nx دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
سکورالیسم
سکولاریسم و اسلامهمهء جوامعی که در جهان معاصر بر عقب ماندگی فائق آمده اند از مسیر سکولاریسم گذشته اند. محمد آرکون اسلام شناس بزرگ الجزایری ـ فرانسوی ، بر نمونهء ترکیه انگشت می گذارد ، نمونه ای که شباهت های بسیار با ایران دارد ، و ما را نسبت به دو واقعیت آگاه می کند:
حرکت آتاتورک به عنوان تنها نمونهء پیروزمند سکولاریسم در یک فرهنگ اسلامی ، یک حرکت تمدن ساز بنیادی و از لحاظ تاریخی بازگشت ناپذیر بود. دیگر اینکه ، راه و روش آن به طرز خطرناکی به حذفِ جهان معنائی و سمبولیکی پرداخت که بالقوه می تواند برآیندهای تخریبی داشته باشد. به گفته های او توجه کنیم:نمونهء ترکیه و حرکت مصطفا کمال آتاتورک (1881-1938) به یک تحلیل همه جانبه نیاز دارد زیرا غرب ترکیه را با نظر مساعد می نگرد، از آن رو که این کشور با جسارتی بی نظیر به سمت یک ارزش غربی که همان «سکولاریسم» باشد حرکت کرد. بخش های دیگرِ جهان اسلام از نگاه غرب چیزی از حرکت تمدن درک نکرده و درهایشان را به روی پیشرفت ِ اندیشه ها و نهادها بسته اند [;] اسلام امروزه مانعی است بر سر راه ارتباط فکری با غرب.
حرکت آتاتورک پس از شکست امپراتوری عثمانی (که در جنگ جهانی اول با آلمان متحد شده بود) و پس از کسب قدرت چه بود؟ آتاتورک، که در چشم هموطنان اش قهرمانی است تمدن ساز و پدر ترکیهء مدرن، بی هیچ شبهه ای کشورش را از خاک محافظه کارِ عثمانی برکند و به دنیای تجدّد و مُدرنیّت رساند، البته با روش ها و باورها و الگوهایی که تا همین امروز محل بحث و جدل است. برای ارزیابی کاملِ بُرد و برآیندهای حرکت سکولارسازِ آتاتورک، لازم است به دو پرسش پاسخ
دهیم: میان سالهای 1881 و 1938 کمال آتاتورک با چه نوع اسلامی آشنائی داشت؟ یعنی در زمانی که برنامهء کار خود را تدارک می دید اسلام را چگونه درک می کرد؟ دیگر اینکه او در آن زمان چه برداشتی از سکولاریسم داشت که با آن دست به تغییرات اجتماعی زد؟دیدگاه های آتاتورک دربارهء اسلام از یک سو، و سکولاریسم از سوی دیگر، مشابه همان دیدگاه های تیپیک و نمونه واری است که اغلب روشنفکران مسلمان میان سال های 1880 و 1940 با نوعی آگاهی ساده لوحانه به آنها رسیده بودند. این گروه که پای شان به مدارس و دانشگاههای اروپایی باز شده بود، به نوعی از شوک فرهنگی مبتلا شده بودند که هرگز در زندگی شان نتوانستند به طور کامل بر عواقب آن فائق آیند.
جامعهء مسلمانی که آنها در آن پرورده شده بودند، چه در ترکیه و چه در دیگر نقاط ، در چنگال انبوهی از منعیاتِ دینی، خرافی و جادوباور بود و آکنده از نابرابری های آشکار اجتماعی، سیاست های خودسرانهء بومی و استعماری، و عقب ماندگی های شدید فرهنگی. همهء این ضعف ها در تضاد چشم گیری بود با ارزش های غربی نظیر آزادی های جمهوری خواهانه ، پویایی اقتصادی و خلاقیّت فرهنگی ، وسعت دید تاریخی و اراده به دانستن و آموختن ، پاکیزگی و سهولتِ استفاده از اماکن عمومی و خصوصی ، توسعه و غنای شهرهایی چون پاریس ، لندن ، بروکسل ، رم ، و مارسی ، شهرهای اصلی و پرشکوهی که مسلمانان جوان برای تحصیل به آنها پا می گذاشتند.
