nx دارای 206 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
بررسی فحشا
مقدمهمطالعه سیر تاریخی فحشا ، نشانگر آن است كه این پدیده، از كهنترین انحرافات بشری است و از دیر باز به عنوان یك واقعیت اجتماعی وجود داشته است. با این حال، تحقیقات علمی اندكی روی آن صورت گرفته است. طبق تعریف، زن ویژه یا روس
پی یا فاحشه، زنی (یا به ندرت مردی) است كه مخارج زندگی خود را به طور كلی یا جزئی از طریق تسلیم جسم خویش به دیكران (با انگیزههای جنسی) تأمین میكند. بعلاوه این نوع روابط جنسی بدون محبت و موقتی است و اگر رابطه عاطفی در این كار دخالت داشته باشد، فحشا نام نخواهد داشت. این اصطلاح، تنها به كسانی اطلاق نمیشود كه تمام عمر به فحشا اشتغال دارند، بلكه هر زن یا مردی كه در ضمن اشتغال به كارهای دیگر، گاهگاهی با دریافت پول به ایجاد رابطه جنسی بادیگران اقدام كند، نیز (طی مدتی كه به این رفتار میپردازد)، روسپی نامیده میشود (فارلی و دیگران، 1998 : ص94).
روانشناسان علت بروز این پدیده را علل روانی از جمله گرایش به تنوعطلبی و ضعف هویت اخلاقی میدانند و همچنین اختلال در هویت در آن دخالت دارد و در برخی از افراد این گروه، اختلالات شخصیتی (به ویژه اختلال شخصیت ضد اجتماعی و مرزی) نمود بیشتری دارد (بهبودی،1378 : ص102).از نظر جامعهشناسان و مددكاران اجتماعی، علت فحشا صرفاً به پدیدههای روانی محدود نمیشود؛ بلكه علت بروز این پدیده را به فقر و گرسنگی، چگونگی تعلیم و تربیت فرد در خانواده، بیكاری، نوسان شرایط اقتصادی، مهاجرت و شهرگرایی، بیسوادی و ناآگاهی، اعتیاد به مواد مخدر، طلاق و كشمكش خانواده و انحراف والدین نسبت میدهند.
با نگاهی مددكارانه به آسیبهای اجتماعی قرن بیست و یكم كه دیدگاهی مركب از علم جامعهشناسی و روانشناسی است متوجه میشویم كه توسعه زندگی شهری، گسترش بیرویه مهاجرت از روستا به شهرهای بزرگ، افزایش حاشیهنشینی، بیكاری، فراوانی مشكلات اقتصادی- اجتماعی و جوان بودن درصد بالایی از افراد جامعه ایران باعث افزایش كمی و كیفی آسیبهای اجتماعی شده و زمینه مناسبی برای ابتلاء به انواع آسیبها مخصوصاً برای قشرهای نوجوان و
جوان فراهم گردیده است كه از جمله این آسیبها میتوان به پدیده فحشا و روسپیگری اشاره كرد.با عنایت به اهمیت حیاتی و نقش تعیین كننده سلامت جسمانی و روانی نوجوانان و جوانان جامعه در تأمین بقاء و آینده مملكت بویژه به دلیل نقشی كه در تربیت و پرورش كودكان نسل آینده خواهند داشت بیتوجهی به آنان باعث سست شدن بنیان خانواده در نسلهای آتی خواهد شد. آثار نامطلوبی كه توأمان با این مسأله روی میدهد (اشاعه بیماریهای مقاربتی (از جمله ایدز;) از هم پاشیدگی كانون خانواده، تشكیل خانههای فساد و فریب سایر زنان و دختران، خودكشی، توزیع مواد مخدر، اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الكلی، زشت شدن چهره عمومی شهر و ;) م
یتواند هزینههای مالی، خانوادگی، فرهنگی واجتماعی هنگفتی را برای جامعه داشته باشد.از این رو، با توجه به پیامدهای ناگوار این پدیده در بهداشت روانی فردی و اجتماعی، هدف از مطالعه تعدادی از زنان ویژه، روشن شدن برخی از زوایای كیفیت خانوادگی این قربانیان است. دلیل مقایسه عوامل خانوادگی این گروه با گروه زنان عادی آن است كه تا وقتی كه مبنایی برای مقایسه ویژگیهای یك گروه وجود نداشته باشد قادر به تبیین تأثیر این ویژگیها بر روی گروه مورد نظر نخواهیم بود. اگر بتوانیم دادههای گروه آزمایش را با دادههای گروه كنترل (كه نسبتاً همتا با گروه آزمایشی است) مقایسه كنیم كمك بزرگی به درك معنای تفاوت متغیرهای مورد آزمایش میشو
د. امید كه با شناخت هر چه بهتر ویژگیهای فوقالذكر بتوان برنامههای پیشگیرانه مفیدی را در این زمینه مطرح و به اجرا گذارد.موضوع پژوهش حاضر كه به بررسی مقایسهای ویژگیهای خانوادگی زنان روسپی (ندامتگاه زنان سازمان زندانها در تهران) و زنان غیر روسپی (سطح تهران) میپردازد، از منظر تئوریهای روانشناسی و جامعهشناسی به این مسأله پرداخته و سعی در شناسایی هر چه بهتر این خصوصیات دارد.
