Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

تحقيق در مورد راز حروف مقطعه در قرآن

$
0
0
 nx دارای 26 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : راز حروف مقطعه در قرآن حروف مقطعه در آغاز سوره‌های قرآن چه معنایی دارد؟برخى از سوره هاى قرآن كریم با حروفى آغاز مى شود كه آن حروف چون ناپیوسته قرائت مى شود، به حروف مقطعه موسوم شده است .تبیین این حروف از آغاز تاریخ تفسیر تا كنون همواره توجه مفسران و قرآن پژوهان را به خود معطوف داشته و در تحلیل آن دو راه پیموده اند: برخى آن را راز و رمزى میان خداى سبحان و رسول اكرم (صلى الله علیه وآله ) دانسته و از این رو آن را غیر قابل تفسیر مى دانند و گروه دیگر كه بیشتر مفسران و قرآن شناسان هستند،برآنند كه این حروف نیز مانند سایر آیات قرآن گرچه معرفت اكتناهى آن میسور نیست ، لیكن تفسیرپذیر است . اینان در تفسیر حروف مقطعه قرآن آراى گوناگونى دارند كه چون رو در روى یكدیگر نیست ، اگر آن آرا با دلیل معتبر اثبات شود، همه آنها قابل پذیرش است ؛ گرچه زمینه فحص و ارزیابى نهایى درباره حروف مقطعه همچنان وجود دارد و شاید در مناسبتهاى دیگر مطرح شود.تفسیر ویژگیهاى حروف مقطعه از آغاز تاریخ تفسیر قرآن كریم تا كنون تفسیر حروف مقطعه همواره اهتمام مفسران را به خود مشغول داشته و افزون بر آنچه در كتب تفسیر آمده ، درباره آن كتابها و رساله هاى مستقلى نیز نگاشته اند. حروف مقطعه داراى ویژگیهایى است كه لازم است پیش از ورود به بحث تفسیرى با آنها آشنا شویم :1- این حروف از مختصات قرآن كریم است و در سایر كتابهاى آسمانى مانند تورات و انجیل سابقه ندارد. 2- این حروف اختصاص به سوره هاى مكى یا مدنى ندارد؛ زیرا در 27 سوره مكى و در دو سوره مدنى آمده است .3- بیست و نه سوره اى كه داراى حروف مقطعه است به ترتیب ، عبارت است از سوره هاى : بقره ، آل عمران ، اعراف ، یونس ، هود، یوسف ، رعد، ابراهیم ، ابراهیم ، حجر، مریم ، طه ، شعراء، نمل ، قصص ، عنكبوت ، روم ، لقمان ، سجده ، یس ، ص ، مومن (غافر)، فصلت ، شورى ، زخرف ، دخان ، جاثیه ، احقاف ، ق و قلم .4- حروف مقطعه اوایل سوره ها، برخى یك حرفى است ؛ مانند ص ، ن و ق و برخى دو حرفى ؛ مانند: طس ، یس ، طه و حم و برخى سه حرفى ؛ مانند: الم ، الرا، و طسم و برخى چهار حرفى مانند: المص و المر و برخى پنج حرفى ؛ مانند: كهیعص و حم عسق . پس حروف مقطعه از این جهت به پنج قسم منقسم است . 5- برخى از حروف مقطعه در شمارش آیات سوره ها، یك آیه سوره محسوب شده غست ؛ مانند الم در سوره هاى بقره ، آل عمران ، عنكبوت ، روم ، لقمان ، سجده ، و المص در سوره اعراف و كهیعص در سوره مریم و طه در سوره طه و طسم در سوره هاى شعراءو قصص و یس در سوره یس و حم در سوره هاى مومن ، فصلت ، زخرف ، دخان ، جاثیه و احقاف .