nx دارای 117 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
چكیده :هدف از تحقیق حاضر برسی پذیرش اجتماعی ویژگیهای شخصیتی در بین دانشجویان رشته های برق ومكانیك دانشگاه آزاداسلامی واحد ابهر كه فرضیه های عنوان شده عبارتند از اینكه بین ویژگیهای شخصیتی وپذیرش اجتماعی رابطه معنی داری وجود دارد وفرضیه های جزئی اینكه بین افسردگی هیپوكندریا ،هیستری ،پارانویا ،انحرافات اجتماعی ،وپذیرش اجتماعی رابطه وجود دارد كه جامعه مورد مطالعه عبارتند از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر در دو
گروه مكانیك وبرق كه حجم نمونه بدست آمده 100نفر است كه آزمون ویژگیهای شخصیتی وپذیرش اجتماعی بر روی آن اجرا گردیده كه جهت آزمون فرضیه تحقیق از روش آماری ضریب همبستگی پیرسن استفاده گردیده كه نتایج بدست آمده حاكی از آن است كه بین ویژگیهای شخصیتی وپذیرش اجتماعی رابطه معنی داری وجود دارد وسطح معنی داری آن برابر 5%است .
فصل اولكلیات تحقیق
مقدمه :مرگ سرنوشت محتوم هر فرد انسانی است واز آنجا كه جانشینی اعضای جامعه باید تضمین شوداین نیاز تا حدودی به وسیله تولید مثل طبیعی كه میراث ژنتیكی جامعه را تداوم می بخشد ،بر آورده می شود . اما اگر جامعه ای خواهان بقای خود باشد ،باید میراث فرهنگی آن جامعه تداوم یابد ،این امری است كه تنها در فر آیند جامعه پذیری یا اجتماعی شدن امكان پذیر می گردد . پذیرش اجتماعی فر آیندی استكه به انسان ،شیوه های زندگی كردن در جامعه را می آموزد ،وبه او شخصیت می دهد وتوانائیهایش را در جهت ایفای وظایف فردی می آموزد وبه او شخصیت می دهد وبه عنوان عضو جامعه تو سعه می بخشد .«كوئن 1371»
فرد در خلال اجتماعی شدن هویت یا من اجتماعی خود را می یابد وشناخت لازم برای ایفای نقشهای اجتماعی را یاد می گیرد ،این روند بسیار گسترده وپیچیده كه در طول زندگی فرد تداوم می یابد شامل آموزش زبان ،باورها ونگرشها وارزشهای جامعه می باشد وبا فراگیری رفتارهای متناسب با هنجارهای پذیرفته شده جامعه منجر می گردد. بنیادی ترین بخش جامعه پذیری در دوران كودكی رخ می دهد ،اما این روند در سراسر عمر آدمی ادامه می یابد هیچ بحثی از پذیرش اجتماعی نیست كه اهمییت سرشت وپرورش را در رشد جسمانی ،عقلانی ،اجتماعی وشخصیتی نادیده گرفته باشد .
سرشت آدمی اصطلاحی است كه برای ساخت ژنتیكی انسان یا وراثت بیولوژیكی او به كار می رود وپرورش به محیط وتجربه های متقابلی كه هر فرد در زندگی خود به دست می آورداشاره می كند وهر كس شخصیتی دارد وشخصیت شما به مشخص كردن میزان موفقیت ،خشنودی،در رضایت خاطر در زندگی شما كمك می كند كه تمام اینهاباعث قبول ویا پذیرش اجتماعی در فرد می شود واینكه سعی در جمع بندی كردن مجموعه ای از ویژگی های شخصیت یك نفر با استفاده از واژه های مبهمی چون عالی ووحشتناك كار آسانی است و شخصیت به قدری پیچیده است كهن می توان آن را به سادگی توصیف كرد زیرا انسانها در
موقعیت های مختلف ودر ارتباط با افراد متفاوت ،بسیار پیچیده وتغییر پذیر هستند وبرای اینكه شخصیت رادرست توصیف وتعریف كنند دقیق تر درمورد شخصیت وارزیابی آن در اجتماع بحث می كنند.
