nx دارای 25 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
بزهكاری به عنوان آسیب اجتماعی
واژه های كلیدی بزهكاری، جرم، تخلفات، ناسازگاری اجتماعی، انحرافات اجتماعی، بزهكاری نوجوانان، پیشگیری از جرم، سطوح پیشگیریتعریف بزهكاری بزهكاری یك پدیده بسیار پیچیده اجتماعی است كه در محیط های اجتماعی مختلف به شكل های متفاوتی دیده میشود. تعریف بزه و رفتار بزهكارانه در هر جامعه ای توسط قوانین حقوقی و هنجارهای اجتماعی آن جامعه مشخص میشود. اگر چه در بیشتر جوامع، بزه به عنوان رفتاری قابل تنبیه از طرف قانون
تعریف شده است، اما صرفاً در تبیین آن، مفهوم حقوقی مسئله كافی نیست. بزهكاری به معنای تعدادی متغیر از اعمال ارتكابی علیه احكام قانونی كه میتواند ماهیت های مختلفی داشته باشد، وجه مشترك تمام جوامع انسانی است. صرف نظر از موضوع اختلاف ماهیت، این اعمال تقریباً همیشه توسط قانون تعریف و پیش بینی میشود. در تعریف رفتار بزهكارانه به طور كلی قرن هاست اعمالی مانند قتل، دزدی، نزاع، تخریب، كلاهبرداری، تجاوز، غارت، وحشی گری و آتش افروزی به عنوان رفتار بزهكارانه پذیرفته شده است و تقریباً همه جوامع برای آن تعریف مشخصی دارند. تنها تفاوت مشهود در میزان و نوع تنبیهی است كه بر
اساس قوانین حقوقی آن جامعه تعیین میشود. علاوه بر رفتار های ذكر شده، رفتار های دیگری هم هستند كه بر اساس ارزش ها و تغییر در ارزش ها یا بر حسب زمان و مكان بزه تعریف میشوند و در جُرم شناسی، مورد توجه قرار میگیرند. مثل قوانین مربوط به رانندگی در حالت مستی كه در بعضی از جوامع به
طور كلی در طول زمان، دگرگون شده تا امروز به عنوان جُرم شناخته شده است و از نظر قانونی و حقوقی مشمول مقررات كیفری میباشد. ماهیت این جرائم با جرائمی كه در بالا ذكر شد متفاوت است. دوركهیم (Durkhim) جامعه شناس فرانسوی بزه را چنین تعریف میكند “هر عملی وقتی جرم محسوب میشود كه احساسات قوی و مشخص وجدان جمعی (گروهی) را جریحه دار سازد”. بر اساس این تعریف به نظر میرسد كه برای تعریف بزهكاری همه جوامع نمیتوانند با یكدیگر هم صدا باشند زیرا قضاوت جامعه در مورد ارزش های اجتماعی ـ فرهنگی باعث میشود عملی جرم شناخته شود، نه خصوصیات آن عمل به همین
علت تعریف حقوقی بزه و رفتار های بزهكارانه در اثر تغییر باورها، ارزش های یك جامعه میتواند دگرگون شود دگرگونی هایی كه در این موضوع مشاهده میشود، طبیعتاً مطالعه بزهكاری را مشكل كرده و در عین حال گسترش میدهد، تا حدی كه امروزه بزه شناسی، دامنه مطالعه خود را به پدیده انحراف از هنجار ها نیز گسترش داده است. بدین معنا كه منحرف ضمن اینكه از نظر قانونی مجرم نیست، اما مجری و مطیع قانون هم نیست از دیدگاه روانشناختی اهمیت
موضوع رفتار انحرافی، بیم از رفتار بزهكارانه در آینده را مطرح میكند. با توجه به مقدمه فوق به نظر میرسد كه در رویكردهای مختلف به موضوع بزهکاری به گونه ای متفاوت توجه شده است و تعریف بزه از دیدگاه حقوقی، جامعه شناسی و جرم شناسی متفاوت است.