بیان مسأله خانواده نخستین گروهی است كه به صورت طبیعی وجود داشته و جامعه بر آن بنا شده است. چگونگی و كیفیت روابط در خانواده در تحقق وظایف خویش، شاخص مناسبی جهت ارزیابی كیفیت ارتباطی جامعه میباشد، هر چه خانواده دارای روابط خوب و سالمتری باشد به همان نسبت ثبات و سلامت جامعه بیشتر تأمین شده است. بر عكس هر چه خانواده از وضعیت بدتر و آشفتهتری برخوردار باشد به همان نسبت سلامت جامعه بیشتر تهدید شده است. زیرا اختلال در كاركرد
ارتباطی خانواده نشانه اختلال در منظومه خانواده است كه خانواده را به سمت فروپاشی سوق میدهد (پیكرستان ، 1380 : 5). فروید میگوید بیشترین افراد ناسازگار و مسألهدار، وابسته به خانوادههای آسیب دیده هستند و افرادی كه مربوط به خانوادههای پر كشمكش میباشند به سبب عدم برخورداری از آرامش روانی و عدم تمركز و آشفتگی بیشتر در معرض رفتار ناسازگارانه و كجروانه قرار دارند (مركز آموزش سازمان زندانها، 1374 : 95). در این میان روسپیگری زن به عنوان عضوی از مهمترین نهاد اجتماعی خود نمود بارزی از عمیقترین اختلالات كاركردی در ساختار خانواده است.روسپیگری اگر چه در نگاه اول پدیدهای فردی به نظر میرسد اما با توجه به پیامدهای سوء آن كه
در نظم جامعه اختلال و آشفتگی ایجاد میكند و منشاء بسیاری از رفتارهای ضد اجتماعی و بزهكارانه همچون اعتیاد به مواد مخدر، مشروبات الكلی، اشاعه بیماریهای مقاربتی (از جمله ایدز;) از هم پاشیدگی كانون خانواده، خودكشی، توزیع مواد مخدر، سرقت، جیببری، تشكیل خانههای فساد و فریب سایر زنان و دختران است. جا دارد كه علیرغم معلول بودن این پدیده از آن به عنوان علت آغازین بسیاری از آسیبهای دیگر یاد كنیم.زنان روسپی به خاطر شرایط خاص خود مورد انواع سوء استفاده و آزاد قرار میگیرند و در نتیجه زمینه را برای پیدایش و افزایش باندهای جنایتكاری كه این زنان را مورد استثمار و بهرهكشی قرار میدهد فراهم میسازند. این پدیده سبب میشود كه سطح جرم و جنایت در جامعه افزایش یابد. در نتیجه امنیت و سلامت اجتماعی به مخاطره افتد.تحقیقات زیاد نشان میدهد كه روسپیگری نتیجه روابط ناسالم و بسیار خشن در خانه و خانوا
ده بوده و بازده آن نیز دامنگیر خانوادهها می شود و نیز جامعه بزرگتر را دچار آسیب و اختلال میسازد.آمار دقیقی از تعداد روسپیان در ایران وجود ندارد. با این وجود آمارهای ارائه شده از سوی مسئولین نشان میدهد كه تعداد زنان روسپی هر ساله رو به افزایش است. در خرداد ماه سال 1381 از 5789 نفر زندانی زن 1258 نفر آنها به جرم اعمال منافی عفت و عمومی و عمدتاً برای جرائم روسپیگری زندانی شدهاند (دفتر آمار و رایانه سازمان زندانها ، تیر 1381) و نیز با عنایت به اینكه امروزه اخبار تكاندهندهای از وضعیت این زنان و سرگذشت دردناك آنها در اینترنت و رسانههای
بینالمللی درج میشود. مبین این واقعیت تلخ است كه این آسیب اجتماعی به طور نگرانكنندهای، رو به فزونی است. همچنین صادرات و قاچاق دختران ایرانی به كشورهای حاشیه خلیج فارس به وسیله باندهای فساد و یا شنیدن خبر روسپیگری دختران ایرانی در تركیه به راستی دل هر ایرانی را به درد میآورد.انحرافات اجتماعی، به ویژه انحرافات زنان، سلامت و امنیت روانی- اجتماعی و حتی سیاسی و اقتصادی جامعه را تهدید میكند. از این رو جامعه برای بقا و پایداری خود بایست تدابیر مناسبی جهت جلوگیری از انحرافات زنان بزهكار و اقداماتی جهت بازپروری آنها اتخاذ نماید. و این امر جز از طریق شناخت دقیق عوامل زمینهساز وتشدید كننده گرایش به انحرافات امكانپذیر نیست. به اعتقاد اكثر روانشناسان و جامعهشناسان ریشه اصلی آسیبهای اجتماعی و از جمله آنها “روسپیگری” درخانواده است. زیرا خانواده به عنوان كوچكترین اجتماع بشری ساختاری دارد كه عناصر درون آن به شدت به هم وابستهاند و اگر در این سیستم مشكل ایجاد شود كل سیستم را دگرگون خواهد ساخت بنابراین همیشه سازگاری و تفاهم بین همه اعضاء ضروری است. از این رو بررسی عوامل خانوادگی مؤثر بر روسپیگری زنان به عنوان یكی از مسائل ضروری جامعه، مسأله
اصلی پژوهش حاضر است. به عبارت دیگر، مسأله پژوهش حاضر این است كه : چه عواملی مرتبط با خانواده موجب روسپیگری زنان میشود؟
ضرورت و اهمیت تحقیقخانواده به عنوان كوچكترین واحد اجتماعی اساس تشكیل جامعه و حفظ عواطف انسانی است، یكی از عوامل مؤثر در رفتار فرد خانواده میباشد. در یك خانواده شكل كار و طرز ارتباطی اعضای خانواده به گونهای است كه محیط خانواده را برای تأمین احتیاجات اساسی اعضا چه در زمینه جسمانی و چه روانی مساعد میسازد، اساساً یكی از كاركردهای خانواده اجتماعی كردن طفل و تعلیم و تربیت وی میباشد و هر گونه نارسایی در كاركرد خانواده تأثیرات نامطلوبی در بهنجار
نمودن فرزندان میگذارد. در زمانی كه فروپاشی خانواده به عنوان نهاد اولیه و پایدار تربیت روز به روز افزایش مییابد و طبق پیشبینیهای انجام شده از جانب سازمان بهداشت جهانی احتمال داده میشود كه در طلیعه هزاره سوم پنجاه درصد از كودكان در خانوادههایی تك والد و بیسرپرست به سر میبرند و نرخ طلاق هفت برابر افزایش مییابد و در زمانی كه شیوع اختلالات و ناهنجاریهای روانی و رفتاری از نظر همهگیرشناسی روز به روز فزونی مییابد در چنین زمانی تنها كلید حل این بحران اصلاح خانواده و تربیت و بازگشت به كانون خانواده میباشد (كریمی، 375 : 23).تحقیقات زیادی گویای این واقعیت است كه در پس بسیاری از انحرافات رفتاری از جمله پدیده
روسپیگری به عنوان یك انحراف جنسی، كانون خانواده متلاشی است لذا خانواده باید هر چه بیشتر مورد توجه قرار گرفته و تلاش شود تا از بروز مشكلات در خانواده جلوگیری به عمل آید.روسپیگری به عنوان یك پدیده اجتماعی معلول تعاملهای ناسازگار بین اعضای خانواده است.
پیامدهای سوء روسپیگری نه تنها بر پیكر جامعه بلكه برخانواده و تمام كسانی كه به نوعی با خانواده در ارتباط میباشند اثر منفی میگذارد. یافتههای متعدد نشان داده است كه در جوامع مختلف آمار روسپیگری به ویژه در چند سال اخیر در حال افزایش است. در كشور ما فقط در سال 1381 از تعداد 5789 نفر زندانی زن 1258 (یعنی حدود 20 درصد) نفر آنها به جرم اعمال منافی عفت و عمومی عمدتاً برای جرائم روسپیگری زندانی شدهاند. از آنجایی كه طیف عظیمی از جامعه ما را قشر جوان تشكیل میدهد پرداختن به مسائل و مشكلات مربوط به این قشر تأثیر زیادی در باروری و شكوفایی نسل آینده جامعه خواهد داشت.
اكثر تحقیقات در خصوص روسپیان منابع خارجی میباشد و پژوهشها و مطالعاتی كه در داخل كشور در زمینه پدیده روسپیگری انجام شده است بیشتر به سببشناسی این معضل پرداختهاند و كم به رابطه درون خانوادگی و محیط خانواده كه كانون رشد و پرورش انسان است پرداخته میشود. لذا در این پژوهش سعی شده از زاویهای دیگر به پدیده روسپیگری نگریسته و عوامل خانوادگی از یك منظر ارتباطی و تعاملی مورد بررسی و كنكاش قرار گرفته است و نكته قابل توجه اینكه عوامل خانوادگی از دیدگاه زنان روسپی و غیر روسپی سنجیده میشود كه در جای خود حائز اهمیت میباشد. اصولاً برای پیشگیری از فروپاشی شناسایی عوامل مؤثر بر كاركرد خانواده نقش مهمی در تدوین برنامهها و سیاستها برای پیشگیری از افزایش پدیده روسپیگری خواهد داشت.
