nx دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
سازمان حكومتی در صدر اسلام
فهرست مطالبعنوان صفحهمقدمه;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..1سیستم حكومت پیامبر(ص) در مدینه;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;3 سازمان دهی اداری جزیره العرب;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;17سازمان دهی اداری پس از گسترش حكومت اسلامی;;;;;;;;;;;;;21 اهمیت اداری و تشكیلاتی شهرها;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;22نحوه اداره سرزمین ها;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;..26پی نوشت ها;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.28
مقدمهدعوت اسلامی از آغاز، جهان شمول بود و ماهیتی انسانی داشت؛ دعوتی كه همه قشرهای جامعه را به پرستش خدای یگانه فرامی خواند. آیین جدید، افراد جامعه را به بینش، خردورزی و تدبر در گذشته انسان ها و سیر تحول جوامع و شناخت و دریافت قوانین الهی، كه برای تمامی ادوار زندگی بشر و سعادت او وضع شده بود، فرا می خواند.
تعالیم اسلامی، برگرفته از واقعیت بود، از این رو می بایست با عادت ها و رسومی كه در جامعه آن روز حاكم بود و با مبانی و اصول اسلام مغایرت نداشت به نحوی كناربیاید. با در نظر گرفتن این امر و این كه آیین جدید، در جامعه عربی پا می گرفت، زبان عربی زبان قرآن و زبان عبادت های اسلامی شد.
پیامبراكرم(ص) با رسوم و عادت ها و اندیشه های آن روز جامعه عربی، دونوع برخورد داشت: با بعضی مبارزه كرد و پاره ای از آن ها را كه ارزش های اجتماعی و شایستگی بالایی داشت، ابقا كرد. این بخش شامل عناصری بود كه مدنیت عربی را تشكیل می داد و برای دیگر جوامع مفید و كارآمد بود و لذا اسلام كوشید تا این بخش از روابط اجتماعی را به جهان عرضه كرده و آن را میان مردم بگستراند. اما عادت ها و رسومی كه با روح اسلام و جهان شمولی آن سازگاری نداشت به دلیل فراهم نبودن شرایط و موقعیت مناسب، به سستی گرایید كه این سیر نزولی نسبت به متغیربودن شرایط زمان و مكان، متفاوت بود.
پیامبر(ص) چهل سال قبل از بعثت و سیزده سال دوران رسالت خود را در مكه سپری كرد و به نشر احكام الهی و رسالت خویش پرداخت. محوربودن مكه در امر فعالیت های بازرگانی، زمینه را فراهم كرد تا پیامبر(ص) [پیش از بعثت] در امور بازرگانی خبره شده و خود نیز بدان بپردازد. هجرت پیامبر(ص) به مدینه، آن حضرت را وا می داشت تا به مسائل و مشكلات مردم آن سامان – كه عمدتا كشاورز بودند – رسیدگی كند.
با توجه به این كه مكه و مدینه دوشهر مهم بودند، پیامبر(ص) برآن شد تا تمام تلاش خود را مصروف رسیدگی به مسائلی كه با تمدن و شهرنشینی ارتباط داشت، كند. از این رو می توان اسلام را در تفكر و سازمان دهی اداری و حكومتی، دین تمدن و ترقی دانست.
سیستم حكومت پیامبر(ص) در مدینه با هجرت پیامبر(ص) به مدینه، حكومت اسلامی تولد یافت. مسلمانان این رخداد را آغاز تاریخ اسلامی قراردادند. قلمرو حكومت اسلامی در آغاز، به مدینه محدود بود و پیامبر گرامی اسلام در این مرحله، شرط مسلمان شدن را در هجرت به مدینه و سكونت در آن می دانست. این شرط هم چنان پابرجا بود تا این كه مكه، توسط مسلمانان فتح شد و از این زمان بود كه شرط هجرت برای مسلمان شدن لغو شد. پیامبر(ص) با پاره ای از قبایل ساكن حجاز و به ویژه ساكنان اطراف مدینه، پیمان هایی بست. این پیمان ها، آنان را به بی طرفی و یا حمایت از آیین جدید ملزم می ساخت. این اقدام پیامبر در گسترش قلمرو اسلام موثر بود.
اما پیامبر از همان آغاز نسبت به این پیمان ها با دیده تردید وشك می نگریست و این امر از آیات ذیل، مشهود است: “الاعراب اشد كفرا ونفاقا واجدر ان لایعلموا حدود ماانزل الله علی رسوله” [1]. “وقالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا ولكن قولوا اسلمنا ولمایدخل الایمان فی قلوبكم” [2].
اسلام تنها به اقامه فرایض و مراسم دینی اكتفا نكرده، بلكه توجه فراوانی به مسائل زندگی افراد جامعه داشت و این توجه، دربردارنده اندیشه مشخص و موضع گیری خاصی(كه بر افعال و سلوك فرد تاثیر مستقیم دارد) بود. از این رو بود كه مسلمانان الزاماً باید گرد پیامبر جمع می شدند تا آن حضرت، آنان را با رهنمودهای اسلام، آشنا ساخته و از چشمه زلال اندیشه اسلامی سیراب سازد.
