Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله در مورد اعتقاد به معاد در مكاتب مختلف

$
0
0
 nx دارای 138 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : اعتقاد به معاد در مكاتب مختلف امكان و ضرورت معادمقدمهبحث ما درباره مسأله معاد است. مسأله معاد از نظر اهمیت، بعد از مسأله توحید مهمترین مسأله دینی و اسلامی است. پیغمبران ( و بالخصوص آنچه از قرآن در باره پیغمبر ما استفاده می‌شود) آمده‌اند برای اینكه مردم را به این دو حقیقت مؤمن و معتقد كنند: یكی به خدا ( مبدأ ) و دیگر به قیامت و یا فعلاً به اصطلاح معمول ما معاد مسأله معاد چیزی است كه برای یك مسلمان ایمان به آن لازم است، یعنی چه؟ یعنی در ردیف مسائلی نیست كه چون از ضروریات اسلام است و ایمان به پیغمبر ضروری است، پس ایمان به آن هم به تبع ایمان به پیغمبر ضروری است. ما بعضی چیزها داریم كه باید به آنها معتقد بود، به این معنا كه اعتقاد به آنها از اعتقاد به پیغمبر منفك نیست، ” باید ” به این معناست نه به معنی تكلیف، به معنی این است كه انفكاك‌پذیر نیست كه انسان به پیغمبر و اسلام ایمان و اعتقاد داشته باشد ولی به این چیز ایمان نداشته باشد. مثلاً روزه ماه رمضان ، می‌گویند كه روزه ماه رمضان از ضروریات اسلام است. اگر كسی روزه نگیرد و بدون عذر روزه بخورد، این آدم فاسق است ولی اگر كسی منكر روزه باشد، از اسلام خارج است، چرا؟ برای اینكه اسلام ایمان به وحدانیت خدا و ایمان به پیغمبر است و امكان ندارد كه كسی به گفته پیغمبر ایمان داشته باشد ولی روزه را منكر باشد، چون اینكه در این دین روزه هست از ضروریات و از واضحات است، یعنی نمی‌شود انسان در ذهن خودش میان قبول گفته‌های پیغمبر و منها كردن روزه تفكیك كند. ولی خود مسأله اعتقاد به روزه داشتن مستقلاً موضوع ایمان و اعتقاد نیست. یعنی در قرآن هیچ جا وارد نشده : ” كسانی كه به روزه ایمان می‌آورند” . اما گذشته از اینكه مسأله معاد و قیامت مثل روزه از ضروریات اسلام است (یعنی نمی‌شود كسی معتقد به پیغمبر باشد ولی منكر معاد باشد ) در تعبیرات قرآن كلمه ایمان به قیامت، ایمان به یوم آخر آمده است، یعنی پیغمبر مسأله معاد را به عنوان یك چیزی عرضه كرده است كه مردم همان‌طوری كه به خدا ایمان و اعتقاد پیدا می‌كنند، به آخرت هم باید ایمان و اعتقاد پیدا كنند، كه معنی آن این می‌شود كه همین‌طوری كه خداشناسی لازم است ( یعنی انسان در یك خدی مستقلاً با فكر خودش باید خدا را بشناسد) در مسأله معاد نیز انسان باید معادشناس باشد, یعنی پیغمبر نیامده است كه در مسأله معاد بگوید چون من می‌گویم معادی هست شما هم بگویید معادی هست، مثل اینكه من گفتم روزه واجب است شما هم بگویید روزه واجب است ، نه . ضمناً افكار را هدایت و رهبری و دعوت كرده كه معاد را بشناسند، معرفت و ایمان به معاد پیدا كنند. انسان از ابتدای آفرینش بر روی زمنین تاكنون علیرغم همه پیشرفتهایی كه كرده، نتوانسته است تا مسئله مرگ و نیستی خود را حل كند، زیرا مرگ انسان یكی از قوانین ثابت و پابرجای طبیعت می‌باشد. این فكر كه ما از كجا آمده‌ایم؟ علّت بوجود آمدن ما چه بوده است؟ چرا باید زندگی كنیم؟ چرا باید بمیریم؟ و پس از مرگ به كجا می‌رویم؟ و سوألاتی از این قبیل همیشه بطور طبیعی ذهن هر انسان را رف نظر از عقاید، مذاهب و آرمانهای موجود در جامعه در قورن گذشته و حال مشغول نگه‌داشته و برای آن تاكنون جوابی نیافته است. بطور مثال : این فكر در شاعران معروف گذشته تأثیر و این قطعه زیبا را در این وصف سروده است: روزهـا فكـر من این است و همه شب سخنـم كه چرا غافـل از احـوال دل خویشتنـم از كجــا آمـده‌ام، آمـدن از بهــر چــه بـــود به كـجا مـی‌رم آخـر ننمائــی وطنـــممانده‌ام سخت عجب،كزچه سبب ساخت مرا یا چه بودست مراد وی از این ساختنم به هر حال پیدا كردن جواب سؤالات متعددی كه انسان در این باره مطرح می‌كند زمینه‌ساز این تحقیق در خصوص امكان و ضرورت معاد می‌باشد.ابتدا سعی می‌كنیم با یك پیش‌زمینه تاریخی از گذشته و نحوه پاسخگویی افكار، مذاهب و ایده‌ئولوژی‌های موجود در قبل از اسلام موضوع را تا حدی بشكافیم و پس از آن پاسخها و نتایج تحقیقات انجام در این زمینه را از زبان مكاتب ( خصوصاً مكتب اسلام و قرآن) را مورد بررسی قرار داده و از این راه به نتیجه‌ای كه مورد نظر می‌باشد برسیم. 1- پیشینه تاریخی 1/1- عقیده به معاد در انسانهای بُدوی ( اوّلیه ) : عقیده به معاد در انسانهایی كه قبل از ایجاد تمدنهای بزرگ تاریخی زندگی می‌كرده‌اند، وجود داشته است ولی آنها عقیده داشتند كه انسان در همین دنیا مجدداً زنده می‌شود و زندگی جدیدی را از سر می‌گیرد، زیرا انسان همیشه دوست داشته كه زندگی جاویدان داشته باشد و هیچ‌وقت نمیرد، و این الهام در وجود او بوده و شواهدی كه از آثار باستانی بدست آمده نشانگر این مطالب است كه انسان بدوی در كنار قبر مردگان خود وسایل راحتی و خوراك او را نیز دفن می‌كرده كه تا پس از زنده شدن مجدد برای رسیدن به مقاصد خود از آن استفاده نماید. 