اهداف تحقیق:– اصلی :شناسایی و تعیین تفاوت وضعیت خانوادگی زنان روسپی با زنان غیر روسپی از نظر وضعیت پایگاه اقتصادی و اجتماعی خانواده، میزان تضاد خانوادگی، میزان انحراف خانوادگی، میزان خشونت خانوادگی ، وضعیت اعتقادات مذهبی ، میزان از هم گسیختگی خانوادگی و نحوه نظارت و سرپرستی خانواده به منظور شناسایی عوامل خانوادگی اثرگذار بر روسپیگری زنان.– فرعی:1- بررسی و شناخت وضعیت زنان روسپی از نظر فراوانی سنی ، میزان تحصیلات ، وضعیت ازدواج ، نوع و سن تجربه جنسی ، سن تجربه مواد مخدر و وضعیت مسكن آنها.
2- ارائه پیشنهادات و راهكارهای كاربردی، مؤثر و قابل اجراء به خانوادهها و مسئولان ذیربط جهت پیشگیری از شیوع این آسیب اجتماعی.
فصل دومادبیات موضوع
گفتار یکم : خانواده مطالعات انجام یافته توسط متخصصان علوم اجتماعی و دستورات و راهنماییهایی كه پیامبران الهی برای هدایت و رشد و كمال و تربیت انسانها از منبع وحی ابلاغ كردهاند، بر نقش نهاد خانواده به عنوان اصلیترین كانون پرورش و تربیت تأكید شده است. خانواده نهاد اجتماعی همگانی و با دوامی است كه از دیر باز و از دوران ما قبل تاریخ وجود داشته است. استحكامی كه خانواده در روابط اجتماعی افراد ایجاد میكند و روابطی كه بر آورنده مهمترین نیازها و خواستهای حیاتی آدمی است، باعث شده كه به رغم مخاطرات بسیار بعنوان نهادی كه حیات اجتماعات انسانی بدان وابسته است، باقی و پایدار بماند.در همه تعریفها، بدون استثناء، خانواده واحدی از اجتماع قلمداد شده است، یعنی جامعه از مجموعه خانوادهها تشكیل میشود، بقاء خانواده و موفقیت و شكست جامعه وابسته به خانواده است. اگر خانواده محیطی سالم برای پرورش روح و جسم افراد باشد، در سلامت جامعه مؤثر است.«خانواده» زنجیره ارتباطی اجتماعی و تضمینكننده آرامش و ثبات جامعه است. كودكان نخستین وابستگیهای عاطفی نزدیك و صمیمی خود را در خانواده بر قرار میسازند و درونی كردن ارزشها و هنجارهای فرهنگی را در آن آغاز میكنند.كاركرد عاطفی “خانواده” از نیاز انسان به محبت و وابستگیهای عاطفی ناشی میشود. بدون وجود محبت و احساس پیوستگی، خانواده ممكن است با مشكلات عاطفی و روانی مواجه گردد. كودك، درس محبت، رحم و شفقت، نیكوكاری، وفاداری، صفا، خلوص. راستی، شجاعت. فروتنی و سایر سجایای انسانی را در نخستین سالها در زندگی خود در دامن پر مهر و محبت پدر و مادر
میآموزد. نیاز به محبت از مباحث اصلی در روانشناسی تربیتی روانكاری است. كارن هورنای محور اساسی مطالعات خود را نیازهای اساسی قرار داده و بر محبت و برخورداری از آن در سالهای اولیه زندگی تأكید میورزد.آدلر میگوید: كودك از نخستین لحظه تولد میخواهد خود را به مادرش بچسباند و مادر تا مدت درازی میگوید عمدهترین نقش را در زندگی كودك بازی میكند و نقش مؤثری در ابراز مهر و محبت دارد (كی نیا، 1373 : ص70). كمبود محبت غالباً از عوامل مؤثری است كه نوجوانان و جوانان را به سوی «انحراف» اجتماعی سوق میدهد. دختر نوجوانی كه كمبود محبت دارد به هر كسی كه سر راه او قرار میگیرد و به او اظهار محبت میكند علاقهمند میشود و چه بسا در این مسیر تباه میشود.
تعریف خانوادهخانواده در لغت به معنی خاندان، دودمان و اهل خانه است و طبق تعریف قانون مدنی ایران، خانواده عبارت است از زن و شوهر و فرزندان تحت سرپرستی آنها، كه با هم زندگی میكنند و تحت ریاست شوهر و پدر هستند (آقابیگلویی و همكاران 1380 : 13). برگسی و لاك در اثرشان خانواده به سال 1953 مینویسند: «خانواده گروهی است متشكل از افرادی كه از طریق پیون
د زناشویی، همخونی و یا پذیرش (به عنوان فرزند) با یكدیگر به عنوان شوهر، زن، مادر، پدر،
برادر و خواهر در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشتركی پدید آورده و در واحد خاصی زندگی میكنند» (ساروخانی باقر، 1370 ص135).مك آریو مینویسد: «خانواده گروهی است دارای روابط جنسی چنان پایا و مشخص كه به تولید مثل و تربیت فرزندان منجر میگردد» (همان منبع 1381 : 135).خانواده از دیدگاه كاركردگرایان : واحدی است كه تنظیم رفتار جنسی، جایگزین كردن اعضاء، جامعهپذیری مراقبت و نگهداری از كودكان، حمایت عاطفی و تعیین جایگاه اجتماعی را به عهده
دارد. خانواده در مفهوم اختصاصی آن یك گروه اجتماعی است كه در آن به روابط جنسی زن و مرد مشروعیت داده میشود. تولید مثل به شیوه مشروع امكانپذیر میگردد. در مقال جامعه، از نظر مراقبت و رشد فرزندان مسئول است. گونههای خاص مستحكمی از احساسات و عواطف ایجاد و تقویت و بالاخره اینكه یك واحد اقتصادی و حداقل مصرفی است (محسنی، منوچهر 1379 : 200).سالوادور مینوچین (1974) كه پیشگام خانواده درمانی ساختی است خانواده را مكمل جامعه میداند و ابراز میكند كه خانواده سیستمی است كه عملكرد آن از طریق الگوهای مراودهای صورت میگیرد، او عقیده دارد كه ارگانیسم خانواده بیش از پویاییهای زیستی- روانی یكایك اعضایش است. در دیدگاه سیستمی، خانواده موجودی است كه اعضاء و اجزاء آن با هم تغییر
میكنند و به هنگام انحراف، برای حفظ تعادل خود فعال میشوند. طبق این تعریف اولاً رفتار اعضاء خانواده تابعی از رفتار سایر اعضاء خانواده است و در ثانی خانواده هم مانند هر سیستمی متمایل به حفظ تعادل است، در این تعریف بر تعامل متقابل اعضاء تأكید شده است (بهاری 1381 : 10) و سرانجام در اصل دهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران عنوان شده است كه خانواده واحد بنیادی جامعه اسلامی است و همه قوانین و مقررات و برنامهریزیهای مربوط باید در جهت آسان كردن تشكیل خانواده، پاسداری از قداست ان و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد.