آتاتورک در آکادمی نظامی تولوز در فرانسه دوره دیده بود. شیفتگی او که با اکتشاف همراه بود، آمیخته می شد با نوعی شورش کور علیه یک سرنوشت تاریخی ناحق یا ناعادلانه. روشنفکران دیگر نیز نمونه های مشابهی از همین درام تاریخی را به نمایش گذاشته اند. تحتاوی و طاها حسین در مصر ، کاتب یاسین در الجزایر ، بورقیبه در تونس و بسیاری دیگر که یا با کتاب هاشان و یا در عمل هریک به شیوهء خود نمایشگر این درام تاریخی بوده اند ، درامی که همچنان با پیچیدگیِ فزاینده ای ، و در مقیاس انسانیِ روزافزونی، خود را برصحنه آشکار می کند.[;]
حمله به نمادهای فرهنگ دینی و سنتعمل آتاتورک فراگیر بود. او به از میان برداشتن رژیم سلطانی قناعت نکرد ، رژیمی که در آگاهی جمعی مردم به مقام مقدس خلافت ارتقا یافته بود و براندازیِ آن با اعتراض علمای دانشگاه الازهر در قاهره روبرو شد و به طور کلی به آگاهی مسلمانان یک شوک سراسری وارد کرد.آتاتورک به کلیّت جهانِ معنائی و نشانه های ارتباطیِ مسلمانان حمله برد. او الفبای عربی را با الفبای لاتین عوض کرد ، عمامه و فینه را برداشت و کلاه را جایگزین آنها کرد. به جای فقه و شریعت ، قوانین کشور سوئیس را برنشاند.
انواع مراسم رسمی ، آشپزی ، مبلمان خانه ، معماری ، شهرنشینی ، تقویم ، و به طور کلی تمام نظامهای نشانه شناختی (سمیولوژیک) که حس و ذائقهء فردی و جمعی را متأثر می سازد و شکل های بی واسطهء ادراک جهان را تحت کنترل خود دارند ، به طور رسمی از میان رفتند و در عوض نظامهای اروپائی به فاصلهء کوتاهِ چند سال جای آنها را گرفتند. این اقدامات یادآورِ انقلابیان در انقلاب کبیر فرانسه است که تصور می کردند می توان خدای مسیحیت را با یک «وجود متعالی» [غیر دینی] جایگزین کرد.
سمبول ها نقشی حیاتی در ساختن نظام تازه ای از زبان و نشانه ها بازی کردند ، نظامی که قرار بود نظم سیاسی ، اجتماعی و قضائی تازه ای از درون آن پا به جهان بگذارد. با بررسی این جنبه ، در حقیقت می توان موفقیت پردوام و مکرر ادیان سنّتی را در مقابل شکست کامل یا نسبیِ انقلابهای سنت شکن توضیح داد.
چنین توضیحی می تواند از طریق تحلیلِ مورد به موردِ کارکرد سمبول ها و نشانه ها ، و به کارگیری هوشمندانهء آنها توسط پیامبران پیشین و رهبران دنیای معاصر، صورت گیرد. به نظر می رسد سمبول ها برحسب اینکه در چه بستری به کار گرفته شوند نقشی متفاوت بازی می کنند ؛ نقش آنها در یک فرهنگِ شفاهی که به نحوی رازگونه سامان گرفته ، متفاوت است از نقش همان سمبول ها در یک نظام «لوگوسنتریک» (یعین نظامی واژه مدار، نوشتاری ، عقلی و منطقی) در یک فرهنگ کتبی که در چارچوب یک بینش تاریخگرا عمل می کند.
