Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله نقد كتاب: ماكياولي

$
0
0
 nx دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : در فصل دوم كتاب شهریار ماكیاول تحت عنوان شهریاریهای مختلط پس از برشمردن شش اشتباهی كه لویی دوازدهم در ایتالیا مرتكب شده بود،‌ یك حكم بی‌رحمانه را صادر كرده است. كه در كتاب اسكینر اشاره‌ای به آن نشده است. دركتاب شهریار ماكیاول به این مطلب اشاره كرده است كه پایه‌های اساسی هر دولتی، اعم از دیرینه، نوبنیاد یا مختلط باید «قوانین خوب و سپاهیان خوب» باشد. اما در جایی كه سپاهیان خوب موجود نباشند قوانین خوب نیز نمی‌توان داشت و برعكس «قوانین خوب در جایی وجود دارد كه سپاهیان خوب وجود دارند»‌اما در كتاب آقای اسكینر در مبحث رایزن شهریاران (انقلاب ماكیاولی) نخسه 65 چنین گفته‌ شده است . «ارتش خوب مهم‌تر از قوانین خوب است»گر چه هر دو نقل قول درست است اما ماكیاول كلمه مهمتر را به كار نبرده بود ماكیاول در شهریار صحبت از سپاه ملی كرده است اما آقای اسكینر میلیشیای شهروند را نام برده است. كه بهتر بود از واژه سپاه ملی استفاده می‌شد. ماكیاول در یكی از فصول گفتارها عنوانی دارد: چقدر قابلب سرزنش اند شهریارانی كه ارتش ملی ندارند. در شهریار ماكیاول راجع به بخت چنین گفته است:‌ او بخت و توانائی های ذاتی را از سایر شیوه‌ها برتر می‌داند. اما توجه به تفاوت بخت با توانائیهای ذاتی را لازم می‌داند به عقیده او همه افراد، قطع نظر از توانائیهای ذاتی خود به تمامی در حیطه این قدرت كور هستند كه بخت نامیده می‌شود. فصل بیست وپنجم كتاب شهریار به بحث درباره بخت با توانائیهای ذاتی اختصاص دارد:‌ انسان دربرابر سرنوشت چه می‌تواند بكند؟‌ یا وقتی جریان همه كارها خارج از اراده او تنظیم می‌شود دیگر به خرج دادن شهامت كوشش ومهارت چه سودی دارد. ولی در صفحه 60 كتاب آقای اسكینر این دو جمله قبلی آورده نشده است. و همینطور مطالب دیگر. كتاب شهریار: من بخت را به رود خروشانی تشبیه می‌كنم كه به هنگام طغیان دشتها را فراگرفته درختها و بناها را واژگون می‌كند خاكها را از جایی به جای دیگر می‌برد،‌ همه از برابر ویرانیهای آن می‌‌گریزند و در برابر طغیانش تسلیم می‌شوند و هیچ چیز نمی‌تواند در برابر آن ایستادگی كند. در این میان این رود هر قدر دهشتناك باشد، پس از فروكش كردن طغیانش مردم در پی آن بر می‌آیند كه برای آرامش خاطر خود سدها و خاكریزهایی بسازند تا در صورت طغیان دیگر درباره رود، آب در آبراهی جمع شود و دیگر چین آزادانه به همه جا سرنكشد واین همه ویرانی به بار نیاورد. آقای اسكینر در مورد مطالب مهم توضیح كافی نداده است. شاید سعی كرده است با حذف این مطالب خلاصه نویسی كند. و یكی دیگر ازاشكالات دیگر این كتاب «اسكینر»‌ آن است كه در بعضی جاها تسلسلی بحث نكرده است، تكه تكه مطالب را بیان كرده است و برمطالب حاشیه ای تاكید بیشتری نموده‌است. این جملات كه در شهریار آمده است هرگز دركتاب آقای اسكینر به چشم نمی‌خورد:‌ آنها كه به كمك تواناییهای ذاتی و به یاری سپاهیان خاص خود به شهریاری می‌رسند برای استقرار در قلمرو خویش و ریشه دواندن در آن با دشواریهای زیادی روبه و می‌شوند ولی بعدها حفظ آن برایشان سهل خواهد بود.   بزرگترین دشواری از میان دشواریهای اولیه، پی ریزی نهادهای تازه است. بنیاد گزار نهادهای نو تمام كسانی را كه از نهادهای كهن سود میبرند دشمن خویش خواهد ساخت. درمورد شهریاریهای نوینی كه به كمك سپاهیان دیگران، پس به یاری بخت مساعد به دست آمده‌اند،‌ قانون متضادی حكم فرماست، به دست آوردنشان آسان وپاسداری از آنها دشوار است و… در كتاب شهریار ماكیاولی می‌گوید انسان قادر است با تباهكاری نیز به شهریاری برسد. ماكیاولی این نوع به قدرت رسیدن را قدری مردود می‌شمارد ماكیاولی در مورد كاربرد درست و نادرست ستمكاری برای حفظ یك مملكت غصب شده استنتاج می‎كند پاره ای از ستمكاریها به درستی انجام می‎شود و پاره ای به غلط. این مطالب اصلا در كتاب آقای اسكینر آورده نشده است. ستمكاری درست آن است كه شهریار جدید باید تمام ستمهایی را كه اعمالشان برایش سودمنداست از سر صبر معین كند.