در این مرحله، مسلمانان درخطر بودند و می بایست از اسلام و پیروان آن حمایت و در راه دفاع از دولت اسلامی توسعه آن تلاش می شد، از این رو پیامبر(ص) سكونت مسلمانان را در مدینه الزامی دانست. تلاش پیامبر(ص) پس از هجرت به مدینه براین بود كه دولت خود را نمونه و مبتنی براساسی صحیح استوار سازد تا افراد جامعه توانایی آیین جدید را در ارائه خوشبختی و سعادت دریابند و شخص پیامبر(ص) از استحكام این پایگاه در نشر دعوت خویش اطمینان حاصل كند، چه این كه اگر این پایگاه سستی پذیرد، منشأ تهدیدی برای این دعوت اجتماعی و سیاسی خواهد بود.
سازمان دهی اداری ارائه شده توسط پیامبر(ص) بسیار ساده و روشن بود و نیاز به گماردن افرادی ثابت برای اداره آن نداشت و توجه پیامبر(ص) ابتدائاً به امور دینی و اخلاقی و ایجاد جامعه ای مرتبط با هم و متحدبود كه خود ایشان درراس آن قرارداشت و به دلیل آشنایی كامل با اسلام و به عنوان پیامبری كه وحی بر او نازل می شود و او تعالیم اسلام را به مردم می رساند، پیشوای مطاع بود. از این رو لازم می دید كه قدرت را به تنهایی دردست گیرد. سیستم حكومتی جدید توجه خاصی به قدرت عالی مركزی – كه هنوز در مدینه به وجود نیامده و در مكه نیز سست بود – داشت و حاكمیت بر جامعه اسلامی را از آن خدا می دانست، زیرا خداوند فرموده است:
“هو الاول والآخر والظاهر والباطن وهو بكل شیء علیم.” [3]“ولله ما فی السموات وما فی الارض.” [4] “وقل اللهم مالك الملك توتی الملك من تشاء وتنزع الملك ممن تشاء وتعز من تشاء وتذل من تشاء بیدك الخیر انك علی كل شیء قدیر.” [5]
بر همین اساس، پیروی از فرمان الهی بر بندگان واجب است و كیفر نافرمانی از او آتش دوزخ است. قرآن كریم كه تجلی گاه اوامر و تعالیم الهی است، از طریق پیامبر(ص) برای مردم فرستاده شد؛ پیامبری كه از جنس بشر است و به دلیل ویژگی او، این شایستگی را یافت تا پیام خدا را به مردم برساند و برگزیده خدا باشد، چه او آشناترین فرد به اوامر حق است و هم او مژده دهنده و هشداردهنده است، لذا خداوند در بیش از بیست آیه، اطاعت از پیامبر را واجب می شمارد كه به چند مورد آن اشاره می كنیم:
“ومن یطع الله ورسوله یدخله جنات تجری من تحتهاالانهار.” [6]“من یطع الرسول فقد اطاع الله.” [7]“ومن یعص الله ورسوله فقد ضل ضلالا مبینا” [8]و “ومن یعص الله ورسوله فان له نار جهنم خالدین فیها ابدا”. [9] همان گونه كه گفتیم، حكومت در جامعهاسلامی از آن خدا است، اما با توجه به این كه تفكر اسلامی با تجسید و شكل مادی دادن خدا مخالف است و آن را نمی پذیرد،
لذا اداره نظام و حكومت عینی بر جامعه آن(چیزی كه امروزهAuthority خوانده می شود) بر عهده رسول خدا بود و قرآن كریم در آیات زیادی حكومت پیامبر را تثبیت و مردم را به اطاعت از او دعوت كرده و آن را اطاعت از خدا دانسته و شرط اساسی اسلام شمرده است:
“فلا وربك لایومنون حتی یحكموك فیما شجر بینهم ثم لایجدوا فی انفسهم حرجا مما فضیت ویسلموا تسلیما.” [10] می بینیم كه پیامبر(ص) احكام قرآنی را در امور حكومتی و اجرایی به كار می گرفت، اما باتوجه به كلی بودن احكام و دستورهای قرآن، شرح و تفسیر احكام و اجرای آن به شخص پیامبر واگذاشته شده بود تا آن گونه كه او ضروری می داند، اجرا كند. و بدین ترتیب، پیامبر از قدرت اداری – اجرایی زیادی بهره مند بود.
