Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله در مورد تاريخ هنر

$
0
0
 nx دارای 39 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : تاریخ هنرمقدمهانسانها هنر را برای تسکین خود برگزیده‌اند ، چه هنرمندان و چه مخاطبان اثر هنری در هنر مایه آرامش می‌جویند .آنچه در هنر به نظر اصل است ،‌ زیبایی است . هرچند در هرزمانی زیبایی را به شکل‌های مختلفی درک می‌کنند. بعضی هنر را آینه واقعیت‌های موجود درجهان از طبیعت تا زندگی آدمها به حساب می‌آورند . یعضی زمانی نام هنر را بر چیزی میگذارند که سازنده‌ اش با آن احساس آرامش کند و آنچه در نظر دارد به تمامی بیان کرده باشد . بعضی می‌گویند ؛ اگر مخاطب به درستی نفهمد که هنرمند چه می‌گوید ،‌ اثر چه ارزشی می‌تواند داشته باشد . بعضی از شکل اثر حرف می‌زنند که اگر اثر هنری از قواعد و شکل درست هنر پیروی نکند ،‌ یک اثر هنری خلق نکرده است . اما اکنون همه این گروه‌ها بعد از قرن‌ها بحث می‌دانند که اثر هنری درواقع همه اینهاست . و تک تک این گروه‌ها حق دارند ولی بدون بقیه ناقص هستند . بسته به آنکه هنرمند چه ابزاری را برای بیان هنرش انتخاب کند ،‌ هنرها شاخه‌های مختلفی را تشکیل داده‌اند. همچنان که باید بدانیم بعضی سخن‌ها را فقط با بعضی ابزارها می‌توان گفت . مثلا شاید هیچوقت نتوانیم ،‌صرفا از روی یک شعر حافظ یک فیلم سینمایی بسازیم ، ‌زیرا حافظ با دقت مطلبی را انتخاب کرده که صرفا با شعر بیان می‌شود . د راین صورت این اثر برای همیشه بصورت یک شعر باقی‌ است و هیچکس خود آنرا به زبان دیگر در‌نمی‌آورد . و لی شده است که یک اثر هنری با یک ابزار دیگر بیان بسیار زیبایی به ‌خود گرفته است . اما همچنان که گفته شد ،‌اصل در هنر زیبایی است . باهر ابزاری که می‌طلبد ،‌باید چیز زیبا را خلق کنیم و آنرا به جهان و آدم‌ها هدیه کنیم . این می‌تواندبرای همیشه ماندگار باشد. مانند مجسمه سازی در دوره‌ای از یونان یا نگارگری دوره عباسی در ایران . یکی از مسائل مهم در هنر امروز بصری شدن بیش از اندازه آن است ،‌بصری شدن یعنی آثار هنری از راه دیدن در ما تاثیر می‌گذارند . امروز هر کسی می‌داند که معنی یک قلب ، عشق است . یا همه وقتی تصویر میکی ماوس رامی‌بینیم ،‌در حالیکه بکلی با یک موش واقعی فرق می‌کند آنرا تشخیص میدهیم . همچنانکه بسیاری از رنگها تاثیرات خاصی روی بیننده خود می‌گذارند.این کاری است که هنرمندان در طول قرن‌ها انجام داده‌اند . و همچنان هم معانی جدیدی را در ذهن ما می‌کارند . هنرهای بصری به انواع مختلفی موجود هستند . اما باید بدانیم که همیشه هنرها درهم تاثیر میگذارند و گاه از هم جدا میشوند . یک عکاس می‌تواند از یک نقاشی ایده عکس بگیرد ،‌یا نقاشی با شنیدن یک موسیقی به فکر کشیدن یک تصویر بیافتد . یا طراحی صحنه از نقاشی ساده پرده‌ها شروع کند ولی آنقدر دور شود که از دل آن نورپردازی ،‌ طراحی لباس و رشته مجزایی بنام طراحی صحنه شکل بگیرد . همچنین بسیاری از رشته‌ها نه بصورت غیر مستقیم با هنر در ارتباط هستند ‌،مانند معماری که یک رشته مهندسی به حساب می‌آید ولی معمارباید یک هنرمند خوب هم باشد ،‌ یا سینما بصورت عکس علاوه برآنکه هنر است