Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله تاريخ نگاري در دوره پهلوي

$
0
0
 nx دارای 169 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : تاریخ نگاری در دوره پهلوی بخش اولكلیات« مختصری از تاریخ نگاری در ایران تا عصر پهلوی » نتیجه می گوید: «نخستین بار ایرانیان تاریخ را درك كردند و آن را به دورانهای مختلف تقسیم كردند» و هرودوت تاریخ خویش را چنین آغاز می كند: «به روایات ایرانیان بهترین تاریخ شناسان هستند….». غرض از نقل دو قول مذكور این بود كه در آغاز، علم تاریخ در بیشتر كشورهای شرق و غرب، علمی ناشناخته بود و فقط در ایران وقایع روزانه در بار و رویدادهای كشور را در روزنامه ها، آیین نامه ها، خداینامه ها، تاج نامه ها، سالنامه ها و شاهنامه ها می نوشتند. اما این بدان مفهوم نیست كه در آن دوره، تاریخنگاری به مفهوم امروزین رواج داشته است، بلكه بر عكس در ایران عصر باستان تاریخنگاری اهمیت زیادی نداشت و حتی یك اثر تاریخی واقعی كه متعلق به این دوره باشد در دست نیست. اشپولر می گوید: «در میان نوشته های جوامع زردشتی بعد از اسلام و در میان آثار فارسیان هند(پناهندگان زردشتی سال 98/717) هیچ اثر واقعی تاریخی، چه از ریشه قبل از اسلامی و چه بعد از اسلامی دیده نمی شود.» وی پس از ذكر تاریخچه ای از تاریخنگاری اعراب قبل و بعد از ظهور اسلام، نتیجه می گیرد كه بنابر این در بان عربی نوعی تاریخنگاری وجود داشت كه در زبان فارسی دیده نمی شده است و همین امر دلیلی بوده برای اینكه ایرانیان، آثار تاریخی شان را به زبان عربی بنویسند همچنانكه تاثیر زبان عربی در جهان اسلام و ضرورتی كه ایرانیان برای حفظ تماس خودشان با دنیای عرب احساس می كردندن، می تواند دلایل دیگر این رویكرد در عرصه تاریخنگاری باشد. درست است كه شعر و تاریخ در اعراب، عمری دیرینه داشته ولی نوشته هرودوت، پدر تاریخ را كه بی شك با تاریخ ایران و ملل مختلف آشنایی كامل داشته است را نیز نباید با بی اعتنایی برگزار كرد. به هر حال با ورود اعراب به ایران نیز تاریخنگاری ایرانی دستخوش دگرگونی چدی نشد و رشدی كیفی نكرد. با ظهور سلسله های ایرانی نژاد كه گسترش زبان فارسی و تكامل فرهنگی را در پی داشت، تاریخنگاری ایرانی نیز ایجاد شد و تاریخ طبری در عصر سامانیان كه یك «سلسله ایرانی نژاد» بود به فارسی ترجمه شد. بلافاصله بعد از ترجمه تاریخ طبری به فارسی(در حدود سال 352/963) سلسله های ترك نژاد در اكثر ولایات ایران به حكومت رسیدند. آنها كه سرسپردگان مذهب تسنن به شمار می رفتند و ارثان فرهنگی سلسله های ایرانی نژاد شدند. بزرگترین سلطان سلسله غزنوی یعنی سلطان محمود، حامی فردوسی و از جمله طرفتداران واقعی تسنن اسلامی در دره سند محسوب می شد. مقارن روی كار آمدن سلجوقیان در قرن پنجم، سه نوع تاریخنگاری در ایران قابل شناسایی است. تاریخنگاری اسلام شمولی، تاریخنگاری محلی و تاریخنگاری سلسله ای. سلجوقیان علاقمند بودند كه فرهنگ ایرانی را اقتباس نمایند و سعی می كردند كه نژاد تورانی خود را فراموش كرده و در عمق ایرانیت فرو روند. تركان پیروز زبان فارسی را به صورت دومین زبان فرهنگی جهان اسلام مسجل كردند ولی در عرصه تاریخنگاری جز تعداد زیادی از ترجمه های متون تاریخی كه در واقع روایاتی از شرایط زندگی ایرانیان بودند، چیز چندانی