2/1- عقیده به معاد در بین مصریان : آثاری كه باستان‌شناسان از تمدن مصر بدست آورده‌اند نشان‌دهنده این مطلب است كه آنان نیز به زندگی پس از مرگ و وجود روح و برگشت روح به بدن اعتقاد داشته و برای همین امر مرده‌هار خود را مومیایی می‌كردند تا از متلاشی شدن جسم جلوگیری و برگشت روح به بدن را آسانتر نمایند. از طرفی در كنار قبر مردگان طلا، جواهر، وسایل جنگ ، خوراك , پوشاك و حتی گاهی اوقات زنان وی را ( به صورت زنده بگور) قرار میددادند و ثروتمندان برای اینكه این وسایل دزدیده نشوند، قبر درگذشتگان خود را در خانه‌هایی به شكل هرم قرار می‌دادند كه اهرام ثلاثه مصر در مورد فرعونهای آن زمان یكی از این نشانه‌ها می‌باشد كه در حال حاضر یكی از عجایب هفتگانه مطرح در دنیا می‌باشد. در بعضی از منابع ذكر گردیده كه مصریان به دنیای دیگر پس از مرگ اعتقاد داشته‌ان و این اعتقاد عمومیّت داشته و می‌گفتند كه در دنیای دیگر پاداش خوبی و كیفر بدی افراد به آنان داده می‌شود. بعضی از مصریان ستارگان ثابت را كه همه شب در آسمان دیده می‌شد، جایگاه انسانهای خوب می‌دانستند. بعضی دیگر می‌گفتند كه اوزریس الهه و سنبل دادگری است و به همراه معاونینش بنامهای : توشه، اتوپس هوریس و مقات با همكاری 42 قاضی این كار را انجام می‌دهد و اگر حكم به نیكوكاری فرد دهد او در بهشت و نعمت جاوید قرار می‌گیرد و اگر رأی به بدكاری وی دهد آن فرد خوراك درندگان شده و یا در آتش می‌سوزد و یا به مجازاتهای دیگری می‌رسد. در منبع دیگری آمده كه اكثریت مصریها دارای آئین “پلی‌ته‌ایسم” و تعدادی الهه و خدایان بوده‌اند و گاو می‌پرستیدند و او را مقدس می‌دانستند. این گاو به نام “آپیس” معروف بوده است. كاهنان معبدهای مختلفی كه در مصر وجود داشت از عقاید ساده مردم استفاده می‌كردند و به همین دلیل دست به تهیه مجموعه‌ای به نام ” مرده‌نامه” زده بودند كه انواع طلسم‌ها و دعاها و سحر و جادو در آن نوشته شده بود و این مجموعه را با قیمتهای زیاد به مردم می‌فروختند تا از راه خواندن آن ارواح مردگان آمرزیده شوند. 3/1- عقیده به معاد در بین برهمایی‌ها : دین برهمایی از قدیمی‌ترین ادیان در هندوستان است. برهما در زبان سانسكریت نام خداست، بنابراین نام بنیانگذار این دین یا عقیده با خود نام‌آورنده آن یكی نمی‌باشد. در این دین نوعی پرستش سه‌گانه وجود دارد. آنها به برهما بعنوان خدای آفریننده و به وشنو بعنوان خدای نگهبان و به سیفا بعنوان خدای ویرانگی معتقدند. اركان اعتقادی این دین ب ر پایه 3 اصل، امتیازات طبقاتی، ریاضت و زهدگرایی تا مرز ترك دنیا و ضرورت تناسخ و حلول مردگان در پیكر حیوان، انسان و گیاه استوار است و 2 اصل اساسی دین برهمن بر پایه وحدت وجود و تناسخ یا عود ارواح به اجساد در این جهان می‌باشد. آنها معتقدند كسی كه ریاضت‌های زیاد بكشد و تقاضای نفس را در خود از بین ببرد و به دنیا و تجملان آن اهمیّت ندهد، پس از مرگ به سوی پروردگار( برهما ) خود می‌رود و اگر كسی به امور دنیوی علاقه نشان بدهد، روح او در بدن حیوان ، انسان و یا گیاه حلول نموده و به میزان عمل بد خود در مجازات قرار می‌گیرد و این كار آنقدر ادامه می‌یابد تا كاملاً به درجه كمال مطلوب برسد و به برهما بپیوندد. 4/1- عقیده به معاد در بین بودائیان : كلمه بودا به نام پایه‌گذار این دین می‌باشد كه در هندوستان رواج یافته است. این دین به تناسخ معتقد است و می‌گوید: الف ـ درد و رنح لازمه وجود انسان است. ب ـ برگشت به دنیا به دلیل شهوت‌پرستی است و انسان باید آنقدر به این دنیا بیاید و از آن برود تا كاملاً پاك شده و به مقدسات بپیوندد. ج ـ ترك شهوت مایه نجات از درد است و می‌تواند عاملی برای جلوگیری از برگشت انسان به این دنیا باشد. ضمناً جهان دیگر برای آنان بعنوان “نیروانا” نامیده شده است. 5/1- عقیده به معاد در بین زرتشتیان : دین زرتشت بر پایه عدالت پی‌ریزی شده و در آن توبه و آمرزش از گناه وجود ندارد و اعتقاد بر این است كه دنیای دیگری وجود دارد كه در آنجا بهشت و جهنم قرار دارد. روح انسان پس از مرگ تا 3 روز بر بالای جنازه می‌ماند و در روز چهارم از جنازه جدا می‌شود و برای رسیدن به بهشت تا جهنم باید 4 مرتبه را طی كند تا به مقصد برسد. اگر نیكوكار باشد وجدان وی به صورت دختری زیبا می‌آید و او را از پل صراط می‌گذراند و پس از طی مراحل به بهشت می‌رسد و اگر بدكار باشد وجدان وی به صورت پیرزن زشت‌رو ظاهر می‌شود و او را به سوی جهنم می‌برد و بدلیل بزهكاری از پل صراط می‌افتد و در نهر گداخته قرار می‌گیرد. این دین به رستاخیز پس از اتمام عمر دنیا معتقد است. اعتقاد بر این است كه پس از مرگ انسان در دادگاهی محاكمه می‌شود كه 3 قاضی دارد و نام یكی از آنها “میترا” می‌باشد. بدكاران به جهنم و نیكوكاران به بهشت نزد اهورمزدا می‌روند و آنهایی كه خوبی و بدی در آنها مساوی است در بین زمین و آسمان می‌مانند. اساس دین زرتشت بر 3 اصل پندارنیك، گفتارنیك و كردارنیك استوار گردیده و از نظر اعتقاد به جهان آخرت تقریباً شبیه دین اسلام است. 6/1- عقیده به معاد در بین قوم یهود : در تورات اعتقاد بر این است كه نتیجه پیروی از احكام خدا رسیدن به ارض موعود در این دنیا و بهره‌مند شدن و نتیجه بدی قحطی و اسارت و هلاكت می‌باشد. این دین به آن شكل به قیامت و دنیای دیگر اشاره‌ای ندارد و خدای بنی‌اسرائیل كه در تورات معرفی شده مجازات را در همین دنیا اعمال می‌كند. 7/1- عقیده به معاد در مسیحیان : از محتویات انجیلهای چهارگانه چنین برداشت می‌شود كه حضرت مسیح(ع) وجود روز رستاخیز را هم