تعریف بزه در رویكرد های مختلف رویكرد حقوقی جرم اگر بپذیریم كه بزه، تخطی از نظام هنجاری جاری در جامعه است كه از طریق قانون جزا میتواند قابل پیگرد باشد، میتوان بزه را هر عملی تعریف كرد كه توسط قانون موجب اِعمال كیفر از طرف مقام قضایی است. پیروان این رویكرد هر عملی را كه بر خلاف اخلاق و عدالت اجتماعی باشد جرم مینامند و هدف از تدوین قوانین كیفری را جلوگیری از رفتار هایی میدانند كه به نحوی به جامعه و افراد آن آسیب می رساند و نظم اجتماعی را مختل می كند.
رویكرد جامعه شناختی رویكرد جامعه شناختی بزه عمدتاً بر نظریات دوركهیم استوار است. اگر چه این نظریات عمدتاً پیچیده هستند اما تأثیر آن ها در جرم شناسی، غیر قابل انكار است. بر اساس این نظریه همانطور كه قبلاً نیز توضیح داده شد “جرم پدیده طبیعی است و از فرهنگ، تمدن و فضاهای هر اجتماعی ناشی میشود”. سیر تكاملی فرهنگ ها باعث میشود مفهوم بزه، نوع و كیفیت آن نیز دگرگون شود و تجدّد گرایی نیز در این میان نقش مهمی پیدا کند به همین علت این رویكرد در تعریف بزه به هنجار های اجتماعی توجه میكند و عملی را جرم میداند كه بر خلاف هنجار های جامعه باشد و احساسات و وجدان گروهی یا جمعی را متأثر كند.
رویكرد جرم شناسی از دیدگاه جرم شناسی، ناسازگاری افراد و عمل ضد اجتماعی، جرم نامیده میشود. جرم شناسان نه تنها هر عملی را كه طبق قانون برای آن مجازات قائل شده اند جرم مینامند، بلكه معتقدند كه اعمالی كه در قوانین كیفری برای آنها مجازاتی پیش بینی نشده ولی برای جامعه مضر است، نوعی جرم میباشد و نیاز به بررسی دارد. دیدگاه کلی این رویکرد در تعریف بزه به فعل یا ترک فعل که برای جامعه خطرناک باشد اعتقاد دارد، مانند اعتیاد به عنوان فعل و یا عدم رعایت مقررات رانندگی به عنوان ترك فعل.
تعریف انواع بزه های معمول در اكثر جوامع اعمال زیر بر اساس تعریفی كه برای آن بیان شده است به عنوان جرم شناخته میشود و از نظر قوانین حقوقی مشمول تنبیه هستند.
قتل عمد (Homicide) : عملی كه بدون دلیل قانونی سبب مرگ دیگری شود.تجاوز (Rape): انجام اعمال جنسی و غیر قانونی با زور در مورد زنان. غارتگری(Robbery) : برداشت و یا قصد برداشت به زور و یا تهدید آمیز متعلقات دیگران.
نزاع (Assault): قصد غیر قانونی در آسیب رساندن و جریحه دار كردن عواطف مردم از طریق لفظی و یا فیزیكی، نوع شدید آن منجر به ضرب و جرح میشود.تجاوز به حریم(Burglary) : ورود غیر قانونی با زور و یا بدون زور به خانه مسكونی، اداره، كارخانه، محل كار و ; به قصد استفاده و دزدی. دزدی(Larceny theft) : برداشت ویا سعی در برداشت غیر قانونی اموال دیگران بدون توسل به زور مثل جیب بری .
