Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله طراحي دكوراسيون يك آپارتمان و يك المان خاص محيطي

$
0
0
 nx دارای 25 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : شرح دست یابی به پروژه علمی مركب، گـِل دو ماده ای هستند كه من برای رنگ گذاری نقاشی هایم آنها را انتخاب كردم. و اینكه چرا گـِل را انتخاب كردم به این دلیل است كه «گل و خاك» در ادبیات ما جایگاه ویژه دارد. در گوشه و كنار فرهنگ مكتوب ما نشانه های بارزی یافت می‎شود كه حاكی از اصالت این عنصر، و منزلت بالای آن است. مولانا در غزلیات شمس می سراید. گویند اصل آدمی خاك است و خاكی می‎شود كی خاك گردد آن كسی كوخاك آن درگاه‎شددر این جا خاك نماد معنی و مفهوم ویژه ای است. جنبه معنوی دارد. در این بیت با اینكه كلمه خاك چندین بار به كار گرفته شده است ولی بر سامعه آدمی ثقیل نمی افتد و به تعبیری توی ذوق نمی زند. مولانا تركیب هنرمندانه ای ساخته است؛ تركیبی لطیف و زیبا.نكته ای در معارف اسلامی ما وجود دارد كه شایسته توجّه و تامل بسیار است.در قرآن كریم، هنگام بحث از آفرینش آدمی، سخن از گل می رود كه خمیرمایه آفرینش انسان است. ولَقَد خلقنا الانسان من صَلْصالٍ و به یقین ما آفریدیم انسان را از گل خشك. وَ اِذا قَالَ رَبُّك لِلْمَلئكَهِ إنیَّ خالِقُ بَشَراً من صَلْصَالٍ …و یاد كن آن گاه را كه پروردگارت فرشتگان را گفت: بی گمان من آفریننده بشری هستم از گل خشك … و به خاطر همین ظاهر بی ارج آن بود كه از شیطان از امتثال امر الهی مبنی بر سجده بر آدمی سرپیچید:قالَ لَمْ اَكُنْ لاَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلْقَهُ مِنْ صَلْصَالٍ. گفت: ای ابلیس! ترا چه شد كه با سجده كنندگان نباشی؟ گفت:نباشم من كه بشری را سجده كنم؛ كه تو آفریدی او را از گل خشك.هنردارای خصلتی ماورایی است. هنرمند تا پا را از روزمرگیها بیرون نگذارد هنرمند نیست. اسیرخاك، در واقع همان خاك است كه هنوز شكل نگرفته و نسیم نفحه الهی براو نورزیده است. باید عشق و نیازی بزرگتر داشت تا چیزی جلوتر از خاك آفرید.از آنجا كه عشق، عاشق و معشوق همیشه مفهوم عشق و مستی عارفانه را القا می‎كند همانگونه كه (نیكلسون درباره عرفان در نقاشی ایرانی می گفت: «در هر توصیف» موضوع چه مذكر باشد، چه مونث، و در تمام تصاویر باغها، گلها، رودخانه ها، پرندگان و غیره. او (شاعر عارف) «به حقیقت الهی» كه در تمام حوادث آشكار شده رجوع می‎كند نه به خود این حوادث و نیكلسون می افزاید:در این حقیقت یعنی «خداوند» … همان «معشوق» است كه شاعر وصفش را می‎كند و تحت نامهای گوناگون به اوج می رساند. با این تفسیر نقاش به كمك انقلابی در زیبای شناسی، هنرش را نه تنها «مشروع» می سازد بلكه موفق می‎شود آنرا به «گواهی» بروجود خداوند بدل سازد، نه از طریق محتوایی كه ارائه می‎كند. بلكه از طریق جوهرش، از طریق «شكل» ارائه اش، با شكلها و رنگها كه با انضباطی خاص به گرد هم آمده اند، كه هنرمند با رد تمام راه حلهای سهل برای منحرف ساختن منهیات «احادیث» آنرا كشف كرده است . با این فكر سعی كردم با استفاده از گل و مركب دیده های خود را در صفحه كاغذ و پارچه و به واقعیت ذهنی خود نزدیك كنم. كه در آن، تصاویر با خراش دادن بر صفحه و ایجاد بافت، اجرا می‎شوند.به نظر من انسان، عاشقی است كه از لحظه تولد تا مرگ با تصاویری كه می بیند و مفاهیمی كه درك می كند، زمزمه هایی دردرون احساس می‎كند كه در همه انسانهای تاریخ ریشه دارد.كسی را مخاطب قرار می‎دهد و او را جستجو می‎كند. شاید مثل دعای صحیفه سجادیه كه هنگام گفتن ذكر دستها به حالت دعا بالا می رود و من در مورد نقاشی هم همین حس را دارم. زمزمه هایم تصاویری را نقاشی می كنند كه این دو در كنار هم برای من مفهوم دارند. از نظر ساختمان كلی، تركیب بندی را براساس مربع و مستطیل قرار دادم كه در بعضی تابلوها با تغییر زاویه دید این مربع و مستطیلها به مكعب تبدیل می‎شوند كه ایجاد آن برای من مفهوم زیبایی دارد.زیرا (مكعب شبیه به نقش كعبه در هنر اسلامی است و خداوند كه گویی درمركز درك ناشدنی عالم قرار گرفته است، چنانكه او در دورترین مركز انسان ماوی دارد.) همواره به یاد می‎آید.ودر حالی كه درون كعبه خالی است، عدد صفر را كه آغاز است، همواره برای من تداعی می‎كند. (صفر در اوایل عصر ریاضیات جدد یك مفهوم عددی ایجاد كرد كه از نظر فلسفی گمراه كننده بود و مفهوم دیگری كه میان نظام نمادهای عددی و ساخت جهان طبیعی تمایزی ایجاد كرد.) از سوی دیگر، با تصور وحدت كه راه ریاضیات كهن را تعیین می‎كند این دو گانگی از میان میرود.وحدت به معنی تحت الفظی كلمه، قبل قابل تصور باقی می ماند. به این دلیل ساده كه هر چیز كه بخواهد وجودداشته باشد، در تایید وجودش (وجود خودش) آنچه را كه وجود ندارد نفی كند.سرما به این دلیل سرماست كه نفی گرماست. برای آنكه چیزی وجود داشته باشد، ضد آن هم باید وجود داشته باشد. وحدت، به مثابه نمادی كامل برای خداوند است. وحدت خالق است و كثرت مخلوق.