Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله انسان و ماديگري

$
0
0
 nx دارای 114 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : ; «الانسان‌ بین‌ المادیه‌ و الاسلام‌» یكی‌ از عمیق‌ترین‌ كتابهای‌ استاد «محمّد قطب‌» در تحلیل‌ و بررسی‌ دیدگاههای‌«فروید» درباره‌ روانكاوی‌ است‌; «محمّد قطب‌» در كتابهای‌ دیگری‌، از جمله‌ «دراسات‌ فی‌النفس‌ الانسانیه‌» و:«فی‌النفس‌ و المجتمع‌» بحثهای‌ جالب‌ دیگری‌ در زمینه‌های‌ روانشناسی‌ و روانكاوی‌ از دیدگاه‌ اسلام‌ دارد، ولی‌ این‌كتاب‌، ویژه‌ نقد و بررسی‌ تئوریهای‌ «فروید» و هم‌باوران‌ او، و ارائه‌ بینش‌ اسلامی‌ در این‌ زمینه‌ است‌. قسمت‌ عمده‌ كتاب‌ را، نگارنده‌ در سال‌ 1348 ـ بیست‌ سال‌ پیش‌ ـ ترجمه‌ كرد، كه‌ چندین‌ بار بعنوان‌ جلد اول‌ كتاب‌،توسط‌ موسسه‌ انتشاراتی‌ «دارلعلم‌» قم‌ چاپ‌ و منتشر گردید و با پیروزی‌ انقلاب‌اسلامی‌، و اشتغال‌ به‌ اموری‌ چون‌:نمایندگی‌ حضرت‌ امام‌ قدس‌ سره‌ در وزارت‌ ارشاد اسلامی‌ و سپس‌ مأموریت‌ پنج‌ ساله‌ در خارج‌ از كشور ــ واتیكان‌ ــاز تكمیل‌ این‌ كتاب‌ و آثار ناقص‌ و ناتمام‌ دیگر بازماندم‌ تا آتكه‌ همكاری‌ با «هیئت‌ علمی‌ دفتر نشر فرهنگ‌ اسلامی‌» ازنو ما را به‌ «دنیای‌ كتاب‌»! بازگردانید و دریغم‌ آمد كه‌ كتابهایی‌ از این‌ قبیل‌، همچنان‌ زندانی‌ چاپهای‌ بیست‌ سال‌ قبل‌باشند و فراموش‌ شده‌ در گوشه‌ای‌ بمانند! و در اختیار نسل‌ جوان‌ مسلمان‌ ایران‌ قرار نگیرند;***; تصویب‌ اقدام‌ به‌ چاپ‌: «مجموعه‌ آثار شهید سیّدقطب‌» و «استاد محمّد قطب‌» ــ كه‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ درآمده‌اند ــمشوق‌ اقدام‌ به‌ تجدید نظر و تكمیل‌ این‌ كتابها گردید و اكنون‌ بیاری‌ خدا، این‌ چاپ‌ از كتاب‌: «انسان‌ بین‌ مادیگری‌ واسلام‌» با تجدید نظر كلی‌ و اضافات‌، در اختیار علاقمندان‌ قرار می‌گیرد. ; چاپهای‌ پیشین‌ این‌ كتاب‌ فاقد ترجمه‌ دو سه‌ بخش‌ آخر كتاب‌ بود. این‌ بخشها توسط‌ اینجانب‌ ــ بخش‌ فرد و جامعه‌و حجه‌الاسلام‌ والمسلمین‌ جناب‌ آقای‌ زین‌العابدین‌ قربانی‌ ــ فصل‌ مسائل‌ جنسی‌ ــ همان‌ سالها ترجمه‌ و نیمه‌ آماده‌گردید، ولی‌ با توجّه‌ به‌ «مرور زمان‌» و ضرورت‌ بازنگری‌ و تجدید نظر در آنها، استفاده‌ از ترجمه‌ برگزیده‌ و تلخیص‌ شده‌برادر دیگری‌ ــ جناب‌ سیّد خلیل‌ خلیلیان‌ ــ مفیدتر در عبارات‌ و جملات‌، این‌ دو سه‌ فصل‌ كوتاه‌ شده‌، در آخر كتاب‌نقل‌ می‌گردد كه‌ بدینوسیله‌ باید از ایشان‌ سپاسگزاری‌ نمود.*** ; البته‌ همانطور كه‌ اشاره‌ شد، به‌ اعتقاد من‌، محتوای‌ كتاب‌، همچنان‌ یكی‌ از مسائل‌ مهم‌ مورد نیاز جوامع‌ اسلامی‌است‌ و نشر ترجمه‌ آن‌، در واقع‌ كمكی‌ خواهد بود به‌ دوستان‌ و برادرانی‌ كه‌ به‌ بررسی‌ مسائل‌ روانشانسی‌ ــ روانكاوی‌از دیدگاه‌ اسلام‌، می‌پردازند;امیدواریم‌ كه‌ بزودی‌ كتابهای‌ دیگر ترجمه‌ شده‌ از استاد شهید سیّد قطب‌ مانند: عدالت‌ اجتماعی‌ در اسلام‌ (العداله‌الاجتماعیه‌ فی‌الاسلام‌) و نشانه‌های‌ راه‌! (معالم‌فی‌الطریق‌) و چرا باید اعدام‌ شوم‌ (لماذا اعدمونی‌!) نیز، پس‌ ازتجدیدنظر و اصلاحاتی‌، در اختیار علاقمندان‌ قرار گیرد. مقدمه‌ چاپ‌ اول‌ كتابی‌ را كه‌ می‌خوانید، از آثار پرارج‌ استاد محمّد قطب‌ می‌باشد. این‌ كتاب‌ در سال‌ 1348 هجری‌، توسط‌ اینجانب‌ به‌فارسی‌ ترجمه‌ گردید و یكبار در همان‌ سال‌ بچاپ‌ رسید و سپس‌ برای‌ بار دوم‌، با تجدید نظر و اضافات‌ و تطبیق‌ با متن‌چاپ‌ چهارم‌ عربی‌ كتاب‌، در سال‌ 1350 چاپ‌ شد.