انقلاب آتاتورک مترادف بود با پیروزی عقل پوزیتیویستی و تاریخگرا ، که به طور ریشه ای از آگاهی ِ افسانه باور (میتیک) بریده بود ، یعنی آن نوع آگاهی ای که تودهء مؤمنان ، اعم از عالمان و عامیان ، با آن زندگی می کنند. جدائی ایدئولوژیک میان رهبران انقلابی [نظیر آتاتورک] و توده های مردمی که آنها کمر به آزادی شان بسته اند ، به سرمایهء سمبولیک موجود در سنت های کنونی آسیب وارد می کند.سمبول ها [پس از تهاجم سکولاریسم] به ناگهان تبدیل به یک مشت علامت معمولی شدند که توسط آنها می شد «متجددها» را از «محافظه کاران» بازشناخت. سپس طی مبارزات ضد استعماری در الجزایر میان سالهای 1954 و 1962 ، و در انقلاب ایران پس از 1979 ، معنی این
علائم برعکس شد ، به این شکل که حجاب برای زنان ، ریش و سبیل برای مردان، تکثیر مساجد ، و بازگشت به پوشاک و خوراک و رفتارِ تجویز شده از سوی شریعت ، در حکم مقاومت سیاسی در برابر دولت های فاقد مشروعیت تلقی می شد، مثل دولتهای استعماری در الجزایر و دولت سکولار در ایران زمان شاه. پس از پیروزی جنبش های مقاومت، همان علائم بیانگر هویت ملی و هویت
مذهبی شدند. نمونهء ترکیه که در نتیجهء حرکتِ آتاتورک تحولی عظیم پیدا کرد ، زمینهء باروری است برای مطالعهء انحطاط سمبول ها و تبدیل آنها به علاماتِ [مُدرن] و سپس تلاش برای احیای سمبول ها در بستری ایدئولوژیک که تأمل و تعمق می طلبد و در عین حال ما را نسبت به بازگشت ناپذیریِ تاریخِ جوامع هشیار می کند. در نمونهء ترکیه ، وزن اسلام بیش از هرجای دیگری در برابر آمادگی این کشور برای پیوستن به اروپا و اروپائی شدن ، سنگینی اش را نشان می دهد. مسلمانانی که به غنای اندیشه در اسلام معاصر توجه دارند باید با صرف وقت بسیار ، مورد ترکیه را مطالعه کنند.
معنویت و سکولاریسم1 ترجمه سكولاریزمبراى سكولاریزم (secularism) و مشتقات مربوط به آن در زبان فارسى معادلهاى فراوانى به كار برده شده است. در ترجمه سكولاریزم: دنیاپرستى، اعتقاد به اصالت امور دنیوى، غیر دین گرایى، نادینىگرى، جدا شدن دین از دنیا، دنیویت، دنیوىگرى، روشنفكرى غیر مذهبى، مذهب جدائى دین از سیاست (حكومت) لائیسم، بى دینى، لامذهبى، علمانیّت ;
در ترجمه سكولار (secular): بىحرمت، ناسوتى، بشرى، زمینى (غیر معنوى)، دنیوى، این دنیایى، غیر مذهبى، این جهانى، عرفى، گیتیانه (در برابر دنیوى یا اخروى)، روشنفكر، لائیك، بىدین، ; و در ترجمه سكولاریزاسیون: (Secularization)نادینى، دنیوى كردن، جدا انگارى دین و دنیا، دین زدایى، علمانیت، عرفى شدن ;.معادلهاى متكثر و فراوانى كه در برابر سكولاریزم و مشتقات مربوط به آن به كار برده شده است با صرف نظر از صحت و سقم آنها، نشان دهنده دشوارى ترجمه این لفظ در ادبیات فارسى است.2 دشوارى ترجمه
مفاهیم كلیدى و محورى هر فرهنگ و تمدن به سهولت قابل انتقال و قابل ترجمه در حوزههاى فرهنگى رقیب نیست، دشوارى ترجمه این مفاهیمبه معادل یابى الفاظ محدود نمىشود، بلكه ریشه در دو امر دارد. اول: بار معنایى این مفاهیم و بیگانه و نامأنوس بودن معناى آنها براى فرهنگىكه ترجمه در آن واقع مىشود و دوم: اثر مخرب و ساختار شكنانه برخى از این مفاهیم و معانى براى فرهنگهاى رقیب و در نتیجه موضعگیرىفرهنگ رقیب در قبال آنها.موضعگیرى در قبال مفاهیم فرهنگى رقیب موجب مىشود تا برخى عوامل و انگیزههاى اجتماعى و سیاسى مانع از تبیین شفاف آنها شود، زیرا كسانى كه در متن فرهنگ رقیب، شیفتگى نسبت به آن مفاهیم دارند، در هنگام انتقال آن مفاهیم با رویكردى ترویجى و تبلیغى از ترجمههایىپوشش مىگیرند كه با ابهام خود مانع از برانگیخته شدن حساسیتهاى اجتماعى و فرهنگى گردد، و بلكه در صورت امكان در اثر ابهام و عواملعارضى مورد استقبال عموم قرار گیرند.
