Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all 46175 articles
Browse latest View live

مقاله در مورد بتنهاي مقاوم در اجرا

$
0
0
 nx دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : بتنهای مقاوم در اجراگسترش زیر بنای حمل و نقل ملتها ، برترین و اولین جزء جامعه حمل و نقا است . اما فراتر می رویم ، زیرا تولیدات ، اقتصاد محلی ، رقابت بین المللی اقتصادی هر ملت به حمل و نقل سریع و مورد اطمینان افراد و كالاها بستگی دارد . در این میان ساختار پل بزرگراه ها ‌، ارزنده ترین ، ضروری ترین و فنی ترین جنبه های مورد نیاز برای گسترش زیر اساس حمل ونقل است . ما به پلهای مقاومتر و با دوامتر نیازمندیم . بر اساس گزارشی از كنگره سیستم حمل و نقل ملل 1995 درباره موقعیت و اجرا ، بیش از 5/12 درصد از پلهای جاده های ایال 43524 پل وجود دارند كه نیاز به تعمیرات اساسی نوسازی یا جایگزینی دارند با وجود آنكه یك پل ناكار آمد لزوماً ناامن نیست ، بعضی از این پلها همواره تحت بار گذرانید و برای عبور وسایل نقلیه سنگین و اتوبوسها در مسیر طولانی و متناوب قرار دارند . یكی از پیشرفت های فنی كه توقع ما را در بدست آوردن مدت زمان طولانی و تأثیر گذار بر هزینه سازه پل بزرگراه ها افزایش داده ، اجرای بتنهای مقاوم است . موادی كه تحت عنوان اجزاء و فرآورده های مصرفی در ساختار بتنهای مقاوم اجرایی طبقه بندی شده اند چند دهه در آمریكا و دیگر كشور ها در ساختمانها به كار می رفته است . ولی در سالهای اخیر ، نیاز به گسترش زیربنایی ، مطالعات و اجرای HPC در پلها را شتاب بخشید . افزایش شاخصه مقاومت و پایداری پلهایی كه HPC را در تیرها ، كف و پایه های خود شامل می شوند نوید بخش كاهش هزینه نگهداری و زوال این گونه سازه هاست . هم اكنون رقابت بر سر پیدا كردن راهی عملی جهت استفاده فراگیر HPC و كاهش هزینه های ضروری و خطراتی كه ذاتاً در استفاده از هر نوع تكنولوژی جدید است ، می باشد . « سولین » مهندس پژوهش در پلها و نماینده بزرگراه های دولتی ، اشاره كرد : اجزای HPC ، نفذ ناپذیری و دوام بیشتری را سبب شده و دستیابی به مقاومتی را كه از بتن معمولی حاصل می شود را سرعت می بخشد « ماری لورانس » ، طراح پل بخش حمل و نقل تگزاس ( TXDOT ) و كسی كه در بیشتر پروژه های پلهای پیشرفته ای كه از HPC استفاده می كنند شركت داشته ، افزوده: استفاده از HPC باید افزایش چشمگیری در ظرفیت زمانی پلها را موجب شود . به علاوه ایالات و محلات باید هزینه كمتری جهت تعمیر پلهایی كه با HPC ساخته شده اند ، صرف كنند . در كل این دومورد اساسی ترین فایده مواد ساختاری HPC را نتیجه می دهند كه همان افزایش مقاومت و پایداری و كاهش هزینه تعمیرات و نگهداری پل در دراز مدت است . FHWA در حال ترویج ، آزمایش و استفاده از HPC در بسیار از راههایی است كه سرمایه گذاری شده اند . اطلاعات ارزشمندی نیز از ساختمان پلها از كشورهایی مانند كانادا ، فرانسه ، ژاپن و نروژ رسیده است . انتشار این اطلاعات به طور گسترده و دقیق از مسئولیت های اولیه FHWA می باشد . در ماه مارس 1996 ، FHWA و TXDOT با مشاركت مركز تحقیقات حمل و نقل دانشگاه تگزاسی در « استین » ، از برنامه تحقیقاتی استراتژیك بزرگراه های منطقه ای در مورد HPC حمایت كردند و آن را به نمایش گذاشتند . هدف از این نمایشگاه ها ، ترویج ومصرف HPC در پلها است. این حمل به آژانس های دولتی ، محلی و ایالتی ، صنعت ساختمان و جامعه آكادمیك این امكان و اجازه را می دهد كه در تمام زمینه ها ، این تكنولوژی مفید را مورد تبادل نظر قرار دهند . نورافكن هایی روی دو پرو.ژه اخیر پلهای زیر گذر در تگزاز و رو گذر هوستون كه اولین پروژه ساخت پل بزرگراه ها با استفاده از HPC در ایالات متحده آمریكا هستند ، قرار داده شده اند . قبل از آنكه بحث بیشتری در مورد جزئیات نمایش و گزارش از HPC در پروژ های زیر گذر انجام دهیم ، باید نگاهی مختصر بر پیشرفت و كابریهای گوناگون این مواد ساختاری در چند دهه اخیر بیندازیم . معرفی HPC : اساساً HPC متشكل از همان مواد بتن می باشد اما از نظر دستیابی به دوام یا مقاومت قابل توجه یا هر دو جهت رویارویی یا نیازهای پروژه های ساختمانی مورد كارشناسی و بررسی قرار گرفته است . این نیازها و ویژگی های مورد نظر HPC اساساً با توجه به فاكتورهایی از قبیل دما ، موقعیت آب وهوایی و عضو مورد نظر مانند پل ، زیرسازه ها ، تیرها یا كف ، متفاوت است . به همان اندازه كه دوام و مقاومت مورد نظر می باشد ، مهندسین به دنبال فواید HPC در موارد عملی و هزینه ها و قابلیت ساخت آن نیز می باشند . هدف ، كشف وسایل و راههای ساخت پلهای به صرفه اقتصادی و در عین حال مقاوم ، می باشند . تعادل هزینه های ضروری ساخت در برابرصرفه جویی های آتی ، از مفاد اساسی در استفاده HPC در نظر گرفته می شود . با ت.جه به تجربیات آموخته شده ، استاندارد های بنا نهاده شده و اینكه مصالح و مواتد بیشتر در دسترس می باشند ، نقش اقتصادی در HPC بیشتر آشكار می شود . در واقع استفاده از HPC ما را به سوی كاهش هزینه های ساخت با وجود كارایی بیشتر طراحی ها ، ساخت سریعتر ، كاهش مصرف منابع موجود در نتیجه استفاده از دهانه های طولانی تر و تیرهای كمتر ، هدایت می كند . با توجه به فراخوان FHWA برای تعیین و تعریف HPC كه بر ضوابط مقاومت بالا و طولانی بنا نهاده شده ، تعریف ارزنده ای از سوی مؤسسه بتن آمریكا ( ACI ) با توجه به شورای اعضایی چون « چارلز گودا سپید » ، « سونیل وانیكار » و « ریموند كوك » صورت گرفت . این تعریف در فوریه 1996 و در مجله Concrete international انتشار یافت كه شامل چهار پارامتر برای دوام و چهار پارامتر برای مقاومت است كه هر یك توسط ضوابط اجرایی ، آزمایشات عملی و اجرایی حمایت شده اند تا در اجرا آن را به موقعیت های ویژه ناسازگار ارتباط دهند . این هشت ضابطه اجرایی عبارتند از : دوام در برابر ذوب و انجماد ، مقاومت مقایسه ای ، ستایش ، نفوذپذیری ، كلرید ها ، مقاومت ، الابسیتته، كاهش حجم و خزش .مصرف كنندگان می توانند هر یك از موارد ذكر شده را با توجه به موقعیت آب و هوایی و زمینه متناسب در خواست نمایند . شاخصه اجرایی HPC شامل دو بخش مقاومت و دوام می باشد . كه این دو پارامتر شرایط را به سه قسمت تقسیم می كنند . شرایط جوی ، بار وارده ، عوامل تأثیر گذاری كه در معرض آنها قرار دارد . شرایط جوی به طور گسترده ای در ایالات متحده با توجه به تغییرات قابل توجه درجه حرارت ، چرخه ذوب و انجماد و رطوبت متفاوت است . هیچ تركیب واحدی از HPC نمی تواند جوابگویی انتظارات ما از ایالات فلوریدا تا آلاسكا باشد . تعریف FHWA ، تغییرات گسترده دمایی ، رطوبت ، سیكل ذوب و انجماد ، عوامل شیمیایی مهاجم، فشارهای بارگزاری و دیگر فاكتورها را جهت كمك به مهندسان برای شناسایی دوام مورد نظر و شاخصه مقاومت برای هر پروژه ای را لحاظ كرده است زمانی كه پرسیده شد « آیا HPC استانداردی برای بتن می باشد ؟ » ، « برسون پتون ، مهندس اجرایی كمپانی بتن تگزاس كه در پروژه رو گذر جاده لوتا نیز شركت داشت ، توضیح می دهد « من فكر می كنم این چنین است . مخصوصاً در مورد مقاومت در مقابل عوامل محیطی ، به خاطر آنكه در بعضی جاها ما انه تنها تركیب و تناسب محتویات مهمند بلكه توالی اختلاط و شرایط نگهداری در مراحل تهیه HPC نیز مورد نقد و بررسی می باشد . با در نظر گرفتن اثرات آب و هوایی ، ویژگی نشت پذیری از دیگر دغدغه ها در مواقعی كه بتن آغشته و مرطوب باید در برابر ذوب و انجماد مقاومت كند، است . فرآیند خوردگی از بتنهای با نفوذپذیری كمتر ، آهسته تر می باشد زیرا سرعت انتشاریونهای كلریدی در بت نكاهش می یابد . در این مورد « لوید و كلر » از دفتر سازه های همندسی می گوید : « من فكر می كنم عموماً HPC آنچه را كه از آن انتظار داریم انجام می دهد . ما سریعاً آزمایش كلرید را در زمانی مشخص پس از ریختن بتن انجام می دهیم و این آزمایشها به طور قوی تعداد نفوذپذیری كمی را نشان می دهند . « در تعیین مقاومت در برابر زوالپذیری آب و هوایی ،تأثیر تركیبی تمام ویژگی ها بیان شده است . اجرای غیرلایه ای و غیر پوسته ای با توجه به محدوده وسیع حمله مواد شیمیایی كه در بزرگراه ها استفاده می شوند نیز باید به عنوان یك اثر تركیبی كه خیلی از فاكتورهای زیر را در بر می گیرد ، در نظر گرفته شود ، مثل تاریخچه نگهداری و میزان رطوبت و هسته های نمكی . طراح پل در بزرگراه مسئول آن است كه كلیه تأثیرات پتانسیل شرایط محدود كننده را در نظر گیرد . همان گونه كه در مورد بارگذاری صدق می كند ، جائكه طراحان سازه ای در می یابند پارامتر استقامت در نتیجه دوام خواسته شده گسترش پیدا كرده و این پارامتر ها به دلیل انتظار بار ترافیكی در آینده ، بزرگتر از آنچه كه مورد نظر است ، می باشد . در قمقاومت زوال پذیری پروژه ها ،شرایط سنجش هر یك از پارامتر های اجرایی باید به دقت فهمیده و بیان شود . با توجه به درجه شاخصه اجرایی به عنوان رهنما ، مهندسین می توانند تعیین كنند كدام تركیب HPC برای پروژه ای كه مورد نظر است با توجه به زمان كارایی بتن ، نتیجه بخش است . روش تست های اجرایی استاندارد كه برای هر یك ازپارامتر های تعریف شده HPC تعیین گردیده است ، توسط نمونه ها و رویه نگهداری اثبات می شود كه كمك می كند از ازریابی رسمی اجرایی مطمئن شویم . درجاتی باری هر یك از پارامتر ذكر شده ‌، تعریف و برآوردهای دقیقی انجام شده تا حدود كاملی از شرایط را در میان عموم نشان دهد . به هر حال ، از آنجایی كه اظلاعات ناكافی در اختیار آزمایشگاههای مربوطه در مقایسه با زمینه های اجرایی واقعی قرار دارد ،فاكتورهای بیان شده توسط « گودا سپید » « واینكار » و « كوك » به عنوان تعریف HPC تنها یك راهنمایی است كه به تدریج گسترش یافته و با توجه به تحقیقات و منابع و تشریحات FHWA ، جریدتر می شوند. قدمت HPC : از سال 1949 ، تیرهای با مقاومت بیش از 37 مگا پاسكال ( psi 5400 ) در پل « والنوت لین » در فلادلفیا استفاده شد . این اولین پل بتنی تقویت شده و تحت فشاری بود كه در آمریكای شمالی ساخته می شد . در آن زمان و چهر دهه پس از آن مهندسان كمی در مورد مقاومت ابراز نگرانی كردند . مقاومت ویژه بتن برای ساختمانها به طور ثابتی از 35 مگا پاسكال در سال 1950 به 100 مگا پاسكال در اواخر سالهای 1980 افزایش یافت و دوره « بتن با مقاومت بالا» نام گرفت . امروزه تعریف HPC با توجه به دوام ومقاومت گسترش یافته . هیچ فرد خاصی HPC را اختراع نكرد و هیچ كشور واحدی در استفاده آن پیشگام نیست . گسترش مصالح و مواد HPC مورد استفاده امروزی شامل تلاش فزاینه بسیاری اشخاص ، شركتها ،‌ دولتها و كشورها خصوصاً در كانادا ، اروپا ، ژاپن ، و ایالات متحده می باشد . از آنجایی كه اولین پلهای بتنی با تیرهای پیش تنیده تنها 50 سال پیش ساخته شده اند ، زمان كافی نگذشته تا بتوان به راحتی بر دوام پلهای بتنی با تیرهای پیش تنیده دلالت كرد . FHWA میانگین طول عمر پلها با هر نوع ماده تشكیل دهنده را 42 سال تخمین و برآورد كرده است . ولی مهدسین برآوردی كنند كه یك پل HPC خوب 75 تا 100 سال عمر دارد كه گذشت زمان نشانگر آن خواهد بود . سالها ، ساختمانهای خیلی بلند نیروی پیشران در گسترش بتنهای مقاوم بود و هدف اقتصادی بودن بنا بود . به عنوان مثال استفاده از بتن با مقاومت 69 مگا پاسكال در ساختمان « پلازا » در دالاس در سال 1983 بازای هر دلار نسبت به اسكلت فلزی ، 6 برابر سختی بیشتری داشت . سازنده «Two union squar » در سیاتل در سال 1988 از بتن با مقاومت 130 مگا پاسكال برای بدست آوردن ضریب الاستیسته 49600 مگا پاسكالی استفاده كرد . طراحان پلها از مصالح بتنی مقاوم در مقیاسهای كوچكتر استفاده می كردند كه شاما چندین قالب كوچك در محل می باشد . پل تحت فشار ایالات واشنگتن در سال های 1980 با استفاده از بتن با مقاومت 48 مگا پاسكال ساخته شده است . پل غربی هانتیگون ، در سال 1984 روی رودخانه اوهایو ساخته شد كه پلی است معلق با دهانه 275 متری و بتن با مقاومت 55 مگا پاسكال باضافه مقاومت كششی و دوام این سازه عظیم . بتن با مقاومتمشابه نیز در پلهایی ساخته شده در كانادا و فرانسه در سالهای 1980 بكار رفته شد . كه شامل « پل آناسیس » در بریتانیا با دهانه 465 متر بود . بزرگترین كاربرد HPC تا كنون در پلهای مربوط به آمریكای شمالی ، « نورس آمبرلند استریت » است كه اخیراً در كانادا در دست ساخت است و در سازه تقریباً 13 كیلومتری از بتن با مقاومت 55 مگاپاسكال استفاده كرده است و اطراف پایه های آن از HPC با مقاومت یكنواخت 97 مگاپاسكالی به جای پوشش های فلزی استفاده كرده اند . فراتر از بتنهای مقاوم : تفاوت در این جاست كه طراحان بزرگراه ها امروزه بر مقاومت اجرایی بتن تأكید دارند نه مقاومت بالای بتن بر حسب Mpa . دوام و هزینه مناسب نگهداری طولانی مدت جزء اهداف سازه های اقتصادی است . به عنوان مثال HPC قویتر اجازه می دهد دهانه ها طویلتر و ستونها كمتر شوند . همچنین دوام و عمر مفید را سازه افزایش و هزینه تعمیر و نكهداری را كاهش می دهند . این دو عامل انگیزه FHWA را برای تحقیق استفاده HPC در پروژه ها افزایش می دهد . فواید استفاده از HPC به صورت مختصر در زیر آمده است : – دهانه های طولانی : برای فاصله تیرها داده شده ، حداكثر طول دهانه با افزایش مقاومت شاهتیرها ، افزایش می یابد و نیاز به ستونهای كمتری می باشد .– افزایش فواصل تیرها : برای طول دهانه داده شده ، فاصله شاهتیرها با افزایش مقاومت بتن افزایش می یابد پس به تیرهای كمتری احتیاج می شود در نتیجه در مواد مصرفی ‌، میزان كار و هزینه حمل و نقل صرفه جویی می شود . – اعضای كوچكتر : با توجه با افزایش مقاومت بتن ، تیرهای كوتاه تری می توا ن مصرف كرد. – افزایش دوام : افزایش دوام بتن موجب طول اعضای پل و تعمیرا ت كمتر می شود . ی برای استفاده تكنولوژی جدید است مهندس نكته سنج همچنین به نگرانی های كنترل كیفیت برای روش های عملی آزمایش های مختلف و تعداد آزمایشات اشاره دارند و در مورد عدم استحكام حاصل از كاهش سختی نیز نگرانند . از فواید آن افزایش فاصله تیر ها است اما افزایش فاصله ممكن است ضخامت كف را نتیجه دهد . همچنین بیشتر طراحان نسبت به اینكه اولین نفری باشند كه چیز جدیدی را تجربه می كنند ، تردید دارند و دیگران شك دارند كه بتوان تمامی فواید HPC را در عمل بدست آورند . جهت تشویق تحقیقات و پشتیبانی از استفاده HPC ، FHWA در حال نشان دادن HPC در پروژه های منطقه ای است . بسیاری از ایالات جهت شركت در این برنامه اظهار تمایل كردند و تا این تاریخ ، هشت ایالت از اعضای فعال مرتبط با FHWA در زمینه ساخت یا فراهم آوردن عوامل ساخت پلهای شامل HPC هستند . خلاصه پیشرفت كار زیر بیانگر نكاتی جالب از پنج پروژه نسبتاً طو لانی است . تگزاس : درسهای زیادی از پروژه عظیم پل ساخته شده از HPC به عنوان زیر گذر در تگزاس آموخته خواهد شد .تحقیق ، طراحی ، ساخت و تبادل تكنولوژی همگی توسط FHWA و TXDOT در این پروژه بنیان نهاده شد. برای پروژه «سن آنجلو » و 9 ایالات دیگر – كالیفرنیا ، جورجیا ، لوا ، ماساچوس ت، سین هسوتا ، نیویورك ، اوهایو ، پنسیلوانیا و واشنگتن – از یك بنیاد سرمایه گذاری HPC جهت همكاری در بنیان پروژه ، دعوت به عمل آمده است . رو گذر لوتا ، دو پل مجاور در بزرگراه شماره 249 ایالاتی در هوستون و اولین پلهای كشور هستند كه چه در طراحی و چه در ساخت در تمام جزئیات از HPC استفاده می كنند این اولین پلی است كه از لایه های تقویت شده پیش تنیده با قطر 6/0 اینچ ( 24/15 میلیمتر ) در بتن روی شبكه هایی با فاصله 50 میلیمتر ، استفاده می شود . در ساختار جاده لوتا از تیرهای U شكل بتنی پیش تنیده كه دو برابر نسبت به تیرهای متعارف مقارن ترند ، استفاده شده است . بزرگراه 249 همچنین با 12 پل با تیرهای U شكل و مقاومت نرمال است . واین شانس مقایسه ای مفید بین قسمتهای متعارف و HPC را در پروژه فراهم می آورد . برای مثال حد تغییر هزینه ها برای پلهای متعارف بین 21- 27 دلار برای هر فوت مربع است در حالی كه هزینه هر فوت مربع برای پلهای HPC در ناحیه شمال و جنوب جاده لوتا به طور رقابتی بین 23 – 25 دلار می باشد . فاصله تیرهای شاخص در تیرها 83/1 متر و 74/2 متر است در حالی كه فاصله تیرهای U شكل د رجاده لوتا 5/5 متر است . با توجه بكارگیری رویه پیشهنادی و مزایده ، تفاوت هزینه میان تیرهای HPC و معمولی نمی توان شخصی شود اما انتظار می رود كه هزینه طول عمر كاهش یابد . اگر HPC به صوت استاندارد درآید در لئون رایت از شركت ساختمانی برادران ویلیامزو پیمانكار عمده روگذر لوتا ، هزینه استفاده از HPC را چنین تخمین می زند : در چیزی حدود 50 – 70 درصد بیشتر ، بسته به نوع مقاومتی كه می خواهید مثلاً 50 دلار برای بتن معمولی در مقابل 90 دلار برای بتن HPC وی همچنیت افزود ، هزینه اولیه بیشتر ، توسط سرعت در دوره ها و كاهش هزینه جهت بتن مازاد بر مصرف ، جبران می شود . رایت درادامه اظهار داشت ما یك پروژه تحقیقاتی را با شركت A8M تگزاس روی سنگ فرشی بتنی در اواخر یك هفته انجام دادیم . ادامه خواندن مقاله در مورد بتنهاي مقاوم در اجرا

نوشته مقاله در مورد بتنهاي مقاوم در اجرا اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


مقاله اصول و تنظيم وكنترل بودجه

$
0
0
 nx دارای 47 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : دوره ابتدایی( سیستم فئودال)در قرون وسطی مالیه عمومی در واقع مالیه خصوصی پادشاهان و دستگاه فئودال بود، هزینه دستگاه فئودال از عواید اتفاقی، حقوق، كمكها، باج، و مالیاتها تأمین می‌شد انجام خدمات عمومی و اجتماعی جزوء وظایف كلیساها و اشخاص و طبقات مختلف بود. تحولات صنعتتحولات عمیق و بزرگ اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در اروپا در قرن 16 به یكباره همه مفاهیمی كه در گذشته درباره مسائل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و همچنین مسائل علمی و فلسفی وجود داشت از بین برد و مفاهیم تازه‌ای را جانشین آن ساخت از جمله وسعت یافتن حدود و دامنه وظایف و تكالیف دولت و در نتیجه افزایش اهمیت نقش مالیه در سازمان حكومت بود. نظریه‌های اقتصادی در مورد نقش دولتدر قرن 18 (1850) با تحولات صنعت در انگلستان آغاز شد( دوره لیبرالیسم آدام‌اسمیت) و همراه با اندیشه‌های كلاسیك بود. دخالت محدود دولت در امور اقتصادی آدام‌اسمیت نظریه‌پرداز كلاسیك دركتاب معروف خود ثروت ملل وظایف دولت را:الف: ایجاد ارتش و نیروی انتظامی، برای حفظ جان و مال از دشمن ب: برقرارری قوانین لازم، ایجاد دادگاهها و تأسیس نیروی انتظامی داخلی برای برقراری نظم و اعمال قانون و جلوگیری از تجاوز افراد به حقوق یكدیگرج: فراهم‌نمودن كالا و خدمات مورد نیازاقتصاددانان كلاسیك میانه خوبی با دخالت دولت نداشتند آدام‌اسمیت معتقد بود اگر عدم تعادلهایی در اقتصاد وجود داشته باشد دست نامرئی هرگونه عدم تعادل را به تعادل خواهد رساند. × دوره دوم: ( قرن 19- كینری- جان‌میناردكینز- سوسیالیستی – دولت‌گرایی، رفاه اجتماعی)در قرن 19 در واقعه انقلاب اكتبر 1917 و بحران اقتصادی اروپا و آمریكا در سال 1929 الی 1934 سبب شد كه دولت در حوزه اقتصادی نقش بیشتری ایفا كند و نظریه دولت ژاندارم‌متروك و نظریه دولت رفاه اجتماعی جایگزین آن شد یعنی آنچه باید دستهای نامرئی می‌بایستی انجام می‌داد و نداد آرام‌آرام وظیفه دولتها شد و بر دوش آنان قرار گرفت( جان‌مینرادكینز) با انتشار كتاب معروف خود بنام تئوری عمومی اشتغال، بهره‌ و پول از سال 1936 اساس نظریه كلاسیكها را به باد انتقاد گرفت محور اصلی نظریات كینزی گسترش دامنه فعالیت دولت در امور تولیدی و اقتصادی و سرمایه‌گذاری دولت برای رسیدن به سطح اشتغال بر كامل قرار داشت، در این دوره سامان‌دادن نابسامانیها ولو به قیمت برهم‌زدن وضع موجود شد و علاوه بر حفظ نظم و استقلال تأمین عدالت اجتماعی، تأمین رفاه و پیشرفت و سلامت جامعه نیز در حیطه تكالیف دولت درآمد. دوره سوماما در ربع پایانی قرن 20 رجعت و بازگستی به سوی اندیشه‌های دوره اول در این دوره برگشت روی كرد موزون به نئولیبرالیسم توانست اندیشه‌های دولت‌گرایی، سوسیالیستی و كینزی را از صحنه خارج كند، در این دوره معلوم می‌شود كه تصمیمات اقتصادی در سطح كلان و در شركتهای تحت پوشش دولت توسط اقتصاددانان گرفته نمی‌شود، بلكه تكنوكرات‌ها هستند كه تصمیم می‌گیرند و سپس برای تصمیمات خود توجیه اقتصادی ارائه می‌نمایند ( اقتصاد بازار+ اقتصاد دستوری). بطور كلی تجربه ثابت نموده‌است دو مدل ساختاری اقتصاد كه شامل اقتصاد با مكانیزم بازار و اقتصاد دستوری می‌باشد به تنهایی توانسته‌اند به مشكلات اقتصادیی پاسخ صحیح و مناسب دهند و به جرأت می‌توان گفت كه حتی در كشورهای سرمایه‌داری نیز مشكل اقتصاد براساس مكانیزم بازار وجود ندارد بلكه اقتصادهای مختلط و شامل سیستم خصوصی و كنترل عمومی می‌باشد.   نقشهای دولت( اهداف سیاست‌گذاری بخش عمومی)1- تخصیصی 2 – توزیعی 3- تثبیتی 4- قانونی1- تخصیصی: چگونگی استفاده از كلیه منابع و امكانات جهت تولید كالا و خدمات عمومی.2- توزیعی: تعدیل‌هایی كه در وضع درآمدها و ثروتها صورت می‌گیرد تا جامعه به شرایطی نائل گردد كه توزیع نهایی عادلانه و یا منصفانه باشد.3- تثبیتی: مجموعه خط‌مشیء كه جهت رسیدن به وضع پایداری در قیمت آن رشد مطلوب در تولید است و اشتغال و وجود تناسبی معقول در تراز پرداختها اعمال می‌گردد. 4- قانونی: تدابیر مربوط به تدوین و حفظ مقررات اقتصادی نقشهای دولتحداقل رفع نارسائیهای بازار1- عرضه كالای عمومی 4- مدیریت اقتصاد كلان2- دفاع و برقراری نظم و قانون 5- بهداشت عمومی3- حقوق مالكیت بهره‌برداریها:1- حمایت از فقیران2- برنامه‌های فقرزدایی3- حوادث طبیعیمتوسط اداره آثار خارجی1- آموزش پایه2- حفاظت از محیط زیست تنظیم انحصار1- سیاست ضدتراست2- تنظیم صنایع همگانی (برق، تلفن) رفع اطلاعات ناقص:1- بیمه( بهداشت، عمر، بازنشستگی) 2- تنظیم مالی3- حمایت از مصرف‌كنند‌ه عرضه بیمه اجتماعی1- بیمه توزیعی2- بیمه بیكاری3- مزایای خانوادهفعال عامل تنظیم‌كنندههماهنگ‌كردن فعالیت بخش خصوصی1- تقویت بازار2- ابتكارهای گروهی تجدید توزیع1- توزیع دارائیها منشاء اصطلاح بودجه:بودجه از نظر لغوی در اصل از كلمه Bougett فرانسوی به معنای كیف یا كیسه چرمی كوچك گرفته شده‌است. این كلمه برای اولین بار در انگلستان بكارگرفته شد كه به روایتی كیف كوچك حاوی مهر وزارت دارایی آن كشور بود. بعداً نام كیفی شد كه صورت دریافتها و پرداختهای كشور را در آن می‌نهادند و باز تلفظ انگلیسی به صورت Bouget بابت درآمد و سپس با تلفظ بودجه وارد دایره‌المعارف فرانسه شد و از آنجا به زبانهای دیگر از جمله به زبان فارسی وارد گردید. تاریخچه بودجه:شروع بودجه و اهمیت آن از وقتی آغاز گردید كه در اثر كوششها و مبارزاتی كه در طول تاریخ به عمل آمد ابتدا در انگلستان و بعد در سایر كشورها حق وضع مالیات و تصویب مخارج عمومی به متخصصین مردم واگذار گردید. پیدایش حكومت مشروطه مقررات مهمی كه برای نظارت عموم در دخل و خرج كشور وجود داشت باعث گردید كه موضوع بودجه به سرعت اهمیت زیادی بدست آورده در اوایل قرن 13 در انگلستان ادیان و اشراف عدم رضایت خود را از وضع مالیاتها بوسیله پادشاهان ابراز نمودند و جان پادشاه انگلیس را وادار كردند كه حقوقی برای آنان قائل شود این حقوق در بندی بنام منشور آزادیها یا منشور كبیر كه به امضای پادشاه رسید مندرج گردید. همین حق تصویب مالیاتها و عوارض كه در سال 1215 م كه از طرف پادشاه وقت به پارلمان اعطا گردید در سال 1216م به موجب لایحه حقوقی این حق به ثبت رسید نظارت پارلمان در امر تصویب مخارج برنامه خرج دولت و دستگاه اداری از سال 1344 مسیحی آغاز شد در اوایل قرن 18موضوع تهیه و تصویب بودجه و الزام حكومت به اجرای بودجه مصوب در كشور انگلیس عملی گردید و برای اینكه تصویب بودجه دارای اهمیت باشد نظارت و كنترل آن نیز به حق پارلمان شناخته شد پس از تكمیل جریان صویب و اجرای بودجه در انگلستان به سرعت سایر كشورها آن را قبول كردند و از آن پیروی نمودند، در فرانسه این جریان با آغاز انقلاب كبیر در سال 1789 آغاز شد ولی در آن كشور نیز سال حق پارلمان منحصر به تصویب مالیاتها بود و حق تصویب مخارج و نظارت براجرای بودجه از اواخر قرن 19 تصویب شد در سایر كشورهای جهان آغاز روش منوط به درجه قدرت و ضعف اصول مشروطیت و حقوق و اختیارات مجلس نمایندگان در آن كشورها بود. تاریخچه بودجه در ایرانقبل از مشروطیت شاه شخصی را به نام وزیر مالیه مأمور می‌ساخت بودجه كشور را تنظیم كند با انقلای مشروطه در زمینه بودجه قوانین رواج یافت كه عمدتاً از قوانین بودجه فرانسه نشأت می‌گرفت برطبق قوانین اساسی متمم آن مجلس ظاهراً محور قدرت بود، و تصویب بودجه به مجلس واگذار شد. در ایران بودجه در سال 1289(ش) به روش جدید تهیه شد تا سال 1336 در بودجه كل كشور تنها بودجه وزارتخانه‌ها، ادارات دولتی، سازمان برنامه، شركتهای تابع وزارت صنایع و معادن وشركت ملی نفت نیز به بودجه كل كشور اضافه شد، تا سال 1343 بودجه ایران توسط وزارت دارایی براساس پیشنهاد وزارتخانه‌ها و سازمانهای دولتی و بررسی هزینه سنوات گذشته و نیاز آینده آن تهیه می‌شد در سال 1344 لایحه بودجه كل كشور از طرف سازمان برنامه به صورت برنامه تنظیم و برای اولین بار بودجه برنامه‌‌ای به تصویب قوه مقننه رسید. در سال 1351 دفتر مركزی بودجه سازمان برنامه و بودجه تغییر نام داد و از سال 1365 بودجه عرضی نیز پیوست لایحه بودجه تقدیم مجلس شد در سال 1366 قانون محاسبات عمومی جدید با توجه به شرایط بعد از انقلاب به تصویب رسید.ضرورت بودجه و بودجه‌نویسی بودجه‌بندی را فرآیند تخصیص منابع محدود به خواسته‌های نامحدود می‌دانند.چه چیز، چگونه و برای كه، برای وصول به حداكثر ارضاء و اتفاع از منابع محدود و باید برای رفع نیازهای نامحدود، محدود آنچنان یاری جست كه حد متناسب رضایت بدست آید و این نخستین تصور بودجه است، بودجه دولت سنجش امكان و هدف است به آن نحو كه حدمتناسب رضایت جامعه بدست آید پس باید معیارها وضوابط مقرر گردد و از فنونی پیروی شود، در اینجا برگزیدن نیاز روی چشم‌پوشی از نیاز دیگر نمی‌توانند تابع ذوق سلیقه شخصی باشد و در نتیجه فن بودجه‌نویسی و بودجه‌بندی مطرح می‌شود.   اهمیت بودجه:بودجه دولت از لحاظ حجم و عظمت بزرگترین سندمالی و از لحاظ اهمیت مهمترین عامل مستقل و پویا در سطح كلان اقتصادی است كه جهت اداره و پیشرفت اجتماعی و اقتصادی كشور بكار گرفته می‌شود.از طریق بودجه است كه دولت می‌تواند بر سطح متغیرهای كلان اقتصادی( پس‌انداز ملی، تورم، اشتغال و … ) گذارد، بودجه دولت بعنوان وسیله و ابزار قوی و مؤثر قادر است نقایص و كاستیها و بی‌عدالتیهای اقتصادی جامعه را برطرف سازد و همچنین بودجه دولت ابزاری است كه اگر درست از آن استفاده نشود و یا با دقت تهیه نگردد و دایماً كسری داشته باشد و با استقرار از بانك و به جریان انداختن پول بیشتر از نیازهای واقعی تأمین شود خود بزرگترین عامل تورمی منفی و مخرب به حال مردم و اقتصاد و كشور و قدرت خرید پول ملی تبدیل خواهد شد. نیاز بودجه‌بندی در سازمان‌ها:1- بكارانداختن مفهوم مالی برنامه2- شناساندن منابع مورد نیاز اجرای برنامه‌ها3- بدست‌آوردن معیارهای سنجش، نظارت و كنترل نتیجه‌ها در مقایسه با برنامه‌ها فصل دوم1- سیاسی: لایحه پیشینی كلیه عواید و مخارج مملكتی برای مدت یكسال شمسی كه به تصویب مجلس رسیده باشد.2- اقتصادی: یك طرح مالی می‌باشد در این طرح نیازمندیهای پولی دولت برای مدت محدودی پیش‌بینی می‌شود.3- برنامه مالی( مدیریت و برنامه): كه برای یك سال مالی تهیه و حاوی پیش‌بینی درآمدها و سایر منابع تأمین اعتبار و برآورد هزینه‌ها برای انجام عملیاتی كه منجر به وصول به سیاستها و هدفهای قانونی می‌شود و از سه قسمت عمومی، شركتهای دولتی و مؤسساتی كه با عناوین غیر از عناوین فوق منظور می‌گردد. بودجه‌بندی عبارت است از: تبدیل منابع مالی به اهداف انسانیدومین تعریف: بودجه شرحی از كالا و خدماتی است كه دولت در پی دوره یك‌ساله خریداری می‌كند.سومین تعریف: بودجه‌بندی دولتی ابزار سازماندهی اطلاعات برای اتخاذ تصمیمات مربوط به تخصیص منابع كمیاب مالی است.چهارمین تعریف: سندی كه دخلها و خرجهای دولت برای یك سال مالی در آن پیش‌بینی می‌شود. اصول بودجهمنظور از اصول بودجه لزوم رعایت قوائد و تشریفاتی است تا بودجه تنظیمی وسیله‌ای مفید و قاطعی بمنظور كنترل و شناسایی دخل و خرج دولت باشد تدوین اصول بودجه نخستین بار توسط لئون‌سر در سال 1885 انجام گرفت. 1- اصل سالانه‌بودن بودجه: برنامه‌ای كه در آن درآمدها و هزینه‌های یكساله دولت پیش‌بینی می‌شود.2- اصل جامعیت یا كاملیت: بودجه باید بصورت كامل و برای همه دستگاههای دولتی اعم از وزارتخانه‌ها و مؤسسات دولتی و همچنین شركتهای دولتی و مؤسسات و نهادهای عمومی غیردولتی بصورت یكی تهیه و به مجلس تقدیم می‌گردد.( تمركز عایدات و مخارج در مالیه عمومی) كلیه درآمدها در خزانه‌داری كل واریز و همه پرداختها از محل اعتبارات پرداخت می‌‌شود. 3- اصل وحدت بودجه: یك لایحه بودجه برای یك سال مالی بایستی تنظیم گردد و كلیه دخل و خرج دولت در سندی واحد ارائه گردد.4- اصل شاملیت یا تفصیل بودجه: تهیه بودجه با ریز و تفصیل طرفین حساب است درآمدها بصورت شروع و دستگاهی طبقه‌بندی و هزینه‌های دستگاههای اجرای بصورت تفضیلی و در چهارچوب برنامه‌ها، مواد هزینه و به تفكیك هزینه‌های جاری و عمرانی و همچنین ملی استانی و شهری مشخص می‌شود.5- اصل تخصیص بودجه: ( بودجه جنبه پیش‌بینی و مصرف جنبه عملكرد) تمام ارقام منظور در بودجه باید به همان وضع و ترتیبی كه در بودجه تعیین شده و مجوز آن صادر شده وصول یا به مصرف برسد، هر رقم اعتباری كه برای هزینه‌ای پیش‌بینی و مصرف جنیه عملكردی دارد و باید پیش‌بینی و عملكرد انطباق داشته باشد. 6- اصل عدم تخصص بودجه: هیچ درآمدی نباید برای هزینه خاصی تخصیص داده شود و هیج هزینه‌ای نباید از درآمد بخصوصی تأمین شود.( درآمدها از خزانه‌داری كل واریز و از محل اعتبارات پرداخت می‌گردد.) 7- اصل انعطاف‌پذیری بودجه: این اصل در زمان مالی به اصلاح بودجه معروف است و استثنایی است براصل تخصیص، عبارت است از تغییر و جابجایی در ارقام هزینه‌ها و برنامه‌های دستگاه اجرایی بدون آنكه در سرجمع اعتبارات مصوب تغییری حاصل شود، براساس این اصل تا حدودی به مدیران دستگاههای دولتی اختیار داده می‌شود برای رفع برخی از مشكلات اجرایی بودجه تغییراتی جزئی در بودجه مصوب سالانه خود بدهند.8- اصل تخمینی بودن هزینه‌ها: درآمدهای پیش‌بینی شده در بودجه جنبه تخمینی دارد و این بدان معنا است كه منظورشدن مبلغ درآمد در بودجه كل كشور مجوزی برای وصول از اشخاص نمی‌شود و در هر مورد نیاز به مجوز قانونی دارد بر اساس این اصل اصول درآمد بیشتر از مبلغ پیش‌بینی شده یا كمتر از آن به موجب قانون بلامانع است. 9- اصل تحریری بودن هزینه‌ها: هدف این است كه اولاً وقتی اعتبار به مبلغ معین تصویب شد نمی‌توان كمتر یا بیشتر هزینه كرد ثانیاً تصویب اعتبارات اجازه خرج است نه تكلیف( البته از نظر سیاسی نوعی الزام و تكلیف برداشت می‌شود).10- اصل تعادل بودجه: حفظ موازین بین درآمدها و مخارج بگونه‌ای كه دولت بتواند بدون متوسل‌شدن به استقراض تعهدات مالی خود را بپردازد باید بودجه نه كسر و نه مازاد داشته باشد( كسری= فزونی هزینه‌ها بر درآمدها- مازاد = فزونی درآمدها بر هزینه‌هاست). نظریه‌های مختلف در خصوص تعامل بودجه:1- نظریه كلاسیكها: ( رعایت توازن سالانه در بودجه)2- نظریه كینزها ( عدم تعادل در بودجه)3- تعادل در بودجه ولی نه بصورت سالانه( بینابینی)1) طرفداران این نظریه به دلایل زیر معتقدند:( نظریه كلاسیكها) دولت موظف است تعادل بودجه خود را سالانه با تنظیم مخارج نسبت به درآمدها رعایت كند.الف: همانطور كه رعایت تعادل بودجه در بخش خصوصی مطلوبی است در ایجاد تعادل درمالیه خصوصی نیز امر مناسب خواهد بود.ب: كسری یا مازاد بودجه موجب عدم توازن می‌شود و این عدم توازن باعث می‌شود كه دولت نتواند آن را مهار كند.ج: تعادل بودجه سالانه باعث جلوگیری از رشد بی‌رویه بخش عمومی و مخارج دولت می‌شود طرفداران این نظریه آدام‌اسمیت و نیلتون‌فریدمن د: از نظر سیاسی مردم در مقابل افزایش مالیاتها مقاومت می‌كنند. 2) نظریه كینزیها( عدم)طرفداران این نظریه معتقدند مهمترین وظیفه دولت ایجاد ثبات اقتصادی از طریق بودجه در اقتصاد است و خواهان انجام وظایف اقتصادی دولت هستند این عده معتقدند كه بودجه دولت خود را برای تحمل و جذب شكهای اقتصادی آماده می‌كند و برای اینكه بتواند اقتصاد بخش خصوصی را از ثبات بیشتری برخوردار كند هرگونه عدم تعادل را می‌پذیرید بنابراین از نظر این گروه بودجه به عنوان یك ابزار بسیار قوی به شمار می‌آید در زمان كسری بودجه با گذاشتن پول در دست مردم تقاضا ایجاد كند در نتیجه موجب تحرك اقتصادی می‌شود و در زمان مازاد بودجه با بیرون كشیدن پول كاهش كالا محدودیت اقتصادی ایجاد می‌شود.3- تعادل بودجه به صورت سالانه: طرفداران این نظریه معتقدند بودجه دولت را باید در یك دوره تجاری چندساله متوازن ساخت و خواهان وضعیتی هستند كه بتوان كسری ایجاد شده دوره ركود را با مازاد در دوره رونق اقتصادی جبران كرد. نقشهای چهارگانه دولت:1- تأمین كالا و خدمات عمومی2- تأمین عدالت اجتماعی( امكانات رفاهی، گسترش بیمه و … )3- تأمین توسعه اقتصادی( سرمایه‌گذاری زیربنایی، بالابردن سطح زندگی مردم)4- تأمین ثبات اقتصادی( از طریق سیاستهای انقباض( تورم) و انبساطی( ركود و بیكاری)) فصل سومارتباط بودجه با اقتصاد كلاناگر در بودجه در ارتباط با اقتصاد ملی مطرح كنیم نقش بودجه بعنوان سیاست مالی و تثبیت‌كننده نوسانات اقتصادی می‌باشد بودجه‌ریزی و اجرای آن عامل اساسی تعادل اقتصادی است. امروزه برداشتهای دولت از طریق بودجه 45 الی 50 درصد درآمد ملی می‌باشد نه تنها نرخ مالیاتها و حجم برداشتها از درآمد ملی در سرنوشت فعالیتها مؤثر است بلكه كیفیت هزینه‌ها نیز نقش اساسی در اقتصاد جامعه خواهد داشت لذا اگر برداشت‌های دولت عاقلانه نباشد و آنها را براساس صحیح اقتصادی هزینه نكند تردید نیست كه بنیان اقتصادی جامعه تضعیف خواهد شد و امكانات مالی كشور دچار كمبود خواهد شد در تهیه بودجه باید توجه كامل داشت كه ارزش داخلی و خارجی پول حفظ گردد و موجب جلوگیری از افزایش نامناسب قیمتها و تأمین تعادل پرداختهای ارزی را فراهم نمود. تعادل‌های اساسی اقتصادی 1- تعادل پولی 2- مالی 3- ارزی 4 – اقتصادی 5- اجتماعیسیاستهای اتخاذشده در این تعادلها موجب تعادل كلی اقتصادی می‌شود( تعادل اقتصاد كلان) هدف از بودجه‌ریزی بهبود در توسعه خدمات اداری، سرمایه‌گذاری زیربنایی، تثبیت قیمتها و افزایش نرخ رشد اقتصادی می‌باشد و باید از امكانات موجود حداكثر استفاده را كرد.1- تعادل پولی عبارت است از تنظیم حجم پول به آن اندازه كه مناسب با میزان كالا و خدمات تولیدی جامعه باشد و سبب حفظ ارزش داخلی و خارجی پول كشور گردد و از این طریق از افزایش نامناسب قیمتها جلوگیری كند نظریه مقداری پول كه توسط ریكاردو بیان كرده عبارت است از رابطه زیر خواهد بود: =P سطح عمومی قیمتی =M پول در جامعه =T مقدار كالاكاملترین نظریه مقداری پول توسط ایرونیك‌فیشر بیان شده و یا و یا بنابراین بودجه نیز باید توجه داشت‌باشد كه حجم پول و امكانات سیستم بانكی باعث ایجاد هماهنگی و بالاخره موجب تعادل كلی اقتصاد گردد.2- تعادل مالی یعنی توازن منطقی و مناسب بین درآمدهای عمومی و هزینه‌های عمومی و جلوگیری از كسری بودجه غیرمتناسب احتراز( خودداری) از عواقب آن در تعادل مالی بایستی بین دریافتها و پرداختهای كشور هماهنگی وجود داشته باشد دریافت و پرداختهای دولت از طریق بازرگانی خارجی ارضی در تراز پرداخت‌ها عنوان می‌شود تعادل در تراز پرداخت‌ها در رابطه اقتصادی كشور با سایر كشورها اهمیت زیادی دارد- تراز پرداخت‌های خارجی كلیه مبادلات یك كشور با دنیای خارج در یك دوره معین كه معمولاً یكسال می‌باشد.3- تعادل ارضی ادامه خواندن مقاله اصول و تنظيم وكنترل بودجه

نوشته مقاله اصول و تنظيم وكنترل بودجه اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

تحقيق در مورد اعجاز علمي قران

$
0
0
 nx دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمهبزرگ ترین معجزه پیامبر بزرگ اسلام قرآن است.عده بسیاری ازاعراب سعی بر این داشتند که در برابر این کتاب آسمانی قد علم کنند و همچون آن را پدید آورند اما آن ها در برابر بلاغت این کتاب از آوردن 10 سوره و حتی یک سوره همانند آن عاجز ماندند تا این که خداوند در پاسخ به تلاش آنان خبر داد که(آگر همه ی انسانها و جنیان با هم متحد شوند تا مانند آن را بیاورند هرگز نمی توانند.) اما چرا؟مگر قرآن از چه ویژگی یا ویژگی هایی برخوردار است که این امر را باعث شده؟ پاسخ های بسیاری برای این سوال وجود دارد که به اختصار می توان این ویژگی ها را به دو دسته فصاحت و بلاغت تقسیم کرد.فصاحت سام بیان زیبا و صریح و آهنگ دلنشین آن می باشد.همچنین بلغت قرآن موارد بساری را در بر می گیرد مانند دستورهای هدایتی در زمینه های مختلف که بر شمردن آنها در قالب این مقاله نمی گنجد.همچنین وجودروابط ریاضی بین آیات و کلمات و سوره ها،خبر از آینده و اشاره به پدیده های علمی که از آن به عنوان اعجاز علمی قرآن نیز یاد می شود نمونه هایی از بلاغت قرآن منسوب می شود.در این نوشته ها سعی بر آن است که نمونه هایی از اشارات علمی قرآن به طور خلاصه ذکر شود. اما قبل از آن در مورد اعجاز علمیاین کتاب باید به چند نکه اشاره کرد. اول آنکه قران در اصل کتاب هدایت است و هدف ان جهت بخشیدن به زندگی انسان است و اگر در بعضی از آیات آن به پدیده های علمی اشاره شده از آن جهت است که این کتاب از علم بی پایان خداوند نشأت گرفته دوم این که بعضی گمان می کنند که قرآن شامل تمامی علوم بشری است و برای اثبات این گفته، آیاتی را از قرآن یاد آور می شوند نظیر آیه 38 سوره انعام:«ما فَرَّطنا فیِ الکِتابِ مِن شَیءٍ» (در کتاب قرآن چیزی را فروگذار نکردیم) و یا آیه ی 59 سوره انعام:«وَ لا رَطبٍ وَلا یابِسٍ الّا فی کِتابٍ مُبین» (هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی،آشکار،است) و همچنین آیه ی 89 سوره نحل :«وَ نَزَّلنا عَلَیکَ الکِتابَ بَیاناً لِکُلِّ شَیٌ» (قرآن را برتو فرستادیم تا بیان کننده همه چیز باشد.در مقابل عده ای دیگر این آیات را با مطلب مورد ادعا بیگانه می دانند زیرا آیه ی 89 سوره نحل در رابطه با بیان فراگیر احکام دین است چرا که این آیه در صدد اتمام حجت با کافران است که روز رستاخیز بر پیامبری به عنوان شاهد بر رفتار امت خویش براتگیخته می شود و پیامبر اسلام نیز شاهد بر امت خود است چرا که کتاب و دینی که به دست او به ما رسیده کامل بوده و همه چیز در آنها بیان شده است و البته این موضوع با توجه به قسمت های قبلی این آیه مشخص می شود:«وَ جِئنا بِکَ شَهیداً علی هولاءِ وَ نَزَّلنا عَلَیکَ الکِتابَ بَیاناً لِکُلِّ شیء وَ هدیً وَ رَحمَهَ وَ بُشری لِلمُسلِمین» (جای نقص در بیان وظایف و تکالیف شرعی باقی نگذاردیم تا هدایت و رحمت و بشارتی باشد برای مسلمانان) در آیات 38 و59 سوره انعام نیز با توجه به قسمت های قبلی این آیات مشخص می شود که منظور از کتاب،علم ازلی الهی است نه قرآن و به این ترتیب این عقیده را که در قرآن همه علوم بشری وجود دارد نسخ می کند.اما با این وجود نمی توان منکر اعجاز علمی این کتاب گردید. نکته دیگر این که چون علم حالت ثابتی ندارد و مدام در حال دگرگونی است و ممکن است یک نظریه که حالت قطعیت داشته پس از مدتی رد شود باید در تفسیر آیات با ابزارهای علمی دقت داشت که در بیان پدیده های علمی ذکر شده در قرآن از کلمه ی «شاید» استفاده شود تا اگر در نظریه تغییری پدید آمد و یا منسوخ شد به قرآن اشکالی وارد نشود و صرفا گفته شود که تفسیر شخص اشتباه بوده.حال که این نکات ذکر گردید به بیان نمونه هایی از اشارات علمی قرآن می پردازیم. حرکت خورشید«وَ الشَّمسُ تَجری لمُستَقَرِّ لَها ذلکَ تَقدیر العَزیز العَلیم» 38 یس(و خورشید به سوی قرارگاه ویژه ی خود روان است. آن تقدیر خدوند عزیز و داناست)«لا الشَّمسُ یَنبَغی لها اَن تُدرِکُ القَمَر و لاالّیلُ سابِقُ النّهار وَ کُلُّ فی فَلَکٍ یُسبحونَ» 40 یس(نه خورشید سزد که به ماه رسد و نه شب بر روز پیشی گیرد و هرکدام در سیری شناورند)آیه 38 یس بیانگر حرکت خورشید می باشد. خورشید دارای دو حرکت دورانی و جریانی است.دوران به حرکت دایره مانند اطلاق می شود در حالی که جریان اشاره به حرکت طولی دارد.نکته جالب این است که این آیه برای خورشید هم حرکت طولی و هم دورانی قائل شده است.به این صورت که یک بار می فرماید:« وَ الشَّمسُ تَجری لمُستَقَرِّ لَها» و بار دیگر می فرماید:« کُلُّ فی فَلَکٍ یُسبحونَ» زمانی که این آیات نازل شد فرضیه هیئت بطلمیوس بر محافل علمی حاکم بود که بر اساس آن اجرام آسمانی حرکتی نداشتند و به منزله ی اجسامی درخشان و متراکم در دل آسمان بودند و زمین نیز مرکز عالم شناخته شد. بنابراین در آن دوران نه شناور بودن خورشید مفهومی داشت و نه حرکت طولی آن اما بعد از آن که پایه های این نظریه فرو ریخت نظریه دیگری روی کار آمد که بر اساس آن خورشید در مرکز منظومه شمسی ثابت و بی حرکت است و تمام منظومه به دور آن در حال گردش است اما این نظریه هم نتوانست مفهوم این آیات را به روشنی مشخص کند تا این که علم به پیشرفت خود ادامه داد و بالاخره در این اواخر ثابت شد که خورشید با سرعت 1130000 کیلومتر بر ساعت به دور خود و نیز با سرعت 72400 کیلومتر بر ساعت به طرف صورت فلکی هرکول در حرکت است.پوشش هوایی محافظ زمین خداوند در آیه 32 سوره انبیا توجه ما را به جو زمین جلب می کند و می فرماید:«وَ جَعَلنا السَّماءَ سقفاً محفوظاً وَ هُم عَن آیاتِها مُعرِضونَ» (و آسمان را سقفی محافظ قرار دادیم ولی آنها از نشانه های آن رو گردانند) ویژیگی حفاظتی جو زمین در قرن 20 ثابت شد جوی که اطراف زمین را فراگرفت دارای ویژگی های حفاظتی مهمی می باشد که به آنها اشاره می شود:جو تشعشعات خورشیدی را تصفیه می کند و به همه ی این تشعشعات اجازه ورود به زمین را نمی دهد تنها تشعشعات مفید و ضروری مانند نور مرئی و محدوده ای از اشعه ی فرابنفش و اموج رادیویی را از خود عبور می دهد. فرکانس محدوده ی فرابنفش که جو زمین تنها به حدود یک درصد آن اجازه ی عبور می دهد برای فتوسنتز در گیاهان ضروری است.نقش دیگر جو دفاع از زمین در برابر سنگ های آسمانی می باشد که خطر بزرگی برای زمین محسوب می شوند.مثلا اگربه سطح ماه نگاه کنیم فرورفتگی های عمیقی را می بینیم که حاصل برخورد سنگهای آسمانی به سطح این سیاره است .این اجرام آسمانی مانند سیارات به صورت مجموعه های بزرگ درمداری به دور خورشید درحرکت اند اما به هنگام نزدیک شدن به زمین بر اثر نیروی جاذبه تعداد زیادی از آنها به سمت زمین کشیده می شوند وبا سرعتی حدود 50 تا 60 کیلومتر در ثانیه به سوی زمین سقوط می کند ولی هنگام وارد شدن به جو براثر سرعت زیاد واصطکاک شدید با ذرات هوا،می سوزند ونوری به دنبال خود بر جا می گذارند وبه این ترتیب محو می شوند .برخی دیگر نیز به حدی بزرگ اند که کامل نمی سوزند واز لایه هوایی می گذرند و به سطح زمین برخورد می کنند. همچنین زمین از پوشش محافظ دیگری نیز برخوردر است به نام کمربند ون آلن.این کمربند که صدها کیلومتر بالاتر از جو زمین قرار دارد یک میدان مغناطیسی است که زمین را در برابر بمباران تشعشعات خورشیدی حفظ می کند.انرژی ساطع شده از خورشید به حدی زیاد است که قابل تصور نیست .یک انفجار خورشیدی معادل 100 میلیارد بمب اتمی است که آمریکا در شهر هیرو شیما ژاپن انداخت.هر لحظه ده ها انفجار در سطح خورشید رخ می دهد. 58 ساعت بعد از یکی از انفجارها مشاهده شد که عقربه قطب نماها حرکاتی غیر عادی انجام می دهند و دمای جو در ارتفاع 250 کیلومتری به بیش از 2500 درجه سانتی گراد رسید.ببدون وجود جو و کمربند ون آلن این تشعشعات زندگی را روی زمین نابود می کنند.قابل ذکر است که کمربند ون آلن مختص کره زمین است و حتی خواهر زمین (زهره ) غیر از این میدان مغناطیسی محروم است.پیدایش جهان خداوند در آیه 11 سوره فصلت می فرماید:«ثُمَّ استوی اِلی السَّماءِ و هیَ دَخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلارضِ ائتِیا طوعاً اَو کَرها قالَتا أَتَینا طائِعینَ» (پس اراده ی آفرسنش نمود در حالی که به صورت دود بود.به آن و به زمین دستور داد به وجود آیید و شکل گیرید،خواه از روی اطاعت و خواه از روی اکراه .آنها گفتند ما از روی اطاعت می آییم.) همچنین در آیه 30 سوره انبیا فرموده است:«أَوَلَم یَرَالَّذینَ کَفَرُوا اَنَّ السَّماواتِ وَ الأَرضَ کانَتا رَتقاً فَفَتَقناهُما وَ جَعَلنا مِنَ الماءِ کُلُّ شَیءٍ حَیٍّ أفَلا یُومِنُونَ» آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین یه هم پیوسته بودند و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم و هر موجود زنده ای را از آب قرار دادیم.آیا ایمان نمی آورند.)در این آیات به سه نکته مهم در باره ی آفرینش جهان و موجودات زنده اشاره شده است:1)جهان در اغاز به صورت گاز و دود بود. 2)جهتن در آغاز به هم پیوسته بود و سپس کرات آسمانی ازهم جدا شدند.3)آغاز آفرینش موجودات زنده از آب هستند.اگرچه درباره ی چگونگی شکل گیری جهان فرضیات مختلفی وجود دارد اما باتوجه به مطالعاتی که روی کهکشان ها و منظومه هایی که در حال شکل گیری هستند به عمل آمده مسلم است که در آغاز جهان به صورت توده ی گازی ابر مانند و فشرده بوده که بر اثر گردش به دور خود،قطعاتی از آن جدا شده و به اطراف پراکنده گشته است و این قطعات پس از سرد شدن به صورت مایع و در مواردی به صورت جتمد در آمده و تشکیل کرات مسکونی و غیر مسکونی را داده اند.مشاهدات دانشمندان در مورد سحابی ها نیز این مسئله را که دنیا در آغاز به صورت توده گاز دود مانندی بوده به عنوان یک نظریه قطعی معرفی می کند. دومین آیه نیز اشاره به هم پیوستگی چهان در آغاز امر و سپس جدا شدن اجزای آن از یکدیگر دارد.پیدایش نخستین موجودات زنده در آب دریاها نیز امروز یک نظریه معروف علمی است.قرآن نیز در دومین آیه ی ذکر شده در بالا پیدایش همه ی موجودات زنده را از آب می داند.حتی آیاتی که آفرینش انسان را به خاک نسبت می دهد نیز تصریح دارد که این خاک آمیخته با آب و به صورت «طین» (گل) بوده است.سیاه چاله هاخداوند در آیات 15 تا 17 تکویر برشمرردن مشخصات خاصی به سیاهچاله اشاره می کند.«فَلا اُقسِمُ بِالخُنَّس 15 الجَوار الکُنَّس 16 والَّیلِ اِذا عَسعَس 17 » (به راستی سوگند به اختران باز آینده، آن روندگان نهان شونده، و به شب چون تاریک شود) مشخصات:1)آنها ستارگانی در حال حرکت هستند.2)آنها پنهان هستند.3)آنها ستارگانی جارو کننده هستند.امروز به خوبی مشخص شده است که ستارگان در طول عمر خود دچار تغییرات می شوند تا آن که بمیرند. یکی از انواع مرگ ستارگان تبدیل شدن به سیاه چاله است که چهره ای ترسناک دارد.انواع سیاه چاله ها: 1-نوع کوچک یا کم جرم(نوع کهکشانی)این نوع از سیاه چاله ها از ستارگانی تشکیل می شوند که جرمشان 100 برابر جرم خورشید ماست.وقتی که انرژی چنین ستاره ای تمام می شود پوسته ی خارجی خود را پرتاب می کند و هسته ی خود را که هنوز 15 برابر خورشید است نگاه می دارد.2-سیاهچاله های متوسط3-سیاه چاله های بسیار سنگین (105 تا 1010 برابر خورشید)در ستارگان سنگین دو فرایند مهم پوسته رخ می دهد.یکی جوش هسته ای(که هیدروژن را از مرکز ستاره به بیرون می فرستد) و دیگر جاذبه (که هیدروژن را به طرفی که آمده بود می کشد) این دو روند یکدیگر را خنثی می کنند تا این که هیدروژن ستاره سوخته شود و در این موقع،جاذبه غلبه می کند.وقتی که جاذبه غلبه کرد ستاره ناپایدار می شود و منفجر می گردد.وقتی شروع به منفجر شدن کرد دیگر متوقف نمی شود و ستاره (و در نهایت اتم ها) به داخل خود فرو می ریزند و منجر به تشکیل سیاهچاله می شود.چرا سیاه چاله ها سیاه می باشند؟ یک موشک باید سریع تر از 25000 مایل در ساعت (7مایل در ثانیه)حرکت کند تا بتواند زمین را ترک کند.به این سرعت،سرعت فرار از زمین گفته می شود و اگر سرعت راکت کم تر از این مقدار باشد توسط جاذبه به زمین بر می گردد. سرعت فرار از یک سیاه چاله بیش از 186000 مایل در ساعت است پس اگر بخواهیم از آن فرار کنیم باید سرعتی بیش از این مقدار داشته باشیم،حال آنکه سرعت نور 186000 مایل در ساعت است بنابراین نمی تواند از سیاه چاله فرار کند و در نتیجه سیاه چاله دیده نمی شود.در آیه دوم سوره تکویر به مرگ ستارگان اشاره شده است.«وَ اذاالنُّجُومُ اَنکَوَرَت» (آنگاه که ستارگان به سیاهی می گرایند) ادامه خواندن تحقيق در مورد اعجاز علمي قران

نوشته تحقيق در مورد اعجاز علمي قران اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله خط نستعليق

$
0
0
 nx دارای 13 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : خط نستعلیق خط نستعلیق یکی از شیوه‌های نگارش خط در خوشنویسی اسلامی است. این خط در ایران شکل گرفت و بیشتر هم در ایران رواج دارد و خوشنویسان ایرانی بیشتر با این خط به هنرنمایی می‌پردازند. خط نستعلیق معرف روح و فرهنگ ایرانی است و از آن در نوشتن متن‌های ادبی و غیرمذهبی فارسی، اردو و به ندرت عربی استفاده می‌شود.خط نستعلیق نشانه‌ای بارز از طبع و سلیقه زیبایی شناختی ایرانیان است و بی‌شک زیباترین و ظریف‌ترین خط در میان خطوط اسلامی است تا جایی که آن را به‌حق «عروس خطوط اسلامی» لقب داده‌اند. اگر چه میر علی تبریزی (درگذشت 850 ه‍.ق) را واضع این خط معرفی کرده‌اند اما به نظر می‌رسد که خط نستعلیق پیش از او نیز وجود داشته و میرعلی تبریزی در سده نهم هجری برای اولین بار خط نستعلیق را را تحت قاعده و قوانین خوشنویسی درآورده است و به حدی رسانده که به‌صورت خطی مستقل و قابل رقابت با خطوط ششگانه درآید. در سده یازدهم هجری میر عماد مشهورترین خوشنویس ایرانی این شیوه از خوشنویسی را به تکامل رساند و در اوج ظرافت و زیبایی قطعاتی ماندگار نوشت. در روند تاریخی خط نستعلیق به دربار گورکانیان هند و کاتبان امپراتوری عثمانی نیز راه یافت که به ویژه در هندوستان آثار ارزنده‌ای از این خط پدید آمد. پس از دوره‌ای از رکود، خط نستعلیق در اوایل دوران قاجار جان تازه‌ای یافت و در اواخر این دوران تحت تاثیر صنعت نوظهور چاپ سنگی تحولی جدید را تجربه کرد. هم‌اکنون خط نستعلیق توسط اساتید قابلی با مهارت و هنرمندی تمام نوشته می‌شود و بیش از پیش ارزش هنری یافته است. نام‌گذاری :اغلب محققان بر این باورند که این خط از درآمیختن دو خط نسخ و تعلیق به‌وجود آمد که «نسخ تعلیق» نامیده شد و بعدها به جهت کثرت استفاده به نام «نستعلیق» شهرت یافت. در کشورهای عربی این خط را «الخط الفارسی» یا گاهی به اشتباه «تعلیق» می نامند. خوشنویسان از دیرباز نستعلیق را به‌سبب زیبایی و ظرافت «عروس خطوط اسلامی» نامیده‌اند. ویژگی‌هادر ساختار دستوری زبان فارسی، که هند و اروپایی است، بر خلاف عربی که ریشه سامی دارد، انتهای بسیاری از الفاظ و اسامی نیاز به یکی از حروف نهایی مدور دارد. خط نستعلیق دارای ظرافت‌ها و گردش‌های لطیفی در حرکت‌ها و شکل حروف است تا حدی که روحیه و ذوق هنری ایرانیان را به بهترین نحو به نمایش می‌گذارد. به نظر می‌رسد در شکل‌گیری نستعلیق خطوط مورد استفاده در ایران پیش از اسلام نظیر خط پهلوی مورد توجه بوده‌انددر نستعلیق، زیبایی و تناسب، هماهنگی و استواری در حد کمال به هم آمیخته‌است. دوایر این خط بسیار زیاد است و عمده حرکات حروف و اجزاء آن بر اساس منحنی‌ها استوار است تا جایی که خطوط مستقیم و صاف بسیار نادر و تقریباً هیج است. این شیوه از خوشنویسی، فاقد علایم زیر و زبر و پیش است، هرچند در هنگام ضرورت می‌توان از علائم کوچکی بهره برد. نستعلیق برای نگارش حروف ویژه الفبای فارسی مانند «پ»، «چ»، «گ» و «ژ» تناسب کامل دارد و به‌خوبی سه نقطه این حروف در ترکیب‌بندی آن جا می‌افتد. آرتور پوپ هنرشناس و ایرانشناس مشهور معتقد است که نسخ خطی کامل و متعادل است و تعلیق خطی تاثیرگذار و حاکم. با ترکیب ویژه‌گی‌های این دو خط، نستعلیق که بسیار نوازشگر، شیک، آرام و ملایم است، به‌وجود آمده‌است. این نوع خط که ایرانی‌ها آن را ترویج داده‌اند تصویری عالی از تمدن و جهان‌دیدگی را به نمایش می‌گذارد. کاربردبیشترین کاربرد نستعلیق در نگارش کتب عادی، ادبی و متن‌های غیر مذهبی است. از ابتدای پیدایش تا کنون به ندرت متن‌های عربی نظیر قرآن احادیث یا ادعیه با این خط نوشته شده و اغلب دیوان شعرا و کتاب‌های ادبی با این خط نگارش یافته است. گویا روح نرم و سیال نستعلیق با لطافت ادبیات شیرین فارسی تاثیر متقابلی برهم دارند. تنها سه نسخه شناخته شده قدیمی در سراسر جهان از قرآن به‌خط نستعلیق وجود دارد، هرچند ممکن است برخی از ادعیه و مناجات را به نستعلیق پیدا کرد. تاریخچه:خط نستعلیق دومین خط خاص ایرانیان می‌باشد که پس از خط تعلیق در در اواخر سده هشتم و اوایل سده نهم هجری یعنی در عهد تیموری پا به عرصه وجود گذاشت. ابداع خط نستعلیق را به میر علی تبریزی (درگذشت 850 ه‍.ق) نسبت داده‌اند. در رساله‌های قدیمی خوشنویسی داستانی نقل شده که میرعلی شبی در خواب پرواز غازهای وحشی را دید و حرکات سیال نستعلیق را از حرکات نرم بدن این پرندگان هنگام پرواز الهام گرفت. میرعلی تبریزی در اوایل قرن نهم هجری و همزمان با تیمور گورکانی می‌زیسته‌است. هر چند پیش از او نمونه هایی ابتدایی از نستعلیق موجود است اما نقش میرعلی تبریزی در تدوین نستعلیق آنچنان مهم و اساسی بود که استادان بعدی از وی به عنوان ابداع کننده نام برده‌اند. پس از وضع خط نستعلیق تقریباً بیشتر کتاب‌های فارسی با آن نگارش می‌یافت نستعلیق به‌سرعت پله‌های ترقی را طی کرد و محبوبیتی تمام یافت. در 833 به فرمان شاهزاده بایسنقر میرزا که خود خوشنویسی صاحبنام بود، شاهنامه بایسنقری به‌خط نستعلیق جعفر تبریزی کتابت شد که هم اکنون در کتابخانه سلطنتی سابق در موزه کاخ گلستان (ش 4752) موجود است. با این کار نستعلیق به‌عنوان خطی رسمی و در ردیف خطوط ششگانه مطرح شد. در سده‌های آغازین پیدایش خط نستعلیق، دو سبک متفاوت از آن در نقاط مختلف ایران ظاهر شد؛ یکی شیوه جعفر تبریزی و اظهر تبریزی بود که بعدها سلطانعلی مشهدی آن را کامل‌تر کرد و در ناحیه خراسان و اطراف آن متداول شد؛ دیگری شیوه عبدالرحمن خوارزمی، خوشنویس دربار سلطان یعقوب آق قویونلو (ح: 884-894 ه‍. ق) است که در بخش‌های غربی و جنوبی ایران رواج یافت و بعدها فرزندان وی عبدالرحیم و عبدالکریم و پیروانشان، آن را رواج دادند. خط‌شناسان بر این باورند که از آغاز پیدایش خط نستعلیق به مدت یک قرن و نیم، ستاره درخشان آسمان خوشنویسی نستعلیق، میرعلی هروی بود؛ اما در نیمه دوم قرن 10 ق.، هنرمندی دیگر نستعلیق را به اوج تکامل و زیبایی رساند. «عماد الحسنی قزوینی» (961-1024 ق.) معروف به «میر عماد» خوشنویسی توانمند بود که آثار گذشتگان، حتی میرعلی هروی، را تحت‌الشعاع قدرت و صلابت قلم خود قرار داد میر عماد در قرن یازدهم و در دوره صفویه زندگی می‌کرد و با ابتکار و خلاقیت خود و مهارت بالایی که در نستعلیق بدست آورد دارای سبک و مکتبی شد که هنرمندان خوشنویس سالیان بسیار پس از او از شیوه وی پیروی کردند. این پیروی تاکنون و نزدیک به 400 سال است که همچنان کم و بیش ادامه دارد. پس از میرعماد نستعلیق کم کم جایگاه رفیع خود را در خوشنویسی جهان باز کرد. بسیاری از هنرمندان ایران و منطقه هرات را در پی تحولات سیاسی رخ داده پس از پایان حکومت تیموری، در سال 1506 دیار خود را ترک کردند و به هند رفتند. همچنین پس از قتل میرعماد به فرمان شاه عباس نیز بسیاری از خوشنویسان از دربار صفوی به دربار گورکانیان هند یا عثمانی رفتند و خط نستعلیق را در آن سرزمین‌ها رواج دادند و از آنجا در بسیاری از کشورهای اسلامی راه پیدا کرد. به‌ویژه در شبه‌قاره هند نستعلیق به خط مورد علاقه گورکانیان هند تبدیل شد و آثار درخور توجهی در آن سرزمین به خط نستعلیق خلق شد.در ایران پس از رکودی نسبی، که بر اثر افول دولت صفوی روی داد، در اوایل دوره قاجار دوباره نستعلیق با قدرت و زیبایی تمام اجرا شد و آثاری ماندگار در این عرصه به‌وجود آمد و هنرمندان بزرگی ظهور کردند. ادامه خواندن مقاله خط نستعليق

نوشته مقاله خط نستعليق اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله در مورد دين و سياست

$
0
0
 nx دارای 19 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : دین و سیاست دین را مى‏توان به مجموعه به هم پیوسته‏اى از باورها و اندیشه‏هاى برگرفته از وحى الهى در رابطه با جهان، انسان، جامعه و جهان پس از مرگ تعریف كرد كه هدف آن، هدایت انسان به سوى روش بهتر زیستن و كاملتر شدن است. این تعریف منطبق با تفسیرى است كه در برخى از روایات و كتابهاى كلامى در مورد ایمان آمده است: (اعتقاد بالجنان عمل بالاركان و اقرار باللسان) كه تعاریف جامعه شناسانه از دین كه برخى جامعه شناسان ارائه داده‏اند نیز مى‏تواند در راستاى این تعریف جامع باشد . جامعه شناسانى چون: نیل اسملسر و فلورانس كلاكون و فرد استرادیت بك دین را از مقوله جهت گیرى ارزشى دانسته‏اند و آن را عبارت از اصول پیچیده و در عین حال كاملا منظم و مرتب شده‏اى شمرده‏اند كه به جریان سیال اعمال و اندیشه‏هاى انسانى در ارتباط با حل مسائل مشترك انسانى، نظم و جهت مى‏دهد. با این توضیح كه جهت گیرى ارزشى در دین به صورت چارچوبهاى مافوق طبیعى و مقدس ترسیم مى‏شود و در اندیشه‏هایى چون اومانیزم به شكلى فاقد قداست ارائه مى‏گردد. دو فصل عمده دین؛ یعنى عقاید و جهان‏بینى، مقررات و احكام و اخلاق و سیر تكامل انسان است. قرآن بصراحت، شریعت را جزء جدا نشدنى دین در همه آیینهاى آسمانى مى‏شمارد (4) و اعتقاد مجرد را در صورتى كه همراه با عمل به احكام و مقررات وحى نباشد ـ هر چند كه درست باشد ـ دیندارى تلقى نمى‏كند. (5) شاخص همیشگى و ماهوى دین، اندیشه‏اى نظام یافته در زمینه جهان بینى و شریعت است و هدف غایى آن چیزى جز رشد و تعالى انسان در زندگى این دنیا و فرجام آن نیست. بى شك، بخشى از انسان، زندگى جمعى اوست و بخشى از جامعه نیز سیاست و حكومت است. دین با چنین تعریف و شاخص و هدفى چگونه مى‏تواند از این بخش مهم از زندگى انسان غافل باشد و مدعى هدایت وى به سرنوشتى بهتر در دنیا و آخرت باشد؟ همه كسانى كه به نحوى به تعریف دین پرداخته‏اند، به این حقیقت اذعان نموده‏اند كه هدف دین، سامان بخشیدن به زندگى انسان است. ب ـ تعریف سیاست گرچه ارائه تعریفى جامع و مانع از سیاست ـ همچون همزادش دین دشوار و در حقیقت سهل و ممتنع است، اما همان گونه كه در جاى دیگر از این نوشتار آورده‏ایم، سیاست به معنى مدیریت كلان دولت و راهبرد امور عمومى در جهت مصلحت جمعى و انتخاب روشهاى بهتر در اداره شئون كشور، یا علم اداره یك جامعه متشكل، و یا هنر مشیت امور مردم در رابطه با دولت، همواره در ارتباط با بخشى از زندگى انسان مطرح است و چون به عمل انسان مربوط مى‏شود، ناگزیر با دین كه متكفل بیان شیوه‏هاى زیستن است، تماس پیدا مى‏كند؛ و از این رو یا در تضاد با آن و یا هم سوى آن عمل مى‏كند. در هر دو حال، دین به سیاست نظر دارد و سیاست نیز به نوبه خود در قلمرو دین عمل مى‏كند. اكنون با توجه به مفهوم دین و سیاست، بخوبى مى‏توان دریافت كه قضیه منطقى «دین از سیاست جدا نیست» از مصادیق روشن قاعده منطقى و فلسفى «قضایا قیاساتها معها» مى‏باشد. (6) ج ـ ماهیت رابطه دین و سیاست در اسلام صرف نظر از تلازم مفهومى دو مقوله دین و سیاست، اصولا توجه به سه بخش اصولى تعالى اسلام : ایدئولوژى، شریعت و اخلاق، خود مبین این رابطه عمیق، اصولى و جدایى ناپذیر میان آن دو است و با توجه به محتوا و مسائل ماهوى دین و سیاست، جایى براى تردید باقى نمى‏ماند كه در اسلام رابطه دین و سیاست یك رابطه منطقى و ماهوى است و این دو، لازم و ملزوم یكدیگرند و جدایى ناپذیر، و به عبارت دیگر این رابطه به عنوان یك اصل و یك مبناى كلى و زیربنایى در تفكر اسلامى غیر قابل انكار مى‏باشد. صورت مسئله و ماهیت این رابطه منطقى را مى‏توان به صورتها و شیوه‏هاى مختلف طرح كرد : .1 در عرصه سیاست و قلمرو دین مشتركاتى وجود دارد كه این دو را در هدف و یك سلسله مسائل مهم زندگى اجتماعى، به هم مربوط مى‏سازد. ولى در عین حال، هركدام از آن دو، ممیزات و ویژگیهاى اختصاصى خود را دارند و به همین دلیل در شرایط خاص ناگزیر از یكدیگر جدا مى‏شوند . مثلا در شرایط فساد دولت و اقتدار سیاسى حاكم كه راه هر نوع اصلاح و دگرگونى بسته مى‏شود، دین راه انزوا پیش مى‏گیرد و پیروانش را به كناره‏گیرى از ورطه سیاست فرا مى‏خواند، چنانكه سیاست و سیاستمداران نیز در شرایط استبداد دینى و فساد اقتدار دینداران، ممكن است كه دین را از صحنه خارج كنند، گرچه خود دیندار هم باشند. به همین دلیل جمعى در بررسى اندیشه‏هاى سیاسى اسلام، رابطه دین و سیاست را در حد همان مرز مشترك دو مقوله پذیرا هستند و التزام به این رابطه را به صورت مشروط مى‏پذیرند و جدایى نسبى را اجتناب ناپذیر مى‏دانند. به نظر مى‏رسد كه این گونه برداشت از ارتباط دین و سیاست، از آنجا ناشى مى‏شود كه اینان دین و سیاست را به مفهوم عینى آن دو لحاظ كرده‏اند، كه در این صورت مى‏توان فرض كرد كه یكى از آن دو یا هردو از مسیر و هدف خود، خارج و دچار تباهى شود. در حالى كه پیش فرض آن است كه در صورت مسئله، دین و سیاست به مفهوم درست آن دو تفسیر شود كه در این صورت فرض جدایى، امكان پذیر نخواهد بود. .2 بخش عظیمى از مسائل دین در قلمرو عملكرد سیاسى، است در حالى كه متقابلا در عرصه سیاست نیز بسیارى از مسائل، مربوط به قلمروهاى دینى است. به عبارت دیگر، چه از بعد نظرى و چه از بعد اجرایى، هر كدام از آن دو ناگزیر به قلمرو دیگرى كشیده مى‏شود و بدین جهت سیاست، دین را مى‏طلبد و دین نیز سیاست را. در این برداشت نیز مى‏توان مناقشه كرد. چه قلمرو دین با جامعیتى كه دارد، همواره همه عرصه‏هاى سیاست را فرا مى‏گیرد و هیچ نظر یا عمل سیاسى نیست كه دین در آن نظر یا عملى را عرضه نكند، حتى در مواردى كه نص شرعى وجود ندارد (یعنى در قلمرو مباحات كه دین در آنجا الزامى ندارد) دین، انسان را مكلف به عمل به مقتضاى عقل نموده است و مى‏توان گفت كه این موارد نیز از قلمرو دین جدا نیست. .3 برخى نیز رابطه دین و سیاست را این گونه تفسیر مى‏كنند كه در یك جامعه دینى خواه ناخواه همه چیز و از آن جمله سیاست نیز دینى مى‏شود، و این نوع تلازم یك امر طبیعى و نوعى جبر است. هنگامى كه مردم در یك جامعه سیاسى دیندار هستند، سیاست هم دینى مى‏شود و این خصیصه، مدام كه مردم ملتزم به دیانتند، اجتناب ناپذیر است، و براى جدا كردن سیاست از دین، باید ابتدا مردم را از دین جدا نمود، و آن گاه كه جامعه بى دین شد، سیاست هم غیر دینى مى‏شود. بى‏گمان چنین تفسیرى از رابطه دین و سیاست، به معنى ارتباط ماهوى میان آن دو نمى‏تواند باشد و این رابطه بیشتر به راه و رسم دیندارى جامعه، بستگى خواهد داشت تا مقتضاى خود دین، به طورى كه اگر فرض كنیم كه جامعه دیندار نخواست دین را در سیاست دخالت دهد، سیاست در این صورت غیر دینى خواهد شد. همچنین اگر چنین فرضى امكان پذیر باشد كه جامعه بى دین بخواهد به دین عمل كند، سیاست دینى خواهد بود. به تعبیر روشنتر با چنین تفسیرى، در حقیقت، این دین و سیاست نیست كه متلازمند، بلكه این اراده مردم است كه جهت سیاست را تعیین مى‏كند . براى توجیه این نظر و تفسیر باید نكته‏اى را بر آن افزود كه اگر میان دین و سیاست تلازم ماهوى وجود نداشت و دین، سیاست را به دنبال نمى‏كشید، هرگز دیندار بر آن نمى‏شد كه سیاستش دینى باشد. اگر دیندارى جامعه، سیاست را دینى مى‏كند، به خاطر آن است كه دین چنین اقتضایى را دارد و دیندار و جامعه دینى از آن گریزى ندارد. مبحث چهارم: اهداف سیاسى دین و رسالت انبیا در تاریخ اندیشه‏هاى سیاسى، فرازى برجسته و فصلى روشن در رابطه با اندیشه سیاسى انبیا به چشم مى‏خورد كه از عوامل مهم و سرنوشت ساز تاریخ سیاسى جهان محسوب مى‏شود. چنانكه در تاریخ نظامهاى سیاسى جهان نیز فراز مربوط به نظامهاى سیاسى مبتنى بر مكتب انبیا و دین، جایى براى تأمل و بررسى دارد. گرچه نویسندگان تاریخ اندیشه‏هاى سیاسى در غرب، سعى كرده‏اند كه علم سیاست و اندیشه‏هاى سیاسى را از اندیشه‏هاى ادیان پالایش كنند و بدین لحاظ در تاریخ، دست به یك جداسازى خیانت بار زده‏اند كه هرگز نه بلحاظ دین و نه به لحاظ علم، قابل گذشت نیست. در تاریخ اندیشه‏هاى سیاسى، همواره از هومر، سقراط، افلاطون، ارسطو، سیسرون، تا قرن پنجم میلادى و بعد از اگوستین تا قرن بیستم سخن گفته مى‏شود. ولى ـ همان گونه كه پیشتر گفته شد ـ در هیچ كجاى این تاریخ گسترده سیاسى، فصلى به عنوان اندیشه‏هاى سیاسى ادیان و انبیا دیده نمى‏شود و على رغم نقش تاریخ سازى كه تفكر دینى انبیا داشته است، نه در تاریخ نظامهاى سیاسى و نه در تاریخ اندیشه‏هاى سیاسى، نامى از آنان برده نشده است. عملكرد حضرت موسى (ع) به عنوان نجات بخش قومى تحت شكنجه، حتى جداى از اندیشه و عملكرد یك نبى و یك پیامبر و یك فرستاده خدا، خود یك عمل سیاسى بوده است و پشتوانه آن حركت عظیم، بى شك یك اندیشه سیاسى و یك مكتب عمیق بوده است كه در تاریخ اندیشه سیاسى غرب، هرگز از آن نامى برده نشده است. حضرت ابراهیم (ع) بنیانگذار بزرگ مكتب توحید در سیاست، بیست قرن قبل از میلاد مسیح با ایجاد بنیادى نیرومند و مكتبى بس عمیق در سیاست، با جریان و قدرت سیاسى حاكم زمان خود درگیر شد و در تاریخ اندیشه‏هاى سیاسى جهان ورقهاى نورانى و حركت زایى را به وجود آورد او نه تنها بر اساس آن بر قدرت حاكم زمانش فایق آمد و ملتش را نجات بخشید، بلكه راه مبارزه توحیدى را به ملتها آموخت و راه نجات را فرا روى آنها گشود. حضرت موسى (ع) پیامبر مبارز و نستوه، بیش از دوازده قرن، قبل از میلاد مسیح، یك بار دیگر مبارزه با یكى از قدرتمندترین حاكمان تاریخ را آغاز نمود و جریان و اندیشه سیاسى حاكم را سرنگون كرد و ملتش را بر اساس اصول سیاسى مبتنى بر توحید رهبرى كرد و به پیروزى رساند و یك بار دیگر اندیشه سیاسى توحیدى را براى تبیین پیروزیها و شكستها ترسیم كرد . پیامبران بعد از حضرت موسى (ع) تا ظهور حضرت عیسى (ع) راه او را دنبال كردند و اندیشه سیاسى مبتنى بر مكتب توحیدى او، قرنها راهنماى عمل سیاسى گشت و پس از ظهور حضرت عیسى (ع) نیز این مبارزه اصولى و خستگى ناپذیر تا به بالاى دار رفتن این رهبر نستوه الهى ادامه یافت. این توالى تاریخى سنت الهى تا بعثت پیامبر اسلام (ص) و سپس تا به امروز در طول این تاریخ ممتد، بزرگترین حوادث سیاسى تاریخ را بوجود آورد و اندیشه سیاسى تابناكى را رقم زد. اما آن هنگام كه قلم تاریخنگارى به دست غرب مى‏افتد، تنها به آنچه كه مربوط به اوست، آن هم در بعد مادى تاریخ بسنده مى‏كند و تاریخ سیاسى انبیا و تاریخ اندیشه‏هاى توحیدى را از صحنه‏هاى تاریخ سیاسى و تاریخ علم مى‏زداید و تفكر سكولاریزم را كه چند صباحى بیش نیست كه در غرب پا گرفته است، به همه زمانها و قرنهاى گذشته تسرى مى‏دهد و همه آثار با شكوه این بعد از تاریخ انسانها و اندیشه‏هاى ناشى از آن را به فراموشى مى‏سپارد. در تاریخ اندیشه سیاسى غرب بلكه در تاریخ علوم به طور عام، از تاریخ انبیا صحبتى به میان نیامده است. منظور از تاریخ اندیشه سیاسى غرب، حوزه فكرى غرب است، نه جغرافیاى مكانى غرب. تكنولوژى، حاصل زحمات مردمان و جمعیت جغرافیاى مكانى غرب نیست، بلكه حاصل اندیشه بشریت در كل تاریخ است: «علم میراث مشترك بشریت است» . امروز نامى از افریقا در تاریخ برده نمى‏شود، ولى آن به این دلیل نیست كه هیچ نقشى هم نداشته باشد. علم نه ملى است نه جغرافیایى. زیرا تمامى زحمات و تلاش بشر در تمامى مناطق جغرافیایى علم را تكامل مى‏بخشد. بنابراین، علم تابع جغرافیا و ملیت و قومیت نمى‏تواند باشد. تكامل علم، حلقه‏هاى متصل به هم است. علم با تمامى این حلقه‏ها ارتباط تفكیك ناپذیر دارد. منظور از اهداف سیاسى انبیا، هدفهاى از پیش تعیین شده‏اى است كه پیامبران بر اساس وحى الهى براى رسیدن به آن اهداف، تمامى توان خویش را به كار گرفتند و در این راه از هیچ گونه تلاش و ایثار و فداكارى فرو گذار ننمودند. این اهداف در حقیقت، مبین اندیشه‏هاى ادیان بزرگ و مطرح در تاریخ است كه عامل تحولات وسیع در تاریخ بوده‏اند و مبانى فكرى و عملكردشان در تاریخ تمدن و فرهنگ جهان، نقش مؤثرى داشته است و تاریخ ساز بوده است . بررسى اهداف سیاسى انبیا، در تجزیه و تحلیل مبانى اندیشه سیاسى اسلام، مى‏تواند از مهمترین مباحث باشد و همچنین در تبیین رابطه دین و سیاست نیز نتیجه‏ساز تلقى گردد. ادیان الهى عمدتا داراى سه هدف مهم بوده‏اند: اول: اقامه قسط و حق و هدایت جوامع بشرى به سمت عدالت. دوم: دعوت به سوى حق و ایجاد ارتباط سازنده میان انسان و خدا. سوم: پیشرفت در مسیر تكامل. «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط.» (7) «هر آینه پیامبرانمان را با حجتهاى روشن فرستادیم و با ایشان كتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به داد و انصاف برخیزند.»هر یك از این سه هدف والاى دین و انبیا، ارتباط تنگاتنگ با مسائل سیاست دارد و بدون یك اندیشه سیاسى منسجم و سازمان یافته و فلسفه سیاسى روشن قابل تحقق نمى‏باشد. این سؤال همواره در رابطه با اهداف انبیا مطرح مى‏شود كه اگر هدف تمام انبیا و اولیاى خدا، اقامه قسط و ایجاد عدالت در جامعه است، بنابراین چگونه ممكن است كه تفكر و عملكرد انبیا جداى از سیاست باشد؟ بى شك اقامه قسط و عدل، قانون مى‏طلبد و قانون نیز به نوبه خود، بدون نظام حقوقى روشن شكل نمى‏گیرد و بدون یك نظام سیاسى اجرا نمى‏شود؛ و نیز بدون یك اندیشه سیاسى، دولت و نظام سیاسى تحقق نمى‏یابد و بدون این سلسله مراتب، دستیابى به حق و قسط امكان پذیر نمى‏شود. بارزترین بخش تعالیم انبیا، شریعت است كه مبین یك نظام حقوقى مشخص و متمایز مى‏باشد . یك نظام حقوقى، از یك سو زمینه ساز مجموعه قوانین و مقررات حاكم و از سوى دیگر خواهان یك قدرت سیاسى و حكومتى است كه ضمانت اجراى آن قوانین را بر عهده بگیرد. هدف دوم رسالت انبیا، دعوت بشر به سوى خدا و هدایت معنوى انسانها و فراهم كردن راه و زمینه رشد و تعالى انسانهاست، كه جز در چارچوب یك عمل سیاسى و یك حكومت بشرى امكان پذیر نیست. اولین كار حضرت ابراهیم (ع) دعوت مردم به سوى خداست و اولین برخوردش با نمرود است كه سدى آهنین در مقابل او قرار داده است و اولین اقدامش، یك مبارزه همه جانبه با این برخورد است. اساس این مبارزه، یك تفكر سیاسى است. دعوت، نیاز به برنامه‏ریزى و تشكل دارد. هر نوع تشكل و شكل دادن و برنامه‏ریزى، یك عمل سیاسى است. هدایت به معناى راهبرى، به مفهوم رساندن جمعى به یك ایدئولوژى و اهداف از پیش تعیین شده است، كه دقیقا یك اصطلاح سیاسى است. بنابراین هدایت انبیا؛ یعنى رهبرى، یك عمل سیاسى است. هدف سوم ادیان، آزاد سازى انسان از قیودى است كه او را از تكامل باز مى‏دارد و راههاى رسیدن به قرب الهى را به روى او مى‏بندد كه چنین هدفى نمى‏تواند مجرد از یك عمل و جریان و مبارزه ممتد سیاسى براى نیل به آزادى در ابعاد مختلف فردى، اجتماعى و بین المللى باشد . آزادى در منطق دین عبودیت خدا و رستن از عبودیت غیر خدا است: «و لقد بعثنا فى كل امه رسولا أن اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت فمنهم من هدى الله و منهم من حقت علیه الضلاله» ادامه خواندن مقاله در مورد دين و سياست

