Quantcast
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله سياست نه شرقي، نه غربي

 nx دارای 59 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : فهرست منابع1- احتشامی، انوشیروان؛ سیاست خارجی ایران در دوران سازندگی (اقتصاد،‌ دفاع، امنیت)، ترجمه: ابراهیم متقی، زهره پوستین چی، (تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1378).2- بخشایشی اردستانی، احمد؛ اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران (تهران، انتشارات آوای نور، 1375).3- رمضانی، روح ا… ؛ چارچوبی تحلیلی برای بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ترجمه: علیرضا طیب، (تهران، نشر نی،‌ 1380).4- كدی، نیكی و گازیوسكی، مارك؛ نه شرقی، نه غربی؛ روابط خارجی ایران با آمریكا و اتحاد شوروی؛ مترجمین: ابراهیم متقی، الهه كولایی، (تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1379).5- محمدی، منوچهر؛ سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اصول و مسائل، (تهران، نشر دادگستر، 1377).6- معبادی ، حمید؛ چالشهای ایران و آمریكا بعد از انقلاب اسلامی، ایران، (تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1381) فهرست مطالبعنوان صفحه1- مقدمه 12- زمینه های شكل گیری سیاست نه شرقی،‌ نه غربی 23- تبیین سیاست نه شرقی ، نه غربی 54- بررسی سیاست خارجی ایران بعد از انقلاب براساس اصل نه شرقی،نه غربی 105- صدور انقلاب و حمایت از ملل مستضعف و جنبشهای آزادی بخش 236- نتیجه گیری 297- پی نوشت ها 348- فهرست منابع 36 مقدمهانقلاب اسلامی ایران سرفصل جدیدی در روند مطالعات مربوط به تحولات انقلابی در جهان محسوب می شود. از سال 1979 به بعد تئوریهای جدید انقلاب ارائه شد و مراكز مطالعات سیاسی و اجتماعی، بررسی تحولات انقلابی در جهان سوم را محور فعالیتهای خود قرار دادند. بسیاری از پژوهشگران بر این اعتقاد می باشند كه تجربه انقلاب اسلامی و تولد نظام سیاسی مبتنی بر اصول و قواعد اسلامی، به عنوان یك نمونه استثنایی در تحولات انقلابی محسوب می شود، زیرا انقلاب ایران خارج از مدار سرمایه داری غرب و سوسیالیسم شرق، خود را به جامعه جهانی تحمیل نمود. از این رو می توان آن را به عنوان اولین الگوی انقلابی و اسلامی در جهان سوم و خاورمیانه مورد توجه قرار داد. ویژگی اصلی انقلاب ایران را باید در ابعاد ایدئولوژیك و فراگیر بودن طبقات و گروههایی دانست كه در شكل دادن به تحولات سیاسی ایران مشاركت داشتند. بر همین اساس رهبران انقلاب اسلامی ایران، گامهایی جدی و فراگیر برای معرفی انقلاب ایران به عنوان مدل سوم درسیاست برداشتند. آنان انقلاب اسلامی را هدیه خداوندی می دانستند كه به ملت ستم كشیده و چپاول شده ایران ارزانی شده است. در دوران رژیم پهلوی، ایران از سیاست اتحاد و ائتلاف با غرب حمایت به عمل می آورد، اما بعد از پیروزی انقلاب این روند دگرگون شد. ایران با جهت گیری نه شرقی- نه غربی،‌ نشان داد كه تحولات جهانی را خارج از معادله قدرت در نظام دو قطبی حاصل از جنگ سرد مورد پیگیری قرار می دهد. در تحقیق حاضر به بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران براساس اصل نه شرقی- نه غربی پرداخته خواهد شد. ابتدا زمینه های شكل گیری این سیاست در ایران بعد از انقلاب را مورد