Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

تحقيق در مورد مدرنيسم، خانواده و طلاق

$
0
0
 nx دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مدرنیسم، خانواده و طلاقمقدمهیكی از نهادهای بنیادین حفظ و تربیت نوع انسانی خانواده می‌باشد كه در آن بچه‌ها با فراگیری ارزش‌ها و هنجارها و تربیت روانی مناسب برای ایفای نقش مثبت در بزرگسالی آماده می‌شوند. نهاد خانواده را از ابتدای خلقت انسان می‌توان جستجو كرد. مهمترین عامل فروپاشی این نهاد ارزشمند، ‏متاركه یا طلاق می‌باشد. هرچند طلاق از ابتدای زندگی اجتماعی بشر وجود داشته و حتی طبق قدیمی‌ترین اسناد حقوقی، ‏از ابتدا صورت قانونی نیز داشته است؛ ولی در هر عصری درصد نسبی طلاق در حد معقولی بود و جود آن ضرری جبران ناپذیری به بنیاد اجتماع وارد نمی‌ساخته است‏اما‏امروزه جامعه انسانی شاهد افزایش روز افزون نرخ طلاق در جامعه می‌باشد؛ به طوری كه بیم نابودی بنیاد خانواده می‌رود و بدنبال آن جامعه شاهد روز افزون انحرافات اجتماعی ناهنجاری‌های روانی، ‏انواع بیماری‌های روان پریشی در افراد مطلقه و فرزندان طلاق می‌باشد. تعریف بعضی از مفاهیم كلی<طلاق> در لغت جدا شدن زن از مرد، ‏رها شدن از قید نكاح و رهایی از زناشویی است1 و در اصطلاح ‏<طلاق(Divorce)> در نظام‌های حقوقی غربی دلالت بر انحلال یك رابطه زناشویی رسمی و قانونی در زمانی‌كه هر دو طرف هنوز در قید حیاتند و پس از وقوع آن می‌توانند بار دیگر ازدواج كنند، ‏دارد. <انحلال زناشویی>، (dissolution)مفهوم وسیعی است كه طلاق تنها یكی از اسباب آن است، ‏از اسباب دیگر همانند مرگ یكی از دو همسر یا فسخ ازدواج، ‏می‌توان نام برد. <انفصال(separation)> به معنی جدایی ‏فیزیكی زن و شوهر از یكدیگر، ‏در اغلب كشورها فاقد جنبه رسمی و قانونی است.‏اما‏امروزه در برخی از كشورهای غربی به شكلی از انفصال قانونی برمی‌خوریم كه معمولا پیش از طلاق اتفاق می‌افتد و آن از این قرار ‏است كه دو همسر توافق می‌كنند در اقامتگاه‌های مجزا به سر برند.<متاركه(desertion)> نیز به معنی انحلال اجتماعی ازدواج، ‏زمانی رخ می‌دهد كه یكی از دو همسر، ‏دیگری را به مدتی طولانی ترك كند و یا از وی دوری گزیند. نگاهی اجمالی به طلاق در نظام‌های حقوقی گذشتهاز حیث تاریخی طلاق را به قدمت ازدواج دانسته‌اند، ‏در قدیمی‌ترین متن حقوقی بدست آمده مربوط به قانون حمورابی متعلق به تمدن بابل، ‏این حق برای مرد و در شرایطی برای زن مجاز بود هم‌چنین در یونان باستان مرد حق داشت هر وقت بخواهد و به هر دلیلی و بدون هیچ تشریفاتی زن خود را طلاق دهد در تمدن روم باستان پیش از مسیحیت ابتدا طلاق زن ممكن نبود مگر با اثبات زنای وی یا سوء قصد او به جان شوهر ولی از سال 411 ق. م. كه قوانین خاصی به مورد اجرا گذاشته شد، ‏طلاق به طور مطلق برای مرد آزاد شد و از این تاریخ به بعد آمار طلاق در روم حتی در میان قیصرها به شدت افزایش یافت ولی پیش از ظهور مسیح(دوباره شروطی برای انجام طلاق در نظر گرفته شد. در مصر باستان نیز هیچ قیدی برای طلاق قائل نبودند و مرد هر زمان كه می‌خواست، ‏ می‌توانست همسرش را طلاق دهد. در میان پیروان بودا نیز مرد می‌توانست هر زمان كه بخواهد همسرش را طلاق دهد در میان برهمن‌ها طلاق ممنوع بود در میان اعراب جاهلی نیز طلاق كاملا شایع بود محدودیتی برای طلاق وجود نداشت. در آیین یهود به مجرد این‌كه مرد همسرش را نپسندد، ‏حق دارد او را طلاق دهد، ‏ولی به مردم توصیه می‌شود كه تنها به دلیل موجهی مانند كاستی‌های جسمانی یا اخلاقی، ‏همسر خویش را طلاق دهند. در مسیحیت كاتولیك (كه متاثر از قوانین روم باستان می‌باشد) برای هیچ كدام از زن و مرد حق طلاق وجود ندارد و تنها زمانی‌كه زن مرتكب زنا شده باشد مرد می‌تواند او را طلاق دهد. ‏طلاق در اسلام ‏اسلام، ‏ازدواج را به عنوان یك پیوند مقدس و دارای كاركردهای متعدد فردی و اجتماعی ضروری، ‏مورد تا‡كید فراوان قرار داده است و طلاق را فی نفسه‏امری منفور و ناپسند ‏(دارای كراهت بسیار شدید) معرفی می‌كند و تمام تلاش و كوشش خود را در جهت پرهیز خانواده‌ها از طلاق به كار می‌بندد، ‏ولی در عین حال در مواردی كه مصالح مهم‌تر ایجاب كند ممنوعیتی برای طلاق قائل نشده است. بر همین مبنا در كتب روایی ما نیز دسته‌ای از روایات پدیده طلاق را بسیار مبغوض و منفور معرفی كرده‌‌اند، ‏درحالی‌كه دسته دیگر طلاق را در شرایط خاصی مجاز و احیانا لازم دانسته‌اند؛ بطور كلی می‌توان گفت كه اسلام طلاق را به خودی خود مبغوض می‌شمارد و در جهت منصرف كردن افراد از آن تمام تلاش خود را بكار می‌گیرد. با وجود این در مواردی كه كاركردهای مطلوب خانواده با اختلالات جدی روبه رو شود و ادامه زندگی مشترك مفاسدی بیش از پیامدهای منفی طلاق، ‏به بار آورد اسلام حكم به جواز یا رجحان و احیانا لزوم طلاق كرده است. در خصوص اهمیت بنای خانواده در اسلام باید گفت كه: توصیه‌های فراوان اسلام در مورد بردباری و گذشت همسران نسبت به یكدیگر و تحمل نارسایی‌های اقتصادی و دیگر مشكلات زناشویی از آن حكایت دارد كه اسلام در صورت وجود مشكلات قابل تحمل نیز طلاق را مبغوض می‌شمارد و تا حد‏امكان می‌كوشد از فروپاشی بنای مقدس خانواده جلوگیری كند. ولی مهم آن است كه اسلام برای تحقق این هدف عمدتا بر راهبردهای اخلاقی و تربیتی تاكید كرده و كمتر به ممنوعیت‌های قانونی توسل جسته است. دلیل این‏امر تا حدودی روشن است: ایجاد محدودیت‌های شدید قانونی برای طلاق كمك چندانی به تحكیم روابط زناشویی نمی‌كند؛ زیرا در فرضی كه ازدواج دچار اختلال گردیده، ‏ با منع قانونی طلاق معمولا جایگزین‌های نامطلوبی هم‌چون متاركه یا جدایی غیر رسمی، ‏طلاق عاطفی ناشی از سردی بیش از حد روابط و خشونت خانگی در انتظار زوجین خواهد بود. افزون بر آن، ‏منع قانونی طلاق می‌تواند انگیزه افراد برای ازدواج را نیز كاهش دهد. طلاق در جوامع توسعه یافتهدر نتیجه تغییرات ارزشی و حقوقی دهه‌های اخیر، ‏در بیشتر كشورهای غربی، ‏طلاق با رشد بی‌سابقه‌ای روبه‌رو شده است به طوری كه گاهی مسئله به عنوان یكی از شاخص‌های <انقلاب جنسی> در غرب مطرح می‌شود، .