نوشته مقاله در مورد دين و سياست اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

تحقيق در مورد رسانه هاي ديداري- شنيداري و گفتاري

$
0
0
 nx دارای 12 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : رسانه های دیداری- شنیداری و گفتاری رسانه دیداری و شنیداری آگهی تبلیغاتی رسانه‌های دیداری، شنیداری و مكتوب هم تا این حد قدرتمند نیستند كه بتواند از شهر بزرگ تهران تا روستاهای دور افتاده و چادرهای عشایری پیام خود را به طور یكسان و گسترده به مخاطب برسانند، حال آن كه كتاب درسی از این قدرت برخوردار است. نویسنده كتاب درسی و هنرمندی كه تصویرش در این كتاب نقش می‌بندد، به مراتب در ذهن مخاطبان ماندگارتر است؛ آن كه امروز خود برای كتاب درسی تصویر می‌سازد تا مخاطبانش پیام مكتوب را بهتر فرا بگیرند، دیروز در زمره‌ی پیام‌گیران همین نوشته‌ها و تصاویر بوده است.کارشناسان، مولفان و تصویر سازان کتاب های کودک و نوجوان بر این باورند که برای انتقال صحیح پیام به کودک باید تصویرخوب را مکمل متن کرد. این امر تا جایی اهمیت دارد که می تواند خلاقیت کودک را شکوفا سازد و او را به مطالعه ترغیب کند . «امیر نساجی» – تصویرگر کتاب های درسی- بر این باور است که بچه ها با مشاهده تصویر، بهترین مسیر را برای فهم انچه می آموزند، پیدا می کنند. با تصویر سازی کتاب در واقع خلاقیت را به کودک تزریق می کنیم و از آنجا که خلاقیت بحثی نسبی و شناور و رو به رشد و ترقی است و تاریخ مصرف ندارد، ضرورت و اهمیت تصویر سازی و توجه بیش از گذشته به آن به خوبی احساس می شود . به تصویر نه فقط به عنوان مکمل متن بلکه باید به آن پیشرو تر از متن نگاه کرد و اهمیت تصویر تا به جایی است که حتی ممکن است با دیدن یک تصویر خوب جرقه تالیف کتاب در آینده ، در ذهن دانش آموز نقش ببندد. نساجی افزود: مدیران باید با توجه به خلاقیت تصویرگری و رعایت منظور مولف، به سمت کیفیت بخشی به تصاویر کتاب حرکت کنند؛ «تصویر خوانی» پدیده مهمی است که باید جا بیفتد، در حالی که ما به معنایی که از تصویر انتظارمی رود، بی توجه هستیم . تصویر باید ما را درگیر موضوع خود کند و تخیل و ذهن ما را به چالش بکشاند.وی تاکید کرد: دیدن تصویر و توجه به آن همچون مطالعه است، اگر مطالعه مثل مطالعه کتاب درسی اجباری باشد ذهن ما را به چالش نمی کشاند اما اگر مثل مطالعه یک رمان جذاب باشد تخیل ما را بارور می کند ، به طوری که از خواندن آن لذت می بریم . نساجی با بیان اینکه سرمایه گذاری بر روی تصاویر کتاب های درسی با توجه به مخاطب گسترده آن دارای اهمیتی حیاتی و معقول است افزود: دانش آموزان مخاطبان اصلی کتاب های درسی هستند و توجه به خرده فرهنگ ها و فرهنگ بومی در تصاویر این کتاب ها بسیار با اهمیت است؛ اگر طراحی تصویر بر مبنای واقعیت انجام گرفته باشد و عناصر به کار رفته در آن کلیدهای خلاقیت را به بچه ها نشان دهد ، نه تنها برای بچه های ایرانی بلکه برای همه مردم دنیا قابل فهم است. اما اگر تخیلات شخصی تصویرگر در آن نقش ایفا کند برای هیچ یک از بچه ها چندان قابل فهم نیست البته تصویر مناسب در فضای آموزشی مناسب درک می شود . «حسین کاظمی» – تصویرگر- نیز در پاسخ به این سوال که درتصویرگری كتاب‌های درسی چگونه می‌توان خلاقیت داشت و در همان حال به اصول آموزشی بودن تصویر هم پایبند بود؟ گفت: تصور می‌كنم اگر قبل از هر چیز تصویرگر به آفرینش یك تصویر خوب با خصوصیات بصری مناسب فكر كند و به هنگام آفرینش این اثر، انسان خلاقی باشد و راه‌های متفاوت‌تری را تجربه كند و از تجربه كردن هراسی نداشته باشد، می‌توان امیدوار بود كه یك اثر جذاب برای یك كودك خلق كند. تصویرگر باید بتواند كلیشه‌ها را بشكند و در عین حال از فضای داستان سورئالیسم كودكانه‌ای را استخراج نماید. تصویرگر نمی‌‌تواند برای هر چیزی چشم و ابرو بگذارد و آن را كودك تحمیل کند. کاظمی افزود: این قضیه كار آسانی نیست و نیازمند تفكر و كار فراوان است. در این راستا ابتدا باید خط فكری و هدف كتاب از همان آغاز مشخصی باشد تا هر چیز به طور هماهنگ پیش برود و در عین حال كار از یك جذابیت و تنوع و خط فكری یك دست برخوردار باشد. من معتقدم نباید هرگز مخاطب را فراموش كرد. باید نیازهای بچه‌ها در هر دوره را به درستی بشناسیم وقتی در زمینه‌ی طراحی شخصیت ، نوع لباس و سایر موارد به این نیازها توجه كنیم. گاهی می‌توان در این تصویرسازی‌ها از یك سری شوخی‌های بامزه و طنز بهره گرفت. این نیاز در لابه‌لای برخی از تصاویر احساس می‌شود اما اغلب مشاهده نمی‌شود. چارقد گلدار کوکب خانم، کتاب باران خورده کبری، باران تند جنگلهای گیلان، حیوانات حسنک و مشعل روشن دهقان فداکار این ها فقط چند تصویر از تصاویر کتاب های دبستان است که در گوشه ذهن ما حک شده است ، تصاویری که سال ها پیش با آن ها انس و الفتی شیرین و خاطره انگیز داشتیم .کارشناسان ، مولفان و تصویر سازان کتاب های کودک و نوجوان بر این باورند که برای انتقال صحیح پیام به کودک باید تصویرخوب را مکمل متن کرد. این امر تا جایی اهمیت دارد که می تواند خلاقیت کودک را شکوفا سازد و او را به مطالعه ترغیب کند . چند سالی است که اهمیت هنر تصویر در کتاب های درسی بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته است و هر چند گام های مثبتی برای بهبود آنها برداشته شده اما کاستی هایی که در اغلب کتاب های درسی دیده می شود ، موجب شده تا رسیدن به سرمنزل مقصود در وادی تصویر سازی کتاب های درسی راه درازی در پیش باشد . خردمندان و رسانه شنیداری رسانه رادیو همچون بسیاری از رسانه‌های دیگر رسانه‌ای اجتماعی با مخاطبان میلیونی است. وقتی مخاطبان یك رسانه عمومی اقشار مختلف مردم را در برمی‌گیرد، استفاده از نظرات كارشناسانه علوم اجتماعی و متخصصین جامعه‌شناس موضوعیت پیدا می‌كند به بهانه برگزاری دهمین جشنواره بین‌المللی رادیو به سراغ 5‌‌تن از اساتید این حوزه، شامل آقایان دكتر محمد زاهدی اصل، دكتر احمد تمیم‌داری، دكتر علیرضا شایان‌مهر، دكتر غلامرضا استیفاء و دكتر اصغر مهاجری رفتیم و سوالات مشتركی را با آنها در میان گذاشتیم. برخی از نظرات مشترك را تلخیص و باقی پاسخ‌ها را كه مكمل یكدیگر بودند به تفكیك اسامی در ذیل هر سوال آورده‌ایم. امیدواریم كه این نگاه از بیرون به این رسانه شنیداری برای شما خوانندگان عزیز نیز قابل توجه و استفاده باشد. جایگاه رسانه رادیو امروز به نظر شما كجاست؟ زاهدی اصل: رسانه صدا طبیعتا باتوجه به بردی كه دارد و این‌كه نسبت به رسانه سیما قابل دسترس‌تر هست، می‌تواند بسیار موثر و همین‌طور می‌تواند پیام‌رسان انقلاب باشد. می‌تواند آگاهی‌دهنده به جامعه باشد و در همه شوون زندگی تاثیرگذار باشد، از زندگی داخلی و شخصی بگیرید تا زندگی اجتماعی و روابط اجتماعی و تاملات اجتماعی و حتی در ارتقای سرمایه اجتماعی و زندگی مردم نیز می‌تواند تاثیرگذارباشد. چگونه می‌توان به ارتقای جایگاه رادیو كمك كرد؟زاهدی اصل: طبیعتا برای ارتقای جایگاه رادیو باید به محتوا توجه كرد. محتوایی كه بتواند اقشار مختلف را جذب كند. رادیو هم به نوعی تخصصی شده است. رادیو جوان، رادیو فرهنگ، رادیو قرآن، كه همه به نوعی در تخصصی شدن رسانه نقش دارند و این حركت شایان توجهی است. طبیعتا اگر به محتوا توجه كنند كه جاذب مخاطب باشد و او را به طرف خود بكشد و در نهایت منجر به توجه به مخاطبان خواهد شد. بالاخره این‌كه مردم احساس كنند صدا، رادیو به نوعی در زندگی آنها تاثیرگذار است. تمیم‌داری: در رادیو باید افراد تحصیلكرده بیشتر دعوت كنیم و در ضمن حقوق و مزایای مجری‌ها و گوینده‌ها را بیشتر كنیم تا آنها به تحصیلات خود ادامه بدهند تا تحصیلات عالیه داشته باشند به نظر من هیچ منافاتی ندارد كه كسی با مدرك دكترا در رادیو كار كند و در زمینه هنرها، تاریخ فرهنگ، تاریخ ایران، تاریخ اسلام و رشته‌های تحصیلی كه در دنیا وجود دارد باید در بهترین رشته‌ها تحصیل كنند و از كسانی در رادیو استفاده كنیم كه متفكر باشند، نویسنده باشند و گوینده‌های خیلی خوبی باشند چون در رادیو تصویر وجود ندارد باید حداكثر استفاده از كلام وجود داشته باشد. بنابراین گوینده هم باید صدای خوبی داشته باشد و هم گفتارش باید متین باشد بخصوص در بخش ادبیات ایران، كسانی باشند كه بتوانند شعر ایرانی و متن ادبی ایرانی را خوب بخوانند. یعنی در كلاس تعلیمی‌ ‌دیده باشند، سنت قرائت حافظ، سنت قرائت سعدی، سنت قرائت شعر كلاسیك را واقعاً بدانند. غلامرضا استیفاء: ارتقای جایگاه رادیو با برنامه‌ریزی امكان‌پذیر است، باید اهمیت اطلاع‌رسانی رادیو شناخته شود وقتی كه شناخت به وجود آمد می‌توان برنامه‌ریزی كرد. تا زمانی كه نقش رادیو ناشناخته است نمی‌توان برنامه‌ریزی كرد. وقتی مشخص شود كه مردم در كجاها به رادیو دسترسی دارند و می‌توانند اطلاعات بگیرند آن موقع می‌توان نسبت به جامعه برنامه‌ریزی كرد. رادیو یك عامل تفریحی و اطلاع‌رسانی همگی در همه زمینه‌هاست، منتها باید آن را سامان داد. مثلا اگر موسیقی را از رادیو حذف كنی برنامه‌ها كسل‌كننده می‌شود و نباید برنامه‌های رادیویی را فقط با برنامه‌های خبری پر كرد. موسیقی جز لاینفك زندگی ماست و اگر بین برنامه‌ها موزیك مناسب وجود نداشته باشد ذهن تازه و نو نخواهد شد، پس بهتر است با موسیقی ذهن را تازه كنیم برای گرفتن اطلاعات بعدی و شناخت یعنی همین. تعامل با برنامه‌سازان رادیوهای جهان چه نتایجی می‌تواند در برداشته باشد؟زاهدی اصل: بحث از دهكده جهانی است كه یك دهكده مجازی را تامین می‌كند و انسان‌ها در سایه ارتباطات آنقدر به هم نزدیك شده اندكه هر لحظه كه اراده كنند می‌توانند تصویر همدیگر را ببینند و صدای همدیگر را نیز بشنوند و با هم در ارتباط و تعامل باشند. بشریت امروز نیاز به تعامل دارد و در داخل این تعامل كلان طبیعتا رادیو‌ها هم به عنوان یك شخصیت حقوقی، فرهنگی. اگر رادیو‌های مختلف از كشورهای مختلف با هم در تعامل، ارتباط و تبادل اطلاعات باشند، قطعا می‌توانند به ارتقای كیفی برنامه‌ها كمك كنند. تمیم‌داری: تعامل با رادیو‌های جهان یعنی كشورهای پیشرفته و در حال توسعه موجب می‌شود كه ما با شیوه تهیه برنامه شیوه طراحی و برنامه‌ریزی در كشورهای مختلف برای رادیو آشنا شویم و بتوانیم سطح رادیو را در كشور ارتقا دهیم و این كار از طریق تحصیل و تحقیق و مقایسه با رادیو‌های كشورهای دیگر میسر است. به هر حال یك راه پیشرفت انسان مقایسه با كسانی است كه از انسان پیشرفته‌تر هستند و ما می‌توانیم از رادیوهایی كه پیشرفته هستند استفاده كنیم حال نوع برنامه و محتوای آن به عهده خود ماست، اما درباره شیوه و متدهای استفاده از رادیو در برنامه‌ها می‌توان از كشورهای همجوار یا دورتر مثل كشورهای اروپای غربی و شرقی و آمریكای شمالی و لاتین و; استفاده كرد. می‌توان برنامه‌ها را به دقت گوش كرد و اگر بتوانیم از مسوولان آنها دعوت كنیم و زبان خارجی یاد بگیریم تا با آنها ارتباط برقرار كنیم نه این‌كه فقط چند نفر مترجم باشند كه برای مسائل خاص و مسائل سیاسی از آن استفاده كنند. علیرضا شایان‌مهر: اگر ما قاعدتا بتوانیم همان‌طوری كه با سایر كانال‌های تلویزیونی جهان ارتباط تصویری داریم، رادیو هم بتواند این ارتباط را به نوع منطقی برقرار كند، بسیار خوب است. البته این نیاز به روش‌های جدید و ابداعاتی دارد كه تكنولوژی می‌تواند به این قضیه كمك كند. من نمی‌دانم چه راهكارهایی را می‌توانید پیشنهاد كنید ولی هر چقدر این ارتباطات گسترده‌تر و عام‌تر باشد طبیعتا تفكر ما را به سمت یك ارتباط جهانی گسترده‌تر باز خواهد كرد.جایگاه رادیو درآینده كجاست؟ آیا نقش خود را از دست نخواهد داد؟ زاهدی اصل: من فكر نمی‌كنم این اتفاق بیفتد. اگر واقعا برنامه‌های رادیو، برنامه‌های كیفی و در حقیقت اثرگذار در زندگی مردم باشد، زندگی هم كه می‌گویم یعنی ابعاد مختلف زندگی مردم، قطعا این اتفاق نخواهد افتاد. ادامه خواندن تحقيق در مورد رسانه هاي ديداري- شنيداري و گفتاري

نوشته تحقيق در مورد رسانه هاي ديداري- شنيداري و گفتاري اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله در مورد ايزوگام چيست

$
0
0
 nx دارای 32 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : ایزوگام چیست ایزوگام پدیده ای است صنعتی و متكی به علم و تجربه و تكنولوژی در جهت ایمن سازی هرساخت و سازه ای دربرابر رطوبت حاصل از بارش برف وبارانایزوگام كه با تنوع خود همواره بهره مند از كارائیهای متفاوت میباشد با گذر از آزمون های مختلف درآزمایشگاه های كارخانجات تولیدی ضریب مقاومت آن افزایش یافته و آسودگی خاطر مصرف كنندگان را ارتقاء میبخشد. عایق های رطوبتی ایزوگام پشم شیشه اصل آمیزه ای از قیرهای اصلاح شده و پلیمرها می باشد.محصولات ایزوگام پشم شیشه از پلیمرهای ترموپلاست از قبیل پلی پروپیلین و قیرهای پالایشی و الیاف های تقویت کننده حاصل شده است. تولیدات ایزوگام پشم شیشه با انعطاف پذیری مناسب قابلیت ضد آب بودن را به خوبی نمایان می سازد. ترکیب بیتومینی کاملاً اصلاح شده ایزوگام پشم شیشه در برابر فرسودگی حرارت، برودت، دارای مقاومت بسیار بالایی است. تعریف:عایق های پیش ساخته ایزوگام پشم شیشه اصل از دو لایه تقویت کننده شامل تیشوی نبافته با نخ شیشه و پلی استر (نوع سوزنی) حاصل شده است.عایق های رطوبتی ایزوگام پشم شیشه اصل ضمن مقرون به صرفه بودن از کارایی لازم برخوردار است. بنابراین جابجایی های متعادل ساختمان و نوسانات متعارف سطح را تحمل می نماید.مصارف:عایق های رطوبتی ایزوگام پشم شیشه اصل جهت نصب بر روی پشت بام های شیب دار و مسطح تونل ها، سدها، پی ساختمان ها، استخرها، تراس ها، کانال های آب رسانی و تاسیساتی، حوضچه های صنعتی پارک ها، انبارها و; استفاده می گردد. پایانه ها:به منظور نگهداری صحیح، بعد از تولید سطح روئین عایق های ایزوگام پشم شیشه اصل با پودرهای معدنی و سطح زیرین آن با فیلم پوشانده می شود. عایق های ایزوگام پشم شیشه در انواع (با روکش و بدون روکش آلومینیمی) مخصوص، ممتاز و صادراتی تولید می گردد.عایق ایزوگام پشم شیشه اصل با افزوده شدن یک لایه فویل آلمینیوم به صورت پیش فشرده موجب افزایش مقاومت حرارتی شده از تابش مستقیم آفتاب بر روی عایق جلوگیری کرده و باعث دوام عایق خواهد بود.این نوع عایق با سطح صیقلی و زیبای خود عالی ترین نوع عایق بخصوص جهت سطوح شیب دار می باشد.خواص ویژه:پیوند پذیری عالی و درزبندی یکنواختی را ایجاد می کند، در برابر پانچ استاتیکی و ضربات وارده مقاوم است، در مقابل پارگی و فشار هیدرواستاتیکی مقاومت دارد، بسیار اقتصادی و مقرون به صرفه است.نصب:عایق های ایزوگام پشم شیشه اصل با استفاده از مشعل که از گاز مایع تغذیه می شود، نصب می گردد به این ترتیب که کل سطح زیرین عایق توسط مشعل حرارت داده می شود و علاوه بر چسبانیدن کل عایق به سطح مورد نظر قسمت های هم پوشانی نیز چسبانده می شود. سطح زیرین عایق باید تا حدی حرارت داده شود که شیره عایق فقط به صورت ظاهری ذوب شود. ذوب کردن بیش از حد ممکن است به لایه های تقویت کننده آسیب برساند. هم پوشانی ها باید مجدداً از بالا گرم و با ماله جوشکاری شوند تا از یکسانی درزها اطمینان حاصل گردد. مشخصات عایق ایزوگام پشم شیشه اصل واحد نتیجه بین المللیINT ایرانISIRIطول M 10 8202/3 UNI 3878عرض M 1 8202/4 UNI 3878 ضخامت MM 4 8202/6 UNI 3878جرم واحد سطح Kg/m2 4.1 8202/7 UNI 3878نفوذ پذیری آب (حداقل) KP 50 8202/2 UNI 3861پایداری حرارتی طولی حداقل C 110 8202/1 UNI 3862 عرضی حداقل C 110 8202/1 UNI 3862پایداری ابعادی طولی حداقل % 03 8202/1 UNI 3890 عرضی حداقل % 03 8202/1 UNI 3890 جذب آب میزان جذب آب حداکثر % 1 8202/2 UNI 3879 میزان کاهش وزن حداکثر % 1 8202/2 UNI 3879مقاومت در برابر UV میزان انعطاف پذیری حداکثر C 14 8202/2 UNI 3875 افت در میزان کشش حداکثر % 14 8202/2 UNI 3875مقاومت کششی در 25% افزایش طول (حداقل) طولی Kg/5cm 35 8202/8 UNI 3882 عرضی Kg/5cm 25 8202/8 UNI 3882مقاومت کششی در نقطه ماکزیمم نیرو (حداقل) طولی Kg/5cm 40 8202/8 UNI 3882 عرضی Kg/5cm 30 8202/8 UNI 3882 مقاومت پارگی طولی Kgf 10 8202/9B NI 3863 عرضی Kgf 8 8202/9B NI 3863نوع لایی الیاف شیشه نبافته شده (تیشو) تقویت شده با نخ شیشه 50 گرمی ایتالیانوع لایی اشباع شونده از شیره عایق پلی استر سوزنی 130 گرمیوجه خارجی پودر معدنی یا فیلم پلی اتیلنوجه داخلی فیلم پلی اتیلن سابقه ایزوگام!هخامنشیان هم ایزوگام داشتند بررسی‌های باستان‌شناسی و پژوهش‌های مختلف در محوطه باستانی تخت جمشید نشان می‌دهد كه مهندسان هخامنشی 2500 سال پیش برای عایق‌بندی بخش‌های مختلف بناهای خود از قیر استفاده می‌كردند. محوطه باستانی تخت جمشید مجموعه‌ای كامل از سازه‌ها و بقایای مربوط به دوره هخامنشی است كه در زمان داریوش اول و در سال 518 پیش از میلاد ساخته شده است. این مجموعه شامل تخت جمشید، حصارها، كاخ‌ها، بخش‌های خدماتی، نظام‌های آبرسانی و بخش‌های دیگری است. «علیرضا عسگری»، سرپرست گروه باستان‌شناسی مجموعه تخت جمشید گفت: «در سال‌های متمادی گذشته باستان‌شناسان در جریان كاوش و بررسی محوطه تخت جمشید با بررسی دقیق مصالح به كار رفته در تخت جمشید متوجه شدند،  مهندسان برای جلوگیری از نفوذ آب هم همواره در جست و جوی چاره بودند. سرپرست تیم باستان‌شناسی در تخت جمشید با بیان این مطلب گفت: «در جریان كاوش در بخش‌های مختلف و در بین جرزهای سازه تخت جمشید شامل كف و آب‌راه‌های زیرزمینی تخت جمشید به آثاری از قیر برخورد كردیم كه نشان می‌دهد مهندسان این سازه از قیر به عنوان عایق استفاده می‌كردند.» به اعتقاد عسگری این قیر، نقش ایزوگام را برای سازه عظیم هخامنشی داشته‌است. وی یادآور شد: «این مهندسان از قیر سیاه رنگ در این سازه استفاده می‌كردند. آثار این قیر هنوز هم در بخش‌های مختلف تخت جمشید دیده می‌شود. قیر از نفوذ آب به زیر صفه تخت جمشید جلوگیری کرده و یكی از عوامل مهم برای حفاظت از محوطه باستانی تخت جمشید در طول 2500 سال بوده است. مجموعه تاریخی و پایتختی تخت جمشید مهم‌ترین پایتخت حكومت هخامنشی است كه در استان فارس و در نزدیكی شهر شیراز جای گرفته است.ایزوگام، تکنولوژی جدید در عایقکاری رطوبتی ساختمان عایق رطوبتی با قابلیت انعطاف زمینه جدیدی برای مصرف امولسیونی پلیمر پایه آب امروزه مانند قرنها پیش ساخته شده از قیر همچنان بعنوان رایج ترین روش پوشش کف مورد استفاده قرار می گیرد کاربرد قیر و یا آسفالت دشوار و مستلزم صرف وقت زیاد می باشد حتی امولسیونهای ساخته شده از قیر نیز تغییر اندکی را در دشواری این کاربرد ایجاد نموده اند. همانطور که می دانید باید قیروگونی را تا میزان 150 تا 200 درجه سانتیگراد حرارت داد، ریختن و تسطیح ترکیبی با این درجه حرارت بسیار دشوار می باشد. بنابراین امولسیونهای ساخته شده از قیر با قابلیت کاربرد درجه حرارت نرمال مورد استفاده قرار می گیرد. اینگونه امولسیونهای نفتی در آب حدوداً دارای 50% قیر می باشد. با سفت شدن این امولسیون آب آن تبخیر و قیر بصورت بیندر باقی می ماند. ترکیبات کف سازی بام، بر پایه امولسیون پلیمرهای جدید عملکرد کاملا‏ً متفاوتی دارند، شاید مهمترین ویژگی آنها ایجاد یک لایه نازک ( فیلم )با قابلیت انعطاف بعد از خشک شدن باشد. از جمله مزایای این عایق جدید به شرح زیر است : 1 – فاقد آلودگی و آسیب های فیزولوژی می باشد. 2 – کاربرد آنها ساده است. 3 – رنگ پذیرند. 4 – خطر آتش سوزی ندارند. 5 – چسبندگی خوبی نسبت به سطوح مختلف دارند. در این مقاله به معرفی عایقهای قیروگونی و عایقهای پیش ساخته، سپس به معرفی یک نوع عایق جدی که از رزینهای اکریلاتی و استایرنی محلول در آب ساخته شده می پردازدچکیده :یکی از مشکلات اساسی که در اکثر سازه ها به چشم می خورد مشکل نم و رطوبت می باشد که در بعضی مواقع یکی از راهکارهای مقابله با خسارت جبران ناپذیری سازه ها وساختمانها عایقکاری و رطوبتی می باشد. ایران با توجه به اقلیم آب و هوا و نیز وجود منابع عظیم نفتی متداولترین عایق در رطوبتی قیر و گونی می باشد که با پیشرفت تکنولوژی این روش جای خود را به عایق های پیش ساخته (ایزوکام ) داده است. امّا با پیشرفت علوم و نیز گرانی مواد نفتی و قیر در بعضی مواقع عایق های پیش ساخته نیز مقرون به صرفه نبوده و بعد از تحقیقات متعدد مهندسان موفق شدند که با استفاده از زرین های اکریلاتی و استایرنس که با آب حل می شود، عایق رطوبتی جدیدی بسازند که به صورت یک لایه می شود و انعطاف پذیری روی سطوح مورد نیاز اجرا mm1 می باشد. ایزوگام، تکنولوژی جدید در عایقکاری رطوبتی ساختمان عایق رطوبتی با قابلیت انعطاف زمینه جدیدی برای مصرف امولسیونی پلیمر پایه آب امروزه مانند قرنها پیش ساخته شده از قیر همچنان بعنوان رایج ترین روش پوشش کف مورد استفاده قرار می گیرد کاربرد قیر و یا آسفالت دشوار و مستلزم صرف وقت زیاد می باشد حتی امولسیونهای ساخته شده از قیر نیز تغییر اندکی رادر دشواری این کاربرد ایجاد نموده اند. همانطور که می دانید باید قیرو گونی را تا میزان 150 تا 200 درجه سانتیگراد حرارت داد، ریختن و تسطیح ترکیبی با این درجه حرارت بسیار دشوار می باشد. بنابر این امولسیونهای ساخته شده از قیر با قابلیت کاربرد درجه حرارت نرمال مورد استفاده قرار می گیرد. اینگونه امولسیونهای نفتی درآب حدوداً دارای 50% قیر می باشد. با سفت شدن این امولسیون آب آن تبخیر و قیر بصورت بیندر باقی می ماند.ترکیبات کف سازی بام، بر پایه امولسیون پلیمرهای جدید عملکرد کاملا متفاوتی دارند، شاید مهمترین ویژگی آنها ایجاد یک لایه نازک (فیلم ) با قابلیت انعطاف بعد از خشک شدن باشد. از جمله مزایای این عایق جدید به شرح زیر است : 1 ـ فاقد آلودگی و آسیب های فیزولوژی می باشد. 2 ـ کاربرد آنها ساده است. 3 ـ رنگ پذیرند.4 ـ خطر آتش سوزی ندارند. 5 ـ چسبندگی خوبی نسبت به سطوح مختلف دارند. در این جا به معرفی عایقهای قیروگونی و عایقهای پیش ساخته، سپس به معرفی یک ن وع عایق جدیدی که از رزینهای اکریلاتی و استایرنی محلول در آب ساخته شده می پردازد. عایق رطوبتی قیرگونی این عایق یکی از متداولترین عایق مصرفی در ایران می باشد به این علت که در اکثر شهرهای کشور مواد اولیه این عایقکاری به وفور یافت می شود. مواد مورد نیاز در این عایق گونی وقیر می باشد، که گونی مورد نیاز از کشورهای خارجی وارد می شود ودر سه اندازه مختلف به نامهای، گونی درجه یک، درجه دو، درجه سه در بازار یافت می شود. طبق آئین نامه مقررات ملی ایران (مبحث 5 ) مشخصات گونی ایده آل عبارتند از : گونی باید نو، ریز بافت، کاملاً سالم و بدون آلودگی و چروک باشد و وزن آن در هر متر مربع حدود 380 گرم باشد. قیر ماده ایست سیاه رنگ مرکب از هیدروکربنهای آلی با ترکیبات پیچیده که از تقطیر نفت خام بدست می آید.انواع قیر که در کشور می باشد دو دسته هستند : 1 ـ الف ) قیرهای جامد که علامت اختصاری آنها A.C است و مستقیماً از تقطیر نفت خام بدست می آید و بر حسب درجه نفوذ پذیریشان نامگذاری می شوند و انواع اینگونه قیرها در ایران به شرح زیر می باشد : قیرهای 70-60، 100- 85، 150 – 130، 180- 200، 220- 250، 280- 320 1 ـ الف ) قیرهای که با هوا دادن به یکی از قیرهای نرم فوق تهیه می شوند و عبارتند از : قیرهای 20 – 10، 30- 20، 50 – 40ودر بعضی موارد 70- 60 ب ) قیر جامد اکسید شده که باعلامت اختصاری R که معرف انعطاف پذیری قیر است نمایش داده می شود، این قیر از دمیدن هوا در مخلوطی از قیرهای نرم و مواد روغنی سنگین بدست می آید و بر حسب نقطه نرمی ودرجه نفوذ پذیری بصورت زیر نامگذاری کرده اند : R 85 – 25، R 90 – 15 ویژگیهای عمومی قیرها : 1 ـ غیر قابل نفوذپذیر در مقابل آب و رطوبت 2 ـ مقاومت در برابر اسیدها، بازها و نمکها 3 ـ چسبندگی معایب قیر : قیر در وضعیتهای زیر برخی از خواص خود را از دست می دهد، به طوریکه نمی توان از آن به خوبی استفاده کرد : الف ) تجزیه شدن در دمای زیاد و تبدیل آن به ذغال، توأم با اشتعال ب ) تغییر شکل در مقال فشار و حلالها مزایا : 1 ـ صرفه اقتصادی نسبت به بعضی عایقهای رطوبتی 2 ـ اطمینان از نظر کارایی با توجه به پیشینه مصرف معایب عایق قیرگونی :1 ـ پوسیدگی این عایق به مرور زمان 2 ـ پارگی بر اثر نشتهای احتمالی ساختمان 3 ـ عمر مفید عایق به طور متوسط کمتر از 10 سال بوده و ترمیم متناوب آن با مشکلات اجرایی زیاد و هزینه های قابل توجه همراه است. 4 ـ آلودگی محیط زیست را به دنبال دارد. عایقهای پیش ساخته (ایزوگام ) این عایقها معمولاً از مواد اولیه زیر تشکیل می شوند : 1 ـ قیر صنعتی 70 ـ 60 2 ـ مواد پلیمری به نام اتکتیک پلی پروپیلن (APP) 3 ـ یک لایه تیشوی نخدار ( پشم شیشه ) 4 ـ یک لایه پلی استر سوزنی 5 ـ پودر تالک ودر بعضی از این عایقها پودر مس 600 نیز بکار می رود.6 ـ فیلم پلی اتیلن 7 ـ باند و چسب طبق استاندارد ایران این عایق به دو دسته تقسیم می شوند : 1 ـ عایقهای رطوبتی پیش ساخته مخصوص پی ساختمان (عایق پی ) 2 ـ عایقهای رطوبتی پیش ساخته مخصوص سطوح خارجی، بدنه استخر و تونلها (عایق بام ) استاندارد ایران برای هر یک از این عایقها مواردی را معرفی می کند که دراین قسمت آمده است : اجزای تشکیل دهنده عایق پی : 1 ـ لایی : انواع لایی های زیر می توان در این عایق مورد استفاده قرار گیرد :الف ) فلت الیاف شیشه (تیشو ) مطابق مشخصات استاندارد 3891ب ) فلت الیاف پلی استر مطابق مشخصات استاندارد 3880ج ) منسوج نبافته پلی استر مطابق با استاندارد 3889 همراه فلت الیاف شیشه مطابق مشخصات استاندارد 3891 2 ـ ماده آغشته کننده لایی : ماده آغشته کننده هر یک از لایی ها می تواند قیرو یا مخلوطی از قیر و افزودنیهای اصلاح کننده باشد. سطح رویین عایق باید به منظور جلوگیری از چسبندگی داخل رول از مواد ریز دانه معدنی مثل پودر تالک ویا میکا پوشیده شود. سطح رویین باید یکنواخت و عاری از هر گونه خوردگی و چین و چروک باشد. سطح زیرین عایق رطوبتی باید با فیلم پلاستیکی و یا مواد ریزدانه معدنی مثل پودر تالک پوشیده شود. اجزای تشکیل دهنده عایق بام : متشکل از دو لایه نمدی است که لایه زیرین از فلت الیاف شیشه و لایه رویین از جنس منسوجات پلی استر می باشد، این دو لایه بوسیله مذاب قیر اصلاح شده با مواد پلیمری اشباح می گردد، به هنگام بسته بندی برای جلوگیری از چسبندگی هر طرف عایق با مواد ریز دانه ویا فیلم پلاستیکی روکش می گردد. در اینجالازم است که مشخصات استاندارد بعضی از مواد اولیه عایقهای مذکور را بیان کنیم.منسوج پلی استر که بعنوان لایه اشباح شونده از مذاب قیری در عایقهای رطوبتی پیش ساخته بکار می رود.ویژگیهای پلی استر نبافته :1 ـ منسوج باید 100% از پلی استر تولید شده باشد. 2 ـ سطح منسوج باید یکنواخت و نسبتاً صاف و هموار باشد. 3 ـ منسوج در هنگام تا کردن، تکه تکه و پاره کردن باید نسبتاً عاری از ذرات و مواد خارجی قابل مشاهده باشد. 4 ـ منسوج باید که در هنگام رول در دمای 10 تا 60 درجه سانتی گراد چسبندگی نداشته باشد. 5 ـ وزن هر رول نباید از 40 کیلوگرم تجاوز کند.6 ـ جذب شیره پلی استر باید یکنواخت و یکدست باشد.7 ـ رول ها باید به نحوی بسته بندی شوند که هنگام جابجایی اولاً باز نشوند، ثانیاً بسته بندی باید منظم و عاری از وجود هر گونه فرو رفتگی یا برآمدگی در مقطع بیرونی باشد. 8 ـ رول ها باید در یک لفاف کاغذی یا پلاستیکی بسته بندی شوند ویژگیهای فیزیکی پلی استر نبافته :1 ـ حداقل جرم واحد سطح 105 گرم بر متر مربع 2 ـ حداقل مقاومت کششی طولی 200نیوتن بر 50 میلیمتر 3 ـ حداقل مقاومت کششی عرضی 150نیوتن بر 50 میلیمتر4 ـ حداقل افزایش نسبی طولی 50 درصد 5 ـ حداقل افزایش نسبی عرضی 60 درصد6 ـ حداکثر کاهش وزن در دمای 105 درجه به مدت 5 ساعت 2 درصد (ویژگیهای فلت الیاف شیشه ) تیشو :1ـ فلت الیاف شیشه می بایستی دارای سطحی یکنواخت باشد. 2 ـ فلت الیاف شیشه باید با رزین آغشته و پس از مراحل حرارت دهی کل از نظر شکل ظاهری و رنگ یکنواخت باشد. 3 ـ فلت الیاف شیشه باید دارای نخ های تقویت از جنس شیشه باشد که فواصل معین و یکنواخت بطور پیوسته در تمامی طول فلت ادامه یابد. 4 ـ روی سطح فلت باید هیچگونه خرده شیشه مشاهده نگردد. 5 ـ فلت الیاف شیشه باید عاری از رطوبت بوده، هنگام باز نمودن رول چسبنده نباشد.6 ـ فلت نباید براحتی دو پوسته شود و باید لبه های آن صاف و بدون چروک باشد. ویژگیهای فلت الیاف شیشه شرح میزان واحد عرض 55 گرم بر متر مربع جرم واحد سطح 20 گرم بر متر مربع و حداکثر فاصله نخ های تقویت کننده 20 میلیمتر و حداقل مقاومت کششی طولی 15کیلوگرم بر 50 میلیمتر و حداقل مقاومت کششی عرضی 2کیلوگرم بر 50 میلیمتر و حداقل افزایش نسبی طولی 5/1 درصد و حداقل افزایش نسبی عرضی 2/1درصد.اکثر عایقهای رطوبتی پیش ساخته دارای مشخصات استاندارد زیر می باشند که عبارتند از : 1 ـ وزن یک رول در حدود 43 کیلومتر و در ابعاد 1× 10 متر 2 ـ ضخامت از 2 میلیمتر تا 6 میلیمتر که حد استاندارد 4 میلیمتر 3 ـ افزایش نسبی طولی 16 – 14 و افزایش عرضی 10 – 8% 4 ـ مقاومت کششی طولی 60 – 50 و مقاومت کششی عرضی 35 – 30 کیلومتر بر 50 سانتی متر 5 ـ مقاومت پارگی طولی 10 – 9 و مقاومت پارگی عرضی 5 – 4 کیلومتر نیرو 6 ـ تاب کششی اتصالات انتهایی 100 7 ـ جذب آب 1 % و کاهش وزن 1% 8 ـ وزن واحد سطح 2/4 کیلوگرم بر سانتیمتر مربع 9 ـ انعطاف پذیری در سرما 10- درجه 10 ـ پایداری ابعاد در برابر حرارت 1متر 11 ـ میزان نفوذ ناپذیری آب 12 ـ فرسودگی حرارتی در هوا حداکثر افت در دمای انعطاف پذیری 10 درجه 13 ـ مقاومت در برابر اشعه فرابنفش حداکثر افت دردمای انعطاف پذیری 10 درجه حال در این قسمت لازم است مزایا و معایب این نوع عایقها را نیز ذکر کنیم.مزایای عایقهای رطوبتی پیش ساخته : 1 ـ سبک بودن به مقدار حدود 4 کیلوگرم بر متر مربع 2 ـ مقاوم درگرمای 130 + درجه و سرمای 40- درجه 3 ـ دچار پوسیدگی و شکنندگی نمی شوند. 4 ـ دارای قابلیت انعطاف کامل می باشند. 5 ـ بعلت دارا بودن لایه پلی استر در مقابل فشارهای احتمالی از انبساط و انقباض ساختمان مقاوم می باشد. معایب :1 ـ فاسد شدن عایق بعد از 6 ماه (از زمان تولید ) بعلت عدم نگهداری مطلوب ( باید بصورت عمودی در دمای 5 تا 35 درجه نگهداری شود ) 2 ـ کم بودن طول عمر مفید ( طول عمر در حدود 15 سال ) 3 ـ گران بودن این عایقها (عایقهایی که دارای مواد اولیه خارجی می باشند ) 4 ـ در موقع ترمیم محل آسیب دیده از سایر جاها بالا می زند. 5 ـ تجزیه شدن بر اثر اشعه ماورابنفش در این نوع عایقها (قیر وگونی و پیش ساخته ) باید سطح کار عاری از گردوخاک و رطوبت باشد و اگر سطح آسفالت باشد برای عایقکاری با ایزوگام باید به ازاء هر مترمربع سطح حداقل 300 گرم مشتق قیری رقیق شده در آب یا بنزین روی سطح پخش گردد واگر سطح سیمانی بود به ازاء هر متر مربع سطح حداقل 280 گرم مشتق رقیق شده در آب یا بنزین روی سطح پخش گردد.بعضی از کارخانه های تولید کننده عایقهای پیش ساخته عایق با روکش آلومینیوم نیز تولید می کنند که حدود 85% از نور و حرارت را منعکس می کند. بعد از معرفی عایقهای رطوبتی مذکور به معرفی عایق جدید می پردازیم. همانطور که در مقدمه طرح شد گران بودن قیر در سالهای اخیر شرکتهای تولید کننده مواد شیمیایی یک عایق رطوبتی با کارایی و کیفیت بهتر نسبت به سایر عایقها تولید کننده که این تلاشها به ثمر نشست و این عایق در حال حاضر در بازار موجود و از آن استفاده می شود. مشخصات ساختاری : اندود عایق M 765 – SH ماستیکی است بر پایه رزینهای اکریلاتی و استایرنی محلول در آب به همراه افزودنی های لازم جهت پایداری در شرایط جوی متفاوت روی سطوح ساختمانی که بر پایه رزین Mowilith شرکت هوخست آلمان ساخته شده است. کاربردهای پیشنهادی : 1 ـ پوشش یا اندود انعطاف پذیر عایق درآب و رطوبت 2 ـ جایگزین مناسب و اقتصادی به جای قیروگونی، آسفالت و سایر ایزولاسیون های ساختمانی پایدار 3 ـ باز دارنده ترکهای سطحی در پوشش نما 4 ـ تقویت روکش های نما مواد تشکیل دهنده عایق : 1 ـ رزین مخصوص تولید شرکت هوخست بر پایه اکریلیک ـ استایرن 2 ـ مواد تکمیلی عایق : شامل مواد دیسپرس کننده ـ امولسی فایر ـ مواد تنظیم کننده غلظت ـ مواد نگهدارنده ـ مواد تنظیم کننده ـ PH مواد پوشش دهنده فیلم عایق.3 ـ کمک کننده های مکانیکی پودرهای معدنی جهت بالا بردن مقاومت مکانیکی نفوذ پذیری فیلم حاصل از اندود عایق الف ـ کربنات کلسیم ب ـ پودر تالک ج ـ پودر کائولن کاربرد : ترکیب پوشش کف بام بر پایه موویلیت وی پی 765 می توان بصورت خمیری باشد و کاربردی آن با غلظت و یا قلم مو و یا دستگاه اسپری بسیار آسان است. بطوریکه یک فرد غیر حرفه ای نیز می تواند آن را مصرف نماید. لیکن استفاده از دستگاههای اسپری بافشار زیاد نیازمند تخصص می باشد.تجربیات عملی ما نشان داده است که این امولسیون به سطوح تازه ساخته شده ازبتن، چوب، موزائیک وآزبست چسبندگی خوبی دارد. قبل از کاربرد این ترکیب سطوح مورد نظر باید تمیز و خشک باشند. سطوح ناصاف و شیبدار باید آماده سازی شوند. برای این منظور می توان امولسین را با آب رقیق و استفاده نمود، قبل از کاربرد ترکیب بر روی سطوح فلزی باید از مواد ضد خورندگی روی سطوح آهن استفاده نمود برای گرفتن درزه و پر کردن سوراخها، مخلوط امولسیون پوشش کف با خاک سنگ به نسبت 3 به 1 مورد استفاده قرار می گیرد. خشک شدن : زمان خشک شدن بستگی به ماده، درجه حرارت هوا، حرارت سطح مورد نظر، رطوبت و ضخامت پوشش دارد. به عنوان مثال در هوای با درجه حرارت 25 درجه سانتی گراد و رطوبت 65% زمان مورد نیاز برای خشک شدن لایه حدود 3 ساعت خواهد بود. قابلیت انعطاف :پوشش های کف بام به دلیل تغییرات حرارت هوا در معرض فشار می باشد. بنابر این باید از قابلیت انبساط بالایی برخوردار باشند. پوشش کف بر پایه موویلیت وی پی 765 به ضخامت 5/ 1میلیمتر در درجه حرارت 10ـ درجه سانتی گراد 2% قابلیت انبساط می باشد. قابلیت پوشش :برای پوشش معادل یک متر مربع از لایه به ضخامت 1 تا 5/1 میلیمتر حدود یک کیلوگرم از ترکیب فوق مورد نیاز می باشد. بدیهی است برای لایه بعدی به تعداد کمتری از این ترکیب نیاز خواهد بود. هزینه مواد مصرفی برای این پوشش بیش از ترکیبات قیری می باشد ولی سرعت در کاربرد آن هزینه اضافی را خنثی می کند. روش ترمیم : در صورت نیاز به ترمیم بخش آسیب دیده می توانید سطح قبلی را نخست با استفاده از پرایمر پوشش داده و سپس مطابق دستور العمل فوق با استفاده از ماستیک روی محل مورد نظر اجراء نموده و پوشش داد. شرایط نگهداری : اندود عایق و پرایمر را می توان به مدت 6 ماه در دمای بین 5 الی 25 درجه در انبار نگهداری کرد مزایای این عایق : 1 ـ اجراء سریع و آسان 2 ـ امکان تعویض رنگ آن 3 ـ عمر زیاد آن ( در حدود 40 ـ 30 سال ) 4 ـ عدم تأثیر گذاری اسیدها، بازها، و سایر مواد شیمیایی بر این نوع عایق 5 ـ قیمت مناسب ( هر متر مربع حدوداً 10000 رالت می باشد ) 7 ـ عدم آلودگی زیست محیطی نتایج : روشهای پوشش کف با قابلیت انعطاف، زمینه های جدید استفاده از امولسیون پلیمر می باشد. انجام آزمایشاتی در ارتباط با طول عمر واقعی این پوشش کف، قبل از هر گونه ارزیابی ضروری است. لیکن مزایای کاربرد در مقایسه با ترکیبات ساخته شده از قیر کاملاً روشن است.تجربیات و نتایج حاصلاز آزمایشات نوید آن است که موویلیت وی پی 765 ترکیب بسیار مناسبی برای پوشش کف باشد.واحدهای تولید کننده عایق رطوبتی، تولید لایی پلی استرجمع بندی، نتیجه گیری و پیشنهادات ـ ـ واحدهای تولید کننده عایق رطوبتی با توجه به حجم و نحوه تولید ایزوگام که نسبتاً از مکانیسم تولیدی ساده تری نسبت به سایر صنایع برخوردار می باشد از اهمیت بیشتر و همچنین سادگی و روانی بهتری برخوردار است. الف ) نیروی انسانی ب ) تأمین مواد اولیه ج ) تکنولوژی د ) شبکه دستیابی به بازار ه ) مسائل مالی و ) نهاد هماهنگی لیست واحدهای فعال الف ) نیروی انسانی بر طبق آمارگیری انجام شده در 23 واحد از صنایع تولید عایق رطوبتی، مجموعاً 354 نفر شاغل می باشند با میانگین شاغلین 5 نفر و انحراف معیاری 5 که این امر نشان می دهد که واحدها از نظر تعداد نیروی انسانی بکار گرفته شده در واحدهای خود از مشابهت تقریباً یکسانی برخوردار می باشد ( سایر بنگاههای تولید به هم نزدیک است ).از نظر تحصیلات از مجموع 354 نفر 102 نفر دیپلم (29% ) که از این تعداد 82 نفر دیپلم غیر فنی و 212 نفر (60% ) نیروی زیر دیپلم می باشند که در نهایت چیزی در حدود 11% از نیروهای شاغل در این بخش از تحصیلات بالای دیپلم برخوردار می باشند. لذا از نیروی انسانی تحصیل کرده ای برخوردار نمی باشند. حال به بررسی توزیع تحصیلاتی نیروها در بخشهای تولید، طراحی و مهندسی، بازرگانی، خدمات و پشتیبانی، تعمیرات و نگهداری و آزمایشگاه می پردازیم. ترکیب و توزیع نیروی انسانی از نظر تحصیلات 1ـ1 بخش تولید در مجموع 214 نفر (62% ) از مجموع کل شاغلین، در بخش تولید متمرکز می باشند که در مجموع 7 % از نیروها دارای مدرک تحصیلی دیپلم یا بالاتر می باشند از اینرو عمده نیروهای بخش تولید از سطح تحصیلاتی بسیار پائینی برخوردار هستند. 2ـ1 بخش طراحی و مهندسی در مجموع سه واحد دارای بخش طراحی و مهندسی می باشند (13% ) که در مجموع 6 نفر در این واحدها مشغول به کار هستند، از اینرو می توان گفت که عمدتاً واحدها از نظر بخش طراحی و مهندسی با مشکلات جدی مواجه می باشند.3ـ1بخش بازرگانی خوشبختانه 19 واحد (82% ) از واحدهای دارای این بخش می باشند که در مجموع 38 نفر در این واحدها مشغول به کار بوده و از این تعداد نیز 16 نفر دارای لیسانس و 7 نفر مدرک فوق دیپلم می باشند. بدین معنی که در مجموع نه تنها واحدها از نظر وجود بخش بازرگانی از وضعیت نسبتاً مطلوبی برخوردار میباشند بلکه نیروهای تحصیل کرده نیز در این واحد مشغول می باشند 4 ـ1 بخش خدمات و پشتیبانی در این بخش 100% واحدها از بخش خدمات و پشتیبانی برخوردار می باشند و در مجموع 50 نفر (14 % ) در این بخش مشغول بکار هستند. البته عمده این نیروها از وضعیت تحصیلی مطلوبی برخوردار نبوده ( 38 نفر زیر دیپلم ) و هیچ نیروی دانشگاهی در این بخش وجود ندارد. 5 ـ1 بخش تعمیرات و نگهداری در این بخش نیز 74% واحدها (17 واحد ) دارای این بخش هستند که 28 نفر در این بخش شاغل بوده و البته مانند سایر بخشها از فقر تحصیلاتی برخوردار هستند و 10 نفر از این افراد زیر دیپلم می باشند. البته با توجه به نوع تکنولوژی موجود شاید تحصیلات لازم برای نگهداری و تعمیر ماشین آلات بیش از این هم نباشد لذا به هر حال این فقر در بخش تعمیرات و نگهداری وجود دارد. 6 ـ1 بخش آزمایشگاه 50% واحدهای سئوال شونده در این بخش دارای واحد آزمایشگاه می باشند که در مجموع 18 نفر در این بخش مشغول بکار بوده و از این تعداد 8 نفر دارای مدرک تحصیلی لیسانس و 2 نفر دارای مدرک فوق دیپلم هستند که این درصد (55% ) نیروی تحصیل کرده دانشگاهی نسبت به سایر بخشها از وضعیت بسیار مطلوبی برخوردار می باشد. 2 ـ توزیع نیروی انسانی از نظر تجربه همانطور که در جزوات قبلی اشاره گردید و در این مقوله از توضیح و تشریح مجدد آن خودداری موضوع تجربه نیروی انسانی شاغل در واحدها از دو منظر، کمتر از 3 سال تجربه و بیش از 3 سال تجربه و در بخشهای مختلف مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بطور کلی از مجموع 354 فرد شاغل 134 نفر (37%) دارای کمتر از سه سال تجربه و 220 نفر (63%) بیش از سه سال تجربه برخوردارند و این در حالی است که تعدادی از این واحدها کمتر از سه سال است که به بهره برداری رسیده اند. یعنی می توان گفت که عمدتاً در این واحدها نیروهای مجرب علیرغم برخورداری از تحصیلات پائین وجود  در این بخش بطور میانگین 4 نفر نیروی کم تجربه و 503 نفر نیروی مجرب وجود دارد که در مجموع 42 درصد شاغلین کمتر از سه سال تجربه دارند که در مقایسه با تجربه کل نیروی انسانی کم تجربه (37%) بیانگر آن است که بخش تولید از سطح تجربی بالاتری برخوردار می باشد. 2ـ2ـ بخش طراحی و مهندسی با توجه به تعداد کم شاغلین در این بخش (6 نفر )، تحلیل فراگیری از وضعیت تجربه در این بخش نمی توان داشت چرا که عمدتاً واحدها در این بخش با یک ضعف عمومی مواجه می باشند. 3ـ2ـ بخش بازرگانی در این بخش کلاً از 38 نفر شاغل 27 نفر بیش از 3 سال تجربه دارند که از این نظر نیز بخش بازرگانی نسبتاً از تجربه مطلوبی برخوردار می باشد که با توجه به بحث تحصیلات نیروی انسانی موجود در این بخش نیروهای تحصیل کرده و مجربی هستند. 4 ـ 2ـ بخش خدمات و پشتیبانی در این بخش نیز از مجموع 50 نفر نیروی شاغل 34 نفر مجرب و دارای بیش از سه سال تجربه می باشند و نیروهای این بخش در مجموع از نظر تجربه از وضعیت مطلوبی برخوردار هستند.5 ـ 2 ـ بخش تعمیرات و نگهداری در این بخش نیز از مجموع 28 نفر نیروی شاغل 70% بیش از سه سال تجربه کاری دارند و از این نظر نیز بخش تعمیرات و نگهداری از نیروهای نسبتاً مجربی برخوردار می باشد. 6 ـ 2ـ بخش آزمایشگاه در این بخش بعلت پائین بودن تعداد نیروی انسانی تحلیل مناسبی نمی توان از موضوع داشت. 3 ـ نیاز به آموزش حین خدمت در میان واحدها از نظر آموزشی تقریباً تمام واحدها نیاز به آموزش را در بخش تولید عنوان کرده اند و در رده دوم نیاز به آموزش در بخشهای بازرگانی و تعمیرات و نگهداری اشاره شده است و در بخش طراحی و مهندسی و بخش آزمایشگاه نیاز چندانی احساس نشده است. البته این عدم احساس نیاز شاید بدلیل فقدان این بخشها در واحدها باشد لذا میزان نیاز واحدها به این بخشها و دلایل کم و کیف نیاز خود جای بحث داشته که در تحلیل نهایی خوشه عایق رطوبتی به آن پرداخته خواهد شد. 4 ـ توزیع واحدها از نظر تغییر پرسنل در سه سال گذشته تغییر در تعداد پرسنل می تواند معلول عوامل مختلفی باشد که با توجه به نوع، ساختار و موقعیت واحدها شاید تفاسیر گوناگونی بتوان برای آن داشت که در واحدهای ایزوگام (عایق رطوبتی ) 15 واحد هیچ تغییری رادر تعداد پرسنل نداشته، 6و7 واحد نیز به ترتیب کاهش و افزایش در تعداد پرسنل را داشته اند که با مطالعه ساختار و نوع تکنولوژی واحدها شاید بتوان عمده ترین دلیل ثابت بودن تعداد پرسنل را ثابت بودن نوع تکنولوژی دانست که به دلیل ثابت بودن روند تولید قاعدتاً تغییراتی نیز در تعداد پرسنل بوجود نیامده است. 5 ـ تعداد واحدهای مواجه با مشکلات بازار کار محلی از مجموع 23 واحد در زمان آمارگیری تنها 15 واحد مشکلاتی رادر مورد بازار کار محلی عنوان کرده اند که با توجه به این موضوع مشکلات واحدها از نظر بازار کار در چند عامل مورد سئوال قرار گرفت و مشخص گردید که 70% عدم دسترسی به نیروی کار ماهر در بخش تولید، 30% نیروهای ماهر در بخشهای طراحی و نیز تعمیرات و نگهداری و 10% نیروهای ماهر در بخشهای بازرگانی عنوان نموده اند. لذا با توجه با این موارد عموماً خود واحدها نیز ضعف وجود نیروی انسانی ماهر در بخشهای تولید را اذعان داشته و جزء مشکلات خود بر شمرده اند و بقیه در مهندسی و نیز تعمیرات و نگهداری یا بعبارت بهتر در بخش فنی عدم وجود نیروی ماهر را بعنوان عمده مشکلات بازار کار در محل خود عنوان نموده اند که لازم می باشد دولت و نهادهای آموزشی زمینه های لازم را برای فراهم کردن این نیروها فراهم کنند. البته این موضوع در بخش تحلیل نهایی خوشه تشریح خواهد گردید. 6 ـ همکاری واحدها در زمینه نیروی انسانی همانطور که در مطالعه ساختار داخلی خوشه ( جزوه شماره یک ) اشاره گردید همکاری در بین واحدهای خوشه یکی از اساسی ترین و پایه ای ترین عوامل در شکل گیری و پویایی خوشه می باشد از اینرو این همکاری را در زمینه های مختلف خوشه مورد بررسی قرار می دهیم که در این بخش همکاری در زمینه نیروی انسانی در بین واحدهای صنعتی را از ابعاد مختلف مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و میزان نقاط قوت و نقاط ضعف خوشه را در این بخش تقسیم می کنیم. 6 ـ 1ـ تعداد و توزیع واحدهای استفاده کننده از توان نیروی انسانی سایر واحدها کلاً از مجموع 23 واحد مورد سئوال 11 واحد اشاره داشته اند که در این زمینه با سایر واحدها همکاری داشته اند که این مورد با توجه به شرایط موجود، تکنولوژی نسبتاً ساده واحدها ازشرایط خوبی برخوردار است. لذا از میان این 11 واحد 8 عنوان نموده اند که تنها با یک واحد مشابه همکاری می کنند که این امر نشان دهنده آن است که عموماً این همکاری کمتر بعنوان یک فرهنگ در میان واحدهای صنعتی وجود دارد و با توجه به فرهنگ مردم منطقه بیشتر این ارتباط از مناسبت های خانوادگی و نظایر آن نشأت می گیرد که در این بین واحدها تمایل دارند که با واحدی که باآن آشنایی دارند همکاری نمایند. البته بررسی این همکاری از نظر جغرافیایی نیز مؤید همین نکته می باشد چرا که بیش از 40% واحدها اشاره کرده اند که با واحدهای داخل شهرستان همکاری می نمایند که این امر نیز خود علاوه بر آنکه فرضیه فوق را تقویت می کند هماهنگی و همکاری در بین واحدهای موجود در شهرستان را نیز به وضوح نشان می دهد. 6 ـ 2 ـ زمینه های همکاری قابل ارائه در بخش نیروی انسانی جهت بررسی بهتر میزان رقبت واحدها به همکاری در بخش نیروی انسانی نیز پتانسیل آنها در بخشهای مختلف تولیدی در دو بخش ( شرایط موجود و میزان علاقمندی واحدها به استفاده از توان سایر واحدها ) مورد سئوال قرار گرفت که آمار قابل ملاحظه، آن بود که 40% واحدها از شرایط فعلی به ویژه تولید استفاده می کنند و علاقمندی آنها به ارائه خدمات نیز بیشتر در بخش تولید عنوان گردیده که این خود نشانگر آن است که عموماً درصد عمده ای از فکر و انرژی واحدها به بخش تولید اختصاص داشته و نسبت به سایر واحدها به ویژه بخش طراحی و مهندسی که سهم آنها تقریباً درحد صفر می باشد بسیار بی توجه می باشند. از این رو پوشش این ضعف یکی از ضرورتهای خوشه می باشد که در بخش پیشنهادات به آن خواهیم پرداخت. ب ) تأمین اولیه از آنجا که مواد اولیه در هر شاخه تولیدی از موارد مهم در سازماندهی و جهت گیری خوشه می باشد مواد اولیه نیز بصورت خاص مورد توجه قرار گرفت و فاکتور و عوامل مختلف در این خوشه با طرح سئوالاتی مورد بررسی قرار گرفت و سعی گردید تا با طرح سئوالات مختلفی مشخصات، انواع و ویژگیهای شبکه توزیع مواد اولیه در بین واحدهای تولید کننده عایق رطوبتی مورد بحث قرار گیرد. * توزیع واحدها از نظر روشهای تأمین مواد اولیه واحدها عموماً گزینه های خرید بطور مستقیم از تولید کننده داخلی و یا خرید از طریق واسطه ها را نسبت به سایر گزینه های واردات از خارج کشور، تأمین توسط خریدار و یا سایر انتخاب نموده اند و اظهار داشته اند که عمدتریت هزینه جهت تأمین مواد اولیه نیز در این دو بخش مصروف می گردد. * توزیع جغرافیایی واسطه های تأمین مواد اولیه در این بخش واحدها عموماً به داخل شهرستان یا خارج از استان اشاره داشته اند ( 11 و18 واحد ) و این نشانگر آن است که از یکسو در سایر شهرستانهای استان پتانسیل مطلوبی از این نظر فراهم نیست. ضمن آنکه پتانسیل بسیار بالایی در داخل شهرستان وجود دارد و حجم بالایی از مواد اولیه توسط خود واسطه های داخل شهرستان توزیع می گردد که این نسبت در شهرستان دلیجان در مقایسه با کل کشور آمار قابل تأملی می باشد. البته در بررسی تأمین مواد از طریق واسطه ها نیز عمده واحدها به تسریع در دریافت مواد و یا از نقاط مختلف را اشاره کرده و کمتر به پرداخت بها بصورت مدت دار یا اقساط اشاره داشته اند و عموماً واحدها در برخورد با واسطه ها بصورت نقدی خرید انجام می دهند. * بررسی نحوه توزیع واحدهای تولید کننده مواد اولیه در حدود 70% واحدها مواد اولیه خود را از داخل استان به ویژه شهرستان دلیجان تهیه می نمایند که البته شاید عمده خرید خارج از استان روان ساز (قیر ) مورد استفاده در عایق می باشد که عموماً از شرکت پلی اکریل اصفهان تهیه می گردد سایر مواد یا در داخل استان تهیه می شود یا از خارج از کشور وارد می گردد. البته عمده واحدها علت استفاده از مواد داخل استان را عرضه مناسب عنوان نموده اند که این موضوع نیز خود از موارد مهم و پتانسیل های مطلوب در خوشه می باشد و بخش عمده ای از واحدها دلیل خرید کالا از خارج استان علیرغم وجود منابع استانی را کیفیت عنوان نموده اند که این امر نشان دهنده یکی از نقاط حساسی است که با وجود فراهم بودن تکنولوژی مناسب در کشور کیفیت تولیدات استان مطلوبیت نسبی ندارد که در نهایت به دلایل مختلف واحدهای تولید کننده عایق دارای واحدی خاص جهت تأمین مواد می باشند که البته مشخص می باشد که این واحد در بخش بازرگانی شرکت قرار دارد. * همکاری در تأمین مواد اولیه نزدیک به 90% واحدها اشاره داشته اند که در تأمین مواد اولیه با یکدیگر همکاری نزدیکی دارند که این امر معمولاً به دلیل پائین آوردن هزینه های حمل ونقل، استفاده از اعتبارات یکدیگر در نزد تأمین کنندگان مواد اولیه بوده و به معنی همکاری واحدها در عین رقابت شدید می باشد. البته در سئوال دیگری تمامی واحدها در زمینه این همکاری اظهار تمایل نموده و استقبال کرده اند. ج )تکنولوژی همانطور که در تبیین ساختار خوشه به تفصیل بیان گردید سطح تکنولوژی، نوع تکنولوژی و عوامل مختلف در تولید محصول به ویژه ماشین آلات اهمیت فوق العاده ای در پایدار بودن و ماندگاری تولید دارد به ویژه اگر تولید و سطح تکنولوژی پویایی لازم را منطبق با نیاز جهانی و یا حتی بازار داخلی داشته باشد. از اینرو به بررسی سطح تکنولوژی واحدها می پردازیم و در این راستا عوامل مختلفی را مانند عمر ماشین آلات، خارجی یا داخای بودن ماشین آلات و میزان سرمایه بری ماشین آلات و قابلیت انعطاف و بروز آوری ماشین آلات را مورد سنجش قرار می دهیم. * بررسی عمده ماشین آلات و محل ساخت واحدهای تولید کننده عایق این نتیجه حاصل گردید که میانگین عمر ماشین آلات بطور متوسط 5/3 سال می باشد که البته به دلیل پراکندگی این آمار عمر بعضی از ماشین آلات به بیش از 5 سال نیز می رسد اما نکته بسیار مهم و قابل توجه در این بین آن است که در تمامی واحدهای صنعتی ماشین آلات مورد استفاده، ساخت داخل کشور می باشند و تقریباً در هیچ یک از این واحدها ماشین آلات خارجی بکار گرفته نشده است و نکته مهم تر آن است که بیش از 40% از ماشین آلات ساخت داخل استان در شهرستان دلیجان می باشد واکثر واحدها در طراحی ماشین آلات خود دخالت دارند که البته این موضوع خو د نکات مثبت و منفی خاص خود را داش ته که در تحلیل نهایی به آن خواهیم پرداخت.* بررسی دانش فنی در واحدهای تولید کننده عایق رطوبتی بخش عمده ای از واحدها کسب دانش فنی را از طریق استخدام نیروهای مربوطه و یا استفاده از تجربه واحدهای مشابه ذکر نموده اند که البته شاید این دو مورد موارد قابل توجهی باشند به ویژه آن که همکاری در انتقال تکنولوژی و دانش فنی خود از ملزومات شکل گیری و پویایی هر خوشه می باشد. لذا واحدها در خصوص استفاده از شرکتهای فنی مهندسی مشاور اظهار عدم اطلاع نموده اند که این امر نیز به دو دلیل عدم وجود شرکتهای مشاور قوی در این زمینه و به ویژه در استان بوده و دلیل دوم بی اطلاعی و احیاناً نبودن فرهنگ استفاده از مشاور در واحدها می باشد. در هر حال مشکل عدم وجود شرکتهای فنی و مهندسی مشاور از جمله مواردی است که در سازوکار خوشه وجود دارد. بر طبق موارد فوق و نیز سئوالات دیگر مطرح شده این نتیجه حاصل گردید که واحدها به مقدار خیلی کمی بعد از راه اندازی تولید اقدام به نوآوری و یا تولید محصول جدید نموده اند که این امر نیز خود به دلیل پائین بودن سطح دانش فنی و عدم وجود بخش مهندسی در خود واحدها و همچنین عدم استفاده از شرکتهای فنی و مهندسی می باشد. * آزمایشگاه عموماً به دلیل نوع تولید عایق اکثر واحدها نیازی به ایجاد آزمایشگاه در داخل واحد احساس ننموده اند که البته علاوه برآن که این امر نکته منفی درساختار خوشه می باشد ولی خود معلول عوامل مختلفی از جمله نوع تولید و سطح تکنولوژی می باشد و اینکه به دلیل تولید یکنواخت و فرآیند ثابت تولید و همچنین نوع کیفیت محصول عموماً هیچ آزمایشی بطور خاص روی محصول انجام نمی گیرد که این امر نشان دهنده بی تفاوتی خاص نسبت به مشخصات محصول می باشد که در مواجهه با بازار خارجی این امر می تواند نقطه منفی تلقی گردد. البته نکته مثبت، آن است که 35% واحدها از استانداردهای Iso برخوردارند و این امر نشان دهنده آن است که واحدها بدون اهمیت دادن به کیفیت محصول وحتی مغشوش بودن بازار داخلی و عدم توجه به بازار خارجی عمدتاً در خصوص برقراری آزمایشگاه و تست محصول اقدامی نمی نمایند.*همکاری در بخش تکنولوژی از منظر همکاری واحدها در بخش تکنولوژی با دو مقوله متفاوت مواجه اند. در مقوله ماشین آلات و استفاده از ظرفیت و یا توان ماشین آلات واحدهای مشابه نکته قابل توجهی به چشم نمی خورد و این امر نیز شاید به دلیل ساختار یکنواخت و فرآیند ثابت تولید باشد ولی در مقوله انتقال دانش فنی همانطور که قبلاً اشاره گردید واحدها از وضعیت بسیار خوبی برخوردارند و در زمینه انتقال دانش فنی و تکنولوژی عموماً همکاری بسیار خوبی را با هم دارند که این موضوع از نکات مثبت خوشه خواهد بود. د ) شبکه دستیابی به بازار نوع و شرایط دستیابی به بازار یکی از مهمترین اقداماتی است که در ساختار خوشه وجود دارد لذا با توجه به تشریح نسبتاً مفصل موضوع در بخش نظری در این بخش به همین مقدار اکتفا نموده و تنها به بررسی شبکه دستیابی به بازار واحدهای عایق رطوبتی خواهیم پرداخت.همانطور که می دانیم عایق یک کالای نهایی می باشد از این رو معمولاً بعد از تولید هیچ نوع فناوری روی آن صورت نگرفته و مستقیماً جهت مصرف به اشکال مختلف وارد چرخه توزیع می گردد لذا با این نگرش به بررسی شرایط بازار، این محصول می پردازیم. * بررسی نحوه توزیع کالا از مجموع 23 واحد مستقر در شهرستان 4 واحد صادرات به خارج از کشور داشته اند و در مورد نحوه توزیع در بازار نیز عمده واحدها به فروش از طریق واسطه ها و یا نمایندگی خود شرکتها اشاره داشته اند که البته این امر بیانگر شبکه وسیعی است که در توزیع این محصول البته در داخل کشور وجود دارد و واحدها عمدتاً در خارج از استان نیز محصولات خود را از این طریق عرضه می نمایند. *سیاست حضور در بازارواحدها عموماً از چند سیاست و استراتژی خاص استفاده می کنند بسیاری از آنها سعی می کنند کیفیت را بهبود بخشند که البته این امر با توجه به عدم وجود آزمایشگاه مشکل به نظر می رسد و. عمدتاً واحدها با دستکاری تجربی درنوع مواد سعی می کنند محصولی با کیفیت بهتر تولید نمایند و البته به همین دلیل نیز تفاوت چندانی در کیفیت محصولات عرضه شده وجود ندارد. عامل دیگری که واحدها به آن اشاره داشته اند قیمت پائین محصول می باشد که البته علاوه بر مثبت بودن این امر نکته قابل ذکر آن است که به دلیل ثابت بودن هزینه های روان ساز، لایی پلی استر و سوخت و نیز مشابه بودن نوع تولید عمدتاض توان رقابتی واحدها در این خصوص چندان قابل توجه نمی باشد. عامل سوم سرعت در سیستم تحویل کالا ذکر گردیده است که این موضوع زمینه رقابتی فراوانی در واحدها بوجود آورده است و واحدهایی که بتوانند با استفاده از شبکه های توزیع، محصول را سریع تر (به ویژه در فصول خاص ) و به شکل بهتری عرضه نمایند معمولاً در بازار از موقعیت بیشتری برخوردار خواهند بود البته این مورد بشدت از مسائل مالی متأثر خواهد بود ک ه در بخش مالی به آن بیشتر خواهیم پرداخت. بخش عمده ای از واحدها معمولاً بصورت مقطعی و عمدتاً از طریق واسطه ها و یا واحدهای مشابه در جریان مسائل بازار قرار می گیرند که البته بعلت ثابت بودن نوع تولید معمولاً از انعطاف چندانی در برخورد با نیاز بازار برخوردار نیستند. * مشکلات حضور در بازار تقریباً بیش از 80% از واحدها اظهار داشته اند که در عرضه محصول در بازار دچار مشکل می باشند که البته عمده این مشکلات در اشباع بازار، بالا بودن تعداد واحدهای تولید کننده عایق در منطقه و حتی در سطح کشور و همچنین مشکلات مالی عنوان شده که بخش مشکلات مالی نیز در آینده ذکر خواهد گردید. ه ) مسائل مالی مسائل مالی در هر بخش صنعتی از مسائل بسیار مهم می باشد که در بحث خوشه صنعتی نیزبا ساز و کارهای خاص اهمیت آن محسوس می باشد. به ویژه در بخش تولید عایق که درصد بسیار بالایی از قیمت تمام شده عایق را مواد اولیه و مصرفی به خود اختصاص می دهند و نوع توزیع آن نیز با مسائل و پیچیدگی های خاص خود همراه می باشد. با توجه به آنکه در شرایط فعلی اشباع نسبی نیز در بازارهای مصرف وجود دارد و توان صادرات واحدها نیز بسیار پائین می باشد. ادامه خواندن مقاله در مورد ايزوگام چيست

نوشته مقاله در مورد ايزوگام چيست اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله امامت و ولايت

$
0
0
 nx دارای 224 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : معنی امام كلمه امام یعنی پیشوا . كلمه پیشوا در فارسی درست ترجمه تحت اللفظی كلمه امام است . در عربی خود كلمه امام یا پیشوا مفهوم مقدسی ندارد . یعنی كسی كه پیشرو است . عده ای تابع و پیرو او هستند ، اعم از اینكه آن پیشوا عادل و راه یافته و درست رو باشد یا باطل و گمراه باشد . قرآن هم كلمه امام را در هر دو مورد اطلاق كرده است . در یك جا می فرماید :« و جعلنا هم ائمه یهدون بامرنا » ما آنها را پیشوایان هادی به امر خودمان قرار دادیم و در جای دیگر می گوید « ائمه یدعون الی النار » پیشوایانی كه مردم را به سوی آتش می خوانند ، یا مثلاً درباره فرعون كلمه ای نظیر امام را اطلاق می كنند : « یقدم قومه یوم القیامه » كه در روز قیامت هم پیشاپیش فقومش حركت می كند . پس كلمه امام یعنی پیشوا . ما به پیشوای باطل فعلاً كاری نداریم . مفهوم پیشوا را عرض می كنیم . پیشوایی در چند مورد است ، در بعضی از موارد ، اهل تسنن هم قائل به پیشوایی و امامت هستند و لی در كیفیت و شخصش با ما اختلاف دارند . اما در بعضی از مفاهیم امامت ، اصلاً آنها منكر چنین امامتی هستند . امامتی كه مورد قبول آنها هم هست ولی در كیفیت و شكل و فردش با ما اختلاف دارند . امامت به معنای زعامت اجتماع است كه به همین تعبیر از قدیم در كتب متمكلمین آمده است . خواجه نصیر الدین طوسی در تجرید ، امامت را این طور تعریف می كند (ریاسه عامه ) ، یعنی ریاست عمومی . شوون رسول اكرم (ص) پیغمبر اكرم (ص) به واسطه آن خصوصیتی كه در دین اسلام بود در زمان خودش به حكم قرآن و به حكم سیره خودشان دارای شون متعددی بودند ؛ یعنی در آن واحد چند كار داشتند و چند پست را اداره می كردند . اولین پستی كه پیغمبر اكرم (ص) از طرف خدا داشت و عملاً هم متصدی آن بود ، همین بود كه پیغامبر بود یعنی احكام و دستورات الهی را بیان می كرد . آیه قرآن می گوید :« ما اتیكم الرسول فخذوه و ما نهیكم عنه فانتهوا ». آنچه پیغمبر برایتان آورده بگیرید و آنچه نهی كرده ( رها كنید ) ، یعنی آنچه پیغمبر از احكام و دستورها می گوید از جانب خدا می گوید . پیغمبر از این نظر فقط بیان كننده آن چیزی است كه به او وحی شده . منصب دیگری كه پیغمبر اكرم (ص) متصدی آن بود ، منصب قضاست .او قاضی میان مسلمین بود ، چون قضا هم از نظر اسلام امری نیست كه هر دو نفری اختلاف پیدا كردند ، یك نفر می تواند قاضی باشد . قضاوت از نظر اسلام یك شان الهی دارد زیرا حكم به عدل است و قاضی آن كسی است كه در مخاصمات و اختلافات می خواهد به عدل حكم كند . این منصب هم به نص قرآن كه می گوید : « فلا و ربك لا یومنون حتی یحكموك. فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما » . به پیغمبر تفویض شده ورسول اكرم از جانب خدا حق داشت كه در میان اختلافات مردم قضاوت كند . این نیز یك منصب الهی است نه یك منصب عادی ، عملاً هم پیغمبر قاضی بود . منصب سومی كه پیغمبر اسلام رسماً داشت و هم به نص قرآن به او تفویض شده بود، هم عملاً عهده دار آن بود همین ریاست عامه است . او رئیس و رهبر اجتماع مسلمین بود و به تعبیر دیگر مدیر اجتماع مسلمین بود . گفته اند آیه : « اطیعوا الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منكم » ناظر به این جهت است كه او رئیس و رهبر اجتماع شماست ، هر فرمانی كه به شما می دهد بپذیرید .قهراً این كه می گوییم سه شان ، به اصطلاح تشریفات نیست بلكه اساساً آنچه از پیغمبر رسیده سه گونه است : یك سخن پیغمبر فقط وحی الهی است . در اینجا پیغمبر هیچ اختیاری از خود ندارد . دستوری از جانب خدا رسیده و پیغمبر فقط واسطه ابلاغ است . آنجا كه دستورات دینی را می گویند : نماز چنین بخوانید ، روزه بگیرید و000 آنجا كه میان مردم قضاوت می كند دیگر قضاوتش نمی تواند وحی باشد . دو نفر اختلاف پیدا می كنند . پیغمبر طبق موازین اسلامی بین آنها قضاوت می كند و می گوید حق با این است یا با آن . اینجا دیگر این طور نیست كه جبرئیل به پیغمبر وحی می كند كه در اینجا بگو حق با این اهمیت هست یا نیست . حالا اگر یك مورد استثنائی باشد مطلب دیگری است ولی به طور كلی قضاوتهای پیغمبر بر اساس ظاهر است ، همان طوری كه دیگران قضاوت می كنند ، منتها در سطح خیلی بهتر و بالاتر . خودش هم فرمود : من مامورم كه به ظاهر حكم كنم : یعنی مدعی و منكری پیدا می شوند و مثلا‌ً مدعی دو تا شاهد عادل دارد ،پیغمبر بر اساس همین مدرك حمك می كند این حكمی است كه پیغمبر كرده ( نه اینكه به او وحی شده باشد ). در شان سوم هم پیغمبر به موجب اینكه رهبر اجتماع است ، اگر فرماندهی بدهد غیر از فرمانی است كه طی آن وحی خدا را ابلاغ می كند.خدا به او اختیار چنین رهبری را داده و این حق را به او واگذار كرده است . او هم به حكم اینكه رهبر است كار می كند و لهذا احیاناً مشورت می نماید . ما می بینیم در جنگهای احد، بدر و خیلی جاهای دیگر پیغمبر اكرم (ص) با اصحابش مشورت كرد كه نماز مغرب را اینطور بخوانیم یا آن طور اما مسائلی پیش می آمد كه درباره آنها با او سخن می گفتند . می فرمود : این مسائل به من مربوط نیست ، من جانب الله چنین است و غیر از این هم نمی تواند باشد ولی در این گونه مسائل ( یعنی در غیر حكم خدا )‌احیاناً پیغمبر مشورت می كند و از دیگران نظر می خواهد پس اگر در موردی پیغمبر اكرم فرمان داد چنین بكند ، این به حكم اختیاری است كه خداوند به او داده است. اگر هم در یك مورد بالخصوص وحیی شده باشد یك امر استثنایی است و جنبه استثنایی دارد نه اینكه در تمام كارها و جزئیاتی كه پیغمبر به عنوان رئیس اجتماع در اداره اجتماع انجام می داد . به او وحی می شد كه در این جا چنین كن و در آنجا چنان و در این گونه مسائل هم پیغمبر فقط پیام رسان می باشند . پس پیغمبر اكرم مسلماً در آن واحد دارای این شوون متعدد بوده است . امامت به معنی رهبری اجتماع مساله امامت به معنی اولی ، همین ریاست عامه است . یعنی پیغمبر كه از دنیا می رود یكی از شوون او كه بلا تكلیف می ماند رهبری اجتماع است . اجتماع زعیم می خواهد و هیچ كس در این جهت در این جهت تردید ندارد . زعیم اجتماع بعد از پیغمبر كیست ؟ این مساله ای كه اصل آنرا هم شیعه قبول دارد و هم سنی؛ هم شیعه قبول داردكه اجتماع نیازمند به یك زعیم و رهبری عالی و فرمانده است و هم سنی . در همین جاست كه مساله خلافت به آن شكل مطرح است . شیعه می گوید : پیغمبر (ص) رهبر و زعیم و بعد از خودش را تعیین كرد و گفت : بعد از من زمام امور مسلمین باید به دست علی (ع)باشد و اهل تسنن با اختلاف منطقی كه دارند . این مطلب را لا اقل به شكلی كه شیعه قبول دارد ، قبول ندارند و می گویند : در این جهت پیغمبر شخص معینی را تعیین نكرد و وظیفه خود مسلمین بوده است كه رهبر را بعد از پیغمبر انتخاب كنند . پس انها هم اصل امامت و پیشوایی را ـ كه مسلمین باید پیشوا داشته باشند ـ قبول دارند منتها آنها می گویند پیشوا به آن شكل تعیین می شود و شیعه می گوید به آن شكل تعیین شده ، پیشوا خود را خود پیغمبر اكرم به وحی الهی تعیین كرد . اگر مساله امامت در همین حد بود ( یعنی سخن فقط در رهبر سیاسی مسلمین بعد از پیغمبر بود ) انصافاً ما همین كه شیعه هستیم ، امامت را جزء فروع دین قرار می دادیم نه اصول دین ؛ می گفتیم این یك مساله فرعی است مثل نماز . اما شیعه كه قائل به امامت است تنها به این حد اكتفا نمی كند كه علی (ع) یكی از اصحاب پیغمبر ، ابوبكر و عمر و عثمان و صدها نفر دیگر حتی سلمان وابوذر هم یكی از اصحاب پیغمبر بودند و علی (ع) از آنها برتر بوده ، افضل و اعلم و اتقی و الیق از آنها بوده و پیغمبر هم او را معین كرده بود . دو مساله دیگر می گوید كه اصلاً اهل تسنن به این دو مساله در مورد احدی قائل نیستند : یكی مساله امامت به معنی مرجعیت دینی است . امامت به معنی مرجعیت دینی گفتیم كه پیغمبر مبلغ وحی بود . مردم وقتی می خواستند از متن اسلام بپرسند از پیغمبر می پرسیدند آنچه را كه در قرآن نبود از پیغمبر سوال می كردند . مساله این است كه آیا هر چه اسلام می خواسته از احكام و دستورات و معارف بیان كند ، همان است كه در قرآن آمده و خود پیغمبر هم به عموم مردم گفته است؛ یا نه ، آنچه پیغمبر برای عموم مردم گفت قهراً زمان اجازه نمی داد كه تمام دستورات اسلام باشد. علی (ع) وصی پیغمبر بود و پیامبر تمام كم و كیف اسلام و لااقل كلیات اسلام را به علی (ع) گفت و او را به عنوان یك عالم فوق العاده تعلیم یافته از خود و ممتاز از همه اصحاب خویش و كسی كه حتی مثل خودش در گفته اش خطا و اشتباه نمی كند و نا گفته ای از جانب خدا نیست الا اینكه او می داند ، معرفی كرد و گفت : ایها الناس : بعد از من در مسائل دینی هر چه می خواهیدسوال كنید ، از وصی من و اوصیای من بپرسید ؟ در واقع دراینجا امامت ، نوعی كارشناسی اسلامی می شود اما یك كارشناسی خیلی بالاتر از حد یك مجتهد، كارشناسی من جانب الله .یعنی افرادی كه اسلام شناس هستند . البته نه اسلام شناسانی كه از روی عقل و فكر خودشان اسلام را شناخته باشند كه قهراً جایز الخطا باشند ـ بلكه افرادی كه از یك طریق رمزی و غیبی ـ كه بر ما مجهول است ـ علوم اسلام را به پیغمبر گفته اند . از پیغمبر (ص) رسیده به علی (ع) و از او به امامان و در تمام ادوار ائمه ، علم اسلام یك علم معصوم غیر مخطی كه هیچ خطا نمی كنند . از هر امامی به امام دیگر رسیده است . اهل تسنن برای هیچ كس چنین مقامی قائل نیستند، پس انها در این گونه امامت اصلاً قائل به وجود امام نیستند . نه اینكه قائل به امامت هستند و می گویند علی (ع) امام نیست و ابوبكر چنین است . برای ابوبكر و عمر و عثمان و بطور برای كلی برای هیچ یك از صحابه چنین شان و مقامی قائل نیستند ، لذا در كتابهای خودشان هزاران اشتباه از ابوبكر و عمر در مسائل دینی نقل می كنند ، ولی شیعه امامان خود را معصوم از خطا می دانند و محال است كه به خطایی برای امام اقرار كنند ( در كتابهای اهل تسنن مثلاً آمده است ابوبكر در فلان جا چنین گفت ، اشتباه كرد . بعد خودش گفت : « ان لی شیطاناً یعترینی » یك شیطانی است كه گاهی بر من مسلط می شود و من اشتباهاتی می كنم و یا عمر در فلان جا اشتباه و خطا كرد و بعد گفت این زنها هم از عمر فاضلتر و عالمترند). خود اهل تسنن می گویند عمر در هفتاد مورد ( یعنی در موارد زیاد و واقعا هم زیاد ) گفت : « لولا علی لهلك عمر » . امیر المومنین اشتباهاتش را تصحیح می كند ، او هم به خطایش اقرار می نمود . پس آنها قائل به چنین امامتی نیستند ، ماهیت بحث برمی گردد به این معنا كه مسلماً وحی فقط به پیغمبر اكرم (ص) می شد . ما نمی گوییم كه به ائمه (ع) وحی می شود ، اسلام را فقط پیغمبر (ص) به بشر رساند و خداوند هم آنچه از اسلام را كه باید گفته بشود ، به پیغمبر گفت . این طور نیست كه قسمتی از دستورات اسلام نگفته به پیغمبر مانده باشد ، ولی آیا از دستورات اسلام نگفته به عموم مردم باقی ماند یا نه ؟ اهل تسنن حرفشان این است كه دستورات اسلام هر چه بود همان بود كه پیغمبر به صحابه اش گفت . بعد در مسائلی كه در مورد آنها از صحابه هم چیزی روایت شده می مانند كه چه كنیم ؟ این جاست كه مسائل قیاس وارد می شود و می گویند ما اینها را با قانون قیاس و مقایسه گرفتن تكمیل می كنیم كه امیر المومنین در نهج البلاغه می فرماید : یعنی خدا دین ناقص فرستاد كه شما بیایید تكمیلش كنید ؟! و لی شیعه می گوید : نه خدا دستورات اسلام را ناقص به پیغمبر وحی كرد و نه پیغمبر آنها را ناقص برای مردم بیان كرد ، پیغمبر كاملش را بیان كرد اما آنچه پیغمبر كامل بیان كرد ، همه آنهایی نبود كه به عموم مردم گفت ، بلكه همه دستوراتی را كه از جانب خدا بود به شاگرد خاص خودش گفت و به او فرمود : تو برای مردم بیان كن . این جاست كه مساله عصمت هم به میان می آید . شیعه می گوید : همان طور كه امكان نداشت كه دچار خطا یا اشتباه شود ، زیرا همانگونه كه پیغمبر به نوعی از انواع موید به تایید الهی بود ، این شاگرد خاص هم موید با تایید الهی بود ، پس این ، مرتبه دیگری است برای امامت . امامت به معنی ولایت مساله ولایت در شیعه به معنای حجت زمان مطرح است كه هیچ زمانی خالی از حجت نیست : « و لو لا الحجه لساخت الارض باهلها » یعنی هیچ وقت نبوده و نخواهد بود كه زمین از یك انسان كامل خالی باشد و برای انكه انسان كامل مقامات و درجات زیادی قائلند و ما در اغلب زیارتها كه می خوانیم به چنین ولایت و امامتی اقرار و اعتراف می كینم ؛ یعنی معتقدیم كه امام دارای چنین روح كلی است . ما در زیارت می گوییم : « اشهد انك تشهد مقامی و تسمع كلامی و ترد سلامی» . ( البته ما برای مرده اش می گوییم ، اما از نظر ما مرده وزنده او فرقی ندارد ؛ چنین نیست كه زنده اش اینطور نبوده و فقط مرده اش این طور است .) من گواهی می دهم كه تو الان وجود مرا در اینجا حس و ادراك می كنی ، من اعتراف می كینم كه توسخنی را كه الان می گویم : « السلام علیك یا علی بن موسی الرضا » . می شنوی من اعتراف می كنم و شهادت می دهم كه سلامی را كه من به تن می كنم: « السلام علیك » تو به من جواب می دهی. اینها را هیچ كس برای هیچ مقامی قائل نیست ، اهل تسنن ( غیر از وهابیها ) فقط برای پیغمبر اكرم قائل هستند .برای غیر پیغمبر برای احدی در دنیا چنین علو روحی و احاطه روحی قائل نیستند ، ولی این مطلب جزئ اصول مذهب ما شیعیان است و همه آن را می گوییم .ما اگر بخواهیم وارد بحث امامت شویم باید در سه مرحله بحث كنیم : امامت در قرآن امامت در سنتو امات به حسب حكم عقل در مرحله اول باید ببینیم آیا آیات قرآن در باب امامت دلالت بر امامتی كه شیعه می گوید دارد یا نه ؟ و اگر دلالت دارد آیا فقط امات به معنیولایت معنوی را هم می گویند ؟ از این موضوع كه فارغ شویم باید وارد بحث امامت در سنت بشویم . ببینیم كه در سنت پیغمبر (ص) راجع به امامت چه آمده ؟ بعد مساله را از نظر عقلی تجزیه و تحلیل كنیم كه عقل در هر یك از سه مرحله امامت چه چیز را قبول می كند .آیا می گوید از نظر رهبری اجتماعی حق با اهل تسنن است یا جانشین پیغمبر (ص) باید بوسیله شورای مردم انتخاب شود یا اینكه پیغمبر جانشین خود را تعیین كرد ؟ هم این طور در ان دوتای دیگر عقل چه می گویند ؟   امامت در قرآن در قرآن چند آیه هست كه مورد استدلال شیعه در باب امامت است . یكی از آن آیات آیه انما ولیكم است . آیه ای در قرآن داریم به این صورت « انما ولیكم الله و رسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزكوه و لهم راكعون » . « انما » یعنی منحصراً . معنی اصلی ولی سرپرست است و ولایت یعنی تسلط و سرپرستی : سرپرست شما فقط و فقط خداست و پیغمبر خدا و مومنینی كه نماز را بپا می دارند و در حال ركوع زكات می دهند . ما در دستورات اسلام نداریم كه انسان در حال ركوع زكات بدهد كه بگوییم این یك قانون كلی است و شامل همه افراد می شود . این اشاره است به واقعه ای كه در خارج یك بار وقوع پیدا كرده است و شیعه و سنی به اتفاق آن را روایت كرده اند و ان این است كه علی (ع) در حال ركوع بود . سائلی پیدا شد و سوالی كرد ، حضرت اشاره كرد به انگشت خود ، او آمد انگشتر را از انگشت علی (ع) بیرون آورد و رفت . یعنی علی (ع) صبر نكرد نمازش تمام شود و بعد به او انفاق كند ؛آنقدر عنایت داشت به اینكه آن فقیر را زودتر جواب بگوید كه در همان حال ركوع با اشاره به او بفهماند كه این انگشتر را در آور ، برو بفروش و پولش را خرج خودت كن .در این مطلب هیچ اختلافی نیست و مورد اتفاق شیعه و سنی است كه علی (ع) چنین كاری كرده است و نیز مورد اتفاق شیعه و سنی است كه این آیه در شان علی (ع) نازل شده . با توجه به اینكه انفاق كردن در حال ركوع جزء دستورات اسلام نیست كه بگوییم ممكن است عده ای از مردم به این قانون عمل كرده باشند . پس كسانی كه چنین می كنند اشاره و كنایه است ، همانطور كه در خود قرآن گاهی می گوید : « یقولون » می گویند و حال آنكه یك سخن آن را گفته در اینجا كسانی كه چنین می كنند ، یعنی آن فردی كه چنین كرده . بنابراین به حكم این ایه علی (ع) به ولایت برای تعیین شده است . این آیه ای است كه مورد استدلال شیعه است . البته این آیه خیلی بیش از این بحث دارد. آیات دیگر، آیاتی است در باره جریان غدیر است . خود قضیه قدیر جزء سنت است ولی از آیاتی كه در این مورد در سوره مائده آیه 67 وارد شده ، یكی این آیه است :« یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك و ان لم تفعل فما لم تفعل فما بلغت رسالته » . ای پیامبر ! آنچه را كه بر تو نازل كردیم تبلیغ كن و اگر تبلیغ نكنی رسالت الهی را تبلیغ نكرده ای . مفاد این آیه آنچنان شدید است كه مفاد حدیث :« من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه » . اجمالاً خود آیه نشان می دهد كه موضوع آن چنان مهم است كه اگر پیغمبر تبلیغ نكند ، اصلاً رسالتش را ابلاغ نكرده . سوره مائده به اتفاق شیعه و سنی آخرین سوره ای است كه بر پیغمبر نازل شده و این آیات جزء آخرین آیاتی است كه بر پیغمبر نازل شده ، یعنی در وقتی نازل شده كه پیغمبر (ص) تمام دستورات دیگر را در مدت 13 سال مكه و 10 سال مدینه گفته بود و این جزء آخرین دستورات بوده است . شیعه سوال می كند این دستوری كه جزء آخرین دستورهاست و آنقدر مهم است كه اگر پیغمبر آنرا ابلاغ نكند همه گذشته ها كان لم یكن است ، چیست؟ یعنی شما نمی توانید موضوعی نشان بدهید كه مربوط باشد به سالهای آخر عمر پیغمبر و اهمیتش در آن درجه باشد كه اگر ابلاغ نشود هیچ چیز ابلاغ نشده است . ادامه خواندن مقاله امامت و ولايت