هر یك از عوامل یاد شده در ترجمه سكولاریزم به گونهاى تأثیر داشتهاند و مجموعه این امور وضعیت موجود را در ترجمه آن پدید آوردهاند. 3 سكولاریزم و معنویتبا صرف نظر از معادل هایى كه براى سكولاریزم و مشتقات مربوط به آن به كار برده مىشود، در معناى سكولاریزم مىتوان گفت این لفظ ناظر به نوعى هستىشناسى است كه اصالت را به امور دنیوى و این جهانى مىدهد، و این نوع از هستىشناسى كه با انسانشناسى و معرفت شناسىمناسب با خود هماهنگ است در قبال نوع دیگرى از هستىشناسى است كه صورتى معنوى و دینى دارد.در هستىشناسى معنوى اصالت به هستى متعالى و قدسى داده مىشود، در این نگاه ساحتى از هستى كه از آن با عنوان غیب یاد مىشود، بر این جهان و عالم محیط بوده و نسبت به آن معنا بخش و تعیین كننده است، به گونه اى كه غفلت از آن هستى معنوى مانع از شناخت حقیقت این جهان مىگردد.4 صور معنویت و دیننگاه معنوى صور گوناگونى مىتواند داشته باشد مانند:الف) این نگاه با حفظ رویكرد معنوى و دینى خود یا نسبت به زندگى دنیا فعال و سازنده است و یا آن كه رویكرد منفى و زاهدانه نسبت به دنیادارد. این رویكرد دوگانه را در مقایسه بین رهبانیت مسیحى كه عزلت و گوشهگیرى است و رهبانیت اسلام كه به تعبیر پیامبر خاتم جهاد در راهخداوند است، مىتوان دید.ب) نگاه معنوى یا موضعى مثبت نسبت به مراتب مختلف عقل و
عقلانیت دارد، و یا آن كه در تقابل با آن قرار مىگیرد، این دوگانگى نیز درمقایسه ادیانى كه ایمان را در تقابل با عقل قرار مىدهند با اسلام كه عقل را به مصداق «ماعبد به الرحمان» با ایمان قرین مىداند، مىتوانمشاهده كرد.ج) نگاه معنوى مىتواند چهرهاى توحیدى و یا اساطیرى داشته باشد، این تقابل از مقایسه ادیان توحیدى با ادیان مشركانه كه به الهههاىمتعدد قائلند، روشن مىشود.د) معنویت مىتواند صورتى صادق و یا كاذب داشته باشد.
5 صدق و كذب علمى و عملىمعنویت صادق و كاذب به دو معنا مىتواند به كار رود:الف) صدق و كذب با معیار علمى و عقلى. در این معنا معنویت صادق، معنویتى است كه مطابق با واقع باشد، و براهین عقلى و یا مكاشفاترحمانى صدق آن را تأیید نماید، مانند توحید كه موافق برهان است، و معنویت كاذب اعتقاد به حقایق فوق طبیعى و لكن به گونهاى خلاف واقعاست، این نوع معنویت كه با عقاید خرافى درآمیخته است، موافق برهان عقلى و نقلى و مكاشفات صحیح نمىباشد. مانند باورهاى مشركانه واساطیرى.ب) صدق و كذب بر اساس موافقت و یا مخالفت رفتار با اعتقاد یا عمل با علم. در این معنا هرگاه رفتار و گرایش عملى فرد با باورها و اعتقاداتمعنوى او هماهنگ باشد، آن فرد در اظهار ایمان خود صدق و اخلاص دارد، و هرگاه بعد رفتارى او موافق باور و اعتقاد معنوىاش نباشد، مثل اینكه به رغم تصدیق حقایق و آرمانهاى معنوى جهتگیرى عملى او صورتى دنیوى داشته باشد، این معنویت كاذب است.انسان فاسق گرفتار معنویت كاذب به این معناست زیرا او به رغم این كه به لحاظ نظرى داراى باور دینى است به لحاظ عملى مخالف آن رفتارمىنماید و مدینه فاسقه در بیان فارابى نیز به همین معنا در سطحى فرهنگى داراى معنویتى كاذب است. فرد منافق نیز از معنویت كاذب به معناى دوم آن برخوردار است زیرا او به رغم آن كه به لحاظ رفتارى گرایش دنیوى دارد. در بعد نظرى رفتار خودرا براى دیگران توجیه معنوى مىكند. در فاسق بین رفتار با اعتقاد فرد فاصله است و در منافق بین رفتار و انگیزه فرد با باور اعتقادى كه اظهارمىدارد اختلاف است. بین رفتار و اعتقاد باطنى منافق اختلافى نیست او در باطن خود باورى معنوى ندارد تا آن كه آن معنویت از طریق رفتارشتكذیب شود.
