nx دارای 13 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
زندگی و شعر اوحدی مراغه ای
قسمت پایانیترجیعات اوحدیانسان موقعی که به مطالعه غزلیات اوحدی مراغه ای می پردازد، علاوه بر این که مفاهیم تازه، معانی عمیق، استعارات شیوا، تشبیهات کم نظیر و محتوای گسترده اشعار او رو به رو می شود، جنبه های دیگری از شعرش نیز به همان نسبت توجه و تحسین خواننده را به خود جلب می کند که عبارت اند از: حلاوت گفتار و موزونی کلام که از کاربرد عوامل صوری از قبیل قافیه های میانی، وزنهای دوری، مکثهای موسیقیایی بین پاره ها و مصراعها، ذو قافیتینها و ردیفها نشأت می گیرد. اوحدی از به کار گیری التزامهای واژگانی چشمگیر، واج آراییهای فریبا، وزنها و حرکات نغز و جذبه های نواختی چارخانه ها یا چارپاره های مختوم به
قافیه های میانی، همراه با اوزان دوری، گویی فرصت ناخودآگاه را برای خواننده ابیات خویش فراهم آورده تا مصراعهای هر بیت را یکی یکی و با تأنی و دقت زیر لب زمزمه کند و پاره های هر مصراع را با اوزان آهنگیشان ترانه وار بخواند، و ارکان هر پاره را با نواخت دلنشین در مذاق روح و جسم خود لمس کند، و با تأمل و مکثهای مکرر هم مفاهیم نغز و هم صورت آهنگین شعر را به آرامی احساس و ادراک کند و با آمیزش این احساس و ادراک تا حداکثر ممکن تحت تأثیر صورت و محتوا یا موسیقی و معنای شعر قرار بگیرد. در این جا نمونه هایی از ابیات برگرفته از غزلیات اوحدی را تجربه می کنیم:
شـیـوه شـوخـان شـنـگ، عــربـده رنــگ رنــگ غــمـزه چشـمان تنـگ، جمله تقاضـای اوست***تا کی در آب و گل شوی، وقت است اگر مقبل شوی تا چون تو یکتا دل شوی، من اوحدی نامت کنم ***عـهـد مـن از یـاد مـهـل، تـا نـشـوم خـوار و خـجـلنـامـه فـرسـتـادم و دل، بـنـگـر و در حـال بـیـا***بـگـردان بـاده ای سـاقـی، چـو انـدر خـیـل عـشـاقـیبه من ده شربت باقی، که بـیـمـار خـرابـاتـم [i]
سخن شناسان در این مسئله اتفاق نظر دارند که «قصاید اوحدی همگی در وعظ و تحقیق و ذکر حقایق اخلاقی، عرفانی است و ترجیعاتش که در مرتبه ای بلند از فصاحت و حسن تأثیر کلام و گرمی و گیرندگی است در عین اشتمال بر معانی غنایی و عشقی حاوی نکات عرفانی بسیار است.» [ii]
برخی از شاعران دیگر بعد از اوحدی، از اشعار او الهام گرفته اند و کسان زیادی از جمله دولتشاه سمرقندی، امین احمد رازی در تذکره هفت اقلیم [iii]، ادوارد براون در کتاب تاریخ ادبی ایران [iv] در این زمینه متفق القولند. در اینجا یکی از برجسته ترین آنها می توان به ترجیع بند معروف هاتف اصفهانی اشاره کرد که مستقیماً از دو ترجیع بند و یک قصیده بلند عرفانی الهام گرفته است.
پیشینه سرودن شعر در قالب ترجیع بند به عصر غزنویان می رسد و نخستین شاعری که این قالب تازه را در شعر فارسی ابداع کرد. فرخی سیستانی قصیده سرای بزرگ ایران و ملک الشعرای دربار سلطان محمود غزنوی است. پس از او مسعود سعد سلمان، اوحدی، سعدی و سرانجام هاتف و دیگران از این قالب شعری استفاده کردند اما اگر ترجیعات امثال فرخی سیستانی و مسعود سعد سلمان در مدح و ستایش امیران و وزیران بوده است، ترجیعات اوحدی به ذکر معانی بلند عرفانی و شیوه سالکان در طرز سلوک و کسب معرفت و نیل به حقیقت اختصاص یافته است.
هر چند تجلی افکار اوحدی در ترجیع بند معروف هاتف کاملاً آشکار است اما این نفوذ اوحدی از جهات مختلف قابل ذکر است. «نخستین ترجیع بند اوحدی در بحر سریع مطوی مقطوع مشتمل بر یک صد بیت و در نه بند است با تعداد ابیات یکسان در هر بند، همراه با نظم و قاعده خاص; دومین ترجیع بند نیز با همان نظم و قاعده خاص، مشتمل بر دویست و ده بیت در بیست و یک بند با ابیات مساوی در بحر خفیف مسدس مخبون مقصور است.» [v]
قصیده بلند اوحدی نیز که شامل یکصد و شصت و چهار بیت است در همین وزن سروده شده، وزنی که مورد توجه هاتف قرار گرفته و ترجیع بند خود را در این وزن سروده است.
ترجیع بندهای اوحدی تعالیم صوفیانه ای بر پایه نظریه های عارفان بزرگ است و وجود معانی و الفاظ مشترک زیاد در سخنان اوحدی و هاتف دال بر این امر است که هاتف سروده های اوحدی را پیش روی خود داشته است، مخصوصاً ترجیع بند مشهور هاتف با یک قصیده بلند اوحدی در صورت و ساخت، لفظ و معنی همسانی های بسیار دارد. همچنین با یکی از دو ترجیع بند اوحدی، هم وزن و در برخی بندها، هم قافیه است.