نوشته مقاله امامت و ولايت اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


تحقيق در مورد پيامبر اعظم (ص)

$
0
0
 nx دارای 19 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه:پزوهش حاضر که مجموعه ای خلاصه از چند مقاله برتر در مجلات و نمایه های موجود در مجموعه کتابخانه مرگزی آستان قدس رضوی و تالار اطلاع رسانی و نمایه موجود در بنیاد پژوهشهای اسلامی مشهد و همچنین چند پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی می باشد، گامی است که نگارنده با هدف آگاهی رساندن به قشر جوان و دانشجویان عزیز، در خصوص اخلاق و سیره نبوی و با نگرش موضوعی به تأثیر آنها در حوزه فرهنگ، برداشته است. آنچه که سبب گردآوری این مجموعه شد، معرفی و آشنا کردن سنت و آداب و رسوم اصیل اسلامی به دانشجویان عزیز بود از آن لحاظ که شاید هنوز کمتر ادبیاتی در مورد بررسی وضعیت کنونی جهان اسلام با وضعیت جامعه اسلامی در آغاز بعثت، وجود دارد. امید است با توجه به شرایط کنونی حاکم بر جهان و در حالی که استکبار جهانی به سردمداری آمریکای جهانخوار، در پی تضعیف مبانی دینی جوامع اسلامی از راه فرهنگ و سنتهای موجود در میان این سرزمینها می باشد، پژوهش حاضر که قسمت اصلی بخش اول آن را مصاحبه تشکیل میدهد گامی به سوی افقهای روشنتر در راه روشنگری دینی باشد. یونس ثابتی بخش اول: پیامبر(ص)،آغازگر تغییردر فرهنگ جهانیپیامبر عظیم الشأن خدا(ص)، با توجه به فضای جامعه و نیازهای موجود، پروژه تغییر فرهنگی عظیمی را آغاز نمودند و در مدت رسالت خود به آن همت گماشتند.ضرورت و چگونگی ایجاد این تغییر، دلایل و لزوم كاربرد شیوه پیامبر (ص) در عصر حاضر را با علامه سید جعفر مرتضی العاملی مورخ نامی جهان اسلام به بحث گذاشته ایم. پرداختن به مسأله فرهنگ با هر رویكردی، یكی از مهمترین دغدغه های ایدئولوگ های جوامع مختلف بوده و هست. اهمیت این بحث، در نوع هدایت انبیای الهی كه همگی به نوعی مبنای فرهنگی داشته اند، نهفته است. اما التقاط گری و امتزاج سنت های باطل اقوام گوناگون با فرهنگ الهی انبیا، زمینه انحراف فرهنگی را در میان پیروان ادیان مختلف ایجاد كرد، تا جایی كه آن سنت ها كم كم بر ارزشهای فرهنگی ادیان الهی غلبه كرد و باعث كمرنگ شدن نقش آنان گردید.خداوند بنا به سنت الهی و جهت اتمام حجت بر بندگان خود، آخرین پیامبر را بر انگیخت و تولدی دیگر را در زندگی بشر رقم زد، تولدی كه مبنای تحولات فرهنگی فراوانی در جامعه بشری شد. عصر پیامبر (ص)، عصر پیدایش خرده فرهنگ های باطل كه خود را به ادیان ابراهیمی منتسب می كردند، بوده است، براساس همین نیاز، خلأ وجود یك فرهنگ هدایتگر الهی احساس می شد وحضورپیامبرخاتم(ص)، پایان این احساس ناخوشایند بود. لازم به یادآوری است، علامه سید جعفر مرتضی، مورخ شیعه لبنانی اكنون در جبل عامل زندگی می كند و سالها از عمر خویش را در حوزه علمیه قم به تحصیل و تدریس و تحقیق پرداخت، یكی از معروفترین تألیفات ایشان، اثر ارزشمند الصحیح من سیره النبی است كه در سال 1372 به عنوان كتاب سال جمهوری اسلامی برگزیده شد. * اگر اجازه بدهید، گفتگو را با بررسی وضعیت فرهنگی جهان در عصر پیامبراعظم(ص) آغاز كنیم; **قبل از پاسخ گفتن به سؤال شما، به عنوان مقدمه تعریف فرهنگ را مد نظر قرار می دهیم، كه آیا فرهنگ تنها ارزشهای معنوی است یا فراتر از آن است و شامل همه سنت ها، عادات، رفتارها و ; می شود؟ فرهنگ مجموعه ای از ارزشها، عادات، رفتار و سنت های هر قوم است و به همین نسبت در عصر بعثت پیامبر (ص) نیز فرهنگ هایی كه بهتر است از آنها به عنوان خرده فرهنگ یاد كنیم، وجود داشتند. این فرهنگ ها گر چه بعضاً باقی مانده فرهنگ ادیان الهی و ابراهیمی بودند اما با ضد ارزشهای موجود در جامعه و فرهنگ اقوام و ملل مختلف آغشته شده بود و به عبارت دیگر آن فرهنگ ها مد نظر انسان ها بود. در واقع مقاصد، تمایلات و ایده های برخاسته از ارزشهای آن جوامع زیر بنای فرهنگ های آن ملل را تشكیل می داد. حال آنكه این تمایلات گاه مربوط به مسایل متافیزیكی و ماورایی است و گاه به مسایل نفسانی بر می گردد. بالاخره آن فرهنگ ها ناشی از تفكر و خواست های مادی بشر بود البته شاید بقایا و شمه ای از ارزشهای ادیان الهی و ابراهیمی در آن یافت می شد. اینگونه بود كه تشخیص حق از باطل در این فرهنگ ها برای مردم بسیار سخت و بعضاً ناممكن شده بود؛ مطمئناً این نوع فرهنگ ها به نفع بشر نخواهد بود بلكه به نفع مستكبرین و حكام جور می باشد، چرا كه آنان در لوای این فرهنگها منافع خودشان را تأمین می كنند. لذا با وجود این فرهنگ ها، جنگها و ستم های فراوانی در حق توده مردم روا می شد، بنابراین وقتی فرهنگی ابزار حكام جور و مستكبرین واقع شود به ضرر مردم جامعه تمام می شود، اما فرهنگ های الهی دارای خصوصیاتی است به نفع مردم و همه طبقات جامعه. فرهنگ های الهی و بخصوص فرهنگ اسلامی قصد تحمیل اهداف نظام ارزشها و نظام دینی خود را ندارند، چرا كه اگر مفاهیم ارزشمند این نظام های فرهنگی به نحو شایسته به مردم منتقل شود، ارزشها از ضد ارزشها شناسایی می شود و نظام های برتر فرهنگی جای خود را به خرده فرهنگ های التقاطی خواهند داد. *آیا وجود همین نقص ها در خرده فرهنگ های ساخته ذهن و تفكر بشر زمینه رویكرد و گرایش جامعه آن روز را به فرهنگ اسلام فراهم ساخت؟**فرهنگ اسلام در قالب یك نظام هماهنگ با فطرت وارد میدان شد، آن هم در زمانی كه آن فرهنگهای باطل بر زندگی مردم سایه افكنده بودند.این فرهنگ الهی برخاسته از وحی دو مؤلفه بسیار مهم وجود داشت؛ یكی همان هماهنگی با فطرت بود كه عرض كردم و دیگری همسویی با عقل. مسلم است كه این نوع فرهنگ ها اثرات بسیار مطلوبی بر رفتار و كردار و زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد. فرهنگ اسلامی چون دارای این دو مؤلفه مهم – فطرت و عقل – بود توانست جامعه بشری را راهنمایی و هدایت كند. البته برخی مسایل وجود دارد كه درك آن برای عقل ممكن نیست و فطرت نیز به آن دسترسی ندارد، لذا به وحی نیاز پیدا می كند كه رفتار انسان در زندگی، مطابق واقعیت ها، حقایق و قوانین حاكم بر جهان باشد كه توسط پروردگار به ودیعه گذاشته شده است. بنابراین برخی مسایل وجود دارد كه از سنخ فطرت یا عقل نیست بلكه فراتر از آن است، لذا به هدایت های ویژه نیازمند است. بنابراین پیامبران با هدف اینكه انسان جایگاه واقعی خودش را بشناسد و به آن دست یابد و هویت خود را باز یابد، براساس متن وحی پروردگار به فرهنگ سازی جوامع پرداختند.همانگونه كه عرض كردم هدایت بشر یا از طریق فطرت ممكن است یا احكام عقلی و یا وحی. این سه مرحله در رسیدن انسان به واقعیت های انسانی خودش به او بسیار كمك می كند. بنابراین فرهنگ به معنای جعل ارزشها براساس هواهای نفس، احساسات بشر و تمایلات انسانی نیست، بلكه فرهنگ اسلام براساس واقعیت ها و حقایق موجود شكل گرفت و ادامه یافت. براساس همان اصلی كه خدمتتان عرض كردم، پیامبر اسلام (ص) نیز به هدایت بشر همت گماشتند و زمینه ظهور و بروز فرهنگی برخاسته از متن حقایق و خواسته های الهی بشر را ایجاد نمودند تا بشریت با یكدیگر در رسیدن به سعادت همراه شوند.لذا ما نمی توانیم اصل و اركان فرهنگ اسلامی را با فرهنگ هایی كه برخاسته از خواسته های نفسانی انسان است، با یكدیگر مقایسه كنیم. *حضرت عالی از عدم وجود هماهنگی فرهنگ های موجود در عصر پیامبر(ص) سخن گفتید آیا فرهنگ اسلام توانست پاسخگوی نیازهای انسان در آن زمان و حتی پس از آن باشد و آیا گسترش اسلام در كمتر از یك سده پس از ظهور آن دلیل بر این مسأله است؟ **این بحث بسیار گسترده است. اسلام بر مبنای فطرت، عقل و خواسته ها و نیازهای بشر ظهور پیدا كرد، حكم صادرنمود و به همین دلیل نیز گسترش یافت چون در كلیه احكام زندگی اسلام ریشه های فطری و عقلی و الهی نهفته بود و به این نیازهای روحی، روانی و مادی و معنوی او پاسخ گفت.بشر چه در عصر بعثت و چه پس از آن تشنه حقایقی بود كه از زبان وحی بیان می شد و چون این دستورها و راهنمایی های هدایتگرانه براساس همان سه محور اصلی زندگی بشر بود توانست چه در عصر بعثت و چه پس از آن و حتی اكنون كه 14 قرن از بیان آن ها گذشته است، پاسخ دهد.هر انسانی دوست دارد در محیطی كه زندگی می كند، عینیت پیدا كند و یافتن عینیت مستلزم، هویت بخشی به انسان است و این مسأله نیز به شناخت انسان از ابعاد وجودی خودش بر می گردد. شناخت ابعاد وجودی و یافتن هویت به اراده خود انسان بر می گردد. انتخاب مسیر صحیح در زندگی، شناخت ویژگیهای شخصیتی، گسترش فضایل و ممانعت از رشد رذایل اخلاقی از جمله این موارد است. لذا این موضوع بسیار حساس و دقیق است. وقتی انسان ها شاهد بودند كه اسلام مجال ایفای نقش به فطرت و عقل داد، به سمت آن گرایش پیدا كردند.اسلام و فرهنگ اسلامی به بشر مجال ساختن زندگی متعالی براساس نیازها و خواسته های واقعی اش را داد به همین دلیل رویكرد مردم چه در عصر بعثت و چه پس از آن قابل توجه است. البته كسانی كه منافع مادی خود را در خطر می دیدند، با این حركت انقلابی پیامبر (ص) كه تحول روحی عظیمی را در بسیاری از افراد به وجود آورد، مخالفت نمودند و سنگ اندازیهای زیادی هم داشتند، ممانعت های بسیاری را مرتكب شدند و حتی به فرهنگ سازی انفعالی در برابر فرهنگ ناب اسلام پرداختند، چون انسانهایی كه به كنه وجودی خودشان پی برده بودند دیگر در مقابل آن تحقیرها كه منافی با شخصیت انسانی شان بود ایستادگی می كردند. بنابراین بیشترین كسانی كه به اسلام پناه آورده بودند و در سایه اسلام شخصیت یافته بودند، رنج كشیدگان و مظلومین سابق جامعه بودند، چرا كه ساخت زندگی براساس نیازها، آرزوها و با اختیار و انتخاب خود، آرزوی هر انسانی است. لذا ما می بینیم كه بیشترین كسانیكه علیه پیامبران واكنش داشتند و قیام كردند، بزرگان اقوام بودند و بیشترین پاسخ دهندگان به دعوت انبیا، بردگان و ضعیفان جامعه بوده اند. بنابراین، اگر دعوت انبیا مورد قبول این طیف از جامعه قرار می گرفت، امری منطقی و طبیعی بود.   *بی شك در راستای رفع همین نیازهای بشر، پیامبر (ص) پروژه تغییر فرهنگی را در دستور كار خود قرار می دهند، ایشان از چه ابزاری برای ایجاد این تغییر بهره گرفتند؟** ارجاع بشر به فطرت خود، توجه و اهتمام به احكام و هدایت عقلی، تكوینی، تشریعی و فطری از ابزار هدایت بشر توسط پیامبر (ص) و ایجاد تغییر فرهنگی بوده است. البته ذكر این نكته نیز ضروری به نظر می رسد كه پیامبر اكرم (ص) چون سایر انبیای الهی بشر را به سمت خودشناسی و سپس خودسازی تشویق می كردند و روح هر انسانی خواستار استقلال در انتخاب و اختیار در گزینش نوع زندگی است، اما این استقلال و اختیار به معنای كنارگیری از هدایت های پیامبر (ص) نبوده و نیست. ابزار مهم دیگری كه پیامبران و بویژه پیامبر اسلام (ص) در ایجاد این تغییر از آن بهره جستند، استفاده از وزیران، مدیران و كارگزاران لایق است. در قرآن آمده است كه حضرت موسی (ع) می فرمایند: “واجعل لی وزیرا من اهلی” دقت در این آیه نكات ارزشمندی را برای ما روشن می سازد؛ چرا حضرت موسی فرمودند: ; من اهلی، هارون اخی;! ببینید در ابتدا می فرمایند: من اهلی و این یعنی وزیر من در تمام خصوصیات و ویژگی هایی را كه لازمه اداره جامعه و هدایت مردم است داشته باشد مفهوم این واژه (اهلی) را می توان مساوات و برابری در خصوصیات دانست. در حالیكه پادشاهان و سلاطین كه منافع مادی و هواهای نفسانی خود را بر مصالح جامعه مقدم می دارند، همواره از وزرایی استفاده می كنند كه در ویژگی و خصوصیت شباهتی به خودشان نداشته باشد تا بدین وسیله از نمودار شدن ضعف ها و نواقص خود جلوگیری كنند و این را امتیازی برای حفظ حكومت خود می دانند. معنای دیگری كه برای اهلی می توان عنوان كرد، این است كه این وزیر بر همه امور من مطلع باشد و شناخت داته باشد، برخلاف سلاطین و حكام كه از این مهم جلوگیری می كنند. آنچه عنوان شد – انتخاب وزیر مطلع بر امور – از ویژگی های مؤمنان است چون مؤمنان صلاح و منفعت جامعه و دیگران و خود را مد نظر دارند و این همان معنای ایمان واقعی است. انتخاب این ویژگی برای وزیران یك پیامبر احتمال هر گونه سوء ظن، خطا در ولایتمداری و مصلحت خواهی برای پیروان آن پیامبر را كاهش و حتی به صفر می رساند و شبهات احتمالی را از بین می برد. لذا بهترین ابزار برای تحقق اهداف پیامبران در همین نكته نهفته است، یعنی انتخاب وصی، وزیر و جانشین اصلح، اطمینان و اعتماد به وزیر و داشتن ایمان به عملكرد كسی كه بر مبنای آنچه گفته شد انتخاب شده است هر چند نقش نظارت بر عملكرد وزرا نیز باید پررنگتر از آنچه بیان شد مدنظر قرار گیرد. یكی دیگر از ابزارهای مورد استفاده در این راستا، محبت و رأفت پیامبر (ص) نسبت به سایرین است. این ویژگی هر انسانی است كه نسبت به محبت خالصانه و رأفت پدرانه یك سرپرست كرنش نشان می دهد. پیامبر (ص) با استفاده از خصلت و خلق نیكوی خویش، آنچه را در لوای دستورهای الهی مد نظر داشتند به دیگران منتقل نمودند و آن مسایل و مطالب در ذهن مخاطبین ثبت و تثبیت شد، مگر آنهایی كه دلهایی بیمار داشتند. *شما از مواضع منفی برخی از بزرگان اقوام در مقابل پیامبر(ص) سخن گفتید، آیا این شیوه برخورد، پیامبراكرم(ص) را در موضع انفعال قرار داد یا به ایشان در ادامه روند تغییر فرهنگی یاری رساند؟ **برای پاسخ به این سؤال شما، یك نكته مهم لازم به یادآوری است؛ اولاً ستیز افراد مغبون از بعثت حضرت رسول(ص)، ستیز فرهنگی نبود؛ به این دلیل كه آنها دارای فرهنگ به معنای واقعی نبودند، بلكه خرده فرهنگهای برخاسته از ایده های باطلشان تعیین كننده مسیر زندگی شان بود، لذا آنها توان مقابله فرهنگی نداشتند و به گواه و روایت تاریخ در آن موضع شكست خوردند، چه آنكه تبلیغات منفی آنان نه تنها به آنان كمك نكرد؛ بلكه در پیشبرد اهداف پیامبر(ص) و گرایش مردم به اسلام هم تأثیر مثبت گذاشت، زیرا مردم حقایق و واقعیتهای منطبق با فطرت و عقل خویش را در دستورات اسلام می یافتند و لذا تبلیغات آنان علیه اسلام و شخص پیامبر(ص)، بر روند گسترش اسلام تأثیری نداشت بلكه پوچ و تهی بودن آن فرهنگها و به عبارتی خرده فرهنگها را نیز اثبات می كرد. چون صاحبان قدرت عصر پیامبر(ص)، دارای یك ایدئولوژی معین و مشخص نبودند و برخورد آنها بیشتر برخورد عاجزانه بود و نشان از ناتوانی آنان داشت، به همین دلیل دست به برخورد مسلحانه می زدند. در واقع، برخورد آنان غیرفرهنگی بود.   *اما برخلاف آنچه در عصر پیامبر(ص) در برخورد با ایشان اتفاق افتاد، حضرت محمد(ص) ابلاغ رسالت خویش را با گفتمان و گفتگو آغاز كردند;**پیامبر(ص) تبلیغ رسالت خود را با دعوت از راه گفتگو و براساس استدلال آغاز كردند.ببینید در آیات قرآن كه تعیین كننده مسیر حركت زندگی همه مسلمانان بوده و هست، از چه واژه هایی بیشتر استفاده می شود؟ “یتدبرون”، “یتفكرون”، “یعقلون” و;، واژه هایی هستند كه در اكثر آیات قرآن، مردم را به تفكر، تدبر و تعقل در آیات الهی و مخلوقات پروردگار دعوت و آنها را به نوعی با استدلال و با دلالت سخن گفتن آشنا و دعوت می كنند. شیوه پیامبر(ص) در ابلاغ رسالتشان نیز همین شیوه است، اما در مقابل دشمنان پیامبر(ص)، وقتی در مقابل این فرهنگ بزرگ توان ایستادگی ندارند، به مقابله منفی می پردازند و اتهام ساحر بودن و; را به شخص پیامبر(ص) وارد می كنند.   *قرآن به عنوان سند افتخار اسلام، در انجام این تغییرات چه نقشی داشته است؟ **قرآن مسیر تغییرات فرهنگی در جهان و لزوم آن را در آیاتش مشخص كرده است. قرآن بیشترین تأكید را بر تدبر، تعقل و تفكر دارد.قرآن به عنوان یك كتاب آسمانی، ارزشمند و مقدس اثر خودش را می گذارد، اما اصل موضوع مفسران و حاملان قرآن، برای بشریت هستند. سیاستها، اخلاق و رفتار پیامبر(ص) بیشترین تأثیر را بر بشریت گذاشت. چه در عصر پیامبر(ص) و چه پس از آن، قرآن آن گونه كه شایسته وحق آن بوده و هست، شناخته نشد. به عقیده من، آنان كه به مخالفت جدی و گسترده با مفاهیم قرآنی پرداخته اند، بیشتر از كسانی كه از قرآن بد دفاع می كنند، به كنه و عمق مطالب و مفاهیم قرآن پی برده اند. اما اینكه آیا خود قرآن به ماهو هو توانسته به تبلیغ رسالت پیامبر(ص) كمك كرده باشد یا خیر، به یك نگاه دقیق تر و عمیق تر نیاز دارد. در این جا، مسأله مفسران و حاملان قرآن مطرح می شود، آن چیزی كه فرهنگ نبوی را در جهان گسترش داد، قرآن ناطق بود. لذا تبلیغ دین و مفاهیم آن برعهده قرآن مكتوب نبوده، بلكه برعهده قرآن ناطق بود و قرآن ناطق، پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) بوده اند. بنابراین، حقایقی كه از ائمه معصومین(ع) درباره فهم قرآن منتشر شده، اثر بیشتری از خود قرآن داشته است. همه مسلمانان به معجزه بودن قرآن در همه ادوار تاریخ معتقد بوده و هستند اما آنها به دستور عملی برای زندگی نیاز داشته و دارند. در این مسیر، سنت و سیره پیامبر(ص) و رفتار و كردار ائمه معصومین(ع) بهترین مفسر قرآن بوده است. این مسأله مسلمانان را متقاعد می كند تا سیاستها و برنامه های امامان(ع) را بررسی كنند و آن را در دستور كار خود قرار دهند. بنابراین، قرآن ناطق به عنوان مفسر قرآن مكتوب در بیان دیدگاههای اسلام، در همه مسایل كه فرهنگ زیربنای همه آنهاست، نقش بسیار مهمی گرفت، اما تا مفسران آن نمی بودند، بهره برداری از مفاهیم قرآنی برای دیگران كاری بس دشوار و گهگاه غیرممكن بود. *یكی از زمینه های ایجاد این تغییر، روابط صلح جویانه پیامبر(ص) با مردم سرزمین حجاز بود. ضرورت و اهداف این اقدامها را تبیین بفرمایید.**پیمانهای صلح پیامبر(ص) با یهود مدینه، حاكی از همان شیوه گفتمان با پیروان سایر ادیان است. یكی از مفاد این پیمانها، دخالت نكردن در امور یكدیگر است. این نكته، عامل جلوگیری از اغتشاش و جنجالهای نظامی، سیاسی و; در جامعه می شد و وقتی در فضای یك جامعه امنیت روانی برقرار گردید، زمینه رشد اعتقادی، فرهنگی و اقتصادی آن جامعه فراهم خواهد شد. علت عمده این پیمانها هم همین امر بود؛ یعنی ایجاد جامعه ای امن برای رشد فكری و دینی مردم.علاوه بر آنچه ذكر شد، انعقاد این پیمانها، قدرت مخالفان اسلام را كاهش می داد، چون در غیر این صورت، مخالفان و معاندان در مقابل اسلام نوپا جبهه گیری می كردند. از طرف دیگر، حیطه نفوذ قریش را محدود می كرد. یكی از علل اهمیت این پیمانها این است كه سرانجام یهودیان یثرب نیز به عنوان شهروند جامعه اسلامی مطرح بودند و بین شهروندان باید این نوع مراودات و روابط دوستانه برقرار می شد. اگر این نوع رابطه ای برقرار نمی شد، لطمات بسیاری بر پیكره اسلام وارد می شد كه عهدشكنی برخی از یهود، نمونه ای از آن است كه در جریان آن درگیریها، لطمات مالی و انسانی بسیاری بر مسلمانان وارد شد. مسأله دیگری كه در این جا باید به آن توجه شود این است كه شخص پیامبر(ص) و درصد بسیار بالایی از مسلمانان، مهاجر بودند و نسبت به محیط شهر مدینه، فرهنگ حاكم، نحوه جبهه گیری ساكنان آن در مقابل مسلمانان و فرهنگ اسلام اطلاعی نداشتند. علاوه بر این مسلمانان به لحاظ مالی نیز در مضیقه بودند كه همین مسأله به لحاظ روانی اثرهای نامطلوبی بر روح و روان مسلمانان گذاشته بود. در این صورت، پیامبر(ص) باید محیطی امن ایجاد می كردند تا از تنش و درگیری به دور و امنیت روانی بر جامعه حاكم باشد، زیرا مهمترین نیاز هر جامعه برای رشد و توسعه، همین مسأله است.امنیت روانی و اطمینان خاطر، زمینه برنامه ریزی برای آینده و ساختن فردایی بهتر برا ی جامعه را فراهم می آورد. نكته دیگری كه در پس این پیمانها نهفته است، این است كه ایجاد صلح در درون جامعه، زمینه اقامه دلیل و حجت بر نبوت و رسالت پیامبر(ص) را از درون فراهم می ساخت، زیرا اگر جامعه ای از درون زمینه پذیرش دلایل و حقایق را نداشته باشد، رهبران آن نمی توانند دلیلی بر ارایه فرهنگ آن جامعه و به عبارتی صدور فرهنگ به سایر ملل داشته باشند. به تبع همین مسأله، پیامبر(ص) هم نمی توانستند در قالب جنگ به تبلیغ دین و اقامه دلیل بر نبوت خود داشته باشند و اتصال عاقلانه ای با پیروان ادیان دیگر برقرار كنند. بنابراین، در برنامه های تبلیغی پیامبر(ص)، گفتگوی بین ادیان و گفتمان، بهترین روش برای انتقال مفاهیم ،دین و فرهنگ اسلامی بود.از طرف دیگر، جنگ همواره حالتی به وجود می آورد كه جامعه از بسیاری از نیازهایش دور می افتد. جنگ، به اقتصاد جامعه لطمه می زند، به روابط خانوادگی صدمه وارد می كند، جامعه را از سازندگی و ت وسعه باز می دارد و; .بنابراین، شنود حرف و سخن یكدیگر و یافتن راهی برای بهتر زیستن، یكی از روشهای پیامبر(ص) در اداره جامعه اسلامی آن زمان بود. علاوه بر این، زمانی كه پیامبر(ص) از درون جامعه ای كه خود مولود آن سرزمین است حمایت نشود و همواره مورد تعرض قرار گیرد، سلاطین و حكام سایر ممالك و دول بزرگ آن زمان چون قیصر روم و; به خود اجازه تعرض به حكومت نوپای اسلامی را می دادند. نمونه این مسأله جنگ “موته” است كه بین رومیان و ارتش اسلام رخ داد. جنگ موته با اقدام سپاه روم شكل گرفت و ارتش اسلام تنها به دفاع از حریم جغرافیایی خود پرداخت. لذا، زندگی صلح آمیز، نیاز جامعه مسلمانان در آن روز بود، چون تبعات جنگ نه تنها دامان مسلمانان، بلكه همه شهروندان جامعه مدینه را می گرفت. لذا وقتی جنگ موته پیش آمد، همه مردم حتی یهود و مشركان در آن شركت كردند. مثال دیگر، فتح مكه است. در فتح مكه، حتی مشركان اطراف مدینه و یهود هم شركت كردند. پس از گذشت مدتی از تأسیس حكومت در مدینه توسط پیامبر(ص)، غیرمسلمانان نیز به اهمیت این وحدت و پیمانها پی بردند كه این محیط امن، به نفع همه جامعه است. این صلح ها در فهم اسلام به غیرمسلمانان بسیار كمك كرد، تا جایی كه بسیاری از آنان به اسلام گرویدند. خلاصه اینكه، ایجاد امنیت روانی در جامعه، وحدت در سیاستهای حاكم بین مردم و همبستگی درونی علیه نیروی بیرونی، از جمله دستاوردهای این پیمانها بود. *این شیوه پیامبر(ص)، یعنی اقدامهای صلح جویانه ایشان، در جوامع امروزی چه اندازه كاربرد دارد؟ **در اسلام صلح اصل است و جنگها در حكومت پیامبر(ص)، جنگ دفاعی بود و ایشان خودشان اصالتاً جنگ به راه نینداختند و اگر هم جنگی را آغاز كردند، برای جلوگیری از به راه افتادن جنگی بزرگتر بوده است. لذا جنگهای پیامبر(ص) بیشتر جنبه دفاعی داشت.مبنای اسلام، بر صلح استوار است نه جنگ؛ لذا نباید بپرسیم چرا صلح بلكه باید پرسید، چرا جنگ؟ ادامه خواندن تحقيق در مورد پيامبر اعظم (ص)

نوشته تحقيق در مورد پيامبر اعظم (ص) اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله فلسفه قيام امام حسين

$
0
0
 nx دارای 46 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : فلسفه قیام امام حسین فلسفه قیام امام حسین چه بود ؟ چرا امام حسین قیام كرد ؟ انگیزه قیام چه بود ؟ اما اینكه امام حسین چرا قیام كرد ؟ این را سه جور مى توان تفسیر كرد . یكى اینكه بگوئیم قیام امام حسین یك قیام عادى و معمولى بود و العیاذ بالله براى هدف شخصى و منفعت شخصى بود . این تفسیر است كه نه یكنفر مسلمان به آن راضى مى شود و نه واقعیات تاریخ و مسلماتتاریخ آن را مى كند . تفسیر دوم همان است كه در ذهن بسیارى از عوام الناس وارد شده كه امام حسین كشته شد و شهید شد براى اینكه گناه امت بخشیده شود . شهادتآن حضرت به عنوان كفاره گناهان امتواقع شد , نظیر همان عقیده اى كه مسیحیان درباره حضرت مسیح پیدا كردند كه عیسى به دار رفت براى اینكه فداى گناهان امت بشود . یعنى گناهان اثر دارد و در آخرت دامنگیر انسان مى شود , امام حسین شهید شد كه اثر گناهان را در قیامتخنثى كند و به مردم از این جهت آزادى بدهد . در حقیقت مطابق این عقیده باید گفت امام حسین علیه السلام دید كه یزیدها و ابن زیادها و شمر و سنان ها هستند اما عده شان كم است , خواست كارى بكند كه بر عده اینها افزوده شود , خواست مكتبى بسازد كه از اینها بعدا زیادتر پیدا شوند , مكتب یزید سازى و ابن زیاد سازى بگرد كرد . این طرز فكر و این طرز تفسیر بسیار خطرناك است. براى بى اثر كردن قیام امام حسین و براى مبارزه با هدف امام حسین و براى بى اثر كردن و از بین بردن حكمت دستورهائى كه براى عزادارى امام حسین رسیده هیچ چیزى به اندازه این طرز فكر و این طرز تفسیر مؤثر نیست . باور كنید كه یكى از علل ( گفتم یكى از علل چون علل دیگر هم در كار هست كه جنبه قومى و نژادى دارد ) كه ما مردم ایران را این مقدار در عمل لا قید و لا ابالى كرده این استكه فلسفه قیام امام حسین براى ما كج تفسیر شده , طورى تفسیر كرده اند كه نتیجه اش همین است كه مى بینیم . به قول جناب زید بن على بن الحسین درباره مرجئه ( مرجئه طایفه اى بودند كه معتقد بودند ایمان و اعتقاد كافى است , عمل در سعادت انسان تأثیر ندارد , اگر عقیده درست باشد خداوند از عمل هر اندازه بد باشد مى گذرد ) هؤلاء اطمعوا الفساق فى عفو الله یعنى اینها كارى كردند كه فساق در فسق خود به طمع عفو خدا جرى شدند . این عقیده مرجئه بود در آنوقت . و در آنوقت عقیده شیعه در نقطه مقابل عقیده مرجئه بود , اما امروز شیعه همان را مى گوید كه در قدیم مرجئه مى گفتند . عقیده شیعه همان بود كه نص قرآن است & الذین آمنوا و عملوا الصالحات & هم ایمان لازم است و هم عمل صالح . تفسیر سوم این است كه اوضاع و احوالى در جهان اسلام پیش آمده بود و به جائى رسیده بود كه امام حسین علیه السلام وظیفه خودش را این مى دانستكه باید قیام كند , حفظ اسلام را در قیام خود مى دانست . قیام او قیام در راه حق و حقیقت بود . اختلاف و نزاع او با خلیفه وقت بر سر این نبود كه تو نباشى و من باشم , آن كارى كه تو مى كنى نكن بگذارد من بكنم , اختلافى بود اصولى و اساسى . اگر كس دیگرى هم به جاى یزید بود و همان روش و كارها را مى داشت باز امام حسین قیام مى كرد , خواه اینكه با شخص امام حسین خوشرفتارى مى كرد یا بد رفتارى . یزید و اعوان و انصارش هم اگر امام حسین متعرض كارهاى آنها نمى شد و روى كارهاى آنها صحه مى گذاشت حاضر بودند همه جور مساعدت را با امام حسین بكنند , هر جا را مى خواست به او مى دادند , اگر مى گفت حكومتحجاز و یمن را به من بدهید , حكومتعراق را به من بدهید , حكومت خراسان را به من بدهید مى دادند , اگر اختیار مطلق هم در حكومتها مى خواست و مى گفت به اختیار خودم هر چه پول وصول شد و دلم خواست بفرستم و مى فرستم و هر چه دلم خواست خرج مى كنم كسى متعرض من نشود , باز آنها حاضر بودند . جنگ حسین جنگ مسلكى و عقیده اى بود , پاى عقیده در كار بود , جنگ حق و باطل بود . در جنگ حق و باطل دیگر حسین از آن جهت كه شخص معین استتأثیر ندارد . خود امام حسین با دو كلمه مطلب را تمام كرد . در یكى از خطبه هاى بین راه به اصحاب خودش مى فرماید ( ظاهرا در وقتى است كه حر و اصحابش رسیده بودند و بنابراین همه را مخاطب قرار داد ) : | الا ترون ان الحق لا یعمل به , و الباطل لا یتناهى عنه , لیرغبالمؤمن فى لقاء الله محقا(1) | آیا نمى بینید كه به حق رفتار نمى شود و از باطل جلوگیرى نمى شود , پس مؤمن در یك چنین اوضاعى باید تن بدهد به شهادت در راه خدا . نفرمود لیرغب الامام وظیفه امام این است در این موقع آماده شهادت شود . نفرمود لیرغب الحسین وظیفه شخص حسین اینست كه آماده شهادت گردد . فرمود : | لیرغب المؤمن | وظیفه هر مؤمن در یك چنین اوضاع و احوالى اینست كه مرگ را بر زندگى ترجیح دهد . یك مسلمان از آن جهت كه مسلمان استهر وقتكه ببیند به حق رفتار نمى شود و جلو باطل گرفته نمى شود وظیفه اش اینستكه قیام كند و آماده شهادت گردد . این سه جور تفسیر : یكى آن تفسیرى كه یك دشمن حسین باید تفسیر بكند . یكى تفسیرى كه خود حسین تفسیر كرده است كه قیام او در راه حق بود . یكى هم تفسیرى كه دوستان نادانش كردند و از تفسیر دشمنانش خیلى خطرناكتر و گمراه كن تر و دورتر است از روح حسین بن على . جمله هایى است در نهج البلاغه و عین همین جمله ها در یكى از خطابه هاى حسین بن على ( ع ) هستكه آن خطابه در آن مجتمع معروفدر دوره دیكتاتورى و اختناق عجیب معاویه كه دو نفر اگر مى خواستند حدیثى در فضیلت على ( ع ) نقل بكنند در صندوقخانه هم به زحمت جرئت مى كردند ایراد شده است حسین بن على ( ع ) از اجتماع حج در منى و عرفات استفاده فرمود , كبار صحاب را در آنجا جمع كرد و تصمیم قیام اصلاح طلبانه خودش را اعلام كرد و همین جمله ها را كه از پدرش است , به آنها فرمود این جمله ها یك كلیاتى را براى همه هدفهاى اسلامى به طور كلى گذشته از اینكه هر زمانى خصوصیاتى دارد كه زمان دیگر ندارد مشخص مى كند . آن جمله ها اینست : | اللهم انك تعلم انه لم یكن الذى كان منا منافسه فى سلطان و لا التماس شیىء من فضول الحطام | یعنى خداوندا ! تو خودت مى دانى كه حركتها , جنبشها , قیامها , اعتراضها , جنگیدنها و مبارزه هاى ما , رقابت در كسب قدرت نبود , براى تحصیل قدرت براى یك فرد نبود , به عنوان جاه طلبى نبود , براى جمع آورى مال و منال دنیا و براى زیاده طلبى در مال و منال دنیا نبود و نیستپس هدف چیست؟ | ولكن لنرد المعالم من دینكو نظهر الاصلاح فى بلادك فیأمن المظلومون من عبادكو تقام المعطله من حدودك| این چهار جمله یك كادر كلى را مشخص مى كند مقدمتا باید عرض بكنم كه امروز یكاصطلاحى رائج شده است كه این اصطلاح نباید ما را به اشتباه بیندازد امروز وقتى مى گویند اصلاح یعنى سامان دادنهاى آرام تدریجى غیر بنیادى ولى وقتى كه مى خواهند بگویند تغییرات بنیادى مى گویند انقلاب آیا در اصطلاح اسلام هم وقتى مى گویند ( اصلاح ) مقصود همین است ؟ نه , در اصطلاح اسلامى وقتى گفته مى شود اصلاح , نقطه مقابل افساد است اعم از آنكه تدریجى و ظاهرى و به اصطلاح عرضى باشد یا بنیادى و جوهرى . مى گوید هدف ما اول اینست: | لنرد المعالم من دینك| سید جمال مى گفت بازگشت به اسلام راستین كه در واقع ترجمه فارسى همین جمله است سنتهاى اسلامى هر كدام نشانه هاى راه سعادت است, معالم دین است, علامتهاى راه رستگارى است كه با این علامتها باید راه سعادت و تكامل را پیمود خدایا ! ما مى خواهیم این نشانه ها را كه به زمین افتاده و رهروان , راه را پیدا نمى كنند , اسلام فراموش شده را باز گردانیم . | و نظهر الاصلاح فى بلادك | خیلى جمله عجیبى است! نظهر یعنى آشكار كنیم اصلاح نمایان و چشمگیر , اصلاحى كه روشن باشد , در شهرهایت به عمل آوریم انقدر این اصلاح اساسى باشد كهتشخیص آناحتیاج به فكر و مطالعه نداشته باشد علائمش از در و دیوار پیداست , به عبارت دیگر سامان به زندگى مخلوقات تو دادن , شكمها را سیر كردن , تن ها را پوشانیدن , بیماریها را معالجه كردن , جهلها را از میان بردن , اقدام براى بهبود زندگى مادى مردم , زندگى مادى مردم را سامان دادن كه على ( ع ) در نامه اى هم كه به مالك اشتر نوشته است وقتى كه هدفهاى او را براى حكومت ذكر مى كند كه تو چه وظیفه اى دارى , از جمله مى گوید : | و استصلاح اهلها و عماره بلادها | انسانها را اصلاح بكنى و شهرها را عمران بكنى . هدف سوم : | فیأمن المظلومون من عبادك | آنجا كه رابطه انسان با انسان , رابطه ظالم و مظلوم است , رابطه غارتگر و غارتشده است, رابطه كسى است كه از دیگرى امنیت و آزادى را سلب كرده است , هدفما اینست كه مظلومان از شر ظالمان نجاتپیدا كنند در آن فرمانى كه به مالك اشتر نوشته است , جمله اى دارد كه عین آن در اصول كافى هم هست به او مى فرماید مالك ! تو باید به گونه اى حكومت بكنى كه مردم تو را به معنى واقعى تأمین كننده امنیتشان و نگهدار هستى و مالشان و دوست عزیز خودشان بدانند نه یك موجودى كه خودش را به صورت یكابوالهول درآورده و همیشه مى خواهد مردم را از خودش بترساند , با عامل ترس مى خواهد حكومت بكند بعد فرمود من این جمله را از پیغمبر غیر مره شنیده ام یعنى نه یك بار پیغمبر اكرم بعضى جمله ها را كه خیلى به آنها عنایتداشته مكرر مى گفته و به یكبار قناعت نمى كرده است امیرالمؤمنین مى فرماید كه من این جمله را غیر مره یعنى نه خیال كنى كه یكبار بلكه مكرر از پیغمبر شنیدم كه | لن تقدس امه حتى یؤخذ للضعیف حقه من القوى غیر متتعتع (2)| پیغمبر فرمود هرگز امتى ( كلمه امت مساوى است با آنچه امروز جامعه مى گوئیم ) , جامعه اى به مقام قداست, به مقامى كه قابل تقدیس و تمجید باشد كه بشود گفتاین جامعه جامعه انسانى است نمى رسد مگر آنوقت كه وضع به این منوال باشد كه ضعیفحقش را از قوى بگیرد بدون لكنت كلمه , وقتى ضعیف در مقابل قوى مى ایستد لكنتى در بیانش وجود نداشته باشد این شامل دو مطلب است : یكى اینكه مردم به طور كلى روحیه ضعف و زبونى را از خود دور كنند و در مقابل قوى هر اندزه قوى باشد شجاعانه بایستند , لكنتبه زبانشان نیفتد , ترس نداشته باشند كه ترس از جنود ابلیس استو دیگر اینكه اصلا نظامات اجتماعى باید طورى باشد كه درمقابل قانون , قوى و ضعیفى وجود نداشته باشد پس على ( ع ) مى گوید در برنامه ما یعنى در برنامه حكومت اسلامى ما | فیأمن المظلومون من عبادك | بندگان ستمدیده تو خدایا در امنیتقرار گیرند , چنگال ستمگر را قطع كنیم . چهارم : | و تقام المعطله من حدودك | در اصطلاح امروز وقتى مى گویند حدود , اصطرح فقه است گاهى اصطلاح خاص فقه با اصطلاح حدیث متفاوتاست و خود فقه هم به این مطلب توجه دارد امروز وقتى مى گوئیم ( حدود ) یعنى قوانین جزائى اسلام , ولى در اصطلاح خود قرآن یا در اصطلاح پیغمبر اگر گفته مى شود حدود : & تلك حدود الله فلا تعتدوها & یعنى مطلق مقررات اسلامى اعم از قوانین جزائى یا قوانین غیر جزائى در یك جامعه فاسد گاهى حدود الهى , قوانین الهى ( جزائى یا غیر جزائى ) به حالتتعطیل در مى آید وقتى به حالت تعطیل در آمد , چون بى حساب وضع نشده است , نظام اجتماعى در همان قسمت مربوط به آن قانون به حالت نیمه تعطبل در مىآید اعم از آنكه آن قانون الهى به طور كلى تعطیل شده باشد یا نه , به صورت تبعیض در آمده باشد یعنى در مورد بعضى اجرا مى شود , در مورد بعضى دیگر اجرا نمى شود , قانون قدرتش براى به تله انداختن قوى , ضعیف است و براى گرفتار كردن ضعیف , قوى است در نهضت حسینى عوامل متعددى دخالت داشته است , و همین امر سببشده است كه این حادثه با اینكه از نظر تاریخى و وقایع سطحى , طول و تفصیل زیادى ندارد , از نظر تفسیرى و از نظر پى بردن و به ماهیت این واقعه بزرگ تاریخى , بسیار بسیار پیچیده باشد . یكى از علل اینكه تفسیرهاى مختلفى درباره این حادثه شده و احیانا سوء استفاده هایى از این حادثه عظیم و بزرگ شده است , پیچیدگى این داستان است از نظر عناصرى كه در به وجود آمدن این حادثه موثر بوده اند . ما در این حادثه به مسائل زیادى بر مى خوریم : در یك جا سخن از بیعت خواستن از امام حسین و امتناع امام از بیعت كردن است . در جاى دیگر دعوت مردم كوفه از امام و پذیرفتن امام این دعوت راست . در جاى دیگر , امام به طور كلى بدون توجه به مسئله بیعت خواستن و امتناع از بیعت و بدون اینكه اساسا توجهى به این مسئله بكند كه مردم كوفه از او بیعت خواسته اند , او را دعوتكرده اند یا نكرده اند , از اوضاع زمان و وضع حكومت وقت , انتقاد مى كند , شیوع فساد را متذكر مى شود , تغییر ماهیت اسلام را یادآورى مى كند , حلال شدن حرامها و حرام شدن حلالها را بیان مى نماید , و آنوقت مى گوید وظیفه یك مرد مسلمان این است كه در مقابل چنین حوادثى ساكت نباشد . در این مقام مى بینیم امام نه سخن از بیعت مىآورد و نه سخن از دعوت. نه سخن از بیعتى كه یزید از او مى خواهد , و نه سخن از دعوتى كه مردم كوفه از او كرده اند . قضیه از چه قرار است ؟ آیا مسئله , مسئله بیعت بود ؟ آیا مسئله مسئله دعوت بود ؟ آیا مسئله , مسئله اعتراض و انتقاد و یا شیوع منكرات بود ؟ كدامیكاز این قضایا بود ؟ این مسئله را ما بر چه اساسى توجیه كنیم ؟ به علاوه چه تفاوت واضح و بینى میان عصر امام یعنى دوره یزید با دوره هاى قبل بوده ؟ بالخصوص با دوره معاویه كه امام حسن علیه السلام با معاویه صلح كرد ولى امام حسین علیه السلام به هیچ وجه سر صلح با یزید نداشت و چنین صلحى را جایز نمى شمرد . حقیقت مطلب این است كه همه این عوامل , موثر و دخیل بوده است. یعنى همه این عوامل وجود داشته و امام در مقابل همه این عوامل عكس العمل نشان داده است . پاره اى از عكس العملها و عملهاى امام بر اساس امتناع از بیعت است , پاره اى از تصمیمات امام بر اساس دعوت مردم كوفه است و پاره اى بر اساس مبارزه با منكرات و فسادهایى كه در آن زمان به هر حال وجود داشته است . همه این عناصر , در حادثه كربلا كه مجموعه اى استاز عكس العملها و تصمیماتى كه از طرف وجود مقدس اباعبدالله علیه السلام اتخاذ شده دخالت داشته است . ابتدا درباره مسئله بیعت بحث مى كنیم كه این عامل چقدر دخالت داشت و امام در مقابل بیعت خواهى چه عكس العملى نشان داد و تنها بیعت خواستن براى امام چه وظیفه اى ایجاب مى كرد ؟ همه شنیده ایم كه معاویه بن ابى سفیان با چه وضعى به حكومت و خلافت رسید . بعد از آنكه اصحاب امام حسن علیه السلام آنقدر سستى نشان دادند , امام حسن یك قرارداد موقت با معاویه امضاء مى كند نه بر اساس خلافتو حكومت معاویه , بلكه بر این اساس كه معاویه اگر مى خواهد حكومت كند براى مدت محدودى حكومت كند و بعد از آن مسلمین باشند و اختیار خودشان , و آن كسى را كه صلاح مى دانند , به خلافت انتخاب كنند , و به عبارتدیگر به دنبال آن كسى كه تشخیص مى دهند صلاحیت خلافت را دارد و از طرف پیغمبر اكرم منصوب شده است, بروند . تا زمان معاویه مسئله حكومت و خلافت , یك مسئله موروثى نبود , مسئله اى بود كه درباره آن تنها دو طرز فكر وجود داشت . یك طرز فكر این بود كه خلافت , فقط و فقط شایسته كسى است كه پیغمبر به امر خدا او را منصوب كرده باشد . و فكر دیگر این بود كه مردم حق دارند خلیفه اى براى خودشان انتخاب كنند . به هر حال این مسئله در میان نبود كه یك خلیفه تكلیف مردم را براى خلیفه بعدى معین كند , براى خود جانشین معین كند , او هم براى خود جانشین معین كند و . . . و دیگر مسئله خلافت نه دائر مدار نص پیغمبر باشد و نه مسلمین در انتخاب او دخالتى داشته باشند . یكى از شرایطى كه امام حسن در آن صلحنامه گنجاند ولى معاویه صریحا به آن عمل نكرد ( مانند همه شرایط دیگر ) بلكه امام حسن را مخصوصا با مسمومیت كشت و از بین برد كه دیگر موضوعى براى این ادعا باقى نماند و به اصطلاح مدعى در كار نباشد , همین بود كه معاویه حق ندارد تصمیمى براى مسلمین بعد از خودش بگیرد , خودش هر مصیبتى براى دنیاى اسلام هست , هست , بعد دیگر اختیار با مسلمین باشد و به هر حال اختیار با معاویه نباشد . اما تصمیم معاویه از همان روزهاى اول این بود كه نگذارد خلافت از خاندانش خارج شود و به قول مورخین , كارى كند كه خلافت را به شكل سلطنتدر آورد . ولى خود او احساس مى كرد كه این كار فعلا زمینه مساعدى ندارد . درباره این مطلب زیاد مى اندیشید و با دوستان خاص خود در میان مى گذاشت ولى جرات اظهار آن را نداشت و فكر نمى كرد كه این مطلب عملى شود . بعد از اینكه معاویه در نیمه ماه رجب سال شصتم مى میرد , یزید به حاكم مدینه كه از بنى امیه بود نامه اى مى نویسد و طى آن موت معاویه را اعلام مى كند و مى گوید از مردم براى من بیعت بگیر . او مى دانست كه مدینه مركز است و چشم همه به مدینه دوخته شده . در نامه خصوصى دستور شدید خودش را صادر مى كند , مى گوید حسین بن على را بخواه و از او بیعت بگیر , و اگر بیعت نكرد , سرش را براى من بفرست . بنابراین یكى از چیزهایى كه امام حسین با آن مواجه بود تقاضاى بیعت با یزید بن معاویه اینچنینى بود كه گذشته از همه مفاسد دیگر , دو مفسده در بیعت با این آدم بود كه حتى در مورد معاویه وجود نداشت . یكى اینكه بیعت با یزید , تثبیت خلافت موروثى از طرف امام حسین بود . یعنى مسئله خلافت یك فرد مطرح نبود . مسئله خلافت موروثى مطرح بود . مفسده دوم مربوط به شخصیت خاص یزید بود كه وضع آن زمان را از هر زمان دیگر متمایز مى كرد . او نه تنها مرد فاسق و فاجرى بود بلكه متظاهر و متجاهر به فسق بود و شایستگى سیاسى هم نداشت . معاویه و بسیارى از خلفاى آل عباس هم مردمان فاسق و فاجرى بودند , ولى یك مطلب را كاملا درك مى كردند , و آن اینكه مى فهمیدند كه اگر بخواهند ملك و قدرتشان باقى بماند , باید تا حدود زیادى مصالح اسلامى را رعایت كنند , شئون اسلامى را حفظ كنند . این را درك مى كردند كه اگر اسلام نباشد آنها هم نخواهند بود . مى دانستند كه صدها میلیون جمعیتاز نژادهاى مختلف چه در آسیا , چه در آفریقا و چه در اروپا كه در زیر حكومت واحد در آمده اند و از حكومت شام یا بغداد پیروى مى كنند , فقط به این دلیل است كه اینها مسلمانند , به قرآن اعتقاد دارند و به هر حال خلیفه را یك خلیفه اسلامى مى دانند , و الا اولین روزى كه احساس كنند كه خلیفه خود بر ضد اسلام است , اعلام استقلال مى كنند . چه موجبى داشت كه مثلا مردم خراسان , شام و سوریه , مردم قسمتى از آفریقا , از حاكم بغداد یا شام اطاعتكنند ؟ دلیلى نداشت. و لهذا خلفایى كه عاقل , فهمیده و سیاستمدار بودند این را مى فهمیدند كه مجبورند تا حدود زیادى مصالح اسلام را رعایت كنند . ولى یزید بن معاویه این شعور را هم نداشت , آدم متهتكى بود , آدم هتاكى بود , خوشش مىآمد به مردم و اسلام بى اعتنایى كند , حدود اسلامى را بشكند . معاویه هم شاید شراب مى خورد ( اینكه مى گویم شاید , از نظر تاریخى است , چون یادم نمىآید , ممكن است كسانى با مطالعه تاریخ , موارد قطعى پیدا كنند( 3 ) ولى هرگز تاریخ نشان نمى دهد كه معاویه در یك مجلس علنى شراب خورده باشد یا در حالتى كه مست است وارد مجلس شده باشد , در حالى كه این مرد علنا در مجلس رسمى شراب مى خورد , مست لایعقل مى شد و شروع مى كرد به یاوه سرایى . تمام مورخین معتبر نوشته اند كه این مرد , میمون باز و یوز باز بود . میمونى داشت كه به آن كنیه اباقیس داده بود و او را خیلى دوست مى داشت. چون مادرش زن بادیه نشین بود و خودش هم در بادیه بزرگشده بود , اخلاق بادیه نشینى داشت , با سگو یوز و میمون انس و علاقه بالخصوصى داشت . مسعودى در مروج الذهبمى نویسد : ( میمون را لباسهاى حریر و زیبا مى پوشانید و در پهلو دست خود بالاتر از رجال كشورى و لشكرى مى نشاند( ! اینست كه امام حسین ( ع ) فرمود : | و على الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید | ( 4 ) . میان او و دیگران تفاوت وجود داشت . اصلا وجود این شخص تبلیغ علیه اسلام بود . براى چنین شخصى از امام حسین ( ع ) بیعت مى خواهند ! امام از بیعت امتناع مى كرد و مى فرمود : من به هیچ وجه بیعت نمى كنم . آنها هم به هیچ وجه از بیعت خواستن صرف نظر نمى كردند . این یك عامل و جریان بود : تقاضاى شدید كه ما نمى گذاریم شخصیتى چون تو بیعت نكند . ( آدمى كه بیعت نمى كند یعنى من در مقابل این حكومتتعهدى ندارم , من معترضم . ) به هیچ وجه حاضر نبودند كه امام حسین علیه السلام بیعت نكند و آزادانه در میان مردم راه برود . این بیعتنكردن را خطرى براى رژیم حكومت خودشان مى دانستند . خوب هم تشخیص داده بودند و همین طور هم بود . بیعت نكردن امام یعنى معترض بودن , قبول نداشتن , اطاعت یزید را لازم نشمردن , بلكه مخالفت با او را واجب دانستن . آنها مى گفتند باید بیعت كنید , امام مى فرمود بیعت نمى كنم . حال در مقابل این تقاضا , در مقابل این عامل , امام چه وظیفه اى دا رند ؟ بیش از یكوظیفه منفى , وظیفه دیگرى ندارند : بیعت نمى كنم . حرف دیگرى نیست . بیعت مى كنید ؟ خیر . اگر بیعت نكنید كشته مى شوید ! من حاضرم كشته شوم ولى بیعت نكنم . در اینجا جواب امام فقط یك ( نه( است . حاكم مدینه كه یكى از بنى امیه بود امام را خواست . ( البته باید گفت گر چه بنى امیه تقریبا همه , عناصر ناپاكى بودند ولى او تا اندازه اى با دیگران فرق داشت . ) در آن هنگام امام در مسجد مدینه ( مسجد پیغمبر ) بودند . عبدالله بن زبیر هم نزد ایشان بود . مامور حاكم از هر دو دعوت كرد نزد حاكم بروند و گفت حاكم صحبتى با شما دارد . گفتند تو برو بعد ما مىآئیم . عبدالله بن زبیر گفت : در این موقع كه حاكم ما را خواسته است شما چه حدس مى زنید ؟ امام فرمود : |اظن ان طاغیتهم قد هلك ,| فكر مى كنم فرعون اینها تلف شده و ما را براى بیعت مى خواهد . عبدالله بن زبیر گفتخوب حدس زدید , من هم همین طور فكر مى كنم , حالا چه مى كنید ؟ امام فرمود من مى روم . تو چه مى كنى ؟ حالا ببینم . عبدالله بن زبیر شبانه از بیراهه به مكه فرار كرد و در آنجا متحصن شد . امام علیه السلام رفت , عده اى از جوانان بنى هاشم را هم با خود برد و گفت شما بیرون بایستید , اگر فریاد من بلند شد , بر یزید تو , ولى تا صداى من بلند نشده داخل نشوید . مروان حكم , این اموى پلید معروف كه زمانى حاكم مدینه بود آنجا حضور داشت ( 5 ) . حاكم نامه علنى را به اطلاع امام رساند . امام فرمود : چه مى خواهید ؟ حاكم شروع كرد با چرب زبانى صحبت كردن . گفت مردم با یزید بیعت كرده اند , معاویه نظرش چنین بوده است , مصلحت اسلام چنین ایجاب مى كند . . . خواهش مى كنم شما هم بیعت بفرمائید , مصلحت اسلام در این است . بعد هر طور كه شما امر كنید اطاعت خواهد شد . تمام نقائصى كه وجود دارد مرتفع مى شود . امام فرمود : شما براى چه از من بیعت مى خواهید ؟ براى مردم مى خواهید . یعنى براى خدا كه نمى خواهید . از این جهت كه آیا خلافت شرعى است یا غیر شرعى , و من بیعت كنم تا شرعى باشد كه نیست . بیعت مى خواهید كه مردم دیگر بیعتكنند . گفت بله . فرمود پس بیعت من در این اتاق خلوت كه ما سه نفر بیشتر نیستیم براى شما چه فایده اى د ارد ؟ حاكم گفتراست مى گوید باشد براى بعد . امام فرمود من باید بروم . حاكم گفت بسیار خوب , تشریف ببرید . مروان حكم گفت چه مى گویى ؟ ! اگر از اینجا برود معنایش اینستكه بیعتنمى كنم . آیا اگر از اینجا برود بیعت خواهد كرد ؟ ! فرمان خلیفه را اجرا كن . امام گریبان مروان را گرفت و او را بالا برد و محكم به زمین كوبید . فرمود : تو كوچكتر از این حرفها هستى . سپس بیرون رفت و بعد از آن , سه شب دیگر هم در مدینه ماند . شبها سر قبر پیغمبر اكرم مى رفت و در آنجا دعا مى كرد . مى گفت خدایا راهى جلوى من بگذار كه رضاى تو در آن است . در شب سوم , امام سر قبر پیغمبر اكرم ( 6 ) مى رود , دعا مى كند و بسیار مى گرید و همانجا خوابش مى برد . در عالم رویا پیغمبر اكرم را مى بیند , خوابى مى بیند كه براى او حكم الهام و وحى را داشت . حضرت فرداى آنروز از مدینه بیرون آمد و از همان شاهراه نه از بى راهه به طرفمكه رفت . بعضى از همراهان عرض كردند : یا بن رسول الله ! لو تنكبت الطریق الا عظم بهتر استشما از شاهراه نروید , ممكن است مامورین حكومت , شما را برگردانند , مزاحمت ایجاد كنند , زد و خوردى صورت گیرد . ( یك روح شجاع ) , یك روح قوى هرگز حاضر نیست چنین كارى كند . ) فرمود : من دوست ندارم شكل یك آدم یاغى و فرارى را به خود بگیرم , از همین شاهراه مى روم , هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد . به هر حال مسئله اول و عامل اول در حادثه حسینى كه هیچ شكى در آن نمى شود كرد مسئله بیعت است , بیعتبراى یزید كه به نص قطعى تاریخ , از امام حسین ( ع ) مى خواستند . یزید در نامه خصوصى خود چنین مى نویسد : خذ الحسین بالبیعه اخذا شدیدا , ( 7 ) حسین را براى بیعت گرفتن محكم بگیرد و تابعیت نكرده رها نكن . امام حسین هم شدیدا در مقابل این تقاضا ایستاده بود و به هیچ وجه حاضر به بیعت با یزید نبود , جوابش نفى بود و نفى . حتى در آخرین روزهاى عمر امام حسین كه در كربلا بودند , عمر سعد آمد و مذاكراتى با امام كرد . در نظر داشت با فكرى امام را به صلح با یزید وادار كند . البته صلح هم جز بیعت چیز دیگرى نبود . امام حاضر نشد . از سخنان امام كه در روز عاشورا فرموده اند كاملا پیداست كه بر حرف روز اول خود همچنان باقى بوده اند : | لا , و الله لا اعطیكم بیدى اعطاء الذلیل و لا اقر اقرار العبید | ( 8 ) , نه , به خدا قسم هرگز دستم را به دست شما نخواهم داد . هرگز با یزید بیعت نخواهم كرد . حتى در همین شرایطى كه امروز قرار گرفته ام و مى بینم كشته شدن خودم را , كشته شدن عزیزانم را , كشته شدن یارانم را , اسارت خاندانم را , حاضر نیستم با یزید بیعتكنم . این عامل از كى وجود پیدا كرد ؟ از آخر زمان معاویه , و شدت و فوریت آن بعد از مردن معاویه و به حكومت رسیدن یزید بود . عامل دوم مسئله دعوت بود . شاید در بعضى كتابها خوانده باشید مخصوصا در این كتابهاى به اصطلاح تاریخى كه به دستبچه هاى مدرسه مى دهند . مى نویسند كه در سال شصتم هجرت , معاویه مرد , بعد مردم كوفه از امام حسین دعوت كردند كه آن حضرت را به خلافت انتخاب كنند . امام حسین به كوفه آمد , مردم كوفه غدارى و بى وفایى ك ردند , ایشان را یارى نكردند , امام حسین كشته شد ! انسان وقتى این تاریخها را مى خواند فكر مى كند امام حسین مردى بود كه در خانه خودش راحتنشسته بود , كارى به كار كسى نداشت و درباره هیچ موضوعى هم فكر نمى كرد , تنها چیزى كه امام را از جا حركت داد , دعوت مردم كوفه بود ! در صورتى كه امام حسین در آخر ماه رجب كه اوایل حكومتیزید بود , براى امتناع از بیعت از مدینه خارج مى شود و چون مكه , حرم امن الهى است و در آنجا امنیت بیشترى وجود دارد و مردم مسلمان احترام بیشترى براى آنجا قائل هستند و دستگاه حكومت هم مجبور است نسبت به مكه احترام بیشترى قائل شود , به آنجا مى رود ( روزهاى اولى استكه معاویه از دنیا رفته و شاید هنوز خبر مردن او به كوفه نرسیده ) , نه تنها براى اینكه آنجا مأمن بهترى است بلكه براى اینكه مركز اجتماع بهترى است . در ماه رجب و شعبان كه ایام عمره است , مردم از اطراف و اكنافبه مكه مىآیند و بهتر مى توان آنها را ارشاد كرد و آگاهى داد . بعد موسم حج فراهم مى رسد كه فرصتمناسبترى براى تبلیغ است . بعد از حدود دو ماه نامه هاى مردم كوفه مى رسد . نامه هاى مردم كوفه به مدینه نیامده , و امام حسین نهضتش را از مدینه شروع كرده است . نامه هاى مردم كوفه در مكه به دست امام حسین رسید , یعنى وقتى كه امام تصمیم خود را بر امتناع از بیعت گرفته بود و همین تصمیم , خطرى بزرگ براى او به وجود آورده بود . ( خود امام و همه مى دانستند كه نه اینها از بیعت گرفتن دست بر مى دارند و نه امام حاضر به بیعت است ) بنابر این دعوت مردم كوفه عامل اصلى در این نهضت نبود بلكه عامل فرعى بود , و حداكثر تاثیرى كه براى دعوت مردم كوفه مى توان قائل شد این است كه این دعوت از نظر مردم و قضاوتتاریخ در آینده فرصت به ظاهر مناسبى براى امام به وجود آورد . كوفه ایالت بزرگ و مركز ارتش اسلامى بود ( 9 ) . این شهر كه در زمان عمر بن الخطاب ساخته شده , یك شهر لشكرنشین بود و نقش بسیار موثرى در سرنوشت كشورهاى اسلامى داشت و اگر مردم كوفه در پیمان خود باقى مى ماندند احتمالا امام حسین علیه السلام موفق مى شد . كوفه آنوقت را با مدینه با مكه آنوقت نمى شد مقایسه كرد , با خراسان آنوقت هم نمى شد مقایسه كرد , رقیب آن فقط شام بود . حداكثر تاثیر دعوت مردم كوفه , در شكل این نهضت بود یعنى در این بود كه امام حسین از مكه حركت كند و آنجا را مركز قرار ندهد ( البته خود مكه اشكالاتى داشتو نمى شد آنجا را مركز قرار داد . ) , پیشنهاد ابن عباس را براى رفتن به یمن و كوهستانهاى آنجا را پناهگاه قرار دادن , نپذیرد , مدینه جدش را مركز قرار ندهد , بیاید به كوفه . پس دعوت مردم كوفه در یك امر فرعى دخالت داشت , در اینكه این نهضت و قیام در عراق صورت گیرد , والا عامل اصلى نبود . وقتى امام در بین راه به سر حد كوفه مى رسد با لشكر حر مواجه مى شود . به مردم كوفه مى فرماید : شما مرا دعوتكردید . اگر نمى خواهید بر مى گردم . معنایش این نیست كه بر مى كردم و با یزید بیعت مى كنم و از تمام حرفهایى كه در باب امر به معروف و نهى از منكر , شیوع فسادها و وظیفه مسلمان در این شرایط گفته ام , صرف نظر مى كنم , بیعت كرده و در خانه خود مى نشینم و سكوت مى كنم . خیر , من این حكومت را صالح نمى دانم و براى خود وظیفه اى قائل هستم . شما مردم كوفه مرا دعوتكردید , گفتید : ( اى حسین ! ترا در هدفى كه داراى یارى مى دهیم , اگر بیعت نمى كنى , نكن . تو به عنوان امر به معروف و نهى از منكر اعتراض دارى , قیام كرده اى , ما ترا یارى مى كنیم( . من هم آمده ام سراغ كسانى كه به من وعده یارى داده اند . حال مى گوئید مردم كوفه به وعده خودشان عمل نمى كنند , بسیار خوب ما هم به كوفه نمى رویم , بر مى گردیم به جایى كه مركز اصلى خودمان است . به مدینه یا حجاز یا مكه مى رویم تا خدا چه خواهد . به هر حال ما بیعت نمى كنیم ولو بر سر بیعت كردن كشته شویم . پس حداكثر تاثیر این عامل یعنى دعوت مردم كوفه این بوده كه امام را از مكه بیرون بكشاند , و ایشان به طرف كوفه بیایند . البته نمى خواهم بگویم كه واقعا اگر اینها دعوت نمى كردند , امام قطعا در مدینه یا مكه مى ماند , نه , تاریخ نشان مى دهد كه همه اینها براى امام محذور داشته است . مكه هم از نظر مساعد بودن اوضاع ظاهرى وضع بهترى نسبت به كوفه نداشت . قرائن زیادى در تاریخ هست كه نشان مى دهد اینها تصمیم گرفته بودند كه چون امام بیعت نمى كند , در ایام حج ایشان را از میان بردارند . تنها نقل ( طریحى(نیست , دیگران هم نقل كرده اند كه امام از این قضیه آگاه شد كه اگر در ایام حج در مكه بماند ممكن استدر همان حال احرام كه قاعده كسى مسلح نیست , مامورین مسلح بنى امیه خون او را بریزند , هتك خانه كعبه شود , هتكحج و هتك اسلام شود . دو هتك: هم فرزند پیغمبر , در حال عبادت , در حریم خانه خدا كشته شود , و هم خونش هدر رود . بعد شایع كنند كه حسین بن على با فلان شخص اختلافجزئى داشت و او حضرت را كشت و قاتل هم خودش را مخفى كرد , و در نتیجه خون امام به هدر رود . امام در فرمایشات خود به این موضوع اشاره كرده اند . در بین راه كه مى رفتند , شخصى از امام پرسید : چرا بیرون آمدى ؟ معنى سخنش این بود كه تو در مدینه جاى امنى داشتى , آنجا در حرم جدت , كنار قبر پیغمبر كسى متعرض نمى شد . یا در مكه مى ماندى كنار بیتالله الحرام . اكنون كه بیرون آمدى براى خودت خطر ایجاد كردى . فرمود : اشتباه مى كنى , من اگر در سوراخ یكحیوان هم پنهان شوم آنها مرا رها نخواهند كرد تا این خون را از قلب من بیرون بریزند . اختلاف من با آنها اختلاف آشتى پذیرى نیست . آنها از من چیزى مى خواهند كه من به هیچ وجه حاضر نیستم زیر بار آن بروم . من هم چیزى مى خواهم كه آنها به هیچ وجه قبول نمى كنند . عامل سوم امر به معروف است . این نیز نص كلام خود امام است . تاریخ مى نویسد : محمد ابن حنفیه برادر امام در آن موقع دستش فلج شده بود , معیوب بود , قدرت بر جهاد نداشت و لهذا شركت نكرد . امام وصیتنامه اى مى نویسد و آن را به او مى سپارد : | هذا ما اوصى به الحسین بن على اخاه محمدا المعروف بابن الحنفیه | . در اینجا امام جمله هایى دارد : حسین به یگانگى خدا , به رسالتپیغمبر شهادت مى دهد . ( چون امام مى دانستكه بعد عده اى خواهند گفت حسین از دین جدش خارج شده است ) . تا آنجا كه راز قیام خود را بیان مى كند : | انى ما خرجت اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما انما خرجتلطلب الاصلاح فى امه جدى , ارید ان امر بالمعروف و انهى عن المنكر و اسیر بسیره جدى و ابى على بن ابى طالب علیه السلام | ( 10 ) . دیگر در اینجا مسئله دعوت اهل كوفه وجود ندارد . حتى مسئله امتناع از بیعت را هم مطرح نمى كند . یعنى غیر از مسئله بیعت خواستن و امتناع من از بیعت , مسئله دیگرى وجود دارد . اینها اگر از من بیعت هم نخواهند , ساكت نخواهم نشست . مردم دنیا بدانند : | ما خرجت اشرا و لا بطرا | , حسین بن على , طالب جاه نبود , طالب مقام و ثروت نبود , مردم مفسد و اخلالگرى نبود , ظالم و ستمگر نبود , او یك انسان مصلح بود . | و لا مفسدا و لا ظالما انما خرجت لطلب الاصلاح فى امه جدى | . . . این سه عامل از نظر ارزش در یك درجه نیستند . هر كدام در حد معینى به نهضت امام ارزش مى دهند . اما مسئله دعوت اهل كوفه . ارزشى كه این عامل مى دهد , بسیار بسیار ساده و عادى است ( البته ساده و عادى در سطح عمل امام حسین علیه السلام نه در سطح كارهاى ما ) براى اینكه به موجباین عامل یك استان و یك منطقه اى كه از نیرویى بهره مند است آمادگى خود را اعلام مى كند . طبق قاعده , حداكثر صدى پنجاه احتمال پیروزى وجود داشت. احدى بیش از این احتمال پیروزى نمى داد . پس از آنكه اهل كوفه امام را دعوت كردند و فرض كنیم اتفاق آراء هم داشتند و در عهد خود باقى مى ماندند و خیانت نمى كردند , كسى نمى توانست احتمال بدهد كه موفقیت امام صد در صد است . چون تمام مردم كه مردم كوفه نبودند . اگر مردم شام را كه قطعا به آل ابوسفیان وفادار بودند به تنهائى در نظر مى گرفتند , كافى بود كه احتمال پیروزى را صدى پنجاه تنزل دهد , به این جهت كه همین مردم شام بودند كه در دوران خلافت امیرالمومنین با مردم كوفه در صفین روبرو شدند و توانستند هجده ماه با مردم كوفه بجنگند , كشته بدهند و مقاومت كنند . ولى به هر حال , صداى چهل یا صدى سى احتمال موفقیتهست . مردمى اعلام آمادگى مى كنند و امام به دعوت آنها پاسخ مثبت مى دهد . این , یك حد معینى از ارزش را داراست كه همان حد عادى است . یعنى بسیارى از افراد عادى در چنین شرایطى پاسخ مثبت مى دهند . ولى عامل تقاضاى بیعت و امتناع امام , كه از همان روزهاى اول ظاهر شد , ارزش بیشترى نسبت به مسئله دعوت , به نهضت حسینى مى دهد . به جهت اینكه روزهاى اول است , هنوز مردمى اعلام یارى و نصرتنكرده اند , دعوتو اعلام وفادارى نكرده اند . یكحكومت جابر و مسلط , حكومتى كه در بیست سال گذشته , در دوران معاویه خشونت خودش را به حد اعلا نشان داده است ,تقاضاى بیعت مى كند .معاویه مخصوصا در ده سال دوم حكومت و سلطنت خود به قدرى خشونت نشان داده كه به اصطلاح , تسمه از گرده همه كشید . كارى كرد كه در تمام قلمرو او حتى مدینه طیبه و مكه معظمه در نمازهاى جمعه على بن ابى طالب را على رووس الاشهاد به عنوان یك عمل عبادى لعنت مى كردند . و اگر صداى كسى در مىآمد , دیگر اختیار سرش را نداشت , سرش از خودش نبود . آنچنان تسمه از گرده ها كشیده بود كه در اواخر عهد او نام على را بر زبان آوردن جرم بود . این , متن تاریخ است . اگر مى خواستند بگویند على بن ابى طالب , با اشاره و بیخ گوشى مى گفتند . كار به آنجا كشیده بود كه اگر حدیثى مربوط به على بود و در آن , فضیلتى ولو كوچكترین فضیلت از على گنجانده شده بود , محدثین و راویها كه احادیثرا براى یكدیگر روایتمى كردند , در صندوقخانه هاى خلوت , پرده ها را مىآویختند , درها را مى بستند , یكدیگر را قسم مى دادند كه اینرا فاش نكنى , از قول من همه جا نقل نكنى , اگر مى خواهى روایت كنى براى آدمى روایت كن كه صد درصد راوى باشد و جذب بكند و افشا نكند . در یك چنین شرایط سختى , جانشین همین آدم , خلیفه شده است و از او جوانتر , مغرورتر , سفاكتر و بى سیاست تر كه حتى ملاحظات سیاسى را هم نمى كند . آنوقت , ( نه(گفتن در مقابل چنین قدرتى كار كوچكى نیست ( باید بیعت بكنى ! خیر , بیعت نمى كنم , تمام وجودم را اگر قطعه قطعه بكنید , بیعت نمى كنم . ) , از این نظر كه مى بینیم در این حال امام به تنهایى و بشخصه در مقابل تقاضاى نامشروع یك قدرت بسیار بسیار جبار ایستاده استبدون اینكه نامى از اعوان و انصار باشد , حتى صدى ده هم احتمال موفقیت باشد , از این نظر كه حاضر نیست راى و عقیده خودش را بفروشد , تظاهر بكند . چون بعدها تاریخ نخواهد گفت حسین به زور و جبر بیعت كرد . همینهایى كه بیعت را به جبر مى گیرند , تاریخ را هم به زور پول مى سازند , همانطور كه ساختند . معاویه و اطرافیانش قسمتى از بیت المال مسلمین را به اصطلاح امروز صرف اجیر كردن و استخدام روحانیتآنروز مى كردند . راویهاى بى بند و بار , بى عقیده و بى ایما ن را با زور پول مى خریدند و آنها احادیث پیغمبر را تغییر مى دادند , اسمها را در احادیثپیغمبر عوض مى كردند , حدیثى در مدح دشمنان على وضع مى كردند . مورخین نوشته اند سمره بن جندب هشت هزار مثقال زر گرفت و یك حدیث علیه على بن ابى طالب جعل كرد . بنابراین , براى آنها تغییر دادن تاریخ كار مشكلى نبود . اگر هم بعدها بخشى از تاریخ ماند , به واسطه عملیاتى نظیر نهضت حسینى بود والا اگر حسین علیه السلام هم سكوت مى كرد , تاریخ هم تغییر كرده بود . پس این عامل , ارزش بالاتر و بیشترى نسبت به عامل دعوت مردم كوفه , به نهضتاباعبدالله علیه السلام مى دهد . امام عامل سوم كه عامل امر به معروف و نهى از منكر است و اباعبدالله علیه السلام صریحا به این عامل استناد مى كند . در این زمینه به احادیث پیغمبر و هدف خود استناد مى كند و مكرر نام امر به معروفو نهى از منكر را مى برد , بدون اینكه اسمى از بیعت و دعوت مردم كوفه ببرد . این عامل , ارزش بسیار بسیار بیشترى از دو عامل دیگر به نهضتحسینى مى دهد . به موجب همین عامل است كه این نهضت شایستگى پیدا كرده است كه براى همیشه زنده بماند , براى همیشه یادآورى شود و آموزنده باشد . البته همه عوامل , آموزنده هستند ولى این عامل آموزندگى بیشترى دارد زیرا نه متكى به دعوت است و نه متكى به تقاضاى بیعت . یعنى اگر دعوتى از امام نمى شد حسین بن على علیه السلام به موجبقانون امر به معروف و نهى از منكر , نهضت مى كرد . اگر هم تقاضاى بیعت از او نمى كردند , باز ساكت نمى نشست . موضوع خیلى فرق مى كند و تفاوت پیدا مى شود . به موجب عامل اول , چون مردم كوفه دعوت كردند و زمینه پیروزى صدى پنجاه یا كمتر آماده شده است, امام حركت مى كند . یعنى اگر تنها این عامل در شكل دادن نهضتحسینى موثر بود , چنانچه مردم كوفه دعوت نمى كردند , حسین ( ع ) از جاى خود تكان نمى خورد . به موجب عامل دوم از امام بیعت مى خواهند و مى فرماید با شما بیعت نمى كنم . یعنى اگر تنها این عامل مى بود , چنانچه حكومت وقت از حسین ( ع ) بیعت نمى خواست , او با آنها كارى نداشت, مى گفت شما با من كار دارید , من كه با شما كارىدارم , شما از من بیعت نخواهید , مطلب تمام است . پس به موجب این عامل , اگر آنها تقاضاى بیعت نمى كردند , ابا عبدالله هم آسوده و راحت بود , سر جاى خود نشسته بود , حادثه و غائله اى به وجود نمىآمد . اما به موجب عامل سوم حسین یكمرد معترض و منتقد است , مردى است انقلابى و قیام كننده , یك مرد مثبت است . دیگر انگیزه دیگرى لازم نیست . همه جا را فساد گرفته , حلال خدا حرام , و حرام خدا حلال شده است , بیت المال مسلمین در اختیار افراد ناشایسته قرار گرفته و در غیر راه رضاى خدا مصرف مى شود و پیغمبر اكرم فرمود : هر كس چنین اوضاع و احوالى را ببیند | فلم یغیر علیه بفعل و لا قول | و در صدد دگرگونى آن نباشد , در مقام اعتراض بر نیاید , | كان حقا على الله ان یدخله مدخله | ( 11 ) شایسته است ( ثابت است در قانون الهى ) كه خدا چنین كسى را به آنجا ببرد كه ظالمان , جابران , ستمكاران و تغییر دهندگان دین خدا مى روند , و سرنوشت مشترك با آنها دارد . به گفته جدش استناد مى كند كه در چنین شرایطى كسى كه مى داند و مى فهمد و اعتراض نمى كند , با جامعه گنهكار خود سرنوشت مشترك دارد . تنها این حدیث نیست . احادیث دیگرى از شخص پیغمبر اكرم ( ص ) در این زمینه هست . امر به معروف و نهى از منكر در مسائل بزرگ مرز نمى شناسد . هیچ چیزى , هیچ امر محترمى نمى تواند با امر به معروف و نهى از منكر برابرى كند , نمى تواند جلویش را بگیرد . این اصل دائر مدار این است كه موضوع امر به معروف و نهى از منكر چیست . اینجاست كه مى بینیم حسین بن على ارزش امر به معروف و نهى از منكر را چقدر بالا برد . همانطور كه اصل امر به معروف و نهى از منكر , ارزش نهضت حسینى را به بیانى كه قبلا عرض كردم بالا برد , نهضت حسینى نیز ارزش امر به معروف و نهى از منكر را بالا برد . چون حسین بن على فهماند كه انسان در راه امر به معروفو نهى از منكر به جایى مى رسد كه مال و آبروى خودش را باید فدا كند , ملامت مردم را باید متوجه خودش كند , همانطور كه حسین كرد . احدى نهضت حسینى را تصویب نمى كرد . البته در سطحى كه آنها فكر مى كردند , درست هم فكر مى كردند , ولى در سطحى كه حسین بن على فكر مى كرد , ماوراى حرف آنها بود . آنها در این سطح فكر مى كردند كه اگر این مسافرت براى به دستگرفتن زعامت است , عاقبت خوشى ندارد , و راست هم مى گفتند . خود امام هم در روز عاشورا وقتى كه اوضاع و احوال را به چشم دید , فرمود : | لله در ابن عباس ینظر من ستر رقیق | , مرحبا به پسر عباس كه حوادث را از پشت پرده نازك مى بیند . تمام اوضاع امروز , وضع مردم كوفه و وضع اهل بیت مرا در مدینه به من گفت . ابن عباس به امام حسین ( ع ) مى گفت : تو اگر به كوفه بروى , من یقین دارم كه مردم كوفه نقض عهد مى كنند . بسیارى از افراد دیگر نیز این سخن را مى گفتند . در جواب بعضى سكوت مى كرد . در جواب یكى از آنها گفت : | لا یخفى على الامر | مطلبى كه تو مى گویى , برخودم نیز پنهان نیست, خودم هم مى دانم . اباعبدالله( ع ) در چنین جریانى ثابت كرد كه به خاطر امر به معروف و نهى از منكر , به خاطر این اصل اسلامى مى توان جان داد , عزیزان داد , مال و ثروت داد , ملامت مردم را خرید و كشید . چه كسى توانسته است در دنیا به اندازه حسین بن على به اصل امر به معروف و نهى از منكر ارزش بدهد ؟ معنى نهضت حسینى اینست كه امر به معروف و نهى از منكر آنقدر بالاست كه تا این حد در راه آن مى توان فداكارى كرد . دیگر با نهضت حسینى جایى براى این سخن باقى نمى ماند كه امر به معروف و نهى از منكر مرز مى شناسد . خیر , مرز نمى شناسد . بله , مفسده مى شناسد . یعنى آنها كه مى گویند امر به معروف و نهى از منكر مشروط به عدم مفسده است , درست مى گویند . اگر هم ضرر را به معنى مفسده مى گیرند , درست مى گویند . بدین معنى كه ممكن است من گاهى امر به معروف و نهى از منكر بكنم , بخواهم خدمتى به اسلام بكنم , ولى همین امر به معروف و نهى از منكر من مفسده دیگرى براى اسلام به وجود آورد نه براى من . مفسده اى براى اسلام به وجود آورد كه آن مفسده از این خدمتى كه من از این راه به اسلام مى كنم , بیشتر است . بسیارند افرادى كه نهى از منكر مى كنند ولى نه تنها نتیجه اى نمى گیرند , بلكه با نهى از منكرشان آن كسى را كه نهى از منكر مى كنند به كلى از دین برى مى كنند . من مسئله ترتب مفسده را مى پذیرم اما مسئله ضرر را , آنهم ضرر شخصى كه مرز امر به معروف و نهى از منكر , ضرر شخصى است ( درباره هر موضوعى مى خواهد باشد ) نمى پذیرم , به دلیل اینكه حسین بن على نپذیرفت و به دلائل دیگر كه فعلا مجال بحث در آنها نیست.حسین بن على ( ع ) به این اصل تمسك كرد و اثبات نمود كه من به این دلیل قیام كردم , یا لااقل یكى از عوامل و عناصرى كه مرا به این نهضت وادار كرد , همین است . او در زمان معاویه علائم و قرائنى نشان مى داد كه معلوم بود خودش را براى قیام آماده مى كند . صحابه پیغمبر را در منى جمع كرد و براى آنها صحبت نمود آنها را روشن كرد , حقایق را به آنها گفت, مفاسد اوضاع را برایشان نمایاند , فرمود شما هستید كه چنین وظیفه اى دارید . آن حدیث معروف بسیار مفصل و عالى كه در ( تحف العقول( هستاین جریان را و اینكه حسین بن على چگونه فكر مى كرده است , كاملا نشان مى دهد . حسین ( ع ) در اواخر عمر معاویه نامه اى به او مى نویسد و او را زیر رگبار ملامت خود قرار مى دهد و از آن جمله مى گوید : معاویه بن ابى سفیان ! به خدا قسم من از اینكه الان با تو نبرد نمى كنم , مى ترسم دربارگاه الهى مقصر باشم . مى خواهد بگوید خیال نكن اگر حسین امروز ساكت است , در صدد قیام نیست . من به دنبال یك فرصت مناسب هستم تا قیام من موثر باشد و مرا در راه آن هدفى كه براى رسیدن به آن كوشش مى كنم , یك قدم جلو ببرد . روز اولى كه از مكه بیرون مىآید , در وصیتنامه اى كه به محمد ابن حنفیه مى نویسد , صریحا مطلب را ذكر مى كند : | انى ما خرجت اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما , و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امه جدى , ارید عن آمر بالمعروف و انهى عن المنكر | ( 1 ) . اباعبدالله در بین راه , در مواقع متعدد به این اصل تمسك مى كند , و مخصوصا در این مواقع , اسمى از اصل دعوت و اصل بیعت نمى برد . عجیب اینست كه در بین راه هر چه كه قضایاى وحشتناكتر و خبرهاى مایوس كننده تر از كوفه مى رسید , خطبه اى كه حسین مى خواند , از خطبه قبلى داغتر بود . گویا بعد از رسیدن خبر شهادت مسلم , این خطبه معروفرا مى خواند : |ایها الناس! ان الدنیا قد ادبرت و اذنت بوداع , و ان الاخره قد اقبلت و اشرفت بصلاح | اقتباس از كلمات پدر بزرگوارش است . سپس مى فرماید : | الا ترون ان الحق لا یعمل به , و ان الباطل لا یتناهى عنه ؟ لیرغب المومن فى لقاء الله محقا | ( 12 ) . آیا نمى بینید به حق عمل نمى شود ؟ آیا نمى بینید قوانین الهى پایمال مى شود ؟ آیا نمى بینید اینهمه مفاسد پیدا شده واحدى نهى نمى كند و احدى هم باز نمى گردد ؟ | لیرغب المومن فى لقاء الله محقا | در چنین شرایطى یك نفر مومن ( نفرمود : من كه حسین بن على هستم دستور خصوصى دارم , من چون امام هستم وظیفه ام اینست ) باید از جان خود بگذرد و لقاء پروردگار را در نظر بگیرد . در چنین شرایطى از جان باید گذشت . یعنى امر به معروف و نهى از منكر , اینقدر ارزش دارد . در یكى از خطابه هاى بین راه بعد از اینكه اوضاع را تشریح مى كند , مى فرماید : | انى لا ارى الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما | ( 13 ) . ایها الناس ! در چنین شرایطى , در چنین اوضاع و احوالى , من مردن را جز سعادت نمى بینم . ( بعضى نسخه ها شهاده نوشته اند و بعضى سعاده ) من مردن را شهادت در راه حق مى بینم . یعنى اگر كسى در راه امر به معروف و نهى از منكر كشته شود , شهید شده است . ( معناى من مردن را سعادت مى بینم نیز همین است . ) | و الحیاه مع الظالمین الا برما | , من زندگى كردن با ستمگران را مایه ملامتمى بینم , روح من روحى نیست كه با ستمگر سازش كند . از همه بالاتر و صریحتر , آن وقتى است كه دیگر اوضاع صددرصد مایوس كننده است . آن وقتى است كه به مرز عراق وارد شده و با لشكر حربن یزید ریاحى مواجه گردیده است . هزار نفر مامورند كه او را تحت الحفظ به كوفه ببرند . در اینجا حسین بن على ( ع ) خطابه معروفى را كه مورخین معتبرى امثال طبرى نقل كرده اند ایراد و در آن به سخن پیغمبر تمسك مى كند , به اصل امر به معروف و نهى از منكر تمسك مى كند : | ایها الناس ! من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله , ناكثا لعهد الله مستاثرا لفىء الله , معتدیا لحدود الله , فلم یغیر علیه بقول و لا فعل كان حقا على الله ان یدخله مدخله . الا و ان هولاء القوم قد احلوا حرام الله و حرموا حلاله , و استاثروا فىء الله | ( 14 ) . یك صغرا و كبراى بسیار كامل مى چیند . طبق قانون معروف , اول یك كبراى كلى را ذكر مى كند : ایها الناس ! پیغمبر فرمود : هر گاه كسى حكومت ظالم و جائرى را ببیند كه قانون خدا را عوض مى كند , حلال را حرام , و حرام را حلال مى كند , بیت المال مسلمین را به میل شخصى مصرف مى كند , حدود الهى را بر هم مى زند , خون مردم مسلمان را محترم نمى شمارد , و د ر چنین شرایطى ساكت بنشیند , سزاوار استخدا ( حقا خدا چنین مى كند , یعنى در علوم الهى ثابت است ) كه چنین ساكتى را به جاى چنان جائر و جابرى ببرد . بعد صغراى مطلب را ذكر مى كند : | ان هولاء القوم | . . . اینها كه امروز حكومت مى كنند ( آل امیه ) همینطور هستند . آیا نمى بینید حرامها را حلال كردند و حلالها را حرام ؟ آیا حدود الهى را به هم نزدند , قانون الهى را عوض نكردند ؟ آیا بیت المال مسلمین را در اختیار شخصى خودشان قرار ندادند و مانند مال شخصى و براى شخص خودشان مصرف نمى كنند ؟ بنابر این هر كس كه در این شرایط ساكت بماند , مانند آنهاست . بعد تطبیق به شخص خود كرد : | و انا احق من غیر | من از تمام افراد دیگر براى اینكه این دستور جدم را عملى كنم , شایسته ترم . در این نهضت , چقدر امر به معروف و نهى از منكر عملا صورت گرفت ؟ وجود مقدس حسین بن على ( ع ( در این نهضت عملا یك آمر به معروف و ناهى از منكر بودو از او بیشتر , بعد از شهادت اباعبدالله ( ع ) اهل بیت بزرگوار آن حضرت , از بعد از روز عاشورا , از همان روز یازدهم و حداقل از روز دوازدهم , به عنوان یكگروه امر به معروف و نهى از منكر در آمدند , و تا پایان این ماجرا هر جا كه بودند , امر به معروف و نهى از منكر كردند . آنها هرگز به صورت یكجمعیت شكست خورده در نیامدند . آنها هم مثل خود اباعبدالله , پایان كار را زنده ماندن یا كشته شدن نمى دانستند كه بگویند مطلب این بود كه حسین زنده بماند و به خلافت برسد یا حداقل در گوشه اى برود و زندگى كند , پس حالا كه حسین كشته شده , مطلب تمام شد . نه , آنها دنبال همان هدف حسینى بودند . كشته شدن اباعبدالله , از یك نظر براى آنها آغاز كار بود نه پایان كار . و چقدر زیبا و جالبتوجه است وضع اهل بیت پیغمبر ! و راستى وقتى انسان اینها را تجزیه و تحلیل مى كند , در مقابل این عظمت و زیبائى , در مقابل این قوت , در مقابل این قدرت روح , در مقابل اینهمه ایمان و یقین , در مقابل اینهمه شجاعت روحى , غرق در حیرت مى شود و جز اینكه در مقابل آنها سر تعظیم فرود آورد كار دیگرى نمى تواند بكند . تا آخرین لحظه تبلیغ كردند , نهى از منكر و امر به معروفكردند , دعوتبه اسلام كردند . محبت و بلكه معرفت على ( ع ) و اهل بیتپیغمبر اساسا در همه شام وجود نداشت . یعنى كسى آنها را نمى شناخت, و اگر هم مى شناختند , به صورتهاى بسیار زشتى مى شناختند . ولى ببینید اهل بیت پیغمبر چه كردند ؟ ! فقط یك نمونه اش را عرض مى كنم و بعد وارد مطالبدیگرى مى شوم . مى دانیم كه روز عاشورا , وضع به چه منوال بود , و شب یازدهم را اهل بیت پیغمبر چگونه برگزار كردند . روز یازدهم جلادهاى ابن زیاد مىآیند اهل بیت را سوار شترهاى بى جهاز مى كنند و یكسره حركت مى دهند , و اینها شب دوازدهم را شاید تا صبح یكسره با كمال ناراحتى روحى و جسمى , طى طریق مى كنند . فردا صبح نزدیك دروازه كوفه مى رسند . دشمن مهلت نمى دهد . همان روز پیش از ظهر اینها را وارد شهر كوفه مى كنند . ابن زیاد در دار الاماره خودش نشسته است . یك مشت اسیر , آنهم مركب از زنان و یك مرد كه در آنوقت بیمار بود . لقب بیمارى براى حضرت سجاد ( ع ) فقط در میان ما ایرانیها پیدا شده است . نمى دانم چطور شده است كه فقط ما این لقب را مى دهیم : امام زین العابدین بیمار ! ولى در زبان عرب هیچوقت نمى گویند على بن الحسین المریض ( یا المراض ) . این لقبى است كه ما به ایشان داده ایم . ریشه اش البته همین مقدار استكه در ایام حادثه عاشورا , امام على بن الحسین سختمریض بود . ( هر كسى در عمرش مریض مى شود . كیست كه در عمرش مریض نشود ؟ ) مریض بسترى بود , مریضى كه حتى به زحمت مى توانست حركت كند و روى پاى خود بایستد و با كمك عصا مى توانست از بستر حركت كند . در همان حال امام را به عنوان اسیر حركت دادند . امام را بر شترى كه یكپالان چوبى داشت و روى آن حتى یك جل نبود , سوار كردند . چون احساس مى كردند كه امام بیمار و مریض است و ممكن است نتواند خودش را نگهدارد , پاهاى حضرت را محكم بستند . غل به گردن امام انداختند , با این حال اینها را وارد شهر كوفه كردند . دیگر كوفتگى , زجر , شكنجه به حد اعلا است .معمولا وقتى مى خواهند از یك نفر مثلا به زور اقرار بگیرند , یا اعصابش را خرد كنند , اراده اش را در هم بشكنند , یك بیست و چهار ساعت , چهل و هشتساعتبه او غذا نمى دهند , نمى گذارند بخوابد , هى زجرش مى دهند . در چنین شرائطى اكثر افراد مستاصل مى شوند , مى گویند هر چه مى خواهى بپرس تا من بگویم . آنوقت شما ببینید ! اینها وقتى كه وارد مجلس ابن زیاد مى شوند , بعد از آنهمه شكنجه هاى روحى و جسمى , چه حالتى دارند . زینب سلام الله علیها را وارد مجلس ابن زیاد مى كنند . او زنى است بلند بالا . عده اى تعبیر كرده اند : و حفت بها اماوها یعنى كنیزانش دورش را گرفته بودند . مقصود كنیز به معناى اصطلاحى نیست. چون همه زنهاى اصحاب كه شركت كرده بودند , براى زینب سیادت و بزرگوارى قائل بودند , خودشان را مثل كنیز مى دانستند . اینها دور زینب را گرفته بودند و زینب در وسط اینها وارد مجلس ابن زیاد شد ولى سلام نكرد , اعتنا نكرد . ابن زیاد از اینكه او احساس مقاومتكرد , ناراحتشد . سلام نكردن زینب معنایش اینست كه هنوزاراده ما زنده است , هنوز هم ما به شما اعتنا نداریم , هنوز هم روح حسین بن على در كالبد زینبمى گوید : | هیهات منا الذله , | هنوز مى گوید : | لا اعطیكم بیدى اعطاء الذلیل و لا افر فرار العبید یا : لا اقر اقرار العبید | (15 ) ابن زیاد از این بى اعتنائى سخت ناراحت شد . مى فهمید این كیست . همه گزارشها به او رسیده بود . وقتى فهمید زنى از همه محترمتر است و زنان دیگر با احترام خاصى دورش را گرفته اند , لابد حدس مى زد كه او كیستچون خبر داشت كه كى هست , كى نیست . در عین حال گفت : من هذه المتكبره ؟ یا : من هذه المتنكره ؟ ( دو جور ضبط كرده اند ) . این متكبر , این زن پرنخوت كیست ؟ یا این ناشناس كیست ؟ كسى جواب نداد . دو مرتبه سئوال كرد . مى خواست از همانها كسى جواب بدهد . بار دوم و سوم . بالاخره زنى جواب داد : هذه زینب بنت على بن ابى طالب , این , زینب دختر على است . این مرد دنى پست لعین كه یك جو شرافت نداشت ( از یك طرف كسى كه اینهمه مصیبت دیده است , یك آدم شریف به خودش اجازه نمى دهد كه نمك به زخم او بپاشد . و از طرف دیگر , زن , به اصطلاح جنس لطیف است , در هیچ قانون جنگى , مردمى كه یكذره شرافت دارند , متعرض زن نمى شوند . به هیچ شكلى زن را زخم زبان نمى زنند , جراحت به او وارد نمى كنند . زن را اسیر مى گیرند و در عین حال احترام مى كنند . ) شروع كرد به سخت ترین وجهى زخم زبان زدن . گفت : الحمد لله الذى فضحكم و اكذب احدوثتكم خدا را شكر مى كنم كه شما را رسوا و دروغتان را آشكار كرد . زینب در كمال جراتو شهامت گفت : | الحمد الله الذى اكرمنا بالشهاده | , خدا را شكر مى كنیم كه افتخار شهادت را نصیب ما كرد . خدا را شكر مى كنم كه این تاج افتخار را بر سر برادر من گذاشت , خدا را شكر مى كنیم كه ما را از خاندان نبوت و طهارت قرار داد . بعد در آخر گفت: | انما یفتضح الفاسق و یكذب الفاجر و هو غیرنا | . رسوائى مال فاسقهاست , ما در عمرمان دروغ نگفتیم و حادثه دروغ هم به وجود نیاوردیم . دروغ مال فاجرهاست . فاسق و فاجر هم ما نیستیم , غیر ماست , یعنى تو . رسوا تویى , دروغگو هم خودت هستى . ادامه خواندن مقاله فلسفه قيام امام حسين