بررسی قرار می دهیم و در ادامه به تبیین این اصل پرداخته خواهد شد. سپس برای عینی تر كردن بحث،‌ به تقسیم بندی سیاست خارجی ایران براساس این اصل خواهیم پرداخت، آن را به سه دوره تقسیم كرده و نمود عملی آن در این دوره ها را مورد بررسی قرار می دهیم. با توجه به ابعاد ایدئولوژیكی این انقلاب و ادعای جهانشمولی آن،‌ رهبران انقلاب اسلامی همزمان با نفی وابستگی و سلطه شرق و غرب،‌ صدور آن را مدنظر قرار داده بودند و به عنوان یك جایگزین انقلابی در جهان از آن یاد می كردند، بنابراین به بررسی جنبه دیگر انقلاب ایران كه همان صدور آن و حمایت از ملل مستضعف و جنبش های آزادی بخش می باشد نیز پرداخته خواهد شد. زمینه های شكل گیری سیاست نه شرقی- نه غربیبعد از جنگ جهانی دوم، نظام دو قطبی بر محور دو ابرقدرت آمریكا و شوروی بر جهان و روابط بین الملل حاكم، سایه افكنده بود و علی رغم برقراری تز همزیستی مسالمت آمیز و آ‎غاز دوره تشنج زدایی این فكر همچنان حاكم بوده است كه هیچ حادثه و تحول مهم سیاسی در دنیا رخ نخواهد داد و پایدار نخواهد ماند مگر اینكه در رابطه و حمایت یكی از دو ابرقدرت باشد. از طرف دیگر با توجه به تضاد منافع و وجود رقابت میان دو ابرقدرت، هر تحول سیاسی در دنیا كه به ضرر و در خلاف جهت منافع یك ابرقدرت صورت گیرد مالاً به نفع ابرقدرت دیگر خواهد بود.بین سالهای 1975 تا 1980 ، در حدود هشت رژیم انقلابی در كشورهای جهان سوم به قدرت رسید. این كشورها شامل آنگولا، اتیوپی، گرانادا، موزامبیك، نیكاراگوا، افغانستان، یمن جنوبی و ایران بود. به غیر از ایران باید سایر رژیمهای انقلابی را جزء مجموعه های سوسیالیستی طبقه بندی نمود و در این میان تنها ایران بود كه سطحی مساوی از خصومت و تعارض نسبت به شرق و غرب را در رفتار خود نمایان ساخته بود. سایر واحدهای انقلابی توانستند صرفاً خود را به جنبش عدم تعهد نزدیك نمایند و از انجام هرگونه اقدام مستقل فراگیر عاجز ماندند. [1] وقوع انقلاب در ایران به همان اندازه كه مبین مخالفت با سیاستهای داخلی شاه بود، نشان از ناخرسندی از سیاست خارجی او هم داشت. محور حمله مخالفان شاه به سیاست خارجی او را انتقاد از اتحاد عملی او با آمریكا تشكیل می داد و از همین جهت به او لقب «شاه آمریكایی» داده بودند. این اتحاد عملی نتیجه رویدادهای سالهای 56-1351 بود. در سال 1351 نیكسون، به شاه وعده داد كه می تواند هر نوع تجهیزات نظامی متعارفی كه بخواهد از آمریكا خریداری كند. شاه رویای تبدیل ایران به یكی از پنج قدرت نظامی متعارف جهان را در سر می پروراند و واشنگتن نیز با سپردن وظیفه ژاندارمری خلیج فارس به او تا حدودی سوداهای وی را تیزتر می كرد. [2] اما از دید بسیاری این نقش شاه به عنوان نماینده آمریكا، نشانه خوش خدمتی كامل او به ایالات متحده و از دست رفتن استقلال كشور بود. این احساس عمومی یكی از سرچشمه های ژرف بیگانگی و بیزاری مردم از رژیم شاه بود. از طرف دیگر به اعتقاد بسیاری انقلاب اسلامی، انقلابی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ایدئولوژیكی بود. ولی بعد ایدئولوژیكی این انقلاب از اهمیت بیشتری برخوردار بود چرا كه از یك طرف خمیر مایه انقلاب از آن شكل گرفت بود و از طرف دیگر آینده انقلاب را جهت گیری می نمود. براین اساس بود كه ایدئولوژی اسلامی بعد