به صورت زبانی و هم به صورت عملی ( از طریق زند ه نمودن مردگان) اعلام نموده است. در انجیلها بیشتر از دوزخ ( جهنم ) و كمتر از بهشت و نعمت‌های آن صحبت شده است. از آثار به‌جا مانده از گورستان‌های كهن، چنین به دست می‌آید كه بشر، از آغاز پیدایش خود، زنده شدن مردگان را به نوعی باور داشته و به بازگشت آنان به صحنه زندگی معتقد بوده است. به همین جهت مرگ را پایان زندگی نمی‌دانسته است. یك نمونه صدق گواه این ادعا، وجود كشفیاتی است كه اخیراً باستان‌شناسان در شهر سوخته انجام داده‌اند. این مكشوفات نشان می‌دهد كه مردم آن دیار، دستاخیز انسان‌ها را باور داشته، و به این منظور مردگان را با اشیاء مورد علاقه‌شان به خاك می‌سپردند. این نكته، موضوعی نیست كه ویژه شهر سوخته و یا سرزمین ایران باستان باشد، بلكه در جای‌جای كره خاكی هر كجا گورستانی تاریخی پیدا شده است آثار به‌جا مانده در درون آن گورها، بیانگر چنین باوری اصیل در میان انسان‌های گذشته است، از نژاد سفید گرفته تا نژاد سرخ و زرد و سیاه، از آسیا گرفته تا اروپا و آفریقا و آمریكا. هر چند این باور مقدس در طول تاریخ، دچار فراز و نشیب‌هایی شده و قهراً به خرافاتی آلوده شده است, ولی این آمیختگی موجب از میان رفتن اصالت آن نمی‌شود. آئین مقدس و جهان‌شمول اسلام ، موضوع زنده شدن مردگان در روز واپسین را آن‌چنان روشن و آشكارا بیان نموده و به تنقیح همه جانبه آن پرداخته است كه جای هرگونه ابهام و تردید را از میان برداشته، و این باور اصیل را از زنگارهای جهل و خرافات تاریخی زدوده است. در قرآن كریم و روایات ائمه‌طاهرین علیه‌السلام به صراحت، حقیقت دنیا و آخرت، عالم برزخ، روز محشر، بهشت و دوزخ، نعمت‌های بهشتی و كیفرهای دوزخ به تصویر كشیده شده است. نهج‌البلاغه كه قسمتی از سخنان و نامه‌ها و كلمات قصار امام امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام است دارای محورهای گوناگون سیاسی، اخلاقی و اعتقادی است. هر چند معاد موضوع اصلی این كتاب را تشكیل نمی‌دهد، ولی از لابه‌لای آن می‌توان به خوبی و روشنی ابعاد گوناگون آن را دریافت. از این‌رو نگارنده بر آن شده است كه در این باره تحقیقی به عمل آورد كه نتیجه این تحقیق و بررسی چیزی است كه در برابر خوانندگان قرار گرفته، و به نام معاد در نهج‌البلاغه تقدیم می‌گردد. امیداست این اثر ناچیز گامی در راستای معرفی گوشه‌ای از مباحث اعتقادی نهج‌البلاغه و نیز به دنبال آن، شناخت یكی از باورهای اصیل اسلامی به شمار آید. و خوانندگان گرامی را بهره‌ای رسانیده و ذخیره‌ای برای روز حساب و نیاز نگارنده باشد. بازگشت ، چگونه ؟ !طبیعت، داستان شگفت‌انگیزی دارد؛ بهاران فرامی‌رسد، درختان پرشكوفه، و زمین سرسبز و پرطراوت گردیده و جنگل‌های انبوه زمین را آرایش می‌دهند، اندك اندك درختان میوه، میوه خود را به بار می‌نهند و با گذشت چند ماه و رسیدن فصل تابستان انواع میوه‌ها با رنگ‌های گوناگون، درختان را پوشانده و بر زیبایی طبیعت می‌افزایند، تا اینكه پاییز فرامی‌رسد، میوه‌ها از درختان چیده شده و بادخزان به تدریج برگ‌های درختان را از تنه آن‌ها جدا نموده و بر روی زمین پراكنده می‌كنند، و با فرارسیدن زمستان سرد، دیگر از آن سبزی و طراوت زمین و جنگ‌ها اثری باقی نمی‌ماند، جز درختانی به ظاهر بی‌جان و زمین گل‌آلود چیزی به چشم نمی‌خورد و به دیگر سخن، طبیعت در زمستان می‌میرد. ولی با بازگشت فصل بهار، زندگی خود را بازمی‌یابد. یعنی : معاد طبیعت فرامیرسد و این معاد، هر سال تجدید می‌گردد. انسان نیز روزی از مادر زاده می‌شود و با گذشت سالهایی چند، به طراوت و شادابی و زیبایی جوانی می‌رسد و بسان گل و برتر از آن در دامان خانواده شادی می‌آفریند. تدریجاً به دوران میانسالی و از آن به دوران پیری و كهولت می‌رسد و در پایان ، مرگ را در آغوش می‌گیرد و به زیر خاك می‌رود و سرانجام او در درون خاك، پوسیده شدن و خاك شدن است. آیا انسان‌ها را نیز بازگشتی هست؟ چگونه می‌شود كه طبیعت را هر سال معادی باشد ولی انسان را بازگشتی نباشد؟ این پرسش و دیگر پرسش‌های مربوط به معاد و زنده‌شدن انسان‌ها، پرسش‌های اساسی هستند كه علی علیه‌السلام در نهج‌البلاغه به آنها پاسخ داده است و نگارنده پاسخ‌های آن حضرت را به شش فصل تقسیم نموده و به خوانندگان گرامی تقدیم می‌نماید. 2- فلسفه معاد : كلمه معاد از ماده “عود” به معنی برگشتن است زیرا روح در جهان آخرت مجدداً به بدن برگردانده می‌شود. معاد از اصول دین مقدس اسلام است كه اعتقاد به آن واجب می‌باشد. درك معاد از طریق چشم ، گوش و ; مادّی امكان‌پذیر نیست و در اثبات ضرورت معاد دلایل مختلفی وجود دارد كه ما در اینجا به بعضی از آنها بطور خلاصه می‌پردازیم: 1/ 2- دسته اوّل دلایل به صفات خداوند متصل گردیده كه به شرح ذیل می‌باشد: 1/1/2 – عدل خداوند : از آنجائیكه خداوند عادل می‌باشد پس نمی‌تواند به غیر عدالت در بین بندگان خود قضاوت كند، پس باید سزای نیكی و بدی انسانها را به شكل پاداش یا مجازات بدهد. همانطور كه در جامعه یك شخص به خاطر انجام كار خوب تشویق و به خاطر كار بد تنبیه می‌گردد. این عمل از طرف خداوند نیز انجام می‌گردد ولی نه به طریقه‌ای كه انسانها آن را انجام می‌دهند . خداوند این جهان را آفرید تا انسانها در آن بصورت موقت زندگی كنند