اهمیت خانوادهخانواده از بدو پیدایش خود همچون حریمی امن برای افراد جامعه ایفای نقش نموده است. هر چند كه در بستر زمان، این نظام كوچك اجتماعی دستخوش تغییرات فراوان گردید. لیكن هیچگاه از حیات جمعی بشر جدا نماند. همیشه پا بر جای است و هیچ آسیبی را نمیتوان سراغ گرفت كه بی تأثیر از مسایل نظام خانواده باشد.خانواده، زنجیره ارتباطی اجتماع و تضمین كننده آرامش و ثبات جامعه بوده و خواهد بود و واحدی است كه كودكان نخستین وابستگیهای عاطفی نزدیك و صمیمی خود را در آن برقرار میسازند زبان را یاد میگیرند و درونی كردن ارزشها و هنجارهای فرهنگی را در آن آغاز میكنند. نفوذ خانواده را در تربیت كودكان از دو جهت میتوان مطالعه كرد یكی از جهت كنش اجتماعی آن، كه تأمین ارزشها و ایجاد صمیمیت و همكاری میان اعضاء خانواده است و دیگری كنش روانی خانواده كه در حقیقت پایههای شخصیت كودكان را پیریزی مینماید و به فعالیتها، افكار و عواطف آینده آنان شكل خاص میبخشد، روانشناسان نشان دادهاند كه تربیت سالهای اولیه كودكی از نظر پیدایش خصوصیات و حالات معینی در انسان، تأثیر بسیار عمیقی دارد (صانعی 1373 : ص193).اهمیت خانواده برای عدهای از روانشناسان به اندازهای است كه عدهای بر آن شدند كه به جای روان درمانی فرد، از طریق روان درمانی خانواده كژ رفتاریها را بهبود بخشند و سلامت روحی را به افراد باز گردانند، خانواده هم میتواند در پرورش استعدادهای نوجوانان و همنوایی او با جامعه و هم در به انحراف كشاندن و ناهمنوایی نوجوانان با اجتماع تأثیر شگرف داشته باشد.
اصولاً محیطهای نامساعد خانوادگی سبب بار آمدن فرزندان ناسازگار و ناامن میشود. فضای خانوادگی نامناسب و متشنج، بهداشت روانی نوجوان را در معرفی تهدید قرار میدهد. و صدماتی برای او وارد میكند كه در دورههای بعدی عمر فرد به گونهای ظاهر میشود.جامعهشناسان خانواده را یكی از شالودههای اساسی حیات اجتماعی محسوب میكنند. به همین جهت وظایفی كه به عهده اوست بسیار سنگین و در خور اهمیت فراوانند، تعلیم و تربیت
فرزندان كه مردان و زنان فردای اجتماع را تشكیل میدهند و مسئولیت آینده به دوش انان است و همچنین پرورش شخصیت نسل آینده از عمدهترین وظایف خانواده است و باید از اعضای خود افرادی مفید بسازد و با اجتماعی كردن و تطبیق دادن آنها با جامعهای كه در آن زندگی میكنند عناصر سودمندی را تحویل اجتماع دهد.اعلامیه حقوق بشر بر حمایت دولت و جامعه از نهاد خانواده به عنوان ركن طبیعی و اساسی جامعه تأكید دارد و میگوید، كودكان برای رشد كامل و هماهنگ شخصیت خود باید در محیط خانواده، در فضای شاد و دارای عشق و تفاهم پرورش یابند بنابراین همه نهادهای جامعه باید به تلاشهای والدین و دیگر عوامل پرورش و مراقبت از كودكان در محیط خانواده احترام بگذارند و از آنها حمایت كنند چنین مفاد و مطالبی در كنوانسیون حقوق كودك نیز گنجانیده شده است (نشریه
بیست و هفتمین اجلاس ویژه- مجمع عمومی ملل متحد2001).در جوامع جهان سوم، خانواده از چند جهت حائز اهمیت بیشتری است:1- در این جوامع تا آن اندازه، تقسیم كار صورت نگرفته است كه، بتوان نقش خانواده را در قسمتهایی به نهادهای دیگر واگذار نمود.2- نهادهای موجود دیگر كه مسئولیت جامعهپذیری را به عهده دارند به هیچ وجه برای اجتماعی شدن فرزندان كاملاً قابل اعتماد نیستند.3- میزان آنومی و لذا انواع انحرافات برای بچهها در این جوامع معمولاً زیاد است و نیروهای كنترلكننده دولتی در این زمینه به علت مشكلات چندان مؤثر نیستند. لذا اهمیت خانواده در تربیت، آموزش و هدایت بچهها بسیار بیشتر است و لازم است كه اولیاء در این زمینه در روابط به فرزندان، نظارت و كنترل هم وقت بیشتر بگذارند و هم مطالعه بیشتری نمایند (رفیعپور، فرامرز، 1378 : ص21).
گفتار دوم: آسیبهای خانوادهخانواده بهم ریخته منبع رفتارهای ضد اجتماعی میباشد زیرا این تنها محیطی است كه به او تحمیل شده است. او در اینجا متولد شده و به ادامه زندگی در همین محیط مجبور میباشد به همین خاطر به آن نام محیط بی چون و چرا یا اجتناب ناپذیر دادهاند. در صورتیكه خانواده هدف از تشكیل خود را به خاموشی بسپارد اهداف و وظایف خود را در فرزند پروری نادیده بگیرد و یا توانایی صحیح برقرار ساختن روابط با سایر افراد خانواده و جامعه و مقابله با مشكلات و مسائل فردی و گروهی را كسب كرده باشد و یا از دست داده باشد و نتواند خود را با تحولات و تغییرات جامعه
چهره مقدس خانواده مخدوش میگردد و بالطبع در این راستا ستیزهها، مجادلهها و طردها، تكذیبها، خواستها و تأییدهای ناروا در میان خواهد بود و والدین كه عهدهدار یاری دادن، مرارت كردن و اداره نمودن تشكیلات خانواده خود هستند اگر در انجام این وظایف شكست بخورند دیگر نفوذ واقع بینانه و منطقی خود را در ارتباط با فرزندان از دست خواهند داد. خانواده برای فرزندانی كه از چنین نعمتی برخوردار نیستند محل شكل گرفتن افكار مختل و ناشایست میگردد و در بعضی از این خانوادهها وضعیت خانواده طوری است كه فرزندان در آن احساس نا امنی می کنند و همیشه نگران آتیه خود هستند اختلافات شدیدی كه بین والدین از یك طرف و والدین و فرزندان از سوی دیگر بین خواهران و برادران، بین والدین واقوام در مورد مسائل گوناگون وجود دارد مشكلاتی را برای آنها به وجود میآورند که منجر به مشكلات و انحرافات رفتاری در بین نوجوانان خانواده میشود. از نظر مبنای رشد شخصیت ، مهمترین ریشهها را باید در خانواده و در روابط بین والدین و فرزندان جستجو كرد. كودكان نگرشهای اجتماعی را نخست از خانواده میآموزند و ممكن است در پارهای موارد نسبت به بزهكاری نگرشهای مساعدی در خانواده كسب كنند. تحقیقات و شواهد زیادی گویای این واقعیت است كه در پس بسیاری از بزهكاریهای نوجوانان كانون خانوادگی ناسالم و متلاش
ی شدهای پنهان است.بیشتر بزهكاران متعلق به خانوادههایی هستند كه در آن از محبت و تفاهم اثر كمی وجود دارد و غالباٌ دارای خانوادههای از هم پاشیده ( بر اثر طلاق، مرگ یكی از والدین و یا جدایی آنها به هر علتی) میباشند ( نوابی نژاد 1375 : 113). خانهای كه اعضای آن با هم كار و تفریح میكنند و با اتفاق نظر تصمیمات مهم میگیرند، بی تردید كودكان و نوجوانانی دارای اعتماد به نفس میپرورند. از سوی دیگر كودكان و نوجوانانی كه در خانههای مملو از سوء ظن و عیب جوئی و تنش، بزرگ میشوند، دریافتن هویت خویش و ایجاد
روابط مطلوب با گروه همسالان دچار مشكل خواهند بود، نوجوان متعلق به این گونه خانهها اغلب دچار مشكلات رفتاری شده و به خیابان و گروههای مختلف از جمله گروه بزهكاران پناه میبرد ( همان منبع198).برای آنكه كودك بتواند به شیوهای سالم و بهنجار رشد و تكامل یابد، نیازهای شخصیتی، فیزیكی و اجتماعی او باید در حد معتدل ارضا شود. مشكلات رفتاری،بزهكاری، و ناشادی كودك و نوجوان اساساٌ مربوط به ناكامی در رفع این نیازهاست. شرایط نامساعد خانوادگی در كودكان و نوجوانان، ایجاد ناكامی و سرانجامی ناسازگاری میكند از جمله این شرایط. خانوادههای از هم پاشیده، طردشدگی، سختگیری و خشونت، آگودگی اعضا خانواده; میباشد.خانواده به عنوان نخستین پایگاه آموزشی و پرورشی و از اساسیترین عوامل تشكیل شخصیت كودك است. بدون تردید هر گونه نارسایی و نقص در ساخت خانواده میتواند از همان طفولیت در رشد و پرورش كودك تأثیر نامطلوبی داشته باشد به میزانی كه فضای خانواده نامناسب و ناسالم باشد، بهداشت روانی فرد نیز به همان نسبت در معرض آسیب قرار میگیرد و صدمات ناشی از چنین محیط ناسالمی در هر یك از دورههای بعدی رشد به گونهای نامطلوب ظاهر میشود.