نوشته مقاله فلسفه قيام امام حسين اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله جاده و جاده سازي

$
0
0
 nx دارای 117 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : جاده در ایران باستان ز گفته های هرودت و نوشته های دیوانی گنجینه‌ی تخت جمشید بر میآید که همه‌ی کشورها با شاهراه ها با پایتخت های شاهنشاهی در پیوندبوده اند در نوشته های تخت جمشید ، گذشته از راه مهم میان شوش وتخت جمشید، راه های بلخ ، کرمان ، هند ، آراخوزیا و گندار، هرات ، ساگارتیا ، ماد ، بابل، مصر و سارد‌یاد شده است پایتخت های شاهنشاهی(پاسارگاد، پارسه شهر، شوش، بابل، همدان) با جاده های بزرگی که‌یکچهار پهلویی را پدید می آورد به هم پیوند می خورده است که از میانآنها راه شوش به پارس شهر شناخته شده ترین است از شوش به همدان، شاهراه از لرستان نمی گذشت، چراکه این راه بد، باریک و شیبدار بودهاست، پس جاده از دشت بابل و از بیستون به فلات ایران می رفته است ازهمدان جاده‌ی دیگری از گابای (اسپهان) تا پارس می آمد و تا بندر بوشهردر خلیج پارس امتداد داشت هم چنین پایتخت ها به همه‌ی کشورهایشاهنشاهی راه داشته اند در پاختر(شمال)، همدان از راگا (ری) و گرگان به بلخ می پیوست در نیمروز(جنوب)، پارس از کرمان به آراخوزیا و گندار واز آنجا به دره‌ی سند‌یا بلخ می رفته است در خوربران(غرب)، دو شاهراهدر آغاز از شوش به اربل رفته، از آنجا‌یکی از ارمنستان به آسیای کوچک و به سارد می رفته است و دیگری به سوی دمشق و مصر شاهراهی که ازشوش به سارد می رفت مورد اشاره‌ی نویسندگان باستان است؛ این راه کهبیش از دوهزار و ششصد کیلومتر درازا داشت و دربردارنده‌ی صدو‌یازدهایستگاه و چاپارخانه بود را به گفته‌ی نویسندگان، کاروان ها در نود روز میپیمودند؛ در حالی که پیک های شاهانه ‌یک هفته! شاهراه ها اهمیت راهبردی بسیاری داشتند و لشکرکشی ها از شاهراه هاانجام می شد، زیرا که انبار های آذوقه در این راه ها موجود بود همچنینشاهراه ها کمک شایانی به بازرگانی میان کشوری می کرد کارکنان دولتیو چاپارها دارای گذرنامه ای بودند که به آنها امکان می داد تا از امکاناتراه ها بهره برند شهربان ها موظف بودند در راه ها انبارهای آذوقهفراهم آورند در پی این تدابیر، به نوشته‌ی هرودت5 ایرانیان بر روی جادهها انبارهای آب تدارک دیدند، به احتمالی در مسیر وصول به این هدفاست که قدرت هخامنشی، کندن کاریز را در دامنه‌ی البرز تشویق می کردتا ذخایر آب همیشگی در بخش بزرگی از جاده ای که ماد را به آسیایمیانه پیوند می داد تامین کندشاهراه ها بر خلاف راه های دیگر پهن بودند و برای ارابه های چهارچرخه ودوچرخه قابل استفاده؛ شاهراه ها جاده های خاکی و سنگفرشی بودند که ازآنها به خوبی نگهداری می شد و در آنها نشانه های راهنما وجود داشت این راه ها از زیرسازی خوبی برخوردار بوده اند: جاده های ارابه رو که باپهنای گز و با ملات قیر‌یا ذغال برای جلوگیری از نم زمین در زیر و سهرده آجر میانی و‌ یک ردیف سنگ در بالا ساخته می شد ، حتی برای گذرخودرو نیز مناسب می نموده اند از شاهراه های ارابه رو، ارابه ها باسرعت تاخت اسب می گذشتند، چه هم جاده هموار بود و هم به نظر میآید که چرخ ها آجدار بوده و از توغه (رینگ) و ماده ای نرم به جایلاستیک امروزین برخوردار بوده است درازای شاهراه ها را به فرسنگ که مقیاس درازای ایرانی، در حدود پنج وچهار دهم کیلومتر بوده برآورد میکردند درشاهراه ها کاروانسراها وایستگاه ها و پاسگاه های نگهبانی، به فاصله ای معین وجود داشته استاداره‌ی راه هایی به این گستردگی که مستلزم افراد پرشمار و متخصصاست ،‌ یکی از جلوه های روزگار هخامنشی است در برخی از نوشته هایدیوانی پارسه به گروهی کارشناس برای نگهداری جاده های احداث شده وگشایش جاده های نوین اشاره رفته است البته گاه برای تعمیر و نگهداریراه ها از ارتش بهره برداری می شده است رفت و آمد در شاهراه هازیر نظارت دقیق کارگزران شاه بود، چراکه شاه مسئول استقرار امنیت ونظم در شاهراه ها و حفظ مسافران را برعهده داشت از کثرت رفت و آمددر راه ها می توان به میزان بالای امنیت پی برد و در راه نیازی به مراقبمسلح نبود و با شگفتی می بینیم که دو مرد با هشت خدمه‌ی همراه، بدونمحافظ، باج بابل را به پارسه آورده اندبخشی از جاده ای که میان پارس و ماد بوده است در پارس‌یافت شده است که در برخی جایها به بلندای ده متر در سنگ کنده شده است بهبخشی از نوشته‌ی‌یک جهانگرد اروپایی درباره‌ی راه میان پارس شهر وپاسارگاد نظر می افکنیم :هنگامی که اندازه ای در تنگه‌ی پولوار راه پیمودیم، از‌یک سربالاییسنگستانی بالا رفتیم و به “سنگ بر” درآمدیم و سنگ بر راهی است کهنزدیک 200یا 300 یارد درازا دارد و آنرا در شکم سنگ پدید آورده اند،به گونه ای که پایان آن، از کوه بیرون می آید و از آنسوی تنگه سربدر میآورد و پدیدآوردن این راه، از آنرو بوده که راه رسیدن به پارسه را نزدیکتر کنند تا بتوان زودتر از پاسارگاد بدانجا رفت‌یا برگشتزهی بر چیره دستی و کاردانی مهندسان و استادکارهای ایرانی که درهزاران سال پیش، چنین راهی را در میان سنگ پدید آورده اندهنگامی که سرگرم تماشای سنگبر بودم؛ به نیروی اندیشه، چندهزار سال بهگذشته رفتم و این گونه انگاشتم که‌یک سوار با فر و شکوه که بر پشتاسبی راهوار و بادپیما سوار شده، به تندی از این راه می گذرد که پیامی رااز پاسارگاد به بارگاه شاهنشاه در تخت جمشید برساند و‌یا فرمان شاه راکه از بارگاه دریافت کرده به پاسارگاد برساند و هنگامی که این سوار،چشمش به کاخ سپیدرنگ پاسارگاد می افتد، ناگهان دهنه‌ی اسب را میکشد و اسب که مانند باد، تندروست،‌یکباره می ایستد و آن سوار که خفتانو کله خود زرین وی در پرتو آفتاب می درخشد و نسیم فلات ایران، ابلغهای او را برمی افرازد، به زمین گام می گذاردیکباره، بخود آمدم و به این سوی و آن سوی نگاه کردم و دیدم از شکوهایران باستان، مگر مشتی ویرانه و این راه که از میان سنگ بریده شده، اثری نیست و شاهان بزرگ ایران، به گونه ای از میان رفتند و ناتوان شدندکه فرزندان آنها برای اینکه، گور آنان را از دستبرد بیگانگان و تازندگانبپایند، ناچار شدند که نام سلیمان را روی آرامگاه بگذارند و برای اینکهدست کم، چند ویرانه از آنها بماند، متوسل به نام‌یکی از پیغمبران شده انددر گذرگاه های طبیعی و کوهستانی به وسیله‌ی پادگان های سبک نظامیمراقبت می شدند، این پادگان ها به مثابه بخشی از‌یک شبکه‌ی بسیارفشرده‌ی استحکامی بود که از سرزمین های مسطح و جاده هایی که آنها رابه هم پیوند می داد، مراقبت می کرده اند از بزرگترین رودها، مانند دجله و فرات و رودهایی که در شاهراه جای می گرفت مانند رود هالیس، بهکمک پل های همیشگی می گذشتند که پاسگاهی از آن نگهداری می کردهاست‌یکی از پل هایی که منسوب به زمان هخامنشیان است، پل بر رویکارون در دزفول است که پس از 2500 سال هنوز پای برجاست شمار بهنسبت کم پل های همیشگی، کاروان ها را ناگزیر می کرد تا مسیرهایی راکه از سوی سازمان دیوانی شاهنشاهی تعیین شده بود در پیش گیرند وبدینسو سازمان اداری می توانست به آسانی رفت و آمد در جاده ها رازیر در نظر داشته باشد در جاهای دیگر و به هنگام لشکرکشی ها از پلهایی که از جای گرفتن کشتی ها در کنار هم پدید می آمد، بهره میبردند (پل شناور) . راهسازی : عملیات آماده‌سازی جاده‌ای بر روی زمین با عرضی مشخص استبه‌طوری‌که روندگان یا وسائط نقلیه بتوانند با گذر از آن از نقطه‌ای بهنقطه دیگر برسند.عملیات اصلی راهسازی عبارت‌اند از ساخت اساس، زیراساس و روسازی.جدولکاری و نصب علائم راهنمایی و رانندگی هم در ساخت بسیاری ازراه‌ها اجرا می‌شود. راه سازی ، روسازی راه و مهندسی ترابری : از جمله تخصصهای مهم یک مهندس عمران، شناخت طرح و محاسبه زیرسازی و روسازی راههاست. بدین منظور درسهایی جهت فراگیری مطلبینظیر : طراحی و اجرای راها شامل : مسیریابی، عملیات خاکی، مشخصه‌ها وطرح هندسی راها در مسیرهای افقی و قایم، مشخصه‌های فنی انواع مصالحراه و لایه‌های مختلف روسازی آن، همچنین روشهای طرح و اجرایروسازیهای شنی و آسفالتی و نیز شبکه هاب حمل و نقل زمینی، دریایی وهوایی و برنامه ریزیها و مدیریتهای حمل و نقل ارائه می‌گردند. سنگهای قابل مصرف در راه سازی :سنگها در راه سازی مصارف متعدد دارند که از جمله این موارد پل سازی، زیر سازی ، سنگفرش ، زیر ریل آهن و غیره است. انواع سنگهای آذرین ،دگرگونی و رسوبی که واجد خصوصیتهای زیر باشند، در راه سازی قابلاستفاده خواهند بود.• مقاومت فشاری بیش از 100 مگا پاسکال • ضریب نرم شدگی بیش از 09 • میزان جذب آب ، کمتر از 1 درصد • وزن مخصوص بیش از 23 گرم بر سانتیمتر مکعب. • مقاومت ضربه‌ای آن 15 کیوگرم نیرو بر سانتیمتر مکعب باشد. • نداشتن کانیهای رسی ، گچ و مواد قابل حل در آب. • عدم آلتراسیون و هوازدگی در سنگ. سنگهای قابل استفاده در تونلها و محیط های آبی :در تونلها از گرانیت ، دیوریت ، گابرو و یا بازالت که مقاومت فشاری آنهااز 100 مگا پاسگال باشد، استفاده می‌کنند. ویژگیهای سنگهای مصرفی درمحیط آب به شرح زیر است. • نداشتن کانیهای رسی ، گچ و مواد محلول در آب. • همگن بودن سنگ. • داشتن مقاومت در برابر فشارهای بالا. سنگهای مقاوم در برابر محلول ها و حرارت :سنگهایی که در برابر اسیدها مقاومند، عبارتند از گرانیت ، دیاباز ، دیوریت، کوارتزیت و بازالت.سنگهای مقاوم در برابر محلولهای قلیایی عبارتند از سنگ آهک ،دولومیت ، سنگ مرمر و منیزیت. سنگهایی که در شرایط حرارت بالا مقاومهستند عبارتند از بازالت ، دیاباز و توف. ویژگی مهم این سنگها داشتنمقاومت فشاری بیش از 100 مگا پاسگال است که میزان جذب آن حداکثربه 1 در صد می‌رسد. آشنایی :زمین طبیعی بستر راه هرقدر که محکم باشد باز هم در مقابل تاثیر عواملجوی ، بخصوص هجوم آب و تغییرات دما و همچنین نیروهای وارده ازچرخ خودروها ، مقاومت نمی‌کند ودیروز یا زود خراب می‌شوند. از اینرو است که معمولا به روی بستر طبیعیراه ، استخوان بندی چند لایه و معمولا مقاوم و با دوامی ساخته می‌شود،به نحوی که بتواند در مقابل تاثیر عوامل جوی و فشار حاصله از وسایل نقلیهمقاومت نماید.آنچه را که امروزه به نام راهسازی مدرن می‌شناسیم تکمیل یافته روشی استکه در قرن 19 توسط فردی به نام مک آدام (M cAdam) ارائه گردید.این شخص راه را از چند لایه خرده سنگی ، متشکل از ذرات دارای قطرکمتر از 68 میلیمتر (ریزتر از قلوه سنگ و لاشه سنگ) می‌ساخت و رویآن را با لایه نازکی از مصالحی که می‌توانستند ذرات سنگی را به هم پیوند دهند، می‌پوشانید. به نظر می‌رسد که مک آدام در ابتدا از سنگهای شکستهریز به عنوان مصالح پیوند دهنده سود می‌جسته و بعدها به جای آن لایه‌ایاز آسفالت یا بتن را بکار گرفته است. این نوع جاده سازی امروزه به نامماکادامی کرون نامیده می‌شود. مجموعه مورد بحث قادر است بار حاصلاز ترافیک را به نحوی به روی خاک پخش نماید که راه بر اثر مرور زمان تغییر شکل نیابد. قسمتهای مختلف یک راه :امروزه اغلب راهها از دو قسمت زیرسازی و روسازی درست شده است.بخش زیرسازی راه که به روی بستر راه قرار دارد. متشکل از دو لایه«زیراساس» در زیر و «اساس راه» در روی آن است. روسازی راه نیز ازدو لایه آستر و رویه ساخته شده است. هر یک از 4 لایه فوق عملکردخاصی را در راه به عهده دارند. از اینرو هر یک از آنها از نقطه نظر کمیتو کیفیت مصالح دانه‌ای و لزوم یا عدم لزوم مواد پیوند دهنده ازمشخصات خاصی برخور دارند. جسم یا بدنه راه عمدتا از شن و ماسهساخته می‌شود. البته در برخی از لایه‌های راه ، خرده سنگها توسط یک مادهچسباننده (قیر یا سیمان) به هم متصل می‌شوند. ویژگیهای عمومی مصالح خرده سنگی مورد نیاز در راهسازی :شکل و اندازه ذرات :اندازه بهینه ذرات تا حدی با توجه به مورد مصرف آنها و نوع مواد پیونددهنده تفاوت می‌کند. با این حال حداکثر اندازه دانه برای لایه‌هایزیرسازی (زیراساس و اساس راه) 38 میلیمتر و برای لایه‌های روسازی 25یا 19 میلیمتر است. حد پایینی اندازه دانه‌ها 0074 میلیمتر در نظر گرفتهمی‌شود. دانه بندی مناسب مصالح با توجه به عوامل متعددی چون نوعروسازی ، ضخامت لایه و اندازه درشت ترین دانه مصالح تعیین می‌شود.برای یک دانه بندی ثابت ، افزایش گوشه داری و ناهمواری سطح ذراتسطح ذرات و دانه بندی خوب آنها مهمترین ویژگیهای لایه‌های زیرسازیراه که معمولا توسط ماده دیگری به هم متصل نمی‌شوند، است. زیرا دراین لایه‌ها مقاومت و استحکام منحصرا بر اثر تراکم توده خرده سنگیحاصل می‌شود، ناهمواری و زبری سطح دانه‌ها و گوشه داری آنها استحکامپیوند بین ذرات سنگ و ماده پیوند دهنده (قیر) را افزایش می‌دهد. درصدمواد ریزدانه و قابلیت خمیرسانی آنها از دیگر مواردی است که باید مورد توجه قرار گیرد. مشخصات مصالح سنگی : مشخصات مصالح سنگی اخذ شده طبق اظهار نظر متقاضی شماره آزمایشگاهی نمونهشن درشت دانه 39622شن متوسط دانه 39623ماسه شکسته6-0 میلیمتر 39624فیلر 39425 1-1 دانه بندی مصالح سنگیآزمایش دانه بندی مصالح سنگی بر اساس استاندارد AASHTO-T27برای مصالح سنگی درشت دانه و ریز دانه برروی چهار نمونه اخذ شده ازکارخانه آسفالت خورموج آسفالت انجام پذیرفت . منحنیهای دانه بندیمصالح در شکل های یک الی چهار ترسیم شده است . 1-2 آزمایشات مرغوبیت مصالح سنگیآزمایشات مرغوبیت مصالح سنگی شامل تعیین حدود اتربرگ(AASTHTO – T89 .T90)تعیین درصد شکستگی در یک جبهه و دو جبهه ، تعیین ارزش ماسه ای(AASHTO – T176) ، تعیین درصد تطویل و تورق (Bs -812) و تعییندرصد سایش به روش لس آنجلس (AASHTO – T96) برروی مصالحسنگی درشت دانه و ریز دانه انجام پذیرفت که نتایج مربوطه در جدول شمارهیک درج گردیده است . 2 ـ آزمایشات قیر آزمایش وزن مخصوص و درجه نفوذ قیر انجام شد که وزن مخصوصقیر در 25 درجه سانتیگراد برابر با gr/cm 017/1 و درجه نفوذ قیربرابر با 115 بدست آمده است . با توجه به بالا بودن درجه نفوذ قیر اینموضوع به آزمایشگاه استان بوشهر اطلاع داده شد و مقرر گردید قیرجدید ارسال کنند . درجه نفوذ قیر جدید 68 بدست آمد . که طرح اختلاطبا این قیر انجام شد . 3 ـ نسبت اختلاط مصالح سنگی1 ـ 3 ـ دانه بندی مخلوط مصالح سنگی با توجه به نتایج حاصل از دانه بندی مصالح سنگی و فرمول کارگاهیپیشنهادی متقاضی و استفاده از دانه بندی شماره 3 جدول 20-1 نشریه 101سازمان مدیریت و برنامه ریزی (تجدید نظر اول) نسبتهای اختلاط بشرحزیر تعیین گردیدند مشخصات مصالح سنگی شماره آزمایشگاهی نمونه درصد اختلاط مصالحشن متوسط دانه 39623 15 شن متوسط دانه 39623 30 ماسه شکسته6-0 میلیمتر 39624 55 قابل ذکر است که جهت قرار گرفتن منحنی اختلاط در محدودهٌ مشخصاتو انطباق با فرمول کارگاهی از فیلتر در اختلاط استفاده نشده است .با اعمال نسبتهای فوق درصد رد شده مخلوط مصالح سنگی از الکهای موردنظر بشرح زیر خواهد بود : اندازه الک حدود مشخصات طبق دانه بندی IV میانگین حدود مشخصات طبق دانه بندی IV دانه بندی پیشنهادی پیمانکار (فرمول کارگاهی) درصد وزنی رد شده حاصل از اختلاط 1 اینچ 100 100 100 1003/4 اینچ 90-100 95 97 93/43/8 اینچ 90-100 68 70 70/2شماره 4 35-65 50 45 45/9شماره 8 23-49 36 31 29/7شماره 50 5-19 12 12 9/3شماره 200 2-8 5 5 5/6مخلوط مصالح سنگی جهت ساخت نمونه ها با نسبتهای فوق ساخته شد کهمنحنی مصالح سنگی بکار رفته در طرح همراه با حدود مشخصات دانهبندی شماره 3 جدول 20- 1 نشریه 101 در شکل شماره پنج ترسیم شدهاست . 2 ـ 3 ـ تعیین وزن مخصوص مخلوط مصالح سنگی آزمایشات تعیین وزن مخصوص حقیقتی ، وزن مخصوص ظاهری و درصدجذب آب مخلوط مصالح سنگی مانده روی الک شماره 8 بر اساساستاندارد AASHTO – T85 و برای مخلوط مصالح سنگی رد شده ازالک شماره 8 و مانده روی الک نمره 200 بر اساس استانداردAASHTO – T100 انجام پذیرفت .نتایج حاصل به انضمام مقادیر وزن مخصوص حقیقی مخلوط مصالح سنگی ووزن مخصوص ماکزیمم و درصد جذب قیر مخلوط مصالح سنگی در جدولشماره دو درج گردیده است .با اعمال نسبتهای فوق درصد رد شده مخلوط مصالح سنگی از الکهای موردنظر بشرح زیر خواهد بود : اندازه الک حدود مشخصات طبق دانه بندی IV میانگین حدود مشخصات طبق دانه بندی IV دانه بندی پیشنهادی پیمانکار (فرمول کارگاهی) درصد وزنی رد شده حاصل از اختلاط 1 اینچ 100 100 100 1003/4 اینچ 90-100 95 97 93/43/8 اینچ 90-100 68 70 70/2شماره 4 35-65 50 45 45/9شماره 8 23-49 36 31 29/7شماره 50 5-19 12 12 9/3شماره 200 2-8 5 5 5/6 مخلوط مصالح سنگی جهت ساخت نمونه ها با نسبتهای فوق ساخته شد کهمنحنی مصالح سنگی بکار رفته در طرح همراه با حدود مشخصات دانهبندی شماره 3 جدول 20- 1 نشریه 101 در شکل شماره پنج ترسیم شدهاست .مشخصات مخلوط آسفالتی :نمونه های مخلوط آسفالتی با درصد های مختلف قیر با اعمال 75 ضربهبه هر طرف نمونه با قیر ارسالی بروش مارشال ساخته شد . وزنمخصوص نمونه های آسفالتی براساس استاندارد AASHTO-T166، استحکام و روانی نمونه ها به استناد روش ASTM – D1559 و حداکثر وزن مخصوص مخلوط آسفالتی با روش AASHTO – T209 تعیینگردیدند . درصد فضای خالی مخلوط آسفالتی (Air Voids) ، درصدفضای خالی بین مصالح سنگی (V.M.A) و درصد فضای خالی مصالح سنگیپر شده با قیر (V.F.A) به استناد محاسبات مندرج در نشریه Ms2انستیتو آسفالت محاسبه گردید که منحنی تغییرات کمیتهای فوق بادرصدهای مختلف قیر در شکل شماره شش ترسیم شده است .آزمایش تاثیر آب بر استحکام مارشال انجام شد . بدین ترتیب که سهنمونه مارشال در درصد قیر 5/3 ساخته شد و مدت 24 ساعت در شرایطمستغرق در داخل آب 60 درجه سانتیگراد قرار داده و سپس تعیینمقاومت شدند و با مقاومت سه نمونه مارشال که با شرایط مشابه ساختهشده و در مدت 30 دقیقه در آب 60 درجه سانتیگراد قرار گرفته بودندمقایسه شدند که نسبت متوسط مقاومت سه نمونه مارشال در 24 ساعتبه متوسط مقاومت سه نمونه در 30 دقیقه برابر با 79/0 بدست آمد .این نسبت طبق قسمت پ بند 20-6-5 نشریه 101 سازمان مدیریت وبرنامه ریزی(تجدید نظر اول) نباید کمتر از 75/0 باشد .ضمناًٌ وزن مخصوص ماکزیمم در درصدهای مختلف قیر محاسبه گردیدهکه نتایج به پیوست آمده است. 5 ـ تعیین میزان قیر بهینه :با توجه به منحتی های شکل شماره شش و اصول مندرج در بند 20- 5 – 2نشریه 101 و بند 9-7 نشریه 234 سازمان مدیریت و برنامه ریزی درمورد تعیین درصد قیر مناسب برای مخلوط آسفالتی ، و با توجه به آب وهوای منطقه بوشهر مقدار قیر بهینه برابر 9/ 3 ± درصد نسبت به کل مخلوط آسفالتی بدست می آید.قابل ذکر است که در اعمال رواداری قیر نسبت به قیربهینه به علت ارضا,پارامترهای آسفالتی ، توصیه می گردد از رواداری 3/0 استفاده گردد .بدیهی است هر گونه تغییر در مصالح سنگی ، دانه بندی و نسبتهای اختلاط ،کنترل وتعیین مجدد پارامترهای آسفالتی و از جمله درصد قیر بهینه راالزامی می سازد . مصرف قیر در راهسازی متنوع ومتفاوت است . انتخاب قیر صحیح برای شرایط گوناگون اجرایی و مصارف ناهمگون به كیفیت مصالح ، شرایط جوی، اقلیمی ، جغرافیایی ، وسایل اجرای كار ، نوع و میزان ترافیك بستگی داردكه در مشخصات فنی هر پروژه تعیین می گردد.قیر خالص تقریبا در همه نوع آسفا لت كاربرد دارد و برای اینكه بتواندراحت تر و بهتر با سنگدانه ها مخلوط شود بایستی بصورت روان باشد وچون قیر یك ماده ترمو پلاستیك است لذا ابتدایی ترین روش برای مایعنمودن آن حرارت دادن به قیر می باشد ولی در اغلب موارد برای مایعنمودن قیر به جای حرارت دادن آن را در حلالهای نفتی مثل بنزین و نفتو گازوئیل حل می نمایند ویا پخش در آب بصورت ذرات(امولسیون قیر)مصرف می كنند. به هر حال چه قیر بصورت محلول باشد و چه بصورتامولسیون برای آنكه بتواند خاصییت چسبندگی و انگمی خود را بدستآورد بایستی حلالهای آن تبخیر گردند و سرعت تبخیر كه بستگی به نوعحلال دارد متغیر می باشد.گاهی نیز در قیر خالص از مواد افزودنی هماستفاده می شود مواد افزودنی باعث تغییر خواصی همچون روانی ،چسبندگی ، مقاومت در برابر اكسید شدن و یا تغییر در پارامتر هایالاستیسیته قیر می شوند و در نتیجه كاربردهای بیشتری برای قیر فراهم می گردد.مقدار رطوبت :در صورتی که مصالح خرده سنگی بتوانند مقدار زیادی آب را به خودجذب کنند تر و خشک شدن (یخ زدن و ذوب)مداوم آنها در فصولمختلف باعث انبساط و انقباض پی در پی و نهایتا خرد و متلاشی شدن راهمی‌گردد. علاوه بر آن ، برخی از سنگها پس از گرفتن آب فراوان بهصورت خمیری در آمده و بر اثر کمترین بار وارده از جای خود حرکتمی‌کنند. قدرت پیوند با قیر :مصالحی که در روسازی راه بکار می‌روند باید قادر باشند پیوند محکمیبا قیر ایجاد نمایند. به نحوی که بر اثر رفت و آمد وسایل نقلیه یا تاثیرعوامل جوی از قیر جدا نگردند. قیر به برخی از سنگها چسبیده و به برخیدیگر نمی‌چسبد. سطح ناصاف (ناهموار و خشن) ذرات و شکل زاویه‌دار آنهاپیوند با قیر را بهتر می‌کند. اینگونه ناهمواریهای مناسب در سنگهای درشتدانه (به علت سختی متفاوت ذرات تشکیل دهنده سنگ) دیده می‌شود. مقاومت در برابر ضربه : وسیله نقلیه در حال حرکت تنش ، ضربه و لرزش قابل ملاحظه‌ای را برسطح راه وارد می‌کند که مقدار آن حدود 25 درصد بیش از وزن همانوسیله نقلیه ، در حال سکون است. به منظور آگاهی از مقاومت مصالح درمقابل ضربه آزمون مقاومت در برابر ضربه انجام می‌شود. این مقداربرای مصالح مرغوب از 20 درصد کمتر است ( استاندارد .B.S). مقاومت در برابر صیقل یافتن :حتما توجه کرده‌اید که جلای سطح راهها ، مخصوصا در باران ، با یکدیگرمتفاوت است. در نقاطی که سطح راه صیقل یافته است جاده حالتی شبیه بهآینه سیاه به خود می‌گیرد. در این نقاط بین لاستیک اتومبیل و راه اتصالخوبی برقرار نمی‌شود و در نتیجه وسیله نقلیه بر اثر کوچکترین غفلتلغزیده و سر می‌خورد. این پدیده مخصوصا در نقاطی که سرعت یا جهتحرکت وسایل نقلیه تغییر می‌کند، مانند پیچها و چهار راهها ، بیشتر دیدهمی‌شود. در این نقاط سایش و برخورد لاستیک اتومبیل با جاده به حداکثرخود می‌رسد. مقاومت یک سنگ یا مجموعه‌ای از ذرات سنگی در مقابلصیقل یافتن را می‌توان در آزمایشگاه تعیین کرد. مقاومت در برابر سایش :سنگهایی که زود ساییده می‌شوند، در صورتی که در راه مصرف شوند،عمر کوتاهی دارند. این ویژگی را نیز به سادگی می‌توان در آزمایشگاه بهتوسط ماشین لوس آنجلس تعیین نمود. مقادیر افت وزنی کمتر از 10درصد برای راههایی که عمر طولانی برای آنها در نظر گرفته می‌شودبسیار مناسب است. نقش مصالح خرده سنگی در لایه‌های مختلف یک راه :زیراساس : این لایه بخش زیرین راه را می‌سازد و به صورت پی محکمی به روی بسترراه ساخته می‌شود. یکی از مهمترین عملکردهای این لایه زهکشی راه است.از اینرو مصالح بکار گرفته شده در این بخش می‌باید به نحوی انتخاب شوند که آب به آسانی بتواند از میان آنها عبور کند. در غیر این صورتممکن است بر اثر فشار آب منفذی متورم یا ترک در راه ایجاد شود. در اقلیمهای سرد و معتدل ، فضای بین منفذی باید آن اندازه بزرگ باشدکه از حرکت قائم آب بر طبق نیروی موئینه جلوگیری به عمل آورد. درغیر این صورت آبهایی که بدین نحو بالا می‌آیند در زمستان یخ زده و بهراه آسیب می‌رسانند. مصالح زیراساس معمولا مخلوطی از شن و ماسهطبیعی ، سنگ شکسته و مانند اینها است. دانه بندی مصالح بکار گرفته شدهدر این قشر باید پیوسته باشد. اساس راه :لایه اساس راه معمولا به روی لایه زیراساس یا بستر آماده راه ساختهمی‌شود. نظر به اینکه این لایه دریافت کننده توزیع کننده اصلی بار راه است، باید از مقاومت خوبی برخوردار باشد. مصالح این لایه ممکن استمتصل باشند یا توسط یک ماده پیوند دهنده (معمولا قیر) به هم بچسبند.برای ساختمان این لایه معمولا از مخلوطی از شن و ماسه طبیعی و سنگشکسته استفاده می‌شود. علاوه بر آن دانه بندی مصالح باید پیوسته بوده وذرات از مقاومت و دوام کافی برخوردار باشند.روسازی :یکی از عمده ترین عملکردهای این قشر ، توزیع و هدایت بار ناشی ازترافیک به لایه زیرین (اساس راه) است و به علاوه این قشر سطح مناسبیبرای قرار گرفتن قشر پوشش سطحی (رویه) ایجاد می‌کند. پوششسطحی (روبه راه) همان لایه‌ای است که خودروها از روی آن گذرند. رویهراه در واقع دریافت کننده مستقیم بار و ضربه است. این لایه باید در درجهاول بادوام باشد و از لغزش وسایل نقلیه جلوگیری کند.از طرف دیگر این لایه باید غیرقابل نفوذ باشد تا بتواند لایه‌های زیرین را ازگزند عوامل جوی محفوظ بدارد. لایه آمترو معمولا از جنس آسفالتمی‌باشند که مخلوطی از شن و ماسه و قیر است. تعاریف اساسی روسازی و راهسازی :آبرو :هر سازه ای، غیر از پل، كه برای تخلیه آب از زیر راه ساخته میشود. آسفالت حفاظتی :پخش قیر در راههای خاكی شنی، آسفالتی و بتنی و بلافاصله پخش سنگدانهبر روی آن، یا قیرپاشی بدون سنگدانه، و یا پخش آسفالت اسلاری سیل، و یا آسفالت متخلخل، آسفالت حفاظتی نامیده میشود. آسفالت سرد :آسفالت سرد از اختلاط مصالح سنگی یا قیرهای محلول، یا قیرآبه ها و یا قطران در دمای محیط تهیه و در همین دما پخش و متراكم میشود. آسفالت متخلخل : آسفالت متخلخل از اختلاط قیر با سنگدانه های شكسته دارای دانه بندی باز،در كارخانه آسفالت تهیه میشود. اساس : قشری از مصالح سنگی با مشخصات فنی و به ضخامت معین كه بر رویبستر آماده شده راه و یا لایه زیراساس، به منظور تحمل بارهای وارده ازلایه های بالاتر روسازی قرار گیرد ، قشر اساس نامیده میشود. اساس شنی :عبارت است از مصالح شكسته شنی با مشخصات فنی معین كه به ابعادهندسی مورد نظر بر روی قشر زیراساس و یا بستر روسازی قرارگیرد. اساس قیری :مخلوطی از مصالح سنگی و قیر با مشخصات فنی و به ضخامت معین كه برروی بستر آماده شده راه و یا لایه زیراساس، به منظور تحمل بارهایوارده از لایه های بالاتر روسازی قرار گیرد، قشر اساس قیری نامیده میشود. اساس ماكادامی :مخلوطی از سنگ كوهی و یا سنگهای رودخانه ای شكسته به اندازه هایمشخص و پخش آن بر روی قشر آماده شده سطح راه برابر ابعاد، اندازهها و ضخامت های مشخص شده در نقشه ها. اندود سطحی (تك كت) :پخش یك لایه بسیار نازك قیر محلول یا قیرآبه روی سطح آسفالتی یا بتنیبه منظور آغشته نمودن سطوح مزبور و ایجاد چسبندگی با قشر آسفالتیكه متعاقباً روی آن پخش میشود، اندود سطحی یا تككت نامیده میشود. اندود نفوذی (پریمكت) :پخش یك لایه قیر محلول با كندروانی(ویسكوزیته) كم یا متوسط در سطحشنی راه (بستر روسازی راه یا زیراساس و یا اساس)، اندود نفوذی یاپریمكت نامیده میشود. اندودهای آب بند (سیلكت) :اجرای آسفالتهای حفاظتی بر روی انواع رویه های آسفالتی و یا بتنیموجود، به منظور آب بندی، افزایش خاصیت نفوذ ناپذیری، اصلاحآسیبدیدگی های سطحی، به سازی موقت و افزایش عمر بهره برداری ها،اندود آب بند یا سیلكت نامیده میشود. بازیابی روسازی آسفالتی :بازیابی روسازی آسفالتی، استفاده مجدد از آسفالتهای قدیمی است كه قبلا كاربرد اولیه خود را به انجام رسانده است. این عمل معمولاً پس از انجام کارهای فعل و انفعال بر روی آسفالت های قدیمی صورت میگیرد. بتن آسفالتی با دانه بندی باز :عبارت است از مخلوط قیر و مصالح سنگی با دانه بندی باز كه مناسب برایبالا بردن اصطكاك روسازی مرطوب میباشد. بتن آسفالتی با دانه بندی متراكم :عبارت است از مخلوط قیر و مصالح سنگی با دانه بندی پیوسته مناسببرای شرایط محلی با كاهش فضای خالی و افزایش مقاومت و عمر بیشتر. بستر روسازی راه :سطح تمام شده خاكی راه كه مصالح لایه های روسازی بر روی آن قرارمیگیرد. بهسازی و روكش آسفالتی :مرمت و اصلاح انواع آسیبدیدگیهای سطحی و سازهای روسازیهایآسفالتی، شامل: تعمیرات سطحی، اجرای روكشهای تقویتی، بازیافت و یاتركیبی از این عملیات بهسازی نامیده میشود. پل : سازه فلزی یا با مصالح ساختمانی برای عبور راه، راه آهن و یا پیاده از رویآب یا مسیر راهی دیگر. پی كنی ابنیه فنی :پی كنی ابنیه فنی عبارت است از كندن محل پی پایه ها، دیوارها، زهكشی ها،با دست و یا بیل مكانیكی (یا وسایل مشابه) طبق رقوم مندرج در نقشه هایاجرایی و به دستور دستگاه نظارت. تخلیه آبهای سطحی :عبارت است از احداث نهرها، و آبروهای باز و یا بسته، لوله گذاری هایسطحی، انحراف و تنظیم و كنترل جریان آب انهار و رودخانه ها و اجرایسایر كارهای تكمیلی، طبق نقشه های اجرایی و دستورات دستگاه نظارت. خاك مسلح :خاك مسلح عبارت است از مجموعه خاك و جوشن ها كه به صورتنوارهای افقی در خاك قرار می گیرند و پوسته كه بتنی یا فلزی است ونمای خاك مسلح را تشكیل میدهد. داربست :سازهای موقت است كه برای نگهداری قالب بندی، سكوهای كار و تحملبارهای حین اجرا برپا می شود. مشتمل بر شمع بندی، پایه های قائم،صفحات افقی، بادبندها، زیرسری ها و نظایر آن. راه انحرافی :راهی موقت برای عبور ترافیك در زمان قطع عبور از بخشی از راه. روسازی :روسازی راه سازه ای است كه بر روی آخرین لایه متراكم شده خاك زمینطبیعی، خاكریزی ها یا كف برش های خاكی و یا سنگی كه به طور كلی بسترروسازی نامیده میشود، قرار میگیرد. زهكشی :زهكشی عبارت است از لوله گذاری های سطحی و زیرزمینی، مصرف زههای سنگی و یا خرده سنگی، انحراف و تنظیم و اجرای سایر كارهای تكمیلی،طبق نقشه های اجرایی و دستورات دستگاه نظارت. زیراساس :قشری از مصالح سنگی (و یا مخلوطی از مصالح سنگی و مواد افزودنی) بامشخصات فنی معین و به ضخامت مشخص كه بر روی بستر راه (سابگرید) به منظور تحمل بارهای وارده از قشرهای بالای روسازی قشراساس قرار گیرد، قشر زیراساس نامیده میشود. زیراساس معمولاً اولینلایه از ساختمان روسازی راه را تشكیل میدهد. زیراساس شنی :مصالح شنی با مشخصات فنی معین تهیه و بر روی بستر روسازی راه حملو به ضخامت مورد نظر پخش و سپس طبق شرایط فنی آب پاشی وكوبیده می گردد. قشر حاصله، زیراساس شنی نامیده میشود. سنگ پشت كار :قطعه سنگی است كه در پشت نما به كار میرود و مستقیماً در برابر عوامل جوی قرار ندارد. سنگ توكار :قطعه سنگی است كه در داخل بنا به كار برده می شود. سنگ دوكله و یا سرتاسری :قطعه سنگی است كه تمام ضخامت بنا را در بر می گیرد. سنگ راسته :قطعه سنگی است كه طول اصلی آن در امتداد نمای بنا قرار می گیرد. سنگ كله :قطعه سنگی است كه طول اصلی آن در داخل بنا قرار میگیرد. سنگ نبش :قطعه سنگی است كه در گوشه بنا به كار برده میشود. سنگ نما :قطعه سنگی است كه در نمای بنا به كار برده میشود. این قطعه باید دارای ریشه كافی بوده تا در ضمن مقاومت در برابر عوامل جوی، استحكام بنا را هم تامین نماید. شانه راه : آن قسمت از كف راه كه برای توقف اضطراری وسایل نقلیه اختصاص داده شده است. شیب عرضی :عبارت است از شیب عرضی سطح راه و در مسیرهای مستقیم اغلب معادل2% می باشد. شیب عرضی روكش :حداقل شیب عرضی روكش در مسیرهای مستقیم 5/1% و حداكثر 3% ولیحداقل شیب عرضی برای مسیرهای بیش از دو خط عبور در یك جهت 2%میباشد. شیب عرضی جاده خاكی و یا بدون روسازی 5/2% تا 5% است. طاقهای با دور تمام :طاقهایی كه انتهای قوس طاق به حالت عمودی روی پایه ها قرار گرفته باشد.طاقهای نیمخیز :طاقهایی كه با طاق به حالت مایل و با شیب 1و 2 روی پایه قرار گرفته باشد. عملیات خاكی :عبارت است از كلیه كارهای لازم برای تمیز كردن بستر و حریم راه،خاكبرداری و خاكریزی خاك، سنگ و یا سایر مصالح، از و یا در مسیر و یامحدوده راه در منطقه عملیات طرح، طبق نقشه های اجرایی و یا برابردستورات دستگاه نظارت. قالب :سازه ای موقت برای در بر گرفتن بتن قبل از سخت شدن و كسبمقاومت كافی برای تحمل بار بتن. قرضه جانبی :قرضه ایست موجود در حریم قانونی راه و در صورت بلامانع بودن درنزدیكی و مجاورت حریم راه.قرضه موضعی :قرضه ایست كه از منابع مناسب موجود در طول راه و با رعایت حداقلفاصله حمل تعیین میشود. قرضه منتخب :قرضه ایست متشكل از مصالح رودخانهای و یا كوهی و یا مصالحی بامشخصات معین كه از منابع خاص تأمین میشود. كنترل فرسایش : عبارت است از ایجاد فضای سبز و یا تثبیت خاك با قیرآبه و یا پوشش با بتنپاشیده و شیب بندی به منظور كاهش از دست رفتن خاك به علت آب یا باد. مدیریت روسازی راه :عبارت است از تمامی فعالیتهای مربوط به طراحی، ساخت، نگهداری، ارزیابیمداوم، ترمیم، بهسازی و یا بازسازی روسازی شبكه راهها. مدیریتروسازی راه مجموعه ای است از ابزار و روشها كه علاوه بر سازماندهی بهشبكه روسازی ها به تصمیم گیری برای دست یافتن به برنامه هایدرازمدت مؤثر و اقتصادی برای نگهداری روسازیها در سطحی قابل قبول،كمك میكند. مجموعه قالب بندی : مجموعه ای كه برای نگهداری بتن در شكل مورد نظر به كار می رود، مشتملبر رویه قالب، بدنه قالب، پشت بندها، كلافها، چپ و راستها و نظایر آن. میانه راه :آن قسمت از عرض راه كه در حد فاصل (بین) مسیر رفت و برگشت قرارگرفته و مسیرهای رفت و برگشت را از هم جدا میكند. هدف از روسازی : ایجاد یک سطح صاف و هموار که قابلیت تحمل وزن چرخ های وسایل نقلیهرا داشته باشد و در طول عمر روسازی در تمام شرایط آب و هواییپایداری خود را حفط کند .روسازی راه مجموعه ای از یک سری لایه های طراحی شده با مصالح ها برروی لایه های تحکیم شده زمین طبیعی می باشد . زمین طبیعی در حالتعادی مقاومت و تراکم کافی را ندارد ، در نتیجه لایه های خاکریز باضخامت های محدود تعریف شده ، پخش و کوبیده می شوند تا به ارتفاعاز پیش تعیین شده بستر روسازی برسند .تا این قسمت زیر سازی راه گفته می شود و به مجموعه لایه های بعدیروسازی راه گویند.اولین لایه روسازی زیر اساس (Sub base) نامیده می شود . زیر اساسدر تمام پروژه ها طراحی و احداث آن اجباری نیست ، در دوحالت از زیراساس استفاده می کنیم :1 ـ جاده اصلی باشد2 ـ زیر سازی راه ضعیف باشد مصالح زیر اساس ، شن و ماسه ای نسبتا مرغوب هستند و با توجه بهمحدودیت ضخامت هر لایه ممکن است که در چند لایه این کار انجام شود .بعد از لایه زیر اساس ، لایه اساس (Base) را خواهیم داشت . اجرای لایهاساس در تمامی پروژه ها الزامیست.• متاسفانه در ایران در بسیاری از پروژه های راهسازی ، زیر اساس که • وجودش اجباری نیست ریخته می شود اما اساس که وجودش • الزامیست به دلیل پرهزینه بودن حذف می شود. مصالح اساس باز هم شن و ماسه اما با کیفیت بالاست (کاملا مرغوب) . در اینجا هم با توجه به محدودیت ضخامت هر لایه می تواند لایه اساس در چندلایه اجرا شود .در مورد لایه اساس با توجه به نزدیک بودن به سطح جاده می توانیم اینلایه را با مواد خارجی تثبیت کنیم .مواد خارجی مثل : سیمان و یا قیر : (اساس تثبیت شده با سیمان یا اساس تثبیت شده با قیر ) اساس های تثبیت شده مقاومت و دوام بیشتری خواهند داشت . اگر همتثبیت نکنیم و شن و ماسه خالی باشد به آن اساس دانه ای گوییم . در یکروسازی می توانیم هم لایه اساس دانه ای و هم تثبیت شده داشته باشیم.نهایتا در آخرین لایه ها ، لایه های رویه را خواهیم داشت .لایه های رویه تابعی از میزان تردد در مسیر هستند و هرچه تردد بیشترباشد رویه قوی تر و با دوام تر باید طراحی شود . به طور مثال در راههای فرعی درجه 3 (روستایی) میزان تردد بسیار کم و ناچیز می باشد ، درنتیجه می توانیم از رویه شنی استفاده کنیم . در راه های درجه 2 یا منطقه ای با تردد بیشتر می توانیم از آسفالت سرد استفاده کنیم و در صورتی کهمسیر پر تردد یا جاده اصلی داشته باشیم می توانیم از رویه های بتنی و یاآسفالت گرم استفاده کنیم. در کشور هایی مانند ایران که تولید قیر زیادو قیمت کمی هم دارد از آسفالت گرم استفاده می کنیم و شاید قریب بهاتفاق تمام پروژه های سطح کشور آسفالتی باشد و بر عکس در کشور هایی که سیمان زیاد تولید می شود و ارزانتر خدمت مصرف کننده استرویه های بتنی توجیه پذیرند . رویه های بتنی مانند دال مسلح عمل میکنند ، در سطح کشور و در سطح شهر مکان هایی نیز می باشد که بتنیساخته شده اند ( قسمتی از فرودگاه ، قسمتی از ترمینال ، زیر گذر حرممطهر مشهد قبلا رویه یتنی داشته است و ; ) رویه های بتنی از لحاظ اجرا بسیار مشکل تر از رویه های آسفالتی می باشد .تعمیر مشکل تری هم نسبت به آسفالت دارد . ولی از لحاظ استقامت درمقایسه با آسفالت گرم ممکن است استقامت بیشتری داشته باشد .آسفالت گرم انواع مختلفی دارد . بهترین نوع آن بتن آسفالتی است ، هرآسفالت گرمی بتن آسفالتی نیست که بحث ما نیز برای بتن آسفالتیخواهد بود . رویه :( رویه بتنی ، آسفالت گرم ، آسفالت سرد، رویه شنی ) عواملی که در طراحی روسازی تاثیر دارند : 1 ـ خاک بستر روسازی: که بایستی از لحاظ جنس و با نفوذ پذیری مورد بررسی قرار بگیرد. 2 ـ مصالح روسازی : که بایستی از لحاظ مقاومت و دوام بررسی کنیم . 3 ـ میزان تردد :که بایستی بر اساس تعداد محورهای پیش بینی شده در طول عمر روسازی ،طراحی شود . 4 ـ عوامل جوی :روسازی بایستی در سرما و گرما و تکرار بارندگی ها و یخبندان ها پایداریخود را حفظ کند . روسازی هایی که رویه بتنی دارند ، اصطلاحا روسازی های سخت وروسازی هایی که رویه آسفالتی دارند ، اصطلاحا روسازی های انعطافپذیر نامیده می شوند .در روسازی های انعطاف پذیر چون فشار ناشی از چرخ های وسایل نقلیهدر سطح کمتری به بستر روسازی فشار وارد می کنند ، در نتیجه شناخترفتار خاک در بستر روسازی برای این نوع روسازی ها بسیار مهم است .برای شناخت خاک ، نمونه برداری و گمانه زنی انجام می دهیم .برداشت ها از محور راه و از کناره های راه پیشنهادی صورت می گیرد .فاصله نمونه ها بستگی به تنوع خاک دارد ، هرچه تنوع خاک بیشتر باشد ،فاصله نمونه ها کمتر انتخاب می شوند . این فاصله بین 15 تا 150 متر است . هدف از انجام نمونه برداری : 1 ـ تعیین جنس و مشخصات خاک بستر2 ـ تعیین محل و جنس خاک مناسب برای بکارگیری در خاکریزهاست.3 ـ تعیین محل و جنس مصالح مناسب جهت تثبیت خاک هاست. 4 ـ تعیین محل و جنس مصالح مناسب جهت به کارگیری در لایه های روسازی است. 5 ـ مشخص کردن سطح آب های زیر زمینی می باشد . در پروژه های راه سازی عمق آب های زیر زمینی راباید مشخص کنیم ، چراکه اگر سه عاملزیر همزمان با هم اتفاق بیفتد باعث از بین رفتن روسازی می شود :1 ـ سطح آب های زیر زمینی در عمق کمتر از 3 متر باشد .2 ـ خاک بستر لایه دار باشد3 ـ درجه حرارت به زیر صفر برسد. عوامل موثر در انتخاب نوع آسفالت چیست ؟نوع روکش و آسفالت را می توان به سادگی با توجه به حجم ترافیکشهری در خیابان و نوع خاک انتخاب نمود اما گاهی انتخاب روکش آسفالتآنقدر پیچیده می شود که باید با توجه به تحقیقات و پژوهش های سنگینصورت گرفته و فاکتور های مهم و وزین مانند چرخه هزینه زندگی انتخاب کرد. هر گاه که در انتخاب از متدولوژی استفاده شود باید سبک انتخابشده عینی، منطقی، علنی، قابل توضیح و مهم تر از همه این که بهترینمعیار برای پرداخت کننده مالیات را در بر داشته باشد.بسیاری از آژانس های سازنده بزرگراه های ایالات متحده امریکادرصددند تا روند روکش کردن خیابان ها را مورد بررسی و بازبینی قراردهند تا نسب به رعایت اصول و الگوهای آسفالت کاری مطمئن شوند. در برخی از ایالات تصمیم گیری در این خصوص فقط بر عهده سازمان مرکزیاست و در برخی دیگر به سازمان ها و ادارات زیر مجموعه نیز تفیذ اختیارشده است.روکش کردن خیابان ها کاری بسیار دشوارتر از آسفالت کردن مسیر دربمنزل تا پارکینگ اتومبیلتان است. اما آسفالت کردن خیابان ها با این نوعآسفالت بسیار متفاوت است چرا که آسفالت مطلوب می بایست در برابرترافیک و عبور و مرور سنگین اتومبیل ها و بدی شرایط آب و هوایی بسیارمقاوم بوده و از نظر همواری به گونه ای باشد که بتوان بر روی آن هاکیبازی کرد.همچنین اگر عمل آسفالت کردن خیابان ها به خوبی صورت گرفته و از آنبه خوبی محافظت شود جذابیت خاصی را به خیابان ها و خانه ها ومغازه هامی بخشد. به همین جهت است که طراحان و مهندسین با استفاده ازخلاقیت خود تغییرات جالبی را در رنگ و الگوی آسفالت کاری پدید آوردهاند. باید از آسفالت خیابان ها طوری محافظت شود که در زمستان ها دراثر برف و یخبندان آسیبی نبیند و در تابستان هم آلودگی و کثیفی بر آنتاثیر گذار نباشد. اگر آسفالت این گونه باشد بدیعی است که مقرون بهصرفه ، بادوام و دائمی خواهد بود و همچنین نگهداری از آن نیزراحت تر می باشد.برای تحقق این امر سه فاکتور اساسی وجود دارد که عبارتند از:1 ـ طراحی مناسب2 ـ استفاده از مصالح و مواد مرغوب3 ـ اجرای صحیح عملیات ساخت و زیرسازی ومهم تر از آن نظارت صحیح تاثیر طراحی مناسب چیست ؟ اگر طراحی دقیق و مناسب باشد می توان گفت که خیابان آسفالت شده تا 20سال به همان صورت اولیه و بدون مشکل باقی می ماند. شالوده : جاده از زمین و خاک درست شده است پس می بایست کار زیرسازی آنرا با استفاده از مواد جامد شروع کرد. * زیرسازی خیابان می بایست هموار، قرص و محکم باشد و در بستر حملو نقل شهری واقع شود. به هیچ عنوان استفاده از تن مایه های گیاهی وحیوانی و خاک های سطحی در زیرسازی تجویز نمی گردد.* حدود 6 تا 8 میلیمتر از سطح بالایی زیرسازی باید با سنگ ریزه های زبرو در عین حال متراکم پر شود. * برای عریض سازی و زیرسازی دوباره خیابان باید مجددا عملیات زیرسازی با سنگ ریزه ها صورت گیرد تا زه کشی محل اجرا با اطمینانبیشتری انجام شود. ادامه خواندن مقاله جاده و جاده سازي

نوشته مقاله جاده و جاده سازي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله سيستم هاي حسابداري کارخانه مــيــنــو

$
0
0
 nx دارای 58 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : سیستم های حسابداری کارخانه مــیــنــو تاریخچه كارخانه مینو : شركت صنعتی مینو خرمدره كه یكی از بزرگترین كارخانجات تولید كننده مواد غذایی در خاورمیانه است در 85 كیلومتری جنوب شرقی زنجان و درشهرستان خرمدره واقع شده است. كه در سال 1352 تأسیس و در سال1354 به مرحله بهره برداری رسید. از وسعت 54 هكتاری مینو حدوداً 120 هزار متر مربع آن را سطح زیربنای كارگاه ها و انبارها اشغال نموده است. در شركت مینو جهت تولید محصولات متنوعی از قبیل بیسكویت، ویفر، كیك پم پم، پفك نمكی، تافی و آبنبات و شكلات (دارای گواهینامه ISO 9001)، فعالیت چشمگیری آغاز شده است. ضمن اینكه كارگاه چاپ و پلاستیك نیز بخشی از نیازهای چاپی محصولات را تأمین می كند. علاوه بر اینها واحدهایی هم وجود دارند كه بی ازتباط با تولید نبوده و در واقع خط مشی و روند بهبود تولید را زیر نظر مدیریت سطح بالا تعیین می نماید. مانند واحد مهندسی، پروژه برق، برنامه ریزی ، كنترل مرغوبیت، امور فنی و آموزش. . اولین محصول تولیدی این شركت آبنبات و توسط یك خط تولید متشكل از دستگاه تهیه شربت (پخت شربت ) قالب زن آبنبات و دستگاه بسته بندی بوده و به تدریج بر تعداد دستگاه و تعدادكارگاه ها و تنوع محصولات افزوده شده است شركت صنعتی مینو در سال 1354 به صورت رسمی تأسیس گردید، این شركت از نوع سهامی خاص بوده و فردی بنام خسروشاهی آنرا تأسیس نمود. وی شركت دیگری را نیز با همین نام در تهران تأسیس كرده است كه بیشتر تولیدات آن دارویی می باشد وبه نام پارس مینو معروف است. دفتر مركزی این شركت در تهران قراردارد و هر دو شركت با مدیریتی مشترك اداره می شد. آقای خسروشاهی در سال 1330 با خرید زمین این شركت شروع به ساخت و راه اندازی آن كرد در آن زمان این شركت حدود یازده هكتار مساحت داشت. وی نام دختر بزرگ خویش مینو را بر آن نهاد. كارخانه توسط مهندسین آلمانی و آمریكایی طراحی و ساخته شد. دستگاه های آن نیز از یك شركت آلمانی خریداری گردید ولی به خاطر اختلاف آقای خسروشاهی با شركت فروشنده، دستگاه ها به صورت ناقص توسط شركت بسته شد تا اینكه متخصصان داخلی دستگاه ها را تكمیل و راه اندازی كردند و بعدها شركت گسترش داده شد و قسمت های دیگری نیز به آن اضافه شد و این شركت تقریباً به همین صورت كه امروز هست در سال 1355 تكمیل شد. بعد از پیروزی انقلاب این شركت توسط دولت ضبط و در اختیار ملت و تحت حمایت دولت قرار گرفت. این شركت دارای امكانات رفاهی نظیر رستوران، زمین فوتبال، سالن ورزشی، خانه های سازمانی، كتابخانه و ; می باشد. و نیز از زمان تأسیس، معلولین زیادی در آن مشغول به كارند. محصولات این شركت علاوه بر فروش در داخل كشور، به كشورهای اروپایی و عربی صادر می شود.همچنین پخش و فروش محصولات بر عهده شركت قاسم می باشد. مواد اولیه شركت بیشتر از داخل تأمین می شود كه شامل روغن، شكر، شیرخشك، نمك، ذرت، سبوس، نشاسته ، فندق و گلوكز است. بخشی از مواد اولیه مانند كاكائو و انواع اسانس ها نیز از خارج از كشور تهیه میگردد. آرد و پودر پنیر در خود شركت تولید می گردد.تولیدات عمده این شركت عبارتند از: انواع بیسكویت، ویفر، كیك، انواع كارامل، تافی، پفك، نرمك، شكلات فندقی، چاپ پلاستیك و ;همچنین انبارهایی ساخته شده تا محصولات تا زمان فروش در آنجا نگهداری شود. • تقسیم بندی واحدهای مینو عبارتنداز: 1- واحد تولید2- واحد برنامه ریزی3- واحد توسعه و تحقیقات4- واحد پروژه5- واحد كنترل كیفی6- واحد خدمات فنی7- واحد امور اداری 8- واحد بازرگانی9- واحد امور مالی واحد كنترل كیفی: كیفیت مواد اولیه و محصولات نهایی را كنترل می كند. آزمایشات این واحد به دو قسم است: آزمایشات میكروبی: از نظر میكروبی مواد مورد نظر را مورد آزمایش قرار می دهد. آزمایشات شیمیایی: كه استاندارد بودن محصولات نهایی و مواد اولیه خریداری شده را مورد آزمایش قرار می دهد. • قسمت های موجود در كارخانه: الف) مدیریت : 1- مدیریت كارخانه2- مدیریت امور اداری3- مدیریت بازرگانی و بازار یابی4- مدیریت تولید5- مدیریت فنی6- مدیریت پروژه7- مدیریت برق8- مدیریت حراست 9- مدیریت روابط عمومی10- مدیریت كارگزینی11- مدیریت امور مالی12- مدیریت برنامه ریزی ب) كارگاه های تولیدی و قسمت های فنی مربوط به هر كدام : 1- كارگاه بیسكویت ( پخت و بسته بندی و برق )2- كارگاه كیك سازی( پخت و بسته بندی و برق )3- كارگاه پفك سازی( پخت و بسته بندی و برق ) 4- كارگاه تافی و آبنبات ( پخت و بسته بندی و برق )5- كارگاه ویفرسازی ( پخت و بسته بندی و برق )6- كارگاه شكلات سازی ( پخت و بسته بندی و برق ) • واحد ها و قسمت های فنی : 1- لوله كشی و تأسیسات2- سیم پیچی3- كارگاه نجاری4- كارگاه تراشكاری 5- كارگاه آهنگری6- كارگاه تهویه و تبرید7- كارگاه الكترونیك8- كارگاه ابزار دقیق 9- كارگاه برق و تأسیسات10-كارگاه چاپ و پلاستیك11- كارگاه گاز رسانی12- كارگاه نیرو د) انبارها : 1- انبار مواد: مواد اولیه بیسكویت ، انبار مواد و ویفر و ;2- انبار محصول: بیسكویت ، انبار ویفر و سایر محصولات تولیدی3- انبار كارتن: كارتن بسته بندی مورد نیاز كلیه واحد های تولیدی4- انبار سلوفان: سلوفان بسته بندی مورد نیاز كل واحد های تولید 5- انبار فنی: قطعات و لوازم یدكی ماشین آلات قسمتها6- انبار ملزومات: ملزومات پرسنل شركت استحقاقی ها7- انبارضایعات: دستگاه های از كار افتاده و قطعات استهلاك شده ماشین آلاته ) واحد مهندسی پروژه: 1- انجام پروژه های برقی و الكترونیك در همكاری با واحد مهندسی پروژه2- طراحی و ساخت مدارهای كنترل دستگاه ها و ماشین آلات3- تعمیر و نگهداری سیستم های برقی و الكترونیكی4- تعمیر و حفظ و نگهداری سیستم های برق قدرت ر) واحد مهندسی فنی : 1- تعمیر و حفظ و نگهداری كلیه دستگاه ها و ماشین آلات تولید و بسته بندی2- نظارت در كارهای تعمیراتی و رفع معایب از كاركرد و استهلاك دستگاه ها3- درخواست خرید، تعویض و جایگزینی ( دستگاه های پخت، تولید، بسته بندی ) واحدهای تولیدی • واحد امور مالی : در واحد امور مالی اكثر كارها را با سیستم نرم افزاری نما انجام می دهند كه این قسمتها عبارتند از:حسابداری، حقوق و دستمزد، حسابداری اموال و انبارها و حسابداری فروش ، كه با توجه به نیاز واحدها فرم هایی ایجاد و اطلاعات در آنجا وارد و برای تهیه گزارش های لازم برنامه های متعددی می توان ایجاد و اطلاعات مورد نیاز خود را در صفحه نمایش و چاپگر مشاهده و چاپ كرد. الف ) حسابداری : بانك اطلاعات كد حسابها ایجاد می گردد كد حساب و نام حساب در آن وارد و فرم دیگری برای صدور سند كه شامل شماره سند، تاریخ، كد حساب، نام حساب، شرح، بدهكار و بستانكار ایجاد می گردد. این دو فرم با هم در ارتباط بوده به صورتی كه با وارد كردن كد در فرم صدور سند نام حساب از فرم كد حسابها جستجو و به فرم سند منتقل می شود. وقتی هر سندی صادر گردید می توان برای هر كد حساب، حساب معین تهیه كرد و از فرم اسناد كه اطلاعات پانچ می گردد می توان دفتر روزمره، دفتر كل، دفتر معین، تراز آزمایشی، مانده حساب و سایر گزارشات مورد نیاز را استخراج نمود. ب ) حقوق و دستمزد: بانك اطلاعاتی ایجاد می گردد به نام مشخصات پرسنل كه كلیه مشخصات پرسنل در آن وارد می گردد و فرم دیگری برای محاسبه حقوق ایجاد می گردد و كاركرد بر اساس پانچ كارت در فرم مربوطه وارد و با اجرای برنامه ای كاركرد كاركنان محاسبه و كسورات قانونی كسر و طی لیستی به چاپگر ارسال می گردد و صندوق شركت بر اساس فیش های صادره اقدام به پرداخت حقوق می كند. ج ) حسابداری انبارها: بانك اطلاعاتی ایجاد می گردد كه فرمی برای هر كالا با كد مربوطه ایجاد و فرم دیگری نیز برای ثبت جنس ها و كالاهای مربوطه و صادره از انبار درست درست می شود. با وارد كردن رسید انبار و حواله انبار در فرم مربوطه موجودی انبار و میزان مصرف مشخص می گردد. د ) حسابداری فروش : مانند حسابداری انبارها از دو فرم یكی فرم كد محصول با نام محصول و فرم دیگری برای وارد كردن محصولات تحویلی به انبار محصول و ثبت فاكتورهای فروش ایجاد می گردد كه با وارد كردن اطلاعات قبض تولید و وارد كردن محصولات فروش رفته می توان به میزان فروش، مبلغ فروش، بدهكاران فروش و میزان موجودی كالا در انبار دست یافت. ز ) حسابداری اموال : در حسابداری اموال نیز برای شركت كد حساب و شماره پلاك و نام كالای خریداری شده در بانك اطلاعاتی وارد و در فرم دیگری میزان استهلاك آنها با نرخ مصوب وارد و طی لیستی استهلاك هر كدام ماهانه محاسبه و نسبت به صدور سند مربوطه اقدام می گردد و با گزارش دیگرمیتوان به تاریخ خرید، مبلغ خرید، میزان استهلاك و ارزش دفتری هر یك از اموال شركت دسترسی پیدا كرد. • انواع محصولات تولیدی شركت مینو: محصولات تولیدی شركت مینو به دو دسته تقسیم می شوند :• محصولات آردی• محصولات غیر آردی 1- محصولات آردی : محصولات آردی شامل یك كارگاه بیسكویت كه دارای چهارخط تولید می باشد كه تولیدات این كارگاه ها عبارتند از:الف ) بیسكویت ساقه طلایی ( لیوانی ،كرمدار )، پتی بور، پتی مانژ، فان فانب ) كیك شامل كارگاههای پم پم كه انواع پم پم ( صدفی، متالیزی موزی، متالیزی پرتقالی، متالیزی لیمویی ) تولید می نماید و یك كارگاه ویفر می باشد.2– محصولات غیرآردی: یك كارگاه پفك كه انواع پفك خانواده، متالیزی، متالیزی رشته ای ، سركه نمكی متالیزی تولید می نماید.كارگاه تافی وآبنبات كه تولید كننده انواع تافی ( كره ای ، كاكائویی ، مخلوط ، شكلاتی ، و اظطراری ) ، بن بن ( قرمز ، میوه ای ، نعنایی )، كارامل ( عسلی، شیری ) كپل ( شیری، میوه ای، شیری سلفانی )، كاكل( میوه ای ، نعنایی ) ، شو شو ( نعنایی، میوه ای ، شیری )، بلوره( میوه ای و شیری ) ، پمپادور ( میوه ای و عسلی ) و سان تافه و آبنبات I&YOU می باشد. کارگاه تولید شكلات که تولید کننده دو نوع شکلات تابلت و ویفر شکلاتی نانو میباشد.تعریف تولید جریانی :فرآیند تولیدی است كه در آن واحدهای محصول بطور متوالی از تركیب عملیاتی یكسان با تجهیزات تخصصی كه معمولاً در یك خط تولید قرار گرفته اند عبور می كنند. فرایند تولید شکلات : در خصوص روند تولید محصولات هم بی مناسبت نیست كه به عنوان نمونه به ساخت ویفر شکلاتی نانو اشاره ای شود كه در ابتدا بارعایت كلیه موارد بهداشتی، آرد بوسیله سیستم پنوماتیك به كارگاه منتقل و پس از خمیر شدن بوسیله میكسرهای خمیرزنی، در مرحله بعد به منظور تهیه نان ویفر، خمیر وارد مخزن ذخیره دستگاه پخت می شود . سپس با پمپ مخصوصی برای عمل پخت در قالب مربوطه قرار گرفته و سپس بوسیله دستگاه كرم پخش كن، كرم ویفر كه قبلاً با مواد و اسانس های مجاز تهیه شده به نان اضافه می شود ویک لایه نان شطرنجی روی آن قرار می گیرد , آنگاه جهت سفت شدن كرم ، نان به داخل یخچال های مربوط هدایت و به محض خارج شدن از یخچال هابه کارگاه شکلات سازی جهت تهیه نانومنتقل می شود درآنجا شیت های ساندویچ روی خط ویژه برش قرار می گیرد و به قطعات کوچک با طول 111 وضخامت15 و عرض 25 میلیمتر بریده می شود و اِین قطعات به قسمت شکلات زنی وسپس به یخچال جهت سفت شدن شکلات منتقل وازآنجا مستقیماً به قسمت ماشین بسته بندی رفته پس از بسته بندی درلفاف های یک گرمی به تعداد 16 عدد درهر جعبه قرار گرفته وسپس سلوفان کشی شده و در نهایت به تعداد 12 جعبه در داخل هركارتن ردیف و به انبار محصول تحویل داده می شود. • برنامه ریزی :از مسئولیتهای مهم واساسی در واحدهای صنعتی برنامه ریزی وكنترل موجودیها است. فعالیتهای متمركز شده با عنوان كنترل موجودیها همواره مورد توجه خاص مدیریت،بخش كنترل موادوسفارشات ومهندسی صنایع است.سایر واحدهای صنعت نیز با توجه به اهداف و وظایفی كه به عهده دارندهر یك به نوعی خاص سیاستهای رایج ونحوه اعمال فعالیتهای برنامه ریزی وكنترل موجودیها را مورد توجه قرارداده وبنابرمصالح خود به نوعی سیاست وخط مشی برای اداره این فعالیت گرایش دارند. در این میان وظیفه مسئولین ودست اندركاران بخش كنترل وموجودیها ومهندسی صنایع ومدیریت مواد وسفارشات آن است كه با در نظر گرفتن اهداف واستراتژیهای كل سازمان وضمن توجه به مجموعه عوامل وشرایط حاكم بر سازمان روشها وسیاستهایی را اتخاذ نموده وبه اجرا درآورند كه در اقتصاد كلی سازمان اثر مثبت داشته باشد. فعالیتهای برنامه ریزی وكنترل موجودی همان گونه كه از عنوان آن مشخص است به دو بخش برنامه ریزی وكنترل قابل تفكیك است. در بخش برنامه ریزی سیاستها وشیوه های مناسب واقتصادی تدوین می شود. بخش كنترل نقش اجرا كننده وبكارگیرنده این روشها وسیاستهای تدوین شده را به عهده خواهد داشت. امور برنامه ریزی وكنترل موجودی بایددر همكاری وتبادل نظر نزدیك با حسابداری صنعتی ،بخش فروش وبازاریابی ،امورتولید، بخش خرید وتداركات وانبارها به بررسی شرایط وتدوین سیاستها بپردازد.با توجه به اصول ذكر شده ،زنجیره تامین وهمبستگی حلقه های زنجیره ،بخشهای فروش وبازاریابی ،اطلاعات مربوط را از توزیع كنندگان ومشتریان به سیستم كنترل موجودی انتقال میدهند.همینطور بخشهای خرید، تداركات وسفارشات نیز اطلاعات مورد نیاز را از سمت ورودی سازمان به سیستم برنامه ریزی وكنترل موجودی میرسانند. ارتباط برنامه ریزی باوظایف مدیریت :ارائه تعریفی جامع از مفهوم مدیریت بسادگی امکان پذیر نیست.ولی اکثر تعاریف به عباراتی توصیفی از قبیل تصمیم گیری،برنامه ریزی،تعیین خط مشی،تعیین وظایف وتهیه طرحهای تشویقی واستخدام افرادبمنظور اجرای سیاستهای از پیش تعیین شده منجر میگردد.مدیریت هر واحد تجاری،اهدافی را تعیین میکند وجهت نیل به آنها ،از فعالیت وکوشش افراد تحت نظارت خود استفاده مینماید. در حقیقت مدیریت هدف نهایی را مدنظردارد که دستیابی به آن از طریق پیمودن مراحلی میسر میگردد.برای موفقیت در این راه ترکیبی از دانش،تجربه ومهارت مدیریت ودانش وتجربه سایر افرادی که جهت حصول به هدف نهایی فعالیت مینمایند،ضروری است.دستیابی به اهداف تعیین شده با همکاری مدیران وکارکنان از طریق اجرای دو وظیفه اساسی مدیریت امکان پذیر میگردد.این دو وظیفه عبارتند از : برنامه ریزی واعمال کنترل . ارتباط برنامه ریزی با سازماندهی: سازماندهی اساساتعیین چارچوبی است که در آن فعالیتهای ضروری بایداجراگردیده وافرادمسئول انجام فعالیتها مشخص گردند.بدون وجود سازماندهی مناسب ،مدیر قادربه انجام وظایف محوله نخواهد بود.اصطلاح سازماندهی یا سازمان به مفهوم منظم کردن واحدهاوقسمتهای مستقل مرتبط به یکدیگر در یک مجموعه کلی میباشد.سازمان دهی مستلزم قراردادن قسمتها ودوایر یک واحدتجاری در یک چارچوب سازمانی مطلوب وتقسیم مسئولیت وتفویض اختیار به بعضی افراد می باشد.پس از ایجاد واحدهای سازمانی مدیریت به منظور انجام کارها باید اموری را به هر یک از این واحدها.جهت دستیابی به اهداف واحد تجاری ،تقسیم وتخصصی مناسب کارها بین کارکنان از اهمیت ویزه ای برخوردار است.از جمله موارد با اهمیت دیگر،روابط بین رئیس ومرئوس از یک طرف وروابط بین مدیران در سطح مدیریت از طرف دیگر میباشدکه واحدهای سازمانی را در قالب یک مجموعه به یکدیگر پیوند می دهد. ادامه خواندن مقاله سيستم هاي حسابداري کارخانه مــيــنــو