رشد مغز انسان برای این نكته تاكید دارد كه ویژگی های ژنتیكی از محیط جدا شدنی نیست وبه وسیله ساخت ژینتكی ،ما انسانها در می یابیم كه كورتكسی مغز «قسمت تفكر وادراك مغز اعمالی مانند خاطر آوردن ،فهمیدن یا ادراك كردن را در خود جای می دهد كه تمام اینها باعث تقلید وتكراری می شود وتمام این موارد در نوع اجتماعی شدن وقبول جامعه در تاثیر بسزایی دارد».«هدایت ستوده ص50 سال 1385» اهمیت ضرورت تحقیق :
جامعه پذیری در دوران كودكی به پایان نمی پذیرد ولی به هر حال در سراسرزندگی آدمی ادامه یابد .بزر گسالان هم دوباره درباره اجتماعی (باز پذیرش اجتماعی )میشوند وهنجارها،ارزشهای وانتظارات جدیدرامی آموزد در هرگروه یاسازمان جدیدی كه عضومی شویم ویا هر رابطه دوستی برقرارمی كنیم یا در هر تجربه ای كه در زندگی به دست می آوریم ،ناچاریم كه هدایت های جدیدی راسلب كنیم وبرای هنجارهای وارزشهای جدیدی اجتماعی می شویم برای برخی
شغلهای خاص اجتماعی شدن دوباره به ما كمك می كند كه انتظارات قبلی خود را كنار گذارده و برداشت واقع بینانه تر ی رااز این شغلها به دست می آوردیم وپذیرش اجتماعی گاهی اوقات شخصیت فرد را تحت تأثیر قرار میدهد وگاهی ایجاد یك ویژگی های منفی در شخصیت آدمی یاعث ازبین رفتن پذیرش اجتماعی فرد به طور مثبت است وامید است كه با انجام این تحقیقات بتوانیم پذیرش اجتماعی رادر بین اقشارمختلف جا بیندازیم وسعی كنیم با شخصیت افراد
هماهنگی داشته باشیم كه این برعهده نهادهای خانواده ونهادهای جامعه است كه به دانشجویان این اجازه را بدهند كه برای تكمیل شخصیت خود در جامعه به تجربه هایی دست پیدا كنند.اهداف تحقیق:هدف از تحقیق این است كه آیابین ویژگی های شخصیتی وپذیرش اجتماعی رابطه ای وجود دارد وآیا شخصیت وویژگی های اخلاقی ورفتاری آن در ایجاد پذیرش اجتماعی و جامعه پذیری دانشجویان ،نقش بسزایی دارد یا نه بین شخصیت وپذیرش اجتماعی رابطه ای وجود ندارد وآیا بین ویژگی های شخصیتی مانندعوامل اضطراب آور ،افسردگی وانحرافات اجتماعی و; وپذیرش اجتماعی رابطه وجود دارد وآیا عوامل اضطراب زا وافسردگی در نوع برخورد جامعه وپذیرش آن تأثیر بسزایی خواهد داشت یانه .
بیان مسله وظیفه ای هر جامعه باز تولید خواهد است برای خلق اعضایی كه رفتارها ،آروزها وهدفهایشان با رفتار ها ،خواسته ها وهدفهایی كه از طرف جامعه مناسب تشخیص داده می شود تطبیق كند .از طریق فرآیند نیرومند وهمه جا حاضر پذیرش اجتماع است كه نیازهای جامعه به نیازهای فرد تبدیل می كردوپذیرش اجتماعی فرآیند یادگیری است .این فرآیند وسیله ای است كه از طریق آن ،مهارتهای اجتماعی مثل رانندگی وغذا خوردن با قاشق را می آموزیم وهمچنین
پذیرش اجتماعی وسیله ای است كه در خلال آن یادمی گیریم كه چگونه دنیای خود را بشناسیم وچگونه با دیگران رابطه متقابل برقرار كنیم ویا این مرد بودن یعنی وزن بودن یعنی چه ودیگر اینكه در هر شرایطی چه باید كرد وچه نباید كرد مردم اغلب چنین می پندارند كه پذیرش اجتماعی مترادف است با ترتیب كودك واین حقیقت دارد كه آموزش سازنده اصلی در مراحل ابتدایی زندگی رخ می دهد وبه همین دلیل كودكان باید ارزشهای اساسی دانشها وباور های فرهنگی جامعه خود رایاد بگیرند كه تمام اینها به شخصت وویژگی های رفتاری فرد بستگی دارد وهر كدام نسبت به شخصیت خودباید رفتار كند.سؤال مسله :
آیا بین ویژگی های شخصیتی وپذیرش اجتماعی رابطه وجود داردفرضیه های تحقیق:1-بین ویژگی های شخصیتی وپذیرش اجتماعی رابطه وجود دارد .2بین افسردگی وپذیرش اجتماعی رابطه وجود دارد .
3بین هیپوكندریا وپذیرش اجتماعی رابطه وجود دارد .4 بین هیستری وپذیرش اجتماعی رابطه وجود دارد .5بین انحرافات وپذیرش اجتماعی رابطه وجود دارد .6 بین پارانریا وپذیرش اجتماعی رابطه وجود دارد .
متغییرهای تحقیق :ویژ گیهای شخصیتی =متغییر وابسته پذیرش اجتماعی = متغییر مستقل مقیاس های ویژگیهای شخصیتی =متغییر مستقل در فرضیه های بعدی تعاریف نظری وعملیاتی واژه ها ومفاهیم پذیرش اجتماعی :عبارت است جامعه پذیری فرد كه شكوفا كردن استعدادهای بالقوه فراهم آوردن امكانات رشد شخصیت وتبدیل فرد با شخص (فرد اجتماعی )است .در واقع ،فرد انسانی در طی اجتماعی شدن به كسب هویت اجتماعی نایل می گردد وبا پذیرش ارزشها ،هنجارها وآرمانها وشیوه های زندگی تحت شرایط مطلوب قادر به تحقیق استعدادهای بالقوه خود می گردد .«صبوری سال 84ص21)وبالاخره عبارت است از نمره ای كه آزمودنی از آزمون پذیرش اجتماعی به دست می آورد .ویژگیهای شخصیتی :شخصیت عبارتند از اینكه شخصیت از واژه لاتینی Personaگرفته شده وبه نقابی اشاره دارد كه هنر پیشه ها در نمایش استفاده می كردند وبه راحتی می توانیم درك كنیم كه چگونه پرسونا (نقاب )به ظاهر بیرونی ،ظاهر علنی كه به افراد دوروبر فرد نشان می دهیم (بالاخره تمایلات ونفرتها ) ترسها وامتیازات وتوانمندیها وضعفهای خود است وواژه من همان چیزی است كه فرد را از فرد دیگر مجزا می كند .وبالاخره عبارتند از نمره ای كه آزمودنی از آزمون شخصیتی مینه سسوتا بدست آورده است .«منصور 1386ص38»
فصل دومپیشینه وادبیات تحقیق
منابع فصل دوم : روان شناسی اجتماعی تألیف :دكتر هدایت الله ستوده ،چاپ هفتم – ویرایش دوم ،انتشارات آوای نور ،تهران -1382،استفاده از فصول 3و4 صفحات 51الی 88 نظریه های شخصیت تألیف دوان پی شرلتز –سیدنی اِلن شرلتز ترجمه یحیی سید محمدی ،نوبت چاپ دهم ،تابستان 1386،(ویراست هشتم )،انتشارات نشر ویرایش ،استفاده از صفحات 34الی 41 و4الی 12شیوه های جامعه پذیری :جریان جامعه پذیری به دو صورت به پیش می رود :1 گاه گروه عملاًبه جامعه پذیر كردن فرد می پردازد ،چنانكه خانواده ومدرسه آگاهانه هنجارهای زندگی را به كودك می آموزند .2 گاه زندگی گروهی ،خود به خود فرد را جامعه پذیر می گرداند ،چنانكه رفتار پدران ومادران ،بی آنكه خود آنان متوجه باشند ،سر مشق رفتار كودكان قرار می گیرد .
