nx دارای 124 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
حافظ
در این دفتر اهتمام بر آن است كه حافظ را از زبان حافظ بشناسیم و واژههای مكتب وی را همچنانكه آمد از راه تطبیق این لغات در فضای خود دیوان بررسی و معنا نمائیم و كلامی از قول و برداشت خویش بر آن نیفرائیم چرا كه در تمامی غزلیات خواجه كلامی نمیابی كه لااقل چندین بار از جانب وی بروشنی و وضوح ترجمه و تشریح نگشته باشد بدین ترتیب حافظ خود مفسر حافظ است و دوستدارمحقق وی براستی بینیاز از اظهارنظهرهای شخصی و تأویل و توجیهات هفتصدساله میباشد!
خواندن سطور زیرین در بیان شاخص هنر شما را در كیفیت كشف معنای مختلف این لغت در دیوان خواجه قرار میدهد و مینمایاند كه سبك مواجهه ما با شاخضهای لسانالغیب چگونه است و چسان در میدان تطبیق به صید معنای دیوان شمسالدین محمد میپردازیم و بدینسان حافظ را از زبان حافظ به تفسیر مینشینی.
عاشق و رند نظر بازم و میگویم فاشتا بدانی كه بچند هنر آراستهام
در بیت فوق با سه واژه عاشق – رند – ونظرباز روبرو هستیم كه هر سه واژه مترادف با لغت هنر آمدهاست حال چنانچه در جستجوی لغت هنر و كاربرد معانی آن در سراسر ابیات دیوان برآئیم و تمام ابیاتی را كه دارای این لغت میباشد با یكدیگر تطبیق كنیم از زبان خود لسانالغیب درخواهیم یافت كه حضرتش این لغت را مترادف و مطابق با چه كلماتی آورده و نهایتاً این واژه شاخص كدام مفهوم عارفانه و دستآورد سالكانه اوست!اشعاری را كه ذیلاً میخوانیم همگی در داشتن لغت هنر مشتركاند:1- عشق میورزم و امید كه این فن شریف
چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود2- روی خوست كمال هنر و دامن پاك لاجرم هست پاكان دو عالم با اوست
3- روندگان طریقت به نیم جو نخرند قبای اطلس آن كس كه از هنر عاری است4- حافظ تو ختم كن كه هنر خود عیان شود با مدعی نزاع و محاكا چه حاجت است5- حافظ ببر تو گوی فصاحت كه مدعی
هیچاش هنر نبود و خبر نیز هم نداشت6- شرممان باد زپشمینه آلوده خویش كه بدین فضل و هنر نام كرامات بریم
7- بكوش خواجه و از عشق بینصیب مباش كه بنده را نخرد كس به عیب بیهنری
8- تكیه بر تقوا و دانش در طریقت كافریست رهرو گر صدها هنر دارد توكل بایدش
اینك با استخراج و اژههایئ كه در ادبیات فوق از جانب خواجه همسان و هم معنای لغت هنر آمده براستی بینیاز از هر تأویل و توجیهی نسبت به این واژه شعر وی گشته و حقاً به تفسیر صحیح و معتبر حافظ از زبان حافظ دست یازیدهایم. تلقی حافظ را در پانصد غزل دیوانش از لغت هنر با هم بخوانیم.« هنری » را كه شمسالدین محمد خواجه حافظ شیراز به استناد اشعار بالا بدان معقتد است:
1- فن شریف است.2- پاكدامنی و پاك همتی است.3- مانع از بی ادبی است.
4- معیار ارزش هر ارزش دیگر برای روندگان طریقت است كه خواجه خود از زمره آنهاست.5- چیزی نیست كه مدعیان بتوانند باعث اختفاء و استتار آن شوند( آشكارا و خود بروز است).6- فصاحت و بلاغت است و ضد بیخبری است.