از انقلاب نه تنها سیاست داخلی را ترسیم نمود، بلكه سیاست خارجی نیز نشأت گرفته از آن تلقی گردید. براساس ایدئولوژی اسلامی هرگونه وابستگی به قدرتهای خارجی و سلطه غیرمسلمانان و بیگانگان بر مسلمانان نفی می گردد. با پیروزی انقلاب در ایران، ایستارهای نظام سیاسی به گونه ای عمیق و همه جانبه دگرگون گردید. ایستارهای جدیدی در حوزه سیاست به طور اعم و سیاست خارجی به طور اخص در چارچوب نظام ایدئولوژیك برآمده از انقلاب، جایگزین مولفه های قبلی گردید. مبنای دوستی، خصومت، سیاستهای همكاری جویانه و حتی الگوهای تعارض در برخورد با گروهها و واحدهای سیاسی، ناشی از رهیافت ایدئولوژیكی حاكم بر نظام سیاسی ایران بعد از انقلاب شد. موضوع صدور انقلاب و سیاست «نه شرقی، نه غربی» تنظیم و منجربه شكل گیری ایدئولوژی نظام سیاسی ایران گردید. بعد از پیروزی انقلاب، در زمینه سیاست خارجی، ایران از حالت یك كشور اصلی طرفدار غرب تغییر كرد و تحت سیاست نه شرقی، نه غربی سیاستهای خود را تنظیم كرد. جنبه های مختلف سیاست خارجی ایران، كه آن را از سیاستهای پیشین متمایز می‌كند در ابعاد زیر می توان ذكر كرد. 1- عدم وابستگی به شرق و غرب 2- حمایت از حقوق مسلمانان و ملتهای مستضعف در سراسر جهان 3- نفی هرگونه سلطه جویی و سلطه پذیری 4- تز صدور انقلاب 5- سیاست اعلام حمایت از آزادی فلسطین تبیین سیاست نه شرقی- نه غربیاصل «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» از دو قسمت تشكیل شده است كه بخش اول حالت نفی و بخش دوم حالت اثباتی اصل مزبور را بیان می‌كند. به عبارت دیگر مفهوم ایدئولوژیكی این اصل،‌ نفی سلطه و حاكمیت سیاسی و مكتبی شرق و غرب و برقراری حاكمیت و ولایت نظام اسلامی بر جامعه می باشد. امام خمینی در یكی از پیامها تصریح می كنند كه «ما در عین حفظ اصول اسلام، برای همیشه تاریخ حافظ خشم و كینه انقلابی خود و مردم علیه سرمایه داری غرب و در رأس آن آمریكای خونخوار و كمونیسم و سوسیالیزم بین المللی و در رأس آن شوروی متجاوز می باشیم. شعار ما یعنی اصل نه شرقی، نه غربی ترسیم كننده سیاست واقعی عدم تعهد كشورهای اسلامی و كشورهایی است كه در آینده نزدیك و به یاری خدا، اسلام را به عنوان تنها مكتب نجات بخش بشریت می پذیرند و ذره ای هم از سیاست عدول نخواهیم كرد. كشورهای اسلامی و مردم مسلمان جهان نباید وابسته به غرب و اروپا و آمریكا و نه وابسته به شرق و شوروی باشند». سخنرانی 10/8/1367 [3] این مفهوم به عنوان یك اصل كلی در ترسیم سیاستهای داخلی و خارجی نظام جمهوری اسلامی مورد استناد قرار می گیرد و در دو بستر ایدئولوژی و بستر سیاسی قابل ملاحظه است. اما بیشتر بستر ایدئولوژیكی آن مورد توجه قرار گرفت و مصداق آن را در ستیز با آمریكا و شوروی می توان جستجو كرد.بستر ایدئولوژیدر بستر ایدئولوژی مفاهیمی كه در راستای معاونت و اهداف اصل نه شرقی، نه غربی می باشند عبارتند از: اصل ولایت، اصل نفی سبیل و اصل توحید [4]1- اصل ولایت: این اصل،‌ ناقض كاهش اقتدار یك نظام اسلامی در تصمیم گیری های سیاسی و اقتصادی در برابر نظامهای غیراخلاقی است. چون جوامع غیراخلاقی مانند جوامع غرب، فرهنگ و تمدن خود را جامع و بالاتر از تمام فرهنگهای دیگر می دانند، لهذا در پی صدور آن به كشورهای جهان سوم و تأثیر بر ارزشهای آنها را دارند. این