اختلاف خانوادگی:مشاجرات دائمی میان پدر و مادر یا سایر افراد خانواده موجب اختلال تعادل عاطفی فرد میشود و سبب میشوند كه كودك همواره در اضطراب و ترس زندگی كند چه دائماٌ نگران است كه مبادا این مشاجرات باعث محرومیت او از محبت یكی از آنها باشد از طرف دیگر نمیداند حق را به كدام یك از آنها بدهد. اگر به هیچ یك توجه نكند مانند آن است كه از محبت هیچ كدام برخوردار نیست پس ناچار میكوشد گفتههای یكی از آنها را به اجبار تصدیق كند، اما این انتخاب برای او مشكل است و او را در كشمكش روانی قرار میدهد و اگر به یكی از آنها حق بدهد، بی اختیار نسبت به
دیگری بی مهر شده است. تشنج در محیط خانوادگی منجر به تشویش، فشار روانی، نا امنی ومیل به ارزیابی جهان به عنوان جای نا امنی و خطرناك در كودكان میشود (شعارینژاد، 1354 : 103). آنچه كه در مورد اختلاف والدین بیشتر جلب توجه میكند، علت اختلاف آنهاست كه مبین نابسامانیها و نارسائیهای موجود در خانواده میباشد. گاهی مشكلات خانواده منجر به قهر و حتی ترك یكی از والدین از محیط خانواده میشود. بنابراین ملاحظه میشود كه اختلاف خانوادگی و ناسازگاری زن و شوهر با هم تأثیر مستقیم و نامطلوبی بر روی كودكان معصوم گذاشته و غالباٌ آنها را به سوی ارتكاب جرم ویا خودكشی سوق میدهد. زیرا در خانوادهای كه تفرقه و جدایی حكومت میكند اگر چه طفل عملاٌ و در ظاهر امر از كانو
ن خانوادگی طرد نشده ولی باطناٌ طفل خود را بی پناه و منزوی حس خواهد كرد، مخصوصاٌ كه در چنین مواقعی اطفال غالباٌ از محبت پدر و یا مادر ویا هر دو محروم شده و بالنتیجه پژمرده و عبوس و بی حوصله میگردد. (شامبیانی1375 :199) مشكلی كه در بعضی از خانوادهها به چشم میخورد وجود نوعی طلاق روانی است یعنی با اینكه خانواده از نظر روانی و درونی از همدیگر جدا نیستند روابط آنها سرد و خشك همراه با تهدید و گاه توبیخ و اهانت است. در چنین خانوادهای، نوجوان احساس می كند كه به خانواده خود تعلق ندارد و آنها را مدل خوبی برای تبعیت نمیداند به رفتارهای متعارض وناسازگاری كشانده میشود(احمدی،1375 : 42)، تعارض بین اعضای خانواده بر وحدت و یگانگی آن لطمه می زند شدت تعارض موجب بروز نفاق،
پرخاشگری وستیزه جویی و سرانجام اغلال وزوال خانواده می گردد. كانون خانواده كه بر اثر تعارض و نفاق و جدال بین پدر و مادر آشفته است آثاری در روان كودك میگذارد كه چندین سال بعد به صورت عصیان جوانی و سركشی از مقررات اجتماعی بروز میكند پائول اندیس، در مطالعه خود نشان داده است كه جوانان دارای مسائل شخصیتی وناسازگاری بیشتر در خانوادههای پرمشاجره، مشاهده می شود تا خانوادههایی كه به علت مرگ یا طلاق گسسته شدهاند.
براساس تحقیقات متعدد روانشناسی، مشاجرات و درگیریهای شدید و مستمر پدر و مادر در خانواده حتی بیشتر از جدایی والدین به فرزندان آسیب میرسانند و باز بر پایه همین بررسیها، فرزندان خانوادههایی كه پدر ومادر از یكدیگر جدا شدهاند و یا همیشه اختلاف شدید داشتهاند به درجات مختلف، با مشكلات تحصیلی، عاطفی، اجتماعی و حتی ذهنی بیشتری نسبت به كودكان سایر خانوادهها روبرو بودهاند (قاسم زاده،فاطمه،1380 :54).
خشونت خانوادگیخشونت در محیطهای خانوادگی نیز اساساٌ یك قلمرو مردانه است. میتوانیم خشونت خانوادگی را تجاوز فیزیكی كه توسط یك عضو خانواده علیه عضو یا اعضای دیگر صورت میگیرد، تعریف كنیم. دومین نوع خشونت معمول درخانواده، خشونت توسط شوهران علیه زنان است، اما زنان نیز ممكن است مرتكب خشونت فیزیكی در خانواده شوند، خشونتی كه علیه كودكان خردسال و شوهران صورت میگیرد ( گیدنز آنتونی،1373، ص 438).ممكن است برخی افراد تعجب كنند، اما این واقعیت دارد كه بیشتر خشونتها در خانواده روی
میدهد. در انگلستان از هر چهارقتل یك قتل توسط یكی از اعضای خانواده علیه دیگری صورت میگیرد (همان :435). اعمال خشونت در خانواده ، با عواملی مانند سطح در آمد، میزان سواد و چگونگی تقسیم نقش در خانواده رابطه مشخصی ندارد و بدون توجه به عوامل فوق، در میان همه خانوادهها، چه قشر پایین چه متوسط و چه بالا وجود دارد (اعزازی،1380 : ص200).این نوع خشونت ها ممكن است به اشكال (1) آزار كلامی مانند ایراد گرفتن، تهدید كردن و گذاشتن اسم روی افراد ،(2) آزار غیر كلامی نمادین مانند در كردن چیزی یا از بین بردن و شك
ستن اشیاء وابزار، پاره كردن عكسها و صحبت نكردن یا جواب كسی را ندادن ، (3) بی توجهی مانند كوتاهی در تأمین مراقبت، غذا، بهداشت و فضای سالم (4) آزار جنسی مانند تجاوز، بروز كند . تجربه خشونت در دوران طفولیت، خطر بروز رفتار خشونت در مراحل بعدی زندگی را افزایش میدهد. البته باید متذكر شد كه بسیاری از كودكان آزار دیده به خشونت روی نمیآورند. نگرشهای مربوط به خشونت در سالهای اولیه زندگی بویژه در چهار چوب روابط خانوادگی شكل میگیرد و بیشتر عوامل خطر شناخته شده خشونت همان عوامل هستند كه در بروز بزهكاری نقش دارند. بسیاری از
بزهكاری نوجوانان ریشه در مراحل اولیه رشد و تربیت خانوادگی در دوران كودكی آنان دارد. وگستاخی مفرط و خود خواهی لجوجانه و عصیان وقانون شكنی دوران جوانی و بزرگسالی به تنفر و كینهای كه در دوران خردسالی كسب كردهاند بستگی دارد. وجود فشارهای روانی و اختلالات عاطفی در درون خانواده میتواند كودك را وادار به فرار از كانون خانواده نماید و تردیدی نیست كه در بسیاری موارد، ناكامیها و محرومیتهای كودكان در ارضای نیازهای اساسی، از علل بزهكاری آنهاست (آقا بیكلوئی و همكاران،1380 :6) .