7- فضل و علم و دانش است كه با دانش آن، دمزدن از كشف كرامات شرمآور میباشد.8- منافی ومغیر عشق نیست و در اكتساب و تحصیلش میباید كوشش نمود.9- از تقوا و دانش و صدها فضیلت دیگر برتر و مساوی با ملكه توكل است.مروری بر مفاهیم و مضامینی كه بیانگر منظور خواجه از كاربرد كلمه هنر است نه تنها همگون بودن این لغت را با مفهوم خاص امروزیاش كاملاً نفی میكند بلكه حافظ خوان بیغرض و منصف را بر این باور راستین رهنمون میگردد كه: كلمه هنر( شاخص) است برای بیان دستآوردهای سالكانه وی … كه بگفتار شریفش.
رهرو گر صدها هنر دارد توكل بایدش … با تكیه بر الطاف خدائی چنانچه موفق شویم روش این دفتر در اثبات شاخص زبانی لسانالغیب و ترسیم نمودار از شاخصهای دیوانش روش فوق خواهد بود.حافظ از منتقدانست گرامی دارش زانكه بخشایش بس روح مكرم با اوست
1- عمریست كه من در طلب هر روزگار دست شفاعت هر زمان در نیكنامی میزنم2-عمریست تا براه غمت رو نهادهام روی و ریای خلق بیك سو نهادهام
3- عمریست تا زلف تو بوئی شنیدهایم زان بوی در مشام دل من هنوز بوست4- دل گفت وصالش بدعا باز توان یافت عمریست كه عمرم همه در كار دعا رفت
5- عمری گذشت و ما بامید اشارتی چشمی بر آن دو گوشه ابرو نهادهایم6- عمریست تا دلت ز اسیران زلف ماست عامل ز حفظ جانب یاران خود مشو7- اگر بسالی حافظ دری زند گشاید
كه سالهاست كه مشتاق روی چون مه ماست8- سالها پیروی مذهب رندان كرد تا بفتوای خرد حرص بزندان كردم 9- سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق میكده از درس و دعای ما بود10- سالها دل طلب جام و جم از ما میكرد آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میكرد11- تا مگر جرعه فشاند لب جانان بر من سالها شد كه منم بر در میخانه مقیم
همانگونه كه عنوان نمودار اشارت دارد محتوای آن بیان خصوصیاتی درباره كیفیت و كنه اعتقادات اخلاقی و عملی شمسالدین محمدخواجه حافظ شیراز… شاعری كه نمودار سالهای عمر خویش را با خطوط برجسته و بررنگ ابیات بالا برای ما ترسیم میكند و غایت از زیست و هدف ازگذران عمرش را اینگونه سهل و صریح در دیدرس خواننده اشعارش قرار میدهد. خواجه را اشعادر عدیدهای است كه مصرعی از آن را با تركیب دو كلمه( سالها) و ( عمریست) آغاز كرده و با
نشاندن این تركیب در شعرش، ابتدا و انتهای خط عمر خویش را مشخص فرموده كه طی زندگانیاش به چسان طرزتفكر و براساس نحوه خاص تفكرش به چگونه اشتغال داشته است. مطالعه مجدد ابیاتی كه فوقاً آمده با توجه به تركیب كلمات( عمریست) و ( سالهاست) كاملاً مبرهن میدارد كه عمر شمسالدین محمد یعنی روزها و شبهای وی درچه مسیری بسر آمده و در كدام راه سپری گشته است.
مگر عملها و عكسالعملهای هر فرد برروی خط عمرش صورت نمیپذیرد در این صورت آیا نزدیكترین راه برای شناخت افراد، مطالعه خط عمر ایشان نمیباشد؟ ویژه آنكه در ترسیم این خط كمتر شاعری چونان خواجه حافظ مقید و موفق بودهاست.
با این شاهد چرا ما حافظ را از زبان فصیح و بلیغ خویشش سراغ نگیریم و او را در توصیفات و و تخیلات شخصی جستجو كنیم كه بهرحال هر فرد بر كیفیت وجود خویش واثق تر و واقفتر از دیگران میباشد در این نمودار سعی بر این است كه حافظ را از زبان حافظ بشناسیم و صرفنظر از اظهار نظرهای گوناگون ببینیم حافظ خود، خویش را چگونه وصف و معرفی میكند و مارا رودر روی چگونه فردی قرار میدهد معرفی خواجه از زبان خودش و تشخیص تیپ او در میان معارفه طبعاً دست مارا در تحقیق اندیشههای وی بازتر و بصیرتمان را در چگونگی اخلاقش بیشتر خواهد نمود.