همان كلام وحی است كه مسلمین را بر حذر و محتاط در روابط با آنها می‌كند كه كافران دوست داردن مومنان مانند آنها كافر و هم فرهنگ شوند. اصل نه شرقی، نه غربی با اصل ولایت، موجب محتاط بودن رابطه ایران اسلامی با كشورهای غیراخلاقی است. 2- اصل نفی سبیل كافرین بر مسلمین: از اصول مهم قرآن رد سلطه كفار بر مسلمین است، این سلطه در تمام ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مفهوم پیدا می‌كند و شعاع دایره كاربردی این اصل تا آنجاست كه در صورت تزاحم با اصل دیگر قرآنی یا فقهی مانند «اوفوا بالعقود»، اصل نفی سبیل مرجح است زیرا در این هنگام تزاحم،‌ جنبه آمریت «اوفوا بالعقود» به جنبه ارشادی تبدیل می گردد. البته در حال حاضر در روابط بین المللی با توجه به قواعد حاكم، به هنگام امضای یك پیمان یا قرارداد، ظاهراً اثر كاربردی تزاحم بین وفای به عهد و نفی سبیل از بین می رود زیرا قبل از عقد هر قرارداد با استفاده از نظرات كارشناسی، بایستی احتمال وجود هر نوع خطر تهدید و سلطه را از جانب دیگران بر ما رد نمود و احتمالاً با توجه به چنین رهیافتی است كه عقد هرگونه قراردادی با طرف خارجی به موافقت مجلس شورای اسلامی و سپس تایید شورای نگهبان منوط شده است. (اصل 139) براساس این اصل، خداوند در قوانین و شریعت اسلام هیچ گونه راه نفوذ و تسلط كفار بر مسلمین را باز نگذارده و كافر در هیچ زمینه نمی تواند شرعاً بر مسلمان مسلط باشد.3- اصل توحید: حاكی از نفی پرستش و عبودیت نسبت به سایر منشأهای قدرت است. با توجه به این اصل شرایط تبعیت و اطاعت از هر حكومت غیرتوحیدی از بین می رود. بستر سیاسیدر بستر سیاسی، مفهوم نه شرقی، نه غربی علی رغم عام و فراگیر بودنش می تواند در ابعاد سیاست داخلی و خارجی و روابط فردی و اجتماعی، به عنوان یك روش سیاسی تلقی گردد. همانطور كه در دنیا روشها و اصول متفاوتی برای تنظیم روابط بین المللی وجود دارد مانند توازن قوا، سیستم دو قطبی، عدم تعهد، موازنه منفی و موازنه مثبت كه توسط كشورهای مختلف جهت تنظیم سیاست خارجی خود مورد استفاده قرار می گیرد. [5] سیاست نه شرقی، نه غربی ظاهراً شیوه ای در جهت تنظیم رابطه ایران با كشورهای دیگر است. بدین معنا كه ایران خواهان ایجاد رابطه صحیح و سالم به معنای احترام و همكاری متقابل و پذیرش استقلال كشورها در جهت تأمین صلح و امنیت است و در جهت ایجاد رابطه صحیح با تمام دولتها، اصل سلطه و وابستگی را نفی می‌كند. این شیوه تنظیم سیاست خارجی ظاهراً با مكانیسم عدم تعهد، سازگاری بیشتری دارد بدین خاطر ایران بعد از انقلاب و دگرگون ساختن روابط اقتصادی و سیاسی خود در صحنه روابط بین الملل، از جمله قطع رابطه با آفریقای جنوبی به خاطر سیاست آپارتاید، محكوم كردن سیاستهای اسرائیل، خارج شدن از پیمان سنتو، پذیرش سازمان آزادی بخش فلسطین و دادن سفارتخانه به آن، به عضویت جنبش عدم تعهد در آمد. لازم به ذكر است كه این سیاست، به معنای نفی سلطه و نفی وابستگی به شرق و غرب، نباید به نفی رابطه بینجامد. زیرا در دنیای كوچك كنونی كه روابط سیاسی- اقتصادی را به خاطر جریان آزاد اطلاعات غیرقابل اجتناب كرده است، عدم رابطه به معنای حذف فیزیكی یك بازیگر از قواعد بازی در سیاست بین المللی تلقی می شود.