بسیاری از نویسندگان غربی معتقدند كه: <امروزه در جوامع غربی ازدواج‌ها به طور فراینده‌ای محتمل است كه به طلاق متنهی گردد، ‏و بنابراین ازدواج برای زندگی، ‏آنگونه كه به صورت سنتی آنرا می‌شناسیم، ‏در حال ناپدید شدن است، ‏این‌كه تعداد طلاق‌ها به سرعت رو به افزایش ‏است مطلب درستی است: ‏به عنوان مثال از سال1960، ‏افزایش طلاق در كشور انگلیس در هر سال حدود 10 درصد بوده است (از رقم 26000 در آن زمان تا تعداد 70000 طلاق در در سال)1998؛ و اگر به دهه 1930 برگردیم، ‏آمار سالیانه طلاق، ‏كمتر از 5000 می‌باشد. تعداد طلاق‌هایی كه در سال 1996 واقع شد 13/9 در هزار نفر از كل جمعیت ازدواج كرده بود، ‏درحالی‌كه در سال 2/1964 9 در هزار نفر جمعیت ازدواج كرده و در سال 1931 تنها 0/4 در هزار نفر جمعیت ازدواج كرده واقع شده بود ‏افزایش طلاق در بریتانیا روندی را كه در اكثر كشورهای اروپایی وجود دارد را منعكس می‌سازد.>ایالات متحده‏امریكا نیز بالاترین میزان طلاق را در میان كشورهای جهان داراست. در این كشور در سال 1997 تقریبا 2/1 میلیون طلاق واقع گردید كه نسبت به سال 1960 افزایش به میزان 2 برابر را نشان می‌دهد نسبت طلاق‌هایی كه طی یك سال در آمریكا واقع می‌شود به ازدواج‌هایی كه در همان سال واقع می‌شود 50 درصد است یعنی هر سال در مقابل دو ازدواج یك طلاق صورت می‌گیرد. محاسبه فراوانی طلاق نسبت به كل جمعیت نیز نشان می‌دهد كه از هر 1000 نفر 4/1 ‏نفر به طلاق اقدام می‌كنند. هم‌چنین از هر 1000 زن متاهل تقریبا 21 زن سالانه در این كشور طلاق می‌گیرند و در حدود 2 میلیون كودك آمریكایی سالانه طلاق والدین را تجربه می‌كنند.میزان طلاق در كانادا از زیر 38 در هر صدهزار نفر در سال 1951 به بیش از 270 در هر صدهزار نفر در سال 1991 رسید. در سایر كشورهای اروپایی مانند سوئد، ‏دانمارك، ‏ مجارستان، ‏فنلاند، ‏آلمان غربی، ‏و فرانسه، ‏هر سال بیش از 300 طلاق در مقابل 1000 ازدواج واقع می‌شود. در كشور ایران نیز طی سال‌های اخیر شاهد افزایش میزان طلاق بوده‌اند و این افزایش به ویژه در شهرهای بزرگ، ‏ بسیار محسوس بوده است. در سال 1371 تعداد طلاق در كل كشور 33983 مورد بود است درحالی‌كه در سال 1379 این رقم به 53797 مورد رسیده است. میزان طلاق در كل كشور نیز بین سال‌های 1375تا 1379 از 0/63 در هزار به 0/85 در هزار افزایش یافته است. ‏ ‏هم‌چنین نسبت تعداد ازدواج‌ها به تعداد طلاق‌ها در كل كشور در سال 1379، ‏12 برابر بوده