برخى از حروف مقطعه در شمارش آیات ، دو آیه در طلیعه سوره محسوب شده است ؛ مانند: حم عسق در سوره شورى ، و در سایر موارد، جزئى از اولین آیه سوره شمرده شده ؛ مانند: الر در سوره هاى یونس ، هود، یوسف ، ابراهیم ، حجر و المر در سوره رعد و طس در سوره نمل ص در سوره ص و ق در سوره قلم . پس ، از این جهت حروف مقطعه به سه بخش منقسم است . 6- برخى از این حروف اصلا تكرار نشده ، مانند ن و ق ؛ بعض ‍ از آنها دوبار تكرار شده ؛ مانند ص كه در سوره ص به طور استقلال ذكر شده و در سوره اعراف جزو المص قرار گرفته ؛ برخى از آنها شش بار تكرار شده ؛ مانند الم و بعضى از آنها هفت بار تكرار شده ؛ مانند حم و آن سوره هاى هفتگانه به حوامیم سبعه موسوم است . پس ، از این جهت حروف مقطعه به چهار بخش منقسم است . 7- حروف مقطعه پس از حذف مكررات آنها 14 حرف است : ا، ح ، ر، س ، ص ، ط، ع ، ق ، ك ، ل ، م ، ن ، ه ، ى .8- در ابتداى همه سوره هایى كه با حروف مقطعه آغاز مى شود به استثناى سوره هاى چهارگانه مریم ، عنكبوت ، روم و قلم واژه كتاب یا قرآن آمده است و در آغاز یا متن آنها سخن از وحى و عظمت قرآن است ، لیكن با بررسى بیشتر معلوم مى شود كه در آن چهار سوره نیز سخن از وحى و رسالت و قرآن مطرح است . در سوره قلم آیاتى مانند ما انت بنعمه ربك بمجنون (آیه 2) آمده و در سوره مریم ، قصه بسیارى از پیامبران ، مانند یحیى و عیسى (علیهماالسلام ) ذكر شده است . پس محور مطلب سوره مریم نیز نبوت عامه و برخى از نبوتهاى خاصه است ؛ چنانكه عصاره مطالب سوره عنكبوت و روم نیز وحى و نبوت و اعجاز است . حاصل این كه ، 29 سوره اى كه حروف مقطعه دارد، از جمله حوامیم سبعه و طواسین ، در آغاز یا متن آنها سخن از وحى و نبوت و كتاب است و در نتیجه یكى از مطالب مشترك بین سوره هاى داراى حروف مقطعه ، نبوت و رسالت الهى است .9- بین حروف مقطعه هر سوره با محتواى آن سوره ارتباط خاصى است . بر این اساس ، همه سوره هایى كه با حروف مقطعه همگون آغاز مى شود در خطوط كلى مضامین نیز همگون است ؛ مثلا، هفت سوره اى كه با حم آغاز مى شود (حوامیم سبعه ) همه سخن از وحى و رسالت و عظمت قرآن كریم به شیوه خاص و مضمون ویژه دارد. همچنین سوره هایى كه با الم شروع مى شود همه در آغاز خود سخن از نفى ریب از قرآن دارد.بر همین اساس ، سوره اى كه به تنهایى داراى مجموع حروف مقطعه دو سوره دیگر است ، به تنهایى جامع محتواى آن دو سوره نیز هست ، مانند سوره اعراف كه با المص شروع مى شود و جامع معارف سوره هایى است به با الم و ص شروع مى شود و سوره رعد كه با المر شورع مى شود و جامع معارف سوره هایى است كه با الم و الر افتتاح مى شود. 10- برخى مفسران در بیان ویژگیهاى حروف مقطعه گفته اند: با این حروف ، پس از حذف مكررات آنها مى توان جمله هایى مانند صراط على حق نمسكه یا على صراط حق نمسكه یا على حق ، نمسك صراط ساخت .