به اعتقاد بازرگان، منظور از شعار نه شرقی، نه غربی: «در خاطر و خواسته شنوندگان و گویندگان مفهوم كاملاً دفاعی داشته، منظور از آن احراز استقلال همه جانبه خودمان در برابر بیگانگان و ابرقدرتها بود و عدم اتكاء به بلوك های شرق و غرب چه به لحاظ سیاسی، اقتصادی و نظامی و چه به لحاظ اخذ و اقتباس ایدئولوژی از مكتب‌های ماركسیستی یا كاپیتالیستی». [6] آقای منوچهر محمدی ضمن بررسی اصول حاكم بر نظام جهانی، در بررسی سیاست نه شرقی، نه غربی با توجه به مفاهیم فقهی و ایدئولوژیكی آن و براساس اصول قانون اساسی ج. ا در قبال اصول حاكم بر نظام جهانی آن را پدیده ای نو و كاملاً متفاوت از همه اصول مطروحه دیگر می داند و خصوصیات آن را به شكل زیر می داند [7]1- اصل مزبور نه تنها تز تعادل قوا را برای حفظ صلح جهانی مطرود و مردود می داند بلكه آن را اصلی ظالمانه و تنها برای حفظ منافع قدرتهای بزرگ و استعمارگر می داند و تاریخ هم نشان داده است كه این تز نتوانسته حتی صلح جهانی مطلوب آنها را حفظ نماید.2- جمهوری اسلامی اصل دو قطبی شدن جهان و حفظ تعادل بین دو ابرقدرت را كاملاً مردود دانسته و از دیدگاه خود به دو ابرقدرت به عنوان مجموعه واحدی از استكبار جهانی كه حقوق ملل محروم و مستضعف، حتی ملتهای خودشان را پایمال می كنند نگاه می‌كند.3- جمهوری اسلامی نه تنها وابستگی به هیچ یك از ابرقدرتها را منطقی و اصولی نمی داند و از سیاست عدم تعهد در این محدوده پیروی می‌كند بلكه برای از بین بردن نظام موجود حاكم بر روابط بین المللی تلاش و مبارزه می‌كند. به نظر ایشان، این اصل دارای ویژگیهای خاص خود می باشد زیرا كه برخلاف تز عدم تعهد حالت تدافعی و انفعالی نداشته بلكه با اتخاذ سیاستی تهاجمی،‌ فعال و پویا بر علیه استكبار جهانی از هر نوع مبارزه می‌كند و همچنین اعتقاد به حكومت واحد جهانی تحت لوای اسلام دارد و تز تعادل قوا را در حفظ صلح و برقراری عدالت جهانی غلط و مردود می شناسد. [8]بررسی سیاست خارجی ایران بعد از انقلاب براساس اصل نه شرقی، نه غربیدر اینجا برای عینی كردن بحث، نمود عملی رفتار سیاست ج. ا. بعد از انقلاب را مورد بررسی قرار می دهیم. سیاست خارجی ج.ا. از سال 1979، دارای سه مرحله مشخص و متمایز از مراحل قبل می باشد.1- دوره محافظه كاری با خط مشی لیبرالیسم، با روش اجرایی و مكانیسم ارتباط با دولتها- از پیروزی انقلاب تا استعفای دولت موقت (80-1979) 2- دوره رادیكالیسم با خط مشی ارتباط بیشتر مردم با ملتها و تاكید كمتر بر روابط دولت با دولتها- از استعفای دولت موقت تا پذیرش آتش بس (88-1980)3- دوره عادیسازی رفتار خارجی با خط مشی رابطه بیشتر دولت با دولتها و رابطه كمتر ملت با ملتها- از پذیرش آتش بس به بعد (از 1988 به بعد) مرحله اولدوره اول كه با نخست ویزی مهندس بازرگان شروع می شود، تا اشغال سفارت آمریكا و استعفای دولت وی ادامه می یابد. در این مرحله ایران سیاست طرفداری از غرب را تغییر داده و سیاست عدم تعهد را جایگزین آن نمود. در این رابطه راهبرد جمهوری اسلامی در جهت گرایش به سوی كشورهای جهان سوم و توده گرایی ضد امپریالیستی متحول شد.