است، ‏ به این معنا كه در برابر هر 120 ازدواج 10 طلاق به ثبت رسیده است، ‏ درحالی‌كه این نسبت در مورد استان تهران 6/1 بوده است، ‏ یعنی در مقابل هر 10 طلاق 61 مورد ازدواج صورت گرفته است. فروپاشی نهاد ازدواج در غربامروزه مسجل شده كه در غرب حداقل حدود یك سوم ازدواج‌ها به طلاق منتهی می‌شود علاوه بر این‌كه بسیاری از مردم در این كشورها اصلا در تمام طول عمر خود ازدواج نمی‌كنند. بر این اساس، ‏ باوری عمومی وجود دارد كه <نهاد ازدواج> در كشورهای توسعه یافته رو به زوال است؛ طرفداران این مسئله، ‏ارقام خانواده‌های تك لنگه‌ای ((parent households-or lone –singte)خانواده‌هایی كه معمولا توسط یك زن سرپرستی می‌شود)، ‏را شاهد می‌گیرند. ‏ ‏برخی دیگر به افزایش تعداد افرادی كه [بدون ازدواج] با هم زندگی می‌كنند، ‏اشاره می‌كنند. در این میان ‏دكتر رودز بوی‌سون(Dr Rhodes Boyson)، ‏وزیر دولت محلی انگلستان، ‏در یك همایش حاشیه‌ای كه توسط جامعه مسیحی در كنفرانس حزب سنتی در <بورنموث(=Bournemouth)>، ‏سازماندهی شده بود، ‏افرادی كه زندگی به صورت <تك لنگه‌ای> را برگزیده‌اند، ‏را مورد نكوهش قرار داده و خانواده <تك لنگه‌ای> را در بسیاری ازمشكلات رو در روی كشورهای توسعه یافته از جمله بریتانیا، ‏مقصر دانست و گفت كه چنین خانواده‌هایی با افزایش تلقیح مصنوعی و روابط جنسی غیر رسمی گسترش می‌یابند. ‏ ‏او گفت: پدران یا مادارن منفرد، ‏آنچنان وضعیت خود را گسترش داده‌اند كه یارانه‌های خود از خزانه عمومی را از حدود 15 میلیون پوند در سال 1960 به 1 بیلیون پوند در 1983، ‏ افزایش داده‌اند. ‏ ‏در این كشورها درحالی كه از اعضای كم درآمد خانواده‌های رسمی، ‏بر اساس نرخ مقرر مالیات گرفته می‌شود [به كسانی كه در خانواده‌های <تك لنگه‌ای> زندگی می‌كنند یارانه پرداخت می‌شود]، ‏این یارانه نه تنها به آن كسانی كه به خاطر بدشانسی و بدبختی مجبور می‌شوند كه از خانواده‌های تك لنگه‌ای شوند، ‏پرداخت می‌شود، ‏بلكه هم‌چنین به كسانی هم كه مشخصا خانواده تك لنگه‌ای بودن را برگزیده‌اند، ‏نیز یارانه پرداخت می‌شود. دكتر بوی‌سون گفت: كه یك هفتم از فرزندان در خانواده‌های تك لنگه‌ای زندگی می‌كنند، ‏كه یك سوم آن‌ها در مناطق مركزی شهر‌ها می‌باشند. او مسئول توحش پسران جوان لجام گسیخته را فقدان پدر دانست. معمولا، ‏پسران را تنها به وسیله پدران قاطع و مواظب می‌توان تربیت كرد. دوری پدر به این معنا است كه پسران ارزش‌های خود را از گروه‌ها همسالان پرخاشگر و غالبا وحشی می‌گیرند و برای یك زندگی حاوی جرم شدید و در آشوب و شورش مناطق مركزی، ‏خفه، ‏و دارای گروه‌های اوباش و ولگرد شهر، ‏آماده می‌شوند. او هم‌چنین تاكید كرد كه: خانواده از سوی طرفداران افراطی حقوق زنان (هواداران جوان آن) و ترغیب كنندگان به هم جنس بازی مورد حمله قرار می‌گیرد. دكتر بوی‌سون(Boyson)از