نوشته مقاله سيستم هاي حسابداري کارخانه مــيــنــو اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

تحقيق در مورد عوامل مخدوش کننده رابطه زوجين

$
0
0
 nx دارای 21 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : عوامل مخدوش کننده رابطه زوجین «هوالحکیم» در مقام بررسی موضوع تحکیم خانواده لازم است ابتدا نگاهی تحلیلی نسبت به ماهیت شکلی و محتوایی خانواده داشته باشیم؛ خانواده اولاً نهادی انسانی است. یعنی عنصر تشکیل دهنده ی آن اشخاص و افراد انسانی می باشد، ثانیاً این اعضاء در تعامل و ارتباط متقابل با یکدیگر هستند. یعنی خانواده یک نهاد و نظام است و ثالثاً خانواده نهادی اجتماعی است یعنی بستر حیات آن جامعه بشری است و از حیث شکل گیری، بقا و دوام، ثبات و قوام و پویایی و رشد در تعامل و ارتباط تنگاتنگ با اجتماع می باشد. این نهاد سه گانه مبانی لازم و ضروری در بحث تحکیم خانواده است و از آنجا که موضوع تحکیم خانواده در دو بعد ایجابی؛ “عوامل تحکیم خانواده” و سلبی؛ “موانع تحکیم خانواده” قابل طرح و بررسی است، بحث را در سه حوزه عوامل انسانی(فردی)، عوامل خانوادگی(درون نهادی) و عوامل اجتماعی(برون نهادی) مطرح و متعاقباً موانع تحکیم در هر حوزه را بررسی می نماییم. لازم به ذکر است این بحث در بعد ایجابی برمبنای ویژگی ها و دستاوردهای ثابت و قطعی حیات بشری در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی؛ مبتنی بر نظام تکوین و طبیعت و فطرت انسانی و مویّد به قوانین و احکام شرایع الهی عموماً و شریعت کامله و تامّه یعنی شریعت اسلام خصوصاً، اعمال و اختیار شده است و در بعد سلبی به “موانع تحکیم خانواده” که معلول انحراف و عدول از دیدگاه مقبول و مختار است، می پردازیم: الف) عوامل انسانی (فردی):پرورش و ارتقاء عامل انسانی در تمامی ابعاد شخصیتی و تربیتی یکی از پایه ها و عوامل مؤثر در تحکیم خانواده است که در دو مرحله پیشینی و پسینی قابل اعمال و ملاحظه می باشد. مقصود از مرحله ی پیشینی مرحله پیش از تشکیل خانواده و بستر زندگی خانوادگی و اجتماعی پیش از ازدواج و مرحله ی پسینی مرحله ی پس از تشکیل خانواده و زندگی مشترک است. البته نحوه شکل گیری شخصیت و فرآیند تربیت در مرحله ی پیش از ازدواج که منطبق بر دوران کودکی و نوجوانی و احیاناً جوانی است؛ پایه و اساس ابعاد گوناگون تظاهرات شخصیتی در مسیر زندگی خانوادگی است. توضیح آن که منشأ بسیاری از ناهنجاری ها و نابسامانی های خانوادگی اختلالات شخصیتی و تربیتی زوجین – یکی یا هر دو- می باشد، که به نوبه ی خود ریشه در ناهنجاری ها و نابسامانی های خانواده قبلی ایشان و عدم برخورداری از سلامت تربیتی و رشد عاطفی و شخصیتی لازم برای ورود به یک کانون عاطفه مدار و تعهدمدار به نام خانواده، دارد؛ همچنان که بسیاری از توفیقات و پیشرفت های خانوادگی نیز به تبع قوت ها و امتیازات شخصیتی و تربیتی زوجین حاصل می شود. به عبارت دیگر اعمال نظام صحیح پرورش شخصیت و نفوس فرزندان براساس ملاک های تربیتی، اخلاقی و دینی ضامن احراز سلامت اخلاقی و بلوغ شخصیتی لازم برای تشکیل خانواده و در نتیجه از عوامل مؤثر در تحکیم و تقویت نهاد خانواده می باشد. بنابر این لازم است در حوزه عوامل انسانی عالی ترین و عمیق ترین سرمایه گذاری و برنامه ریزی در جهت ارتقاء و پیشبرد اهداف و برنامه های تربیتی نسبت به فرزندان جامعه در بسترهای خانوادگی و اجتماعی و در ابعاد زیر صورت گیرد: 1- شخصیت و روانمقولاتی چون ثبات شخصیت، رشد شخصیت، بهداشت روان و سلامت روان در حوزه علوم تربیتی و روانشناسی و مضامین عالیه کرامت نفس، عزت نفس و سلامت نفس در حوزه فرهنگ دینی همگی ناظر بر مبنایی ترین اصل حیات فردی و اجتماعی انسان یعنی علوّ و ارتقاء شخصیت است؛ البته رشد و ارتقاء شخصیت دستاوردی است که ملازم امداد شخصیت بواسطه تکریم و تعظیم و رفتارهای احترام آمیز و عزّت مدار است. همچنان که اختلال در سلامت روان و ضعف شخصیت معلول تضعیف و تحقیر و تهدید و تحمیل و سایر عوامل ایجاد کننده عقده های روانی و مضایق نفسانی می باشد. در مقام توضیح مبنا بودن رشد شخصیت و اعتدال روان نسبت به دیگر حوزه های انسانی بیان می داریم هرگونه توفیق و پیشرفت در سایر ابعاد تربیتی، اخلاقی و دینی در گرو ارتقاء و تعالی در این بعد است؛ چرا که مقولاتی چون اخلاق، ادب و دین همگی در حکم بنا و مصالحی هستند که بر این مبنا و اساس قرار می گیرند. شخصیت و به تعبیر قرآن کریم«شاکله» پایه و مبنایی است که تعلیم و تربیت و حتی اعتقاد و دین بر آن بنا می شود؛ «کلُّ یعمل عَلی شاکِلَتهِ»مطلب دیگر تأثیر مبنایی شخصیت و روان برتعاملات و مناسبات و روابط متقابل درون خانواده است. زیرا از طرفی خانواده نهادی انسانی بر دو مبنای عواطف و تعهدات متقابل است و از طرف دیگر رشد و ارتقاء شخصیت و اعتدال و سلامت روان زمینه ساز و ملازم رشد و عواطف و تعهدات انسانی است؛ به عبارت دیگرپیوندهای عاطفی و روحی – ( محبّت و مودّت)- و نیز حس وظیفه شناسی و مسؤولیت پذیری از فروع روان سالم و شخصیت عالی و رشید است و متقابلاً نفوس ضعیف و شخصت های نازل و روان های عقده دار و عقول اسیر هرگز مستعدّ تعالیم عالی و آداب مترقّی نمی باشند همچنان که قابل پذیرش مسؤولیّت و لایق محبت و مودّت نیستند. مجموعه این ضعف ها و نقصان ها که از این منشأ پدید می آید موجب سلب صلاحیت های فردی و خانوادگی می باشد و بنیان خانواده ای که بر این عناصر ناصالح و ناهنجار و مختلّ بنا شود بنیانی سست و ناهنجار و اختلال زا خواهد بود.بنابر این ترقّی نفوس انسانی در مسیر کرامت و عزّت نفس وسعه وجودی و شخصیتی در حوزه عوامل انسانی مؤثر در تحکیم خانواده جایگاهی اصولی و مبنایی دارد. 2- اخلاق و آداباز دیگر عوامل انسانی مؤثر در تحکیم خانواده عامل اخلاق و آداب فردی است؛ این عامل به نحو پیشینی در قالب تربیت اخلاقی و تعلیم آداب به فرزندان و به نحو پسینی در قالب حاکمیت اخلاق و آداب بر روابط خانوادگی قابل ملاحظه و واجد اهمیت است. تربیت اخلاقی براساس فضیلت محوری، حق مداری، مصلحت شناسی،حق شناسی، حدشناسی، مسؤولیّت پذیری، انضباط پذیری، حرمت گذاری، تقیّد به آداب فردی، ارزش های خانوادگی و هنجارهای اجتماعی، همچنین حاکمیت ارزش های اخلاقی همچون صدق، وفا، انصاف، تعاون، ایثار،صبر، نظم و حلم مبنای قابل اعتماد و ارزشمندی برای پایه گذاری و تداوم یک زندگی خانوادگی سالم، پویا و پرثمر است و در مقابل انسان های بد اخلاق و بی ادب با شاخصه های خودمداری، خودخواهی، حق نشناسی، حدشناسی، بی تعهدی، بی قیدی، ظاهرسازی، بی صداقتی وبی وفایی هرگز صلاحیت تشکیل خانواده و پذیرش تعهدات آن را ندارند. همچنانکه قادر به برقراری مناسبات صحیح در حوزه خانواده و اجتماع نیستند. واقعیت های اجتماعی نشان می دهد بسیاری از موارد طلاق و فروپاشی خانواده ناشی از ناهنجاری های اخلاقی و بی قیدی ها و خودخواهی ها و بی ادبی ها و بی تعهدی های روجین است. بنابر این اخلاق و ادب تضمین کننده سلامت و دوام خانواده و تقویت کننده مناسبات و تعاملات بین فردی و نهایتاً تحکیم بخش خانواده است.3- دین و اعتقاداتدین و مذهب از سه جنبه ی اعتقاد و ایمان دینی، اخلاق دینی و احکام و قوانین شرعی تحکیم بخش و مقوّم نهاد خانواده است. این عامل نیز بنحو پیشینی در قالب تربیت اخلاقی و ایمانی و بنحو پسینی در قالب حاکمیت عقاید، اخلاقیات و احکام دینی بر شوؤنات فردی و خانوادگی از عوامل مؤثر در تحکیم خانواده است. تربیت انسان های دین مدار و معتقد با شاخصه های ایمانی خداباوری، آخرت گرایی، تقوامحوری، تقیّد به قیودات و ضوابط مذهبی، عامل به احکام شرعی و حاکمیت این اصول در زندگی خانوادگی مبنایی لازم و مترقّی و ضامن صحت و سلامت بنیان خانواده است؛ در توضیح مطلب بیان می داریم: اولاً) اعتقاد مذهبی در بعد بینشی برطرف کننده ی خلاءهای فکری و ایدئولوژیک و تامین کننده ی نیاز روحی و فطری انسان برای برخورداری از اندیشه و باور است؛ و در بعد گرایشی جه دهنده و انگیزه بخش و تأمین کننده ی نیاز ذاتی انسان برای برخورداری از انگیزه و گزینش در حوزه اعمال و رفتار فردی و مناسبات و تعاملات خانوادگی و اجتماعی است. ماحصل این غنای بینشی و گرایشی غنای شخصیتی و نیز حصول امنیت و آرامش روان است و این مطلب که به نوبه ی خود تحلیلی از ایمان و حیات مؤمنانه است علاوه بر تحصیل معنا، اعتدال و تعالی در حیات فردی دستاوردهای عظیمی در حوزه حیات خانوادگی و اجتماعی فرد مؤمن دارد. ثانیاً) اخلاق دینی، اخلاقی خدامحور و حق مدار و آخرت گرا و مبتنی بر اصول تقوا و ورع، تعهد و تعقل، نفس گریزی و انصاف و عدالت است. مجموعه اعتقاد و اخلاق دینی چنان ظرفیت روحی و شخصیتی برای فرد مؤمن و متّقی ایجاد می کند که با بروز کمالات و اوصافی چون صبر، تسلیم، رضا، توکل، حلم، حیا، وفا، انصاف، نظم و تعهّد و; ضامن سلامت و سعادت در حیات فردی و خانوادگی اوست. ثالثاً) احکام و قوانین شرعی مبانی و قواعد حقوقی لازم و کافی برای شکل گیری و دوام زندگی خانوادگی را تامین و تضمین می کند.به این ترتیب ملاحظه می شود دین در عرصه خانوادگی تمام لوازم و شرایط تحقق زندگی سالم، مترقّی و متعالی و سعادت بخش را دارا می باشد. لذا حاکمیت دین در ابعاد اعتقادی، اخلاقی و حقوقی بر حیات فردی و جمعی جامعه بشری و تقویت حیات متدینانه و مؤمنانه منجر به تحکیم و تقویت خانواده می شود و متقابلاً هرگونه ضعف و نقص در ایمان و تقوای دینی موجب سستی و کاستی در نهاد خانواده است.4- مقتضیات جنسیّتی و تکالیف مقتضیات جنسیتی بنحو پیشینی در قالب تربیت اختصاصی ومتناسب با جنسیّت و به نحو پسینی در قالب قبول و بروز تفاوت در پذیرش نقش ها و ایفای وظایف خانوادگی از عوامل انسانی مؤثر در تحکیم خانواده است. از آنجا که اصل تقسیم وظایف، تفکیک نقش ها و کارکردها اصلی لازم و مقبول در هر نهاد و نظامی است نهاد خانواده هم از این امر مستثنی نبوده و بقا و دوام آن منوط به پذیرش و اعمال تفاوت در حوزه مسوؤلیّت ها و کارکردها می باشد. زن و مرد هر یک بنابر اقتضائات جسمی و جنسی خود نقش و کارکردی دارند که دقیقاً متناسب با مقدورات تکوینی و تناسبات طبیعی و فطری ایشان است. لذا باید نسبت به فرزندان به حسب جنسیت تربیت دخترانه یا پسرانه اعمال شود تا برای پذیرش نقش های متناسب با جنسیت و مقتضیات تکوینی خویش آماده و مسؤولیّت پذیر شوند و نهایتاً در مسیر زندگی مشترک خانوادگی قادر به ایفای وظایف ویژه و پذیرش نقش های متمایز باشند. بعد سلبی این امر عدم تفکیک نقش ها و وظایف زن و مرد و تربیت یکسان و مشابه دختر و پسر است. اختلاط و التقاط تربیتی دختران و پسران و عدم تفکیک در حوزه مسؤولیت ها و کارکردهای خانوادگی زن و مرد به بهانه های واهی چون رفع تبعیض علیه زن و تساوی حقوق زن و مرد و با انگیزه های افراطی فمینیستی از موارد نحلّ و مضرّ به استحکام و قوام خانواده است. اکنون در مقام جمع بندی عوامل انسانی مؤثر در تحکیم خانواده بیان می داریم؛ چهار رکن شخصیت و روان، اخلاق و آداب، دین و اعتقادات، مقتضیات جنسیتی و تکالیف چهار مبنا در بنای خانواده است که در حوزه عوامل انسانی به دو نحو پیشینی و پسینی موضوعیت و مدخلیت تام دارد. لذا هرگونه قوّت و استحکام و رعایت در این حوزه ها منجر به تقویت و تحکیم نهاد خانواده می شود. به عبارت دیگر توفیق جامعه در پرورش انسان هایی متعالی و برخوردار از کرامت و عزّت نفس، مؤدّب و متخلّق به اخلاق کریمه و صفات حمیده، متدیّن و مقیّد به احکام و تعالیم دینی و منضبط مکلّف شرط لازم برای تحقق نظام خانوادگی سالم، مترقّی و سعادتمند است. همچنان که شخصیت های ضعیف و نامعتدل، بی ادب و بی انضباط، بی دین وبی قید و بی تعهد هرگز عناصر مطلوبی برای ورود به حوزه عواطف و مسؤولیت های خانوادگی نیستند. آن چه در ادامه بحث حول دو محور عوامل خانوادگی و عوامل اجتماعی مؤثر در تحکیم خانواده مطرح می شود در حقیقت بررسی مؤیدّات و مقوّمات خانوادگی و اجتماعی جهت تأیید و تقویت این عوامل انسانی در حوزه تعاملات بین اعضای خانواده(درون نهادی) و مناسبات نهاد خانواده با اجتماع(برون نهادی) می باشد. ب) عوامل خانوادگی(درون نهادی):خانواده از آن نظر که عرصه تعاملات و مناسبات بین فردی و حوزه روابط متقابل انسانی است، سه اصل تناسبات، عواطف و تعهدات در آن موضوعیت می یابد. یعنی خانواده نهادی انسانی بر دو مبنای عواطف و تعهدات متقابل است که تناسبات و تشابهات بین فردی در تحکیم آن مدخلیت دارد. با وجود آن که مبدأ و مقدّمات ایجابی دو اصل عاطفه و تعهد ریشه در عوامل تربیتی و شخصیتی دارد- همچنان که شرح آن گذشت – لیکن مقدّمات و عوامل تأیید و بروز آن در روند زندگی خانوادگی نیازمند احراز شرایطی ویژه و دفع موانع و عوامل سلبی است. لذا عوامل درون نهادی مؤثر در تحکیم خانواده را در سه حوزه تناسبات، عواطف و تعهدات بررسی می نماییم: 1- تناسبات وجود تناسب در أهمّ ابعاد وجودی و شئونات شخصیتی زن و مرد از اصول و لوازم قوام و سلامت مناسبات و تعاملات خانواده است. تحصیل این تناسبات در مرحله ی قبل از تشکیل خانواده یعنی مرحله ی انتخاب و گزینش همسر از طریق احراز کفویت و وفاق در شأنیت و تشابه در صلاحیت های فردی و خانوادگی و سنخیّت در شخصیّت و اخلاق و مذهب ممکن و لازم است. البته روند زندگی مشترک و نحوه تعاملات در این مسیر باید به گونه ای باشد که این تناسبات حفظ و تقویت شود؛ در غیر این صورت برهم خوردن تناسبات منجر به تضعیف مناسبات و بروز اختلال در روند زندگی مشترک می شود. توضیح مطلب آن که؛ شرط اول برای شکل گیری و دوام هرگونه پیوند و رابطه انسانی وجود نوعی شخصیت و وجه اشتراک بین طرفین رابطه است و هر چه ابعاد و عمق این مشترکات بیشتر باشد، قوام و دوام پیوند افزایش می یابد، همچنان که هرگونه کاستی و نقص در وجوه مشترکات و توافقات منجر به سستی و ضعف در مناسبات و پیوندها می شود. نهاد خانواده نیز از این امر مستثنی نبوده و بلکه به دلیل همه جانبه و دو وجوه بودن پیوند زناشویی، ابعاد و عمق بیشتری از سنخیت و کفویت را لازم می آورد. آن چه در این مقام باید مورد توجه قرار گیرد آن است که ملاک های معمول و مقبول در تشخیص کفویت و گزینش همسر ملاک های اصیل و حقیقی باشد و نه ملاک های اعتباری و مجازی جایگزینی امور اعتباری به جای اصول و مبانی حقیقی آفت و راهزنی است در انتخاب و گزینش همسر و این امر متعاقباً منجر به آسیب های جبران ناپذیر بر عواطف و اختلالات جدّی در مناسبات خانواده می شود. آنچه درعصر حاضر بواسطه رسوخ فرهنگ های منحط و تغییر نگرش و سلیقه عمومی جامعه شاهدیم تغییر اولویت ها و جایگزینی امور ظاهری و سلائق ظاهر گرایانه بجای امور حقیقی مبنایی و اصیل در همه گزینش ها و از جمله گزینش همسر می باشد. اولویت دادن به امور اعتباری و صوری چون میزان دارایی و تمکّن مالی، مدرک تحصیلی، وضعیت جسمانی و ظاهری و; بجای امور اصیلی چون دین و اخلاق، ادب و فهم، ایمان و فضایل نفسانی از انحرافات و خسارات وارده بر پیکر حیات خانوادگی و اجتماعی بشر است؛ زیرا اعتبارات هرگز حقایق وجود افراد را پوشش نمی دهد و اعتباریات کفایت از واقعیات زندگی مشترک نمی کند و واقعیت های زندگی بر مبنای واقعیت های وجودی افراد استوار است و نه اعتبارات و ملاک های صوری. به عنوان مثال اگر ملاک اعتباری مدرک تحصیلی جایگزین ملاک حقیقی درک و فهم و مقوله بنیه ی اقتصادی جایگزین فکر اقتصادی و فعلیت مقتصدانه شود و احیاناً حسن ظاهری و جسمانی افراد اعتباری و ظواهر فریبنده، و آنچه پایه های زندگی بر آن استوار است مایه های باطنی و ماهوی افراد انسانی است و نه عناوین وضعی و امور اعتباری چون مدرک تحصیلی، موقعیت اجتماعی، تمکّن مالی، حسن ظاهری و مواردی از این دست، آنگاه که در روند زندگی مشترک نقایص وجودی و اختلالات شخصیتی و بی کفایتی ها وبی لیاقتی ها بروز نماید، هیچیک از عناوین و شاخصه های اعتباری کفایت از خلأهای وجودی و عوارض ناشی از آن نخواهد کرد. لذا باید توجه داشت در بحث تناسبات، ملاک های اصیلی و حقیقی لحاظ شود و نه صرف شؤونات صوری و اعتباری و غفلت از این معنا از موانع استحکام و بلکه از عوامل فروپاشی بنیان خانواده است. بنابر این اشاعه و ترویج ملاک های اصیل و ارزش های پایدار در گزینش همسر و حاکمیت اصل کفویت و وفاق در شأنیت در قالب اصیل آن بر پیوندهای زناشویی از عوامل تحکیم بنیان خانواده است. 2- عواطفعواطف و پیوندهای روحی جزء لازم و ضروری پیوند زناشویی است و این همان اصلی است که در قرآن کریم با عنوان«مودّت و رحمت» بین زن و مرد مطرح شده و شرط لازم برای تحقق هدف روحی ازدواج یعنی«سکونت و آرامش» است. به این ترتیب تقویت پیوندهای روحی و ارتقاء سطح محبّت و مودّت بین زوجین سبب تحصیل فواید و آثار روحی و عاطفی و نیز تقویت همه جانبه ی تعاملات و مناسبات و نهایتاً منجر به تحکیم خانواده می شود. همچنانکه ضعف و کاستی در علقه ها و مناسبات عاطفی زن و شوهر سبب بروز آسیب های روانی و اخلاقی، ایجاد تنش و ناسازگاری در روابط فیمابین و حتی سستی در ایفای وظایف و تحقق کارکردها و نهایتاً تضعیف و تخریب بنیان خانواده می شود. آنچه در این مقام حائز اهمیت و لازم به ذکر است؛ موضوع رابطه عواطف با مقوله ی تناسبات است، یعنی بین دو مقوله ی «محبّت و مودّت» و «کفویّت و سنخیّت» ملازمه و رابطه ی متقابل و مستقیم وجود دارد. به این ترتیب که هر چه میزان تناسبات و توافقات شخصیتی، اخلاقی و ایمانی بین زن و مرد بیشتر باشد به همان نسبت زمینه ی بروز محبت و مودّت و پیوندهای روحی بین ایشان افزایش می یابد و بر عکس اختلاف در ابعاد شخصیتی، اخلاقی و ایمانی سبب بروز شکاف و فاصله عاطفی و هیجانی و روانی بین زوجین است. بنابر این موضوع گزینش همسر براساس ملاک های صحیح و اصولی و احراز کفویت و تناسبات ضروری حین ازدواج در شکل گیری، دوام و بقای علقه ها و عواطف فیمابین مدخلیت تام دارد و دقّت نظر در این امر به نحو پیشینی مقوم حیات عاطفی و تحکیم بخش خانواده است.اگر چه که بیشینه ی حیات عاطفی خانواده مرتبط با موضوع تناسبات و کفویت است، امّا عامل دیگری هم به نحو پسینی در این باب موضوعیت دارد؛ این عامل را با عنوان «مداخلات خارجی مؤثر در روابط عاطفی زوجین» بررسی و طرح می ناییم. مقصود از مداخلات خارجی آن دسته از عوامل خارج از حوزه خانواده است که بر مناسبات عاطفی زوجین تأثیرگذار می باشد. این دسته از عوامل طیف وسیعی از مصادیق را در بر می گیرد. برخی از اهم مصادیق آن به شرح زیر است. – مداخلات بستگان و آشنایان زوجین – معاشرت های اجتماعی خصوصاً از حیث ارتباط با جنس مخالف – رسانه ها و ابزار فرهنگی و تبلیغی – احکام حقوقی حاکم بر خانواده – وضعیت هنجاری و ارزشی حاکم بر جامعه از آن جا که یکی از مبنایی ترین اصول تحکیم خانواده تقویت تعاملات عاطفی و علقه های فیمابین زوجین است، ناگزیر باید هر عامل خارجی که تضعیف کننده این اصل و مخلّ حیات عاطفی خانواده است کنترل و محدود شود. اگر در نظام خانواده سنتی مداخلات بستگان و آشنایان مصداق مداخلات تضعیف کننده ی روابط عاطفی زوجین است، در نظام اجتماعی و خانوادگی مدرن به دلیل حضور حداکثری زنان در جامعه به بهانه های تحصیل و اشتغال و اختلاط بی حد و حصر زنان و مردان در صحنه های اجتماعی و مقوله مواجهه و معاشرت آزاد با جنس مخالف در عرصه های عمومی که به نوبه ی خود منجر به تغییر در نظام ارزشی و هنجاری خانواده و اجتماع شده، بیشترین آسیب را بر حیات عاطفی خانواده وارد آورده است. مضافاً به اینکه ابزار تبلیغی و رسانه های فرهنگی محّرک شهوت و هیجانات نفسانی به این امر دامن زده و مجموعه این شرایط چند وجهی و پیچیده اصل کفایت عاطفی و جنسی خانواده را بواسطه ی زیاده خواهی های عاطفی و جنسی زیر سؤال برده است. در چنین شرایطی حریم خانواده جوابگوی مطالبات عاطفی و جنسی متنوّع و روبه تزاید افراد نبوده و نتیجتاً زن و مرد برای تأمین کسری نیازهای عاطفی و جنسی خود عرصه های عمومی اجتماع را جایگزین حریم خصوصی خانواد می کنند. این امر به نوبه ی خود منجر به کاستی علقه های درون خانواده و نیز تضعیف کارکردها و کاستی کارآمدی آن می شود. آنچه بر پیچیدگی مسأله بنحو مخاطره آمیزی می افزاید و به عبارتی این معجون مخرّب و بنیان کن را تکمیل می کند، سوء استفاده از برخی قوانین و احکام شرعی و حقوقی همچون جواز ازدواج مجدّد(چندهمسری) و ازدواج موقّت(متعه) است که به عنوان راهکاری قانونی و مقبول بر مجموعه عوارض مذکور افزوده و اختلال و تخریب بنیان خانواده را به شکل ظاهراً موجّهی اتمام می بخشد. ما حصل این زنجیره بهم پیوسته از آفت های و آسیب ها سستی و تزلزل و احیاناً فروپاشی بنیان خانواده است. بنابر این از عمده ترین راهکار تحکیم بنیان خانواده کنترل وضعیت فرهنگی و هنجاری جامعه به عنوان عامل خارجی مؤثر در ماسبات عاطفی زوجین است که در بخش عوامل اجتماعی(برون نهادی) بدان خواهیم پرداخت. 3- تعهّداتیکی از ارکان زندگی خانوادگی رکن تعهدات متقابل است. اصل تعهدات یا «حقوق و وظایف» از اصول قطعی و مبنایی حیات و بقای خانواده است. لذا باید گفت خانواده یک کانون تعهد مدار و مبتنی بر اصول حقوقی است که در هر نظام اجتماعی و حقوقی تعاریف و حدود معینّ دارد. در نظام حقوقی ادیان الهی عموماً و دین اسلام خصوصاً، اصول و حقوق حاکم بر خانواده از این مزیّت عالی برخوردار است که با مقدورات تکوینی و اقتضائات طبیعی زن و مرد تناسب و هماهنگی وجود دارد و تکالیف و وظایف تعیین شده برای زوجین درخور مقدورات و امکانات ایشان و بلکه ملازم آنست.به عنوان مثال در بعد حقوقی حق نفقه برای زن امری متناسب با شرایط طبیعی زن از قبیل توان جسمانی کمتر از مرد تمکین زن از مرد در امور جنسی، بارداری و شیردهی فرزند و; می باشد و در مقابل نقش و وظایفی که برای زن در امور داخلی منزل در نظر گرفته شده کاملاً متناسب با طبیعت زن و مقدورات طبیعی و جسمی او و بلکه از اموری است که زن در آن مزیت نسبی در مقایسه با مرد دارد و می دانیم که اصل “مزیّت نسبی” اصلی عقلایی و اقتصادی و به بیان قرآنی از مقوله ی «قصدالسبیل» است.بنابر این نظام حق و تکلیف خانواده در الگوی شرعی و سنتی آن بواسطه برخورداری از امتیازات فطری بودن(طبیعت محوری) و عقلانیت(عقل مداری)؛ اصیل ترین، مترقّی ترین و کارآمدترین الگوی حقوقی برای خانواده است و رعایت و اعمال این الگوی کارآمد موجب تحکیم و تقویت نهاد خانواده می شود.در مقابل این الگوی اصیل و سنتی الگوهایی است که در تمدن مدرن با عناوین و انگیزه هایی چون مدرنیزه کردن جامعه، فمینیسم(زن مداری)، دفاع از حقوق زن، رفع تبعیض علیه زنان، ایجاد فرصت های برابر اجتماعی و اقتصادی برای زنان و مواردی از این دست القاء و ارائه می شود. در این نظام زن از جایگاه اصیل و مقام امن خود یعنی کانون خانواده به عرصه های ناامن و شاقّ اجتماعی و اقتصادی رانده شده و نقش ها و تکالیف اجتماعی و اقتصادی برای او تعریف می شود. اگر چه که این امر با ظاهر فریبنده ی دفاع از حقوق زن القاء و ترویج می شود امّا در حقیقت تحمیل و سوء استفاده از زن و لطمه به حقوق فطری و طبیعی و اقتضائات ذاتی اوست. این امر صرف نظر از تبعات سوئی که برای زن دارد، موجب اختلال در مناسبات و کارکردهای خانواده می شود؛ از جمله مصادیق اختلال در کارکرد و نظام خانواده به تبع اشتغال زن می توان به موارد زیر اشاره کرد:– تضعیف نقش زن در خانواده و آسیب جدی آن در رابطه با امر تربیت و پرورش فرزندان – بی تعهدی مردان نسبت به تأمین معاش خانواده و سوء استفاده مرد از اشتغال و درآمد زن – بی ثباتی در تنظیم و پذیرش نقش ها و الگوهای سنتی؛ به عنوان مثال به تبع اشتغال زن در خارج از منزل نوعی سردر گمی و بلاتکلیفی و بلکه کشمش و نزاع بر سرانجام امور منزل بین زن و مرد ایجاد می شود. – تزلزل در ایفای وظایف خانوادگی و بی تعهدی نسبت به حقوق همسر – دوجانبه و طرفینی – و به عبارت دیگر “تضعیف کارکرد حقوقی خانواده” – تضعیف مناسبات عاطفی بین زوجین و در مواردی بین والدین و فرزندان و به عبارت دیگر «تضعیف کارکرد عاطفی خانواده» به این ترتیب ملاحظه می شود رواج الگوهای مغایر الگوی اصیل و سنتی[5] در حوزه حقوق و تکالیف خانوادگی از موانع تحکیم خانواده است. ج) عوامل اجتماعی(برون نهادی):عوامل اجتماعی مؤثر در تحکیم خانواده را در سه بعد “منزلت و جایگاه اجتماعی” ، “صیانت فرهنگی و امنیت اجتماعی” و “حمایت اجتماعی” بررسی می نماییم: 1- منزلت و جایگاه اجتماعیاز آن جا که خانواده نهادی در بستر اجتماع و عنصری از نظام (سیستم) جامعه است و با توجه به آن که شرط لازم برای کارآمدی عناصر موجود در یک سیستم آنست که این عناصر موقعیت و کارکردی تعریف شده و انحصاری داشته باشند به گونه ای که ملازمه ای دو سویه بین هر عنصر و نقش و کارکرد منحصر به فرد آن در سیستم وجود داشته باشد؛ نهاد خانواده نیز به عنوان عضوی از اجتماع از این اصل مستثنی نبوده و کارآمدی آن در نظام اجتماع بسته به منزلت و جایگاه انحصاری آن است. حال اگر در جامعه‌ای کارکرد اختصاصی و موقعیت انحصاری این نهاد تحت الشعاع علل و عواملی چون خدشه و تضعیف در كاركردهای خانواده، تعریف نهادهای جایگزین و تشكیلات موازی قرار گیرد؛ لاجرم محكوم به تنزّل در حوزه كارآمدی و تضعیف موقیقت اجتماعی است. در چنین شرایطی است كه خانواده از عنصری فعّال،‌ محّرك و كارآمد به عنصری منفعل و غیر موّجه و بی اعتبار و منزوی و حتی مزاحم تبدیل می‌شود؛ و البته این آفت و آسیبی جدّی بر حیات اجتماعی بشر است كه جوامع در روند مدرنیزاسیون در سطوح و مراتب متفاوت به آن مبتلا شده‌اند. در جامعه سنتی خانواده ركن و مبنای حیات اجتماعی انسان است؛ در ایفای نقش‌ها و تحقق كاركردهایش مستقل و بلامنازع است و هیچ نهاد و تشكیلاتی به موازات و جایگزین آن وجود ندارد. امّا در جامعه‌ی مدرن با تعاریف جدید از انسان و آزادی و حقوق و جامعه مدنی و مداخلات وسیع در حوزه حقوق و وظایف خانوادگی افراد، جایگاه اصیل و كاركردهای سنتی نهاد خانواده تغییر و تنزّل یافته است. مضافاً به این كه تعریف و تشكیل نهادهای جایگزین و موازی، نقش انحصاری و اختصاصی این نهاد اصیل را در تأمین ابعاد وسیعی از نیازهای بشری تضعیف و تحقیر نموده است. یكی از اساسی‌ترین مداخلات كه منجر به تغییرات بنیادی در نظام خانواده شده؛ مقوله اشتغال زن و تعیین تكلیف اجتماعی و اقتصادی برای اوست. ایجاد نهادها و مؤسسات جدید چون مهدكودك، پانسیون‌ها، سرای سالمندان، کانون های اصلاح و تربیت، مدارس شبانه روزی و; بخشی از تبعات و عوارض خانوادگی و اجتماعی این تغییر نگرش نسبت به زن و خانواده است. به عبارت دیگر فرآیند عملیاتی این دگرگونیهای اجتماعی، خانوادگی به این صورت است که الزامات فرهنگی تمدن مدرن با مبانی اومانیسم و لیبرالیسم منجر به مداخلات فرهنگی و حقوقی در نهاد خانواده می شود. تغییر الگوی فرهنگی، حقوقی خانواده از مبنای خانواده محوری به فرد محوری موجب تضعیف کارکردها و کارآمدی آن می شود، متعاقباً جامعه ی مدرن برای جبران کسری کارآمدی نهاد خانواده، نهادها و مؤسساتی را با کارکردها و وظایف تعیین شده جایگزین نهاد خانواده می کند. این اقدام موجب تضعیف مضاعف و نهایتاً بی اعتباری و انفعال و نزوای خانواده در نظام جامعه ی مدرن می شود. جهت تصحیح و توقّف این چرخه ی معیوب و در مقام ارائه راهکاری برای حلّ این معضل جامعه ی بشری بیان می داریم: اصولاً نوعی ملازمه میان دو مقوله ی «منزلت اجتماعی خانواد» و «منزلت خانوادگی زن» وجود دارد؛ به عبارت دیگر«منزلت خانواده در اجتماع» در گروه «منزلت زن در خانواده» است، توضیح مطلب آنست که اگر زن به عنوان عنصر محوری نقش بی بدیل خود را در کانون خانواده ایفا و جایگاه رفیع و منزلت حقیقی اش را کسب و استیفا نماید و اگر احکام و اصول خانوادگی و اجتماعی مؤیّد و مقوّم این منزلت برای زن باشند و نه آن که منزلت و عزّت زن را منوط به موقعیت اجتماعی او بدانند تنها در این صورت است که خانواده توفیق تحقق کارکردها و ایفای نقش های اصولی خود را در بستر اجتماع می یابد و متعاقباً منزلت و جایگاه اجتماعی خود را تحکیم و تثبیت می نماید. توجه به این مطلب که خانواده عنصر محوری جامعه است و زن عنصر محوری خانواده، کشف و تأیید ملازمه ی بین “تقویت اجتماعی خانواده” و “منزلت خانوادگی زن” را آسان و بدیهی می کند؛ اعتبار زن در خانواده منجر به اعتبار خانواده در اجتماعی می شود و بی اعتباری زن در خانواده منجر به بی اعتباری خانواده در اجتماع. ادامه خواندن تحقيق در مورد عوامل مخدوش کننده رابطه زوجين

نوشته تحقيق در مورد عوامل مخدوش کننده رابطه زوجين اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله در مورد پست مدرنيسم و هنر هاي تجسمي

$
0
0
 nx دارای 88 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : پست مدرنیسم و هنر های تجسمی فصل اول: پست مدرنیسمفصل دوم: پست مدرنیسم و هنرهای تجسمیفصل سوم: آشنایی با چهار نقاش معاصر جهانتشكیل شده است. در توضیح مطالب مورد بحث در صفحات آتی ذكر این مسأله الزامی است كه قرض من از انتخاب این موضوعات برای ارائه پروژه خود، به هیچ‌وجه این نبوده است كه هر كدام از عناوین طرح شده در این پایان نامه در بعد وسیع بررسی شود اگر چه سعی شده است كه مطالب در این خصوص تا حد امكان مطرح گردد اما واضح است كه پرداختن به هركدام از این مقولات جای بحث فراوان دارد. فصل اول پست مدرنیسم غرش ملایم راه‌آهن خرناس ماشین بخار زوزه باد در میان سیمهای تلگراف، گویای این واقعیت است … كه مغزهای بزرگ زمان در بخش فیزیك، نه در بخش متافیزیك دركارند. « هیومیلر» 1حركت به سوی مدرنیسمغربی‌ها برای آنكه از قرون وسطی بگذرند و مقولات فكری و صورت زندگی قرون وسطایی را نفی كنند رنسانس را برپا كردند كه بازگشتی بود، به میراث كهن یونانی و رومی. جنبش‌های ادبی، هنری، علمی و فلسفی بعد از رنسانس هر یك در برابر مقولات قرون وسطایی به اصطلاح آنتی‌تزی گذاشتند و به این ترتیب تاریخ قرون وسطا جای خود را به تاریخ قرون جدید داد. انسان غربی در برابر تاریخ قرون وسطای خود آگاهانه وضع گرفت و كوشید تا آنرا با ملاك‌های نو خودارزیابی كند و در برابر ملاك‌ها و ارزشها و راه و رسم آن و ضع جدی بگیرد. و از آن نقطه عزیمتی بسازد. اما پای غربی‌ها، كه به جاهای دیگر دنیا باز شد مسأله صورت دیگری پیدا كرد: تمدن غرب تمام تمدن‌های دیگر جز خود را نفی كرد اما این نفی برابرنهادن آنتی‌تزی در برابر تز آنها نبود بلكه برافكندن مكانیكی آنها بود. غربی‌ها سرزمینهای مردمان متعلق به تمدنهای دیگر را به زور تصرف كردند و با زور و تحقیر و توهین خود، روح و جسم آن مردمان را برده خود ساختند. غربی‌ها تمدن‌های دیگر را از ریشه كندند یا خشكاندند و مردم دارای تاریخ و تمدن و گذشته كهن را به مردم بی‌تاریخ بدل كردند و آنها را به نوعی به بدویت بازگرداندند.2 هنگامی كه سفیدپوستان اروپایی به سرزمین امریكا پانهادند بومیان آن سرزمین گفتند:» اینان خدایان‌اند، كه از دریا آمده‌اند« ؛ اما سفیدپوستان آن مردمان را» وحشی« نامیدند، یعنی مردمانی كه به حیوان نزدیكتر‌اند تا به انسان و به همین دلیل هر رفتاری با آنان رواست.3در قرون وسطی تمامیت و كمال انسانی در اتحاد با خدای رسیدنی بود اما در دنیای مدرن جایگاه مابعدالطبیعی انسان از دیدگاه مسیحی – یعنی بازگشت از عالم خاكی به عالم روحانی مجرد مطلق – تبدیل به دیدگاه متافیزیكی مدرن شد كه، در آن سرمنزل غایی انسان آرمانشهر زمینی تصور شد، بدین معنا كه انسان هنگامی كه از راه عقل به شناسایی كامل رسیده و خود را از تمامی بندهای طبیعت و تاریخ آزاد كرده باشد وارد یك مرحله‌ی پس- تاریخی می‌شود، كه در آن تمامی كشاكش‌ها و تنش‌های میان انسان و طبیعت و انسان و انسان دیگر وجود ندارد. به عبارت دیگر مدرنیته جهت‌گیری در مقابل تمامی نگرش‌ قرون وسطایی به انسان جهان و خداست و امید و آرزو بستن به امكان بازسازی انسان و جهان بر بنیاد عقل و قوه شناسایی انسان و همچنین جابجایی محور هستی از خدا به انسان. در برابر این جمله كتاب مقدس كه» خدا انسان را به صورت خود آفرید« فویرباخ آن سخن معروف را گفت كه» انسان خدا را به صورت خود آفرید« ؛ یعنی خدا چیزی جز صورت آرمانی انسان از انسان نیست. و این نهایت دید مدرن از انسان است. در این نگرش كه از قرن شانزدهم آغاز شد عوامل مهمی دخالت داشتند مانند كشف قاره‌ی امریكا كه بكلی منظره كره زمین را در چشن انسان اروپایی عوض كرد و بعد از انقلاب كپرنیكی كه با تغییردادن جای زمین از مركز عالم به حاشیه‌ی منظومه شمسی و همچنین دریانوردی‌ها و ماجراجوئیهایی كه رشد بورژوازی اروپا را به دنبال داشت. در عالم اندیشه نیز رشد جهان‌بینی عقلانی و عقل‌باوری فلسفی و ارائه مدل جهان مكانیكی نیوتنی كه امكان شناسایی علمی را بری انسان مطلق می‌كرد و سرانجام انقلاب تكنولوژیك كه نشان داد انسان با اراده و قوه شناسایی خود میزان عظیمی برای تصرف در طبیعت دارد و طبیعت بمنزله ماده خاصی است كه با آن می‌توان جهانی مناسب با انسان و نیازهای او ساخت. تبلور چنین اندیشه‌ای همین جهان تكنولوژیك است كه امروزه ما در آن زندگی می‌كنیم؛ شهرهای مدرن با تمام آنچه در اختیار انسان است؛ با تمامی ابزارها و وسایل و امكانات؛ حتی روشنایی و سرما و گرما همه چیزهای انسان ساخته‌ای هستند به مدد تكنولوژی كه خود دستارود انسان است… تمنای آرمانشهر مدرن در انسان اروپایی انرژی عظیمی را آزاد كرد، زیرا گمان می‌رفت كه همراه با پیشرفت بیكران در غلبه بر طبیعت و تاریخ سرانجام بشر به هر گونه كمبود و رنج و درد نیز چیره خواهد شد. حركت عظیم انسان به سوی فتح طبیعت و شناسایی همه علمكردهای موجود یا ممكن هستی از ویژگیهای مدرنیته است اما از اواخر قرن نوزدهم در این حركت عظیم و پیامدهای آن تردیدها پیدا شد… جنگ جهانی اول ودوم و رویدادهای بسیار شوم و هولناكی كه اتفاق افتاد نشان داد كه این تنها عقل انسانی نیست كه در حال پیشرفت است بلكه همپای آن جنونش نیز در حال رشد است تجربه‌ای فاجعه‌بار و شكست خورده همچون نازیسم در آلمان و رژیم بلشویكی در روسیه نشان داد كه این امید به پیشرفت مطلق در مدرنیته چندان مایه و بنیاد درستی نداشته است، از این رو شك و تجدید نظر درباره آن ‎آغاز شد.1 مدرنیته یا تجدد تجدد نگاهی جدید كه از درون رنسانس و اومانیسم، ناسیونالیسم، پرتستانیسم، انقلاب فرانسه و روشنفكری و عناصری ازهمه این تحولات را در خود درهم آمیخت و وجوه مقابل همه آن تحولات را چون عناصری بیگانه به دور انداخت. مذهب، كلیسا، سنت، فهم و معرفت غیر علمی و غیر عقلی وجوه مقابل و ضد تحولات نامبرده بودند. لیبرالیسم جوهر تجدد بود و اندیشه اصلی آن آزای وخودمختاری فردی و رهایی از هرگونه قیدو بند و هرگونه هویتی دیگر غیر از انسانیت بود.1 كارل‌گوستاویونگ در مورد انسان مدرن می‌گوید:» صددرصد به حال تعلق داشتن یعنی كاملاً از وجود انسانی خویش خبرداشتن و این نیازمند حداكثر هشیاری ژرف و گسترده؛ حداقل ناهشیاری است. باید این را به روشنی فهمید كه صرف زیستن در حال انسا را متجدد نمی‌كند چون اگر چنین وبد همه كسانی كه فعلاً زنده‌اند متجدد بودند متجدد تنها آن كس است كه از حال كاملاً آگاه است… فقط كسی كه در حال به سر می‌برد متجدد به معنای مورد نظر ماست، تنها او هشیاری امروزی را دارد و تنها او می‌فهمد،كه شیوه زندگی متناسب سطوح گذشته راهش را سد می‌كند. ارزشها و تلاشهای جهانهای پیشین دیگر علاقه او را جز از نظر تاریخی برنمی‌انگیزد. پس او به مفهوم واقعی » غیرتاریخی« شده‌است و خود را با توده خلق كه یكسره در چارچوب سنت زندگی می‌كنند بیگانه كرده است.2اما این ارائه‌ی این مفاهیم از انسان- انسان خودمختار رها از هر گونه قید و بند غیرتاریخی. انتخابگر و… – كه در اندیشه تجرد اولیه نفس محوری داشت، در مرحله‌ی اجرای این اندیشه نتوانست به صورت تمام و كمال تحقق پیدا كند حسین بشیریه در توضیح علل این مقوله می‌گوید:( تجدد خود پروژه‌ای خالی از تعارض نبوده است مهمترین تعارض ناشی از این است كه در تج دد انسان هم به عنوان سوژه وهم به عنوان ابژه ظاهر می‌گردد: انسان عامل عمل، فاعل مختار، ذهن شناساگر، موجودی مختار، آزاد، خردمند، عالم، توانا، خداگونه، تاریخ‌ساز، ترقی بخش، فارغ از ضروریات دست و پاگیر و غیره است. انسان” فردی” است كه باید خالی از هرگونه هویت غیراومانیستی باشد همین انسان بعنوان سوژه بنیانگذار علم و آگاهی ودانش جدید است وخود یكی از موضوعات این علم را تشكیل می‌دهد. بدین سان انسان از سوی دیگر به عنوان ابژه ظاهر می شود و موضوع تعقل خود قرار می‌گیرد. انسان بعنوان سوژه فاعل مختار فارغ از بند قانون تاریخی، اینك قوانین حاكم بر تاریخ و جامعه خود را كشف می‌كند. جهانی كه انسان فعلاً می‌سازد براو احاطه و استیلا می‌یابد عقل ابزاری انسان را همچون موضوع منفعل و ابزار تلقی می‌كند . تكنولوژی سلطه سیاسی بسط می‌یابد. بدین سان دیالكتیك روشنگری معنی می‌یابد. انضباط و جامعه بی‌انضباطی، بروكراسی، جامعه توده‌ای، فردیت منفی، یا به تعبیری” ضدفرد” كه نیازمند رهبری و امنیت و استغراق است پیدا می‌شود و انسان بعنوان موضوع گرفتار می شود این دوگانگی بنیادی را می‌توان در بسیاری از فلسفه‌های سیاسی تجدد‌سازی و جاری یافت).1 (درعرصه تجدد هویتهای جمعی جدیدی پیدا می‌‌شوند كه آرمان‌های اصلی تجدد یعنی انسانگرایی، آزادی، و فردگرایی، را خنثی می‌كند. مدرنیته در عصر لیبرالیسم دوران ظهور هویت‌های طبقاتی و هویت‌های ملی است كه هویت انسان به عنوان انسان را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهند. بعبارت دیگر پیدایش هویت‌های ملی و طبقاتی به معنای محدودسازی اساسی طرح تجدد است. بااین حال به رغم تغایر ناسیونالیسم و هویت طبقاتی با پروژه اولیه تجدد این دو بعنوان ابزار تحقق و جزء جدایی‌ناپذیر آن تلقی شده‌اند. گذار از اومانیسم به ناسیونالیسم و از حقوق فردی به حقوق ملی بیانگر دگردیسی بنیادینی است كه عصر تجدد را از اندیشه تجدد می‌گسلد. اندیشه برایری و آزادی منفی در مقابل مسأله اجتماعی و نابرابری طبقاتی رنگ باخت و دگرگون شد و در نتیجه زمینه پیدایش” آزادی مثبت” ، دخالت دولت در اقتصاد و دولت اقتدارطلب را فراهم آورد. تجدد لیبرال كه مبتنی بر آرمانهای استقلال و خودمختاری فردی، اومانیسم، خودجویی و خودسازی و خودیابی بود، بدین سان مواجه با موانع عمده‌ای گردید.)2 این تحولات سبب شد كه رفته‌رفته تجدد لیبرالی ج ای خود را به تجدد سازمان یافته بدهد در این زمان هویت‌های طبقاتی و ملی شكل گرفت و دولت دوباره مركزیت قدرت را در دست گرفت.آن قدرت شبه كلیسای جدید3 … همراه با آن عقلانیت قدرت مدار ویژگی مرحله دوم تجدد یعنی تجدد سازمان یافته‌ای شد كه در عصر دولت رفاهی، كورپوراتیسم، استالینیسم، فاشیسم، و نازیسم ظاهر شد. همه چیز در این عصر سازمان یافته شد. از سرمایه‌داری سازمان یافته تا دولت سازمان یافته و بروكراتیك ازعلم سازمان یافته و سیستمی تا جامعه و جمعیت سازمان یافته وكنترل وسازماندهی اجتماعی. دولت‌های این عصر همگی مبتنی بر هویت‌های طبقاتی و ملی و قومی استوار بود هویت‌هایی كه ازآرمان تجدد اولیه فاصله بسیاری گرفت …) 4 همچنین مفهوم روابط و جایگاه افراد در نهادهای اجتماعی درگذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن نیز الزاماً دچار یك سلسله تحولات شد. موسی‌غنی‌نژاد5 در این مورد می‌گوید:( … جنبه دیگر مهم مدرنیته رویكرد انسان نسبت به حیات اجتماعی به مثابه یك بازی است. در جامعه سنتی جامعه بصورت ارگانیسمی تصور می‌شود كه هر كس در آن جایگاهی دارد و فرد به تنهایی دارای ارزش نبود درست به مانند خانواده كه هر كدام از اعضاء جایگاه و وظایف خاص دارند. ولی جامعه مدرن بیشترشبیه به یك میدان بازی است. قواعد بازی اعلام می‌شود و بعد بازیكنان در وسط میدان زندگی رها می‌شوند و به آنها می گویند حالا كه قواعد بازی را فهمیدید بروید بازی كنید دیگر آن پشتیبانی و آن ارتباط كه در جامعه سنتی هست و آن اطمینانی كه به روابط شخصی وجود دارد در جامعه مدرن نیست. از این رو جامعه مدرن جامعه مطبوعی برای انسان عادی نیست… یعنی مردم عادی از چنین پروژه‌ای اكراه دارند و ترجیح می‌دهند كه برای اطمینان روحی وابسته به جایی باشند و به قول آلبركامو انسان رها در این دنیا نباشد.)1نقدهای وارد بر مدرتیته:تم بسیاری از این تقدها تعارضات میان تجدد بعنوان صورت‌بندی انضمامی و تاریخی بود. البته در این نقدها می‌توان اشاراتی در جهت نفی مبانی تجدد و لیبرالیسم و یا تردید در آنها یافت از چند نقد عمده می توان یاد كرد:یكی نقد ماركس بر تجدد لیبرالی و محدودیتهای آن بود كه عمدتاً وجهی اقتصادی داشت و به سلطه طبقاتی نظر داشت. ماركس به كالاپرستی، ازخودبیگانگی ، شئی گشتگی روابط انسان ، سلطه پول و ارزش مبادله‌ای و سلطه طبقاتی حمله می‌‌كرد. از دیدگاه او بتواگی كالا‌هاو شئی‌گشتگی روابط انسانی زمینه از خودبیگانگی در عرصه سرمایه‌داری را ایجاد می‌كرد. آرمان ماركس بطور كلی” پیوند آزاد انسان آزاد ” بود كه از اصول اندیشه روشنگری و تجدد محسوب می‌شود اما سرمایه‌داری و سلطه بورژوازی برسر راه تحقق آن موانع عمده‌ای ایجاد كرده بود… نقد عمده دیگر كه بر تبعات تجدد وارد شد نقد وبر بود كه بر رابطه اساسی و اجتناب‌ناپذیر میان عقلانیت و سلطه تأكید می‌گذاشت. فرآیند عقلانیت و بروكراتیزه‌شدن هم اجتناب‌ناپذیر است و هم به گسترش دستگاه سلطه و پیدایش قفس‌های آهنین در دستگاه دولتی در شركتهای بزرگ و در احزاب توده‌ای می‌انجامد.توانایی‌های ابزاری انسان عقل ابزاری انسان توسعه می‌یابد اما درد درون این قفسها هیچ مقاومت و مبارزه‌ای دركار نخواهد بود… این عقلانیت ابزاری بنابراین عقلانیتی است كه در عین حال به عدم عقلانیت و به سلطه و اسارت می‌انجامد…نقد سوم بر تجدد نقد اخلاقی دوركهایم بود. مسأله اساسی از نظر دروكهایم این بود كه از یك طرف ضعف ایمان دینی و محو معیارهای اخلاقی عمومی و از سوی دگر ضعف روابط رودررو در جامعه مدرن موجب فقر و كاستی اخلاق عامه شده است. گذرا از جماعت به جامعه مدرن آنومی و سرگشتگی و گسیختگی را افزایش داده است… یك نقد فلسفی هم قابل ملاحظه است چنانكه می‌دانیم در فلسفه هگل توجیهی درونی برای تجدد براساس ذهنیت دو عقل خود محور اخلاق خود محور و خودمختاری هنر و علم و استقلال آنها از ایمان مذهبی عرضه شد. تجدد بدین سان در ذهنیت خود سامان پایه‌ریزی شد. سپس از هگل در نقد تقل مبتنی بر ذهنیت خودآگاه سه مسیر پیدا شد: یكی هگلیان جوان بودند كه از رهانیدن عقلانیت از بند دستگاههای بورژوایی سخن می‌گفتند دوم هگلیان راست، كه در انتظار تكامل تدریجی جامعه بورژوایی و تحقق پتانسیل عقل در آن بودند سوم هم مخالفت با اندیشه عقلی بطور كلی كه بویژه در اندیشه فردریش‌نیچه ظاهر شد. شاید غیر از این نقد اخیر همه نقدهای یادشده به بحرانها و محدودیت‌های تجددلیبرالی اشاره دارند…1 از مدرنیته تا پست مدرن من پست مدرنیسم را بی اعتقادی به” فراروایتها” تعریف می‌كنم… فرض ما این است كه وضعیت دانش بارسیدن جوامع به دوره‌ای كهفراصنعتی نامیده می‌شود یا ورود فرهنگها به آنچه دوره پست مدرننام دارد، تغییر می‌كند.2پست مدرنیسم را می‌توان از یك بعد هشیاری وخودآگاهی اندیشه مدرن نسبت به خود وضعیتی كه در آن قرار دارد دانست. اگر چه این خودآگاهی تحولاتی همه جانبه را نیز با خود به دنبال داشته است. (فهم پست مدرن خود درباره فهم مدرن می‌اندیشد. به موضوعات نگاه مدرنیت‌ها نگاه نمی‌كند وارد آنها نمی‌شود بلكه به نگاه آنها نگاه می‌كند و از این دو طبعاً فهم عمیق‌تری است.)3 من پست مدرنیسم را آن دوگانگی متناقض‌نما یا ایهامی می‌دانم كه نام دورگه‌اش بمعنی: ادامه مدرنیسم و فراتررفتن از آن است.4‌ از دیگر مقولاتی كه امروزه مطرح می‌شود توجه به گذشته و به نوعی بازگشت به آن است. اما در این عصر در دورانی كه هركس ، در هر مكانی از این دنیا بی‌تأثیر از دستاوردهای مدرنیته نمی‌تواند باشد، این رویكرد به گذشته چگونه خواهد بود؟مسأله اصلی این است كه چطور می‌توانی هم از نتایج مدرنیسم – مدرنیسمی كه همواره بر غیرتاریخی بودن تأكید داشت استفاده كرد و هم نسبت به گذشته بی‌اعتنا نبود؟بابك احمدی در این مورد می‌گوید( پسا مدرن به اعتباری نشان می‌دهد كه با “ بازگشت به گذشته” رویارونیستیم یعنی هر چیزی را تكرار نمی‌كنیم بل در موقعیتی تازه قرارداریم و چیزی را بنا به این موقعیت تازه به یاد می‌آوریم از زمانی دیگر گذر نكرده‌ایم بل دو زمان را درهم تنیده، دیده‌ایم، یا دانسته‌ایم.)5 چارلزجكنز یكی از دلایل رویكرد به گذشته وسنت را دسترسی وسیع و گسترده به اطلاعات از طریق جامعه اطلاعاتی امروز می‌داند:( دوره پست مدرن زمانی انتخاب مداوم است دوره‌ای كه هیچ روشی تثبیت شده‌ای را نمی‌توان بی‌خودآگاهی و كنایه‌ دنبال كرد؛ زیرا به نظر می‌رسد تمامی سنتها به نوعی اعت بار دارند بخشی از این پدیده حاصل همان چیزی است كه به آن انفجار اطلاعات می‌گویند.6 پست مدرنیتهیكی از نخستین موارد كاربرد پیشوند post به معنای “ پسا” پس از” یا” مابعد در فلسفه امروزی اصطلاح پساتاریخ است كه آرنولدگلن در كتاب دنیای‌شدن توسعه به سال 1967 مطرح كرد. او در این كتاب از جامعه مدرن یاد كرد و پریسد كه چرا حركت نو شدن مداوم كه قانون مدرنیته بود اكنون د رشاخه‌های زندگی فرهنگی، فكری، و فلسفی كند شده است. چگونه امروزگی یعنی معاصر شدن با زمانه كه اصل مدرنیته بود در كار فكری به چشم نمی‌آید؟ گلن از ناتوانی خرد فلسفی یاد كرد و نوشت كه پس از ماركس نیچه و فروید نمی‌توان در فلسفه حرفی تازه به میان آورد.1 درباره پست مدرنیسم تاكنون نظریات متفاوتی از سوی نظریه‌‌پردازان این مقوله ارائه شده است اما نكته مهم در این میان این است كه تقریباً همه این نظریات یك نقطه مشترك با هم دارند و آن اینك پست مدرن را نمی‌توان پدیده‌ای كاملاً متمایز از مدرنیته دانست و در حقیقت ریشه‌های اصلی آنرا می‌توان در اندیشه تجدد اولیه یافت. ( اندیشه اساسی این است كه تجدد بعنوان طرحی نو و بی‌سابه و در عین حال طراحی ناتمام است و فراتجدد گاهی دیگر در راه اجرای همان طرح است در شرایطی دیگر.چیزی كه به اسم موقعیت پست مدرن مطرح می‌شود از یك حیث شكوفایی و بالفعل‌شدن برخی از توانایی‌های اساسی نهتفته در پروژه تجدد بوده است و همچنین فهم پست مدرن هم می‌تواند ادامه فهم مدرن اولیه باشد. اگر جوهر آنرا آزادی نه صرفاً به معنی سیاسی آن و انسان شناختی‌اش بلكه به مفهوم معرفت شناختی آن بگیریم. می‌دانیم كه مدرنیته پیش از انقلاب فرانسه خوشبین و قائل به آزادی و آگاهی انسان بود هرچند حدود شناخت آدمی را محدود به تجربه می‌كرد. در این عصر انسان در جلو صحنه ظاهر و آشكار بود. بی‌جهت نیست كه از لحاظ تاریخ اندیشه سیاسی مهمترین مفاهیم این دوران عبارتند از: قرارداد اجتماعی، آزادی و حقوق فردی ترقی،خصلت مصنوعی دولت و حتی جامعه ابزاری بودن جهان زیست و جامعه. اما پس از انقلاب كم‌كم سخن از قوانین جبری تاریخ به میان آمد و انسان از جلو صحنه غایب می‌شود و در پشت قوانین تاریخی افول می‌كند. سخن از دارونیسم اجتماعی، ماتریالیسم تاریخی قوانین پوزیتیو تاریخ و غیره را در اینجا معنی پیدا می كند.2 آنتونی‌گیدنز یكی از دو نظریه‌پردازان معاصر،نیز معتقد است كه بكاربردن واژه پست مدرن برای عصر حاضر امری نادرست است، زیرا تمامی تحولاتی كه در این چند دهه اخیر رخ داده با باید ناشی از از اوج گرفتن و شدت‌یافتن مقوله مدرنیته در جهان دانست او می‌گوید:( بریدن از نظرهای مشیتی تاریخ انحلال شالوده‌گرایی همراه با پیدایش اندیشه آینده‌نگری ضدواقعی و “ جاتهی‌كردن پیشرفت” در برابر دگرگونی تدریجی همه از چشم‌اندازهای اصلی روشن‌اندیشی چنان متفاوت‌اند كه این نظریه تأیید می‌شود كه گذاره‌های پهن دامنه رخ داده است با این همه ارجاع به مفاهیم بعنوان پسامدرنیت اشتباهای است. كه از شناخت درست ماهیت و دلالتهای آن جلوگیری می‌كند گسستهای رخ داده را باید ناشی از خودروشنگری اندیشه مدرن و در نتیجه از میان برداشته شدن بقای دیدگاههای سنتی و مشیتی دانست. ما به فراسوی مدرنیت گام برنداشته‌ایم بلكه درست در مرحله بعدی تشدید مدرنیت به سر می‌بریم. زوال تدریجی تفوق اروپا یا غرب كه روی دیگر آن گسترش فزاینده نهادهای مدرن در سطح جهانی است آشكارا یكی از دلایل اصلی دخیل در این قضیه بشمار می‌رود.)1 و در جایی دیگر می‌گوید: ( پسامدرنیت اگر به صورت مجاب كننده‌ای وجود داشته باشد باید هشیاری در مورد چنین‌گذاری را بیان كند نه آنكه نشان دهد كه این گذار تحقق یافته است.)2مبحث دیگر آنكه جریان مدرنیته از همان ابتدا در كار نقد و انتقاد از ارزشها و ملاكهای خود بوده است و این انتقادها چیز جدیدی نیست زیرا بدون این امر پدیده تجدد یا نوشدن مداوم نمی‌توانست تحقق پیدا كند. حال اینبار این انتقادها در قالب عنوان پست مدرن ظاهر گشته است.( پیدایش سخن پسامدرن برای مدافعان مدرنیته نباید چندان جای شگفتی باشد. مدرنیته خود همواره در كار انتقاد از خود بوده است. از زاوه نقادانه به همه چیز نگریستن درس قدیمی و حتی می‌توان گفت شعار روشنفكران و هواداران نوآوریها و دگرگونی‌ها بوده‌است. بطور كلی آنچه در صورتبندی‌های اجتماعی و سیاسی د رعمل اتفاق افتاده به معنی نفی تداوم اندیشه‌های استقلال و عقلانیت فردی تجدد نیست و تجدد خود قرار بود تاریخ و فلسفه احتمال و امكان باشد. با توجه به نقش عقل و اراده و فردیت قرارهم نبود كه تاریخ غایت شخصی داشته باشد. اندیشه پست مدرن با افكار فهم‌پذیری فرایند جهانی و انكار قابلیت كنترل و تأكید بر عدم مطلوبیت دخالت و كنترل، از اندیشه‌های تجدد اولیه دور نمی‌شود احیای جامعه مدنی و واكنش مدنی به سازمان و تمركز با اندیشه خودیابی و خودمختاری تجدد اولیه مغایرتی ندارد… تجدد سازمان یافت تجدد را ملی و محدود كرده و در قالب دولت و طبقه و فرهنگ ملی تشخص بخشیده بود… تجدد سازمان یافته فلسفه احتمال را به فلسفه سرنوشت تبدیل كرده بود و اینك وضع فرامدرن فلسفه سرنوشت را به فلسفه احتمال تبدیل می‌كند و چنانكه قبلاً گفتیم از آغاز تجدد و قیامی علیه سرنوشت بود.3 یك چیز مسلم است و آن اینكه ما هم اكنون در دوران بحرانی و تجدید نظر در آرمانهایی كه طی قرنها در پروژه مدرن ساخته شد به سر می‌بریم اما به آسانی نمی‌توان گفت كه با گذر از این بحرانها و انتقادات چه چیز جایگزین مدرینته خواهد شد و یا حتی وضع جوامع در دوران آتی چه خواهد بود. از همان آغاز انتقاد از پروژه جامعه مدرن از دو دیدگاه چپ و راست مطرح می‌شد. موسی غنی‌نژاد در مورد این دو دیدگاه می‌گوید:( تفكر پست مدرن یك نوع تفكر انتقادی از تجدد یا مدرنیته از دو سوی چپ و راست است. این دیدگاه انتقادی نیز از همان آغاز با اوج‌گیری مدرنیته وجود داشته است و پست مدرنیته خارج از مدرنیته نیست؛… البته از دیدگاه چپ كه عمدتاً دیدگاه غالب روشنفكران بود و همان ماركسیسم و سوسیالیسم است عملاً و نظراً شكست خورده است؛ بنابراین از دیدگاه چپ دیگر بحث پروژه جامعه به شدت قبل مطرح نمی‌شود وبحث صرفاً انتقادی است چون در این مورد به بن‌بست رسیده‌اند و تصورشان این است كه جامعه كاملاً متفاوتی را نمی‌توان جایگزین جامعه مدرن كرد آنها می‌گویند اگر چه بدیلی برای جامعه مدرن وجود ندارد، اما این نیز جیز خوبی نیست.اما درباره انتقادات راست از مدرنیته نیز فكر نمی‌كنم تأكید زیادی بر آن لازم باشد ولی البته بعضی‌ها معتقدند خطری از سوی این دیدگاه تمدن جدید را تهدید می‌كند این خطر همان اخلاق اشرافیت تحت لوای ناسیونالیسم افراطی است كه ما بعد از فروپاشی كمونیسم شاهد ظهورش هستیم… مدرنیته یك پروژه جامعه معین است؛ یعنی تحقق پیدا كرده و ما نتایجش را داریم می‌بینیم. ولی پست مدرن از ابتدا تا به حال یك رویكرد انتقادی از مدرنیته است در داخل خود مدرنیته جاری است… ما تصور می‌كنیم كه پست مدرن پشت سرگذاشتن مدرنیته است و به علت تصور خطی كه از پیشرفت داریم می‌گوئیم كه پست مدرن از مدرن بهتر است در حالی كه خود پست مدرن‌ها چنین فكر نمی‌كنند و در واقعیت نیز چنین چیزی نیست. همانطور كه عرض كردم پست مدرن از لحاظ پروژه جامعه مرحله‌أی فراتر از مدرنیته نیست.1 بگذارید همینجا حرفی را كه صدبار زده‌ایم دوباره بزنیم زیرا گوشهای امروزی برای شنیدن چنین حقیقت‌ها برای حقیقت‌های ما – خود را به زحمت نمی‌اندازد. ما خوب می‌دانیم كه انسان را بی‌هیچ پرده‌پوشی وكنایه در شمار حیوان آوردن چقدر زننده است؛ و در مورد ما نیز این گناه را به پایمان خواهند نوشت كه ما، در حق انسانهای دارای ایده‌های نوین اصطلاحات گله و غریزه‌گله و مانند آنرا پیوسته بكارمی‌بریم. اما چه می‌توان كرد ما جز این نمی‌توانیم! زیرا بینش تازه ما درست بر همین پایه قرار دارد. ما دریافته‌ایم كه سراسر اروپا و از جمله كشورهایی كه زیر نفوذ اروپا قراردارند، درباره احكام اساسی اخلاق همرایند… اخلاق در اروپای امروز اخلاق حیوان گله‌ای است… آری از بركت دینی كه عالیترین خواهشهای حیوان گله‌ای را سیراب می‌كند و پرورش‌ می‌دهد كار به جایی رسیده است كه در نهادهای سیاسی و اجتماعی نیز نمود این اخلاق را می‌یابیم: جنبش دموكراتیك میراث‌خوار جنبش مسیحی است. اما گامهای این جنبش برای بیقرارتران برای آنانكه از غریزه نامبرده بیمار و رنجورند هنوز بسی كند و خوابناك است. گواه این مدعا زوزه مردم دیوانه‌وارتر و دندان‌كروچه هردم آشكارترسگان آنارشیست است كه در كوچه‌های فرهنگ اروپایی پرسه می‌زنند. و این زوزه را گویا به ضددموكراتها و ایدئولوگ‌های انقلابی آرام كوشا و بیش از آن بر ضد فلسفه باخان احمق و برادری خواهان كله خری می‌كشند خود را سویالیست می‌نامند و جامعه آزاد می‌خواهند؛ اما به حقیقت، از نظر دشمنی بنیادی و غریزی با هر شكل دیگری از جامعه جز جامعه گله خودسر … همه یكی هستند یكی هستند همه در ستیزه سرسختانه با هر گونه مدعای ویژه هر حق و امتیاز ویژه (یعنی در نهایت، با هرگونه حق: زیرا هرگاه همه برابر باشند اگر به حق نیازی نیست) یكی هستند همه در بدبینی نسبت به عدالتی كه كیفر می‌دهد.1 شكل‌گیری جامعه فراصنعتی در نیمه قرن بیستمبرداشت بسامدرن در حكم انتقاد از مدرنیته است و باید روزگارطولانی مدرنیته را به یاری این انتقاد شناخت در واقع پسامدرن در حكم خودآگاهی مدرنیته است. نشان می‌دهد دوره‌ای كه در آن الگوی هم درخشان و هم فریبنده‌ی تجدد در غرب ساخته می‌شد گذشته است یعنی دوره‌ای كه در آن جامعه مدنی آرام‌آرام بر دوست استیلا می یافت. در مناسبات اجتماعی حكومت قانون پیدا می‌شد فردگرایی اهمیت می‌یافت دوره‌ای كه ایده‌های لیبرال و اومانیسمی به اشكال مختلف پیدا می‌شد و جنبش‌های عظیم اجتماعی به راه می‌افتاد و مهمتر از همه فردگرایی شكل می‌گرفت و باور به اندیشه‌ علمی و پیشرفت عقل را شاه جهان می‌كرد. آن روزگار گذشته است و ما حالا در دل بحران زندگی می‌كنیم. در عرصه فكر، ابژكتیوسیم دیگر پذیرفته نیست. باهوسرل عینیت علم زیر سؤال رفت هیدگر ناتوانی موقعیت خود علمی را در برابر مسأله تكنولوژی نشان داد. در همان زمان آدورنو و هوركهایم از خرد ابزاری نقد كردند و آرمانهای دوران روشنفكری را جز خواب و خیال ندیدند. امروز دیگر به جایی رسیده‌ایم كه قاطعیت از میان رفته و هیچ تضمینی در كار نیست. پس آن اصول اولیه جهانی كه در چند قرن ساخته شده بود به هم ریخته است.2 اینگونه تحولات در عرصه تفكر و اندیشه منجر به دگرگونیهای گسترده و همه جانبه‌ای در روابط فرهنگی اجتماعی، تولیدی و تكنولوژیكی و … در جوامع مدرن گردید حتی اگر بخواهیم از واژه پست مدرنیته برای این دگردیسی‌ها استفاده نكنیم، با هم چیزی كه آشكار است این است كه اینگونه دگرگونیها را دیگر بسختی می‌توان در چارچوب مدرنیسمی كه متكی به جامعه صنعتی بود قرار داد. چارلزجنكز در مورد برخی از این تحولات می‌گوید:( درك پست مدرنیسم بعنوان یك پدیده فرهنگی اغلب دشوار است؛ زیرا حتی در غالب یك ساختمان یا اثر هنری در سبك گسستگی و تنوع بسیار دارد. گزینش‌گرایی سبكی متناسب با تفاوتهای فرهنگی است و دلیل اصلی كثرت‌گرایی فزاینده دوره ما اتحاد آن با تكنولوژی معاصر است كه در قالب جهان اطلاعاتی آنی و شبانه‌روزی ظاهر شده وو جانشین جهان مدرنی می گردد، ك متكی بر صنعت بود برای درك این موقعیت نوین نباید فقط به كسری تضادها و یك ماهیت ساده یا روند از پیش تعیین شده پی ببریم. تحولات، گوناگون و همزمان می‌باشند: گذار از تولید جمعی به تولید قطعه‌ای، از یك فرهنگ جمعی نسبتاً منسجم به مذاق – فرهنگ‌های خرد شده از كنترل مركزی در دولت و تجارت به تصمیم‌گیری جنبی، از تولید تكراری اشیایی مشابه به تولید اشیایی متفاوت و بادگرگونی‌های سریع، از سبكهای محدود به گونه‌های بسیار از شعور ملی به شعور جهانی و در عین حال به هویت محلی… وقایع مرتبط زیادی در این تحولات نقش بسزایی داشته‌اند. در سال 1956 برای نخستین بار در امریكا تعداد كاركنان دفتری از تعداد كارگران بیشتر شد و تا اواخر دهه هفتاد امریكا جامعه‌ای اطلاعاتی شده بود كه در آن عده كمی یعنی فقط 13 درصد به تولیدمحصولات مشغول بودند بیشتر كارگران یعنی 60 درصد آنها مشغول كاری بودند كه می‌توان آنرا تولید اطلاعات نامید درحالیكه جامعه مدرن و صنعتی بر پایه تولید جمعی محصولات كارخانه‌ای استوار است جامعه پست مدرن برای بزرگ ساختن تضادها متكی بر تولید دفتری و قطعه‌ای باورها و تصورات است. بخش اندكی از جمعیت كنونی كشاورز هستند در جهان مدرن 1900 آنها 30 درصد نیروی كارگری راتشكیل می‌دادند و اكنون د رجهان پست مدرن فقط به 3 درصد تقلیل یافته‌اند.1 درجهان پست مدرن پس از 1960 بیشتر روابط تولیدی پیشین تغییر كرده‌اند و كل نظام ارزشگذاری تحریف شده است. محصولات عمده دیگر چیزهایی مثل خودرو نمی‌باشند و صنایع عمده حداقل در جهان اول دیگر علاقه‌ای به صنایع سنگین و تولید فولاد نشان نمی‌دهند بلكه بیشترین توجه به اطلاعات، نرم‌افزار و كامپیوتر معطوف شده است. وسایلی كه به سبكی تكنولوژی هوافضا می‌باشند؛ اختراعاتی نظیر آنچه در ژنتیك رخ داد و بالاتر از همه و صنعت غول‌آسای الكترونیك كه تبدیل به بزرگترین تولید در این سیاره شد. بعلاوه؛ این اطلاعات در درازمدت“ تملكی” یا حداقل انحصاری نیست و با مصرف هم تمام نمی‌‌شود و برخلاف بیشتر اشیاء در جهان سرمایه‌داری با استفاده دوباره كاهش نمی‌یابند. كاملاً برعكس معمولاً اطلاعات از طریق استفاده خود را چند برابر كرده، هر دفعه حوزه گزینه‌ها را در تصمیم‌گیری افزایش می‌دهند.2 پلورایسم، ایسم‌زمان مااگر پست مدرنیسم به یك مذهب و ایمان پایبند باشد، آن پلورایسم یا”چند گانه باوری” است پست مدرنیسم چندگانه باوری را همچون تعصب مذهبی در رویارویی با هرگونه مفهوم مطلق» حقیقت« یا» اختیار« بكار می‌گیرد و از همین رهگذر هم هست كه همواره مشوق و مروج تغییر و تفسیر چند وجهی متون و شرایط بوده است. چارلزجنكز پلورایسم را “ایسم” روزگار ما می‌داند و واقعیت هم آن است كه پلورایسم هم بزرگترین مجال و امكان و » فرهنگ گزینش« دوران ما شمرده شده است و هم بزرگترین مسأله و دردسر آن.به سبب پلورایسم و جایگزینی درون آن است كه ژان فرانسوا لیوتار روایت بزرگ را باور ندار د بجای آن افسانه و داستانهای كوتاه با اهداف محدود را پیشنهاد می‌كند…نگرانی از آنجاست كه پلورایسم و تشكیك و ناباوری نهفته در آن بهانه هرگونه تعبیر و تفسیر خودسرانه را فراهم می‌آورد. از دیدگاه پست مدرنیسم، حتی حقیقت هم امری نسبی و چند وجهی است. و در پیوند با تفسیركننده و شرایط تغییر می‌كند و هرگز نمی‌تواند به یك معنای واحد كه نافی معنای دیگر باشد كاهش داده شود. تمام این اندیشه‌ها از سرچشمه نیچه آب می‌خورد كه حقیقت را سلسله متحركی از استعاره‌ها می‌دانست و بر آن بود كه استعاره‌ها در اثر استمرار در بهره‌جویی، سرانجام شكلی رسمی و شرعی دست و پاگیر بخود می‌گیرند و حقیقت مطلق انگاشته می‌شوند. به بیان دیگر حقیقت همان توهم‌هایی است كه توهم بودن آن در گذر زمان به فراموشی سپرده شده و شكلی مطلق بخود گرفته است. 1 او درباره حقیقت، مجاز و اعتقاد چنین می‌اندیشد: ( مدتها پیش گفتم كه ممكن است عقاید برای حقیقت خطرناك‌تر از دروغ باشد. این بار مایلم پرسش قاطعی را پیش گشم: آیا اصولاً بین دروغ و اعتقاد تفاوتی است؟ – جهانیان همه باور دارند كه تفاوتی وجود دارد، اما مردم چه‌ها را كه باور ندارند! – هر اعتقادی تاریخچه، شكل ابتدایی، صور گذرا و خطاهای ویژه خویش را داراست: پس از زمانی طولانی بصورت اعتقاد درمی‌آید حتی پس از زمانی طولانی كه به هیچ وجه اعتقاد شمرده نمی‌شده است. چه؟ آیا دروغ نمی‌توانست جزء این شكلهای چنین اعتقاد باشد؟- گاهی دروغ صرفاً تغییری در انسانها ایجاب می‌كند: آنچه نزد پدر دروغی بیش نبود، نزد پسر بصورت اعتقاد درمی‌آید.)2 پلورالیسم پذیرفتنی بودن شكلهای گوناگون فرهنگ انگشت می‌گذارد تا بتواند با دوز و كلك یكی از این پذیرفته‌ها را برجسته‌تر نشان دهد و درباره آن بیشتر تبلیغ كند. اشتباه باوركنندگان پلورالیسم هم این است كه چون لیبرال دموكراسی را حامی چندگانگی اعتقاد می‌دانند و در آن به دیده یك روش سیاسی كه هیچ ارزشی را بر ارزشهای دیگر ارجح نمی‌شمارد می‌نگرند، تلویحاً پذیرای این فكر هم می‌شوند كه هیچ چیز بطور مطلق بد نیست، هیچ رفتاری نمی‌تواند ذاتاً غیرانسانی و ناپسند شمرده شود و هیچ زشت و پلید، حتی در شكل داخلی و آشویتسی آن وجود ندارد همه امور عارضی و مشروط است.3 شاید بتوانیم این برداشت را نیز باز هم به نیچه و نظریات او در مورد نسبی بودن مفاهیم خوب و بد نسبت دهیم.( بسا چیزها كه ملتی نیك می نامند و ملتی دیگر مایه سرافكندگی و رسوایی می‌شمرد: من چنین یافتم. بسا چیزها یافتم كه اینجا بر خوانده می‌شدند و آنجا بر قامتشان جامه شریف می‌پوشانند.)4 انسانی كه از نوع والاست خویشتن را تعیین كننده ارزشها احساس می كند او نیازی به آن ندارد كه دیگران او را تأئید می‌كند كه »هر چه مرا زیان رساند بذات زیانبار است.« او خود را چنان‌كسی می‌شناسد كه نخست شرف هر چیز را بدان می‌بخشد او ارزش آفرین است او هر آنچه را كه پاره‌ای از وجود خویش بداند شرف می‌نهد.5 پلورالیسم در دهه 1970 بیش از هر زمان دیگر اهیمت یافت چرا كه در آن دوران هیچیك از گونه‌های هنر مهم شناخته نمی‌شد به بیان دیگر هنری كه بتواند یك سروگردن بالاتر از هنرهای دیگر بایستد و متمایز شمرده شود دیده نمی‌شود انگار همه‌چیزی به از دست رفتن مفهوم سبك مسلط اشاره داشت و از یك سردرگمی همگانی حكایت می‌كرد رویدادهای سیاسی، و اجتماعی نگاه مردم را از سبك و فرم برگرفته و به محتوا معطوف داشته بود.1 چارلزجنكز علت اینكه دیگر در دنیای امروز سبك مسلطی وجود ندارد را اینگونه بیان می‌كند: ( یك دلیل برای اینكه دیگر به مفهوم سنتی مدرن آن، در هنر پیشرو» آوانگار د« وجود ندارد؛ این است كه دیگر هیچ خط مقدم مشخصی برای پیش‌بردن دهكده جهانی هیچ دشمنی برای شكست دادن وجود ندارد هیچ طبقه سرمایه‌داری متراكمی برای مبارزه با آن و هیچ سالن تثبیت شده‌ای برای عضویت در آن یافت نمی‌شود بلكه افراد مستقل بی‌شماری در توكیو، نیویورك، برلین، لندن، میلان و دیگر شهرهای دنیا هستند، كه همگی در حال ارتباط و رقابت با یكدیگر می‌بانشد؛ درست مثل اینكه در جهان بانكداری به سر می‌برند.)2پلورایسم بعنوان بخشی تفكیك ناپذیر از پست مدرنیسم در اندیشه تلاش انكاركردن و بی‌اعتبار نمایاندن و كنارهم نهادن مفهوم و معنای» بد عت« است .مدرنیسم همواره بر تازگی و بدعت بعنوان یك اصل مهم در آفرینش اثر هنری انگشت گذاشته است و پست مدرنیسم مدعی آن است. كه عمر و تاریخ دوران بدعت هنری به پایان آمده است. 3 شاید به دلیل اینكه ما در چند دهه گذشته شاهد رویكرد جمعی از هنرمندان به سبك‌های دوران پیش ار مدرن هستیم را باید در همین بی‌اعتقادی پست مدرنیسم به مفهوم بدعت دانست اما آیا هنری كه از دوران پیش ار مدرن تقلید می‌كند با هنری كه در آن دوران تولید شده از یك نوع هستند؟( جنبش به اصطلاح» بازگشت به نقاشی« دهه هشتاد بازگشتی است به سوی توجه نسبی به محتوا هرچند در مفاد با هنر پیش از مدرن متفاوت است. زیرا نسبت مدرنیستها آموزشی مدرنیستی دیده‌اند و لاجرم متوجه انتزاع و واقعیت بنیادی زندگی مدرن یعنی توده- فرهنگ دنیوی شده‌اند كه در آن انگیزه‌های واقع بینانه و اقتصادی غالبند… برای مثال: رون كیتاج كه هنرمندی است كه به مسایل ادبی و فرهنگی موضوع كارش اهمیت بسیار می‌دهد فنون مدرنیستی كلاژ و تركیب‌بندی تخت و گرافیكی را با سنن رنسانس می‌آمیزد.)4از مجموع این مباحث چنین برمی‌آید كه:( با فروپاشی توافق عمومی و پایان سبكهای ملی یا باور مدرنیستی ما به وضعیتی متناقض نما رسیده‌ایم جاییكه تقریباً هر سبكی را می‌توان و می‌شود احیاء كرد. تاریخدان مشهور هنر هانریش‌ولفین در جایی ادعا كرد كه در هر دوره‌ای» همه چیز با هم ممكن نیست«. از دیدگاه منطق این نظریه خدشه ناپذیر به نظر می‌رسد اما امروز با وجود گنجینه‌های اضطراب‌آور كاربرد ناچیزی دارد. اینك ما به اصولی نیازمندیم كه براساس معیارشان از میان ده سبك حاكم یا بیشتر یكی را انتخاب كنیم.1 فصل دوم پست مدرنیسم در هنرهای تجسمیمؤلفه‌های پست مدرنیسم در هنرهای تجسمیمدرنیسمی كه امروزه می‌توان آنرا مدرنیسم كلاسیك نامید در نخستین دهه‌های سده بیستم به شكلهای گوناگونی ظاهر شد و آثاری پدیدآورد كه در سنجش با سنت دیرینه نقاشی بویژه در تقابل با واقع‌گرایی و واقع‌نمایی آن بسیار انتزاعی و تحلیل‌گرانه بود.شكل و ظاهر نقاشی انتزاعی در سنجش با هنر سنتی، بسیار عبوس، زمخت، ناهنجار، و نا پخته بود ورنگ‌آمیزی آن ناشیانه و شلخته‌وار و در یك كلام غیرنقاشانه به نظر می‌آمد. این گرایشهای تازه سبب شد تا بسیاری از معیارها و میثاق‌ها و مهارت‌های سنتی نقاشی كنار نهاده شود و ساختارهای التقاطی به قلمرو هنرهای تجسمی راه پیدا كند. ادامه خواندن مقاله در مورد پست مدرنيسم و هنر هاي تجسمي

نوشته مقاله در مورد پست مدرنيسم و هنر هاي تجسمي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله در مورد توسعه چيست

