nx دارای 180 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
مونوگرافی ایل بختیار (بررسی ساختار فرهنگی- اجتماعی)
مقدمه:جامعه عشایری كشور سابقه ای طولانی در تاریخ و فرهنگ ایران زمین دارد. از زمانهای گذشته تاكنون بخشی از مردم در پهنه جغرافیایی ایران نوعی از زندگی را برگزیده اند كه با استفاده از چراگاه های طبیعی، به پرورش دام می پردازند و فعالیت عمده آنها دامداری است. جامعه عشایری كشور در كنار جامعه شهری و روستایی جامعه سومی را به وجود آورده است. این جامعه با
گذشت قرون، در اثر عوامل گوناگون اهمیت خود را از دست داده است. قبل از رژیم پهلوی ایلات و عشایر كشور در نقاط پرجمعیت سهم مهمی در اداره مملكت به عهده داشته اند. به طوری كه ازدوره صفویه به بعد اكثر خاندانهای شاهی ایران از ایلات برخاسته اند. صفویه، زندیه افشاریه و قاجاریه از جمله سلسله های حكومتی ایران هستند كه یكی بعد از دیگری در اثر تفوق بر سایر
ایلها و جوامع یكجانشینی اداره كشور را به عهده گرفته اند. بسط و توسعه شهرنشینی و دگرگونی های عمده در ساختار اقتصادی و شیوه های تولید سبب بر هم خوردن تعادل جامع عشایری شده است. این تغییرات در اوایل قرن حاضر و آغاز زمامداری سلسله پهلوی در ایران كه بعد از گذشت چند قرن اولین حكومت غیر ایلی و عشایری را در كشور به وجود آورده است، بیشتر از همیشه در ایجاد تحول در جامعه عشایری موثر بوده است. عدم دسترسی دولت مركزی و فقدان نظارت آن بر جامعه عشایری در آغاز زمامداری رضاخان و نیز ناتوانی دولت در اعمال قدرت در این جامعه سبب اعمال روش هایی برای دگرگونی در این جامعه شده است. بدین منظور اعمال یكجانشینی اجباری (تخته قاپو) بین سال های 1314 تا 1320 به دستور رضاخان و به منظور
استقرار سیطره حكومت مركزی در اقصی نقاط كشور از جمله اهداف دولت مركزی در مورد جامعه عشایری كشور بوده است. در اثر اعمال این سیاستها جامعه عشایری كشور روبه از هم پاشیدگی نهاده. نبود برنامهای صحیح و از پیش آماده برای تغییر الگوی زیستی عشایر از نظام كوچ نشینی به یكجانشینی سبب بروز اختلالاتی چند در این جامعه شد. بنابراین طبیعی به نظر می
رسد كه جامعه عشایری كشور كه نتوانسته بود خود را با نظام یكجانشینی وفق دهد پس از آغاز جنگ جهانی دوم و آزادی بالنسبه ای كه در اثر سقوط رضاشاه به دست آورده بود مجددا به كوچ ادامه دهد. لیكن درگیری های ممتد بین ایلات و حكومت مركزی در سال های 30 تا 40 زمینه را برای طرد جامعه عشایری فراهم آورد. اعلام ملی شدن مراتع كشور در 1341 آخرین حربه های حكومت مركزی برای سلب استقلال سیاسی و اقتصادی عشایر كشور در قلمرو زیستی آنان بوده است. جمعیت عشایر كوچ نشین كشور بدون برنامه ها
و سیاست های اقتصادی مفید به نفع جوامع یكجانشین تحلیل رفت و از اهمیت آن كاسته شد آن تعداد از جمعیت عشایری كوچنده كه به زندگی كوچ نشینی ادامه دادند بیشتر از همه قربانی سیاست های نادرست اقتصادی شدند. در این دوره عشایر كشوره جامعه ای محروم و عقب مانده را تشكیل می داد كه میزان بهره گیری آنان از امكانات و خدمات در مقابل جامعه شهری و روستایی بسیار اندك و ناچیز بوده است بیسوادی- كمبود بهداشت- عدم دسترسی به امكانات
رفاهی زندگی و غیره از شاخص های مهم زندگی عشایر در این دره بوده است. این جمعیت كوچ نشین تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی جامعه ای فراموش شده بود كه در مناطق صعب العبور كوهستانی یا دشتهای بیكران و لم یزرع، به حال خود رها شده بود. جامعه عشایری بختیاری نیز از جمله این محرومان بوده است. در این بررسی منظور از عشایر بختیاری شامل كل شاخه «هفت لنگ» به انضمام طایفه های «موگویی» «مم زایی» و «محمود صالح» از شاخه چهار لنگ و آن
تعداد از طایفه زلقی است كه در محدود قلمرو هفت لنگ ها زندگی می كنند. بزرگ طایفه های «زلقی» (زلكی) و «ممی وند» (میوند) از شاخه چهارلنگ ایل بختیاری كه در سرشماری اجتماعی اقتصادی عشایر كوچنده كشور در تیرماه 1366 به عنوان دو «ایل» جداگانه محسوب شده اند.تعاریفی از مردم شناسی:مردم شناسی همان طور كه از نامش بر می آید كوششی برای شناخت مردم است و در این راه مجموعه علوم و مدارك و شواهد و وسائل و روش ها را به یاری می طلبد. مردم شناسی در بعد مكان به مسیر آفاق و انفس می پردازد تا جوامع مختلف انسانی را با خصوصیات قومی متمایز ابزار و ادوات گوناگون قوانین و رسوم متنوع و معتقدات متفاوت ملاحظه نماید و رهاورد سفری از میراث فرهنگ ها و تمدن های معاصر عرضه كند تا بتوان دقیق تر و عمیق تر نهادها و بقیادهای خانواده بزرگ انسانی را شناخت.
هرسكوتیس معتقد است كه مردم شناسی همیشه با داشتن موضوع مطالعه ای خاص به فرهنگ به طور كلی می پردازد. پارسونز نیز قاعده را كه «فرهنگ موضوع مردم شناسی است» می پذیرد و معتقد است كه مردم شناسی به شناخت جهت های فرهنگی كه تابع نظام های اجتماعی هستند می پردازد. لوی اشتروس صنعت یادآوری تكیه بر فرهنگ در مردم شناسی معتقد است كه مطالعات مردم شناسی به ساخت مدل های مكانیكی ختم می شود. (روح الامینی، 1377، 16-90)
كلودی اشتروس مردم شناسی را چنین تعریف می كن: مردم شناسی اسناد و مدارك حاصل از مردم نگاری را در جهت انجام مقایسه ها مورد استفاده قرار می دهد و بالاخره می توان گفت مردم شناسی به معنی ائتلاف تركیبی از داده های میدانی مردم نگاری است كه به منزله مقدماتی برای تحلیل نظری می باشد. (رنجبر و ستوده، 1380، صص 3—12)
روش تحقیق:همان طور كه می دانیم در مطالعات علوم اجتماعی دو روش وجود دارد:1- روش پهنانگر كه عبارت است از مشاهده جوامع گسترده یا یك سلسله از اجتماعات. هدف این روش به دست آوردن خصوصیات عمومی جامعه است.2- روش ژرفانگر كه در آن جامعه خاصی كه از وسعت و قلمرو محدود و مشخص بر خوردار است به طور دقیق به تحلیل مورد مشاهده و مطالعه قرار می گیرد.این روش از جمله فنون مربوط به تحقیقات مردم شناسی است كه ویژگی اساسی آن مشاهده و مشاركت در زندگی مردم است و با فنون و روش های دیگر تحقیق می توان جامعه محدود و
مشخصی را بررسی كرد. تاكید بر محدود و مشخص بودن جامعه از آنروست كه در مردم شناسی هر چه قوم و قبیله كم جمعیت تری گزینش شود دستیابی به هدف و نتایج لازم زودتر و دقیقتر خواهد بود و به علاوه نتیجه كار اطمینان و اعتماد بیشتری در پی خواهد داشت. بنابراین نخستین شرط در مطالعات مردم شناسی رفتن به محل واقامت در آن جاست. بدین ترتیب ارتباط بین محقق و جامعه مورد مطالعه برقرار می گردد و همه زمینه های ذهنی كه می تواند محقق را وادار به پیشداوری نماید از بین برود. (رضی 1357، صفحه 3)
مردم شناس ضمن زندگی در میان جامعه مورد مطالعه خود و مشاهده عناصر مختلف تشكیل دهنده زندگی آنها باید به طبقه بندی پدیده های مختلف اجتماعی بپردازد. از این رو باید از دقت كامل و زمینه های رفتاری مناسبی در برقراری ارتباط با مردم برخوردار باشد. ژرفانگر بودن روش مردم شناسی سبب اظهار نظر صاحب نظران مختلف این علم در زمینه روش تحقیق آن شده است مثلا مارسل موس مردم شناس فرانسوی در تعریف روش ژرفانگر به محدود مشخص بودن جامعه مورد مطالعه تاكید دارد و گفته است روش تحقیق ژرفانگر عبارت است از مشاهده و تحقیق درباره یك اجتماع محدود مانند یك قبیله است. (ترابی، 1357، ص 77)پی یربسنایه مردم شناس فرانسوی در كتاب روش تحقیق مردم شناسی روش مردم شناسی را در چهار مورد زیر پیشنهاد نموده است.1- مطالعه ایلات و عشایر2- مطالعه دهكده ای فلان جامعه روستایی3- مطالعه قشر اجتماعی معینی از یك جامعه بزرگ مثلا مطالعه طبقه حاكم یك جامعه
4- مطاله شهر كوچك یا یك قصبه یا یك محله از محلات فلان شهر (بعنایه/1343/ص3/) به این ترتیب مردم شناس بر آن است كه تفاوت های فرهنگ های مختلف جامعه خاص را مورد بررسی قرار می دهد و ضمن كشف علل گوناگونی آنها به مقایسه آنها بپردازد. (فربد، 1378،ص 65)
فصل اول:زندگی كوچ نشینی در ایران
زندگی كوچ نشینی در ایران1-تعریف كوچ نشینی- ایل و عشیرهواژه كوچ نشینی از مصدر كوچیدن به معنی نقل مكان از منزلی به منزل دیگر با ایل و اهل و عیال و اسباب خانه یا مهاجرت و انتقال ایل یا لشگر از جائی به جای دیگر است. (1)ایل كه همواره با كوچ همراه می باشد واژه ای تركی است به معنی دوست، موافق، همراه، یار، رام، مطیع، طایفه، قبیله، گروه و مخصوصاً به مردم چادر نشین اطلاق می گردد.(2)