با مسائل فنی و تکنیک های فنی دست و پنجه نرم می‌کند . درهر زمینه‌ای سعی برآن شده علاوه برآنکه توضیحات به سادگی ارائه شود ،‌ولی یک قسمت برای دوستانی که علاقه‌مند هستند درآن رشته دست به تجربه‌های شخصی بزنند، ‌در نظر گرفته شود. هنر ابتدایی : مقصود ما از هنر ابتدایی جلوه های آفرینش هنری توسط انسانهایی است که هنوز نتوانسته اند پای در جاده تمدن بگذارند و از این رو فرهنگ آنها ساده و ابتدایی است . هنر ابتدایی از یک طرف شامل هنر غارنشینان زمانهای بسیار دور می شود و از سوی دیگرهنر انسانهایی را در برمی گیرد که در زمانهای اخیر و حتی امروز در نقاط دور افتاده کره زمین زندگی بدوی خود را می گذرانند . در حدود 50 هزار سال قبل یعنی دوران دیرینه سنگی انسان در غارها زندگی می کرد . او نقاشیهایی از خود باقی گذارده که از هر لحاظ موجب شگفتی بشر امروزی است . هنر غارنشینان را می توان اولین بخش از تاریخ تفکر ، تخیل و خلاقیت بشری بشمار آورد . چرا که به واسطه قابلیت ساختن تصویر و نماد ( سمبل ) بود که بشر توانست بر محیط خود مسلط شود .در غارهای جنوب فرانسه و شمال اسپانیا تولد این توانایی بشری را مشاهده می کنیم . انسان غارنشین بوسیله تصاویر ی که به دیواره این غارها کشید ، می توانست تجربیات زندگی پر کنکاش خویش را ثابت و پا برجا نگه داشته و جریانات بهم پیوسته زندگی را بصورت شکلهای ساکن و مجزا از هم نشان دهد . طریقه ترسیم پیکر ( فیگور ) حیوانات آنطور که در نقاشیهای غار لاسکو فرانسه دیده می شود طبیعت گرایانه ( ناتورالسیمتی ) است . طوری که نقاش سعی کرده حرکت پیکر حیوان را تا حد امکان طبیعی و نزدیک به واقعیت نشان دهد . گر چه پیکرها بسیار نزدیک به طبیعت و درست کشیده شده اند ، ترتیب و آرایش آنها برروی دیوارها نشان می دهد که هنرمند به هیچ وجه در بند رابطه تصاویر با یکدیگر نبوده است و هیچ تنظیمی در مورد کمپوزیسیون ( ترکیب بندی ) صورت نگرفته است . هنرمند شکارگر از سطوح نامنظم و دست نخورده دیوارها یعنی از برجستگی و فرورفتگی ها و لبه ها با مهارت استفاده کرده است تا به شکلهای خود واقعیت بیشتری بدهد . بطور مثال یک برآمدگی دیوار که در داخل طرح یک گاومیش قرارمی گیرد می تواند حجم شکم جانور را القاء کند . هنرهای بدوی : درمیان فرهنگ های مختلف بشری فرهنگ سرخ پوستان ، اسکیموها و برخی سیاه پوستان را اغلب بدوی ( پریمی تو ) می نامند . مردم در این فرهنگ ها در تماس مستقیم با طبیعت زندگی می کنند و برای ارتباط با نیاکان واقعی و اساطیری خویش و همینطور با عالم وجود از آیین ها و مراسم روحانی و نیز دست ساخته های جادویی استفاده می کنند از این رو قسمت عمده آثار هنری آنها جنبه مذهبی دارد که در این میان تندیس های خلاصه و اغراق شده از پیکره آدمی دارای اهمیت بسزایی است . این مردم چون علاقه خاصی به حفظ سنت های خویش داشتند در آثارشان صورتک هایی ( ماسک هایی ) نیز مشاهده می شود . صورتکها تقریباً همیشه ارواحی را بطور تمثیلی و نمادین ( سمبلیک ) مجسم می کنند . بدین معنی که مردم با استفاده از صورتک خود را به شکل ارواح نیاکان موجودات اساطیری قهرمانان ، حیوانات و خدایان طبیعی در می آورند . آثار سیاه پوستان افریقایی و آنچه به هنر آفریقایی مشهور است در واقع آثاریست که توسط سیاهان مناطق استوایی قاره آفریقا بوجود آمده است . در این میان تندیسهای چوبین شهرت بیشتری دارند . در اغلب تندیسهای آفریقایی پیکر انسان به طرزی تجویدی (آبستره ) و دور از واقع نشان داده می شود .