صدق و كذبى كه از سنجش نظر و عمل یا از مقایسه ظاهر و باطن افراد به دست مىآید معنایى نسبى دارد. یعنى هر كس كه رفتار او مطابق باورمعنوىاش باشد و به بیان دیگر در رفتار خود اخلاص داشته باشد و یا آن كه باور و رفتارش با معنویتى كه اظهار مىدارد. هماهنگ باشدمعنویتش صادق است و هر كس با رفتار خود عقاید خویش را تكذیب نماید و یا اندیشه و عملش برخلاف تظاهر معنوى و دینىاش باشد،معنویتش كاذب مىباشد. این معناى از صدق و كذب ناظر به حقیقت اعتقاد فرد و مطابقت آن با متن واقع و جهان خارج نیست.6 صور سكولاریزم
سكولاریزم نیز نظیر معنویت به اقسام مختلفى تقسیم مىشود:الف) سكولاریزم گاه به صورت یك تئورى نظرى است و گاه در قالب یك گرایشى عملى است، گرایش عملى سكولاریزم فرایندسكولاریزاسیون و دنیوى شدن را به دنبال مىآورد، دو بعد نظرى وعملى سكولاریزم گاه با یكدیگر همراهند و گاه بین آنها فاصله مىافتد. گرایش عملى سكولاریزم، هرگاه با اعتقاد و یا بیان و توجیه نظرى معنوى قرین باشد، نوعى معنویت كاذب را به دنبال مىآورد.ب) چهرهء نظرى سكولاریزم گاه عریان و آشكار است، نظیر فلسفه هاى ماتریالیستى كه به صراحت، متافیزیك و حقایق معنوى را انكار مىكنند و گاه پنهان و آرام است و آشكارا در مقام انكار و نفى معنویت قرار نمىگیرد.ج) صورت آرام و پنهان سكولاریزم یا با سكوت از كنار گزارههاى معنوى و دینى عبور مىكند، مانند پوزیتویستهاى حلقه وین كه به لحاظ معرفتشناختى گزارههاى دینى را مهمل و بدون معنا دانسته و نفى و یا اثبات آنها را جایز نمىدانند، این گروه تبیین این جهان را با صرف نظر از عالممعنا انجام
مىدهند، بدون آن كه به صراحت به نفى آن بپردازند، و یا این كه با رویكردى دنیوى به توجیه، تبیین و در عین حال دفاع از گزارهها وپدیدههاى معنوى مىپردازند، مانند كسانى كه با روشهاى پراگماتیستى و یا تفسیرهاى كاركردگرایانه از مفید بودن و كاركردهاى مثبت اجتماعىدیانت خبر مىدهند.7 تفاسیر سكولار دینتفسیر و توجیه سكولار و دنیوى دیانت و معنویت از جهات مختلف صور گوناگونى دارد.