در متن تاریخی واژه ایل نخستین بار به هنگام حكومت ایلخانان به كار برده شده است و بر اقوام كوچ نشین و نیمه كوچ نشین شبان دلالت میكند. (3)عشایر كه مفرد آن عشیره است واژه ای عربی است بمعنی برادران قبیله، قبار، نزدیكان و خویشاوندان، دودمان و اهل خانه. در قرآن به مناسباتی چند از عشیره بمعنی خویشان ذكر شده است. «قل ان كان آباء كم و ابناءكم و اخوانكم و عشیرتكم …» (4) و یا «انذر عشیرتك الاقربین»(5)به نظر می رسد كه افراد یك گروه كوچ اگر عمدتا با هم دارای نسبت های خویشاوندی نسبی و سبب هستند وبه طور كلی یك شبكه خویشاوندی را تشكیل می دهند كه در مواردی رابطه
خویشاوندی میان آنها پنهان است.تعریف كوچ نشینیعنوان كوچ نشینی انواع مختلف معیشت مبتنی بر كوچ و جابجائی اقوام انسانی را می توان مطرح كرد. این پدیده تا حد زیادی مربوط به شرایطی است كه طبیعت بر انسان تحمل میكند. می توان گفت كه كوچ نشینی نوعی زندگی و معیشت انسانی است كه در آن دامپروری اساس فعالیت اقتصادی را تشكیل می دهد. ویژگی بارز این نوع زندگی تحرك مكانی و جابجائی گروه های انسانی است. (6) به عبارت دیگر كوچ نشینی حركت متناوب و سالیانه گروه های انسانی است كه برای
تهیه وسیله ارتزاق خود بسته به نوع زندگی و تمدنشان از جائی به جای دیگر كوچ میكنند. این شیوه زندگی به اشكال مختلف از دیرباز در جهان برقرار بوده است. ولی مهمترین و رایجترین آن عبارتند است «نومادیسم شبانی» كه نسبت به سایر شیوه ها پیشرفته تر می باشد و مفهوم آن عبارت است از شیوه ای از زندگی متحرك سالیانه و موسمی كه گروهی از مردم همراه با چارپایان خود از محل چادرهای اردوی زمستانی تا چراگاههای تابستانی انجام می دهند و مجدداً در فصل سرما به اردوگاه زمستانی باز می گردند. (7) می توان گفت كه كوچ نشینی گونهای زندگی متحرك انسانی است كه در آن نگاهداری و پرورش دام و چارپا و بهره برداری از آنها اساس فعالیت
اقتصادی را تشكیل می دهد و انسان ها بنا به اقتضای معیشت و تحت تاثیر شرایط طبیعی و جغرافیایی برای تامین غذای حیوان به دنبال منابع آب و چراگاههای طبیعی به طور دائمی یا موسمی از جایی به جای دیگر در حركت و كوچ اند. زندگی كوچ نشینی دارای ویژگی هایی است كه آنرا از سایر انواع زندگی اجتماعی متمایز می سازد و مهمترین این ویژگی ها عبارتند از:1- وابستگی انسان به حیوان
2- استفاده از چراگاه های طبیعی3- كوچ یا جابجائی انسان و دام به منظور بهره گیری از چراگاه های طبیعی و احتراز از سرما و گرمای شدیدهیچ كدام از عوامل مذكور به تنهائی نمی تواند پدیده كوچ نشینی به معنی موردنظر ما را تبیین كند. زیرا اولاً تنها كوچ نشینان نیستند كه به حیوان وابسته اند بلكه چه در ایران و چه در كشورهای صنعتی گروه هایی وجود دارند كه زندگی خود را از طریق پرورش حیوانات تامین می كنند. بدون اینكه زندگی كوچ گری داشته باشند. ثانیاً استفاده از چراگاه های طبیعی تنها مختص كوچندگان نیست بلكه روستانیشنان نیز از مراتع طبیعی استفاده می كنند. ثالثاً كوچ به تنهایی نمی تواند مفهوم زندگی كوچ گری را به معنی عشایر مورد نظر او را برساند چنانچه اغلب كولی ها هم زندگ
ی كوچ گری یا چادر نشینی را دارند بدون اینكه از مراتع بهره برداری كنند یا وابسته به حیوان باشند. كولی ها در اطراف آبادی چادر می زنند و با عرضه كارهای دستی تعمیر لوازم مورد نیاز امرار معاش می كنند. اما كوچ نشینان كه پایه اصلی معیشت آنها را دام و مرتع تشكیل می دهد شرت قلمرو زندگی عشایر كوچ نشین محدود به محیط جغرافیایی خاص است در نتیجه آنها مجبور شدند كه مسیر حركت خود را طوری انتخاب كنند كه به چراگاه های طبیعی دسترسی داشته باشند. غالباً سعی دارند از آبادی ها دور باشند، زیرا ممكن است بر اثر لطمه ای كه دام به مزارع روستائیان وارد می آورند بین آنها درگیری ایجاد شود. (1) (منبع قبلی/ صص 13 و 14)2- انواع كوچ نشینیكوچ نشینی بر حسب شرایط محیط جغرافیایی و نوع حیوانی كه زندگی كوچ نشین بدان وابسته است به دو گونه كوچ افقی و كوچ عمودی تقسیم می شود.الف- كوچ افقی: كوچ افقی مربوط به بیابان های خشك هموار و بسیار وسیع است در این سرزمین ها آب و علف بسیار كمیاب است و شرایط محیط تنها برای نگهداری شتر مناسب می باشد كوچ افقی میان قبایل شتر دار در صحرای عربستان و سرزمین های مشابه آن دیده می شود. شترداران به همراه چارپایان خود با تحمل سختی های فراوان تا آنجا كه به مانعی برخورد نكنند سراسر
دشت ها را به جستجوی آب و گیاه می نوردند. بعقیده ابن خلدون …. بادیه نشینی در زندگی مشقت بار معلول این است كه امرار معاش خود را از كار شترداری به دست می آورند و ناگزیرند مراقب تولد و تناسل و وضع چرانیدن این حیوان باشند پس در حقیقت شتر آنان را به این زندگانی و به سوی آن شدت ها می كشاند تا … از درختان آن گونه سرزمین ها خوراك شتر را فراهم می سازند و در ریگزار نواحی مزبور جایگاه مناسبی برای زائیدن آن بجویند.(9) كمی آب در صحرا سبب
می شود كه هر قبیله چاه آبی مخصوص به خود دارد كه استفاده از آن برای قبیله دیگر ناممكن است گاه در مجاور این چاه نخلستانی پدید آورده اند در این گونه موارد قبایل شتر دار معمولا مسیر كوچ معین را ترتیب می دهند تا از لحاظ آب در مضیقه نیفتند. این مردم به كار كشت و زرع ناآشنا هستند زیرا توقف آنها در یك محل به حدی نیست كه بتوانند بذری بیفشانند به محصول برسانند. و درو كنند.این قبال بسیار ابتدائی زندگی میكند و با جوامع یكجانشین ارتباط زیادی ندارند. جز اینكه در پاره ای موارد كه گروه یكجانشینان بر سر راه كوچ آنها قرار می گیرند برخوردهائی بروز میكند
كه گاه به زد و خوردهای خونی منجر می گردد. (10) قبیله های كوچ رو مردمی جنگ جو و سلحشورند و همانند طبیعت كه آنا را در برگرفته است سرسخت و خشن اند و دارای ویژگی شخصیتی متمایزی هستند كه ابن خلدون از آن به عصبیت یاد كرده است. در صحرای عربستان اقوام كوچ رو و بادیه نشین بر اساس قانون تنازع بقاء كه در بیابان های خشك و سوزان حاكم است همواره در معرض خطر هجوم قبایل دیگری قرار دارند بنابراین ناگزیرند همیشه در حال دفاع از
موجودیت قبیله خود باشند و برای بقاء خود در بیابان باید به حكم ضرورت عصبیت داشته باشند. (11) عصبیت دارای همان مفهومی است كه دوركیم جامعه شناس فرانسوی در قرن 19 از آن به عنوان انسجام یا پیوستگی مكانیكی و به معنی همگرائی و یارگیری یاد كرده است در حقیقت فرد كوچ نشین به هنگام جنگ و دفاع از قبیله خود را به جلو می اندازد و چه بسا كه خود را فدای مردم قبیله كند. آنچه كه فرد را به چنین عملی وادار میكند همان عصبیت یعنی رابطه ای است مثبت
كه بین او و افراد دیگر قبیله وجود دارد. می توان گفت در جنگ ها عصبیت افراد قبیله یكی از عوامل موثر در پیروزی آنهاست. هرگروه كه عصبیت بیشتری داشته باشد غلبه بر دشمن برای او بیشتر است و از آنجا كه در اجتماعات كوچ نشین نسبت به یكجانشینان به سبب شرایط اقتصادی و اجتماعی عصبیت بیشتری وجود دارد اغلب در جنگها با مردم یكجانشین پیروزی نصیب آنها می شود. این پدیده را تاریخ گواهی داده است. (از منبع قبلی/ همان ص 25 و 26)
ب- كوچ عمودی: كوچ عمودی به نوعی كوچ اطلاق می شود كه جابجائی یا نقل مكان دشت و كوه یعنی ناحیه پست به ناحیه مرتفع پائین به بالا و بالعكس صورت می گیرد. روشن است به هنگام تابستان كه هوای مناطق جلگه ای گرم می شود علوفه مراتع می خشكد و از بین می رود. در مقابل مناطق كوهستانی و مرتفع دارای علفزار و مراتع سرسبز است در نتیجه دامپروران به منظور بهره وری ازمراتع و چراگاه های طبیعی و فراوان مناطق حتی اگر این مناطق در فاصله های بسیار دور قرار گرفته و راهی دشوار داشته باشند به همراه گله ای دام به سوی آن حركت می كنند
فصول گرم را در ییلاق می گذرانند و به هنگام سرما از كوهستان به دشت (گرمسیر) سرازیر می شود. این نوع حركت و كوچ كه زندگی ییلاق قشلاقی نامیده می شود در مناطق: فارس، بختیاری گرگان، بلوچستان و آذربایجان، كردستان، خراسان، خوزستان، مازندران و بسیاری دیگر از مناطق عشایری ایران متداول است. زندگی ییلاق، قشلاقی را می توان نوعی كوچ نشینی موسمی یا نیمه كوچ نشینی و به عبارتی «و جانشینی» دانست.