و با عقل و اختیار اعمال خود را انجام دهند و در آخرت هر كس بر اساس توشه‌ای كه آورده مورد سنجش قرار گیرد و پاداش نیكی و سزای بدی را ببیند. بعضی‌ها در این مورد سوأل كرده‌اند كه چرا خداوند در دنیا جزای خوبی و بدی را نمی‌دهد تا نیازی به دنیای دیگر نباشد. در اصل جواب این است كه خداوند مجازات و پاداش هر عملی را به مقدار كمتر در دنیا و به صورت كامل در آخرت می‌دهد و علت‌هایی برای این كار وجود دارد. اوّل اینكه اگر خداوند جزای كامل هر چیز را در این دنیا بدهد مسلماً این كار باعث مشكلاتی برای خانواده آن فرد و یا كسانی كه در كنار وی زندگی می‌كنند و از وی تأثیرپذیر هستند، می‌گردد. اما در دنیای دیگر چون وابستگی برای افراد وجود ندارد پس اثر پاداش یا مجازات هم مستقیم به خود فرد برمی‌گردد. دوّم آنكه اگر خداوند مجازات اعمال بد را در این دنیا و به اندازه واقعی آن اعمال كند مردم با تكرار این عمل از ترس و یا از طمع به رسیدن به پاداش به كارهای خوب رومی‌آورند و چون این نوع خوب بودن به صورت اجباری است پس ارزش خود را از دست می‌دهد و همه زاهد و عابد می‌شوند. بنابراین خداوند به آنها فرصت می‌دهد تا در این دنیا بر اساس خواستهای خودشان عمل كنند تا در ان دنیا به حساب خوب و بد آنها برسد. سوم آنكه پاداش یا عقوبت در دنیا به شدت آخرت نمی‌تواند باشد، زیرا در دنیا امكان اجرای كامل آن نیست. مثلاً برای كارخوبی كه انجام می‌شود حداكثر بهترین غذا، بهترین پوشاك ، بهترین خانه و بهترین ماشین را به فرد بدهند حداكثر همین است و یا عقوبت عمل بد مثل كشتار انسانها توسط یك نفر یك بار اعدام اوست كه این احقاق حق دیگران نخواهد بود. چهارم آنكه اگر خداوند به شدت عقوبت كارهای بد را بدهد هیچ بشری بر روی كره زمین نخواهد ماند، زیرا كسی نیست كه در مقابل وظایف خود نسبت به خداوند خلاف نكرده باشد. پنجم آنكه با اعمال مجازات بلافاصله بعد از انجام عمل خطا امكان توبه را از انسانها می‌گیرد، زیرا خیلی از ما انسانها بعد از مدتی متوجه عمل بد خود می‌شویم و خداوند این راه را برای ما باز گذاشته تا به شرط توبه كامل و به موقع گناهان ما بخشیده شود. ششم آنكه پاداش و كیفر فوری نمی‌تواند عادلانه باشد، زیرا ممكن است عمل بدی كه فردی انجام می‌دهد عواقب دیگری را هم داشته باشد كه بعد معلوم گردد و مجازات وی به میزان فقط عمل بد اوّل تعیین و اعمال شود. 2/1/1- حكمت خداوند: از آنجائیكه خداوند حكیم می‌باشد یعنی هر كاری را به دلیلی انجام می‌دهد و این دلیل برای رفع نیاز خودش نیست بلكه برای رفع نیاز انسانها است، لذا بی‌هدف گذاشتن انجام هر كاری از خداوند بدور می‌باشد. پس وقتی خداوند انسان و جهان را می‌آفریند حتماً هدفی در این آفرینش وجود دارد كه بدتر و بالاتر از زندگی انسان در این دنیای مادی و خوردن و خوابیدن و انجام اعمال حیوانی می‌باشد. پس از هدف از آفرینش تعالی انسان است و رساندن وی به حد اعلای انسانیت و به این مطلب كه واقعاً خلیفه‌الله باشد و در آن جهان نیز برتر و بالاتر از ملائك قرار گیرد، زیرا ملائك به خاطر وضعیت خاصی كه دارند در بوته امتحان قرار نگرفته‌اند ولی انسان اگر در این آزمایش موفق گردد پس جایگاهی بالاتر از ملائك پیدا می‌كند، زیرا با اختیار و عقل خود به این درجه رسیده و می‌توانست با اعمال غلط به بدترین درجه سفلی هم سقوط نماید. 2/2- دسته دوّم دلایل به برهان‌های معروف اثبات خداوند برمی‌گردد كه به شرح ذیل می‌باشد: 1/2/2- برهان حركت: جهان طبیعت با همه پدیده‌های آسمانی و زمینی ، معدنها، گیاهان ، حیوانات، انسانها به صورت منسجم و هماهنگ ایجاد شده و یك واقعیت حقیقی را تشكیل می‌دهد. از آنجائیكه این واقعیت همیشه در حركت است و در آن سكون دیده نمی‌شود و همه چیز در حال شدن می‌باشد، لذا این امر نشانه آن است كه همه چیز به سوی یك هدفی در جریان است. بطور مثال یك كارخانه با دستگاههای عظیمی كه در آن وجود دارد در لحظه اوّل ممكن است علت اصلی ایجاد آن مشخص نباشد ولی اگر كاركرد دستگاهها را دنبال كنیم به هدف اصلی كه تولید یك محصول می‌باشد پی می‌بریم و می‌بینیم كه عملی كه در حال انجام است تا تولید محصول بی‌وقفه ادامه دارد. مثال كلی‌تر آن این جهان است كه با تمام سرعت مادّی خود پیش می‌رود تا به دنیای آخرت برسد و در آنجا محصول واقعی آن مشخص خواهد گردید. لذا تا آن موقع در حركت است و ساكن نمی‌شود. 2/2/2- برهان رحمت : یعنی اینكه خداوند به واسطه رحكت خود نسبت به رفع نیاز هر نیازمند و اعطای كمال شایسته به هر موجود آماده و لایق می‌باشد. بنابراین چون انسان استعداد این رحمت خداوند را دارد و این قدرت در وی نهاده شده كه با عقل و انتخا ب خود به زندگی سعادتمندانه و ابدی برسد، لذا خداوند با رحمت خود این عمل را ممكن می‌گرداند. 3/2/2- برهان حقیقت : از آنجائیكه این جهان محل زندگی انسان و آزمایش وی در انجام عمل صالح یا غیرصالح می‌باشد، لذا در آن حقیقت و غیرحقیقت در كنار هم وجود دارد تا انسان بتواند در زندگی خود با عقل و انتخاب و شناخت حقیقت و غیرحقیقت به تعالی خود برسد. خداوند هم در دنیای دیگر غیرحقیقت را از بین برده و همه چیز را در قالب حقیقت نشان می‌دهد و هرگونه ابطل و خلاف و نفاق و تحریف و كتمان و فریب از جهان آخرت بدور می‌باشد. 4/2/2- برهان تجدد روح : بطور خلاصه می‌توان گفت روحی كه به انسان در این دنیا دمیده م ی‌شود به هنگام مرگ نمی‌میرد و فقط این جسم اوست كه فانی است لذا روح زنده در دنیای دیگر به بدن همان فرد وارد می‌شود، زیرا مرگ و نابودی صرفاً برای ماده وجود دارد و غیرماده از آن مستثنی هستند. 