( آبستره : برداشت شخصی از یک موضوع ) اما باید اشاره کنیم که گاهی شیوه های طبیعت گرایانه نیز در کار تندیس سازان سیاه پوست بروز می کند . مثلا در یک مجسمه مفرقی که بی تردید تندیس یکی از پادش اهان باستانی نیجریه است . پیکر شاه با حجم پردازی واقع گرایانه ارائه می شود . آثار سرخپوستان امریکایی و آثار حکاکی و نقاشی روی صخره نیز در میان آثار سرخپوستان اولیه اهمیت دارد . تصور می شود که اینگونه نمایشها و حکاکی ها اکثراً در مکانهایی جای گرفته که از آنها برای اجرای مراسم دسته جمعی ویا سبک اعمال مذهبی خصوصی استفاده می شده است . در بعضی نمونه های صخره نگاری نقوش تازه ای روی نقش های قبلی کشیده شده اند که حاکی از تکرار مراسم در همان مکان است . هنر بین النهرین : با حضور سومریان و آغاز تاریخ مکتوب ، جادوی کهن جای خود را به مذهب خدایان داد . خدایان توفان ، آسمان ، آب ،ماه ، خورشید ، عشق و باروری . از نمونه های بدست آمده از آثار سومریان معلوم می شود که هنرمندان سومری برای ساختن تصاویر و پیکرهای انسانی قواعدی ابداع کرده بودند . چشم های بزرگ پیکره های هل اسمرو دارک از جمله خصوصیات هنر پیکره سازی سومری است . در پیکره های کوچک روی یک جعبه تدابیر تصویری دیگری می بینیم . پیکره ها به نحوی قرار گرفته اند که همانند یک نوار فیلم توالی صحنه ها را نشان می دهند . این صحنه ها عبارتند از صحنه های پیروزی نظامی و مناظر بعد از آن ، اکثر پیکره ها نیم رخ هستند . اما چشمها همچنان که در هنر خاور نزدیک معمول است تمام رخ و بسیار بزرگند . هنرمند همه حالتها و زاویه دیدهایی را که ممکن است به پنهان شدن یا مبهم شدن بخش های مشخصه پیکرها بیانجامد از کار خود دور می کنند .مثلاً وقتی پیکری در وضعیت نیم رخ کامل قرار می گیرد معمولاً باید یک دست و یک پا از نظر پنهان شود . بدن نصف پهنای واقعیش را داشته باشد و چشم بطور کامل دیده نشود . اما هنرمند سومری همه این قواعد را زیر پا می گذارد . او از بعد نمایی و دید خاصی استفاده می کند که نمونه آن را در گاوهای غار لاسکو دیده ایم . هنر آکد : تندیس برنزی پادشاهی که از نینوا بدست آمده است . تجسمی است از مفهوم جدید حاکمیت مطلق . مشخصات تندیس : چشمهای بزرگ که به واسطه فقدان سنگهای گرانبهایی که زمانی در داخل حفره آنها قرارداشته اند بزرگتر هم شده است و ابروهای بهم پیوسته آن ظاهراً از سنتی دیرینه سرمایه گرفته است . دهان حساس این تندیس نیز یادآور واژه ( زن آکدی ) است . وحدت شکلهای طبیعی و غیرطبیعی که وجه مشترک هنرهای بین النهرین است با وضوح بیشتری دیده می شود . لوحه سنگی نارامسین که معروف به لوحه پیروزی نارامسین است که دیگر از مشخصات هنر آکدی است .فرزند جنگ طلب سارگن سپاهیان پیروزمند خود را به بالای یک کوه جنگلی رهبری می کند . پادشاه که از همه سربازان بلند قامت تر است پا بر پیکر دو تن از دشمنان نهاده و حالت مشخص دارد . او سرپوشی شاخدار بر سر گذاشته است که کنایه از الویت اوست .