ایلات و عشایر ایران كه دارای این نوع كوچ نشینی هستند محل های مسكونی زمستانی و تابستانی مشخصی دارند محل های زمستانی آنها دهكده های جلگه ای است و تابستان ها را در چادرها به سر می برند. مثلا ایلات بختیاری زمستان ها در دشت های خوزستان زندگی می كنند و تابستان ها را با طی مسافتی حدود 500 كیلومتر در مناطق كوهستانی نزدیك اصفهان به سر میبرند. (3) (از منبع قبلی/ صص 28 و 27)
كوچ و علل آن در بختیاری:بختیاری ها شعبه ای از قوم لر هستند كه در جنوب غربی ایران زندگی می كنند و هنوز تعداد قابل ملاحظه ای از آنها كوچ نشین هستند. كوچ آنها نیز به خاطر عوامل اكولوژیكی متفاوت است. كوهستان (منطقه بیابانی) و دشت (منطقه گرمسیری) صورت می گیرد و از انواع عمودی است.بر اساس مطالعه ای كه درباره طایفه بامدی یكی از طوایف بختیاری انجام داده اند انگیزه و كوچ آنها را به شرح زیر توصیف كرده اند:
برخلاف تصور عمومی عامل مهاجرت های فصلی طایفه ها از گرمسیر به سردسی و وارون آنها تنها جستجوی علف نیست. ممكن است در گذشته ای دور چنین بوده باشد اما اكنون انگیزه های دیگر نیز پیدا كرده است. گرمسیر و سردسیر طایفه های بختیاری در دو سوی رشته كوه های زاگرس قرار گرفته است و این طایفه سالی دو بار از خط الرأس این كوه های می گذرند. تقریباً بهار و
تابستان را در دامنه های شمالی و شمال خاوری و پائیز و زمستان را در دامنه های جنوبی و جنوب باختری و باختر زردكوه به سر می برند. بنابراین مردمی اند كوه نشین كه هیچگاه از زاگرس جدا نمی شوندك در تابستان كه قسمت های جنوب باختری زاگرس چون مس گداخته می گردد و علف زارهای آن می خشكد، ناحیه شمال و شمال خاوری چراگاه هائی سرسبز و هوائی خنك و دلپذیر دارند و در زمستان كه سردسیر در برف و یخ فرو می رود منطقه گرمسیر بهار خود را آغاز میكند. انگیزه های دیگر كوچ عبارتند از:
1- در شرایط كنونی یكی از علل بسیار مهم و اساسی كوچ های سالیانه گرمی فوق العاده بهار و تابستان در گرمسیر و سردی تحمل ناپذیر زمستان های سردسیر است كه این هر دو موجب مرگ و میر علفزارها و در نتیجه از دست رفتن منابع غذایی مورد نیاز دامها می گردد. بختیاری ها با بنیه مالی ضعیف و نداشتن وسایل زندگی عدم استفاده از دانش وتكنولوژی جدید مقهور طبیعت است و ناچار باید در برابر ناسازگاری های آن برای یافتن امكانات مناسب بازندگی خویش فرار كند. كوچ به سوی سردسیر كه در حدود بیستم فروردین انجام می گیرد، فراری است از گرما و از چراگاه هایی كه به خشكی وبی علفی می گرایند. و كوچ از سردسیر به جانب گرمسیر كه در شهریور و مهر
انجام می گیرد فراری است از سرما و برفی كه به زودی علفزارهای آن منطقه را خواهد پوشاند. از این روست كه حتی كسانی كه دام های خود را از دست داده اند نیز قادر به كشیدن بار و بنه ناچیز خود باشند از همین آهنگ پیروی می كنند. (دكتر اسكندر امان الهی، بهاروند/ 1360/ ص 48)2-دوجاكاری: قبلا گفتیم كه طایفه ها با هم در گرمسیر وسردسیر كشت و زرع می كنند و طبیعی است كه این امر نیز بنوبه خود جاذبه ای ایجاد میكند كه مرد بختیاری را از گرمسیر به سردسیر و از سردسیر به گرمسیر می كشاند. (منبع قبلی/ ص 148)
3-گردآوری بلوط: در پائیز كه طایفه ها به گرمسیر برگشته اند درختان بلوط كه مخصوصا در كوه «ادیو» انبوه بوده اند بار خود را رسانده اند. بختیاری ها میوه های بلوط را می چینند و از آرد ان نانی تهیه می كنند كه خوراك قسمتی از سالشان را تشكیل می دهد. آرد بلوط به مقدار كمی در بین خود بختیاری ها خرید و فروش می شود. (منبع قبلی/ ص49)4-عادت: این عامل روانشناسی نیز به نوبه خود سهمی در به حركت درآوردن طایفه از این سو به آن سو و ازآن رو به این روی زاگرس دارد. روزی كه ایل به جانب سردسیر به حرت در می آید كسانی كه به علت نداشت حیوان باركش مجبور به ماندن هستند شوری حسرت بار در دل خود احساس می كنند. (منبع قبلی/ ص 49)
5-ارزان تر بودن كالاهای مصرفی در گرمسیر:اختلاف سطح قیمت در سردسیر و گرمسیر نیز در برگشت خانوارها به گرمسیر موثر است. به طور كلی قیمت كالاهای مصرفی در ییلاق گرانتر از گرمسیر است. (با مدی، طایفه/ از بختیاری ص 33- 35)زمان كوچ:زمان كوچ طایفه های هفت لنگ شمال كارون از گرمسیر به سردسیر و از دهم فروردین تا اوایل اردبیهشت است. زمان قطعی كوچ از سردسیر به گرمسیر برای تمام طایفه ها تاریخ معینی ندارد بلكه به طور معمول از واسط شهریور آغاز و آخرین دسته های عشایر در اواسط مهرماه منطقه سردسیر را پشت سر می گذارند. برای حركت به سوی گرمسیر معمولا بین نقش های هر تیره ای قرار گذارده می شود و سپس هر چند مال كه یك تش را تشكیل می دهند با هم عزم كوچ می نمایند. تا جائی كه ما آگاهی یافتیم عوامل زیر بر زمان كوچ طایفه ها و تش ها از گرمسیر به سردسیر آوردن آن اثر می گذارد:1- مكان طایفه در گرمسیر و سردسیر از نظر دوری و نزدیكی به منطقه دیگر2- علف3- داشت یا نداشت زمین در گرمسیر یا سردسیر4- اختلاف های قبیله5- وضع محصول كشاورزی6- گرما و سرمای پیش رسفاصله دو منطقه گرمسیر و سردسیر را بین 15 تا 25 روز با طی 13 تا 17 منزل می پیمایند:(دكتر اسكندر امان الله بهاروند/ 1360/ ص 50 و 51)
به منظور سامان بخشی به اموری نظیر استفاده مطلوب از مراتع همكاری در مراحل كوچ- حفظ و نگهداری قلمرو- دفاع از قلمرو و متعلقات آن و … ایل به گروه های اجتماعی خویشاوندی كوچكتر تقسیم می شود كه عبارتند از:خانوار: كوچكترین واحد اجتماعی است كه معمولاً در اشكال هسته ای و گسترده پابرجاترین نهاد اجتماعی را تشكیل می دهد.سال: اجتماع چند خانوار چادر نشین كوچ رو است كه تحت سرپرستی فردی معین زمینه شكل گیری این واحد اجتماعی فراهم می شود. خانوارهای تشكیل دهنده مال دارای روابط خویشاوندی نزدیك هستند.اولاد: مفهومی خویشاوندی است و از پیوند خونی روسای خانوارهای تشكیل دهنده «مال» ها تحقق می یابد. در شبكه خویشاوندی ایل بختیاری بین «مال» و «اولاد» تشكیل دیگری به نام «كربو» نیز وجود دارد.تیره (تش): از چند اولاد كه عمدتا دارای نیای مشتركی هستند به وجود می آید.طایفه: مشخص ترین و اصلی ترین واحد اجتماعی بختیاری هاست كه عمدتاً واحدهای اجتماعی داخل آن با هم قرابت و خویشاوندی دور و نزدیك داشته و در چندین نسل سبباً یا نسباً به نیای مشتركی متصل می گردند.