جمله هاى دیگرى نیز با این حروف تالیف یافته كه در كتب علوم قرآنى آمده است . ( 86) این ویژگى گرچه لطیف است ، لیكن دلیل معتبر آن را تایید نمى كند؛ افزون بر آن كه ، با این گونه روشها نمى توان عقاید و مبانى دینى را اثبات كرد؛ زیرا شیوه اى است نقدپذیر، چنانكه آلوسى مى گوید:از ظرایف این است كه شیعیان براى اثبات خلافت حضرت على (علیه السلام ) از حروف مقطعه ، پس از حذف مكررات آنها، جمله صراط على حق نمسكه را ساخته اند و اهل نست نیز مى توانند براى تایید راه خود با همین حروف جملاتى مانند صریح طریقك مع السنه را بسازند؛ یعنى ، راه و روش تو در صورت هماهنگى با سنت (برداشت خاص اهل سنت از اسلام ) صحیح است . ( 87) ما باید به گونه اى سخن بگوییم كه نقدپذیر نباشد؛ سخنى كه پشتوانه معقول یا منقول نداشته باشد با نقد مستدل به نحو نقص یا منع یا معارضه فرو مى ریزد.11- زمخشرى درباره برخى از ویژگیهاى حروف مقطعه مى گوید:و بدان كه تو هر گاه در حروف مقطعه اى كه خداوند در آغاز سوره ها آورده تامل كنى مى بینى آنها نیمى از حروف معجم (14 حرف ) است ;و سوره هایى كه با این حروف آغاز مى شود، به تعداد حروف معجم (29 حرف ) است و اگر در 14 حرف مقطعه تامل كنى مى یابى كه مشتمل بر نصف هر یك از اجناس حروف است ; ( 88) مراد زمخشرى از جمله اخیر این است كه حروف اوصافى دارد؛ مانند: مهموسه ، مجهوره ، شدیده ، رخوه ، مطبقه ، منفتحه ، مستعیله ، منخفصه ، قلقله و; هر یك از اینها وصف گروهى از حروف الفباست كه نیمى از حروف هر دسته در میان حروف مقطعه یافت مى شود؛ مثلا از حروف مهموسه ، نصف آن كه ص ، ك ، ه ، (س و ح است در میان حروف مقطعه وجود دارد.گرچه ممكن است هر یك از این ویژگیها درست باشد، لیكن ضابط جامعى را اثبات نمى كند و اینها از قبیل مناسبات ذكروها بعد الوقوع استآراى مفسران مفسران و قرآن شناسان از آغاز كاوشهاى تفسیرى و قرآن شناسانه خود درباره حروف مقطعه قرآن به بحث و بررسى پرداخته ، آراء و احتمالهاى گوناگونى ابراز داشته اند كه از قول و احتمال مى گذرد. ( 89) اكنون به نقل و نقد برخى از آنها مى پردازیم .راى یكم حروف مقطعه از متشابهاتى است كه علم آن مخصوص خداى سبحان است و درك آن میسور غیر خدا نیست ، ( 90) چنانكه خداى سبحان مى فرماید: هو الذى انزل علیك الكتاب منه آیات محكمات هن ام الكتاب و اخر متشابهات فاما الذین فى قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاءتاویله و ما یعلم تاویله و ما یعلم تاویله الا الله ; ( 91) پاسخ : حروف مقطعه قرآن را نمى توان از متشابهات به شمار آورد؛ زیرا متشابه آیه اى است كه مى تواند دلالت بر معنایى روشن داشته باشد یا مى توان از آن معنایى را استظهار كرد، لیكن آن معنا، باطل حق نما و پیروى از آن فتنه انگیز باشد، در حالى كه حروف مقطعه چنین نیست ، یعنى معنى حروف مزبور روشن نیست . توضیح این كه ، در قرآن كریم واژه متشابه گاهى به معناى شبیه است ، چنانكه درباره میوه ها مى فرماید: متشابها و غیر متشابه ؛ ( 92) میوه هاى یك باغ با این كه از زمین ، آب ، نور، هوا، حرارت و باغبان واحد برخوردار است ، برخى یكسان و شبیه هم است و برخى بى شباهت به یكدیگر. در ابتداى سوره زمر نیز تشابه به این معنا (همگونى