دو نقش اساسی جامعه پذیری :جامعه پذیری دارای دو نقش اساسی است :1 از نظر فرد :جامعه پذیر ی فرآیند شكوفا كردن استعداد های بالقوه وفراهم آوردن امكانات رشد شخصیت وتبدیل فرد به شخص (فرد اجتماعی )است ودر واقع فرد انسانی در طی اجتماعی شدن به كسب هویت اجتماعی خویش نایل می گردد وبا پذیرش ارزشها ،هنجارها،آرمانها وشیوه های زندگی ،تحت شرایط مطلوب ،قادر به تحقق استعدادهای بالقوه خود می گردد. 2از نظر جامعه :جامعه پذیری جریانی است برای انتقال ویژگیهای فرهنگ یك جامعه از نسلی به نسل دیگر ونیز امكان تكامل واستمرار فرهنگ وتربیت افراد برای ایفای نقش هاواحراز پایگاههای مختلف اجتماعی . جامعه پذیری انتظاری :وظیفه اصلی هر جامعه باز تولید خود است برای خلق اعضایی كه رفتارها،آرزوها وهدفهایشان با رفتارها،خواسته ها وهدفهایی كه از طرف جامعه مناسب تشخیص داده می شود ،تطبیق كند . از طریق فرآیند نیرومند وهمه جا حاضر جامعه پذیر ی است كه نیازهای جامعه به نیازهای فرد تبدیل می گردد .جامعه پذیری فرآیند یادگیری است ؛این فرآیند وسیله ای است كه از طریق آن ما مهارتهای اجتماعی مانند رانندگیبا اتومبیل ،غذا خوردن با قاشق ،چنگال و;را می آموزیم . وهمچنین جامعه پذیری وسیله ای است كه در خلال آن یاد می گیریم كه چگونه دنیای خود را بشناسیم وچگونه با دیگران رابطه متقابل برقرار كنیم ویا این كه مرد بودن یعنی چه وزن بودن یعنی چه ودیگر اینكه در هر شرایطی چه باید كرد وچه نباید كرد واصولا جامعه چه چیزی را خوب می داند وچه چیزی را بد .مردم اغلب چنین خوب می پندارند كه جامعه پذیری مترادف است با تربیت كودك .این حقیقت دارد كه آموزش سازند. واصلی،در مراحل ابتدایی زندگی رخ می دهد وبه همین دلیل كودكان باید ارزشهای اساسی،دانشها،وباور های فرهنگی جامعه خود را یاد بگیرند.بخشی از جامعه پذیری كه در دوران كودكی به وقوع می پیوندد ،بدان«جامعه انتظاری »می گویند»واین همان شیوه ای است كه كودكان ارزشها ،سو گیری هاییكه درآینده با آن مواجه خواهند شد یاری می گیرند.
باز جامعه پذیری(دوباره اجتماعی شدن ):جامعه پذیری در دوران كودكی به پایان نمی رسد ،ولی به هرحال در سراسر زندگی آدمی ادامه می یابد .بزرگسالان هم دوباره اجتماعی (باز جامعه پذیری)می شوند وهنجارها ،ارزشها وانتظارات جدیدی را می آموزند.
در هرگروه یا سازمان جدیدی كه عضو می شویم ویا هر رابطه دوستی برقرار می كنیم یا در هر تجربه ای كه در زندگی بهدست می آوردیم .ناچاریم كه هویت های جدیدی را كسب كنیم وبرای هنجارهاو ارزشها ی جدیدی «اجتماعی»می شویم.برای برخی از شغلها ی خاص اجتماعی شدن دوباره به ماكمك می كند
كه انتظارات قبلی خود را كنار گذارده وبرداشت واقع بینانه تری را از این شغلها ی به دست آوردیم به عنوان مثال دانشجویان جدید پلیس معتقدند كه شغل آنان حفاظت از مردم است ،بنابراین باید بیاموزند كه زور چیز مناسبی است وگاه بدان احتیاج است.برخی اوقات اجتماعی شدن دوباره بزرگسالان از طریق زور صورت می گیرد تا این كه هدف های مهم سازمانی واجتماعی بهتر برآورده شود .ارتباط گروهی از افراد در زندانها ،بیمارستان های روانی وپادگان های نظامی با جامعه بیرون قطع می شود واین افراد مجبور می شوند كه یك زندگی محدود كنندهای را تحمل كنند.در چنین وضعیتی تجربه های جامعه پذیری پیشین به گونه ای
منظم از بین می رود وبه تجربه های جدیدی شكل می گیرد كه منافع گروه را تامین كند مثلا در یك پادگان نظامیر ،فرد می آموزد كه هویت پیشین خود را به عنوان یك غیر نظامیكنار گذارد.وهویت جدید سر باز ی را پیش گیرد .او باید بیاموزد كه چگونه همچون یك سر باز فكر می كند و عمل نمایدونیز باید یاد بگیرد كه دنیا را از دیدگاه یكسرباز نگاه كند .برای كمك به سربازانی كه تازه وارد خومت می شوند باید به آنان یا وداد كه هویت پیشین خود را عوض كنند وموقعیت های جدید را بپذیرند همه این كار ها برای آن است كه فرد آنان از بین برود.