تولید نكردند، دامنه تاریخنگاری این عصر محدود و تنگ و محصولات تاریخنگاری فارسی در زمان حكومت سلاجقه و خوارزمشاهیان، بی نهایت كمتر است. تحولات تاریخنگاری فارسی اما در حوالی ایلغار مغول در سال 616/1220 و بعدها در سال 654/1256 رخ نمود. این لشكر كشی برای مردم شرق یعنی ماورءالنهر خراسان مصیبت بار بود، اكثر دهقانهای ایرانی از بین رفتند و طبقه دهقان هم نفوذ خود را از دست داد. مغولان با تاكید بر مذهب و فرهنگ خود، چندین دهه سنتهای ملی و فرهنگی شان را حفظ كردند و این در حالی بود كه ایرانیان نیز برای احیاء زبان و فرهنگ ایرانی بیكار ننشستند. در عرصه تاریخنگاری این دوره، دو مورخ برجسته یعنی عطاملك جوینی و رشید الدین فضل الله همدانی ظهور كردند كه اولی به سبك پیچیده و مصنوع و دومی به سبك ساده و صریح می نوشت، هر دو مورخ مذكور به روش تاریخنگاری اعراب آشنا بودند و در آثار آنان می توان درك عمیق، فهم تاریخی و توجه به مسایل اجتماعی و اقتصادی را مشاهده كرد. در یك جمع بندی كلی می توان گفت كه علی رغم ضعف هایی كه تاریخنگاری ایرانی از سده سوم تا هشتم، دچار آن بود، فن تاریخنویسی به طور كلی پیشرفت كرد و در بعضی زمینه ها آثار نوی را عرضه نمود و حتی جهش های بسیار مترقی داشت. از لحاظ وقعه یابی و واقع بینی، برخی از مورخین روش نقد علمی درست را به كار بردند، برخی به تحلیل و تعلیل حوادث پرداخته، نتیجه گیری تاریخی نمودند و مورخان دیگری به موضوعات اجتماعی و اقتصادی توجه داشته اند، اما به جریانهای اصلی تاریخ پی نبرده اند. در هر حال در آن دوره تاریخ نویسان ایرانی از همقطاران فرنگی خود كه غرق در جهالت نصرانیت بودند، فرسنگ ها جلو بودند. به لحاظ روش شناسی نیز تا این زمان دو رویكرد قابل شناسایی است، نخست رویكرد جزء گرایانه یا تجزیه ای كه ویژگی اصلی آن تجزیه زمانی و مكانی پیكر تاریخ بشر به اتم های حوادث، اندیشه ها، اختراعات و غیره است. در این مشرب، گذشته ، با پلوی هم قرار دادن این واحدهای تاریخی و از تجمع آنها تشكیل می گردد. تواریخی مثل تاریخ طبری از این دست است. در این تاریخ یكایك وقایع به یكدیگر پیوند داده شده اند. اما در آنها، نویسنده به ترسیم نقش كلی و چشم انداز عمومی تاریخ خویش نپرداخته است. دوم، نگرش كل گرایانه كه در آن اقوام و ملتها، پیكر های زنده ای هستند كه مثل هر ارگانیسم زنده دیگری دارای مراحل پیایی، رشد، پیری و زوال می باشند. در این زمینه تاریخ كسانی چون ابن مسكویه، فیلسوف و مورخ ایرانی سده چهارم هجری را می توان از تاریخ نگاران كل گرای به شمار آورد. وی مانند اخوان الصفا، از اندیشمندان دانشنامه نویس سده چهارم هجری، گونه ای قانونمدی برای جوامع و دولتها قایل شده است. ابن مسكویه در چشم انداز تاریخی جوامع به جستجوی علل رفتار جوامع (ظهور – ترقی – انحطاط و فتور) می رود. ابن خلدون نیز مانند اخوان الصفا، ابن مسكویه، فارابی و بسیاری از پیشینیان دیگر جوامع و دولتها را ارگانیسم زنده ای می پندارد و برای آنها مراحل پیدایی – رشد، پیری و زوال قائل می شود. نظر وی بر آن است كه دولتها (عوامل كنترل كننده جوامع) همانند مردم عمر طبیعی دارند كه پس از طی آن دوره به پیری می رسند و دچار انحطاط و نیستی می گردند. به طور كلی تا این زمان دو جریان متمایز در تاریخ نویسی ایران می توان تشخیص