و شباهت ) را وصف سراسر قرآن شمرده است : الله نزل احسن الحدیث كتابا متشابها؛ ( 93) آیات قرآن كریم در كلام حق بودن ، اعجاز، برهانى بودن و حكمت بودن همگون و شبیه است . اما تشابهى كه در طلیعه سوره آل عمران مطرح است ، وصف برخى از آیات قرآن و بدین معناست كه برخى آیات قرآن داراى چند معناست كه بعضى از معانى آن سالم و بخى شبهه انگیز است و به عبارتى دیگر، باطل حق نماست ؛ چون شبیه مراد متكلم است ، ولى مراد متكلم نیست ؛ چنانكه حضرت امیرالمومنین (علیه السلام ) درباره شبهه مى فرماید: و انما سمیت الشبهه شبهه الانها تشبه الحق ;. ( 94) متشابه به معنایى كه ذكر شده از نسخ دلالتهاى لفظى است . بدین معنا كه لفظ گاهى در معناى حق ظهور دارد، ولى گاهى محتمل بین چند معناست كه برخى حق و برخى باطل است و حروف مقطعه چون مدلولش روشن نیست تا شبهه انگیز و پیروى آن فتنه انگیز باشد از متشابه (آیه اى كه مدلول روشنى دارد ولى باطل حق نماست ) به شمار نمى آید.افزون بر این ، حتى اگر حروف مزبور از متشابهات نیز باشد، تفسیرپذیر است و نمى توان گفت از امورى است كه خداوند علم آن را براى خود برگزیده و دیگران از فهم آن عاجزند؛ زیرا مفسران مى توانند با ارجاع آنها به محكمات آنها را تفسیر كنند؛ محكمات ، مادر و سامان بخش متشابهات است و هر متشابهى در دامان محكمات معناى راستین خود را باز مى یابد و تفسیر مى پذیرد و آنچه علمش مخصوص ذات اقدس الهى است و غیر از خدا كسى آن را نمى داند تاویل متشابه است ، نه تفسیر آن : واخر متشابهات ;و لا یعلم تاویله الا الله ; ( 95) تذكر: امورى كه علمش مخصوص خداى سبحان یا معصومان (علیهم السلام ) است ، دو قسم است : قسم اول علومى است كه خداوند یا معصومان (علیهم السلام ) است ، دو قسم است : قسم اول علومى است كه خداوند یا معصومان (علیهم السلام ) به غیر خود تعلیم نكرده اند و دیگران نه توان درك آن را دارند و نه مكلف به آن هستند؛ مانند اسماء مستاثره . البته در آن تامل است كه آیا خداوند آنها را به معصومین (علیهم السلام ) تعلیم كرده است یا نه . گرچه تعلیم كردن آنها به معصومین (علیهم السلام ) اولى و اصرب است . ولى دیگران بر اثر عدم ظرفیت و عاء وجودى آنان را فراگیرى چنان دانشى محرومند. قسم دیگر علومى است كه گرچه بالاصاله از آن خداوند است ، لیكن از اسرار ویژه الهى نیست ،، بلكه خداوند آن را براى آموختن نازل كرده است ، لیكن آموختن آن ، راه ویژه اى دارد كه براى پیدا كردن راه آموزش آن باید به خدا مراجعه كرد و مراجعه به خدا همان مراجعه به سنت آنان است ، و این دو رجوع ملازم هم است ؛ چنانكه آن دو مرجع متلازم یكدیگر است . البته مرجع بالذات یكى است . آنچه علمش از اسرار الهى است و اصلا به غیر خدا نمى رسد، متشابه هم نیست ؛ زیرا متشابه نیز تفسیرش میسور غیر خداست . حاصل این كه ، تشابه از اوصاف دلالت است در آیاتى كه ظهور در معنایى دارد، گرچه آن معنا شبهه ناك است ، در حالى كه حروف مقطعه اصلا ظهور در معنایى خاص ‍ ندارد تا شبهه ناك باشد.