دزدی وسائط نقلیه (Motor vehicle theft) : برداشت و یا سعی در برداشتن غیر قانونی وسائل نقلیه كه به دیگران تعلق دارد.آتش افروزی (Arson) : ایجاد خسارت عمدی از طریق آتش زدن اموال شخصی دیگران و یا اموال عمومی مردم كلاهبرداری (Fraud) : قصد عمدی در فریب دادن دیگران به منظور نفع شخصی.وحشی گری (Vandalism) : غارتگری خصمانه، وارد كردن خسارت به عمد به اموال خصوصی و یا عمومی مثل شكستن شیشه های اماكن عمومی و حمله به مردم.فحشا (Prostitution) : انجام رابطه نامشروع و غیر قانونی جنسی و یا تبلیغ آن. رویکرد ها در مورد علل بزهكاری دیدگاه های مختلف در مورد علت بزه باعث طرح رویکردهایی به عنوان چارچوب نظری در این مورد شده اند که در ذیل به شرح آن ها میپردازیم:رویکرد شكل ظاهری (Body type theories)
رویكرد شكل ظاهری یكی از قدیم ترین نظریه های بزهكاری است كه بر اساس ساختار زیستی و ظاهری بدنی بزهكاری را تبیین نموده است. این رویكرد در مورد بزه، نظری كاملاً متفاوت با رویكرد های دیگر دارد. شلدون و كراچمر اندیشه تأثیر ریخت بدنی در پاسخ های فرد را نسبت به موقعیت، مطرح نمودند و بر اساس آن سه تیپ شخصیتی اندومرفیك، مزومرفیك و اكتومرفیك را معرفی كرده اند. در مطالعات شلدون نشان داده شده است که تیپ های شخصیتی تأثیر بسیاری در رفتار بزهكارانه دارند. بعد ها مطالعات گلاك(Glueck)، در مورد 500 نفر كه بزهكاری آن ها ثابت شده است در مقابل 500 نفر غیر بزهكار، تیپ
شخصیت مزومورف را خشمگین تر و مساعد تر برای رفتار بزهكارانه تعریف كرده است. اگر چه در مطالعه او چهل و دو عامل فرهنگی اجتماعی نیز با بزهكاری همبستگی داشته اند. در ارزیابی این رویكرد دی موی مینویسد، آنچه در باور این اندیشه امروزه باقیمانده است در نقش های شخصیتی هنرپیشگانی است كه در فیلم های سینمایی و یا تلویزیون مشاهده میكنیم. معمولاً نقش های خشن و بزهكارانه را افراد زشت صورت ایفا میكنند و نقش های مثبت توسط افراد جذاب ایفا میشود. بعضی از مطالعات نیز در تأیید موضوع به نتیجه قضاوت های قضات پرداخته اند . یافته های برخی از آن ها نشان میدهند تمایل قاضی در تأیید بیگناهی افرادی است كه از جذابیت ظاهری بیشتری برخوردارند.
رویكرد ساختار زیستی این رویكرد به دور از هر ارتباطی بین شكل ظاهری و اختلالات ذهنی، بر تأثیر نقش شخصیت زیستی فرد در رفتار بزهكارانه تأیید دارد مثل تأثیر ژن ها بر رفتار. در این نظریه ها مسئله توارث و ژن ها به طور جداگانه بررسی میشود. سابقاً مسئله توارث در رفتار بیشتر مورد توجه قرار میگرفت در حالیكه در نظریه های نوین به مسئله ژن ها و بزهكاری به نوعی دیگر نظر دارند. دیدگاه های نوین این رویكرد به تغییراتی كه در اثر تخریب ژنتیكی در ژن ها بوجود میآید تأكید
میکنند. در نظریات جدید زیست شناختی تأثیر مستقیم زیستی در رفتار بزهكارانه مورد حمایت نیست، در عوض شرایط زیستی خاص را در فرد كه باعث بروز الگوهای رفتاری غیر عادی است پیش میکشد. به طور خلاصه میتوان اذعان كرد رویكرد زیست شناختی به تعامل بین عوامل زیستی و محیط اجتماعی بیشتر تأكید دارد تا تأثیرات خالص زیستی. به همین دلیل در دیدگاه های جدید این مكتب نظریه های زیست شناختی تحت عنوان رویكرد زیستی ـ اجتماعی
بیان میشود. بررسی جرم از دیدگاه زیستی ـ اجتماعی عواملی مانند توارث، غدد، سیستم عصبی، ژن ها و تغییراتی را كه در پاسخ تغییرات محیطی بوجود میآید مورد توجه قرار میدهند. برای مثال مطالعاتی كه در سال های 1980 در زمینه جرم و عوامل زیستی انجام شده است. نشان داده اند كه هیپوگلیسمی با جرائم و رفتارهای ضد اجتماعی در ارتباط است. در چند مطالعه نیز همبستگی زیادی بین جراحت های مغزی و رفتار بزهكارانه یافت شده است. تأثیر اختلالات روانی مادر در حاملگی های پیچیده نیز در رفتار بزهكارانه فرزندان در بعضی از مطالعات،تایید شده است. در ارزیابی این رویكرد پیشنهاد میشود موضوع جرائم و تخلفات از دیدگاه زیست شناختی لازم است به صورت رویكردی چند عاملی مورد توجه قرار گیرد. اگر چه ممكن است حضور چند عامل زیستی عامل خطر بزهكار شدن در فرد را تقویت كند اما تعامل مسائل روانشناختی و اثرات عوامل اجتماعی درمسئله بزه باید در نظر گرفته شود (لاندمن : (Lundman.