چرا قوم بختیاری و لر را به این نام خواندند؟درباره این پرسش همه نویسندگان و پژوهشگران اختلاف نظر داشته اند. بارون دوبد در سفرنامه خود به كتیبه های عیلامی روزگار اولیه ابراهیم نبی و ملتی كه پیش از دوران عظمت پادشاهی آشور و بابل در خاور زمین در این نواحی می زیسته اند اشاره كرده است غالباً این آرزو را در دل خود پرورانده بودم كه روزی به سرزمین بختیاری كه با لشكر كشی اسكندر كبیر و جانشینان او
مرتبط بود و در عین داشت مكان های جالب و فراوان چیز زیادی ازآن نمی دانستیم نفوذ كنیم به ویژه این نكته بیشتر اهمیت داشت كه نواحی واقع در جنوب این كوه عظیم احتمالاً محل كتیبه های عیلام قدیم مات نیرومند روزگار اولیه ابراهیم نبی است ملتی كه پیش از هرات عظمت پادشاهی آشور و بابل در خاور زمین در این نواحی می زیستند.(1)¬(دوبد در هنگام رسیدن به سرولا sarila محل سكونت افراد زنگنه آنان را از طایفه كرد كرمانشاه دانسته است كه نادر شاه هنگام كوچاندن بختیاری ها به سوز تركمنستان ایشان را در این مكان مستقر ساخته است.(2)از این نوشته معلوم می شود كه نادرشاه بختیاری ها را به حدود تركمنستان تبعید كرد و زنگنه را به سر و مهاجرت داد دوبد با توجه به قضاوت زبان مردم بختیاری كه فارسی شكسته و حاوی بسیاری از كلمات و اصطلاحات قدیمی منسوخ است به این نتیجه رسیده است كه بختیاری ها ساكنان عهد كهن این سرزمین لر بزرگ بوده اند.(3)
ریپلی (Riply) یكی از اروپائیان است كه در سال 1899 درباره نژادهای جنوب غربی آسیا بحث كرده بود. درباره لرها می نویسد: «لرها بلندتر و تیره رنگ ترند و موی آنها مشكی است باید اضافه كرد كه از نوع سر دراز هستند و صورت بیضی شكل و قیافه منظم دارند و همه خصوصیات آنها با خصوصیات افراد ساكن در حوالی مدیترانه تطبیق می كند»(4)نویسنده مذكور لرها را در مقایسه با مردم فارس اطراف تخت جمشید و شمال شرقی خلیج فارس تركن ها و تاتارها به نتیجه فوق رسیده است.لردكرزن انگلیسی پس از اظهار عجر و ناتوانی در تشخیص منشا قومی مردم لر می نویسد. اكثریت نویسندگان بر این قول اند كه ایشان را از اصل و تبار آریایی و بنابراین ایرانی اند و پیش از ورود تازیان ترك و تاتار در این سرزمین بوده اند.(1).
متأسفانه اغلب نویسندگان نظریات خود را با احتمال درباره اصل و نژاد قوم لر بیان كردهاند. به این جهت بود كه كرزن نظریه فوق خود را پس از پرسش های ذیل داده است. این موضوع كه لرها از چه قوم و طایفه ای بوده اند و از كجا آمده اند از رازهای باز نشده تاریخ بوده است و خواهد بود. پروفسور گیریشمن با حفاری در غار پیده Pabde در كوه های بختیاری در شمال شرقی شوشتر موفق به یافتن بقایای انسان عهد پیش از تاریخ گردید. كه آن را مربوط به ده تا پانزده هزار سال
پیش از میلاد دانسته اند. در لرستان آثار دوره پالئوتیك و نزدیك به چهل هزار سال پیش از میلاد مسیح به دست آمده است. كاسیت ها یا كاسیان قبایل كوهستان نشین بودند كه در ناحیه واقع میان ماد و عیلام یعنی لرستان كنونی زندگی می كردند كه در ساخت مصنوعات مفرغی چیره دست بودند بنا به تحقیق ویاكونف دانشمند روسی گواه منشاء نژادكاسیان نزدیك به پنجاه كلمه و نام خاص است كه با ترجمه به زبان الوی در متون لغوی آشوری وبابلی محفوظ مانده است به
عقیده دیاكونف زبان كاسیان با زبان علیامی یكی داشته است و شاید با آنها (كاسیان با عیلامیان) خویشاوندی هم داشته اند. كاسیان از آغاز هزاره سوم قبل از میلاد در این كوه ها زندگی می كردند به احتمال قوی قبایل لر كنونی از اعقاب ایشان اند و در سرزمین سكونت دارند كه با نام ایشان لرستان خوانده می شود … به استناد تحقیق گاهی تا پایان قرن هفدهم قبل از میلاد در سرزمین كاسیت ها یعنی لرستان كنونی سلطنت كرده اند و هشت سال پس از مرگ و میر همورابی بر كشور بابل تاختند و نزدیك به شش قرن حكمرانی آنان بر بابل ادامه یافت و پس از آن كه شوتروك ناخونته اول پادشاه عیلام بابل را به طور قطعی شكست داد. آخرین نماینده سلسله كاسی را از بابل برانداخت و پسرخود دكویتر ناخونته را به جانشینی او انتخاب كرد منقرض شدند و با روی كار آمدن آشور و شكست عیلام از آشور كاسیان نیز مغلوب آشوریان شدند. ولی تا قرن 7 قبل از میلاد آشوریان هنوز ناحیه لرستان را به عنوان كاسی می شناختند. كاسی ها قدیمی ترین ساكنان و حكام آریایی لرستان بوده اند كه احتمالا تا زمان انقراض هخامنشیان نیز سلاله آنها باقی بوده اند و تاثیر تمدن و فرهنگ و هنر آنان در تشكیلات و تمدن مادها و هخامنشیان غیر قابل انكار است. بنابرآنچه از دكتر عبدالحسین زرین كوب نقل شد متوجه شدیم كه ادعای سردار اسعد درباره این كه ایل بختیاری از نسب آل بویه و اصل آل بویه از ساسانیان بوده است درست نیست و این گفت او متكی بر حقیقت منبع و ماخذ صحیحی نیست. افزون بر این كه به نظر می آید كه بومیان برای جلب یارانی برای مقابله با خلفا و فراهم آوردن زمینه سیاهی مطلوب آرزو های ایرانیان كه خواهان استقلال سیاسی اقتصادی و فرهنگی كشور خود بودند. دست به اشاعه چنین اندیشه ای زده اند. انتساب بختیاریان به آل بویه احتمالاً درست باشد. و سردار اسعد ممكن است با استفاده از محفوظات سینه به سینه مردم بختیاری كه از اجداد و نیاكان خود به ارث برده اند در كتاب خود مطرح كرده بود آن گونه كه از محفوظات سالمندان و مهمترین قبیله منبه بر می آید
خاندان آل بویه اصلا از همین قبیله عرب عدنانی بوده اند و جنبه عمومی قیم جد اعلای قبایل بنوتمیم است… شاخه هفت لنگ از نژاد طوایف مختلفی تشكیل یافته است به گونه ای كه او گرمترین نقاط دره كارون شما با تیره های گوناگونی برخورد می كنید كه عرب نژاد هستند و واژه های عربی زیادی در گویش آنان به كار گرفته می شود. این طایفه معروف به عرب گاومیش هستند و از طریق نگهداری و پرورش گاومیش امرار معاش می كنند…. چند طایفه ترك نیز جزو ابواب جمعی وخراجگذاری ایل خانی هفت لنگ قرار دارند و احتمالاً اینان از نژاد و شاخه های ایل قشقایی می
باشند. طایفه عرب علی بیگی نیز از انشعابات دوركی ها است كه نسبشان به قبیله ای عرب به نام مهاوی می رسد. اینان از قدیم الایام تاكنون در روستای بلیدت نزدیك شوشتر زندگی می كنند و در اصل یكی ازشاخه های قبیله بنی طرف به حساب می آیند. نژاد بابادی به قبایل زرد عرب كه در بین النهرین می زیند می رسد.اینان در زمان خلفای عباسی به بصره كوچ كرده اند و به مدت شش سال اقامت گزیده اند. دكتر امان الله بهاروند در صدد اصلاح نام قبایل فوق الذكر برآمده است و كوشیده است تا صیغه بختیاری به آنها دهد.1- استركی، آستری، بختیاری2- هماكویه: حماكویه، بختیاری3- بختیاری: مخقاری، بختیاری4- جوانكی: جانكی، بختیاری
5- بیدانیان (بنداییان): بندونی، بختیاری6- زاهد (زمادیان): ؟ ، بختیاری7- آشكی (استكی): استكی، بختیاری8- كوی لیراوی: لیراوی، كوه گیلویه9- مماسنی: ممسنی، ممسَنی. (سكندر امان الهی هاروند/ 1360/ص 131)