راى دوم حروف مقطعه هر سوره نام همان سوره است . ( 96) چنانكه سوره هاى یس و طه و ص و ق هر كدام به نام حروف مقطعه خود موسوم شده است . برخى سوره ها نیز اسمهاى متعددى دارد كه یكى از اسامى آنها نیز همان حروف مقطعه آغاز آن سوره هاست و در واقع نامهاى دیگر مشهور و حروف مقطعه نام مستور آن است .مرحوم شیخ طوسى این راى را در تفسیر حروف مقطعه بهترین راى دانسته ، مى گوید: اگر اشكال شود كه چرا این حروف را این كه نام سوره است ، جزو سوره قرار گرفته ؟ در پاسخ مى گوییم : همان طور كه كلماتى نظیر بقره و آل عمران هم نام سوره است و هم جزو سوره ، الم نیز مى تواند در عین این كه جزو سوره است نام سوره نیز باشد. ( 97) پاسخ : گرچه نامگذارى اشیا یا اشخاص در مواردى ارتجالى است ( 98) و مناسبت خاصى نمى طلبد، لیكن اثبات مدعاى مزبور در مورد خاص ‍ دلیل مى طلبد؛ گرچه ما دلیلى بر نفى تسمیه سوره ها به این نامها نیز نداریم ، ولى دلیلى بر اثبات نیز نیست ؛ از این رو در بوته احتمال قرار مى گیرد.راى سوم حروف مقطعه نامهاى قرآن است ؛ چنانكه فرقان و ذكر نامهاى قرآن كریم است . ( 99) پاسخ : گرچه این احتمال نیز محال عقلى نیست ، ولى اثبات آن ، دلیل معتبر مى طلبد و دلیلى از سوى صاحبان این راى ارائه نشده است ؛ از این رو از محدوده احتمال تجاوز نمى كند.اگر این حروف نام قرآن باشد لازمه اش آن است كه بتواند به جاى هر یك از آنها كلمه القرآن یا سایر نامهاى ، مانند فرقان یا ذكر، نهاد، مانند این كه به جاى (كهیعص # ذكر رحمت ربك ;) ( 100) بتوانیم بگوییم : القرآن ذكر رحمت ربك ;. البته تالى مزبور نزد صاحبان راى سوم باطل نیست ، چنانكه را اصل تلازم نیز مى توانند ملتزم شوند.راى چهارم هر یك از حروف مقطعه علامت اختصارى و اشاره اى به اسمى از اسماى حسناى الهى وبرخى نیز رمز اشاره به نام پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله ) است ؛ ( 101) هر یك از نامهاى الهى مركب از چند حرف است و از هر نامى حرفى گزینش شده و به صورت ناپیوسته در ابتداى برخى سوره قرآن قرائت مى شود.نحوه گزینش این حروف نیز متفاوت است ؛ گاهى از ابتداى نام خدا انتخاب شده ؛ مانند الف كه از اسم الله و كاف كه از اسم كافى برگرفته شده و گاهى از حروف میانى آن ؛ مانند حرف ى از اسمهاى علیم ، حكیم و رحیم . گاهى نیز حرف پایانى اسم گزینش شده است ؛ مانند حرف م كه از نامهاى علیم و حكیم و رحیم اتخاذ شده است .در تایید این راى گفته شده : ذكر حروف رمز اختصارى براى دلالت بر كلمات ، در فرهنگ عرب زبانان مرسوم است ؛ مانند قول شاعر:قلنا لها: قفى قالت : قاف لا تحسبى انا نسینا الا یجاف حرف ق در این شعر حرف رمز و علامت اختصارى قد وقفت است . در حدیث نیز آمده است : كفى بالسیف شا، كه شا رمز كلمه شافیا است . ( 102) مرحوم شیخ رئیس ابوعلى سینا نیز در رساله نوروزیه خود كه در شرح و تفسیر حروف مقطعه نگاشته ، معتقد است كه هر یك از این حروف ، رمز و علامت اختصارى كلمه اى خاص است ؛ مانند این كه الف ناظر به بارى تعالى است و ب ناظر به عقل اول و ج ناظر به نفس كلى و د ناظر به عالم طبیعت . ( 103) در تاویلات كاشانى نیز آمده است : خداوند با اى حروف (الم ) به همه هستى اشاره كرده است ؛ زیرا الف اشاره به ذاتى است كه اول وجود است و لام اشاره به عقل فعال كه به جبرئیل موسوم است و; و میم اشاره به محمد (صلى الله علیه وآله ) كه آخر وجود است و به او دایره هستى پایان مى پذیرد و به آغاز آن متصل مى گردد. ( 104) پاسخ : این احتمال نیز محال عقلى نیست ، ولى چنانكه در پاسخ راى سوم گفته شد اثبات آن دلیل مى طلبد و دلیلى بر آن اقامه نشده جز روایاتى كه یا از نظر سند مرسل و یا از نظر دلالت و یا از نظر دلالت ضعیف است و در بحث روایى ذكر خواهد شد. این گونه احتمالات در معنا و تفسیر حروف مقطعه قرآنى ، هم فاقد دلیل نقلى معتبر است و هم فاقد برهان عقلى .آنچه در تایید این احتمال از اشعار عرب ذكر شد نیز ناتمام است ؛ زیرا استفاده از حروف رمزى و اختصارى براى دلالت بر كلمات در نثر، در میان عرب زبانان مرسوم نیست و اشعارى كه مفسران بدان استناد كرده اند؛ بر فرض صحت به جهت ضرورت شعرى است و روشن است كه آنچه در نثر و كلام عادى رواى نیست در نظم هنگام ضرورت رواست . اما آنچه شیخ رئیس ابوعلى سینا درباره حروف مقطعه گفته اند نیز فاقد دلیل معتبر است و ذكر این گونه تناسبها (كه چون الف در حروف ابجد اولین حرف است و بارى تعالى اولین موجود است ، پس الف اشاره و رمزى به آن ذات مقدس است ) اطمینان بخش نیست ، زیرا اولیت حق از امور تكوینى و حقیقى است و اولیت الف در حروف ابجد از امور اعتبارى ، كه به اعتبار معتبران وابسته است و امور اعتبارى نمى تواند نشانه امور تكوینى باشد؛ بین امور تكوینى و امور اعتبارى موازنه اى نیست تا یكى بر دیگرى باشد. افزون بر این كه ، امور اعتبارى چون به قرارداد معتبران متكى است جایگاه آنها در میان امتها متفاوت است ؛ حروف ابجد تنها حروف الفباى برخى از مردم روى زمین است ، نه حروف الفباى همه اقوام و ملل . در اشارات پایانى بحث روایى راه تصحیح این گونه احتمالها مطرح مى شود.استاد علامه طباطبایى (قدس سره ) در پاسخ به این احتمال مى گوید:استفاده از رمز در جایى است كه گوینده نمى خواهد جز مخاطب ، كسى به مراد او پى ببرند؛ در صورتى كه اسماى حسناى الهى – كه صاحبان این راى ، حروف مقطعه را نشانه آن مى دانند – در موارد فراوانى از سوره هاى قرآن به تصریح یا تلویح ذكر شده است و با این وجود، فایده اى در اشاره به آن اسماء بوسیله حروف رمزى باقى نمى ماند. ( 105) راى پنجم حروف مقطعه علامت اختصارى و رمز یكى از اسماى الهى معرفى شد، لیكن در این قول مدعا این است كه از تركیب این حروف اسم اعظم پدید مى آید؛ مانند این كه از تلفیق حروف مقطعه الر و حم و ن الرحمن كه اسم اعظمى لفظى است پدید مى آید؛ چنانكه براى اشاره به نام مبارك حضرت مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) از حروف مقطعه م ح م د استفاده مى شود. صاحبان این راى به برخى روایات استناد كرده اند كه در بحث روایى به آن اشاره خواهد شد.