اعمال خشونت در خانواده، نقض آشكار قوانین است و مشكلات بیشماری برای افراد قربانی به صورت فردی- اجتماعی بوجود میآورد. زیرا بسیاری از مشكلات رفتاری در جامعه، از شرایط زندگی خانوادگی ناشی میشود(اعزاری،1380: 204).
تجاوز جنسی علیه زنانارزیابی میزان تجاوز جنسی با هر دقتی بسیار دشوار است. تنها نسبت اندكی از تجاوزات جنسی عملاً به اطلاع پلیس میرسد و در آمارها گزارش میشود رقم واقعی ممكن است تا پنج برابر آنچه آمار رسمی نشان میدهند باشد. اكثریت زنانی كه مورد تجاوز قرار میگیرند یا میخواهند این واقعه را از ذهن خود بیرون كنند و یا مایل به شركت در آنچه كه میتواند یك فرایند اهانتآمیز معاینه پزشكی، بازجویی پلیس و رسیدگی در دادگاه باشد نیستند. فرایند قانونی اغلب مدت زیادی طول میكشد یا ممكن است قبل از اینكه دادگاه رأی بدهد هجده ماه از وقوع حادثه گذشته باشد.
محاكمه نیز میتواند نگرانكننده باشد. جریان دادگاه علنی است و قربانی باید با متهم روبهرو شود. مردان معمولاً فقط بر اساس شهادت قربانی محكوم نمیشوند. بنابراین باید مدارك تأیید كننده از دیگران كسب شود. مدارك مربوط به اثبات دخول، هویت تجاوز كننده و این واقعیت كه عمل بدون رضایت زن رخ داده است هم میبایست فراهم گردد. چنانچه جرم در كوچه یا خیابان تاریكی به وقوع پیوسته باشد، ممكن است مدارك مؤید هویت حمله كننده به سختی به دست آید. شاید تصور شود زنی كه به تنهایی در شب قدم میزند میخواهد توجه مردان را جلب كند. هرگاه كه تجاوز جنسی رخ دهد، ممكن است از زن درباره تاریخچه روابط جنسی قبلیاش پرسش شود، در صورتی كه روابط جنسی گذشته مرد به همین طریق به مسأله مربوط دانسته نمیشود. در واقع، محكومیتهای قبلی به علت تجاوز جنسی یا حمله از سوی متهم نمیتواند در موارد تجاوز جنسی ذكر شود (گیدنز، 1278 :201).
بیشتر تجاوزات جنسی به طور خود به خودی اتفاق نمیافتند، بلكه حداقل تا اندازهای از پیش برنامهریزی شده اند. تجاوز جنسی آشكارا با قدرت، سلطه و نیرومندی مردانگی مرتبط است و اكثراً نتیجه میل جنسی لبریز شونده نیست، بلكه نتیجه پیوندهای میان تمایل جنسی و احساس قدرت و برتری است، به نظر میرسد ارتباط چندانی میان شهوت و تجاوز جنسی وجود ندارد. نسبت قابل توجهی از تجاوزگران جنسی در واقع تنها هنگامی میتوانند از نظر جنسی تحریك شوند كه قربانی را دچار وحشت و خفت كرده باشند. تجاوز جنسی تنها یك حمله فیزیكی نبوده بلكه حمله و تجاوز به تمامیت فرد و شأن انسانی است. همانگونه كه یكی از نویسندگان گفته است، تجاوز جنسی ، ارتكاب تجاوزی است كه در آن حق خود مختاری قربانی از او سلب میشود. اعمال خشونتی است كه، اگر عملاً كتك زدن و قتل را به دنبال نداشته باشد، با وجود این تهدید مرگ را به همراه دارد. عدم وجود اطلاعات و آمارهای كافی در زمینه تجاوز جنسی به چندین دلیل میتواند باشد كه عبارتند از :آزادی جنسی، شكستن باورهای فرهنگی و آشفتگی در اینكه چه چیزی خوب و یا بد است (بیشتر در جامعه امریكا). یا اینكه چه نوع رابطهای، تجاوز جنسی است و چه عملی نیست، خجالت كشیدن فرد مورد تجاوز قرار گرفته، مجرم تلقی شدن او، شرم و حیا، عدم تمایل به حضور در جمع و ارائه ماجرا، انگشت نما شدن در محل كار، خانه، جامعه، اعتقاد به اینكه چیزی اتفاق نیفتاده است و یك حادثه ساده بوده است.
در اینكه در صورت بیان ماجرا مورد تجاوز بعدی افزایش یابد (حداقل از طرف دوستان و اعضای فامیل)، احتمال اینكه باید مورد بازخواست قرار گیرد، احتمال آنكه ضرورت داشته باشد تا در بیمارستان بستری شود، جلوگیری از ارائه مطلب و ثبت شدن در پرونده پزشكی و ارائه آن در زمانهای نامناسب، منحرف تلقی شدن و پیگیری پلیس و گرفتاریهای آن از عوامل عدم مراجعه فرد آسیب دیده به مراجع قانونی است.
این عوامل موجب شدهاند تا آمار به اندازه واقعی ارائه نشوند، و آنچه وجود دارد در حد خیلی استثنایی بوده كه فرد گزارشدهنده اجبار به گزارش داشته است (آزاد ارمكی و بهار، 1377 : 217).
تجاوز جنسی علیه كودكاناكثریت عظیم كودكان كه در معرض تماس جنسی از سوی اعضای بزرگسال خانوادهاند، این تجربه را نفرتانگیز، شرمآور یا آزاردهنده مینامند. اكنون اطلاعات قابل ملاحظهای وجود دارد كه نشان میدهد تجاوز جنسی نسبت به كودكان ممكن است پیامدهای ناگوار دراز مدتی برای آنها داشته باشد. مطالعات درباره روسپیان، نوجوانان بزهكار، جوانانی كه از خانه گریختهاند و معتادان نشان میدهد كه نسبت زیادی از آنها سابقه تجاوز جنسی در دوره كودكی دارند. اثبات این كه افرادی در این گروهها در كودكی مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند نشان نمیدهد كه تجاوز جنسی تأثیر علی بر رفتار بعدی آنها داشته باشد. احتمالاً مجموعهای از عوامل مانند ستیزههای خانوادگی، غفلت پدر و مادر، تجاوز فیزیكی و غیره، در این امر دخالت دارند (گیدنز، 1378 : 437). طی بررسیها 85 درصد روسپیان سابقه سوء استفاده جنسی در كودكی خود دارند، برخی 70 درصد زنای با محارم را گزارش میكنند.آنانی كه با روسپیان سر و كار دارند و حتی برخی گزارشهای قدیمی و بالینی، زنای با محارم را بین 80 تا 90 درصد گزارش كردهاند. (فارلی، 1381 : 268).