$
0
0
 nx دارای 45 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : توسعه چیستمقدمهاز سالیان بسیار دور, با افزایش سطح دانش و فهم بشر, كیفیت و وضعیت زندگی او همواره در حال بهبود و ارتقا بوده است. بعد از انقلاب فرهنگی-اجتماعی اروپا (رنسانس) و متعاقب آن انقلاب صنعتی, موج پیشرفت‌های شتابان كشورهای غربی آغاز گردید. تنها كشور آسیایی كه تا حدی با جریان رشد قرن‌های نوزده و اوایل قرن بیستم میلادی غرب همراه گردید كشور ژاپن بود. بعد از رنسانس كه انقلابی فكری در اروپا رخ داد, پتانسیل‌های فراوان این ملل, شكوفا و متجلی گردید اما متاسفانه در همین دوران, كشورهای شرقی روند روبه‌رشدی را تجربه نكرده و بعضاً سیری نزولی طی نمودند. البته بعضاً حركت‌های مقطعی و موردی در این كشورها صورت گرفت اما از آنجاییكه با كلیت جامعه و فرهنگ عمومی تناسب كافی را نداشت و مورد حمایت واقع نگردید, به سرعت مزمحل گردید. محمدتقی‌خان امیركبیر در ایران, نمونه‌ای از این دست است. مباحث توسعه اقتصادی از قرن هفدهم و هجدهم میلادی در كشورهای اروپایی مطرح گردید. فشار صنعتی‌شدن و رشد فناوری در این كشورها توام با تصاحب بازار كشورهای ضعیف مستعمراتی باعث شد تا در زمانی كوتاه, شكاف بین دو قطب پیشرفته و عقب‌مانده عمیق شده و دو طیف از كشورها در جهان شكل گیرد: كشورهای پیشرفته (یا توسعه‌یافته) و كشورهای عقب‌مانده (یا توسعه‌نیافته). با خاموش‌شدن آتش جنگ جهانی دوم و شكل‌گیری نظمی عمومی در جهان (در كنار به استقلال رسیدن بسیاری از كشورهای مستعمره‌ای), این شكاف به‌خوبی نمایان شد و ملل مختلف جهان را با این سوال اساسی مواجه ساخت كه ”چرا بعضی از مردم جهان در فقر و گرسنگی مطلق به سر می‌برند و بعضی در رفاه كامل؟“. از همین دوران اندیشه‌ها و نظریه‌های توسعه در جهان شكل گرفت. پس در واقع نظریات ”توسعه“ بعد از نظریات ”توسعه اقتصادی“ متولد گردید. در این دوران, بسیاری از مردم و اندیشمندان, چه در كشورهای پیشرفته و چه در كشورهای جهان سوم, تقصیر را به گردن كشورهای قدرتمند و استعمارگر انداختند. بعضی نیز مدرن‌نشدن (حاكم نشدن تفكر مدرنیته بر تمامی اركان زندگی جوامع سنتی) را علت اصلی می‌دانستند و ”مدرن‌شدن به سبك غرب“ را تنها راهكار می‌دانستند. بعضی دیگر نیز وجود حكومت‌های فاسد و دیكتاتوری در كشورهای توسعه‌نیافته و ضعف‌های فرهنگی و اجتماعی این ملل را مسبب اصلی معرفی می‌نمودند. عده‌ای هم ”دین“ یا حتی ”ثروت‌های ملی“‌ را علت رخوت و عدم‌حركت مثبت این ملل تلقی می‌نمودند. به هر تقدیر این كه كدام (یا كدامین) علت (یا علت‌ها) اصلی و یا اولیه بوده است ویا اینكه در هر نقطه از جهان, كدامین علت حاكم بوده است از حوصله این بحث خارج است. آنچه در اینجا برای ما اهمیت دارد درك مفهوم توسعه, شناخت مكاتب و اندیشه‌های مختلف, و ارتباط آن‌ها با مقوله توسعه اقتصادی و توسعه روستایی است. دانستن این اندیشه‌های جهانی, ما را در انتخاب یا خلق رویكرد مناسب برای كشور خودمان یاری خواهد نمود. توسعه چیست؟”توسعه“ در لغت به معنای رشد تدریجی در جهت پیشرفته‌ترشدن, قدرتمندترشدن و حتی بزرگ‌ترشدن است (فرهنگ لغات آكسفورد, 2001). ادبیات توسعه در جهان از بعد جنگ جهانی دوم مطرح و مورد تكامل قرار گرفت. هدف, كشف چگونگی بهبود شرایط كشورهای عقب‌مانده (یا جهان سوم) تا شرایط مناسب همچون كشورهای پیشرفته و توسعه‌یافته است. طبق تعریف, توسعه كوششی است برای ایجاد تعادلی تحقق‌نیافته یا راه‌حلی است در جهت رفع فشارها و مشكلاتی كه پیوسته بین بخش‌های مختلف زندگی اجتماعی و انسانی وجود دارد. به عنوان مثال حتی در كشورهای پیشرفته نیز, پیشرفت فكری و اخلاقی انسان با پیشرفت‌های فنی (و فناورانه) همسانی ندارد, و یا اینكه فرهنگ عامه با تكنیك‌های وسایل ارتباط جمعی هماهنگی ندارد.بروكفلید در تعریف توسعه می‌گوید: توسعه را باید برحسب پیشرفت به سوی اهداف رفاهی نظیر كاهش فقر, بیكاری و نابرابری تعریف كنیم.به طور كلی توسعه جریانی است كه در خود تجدید سازمان و سمت‌گیری متفاوت كل نظام اقتصادی-اجتماعی را به همراه دارد. توسعه علاوه بر اینكه بهبود میزان تولید و درآمد را دربردارد, شامل دگرگونی‌های اساسی در ساخت‌های نهادی, اجتماعی-اداری و همچنین ایستارها و دیدگاه‌های عمومی مردم است. توسعه در بسیاری از موارد, حتی عادات و رسوم و عقاید مردم را نیز دربرمی‌گیرد.آقای مصطفی ازكیا در نتیجه‌گیری خود از بحث توسعه [19], توسعه را به معنای كاهش فقر, بیكاری, نابرابری, صنعتی‌شدن بیشتر, ارتباطات بهتر, ایجاد نظام اجتماعی مبتنی بر عدالت و افزایش مشاركت مردم در امور سیاسی جاری تعریف می‌كند. زنده‌یاد دكتر حسین عظیمی از مجموع نظرات علمای توسعه [18], ”توسعه“ را به معنای بازسازی جامعه بر اساس اندیشه‌ها و بصیرت‌های تازه تعبیر می‌نماید. این اندیشه‌ها و بصیرت‌های تازه در دوران مدرن, شامل سه اندیشه ”علم‌باوری“, ”انسان‌باوری“ و ”آینده‌باوری“ است. به همین منظور باید برای نیل به توسعه, سه اقدام اساسی درك و هضم اندیشه‌های جدید, تشریح و تفضیل این اندیشه‌ها, و ایجاد نهادهای جدید برای تحقق عملی این اندیشه‌ها صورت پذیرد. به‌ هر تقدیر, امروز تلقی ما از مفهوم توسعه, فرآیندی همه‌جانبه است (نه فقط توسعه اقتصادی) كه معطوف به بهبود تمامی ابعاد زندگی مردم یك جامعه (به عنوان لازم و ملزوم) است. ابعاد مختلف توسعه ملی عبارتند از: توسعه اقتصادی, توسعه سیاسی, توسعه فرهنگی و اجتماعی, و توسعه امنیتی (دفاعی). مناسب نیست بدون توجه به كلیه ابعاد توسعه, صرفاً به یك جنبه اولویت بخشید و دیگر بخش‌ها را در دستوركار آینده قرار داد. مكاتب مختلف توسعه اندیشمندان مختلف, متناسب با ذهنیت‌ها, شرایط و بافت اجتماعی جامعه خود (یا جوامع موردمطالعه), مكاتب مختلفی را ابداع نموده و آن را به دیگران پیشنهاد كرده‌اند. از جمله دیدگاه‌های نظری در حوزه توسعه می‌توان به این مكاتب اشاره كرد [19]: الف. مكتب تكاملی توسعهاین مكتب یكی از رایج‌ترین دیدگاه‌های حاكم بر علوم اجتماعی در طی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است. پایه‌گذاران این طرز تفكر, بیشتر تحت تاثیر كشفیات و موفقیت‌هایی قرار داشتند كه در پزشكی و علوم طبیعی بدست آمده بود. برای متفكران اجتماعی و فلاسفه, مفهوم تكامل (همچنان كه در علوم طبیعی بكار برده‌می‌شد) می‌توانست همچون كلیدی برای پاسخگویی به سوالات جامعه نیز بكار رود. چوداك می‌نویسد: ”آنان دنیا را چنان توصیف می‌نمودند كه گویی به سوی موفقیت و وفور كالاها, عقلایی شدن, منتهای عدالت و حتی خوشبختی كامل, تكامل می‌یابد“.هاریس نیز در این‌باره می‌گوید: ”این بحث‌ها عموماً دارای این ایده اساسی است كه جامعه به‌مثابه سیستم زنده‌ای فرض شده كه در طول زمان به سوی پیچیدگی و سازمان‌یافتگی در حركت است و به تدریج, سلسله‌مراتب آن افزایش می‌یابد تا درنهایت حالتی یابد كه دیگر آن سازمان تغییر پیدا نمی‌كند. به عبارت دیگر, سازمان ثبات پیدا كرده و خودگرایی بوجود می‌آید“.یكی از صاحبنظران مكتب تكامل اجتماعی به نام هربرت اسپنسر (همچون نظریه‌پرداز دیگری به نام دوركیم), قانون اعظم تكامل (فرآیند تكامل اجتماعی) را حركت از ”سادگی“ به سمت ”پیچیدگی“,‌ یا از ”وحدت“ به ”كثرت“ می‌داند. به نظر او جامعه انسانی با گذشت زمان ”از توحش به تمدن و طی مراحل خاصی به وضعیت كنونی رسیده است و به‌طوركلی جوامع انسانی دارای روحیه ستیزه‌جویی و جنگ‌طلبی هستند و تنها از طریق تفوق صنعت,‌ روحیه آرامش بر جامعه حكمرفرما خواهد شد“. ب. نظریه‌های نوسازینظریه‌پردازان نوسازی, برطبق یك سنت جامعه‌شناختی به یك تقسیم‌بندی دوگانه از جوامع, یعنی ”جوامع سنتی“ درمقابل ”جوامع پیشرفته (مدرن)“ پرداخته‌اند, به طوری كه در یك سو ما با جامعه سنتی (نقطه‌ای كه توسعه‌نیافتگی از آن آغاز می‌شود) و در سوی دیگر با یك جامعه پیشرفته نوین (نظیر جوامع دموكراتیك غربی) روبرو هستیم. فرض بر این است كه تمام جوامع از یك مرحله شبیه به هم (وضعیت سنتی) آغاز كرده‌اند و بالاخره دگرگونی‌هایی را كه در غرب اتفاق افتاده است از سر خواهند گذراند و به صورت جوامع پیشرفته نوین (مدرن) درخواهند آمد. این عملِ گذار از طریق اشاعه ویا گسترش نظام‌های اجتماعی, اقتصادی و سیاسی از نوع غربی, بوجود می‌آید. این نظریه‌پردازان, براساس تجربه غرب, بر سه مساله ”ارزش‌های انسانی“, ”سرمایه“ و ”روحیه كارآفرینی“ تاكید ورزیده‌اند. از جمله این نظریات به این موارد اشاره می‌كنیم: – نظریه رِدفیلد: رِدفیلد, جوامع در حال دگرگونیِ اجتماعی را به دو دسته ”قومی“ و ”شهری“ تقسیم می‌كند. خصوصیات جامعه قومی اینست كه جامعه‌ای كوچك,‌ منزوی, بدون سواد متجانس و با احساس قومی همراه با انسجام گروهی است و رفتارها, سنتی, خودبه‌خودی و غیرانتقادی و شخصی هستند. گروه خانوادگی, واحد عمل است و معنویت بر مادیت غلبه دارد (اقتصاد از نوع منزلتی است). رِدفیلد جامعه شهری را اجتماعی مجزا تعریف نمی‌كرد بلكه آن را قطب مقابل جامعه قومی (در انتهای یك طیف) مشخص می‌كرد. وی معتقد بود كه جامعه قومی, در طی یك فرآیند و جریان عمومی, از طریق ادغام در ساخت‌های بزرگتری از نوع شهر, تغییر یافته و دگرگون می‌شود. رِدفیلد ”شهر“ را منبع عمده دگرگونی‌ها دانسته و در مطالعاتش نشان می‌دهد كه افزایش تاثیرات زندگی شهری, سبب ازهم‌پاشیدگی شیوه مرسوم و سنتیِ زندگی (به تعبیر او ”نابسامانی فرهنگی“) گردیده و الگوهای رفتاری فردگرایانه و مادی بیشتر شده است. – نظریه اِسملسِر: نظریه نیل اِسملسِر براساس تفكیك كاركردی عناصر سازنده جامعه استوار است. به نظر وی, در یك جامعه پیشرفته,‌ تفكیك كاركردی عناصر ساختی به طور كامل صورت گرفته است, ولی جامعه توسعه‌نیافته, فاقد چنین تفكیكی است. درواقع تغییر, روی تفكیك متمركز شده و فرآیندی است كه در آن واحدهای اجتماعی مستقل و تخصصی‌شده به جای واحدهای قبلی استقرار می‌یابند. اِسملسِر معتقد است كه وضعیت تخصصی‌شدن, در زمینه‌های مختلفی همچون اقتصاد, خانواده, نظام سیاسی و نهادهای مذهبی به وجود می‌آید. به اعتقاد او, توسعه (و توسعه اقتصادی) ناشی از این چهار تغییر است: بكارگیری دانش علمی به جای ابزار و روش‌های سنتی (فناوری), افزایش تولید محصولات كشاورزی با هدف تجارت به جای صرف معیشت (كشاورزی), جایگزینی ماشین و كارگران به جای بازوی انسان و حیوان (صنعت), و حركت به سمت شهرنشینی به جای روستانشینی (بوم‌شناسی).– نظریه روستو: روستو, به جای تقسیم‌بندی دوگانه جوامع, و برمبنای بررسی تجربه صنعتی‌شدن انگلستان, بر ”زنجیره‌ای از مراحل توسعه“ تاكید می‌ورزد كه باعث گذار از مرحله جامعه سنتی به جامعه صنعتی می‌شود. این پنج مرحله عبارتند از: (1) جامعه سنتی, (2) شرایط قبل از خیز اقتصادی, (3) مرحله خیز اقتصادی,‌ (4) مرحله بلوغ, و (5) مرحله مصرف توده‌وار. او تصریح می‌دارد كه رشد اقتصادی پایدار نیازمند ”انباشت سرمایه“ و وجود ”روحیه كارآفرینی“ در جامعه است. ج. دیدگاه ماركسیستی از توسعهبرای ماركسیست‌ها, نقش بورژوازی در مرحله گذار از فئودالیسم به سرمایه‌داری (در كشورهای جهان سوم) موضوع اصلی به شمار می‌رود. مترادف با مفاهیم ”سنتی“ و ”مدرن“, ماركسیست‌ها دو مقوله ”فئودالی“ و ”سرمایه‌داری“ را بكار می‌برند و از این بحث می‌كنند كه آیا می‌توان از برخی از این مراحل گذشت و یا آن‌ها را تركیب كرد و یا اینكه می‌بایست نوعی توالی خطی ثابت از توسعه را دنبال كرد. آن‌ها كشورهای جهان سوم را به فئودالی, سرمایه‌داری ویا حتی نیمه‌فئودالی و نیمه‌سرمایه‌داری طبقه‌بندی كرده‌اند. طبق این نظریه, كشورهای درحال توسعه از دو بخش كاملاً مجزا تشكیل شده‌اند: اول بخش سرمایه‌داری كه پذیرای دگرگونی شده و با سمت‌گیری به سوی بازار به دنبال كسب حداكثر سود است. دوم بخش سنتی كشاورزی كه ایستا بوده و كمتر مازادی برای بازار داشته و علاقه كمتری به كسب حداكثر سود دارد. بیكاری پنهان در سراسر بخش كشاورزی اشاعه دارد و بازده, به علت ناچیزبودن انباشت سرمایه فقط از زمین و نیروی كار حاصل می‌شود. اما در بخش صنعتی, زمین اهمیت چندانی ندارد و رابطه میان كار و سرمایه مطرح است. برخی محققان معتقدند این دو بخش كاملاً از هم مجزا هستند و رابطه‌ای با هم ندارند اما محققان دیگری (همچون فرانك) معتقدند كه سلسله سازوكارهایی برای روابط این دو بخش وجود دارد كه طی آن, بخش مدرن, بخش سنتی را مورد بهره‌كشی قرار داده و سبب توسعه‌نیافتگی آن می‌گردد. در واقع یك سری روابط استثمارگرانه زنجیره‌ای میان پیشرفته‌ترین بخش و عقب‌افتاده‌ترین بخش جامعه وجود دارد. اصلاح شیوه تولید (به عنوان واحد اقتصادی) و ساختارهای طبقاتی جامعه, كه در فرآیند گذار از جامعه فئودالی به سمت جامعه سرمایه‌داری اتفاق می‌افتد ایده اصلی این نظریه محسوب می‌شود. [19] از آنجاییكه تفكر غالب اواسط قرن بیستم در زمینه توسعه (بدلیل ضعف و فقر مفرط جوامع عقب‌مانده) با اولویت‌دهی به توسعه اقتصادی عجین گردید و اندیشمندان این دو را در قالب یك نظریه مطرح می‌نمودند (توسعه = توسعه اقتصادی), دیدگاه‌ها و مكاتب مختلفی ظهور نمود كه برای تكمیل این بحث در اینجا بدان‌ها می‌پردازیم. مكاتب و الگوهای توسعه اقتصادی بعد از جنگ جهانی دوم, را می‌توان در 5 شاخه تفكری ذیل دید [5]: 1 الگوی خطی مراحل رشد: نظریه‌پردازان دهه 1950 و 1960, فرآیند توسعه را به عنوان یك رشته از مراحل تناوبی رشد اقتصادی, كه تمام كشورها باید از آن عبور كنند, می‌دانسته‌اند. این نظریه اساساً یك نظریه اقتصادی توسعه بود كه برطبق آن, اندازه و تركیب صحیح پس‌انداز (و سرمایه‌گذاری) و كمك خارجی لازم بود تا كشورهای جهان سوم, راه رشد اقتصادی را كه از نظر تاریخی به وسیله كشورهای توسعه‌یافته, پیموده شده بود, طی كنند و بدین ترتیب, توسعه مترادف با رشد اقتصادی شد. از جمله این نظریات می‌توان به ”مراحل رشد روستو“ (5 مرحل رشد از جامعه سنتی به یك جامعه توسعه‌یافته دارای مصرف انبوه) و ”مدل رشد هارود-دومار“ (لزوم پس‌انداز ملی و سپس سرمایه‌گذاری در راستای تولید و رشد كشور)‌ اشاره كرد. 2 الگوهای تغییرات ساختاری: این الگوی خطی, در دهه 1970 تا حدود زیادی به وسیله دو مكتب فكری جدید جایگزین گردیدند (الگوی تغییرات ساختاری و نظریه وابستگی بین‌المللی). اولین نظریه الگوهای تغییرات ساختاری بود. این نظریه بر سازوكاری تاكید می‌ورزد كه از طریق آن اقتصادهای درحال توسعه, ساختارهای اقتصاد داخلی خود را از ”كشاورزیِ سنتیِ معیشتی“ به یك ”اقتصادِ مدرن و شهریِ خدماتی و صنعتی“ تغییر می‌دهند. در این الگوها, از ابزارهای قیمتی نئوكلاسیك و نظریه تخصیص منابع و اقتصادسنجی نوین,‌ برای تشریح فرآیند استفاده می‌گردد. از معروف‌ترین الگوهای تغییرات ساختاری می‌توان به الگوی نظری ”مازاد نیروی كار دوبخشی“ آرتور لوئیس, و تحلیل تجربی ”الگوهای توسعه“ هولیس چنری اشاره كرد. مدل آرتور لوئیس را قبلاً توضیح دادیم. از جمله نتایج مطالعات تطبیقی و تحلیلی هولیس چنری (اقتصاددان دانشگاه هاروارد) در مورد ویژگی‌های متعدد فرآیند توسعه در كشورهای درحال‌توسعه می‌توان به این موارد اشاره كرد: (1) تغییر از تولید كشاورزی به تولید صنعتی, (2) تراكم سرمایه فیزیكی و انسانی, (3) تغییر در تقاضاهای مصرف‌كنندگان از تاكید بر مواد غذایی و نیازهای اساسی, به سمت علاقه به كالاها و خدمات مطلوب صنعتی, (4) رشد شهرها و صنایع شهری با مهاجرت مردم روستاها و شهرهای كوچك, و (5)‌ كاهش بعد خانوار و رشد كلی جمعیت توام با جایگزین‌نمودن كیفیت به‌جای كمیت كودكان (توسط خانوده‌ها). 3 الگوی وابستگی بین‌المللی: اساساً الگوهای وابستگی-بین‌المللی بر این باورند كه كشورهای جهان سوم با انعطاف‌ناپذیری‌های نهادی, سیاسی و اقتصادی, چه در سطح داخلی و چه بین‌المللی, روبه‌رو بوده و یك حلقه از ارتباطات وابستگی-تسلط به كشورهای ثروتمند گرفتاری شده‌اند. در چارچوب یك چنین برداشت كلی, سه شاخه اصلی وجود دارد: الگوی وابستگی نواستعماری, الگوی نادرست و الگوی دوگانگی توسعه.الف. الگوی وابستگی استعماری جدید: این مدل كه ناشی از تفكرات ماركسیستی است, وجود و تداوم توسعه‌نیافتگی جهان سوم را اساساً ناشی از تكامل تاریخی نظام بسیار نابرابر سرمایه‌داری بین‌المللی در روابط بین كشورهای ثروتمند و فقیر می‌داند. همزیستی كشورهای ثروتمند و فقیر در یك نظام بین‌المللی كه تحت سلطه روابط نابرابر قدرت (بین مركز و پیرامون) قرار دارد تلاش‌های جوامع فقیر (پیرامونی) را در زمینه خوداتكایی و استقلال (در راستای توسعه), بسیار مشكل و بعضاً غیرممكن می‌سازد. بعلاوه در كشورهای درحال‌توسعه, گروه‌های معینی (زمین‌داران,‌ مدیران اقتصادی, تجار, كارمندان حقوق‌بگیر دولت و رهبران اتحادیه‌های صنفی) كه از درآمدهای بالا, موقعیت اجتماعی و قدرت سیاسی برخوردارند, طبقه حاكمه كوچك و ممتازی را تشكیل می‌دهند كه منافع اصلی‌شان, دانسته یا ندانسته, در جهت تدوام نظام نابرابر سرمایه‌داری بین‌ب. نظریه الگوی نادرست: طبق این نظریه, توسعه‌نیافتگی كشورهای جهان سوم, ناشی از نصایح نادرست و نامناسب مشاوران متخصص خوش‌نیت ولی اغلب ناآگاه بین‌المللی, سازمان‌های كمك‌رسان كشورهای توسعه‌یافته, و سازمان‌های پرداخت‌كننده كمك‌های بلاعوض چندملیتی (همچون بانك جهانی, یونسكو, سازمان بین‌المللی كار, برنامه توسعه سازمان ملل, و صندوق بین‌المللی پول) است. ج. الگوی دوگانگی توسعه: در نظریه وابستگی بین‌المللی تلویحاً شاهد وجود تصوری دوگانه از جوامع بشری هستیم: كشورهای ثروتمند و فقیر در سطح بین‌المللی بعلاوه وجود انبوه ثروت در سرزمین‌های فقر (درون كشورهای درحال‌توسعه). مفهوم دوگانگی چهار عامل كلیدی را در خود دارد: (1) همزیستی برتر و پست‌تر, (2)‌ مزمن و غیرگذرابودن این همزیستی, (3) روند رو به افزایش این شكاف, و (4) تمایل و تاثیر اندك عنصر برتر به ارتقای عنصر پست‌تر. 4 الگوی نئوكلاسیك بازار آزاد: ایده اصلی تفكر نئوكلاسیك اینست كه توسعه‌نیافتگی, ناشی از سوءتخصیص منابع به دلیل سیاست‌های ناصحیح قیمتی و دخالت بیش‌ازحد دولت در كشورهای جهان سوم بوده است. این صاحبنظران معتقدند كه دخالت بیش از حد دولت در فعالیت‌های اقتصادی, مسؤول كندشدن رشد اقتصادی كشورهای درحال‌توسعه بوده است. از نظر این گروه, شكوفاسازی بازار آزاد رقابتی, خصوصی‌كردن بنگاه‌های دولتی, تشویق صادرات و تجارت آزاد, استقبال از سرمایه‌گذاران كشورهای توسعه‌یافته, و حذف مقررات زائد دولتی و انحرافات قیمتی (در بازارهای محصولات, عوامل و بازارهای مالی) موجبات بالارفتن كارآیی و رشد اقتصادی را فراهم خواهد كرد. این نظریه, مقدار زیادی از رشد اقتصادی را به یك متغیر ”برون‌زا“ ویا فرآیندهای توسعه فناوری (در بیرون) نسبت می‌دهد. 5 الگوی رشد درون‌زا:در این نظریه, نرخ رشد تولید ناخالص ملی, توسط نظامی كه فرآیند تولید را هدایت می‌كند, تعیین می‌شود. در مقایسه با نظریه سنتی نئوكلاسیك, در این الگوها, رشد تولید ناخالص ملی نتیجه طبیعی ”تعادل بلندمدت“ است. انگیزه اصلی این نظریه جدید رشد, تبیین عوامل تعیین‌كننده رشد و نیز توضیح تفاوت‌های موجود در نرخ رشد مابین كشورها است. اگرچه الگوهای رشد درون‌زا دارای برخی شباهت‌های ساختاری با الگوهای نئوكلاسیك است ولی فروض و نتایج آن به طور قابل‌توجهی متفاوت است. این نظریه كه كوشیده است الگوی رشد نئوكلاسیك (به عنوان یك نظریه افراطی و جهان‌شمول) را مورد اصلاح قرار دهد پیش‌فرض‌هایش در مورد نزولی‌بودن بازده نهایی سرمایه, نقش فناوری در رشد بلندمدت, نوع تاثیرات پس‌انداز بر رشد اقتصادی, با نظریه نئوكلاسیك متفاوت است. مطابق این نظریه, هیچ نیرویی منجر به نرخ تعادلی رشد نخواهد شد, بلكه نرخ رشد ملی بین كشورها متفاوت بوده و بستگی به نرخ پس‌انداز ملی و سطح فناوری دارد. بعلاوه, حتی اگر دو كشور ثروتمند و فقیر,‌ دارای نرخ‌های پس‌انداز مشابهی باشند, بازهم هیچ روندی مبنی بر نزدیك‌شدن سطوح درآمد سرانه این كشورها (از نظر سرمایه) وجود ندارد. در ضمن, هنگامی كه سرمایه‌گذاری‌های مكمل, هم منافع اجتماعی و هم منافع خصوصی ایجاد می‌كند, دولت‌ها می‌توانند از طریق ارایه كالاهای عمومی (زیربنایی) یا تشویق سرمایه‌گذاری‌های خصوصی, كارآیی تخصیص منابع را بهبود بخشند (برخلاف نظریه نئوكلاسیك‌ها كه هرگونه نقش دولت را نفی می‌كنند). كشورهای درحال‌توسعهطبق تعریف,‌ كشورهایی ”توسعه‌یافته“ قلمداد می‌شوند كه كاملاً صنعتی شده و دارای سیستم‌های اقتصادی پیچیده‌ای باشند (فرهنگ لغات آكسفورد, 2001). كشورهای ”صنعتی‌شده“ نیز كشورهایی هستند كه بیش از 25 درصد از تولید ناخالص داخلی آنان را فعالیت‌های صنعتی تشكیل دهد,‌ در واقع محور اقتصادشان, تولیدات (و صادرات) صنعتی باشد [16]. اما آنچه بیشتر حائز اهمیت است داشتن درآمد سرانه بالا است (بیشتر از 10000 دلار در سال).امروز پیشنهاد می‌گردد كه به‌جای تعبیر كشورهای جهان سوم (عقب‌مانده) از اصطلاح ”كشورهای درحال‌توسعه“ استفاده شود. كشورهای درحال‌توسعه نیز خود به كشورهای ”بیشترتوسعه‌یافته“ و ”كمترتوسعه‌یافته“ تقسیم می‌شوند. بعضاً پارامترها و سطوحی برای این تعاریف (مثلاً براساس میزان درآمد سرانه) بكار می‌رود, منتها شاهد اتفاق جهانی در این حوزه نیستیم. اما به‌طور كیفی و كلی می‌توان ویژگی‌های مشترك كشورهای درحال‌توسعه را اینگونه دسته‌بندی كرد [19]:1 1 پایین‌بودن سطح و كیفیت زندگی مردم 2 2 بیكاری و كم‌كار, و پایین‌بودن میزان بهره‌وری كار (و نیروی كار)3 3 وابستگی زیاد به تولیدات كشاورزی ویا صادرات مواد اولیه (منابع طبیعی)4 4 وابستگی اقتصادی و آسیب‌پذیری در روابط بین‌المللی5 5 ساختار سیاسی و حكومتی نامناسب و ناكارآمد6 6 مشخصه‌های اجتماعی:الف. نابرابری اجتماعی ب. ضعف طبقات متوسطج. بی‌سوادید. مشكلات بهداشتی و درمانی توسعه اقتصادی چیست؟باید ببن دو مفهوم ”رشد اقتصادی“ و ”توسعه اقتصادی“ تمایز قایل شد. رشد اقتصادی, مفهومی كمی است در حالیكه توسعه اقتصادی, مفهومی كیفی است. ”رشد اقتصادی“ به تعبیر ساده عبارتست از افزایش تولید (كشور) در یك سال خاص در مقایسه با مقدار آن در سال پایه. در سطح كلان, افزایش تولید ناخالص ملی (GNP) یا تولید ناخالص داخلی (GDP) در سال موردنیاز به نسبت مقدار آن در یك سال پایه, رشد اقتصادی محسوب می‌شود كه باید برای دستیابی به عدد رشد واقعی, تغییر قیمت‌ها (بخاطر تورم) و استهلاك تجهیزات و كالاهای سرمایه‌ای را نیز از آن كسر نمود [2]. منابع مختلف رشد اقتصادی عبارتند از ‌افزایش بكارگیری نهاده‌ها (افزایش سرمایه یا نیروی كار), افزایش كارآیی اقتصاد (افزایش بهره‌وری عوامل تولید), و بكارگیری ظرفیت‌های احتمالی خالی در اقتصاد.”توسعه اقتصادی“ عبارتست از رشد همراه با افزایش ظرفیت‌های تولیدی اعم از ظرفیت‌های فیزیكی, انسانی و اجتماعی. در توسعه اقتصادی, رشد كمی تولید حاصل خواهد شد اما در كنار آن, نهادهای اجتماعی نیز متحول خواهند شد, نگرش‌ها تغییر خواهد كرد, توان بهره‌برداری از منابع موجود به صورت مستمر و پویا افزایش یافته, و هر روز نوآوری جدیدی انجام خواهد شد. بعلاوه می‌توان گفت تركیب تولید و سهم نسبی نهاده‌ها نیز در فرآیند تولید تغییر می‌كند. توسعه امری فراگیر در جامعه است و نمی‌تواند تنها در یك بخش از آن اتفاق بیفتد. توسعه, حد و مرز و سقف مشخصی ندارد بلكه بدلیل وابستگی آن به انسان, پدیده‌ای كیفی است (برخلاف رشد اقتصادی كه كاملاً كمی است) كه هیچ محدودیتی ندارد [2]. توسعه اقتصادی دو هدف اصلی دارد: اول, افزایش ثروت و رفاه مردم جامعه (و ریشه‌كنی فقر), و دوم, ایجاد اشتغال, كه هر دوی این اهداف در راستای عدالت اجتماعی است. نگاه به توسعه اقتصادی در كشورهای پیشرفته و كشورهای توسعه‌نیافته متفاوت است. در كشورهای توسعه‌یافته, هدف اصلی افزایش رفاه و امكانات مردم است در حالیكه در كشورهای عقب‌مانده, بیشتر ریشه‌كنی فقر و افزایش عدالت اجتماعی مدنظر است. شاخص‌های توسعه اقتصادیاز جمله شاخص‌های توسعه اقتصادی یا سطح توسعه‌یافتگی می‌توان این موارد را برشمرد [2]:الف. شاخص درآمد سرانه: از تقسیم درآمد ملی یك كشور (تولید ناخالص داخلی) به جمعیت آن, درآمد سرانه بدست می‌آید. این شاخص ساده و قابل‌ارزیابی در كشورهای مختلف, معمولاً با سطح درآمد سرانه كشورهای پیشرفته مقایسه می‌شود. زمانی درآمد سرانه 5000 دلار در سال نشانگر توسعه‌یافتگی بوده است و زمانی دیگر حداقل درآمد سرانه 10000 دلار. ب. شاخص برابری قدرت خرید (PPP): از آنجاكه شاخص درآمد سرانه از قیمت‌های محلی كشورها محاسبه می‌گردد و معمولاً سطح قیمت محصولات و خدمات در كشورهای مختلف جهان یكسان نیست, از شاخص برابری قدرت خرید استفاده می‌گردد. در این روش, مقدار تولید كالاهای مختلف در هر كشور, در قیمت‌های جهانی آن كالاها ضرب شده و پس از انجام تعدیلات لازم, تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه آنان محاسبه می‌گردد. ج. شاخص درآمد پایدار (GNA, SSI): كوشش برای غلبه بر نارسایی‌های شاخص درآمد سرانه و توجه به ”توسعه پایدار“ به جای ”توسعه اقتصادی“, منجر به محاسبه شاخص درآمد پایدار گردید. در این روش, هزینه‌های زیست‌محیطی كه در جریان تولید و رشد اقتصادی ایجاد می‌گردد نیز در حساب‌های ملی منظور گردیده (چه به عنوان خسارت و چه به عنوان بهبود منابع و محیط زیست) و سپس میزان رشد و توسعه بدست می‌آید.د. شاخص‌های تركیبی توسعه: از اوایل دهه 1980, برخی از اقتصاددانان به جای تكیه بر یك شاخص انفرادی برای اندازه‌گیری و مقایسه توسعه اقتصادی بین كشورها,‌ استفاده از شاخص‌های تركیبی را پیشنهاد نمودند. به عنوان مثال می‌توان به شاخص تركیبی موزنی كه مك‌گراناهان (1973) برمبنای 18 شاخص اصلی (73 زیرشاخص) محاسبه می‌نمود, اشاره كرد (بعد, شاخص توسعه انسانی معرفی گردید). و. شاخص توسعه انسانی (HDI): این شاخص در سال 1991 توسط سازمان ملل متحد معرفی گردید كه براساس این شاخص‌ها محاسبه می‌گردد: درآمد سرانه واقعی (براساس روش شاخص برابری خرید), امید به زندگی (دربدو تولد), و دسترسی به آموزش (كه تابعی از نرخ باسوادی بزرگسالان و میانگین سال‌های به مدرسه‌رفتن افراد است). مكاتب مختلف توسعه اقتصادیاز قرن هجدهم و با رشد سریع صنایع در غرب, اولین اندیشه‌های اقتصادی ظهور نمود. این اندیشه‌ها, در پی تئوریزه‌كردن رشد درحال‌ظهور, علل و عوامل, راهكارهای هدایت و راهبری, و بررسی پیامدهای ممكن بود. از جمله مكاتب پایه در توسعه اقتصادی می‌توان به این موارد اشاره كرد [2]: 1 نظریه آدام اسمیت (1790-1723): اسمیت یكی از مشهورترین اقتصاددانان خوشبین كلاسیك است كه از او به عنوان ”پدر علم اقتصاد“ نام برده می‌شود. اسمیت و دیگر اقتصاددانان كلاسیك (همچون ریكاردو و مالتوس), ”زمین“, ”كار“ و ”سرمایه“ را عوامل تولید می‌دانستند. مفاهیم دست نامرئیِ ”تقسیم كار“, ”انباشت سرمایه“ و ”گسترش بازار“, اسكلت نظریه وی را در توسعه اقتصادی تشكیل می‌دهند. تعبیر ”دست‌های نامرئی“ آدام اسمیت را می‌توان, به طور ساده, نیروهایی دانست كه عرضه و تقاضا را در بازار شكل می‌دهند, یعنی خواست‌ها و مطلوب‌های مصرف‌كنندگان كالاها و خدمات (از یك طرف) و تعقیب منافع خصوصی توسط تولیدكنندگان آنان (از طرف دیگر), كه در مجموع سطوح تولید و قیمت‌ها را به سمت تعادل سوق می‌دهند. او معتقد بود ”سیستم مبتنی بر بازارِ سرمایه‌داریِ رقابتی“ منافع همه طرف‌ها را تامین می‌كند.اسمیت سرمایه‌داری را یك نظام بهره‌ور با توانی بالقوه برای افزایش رفاه انسان می‌دید. بخصوص او روی اهمیت تقسیم كار (تخصصی‌شدن مشاغل) و قانون انباشت سرمایه به عنوان عوامل اولیه كمك‌كننده به پیشرفت اقتصادی سرمایه‌داری (و یا به تعبیر او ”ثروت ملل“) تاكید می‌كرد. او اعتقاد داشت ”تقسیم كار“ باعث افزایش مهارت‌ها و بهره‌وری افراد می‌شود و باعث می‌شود تا افراد (در مجموع) بیشتر بتوانند تولید كنند و سپس آنان را مبادله كنند. باید بازارها توسعه یابند تا افراد بتوانند مازاد تولید خود را بفروشند (كه این نیازمند توسعه زیرساخت‌های حمل‌ونقل است). بعلاوه رشد اقتصادی تا زمانی ادامه خواهد داشت كه سرمایه انباشته گردد و پیشرفت فناوری را موجب گردد, كه در این میان, وجود رقابت و تجارت آزاد, این فرآیند را تشدید می‌نماید. آدام اسمیت اولویت‌های سرمایه‌گذاری را در كشاورزی, صنعت و تجارت می‌دانست, چون او معتقد بود به دلیل نیاز فزاینده‌ای كه برای مواد غذایی وجود دارد كمبود آن (و تاثیرش بر دستمزدها) می‌تواند مانع توسعه شود. تئوری توسعه اقتصادی اسمیت, یك نظریه گذار از فئودالیسم به صنعتی‌شدن است. 2 نظریه مالتوس (1823-1766):شهرت مالتوس بیشتر به نظریه جمعیتی وی مربوط می‌شود حال آنكه وی در مورد مسایل اقتصادی مانند اشباع بازار و بحران‌های اقتصادی نیز دارای نظریات دقیقی است. در اینجا به صورت گذرا هر دو را بیان می‌كنیم: الف. نظریه جمعیتی مالتوس: او معتقد بود با افزایش دستمزدها (فراتر از سطح حداقلی معیشت), جمعیت افزایش می‌یابد, چون همراهی افزایش دستمزدها با افزایش میزان تولید, باعث فراوانی بیشتر مواد غذایی و كالاهای ضروری شده و بچه‌های بیشتری قادر به ادامه حیات خواهند بود. به اعتقاد او, وقتی دستمزدها افزایش می‌یابد و با فرض سیری‌ناپذیری امیال جنسی فقرا, می‌توان انتظار داشت كه در صورت عدم‌وجود موانع, جمعیت طی هر نسل (هر 25 سال یك‌بار) دو برابر گردد. به همین علت, علی‌رغم افزایش درآمدهای فقرا, همچنان طبقات فقیرتر جامعه, فقیر باقی می‌مانند. در مقابل رشد محصولات كشاورزی فقط به صورت تصاعد حسابی و با نرخ 1و2و3و4و ; افزایش می‌یابد. بدین خاطر, ناكافی‌بودن تولید مواد غذایی باعث محدودشدن رشد جمعیت شده و بعضاً درآمد سرانه نیز به سطحی كمتر از معیشت تنزل می‌یابد. تعادل وقتی بوجود می‌آید كه نرخ رشد جمعیت, با افزایش میزان تولید همگام گردد.ب. نظریه اشباع بازار مالتوس: او بیان می‌دارد كه كارگران بایستی بیش از ارزش كالاهایی كه تمایل به خرید آن‌ها دارند ارزش ایجاد نمایند تا توسط كارفرمایان استخدام شوند. این امر باعث می‌شود كه كارگران قادر به خرید كالاهای تولیدی خود نباشند, لذا لازم است چنین كالاهایی توسط دیگر اقشار جامعه خریداری شود. به نظر وی, اگرچه سرمایه‌داران قدرت مصرف منافع خود را دارند اما بیشتر مایل به گردآوری ثروت هستند. مالكان زمین هم كه مایل به خرید چنین كالاهای مازادی هستند نمی‌توانند تمام مازاد تولید را جذب نمایند. به همین خاطر ”جنگ“ (برای تصاحب بازارهای جدید و افزایش تولید) راهگشای معضل اشباع بازار برای كشورهایی همچون آمریكا و انگلستان بوده است. او پیشنهاد می‌كند در مواقعی كه كشور دچار بحران است باید به افزایش هزینه‌ها در كارهایی كه بازده و سودشان مستقیماً برای فروش وارد بازار نمی‌شود (همچون راهسازی و كارهای عمومی) پرداخت. 3 نظریه ریكاردو (1823-1772):ریكاردو با پذیرش نظریه جمعیتی مالتوس, به توسعه مكتب كلاسیك بنیان‌گذاری‌شده توسط اسمیت پرداخت. درحالیكه اسمیت روی مساله ”تولید“ تاكید می‌ورزید, ریكاردو بر مبحث ”توزیع درآمد“ متمركز گردید و بعداً نئوكلاسیك‌ها (شاگردان وی) بر ”كارآیی“ متمركز شدند. دو نظریه معروف او, ”قانون بازده نزولی“ و ”مزیت نسبی“ است: الف. قانون بازده نهایی نزولی: به اعتقاد ریكاردو, همزمان با رشد اقتصادی و جمعیتی, به‌دلیل افزایش نیاز به مواد غذایی و محصولات كشاورزی, كشاورزان مجبور خواهند شد زمین‌های دارای بهره‌وری پایین‌تر را نیز زیر كشت ببرند (بعد از زمین‌های درجه یك كه درآغاز زیر كشت می‌روند, زمین‌های درجه دو و درجه سه مورد استفاده قرار می‌گیرند). از آنجاییكه بهره‌وری زمین‌های درجه 2, 3 و 4 كمتر از زمین‌های درجه 1 است, هزینه تولید در آنان افزایش می‌یابد. درنتیجه قیمت مواد غذایی افزایش یافته و بالتبع سود بادآورده‌ای (رانت) نصیب صاحبان زمین‌های درجه 1 می‌گردد. مقدار این رانتِ دریافتی توسط صاحبان زمین, همگام با رشد جمعیت افزایش یافته و باعث كاهش درآمد كل جامعه (دردسترس كارگران و مهمتر از آن سود سرمایه‌گذاران) می‌شود. او از اینجا نتیجه می‌گیرد كه منافع صاحبان زمین درمقابل منافع دیگر طبقات جامعه قرار می‌گیرد. او بیان می‌دارد كه وقتی یك اقتصاد درحال‌رشد به حداكثر میزان درآمد سرانه دست می‌یابد پس از آن به‌دلیل افزایش مستمر قیمت مواد غذایی, درآمد سرانه كاهش خواهد یافت. نهایتاً اقتصاد به یك وضعیت ایستا یا تعادلی می‌رسد كه در آن, كارگران صرفاً دستمزدهایی در سطح حداقل معیشت دریافت می‌كنند. به اعتقاد او, رشد اقتصادی در یك جامعه سرمایه‌داری در سایه وجود مواد غذایی ارزان‌قیمت (كه به معنی پایین‌تربودن دستمزدهای كارگران صنعتی و بالاتررفتن سودهای سرمایه‌داران است) و درنتیجه افزایش امكان انباشت سرمایه در صنعت, تولید بیشتر و درنهایت افزایش درآمدهای اقتصادی كل, تحقق می‌یابد. از دیدگاه ریكاردو, افزایش بهره‌وری كشاورزی (در مقایسه با صنعت), پایه اساسی رشد اقتصادی است. او اعتقاد داشت در بلندمدت با پیشرفت فناوری, بهره‌وری زمین‌های كشاورزی افزایش می‌یابد. ریكاردو تعقیب سیاست درهای باز برای تجارت آزاد را برای پایین‌نگهداشتن سطح دستمزدهای اسمی, توصیه نمود. ب. نظریه مزیت نسبی: براساس این نظریه, مبادله آزاد مابین كشورها, باعث افزایش مقدار تولیدات (محصول) جهانی می‌شود. اگر هر كشوری به تولید كالاهایی روی آورد كه توانایی تولید آن‌ها را با هزینه نسبی كمتری (در مقایسه با دیگر شركا و رقبای تجاری خود) دارد, در این صورت, كشور مفروض قادر خواهد بود, مقداری از كالاهایی را كه با هزینه كمتری تولید می‌كند با كالاهای دیگری كه ملت‌های دیگر قادر به تولید ارزانتر آن‌ها هستند, مبادله نماید. در پایان یك دوره زمانی, ملت‌ها درخواهند یافت كه امكانات مصرف آن‌ها, در اثر تجارت و تخصصی‌شدن, نسبت به زمانی كه همه كالاهای موردنیاز خود را در داخل كشورهایشان تولید می‌كرده‌اند, افزایش یافته است. به همین خاطر, اقتصاددانان, تجارت آزاد جهانی را مطلوب می‌دانند چون باعث افزایش تولید ناخالص ملی كشورها و بالتبع افزایش رفاه ملت‌ها خواهد شد. او به كمك مفهوم ”هزینه فرصت“ نشان داد كه نباید كشورها (بنابر اعتقاد اقتصاددانان گذشته) صرفاً بر تولید كالاهایی كه در آن‌ها دارای مزیت مطلق (در مقابل دیگر كشورها) هستند, متمركز شوند بلكه در داخل كشور نیز باید با درنظرگرفتن هزینه جایگزینی یك كالا با كالای دیگر, برمبنای مزیت نسبی (مقایسه‌ای) عمل كرد. بدین طریق همه كشورها متقابلاً منتفع خواهند شد. تحلیل مزیت نسبی (مقایسه‌ای) ریكاردو برای اثبات تخصصی‌شدن در تولید و تجارت, بهترین سیاستی است كه كشورها باید تعقیب كنند. آنچه باید بر نظریه ریكاردو بیفزاییم (به عنوان نقد) اینست كه اینكه كشوری در چه زمینه‌ای متخصص شود از صِرف تخصصی‌شدن, مهم‌تر است, چون برخی كالاها دارای تقاضای روبه‌گسترشی در سطح جهان هستند كه دیگر كالاها از آن محرومند. 4 مدل رشد كلاسیك:از مجموع دیدگاه‌های اقتصاددانان كلاسیكی كه گفتیم, مدل رشد اقتصادی كلاسیك سربرآورد. از دیدگاه آنان, توسعه اقتصادهای سرمایه‌داری, مسابقه‌ای بود بین پیشرفت فناوری و رشد جمعیت, كه در آن برای مدتی, پیشرفت فناوری در راس قرار داشت اما روزی این سرآمدی پایان خواهد یافت (و یا دچار ركود می‌شود) و اقتصاد سیر نزولی در پیش خواهد گرفت. پیشرفت فناوری, به نوبه خود, وابسته به انباشت سرمایه است كه بسترساز ماشینی‌شدن و تقسیم كار است. نرخ انباشت سرمایه نیز به سطح و روند تغییر سودها وابسته است. به طور خلاصه باید گفت, پیشرفت واقع ی (به مفهوم برخورداری از یك سطح زندگی بالاتر كه به‌گونه‌ای پایدار و مستمر در طی زمان رشد نماید) در این مدل وجود ندارد. بلكه مدل‌های رشد ارایه‌شده توسط این اقتصاددانان (كلاسیك), نویدبخش توقف پیشرفت اقتصادی این كشورها در بلندمدت است, زمانی كه دیگر درآمد سرانه, امكان رشد بیشتر را از دست خواهد داد. (از آنجاییكه این الگو بر مفاهیم ریاضی پیچیده و نمودارهای اقتصادی متكی است, از بیان و شرح آن‌ها خودداری می‌نماییم). 5 نظریه كارل ماركس (1883-1818):ماركس برخلاف اسمیت, مالتوس و ریكاردو, سرمایه‌داری را غیرقابل‌تغییر نمی‌دانست. او به سرمایه‌داری به عنوان یكی از شیوه‌های تولیدی كه با كمون اولیه شروع شد, سپس وارد مرحله برده‌داری شد و پس از آن شیوه تولید فئودالیسم در جوامع حاكم گردید, می‌نگریست. او معتقد بود سرمایه‌داری مرحله چهارم از شیوه‌های تولیدی رایج در جهان است كه نهایتاً فرومی‌پاشد. این فروپاشی بخاطر ركود نخواهد بود بلكه به‌دلایل اجتماعی خواهد بود و نهایتاً جهان به یك مرحله نهایی به نام كمونیسم خواهد رسید. عقیده او نقطه مقابل استوارت میل محسوب می‌شود چون او سرمایه‌داری را مرحله نهایی توسعه انسانی می‌دانست. ماركس قدرت تولیدی سیستم سرمایه‌داری را مورد ستایش قرار می‌دهد اما هزینه انسانی تولید چنین ثروتی را (بخصوص توزیع شدیداً یك‌جانبه آن را ) مورد انتقاد قرار می‌داد. او بر این باور بود كه ارزش افزوده تولید, فقط ناشی از كار طبقه كارگر (پرولتاریا) است درحالیكه سرمایه‌داران سهم غیرمتناسبی از درآمد را صرفاً به‌خاطر تملك ابزار تولید به خود اختصاص می‌دهند. ماركس هوشمندانه دریافت كه توزیع درآمد در جوامع سرمایه‌داری بسیار غیرمنصفانه و غیرعادلانه است. 6 مدل رشد اقتصادی سرمایه‌داری ماركس:از نظر ماركس هر یك از شیوه‌های تولید (كمون اولیه, برده‌داری و فئودالیسم, سرمایه‌داری, سوسیالیسم و كمونیسم) دارای دو مشخصه عمده ”نیروهای تولید“ و ”روابط تولید“ هستند. نیروهای تولید مربوط به ساختار فنی تولید (همچون سطح و نرخ تغییر فناوری, ابزارها و وسایل تولید, و منابع طبیعی) است درحالیكه روابط تولید به شیوه‌های خاص روابط انسان‌ها در جریان تولید مربوط می‌شود. به عبارت د یگر, روابط تولیدی به روابط اجتماعی میان افراد به‌ویژه رابطه فرد با ابزار تولید گفته می‌شود. در نظام سرمایه‌داری, رابطه طبقاتی اولیه به صورت ارتباط بین سرمایه‌دار و طبقه كارگر غیرمالكی كه مجبور است به‌منظور زنده‌ماندن برای سرمایه‌دار كار كند, بوجود آمد. از دیدگاه ماركس, موفقیت‌های طبقاتی براساس نقشی كه هر كس در فرآیند تولید ایفا می‌كند, قابل تعریف است. تابع تولید عمومی ماركس, تقریباً شبیه تابعی است كه توسط كلاسیك‌ها عرضه شده است, با این تفاوت كه ماركس تاكید بیشتری بر روی ساختارهای نهادی و طبقاتی جامعه نموده است. نكته اساسی از دیدگاه ماركس اینست كه سرمایه‌داران, انباشت سرمایه برای كسب سودهای بالاتر را, ادامه می‌دهند. اما درنهایت, افزایش یا كاهش سودها, وابستگی قطعی به سطح ارزش افزوده دارد و نه به نرخ رشد جمعیت ویا زمین‌های غیرمرغوب كشاورزی. افزایش سود, نیازمند كوششی بی‌وقفه از سوی سرمایه‌داران برای استثمار هرچه‌بیشتر كارگران ازطریق افزایش بهره‌وری یا كاهش دستمزدهای واقعی آنان است. ماركس برخلاف سایر كلاسیك‌ها, ركودی را برای درآمد سرانه پیش‌بینی نكرد, بلكه او بر عدم‌تعادل درآمدها در جامعه سرمایه‌داری تاكید ورزید و سهم‌های درآمدی را وابسته به مبارزات طبقاتی (ظهوركننده) می‌دانست. (از شرح روابط پیچیده ریاضی این مدل توسعه اقتصادی اجتناب می‌كنیم). 7 نظریه شومپیتر (1950-1870):جوزف شومپیتر اعتقاد داشت ماشین سرمایه‌داری علاوه براینكه قادر است نرخ‌های بالای رشد اقتصادی تولید كند, بلكه می‌تواند ضررهای اجتماعی آن را نیز جبران نماید. او قلباً از جامعه مدنی سرمایه‌داری خالص, لذت می‌برد و آن را تایید می‌كرد. با این وجود او نیز ركود و فروپاشی سرمایه‌داری را باور داشت. او تحلیلش را اینگونه آغاز می‌كند كه یك اقتصاد در تعادل ایستا قرار دارد و ویژگی آن یك ”جریان دوری“ است كه برای همیشه تكرار می‌شود. در این سیستم اقتصادی, هر بنگاه در تعادل رقابتی كامل قرار دارد كه هزینه‌های آن دقیقاً معادل درآمدهای آن است و سود صفر است. فرصت‌های سود وجود ندارد و خانواده‌ها نیز همچون یك بنگاه در چنین حالتی به سر می‌برند.اساس توسعه اقتصادی, قطع این جریان دوری است كه به شكل یك ”نوآوری“ اتفاق می‌افتد. نوآوری, ساخت ماشین و ابزار جدید را ضروری می‌نماید. این نوآوری از سه طریق اتفاق می‌افتد: جایگزینی ماشین‌آلات و ابزارهای غیرقابل‌استفاده فعلی, انتظار كسب سودهای انحصاری از یك زمینه جدید,‌ تولید محصول جدیدی كه مردم حاضر به كاهش پس‌اندازهای خود برای خرید آن كالا باشند. او خودش بر راه دوم تاكید می‌ورزد. بعلاوه او به طور جدی بر لزوم وجود ”كارآفرینان“ تمركز می‌كند و بیان می‌دارد كه این افراد با كشف فرصت‌های نوین,‌ جریان عظیمی از سرمایه‌گذاری‌ها و سودها را به راه می‌اندازند. مدل ریاضی نظریه او سه تفاوت با مدل‌های كلاسیك و ماركسی دارد: معرفی نرخ بهره و اهمیت آن, جداسازی انواع مختلف سرمایه‌گذاری‌ها (بخصوص از حوزه نوآوری‌ها), تاكید بر محوری‌بودن كارآفرینی برای رشد اقتصادی. شومپیتر معتقد بود رشد اقتصادی در ”فضای اجتماعیِ“ پرورنده كارآفرینان اتفاق می‌افتد. اما او چندان عوامل شكل‌دهنده چنین فضای خاص را باز نمی‌كند. او بیان می‌دارد كه بازارهای مالی, اعتباردهندگان و بانك‌ها برای قدرت‌بخشیدن به كارآفرینان بوجود می‌آیند. از نظر او, دولت باید به نفع كارآ‏فرینان دخالت كرده و اعتبارات ارزان (كم‌بهره) در اختیار آنان بگذارد. 8 مدل توسعه لوئیس-فِی-رانیس (L-F-R):اولین و مشهورترین مدل توسعه‌ای كه حداقل بطور ضمنی به فرآیند مهاجرت از روستا به شهر توجه كرد, مدل آرتور لوئیس (1954) است كه بعداً توسط جان فِی و گوستاو رانیس (1961) فرموله شده و توسعه یافت. این مدل به عنوان نظریه عمومی فرآیند توسعه ”نیروی كار مازاد“ ملت‌های جهان سوم در طی دهه‌های 1950 و 1960 شناخته شد. در این مدل, اقتصاد شامل دو بخش است:اول, بخش سنتی (بخش روستایی موجود), كه مشخصه آن بهره‌وری بسیار پایین (حتی در حد صفر) و ”مازاد“ نیروی كار است. دوم, بخش صنعتی (درون شهری), كه دارای بهره‌وری بالایی است و به تدریج از بخش روستایی, نیروی كار جذب آن می‌گردد. ادامه خواندن مقاله در مورد توسعه چيست

نوشته مقاله در مورد توسعه چيست اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


مقاله در مورد تاثير وسايل كمك آموزشي

$
0
0
 nx دارای 49 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : تاثیر وسایل كمك آموزشی درعصری که دوران انفجاردانش واطلاعات لقب گرفته است و توسعه علم ودانش وتکنولوژی رشد شتابانی یافته است، آموزش و پرورش این عصرنمی تواند نسبت به این تحولات بی تفاوت مانده و رویکرد مناسبی نداشته باشد. متأسفانه نظام آموزشی بیشتر مدارس ما سنتی و ناکارآمد است وبا این پیشرفت علم بشری، که درهر ثانیه مطالبی به اطلاعات قبلی آن افزوده می شود، طولی نمی کشد که اطلاعات پرزرق وبرق دیروز را باید در موزه های کهنه ی امروز جستجو کرد . حال برای بهتر وپویا تر شدن نظام آموزش بویژه روشهای تدریس باید نظام سنتی را کنار بگذاریم و نظام آموزشی نوین را جایگزین آن کنیم . در نظام سنتی مطالب به صورت کلیشه ای و یک سویه از طرف معلم به شاگرد منتقل می شود, در این روش هیچ زمینه ای برای خلاقیت فراگیروجود ندارد، قدرت فکر او محدود می گردد، تنهامنبع یادگیری، معلم است, دانش آموز در جریان یادگیری مشارکت نمی کند واعتماد به نفس از او سلب می گردد . ولی در آموزش نوین، فراگیر، به مدرسه می رود تا مهارتهاوتواناییهای بالقوه خود را به فعلیت درآورد و در این نوع یادگیری، فعال ودرگیر است . تجربه نشان داده است که از سنین کودکی گرفته تا کهولت و پیری هر گاه آموختن با عمل توأم باشد منجربه یادگیری عمیق، مؤثر و پایدار می گردد به عنوان مثال هرچقدر که کودکی شناکردن دیگران را تماشا کند، شنا را نمی آموزد مگراین که در آب بیفتد، دست وپا بزند و در حالی که مربی نیز کنار او بوده و دست و پا زدن اوراجهت صحیح هدایت می کند، شناکردن را بیاموزد . همین گونه است یادگرفتن هرمطلب درسی، تا زمانی که معلم آزمایش می کند ویا این که توضیح می دهد، ودرکل تنهاخود درفرایندتدریس فعال است و فراگیر فقط یک نظاره گر است، بازدهی آموزشی مطلوب ومؤثری نخواهیم داشت. اما وقتی دانش آموز خودش آزمایش می کند دست به آزمون و خطا می زند ودر یادگیری مشارکت مداوم دارد، دقیق تر و عمیق تر یاد می گیرد . مشكل چه بود؟ وقتی بعنوان دبیر منطق و فلسفه، در یکی از مدارس دخترانه خرمشهر مشغول به تدریس شدم، با توجه به انتزاعی بودن مفاهیم درس منطق و همچنین عدم بکارگیری محتوای تصویری ، نموداری و ;. در این کتاب که درک و یادگیری آن را صرفاً در قالب ذهنی ممکن می سازد، مشاهده کردم در انتقال موضوعات و مفاهیم منطقی توفیق چندانی ندارم و تدریسم فاقد کارایی و اثربخشی مطلوب است. اگر تدریس معلم موفقیّت آمیز نباشد در اعمال و رفتار دانش آموزان پدیدار می گردد، و من این عدم موفقیت را بخوبی دریافته بودم . هر روز بر شمار غایبین ذهنیِ کلاس افزوده می شد، برخی پنهانی درس ساعت بعد را حاضر می کردند، تعدادی سر بر روی میز گذاشته و چرت می زدند،چند نفری هم با بغل دستی هایشان پچ پچ می کردند. نگاه های پی در پی آنها به ساعت هم، نشان از ملال آور بودن كلاس داشت. گذشته از این مورد، اغلب برای ارائه مطالب وقت کم می آوردم به طوری که مجبور بودم از زنگ تفریح استفاده کنم . گاهی برای تفهیم یک مطلب آنقدر توضیح می دادم که حنجره ام درد می گرفت و صدایم دورگه می شد، اما چه فایده, هر چه بیشتر انرژی مصرف می کردم کمتر نتیجه می گرفتم زیرا نمرات دلسرد کننده اولین امتحان کلاسی این را ثابت می کرد. حسابی دلخور و خسته بودم، می دانستم این وضعیت برای دانش آموزان هم خوشایند نیست.روزی خیلی دوستانه دلیل بی توجهی وعدم پیشرفت در درس منطق را پرسیدم از آنان خواستم خوب راجع به آن فکر کنند و نظراتشان را روی کاغذ بنویسند, خلاصه نظرات آنها به این شرح بود: 1- منطق درس جدیدی است و ما هیچ آشنایی قبلی با این کتاب نداریم ما با اکثر دروس از زمان ابتدایی و راهنمایی همراه بوده ایم ولی مطالب این درس خیلی نا آشناست. 2- موضوعات آن ذهنی و غیر قابل فهم هستند 3- کتاب درسی منطق هیچ گونه تنوع و جذابیتی ندارد 4- حفظ کردن مطالب واقعاً وقت زیادی می برد و در عین حال بسیار فرّار هستند 5- کلاس درس خشک و کسالت آور است. 6- در مقایسه با دروس دیگر،( مثل زبان, ریاضی,;.) منطق، اهمیت و کاربرد چندانی در زندگی ندارد. برای پیدا کردن راه حل مناسب، موضوع را در زنگ تفریح در دفتر دبیران مطرح کردم. چند تن از همکاران مشکل مشابه مرا داشتند، و از پایین بودن سطح نمرات بچه ها و اینکه برای تدریس انرژی زیادی را صرف می کردند، بدون این که نتیجه دلخواه را بدست آورند، می نالیدند, برخی، نظرشان این بود که چون امروزه شاگردسالاری مرسوم شده است و نقش ترس وتنبیه کمرنگ گردیده، دیگر بچه ها از معلم حساب نمی برند و بی خیال درس و مدرسه شدند, باید سخت گیری بیشتری کرد( همانند قدیم) تا آنان وادار به درس خواندن شوند. یکی دو نفر معتقد بودند که باید بر سؤالهای اصلی که در رسیدن به هدف درس کمک می کنند تأکید بیشتری شود، و به طور مستمردر هر جلسه پرسیده و تکرار و تمرین شود تا ملکه ی ذهنشان شود. عده ای بر این باور بودند که با تشکیل کلاسهای جبرانی و فوق العاده می توان برخی نواقص و کمبودها را رفع کرد. در این بین حرفهای یکی از دبیران با سابقه زیست شناسی خیلی به دلم نشست او گفت: شاید بکار بستن برخی از این پیشنهادات بتواند موقتاً سطح نمرات بچه ها را به حد معقول برساند اما به تنهایی نمی تواند یادگیری عمیق ایجاد کند زیرا ما مهمترین مهره ی فرایند یادگیری یعنی دانش آموزان را کنار گذاشته ایم, یادگیری واقعی زمانی صورت می گیرد که ما بتوانیم آنان را درگیر این کار کنیم و بخشی از فرایند آموزش را به خود آنها واگذار کنیم یعنی از حالت انفعالی صرف آنان را خارج سازیم, توجه به نقش معلم و دانش آموز در کنار هم، سبب می شود که از معلم محوری پرهیز شده و بستری مناسب برای ایجاد علاقه و انگیزه و تحرک خود جوش در فراگیران می باشد، همچنین از میزان خستگی معلم هم کاسته می شود.سپس سعی کردم نظر یک روان شناس( برادرم ) را هم در این زمینه بپرسم, او گفت: برای آموزش، هر چقدر تعداد حواس انسانی بیشتر درگیرشوند به همان نسبت میزان یادگیری بالاتر خواهد رفت از این رو بهره گیری از ابزارهای آموزشی که می تواند این امر را محقق کند، ضرورت پیدا می کند. درست است که بیشتر، در دوران ابتدایی و راهنمایی یادگیری بر مشاهده و لمس اتکا دارد ولی باید تفاوتهای فردی دانش آموزان را در نظر بگیریم، گاهی حتی در سنین بالاتر هم باید درس را برای دانش آموزان عینیت بخشید شاید برخی از آنان قدرت تجزیه و تحلیلِ لازم را نداشته باشند پس نیاز است تا جایی که امکان دارد مطلب را قابل لمس تر و عینی تر، ارائه کرد. مثلاً برای تدریسِ اجزاء و کارکرد قلب، یقیناً استفاده از مولاژِ قلب خیلی مفیدتر از توضیحات خشک و خسته کننده می باشد، تازه از این طریق ما تنوع ایجاد کرده و درس را جذاب تر نیز می کنیم. بعد از بررسی دقیقِ نظرات و پیشنهادات مختلف، و تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصله، نقایص و اشکالات کار تا حدودی مشخص شد. خلاصه نتایج بدست آمده از این بررسی به این شرح بود:1- عدم فعالیت و مشارکت دانش آموزان در فرایند تدریس.2- نا آشنا بودن دانش آموزان نسبت به نقش و اهمیت منطق در زندگی روزمره.3- تنوع نداشتن منطق برای بچه ها بخاطر مطالب صرفاً انتزاعی آن.4- فقدان وسایل کمک آموزشی برای تدریس بهتر این درس.5- عدم بکارگیری محتوای متنوع (تصویری,; )در تدوین منطق.انتخاب یک راه موقتی و مراحل اجرای آن قبل از هر اقدامی سعی کردم ذهنیت منفی و غلطی که نسبت به درس منطق در تصور دانش آموزان وجود داشت را پاک کنم. بخاطر همین چند دقیقه قبل از زنگ تفریح، این سؤال را روی تخته نوشتم : برای ادامه تحصیل چه رشته ای را بیشتر می پسندید؟ دلایل خود را ذکر کنید. بعضی از بچه ها از این سؤال من متعجب شده بودند, عده ای پرسش را خیلی جدی نگرفتند, یکی از آن میان گفت، حتماً انتظار دارید که بگوییم رشته ی فلسفه و منطق را می پسندیم، و بدین ترتیب بچه ها را خنداند. اما من مصرانه از آنها خواستم که یکی یکی نظر خود را بیان کنند حتی پیشنهاددادم: افراد هم عقیده می توانند یک گروه تشکیل دهند و با هم مشورت کنند. بلافاصله اعضاء هم فکر همدیگر را پیدا کردند و گروه تشکیل دادند و با مشورت با هم، دلایل متعددی در اهمیت و ضرورتِ رشته مورد علاقه شان ردیف کردند. سپس ازنمایندگان آنان خواستم که به دفاع از رشته مورد نظرشان بپردازند. هر دسته سعی می کرد دلایل منطقی تری را بیان کند تا عده ی بیشتری را با خود هم سو گردانند, برخی وسط حرف آنها می پریدند و می خواستند با لفاظی و سرو صدا کردن دیگران را متقاعد سازند که دلایلشان نادرست است, ولی من از آنان می خواستم که به صورت مستدل، بطلان عقاید طرف مقابل را ثابت کنند.خلاصه زنگ خورده بود و کلاس در جدال میان گروه ها بد جوری شلوغ شده بود. آنان را دعوت به آرامش کردم سپس برایشان توضیح دادم که هدف من از ترتیب دادن این گفتگو، یافتن پاسخ این سؤال نبود بلکه می خواستم، شمه ای از کاربرد منطق در زندگی روزمره را به صورت عملی نشان دهم. در این جا ما شاهد بودیم گروهی که قواعد منطقی را بهتر بکار می گرفت به راحتی پرده از مغالطه های گروه مقابل برمی داشت و دیگران را نیز موافق و دمساز عقاید خود می کرد. آدمی برای تشخیص فکر صحیح از ناصحیح، حق از باطل، احتیاج به وسیله ای دارد که او را در کشف حقیقت کمک کند و آن وسیله منطق است. منطق ابز ار درست اندیشیدن است. همه ما، در طول روز بدون این که متوجه باشیم, بارها و بارها با موضوعات و مباحث منطقی برخور می کنیم و از آنها استفاده می کنیم. ما حتی قبل از آمدن به مدرسه از زمان کودکی، با استدلال های ساده آشنا بودیم و بکار می گرفتیم پس می بینیم که از نظر زمانی منطق خیلی زودتر از دروس دیگر با ما همراه بوده است ولی ما به این مسئله واقف نبودیم. از نگاههای راضی و مجاب شده ی بچه ها در یافتم که این قسمت از کارم را خوب انجام داده ام. در مرحله بعد با توجه به بررسی های انجام شده، بهترین راه حلی که به نظرم می توانست شمار زیادی از مشکلات ونواقص موجود را رفع کند این بود که موقع تدریس از وسیله کمک آموزشی دست ساخت استفاده نمایم چون کم و بیش به قدرت جادویی وسایل کمک آموزشی در تداوم و تسریع، یادگیری واقف بودم و کتب و مجلات زیادی در این باره خوانده بودم علاوه بر این تجارب موفق همکاران در این زمینه نیز مؤید همین موضوع بود. (ولی چون تاکنون هیچ گونه وسیله ای مرتبط با درس منطق ساخته نشده بود هر بار از امتحان این شیوه صرف نظر می کردم) . هم زمان با این تصمیم، فراخوانی از سوی دبیر خانه فلسفه و منطق مبنی بر ساخت وسیله کمک آموزشی در دروس مورد نظر، مزید برعلت شد و من مصمم شدم تا به ابتکار خودم وسایلی مرتبط با موضوعات درس بسازم. کار آسانی نبود زیرا بسیار وقت گیر و پر هزینه بود علاوه بر این از هنر هم بهره ای نداشتم تا نقاشی و خطاطی مورد نیاز را بی نقص انجام دهم. با تمام این حرفها اولین کارم در زمینه ی ” نسبت میان مفهوم ومصداق ” را به اتمام رساندم. سپس تصمیم گرفتم تا شیوه جدید تدریسم را بصورت آزمایشی و موقت در یکی از کلاسها(سوم 2 ) به اجرا درآورم, بعد از ورود به کلاس یکی از بچه ها با دیدن آن گفت: خانم این چیه کاردستی درست کردید؟ یاد قدیم ها کردید. اکثراً کنجکاو بودند تا بفهمند چرا من چنین چیزی را با خودم به کلاس آورده بودم ؟ بعد از زمینه سازیهای لازم و ایجاد آمادگی، شروع به تدریس کردم وسیله را به آنها نشان داده و توجه شان را به تصاویر و نوشته های حاشیه آن جلب کردم و همزمان با ورق زدن دوایرِ تودرتو، درس را توضیح دادم از اینکه می دیدم مشتاقانه به درس گوش می دهند خیلی خوشحال بودم بعد از پایان درس یکی از بچه ها در باره نحوه ساخت وسیله از من پرسید و من تمام مراحل کار را توضیح دادم منجمله مشکلاتی که در زمینه کشیدن تصاویر برایم وجود داشت. و قبل از آن که خودم پیشنهاد همکاری بدهم، یکی از دانش آموزان گفت: خانم چرا از مریم کمک نمی گیرید نقاشی اش خیلی خوب است, دیگری گفت خوشنویسیِ کار هم با من. گفتم چطور است کلاس را گروه بندی کنیم ، وهر گروه با کمک اعضاء خود یک نمونه از کار را بسازد. من طرح کلی را به شما می دهم و هر گروه با ایده گرفتن از این طرح، جزئیات را روی وسیله پیاده کند و برای جلسه آینده به کلاس بیاورید حتی به شما فرصت می دهم تا خودتان از روی آن تدریس کنید البته لازم است برای این کار شما درس جدید را پیشاپیش، خوب بخوانید. تقریباً همه ی کلاس با کمال میل از این پیشنهادم استقبال کردند. در واقع با این كار نوعی رقابت سالم در بین آنها بوجود می آمد.همچنین مجبور می شدند تا درس جدید را پیش مطالعه كنند چیزی كه هرگز نتوانسته بودم آنان را متقاعد به انجامش نمایم.تا قبل از روز موعود، چندین بار سرگروهها برای تکمیل کار، رفع نقایص و نیز درك بهتر مفاهیم گنگ كتاب، به من مراجعه کردند و من آنها را راهنمایی کردم . در جلسه بعد وقتی با کارهای خلاقانه و جالب بچه ها مواجه شدم بسیار شگفت زده و مسرور گشتم. ترجیح دادم هرچند دست و پا شکسته، خودشان درس را از روی آن توضیح دهند و من هدایتگر باشم تا به لذت خود فهمی برسند. احساس می کردم در چنین فضایی شاگردان با شیفتگی تمام در صدد آموختن هستند. ( البته لازم به ذکر است بعضی از مباحث منطق که سنگین و پیچیده بود، خودم بیشتر توضیح می دادم). جالب اینجا بود وقتی نماینده گروه قادر به پاسخگویی سؤالات بچه ها نبود، اعضایش او را همراهی و حمایت می كرد تا پاسخی قانع كننده و درست پیدا كند. در این روش توجه كلاس به یك فرد معطوف نمی شد و تنها فرد، مورد سؤال قرار نمی گرفت بلكه از گروه سؤال می شد. همچنین در این روش، هر گروه سعی می كرد تا خلاقیت بیشتری در ساخت وسیله بخرج دهد و نیز مثال های متنوعی برای توضیح بهتر درس بكار برد تا بدین ترتیب توجه و تحسین دیگران را برانگیزد. بعدها موقع پرسش کلاسی از شاگردان متوجه شدم، مطالبی را که به طور عملی آموختند، خیلی راحت تر و کامل تر پاسخ می گویند. این روند چندین جلسه ادامه داشت گاهی اوقات که فراموش می کردم تا طرح کلی وسیله مربوط به درس بعد را ارائه کنم، آنها با یادآوری موضوع از من می خواستند که این روش را ادامه دهم. حتی کلاس های دیگر هم مصرانه از من می خواستند تا این روش را برایشان اجرا کنم، اما من صبر کردم تا از نتیجه ی آن مطمئن شوم، بعد این طرح را توسعه دهم. دانش آموزان فعال را تشویق کردم بعد اسامی بچه هایی که استعدادهای هنری داشتند را به مدیر دادم تا برای پرورش استعدادهای آنها اقدامات لازم را انجام دهد. گردآوری اطلاعات به نظر می رسد هیچ چیز گویاتر از شور و نشاط دانش آموزان در تأیید اثربخشی و کارایی این روش نباشد, ولی برای این که مطمئن شوم روش به کار گرفته شده مؤثر بوده است یا نه تصمیم گرفتم اطلاعات عینی تری جمع آوری کنم، که به شرح زیر است: 1- مقایسه نمرات کلاسی دانش آموزان،( قبل و بعد از به کار گیری این روش) حاکی از مثبت بودن آن بود.2- نفرات اول تا سوم مسابقه آموزشگاهی، که بین 4 کلاس برگزار کرده بودم، همگی از کلاس سوم 2 بودند.( همچنین میانگین معدل آنها در این مسابقه بالاتر بود).3- مقایسه نمرات نوبت اول این کلاس با کلاسهای دیگر، باز تأییدی بود بر اثر بخشی این روش. 4- اظهارات خود دانش آموزان درباره ی تأثیر چشمگیر این روش در تسهیل و تسریع یادگیری. شواهد جمع آوری شده در این مرحله نشان داد که راه حل انتخابی مفید و مناسب بوده ودانش آموزان هم اظهار رضایت می کردند. پس این طرح را در کلاسهای دیگر هم اجرا کردم، وهمان طور که انتظار داشتم بخوبی نتیجه داد. جالب این جاست که به خاطر بکارگیری زودتر و طولانی تر این روش در کلاس سوم 2، درصد قبولی آنها در امتحان نهایی هم بیشتر از سایر کلاسها بود. تعدادی از کارهایم را به دبیر خانه کشوری فلسفه و منطق فرستادم که از سوی هیئت داوران برگزیده شد و مفتخر به دریافت جایزه و لوح تقدیر از نخستین جشنواره کشوری ساخت وسایل کمک آموزشی در دروس فلسفه ومنطق، در خرداد ماه 83، شدم. نیمكتهای چسبنده ودانش آموزان مؤدب مدرسه دولتی شهدای معلم كه یكی از مدارس آموزش وپرورش است به عنوان نخستین مدرسه به سبك «جان دیویی» تأسیس شده است. این مدرسه دارای فضای آموزشی باز و گسترده ای است و در طراحی حیاط آن از تمام عناصر آموزشی استفاده شده است. در محوطه حیاط سكوها و حتی حوضچه ها به نحوی طراحی و اجرا شده اند كه یادآور اشكال هندسی مندرج در كتابها هستند.قسمتی از حیاط را آلاچیق زیبایی گرفته است و در گوشه ای دیگر بركه سنگلاخی بنا كرده اند، بركه ای كه در آن مرغابی، سنگ پشت و ماهی های الوان نگهداری می شوند. همچنین هر كلاسی قطعه زمینی را به عنوان باغچه در اختیار دارد و بچه ها در این باغچه طریقه كاشت و برداشت گیاهانی را كه در درسهایشان خوانده اند به شكل ملموس تجربه می كنند. ناگفته نماند كه بر د یوار حیاط جمله هایی برگرفته از متون و مفاهیم تئوریك درسهای گفته شده به چشم می آید. در قسمتی از حیاط كه هیكل ساختمان همچون سقفی بر آن عمود شده است، باغ وحش كوچكی وجود دارد و بچه ها از نزدیك با حیوانات آشنا می شوند. در همین قسمت تخته سیاهی كار گذاشته اند، این تخته را خطوط درهم وبرهمی محو كرده است، مسؤولین مدرسه به تخته سیاه لقب كلاس فضای آزاد را داده اند، بچه ها در ساعات تفریح با خودشان گچ می آورند و تخته را سیاه می كنند. در همین جا برای تفریح بچه ها مهره های شطرنج را در اندازه های بزرگ طراحی كرده اند و بچه ها در ساعات تفریح به صورت گروهی با هم بازی می كنند.علاوه بر اینها مدرسه شهدای معلم اتاق كوچكی را به شكل یك آمفی تئاتر طراحی كرده است، كه در آن بچه ها متون ادبی كتابهای درسی خود را به صورت گروهی و با استفاده از روش نمایشی به روی صحنه می برند و به دوستان دیگرشان آموزش می دهند. درختانی كه در محوطه مدرسه كاشته شده اند نیز جنبه آموزشی دارند. در این مدرسه از آنجا كه بر پایه شناخت فضا شكل گرفته است، بر روی زمین نقشه كامل تأسیسات مدرسه نقش بسته است و بچه ها به راحتی با فضای مدرسه آشنا می شوند.این مدرسه با مساحت 6873 مترمربع و زیربنای 2280 مترمربع در شهریور سال 78 به بهره برداری رسیده است و هم اكنون 450 دانش آموز در آن به تحصیل اشتغال دارند. اما كلاسهایی كه تا دیروز استاندارد فضای آموزشی را رعایت كرده بودند با افزایش ظرفیت و تراكم دانش آموز مواجه شده اند. هر چند دانش آموزان در این مدرسه مسلسل وار در كلاس نمی نشینند و دور تا دور كلاس حلقه می زنند و جوی صمیمی را ایجاد می كنند. از آنجا كه یادگیری در دوران ابتدایی به شكل مفهومی صورت می پذیرد، دانش آموزان در این مدرسه با پرورش حواس خود پایه های خلاقیتشان را شكل می دهند. در اصل این محیط فضایی را برای انت «افسانه صابر» عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی درباره ایجاد مدارسی به سبك جان دیویی می گوید: «در اینگونه مدارس بچه ها اصل حریت و فعالیت را می آموزند و دانش آموز وقتی از مدرسه خارج می شود به حقوق اجتماعی و فردی خود آگاهی كاملی دارد، او دارای خودانضباطی، و كارآیی اجتماعی است و همیشه نیاز به پیشرفت را در وجودش احساس می كند.»«جان دیویی» معتقد بود كه نباید یك لباس را برتن همه كرد. بنابراین او انسان ها را یك نابغه فرض می كند، نابغه ای كه در فضای مطلوب استعدادهای بالقوه خود رابه صورت بالفعل درمی آورد. اما این فضاهای آموزشی ایده ال هم با مشكلاتی روبه رو هستند. «م.ح» دبیر یكی از دبیرستان های جنوب تهران است، او می گوید كه ماهها برای ثبت نام دخترش در این مدرسه دوندگی كرده است و بعد از این همه مدت موفق شده دخترش را در شیفت بعدازظهر و در كلاسهای 45 نفره ثبت نام كند، او معتقد است كه اگر این مدرسه برای قشر فرهنگی ساخته شده است پس چرا با قبول رابطه افراد متفرقه را در شیفت صبح ثبت نام می كنند و دیگر جایی برای فرهنگیان باقی نمی گذارند. مهندس «علی انگجی» كارشناس مسائل آموزشی درباره این مسأله می گوید: «با توجه به بودجه ای كه آموزش وپرورش در اختیار دارد ومشكلات اقتصادی كه دولت را احاطه كرده است وجود امكانات برای تأسیس فضاهای آموزشی مطلوب در تمام نقاط كشور بعید به نظر می رسد و اگر قرار باشد كه این فضاها به شهرها و اقشار خاصی اختصاص پیدا كند، به جز تبعیض وفاصله طبقاتی نتیجه دیگری به همراه ندارد.»او سپس می افزاید: «اما به فرض محال اگر اینگونه فضاهای آموزشی مطلوب برای همه اقشار جامعه فراهم شود باز هم اهدف مطلوب آموزشی ایجاد نخواهد شد. باید معلمان، مدیران و خانواده ها را با سیستم آموزشی جدید همگام كرد. منتهی با امكانات محدودی كه در كشور وجود دارد، چنین طرحهایی بیشتر شبیه سنگ بزرگ است و برای اینكه اینگونه طرحها را همگانی كنیم باید از امكانات وزارتخانه ها و سازمانها برای بهینه سازی سیستم آموزشی كشور استفاده كرد.»در كشور ژاپن مدارس به طریقه «جان دیویی» و با تكیه بر اصول حقوق اجتماعی و فردی اداره می شوند. «افسانه صابر» استاد دانشگاه دراین باره می گوید:«در این مدارس به جای به كاربردن كلمه درس، بچه ها را در محیط قرارمی دهند، آنها متوجه می شوند كه باید خودشان برنامه ریزی كنند و استقلال داشته باشند. انسان های توسعه نیافته ممكن است ابزار و تكنولوژی مدرن را در اختیار داشته باشند اما از آنجا كه فاقد آموزش مناسب بوده اند برای استفاده از این تكنولوژی نیز دچار مشكل می شوند. به گفته یك دانشمند پاكستانی توسعه نیافتگی مترادف با توسعه نیافتگی در دانش است.»تكنولوژی آموزشی و فضاهای مطلوبامكانات و تجهیزات به عنوان عوامل درون سازمانی به حساب می آیند. این تجهیزات كه تحت عنوان وسایل كمك آموزشی از آنها یاد می شود، به نحوی بچه ها را نسبت به محیط اطرافشان كنجكاو می كند و موجب بیداری نیازهای آنها می شود. نمونه ای از این وسایل كمك آموزشی همراه با طراحی جدید توسط «غلامرضا محمدزاده» در نخستین مدرسه به سبك «جان دیویی» به كار گرفته شده است. او برای این منظور دستگاههای گوناگونی همچون دستگاه گردش خون و … را با دقت و ظرافت خاص محیط های آموزشی طراحی كرده است. این دستگاهها به وسیله لامپ های ریز و برق و الكتریسیته كار می كنند. كار برق تكنولوژی آموزشی در بیان ملموس مطالب كتاب و پایداری مطالب آموخته شده در ذهن دانش آموزان بسیار مؤثر است. در نخستین مدرسه به سبك «جان دیویی» با استفاده از وسایل كمك آموزشی بچه ها با محیطی كه در آن به سر می برند آشنا می شوند. بزرگترین مشكل دانش آموزان در مقاطع بالای تحصیلی، به عدم درك و تفهیم مطالب در دوران ابتدایی بازمی گردد. این طرح ها در برخی از مدارس تهران و شهرستانها به بهره برداری رسیده است اما بالغ بر 95 درصد مدارس تهران از وجود آن بی خبر هستند و یا اگر هم خریداری كرده اند به صورت آكبند در انبارهایشان نگهداری می كنند. «محمدزاده» اعتقاد دارد كه آموز ش وپرورش به جای هزینه كردن باید در راه تولید وسایل كمك آموزشی سرمایه گذاری كند.اما اصولاً به دلیل برخی تنگ نظری ها وسایل كمك آموزشی در همه مدارس مورد استفاده قرارنمی گیرد. مسؤولین هم هیچگاه به این موضوع اندیشه نكرده اند كه اغلب دانش آموزان به جز امكانات موجود در مدارس، فاقد هر نوع امكاناتی هستند. البته باید توجه داشت كه این تكنولوژی آموزشی برای فضاهای آموزشی مطلوب طراحی شده و در فضاهای بسته نمی تواند موفق باشد. مهندس «علی انگجی» در این باره می گوید: «مطرح شدن یك طرح جدید برای موفقیت و حتی اجرای آن كافی نیست. معمولاً جوامع تلاش می كنند روال سنتی خود را حفظ كنند و به همین خاطر با طرحهای جدید و ابداعی مخالفت می كنند.»در هر جریان ارتباطی، رسانه مناسب سهم عمده ای در تسهیل انتقال پیام بین فرستنده و گیرنده دارد. انتقال پیام های آموزشی به آموزش گیرندگان با استفاده از رسانه های آموزشی كه جزء تفكیك ناپذیر فرآیند آموزش محسوب می شوند صورت می گیرد و آشنایی با انواع رسانه ها راه را به سوی بهره برداری ثمر بخش از آنها هموار می نماید.بر اساس تعریف تكنولوژی آموزشی راه انجام آموزش مؤثر ، پایدار و عمیق تر، بكارگیری منابع انسانی و غیر انسانی در آموزش است. این منابع ، رسانه ها و وسایل كمك آموزشی هستند.« رسانه آموزشی به عوامل ، وسایل و یا ابزاری گفته می شود كه كل محتوای آموزش رابه فراگیران منتقل می‌كند؛ در حالیكه وسایل كمك آموزشی شامل اشیاء ، وسایل و ابزاری است كه تنها در بخشی از آموزش از آنها استفاده می شود». بنابراین رسانه به خودی خود قادر به انتقال و رسانندگی پیام آموزشی است و وسایل كمك آموزشی همانطور كه از عنوان آن برمی آید كار كمك به فرایند آموزش و تدریس را انجام می دهند. هر قدر كاربرد وسایل كمك آموزشی غنی تر باشد، امر یاددهی و یادگیری با سهولت بیشتر و در زمان كوتاه تری صورت می گیرد. عدم كاربرد این وسایل، درعین حال كه آموزش را متوقف نمی كند به طولانی تر شدن زمان آموزش و دشوارتر شدن یاد دهی ـ یادگیری منجر می شود ، در حالی كه آموزش بدون استفاده از رسانه ها تحقق نخواهد یافت. در مجموع رسانه های آموزشی چیزی بالاتر از وسایل كمك آموزشی هستند و تلفیق این دو با یكدیگر كار آموزش را به نحو مطلوب تری میسر خواهد ساخت. كاربرد رسانه ها می تواند در ایجاد تجربیات مشترك، انگیزش، جلب توجه و تمركز فراگیران تاثیر گذار باشد. كه همه اینها لازمه انجام آموزش و یادگیری هستند و سپس با جلب مشاركت مخاطبان برای تكمیل فرایند آموزش، از وسایل كمك آموزشی لزوم بهره گیری از آنها را در فرایند آموزش و تدریس بیش از پیش نمایان می سازد.اهمیت كاربرد رسانه ها و وسایل كمك آموزشیتاثیر گذاری بر باورها، عقاید و نگرش یادگیرندگان تنها با استفاده از كلام یاددهنده میسر نیست. نتایج تحقیقات زیادی نشان داده است كه حواس مختلف در یادگیری انسان نقش مساوی و یكسان ندارد. دو نكته مهم را بایستی سرلوحه كار فعالیت آموزشی خود قرار داد: 1 به دلیل نقش مهم حس بینایی در یادگیری انسان، لازم است در موقعیتهای ارتباطی و آموزشی به جای تكیه صرف بر كلام( گویش) و حس شنوایی مخاطبان، از پیام های تصویری و رسانه های دیداری- شنیداری نیز به میزان كافی استفاده كنیم.2 بیشترین یادگیری در شرایطی است كه از حس های بیشتری استفاده نمود و به طور یقین این امر به مدد كاربرد رسانه ها و وسایل كمك آموزشی حاصل خواهدشد. علاوه بر این در اینجا به موارد دیگری به منظور تبیین نقش و اهمیت كاربرد رسانه ها و وسایل كمك آموزشی اشاره می شود:1 شكل دهی تجارب یادگیری دست اول ویا نزدیك به آن: همانطور كه اشاره شد برای یادگیری بهتر هرموضوعی بایستی آن را با حس های هر چه بیشتر فراگیر درگیر كنیم تا به تجارب یادگیری مستقیم دست یابیم. اما تجربه های مستقیم به خاطر ضیق وقت، دور از دسترس بودن شیء یا عوامل دیگر، همیشه امكان پذیر نیست. در این موارد، رسانه های آموزشی شرایطی نسبتاً نزدیك به آن تجربه دست اول را برای فراگیران فراهم می سازند.2 ایجاد انگیزه یادگیری و كمك به تداوم آن: شكل گیری هر فرایند یادگیری به انگیزه و علاقه یادگیرنده بستگی دارد. وجود انگیزه سبب فعالیت داوطلبانه و درگیری مستقیم یادگیرنده در جریان یادگیری می شود و امكان دستیابی وی به اهداف آموزشی را افزایش می دهد. به كارگیری رسانه های مناسب نظیر چارت، عكس، فیلم و غیره این علاقه را در فراگیران بیدار می كند و یا شكل می دهد و بقای آن را در طول مدت یادگیری تداوم می بخشد. 3 صرفه جویی در زمان آموزش :آموزش وتدریس در محدوده زمانی خاصی باید صورت پذیرند. با استفاده از رسانه های آموزشی می توان در یك محدوده زمانی، بهره بیشتری را نصیب فراگیران كرد، مفاهیم مورد نظر خود را در مدت كمتری آموزش داد و در مدت زمان مشخص، مفاهیم بیشتری را به یادگیرندگان آموخت.مثلاً آشنا كردن فراگیران با ساختار پیچیده مغز با استفاده از یك مدل آموزشی ساده حتما به زمان بسیار كوتاه تری نیاز خواهد داشت تا انجام این كار از طریق توضیحات شفاهی، به علاوه وقتی كه یك تلق شفاف یا چارت آماده را با خود به كلاس می آورید، نیازی به ترسیم شكل های پیچیده بر روی تابلو نیست و از این طریق حتی می توانید بر میزان صرفه جویی بیفزایید. ادامه خواندن مقاله در مورد تاثير وسايل كمك آموزشي