منابع و مأخذ فصل اول1- لغت نامه دهخدا واژه كوچ2- همان مأخذ واژه ایل3- فرهاد نعمانی، تكامل فئودالیسم در ایران، خوارزمی 1358 جلد 1 ص 4514- قرآن مجید سوره 9 التوبه آیه 245- قرآن مجید سوره 26 الشعرا آیه 2146- فردریك بارث- ایل باصری- كاظم ودیعی-موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران 1343 ص ز دیباچه7- پرویز ورجاند- روش بررسی و شناخت كلی ایلات و عشایر- موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران- 1344 ص 238- سكندر امان الهی بهاروند- كوچ نشینی در ایران- پژوهشی درباره ایلات و عشایر- بنگاه ترجمه و نشر كتاب 1360 ص 2 و 39- عزت اله رادمنش، كلیات عقاید ابن خلدون درباره فلسفه تاریخ تمدن- انتشارات قلم ص 14110- پرویز روجاوند- روش بررسی و شناخت كلی/ ایلات و عشایر، موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی 1344- ص 34
11-محسن مهدوی- فلسفه تاریخ ابن خلدون- مجید مسعودی- بنگاه ترجمه و نشر كتاب- 1358 ص 32512-پرویز ورجاوند- روش بررسی ایلات و عشایر ایران- موسسه مطالعات و تحققات اجتماعی- سال 1344 ص 291- بارون دوبد- سفرنامه لرستان و خوزستان (تهران انتشارات علمی و فرهنگی 1371 ص 432- بارون دوبد- سفرنامه لرستان و خوزستان (تهران انتشارات علمی و فرهنگی 1371 ص 2393- بارون دوبد- سفرنامه لرستان و خوزستان (تهران انتشارات علمی و فرهنگی 1371 ص 2944- دكتر سكندر- امان الهی بهاروند ص 22
فصل دوم:گلیات منطقه بختیاری
فصل اول: كلیاتمنطقه بختیاریمنطقه بختیاری در جنوب غربی ایران در امتداد رشته كوه های زاگرس میانی واقع شده است این منطقه از شرق به استان اصفهان از شمال به استان اصفهان ولرستان، از جنوب به كهگیلویه و بویر احمد و از غرب به استان خوزستان محدود است. طوایف بختیاری از دیرباز در آن سر می برند. بختیاری ها مشتمل بر شهرستان های داران و فریدونشهر (از استان اصفهان) الیگودرز از استان لرستان و شهرستان های دزفول- اندیمشك- مسجد سلیمان- ایذه و شوشتر از استان خوزستان و شهرستان های برجن- لردگان و فارس از استان چهار محال بختیاری است كه در آن ایل بختیرای زندگی میكند. منطقه به دو قسمت ییلاق و قشلاق تقسیم می شود. قسمت ییلاقی عبارت است از شهرستان های فارسان- بروجن- الردگان- الیگودرز- داران وفریدونشهر وقسمت قشلاقی عبارت است از شهرستانهای ایذه- دزفول- اندیمشك- مسجد سلیمان و شوشتر- وسعت منطقه بختیاری 39900 كیلومتر مربع برآورد و محاسبه شده است. آب و هوا:منطقه بختیاری به جهت ویژگی های اقلیمی در پستی و بلندی در هر یك از قسمت های ییلاق و قشلاق خود آب و هوای جداگانه ای دارد.
الف- قسمت ییلاقیآب وهوای قسمت ییلاقی بر اثر عوامل موثر جوی دارای خصوصیات ویژه ای است كه مهمترین آنها زمستان های بسیار سرد و تابستان های معتدل و كوتاه است. ارتفاعات بیش از دو هزار متری موجب شده كه در اكثر نقاط آن از اواسط فصل پائیز تا فروردین ماه برف ببارد وحرارت منطقه از حد معینی تجاوز نكند. از اواخر اردیبهشت هوا رو به اعتدال گذاشته تا اواسط مردادماه رو به گرمی می رود. گرمترین ماه های سال تیر و مرداد است. پربارانترین ماه های سال در قسمت هایی كه ارتفاع كمتری دارند نظیر دشت «چغاخور» و «گندمان» اردیبهشت و آبان و در دره های «زردكوه» و دره
«دوپلان» اردیبهشت ماه است. نقاط مرتفع مانند «چلگرد» و دامنه های زردكوه باران كمتری داشته و حداكثر آن در دهه اول مهرماه است. شهر كرد به عنوان مركز ییلاق در 1370 جمعاً 122 روز یخبندان داشته است. میزان بارندگی سالانه آن در همین موقع از سال برابر 491 میلی متر است و معدل بارندگی آن بین سال های 69-1340 (سی ساله) برابر 243 میلی متر است. حداكثر درجه حرارت در شهر كرد 6/38 درجه سانتی گراد است و حداقل آن 4/23 درجه سانتی گراد است.ب- منطقه قشلاقیهوای مناطق كوهستانی شمال و مشرق خوزستان كه محل استقرار قشلاقی ایل بختیاری است در زمستان ها معتدل و تابستان های گرم و طاقت فرساست. با آن كه این منطقه از تاثیرات عوامل اقلیمی استان به دور نیست. اما به جهت وضعیت توپوگرافی مخصوص به خود از میزان بارندگی بیشتر با پراكندگی مناسب تری برخوردار است. اهواز كه تقریباً در مركز دشت خوزستان واقع شده در 1370 برابر 292 میلی متر باران دریافت كرده در حالی كه دزفول به عنوان شاخص منطقه
قشلاقی حدود 3/405 میلی متر بارندگی داشته است. دزفول در سال های 66-1340 دارای معدل حداكثر درجه حرارت 20 ساله ای برابر 6/53 درجه سانتی گراد و حداقل مطلق 5/9- درجه سانتی گراد بوده است. (دكتربهرام امیراحمدیان/ 1378/ ص 20)پوشش گیاهیپوشش گیاهی سرزمین بختیاری را در گروه ایران- توران ذكر كرده اند. در این سرزمین همان طور كه آب و هوا متنوع است گیاهان هم دارای تنوع هستند. (منبع قبلی/ ص 21)الف- منطقه ییلاقیپوشش گیاهی در نقاط مختلف قشلاقی كاملا متفاوت بوده از شمال شرق به سمت جنوب غرب به تراكم آن افزوده می شود. قسمت اعظم شمال شرقی منطقه در شرق دره زاینده رود تپه كوه های آهكی مرتفع و عاری از پوشش گیاهی است.شمال كوه های واقع در غرب زاینده رود و قسمت اعظم دشت لار و كوهپایه ها و دامنه های كوه های جهان بین هرچند خالی از جنگل و بوته های دایمی است ولی دامنه های میانی و كم شیب آن در بهار از بوته های كوتاه مغذی پوشیده می شود كه عمده ترین آنها عبارتند از: زوله- لنگر، موچو، شینگ، گون و غیره. هر قدر از این منطقه به سمت غرب نزدیك می شویم امكان رشد گیاهان بیشتر است. به طوری كه در تنگ گزی چلگرد- میزدج- دامنه های پیشكوه های زرد كوه و بخش حومه بروجن گندمان و دره زردكوه- مراتع جنگلی گسترش می یابد كه چراگاههای مورد بهره برداری برای دامداری است. در چلگرد- شوراب- اردل- شهریاری- كوه سفید- لاغرك- كوه گیلاس و اطراف تونل كوهرنگ، علاوه بر نباتات علوفه ای درختچه های متراكمی گسترش یافته اند كه مهمترین آنها گون است كه مورد بهره برداری زنبورداران و استخراج كنندگان شیره كتیرا قرار می گیرد. در فواصل درختچه ها، علوفه ها رشد مناسبی دارد. این علوفه مرتعی در قسمت اعظم دامنه كوه های این منطقه وجو دارد و انواع آن عبارتند از: كما- هركول- خارشتر- علف قرغی-
كرفس- چوپل تره كوهی- بن سرخ- موسیر و جاشیر. در قسمت های غرب و جنوب غربی منطقه شامل نواحی لردگان، خان میرزا و فلارد و جنوب بازفت كه ارتفاع نسبی آنها كم می شود. پوشش گیاهی تنك جای خود را به درختچه ها و بالاخره به جنگل های وسیع می دهد كه جبهه های آفتابگیر تا حدی با فواصل و جهت های سایه دار یا قسمت غربی كوه ها پوشیده شده از جنگل
های نسبتاً متراكم است. نوع مهم این جنگلها بلوط است. كه قسمت اعظم درختان را تشكیل می دهد و به مقدار بسیار كم انواع زبان گنجشك- پسته وحشی- زالزالك و انجیر وحشی و مهلب- بن و گلخونگ را می توان مشاهده كرد. جنگل های ییلاقی به علت قطع بی رویه درختان آن به دشت در حال تخریب و انهدام است.