در ترجمه‌ این‌ كتاب‌، علاوه‌ بر رعایت‌ امانت‌ مطالبی‌ نیز در پاورقیها، برای‌ توضیح‌ بیشتر، اضافه‌ شده‌ است‌. نام‌ كتاب‌ به‌تناسب‌ موضوع‌ آن‌ در چاپهای‌ قبلی‌ «بشریت‌ بر سر دو راهی‌» گذاشته‌ شده‌ بود و عناوینی‌ فرعی‌ برای‌ رفع‌ ملال‌احتمالی‌ خوانندگان‌، از طرف‌ مترجم‌ افزوده‌ گردیده‌ است‌.*** مؤلف‌ این‌ كتاب‌ پرارج‌ استاد محمّد قطب‌، برادر كوچك‌ فقید بزرگ‌ جهان‌ اسلام‌ سیّد قطب‌ و یكی‌ از دانشمندان‌ ومؤلفین‌ معروف‌ اسلامی‌ است‌. محمّد قطب‌ مانند برادرش‌، از راه‌ فرهنگ‌ و تألیف‌ و نشر كتب‌ اسلامی‌، خدمات‌ارزنده‌ای‌ بر جامعه‌ اسلامی‌ نموده‌ است‌. او عضو عالیرتبه‌ وزارت‌ فرهنگ‌ مصر و مدیر یك‌ «دارالنشر» اسلامی‌ درقاهره‌ بود! ولی‌ مدتی‌ طولانی‌ در گوشه‌ یكی‌ از زندانهای‌ مصر بسر برد! محمّد قطب‌ دارای‌ تألیفات‌ و آثار سودمندیست‌ كه‌ از آن‌جمله‌ است‌: شبهات‌ حول‌ الاسلام‌، فی‌النفس‌ و المجتمع‌، نحوتحریر العبید، قبسات‌ من‌ الرسول‌، معركه‌ التقالید، منهج‌التربیه‌الاسلامیه‌، منهج‌الفن‌ الاسلامی‌، الاطیاف‌الاربعه‌، الانسان‌ببن‌ المادیه‌ و الاسلام‌، هل‌ نحن‌ مسلمون‌، دراسات‌ فی‌ النفس‌ الانسانیه‌، التطور و الثبات‌ فی‌الحیات‌ البشریه‌، جاهلیه‌القرن‌ العشیرین‌، المستشرقون‌ و الاسلام‌; و دیوان‌ شعری‌ به‌نام‌: «فی‌التیه‌»!. بعضی‌ از آثار محمّد قطب‌ از جمله‌ «شبهات‌ حول‌الاسلام‌» دهها بار به‌ عربی‌ چاپ‌ شده‌ و به‌ زبانهای‌ انگلیسی‌، اردو،تركی‌ و فارسی‌ نیز ترجمه‌ گشته‌ است‌.از آثار استاد محمّد قطب‌، تاكنون‌ علاوه‌ بر «شبهات‌ حول‌الاسلام‌» كتابهای‌ زیر نیز به‌ فارسی‌ منتشر شده‌ است‌: انسان‌ بین‌ مادیگری‌ و اسلام‌ (همین‌ كتاب‌)، روش‌ تربیتی‌ در اسلام‌، جاهلیت‌ قرن‌ بیستم‌، فرد و اجتماع‌ و بعضی‌ از این‌كتابها دوبار و توسط‌ چند نفر از دانشمندان‌ و نویسندگان‌ ایرانی‌ به‌ فارسی‌ ترجمه‌ شده‌ است‌ و ایكاش‌ دوستانی‌ كه‌ به‌ترجمه‌ مجدد كتابی‌ از «محمّد قطب‌» با دیگران‌، پرداخته‌اند به‌جای‌ اتلاف‌ وقت‌، كتابها و تألیفات‌ دیگر اساتید را به‌فارسی‌ برمی‌گرداندند تا فارسی‌زبانان‌، استفاده‌ بیشتری‌ از آثار این‌ دانشمندان‌ عالیقدر اسلامی‌ می‌نمودند;***محمّد قطب‌ در زندان‌محمّد قطب‌ سه‌ سال‌ و اندی‌ به‌ اتهام‌ چاپ‌ كتابهای‌ برادرش‌ «سیّد قطب‌» كه‌ گویا بر خلاف‌ مصالح‌ عالیه‌ مملكتی‌!مصر! بوده‌، در زندان‌ ماند و از كار خود در وزارت‌ فرهنگ‌ معزول‌ گردید; او عضو جمعیّت‌ «اخوان‌ المسلمین‌» نبود. وتنها جرمش‌ آن‌ بود كه‌ برادر سیّد قطب‌ است‌ و كتابهای‌ او در مدت‌ دهسالی‌ كه‌ سیّد قطب‌ در زندان‌ قاهره‌ بسر می‌برد،تجدید چاپ‌ كرده‌ و به‌ اصلاح‌ «افكار ارتجاعی‌» و «ضد وحدت‌ عربی‌» را نشر داده‌ است‌!!; محمّد قطب‌ در زندان‌اتهام‌ نشر افكار ارتجاعی‌ را مردود شمرد، ولی‌ دستگاه‌ امنیتی‌! مصر، مداركی‌! چون‌ كتاب‌ «جاهلیت‌ قرن‌ بیستم‌» دردست‌ داشت‌!; زیرا محمّد قطب‌ در این‌ كتاب‌ ثابت‌ كرده‌ است‌ كه‌ جوامع‌ اسلامی‌ امروز «غرب‌ زده‌» شده‌اند و آنها را نمی‌توان‌(اسلامی‌) نامید، بلكه‌ دنباله‌رو جاهلیت‌ جدید هستند; یكسال‌ تمام‌ از سرنوشت‌ محمّد قطب‌ هیچ‌گونه‌ اطلاعی‌ دراختیار خانواده‌ او قرارداده‌ نشد; تا آنكه‌ سیّد قطب‌ در دادگاه‌ غیرقانونی‌ نظامی‌، ضمن‌ اعتراض‌ به‌ شكنجه‌های‌وحشیانه‌ای‌ كه‌ به‌ او و دوستانش‌ داده‌ بودند، اعلام‌ داشت‌ كه‌ از سرنوشت‌ برادرش‌ محمّد قطب‌ هم‌ هیچگونه‌ اطلاعی‌در دست‌ نیست‌; بدنبال‌ این‌ اعتراض‌ و سكوت‌ مقامات‌ مصری‌ ــ كه‌ حاضر نبودند هیچگونه‌ اطلاعی‌ درباره‌ وی‌ در اختیار مردم‌ جهان‌اسلام‌ قرار دهند و پس‌ از اعدام‌ خائنانه‌ سیّد قطب‌، مجامع‌ بشر دوست‌ جهانی‌، از مقامات‌ مصری‌ خواستند كه‌ درمورد سرنوشت‌ محمّد قطب‌ اطلاعات‌ را منتشر سازند; ما برای‌ نمونه‌، ترجمه‌ نامه‌ سرگشاده‌ای‌ را كه‌ «پاكستانیهای‌ حقوقدان‌ مقیم‌ خاورمیانه‌» به‌ دبیر كل‌ مجمع‌ جهانی‌ حقوق‌ بشر در ژنو نوشته‌اند، در اینجا می‌آوریم‌:***جناب‌ آقای‌ دبیر كل‌ مجمع‌ جهانی‌ حقوق‌ بشر ژنو (رونوشت‌ رئیس‌ جامعه‌ عربی‌) توجّه‌ شما در نشر اخبار مربوط‌ به‌فشار و شكنجه‌ افراد وابسته‌ به‌ نهضت‌ اسلامی‌ اخوان‌المسلمین‌ در مصر و اعزام‌ آقای‌ «پیترارتر» به‌ مصر برای‌ بررسی‌وضع‌ افراد دستگیر شده‌ و نشر گزارشهای‌ وی‌ كه‌ جهان‌ اسلام‌ را تكان‌ داد، موجب‌ نهایت‌ تشكر است‌. ما مسلمانان‌ سراسر روی‌ زمین‌ از این‌ اقدامات‌ بشر دوستانه‌ شما تقدیر می‌كنیم‌ ولی‌ چنانچه‌ جنابعالی‌ اطلاع‌ دارید،حكومت‌ مصر علیرغم‌ خواست‌ مردم‌ آزادی‌ دوست‌ جهان‌، سیّد قطب‌ رهبر اخوان‌المسلمین‌ و دوستان‌ وی‌ را اعدام‌كرد. و طبق‌ گزارشی‌ كه‌ از طرف‌ نماینده‌ اعزامی‌ شما منتشر شده‌است‌. هزاران‌ نفر از جوانان‌ و بانوان‌ مسلمان‌ درزندانهای‌ مصر با ننگین‌ترین‌ وضع‌ تحت‌ شكنجه‌ و آزار بدنی‌ قرار گرفته‌اند كه‌ بی‌شك‌ با حقوق‌ بشر منافات‌ دارد و درواقع‌ این‌ فجایع‌ ببازی‌ گرفتن‌ و مسخره‌ نمودن‌ انسانیت‌ و حقوق‌ بشر، دو عصر پیشرفت‌ و فرهنگ‌ و آزادی‌است‌. ما با كمال‌ امید از شما و سازمان‌ انسانی‌ شما می‌خواهیم‌ كه‌ دو موضوع‌ مهم‌ زیر را مورد بررسی‌ قرارداده‌ و برای‌ اطلاع‌جهانیان‌ حقیقت‌ را اعلام‌ دارید:1ـ محمّد قطب‌، برادر شهید عزیز سیّد قطب‌ كه‌ دارای‌ تألیفات‌ اسلامی‌ زیادی‌ است‌. قبل‌ از دستگیری‌ و اعدام‌ سیّدقطب‌، توقیف‌ شده‌ و تاكنون‌ هیچگونه‌ اطلاع‌ صحیحی‌ از سرنوشت‌ وی‌ در دست‌ نیست‌. سیّد قطب‌ در دادگاه‌ در موردبرادر خود محمّد قطب‌ صحبت‌ كرد. ولی‌ تا امروز ما نمی‌دانیم‌ كه‌ محمّد قطب‌ زنده‌ است‌ یا كشته‌ شده‌؟ و این‌ موجب‌ناراحتی‌ همه‌ مسلمانان‌ گشته‌ است‌. (1) 1 نامه‌ مربوط‌ به‌ سال‌ 1346 شمسی‌، یعنی‌ 25 سال‌ پیش‌ است‌; و خوشبختانه‌ چند سال‌ بعد، پس‌ از پیدایش‌ آزادیهای‌ نسبی‌ در مصر، «محمّد قطب‌» نیز اززندان‌ آزاد شد و به‌ كار تحقیق‌ و تدریس‌ در دانشگاه‌ ادامه‌ داد; 2ـ ما از سازمان‌ جهانی‌ حقوق‌ بشر تقاضا داریم‌ كه‌ گزارشهای‌ مربوط‌ به‌ شكنجه‌ و آزار افراد وابسته‌ به‌ اخوان‌المسلمین‌مصر را به‌طور مشروح‌ منتشر سازد و از طریق‌ سازمان‌ ملل‌ اقداماتی‌ به‌عمل‌ بیاورد كه‌ از ادامه‌ فشار و شكنجه‌ جلوگیری‌شود. ما بسیار متأسف‌ هستیم‌ كه‌ بنام‌ انقلاب‌ و آزادی‌ و پیشرفت‌ و تحول‌! خون‌ بیگناهان‌ ریخته‌ می‌شود و عزت‌ و احترام‌ وحقوق‌ اساسی‌ انسان‌، از بین‌ می‌رود و پایمال‌ می‌شود.بسیار جای‌ تعجب‌ است‌ كه‌ انقلابیون‌ پیشرو!، مردم‌ مسلمان‌ را به‌ تعصب‌ و ارتجاع‌ متهم‌ می‌كنند، ولی‌ خودشان‌مرتكب‌ وحشیانه‌ترین‌ جنایات‌ و شكنجه‌های‌ ضدبشری‌ می‌شوند.آیا جای‌ شگفتی‌ نیست‌ كه‌ افراد به‌ اصطلاح‌ انقلابی‌ و پیشرو! هرگونه‌ ظلم‌ و ستم‌ و استبدادی‌ را كه‌ استعمار مرتكب‌ آنهامی‌شد، مرتكب‌ می‌شوند؟آقای‌ عزیز! ما نمی‌خواهیم‌ در امور داخلی‌ مصر دخالت‌ كنیم‌، ولی‌ به‌ حكم‌ انسانیت‌ و برای‌ دفاع‌ از حقوق‌ بشر، این‌نامه‌ را برای‌ شما می‌فرستیم‌. ما برای‌ بار دیگر از خدمات‌ بشر دوستانه‌ شما تشكر می‌كنیم‌ و انتظار داریم‌ كه‌ در اسرع‌اوقات‌ اقدامات‌ لازم‌ را در مورد سرنوشت‌ نویسنده‌ اسلامی‌ محمّد قطب‌ و دیگر افراد اخوان‌المسلمین‌ بعمل‌ بیاورید وبرای‌ اطلاع‌ جهانیان‌، آن‌را منتشر سازید.با احترامات‌ فراوان‌، از طرف‌ پاكستانیهای‌ مقیم‌ خاورمیانه‌:دكتر شاهد احمد، مهندس‌ حمیدالدین‌ احمد، محمّد اقبال‌ سهیل‌، محمّد سرفراز جیمه‌، دكتر صالحه‌ نسرین‌ (بانو)،محمّد سلیم‌ معینی‌، دكتر محمود رشید، شمشاد علی‌، رانا آغاب‌ علی‌ خان‌ (قاضی‌)، دكتر فهمیده‌ خاتون‌ (بانو)،هدایت‌الله محمّدانی‌، محمّد اسلم‌، عبدالواحد هاشمی‌، ظاهر سعید و;***سه‌ سال‌ و اندی‌ از این‌ ماجرای‌ اسف‌انگیز گذشت‌ و از سرنوشت‌ قطعی‌ محمّد قطب‌ و خواهرش‌ امینه‌ قطب‌، اطلاع‌صحیحی‌ بدست‌ نیامد.