پاسخ : اسم اعظم گاهى بر اسماى لفظى ختدا اطلاق مى شود و گاهى بر اسمهاى تكوینى او، نامهاى لفظى كلماتى است كه بر ذات و صفات الهى دلالت دارد دارد و برخى عظیم است ، مانند قدیر، علیم ، حكیم ، حى و رزاق و برخى اعظم است ، مانند الله و الرحمن . سر اعظم بودن این دو نام آن است كه سایر نامهاى خداى سبحان را زیر پوشش دارد؛ چنانكه اسم شافى زیر پوشش اسم رزاق است و اسم رزاق زیر پوشش اسم خالق و آن زیر پوشش اسم قادر و آن زیر پوشش اسم جامع و اعظم الله كه بر ذات جامع همه كمالات دلالت دارد و همچنین زیر پوشش نام اعظم الرحمن كه بر همه رحمتهاى الهى دلالت دارد. ( 106) شایان ذكر است كه ، غیر از الله و الرحمن هر نامى كه بر نام دیگر احاطه دارد، نسبت به نام زیر پوشش خود اسم اعظم نسبى است ، اما الله و الرحمن اسم اعظم مطلق است . گاهى نیز مراد از اسم اعظم ، اسم تكوینى است : نه لفظى و مفهومى و این مصطلح اهل معرفت است كه از ادعیه و روایات اهل بیت (علیهم السلام ) اتخاذ شده است . در اصطلاح اهل معرفت ، اسم عبارت است از ذات حق با تعیین خاص ؛ یعنى ، ذاتى كه صفتى از صفات وى مورد نظر ما باشد.درباره تركیب حروف مقطعه براى دستیابى به اسم اعظم الهى ، به چند نكته باید توجه داشت :1- این وجه را به عنوان تفسیر حروف مقطعه نمى توان پذیرفت ؛ زیرا فاقد هر گونه دلیل معتبر است . 2- نامهاى الله و الرحمن كه از اسماى اعظم لفظى خداوند سبحان است ، به صراحت در قرآن كریم آمده است و نیازى نیست تا از تلفیق و تركیب حروف مقطعه با آنها دست بیابیم .3- درباره اسم اعظم ، چنانكه در تفسیر سوره حمد گذشت ، باید گفت : اسم اعظمى كه آثار تكوینى همانند احیاى مردگان و یا طى الارض دارد از سنخ لفظ نیست و توقع چنان آثارى از لفظ بر پایه پندارى نادرست درباره اسم اعظم است . همچنین اسم اعظم ، مفهومى حصولى نیست تا با فراگیرى آن بتوان مردگان را زنده كرد یا طى الارض داشت ، بلكه اسم اعظم مقامى است كه باریافتگان به آن ، گرچه هم نگویند با صرف اراده بر چنین كارهایى قادرند. در نظام هستى كه بر اساس حق عینى و در مدار علیت و معلولیت حقیقى اداره مى شود نمى توان با امور اعتبارى مانند لفظ و مفهوم (رابطه لفظ و مفهوم ) بر امور تكوینى اثر گذاشت ؛ در چنین نظامى هر علت موثرى باید بر معلول خود فائق و از آن قویتر باشد. البته مى توان با نیایشهاى ویژه در قرائت آیات یا ادعیه استعداد مناسب قابلى را فراهم كرد تا مبادى فائقه كه به اذن خداوند سبب فاعلى هستند، علت پیدایش اثر تكوینى شوند، لیكن در این حال تاثیر از آن مبدا ملكوتى است ، نه لفظ یا مفهوم ذهنى شخص ‍ نیایشگر. ادامه خواندن تحقيق در مورد راز حروف مقطعه در قرآن

نوشته تحقيق در مورد راز حروف مقطعه در قرآن اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>