داد كه پابه پای هم رشد كردند 1- تاریخنگاری ملی- باستانی 2- تاریخنگاری اسلامی. در نوع اول تاریخ از پادشاهی كیومرث و در جریان دوم از هبوط آدم شروع می شده است. آنچه از تاریخ ایران باستان وجود داشته آشفته، در هم و بر هم و آمیخته به افسانه بوده است مگر درباره عصر ساسانی كه به عهد اسلامی نزدیك است. جریان دوم تاریخنگاری یعنی تاریخنگاری اسلامی – اشكال مختلف زیر را داشته است : 1- تاریخ عمومی كه از آفرینش انسان شروع می شده و تا زمان مولف ادامه می یافته است.2- تواریخ محلی كه بر اثر توصیه امرای یك ولایت پس از غلبه بر ولایت دیگر به رشته تحریر در می آمد.و شامل سالشماری و تاریخ رجال و تراجم احوال بوده است. «این تاریخ با تاكید عمده بر شرح حال خاندانها و مامورین محلی نوشته می شد. در واقع می توان گفت مناسبات مرید و مراد و وابستگی ویژه ایالتی دو نماد از تلقیاتی بوده است كه در حیات اجتماعی سده های میانه ایران نقش چشمگیری داشته است. دلیل پیشرفت تواریخ محلی این بوده كه شهرها، واحدهای مستقلی بوده اند كه در مواقع آشوب، منحصراً تحت رهبری قاضی یا شیخ محل عمل می كرده اند و این امر زمینه ای بوده است تا تواریخی پدید آید كه در آن شرح حال مردان معروف شهر در آن نگاشته شود مانند تاریخ گزیده اثر حمد الله مستوفی كه شرح خاندانهای عمده قزوین است و محاسن اصفهان فروخی (مكتوب به عربی در سال 421/1030) كه شرح حال مردان معروف اصفهان است. 3- تك نگاری در مورد افراد ، مثل النوادر ابن شداد راجع به صلاح الدین ایوبی.4- نوعی كتاب اداری كه تحت عنوان قوانین الدواوین تالیف می شده است. موضوع تاریخ تا این زمان، شامل تاریخ انبیاء ، تاریخ امم و قرون، تاریخ مغازی رسول، تاریخ فتوح، تاریخ خلفا و سلاطین و وزراء ، تاریخ بلاد، تاریخ مذاهب و فرق، تاریخ طبقات و رجال، تاریخ حوادث و رفیات، تاریخ مقابر مزارات و تاریخ حوادث طبیعی بوده است. موادی كه مورخین به كار می برده اند بیشتر به روش سینه به سینه (سماع) به دست می آمده است، به طور مثال ابن اثیر می گوید، كه در مورد اتابكان، اكثر مواد كتاب خود را از پدرش شنیده است. در اینگونه موارد، مورخ بعد از اتمام پژوهش، اثرش را پیش یكی از شیوخ می برد تا به قول ابن عساكر صحت نسخ خطی خود را با سماع بیازماید. اكثر مورخین دوره های مورد بحث مشاغلی غیر از تاریخنویسی هم داشتند و قریب به اتفاقشان، دارای پست های درباری بودند. چنانكه بلاذری در دستگاه متوكل، ندیم بود. ابوعلی مسكویه در دربار آل بویه كتابداری می كرد و عطاملك جوینی و عبدالله و صاف و حمد الله مستوفی نیز در دستگاه مغول وظایف اداری داشتند. از آنجا كه بیشتر سلاطین و خلفا بای امور جاری كشورشان از تاریخ پیشینیان سر مشق می گرفتند، لذا صاحب منصبان دربار به ظبط و نقل تاریخ گرویده می شدند. می گیوند كه منصور دوانیقی در كشتن ابومسلم تردید داشت، از ندیم خویش حكایت شاپور ساسانی را سئوال كرد كه چگونه وزیر خود را كشت؟ مورخین ایرانی تا این زمان اكثراً علاقه داشتند كه آثار تاریخی خودشان را به زبان عربی بنویسند مثل طبری و دینوری. در این مقطع موضوع تاریخنگاری همیشه شامل ثبت وقایع نبوده، بلكه كسانی مانند ابن اثیر به تعلیم حوادث هم می پرداختند و نتایج آنها را می سنجیددند. همچنین تاریخنگارانی مثل بیهقی و رشید الدین فضل الله نسبت به موضوعهای اجتماعی و اقتصادی نیز آگاهی هایی داشته اند. رشید الدین فضل الله، افق تاریخی اش وسیع بود. وی حیطه تاریخنویسی را از مرزهای اسلامی گذراند و به هندوستان، چین و مغولستان رساند. اما از قرن هشتم تا قرن سیزدهم، فن تارخی نویسی به پستی گرائی تا حدی كه می توان آن را دوره فترت عقلی و تنزل تاریخنویسی نام نهاد،در این مدت نه سنجش تاریخی در كار بود و نه نقد و ارزشیابی منابع و نه نتیجه گیری تاریخی، وقایع را بدون ارتباط علت و معلول سر هم می كردند و حتی از ذكر حقایق به دلیل مصلحت، ترس و یا عدم درك، چشم می پوشیدند. در عصر صفوی جنگ بین شیعه و سنی و استیلای خرافه پرستی عامل مهم دیگری در تنزل فن تاریخ بود. معایب این شیوه تاریخنگاری، اغراق گویی های فراوان، مغلق نویسی، پرحرفی و فضل فروشی های جاهلانه است. در عصر قاچار نیز همان سنت تاریخ نویسی ادامه یافت. از آغاز قرن سیزدهم/ نوزدهم، مورخین باز هم از نوع سبك مصنوع و مطلول استفاده می كردند كه میراث گذشته آنها بود. این سبك واقعیتها را منعكس نمی كرد و به همین دلیل تاریخ واقعی مردم محسوب نمی شد. بلكه تاریخچه های شاهزادگان و وزرای آنها بود، از معروفترین آنها می توان از ماثر السلطانیه دنبلی، ذیل روضه الصفای هدایت و ناسخ التواریخ سپهر را نام برد با این تاكید كه در عده معدودی از این آثار واقعیات مهمی عرضه شده كه نمی توان از آنها چشم پوشید. در این دوره ، مورخین، بی نهایت كثیر التالیف بودند و برای اینكه با هم رقابت كنند بر اساس شعار «یا بنویس و یا بمیر» به نوشتن می پرداختند و صد البته، هر یك از آنان، حامیان ولخرجی در دربار داشتند. حكام قاجار، علاوه بر حمایت از تاریخچه نویسان سنتی، توسعه فن ترجمه را نیز وجهه همت خود قرار دادند و این امر در واقع یكی از مظاهر تلاش برای غربی كردن كشور بود. از این دوه ترجمه آثاری در زمنیه علوم، تاریخ، تراجم احوال، سیاحتنامه و ادبیات از زبانهای عربی به فارسی وجود دارد كه دارای اهمیت است. مسئله ترجمه با حمایت عباس میرزا شروع و توسط شاهان بعد حمایت و با تاسیس دارالترجمه ای تحت نظارت ناصر الدین شاه به باروری رسید. از میان آثاری كه ترجمه می شد، كتابهای تاریخی و تراجم احوال در صدر قرار داشت و این خود دو دلیل مشخص داشت: 1- حكام قاجار هر چند كه با بدبختی های تاریخی احاطه شده بودن ولی احساس می كردند كه جایی درتاریخ دارند. آنان خود را با حكام برجسته زمانها و مكانهای دیگر مقایسه می كردند تا خودخواهی هایشان ارضا شود ، ضمن اینكه ضرورت دست و پا كردن نوعی تاریخ ملی را نیز احساس كرده بودند. 2- مدیر دارالترجمه ، محمد حسن اعتماد السلطنه بود كه به آثار تاریخی علاقه زیادی داشت و خود نیز مورخ بود. آثاری هم كه منتشر می شد یا ترجمه خود او بود و یا به دستور وی ترجمه می شد كه آثار نویسندگان اروپایی نیز از آن جمله بود. علی رغم تداوم حمایت اشرافیت قاچار از مورخین سنتی، ترجمه آثار نویسندگان اروپایی ، منجر به نوعی توسعه تاریخنگاری فارسی شد. این تاثیر كه به نحوی بطئی و كند رخ نمود در اواخر قرن نوزدهم خود را در آئینه اسكندری میرزا آقا خان كرمانی نشان داد و در اوایل قرن بیستم، یعنی در دوره مشروطیت به اوج خود رسید. برخورد ایران با مدنیت جدید اروپا، علاوه بر نهضت ترجمه، دلایل دیگری نیز داشت كه