برادر او سیّد قطب‌ مفسر عالیقدر اسلامی‌، ناجوانمردانه‌ به‌ دار آویخته‌ شد.(2) خواهر دیگرشان‌ حمیده‌ قطب‌ به‌دهسال‌ زندان‌ محكوم‌ گردید. زینب‌ الغزالی‌ رئیس‌ جمعیّت‌ زنان‌ مسلمان‌ به‌ اتهام‌ فعالیتهای‌ مخفی‌! به‌ حبس‌ ابدمحكوم‌ شد و صدها جوان‌ برومند و مسلمان‌، صدها زن‌ و مرد رزمنده‌، به‌ جرم‌ «مسلمان‌» بودن‌ و مخالفت‌ با برنامه‌های‌ضداسلامی‌ رژیم‌ مصر، به‌ زندان‌ و شكنجه‌ و آزار و اعدام‌ دچار شدند تا پایه‌های‌ «ناسیونالیسم‌ عربی‌»! ــ القومیه‌العربیه‌ و سوسیالیسم‌ عربی‌! ــ الاشتراكیه‌ العربیه‌ به‌جای‌ انترناسیونالیسم‌ اسلامی‌ و سوسیالیسم‌ اسلامی‌، تحكیم‌ یابدو اركان‌ «عروبیت‌»! تقویت‌ گردد و زمامداران‌ بلاد عربی‌ ــ آنطور كه‌ ادعا می‌كردند! بتوانند فلسطین‌ اشغال‌ شده‌ را آزادسازند! اما سومین‌ شكست‌ اعراب‌ و خیانت‌ ژنرالهای‌ قداره‌بند، نشان‌ داد كه‌ تنها اسلام‌ و جهاد اسلامی‌ و روح‌اسلامیت‌ می‌تواند بلاد عربی‌ و غیرعربی‌ مسلمان‌ را نجات‌ بخشد!; 2 شرح‌ حال‌ مفصل‌ سیّد قطب‌ را در مقدمه‌ كتاب‌ «ما چه‌ می‌گوییم‌؟» ترجمه‌ اینجانب‌ كه‌ اخیراً توسط‌ دفتر نشر فرهنگ‌ اسلامی‌ تجدید چاپ‌ شده‌ است‌،مطالعه‌ فرمائید. و هم‌ اكنون‌ طلیعه‌ این‌ روح‌ در بین‌ جوانان‌ «جهاد اسلامی‌» دیده‌ می‌شود و همین‌ مردان‌ مسلمان‌ و از جان‌ گذشته‌هستند كه‌ اگر رهبران‌ عرب‌ بر آنها خیانت‌ نكرده‌ و سركوبشان‌ نكنند ــ چنانكه‌ در لبنان‌ و اردن‌ و مصر و عراق‌ و تونس ‌و; می‌خواستند آنها را سركوب‌ سازند خواهند توانست‌ فلسطین‌ را به‌ آغوش‌ جهان‌ اسلام‌ بازگردانند;*** البته‌ برنامه‌ سركوبی‌ جنبش‌ اسلامی‌ تنها مربوط‌ به‌ مصر نیست‌. در اندونزی‌ هم‌ محمّد ناصر رهبر حزب‌ ماشومی‌ ودیگر سران‌ آن‌ حزب‌ پنج‌ میلیون‌ نفری‌، هنوز حق‌ فعالیت‌ اجتماعی‌ ندارند و البته‌ جناب‌ ژنرال‌ «سوهارتو» كه‌ 20 سال‌پیش‌ به‌ دستور «سوكارنو» این‌ حزب‌ اسلامی‌ را سركوب‌ نموده‌ بود، امروز برنامه‌ دیگری‌ را اجرا می‌كند!.در پاكستان‌ دوره‌ ژنرال‌ ایوبخان‌! و «ذوالفقار علی‌ بوتو» و ژنرال‌ «ضیاءالحق‌» هم‌ استاد سیّد ابوالاعلی‌ مودودی‌ رهبرجماعت‌ اسلامی‌ پاكستان‌، و رفقای‌ همرزمش‌ تاپای‌ چوبه‌ اعدام‌ رفتند، ولی‌ شرایط‌ خاص‌ پاكستان‌ اجازه‌ نداد كه‌ ژنرال‌دیكتاتور و كارگردانان‌ بعدی‌! به‌ آرزوی‌ خود برسند; و همچنین‌;و در اینجا باید پرسید كه‌: آیا می‌توان‌ با زور سرنیزه‌، جنبش‌ اسلامی‌ را در جهان‌ اسلام‌ سركوب‌ ساخت‌؟ پاسخ‌ ما به‌ این‌ پرسش‌ آنست‌ كه‌: اگر در صدر اسلام‌ ابوجهل‌ توانست‌ از پیشرفت‌ اسلام‌ جلوگیری‌ كند، ابوجهل‌های‌عصر ما هم‌ خواهند توانست‌ كه‌ به‌ آرزوی‌ خود برسند!;چنین‌ است‌ عقیده‌ ما; و شما در بینش‌ و عقیده‌ خود آزادید!. فصل‌ اول‌ مقدمه‌ مؤلف‌ بسم‌الله الرحمن‌الرحیم‌«و نفس‌ و ما سواها، فالهمها فجورها و تقواهاقد افلح‌ من‌ زكاها. و قد خاب‌ من‌ دساها.»