همه می دانیم كه موقعیت هایی نیز وجود داشته است كه در آن اجتماعی شدن دوباره در تنهایی صورت گرفته است وبه همین دلیل از این فرآیند به طور مصیبت داری استفاده استثماری شده است.به عنوان مثال می توان از خود كشی دسته جمعی در جونز تاون(1978)وبرخورد مسلحانه سال 1993و نابودی قرار گاه دیوید كورش در تگزاس آمریكا ونیز حمله شیمیایی متروی ژاپن توسط اعضای گروه آم شین ریكورا نام برد رهبران این گروه ها به اعضایشان گفته بودند كه برای دستیابی به یك زندگی پر بار باید خود را از دیگران جدا كرده و تمام روابط عاطفی و ارزشهای خود را با آنان قطع كنند .اعضای گروه چنان از طرف رهبران خود شستشوی مغزی شده بودندكه اختیار خود را به دست آنان سپرده بودند ،به طوری كه هر چه رهبران می گفتند بدون چون وچرا می پذیرفته واجرا می كرند .هنگامی كه مردم به طور عاطفی وجسمانی از دوستان وخانواده خود جدا می شوند فردیتخود را از دست می دهند ومی توانند از طریق نفوذ وتهدید به كارهایی دست بزنند كه قبلل تواناییآن را نداشتند.از جمله كشتن خود ودیگران
عوامل یا كار گزاران جامعه پذیری :فرآیند جامعه پذیری دارای جلوههای گوناگون است كه در سراسر زندگی برفرد تاثیر می گذارد در این میان كار گزاران جامعه پذیری ،نهادها یا سایر زمینه های ساختاری كه جامعه پذیری بویژه در سالهای اولیه زندگی در آنها رخ می دهد ،دارای بیشترین اهمیت هستند .در جامعه های نوین :خانواده،گروه همگان ،مدرسه ورسانه های گروهی به واسطه قدرت وتأثیر پیوسته ای كه در جامعه پذیری دارند از اهمیت فراوانی برخورددارند .
1 خانواده :بدون تردید ،خانواده در همه جامعه ها ،مهمترین كارگزار جامعه پذیری است . یكی از دلایل این اهمیت ،برعهده داشتن مسئولیت اصلی اجتماعی كردن كودكان در سالهای حساس اولیه زندگی از جانب این نهاد است واز آنجا كه نوع روابط اجتماعی در درون خانواده عموماًمبتنی بر تماس بسیار نزدیك ،مستقیم ،رودرو ،صمیمی وغیر رسمی است یكی از اساسی ترین ومحوری ترین كارگزاران جامعه پذیری شناخته می شود . كودكان در خانواده ودر ارتباط با والدین خود به كسب هویت می پردازند ،همانند آنان می شوند وآنچه آنها می كنند ومی گویند انجام می دهند ودر نتیجه رفته رفته رفتار درست را طبق نظر والدین فرا گرفته ،به كار می برند . از این رو دختران وپسران به شیوه های مختلف اجتماعی می شوند والگوی رفتاری متفاوتی را با توجه به جنس خود یاد می گیرند . 2گروه همگنان :
گروه همگنان در زندگی كودكان واجتماعی كردن آنان نقش بسیار مهمی دارد معمولاًدوستان وهمه كودكانی كه تقریباًهمسن وهمبازی كودك هستند ودر او تأثیر می گذارند ،شامل گوه همگنان می شود . كودكان با هم بازی می كنند وقدری كه بزرگتر شدند با هم گردش می روند پذیرفته شدن در گروه برای آنها خیلی مهم است زیرا آنان رفتارهای خود را طبق موافقت گروه اصلاح وتعدیل می كنند به این ترتیب گفته می شود كه گروه همگنان یكی از كارگزاران اساسی ومهم جامعه پذیری انسان است.