فقر و انحرافات اجتماعیدر بسیاری از فرهنگها فقر را به معنای عدم تكافوی ضروریات زندگی تعریف كردهاند. چنین تعریفی به طوركلی، دقیق و جامع نیست؛ زیرا ضروریات زندگی هر جامعه در طول زمان و مكان ابعاد و اشكال گوناگونی دارد و از جامعهای به جامعه دیگر دگرگون میشود. از این رو، تعیین یك تعریف علمی برای فقر كه برای هر زمان و مكان صادق باشد، ممكن نیست. پژوهشگران ضوابط و
معیارهای ویژهای چون در آمد سرانه، میزان مصرف روزانه كالری، مساحت سرانه مسكن، مصرف سرانه مواد غذایی و پوشاك، میزان برخورداری از آموزش و پرورش و بهداشت و درمان وحتی سرگرمی و تفریح را تعیین كرده، بر اساس آن خط فقر را مشخص میكنند (ستوده، 1379 : 79). از دیدگاه جامعه شناسی تعریف دقیق فقر و تعیین حدود آن خالی از اشكال نیست. زیرا همانند بسیاری از پدیدههای اجتماعی فقر نیز اعتبار زمانی و مكانی دارد و با خود اجتماع متحول میشود. ولی آنچه مسلم است فقر زائیده دو عامل تعیین كننده چون كمبود و مالكیت است. بدین معنی كه در بسیاری از جوامع همه چیز بقدر وفور وجود ندارد و تقاضا بیش از عرضه است در نتیجه هر چه كه برای زندگی ضروری و كمیاب است ارزش اقتصادی پیدا میكند و به محض اینكه ارزشمند میشود
در بسیاری از كشورها عده قلیلی آنرا تصاحب میكنند و عده كثیری از آن محروم میگردند. بنابراین كسانی كه امكان دستیابی به شیئ نادر ندارند نسبتاٌ به آن احساس فقر میكنند (شیخاوندی، 1373 : 79).فقر را ناتوانی در فراهم آوردن نیازهای اساسی برای رسیدن به یك زندگی آبرومندانه شایسته انسان با وضعی كه در آن، موجودی و در آمد. برای تأمین نیازهای معیشتی كافی نباشد تعریف كردهاند(فر مهینی فراهانی 1378 : 462).برخی جامعه شناسان فقر و بینوایی را از عوامل به وجود آورنده جرم دانسته، میگویند كه در فرد تهیدست عقده حقارت ایجاد میشود و او را به ارتكاب جرم وا میدارد. به این تعبیر، همان طور كه سرما یا گرسنگی شخص را وادار به كژ رفتاری میكند، حسد و جاه طلبی نیز ممكن است فرد را به انحراف سوق دهد. غالب دخترانی كه منحرف شدهاند از یك سو دارای زندگی محقر بوده؛ ولی از سوی دیگر تمایل داشتهاند لباسهای فاخر و تجملات دیگر داشته باشند (ستوده، 1381 : 80).بسیاری از نویسندگان و پندارگران ، (سن سیمون، آدام اسمیت، ماركس، پرودون;) پذیرفتهاند كه عوامل اقتصادی در حیات اجتماعی اثر غیر قابل انكاری دارد وامروزه بسیاری از جوامع بر محور اقتصادی استوار است. این پندارگران معتقدند كه نا بسامانی كار سیستمهای اقتصادی وفنی در ناتوانی كنترل تولید و چگونگی توزیع آن در جامعه، موجب پدیدار شدن برخی از كج رویهای اجتماعی میشود.بنابراین از دیدگاه این پندارگران كاملاٌ بخردانه است كه پیدایش وگسترش ناهنجاریهای اجتماعی را با ویژگیهای اقتصادی جوامع مربوط بسنجند (شیخاوندی، 1373 :81 و80).مشكلات اقتصادی علت عمده آسیبهای اجتماعی قلمداد شده است، اقتصاد دانان و بعضی از جامعه شناسان با مطالعاتی كه انجام دادهاند منشاء عمده انحرافات اجتماعی را در عوامل اقتصادی اعلام كردهاند. همچنین در تبیین علل پیداش بزهكاری، جرم، الكلیسم، روسپیگری امراض روانی، تعصبات نژادی وسایر مسائل اجتماعی بیشتر به عوامل اجتماعی اشاره شده است (فرجاد، 1378 : 115) .ماركس معتقد است كه جنایت، فحشا، روسپیگری، فساد و رفتار خلاف اخلاق در درجه نخست ناشی از فقر است كه زائیده سیستم سرمایهداری است. بدین سان كه عده معدودی با در اختیار گرفتن وسایل تولید، ثروتها را بطور نا مساوی قسمت میكنند و تناقضات اجتماعی را پدید میآورند (شیخاوندی1373 : 83 و82).پژوهشهای فورناساری دی ورس كه یكی از پیشتازان جرم شناسی است، در طی یك بررسی نشان داده است كه در ایتالیا خانوادههای فقیر 60 درصد جمعیت را تشكیل میدادند ولی جرائم مربوط به آنها 85 تا 90 در صد كل جرائم بوده است. همچنین تحقیقات دكتر سیریل برت در كتاب «بزهكار جوان» حاكی است كه 19 در صد جرائم مربوط به فقرای لندن بوده است در صورتیكه عده آنها8 در صد جمعیت را تشكیل میدادند. با تمام این اصول نباید چنین انگاشت كه همه فقرا بزهكار هستند به قول بارت« اگر اكثر مجرمان و منحرفان فقیر باشند اكثر فقرا مجرم و بزهكار نیستند
» (همان : 81) .مطالعات متعددی حاكی از آن است كه فقر علت اصلی بسیاری از انحرافات محسوب نمیشود. اندرسن علتهای دیگری مانند ضعف شخصیت را یادآوری میكند. برخی از بحرانهای روحی، عدم تفاهم خانوادگی، احساس شكست، حالات عاطفی، بیمهری، ناراحتیهای روانی و بیم از تنبیه ممكن است موجب شود كه نوجوان از خانواده یا جامعه خویش دوری گزیند.ساترلند و لاك بعد از بررسی 2000 بیخانمان به این نتیجه رسیدند كه تنها فقر عامل بیخانمانی آنها نیست بلكه بسیاری از علل دیگر در پدید آمدن این وضع دخالت داشتهاند. بسیاری از این افراد هرگز خود را متعلق به جامعه نمیدانستند. این عده بر حسب اتفاق یا بر حسب فصل كار پیدا میكردهاند. آنها تن به ازدواج دادهاند ولی بعداً تقریباً همه آنها از همسرانشان طلاق گرفتهاند. عموماً دوستان بسیار كمی داشتهاند. محققان فوق از این ضوابط نتیجه گرفتهاند كه روابط مختل زناشویی، بی بند و باری روابط جنسی، میخوارگی، تناقضات فرهنگی، اعتیاد، جدایی از خانواده، دوست و آشنا و بحرانهای روحی به علاوه كمبودهای مالی و فقر مجموعاً موجب كج رفتاری میشوند (شیخاوندی 1373 : 203).فقر به تنهایی یك متغیر تعیینكننده نیست، فقر و محدودیتهای ناشی از آن به تنهایی میزان جرم را بالا نمیبرد. رابطه فقر و جرم رابطه پیچیدهای است. تنها هنگامی فقر و محرومیتهای ناشی از آن جرمزا میشود كه افراد فقیر شیفته رسیدن به ارزشهای فرهنگی مورد تأیید اعضای جامعه باشند و برای رسیدن به آن با كسانی وارد رقابت شوند كه فرصتهای مشروع را به میزان بیشتر در اختیار دارند. در چنین وضعیتی رفتار ضد اجتماعی آنان طبیعی خواهد بود. برای آن كه میزان جرم بالا برود، وجود فقر و محرومیتهای ناشی از آن لازم است. وجود ارزشهای خاص كه همه افراد از جمله گروههای فقیر بشریت طلب كنند نیز ضروری است. شعار «هدف وسیله را توجیه میكند» وقتی مطرح میشود كه ساخت اجتماعی، هدفهای خاصی را بیش از حد تبلیغ و تشویق كند و سازمان اجتماعی راههای مشروع رسیدن به هدفها را بیاندازه محدود كند.