قرآن‌ كریم‌، سوره‌ شمس‌ آیه‌ 7ـ10 سوگند به‌ جان‌، و آنكه‌ جان‌ را پرداخته‌، و بدكاری‌ و پرهیزكار بودنش‌ را به‌ او الهام‌ كرده‌. هر كه‌ جان‌ مصفا كرد رستگارشد. و هر كه‌ آن‌را بیالود زیانكار گشت‌. یادداشتی‌ بر: چاپ‌ سوم‌ چند سال‌ پیش‌ چاپ‌ اول‌ این‌ كتاب‌ منتشر شد و من‌ در آن‌، بعضی‌ از خاطره‌ها و افكار و آزمایشهای‌ مربوط‌ به‌ روان‌انسانی‌ را، با مقایسه‌ و مقارنه‌ میان‌ طرز فكر اسلام‌ و نظریات‌ مادی‌ غرب‌ ـ چه‌ در اصول‌ و كلیات‌ طرز فكر، و چه‌ درفروع‌ و تفصیلات‌ آن‌ ـ یادداشت‌ و ضبط‌ كرده‌ بودم‌. در این‌ چاپ‌ هم‌ صلاح‌ در آن‌ دیدم‌ كه‌ كتاب‌ را من‌ حیث‌ المجموع‌ بر همان‌ حالت‌ قبلی‌ باقی‌ بگذارم‌. البته‌ تغییرات‌جزیی‌ و كوچكی‌ در آن‌ بوجود آمد، ولی‌ این‌ تغییرات‌، مطلبی‌ از مسائل‌ اساسی‌ آن‌را تغییر نمی‌دهد، و من‌ امیدوارم‌ كه‌بحث‌ در این‌ موضوع‌، شامل‌ همه‌ جوانب‌ بررسی‌های‌ روانی‌ و اجتماعی‌ اسلامی‌ باشد. من‌ در حالی‌كه‌ برای‌ چاپ‌ جدید كتاب‌ مراجعه‌ای‌ به‌ آن‌ می‌كردم‌، متوجّه‌ شدم‌ كه‌ این‌ موضوع‌ شامل‌ مسائلی‌ می‌شودكه‌ می‌توان‌ آنها را خطوط‌ اصلی‌ و مواد نخستین‌ نظریه‌ اسلامی‌ درباره‌ روان‌ انسانی‌، نام‌ نهاد. و ما ــ باتجزیه‌ و تحلیل‌بیشتر می‌توانیم‌ طرز فكر كامل‌ اسلامی‌ را درباره‌ روان‌ انسانی‌ كه‌ شامل‌ همه‌ فعالیتها و كوششهای‌ انسانی‌ می‌شود،بدست‌ بیاوریم‌;باز من‌ امیدوارم‌ كه‌ خداوند، در روزگار نزدیكی‌، به‌من‌ توفیق‌ دهد كه‌ به‌ این‌ بحث‌ و بررسی‌ بپردازم‌ و شاید كه‌ این‌ آرزو،به‌ یاری‌ خدا جامه‌ عمل‌ به‌ خود بپوشد. و الله ولی‌ التوفیق‌. آشنایی‌ با فروید! من‌ در گذشته‌، تا سرحد شیفتگی‌ علاقمند «فروید» بودم‌ در واقع‌ من‌ در دورانی‌ از سالهای‌ جوانی‌ بودم‌ كه‌ به‌اقتضای‌ آن‌می‌خواستم‌ از مجهولات‌، در همه‌ چیز: در هستی‌، زندگی‌ و انسان‌ پرده‌ برداشته‌ شود. و فروید هم‌ با نظریه‌ جدید «روان‌ناخودآگاه‌» در نظرم‌ جلوه‌ می‌نمود و در همان‌ وقت‌ به‌ نظرم‌ می‌آمد كه‌ او كلید اسرارآمیزی‌ را به‌ من‌ می‌بخشدكه‌مشكلات‌ بسته‌ همه‌ اسرار را می‌گشاید، یا یك‌ عینك‌ و دوربین‌ سحرانگیزی‌ را به‌ من‌ می‌دهد كه‌ مجهولات‌ را می‌بیند وكشف‌ می‌نماید! و همه‌ اعماق‌ و درون‌ روان‌ انسانی‌ با یك‌ نظر در آن‌، پیش‌ من‌ روشن‌ خواهد شد! من‌ در این‌ شیفتگی‌ سالها باقی‌ بودم‌ و هر چیزی‌ را كه‌ از گفته‌های‌ فروید یا شرح‌ و بسط‌های‌ شاگردان‌ علاقمند او،به‌دستم‌ می‌رسید، به‌ دقت‌ می‌خواندم‌; ولی‌ در عین‌حال‌ از همان‌ لحظه‌ اول‌ به‌نظرم‌ آمد كه‌: فروید در تفسیر خودنسبت‌ به‌ خوابها، دیگر مجال‌ و میدانی‌ برای‌ خوابهای‌ پیشگو (رویای‌ صادقه‌) باقی‌ نمی‌گذارد، و هرگونه‌ پیوند و ارتباط‌انسان‌ را با «مجهول‌ بزرگ‌» لغو كرده‌ و از بین‌ می‌برد; ; دوره‌ دبیرستان‌ را به‌ پایان‌ رسانده‌ و وارد دانشگاه‌ شدم‌ و طبعاً اطلاعات‌ من‌ از هستی‌ و زندگی‌ و انسان‌ بیشتر شد، ومن‌ كم‌كم‌، دیگر به‌ فروید با همان‌ نگاه‌ اعجاب‌آمیز نخستین‌ نگاه‌ نمی‌كردم‌، بلكه‌ تقریباً جنبه‌ یك‌ منتقد نسبت‌ به‌ افكاراو را پیدا كردم‌ ــ البته‌ به‌ آن‌ اندازه‌ای‌ كه‌ آزمایشها و تجربه‌های‌ من‌ در آنوقت‌ به‌ من‌ اجازه‌ می‌داد و سپس‌ وارد مركزعالی‌ تربیتی‌ شدم‌ و در آنجا روانشناسی‌ و روانكاوی‌ را با وسعت‌ بیشتر، و فروید را به‌ نحو مفصل‌تر، مورد بحث‌ و بررسی‌ قراردادم‌. در ضمن‌ همین‌ تجرزیه‌ و تحلیل‌ها بود كه‌ به‌ فكرم‌ رسید: در این‌ میان‌ كه‌ فروید برای‌ آزادی‌ نفس‌ انسانی‌ از قیود خود وبرداشن‌ «فشار» از غریزه‌های‌ حبس‌ شده‌، افراط‌ می‌كند، و نظریه‌های‌ گوناگون‌ دیگر، فشار همه‌جانبه‌ای‌ بر نیروهای‌ حیوانی‌انسان‌ را لازم‌ دانسته‌ و در این‌باره‌ راه‌ تفریط‌ را می‌روند، اسلام‌ بین‌ این‌ دو نظریه‌، حد وسط‌ را می‌گیرد. یعنی‌ نه‌ قیودی‌ را برای‌نفس‌ و روان‌ الزام‌ می‌كند و آن‌را به‌ پستی‌ بكشاند و جنبش‌ و حركت‌ زندگی‌ را از كار بازدارد و نه‌ انسان‌ را تا آنجا آزادی‌ می‌دهدكه‌ او را به‌ مرتبه‌ حیوانیت‌ برساند و همه‌ اصول‌ و قواعد نگهدارنده‌ از انگیزه‌های‌ حیوانی‌ را كه‌ انسانیت‌ در جهاد طولانی‌ خودبرای‌ رسیدن‌ به‌ آن‌ زحمات‌ زیادی‌ كشیده‌ است‌، لغو كرده‌ و از بین‌ می‌برد! اسلام‌، در