Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله آرمان هاي حكومت از ديدگاه امام علي(ع)

$
0
0
 nx دارای 21 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : مقدمه دولت [1] و حكومت [2]، همواره یكی از اصلی ترین مباحث علوم سیاسی بوده است، تا جایی كه سیاست به عنوان “هنر حكومت كردن یا حكمرانی” تعریف گشته است. یكی از سؤالات شایع در این حوزه، هدف یا وسیله بودن دولت و حكومت است. برخی ایده آلیستها دولت را یك هدف و واحدی فوق مردم و فرد می دانستند و برخی دیگر از مكاتب و اندیشه گران سیاسی، دولت و حكومت را وسیله ای برای عمل به برخی اهداف مورد نظر جامعه انسانی به شمار می آوردند و ارزش ذاتی را مختص فرد دانسته و دولت را ابزاری مكانیكی و مصنوع دست بشر برای دستیابی به اهداف خویش محسوب می نمودند. همچنین متفكران سیاسی از منظرهای مختلفی به آرمانها و اهداف دولت نگریسته اند. به عقیده ارسطو، هدف راستین حكومت تحقق زندگی خوب است. “جان لاك” معتقد بود هدف حكومت “خیر عمومی” یا “خیر نوع بشر” است. “آدام اسمیت” بر این نظر بود كه دولت سه هدف بزرگ دارد؛ نخست: حفظ حكومت و مملكت از تجاوز خارجی یا خشونت بین المللی؛ دوم: حمایت از افراد در برابر بی عدالتی یا سركوب از سوی اعضای دیگر جامعه ؛ سوم: ایجاد و |130| حفظ آثار خاص و نهادهای عمومی كه هیچ فرد یا گروهی تمایل به ایجاد و حفظ آنها ندارند. به گمان “هولزندورف [3]” اندیشه گر آلمانی، دولت سه هدف دارد؛ نخست: توسعه قدرت ملی؛ دوم: حفظ آزادی فرد؛ سوم: پیشبرد ترقی اجتماعی و رفاه عمومی. “گارنر” ضمن رتبه بندی اهداف و آرمانهای حكومت بر این باور است كه هدف اصلی و اولیه و بلاواسطه دولت، حفظ صلح و نظم و امنیت و عدالت در میان افرادی است كه آن را به وجود می آورند؛ هدف دوم ـ كه فراتر از خواستهای فردی است ـ توجه به تأمین رفاه عمومی در راستای پیشرفت و ترقی ملی است، اما هدف نهایی و آرمان عالی دولت، اعتلای تمدن بشری است. [4] به عقیده “ویلسون”، از مؤلفه های جدید برای دولت، این اهداف را می توان بر شمرد: 1ـ ترضیه اراده ها و پاسخگویی به خواسته ها؛ 2ـ كسب ترقی اخلاقی؛ 3ـ تحقق بیشترین سعادت برای بیشترین افراد؛ 4ـ رشد شخصیت فرد؛ 5ـ حفظ حقوق؛ 6ـ متوازن كردن و نیز حمایت از منافع [5]. به عقیده “پنوك” هدفهای اصلی “دولت نو” در مفهوم عام عبارتند از: تأمین امنیت؛ عدالت؛ آزادی و رفاه. این هدفها و آرمانها توجیه كننده موجودیت دولت و نیز فراهم آورنده زمینه های تكلیف سیاسی اند. [6] مبحث مهم دولت و حكومت و همچنین آرمانها و مقاصد عالیه آن در منابع اسلامی، از جمله نهج البلاغه، به وفور مورد اشاره است و امام علی(ع) با فطانت و درایت در این مقوله چنان سخن گفته اند كه از عالیترین و نابترین اندیشه های سیاسی قدیم و جدید، گوی سبقت را ربوده اند. از دو منظر می توان به دیدگاههای امام(ع) در آرمانهای حكومت نگریست؛ منظر عام و منظر خاص. در بخشهایی از نهج البلاغه همانند عهدنامه مالك اشتر، ایشان در بخشهایی، اهداف عالیه حكومت را برشمرده اند و در منظرهای خاص به صورت مباحثی فرعی، مقاصد و آرمانها را تصریح كرده اند. در این جا از این دو زاویه به بحث نگریسته می شود: |131| گفتار اول: آرمانها و اهداف عالیه حكومت از دیدگاه كل نگر مباحث مستقلی از نهج البلاغه مختص ترسیم اهداف و آرمانهای عالیه و كلی تشكیل حكومت و دولت است. به عنوان مثال امام(ع) در یكی از سخنان خویش، ضمن تضرع با خداوند، عرض می كند: “اللهم اِنّك تعلم اَنّه لم یكن الذی كان مِنّا منافسهً فی سلطان و لَاالتِماس شی ءٍ من فضول الحُطام و لكن لنَرُدَّ المَعالم مِن دینك و نُظهِر الاِصلاح فی بلادك، فیأمن المظلومون مِنْ عبادك و تقامُ المعطَّلهُ مِن حدودك [7]؛ بارالها! تو آگاهی كه هدف ما از قیام، عشق به قدرت و دستیابی به فزونی متاع دنیا نیست و تنها بدان منظور است كه نشانه های دین تو را به جایی كه بود، بازگردانیم و اصلاح را در شهرهای تو ظاهر سازیم، تا بندگان ستمدیده ات در امان باشند و حدود ضایع گشته تو اقامه شود”. آنچه حاكمان فاسد از ریاست و حكومت می خواهند، اشباع غریزه تفوق طلبی، سلطه جویی، كامیابی و لذت پرستی است، در حالی كه این اهداف در نظر انسانهای وارسته و رجال ربانی بی ارزش بوده و جهان با تمام محتوای مادی اش در پیش آنان بی اعتبار است. با لحاظ مضمون كلی این بیان و سایر دیدگاههای حضرت، اهداف عالیه حكومت را می توان چنین دسته بندی نمود: 1ـ احیای دین و حاكم ساختن شعائر و احكام و قوانین الهی و فراهم نمودن زمینه های دینداری؛ 2ـ برچیدن آثار فتنه و فساد و مستقر ساختن صلاح و پاكی و صلح و صمیمیت و طرد عناصر فاسد و مفسد؛ 3ـ حمایت از بندگان مظلوم و محروم، كه رمق جانشان توسط خداوندان زر و زور و تزویر پایمال و كاهیده شده است؛ 4ـ اقامه حدود الهی كه بر اثر توطئه و لجام گسیختگی حكام ستم پیشه و بی اعتقاد به تعطیل كشیده شده است. امام علی(ع) در خطبه چهلم كه بعد از جنگ صفین و خطاب به خوارج ایراد شده، به مباحث |132| مهمی در باره حكومت و ضرورت آن و از جمله هفت وظیفه حاكم عادل الهی اشاره می كند [8]، كه به سهولت می توان آرمانهای حكومت را در این هفت تكلیف ملاحظه نمود. امام(ع) نخست از مغالطه خوارج، با شعار “لا حكم الا لله” پرده بر می دارد و می فرماید: سخن حقی است كه معنی باطلی از آن اراده شده است. سپس به ضرورت تشكیل حكومت می پردازد و برای اثبات این مدعا چند دلیل روشن را در عباراتی كوتاه و پرمعنا بیان می فرماید. به بیان ایشان، مردم نیازمند امیری هستند؛ نیكوكار یا بدكار، و اگر توفیق پیروی از حاكم نیكوكاری نصیبشان نشود، وجود امیر فاجر از نبود حكومت بهتر است. سپس به فواید و بركات حكومت اشاره می كند، كه بعضی جنبه معنوی دارد و بعضی جنبه مادی؛ نخست: در سایه حكومت او، مؤمن به كار خویش ادامه می دهد؛ یعنی راه خود را به سوی “قرب الی الله” می پیماید (یَعملُ فی إِمَرتِه ِالمؤمن). دوم: كافر نیز در حكومت او از مواهب مادی بهره مند می شود و به زندگی دنیوی خود ادامه می دهد (و یستمتع فیها الكافر) [9]. سوم: خداوند به مردم فرصت می دهد در دوران حكومت او زندگی طبیعی خود را تا پایان ـ در سلامت نسبی ـ طی كنند (و یُبَلِّغُ اللهُ فیها الاجَلَ). چهارم: به وسیله او اموال بیت المال جمع آوری می گردد، تا هزینه های دفاعی و عمرانی و انتظامی فراهم شود (و یُجْمَعُ به الفیءُ). پنجم: به كمك او با دشمنان مبارزه می شود (و یقاتلُ به العدوُّ). ششم: به وسیله او جاده ها امن می گردد (و تأمَنُ بِهُ السُّبُلُ). هفتم: حق ضعیفان به كمك او از زورمندان گرفته می شود (و یُؤْخَذُ به للضعیف من القویِّ. در سایه انجام این وظایف هفتگانه توسط حكومت، نیكوكاران در رفاه و از دست بدكاران در امان می باشند [10] (حتی یستریحَ بَرٌّ و یُسْتراحَ من فاجِرٍ). از این بیان می توان برخی از آرمانهای حكومت را چنین برشمارد: 1ـ بسترسازی و تمهید حیات مادی و معنوی مؤمنان. 2ـ تأمین حقوق شهروندان و در امان بودن غیر مؤمنان و تأمین حیات مادی ایشان. 3ـ تأمین امنیت و استیفای حقوق مردم به ویژه مظلومان. 4ـ به سامان نمودن نظام اقتصادی جهت اداره صحیح و توانمند جامعه و كشور. امام(ع) در عهدنامه مالك اشتر، اصول و ضوابط و اهداف عالیه حكومت را مشخص كرده |133| است. این عهدنامه، منشوری برای آرمانها و مقاصد حكومت علوی است. امام در شرح وظایف مالك در استانداری مصر، چنین بیانی دارند: “جبایَهَ خَراجِها و جِهادَ عدّوها و استصلاحَ اهلها و عمارهَ بِلادها [11]؛ جمع آوری خراج مصر، جهاد با دشمنان آن، اصلاح اهل آن و عمران و آباد نمودن مصر”. بنابراین مالك اشتر، به عنوان والی و حاكم مصر، نباید برای خود عنوان و قدرتی كسب كند، یا به دنبال سود و بهره مادی باشد، بلكه باید اداره امور كشور را به عهده گیرد و مالیات بستاند و با دشمنان مردم مبارزه كند و ملت را در مقابل دشمنانشان مصونیت بخشد و آنها را به صلاح مادی و معنوی نزدیك كند و شهرها و حیطه حكومت را آباد كند؛ یعنی انسانها را بسازد، سرزمین را آباد كند و اخلاق و ارزشهای معنوی را ارتقا دهد. با استناد به این فرمان [12] می توان بخشی از آرمانهای اساسی حكومت را: انتظام اقتصادی جامعه، تأمین امنیت، توجه به رشد و اصلاح و تربیت و بالندگی افراد، آبادانی مملكت و تأمین رفاه عمومی دانست. امام علی(ع) در مبحث جمع آوری مالیات و اخذ خراج، در عهدنامه مالك، تأكید بسیاری بر اهتمام حكومت به تولید و عمران دارد. دیدگاههای ایشان در مورد اهمیت عمران، این فرض را كه “ابن خلدون” مباحث خود را در مورد عمران و آبادانی از امام(ع) به عاریت گرفته باشد، تقویت می كند. امام(ع) می فرماید: “ای مالك! به عمران زمین بیشتر بیندیش تا به خراج. باید بدانی خراج جز به عمران حاصل نمی شود و هر كه بی عمران، به خراج كمر بندد، بلاد را ویران می كند و مردم را به نابودی می كشاند و خود دیری نمی پاید كه از پای در می آید [13]”. گفتار دوم: آرمانها و اهداف عالیه حكومت از دیدگاه جزء نگر امام علی(ع) علاوه بر موارد پیش گفته، در سایر مباحث خود، به آرمانها و مقاصد عالی حكومت، اشاره داشته اند كه ذیل هر كدام از عناوین زیر تشریح می گردد: 1ـ تأمین سعادت مادی و معنوی و توجه به رشد و بالندگی مردم تفاوت حكومت علی(ع) و حكومتهای دیگر این است كه حكومت برای حضرت، هدف نیست، بلكه وسیله ای برای رسیدن به آرمانهای معنوی است. امام برای حكومت شأن واقعی |134| قائل نیست، اما بنا به حق شرعی خویش و اشتیاق و نیاز فوق العاده مردم به حكومت ایشان، این امر را به عنوان وظیفه الهی می پذیرد و با پایداری از آن دفاع می كند: “; لو لا حضور الحاضر و قیام الحُجّه بوجود الناصر ; لاَلقیتُ حَبْلها علی غاربها و لَسقیتُ آخرها بكاس اَوّلها [14]؛ اگر وضع موجود و حجت اینكه یارانی هستند، وجود نداشت ; مهار خلافت را بر پشت آن افكنده و رهایش می ساختم، و پایانش را چون آغازش می انگاشتم”. شایان ذكر است در نهج البلاغه از حاكم جامعه اسلامی، به عنوان مَلك یا سلطان ـ كه به معنای تملك یا سلطه گری است ـ یاد نشده است، بلكه با كلماتی مانند “امام” (پیشوا و رهبر) و “والی” روبه رو هستیم. رهبر و امام كسی است كه جمعیت و امتی را به دنبال خود می كشاند و خود پیش قراول و طلایه دار حركت است. والی و ولایت، به معنای پیوستگی است. والی امت و رعیت، كسی است كه امور مردم را به عهده دارد و با آنها پیوسته است. وقتی در نهج البلاغه در مفهوم حكومت تأمل می شود، می بینیم آن كه در رأس حكومت است، ولیّ امر و متصدی كارهای مردم است و مكلف به تكلیف الهی مهمی می باشد. او انسانی است كه بیشترین بار و سنگین ترین مسؤولیت بر دوش اوست. در سوی دیگر، مردم قرار دارند كه باید با همه ارزشهای مادی و معنوی و آرمانهایشان مورد احترام قرار گیرند و دین و دنیای آنها با هم و در تعامل، ملاحظه شود. در حكومت علوی، مفهوم سلطه گری و زورمداری و افزون طلبی وجود ندارد و مقصد اصلی امام(ع) آخرت است كه از گذرگاه دنیا می گذرد و وظیفه اصلی حكومت تمهید بستر زمینی این حركت برای آدمیان است. آخرت خواهی و توشه برگیری دنیوی برای سرای باقی از دید امام چنین بیان شده است: “و انَّما الدنیا منتهی بَصَر الاَعمی، لا یُبْصِرُ ممَّا ورائَها شیئاً و البَصیر ینفذها بصره و یعلم اَنّ الدار ورائها، فالبصیرُ منها شاخص، و الاَعمی الیها شاخص، و البصیر منها متزوِّد و الاَعمی لها متزوِّد [15]؛ دنیا آخرین نقطه پایانی دید كوردل است، كوردل چیزی از ماورای دنیا نمی بیند، ولی دید انسان بینا، دنیا را می نوردد و می داند منزلگه نهایی در پس آن است. انسان بینا از دنیا به حركت می افتد و مقصد را پیش می گیرد، و انسان كوردل به سوی دنیا [به عنوان مقصد نهایی] حركت می نماید! انسان بینا از دنیا توشه می گیرد و شخص كوردل توشه |135| را برای به دست آوردن دنیا تحصیل می نماید”. امام علی(ع) در حكومت خویش عُلُو مادی و معنوی مردم را بیش از هر چیز واجد اهمیت می دانست و به استانداران خویش، از جمله مالك اشتر این امر را توصیه می نمود. مرحوم علامه جعفری در شرح بند مزبور از عهدنامه مالك، سخن مولا را چنین ترجمه كرده است: “; من تو را برای اداره كشور مصر می فرستم كه چونان باغبان ِعاشق نهالهای باغ خود، مردم آن سرزمین را احیا نمایی و شخصیت آنان را در این گذرگاه معنادار كه دنیا نامیده شده است، به ثمر برسانی، و از بدبختیها و رذالتهای اخلاقی و ناگواری های جانكاه نجاتشان بدهی، نه چونان درنده ای خون آشام كه قدرت حكومت مستت كند و زندگی و مرگ مردم را به بازی بگیری و برای رسیدن به خواسته های جاه طلبانه خود حیات مردم را كه شعاعی از اشعه الهی در روی این كره خاكی است، طعمه ای لذیذ برای خود تلقی نمایی. آن كس كه با تكیه بر قدرت، انسانها را طعمه خود بداند، پیش از آن كه انتقام ماورای طبیعی بر سرش تاختن بیاورد، دیر یا زود لقمه ای ناچیز در دهان گرگهایی مانند خودش خواهد گشت، زیرا مردم بر دو صنفند: یا در دین برادر تو هستند، یا در خلقت نظیر تو [16]”. در این فرمان كه قابل تعمیم بر جوامع و حكومات بشری است، زمامداری كه مدیریت جامعه را بر عهده می گیرد، اداره همه ابعاد جامعه را، از تنظیم حیات طبیعی افراد و گروهها گرفته تا امكان پذیر ساختن ورود به حیات معقول و رهسپار نمودن اشخاص به عظمت و كمال ربوبی، متعهد می شود. امیرالمؤمنین(ع) مالك اشتر را كه اجراكننده فرمان و مورد تعلیم و تربیت آن بزرگوار قرار گرفته است، در بیش از شانزده مورد مخاطب قرار داده و او را برای مدیریت جامعه آماده می سازد. در این فرمان حقایقی را امام(ع) جهت مالك بیان می فرماید و از وی می خواهد افراد جامعه تحت زعامت خود را با آن حقایق تربیت نماید. [17] بدین ترتیب اصلاح، رشد و بالنده كردن مردم، در جنبه مادی و معنوی، روحی و جسمی از وظایف و آرمانهای حكومت است و امر الهی به پیامبر برای تزكیه مردم، دائر بر همین مطلب است. امام(ع) در خطبه 34 می فرماید: “ایها الناسُ! اِنَّ لی علیكم حقاً و لكم علیَّ حقٌ فأَمّا حقكم علیَّ فالنصیحهُ لكم و توفیرُ فَیْئكم علیكم و تعلیمكم كیْلا تجهلُوا و تَأدیبكم كیْما تعلموا؛ |136| ای مردم! برای من و شما حقوق متقابلی است. حق شما بر من، خیرخواهی و پرداخت حقوق شما از غنائم و آموزش دادن است، تا نادان نمانید و تأدیب و پرورشتان، تا آگاه شوید [18]”. ضرورت بینش دهی به امت، توسط پیشوا، در نامه 45 امام(ع) به عثمان بن حنیف ـ فرماندار بصره ـ اشاره و تأكید شده است: “ألا و اِنّ لكلّ مأمومٍ اِماماً یقتدی به و یستضییءُ بنور علمه [19]؛ بدان هر پیروی، پیشوایی دارد و به او اقتدا می كند و از نور علم وی منور و آگاه می شود”. و نیز فرمود: “و علی الامام اَنْ یُعلّم اهل ولایته حدود الاسلام و الایمان [20]؛ بر امام است كه به اهل ولایت خویش، حدود اسلام و ایمان را تعلیم دهد”. آرمان حكومت اسلامی و علوی آن است كه حاكم و رهبر، معلم و مقتدای مردم باشد. امام(ع) می فرماید: “ایها الناس! اِنّی و الله ما اَحثُكُم علی طاعهٍ اِلّا وَ أَسْبِقُكم اِلیها و لا اَنهاكُم عن معصیهٍ اِلّا و أَتناهی قبلكُم عنها [21]؛ ای مردم! شما را به هیچ طاعتی دعوت نمی كنم، مگر این كه خودم قبلاً آن را انجام داده ام و از هیچ كار خلافی نهی نمی كنم، مگر این كه پیش از آن خودم آن را ترك گفته ام”. واقعیت آن است كه اكثر مردم زمان علی(ع)، فاقد فهم و انگیزه كسب سعادت و فرزانگی بودند، تا امام(ع) به آنان تعلیم دهد و به دلیل جهالتشان، به دنبال هوی و هوس بودند. به همین خاطر امام(ع) از آنان این گونه شكایت می كند: “اللهم انی قد مَلِلتُهم و مَلُّونی، و سئِمتُهم و سَئِمونی فاَبْدِلنی بهم خیراً منهم و اَبدِلْهم بی شراً منی [22]؛ پروردگارا! من آنان را خسته كردم. آنان نیز مرا خسته كردند! از من به ستوه اند و من از آنان دلشكسته. پس ای خدا! به جای آنان بهترشان را به من عنایت فرما، و بدتر از من را نصیبشان فرما!”. |137| 2ـ احیا و اقامه حق و دفع باطل اقامه و احیای حق و دفع باطل، از بزرگترین آرمانهای حكومت از دید علی(ع) است و امام(ع) بارها مبنا و دلیل پذیرش حكومت را اقامه حق و ممانعت از باطل و مبارزه با آن اعلام نموده است. عبدالله بن عباس می گوید: “در منطقه “ذی قار” در گذرگاه جنگ بصره، شرفیاب محضر امیر مؤمنان(ع) شدم. دیدم نعلین خود را وصله می زند. در این حال رو به من كرد و گفت: این نعل چقدر ارزش دارد؟ در پاسخ گفتم: قیمتی ندارد. علی(ع) فرمود: به خدا قسم! این نعل كهنه در نظر من ارزشمندتر از حكومت بر شماست، مگر آن كه بتوانم حقی را بر پا دارم یا جلوی باطلی را بگیرم [23]”. بدین ترتیب امام(ع)، اقامه حق و دفع باطل را اساسی ترین وظیفه خویش می شناسد و حكومت را برای تحقق حق به دست گرفته است. در سایه این وظیفه است كه وظایف اصلی دیگر سامان می یابد و زمینه های سیر به سوی اهداف متعالی در دولت حق فراهم می شود و امنیت لازم به دست می آید و دینداری، معنایی حقیقی می یابد. شایان ذكر است “حق” در نهج البلاغه به دو طریق استعمال گشته است؛ یكی: حق در برابر ناحق به معنای “عدل” در برابر “ظلم”؛ دیگری حق به معنای “صحیح” در برابر باطل (ناصحیح). عدم رعایت و ترك این دو جهت توسط مردم، منشأ پیدایش جنگهای دوران حكومت امیرالمؤمنین(ع) شد. امام(ع) پایه حكومت خویش را بر اساس اقامه عدل و بازگرداندن امور اجتماعی به مجاری اسلامی بنا نهاد. ایشان در مورد حق مداری پیامبر(ص) می فرماید: “و كان عوناً بالحق علی صاحبه، و المعلن ِللحقَّ بالحقِّ؛ [24] [پیامبر] كمك و یاور حق بود و با حق، صاحب حق را كمك می كرد، اما نه به هر روشی، حتی باطل و ناصحیح، بلكه به وسیله حق، حق را آشكار می ساخت”. از دید امام(ع) نظر اكثریت همواره موافق و مقارن با حق و حقیقت نیست، امام پایه حكومت خود را بر پیروی از حق و اقامه آن نهاده بود و خود، محور و مفسر حق بود. از این رو هرگاه اكثر جامعه، از حق پیروی می كردند، پیشرو آنان بود، ولی اگر از حق سر باز می زدند، او همچنان با |138| حق بود و از جدایی اكثریت باطل، بیم نداشت. همچنانكه به عمار می فرماید: “ای عمار! اگر دیدی علی از راهی رفت و همه مردم از راه دیگر، تو با علی برو و سایر مردم را رها كن. یقین بدان علی هرگز تو را به راه هلاكت نمی برد و از شاهراه رستگاری خارج نمی سازد”. [25] 3ـ تحقق عدالت یكی از اساسی ترین آرمانهای حكومت علوی، تحقق و اقامه عدالت است و امام(ع) حكومت را برای تحقق عدالت، از جمله استیفای حقوق پذیرفت: “وَ ما اَخَذَ اللهُ علی العلماء الاّ یُقارُّوا علی كِظَّه ِظالم، و لا سَغَبِ مظلوم، لاَلقیتُ حبلها علی غاربَها، و لسقَیْتُ آخرها بكاس ِاوّلها؛ [26] اگر خداوند از عالمان پیمانی سخت نگرفته بود كه در برابر شكمبارگی ستمگر و گرسنگی ستمدیده، آرام و قرار نگیرند، بی تأمل رشته حكومت را از دست می گذاشتم و پایانش را چون آغازش می انگاشتم و چون گذشته، خود را به كناری می كشیدم”. عدالت ورزی از دید امام(ع) مایه روشنی چشم زمامداران و نفوذ محبت آنها در مردم و استحكام حكومت می شود: “آنچه بیشتر دیده والیان بدان روشن است، برقراری عدالت در شهرها، و میان مردمان، دوستی پدیدار شدن است. دوستی آنان آشكار نگردد، جز آنگاه كه دل ایشان بی گزند شود، و خیرخواهی آنها راست نیاید، جز آنكه والیان را برای كارهای خود نگه دارند و دوام حكومت آنان را سنگین نشمارند و گفتگو از دیر ماندن ِآنان را بر سر كار واگذارند”. [27] برقراری عدالت به تعبیر امام، اقامه حدود الهی است كه در سایه آن همه چیز احیا شده و راست می گردد. به باور ایشان نقش عدالت چنین است: “جعل الله سبحانه العدلَ قَوام الاَنام، و تنزیهاً من المظالم و الْاثام و تسنیهً للإسلام؛ [28] خدای سبحان عدالت را مایه استواری انسانها و ستون زندگانی آنها، و سبب پاكی از ادامه خواندن مقاله آرمان هاي حكومت از ديدگاه امام علي(ع)

نوشته مقاله آرمان هاي حكومت از ديدگاه امام علي(ع) اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>