كار در عرفان‌ بر عشق‌ و محبت‌ است‌، اراده روح‌ در این‌ مكتب‌ رنگ‌ و معنایی‌ تازه‌ به‌ خود می‌گیرد؛ تا آنجا كه‌ به‌ «حمرهٌ من‌ نار المحبه‌» [كاشانی] تعبیر می‌شود و جان‌ تشنه‌ انسان‌ طالب‌ حقیقت‌ را سیراب‌ می‌كند و او را توان‌ می‌بخشد تا مسیر كمال‌ و قوس‌ صعود را با عشق‌ درنوردد. از این رو سالك‌ كوی‌ محبوب‌، «مرید» خوانده‌ می‌شود. از نگاه‌ خواجه‌ عبدالله انصاری‌پیر هرات‌، كه‌ صد منزل‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ حقیقت‌ و اوج‌ قله‌ هدایت‌ برمی‌شمرد و انسان‌ طالب‌ حقیقت‌ را به‌ پیمودن‌ این‌ منازل‌ صدگانه‌ دعوت‌ می‌كند، ارادت‌ را در منزل‌ چهل‌ و سوم‌ مطرح‌ می‌نماید و معتقد است‌ سالك‌ پس‌ از منزل‌ «عزم‌»، كه‌ به‌ تعبیر امام‌ خمینی‌ جوهره‌ انسانیت‌ است‌، وارد منزل‌ «ارادت‌» می‌شود و بقیه‌ منازل‌ را با عشق‌ و سرسپردگی‌ طی‌ می‌كند. از نظر او ارادت‌ از قوانین‌ و اصول‌ استوار علم‌ عرفان‌ و از پایه‌های‌ محكمی‌ است‌ كه‌ سایر اصول‌ بر آن‌ پی‌ریزی‌ می‌شود. خواجه‌ در تعریف‌ آن‌ می‌نویسد: «الاراده‌ من‌ قوانین‌ هذا العلم‌ و جوامع‌ ابنیته‌ و هی‌ الاجابه‌ لدواعی‌ الحقیقه‌ طوعاً» [انصاری 1361: 43]. در این‌ معنا ارادت‌ پاسخ‌ مثبتی‌ است‌ كه‌ طالب‌ حقیقت‌ به‌ منادی‌ حقیقت‌ می‌دهد و پذیرفتار آن‌ می‌شود و به‌ زبان‌ قال‌ می‌گوید: سر ارادت‌ ما و آستان‌ حضرت‌ دوست‌ كه‌ هر چه‌ بر سر ما می‌رود ارادت‌ اوست‌ سالك‌ منزل‌ چهل‌ و سوم‌، در رخدادها به‌ فاعل‌ می‌نگرد، به‌ قابلها و قابلیتها نمی‌اندیشد؛ زیرا می‌داند ظروف‌ و قابلیتها رحمت‌ ناب‌ حضرت‌ محبوب‌ را مكدر می‌سازد. پس‌ او كدورت‌ و تیرگی‌ آب‌ را به‌ سرچشمه‌ منتسب‌ نمی‌كند. خواجه‌ عبدالله درجه‌ اول‌ ارادت‌ را بیرون‌ آمدن‌ از هرگونه‌ عادت‌ برمی‌شمرد. از این‌ رو شناخت‌ عادات‌ مزاحم‌، بتهای‌ حقیقت‌نما، و بیرون‌ رفتن‌ از آنها اول‌ قدمی‌ است‌ كه‌ سالك‌ منزل‌ ارادت‌ باید بپیماید. نفی‌ تبعیت‌ از «عادت‌» و رسوم‌ عرفی‌، ترك‌ هر عملی‌ كه‌ بر مبنای‌ آگاهی‌ و معرفت‌ نیست‌ و بالاخره‌ پرهیز از امور تقلیدی‌، گامی‌ است‌ كه‌ سالك‌ برمی‌دار تا «ارادت‌» خود را ثابت‌ نماید. «طریقت‌» در آیین‌ عرفا بیرون‌ آمدن‌ از عادات‌ و محكم‌ ساختن‌ پایه‌های‌ اعتقادی‌ است‌. پس‌ اگر اموری‌ در «شریعت‌»، مقدس‌ شمرده‌ می‌شود و سالك‌ مبتدی‌ ملزم‌ به‌ رعایت‌ آنهاست‌، سالك‌ صاحب‌ ارادت‌ باید به‌ بازسازی‌ و محكم‌ كاری‌ آنها بپردازد. پس‌ اگر ندای‌ عارفی‌ شنیده‌ می‌شود كه‌: «از مسجد و از مدرسه‌ بیزار شده‌ است‌»، می‌خواهد توجه‌ دهد «مسجد» و «مدرسه‌» كه‌ در «شریعت‌»، مقدس‌ شمرده‌ می‌شده‌ است‌ باید یكباره‌ فرو ریزد و دیگر بار بر مبنای‌ عقل‌ و خرد و آگاهی‌ انتخاب‌ شود. سراپای‌ وجود چنین‌ عارفی‌ منبر و محراب‌ می‌شود. از این رو بیرون‌ رفتن‌ از عادات‌ و جانشین‌ ساختن‌ علم‌ و آگاهی‌ اولین‌ وظیفه‌ طالب‌ حقیقت‌ است‌ كه‌ بدون‌ مهرورزی‌ و سرسپردگی‌ مقدور نخواهد بود و از آنجا كه‌ غیرت‌ عشق‌ جز خواسته‌ محبوب‌ خواسته‌ای‌ را به‌ جای‌ نخواهد گذاشت‌، انسان‌ به‌ ارادت‌ رسیده‌ جز اراده‌ ازلی‌ و خواسته‌ محبوب‌ لم‌ یزلی‌ اراده روح‌ای‌ ندارد. خواجه‌ توصیه‌ می‌كند: طالب‌ حقیقت‌ باید پس‌ از بیرون‌ آمدن‌ از عادات‌ و رسوم‌ با نیتی‌ درست‌ و صادق‌ با سالكان‌ و رهروان‌ راستین‌ هم‌ منزل‌ شود و با آنان‌ در سیر و سلوك‌ گام‌ بردارد و از هر امر بازدارنده‌ای‌ پرهیز كند: «و تعلّق‌ بانفاس‌ السالكین‌ مع‌ صدق‌ القصد و خلع‌ كل‌ شاغلٍ من‌ الاخوان‌ و مشتتٍ من‌ الاوطان‌» [انصاری 1361: 112]. از این رو طالب‌ كوی‌ معرفت‌ و سالك‌ راه‌ حقیقت‌ همواره‌ در مبارزه‌ و جهاد است‌ و زندگی‌ او در پویایی‌ و كوشایی‌ است‌. او برای‌ برچیدن‌ امور مزاحم‌ و همراه‌ شدن‌ با امور موافق‌ در تكاپوست‌ و این‌ امر او را به‌ مطالعه‌ و بررسی‌ محیط‌ اطراف‌ فرامی‌خواند و به‌ مصاحبت‌ با صلحا و اخیار روی‌ می‌آورد و حتی‌ نگریستن‌ به‌ سیمای‌ عالم‌ را در رسیدن‌ به‌ هدف‌ متعالی‌اش‌ مفید می‌بیند. به‌ گفته‌ مولوی‌: هر كه‌ خواهد همنشینی‌ با خدا گو نشیند در حضور اولیا از حضور اولیا گر بگسلی‌ تو هلاكی‌، ز آنكه‌ جزء بی‌ كلی‌ یا پس‌ جلیس‌الله گشت‌ آن‌ نیك‌ بخت‌ كه‌ به‌ پهلوی‌ سعیدی‌ بُرد رخت‌ بدین‌ ترتیب‌ سالك‌ صاحب‌ اراده روح‌ با حالی‌ خوش‌ از فراز و فرود سفر می‌گذرد و از غیر حق‌ دور می‌شود، در مسیر حركت‌ سختیها، مشكلات‌ و تلخكامیها را با راحتی‌ و امید وصل‌ تحمل‌ می‌كند: «تقطّع‌ بصحبه‌ الحال‌ و ترویح‌ الانس‌ السیر بین‌ القبض‌ و البسط‌» [انصاری 1361: 