وحدت با تجزیه خود به آفرینش می پردازد. كه این تعریف در تركیب عناصر تابلو نقاشی كمك شایانی می‎كند.) (در تركیب بندی اكثر تابلوها دایره ای دیده می شوئد كه به عبارتی كیهانی اند. اما دلیل آوردن آن در تركیب بندی این است كه نقش مدور یا نمودار مقدس، در طول تاریخ هنر، هم در فرهنگ هند، تبت، اسلام و اروپای قرون وسطی فراوان است و در بسیاری از فرهنگهای قبیله ای هم بكار میرود- چه به شكل نقاشی، چه در بناها و چه در حركات بدن. اساس این نمودارهای غالبا دایره ای است كه به چهار قسمت مساوی تقسیم شده و همه اجزاء و عناصر آن در یك بافت همگون قرار دارند. آنها، به عبارتی، كیهانی اند. یعنی به وسیله نماد آنچه را ساخت اصلی عالم قلمداد می‎شود ارائه می كنند: مثلا چهار جهت فضایی، چهارعنصر، چهار فصل، گاهی دوازده علامت منطقه البروج، تقسیمات مختلف، و گاهی خود انسان را. ولی آنچه كه در مورد طرح نمودار بیش از همه شگفت انگیز است نگرشی است كه درباره عالم عرضه می دارد عالمی كه در واقع به عنوان یك كل سازمان یافته و همگون پذیرفته شده است. نماد دایره، همچنان در طول تاریخ بوده، هست و خواهد بود. و این مفهوم ریتم و تكرار را مفهوم می‎كند (این ریتم و تكرار در شكلها هنر معاصر منعكس كننده این گسستگی در استمرار زمان هستند و حداكثر جریان پیش پاافتاده زندگی عادی را شرح می دهند كه دنیایی از فاصله ها را شرح می‎دهد. این زمان، نوع متفاوتی از زمان است. وحدت آن، وحدت یك جریان همگن نیست. وحدت آن در نظم و چیرگی ریتم نهفته است. علاوه بر دایره و مكعب، خط افق و پرتره ای، در تابلوهایم دیده می‎شود كه وجود آنها با توجّه به دنیای من در خیالواره مفهوم می‎شود.خیالواره كه شامل (ما (تاریخ)، زمان، رویا) می‎شود به جستجوی این سئوالها می پردازد.از كجا می آییم؟ چه هستیم؟ به كجا می رویم؟ در بیان تاریخ كه من در اشاره به آن كلمه «ما» را به كار برده ام. تاریخ شامل گذشته، حال و آینده است و ریتم و تكراری كه آن را می سازد، زمان زندگی انسانهایی است كه در عین تكرار در بعضی جنبه ها، ویژگیهای خاص زمانی خود را داشته و متفاوتند. اما در اصل وجود آنها هیچ چیز تغییر نكرده، جز بیان زبان حال. با زبان گاهشمار ما به زمان تاریخی وارد شده ایم. گذشته از یك سو از آن اعمال (و رنجهای) مردمانی چون خودمان است و این اعمال به در امان بودن از فراموشی به نقل شدن نیازمندند. اما خود گذشته كماكان غایب تاریخ می ماند.دو گانگی مشابهی در مورد كلمه زمان به شكلی كه در عبارت (زمان تاریخی) به كار می رود، وجود دارد.از یك سو، زمان به شكل تجربه جمعی مردمان در گذشته است و از سوی دیگر زمان در شرح مكتوبی قرار دارد كه از زمان ساخته شده است.بین زمانی كه رویدادها عملا رخ داده اند و زمان شرح تاریخی، همان رابطه نمادینی هست كه شرح تاریخی را نماینده گذشته ازمیان رفته، یا غایب تاریخ،‌ می سازد.در مفهوم نخست كلمه، زمان تاریخی بزرگتر از زمان موجودات فانی است. گر چه همتراز زمان كیهانی نیست.) (زمان تاریخی را می‎توان به شكل رابطه ای دید بین آنچه رینهارت كوزلِك فیلسوف آلمانی افق انتظار و فضای تجربه می‎نامند. منظور او از فضای تجربه، كلیت تمام میراثهایی است كه از طریق سنت به حال تاریخی انتقال یافته است، و منظور از افق انتظار به فعل در آوردن نقشه ها و امیدهایی است كه آینده را در حال جای می دهند.اگر میراثها سخت و بی انعطاف، مرده و ساكن باشند. فضای تجربه می‎توانند تنگ و تهی باشد. افق انتظار را می‎توان در نظم زمانی روزمره كوتاه مدت نزدیكتر آورد یا ، تقریبا بی نهایت، تا رویای تولد دوباره ، وحدت دوباره تكامل دوباره به دوراند. كوزلك یادآور می‎شود كه ما نمی توانیم ا فق انتظار را از فضای تجربه به دست آوریم. تنها در زمان حال است كه تمركز گذشته در فضای تجربه با به فعل در آوردن آینده در افق انتظار، برخورد كند. اما این تبادل فقط به شرطی ثمر بخش است كه خود حال یك نیروی آغازگری باشد.) اگوستینوس قدیس در اعترافات خود از زمان به گونه ای از حال سه گانه تشكیل شده باشد سخن می گوید. او می گوید «حال چیزهای گذشته، خاطره است. حال چیزهای اكنون،‌ رویت است. حال چیزهای آینده، انتظار است». «هنوز» گذشته اخیر و «هم اكنون» آینده نزدیك هر یك ریشه در قدرت حال دارند كه به زبان نماد، هوشیاری نامیده می‎شود. و به زبان عمل، توانایی آغاز چیزی در جریان چیزها (به راستی) زمان هم آشناترین و هم گیج كننده ترین مفاهیم است. مفهومی كه انسان می داند هر فرد قرار می‎گیرد بتوان حداكثر استفاده را كرد. زمان را چگونه می‎توان اندازه گرفت؟ درازا، حجم، جرم یا انرژی؟ تقریبا همه پدیده های مادی جهان پیرامون ما در برابر انسان تسلیم شده اند. اما زمان یك استثناست. نمی توان تكه ای از زمان را برید و آن را با تكه ای دیگر كه از جای دیگر تهیه شده است مقایسه كرد.برای اندازه گیری زمان، باید پدیده دیگری را كه تحت كنترل ما قرار دارد به طور یكسانی تكرار می‎شود، برگزینیم. ما خود زمان را اندازه گیری نمی كنیم، بلكه مظاهر و تجلیات زمان را ازطریق انتخاب یك پدیده طبیعی اندازه می گیریم.) (زمان) از جمله مباحث ریشه دار و بسیار قدیمی در تاریخ فلسفه و اندیشه های فلسفی است. غالبا، وقتی فلاسفه قدیم از زمان سخن می گفتند، آن را چكیده و جوهر حركت می پنداشتند. در باب زمان، اقوال متفاوتی از اندیشمندان عنوان شده است. اولین فیلسوفی كه به مقوله زمان پرداخت، ارسطو بود. او بود كه گفت، «زمان چكیده حركت است» (در نزد اندیشمندان مسلمان نیز ابوعلی سینا در كتاب «شفا» زمان را نوعی مقدار و كمیت متصل می داند كه ویژگی اش قرار ناپذیری است و به واسطه حركت بر اجسام عارض می‎شود. در حقیقت، ابوعلی سینا، زمان رادر جدول (مقولات ارسطویی) و در ردیف «اعراض نه گانه» قلمداد می‎كند. صدرالمتالهین ملاصدرا، نیز در بسیاری از مطالبش همین نظر گاه را طرح كرده است. با این تفاوت كه پس از تحلیل نهایی مساله حركت بیانی جدید از زمان ارائه كند. فلاسفه قدیم، معمولا حركت را به عنوان «عرض» طرح می كردند. سهروردی، حركت را مقوله مستقلی در كنار جوهر و كمیت و كیفیت و اضافه به حساب می آورد و بدین ترتیب تعداد مقولات را منحصر به پنج مقوله كرده است. در حالی كه، ارسطو و ابن سینا مقولات را نه تا می دانند.