3مدرسه :پر قدرت ترین كارگزار جامعه پذیری بعد از خانواده،مدرسه وتعلیم وتربیت است . بنابر دیدگاه كاركردگرایان ،هدف اولیه مدارس ،اجتماعی كردن كودكان است . كودكان معمولاًدر سن 5 سالگی وارد نظام آموزشی (كودكستان )می شوند آنان با زمینه های ذهنی ،فكری وفرهنگی گسترده وگوناگونی به مدرسه می روند در مدرسه مجموعه ای از ارزشها ،هنجارهاودانستنیهای مهم به آنان آموخته می شود . در كنار این دانشی كه به طور رسمی وبه عنوان برنامه درسی به آنها یاد داده می شود ،دانش آموزان همچنین مجموعه ای از ارشها ومهارتهای پنهانی را كه در مدرسه وجود دارد وبه وسیله معلمان وكاركنان مدرسه وحتی دیگر دانش آموزان به آنها انتقال می یابد فرا می گیرند . برای مثال :آموزگاران تأكید بسیار دارند كه تمایزی بین دختران وپسران نیست وهمه برای كسب علم ودانش دارای فرصت های مساوی هستند؛اما در عمل چنین نیست ؛آنها در طی دوره های مختلف زندگی در مدرسه ،با شیوه های مختلفی با پسران ودختران سعق می گویند وموضوعهای گوناگون ومتفاو
تی را با توجه به سن در اختیار آنان می گذارند . این امر موجب پیدایی آموزش پنهانی مدرسه (برنامه درسی پنهان )كه بسیار هم مهم است ،می گردد. 4رسانه های گروهی :جدا از تجربه مستقیم ،بسیاری از مباحث ومطالبی كه درباره جهان می دانیم از طریق روزنامه ،رادیو،تلویزیون ودیگر رسانه های گروهی كسب كرده ایم .نگرشها والگوهای رفتاری مااز اطاعات داده شده وراههای ارائه شده توسط این رسانه ها تاثیر می پذیرد .برای مثال :بیشتر گرایشهای ما به سوی دیگر كشورها ،گروهای قومی ،رفتار ویژه ی جنسی ورویدادهای سیاسی از همین رسانه ها ی گروهی شكل گرفته است.در حال حاضر با پیشرفت دانش فنی وگسترش وسایل ارتباط جمعی شاهد پیدایی تولد نسل های تازه هستیم ،كودكان ما از نخستین برههاز زندگیشان در مسیر سیلی از امواج گوناگون وپیام های متعدد قرارمی گیرند واین اطلاعات از دورتریننقاط جهان وارد خانه های آنان می شوند .بنابراین به نظر می رسد كه دنیای ارتباط به مرور فرزندان تازهای در خود پرورش می دهد ونسل های جدید را پدیدمی آورد كه دنیای متفاوتی با بزرگترها دارند وباید برای پرورش بهتر این نسل برنامه های مناسبودر خودر ،تدارك دیده شود .
ساز وكارهای جامعه پذیری:برای آنكه جامعه ای ازهم نپاشد وتدوم یابد واعضای آن از درون به تبعیت هنجارهای اجتماعی كشیده شوند وارزشهای فرهنگی جامعه خودرا بپذیرند وبا دیگران همانند گردند باید از ساز وكارهای اصلی جامعه پذیری یعنی یادگیری ودرونی كردن هنجارهای اجتماعی استفاده كرد.
1-یادگیری:یادگیری از عوامل مهم جامعه پذیری وفرآیند است كه به موجب آن هر موجود زنده (اركانیسم)اطلاعات لازم را برای تغییر رفتار از طریق تجربه كسب می كند (لنسكی ،636:1369)كودكی كه والدینش اورا واداربه رعایت نظافت ،داشتن اخلاق خوب وپیروی از آداب معشرت می كنند تابع نوعی یادگیری می شود كه به وسیله تكرار حركات ورفتارهای ویژه در ذمن او تثبیت می شود .كودكی كه می خواهد بازی تازهای را یاد بگیرد ،به دیگران می نگرد واز آنها تقلید می كند وسپس خود به آزمایش می پردازد وخطا های خود را تصحیح می كند.به همین شكل ،شخصی كه متنی را بوسیله تكرار در دفعات زیاد وتصحیح خطاهای خود به خاطر می سپارد به حافظه خود نوعی یادگیری را تحلیل می كند .وبالاخره كودكی كه به خاطر گیجی وسر به هوایی خود تنبه می شود ویا هنگام بروز رفتارهای مناسب پاداش در یافت می كند تارفتار نیك وعادت خوب در تثبیت گردد،نیز نوعی یادگیری را تجربه می كند .
عوامل بسیاری در استواری یادگیری موثر ،مانند توانایی،جدیت ،شایستگی،تندرستی ورغبت یادگیرنده،عادت های شغلی ،گروه همگان ، معلمان ،شكل ومحتوای آنچه كهاز رسانه های گروهی برفرد عرصه می شود وتكرار،پاداش وتنبیه وآزمایش خطا عمده ترین شیوه هایی هستند به كمك آنها امر یادگیری صورت می گیرد .2-درونی كردن هنجارهای اجتماعی:فرد در فرآیند جامعه پذیری،ارزشهاوهنجارهای فرهنگی جامعه خود را كسب می كند وبه آن حالتی درونی می بخشد .این امر نیاز به طی مراحل چون:كنش متقابل با دیگران-تجربه پذیری عاطفی –یادگیری زبان .دارد شواهد مشاهدهای وتجربی بسیاری برای اثبات ضروری كنش متقابل با دیگران وتماس های فرهنگی برای رشد ذهنی وجود دارد.تاثیر این امر برای رشد طبیعی از مطالعه آدمیان دور از فرهنگ وكودكان پرور شگاهی وخانواده های از هم پاشیده كه اثرات عاطفی «مهرورزی»آنها از یكدیگر دریغ شده به ضوح دیده می شود.طبقه اجتماعی :دیگر عوامل جامعه پذیریطبقه اجتماعیاز مردمی كه دارای قدرت ،منزلت وامتیاز تقربیا یكسانی بر خوردارند تشكیل می شود .موقعیت طبقاتی به طور تمام وكمال برهمه جنبه های زندگی مردم از جمله :دیدگاهای سیاسی ،رفتارهای جنسی ،عضویت در گروهها ،نوع غذا وانتظار از زندگی مردم اثر می گذارد . در واقع ،با توجه به دامنه ی نفوذ تفاوتهای طبقاتی می توان گفت ارزشها گرایشهای كودكان متأثر از موقعیت طبقاتی والدینشا است . ملوین كوهن (1979)جامعه شناس آمریكایی