43]. چنین‌ مریدی‌ در عین‌ پایداری‌، آیین‌داری‌ خود را در میان‌ نمی‌بیند. در عین‌ «سكر» و «مستی‌» مراقب‌ احوال‌ و گفتار خود است‌ تا مبادا سرچشمه‌ نوش‌ او به‌ تیرگی‌ و كدورت‌ بدل‌ شود. «ذهولٌ مع‌ صحه‌ الاستقامه‌ و ملازمهُ الرعایه‌ علی‌ تهذیب‌ الادب‌» [انصاری 1361: 43]. از این روست‌ كه‌ اولیای برگزیده‌ خدا گرفتار شطح‌ نمی‌شوند و بدمستی‌ را ویژه‌ مبتدیان‌ و دریادلی‌ را صفت‌ منتهیان‌ می‌دانند. امام‌ خمینی‌ در مصباح‌الهدایه‌ تصریح‌ می‌كنند: «و الشطحیات‌ كلّها من‌ نقصان‌ السالك‌ و السلوك‌ و بقاء الانیه‌ و الانانیه‌» [1372: 88]. باری‌، «اراده روح‌» پاسخ‌ مثبتی‌ است‌ كه‌ عارف‌ سالك‌ به‌ منادی‌ حقیقت‌ می‌دهد و ثمره‌ این‌ پاسخ‌:الف‌. بیرون‌ آمدن‌ از هرگونه‌ عادت‌ و عملی‌ كه‌ بر مبنای‌ خرد و تعقل‌ بنا نشده‌ باشد.ب‌. همراهی‌ و همگامی‌ با رهروان‌ راستین‌ تا از آفات‌ سفر و رهزنان‌ طریق‌ در امان‌ بماند. ج‌. از غیر حق‌ بریدن‌ و توجه‌ خود را به‌ معبود حقیقی‌ معطوف‌ داشتن‌، كمال‌ مطلق‌ را مدّ نظر داشتن‌، به‌ اعمال‌ و رفتار خود تعالی‌ بخشیدن‌. چنین‌ انسانی‌ چون‌ خود را مقهور جلال‌ و جمال‌ حضرت‌ دوست‌ می‌بیند و اراده‌ خود را به‌ اراده‌ حق‌ پیوند می‌زند، اراده‌ خود را تقویت‌ كرده‌ تا آنجا كه‌ مظهر اراده‌ حضرت‌ حق‌ گردد و به‌ معنای‌ حقیقی‌، فانی‌ در «مراد» می‌شود. به‌ تعبیر امام‌ خمینی‌ «اراده روح‌» از صفات‌ كمالیه‌ ذات‌ اضافه‌ است‌ و با متعلقاتش‌ معنا می‌شود. اراده‌ انسان‌ اگر به‌ امور سطحی‌، ناپایدار و زوال‌پذیر تعلق‌ گیرد، صاحب‌ آن‌ در پایین‌ترین‌ مرتبه‌ وجودی‌ است‌. خواجه‌ عبدالله ــ در صد میدان‌ ــ چنین‌ انسانی‌ را دنیایی‌ نام‌ می‌نهد؛ ولی‌ اگر اراده روح‌ به‌ امور زوال‌ناپذیر و جاودانه‌ متوجه‌ شود، صاحب‌ آن‌ انسانی‌ آخرتی‌ است‌. از نگاه‌ ابن‌ عربی‌محی‌الدین‌ بن‌ عربی‌، عارف‌ نامدار، درباره‌ تعریف‌ اراده روح‌ به‌ گفته‌ بزرگان‌ اشاره‌ كرده‌ و معتقد است‌: اگر چه‌ آنها اراده روح‌ را گرایش‌ قلب‌ معنا كرده‌اند، اما این‌ تعریف‌ فقط‌ به‌ نوعی‌ از انواع‌ اراده روح‌ تعلق‌ می‌گیرد و خود به‌ بیان‌ انواع‌ اراده روح‌ می‌پردازد و یك‌ نوع‌ آن‌ را اراده‌ طبع‌ نام‌ می‌گذارد و معتقد است‌ لذات‌ نفسانی‌ متعلق‌ چنین‌ اراده روح‌ای‌ است‌. قسم‌ دیگر آن‌ را اراده‌ حقی‌ نام‌ می‌گذارد و اخلاص‌ را متعلق‌ چنین‌ اراده روح‌ای‌ می‌داند. شیخ‌ اكبر به‌ سه‌ نوع‌ اراده روح‌ قائل‌ شده‌ كه‌ عبارتند از: 1ـ اراده‌ تمنّی‌ یا خواست‌ آرزومندانه‌؛ 2ـ اراده‌ طبعی‌ یا طبیعی‌ كه‌ به‌ حظوظ‌ نفسانی‌ تعلق‌ می‌گیرد؛3ـ اراده‌ حقی‌ كه‌ به‌ اخلاص‌ و پاك‌ شدن‌ از هر شائبه‌ای‌ متعلق‌ است‌. «و هی‌ لوعهٌ فی‌ القلب‌ یطلقونها و یُریدون‌ بها اراده‌ التمنّی‌ و هی‌ منه‌ و اراده‌ الطبع‌ و متعلقُها الحظّ النفسی‌ و اراده‌ الحق‌ و متعلّقُها الاخلاص‌» [ابن عربی: 2]. شیخ‌ در كتاب‌ گرانسنگ‌ فتوحات‌ ، نیز به‌ طرح‌ این‌ مبحث‌ پرداخته‌ و می‌نویسد: «الاراده‌ عند القوم‌ لوعهٌ یجدها المرید من‌ اهل‌ هذه‌ الطریقه‌ یحول‌ بینه‌ و بین‌ ما كان‌ علیه‌ ممّا یحجبه‌ عن‌ مقصوده‌» [ابن عربی 1418 ج 2: 510]. سپس‌ در قالب‌ شعر می‌گوید: اراده روح‌، شعله‌ سوزنده‌ای‌ در قلب‌ است‌ كه‌ در آغاز سیر و سلوك‌ به جان‌ مرید می‌افتد و با این‌ گرایش‌ به‌ مراد و محبوبی‌ تعلق‌ پیدا می‌كند كه‌ از نگاه‌ دیگران‌ مخفی‌ است‌. بیننده‌ چنین‌ شعله‌ای‌ در سرگشتگی‌ و حیرت‌ فرو می‌رود. و یا آنكه‌ همواره‌ در چنین‌ آتشی‌ می‌سوزد، اما همه‌ چیز را زیبا می‌بیند و نازنین‌بینانه‌ درباره‌ همه‌ اشیاء حكم‌ می‌راند. لوعهٌ فی‌ القلب‌ محرقه‌ هی‌ بدء الامر لو علموا فلهذا حنَّ صاحبها للذی‌ عنه‌ العباد عمّوا فاذا یبدو لناظره‌ یعتریه‌ البهت‌ و الصم‌ فتراه‌ دائماً ابداً بلهیب‌ النار یصطلم‌ كل‌ شی‌ء عنده‌ حسن‌ و بهذا كلهم‌ حكموا [ابن عربی 1418 ج 2: 510] به‌ گفته‌ حافظ‌: منم‌ كه‌ شهره‌ شهرم‌ به‌ عشق‌ ورزیدن‌ منم‌ كه‌ دیده‌ نیالوده‌ام‌ به‌ بد دیدن‌ شیخ‌ به‌ تعریف‌ ابویزید بسطامی‌ نیز اشاره‌ می‌كند كه‌ گفته‌ است‌: «اُرید اَنْ لا ارید» می‌خواهم‌ كه‌ نخواهم‌؛ یعنی‌ خواستار آنم‌ كه‌ اراده روح‌ را از خودم‌ سلب‌ كنم‌. ابن‌ عربی‌ توجه‌ می‌دهد كه‌ قائل‌ به‌ هنگام‌ ادای‌ این‌ سخن‌، خدای‌ را مخاطب‌ قرار داده‌ و سخن‌ خود را اینگونه‌ تمام‌ می‌كند: «لانّی‌ انا المراد و انت‌ المرید» [ابن عربی 1418 ج 2: 510]؛ یعنی‌ اینكه‌ گفته‌ام‌ می‌خواهم‌ كه‌ نخواهم‌، از آن‌ جهت‌ است‌ كه‌ من‌ خواسته‌ توام‌ و تو خواستار من‌، و دلیل‌ این‌ امر آن‌ است‌ كه‌ بایزید می‌داند اراده روح‌ به‌ معدوم‌ تعلق‌ می‌گیرد و «مراد» معدومی‌ خواهد بود كه‌ هیچ‏گونه‌ هستی‌ و وجودی‌ ندارد و این‌ لازمه‌ وجود «ممكن‌ الوجود» است‌. پس‌ وقتی‌ می‌گویند: «انا المراد»، منظور این‌ است‌ كه‌ تنها «مرید» است‌ كه‌ صاحب‌ وجود است‌. محیی‌الدین‌ پس‌ از بیان‌ این‌ مطلب‌ می‌گوید: اراده روح‌ در اندیشه‌ من‌ خواستار‌ معرفت‌ به‌ خداست‌ كه‌ از راه‌گشایشهای‌ شهودی‌ حاصل‌ می‌شود به‌ تعبیر دیگر، شیخ‌ اراده روح‌ را اندیشه‌ حصول‌ معرفت‌ از راه‌ مكاشفه‌، ذوقی‌ و یا تعلیم‌ الهی‌ می‌داند. شیخ‌ اكبر این‌ معنای‌ دریافتی‌ خود را برگرفته‌ از آیه‌ شریفه‌ «واتّقو الله و یُعَلّمكُم‌ الله» [بقره: 282] می‌داند كه‌ تقوی‌ و علم‌ ملازم‌ یكدیگرند. پس‌، اراده روح‌ از منظر ابن‌ عربی‌ بر اساس‌ كشف‌ و شهود ذوقی‌ و یا با عنایت‌ الهی‌ حاصل‌ می‌شود و عقل‌ و استدلال‌ را در این‌ ساحت‌ راهی‌ نیست‌: «و صاحب‌ الفكر لیس‌ من‌ اهل‌ الاراده‌ الاّ فی‌ الموضع‌ الذی‌ یجوز له‌ الفكر فیه‌» [ابن عربی 1418 ج 2: 512]. و اما الاراده‌ عندنا فهی‌ قصدٌ خاصٌ فی‌ المعرفه‌ بالله و هی‌ ان‌ تقوم‌ به‌ اراده‌ العلم‌ بالله من‌ فتوح‌ المكاشفه‌ لا من‌ طریق‌ الدلاله‌ بالبراهین‌ العقلیه‌، فتحصل‌ له‌ المعرفه‌ بالله ذوقاً و تعلیماً الهیاً فیما لایمكن‌ ذوقه‌ و هو قوله‌ واتّقوا الله و یُعَلّمكُمُ الله [ابن عربی 1418 ج 2: 511]. به‌ هر حال‌ از بیانات‌ شیخ‌ می‌توان‌ چنین‌ نتیجه‌ گرفت‌: 1ـ متعلق‌ اراده روح‌ امری‌ معدوم‌ است‌. 2ـ مراد واقعی‌، معرفت‌ بالله است‌ كه‌ از راه‌ شهود حاصل‌ شود. 3ـ چون‌ به‌ هر مقدار برای‌ سالك‌ این‌ معرفت‌ حاصل‌ شود، به‌ ساحت‌ علم‌ خداوند نخواهد رسید، متعلق‌ علم‌ او همیشه‌ معدوم‌ است‌:ثم‌ اعلم‌ فی‌ مذهبنا انّك‌ اذا علمت‌ ان‌ الاراده‌ متعلقها العدم‌ و علمت‌ ان‌ العلم‌ بالله مراد للعبد و علمت‌ انه‌ لایحصل‌ العلم‌ به‌ علی‌ مایعلم‌ الله به‌ نفسه‌ لاحدٍ من‌ المخلوقین‌ مع‌ كون‌ الاراده‌ لذلك‌ موجودهٌ [ابن عربی 1418 ج 2: 511]. یعنی‌ سالك‌ خواهان‌ شناخت‌ ساحتی‌ از حق‌ است‌ كه‌ به‌ آن‌ دست‌ نیازیده‌ است‌. فالاراده‌ للعبد مادام‌ فی‌ هذا المقام‌ لازمه‌ لازم‌ حكمها و هو التعلّق‌ بالمعدوم‌ و العلم‌ بالله كما قلنا لایَصحّ وجوده‌ فالعبد حكم‌ الاراده‌ فیه‌ اتم‌ من‌ كونها فیمن‌ یدرك‌ ما یرید [ابن عربی 1418 ج 2: 511]. ابن‌ عربی‌ تعریف‌ بزرگان‌ عرفان‌ را كه‌ اراده روح‌ را «لوعهٌ یجدها المرید تحول‌ بینه‌ و بین‌ ما كان‌ علیه‌ مما یحجبه‌ عن‌ مقصوده‌» دانسته‌اند، مورد نقادی‌ قرار می‌دهد و می‌گوید آنگاه‌ كه‌ معرفت‌ به‌ حق‌ از راه‌ كشف‌ و تعلیم‌ الهی‌ تحقق‌ پیدا كند، برای‌ سالك‌ حجابی‌ در رسیدن‌ مقصود نمی‌ماند؛ زیرا مقصود و مراد او خداست‌ و سالك‌ خدا را در هر پدیده‌ای‌ شهود می‌كند. وی‌ معتقد است‌ واجدین‌ این‌ مقام‌ كسانی‌ هستند كه‌ خداوند از آنها راضی‌ است‌ و از ویژگیهای‌ آنان‌ ادب‌ورزی‌ است‌: «و من‌ علامات‌ صاحب‌ هذا المقام‌ معانقه‌ الادب‌» [ابن عربی 1418 ج 2: 511]. صاحب‌ كتاب‌ دستورالعلماء نیز در این‌ مطلب‌ كه‌ اراده روح‌ به‌ امر معدوم‌ تعلق‌ می‌گیرد، اشاره‌ كرده‌ و تعریف‌ جالبی‌ دارد كه‌ در توضیح‌ سخن‌ محیی‌الدین‌ مفید فایده‌ خواهد بود:و اعلم‌ ان‌ الاراده‌ فی‌ الحقیقه‌ لا تتعلق‌ دائماً الا بالمعدوم‌ فانّها صفهٌ تخصص‌ امرً بحصوله‌ و وجوده‌ كمال‌ قال‌ الله تعالی‌ انّما امره‌ اذا اراد شیئاً اَن‌ یقول‌ له‌ كن‌ فیكون‌ و الاراده‌ عند اهل‌ الحقایق‌ طلب‌ القرب‌ الالهی‌ من‌ المرشد المجاز الذی‌ تنتهی‌ سلسلته‌ الی‌ النبی‌ الكریم‌(ص) [ج 1: 75]. در این‌ نگاه‌ اراده روح‌ همواره‌ به‌ امر معدوم‌ تعلق‌ می‌گیرد و صفتی‌ است‌ كه‌ به‌ حصول‌ و وجود امری‌ متصف‌ می‌شود؛ همان‏طور كه‌ خدای‌ تعالی‌ فرموده‌ است‌: هرگاه‌ خداوند تحقق‌ چیزی‌ را اراده روح‌ كند به‌ او می‌گوید باش‌ و او می‌شود، ولی‌ اراده روح‌ نزد اهل‌ معرفت‌ درخواست‌ تقرب‌ به‌ خدا از طریق‌ راهنما و رهیافته‌ای‌ است‌ كه‌ سلسله‌ ارتباط‌ او به‌ پیامبر اكرم‌ می‌پیوندد.از نگاه‌ عبدالرزاق‌ كاشانی‌ كاشانی‌ «اراده روح‌» را از اصول‌ و پایه‌هایی‌ می‌داند كه‌ بنای‌ سیر و سلوك‌ و سفر معنوی‌ و انفسی‌ بر آن‌ نهاده‌ می‌شود و آن‌ را پاسخ‌ مشتاقانه‌ای‌ معنا می‌كند كه‌ سالك‌ كوی‌ محبوب‌ به‌ منادیان‌ حقیقت‌ می‌دهد. در سرّ و باطن‌ چنین‌ انسانی‌ «خواطر حقانی‌» به‌ جلوه‌ درآمده‌ و او را به‌ سوی‌ حقیقت‌ فرا می‌خواند. از این رو بر مبنای‌ فطرت‌ خویش‌ تسلیم‌ و سرسپرده‌ منادیان‌ حقیقت‌ می‌گردد. وی‌ سپس‌ می‌افزاید: تنها كسی‌ می‌تواند فرمان‌ «اجیبوا داعی‌ الله» را گردن‌ نهد كه‌ باطن‌ او به‌ نور كشف‌ و صفا آراسته‌ باشد. در پی‌ چنین‌ تصفیه‌ای‌ است‌ كه‌ به‌ درآمدن‌ از تعنیات‌ و راه‌ یافتن‌ به‌ مقام‌ فنا دست‌ خواهد داد؛ زیرا «فانَّ نور التجلّی‌ مغناطیسُ ظُلَمِ رسوم‌ العبد» [كاشانی 1372: 118]. از خصوصیات‌ و ویژگیهای‌ نور تجلی‌ این‌ است‌ كه‌ تاریكی‌ و ظلمت‌ تعینات‌ انسان‌ خاكی‌ را می‌زداید. با بیان‌ مطالب‌ فوق‌ می‌توان‌ نتیجه‌ گرفت‌ كه‌ «اراده روح‌» از نگاه‌ كاشانی‌ از نشانه‌های‌ آغازین‌ بیداری‌ و نیز خواستاری‌ و سرسپردگی‌ است‌؛ به‌ همین‌ دلیل‌ با فطرت‌ عاشقانه‌ آدمی‌ نسبت‌ و مناسبت‌ پیدا می‌كند. از این روی‌ در كتاب‌ دیگری‌، اراده روح‌ را سوزش‌ آتش‌ محبت‌ معنا می‌كند كه‌ بر قلب‌ سالك‌ اثر می‌گذارد و او را پاسخگوی‌ ندای‌ محبوب‌ می‌سازد: «الاراده‌ حُمره‌ من‌ نار المحبه‌ فی‌ القلب‌ المقتضیه‌ لاجابه‌ دواعی‌ الحقیقه‌» [كاشانی در حاشیه شرح 1372: 87] و بر همین‌ اساس‌ در تعریف‌ «مرید» می‌نویسد: «مرید كسی‌ است‌ كه‌ از اراده‌ خود به‌ در آمده‌ و بر حسب‌ فطرت‌ پاك‌ و سرشت‌ عاشقانه‌ خود عمل‌ می‌كند» [كاشانی 1372: 117]. وی‌ در تبیین‌ وجه‌ استشهاد پیر هرات‌ به‌ آیه‌ شریفه‌ «قل‌ كلٌ یعمل‌ علی‌ شاكلته‌» می‌افزاید، صافترین‌ و نابترین‌ انسانها كسانی‌اند كه‌ می‌توانند بر اساس‌ فطرت‌ اولیه‌ و سرشت‌ آلوده‌ نشده‌ خود عمل‌ كنند: «فالمرید یعمل‌ علی‌ ما غرز فیه‌ و جبّل‌ علیه‌ فهو من‌ اصفی‌ الناس‌ فطره‌» [كاشانی 1372: 117]. كاشانی‌ به‌ دنبال‌ شرح‌ مطالب‌ خواجه‌ به‌ بیان‌ اقسام‌ اراده روح‌ می‌پردازد و درجه‌ اول‌ آن‌ را روی‌ گرداندن‌ از تعیّنات‌ و عادات‌ نفسانی‌ برمی‌شمرد و متذكر می‌شود كه‌ طالب‌ منزل‌ «اراده روح‌» می‌باید از اصطلاح‌خوانی‌ و پرداختن‌ به‌ آنها اعراض‌ كند و به‌ احكام‌ علوم‌ بپردازد و با رهروان‌ و به‌ مقصد رسیدگان‌ دمخور و همنشین‌ شود؛ كه‌ از بركت‌ چنین‌ همنشینانی‌ است‌ كه‌ از زمره‌ عابدان‌ پیشی‌ می‌گیرد و تنها به‌ امور شرعی‌ و ظواهر آنها بسنده‌ نمی‌كند، بلكه‌ از باطن‌ رهیافتگان‌ و صالحان‌ مدد می‌گیرد و نیت‌ خود را خالص‌ می‌گرداند. از هر امر بازدارنده‌ تفرقه‌افكنی‌ دوری‌ می‌جوید؛ زیرا صلحا و