و راستی را شاعری كه با تأكید بر دو كلمه( عمریست) و ( سالهاست) چه بسیار در شعر خویش هشدار میدهد كه هر روز عمرش را در طلب و شفاعت نیكنامان بشب آورده و در كار دعا بامید وصل و بازیافت وصال حق سپری نموده و در خط عمر، خویش را از روی و ریای خلق بركنار و جدا ساخته چگونه موجودی و چطور مخلوقی میتواند باشد؟در نمودار نسبتاً كاملی كه ذیلاً ارائه میشود خطوط حقیقی چهره این شاعر عارف را كه با قلم حضرتش ترسیم شده روشنتر باز خواهیم یافت.1- من آن مرغم كه هر شام و سحرگه زبام عرش میآید صفیرم2- بیا كه خرقه من گرچه رهن میكدههاست زمال وقف نبینی بنام من درمی3- ما نه مردان ریائیم و حریفان نفاق آنكه او عالم سر است بدینحال گواست4- فرض ایزد بگزاریم و به كس بد نكنیم وانچه گویند روا نیست نگوئیم رواست 5- حافظ نهاد نیك تو كامت برآورد جانها فدای مردم نیكو نهاد باد6- گنج در آستین و كیسه تهی جام گیتی نما و خاك رهیم 7- صوفی صومعه عالم قدسم لیكن حالها دیر مغناست حوالتگاهم8- هوشیار حضور و مست و غرور بحر توحید و عرقه گنهیم9- سر خدا كه در تتق عیب منزویست مستانهاش نقاب زرخسار بركشیم10- ما نگوئیم بد و میل بنا حق نكنیم جامه كس سیه و دلق خود ارزق نكنیم 11- حافظ از معتقدانسن گرامی دارش زآنكه بخشایش بس روح مكرم با اوست 12- فاش میگویم و از گفته خود دلشادم بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم13- منم كه دیده بدیدار دوست كردم باز چه شكر گویمت ای كار ساز بنده نواز
14- ای گل تو دوش داغ صبوحی كشیدهای ما از شقایقیم كه با آن داغ زادهایم15- رهرو منزل عشقیم و زسرحد عدم تا باقلیم وجود اینهمه راه آمدهایم16- اشك آلوده ما گرچه روانست ولی
برسالت سوی او پاك نهادی طلبیم17- طابر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق كه در این دامگه حادثه چون افتا دم 18- آشنایان ره عشق گرم خون بخورند ناكسم گر بشكایت سوی بیگانه روم 19- در خرابات مغان نور خدا میبینم این عجب بین كه چه نوری زكجا میبینم
جلوه بر من مفروش ای ملكالحاج كه تو خانه میبینی و من خانه خدا میبینمدوستان عیب نظربازی حافظ میكند
كه من او را زمحبان خدا میبینم20- نشان موی میانش كه دل در او بستم زمن مپرس كه خود در میان نمیبینم21- در حق من به دردكشی ظن بد مبر كالوده گشت جامه ولی پاكدامنماز جاه عشق و دولت رندان پاكباز پیوسته صدر مصبطها بود مسكنم
22- حجاب چهره جان میشود غبار تنم خوشا دمی كه از این چهره پرده برفكنمچنین قفس نه سزای من خوش الحانیست
روم به روضه رضوان كه مرغ آن چمنمبیا و هستی حافظ زپیش او بردار كه با وجود تو كس نشنود زمن كه منم23- من كه از آتش دل چون خم می درجوشم مهر بر لب زده خون میخورم و خاموشم
قصد جانست طمع در لب جانان كردن تو مرا بین كه درین كار بجان میكوشم
حاش لله كه نیام معتقد طاعت خویش اینقدر هست كه گهگه قدحی مینوشم 24- من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
ادامه خواندن مقاله حافظ
نوشته مقاله حافظ اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.