5/2/2- برهان اشتیاق به زندگی جاوید: انسان همیشه به دنبال این مطلب بوده كه آب حیات جاودانی را پیدا و بتواند تا ابد زنده بماند، لیكن از آنجائیكه انسانها فانی بوده و دوره زندگی خاصی برای آنان وجود داشته و این چرخه در طبیعت ادامه دارد لذا زندگی جاوید كمال مطلوب انسان است. تنها چیزی كه می‌تواند انسان را به زندگی جاوید در این دنیا برساند، ایمان و معرفت می‌باشد، كه بهره مؤمن در این دنیا برای جهان آخرت نیز می‌باشد. بنابراین وجود عالمی كه مصون از زوال و محفوظ از پدیده مرگ باشد، یعنی وجود قیامت كه در آن مرگ راه ندارد، ضروری و قطعی است. این خصیصه مخصوص انسان می‌باشد، می‌دانیم كه انسان از دو حقیقت جدا از هم تشكیل شده، یكی جسم و دیگری جان كه این دو عامل مثل ماده و صورت در پیدایش انسان سهم دارند و رابطه با معاد انسان دو نظریه وجود دارد: الف ـ معاد روحانی : یعنی اینكه انسان در قیامت با همین بدن زنده نمی‌شود و كلیه پاداشها و كفرها صرفاً از طریق روح انسان دریافت می‌گردد.ب ـ معاد جسمانی : یعنی اینكه جسم انسان پس از پوسیده شدن و از بین رفتن در این دنیا مجدداً در آن دنیا به همین شكل فعلی از قبر بیرون بیاید و روح انسان در آن حلول نماید و جوابگوی اعمال و رفتار خود گشته و كیفر و پاداش اعمال خود را ببیند. دلایلی كه بر اثبات این امر می‌توان ارائه داد عبارتند از : – علاقه انسان به جسم خود: زیرا انسان سالها در آن جسم زندگی كرده و برای همین همیشه سفارش می‌كند تا در محل مناسبی دفن شود یا جسمش سوزانده شود تا از عذاب دور باشد و یا مومیایی شود و یا كفن او از پارچه مخصوصی باشد. – اعتقاد تمام ادیان به قیامت : تقریباً می‌بینیم كه همه ادیان چون از طرف خداوند برای راهنمایی انسانها آمده‌اند، لذا در آنان مسئله بازگشت روح به جسم ذكر و عقوبت الهی در جهان دیگر وعده داده شده است. نكته : شبه آكل و مأكول : عده‌ای در رد معاد جسمانی انسانی گفته‌اند كه انسان پس از مرگ به خاك تبدیل و خاك نیز از طریق گیاهان میوه می‌شود و آن میوه را فرد دیگری می‌خورد و به همین دلیل ما با چند واسطه پس از مدتی اجزاء بدن دیگران می‌شویم پس چگونه ممكن است در قیامت این ذرات در هم مخلوط شده، جدا می‌شود و دوباره روح در آن دمیده می‌شود. پاسخ این سوأل اینگونه داده شده كه اگر تمام بدن ما تبدیل به خاك و پس از آن به میوه شود ، حتی اگر یك سلول از ما باقی بماند همان یك سلول برای بوجود آمدن مجدد بدن ما در قیامت كافی است، زیرا انسانها، گیاهان و حیوانات همه از یك سلول بوجود آمده‌اند. 6/2/2- معاد از طریق سیر تكامل: فلاسفه‌ای كه اعتقاد به معاد از طریق سیر تكامل دارند كس انی هستند كه می‌گویند: چون خداوند همه مخلوقات را اعم از نبات ، جماد، انسانها خلق نموده پس برای این كار هدفی داشته و آنها را بی‌خود خلق ننموده و برای هر موجودی بر حسب شرایط آن وحكمت خود شروع و پایانی را تعیین نموده است، زیرا اگر برای خلق محدودیتی وجود نداشت پس با خداوند یكی می‌شد. بنابراین همه مخلوقات پس از بوجود آمدن سیر تكامل خود را طی می‌كنند تا به معاد در معاد ابدی در آن دنیا نائل گردند. با عنایت به اینكه هر موجودی متفاوت از موجودات دیگر آفریده شده لذا، سیر تكامل آنها نیز با هم متفاوت می‌باشد. این سیر تكامل به 4 مرحله تقسیم می‌شود كه تمام موجودات دارای روح كه قوّه تشخیص دارند آن را طی می‌كنند: 1- سیر تكامل ادخالی ( از عالم مادی به عالم برزخ ) منظور این است كه اگر انسان در طول زندگی مادی خود به سیر تكامل اوّلیه برسد، روحش به آن دنیا منتقل و در آنجا نتیجه اعمالش را خواهد دید، امّا اگر حادثه‌ای مانع از دوره تكامل مادی وی گردد، روح وی به برزخ منتقل و امكانات جبران گذشته برای وی بوجود آید كه این امر در عالم مثال انفاق خواهد افتاد. در اینجا تعریف كوتاهی از برزخ را می‌آوریم: برزخ فاصله بین دنیای ماده و سرای جاودانی ، عالمی وجود دارد كه خالی از بعد زمان و مكان می‌باشد، زیرا به اندازه كل موجوات از ابتدای خلقت تا هر زمانی جای دارد و هر آنچه كه در مغز انسان جای دارد اعم از قابل تصوّر و غیرقابل تصوّر همه در این عالم محفوظ می‌باشد و هر موجودی با هر شكل و اندازه و هیكل با همان كیفیت در برزخ آشكار می‌شود. فرق بین این دنیا و برزخ درست مثل فرق رحم مادر با دنیای بیرون برای نوزاد است.2- سیر تكامل اتّصالی ( از عالم برزخ به عالم مادی) یعنی اینكه دنیایی شبیه دنیای مادی در برزخ برای كسانی كه سیر تكامل آنان ناقص مانده بوجود می‌آید برای اینكه طبیعی‌تر بنظر آید با این دنیا ارتباط معنوی دارد تا لذتها و دردها و سایر موارد جهت موجود جسمی بوجود آید. 3- سیر تكامل امتناجی ( به طریق قوس صعودی ) : این حركت قوس صعودی به منزله تبدیل نبات به حیوان و حیوان به انسان نیست، زیرا هر موجودی از نظر عدد و شمارش و عمر با موجود دیگر متفاوت است و از طرفی این امر معقول نیست كه حیوانات به انسان تبدیل شوند، زیرا اگر این تبدیل به صورت فرد به فرد باشد، تعداد