با پیروزی انقلاب، هر دو ابرقدرت از وقوع آن ناراضی بودند. شوروی ها به نحو فزاینده ای نسبت به نفوذ و گسترش اسلام در جمهوری های شوروی احساس نگرانی می كردند. اعزام هیاتهای مذهبی و دیدار با مسلمانان جمهوری های مسلمان نشین، شركت در كنفرانس بین المللی مسلمانان در مسكو و از همه مهمتر تأثیر انقلاب در افغانستان از جمله نگرانیهایی بود كه شوروی را وادار به واكنش می كرد. شوروی همچنین از اینكه ایران به سمت آمریكا گرایش پیدا كند هراسان و نگران بود. انقلاب اسلامی، انقلابی بود كه لزوماً بر مبنای منافع شوروی قرار نداشت زیرا:1- تهدیدی جدی برای امنیت ملی شوروی در آسیای مركزی محسوب می شد. 2- توانایی و قابلیت اضمحلال توازن منطقه ای را دارا بود. 3- شعله های بنیادگرایی اسلامی را در محیط آسیای مركزی و در میان جمعیت مسلمانان شوروی شعله ور ساخت 4- تهدیدی جدی برای تضعیف تدریجی راهبرد و اهداف مسكو، در افغانستان بود. حمایت ایران از جهاد اسلامی افغانستان چنین زمینه ای را ایجاد نمود. 5- اعتبار ماركسیسم- لنینیسم را به عنوان تنها ایدئولوژی انقلابی برای كشورهای جهان سوم از بین برد. [9] با نخست وزیری بازرگان ، اولویت نخست دولت وی پایان دادن به اتحاد عملی شاه و آمریكا و استورا ساختن مناسبات دو كشور بر پایه «برابری» بود بازرگان سیاست خارجی خود را به پایه «توازن» استوار ساخت. وی نوعی سیاست عدم تعهد در پیش گرفت و بر این باور بود كه سیاست ایران در قبال قدرتهای بزرگ به گفته خودش «باید مانند سیاست مصدق» باشد. [10] با وجودی كه بازرگان از ادامه حمایت دولت كارتر از رژیم شاه بسیار ناخرسند بود كوشید تا در قبال آمریكا نوعی سیاست عدم دشمنی و عدم تعهد پیش گیرد. برای پایان دادن به اتحاد عملی شاه با آمریكا، سنجابی در 12 اسفند 1357 ایران را از عضویت پیمان سنتو خارج ساخت. همچنین در 13 آبان 1358 ابراهیم یزدی پیمان دفاعی ایران و آمریكا را كه انعقاد آن به 15 اسفند 1338 بازمی گشت باطل اعلام كرد. دولت بازرگان در همان روزی كه پیمان دفاعی با ایالات متحده را بر هم زد مواد 5 و 6 معاهده 1921 ایران و شوروی را نیز ملغی اعلام كرد. سنجابی آشكارا به اتحاد شوروی اعلام كرد كه ایران «خاطرات ناگواری» از مناسباتش با همسایه شمالی خود دارد. [11] روابط بین ایران و آمریكا پس از انقلاب و تا زمان تسخیر سفارت آمریكا تحت تأثیر سیاست نه شرقی، نه غربی است و لیكن به طور كامل روابط دو كشور متاثر از این استراتژی نیست. وضعیت داخلی ایران و هرج و مرجی كه در سیاستگذاری خارجی وجود داشت، هرگونه رابطه عقلایی، حساب شده و مبتنی بر منافع را به شدت دشوار می ساخت. هر چند در 27 بهمن 57 دولت آمریكا رژیم جدید ایران را به رسمیت شناخت و اعلام كرد كه آماده هرگونه همكاری با دولت موقت است اما جو بی اعتمادی و سوء ظن بین دو كشور ادامه یافت كه در نهایت باعث تسخیر سفارت آمریكا گردید. در این دوره رابطه با دولتها اهمیت داشته است. رابطه ایران با سایر دولتها در حالت مطلق مثبت و یا منفی نبوده است، بلكه در طیفی از حركتها بین دو نقطه تخاصم مطلق در موضع نقطه منفی و اتحاد مطلق در نقطه مثبت حركت می‌كند. روابط ایران با آفریقای جنوبی و اسرائیل قطع می گردد اما روابط با سایر دولتها كماكان ادامه دارد. در این دوره تنها شوروی بود كه در نقطه تخاصم سیاست خارجی ایران قرار داشت. سیاست خارجی ج. ا. در این دوره در واقع استمرار و تداوم سیاست خارجی دوران قبل از انقلاب است با این تفاوت كه رهبر انقلاب بر اصول اسلامی و سیاست نه شرقی، نه غربی تاكید كرده و همین نكته یكی از اختلافات