درمقایسه پیکره های این لوح سنگی ، پیکره های سومری خشک و رسمی به نظر می رسد . هنرمند آکدی در این اثر گرچه از لحاظ تجسم پیکره ها به سنت های کهن پایبند است مع الهذا بر احساس و بینش شخصی تکیه می کند . هنربابل : یکی ازجلوه های هنر بابل لوحه سیاه رنگی است که متن قوانین حمورابی به طور زیبا برآن کنده شده است . شامل نقش برجسته ای از حمورابی است . در اینجا حمورابی از خدای خورشید برای ارائه قوانین مذکور الهام می گیرد .خدای خورشید در وضعیت سنتی تجسم پیکره ها ( نیم رخ و تمام رخ ) نمایانگر شده است . در حالی که حمورابی به وضعیت نیم رخ نزدیکتر است و این دوگانگی ساختاری برای نشان دادن مقام هر یک از این دو شخصیت است . خدای خورشید که مقامی بالاتر دارد و با حالتی تشریفاتی و رسمی ارائه شده است . هنر آشور : اساساً هنر کنده کاری روی سنگ و نقش برجسته است و برخلاف سایر تمدنهای بین النهرین از آشوریان تندیسهای استوانه ای و گرد به ندرت باقی مانده است . حتی چهارپایان بالدار هم تندیسهای نقش برجسته ای به حساب می آیند که در بستر سنگی خود گرفتار مانده و بصورت نقش برجسته در سه سطح هستند . روایت جشنها به صورت تصویر به سطوح صاف و یکدستی احتیاج داشت که بر روی آن لشکرکشی ها ، محاصره ها ، فتوحات ، کشتارها و شکار حیوانات وحشی که تمامی اوقات پادشاهان را اشغال می کرد تقریباً بدون پایان و انجام تکرار می شود . هنرمندان که در محدوده یک سطح چهار گوش کار می کردند ، زبانی یک تصویری ابداع کرده بودند که در عین خشکی و قراردادی بودنش قدرت توصیفی و روایی فراوان داشت . پیوستگی و ادامه داستانهای نقش برجسته آشور ی تنها در کنار کتیبه های سنگی قطع می شود . یکی از نمونه های بارز حالت تشریفاتی و رسمی در هنر آشوری را در نقش برجسته ای از آشور نصیریان دوم می توانیم ببینیم که در آن پادشاه در گوشه ای نشسته و به آرامی جام خود را بالا برده است . ضمن آنکه شخصیت پر اهمیت سمت چپ موجود بالدار که در حال پاشیدن آب متبرک است عمل پادشاه را بخشی از یک آئین مذهبی جلوه می دهد . هنر مصر : یکی از جلوه های هنر مصری تندیسهای سنگی است که تندیس یکی از فرعون ها به نام خفرن یکی از مجموعه تندیس های شبیه به هم است که برای مقبره او ساخته شده است . در این تندیس خفرن بر تختی نشسته است که در روی پایه های آن نقش ترکیبی از ساقه های دو گیاه بومی مصر به نام پاپیروس و لوتوس علامت اتحاد مصر اولیا ومصر صفلا کنده کاری شده است . بالهای محافظ شاهین که بر سر او گسترده شده اشاره به مقام رسمی خفرن ( خدای خورشید دارد ) . او ملبس به دامن سنتی فراعنه کهن و سرپوش کتانی است . که پیشانیش را پوشانده و به طرزی چین دار بر روی شانه هایش افتاده است . ظاهراً قالب گونه تندیس به خاطر آن است که پیکر تراش مصری تندیس خود را به روش تراش قالب گونه قسمتهای اضافی از تخته سنگ بوجود می آورد . یعنی یک طرح نیم رخ و یک طرح تمام رخ در روی تخته سنگ می کشید و بعد به برداشتن و تراشیدن قسمت های زائد می پرداخت . هنر هند : تعداد زیادی از مهر های حکاکی شده