وقتی افراد برای كسب موفقیت وارد رقابت میشوند. رقابت به تنهایی خطرناك نیست. رقابت زمانی خطرناك میشود كه در صورت عدم توفیق كاری آن كار بیفایده خوانده شود و تنها رقابت همراه با موفقیت مورد تأیید اجتماع باشد. در چنین وضعی افراد برای كسب پیروزی به هر راهی متوسل میشوند و نظم اجتماعی به هم میریزد و در صورت عدم توفیق در كسب هدف چه بسا دچار روانپریشی میشوند. وقتی هنجارهای تنظیم كننده رفتار سست شود و مورد بیاعتنایی قرار گیرد، تنها نیرویی كه رفتار را نظاره میكند مجازات و پاداشهای نظام نظارت اجتماعی است و به قول هابز، كاربرد زور و فریب همچون ابزار توفیق امری پسندیده و نیكو جلوه میكند و البته از نظر هابز توفیق زور و فریب ارتباطی به ساخت اجتماعی ندارد. هنگامی كه بین راهها و هدفها هماهنگی و وحدت نباشد، ساخت اجتماعی آنومیزا میش
ود. رفتار آدمیان از فشار هنجارهای اجتماعی آزاد میشود. بنابراین، رفتار دیگران قابل پیشبینی نیست و بینظمی اجتماعی و بیهنجاری پدید میآید. دوركیم مفهوم بیهنجاری را برای اشاره به این فرض به وجود آورد كه در جوامع امروزی معیارها روشنی برای راهنمایی رفتار در حوزه معینی از زندگی اجتماعی وجود نداشته باشد، در این شرایط به عقیده دوركیم، مردم احساس از دست دادن حس جهتیابی و نگرانی میكنند. بنابراین بیهنجاری یكی از عوامل اجتماعی است كه بر تمایل به كجروی تأثیر میگذارد.مرتون مفهوم بیهنجاری را تعدیل كرده به فشاری اطلاق میكند كه وقتی هنجارهای پذیرفته شده با واقعیت اجتماعی در ستیزند، بر رفتار وارد میآید. این هنجارهای و ارزشهای پذیرفته شده عموماً عبارتند از پیشرفت كردن، پول درآوردن و غیره . تصور میشود كه وسایل دستیابی به این هدفها، نظمپذیری و سخت كوشی است. بنابراین اعتقاد، افرادی كه واقعاً سخت كوشند میتوانن
د موفق شوند، صرفنظر از اینكه نقطه عزیمت آنان در زندگی چیست در واقع این نظر معتبر نیست زیرا بیشتر افرادی كه در وضع نامساعدی قرار میگیرند فرصتهای بسیار محدودی برای پیشرفت دارند. با وجود این، كسانی كه موفق نمیشوند، خود رابه خاطر ناتوانی آشكارشان در پیشرفت مادی محكوم مییابند. در این وضعیت فشار زیادی برای سعی در موفق شدن به هر وسیلهای، مشروع یا غیر مشروع، بوجود میآید.
فقر اقتصادی باعث میشود تا خانوادهها از ابتداییترین وسایل و امكانات فرهنگی و آموزشهای غیر مدرسهای و بهداشتی و حتی مسكن محروم بمانند و از خدمات تفریحی تقریباً چیزی نداشته باشند. بچهها در اینگونه خانوادهها كمتر تحت مراقبتهای تربیتی مستقیم و غیر مستقیم قرار میگیرند. فقر شدید وفشارهای روز افزون تورمی معمولاً مادران را نیز به كاركردنهای متفرقه منظم و یا نامنظم وا میدارد. خالی بودن بنیه فرهنگی از درون و كمبود مقاومت در برابر آسیبها و انحرافات اجتماعی همراه با نبود مراقبتها، این كودكان و نوجوانان را خیلی زود در مسیر گمراهی، انحرافات اخلاقی و سوء استفادههای جنسی و جسمی قرار میدهد (رئیس دانا1380 : 15-14).بدین ترتیب فقر را به تنهایی نمیتوان عامل همه انحرافات اجتماعی دانست، چون هستند افرادی كه فقیرند و مجرم نیستند. بنابراین علت انحرافات اجتماعی به عوامل دیگری چون تعلیم و تربیت نادرست فرهنگ تحمیلی و نظام سیاسی و اجتماعی نادرست هم بستگی دارد ولی نمیتوان عامل فقر را نادیده گرفت چون ریشه فقر خود ریشه بیشترین انحرافات است و هرنوع انحراف اجتماعی در پیدایش انواع دیگر انحرافات مؤثر است به همین دلیل است كه میزان كجروی بین تودههای فقیر در محلات فقیرنشین بیشتر از طبقات دیگر است و به همین دلیل توجه مقامات مسئول را به خود جلب كرده است و علت آن هم به خاطر تعهدات و مسئولیتهایی است كه مقامات مسئول در مقابل این گروهها بر عهده دارند (شیخاوندی 1373 : 119).
طلاق ای نازنین پدر! وی مادری كه شمع دلافروز خانهای!ای جان ما فدای شما، آشتی كنیدجغد طلاق بر سر ما ضجه میزندلعنت بر این طلاق
از بهر ما نه، بهر خدا آشتی كنیدبر اثر وقوع طلاق زیانهای واقعاً جبرانناپذیری به جامعه وارد میشود كه از مهمترین آنها عواقب زیر میباشد:آوارگی و جدایی اطفال، وقایع شومی كه در انتظار آنهاست، آنها كه زیر دست ناپدریها یا نامادریها مجبور به تحمل همه گونه مصائب هستند. فحشاء زنانی كه بر اثر طلاق بیشوهر ماندهاند و همچنین آلودگی مردانی كه به واسطه جدایی از زنان خود به دامان فواحش پناه میبرند و بدینوسیله موجب گسترش فساد اجتماعی میشوند (واحدی ، 1348 : 351).
ادامه خواندن مقاله در مورد بررسي فحشا
نوشته مقاله در مورد بررسي فحشا اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.