نوشته مقاله در مورد تاثير وسايل كمك آموزشي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله هنر و معماري اسلامي

$
0
0
 nx دارای 99 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : هنر و معماری اسلامی جهانی شدن را با سه رویکرد مورد توجه و تأمل قرار داده‌اند. گروهی آن را معادل غربی شدن قلمداد کرده و چون این تمدن را فاقد صلاحیت‌های لازم برای جهانشمولی فرهنگ و اندیشه‌اش (به ویژه در ابعاد اخلاقی و آرمانگرایی) می‌دانند، جهانی شدن را خطری برای جهان معاصر ارزیابی می‌کنند و البته دلائل کافی وافی برای اثبات مدعای خویش – در فقدان صلاحیت‌های لازم تمدن غربی – دارند. اما این که جهانی شدن کاملاً معادل غربی شدن باشد، فیه تأمل. گروهی دیگر جهانی شدن را تحقق رؤیاهای بشری در رسیدن به زبان و اندیشه‌ای مشترک دانسته و آن عاملی برای رسیدن به نوعی عدالت جهانی و توزیع همسان و یکسان ماده و معنا در سطح جهان می‌دانند. از دیدگاه اینان جهانی شدن فرصتی طلایی برای رسیدن به سطحی از ترقی است که ضعف‌ها و قوت‌ها در هم آمیزند و حاصل این آمیختن، نوعی عدالت در بهره‌بری از امکانات مادی و معنوی زمین باشد و گروه سوم، صحت و واقع‌نگری هر دو دیدگاه فوق را در تبیین دقیق جهانی شدن، انکار، و آن رامحصول ذوق‌زدگی از یک سو و بدبینی مفرط از دیگر سو می‌دانند اینان عقیده دارند، جهانی شدن از برای ملت‌ها و تمدن‌هایی که صاحب ایده و اندیشه‌اند، یک فرصت است. جهانی شدن تنها فرصتی برای عرضه کردن استعدادها قابلیت‌های تمدن‌ها و فرهنگ‌ها – به ویژه معنایی و معنوی – در جهان آیینه‌گونی است که رسانه‌ها آن را ساخته و پرداخته‌اند و نه صرفاً بستری مطیع و مهیا برای سلطه‌گری جهانی تمدن‌هایی خاص. به یک عبارت از تصور جهانی شدن لزوماً استعداد جهانی بودن حاصل نمی‌گردد. لذا باید از این فرصت برای رسیدن به جهانی بهتر، عادلانه‌تر و بخردانه‌تر بهره جست‌ و این با شناخت جهان و فرهنگ‌هایش و نیز ایده‌ها و اندیشه‌هایش حاصل می‌شود. جهانی شدن پروسه‌ای است که می‌بایست مقدمه‌ای چون جهان‌شناسی داشته باشد. گروه سوم قبل از صدور حکم نفی یا قبول جهانی شدن، سعی بر آن دارند که جهان را با تمامی جلوه‌های فکری و فرهنگی و هنری‌اش بشناسند و خود را بشناسانند. این جهانی شدن مطلوب تمامی کسانی است که به کرامت، عزت و استعدادها و قابلیت‌های شگرف انسان اعتقاد دارند. این مقاله از رویکردهای فوق، رویکرد سوم را برگزیده است و در همین راستا از قابلیت‌های تمدنی سخن می‌گوید که به دلیل اعتقاد به وحدانیت مصوری خالق و نیز کرامت انسان، زبان و بیانی جهانی دارد. و این جهانی بودن آن‌گاه بیشتر آشکار می‌شود که به نگره‌های شهودی و بنیان‌های اشراقی هنر این تمدن به دیده دقت و تأمل نظاره شود. اندلس (یا همان اسپانیای امروزی)، حلقه واسط فرهنگ و هنر اسلام و غرب است. حضور هشتصد ساله مسلمین در این سرزمین و به بار نشستن عمیق فرهنگ و هنر اسلامی، اسپانیا را پلی میان دو تمدن تبدیل نمود. شاید اولین حاکم اسلامی که اندلس و به ویژه قرطبه را به مرکزی فرهنگی تبدیل و آن را مهمترین نقطه اتصال فرهنگ و هنر اسلامی با غرب قرار داد، عبدالرحمان دوم (متوفی 238 هجری – 852 م) باشد. در زمان وی اندلس به پیشرفت‌های فرهنگی، علمی، فنی و هنری شگرفی دست یافت و طلایه‌دار فرهنگی متعالی در رویارویی با تمدنی گردید که آغازین قرون دوره تاریکی خود را پشت سر می‌گذاشت. شوق و ذوق او در تبدیل قرطبه به یکی از علمی‌ترین شهرهای جهان، سبب گسیل شاعر دربارش «عباس بن‌ناصح» به مشرق زمین شد. وی مأموریت داشت تا کتب با ارزش را خریداری و علوم ایران و یونان را استنساخ کند. تلاش‌های او در این مورد به خلق کتابخانه‌ای در قرطبه انجامید که به گفته «لویی پرونسال» چهارصد هزار کتاب در آن موجود بود. (بخش مهمی از این کتب پس از قدرت یافتن کاردینال خمینس در اندلس در جشن کتاب سوزان غرناطه سوزانده شد.) (1)حضور دانشمندان و ریاضیدانان مشهوری چون ابن‌فرناس، (اولین دانشمندی که در قرن نهم میلادی برنامه پرواز را با ساختن بال‌هایی برای خود و طی مسافتی، طراحی نمود) یحیی‌بن حبیب منجم، عبیدالله شمس و عبدالواحدبن اسحاق ضبی و نیز موسیقیدانان بزرگی چون زریاب (شاگرد اسحاق موصلی و یکی از مشهورترین موسیقیدانان دربار هارون‌الرشید که خود آغازی بر ورود هنر به نقطه اتصال دو تمدن اسلامی و غربی بود) بر اهمیت و شکوه علمی اندلس می‌افزود. از دیگر سو بلند آوازه‌ای چون محی‌الدین ابن عربی که سلطان مباحث عرفان نظری تمدن اسلامی است، خود زاییده مرسیه اندلس و میراث بر فرهنگ غنی و عمیقی است که در آن سرزمین ریشه دوانیده بود. به عنوان مثال او در «فصوص» «و فتوحات» چه بسیار از «ابن مسره» (متوفی 899 میلادی) به عنوان یکی از مهم‌ترین عرفای اندلس نام می‌برد که به تحقیق و تصدیق محققان، کاملاً مؤثر بر اندیشه‌های ابن عربی بوده است. دیدار مشهور ابن عربی با ابن رشد در مرسیه نیز خود بیانگر حضور فلاسفه و اندیشمندان مهم اسلامی در اقصی نقاط غربی تمدن اسلامی است. فلاسفه‌ای چون ابن باجه (متوفی 1138 میلادی) که او را در مقایسه با سایر فلاسفه مسلمان، به فارابی (معلم ثانی) شبیه کرده‌‌اند و صاحب کتاب مشهوری چون «تدبیر المتوحد» است (کتابی که به سبک جمهوری افلاطون، در پی بنیادگذاری تئوریک مدینه‌ای فاضله است) بر اهمیت علمی و فرهنگی اندلس می‌افزاید. این لغت‌شناس، شاعر، ادیب، حافظ قرآن«، ریاضیدان و منجم بزرگ، همچنین صاحب کتب دیگری چون «کتاب النفس» و «رساله الاتصال» علاوه بر تعلیقاتش بر آراء جالینوس، فارابی و ارسطو است. ابن طفیل، فیلسوف نامدار دیگری از اندلس است که در سال 520 هجری (1106 میلادی) در شهر قادس به دنیا آمد و در اهمیت و نقش او همین بس که وی استاد ابن رشد، مهمترین مروج آراء فلسفی جهان اسلام در اروپاست. علاوه بر فلسفه، در علوم دیگر نیز اندسل مسلمان، صاحب آوازه است. علومی چون ستاره‌شناسی، علم‌الافلاک و ریاضیات. به عنوان مثال مجریطی (متوفی 1007 م) که در مجریط (Madrid) دیده به جهان گشود و از سرآمدان روزگار خود و به تعبیر صاعد در «طبقات‌الامم» امام ریاضیدانان عصر خویش بود، زیج خوارزمی را که بر اساس تقویم ساسانی تنظیم گردیده بود به تقیوم هجری اسلامی تغییر داد و کتب مهمی در نجوم، ریاضیات و کیمیا تألیف نمود. ابوالحکم عمرو کرمانی، شاگرد مجریطی (1066 میلادی) و امیه ابن ابی صلت (ریاضیدان و مکانیک بزرگی که اولین دانشمندی است که چون یک کشتی باربری با محموله مس در دریای مدیترانه غرق شد با ساختن آلات و وسائلی کشتی را از کف دریا به سطح آب منتقل نمود) نمونه‌های برجسته دیگر اندلس در علوم ریاضی و نجوم هستند. مسلمانان اندلس علاوه بر علوم فوق‌الذکر دیگر چون گیاه‌شناسی و داروسازی با دانشمندانی چون ابن سبعین (متوفی 1269 م) غافقی (متوفی 1165 م) و ابن بیطار (متوفی 1248 م)، در علوم پزشکی با طبیبانی چون الزهراوی (متوفی 1009) که تألیفاتش طی قرون متوالی مرجع دانشکده‌های پزشکی در اروپا بود، ابن زهر (متوفی 1162)، الباهلی (متوفی 1154 م به عنوان اولین کسی که بیمارستانی سایر با چهل شتر تأسیس نمود) و علی بن عباس (متوفی 994 م) متبحر و صاحب سبک بودند. این علوم از طریق ترجمه (توسط مترجمانی چون «قسطنطین آفریقایی»، «جرارد کرمونی» و «فرج بن سلیم کلیمی») و نیز آشنایی اروپاییان با مسلمین از طریق جنگ‌های صلیبی به اروپا منتقل شده و سرآغاز بیداری اورپاییان گردید.هنر و معماری، مظهر و مجلای دیگری برای ظهور نبوغ و استعداد شگرف مسلمین در اروپا از طریق اندلس بود. این حضور در رشته‌های مختلف هنری چون شهرسازی، معماری مساجد، کاخ‌ها، پارک‌ها و پل‌ها، ضرب سکه، خوشنویسی، زردوزی بر روی پارچه، نساجی و کاغذسازی، چشمگیر بود و در بطن خود دارای چنان روح زیباشناسانه و قدرتمندی بود که به همان صورت مورد تقلید اروپاییان قرار می‌گرفت. در معماری، اولین نمونه شگفت‌انگیزی این حضور، مسجد جامع قرطبه است. مسجدی که یکی از معماری‌های شکوهمند جهان اسلام است و در سال 168 هجری بنای آن توسط «عبدالرحمن داخل» آغاز شده و توسط هشام فرزندش در سال 177 هجری به پایان رسیده بود. این مسجد دارای 1392 ستون ازسنگ مرمر بود که با طاق‌های نیم‌دایره مانندی به هم پیوند می‌خوردند در شب برای روشن کردن آن از ده هزار آویز و شمعدان بزرگ ساخته شده از مس استفاده می‌شد. (لازم به ذکر است که مسیحیان پس از تسخیر اندلس، با تخریب قبه‌های بزرگ مسجد و از بین بردن تزیینات دیوارها، محراب و منبر سعی کردند هویت اسلامی بنا را از بین ببرند گرچه حضور آیات قرآنی بر سنگ‌های محراب این هویت را حتی تا به امروز فریاد می‌کند.) عبدالرحمان دوم به تقلید از همین مسجد عظیم، مسجد جامع اشبیلیه را بنا نمود و با توسعه قصر قرطبه و نیز کشیدن دو خیابان در دو کناره رود «وادی کبیر»، گردشگاه بسایر زیبایی برای قرطبه فراهم نمود. این حاکم مسلمان، غرناطه را از حیث زیبایی و آبادانی بدان جا رساند که محققانی چون «مسیو سیمونه» و «اولوجیو»، غرناطه را شهر زیبایی و عظمت نامیدند. (2) همچنین عبدالرحمن سوم (متوفی 350 هجری 961 میلادی) ملقب به «الناصر» پس از عبدالرحمن دوم، نقشی مهم و عظیم در فرهنگ و هنر اندلس دارد. یکی از مهمترین کارهای این حاکم، ساخت شهری تحت عنوان «الزهرا» (در سال 324 هجری) بود. به نقل ابن خلدون، ناصر، با فراخواندن معماران، هنرمندان، معبدسازان، خطاطان و نقاشان از سراسر اندلس، بغداد، مصر و حتی قسطنطنیه، شهری بسیار زیبا با بناهایی باشوکه بنا کرد. (3) یکی از شکوه‌مندترین این بناها قصر الزهرا و به ویژه تالار پذیرایی آن بود. در وصف این تالار آورده‌اند: «این تالار زیر قبه‌ای مرتفع که دیوارهای آن از سنگ مرمر بنا شده و با طلا و شنگرف تزیین شده و حوضی بزرگ و زیبا را در میان داشت بنا شده بود. در وسط حوض مجسمه کم‌نظیر و زیبایی نصب شده بود که از دهانه‌های آن آب می‌پاشید و امپراتور روم این مجسمه را با در گرانبهای دیگر به خلیفه الناصر هدیه کرده بود. در این حوض از جیوه (زنبق) به جای آب استفاده شده بود که با وزش باد و یا ایجاد حرکتی، مایع جیوه به حرکت و جنبش درآمده و چون آیینه‌های شکسته و یا متحرک، نور و روشنایی را به اطراف منعکس می‌کرد، و گاهی چون درخشش برق در آسمان موجب لذت و خوشایند و یا ایجاد وحشت و رعب می‌کرد و گاهی حاضران در تالار دست‌های خود را در برار چشمان خود قرار می‌دادند که از فشار نور و شدت برق آن بکاهند.» (4) به نقل «ابن عذاری» که با دقت و وسواس تعداد ستون‌های کاخ‌های «الزهرا» را شمرده است، این کاخ‌ها 4313 ستون مرمرین داشتند. (5) باغ‌ها و پارک‌هایی که در الزهرا ساخته شد این شهر را به یکی از زیباترین شهرهای جهان تبدیل نمود به قسمی که برخی مورخان، این شهر و به ویژه قصر الزهرا رابا افسانه‌های هزار و یک شب مرتبط ساختند.تزیین هنری این قصر با نقش و نگار آیات قرآنی و گچ‌بری‌ها و نقاشیهای هنرمندانه‌ای همراه بود که به تعبیری تا آن زمان، و همو خیال هیچ بلند پروازی قتدر به آفرینش نظیر آن نبود. در کنار قصر مسجدعظیمی نیزساخته شد که یکی از بی‌نظیزترین معماری‌های اندلسی بود. تمامی این هنرمندی‌ها و معماری‌های باشکوه، خود تمهید و مقدمه‌ای برای «الحمراء» بود. این «لؤلؤی نشانه در میان زمرد» (به تعبیر شاعران مراکشی)، «شاهکار بی‌رغیب هنراسلامی غربی» بود که مدتها چشم اروپا را خیره کرد. الحمراء که شهر پادشاهان بنی‌نصر بود به واسطه کاخهایش به شهرتی افسانه‌ای رسید و به جواهر نشانی پرشکوه تبدیل شد چنان‌ که ویکتور هوگو در مدحش سرود: «ای حمراء ای قصری که فرشتگان تو را چنان که در خیال آید تزیین کرده و نشانه‌‌ای دلفریب داده‌اند، ای قلعه با شکوه کنگره‌دار که با گل‌ها و بوته‌ها و شاخ و برگ پر نقش شده‌ای و اکنون به ویرانی می‌روی، شب هنگام که اشعه نقره فام ماه بر طاق نماها و دیوارهای تو پرده می‌افکند آواز دلربا و سحرانگیزی از تو به گوش می‌رسد» (6) شگفت‌انگیزی و بی‌همتایی الحمراء، محققان را به تلاشی رمزگشایانه در ادراک ماهیت این اثر برانگیخت و در این راه جهان‌بینی اسلامی همراه با آیات قرآن هزار توی هزار بطنش (ان للقرآن بطنا او سبعین بطون) و نیز عرفان رازورانه و عاشقانه‌اش، مبنا و مسند محققان و متفکران بسیار در رمزگشایی آثاری از این دست گردید. چنان که در شرح طاق منبت‌کاری الحمراء آورده‌اند: «گفته‌اند که طاق منبت‌کاری الحمراء می‌خواهد به هفت آسمانی اشاره کند که در کتبیه قرآنی همراه آن ذکر شده است: (بزرگوار و متعالی است آن‌که فرمانروایی به دست اوست و او بر هر چیزی تواناست ; آن که هفت آسمان طبقه طبقه را بیافرید. در آفرینش خدای رحمان هیچ خلل و بی‌نظمی نمی‌بینی. پس بار دیگر نظر کن، آیا در آسمان شکاف می‌بینی؟ بار دیگر نیز چشم بگشا و بنگر. نگاه تو خسته و درمانده به نزد تو باز خواهد گشت). پس مطبق بودن این طاق با ردیف‌های روی هم نشسته و همنشینی شمسه‌ها و چند ظلعی‌های سازگار و بی‌هیچ رخنه را می‌توان مثالی از طرح شگفت آسمانها دانست که مخلوق حکمت الهی است. سخن قرآن بدین معناست که خلقت خداوند شبیه به آفرینش نقش پردازی است که با موضوع همنشینی دقیق و هماهنگ و متناسب اشکال سازگار و حجم‌هایی سر و کار دارد که سخت و بی‌هیچ رخنه‌‌ای به هم بسته‌اند. مبهوت ماندن ناظر خسته و درمانده در درک رمز نظم پنهان عالم مخلوق خدا همچون حال ناظر نقوش گره است که ستاره‌ها و چند ظلعی‌های درهم بافته‌‌‌‌شان گویی پیوسته به هم متبدل می‌‌‌شوند بی‌‌‌‌‌‌‌‌آنکه هندسه پنهان خود را بر ملا سازند. «گرابار» طاق مقرنس تالار دو خواهران را تجسم تعبیر «طاق دوار فلک دانسته که در شعر عربی کتیبه پای طاق آمده است. این شعر از شاعر اندلسی، ابن‌زمرک (795 733/1393 1333) است. روزنه‌هایی که لابه‌لای کتیبه گشوده‌اند موجب بازی سایه و نور می‌شود، و ردیف‌های مقرنس طاق، که ترکیبی ستاره‌‌گون و مطبق است، این نور را به ظرافت در مراتب طاق پخش می‌کند. گرابار نوشته است، «گویی این گنبد را گنبدی دوار می‌‌یافته‌اند که گردش روزانه نور و تاریکی و منازل متغیر بروج را باز می‌نماید.» بخش‌های ذیر‌‌بط شعر مذکور چنین است:«اینجا گنبدی است چندان رفیع که از حد دید برون است، حس آن هم پنهان باشد و هم پیدا. جوزا دست خود (بهر کمک) سوی آن گشوده است و ماه بدر به نجوا سر پیش آورده. کواکب دری خواهند که درآن مأوا گیرند تا همچنان در طاق فلک سرگردان نمانند; در طاق آنچه قوس‌ها بر افراشته‌اند، قوس‌ها‌یی استوار بر ستون‌هایی که شامگاهان به نور مزین می‌‌گردد! گویی کواکب آسمانی‌اند که در مداراتشان همی گردند، و استن‌‌فجر، که چون آسمان را پیمود اندک آشکار شدن گیرد، در پرتو ایشان رنگ ببازد.» (7) ارنست گامیبریچ نیز در کتاب پر نفوذ خود «تاریخ هنر»، نگاره‌های دل‌انگیز و نقوش پرمایه رنگین‌‌الحمرا را مدیون اسلام می‌داند: «که فضایی را به وجود آورد که در آن هنرمندان از مسائل دنیوی و امور واقع روی برگیرند و در سپهر رویایی و تخیلی خط و رنگ ناب سیر کنند.»(8)این جا مجال سخن نیست که از رازها‌ی پنهان و اسرار باطنی هنری سخن بگوییم که هنرمندش جهان را چون جلوه‌ای از جمال بی‌همتای وجود مطلقی واحد می‌‌انگارد و تمامی ذوق و استعداد خدادادش را در تصویر‌‌گری این جمال بی‌مثال به خدمت می‌‌گیرد که آن را باید در کتب و تألیفات مفصلی که از سوی متفکران نگاشته شده جست‌وجو نمود اما می‌توان از اثر شگفت‌‌انگیز این هنر بر تمدن‌های دیگر به ویژه تمدن غرب که از طریق اندلس با این رمز و رازها روبروگشت، سخن گفت: این مقاله تنها ذکر مصادیقی محدود از این تأثیر پذیری است. «هلن گاردنر» که در کتاب «هنر در گذر زمان» خود، گچبری‌های الحمراء را همتای خیال‌‌پردازی‌‌‌های ظریف شاعران مسلمان می‌داند، در تأثیر سبک معماران الحمراء بر اروپا و آمریکا می‌آورد: «نفوذ این سبک بر هنر اسپانیا در سراسر سده‌‌‌‌های میانه همچنان قوی بود و تا دوره رنسانس نیز رسید و رگه‌هایی از آن را می‌توان حتی در هنر مستعمرات اسپانیا در قاره امریکا مشاهده کرد.» (9) البته در این جا ذکر نکته‌‌‌‌‌ای را ضروری می‌دانیم و آن عمد و قصد وسیعی است که در انکار یا دست کم، نادیده گرفتن) تأثیرات هنر، فرهنگ و معماری اسلامی بر غرب، مجموعه تحقیقات و مطالعات غریبان را در بر گرفته است. هنگامی که کتب تاریخ دوره‌های مختلف مدارس امروز اسپانیا، از حضور مسلمین در اسپانیا، تنها به دو صفحه بسنده می‌کنند و از محققان منصف غربی کسی چون «گانیگوس» مستشرق اسپانیایی در مقدمه ترجمه کتاب «نفخ‌‌الطیب» می‌نگارد: «ماریانا مورخ اسپانیایی و سایر مورخان بزرگ این کشور با احساسات ملی و تعصب دینی همراه با دشمنی و کینه‌توزی عمیق نسبت به عرب، همیشه تألیفات مورخان عرب را تحقیر کرده و ناچیز شمرده‌اند، در نتیجه روش علمی بحث و مقارنه اسناد تاریخی عرب با نوشتارهای مسیحی را رد کرده‌اند و ترجیح داده‌اند تألیفات خود را بر پایه دیدگاه مسیحیان از تاریخ گذشته تنظیم کنند، لذا تاریخ اسپانیای قرون وسطی با وجود تحقیقات مورخان معاصر، همچنان جولانگاه خرافات و تناقضات است» (10) بنابراین نمی‌توان انتظار داشت منابع مکفی و مستندی را در مجموعه آثار محققان غربی، (جز در موارد معدود و نادری) پیرامون بررسی این تأثیرات یافت. این وظیفه مراکز تحقیقاتی و مطالعاتی جهان اسلام است که با ارسال محققان و نیز اختصاص رساله‌های دکتری توسط دانشگاه‌های اسلامی و به ویژه ایرانی، این بخش از تاریخ غبار گرفته هنر و معماری اسلامی و به تعبیر جهانی را که قطعاً یکی از نابترین دوره‌های هنر و معماری اسلامی است، روشن سازند. با این وجود خیره‌کنندگی این آثار و نیز انصاف برخی محققان، نمونه‌ها و مستندات تاریخی روشنی را از تأثیر هنر و معماری اسلامی بر غرب همچنان که «گاردنر» متذکر شده است – در برابر رویمان می‌نهد. به عنوان مثال «مارتین بریگز» در مقاله‌ای تحت عنوان «معماری و ساختمان» در کتاب «میراث اسلام» وجود خصوصیات معماری اسلامی در کلیای ژرمینی دوپره – که در قرن نهم میلادی ساخته شد – را به حضور معماران مسلمان در اسپانیا و تأثیر آنان بر معماری این کلیسا مرتبط می‌سازد. از دیدگاه وی یکی از نمونه‌های دیگر این تأثیرات کنار هم قرار دادن گنبد و مناره به تقلید از معماری مسمانان است: «شکی نیست که در نظر معماران و مهندسین اسلامی، ساختمان گنبد و مناره پهلوی هم بسیار مطلوب بوده و این قسمت در (رن) نفوذ نموده به طوری که در بنای سنت پا، گنبد و برج پهلوی یکدیگر دیده می‌شود» (11) وی همچنین متذکر می‌شود در ساخت برج و باروی نظامی، اروپاییان از سبک معماری مسلمین در ساخت کنگره‌هایی به نام Machicolation متأثر بودند: «در سوریه نظیر این کنگره‌ها که به دست مسلمین ساخته شده نیز کشف شده که متعلق به سال 729 بعد از میلاد می‌باشد. یکی از دروازه‌های قاهره که به باب‌النصر معروف است (1087) و به وسیله معماران ارمنی ساخته شده دارای ماچیکولیشن می‌باشد. این ساختمان‌ها از لحاظ تاریخی بر بناهای نظیر آن در اروپا از قبیل قصر گیارد (1184)، شاتیون (1186)، نورویچ (1187) و وینچستر (1193) تقدم دارد. بدین طریق واضح می‌گردد که جنگجویان جنگ‌های صلیبی در معماری این قسمت را از اعراب آموخته‌اند.» (12). ساختمان کلیسا (که در اندیشه و حکمت مسیحی به مثابه تن عیسی بود) نیز از الگوهای معماری مسلمین بهره‌های فراوان برد: «در سیسیل در سال 1132 کاپلاپالتینا، و در سال 1136 کلیسای مارتورانا و در 1154 لازیزا و در 1180 لاکوبا ساخته شد این بناها از حیطه تسلط مسملین خراج بو. ولی باید دانست که حتی اگر بناهای مذکور به وسیله نورمان‌ها ساخته شده باشد باز مشخصات ساراسنیک (عربی) که در امالفی و سالرنو در خاک ایتالیا مشهود می‌گردد در آن‌ها فراوان است.» (13) نکته مهمتر در همین فضا تأثیر معماری اسلامی – به ویژه در استفاده از هلال‌های نوکدار – بر معماری گوتیک است. این نکته گرچه در اکثر تألیفات مورخان هنر معمولاً نادیده انگاشته شده و از آن ذکری به میان نمی‌آید اما شباهت فوق‌العاده برخی معماری‌های گوتیک با معماری اسلامی (که در تصاویر زیر مشهود است) تقریباً هرگونه تردیدی در این تأثیرگذاری را از بین می‌برد. شرح مستند «بریگز» در این تأثیرگذاری چنین است: «سبک تزییناتی که در ساختمان برج و باروها بکار می‌رفت از بین‌النهرین به قاره و از آنجا به ایتالیا نفوذ نمود و بعداً یکی از مشخصات معماری گوتیک گردید. حروفی که بر روی سنگ و چوب کنده می‌شده و در قرن نهم در مسجد ابن‌طولون د ر قاهره مشهود می‌گردد بعداً در ساختمان‌های گوتیک دیده می‌شود بعلاوه نوشتن حروف کوفی هنگام اشغال ایالات جنوبی به وسیله مسلمین در فرانسه نفوذ نمود و در انگلستان نیز مواردی هست که نفوذ تزیینات ساختمانی عرب را در آن کشور مشهود می‌سازد از آن جمله بنای کلیسای «وست مینیستر» نشانه خوبی است. نقوشی که اعراب در چوب می‌کندند بعداً در انگلستان بر روی فلزات معمول شد. طرح عرسبك و استعمال نقوشی هندسی جهت تزئینات محققاً جزو دیون ما به مسلمین محسوب می‌شود یعنی همان مسلمینی که خود مبدع اصول بسیاری در علم هندسه بودند. تمام آنچه گفته شد نکات بخصوصی بودکه مختصراً به ذکر آنها و بعداً به طور دوستانه در قرون وسطی در معماری‌های مغرب زمین نفوذ بسیار داشته که در این مختصر ذکری از آن نگردیده است. در اسپانیا سبک ساختمانی اعراب تا اواخر دوره تجدد به خوبی پیش می‌رفت و مطالعه در این قسمت بسیاری از نکات مبهم و عجیب معماری اسپانیایی گوتیک را مشهود می‌سازد. بالاخره باید دانست که معماری اسلامی هنوز در بعضی از ممالک که به نظر ما عقب مانده‌اند به نشو و نمای خویش ادامه می‌دهد.» (14)آنچه تحت عنوان تأثیرپذیری معماری اروپا، از معماری اسلامی ذکر شد، مختص همان قرون اولیه آشنایی غرب با جهان اسلام بود. این معنا در دوره‌های بعد حتی پس از فتح اندلس به دست مسیحیان و نیز نهضت رنسانس که در معماری احیای دوره کلاسیک یونانی (با ساختمان‌های پرشکوه و مجلل) را آرمان خود می‌دانست، ادامه یافت. اوج‌گیری سفر اروپاییان به شرق و شرح گزارشاتی که این مستشرقان و جهانگردان از زیبایی‌های رازگونه شرقی ارائه می‌کردند در الگوگیری معماری اروپا از مسلمین بسیار مؤثر بود. «شیلابلر» و «جاناتان بلوم» در کتاب ارزشمند خود «هنر و معماری اسلامی» با اختصاص بخشی تحت عنوان «تأثیر هنر اسلامی» از تداوم تأثیرپذیری معماری اروپا از معماری اسلامی و به ویژه اسپانیا، چنین سخن می‌گویند: «اسپانیا با آن بناهای چشمگیر، در دسترس‌ترین کشور برای اخذ الگو از سوی اروپاییان بود. پیش‌تر در نیمه دوم قرن 18 م./12 هـ. آکادمی سن فرنادو، دو معمار به نام «خوان دویلانو» و «پدروروآرنال» را فرستا ده بود تا به نظارت «خوزه دهر موسیلا»، ترسیم‌هایی از غرناطه و قرطبه (گرانادا و کوردوبا) بکشند، این ترسیم‌ها در 1780 م./ 1195 هـ با عنوان (Antigvedades Qrabes de Espena) منشتر گردید. همچنان که این کشور با اقبال فزاینده جویندگان مناظر بدیع مواجه بود، الحمراء به تخیل کلامی و تجسمی غرب نفوذ پیدا کرد. «جیمزکاوانه»، مورخی که از 1802 تا 1809 م./ 1217 تا 1224 هـ در اسپانیا بسر برد، آثار عتیقه از دوران عربان (لندن 1813) را منتشر ساخت، و چندی نگذشت که ادبا و نجبای اروپایی و امریکایی چون «شاتوبریان»، «ویکتورهوگو»، «واشینگتن اروینگ» و «تئوفیل گوآتیه» با نگارش شرح مسافرت خود بدانجا کار او را پی گرفتند. همسو با این گزارش‌های کلامی گزارش‌های تجسمی هم ارائه گردید: در سال 3 – 1832 م./ 1248 هـ «ژرالد پرانژه» از اسپانیا دیدن کرد و چهار سال بعد «سوغات‌ها، الحمراء غرناطه» (پاریس، 7 – 1836)، و به دنبال آن «بناهای تاریخی مسلمانان و مورها در قرطبه و اشبیلیه و غرناطه» (پاریس 1839) را که در واقع فقط به قرطبه و اشبیلیه می‌پردازد، منتشر ساخت. چند سال بعد هم او رساله‌ای در باب معماری مسلمانان و مورها در اسپانیا و سیسیل و شمال آفریقا (پاریس،1841) نگاشت و در آن به معرفی بناهای تاریخی شمال آفریقا در تونس، الجزایر و «بون» پرداخت. «جول گوری» و «اون جونز» در 1834 م./ 1250 هـ، تصویر الحمراء را کشیدند، گوری درگذشت و جونز یک تنه کار را ادامه داد و در 1837 م./ 1253 تنها بازگشت. اثر آنان بنام نقشه‌های کف، نقشه‌های نما، برش‌های مقطعی و تفصیلات الحمراء (لندن، 45 – 1836 م./ 61 – 1252 هـ) که در دو اطلس انتشار یافت کتاب الگوی معماران تلقی شد.» (15)همچنین یکی دیگر از مواردی که در معماری غرب تأثیر گذاشت، الگوگیری از الحمراء در ساخت تاترها و تالارهای موسیقی است. جان سوییتمن در کتاب «شرق‌زدگی، الهامات اسلامی در هنر و معماری انگلستان و امریکا» (1500 – 1920) چاپ کمبریج (1987) از افتتاح بنایی تحت عنوان «رویال پانوپتیکون» در سال 1856 در میدان لیسستر لندن سخن به میان می‌آورد که متأثر از طرح‌های الحمرا بود و دو سال بعد از افتتاح، به «تالار موسیقی الحمرا» تغییر نام یافت. به زعم نویسندگان کتاب هنر و معماری اسلامی «بدون تردید این سبک به شیوه‌ای شرق‌گرایانه در بعضی دیگر از سالن‌های تئاترها و تالارهای موسیقی انگلستان و امریکا تثبیت گردید» (16) علاوه بر آن چه ذکر شد این نکته نیز لازم به ذکر است که در تاریخ هنر سبکی به نام سبک مد جنی (Mude jar) در معماری و هنرهای تزیینی وجود دارد که «در واقع دستاوردهایی بود که پس از فتح مجدد اسپانیا، از مسلمین به جای ماند، اصطلاح مدجنی اساساً برای توصیف آثاری است که صنعتگران دستی مسلمان برای اربابان مسیحی اجرا کردند و از آن هنگام این اصطلاح برای توصیف آثار متأخر اسپانیایی در سنت اسلامی، به ویژه آجرکاری، گچبری، آثار چوبی، و کاشیکاری که به شیوه مغربی انجام شده‌اند، گسترش یافته است.» (17)ادله و مصادیق پیرامون تأثیرپذیری معماری غرب از معماری اسلامی، بسیار فراتر از اسلام، مصادیق معدودی است كه تا بدینجا ذكر شد و تفصیل آن را باید در منابع مستندی چون «میراث اسلام» (چاپ‌های جدید آکسفورد) و کتب ارزشمند دیگری چون «شرق‌زدگی، الهامات اسلامی در هنر و معماری انگلستان و امریکا» (1920 – 1500) جست‌وجو نمود (همچون بناهای تاریخی هند اسلامی که الهام‌بخش بسیاری از هنرمندان و معماران انگلیسی گردید) لیک پیش از اتمام این بخش ذکر نکته‌ای دیگر در این راستا خالی از لطف نیست که در سال 1976 موزه «مترو پولیتن» و کالج «هانتر» پروژه‌ای را هدف آموزش ریاضیات متوسطه از طریق هنر آغاز نمودند. اولین قسمت این پروژه تماماً به نقوش هندسی اسلامی (که از بنیان‌های تئوریک معماری و نیز اسلیمی‌های هندسی اسلامی است) اختصاص داشت. طراحان این پروژه محققان، مؤلفان و معلمان ریاضی امریکا را به استفاده از این نقوش هندسی تشویق کردند: «طرح‌هایی که تجرد، منطق ذاتی و کلیتشان، آنها را به ابزارهای بسیار ارزشمندی برای تدریس موضوعاتی چون معرقکاری، جبر و گسترش هندسی تبدیل کرده است.»(18) ***تزیین، محور مهم دیگری در تأثیر هنر اسلامی بر هنر غرب است. در این‌جا مراد ما از تزیین، صرفاً هنرهای زینتی یا آرایه‌ای نیست بلکه تمامی هنرهایی است که به نحوی با نقش سر و کار دارند (و البته یکی از کارکردهای این نقش تزیین است) از جمله اولین مصادیق این تأثیر، ردای سلطنتی «روجر دوم» پادشاه رومانی است. در حاشیه خود کتابتی عربی با خطوط کوفی دارد و خود نشانگر تأثیر هنر و فرهنگ اسلامی بر هنر کشورهای اروپایی است. هنرمندان اندلسی پس از فتح اسپانیا توسط مسیحیان، برای ساخت لباس‌های پرابهت و جلال اسقفان، کشیشان و نیز پادشاهان به سراغ همان طرح‌ها و نقوشی رفتند که مسلمین در طول حضور خود در آندلس آن را باب کرده بودند.این مسأله برای هنرمندان اندلسی از یک سو و بزرگان و اشراف آنجا از سوی دیگر چنان اهمیت داشت که از قرن 14 تا 16 میلادی بسیاری از کارگاه‌های نساجی در اروپا همچنان نقش و مهر عربی را بر حاشیه پارچه‌ها می‌زدند (امری که از قرن 12 آغاز شده بود و هنرمندان، بسیاری از خطوط کوفی عربی را بدون توجه به معانی آن بر پارچه‌ها ترسیم می‌کردند.)حضور نقوش اسلامی نه تنها در آثار تزیینی اروپاییان، که در کتب هنرمندان نقاش نیز حضوری بارز یافت، چنان‌که «ارنست کونل» در کتاب خویش تحت عنوان «هنر اسلامی» می‌نویسد: «نقوش اسلیمی در سرزمین‌های غرب اسلامی از محبوبیت زیادی برخوردار شد و در اواخر قرن پانزدهم وارد هنر اروپا گردید و در قرن شانزدهم در نقوش کتب هنرمندانی چون: فرانچسکو پله گرینو (Francesco Pellgrino) پیتر فلانتنر (peter Flontner)، و هانس هولباین (Hans Holbein) و غیره وارد گشت.» (19)رنسانس و تحولات فراگیر جامعه غربی که یکی از نتایج آن اوج‌گیری استشراق و شرق‌شناسی همراه با برگزاری نمایشگاه‌های مهم بین‌المللی در اروپا بود باب ارتباط و مراوده افزون‌تر هنری بین جهان اسلام و غرب را گشوده‌تر ساخت. این اوج‌گیری و تأثیر چنان شگرفت بود که به تعبیر «پی‌یر اشنایدر» در کتاب ماتیس (چاپ نیویورک 1984) «شرق‌شناسی جای خود را به شرقی شدن سپرد.» (20) از سوی دیگر باب گشوده برگزاری نمایشگاه‌های بزرگ هنری در نیمه دوم قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم، ذوق و نظر کنجکاو اروپاییان و امریکاییان را مستقیماً به شگفت‌انگیزی نقوش زیبای هنر شرقی و اسلامی متوجه و سبب تحولی عمیق در سبک و شیوه هنرمندان نام‌آوری چون «اوژن دلاکرو»، «فردریک چرچ»، «ویلیام دمورگان»، «گوگن»، «هنری ماتیس» و «ژرژ سورا» گردید. یکی از این نمایشگاه‌ها، «نمایشگاه بزرگ» بود که در سال 1851 میلادی در «هاید پارک» لندن بزگزار شد و در آشنا ساختن اروپایان با آثار شگفت‌انگیز هنری مسلمین که بخشی از نمایشگاه را تشکیل می‌داد، بسیار مؤثر واقع گردید. البته همزمان با این نمایشگاه‌ها، تحقیقات و تألیفات گسترده‌ای از سوی برخی محققان غربی پیرامون هنر اسلامی، صورت گرفت. استاد دانشگاه هاروارد (گل رونجیب اوغلو) این شوق غربیان به تحقیق و تأمل در هنر اسلامی به ویژه نقوش تزیینی را چنین شرح می‌دهد: «علاقه اروپاییان به تزییات اسلامی ریشه در قرون وسطی و دوره رنسانس داشت، اما در قرن نوزدهم به اوج خود رسید. بعد از انقلاب صنعتی که نظریه‌پردازان به تأمل در ماهیت نقوش انتزاعی پرداختند و آن را زبان شکل و رنگ مطلق دانستند، بحث پرشوری درباره تزیین درگرفت. تزیین که نهضت مدرن آن را مرتبه بس نازل‌تری تنزل داد و سپس نهضت پست مدرنیزم احیائش کرد، در اروپای قرن نوزدهم در مباحث نقد طراحی حائز نقش اصلی شد. اروپاییان در آن زمان در پی نگاره‌های مناسب برای تولید انبوه بودند و چون مناسبت عملی نقوش انتزاعی اسلامی برای این منظور آشکار شد، انتشار مطلب در این‌باره به سرعت فزونی گرفت» (21) البته عامل دیگری نیز اروپاییان را به کاوش در هنر دیگر ملل برمی‌انگیخت و آن بیداری روح رومانتیک اروپایی در قرون 18 و 19 بود. بدین ترتیب آثار مهم و متفاوتی در معرفی و شناساندن هنر و معماری به غربیان، به رشته تحریر درآمد که برخی از آنها عبارتند از: «آثار باستانی عربی در اسپانیا (1816) اثر جیمز کاوانا مرفی، کتاب چند جلدی «وصف مصر» که در سال‌های 1809 الی 1828 به دستور ناپلئون نگاشته شد و شامل تصویر بناهای اسلامی در مصر بود، «معماری عرب یا بناهای باشکوه قاهره، طرح‌ها و نقوش، از 1818 تا 1826». اثر پاسکال کست، «طرح‌ها و نقوش بناهای عربی مصر و شام و آسیای صغیر از 1824 تا 1845» نوشته فیلیبه ژوزف‌گیر و دوپرنژی، «هنر عرب براساس بناهای باشکوه قاهره از قرن هفتم تاپایان قرن هجدهم»، نگاشته شده به سال 1869 اثر پریس دوان (این کتاب‌ها شامل تابلوهای رنگی از نقشه‌ها و پلان‌های معماری اسلامی همراه با نقوش بود) «هنر عرب» (1893) اثر آلبر گایه، «پلان‌ها و نماها و مقاطع و جزییات الحمراء» (1842) اثر جولز گوری و اون جونز»، «رساله در معماری عرب‌ها و مغربیان در اسپانیا و سیسیل و بربریه» (1841) و «گلچین تزیینات مغربی الحمراء» نوشته فیلیبه ژوزف‌گیر و دوپرنژی، «وصف آسیای صغیر» (در موضوع معماری اسلامی) و «وصف ارمنستان و ایران و بین‌النهرین» (1824) هر دو از شارل فلی ماری تکسیه، «بناهای جدید ایران» (1867) نوشته کست، «معماری و تزیین ترکان در قرن پانزدهم» (1874) اثر لئون پاروویله، «دستور زبان تزیین» (1851) اون جونز، «هنر عرب‌ها» (1873) و «عناصر هنر عربی: ویژگی در هم بافتگی» (1879) هر دو از ژول بورژون، «نقوش اصیل هندسی برای پارچه» (18844) اثر دیوید رمزی هی، «شیوه‌های سنتی طراحی نقش» اثر كریستی، «پژوهشی بر اساس نظریه گروه و تحلیل ساختاری درباره تزئینات مغربی الحمراء در غرناطه» (1944) ادیت مولر و ;آثار نسبتاً کثیر اروپاییان پیرامون هنر اسلامی از یک سو و تقلید نقوش اسلامی در تزیینات غربی توسط نقاشان از دیگر سو، یکی از مهمترین عوامل تأثیر مستقیم این هنر بر سبک‌های هنری مدرن گردید. به عنوان مثال «اوژن دلاکرو» (1836 – 1798) در نقاشی‌های خود شدیداً متأثر از نقشگری‌های شرقی در مدت حضور خود در مراکش و الجزایر بود. همچنین «فردریک چرچ» مشهورترین منظره‌پرداز امریکایی در نیمه دوم قرن نوزدهم، بعد از سفر به فلسطین و سوریه شیفته معماری اسلامی گردید و پس از بازگشت، عمارتی اعیانی ساخت و آن را «اولانا» نامید (این کلمه از واژه عربی علانا – مکان – رفیع ما – گرفته شده بود) «در این خانه نقش مایه‌های الحمراء، ریزه‌کاری‌های ساده شده هندویی و کاشیکاری ایرانی به هم آمیخته است وی نسخه‌ای از «بناهای تاریخی ایران» (پاریس 1867) نوشته «پاسکال ژاویه کاست» را در اختیار داشت، از این رو عناصر همچون ستون‌های ایوان بالا خانه اولانا و گرته‌برداری‌های کرت هال مبتنی بر نگاره‌های ایرانی است که از راه آثار کاست با آنها آشنا شده بود.» (22) بر تأثیرپذیری نقاشان و طراحان آمریکایی از نقوش اسلامی، نام ویلیام دمورگان یکی از مشهورترین طراحان امریکایی قرن نوزدهم را نیز باید افزود که نقش‌هایش تجسم مشرب اسلامی بود. اما در اروپا، مشهورترین نقاشان (که روش و سبک کارشان بعدها خود به مکاتب هنری تبدیل شد) تأثیرپذیری کاملی از هنر اسلامی داشتند، همچون «هنری ماتیس» نقاش فرانسوی (1954 – 1869) که به تعبیری «اولین و احتمالاً بزرگ‌ترین هنرمندی بود که در کارهای خود انس بالنده غرب را با هنر اسلامی در هم آمیخت» وی به دیدار نمایشگاه‌هایی چون «2500 قطعه هنر اسلامی» در سال 1893، «نمایشگاه جهانی» 1900، «نمایشگاه 1903» و «نمایشگاه هنر اسلامی در مونیخ» 1910 رفت و به‌ویژه در این نمایشگاه آخر چنان شیفته و شیدای هنر اسلامی و شرقی گردید که ابراز داشت: «شرق ما را نجات داد». او که پس از این آشنایی، خود را رها شده از «فوویسم» می‌دانست (23) هدف اصلی در آثارش را کشف و یافتن نور می‌دانست. پس در همان سال به اسپانیا سفر کرد و مادرید، کوردوبا (قرطبه) سویل (اشبیلیه) و گرانادا (غرناطه) را از نزدیک دید. این سفر و بعدها سفر او به مراکش، تأثیرپذیری او از هنر شرقی و اسلامی را کاملتر نموده و در آثاری چون «خانواده نقاش» متجلی گردید.از دیدگاه محققان، این اثر از قواعد هنر اسلامی و ایرانی تأثیر گرفته است. فرش پهن شده بر زمین، نیمکت‌های راحتی با بالش‌هایی در عقب، پرسپکتیو عمودی و ترکیب‌بندی سه جزیی (به تأثیر از نگارگری ایرانی) دلایل این ادعایند: «سفر ماتیس به مراکش در اوایل سال 1912 زمستان 13 – 1912 م، سبب شکل‌گیری بعضی از بیادماندنی‌ترین آثار وی گردید که در عین حال برخی از برانگیزاننده‌ترین تمثال‌های معماری مغربی نیز هست. این علاقه به هنر اسلامی در سراسر عمر طولانی او ادامه داشت و آثاری همچون کتاب مصور جاز او که در سال 1947 منتشر شد متن و تصویر را به شیوه الهام گرفته از نسخ مصور، اگر نگوییم مستقیماً مبتنی بر آن، با هم ترکیب می‌کند.» (24) و این ماتیس همان است که اشنایدر در مورد او گفت: «با آمدن ماتیس شرق‌شناسی جای خود را به شرقی شدن سپرد.» و «آنباربر» تأکید کرد: «انسان می‌تواند بر وجود شباهت‌هایی میان تابلوی «قهوه‌خانه عربی» و مینیاتور «شاهزاده و آموزگارش» اثر یک هنرمند ایرانی قرن شانزدهم به نام «آقا رضا» اذعان کند. احتمالاً این اثر را ماتیس، کمی قبل از سفر دومش به تانجر، در نمایشگاه موزه هنرهای تزیینی پاریس در سال 1913 دیده بود» (25) هربرت رید نیز در کتاب «معنی هنر» ارتباط قوی میان مینیاتورهای ایرانی و آثار ماتیس چنین روایت می‌کند. «در مینیاتورهای ایرانی و آثار ماتیس می‌بینیم که رنگ‌ها به قوی‌ترین و خالص‌ترین کیفیت خود، به وسیله نقاش مشهور انتخاب می‌شوند و نقاش از آنها نقشی می‌سازد که از برابر نهادن قوت و ضعف نسبی رنگ‌ها و نواحی رنگین پدید می‌آید.» (26)همچنین تاریخ هنر، روایتگر آن است که «گوگن» نقاش فرانسوی (1903 – 1848) رساله‌ای را برای نقاش دیگر فرانسوی «ژرژ سورا (1891 – 1859) فرستاد که ترجمه رساله «کتابچه نقاش ترک» بود این کتابچه نوشته شاعر ترک سنبلزاده وهبی (متوفی 1809) بود که به نقاشان جوان توصیه می‌کند که «بهتر است از بر نقاشی کنید» و به احتراز تعمدی از ظواهر بیرونی سفارش می‌کند. سنبلزاده به متعلمان می‌‌‌آموزد که به طرح‌‌‌‌های مجرد و رنگ‌های اصلی خیالی «در قالب نظریه‌‌ای که از پیش در ذهنتان مهیاست» شکل ببخشد. این سخن به طرز عجیبی یادآور قول نویسندگان قدیمی‌‌تر مسلمان در باره قوالب انتزاعی است که در خاطر هنرمندان نقش می‌‌‌بندد. شایان توجه است که برای توجیه نقاشی انتزاعی مدرن به وجاهت سنتی بصری اسلامی متوسل می‌شده‌اند، که به نظر چیتمن دارای «معانی سرنوشت‌‌‌سازی برای ماهیت و گسترش هنر انتزاعی از زمان نخستین تجربه‌‌های گوگن تا قرن بیستم» است. چنان که هدسن نوشته است، ماهیت بسیار غیر شمایلی سنت بصری اسلامی به معماران و هنرمندان القا می‌کرد که «از قوه خیال عالمی جدید بیافرینند; که در بیان خاص خود آکنده از شگفتی و لذت باشد.» ( 27) «هربرت رید» در کتاب «فلسفه هنر معاصر» به ذکر جمله‌ای از گوگن می‌پردازد که تأثیر کلام سنبلزاده بر گوگن را به کمال می‌توان در آن مشاهده کرد: «برای جوان‌ها خوب است که مدلی داشته باشند اما بگذارید موقعی که نقاشی می‌‌کنند رویش پرده بکشند. بهتر است با اتکا به حافظه نقاشی کنید چون در این صورت کارتان از آن خودتان خواهد بود. احساس، هوش و روحتان بر چشم هنرمند اماتور (تفنن کار) پیروز خواهید شد.» (28) گوگن خود تأثیر پذیری عمیقی از هنر شرقی داشت آن چنان که از سوی سزان هماره به دلیل تقلید از هنرهای ژاپنی تحقیر می‌شد (29) اما این اعتقاد وجود دارد که تأثیر‌‌پذیری هنرمندان بزرگی چون گوگن و ماتیس از هنر شرقی و به ویژه هنر اسلامی- ایرانی راه را برای بروز یک انقلاب هنری و رجعت از ایستایی هنری به پویایی هنری باز کرد. گوگن که در آثار خود به دنبال ایجاد ارتباط تنگاتنگ بین رنگ و فرم بود«درگفته‌هایش به صراحت اظهار داشت تصویر قبل از این که کشتزار یا یک درخت باشد سطح رنگین درخشانی است که ضرورتاً باید پیوند آن را با دیگر قسمت‌های تصویر یافت و هماهنگ کرد. چنین بیانی کیفیت ویژه نقاشی ایرانی را به ذهن متبادر می‌سازد که ضمن ایجاد دنیای مثالی، طراحی را در قالب تصویر عینیت می‌بخشد که مبانی نقاشی نو را در خود جای داده است. گوگن در جای دیگر می‌گوید اگر طالب هستید رابطه میان رنگ و فرم را بشناسید و فرا گیرید به بافته‌‌های ایرانی توجه کنید; در این جاست که به صراحت می‌توان عنوان کرد که هنرمندان پیشرو اروپایی با پشت کردن به معیارهای آکادمیسم ایستای غربی و رویکرد به ارزش‌های تصویر هنر مشرق زمین توانستند، در سده نوزدهم، راه را برای تکوین هنر نوین باز کنند. پویایی، نوآوری، تحرک و تحول از ویژگی‌های هنر نوین است. ریشه‌های آن را در تصویر سنتی ایران می‌توان یافت. در تصویر سنتی احساس می‌شود که هنرمند در حرکت است نگاهش متوقف نیست همزمان با آن، موضوع نیز به حرکت درمی‌‌‌آید. با چرخش این دو و دنیای خیال هنرمند، در تصویر، فضایی غیر متعارف و بدیع فراهم می‌آید كه هنر نو پیوسته در جست‌وجوی آن است.»در پیرامون تأثیر گذاری هنر و معماری اسلامی بر هنر غرب می‌توان بیش از این سخن گفت و مستندات افزونتر را مورد تحقیق و بررسی قرار داد، لیک به دلیل جلوگیری از تطویل کلام تنها به یکی دیگر از بارزترین و مشهورترین این تأثیرات که الگوگیری سکه‌های پادشاهان اروپایی از سکه مسلمین است اشاره می‌کنیم.در آغاز این مقال از رشد علوم وفنون اسلامی در اندلس توسط امرایی چون «عبدالرحمن دوم» و «عبدالرحمن سوم» (الناصر) سخن گفتیم. از کارهای مهم عبدالرحمن دوم تأسیس دارالضرب و ضرب سکه‌های طلا و نقره بود. وی دستور ضرب نقش و نگاری جدید بر این سکه‌ها را صادر کرده و بدین ترتیب در یک روی سکه دو نوشته «قل اللهم مالک الملک الی بیدک الخیر» و «الهکم اله واحد لااله الا هو الرحمن الرحیم» ضرب می‌شد و روی دیگر سکه نام امیر در مرکز آن و جمله «لا غالب الا الله» در اطراف آن نقش می‌بست. به گفته مورخان در همان دوران حضور مسلمین در اندلس و نیز پس از آن، این نقش و نگار حتی با همان آیه‌های قرآنی، مورد استفاده پادشاهان اروپایی و مسیحی بود. به عنوان مثال «آلفونسوی هشتم» (1158 – 1124) پادشاه کاستیل و لیون سکه‌ای را بنام خود ضرب کرده بود که بر آن چنین جمله‌ای نقش بسته بود. «Amir al katulagin» (امیر الکاتولیکین) و نیز پاپ اعظم در روم سکه‌ای را ضرب نمود که به تقلید از مسلمین اسپانیا، جمله «IMAM AL BIAHAL MASIHIYAH» (امام البیعه المسیحیه) یعنی رهبر کلیسای مسیحیت را بر آن نقش زده بود. اما مهمترین این سکه‌ها سکه‌ای است که در تاریخ هنر به سکه «اوفا» پادشاه مرسیا (796 – 757) مشهور است و در آن «لااله الاالله و محمد رسول‌الله» کاملاً به چشم می‌خورد. متن و تصویر زیر که در سایت (googel) تحت عنوان (Offa Rex) قابل دسترسی است، مستند صریحی بر مطلب فوق است. The center text reads “There is no deity excepet Allah, He is the one and only, He has no partner.” The text around the circumference reads “Muhammad the Messenger of Allah, sent him with guidance and true religion to make it Victories over all (other) religions”. Obverse: The center text reads “Muhammad is the Messenger of Allah with the nam of the king Offa rex Weritten upside down within that text. The text around the circumference reads “In the name of Allah. This (coin) was minted in 157 A.H (1576.H. corresponds to 773 – 774 C. E.). این سکه هم اکنون در موزه بریتانیا موجود است. همچنین نمونه مشخص دیگر یک صلیب برنجی ایرلندی است که متعلق به قرن نهم میلادی است و در مرکز آن با خط کوفی جمله «بسم‌الله» کاملاً به چشم می‌خورد. پانوشت‌ها: 1- آل علی، دکتر نورالدین، اسلام در غرب (تاریخ اسلام در اروپای غربی)، تهران، نشر دانشگاه تهران، 1370 2- همان، ص 155 3- همان، ص 233 4- اسلام در غرب، ص 233 – 234 5- هیلن برند، روبرت، معماری اسلامی، ترجمه دکتر باقر آیت‌الله‌زاده شیرازی، ص 444، تهران، نشر روزنه، 1380 6- بلخاری قهی، حسن، سرگذشت هنر در تمدن اسلامی (معماری و موسیقی)، ص 134، تهران، نشر حسن افرا، چاپ دوم 13837- نجیب اوغلو، گل‌رو، هندسه و تزیین در معماری اسلامی، ترجمه مهرداد قیومی بیدهندی، ص 162، تهران، نشر روزنه، 1379 8- گامبریچ، ارنست، تاریخ هنر، ترجمه علی رامین، ص 131، تهران، نشر نی، چاپ دون، 1380 9- گاردنر، هلن، هنر در گذر زمان،ترجمه محمد تقی فرامرزی، ص 262، تهران، انتشارات آگاه، چاپ پنجم،1381 10- اسلام در غرب، ص 3 11- The Legacy of Islam, Edited by the late SIR THOMAS ARNOLD & ALFRED GUILLAUM. Pg158, oxford 1934. 12- Ibid, 159. 13- Ibid, 160. 14- Ibid, 164 – 165 15- بلر، شیلا و ام‌بلوم، جاناتان، هنر و معماری اسلامی، ترجمه اردشیر اشراقی، صص 346 – 345، تهران، سروش، 1381 16- چیلوز ایان و آزبورن، هارولد، سبک‌ها و مکتب‌های هنری، ترجمه فرهاد گشایش، ص 147، نشر عفاف، تهران، 1382، چاپ دوم. 17- هندسه و تزیین در معماری اسلامی، ص 121 18- کونل، ارنست، هنر اسلامی، ترجمه دکتر یعقوب آژند، ص 71، نشر مولی، تهران، 1376 19- هنر و معماری اسلامی، شیلابلر و ;، ص 350 20- هندسه و تزیین در معماری اسلامی، ص 87 21- هنر و معماری اسلامی، شیلابلر و ; ص 347 22- «سفر به مراکش این امکان را برایم فراهم ساخت که پیوند لازم را میان دنیای برون (طبیعت) و ذهنیاتم برقرار سازم و از نظریه‌پردازهای محدودی همچون فوویسم رهایی یابم» حسینی، مهدی، نقاشان نوین و مشرق زمین، ص 18، جزوه درسی دانشگاه هنر. 23- هنر و معماری اسلامی، شیلابلر و ; ص، 350 24- به نقل از کتاب هنر مدرن (بررسی و تحلیل هنر معاصر جهان) مرتضی گودرزی دیباج، ص 196، نشر سوره مهر، تهران 1381 25- رید، هربرت، معنی هنر، ترجمه نجف دریابندری، ص 41، نشر شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1374، چاپ پنجم. 26- هندسه و تزیین در معماری اسلامی، ص 287 27- رید، هربرت، فلسفه هنر معاصر، ترجمه محمد تقی فرامرزی، ص 39، نشر نگاه، تهران، 1347، چاپ دوم. 28- «گوگن نقاش نیست بلکه فقط سازنده عروسک‌های ژاپنی است» ولار، آمبراز، زندگی و هنر سزان، ترجمه علی‌اکبر معصوم بیگی، ص 198، تهران نشر نگاه، 1369 29- حسینی، مهدی، نقاشان نوین و مشرق زمین، ص 11، دانشگاه هنر. کاروانسراهاساده تر از همه چنین می توان گفت که کاروانسرا ساختمانی است که کاروان را در خود جای می دهد و بزرگ ترین نوع ساختمانهای اسلامی است. پلان آن معمولا مربع یا مستطیل شکل است، با یک ورودی برجسته عظیم و بلند، معمولا ساده و بدون نقش، با دیوارهایی که گاهی اوقات بادگیرهایی در انتهای آن تعبیه شده است. یک دالان با طاق قوسی که مابین ورودی و حیاط داخلی قرار گرفته است، فضای کافی را برای جا دادن حیوانات بارکش فراهم ساخته است. بر روی سکوی برآمده ای که در پیرامون این حیاط قرار گرفته است، طاقگان هایی واقع شده اند که نمای داخلی را مفصل بندی کرده اند. در پشت آنها حجره های کوچکی برای منزل دادن مسافران تعبیه شده است. در کاروانسرا های دو طبقه، از حجره های پایینی برای انبار کردن کالاها و از حجره های بالایی برای منزل دادن مسافران استفاده می شد. رباط ملک – 470 ه.ق – ایران با این حال، تمامی این نوع ساختمان ها و عملکرد ها، کاروانسرا نامیده نمی شوند. تا به امروز، بسیاری از آنها به عنوان رباط تشریح شده اند. این لغت از ریشه عربی ربط است که یکی از معانی آن افسار کردن اسب است. البته تصور توقفگاه کوتاهی که در وجود این لغت نهفته است، دلیل مناسبی برای انتخاب این نام به نظر می رسد، اما رباط معنی تخصصی تری را در بر دارد. این واژه در اواخر قرن چهارم ه.ق بیانگر نوعی دژگونه است که به عنوان مبنایی برای تداوم جهاد، مورد استفاده قرار می گرفت. بیشتر نمونه های سالم مانده از این نوع ساختمان در مغرب یافت می شوند، مانند موناسیر، سوسه، طافرطست و طیط. رباط سوس – قرن سوم هجری – تونس دلاوران دین در چنین ساختمانی، برای اقامت کوتاه مدت بر ضد کافران گرد می آمدند. رباط ها در سراسر جهان اسلام ساخته می شدند. با توسعه مرزهای اسلام و برقراری آرامش نسبی، فعالیت دلاوران دین(غازیان) کاهش یافت. اما ساختمانهایی که مورد استفاده آنها بود، باقی ماند. احتمالا تبدیل رباط برای استفاده در زمان صلح، مستلزم کار زیادی نبوده است. بنا بر این زیاد تعجب آور نیست که این واژه نیز بر کاروانسرا دلالت داشته باشد.a ادامه خواندن مقاله هنر و معماري اسلامي

نوشته مقاله هنر و معماري اسلامي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله امام خمينى سياستمدارى بزرگ و بزرگ سياستمدار