شواهدی بدست می دهد كه ارتباط وپیوند طبقه ی اجتماعی وفرآیند جامعه پذیری را تأئید می كند . كوهن با 200نفر كارگر و200زوج طبقه متوسط كه اكثراًفرزندی در كلاس پنجم دبستان داشتند مصاحبه كرد او دریافت كه والدین طبقه متوسط برعكس والدین كارگر گرایشهایی چون :«به خود متكی بودن »،«استقلال داشتن »و«كنجكاو بودن »را در فرزندان خود به وجود می آورند . از سوی دیگر ،والدینی كه از طبقه ی كارگر برخاسته بودند بیشتر بر همنوایی
ظاهری با قوانین تأكید می كردند وعلاقه مند بودند كه فرزندانشان مرتب وتمیز بود . واز قوانین پیروی كنند . تفاوتهایی طبقاتی در فرآیند جامعه پذیری به طور مستقیم وابسه به هدفها در آینده است والدین برخاسته از طبقه كارگر مع
مولاًبر این باورند كه موفقیتهای شغلی وتداوم آن بستگی به توانایی فرزندانشان در همنوایی واطاعت از قانون دارد . اما والدین طبقه متوسط موفقیت آینده را نتیجه ی جسارت وابتكار فرزندان خود می بینند . از این رو ،احساس فرزندان بر خاسته از طبقه ی متوسط بر این است كه كنترل بیشتری بر سرنوشت خود اعمال كنند . زبان نیز عامل مهم همبستگی اجتماعی وابزاری است كه انسان به یاری آن بر دیگران نفوذ می كند ونفوذ می پذیرد والگوهای رفتاری لازم را فرا می گیرد. روشن است كه اگر كسی نتواند زبان ویا برخی دیگر از انواع ارتباط نمادین را بیاموزد ،هرگز نخواهد توانست به الگوی فرهنگی آراسته گردد. گفته می شود «ایزابل »هنگامی توانست به دنیای دیگران راه یابد كه فهم معنای واژه ها را آغاز كرد بسیاری از ما سرگذشت هلن كلر را می دانیم كه چون كروكور بود از دنیا به كلی جدا شده بود تا آنكه آموزگارش نخستین ارتباط را با او برقرار كرد . هلن كلر در یك برهه حساس از زندگی خود ،ناگهان دریافت كه آموزگارش بر روی دست او علامتی به نشان آب می نویسد اندیشه این كه هر چیز نامی دارد در ذهن او بیدار شد وپس از آن پیشرفت وسرعتیادگیری در او آغاز شد .نظریه های جامعه پذیری :بر خلاف پندار بسیاری از فلاسفه كهن ،كودك در دم زادن هیچ گونه اندیشه ای درباره ی خود وهمچنین جز خود ندارد ؛بلكه در فرآیند جامعه پذیری وكنش متقابل با دیگران خود را به عنوان موجودی مستقل وجدا از دیگران باز می شناسد «خود»دارای یك هویت شخصی است ودیگران در برابر آن واكنش نشان می دهند . همه نظریه های جامعه پذیری كه مورد پذیرش اندیشمندان علوم اجتماعی نوین اند ،بر این دیدگاه استوارند كه هر آنچه مربوط به شخصیت انسان است از جامعه به دست می آید وفطری وغریزی نیست . دیدگاههای پیشین كلاًبر عواملی چون وراثت تأكید داشتند وبر آن بودند كه مثلاًكودكان «اشراف»یا طبقات بالا از خون برتر ،یا به گفته امروزیها از ژن برتر برخوردارند . جامعه شناسان وروان شناسان معاصر ،استقلال كلمه «من »را آغاز پیدایی شخصیت وحاكی از آگاهی كودك نسبت به وجود انسانی خود در میان سایر انسانها می دانند .
نظریه های جامعه شناختی جامعه پذیرینظریه های جامعه شناختی برای این نكته تاكید دارند كه خود محصول فرآیند یادگیری وكنش متقابل اجتماعی است .این نظریه ها روشن می كنند كه ویژگی های شخصیت بیشتر ناشی از محیط هستند تااز وراثت.
نظریه خود آیینه ای كولی چالز هورتن كولی (1964)اصطلاح خود آیینهای را برای نشان دادن این معنی كه ما خود را در آیینه رفتار دیگران با دیگران می بینیم به كار می برد.مفهومی كه ما از «خود »داریم ،یعنی این كه چه كسی هستیم وچگونه هستیم این مفهوم ،از كنش های متقابل ما با دیگران بوجود می آید بازخوردهایی كه ما از مردم درباره خودمان می گیریم به ما می فهماند وی می قبولاند كه چه كسی هستیم وچگونه آدمی هستیم «كریمی 52:1370»كودك آنچه را كه در نخستین مراحل رشد «خود »درونی می كند ،در واقع ،از دیگران تقلید می كند ویاد می گیرید . او به چیزی می گوید «شیر »«مامان »«بابا »و ; كه آنها می گویند . كودكی كه در آغاز سخن گفتن به جای این كه بگوید «من شیر می خواهم »می گوید :«نی نی شیر می خواد »این نقص كلامی او دلیل روشنی است بر این كه كودك آگاهی از خود واز نام واز وجود خود ندارد وآنها را از دیگران میآموزد ؛یعنی كودك خود را به جای دیگران می گذارد واز دریچه ی چشم آنان به خود نگاه می كند ودر نتیجه تصویری كه از خود دارد در واقع؛تصویری است كه دیگران از او ساخته اند .