برابر این‌ دو نطقه‌ افراط‌ و تفریط‌، می‌ایستد. و بدون‌ شك‌ فقط‌ در سرحد آرام‌ آن‌ امكان‌ دارد كه‌ انسان‌ زندگی‌توام‌ با امنیت‌ و آرامش‌ و هم‌آهنگی‌ و راحتی‌ را داشته‌ باشد. البته‌ اسلام‌ در نظریه‌ خود نسبت‌ به‌ روان‌ انسانی‌، با بعضی‌از نظریات‌ دیگر موافق‌ است‌. و یا اینكه‌ فقط‌ در بعضی‌ از فروع‌ ومسائل‌ با آنها اختلاف‌ پیدا می‌كند، ولی‌ در عین‌ حال‌نظریه‌ اسلام‌، نظریه‌ كاملاً مستقلی‌ است‌ و اسلام‌ برای‌ خود طرز فكر خاصی‌ دارد كه‌ سزاوار است‌ بر این‌ پایه‌ و اساس‌،بررسی‌ شود; این‌ فكر در عرض‌ مدت‌ دهسالی‌ كه‌ تحصیلات‌ من‌ در مركز عالی‌ تعلیم‌ و تربیت‌ ادامه‌ یافت‌، همچنان‌ درذهن‌ من‌ باقی‌ ماند و ریشه‌ گرفت‌ و روشنتر گشت‌، تا اینكه‌ مرا وادار ساخت‌ آن‌را در كتابی‌ یادداشت‌ و ضبط‌ كنم‌. ***من‌ می‌دانم‌، برای‌ بعضی‌ از دانشجویان‌، هنگامی‌كه‌ اسم‌ دین‌ ومذهب‌ را می‌شنوند ناراحتی‌ دست‌ می‌دهد! یا برای‌عده‌ای‌ از «فرهنگیان‌» و «آزاد فكران‌» تب‌! عارض‌ می‌شود; و ابروهایشان‌ در هم‌ كشیده‌ شده‌ و تشنج‌ اعصاب‌ پیدامی‌كنند! بطوری‌كه‌ دست‌های‌ خود را با حركات‌ خشم‌آلودی‌ تكان‌ می‌دهند و می‌خواهند كه‌ این‌ گفتار دور از میدان‌بحث‌ علمی‌ صحیح‌! را به‌دور افكنند. ولی‌ من‌ دوست‌ دارم‌ در اینجا بگویم‌ كه‌ این‌ بحث‌، صرفاً یك‌ بحث‌ روانشناسی‌ وپسیكولوژیك‌ است‌ و دین‌ را هم‌ به‌مثابه‌ «موضوع‌» این‌ مسئله‌ مورد بررسی‌ قرار می‌دهد و هنگامی‌كه‌ پس‌ از بررسی‌ وتحقیق‌ دقیق‌، بر ما روشن‌ شد كه‌ دین‌ در این‌ قسمت‌ راه‌ صحیحی‌ را رفته‌ و بر پایه‌ حقیقت‌ استوار است‌، در این‌صورت‌،یا حماقت‌ و یا بندگی‌ كوركورانه‌ برای‌ غرب‌ است‌.(3) كه‌ نمی‌گذارد حقایق‌ را بپذیریم‌ و یا از ترس‌ دشمنی‌ با آزادی‌ فكر!یا از ترس‌ متهم‌ شدن‌ به‌ ارتجاع‌ و جمود فكری‌! نمی‌خواهیم‌ آن‌را قبول‌ بنمائیم‌! 3 كتاب‌: «غرب‌ زدگی‌» جلال‌ آل‌ احمد، نویسنده‌ معروف‌، حقایقی‌ در این‌ باره‌ دارد و مطالعه‌ آن‌ كمك‌ فراوانی‌ بر روشن‌ شدن‌ حقایق‌ می‌نماید; و كتاب‌ دوم‌ وی‌به‌ نام‌ «خدمت‌ و خیانت‌ روشنفكران‌» بحث‌ را تكمیل‌ می‌كند!. م‌ در اینجا یك‌ حقیقت‌ نوشتنی‌ دیگری‌ نیز هست‌ و آن‌ اینكه‌: علت‌ نزاع‌ و كشمكش‌ بین‌ دین‌ و علم‌ در اروپا، برای‌ آن‌ بود كه‌كلیسا در آن‌ سامان‌، نظریات‌ به‌ اصطلاح‌ علمی‌ خاصی‌ داشت‌، و معتقد بود كه‌ آنها «مقدس‌» و قابل‌ احترام‌ بوده‌ و وحی‌آسمانی‌ است‌! و هرگز نباید بر ضد آنها قیام‌ كرد و هركسی‌ كه‌ علیه‌ آنها قیام‌ كند كافر و مهدور الدم‌ شناخته‌ خواهد شد.ولی‌ هنگامی‌كه‌ علم‌، بطلان‌ آن‌ فرضیه‌ها را ثابت‌ نمود، كاملاً یك‌ امر طبیعی‌ بود كه‌ مردم‌، علوم‌ تجربی‌ را بپذیرند وتصدیق‌ كنند، و نفوذ و قدرت‌ كلیسا را كه‌ بافته‌های‌ دروغین‌ خود را بر آنان‌ واجب‌الاحترام‌ معرفی‌ می‌كرد، قبول‌ نكنند وبا افكار جدید خود از قید «دین‌» آزاد شوند! ولی‌ این‌ كشمكش‌ و مبارزه‌، هرگز میان‌ اسلام‌ و علم‌ واقع‌ نشده‌ و تاریخ‌ هم‌ گواهی‌ می‌دهد (4) كه‌ دانشمندانی‌ در علوم‌:طبیعی‌، هیئت‌، فیزیك‌، پزشكی‌، هندسه‌، ریاضیات‌ و; در سایه‌ اسلام‌ پرورش‌ یافته‌ و به‌ سرحد نبوغ‌ رسیدند و به‌ یك‌سلسله‌ حقایق‌ علمی‌ جدیدی‌ واقف‌ شدند كه‌ نسبت‌ به‌ زمان‌ خودشان‌ از كشفیات‌ علمی‌ بزرگ‌ محسوب‌ می‌شود. والبته‌ خود این‌ دانشمندان‌، همه‌ مسلمانان‌ معتقدی‌ بودند و در نظر آنان‌ هیچگونه‌ تضادی‌ بین‌ علم‌ و دین‌ وجود نداشت‌و هیچگونه‌ نبردی‌ هم‌ میان‌ این‌ دو به‌ وقوع‌ نپیوست‌. و همچنین‌ بین‌ آنها و قدرتهای‌ حاكم‌ هم‌ هیچگونه‌ نزاعی‌ كه‌ منجربه‌ كشتار و شكنجه‌ و زندان‌ بشود واقع‌ نگردید ــ چنانكه‌ بر كوپرنیك‌ و گالیله‌ و دیگران‌ در جهان‌ مسیحیت‌ واقع‌ شد وهرگونه‌ فشاری‌ كه‌ بر مردم‌ صاحب‌نظر، در تاریخ‌ اسلام‌، وارد آمده‌، همه‌ناشی‌ از اوضاع‌ سیاسی‌ روز بوده‌، و علم‌ وحقیقتهای‌ نظری‌ یا تجربی‌، هرگز در معرض‌ فشار و تهدید واقع‌ نشده‌اند; پس‌ فقط‌ تقلید كوركورانه‌ ــ نه‌ آزادی‌ فكر وارزش‌ علم‌ است‌ كه‌ باعث‌ شده‌ بعضی‌ از جویندگان‌ علم‌، و دانش‌ پژوهان‌ ما، وقتی‌ اسم‌ دین‌ و مذهب‌ را می‌شنوند،احساس‌ ناراحتی‌ و انزجار كنند! 4 در اسلام‌ تحصیل‌ هر علمی‌ كه‌ مورد نیاز مردم‌ باشد، یك‌ فریضه‌ دینی‌ است‌ و در قرآن‌ مجید و اخبار، تجلیل‌ فراوانی‌ از علم‌ و دانشمند شده‌ كه‌ جای‌ بحث‌ آن‌اینجا نیست‌;«دریبر» استاد دانشگاه‌ نیویورك‌ در كتاب‌: «نزاع‌ علم‌ و دین‌» می‌نویسد: مسلمین‌، در علوم‌ قدیمی‌ ترقّی‌ شگرفی‌ نموده‌ و علوم‌ جدید را پی‌ریزی‌ كردند، كه‌ قبال‌از آنها كسی‌ از آنها خبر نداشت‌; دانشگاههای‌ مسلمین‌ برای‌ دانشجویانی‌ كه‌ از اروپا می‌آمدند باز بود;» دانشمند دیگر «سدیو» در «تاریخ‌ العرب‌» می‌گوید:«در قرون‌ وسطی‌ مسلمانان‌ تنها افرادی‌ بودند كه‌ علم‌ و فلسفه‌ و فنون‌ مختلفه‌ می‌دانستند و هركجا كه‌ قدم‌ آنها رسید مبادی‌ آنها را نشر نمودند; مسلمانان‌سبب‌ اصلی‌ نهضت‌ و ترقّی‌ اروپائیان‌ هستند.» از كتاب‌: «روح‌ الدین‌ الاسلامی‌» چاپ‌ بیروت‌ مبحث‌ «العلم‌ فی‌الاسلام‌» صفحه‌ 215 برای‌ مزید توضیح‌ رجوع‌ شود به‌ كتابهای‌: «تاریخ‌ تمدن‌ اسلام‌ و عرب‌» دكتر گوستاو لوبون‌ و «تاریخ‌ تمدن‌ اسلامی‌» جرجی‌ زیدان‌ و «میراث‌ اسلام‌ یا آنچه‌مغرب‌ زمین‌ به‌ ملل‌ اسلامی‌ مدیون‌ است‌» به‌ قلم‌ 13 نفر از دانشمندان‌ خارجی‌، ترجمه‌ فارسی‌ چاپ‌ تهران‌.(خسروشاهی‌) فصل‌ دوم‌نظریه‌ مسیحیت‌ نظریه‌ مسیحیت‌مسیحیت‌ برای‌ مقابله‌ با مادیگری‌ افراط‌آمیزی‌ كه‌ در روزگار بعثت‌ مسیح‌(ع‌)، بین‌ «بنی‌اسرائیل‌» و در سراسر منطقه‌روم‌ شایع‌ شده‌ بود، نازل‌ گردید; مادیتی‌ كه‌ در پرداختن‌ به‌ «ماده‌» و ارزشهای‌ مادی‌ محض‌، غلو نموده‌ و افراط‌می‌كرد، تا آنجا كه هرگونه‌ پیوند و ارتباطی‌ را با عالم‌ روح‌ و معنویت‌ قطع‌ می‌نمود، و هرگونه‌ دعوت‌ و خواست‌آسمانی‌ را فراموش‌ می‌كرد. و روی‌ این‌ اصل‌، كاملاً مناسب‌ بود كه‌ این‌ دین‌، شامل‌ مقدار زیادی‌ از روحانیت‌ والا و زیباو عالی‌ باشد، تا در قبال‌ این‌ مادیت‌ و مادیگری‌ محض‌، تعادلی‌ ایجاد نماید، و شاید بتواند مردم‌ را اصلاح‌ كند. از اینجا بود كه‌ همه‌ تعلیمات‌ مسیح‌(ع‌)، دعوت‌ برای‌ تهذیب‌ نفس‌ و روحانیت‌ بود. دعوتی‌ كه‌ انسان‌ را از خود بالاترمی‌برد و آن‌را به‌ آفاق‌ و مراحل‌ بلندمرتبه‌ای‌ كه‌ از جسم‌ و ماده‌ بالاتر است‌، می‌رسانید; مراحل‌ ومقاماتی‌ كه‌ اززنجیرهای‌ مادی‌ زمین‌، و انگیزه‌های‌ شهوت‌، آزاد بود. ولی‌ مقصود از این‌ تعلیمات‌ روحانی‌ عالی‌ و روشن‌، این‌ نبود كه‌ نظام‌ و اساس‌ دائمی‌ و همیشگی‌ برای‌ مردم‌ باشد وبشریت‌ برای‌ ابد، در این‌ راه‌ قدم‌ بردارد. و البته‌ آسمان‌! آخرین‌ گفتار خود را، بعد از مسیحیت‌، در حدود شش‌ قرن‌ بعدــ هنگامی‌ كه‌ حكمت‌ عالیه‌ الهی‌ خواست‌ آخرین‌ و كاملترین‌ نظام‌ زندگی‌ را فرو فرستد برای‌ همه‌ ملتها ارزانی‌داشت‌(5); 5 شاید بتوانیم‌ بگوئیم‌: یهودیگری‌ دوران‌ كودكی‌ بشر را مثل‌ می‌سازد، زیرا در كودكی‌ است‌ كه‌ خودخواهی‌ و عدم‌ قدرت‌ برای‌ بازداشتن‌ افسار شهوتها وجوددارد، و مسیحیت‌ دوران‌ اوائل‌ جوانی‌ را كه‌ همیشه‌ همراه‌ خواب‌ وخیال‌ و آرزوها واحلام‌ است‌، نمایان‌ می‌كند در حالی‌كه‌ اسلام‌ مرحله‌ تكامل‌ و رشد بعد ازجوانی‌ را دارد، كه‌ هرچیزی‌ را در جای‌ خود بكار می‌برد; او نه‌ همیشه‌ در امور ماده‌ غوطه‌ می‌خورد و نه‌ رابطه‌ خود را با آن‌ قطع‌ كرده‌ و در آسمان‌ سیر می‌كند،بلكه‌ گوشه‌ای‌ از این‌ و گوشه‌ای‌ از آن‌ را، با رعایت‌ تناسب‌ و توازن‌، می‌گیرد. و بدین‌ ترتیب‌ است‌ كه‌ مسیحیت‌ دوران‌ و نقش‌ لازم‌ خود را سپری‌ كرده‌ و به‌هیچوجه‌ صلاحیت‌ ابدی‌ بودن‌ را نداشته‌ و ندارد. (مؤلف‌) و در هر صورت‌، این‌ تعلیمات‌ عالی‌ و بلند كه‌ در آنها روح‌ لطیف‌ پیامبری‌ دمیده‌ شده‌ بود، بعد از خود مسیح‌ به‌ یك‌سلسله‌ قیود سخت‌ و جامدی‌ مبدل‌ شد كه‌ وسیله‌ سختگیری‌ كلیسا و «رجال‌ دین‌» گردید، تا آنجا كه‌ آن‌را به‌ رهبانیتی‌مبذل‌ ساختند كه‌ از زندگی‌ دوری‌ می‌جوید و با خواستهای‌ فطری‌ می‌جنگد، بدلیل‌ اینكه‌ این‌ خواستها، بد و نارواهستند و لازم‌ است‌ كه‌ پرهیزكاران‌ و آنانی‌ كه‌ از خدا می‌ترسند و خواستار دیدار او در روز قیامت‌ هستند ـ یا آنانی‌ كه‌ بنابه‌ تعبیر مسیحی‌ها «در مسیح‌ هستند» از آنها پاك‌ باشند.كلیسا و «رجال‌ دین‌» هنگامی‌ كه‌ می‌دیدند مثلاً مسیح‌ می‌گوید: «اگر چشم‌ تو» تو را بلغزاند او را بكن‌ و دور بیانداز، زیراخیر تو در آنست‌ كه‌ عوض‌ آنكه‌ بدن‌ تو در آتش‌ بیاندازند، یكی‌ از اعضاء خود را از دست‌ بدهی‌، به‌ پندار الهام‌ گرفتن‌ ازتعالیم‌ مسیح‌، مسیحیت‌ را به‌ سوی‌ سختگیری‌ و شدت‌ ناگواری‌ می‌كشاندند، ولی‌ این‌ الهام‌ گرفتن‌، الهام‌گیری‌خطرناكی‌ بود كه‌ احتمال‌ می‌رفت‌ ــ اگر به‌كلی‌ اجرا می‌شد حركت‌ زندگی‌ تحول‌پذیر و پیشرو را به‌ كلی‌ از كار بازدارد وآن‌را به‌ وادی‌ نابودی‌ بكشاند! البته‌ شكی‌ نیست‌ كه‌ این‌ موضوع‌، هدف‌ الهی‌ و حكمت‌ آسمانی‌ و فلسفه‌ نزول‌ مسیحیت‌ نبود و حتی‌ خواست‌ خودمسیح‌(ع‌) هم‌ كه‌ بسوی‌ مصالح‌ بشریت‌ دعوت‌ می‌كرد، این‌ نبود، بلكه‌ یك‌ تصرف‌ و دخالت‌ بشری‌ بود كه‌ مسیحیت‌ رااز مرحله‌ قابل‌ پذیرش‌ بودن‌ دور می‌ساخت‌ و آن‌را از مقصد اصیل‌ و اساسی‌ خود، منحرف‌ می‌نمود. مسیحیت‌، با این‌ شكلی‌ كه‌ به‌ خود گرفت‌، در موقع‌ تطبیق‌ عملی‌ با زندگی‌ روزمره‌، شكست‌ خورد، زیرا چیزی‌ از بشرمی‌خواست‌ كه‌ بالاتر از طاقت‌ و تحمل‌ وی‌ بود; و علاوه‌ بر این‌، نگهداری‌ و حبس‌ انگیزه‌های‌ نیرومندی‌ است‌، و آن‌همیشه‌ بر انسان‌ اصرار می‌ورزد و بر وی‌ فشار می‌آورد كه‌ جواب‌ مثبتی‌ به‌ آن‌ بدهد و آن‌را ارضاء بكند!پس‌ اگر فردی‌، بین‌ فشار اسرارآمیز و دائمی‌ غریزه‌ و عقیده‌ای‌ كه‌ به‌ او می‌گوید: جوابگویی‌ بر این‌ فشار، ناپاكی‌ است‌ ونباید خود را به‌ آن‌ آلوده‌ ساخت‌، واقع‌ شود، در قبال‌ این‌، جز یك‌ نتیجه‌، یا یكی‌ از این‌ دو نتیجه‌، چیز دیگری‌ بدست‌ نمی‌آید:یا به‌ حرف‌ عقیده‌ گوش‌ دهد ــ اگر بتواند و راهبی‌ گشته‌، و در گوشه‌ای‌، موجود بی‌بو و خاصیتی‌ شود و از زندگی‌ و زندگان‌دور گردد، و یا اینكه‌ به‌ خواست‌ آمرانه‌ و زورمند جسمی‌ جواب‌ گوید و انگیزه‌ حبس‌ شده‌ را كه‌ آزارش‌ می‌دهد، آزاد بگذارد! ولی‌ در این‌ صورت‌ هم‌ از ناراحتی‌ نجات‌ نمی‌یابد، زیرا در اینجاست‌ كه‌ مبارزه‌ شدید داخلی‌ در وجدان‌ فردی‌ كه‌ این‌عقیده‌ بر او مسلط‌ است‌، شروع‌ می‌شود: مبارزه‌ بین‌آنچه‌ كه‌ انجام‌ داده‌ وآنچه‌ كه‌ سزاوار بود! آن‌ را انجام‌ دهد، مبارزه‌میان‌ جسم‌ و روح‌! و این‌ موضوع‌، قطعاً به‌ پیدایش‌ عقیده‌ روحی‌ كه‌ «فروید» به‌ آن‌ اشاره‌ كرده‌ و زندگی‌ خود را برای‌كشف‌ آن‌ اختصاص‌ داده‌، منتهی‌ می‌شود. و یا به‌ ناراحتی‌های‌ عصبی‌ كه‌ نشاط‌ و كوشش‌ فرد را از بین‌ برده‌ و نیروی‌ وی‌را به‌ هدر می‌دهد، منجر می‌شود، كه‌ نه‌ خود وی‌ و نه‌ احدی‌ از مردم‌ از آن‌ استفاده‌ نمی‌برند. ادامه خواندن مقاله انسان و ماديگري

نوشته مقاله انسان و ماديگري اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>