سنگی که در موهبخودارو بدست آمده اند تداخل عناصر هنری هند و خاور نزدیک را به نمایش می گذارند . در حقیقت کشف یکی از همین مهرهای موهبخودارو در یک ناحیه باستان شناسی بین النهرین بود که باستان شناسان را در تعیین قدمت و تاریخ تمدنهای هندی یاری داد . مفهوم نوشته های روی مهرها هنوز کشف نشده است . نقشهای چهارپایان ، نمودار گاوکوهان دار هندی کرگردن و فیل است . در روی یکی از مهرها پیکر یشسته ای دیده می شود که حالت نشستن او نماینگر یکی از حرکت های آیین هند است که تا به امروز هم مرسوم است و یوگا نام دارد . تدبیر 3 کله نشان دادن این پیکر ( دو نیم رخ و یک تمام رخ ) : از جمله تدابیری است که 2000 سال بعد نیز برای نمایش یکی از خدایان هندی موسوم به شیوا بکار گرفته می شود . این تداوم و پیوستگی در طرز نمایش پیکره ها و ریشه های عمیق سنن مذهبی را در هندوستان نشان می دهد . اولین نشانه های ایین بودائی بر هنر هند را در ستونی که به دستور امپراطور آشورکا ساخته شده بود می توانیم ببینیم . همه شکل های کنده بر این سر ستون تمثیلی هستند . چرخ علامت دور زندگی ، مرگ و تولد دوباره است . این چرخ زندگی معمولاً معنای دیگری نیز داشته ، در اینجا یادآور پیامی است که بودا درباره چرخاندن چرخ قانون داده است . مجموعه این چهار شیر ( چهار ربع دایره ) و چرخ که از نمادهای باستانی خورشید مایه گرفته است معنایی از عالم وجود را بیان می کند . شیرها به معنی دیگری نیز هستند اما در اینجا نشانگر بودا هستند . هنر یونان باستان : به اعتقاد یونانیان نظم طبیعت و نظم عقل هردو زیبا و ساده است . و زیبایی چیزها با شناخت ما از آنها یکی است . لذا زندگی خوب و دست یابی به روح زیبا در گرو پیروی از آن حکم یونانی است که می گوید : خودت را بشناس . پس انسان از طریق اندیشه به زندگی خوب دست می یابد . انسان بر طبق آن قوانین طبیعی زندگی می کند که بتواند آنها را کشف کند بنابراین خویشتن یا خود اهمیت عمده می یابد و آنگاه که انسان به خودآگاهی کامل برسد لزوماً طبیعت را شناخته است . یونانیان بر مبنای چنین اعتقادی آثار هنری خود را می آفرینند . آثار بجا مانده از هنر یونانیان : از یونانیان آثار قابل توجه نقاشی بر جای نمانده است . اما یونانیان روی ظروف سفالین خود نقوش و تصاویری را ترسیم می کردند . تعداد زیادی از این ظروف در دست است و ازروی تصاویر آنها بررسی نقاشی یونانی برای ما ممکن می شود . در ظروف عتیقه یونانی می بینیم که برای اولین بار پیکر انسان مورد مطالعه تحلیلی قرار می گیرد . آن شیوه تکرار یک حالت واحد به تدریج جای خود را به روشی می دهد که متکی بر مطالعه دقیق وضعیت و حرکت بدن انسان زنده است . این تغییر البته فوراً صورت نگرفت بلکه مراحل منظمی را پشت سر گذاشت . پیکر انسان از نخستین حضور خود در روی ظروف به صورت نقش مایه عمده هنر یونانی در آمد . اما همین نقش مایه نیز برای متکامل شدن مراحلی را طی کرد . مثلاً در گلان دیفیلون پیکره ها از حد نماد فراتر نمی رود و بصورت شکلهای هندسی لوزی و مثلث هستند که با خصوصیات شکل های هندسی و منظم نوارهای روی گلدان کاملاً هماهنگ هستند . حال آنکه پیکره های روی ظرف دیگری که