و همه را یكباره انجام دهد تا مجبور نشود هر روز ستم را از سرگیرد،‌ زیرا به نظر می‌رسد كه تلخی وبی‌رحمی یا ستمی كه در كوتاه مدت وارد آید، كمتر است ومردم را كمتر می‌رنجاند. در حالیكه كارهای نیك،‌ برعكس باید به‌ آرامی و پی در پی صورت پذیرد این كارها باید منظما صورت گیرد تا مردم بهتر بتوانند طعم آن را بچشند. اما ستمكاری نادرست آن است كه ادامه یابد، تجوید شود وگر چه در آغاز محدود است،‌ ولی با گذشت زمان، به جای كاهش،‌ فزونی می‌گیرد. این مطالب اصلا در كتاب آقای اسكینر آورده نشده است. ماكیاولی در فصل سوم شهریار گاهی شفقت و زمانی ستمكاری را توصیه كرده است. در فصل نهم كتاب شهریار،‌ تحت عنوان «درباب شهریاری مردمی»‌ ماكیاولی یاد‌آورشده است كه برای دست یافتن به شهریاری با پشتیبانی توده مردم، نه چندان به بخت مساعد نیاز است ونه به توانائیهای ذاتی،‌ بلكه زیركی سعد» و یا كاردانی مناسب كافی است. در كتاب آقای اسكینر یا از بخت نیك برای میان نرفته است. در فصل نهم شهریار ادامه داده است: گاه سالاران كسی را به شهریاری می‌رسانند و گاه مردم درتمام دولت شهرها، مردم در پی آنند كه از سروری و زورگویی سالاران رها شوند وسالاران در پی سروری بر مردم و زورگویی به آنانند. بدین سان مردم وقتی نتوانند در برابر سالاران مقاومت كنند كسی را به شهریاری می‌رسانند و برای دفاع از خود به او امید می‌بندند. در مورد سالاران نیز چنین است كه اگر احساس كنند كه قادر به ایستادگی در برابر توده مردم نیستند یكی از میان خود بر می‌كشند و به شهریاری می‌رسانند تا در پناه قدرت او به خواسته های خود برسند. (ص59 كتاب شهریار، آشوری) (ولی در كتاب آقای اسكینر ص149) چنین آمده است: ماكیاولی اذعان دارد كه همیشه میان مردم و اشراف در هر شهری دشمنیهای جدی و طبیعی وجود خواهد داشت و دلیل آن نیز تمایل گروه اخیر به فرمان راندن و امتناع گروه اول از بندگی است. تا اینجا تقریباً مشابه كتاب شهریار است. ولی از اینجابه بعد فرق می‌كند… … عوام پشتیبان بی بندوباری بوده‌اند و نجبا هواخواه بندگی،‌ در نتیجه، این شهر درمانده و بیچاره،‌ تلوتلو خوران از استبداد به بی بندوباری می‌رفته ودوباره از این به آن باز می‌گشته است.(ص149 وص150 كتاب آقای اسكینر )چقدر این دو مطلب با هم در تناقض است. نوع دیگر حكومت قانونی،‌ حكومت دینی است كه حتی كمتر از شهریاریهای مردمی مورد توجه ماكیاول قرار می‌‌گیرد. این گونه شهریاریها یا به یاری بخت و یا به كمك تواناییهای ذاتی به دست می‌آیند،‌ ولی جالب آنكه برای نگهداری آنها نه یاری بخت نیازی هست و نه به توانائیهای ذاتی قدرت نهادهای دینی قدیمی كافی است،‌ چون جایگزین شیوه حكمرانی درست،‌ وفاداری رعایا، كاردانی شهریار و جنگجویی سربازان،‌ خلاصه همه چیز می‌شود: ماكیاولی می‌گوید این خداست كه آنها را به شهریاری بر می‌كشد و در آن مقام نگاه می‌دارد در فصل یازدهم كه به حكومتهای دینی اختصاص دارد با بزرگداشت پاپ لئوی دهم پایان می‌یابد:‌ باید امیدوار بود كه اگر پیشینان او (الكساندر ششم ویلیوس دوم) قلمرو حكومت پاپ را به یاری شمشیر توسعه بخشیدند،‌ پاپ به یاری سرشت نیكو و سایر فضیلتهایش آن را بزرگتر و مغزز تر سازد. حال ببینیم كه در كتاب آقای اسكینر چند سطر در مورد دین آمده و چه آمده است. «رعایت تعلیم دین» آنچنان اهمیتی دارد كه خود به خود عظمت جمهوریها را ممكن می‌سازد. (ص113) از دین می توان برای الهام بخشیدن به مردم عادی و در صورت لزوم برای وحشت افكندن در دل آنان به نحوی استفاده كرد كه وادار شوند خیر جماعت را برتر از هر چیز دیگری قرار دهند.