كولی معتقد است كه مفهوم خود در دوران كودكی شكل می گیرد وسپس در طول زندگی كه همزمان كه شخص وارد موقعیت اجتماعی جدید می گیرد ودوباره ارزیابی می شود ناصر خسرو شعری دارد كه موبه مو با این مفهوم تطابق دارد :آیینه ام من ،اگر تو زشتی ،زشتم
گر تو نكویی ،نكوست سیرت وسانم كولی بر این باور است كه مفهوم خود آیینه ای از سه عنصر اصلی ساخته می شود :1 ظاهر ما به چشم دیگری چگونه می نماید «تصویر سیمایی ظاهری ما ».
2 داوری آنها درباره ی ظاهر ما چیست ؟«تفسیر واكنش دیگران »3چه احساسی از خود برای ما پدید می آید ،غرور یا احساس سرشكستگی (رشد مفهوم خود )بنابراین از نظر كولی تصور افراد در باره یكدیگر واقعیتهای اجتماعی را تشكیل می دهد واین واقعیات فرد را قادر می سازد تا تصور «خود »را رشد دهد . نظریه ی نقش پذیری مید:به نظر «جورج هربرت مید »یكی از نتایج جامعه پذیری توانایی پیش بینی انتظارات دیگر از ما شكل دادن به رفتارمان بر طبق آنها ،می باشد او استدلال می كند كه این توانایی از طریق نقش پذیری بدست می آید مید از طریق مشاهداتی كه درباره ی كاركردهای بازی انجام داد . نشان می دهند كه چگونه كودك با بازی كردن نقش دیگران (والدین ،هم بازیها ،قهرمانان )ودرونی كردن رفتار آنان از نظر فكری رشد می یابد وجامعه پذیر می گردد . كودك بدین سان مقررات بازی را یاد می گیرد ودر ضمن می آموزد كه خود را به عنوان یكی از اعضای گروه بپندارد ؛در حالی كه بوسیله ی نقشی كه دارد از دیگران متمایز ومتفاوت می شود . برای مید آنچه دربازی می گذرد ،تصویری از زندگی روزمره ی است . خود كودك از طریق همانندی با دیگران در نقشهایی كه ایفا می كند وخصوصاًبه وسیله ی درونی كردن «دیگران به طور عمد »رشد می یابد وهمچنین ،كودك «خود »را با تمیز وتشخیصی كه بین نقش خود ودیگران می دهد ،می سازد .(روشه ،60:1367)مید رشد «خود »را در سه مرحله نشان می دهد :
1مرحله آمادگی «تقلید »مرحله ی آمادگی كه در دوران كودكی رخ می دهد وشامل سالهای دوم وسوم زندگی می شود ،كودكان رفتار دیگران مثل نحوه قاشق گرفتن یا راه رفتن یا اشاره های ضمنی را تقلید می كنند ؛اما خاصیت وعلت وجودی آن را كمتر درك می كنند . این امر واقعاًنقش پذیری نیست ؛ولی آمادگی برای پذیرش نقش را فراهم می سازد . كودك در طی چنین سالهایی رفته رفته خود را در مقام دیگران می گذارد ،یعنی نقش های دیگران را بازی می كند ،ما این عمل به صورت كاملاًتقلیدی وناآگاهانه انجام می شود . برای این مثال :كودكی ممكن است ادای روزنامه خواندن پدرش را در بیاورد ،وروزنامه را برعكس بدست بگیرد این عمل در ابتدا برای كودك تقریباًبه معنی است كه فقط می داند كه می خواهد كارهای دیگر اعضای خانواده را انجام دهد ؛ولی از خود آگاهیومشاهده خود در این عمل اثری دیده نمی شود .