شاید اهمیت پاره ای از آنها كمتر از ترجمه هم نبود كه از جمله آنها می توان از عوال زیر نام برد:1- شكست های ایران از روس و گاهی از قدرت اروپا كه موجبات تحرك عده ای را فراهم ساخت. این امر خود به انگیزه ای برای ترجمه آثار اروپایی تبدیل شده و تاریخ پطر كبیر – اثر ولتر و نیز شرح احوالات ناپلئون – شارل دوازدهم و اسكندر مقدونی – در همین دوره به فارسی ترجمه شد. همچنین شخصی به نام میراز رضا مهندس «انحطاط و زوال امپراتوری روم» تالیف گیبن را تحت عنوان تاریخ تنزل و خرابی دولت روم برای عباس میرازا به فارسی ترجمه كرد. 2- كشفیات تاریخی، خواندن سنگ نبشته های باستانی و تحقیقات شرق شناسان نیز عواملی بودند كه در آشنایی ایران با تمدن اروپا موثر افتادند.3- تاسیس مدرسه دارالفنون.4- رمانهای تاریخی و ترجمه آنها كه آشنایی با ادبیات تاریخی اروپا را به دنبال داشت. 5- سیاحتنامه های اروپائیان و سفرنامه های ایرانیان مثل سفرنامه خسرومیرزا، میرزا اصالح شیرازی و نظام الدوله آجودانباشی و خاطرات امین الدوله و اعتماد السلطنه.عوامل فوق كه موجب طرح تاریخنگاری در ایرن گردید. طبعاً دارای نتایج و پی آمدهایی بود كه شاید اثرات آن را در جامعه فعلی ایران نیز بشود مشاهده كرد. در این دوره، به طور كلی افق تفكر تاریخی تا اندازه ای ترقی كرد. در مفهوم و متد تاریخ تغییراتی حاصل شد و به معایب تاریخنگاری سنتی نیز پی برده شد. علاوه بر همه اینها علاقه و توجه خاص نسبت به تاریخ ایران باستان پیدا شد كه خود معلول رواج تفكر ناسیونالیستی بوده است. شرحی كه اعتماد السلطنه تحت عنوان «تصحیح علم تاریخ» نوشته می تواند موید این گرایش باشد. روی هم رفته انعكاس تحول در عرصه تاریخنگاری ایران را كه در نتیجه عوامل فوق و عوامل دیگر ایجاد شد، می توان در آثار زیر مشاهده كرد: نامه خسروان از جلال الدین میرزا، تاریخ ایران از صنیع الدوله، تاریخ سوانح افغانستان از اعتضاد السلطنه، تاریخ مفصل افغانستان از مودب السلطان، تاریخ كلده و آشور از لسان السلطانه، تاریخ ملل مشرق از مترجم السلطنه، تاریخ یونان از نصرت السلطان و غیره. هر چند اغلب این آثار در حكم ترجمه هستند ولی اعتبار شان به این است كه روش كهن تاریخنگاری را كنار زده اند. اما پیشرو واقعی انتقاد از سنت تاریخ نویسی، میرزا فتحعلی آخوندزاده است كه در كتاب ایرادات بر روضه الصفای ناصری سبك و موضوع و ماهیت تاریخنگاری را به شدت انتقاد كرد هاست. سید جمال الدین اسد آبادی نیز یكی از پیشگامان انتقاد به شیوه تاریخنگاری مشرق (عرب – ایرانی – ترك) محسوب می شود. در عصر او دو مورخ ظهور كردند كه سهم زیادی در پیشرفت تاریخنگاری ایران داشتند: نخست محمد حسن خان اعتماد السلطنه، فارغ التحصیل دوره اول دارلفنون، كه در طی 4 سال ماموریت در فرانسه – به جایی رسید كه توانست تاریخ، جغرافیا و ادبیات فرانسه را در دانشگاه پاریس تدریس كند. وی در سال 1308/هـ . ق تاریخ اشكانیان را به نگارش در آورد و طی 4 سال سه جلد بزرگ تاریخ اشكانی را تدوین كرد. این كتاب ظاهراً نخستین تاریخی است كه به علمی و به زبان فارسی نوشته شده است. پس از او منطق الملك و میرزا آقاخان كرمانی دست به تدوین تاریخ ایران باستان به شیوه علمی زدند. شخص اخیر، نماینده تمام عیار طغیان علیه سنت تاریخنویسی است و تنها كسی است كه نه تنها