انسانها از ابتدا تا بحال حتی به اندازه فقط حشرات آفریده شده تا بحال نمی‌شود. بنابراین حركات قوس صعودی مواد فوق به طریق حركت وضعی اتصالی است ( مانند پیدایش اوّلیه تا به انتهای رشد جسمی خود رسیدن ) پس از هر یك از جامدات و نباتات و حیوانات تا موقعی كه وجود دارند، بطور مرتب و متوالی تولید كننده مواد بعدی خود هستند بدون آنكه كوچكترین ذره‌ای از ماده وجودی آنها در ماده بعدی تحلیل برود. در نهایت اثری كه از ماده اوّلی به دوّمی می‌رسد، ماده دوّی كاملتر می‌گردد زیرا یك اثر از ماده اوّلی و یك اثر از اقتضای طبیعت ماده خودش ذخیره دارد. با این تفاصیل در جماد صرفاً اثر جامد بودن وجود دارد ولی در نبات اثر جامد بودن و نبات بودن وجود دارد و در حیوانات اثر جامد و نبات و حیوان بودن و در انسان نهایتاً اثر همه موارد بعلاوه انسان بودن وجود دارد. 4- سیر تكامل اتحادی ( به طریق قوس صعودی و نزولی ) در این مرحله به انسان پس از طی شش مرحله قبل از تولّد ( سْلاله ، نُطفه ، عُلَقه ، مْضغَه ، عِظام ، لحم ) روح الهی دمیده می‌شود. برای كمال روح، هزار و یك عالم مقرر است كه هزار عالم آن بشری و یك عالم آن برای وصال حقیقت است. 3/2- حقیقت دنیا بمانـد سال‌ها این نظــم و ترتیــب ز ما هر ذره خاك افتاده جایی غرض نقشی است كه از ما باز ماند كه هستــی را نمی‌بینم بقایــی سعدی نخستین گام برای شناخت جان پس از مرگ، شناختن دنیا است، زیرا زندگی جان دیگر در فراسوی دنیا قرار گرفته و هر انسان خردمند دوست دارد به فراسوی خود بیندیشد و حقیقت آن را درك كند و این چیزی است كه در این جهان برای او میسر است، دنیایی كه گروهی از انسان‌ها آنچنان به آن چنگ زده‌اند كه گویا برای همیشه در آن خواهند ماند، و آنچنان به آن دل بسته‌اند كه گویا ویژه آنان بوده و دیگران را در آن سهمی نیست، مرگ دیگران و حتی نزدیكترین خویشاوندان خود را می‌بینند و لحظه‌های دردناك آخر عمر آنان را به چشم نظاره می‌كنند ، ولی به هیچوجه پند نمی‌گیرند و آنچنان در این دنیا زندگی می‌كنند كه گویا از بی‌وفایی و پیامدهای بسیار دشوار و اندوه‌بار دلبستگی به آن كاملاً ناآگاهند. بر این اساس است كه شناختن حقیقت دنیا از ارزش و جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. الف ـ واژه دنیا واژه‌شناسان دنیا را از ماده دنو به معنای قرب و نزدیكی دانسته‌اند، طریحی نوشته است: دنیا در برابر آخرت و به سبب نزدیك بودن آن، به این نام نامیده شده است. ابن‌منظور یكی دیگر از واژه‌شناسان عرب نوشته است: دنی‌الشیء من الشیء ، یعنی : چیزی به چیزی نزدیك شده است و دنیا نقیض آخرت است، كه اصل آن دنوای بود، و واو آن به یاء تبدیل شد. زیرا وزن فعلی اگر اسم دارای واو باشد، آن واو به یاء تبدیل می‌گردد، این رای سیبویه است ; و دنیا اسم برای این زندگی است كه در آن قرار داریم. به این سبب نام دنیا گرفت كه آخرت از زندگی این جهان، دور و دنیا به آن نزدیك است. ب ـ دنیا برای آخرت : پوچ‌گرایی در میان آنان كه مبدأ و معاد را باور ندارند بی‌اندازه رایج است، تا آنجا كه آسایش زندگی این جهان را از آنان گرفته، و به بیماری‌های روانی و افسردگی‌های روحی گرفتار ساخته است به گونه‌ای كه در اثر این اندیشه نادرست برخی از آنان دست به خودكشی زده و به زندگی خود در این جهان پایان می‌بخشند. در میان یكتاپرستان به ویژه مسلمانان این اندیشه چندان نتوانسته است رخنه نماید، از این‌رو درصد خودكشی‌ها در میان آنان بسیار اندك است. ولی در میدان عمل غفلت، سست ایمانی ، ضعف باورهای دینی و وجود عوامل انحراف از درون و بیرون سبب گردیده است كه بسیاری از آنان به دنیا گرایش پیدا نموده و این گرایش خطرآفرین، هم آسایش روانی را از آنان گرفته و هم موجب گریز آنان از دین و مذهب و غفلت از زندگی سعادتمندانه و جاویدان آخرت گردیده است. علی علیه‌السلام در نهج‌البلاغه به بهترین‌گونه به نكوهش دنیاگرایی پرداخته ، و دنیا را به جز در موارد مخصوص، فاقد هرگونه اعتبار و ارزش شرعی و عقلی و عقلایی معرفی نموده، و ارزش آن را تنها در این راستا قرار داده است كه ابزاری برای رسیدن به زندگی جاوید آخرت باشد. اینك نمونه‌هایی از تعبیرات گران‌سنگ آن حضرت در این باره را از نگاه خود می‌گذرانید: 1- در نامه‌ای به معاویه نوشته است: فان‌الله سبحانه قد جعل‌الدنیا لما بعدها، و ابتلی فیها اهلها، لیعلم ایهم اءحسن عملا، و لسنا اللدنیا خلقنا و لاباسعلی فیها اءمرنا، و انما وضعنا لنبتلی بها. ست و ساكنان آن را آزموده است تا به علم فعلی آگاه گردد كه كدام یك از آنان بهترین كردار را خواهد داشت. و ما برای این دنیا آفریده نشده‌ایم و به تلاش و كوشش در دنیا برای دنیا فرمان داده نشده‌ایم ، و همانا ما در آن آفریده شده‌ایم تا به وسیله آن، مورد آزمایش قرار بگیریم. 