ب- منطقه قشلاقیشرایط اقلیمی منطق سبب پیدایش مراتع كوهستانی و دشت های مناسبی در منطقه شده است. هر اندازه كه به طرف شمال شرق این محدوده برویم از ارتفاعات هم مرز تا استان های چهارمحال بختیاری- لرستان- و كهكیلویه و بویر احمد جنگل های تقریباً انبوهی به چشم می خورد. خصوصیات اكولوژیكی این منطقه برای رویش و حیات نباتات مرتعی بسیار مساعد بوده مراتعی با پوشش مناسب را ایجاد میكند ولی استفاده های بی رویه و مكرر و بیش از ظرفیت از این مراتع در سال های اخیر سبب كاهش و تخریب مراتع و پوشش گیاهی آن شده است. اكنون جز در نقاط دور از دسترس مراتع خوب و درجه یك مشاهده نمی شود. از عمده نباتات علوفه ای این منطقه می توان از گرامینه ها و لگومینوز و از چتریان كما- جاشیر و چوچل را نام برد كه از ارزش غذایی مناسب و خوش خوراكی برای دام برخوردار است. درختان و درختچه های جنگلی این منطقه شامل انواع بلوط غرب- داغداغان نارون جنگلی- كیگم- زالزالك- ولیك- ارژن-آلبالووحشی- بنه-چنار- كلخونگ- بادام وحشی و انگور وحشی است. منبع قبلی/ ص 22كوههاقلمرو بختیاری سرزمینی است كوهستانی با قلل بیش از 4 هزار متر. قلل مرتفع آن در تمام مدت سال پوشیده از برف است. در شمال منطقه بختیاری هر چه از سمت شرق به غرب می رویم بر ارتفاع كوه ها افزوده می شود و در نهایت مرز طبیعی بین منطقه ییلاقی و قشلاقی ایل توسط دره های تنگی كه رود خانه های كارون و دز از آن می گذرند، معین می شود. مهمترین كوههای غرب منطقه بختیاری زرد كوه است. ارتفاع بلندترین نقطه آن از سطح دریا 4221 متر است. امتداد رشته
كوه های غرب منطقه ییلاقی شمال غربی به جنوب شرقی است كه شمالی ترین قسمت آن زردكوه و دنباله آن سبزكوه نام دارد. بلندترین نقطه سبز كوه 3862 متر ارتفاع دارد كه در جنوب دشت گندمان واقع است. در منطقه قشلاقی نیز دامنه های جنوبی كوههای بختیاری قسمت های عمده منطقه را می پوشاند. به طوری كه ارتفاعات تا شمال دزفول مسجد سلیمان و هفتگل ادامه داشته سپس با شیب ملایم به جلگه خوزستان می پیوندند. در شمال منطقه قشلاقی
(شهرستان مسجد سلیمان) كوه های كینو به بلندی 4120 متر كوه مغار به بلندی 4117 متر و كوه لیله به بلندی 3280 متر از مهمترین كوه های منطقه قشلاقی شمرده می شود. كوه های آسماری- سفیدكوه- تاراز در مسجد سلیمان)سالن و كینه زا- هفت تنان (در شهرستان دزفول) و تلخ دان- كوه ادیو و كوه سیاه از دیگر كوه های منطقه قشلاقی هستند. (منبع قبلی/1378/ص29) دشتها:عموماً دشت های منطقه كم است. چندین دشت درمنطقه ییلاقی و قشلاقی دیده می شود. وسعت این دشت ها به ندرت به بیش از 3 هزار كیلومتر مربع می رسد. دشت لار در شمال شهر كرد و دشت فرادنبه در شمال بورجن هر یك با وسعتی برابر 600 كیلومتر مربع دشت كیار در شمال اردل 300 كیلومتر مربع و دشت میز دج در جنقان 250 كیلومتر مربع است. علاوه بر آن دشت گندمان در غرب بروجن با 100 كیلو متر مربع وسعت فلارد با 150 كیلومتر مربع و لردگان با 250 كیلومتر مربع در شهرستان لردگان از دشت های كوچك منطقه ییلاقی شمرده می شوند تنها
دشت مهم منطقه ییلاقی خان میرزا نام دارد كه با وسعت 1600 كیلومتر مربع در شرق لردگان واقع شده است در منطقه قشلاقی مهمترین دشت ها عبارتند از دشت لالی، با مساحت 1073 كیلومتر مربع و دشت «اندیكا» با مساحتی برابر 2480 كیلومتر مربع كه اگرچه وسیع هستند لیكن به دلیل شكل زمین و مورفولوژی آن و جنس خاك برای زراعت چندان مناسب نبوده و فقط در بعضی جاهای آن در قطعات كوچك، زراعت دیم و در پاره ای از اوقات آبی انجام می شود. علاوه بر آن
دشت های كوچكی چون دشت آبدار دشت سوسن دشت ناز و چند دشت دیگر در منطقه قشلاقی وجود دارند كه مساحت آنها بسیار اندك است. خاك دشت های منطقه قشلاقی كم و اغلب سنگلاخی است كه بیشتر به صورت مراتع طبیعی، بیشه زار و جنگل های تنك دیده میشود. (منبع قبلی/ صص 23 و 24)رودها:عمده ترین رودهای منطقه بختیاری عبارتند از:1- زاینده رود: این رود در منطقه ییلاق بختیاری جریان دارد. طول آن 405 كیلومتر و از رشته كوه های زرد كوه بختیاری سرچشمه می گیرد و از شمال استان چهارمحال بختیاری به دشت اصفهان جریان دارد.2- كارون: این رود از رشته كوه های زردكوه سرچشمه گرفته و از شمال منطقه ییلاقی در غرب استان چهارمهال بختیاری در مسیری پرپیچ و خم در دره های كوه های واقع بین منطقه ییلاق و قشلاق به طرف جنوب غربی جریان یافته و به دشت خوزستان وارد می شود. طول كارون 890 كیلومتر است. كارون از شمال شرقی شهرستان مسجد سلیمان وارد منطقه قشلاق می شود و پس از عبور از انیدكا و دشت لالی از غرب این شهرستان در شمال شرقی شهرستان شوشتر در منطقه لدلتوند وارد شوشتر می شود. رود كارون در منطقه ییلاقی دارای شعباتی به نامهای «آب بازفت»، «آب كوهرنگ» و «دوآب» است.3- رود دز: این رود از دامنه های جنوبی كوه های لرستان از «جویبار» الیگودرز آبخیزهای اطراف بروجرد سرچشمه می گیرد و هنگام عبور از شهرستان دزفول مرز غرب شوشتر با شهرستان اهواز را تشكیل می دهد و در جنوب این شهرستان منطقه ای به نام «بندقیر» به رود كارون پیوسته «كارون بزرگ» را تشكیل می دهد و طول رود دز 515 كیلومتر است.4- سایر رودخانه ها: دروخانههای جونقان، شلمزار، سبزكوه، منبع لردگان، چله خان خسان و جهان بین از رودخانه های دیگر منطقه ییلاقی و رودخانه های تمبی تلوك- رودزرد- رود تلخ- و مال آقا از رودخانه های دیگر منطقه قشلاقی هستند. (منبع قبلی/ ص 25-24)جمعیت:جمعیت منطقه بختیاری عمدتاً مشتمل بر بختیاری هاست. كه به دو گروه عمده هفت لنگ و چهارلنگ و به دو صورت كوچنده و یكجانشین تقسیم می شوند. جمعیت یكجانشین منطقه در آبادی ها و شهرهای منطقه زندگانی می كنند. كل جمعیت منطقه بختیاری در 1365 حدود 1627000 نفر بوده كه از آن میان 235 هزار نفر كوچ نشین 598 هزار نفر شهرنشین و 794 هزار نفر روستانشین بوده اند. (منبع قبلی/ ص 25)تشكیلات سازمانیموردی كه كوچ نشینان را از سایر بخش های ایلی (اسكان یافته ها) متمایز میكند نظام سیاسی اجتماعی آنان است كه همبستگی و روابط میان گروهی كوچ نشینان در چارچوب علایق مشترك جا می گیرد. (32) بختیاری های عشایر كوچ نشین ایرانی در پویه تاریخ- ترجمه سید محسن محسنیان انتشارات آستان قدس رضوی ص 79- تهران 1367 بختیاری ها نیز دارای نظام تشكیلاتی
منسجمی بوده اند كه بقای جامعه ایلی را تضمین می كرد. ویژگی های زندگی كوچ نشینی برای برقراری نظم و امنیت جانی و مالی گروه ها و نیز اعمال سیاست برقراری نوعی از نظام تشكیلاتی و اداری را در تطبیق با محیط جغرافیایی ایجاب می كرد. بنابراین نظام تشكیلاتی ایل به وجود آمده است. این نظام همچون نظام تشكیلاتی جوامع یكجانشین دارای شعباتی بوده است. نظام انشعابی این امكان را می داد كه در سلسله مراتب تشكیلات كار اداره جامعه نظم خاصی داشته باشد كه بتوان آن را كنترل كرد. ایل بختیاری از نظر تشكیلات دارای دو شاخه ایلی به نام های «هفت لنگ» و «چهارلنگ» است. ظاهراً تسمیه این دو بلوك بر اساس مقررات مالیاتی دوران صفوی است. زیرا در این دوران لنگ، نصف جفت از اصطلاحات مالیاتی بود. (33). (فیروزان/ 1362/ ص 20) پس از گذشت سالها هنوز هم تقسیمات شاخه های هفت لنگ و چهارلنگ در بین كوچ نشینان بختیاری و نیز افرادی كه از این شاخه ها زندگی یكجانشینی اختیار كرده اند، در انتساب و معرفی خود به كار برده می شود. «سبب تسمیه هفت لنگ و چهار لنگ درست معلوم نیست اما آنچه از وری حدس به دست آمده و در محضری كه ریش سفیدان قوم حضور داشتند و در این باب مذاكرات زیاد شد» آرا بر این قرار گرفت از آنجائی كه بنیچه مالیات ایلیات از حیوانات است مثل
بختیاری از مادیان قشقایی از گوسفند- شاهسون از شتر بنجیه بسته شده در یك عمدی كه مالیات بختیاری می بستند، بنیچه سه مادیات به بختیاری بسته شده یا جمع تفرقه شده مقصود از تفرقه ایلیاتی است كه ازخارج پناه به ایلی می برند و در میان آن ایل زندگی و معاش می نمایند.(34) این دو شاخه هر یك دارای قلمرو جداگانه ای بوده اند. هر یك از این شاخه ها شامل تعدادی بزرگ طایفه و طایفه است. اصولا طایفه مهمترین و اساسی ترین ركن تشكیلات سازمان ایلی