از نگاه برخی فلاسفه چنین استنباط می‎شود كه اصلا خود «حركت» را داخل در مقولات نمی دانستند. آنها حركت را منحصر به چهار مقوله «كم»، «كیفیت»، «وضع»، و «انگ» می پنداشتند و حركت انتقالی را حركت در مقوله «انگ» می شمردند. این فلاسفه حركت در سایر مقولات، از جمله جوهر را محال می دانستند. بنابراین حركتی را كه واسطه اعتبار اجسام با زمان می دانستند در یكی از مقولات چهارگانه «عرضی» بوده است. در حالی كه ملاصدرا، صورت جدیدی به این مساله می‎دهد و مساله زمان را به گونه ای دیگر طرح می‎كند. معمولا از نگاه فلاسفه قدیم به زمان، سوالاتی پیرامون این تعریف مشهور یعنی زمان به عنوان چكیده حركت، طرح شده است، مهمترین آنها عبارتند از: زمان امری ممتد و قابل تقسیم است و از این رو نوعی كمیت و امری كمیت دار به شمار می‎آید. پس به چه دلیل باید آن را كمیت حركت دانست؟ پاسخ ساده كه به این پرسش داده می شد این بود كه زمان امری سیال و بی قرار است. به طوری كه حتی دو لحظه از آن قابل جمع نیست و به ضرورت باید یك جزء از آن بگذرد تا جزء بعدی به وجود آید پس چنین كمیتی را فقط می‎توان به چیزی نسبت داد كه ذاتا سیال و بی قرار باشد و آن چیزی غیر از حركت نخواهد بود.در واقع این نظریه مبتنی بر تدریج و سیلان و بی قراری، خاصه حركت است كه پیشینیان آنر ا به مقولات چهارگانه عرضی منسوب می كردند. از این رو، این مكان را كه زمان كمیتی برای جوهر جسمانی باشد نفی می كردند. ثانیا حركتی كه واسطه ارتباطی میان زمان و اجسام است چگونه واسطه ای است؟ آیا واسطه در ثبوت و در نتیجه است؟ آیا اجسام، به واسطه حركت زمان دار می‎شوند یا واسطه در عروض است؟ و خود اجسام، در حقیقت زمان دار نخواهند بود.پاسخی كه می‎توان براساس مبانی نظری فیلسوفان قبل از ملاصدرا به این پرسش داد، همین پذیرش شق دوم است. اما پذیرفتن این اصل كه اجسام، صرف نظر از دگرگونی های پیوسته و تدریجی شان، متصف به زمان نمی‎شوند، دشوار بود. چگونه می‎شود فرض كرد كه همه دگرگونی ها به صورت دفعی اما پی در پی تحقق می یابند و میان آنها تقدم و تاخر زمانی وجود ندارد؟ملاصدرا، معتقد است كه در نظر نكات مثبت و منفی وجود دارد، ولی همه آنها قابل پذیرش نیست.ملاصدرا معتقد است كه «زمان، امری ممتد و انقسام پذیر و به یك معنا از كمیات است.»ثانیا، زمان و حركت رابطه نزدیكی و ناگسستنی دارند و هیچ حركتی بدون زمان تحقق نمی یابد. زیرا تحقق زمان بدون وجود نوعی حركت و دگرگونی پیوسته و تدریجی امكان ندارد. چه اینكه، گذشته اجزاء پی در پی زمان، امكان ندارد. چه اینكه گذشت اجزا پی در پی زمان خود نوعی دگرگونی تدریجی یعنی حركت برای شیئی زمان دار است.) «اما از طرف دیگر ملاصدرا نقاط ضعف این نظریه ها را نیز بر می شمارد و می گوید كه، فیلسوفان قبل از وی، زمان و حركت را از اعراض خارج اشیاء می دانستند. در حالیكه به نظر وی، زمان و حركت از عوارض تحلیلیه هستند و چنین نیست كه بتوان بر آنها وجودی جدای از وجود موضوعاتشان در نظر گرفت بلكه تفكیكی كه قائلیم در حقیقت، فقط در تحلیل ذهن است و اینكه صفت و موصوف و عارض و معروض كه از یكدیگر انفكاك پذیرند در ذهن ما چنین اند. و گرنه در ظرف خارج، یك وجود بیشتر ندارند. براساس نظر ملاصدرا، زمان عبارت است از بعد و امتداد گذرا كه هر موجود جسمانی علاوه بر ابعاد مكانی ناگذرا، یعنی طول و عرض و ضخامت، داراست. براساس نظریه ملاصدرا، حركت در جوهر صورت می‎گیرد و امری جوهری است. بدین ترتیب، ذات یك شیئی بی قرار است و غیر از ابعاد سه گانه (طول و عرض و ضخامت) كه برای یك جسم قائل هستیم، زمان نیز امری ضروری و ذاتی برای آن است و برای یك شیئی مادی، یك جسم قائل هستیم، زمان نیز امری ضروری و ذاتی برای آن است و برای یك شیئی مادی، زمان بعد چهارم محسوب می‎شود. این مقوله شبیه چیزی است كه انیشتن در قرن بیستم با مقدماتی كاملاً متفاوت عنوان می‎كند. بنابراین در یك نگاه كلی می‎توان گفت كه فلاسفه مشاعی و تا حدودی فلاسفه اشراقی و قبل از ملاصدرا بر این اعتقاد بودند كه زمان كمیتی قرار ناپذیر است كه به واسه حركت بر اجسام یا اشیاء عارض می‎شود. و اگر حركت را واسطه در عروض زمان نسبت به اجسام بدانیم ضروری است كه اجسام متصف به زمان نشوند. یعنی، در ذات اجسام زمان نباشد. و ملاصدرا معتقد بود كه زمان امری انقسام پذیر و از قبیل كمیات است و با حركت رابطه ای ناگسستنی دارد. اما، در مورد زمان در دو حوزه با پیشینیان خود در تضاد بود.اول اینكه، زمان و حركت از اعراض خارجیه نیستند بلكه، از عوارض تحلیلیه وجود مادی اند كه تنها درظرف تحلیلی ذهن انفكاك پذیر می‎شوند و دوم، حركت همزاد زمان، عرضی نیست بلكه حركت جوهری اجسام است و بدین وسیله زمان را از شئون ذات اجسام معرفی می‎كند. ملاصدرا وجود زمان و حركت را دو گانه نمی داند و برای هر پدیده ای زمان خاص خودش را قائل است كه بعد وجود آن را تشكیل می‎دهد و منظور از ظرف بودن زمان مطلق را انطباق امتدادهای زمان جزیی در امتداد زمان كل جهان می داند كه همگی آنها را از حركت جوهری و دگرگونی ذاتی آنها انتزاع می‎شود. بنا به آنچه ملاصدرا براساس نظریه حركت جوهری اثبات می كند، وجود همه اجسام، گذرا و زمانی است و موجودی كه فراتر از افق زمان باشد نسبت زمانی با هیچ پدیده ای پیدا نخواهد كرد و گذشته و حال و آینده نسبت به او یكسان است.