اساسی بین امام و بازرگان می باشد. این تفاوت ژرف میان دو رهبر هنگام بروز حادثه گروگانگیری به بارزترین شكل نمایان شد. سیاست كلی در این دوره را می توان به شرح زیر بیان كرد: الف- تمایل به غرب و نگرانی و تشویش نسبت به نفوذ شرق. ب- عدم دخالت در امور داخلی دیگران و تلاش در جهت بهبود و ارتقای روابط با آمریكا. [12]مرحله دوممرحله دوم با اشغال سفارت آمریكا و استعفای دولت موقت شروع می شود و تا زمان پذیرش آتش بس و پایان جنگ ادامه می یابد. مشخصه اصلی این دوره را شاید بتوان حول این محور جستجو كرد: الف- تب داخلی انقلاب و اعتقاد به وجود نورمها و ارزشهای اسلامی كه تا حد زیادی جنبه فراوطنی دارد. ب – جنگ ایران و عراق و اتحاد همه كشورهای حوزه خلیج فارس در كمك رسانی اقتصادی و نظامی به عراق و اتخاذ شیوه و مكانیسم خصومت علیه ایران احتمالاً به دنبال اشغال سفارت آمریكا.تصرف سفارت آمریكا، بوته آزمایش سیاست خارجی انقلابی و آرمانگرایانه ای شد كه ایران را در برابر بیشتر كشورهای جهان قرار داد. مشی عدم تعهد بازرگان، ملت گرایانه و سازش جویانه و بر پایه اصل تاریخی موازنه استوار بود. از این نظر هدف این سیاست حفظ استقلال ایران در دل نظام موجود جهانی متشكل از دولتهای ملی بود. اما سمت گیری جدید آرمانگرایانه و انقلابی ایران،‌ در اساس، نظام یاد شده و هنجارهایی كه برای رفتار دیپلماتیك می شناخت و حقوق بین الملل این نظام را به مبارزه می طلبید. دانشجویانی كه گروگانهای آمریكایی را در اختیار داشتند معماران اولیه و اصلی این سیاست خارجی مواجه جویانه بودند ولی این سمت گیری تا امروز در میان نخبگان سیاسی حاكم و برخی دار و دسته های غیرنخبه موجود در درون فرهنگ سیاسی ایران رواج دارد. تصرف سفارت آمریكا دارای دو بعد اثباتی و سلبی بود. در بعد اثباتی، اولاً زمینه را برای استعفای دولت موقت فراهم آورد. ثانیاً این اقدام سیاسی دارای بهره‌وری داخلی زیادی از لحاظ تقویت رهبری نظام محسوب شد و تب داخلی انقلاب را به میزان بسیار بالایی افزایش داد. چون در این زمان تقریباً هدایت اقدام اشغال سفارت به دست خود رهبر افتاد و از این به بعد مبارزه جویی علیه آمریكا به عنوان یك اصل اساسی انقلاب توسط مردم پذیرفته شد و آمریكا به عنوان شیطان بزرگ نامگذاری شد. (نمود عملی سیاست نه شرقی، نه غربی) ثالثاً رفع اتهام چپگرایان به آمریكایی بودن انقلاب اسلامی را باعث شد. رابعاً باعث بی اعتباری رئیس جمهور دموكرات آمریكا در نزد افكار عمومی خویش و شكست از جمهوری خواهان در انتخابات شد. اما اولین پیامد منفی گروگانگیری این بود كه شرایط مجلس شورای اسلامی برای آزادی گروگانها برآورده نشد. دومین پیامد منفی این كار، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود كه این عمل صدام را برای حمله به ایران تشویق كرد. همچنین آمریكائیها توانستند افكار عمومی جهان را به نفع خود و به ضرر ایران شكل دهند كه باعث انزوای ایران و ایجاد محدودیتهای بسیاری گردید. جلوگیری از صدور انقلاب اسلامی و گسترش آن در منطقه با توجه به شعارها و نورمهای توده پسند آن را نیز می توان از پیامدهای منفی این عمل دانست. ادامه خواندن مقاله سياست نه شرقي، نه غربي

نوشته مقاله سياست نه شرقي، نه غربي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>