2بازی بدون قاعده :كودكان در چهار یا پنج سالگی وارد صحنه ی بازی می شوند ودر نقش مادر ،پدر ،معلم ،پلیس و;بازی می كنند آنان با كفش والدین خود راه می روند و وانمود می كنند كه بزرگسال هستند ویك عروسك را سرزنش می كنند ویا خانه بازی می كنند وامثال اینها . كودكان در این بازیها از طریق وانمود كردن به پذیرش نقش دیگران خاص ،نخستین مراحل یادگیری را می گذرانند ؛یعنی دنیا را از دید گاهی غیر از دیدگاه خود می بینند. (رابر تسون،122:1372)3بازی باقاعده :بازی باقاعده (بازی گروهی عبارت است از فعالیتهای گروهی كه در آن نقش هر بازیگر شركت كننده .ایجاب می كند با یك یا چند بازیكن دیگر كنش متقابل داشته باشد . بازی باقاعده ،برخلاف بازی بی قاعده كاری جدی است واز كودكان انتظار می رود نقشهایی كه بر عهده می گیرند انجام دهند ورفتارهای دیگر بازیكنان را به طور مؤثر فرا گیرند ؛زیرا هر بازی باقاعده دارای یك چهارچوب مقرراتی است مثلاًدر بازی فوتبال ،بازیكنان نه فقط باید با وظیفه ونقش خود ،آگاه باشند ،بلكه به نقش دیگر بازیكنان نیز باید آگاهی داشته باشند . در واقع در هر لحظه از بازی هربازیكن ،تصوری از شیوه عمل وحركت سایر بازیكنان ودر آن واحد ،خود را در نقش دیگر بازیكنان نیز احساس كرد ودر نتیجه ،حركات وپاسخهای خود را كنترل وپیش بینی كند . نظریه های روان شناختی جامعه پذیری :روان شناسان ،جامعه پذیری را به عنوان مبارزه ای میان فرد وجامعه تلقی می كنند ومی گویند فرد مدام در حال گرایش به دور افكندن قید وبندهای اجتماعی وهنجارهای جامعه است . آنها كسب شناخت (دانش )را نیز نتیجه ی رویارویی ومجادله فرد (ذهن )ومحیط (عینیت )می دانند .نظریه جامعه پذیری فروید :
زیگموند فروید ،جامعه پذیری را فرآیندی می داند كه از طریق آن هنجارهای والدین را به صورتی عمقی می پذیرد وبه كسب من برتر می پردازد از نظر او ،از آنجا كه مایه وخاستگاه «من »و«من برتر »را محیط تهیه می بیند ،عوامل اجتماعی یا تشكیل این دو پدیده به درون فرد منتقل می شوند بدین شكل فرد «جامعه پذیر »می گردد. فروید سه بخش متمایز شخصیت را به زیر تشخیص می دهد :1 نهاد :«نهاد »بخشی از شخصیت انسان است كه با خود انسان زاده می شود واز غرایز اولیه ناخود آگاه انسان است كه هیچ گونه به قید وبندی نمی شناسد وفعالیت آن بر اسصل ذلت استوار است ومی خواهد به سرعت ارضاءشود این نیروی روانی كه منشاءزیستی دارد ،مایهی زندگی و پایه ی اصلی شخصیت است و «من »و«من برتر »از آن منشعب می شوند وبرای فعالیتهای خود نیرویی لازم را از آن می گیرند . 2من :پس از مدت كوتاهی كه از تولد كودك می گذرد ،بخشی از نهاد در برخورد وتماس با واقعیت به «من»تبدیل می شود «من» گرچه از همان زیست مایه برای كار خود استفاده می كند ولی كاركردهایش باخصوصیات «نهاد »كاملاًتفاوت دارد. «من »بر اساس اصل واقعیت عمل می كند یعنی به شرایط وواقعیت موجود برای ارضای نیازها یا بر آورده شدن آرزوهای خود توجه دارد ومی تواند ناكامی را تحمل كند . «من »تلاش می كند كه توقعات وانتظارات نهاد را در رابطه با واقعیت از یك سو در رابطه با من برتر از سوی دیگر تسهیل كند ،ودر مقابل تهدیدهای درونی وبیرونی توسط ساز وكارهای دفاعی از خود دفاع كند .
در واقع این رشد «من »است كه منجر به رسیدگی عاطفی، جنسی،اجتماعی ،و;می شود . در افراد با شخصیتهای نارسیده «من »ضعیف وشكننده است . مرزهای آن استحكام كافی ندارد ودر اثر حوادث ناگوار ویا ناكامی ،ممكن است تاب فشار را نداشته ودر هم فرو شكسته شود .
3 من برتر :بخشی از من در نتیجه معیارها وارزشهای خانوادگی ،اخلاقی ،مذهبی واخلاقی به من برتر تبدیل می شود در واقع من برتر محل ارزیابی رفتاری فرد است وجایگاه وجدان بنابراین سرزنش كننده وارشاد كننده است . نفوذ والدین در رشد من برتر بسیار قوی است اما دیگر افراد با اقتدار مانند معلمان یا پلیس نیز در رشد آن بی تأثیر نیست . تضاد میان سه بخش شخصیت :به نظر فروید ستیز بین نهاد ومن برتر اجتناب ناپذیر است وبین خواسته های آن دو یك بر خورد درونی وجود دارد تا در نهایت من ساخته شود . من باید با فشارهایی كه از سه جهت جهان خارج ،نهاد ،من برتر –وارد می شود ،مقابله نماید . فروید می گوید در زندگی روزمره هر كس می تواند به آسانی تضاد بین سه بخش شخصیت را عیناًمشاهده كند . فرض كنید دانشجویی كه روز بعد امتحان مهمی دارد به یك مهمانی دعوت شود در این مهمانی كه دوستان نیز جمع هستند بساط خوردنی گپ زنی ،وشب زنداری گسترده است . در این وضعیت نهاد ،دانشجو را به رفتن مهمانی تشویق می كند ،زیرا برای لذت بردن باید به
مهمانی رفت اما من برتر كه فقط مقابل نهاد است به او هشدار می دهد كه این امتحان سرنوشت او را تعیین می كند پس باید شب را مطالعه كند تا برای امتحان فردا آماده باشد ،مهمانی را بعداًنیز هم می توان رفت . من در این موقعیت مجبور به ارزیابی هر دو ادعاست ؛مطالعه یا مهمانی شاید من راضی شود بیشتر وقت شب را به مطالعه بپردازد ودو ساعت آخر وقت را در مهمانی بگذراند از نظر فروید ،تصمیم در این باره به توانایی های نهاد ومن برتر بستگی دارد تا من را متقاعد كند .
ادامه خواندن مقاله بررسي رابطه بين پذيرش اجتماعي و ويژگي هاي شخصيتي در بين دانشجويان رشته برق و مكانيك دانشگاه آزاد اسلامي
نوشته مقاله بررسي رابطه بين پذيرش اجتماعي و ويژگي هاي شخصيتي در بين دانشجويان رشته برق و مكانيك دانشگاه آزاد اسلامي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.