$
0
0
 nx دارای 63 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : امام خمینى سیاستمدارى بزرگ و بزرگ سیاستمدار از بعد سیاسى امام خمینى یك شخصیت‏بى‏نظیرى بود كه دوست و دشمن بر آن اذعان داشتند. عنوانهایى نظیر تئوریسین بزرگ، صاحب‏نظر برجسته، تحلیل‏گر سیاسى فوق‏العاده، استراتژیست‏بلند پایه، آینده‏نگرى قوى، جهان بین منحصر به فرد، داراى دكترین عالى و پیچیده، ژرف‏نگر، غیر قابل پیش بینى و داراى پیچیدگى بسیار دور بخشى از عنوانهایى بود كه شخصیتهاى جهانى به حضرت امام خمینى داده‏اند، واقعیت این است كه حضرت امام امت همه عنوانها و القاب فوق را داشت ولى اینها همه صفات امام نبود، بلكه ناظران بین‏المللى هر كدام از دیدگاه خاصى امام عزیز را مى‏دیدند. اینك با توجه به محدودیت كلام گوشه‏هایى از ویژگیهاى سیاسى امام راحل را به شكلى كاملا موجز و خلاصه ذكر مى‏كنیم. 1- خودباورى به جاى خودباختگى: یكى از برجسته‏ترین اهداف امام عزیز تلقین روح خود باورى به عموم مسلمانان و بخصوص به مردم خود بود. بنیان‏گذار جمهورى اسلامى در این استراتژى الهى خود از دو تاكتیك معروف استفاده مى‏نمود: الف – تحقیر قدرتها و ابرقدرتها رهبر كبیر انقلاب اسلامى كه به خوبى به جنایتهاى كشورهاى امپریالیستى در تحقیر ملتهاى دربند آگاهى داشت و آثار ذلتبار سلطه ابرقدرتها را بر ملتها مشاهده نموده بود، درصدد برآمد كه اولا آنها را كوچكتر از آنچه هستند و نشان مى‏دهند معرفى كند، ثانیا بر مبناى قاعده تایید باطل، باطل است، سعى وافر بر نفى تاثیرگذارى و موقعیت‏برتر آنها داشتند. تكرار جمله امریكا هیچ غلطى نمى‏تواند بكند، از امریكا در ذهن و فكر مردم ما كشورى و قدرتى ترسیم نمود كه قدرتهیچ كارى را ندارد. الحق همین جمله كاخ ابرقدرتى امریكا را فرو ریخت و حتى امكان واكنش مناسب در برابر طوفان سهمگین انقلاب اسلامى را از او گرفت. حال آنكه امریكا به عنوان یك واقعیت، ابرقدرتى بود كه به خود حق مى‏داد و مى‏دهد كه در امور داخلى كشورها مداخله نماید. در ویتنام آنهمه جنایت مرتكب شود، گرانادا را به اشغال خود درآورد، لیبى را بمباران و در نیكاراگوئه دخالت نظامى نماید. نوریه‏گا را از اریكه قدرت در پاناما به زیر كشد و از اسرائیل حمایت‏بى‏قید و شرط نماید و به اعراب بى‏اعتنایى كند. این درست است كه امریكا و چهار كشور دیگر عضو دائم شوراى امنیت و داراى حق وتو هستند. ولى واقعیت چیزى دیگرى است. به نظر بسیارى از صاحبنظران سیاسى امریكا حرف آخر را در شوراى امنیت مى‏زند. اگر سازمان ملل را به مدرسه‏اى تشبیه كنیم و شوراى امنیت را به كلاس، امریكا رئیس این مدرسه، انگلیس معلم كلاس، فرانسه در حكم مبصر كلاس، شوروى چون شاگرد ساعى و درسخوان این كلاس و چین مانند دانش‏آموز مستمع آزاد كلاس است؟ ! ! با همین دید و تحلیل است كه مشاهده مى‏كنیم امریكا در بحران اشغال كویت در مدت كوتاهى تعداد زیادى قطعنامه را در شوراى امنیت‏بر علیه عراق به تصویب رساند، حال آنكه كشورهایى نظیر فرانسه و شوروى كه هوادار سنتى عراق بودند از انجام هرگونه واكنشى ناتوان شدند و نتوانستند به نفع عراق كارى انجام دهند. همین امریكا در دیدگاه خدابین امام بزرگوار هیچ گونه محلى از اعراب را نداشت و به شدت تحقیر شد. دیگر قدرتها هم به فرا خور حال و به مناسبتهاى گوناگون مورد طعن و عتاب و شماتت قائد عظیم‏الشان قرار گرفتند. این یكى از استراتژیهاى امام بود. ب – القاى روح بزرگمنشى و عزت اسلامى رهبر كبیر انقلاب اسلامى سعى بسیار زیادى داشتند كه عزت از دست رفته را به مسلمانان برگردانند و این مهم جز با تفهیم جهان‏بینى عظیم اسلامى مقدور نبود. بنابراین توجه بنیانگذار جمهورى اسلامى بعد از شكستن ابهت و صولت قدرتها، تشریح و معرفى اسلام ناب بود. همان اسلامى كه عزت را منحصر به مسلمانان مى‏داند ” ولله العزه ولرسوله وللمومنین”. امام عزیز معتقد بودند به میزانى كه مسلمانان از اسلام فاصله بگیرند، به لحاظ سیاسى به همان میزان به قدرتهاى جهانى وابسته مى‏شوند. در این استراتژى همه مساعى حضرت امام مصروف تبلیغ اسلام و توجه به مسایل اسلامى بود. به‏گونه‏اى كه مسلمانان هرگز احساس نیاز به دیگر ایدئولوژیهاى وابستگى آور را نكنند. 2- اعتراف جهان به صلابت‏سیاسى امام در سال 1365 در پایان سمینار منطقه‏اى سفراى كشورمان كه دسته جمعى به محضر امام نایل شدیم. توفیق زیارت خصوصى معظم له نیز طبق معمول دست داد. در آن ملاقات خصوصى حضرات آقایان: مهدوى كنى و انوارى و نیز جناب آقاى دكتر ولایتى نیز حضور داشتند. چند لحظه‏اى به سكوت گذشت. بنده از محضر امام بزرگوار اجازه خواستم كه مطلبى را به عرض برسانم. امام عزیز اجازه فرمودند. آنگاه گفتم: چندى پیش سفیر شوروى در تهران (آقاى بویلدیروف سفیر وقت‏شوروى) به دیدن من آمد و طى گفتگویى گفت: ما و شما هیچ اختلافى با هم نداریم. من در پاسخ گفتم: اتفاقا ما با شما خیلى اختلاف داریم. اولین اختلاف ما ایدئولوژى ماست كه هیچ فصل مشتركى با ایدئولوژى شما ندارد. دوم حضور نظامى شما در افغانستان است كه ما كاملا مخالفیم. سوم حمایتهاى شما از صدام است كه مساله مهم ما و شماست و در این زمینه ما سیاست‏شما را رد مى‏كنیم و اصلا این سیاست‏براى ما قابل درك نیست. سفیر شوروى گفت: ما و شما همسایه‏ایم و این را خدا خواسته است؟ با خنده گفتم: مگر شما هم خدا را قبول دارید؟ سفیر شوروى گفت: آن خدایى كه امریكا را با آنهمه عظمت‏به دست انقلاب شما تا این اندازه زبون و ذلیل كرده است، ما هم این خدا را قبول داریم. چهره حضرت امام بسان گل باز شد و با لبخندى كه حاكى از رضایت و خرسندى بود، فرمودند: همین طور است، آن دیگرى هم (مقصود امریكا) درباره انقلاب اسلامى همین طور فكر مى‏كند. آنگاه خود حضرت امام به موضوع بسیار مهمى اشاره كردند كه در تایید همین مطلب بود. ایشان فرمودند: چند روز پیش من فلان رادیو را گوش مى‏دادم (حضرت امام اسم رادیو را بردند ولى براى اینكه تبلیغى براى این رادیو نشود از ذكر نام آن خوددارى مى‏كنم) از قول سران كاخ سفید مى‏گفت: تا زمانى‏كه فلانى – حضرت امام خمینى (س) – زنده است‏شوروى جرات تعرض به ایران را ندارد. نگرانى ما زمانى است كه فلانى نباشد و روسها بخواهند به تمامیت ارضى ایران تجاوز نمایند. مقصود حضرت امام این بود كه اگر مثلا ابرقدرت شرق در مورد عظمت انقلاب اسلامى چنان خاضعانه اظهار نظر مى‏كند دیگر قدرت غربى هم تصور مشابهى از انقلاب اسلامى دارد و هر دو به گونه‏اى از انقلاب واهمه دارند. عظمت انقلاب اسلامى حاصل خودباورى و طرد و رد قدرتهاى مادىبود و این خصیصه را امام عزیز در مردم ایجاد فرمودند. 3- دیپلماسى ایجاد مشكل براى دشمنان انقلاب اسلامى یكى از استراتژیهاى بارز رهبر كبیر انقلاب اسلامى ایجاد مشكل و درد سر دائمى براى قدرتهایى بود كه در صدد ایجاد مشكل براى انقلاب اسلامى بودند. اصولا استراتژى ابرقدرتها مشغول كردن كشورهاى جهان سوم با مسایل داخلى به شكل‏هاى گوناگون است تا این كشورها نتوانند به مسایل اساسى خود بپردازند. اختلافهاى داخلى، جنگ عقیدتى، درگیرى منطقه‏اى، توطئه تجزیه‏طلبى و مسایلى از این قبیل موانعى است كه كشورهاى مستقل فرصت پرداختن به موضوعهاى مهم را نداشته باشند. امام بیدار و بیدارگر، پیوسته مى‏كوشیدند تا با ایجاد دردسر تازه براى دشمنان انقلاب اسلامى نه تنها ابتكار عمل را از دست آنها بگیرند، بلكه به عكس آنها را با مشكل جدید، روبه‏رو نمایند. اشغال لانه جاسوسى امریكا و افشاى اسناد و مدارك و شخصیتها و عوامل امریكایى در كشور و كشف سناریوهاییكه واشنگتن جهت‏شكست انقلاب اسلامى تهیه دیده بود و بالاخره بازداشت 444 روزه جاسوسان امریكایى، كاخ سفید را به جد با مشكلهاى عدیده‏اى مواجه كرد كه هم و غم “كارتر”، رئیس جمهورى وقت آمریكا و دستیارانش، آزادى گروگانها بود و امام عزیز به كارتر اجازه نداد از پیمان كمپ دیوید كه موجب ضعف و ذلت اعراب بخصوص مصر در برابر اسرائیل شد و خطر اعراب براى اسرائیل حداقل براى دو دهه منتفى گردید – استفاده لازم را بنماید و اشغال لانه جاسوسى از كارتر یك زمامدار بى كفایت‏ساخت كه در مسایل مهم قدرت تصمیم‏گیرى را نداشت و كارتر كه با تحمیل پیمان “كمپ دیوید” به مصر خواب انتخاب مجدد در انتخابات را مى‏دید به كلى از پیروزى مایوس شد و رقیب انتخاباتى‏اش حداكثر استفاده را از گروگانها نمود و این هم یكى دیگر از استراتژیهاى امام امت‏بود. 4- افشاى استراتژى دشمنان اسلام بنیانگذار جمهورى اسلامى اهتمام خود را مصروف آگاه نمودن امت اسلامى از نقشه‏ها و طرحهاى شیطانى دشمنان اسلام و مسلمانان مى‏كردند و در این راه به اعتراف دوست و دشمن موفقیت‏بسیار زیادى كسب نمودند. یكى از این موارد موضع محكم و انعطاف ناپذیر امام، سیاست‏بر علیه نویسنده مزدور كتاب موهن “آیه‏هاى شیطانى” بود. دشمنان انقلاب اسلامى كه از توطئه‏هاى گوناگون علیه انقلاب اسلامى سودى نبرده بودند، ایدئولوژى انقلاب را نشانه رفتند و تیرهاى مسموم خود را به طرف آن شلیك كردند. این بار نیز امام پر صلابت انقلاب در مقابل تمامیت كفر جهانى را هدف قرار دادند و با اعلام ارتداد نویسنده سرسپرده آن كتاب و صدور فتواى تاریخساز واجب القتل بودن وى، بار دیگر حكم روشن اسلام را بیان فرمودند. دشمن زبون و سراسیمه و مایوس از هر كارى به تنها عملى كه مقدورش بود دست زد و با اجلاسى عجولانه تصمیم به احضار سفراى خود از تهران كرد تا شاید رهبر انقلاب را به عدول از این حكم الهى وا دارد كه صد البته بى اثر بود. از این پاتك امام بت‏شكن چند مساله روشن شد: الف – به طور كامل دشمن در موضع ضعف و انفعال قرار گرفت. ب – ماهیت دشمنان اسلام و انقلاب اسلامى بیش از پیش مشخص گردید. ج – تشتت و تفرق آنها آشكار گردید كه اصولا وحدت جز در سایه ملاحظات اعتقادى میسور نیست. آنجا كه قرآن كریم مى‏فرمایند: “تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتا”. در همین مورد روشنتر از همیشه افتراق و تشتت دنیاى كفر برملا گردید; به طورى كه یكى از سفراى اروپایى كه با اكراه تهران را موقتا ترك مى‏كرد، طى تماس تلفنى گفت: من با بى میلى تهران را ترك مى‏كنم ولى هفته آینده باز خواهم گشت. همین طور هم شد و سفیر مزبور پس ازحدود دو هفته به تهران بازگشت. د – شجاعت‏یافتن مسلمانان در برابر كفار، بطورى كه از اندونزى تا مراكش و تا پشت دفتر نخست‏وزیر انگلیس مسلمانان فریاد “مرگ بر رشدى” سر دادند و خواستار اجراى حكم حضرت امام شدند. ه – روشن شدن قدرت و صلابت وحدت مسلمانان – كه به راستى اگر مسلمانان وحدت كنند عزت گذشته را باز مى‏یابند – و صولت و ابهت‏یافتن انقلاب اسلامى. در این مورد به یك خاطره اشاره مى‏كنم: دو سال پیش كه پنج تن از برجسته‏ترین ائمه جمعه كشورهاى تانزانیا، زامبیا، زیمباوه، موزامبیك و افریقاى جنوبى به تهران آمده بودند و توفیق دیدار آنها در دفترم دست داد. یكى از آنها با اشاره با فتواى ارتداد سلمان رشدى كه به ساحت مقدس رسول‏الله – صلى الله علیه و آله و سلم – اسائه ادب كرده بود، گفت: حكم حضرت امام چونان ضربتى بود كه مولى امیرالمومنین – علیه‏السلام – در جنگ خندق بر پیكر كفر مجسم یعنى عمروبن عبدود وارد آورد. ز – واكنش مساعد و مستعد كنفرانس اسلامى در برابر این حكم، وزراى خارجه كنفرانس اسلامى در اجلاس قاهره كه به همین منظور تشكیل شده بود، با توجه به طوفان عظیمى كه این حكم ایجاد كرده، به اتفاق آرا حكم حضرت امام خمینى رهبر ژرف‏اندیش جهان اسلام را تایید كردند و دیپلماسى انگلیس یك بار دیگر در برابر قدرت و جاعت‏بى‏مانند امام احیاگر اسلام عقیم ماند و ناكام گردید. 5- امام خمینى انقلابى‏ترین سیاسى و سیاسى‏ترین انقلابى اندیشه‏هاى امام خمینى – رضوان‏اللهتعالى علیه – مرزهاى قراردادى را در نور دید و به اقصى نقاط عالم بسط و گسترش یافت. گستره پایگاه امام قلوب دردمندان و محرومان بود. همان تازیانه خورده‏ها كه زنجیر اسارت قرون و اعصار بر پا و گردن و دستشان سنگینى كرده بود و امروز نام امام خمینى همواره با واژه‏هاى زیبایى آزادى، استقلال، خودباورى، ظلم ستیزى و مبارزه مستمر بر علیه بیداد، مترادف است. نام امام خمینى الهام بخش مبارزان و یاد امام خمینى امید آفرین دردمندان براى روزهاى بهتر و آینده روشنتر است. امروز آزادگان جهان از امامت‏خمینى به عظمت‏یاد مى‏كند و از اینكه در قرنى كه به قرن امام خمینى شهره خواهد شد تعلق دارند، بر خود مى‏بالند. فى المثل دریادار چیكاتا، عضو شوراى انقلاب غنا و مرد شماره دو این كشور، با نهایت تواضع مى‏گوید: امام خمینى متعلق به ما سیاهان زجر كشیده و شلاق خورده است. او به ما درس آزادى و آزادگى را بیاموخت و به ما آزاد زیستن در سایه مبارزه دائمى با دشمنان آزادى را تلقین كرد او در پایان این گفتگو گفت: ما براى تلفظ نام امام خمینى حرف (خ) را در زبان انگلیسى وارد كرده‏ایم. امام، حوزه و سیاست مى‏خواستیم بدانیم زمان حضور حضرت امام در حوزه و در سالهاى مبارزه و استقامت ایشان در برابر طاغوت، متحجرین و مقدس م‏آبها چگونه سپرى شده است؟ امام با آیت الله العظمى بروجردى چه رابطه‏اى داشتند؟ چرا امام دو بار با شاه ملاقات كردند; در آن ملاقاتها امام به شاه چه گفتند و; براى یافتن پاسخ موفق به دیدار با یادگار گرامى حضرت امام و پاسدار نستوه اسلام و انقلاب حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینى شدیم. آنچه در پى مى‏آید حاصل این دیدار است كه در واقع پاسخ سوالات ما را شامل مى‏شود. سخن گفتن درباره ابعاد مختلف شخصیت‏حضرت امام خمینى (س) كار آسانى نیست. شخصیت امام در زمینه‏هاى گوناگون علمى، اخلاقى، عرفانى، سیاسى و مبارزاتى براى مسلمانان دنیا ناشناخته است. امام با آفریدن نظام جدیدى در معادلات سیاسى جهان موجبات بیدارى و امیدوارى ملتهاى مظلوم را فراهم آوردند، بى‏تردید با آغاز دورانى كه با نام امام خمینى (س) رقم خورده است، ملل تحت‏ستم در مبارزات اعتقادى خود قوت و قدرت ببیشترى خواهند یافت، امروز درهاى امیدوارى بر روى آنان باز شده است. این نعمت الهى به دست معلم و مرشد و مقتداى مظلومان عالم اسلام حضرت امام خمینى تحقق یافت و همه ما براى آگاهى به رموز ناشناخته شخصیت امام خمینى (س) وظیفه سنگینى بر عهده داریم. ظاهرا حضرت امام در سن 21 سالگى وارد حوزه علمیه اراك مى‏شوند، در آن موقع اراك یكى از مراكز علمیه ایران بود و مرحوم آیت الله شیخ عبدالكریم حائرى یزدى – رضوان الله علیه – موسس حوزه علمیه قم در اراك تدریس مى‏كردند. مرحوم آیت الله حائرى از اراك براى زیارتى به قم مى‏آیند و در قم تعدادى از علما به گرد ایشان جمع مى‏شوند و از ایشان درخواست مى‏كنند در قم ماندگار بشوند. طبعا وقتى ایشان در قم مى‏مانند طلاب و شاگردانشان (از جمله حضرت امام) كه در اراك بودند راهى قم مى‏شوند. در قم حضرت امام نزد مرحوم آیت الله حائرى بیشتر دروس مقدماتى را فرامى‏گیرند. در همان موقع حضرت امام علاوه بر تحصیل فقه و اصول و فلسفه و اخلاق به تدریس هم اشتغال داشته‏اند. امام فلسفه را نزد مرحوم آیت الله رفیعى فرامى‏گیرند و به گفته حضرت ایشان به مدت 4 سال از محضر مرحوم آیت الله رفیعى در تحصیل “منظومه” بهره مى‏گیرند. بعد از این كه درس فلسفه ایشان، یعنى “شرح منظومه” تمام مى‏شود، امام به درس “اسفار” آقاى سید ابوالحسن قزوینى مى‏روند، امام در این مورد فرمودند: دو یا سه جلسه كه رفتم ملتفت‏شدم درس ایشان را مى‏دانم و نیازى به خواندن “اسفار” ندارم. امام مقدار زیادى از “اسفار” را با مرحوم آقامیرزا خلیل كمره‏اى مباحثه مى‏كردند و در ضمن آن “منظومه” را تدریس مى‏كردند. در جلسه درس “منظومه” شاگردان و طلاب زیادى از جمله آیت الله شهید مرتضى مطهرى حضور داشتند. امام درس اخلاق را در مدرسه فیضیه با حضور تعداد زیادى از طلاب و مردم عادى كوچه و بازار برگزار مى‏كردند و مطالب درس اخلاق را در سطح مردم عادى بیان مى‏كردند. طبق گفته بعضى از حضار درس اخلاق امام بسیار سازنده بود و گاهى صداى گریه و استغاثه در مسجد طنین‏انداز مى‏شد بخصوص مواقعى كه امام توضیحاتى درباره مسائل آخرت و معاد ارائه مى‏دادند، موجب تاثیر و تاثر فراوان حاضران در مجلس مى‏شده است. یك روز امام با مرحوم آقاى الهى از شخصیتهاى عارف مسلك قزوین در قم ملاقات مى‏كنند، در جریان این ملاقات مرحوم آقاى شاه‏آبادى بزرگ (عارف بزرگوار و استاد حضرت امام) هم حضور داشته‏اند، امام فرمودند: مقدارى با هم صحبت كردیم و یكى دو تا سوال از مرحوم آقاى شاه‏آبادى بزرگ پرسیدم، وقتى جواب مشروح و كاملى شنیدم، مطلع شدم كه ایشان اهل فلسفه و عرفان هستند، زمانى كه مرحوم شاه‏آبادى تصمیم داشتند از، مدرسه دارالشفاء (محل ملاقات) در جنب مدرسه فیضیه تشریف ببرند، امام نقل كردند كه من هم به همراه ایشان راه افتادم; در بین راه از ایشان سوال كردم “منظومه” و “اسفار” و نظایر آن را درس مى‏دهید؟ ایشان جواب دادند: والله نمى‏توانم حال و حوصله‏اش را ندارم; نهایتا حضرت امام، مرحوم آقاى شاه‏آبادى بزرگ را براى تدریس عرفان راضى مى‏كنند و “فصوص” ابن عربى را به مدت 6 سال نزد ایشان مى‏خوانند. آقاى مرتضى حائرى یزدى فرزند گرامى مرحوم آیت الله شیخ عبدالكریم حائرى یزدى – رضوان الله علیه – نكته مهمى را براى بنده بازگو كردند، به گفته ایشان با رحلت‏حضرت امام چند تا از علوم به طور كلى دچار خلاء مى‏شوند، یكى از این علوم، عرفان است زیرا در حال حاضر نظیر امام كسى وجود ندارد كه در این علوم عمیقا تحصیل كرده باشد. حضرت امام فرمودند، یك بار در حال رفتن به مدرسه فیضیه مشاهده كردم كه عده‏اى دارند راجع به كتاب “اسرار هزار ساله” بحث مى‏كنند، ناگهان به ذهنم آمد كه ما داریم درس اخلاق مى‏گوییم حال آنكه این بحثها در حوزه‏ها هم نفوذ پیدا كرده است. امام تصمیم مى‏گیرند از وسط مدرسه فیضیه برگردند و دیگر به درس نمى‏روند، طى یك ماه، تا چهل روز تقریبا همه كارها را كنار مى‏گذارند و كتاب “كشف الاسرار” را مى‏نویسند. همه كسانى كه در جوانى با امام آشنایى و سابقه رفاقت داشته‏اند، ایشان را اهل ریاضت نفسانى مى‏دانستند، حضرت امام اهل شب‏زنده‏دارى و راز و نیاز با خدا بودند در جلسه‏اى كه غیبت مى‏شده است‏حاضر نمى‏شدند و به هیچ وجه اجازه نمى‏دادند در نزدشان غیبت‏بشود و این صفت اخلاقى امام در حوزه‏هاى علمیه زبانزد است. ایشان در كنار تهذیب نفس از فعالیتهاى سیاسى غافل نبودند، چه در زمان مرحوم آیت‏الله حائرى یزدى و چه در زمان مرحوم آیت الله بروجردى در مسائل سیاسى جامعه مشاركت فعالانه‏اى داشته‏اند براى مثال وقتى كه دستگاه رضاخان جز به عده‏اى روحانى خودفروخته اجازه نمى‏داد ملبس به كسوت روحانى باشند، ایشان با تلخى از آن دوران یاد مى‏كردند و متذكر مى‏شدند كه دوران بسیار سختى بر ما گذشت، حتى نقل مى‏كردند، من و چند نفر دیگر براى این كه مورد هجوم عمله رضاخان قلدر قرار نگیریم روزها قبل از طلوع آفتاب به محلى بیرون از شهر قم مى‏رفتیم وقتى هوا تاریك مى‏شد دوباره به خانه برمى‏گشتیم تا بتوانیم به درس و مباحثه برسیم در عین حال دست از لباسمان نكشیم; امام در این مبارزه براى حفظ حرمت و هویت روحانیت متعهد برخوردهاى تندى با توجیه كردن كارهاى خلاف شرع و قانون حكومت وقت داشته‏اند. امام یكى از مسائلى را كه براى حیات علمى حوزه بعد از رحلت مرحوم آقاى حائرى یزدى ضرورى مى‏دانستند، حضور حضرت آیت الله بروجردى در قم بود. زیرا ایشان از نظر علم و فضائل اخلاقى از علماى تراز اول بودند; بعد از رحلت آقاى حائرى یزدى و در زمان مراجع ثلاث; یعنى حضرات آیات خوانسارى، صدر و حجت كه در قم حضور داشتند امام كه از شخصیت و درجه علمى مرحوم آیت‏الله بروجردى اطلاع داشتند، براى اقامت ایشان در قم تلاش وسیعى مى‏كنند; ظاهرا مرحوم آیت الله بروجردى براى عمل جراحى اطلاع داشتند براى اقامت ایشان در قم تلاش وسیعى مى‏كنند، ظاهرا مرحوم آیت‏الله بروجردى براى عمل جراحى به بیمارستان فیروزآبادى (شهر رى) مى‏آیند طبق گفته مادرم، امام گاهى پنجاه تا شصت نامه براى علماى سراسر كشور دستنویس مى‏كردند كه از آقاى بروجردى بخواهند به قم تشریف بیاورند بر اثر تلاشهاى همه جانبه علما و بخصوص حضرت امام، مرحوم آیت‏الله بروجردى براى اقامت در قم راضى شدند و بدین ترتیب حوزه تازه تاسیس قم از نظر بنیه علمى قوت گرفت و بصورت بارزى تقویت‏شد. زمان رحلت آیت‏الله بروجردى امام حدود 62 سال داشتند، عده‏اى رساله‏هایى را كه تدوین كرده بودند، به چاپ رساند و توزیع كردند; با این عنوان كه حوزه نباید بى‏سرپرست‏بماند شهریه‏هاى مرحوم آقاى بروجردى را قبول كردند ولى امام هرگز وارد این قضایا نشدند فقط در یكى دو جلسه بصورت ضعیف شركت كردند و كماكان به درس و بحث و تربیت‏شاگردانشان كوچكترین قدمى براى كسب موفقیت‏بر نداشتند بهترین گواه این مدعا شاگردان حضرت امام هستند. مرحوم آقاى میرزا جعفر سعانى (صاحب تعزیرات امام در اصول) از شاگردان امام بودند كه چهارده سال تمام به درس امام مى‏رفتند ایشان به خیال اینكه امام پول ندارند از طلاب پول جمع مى‏كنند تا حضرت امام براى مرحوم آیت‏الله بروجردى فاتحه بگیرند البته آقایانى كه به این امر كمك مالى كرده بودند قصد و نیت‏خیر داشتند. اما نمى‏خواستند براى مرحوم اقاى بروجردى فاتحه بگیرند; چون تصور مى‏كردند برگزارى مجلس فاتحه معنا دارد و معناى آن در حوزه‏هاى علمیه عنوان كردن ادعاى مرجعیت از طرف برگزاركننده است، اما امام در این قضیه بالشخصه هیچ كارى نكردند، اصلا ایشان دنبال تعلیم و تربیت طلاب براى حوزه و آتیه اسلام بودند. بعد از رحلت آیت‏الله بروجردى حضرت امام به اتفاق اعضاى خانواده‏شان تابستانها به امامزاده قاسم تهران مى‏آمدند; در همان زمان آیت الله سید هادى شیرازى از نظر مرجعیت‏بر مرحوم آیت‏الله حكیم پیشى گرفت، متاسفانه ایشان چند ماه بعد دار فانى را وداع گفتند; از قم چند نفر از علما نزد امام آمدند و فشار آوردند كه امام فاتحه بگذارند; ایشان گفتند: نه مجلس فاتحه مى‏گذارم و نه در فاتحه شركت مى‏كنم; زیرا این نوع كارها در عالم طلبگى به معناى طرح مساله مرجعیت است و امام نمى‏خواستند خودشان را مطرح بكنند. درست‏به یاد دارم مرحوم آقاى اشراقى (دامادمان) از قم آمدند و بار دیگر همین موضوع را به اطلاع امام رساندند و گفتند فضلاى قم مرا فرستاده‏اند خدمت‏شما كه این كار را بكنید، ولیكن امام قبول نكردند در نهایت‏بر اثر فشار زیاد طلاب و مردم، امام ناچار شدند رساله بدهند. حضرت امام چه در زمان مرحوم آقاى حائرى و چه در زمان مرحوم آقاى بروجردى همواره جلودار مبارزات حوزه بودند، براى مثال بر اثر قضایاى سیاسى كه در زمان آقاى بروجردى اتفاق افتاده بود از طرف مرحوم آقاى بروجردى و علما مجبور شد با شاه صحبت كند، نظر مراجع و علما این بود، نماینده‏اى باید برود و حرف ما را صریح و پوست كنده به شاه منتقل كند و این كار از كسى غیر از حاج آقا روح‏الله (حضرت امام خمینى) برنمى‏آید و ایشان هم طى دو ملاقاتى كه با شاه انجام دادند حسابى بر نقطه نظرهاى مراجع و علما تاكید كردند و به شاه درباره اقبت‏سیاستهایش هشدار دادند. در قضیه اعدام نواب صفوى و سایر اعضاى فداییان اسلام، امام از مرحوم آقاى بروجردى و مراجع دلخور شدند كه چرا موضع تندى بر علیه دستگاه شاه نگرفتند و اینها را نجات ندادند، امام در این قضیه خیلى صدمه روحى خوردند، در آن اوضاع و احوال شرایط به گونه‏اى بود كه از دیدگاه متحجران، مبارزه با شاه ننگ بود; یعنى استدلال مى‏كردند حالا كه قرار است‏یك روحانى اعدام بشود، لباس روحانى را از تن او در بیاورید كه به مقام روحانیت اهانت نشود!! درست نقطه مقابل تفكر امام كه اعتقاد داشتند روحانى باید با كسوت مقدس روحانیت‏شهید بشود تا مردم بفهمند و آگاه بشوند اینها در صحنه هستند، از دیدگاه متحجران مبارزه با شاه ننگ بود، در حالى كه از دیدگاه امام، مبارزات روحانیان بزرگوارى همچون شهید نواب صفوى روشنى‏بخش حیات اسلام و انقلاب و راه مبارزان بود. البته اوضاع حاكم بر حوزه به گونه‏اى بود كه نباید آقاى بروجردى را مقصر دانست، جو حاكم بر حوزه بخشى از یك روند مبارزاتى بود، در مقابل تفكرات ارتجاعى مقدس م‏آبها در عرصه دین و سیاست كه اعتقادى به مبارزه با دستگاه ظالم شاه نداشتند، تفكر انقلابى و رهایى‏بخش امام قرار داشت. مقدس م‏آبهاى متحجر حتى در زمینه دروس عرفان و فلسفه تحمل بنیش امام را نداشتند، متحجران شرایط را جورى مهیا ساختند كه وقتى مى‏خواستند كتاب “منظومه” را از جایى بلند كنند از انبر استفاده مى‏كردند و لمس كردن آن را نجس مى‏دانستند یا به فرض اگر كسى فلسفه مى‏خواند او را بى‏دین مى‏دانستند، امام شكستن جو تحجر را در درون حوزه قدم اول مبارزه تشخیص دادند; لذا وقتى در قم “منظومه” و “اسفار” تدریس مى‏كردند مورد تهاجم تهمت و افتراى دشمنان متحجر واقع شدند; اما روحیه و توان علمى و مبارزاتى امام و یارى خداوند متعال نگذاشت در مقابل جمود فكرى متحجران شكست‏بخورند، به نظر من مبارزه امام با مقدس م‏آبها در درون حوزه از مسائل سیاسى و مبارزاتى مهمتر بود; زیرا اگر سد متحجران كه به آمیختگى و امتزاج بین دین و سیاست اعتقادى نداشتند شكسته نمى‏شد، امام هرگز نمى‏توانستند قدم بعدى مبارزه را كه بسیار طولانى بود با قوت و استحكام بردارند، لذا امام به خوبى تشخیص داده بودند كه روشنگرى صاحبان اندیشه ابتدا باید از حوزه شروع شود و سپس توقع تحول در بیرون حوزه‏ها را داشت، امام با دست‏خالى; ولى با ایمانى استوار وارد میدان مبارزه شدند و پایه‏هاى فكرى و اعتقادى انقلاب اسلامى را پى‏ریزى كردند و در این مسیر كش و قوسهاى عجیبى را براى تحول و تثبیت‏حوزه‏ها تحمل كردند، یعنى از یك طرف مى‏بایسست طلاب علوم دینى را كه داراى استعداد علمى و مبارزاتى بودند از جو جمود فكرى حاكم نجات مى‏دادند و از طرف دیگر روند مبارزات مردم ایران را بر علیه رژیم شاه و اربابان او به سركردگى امریكا ترسیم و هدایت مى‏كردند. امام تفكر متحجران را مانع بزرگى در روند مبارزاتى و انقلابى مردم ایران مى‏دانستند بنابراین زیربناى اعتقادى حوزه را بر منباى پرورش افكار اصیل اسلامى و انقلابى قرار دادند تا جایى كه دیگر اعدام یك نفر روحانى به وسیله عوامل شاه موضوعى خجالت‏آور براى حوزه و روحانیان تلقى نمى‏شد، بلكه سند حضور و صیرورت فرهنگ انقلاب و اسلام محسوب مى‏شد. به تدریج مبارزات اوج گرفت تا جایى كه امام مرجع‏گیرى را به قول بعضى از آقایان باب كردند; در این مرحله باز متحجران لبه تیز حملات خودشان را به جاى حكومت‏شاه متوجه حضرت امام كردند. بالاخره امام با تربیت‏شاگردانى انقلابى توانستند بر این تفكر فائق شوند و با بصیرت منحصر به فرد خود مبارزات مردم را به سوى پیروزى هدایت كنند. اندیشه سیاسی امام خمینی ابعاد وزوایا به طور كلی ، عموم اندیشه های بشری – و از جمله اندیشه های سیاسی – را از دو موضع بیرونی و درونی می توان شناخت . معرفت درونی ، شناختی استدلالی است به گونه ای كه روش پژوهشگر در مقام گردآوری و داوری با روش اندیشه ور یكسان و تابع همان منطق و قواعد است . در مقابل ، معرفت بیرونی قرار دارد كه شناختی علی است . از این موضع برخورد پژوهشگر با اندیشه ور ، برخوردی پسینی و برون نگر است . تاكنون غالب برخوردهایی كه در میان پژوهشگران داخلی با اندیشه های سیاسی امام ( قده ) صورت گرفته از موضع نخست بوده است . از این موضع در كنار بسیاری آثار ، كه به دفاع از نظریه ولایت فقیه پرداخته اند ، برخی نویسندگان ، این نظریه را آن چنان كه در آثار ملااحمد نراقی و امام خمینی ( قده ) آمده است ، نقد كرده اند .1 دو رویكرد یاد شده ممكن است به برخوردی افراطی یا تفریطی با اندیشه بینجامد كه از آن به عنوان ‹‹ متن باوری ›› 2 و تاریخ باوری ›› 3 یاد می شود . از این موضع متن باوری ، آنچه كه در شناخت اندیشه های شخص فاقد اهمیت است ، موقعیت تاریخی و شرایط سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی حاكم بر او است . چرا كه اندیشه امری مستقل از واقعیت بیرونی شمرده می شود . در نتیجه حاكمیت چنین رویكردی ، در مجامع علمی ‹‹ سنت باور ›› ، اساسا تاریخ علم مغفول گذاشته می شود . چنین رویكردی – به ویژه در هنگامه تحولات تاریخی كه میان زمانه پژوهشگر و اندیشه ور فاصله بسیاری ایجاد می شود – بیش تر رخ می نماید . در مقابل ، باید از رویكرد تاریخ باورانه – كه اندیشه را نسبت به واقعیت ، امری بالعرض می شناسد و شان مستقل آن را انكار می كند وبه علل به جای دلایل اصالت می بخشد –نیز پرهیز كرد . ا زاین موضع ، اعتبار هراندیشه تابع شرایط زمان ومكان آن است . به عبارت دیگر اندیشه ، زندانی زمان ومكان خویش است واعتباری محدود دارد . این رویكرد ، لزوما رویكردی ‹‹ فروكاستی ››‌ 4 است به این معنا كه همواره دلیل را به علت فرومی كاهد .5 درمیانه ‹‹ متن باوری ›› و ‹‹ تاریخ باوری ›› ، رویكرد تاریخی 6 جای می گیرد كه درپی كشف تعاملات پیچیده اندیشه واقعیت ، درعین باور داشتن به اصالت اندیشه وشأن مستقل آن است . مهم ترین وجه اهمیت واقعیت بیرونی دربررسی اندیشه های سیاسی ، نهادن مسئله ای درپیش روی اندیشه وراست كه اورا ، ناگزیر به تأمل وامی دارد وبرحسب موضع سلبی یا ایجابی كه نسبت به آن اتخاذ می كند ، اندیشه ای حافظ وضع موجود یا انتقادی ومعرف وضع بدیل پی می افكند . آن چه كه تعیین كننده جهت گیری اندیشه سیاسی در برابر واقعیت های خارجی است ، مجموعه نگرش ها وباورهای پیشینی اندیشه ور به علاوه شرایط خاص بیرونی است . ملاحظات سه گانه زیر اموری هستند كه اندیشه ورسیاسی درمقام خردورزی ناگریز از توجه به آن ها است : 1 انسجام درونی وفقدان تعارض منطقی ، 2 حقانیت ، 3 كار آمدی ، ملاحظه اخیر – به ویژه درعرصه سیاست – اهمیت بسیار دارد . اندیشه سیاسی ، باید آن چنان از ظرفیت تحول پذیری برخودار باشد كه هرزمان بتواند به نیازهای نو پاسخ گوید . درغیر این صورت اندیشه دچار نابهنگامی وناكار آمدی می گردد وناگزیر می شود عرصه سیاست را به اندیشه های رقیب واگذارد . مسئله ‹‹ كارآمدی ›› ، دراندیشه سیاسی امام ‹‹ قده ›› -به ویژه درسالیان آخر عمر ایشان – بسیار مورد توجه قرارگرفته است . ایشان درنامه ای به اعضای محترم شورای نگهبان می فرماید : ‹‹ یكی ازمسائل بسیار مهم دردنیای پرآشوب كنونی ، نقش زمان ومكان دراجتهاد ونوع تصمیم گیری هااست ، حكومت فلسفه عملی برخورد باشرك وكفر ومعضلات داخلی وخارجی را تعیین می كند واین بحث های طلبگی كه در چارچوب تئوری ها است ، نه تنها قابل حل نیست كه ما را به بن بست هایی می كشاند كه منجر به نقض ظاهری قانون اساسی می گردد . شما درعین این كه باید تمام توان خودتان رابگذارید كه خلاف شرعی صورت نگیرد – وخدا آن روزرانیاورد – باید تمام سعی خودتان را بنمایید كه خدای ناكرده اسلام درپیچ وخم های اقتصادی ونظامی ، اجتماعی وسیاسی متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد .››7 مفروض اصلی این سخن امام آن است كه اسلام ، دینی همه زمانی وهمه مكانی است . بنابراین ، درهر عصری باید پاسخگوی نیازهای آن عصر باشد . عصر مانیز كه عصر بسط حاكمیت تجدد است ، ا زاین قاعده مستثننا نیست . ازاین روی ، امام باوجود آن كه دردنیای متجدد درپی حاكمیت دین است ، بسیاری از مظاهر تجدد را می پذیرد ،8 اما از آن جا كه تحولات دنیای متجدد ، شرایط زندگی اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی وفرهنگی انسان را متحول ساخته است، بدون توجه به دوعامل زمان ومكان نمی توان به تداوم ساخته دین امید داشت ، از این رومی توان گفت : ازنظر امام كارآمدی دین در پاسخ گویی به مقتضیات زمان دلیلی آشكار برحقانیت آن است . باتوجه به دغدغه كار آمدی وتحول شرایط بیرونی می توان انتظار داشت كه دراندیشه های سیاسی یك اندیشه ور در سه حوزه زیر ، تحولاتی صورت پذیرد : 1-شناخت زمان ومكان (وضع موجود ): 2-ارزش ها واهداف عمل سیاسی ، 3- روش ها وابزارهای عمل سیاسی ، برای مثال می توان به دوفقره ازسخنان امام دركتاب های ‹‹ كشف اسرار ›› و ‹‹ ولایت فقیه ›› اشاره كرد كه نشان می دهد امام – حتی درصورت پذیرش این نكته كه ایشان از ابتدا به ولایت فقیه باورداشته – لااقل درروش اعمال این ولایت ، تغییر نظرداده است . امام خمینی ‹‹ قده ›› دركتاب ‹‹‌ كشف اسرار›› جهل سلطان به قانون اسلام را مانع از شرعی بودن حكومت اونمی داند ، اما در ‹‹ ولایت فقیه ›› همین موضوع را دلیل كافی برای اثبات عدم صلاحیت سلاطین درحكومت ولزوم حكومت فقیه می داند. دركشف اسرار می خوانیم . ‹‹ مانمی گوییم ونگفتیم كه شاه باید فقیه باشد ، یا مقدمه واجب بداند . شاه باید نظامی باشد ولی از فقه كه قانون رسمی مملكت است تخلف نكند .››9 ‹‹ چاره این كار این است كه ‹‹ فقیه نظارت درقوه تقنینیه ودرقوه مجریه مملكت اسلامی داشته باشد .››‌ 10 ‹‹ بدین منظور باید ‹‹ مجلس مؤسسان از فقها وملاهای خردمند عالی مقام كه به عدالت وتوحید وتقوا وبی غرضی وترك هوا وشهوت موصوف باشند تشكیل شود تا درانتخاب سلطان مصالح كشور وتوده را سنجیده وشاه عدالت خواه مطیع قوانین كشوری كه همان قانون های خدایی است انتخاب كنند .›› 11 امام (قده ) دركتاب ولایت فقیه با استناد به روایت ‹‹ الفقهاء حكام علی السلاطین ››‌ نتیجه می گیرد كه ‹‹ سلاطین اگر تابع اسلام باشند ، باید به تبعیت فقها درآیند وقوانین واحكام را از فقها هستند پس بایستی حاكمیت رسما به فقها تعلق گیرد نه به كسانی كه به علت جهل به قانون مجبورند از فقها تبعیت كنند ›› .12 تنها تبیین تحولات پیش آمده درفاصله سالهای 1323( سال تالیف كشف اسرار ) تا 1348(سال نگارش ولایت فقیه )- به ویژه دو قیام ناتمام ملی شدن صنعت نفت و15 خرداد – می تواند توضیحی منطقی برای این تحول دراندیشه سیاسی امام فراهم آورد وگرنه در یك تحلیل منطقی این دوسخن را نمی توان با یكدیگر جمع كرد . به هرحال ، با توجه به آنچه گفته شد ، مفروض اصلی رویكرد تاریخی این است كه اندیشه های سیاسی به عنوان بخشی از منظومه اندیشه های بشری ، درنتیجه تحول شرایط بیرونی تحول می پذیرد پیامد مهم كاربر این روش ، شناخت اندیشه سیاسی دربستر متحول آن است . بدین ترتیب می توان توضیح داد كه اندیشه های سیاسی طی چه فرآیندی متحول می شوند وبرای تعارض ها وتناقض های احتمالی آن توضیحی منطقی عرضه داشت . به علاوه ، در رویكرد تاریخی به شناخت آنچه كه اندیشه ورگفته است ، بسنده نمی شود ، بلكه سعی می شود ناخودآگاه اندیشه اوكشف شود وآرای اوتانهایت منطقی اش به پیش برده شود . از این نظر موقفیت امام درخور توجه است ، چرا كه ایشان در مواردی تصریح می كند كه ازبیان برخی اندیشه های خود پرهیز كرده است .درپایان نامه ای ، كه مهم ترین دیده گاه های امام درزمینه ولایت مطلقه فقیه درآن بیان شده آمده است : ‹‹ […] وبالاترین از آن هم مسایلی است كه مزاحمت نمی كنم ›› .13 علاوه براین ، ازآن جا كه امام رهبر انقلاب اسلامی وبنیانگذار جمهوری اسلامی است وآرا واندیشه های خود را به تدریج ودر پاسخ به ‹‹‌ حوادث واقعه ›› مطرح ساخته ، ضرورت به كارگیری رویكرد تاریخی دراین زمینه دوچندان است . نقل سخنان امام بدون درنظرداشتن زمانه بیان آنها وتحولات پیش آمده دردوران انقلاب – موجب می گردد اندیشه های امام نابهنگام ، ناكار آمد وغیر تاریخی جلوه كند ، اما بارویكرد تاریخی می توان به لایه های عمیق تر اندیشه های سیاسی امام (قده ) راه برد وخطوط كلی وجهت تحول آن را شناخت ودر میدان مباحثات جدیدی كه میان اندیشه های امام (قده ) را به میدان آورد .رویكرد تاریخی ، حجاب زمان مكان را از روی اندیشه های امام برمی گیرد وحقیقت آن را ، كه فراتر از شرایط خاص تاریخی است ، آشكار می سازد . ازاین منظر ، تحول اندیشه سیاسی امام (قده ) امری طبیعی وناگزیر وتوجه به آن ضامن پویایی وتداوم اندیشه های ایشان است . اوج جنبشهای اسلامی در نهضت امام خمینینهضت اسلامی امام خمینی ، اوج كلیه حركتها و جنبشهای اسلامی تاریخ اسلام و تشیع ، و تبلور همه آمال و آرمانهای انقلابی نهضتهائی بود كه در صفحات گذشته این گزارش طبور اجمال بیان گردید. به همین دلیل است كه در مطالعه و بررسی این نهضت ، نمی توان آن را تنها به عنوان حادثه ای در رابطه با حوادث زمان در نظر گرفت. نهضت امام خمینی بمثابه كوه آتشفشانی بود كه نه یكروزه بوجود آمد ، و نه چون سر به خروش برداشت در حصار زمان و مكان خاص محصور گردید. سئوال از اینرو بررسی نهضت امام خمینی را باید در سه مرحله زیر مورد مطالعه و بررسی قرار داد: 1 اندیشه ها و آرمانهای انقلابی امام تا سال 1342 كه سر اغاز نهضت محسوب می شود. از این مرحله می توان به دورانهای نهانی انقلاب اسلامی نام برد. 2 حركت فزاینده نهضت ، تا تبدیل به انقلاب بزرگ اسلامی كه می توان آن را تولد انقلاب نامید. 3 روند انقلاب اسلامی تا پیروزی ، كه مرحله شكوفائی و سازندگی انقلاب اسلامی محسوب می شود. با مطالعه این فرایند در نهضت امام خمینی ، می توان برای این سؤال پاسخ یافت كه چرا امام در كوران مبارزه با استبداد توسط نهضت ملی ، و مبارزه ضد استكباری در نهضت آیه الله كاشانی، و نهضت مسلحانه فدائیان اسلام . عملا مشاركت و همكاری ننمود ؟ و یك تنه بعد از فوت آیه الله بروجردی برخاست و چون آتش فشانی خوشان سر بر آورد؟ پاسخی كه می تواند روشنگر ابهام دیگری در تاریخ سیاسی معاصر باشد؛ كه چگونه این سیل بنیان كن توانست كاری را كه هیچكدام از نهضتها و جنبشها نتوانسته بود انجام دهد ، با قدرت و صلابت به پایان برساند؟ مطالعه مراحل سه گانه فوق ما را به این نتیجه می رساند كه به اعتقاد امام ، قیام و نهضت ، چون آتش فشان ، مایه و مواد می طلبد ؛ و نیز قدرتی كه آن را به خروش می آورد ، و منبع و مایه قیام و انقلاب اسلامی ، مكتب و مردمند. رهبری می تواند قیام ، نهضت و انقلاب اسلامی را به ثمر برساند كه از ژرفای مكتب و اراده توده های مردم بر خواسته باشد. این كار از دست فقیهی عادل بر می آید كه در مسند مرجعیت عامه ، ولایت او مقبول همگان یا اكثریت قابل توجه جامعه اسلامی باشد. رسیدن به این جایگاه رفیع كه ریشه در عمق مكتب و ژرفای ایمان و اراده امت دارد ، بی شك احتیاج به زمان ، شرائط و امكانات بالقوه . بالفعل فراوان دارد كه باید در یك فرایند خاصی شكل بگیرد و به ثمر بنشیند. توضیح این پاسخ اجمالی را كه قبل از بررسی مراحل نهضت امام خمینی نوعی پیشداوری است ، در لابلای تشریح مراحل سه گانه جستجو و مطالعه می نمائیم. پاسخ سوال بالا الف : دوران نهانی نهضت اندیشه های انقلابی و آرمانهای سیاسی نهضتی را كه در سال 1342 ، بر حسب ظاهر آغاز گردید ، می توان در آثار پنجاه سال پیشتر رهبر انقلاب ، بالاخص در كتاب كشف اسرار دید. روزی كه كتاب اسرار هزار ساله ، سر پوش از توطئه مشترك استعمار و استبداد ـ در سیاست اسلام زدائی در ایران ـ برداشت ، در حوزه ضربه خورده قم كه اختناق و سانسور خودی بر آن حاكم بود ، امام به تنهائی افكار و ایده هائی را مطرح نمود كه نمایانگر دیدگاههای رهبر انقلاب اسلامی در دورانی است كه در حقیقت مرحله نهانی نهضت اسلامی امام محسوب می شود. برای پی بردن به این اهداف و نگرشها و آرمانها كه مایه های اصلی انقلاب اسلامی بوده است ، به مطالعه چند فراز از آثار مكتوب امام می پردازیم : جهاد رهائی بخش “ … اسلامی كه می گوید : و قاتلوا المشركین كافه كما یقاتلونكم كافه1 ، آیا می گوید : بنشینید تا طعمه دیگران شوید ؟ اسلامی كه می گوید : و اقتلوهم حیث ثقفتموهم و اخرجوهم من حیث اخرجوكم2 ، آیا می گوید: دست روی دست بگذارید تا دیگران بر شماچیره شوند ؟ اسلامی كه می گوید : و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونكم 3 ، می گوید : خود را تسلیم دیگران كنید ؟ اسلامی كه می گوید : الخیر كله فی السیف و تحت ظل السیف ؛ و لا یقیم الناس الا اسیف ؛ و السیوف مقالید الجنه و النار ؛ و للجنه باب یقال له باب المجاهدین ؛ و صدها آیات و احادیث4 برای جنگ با اجانب و برای استقلال كشور آورده ، آیا مردم را از كوشش و جنگ باز می دارد ؟ ”5 1 سوره توبه ، آیه 36( همگی بامشركین بجنگید ، چنانكه آنها همگی با شما می جنگند). 2 سوره بقره ، آیه 190 ( دشمنان آتش افروز را هر كجا یافتید بقتلشان برسانید ؛ و آنها را همانطور كه شما را بیرون كرده اند ؛ بیرون برانید). 3 سوره بقره ، آیه 189 ( در راه خدا با آنها كه با شما می جنگند پیكار كنید ). 4 رجوع كنید به وسائل الشیعه ، ج 18 ، تحت همان عنوان. 5 كشف الاسرار ، تألیف حضرت امام خمینی مدظله ، صفحه 289 اعانت دولت ظلم ، عدیل كفر است “ … دستوری كه دولت دیكتاتوری رضاخان داده ، به یك پول سیاه ارزش ندارد ؛ و حتماَ باید قانونهائی كه در آن زمان از مجلس گذشته ، اوراقش را سوزاند و محو كرد ؛ و وكلای زوری آن روزها ، حق وكالت امروز را ندارند. ”1 “ … ما می گوئیم دولتی كه … چندین هزار افراد مظلوم كشور را در معبد بزرگ مسلمین و جوار امام عادل ، با شصت تیر و سرنیزه سوراخ سوراخ و پاره پاره كند ، دولت ، دولت كفر است؛ و اعانت آن عدیل كفر و بدتر از كفر است. ما می گوئیم دولتی كه بر خلاف قانون كشور و قانون عدل ، یك گروه دیوسیرت را به جان ناموس مردم بیندازد و حجاب عفت را با زور سر نیزه از سر آنها بر باید و محترمات را زیر لگد انداخته و بچه های مظلوم آنان را سقط كند ، این دولت ، دولت ظالمانه ، و اعانت به آن عدیل كفر است. ما حكومت دیكتاتوری ( رضاخان ) را ظالمانه و عمال آن را ظالم و ستمكار می دانیم.” 2 “ آن حرفهای بی خردانه كه از مغز یك سرباز بی سواد ( رضاخان ) تراوش كرده بود ، پوسید و كهنه شد ؛ و فقط قانون خدا است كه خواهد ماند؛ و دست تصرف روزگار آن را كهنه نمی كند. ”3 “ جمله آنكه این زمامداران خائن یا بی خرد … باید عوض شوند تا كشور عوض شود ؛ و گرنه خواهید از این روزگار بدتری دید ، اینكه اكنون دارید پیش آن بهشت است. ” 4 1 همان مأخذ ، صفحه 271 2 همان ، صفحه 302 3 همان ، صفحه 274 4 همان ، صفحه 284 ایده حكومت اسلامی امام در سیاهترین روزهای اختناق رضاخانی مسئله حكومت اسلامی را به صراحت مطرح نمود ؛ و تشكیل آن را یك فریضه الهی و مبتنی بر فرمان قرآن و حكم جاودانه اسلام دانست: “ خدای عادل هرگز تن دادن به حكومت ظالمان را نمی پذیرد. تنها حكومتی كه خرد و شرع آن را حق می داند ، حكومت خدا ، یعنی حكومت قانون الهی است ؛ و این نوع حكومت اگر به دست فقیه هم نباشد ، باید حكومت با اساس قانون الهی كه صلاح كشور و مردم در آن است ، اداره شود؛ و چنین حكومتی بدون نظارت فقها امكان پذیر نیست. ”1 پاسداری از استقلال و آزادی آموزش نظامی در سطح جامعه ، و بسیج عموم می تواند چون سدی محكم در برابر تهاجم خارجی و توطئه های داخلی ، نظام سیاسی اسلامی را حفظ و بقاء آن را تضمین نماید 2 . امام به استناد آیات مربوط به نهی از تولای كفار3 و لزوم آمادگی رزمی4 نوشت: جواب 3 “ هم میهنان عزیز ، خوانندگان گرامی ، برادران ایمانی ، جوانان ایران دوست ، ایرانیان عظمت خواه، مسلمانان عزت طلب ، دین داران استقلال خواه ، اینك این فرمانهای آسمانی است ؛ این دستورات خدائی است. این پیامهای غیبی است كه خدای جهان برای حفظ استقلال كشور اسلامی و بنای سرفرازی ، به شما ملت قرآن و پیروان خود فرو فرستاده ؛ آنها را بخوانید و تكرار كنید ؛ و در پیرامون آن دقت نمائید ؛ و آنها را بكار بندید تا استقلال و عظمت شما برگردد ؛ و پیروزی و سرافرازی را دوباره در آغوش گیرید ؛ وگرنه راه نیستی و زندگانی سراسر ذلت و خواری خواهید پیمود ؛ و طعمه جهانخواران خواهید شد. ”5 رهبر انقلاب اسلامی این ایده ها و آرمانهای سیاسی و انقلابی را در طول دوران زعامت مرحوم حاج شیخ عبدالكریم حائری و آیت الله بروجردی همچنان در دل داشت ، و مترصد فرصتی بود كه آنها را از موضع مرجعیت و در مقام یك فقیه مقبول ، به مردم باز گو كند تا تحول لازم را در جامعه بوجود آورد. ب: تولد نهضت و انقلاب اسلامی جواب 4 دولت امینی با حمایت آمریكا توانست بخشی از برنامه های آمریكا را در زمینه اصلاحات اجتماعی و طرح تقسیم اراضی به اجرا در آورده و با یك سلسله نمایشها و فریبكاریها ، ایران را تا مدتی از انفجار دور داشته و خود را به عنوان دلسوز مردم و علاقمند به روحانیت مطرح سازد. امینی خود 1 همان ، صفحه 281 2 همان ، صفحه 306 3سوره نساء ، آیه 137 (ایتبغون عندهم العزه فان العزه لله جمیعا)؛ و سوره مائده ، آیه50( و من یتولهم منكم فانه منهم). 4سوره انفال ، آیه 62 ( واعدّوالهم ما استطتم منقوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوّالله). 5كشف الاسرار ، تألیف را خدمتگزار ملت مسلمان و همگام با روحانیت نشان می داد ؛ و برای جلب افكار عمومی به دیدن علما و مراجع قم رفت. وی در 13 رجب سال 1381 توانست به خانه امام خمینی نیز راه پیدا كند ، ولی با شنیدن مطالبی كه امام در زمینه دیكتاتوری دودمان پهلوی و سلطه آمریكا بیان نمود ، از فریب روحانیت نا امید شد. ولی شاه كه هر نوع وجیه المله بودن را دشمن دیكتاتوری خود می دانست ، دولت امینی را تحمل نكرد و پس از یك سال و چند ماه كه از خوش خدمتی وی می گذشت ، او را در سال 1341 كنار زد و قدرت را شخصا به دست گرفت. شاه در همان سال در باز گشت از سفر آمریكا بر آن شد كه خواسته آمریكا را كه در پیام كندی به كنگره آمریكا منعكس بود1 ، خود به اجرا در آورد ؛ و آمریكا را به ادامه دیكتاتوریش امیدوار سازد. این پیام نشان می داد كه آمریكا از حمایت رژیمهائی كه با بی عدالتی و هرج و مرج و بی قانونی و اقتصاد ورشكسته و نارضایتی عمومی ، صرفا به اتكای سرنیزه ، ملتهای خود را آرام و وادار به تحمل آنها می كنند ، ناامید است ؛ و از رژیمهای وابسته خود می خواهد كه به یك رفورم اجتماعی و اقتصادی دست زده و نوعی انقلاب نمایشی را در كشورهای خود به اجرا در آوردند. كندی در این پیام تصریح كرده بود كه ما می خواهیم در این كشورها ( چون برزیل ، پاكستان و ایران ) امیدواری پدید آید. هیچ نوع اسلحه و قدرت نظامی نمی تواند به رژیمهائی كه نمی توانند اصلاحات اجتماعی كنند ثبات ببخشد. شاه با اتكاء بیش از حد به سازمان مخوف امنیتی خود می خواست دیكتاتوری خود را علی رغم خواست اربابش ، با اجرای اصلاحات اجتماعی نمایشی كه بر آن نام انقلاب سفید داده بود ، حفظ نماید ؛ و از این رهگذر هم ارباب را راضی نماید و هم آنچه راكه می خواست عملی سازد. انقلاب سفید شاه ، هم سركوب ملت و استقرار هر چه بیشتر دیكتاتوری وی بود ، و هم فریب دادن حامی جهانخوارش آمریكا محسوب می شد. محمد رضای خائن در اجرای این نقشه شوم ، نیازی به وجود امینی كه می رفت در اجرای اصلاحات نمایشی ، وجهه ملی و مذهبی ـ هر قدر ناچیز و در حقیقت ، این وعده به لحاظ ارزیابی و نتیجه گیری از شرائطی بود كه در دوران نخست وزیری امینی برای شاه حاصل شده بود ؛ و شاه در این ازریابی سطحی و عجولانه از قدرت ایمان مردم و نفوذ روحانیت و جریان مرجعیت غافل مانده و دچار اشتباه بزرگی شده بود. سفر جانسون معاون ریاست جمهوری وقت آمریكا به ایران ، كه برای ارزیابی اوضاع ایران و بررسی میزان اصلاحات انجام شده و بازتاب آن ، در سوم شهریور 1341 انجام گرفت ، و از عدم اطمینان آمریكا به ثبات سیاسی ایران ناشی می شد ، شاه را بجای اینكه به اندیشه وادارد ، سرمست از باده قدرت كرد. شاه باچنین ارزیابی غلط و برداشتی نادرست ، از تمامی امكانات و نیروهای داخلی و خارجی برای راه اندازی یك تهاجم همه جانبه و بنیان كن بهره گرفت ، و به سركوب نیروهای مخالف پرداخت. در اینجا یاد آوری این نكته ضروری است كه این حركت سركوبگرانه رژیم كه با حمایت احتمالی ، و ناآگاهانه برخی از قشرهای كارگری ، كشاورزی ، كارمندی ، زنان و روشنفكران غرب زده ، و نیز با پشتیبانی تضمین شده آمریكا ، و بر اساس فریب مردم طرح ریزی شده بود ، اگر توفیق می یافت ، می توانست به نفوذ اسلام در كشور اسلامی ایران خاتمه داده و سیاست اسلام زدائی را كه دیكتاتوری اول پهلوی از انجام آن عاجز مانده بود ، به اجرا در آورد ؛ و سكولاریزم را كه مبنای سلطه خارج و استیلای كامل فرهنگ غربی بود ، جامه عمل بپوشاند و هر نوع جنبش اسلامی و حركت روحانیت را در دراز مدت سركوب نماید. جرقه و شعله قیام جواب 10 ادامه خواندن مقاله امام خمينى سياستمدارى بزرگ و بزرگ سياستمدار

نوشته مقاله امام خمينى سياستمدارى بزرگ و بزرگ سياستمدار اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله در مورد شاخص توسعه انساني

$
0
0
 nx دارای 14 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : شاخص توسعه انسانیمقدمهانسان، هدف توسعه و نیز ابزار آن است. بر این مبنا، توافق و اجماع دولت های سرزمینی در عرصه روابط بین الملل پیرامون اهداف توسعه فرهنگی ملت ها، در دو مفهوم كلی زیست شاداب و سعادت بشر خلاصه می شود. زیست شاداب، زیستی فارغ از احساس عدم امنیت، سلامت بیشتر، معیشت مناسب و استفاده بهینه از اوقات فراغت است. در چنین شرایطی، حركت و میل به پیمودن راه بغرنج و پیچیده سعادت بشر هموار می شود. مطالعات تاریخی مؤید این موضوع است كه شكوفایی و رونق فرهنگی در حوزه عمومی و در سطح فراگیر و گسترده، منوط به عصر رفاه اجتماعی و متعلق به جوامع برخوردار است. لیكن این قاعده به معنی نفی نقش نخبگان و فرهیختگان و تأثیر آفرینش های زیبا شناختی ارباب ذوق و معرفت نیست. اصولاً این دو حوزه نه تنها رابطه پارادوكسیكال با هم ندارند، بلكه معرف و مكمل یكدیگر نیز هستند. از طرفی در اقتصاد توسعه، میزان مصرف كالاها و خدمات فرهنگی، یكی از شاخصهای اصلی سنجش توسعه یافتگی نظام فرهنگی محسوب می شود. با این رویكرد، دستیابی به رشد و رونق فرهنگی، فارغ از فراهم ساختن زمینه های توزیع عادلانه و بهره مندی مردم از كالاها و خدمات فرهنگی و هنری در چارچوب اصل حاكمیت مصرف كننده میسر نیست. لذا دولت های مدرن با استفاده از علم اقتصاد برای تحقق اقتصاد رفاه و جامعه برخوردار و زیست شاداب، حول محور تنظیم تولید و عرضه كالاها و خدمات فرهنگی و مدیریت بهینه منابع، دائم در فرآیند سیاستگذاری و برنامه ریزی دخالت می كنند و از طریق اعمال سیاستهای كنترل همچون برقراری معافیت های مالیاتی و هدفمند كردن پرداخت یارانه ها در پی حصول تعادل و برقراری عدالت اجتماعی هستند. براساس نظریات نئوكلاسیك ها، برای تحلیل ابعاد اقتصادی فعالیت های انسانی، علم اقتصاد به شاخه های گوناگونی تقسیم شده است و روش شناسی اقتصادی در شكل رویكرد انتخاب عقلایی به یك پارادایم عام در علوم اجتماعی بدل شده كه كلیه حوزه های رفتار انسان را در بر می گیرد. رویش شاخه های متعدد بر تنه تنومند درخت اقتصاد، در حوزه های مختلف و متنوع اجتماعی، چون اقتصاد محیط زیست، اقتصاد سیاسی، اقتصاد خانواده، اقتصاد ورزش، اقتصاد آموزش، اقتصاد بهداشت و درمان، اقتصاد فرهنگ و; امكان تجهیز دولت ها را برای اجرای برنامه های توسعه و افزایش رفاه اجتماعی مهیا ساخته است. نگرش اقتصادی به فرهنگ و هنر در این راستا به دنبال تحلیل اقتصادی مناسبات حاكم بر تولید و مصرف بخش های مختلف فرهنگ و هنر و حمایت از حقوق مالكیت معنوی است. اگرچه این نگرش در كشورهای توسعه یافته برای فهم نسبت فرهنگ و اقتصاد به مثابه یك رویكرد روش شناختی به بلوغ رسیده است، اما در كشورهای در حال توسعه از جمله كشور ما، در مراحل جنینی به سر می برد.تعریف و تدوین ادبیات مربوط به مقوله اقتصاد فرهنگ و شناخت ابزار و تكنیك های مور د نیاز برای سنجش نسبت فرهنگ و اقتصاد نیازمند تلاشی مستمر، آگاهانه و علمی است كه انجام پژوهش های بنیادی- كاربردی و استفاده از تجربیات سایر كشورها در این زمینه قطعاً روشنگر این مسیر و راهنمای مناسبی برای ورود اندیشمندان، اقتصاد دانان، بنگاه های فرهنگی و هنری و دولتمردان به این حوزه است.از این منظر، اقتصاد فرهنگ ناظر بر شناخت مناسبات و تعاملات بین حوزه های تولید و آفرینش، مصرف و بازار بوده و با استفاده از نظام آماری و جمع آوری و پردازش داده های اطلاعاتی، قادر خواهد بود دولت را در تخصیص و تجهیز مكفی اعتبارات فرهنگی از محل منابع عمومی یاری كرده و در اتخاذ شیوه های حمایتی و هدایتی مناسب به منظور تشویق و ترغیب مشاركت بخش غیردولتی در فعالیت های فرهنگی و افزایش سهم سرمایه گذاری افراد و بنگاههای فرهنگی و هنری در تولید و عرضه كالاها و خدمات فرهنگی در حوزه سیاستگذاری و برنامه ریزی هدایت كند.اقتصاد فرهنگ با كشف روابط علی بین اقتصاد و فرهنگ و ارائه مدل كارآمد توسعه پایدار، راه را برای رونق و شكوفایی فرهنگی و هنری هموار می سازد و بیش از آنكه در صدد ارزیابی و قضاوت هنجاری از اقدامات و فعالیت های فرهنگی و هنری باشد، به دنبال تحلیل آثار اقتصادی این فعالیت ها و ارائه دانش كمی درباره عوامل مؤثر بر اقدامات، سیاستها، برنامه ها، فعالیت ها و مطلوبیت ها از زاویه هزینه- منفعت و تبیین محدودیت های حاكم بر عرضه و تقاضای كالاهای فرهنگی و هنری است. نكته مهمی كه باید توجه داشت، فواید اجتماعی فعالیت های فرهنگی و هنری است كه به دلیل محدودیت ابزار و تكنیك های سنجش در این زمینه، قابل اندازه گیری نیست. لیكن درك مشترك از سودمندی این فعالیت ها، نقطه اتكا و اكتفا بوده و غالباً كمتر محلی برای اختلاف و چانه زنی در این مورد وجود دارد.مع الوصف در كشورهای در حال توسعه به دلایل ساختاری، ارزشی- هنجاری، تاریخی- سیاسی و مدنی و فرهنگی، تغییر نگرش های فرهنگی و ایجاد پیوند معیشت و فرهنگ و هنر نیازمند تحولات سخت افزاری و نرم افزاری است. برخی از دولت های سرزمینی برای حفظ و صیانت از حاكمیت ملی، از جذب مفاهیم جدید، بروز آسیب های احتمالی و ورود به فرآیند تغییرات و تهدید جامعه پذیری شهروندان، معمولاً از تعاملات فرهنگی پرهیز می كنند و اغلب هزینه سنگینی نیز متحمل شده و در چنین شرایطی تعیین واقعی هزینه فرصت تأمین مالی بنگاه های فرهنگی عمومی و حمایت از بنگاه های فرهنگی خصوصی، توسط دولت ها با مشكل مواجه می شود و علی رغم تخصیص منابع و اعتبارات به دلیل عدم اقبال به رویكرد اقتصادی با فقدان مهندسی مشاور فرهنگی، سهم فعالیت های در توسعه اقتصاد ملی مشخص نمی گردد. غفلت از این معنا، جوامع را به تدریج با تحلیل فرهنگی و سازمان و سامان فرهنگی، ركود فعالیت ها، ادبار به تولید و آفرینش و كاهش مصرف كالاها و خدمات فرهنگی، تغییر رفتارهای فرهنگی و اجتماعی و گرایش به توافق بر ناهنجاریها، رشد یأس و ناامیدی و در نهایت با فقدان عدالت و تعادل اجتماعی و فاصله گرفتن از اقتصاد رفاه و بروز بحران های ملی مواجه خواهد ساخت.در مقابل برای تغییر رفتار و نگرش در مدیریت استراتژیك فرهنگی، اصلاح ساختاری در حوزه فرهنگ و هنر تدوین استراتژی و انتخاب مدل منطقی توسعه فرهنگی، دستیابی به نظام آماری و جمع آوری اطلاعات، شفاف سازی و اطلاع رسانی فرهنگی، سنجش ارزش افزوده بخش فرهنگ و هنر در اقتصاد ملی، تعیین سهم فرهنگ و هنر در تولید ناخالص داخلی، تجهیز و تخصیص منابع لازم، طراحی و كارآمد نمودن نظام آموزش فرهنگی از پی آمدهای قهری اتخاذ رویكرد اقتصادی به فرهنگ و هنر به عنوان مناسب ترین گزینه برای توسعه فرهنگی و مهندسی اجتماعی است. شاخص توسعه انسانیشاخص توسعه انسانی (در زبان انگلیسی: Human Development Index بصورت خلاصه شده: HDI)، نام جدولی است تناسبی که در آن کشورهای جهان بر اساس فاكتورهایی از جمله درآمد سرانه واقعی، نرخ باسوادی، آموزش، بهداشت، تغذیه و نیز امید به زندگی (در بدو تولد) مورد مقایسه قرار میگیرند.شاخص توسعه انسانی از سال 1991 میلادی توسط برنامه توسعه سازمان ملل متحد به مرحله اجرا گذاشته شد و از آن پس هر ساله فهرستی از کشورهای جهان را به ترتیب بالاترین تا پائین ترین رتبه‌ها را در مقایسه با نمودارها و کشورهای دیگر منتشر میکند. شاخص توسعه انسانی یکی از نمودارها و منابعی است که توسعه اقتصادی در کشورها و نحوه آن را نشان میدهد.شاخص توسعه انسانی به معنای رتبه بندی کشورها از نظر پیشرفتهای توسعه انسانی و متوسط آسودگیهای زندگی است. کشورهایی که در رده های بالای شاخص توسعه انسانی قرار دارند، کشورهای توسعه یافته و کشورهایی که در رده های پائین شاخص توسعه انسانی قرار دارند، کشورهای توسعه نیافته و عقب افتاده‌تری از نظر پیشرفتهای جهانی هستند. ناکافی بودن معیار در آمد سرانه و رشد اقتصادی در تعیین رفاه شهروندان موجب شد که برخی اقتصاد دانان توجه خود را به شاخصهایی معطوف سازند که علاوه بر متغیرهای اقتصادی در برگیرنده متغیرهای اجتماعی و انسانی نیز باشد.یکی از مهمترین این شاخص ها “شاخص توسعه انسانی” Human Development Inde ( HDI ) است. این شاخص در سال 1990 توسط آمارتیاسن ( Amartya Sen) – برنده جایزه نوبل- و اقتصاددان پاکستانی محبوب الحق (Mahbub-UL Hag) و با همکاری گوستا و رانیس (Gustav Ranis) استاد دانشگاه ییل و دسای (Desai) استاد مدرسه اقتصاد لندن توسعه یافت و از همان زمان توسط “برنامه توسعه سازمان ملل” (UNDP) مورد استفاده قرار گرفت. تأکید این شاخص بجای استفاده از درآمد سرانه به جنبه های وسیعتر توسعه معطوف گردید. این شاخص ضمن اینکه معیاری برای اندازه گیری رفاه شهروندان بدست می دهد اثر سیاستهای اقتصادی بر کیفیت زندگی شهروندان را اندازه گیری می کند.این شاخص کشورها را بر حسب کیفیت زندگی شهروندان و نه صرفاً براساس ارقام سنتی در آمد سرانه آنها رتبه بندی می کند. معیار محاسبه این شاخص میانگین سه نماگر امید به زندگی (Life Expectancy )، پیشرفت آموزشی (Educational Attainments )و در آمد سرانه تبدیل شده بر اساس برابری قدرت خرید (PPP) است. اگر چه درآمد و ثروت ملی بطور بالقوه دامنه انتخاب افراد را گسترس می دهد ولی ممکن است لزوماً چنین نباشد. در واقع آنچه تعیین کننده است نه خود ثروت بطور فی نفسه بلکه روشی است که کشورها ثروت را به مصرف می رسانند.اگر چه انتظار می رود که کشورهای با درآمد سرانه بالاتر از شاخص توسعه انسانی بالاتری برخوردار باشند ولی لزوماً چنین نیست. مقایسه های بین کشوری نشان می دهد که بسیاری از کشورها با درآمد سرانه بالاتر در سطح پائینی از شاخص توسعه انسانی قراردارند و بالعکس در برخی از کشورها رتبه شاخص توسعه انسانی از رتبه در آمد سرانه آنها بالاتر است. در واقع مقایسه رتبه شاخص توسعه انسانی و رتبه درآمد سرانه کشورها نشان می دهد که تا چه حد ثروت و در آمد کل کشور صرف بهبود کیفیت زندگی شهروندان شده است. پائین تر بودن شاخص توسعه انسانی در مقایسه با در آمد سرانه کشور نشان می دهد که متغیرهای توسعه انسانی (آموزش، بهداشت، رفاه و تأمین اجتماعی) متناسب با رشد و درآمد کشور توسعه نمی یابند و لذا کیفیت زندگی شهروندان متناسب با رشد در آمد سرانه کشور بهبود نمی یابد.شاخص توسعه انسانی سال2007 که اخیراً توسط برنامه توسعه سازمان ملل منتشر گردیده است بر پایه داده های آماری 2005 قرار دارد. در شاخص توسعه انسانی سال 2007 کشورها در سه گروه شاخص بالا، متوسط و پائین دسته بندی شده اند. ایسلند، نروژ و استرالیا بترتیب بالاترین رتبه را در گروه بالا به خود اختصاص داده اند. گروه بالا از 70 کشور تشکیل گردیده است که علاوه بر کشورهای پیشرفته و برخی کشورهای آمریکای لاتین کلیه کشورهای نفتی خاورمیانه (به اشتثنای ایران و عراق) ولیبی در شمال آفریقا را شامل می شود. ایران با قرار گرفتن در رتبه 94 شاخص توسعه انسانی در گروه دوم که شامل 85 کشور است قرار می گیرد. مقایسه رتبه شاخص توسعه انسانی در سال 2007 با رتبه آن در سال 2005 نشان می دهد که در کشورهای نفتی عضو اوپک به جز ونزوئلا و الجزایر(با 2 رتبه کاهش) و کویت (بدون تغییر رتبه) بقیه کشورها با صعود در رتبه توسعه انسانی مواجه بوده اند. در بین این کشورها عربستان 15 رتبه، قطر 11 رتبه، امارات متحده عربی 10 رتبه ، لیبی 8 رتبه ، ایران 2 رتبه و اندونزی و نیجریه هر یک 1 رتبه در شاخص توسعه انسانی صعود کرده اند. مقایسه رتبه شاخص توسعه انسانی در سالهای مختلف بویژه در مورد کشورهای نفتی نشان می دهد که افزایش این رتبه نمی تواند به عنوان بهبود در کیفیت زندگی شهروندان تلقی شود. همانگونه که قبلا توضیح دادیم شاخص توسعه انسانی از میانگین سه نماگر امید به زندگی ، پیشرفت آموزشی و در آمد سرانه بر اساس برابری قدرت خرید بدست می آید و در آمد سرانه خود یکی از اجزاء شاخص توسعه انسانی است. با بالا رفتن قیمت نفت در آمد سرانه افزایش می یابد و این افزایش موجب بالا رفتن شاخص توسعه انسانی گردیده و رتبه شاخص توسعه انسانی را بالا می برد بدون اینکه لزوماً تغییر عمده ای در امید به زندگی و پیشرفت آموزشی حاصل شده باشد. بهمین دلیل است که عربستان سعودی با بالاترین میزان صدور و در آمد نفت در بین کشورهای اوپک در طی سالهای 2005- 2007 با بیشترین میزان صعود در رتبه توسعه انسانی مواجه شده است. فرمول شاخص توسعه انسانیx-index = • Life Expectancy Index = • Education Index = o Adult Literacy Index (ALI) = o Gross Enrollment Ratio (GER) = • GDP Index = LE: Life expectancyALR: Adult literacy rateCGER: Combined gross enrollment ratioGDPpc: GDP per capita at PPP in USD عدد به دست آمده برای شاخص توسعه انسانی ایرانامید به زندگی 707-25/85-25=%76درآمد سرانه %72log7/500-log100/log40000-log100 =آموزش 72-25/85-25=%75 آخرین گزارش از شاخص توسعه انسانی ایران در سال 2007-2008 تازه ترین گزارش توسعه انسانی سال 2008-2007 سازمان ملل كه رسماً منتشر شد، از بهبود شاخص توسعه انسانی، افزایش رتبه امید به زندگی، افزایش تولید سرانه، بهبود رشد، كاهش فقر، كاهش نرخ رشد جمعیت، افزایش نرخ باسوادی، عدم تغییر واردات و رشد صادرات در جمهوری اسلامی ایران خبر داد. گزارش توسعه انسانی سال 2008-2007 سازمان ملل با عنوان «مبارزه با تغییرات آب و هوایی، اتحاد بشری در جهان تقسیم شده» اعلام كرد: جمهوری اسلامی ایران كه سال گذشته رتبه 96 شاخص توسعه انسانی (HDI) را بین 177 كشور دنیا كسب كرده بود، در گزارش امسال با دو پله صعود در جایگاه 94 جهان قرار گرفته است كه نشان دهنده بهبود رتبه ایران در توسعه است. گزارش سال 2007-2008 توسعه انسانی براساس آمار كشورها از سال 2005 تا ژولای 2007 میلادی برآورد شده است و ارتقای دو رتبه ای ایران در شاخص توسعه انسانی براساس معیارهایی چون امید به زندگی، كیفیت نظام آموزشی، درآمد واقعی و سرانه درآمد ملی محاسبه شده است و بر این اساس جمهوری اسلامی ایران در گزارش سال جاری میلادی از كشورهای پاراگوئه و سریلانكا پیشی گرفته و جزء كشورهای توسعه انسانی متوسط قرار گرفته است. ارزش شاخص توسعه انسانی ایران كه در سال گذشته 7460 از یك بوده است، در سال جاری با 1300 افزایش به 7590 رسید.این گزارش، دومین گزارش منتشر شده سازمان ملل درباره ایران در دولت جدید این كشور ارزیابی می شود و شاخص توسعه انسانی ایران در سال گذشته نیز با سه پله صعود از جایگاه 99 به رده 96 ارتقا پیدا كرده بود.جمهوری اسلامی ایران از نظر شاخص توسعه انسانی طی دو سال گذشته پنج رده صعود كرده و طی سال های پس از انقلاب نیز با 16 پله صعود مواجه شده و از رتبه 110 در سال 1979 به 94 در سال جاری میلادی ارتقا پیدا كرده است.ایران در شاخص توسعه انسانی در سال جاری در رتبه پائین تری نسبت به كشورهای فیجی و سن ویلسنت و در وضعیت بهتری نسبت به پاراگوئه و گرجستان قرار گرفته است.فقر درآمدی و انسانی كشورهای در حال توسعه از جمله موارد مهمی است كه در گزارش توسعه انسانی مورد توجه قرار گرفته است و در این میان شاخص فقر انسانی (HPI) از اهمیت زیادی برخوردار است. براساس گزارش توسعه انسانی 2007، شاخص امید به زندگی در ایران در عدد 0754 اعلام شد و امید به زندگی در مردان ایرانی 687 سال و در زنان ایرانی نیز از 718 سال گزارش شده است.سازمان ملل متحد با اعلام اینكه متوسط امید به زندگی در ایران در سال گذشته 707 سال بوده است، این رقم را در سال جاری 702 سال اعلام كرده است.ایران از لحاظ شاخص امید به زندگی در این گزارش بین 157 كشور رتبه 85 را كسب كرده است كه در مقایسه با سال گذشته یك رتبه بهبود داشته است. براساس این گزارش، ارزش اسمی تولید ناخالص داخلی ایران 1898 میلیارد دلار و براساس شاخص برابری قدرت خرید 5438 میلیارد دلار برآورد شده است و سرانه تولید ناخالص داخلی ایران نیز 2781 دلار اعلام شد كه در مقایسه با سال گذشته حدود 350 دلار افزایش نشان می دهد. سرانه تولید ناخالص داخلی براساس شاخص برابری قدرت خرید 7968 دلار اعلام شد، ضمن آن كه ایران از نظر سرانه تولید ناخالص داخلی از رتبه 72 در سال گذشته به رتبه 71 در سال جاری ارتقا پیدا كرد.این گزارش با اعلام این كه شاخص تولید ناخالص داخلی ایران در سال گذشته 7200 بوده است، این شاخص را در سال جاری 1370 اعلام كرده است كه بهبود داشته است.سازمان ملل متحد با اعلام این كه متوسط نرخ تورم در ایران بین سالهای 1990 تا 2005 میلادی برابر 213 درصد بوده است، نرخ تورم را در گزارش سال گذشته148 درصد و در گزارش امسال 134 درصد اعلام كرده است.گزارش توسعه انسانی 2007 افزود: ایران از نظر فقر بین 108 كشور در حال توسعه رتبه 30 را به خود اختصاص داد كه در مقایسه با سال گذشته 5 رتبه بهبود را نشان می دهد و ارزش شاخص فقر انسانی در ایران 129 درصد اعلام شد كه در مقایسه با 164درصد سال گذشته 15 درصد كاهش نشان می دهد. ایران بین كشورهای در حال توسعه از لحاظ فقر در وضعیت بدتری نسبت به پرو و چین و در رتبه بهتری نسبت به سوریه و بولیوی قرار گرفته است.سازمان ملل با اعلام اینكه ضریب جینی (شاخص توزیع عادلانه درآمد) در ایران 43 است، اعلام كرد: دهك پایین درآمدی در ایران دو درصد درآمد و مصرف و دو دهك پایین درآمدی نیز 51 درصد درآمد و مصرف را در این كشور به خود اختصاص می دهند، در حالی كه دهك بالای درآمدی337 درصد درآمد و مصرف و دو دهك بالای درآمدی نیز 499 درصد درآمد و مصرف را كسب می كنند. بنابراین گزارش، دهك بالای درآمدی در ایران 172 برابر دهك پایین درآمدی و دو دهك بالای درآمدی نیز 97 برابر دودهك پایین درآمدی مصرف می كنند. ادامه خواندن مقاله در مورد شاخص توسعه انساني

نوشته مقاله در مورد شاخص توسعه انساني اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

مقاله در مورد تغذيه و پيشرفت تحصيلي نوجوانان

$
0
0
 nx دارای 23 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : تغذیه و پیشرفت تحصیلی نوجوانان تغذیه مناسب در حفظ سلامتی و موفقیت تحصیلی دانش آموزان نقش چشمگیری دارد . پدران ، مادران و اولیا ی مدرسه و نوجوانان عزیز باید بدانند که تغذیه مناسب ، به ویژه در دوران امتحانات ، تاثیر مهمی در موفقیت تحصیلی آنها خواهد داشت . امروزه تحقیقات نشان داده اند که تغذیه دوران نوزادی و کودکی بر میزان هوش و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در سالهای بعدی زندگی تاثیر گذار است . شیر مادر به علت آنکه اسیدهای چرب غیر اشباع ضروری دارد ، بر میزان هوش فرد در سالهای بعدی زندگی اثر می گذارد . مطالعه ای در فیلیپین نشان داد نوزادانی که مدت طولانی تری با شیر مادر تغذیه شده بودند ، امتیاز هوش بالاتری نسبت به دیگران در سنین 5/8 تا 5/11 سال داشتند . در مطالعه دیگر ، کودکان 6 تا 11 سال که تغذیه نا کافی داشتند ، میزان نمرات ریاضی آنها به طور معنی داری کمتر از دیگران بود . در مطالعه ای دیگر ، دخترانی که کفایت غذایی ناکافی داشتند در پاسخ به سوالات امتحانی سرعت عمل کمتری داشتند و از هوش کمتری برخوردار بودند . مطالعات متعددی نشان داده اند که حذف هر وعده غذایی به ویژه صبحانه ،موجب نرسیدن مقدار کافی مواد غذایی به مغز می شود و عملکرد ذهنی را کاهش می دهد . مدارسی که برنامه غذایی در صبح ( وعده صبحانه ) را اجرا کرده بودند ، دانش آموزان با بهره هوشی و عملکرد تحصیلی بالاتر نسبت به دیگر مدارس داشتند . نوجوانانی که صبحانه نمی خورند ، در ساعات صبح که حداکثر فعالیت یادگیری در این ساعات است ، احساس خستگی می کنند و توجه و تمرکز آنها کم می شود . کودکان و نوجوانان باید هر چهار تا شش ساعت یک بار یک وعده غذایی متناسب و مغذی داشته باشند تا قند خون آنها در حد طبیعی بماند و مغز بتواند با مقدار قند خون طبیعی به فعالیت خود ادامه دهد . کودکان و نوجوانانی که بدون خوردن صبحانه در جلسه امتحان شرکت می کنند ، شانس کمتری برای موفقیت در امتحانات دارند. مواد مناسب و مغذی برای وعده صبحانه کودکان و نوجوانان شامل شیر ، ساندویچ نان و پنیر و عسل ، میوه ها یا آبمیوه های طبیعی است . در بعضی از روزهای هفته ، از خوراک عدسی ، تخم مرغ و سویا نیز باید استفاده شود . بهتر است از نانهای سنگک ، تافتون و بربری ، که سبوس دار هستند ، برای وعده صبحانه یا دیگر وعده ها استفاده شود . میان وعده های مناسب برای نوجوانان عبارتند از : ساندویچ نان و پنیر ، خرما ، بیسکویت های تهیه شده از آرد کامل گندم ، انواع میوه ها و خشکبار ( میوه های خشک و آجیل ) که مواد مغذی لازم مانند آهن ، روی و انواع ویتامینهای b و cدر آنها وجود دارد ، برای عملکرد مغز لازم هستند . مواد غذایی مانند چیپس ، پفک ، بیسکویت های کرمدار ، شکلاتها و شیرینی ها و کلوچه ها ، که بخش عمده آن را چربی و مواد قندی ساده تشکیل می دهند ، حاوی انرژی بالا و مواد مغذی کمی هستند . انتخاب این میان وعده ها باعث حس سیری کاذب می شود ، بدون آنکه نیازهای تغذیه ای را تامین کند . در ضمن ، چنانچه این میان وعده ها در زمانهای نامناسب د ر طی روز مصرف شوند ، علاقه بر آنکه اشتهای کودکان و نوجوانان را برای خوردن وعده های اصلی از بین می برند ، به مرور زمان باعث ایجاد کمبودهای تغذیه ای در آنها می شوند . همچنین ، به دلیل داشتن انرژی زیاد سبب تجمع انرژی در بدن و به دنبال آن بروز مشکل اضافه وزن و چاقی در کودکان و نوجوانان می شوند اثرات سو تغذیه بر آموزش و پرورش کودکان دانش آموزانی که از گرسنگی رنج می برند معمولا در درس حساب و ریاضیات نمرات کمتری کسب می کنند. گرسنگی موقت موجب اختلا ل در درک مطلب می گردد. هنگامی که سابقه سو»تغذیه با نخوردن صبحانه توام باشد اثر آن بر فعالیت های ذهنی بسیار عمیق تر و به صورت حواس پرتی و بی توجهی به محرک های طبیعی و رفتارهای کنش پذیری در کودک منتهی می شود. غذا و تغذیه همواره به عنوان دو موضوع مهم زندگی بشر از ابتدا تاکنون بوده است زیرا ادامه حیات و انجام فعالیت بدون غذا وتغذیه ممکن نیست. علی رغم پیشرفت تکنولوژی و تمدن بشری گرسنگی و سو» تغذیه دو نقطه تاریک و لکه ننگ بر تارک حیات بشر است. هنوز هر روز هزاران کودک به دلیل سو» تغذیه فقر و بیماری جان خود را از دست می دهند در حالی که ابزار و دانش کافی برای حفاظت از حیات و کاستن چشمگیر رنج فقر و مرگ کودکان وجود دارد. سو» تغذیه موجب توقف رشد فکری و ذهنی کودکان می گردد. کودکانی که دارای فقر پروتئین- انرژی هستند از نظر میکروبیولوژیک دارای استرس و اضطراب زیستی و اجتماعی بوده و در عملکردشان ضعیف و بی دقت و کمتر خودکار و خودجوش هستند. کودکان ضعیف در مشارکت و فعالیت های مدرسه کمتر نقش دارند. عفونت های انگلی تغییرات وخیم بیوشیمیایی و ایمنولوژیکی و تغییرات ساختمانی در اعضایی مثل روده، کبد و کلیه ایجاد می کند.این عفونت ها سبب سو» تغذیه گردیده و در نتیجه از قابلیت های جسمی و روانی دانشآموزان می کاهد و در نتیجه این عفونت ها درصد قابل توجهی از روزهای مدرسه را غایب هستند که این امر موجب افت تحصیلی می گردد. بعضی از کمبودهای غذایی مثل کمبود ید و فسفر مستقیما سبب عقب ماندگی ذهنی کودکان می شود. اصولا رشد مغزی در سنین 7 الی 10 سالگی صورت می گیرد و با ویتامین A ارتباط دارد. کمبود این ویتامین سبب بی توجهی و بی دقتی دانشآموزان در کلا س درس گردیده و پیشرفت درسی و انجام مشق شب را با مشکل رو به رو می کند.دانش آموزانی که از گرسنگی رنج می برند معمولا در درس حساب و ریاضیات نمرات کمتری کسب می کنند. گرسنگی موقت موجب اختلا ل در درک مطلب می گردد. هنگامی که سابقه سو»تغذیه با نخوردن صبحانه توام باشد اثر آن بر فعالیت های ذهنی بسیار عمیق تر و به صورت حواس پرتی و بی توجهی به محرک های طبیعی و رفتارهای کنش پذیری در کودک منتهی می شود. کمبود آهن بر کارایی آموزشی تاثیر مستقیم و منفی دارد. کودکانی که دچار کمبود آهن هستند از لحاظ چابکی، توجه و تمرکز رغبت به درس و فعالیت های فکری و ذهنی عقب هستند. آنان حساس، زودرنج، کج خلق و آسیب پذیرند و تمایل کمتری بر فعالیت و تحرک دارند.فشار کمبود غذا جسم آدمی را به مصالحه هایی وادار می کند که بتواند خود را سرپا نگه دارد. اکثر این مصالحه ها غیرقابل رویتند. کم کاری، خستگی، تنبلی و کاهش قدرت تفکر نشانه های ظاهری کمبود غذا و سو»تغذیه است. افرادی که به کم غذایی دچارند به جای آن که راه بروند و بازی کنند بیشتر ترجیح می دهند که بایستند و نشستن را بر ایستادن ترجیح می دهند و به جای آن که بنشینند دراز می کشند زیرا برای جبران کمبود مواد غذایی میزان سوخت و ساز بدن کاهش می پذیرد، فشار خون کاهش می یابد، بدن از اندوخته های چربی وام می گیرید و چربی ما هیچه ها نقصان می یابد و استخوان دفرمه می شود و رشد و حرکت متوقف می شود.بیماری ها و عفونت ها بروز می کند و مرگ و میر افزایش می یابد.دانش آموزی که صبحانه نخورده باشد قند خونش پایین می آید و انرژی فرد برای یادگیری کم می شود و قدرت حل مسائل فکری مثل ریاضی و حساب در او به شدت کاهش می یابد، در اواخر ساعات مدرسه کسل است، حوصله نشستن در کلا س و گوش دادن به درس را ندارد لذا باید گفت آموزش و پرورش کودک از صبحانه شروع می شود نه از زنگ مدرسه.باید تغییری در درک ما از سو»تغذیه و گرسنگی به وجود آید. کمبود وزن قابل رویت است در حالی که سو»تغذیه از نوع کمبود در ریزمغذی ها و گرسنگی پنهان اصولا به حساب نمیآید چون به آسانی قابل رویت نیست. لذا باید این تصور که سو» تغذیه مساله ای صرفا مربوط به کمبود غذاست از اذهان بیرون رود. امروزه بسیاری از خوراکی ها به گونه ای تهیه می شود که به خاطر آماده بودن شکل ظاهری یا طعم آن مورد علا قه خانواده یا کودکان است اما نه تنها خاصیت غذایی فراوان ندارد بلکه کم ارزش بوده و در بسیاری از موارد می تواند منشا بیماری هایی برای آنان باشد. مادر آگاه با تنظیم برنامه غذایی صحیح و با تهیه مواد خوراکی اصلی مورد نیاز رشد کودک خود و ایجاد عادات مناسب در آنان خاطره خوبی از تغذیه و غذا را در ذهن کودکان به جای می گذارد. مصرف بعضی از تنقلا ت تبلیغ شده که دارای مواد معطر، رنگ های مصنوعی و افزودنی ها (نگهدارنده ها) و قند وشکر زیادی است در بروز فعالیت بیش از حد، شلوغی بچه ها و ایجاد اختلا لا ت رفتاری نزد آن ها نقش داشته است. این در حالی است که به دلیل رشد سریع و بلوغ کار فکری، انجام ورزش و نرمش و تحرک زیاد در مدرسه باید درتهیه و تامین غذا و آموزش اصول تغذیه بیشتر دقت شود. “سوء تغذیه و تأثیر آن بر یادگیری در دانش آموزان” دانش آموزانی که ما در مدرسه با آنان روبه رو می شویم از دوران نوزادی و کودکی گذر کرده اند و از نظر وضعیت تغذیه ای یکی از مهم ترین دوران زندگی خود را پشت سرگذاشته اند . دوران جنینی و سال اول تولد یکی از مهم ترین دوران رشد کودک است و رسیدن مواد تغذیه ای اعم از پروتئین ، انرژی و ریز مغذی ها نقشی بسیار مهم و اساسی در رشد و تکامل او تا قبل از مدرسه دارند . عوارض بعضی از این کمبودها چنانچه طفل در این دوران با آن روبه رو شده باشد در سنین مدرسه غیر قابل جبران است . عمده ترین مشکلات تغذیه ای کشور، سوء تغذیه ناشی از کمی دریافت پروتئین و انرژی، (PEM) کمبود ید، کمبود آهن و کم خونی ناشی از آن می باشد . کمبود ویتامینA و سایر کمبودها شامل کمبود ویتامینهای گروهB مثل ویتامینB2 و کمبود ویتامینD نیز در کودکان گزارش شده است . بعضی از این کمبودها به دلیل فقر مواد مغذی در غذاهای منطقه، همه گروههای سنی را درگیر می کند، ولی کودکان به دلیل افزایش نیاز در دوران رشد بیشتردر معرض خطر قرار می گیرند . افزایش نیاز در این دوران قابل توجه است، به ویژه کودکان که در جهش های رشد نیاز بیشتری به مواد مغذی و ریز مغذی ها مانند ید و آهن دارند . تفاوت نیاز در دختران و پسران، به ویژه در دوران بلوغ، به دلیل تفاوت سن بلوغ است و بعد از آن ، نیاز به ید وآهن در دختران بیشتر است . ولی بعد ازبلوغ تعادل هورمون ها در پسران به گونه ای است که رشد غده تیروئید در اثر کمبود ید در آنان متوقف می شود ولی در دختران ، نیاز هم چنان تا دوران بارداری وجود دارد . به همین دلیل بعد از دوران بلوغ، گواتر در زنان 5 تا 6 برابر بیش تر ازمردان است . شیوع کمبود آهن و کم خونی ناشی از فقر آهن نیزدر دختران پس از بلوغ به دلیل خون ریزی ماهانه افزایش می یابد . سایر کمبودها مانند کلسیم و ویتامینD نیز در دوران کودکی و نوجوانی به طور یکسان بر هر دو جنس اثر می گذارد ولی در نهایت زنان بیشتر در معرض خطر کمبود کلسیم و ویتامینD قرار می گیرند . بنابراین در کودکی و دوران تحصیلی اگر چه تغذیه صحیح در هر دو جنس اهمیت دارد، ولی زنان به خاطر دلیل اینکه از ذخایر بدن خود در دوران بارداری و شیر دهی استفاده می کنند، آسیب پذیرتر بوده و نیاز به توجه ویژه تری دارند . سوء تغذیه در دختر بچه ها در حقیقت نسل را در معرض خطر قرار می دهد . زنان کوتاه قد به طور معمول دارای لگنی کوچک هستند و در زمان بارداری جنین آنها نمی تواند رشد بالقوه خود را داشته باشد . بنابراین در آنها احتمال به دنیا آمدن پسر یا دختری با وزن کم( کم تر از 2500 گرم) وجود دارد . تحقیقات نشان داده است که مادران کم وزن با جثه کوچک، کودکان کوتاه تر و با سر کوچک تر به دنیا می آورند . این تحقیقات رابطه معنی داری را بین سن مادر و وزن هنگام تولد نشان داده است ، از جمله آن که مادران جوان تر کودکانی با جثه ریزتر به دنیا آورده اند . غلظت هموگلوبین نیز در سه ماهه اول ، ارتباط مثبتی با وزن ، قد و دور سر نوزاد داشته است . کودکان کم وزن ، به طور معمول مشکلات زیادی در زمینه رشد، تغذیه و ایمنی دارند و معمولاً بیشتر ازکودکان سالم و با تأخیر رشد در دوران کودکی مواجه می شوند و به همین ترتیب این حلقه معیوب باعث پدید آمدن نسلی کوتاه تر می ش ود. تحقیقاتی که در بنگلادش در این زمینه صورت گرفته است نشان می دهد ، دختران کم وزن و کوتاه قد( مادران مبتلا به سوء تغذیه) فرزندانی کوتاه تر به دنیا آورده اند . این امر در بین سال های 1937 تا 1982 باعث شده که قد پسران روستایی بنگلادش در یک دوران 45 ساله، 12 سانتی متر کوتاه تر شود . یکی از دلایل ، عادات جاری و مرسوم سنتی است که طبق معمول زنان دیرتر از مردان سر سفره می نشینند و غذای کم تری دریافت می کنند. این تبعیض تغذیه ای باعث کوتاه قدی و سوء تغذیه دختر بچه ها می شود. دختران جوان مبتلا به سوء تغذیه که زودتر ازدواج می کنند و بچه دار می شوند ، نمی توانند کودکانی با وزن متعادل به دنیا آورند . سالانه حدود یک میلیون کودک زیر 5/2 کیلو در بنگلادش به دنیا می آیند که بالاترین رقمLBW در دنیاست. اگر چه موضوع بحث، سوء تغذیه در دانش آموزان است و در نظر داریم ابعاد مختلف سوء تغذیه را در این سن بشناسیم، ولی به دلیل تسلسلی که رشته های مسائل را از بدو تولد تا آخرین روزهای حیات به هم پیوند می دهد ، ناچاریم بدانیم که چگونه ، نوزادی که ثمره یک مادر مبتلا به سوء تغذیه است در دوران تحصیل نمی تواند کفایت لازم را برای یادگیری داشته باشد . وقتی در مدرسه به این گونه کودکان برخورد می کنیم با شناسایی عمق مشکل می توانیم به آنها و نسل آینده شان کمک کنیم .اگر ریشه مشکل را بدانیم، بی جهت کودکان را به باد انتقاد نمی گیریم ، آنها را سرزنش نمی کنیم و گناه آنچه را که آنها مسئول آن نیستند به پایشان نمی نویسم . فرض کنید کودکی را که به دلیل ناتوانی های تحصیلی ، شدیداً مورد موأخذه قرار می دهند، بشناسید . اگر این کودک نوزادی بوده است که به دلیل گفته شده، کم وزن به دنیا آمده، برای این که بدانید او با گذر از چه مشکلاتی کوله بار زندگی را به دوش کشیده است ، به چند مورد اشاره می کنیم: – امکان مرگ او تا 28 روز پس از تولد، 40 مرتبه بیش تر از نوزادانی است که با وزن طبیعی به دنیا آمده باشند . – وقتی به سن یک سالگی رسیده ، 5 برابر بیشتر از نوزادان سالم خطر مرگ را پشت سر گذاشته است . – او زنده است ولی با اخلالاتی در تکلم ، تکامل و نمو سیستم عصبی، ضعف قوه بینایی ، کاهش فراگیری های اکتسابی و کری روبه رو می باشد . – او بیش تر از دیگران به عفونت های تنفسی، گوارشی و سایر بیماریها مبتلا می شود؛ همیشه رنجور است و از بیماری رنج می کشد . – امکان ابتلای او در بزرگسالی نیز به بیماری هایی نظیر دیابت، فشار خون و بیماری های قلبی بیش از نوزادان سالمی است که به دوران بزرگسالی رسیده اند . اگر اولیای مدرسه و والدین او بدانند زندگی چه دشواری هایی را به دلیل گناه ناکرده او، به او تحمیل کرده است هرگز به خود اجازه نمی دهند با شیوه های متفاوت از او بخواهند چیزی بشود که نمی تواند . دانشمندانی که درباره مسئله سوء تغذیه و عوارض اقتصادی و اجتماعی ناشی از آن کار می کنند، توانسته اند با محاسبات دقیق، ارزشی را که یک انسان توانمند می تواند برای جامعه خود داشته باشد از نظر توانمندی های فیزیکی و ذهنی به معیاری قابل سنجش (پول) تبدیل کنند . آن گاه بر اساس آمار سوء تغذیه، ضرر وزیان کشورها را مقایسه کرده اند تا به سیاست گذاران نشان دهند که به عواقب ناشی از سوء تغذیه بنگرند و با طراحی برنامه های پیش گیری ، نسل های آتی را از رکود و عقب ماندگی برهانند . این محاسبات می گوید؛ سرمایه گذاری در این زمینه چه قدر می تواند به نفع جامعه باشد . ” کم خونی ناشی از فقر آهن و اثر آن بر قدرت فراگیری “کودکان سنین مدرسه به ویژه اگر متعلق به خانواده هایی هستند که از نظر اقتصادی و اجتماعی در سطح پایینی هستند، ممکن است به درجاتی از فقر آهن و کم خونی ناشی از آن مبتلا شوند . در مناطقی که آب آلوده برای شرب وجود دارد و وضعیت بهداشت محیط در سطح مطلوبی نیست، ممکن است دریافت آهن از طریق مواد غذایی کافی باشد، ولی ابتلا به بیماری های عفونی و انگلی موجب سوء تغذیه ناشی از پروتئین و انرژی می شود که خود روی جذب آهن اثر دارد . عوارض مهمی که مربیان می توانند به وسیله آن به فقر آهن مشکوک شوند ، بی تفاوتی ، خستگی، بی حسی ، کاهش قدرت یادگیری و عدم تمایل به فعالیت های فیزیکی مثل ورزش است . کودک پس از این مرحله از ذخایر آهن بدن خود استفاده می کند و در صورتی که ذخایر ، کاهش یابد ، کم کم وارد مرحله کم خونی ناشی از فقر آهن می شود . در تحقیقی نشان داده شد که اضافه کردن آهن به رژیم غذایی، اگر با هدف کاهش کم خونی تا میزان دو سوم صورت گیرد،می تواند در مدت 7 سال 2، /3 میلیارد دلار بهره وری داشته باشد . بر اساس یافته های یک تحقیق که بر روی کودکان دبستانی کلاس اول ناحیه یک کرمان انجام شد، تأثیر دریافت قرص آهن بر تمرکز ذهنی کودکان و بهبود قدرت یادگیری در مقایسه با گروه شاهد ثابت گردید. این تحقیق نشان داد، آهن یاری ، باعث بهبود قدرت تمرکز ذهنی کودکان کم خون خواهد شد . به طوری که تفاوت معنی دار آماری بین میانگین نمرات آزمون تمرکز ذهنی گروه درمان شده پیش از مداخله با پس از مداخله مشاهده گردید . (p < ./…4)سوء تغذیه و تاثیر آن بر یادگیری در دانش آموزان : دانش آموزان كه ما در مدرسه با آنان روبرو می شویم از دوران نوزادی و كودكی گذر كرده اند و از نظر وضعیت تغذیه ای یكی از مهمترین دوران زندگی خود را پشت سر می‌گذارند.دوران جنینی و سال اول تولد مهمترنی دوران رشد یك كودك است و رسیدن مواد مغذی اعم از پروتئین ، انرژی و ریزمغذیها نقش بسیار مهم و اساسی در رشد او تا قبل از مدرسه داشته است. عوارض بعضی از این كمبود ها اگر كودك با آن روبرو شده باشد در سنین مدرسه غیر قابل جبران است. عمده ترین مشكلات تغذیه ای كشور سوء تغذیه ناشی از كمی دریافت پروتئین و انرژی PEM ، كمبود ید، كمبود آهن و كم خونی ناشی از آن می باشد. كمبود ویتامین A و سایر كمبودها شامل كمبود و یتامین های گروه B مثل ویتامینB2 و كمبود ویتامین D نیز در كودكان گزارش شده است. تفاوت نیاز در دختران و پسران خصوصا در دوران بلوغ به دلیل تفاوت سن بلوغ وجود دارد و بعد از آن نیاز به ید و آهن در دختران زیادتر است. شیوع گواتر ناشی از كمبود ید در سنین كودكی در هر دو جنس شبیه است ولی بعد از بلوغ تعادل هورمونها در پسران به گونه ای است كه رشد غده تیروئید در اثر كمبود ید در آنان متوقف می شود. ولی در دختران نیاز همچنان تا دوران بارداری وجود دارد. به همین دلیل بعد از دوران بلوغ گواتر در زنان 5 تا 6 برابر بیشتر از مردان است. شیوع كمبود آهن و كم خونی فقر آهن نیز در دختران پس از بلوغ به دلیل خونریزی ماهانه افزایش می یابد، سایر كمبود ها مانند كلسیم و ویتامین D نیز در دوران كودكی و نوجوانی بطور یكسان بر هر دو جنس اثر می گذارد، ولی نهایتا زنان بیشتر در معرض خطر كمبود كلسیم و ویتامین D قرار می گیرند. بنابراین در دوره كودكی و در دوران تحصیل اگر چه تغذیه صحیح در هر دو جنس اهمیت دارد، ولی زنان بخاطر اینكه بایستی از ذخایر بدن خود در دوران بارداری و شیر دهی استفاده كنند آسیب پذیر بوده و نیاز به توجه ویژه دارند. سوء تغذیه در دختر بچه ها در حقیقت نسل را در معرض خطر قرار می دهد. زنان كوتاه قد معمولا دارای لگنی كوچك هستند و در زمان بارداری جنین آنها نمی توانند رشد بالقوه خود را داشته باشند ، بنا بر این احتمال به دنیا آمدن پسر یا دختری با وزن كم ( كمتر از 2500 گرم ) وجوددارد. تحقیقات نشان داده است كه مادران كم وزن با جثه كوچك كودكان كوتاهتر با سر كوچكتر بدنیا می آورند. نوزادی كه ثمره‌ی یك مادر مبتلا به سوء تغذیه است در دوران تحصیل نمی تواند كفایت لازم را برای یادگیری داشته باشد . وقتی در مدرسه به اینگونه كودكان برخورد می كنیم با شناسایی عمق مشكل است كه می توانیم به آنها و نسل آینده كمك كنیم . اگر ریشه مشكل را بدانیم بی‌جهت كودكان را به دلیل آنكه یاد نمی گیرند و توانائی انجام بعضی از تكالیف را ندارند، به باد انتقاد نمی گیریم، آنها را سرزنش نمی كنیم و گناه آنچه را كه مسئول آن نیستند به پای آنها نمی نویسیم. فرض كنید كودكی را كه به دلیل ناتوانی های تحصیلی شدیدا مورد مؤاخذه قرار می دهند بشناسید و به گذشته او برگردید. اگر این كودك نوزادی بوده است كه به دلیل گفته شده كم وزن بدنیا آمده، به یاد داشته باشید كه او با گذر از چه مشكلاتی كوله بار زندگی را بدوش كشیده است. – شانس مرگ او تا 28 روز پس از تولد 40 مرتبه بیشتر از نوزادانی بوده كه با وزن طبیعی بدنیا آمده اند. – وقتی به سن یكسالگی رسیده است 5 برابر بیشتر از نوزادان سالم خطر مرگ را پشت سر گذاشته است. – او زنده مانده است ولی ممكن است با اختلالاتی در تكلم، تكامل و نمو سیستم عصبی، ضعف قوه‌ی بینایی، كاهش فراگیریهای اكتسابی و كری سر كلاس نشسته باشد. – او بیشتر از دیگران به عفونت های تنفسی، گوارشی و سایر بیماریها مبتلا می شود و همیشه رنجور است و از بیماری رنج می كشد.– شانس ابتلا او در بزرگسالی نیز به بیماریهایی نظیر دیابت، فشار خون، بیماریها قلبی بیشتر از نوزادان سالمی است كه به دوران بزرگسالی رسیده اند. اگر اولیای مدرسه و والدین او بدانند زندگی چه دشواریهایی را به دلیل گناه ناكرده به وی تحمیل كرده است هرگز بخود اجازه نمی دهند با شیوه های متفاوت از او بخواهند چیزی بشود كه نمی تواند. تحقیقاتی كه در بنگلادش در این زمینه صورت گرفته است نشان داده كه دختران كم وزن و كوتاه قد ( مادران مبتلا به سوء تغذیه ) فرزندانی كوتاهتر بدنیا آورده اند. این امر در بین سالهای 1937 تا 1982 باعث شده است كه قد پسران روستایی بنگلادش در یك دوران 45 ساله 12 سانتی متر كوتاهتر شود . یكی از دلایل، عادات جاری و سنتی است كه معمولا زنان دیرتر از مردان سر سفره می نشیند و غذای كمتری دریافت می كنند این تبعیض تغذیه ای باعث كوتاه قدی و سوء تغذیه دختر بچه ها می گردد. دختران جوان مبتلا به سوء تغذیه كه زود ازدواج می كنند و بچه دار می شوند نمی توانند كودكان با وزن طبیعی بدنیا آورند. ادامه خواندن مقاله در مورد تغذيه و پيشرفت تحصيلي نوجوانان

نوشته مقاله در مورد تغذيه و پيشرفت تحصيلي نوجوانان اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.

Viewing all 46175 articles
Browse latest View live