تقریباً 300 سال بعد ساخته شده است تا حد زیادی شکل طبیعی دارند . نخستین نمونه های پیکره سازی یونانی که قدمت آنها به اوایل سده نهم پیش از میلاد می رسد تندیسهای کوچکی از حیوانات و پیکره های انسانی هستند که از مصالحی نظیر مس ، برنز ، سرب ، عاج و سفال ساخته شده اند . اما مجسمه های ساده بزرگ به اندازه طبیعی یا بزرگتر از آن حوالی سده ششم پیش از میلاد ظاهر می شود . نمونه ای از این پیکره ها که حدود 180 سانتیمترقد دارد شکلی استوانه ای دارد که شاید از پیکره های بین النهرین مایه گرفته باشد . یونانیان نیز پیکره هایی نزدیک به شکل طبیعی انسان می ساختند و آنها را رنگ می کردند . یک نمونه از این پیکره ها که در آن حجم پردازی چانه ، گونه و گوشه های دهان با ظرافت خاصی صورت گرفته است . در قرن 5 قبل از میلاد معمار و پیکره ساز معتبری در یونان پیدا شد که به یاری همکارانش شهر آتن را بصورت یک شهر زیبا و هنری درآورد . پیکره های او اسلوب طبیعت پردازی را پایه گذاری کرد . پس از او پیکره ساز دیگری به نام میرون حرکت را به پیکره سازی اضافه کرد . پیکره دیسک انداز یکی از آثار معروف میرون است هنر باختر در دوره نوزآیی ( رنسانس ) معمولا هنر دوره نوزآیی را به دو دوره تقسیم می كنند.دوره اول یا اوائل رنسانس :از اواخر سده سیزدهم آغاز می شود و تا نخستین سالهای قرن پانزدهم ادامه می یابد.دوره دوم :دوره ای است كه در آن هنرمندان طراز اول مهارت های تكنیكی خود را به كمال می رسانند. این دوره را اوج رنسانس می گویند.در دوره اخیر با استفاده از الگوهای كلاسیك یونان و روم باستان نوعی هم نوایی متعادل كلاسیك و ناب بوجود آمد. كلاسیسم :كلاسیسم عبارت است از اصول و قواعد یا كیفیت های جمال شناختی كه در هنر یونان و روم باستان یافت می شود. از لحاظ لغوی كلاسیسم یعنی پیروی از اصول كلاسیك و خود كلمه كلاسیك علاوه بر معنای تحت اللفظی اش (عالی و نمونه )‌در زمینه هنر و ادبیات معرف خصوصیات (‌و یا متابعت از اصول و روشهای )‌ هنری و ادبی یونان و روم باستان است . از جمله آثار كلاسیك یونانی و رومی ( دیسك انداز ، اثر میرون و منظره چوپانی است ) از مرحله اوج رنسانس بی شك باید تنها از یك پیكره ساز و نقاش نمونه بیاوریم و او میكل آنژ است (پیكره موسی یكی از آثار میكل آنژ است ) كه در اصل قرار بود در قسمتی از مقبره پاپ (ژولیوس دوم ) ‌نصب شود . خشم عظیمی كه می رود از چشمها و پیكر حضرت موسی بیرون بریزد ، با چرخشی كه میكل آنژ به سر او داده است بیان روشنتری به خود گرفته است . در بین نقاشان بدعت گذار قرن پانزدهم ماساچو جوان ترین آنها بود ، در تابلوی باج سه مرحله از یك رویداد مذهبی را در كنار هم قرار داده است . تضاد روشنایی و تاریكی در تابلو ایجاد بعد كرده و تابلو را به یك نقش برجسته تشبیه كرده است . یكی دیگر از نقاشان قرن پانزدهم ساندرو بوتچلی بود او در دنیای هنر بعنوان یكی از استادان خط ( در مقابل رنگ )‌شناخته شده است . صورت یك مرد جوان یكی از آثار بوتچلی است . در این تابلو گرچه بوتچلی وضعیت سه رخ را انتخاب كرده اما نظیر بسیاری از هنرمندان معاصر خود ترجیح داده است كه شخصیت باطنی مدل را اشكار نكند . این حالت تشریفاتی در اغلب تك چهره های این دوره دیده می شود. ودلیل آن احتمالا این بوده است كه خود از استادان بزرگ نقاشی در مرحله اوج رنسانس دو تن شاخص تر از دیگرانند . یكی لئو ناردو داوینچی و دیگری رافائل نام دارند.