رویكرد روانشناختی
در رویكرد های روانشناختی نیز علاوه بر عوامل زیستی، عوامل موقعیتی در تبیین رفتار بزهكارانه مهم به نظر میرسند. به همین جهت بسیاری از پژوهش های زیست شناختی در مسئله بزهكاری، توسط روانشناسان انجام شده است. برخی از نظریه های روانشناختی معتقد است؛ رفتار بزهكارانه ریشه در یادگیری رفتار مشاهده شده دارد موضوعی كه در بحث هایی كه در رویكرد های جامعه شناختی رفتار بزهكارانه نیز مطرح است. به طور اختصاصی تر رویكرد های روانشناختی بیشترجنبه های روانپزشكی مسئله را در تبیین بزه مهم میدانند تا موضوع زیست شناختی را، نظریه های این رویکرد عمدتاً عنصر شخصیت را در بررسی رفتارهای بزهكاری؛ آنچه كه اصطلاحاً شخصیت ضد اجتماعی نامیده میشود را مورد بحث قرار میدهند. زمینه تاریخی این نظریه ها از اندیشه
های فروید و دیدگاه های فروید نشأت گرفته است. بررسی های نوین این رویكرد در پژوهش های كاسپی (Caspi) و مافیت(Moffitt) نشان میدهد، خشم، اضطراب، بیثباتی شخصیتی، عواطف منفی ازعوامل مرتبط و مستعد كننده رفتار بزهكارانه است و افرادی با خصوصیات ذكر شده در مقایسه با افراد معمولی بیشتر در خطر بروز رفتار انحرافی هستند. ارزیابی این رویكرد، بیانگر آن است كه افراد دارای شخصیت های درونی هستند كه با جرم و رفتار بزهكارانه در ارتباط است. اما از طرفی دیگر نگاهی به ماهیت پژوهش های روان شناختی كه عمدتاً از طریق روان سنجی انجام میشود خود خالی از اشكال نیست و انتقادات خود
را به همراه دارد، به طوریكه مشكلات بررسی های روان سنجی و روانشناختی باعث شده است كه جرم شناسان با تمام علاقه ای كه به دیدگاه های روانشناختی بزه دارند این پژوهش ها را بی معنا بدانند. به طور خلاصه میتوان اظهار داشت كه رویكرد روانشناختی، هنوز نتوانسته است به روشنی تأثیر شخصیت را در بزهكاری نشان دهد. شاید پیشنهاد موجّه تر، بررسی تحلیل موقعیت وقوع رفتار و شخصیت متفقاً رهگشا باشد.رویكرد وضعیت اقتصادی
در تقابل بین دیدگاه های زیست شناختی و روانشناختی ودر مطالعه بزه عده ای نیز عامل اقتصادی را مورد بررسی قرار داده اند. در رویكرد تأثیر عامل اقتصادی به موضوع بزهكاری، مسئله فقر و بیماری به طور گسترده مطالعه شده اند. موضوع فقر و دلایل ارائه شده از تأثیر آن در بروز رفتار بزهكارانه ایجاب میكند كه محله های فقیر نشین و محله های غنی نشین با همدیگر مقایسه شوند تا بتوان ادعا كرد كه فقر به عنوان عامل تأثیرگذار شناخته شده است. در مطالعاتی كه از سال های 1970 به بعد انجام شده است، آمارهای موجود حاكی از آنند كه درصد زیادی از افرادی كه در 49 ایالت آمریكا در پایین تر از خط فقر هستند هیچكدام از هفت بزه مهم را که به عنوان شاخص های جرم از طرف سازمان FBI تعیین شده، مرتكب نشده اند. اما در مقابل به پژوهش هایی بر میخوریم ك