(ص114)در كتاب شهریار آمده است : سرزمینهای كه به تصرف شهریار جدید در می‌آیند باید با توجه به نوع حكومت قبلی خود (استبدادی، اشرافی، جمهوری) از یكدیگر تفتیك شوند. ماكیاولی در كتابش دو سه نوع این حكومتها را به تفصیل توضیح داده است ولی در كتاب آقای اسكینر این مطلب به چشم نمی‌خورد. دركتاب شهریار ماكیاوی سعی كرده بود كه چزاره بورجا رانمونه شهریار جدید و سرمشق قریحه سرشار سیاسی بنمایاند و آنرا نقطه مقابل لویی دوازدهم دهد. اما دركتاب آقای اسكینز این مطلب به چشم نمی‌خورد.تنها به ذكر درگیری با پاپ اسكاندر ششم اشاره شده است: ‌شوربختی آنچنان بورجا را از كارانداخته كه او نمی‌تواند در هیچ تصمیمی استوار بماند، (به صفحات 40 و 41 كتاب در مورد زورآزمایی چزاره بورجاو پاپ مراجعه فرمایید)- از فصول پانزدهم تا بیستم كتاب شهریار اختصاص دارد به ترسیم تصویر كامل شهریار(پنج فصل تمام) آنچه كه ما جوهر ماكیاولیسم می‌نامیم ولی دركتاب آقای اسكینر چقدربه این موضوع اشاره شده است؟ شهریار چگونه باید بارعایا دوستانش رفتار كند؟ در كتاب شهریار اینگونه بیان شده است شهریار باید از دو چیز بیمناك باشد:‌ 1- ازرعایای خویش 2-قدرتهای بیگانه تمام خصال پسندیده را دارا باشد یعنی بخشنده، نیكوكار،‌ دلسوز، درست پیمان، راسخ، دلیر،‌ نرمخو، پاك دامن،‌ صادق، متین و دیندار باشد،‌ ولی چنین چیزی ممكن نیست، زیرا با سرنوشت بشر سازگار نیست. اگر شهریار بتواند از اعمال شرم آوری كه به از دست دادن حكومتش منجر می‌شود، بپرهیزد، كار مهمی انجام داده است. كاش بتواند از سایر بدیها نیز دوری گزیند، ‌ولی اگر نتوانست مهم نیست. حتی پاره‌ای خصال نیكو به از دست دادن حكومت منجر می‌شوند،‌ در حالیكه پاره‌ای عیوب در ذایل برای حفظ آن لازم است: زیرا چون نیك بنگریم در می‌یابیم كه خصالی وجود دارند كه فضیلت تلقی می‌شوند،‌ ولی ممكن است سبب نابودی شهریار گردند، در حالیكه بعضی از خصال دیگر كه رذیلت تلقی می‎شوند، ممكن است موجب حفظ مقام شهریار و كامروایی او شوند. آنچه كه بیان شد چكیده ای بود از فصل پانزدهم كه مختصر و واقع بینانه است. در این فصل نویسنده با صداقتی بی پیرایه اندیشه‌هایش را عیان كرده است. این اندیشه‌ها از آن مردی است كه با دیدن اعمال سایر انسانها از خیال پردازی دوری می‌جوید، می‌تواند به خوبی نیك را از بد باز شناسد و حتی نیك را ارج نهد، ولی از دیده بستن بر چیزی كه آنرا سرنوشت انسان و ضرورت حكمروایی می‌شمارد،‌سرباز می‌زند. بر این اساس در فصول بعدی كتاب نتیجه‌گیریهای می‌شود. خوب است كه شهریار به آزادیخواهی و بخشندگی مشهور باشد:‌ ولی د رعین حال باید دانست كه خساست یكی از خصال ناپسندی است كه او را در فرمانروایی یاری می‌كند. گشاده دستی افراد كمی را به طرف او جلب، ولی انبوهی را علیه وی بسیج می‌كنند واو را منظور رعایایش می‌سازد. به طوری كه شهریار پس از ثروت احترامش را نیز از دست می دهد. هر شهریاری باید خواهان شهرت یافتن به رحم باشد نه به ظلم. ولی باید مراقب باشد كه رحم را بی موقع به كار نگیرد. اگر بتواند بی‌نظمی و كشتار و غارتی را كه ترحم جلودار آن نیست در منطقه نابود كند زیرا معدودی می شود. نرمخویی واقعی حكومت در این است كه قبل از هر چیز از جامعه پشتیبانی كند حال ببینیم كه آقای اسكینر در كتابشان صفات شهریار را چگونه توصیف كرده‌اند: حكمرانی كه بخواهد از شهرت امساك بركنار بماند،‌ به زودی می‌بیند از هیچ اسراف وتبذیری نمی‌تواند خودداری كند و او را نزد مردم منفور می‌سازد. ادامه خواندن مقاله نقد كتاب: ماكياولي

نوشته مقاله نقد كتاب: ماكياولي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>