الف) به لحاظ خاستگاه: برخى از آنها دین و معنویت را حاصل فعالیت ذهنى آدمى براى تبیین نظرى جهان در مرحلهاى از مراحل تكوینمعرفت بشرى مىدانند و بعضى دیگر تفسیرهاى احساسى وروانكاوانه از معنویت ارائه مىدهند. و برخى از تفاسیر نیز رویكردى اجتماعى درتبیین و توجیه معنویت دارند.ب) از جهت منطقه حضور و قلمرو: برخى دین را محدود به قلمرو فردى و درونى افراد دانسته و در حد پدیدهاى شخصى و روانى آن را به رسمیتمىشناسند. و بعضى دیگر قلمرو دین را در امور اجتماعى و سیاسى جستجو كرده، و آن را در قالب نوعى ایدئولوژى كه به تفسیر و توجیه معیشتو رفتار و ساختار اجتماعى، مىپردازد، مىنگرند، این گروه تعینات مختلف دینى را در قالب تعیّنات اجتماعى مىبینند. رویكردهاى ایدئولوژیكبه دین و معنویت نیز صورتهاى رادیكال و یا محافظه كارانه، چپ و راست، سوسیالیستى و یا لیبرالیستى و; مىتواند داشته باشد.تفسیر روانكاوانه فروید نوعى رویكرد روانى و بیشتر فردى به دین است، و تبیین دوركیم و یا ماركس از دیانت، تبیین اجتماعى و ایدئولوژیكمىباشد.8 معنویت كاذبتوجیه سكولار معنویت و دین نوعى معنویت كاذب است.كذب علمى این نوع معنویت بر مبناى هستىشناسى دینى و تفسیر معنوى جهان در صورتى است كه بیان فوائد و كاركردهاى دنیوى دیانت باتقلیل گرایى و تنزل حقیقت دین به همین افق محدود باشد، كسانى كه متافیزیك را ممتنع دانسته و یا گزارههاى متافیزیكى و معنوى را بهلحاظ معرفتى مهمل مىدانند، در تفسیرهاى روانى و یا كارگرایانه خود ناگزیر به چنین تقلیلى گرفتار مىشوند.كذب عملى تفاسیر سكولار از دیانت بیشتر توسط ارباب سیاست محقق مىگردد، آنان با نگرش سكولار و دنیوى خود هنگامى كه بهكاركردهاى اجتماعى و مفید دین آشنا مىشوند، براى تحقق بخشیدن به اغراض سیاسى و دنیوى خود، از دیانت به عنوان یك پوشش مفید وكارآمد بهره مىبرند، افراد براى پوشش دینى دادن به رفتار دنیوى خود گاه از تفاسیر آرام و پنهان سكولار نسبت به دین استفاده مىكنند و گاهنیز از تفاسیر معنوى و دینى بهره مىبرند. استفاده از تبیینهاى معنوى و دینى براى توجیه رفتار توسط كسانى كه به لحاظ نظرى و عملى معتقدو عامل به نگاه و آرمانهاى معنوى نیستند، نوعى دیگر از معنویت كاذب است، این نوع از كذب غیر از كذب معنوى كسانى است كه گرایش و رفتارعملى آنان مغایر با باورها و اعتقادات نظرى معنوى خودشان مىباشند. معنویت كاذب این گروه با نفاق اجتماعى آمیخته است زیرا آنان به رغماین كه خود باورى و اعتقادى معنوى و دینى ندارند، رفتار دینوى خود را در چشم دیگران به گونهاى دینى توجیه مىكنند.
9 زمینهها و انگیزههابراى تفسیر و توجیه سكولار از دین و براى معنویت كاذب زمینهها و انگیزههاى مختلفى وجود دارد برخى از آنها فردى و بعضى اجتماعى، و بعضىعلمى و برخى عملى است.دیدگاههاى معرفت شناختى اى كه با رویكرد پوزیتیویستى و یا شكاكانه معرفت عقلى را تاب نیاورده و ارزش جهان شناختى معرفت شهودى ووحیانى را نمىپذیرند. به دلایل منطقى اگر هم به صورت عریان در تقابل بانگاه معنوى و دینى قرار نگیرند چارهاى جز ارائه تفسیر سكولار ازمعنویت و دین ندارند، لا دین لمن لا عقل له. افرادى كه به لحاظ شخصى تربیت و علقه معنوى و دینى دارند. هنگامى كه به لحاظ معرفت