راهیان‌ حقیقت‌، رهیافتگان‌ به‌ مقام‌ تجرّد و تنزّهند كه‌ از تمام‌ دلبستگی‌ و دلمشغولیها عبور كرده‌، به‌ موانع‌ و آفات‌ راه‌ به‌ خوبی‌ واقفند. از این رو دوستی‌ و همنشینی‌ با اینان‌ به‌ انسان‌ طالب‌ و رهرو كمك‌ می‌كند تا او نیز از هر چه‌ كه‌ او را از حقیقت‌ دور كرده‌ و به‌ خود مشغول‌ می‌دارد، حتی‌ از پرداختن‌ به‌ علوم‌ شرعی‌ و عبادات‌ عاداتی‌، دوری‌ جوید تا در درجه‌ اول‌ ارادت‌ قرار گیرد. هنگامی‌ صعود از این‌ درجه‌ برای‌ او امكان‌ پذیر می‌شود كه‌ به‌ تدریج‌ از درون‌ از غیر محبوب‌ ببرد. قلب‌ او در چنین‌ شرایطی‌ منزلگاه‌ «احوال‌» و تجلیات‌ حق‌ می‌شود و از آنجا كه‌ «حال‌» واردی‌ است‌ غیبی‌ كه‌ گهگاه‌ بر قلب‌ سالك‌ فرود می‌آید، او نیز به‌ تدریج‌ از بركت‌ این‌ حالات‌ از غیر حق‌ می‌برد و از هرگونه‌ تقلیدی‌ رها می‌شود و كوركورانه‌ و با چشمان‌ بسته‌ به‌ اطاعت‌ و عبادات‌ نمی‌پردازد، بلكه‌ قلب‌ او از نور معرفت‌ برخوردار می‌شود، از مقام‌ «ایمان‌» فراتر رفته‌ به‌ مقام‌ «احسان‌» و «عیان‌» می‌رسد. اگر در مقام‌ احسان‌ گهگاه‌ رؤیت‌ حقیقت‌ دست‌ می‌دهد، اما در عیان‌ همیشه‌ بیننده‌ حقیقت‌ خواهد شد. نتیجه‌ چنین‌ رهیافتی‌ مأنوس‌ شدن‌ با محبوب‌ است‌ و محرك‌ او در افعال‌ و اعمال‌ «قلب‌» او خواهد بود. در نتیجه‌ از هر امر تفرقه‌افكنی‌ كه‌ نشاط‌ و انس‌ او را مخدوش‌ سازد، دوری‌ می‌كند. از ویژگیهای‌ چنین‌ رهیافته‌ای‌ آن‌ است‌ كه‌ میان‌ «خوف‌» و «رجا» در گردش‌ است‌ ــ زیرا حال‌ او حال‌ متوسطین‌ است‌ ــ و در درجه‌ سوم‌ و هنگامی‌ كه‌ به‌ مقام‌ منتهی‌ راه‌ می‌یابد، بر اثر غلبه‌ شهود از خودبی‌خود می‌شود، مستی‌ و سكر او را فرامی‌گیرد؛ اما این‌ مستی‌ و فنا با حالت‌ استقامت‌ و حریم‌شناسی‌ همراه‌ خواهد بود. از منظر كاشانی‌ چنین‌ انسانی‌ در عین‌ مستی‌، هوشیارانه‌ مراقب‌ اعمال‌ و رفتار خود است‌ و واجبات‌ را در جای‌ خود به‌ نحو احسن‌ انجام‌ خواهد داد و از مكروهات‌ و منهیات‌ پرهیز دارد و در ادای‌ حقوق‌ خداوند، پیر و مرشد و همنوعان‌ خود سخت‌ كوشاست‌ تا مبادا سرچشمه‌ نوش‌ او مكدّر شود [كاشانی 1372: 118]. ادامه خواندن مقاله اراده روح در عرفان

نوشته مقاله اراده روح در عرفان اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>