چیزی كه به تعبیر خودش شیوه ارائه و تبلیغ هم جنس بازی(homosexuality)و روابط جنسی زن با زن(Lesbianism)می‌باشد، ‏به عنوان چیزی كه ضد خانواده و ضد زندگی است، ‏انتقاد می‌كند. او درحالی‌كه كتابی كه به وسیله منبع تعلیم و تربیتی مركزی لندن تولید شده بود را از باب مثال نشان می‌داد، ‏وی سوال كرد كه چه تعداد از مستمعین، ‏گرایش هم جنس بازی را به عنوان یك بیماری احساس می‌كنند؟ او هم‌چنین ایلیا(Ilea)و دیگر منابع مولد مواد تعلیم و تربیتی را متهم كرد كه در فاسد كردن ارزش‌های سنتی و معمول كه مدارس ما بر اساس آن پیش می‌روند، ‏موثر می‌باشند. ‏آیا خانواده به گونه‌ای كه ما آنرا می‌شناسیم، ‏در جوامع متمدن در حال نابودی است؟امروزه در كشورهای توسعه یافته، ‏خانواری كه پدر برای كار بیرون می‌رود، ‏درحالی كه مادر برای مراقبت از كودكان در خانه می‌ماند، ‏جدا كمیاب است، ‏و تنها مبین پانزده درصد از خانوارهاست. بیش از نصف كودكان زیر پانزده سال در حال حاضر مادرانی دارند كه برای كار بیرون می‌روند و از این رو اصطلاح <خانواده دوجانبه كارگر(=dual worker family)>، ‏برای توصیف این خانواده‌ها استعمال می‌شود. در سال‌های اخیر رشد زیادی در تعداد خانوارهای تك لنگه‌ای(parent households-or lone -singte)كه تنها یكی از والدین همراه كودكان نورس خود زندگی می‌كند، ‏وجود داشته است. دو نوع دیگر از خانوار در سال‌های اخیر در كشورهای توسعه یافته ‏در حال افزایش بوده است. اول، ‏خانوارهایی وجود دارد كه افرادی، ‏تنها و بدون هیچ خانواده‌ای زندگی می‌كنند؛ به عنوان مثال در كشور انگلستان این نوع خانوار، ‏بیست و پنج درصد از كل خانوارها را تشكیل می‌دهد. دوم، ‏زن و شوهرانی وجود دارند كه با یكدیگر بدون هیچ فرزندی زندگی می‌كنند. زیرا كه آن‌ها یا خواهان فرزند نیستند و یا قادر به داشتن فرزند نمی‌باشند. این خانوارها ‏نیز در حال حاضر بیست و هفت درصد خانوارهای بریتانیایی را تشكیل می‌دهند.‏ ‏بر اساس داده‌های فوق بسیاری از نویسندگان و دانشمندان معتقدند كه زندگی خانوادگی سنتی در جوامع غربی به سرعت در حال زوال و نابودی است. ‏الگوهای جدید ازدواج و طلاق در غربافزایش طلاق در بریتانیا، ‏در 20 سال اخیر بسیار سرعت گرفته است. در واقع ادعا می‌شود‏امروزه در كشوری مثل بریتانیا یك سوم ازدواج‌ها به طلاق منتهی می‌گردد. ‏و از این كسانی كه طلاق می‌گیرند. حدود 70 درصد دوباره ازدواج می‌كنند، ‏این‏امر نشان می‌دهد كه بوالهوسی، ‏عیاشی و بی‏وفایی به همسر در غرب به صورت یك فرهنگ درآمده است. به عبارت دیگر تبدیل عشق از یك همسر به همسر دیگر چیزی است كه نه تنها قبح خود را از دست داده بلكه شكل یك هنجار اجتماعی به خود گرفته است. بسیاری از كسانی كه <هم خانگی> اختیار كرده‌اند، ‏به‌راحتی انتقال از یك عشق به عشق دیگر انجام می‌دهند و از لحاظ زندگی