روش تحقیق كه تفكر تاریخی را در این دوره ترقی داد وی تاریخ را از ثبت و قایع و سرگذشت شاهان به تحولات اجتماعی و جریانهای تاریخی برگرداند. در نگارش تاریخ شیوه اتسدلال و استقراء را به كار برد و جریان تاریخ را به توجه به رابطه علت و معلول مورد تامل قرا رداد. وی همچنین، نخستین كسی است كه از اصول علم اجتماع و فلسفه مدنیت بحث نمود و بنیانهای سیاسی و پدیده های اجتماعی را در تحول تاریخ ایران بررسی كرد و تا امروز گفتارش درباره علل تباهی و زوال ساسانیان پر مایه ترین نوشته های فارسی است. یكی دیگر از آثاری كه در همین دوره قابل ذكر است . تاریخ بیداری ایرانیان تالیف ناظم الاسلام كرمانی است. كه پس از برقراری مشروطیت نوشته شده است. انتشار این كتاب از نظر منابع اسناد و سبك منثور آن، فصلی نوین در تاریخنگاری ایارن محسوب می شود. بدین ترتیب صرفنظر از چند استثناء قابل اغماض كه پیشاپیش ذكر شد، تما آثار تاریخی منترشره دوره قاجار را می توان به شكل زیر طبقه بندی كرد.1- وقایع نامه ها یا تواریخ ایام : كه توسط مورخان درباره نوشته شده است، مانند روضه الصفای هدایت و ناسخ التواریخ سپهر. در این نوع آثار تقریباً هیچ مطلبی از وضعیت اجتماعی مردم و طبقات مختلف جامعه دیده نمی شود. آنچه هست شرح سرگذشت شاهان است به بیانی شاهانه و متكلف. 2- آثار تاریخی ماموران سیاسی: مانند كتابهای ایران ملكم، تاریخ ایران از واتسن و تاریخ ایران، اثر سایكس كه بر روی هم تاریخ ایران را از بدو دوره جدید تا پایان عصر قاجار شرح می دهند. این سه كتاب با انگیزه سیاسی خاص نگارش یافته و مبتنی بر هیچیك از معیارهای نوین تاریخنگاری نیست. مثلاً ملكم پیش كسوت گروهی از سخنگویان و منادیان امپریالیسم و استعمار بود. تاریخ واتسن با اینكه، آئینه تمام نمای خشم و خروش سخنگوی ناكام امپریالیسم (یعنی ملكم) نیست، از پیشداوریهای جاهلانه نیز مبرا نیست. نوشته سایكس نیز بیانگر سیاست استعماری آن دوره از تاریخ است. 3- خطرات و سفرنامه ها. سفرنامه ها كه با نوشته های سیاحان مغرب زمین در دوره صفویه آغاز شد، دامنه خود را تا قرن بیستم كشاند، در این قرن كسانی چون میلسپو، ویلسن، ملكم و سایكس خاطرات خود را منتشر كردن. تالیفات آنان حاوی اطلاعات بسیاری درباره ایران است. اما از تجربیات و دریافتهای خاصی سرچشمه می گیرد كه در بسیاری موارد آلوده به غرض های سیاسی است.فصل دومكلیاتی در تاریخنگاری دوره پهلوی این مطلب واقعیت دارد كه فعالیتهای فرهنگی و تحقیقات علمی یك جامعه، بستگی كاملی به شرایط اقتصادی و اوضاع سیاسی و نظام اجتماعی آن دارد. این حقیقت در جامعه علمی ما تا حدی روشن است كه نگارنده بی آنكه بخواهد وارد كشمكش های سیاسی مغرضانه و لفاظی های سطحی زیر بنا و روبنا شود. به عنوان یك اصل بدیهی و مسلم اقتصاد سیاسی كه الزاماً در تیول ماركسیسم هم نیست طرح می كند و در می گذرد و دقیقاً به همین سبب اعتقاد دارد كه بررسی علمی تاریخنگاری ایران دوره پهلوی میسر نمی شود مگر اینكه قبل از آن نظام اجتماعی و سیاسی ایران دوره با تكیه بر تحولات ایران قرن نوزدهم مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. ادامه خواندن مقاله تاريخ نگاري در دوره پهلوي

نوشته مقاله تاريخ نگاري در دوره پهلوي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>