شناختى از دفاع عقلانى دین باز مىمانند بهانگیزههاى روانى – فردى به سوى تفسیرهاى سكولار از دین گرایش خواهند داشت كه به لحاظ نظرى صورتى عریان و آشكار ندارد، وتفاسیرى را دنبال مىكنند كه با توجیه دنیوى از حضور دیانت دفاع مىكند.در شرایطى كه معنویت و دیانت در حوزه فرهنگ عمومى فعال و پرتحرك باشد زمینه بسط معنویت كاذب به معناى تفسیر و توجیه رفتارهاىدنیوى بر اساس آرمانها و یا منطق دینى، از ناحیه كسانى پدید مىآید كه به لحاظ عملى رویكرد دنیوى و سكولار دارند، اعم از این كه به لحاظنظرى باور دینى داشته و یا در بعد نظرى نیز سكولار باشند.10 سكولاریزم پنهانافرادى كه به لحاظ عملى گرایش دنیوى دارند و به لحاظ نظرى نیز در اندیشه و باور خود سكولار هستند. در تعقیب اغراض دنیوى و یا سیاسى خود تاهنگامى كه الزامات فرهنگى آنها را به پوشش گرفتن از تفاسیر معنوى و دینى ترغیب نكند زمینه و انگیزهاى براى این كار ندارند و اگر هم ازناحیه فرهنگ عمومى ناگزیر از آن شوند، استفاده از تفاسیر آرام و پنهان سكولار را به توجیهات معنوى ترجیح مىدهند زیرا این نوعى از تفاسیرضمن آن كه آنها را از خطرات مقابله با فرهنگ عمومى مصون مىدارد. ریشه باور معنوى را در حوزه فرهنگ عمومى خشكانده و زمینه تحولفرهنگ را به سوى انگارههاى سكولار و دنیوى فراهم مىآورد.جریانى كه استحاله فرهنگ دینى را در دستور كار خود قرار داده باشد از روش فوق براى تغییر فرهنگ استفاده خواهد كرد زیرا این روش ضمنآن كه مانع از مقابله مستقیم با فرهنگ عمومى مىشود از پوششهاى معنوى و دینىاى كه هویت معنوى فرهنگ را به رسمیت مىشناسد ورىگزیده و با ترویج پنهان و آرام باورهاى سكولار امكان تحول فرهنگ را در عمیقترین لایههاى معرفتى آن فراهم مىآورد.
11 بعد تاریخى سكولاریزمبه لحاظ تاریخى اعتقاد و نگاه معنوى به عالم و آدم مقدّم بر نگاه دنیوى و سكولار است، مقطعى از تاریخ گذشته بشر را نمىتوان یافت كه نگاه دینىو معنوى بر حوزه فرهنگ و زندگى او غلبه نداشته باشد، حضور نگاه معنوى را در تاریخ گذشته بشرى در ادبیات و همچنین در آثار تمدنى به جاىمانده از آنها مىتوان دید.نگاه سكولار به عالم و آدم گرچه در گذشته تاریخ نیز حضور داشته است و لكن در هیچ یك از دورههاى پیشین از بعد فرهنگى و تمدنى غلبهنیافته است، غلبه و رسمیّت این نگاه مختص به دنیاى مدرن است. باور، اعتقاد و گرایش دنیوى در یك فرایند تدریجى كه از آن با عنوانسكولاریزاسیون یاد مىشود، در فرهنگ و تمدن غرب از رنسانس به بعد گسترش یافت و به تدریج باتسخیر سازمانها و نهادهاى اجتماعى تامرحله تدوین اعلامیه جهانى حقوق بشر استمرار یافت. این نگاه اینك از طریق امكانات و ظرفیتهاى موجود در تمدن غرب داعیه جهانى دارد.12 بعد تاریخى توجیه معنوى سكولاریزم عملىبه لحاظ تاریخى تا هنگامى كه نگاه معنوى و دینى به عالم در قلمرو فرهنگ بشرى غلبه و رسمیت داشته باشد، رویكرد دنیوى بشر بیشتر به بعدعملى محدود مىشود، و در این حال افراد رویكرد دنیوى خود را با نوعى از توجیهات معنوى كه به لحاظ تئوریك و نظرى نیز كاذب است، پوششمىدهند، زیرا توجیه معنوى رفتار دنیوى در هر حال معنویتى را كه به لحاظ نظرى كاذب و دروغین است به دنبال مىآورد. بسیارى ازحاكمیتهاى سیاسى در گذشته تاریخ از این قبیل است نظیر فرعون كه خود را در زمره خداوندكاران مىخواند و با عبارت انا ربكم الاعلى داعیه ربوبیت داشت. و یا همانند پادشاهان و امپراطوران ایران، روم و چین كه مشروعیت خود را در انتساب آسمانى و الهى خود توجیه مىكردند،و یا بنى امیه كه با عنوان خلیفه رسول خدا)ص( به قتل فرزندان رسول خدا مبادرت مىورزیدند.