سیستم اداری ای كه پیامبر(ص) وضع كرده بود، كارگران و عوامل اجرایی ثابت و دائمی زیادی نداشت. او كارها را به حسب نیاز به افرادی وا می گذارد و پس از انجام آن، آنان را از مسئولیت معاف می داشت. در سیستم حكومتی او – آن گونه كه امروز در سیستم های حكومتی رایج است – سلسله مراتب رایج نبود، بلكه پیامبر(ص) بنا به فرمان خدا:
“وامرهم شوری بینهم” [11]“وشاورهم فی الامر” [12]در كارهای حكومتی با یاران خویش مشورت می كرد و آنان نظریات پیامبر(ص) را نادیده نمی گرفتند و پیامبر(ص) نیز مكان و اعضایی ثابت برای مشورت درنظر نگرفت و فرمان های صادره نیز با نام آن حضرت صادر می شد. چگونگی سیستم اداری و حكومتی پیامبر(ص) از منشوری كه در سال دوم هجری [13] صادر كرده، نمایان است؛ آن حضرت در این فرمان به ترسیم خطوط كلی و اصلی سازمان دهی حكومت، اجتماع و ایجاد هماهنگی میان آن دو پرداخت. این فرمان
چگونگی اوضاع جامعه نوین اسلامی را كه در آن مردم امتی واحد شده و معتقد به خدای یگانه و پیرو حاكمی واحد و دستورهای دینی یك سان اند، روشن می كند. اسلام، امتی را به وجود میآورد كه روابط آنان مبتنی بر عقاید دینی بود، نه براساس خویشاوندی و روابط اقلیمی. این امت، قابلیت فزونی گرفتن و یا كاهش یافتن داشت و
این تغییر جمعیت، ارتباط تنگاتنگی باشمار افرادی كه به آن می پیوستند و یا آن را رها می كردند، داشت و متكی بر ارتباطات معنوی و اخلاقی بود و سیاستی كه در آن مطرح بود،آمیخته به اخلاق اسلامی بود، و روابط قبیله ای تحت الشعاع روابط دینی قرارگرفته بود. این امت با پیوندی كه با یكدیگر دارند، از دیگر امت ها متمایزند.
در منشور پیامبر(ص) آمده است كه پیمان و عهد الهی یكی است و تنها مؤمنان بر یكدیگر ولایت دارند و مسلمانان، كه مجموعه ای برتر از دیگر مجموعه ها است، با همدلی در برابر تمامی گروه ها می ایستند و از افراد این امت حمایت می كنند. مسئولیت آنان در تمامی شرایط یكسان است. و میان كوچك و بزرگ، نیازمند و ثروتمند تفاوتی نیست. هریك از افراد این امت موظف است تا هركه را بخواهد درپناه خود بگیرد و تمامی مسلمانان در مورد فردی كه به نام اسلام از آنان حمایت و پناهندگی بخواهد، وظیفه دارند او را درپناه خود قراردهند. هرچند این مورد، از رسوم و شیوه هایی است كه از
روزگاران كهن درمیان قبایل حاكم بود، اما اسلام برای حفظ اتحاد و یگانگی مسلمانان – كه اكنون جای دسته بندی های قبیله ای را گرفته – آن را محور قرار داده است. هم چنین در منشور ذكر شده، مؤمنان را جمعیت واحدی می داند كه هر یك باید از دیگری حمایت كند. آنان هم چنین باید به كمك بینوایان از اهل ایمان شتافته و آن گونه كه درخور توان و شایسته است آنان را مدد رسانند و باید عدالت و قسط در میان آنان حاكم
باشد و خون مسلمان تنها با خون یك مسلمان دیگر هم سنگ است. مورد اخیر، خلاف رسم رایج جاهلیت بود كه دیه افراد، براساس جایگاه اجتماعی آنان تعیین می شد. در جای دیگر منشور، به وحدت امت اسلامی و جهت گیری آن دربرابر جرایمی كه امنیت جامعه اسلامی را مختل می كند، اشاره شده است و مؤمنان پرهیزگار را موظف كرده تا دربرابر كسی كه درصدد تعدی و ستم كاری و ایجاد فتنه میان مؤمنان است، برخورد قطعی كنند،
هرچند این متجاوز، فرزند یكی از آنان باشد. به بخشی از منشور كه به مسائل امنیتی اشاره دارد توجه كنیم: “برای هیچ مؤمنی كه متن این منشور را پذیرفته و به خدا و قیامت ایمان آورده است جایز نیست كسی را كه مرتكب قتل شده یاری كند یا او را پناه دهد. و هركس كه چنین كسی را یاری كند و یا پناه دهد، لعنت خدا بر او باد و در روزقیامت مشمول غضب خداوند است و گواهی آنان پذیرفته نخواهدشد.” و براساس این پیام، مؤمنان از حمایت، دوستی و تلاش در راه آزادكردن جانی – اگرچه فرزند باشد – منع شده اند.
این بخش از منشور پیامبر(ص) به روابط صحیح و سالم اجتماعی و وجوب همدستی و همكاری مسلمانان در حفظ امنیت جامعه و تحت پیگرد قراردادن مفسد، تاكید شدید دارد، از این رو قوه اجرائیه تنها به دست مسلمانان – به عنوان یك جمعیت و امت واحد – و به صورت جمعیتی اداره می شود و دیگر افراد كه از اجزای این امت نیستند در این امر سهمی ندارند. حكومت پیامبراكرم(ص) دیگر مجموعه های عشایری را نادیده نگرفته و پای بندی آنان به همكاری با یكدیگر، حق سلطه بر غلامان، عاقله و دیگر حقوق را برای آنان محفوظ داشتند.
آن حضرت، برخی از سازمان دهی عشایری مانند سكونت در زمین مادری، پرداخت دیه براساس شیوه رایج در عشایر قبل از پذیرفتن اسلام و كمك رسانی به افراد قبیله ای را كه در مخمصه افتاده بودند، پذیرفت و دركنار این مسائل، مسئولیت آنها را درقبال اسلام و مسلمانان گوشزد كرد. آن حضرت در بخشی از منشور خود، با اشاره به این موضوع می فرماید: “;علی ربعهم، یتعاقلون معاقلهمالاولی وكل طائفه تفدی عانیها بالمعروف والقسط بین المؤمنین؛ در سرزمین خود زندگی كنند و شیوه پیشین خود را(در پرداخت دیه) دنبال كنند و هر طایفه ای به نحو شایسته ای با پرداخت فدیه، اسیران را آزاد سازد و به عدل میان مومنان عمل كنند.”(3-10)
واژه طایفه كه در منشور آمده بیانگر این است كه هر عشیره از چندطایفه تشكیل شده، اگرچه دقیقاً منظور از واژه طایفه را نمی دانیم. در جای دیگر این منشور آمده است كه هیچ مؤمنی نباید با غلام مومن دیگری هم پیمان شود(12- ب). در جای دیگر منشور آمده است: “لایحالف مؤمن مولی مومن دونه؛ هیچ مومنی نباید با افراد تحت پیمان مومن دیگری هم پیمان شود”. و بدین ترتیب، پیامبر(ص) هم پیمانی افراد قبیله ای با بزرگان دیگر قبایل را – به دلیل سابقه دیرینه ای كه داشت – مشروع دانست،
مشروط كه این هم پیمانی، با موافقت و رضایت رئیس قبیله فرد متقاضی هم پیمانی باشد، زیرا هم پیمان شدن، برای میهمان و میزبان مزایایی دربرداشت. فردی كه با این شیوه به قبیله میزبان می پیوست، می توانست در سایه حمایت قبیله جدید، فعالیت آزادانه داشته باشد و نیز قبیله میزبان از حضور هم پیمانان، سودهای مادی و معنوی می بردند.
البته باید به این توجه داشت كه رابطه هم پیمان و میزبان، همانند رابطه خونی و خویشاوندی استوار نبود، اما قدر مسلم این بود كه این جا به جایی به تضعیف یك قبیله و تقویت قبیله دیگری می انجامید؛ پیش آمدی كه عدم ثبات و ایجاد مشكلات اجتماعی و سیاسی و اداری را درپی داشت. از این رو پیامبراكرم(ص) برای جلوگیری از تمامی این پیشآمدها، پذیرفتن عضوی به عنوان هم پیمان را، منوط به رضایت رئیس قبیله مقابل می دانست.
دسته بندی های قبیله ای و عشایری، چنان در سراسر وجود و جایجای زندگی آنان رسوخ كرده بود كه پیامبر(ص) بنا به مصالحی آن را ابقاكرد. بدیهی است كه سیستم عشایری به تدریج و پس از نفوذ مبانی آیین جدید درمیان افراد آن، از بین خواهد رفت، زیرا اسلام براساس مسئولیت های فردی استوار گشته و مردم را به وسیله عقیده به یكدیگر پیوندزده و معیارهای برتری افراد امت بر یكدیگر را در تقوا، دیانت و اخلاق فاضله دانسته است. از این رو گروه گرایی عشایری جزئی از عوامل ارتباط امت اسلامی و تحت الشعاع آن می باشد و با گذر زمان این گروه گرایی محكوم به زوال و فروپاشی است،
چه هركسی كه آیین جدید را پذیرد ارتباط محكم و گسترده تری با برادران دینی خود برقرارمی كند و در تمامی مراسم دینی از قبیل نماز، شادمانی ها و مصالح عمومی جامعه همگام بوده و بدین ترتیب از كسانی كه هم چنان با آیین های شرك آمیز پیوند داشتند، فاصله می گرفت.
از دیگر مواردی كه پیامبر(ص) آن را در منشور خود گنجانده و بدان توجه نموده بود، عدالت و سیستم قضا بود كه آن حضرت قسمت های زیادی از منشور را به این امر اختصاص داد، لذا می توان دو اصل عدالت و قضا را از مهم ترین دست آوردهای این سند دانست كه نشان دهنده درك دقیق پیامبر(ص) از اهمیت و ضرورت دواصل یادشده برای هر جامعه سالم است، چه این كه فقدان اصول فوق، از برجسته ترین معایب جامعه مكه و
مدینه و مهم ترین عامل بروز ناامنی به شمار می رفت. قوه قضائیه در دست پیامبر(ص) قرارداشت و او با قضاوت خویش، نزاع و نابسامانی هایی كه امنیت جامعه را تهدیدمی كرد برطرف می نمود. قضاوت پیامبر(ص) منحصر به نزاع های میان مسلمانان یا مسلمانان و یهود نبود، بلكه براساس بند ذیل، منصب قضا فقط از آن پیامبر(ص) بود و همو صلاحیت این كار را داشت:
“وانه ماكان بین اهل هذه الصحیفه من حدث او اشتجار یخاف فساده، فان مرده الی الله والی محمد رسول الله؛ هر پیش آمد و نزاعی كه میان مخاطبان این منشور رخ دهد كه بیم فساد و فتنه از آن رود، به خدا و رسول باز گردانده شود.”42 پیامبر(ص) براساس این ماده، قوه قضائیه مركزی به وجود آورد كه تمامی افراد، در مخاصمات خود، بدان روی میآوردند و از آن جا كه این مهم، ماهیت الهی داشت و نیز خداوند فرمان پیامبر(ص) را فرمان خود و واجب الطاعه می دانست – براساس آیات قرآن – تاثیر بسزایی در ایجاد آرامش ونظم داشت.
سیستم قضایی تنها مسلمانان را در بر نمی گرفت، بلكه مشركان قریش، مردم یثرب و آنان كه از ایشان تبعیت كرده و در كنار ایشان به جهاد پرداخته اند را نیز شامل می شد. چنین برمیآید كه عبارت: “من تبعهم فلحق بهم وجاهد معهم؛ هركس كه از آنان تبعیت كرد و در كنار آنان جهاد كرد” كه در منشور آمده درباره افراد عشایر و قبایل مدینه بود كه به اسلام نگرویده بودند. حضرت، آنان را بدون آن كه مجبور به پذیرفتن اسلام كند، مانند مسلمانان
تحت پوشش قضای اسلامی قرار داد. شاید این اقدام پیامبر(ص) و نراندن آنان و نیز عدم اجبار آنان به پذیرش اسلام، پرهیزداشتن او از پراكندن عشایر و قبایل و در نتیجه درمعرض خطر قرار گرفتن این دسته افراد بود كه خطرهای زیادی آنان را تهدیدمی كرد. هم چنین پیامبر(ص) این موضوع را درنظر داشت كه این افراد پس از مدتی و بعد از این كه عمده افراد عشیره و قبیله مسلمان شده بودند، با درك صحیح از اسلام سرتسلیم فرود آورده و به اسلام روی میآوردند.
پیش از این یادآوری كردیم كه مهم ترین و برجسته ترین نمای وحدت در مدینه، امنیت عمومی جامعه و سیستم قضایی مورد تأكید منشور بود كه براساس بند (وان ماكان بین اهل هذه الصحیفه من حدث او اشتجاریخاف فساده فان مرده الی الله والی محمد رسول الله(ص) امر قضا در اختیار پیامبراكرم(ص) و مختص به او بود. جای تردیدی نیست احكام قضایی – با این گستردگی – تنها مؤمنان را دربرنمی گیرد، بلكه یهودیان نیز مشمول احكام آن می شوند و حضور یهود نزد پیامبر به منظور حكمیت و قضاوت آن حضرت، به معنای پذیرفتن قدرت و حكومت پیامبر است؛
و این امر(قضاوت پیامبر) آنان را در درجه دوم قرار می دهد و پیامبر(ص) مرجع حل اختلافات امنیتی آنان می شود.آن چه بدان اشاره رفت، نشان آن است كه منشور یادشده پس از پیروزی بزرگ پیامبر(ص) در جنگ “بدر – رخدادی كه برای مسلمانان شوكت و عظمت در پی داشت و دشمنان پیامبر را بیمناك كرده بود – تنظیم و منتشر شد.
مسئله امنیت عمومی جامعه، جنگ و صلح در اختیار پیامبر(ص) بود، اما مسائل شخصی مانند ازدواج، طلاق، میراث – كه آن را قانون مدنی می خوانیم – چیزی نبود كه یهودیان در این گونه امور به پیامبر(ص) مراجعه كنند و نیز پیامبر(ص) این اختیار را داشت كه در دعاوی یهودیان درمیان آنان قضاوت كند یا نپذیرد. آیه:
“فان جاووك فاحكم بینهم او اعرض عنهم وان تعرض عنهم فلن یضروك شیئا وان حكمت فاحكم بینهم بالقسط ان الله یحب المقسطین” [14]به این حق انتخاب اشاره دارد. احكام قضائی پیامبر(ص) بر عرف توام با عدالت و مبادی اسلام استوار بود و آیه:“; فاحكم بینهم بما انزل الله ولاتتبع اهواء هم عما جاءك من الحق;” [15] از دیگر مسائلی كه منشور، بدان اهمیت داده و در چندین مورد بدان پرداخته، مسئله صلح وجنگ است. از آن جا كه اسلام، در آن روز محدود به مدینه بود و از هرسو در محاصره دشمنان بود و آنان درصدد نابودی این آیین نوپا بودند، با راه اندازی جنگ – كه بر جزیره العرب حاكم بود – علیه این آیین و كشتار پیروان آن، توجه داشتن و پرداختن به مسئله جنگ، امری طبیعی بود و تنها راه دفع دشمنان اسلام، جنگ بود. جنگ وصلح از دیگر مواردی بود كه باید مردم مدینه – چه مؤمن و مسلمان و چه كسانی كه منشور پیامبر(ص) را پذیرفته بودند – برآن متفق باشند. در بند دیگری از این منشور می خوانیم:
“فسلم المومنین واحد، لایسالم مومن دون مومن فی قتال فی سبیل علی سواء وعدل بینهم” مؤمنان در پذیرفتن صلح یك صدا هستند و در جنگ فی سبیل الله همسو بوده و نغمه اختلاف – یكی جنگ بخواهد و دیگری صلح – سرنمی دهند.
حضور در صحنه های نبرد با دشمنان وظیفه همه بود و كسی نمی توانست درحالی كه دیگران با دشمن در جنگ هستند، با دشمن رفتاری صلح آمیز داشته باشد و باید تمامی مسلمانان به كمك یكدیگر، به خون خواهی شهیدان خود برخیزند و عبارت:”وان المؤمنین یبیء بعضهم عن بعض بمانال دماؤهم فی سبیل الله؛ مؤمنان به خون خواهی دیگر مؤمنان كه در راه خدا شهید شده اند بپردازند” به همین امر اشاره دارد.
بدین ترتیب احكام و مقررات جنگ، تنها متوجه مسلمانان و وابستگان آنان نیست، بلكه یهودیان را نیز شامل می شود. هم چنین منشور پیامبر(ص) با جمله :”للیهود دینهم وللمسلمین دینهم، موالیهم وانفسهم الا من ظلم ان اثم فانه لایوقع الا نفسه واهل بیته؛ یهودیان و مسلمانان، هركدام پیرو آیین خود هستند و جان و اموال و كسان آنان در امان اند، مگر كسی كه ستم(و یا فتنه ای) كرد كه در این صورت خود و بستگان او در صورتی كه [در جرم شریك باشند] كیفر ببینند” آزادی دینی یهود را تضمین كرده است.
در جای دیگر منشور می خوانیم: “من تبعنا من یهود فان له النصر و الاسوه غیر مظلومین ولامتناصرین علیهم؛ هریك از یهود به ما بپیوندد، از یاری ما بهره مند خواهد بود و با او همدردی می كنیم و بر او ستم روا نمی داریم و دیگران را علیه او یاری نمی كنیم.” اما دیگران، به هنگام تهاجم دشمنان به مدینه، ملزم به یاری دادن به مسلمانان هستند: “وان بینهم النصردهم یثرب؛ آنان موظفند در جنگ های دفاعی از مدینه، شركت كنند.
از دیگر موارد این منشور است كه: “ان بینهم النصر علی من حارب اهل هذه الصحیفه وان بینهم النصح والنصیحه والبر دون الاثم؛ بر آنان است كه به جنگ كسانی كه با پذیرندگان منشور جنگ می كنند بروند و برای آنان خیرخواهی كنند.”
آن چه بیش تر جلب توجه می كند این است كه در زمان جنگ، یهودیان ملزم به حمایت مادی و معنوی از مسلمانان هستند و از رواداشتن خیانت در حق مسلمانان برحذر داشته شده اند. اما آن چه قابل قبول تر است این كه پیامبر(ص) از آنان نخواسته كه در كنار مسلمانان بجنگد، بلكه بی طرفی آمیخته به حمایت را از آنان خواسته است و هیچ دلیلی مبنی بر نبرد یهودیان دركنار مسلمانان در دست نیست و ملامت پیامبر(ص) نسبت به “بنی قریظه” در جنگ خندق به دلیل پیوستن آنان به قریش بود.
بخشی از منشور پیامبر(ص) به یهودیان اجازه می دهد تا از شركت در جنگ های اسلامیخودداری كنند: “واذ ادعوا الی صلح یصالحونه ویلبسونه، فانهم یصالحونه ویلبسونه وانهم اذ ادعوا الی مثل ذلك فان لهم علی المؤمنین الا من حارب فی الدین؛ و چون مسلمان به صلح و پای بندی به آن دعوت كند آنان می پذیرند و اگر آنان درخواست مشابهی داشته باشند بر مؤمنان است كه پاسخ مثبت دهند و این حق برای آنان محفوظ است، مگر این كه علیه مسلمانان جنگ دینی راه اندازند.” این ماده، به دنبال مواد مربوط به دفاع از مدینه آمده و از این رو، می توان آن را مكمل
و متمم مواد دیگر دانست و صلحی كه در این ماده بدان اشاره شده، به خطرهایی كه مدینه را تهدید می كند مرتبط است. ماده دیگر این است كه هیچ یك از یهودیان نباید بدون اجازه پیامبر(ص) آتش جنگی را برفروزند، و بدین ترتیب این ماده، محدودیت شدیدی در پیمان بستن با قریش برای آنان قائل می شد. ماده دیگر این منشور فراتر از این محدودیت است. در این ماده می خوانیم:”لاتجار قریش ولا من نصرها؛ به قریش و كسانی كه به یاری او شتافتند، پناه و امان داده نمی شود.”
این منشور هم چنین مسائل اقتصادی غیر منتظره را كه در دی بروز جنگ ها بروز می كرد مدنظر قرارداد. هزینه زندگی مسلمانان و یهودیان – كه دركنار هم به جنگ مهاجمان می پرداختند – بر عهده مسلمانان و یهودیان بود و آن چه در این منشور می خوانیم كه: “ان الیهود ینفقون مع المؤمنین ماداموا محاربین” و “ان علی الیهود نفقتهم وعلی المسلمین نفقتهم” یعنی هرگاه جنگی پیش آید و یهودیان در آن جنگ شركت كنند، یهودیان و مسلمانان، باید نیازهای آنان را تأمین كنند، روشنگر این موضوع است.
روابط افراد امت اسلامی با رشته عقیده به یكدیگر پیوند خورده و آنان در حقوق و واجباتی كه عامل وحدت و تقویت كننده اتحاد آنان است مشترك می باشند و این عقیده وسیله هماهنگی میان آزادی فرد و مصالح جامعه است. به وجود آمدن امت اسلامی، بدین معنا نیست كه فرد و جایگاه او را دیرنگ و سركوب كند، چه این كه مسئولیت های اخلاقی، دینی و;. مسائل فردی است و قرآن كریم در آیاتی چون:
“كل نفس بما كسبت رهینه” [16]“ولاتزر وازره وزر اخری” و در آیه هایی چون:“لایجزی والد عن ولده ولامولود هو جاز عن والده شیئا” [17]و “فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره ومن یعمل مثقال ذره شرا یره” [18]
به كیفر و پاداش اخروی اشاره دارد. اسلام، آزادی فردی او را در انتخاب كار و پیشه مورد علاقه و مسافرت به هرجا كه مدنظر او است مجاز دانسته است، ولی او را در اقدام به كارهایی كه به مصالح امت لطمه می زند محدودكرده و نیز امت را از سلب آزادی افراد – در صورتی كه به مصلحت جامعه لطمه نزند – برحذر داشته است.
در زمینه رعایت آزادی های فردی، رعایت عدالت مورد تأكید قرار گرفته است. در منشور می خوانیم: “لایكسب كاسب الا علی نفسه؛ هركس مرهون كردار خویش است و “لایاثم امرءً بحلیفه؛ هیچ فردی به جرم هم پیمانش كیفر نبیند.
اخلاق فاضله و نیكوكاری و پرهیزكاری از موضوعاتی است كه موردعنایت منشور قراردارد. در این باره می خوانیم:”ان الله جار لمن بر واتقی؛ خداوند، پناه كسی است كه نیكی و پرهیزكاری را پیشه كند.
پیش از این گفتیم كه منشور پیامبر(ص) بر ضرورت عدم حمایت از مفسدان و متجاوزان تاكید دارد و مؤمنان را در این زمینه به همكاری خوانده است كه “المومنین المتقین ایدیهم علی كل من بعض منهم او ابتغی دسیعه ظلم اواثم او عدوان او فساد بین المومنین وان ایدیهم علیه جمیعا ولوكان ولد احدهم ، مؤمنان پرهیزكار، باید یك صدا علیه كسی كه درپی تعدی، ستم، ارتكاب گناه و قتل و ایجاد اختلاف بین آنان باشد قیام كنند
هرچند كه فرزندشان باشد.”13 و هیچ مؤمنی مجاز نیست كه مرتكب قتل را پناه دهد و یا یاری كند و هرگاه او را یاری دهد لعنت خدا بر او باد و در قیامت مورد خشم خدا قرار گیرد و نیز فدیه ای از او پذیرفته نیست. 21-22 بنابراین هدف پیامبر(ص) از ایجاد حكومتی متمركز و سیستماتیك در مدینه، به وجودآوردن امتی است با پیوندی محكم و برخوردار از آزادی عمل كه حق عدالت گستری، ایجاد امنیت، قضاوت و پرداختن به مسائل جنگ وصلح برای حكومت نیز محفوظ باشد، مشروط براین كه افراد این جامعه – چه حاكمان و چه رعایا – تقوا و اخلاق اسلامی را سرلوحه اعمال خود قرار دهند.
سازمان دهی اداری جزیره العربشرایطی كه پیامبر(ص) در آن قرارداشت چنین اقتضا می كرد كه در سال های نخستین هجرت به مدینه، به سازمان دهی آن جا بپردازد. پیامبر(ص) در این اقدام خود، پاره ای از عادت ها و رسوم حاكم بر جامعه را كه با روح اسلام مغایرت نداشت موردتوجه قرارداد و با مواردی از این عادت ها كه به مدینه و مردم آن سرایت كرده بود مماشات می كرد.
اما توجه آن حضرت به قبایل بدوی كه خارج از مدینه می زیستند، ریشه ای نبود، چه آنان در خارج شهر زندگی می كردند و همین دوری، مشكلاتی را در راه شناساندن روح و الگوهای اسلامی به آنان به وجودآورده بود كه در نتیجه، سلطه پیامبر(ص) را بر آنان كم رنگ و امكان بهره بردن از آنان در دفاع از كیان حكومت اسلامی هنگام بروز خطرها كم تر بود.
خداوند در چند مورد، به عدم شناخت آنان از اسلام و محرومیت ایشان از منبع فیاض این آیین اشاره فرموده، ازجمله:“أشد كفراً ونفاقاً واجدر الا یعلموا حدود ماانزل الله” [19]و “قالت الاعراب آمنا قل لم تومنوا ولكن قولوا اسلمنا ولما یدخل الایمان فی قلوبكم.” [20] بزرگ ترین دشمنی كه در آن روزگار دربرابر گسترش دامنه حكومت اسلامی ایستادگی می كرد، مشركان قریش بودند كه مكه را پایگاه مبارزاتی خود ساخته بودند،
آنان سلطه سیاسی گسترده ای بر قبایل عربی ساكن سرزمین حجاز، به ویژه سرزمین هایی كه كاروان بازرگانان قریش از آن می گذشتند، داشتند. این قدرت قریش براساس معاهدات و پیمان های سیاسی مبتنی بود كه طی آن قریش، استقلال هریك از این قبایل را پذیرفته بود و این قبایل با قریش ارتباط داشتند؛ ارتباطی كه براساس منافع و مصالح شخصی استواربوده نه برمبنای روابط دیپلماسی. از این رو روابط سیاسی و
تجاری قریش و دیگر قبایل نمی توانست عمیق و استوار و از جایگاه ویژه ای برخوردار باشد. اما پیامبر(ص) توانست در نخستین سال هجرت، فعالیت سیاسی – دیپلماسی خود را آغازكند كه در نتیجه، قبایل زیادی به اسلام گرویدند و گروهی دیگر بی طرفی را برگزیدند و این امر به كم رنگ كردن استیلای سیاسی و حاكمیت قریش انجامید. جنگ خندق آخرین عملیات بزرگی بود كه قریش به منظور از میان برداشتن اسلام به راه انداخت. این جنگ قریش را متزلزل كرد و مشركان مكه به دلیل ضعف سیاسی و نظامی، فعالیت خود را علیه پیامبر متوقف كردند و سرانجام تن به صلح دادند و پیمان معروف “حدیبیه” را امضا كردند؛
پیمانی كه قریش براساس مفاد آن، آیین جدید را به رسمیت شناختند و از مبارزه با پیامبر(ص) خودداری كردند. بدین ترتیب، قریش دستاویزهای خود را در آزار و هم صدایی علیه پیامبر(ص) و اسلام از دست دادند.
پیامبر(ص) موفق شد قبایل حجاز را جذب آیین اسلام كند و یا وادار به بی طرفی كند و با این اقدام، حكومت اسلامی رو به گسترش نهاد و این در حالی بود كه آن حضرت گرویدن به اسلام را مشروط به هجرت به مدینه كرد.
در سال هشتم هجرت پیامبر(ص) تمامی توان و امكانات و نیروهای خود را، كه ده هزار تن بودند، بسیج كرد و بدون جنگ و خون ریزی وارد مكه شد و آن را ضمیمه قلمرو حكومت اسلامی كرد و با این اقدام، جنگ دیرینه ای كه عمده توان پیامبر و یاران او را فرسوده، بود به پایان برد و خطر بزرگی كه حكومت اسلامی را تهدید می كرد
از بین برد و فتنه ای كه سایر قبایل را علیه اسلام می شوراند، فرونشاند. با سست شدن دشمن و تقویت پیامبر(ص) هیئت های اعزامی از سوی قبایل گوناگون و از اطراف و اكناف به حضور پیامبر(ص) رسیدند و مسلمان شدن خود را به حضرتش نوید داده و پیوستن قبایلشان را به اسلام اعلام كردند. بدین ترتیب، گستره دولت اسلامی تقریباً سراسر جزیره العرب را فراگرفت.
ادامه خواندن مقاله سازمان حكومتي در صدر اسلام
نوشته مقاله سازمان حكومتي در صدر اسلام اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.