خانوادگی، ‏افزایش طلاق، ‏و ازدواج مجدد، ‏نوعی ساختار خانوادگی جدید در غرب ایجاد كرده است. این نوع جدید خانواده، ‏<خانواده تجدید بنا شده(=reconstituted family)> می‌باشد، ‏كه دو پدر و مادر كه هر دو، ‏كودكانی [نامشروع و محصول ارتباط قبل از ازدواج] دارند، ‏ازدواج می‌كنند، ‏و لذا خانواده حاصل از آن، ‏مركب از كودكان با پدر و مادران مختلف می‌باشد. بنابراین، ‏امروزه این تغییرات ناموزون و از روی هوی و هوس صورت هنجار اجتماعی به خود گرفته به صورت چیزهایی هم‌چون هم خانگی، ‏طلاق‌های فزاینده، ‏خانواده‌های تجدید بنا شده، ‏و خانواده‌های تك لنگه‌ای، ‏زندگی مشترك موقت در حال رخ دادن است كه جایگزین دیدگاه سنتی ازدواج و خانواده در كشورهای توسعه یافته می‌باشد.اما در عین حال اقلیت‌های قومی هم‌چون مسلمانان و آسیایی‏ها در اروپا، ‏ماهیت متفاوت الگوهای خانودگی خود را هم‌چنان حفظ كرده‌‌اند. به عنوان مثال، ‏ازدواج‌های ترتیب یافته(Arranged marriages)، ‏خانواده‌های گسترده و بدون طلاق، ‏از ویژگی‌های خانواده‌های آسیایی است. تاثیرات طلاق بر كودكان هرساله میلیونها كودك در سراسر جهان بر اثر طلاق از مصاحبت یكی از والدین خود محروم می‌شود به عنوان مثال در كشور انگلستان هر ساله حدود 160000 كودك، ‏گرفتار طلاق می‌شوند، ‏تقریبا یك سوم این‌ها زیر پنج سالگی هستند. اولین نتیجه این‏امر، ‏این است كه بسیاری از این كودكان، ‏حداقل مدت زمانی را در خانواده‌های تك لنگه‌ای زندگی می‌كنند. هم اكنون 1/5 میلیون كودك انگلیسی در این شرایط زندگی می‌كنند. به طور كلی این‏امر مورد توافق است كه بالهوسی والدین و عشق‌های مكرر آن‌ها برای كودكانشان بسیار گران تمام می‌شود. زیرا، ‏كودكان خردسال‌تر به خوبی كودكان بزرگتر، ‏انطباق نمی‌پذیرند. این‏امر به خصوص وقتی جدی است كه، ‏افزایش تعداد كودكان زیر پنج سالگی را كه گرفتار طلاق می‌شوند، ‏مشاهده شود. یك معضل عمده، ‏این است كه كودكان توسط پدر و مادرهایشان، ‏به عنوان حربه‌ای علیه یكدیگر استفاده می‌شوند. این معضل. و نیز نزاع در مورد حق حضانت، ‏ممكن است ناراحتی‌های عاطفی شدیدتر از جدایی واقعی را موجب گردد. ازدواج مجدد، ‏خانواده‌های ناتنی‌ای(family-step)را ایجاد می‌كند كه باید از عهده مادران و پدران تازه رسیده برآید. در این وضعیت‌ها، ‏اصطكاك متداول است. و مشكل را بیشتر و بیشتر می‌كند..دلایل رشد طلاقچرا نرخ‌های طلاق به شدت در قرن حاضر، ‏افزایش یافته است؟ ‏ازدواج‌های عاشقانه از لحاظ سنتی، ‏عشق مهم‌ترین عنصر ازدواج نمی‌باشد. بیشتر این مهم است كه اتحادی استوار بین دو شخص در خور و مناسب با هم وجود داشته باشد، ‏و دو خانواده را به هم بپیوندد. ادامه خواندن تحقيق در مورد مدرنيسم، خانواده و طلاق

نوشته تحقيق در مورد مدرنيسم، خانواده و طلاق اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>