13 تفسیر دنیوى اندیشههاى دینىغلبه سكولاریزم در دوران مدرن به موازات حذف اصل نگاه معنوى و دینى از قلمرو فرهنگ عمومى و علمى، زمینه توجیهات معنوى كاذب ودروغین را نیز خشكاند، و از این پس به جاى تفسیر دینى رفتارهاى سكولار تفسیر دنیوى و سكولار اندیشههاى دینى بسط و گسترش یافت.
تفسیر سكولار در دنیاى مدرن در بسیارى از موارد در قالب سكولاریزم عریان با انكار و نفى، دیانت همراه بود، و در مواردى هم كه تفسیرسكولار دین با حفظ مبناى دنیوى خود با نگاهى مثبت به كاركردها و آثار دنیوى باورهاى دینى مىنگریست، توجیه دیانت را غالباً در قلمروزندگى خصوصى محدود مىساخت، و حضور آن را در عرصه قدرت و سیاست تاب نمىآورد. به عنوان مثال دوركیم كه تفسیر كاركردى اجتماعىاز دین میكند، كاركرد مثبت دین را محدود به جوامع غیر صنعت دانسته و عنصر جایگزین را براى دنیاى جدید با عنوان اخلاق صنفى و مانند آنمعرفى مىكند.
14 مقاومت اجتماعى سكولاریزم و دیانت غلبه سكولاریزم در عرصه فرهنگ مدرن، مانع از آن مىشود تا از دین به عنوان یك ایدئولوژى جهت تفسیر و توجیه رفتارهاى سیاسى استفادهشود.سكولاریزم خود یك ایدئولوژى ضد معنوى و ضد دینى است و بلكه عمیقترین لایه براى ایدئولوژىهاى مختلفى است كه با اصالت بخشیدنبه زندگى دنیوى بشر در پى تفسیر و توجیه آن برمىآیند، این ایدئولوژى در صورتى كه معنویت و دیانت به حوزه فرهنگ عمومى بازگشت نمایدمقاومت خود را براى پیشگیرى از حیات مجدد دیانت در عرصه سیاست مدیریت خواهد نمود.
مقاومت سكولاریزم در برابر حركتهاى معنوى و دینى صورتهاى مختلف عملى و نظرى خواهد داشت، اقتدار و سیاست و غرب با همه اهرمهاىاقتصادى، نظامى و ابزارها و امكانات در این میدان عمل خواهد كرد، و در این مسیر از فعالیتهاى نظرىاى كه در حوزه علوم انسانى سكولارشكل مىگیرد استفاده كرده و به نوبه خود با استفاده از صنعت فرهنگ در جهت تقویت اینگونه علوم و نظریات عمل مىنماید.15 پست سكولاریزمتجدید حیات معنوى پدیدهاى است كه از دهه پایانى قرن بیستم حضور خود را در سطح جهانى نشان داده و نظر جامعه شناسان و عالماناجتماعى را به خود جلب كرده است. نقطه عطف این جریان درانقلاب اسلامى ایران به وقوع پیوست و بعد جهانى آن با به رسمیت شناختهشدن حركتهاى تمدنى رقیب دنیاى غرب ظاهر و آشكار شد.
پست سكولاریزم، امروز عنوانى است كه تحقیقات پژوهشگران سكولار را نیز متوجه خود كرده است. نظریهپردازان سكولار غرب در آخرینتلاشهاى نظرى خود نیز قصد توجیه و تفسیر دینى و معنوى وضعیت موجود جهان را ندارند، زیرا این گونه تفاسیر حتى اگر كاذب و دروغین همباشد به منزله به رسمیت پذیرفتن حضور معنویت و قبول تحقق عالمى جدید است. آنها مىكوشند تا این پدیده معنوى را در چارچوب نگاهدنیوى خود، شناسایى نموده و با دانش ابزارى خویش راهكارهاى كنترل و تسخیر آن را ارائه دهند.
ادامه خواندن مقاله در مورد سکوراليسم
نوشته مقاله در مورد سکوراليسم اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.