است. اعضای طایفه با قرابت های خونی به یكدیگر وابسته هستند. طایفه ها نمایانگر اهمیت سیاسی و معیارهای اجتماعی تشكیلات عشایر هستند. تمام افراد یك طایفه حداقل از نظر فكری گذشته ای مشترك دارند كوچ نشینان هر طایفه دارای چراگاه های تابستانی و زمستانی و مسیر كوچ مشتركی هستند.(35) (تیرامان/ ص 86) ژان پیردیگار، مردم شناس فرانسوی، تعبیر جالبی از طایفه دارند: …. طایفه سیاست را برسراسری مقدم می شمارد و در صورت بروز ستیزی سخت و استثنایی به منزله یك گروه واحد قد علم میكند. اعضای طایفه به طور بنیادی یكدیگر را از طریق بعضی منافع مشترك كه مهمترین آن قلمرو و سرزمین است می شناسند. (36). دیگار/ 1366/ ص 29) نتیجه اینكه در ایل بختیاری طایفه واحد سیاسی اجتماعی- اقتصادی و فرهنگ بوده است. در حال حاضر در بین خانوارهای كوچنده ایل با وجود فروپاشی تشكیلات سازمانی ایل طایفه عنصری پاینده به نظر می رسد. هر چند كه در راس آن كلانتر وجود ندارد و اعضای آن از نظر سلسله مراتب از هیچ مقامی تبعیت نمی كنند. در حقیقت می توان گفت كه اعضای طایفه بیشتر خود را از نظر همخونی و خویشاوندی با طایفه مرتبط می دانند. (دكتر بهرام امیر احمدیان/ 1378/ص 41 و 44)سلسله مراتب ایلیدر راس ایل، ایلخان یا ایل بیگ قرار داشته كه پیوسته از خاندان وابسته به دربار شاه انتخاب می شد. اصولا خوانین بختیاری از نظر قومی بختیاری نبوده اند. در مواردی نیز خانمهای طایفه ها در اثر لیاقت و یا با كمك های دریافتی از خارج از قلمرو ایل به الخانی می رسیدند. بعد از ایلخان یا ایل بیگ «كلانتر» قرار داشت. پیشتر گفتیم كه طایفه ركن اساسی و عمده تشكیلات ایلی بوده است. «روند تاریخی پیدایش نظام انشعابی ایل بختیاری هر چه كه باشد كاركرد این نظام است.(37) دیگار، ژان پی یر/29، 16/1366) بنابراین اگرچه در تقسیمات ایلی ایل بختیاری به دو شعبه و هر شعبه به چند بزرگ طایفه تقسیم می شود، لیكن رده های قبل از طایفه تا ایل بیشتر به صورت كنفدراسیون است كه فاقد مناصب و عنوان بوده است. كلانتران مسئول اداره امور طایفه بوده اند. جمع آوری مالیات تامین سپاه در مواقع لزوم رفع اختلافات بین اعضای طایفه با یكدیگر یا اعضا سایر طوایف ایل از طریق كد خدامنشی- سازماندهی كوچ و استقرار و نیز سایر امور مربوط به اداره طایفه به عهده كلانتر بوده است. كلانتران از طرف ایلخان منصوب می شد. یا به طور مستقیم از طرف ایخان منصوب می شد. با آنكه در نوشته های محققان خارجی بعد از طایفه تقسیماتی چون تیره
آمده است لیكن عنوانی برای رئیس تیره ذكر نكرده بیشتر به عنوان كدخدا اشاره كرده اند. همچنین تقسیمات بعد از تیره را «تش» گفته اند. و برای رئیس تش نیز عنوان «كدخدا» ذكر شده است. طی تحقیقاتی كه در اكثر طایفه های ایل بختیاری به عمل آمد واژه تیره در بختیاریها چندان كاربرد ندارد و همیشه بعد از طایفه عنوان «تش» به كار برده می شود. به نظر ما اگر بعد از «طایفه»، «تیره» و بعد از تیره تش قرار داشت هر یك ناگزیر به داشتن عنوان برای رئیس خود بودهاند در حالی كه چنین نیست و نمی تواند در یك سلسله مراتب یك عنوان به دو رده اطلاق شود. «تیره» واژه تركی است كه در بین عشایر ترك زبان به كار برده می شود. در عشایر بختیاری مترادف واژه تیره تنش به كار می رود. تیره مجموعه ای كوچك از مردم است كه ازتقسیم طایفه یا قومی معین به وجود آمده است در آذربایجان تیره ها اصولا به نام اجداد و یا محلی كه در آن ساكن شده اند نامیده می شود. بعضی اوقات تیره به معنی نسل نیز به كار برده می شود. (38) دایره المعارلف آذربایجان شوروی/ 1986/ ص 284 و 18) هر گاه از یك بختیاری در قلمرو ایلی خود خواسته شود كه خود رامعرفی كند این فرد ابتدا به طایفه ای منتسب میكند. سپس بلافاصله نام «تش» منسوب به خود و بعد از آن «اولادی» را كه به آن وابسته است ذكر كرده در پایان نام مالی را كه در آن زندگی و كوچ می كند نام می برد. می توان استناد كرد كه بعد از طایفه «تش» قرار داشته است. در راس «تش» كدخدا بود. كدخدا از طرف كلانتر منصوب می شد و بعد از كدخدا «ریش سفید» بود كه در راس اولاد قرار داشت. ریش سفید عنوانی انتخابی بوده از نظرسلسله مراتب ایلی، منصب وی چندان اهمیت نداشته و بیشتر برای اداره امور جزئی «اولاد» گمارده و یا از طرف اعضای اولاد انتخاب می شد كه معمولا از میان مسن ترین افراد بود. عنوان بعد از ریش سفید مربوط به «سرمال» یا «گولپ مال» بود. گپ مال توسط اعضای خانوارهای عضو مال و معمولا از بین مسن ترین مردان انتخاب میشد.در حال حاضر در بین عشایر كوچنده بختیاری به غیر از گپ مال كه عنوانی افتخابی و افتخاری است هیچ یك از عنوان های رده های دیگر وجود ندارد. اداره رده های مختلف بعد از مال توسط «شورای اسلامی طایفه» انجام می شود. (دكتر بهرام امیراحمدیان/ 1378/ص 43 و 44)تقسیمات ایلی
همان طور كه یادآور شدیم ایل بختیاری به دو شاخه هفت لنگ و چهارلنگ تقسیم می شود. شاخه هفت لنگ خود از چند بزرگ طایفه (باب) و هر بزرگ طایفه از چند طایفه تشكیل می شود. هر طایفه از چند «تش» و هر تش از چند «اولاد» و هر اولاد از چند «مال» تشكیل می شود. مال نیز به نوبه خود از عضویت تعدادی خانوار به وجود می آید. در شاخه چهارلنگ برخلاف هفت لنگ باب و جود ندارد. تقسیمات آن بعد از بزرگ طایفه تقریباً شبیه تقسیمات هفت لنگ است. تقسیمات ایلی بر منبای سلسل مراتب ایلی استوار بوده است. چون سلسله مراتب ایلی و تشكیلات سازمانی ایلی در حال حاضر وجود ندارد، بنابراین تقسیمات ایلی نیز عینیت خارجی ندارد و بیشتر یك ذهنیت درونی است. به همین منظور خانوارهای بختیاری كوچنده هنوز هم خود را به تقسیمات ایلی وابسته می دانند. به بیانی دیگر می توان گفت كه تقسیمات ایلی تقریباً همان «شجره النسب بختیاری هاست. در حالی كه از نظر اداری و رعایت قوانین و قراردادهای اجتماعی و اقتصادی درون ایلی كمتر از این تشكیلات تبعیت می كنند كه خود سبب بروز مسائل و مشكلات بسیاری در زندگی ایلی می شود. برای آشنایی بیشتر با تقسیمات ایلی نمودار تقسیمات طایفه «با بادی عالی انور» تاسطح مال نشان داده می شود. در این نمودار تقسیمات تش «لك» از این طایفه و اولادهای وابسته به آن نشان داده می شود. هر اولاد و تعداد مال های آن و نیز نام هر یك از سررده مال ها «گپ مال» نوشته شده است. علاوه بر آن تعداد خانوارهای هر مال در سال 1366 در زیر هر مال نیز نوشته شده است. در صفحه بعد تقسیمات كلی ایلی بزرگ بختیاری نشان داده شده است. (منبع قبلی/ صص 45 و 46)
جمعیت و ویژگی های آنپیش از سرشماری اجتماعی- اقتصادی عشایر كوچنده كشور در تیرماه 1366 اطلاع دقیق و صحیحی از جمعیت ایل بختیاری در دست نبود. اطلاعاتی كه در مطالعات گوناگون درباره جمعیت ایل ارائه شده بسیار متفاوت است. به طوری كه نمی توان به درستی دریافت كه كدام یك از منابع درست و كدام نادرست است. این مسئله سبب شده است كه در مورد جمعیت بختیاری ها، نتوان به درستی به منبع خاصی استناد كرد. بر این اساس منابع موجود جمعیت ایل بختیاری در سال های گوناگون دارای نوسانات شدید است در جدول شماره جمعیت ایل بختیاری در سالهای مختلف
و بر حسب منابع و نام و سال آن آورده شده است . به طوری كه دیده می شود جمعیت ایل از 30 هزار تا 360 هزار هزار نفر در نوسان بوده است. این در حالی است كه تعداد جمعیت بر اساس سال تنظیم شده و اگر روند صحیحی می داشت باید نوسان آن در یك سمت و سوبا كاهش یا افزایش متوازنی همراه می بود در حالی كه این طور نیست. از آنجا كه درباره تعداد جمعیت نیز اطلاعات چندانی در دست نبوده است هر چند بررسی های آماری محدودی درباره ویژگی جمعیت ایل توسط سازمان های منطقه ای و ملی انجام شده لیكن به دلیل عدم برخورداری از پوشش های آماری كامل تصویر درستی از جمعیت ارائه نداده اند.