در این شرایط، موجودات پراكنده در ظرف زمان نسبت به او همگی مجتمع خواهند بود. بدین ترتیب ملاصدرا باز دو نوع زمان سخن می گوید و دو نوع زمان را مطرح می‎كند.اگر مفهوم زمان را در اندیشه فلسفی یونانیان وپس از آنها در غرب جست و جو كنیم در می یابیم كه به جز نظریه ارسطو، نیوتن نیز به عنوان یكی از چهره های تفكر در عصر روشنگری پیرامون زمان مطالبی دارد. نیوتن، زمان را امری مطلق فرض می‎كند، امری كه به صورت غیبی وجود دارد و در واقع، امور در بستر زمان و مكان به عنوان دو امر مطلق وعینی و ثابت جریان می یابند. بنابراین برخلاف نظر و اندیشه ملاصدرا، نیوتن می پندارد كه زمان جزء لاینفك حركت جسم و حركت جوهری جسم نیست، بلكه زمان بستری است كه اجسام در آن حركت می كنند. این نظریه كاملاً در تقابل با نظری است كه كانت، فیلسوف آلمانی مطرح می‎كند. كانت، زمان و مكان را مقولاتی ذهنی می‎داند.) (او معتقد است كه در واقع، در ذهن ما مقولاتی تعبیه شده كه ذاتی ذهن هستند و ذهن با این مقولات است كه ما همه امور را زمان مند و مكان مند می بینیم. این موضوع نقطه مقابل نظر نیوتن است كه برای زمان واقعیتی عینی و مطلق فرض می‎كند. زیرا كانت، زمان را امری ذهنی فرض می‎كند كه همین نظریه بعدها زمینه طرح نظریه «زمانهای متعدد» در اندیشه برگسون، فیلسوف فرانسوی می‎شود.) (اما وقتی زمان را از نظر دینی و آئینی بررسی می كنیم در نگاه دینی یهود و مسیحیت، زمان جنبه دورانی و دایره خود را از دست می‎دهد و مبدل به زمان افقی و خطی می‎شود.در دین یهود، احكام الهی در زمان تاریخی نازل می‎شوند. یعنی تاریخ معین و مكان معیت و مشخص دارند. البته نمی توان گفت كه همه جنبه های اساطیری خود را از دست داده اند، بلكه در واقع از نمونه های ازلی و قابل تقلید تبعیت می كنند، اما زمان، نزول وحی در تاریخ است.(داریوش شایگان به نقل از میرچاالیاده در كتاب «بتهای ذهنی و خاطره ازلی» می نویسد:«زمان بعد جدیدی می یابد و مبدل به اتفاق مهم و نادر و كم یاب می‎شود كه قابل برگشت نیست. نادر و استثنایی بودن این حوادث در این است كه در زمان كنونی قابل تكرار نیستند. از این رو اهمیتی تاریخی دارند» در ایران قدیم نیز چنان كه گفته شد با این كه زمان وجه دورانی و مستدیر دارد اما تكرار نمی‎شود. از این رو زمان هیچ گاه بعد تاریخی نمی یابد. در دین یهود، برعكس، برای وقایع تاریخی ارج و ارزش خاصی قائل می‎شوند و وقایع به جای این كه به صورت حوادثی مستتر در ادوار پی در پی كیهانی جلوه می كنند، به شكل یك سلسله از تجلی های مثبت و منفی در می آیند كه هر یك ارزش خاص خود را دارد. ارزش آنان را نزول و دخالت مستقیم خود «یهوه» تعیین می‎كند. جوهر زمان به جای اینكه از واقعه های ازلی و ورای تاریخ نشات بگیرد، از اتفاق تاریخی كه همان دخالت مستقیم «یهوه» در موقع معینی از زمان است به وجود می‎آید. چنین وضعیتی را وان دالتو (محقق هلندی) به تنهایی خدا نسبت می‎دهد و می گوید: «چنین خدایی كه از ازل تا ابد پا برجاست و قبل از آنكه چیزی پدید آید موجود بوده و بعد از آن كه همه چیز از میان برود باز وجود خواهد داشت باید خدایی تنها باشد.» در مسیحیت نیز زمانی صور خطی دارد و دو انتهای این زمان متناهی است. سناریوی زندگی بشر و تكامل او بین این دو انتهای متناهی ظاهر می‎شود ودر این زمان خدا حاكم است. در اینجا نیز مانند دین یهود، جهت زمان برگشت ناپذیر و معطوف به یك غایت است. در این شرایط، عالم نیز در زمان تاریخی پدید می‎آید. در حالی كه در مذهب ایران باستان آغاز زمان واقعه ای ورای تاریخ است كه اهورامزدا به مبارزه می طلبد در مسیحیت آغاز تولد مسیح در تاریخ است. خدا در تاریخ ظاهر می‎شود و زمان نه مانند هند، دورانی است و نه مثل ایران باستان، آئینی. از طرف دیگر، به زمان اسلامی نیز كه در آن لحظات تجدید فیض رحمانی وفیض دائمی حضرت حق حضور دارد شباهتی ندارد. بلكه واقعیتی است تاریخی كه در آن خدا جلوه می‎كند. در حقیقت، ازدل همین زمان است كه نگاه تاریخ انگاری جانشین معاد انگاری می‎شود. همین نگاه خطی به زمان در بینش یهودی و مسیحی وجود دارد، در حالی كه از حالت زمان مستدیر وا اسطوره ای عدول می‎كند و دور می شود، زمینه ساز نگاه ناسوتی صرف به زمان می گردد كه در دل آن اندیشه ترقی و پیشرفت و اصل ترقی نهفته است. در عصر روشنگری و در فلسفه فیلسوفان روشنگری این اندیشه ترقی به طور جدی مطرح می گردد. اعتقاد اندیشه ورزان ترقی به آن است كه هر چه در دل زمان جلو برویم، بشر پیشرفت و ترقی (مفهوم مادی زمان و ترقی) انسان فردایی بهتر از امروز و امروزی بهتر از دیروز خواهد داشت. این نظریه پیشرفت و اصل ترقی توسط فیسلوفانی چون اشپنگر، برگسون، فوكو، هایدگر، ماركوزه، آدورنو و ركهایمر مورد انتقاد جدی قرار گرفته و انكار شده است. امروزه ما شاهد عدم اعتقاد به اندیشه ترقی و انتقاد تام و تمام از این درك خطی از زمان هستیم البته نمی توان گفت كه زمان اسطوره ای یا مستدیر احیا شده است، اما بدون شك از طرف این اندیشمندان مدرن، مفهوم كمی زمان به طور جدی مورد انتقاد قرار گرفته است) در بسیاری از فرهنگهای اساطیری، اعتقاد بازگشت به عصر طلایی و رجعت بشر به این زمان و روزگار وجود دارد.