2- اءلا و ان هذه الدنیا التی اءصبحتم تتمنونها و ترغبون فیها، و تغضبكم و ترضیكم، لیست بداركم، و لا منزلكم الذی خلقتم‌له، و لا الذی دعیتم‌الیه، اءلا و انها لیست بباقیه لكم، و لا تبقون علیها، و هی و ان غرتكم منها و قد حذرتكم شرها، فدعوا غرورها لتحذیرها، و اءطماعها لتخویفها، و سابقوا فیها و الی الدار التی دعیتم الیها، و انصرفوا بقلوبكم عنها. آگاه باشید! این دنیایی را كه آن را آرزو می‌كنید، و به آن شوق می‌ورزید، و شما را گاهی به خشم می‌آورد و گاهی از خود راضی می‌گرداند، نه سرای شما و آن جایگاهی است كه برای آن آفریده شده‌اید. آگاه باشید! این دنیا برای شما نخواهد ماند، و شما در آن جاوید نخواهید بود. هر چند این دنیا شما را به خود فریفته است ولی از بدی خود نیز شما را بر حذر داشته است. پس به فریب دنیا دچار نگردید كه شما را از آن برحذر داشته، و به آن آز نورزید كه شما را از آن ترسانیده است و در آن به سرایی كه به آن فراخوانده شده‌اید مسابقه بگذارید و با دل‌هایتان از آن روی بگردانید.3- ; و لبئس المتجر اءن تری الدنیا لنفسك ثمنا و ممالك عندالله عوضا ; ; فلتكن الدنیا فی اءعینكم اءصغر من حثاله القرض و قراضه الجلم;; و چه بد داد و ستدی است كه اگر دنیا را بهای جان خود، و پاداشی از سوی خداوند بدانی ; ; پس باید كه دنیا در دیدگاه شما از پوست درخت سلم درختی كه پوست و برگ آن در دباغی استفاده می‌شود و از پارچه‌های ریزی كه از قیچی خیاطی جدا می‌گردد، ناچیزتر باشد ; 4- انما الدنیا دار مجاز والاءخره دار قرار، فخذوا من ممركم لمقركم، و لا تهتكوا اءستاركم عند من من یعلم اءسراركم، و اءخرجوا من الدنیا و قلوبكم من قبل اءن تخرج منها ابدانكم، فیها اءختبرتم و لغیرها خلقتم. ان المرء اذا هلك قال الناس: ما ترك؟ و قالت الملائكه ما قدم؟!هان ای مردم ! دنیا سرای گذشتن و آخرت سرای ماندن است. پس از گذرگاه خود برای جایگاه ماندن توشه برگیرید و نزد كسی خداوندی كه از اسرار شما آگاهی دارد نسبت به یكدیگر پرده‌دری مكنید، و پیش از جدا شدن بدن‌هایتان از این جهان، دل‌های خود را از آن بیرون برانید، در دنیا آزمایش می‌شوید و برای جز آن رسیدن به آخرت آفریده شده‌اید در آن هنگام كه انسان می‌میرد مردم می‌گویند چه چیزی به ارث گذارده است و فرشتگان می‌گویند چه چیزی را برای سرای جاوید از پیش فرستاده است. ج- از دنیا باید به میزان نیاز برگرفت: از سخنان گذشته چنین به دست می‌آید كه دنیا جایگاه آزمایش انسان و ابزاری برای رسیدن او به زندگی جاوید و سعادتمندانه آخرت است و این هدف تنها چیزی است كه به دنیا ارزش و اعتبار بخشیده و آن را از حالت پوچی بیرون می‌آورد و بی‌تردید این هدف، دارای ارزش و اهمیت فوق‌العاده و منحصر به فرد است، زیرا تنها راه وصول انسان به رستگاری و نایل شدن او به سعادت و خوشبختی جاوید اخروی است. از این رو توجه به سلامت و امنیت راه نیز در خور اهمیت خواهد بود. بر این اساس، انسان تا آن هنگام كه در دنیا زیست می‌نماید به ملاحظه طبیعت مادی خود ناگزیر است از آن برای نیازهای خود بهره برگیرد، این بهره‌گیری تا آنجا كه نیاز باشد نه تنها ناپسند نیست، بلكه برای تحصیل هدف اصلی زندگی دنیا، كه توشه گرفتن برای آخرت است لازم و ضروری می‌نماید. در این باره نقل شده است: روزی علی علیه‌السلام در بصره شنید كه یكی از یارانش به نام علاء بن زیاد حارثی در بستر بیماری افتاده است، امام علیه‌السلام به قصد عیادت او به خانه او رفت، و آنگاه كه خانه بزرگ و وسیع او را مشاهده نمود، چنین گفت: ما كنت تصنع بسعه هذه الدار فی الدنیا و انت الیها فی الاءخره كنت اءحوج؟ و بلی ان سئت بلغت بها الاءخره ، تقری فیها الضیف، و نصل فیها الرحم و تطلع منها الحقوق مطالعها فاذا اءنت قد بلغت به الاءخره. فقال‌له العلاء : یا امیرالمومنین اءشكوا الیك اءخی عاصم بن زیاد ، قال : و ماله؟ قال : لبس العباءه و تخلی من الدنیا، قال : علی به ! فلما جاء قال : یا عدی نفسه لقد استهام بك الخبیث، اءما رحمت اءهلك و ولدك؟ اءتری الله اءحل لك الطیبات و هو یكره اءن تاءخذها؟ اءنت اءهون علی‌الله من ذلك!تو با این خانه بزرگ و وسیع در دنیا چه می‌كنی در حالی كه تو به آن در سرای دیگر نیازمندتری؟! آری، اگر بخواهی به وسیله آن ، از سرای دیگر بهره‌مند گردی در آن از مهمان پذیرایی و صله رحم نمایی و حقوقی را كه دیگران بر تو دارند در جای خود قرار بدهی در این صورت به وسیله این خانه به سرای آخرت نایل گردیده‌ای! علاء به امام علیه‌السلام گفت: ای امیر مؤمنان ! از برادرم عاصم به نزد تو شكایت می‌برم! امام علیه‌السلام فرمود: او را نزد من بیاورید! آنگاه كه عاصم نزد امام علیه‌السلام حاضر گردید، امام علیه‌السلام به او فرمود: ای دشمنك جان خود! شیطان پلید خواسته است تو را سرگردان نماید آیا به زن و فرزندت رحم ننمودی؟ آیا اینگونه می‌پنداری كه خداوندی كه نعنت‌های پاك دنیا را حلال گردانیده است ناپسند می‌داند از اینكه تو از آنها بهره برگیری؟! تو پست‌تر از آن هستی كه خداوند با تو چنین روا بدارد! بنابراین ، بهره‌گیری از دنیا و تلاش برای امرار معاش خود و خانواده به میزانی كه نیازهای طبیعی انسان تأمین گردد نه تنها با زهد و تقوا ناسازگار نیست، بلكه از ضروریات زندگی این دنیا است. از این رو در دعای شریف كمیل می‌خوانیم : ; و اءن توفر حظی. من كل خیر اءنزلته اءو احسان فضلته اءو بر نشرته اءو رزق بسطته ; ; و از تو می‌خواهم تا بهره‌ام را از هر چیزی كه نازل فرموده‌ای و از هر احسانی كه دیگران را به سبب آن برتری بخشیده‌ای و از هر كار نیكی كه آن را بر روی زمین پراكنده نموده‌ای و از هر روزی‌یی كه آن را در میان انسانها گسترده نموده‌ای ; افزون و فراوان گردانی. و نیز از او می‌خواهیم : قو علی خدمتك جوارحی . پروردگارا! اندام‌هایم