در تابلوی باكره صخره ها ، لئو ناردو نشان داده است كه حجم پردازی با تاریكی و روشنایی و بیان حالات عاطفی را روح و قلب نقاش می دانسته است ، و موفق ترین اثر لئوناردو از حیث بیان حالتهای درونی تابلوی شام آخر است .  با وجود آنكه شدیدا تحت تاثیر لئو ناردو و میكل آنژ بود اما شیوه ای شخصی بوجود آورد كه خصوصیات هنر اوج رنسانس را بوضوح در آن می بینیم . در تابلوی ازدواج باكره رافائل از حالت های تشریفاتی پیكره های جلویی كاسته و شخصیتهای خود را در عمق بیشتری جای داده و به این ترتیب نه تنها برای آنها امكان حركت های آزادتری فراهم آورده بلكه فاصله ی میان پیكره ها و عمارت زمینه را بهتر پر كرده است . شیوه ی باروك : كلمه ی باروك در زمینه ی معماری و هنر به شیوه ای اطلاق می شود كه در آن بجای خطوط مستقیم از قوس ها و منحنی ها و آرایش های پیچیده استفاده شده باشد . و به تعبیری شاید بتوان گفت كه معنای تحت اللفظی باروك عبارت است از پیرایه بندی شده (‌پرتكلف ) یعنی به آرایش و تزئینات خیلی پرداخته شده است . هنرمندان بزرگی چون رامبراند ، كاراواجو ،‌ روبنس و پوسن می توان نام برد. كه به هیچ وجه نمی توانیم آثار آنها را در یك قاب سبك شناختی واحد قرار دهیم .این شیوه ی هنری در مرحله اوج خود هنرهای معماری ، نقاشی و پیكره سازی را برای بر انگیختن عواطف بیننده بكار می گیرد و با تلفیق توهم گرایی رنگ و نور و حركت می خواهد كه بیننده را از طریق كششهای عاطفی مستقیم احاطه كند . از جمله نقاشان باروك دیه گو ولاسكوئز است كه اوهام و خیالات را كنار می گذارد و به واقعیت بصری می پردازد . در تابلوی ندیمه ها استادی ولاسكوئز را در نمایش ظواهر واقعیت به خوبی می توانیم مشاهده كنیم .در مورد موضوعات مذهبی رامبراند شاید استثنایی ترین نقاش دوره باروك باشد. یكی از تابلو های مذهبی او بازگشت پسر نافرمان كه در اواخر عمر رامبراند بوجود آمد . او در اینجا از شیوه ی معمول باروك فاصله گرفته و به شیوه هایی كار كرده است كه بابیان ساده كتاب مقدس هم ساز است . اساسا رامبراند در پرداخت خاصر نور و سایه و همچنین در رنگ آمیزی غنی خود به دست آوردهای بی سابقه ای برای نمایش حالات روانی شخصیت ها نائل می شود. می توان گفت آثار او برای گرایش هنر نقاشی به كاویدن درون آدمی است . تك چهره هایی كه رامبراند از خود ساخته است نمونه هایی درخشان از این گرایش است . شیوه ی رومانتیسیسم : رومانتیسیسم اصطلاحی است كه در تاریخ هنرهای نوین (مدرن ) نمی توان آن را كنار گذاشت ، اما در عین حال آنچنانكه باید گویا نیست . این اصطلاح را در اواخر قرن 18 ابتدا منتقدین آلمانی برای تكنیك خصوصیات هنری مدرن و تفكیك هنر مدرن از هنر كلاسیك بكار برده اند. از آنجا كه اصطلاح مذكور نه به یك شیوه ی مشخص بلكه به شیوه های متعددی اطلاق می شود . در اینجا تعریفی دقیقی از آن ارائه نخواهیم كرد. نمایش هیجان طوفانی و طبیعت سركش كه از جمله علایق