این عصر طلایی چه ویژگیهایی دارد؟ در فرهنگ ایران باستان به این عصر «روزپره» می‎گفتند: پریروز، روز دیدار پری، روزی كه انسان پریای و فرشتگان را می دیده است آن روز عصر طلایی بوده است.تقسیم بندی این اعصار اساطیری، با تقسیم بندی امروزین ما از زمان به صورت پریروز، امروز (روزها)، فردا(عصر فرد آمدن، جدا شدن از جمع و خلاف آمد و عادت جمع حركت كردن) و پس فردا مشابهتی عجیب كه دوباره پیدایش همان است واحده یا عصر پریروز باشد.همه ادیان شرق، مذاهب و آئین های شرقی قائل به این گونه ادوار و چنین رجعتی بوده اند. هنگامی كه یك فرهنگ به چنین عقیده ای قائل باشد كه زمان باز می گردد و یك دور به پایان می رسد و دور دیگری آغاز می شود، ناگریز بایدبه زمان مستدیر آدم به او، این عهد را یادآوری می‎كند كه شما را به سروری زمان می رسانم،» چگونه ممكن است انسان بدانجا برسد كه زمین را به ارث ببرد؟ این ، چه تاویل و توجیهی است؟ به نظر من، جز اینكه زمان، به پایان برسد و یك دور پایان بگیرد و دور دیگری آغاز شود كه بر سنن اولیه منطبق باشد تاویلی نخواهد داشت.برهمین اساس است كه پیروان همه آئین ها منتظرند تا كسی بیاید. پیروان آئین مهر منتظر «بهرام ورجاوند» هستند، پیروان آئین زرتشت به انتظار «سوشیانس» هستند مسیحی ها به انتظار رجعت «عیسی مسیح» كلیمی ها به انتظار «مشیا» و مسلمانان در انتظار صاحب الزمان (عج) هستند. آیا این انتظار برای چیست؟ آنها بیابند و چه بكنند؟ یا بهتر است بگوییم او بیاید چه كاری انجام دهد ؟ عدل و داد را در جهان برقرار كند؟ چگونه ممكن است عدل و داد در جهان حاكم شود؟ یك آئین را برتمام جهان حاكم كند؟ تمام كثرات را از بین ببرد؟ چگونه می‎توان چنین كرد؟ جز این نیست كه ما به این نكته قائل باشیم كه این ادوار به پایان می رسد و دور دیگری آغاز می گردد این اعتقاد وقتی كه در هنر تجلی می‎شود، فرم هنری نیز مستدیر می‎شود و خواه، ناخواه هنر هم مستدیر می گردد. بدین صورت كه همه هستی، در عین تبعیت از قانون ادواری، بلاانقطاع درشرایط تغییر و تحول است و همه چیز او پیرامون مركزی واحد كه قابل ادراك نیست تطور می یابد. از این جهت، هر كه حركت مستدیر و زمان مستدیر را درك كرد می‎تواند مركزیتی را كه ذات و جوهر آن حركت است تمیز دهد. هدف چنین هنری، وفق و سازش یافتن با این ضرباهنگ كیهانی است. چنانكه تیتوس بوركهارت در كتاب هنر مقدس گفته است: «داستانی در این هنر به ساده ترین تعبیر عبارت است از توانایی ترسیم دایره ای كامل، و بدین سان هم وجود و یگانه شدن به طور ضمنی با مركز آن دایره كه در وصف نمی گنجد و خارج از امكان بیان است. یكی از وظایف هنر درآئین هایی كه به زمان مستدیر اعتقاد دارند این است كه انسان را از زمان كنونی و حال جدا كند و او را از وضعیت فعلی منقطع كرده و به سپهر دیگرببرد. باور بهشت و ظهور را به او القا كند و به نوعی رجعت باشد.این گونه هنر بدون شك از فرمهای مستدیر و مقدس بهره می‎گیرد.حال چرا اینگونه فرمهای نشات گرفته از ادواری زمان برمخاطب خود تاثیر می گذارند؟ زیرا آنها مظهر جمال هستند. جمال اسم حضرت حق است. این مظهر به آن ظاهر دلالت می‎كند.در حقیقت، عشق مجازی دلالت بر عشق حقیقی می‎كند. به همین دلیل كه در هنرهای سنتی، انتزاع در حد وفور یافت می‎شود. فرمهای مستدیر چنین تاثیری دارند، با این تفاوت كه چون مجرد و انتزاعی اند به شهوات و مادیات عنایت نمی كنند. بلكه دعوتی به عقل مجردند كه عبارت باشد از جهان غیب و حق. هر آنچه خدای متعال می آفریند به شكل دایره است: آسمان مدور است، باد وقتی به حد اعلای قدرت و توان خود می رسد چرخ می زند و به گردباد تبدیل می‎شود. پرندگان، آشیانه هایشان را به شكل دایره می سازند. ما فضاهای معماریمان را بسان آشیانه های پرندگان در حول یك مركزیت واحد می سازیم. حتی كعبه كه یكی از كهن ترین حرم ها است. چهار گوشه (ركن) دارد كه رو بسوی مناطق اصلی آسمان است و رابطه ناگسستنی با گردش آسمان دارد. طواف مسلمانان به دور آن به تعداد 7 بار، به تعداد افلاك یا حلقه ها و دوایر آسمان صورت می‎گیرد و الگوی اعلای كعبه در آسمان قرار دارد كه فرشتگان به دور آن طواف می كنند چهارگوش معماری مقدس ما نیز نمودار رمزی سرشت آسمان است.چرا كه ضرباهنگ دور آسمان كه در مكان به شكل مربع تثبیت می‎شود به مستقیم ترین شكل نشانگر قانون آسمانی است. در معماری مسیحی نیز، شاكله اساسی بنا را در دایره محصور می بینیم. در حقیقت، دایره نماد تمامیت فضا و هستی و نیز ادوار آسمانی است و تقسیمات طبیعی براین دور آسمانی در آن بازنمایی شده است.هنر مستدیر یا هنر مقدس را باید با حكمت خودش تاویل كرد. امروزه دیگر آتش هنرمقدس در جهان كنونی در نمی گیرد و تاثیر نمی كند، زیرا جهان نقش خودش را اعراض كرده است. از وقتی كه اندیشه رنسانس، نخست در هنر و سپس در فلسفه و در ادبیات، از تفكر مستدیر نیز از میدان بیرون رفت و اندیشه ترقی و پیشرفت و فرهنگ زمان خطی غلبه كرد. البته در پاره ای نقاط همین هنرخطی غرب، زمانی كه از خود اعراض كرد و به نفی خودش پرداخت گرایش هایی به فرهنگ سنتی پیدا كرده است. یكی از دلایل گرایش هنر پست مدرنیستی به هنرهای شرق و هنرمستدیر همین است.احیاء دوباره فرمهای مستدیر نیازمند غلبه نفس مستدیر و مقدس برهنر امروزین است و اگر دوباره عقل مستدیر غلبه یابد و قول به ادوار در پرتو رجوع به ادیان باردیگر شیوع پیدا كند، فرمهای مستدیر كه از قدیم به یادگار مانده اند احیاء خواهند شد. و این رمز گشوده خواهد شد كه چگونه است وقتی به فضائی مثل مسجد شیخ لطف الله وارد می شویم و آن همه عظمت و حیرت ناشی از فرمها و انتزاعها را می بینیم كه یك مجموعه جاودان را ساخته اند، احساسی غریب ما را به اصل و ریشه هایمان نزدیك می‎كند. چگونه است كه چنین مجموعه ای از كاشی كاری تا فضای معماری كه دلالت بر زمان مستدیر دارد، یك انسان عادی و حتی یك انسان غیرشرقی را كه قائل به ادوار نیست و از فرم و زمان مقدس چیزی نمی داند و حتی قائل به ظهور و رجعت نیز نیست، بی اختیار تحت تاثیر قرار می‎دهد)به راستی فاصله بین احساس واقعی و احساس غریب كه ما را به اصل و ریشه هایمان نزدیك می‎كند چیست؟ و چگونه خیال با گذشت زمان و تاریخ برما هویدا می‎شود؟ با نگاهی به آثار هنری گذشته و حال آثاری كه در گذر ایام، هنرمندان سراسر گیتی به سینه تاریخ سپرده اند در می یابیم كه خیال در شكل گیری آنها نقش اساسی داشته و با گذرا از دوره ای به دوره ای دیگر به دیدگاههای جدیدی رسیده، و به شكل و رنگ و بویی نوین در آمده اند.خیال، عنصری است مجرد و به علت فیزیكی نبودن آن، جنبه ماوراء مادی پیدا می‎كند كه پایه واقعیتی دارد. یعنی انسان از آنجا كه مظهر نامهای الهی است، حق و از آن جهت كه با صفت امكان پدیدار می‎شود خلق است. برزخ كه از نظر ابن عربی حایلی است میان معلوم و مجهول، به بیان دیگر مكان تحول و دگرگونی است؛ یعنی مكان صورتها و تجلی ها. حقیقت وجودی در نزد ابن عربی دارای سه مرتبه است: مرتبه علوی، و آن مرتبه تجدید یا معقولات است و مرتبه سفلی، و آن مرتبه حس و محسوسات است و به مرتبه برزخی كه مرتبه جامع پیوند دهنده این دو مرتبه است. یعنی هم زمان، هم معقول است و هم محسوس كه همان مرتبه خیال و متخیلات است.به تبع این امر، مراتب وجود معلوم ها نیز سه دسته اند: وجود مطلق الهی، اگر به عالم از رهگذر این وجود حادث- لباس- بنگریم، از دیدگاه ابن عربی عالم دو عالم و حضرت دو حضرت است: عالم غیب یا عالم ملكوت كه حضرت غیب از آن اوست و عالم حضور یا عالم ملك كه حضرت شهادت از آن اوست. عالم اول عالم معانی و همان عالم عقل است، و عالم دوم عالم حرف و حس است.عالم نخستین به دیده بصیرت درك می شود، و دومین با چشم سر. میان این دو عالم، عالم سومی است كه از اجتماع این دو متولد می‎شود و آن عالم جبروت است در همان حال، عالم خیال و حضرت خیال نیز هست. در این عالم برزخی سوم، معانی صورتهای خود را می گیرند و معانی در اینجا در عین حال برزخی نیز هستند؛ یعنی از عالم غیب نیستند؛ چه در صورتها پدیدار شده اند. و همچنین راز عالم شهادت نیز نیستند، زیرا ظهور آنها در این صورتها امری عارضی است، البته عارضی بودن از دیدگاه كسی كه به آنها می نگرند در قیاس با معنی از دیدگاه خود معنی. به همین دلیل حضرت خیال گسترده ترین حضرت ها است، زیرا دو عالم را در خود جمع دارد و به تعبیر ابن عربی مجمع البحرین است: بحر موجودات و مجر محسوسات. و خیال از جانب بیننده است و به او باز می گردد و از جانب شیء نگریسته شده نیست و به آن باز نمی گردد؛ زیرا این آخرین، ثابت و لایتغیر است و صورتهای آن تا بی نهایت متغیر و متنوع اند. ثبات اول، ثبات هویت است و ثبات دوم تنوع و تغیر است. در دیدگاه ابن عربی، خیال گسترده ترین و كامل ترین موجودات است، با این كه در تحرك دایم است: موجود- معدوم، معلوم- مجهول، منفی- مثبت در یك زمان؛ به عنوان مثال به تصویر خویش در آینه بنگر، آن را به راستی هم درك می كنی و هم درك نمی كنی و این به خاطر این است كه حس خطاكار و فریبنده است. تصویر تو در اینجا میان تو، به عنوان بصر و همچنین میان تو به عنوابخش طراحی محیطی:مشاورین پروژه: مهندس مجید حاجی‌آبادی – سید امیر موسوی – مهدی كاظمیفاز صفر (فاز تحقیق) 3/5/84 لغایت 30/5/84اولین مذاكره با كارفرما: تاریخ 3/5/84مكان: منزل كارفرما- خیابان گاندی درخواست كارفرما: طراحی یك آپارتمان یك خوابه واقع در خیابان گلسار در شهر رشت به مساحت 50 متر مربع واقع در یك مجتمع كه چهار هفته از سفت كاری آن می گذرد.– ساخت ماكت نشیمن و پذیرایی- آشپزخانه ورودی– مورد استفاده آپارتمان: وجود یك پایگاه موقت برای زندگی در شهر رشت برای مدت 4 الی 5 سال و بعد از آن خرید یك منزل ویلایی بزرگتر در همان شهر و انتقال 90 درصد فضای زندگی از تهران به رشت. – دلایل كارفرما برای این انتقال: ناراحتی تنفسی همسر كارفرما در تهران، محیط آرام رشت، حضور فرزند كارفرما (دختر) بعد از ازدواج در شهر رشت، هوای پاكیزه، نزدیكی به دریا، ترافیك كمتر، طبیعت زیبا، تورم قیمت مسكن در تهران و تمایل كارفرما به داشتن منزل بزرگتر در شهر رشت، نزدیكی به دوران بازنشستگی.– مشخصات كارفرما:وكیل پایه یك دادگستری- 53 سال سن- جثه متوسط- قد 178 سانتیمتر- موهای جوگندمی- نسبتاً خوش برخورد- خوش پوش- درآمد متوسط رو به بالا- فردی منضبط با افكار مثبت.– مشخصات همسر كارفرما:حدود 50 سال سن- خانه دار- قد 167 سانتیمتر- با جثه متوسط كمی چاق- در لباس پوشیدن سلیقه خاصی دارند- همین طور در خانه داری- ایشون هم فرد مثبتی به نظر می‌رسند به تازگی پدر خود را از دست داده اند و مادرشان هم قبلاً فوت كرده و رغبت چندانی به ماندن در تهران ندارند.