اوحدی در آغاز ترجیع بند خود، از پرده نشین بودن یاری سخن می گوید که هیچ کس اجازه ورود به ساحت او ندارد «پرده» که از اصطلاحات محوری کلام شاعر است، در معانی مختلف و بدون استثنا در همه بند اول ذکر می شود. در همین چند بیت آغاز ترجیع بند است که با «براعت استهلال» و رمزگونه شالوده فکر اوحدی نمایان می شود و ذهن شاعر متوجه این معنی می گردد که:
در پس این پرده شماره یکی است گر چه شد از پرده برون بی شماردر پـس آن پـرده چـو ره یـافـتـم پـرده بـرانـداخـتــم از روی کـاراوحـدی ایـن راه چو بی پرده دید بـا زن و بـا مـرد بگـفـت آشکـارکانچـه دل اندر طلبش می شتافت در پس این پرده نهان بود یافـت
در بند دوم اوحدی از پیری سخن می گوید که از جام خود شرابی به او می نوشاند که در اثر آن «دردسر» آرام می گیرد، بدین معنی که دغدغه های عالم فانی را از سر بیرون می کند
پـیر شـراب خـودم از جـام داد ز آن تپش و دردسر آرام دادسایه من گم شد و او بازجست مایـه من کم شد و او وام داد
همت پیر گامی می شود تا رهرو را به مقصود برساند و سپس در بند سوم، بت سرکشی را وصف می کند که وصالش دست نمی دهد در حالی که نیم مست بر او وارد می شود و از جام «الست» می به او می نوشاند و نشاط «بلی» در سرش می اندازد و به او می آموزد که شرط اول وصال، مردن از «خود» است; ملاقات نمادین با پیر، که اوحدی از آن سخن می گوید در کلام هاتف نیز وارد شده است. او از محبوبی می گوید که راه وصالش مشکل است و پر آسیب. سرانجام خلوتی می بیند که از نور حق روشن است و مغ بچگان سیمین عذار گرد پیری نشسته، پیر پس از آن که جویای حال و کار میهمان ناخوانده می شود و دستور می دهد جامی از می ناب به او بدهند:
پیر پرسید کیست این؟ گـفـتـنـد: عـاشـقـی بـی قـرار و سرگردانگفت: جامی دهیدش از می ناب گر چه ناخوانده باشد این مهمان
حاصل نوشیدن این «می ناب» از خود «بیخود» شدن و ترک تعلق است و با همه وجود، معترف گشتن به یگانگی حق و سرانجام این می نوشی از دست پیر، سوختن است. این معنی در سخن هر دو شاعر یکسان نقل شده است. در روایت اوحدی رهرو ابتدا «ساخته» می شود و پس از آن «می سوزد» و در کلام هاتف نیز عقل و کفر یا هر تعلق دیگر «می سوزد» [vi]
اوحدی می گوید:ساخته ام دید و بر آتش بـسوخت سوخته ام یافت، می خام دادجسم مرا جای در این بوم ساخت جان مـرا راه در ایـن بـام دادخاص شد از حرمـت او اوحـدی رفـت و نـدا در حرم عام دادهاتف اصفهانی می گوید:
چون کشیدم نه عقل ماند و نه دین سوخت هم کفر از آن و هم ایمان«حاصل این رهایی از ظلمات تن، راه یافتن به قلمرو نور و روشنی است و در این قلمرو است که رهرو با گشودن چشم دل، جلوه آب صاف را در گل و خار و با صد هزار رنگ می بیند» [vii]***سرانجام این شاعر گرانمایه، مردم دوست، خیرخواه، مربی و عارف دلسوخته پس از عمری تکاپوی حقیقت و سوختن و گداختن در 68 سالگی به سال 738هـ.ق. رخ در نقاب خاک کشید و آرام گرفت. [viii] مز ارش در میان باغ سرسبزی جنب هنرستان فنی پور رستم واقع شدهاست. صندوق قبر اوحدی از سنگ کبود درست شدهاست. بر دیوار شمالی و جنوبی آن نام اوحدی و تاریخ فوت که 738 هـ . ق است حک شدهاست و در روی آن عبارت زیر نقر شده است: «هذا قبر المولی المعظم قُدوهُ العلما افصح الکلام و زبده الانام الدارج الی رحمهِ الله تعالی اوحد المله و الدین ابن الحسین الاصفهانی فی منتَصِفِ سنه ثمان و ثلثین و سبعمائه».
در سال 1352 از سوی انجمن آثار ملی ایران بنای جدیدی بر روی قبر مزبور احداث شده و سنگ مقبره قبلی را به موزه آرامگاه انتقال دادند. در کنار مقبره اوحدی موزه اوحدی واقع گردیدهاست. این موزه به علت اینکه شهر مراغه در دوره ایلخانیان مغول مقر حکومتی و پایتخت آنان بودهاست عنوان موزه تخصصی ایلخانی را به خود اختصاص دادهاست. اشیاء موجود در این موزه شامل ظروف سفالی ، سکه، کتابت، ظروف مفروغی، شیشه که کتیبههای باقی مانده از رصد خانه و سنگ قبور مربوط به دوران اسلامی است.
هم چنان که مضامین بلند و هنرمندانه شعرش روحهای عاشقانش را قرنها به پرواز در آورده مزارش نیز اینک زیارتگه خیل عظیم مشتاقانی است که از اطراف و اکناف به سوی شهر تاریخی مراغه سرازیر می گردند و بدین وسیله سپاس و درود خودشان را نسبت به شاعر گرانقدر به نمایش می گذارند.
ادامه خواندن تحقيق در مورد زندگي و شعر اوحدي مراغه اي
نوشته تحقيق در مورد زندگي و شعر اوحدي مراغه اي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.