ه میزان درآمد، تحصیلات و تك والدی را در بزهكاری مؤثر شناخته اند اما سهم وضعیت اقتصادی را تبیین نکرده اند. پژوهش در مورد بیكاری به عنوان یك شاخص درآمد نیز نشان میدهد ارتباطی بین بیكاری و بزهكاری نوجوانان یافت شده است (گلاسر و رایس). در ارزیابی رویكرد اقتصادی نیز همانند رویكرد روانشناختی میتوان ادعا نمود، تأثیر نابرابری های اقتصادی در بزه بیشتر از تأثیر عامل فقر است. اگر چه اکثر پژوهش ها نشان داده اند، ارتباطی بین فقر و بزه وجود دارد؛ لیکن فقر را به عنوان عامل اصلی بزه مطرح نشده است، به طوری که با افزایش و کاهش افراد فقیر بزهکاری نیز افزایش و یا کاهش یابد.رویکرد کنترل اجتماعی
به عقیده هیرشی بزهکاری به عنوان یک مسئله اجتماعی باید در عرصه خانواده، محله، مدرسه، همالان و سایر ارگان ها یا مؤسسات اجتماعی که نوجوان به نوعی در آنها عضویت دارد، بررسی گردد. هیرشی معتقد است که بزهکاری وقتی اتفاق میافتد که قیود فرد نسبت به اجتماع ضعیف شوند یا به طور کلی از بین بروند. این قیود را تحت چهار مفهوم کلی خلاصه میکند:
وابستگی : حساسیتی است که شخص نسبت به عقاید دیگران در باره خود نشان میدهد، در حقیقت یک نوع قید و بند اخلاقی است که فرد را ملزم به رعایت هنجار های اجتماعی میکند. این وابستگی را هیرشی همپایه وجدان و یا مَنِ برتر میداند.تعهد : میزان مخاطره ای است که فرد در تخلف از رفتارهای قراردادی اجتماع میکند. بدین معنی فردی که خود را نسبت به قیود اجتماعی متعهد میداند از قبول این مخاطرات پرهیز میکند. اگر وابستگی را همپای وجدان بدانیم، تعهد همپایه عقل سلیم یا خود است.درگیر بودن : میزان مشغولیت فرد در فعالیت ها مختلف است، که باعث میشود او وقت برای انجام کار خلاف نداشته باشد. مثل درگیر شدن در سرگرمی های مدرسه، خانه و اشتغال به فعالیت های فوق برنامه.
باورها : میزان اعتباری است که فرد برای هنجار های قراردادی اجتماع قائل است، در حالی که میتواند طبق میل خود از آنها تخلف کند، ولی به آن ها پایبند باقی میماند، مانند باور به نیکوکاری، حسن شهرت و غیره. در یک آزمون تجربی در نظریه کنترل اجتماعی هیرشی، اطلاعات از طریق پرسشنامه از 724 دانش آموز در چهار دبیرستان و سه مرکز اصلاح و تربیت به دست آمد. نتیجه حاكی از این بود که نظر هیرشی وقتی برآورده میشود که متغیر دوستان بزهکار در تحلیل وارد شود. یافته های این پژوهش بیشتر با نظریه پیوند افتراقی، سازگار بودند تا با نظریه اصلی هیرشی در باره علل بزهکاری.
ادامه خواندن مقاله بزهكاري به عنوان آسيب اجتماعي
نوشته مقاله بزهكاري به عنوان آسيب اجتماعي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.