– تعداد فرزندان و مشخصات آنها:دو دختر و یك پسر- یك دختر ازدواج كرده و بخاطر حرفه همسر خود در شهر رشت زندگی می كند و یك فرزند دختر دو ساله دارد. فرزند پسر دانشجو می باشد و در حال تحصیل در رشته كارشناسی كامپیوتر سال آخر در تهران است. فرزند دیگر دختر كوچك خانواده كه در حال تحصیل در كلاس اول راهنمایی می باشد. فرزندان در منزل حضور نداشتند ولی به گفته پدر و مادر خیلی راغب به این جابجایی می‌باشند.– محیط فعلی زندگی این خانواده: یك آپارتمان حدوداً صد و چهل متری، سه خوابه. وسایل منزل اكثراً نو به نظر می رسند چون حدود بیست و نه سال از شروع این زندگی می گذرد بیشتر وسایل منزل عوض شده و هارمونی رنگی جالبی در منزل دیده می شود. البته ظاهراً برای خرید وسایل با دكوراتور مشورت شده است. فقط در قسمت نشیمن وسایل قدیمی هستند. كه تصمیم به تعویض آنها دارند و به دلیل جابجایی به رشت قصد خرید وسایل جدید را هم دارند به گونه ای كه هم مناسب برای این آپارتمان موقت باشد و هم بعداً در منزل ویلایی استفاده شود. این منزل یك محیط كلاسیك دارد. – سوالهای مطرح شده از كارفرما:1- محل كار شما كجاست؟ خیابان وصال شیرازی2- كی بازنشست می شوید؟ حدود 7-8 سال دیگر.3- برای رفتن به محل كار از چه وسیله ای استفاده می كنید؟ معمولا اتوبوس و كرایه نبردن ماشین به شهر توی ترافیك برام خیلی بهتره.4- آیا به منزل برمی‌گردید،‌ باز هم كار می كنید؟ بله- یك ساعت پای كامپیوتر هستم و بقیه زمانم رو با خانواده ام می گذرانم.5- شغلتون رو دوست دارید؟ وقتی مفید هستم بلكه ولی وقتی همه چیز اونطور كه باید پیش نمی ره خیلی نه ولی سعی خودم رو می كنم كه درست كار كنم.6- فقط در تهران كار می كنید یا در سایر شهرها هم كار قبول می كنید؟ بله در سایر شهرها هم موكل دارم. مثل چند موكل در شهر كرج دارم یا به تازگی دو موكل در شهر رشت گرفتم كه من و خانواده ام رو بیشتر به فكر نقل مكان به رشت انداخت. 7- تفریحات شما چیه؟ ورزش- فیلم- بودن با بچه هام- سرچ تو اینترنت8- تفریحات شما چیه (همسر كارفرما)؟ منهم ورزش می كنم- توی ساختمان استخر داریم. شنا می روم- یوگا- تردمیل- و دیدن فیلم رو هم خیلی دوست دارم گاهی اوقات هم تو اینترنت مقاله درمیارم و ترجمه می كنم. 9- چطور فیلمهایی رو نگاه می كنید؟ (همسر كارفرما) هر فیلم خوبی كه ارزش دیدن داشته باشه خصوصاً از زمانی كه دستگاه دی وی دی پلیر خریدیم.10- شما زبانهای دیگری می دونید؟ (همسر كارفرما) بله- من فرانسه خوندم و مدتی حدود ده سال تدریس كردم ولی به دلیل مسئله تنفسی حدالمقدور از منزل خارج نمی‌شوم. حدود 11 سال است كه این مشكل رو دارم.11- چطور مقاله هایی از توی اینترنت سرچ می كنید؟ راجع به هنر و روانشناسی و تاریخ. اینها سوژه های مورد علاقه منه. 12- برنامه شما برای انتقال از تهران به رشت دقیقاً چیه؟ (كارفرما)فعلاً كه بخاطر كار خودم ماهی دوبار به رشت رفت و آمد دارم و بعد از اینكه این آپارتمان آماده بشه. من و خانومم تصمیم داریم بیشتر اونجا باشیم. درس پسرم در حال اتمامه، می تونه رشت ادامه بده. دخترم هم در رشت به دبیرستان بره. خودم هم سعی می كنم یك دفتر توی رشت اجاره كنم و رفته رفته كارم رو به طور كامل به اونجا منتقل كنم. بعد از گرفتن دفتر تصمیم دارم منزل تهران رو بفروشم و یك منزل ویلایی بخرم (در رشت). تا اون موقع باید بیشتر از این آپارتمان استفاده كنیم.13- بعد از این چهار، پنج سال چه برنامه ای برای استفاده از این آپارتمان دارید؟ احتمالاً اجاره می دهم یا در اختیار پسرم قرار می دهم. به عنوان یك سوئیت دانشجویی یا شاید هم منزلی برای زندگی مشترك. 14- غیر از ناراحتی تنفسی خانوم، هیچ یك از اعضای خانواده مسئله جسمی دارند؟ خوشبختانه بچه ها كاملاً سالم هستند، ولی خودم و خانومم قدری از آرتروز رنج می‌بریم. البته با ورزش مسئله تقریبا حل شده است. ولی رعایت می كنیم. 15- یك لیست از وسایلی كه تصمیم به تعویض آنها دارید به من می دهد:– تلویزیون– مبل راحتی– یخچال و فریزر– گاز و تخت خواب دو نفره خودمان.16- آیا همه این وسایل را بعداً به منزل ویلایی می برید؟ بله17- ساعات روزانه خود را چگونه می ؟ (همسر كارفرما)همسرم و بچه ها اكثراً تا حدود 4 بعد از ظهر نیستند،‌ البته همسرم كه 7 شب به بعد می آید من زمان زیادی رو در منزل دارم. كتاب می خونم، كارهای خونه رو انجام می دهم، ورزش می كنم، كمی از كارهای شوهرم مثل تایپ یا پرونده هایی كه فرصت خواندن آنها رو نداره می خونم و خلاصه می كنم براش و اطلاعات پرونده رو بهش می دهم. به بچه‌ها تو درسشون كمك می كنم. تا چندی پیش كه پدرم فوت كردن روزهایی كه هوا تمیز بودن بهشون سر می زدم. گاهی اوقات هم دوستانم رو در منزل دعوت می كنم، به خیاطی علاقه دارم. فیلم نگاه می كنم (كاری كه خیلی دوست دارم). گاهی اوقات موقع فیلم دیدن آشپزی هم می كنم. 18- آیا در تهران خواهر یا برادر دارید؟ (همسر كارفرما)خیر، دو خواهرم در فرانسه هستند و ازدواج كردند. برادر هم ندارم.19- بچه ها چه تفریحاتی دارند؟ پسرم بسكت دوست دارد و هفته ای دو روز باشگاه میره و دیگه كاملاً در كنار درسش وقتش پر میشه ولی اون هم خیلی اهل فیلمه. البته جوونها سلیقه های خاص تری در دیدن فیلم دارند. یه دخترم كه ازدواج كرده و بخاطر بچه رفت و آمد به تهران براش سخته و من هر چند وقت یكبار بهش سر می زنم اون تو رشت زندگی می كنه. دختر كوچكم هم تا ساعت 5/2 مدرسه هست. دو روز در هفته كلاس زبان می ره و بخاطر ورود به سن بلوغ روحیات خاصی داره. ما سعی می كنیم خیلی توی برنامه هاش دست نبریم بقیه وقتش رو با دوستاش در درسش می گذرونه ولی اون هم فیلم دیدن رو دوست داره.20- چقدر میهمانی می دهید؟ چقدر با فامیل و دوستان رفت و آمد دارید؟ خیلی زیاد نیست حدود ماهی دو بار میهمان دارم و دوبار هم میهمانی می رویم. بیشتر میهمانان ما دوستان بچه ها هستند تا فامیل و دوستان خودمان.اولین مذاكره حدود 2 ساعت طول می كشه. پلان آپارتمان موردنظر رو ازشون می‌گیریم. به گفته كارفرما این آپارتمان در یك مجتمع 28 واحدی در طبقه 5 قرار دارد و توسط كارفرما پیش خرید شده است و احتمالاً تا پایان پاییز سفت كاری آن تمام می شود. (تهیه پلان آپارتمان در تاریخ 6/5/84)تحقیقات محیطی در رابطه با مورد طراحی: 10/5/84 لغایت 15/5/84 خصوصیات جغرافیایی شهر رشت:شهری مرطوب با رطوبت حدود 90 درصد تابستانهای گرم و شرجی و زمستانهای نسبتاً سرد و مرطوب بیشتر باران می بارد تا برف. گاهی اوقات وسط زمستان باد گرم می گیرد و بعد از آن بارانهای طولانی و سیل آسا می آید.یك شهر توریستی (به دلیل نزدیكی به دریا. این شهر یكی از شهرهای بزرگ و رو به توسعه ایران محسوب می شود و امكانات فرهنگی، آموزشی، پزشكی و درمانی و به طور كلی امكانات شهرنشینی خوبی دارد. به دلیل رطوبت و پاكی هوا، هوای رشت درصد اكسیژن بسیار بالاتری نسبت به تهران دارد. البته در قسمت مركزی شهر گاهی اوقات به دلیل ترافیك قدری هوا آلوده می شود. این شهر به دلیل نزدیكی به شهرك صنعتی رشت بازار كار خوبی از نظر صنعتی دارد. مردمان نسبتاً خونگرمی هم دارد. خصوصیات خیابان گلسار:یكی از خیابانهای اصلی شهر و نماد شهرنشینی شهر رشت- پاساژهای مدرن، كافی نت، بوتیك های لباس، تعداد زیادی رستوران و كافی شاپ، سوپرماركت های لوكس از خصوصیات امروزی بودن این خیابان است و البته امكان دسترسی آسان از این خیابان به دیگر نقاط.جمع بندی اطلاعات بدست آمده: در تاریخ 31/5/84 لغایت 6/6/84 مورد طراحی: یك آپارتمان یك خوابه حدود 50 متر مربعفلسفه وجودی: منزل كوچكی با تمام امكانات به عنوان یك پایگاه موقت برای 5 سال.نیاز اولیه: همان فلسفه وجودی.نیاز ثانویه: بعد از 5 سال به عنوان یك سوئیت دانشجویی قابل استفاده باشد.معادله كالا: فیزیولوژیك- فرمیك- فنی- اقتصادی.اهداف اولیه طراح: فراهم آوردن یك محیط ایده آل با همه امكانات رفاهی برای گروه هدف برای زمان موقت.اهداف ثانویه طراح: طراحی محیطی كه المانهای ثابت آن در مقابل شرایط آب و هوایی شرح موردنظر مقاوم باشند (مثل كابینت و كانتر) و المان های متحرك آن قابل استفاده در منزل ویلایی بعد از 5 سال باشند.گروه هدف: اعضای اصلی خانواده (پدر و مادر)- اعضای فرعی (دو فرزند مجرد و یك فرزند متأهل به همراه همسر و فرزندش). شرایط سنی گروه هدف برای جدول آنتروپومتری:فرزندان: 29-12 سالهبزرگسالان: 70-50 سالهخردسالان (نوه ها): 7-2 سالهاین مسئله باید در نظر گرفته شود كه تعداد رفت و آمدها و افزایش جمعیت كودكان و جوانان در سالهای آینده بیشتر از افراد مسن است. پس مورد طراحی باید برای افراد ثابت خانواده كه پدر و مادر هستند مناسب باشد (مورد فیزیولوژیك). و از نظری بصری و زیبایی شناختی محیط باید مطلوب نوجوانان و جوانان و كودكان طراحی شود (استیتك) انتخاب روش طراحی: طراحی سریعبه دلیل اینكه فرم كلی طراحی منزل برای استفاده موقت می باشد وقت زیادی نباید روی طراحی محیط گذاشته شود ولی برای طراحی تك تك المانها مخصوصاً المانهایی كه از این منزل برده خواهد شد زمان بیشتری باید صرف شود پس كل محیط را سریعاً طراحی خواهیم كرد.انتخاب سبك كاری: مدرن كلاسیكچون روحیه افراد خانواده عموماً پرورش یافته در یك محیط كلاسیك بوده ولی چون حركت اعضای خانواده بیشتر به سمت جوانان است باید قدری هم المانهای مدرن در طراحی استفاده شود. به همین جهت از سبك مدرن كلاسیك استفاده می شود.محدودیت ها، بایدها و نبایدها:– محدودیت های فیزیولوژیك– محدودیت های رنگی– محدودیت فضایی (كوچك بودن فضا)– محدودیت متریال (رطوبت محیط)– محدودیت تعداد المان.بایدها و نبایدها: – باید از متریال مقام در مقابل رطوبت استفاده شود.– باید طراحی محیط به گونه ای باشد كه اشیا در حد دسترسی قرار گیرند.– باید در آشپزخانه میز كاری تعریف شود كه به هنگام كار امكان دیدن تلویزیون وجود داشته باشد.– باید مبلهای نشیمن به گونه ای انتخاب شوند كه تكیه گاه آن از نظر طبی مشكل نداشته باشد.– باید كیفیت وسایل متحرك خانه بهتر از وسایل ثابت باشد.– باید تلویزیون در ارتفاعی نصب شود كه گردن در حالت مناسب قرار گیرد.– باید نور محیط به گونه ای باشد كه به هنگام دیدن تلویزیون در روز چشم را آزار ندهد. (استفاده از پرده ضخیم) – پستهای كاری كه در آشپزخانه تعریف می شوند بهتر است در معرض نور آفتاب باشند.– باید محیط به گونه ای طراحی شود كه به هنگام ورود به منزل تفكیك فضاها از نظر بصری به راحتی صورت گیرد. (ورودی- آشپزخانه- نشیمن)– نباید به هنگام ورود به منزل همه فضای منزل قابل رویت باشد.– نباید از وسایل شكستنی در ارتفاع پایین استفاده كرد.ن بصیرت، برزخ است. ادامه خواندن مقاله طراحي دكوراسيون يك آپارتمان و يك المان خاص محيطي

نوشته مقاله طراحي دكوراسيون يك آپارتمان و يك المان خاص محيطي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>