را برای خدمت به خودت نیرومند گردان! د- معانی دنیا و آخرت مولانا مجلسی، علیه‌الرحمه، می‌فرماید: بدان آنچه از مجموع آیات و اخبار ظاهر می‌شود به حسب فهم ما، این است كه دنیای مذمومه مركب است از یك اموری كه انسان را باز دارد از طاعت خدا و دوستی او و تحصیل آخرت. پس آخرت و دنیا با هم متقابل‌اند. هر چه باعث رضای خدای سبحان و قرب او شود، از آخرت است اگر چه به حسب طاهر از دنیا باشد. مثل تجارات و زراعات و ضاعاتی كه مقصود از آنها معیشت عیال باشد برای اطاعت امر خدا، و صر ف كردن آنها در مصارف خیریه و اعانت كردن به متحاجان و صدقات و بازایستادن از سؤال مردم، و غیر آن ؛ و اینها همه از آخرت است گر چه مردم آن را از دنیا دانند. و ریاضات متبدعه و اعمال ریائیه، گر چه با تزهد و انواع مشقت باشد، از دنیاست؛ زیرا كه باعث دوری از خدا شود و قرب به سوی او نیاورد؛ مثل اعمال كفار و مخالفان. و از یكی از محققان نقل فرماید كه دنیا و آخرتِ تو عبارت است از دو حالت از حالات قلب تو : آنچه نزدیك و قبل از مردن، نامش دنیاست. و آنچه بعد از این آید و پس از مردن است، نامش آخرت است. پس آنچه از برای تو در آن خط و نصیب و شهوت و لذت است قبل از موت، آن دنیا در حق تو. فقیر گوید كه می‌توان گفت كه دنیا گاهی گفته می‌شود به نشئه نازله وجود كه دار تعرم و تغییر و مجاز است؛ و آخرت به رجوع از این نشئه به ملكوت و باطن خود كه دار ثبوت و خلود و قرار است. از برای انسان دو دنیاست: یكی ممدوح و یكی مذموم. آنچه ممدوح است، حصول در این نشئه كه دارالتربیه و دارالتحصیل و محل تجارت مقامات و اكتسابات كمالات و تهیه زندگانی سعادتمند ابدی است كه بدون ورود در اینجا امكان‌پذیر نیست و آنچه مذموم است دنیای خود انسان است، به معنی وجهه قلب به طبیعت و دلبستگی و محبت آن است كه آن منشاء تمام مفاسد و خطاهای قلبی و قالبی است. پس، تعلق قلب و محبت دنیا عبارت است از دنیای مذموم. و هر چه دلبستگی به آن زیادتر باشد، حجاب بین انسان و دار كرامت او و پرده مابین قلب و حق بیشتر شود. و آنچه در بعضی از احادیث شریفه است كه از برای خود هفتاد هزار حجاب است از نور و ظلمت، « حجابهای ظلمانی» تواند همین تعلقات قلبیه باشد به دنیا. و هر چه تعلقات بیشتر باشد، حجابها زیادتر است. و هر چه تعلق شدیدتر باشد، حجاب غلیظ‌تر و خرق آن مشكل‌تر است. هـ ـ تفاوت انبیاء و اولیاء با سایر مردم در توجه به دنیا انبیاء و اولیاء كمل چون به نور باطنی و مكاشفات روحانی یافته‌اند كه حق تعالی به این عالم و زخارف آن نظر لطف ندارد و دنیا هر چه در اوست خوار و پست است در پیشگاه مقدس او، از این جهت اختیار كردند فقر بر غنا و ابتلا را بر راحتی و بلیّات را بر غیر آنها چنانچه در احادیث شریفه شاهد بر این معنی است. و- دنیا دار ثواب و عقاب نیست این عالم دنیا برای نقص و قصور و ضعفی است كه در آن است نه دار كرامت و جای حق تعالی است، و نه محل عذاب و عقاب است؛ زیرا كه دار كرامت حق عالمی است كه نعمتهای آن خالص . و اختلاط به نقمت ندارد و راحت آن مشوب به تعب و رنج نیست. و در این عالم چنین نعمتی امكان ندارد، زیرا كه دار تزاحم است و به هر نعمتی انواع رنج و زحمت و نقمت اختلاط دارد. بلكه حكما گفته‌اند لذات این عالم دفع آلام است. و توان گفت كه لذاتش موجب آلام است، زیرا كه اینجا ه ر لذتی در پی رنج و الم و تعبی دارد. بلكه ماده این عالم تعصی دارد از قبول رحمت خالص و نعمت غیر مشوب. و همین‌طور عذاب و رحمت و رنج و تعب این عالم نیز خالص نیست. بلكه هر رنجی و تعبی مخوف به نعمتی و نعمتهایی است. و هیچیك از آلام و اسقام و رنج و محنت در این عالم غیرمشوب نیست؛ و مواد این عالم تعصّی دارد از قبول عذاب خالص مطلق. و دار عذاب و عقاب حق داری است كه در آن عذاب محض و عقاب خاص باشد. آلام و اسقام آنجا مثل این عالم نیست كه به عضوی دون عضوی متوجه باشد؛ یك عضو سالم و راحت باشد و عضو دیگر در تعب و زحمت. اینجا دار تكلیف و « مزرعه آخرت» و عالم كسب است؛ و عالم آخرت دار جزا و سزا و صواب و عقاب است. ز- محرومیت انسان از دنیا نشانه لطف حق به اوستاستفراق در بحر لذایذ حب به دنیا آورد؛ و حب به دنیا تنفر از غیر آن آورد، و وجهه به ملك غفلت. از ملكوت آورد. چنانچه به عكس، اگر انسان از چیزی بدی دید و ادراك ناملایمات كرد، صورت آن ادراك در نفس ایجاد تنفر نماید. پس ، اگر انسان از این عالم هر چه دید بلیات و آلام و اسقام و گرفتاری دید و امواج فتنه‌ها و محنتها بر او روآوردن قهراً از آن متنفر گردد و دلبستگی به آن كم شود و اعتماد بر آن نكند. و اگر به عالم دیگر معتقد باشد و فضای وسیع خالی از هر محنت و المی سراغ داشته باشد، قهراً بدانجا سفر كند. و اگر سفر جسمانی نتوان كرد، سفر روحانی كند و دلش را بدانجا فرستد. و پرواضح است كه تمام مفاسد روحانی و اخلاقی اعمالی از حب به دنیا و غفلت از حق تعالی و آخرت است. و حب به دنیا سرمنشاء هر خطیه است. چنانچه تمام اصلاحات نفسانی و اخلاقی و اعمالی است از توجه به حق و دار كرامت آن واز بی‌علاقگی به دنیا و عدم سكون و اعتماد به زخارف آن است. ادامه خواندن مقاله در مورد اعتقاد به معاد در مكاتب مختلف

نوشته مقاله در مورد اعتقاد به معاد در مكاتب مختلف اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>