جدول2- جمعیت و خانوار ایل بختیاری در سال های مختلفسالمیلادی سالشمسی منبع تعدادخانوار(هزار) تعداد جمعیت(هزار نفر)9-1807 1186 دراپ (1819) 100 15-1814 1193 موریر (1838 ص 234) 100 1821 1200 هاسل (1821 ص 527) 30 6001836 1215 لاورینسون (1839 ص 102) 28 1801840 1219 لیارد (1946ص 105-101) 39 1681881 1260 كرزن (1982 ص 97) 2341885 1891 ام-آر (1885 ص 84) 38 1801891 1270 بیشوپ (1891 ص 295) 29 2281897 1276 بستان السیاحه 30 1741901 1280 كفایه الجغرافی جدید 50 1905 1284 ج.پی (1910 ص 104) 47 2821910 1289 ام- آر (1910 ص 22) 37 1911 1290 آلمانی (1911 ص 175) 30 2001920 1299 تروبكو (1966 ص 17) 2001921 1300 رس (1921 ص 118) 42 2521923 1302 گرت وایت (1969 ص18) 47 1934 1313 دسیو (1934 ص 1792) 1501942 1321 دیگاز (1969 ص 35) 2351945 1324 ان-آی-وی(1945ص373) 42 2521946 1325 لمب (1946 ص 392) 300ادامه جدول2- جمعیت و خانوار ایل بختیاری در سال های مختلفسالمیلادی سالشمسی منبع تعدادخانوار(هزار) تعداد جمعیت
(هزار نفر)1948 1327 علی رزم آرا 751954 1333 داگلاس (954 ص 145) 3001955 1334 فرانسه (1966 ص 26) 60 3601963 1342 ایرانشهر 36 1964 1343 بروكس (1970 ص 9) 2251969 1348 دیگار (1973 ص 1424) 1801969 1348 وزارت آبادانی و مسكن 38 2641972 1351 دتیرامان (1975 ص 104) 27 1641972 1353 مركز آمار ایران و سرشماریخانوارهای متحرك 30 1977 1356 گذری به چهارمحال بختیاری
76 1978 1367 منطقه آماری استانچهار محال بختیاری 12 701981 1360 مركز عشایر ایران 80 1983 1362 سازمان برنامه و بودجهاستان چهارمحال بختیاری 13 891984 1363 جغرافیای استان چهار محال و بختیاری 89 1985 1364 مركز آمار ایران (مرحله اول سرشماری عشایری) 32 سالمیلادی سالشمسی منبع تعدادخانوار(هزار) تعداد جمعیت(هزار نفر)1978 1366 مركز آمار ایران (سرشماری اجتماعی- اقتصادی عشایر كوچنده) 28 1811988 1366 مركز آمار ایران(سرمشری اجتماعی- اقتصادی عشایر كوچنده) 37 234پس از اولین سرشماری علمی وفنی درباره جمعیت كوچ نشین كشور، تعداد جمعیت و خصوصیات اجتماعی- اقتصادی جامعه عشایری كشور معین شده است. بر اساس اطلاعات به دست آمده از نتایج سرشماری اجتماعی- اقتصادی عشایر كوچنده كشور در تیرماه 1366، ایل بختیاری با داشتن 27960 خانوار عشایری 50/15 درصد از خانوارهای كوچنده كشور را به خود اختصاص داده است. جمعیت ایل بختیاری 181777 نفر بوده كه 8/15 درصد از جمعیت عشایری كشور را شامل می شود. ایل بختیاری بزرگترین ایل كشور از نظر تعداد خانوار و جمعیت است.
از مجموع 181777 نفر جمعیت ایل بختیاری، 95676 نفر مرد و 86101 نفر زن بوده اند. نسبت جنسی در ایل بختیاری 111 نفر بوده است. به بیانی دیگر در ایل بختیاری در مقابل هر 100 نفر زن، 111 نفر مرد وجود داشته است. این نسبت ها در بین اطفال زیر یك سال برابر 107 و در بین بزرگسالان (65 ساله و بیشتر) معادل 133 بوده است.كمترین نسبت جنسی در گروه سنی 1-5 (نوباوگان) و برابر 101 بوده است.بیشترین نسبت جنسی مربوط به گروه نوجوان 11-14 ساله و برابر 134 بوده است. نسبت جنسی ایل بختیاری حتی بیشتر از این نسبت در كل جامعه عشایر كشور (180) است.
جدول 3- جمعیت ایل بختیاری بر حسب گروه های سنی به تفكیك جنسگروه های عمده سنی تعداد درصد مرد زن نسبت جنسیجمع181777 0/100 95676 86101 111اطفال كمتر از یكسال 6288 5/3 3249 3039 107نوباوگان (1-5 ساله ) 37848 8/20 18989 18859 101كودكان (6-10 ساله) 31575 4/17 16515 15060 109نوجوانان(14-11ساله) 18845 4/10 10778 8067 134جوانان (24 ساله) 28232 5/15 14624 13608 107میانسال (25-64 ساله) 53715 6/29 28503 25212 113بزرگسالان(65 ساله و بیشتر) 65255 9/6 3002 2253 133نامشخص 19 16 3 –اطلاعات این سرشماری نشان می دهد كه 0/52 درصد از جمعیت ایل بختیاری در گروه سنی كمتر از 15 ساله، 1/45 درصد در گروه سنی 15-64 ساله و 9/2 درصد در گروه سنی 65 ساله و بیشتر قرار داشته اند.میانگین سنی در ایل بختیاری برابر 2/20 و میانه سنی معادل 14 بوده است. میانگین سنی مردان 8/20 و زنان 6/19 و میانه سنی مردان 14 و زنان 13 بوده است. (منبع قبلی/ ص 56)جدول4- جمعیت بختیاری بر حسب جنس و گروه های عمده گروه های سنی مرد و زن مرد زنجمع 181777 95676 861014-0 ساله 35896 18080 178169-5 ساله 32271 17174 16097
14-10 ساله 25389 14277 1111219-15 ساله 17403 9685 771824-20 ساله 10829 4939 589029-25 ساله 10563 4784 577934-30 ساله 10146 5185 496139-35 ساله 7057 3932 312544-40 ساله 6175 3128 3029
49-45 ساله 4170 2325 184550-54 ساله 5784 3272 251259-55 ساله 4231 2700 153164-60 ساله 5607 3177 243065 ساله و بیشتر 5255 3002 2253 19 16 3نمودار هرم سنی جمعیت ایل بختیاری در سال 1366 65+ مرد 64-60 زن 59-55 54-50 49-45 44-40 39-35 34-30
29-25 34-30
29-25
24-20
19-15
14-10
9-5
4-0 2000 15000 10000 5000 0 0 15000 10000 5000 2000
زبانزبان (گویش) بختیاری ها «لری بختیاری» است كه شعبه ای از زبان های شمال غرب ایران است. بر اساس نتایج سرشماری اجتماعی اقتصادی عشایر كوچنده در تیرماه 1366،5/70 درصد از جمعیت ایل بختیاری می توانستند به فارسی صحبت كنند 2/19 درصد می توانستند زبان فارسی را بفهمند و 9/9 درصد فارسی را نمی دانستند از جمعیت مردان ایل بختیاری 4/74 درصد و زنان 2/66 درصد می توانستند به فارسی صحبت كنند.سواددر تیرماه 1366 از كل جمعیت 6 ساله و بیشتر ایل بختیاری 3/23 درصد با سواد بوده اند. در حالی كه در كل جامعه عشایر كشور نسبت باسوادی 27 درصد بوده است. در گروه سنی 6-9 ساله، 7/31 درصد و در گروه سنی 10-14 ساله، 5/43 درصد با سواد بوده اند. در گروه سنی 25-64 ساله این نسبت برابر 8/9 درصد و در گروه سنی 65 ساله و بیشتر 7/5 درصد بوده است. نسبت
باسوادی در بین مردان ایل بختیاری در بین زنان ایل 1/9 درصد و در بین زنان كل جامعه عشایری كشور 14 درصد بوده است. به طوری كه ملاحظه می شود نسبت های باسوادی ایل بختیاری كمآموزشی است. بر اساس اطلاعات سرشماری اجتماعی- اقتصادی عشایر كشور از جمعیت 6-24 ساله جامعه عشایری كشور برابر 3/28 درصد بوده است. نسبت جمعیت در حال تحصیل ایل بختیاری حداكثر 9/36 درصد (در گروه سنی 10-14 ساله) و حداقل 2/4 درصد (در گروه سنی 20-24 ساله) بوده است. (دكتر بهرام امیراحمدیان/1378/ص60)
ادامه خواندن مقاله در مورد بررسي مونوگرافي ايل بختيار (بررسي ساختار فرهنگي- اجتماعي)
نوشته مقاله در مورد بررسي مونوگرافي ايل بختيار (بررسي ساختار فرهنگي- اجتماعي) اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.