رومانتیسیم بود نیاز به شیوه ای پر از حركت و رنگ داشت و برای آنكه بیننده متقاعد شود باید نحوه ارائه تا حد امكان واقع گرایانه باشد . اما رومانتیسیم برای نمایش درنده خویی حیوانی كه سلیقه قرن نوزدهمی اجازه نمایش آن را در انسان نمی داد از حیوانات كمك می گزفت . پیكره پلنگك در حال دریدن خرگوش نمایانگر وفاداری هنرمند به طبیعت است . نقاشان رومانتیسیسم : اوژن دلاك رو آ – فرانسیسكو گویا – گوستا و كوربه یكی از پیشكسوتان شیوه ی رئالیسم در نقاشی های خود از هرگونه پیرایه بندی و ااقراق احساساتی خود داری می كرد. رئالیسم شیوه ای است كه در آن هنرمند باید در نمایش طبیعت ( بدون انسان و با انسان ) از هر گونه احساساتی گری خودداری كند . از رئالیستهای دیگر یكی هم انوره دمیه است او كه در طی حكومت ناپلئون سوم برای نشریات انتقادی ، فكاهی كاریكاتور تهیه می كرد . بارها بخاطر لحن سیاسی كاریكاتورهایش با دولت درگیر شد. یكی از آثار چاپی معروف او مربوط به كشتار ساكنان یكی از خانه های یك محله پاریسی است . كه در اینجا دمیه وحشیگری و بیرحمی را از دیدگاهی واقع گرایانه نشان داده و از هرگونه اب و تاب دادن به موضوع خودداری می كند .از جمله هنرمندان رئالیسم روی ایلیا ر پین است كه قسمت عمده آثار خود را به ترسیم رنج های دهقانان روسی اختصاص داده است . شیوه امپر سیو نیسم : واژه امپر سیو نیسم را نخستین بار یكی از روزنامه نگاران فرانسوی به مسخره در مورد یكی از منظره های مونه بنام امپرسیون ، طلوع آفتاب بكار برد . معنای واژه امپر سیون در اینجا تقریبا عبارت است از تصویر مبهمی كه چشم در لحظه اول نگاه كردن به چیزی مشاهده می كند . امپر سیونیسم از یك لحاظ با رومانتیسم وجه اشتراك داشت و آن تكیه اش بر من هنرمند بود ، اما در امپر سیو نیسم بر خلاف رومانتیسم هنرمند آنقدر كه از دریافتهای صرفا بصری خود كمك می گرفت به احساسات و تخیلات خویش تكیه نمی كرد . امپر سیو نیسم ها فهمیده بودند كه رنگ واقعی اشیاء معمولا تحت تاثیر عواملی نظیر گیفیت نور محل و همچنین نورهای منعكس شده از اشیاء دیگر تغییر می كند . آنها ضمنا متوجه شده بودند كه كنار هم قرار گرفتن رنگها در روی پرده نقاشی باعث می شود كه رنگ ها درخشانتر به نظر می رسد.تجربه ی كلود مونه در این شیوه ی كار بیش از سایرین بود ، او 26 منظره از یك كلیسا كشیده و در آن گذشت زمان را از طریق حركت و جابجایی نور در روی شكلهای مشابه بطرز بی نظیر ثبت كرده است. كامی پیسارو یكی از امپر سیو نیسم های مشهور در تابلوی میدان تآتر فرانسه همانند مونه به دنبال نمودهای لحظه ای حركت است اما نه حركت نور بلكه حركت زندگی در خیابان او در آرایش پیكره های این تابلو به نوعی اتفاقی بودن آگاهانه دست یافته است ، كه شبیه آن را در یك نگاه چند ثانیه ای به خیابان ممكن است ببینیم . تولوز لوترك نقاش فرانسوی از جمله نقاشانی است كه آثار او شامل عناصر امپر سیونیستی است . لوترك علاوه بر نقاشی در زمینه ی پوستر سازی نیز دست داشت و یكی از بنیان گذاران این هنر بود . ادامه خواندن مقاله در مورد تاريخ هنر

نوشته مقاله در مورد تاريخ هنر اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles